مصباح الهدی گنجینه ارزشمند احادیث امامت

مشخصات کتاب

سرشناسه : هاشمی، زهرا، 1363-

عنوان و نام پديدآور : مصباح الهدی/ نویسندگان زهراهاشمی، محمد کوکبی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 14 - 1400 .

مشخصات ظاهری : 3چ.

شابک : 500000 ریال: ج3:978-600-415-077-4

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت : فهرسنویسی براساس جلد سوم،1400.

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج3. فضائل آل عبا.

موضوع : محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل -- احادیث

موضوع : Muhammad, Prophet -- *Virtues -- Hadiths

موضوع : خاندان نبوت -- فضایل -- احادیث

موضوع : Muhammad, Prophet, d. 632 -- Family -- Virtues -- Hediths

موضوع : ائمه اثنا عشر -- فضایل-- احادیث

Imams (Shiites) -- *Virtues-- Hadiths

امامت -- احادیث

Imamate -- Hadiths

احادیث شیعه -- قرن 14

Hadith (Shiites) -- Texts -- 20th century

شناسه افزوده : کوکبی، محمد، 1361 -

رده بندی کنگره : BP25

رده بندی دیویی : 297/931

شماره کتابشناسی ملی : 8424869

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

جلد 1

پیشگفتار

سپاس مخصوص خدایی است که ما را از متمسکین به ولایت ائمه طاهرین(علیهم اسلام) قرار داد و صلوات خداوند بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) آن بندگان برگزیده ای که خداوند انبیاء، ملائکه مقرب، و عالم هستی را خلق نکرد مگر به یُمن وجود ایشان، کسانی که به واسطه ایشان رحمت خود را نازل کرده و بندگانش را روزی عطا می فرماید. ستارگانی که به خاطرایشان عذاب را از اهل زمین باز می دارد و در عُقوبت بندگانی که مستحق عذابند تعجیل نمی فرماید.

ایشان را برای شناساندن خود به مخلوقات فرستاده و راه بندگی را از طریق آنان به ما آموخته است. به راستی ایشان دریای بی پایان فضائل و مناقب بوده و کسی نمی تواند ایشان را آنگونه که شایسته است بشناسد. زبان در توصیف ایشان قاصر بوده و چاره ای جز اقرار به عجز در بیان فضائل ایشان نیست. شهادت می دهیم که آنان بندگان برگزیده خدا بوده و این بندگی بالاترین مقامی است که می توان برایشان متصور شد، کسانی که در عبادت و بندگی خدا بسیار کوشا بوده و خود را همواره در محضر خدای تبارک و تعالی می بینند. عبادات خود را اندک دانسته و خود را در درگاه خداوند متعال بسیار کوچک می شمارند.

اما کتابی که در پیش روی شما قرار دارد حاصل تلاش سال های متمادی علمای تشیع بوده بزرگانی که تمام توان خود را در راه ترویج معارف دین به کارگرفته و با قبول سختی های فراوان و سفرهای طولانی برای دفاع از مکتب اهل بیت(علیهم اسلام) و مذهب تشیع به پا خواستند. همان کسانی که ائمه اطهار(علیهم اسلام) درباره ایشان فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ لَيْسَ كَمَنْ يُذِيعُ أَسْرَارَنَا خدا رحمت کند گروهى را كه چراغ و نورافشان بودند، و با كردارهاى (نيك) خويش و صرف منتهاى كوشش خود (مردم را) به سوى ما خواندند، و مانند آنهائى نبودند كه اسرار ما را فاش مى كنند.(1)

ص: 1


1- .[1] تحف العقول ص301 باب وصيته لعبد الله بن جندب

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ كَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَقُول: وَ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: و هر گاه عالمی بميرد در اسلام رخنه و شكافى روى دهد كه تا روز رستاخيز چيزى آن را نمى بندد.(1)

وَ رَوَى الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُدْرِكِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام)

قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: چون روز قيامت شود، خداوند عزّ و جلّ مردم را گرد آورد، و ميزان ها برقرار شود، پس خون هاى شهيدان با مُرَكَّب علما سنجيده مي گردد، ولى وزن مركب دانشمندان بر خون هاى شهيدان برتری یابد.(2)

و این در حالی است که دشمنان خدا با تمام وجود سعی در گمراه نمودن مردم و از بین بردن مذهب تشیع می کنند، و در این راه از هیچ کوششی فرو گذار نمی کنند. در اینجاست که ارزش کار علمای بزرگوار در حراست از مذهب حقّه تشیّع و بیدار نمودن خفتگان غافل و دوستان جاهل بیش از پیش آشکار می گردد، در اهمیت هدایت مردم به سوی حق و حقیقت به این حدیث زیبا اشاره می کنیم.وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ لِرَجُلٍ: أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ رَجُلٌ يَرُومُ قَتْلَ مِسْكِينٍ قَدْ ضَعُفَ، تُنْقِذُهُ مِنْ يَدِهِ أَوْ نَاصِبٌ يُرِيدُ إِضْلَالَ مِسْكِينٍ [مُؤْمِنٍ] مِنْ ضُعَفَاءِ

ص: 2


1- .[2] المحاسن ج 1 ص233 باب19 باب حق العالم ح185
2- .[3] من لا يحضره الفقيه ج 4 ص399 باب و من ألفاظ رسول الله الموجزة التي لم يسبق إليها ح5853

شِيعَتِنَا تَفْتَحُ عَلَيْهِ مَا يَمْتَنِعُ [الْمِسْكِينُ] بِهِ مِنْهُ وَ يُفْحِمُهُ وَ يَكْسِرُهُ بِحُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: بَلْ إِنْقَاذُ هَذَا الْمِسْكِينِ الْمُؤْمِنِ مِنْ يَدِ هَذَا النَّاصِبِ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» [أَيْ] وَ مَنْ أَحْيَاهَا وَ أَرْشَدَهَا مِنْ كُفْرٍ إِلَى إِيمَانٍ، فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا

امام حسین(علیه السلام) به مردی فرمود: کدام یک از این دو در نزد تو محبوبتر است؟ مردی می خواهد مستمند ناتوانی را به قتل برساند. تو او را از دست آن مرد رها می سازی؟ یا مرد ناصبی ای که می خواهد ناتوانی از شیعیان کم اطلاع ما را گمراه سازد؟ و تو باب استدلال به برهان های الهی را بر او می گشایی تا جلوی گمراه ساختن او را بگیرد و او را مُجاب سازد و (مکر و حیله ناصبی را) در هم شکند؟ آن شخص عرضه داشت: بلکه نجات دادن این مومن ناتوان از دست این ناصبی، چرا که خداوند متعال می فرماید «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً»(1) یعنی هر که کسی را زنده کند و از کفر به سوی ایمان رهنمونش سازد، گویا همه مردم را زنده کرده است.(2)

این روایت به خوبی اهمیت سعی بر هدایت اشخاص را بیان نموده و ارزش زحماتی که تاکنون در راه صیانت از مکتب اهل بیت(علیهم اسلام) کشیده شده را بیش از پیش بر ما آشکار می گرداند، علمای گرانقدری که گوهر عمر خویش را صرف گرد آوری و ثبت فرمایشات ائمه طاهرین(علیهم اسلام) نموده اند تا این گنجینه هایارزشمند از گزند کسانی که خواهان نابودی این معارف ناب بوده اند و خواهند بود، در امان باشد.

در بین آثار برجسته ای که تا کنون با کوشش علمای بزرگوار خلق شده اند برخی از آنها در جایگاه ویژه ای قرار داشته و قرون متمادی در کانون توجه قرار گرفته اند.

در این کتاب سعی شده مطالبی از مهمترین کتب شیعه با دقت و وسواس زیادی جمع آوری شود، و به نحوی چشم نواز به زیور طَبع آراسته گردد، تا خوانندگان عزیز به بهترین وجه از مطالب ارزشمند آن بهره مند گردند، تمامی احادیث

ص: 3


1- .[1] المائدة آیة 32
2- .[2] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص348 [في أن المسكين الحقيقي مساكين الشيعة الضعفاء في مقابلة أعدائهم] ح231

با ذکر اسناد بیان گردیده و آدرس هر روایت با دقت بسیار زیاد در پایان کتاب در فصل پاورقی ها و منابع، آورده شده به گونه ای که به عنوان مثال خواننده با مراجعه به هرکدام از چاپ های کتاب کافی (طبع اسلامیة یا دارالحدیث و....) به راحتی می تواند حدیث ذکر شده در این کتاب را پیدا کند، زیرا در قسمت ذکر منابع، سعی ما بر این بوده که علاوه بر ذکر شماره جلد و شماره صفحه، عنوان باب و شماره حدیث آورده شود تا به راحتی بتوان روایات مذکور را در کتب مرجع پیدا نموده و با روایاتی که در اینجا ذکر گردیده مقایسه نمود، و از صحّت و سقم آن به خوبی اطمینان حاصل کرد. اما در این مجموعه مطالب در سه موضوع کلی به ترتیب زیر بیان گردیده:

فصل اول: ضرورت وجود امام(علیه السلام)

فصل دوم: وظایف امّت در قبال ائمه اطهار(علیهم اسلام)

فصل سوم: اشاره به قطره ای از دریای فضائل و مناقب ایشان

هرچند با تمامی تلاش های صورت گرفته در طول تاریخ حتّی به قطره ای از دریای فضائل ایشان هم اشاره نشده، و زبان و قلم قاصِراست از بیان فضائل ایشان، و چاره ای جز اقرار به عَجز و ناتوانی در برابر این حقیقت نخواهیم داشت.در پایان امید است محبّان ائمه اطهار(علیهم اسلام) با مطالعه این کتاب هرچه بیشتر سعی در پیروی از این ذَوات مقدس نموده و با معارف اهل بیت(علیهم اسلام) بیش از پیش آشنا شوند. از خدای متعال درخواست می کنیم به حق محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) در دنیا ما را از پیروان راستین ایشان و در قیامت همنشین با این بزرگوران قرار دهد ان شاء الله.

ص: 4

سخن آغازین

ص: 5

کلام ایشان کلام خدای تبارک و تعالی است

«وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَ مَا غَوَى وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى»

قسم به آن ستاره چون پنهان شد، كه يار شما نه گمراه شده و نه به راه كج رفته است و سخن از روى هوى نمى گويد گفتار او چیزی نیست جز آنچه بدو وحى مى شود.(1)

حدیث1: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) حَدِيثُ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ(علیه السلام) حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ حَدِيثُأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

حدیث1: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سخن من، سخن پدرم (امام باقر(علیه السلام)) است و سخن پدرم، سخن جدّم (امام زين العابدين(علیه السلام)) است و سخن جدّم، سخن حسين(علیه السلام) است و سخن حسين(علیه السلام) سخن حسن(علیه السلام) است و سخن حسن(علیه السلام) سخن امير مؤمنان(علیه السلام) است و سخن امير مؤمنان(علیه السلام) سخن پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است و سخن پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) كلام خداوند عز و جل است.(2)

ص: 6


1- .[1] النجم آیة 4-1
2- .[1] الكافي ج 1 ص53 باب رواية الكتب و الحديث و فضل الكتابة و التمسك بالكتب ح14

فصل اول: ضرورت وجود امام

اشاره

ص: 7

باب اول: شناخت خدای عزوجل بواسطه ائمه اطهار

ص: 8

حدیث 1: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ يَعْرِفُ اللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ فَإِنَّمَا يَعْبُدُهُ هَكَذَا ضَلَالًا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ تَصْدِيقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِيقُ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مُوَالاةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى(علیهم اسلام) وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَكَذَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

حدیث 1: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: همانا كسى خدا را مى پرستد

كه خدا را بشناسد ولى كسی كه خدا را نمى شناسد او را همين طور كه ملاحظه مى كنى به گمراهى مى پرستد، عرضه داشتم: قربانت، معرفت خدا چيست؟ فرمود: تصديق خداى عزوجل و تصديق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حُبِّ على(علیه السلام) و پيروى از او و از امامان بر حق و بيزارى جستن به خدا از دشمن آن ها، این چنين شناخته مى شود خداى عزوجل.(1)

حدیث 2: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَكَمِ وَ إِسْمَاعِيلَ ابْنَيْ حَبِيبٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَىحدیث 2: امام رضا(علیه السلام): خدا به واسطه ما عبادت شده و به واسطه ما شناخته شده و به واسطه ما به یگانگی خوانده می شود.(2)

حدیث 3: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِه

ص: 9


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص180 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح1.
2- . الکافی کتاب التوحید ج1 ص145 بَابُ النَّوَادِر ح10

حدیث 3: امیرالمومنین(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: رسولان خویش را در میان آنان

مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا عهد فطرتش را از آنان طلب کنند و نعمت فراموش شده اش را به یاد آنان آورند.(1)

حدیث 4: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ صَبَّاحٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَار...

حدیث 4: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: همانا خداوند ما را خلق کرد و خلق ما را به نیکویی انجام داد و ما را تصویر کرد و به نیکویی ما را تصویر کرد و ما را چشم خود در میان بندگانش، زبان گویای خود در میان خلقش و دست خود قرار داد که به رحمت و رافت بر بندگانش باز است و وجه خود قرار داد تا بوسیله او به آن راه پیدا شود و باب خود قرار داده که به سوی او دلالت می کند وخزانه داران خویش در آسمان و زمینش قرار داده، به وسیله ما درختان میوه می دهد و میوه ها می رسند و جوی ها جاری می شود....(2)

حدیث 5: عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْأَوْصِيَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ احْتَجَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.

ص: 10


1- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص43 خطبه1 اختيار الأنبياء.
2- . الکافی کتاب التوحید ج1 ص144 بَابُ النَّوَادِر ح5.

حدیث 5: امام رضا(علیه السلام) فرمودند: اوصیاء ابواب خدای عزوجل هستند که از ناحیه آن ها به خدا رسیده می شود و اگر ایشان نبودند خداوند شناخته نمی شد و خداوند به وسیله آنان بر خلق احتجاج می کند.(1)

حدیث6: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّاسَ عَلَى الْفِطْرَةِ الَّتِي فَطَرَهُمُ اللَّهُ عَلَيْهَا لَا يَعْرِفُونَ إِيمَاناً بِشَرِيعَةٍ وَ لَا كُفْراً بِجُحُودٍ ثُمَّ ابْتَعَثَ اللَّهُ الرُّسُلَ إِلَيْهِمْ يَدْعُونَهُمْ إِلَى الْإِيمَانِ بِاللَّهِ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَيْهِمْ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَاهُ اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يَهْدِه.

حدیث6: امام صادق(علیه السلام): خداوند عزوجل مردم را بر فطرتی آفرید که آن ها را بر آن سرشته در حالی که نه از ایمان به شریعتی خبر داشتند و نه از کفری که نتیجه انکارشان باشد. سپس رسولان را بسوی آنها فرستاد که آنان را به ایمان به خدا بخوانند تا حجت خدا بر آنها باشند. پس برخی از آنها را هدایت کرد و برخی را نه.(2)حدیث7: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُول... وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا...... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه

حدیث7: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: .... و مائيم اعراف كه خداى عزوجل جز از طريق معرفت ما شناخته نشود ....همانا خدای تعالی اگر بخواهد خود را بر بندگان معرفی می کند، اما ما را باب و راه و طریق و وَجهی قرار داده که مردم به واسطه ما به او راه یابند. (3)

ص: 11


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص193 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ أَبْوَابُهُ الَّتِي مِنْهَا يُؤْتَى ح2
2- . علل الشرایع ج1 ص121 باب99 باب علة إثبات الأنبياء و الرسل و علة اختلاف دلائلهم ح5،
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص184 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح9

حدیث8: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):....نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا

حدیث8: امیرالمؤمنین(علیه السلام): ما آن وسیله های شناخت پروردگاریم که بدون آن شناخت و معرفت او امکان پذیر نخواهد بود.(1)

حدیث9: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

قَالَ: خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)

عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه حدیث9: امام صادق(علیه السلام): امام حسین(علیه السلام) از جمع یارانشان بیرون آمده و خطاب به آن ها فرمودند: ای مردم! به درستی که خدای متعال بندگانش را نیافریده مگر برای آن که او را بشناسند، و هنگامی که او را شناختند عبادتش کنند، و زمانی که او را عبادت کردند از پرستش غیر او بی نیاز گردند. مردی در بین یاران عرضه داشت: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم به فدایت، معرفت و شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: آنست که اهل هر عصر و زمانی امامی را که اطاعتش بر آن ها واجب است بشناسند.(2)

ص: 12


1- . بصائرالدرجات ج1 ص497 باب16 باب في الأئمة أنهم الذين ذكرهم الله يعرفون أهل الجنة و النار ح6.
2- . علل الشرائع ج1 ص9 باب9 باب علة خلق الخلق و اختلاف أحوالهم ح1

حدیث10: وَ هُوَ مَا نَقَلَهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الشَّيْخِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ(علیه السلام) قَال:.... أَقَامَهُمْ مَقَامَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ لَا يُرَى

وَ لَا يُدْرَكُ وَ لَا تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَ لَا إِنِّيَّتُهُ فَهَؤُلَاء

حدیث10: و هچنین ایشان در جایی دیگر فرمودند: خداوند اهل بیت(علیهم اسلام) را جانشین خویش قرارداده، چرا که او از چشم ها پنهان بوده و درک نمی شود و کمیّت و کیفیت او قابل شناخت نیست پس هرکه ایشان را بشناسد خدا را شناخته است.(1)

حدیث11: وَ هُوَ مَا نَقَلَهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الشَّيْخِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ(علیه السلام) قَال:.... وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ لَا يُدْرَى كَيْفَ يُعْبَدُ الرَّحْمَنحدیث11: امام کاظم(علیه السلام): اگر اهل بیت(علیهم اسلام) نمی بودند خداوند شناخته نشده، و کسی نمی دانست که چگونه او را عبادت کند.(2)

حدیث12: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام):.مَنْ

عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّه

حدیث12: امام رضا(علیه السلام): هرکه اهل بیت(علیهم اسلام) را بشناسد خدا را شناخته، و هرکه جاهل به ایشان باشد خدا را نشناخته است.(3)

حدیث13: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ الْفُقَيْمِيِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَ الْأَنْبِيَاءَ

ص: 13


1- . تأویل الاّیات ص394، سورة الشعراء(26) الآيات 217 الى 219.
2- . تأویل الاّیات ص395 سورة الشعراء(26): الآيات 217 الى 219.
3- . الکافی کتاب الحج ج4 ص579 بَابُ الْقَوْلِ عِنْدَ قَبْرِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي وَ مَا يُجْزِئُ مِنَ الْقَوْلِ عِنْدَ كُلِّهِمْ ح2.

وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.

حدیث13: امام صادق(علیه السلام) به زِنديقى كه پرسيد: پيغمبران و رسولان را از چه راه ثابت مي كنى؟ فرمود: چون ثابت كرديم كه ما آفريننده و صانعى داريم كه از ما و تمام مخلوق برتر و با حكمت و رفعت است و چون ممکن نیست كه خلقش او را ببينند و لمس كنند و بى واسطه با يك ديگر برخورد و مباحثه كنند، ثابت شد كهبراى او سفيرانى در ميان خلقش باشند كه خواست او را براى مخلوق و بندگانش بيان كنند و ايشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنايشان رهبرى نمايند، پس وجود امر و نهى كنندگان و تقرير نمايندگان از طرف خداى حكيم دانا در ميان خلقش ثابت گشت و ايشان همان پيغمبران و برگزيده هاى خلق او باشند، حكيمانى هستند كه به حكمت تربيت شده و به حكمت مبعوث گشته اند، با آن كه در خلقت و اندام با مردم شريكند در احوال و اخلاق شريك ايشان نباشند. از جانب خداى حكيم دانا به حكمت مؤيد باشند، سپس آمدن پيغمبران در هر عصر و زمانى به سبب دلائل و

ص: 14

براهينى كه آوردند ثابت شود، تا زمين خدا از حجتى كه بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه اى داشته باشد، خالى نماند. (1)

حدیث14: مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ....قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ....*

حدیث14: منصور بن حازم گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: ....كسى كه مى داند برايش پروردگارى است، بايد بداند كه اين پروردگار خشنودى و خشمى دارد و خشنودى و خشمِ او فهميده نشود جز به وحى يا به وسيله رسول، هر كه را وحى نرسد بايد جوياى رُسُل گردد و چون به آنها برخورد كند و آن ها را بشناسد، مى فهمد كه آن ها حجت هستند و طاعت آنها بر ديگران فرض و لازم است.... (2)حدیث15:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَكَمِ وَ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وَعَدَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله)

حِجَابُ اللَّهِ.

حدیث15: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: به وسيله ما خدا پرستش شده و به وسيله ما شناخته گرديده و به وسيله ما مردم به يكتائيش اعتراف نموده اند و محمد(صلی الله علیه و آله) حجاب خداست. (3)

حدیث16: أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ

ص: 15


1- . الكافي کتاب الحجة ج 1 ص168 باب الاضطرار إلى الحجة ح1.
2- . الكافي کتاب الحجة ج 1 ص169 باب الاضطرار إلى الحجة ح2.
3- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص64 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح16

وَ خَزَنَةُ

عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ.

حدیث16: بصائر: عبد الرحمن بن كثير گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: ما فرمانروايان فرمان خدا و گنجينه هاى علم خدا و مخزن وحى او و اهل دين خدا هستيم كتاب خدا بر ما نازل شده به واسطه ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد ما وارث پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و عترت او هستيم. (1)

حدیث17:

سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَحْتَجُّ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) فِي كُلِّ أُمَّةٍ فِيهَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ أَشَدُّهُمْ مَعْرِفَةً لِعَلِيٍّ(علیه السلام) أَعْظَمُهُمْ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ فَغَيْرَ هَذَا رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُ

رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

يَقُولُ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام)

مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَعَلِيٌّ(علیه السلام)

مَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) مَا كَانَ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَا يَسْتُرُ عَلِيّاً(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ سِتْرٌ وَ لَا يَحْجُبُهُ عَنِ اللَّهِ حِجَابٌ وَ هُوَ السِّتْرُ وَ الْحِجَابُ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ

حدیث17: پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى فرمود: اگر من و على(علیه السلام) نبوديم خدا شناخته نمى شد، و اگر من و على(علیه السلام) نبوديم خدا عبادت نمى شد، و اگر من و على(علیه السلام) نبوديم ثواب و عِقابى نبود. على(علیه السلام) را هيچ پرده اى از خداوند نمى پوشاند و هيچ حجابى بين او و خداوند مانع نمى شود. او خود حجاب و واسطه بين خدا و خلقش است. (2)

حدیث18:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ..وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ

وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ

نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ

ص: 16


1- .[2] بصائر الدرجات ج 1 ص61 باب3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح3
2- .[1] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص858 الحديث السادس و الأربعون[1]

حدیث18: امام صادق(علیه السلام) در حدیث زیبایی فرمودند: ...و مائيم عاملان به امر او و داعیان به سوى راه او، به واسطه ما خدا شناخته شد و به واسطه ما خدا پرستيده شد و مائيم رهنمايان بر خدا و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نمي شد. (1)

حدیث19: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لَوْ لَا اللَّهُ مَا عُرِفْنَا وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُرِفَ اللَّهُ.

حدیث19: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: اگر خدا نبود ما شناخته نمي شديم و اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد.(2)

حدیث20:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ عَمَّنْرَفَعَهُ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِيٍّ(علیه السلام)

ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِكَ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

حدیث20: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: سه چيز است كه سوگند مي خورم حق است، تو و اوصياء بعد از تو عرفائيد (معرف راه خداشناسى)، خدا شناخته نمي شود مگر از راه شناختن شما، شما عرفائيد (معرف بهشت)، به بهشت نمي رود مگر كسى كه شما را بشناسد و شما او را بشناسيد، شما عرفا هستيد براى دوزخيان و به دوزخ نمي رود مگر كسى كه منكر شما باشد و شما منكر او باشيد. (3)

حدیث21: يَرْفَعُهُ الْمُفِيدُ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَدَّسَ اللَّهُ تَعَالَى رُوحَهُ إِلَى زَيْدٍ الشَّهِيدِ قَالَ دَخَلَ أَحْمَدُ بْنُ بَكْرٍ عَلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَدِّثْنِي مِنْ فَضْلِ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكُمْ قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) فَنَحْنُ

ص: 17


1- . التوحيد ص152 باب 12 باب تفسير قول الله عز و جل كل شي ء هالك إلا وجهه ح9
2- . التوحيد (للصدوق) ص290 باب41 باب أنه عز و جل لا يعرف إلا به
3- . الخصال ج 1 ص150 قول النبي ثلاث أقسم أنهن حق ح183

شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا ابْنَ بَكْرٍ مَنْ أَحَبَّنَا فِي اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا يَا ابْنَ بَكْرٍ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا فَهُوَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى يَا ابْنَ بَكْرٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اصْطَفَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ اخْتَارَنَا ذُرِّيَّتَهُ فَلَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ يَا ابْنَ بَكْرٍ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ نَحْنُ السَّبِيلُ إِلَى اللَّهِ وَ مِنَّا الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) وَ الْمُرْتَضَى(علیه السلام) وَ مِنَّا يَكُونُ الْمَهْدِيُّ قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقُلْتُ هَذَا الَّذِي تَقُولُهُ عَنْكَ أَوْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ بَلْ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّه(صلی الله علیه و آله)حدیث21: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: پس اگر ما نبوديم، دنيا و آخرت را خدا نمى آفريد، و به وسيله ما خدا شناخته مى شود و به وسيله ما عبادت مى شود و راه به سوى خدا ما هستيم.(1)

حدیث22: حَدَّثَنَا الْمُنَبِّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ....وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ

حدیث22: امام باقر(علیه السلام):... (به راستی) که ایشان اعرافند، و خدا شناخته نمي شود مگر به واسطه معرفت ايشان. (2)

حدیث23: وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ:....وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ

حدیث23: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: ...با عبادت ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد. (3)

ص: 18


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص414 أحاديث في فضائل أهل البيت ع ح1
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص496 باب16 باب في الأئمة أنهم الذين ذكرهم الله يعرفون أهل الجنة و النار ح4
3- . بحار الأنوار ج 25 ص5 باب1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم و أنهم من نور واحد ح7

حدیث24: وَ بِإِسْنَادِهِ مَرْفُوعاً إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام)... فَبِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا أَكْرَمَ اللَّهُ مَنْ أَكْرَمَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ بِنَا أَثَابَ مَنْ أَثَابَ وَ بِنَا عَاقَبَ مَنْ عَاقَب

حدیث24: امام باقر(علیه السلام): و به وسيله ما خدا شناخته شد و به وحدانيت پرستش گرديد و به واسطه ما گرامى شد هر که مقامى يافت از مخلوقات، ما سبب پاداش، پاداش گيران و كيفر تبهكاران هستيم. (1)حدیث25: أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّان عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ

حدیث25: بصائر: عبد الرحمن بن كثير گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: ما فرمانروايان فرمان خدا و گنجينه هاى علم خدا و مخزن وحى او و اهل دين خدا هستيم كتاب خدا بر ما نازل شده به واسطه ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد ما وارث پيامبر خدا و عترت او هستيم. (2)

حدیث26: أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي ذَرٍّ حَدِّثْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ بِأَعْجَبِ مَا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ..... وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ(علیه السلام)

بَعْدِي

ص: 19


1- . حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام ج 1 ص16 الباب الأول في شأن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و أهل بيته عليهم السلام في أول الأمر
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص61 باب3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح3

حدیث26: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به آن كه جانم به دست او است سوگند، هيچ پيامبرى به نبوّت نرسيد مگر بر اثر شناخت خداوند و اقرار به ولايت ما و هيچ آفريده اى شايستگى شناخت خدا را نيافت مگر با اعتراف و اقرار به عبوديت براى خدا و اقرار به ولايت على(علیه السلام) پس از من.(1)حدیث27: فِي جُمْلَةِ خَبَرٍ طَوِيلٍ وَ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ سَأَلَهُ عَنْهَا رَاهِبٌ يُعْرَفُ بِشَمْعُونَ بْنِ لَاوَى بْنِ يَهُودَا مِنْ حَوَارِيِّ عِيسَى(علیه السلام) فَأَجَابَهُ عَنْ جَمِيعِ مَا سَأَلَ عَنْهُ عَلَى كَثْرَتِهِ فَآمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ كَتَبْنَا مِنْهُ مَوْضِعَ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ وَ مِنْه..... فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): .... وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْعِلْمِ فَأَرْبَعَةٌ الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعِلْمُ بِمُحِبِّيهِ وَ الْعِلْمُ بِفَرَائِضِهِ وَ الْحِفْظُ لَهَا حَتَّى تُؤَدَّى

حدیث27: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): و اما نشانه هاى دانش چهار است: شناخت خدا، شناسايى دوستانش، و دانستن قوانين او، و نگهدارى آن ها تا به نيكويى به انجام رسد.(2)

حدیث28: السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّه

حدیث28: امام هادی(علیه السلام) در زیارت جامعه که از لسان مبارک ایشان بیان شده می فرماید: درود بر محل هاى شناخت خدا و مراكز آن.(3)

حدیث29:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) وَ إِسْرَافِيلَ(علیه السلام) وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَةِ وَ الْحَوْضِ الشَّرِيفِ وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ

ص: 20


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص859 الحديث السادس و الأربعون[1]
2- . تحف العقول ص19 و من حكمه و كلامه
3- . زیارت جامعه

اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ عَلِيٍّ سِبْطَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنُ(علیه السلام)

وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)

وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ مَهْدِيُّهُمْ.حدیث29: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: .......هر كه ما را شناخت خدا را شناخته، و كسى كه ما را انكار كرد، خداى را منكر شده.(1)

حدیث30: أَقُولُ ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هَذَا الْخَبَرَ وَ وَجَدْتُهُ أَيْضاً فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ مُشْتَمِلٍ عَلَى أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ قَالَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَال قَالَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»(2)

حدیث30: امیرالمومنین(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: شناخت با نورانيت شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانيت اين است همان دين خالص كه خداوند مي فرمايد «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»(3)

حدیث31: أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) .....يَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمْ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلَّهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَعْقَلُهُمْ

أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة

ص: 21


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص261 باب24 باب ما روي عن النبي في النص على القائم و أنه الثاني عشر من الأئمة ح7
2- . البینة آیة 5
3- . بحار الأنوار ج 26 ص1 باب14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح1

حدیث31: هشام! خداوند پيامبران و رسولانش را براى مردم نفرستاده جز بدين منظور كه خدا را بشناسند، پس آن كس دعوت خدا را بهتر پذيرفته، كه خدا رابهتر شناخته، و آن كس به امر خدا داناتر است كه عقلش بهتر است و آن كس مقامش در دنيا و آخرت بالاتر است كه خردمندتر است.(1)

حدیث32: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا يَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَا يَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللَّهِ هَكَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا.

حدیث32: امام باقر(علیه السلام): تنها كسى خداى عز و جل را شناسد و پرستش كند كه هم خدا را بشناسد و هم امام(علیه السلام) از ما خاندان را و كسى كه خداى عز و جل را نشناسد و امام(علیه السلام) از ما خاندان را نشناسد غير خدا را شناخته و عبادت كرده (2)

توضیح: همانا خداوند برای شناخت خود راهی قرار داده و آن طریق همان انبیاء، و ائمه اطهارند، ایشان صفات الهی را بیان نموده، و عواملی که موجبات خشم و خشنودی خدای عزوجل را فراهم کرده بیان می کنند. طریقه عبادت خدا را شرح داده و از معصیت او برحذر می دارند. و آنچه را که بنده ناچیز شایسته است در محضر پروردگارش مراعات کرده گوشزد نمایند. اما این امر حاصل نگردد مگر با شناخت رسولان الهی و پیروی از فرمایشات ایشان پس آدمی تا زمانی که به رسولان الهی ایمان نیاورد و اطاعت از ایشان نکند راهی به سوی شناخت خدای عزوجل نخواهد داشت. در دسته ای دیگر از روایات گفته شده که خداوند خود را به بندگانش شناسانده است،این مطلب هیچ منافاتی با آنچه عرض شد نداشته، زیرا خداوند به واسطه ارسال رسولان راه شناخت خود را بر بندگانش گشود و با اعطای عقل، آنانرا در درک و فهم معارفی که از جانب فرستادگانش عرضه می گردد یاری نموده است.

ص: 22


1- . تحف العقول ص386 و روي عن الإمام الكاظم الأمين أبي إبراهيم و يكنى أبا الحسن موسى بن جعفر في طوال هذه المعاني باب وصيته لهشام و صفته للعقل، الكافي كتاب العقل و الجهل ج 1 ص16 ح12
2- . الكافي ج 1 ص181 باب معرفة الإمام و الرد إليه ح4

باب دوم: حجت های خدا یند بر اهل آسمان ها و زمین

ص: 23

حجت های خدا یند بر اهل آسمانها و زمىݬݬݔنحجت در لغت به معنای دلیل و برهان است. در روایات اهل بیت(علیهم اسلام) مصادیق مختلفی برای آن ذکر شده یکی از مصادیق حجت از نظر ائمه(علیهم اسلام) عقل است به واسطه عقل آدمی قدرت درک و شناخت و تشخیص خوب و بد را پیدا می کند، اما یقینا عقل به تنهایی نمی تواند هدایت گری کند، از عقل به رسول باطنی نیز تعبیر شده.

حدیث1:

قَالَ فَقَالَ ابْنُ السِّكِّيتِ تَاللَّهِ مَا رَأَيْتُ مِثْلَكَ قَطُّ فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ قَالَ فَقَالَ الْعَقْلُ يُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَيُصَدِّقُهُ وَ الْكَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَيُكَذِّبُه

حدیث1: ابن سکیت از امام رضا(علیه السلام) پرسید: حجت بر خلق چیست؟ حضرت فرمود: عقل (امروز حجت خداست بر خلق) با عقل راستگو را شناخته تصدیق می کنند و دروغگو را شناخته و تکذیب می کنند.(1)

یکی دیگر از مصادیق حجت در روایات اهل بیت، قرآن بوده.

حدیث2: فَالْقُرْآنُ آمِرُ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه

حدیث2: امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: قرآن امر و نهی می کند، و ساکت است و ناطق و حجت خداست بر خلقش.(2)

و مصداق دیگر حجت در روایات، پیامبران و او صیاء الهی هستند که به رسول ظاهری نیز تعبیر شده اند.

حدیث3: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ.

ص: 24


1- . الکافی ج1 ص25 كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل ح20
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص265 خطبه183 فضل القرآن

حدیث3: امام صادق(علیه السلام) می فرماید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) حجت خداست بر بندگانش و عقل میان خدا و بندگانش حجت است.(1)

حدیث4: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا.

حدیث4: امیرالمومنین(علیه السلام): همانا خداوند متعال ما را پاک و معصوم کرده و گواهان بر خلق خویش و حجت خود در زمین قرار داده است، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده که از آن جدا نمی شویم و آن هم از ما جدا نمی شود.(2)

حدیث5:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):

...اللَّهُمَّ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ بَاطِناً مَسْتُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ يَكُونَ نِحْلَةً لِمَنِ اتَّبَعَهُ وَ اقْتَدَى بِهِ وَ أَيْنَ أُولَئِكَ وَ كَمْ أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ خَطَراً بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ دِينَهُ وَ عِلْمَهُ حَتَّى يَزْرَعَهَا فِي صُدُورِ أَشْبَاهِهِمْ وَ يُودِعَهَا أَمْثَالَهُمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ اسْتَرْوَحُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَ مِنْهُ الْمُتْرَفُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ فَوَا

شَوْقَاهْ إِلَيْهِمْ وَ إِلَى رُؤْيَتِهِمْ

حدیث5: امیرالمومنین(علیه السلام) در روایتی فرمودند: هرگز زمین خالی نمی ماند از کسی که حجت الهی را به پا دارد خواه ظاهر و مشهور باشد و خواه پنهان تا اینکه حجت های الهی و دلائل روشن او باطل نشود خداوند به وسیله آنها حجت ها و دلائل

ص: 25


1- . الکافی ج1 ص25 كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل ح22
2- . الكافي ج 1 ص 191 باب في أن الأئمة شهداء الله عز و جل على خلقه ..... ص : 190 ح5،

روشن خود را حفظ می کند تا آنها به کسانی که مانند خودشان هستندبسپارند و بذر آنها را در دل های افرادی همانند خودشان بکارند آنان خلفای خدایند در روی زمین و داعیان بسوی دین اویند آه آه از شوق دیدار آنها.(1)

حدیث6: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ.

حدیث6: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: حجت قبل از مخلوقات، و در کنار مخلوقات و بعد از مخلوقات موجود است.(2)

حدیث7: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.

حدیث7: امام صادق(علیه السلام) در روایتی فرمودند: ما قومی معصوم هستیم که خدای تعالی به ما امر کرده و از معصیت ما نهی فرموده، ما حجت بالغه الهی هستیم بر آنچه میان آسمان ها و زمین است.(3)

حدیث8: السرائر مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ مَا مِنْ شَيْ ءٍ وَ لَا مِنْ آدَمِيٍّ وَ لَا إِنْسِيٍّ وَ لَا جِنِّيٍ وَ لَا مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ إِلَّا وَ نَحْنُ الْحُجَجُ عَلَيْهِمْ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا وَ قَدْ عُرِضَ وَلَايَتُنَا عَلَيْهِ وَ احْتُجَّ بِنَا عَلَيْهِ فَمُؤْمِنٌ بِنَا وَ كَافِرٌ وَ جَاحِدٌ حَتَّى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ الْآيَة

ص: 26


1- .إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص315 حكاية الجاثليق الأول ..... ص : 299.
2- . الكافي ج 1 ص 177 باب أن الحجة لا تقوم لله على خلقه إلا بإمام ..... ص : 177 ح4، کمال الدین: ج1 ص221 باب22 باب22 اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح5.
3- . الکافی ج1 ص269 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّة ح6

حدیث8: حضرت صادق(علیه السلام): هیچ چیزی نیست اعم از آدمی، جن، انس، و

فرشته که در آسمان هاست جز اینکه ما حجت های خدا بر آنان هستیم. هیچ خلقی را نیافرید مگر اینکه ولایت ما را بر او عرضه کرد و به ما بر او احتجاج کرد پس یا به ما ایمان آوردند و یا کفر ورزیده و انکار کردند....(1)

حدیث9: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ السَّمَاء... أَشْهَدُ أَنَّكَ الْحُجَّةُ عَلَى مَنْ مَضَى وَ مَنْ بَقِي

حدیث9: در زیارت امام عصرf: سلام بر تو ای حجّت خدا بر اهل آسمان و زمین، شهادت می دهم که به حقّیقت تو حجّت خدا برگذشتگان و آیندگان هستی.(2)

حدیث10: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الثِّقَةُ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ سَمِعَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ أَوْ خافي [خَافٍ] مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُكَ وَ بَيِّنَاتُك

حدیث10: امیرالمومنین(علیه السلام) در روایتی فرمودند: هرگز زمین خالی نمی شود از کسی که حجت خدا را به پا دارد خواه ظاهر باشد و مشهور و یا پنهان، تا اینکه حجت ها و دلائل روشن الهی باطل نشود. (3)حدیث11: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ

لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ.

حدیث11: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند زمین را بدون عالم(علیه السلام) رها نمی کند در غیر اینصورت حق از باطل شناخته نشود.(4)

ص: 27


1- . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) ج 3 ص575 باب و من ذلك ما استطرفناه من جامع البزنطي صاحب الرضا ع
2- . المزار، محمّد بن المشهدي زيارة أخرى له عليه السلام ص587
3- . علل الشرائع ج 1 ص 195 باب 153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ..... ص : 195 ح2.
4- . الکافی ج1 ص178 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح5

حدیث12: السَلامُ عَلَی حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّه...وَ اَشهَدُ اَنَّکم ُحجَجاً عَلَى بَرِيَّتِه

حدیث12: در زیارت جامعه کبیره: سلام بر حجّت های خدا بر اهل دنیا و آخرت، شهادت می دهم که شما حقّیقتاً حجت های خداوند بر مخلوقاتش می باشید.(1)

حدیث13: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْعُبَّادُ بْنُ عَبْدِ الْخَالِقِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ كُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ مَا تَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَهُمْ وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ.

حدیث13: عبد الخالق از يكى از راويانش از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه فرمود: به راستى كه براى خداوند متعال دوازده هزار جهان است، كه هر جهانى از آنها از آسمان هاى هفت گانه و زمين هفت گانه بزرگ تر است و هيچ جهانى از آنها نمى داند كه جهانى جز آن هم هست و من بر همه آن جهان ها حجّتم.(2)

حدیث14: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ مِنْ أَهْلِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ، وَ مَا فِي السَّمَاءِ مِنْ مَلَکٍ يَخْطُو قَدَماً عَنْ قَدَمٍ إِلَّا بِإِذْنِي.حدیث14: امیرالمؤمنین(علیه السلام): من حجّت خدا بر اهل آسمان ها و زمینم، هیچ مَلَکی درآسمان بدون اذن من قدمی از قدم بر نمی دارد.(3)

حدیث15:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: يَقُولُ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ

ص: 28


1- . من لایحضرالفقیه: ج2 زيارة جامعة لجميع الأئمة ص610.
2- . الخصال ج2 ص639 من روى أن لله عز و جل اثني عشر ألف عالم ح14
3- . مشارق انوارالیقین: ص345.

سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَكَذَلِكَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى

حدیث15: امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خدای تعالی امامان هادی را یکی پس از دیگری ارکان زمین قرار داده تا به وسیله آنان زمین از اضطراب باز شود، و آن ها را حجت بالغه خود بر آنکه روی زمین و زیر خاک است قرار داده.(1)

حدیث16: قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): ...وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم

حدیث16:

امام رضا(علیه السلام) در ضمن حدیثی درباره عصمت ائمه اطهار(علیهم اسلام) می فرمایند:.. همانا خداوند متعال وقتی بنده ای را به سرپرستی امور بندگانش انتخاب می کند، سینه او را بر این امر فراخ کرده و در دل او چشمه های حکمت را به ودیعه می گذارد، و علم را به او الهام می نماید تا بعد از آن از هیچ سوالی در نماند و از حق در جواب سرگردان نشود. پس امام(علیه السلام)، معصوم و مورد تایید و توفیق و تسدید الهی است و از خطاها و لغزش ها و سقوط در امان است. خداوند این امر را به او اختصاص داده تا حجت او بر بندگانش باشدو او را گواه بر خلقش قرار دهد. این فضل الهی است که به هرکه خواهد عطا می کند.(2)

حدیث17: أَقُولُ قَالَ الشَّيْخُ حَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمُحْتَضَرِ، رَوَى بَعْضُ عُلَمَاءِ الْإِمَامِيَّةِ فِي كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ إِلَى سَوَاءِ

ص: 29


1- . الكافي ج 1 ص 196 باب أن الأئمة هم أركان الأرض ..... ص : 196 ح1.
2- . الکافی ج1 ص 202 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه

الطَّرِيقِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ علی(علیه السلام):...أَنَا عَيْنُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ أَنَا لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ أَنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُطْفَأُ أَنَا بَابُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِه

حدیث17: امیرالمومنین(علیه السلام):...من چشم بینای خداوند بر روی زمین، زبان گویای او در میان مردمان و آن نور خداوندی هستم که خاموشی ندارد، من آن در رحمت الهی هستم که باید از آن وارد شوند، من حجت خداوند بر بندگانم.(1)

حدیث18: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَنْجَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو غَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ سَلَمَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي إِدْرِيسَ عَنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَّفَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي أُمَّتِهِ فَأَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ بَعْدَ نَبِيِّهِ وَ إِنَّ وَلَايَتِي لَتَلْزَمُ أَهْلَ السَّمَاءِ كَمَا تَلْزَمُ أَهْلَ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَتَذَاكَرُ فَضْلِي وَ ذَلِكَ تَسْبِيحُهَا

حدیث18: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا در میان امّتش جانشین خود ساخت، لذا من حجت خدا بر آن ها هستم، همانا ولایت من بر اهل آسمان واجب گردیده همان طور که بر اهل زمین واجب شده، و فرشتگان ذکر فضائل ما کنند و این نزد خدا تسبیح آن ها به حساب آید.(2)

ص: 30


1- . البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص659 [سورة ص(38): الآيات 34 الى 39] ..... ح9108.
2- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص59 المنقبة الثانية و الثلاثون.

حجت خدا بر خلقش برٮݭݭݭݭݭݭݭݕا نگر دد مگر بوجود امام

حدیث19: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَف

حدیث19: امام کاظم(علیه السلام) در حدیث زیبایی فرمودند: حجت خدا بر خلقش بر پا نگردد، مگر به وجود امام(علیه السلام) تا شناخته شود.(1)

حدیث20: مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ.

حدیث20: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حجت خدا پيش از خلق بوده و با خلق مي باشد و بعد از خلق هم باشد.(2)

ص: 31


1- . الکافی کتاب الحجة باب4 بَابُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَام ح1
2- . الکافی کتاب الحجة باب4 بَابُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَام ح4

باب سوم: زمین خالی از حجت نماند

ص: 32

زمین خالی از حجت نماند

حدیث1: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) تَكُونُ الْأَرْضُ لَيْسَ فِيهَا إِمَامٌ قَالَ لَا قُلْتُ يَكُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ.*

حدیث1: حسين بن ابى العلاء گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: ممكن است زمين باشد و امامى در آن نباشد؟ فرمود: نه، گفتم: دو امام در يك زمان مى شود؟ فرمود: نه مگر اينكه يكى از آنها خاموش باشد.(1)

حدیث2: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ.*

حدیث2: امام باقر(علیه السلام) فرمود: خدا زمين را بدون عالم وانگذارد و اگر چنين نمي كرد حق از باطل تشخيص داده نمي شد.(2)

حدیث3: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ.*

حدیث3: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خدا برتر و بزرگتر از آنست كه زمين را بدون امام عادل واگذارد.(3)حدیث4: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ

ص: 33


1- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح1
2- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح5
3- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح6

هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَمَّنْ يَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ.

حدیث4: اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: خداوندا تو زمينت را از حجت خود بر خلقت خالى نگذارى.(1)

حدیث5: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ:

وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ(علیه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.*

حدیث5: امام باقر(علیه السلام) در حدیث زیبایی فرمود: به خدا سوگند از زمانى كه خدا آدم(علیه السلام) را قبض روح نمود زمينى را بدون امامى كه به وسيله او به سوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمينى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.(2)

حدیث6: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْحُجَّةُ.

حدیث6: امام جواد(علیه السلام): زمين از حجت خالى نماند، به خدا آن حجت منم.(3)حدیث7: تفسير القمي أَبِي عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْمُنْذِرُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْهَادِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بَعْدَهُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فِي كُلِّ زَمَانٍ إِمَامٌ هَادٍ مُبَيِّنٌ. وَ هُوَ رَدٌّ عَلَى مَنْ يُنْكِرُ أَنَّ فِي كُلِّ عَصْرٍ

ص: 34


1- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح7
2- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح8
3- . الکافی ج1 ص179 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح9

وَ زَمَانٍ إِمَاماً وَ أَنَّهُ لَا يَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ كَمَا قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(صلی الله علیه و آله): لَا يَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ إِمَّا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ وَ إِمَّا خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ*

حدیث7: امام صادق(علیه السلام) فرمود: منذر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و هادى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از او، اين معنى آيه«وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(1) است در هر زمانى بايد امامى وجود داشته باشد كه راهنما و مفسر باشد اين آيه رد مي كند كسانى را كه انكار مي كنند لزوم وجود امام(علیه السلام) را در هر عصر و اينكه زمين خالى از حجت نيست چنانچه اميرالمؤمنين(علیه السلام) می فرمايد: زمين خالى از قائم به حجت خدا نيست يا ظاهر و آشكار و یا پنهان تا موجب باطل شدن دلائل و حجت هاى خدا نگردد.(2)

حدیث8: أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الثِّقَةُ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ سَمِعَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ أَوْ خافي [خَافٍ] مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُكَ وَ بَيِّنَاتُك.

حدیث8: ابو اسحاق همدانى گفت يكى از دوستان مورد اعتمادم نقل كرد كه از اميرالمؤمنين(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: بار خدايا زمين را خالى از راهنما وحجت بر مردم نمی کند ظاهر و آشكار باشد یا پنهان تا دلائل و براهينش باطل نگردد.(3)

حدیث9: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ نُعْمَانَ الرَّازِيِّ قَال عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... فَقَالَ لَمَّا انْقَضَتْ نُبُوَّةُ آدَمَ(علیه السلام) وَ انْقَطَعَ أَكْلُهُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَا آدَمُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَ انْقَطَعَ أُكُلُكَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِيمَانِ وَ مِيرَاثِ

ص: 35


1- . الرعد آیة 7
2- . نهج البلاغة للصبحي صالح ص497 حكم أمير المؤمنين عليه السلام ح147
3- . علل الشرائع ج 1 ص 195 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح2

النُّبُوَّةِ وَ أُثْرَةِ الْعِلْمِ وَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ فَاجْعَلْهُ فِي الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ عِنْدَ هِبَةِ اللَّهِ

فَإِنِّي لَمْ أَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ دِينِي وَ يَكُونُ نَجَاةً لِمَنْ أَطَاعَهُ

حدیث9: امام صادق(علیه السلام) فرمود: وقتى مدت نبوت آدم(علیه السلام) پايان يافت و عمرش به پايان رسيد خداوند به او وحى كرد كه اى آدم(علیه السلام) عمرت پايان يافته دقت كن هر چه در نزد تو از دانش و ايمان و ميراث نبوت و آثار علمى و اسم اعظم است در اختيار فرزند خود هبة اللَّه قرار ده، من زمين را خالى از دانائى كه راهنماى بندگى و دين من باشد نمي گذارم، او سبب نجات پيروان خود خواهد بود.(1)

حدیث10: أَبِي

رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ

الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

يُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی اللهعلیه و آله) لَمْ أَتْرُكِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْرِفُ طَاعَتِي وَ هُدَايَ وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ إِبْلِيسَ يُضِلُّ النَّاسَ وَ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ وَ دَاعٍ إِلَيَّ وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي وَ عَارِفٌ بِأَمْرِي وَ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ

لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى الْأَشْقِيَاء*

حدیث10: عبد الكريم از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: جبرئيل(علیه السلام) بر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نازل گرديد و از خداوند پيغام آورد كه خدا مي فرمايد: اى محمّد(صلی الله علیه و آله) زمين را خالى از دانشمندى كه عارف به فرمان و دستور و راهنمائى باشد نگذاردم او وسيله نجات مردم است در فاصله مرگ پيامبرى تا ظهور پيامبر ديگر من نخواهم گذاشت كه شيطان مردم را گمراه كند در صورتى كه روى زمين حجتى نباشد كه مردم را به راه من بخواند و راهنماى ايشان بوده و عارف به امر من باشد، من براى

ص: 36


1- . علل الشرائع ج 1 ص195 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح1

هر گروهى يك راهنما قرار داده ام كه به وسيله او رستگاران را هدايت مى كنم و هم او حجت است براى اشقياء.(1)

حدیث11: السِّنَانِيُّ عَنِ ابْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِيبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الصَّقْرِ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ

وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا ثُمَّ قَالَ وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْيُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ

حدیث11: امام صادق(علیه السلام) فرمود: ما پيشواى مسلمانانيم و حجت خدا بر جهانيان و سرور مؤمنين و رهبرسفيد چهرگان و مولاى مؤمنين. ما موجب امان و آسايش مردميم در روى زمين ...و به وسيله ما زمين را نگهداشته كه اهلش را تكان ندهد باران به واسطه ما مى بارد و رحمت به واسطه ما گسترش می يابد و زمين نعمت هاى خود را خارج مي كند. اگر نباشد راهنمائى از ما خانواده زمين اهلش را فرو مي برد. از زمانى كه خداوند آدم(علیه السلام) را آفريد زمانى از حجت خالى نبود يا حجتى آشكار و مشهور و يا غائب و مستور و تا روز قيامت از حجت خالى نخواهد

ص: 37


1- . علل الشرائع ج 1 ص196 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح7

بود اگر چنين نبود خدا پرستش نمي گرديد. سليمان گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: چگونه مردم از حجت غائب و مستور بهره مند مي شوند و استفاده مى برند فرمود: همان طورى كه از خورشيد بهره مي برند هنگامى كه در پس پرده هاى ابر پنهان است.(1)

حدیث12: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَدْلٍ.*

حدیث12: ابو بصير از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: خداوند بزرگتر و كريم تر است از اينكه زمين را خالى از پيشواى عادل و امام(علیه السلام) بگذارد.(2)حدیث13: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ(علیه السلام) لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدُهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَرْكَهُ بِغَيْرِ حُجَّة*

حدیث13: امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر تمام مردم منحصر به دو نفر شوند يكى از آن دو نفر امام(علیه السلام) خواهد بود و فرمود: آخر كسى كه از دنيا مي رود امام(علیه السلام) است. تا كسى نتواند بر خدا اعتراض كند كه او را بدون حجت و راهنما قرار داده.(3)

حدیث14: أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى رَفَعَهُ إِلَى أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِه

ص: 38


1- .[1]كمال الدين ج 1 ص207 باب21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ح22
2- . كمال الدين ج 1 ص229 باب22 باب اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح26
3- . علل الشرائع ج 1 ص196 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح6

حدیث14: ابو حمزه از امام باقر(علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود: بخدا قسم از زمان مرگ آدم(علیه السلام) تاكنون خداوند زمين را خالى از امامى كه موجب هدايت مردم شود نگذارده كه حجت خدا است بر بندگان و در آينده نيز خالى از حجت نخواهد بود.(1)

حدیث15: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُول: لَمْ تَخْلُو الْأَرْضُمُنْذُ كَانَتْ مِنْ حُجَّةٍ عَالِمٍ يُحْيِي فِيهَا مَا يُمِيتُونَ مِنَ الْحَقِّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»*

حدیث15: امام صادق(علیه السلام): زمين از ابتدا خالى از حجت عالم و دانائى نبوده كه احياى دستوراتى كه مردم به دست فراموشى سپرده اند و از بين رفته بنمايد بعد آن جناب اين آيه را تلاوت نمود: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(2)

مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، و خدا جز به كمال رساندن نور خود نمى خواهد هر چند كافران را خوش نيايد.(3)

حدیث16: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق*

حدیث16: خلف بن حماد از ابان بن تغلب نقل كرد كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: حجت قبل از مردم و با مردم و بعد از مردم خواهد بود.(4)

ص: 39


1- . علل الشرائع ج 1 ص 197 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح11
2- . الصف آیة 8
3- . كمال الدين ج 1 ص221 باب22 باب اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح4
4- . الكافي ج 1 ص177 باب أن الحجة لا تقوم لله على خلقه إلا بإمام ح4

حدیث17: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا تَبْقَى الْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَّا تَفْزَعُ إِلَيْهِ الْأُمَّة

حدیث17: امام صادق(علیه السلام) فرمود: يك روز زمين خالى از امامى كه از ما خانواده است نخواهد بود كه امت در گرفتاري هاى خود به او پناه برند.(1)حدیث18: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ لَنْ تَخْلُوَ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا مِنَّا رَجُلٌ يَعْرِفُ الْحَقَّ فَإِذَا زَادَ النَّاسُ فِيهِ قَالَ قَدْ زَادُوا وَ إِذَا نَقَصُوا مِنْهُ قَالَ قَدْ نَقَصُوا وَ إِذَا جَاءُوا بِهِ صَدَّقَهُمْ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ*

حدیث18: حسين بن ابى حمزه ثمالى از پدر خود نقل كرد كه گفت از امام باقر(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: زمين خالى از وجود امامى از ما خانواده نيست كه معرف حق و واقعيت باشد هرگاه مردم چيزى در دين بيفزايند او اعلام مى كند و اگر بكاهند باز مردم را متوجه خواهد نمود اما در صورتى كه مطابق واقع انجام دهند آنها را تصديق مي كند اگر چنين ننمود حق از باطل تشخيص داده نمى شد.(2)

حدیث19: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ: لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ ظَاهِرٍ أَوْ بَاطِنٍ *

ص: 40


1- . كمال الدين ج 1 ص230 باب22 باب اتصال الوصية من لدن آدم و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح29
2- . كمال الدين ج 1 ص222 باب22 باب اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح12

حدیث19: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: خداوند زمين را خالى از امام(علیه السلام) قرار نمي دهد چه ظاهر باشد و چه پنهان.(1)

حدیث20: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِيحَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَال: مَا خَلَتِ الدُّنْيَا مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنْ إِمَامٍ عَدْلٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حُجَّةً لِلَّهِ فِيهَا عَلَى خَلْقِهِ

حدیث20: امام سجاد(علیه السلام): خداوند از وقتى آسمان ها و زمين را آفريد آن را خالى از امامى عادل تا روز قيامت قرار نخواهد داد كه او حجت خدا است بر مردم.(2)

حدیث21: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الْمِعْزَى عَنْ ذَرِيحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مِنَّا الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ طَاعَتُهُ مَنْ جَحَدَهُ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ(علیه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ حُجَّةً

حدیث21: امام صادق(علیه السلام): امامی که اطاعتش فرض شده از ماست، کسی که او را انکار کند، یهودی یا نَصرانی مرده. سوگند به خدا، خداوند زمین را از آن روزی که آدم را قبض روح کرد خالی از امامی که به وسیله او خلق به خدای تعالی هدایت شوند و او حجت بر بندگانش است نگذاشته کسی که او را ترک کند، هلاک می شود و کسی که او را همراهی کند، نجات و رهایی او را خدای تعالی بر عهده گرفته.(3)

حدیث22: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ

آدَمَ(علیه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى*

ص: 41


1- . علل الشرائع ج 1 ص197 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح12
2- . علل الشرائع ج 1 ص197 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح14
3- . ثواب الاعمال ص205 باب عقاب من مات لا يعرف إمامه ح2

حدیث22: ابو حمزه از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود: بخدا قسم از زمان مرگ آدم تاكنون خداوند زمين را خالى از امامى كه موجب هدايت مردم شود نگذارده كه حجت خدا است بر بندگان و در آينده نيز خالى از حجت نخواهد بود(1)

حدیث23: حَدَّثَنَا

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ يَلْقَانِي فَيَقُولُ لِي أَ لَسْتُمْ تَرْوُونَ أَنَّهُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتَتُهُ مَوْتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَأَقُولُ لَهُ بَلَى فَيَقُولُ قَدْ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَمَنْ إِمَامُكُمُ الْيَوْمَ فَأَكْرَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ أَقُولَ لَهُ جَعْفَرٌ(علیه السلام)

فَأَقُولُ أَئِمَّتِي آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَيَقُولُ لِي مَا أَرَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً فَقَالَ وَيْحَ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ هَلْ يَدْرِي سَالِمٌ مَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ إِنَّ مَنْزِلَةَ الْإِمَامِ أَعْظَمُ مِمَّا يَذْهَبُ إِلَيْهِ سَالِمٌ وَ النَّاسُ أَجْمَعُونَ فَإِنَّهُ لَنْ يَهْلِكَ مِنَّا إِمَامٌ قَطُّ إِلَّا تَرَكَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ وَ يَسِيرُ مِثْلَ سِيرَتِهِ وَ يَدْعُو إِلَى مِثْلِ الَّذِي دَعَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَمْنَعِ اللَّهُ مَا أَعْطَى دَاوُدَ أَنْ أَعْطَى سُلَيْمَانَ أَفْضَلَ مِنْهُ*

حدیث23: ابو عبيده گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم سالم بن ابى حفصه هر وقت مرا مى بيند مي پرسد مگر شما روايت نمی كنيد كه هر که بميرد و امام زمانى نداشته باشد به مانند مردم جاهليت از دنيا رفته؟ مي گويم: چرا. سؤال مي كند: پس بگو بعد از شهادت ابوجعفر (حضرت باقر(علیه السلام)) امام شما كيست؟ من در جواب او (از باب تقیّه) نمي خواهم بگويم حضرت صادق جعفر بن

ص: 42


1- . الكافي ج 1 ص178 باب أن الأرض لا تخلو من حجة ح8،

محمّد(علیه السلام) اما می گويم امام و پيشوايان ما از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند. مي گويد: اعتقاد صحيحى ندارى و كارىاز پيش نبرده اى امام صادق(علیه السلام) فرمود: واى بر سلام بن ابى حفصه خدايش لعنت كند آيا او مي داند امام(علیه السلام) داراى چه منزلت و موقعيتى است؟ مقام امام بسيار بالاتر است از آنچه سالم بن ابى حفصه و مردم معتقدند، هرگز از ما خانواده كسى نخواهد مرد مگر اينكه كسى را به جانشينى خود دارد كه داراى علم او است و مانند او رفتار مي كند و به همان راهي كه او مردم را دعوت مي كرد دعوت مى نمايد كسى جلو خدا را نگرفته كه آنچه به داود(علیه السلام) داد به سليمان(علیه السلام) كه پسر او بود بهتر از آن را عنايت كند.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السنائي [السِّنَانِيُ] رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الصَّقْرِ الْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ «السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ»(2) وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا «يُنَزِّلُ الْغَيْثَ»(3) وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا قَالَ وَ لَمْ تخلو [تَخْلُ] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَيْمَانُ

فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) فَكَيْفَ

يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ

ص: 43


1- . كمال الدين ج 1 ص229 باب اتصال الوصية من لدن آدم و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح27
2- . الحج آیة 65
3- . لقمان آیة 34

الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ.امام صادق(علیه السلام) فرمود: از روزى كه خدا آدم(علیه السلام) را آفريده خالى از حجت نيست كه يا ظاهر و مشهور بوده است و يا غايب و مستور و تا قيامت هم خالى نماند او حجت خداست و اگر چنين نباشد خدا را نپرستند، سليمان راوى حديث گويد از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم: چگونه مردم از امام غائب بهره مند می شوند؟ فرمود: همانطور که از آفتاب پس ابر بهره مند شوند. (1)

عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ زِيَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَكُونُ إِلَّا وَ فِيهَا حُجَّةٌ إِنَّهُ لَا يُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُصْلِحُ الْأَرْضَ إِلَّا ذَلِكَ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در زمين هميشه حجّت هست، زيرا مردم را اصلاح نمى كند مگر حجّت و زمين را به سامان نمی آورد مگر حجّت. (2)

اگر در ر وی زمىݬݬݔن دو نفر باقی بماند یکی از ایشان امامست

حدیث24: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ.*

حدیث24: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشند يكى از آن دو امام(علیه السلام) است.(3)

ص: 44


1- . الأمالي( للصدوق) النص 186 المجلس الرابع و الثلاثون ح15
2- . المحاسن ج 1 ص234 باب21 باب لا تخلو الأرض من عالم ح193.
3- . الکافی ج1 ص179 کتاب الحجة باب6 بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة ح1، كمال الدين ج 1 ص 230 باب22 باب اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامةح30،

حدیث25: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا

يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ

حُجَّةٍ

لِلَّهِ عَلَيْهِ.*

حدیث25: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشند يكى از آن دو امام(علیه السلام) است و آخرين كسى كه بميرد امامست تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است.(1)

حدیث26: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ النَّهْدِيِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ الْإِمَامُ أَحَدَهُمَا.**

حدیث26: فرمود: اگر در زمين جز دو كس نباشند يكى از آنها امام است. (2)

حدیث27:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي الهزيل [الْهُذَيْلِ]... قَالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَفْضَلُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ بَعْدَ رَسُولِاللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ ابْنَا خِيَرَةِ النِّسْوَانِ أَجْمَعِينَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)

ثُمَّ جَعْفَرُ

ص: 45


1- . الکافی ج1 ص180 کتاب الحجة باب6 بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة ح3،
2- . الکافی ج1 ص180 کتاب الحجة باب6 بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة ح5،

بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِنَا هَذَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمْ عِتْرَةُ الرَّسُولِ الْمَعْرُوفُونَ بِالْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَةِ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ مِنْهُمْ فِي كُلِّ عَصْرٍ وَ زَمَانٍ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ أَوَانٍ وَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ يَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ كُلُّ مَنْ خَالَفَهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ تَارِكٌ لِلْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ هُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ دِينُهُمُ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّةُ وَ الصِّدْقُ وَ الصَّلَاحُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولُ السُّجُودِ وَ قِيَامُ اللَّيْلِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الْجِوَار

حدیث27: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمودند: هر كه، من ولى و سرپرست او هستم، على(علیه السلام)، سرپرست اوست، خدايا با دوستان او دوستى و با دشمنان او دشمنى كن، هر كه او را يارى کند، ياريش فرما و هر كه او را تنها گذاشت دست از ياريش بردار، و هر كه او را كمك كند، او را كمك كن، آن شخص، على بن ابى طالب(علیه السلام) امير المؤمنين و امام متقين و پيشواى افراد نورانى و برترين اوصياء و بهترين خلائق بعد از رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مى باشد، و بعد از او حسن بن على(علیه السلام) و سپس حسين(علیه السلام) هستند، دو نوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دو فرزند بهترين زنان روى زمين، سپس على بن الحسين(علیه السلام) سپس محمد بن على(علیه السلام) سپس جعفر بن محمد(علیه السلام) سپس موسى بن جعفر(علیه السلام) سپس على بن موسى(علیه السلام) سپس محمد بن على(علیه السلام) سپس على بن محمد(علیه السلام) سپسحسن بن على(علیه السلام) و محمد بن الحسن(علیه السلام) تا امروز، يكى پس از ديگرى، اينان خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند كه به امامت و وصايت شناخته

ص: 46

شده اند، در هيچ عصر و زمانى، زمين بدون يكى از آنان نيست كه همان عروة الوثقى و ائمه هدايت و حجت بر اهل دنيا هستند تا آن زمان كه عمر زمين و ساكنان آن به سر آيد، و هر كه با آنان مخالفت كند، گمراه و گمراه كننده خواهد بود، و حق و هدايت را كنار زده است، آنان هستند كه قرآن را بيان مى كنند، و به جاى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن مى گويند، هر كه بميرد و ايشان را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده، آئين و دين اينان عبارتست از وَرَع و پرهيز، عفت، راستى و راستگوئى، صلاح، اجتهاد (يعنى كوشش نمودن)، امانتدارى چه براى خوبان و چه براى بدان، سجده هاى طولانى، شب زنده دارى، دورى از محرّمات، انتظار فرج و گشايش با پايدارى نمودن، خوش رفتارى با اطرافيان و همراهان و نرمى با همسايگان..... (1)

ص: 47


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص55 باب6 باب النصوص على الرضا بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح20

باب چهارم: بیان دین خدا و حفاظت از آن

ص: 48

بیان دین

«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»(1)

کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی از خدا از هوسش پیروی کند.

حدیث1: وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِيُعْبَدَ بِكَ وَ لِتُعْرَفَ بِكَ مَعَالِمُ الدِّينِ وَ يُصْلَحَ بِكَ دَارِسُ السَّبِيلِ وَ لَقَدْ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْكَ وَ لَنْ يَهْتَدِيَ إِلَى اللَّهِ مَنْ لَمْ يَهْتَدِ إِلَيْكَ وَ إِلَى وَلَايَتِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»

يَعْنِي إِلَى وَلَايَتِكَ

حدیث1: رسول خدا(صلی الله علیه و آله):.... به خدا سوگند، يا على! تو آفريده نشدى مگر براى آنكه خدا پرستيده شود و به وسيله تو مَعالِم دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، هر كه از تو گمراه است گمراه شده، و راهى به خدا ندارد هركه راهى به تو و ولايتت ندارد، و اينست گفتار پروردگارم عز و جل «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» يعنى به ولايت تو.(2)

حدیث2: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَجَاءَ بْنَ أَبِي الضَّحَّاكِ يَقُولُ...

وَ كَانَ لَا يَنْزِلُ بَلَداً إِلَّا قَصَدَهُ النَّاسُ يَسْتَفْتُونَهُ فِي مَعَالِمِ دِينِهِمْ فَيُجِيبُهُمْ وَ يُحَدِّثُهُمُ الْكَثِيرَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

حدیث2: امام رضا(علیه السلام) در هيچ بلادى فرود نمى آمد مگر آنكه مردم روى به آن جانب مى آوردند و مَعالِم دين خود را از او سوال کرده پس ایشان جوابمي داد و بسيار حديث مي كرد از پدرش و از پدرانش و از على(علیه السلام) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله).(3)

ص: 49


1- .[1] القصص آیة50
2- . الأمالي للصدوق ص 495 المجلس الرابع و السبعون ح13
3- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص183 باب 44 باب في ذكر أخلاق الرضا ع الكريمة و وصف عبادته ح5

حدیث3: عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَارِثِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): ...فَبِمَنْ إِلَّا بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ بِكَ أَخْرَجَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَظَاعَةِ تِلْكَ الْخَطَرَاتِ أَوْ بِمَنْ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُبَاتِ وَ بِمَنْ إِلَّا بِكُمْ أَظْهَرَ اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ اسْتَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا حَتَّى اسْتَبَانَ بَعْدَ الْجَوْرِ ذِكْرُنَا

حدیث3: امیرالمومنین(علیه السلام): پس با چه كسانی جز با تو و خاندانت خداى عز و جل ما را از هراس و از شدت خطرات نجات داد؟ يا به وسيله چه كسانی امواج گرفتاريها را برطرف ساخت، و با چه كسانی جز شما خدا معالم دين را آشكار نمود(1)

حدیث4: بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا

حدیث4: در فرازی از زیارت جامعه کبیره که از زبان امام هادی(علیه السلام) بیان شده می خوانیم: به واسطه موالات شما خداوند معالم دین را به ما می آموزد.

حدیث5: أَهلُ البَيْتِ أَدرى بِما فِى البَيْتِ

حدیث5: امام صادق(علیه السلام): اهل خانه بهتر می دانند که در خانه چیست.(2)در مذمت کسی که دین خود را از غیر امام معصوم

اخذ کند

حدیث6: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ نَضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ

ص: 50


1- . الكافي ج 8 ص358 كِتَابُ الرَّوْضَة خطبة لأمير المؤمنين ع ح550
2- .[3] بحار الأنوار ج 63 ص33 باب 10 حكم الجنين

«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» قَالَ عَنَى اللَّهُ بِهَا مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ مِنْ غَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

حدیث6: امام صادق(علیه السلام): در تفسیر آیه شریفه «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» می فرماید: کیست گمراه تر از آن که دین خود را از غیر امام هادی به حق اخذ کند.(1)

حدیث7: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السَّيَّارِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى«فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ.

حدیث7: در حدیثی پر معنا امام باقر(علیه السلام): در تفسیر آیه «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى»(2) هرکه از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مى شود، و نه در رنج خواهد بود. می فرماید: يعنى هرکه به ائمه(علیهم اسلام) معتقد باشد و از فرمانشان پيروى كند و از اطاعتشان بيرون نرود.(3)

حدیث8: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ عَنْ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ الْبَتَّةَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.حدیث8: امام باقر(علیه السلام): هر كه بدون شنيدن و فراگرفتن از امامى صادق خدا را پرستش كند قطعا خدا ملازم سرگردانی و رنج و مشقتش سازد در قیامت(4)

حدیث9: سَلَّامُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ زُرَارَةَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ

ص: 51


1- .[1] بصائرالدرجات ج1 ص13باب8 في الضلال الذين ضلوا من أئمة الحق و اتخذوا الدين رأيا بغير هدى من أئمة الحق ح3.
2- .[2] طه آیة 123
3- .[3]الکافی ج1ص414 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة ح10
4- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص14 باب نادر من الباب ح1

التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِ وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُون.

حدیث9: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکه در چیزی بدون شنیدن از عالمی راستگو تسلیم خدا شود، خداوند گمراهش سازد تا هلاک گردد، و هرکه ادعای شنیدن از خدا کند، ولی نه از بابی که خدای تعالی برای خلقش گشوده، مشرک است. این باب خداست که امین و مامون بر راز پوشیده خداست. (1)

حدیث10: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا *

حدیث10: امام صادق(علیه السلام): دروغ گفته کسی که گمان کند مارا می شناسد، (و ولایت ما را پذیرفته) در حالی که به دستاویزی، غیر از ما متمسک شده.(2)

حدیث11: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَىبْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ....يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس

حدیث11: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه به گوینده ای گوش سپارد او را عبادت کرده. پس اگر گوینده از ناحیه خدا باشد، خدا را پرستیده، و اگر گوینده از ناحیه شیطان باشد، شیطان را پرستش کرده است. (3)

ص: 52


1- . الکافی ج1 ص377 کتاب الحجة بَابُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ هُوَ مِنَ الْبَابِ الْأَوَّل ح4،
2- . صفات الشيعة ص3 الحديث الرابع، معانی الاخبار ص399 باب نوادر المعاني ح57
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 304 باب28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ..... ح63

حدیث12: أَبِي عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ وَ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ لِلدِّينِ حَدّاً كَحُدُودِ بَيْتِي هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى جِدَارٍ فِيهِ

حدیث12: امام صادق(علیه السلام) می فرماید: همانا دین خدا را حَدی است مانند حُدود این خانه و با دست اشاره نمود به دیوار خانه.(1)

حدیث13: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ خَالِدِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ هُوَ دَاخِلٌ وَ أَنَا خَارِجٌ وَ أَخَذَ بِيَدِي ثُمَ اسْتَقْبَلَ الْبَيْتَ فَقَالَ يَا سَدِيرُ إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»

ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ إِلَى وَلَايَتِنَا ثُمَّ قَالَ يَا سَدِيرُ فَأُرِيكَ الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللَّهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى أَبِي حَنِيفَةَ وَ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ هُمْ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ بِلَا هُدًى مِنَ اللَّهِ وَ لَا كِتَابٍ مُبِينٍ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ فَجَالَ النَّاسُ فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ ص حَتَّى يَأْتُونَا فَنُخْبِرَهُمْ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِحدیث13: سدير: حضرت باقر(علیه السلام) داخل مسجد الحرام مي شد من خارج مي شدم امام دست مرا گرفت و رو به قبله ايستاد فرمود: سدير به مردم دستور داده اند كه بيايند اطراف اين خانه سنگى طواف نمايند بعد بيايند پيش ما و ولايت و ارادت خود را به ما خانواده اعلام نمايند اشاره به همين مطلب است آيه شريفه «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2)

و با دست به سينه خود اشاره نمود و

ص: 53


1- . المحاسن ج 1 ص272 باب 38 باب التحديد ح371
2- . طه آیة 82

فرمود: به ولایت ما هدایت شوند سپس فرمودند: سدير مي خواهى كسانى كه مانع دين خدا شوند را نشان دهم و نگاهی به ابو حنيفه و سفيان ثورى نمود كه در گوشه اى از مسجد جمع شده بودند. آنگاه فرمود: اين ها مانع دين خدايند بدون هدایتی از جانب خدا و يا كتاب مبين اگر این خبائث در خانه خود بنشينند مردم در اطراف جستجو کرده وقتى كسى را پيدا نكردند كه آن ها را از خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) اطلاع دهد به ما مراجعه کرده و ما آن ها را از خدا و رسولش خبر مي دهيم. (1)

در مذمت کسی که در دین خدا قیاس بکار

ٮݬݬݬݓٮݬݬݓرد

حدیث14: قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ النُّعْمَانُ بْنُ ثَابِتٍ جِئْتُ إِلَى حَجَّامٍ بِمِنًى لِيَحْلِقَ رَأْسِي فَقَالَ أَدْنِ مَيَامِنَكَ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ سَمِّ اللَّهَ فَتَعَلَّمْتُ مِنْهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَمْ تَكُنْ عِنْدِي فَقُلْتُ لَهُ مَمْلُوكٌ أَنْتَ أَمْ حُرٌّ فَقَالَ مَمْلُوكٌ قُلْتُ لِمَنْ قَالَ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ(علیه السلام) قُلْتُ أَ شَاهِدٌ هُوَ أَمْ غَائِبٌ قَالَ شَاهِدٌ فَصِرْتُ

إِلَى بَابِهِ وَ اسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ فَحَجَبَنِي وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَاسْتَأْذَنُوا فَأَذِنَ لَهُمْ فَدَخَلْتُ مَعَهُمْ فَلَمَّا صِرْتُ عِنْدَهُ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَوْ أَرْسَلْتَإِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ فَنَهَيْتَهُمْ أَنْ يَشْتِمُوا أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَإِنِّي تَرَكْتُ بِهَا أَكْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ يَشْتِمُونَهُمْ فَقَالَ لَا يَقْبَلُونَ مِنِّي فَقُلْتُ وَ مَنْ لَا يَقْبَلُ مِنْكَ وَ أَنْتَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَنْتَ مِمَّنْ لَمْ تَقْبَلْ مِنِّي دَخَلْتَ دَارِي بِغَيْرِ إِذْنِي وَ جَلَسْتَ بِغَيْرِ أَمْرِي وَ تَكَلَّمْتَ بِغَيْرِ رَأْيِي وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقُولُ بِالْقِيَاسِ قُلْتُ نَعَمْ بِهِ أَقُولُ قَالَ وَيْحَكَ يَا نُعْمَانُ أَوَّلُ مَنْ قَاسَ اللَّهَ تَعَالَى إِبْلِيسُ حِينَ أَمَرَهُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ(علیه السلام) وَ

ص: 54


1- . الكافي ج 1 ص393 کتاب الحجة باب أن الواجب على الناس بعد ما يقضون مناسكهم أن يأتوا الإمام فيسألونه عن معالم دينهم و يعلمونهم ولايتهم و مودتهم له ح3

قَالَ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ أَيُّمَا أَكْبَرُ يَا نُعْمَانُ الْقَتْلُ أَوِ الزِّنَا قُلْتُ الْقَتْلُ قَالَ فَلِمَ جَعَلَ اللَّهُ فِي الْقَتْلِ شَاهِدَيْنِ وَ فِي الزِّنَا أَرْبَعَةً أَ يَنْقَاسُ لَكَ هَذَا قُلْتُ

لَا قَالَ فَأَيُّمَا أَكْبَرُ الْبَوْلُ أَوِ الْمَنِيُّ قُلْتُ الْبَوْلُ قَالَ فَلِمَ أَمَرَ اللَّهُ فِي الْبَوْلِ بِالْوُضُوءِ وَ فِي الْمَنِيِّ بِالْغُسْلِ أَ يَنْقَاسُ لَكَ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ فَأَيُّمَا أَكْبَرُ الصَّلَاةُ أَوِ الصِّيَامُ قُلْتُ الصَّلَاةُ قَالَ فَلِمَ وَجَبَ عَلَى الْحَائِضِ أَنْ تَقْضِيَ الصَّوْمَ وَ لَا تَقْضِيَ الصَّلَاةَ أَ يَنْقَاسُ لَكَ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ فَأَيُّمَا أَضْعَفُ الْمَرْأَةُ أَمِ الرَّجُلُ قُلْتُ الْمَرْأَةُ قَالَ فَلِمَ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْمِيرَاثِ لِلرَّجُلِ سَهْمَيْنِ وَ لِلْمَرْأَةِ سَهْماً أَ يَنْقَاسُ لَكَ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ فَلِمَ حَكَمَ اللَّهُ تَعَالَى فِيمَنْ سَرَقَ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ بِالْقَطْعِ وَ إِذَا قَطَعَ رَجُلٌ يَدَ رَجُلٍ فَعَلَيْهِ دِيَتُهَا خَمْسَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ أَ يَنْقَاسُ لَكَ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ آيَةً فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ هِيَ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» أَنَّهُ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فِي الْيَوْمِ الصَّائِفِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَهُ دَعَاكَ رَجُلٌ وَ أَطْعَمَكَ طَعَاماً طَيِّباً وَ أَسْقَاكَ مَاءً بَارِداً ثُمَّ امْتَنَّ عَلَيْكَ بِهِ مَا كُنْتَ تَنْسُبُهُ إِلَيْهِ قُلْتُ إِلَى الْبُخْلِ قَالَ أَ فَيَبْخَلُ اللَّهُ تَعَالَى قُلْتُ فَمَا هُوَ قَالَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

حدیث14: ابوحنفیه می گوید: .....روزی رفتم به درب خانه امام صادق(علیه السلام) و از ايشان اذن ورود خواستم اما مرا اجازه ندادند سپس گروهى از مردم كوفه آمدند و اجازه خواستند به آن ها اجازه داد من هم با آن ها وارد شدم. وقتى خدمت آن جناب رسيدم گفتم يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) اگر پيغام بدهى به اهل كوفه و آن ها را از دشنام دادن به اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) باز دارى خوب است من بيش از ده هزار نفر را در كوفه ديده ام كه اصحاب را دشنام مى دهند. فرمود: از من نمى پذيرند. عرضه داشتم: چه كسى از تو نمى پذيرد با اينكه شما پسر پيغمبرى؟ فرمودند: تو خودت از كسانى

ص: 55

هستى كه حرف مرا نمى پذيرىبدون اجازه من وارد خانه ام شدى و بى اجازه نشستى و بر خلاف اعتقاد من حرف زدى. شنيده ام كه تو در دين قياس مى كنى؟

عرضه داشتم: بلى. فرمود: واى بر تو نعمان، اولين كسى كه قياس كرد ابليس بود هنگام امر به سجده براى آدم(علیه السلام) گفت: مرا از آتش و او را از گِل آفريدى حالا بگو ببينم كدام بزرگتر است از اين دو، قتل يا زِنا؟ گفتم: قتل. فرمود: براى قتل دو شاهد لازم داشته ولى در زنا چهار شاهد. آيا مى توان مقايسه كرد؟ گفتم: نه. فرمود: از اين دو كداميك پلیدتر است ادرار يا منى؟ گفتم: ادرار. فرمود: چرا خداوند در ادرار وضو را لازم دانسته ولى در منى غسل بايد بكند آيا مى توان قياس كرد؟ گفتم: نه. فرمود: كداميك اهميت بيشتر دارد نماز يا روزه؟ گفتم: نماز. فرمود: پس چرا براى زن حائض لازم است روزه را قضا كند ولى نماز را قضا نمى كند آيا مى توان مقايسه كرد؟ گفتم: نه. فرمود: كداميك از اين دو ضعيف ترند زن يا مرد؟ گفتم: زن. فرمود: پس چرا در ارث خداوند به مرد دو سهم و به زن يك سهم داده آيا مى توان قياس كرد؟ گفتم: نه. فرمود: چرا خداوند در مورد كسى كه ده درهم بدزدد حكم به قطع دست او نموده اما اگر شخصى دست ديگرى را قطع نمايد بايد ديه آن كه پنج هزار درهم است بپردازد مى توان اينها را قياس كرد؟ گفتم: نه. فرمود: شنيده ام تو يك آيه از قرآن را تفسير نموده اى به غذاى پاك و آب سرد در روز گرم اين آيه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(1)

گفتم: درست است. فرمود: اگر كسى تو را دعوت كند و غذاى پاك و خوبى برايت بياورد و آب سرد و گوارائى به تو بياشامد بعد منت بگذارد بر تو همين طور كه اين آيه را تفسير مى كنى آيا مى گوئى چه نوع آدمى است؟ گفتم: من او را بَخيل مى دانم. فرمود: آيا خداوند بُخل مى ورزد عرضه داشتم: پس نعيمدر اين آيه چيست؟ حضرت فرمودند: حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ دوستى با ما خانواده پيامبر(صلی الله علیه و آله).(2)

ص: 56


1- . التکاثر آیة 8
2- . الوافي ج 1 ص257 باب 22 البدع و الرأي و المقاييس بيان ذیل ح198

حدیث15: مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ إِنِّي رَأَيْتُ ابْنَكَ مُوسَى يُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَا يَنْهَاهُمْ وَ فِيهِ مَا فِيهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ادْعُ لِي مُوسَى فَلَمَّا جَاءَهُ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَا حَنِيفَةَ يَذْكُرُ أَنَّكَ تُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَلَا تَنْهَاهُمْ قَالَ نَعَمْ يَا أَبَهْ إِنَّ الَّذِي كُنْتُ أُصَلِّي لَهُ كَانَ أَقْرَبَ إِلَيَّ مِنْهُمْ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(1) قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِلَى نَفْسِهِ وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْقَتْلُ عِنْدَكُمْ أَشَدُّ أَمِ الزِّنَاءُ فَقَالَ بَلِ الْقَتْلُ قَالَ فَكَيْفَ أَمَرَ اللَّهُ فِي الْقَتْلِ بِشَاهِدَيْنِ وَ فِي الزِّنَاءِ بِأَرْبَعَةٍ كَيْفَ يُدْرَكُ هَذَا بِالْقِيَاسِ يَا أَبَا حَنِيفَةَ تَرْكُ الصَّلَاةِ أَشَدُّ أَمْ تَرْكُ الصِّيَامِ قَالَ بَلْ تَرْكُ الصَّلَاةِ قَالَ فَكَيْفَ تَقْضِي الْمَرْأَةُ صِيَامَهَا وَ لَا تَقْضِي صَلَاتَهَا كَيْفَ يُدْرَكُ هَذَا بِالْقِيَاسِ وَيْحَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ النِّسَاءُ أَضْعَفُ عَلَى الْمَكَاسِبِ أَمِ الرِّجَالُ قَالَ بَلِ النِّسَاءُ قَالَ فَكَيْفَ جَعَلَ اللَّهُ لِلْمَرْأَةِ سَهْماً وَ لِلرَّجُلِ سَهْمَيْنِ كَيْفَ يُدْرَكُ هَذَا بِالْقِيَاسِ يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْغَائِطُ أَقْذَرُ أَمِ الْمَنِيُّ قَالَ بَلِ الْغَائِطُ قَالَ فَكَيْفَ يُسْتَنْجَى مِنَ الْغَائِطِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْمَنِيِّ كَيْفَ يُدْرَكُ هَذَا بِالْقِيَاسِ وَيْحَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ تَقُولُ «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»(2) قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَقُولَهُ قَالَ بَلَى تَقُولُهُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ مِنْ حَيْثُ لَا تَعْلَمُونَ قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِّثْنِي بِحَدِيثٍ نُحَدِّثُ بِهِ عَنْكَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ أَهْلِ

ص: 57


1- . ق آیة 16
2- . الانعام آیة 93

الْبَيْتِ مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ أَخَذَ طِينَةَ شِيعَتِنَا مِنَّا وَ لَوْجَهَدَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ يُغَيِّرُوا مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً مَا اسْتَطَاعُوهُ قَالَ فَبَكَى أَبُو حَنِيفَةَ بُكَاءً شَدِيداً وَ بَكَى أَصْحَابُهُ ثُمَّ خَرَجَ وَ خَرَجُوا

حدیث15: محمد بن مسلم گفت: ابو حنيفه خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيد، عرضه داشت: من پسر شما موسى(علیه السلام) را ديدم نماز مى خواند و مردم از جلو او در رفت و آمد هستند. هيچ كس نگفت كه نهى كند آن ها را با اينكه چنين كارى صحيح نيست. فرمود: صدا بزن پسرم بيايد. وقتى حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) آمد امام صادق(علیه السلام) فرمود: پسرم، ابو حنيفه مى گويد تو نماز مى خوانده اى و مردم در جلوت در رفت و آمد بوده اند و آن ها را نهى نكرده اى. گفت: صحيح است پدر جان، آن كس كه براى او نماز مى خواندم از مردم به من نزديك تر بود. خداوند مى فرمايد: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» امام صادق(علیه السلام) او را به سينه چسبانيد و فرمود: پدر و مادرم فدايت اى خزينه اسرار. امام صادق(علیه السلام) به ابو حنيفه فرمود: قتل در نزد شما مهم تر است يا زنا؟ گفتم: قتل، فرمود: پس چرا در قتل خداوند دستور مى دهد دو شاهد بياورند ولى در زنا چهار شاهد، اين مطلب چگونه با قياس سنجيده مى شود؟ ترك نماز مهم تر است به عقيده تو يا ترك روزه؟ گفت: ترك نماز. فرمود: پس چرا زن بايد روزه اش را قضا كند (در ايام حيض) ولى نمازش را لازم نيست قضا نمايد. با قياس چطور مى توان درك كرد؟ بگو ببينم مدفوع نجس تر است يا منى؟ گفت: مدفوع. فرمود: چطور مدفوع با آب شسته مى شود ولى براى منى بايد غسل كرد؟ با قياس چه مى توانى بفهمى؟! حضرت فرمود: تو مى گوئى من هم مثل آيات قرآن به زودى نازل خواهم كرد. ابو حنفیه عرضه داشت: به خدا پناه مى برم اگر چنين حرفى بزنم. حضرت فرمود: تو و يارانت به طورى كه متوجه نيستيد، اين ادعا را داريد. ابوحنيفه گفت: فدايت شوم، مرا حديثى بفرمائيد كه از تو روايت كنم. فرمود: پدرم از

ص: 58

پدر عزيزش تا على ابن ابى طالب(علیه السلام) نام برد كه فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ميثاق اهل بيت راخداوند از اعلى عليين گرفت و طينت شيعيان ما را از آن گرفت. اگر اهل آسمان و زمين كوشش كنند كه تغيير دهند، از آنها يكى را هرگز قدرت

ندارند. ابوحنيفه بلند گريه كرد، ياران او نيز به گريه افتادند. بعد خارج شدند. (1)

حدیث16: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِيَاسَ فِي دِينِي ...*

حدیث16: خداوند متعال در حدیثی قدسی فرموده است:... به دين من نباشد هر كه در احكام دينم قياس بكار برد.(2)

حدیث17: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اقْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ كَانَ يَعْمَلُ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ وَ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِيَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ.

حدیث17: امام سجاد(علیه السلام): به درستی که دین خدا با عقول ناقص و آراء باطل و قیاس های فاسد به دست نیامده و آن جز با تسلیم شدن به دست نمی آید، هرکه تسلیم ما شد سالم می ماند، هرکه به ما اقتدا کرد هدایت می یابد، و هرکه به قیاس و رأی خود عمل کند هلاک می شود و هرکه در آن چه می گوئیم شکی داشته باشد یا در

ص: 59


1- . الإختصاص للمفید ص189باب في بيان طائفة من أحاديث الأئمة و أصحابهم مناظرة أبي حنيفة مع أبي عبد الله
2- . التوحید ص68 باب2 التوحيد و نفي التشبيه ح23، الأمالي( للصدوق) ص6 المجلس الثاني ح3

آن چه حکم می کنیم حرجی داشته باشد، به خدایی که سبع المثانی (سوره حمد) و قرآن عظیم را فرو فرستاده، کافر شده در حالی که خودش هم نمی داند.(1)

حدیث18: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ كَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا قَالَ وَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِلَى أَصْحَابِهِ:....وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِي دِينِهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا يَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ يَأْخُذُوا فِيهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ بِمَا آتَاهُمْ مِنْ عِلْمِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ أَكْرَمَهُمْ بِهَا وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِم*

حدیث18: امام صادق(علیه السلام): بدانید که از علم خدا و از امر او نیست که کسی از خلقش دینش را به هوای نفس و رای و قیاس اخذ نماید. خدای تعالی قرآن را نازل کرده و بیان هرچیزی را در قرآن قرار داده و برای آن و یاد گرفتنِ آن کسانی را اهل این کار قرار داده است. آنان که خدای تعالی علم قرآن را به آنها عطا فرموده

ص: 60


1- . کمال الدین: ج1 ص324 باب ما أخبر به سيد العابدين علي بن الحسين ع من وقوع الغيبة بالقائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع ح9

مجاز نیستند که قرآن را به هوای نفس و رای و قیاس اخذ کنند. خداوند آنها را از چنین امری با علمی که به آنها داده بی نیاز کرده و علم قرآن در نزد آنها کرامتیالهی است که خدای تعالی به وسیله آن ایشان را گرامی داشته و آنان اهل ذکر بوده که خداوند متعال امت را امر کرده که از آنان سوال کنند(1)

حدیث19: حَمْزَةُ بْنُ يَعْلَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّا لَوْ كُنَّا نُحَدِّثُكُمْ بِرَأْيِنَا وَ هَوَانَا لَكُنَّا مِنَ الْهَالِكِينَ وَ لَكِنَّا نُحَدِّثُكُمْ بِأَحَادِيثَ نَكْنِزُهَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَمَا يَكْنِزُ هَؤُلَاءِ ذَهَبَهُمْ وَ وَرِقَهُمْ

حدیث19: اختصاص: جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: اگر ما شما را به رأى و هواى نفس خود حديث كنيم هر آينه از هلاك شوندگان خواهيم بود ولى آنچه براى شما حديث مي گوئيم ذخيره ايست كه از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) داريم همان طور كه مردم طلا و نقره خود را ذخيره مي كنند. (2)

حدیث20: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ ضَلَّ عِلْمُ ابْنِ شُبْرُمَةَ عِنْدَ الْجَامِعَةِ لَمْ تَدَعْ لِأَحَدٍ كَلَاماً فِيهَا عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ إِنَّ أَصْحَابَ الْقِيَاسِ طَلَبُوا الْعِلْمَ بِالْقِيَاسِ فَلَمْ يَزِدْهُمْ مِنَ الْحَقِّ إِلَّا بُعْداً وَ إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْقِيَاسِ.

حدیث20: بصائر: ابى شيبه گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: اطلاعات ابن شرمه در مقابل جامعه هيچ است جامعه ديگر جاى سخن براى احدى در مورد حلال و حرام نگذاشته اصحاب قياس در جستجوى علم با قياس پيش مي روند كه پيوسته اين كار موجب فاصله بيشتر آنها از واقعيت مى شود هرگز دين خدا با قياس سازگار نيست. (3)

ص: 61


1- . الکافی ج8 ص5 كِتَابُ الرَّوْضَة ح1
2- .[2] الإختصاص ص280 باب جهات علوم الأئمة
3- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص146 باب 12 باب في الأئمة أن عندهم الصحيفة الجامعة التي هي إملاء رسول الله و خط علي ع بيده و هي سبعون ذراعا ح23

حدیث21:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِالْقِيَاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتَّى أَكْمَلَهُ جَمِيعَ دِينِهِ فِي حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَجَاءَكُمْ بِمَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فِي حَيَاتِهِ وَ تَسْتَغِيثُونَ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ إِنَّهَا صَحِيفَةٌ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى إِنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا حَنِيفَةَ مِمَّنْ يَقُولُ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ قُلْتُ أَنَا.

حدیث21: بصائر: محمّد بن حكيم از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: همانا پيشينيان نابود شدند به واسطه قياس. خداوند هيچ پيامبرى را از دنيا نبرد مگر اينكه تمام دينش را تكميل نمود از نظر حلال و حرام پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آنچه احتياج داشتيد در زمان خود آورد و چنگ مي زنيد به آنچه آورده و به اهل بيتش، پس از در گذشت پيامبر(صلی الله علیه و آله) آن علم و مطالب در نزد اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) پنهان است، حتّى جريمه يك خدشه سپس فرمود: ابو حنيفه مدعى بود كه على ابن ابى طالب(علیه السلام) چنين گفته اما من اين طور مي گويم. (1)

حدیث22: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ مَا خَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا وَ لَا حَرَاماً إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ كَحَدِّ الدُّورِ وَ إِنَّ حَلَالَ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامَهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لِأَنَّ عِنْدَنَا صَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا وَ لَا حَرَاماً إِلَّا فِيهَا فَمَا كَانَ مِنَ الطَّرِيقِ فَهُوَ مِنَ الطَّرِيقِ وَ مَا كَانَ مِنَ الدُّورِ فَهُوَ مِنَ الدُّورِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ وَ مَا سِوَاهَا وَ الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ.

ص: 62


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص150 باب13 باب آخر فيه أمر الكتب ح18

حدیث22: بصائر: حماد گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: خداوند حلال و حرامى نيافريده مگر اينكه داراى حد و حدودى استمانند حدود منازل كه حَد خيابان و كوچه را از منزل جدا مي كند حتى جريمه خَدشه و غير آن از يك تازيانه و نصف تازيانه. (1)

ائمه اطهار (علیهم اسلام)اقامه کننده حدود و احکام الهی

حدیث23: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّيْسَابُورِيُّ وَ حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَمِّهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَان فِي عِلَلِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جَعَلَ أُولِي الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ قِيلَ لِعِلَلٍ كَثِيرَةٍ مِنْهَا أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا يَتَعَدَّوْا ذَلِكَ الْحَدَّ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ يَكُنْ يَثْبُتُ ذَلِكَ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا بِأَنْ يَجْعَلَ عَلَيْهِمْ فِيهِ أَمِيناً يَأْخُذُهُمْ بِالْوَقْفِ عِنْدَ مَا أُبِيحَ لَهُمْ وَ يَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّي وَ الدُّخُولِ فِيمَا خَطَرَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَكَانَ أَحَدٌ لَا يَتْرُكُ لَذَّتَهُ وَ منفعة [مَنْفَعَتَهُ] لِفَسَادِ غَيْرِهِ فَجَعَلَ عَلَيْهِمْ قَيِّماً يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ يُقِيمُ فِيهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ*

حدیث23: امام رضا(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: همانا خلق را لازم است در حد محدود عمل کنند و از آن فراتر نروند زیرا تجاوز از آن موجب تباهی آنهاست. و این امر در میان آنان استوار نمی شود جز به این که خدای تعالی بر آنها

ص: 63


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص148 باب13 باب آخر فيه أمر الكتب ح7

شخصی امین نصب کند تا آنان را در اموری که برایشان مُباح شده نگه دارد و از تجاوز و داخل شدن در حریم مُحَرمات منع شان کند. زیرا در صورت عدم نصب چنین شخصی، کسی از لذت و منفعت خویش به خاطر تباهی دیگریدست برنمی دارد. پس خدای تعالی بر آنان قیّمی قرار داده تا آنان را از تباهی باز دارد و در میان آنان حدود و احکام را اقامه کند.(1)

حدیث24: فی دعا الندبة: أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ، أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ، أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِه

حدیث24: در دعای ندبه می خوانیم: کجاست آن که برای تجدید واجبات و سنّت ها ذخیره شده؟ کجاست آن که برای برگشت دین و شریعت انتخاب شده؟ کجاست آن که برای زنده شدن قرآن و حدود آن آرزوی آمدنش برده می شود؟ کجاست زنده کننده دین داران و شَعائِر دینی؟(2)

حدیث25: فی الدعا له: ...وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ الْمُحْيِي سُنَّتَكَ، الْقَائِمِ بِأَمْرِك

حدیث25: در دعای امام زمانf می خوانیم: خدایا! درود و رحمت خویش را بر ولیِّت که زنده کننده سنّت تو و قیام کننده به امر توست بفرست.(3)

حدیث26: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّيْسَابُورِيُّ وَ حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَمِّهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَان فِي عِلَلِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام): أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَيِّماً أَمِيناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّينُ وَ غُيِّرَتِ السُّنَّةُ وَ الْأَحْكَامُ وَ لَزَادَ فِيهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ

ص: 64


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص100باب34 باب العلل التي ذكر الفضل بن شاذان في آخرها أنه سمعها من الرضا علي بن موسى ع مرة بعده مرة و شيئا بعد شي ء فجمعها و أطلق لعلي بن محمد بن قتيبة النيسابوري روايتها عنه عن الرضا ع ح1.
2- . المزار، محمّد بن المشهدي: باب الدعاء للندبة ص579.
3- . دلائل الامامة ص550 معرفة من شاهد صاحب الزمان(عليه السلام) في حال الغيبة و عرفه من أصحابنا ح128

الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِكَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ لِأَنَّا قَدْ وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِينَ مُحْتَاجِينَ غَيْرَ كَامِلِينَمَعَ اخْتِلَافِهِمْ وَ اخْتِلَافِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ أَنْحَائِهِمْ فَلَوْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ قَيِّماً حَافِظاً لِمَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ فَسَدُوا عَلَى نَحْوِ مَا بَيَّنَّا وَ غُيِّرَتِ الشَّرَائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الْأَحْكَامُ وَ الْإِيمَانُ وَ كَانَ فِي ذَلِكَ فَسَادُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ*

حدیث26: امام رضا(علیه السلام) در جواب این سوال که خدای تعالی چرا عده ای را اولی الامر قرار داده و مردم را به اطاعت از آنها امر کرده فرمودند: همانا اگر خدای تعالی در راس امت کسی را امام و قیّم و امین و حافظ و مستودع (مخزن علوم دینی) قرار نمی داد، قطعا شریعت مُندَرِس می شد، و دین از بین می رفت و سنت و احکام تغییر داده می شد و بدعتگزاران در آن می افزودند و مُلحِدان از آن می کاستند و امر را بر مسلمین مُشتَبَه می کردند، زیرا ما می بینیم خلق بهره شان کم است و نیازمند و غیر کامل هستند، و علاوه بر این در میان آنها و هوای نفسانی و روش های آنها اختلاف وجود دارد پس اگر خداوند متعال کسی را قیم آنها قرار ندهد، که نگهبان آن امری باشد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از سوی خدا آورده، به یقین دین تباه شده و شَرایع و سنت ها و احکام و عهدها همه دچار تغییر می شوند. واین امر موجب تباهی خلق است. (1)

حدیث27: فی الدعاء الندبه: الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِك

حدیث27: در دعای ندبه آمده است: خدایا! اهل بیت(علیهم اسلام) کسانی هستند که آن ها را برای خود و دینت خالص نموده و برگزیده ای.(2)

حدیث28: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لا یَقُومُ بِدِینِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ حَاطَهُ مِنْ جَمیِعِ جَوَانِبِهِ

حدیث28: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: دین خدا را تنها کسی به پا می دارد که به تمام جوانب آن احاطه داشته باشد. (3)

ص: 65


1- . علل الشرائع ج 1 ص253 باب182 باب علل الشرائع و أصول الإسلام ح9
2- . المزار، محمّد بن المشهدي: الدعاء للندبة ص574.
3- . شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج 2 ص389 [ضبط الغريب]

حدیث29: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّمَا الْمُسْتَحْفَظُونَ لِدِينِ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ وَ نَصَرُوهُ وَ حَاطُوهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِهِ وَ حَفِظُوهُ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ وَ رَعَوْهُ

حدیث29: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نیستند محافظان دين خدا مگر آنان كه بر پاى دارند دين را، و يارى كنند آن را، و حفظ كنند آن را از جميع جوانب، و نگاهدارى كنند آن را بر بندگان خدا، و رعايت كنند آن را.(1)

حدیث30: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إنَّ دِينَ اللَّه ِ تَعَالى لَن يَنصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ

حدیث30: پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله): دين خداوند متعال را هرگز يارى نرساند، مگر كسى كه از همه سو به آن احاطه داشته باشد.

حدیث31: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَه

حدیث31: امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: پروردگارا! تو در هر زمان دين خود را با امامى پشتيبانى كردى، كه او را نشانه اى براى بندگانت و روشنى بخش سرزمين هايت قرار دادى و اين، پس از آن بود كه ريسمان [ارتباط] آن امام(علیه السلام) را به ريسمان خودت پيوند زدى و او را وسيله رسيدن به خشنودی ات قرار دادی. (2)

ائمه اطهار (علیهم اسلام)حافظان دین خداحدیث32: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ

ص: 66


1- . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص85 الباب الثاني في الله و معرفته الفصل الخامس في الدين قواعد الدين ح1399
2- . الصحيفة السجادية ص218 دعا (47)(و كان من دعائه عليه السلام في يوم عرفة(60)

سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.*

حدیث32: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: همانا زمين در هيچ حالى از امام(علیه السلام) خالى نگردد براى آنكه اگر مؤمنين چيزى (در اصول يا فروع دين) افزودند آنها را برگرداند و اگر چيزى كم كردند براى آنها تكميل كند.(1)

حدیث33: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ كُلِّهِمْ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:إِنَّ اللَّهَ لَا يَدَعُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْلَمُ الزِّيَادَةَ وَ النُّقْصَانَ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ كَامِلًا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَالْتَبَسَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَمْرُهُمْ وَ لَمْ يُفَرَّقْ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ *

حدیث33: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: خداوند زمين را خالى نخواهد گذاشت از عالمى كه عارف به زيادى و نقصان باشد اگر مؤمنين چيزى به دين بيفزايند آنها را متوجه نمايد و اگر چيزى كم كنند بر ايشان تكميل نماید و مي فرمايد: دين را كامل بگيريد اگر اين طور نبود امر بر مؤمنين مشتبه می گرديد و فرقى بين حق و باطل نمي گذاشتند.(2)

حدیث34: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:... فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَاعَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ.

ص: 67


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص178 باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح2
2- . كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج 1 ص203ثلاثة بحوث حول الإمامة و الوصية و بيان معنى العترةذ باب21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح11،

حدیث34: امام صادق(علیه السلام):...ببینید علم خویش را از چه کسی دریافت می کنید، زیرا در میان ما اهل بیت(علیهم اسلام) در هر دوره ای عادلانی هست که دین را از تحریف غالیان و نسبت های باطل گرایان و تاویل جاهلان حفظ می کنند.(1)

حدیث35: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَال تفسير الإمام(علیه السلام) قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ(علیه السلام):... ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ...قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: ...يَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ

كُلِّ خَلَفٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ

الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين.....

حدیث35: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی زیبا فرمودند: در هر قرن و زمانی دادگرانی حامل دین می شوند که تاویل و توجیه اهل باطل و تحریف و تغییر غالیان و دعاوی جاهلان را از دین دفع می کنند.(2)

حدیث36: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:... قَالَ الرِّضَا(علیه السلام):...الْإِمَامُ(علیه السلام)...يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّه

حدیث36: امام رضا(علیه السلام): امام(علیه السلام)... از دین خدا حمایت می کند.(3) حدیث37: غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ...وَ اخْتَارَنِي عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنِّي عَلِيّاً وَ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْحُسَيْنِ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ يَنْفُونَ عَنِ التَّنْزِيلِ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْمُضِلِّين*

ص: 68


1- . الکافی کتاب فضل العلم ج1 ص32 بَابُ صِفَةِ الْعِلْمِ وَ فَضْلِهِ وَ فَضْلِ الْعُلَمَاء ح2
2- . الإختصاص النص ص4 [طائفة من أقوال الأئمة ع] ح4
3- . الکافی ج1 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِهِ ص200، ح1 بحارالانوار ج25 ص123 باب 4 جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة ح4

حدیث37: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): همانا خداوند متعال...مرا بر همه پیامبران برگزید و از من علی(علیه السلام) را برگزید و بر همه اوصیا مقدمش داشت و از او حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را برگزید و از حسین(علیه السلام) اوصیاء از فرزندان او را برگزید که دین را از تحریف غالیان و نسبت باطل گرایان حفظ کنند.(1)

حدیث 38: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ الْجُمُعَةَ، وَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ، وَ مِنَ اللَّيَالِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَ مِنَ النَّاسِ الْأَنْبِيَاءَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ الرُّسُلَ، وَ اخْتَارَنِي مِنَ الرُّسُلِ، وَ اخْتَارَ مِنِّي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ اخْتَارَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ اخْتَارَ مِنَ الْحُسَيْنِ الْأَوْصِيَاءَ، يَنْفُونَ عَنِ التَّنْزِيلِ تَحْرِيفَ الضَّالِّينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ، تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ ظَاهِرُهُمْ قَائِمُهُمْ، وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ.حدیث 38: شيخ حسن بن سليمان در كتاب محتضر از ابو بصير از حضرت صادق(علیه السلام) از آباء گرام خود كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند از بين روزها جمعه را انتخاب كرد و از بين ماه ها ماه رمضان را و از بين شب ها شب قدر و از بين مردم انبياء را و رسل را و از بين رسولان مرا انتخاب نمود و از من علي(علیه السلام) را برگزيد و از علي(علیه السلام) حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و از حسين(علیه السلام) اوصياء را كه دفاع از قرآن مي كنند تا غاليان تحريف نكنند و منحرفين به نفع خود معنى ننمايند و جاهلان تأويل نكنند و نهمى آنها باطن و ظاهر ايشان است و قائم آنها است.(2)

حدیث39: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ

ص: 69


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص 281 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع ..... ح32 وسائل الشيعة ج 7 ص381 باب 40 باب وجوب تعظيم يوم الجمعة و التبرك به و اتخاذه عيدا و اجتناب جميع المحرمات فيه ح9636-19،
2- . مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر المتن ص10 الجزء الأول ح9

بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَرْوَزِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: .... قَالَ الرِّضَا(علیه السلام):.....الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ

حدیث39: امام رضا(علیه السلام): ...امام(علیه السلام) امين خدا در زمين و حجت او بين مردم و خليفه خدا در دنيا و راهنماى حق و مدافع دين خدا است. امام(علیه السلام) از گناه پاك و از عيب منزه است گنجينه علم و حلم است نظام دين و شرف مؤمنين است و موجب خشم منافقين و از بين برنده كافرين است.(1)حدیث40: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ

الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً

رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.*

حدیث40: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: به حقّیقت که زمین هیچ گاه از وجود امام خالی نمی گردد. برای این که اگر در طول تاریخ، مسلمین چیزی بر احکام اسلام افزودند، آن را به اسلام راستین بازگرداند و اگر چیزی از آن کاستند، چهرهﻱ تمام و جامع آن را به نمایش گذارد.(2)

ص: 70


1- .[2] الأمالي للصدوق ص677 المجلس السابع و التسعون ح1
2- . الکافی: کتاب الحجة ج1 ص178 باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح2.

حدیث41: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِه

حدیث41: امیرالمومنین(علیه السلام) در روایتی زیبا در هنگام ياد كردن از خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله)، می فرماید: آنان ج-اي-گ-اه سِرِّ پ-ي-ام-برند و پناه فرمان او، و خزانهﻯ دانش او و مرجع حكمت هاى او و غارها پناهگاه ك-ت-اب های او و كوه هاى دينش، به وسيلهﻱ ايشان خميدگى دین خود را راست گردانيد و لرزش آن را از ميان برد.(1)

حدیث42:

قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي زُرْعَةَ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ إِنَّ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ الدِّينَ كَمَا بِنَا فَتَحَهُ وَ بِنَا يُؤَلِّفُ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءحدیث42: پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله): اى على! همانا خداوند دين را به ما ختم كرد همچنان كه آن را با ما آغاز نمود ب-ه وس-یلهﻯ ماست كه خداوند دل هاى شما را، پس از كينه و دشمنى باهم، به يكديگر پيوند می دهد.(2)

حدیث43: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّيْسَابُورِيُّ وَ حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَمِّهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَان عَنِ الرِّضَا(علیه السلام): أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَيِّماً أَمِيناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ

ص: 71


1- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص47 خطبه2 و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام.
2- . الأمالي للمفيد ص251 المجلس التاسع و العشرون ح4. الأمالي للطوسي ص 21 [1] المجلس الأول ح24

الدِّينُ

وَ غُيِّرَتِ السُّنَّةُ *

حدیث43: امام رضا(علیه السلام): و دي-گ-ر این که: اگر برايشان پيشوا و سرپرستى درستکار و نگهبان و امانتدار گمارده نمی شد، آيين، كهنه و فرسوده شده، دين ازميان رفته و سنت دگرگون شده بود.(1)

حدیث44: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ

لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِك

حدیث44: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: بار خدايا تو می دانى كه آن چه از ما سرزد نه از سر رغبت به قدرت بود و نه ب-راى ب-ه دس-ت آوردن چ-ي-زى از متاع دنيا بلكه می خواستيم نشانه هاى دين تو را به جايگاهشان بازگردانيمو اصلاح و آبادانى را در سرزمين هاى تو آشكار سازيم، تا بندگان ستمديده ات امنيّت و آسودگى يابند و حدود و احكام تعطيل شده ات دوباره به كار افتند.(2)

حدیث45: أَقُولُ قَالَ الشَّيْخُ الْمُفِيدُ فِي الْإِرْشَادِ رَوَى الْكَلْبِيُّ وَ الْمَدَائِنِيُّ وَ غَيْرُهُمَا مِنْ أَصْحَابِ السِّيرَةِ قَالُوا:.... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ) وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(صلی الله علیه و آله) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ

ص: 72


1- . علل الشرائع ج 1 ص 253 باب 182 باب علل الشرائع و أصول الإسلام . ح9
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص189 خطبهﻱ131 و من كلام له ع و فيه يبين سبب طلبه الحكم و يصف الإمام الحق.

الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي(صلی الله علیه و آله) وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب(علیه السلام)...

حدیث45: امام حسین(علیه السلام) در نامه ای اهداف خود از قیام را چنین اعلام داشتند: حقّاً حسين بن عليّ(علیه السلام) گواهي مي دهد كه هيچ معبودي جز خداوند نيست، اوست يگانه كه اَنباز و شريكی ندارد. و به درستي كه محمّد(صلی الله علیه و آله)، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب او آمده. و اينكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قيامت فرا مي رسد و در آن شكّي نيست. (و اينكه خداوند تمام كساني را كه در قبرها هستند برمي انگيزاند) و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم، بلکه هدفم ازسفر امر به معروف و نهی از منکر بوده و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد امت و احیا نمودن سنت و قانون جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب(علیه السلام) است(1)

رفع اختلاف

حدیث46: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:

مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ.

حدیث46: امام صادق(علیه السلام): همواره حجت خدا در زمین وجود دارد حلال و حرام را بیان می کند و مردم را به راه خدا می خواند(2)

ص: 73


1- . بحار الانوار ج44 ص329 باب 37 ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه ح2
2- . الکافی ج1 ص178، باب 5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح3

حدیث47: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَوَرَدَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ إِنِّي رَجُلٌ صَاحِبُ كَلَامٍ وَ فِقْهٍ وَ فَرَائِضَ وَ قَدْ جِئْتُ لِمُنَاظَرَةِ أَصْحَابِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَلَامُكَ مِنْ كَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوْ مِنْ عِنْدِكَ فَقَالَ مِنْ كَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مِنْ عِنْدِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَأَنْتَ إِذاً شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا قَالَ فَسَمِعْتَ الْوَحْيَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْبِرُكَ قَالَ لَا قَالَ فَتَجِبُ طَاعَتُكَ كَمَا تَجِبُ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَا فَالْتَفَتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِلَيَّ فَقَالَ يَا يُونُسَ بْنَ يَعْقُوبَ هَذَا قَدْ خَصَمَ نَفْسَهُقَبْلَ أَنْ يَتَكَلَّمَ ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ لَوْ كُنْتَ تُحْسِنُ الْكَلَامَ كَلَّمْتَهُ قَالَ يُونُسُ فَيَا لَهَا مِنْ حَسْرَةٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي سَمِعْتُكَ تَنْهَى عَنِ الْكَلَامِ وَ تَقُولُ وَيْلٌ لِأَصْحَابِ الْكَلَامِ يَقُولُونَ هَذَا يَنْقَادُ وَ هَذَا لَا يَنْقَادُ وَ هَذَا يَنْسَاقُ وَ هَذَا لَا يَنْسَاقُ وَ هَذَا نَعْقِلُهُ وَ هَذَا لَا نَعْقِلُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّمَا قُلْتُ فَوَيْلٌ لَهُمْ إِنْ تَرَكُوا مَا أَقُولُ وَ ذَهَبُوا إِلَى مَا يُرِيدُونَ ثُمَّ قَالَ لِي اخْرُجْ إِلَى الْبَابِ فَانْظُرْ مَنْ تَرَى مِنَ الْمُتَكَلِّمِينَ فَأَدْخِلْهُ قَالَ فَأَدْخَلْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْيَنَ وَ كَانَ يُحْسِنُ الْكَلَامَ وَ أَدْخَلْتُ الْأَحْوَلَ وَ كَانَ يُحْسِنُ الْكَلَامَ وَ أَدْخَلْتُ هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ وَ كَانَ يُحْسِنُ الْكَلَامَ وَ أَدْخَلْتُ قَيْسَ بْنَ الْمَاصِرِ وَ كَانَ عِنْدِي أَحْسَنَهُمْ كَلَاماً وَ كَانَ قَدْ تَعَلَّمَ الْكَلَامَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَلَمَّا اسْتَقَرَّ بِنَا الْمَجْلِسُ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَبْلَ الْحَجِّ يَسْتَقِرُّ أَيَّاماً فِي جَبَلٍ فِي طَرَفِ الْحَرَمِ فِي فَازَةٍ لَهُ مَضْرُوبَةٍ قَالَ فَأَخْرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) رَأْسَهُ مِنْ فَازَتِهِ فَإِذَا هُوَ بِبَعِيرٍ يَخُبُّ فَقَالَ هِشَامٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ فَظَنَنَّا أَنَّ هِشَاماً رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَقِيلٍ كَانَ شَدِيدَ الْمَحَبَّةِ لَهُ قَالَ فَوَرَدَ

ص: 74

هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ وَ هُوَ أَوَّلَ مَا اخْتَطَّتْ لِحْيَتُهُ وَ لَيْسَ فِينَا إِلَّا مَنْ هُوَ أَكْبَرُ سِنّاً مِنْهُ قَالَ فَوَسَّعَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ قَالَ نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ ثُمَّ قَالَ يَا حُمْرَانُ كَلِّمِ الرَّجُلَ فَكَلَّمَهُ فَظَهَرَ عَلَيْهِ حُمْرَانُ ثُمَّ قَالَ يَا طَاقِيُّ كَلِّمْهُ فَكَلَّمَهُ فَظَهَرَ عَلَيْهِ الْأَحْوَلُ ثُمَّ قَالَ يَا هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ كَلِّمْهُ فَتَعَارَفَا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِقَيْسٍ الْمَاصِرِ كَلِّمْهُ فَكَلَّمَهُ فَأَقْبَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَضْحَكُ مِنْ كَلَامِهِمَا مِمَّا قَدْ أَصَابَ الشَّامِيَّ فَقَالَ لِلشَّامِيِّ كَلِّمْ هَذَا الْغُلَامَ يَعْنِي هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ لِهِشَامٍ يَا غُلَامُ سَلْنِي فِي إِمَامَةِ هَذَا فَغَضِبَ هِشَامٌ حَتَّى ارْتَعَدَ ثُمَّ قَالَ لِلشَّامِيِّ يَا هَذَا أَ رَبُّكَ أَنْظَرُ لِخَلْقِهِ أَمْ خَلْقُهُ لِأَنْفُسِهِمْ فَقَالَ الشَّامِيُّ بَلْ رَبِّي أَنْظَرُ لِخَلْقِهِ قَالَ فَفَعَلَ بِنَظَرِهِ لَهُمْ مَا ذَا قَالَ أَقَامَ لَهُمْ حُجَّةً وَ دَلِيلًا كَيْلَا يَتَشَتَّتُوا أَوْ يَخْتَلِفُوا يَتَأَلَّفُهُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِفَرْضِ رَبِّهِمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ هِشَامٌ فَبَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ الْكِتَابُ وَ السُّنَّةُ قَالَ هِشَامٌ فَهَلْ نَفَعَنَا الْيَوْمَ الْكِتَابُ وَ السُّنَّةُ فِي رَفْعِ الِاخْتِلَافِ عَنَّا قَالَ الشَّامِيُّ نَعَمْ قَالَ فَلِمَ اخْتَلَفْنَا أَنَا وَ أَنْتَ وَ صِرْتَ إِلَيْنَا مِنَ الشَّامِ فِي مُخَالَفَتِنَا إِيَّاكَ قَالَ فَسَكَتَ الشَّامِيُّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِلشَّامِيِّ مَا لَكَ لَا تَتَكَلَّمُ قَالَ الشَّامِيُّ إِنْ قُلْتُ لَمْ نَخْتَلِفْ كَذَبْتُ وَ إِنْ قُلْتُ إِنَّ الْكِتَابَ وَ السُّنَّةَ يَرْفَعَانِ عَنَّا الِاخْتِلَافَ أَبْطَلْتُ لِأَنَّهُمَا يَحْتَمِلَانِ الْوُجُوهَ وَ إِنْ قُلْتُ قَدِ اخْتَلَفْنَا وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا يَدَّعِي الْحَقَّ فَلَمْ يَنْفَعْنَا إِذَنِ الْكِتَابُ وَ السُّنَّةُ إِلَّا أَنَّ لِي عَلَيْهِ هَذِهِ الْحُجَّةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) سَلْهُ تَجِدْهُ مَلِيّاً فَقَالَ الشَّامِيُّ يَا هَذَا مَنْ أَنْظَرُ لِلْخَلْقِ أَ رَبُّهُمْ أَوْ أَنْفُسُهُمْ فَقَالَ هِشَامٌ رَبُّهُمْ أَنْظَرُ لَهُمْ مِنْهُمْلِأَنْفُسِهِمْ فَقَالَ الشَّامِيُّ فَهَلْ أَقَامَ لَهُمْ مَنْ يَجْمَعُ لَهُمْ كَلِمَتَهُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ

ص: 75

بَاطِلِهِمْ قَالَ هِشَامٌ فِي وَقْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوِ السَّاعَةِ قَالَ الشَّامِيُّ فِي وَقْتِ رَسُولِ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ السَّاعَةِ مَنْ فَقَالَ هِشَامٌ هَذَا الْقَاعِدُ الَّذِي تُشَدُّ إِلَيْهِ الرِّحَالُ وَ يُخْبِرُنَا بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وِرَاثَةً عَنْ أَبٍ عَنْ جَدٍّ قَالَ الشَّامِيُّ فَكَيْفَ لِي أَنْ أَعْلَمَ ذَلِكَ قَالَ هِشَامٌ سَلْهُ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ الشَّامِيُّ قَطَعْتَ عُذْرِي فَعَلَيَّ السُّؤَالُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا شَامِيُّ أُخْبِرُكَ كَيْفَ كَانَ سَفَرُكَ وَ كَيْفَ كَانَ طَرِيقُكَ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَأَقْبَلَ الشَّامِيُّ يَقُولُ صَدَقْتَ أَسْلَمْتُ لِلَّهِ السَّاعَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بَلْ آمَنْتَ بِاللَّهِ السَّاعَةَ إِنَّ الْإِسْلَامَ قَبْلَ الْإِيمَانِ وَ عَلَيْهِ يَتَوَارَثُونَ وَ يَتَنَاكَحُونَ وَ الْإِيمَانُ عَلَيْهِ يُثَابُونَ فَقَالَ الشَّامِيُّ صَدَقْتَ فَأَنَا السَّاعَةَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّكَ وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ

حدیث47: يونس بن يعقوب گفت: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم مردى از شاميان وارد شده عرضه داشت: من مردى صاحب سخن و داراى علم فقه و فرائض دينى هستم براى مناظره با شاگردان شما آمده ام. حضرت فرمود: گفتار تو از سخنان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است يا از خودت، گفت مقدارى از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و مقدارى از خودم. فرمود: پس تو شريك پيامبرى. شامى: نه. فرمود: به تو از جانب خدا وحى شده!؟

شامى: نه. فرمود: اطاعت تو لازم است همان طور كه اطاعت از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) واجب شده؟ شامى: نه. در اين موقع حضرت روى به جانب من نموده فرمود: يونس!

اين مرد قبل از مناظره كردن خود را مُجاب ساخت و ادعاى خويش را باطل كرد اگر تو اهل كلام و مناظره بودى با او به بحث مي پرداختى. عرضه داشتم: افسوس كه من وارد نيستم اما فدايتان شوم از شما شنيده ام كه از مناظره نهى مي كردي و مي فرمودى واى بر اهل كلام مي گويند اين مطابق فهم ما است و آن به سليقه ما صحيح نيست اينجور در مى آيد و آن ديگرى ناجور است اين را عقل ما مى پذيرد و آن ديگرى را

ص: 76

نمى پذيرد. فرمود: من گفتم واى بر اهل كلام كه سخن مرا واگذارند و به استدلال خود متكى شوند، اكنون برو بيرون ببين از متكلمين كسى را مى بينى بگو بيايد.

يونس گفت خارج شدم. حمران بن اعين كه مردى متكلم بود و محمّد بن نعمان احول

كه او نيز در كلام مهارت داشت و هشام بن سالم و قيس ماصر كه هر دو از متكلمين به شمار مى آمدند يافتم به نظر من قيس ماصر از همه آنها در كلام قدرت بيشترى داشت او علم مناظره را از علي بن الحسين زين العابدين(علیه السلام) آموخته بود تمام آنها را خدمت امام صادق(علیه السلام) آوردم. آن جناب داخل خيمه اى قرار داشت در دامنه كوه كناره راه حرم و كعبه، هنوز چند روز به ايام حج باقى بود. در اين موقع كه همه ميان خيمه نشسته بودند امام صادق(علیه السلام) (مثل كسى كه انتظار شخصى را داشته باشد) دامن خيمه را كنار زده و دامنه افق را تماشا كرد. شتر سوارى از دور مى آمد.

يك مرتبه امام صادق(علیه السلام) فرمود: به خداى كعبه قسم هشام مى آيد. ما خيال كرديم آن هشامى است كه از اولاد عقيل است و خيلى به حضرت صادق(علیه السلام) علاقه دارد اما بعد معلوم شد كه هشام بن حكم است هشام جوانى بود كه هنوز موى بر صورتش نروئيده

و از همه كوچكتر بود. تا وارد شد امام صادق(علیه السلام) برايش جايى گشوده فرمود: يار و ناصر ما با قلب و دست و زبان آمد. در اين موقع رو به حمران نموده فرمود: با اين مرد مناظره كن. حمران بر او پيروز شد. امام(علیه السلام) به محمّد بن نعمان رو كرده فرمود: طاقى تو با او بحث كن محمّد بن نعمان نيز پيروز شد رو به هشام بن سالم نموده فرمودند: با اين مرد مناظره كن آن دو به بحث پرداختند تا هردو حريف يك ديگر را شناختند بعد به قيس ماصر فرمود: تو صحبت كن، قيس شروع به مناظره كرد مرد شامى چون جوجه خوار و ذليل در دست قيس قرار داشت.

در اين موقع رو به شامى نموده فرمود: با اين پسر صحبت كن (هشام بن حكم) شامى قبول كرده به هشام گفت در مورد امامت اين شخص از من چيزى سؤال كن.

ص: 77

هشام از سخن مرد شامى چنان خشمگين شد كه رگ هاى گردنش بر آمد (چون او با تحقير اشاره به امام(علیه السلام) كرد) هشام متوجه مرد شامي شده گفت: بگو ببينم خداوند بهتر صلاح مردم را مي داند يا مردم خودشان.

شامى: خدا بهتر صلاح مردم را مي داند.

هشام: خداوند به صلاحديد خود براى مردم در مورد دين چه انجام داده؟

شامى: آنها را مكلف به دستوراتى نموده و براى ايشان دليل و راهنمائي قرار داده تا حجت بر آنها تمام شود و ايراد و اشكالى نداشته باشند.

هشام: آن دليل و راهنما به عقيده تو كيست؟

شامى: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله).

هشام: بعد از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) چه كسى راهنما است.

شامى: كتاب خدا و سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله)

هشام: آيا كتاب و سنت در مورد اختلافات ما كارى مى توانند انجام دهند و رفع اختلاف نمايند و ما را متفق گردانند.

شامى: آرى.

هشام: پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم تو از شام به اينجا آمده اى و با ما در عقيده اظهار مخالفت مي كنى و عقيده ات اينست كه راه شناخت دين رأى و نظر است با اينكه خود مي دانى دو نظر مختلف نمي تواند يكى باشد.

شامى: سكوت ... فكر ....امام صادق(علیه السلام) فرمود: چرا حرف نمي زنى.

شامى: اگر بگويم ما باهم اختلاف نداريم ادعاى بي جایی كرده ام اگر مدعى شدم كه كتاب و سنت رفع اختلاف از ما مي كنند باز سخن بيهوده اى گفته ام زيرا كتاب و سنت مي توانند چند احتمال داشته باشند اگر بگويم ما اختلاف داريم و هر يك از ما دو نفر

ص: 78

ادعاى واقعيت مي كنيم. آشكارا مي بينم كه كتاب و سنت نمي تواند رفع اختلاف از ما بنمايد اما من همين سؤال را از او مي كنم. امام صادق(علیه السلام) فرمود: بپرس او را مردى وارد و پرمايه خواهى يافت. شامى: چه كسى صلاح مردم را بهتر مي داند خدا يا خود مردم؟ هشام: خدا.

شامى: آيا خداوند صلاحى ديده است كه موجب رفع اختلاف

شود و حق را از باطل تشخيص دهند. هشام: آرى. شامى: آن شخص كيست.

هشام: در ابتداى اسلام پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) پس از پيامبر ديگرى است.

شامى: آن شخص ديگر كيست كه جانشين اوست در حجت بودن؟

هشام: منظورت در اين زمان كيست يا قبل از اين زمان؟

شامى: منظورم هم اكنون زمان خودمان.

هشام: اشاره به طرف حضرت نموده و گفت اين آقا كه نشسته است كسى است که بارهاى گران از هر طرف بر در خانه اش براى كسب فيض فرود مى آيد و از وقايع آسمان ما را به وراثت از آباء و اجداد خود مطلع مي كند.

شامى: از كجا بدانم ادعاى تو صحيح است؟

هشام: هر چه ميل دارى از او بپرس.

شامى: بهانه مرا قطع كردى اينك مجبورم سؤالی كرده و آزمايش نمايم. در اين موقع امام صادق(علیه السلام) رو به مرد شامى كرده فرمود: من تو را از پيدا كردن سؤال بى نياز مي كنم از سير و سفرت اطلاع مي دهم فلان روز حركت كردى و از فلان راهآمدى و به فلان جا گذشتى و فلانى با تو بر خورد كرد. شامى گوش مي داد تمام گفتار

امام(علیه السلام) را و مي گفت به خدا همين طور است.

... شامی گفت: اكنون من گواهى به يگانگى خدا و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مي دهم و گواهم بر اين كه شما وصى اوصياء و امام خلقى.(1)

ص: 79


1- . الکافی ج1 ص171 بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّة ح4

امام برای تشخیص حق از باطل

حدیث48: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمَا عُرِفَ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ*

حدیث48: امام رضا(علیه السلام): همانا خداوند زمین را بدون عالم رها نمی کند در غیر اینصورت حق از باطل شناخته نشود(1)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) ارکان دین خدا

حدیث49: عَنْ اَمِیرالمُومِنِین(علیه السلام): قَالَ(علیه السلام): هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ

حدیث49: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا و پرمعنا فرمودند: اهل بیت(علیهم اسلام) اصل، اساس و پایهﻱ دین می باشند.(2)

ص: 80


1- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب 5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح5،
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص47 خطبه2 و من خطبة له ع بعد انصرافه من صفين و فيها حال الناس قبل البعثة و صفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين! و منها [في المنافقين] يعني قوما آخرين.

باب پنجم: ائمه اطهار هدایت کنندگان امت

ص: 81

برای هر قومی هدایتگری است

حدیث1: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْهَادِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ مِنْكُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى.

حدیث1: ابو بصير گفت از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم از معنى آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) منذر و علي(علیه السلام) هادي است بگو ببينم امروز هادى از ميان ما خانواده وجود دارد عرضه داشتم: بلي يا بن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) پيوسته هاديان از شما خانواده بوده يكى پس از ديگرى تا منتهى به شما شده. فرمود: خدا تو را رحمت كند اگر اين آيه فقط در مورد يك شخص باشد و آن شخص بميرد در نتيجه دستورى كه در آيه داده شده و خود احكام قرآن از بين رفته است. اما چنين نيست، بلكه پيوستهدر هر زمان امامى است زنده و معنى اين آيه همان طور كه براى مردم گذشته وجود داشته براى آيندگان نيز خواهد بود.(1)

حدیث2: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ

ص: 82


1- . الكافي ج 1 ص191 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْهُدَاة ح3. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص31 باب 13 باب في أئمة آل محمد ع أنهم الهادون يهدون إلى ما جاء به النبي ح9

إِمَامٌ هَادٍ لِكُلِّ قَوْمٍ فِي زَمَانِهِمْ*

حدیث2: امام باقر(علیه السلام) در مورد آيه«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(1) فرمود: امام همان هادى و راهنماى مردم است در زمان خودشان.(2)

حدیث3:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْهَادِي أَمَا وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ.

حدیث3: امام باقر(علیه السلام) در باره آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(3) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) منذر است و علي(علیه السلام) هادى است بهخدا قسم اين آيه در باره ما خانواده است و تا قيامت راهنمايان از ما خانواده خواهند بود.(4)

حدیث4: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(5) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ*

حدیث4: حمران از امام باقر(علیه السلام) نقل كرد كه در مورد آيه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» از ميان مردم گروهى راهنماى به حق هستند و مردم را متوجه حقيقت مى كنند فرمود: آنها ائمه كرامند.(6)

حدیث5: وَ رَوَى أَبُو الْقَاسِمُ الْحَسْكَانِيُّ فِي شَوَاهِدِ التَّنْزِيلِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَكَمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ أَبِي بُرْدَةَ الْأَسْلَمِيِّ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِالطَّهُورِ وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) بَعْدَ مَا تَطَهَّرَ فَأَلْزَقَهَا بِصَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ ثُمَّ رَدَّهَا

ص: 83


1- [2]. الرعد آیة 7
2- [3]. كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص 667 باب58 باب في نوادر الكتاب ح9.
3- [4]. الرعد آیة 7
4- . الكافي ج 1 ص191 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْهُدَاة ح4
5- [2]. الاعراف آیة 181
6- . الكافي ج 1 ص 414 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح13.

إِلَى صَدْرِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّكَ مَنَارَةُ الْأَنَامِ وَ رَايَةُ الْهُدَى وَ أَمِيرُ الْقُرَى أَشْهَدُ عَلَى ذَلِكَ أَنَّكَ كَذَلِكَ.

حدیث5: ابو القاسم حسكانى در شواهد النزيل از ابو بردة السلمى نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آب خواست و وضو گرفت علي(علیه السلام) در خدمت آن جناب بود در اين موقع دست علي(علیه السلام) را گرفت و بر سينه خود چسبانيده فرمود: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ»(1) بعد دست خود را بر روى سينه علي(علیهالسلام) گذاشت فرمود: «لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(2) و اضافه نمود يا علي تو مشعل فروزان عالم و پرچم هدايت و سرور پيروان قرآنى، من گواهى مي دهم كه اين مَنصَب ها و موقعيت ها اختصاص به تو دارد(3)

حدیث6: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ.*

حدیث6: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(4) همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبريست پرسيدم، فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بيم دهنده است و در هر زمانى يكى از ما اهل بيت(علیهم اسلام) رهبريست كه مردم را به آنچه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از طرف خدا آورده رهبرى كند، رهبران بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اول على(علیه السلام) است و پس از او اوصيااش يكى پس از ديگرى.(5)

حدیث7: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ

ص: 84


1- [4]. الرعد آیة 7
2- [1]. الرعد آیة 7
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص 83 فصل في أنه النور و الهدى و الهادي،
4- [3]. الرعد آیة 7
5- . الكافي ج 1 ص191 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْهُدَاة ح2.

مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُالْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمْ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا

حدیث7: خثيمه از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه شنيدم ایشان مي فرمودند: ما جَنبُ اللَّه و برگزيده او و منتخب خدا و تحويل گيرنده ميراث انبيا و امناى پروردگار و حجت خدا و اركان ايمان و پايه هاى اسلام هستيم ما رحمت خدا بر خلقيم. ما كسانى هستيم كه خداوند به وسيله ما مي گشايد و به وسيله ما ختم مي كند ما ائمه هدى(علیهم اسلام) و چراغ هاى روشنگر تاريكى ها و استوانه هاى درخشان هدايت و ما سابقون و آخرون (كه در قرآن ياد شده هستيم) ما پايگاه برافراشته براى مردميم هر كه تمسك به ما جويد خواهد رسيد و هر كه از ما تخلف ورزد هلاک مى گردد. ما رهبر مردم سفيد چهره هستيم و برگزيده خدا و راه واقعى و

ص: 85

صراط مستقيم به سوى خدائيم ما از نعمت هاى خدا بر خلقيم ما راه و روش و معدن نبوّت و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و چراغ راهنما براى راه رو هستيم ما راهى هستيم براى كسى كه پيرو ما باشد و هدايت كنندگان به بهشتيم. ما عزت اسلام و پل ها و معبرهاى بزرگى هستيم كه هر كه از روى آن بگذرد سبقت مى گيرد، و هر كه تخلف جويد گمراه مى شود، ما كوهان بزرگ و كسانى هستيم كه به واسطه ما رحمت نازل مى شود و به وسيله ما باران مى بارد بر شما و به واسطه ما عذاب از شما برطرف مى گردد هر كه ما را بشناسد و يارى كندو عارف به حق ما باشد و دستور ما را بپذيرد از ما بوده و بازگشت او به سوى ما خواهد بود. (1)

حدیث8:

حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: يَا بَا بَصِيرٍ نَحْنُ شَجَرَةُ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ فِي دَارِنَا مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّهِ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَلَكَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَ.*

حدیث8: ابوبصیرگوید: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ای ابوبصیر! ما درخت علم و دانش، و اهل بیت(علیهم اسلام) پیامبریم، ما معادن وحی الهی و گنجینه های علم خداییم، جبرئیل(علیه السلام) در خانه ﻱ ما فرود می آید، هرکه از ما پیروی کند نجات یافته و هر که از ما تخلف ورزد به هلاکت رسد، خداوند این امر را برخود لازم نموده.(2)

حدیث9: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»

فَقَالَ كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ

ص: 86


1- .[1] كمال الدين ج 1 ص 206 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ح20،
2- . الأمالی للصدوق ص307 مجلس50 ح15.

لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ.**

حدیث9: فضيل گويد از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(1) و هر گروهى را رهبريست پرسيدم، فرمود: هر امامى رهبر است در دورانى كه در ميان مردم است (رهبر مردم دوران خويش است). (2)حدیث10: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ.***

حدیث10: از امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(3) همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبريست پرسيدم، فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بيم دهنده است و در هر زمانى يكى از ما اهل بيت(علیهم اسلام) رهبريست كه مردم را به آنچه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از طرف خدا آورده رهبرى كند، رهبران بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اول على(علیه السلام) است و پس از او اوصيااش يكى پس از ديگرى. (4)

حدیث11: يَرْفَعُهُ بِالْإِسْنَادِ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا رَجَعْنَا مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ، جَلَسْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فِي مَسْجِدِهِ، قَالَ: أَ تَدْرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ؟ قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَنَّ عَلَى أَهْلِ الدِّينِ، إِذْ هَدَاهُمْ بِي وَ أَنَا أَمُنُّ عَلَى أَهْلِ الدِّينِ إِذْ هَدَاهُمْ بِابْنِ عَمِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَبِي ذُرِّيَّتِي، أَلَا وَ مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ هَوَى. أَيُّهَا النَّاسُ اللَّهَ اللَّهَ فِي عِتْرَتِي وَ أَهْلِ بَيْتِي. فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ وَلَدَاهَا عَضُدِي، وَ أَنَا وَ بَعْلُهَا كَالضِّيَاءِ. اللَّهُمَّ

وَ ارْحَمْ مَنْ رَحِمَهُمْ، وَ لَا تَغْفِرْ لِمَنْ ظَلَمَهُمْ. ثُمَّ دَمَعَتْ

ص: 87


1- . الرعد 7
2- . الکافی ج1 ص191 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْهُدَاةُ ح1.
3- . الرعد 7.
4- . الکافی ج1 ص191 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْهُدَاةُ ح2.

عَيْنَاهُ، وَ قَالَ: وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ الْحَالَ حدیث11: ابن عباس گفت وقتى از حجة الوداع برگشتيم در مسجد پيامبر(صلی الله علیه و آله) خدمت آن جناب نشسته بوديم فرمود: مى دانيد مى خواهم چه بگويم بشما. گفتيم: خدا و پيامبرش مى دانند فرمود بدانيد كه خداوند منت بر اهل دين گذاشت زيرا ايشان را بوسيله من هدايت نمود و من منت مي گذارم بر اهل دين چون آنها را بوسيله على بن ابى طالب(علیه السلام) هدايت كردم پسر عمو و پدر فرزندانم هر كه بوسيله ايشان هدايت يافت رستگار است و كسى كه از آنها تخلف جست گمراه و سرگردان. مردم! خدا خدا را در نظر داشته باشيد در مورد عترت و اهل بيتم فاطمه پاره تن من و دو فرزندش بازوان منند و من و شوهرش چون نور درخشنده هستيم خدايا رحم كن بر كسى كه به آنها رحم نمايد و كسى كه بر آنها ستم ورزد او را نيامرز، در اين موقع چشمان پيامبر(صلی الله علیه و آله) پر از اشك شده فرمود گويا هم اكنون مي بينم چه خواهند كرد. (1)

حدیث12:

عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

فِي خُطْبَتِهِ قَالَ اللَّهُ «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ» فَفِي اتِّبَاعِ مَا جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ وَ فِي تَرْكِهِ الْخَطَأُ الْمُبِينُ

حدیث12: تفسير عياشى: مسعدة بن صدقه از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) در خطبه اى فرمود: خداوند در قرآن مي فرمايد: «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ»(2) در پيروى دستورات خداوند رستگارى عظيم است و در ترك پيروى خطاى آشكار است. (3)حدیث13: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ

ص: 88


1- .[1] الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام لابن شاذان القمي ص167 ح 143 حديث علي أبو ذرية النبي
2- .[2] الاعراف آیة 3
3- .[3] تفسير العياشي ج 2 ص9 [سورة الأعراف(7): آية 3] ح4

رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِي أَهْلِ بَيْتِي مِنْ عِتْرَتِي لَهُدَاةً مُهْتَدِينَ مِنْ بَعْدِي يعطهم [يُعْطِيهِمْ] عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ حِلْمِي وَ خُلُقِي وَ طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي الطَّاهِرَةِ وَ وَيْلٌ لِلْمُنْكِرِينَ لِحَقِّهِمُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ بَعْدِي الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْهِمْ وَ الْآخِذِينَ مِنْهُمْ حَقَّهُمْ أَلَا فَلَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

حدیث13: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله): متوجه باشيد به خدا سوگند ميان اهل بيت من از عترتم رهنمايان مهتدى هستند پس از من كه خداوند علم و فهم و حلم و خلق مرا به آنها داده از سرشت پاك من آفريده شده اند. واى بر كسانى كه منكر حق ايشان شده و تكذيب نمايند آنها را و حق خويشاوندى مرا در باره آنها رعايت نكنند و بر آنها مستولى گردند حقشان را بگيرند خداوند آنها را از شفاعت من محروم نمايد(1)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) ارکان هدایت

حدیث14: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّا أَهْلَ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا وَ مِنْ حُكْمِهِ أَخَذْنَا وَ مِنْ قَوْلِ الصَّادِقِ سَمِعْنَا فَإِنْ تَتَّبِعُونَّا تَهْتَدُوا.حدیث14: امام باقر(علیه السلام): ما اهل بیتی هستیم که علم ما از علم خداست. اگر از ما پیروی کنید، هدایت می یابید.(2)

حدیث15: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ....جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ

ص: 89


1- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص50 باب22 باب في الأئمة ع و ما قال فيهم رسول الله بأن الله أعطاهم فهمي و علمي ح8
2- .[1] بصائرالدرجات ص514 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح34.

بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَى إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِم

حدیث15: امام باقر(علیه السلام): ... خداى عزوجل ايشان را اركان زمين مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون هاى اسلام و مرزدار راه هدايت ساخته هیچ هدایت شونده ای بدون هدایت ما هدایت نشده، و هیچ گمراهی بدون کوتاهی در شناخت و معرفت به حقّ ما گمراه نگردد....(1)

حدیث16: السَّلَامُ

عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى

حدیث16: در زیارت ائمهﻱ بقیع: سلام برشما ای امامان هدایت، سلام بر شما ای اهل تقوا.(2)

حدیث17: قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى

حدیث17: امام رضا(علیه السلام): سلام بر شما ای راهنمایان بر هدایت.(3)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) عروهݨݨݨݑ الوثقیحدیث18: تفسير فرات بن إبراهيم مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْه: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ الَّذِي مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم

حدیث18: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): ما ریسمان محکم الهی بوده که هرکه به آن چنگ زند به راه راست هدایت شود.(4)

حدیث19: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام):....فَنَحْنُ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى مَنِ اسْتَمْسَكَ بِنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَوَى

ص: 90


1- . الکافی ج1 ص197 ح3. کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض ح3، .
2- . الکافی ج4 ص559 ح1. کتاب الحج بَابُ زِيَارَةِ مَنْ بِالْبَقِيع
3- . بحارالأنوار: ج99 ص128 باب 8 الزيارات الجامعة التي يزار بها كل إمام صلوات الله عليهم و فيه عدة زيارات
4- . تفسير فرات الكوفي ص258 [سورة طه(20): الآيات 81 الى 82] ذیل ح353

حدیث19: امام باقر(علیه السلام): پس ما دستاويز محكم خدائيم هركه به ما چنگ زند نجات مي يابد و هركه از ما فاصله بگيرد گمراه است(1)

شناخت راه قرآن باعث هدایت

حدیث20: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق.

حدیث20: امیرالمؤمنین(علیه السلام): بدانید که شما هرگز راه رستگاری را نخواهید یافت تا کسی که آن را رها کرده بشناسید و هرگز به پیمان قرآن وفا نمی کنید تا کسی که پیمانش را شکسته بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید تا کسی که آن را به دور انداخته بشناسید و این همه را از اهل قرآن بخواهید که دانش به آن ها زندهو نادانی با وجود آن ها مرده آنان که داوری شان شما را از دانش آنان خبر می دهد و سکوتشان از سخنشان و بُرونشان از درونشان، نه با دین مخالفتی ورزیده و نه در آن اختلافی دارند دین در میان آنان گواهی راستین و خاموشی گویاست.(2)

حدیث21: وَ رَوَى الشَّيْخُ الْمُفِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيِّ: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):...أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَة

ص: 91


1- .[2] تفسير فرات الكوفي ص552 [سورة الغاشية(88): الآيات 25 الى 26] ح707
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص205 عظة الناس خطبهﻱ147.

حدیث21: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: خداوند مردم را به خاطر ما از گمراهی نجات می دهد.(1)

حدیث22: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): بَلْ مِنَّا الْهُدَاةُ إِلَى اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِنَا اسْتَنْقَذَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ضَلَالَةِ الشِّرْكِ وَ بِنَا يَسْتَنْقِذُهُمْ مِنْ ضَلَالَةِ الْفِتْنَة

حدیث22: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هاديان به خداى تعالى تا روز قيامت از ما هستند، خداى تعالى به واسطه ما مردم را از گمراهى شرك نجات داد و به واسطه ما آنها را از گمراهى فتنه نجات مى دهد.(2)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) کشتی های نجات

حدیث23: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام): نَحْنُ سَفِينَتُكُمْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ

حدیث23: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: ما کشتی نجات شمائیم هم چنان که کشتی برای قوم نوح بود.(3)حدیث24: فَنَحْنُ أَنْوَارُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ مَحْضُ خَالِصِ الْمَوْجُودَاتِ وَ سُفُنُ النَّجَاةِ وَ فِينَا مَكْنُونُ الْعِلْمِ وَ إِلَيْنَا مَصِيرُ الْأُمُورِ وَ بِمَهْدِيِّنَا تَنْقَطِعُ الْحُجَجُ فَهُوَ خَاتَمُ الْأَئِمَّةِ وَ مُنْقِذُ الْأُمَّةِ وَ مُنْتَهَى النُّورِ وَ غَامِضُ السِّرِّ فَلْيَهْنَأْ مَنِ اسْتَمْسَكَ بِعُرْوَتِنَا وَ حُشِرَ عَلَى مَحَبَّتِنَا.

حدیث24: امیرالمؤمنین(علیه السلام):... پس ما نورهای آسمان ها و زمین و کشتی های نجات هستیم، و علم های پنهان در ما قرار دارد و سرنوشت امور به ما منتهی می شود و با مهدی ما حجّت ها متوقف می شوند، پس او پایان بخش ائمه(علیهم اسلام) و نجات بخش امّت و انتهای نور و راز پیچیده است. پس باید تهنیت گفت به کسی که به

ص: 92


1- . تأویل الایات: ص817 سورة التكاثر(102): الآيات 3 الى 4 ح8.
2- . کمال الدین ج1ص230 باب22.ح31 اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة
3- . تفسیر فرات الکوفي: ص348 سورة فاطر(35): الآيات 32 الى 41 ح474.

ریسمان ما تمسک جسته و بر محبت ما محشور می شود.(1)

حدیث25: فَقَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): نَحْنُ سَفِینَةُ النَّجَاةِ مَنْ تَعَلَّقَ بِهَا نَجَا وَ مَنْ حَادَ عَنْهَا هَلَکَ

حدیث25: پیامبر(صلی الله علیه و آله): ما کشتی نجات بوده که هر که به آن در آویزد نجات می یابد، و هر که از آن روی گرداند هلاک می گردد.(2)

وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنِي عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ رَافِعٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) آخِذاً بِحَلْقَةِ بَابِ الْكَعْبَةِ، مُسْتَقْبِلَ النَّاسِ بِوَجْهِهِ، وَ هُوَ يَقُولُ: مَنْ عَرَفَنِي فَأَنَا جُنْدَبٌ الْغِفَارِيُّ، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: مَنْ قَاتَلَنِي فِي الْأُولَى وَ قَاتَلَ أَهْلَ بَيْتِي فِي الثَّانِيَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ (تَعَالَى) فِي الثَّالِثَةِ مَعَ الدَّجَّالِ، إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ، وَ مَثَلِ بَابِ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْهُ هَلَكَ.رافع غلام آزاد شده ی ابوذر می گوید: دیدم که ابوذر در حلقه ی کعبه را گرفته و رو کرده به مردم کرده و می گوید: هرکه مرا می شناسد پس من جندب غفاری هستم، و هرکه مرا نمی شناسد پس بداند که من ابوذر غفاری هستم، شنیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه در سالیان اول پس از اسلام با منِ پیامبر(صلی الله علیه و آله) و در سال های پس از آن با خانواده ام بجنگد خداوند در قیامت او را با دجال محشور کند. همانا مَثَلِ اهل بیت من در میان شما همچون کشتی نوح است، هرکه بر آن سوار شود نجات

ص: 93


1- . بحارالانوار ج74 ص300 خطبه6 باب 14 خطبه علی صلوات الله عليه المعروفة
2- . عوالم العلوم ج 11-قسم-1- فاطمةس / 23 / الأخبار: الصحابة و التابعين ص23

می یابد و هرکه از آن دوری کند غرق می شود و آنان مانند باب حطه می باشند که هرکه در آن داخل شود نجات می یابد و هرکه در آن داخل نشود نابود می گردد. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ مِهْرَانَ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْأَسْوَدِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ، عَنْ أَبِي عُمَرَ الْبَزَّازِ، عَنْ رَافِعٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: صَعِدَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى دَرَجَةِ الْكَعْبَةِ حَتَّى أَخَذَ بِحَلْقَةِ الْبَابِ، ثُمَّ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَيْهِ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَأَنَا أَبُو ذَرٍّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَرَكَهَا هَلَكَ، وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: اجْعَلُوا أَهْلَ بَيْتِي مِنْكُمْ مَكَانَ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ مَكَانَ الْعَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأْسِ، فَإِنَّ الْجَسَدَ لَا يَهْتَدِي إِلَّا بِالرَّأْسِ، وَ لَا يَهْتَدِي الرَّأْسُ إِلَّا بِالْعَيْنَيْنِ.

رافع غلام ابوذر گفته است: ابوذر که خدایش از او خشنود باشد بر پله ی کعبه بالا رفت و حلقه ی در را گرفت و سپس پشتش را بر آن تکیه داد و گفت: ای مردم! هرکه مرا می شناسد که هیچ و هرکه مرا نمی شناسد من ابوذر هستم و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: همانا حکایت خاندانم در این امتهمچون حکایت کشتی نوح است که هرکه بر آن سوار شود نجات می یابد و هرکه آنرا ترک کند هلاک می گردد. از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: خاندانم را نسبت به خودتان همچون جایگاه سر از بدن و دو چشم از سر قرار دهید، زیرا بدن جز به سبب سر هدایت نمی شود و سر جز به سبب چشمان راه به جایی نمی برد. (2)

ص: 94


1- . الأمالي (للطوسي) النص 60 [2] المجلس الثاني ح57
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح22

هرکه از ما تخلف کند هلاک شود

حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: يَا أَبَا بَصِيرٍ نَحْنُ شَجَرَةُ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ فِي دَارِنَا مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّهِ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَلَكَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام صادق(علیه السلام): اى ابو بصير مائيم درخت دانش مائيم خاندان پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، در خانه ما جبرئيل(علیه السلام) فرود مى آمد، ما خزانه دار علم خدا، معادن وحى خدائيم هر كه پيرو ما باشد نجات يافته و هر كه از ما تخلف كند هلاك است اين حق بر خداست. (1)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) نشانه های هدایتحدیث26: السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ

وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون

حدیث26: در زیارت جامعهﻱ کبیره می خوانیم: سلام بر دعوت کنندگان به سوی خداوند و راهنمایان به سوی رضای او، و ظاهرکنندگانِ امر و نهیش، سلام

ص: 95


1- . الأمالي( للصدوق) النص307 المجلس الخمسون ح15

بربندگان بزرگوار او که در گفتار از او سبقت نگرفته و به امر او عمل می نمایند، آن ها مطیع پروردگار، قیام کنندهﻱ به امر او، عمل کنندهﻱ به اراده و امر او، هدایت کنندهﻱ به راه او، و حکم کننده براساس گفتار او باشند.(1)

حدیث27: أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَبْوَابُ نِعَمِ اللَّهِ الَّتِي فَتَحَهَا عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ الْأَعْلَامُ الَّتِي فَطَرَهَا لِإِرْشَادِ خَلِيقَتِه

حدیث27: در زیارت اهل بیت(علیهم اسلام) می خوانیم: شهادت می دهم که شما پرچم هائی هستید که خداوند برای هدایت مخلوقات خلق نموده.(2)

ائمه اطهار(علیهم اسلام) سبب اتصال بین بندگان و خدای متعال

حدیث28: فی دعا الندبة: أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء

حدیث28: در فرازی از دعای ندبه آمده: کجاست! آن سبب و وسیلهﻱ متصل کنندهﻱ بین آسمان و زمین.(3)راه ائمه اطهار(علیهم اسلام) راه نجات

حدیث29: يَا مَوْلَايَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُم

حدیث29: و در زیارت آل یاسین خطاب به امام زمانf می گوئیم: ای مولای من، هر که با شما مخالفت کند شقی و بدبخت، و هر که از شما اطاعت کند سعید و خوشبخت باشد.(4)

ص: 96


1- . من لایحضره الفقیه: ج2 ص610. باب زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ ع
2- . بحارالأنوار: ج97 ص207 باب 6 زيارة الأئمة بالبقيع ح8.
3- . المزار، محمّد بن المشهدي باب الدعاء للندبة ص579.
4- . الإحتجاج ج2 ص494 ذكر طرف مما خرج أيضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهية و غيرها في التوقيعات على أيدي الأبواب الأربعة و غيرهم

حدیث30: انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا

حدیث30: امیرالمؤمنین(علیه السلام): به خاندان پیامبرتان بنگرید، و بدان سو که می روند بروید، و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نکرده و به هلاکت نخواهند کشید. (1)

حدیث31: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا اللَّهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ لْيَتَوَلَّ وَلِيَّهُ وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُسَلِّمْ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو أَمْرَ أُمَّتِي الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي وَ ايْمُ اللَّهِ لَيَقْتُلُنَّ ابْنِي لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.حدیث31: امام صادق(علیه السلام) از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد: كسى كه خواهد زندگى و مرگش زندگى و مرگ من باشد و به بهشت برينى كه پروردگارم به دست قدرت خود كاشته در آيد بايد پيروى على بن ابى طالب(علیه السلام) كند و با دوستش دوستى و با دشمنش دشمنى نمايد و نسبت به اوصياء پس از وى تسليم باشد زيرا ايشان از خاندان من و از گوشت و خون منند و خدا فهم و علم مرا به ايشان عطا فرموده است: به خدا شكايت مي كنم از حال آن امتم كه فضيلت ايشان را منكر گشته، پيوند مرا با

ص: 97


1- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص143 خطبه 97 أصحاب رسول الله

ايشان قطع كنند (رعايت قرابت آنها را كه اجر رسالت منست نكنند) به خدا سوگند كه دو فرزندم را مي كشند خدا شفاعتم را به آنها نرساند. (1)

حدیث32: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الْقَهَّارِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِيهَا رَبِّي وَ يَتَمَسَّكَ بِقَضِيبٍ غَرَسَهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَوْصِيَاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي بَابِ ضَلَالٍ وَ لَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ إِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي أَلَّا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْكِتَابِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ

الْحَوْضَ هَكَذَا وَ ضَمَّ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ وَ عَرْضُهُ مَا بَيْنَ

صَنْعَاءَ إِلَى أَيْلَةَ فِيهِ قُدْحَانُ فِضَّةٍ وَ ذَهَبٍ عَدَدَ النُّجُومِ

حدیث32: پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه را خوش آيد كه چون من زندگى كند و چون من بميرد و در بهشتى كه خدا مرا وعده داده در آيد و به شاخه اى كه پروردگارم بدست قدرت خود كاشته دست آويزد، بايد على بن ابى طالب(علیه السلام) و جانشينانش را اطاعت كند، زيرا آنها شما را به هيچ در گمراهى در نياورده و از هيچ در هدايت خارج نكنند شما به ايشان ياد ندهيد كه آنها از شماداناترند من از پروردگارم خواستم كه ميان آنها و قرآن جدائى نيندازد تا سر حوض بر من وارد شوند، اين چنين دو انگشت (سبابه) خود را به هم چسبانيد پهناى آن حوض به مسافت ميان صنعاء تا ايلة است و به عدد ستارگان جام هاى سيمين و زرين دارد. (2)

حدیث33: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو

ص: 98


1- .[1] الكافي ج 1 ص209 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ ص مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح5
2- .[1] الكافي ج 1 ص209 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ ص مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح6

جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْفَلْجَ وَ الْعَوْنَ وَ النَّجَاحَ وَ الْبَرَكَةَ وَ الْكَرَامَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الْيُسْرَ وَ الْبُشْرَى وَ الرِّضْوَانَ وَ الْقُرْبَ وَ النَّصْرَ وَ التَّمَكُّنَ وَ الرَّجَاءَ وَ الْمَحَبَّةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً(علیه السلام) وَ ائْتَمَّ بِهِ وَ بَرِئَ مِنْ عَدُوِّهِ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ فَإِنَّهُمْ أَتْبَاعِي وَ مَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي.

حدیث33: امام باقر(علیه السلام) (از قول پيغمبر(صلی الله علیه و آله) چنان كه مجلسى گويد) فرمود: همانا نسيم رحمت و آسودگى و پيروزى و كمك و كاميابى و بركت و بزرگوارى و آمرزش و ايمنى و توانگرى و مژده و رضوان و تقرب و يارى و توانائى و اميد و دوستى خداى عز و جل، براى كسى است كه على(علیه السلام) را دوست بدارد. و اطاعتش كند و از دشمنش بيزارى جويد و به فضيلت او و جانشينانش معترف باشد، بر من است كه ايشان را در شفاعتم در آورم و بر پروردگار من است كه شفاعت مرا نسبت به ايشان بپذيرد، زيرا آنها پيرو منند و هر كه پيروى من كند از آن من است. (1)ائمه اطهار پرچم هدایت

حدیث34: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): نَحْنُ رَايَةُ الْحَقِّ الَّتِي مَنْ تَبِعَهَا نَجَا وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا هَوَى وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الدِّينِ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ إِلَيْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِكَةُ وَ نَحْنُ سِرَاجٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ وَ السَّبِيلُ لِمَنِ اهْتَدَى وَ نَحْنُ الْقَادَةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ بِنَا يَنْزِلُ الْغَيْثُ وَ بِنَا يَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا يُدْفَعُ الْعَذَابُ وَ

ص: 99


1- .[2] الكافي ج 1 ص210 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ ص مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح7

النَّقِمَةُ فَمَنْ سَمِعَ هَذَا الْهُدَى فَلْيَتَفَقَّدْ فِي قَلْبِهِ حُبَّنَا فَإِنْ وَجَدَ فِيهِ الْبُغْضَ لَنَا وَ الْإِنْكَارَ لِفَضْلِنَا فَقَدْ ضَلَّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ.

حدیث34: امام صادق(علیه السلام): ما همان پرچم حقّی هستیم که هرکه پیرو آن باشد نجات یافته و کسی که از آن تخلف ورزد گمراه می گردد ما معدن نبوت، محل و موضع رسالتیم. فرشتگان به سوی ما رفت و آمد می نمایند باران به واسطهﻱ ما می بارد، رحمت به وسیلهﻱ ما فرود می آید، و عذاب و نقمت به واسطهﻱ ما دفع می شود. هر که این هدایت را شنید در دلش در جستجوی محبّت ما باشد، اگر در آن دشمنی ما و انکار فضایل ما را بیابد از راه راست منحرف شده.(1)

حدیث35: قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام):....وَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا وَ بِحُكْمِ اللَّهِ حَكَمْنَا وَ مِنْ قَوْلِ صَادِقٍ سَمِعْنَا فَإِنْ تَتَّبِعُوا آثَارَنَا تَهْتَدُوا بِبَصَائِرِنَا وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا يُهْلِكُكُمُ اللَّهُ بِأَيْدِينَا مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ مَنْ تَبِعَهَا لَحِقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا غَرِق

حدیث35: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا و پرمعنا فرمودند: آگاه باشید! ما خاندانی هستیم که علم ما از علم خدا، و حکم ما به حکم خداست، اگر پیروی کنید اعمال و آثار ما را، به بنیایی ما هدایت شده، و اگر پیروی نکردید،خدا شما را نابود کند، با ماست پرچم و نشانه حقّ. آن کسی که پیروی ما کند به ما می پیوندد و کسی که با ما مخالفت ورزد هلاک می شود. (2)

حدیث36: أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَبْوَابُ نِعَمِ اللَّهِ الَّتِي فَتَحَهَا عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ الْأَعْلَامُ الَّتِي فَطَرَهَا لِإِرْشَادِ خَلِيقَتِه

حدیث36: در زیارت اهل بیت (علیهم اسلام) می خوانیم: شهادت می دهم که شما پرچم هائی هستید که خداوند برای هدایت مخلوقات خلق نموده(3)

ص: 100


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص76 فصل[بركات آل محمد عليهم السلام على الخلائق].
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص240 باب كلامه ع في الدعاء إلى نفسه و التعريض بظالمه ....ح1
3- . بحارالأنوار: ج97 ص207 باب 6 زيارة الأئمة بالبقيع ح8.

حدیث37: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ مَنْ تَبِعَهَا لَحِقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا غَرِقَ أَلَا وَ بِنَا يُدْرَكُ تِرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ بِنَا تُخْلَعُ رِبْقَةُ الذُّلِّ عَنْ أَعْنَاقِكُمْ وَ بِنَا فُتِحَ لَا بِكُمْ وَ بِنَا يُخْتَمُ لَا بِكُمْ.

حدیث37: امام صادق(علیه السلام): از پدران بزرگوارش: پرچم حقّ همراه ماست، هركه در پى آن آيد (به س-اح-ل ن-ج-ات) رس-د و هركه ازآن عقب مانَد هلاک گردد، بدانيد به وسيلهﻱ ما انتقام خون هر م-ؤمنى گرفته شود و به وسيلهﻱ ما طوق خوارى از گردن هايتان برداشته شود و به وسيلهﻱ ما ب-اب ف-ت-ح گ-ش-وده شده و به وسيلهﻱ ماست كه درها مهر و بسته می شود نه به وسيلهﻱ شما.(1)

امام راهنمای امت

حدیث38: قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه.... يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ..... أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِه حدیث38: امیرالمومنین(علیه السلام) در حدیثی زیبا و پرمعنا فرمودند: زمین از کسی که با حجت برای خدا قیام کند خالی نمی ماند یا ظاهر و مشهور است و یا غائب... خداوند به واسطه آنان حجت ها و دلائل آشکارش را حفظ می کند... آنان خلفای خدا در زمین اند و داعیان به دین خدایند.

حدیث39: قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ

ص: 101


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص240 باب كلامه ع في الدعاء إلى نفسه و التعريض بظالمه ....ح1

حدیث39: امام رضا(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: امام عالمی است که جهل در او راه نداشته و راهبر و نگهبانی است که سستی و ترس بر او عارض نمی گردد، او معدن قداست، طهارت، عبادت، زهد و علم به شمار می رود.(1)

حدیث40: قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): فَبَعَثَ فِيهِمْ

رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِه.... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول

حدیث40: آقا امیرالمومنین(علیه السلام) در حدیثی زیبا و پرمعنا فرمودند: پس رسولان خویش را در میان آنان مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا... گنج های عقل ها را برای آنان بیرون آورند.(2)

پیروی از ایشان عامل نجات از ضلالت

حدیث41: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ بَعْضٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:... لَا يَهْتَدِي هَادٍ مِنْ ضَلَالَةٍ إِلَّا بِهِمْحدیث41: امام صادق(علیه السلام): هیچ هدایت شونده ای از ضلالت و گمراهی نجات نیافته مگر به سبب ایشان (اهل بیت(علیهم اسلام)).(3)

همراهی با ایشان موجب رستگاری

حدیث42: اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِق ...وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ

ص: 102


1- . الامالی للصدوق مجلس97 ح1
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص43 خطبه 1 اختيار الأنبياء
3- . بصائرالدرجات: ج1 ص220 باب9 باب في الأئمة ع أنه جرى لهم ما جرى لرسول الله و أنهم أمناء الله على خلقه و أركان الأرض و أمناء الله على ما هبط من علم أو عذر أو نذر و الحجة البالغة على ما في الأرض و أنهم قد أعطوا علم المنايا و البلايا و الوصايا و فصل الخطاب و العصا و الميسم ح2.

حدیث42: در زیارت جامعهﻱ کبیره آمده است: کسی که با شما اهل بیت(علیهم اسلام) همراه باشد به شما پیوسته، و هرکه از شما جدا شود گمراه می گردد و هرکه نیز به شما متمسک شود به رستگاری می رسد.(1)

اطاعت از امام(علیه السلام) موجب نجات

حدیث43: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ كَانَ مَرِيضاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِيسَى بْنِ السَّرِيِّ اليسري عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مِنَّا الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ طَاعَتُهُ مَنْ جَحَدَهُ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ حُجَّةً عَلَى الْعِبَادِ مَنْ تَرَكَهُ هَلَكَ وَ مَنْ لَزِمَهُ نَجَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ.

حدیث43: امام صادق(علیه السلام) در روایتی روشنگرانه فرمودند: امامی که اطاعتش فرض است از ماست. کسی که او را انکار کند یهودی یا نَصرانیمی میرد، سوگند به خدا، زمین از زمانی که آدم(علیه السلام) را قبض روح کرده است از امامی که به سوی خدا هدایت کند خالی نشده. امامی که حجت خدا بر بندگانست و کسی که او را ترک کند هلاک می شود و کسی که ملازم او باشد نجات می یابد(2)

حدیث44: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:...كُنَّا

فِي أَيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي مَسْجِدِ جَامِعِهَا فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارَ النَّاسُ أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ

ص: 103


1- . من لایحضره الفقیه: زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ ع ج2 ص612 .
2- . ثواب الاعمال ص205 باب عقاب من مات لا يعرف إمامه ح2،

اخْتِلَافِ النَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ الرِّضَا(علیه السلام) فَأَعْلَمْتُهُ مَا خَاضَ النَّاسُ فِيهِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَال:...الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلْعَالَمِ ....الْإِمَامُ

الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ الْبَلَدِ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ ....

وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى... وَ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِك

حدیث44: امام رضا(علیه السلام) در ضمن حدیثی مفصل و بسیار زیبا فرمودند: امام(علیه السلام) چون خورشيد تابان است برای عالَم...امام ماه درخشان و چراغ روشن کننده و نوری تابنده و ستاره ای هدایت کننده در تاريكى هاى وحشت زا و بيابان هاى بى آب و علف و درياهاى ژرف.... و راهنماى راه هدايت و نجات بخش از بدبختى است ...امام راهنمای در مهلکه هاست هر آن که از او جدا شود، هلاک گردد. (1)

آری بدرستی که هر که از امام(علیه السلام) اطاعت کند نجات یافته و هر که پیروی از او را ترک کند هلاک می گردد.هدایت کنندگان امت

حدیث45: أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَسْأَلُهُ عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الْجَوَاب:... مَنْ فَارَقَنَا هَلَكَ وَ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا....... نَحْنُ نُورٌ لِمَنْ

تَبِعَنَا وَ هُدًى لِمَنِ اهْتَدَى بِنَا

حدیث45: امام رضا(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: ... عبد اللَّه بن جندب گفت براى حضرت رضا(علیه السلام) نوشتم اين آيه را تفسير فرمايید «اللَّهُ نُورُ

ص: 104


1- . الكافي ج 1 ص 200 باب نادر جامع في فضل الإمام و صفاته ح1

السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در جواب من نوشت:...هر كه از ما جدا شود هلاك مي گردد، و هر كه پيرو ما باشد نجات مى يابد... ما برای کسی که از ما پیروی کند روشنایی هستیم و برای کسی که به وسیلهﻯ ما راه بجوید مایهﻯ راهنمایی.(1)

حدیث46: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق.

حدیث46: امیرالمؤمنین(علیه السلام): بدانید که شما هرگز راه رستگاری را نخواهید یافت تا کسی که آن را رها کرده بشناسید و هرگز به پیمان قرآن وفا نمی کنید تا کسی که پیمانش را شکسته بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید تا کسی که آن را به دور انداخته بشناسید و این همه را از اهل قرآن بخواهید که دانش به آن ها زنده و نادانی با وجود آن ها مرده آنان که داوری شان شما را از دانش آنان خبر می دهد وسکوتشان از سخنشان و بُرونشان از درونشان، نه با دین مخالفتی ورزیده و نه در آن اختلافی دارند دین در میان آنان گواهی راستین و خاموشی گویاست.(2)

حدیث47: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ مَنْ تَبِعَهَا لَحِقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا غَرِقَ أَلَا وَ بِنَا يُدْرَكُ تِرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ بِنَا تُخْلَعُ رِبْقَةُ الذُّلِّ عَنْ أَعْنَاقِكُمْ وَ بِنَا

فُتِحَ لَا بِكُمْ وَ بِنَا يُخْتَمُ لَا بِكُمْ.

حدیث47: امام صادق(علیه السلام): از پدران بزرگوارش: پرچم حقّ همراه ماست، هركه در پى آن آيد (به س-اح-ل ن-ج-ات) رس-د و هركه ازآن عقب مانَد هلاک

ص: 105


1- . تفسير القمي ج 2 ص 104 [سورة النور(24): الآيات 35 الى 38] .....
2- . نهج البلاغه: للصبحی صالح ص205 خطبهﻱ147 عظة الناس

گردد، بدانيد به وسيلهﻱ ما انتقام خون هر م-ؤمنى گرفته شود و به وسيلهﻱ ما طوق خوارى از گردن هايتان برداشته شود و به وسيلهﻱ ما ب-اب ف-ت-ح گ-ش-وده شده و به

وسيلهﻱ ماست كه درها مهر و بسته مى شود نه به وسيلهﻱ شما.(1)

حدیث48: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ الْمَكِّيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ النَّبِي(صلی الله علیه و آله):... وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي مَنْ تَبِعَهُمْ نَجَا مِنَ النَّارِ وَ مَنِ اقْتَدَى بِهِمْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم

حدیث48: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): در بیان جایگاه امامان فرمودند: آنان درهای علمند در میان امّتم هر که از آنان پیروی کند از آتش نجات می یابد و هر که به آن ها اقتدا کند به راه راست رهنمون شود.(2)حدیث49: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا...

حدیث49: امیرالمؤمنین(علیه السلام): به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، راه ایشان را در پیش گرفته و ردپای آنان را دنبال کنید که، هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و هیچ گاه به نابودیتان باز نمی گردانند.(3)

حدیث50: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):...أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ

ص: 106


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص240 كلامه ع في الدعاء إلى نفسه و التعريض بظالمه ح1
2- . الأمالی للصدوق: مجلس6 ح5.
3- . نهج البلاغه: ص143 خطبهﻱ97 أصحاب رسول اللّه.

حدیث50: امیرالمؤمنین(علیه السلام): در خطاب به عثمان بن حنیف فرمودند: هان ای عثمان! به راستی که هر پیروی را پیشوایی است که از او پیروی می نماید و از نور دانش او روشنی می جوید.(1)

حدیث51: قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام):...وَ اقْتَدُوا بِهَدْيِ نَبِيِّكُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَن

حدیث51: امیرالمؤمنین(علیه السلام): به هدایت پیامبرتان اقتدا کنید که آن برترین هدایت است و به سنّت او عمل کنید که آن هدایت کننده ترین سنت هاست.(2)

ائمه اطهار ستارگان هدایت

حدیث52:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلَ الْهَيْثَمُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) النَّجْمُ وَ الْعَلَامَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم اسلام)*

حدیث52: هيثم از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»(3) و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند پرسيد، امام(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ستاره است و علامات ائمه اند.(4)

حدیث53: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»(5) قَالَ نَحْنُ الْعَلَامَاتُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).*

ص: 107


1- . نهج البلاغه نامهﻱ 45. للصبحی صالح
2- . نهج البلاغه: للصبحی صالح ص163 خطبهﻱ110 الإسلام.
3- . النحل آیة 16
4- . الکافی ج1 ص207 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْعَلَامَاتُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ح2
5- . النحل آیة 16

حدیث53: وشاء می گويد: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند پرسيدم فرمود: ما هستيم علامات و ستاره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. (1)

ائمه اطهار بشیر و نذیرحدیث54: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» قَالَ مَنْ بَلَغَ هُوَ الْإِمَامُ قَالَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) يُنْذِرُ وَ إِنَّا نُنْذِرُ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

حدیث54: درباره آیه شریفه «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: امام(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ بَلَغَ» همان امام(علیه السلام) است سپس فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را متوجه مي كند و مي ترساند ما نيز مي ترسانيم، مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)(2)

حدیث سفینهݑ

حدیث55: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ.

حدیث55: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): مَثَلِ اهل بیت من، مثل کشتی نوح(علیه السلام) است، که هرکه سوار شد (پیروی از آن ها کرد) نجات یافت، و هرکه تخلّف کرد هلاک شد. (3)

حدیث56: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زُجَ فِي النَّارِ.

ص: 108


1- . الکافی ج1 ص207 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع هُمُ الْعَلَامَاتُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ح3
2- .[1] تفسير القمي ج 1 ص195 [سورة الأنعام(6): الآيات 1 الى 44] ..... ص : 193
3- . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص85 الفصل الخامس في الدين قواعد الدين ح1399

حدیث56: و به همين اسناد از آن حضرت روايت است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مَثَلِ اهل بيت من در بين شما مَثَلِ كشتى نوح است كه هر كه در آن در آمد نجات يافت و هر كه تخلّف نمود در آب غرق و در آتش پرت شد.(1)حدیث ثقلین

حدیث57: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ

الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَا هُمَا الْأُخْرَى

فَتَمَسَّكُوا

بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا.

حدیث57: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): در آخرين خطبه اش روزى كه خداى عزوجل قبض روحش فرمود (و او را به نزد خودش برد) فرمود: من همانا دو چيز در ميان شما مي گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد تا مادامى كه به آن دو چنگ زنيد: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بيت(علیهم اسلام) (و خاندان) منند زيرا خداى لطيف و خبیر به من خبر داده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين دو (انگشت كه با هم برابرند) و دو (انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمي گويم مانند اين دو انگشت، و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند. (يعنى با هم برابرند و اين طور نيست) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد) پس به هر دوى اينها چنگ زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد، و برايشان جلو نيفتيد كه گمراه شويد.(2)

ص: 109


1- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 27 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح10
2- . الکافی ج2ص415. بَابُ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَوْ كَافِراً أَوْ ضَالًّا

هدایت کنندگان دلسوز امتحدیث58: وَ

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام):....فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا وَ كَانَ يَقُولُ مِحْنَةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا

حدیث58: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند كه علم جز در اين خاندان يافت نشود. و پیوسته آن جناب مي فرمود: رنج مردم براى ما زياد است اگر دعوتشان كنيم نمی پذيرند و اگر رها نمائيم آنها را هدايت نمى يابند جز به وسيله ما. (1)

حدیث59: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْأَزْدِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بَلِيَّةُ النَّاسِ عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.

حدیث59: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: گرفتارى مردم زياد است اگر آنها را دعوت كنيم نمى پذيرند و اگر رها كنيم جز به وسيله ما هدايت نمى يابند. (2)

ص: 110


1- .[1] الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 2 ص 331 احتجاج أبي جعفر محمد بن علي الباقر ع في شي ء مما يتعلق بالأصول و الفروع حدیث الاخر
2- . الأمالي للصدوق ص609 المجلس التاسع و الثمانون ح4

باب ششم: تفسیر قرآن و استخراج حقایق دین از بطن آن

ص: 111

تفسیر قرآن

«فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(1)اما کسانی که در دل هایشان کجی و انحراف است از متشابهات قرآن پیروی می کنند برای فتنه جویی و طلب تاویل آن، با آن که تاویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.

حدیث1: تفسير الإمام(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلی الله علیه و آله):... وَ مَنْ طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ (القرآن) أَضَلَّهُ اللَّهُ

حدیث1: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه هدایت را در غیر قرآن بجوید، خدا او را گمراه فرماید(و به خود واگذارد)(2)

حدیث2: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُه: مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي...*

حدیث2: خداوند متعال در حدیثی قدسی فرموده است: کسی که کلام مرا به رای خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده....(3)

حدیث3: وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَال:...قَالَ

رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَعَنَ اللَّهُ الْمُجَادِلِينَ فِي دِينِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً وَ مَنْ جَادَلَ فِي آيَاتِ اللَّهِ

ص: 112


1- .[1] آل عمران آیة 7
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه ص450 باب في فضائل القرآن، و فضل تعلمه و تعليمه ح297
3- . التوحید ص68 باب2 التوحيد و نفي التشبيه ح23، الأمالي( للصدوق) ص6 المجلس الثاني ح3

كَفَرَ قَالَ اللَّهُ ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِب حدیث3: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی روشنگرانه فرمودند: ...کسی که قرآن را به رای خود تفسیر کند، بر خدا افترا و دروغ بسته است.(1)

حدیث4: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم: قال الباقر(علیه السلام): ...وَ نَحْنُ فَلَيْسَ يَعْلَمُهُ غَيْرُنَا*

حدیث4:

امام باقر(علیه السلام): ...علم قرآن را کسی غیر از ما نمی داند(2)

حدیث5: نهج البلاغة مِنْ وَصِيَّتِهِ لِابْنِ عَبَّاسٍ لَمَّا بَعَثَهُ لِلِاحْتِجَاجِ عَلَى الْخَوَارِجِ لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِّهِمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً.

حدیث5: امیرالمومنین(علیه السلام) خطاب به ابن عباس زمانی که او را به سوی خوارج فرستاد فرمود: با خوارج، با آیات قرآن مباحثه نکن که قرآن تاب معانی مختلف و امکان تفاسیر گوناگون دارد، تو چیزی می گویی و آن ها چیزی دیگر، لیکن با سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) با آن ها محاجه کن که در برابر آن، پاسخی نخواهند یافت. (3)

حدیث6: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ كِنَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ أَبُو جَعْفَرٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ عَنْ عَطَاءِبْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي يَحْيَى عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:...إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَ هُوَ الَّذِي مَنْ خَالَفَهُ ضَلَّ وَ مَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَك

ص: 113


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص256باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم و أنه الثاني عشر من الأئمة ح1
2- . تفسیر القمی ج2 ص425 باب92 سُورَةُ اللَّيْلِ مَكِّيَّةٌ آيَاتُهَا إِحْدَى وَ عِشْرُونَ 21، وسائل الشيعة ج 27 ص205 باب13 باب عدم جواز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسيرها من الأئمة ح33611- 80
3- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص465 رسائل أمير المؤمنين عليه السلام باب77 و من وصية له ع لعبد الله بن العباس[أيضا] لما بعثه للاحتجاج على الخوارج .....

حدیث6: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حدیثی زیبا و پر معنا فرمودند:...خداوند عزوجل قرآن را بر من نازل کرد هر که از قرآن تخلف کند گمراه شده و هر که علم قرآن را از غیر علی(علیه السلام) بجوید هلاک می گردد(1)

حدیث 7: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ كِنَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ أَبُو جَعْفَرٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي يَحْيَى عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ فَقَال:....إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَ عَلِيٌّ سَفِيرُهُ فَمَنْ خَالَفَ الْقُرْآنَ ضَلَّ وَ مَنْ تَبِعَ غَيْرَ عَلِيٍّ ذَل....

حدیث7: نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) در روایتی زیبا و پرمعنا فرمودند:...خداوند قرآن را بر من نازل كرد و علي(علیه السلام) سفير قرآن است هر كه مخالف قرآن باشد گمراه شده و هر كه غير على(علیه السلام) را پيروى كند خوار می گردد(2)

حدیث8: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ:.....فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَك*

حدیث8: امام باقر(علیه السلام) خطاب به قتاده، درباره اهمیت مراجعه به اهل علم برای تفسیر قرآن فرمود: وای بر تو اگر قرآن را از جانب خود تفسیر کنی،هلاک شده و دیگران را نیز هلاک ساخته ای، و اگر از قول مردم تفسیر کنی، بازهم خود و دیگران را هلاک ساختی، قرآن را فقط کسی که مخاطب آنست، می شناسد(3)

ص: 114


1- . الأمالي(للصدوق) ص 65 المجلس الخامس عشر 15 ح11.
2- . الأمالي(للصدوق) النص ص64 المجلس الخامس عشر ح11
3- . الکافی ج8 ص311 باب حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء ح485،

حدیث9: ...وَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:...سُئِلَ

عَنِ الْحُكُومَةِ فَقَالَ مَنْ حَكَمَ بِرَأْيِهِ بَيْنَ اثْنَيْنِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ فَسَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ.

حدیث9: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: ...کسی که آیه ای از قرآن را تفسیر به رای کند قطعا کافر شده.(1)

حدیث10: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیه السلام)

فِي تَفْسِيرِهِ بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيلٍ فِي فَضْلِ الْقُرْآنِ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَنِ الْمُتَمَسِّكُ بِهِ الَّذِي لَهُ بِتَمَسُّكِهِ هَذَا الشَّرَفُ الْعَظِيمُ هُوَ الَّذِي أَخَذَ الْقُرْآنَ وَ تَأْوِيلَهُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ عَنْ وَسَائِطِنَا السُّفَرَاءِ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا لَا عَنْ آرَاءِ الْمُجَادِلِينَ وَ قِيَاسِ الْفَاسِقِينَ فَأَمَّا مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَإِنِ اتَّفَقَ لَهُ مُصَادَفَةُ صَوَاب*

حدیث10: امام عسکری(علیه السلام):...آیا می دانید چه کسی به قرآن چنگ می زند؟ و چه کسی این فضیلت و شرافت عظیم را برای خود رقم زده؟ او کسی است که قرآن و تاویل آن را از ما اخذ کند و یا از کسی که واسطه و نماینده ماست و از ما یادگرفته و نقل می نماید، نه آن کسی که از رای و فکر اهل جدال و قیاس اخذ کند.(2)

حدیث11: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ كِنَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ أَبُو جَعْفَرٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ عَنْعَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي يَحْيَى عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:..إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَ هُوَ الَّذِي مَنْ خَالَفَهُ ضَلَّ وَ مَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَك...وَ مَنْ

أَكْرَمَهُمْ أَكْرَمَنِي وَ مَنْ نَصَرَهُمْ نَصَرَنِي وَ مَنْ خَذَلَهُمْ خَذَلَنِي وَ مَنْ

ص: 115


1- . وسائل الشیعه ج27 ص203 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح33598
2- . وسائل الشیعه ج27 ص201 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح63، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص14 فضل القرآن.

طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِمْ فَقَدْ كَذَّبَنِي

حدیث11: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): به درستی که خداوند قرآن را بر من نازل نمود و علی(علیه السلام) کسی است که هر که مخالفت او نماید در گمراهی واقع شده و کسی که علم قرآن را از غیر علی(علیه السلام) طلب کند، هلاک شده، تا آنجا که بعد از مدح اهل بیت(علیهم اسلام) خود فرمودند: کسی که اکرام کند آنان را مرا اکرام کرده و کسی که یاری کند ایشان را، مرا یاری نموده و کسی که ترک کند آنان را مرا ترک کرده و کسی که طلب کند هدایت را در غیر آنان، پس به تحقیق مرا تکذیب نموده... (1)

حدیث12: أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي نَاظَرْتُ قَوْماً فَقُلْتُ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ فَحِينَ ذَهَبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ فِيهِ الْمُرْجِئُ وَ الْحَرُورِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ حَتَّى يَغْلِبَ الرَّجُلُ خَصْمَهُ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ مَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ ءٍ كَانَ حَقّاً قُلْتُ فَمَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ قَالُوا قَدْ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مَفْرُوضَةً وَ كَانَ حُجَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ أَنَّهُ(علیه السلام) مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ إِنَّعَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لَمْ يَذْهَبْ حَتَّى تَرَكَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ كَمَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ وَ إِنَّ الْحُجَّةَ مِنْ بَعْدِ عَلِيٍّ

ص: 116


1- . الأمالي للصدوق ص64 المجلس الخامس عشر ح11

الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَشْهَدُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ الْحُجَّةَ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ مُفْتَرَضَةٌ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ أَشْهَدُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ لَمْ يَذْهَبْ حَتَّى تَرَكَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ كَمَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَبُوهُ وَ أَنَّ الْحُجَّةَ بَعْدَ الْحَسَنِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ وَ أَشْهَدُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ لَمْ يَذْهَبْ حَتَّى تَرَكَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ الْحُجَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَنَّهُ لَمْ يَذْهَبْ حَتَّى تَرَكَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ الْحُجَّةَ مِنْ بَعْدِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَعْطِنِي رَأْسَكَ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ فَضَحِكَ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَبَاكَ(علیه السلام) لَمْ يَذْهَبْ حَتَّى تَرَكَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ كَمَا تَرَكَ أَبُوهُ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّكَ أَنْتَ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ طَاعَتَكَ

مُفْتَرَضَةٌ فَقَالَ كُفَّ رَحِمَكَ اللَّهُ قُلْتُ أَعْطِنِي رَأْسَكَ أُقَبِّلْهُ فَضَحِكَ قَالَ سَلْنِي عَمَّا شِئْتَ فَلَا أُنْكِرُكَ بَعْدَ الْيَوْمِ أَبَداً *

حدیث12: صفوان بن يحيى از ابن حازم نقل كرد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: من با چند نفر مناظره كرده به آنها گفتم: مگر شما نمي گوئيد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) حجت خدا در ميان مردم است وقتى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت چه كسى حجت خدا است بعد از او؟ گفتند: قرآن، من دقت كردم ديدم در مورد آيات قرآن مُرجِئه و خوارج و طبيعي مذهبان اختلاف مي كنند و به بحث و انتقاد مي پردازند گاهی يكى بر ديگرى پيروز و گاهی همان گروه مغلوب مى شود با اینکه ادعای همگی آنان باطل است، فهميدم كه قرآن نمي تواند به تنهایی حجت باشد مگر به وسيله امام و رهبرى

ص: 117

ديگر، هر چه در قرآن فرموده است حق است (اما تشخيص معنى آن احتياج به مفسر معصوم دارد) به آنها گفتم چه كسىراهبر و راهنماى قرآن است. جواب دادند عبداللَّه بن مسعود و عمر و حذيفه از قرآن اطلاع داشتند. گفتم: به تمام قرآن وارد بودند گفتند: نه. كسى را نيافتم كه بگويند همه قرآن را مي داند جز علي بن ابى طالب(علیه السلام) وقتى قرآن ميان آنها باشد، اين يكى مي گويد نمي دانم آن ديگرى نيز اظهار بى اطلاعى كند سومى هم بگويد نمي دانم، چهارمى نيز وارد نباشد. آنگاه علی(علیه السلام) می گوید من می دانم پس در اين صورت يقين مي كنم و گواهى مي دهم كه رهبر خلق و راهنماى آنها علي بن ابى طالب(علیه السلام) است كه نگهبان قرآن است و اطاعت از او واجب و حجت خدا است پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و هر چه او درباره قرآن بفرمايد صحيح است. حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند. من پيشانى امام(علیه السلام) را بوسيده عرضه داشتم: علي بن ابى طالب(علیه السلام) از دنيا نرفت مگر اينكه حجتى بعد از خود به جاى گذاشت مثل پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) كه جانشين تعيين كرد و امام حسن(علیه السلام) جانشين علي(علیه السلام) است گواهى مي دهم امام حسن(علیه السلام) حجت خدا و اطاعت او لازم است حضرت فرمود: خدا رحمتت كند. سر مبارك امام(علیه السلام) را بوسيده عرضه داشتم: من گواهى مي دهم كه امام حسن(علیه السلام) از دنيا نرفت

مگر اينكه جانشينى براى خود تعيين نمود مانند پيامبر(صلی الله علیه و آله) و پدر بزرگوارش و حجت بعد از ايشان امام حسين(علیه السلام) است و اطاعت او لازم. حضرت فرمود: خدا رحمتت كند، سر حضرت را بوسيده عرضه داشتم: گواهى مي دهم كه امام حسين(علیه السلام) از دنيا نرفت مگر اين كه حجتى قرار داد و جانشين او حضرت زين العابدين(علیه السلام) است. حضرت فرمود: خداوند تو را رحمت كند. سر حضرت را بوسيده عرضه داشتم: حضرت علي بن الحسين(علیه السلام) از دنيا نرفت مگر اين كه حجتى قرار داد و جانشين او حضرت باقر(علیه السلام) بوده كه اطاعتش واجب است، حضرت فرمود:خداوند تو را رحمت كند. عرضه داشتم: خداوند، خير و صلاح را

ص: 118

پيشاپيش شما قرار دهد، سر مباركتان را جلو آورده تا ببوسم، سر آن جناب را بوسيده و گفتم: پدر شما از دنيا نرفت مگر اينكه شما را به جانشينى خود معين كرد و شما حجت خدا هستيد و اطاعت شما لازم است. فرمود: تقیه كن، گفتم: آقا سر خود را جلو بياوريد تا آن را ببوسم امام(علیه السلام) خنده اش گرفت و فرمود: هر چه مايلى بپرس ديگر بعد از اين چيزى از تو پوشيده نمي دارم و تو را از شيعيان خود مي شمارم.(1)

حدیث13: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ قَالَ النَّبِيُّ النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ

ص: 119


1- . علل الشرائع ج 1 ص192 باب152 باب علة إثبات الأئمة ح1.

حدیث13: جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه پرسيدم به چه جهت مردم احتياج به پيامبر(صلی الله علیه و آله) و امام(علیه السلام) دارند. فرمود: به جهت برقرارى نقشه و صلاح عالم، زيرا خداوند عذاب را از اهل زمين بر طرف مي كند وقتى در ميان آنها پيامبر(صلی الله علیه و آله) يا امام(علیه السلام) باشدخداوند در قرآن كريم مي فرمايد «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ»(1) خداوند هرگز آنها را عذاب نمي كند تا وقتى تو (پيغمبر(صلی الله علیه و آله)) ميان آنها باشى. پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز فرمود: ستارگان سبب آرامش و آسايش اهل آسمان هستند و اهل بيت من سبب آسايش اهل زمين وقتى ستارگان از ميان بروند اهل آسمان دچار ناراحتى مي شوند وقتى اهل بيت من نيز از ميان بروند اهل زمين دچار ناراحتى خواهند شد. منظور پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اهل بيت ائمه(علیهم اسلام) هستند كه اطاعت از آنها را قرين و همراه اطاعت خود قرار داده در اين آيه فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(2) اى مؤمنين! خدا و پيامبر و صاحبان امر را اطاعت كنيد. آنها پيشوايان معصومى هستند كه گناه و معصيت از ايشان سر نمي زند و مؤيد و موفق و مورد پشتيبانى خدا هستند. به بركت آنها خدا به بندگان روزى مي دهد و جهان را آباد مي كند و باران از آسمان مى بارد و زمين بركت هاى خود را خارج مي كند، به واسطه آنها معصيت كاران را مهلت داده و تعجيل در كيفر و عذاب آنها نمي كند، ائمه اطهار(علیهم اسلام) پيوسته مؤيد به روح القدس هستند از قرآن جدا نمي شوند و قرآن از آنها جداشدنى نيست درود خدا بر تمام آنها باد.(3)

حدیث14: مُحَمَّدُ

بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)...وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ

تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى

خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

مَنْ كَانَ الْحُجَّةَعَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ

ص: 120


1- . الانفال آیة 33.
2- .النساء آیة 59.
3- . علل الشرائع ج 1 ص123 باب103 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى النبي و الإمام ح1.

فَنَظَرْتُ فِي

الْقُرْآنِ فَإِذَا هُو يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ ءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ َقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام)

كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ.*

حدیث14: در ضمن یک حدیث طولانی منصور بن حازم می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم:..روزی به مردم گفتم: آیا می دانید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حجت بر خلق بود؟ گفتند: آری گفتم: بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حجت خدا بر خلق کیست؟ گفتند: قرآن، گفتم: من به قرآن که نگاه می کنم می بینم که مرجئه و قدریه و... با قرآن احتجاج کرده و بر دیگران غلبه می کنند. پس فهمیدم که قرآن در حجیتش نیاز به قَیِّم (سرپرستى كه آن را طبق واقع و حقيقت تفسير كند) دارد تا هرچه درباره آن گفت حق باشد. (زیرا قرآن ظاهر و باطنی دارد و تنها کسی که احاطه کامل به قرآن دارد و علم الهی به او عطا شده می تواند حقایق قرآنی را بدون خطا و گمراهی از آن استخراج کند) پس به آنها گفتم: قیم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را می دانست و عمر و حذیفه هم می دانستند. گفتم: آیا همه قرآن را می دانستند؟ گفتند: خیر. پس من کسی را نیافتم که بگویند او همه قرآن را می داند جز علی(علیه السلام). زیرا هرگاه میان قومی مشکلی پیش می آمد این یکی می گفت: من نمی دانم. و آن یکی هم می گفت: من نمی دانم. و آن سومی هم می گفت: من نمی دانم،

ص: 121

و تنها علی(علیه السلام) بود که می گفت: من می دانم. پس گواهی می دهم که علی قَیِّم قرآن است و طاعتش بر همه واجب است. و او، بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حجت بر مردم است وهرچه درباره قرآن بگوید حق است. امام(علیه السلام) بعد از شنیدن حرف های منصور فرمود: خدای رحمتت کند.(1)

حدیث15: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ الصادق(علیه السلام):... فَقَالَ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ وَ اللَّهِ عِنْدَنَا

حدیث15: امام صادق(علیه السلام):... به خدا قسم تمام علم قرآن در نزد ماست(2)

حدیث16: تفسير فرات بن إبراهيم الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَجَاءَهُ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي» ...وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى» فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ يَقْرَءُوا الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَى تَفْسِيرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَيْنَا يَا عَمْرُو

حدیث16: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ...اما سخن خداوند که فرمود: هر كه غضب من به اودرآيد سقوط كند پس برمردم است که قرآن را همان گونه که نازل شده است تنها بخوانند و هنگامی که نیاز به تفسیرقرآن پیدا کردند پس باید به وسیله ما به آن برسند و به سوی ما آیند و تفسیر آن را از ما بخواهند(3)

حدیث17: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ، نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ حَفْصٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ الْجُعْفِيِّ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ

ص: 122


1- . الکافی ج1 ص168 کتاب الحجة بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّة ح2
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص213 باب 1مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح3
3- . وسائل الشيعة ج 27 ص202 باب13 باب عدم جواز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسيرها من الأئمة ح33595

الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ: ثُمَّ قَالَ: نَقْلًا عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِنَّهُ قَالَ:...يَا مَعْشَرَ الْخَوَارِجِ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ فِي الْقُرْآنِ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً، قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ، قُلْتُ: اللَّهُمَّ أَشْهِدْهُ عَلَيْهِمْ، ثُمَّ قُلْتُ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ نَاسِخَ الْقُرْآنِ وَ مَنْسُوخَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لَا، قُلْتُ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَعْلَمُ نَاسِخَ الْقُرْآنِ وَ مَنْسُوخَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ، قُلْتُ: مَنْ أَضَلَّ مِنْكُمْ إِذَا أَقْرَرْتُمْ بِذَلِكَ.

حدیث17: امام صادق(علیه السلام) از قول امیرالمومنین(علیه السلام) نقل می کنند که ایشان فرمود: همانا هنگامی که اراده نبرد با خوارج را کردم گفتم: ای گروه خوارج شما را به خدا قسم می دهم آیا می دانید قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام دارد؟ آنها گفتند: آری، گفتم: خدایا شاهد باش برآنها، باز گفتم: شمارا قسم می دهم به خداوند آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام قرآن را می دانید؟ گفتند: همانا نمی دانیم، گفتم: شما را به خدا قسم می دهم آیا نمی دانید همانا من ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام قرآن را می دانم؟ گفتند: آری گفتم: گمراه تر از شما که اقرار به این مورد کردید کیست؟(1)

حدیث18: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ:.... أَنَّهُمْ ضَرَبُوا الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ وَ احْتَجُّوا بِالْمَنْسُوخِ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ النَّاسِخُ وَ احْتَجُّوا بِالْخَاصِّ وَ هُمْ يُقَدِّرُونَ أَنَّهُ الْعَامُّ وَ احْتَجُّوا بِأَوَّلِ الْآيَةِ وَ تَرَكُواالسُّنَّةَ

ص: 123


1- . الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل) ج 1 ص597 باب 33- عدم جواز استنباط شى ء من الاحكام النظرية من ظواهر القرآن إلّا بعد معرفة تفسيرها و ناسخها و منسوخها و محكمها و متشابهها من الأئمة عليهم السّلام ح932-8

فِي تَأْوِيلِهَا وَ لَمْ يَنْظُرُوا إِلَى مَا يَفْتَحُ الْكَلَامَ وَ إِلَى مَا يَخْتِمُهُ وَ لَمْ يَعْرِفُوا مَوَارِدَهُ وَ مَصَادِرَهُ إِذْ لَمْ يَأْخُذُوهُ عَنْ أَهْلِهِ فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا

حدیث18: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آنان (مخالفین اهل بیت(علیهم اسلام)) برخى از قرآن را بر برخى ديگر از آن زده و به آيه منسوخ احتجاج كرده به گمان آن كه ناسخ است و به متشابه احتجاج كرده به اعتقاد آن كه محكم است و به خاص احتجاج كرده به حساب آن كه عام است و به ابتداى آيه احتجاج كرده و سبب (نزول) در تأويل آن را رها كرده و به آغاز و فرجام سخن توجهى نداشته و محل ورود و صدور آن را نشناخته اند و چون تفسیر قرآن را از اهلش (اهل بیت(علیهم اسلام)) نگرفته اند پس هم گمراه شده و هم دیگران را گمراه کردند.(1)

حدیث19: بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) بِمَكَّةَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّكَ لَتُفَسِّرُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَا لَمْ تَسْمَعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَنَا فُسِّرَ قَبْلَ أَنْ يُفَسَّرَ فِي النَّاسِ فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ سَفَرِيَّهُ وَ حَضَرِيَّهُ وَ فِي أَيِّ لَيْلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آيَةٍ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ وَ فِيمَا نَزَلَتْ فَنَحْنُ حُكَمَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ» فَالشَّهَادَةُ لَنَا وَ الْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَيْهِ فَهَذَا عِلْمُ مَا قَدْ أَنْهَيْتُهُ إِلَيْكَ وَ أَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ مَا لَزِمَنِي فَإِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَ إِنْ تَرَكْتَ فَ «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيد»

حدیث19: يعقوب بن جعفر گفت در خدمت حضرت ابو الحسن(علیه السلام) در مكه بودم مردى به ايشان گفت: شما از قرآن تفسيرهائى مى كنيد كه شنيده نشده. امام(علیه السلام)

ص: 124


1- . وسائل الشيعة ج 27 ص201 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح33593

فرمود: قرآن بر ما نازل شده قبل از مردم و پيش از مردم براى ما تفسير شده ما به حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و آياتى كه در سفر و آياتى كه در حضر نازل شده و در كدام شب چقدر آيه نازل شده و در باره چه كس و چه چيزنازل گرديده عارف هستيم، ما حكماى خدا در زمين و گواهان او در ميان مردم هستيم اين آيه اشاره به همين مطلب است «سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ»(1) گواهى از ماست و پرسش از مردم، اين علمى بود كه به تو اطلاع دادم اگر قبول نمودى بر اين نعمت سپاسگزارى كن و اگر رد كردى «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيد»(2)

خداوند بر هر چيز گواه است (3)

حدیث20: وَ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: تَفْسِيرُ الْقُرْآنِ عَلَى سَبْعَةِ أَوْجُهٍ مِنْهُ مَا كَانَ وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ بَعْدُ تَعْرِفُهُ الْأَئِمَّةُ.

حدیث20: امام صادق(علیه السلام): تفسیر قرآن بر هفت وجه است، برخی اتفاق افتاده و برخی اتفاق نیفتاده که تمام آن تفاسیر را امام(علیه السلام) می داند.(4)

حدیث 21: وَ إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لَيْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا مِنْهُ حَرْفٌ إِلَّا وَ إن لَهُ تَأْوِيلٌ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(5)

الرَّاسِخُونَ نَحْنُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَ اللَّهُ سَائِرَ الْأُمَّةِ أَنْ يَقُولُوا «آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ»(6) وَ أَنْ يُسَلِّمُوا لَنَا [وَ يَرُدُّوا عِلْمَهُ إِلَيْنَا] وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(7) هُمُ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ عَنْهُ وَ يَطْلُبُونَهُ ....

حدیث 21: پيامبر(صلی الله علیه و آله): هيچ آيه اى از قرآن نيست مگر آن كه ظاهر و باطنى دارد و هيچ حرفى از آن نيست مگر آن كه تأويلى دارد و تأويل آن را جز خداوند و آنان كه در علم راسخ و عميقند نمى داند، راسخان در علم، ما آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستيم و

ص: 125


1- . الزخرف آیة 19
2- . الحج آیة 17
3- . وسائل الشيعة ج 27 ص197 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح33582
4- . وسائل الشيعة ج 27 ص 197 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح33581
5- . آل عمران آیة 7
6- . آل عمران آیة 7
7- . النساء آیة 83

خداوند به ساير امّت دستور داده كه بگويند: به آن ايمان آورديم و همگی از طرف پروردگار ما است و جز صاحبان عقل متذكّر نمى شوند، و خداوند دستور داده كه در مقابل ما تسليم باشند و علم آن را به ما واگذار كنند. خداوند مى فرمايد «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» اگر آن را به پيامبر و اولی الامر خود ارجاع دهند آنان كه استنباط مى كنند آن را مى فهمند، و هم اينان هستند كه در آن باره مورد سؤال قرار مى گيرند و آن را طلب مى نمايند.(1)

حدیث22: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشَيْ ءٍ فَاسْأَلُونِي مِنْ كِتَابِ اللَّه....

حدیث22: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: هر وقت ازچیزی برايتان سخنی گفتم از من بپرسيد كجاى قرآن است.(2) حدیث23:

أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ بِشْرٍ الْوَابِشِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ شَيْ ءٍ

مِنَ التَّفْسِيرِ فَأَجَابَنِي ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِيَةً فَأَجَابَنِي بِجَوَابٍ آخَرَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كُنْتَ أَجَبْتَنِي فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَيْرِ هَذَا قَبْلَ الْيَوْمِ فَقَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ يَا جَابِرُ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآيَةَ يَكُونُ أَوَّلُهَا فِي شَيْ ءٍ وَ آخِرُهَا فِي شَيْ ءٍ وَ هُوَ كَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُتَصَرِّفٌ عَلَى وُجُوهِ

حدیث23: جابر از امام باقر(علیه السلام) تفسیر آیه ای را پرسید و آن حضرت پاسخ دادند. بار دیگر از همان آیه پرسید و امام(علیه السلام) به گونه دیگری جواب فرمودند. جابر

ص: 126


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص771 الحديث الخامس و العشرون [1]
2- . الكافي ج 1 ص60 باب الرد إلى الكتاب و السنة و أنه ليس شي ء من الحلال و الحرام و جميع ما يحتاج الناس إليه إلا و قد جاء فيه كتاب أو سنة ح5

عرضه داشت: پیش از این، جواب دیگری فرمودید. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ای جابر برای قرآن بطن است و برای آن بطن هم بطن است و برای قرآن ظهر است و برای ظهر آن نیز ظهر است، ای جابر هیچ چیزی مانند تفسیر قرآن از عقل های مردان دور نیست به درستی كه اوّلِ آیه ای درباره مطلبی سخن می گوید و انتهایش درباره موضوعی دیگر و قرآن، كلام متّصل و پیوسته ای است كه وجوه فراوان دارد. (1)

حدیث24: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ خَيْثَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي الْوَلِيدِ الْبَحْرَانِيِّ ثُمَ الْهَجَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّ رَجُلًا قَالَ لَهُ أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا مَعْرُوفٌ قَالَ لَيْسَ هَكَذَا قُلْتُ إِنَّمَا قُلْتُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا عَلَيْهِ دَلِيلٌ نَاطِقٌ عَنِ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ مِمَّا لَا يَعْلَمُهُ النَّاسُ إِلَى أَنْ قَالَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَعَانِيَ وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ سُنَناً وَ أَمْثَالًا وَ فَصْلًا وَ وَصْلًا وَ أَحْرُفاً وَ تَصْرِيفاً فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ الْكِتَابَ مُبْهَمٌ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ الْحَدِيثَ.حدیث24: شخصی به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشت: شما فرمودید: هیچ چیزی در قرآن نیست الا اینکه معروف است، (معروف یعنی شناخته شده، روشن، آشکار) حضرت فرمود: این گونه نگفتم بلکه گفتم هیچ چیز از کتاب خدا نیست مگر اینکه دلیل ناطقی از طرف خدا در کتابش دارد از آن چه که مردم نمی دانند تا اینکه فرمود: همانا برای قرآن ظاهر و باطن و معانی و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و سنت ها و مثال ها و فصل و وصل و اطراف و برگرداندنی دارد. (2)

حدیث 25: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: قَالَ

ص: 127


1- . وسائل الشيعة ج 27 ص 192 باب13 عدم جواز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسيرها من الأئمة ح33572
2- . المحاسن ج 1 ص270 باب 36 باب إنزال الله في القرآن تبيانا لكل شي ء ح360.

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي رِسَالَةٍ فَأَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنِ الْقُرْآنِ فَذَلِكَ أَيْضاً مِنْ خَطَرَاتِكَ الْمُتَفَاوِتَةِ الْمُخْتَلِفَةِ لِأَنَّ الْقُرْآنَ لَيْسَ عَلَى مَا ذَكَرْتَ وَ كُلُّ مَا سَمِعْتَ فَمَعْنَاهُ (عَلَى) غَيْرِ مَا ذَهَبْتَ إِلَيْهِ وَ إِنَّمَا الْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ دُونَ غَيْرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ هُمُ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا غَيْرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْكَالَهُ عَلَيْهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (إِنَّهُ) لَيْسَ شَيْ ءٌ أَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ فِي ذَلِكَ تَحَيَّرَ الْخَلَائِقُ أَجْمَعُونَ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِتَعْمِيَتِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ يَنْتَهُوا إِلَى بَابِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَ يَنْتَهُوا فِي قَوْلِهِ إِلَى طَاعَةِ الْقُوَّامِ بِكِتَابِهِ وَ النَّاطِقِينَ عَنْ أَمْرِهِ وَ أَنْ يَسْتَنْبِطُوا مَا احْتَاجُوا إِلَيْهِ مِنْ ذَلِكَ عَنْهُمْ لَا عَنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ فَأَمَّا عَنْ غَيْرِهِمْ فَلَيْسَ يُعْلَمُ ذَلِكَ أَبَداً وَ لَا يُوجَدُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ أَنْ يَكُونُ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وُلَاةَ الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ لَا يَجِدُونَ مَنْ يَأْتَمِرُونَ عَلَيْهِ وَ مَنْ

يُبَلِّغُونَهُ أَمْرَ اللَّهِ وَ نَهْيَهُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْوُلَاةَ خَوَاصَّ لِيُقْتَدَى بِهِمْ فَافْهَمْ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِيَّاكَ وَ إِيَّاكَ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ بِرَأْيِكَ فَإِنَّ النَّاسَ غَيْرُ مُشْتَرِكِينَ فِي عِلْمِهِ كَاشْتِرَاكِهِمْ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَا قَادِرِينَ

عَلَى تَأْوِيلِهِ إِلَّا مِنْ حَدِّهِ وَ بَابِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ اطْلُبِ الْأَمْرَ مِنْ مَكَانِهِ تَجِدْهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.حدیث 25: امام صادق(علیه السلام) خطاب به شخصی معترض فرمودند: اما آنچه درباره قرآن پرسيدي، پس آن نيز از ذهنيات ناهماهنگ و ناسازگار تو است، زيرا قرآن آن گونه كه گفتي نيست و آن چه را شنيده اي، معنايش بر خلاف رأي و نظر توست. جز اين نيست كه قرآن مثل هايي براي اهل دانش است، براي گروهي كه قرآن

ص: 128

را چنان كه شايسته آن است تلاوت مي كنند و آنها كساني هستند كه به قرآن ايمان مي آورند و آن را مي شناسند. و اما بر غير آنان (رسیدن به باطن و تفسیر) قرآن سخت مشكل و از دسترس دل هایشان دور است، از اين روست كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: به راستي كه هيچ چيزي دورتر از دل هاي مردم نسبت به تفسير قرآن نيست. در اين قرآن، همه مردم (در راه رسیدن به حقیقت و باطن و تفسیر حقیقی آن) سرگردانند مگر كسي كه خدا بخواهد. و همانا خداوند خواسته از برای مردم این سرگردانی را تا این که بیایند نزد درب و راه و مسیر الهی و اینکه او را عبادت کنند و از اطاعت خداوند به اطاعت قیم های کتاب الهی و سخن گویان و ناطقان از امرش هر آن چه را که می خواهند بگیرند نه از خودشان، پس از آن فرمودند: و اگر آن را به رسول(صلی الله علیه و آله) و اولي الامر ارجاع مي دادند، قطعاً كساني از آنان (پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اولوالامر D) قرآن را در مي يابند، ولي غير آنان هرگز آن را نمي دانند.(1)

حدیث26: حَدَّثَنَا

عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَال: قَال الرضا(علیه السلام): مَحْضُ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَى أَنْ قَالَ وَ التَّصْدِيقُ بِكِتَابِهِ الصَّادِقِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنَّهُ حَقٌّ كُلُّهُ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ نُؤْمِنُ بِمُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ وَ نَاسِخِهِ وَمَنْسُوخِهِ وَ قِصَصِهِ وَ أَخْبَارِهِ وَ أَنَّ الدَّلِيلَ بَعْدَهُ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ النَّاطِقَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِأَحْكَامِهِ أَخُوهُ وَ خَلِيفَتُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ وَلِيُّهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ ذَكَرَ الْأَئِمَّةَ ثُمَّ قَالَ (وَ إِنَّ مَنْ خَالَفَهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ) تَارِكٌ لِلْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّهُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) بِالْبَيَانِ.*

ص: 129


1- . المحاسن ج 1 ص268 باب36 باب إنزال الله في القرآن تبيانا لكل شي ء ح356.

حدیث26: امام رضا(علیه السلام): اسلام واقعى شهادت به لَا

إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تصديق كتاب خداى عزيز كه باطل در او رخنه نيافته در گذشته و آينده و كتابى است از جانب خداوند حميد و قرآن حافظ و نگهبان و حاكم بر تمام كتب آسمانى است و تمام آن حقيقت واقعى است از فاتحة الكتاب تا آخر آن ايمان به محكم و متشابه و خاص و عام و مژده و تهديد و ناسخ و منسوخ و داستان ها و اخبار او داريم. هيچ كس نمى تواند مانند آن را بياورد. و اينكه راهنما پس از پيامبر و حجت براى مردم و حاكم بر امور مسلمانان و سخنگوى قرآن و عالم به احكام آن برادر و جانشين و وصى و ولّى او است، تک تک نام های ائمه را حضرت آوردند سپس فرمودند: هر که با ایشان مخالفت کند گمراه وگمراه کننده است و ترک کننده حق و هدایت است همانا اهل بیتD مفسران از قرآن و سخن گویان از طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بیان هستند.(1)

حدیث27: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ظَهِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ ابْنُ أَخِي يُونُسَ الْبَغْدَادِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ النَّهْشَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله)عَنْ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) عَنْ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) عَنْإِسْرَافِيلَ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا خَلَقْتُ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِي فَاخْتَرْتُ مِنْهُمْ مَنْ شِئْتُ مِنْ أَنْبِيَائِي وَ اخْتَرْتُ مِنْ جَمِيعِهِمْ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَبِيباً وَ خَلِيلًا وَ صَفِيّاً فَبَعَثْتُهُ رَسُولًا إِلَى خَلْقِي وَ اصْطَفَيْتُ لَهُ عَلِيّاً فَجَعَلْتُهُ لَهُ أَخاً وَ وَصِيّاً وَ وَزِيراً وَ مُؤَدِّياً عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى

ص: 130


1- . عيون أخبار الرضا ج 2 ص 122 باب 35 باب ما كتبه الرضا ع للمأمون في محض الإسلام و شرائع الدين ح1.

خَلْقِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى عِبَادِي لِيُبَيِّنَ لَهُمْ كِتَابِي وَ يَسِيرَ فِيهِمْ بِحُكْمِي وَ جَعَلْتُهُ الْعَلَمَ الْهَادِيَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَابِيَ الَّذِي أُوتِيَ مِنْهُ وَ بَيْتِيَ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً مِنْ نَارِي وَ حِصْنِيَ الَّذِي مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ حَصَّنَهُ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وَجْهِيَ الَّذِي مَنْ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ لَمْ أَصْرِفْ وَجْهِي عَنْهُ وَ حُجَّتِي فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ عَلَى جَمِيعِ مَنْ فِيهِنَّ مِنْ خَلْقِي لَا أَقْبَلُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْهُمْ إِلَّا بِالْإِقْرَارِ بِوَلَايَتِهِ مَعَ نُبُوَّةِ أَحْمَدَ رَسُولِي وَ هُوَ يَدِيَ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِي وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى مَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي فَمَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي وَ تَوَلَّيْتُهُ عَرَّفْتُهُ وَلَايَتَهُ وَ مَعْرِفَتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ مِنْ عِبَادِي أَبْغَضْتُهُ لِانْصِرَافِهِ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ وَلَايَتِهِ فَبِعِزَّتِي حَلَفْتُ وَ بِجَلَالِي أَقْسَمْتُ أَنَّهُ لَا يَتَوَلَّى عَلِيّاً عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي إِلَّا زَحْزَحْتُهُ عَنِ النَّارِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُبْغِضُهُ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي وَ يَعْدِلُ عَنْ وَلَايَتِهِ إِلَّا أَبْغَضْتُهُ وَ أَدْخَلْتُهُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْمَصِير

حدیث27: خداى جل جلاله فرمود: معبود حقى جز من نيست به توان خود خلق را آفريدم و هر كه از پيغمبران را خواستم از آنها برگزيدم و از ميان آنها محمد(صلی الله علیه و آله) حبيب و خليل و صفى خود را بر گزيدم و او را به خلق خود مبعوث كردم و على(علیه السلام) را براى او برگزيدم و برادر و وصى و وزير و ادا كن بعد از او به خلقم ساختم و خليفه خود بر بندگانم نمودم تا قرآن مرا براى آنها بيان كند و در ميان آنها به حكم من سير كند، او را علم رهبر از گمراهى و باب خود كه از او در آيند.(1)

حدیث28: عِدَّةٌ

مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسلام):....... فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)

وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ

ص: 131


1- . الأمالي(للصدوق) المجلس التاسع و الثلاثون ح10، عيون أخبار الرضا ج 2 ص49 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح191.

خُوطِبَ

بِهِ.*

حدیث28: امام باقر(علیه السلام) خطاب به قتاده که آیه ای از قرآن را به رای خویش تفسیر کرده بود، پس از آن که تفسیر درست آن را برایش بیان کرد فرمودند: همانا قرآن را آن كسى فهمد كه به او خطاب شده است.(1)

حدیث29: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبِي(علیه السلام) مَا ضَرَبَ رَجُلٌ الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ إِلَّا كَفَرَ.*

حدیث29: امام صادق(علیه السلام) فرمود: مردی (غیرمعصوم) بعض قرآن را با بعض قرآن تفسیر نمی کند مگر این که کافر شود. (2)

حدیث30: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِه

حدیث30: سلمة بن محرز گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مى فرمود: ازجمله علومى كه به ما داده شده تفسير قرآن و احكام آن است.(3)

حدیث31: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي هَذِهِ الْآيَةِ «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِيصُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَيْنَ دَفَّتَيِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونُوا غَيْرَنَا.

ص: 132


1- . الكافي ج 8 ص311 حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء ح485، الوافي ج 26 ص443 قسمت 33 سطر اخر،
2- . الكافي ج 2 ص632 بَابُ النَّوَادِر ح17،
3- . الكافي ج 1 ص229 بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ ع وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه ح3،

حدیث31: در حدیثی زیبا و پرمعنا ابو بصير گويد: امام باقر(علیه السلام) اين آيه «بَلْ

هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(1) را قرائت نمود و سپس فرمودند: به خدا اى ابا محمد! خداوند نفرموده قرآن آيه هائيست ميان دو جلد (تا مردم نگويند قرآن كه حجت خداست بر ما، همين آيات ميان دو جلد يعنى از صفحه اول تا صفحه آخر است و محتاج به امامى كه آن را تفسير كند نمي باشيم) عرضه داشتم: قربانت گردم كيانند ايشان؟ (دانشمندانى كه حقايق قرآن در سينه آن هاست) فرمود: توقع مي رود كه جز ما چه کسانی باشند؟!(2)

حدیث32: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَال: إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا*

حدیث32: امير المؤمنين(علیه السلام) نقل فرمود: خداوند ما را پاكيزه قرار داده و معصوم و گواه بر خلق و حجت در روى زمين و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده نه ما از او و نه او از ما جدا مى شود. (3)

حدیث33: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِيشِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): ....قَالَ وَ مَا يَكْفِيهِمُ الْقُرْآنُ قَالَ بَلَى لَوْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً قَالَ وَ مَا فَسَّرَهُ رَسُولُاللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَ فَسَّرَ لِلْأُمَّةِ شَأْنَ ذَلِكَ الرَّجُلِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

حدیث33: امام باقر(علیه السلام) در جواب مردی که که به وی گفت مگر قرآن براى آنها (مردم وامت) كافى نيست؟ فرمود: چرا در صورتى كه مفسرى براى قرآن داشته

ص: 133


1- . العنکبوت آیة 49
2- . الكافي ج 1 ص214 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح3،
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص 83 باب 13 باب في الأئمة ع أنهم شهداء لله في خلقه بما عندهم من الحلال و الحرام ح6.

باشند، گفت: مگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) قرآن را تفسير نفرموده؟ فرمود: چرا تنها براى يك مرد تفسير كرد و شأن آن مرد را كه على بن ابى طالب(علیه السلام) است به امت خود گفت. (1)

حدیث34: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام): .....وَ الْقُرْآنُ ضُرِبَ فِيهِ الْأَمْثَالُ لِلنَّاسِ وَ خَاطَبَ اللَّهُ نَبِيَّهُ بِهِ وَ نَحْنُ، فَلَيْسَ يَعْلَمُهُ غَيْرُنَا

حدیث34: امام صادق(علیه السلام): قرآن براى مردم مثال مي زند و خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ما باشد و معنى آن را جز ما کسی نمی داند.(2)

حدیث35: قَالَ وَ صَحَّ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةِD أَنْ تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ لَا يَجُوزُ إِلَّا بِالْأَثَرِ الصَّحِيحِ وَ النَّصِّ الصَّرِيحِ.

حدیث35: از پیامبر(صلی الله علیه و آله) وائمهD آمده است: همانا تفسیر قرآن مگر با اثر صحیح و نص صریح جایز نیست. (3)

حدیث36: وَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ إِنْ أَصَابَ لَمْ يُؤْجَرْ وَ إِنْ أَخْطَأَ خَرَّ أَبْعَدَ مِنَ السَّمَاءِ.حدیث36: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی فرمودند: هر كه قرآن را به رأى خود تفسير كند و درست بگويد، پاداشى به او داده نمى شود، و اگر خطا كند از جايى دورتر از آسمان به زمين سقوط كرده (يعنى از درجه قرب خدا آنقدر دور شده كه گوئى جايى دورتر از آسمان به زمين فرو افتاده است).(4)

حدیث37: الْعَيَّاشِيُّ

فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِ أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مَرَّ عَلَى قَاضٍ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ قَالَ لَا فَقَالَ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ تَأْوِيلُ كُلِّ

ص: 134


1- . الكافي ج 1 ص250 باب في شأن إنا أنزلناه في ليلة القدر و تفسيرها ح6
2- . تفسير القمي ج 2 ص425، 92 سُورَةُ اللَّيْلِ مَكِّيَّةٌ آيَاتُهَا إِحْدَى وَ عِشْرُونَ 21
3- . وسائل الشيعة ج 27 ص204 باب13 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّة ح33609- 78
4- . تفسير العياشي، ج 1 ص 17 فيمن فسر القرآن برأيه ح4.

حَرْفٍ مِنَ الْقُرْآنِ عَلَى وُجُوهٍ.

حدیث37: امیرالمومنین(علیه السلام): آيا ناسخ و منسوخ را مي شناسي و مي تواني آن دو را از هم بازشناسي؟ وي جواب داد: نه. حضرت فرمود: هلاك شدي و ديگران را نيز هلاك ساختي، تفسیر هر حرف از قرآن بر چندین وجه می باشد. (1)

حدیث38: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ كِتَابُ اللَّهِ الذِّكْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ يُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّى اللَّهُ الْقُرْآنَ ذِكْراً فَقَالَ «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»

حدیث38: عبد الحميد از حضرت صادق(علیه السلام) در باره آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(2) فرمود: كتاب خدا ذكر است و اهل آن آل محمدند كه خدا دستور داده از آنها سؤال كنند به آنها دستور نداده از جُهال سؤال نمايند خداوند قرآن را ذكر ناميده فرمود: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْيَتَفَكَّرُون»(3) اين ذكر قرآن را به تو فرو فرستاديم تا براى مردم آن چه را كه به سوى آنان فرو فرستاده شده روشن بيان كنى تا شايد بينديشند.(4)

حدیث39: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام): أَنَّ كَلَامَ الْبَارِي سُبْحَانَهُ لَا يُشْبِهُ كَلَامَ الْخَلْقِ كَمَا لَا تُشْبِهُ أَفْعَالُهُ أَفْعَالَهُمْ وَ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ وَ أَشْبَاهِهَا لَا يَبْلُغُ أَحَدٌ كُنْهَ مَعْنَى حَقِيقَةِ تَفْسِيرِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّانَبِيُّهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ

ص: 135


1- .تفسير العياشي ج 1 ص12 تفسير الناسخ و المنسوخ و الظاهر و الباطن و المحكم و المتشابه ح9.
2- . النحل آیة 43
3- . النحل آیة 44
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص 41 باب 19 باب في أئمة آل محمد ع أنهم أهل الذكر الذين أمر الله بسؤالهم و الأمر إليهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم يجيبوا ح19

حدیث39: امیرالمومنین(علیه السلام): كلام خداوند به كلام خلق شباهت ندارد، همان گونه كه افعال خداوند، (از همه جهت) به افعال مردم شباهت ندارد. و به همین دلیل هیچ کس به کُنه معنی حقیقی تفسیر قرآن نمی رسد الاپیامبر(صلی الله علیه و آله) واهل بیت(علیهم اسلام) (1)

حدیث40: الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّه حدیث40: حضرت صادق(علیه السلام) از قول امير المومنين(علیه السلام) فرمود: من علم و گنجينه و ظرف علم الهی بوده و زبان گوياى خداوند هستم....(2)

حدیث41: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):...وَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَان

حدیث41: امیرالمومنین(علیه السلام): این قرآن در ميان ما خطوطى پوشيده در جلد است، با زبان سخن نمى گويد و نيازمند به مفسر و ترجمان است. (3)

حدیث42: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ» قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ Dوَ الْأَئِمَّةُ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ أَصْحَابُهُمْ وَ أَهْلُ وَلَايَتِهِمْ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُD

ص: 136


1- . وسائل الشيعة ج 27 ص201 بَابُ13 عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الْأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الْأَئِمَّةِ ح33593- 62
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص 64 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح13.
3- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص186 احتجاجه على الخوارج لما حملوه على التحكم ثم أنكروا عليه ذلك و نقموا عليه أشياء فأجابهم عن ذلك بالحجة و بين لهم أن الخطأ من قبلهم بل و إليهم يعود ح1.

حدیث42: امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ»(1) او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرده از آن جمله آيه هائى است محكم كه اصل كتاب است فرمود: آنها اميرالمومنين(علیه السلام) و ائمه هستند. (2) حدیث43: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَهُوَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ نُوراً وَاحِداً وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْزَلَهَا عَلَي

حدیث43: امام باقر(علیه السلام) از قول پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل می کنند که ایشان فرمود: اى گروه مردم، در مورد قرآن تدبر كنيد و آيات محكم آن را نيكو بفهميد و از آيات متشابه پيروى مكنيد و به خدا سوگند هرگز كسى تفسير آن را براى شما روشن نمى كند، جز همين كس كه من دست او را مى گيرم و به سوى خود بر مى آورم و بازويش را بر مى افرازم و به شما اعلام مى كنم كه هر كه من مولاى اويم اين على(علیه السلام) مولاى اوست. يعنى على بن ابى طالب(علیه السلام) كه برادر و وصى من است و ولايت او از سوى خداوند متعال بر من نازل شده است. (3)

حدیث44: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مُجْمَلًا، وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُكَمَّلًا، وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً، وَ فَضَّلْتَنَا عَلَى مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ، وَ قَوَّيْتَنَا عَلَيْهِ لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ يُطِقْ حَمْلَهُ.

حدیث44: امام سجاد(علیه السلام): بار خدايا، تو اين قرآن را بى هيچ شرح و تفسيرى، بر پيامبرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرستادى و علم آن را سراسر به او الهام فرمودى، و

ص: 137


1- . آل عمران آیة 7
2- . الكافي ج 1 ص414 بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة ح14
3- . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 1 ص94 مجلس في ذكر الإمامة و إمامة علي ابن أبي طالب و أولاده صلوات الله عليهم أجمعين

علم تفسير آن را به ما به ميراث دادى و ما را بر آن كس كه از علمقرآنش بهره اى نبود برترى نهادى و ما را به شناخت قرآن توانايى بخشيدى، تا بر كسانى كه ياراى حمل آن ندارند شرف و برترى دهى. (1)

حدیث45: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِيشِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ:.....

إِنَّ الْقُرْآنَ لَيْسَ بِنَاطِق...

حدیث45: امام صادق(علیه السلام): همانا قرآن سخنگو نیست.(2)

حدیث47: عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» قَالَ اللَّهُ عَلَّمَ مُحَمَّداً الْقُرْآنَ قُلْتُ «خَلَقَ الْإِنْسانَ» قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ «عَلَّمَهُ الْبَيانَ» قَالَ عَلَّمَهُ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ الْخَبَر

حدیث47: حضرت رضا(علیه السلام) در باره آيات: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»(3) فرمود: خداوند به محمّد(صلی الله علیه و آله) قرآن را آموخت گفتم: «خَلَقَ الْإِنْسانَ»(4) معنى انسان را آفريد چيست؟ فرمود: منظور از انسان اميرالمومنين(علیه السلام) است گفتم: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»(5) فرمود: به او آموخت شرح هر چيزى را كه مردم به آن نيازمندند.(6)

حدیث48: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ.

حدیث48: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا می فرمایند: هيچ امرى نيست كه دو تن در آن اختلاف كنند و دو نظر بدهند جز آنكه اصل و ريشه صحيح آن در قرآن

ص: 138


1- . الصحيفة السجادية ص176(42) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ
2- . الكافي ج 1 ص246 بَابٌ فِي شَأْنِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَفْسِيرِهَا ح1
3- . الرحمن آیة 1و2
4- . الرحمن آیة 3
5- . الرحمن آیة 4
6- . بحار الأنوار ج 57 ص283 باب 39 فضل الإنسان و تفضيله على الملك و بعض جوامع أحواله

است ولى عقل غیرمعصوم آن را درك نمى كند(1)

حدیث49: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ:....قال علی(علیه السلام): فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ كَانَ أَوْ يَكُونُ وَ لَا كِتَابٍ مُنْزَلٍ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَهُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُكْما وَ نُوراً فَقُلْتُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مُنْذُ دَعَوْتَ اللَّهَ لِي بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ شَيْئاً وَ لَمْ يَفُتْنِي شَيْ ءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ أَ فَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ فَقَالَ لَا لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ الْجَهْلَ.

حدیث49: هيچ آيه ئى از قرآن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد، و از زمانى كه آن دعا را در باره من كرد هيچ آيه ئى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم فراموش نكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آيندهو نوشته اى كه بر هر پيغمبر پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت به من تعليم فرمود و من

ص: 139


1- . الكافي ج 1 ص60 بَابُ الرَّدِّ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ إِلَّا وَ قَدْ جَاءَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّة ح6

حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سينه ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حكم و نور پركند، عرضه داشتم: اى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خدا پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را در باره من كردى چيزى را فراموش نكردم و آن چه را هم ننوشتم از يادم نرفت، آيا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود: نه بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم. (1)

حدیث50: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):...ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَعَلَّمْتُكُمْ.

حدیث50: امیرالمومنین(علیه السلام) به مفسران حقیقی قرآن اشاره می کند: اين قرآنی است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده از او باز پرسيد، او هرگز به زبان شما سخن نكند، من به ترجمانى از او شما را خبر مى دهم كه در آن است علم هر چه گذشته و علم هر چه تا روز قيامت بيايد، قرآن ميان شما حكم است و در هر چه اختلاف داريد بيان قاطع دارد، اگر از من بپرسيد به شما مى آموزم(2)

حدیث51: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِيشِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَوَضَعَ الْقُرْآنَدَلِيلًا قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ هَلْ تَدْرِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دَلِيلَ مَا هُوَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) نَعَمْ فِيهِ جُمَلُ الْحُدُودِ وَ تَفْسِيرُهَا عِنْدَ الْحُكْمِ

ص: 140


1- . الكافي ج 1 ص64 بَابُ اخْتِلَافِ الْحَدِيثِ ح1
2- . الكافي ج 1 ص61 بَابُ الرَّدِّ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ إِلَّا وَ قَدْ جَاءَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّة ح7

حدیث51: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی فرمودند:...خداوند، قرآن را دلیل و راهنما قرار داد، شخصی پرسید: يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) می دانى كه قرآن دليل چيست؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: آرى، در قرآن كليات حدود و مقررات مندرج است و تفسير آنها در نزد حجت وقت (امام معصوم) است. (1)

حدیث52: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ

حدیث52: امام باقر(علیه السلام): هیچ کس غیر از اوصیاء نمی تواند ادعا کند که همه علوم قرآن را اعم از ظاهر و باطن می داند.(2)

حدیث53: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» الْآيَةَ قَالَ فَقَالَ وُلْدُ فَاطِمَةَ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ

وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِالْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.*

حدیث53: احمد بن عمر گويد: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به آيه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»(3) آنگاه اين كتاب را به كسانى كهاز ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم پرسيدم فرمود: (امامان معصوم از) اولاد فاطمه هستند....(4)

حدیث54: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) قَالَ: نَحْنُ «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ.*

ص: 141


1- . الكافي ج 1 ص246 بَابٌ فِي شَأْنِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَفْسِيرِهَا ح1
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص228 بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه ح2
3- . فاطر آیة 32
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص215 بَابٌ فِي أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ وَ أَوْرَثَهُمْ كِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح3

حدیث54: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(1) مائيم راسخون در علم و ما تأويل قرآن را مي دانيم.(2)

حدیث55:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِمْ بِعِلْمٍ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ «يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ.*

حدیث55: يكى از دو امام باقر(علیه السلام) يا صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(3) و جز خدا و راسخون در علم تأويل قرآن را نمي دانند فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله) افضل راسخین در علم است. خداى

عز و جل همه آن چه را از تنزيل (معنى مطابقى) و تأويل (معنى التزامى) نازل فرمود به او آموخته است، چيزى را كه خدا تأويلش را بهاو نياموخت بر او نازل نفرمود و اوصياء پس از وى هم تمام آن را مي دانند، و كسانى كه تأويل آن را نمي دانند (شيعيان) هر گاه عالمشان چيزى از روى علم بفرمايد (ايمان مى آورند و مي پذيرند) چنانچه خدا ايشان را پذيرفته و فرموده است «يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(4) مي گويند ايمان آورديم، همه قرآن از جانب پروردگار ماست و قرآن خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد و راسخون در علم همه را مي دانند. (5)

ص: 142


1- . آل عمران آیة 7
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص213 بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح1
3- . آل عمران آیة 7
4- . آل عمران آیة 7
5- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص213 بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح2

حدیث56: أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ وَ زَعَمَ أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُ أَنَّهُ سَمِعَهُ مِنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ قال امیرالمومنین(علیه السلام) وَ إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لَيْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا مِنْهُ حَرْفٌ إِلَّا وَ إن لَهُ تَأْوِيلٌ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» الرَّاسِخُونَ نَحْنُ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ أَمَرَ اللَّهُ سَائِرَ الْأُمَّةِ أَنْ يَقُولُوا «آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» وَ أَنْ يُسَلِّمُوا لَنَا [وَ يَرُدُّوا عِلْمَهُ إِلَيْنَا] وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ «وَ

لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» هُمُ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ عَنْهُ وَ يَطْلُبُونَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَلَّمُوا لَنَا وَ

اتَّبَعُونَا وَ قَلَّدُونَا أُمُورَهُمْ «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»

حدیث56: من از پيامبر(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مى فرمود: هيچ آيه اى از قرآن نيست مگر آن كه ظاهرى و باطنى دارد و هيچ حرفى از آن نيست مگر آن كه تأويلى دارد «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(1) و تأويل آن را جز خداوند و آنان كه در علم راسخ و عميقند نمى داند، راسخان در علم، ما آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستيم و خداوند به ساير امّت دستور داده كه بگويند:«آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ»(2) به آن ايمان آورديم و همه از طرف پروردگار ما است و جز صاحبان عقل متذكّر نمى شوند، و خداوند دستور داده كه در مقابل ما تسليم باشند و علم آن را به ما واگذار كنند خداوند مى فرمايد «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(3) اگر آن را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اولو الامر خود ارجاع دهند آنان كه استنباط مى كنند آن را مى فهمند، و هم اينان هستند كه در آن باره مورد سؤال قرار مى گيرند و آن را طلب مى نمايند. به جان خودم قسم، اگر مردم هنگامى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت، «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»(4)

ص: 143


1- . آل عمران آیة 7
2- . آل عمران آیة 7
3- . النساء آیة 83
4- . المائدة آیة 66

در مقابل ما تسليم مى شدند و تابع ما مى گشتند و امورشان را به دست ما مى سپردند از بالاى سرشان و زير پايشان نعمت ها را مى خوردند(1)

حدیث57: فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي حَفْصُ بْنُ عَاصِمٍ وَ نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ السِّنْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ، قَال...وَ قَالَ اَمیرالمُومِنین: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالتَّوْرَاةِ مِنْ أَهْلِ التَّوْرَاةِ، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْإِنْجِيلِ مِنْ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْقُرْآنِ مِنْ أَهْلِ الْقُرْآنِ. وَ

الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا مِنْ فِئَةٍ تَبْلُغُ مِائَةَ رَجُلٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ أَنَا عَارِفٌ بِقَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا. وَ سَلُونِي عَنِ الْقُرْآنِ، فَإِنَّ فِي الْقُرْآنِ بَيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ فِيهِ عِلْمُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالًا. «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» لَيْسُوا بِوَاحِدٍ، رَسُولُ اللَّهِ مِنْهُمْ، أَعْلَمَهُ اللَّهُ إِيَّاهُ فَعَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، ثُمَّ لَا يَزَالُ فِي عَقِبِنَا إِلَى يَوْمِالْقِيَامَةِ. ثُمَّ قَرَأَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ «بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، وَ الْعِلْمُ فِي عَقِبِنَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ

حدیث57: امير المؤمنين(علیه

السلام) رو به ما كرد و فرمود: از من سؤال كنيد پیش از آن كه مرا نيابيد. قسم به آن كه دانه را شكافت و مردم را خلق كرد، من به تورات از اهل تورات عالم ترم، و به انجيل از اهل انجيل عالم ترم، و به قرآن از اهل قرآن عالم ترم. قسم به آن كه دانه را شكافت و مردم را خلق كرد، هيچ گروهى نيست تا

ص: 144


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص771 الحديث الخامس و العشرون

روز قيامت كه به صد نفر برسد مگر آن كه من رهبر و راهنماى آنان را مى شناسم. از من در باره قرآن سؤال كنيد. در قرآن بيان هر چيزى و علم اوّلين و آخرين است. قرآن براى گوينده اى حرفى باقى نگذاشته فرمود «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(1)

تأويل قرآن را جز خداوند و فرو رفتگان در علم كسى نمى داند. آنان يك نفر نيستند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آنان است. خداوند به او آموخته و آن حضرت هم به من آموخته است، و سپس در نسل ما تا روز قيامت خواهد بود. بعد حضرت چنين قرائت فرمود «بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ»(2) بقيه اى از آن چه آل موسى و آل هارون بر جاى گذاشتند و من نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله) به منزله هارون نسبت به موسى هستم، و علم در نسل ما تا روزى كه قيامت بر پا شود خواهد بود(3)

در كتاب تأويل الآيات اين عبارت را اضافه دارد: سپس حضرت اين آيه را قرائت فرمود «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(4)

آن را سخن باقى در نسل او قرار داد. وسپس فرمود: پيامبر(صلی الله علیه و آله) نسل حضرت ابراهيم(علیه السلام) است، و ما اهل بيت(علیهم اسلام) نسل ابراهيم(علیه السلام) و نسل محمد(صلی الله علیه و آله) هستيم.

حدیث58: قَالَ أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ قَالَ جَلَسْتُ إِلَى عَلِيٍّ بِالْكُوفَةِ فِي الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَقَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا فَقَالَ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَمَا كَانَ يَنْزِلُ عَلَيْهِ وَ أَنْتَ غَائِبٌ فَقَالَ بَلَى يَحْفَظُ عَلَيَّ مَا غِبْتُ عَنْهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَيْهِ قَالَ لِي [يَا عَلِيُ] أَنْزَلَ اللَّهُ بَعْدَكَ كَذَا وَ كَذَا فَيُقْرِئُنِيهِ وَ تَأْوِيلُهُ كَذَا وَ كَذَا فَيُعَلِّمُنِيهِ

حدیث58: ابان از سليم نقل مى كند كه گفت: در مسجد كوفه خدمت اميرالمومنين(علیه السلام) نشسته بودم و مردم اطراف آن حضرت بودند. حضرت فرمود: از من

ص: 145


1- . آل عمران آیة 7
2- . البقرة آیة 248
3- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص942 الحديث الثامن و السبعون
4- . الزخرف آیة 28

بپرسيد قبل از آن كه مرا نيابيد. در باره كتاب خدا از من بپرسيد. به خدا قسم هيچ آيه اى از كتاب خدا نازل نشده مگر آن كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى من خوانده تا من هم بخوانم، و تأويل آن را به من آموخته است، ابن كوّاء گفت: پس آنچه نازل مى شد در حالى كه تو غائب بودى چه مى شود؟ فرمود: بلى، آن چه من در آنها غايب بودم برايم حفظ مى كرد، و آنگاه كه نزد او مى آمدم مى فرمود: يا على! خداوند بعد از تو اين مطالب را نازل كرد، و آنها را برايم مى خواند تا من هم مى خواندم، و مى فرمود: تأويل اينها چنين است و آن را به من مى آموخت. (1)

حدیث59: أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَال: قال امیرالمومنین: فَالْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ مُنْزَلِ الْكِتَابِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ لَا تَصْلُحُ إِلَّا فِيهَا لِأَنَّ اللَّهَ خَصَّهَا وَ جَعَلَهَا أَهْلًافِي كِتَابِهِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ فَالْعِلْمُ فِيهِمْ وَ هُمْ أَهْلُهُ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ كُلُّهُ بِحَذَافِيرِهِ بَاطِنُهُ وَ ظَاهِرُهُ وَ مُحْكَمُهُ وَ مُتَشَابِهُهُ وَ نَاسِخُهُ وَ مَنْسُوخُه.(2)

حدیث59: امیرالمومنین(علیه السلام): ائمه(علیهم اسلام) از اهل بيت نبوّت و معدن رسالت و محل نزول كتاب و محل هبوط وحى و رفت و آمد ملائكه اند خلافت جز در آنان صلاحيت ندارد، خداوند آنان را اختصاص داده و آنان را در كتابش و بر لسان پيامبرش سزاوار آن قرار داده پس علم در آنان بوده و ايشان اهل آنند علم با جميع جوانبش، باطن و ظاهرش، محكم و متشابهش، ناسخ و منسوخش نزد ايشان است.

حدیث60: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ.*

ص: 146


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص802 الحديث الحادي و الثلاثون[1]
2- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص846 الحديث الثاني و الأربعون[1]

حدیث60: امام باقر(علیه السلام): جز دروغگو هيچ یک از مردم ادعا نكند كه تمام قرآن را چنان كه نازل شده، جمع كرده، و كسى جز على(علیه السلام) و امامان پس از وى آن را چنان كه خداى تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نكرده اند. (1)

حدیث61: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله).*

حدیث 61: بريد بن معاويه گويد به امام باقر(علیه السلام) آيه شريفه «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(2) بگو خدا و كسى كه علم كتابنزد اوست، براى گواهى ميان من و شما كافى است را عرضكردم، فرمود: خداوند ما را قصد كرده و على(علیه السلام) بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندانست (3)

حدیث62: قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَنْبَارِيُّ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ أَيُّوبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ سُفْيَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ

بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

يَخْطُبُ النَّاسَ بَعْدَ الْبَيْعَةِ لَهُ بِالْأَمْرِ فَقَالَ نَحْنُ حِزْبُ اللَّهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأَقْرَبُونَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الطَّيِّبُونَ الطَّاهِرُونَ وَ أَحَدُ الثَّقَلَيْنِ اللَّذَيْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي أُمَّتِهِ وَ التَّالِي كِتَابَ اللَّهِ فِيهِ تَفْصِيلُ كُلِّ شَيْ ءٍ«لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» فَالْمُعَوَّلُ عَلَيْنَا فِي تَفْسِيرِهِ لَا نَتَظَنَّى تَأْوِيلَهُ بَلْ نَتَيَقَّنُ حَقَائِقَهُ فَأَطِيعُونَا فَإِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ إِذْ كَانَتْ بِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ

ص: 147


1- . الکافی ج1 ص228 کتاب الحجة بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ ح1
2- . الرعد آیة 43
3- . الکافی ج1 ص229 کتاب الحجة بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ ح6

آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» «وَ

لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» وَ أُحَذِّرُكُمُ الْإِصْغَاءَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ بِكُمْ فَ «إِنَّهُ

لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» فَتَكُونُوا كَأَوْلِيَائِهِ الَّذِينَ قَالَ لَهُمْ «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ» فَتُلْقَوْنَ إِلَى الرِّمَاحِ وَزَراً وَ إِلَى السُّيُوفِ جَزَراً وَ لِلْعُمُدِ حَطَماً وَ لِلسِّهَامِ غَرَضاً ثُمَ «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها

خَيْراً»

حدیث62: هشام بن حسّان گويد: پس از آنكه با امام حسن مجتبى(علیه السلام) براى حكومت بيعت شد از آن حضرت شنيدم كه براى مردم سخنرانى كرد و فرمود: ما حزب پيروز خدا، خاندان نزديك پيامبر(صلی الله علیه و آله)، و عترت طیب و طاهر اوییم، و يكى از دو ثقل گرانبهائى هستيم كه رسول خدا(صلی الله علیهو آله) پس از خود در ميان امّتش بجاى گذارد، ما جفت و همدوش كتاب خدائيم كه تفصيل هر چيز در آن هست، «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»(1) و هيچ گونه باطلى از پس و پيش در آن راه ندارد، در تفسیر آن بر ما اعتماد شود (و تفسیر صحیح قرآن از ما صادر گردد) قرآن را به حدس و گمان تفسیر نکرده، بلكه حقائق آن را به يقين مى دانيم، پس از ما اطاعت كنيد كه اطاعت ما واجب شمرده شده، چرا كه به طاعت خدا و رسولش مقرون گشته است، خدای عز و جل فرموده «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»(2) «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(3) اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا و رسول او و صاحبان امر اطاعت كنيد، پس اگر در مورد چيزى نزاع پيدا كرديد

ص: 148


1- . فصلت آیة 42
2- . النساء آیة 59
3- . النساء آیة 83

آن را به حكم خدا و رسول باز گردانيد و اگر در آن به پيامبر و اولو الامرشان رجوع مى كردند، به حقيقت آن پى مى بردند، و شما را از گوش فرا دادن به آواز شيطان بر حذر مى دارم كه «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ»(1) او دشمن آشكار شماست، و در نتيجه مانند آن دوستان او مى شويد كه به آنان گويد «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ»(2) امروز احدى از مردم بر شما پيروز نمى شود و من خودم پناه شمايم، و چون دو گروه پيكار جو (صف مسلمين و كفّار) به هم برخوردند پا به فرار گذاشت و به پشت خود گريخت و گفت: من از شما بيزارم، من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد و در آنگاه هدف نيزه ها، و طعمه شمشيرها، ودرهم شكسته گرزها، و هدف تيرها واقع مى شويد، سپس «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»(3) در آن روز هيچ كسى را كه قبلا ايمان نياورده و كار خوبى نكرده ايمانش سودى نبخشد (4)

حدیث63: عِدَّةٌ

مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي رَجَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ: مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَمُ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَنْتَزِعُ الْآيَةَ مِنَ الْقُرْآنِ يَخِرُّ فِيهَا أَبْعَدَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.

حدیث63: امام باقر(علیه السلام) فرمود: آنچه مي دانيد بگوئيد و آنچه نمي دانيد بگوئيد خدا داناتر است. همانا مرد آيه اى از قرآن بيرون مي كشد (تا به دلخواه خويش تفسير كند و دليل مدعاى باطل خويش سازد) از اين رو به فاصله اى دورتر از ميان آسمان و زمين سرنگون گردد. (يا از معنى حقيقى آيه به اين مسافت دور شود). (5)

حدیث64: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ

ص: 149


1- . البقرة آیة 168
2- . الانفال آیة 48
3- . الانعام آیة 158
4- . الامالی للمفید ص348 مجلس41 ح4
5- . الكافي ج 1 ص42 باب النهي عن القول بغير علم ح4

مُصْعَبٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ ثُمَّ أَمْسَكَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ

حدیث64: سلمة بن محرز گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مى فرمود: از جمله علومى كه به ما داده شده است تفسير قرآن و احكام آن است و علم تغيير زمان و حوادث آن، هر گاه خدا خير مردمى را خواهد آنها را شنوا سازد، كسى كه گوششنوا ندارد، از سخنى كه به گوش او رسد رو گردان است مثل اينكه نشنيده، سپس اندكى از سخن باز ايستاد و پس از آن فرمود: اگر دل هاى وسيعى پيدا می كرديم كه تاب تحمل حقائق داشت و اگر مردم نكته فهم و راز دارى كه مذاكره با آنها وسيله آسايش خاطر بود در دست داشتيم مى گفتيم و خدا ياور ما است. (1)

حدیث65: ...وَ مَا يَكْفِيهِمُ الْقُرْآنُ قَالَ بَلَى إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً قَالَ وَ مَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَ فَسَّرَ لِلْأُمَّةِ شَأْنَ ذَلِكَ الرَّجُلِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

حدیث65: مردی به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت: مگر قرآن براى آنها (و هدایت امت) كافى نيست؟ فرمود: چرا در صورتى كه مفسرى براى قرآن داشته باشند آن شخص پرسید: مگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) قرآن را تفسير نفرموده است؟ فرمود: چرا تنها براى يك مرد تفسير كرد و شأن آن مرد را كه على(علیه السلام) است به امت خود گفت. (2)

حدیث66:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ بَهْرَامَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):

مَنْ جَاءَنَا يَلْتَمِسُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآنَ وَ تَفْسِيرَهُ فَدَعُوهُ

ص: 150


1- . الكافي ج 1 ص229 باب أنه لم يجمع القرآن كله إلا الأئمة ع و أنهم يعلمون علمه كله ... ح3
2- . الكافي ج 1 ص250 باب في شأن إنا أنزلناه في ليلة القدر و تفسيرها ..... ح6

حدیث66: عمرو بن جميع گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر كه نزد ما آيد و فقه و قرآن و تفسير آن را جويد از او دست بداريد (تا بيايد و فرا گيرد) (1)

حدیث67: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ:...وَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِيرَهَا وَ فِي أَيِّ مَكَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِي أَيِّ وَقْتٍ مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَى صَدْرِهِ وَ لَكِنَّ طُلَّابَهُ يَسِيرٌ وَ عَنْ قَلِيلٍ

حدیث67: امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: در قرآن آيه ای نيست مگر آنكه مي دانم تفسير آن را و مي دانم كه در چه مكان نازل شده از كوه و دشت و در چه وقت نازل شده است از شب يا روز و اشاره به سينه مبارك خود كرد و فرمود: در اينجاست علم بسيار از هر چيزى و ليكن طالبان اين علم اندكند.(2)

حدیث68: حَدَّثَنَا

الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ بُهْلُولٍ الْأَنْصَارِيُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ قُرَّةَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْمَدَنِيِّ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً يَقُولُ مَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ

ص: 151


1- . الكافي ج 2 ص442 باب اللمم ح4
2- . عيون أخبار الرضا ج ص205 باب 16 باب ما جاء عن الرضا من حديث أصحاب الرس ح1

وَ جَلَّ لِي أَنْ يُعَلِّمَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ فَكَتَبْتُهُ وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ وَ مَا كَانَ أَوْ يَكُونُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ وَ لَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حِكْمَةً وَ نُوراً لَمْ أَنْسَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً وَ لَمْ يَفُتْنِي شَيْ ءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ فَقَالَ لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ نِسْيَاناً وَ لَا جَهْلًا وَ قَدْ أَخْبَرَنِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَدِ اسْتَجَابَ لِي فِيكَ وَ فِي شُرَكَائِكَ الَّذِينَ يَكُونُونَ مِنْ بَعْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ شُرَكَائِي مِنْ بَعْدِي قَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ بِي فَقَالَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ الْآيَةَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمْ قَالَ الْأَوْصِيَاءُ مِنِّي إِلَى أَنْ يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ كُلُّهُمْ هَادٍ مُهْتَدٍ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُهُمْ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ بِهِمْ تُنْصَرُ أُمَّتِي وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ يُدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءُ وَ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَمِّهِمْ لِي فَقَالَ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحَسَنِ ثُمَّ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ ابْنٌ لَهُيُقَالُ لَهُ عَلَيٌّ وَ سَيُولَدُ فِي حَيَاتِكَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ تُكَمِّلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَمِّهِمْ لِي رَجُلًا فَرَجُلًا فَسَمَّاهُمْ رَجُلًا رَجُلًا فِيهِمْ وَ اللَّهِ يَا أَخَا بَنِي هِلَالٍ مَهْدِيُّ أُمَّتِي مُحَمَّدٌ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ مَنْ يُبَايِعُهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ أَعْرِفُ أَسْمَاءَ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ.

ص: 152

حدیث68: سليم بن قيس هلالىّ گويد: از علي(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: هيچ آيه اى از قرآن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نشد جز آن كه آن را بر من إقراء و املا فرمود و من آن را با خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را به من آموخت و از خداى تعالى خواست كه فهم و حفظ آن را به من تعليم دهد و هيچ آيه اى از كتاب خدا را فراموش نكردم و هيچ علمى را كه بر من املا فرمود و من آن را نوشتم از ياد نبردم و هر چه كه خداى تعالى به او آموخته بود از حلال و حرام و امر و نهى و آن چه كه بوده و خواهد بود از طاعت و معصيت همه را به من آموخت و من آن را حفظ نمودم و حتّى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دست خود را بر سينه ام نهاد و از خداى تعالى خواست كه قلبم را از علم و فهم و حكمت و نور آكنده سازد، چيزى از آنها را فراموش نكردم و آن چه را هم كه ننوشتم از من فوت نشد، گفتم: اى رسول خدا! آيا مى ترسى كه در آينده فراموش كنم؟ فرمود: بر تو از نسيان و نادانى نمى هراسم در حالى كه پروردگارم به من خبر داده است كه دعاى مرا در حقّ تو و شريكانت كه پس از تو خواهند بود اجابت كرده است، گفتم: اى رسول خدا! شريكان من كه پس از من خواهند بود چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه خداى تعالى آنان را قرين خود و من ساخته و فرموده است «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1)

گفتم: اى رسول خدا! آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان اوصياى من هستند تا آن كه در حوضكوثر بر من در آيند، همه آنان هادى و مهتدى هستند، هر كه آنان را فرو گذارد به ايشان ضرری نرساند، ايشان با قرآن هستند و قرآن نيز با آنان بوده و از ايشان مفارقت نكند و آنان نيز از قرآن جدا نشوند، به واسطه آنان امّتم يارى شوند و باران بر آنها ببارد و بلا از ايشان دفع گردد و دعايشان مستجاب گردد..... (2)

ص: 153


1- . النساء آیة 59
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص284 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم و أنه الثاني عشر من الأئمة ح37

حدیث69: أَيُّهَا النَّاسُ مَا كُنَّا لِنَجِيئَكُمْ بِشَيْ ءٍ إِلَّا وَ عِنْدَنَا تَأْوِيلُهُ وَ تَفْسِيرُهُ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا أَبُوكُمْ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا مَوْلَاكُمْ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا أَجِيرُكُم

حدیث69: اى مردم ما چيزى براى شما نياوريم جز اينكه تأويل و تفسير آن را به نزد خود داريم. آگاه باشيد، منم پدر شما، آگاه باشيد منم مولا و صاحب اختيار شما، آگاه باشيد منم اجير و مزدبر شما. (1)

حدیث70: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ

حدیث70: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ائمه(علیهم اسلام) از اهل بيت من هستند به آنها چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند. (2)

حدیث71: أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) بِمَكَّةَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّكَ لَتُفَسِّرُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَا لَمْ تَسْمَعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) عَلَيْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَنَا فُسِّرَ قَبْلَ أَنْ يُفَسَّرَ فِي النَّاسِ فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ سَفَرِيَّهُ وَ حَضَرِيَّهُ وَ فِي أَيِّ لَيْلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آيَةٍ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ وَ فِيمَا نَزَلَتْ فَنَحْنُ حُكَمَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ فَالشَّهَادَةُ لَنَا وَالْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَيْهِ فَهَذَا عِلْمُ مَا قَدْ أَنْهَيْتُهُ إِلَيْكَ وَ أَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ مَا لَزِمَنِي فَإِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَ إِنْ تَرَكْتَ فَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ.

حدیث71: يعقوب بن جعفر گفت: در خدمت حضرت ابوالحسن(علیه السلام) در مكه بودم مردى به ايشان گفت شما از قرآن تفسيرهائى مى كنيد كه شنيده نشده. امام(علیه السلام)

ص: 154


1- . الأمالي للمفيد ص 353 المجلس الثاني و الأربعون ح3
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص662 باب 58 باب في نوادر الكتاب

فرمود: قرآن بر ما نازل شده قبل از مردم و پيش از مردم براى ما تفسير شده ما به حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و آياتى كه در سفر و آياتى كه در حضر نازل شده و در كدام شب چقدر آيه نازل شده و در باره چه كس و چه چيز نازل گرديده عارف هستيم ما حكماى خدا در زمين و گواهان او در ميان مردم هستيم اين آيه اشاره به همين مطلب است «سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ»(1) گواهى از ماست و پرسش از مردم، اين علمى بود كه به تو اطلاع دادم اگر قبول نمودى بر اين نعمت سپاسگزارى كن و اگر رد كردى خداوند بر هر چيز گواه است.(2)

ص: 155


1- . الزخرف آیة 19
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص198 باب8 باب في أن عليا علم كلما أنزل على رسول الله في ليل أو نهار أو حضر أو سفر و الأئمة من بعده ح4

باب هفتم: واسطه فیض مخلوقات

ص: 156

عالم هستی آفریده نشد مگر بخاطر ایشان

حدیث1: وَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَال: ...نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ وَ حُجَّةُ الْمَعْبُود

حدیث1: امام صادق(علیه السلام): ما سبب ایجاد مخلوقات و حجت خدائیم.(1)

حدیث2: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام): قَالَ اللَّه تَبَارَکَ وَ تَعَالَی:... مِنْ أَجْلِكُمْ ابْتَدَأْتُ خَلْقَ مَا خَلَقْت وَ أَنْتُمْ خِيَارُ خَلْقِي... وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عُلُوِّ شَأْنِي لَوْلَاكَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهَادُونَ الْمَهْدِيُّونَ الرَّاشِدُونَ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا الْمَكَانَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا خَلْقاً يَعْبُدُنِي.

حدیث2: امام باقر(علیه السلام) در حدیث زیبایی فرمودند: خداوند متعال فرموده: به خاطر شما اهل بیت(علیهم اسلام) آغاز نمودم خلقت آن چه را که خلق نمودم شما برگزیدگان خلقید... به عزت و جلال و مقام والايم سوگند كه اگر تو و علي(علیه السلام) و عترت هادى و مهدى و راهنمايت نبود بهشت و جهنم و مكان و زمين و آسمان و ملائكه و هيچ موجودى را نمى آفريدم كه مرا بپرستد.(2)

حدیث3: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): قَالَ اللَّهُ تَعَالَی خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ لِأَجْلِهِمْحدیث3: امام صادق(علیه السلام): خداوند متعال فرموده: دنیا و آخرت را به خاطر ائمهﻱ معصومین(علیهم اسلام) خلق نمودم.(3)

حدیث4: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام): يَا جَابِرُ إِنَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَكَانٍ وَ مَنْزِلَةٍ رَفِيعَةٍ فَلَوْ لَا نَحْنُ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ تَعَالَى سَمَاءً وَ لَا أَرْضاً وَ لَا جَنَّةً وَ لَا نَاراً وَ لَا شَمْساً وَ لَا قَمَراً وَ لَا جِنّاً وَ لَا إِنْساً وَ يْحَكَ يَا جَابِرُ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ يَا جَابِرُ بِنَا وَ اللَّهِ

ص: 157


1- . بحارالأنوار: ج26 ص259 باب 5 جوامع مناقبهم و فضائلهم ح37.
2- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 2 ص373 باب الثاني و العشرون و أربعمائة أنه - عليه السلام ولي الله، مكتوب على المكان و سرادقات العرش و أطراف السماوات، و الجنة و النار و الهواء و أطراف الأرض ح611
3- . مشارق انوارالیقین ص237 فصل اسم علي و محمد عليهما السلام على كل شي ء.

أَنْقَذَكُمُ اللَّهُ وَ بِنَا نَعَشَكُمْ وَ بِنَا هَدَاكُمْ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ دَلَلْنَا لَكُمْ عَلَى رَبِّكُم

حدیث4: امام باقر(علیه السلام) در حدیث زیبایی فرمودند: اگر ما نبودیم خداوند آسمان و زمین، بهشت و جهنّم، خورشید و ماه و جن و انس را خلق نمی کرد. جابر! ما را با هيچ كس مقايسه نكنید به خدا قسم به وسيله ما خدا شما را نجات داد و ما واسطه هدايت شما شديم و شما را به خدا راهنمائى كرديم.(1)

حدیث5: أَقُولُ قَالَ الشَّيْخُ حَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمُحْتَضَرِ، رَوَى بَعْضُ عُلَمَاءِ الْإِمَامِيَّةِ فِي كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ إِلَى سَوَاءِ الطَّرِيقِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ:... قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام):...لِأَجْلِنَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّار

حدیث5: امیرالمومنین(علیه السلام):... خداوند به خاطر ما آسمان و زمین، عرش و کرسی، و بهشت و جهنم را خلق نموده است.(2)

انبیاء و ملائکه خلق نشدند مگر بخاطر ایشانحدیث6: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): لَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا الْأَنْبِيَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَة قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنَحْنُ أَفْضَلُ أَمِ الْمَلَائِكَةُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ نَحْنُ أَفْضَلُ خَيْرُ خَلِيقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِيطِ الْأَرْضِ وَ خِيَرَةُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ كَيْفَ لَا نَكُونُ خَيْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِيدِهِ فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِيلَ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّه

حدیث6: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): اگر ما نبودیم خداوند بهشت و جهنّم و انبیاء و ملائکه را خلق نمی نمود. علی(علیه السلام) فرمود: من گفتم: يا رسول اللَّه پس ما از ملائكه

ص: 158


1- . نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام ص 267 الباب الخامس في معجزات و أعلام عليّ بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام خبر الخيط، معروف مشهور .....
2- . بحارالانوار ج27 ص38 باب 14 أنهم عليهم السلام سخّر لهم السحاب و يسّر لهم الأسباب ح5

برتريم. فرمود: يا على! ما بهتر از تمام خلايق خدا در زمين هستيم و بهتريم از ملائک مقرب و چطور از آن ها بهتر نباشيم با اين كه ما بر آن ها در معرفت و شناخت خدا و توحيد سبقت گرفتيم آن ها به وسيله ما خدا را شناختند و پرستش كردند و راه را يافتند به سوى شناخت خدا. (1)

خداوند به مخلوقاتش رݢݢݢݢݢݢݢݢݢݢوݢݢݢݢݢݢݢݢݢزݢݢݢݢݢݢݢݢی نمی دهد مگر ݢݢݢݢݢݢݢݢݢبه خاطر ݢݢݢݢݢݢݢائمه اطهار

حدیث7:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ الْكَرَاجُكِيُّ فِي كَنْزِ الْفَوَائِدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... أَنَّ أَبَا حَنِيفَةَ أَكَلَ طَعَاماً مَعَ الْإِمَامِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَلَمَّا رَفَعَ يَدَهُ مِنْ أَكْلِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا مِنْكَ وَ مِنْ رَسُولِكَ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ جَعَلْتَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً فَقَالَ لَهُ وَيْلَكَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَقُولُ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ(صلی الله علیه و آله)

فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي مَا قَرَأْتُهُمَا قَطُّ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا سَمِعْتُهُمَا إِلَّا فِي هَذَا الْوَقْتِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

بَلَى قَدْ قَرَأْتَهُمَا وَ سَمِعْتَهُمَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِيكَوَ فِي أَشْبَاهِكَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها وَ قَالَ كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ

حدیث7: روزی ابوحنیفه همراه امام صادق(علیه السلام) غذا می خورد، وقتی حضرت دست از خوردن کشیدند فرمودند: سپاس و ستایش سزاوار خداوندی است که پروردگار جهانیان است، خداوندا! این نعمت از تو و از رسول توست. ابوحنیفه گفت: آیا برای خدا شریک قرار می دهی؟ حضرت فرمود: وای بر تو، خدای تبارک

ص: 159


1- . بحارالأنوار: ج26 ص349 باب 8 فضل النبي و أهل بيته صلوات الله عليهم على الملائكة و شهادتهم بولايتهم ح23.

و تعالی فرموده:«وَ

لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ»(1) و چقدر خوب بود اگر ایشان به آن چه خدا و رسول او به آن ها مرحمت کرده راضی و خشنود بوده و می گفتند: خدا ما را کفایت می کند، و به زودی خدا و رسولش از بزرگواری و فضل خود به ما عطا خواهند کرد. و همچنین می فرماید: «وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ»(2) در مقام انتقام جویی برنیامدند مگر بعد از آن که خدا و رسول ایشان را از فضل و بخشش خود بی نیاز کردند. ابوحنیفه گفت: گویا این دو آیه را از کتاب خدا تا کنون نخوانده و آن را نشنیده بودم. حضرت فرمود: این دو آیه را خوانده ای و شنیده ای، و لکن درباره تو و امثال تو این آیه نازل شده «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(3) یا بر دل هایشان قفل زده شده که در نتیجه چیزی در آن وارد نمی شود. و این آیه را فرموده: «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْما كانُوا يَكْسِبُونَ»(4)

این طور نیست، بلکه بر دل های آن ها به خاطر اعمالی که انجام داده اند پرده کشیده شده. (5)

به خاطر ایشان رحمت از آسمان و زمین نازل می گردد

حدیث8: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ حُمَيْدِ بْنِ الْمُثَنَّى الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُول:.... وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَة

حدیث8: امام باقر(علیه السلام): ...به خاطر ما اهل بیت(علیهم اسلام) رحمت نازل شود.(6)

حدیث9:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَارُودِ الْعَبْدِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:....

ص: 160


1- . توبه آیهﻱ59.
2- . توبه آیهﻱ74.
3- . محمّدo آیهﻱ24.
4- . مطففین، آیهﻱ14.
5- . وسائل الشيعة ج 24 ص 351 باب 56 باب استحباب التسمية و التحميد في أول الأكل و في أثنائه لا الصمت ..... ص : 348 ح30752، بحارالانوار ج47 ص240 باب 7 مناظراته ع مع أبي حنيفة و غيره من أهل زمانه و ما ذكره المخالفون من نوادر علومه ح25،
6- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص 206 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ح20، بحارالانوار ج26 ص248 باب 5 جوامع مناقبهم و فضائلهم ح19

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام):...بِهِمْ يَعْمُرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يَرْزُقُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ نَزَلَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْض

حدیث9: امیرالمومنین(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: ... به خاطر ایشان خداوند بِلادَش را آباد کرده و به بندگانش روزی دهد و به خاطر ایشانسرزمین ها را آباد و به خاطر ایشان برکات را از زمین خارج کند.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)

عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ:

عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي وَ دَيَّانُ دِينِي أُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي وَ يَدْعُونَ إِلَى سَبِيلِي بِهِمْ أَدْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ عِبَادِي وَ إِمَائِي وَ بِهِمْ أُنْزِلُ رَحْمَتِي.

حضرت رضا(علیه السلام) نقل كرد از علي بن ابى طالب(علیه السلام) كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: به من جبرئيل(علیه السلام) از جانب خدا پيغام آورد كه علي بن ابى طالب(علیه السلام) حجت من در ميان مردم و به پاى دارنده دين منست، از نژاد او خارج مي كنم پيشوايانى را كه امر مرا به پا مي دارند و به راه من مردم را دعوت مي كنند به وسيله آنها عذاب را از مرد و زن برطرف مي كنم و به وسيله ايشان رحمت خود را نازل مى نمايم. (2)

ص: 161


1- . کمال الدین: ج1 ص260 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح5
2- .[2] الأمالي للصدوق ص544 المجلس الحادي و الثمانون ح7

ائمه اطهار معادن خیرفی الزیارة الجامعه: إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه

در زیارت جامعهﻱ کبیره آمده: اگر از خیر، اسمی به میان آید شما، اول آن، ریشه آن، شاخه آن، معدن آن، جایگاه آن، و آخر آن باشید.(1)

حدیث10: قَالَ الْحَسَنُ(علیه السلام):...فَأَمَّا نَحْنُ فَأَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْكَرَامَةِ وَ مَوْضِعُ الْخِيَرَة

حدیث10: امام مجتبی(علیه السلام): ما اهل بیت(علیهم اسلام) رحمت و معدن کرامت و جایگاه خیر و خوبی ها هستیم. (2)

رفع گرفتاری ها به برکت و جود ایشان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدِ(صلی الله علیه و آله) الْكَهْفِ الْحَصِينِ، وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ، وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ، وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ.

امام سجاد(علیه السلام) در ضمن دعایی پر معنا فرمودند: خدایا! درود و رحمت را بر محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) که پناه گاهی مستحکم، فریادرس مضطرّین، پناه فراریان، و پشتوانه چنگ زنندگان به ایشان هستند بفرست.(3)

حدیث11: فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ الدَّلَّالُ قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ القرار [الْقَزَّازُ] قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ السَّرَّاجُ قَالَ وَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُسَعِيدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ هُوَ

ص: 162


1- . من لایحضره الفقیه: ج2 ص616 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّة.
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج: ج1 ص280 مفاخرة الحسن بن علي على معاوية و مروان بن الحكم و المغيرة بن شعبة و الوليد بن عقبة و عتبة بن أبي سفيان، بحار الأنوار ج 44 ص 94 باب 20 سائر ما جرى بينه صلوات الله عليه و بين معاوية و أصحابه ..... ص : 70 ح8
3- . المزار، محمّد بن المشهدي: ص401 الباب في شهر شعبان، ما يقال كل يوم منه.

يَقُول... أَمْنٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ أَمَانٌ لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِم

حدیث11: امام باقر(علیه السلام): اهل بیت(علیهم اسلام) محلی امن برای پناهنده شدن و تکیه کردن بوده، و هر که به ایشان متمسک شود در امان خواهد بود.(1)

فی الزیارة الجامعه:...لَائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ

در زیارت جامعه کبیره می گوییم: ...من پناهنده و پناه برنده به قبرهای شما اهل بیت هستم و از خداوند به واسطه شما طلب شفاعت می کنم(2)

حدیث12: وَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»(3)

حدیث12: امام رضا(علیه السلام): هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد از ما کمک و یاری بجوئید، و این همان گفتار خدای متعال است که فرمود «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» Sبرای خدا اسماء نیکوئی است پس او را به آن نام ها بخوانید.R(4)ائمه اطهار(علیهم اسلام) مایه رحمتند برای مخلوقات

حدیث13: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً مِنْ رَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ مِنْ نُورِهِ وَ رَحْمَتِهِ مِنْ رَحْمَتِهِ لِرَحِمْتِهِ فَهُمْ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ بِإِذْنِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى مَا أَنْزَلَ مِنْ عُذْرٍ أَوْ نُذْرٍ أَوْ حُجَّةٍ فَبِهِمْ يَمْحُو السَّيِّئَاتِ وَ بِهِمْ يَدْفَعُ الضَّيْمَ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الرَّحْمَةَ وَ بِهِمْ يُحْيِي

ص: 163


1- . اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص318 باب121 الباب فيما نذكره عن أحمد بن محمد الطبري من كتابه الذي أشرنا إليه في تسمية مولانا علي ع بأمير المؤمنين و ولي المؤمنين و وصي رسول رب العالمين ح1، بحار الأنوار ج 23 ص 246 باب 13 أن مودتهم أجر الرسالة و سائر ما نزل في مودتهم ح16
2- . من لایحضر الفقیه ج2 ص609 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّة.
3- . الاعراف آیة 180
4- . الاختصاص: ص252 في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 5 ص 228 باب 35 باب استحباب التوسل في الدعاء بمحمد و آل محمد ح5758، بحار الأنوار ج 91ص 22 باب 28 الاستشفاع بمحمد و آل محمد في الدعاء و أدعية التوجه إليهم و الصلوات عليهم و التوسل بهم صلوات الله عليهم ح17

مَيِّتاً وَ بِهِمْ يُمِيتُ حَيّاً وَ بِهِمْ يَبْتَلِي خَلْقَهُ وَ بِهِمْ يَقْضِي فِي خَلْقِهِ قَضِيَّتَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ الْأَوْصِيَاءُ.*

حدیث13: محمد بن مسلم گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: خداوند را خَلقی است از رحمتش، ایشان را از نور و رحمت خود خلق کرده تا رحمت او را ظاهر کنند، آنان دیده بینای الهی، گوش شنوای پروردگار و زبان گویای او در میان مردمانند، و امین او هستند بر آن چه نازل کرده از عُذر یا هشدار یا بُرهان، به خاطر آنان گناه بندگانش را آمرزیده و ظلم را برطرف کرده و رحمتش را نازل می کند. به سبب ایشان مرده را زنده کرده و زنده را می میراند، و به وسیلهﻱ آنان آفریدگانش را امتحان کرده و امورش را در میان بندگانش اجرا می کند. عرضه داشتم: فدای تو گردم، آن ها کیستند؟ فرمود: اوصیاء.(1)

و آیا اوصیاء غیر از امامان ما هستند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دستور داده آن ها را بشناسیم و کسی که بمیرد و امامش را نشناسد مرگ او، مرگ درحال کفر و انکار است، و در احادیث بسیار فرموده اند: مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة هرکه بمیرد در حالی که امامش را نشناخته، به مرگ جاهلیت مرده.(2)

بواسطه ایشان اعمال مردم پذیرفته می گردد

حدیث14: قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُول يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِهِ وَ خَلَقَ شِيعَتَنَا مِنَّا وَ سَائِرُ الْخَلْقِ فِي النَّارِ بِنَا يُطَاعُ اللَّهُ وَ بِنَا يُعْصَى يَا مُفَضَّلُ سَبَقَتْ عَزِيمَةٌ مِنَ اللَّهِ أَنَّهُ لَا يَتَقَبَّلُ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِنَا وَ لَا يُعَذِّبُ أَحَداً إِلَّا بِنَا فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ حَلَّلْنَا عَنِ اللَّهِ وَ

ص: 164


1- . التوحید: ص167 باب24 معنى العين و الأذن و اللسان ح1، معاني الأخبار ص16 باب معاني ألفاظ وردت في الكتاب و السنة في التوحيد ح10، بحار الأنوار ج 26 ص240 باب 5 جوامع مناقبهم و فضائلهم ح2 مقصود از اوصیا چهارده معصومb می باشد.
2- . المحاسن ج 1 ص154 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح78

حَرَّمْنَا عَنِ اللَّهِ لَا نَحْتَجِبُ عَنِ اللَّهِ إِذَا شِئْنَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قَلْبَ وَلِيِّهِ وَكْراً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شِئْنَا

حدیث14: مفضّل بن عمر گفت امام صادق(علیه السلام) فرمود: مفضّل! خداوند ما را از نور خود آفريد و شيعيان ما را از ما آفريد بقيه مردم در آتشند به وسيله ما خدا اطاعت مى شود و به وسيله ما معصيت مي گردد مفضل خدا تصميم غير قابل برگشت گرفته كه از كسى عملى را نپذيرد مگر به واسطه ما و كسى را معذب ننمايد مگر به واسطه ما ما باب اللَّه و حجت و امين او بر خلق و خزينه دار او در آسمان و زمين هستيم از جانب خدا حلال مي كنيم و به دستور او حرام مي نمائيم بين ما و خدا پرده اى نيست وقتى بخواهيم اين آيه اشاره به همان است «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» و اين فرمايش پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز ناظر برهمين مطلب است إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قَلْبَ وَلِيِّهِ وَكْراً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شِئْنَا خداوند دل ولىّ خود را آشيانه اراده خويش قرار داده هر گاه او بخواهد ما نيز مى خواهيم.(1)

فی الدعاء الندبه:...وَ اجعَل صَلوتَنا بِهِ مُستَجابًا وَ اجعَل اَرزاقَنا بِهِ مَبسُوطَةً وَ هُمُومَنا بِهِ مَکفِیَّةِ وَ حَوائِجَنا مَقضِیَّةً وَ اَقبِل اِلَینا بِوَجهِکَ الکَریمِ وَ اقبَل تَقَرُّبَنا اِلَیکَ وَ انظُر اِلَینا نَظرَةً رَحیمَةً

و در فرازهای پایانی دعای ندبه می خوانیم: (خدایا) به واسطه آن حضرت نماز ما را مقبول و گناهان مارا آمرزیده و دعای ما را مستجاب ساز و به وسیله او روزی ما را با وسعت وافِر نما و به وسیله او غم و اندوه ما را کفایت کن و به وسیله او حاجت های مارا برآورده فرما و به سوی ما رو آور به روی با کرامتت و تقّرب و توسل ما را به درگاهت بپذیر و به ما نظر رحمتی بفرما.

ص: 165


1- .[1] تفسير فرات الكوفي ص 529 [سورة الإنسان(76): آية 30] ح681، بحارالانوار ج26 ص256باب5 جوامع مناقبهم و فضائلهم ح32

سبب حیات و زندگانی خلائق

حدیث15: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):...جَعَلَهُمُ اللَّهُ حَيَاةً لِلْأَنَام*

حدیث15: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: خداوند اهل بیت(علیهم اسلام) را سبب حیات و زندگانی خلائق قرارداده.(1)

حفظ عالم از نابودی به یُمن وجود ایشانحدیث16: قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَالِمِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):.... بِهِمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِه

حدیث16: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: خداوند به سبب اهل بیت(علیهم اسلام) آسمان را بر زمین بر افراشته و نگاه داشته.(2)

حدیث17: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السنائي [السِّنَانِيُ] رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الصَّقْرِ الْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ:...وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا

ص: 166


1- . الکافی ج1 ص204 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح2
2- . الاختصاص ص224 حديث في الأئمة، بحار الأنوار ج 36 ص 370 باب 41 نصوص الرسول ص عليهم عليهم السلام ح234

بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا

حدیث17: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا می فرمایند:...خداوند به واسطه ما آسمان را نگهداشته كه بر زمين فرو نريزد مگر به اذن و اجازه او و به وسيله ما زمين را نگهداشته كه اهلش را تكان ندهد باران به واسطه ما مى بارد و رحمت به واسطه ما گسترش می يابد و زمين نعمت هاى خود را خارج مي كند. اگر نباشد راهنمائى از ما خانواده زمين اهلش را فرو مي برد.(1)

دفع عذاب از اهل زمین به واسطه ایشانحدیث18: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَالِمِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ قال النبی(صلی الله علیه و آله): وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّ وَصِيِّي لَأَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّهُ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ بَعْدِي بِهِمْ يَحْبِسُ اللَّهُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبَالَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ بِهِمْ يَسْقِي خَلْقَهُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ النَّبَات

حدیث18: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): به حقّ کسی که مرا به رسالت برانگیخت و بهترین خَلق خود قرار داد، وصی و جانشین من برترین اوصیاست، او حجت خدا بر بندگان و جانشین او در میان مخلوقات بوده، و فرزندان او پیشوایان هدایت کننده اند، به

ص: 167


1- . الأمالي للصدوق ص186 المجلس الرابع و الثلاثون 34 ح15، بحارالانوار ج26 ص6 باب 1 الاضطرار إلى الحجّة و أن الأرض لا تخلو من حجّة ح10.

واسطهﻱ ایشان از اهل زمین عذاب را منع کرده، و به سبب آن ها آسمان ها را حفظ کند، و به خاطر ایشان کوه ها را نگاه دارد، و بندگان را از باران رحمت خود سیراب کند، و به برکت ایشان گیاهان را از زمین خارج کرده و می رویاند.(1)

حدیث19: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَبِي الْحَسَنِ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ طَرِيفٍ جَمِيعاً عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ وَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ الْحَسَنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:....

أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً، بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ، وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ، وَ أَرْفَعُ عَنْهُمُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَال*حدیث19: امام باقر(علیه السلام): خداوند می فرماید: آن ها (ائمه(علیهم اسلام)) حقّیقتاً اولیای من بوده، به خاطر ایشان هر فتنهﻱ کور ظلمانی را دفع می کنم و به خاطر ایشان زلزله ها را برطرف می سازم، و به خاطر ایشان گناهان و غل و غش ها را می زدایم.(2)

حدیث20: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِ قَالَ: قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ قَبْرِي بِسُرَّ مَنْ رَأَى أَمَانٌ لِأَهْلِ الْجَانِبَيْنِ.

حدیث20: امام حسن عسکری(علیه السلام): همانا قبر من در سامراء برای دو گروه (دوست و

دشمن) امانست.(3)

ص: 168


1- . الاختصاص: ص224 حديث في الأئمة. بحار الأنوار ج 36 ص 370 باب 41 نصوص الرسول ص عليهم عليهم السلام ح234
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص 311 باب 28 باب ذكر النص على القائم ع في اللوح الذي أهداه الله عز و جل إلى رسوله ص و دفعه إلى فاطمة ع فعرضته على جابر بن عبد الله الأنصاري حتى قرأه و انتسخه و أخبر به أبا جعفر محمد بن علي الباقر ع بعد ذلك ح1 الإمامة و التبصرة: ص105 باب في ذكر حديث اللّوح، و انّ الامام الثاني عشر هو الحجّة ابن الحسن العسكري ح92.
3- . وسائل الشیعه ج14 ص572 باب90بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَارَةِ الْهَادِي وَ الْعَسْكَرِيِّ وَ الْمَهْدِيِّ ع مِنْ دَاخِلٍ أَوْ خَارِج ح19843

حدیث21: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ وَ لَا يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْض*

حدیث21: امام عسکری(علیه السلام): ای احمد! به راستی که خداوند متعال از روزی که حضرت آدم(علیه السلام) را آفرید تا روز رستاخیز زمین را از وجودحجّت خود خالی نگذارده و نخواهد گذارد. حجّتی که به برکت وجود او بلا و گرفتاری ها از ساکنان زمین دفع شده به وسیلهﻱ او باران می بارد و گیاهان از زمین بیرون می آید.(1)

و در هر حال انسان مشمول احسانی از طرف آن ها یا دفع بلائی به سبب آنهاست، زیرا تیرهای حوادث روزگار پیاپی پرتاب می شوند و بدی های دوران همواره فرود می آیند و به عنایت اهل بیت(علیهم اسلام) است که از او دفع شده و بر طرف می گردد، و اگر کسی این نعمت ها و لطف ها که درباره اش به واسطه آن ها می شود به یاد داشته باشد و فراموش نکند به روشنی درک می کند که آن ها نزد او از خودش محبوب تر و دوست داشتنی تر هستند.

دفع بلا از شیعیان و دوستانشان به واسطه ایشان

حدیث22: قَالَ صَاحِبُ الزَّمَانِ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام):...أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي

ص: 169


1- . کمال الدین ج2 ص384 باب38 ما روي عن أبي محمد الحسن بن علي العسكري من وقوع الغيبة بابنه القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح1.

حدیث22: امام زمانf: من آخرین وصی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هستم به وسیلهﻱ من بلاها و فتنه ها از آشنایان و شیعیانم دفع و برطرف خواهد شد.(1)

حدیث23: قَالَ صَاحِبُ الزَّمَانِ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام): نَحْنُ وَ إِنْ كُنَّا نَائِينَ بِمَكَانِنَا النَّائِي عَنْ مَسَاكِنِ الظَّالِمِينَ حَسَبَ الَّذِي أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَ لِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِينَ فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم...إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءحدیث23: در نامه ای که از ناحیه مقدسه به شیخ مفید صادر شده آمده است: ما گرچه در جایی دور از محل سکونت ستمگران اقامت کردیم، و این به خاطر آنست که خدای تعالی مصلحت ما و مصلحت شیعیان ما را در این دیده است، ولی با این وجود ما به اخبار شما آگاهیم و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.... ما در رسیدگی به شما کوتاهی نکرده و یادتان از خاطر ما نمی رود زیرا اگر جز این بود بلاها بر شما فرود آمده و دشمنان ریشه شما را می کندند.(2)

واسطه بین مردم و خداوند

حدیث24: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى الْأَزْدِيُّ: أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ

مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ: نَحْنُ

السَّبَبُ

ص: 170


1- . کمال الدین ج2 ص441 باب43 ذكر من شاهد القائم ع و رآه و كلمه ح12.
2- . الاحتجاح ج2 ص497 ذكر طرف مما خرج أيضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهية و غيرها في التوقيعات على أيدي الأبواب الأربعة و غيرهم

بَيْنَكُمْ

وَ بَيْنَ اللَّهِ

محمّد بن مثنى ازدى گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود: ما سبب و واسطه بين شما و خدا هستيم. (1)

ص: 171


1- . الأمالي للطوسي ص157 [6] المجلس السادس ح12

باب هشتم: قوام زمین وابسته به وجود امامست

ص: 172

قوام زمین وابسته به وجود امامست

حدیث1: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا.

حدیث1: حسين بن ابى العلاء گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آیا زمين بدون امام(علیه السلام) باقى مي ماند؟ فرمود: نه. (1)

حدیث2: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَتَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ*حدیث2: ابوحمزه می گوید خدمت امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آیا زمین بدون امام(علیه السلام) باقی می ماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام(علیه السلام) باشد فرو می رود.(2)

حدیث3: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه

حدیث3: امام باقر(علیه السلام) فرمود چنانچه امام(علیه السلام) از زمين بر گرفته شود زمين با اهلش مضطرب گردد همچون دريا.(3)

حدیث4: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْعُصْفُرِيِ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنَا حُجَّةً

ص: 173


1- . الکافی ج1 ص178 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح4
2- . الکافی ج1 ص179 کتاب الحجة باب 5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح10.
3- . الکافی ج1 ص179 کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح12

فِي أَرْضِهِ وَ أَمَاناً فِي الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ لَنْ يَزَالُوا فِي أَمَانٍ مِنْ أَنْ تَسِيخَ بِهِمُ الْأَرْضُ مَا دُمْنَا بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُهْلِكَهُمْ وَ لَا يُمْهِلَهُمْ وَ لَا يُنْظِرَهُمْ ذَهَبَ بِنَا مِنْ بَيْنِهِمْ وَ رَفَعَنَا اللَّهُ ثُمَّ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ أَحَبَ.

حدیث4: امام باقر(علیه السلام): اگر روزی زمین بدون امام و پیشوایی که از ما اهل بیت(علیهم اسلام) است بماند اهل خود را فرو می بلعد و خداوند آنان را به سخت ترین شکل عذاب می کند خداوند ما را حجت در روى زمين قرار داده و امان براى اهل زمين هستيم تا وقتى ما در ميان آن ها باشيم از فرو بردن در امان هستند. اگر خدا تصميم بگيرد كه مردم را هلاك كند و مهلت به ايشان ندهد ما را از ميانآن ها بر مي دارد و بلند مى كند آنگاه آنچه بخواهد و دوست داشته باشد انجام مى دهد. (1)

حدیث5:

أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ سَعْدٍ وَ الْحِمْيَرِيِّ مَعاً عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ فِي حَالِ اسْتِقَامَتِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَمْضِي الْإِمَامُ وَ لَيْسَ لَهُ عَقِبٌ قَالَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ قُلْتُ فَيَكُونُ [مَا ذَا] قَالَ لَا يَكُونُ إِلَّا أَنْ يَغْضَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ فَيُعَاجِلَهُمْ.*

حدیث5: زراره گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آيا ممكن است امام(علیه السلام) از دنيا برود با اينكه فرزندى نداشته باشد؟ فرمود: نه چنين چيزى امكان ندارد عرضه داشتم: ممكن است روى زمين امام(علیه السلام) وجود نداشته باشد فرمود: نه مگر خداوند بخواهد بر مردم خشم بگيرد و طومار زندگى آن ها را در هم نوردد.(2)

حدیث6: أَبِي عَنْ سَعْدٍ وَ الْحِمْيَرِيِّ مَعاً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهَا حُجَّةٌ عَالِمٌ إِنَّ الْأَرْضَ

ص: 174


1- . كمال الدين ج 1 ص 204 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح14
2- . كمال الدين ج 1 ص 204 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح13

لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِكَ.*

حدیث6: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: زمين هرگز خالى از حجت دانائى نيست دوام و بقاى زمين به همان حجت است و مردم را جز اين صلاحی نيست. (1)

حدیث7: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَعَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ «ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ»

حدیث7: امام باقر(علیه السلام) در روایتی زیبا در پاسخ به علّت نیاز مردم به پیامبر و امام(علیه السلام) فرمود: برای این که دنیا به سامان ماند چه آن که خداوند عزّوجل با وجود پیامبر یا امام(علیه السلام) در روی زمین عذاب را از زمینیان برمی دارد خداوند در قرآن كريم مي فرمايد «ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» خداوند هرگز آن ها را عذاب نمي كند تا وقتى تو (پيغمبر) ميان آن ها باشى.(2)

حدیث8: أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِكِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ بِنَا يُنْزِلُ الْغَيْثَ وَ يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ

لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه

ص: 175


1- . كمال الدين ج 1 ص203 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح7
2- . علل الشرائع ج 1 ص123 باب 103 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى النبي و الإمام ح3

حدیث8: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: ما حجت خدا هستيم در روى زمين و خليفه او در ميان بندگان و امين اسرار خدا و كلمه تقوى و دستاويز محكم و گواهان خدا و نشانه هاى او در ميان مردم، به واسطه ما خداوند آسمان ها و زمين را از ريزش نگه مي دارد به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا پراكنده مى گردد، به راستی زمين خالى از رهبرى از ما خانواده نخواهد بود چه ظاهر و آشكار باشد يا پنهان و ترسان اگر يك روز خالى از حجت باشد اهلش را فرو مى برد مانند دريا. (1)حدیث9:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ لَهُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِي آخِرِه لَوْ لَا مَنْ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ لَنَفَضَتِ الْأَرْضُ مَا فِيهَا وَ أَلْقَتْ مَا عَلَيْهَا إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو سَاعَةً مِنَ الْحُجَّة*

حدیث9: زراره از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه آن جناب در ضمن گفتارى فرمودند: اگر نباشد روى زمين حجت خدا آنچه بر روى زمين است به لرزش مى افتند و همه را پرت مي كند، زمين لحظه ای خالى از حجت نيست.(2)

حدیث10: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَال: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ*

حدیث10: در حدیثی بسیار زیبا ابى حمزه گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آیا زمين بدون امام(علیه السلام) مى ماند؟ فرمود: اگر زمين بى امام(علیه السلام) شود، فرو رود، (اهل خود را در خود كشد و هلاك كند).(3)

ص: 176


1- . كمال الدين ج 1 ص202 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح6
2- .[1]كمال الدين ج 1 ص 202 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح4
3- . علل الشرائع ج 1 ص 196 باب153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ..... ح5

حدیث11: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت*

حدیث11: محمد بن فضيل گويد: به امام رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: زمين بى امام(علیه السلام) به جا مى ماند؟ فرمود: نه، عرضه داشتم: از امام صادق(علیهالسلام) به ما روايتى رسيده است كه زمين بى امام(علیه السلام) نماند مگر آن كه خدا بر مردم زمين يا بر بندگان خود خشم گيرد، فرمود: در اين صورت به جا نماند و فرو ريزد.(1)

حدیث12: وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ، وَ نَحنُ أَمانٌ لِأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ، وَ لَوْلَانَا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِها

حدیث12: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی فرمودند: ما ائمه مسلمین، حجت خدا بر اهل عالم و امان برای اهل آسمان ها و زمین هستیم، اگر ما نبودیم زمین ساکنانش را زیر و رو می کرد.(2)

حدیث13: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ الدِّينَوَرِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَال: سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) فَقُلْتُ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ

فَقَالَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا*

حدیث13: در روایتی دیگر آمده است سلمان بن جعفر جعفرى گفت: از امام رضا(علیه السلام) پرسيدم: آيا زمين خالى از حجت مى شود؟ فرمودند: اگر دنيا يك چشم

ص: 177


1- . الکافی کتاب الحجة باب5 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة ح11
2- . مشارق ص85 فصل علي عليه السّلام الإمام المبين

برهم زدن خالى از حجت باشد زمين اهلش را فرو مى برد. (1)

حدیث14:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين.

حدیث14: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: احتیاج مردم به پیامبر و امام(علیه السلام) در چه چیزی است؟ حضرت فرمودند: برای پایداری عالم زیرا خداوند متعال عذاب را از اهل عالم با وجود پیامبر یا امام(علیه السلام) باز می دارد. خدای تعالی می فرماید«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ»(2) تا تو در میان آنان هستی خداوند آن ها را عذاب نمی کند و

ص: 178


1- .[3]علل الشرائع ج 1 199 باب 153 باب العلة التي من أجلها لا تخلو الأرض من حجة الله عز و جل على خلقه ح21
2- . سوره مبارکه انفال آیه 33

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ستارگان امان اهل آسمانند و اهل بیتم امان اهل زمین اند. اگر ستاره از بین بروند بلاها بر اهل آسمان هجوم می آورد. و اگر زمین از اهل بیت من خالی باشد ناملایمات مردم را احاطه می کند. مقصود پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اهل بیتش امامانی هستند که خداوند متعال اطاعت آن ها را قرین اطاعت خود کرده و آنان معصوم و پاکیزه اند، و هرگز گناه و معصیت نکرده و مورد تایید و توفیق و تسدید خدایند. خداوند به خاطر ایشان به بندگانش روزی می دهد و شهرهایش را آباد می کند و به واسطه آنان قطراتباران را از آسمان فرو می فرستد، و برکات را از زمین بیرون آورده و گناهکاران را مهلت داده و در عذاب و عقوبت آنان تعجیل نمی کند(1)

حدیث15: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُول: لَمْ تَخْلُو الْأَرْضُ مُنْذُ كَانَتْ مِنْ حُجَّةٍ عَالِمٍ يُحْيِي فِيهَا مَا يُمِيتُونَ مِنَ الْحَقِّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»*

حدیث15: امام صادق(علیه السلام): زمين از ابتدا خالى از حجت عالم و دانائى نبوده كه احياى دستوراتى كه مردم به دست فراموشى سپرده اند و از بين رفته بنمايد بعد آن جناب اين آيه را تلاوت نمود«يُرِيدُونَ

لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ

الْكافِرُونَ»(2)

حدیث16:

أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ سَعْدٍ وَ الْحِمْيَرِيِّ مَعاً عَنِ الْيَقْطِينِيِّ وَ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ مَعاً عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ وَ ابْنِ فَضَّالٍ مَعاً عَنْ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ

مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً

ص: 179


1- . علل الشرایع ج1ص123 باب103 العلة التي من أجلها يحتاج إلى النبي و الإمام ح1
2- .[2]كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص 221 باب 22 باب اتصال الوصية من لدن آدم ع و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة ح4.

لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه

حدیث16: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اگر امام(علیه السلام) يك ساعت در روى زمين نباشند زمين ساكنان خود را فرو مي برد، همان طور كه دريا انسان را با امواج خروشان غرق مي نمايد.(1)تذکر: پس یکی دیگر از ضرورت های وجود ائمه اطهار(علیهم اسلام) حفظ عالم هستی از نابودی است این نابودی دلائلی دارد از جمله آن اینست که به واسطه اعمالی که مردم مرتکب می شوند، مستحق نابودی و هلاکت می گردند خداوند به برکت وجود امام(علیه السلام) به ایشان مهلت داده و در عذاب و عقوبت ایشان تعجیل نمی فرماید.

ص: 180


1- . الكافي ج 1 ص179 باب أن الأرض لا تخلو من حجة ح12 كمال الدين ج 1 ص202 باب 21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ....ح3

فصل دوم: وظایف امت در قبال ائمه اطهار

اشاره

ص: 181

باب نهم: معرفت ائمه اطهار

ص: 182

حدیث1: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» فَمَا هَذَا الْهُدَى بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ قَالَ فَقَالَ مَعْرِفَةُ الْأَئِمَّةِ وَ اللَّهِ إِمَامٍ (كذا) [بَعْدَ إِمَامٍ] يَا سُلَيْمَانُ.

حدیث1: داود بن كثير رقّى گفت: بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدم و به آن حضرت عرضه داشتم: فدايت شوم، در آيهﻱ شريفه: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(1) به راستى من نسبت به كسى كه توبه كند و ايمان آورد وعمل صالح انجام دهد و سپس هدايت يابد، بسيار آمرزنده ام. منظور از هدايت، بعد از توبه، ايمان و عمل صالح، چيست؟ فرمود: معرفت و شناخت ائمّهﻱ هدى(علیهم اسلام) به خدا سوگند امامى بعد از امام ديگر است.(2)

حدیث2: أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ الضَّحَّاكِ، قَالَ: حَدَّثَنِي شَهْرُ بْنُ حَوْشَبٍ أَخُو الْعَوَّامِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام): «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّهُ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلَى وَلَايَتِنَا وَ مَوَدَّتِنَا وَ مَعْرِفَةِ فَضْلِنَا مَا أَغْنَى عَنْهُ ذَلِكَ شَيْئا

حدیث2: از امام باقر(علیه السلام) نقل كرد كه حضرت در باره آيه شریفه «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(3)

فرمودند: به خدا قسم اگر توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد ولى راه به ولايت و محبت ما نداشته باشد و فضل و مقام ما را نشناسد توبه و ايمان و عمل صالح او برايش سودى نخواهد داشت.(4)

ص: 183


1- . طه آیة 82
2- . فضائل الشیعه ح22. بحار الأنوار ج 27 ص 198 باب 7 أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولاية ح64
3- . مریم آیة 60
4- .[3]الأمالي للطوسي ص 259 [10] المجلس العاشر ح6

حدیث3: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ كَمْ شِيعَتُنَا بِالْكُوفَةِ قَالَ قُلْتُ خَمْسُونَ أَلْفاً قَالَ فَمَا زَالَ يَقُولُ حَتَّى قَالَ أَ تَرْجُو أَنْ يَكُونُوا عِشْرِينَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنْ يَكُونَ بِالْكُوفَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَ أَمْرَنَا الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ وَ لَا يَقُولُونَ عَلَيْنَا إِلَّا بِالْحَقِّ.

حدیث3: امام صادق(علیه السلام) به مفضل بن قيس فرمود: شمار شيعيان ما در كوفه چقدر است؟ گفت: عرضه داشتم: پ-نجاه هزار، پيوسته از من می پرسيد؟ تا آن كه فرمود: به خدا قسم! دوست داشتم در كوفه بيست و پنج نفر باشند كه مقام وموقعيت ما را بشناسند و دربارهﻯ ما جز حقّ نگويند!!!(1)

شرح و توضیح: خداوند معرفت این بزرگواران را ابتدا و انتهای اعمال قرار داده به این معنا که اعمال همگی، کم یا زیاد، آسان یا سخت در هر مرتبه که باشد و از هرکه صادر شود، باید با اعتقاد به اهلبیت(علیهم اسلام) شروع شده و با آن به پایان رسد، یعنی اعمال آدمی وقتی آثار با ارزشی به همراه دارد که با اعتقاد به اهلبیت(علیهم اسلام) و قبول ولایت آن ها همراه باشد.

حصول معرفت برترین اعمال

معرفت از مسائل اعتقادی است و این گونه مسائل نسبت به اعمال عبادی به منزله روح نسبت به کالبد است، نماز و زکات و عبادت های عملی دیگر فرع مسائل اعتقادی و اصولی است، به این جهت اگر اعتقادات انسان صحیح باشد نماز و

ص: 184


1- . صفات الشیعة ح26

همچنین سایر اعمال او صحیح بوده، وگرنه ارزشی نخواهد داشت. و همان گونه که توحید شرط صحت اعمال بوده اقرار به رسالت و اعتقاد به ولایت ائمهﻱ طاهرین(علیهم اسلام) نیز شرط صحیح بودن اعمال است.

حدیث4: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي كَهْمَسٍ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رُزَيْقٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَيُّ الْأَعْمَالِ هُوَ أَفْضَلُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ قَالَ: مَا مِنْ شَيْ ءٍ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ يَعْدِلُ هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ لَا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ الصَّلَاةِ شَيْ ءٌ يَعْدِلُ الزَّكَاةَ، وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ ءٌ يَعْدِلُ الصَّوْمَ، وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ ءٌ يَعْدِلُ الْحَجَّ، وَ فَاتِحُةُ ذَلِكَ كُلِّهِ مَعْرِفَتُنَا، وَ خَاتِمَتُهُ مَعْرِفَتُنَا...*

حدیث4: روایات بسیاری بر آن چه گفتیم: دلالت می کند، از آن جملهروایتی است که شیخ طوسی در کتاب امالی نقل کرده است: زرعه به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت: بعد از معرفت پروردگار، کدام عمل از میان اعمال برتر است؟ حضرت فرمودند: هیچ عملی بعد از معرفت هم پایه نماز نیست، و بعد از معرفت و نماز هیچ عملی به پایه زکات نرسد، و بعد از این ها هیچ کاری مانند روزه نیست، و بعد از این ها ارزش حج بیش از سایر اعمال است. و ابتدای همهﻱ این اعمال معرفت ما و انتهای آن معرفت ما باشد. (1)

حدیث5: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ وَ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ وَ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام):... أَوَاخِيهِ فَمَنْ عَرَفَنَا نَفَعَتْهُ مَعْرِفَتُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا لَمْ يَنْفَعْهُ اللَّهُ بِمَعْرِفَةِ مَا عَلِمَ وَ لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُ عِلْمَهُ.

حدیث5: محمد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: هر که ما را بشناسد معرفت و شناسایی او برایش سودمند بوده، و عملش پذیرفته می شود و هر که ما را

ص: 185


1- . وسائل الشيعة ج 1 ص 27 باب 1 باب وجوب العبادات الخمس الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد ..... ح34، الأمالي للطوسي ص 694 [39] مجلس يوم الجمعة السابع عشر من ذي القعدة سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح21

نشناسد، علمی که دارد نفعی برایش نخواهد داشت و عملش پذیرفته نخواهد شد.(1)مرگ جاهلیت یعنی مردن بدون شناخت امام(علیه السلام)

حدیث6: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً» مِنَ اللَّهِ قَالَ مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى*

حدیث6: از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) نقل مى كند که ایشان در باره آيه شریفه «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»(2) فرمودند: يعنى كسى كه دين خود را از ائمه هدى(علیهم اسلام) نگيرد. (3)

حدیث7: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ

مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة...

حدیث7: پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله): هرکه بمیرد در حالی که امامش را نشناخته، به مرگ روزگار جاهلیت مرده.(4)

حدیث8: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَعَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ قَدْ رَأَيْتُمْ أَصْحَابَ عَلِيٍّ وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بجهالة [بِجَهَالَتِهِ] لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ نَحْنُ أَقْوَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ

ص: 186


1- . الإختصاص ص 309 في أن الأئمة ع عندهم أبواب الحكم و معاقل العلم و فصل ما بين الناس و مواد العلم و أصوله .....، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 363 باب 19 باب ما جاء عن الأئمة من أحاديث رسول الله التي صارت إلى العامة و ما خصوا به من دونهم ..... ح5
2- .[1] القصص آیة 50
3- .[2] الكافي ج 1 ص374 باب فيمن دان الله عز و جل بغير إمام من الله جل جلاله ..... ح1
4- . المحاسن ج 1ص 154 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح78

طَاعَتَنَا وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ حدیث8: بشير دهان از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

Sمَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةًR هر كه بميرد در حالى كه امام خويش را نمى شناسد به مانند مردم جاهليت كافر و بى اعتقاد به مبانى دينى از دنيا رفته. سعى كنيد فرمانبردار باشيد شما ملاحظه كرديد ياران علي(علیه السلام) را كه چگونه بودند شما پيرو كسى هستيد كه عذر احدى را در نشناختن او نمى پذيرند، آيات نفيس قرآن در باره ماست خداوند اطاعت و فرمانبردارى از ما را بر مردم واجب نموده غنائم در اختيار ماست و نعمت پاك دنيا به ما تعلق دارد.(1)

حدیث9: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَصْرِ بْنِ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ بِنَهَاوَنْدَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام): يَا يَحْيَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ مَنْ بَاتَ لَيْلَةً لَا يَعْرِفُ فِيهَا إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

حدیث9: يحيى بن عبد اللَّه از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد که ایشان فرمودند: هر كه بمیرد با نشناختن امام زمان خود به مرگ جاهليت مرده.(2)

حدیث10: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُول مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا يَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْرِ أَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفاً لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ

ص: 187


1- .[1] المحاسن ج 1ص 154 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح78
2- .[2] الغيبة للنعماني ص 127 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح1

حدیث10: حضرت ابوجعفر(علیه السلام) (امام باقر(علیه السلام)) فرمود: هرکه بدون امام(علیه السلام) بميرد مرگ او چون مردن مردم جاهليت است هرگز عذر مردم را در شناختن امام(علیه السلام) نمى پذيرند، كسى كه با شناختن امام(علیه السلام) بميرد، او را زيانى نخواهد رسيد چه جلوتر از ظهور امام(علیه السلام) بميرد يا بعد از آن و كسى كه با عرفان امام(علیه السلام) از دنيا برود مانند كسى است كه با قائم عجل اللَّه فرجه در خيمه او بوده.(1)

حدیث11: عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ كَانَ مَرْضِيّاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِيسَى بْنِ السَّرِيِّ أَبِي الْيَسَعِ قَالَ: قُلْتُ

لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

أَحْوَجُ مَا يَكُونُ إِلَى مَعْرِفَتِهِ إِذَا بَلَغَ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَقَالَ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَنٍ*

حدیث11: عيسى بن سرى گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: Sمَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةًR حضرت فرمود: مهمترين موقعى كه شخص احتياج به شناختن امام خود دارد آن موقعى است كه جانش به اينجا رسد اشاره به سينه خود نموده و خطاب به من فرمود: تو بر راه و طريقى شايسته هستى.(2)

حدیث12:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سلم [سَالِمِ] بْنِ الْبَرَاءِ الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الرَّازِيُّ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي [جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي] مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَحَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي

ص: 188


1- .[1] المحاسن ج 1 ص 155 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح85
2- .[2] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص205 عقاب من مات لا يعرف إمامه ح1، المحاسن ج 1 ص 92 باب 17 عقاب من لم يعرف إمامه ح46

طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْ وُلْدِي مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ يُؤْخَذُ بِمَا عَمِلَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْإِسْلَامِ

حدیث12: امام رضا(علیه السلام) از آباء گرام خود از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه ایشان فرمودند: هر كه بميرد بدون امامى از فرزندان من به مرگ جاهليت مرده و بازخواست مى شود از او آن چه در جاهليت و اسلام انجام داده.(1)

حدیث13: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ النَّخَعِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ النَّضْرِيُّ قَالَ سَمِعْتُ عُثْمَانَ بْنَ الْمُغِيرَةِ يَقُولُ حَدَّثَنِي الصَّادِقُ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامِ جَمَاعَةٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ فَلَقِيتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ نَعَمْ قُلْنَا فَمَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ ضَلَالٍ وَ نِفَاقٍ.

حدیث13: عثمان بن مغيره گفت: امام صادق(علیه السلام) از علي بن ابي طالب(علیه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: Sمَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامِ جَمَاعَةٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةًR حارث بن مغيره گفت: بعد كه خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم اين جريان را پرسيدم فرمودند: آرى، ما پرسيديم: آيا مرگ او مرگ مردم جاهليت است؟ فرمودند: آرى مرگ كفر و ضلال و نفاق. (2)

حدیث14: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُاللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال*

ص: 189


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 58 ص باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح214
2- .[2] المحاسن ج 1 ص 155 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح82

حدیث14: حارث بن مغیره می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: هر که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده؟ حضرت فرمود: آری، عرض کردم: منظور جاهلیت محض و خالص است؟ یا جاهلیت به امام؟ حضرت فرمودند: منظور جاهلیتِ کفر و نفاق و گمراهی است.(1)

حدیث15: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقُلْتُ لَهُ كُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ وَ الْوَاقِفُ كَافِرٌ وَ النَّاصِبُ مُشْرِكٌ

حدیث15: محمّد بن اسماعيل از امام رضا(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: هرکه بميرد با آن كه امامى نداشته باشد به مرگ جاهليت مرده عرض كردم: هرکه چنين بميرد مرگ جاهليت داشته؟ فرمود: آرى كسى كه توقف دارد كافر بوده و ناصب مشرك است.(2)

حدیث16:عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْيَسَعِ عِيسَى بْنِ السَّرِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِالْإِمَامِ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا يَكُونُ أَحَدُكُمْ إِلَى مَعْرِفَتِهِ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ يَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَنٍحدیث16: امام صادق(علیه السلام): زمين جز با امام برقرار نخواهد بود هر که بميرد در حالى كه امامش را نمى شناسد همانند مردم جاهليت مرده مهمترين موقعى كه احتياج به معرفت امام(علیه السلام) داريد وقتى است كه جان شما به اينجا برسد در اين موقع اشاره به سينه خود كرد. آن وقت خواهید گفت: به به چقدر اعتقاد خوبى داشتم.(3)

ص: 190


1- . الکافی ج1 ص377 بَابُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ هُوَ مِنَ الْبَابِ الْأَوَّل ح3، وسائل الشيعة ج 28 ص 353 باب 10 باب جملة مما يثبت به الكفر و الارتداد ح34950
2- .[2] كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص668 باب 58 باب في نوادر الكتاب ح11
3- .[1] المحاسن ج 1 ص 154 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه ح79

علامه امینی رضوان الله علیه در الغدیر فرموده: این حقیقت روشنی است که کتب صَحاح و مسانید اهل تسنن آن را ثبت کرده اند و جز خضوع در برابر مَفاد آن چاره ای نیست، و اسلام کسی کامل نیست مگر این که خود را با آن تطبیق دهد، و در این مورد دو نفر با یکدیگر اختلاف نکرده و کسی دربارهﻱ آن شکی به خود راه نداده، و این تعبیر اشاره به بدی عاقبت کسی دارد که بدون امام و پیشوا بمیرد و این که او از هرگونه سعادت و خوشبختی و رستگاری دور بوده، زیرا که مرگ جاهلیت بدترین نوع مردن یعنی مرگ در حال کفر و انکار است.

حدیث17: وَ رَوَى كَثِيرٌ مِنْهُمْ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

حدیث17: هرکه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده(1)

حدیث18: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةُ الْإِمَامِ أَوْ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ عَهْدُ الْإِمَامِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة

حدیث18: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه بميرد و بيعت امامى در عهده او نباشد يا بيعت امام(علیه السلام) بر گردن او نباشد چون مرگ جاهليت مرده است. (2)حدیث19: عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ حَيٌ ظَاهِرٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ قُلْتُ إِمَامٌ حَيٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِمَامٌ حَيٌ

حدیث19: ابو الجارود گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود: هر که بميرد بدون امام زنده آشكار به مرگ جاهليت مرده عرضه داشتم: آقا! امام زنده؟ فرمود: امام زنده، آرى، امام زنده. (3)

حدیث20: عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً إِمَامٍ حَيٍّ يَعْرِفُهُ قُلْتُ لَمْ أَسْمَعْ أَبَاكَ يَذْكُرُ هَذَا

ص: 191


1- . كنز الفوائد ج 1 ص329 فصل من الحديث ح4
2- . كنز الفوائد ج 1 ص329 فصل من الحديث ح3
3- . الإختصاص ص269 احاديث حول خصائص الأئمة باب الأئمة في الأمر و النهي سواء ح15

يَعْنِي إِمَاماً حَيّاً فَقَالَ قَدْ وَ اللَّهِ قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ يَسْمَعُ لَهُ وَ يُطِيعُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً

حدیث20: عمر بن يزيد گفت از ابو الحسن اول(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: هر که بميرد بدون امام به مرگ جاهليت مرده امام زنده اى كه او را بشناسد ....سپس فرمود: به خدا قسم! اين حرف را پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است. آن جناب فرمود: هر كه بميرد بدون امامى كه از او بشنود و مطيعش باشد به مرگ جاهليت مرده. (1)

حدیث21: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الدِّينِ عَبَّاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْ وُلْدِي مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً يُؤْخَذُ بِمَا عَمِلَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْإِسْلَام

حدیث21: كنز الفوائد كراجكى: حضرت رضا(علیه السلام) از آباء گرام خود از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: هر كه بميرد بدون امامى ازفرزندان من به مرگ جاهليت مرده و بازخواست مى شود از او آن چه در جاهليت و اسلام انجام داده. (2)

حدیث22: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ حَيٌ ظَاهِرٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً

حدیث22: حلبى گفت: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هر كه بميرد بدون داشتن امام زنده و آشكار به مرگ جاهليت مرده. (3)

ص: 192


1- . الإختصاص ص269 باب الأئمة في الأمر و النهي سواء ح13
2- . كنز الفوائد ج 1 ص327 فصل من الحديث ح1
3- . الإختصاص ص 269 باب الأئمة في الأمر و النهي سواء ح14

حدیث23: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ مِنْ سَلْمَانَ وَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ وَ مِنَ الْمِقْدَادِ حَدِيثاً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ثُمَّ عَرَضَهُ عَلَى جَابِرٍ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ فَقَالا صَدَقُوا وَ بَرُّوا وَ قَدْ شَهِدْنَا ذَلِكَ وَ سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنَّ سَلْمَانَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ قُلْتَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً مَنْ هَذَا الْإِمَامُ قَالَ مِنْ أَوْصِيَائِي يَا سَلْمَانُ فَمَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْهُمْ يَعْرِفُهُ فَهِيَ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَإِنْ جَهِلَهُ وَ عَادَاهُ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ إِنْ جَهِلَهُ وَ لَمْ يُعَادِهِ وَ لَمْ يُوَالِ لَهُ عَدُوّاً فَهُوَ جَاهِلٌ وَ لَيْسَ بِمُشْرِكٍ.

حدیث23: سليم بن قيس هلالى از سلمان و ابو ذر و مقداد حديثى را شنيده است كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: هر كه بميرد و براى او امامى نباشد به مرگ جاهلى مرده است. سپس آن حديث را به جابر و ابن عباس عرضه كرده است و آنها گفته اند: راست گفته اند و نيكى كرده اند، ما هم بر آن گواهيم و آن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيده ايم و به دنبال آن سلمان گفته است: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شما فرموديد: اين امام كيست؟ فرمود: اى سلمان! او از اوصياى من است، كسى كه از امت من بميرد و امامى از ايشان نداشته باشد و او رانشناسد، به مرگ جاهلى مرده است، و اگر به او نادان باشد و با او دشمنى ورزد مشرك است و اگر به او نادان باشد اما با او دشمنى نورزد و با دشمن او دوستى نكند چنين كسى نادان است اما مشرك نيست. (1)

حدیث24: قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ أَئِمَّتَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

ص: 193


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص413 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح15

حدیث24: امام رضا(علیه السلام): هرکه بمیرد و امامانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده.(1)

حدیث25: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: .....وَ أَنَّ الدَّلِيلَ بَعْدَهُ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْقَائِمَ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّاطِقَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِأَحْكَامِهِ أَخُوهُ وَ خَلِيفَتُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ وَلِيُّهُ وَ الَّذِي كَانَ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَفْضَلُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام)

وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)

سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(علیه السلام)

ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ(علیه السلام) عِلْمِ النَّبِيِّينَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ(علیه السلام) وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِيِّينَ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْكَاظِمُ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)

ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ أَشْهَدُلَهُمْ بِالْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ فِي كُلِّ عَصْرٍ وَ أَوَانٍ وَ أَنَّهُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ يَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ أَنَّ كُلَّ مَنْ خَالَفَهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ بَاطِلٌ تَارِكٌ لِلْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّهُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) بِالْبَيَانِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ الْوَرَعَ وَ الْعِفَّةَ وَ

ص: 194


1- . بحار الأنوار ج 23 ص84 باب4 وجوب معرفة الإمام و أنه لا يعذر الناس بترك الولاية و أن من مات لا يعرف إمامه أو شك فيه مات ميتة جاهلية و كفر و نفاق ح24

الصِّدْقَ وَ الصَّلَاحَ وَ الِاسْتِقَامَةَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولَ السُّجُودِ وَ صِيَامَ النَّهَارِ وَ قِيَامَ اللَّيْلِ وَ اجْتِنَابَ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنَ الْعَزَاءِ وَ كَرَمَ الصُّحْبَة....وَ حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَاجِبٌ وَ كَذَلِكَ بُغْضُ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَئِمَّتِهِمْ...

حدیث25: و اينكه راهنماى بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله)، و حجت (خدا) بر مؤمنين، و بپا دارنده امور مسلمين، و گوينده از جانب قرآن، و داناى به احكام قرآن، برادر و خليفه و وصى و ولى اوست كسى كه مقامش در نزد او همچون مقام هرون نزد موسى(علیه السلام) است، على بن ابى طالب(علیه السلام) امير المومنين و پيشواى متقين و پيشرویِ سفيدرويان نورانى، و برترين وصى، و ميراث بَرِ علم انبيا و مرسلين و بعد از آن حضرت، حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) دو سيد جوانان بهشتيان سپس على بن الحسين(علیه السلام) زين العابدين، و بعد از آن، محمد بن على(علیه السلام)، شكافنده علم انبياء، و سپس جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) ميراث بر علم اوصياء و بعد از آن موسى بن جعفر الكاظم(علیه السلام)، و از آن پس على بن موسى الرضا(علیه السلام)، و بعد محمد بن على(علیه السلام)، و پس از آن على بن محمد(علیه السلام)، و آنگاه حسن بن على(علیه السلام) و بعد از آن حجة القائم المنتظر(علیه السلام) فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام)، درود خدا بر همه شان باد. و گواهى دهم نامبردگان را به وصيت پيامبر و امامت و رهبرى، و اينكه در هر زمان و دوره زمين خالى نمي ماند از حجّت خدا، و آنها عروة الوثقى و پيشوايان هدايتند و حجّت بر اهلدنيايند تا آنگاه كه خدا وارث زمين و موجودات روى آن شود (يعنى تا انقراض عالم)، و هر كه با آن ها مخالفت كند گمراه و رهاكننده حق و هدايت است، و آنان بيان كنندگان قرآن و گويندگان از سوى رسول خدايند، هر که بميرد و آنان را نشناسد همچون زمان جاهليت مرده .....و از آئين ايشانست خداشناسى و پرهيزگارى، و پاكدامنى و راستگوئى، و نيكى و درستى و پايدارى، و كوشش، و

ص: 195

بازگرداندن امانات مردم، و حقّ را بصاحب حقّ رساندن؛ خواه نيكوكار باشد خواه فاجر و گناهكار، و طول دادن سجده، و روزه دار بودن روزها و شب زنده دارى و دورى گزيدن از محرّمات، و انتظار فرج با صبر و پايدارى و مقاومت و كوشش در تحقق آن، و خويشتندارى و شكيبائى در مصيبت، و حسن رفتار با دوست و رفيق.....وسخن را كشاند تا آنجا كه فرمود: و دوستى اولياء خدا واجب و همچنين دشمنى دشمنان خدا و بيزارى از آن ها و پيشوايانشان نيز لازم است. (1)

حدیث26: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ فَضْلٍ الْأَعْوَرِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: كُنَّا زَمَانَ أَبِي جَعْفَرٍ حِينَ قُبِضَ نَتَرَدَّدُ كَالْغَنَمِ لَا رَاعِيَ لَهَا فَلَقِينَا سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عُبَيْدَةَ مَنْ إِمَامُكَ فَقُلْتُ أَئِمَّتِي آلُ مُحَمَّدٍ فَقَالَ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ أَ مَا سَمِعْتُ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقُلْتُ بَلَى لَعَمْرِي وَ لَقَدْ كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ بِثَلَاثٍ أَوْ نَحْوِهَا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَرَزَقَ اللَّهُ الْمَعْرِفَةَ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ سَالِماً قَالَ لِي كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ لَا يَمُوتُ مِنَّا مَيِّتٌ حَتَّى يُخَلِّفَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْمَلُ بِمِثْلِ عَمَلِهِ وَ يَسِيرُ بِسِيرَتِهِ وَ يَدْعُو إِلَى مَا دَعَا إِلَيْهِ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ لَمْ يُمْنَعْ مَا أُعْطِيَ دَاوُدَ أَنْ أُعْطِيَ سُلَيْمَانَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً.

حدیث26: ابو عبيده حذاء گويد: ما در زمان امام باقر(علیه السلام) (براى تعيين جانشين او) مانند گله بى چوپان سرگردان بوديم، تا سالم بن ابى حفصه را (كهبعدا زيدى مذهب شد و امام صادق(علیه السلام) او را لعن و تكفير كرد) ملاقات كرديم، به من گفت: اى ابا عبيده! امام تو كيست؟ گفتم: ائمه من، آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند گفت: هلاك شدى و مردم را هم هلاك كردى، مگر من و تو از امام باقر(علیه السلام) نشنيديم كه

ص: 196


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص122 باب 35 باب ما كتبه الرضا ع للمأمون في محض الإسلام و شرائع الدين ح1

مي فرمود: هر كه بميرد و بر او امامى نباشد، به مرگ جاهليت مرده؟ گفتم: چرا به جان خودم چنين است، سپس حدود سه روز گذشت كه خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم و خدا معرفت او را به من روزى كرد (و او را به جانشينى پدرش شناختم) به حضرت عرضه داشتم: سالم به من چنين و چنان گفت. فرمود: اى ابا عبيده همانا كسى از ما (ائمه) نميرد جز اينكه كسى را جانشين خود كند، كه كردار و رفتارش مانند خود او باشد و به آنچه او دعوت مي كرد، دعوت كند. اى ابا عبيده آنچه خدا به داود(علیه السلام) عطا فرمود، مانع آنچه به سليمان(علیه السلام) عطا كرد، نگشت (پس مقام و فضيلتى را كه خدا به پدرم عطا فرمود به من هم عطا فرمايد) سپس فرمود: اى ابا عبيده! زمانى كه قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) قيام كند، به حكم داود(علیه السلام) و سليمان(علیه السلام) حكم

دهد و گواه نطلبد. (1)

حدیث27: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ.

حدیث27: فضيل بن يسار از امام باقر(علیه السلام) روايت كند كه حضرت فرمودند: هر که بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليت مرده و اگر مردمامامشان را نشناسند معذور نخواهند بود.(2) (عذری و بهانه ای از ایشان پذیرفته نخواهد شد)

حدیث28: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ

ص: 197


1- . الكافي ج 1 ص397 باب في الأئمة أنهم إذا ظهر أمرهم حكموا بحكم داود و آل داود و لا يسألون البينة عليهم السلام و الرحمة و الرضوان ح1
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح10

الْمُكَارِي عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ شِرْكٍ وَ ضَلَالَةٍ.

حدیث28: عمار گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: هر که بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ كفر جاهلى و شرك و ضلالت مرده است. (1)

حدیث29: وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ حَيٌّ يَعْرِفُهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

حدیث29: پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: هر كه از دنيا برود و قائل به امام زنده اى نباشد چون مردمان جاهليت از دنيا رفته. (2)

حدیث30: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: ابْتَدَأَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَوْماً وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَقُلْتُ قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ قُلْتُ فَكُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ.حدیث30: فضيل بن يسار گويد: روزى امام صادق(علیه السلام) خود براى ما شروع به سخن كرد و فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: هر كه بميرد و پيشوائى نداشته باشد، به مرگ جاهليت مرده است. عرضه داشتم: اين سخن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) است؟! فرمود: آرى بخدا او فرموده است، عرضه داشتم: پس هر كه بميرد و پيشوائى نداشته باشد، مرگش مرگ جاهليت است؟! فرمود: آرى. (3)

ص: 198


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح11
2- . قرب الإسناد ص 351 باب احاديث متفرقة
3- .[1] الکافی ج1 ص376 بَابُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ هُوَ مِنَ الْبَابِ الْأَوَّل ح1

حدیث31: وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» وَ غَيْرِ الضَّالِّينَ قَالَ «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» النُّصَّابُ وَ «الضَّالِّينَ» الشُّكَّاكُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْرِفُونَ الْإِمَام

حدیث31: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّين» فرمودند: «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» ناصبی ها، و «الضَّالِّين» گمراهان شکاک (و پیروانشان) و کسانی است که امام(علیه السلام) را نمی شناسند(1)

حدیث32: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً

جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ شِرْكٍ وَ ضَلَالَةٍ.

حدیث32: عمّار گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: هرکه كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ كفر و جاهلیت و شرك و ضلالت مرده است. (2)حدیث33: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَصْرِ بْنِ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ بِنَهَاوَنْدَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يَا يَحْيَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ مَنْ بَاتَ لَيْلَةً لَا يَعْرِفُ فِيهَا إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

ص: 199


1- .[2] تفسير القمي ج 1 ص29 [سورة الفاتحة(1): آية 1] ح6
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب 39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح11

حدیث33: يحيى بن عبد اللَّه گويد: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى يحيى بن عبد اللَّه هر كه شبى را سپرى كند كه در آن شب امام خود را نشناسد (یعنی نداند امامش كيست) به مرگى چون زمان جاهليّت از دنيا رفته است.(1)

در اهمیت شناخت امام در دوران غیبت

حدیث34: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ.

حدیث34: زراره گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: امامت را بشناس، زيرا هر گاه امامت را شناختى تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد (يعنى چه آن كه دولت حق زود ظاهر شود و يا دير، براى تو مساويست و زيانى نكرده ئى، همانا زيان براى كسى

است كه امامش را نشناسد). (2)

حدیث35: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

ص: 200


1- . الغيبة للنعماني النص12 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح1
2- .[2] الکافی ج1 ص371 بَابُ أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر ح1

حدیث35: فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(1) روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان مي خوانيم پرسيدم. فرمود: اى فضيل! تو امامت را بشناس، زيرا هر گاه امامت را شناختى تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد، كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر بميرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده است، نه، بلكه مانند كسى كه زير پرچم آن حضرت نشسته باشد. در اينجا يكى از اصحابش گفت: مانند كسى است كه در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهيد شده باشد. (2)

درباره منکرین ائمه اطهار

حدیث36: قَالَ: وَ كَانَ يَقُولُ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِسَنَةٍ، إِذَا اجْتَمَعَ عِنْدَهُ أَهْلُ بَيْتِهِ: مَا وَكَّدَ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ فِي شَيْ ءٍ مَا وَكَّدَ عَلَيْهِمْ بِالْإِقْرَارِ بِالْإِمَامَةِ، وَ مَا جَحَدَ الْعِبَادُ شَيْئاً مَا جَحَدُوهَا

حدیث36: قرب الاسناد: على از برادر خود موسى(علیه السلام) نقل كرد كه آن جناب يك سال قبل از اينكه گرفتار شود هر وقت بستگان و خويشاونداناطرافش جمع مي شدند مى فرمود: خداوند سفارش نكرد و تأكيد ننموده در باره چيزى به اندازه تاكيدى كه در باره اقرار به امامت نموده و مردم چيزى را به اندازه امامت انكار ننموده اند. (3)

حدیث37: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ

ص: 201


1- .[1] الاسراء آیة 71
2- .[2] الکافی ج1 ص371 بَابُ أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر ح2
3- .[1] قرب الإسناد ص300 باب احاديث متفرقة ح1180

عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِي فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ فَمَاتَ فَقَدْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

حدیث37: غياث بن ابراهيم از امام صادق(علیه السلام) و او از پدر و اجدادش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كند كند كه فرمود: كسى كه قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غيبتش انكار كند به مرگ جاهلیت مرده. (1)

حدیث38: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عِمْرَانُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ بَعْدِي حُجَجُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ عَصَى وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ جَفَا وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ وَصَلَكُمْ فَقَدْ وَصَلَنِي وَ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَانِي لِأَنَّكُمْ مِنِّي خُلِقْتُمْ مِنْ طِينَتِي وَ أَنَا مِنْكُمْ.حدیث38: محمد بن فضيل از امام رضا(علیه السلام) و او از پدرانش روايت كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى على! پس از من تو و ائمه از فرزندان تو حجتهاى الهى بر خلايق و اعلام او بر مردمان هستيد، هر كه يكى از شما را انكار نمايد مرا انكار

ص: 202


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص413 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح12

نموده است و هر كه يكى از شما را نافرمانى كند مرا نافرمانى كرده است و هر كه بر يكى از شما جفا نمايد بر من جفا نموده و هر كه به شما بپيوندد به من پيوسته و هر كه از شما اطاعت كند از من اطاعت كرده و هر كه با شما دوستى يا دشمنى نمايد با من دوستى و دشمنى نموده است، زيرا شما از من هستيد و از گل من سرشته شده ايد و من نيز از شمايم. (1)

حدیث39: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَارِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُدَامَةَ التِّرْمِذِيُ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: مَنْ شَكَّ فِي أَرْبَعَةٍ فَقَدْ كَفَرَ بِجَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدُهَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ فِي كُلِّ زَمَانٍ وَ أَوَانٍ بِشَخْصِهِ وَ نَعْتِهِ.

حدیث39: عبد اللَّه بن قدامه گويد امام كاظم(علیه السلام) فرمود: هر كه در چهار چيز شك كند به جميع كتاب هاى خداى تعالى كافر شده است يكى از آن ها معرفت امام(علیه السلام) است كه در هر عصر و زمانى بايستى او را به شخص و صفاتش بشناسد. (2)

حدیث40: حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ مِنْ سَلْمَانَ وَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ وَ مِنَالْمِقْدَادِ حَدِيثاً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ثُمَّ عَرَضَهُ عَلَى جَابِرٍ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ فَقَالا صَدَقُوا وَ بَرُّوا وَ قَدْ شَهِدْنَا ذَلِكَ وَ سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنَّ سَلْمَانَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ قُلْتَ مَنْ مَاتَ

ص: 203


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص413 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح13
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص413 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ع ح14

وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً مَنْ هَذَا الْإِمَامُ قَالَ مِنْ أَوْصِيَائِي يَا سَلْمَانُ فَمَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنْهُمْ يَعْرِفُهُ فَهِيَ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَإِنْ جَهِلَهُ وَ عَادَاهُ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ إِنْ جَهِلَهُ وَ لَمْ يُعَادِهِ وَ لَمْ يُوَالِ لَهُ عَدُوّاً فَهُوَ جَاهِلٌ وَ لَيْسَ بِمُشْرِكٍ.

حدیث40: سليم بن قيس هلالى گفت از سلمان و ابى ذر و مقداد شنيدم كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً اين حديث را بر جابر و ابن عباس عرضه داشتم گفتند: صحيح است، راست گفته اند ما نيز خود شاهد بوديم و شنيديم از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) سلمان گفت: يا رسول اللَّه شما فرموديد هر كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليت مرده آن امام كيست؟ فرمود: او از اوصياء من است هر که بميرد از امت من و امامى از اوصياء مرا نشناسد به مرگ جاهليت مرده، اگر او را نشناسد و دشمن بدارد مشرك است، اما اگر نشناسد و با او دشمنی نورزد و با دشمن او دوستی نکند نادان است ولى مشرك نيست.(1)

حدیث41: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْإِمَامُ عَلَمٌ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً.

حدیث41: امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام(علیه السلام) نشانه بين خداى تعالى و خلقش مى باشد، كسى كه او را بشناسد مومن و كسى كه او را انكار نمايد كافر است. (2)حدیث42: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

ص: 204


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص413 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح15
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح9

مَنْ

أَنْكَرَ الْقَائِمَ(علیه السلام) مِنْ وُلْدِي فَقَدْ أَنْكَرَنِي.

حدیث42: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث زیبایی فرمودند: كسى كه قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انكار كند مرا انكار كرده است.(1)

حدیث43: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ يَقُولُ فِي آخِرِهِ كَيْفَ يَهْتَدِي مَنْ لَمْ

يُبْصِرْ وَ كَيْفَ يُبْصِرُ مَنْ لَمْ يُنْذَرْ اتَّبِعُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَى فَإِنَّهَا عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام)

وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ اقْصِدُوا الطَّرِيقَ بِالْتِمَاسِ الْمَنَارِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ الْآثَارَ تَسْتَكْمِلُوا أَمْرَ دِينِكُمْ وَ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ.

حدیث43: از امام صادق(علیه السلام) حديثى طولانى روايت كند كه در پايان آن فرموده است: آنکه بصيرت نداشته باشد چگونه هدايت شود؟ و آنكه ترسانيده نشود چگونه بصيرت يابد؟ از كلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پيروى كنيد و بر آنچه كه از جانب خداى تعالى فرود آمده است اقرار نمائيد و از آثار هدايت تبعيت كنيد كه آن نشانه هاى امانت و تقوا است و بدانيد كه اگر كسى عيسى بن مريم(علیه السلام) را انكار كند و به ساير پيامبران اقرار نمايد ايمان نياورده است، راهرا به واسطه مناره ها بجوئيد و از وراى پرده ها آثار را طلب كنيد تا امر دينتان را كامل نموده و به پروردگارتان ايمان آورده باشيد. (2)

ص: 205


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح8
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص411 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح7

حدیث44: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِي يُقِيمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِي وَ شَرِيعَتِي وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فِي غَيْبَتِهِ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ كَذَّبَهُ فَقَدْ كَذَّبَنِي وَ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ صَدَّقَنِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُكَذِّبِينَ لِي فِي أَمْرِهِ وَ الْجَاحِدِينَ لِقَوْلِي فِي شَأْنِهِ وَ الْمُضِلِّينَ لِأُمَّتِي عَنْ طَرِيقَتِهِ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»

حدیث44: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قائم از فرزندانم نامش نام من است و كنيه اش كنيه من، شمائلش شمائل من و روشش روش من است. مردم را بر ملت و شريعت من وادارد و به كتاب خدای عز و جل دعوت كند، هر كه او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كه او را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده و هر كه او را در حال غيبتش منكر باشد مرا منكر شده و هر كه او را تكذيب كند مرا تكذيب كرده، و هر كه او را تصديق كند مرا تصديق كرده، و از كسانى كه مرا در باره او تكذيب كنند به خدا شكايت بَرَم، و از آنان كه منكر گفتار منند در باره او، و گمراه كنندگان امتم باشند از طريقه او، «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»(1) و به زودی ستمکاران خواهند دانست به کجا باز می گردند. (2)

ص: 206


1- . الشعراء آیة 227
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص411 باب 39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح6

حدیث45: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُمَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَنْ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آبَائِي وَ وُلْدِي وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ مِنْ وُلْدِي كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَنِ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِكَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِيَتُهُ.

حدیث45: ابن ابى يعفور گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: كسى كه به ائمه از پدران و فرزندانم اقرار كند اما مهدى(علیه السلام) از فرزندانم را انكار نمايد مانند كسى است كه به جميع انبياء اقرار كند اما محمد(صلی الله علیه و آله) را انكار نمايد، گفتم: سرورم! مهدى(علیه السلام) از فرزندان شما كيست؟ فرمود: پنجمين امام از فرزندان امام هفتم كه شخص او از ديدگان مردم نهان شود و نام بردنش روا نباشد. (1)

حدیث46: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً نُبُوَّتَهُ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَنِ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِكَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ

لَكُمْ تَسْمِيَتُهُ.

حدیث46: صفوان بن مهران از امام صادق(علیه السلام) روايت كند كه فرمود: آنكه به جميع ائمه اقرار کرده اما مهدى(علیه السلام) را انكار نمايد مانند كسى است كه به جميع انبياء اقرار كند اما نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) را انكار نمايد. به او گفتند: اى فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 207


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص411 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح4

مهدى(علیه السلام) از فرزندانشما

كيست؟ فرمودند: پنجمين امام از فرزندان امام هفتم كه شخصِ او از ديدگان مردم نهان شود، و نام بردنش روا نباشد. (1)

حدیث47: وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَبَلَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ تَمَّامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّه(علیه السلام)... إِنَّهُ رَجُلٌ يُوَالِي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ لَمْ يَعْرِفْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ قَالَ ضَالٌّ قُلْتُ فَأَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِيعاً وَ جَحَدَ الْآخِرَ قَالَ هُوَ كَمَنْ أَقَرَّ بِعِيسَى(علیه السلام) وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ جَحَدَ بِعِيسَى(علیه السلام) نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِهِ.

حدیث47: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: چگونه است حال مردی که ولایت و امامت علی(علیه السلام) را قبول دارد ولی اوصیاء بعد از او را نمی شناسد؟ فرمود: او گمراه است. عرضه داشتم: اگر به همه امامان اقرار کند و آخرین آن ها را انکار کند چطور؟ حضرت فرمود: او مانند کسی است که به عیسی(علیه السلام) اقرار کرده و محمد(صلی الله علیه و آله) را انکار نماید، یا مانند کسی است که به محمد(صلی الله علیه و آله) اقرار کرده و عیسی(علیه السلام) را انکار نماید. پناه می برم به خدا از انکار حجتی از حجت های خدا.(2)

حدیث48:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ:قُلْتُ لَهُ مَا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الرَّجُلُ ضَالًّا قَالَ أَنْ لَا يَعْرِفَ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ

ص: 208


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص411 باب 39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح5
2- . الغيبة للنعماني ص 112 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح4

فَرَضَ وَلَايَتَهُ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ شَاهَدَهُ عَلَى خَلْقِهِ قُلْتُ فَمَنْ هُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ أَوْضَحْتَ لِي وَ فَرَّجْتَ عَنِّي وَ أَذْهَبْتَ كُلَّ شَكٍّ كَانَ فِي قَلْبِي.

حدیث48: معانى الاخبار: سليم بن قيس هلالى گفت به حضرت اميرالمومنين(علیه السلام) عرضه داشتم كمترين چيزى كه موجب گمراه شدن شخص مى شود چيست؟ فرمود: اين كه نشناسد خداوند دستور داده اطاعت از چه كسى بكند و ولايت او لازم شده و حجت در روى زمين و گواه بر خلق است. عرضه داشتم: آنها كيانند يا امير المومنين؟ فرمود: كسانى كه اطاعت آن ها را خداوند در قرآن قرين اطاعت خويش قرار داده در اين آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) گفت: پيشانى آن جناب را بوسيده عرضه داشتم: برايم واضح كردى و عقده دلم را گشودى و هر شك و ترديدى در دلم بود از بين بردى.(2)

حدیث49: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): لَا يُعْذِرُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَداً يَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ أَعْلَمْ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَةَ هُمُ الْوُلَاةُ عَلَى النَّاسِ كَافَّةً وَ فِي شِيعَةِ وُلْدِ فَاطِمَةَ أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآيَةَ خَاصَّةً «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(3)

ص: 209


1- .[1] النساء آیة 59
2- .[2] معاني الأخبار ص 394 باب نوادر المعاني ح45
3- .[3] الزمر آیة 53

حدیث49: ابوحمزه گفت حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند روز قيامت عذر احدى را نمى پذيرد كه بگويد خدايا من نمى دانستم كه فرزندانفاطمهB رهبر و امام بر تمام مردمند، و فقط در باره شيعيان اولاد فاطمهB اين آيه نازل شده «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(1)

حدیث50: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَمِيلٍ [جَمِيلَةَ] عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): يَا أَبَانُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَطْلُبُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ وَ هُمْ يُشْرِكُونَ بِهِ حَيْثُ يَقُولُ «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» قُلْتُ لَهُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْ بِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِضُ.

حدیث50: امام صادق(علیه السلام) فرمود: ابان! خداوند از مشركين زكات مالشان را نخواسته در حالى كه مشرك باشند چنانچه در اين آيه مى فرمايد «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»(2) عرضه داشتم: آقا! فدايت شوم اين مطلب را برايم توضيح بدهيد. فرمود: واى بر مشركين كه شرك آوردند در مورد امام اول آنها در مورد ائمه ديگر هم كافرند. ابان! خداوند مردم را دعوت به ايمان به خود كرده وقتى ايمان به خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) آوردند واجبات بر آن ها لازم مى شود.(3)

حدیث51: عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ ذَرِيحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مِنَّا الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ طَاعَتُهُ مَنْ جَحَدَهُ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ الْأَرْضَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ حُجَّةً عَلَى الْعِبَادِ وَ مَنْ تَرَكَهُ هَلَكَ وَ مَنْ لَزِمَهُ نَجَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ حدیث51: ثواب الاعمال: ابو ذريح از ابو حمزه نقل كرد كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: از ما خانواده است امامى كه فرمانبردارى از او واجب است هر كه منكر او

ص: 210


1- .[1] تفسير القمي ج 2 ص 250 [سورة الزمر(39): آية 53]
2- .[2] فصلت آیة 6 و 7
3- .[3] تفسير القمي ج 2 ص262 [سورة فصلت(41): الآيات 1 الى 7]

شود يهودى يا نصرانى مي ميرد. به خدا سوگند خداوند از روزى كه آدم(علیه السلام) را قبض روح كرده زمين را خالى از امامى كه راهنماى مردم به سوى خدا باشد نگذاشته، و هم او حجت بر مردم است هر كه ترك او كند هلاك مى شود و هر كه پيرو او باشد نجات مى يابد و خداوند چنين ملتزم شده است.(1)

حدیث52: ابْنُ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّهِ

حدیث52: بزنطى از حضرت رضا(علیه السلام) نقل كرد كه حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: هر كه مسرور مى شود از اينكه بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را بيند و خداوند او را مشاهده كند بايد آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امام از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى بيند و خدا نيز او را مى بيند. (2)

توضيح: اين ديدن منظور ديدن كرامت و لطف خدا است يا ديدن اولياء خدايا به نهايت رسيدن درجه معرفت است به اندازه قدرت و نيروى بشرى.

حدیث53: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا سَيِّدُمَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) وَ إِسْرَافِيلَ(علیه السلام) وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَةِ وَ الْحَوْضِ الشَّرِيفِ وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 211


1- .[1] المحاسن ج 1 ص 92 باب 17 عقاب من لم يعرف إمامه ح17، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص205 باب عقاب من مات لا يعرف إمامه ح2
2- .[2] قرب الإسناد ص 351 احاديث متفرقة

وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) سِبْطَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ مَهْدِيُّهُمْ.

حدیث53: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من بهترين خلق خدايم من از جبرئيل(علیه السلام) و اسرافيل(علیه السلام) و حاملين عرش و تمام ملائكه مقرب و انبياى مرسل بهترم. من صاحب شفاعت و حوض شريفم من و على(علیه السلام) دو پدر اين امت هستيم هر كه ما را بشناسد خدا را شناخته و هر كه منكر ما باشد خدا را انكار نموده از على(علیه السلام) است دو نواده امت من سرور جوانان بهشت حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و از نژاد حسين(علیه السلام) است ائمه نُه گانه كه اطاعت آن ها اطاعت من و معصيت ايشان معصيت من نُهمى آن ها مهدى(علیه السلام) و قائم ايشان است. (1)

حدیث54: جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ أَبِي الْيَسَعِ، قَالَ، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنِي عَنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ الَّتِي بَنَى عَلَيْهَا، وَ لَا يَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ تَقْصِيرٌ عَنْ شَيْ ءٍ مِنْهَا، الَّذِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْ ءٍ مِنْهَا كُبَّتْ عَلَيْهِ دِينُهُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ، وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ دِينُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ، وَ لَمْ يَضِقْ بِهِ مَا فِيهِ بِجَهْلِ شَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ جَهِلَهُ قَالَ، فَقَالَ شَهَادَةُ أَلَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ الْإِيمَانُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ شَيْ ءٌ دُونَ شَيْ ءٍ، فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَآمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ كَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ قَالَ الْآخَرُونَ لَا بَلْ مُعَاوِيَةُ، وَ كَانَ حَسَنٌ(علیه السلام) ثُمَّ كَانَ حُسَيْنٌ(علیه السلام) وَ قَالَ الْآخَرُونَ

ص: 212


1- .[1] كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص261 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع ح7

هُوَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَا سِوَاهُ، ثُمَّ قَالَ أَزِيدُكَ قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ زِدْهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ: ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)، ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)، وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاسِ، حَتَّى كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ وَ عَلَّمَهُمْ، فَصَارُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ بَعْدَ مَا كَانُوا يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمْ، وَ الْأَمْرُ هَكَذَا يَكُونُ، وَ الْأَرْضُ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ، وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، وَ أَحْوَجُ مَا تَكُونُ إِلَى هَذَا إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَذَا الْمَكَانَ، وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ، وَ انْقَطَعْتَ مِنَ الدُّنْيَا تَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى رَأْيٍ حَسَنٍ. قَالَ أَبُو الْيَسَعِ عِيسَى بْنُ السَّرِيِّ: وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ، أَنَّهُ قَالَ: لَكَ فَمَا تَقُولُ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ إِمَاماً حَقَّ الْإِمَامِ.

حدیث54: ابو اليسع گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: برايم توضيح بفرمائيد استوانه هاى اصلى اسلام كه بر آن پايه گذارى شده است و هيچ كس را ياراى آن نيست كه كوتاهى در شناخت آنها داشته باشد چيست؟ و اگر كوتاهى كند دينش و تباه شده و عملش قبول نمى شود و هر که آنها را بشناسد و عمل كند دينش درست است و عملش مقبول و جهل و ندانستن بعضى از امور زيانى برايش نخواهد داشت. فرمودند: شهادت به يكتائى خدا و ايمان به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اقرار به آنچه از جانب خدا آورده، سپس فرمود: زكات در اموال و ولايت نسبت به ائمه حق كه داراى نشانه و علامت هستند براى كسى كه بخواهد آنها را بشناسد. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: مَنْ

مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً و خداوند در اين آيه مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» اولى الامر على بن ابى طالب(علیه السلام) بود، گروهى مدعي شدند نه، معاويه است. بعد از علي(علیه السلام) امام حسن(علیهالسلام) و امام حسين(علیه السلام) بودند باز گروهى گفتند يزيد بن معاويه

ص: 213

است نه ديگرى فرمود: مايليد توضيح بيشترى بدهم. چند نفر عرضكردند بفرمائيد فرمود: بعد از آنها علي بن الحسين(علیه السلام) بود، پس از آن جناب حضرت باقر(علیه السلام)... جريان به همين وضع خواهد بود زمين پايدار نيست مگر به وسيله امام هر كه بميرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده و مهمترين موقعى كه احتياج به شناسائى امام دارى وقتى است كه جانت به اينجا برسد، و اشاره به حلق خود نمود و از دنيا دست بكشى آن وقت خواهى گفت به به چه عقيده خوبى داشتم. (1)

حدیث55: وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَبَلَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ تَمَّامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ اضْمَنْ لِيَ الشَّفَاعَةَ فَقَالَ أَ مِنْ مَوَالِينَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمْرُهُ أَرْفَعُ مِنْ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ إِنَّهُ رَجُلٌ يُوَالِي عَلِيّاً وَ لَمْ يَعْرِفْ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ قَالَ ضَالٌّ قُلْتُ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِيعاً وَ جَحَدَ الْآخِرَ قَالَ هُوَ كَمَنْ أَقَرَّ بِعِيسَى وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ وَ جَحَدَ بِعِيسَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِهِ.

حدیث55: محمد بن تمام گفت به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: فلان كس كه از ارادتمندان شما است سلام رسانده و تقاضا دارد كه ضمانت شفاعت او را بنمائيد فرمود: از مواليان ما است؟ عرضه داشتم: آرى. فرمود: (اگر به واقع اینگونه باشد) مقامش بالاتر از اين حرفها است عرضه داشتم: آقا او ولايت علي(علیه السلام) را قبول دارد ولى بقيه امامان را بعد از ايشان نمى شناسد فرمود: او گمراه است. عرضه داشتم: اگر همه امامان را قبول داشته باشد ولى امام آخرى را نشناسد فرمود: مثل كسى است كه اعتراف به نبوت عيسى(علیه السلام) دارد ولىحضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را پيامبر

ص: 214


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص424 في أبي اليسع عيسى بن السري ح1

نمى داند يا اقرار به محمد(صلی الله علیه و آله) دارد و عيسى(علیه السلام) را پيامبر نمى داند پناه به خدا مى برم از جرم كسى كه يكى از حجج خدا را قبول نداشته باشد. (1)

حدیث56: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) رَجُلٌ قَالَ لِيَ اعْرِفِ الْآخِرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ وَ لَا يَضُرُّكَ أَنْ لَا تَعْرِفَ الْأَوَّلَ قَالَ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ هَذَا فَإِنِّي أُبْغِضُهُ وَ لَا أَعْرِفُهُ وَ هَلْ عُرِفَ الْآخِرُ إِلَّا بِالْأَوَّلِ.

حدیث56: محمّد بن مسلم گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: مردى به من گفت من امام آخر را قبول دارم اما ديگر زيانى متوجه من نخواهد شد اگر امام اول را قبول نداشته باشم. حضرت فرمود: خداوند او را لعنت كند من از او بيزارم و او را نمى شناسم مگر مي توان امام آخر را شناخت جز با شناختن امام اول. (2)

حدیث57: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِكَ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

حدیث57: نصر عطار به اسناد خود گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: سه چيز را قسم مي خورم كه واقعيت است تو و جانشينانت عارف هستيد خدا را نمي توانند بشناسند مگر از راه معرفت شما وداخل بهشت نمى شود، مگر كسى كه شما را بشناسد و شما او را بشناسيد و داخل آتش نمي گردد مگر كسى كه منكر شما است و شما منكر او هستيد. (3)

ص: 215


1- .[1] الغيبة للنعماني ص112 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح4
2- .[2] الكافي ج 1 ص373 باب من ادعى الإمامة و ليس لها بأهل و من جحد الأئمة أو بعضهم و من أثبت الإمامة لمن ليس لها بأهل ح7
3- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص498 باب16 باب في الأئمة أنهم الذين ذكرهم الله يعرفون أهل الجنة و النار ح10

حدیث58: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ: سَأَلْتُ الشَّيْخَ عَنِ الْأَئِمَّةِ(علیهم اسلام) قَالَ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنَ الْأَحْيَاءِ فَقَدْ أَنْكَرَ الْأَمْوَاتَ.

حدیث58: ابن مسكان گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره ائمه(علیهم اسلام) پرسيدم، فرمود: هر كه يكى از زنده ها را منكر شود امامان مرده را منكر شده است. (1)

حدیث59: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.

حدیث59: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه ما را انكار كند كافر است. (2)

حدیث60: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْإِمَامُ عَلَمٌ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً.حدیث60: امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام(علیه السلام) نشانه ايست ميان خداى عز و جل و خلقش هر كه او را بشناسد مؤمن و هر كه انكار او كند كافر است (3)

ص: 216


1- .[2] الکافی ج1 ص373 بَابُ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ لَهَا بِأَهْلٍ وَ مَنْ جَحَدَ الْأَئِمَّةَ أَوْ بَعْضَهُمْ وَ مَنْ أَثْبَتَ الْإِمَامَةَ لِمَنْ لَيْسَ لَهَا بِأَهْل ح8
2- . الكافي ج 1 ص187 باب فرض طاعة الأئمة ح11
3- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص412 باب39 باب فيمن أنكر القائم الثاني عشر من الأئمة ح9

حدیث61: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَيْرِ الْكُوفِيُ إِجَازَةً قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى أَخِي مُغَلِّسٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَرَى الرَّجُلَ مِنَ الْمُخَالِفِينَ عَلَيْكُمْ لَهُ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ وَ خُشُوعٌ فَهَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّمَا مَثَلُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَثَلُ أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ كَانَ لَا يَجْتَهِدُ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً إِلَّا دَعَا فَأُجِيبَ وَ إِنَّ رَجُلًا مِنْهُمُ اجْتَهَدَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا فَلَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ فَأَتَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) يَشْكُو إِلَيْهِ مَا هُوَ فِيهِ وَ يَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لَهُ فَتَطَهَّرَ عِيسَى وَ صَلَّى ثُمَّ دَعَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا عِيسَى إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ فَلَوْ دَعَانِي حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ فَالْتَفَتَ عِيسَى فَقَالَ تَدْعُو رَبَّكَ وَ فِي قَلْبِكَ شَكٌّ مِنْ نَبِيِّهِ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي فَدَعَا لَهُ عِيسَى فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ يَشُكُّ فِينَا

حدیث61: محمّد بن مسلم گويد: به امام باقر(علیه السلام) يا امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: ما پاره اى از مخالفين شما را مى بينيم كه در عبادت كوشا و داراى خشوع فراوانى هستند، آيا اين ها براى ايشان سودى دارد؟ فرمود: اى محمّد! همانا مثل ما اهل بيت(علیهم اسلام) با شما مردم مثل آن خاندان در بنى اسرائيل است كه كسى از آنها نبود كه چهل شب در عبادت بكوشد جز اينكه وقتى دعا مى كرد مستجاب مى شد. يك بار مردى از آنان مدّت چهل شب به عبادت پرداخت و بعد دعا كرد امّا مستجاب

ص: 217

نشد، نزد عيسى بن مريم(علیه السلام) رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلايه كرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عيسى(علیه السلام) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا كرد. خداوند به او وحى فرستاد كه اى عيسى اين بنده ام از غير آن بابى كه بايد نزد من آيند نزد من آمده، اومرا خوانده در حالى كه در نبوّت و پيغمبر بودن تو در شكّ است بنا بر اين اگر به اندازه اى مرا بخواند كه گردنش قطع و بندهايش از هم بگسلد من دعايش را مستجاب نخواهم كرد. عيسى(علیه السلام) به وى رو كرده فرمود: پروردگارت را مى خوانى و در دل خود به پيامبرش شك دارى؟ گفت: اى روح و كلمه خدا، به خدا سوگند همين طور است كه مى فرمائى، از خداوند بخواه كه اين شك را از دل من بزدايد. عيسى(علیه السلام) براى وى دعا كرد و خداوند از وى پذيرفت، و او در حدّ ساير افراد خاندان خويش قرار گرفت. ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عمل بنده اى را كه درباره ما شك و ترديد كند، نمی پذيرد. (1)

حدیث62: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.

حدیث62: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا و پر معنا مي فرمايدند: مائيم كه خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر كه ما را شناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و كسى كه نشناسد و انكار هم نكند گمراهست تا زمانى كه به سوى هدايتى كه خدا

ص: 218


1- . الأمالي (للمفيد) النص 3 المجلس الأول ح2

بر او واجب ساخته برگردد و آن چه را خدا از حق طاعت ما واجب كرده است بفهمد و اگر به همان حال گمراهى بميرد خدا، هر چه خواهد با او كند. (1)حقیقت معرفت ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث63: وَ يُؤَيِّدُ هَذَا التَّأْوِيلَ مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ مَرْفُوعاً إِلَى الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ(علیه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ لِي يَا مُفَضَّلُ هَلْ عَرَفْتَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَB وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) كُنْهَ مَعْرِفَتِهِمْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَا كُنْهُ مَعْرِفَتِهِمْ قَالَ يَا مُفَضَّلُ مَنْ عَرَفَهُمْ كُنْهَ مَعْرِفَتِهِمْ كَانَ مُؤْمِناً فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى قَالَ قُلْتُ عَرِّفْنِي ذَلِكَ يَا سَيِّدِي قَالَ يَا مُفَضَّلُ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ عَلِمُوا مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَرَأَهُ وَ بَرَأَهُ وَ أَنَّهُمْ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ خُزَّانُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْجِبَالِ وَ الرِّمَالِ وَ الْبِحَارِ وَ عَلِمُوا كَمْ فِي السَّمَاءِ مِنْ نَجْمٍ وَ مَلَكٍ وَ وَزْنِ الْجِبَالِ وَ كَيْلِ مَاءِ الْبِحَارِ وَ أَنْهَارِهَا وَ عُيُونِهَا وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا عَلِمُوهَا وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ وَ هُوَ فِي عِلْمِهِمْ وَ قَدْ عَلِمُوا ذَلِك

حدیث63: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم، فرمود: آیا محمد(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه السلام)، فاطمهB حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را آن طور که باید شناخته و به حقیقت معرفت آن ها رسیده ای؟ عرضه داشتم: مولای من، حقیقت معرفت آن ها چگونه است؟ امام صادق(علیه السلام): ...ای مفضل! بدانی آن ها آن چه را که خداوند آفریده و از عدم و نیستی

ص: 219


1- . الكافي ج 1 ص187 باب فرض طاعة الأئمة ح11

به وجود آورده می دانند، آن ها مظهر تقوا و خزانه دار آسمان ها و زمینند و می دانند تعداد ملائکه، و ستارگان آسمان را... هر برگی از درختی می افتد آن را خبر دارند، هر دانه ای که در تاریکی های زمین قرار گرفته آن را می دانند، و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتاب مُبین یعنی در علم آن ها نقش بسته و به آن آگاهند.(1)حدیث64: وَ حَدَّثَنِي وَالِدِي مِنَ الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ خَالِدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ وَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:... قَالَ جَابِرٌ يَا سَيِّدِي مَا أَقَلَّ أَصْحَابِي قَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ أَ تَدْرِي كَمْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْ أَصْحَابِكَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كُنْتُ أَظُنُّ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ مَا بَيْنَ الْمِائَةِ إِلَى الْمِائَتَيْنِ وَ فِي كُلِّ مَا بَيْنَ الْأَلْفِ إِلَى الْأَلْفَيْنِ بَلْ كُنْتُ أَظُنُّ أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ وَ نَوَاحِيهِ قَالَ يَا جَابِرُ خَالِفْ ظَنَّكَ وَ قَصِّرْ رَأْيَكَ أُولَئِكَ الْمُقَصِّرُونَ وَ لَيْسُوا لَكَ بِأَصْحَابٍ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنِ الْمُقَصِّرُ قَالَ الَّذِينَ قَصَّرُوا فِي مَعْرِفَةِ الْأَئِمَّةِ وَ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ رُوحِهِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَا مَعْرِفَةُ رُوحِهِ قَالَ أَنْ يُعْرَفَ كُلُّ مَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالرُّوحِ فَقَدْ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَهُ يَخْلُقُ بِإِذْنِهِ وَ يُحْيِي بِإِذْنِهِ وَ يَعْلَمُ الْغَيْرَ مَا فِي الضَّمَائِرِ وَ يَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ هَذَا الرُّوحَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَمَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَذَا الرُّوحِ فَهَذَا كَامِلٌ غَيْرُ نَاقِصٍ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ بِإِذْنِ اللَّهِ يَسِيرُ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فِي لَحْظَةٍ وَاحِدَةٍ

ص: 220


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 478 [سورة يس(36): آية 12]

يَعْرُجُ

بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَنْزِلُ بِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ يَفْعَلُ مَا شَاءَ

حدیث64: جابر گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آقا چقدر ياران هم عقيده ما كمند، امام(علیه السلام) فرمود: هيهات هيهات مي دانى روى زمين چقدر يار و هم عقيده دارى عرضه داشتم: در هر شهر خيال مي كنم بين صد تا دويست و در تمام شهرها هزار يا دو هزار باشند و در روى زمين خيال مي كنم صد هزار باشند فرمود: نه جابر گمان تو زياد است آنهائى كه خيال مي كنى مقصّرند و از ياران تو نيستند. عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه مقصّر كيست؟ فرمود: كسانى كه در معرفت امام كوتاهى دارند و همچنين در معرفت آن چه خدا بر آن ها واجب نموده از امر و روح خود عرضه داشتم: معرفت روح خدا چيست؟ فرمود: اين كه بداند به هر كه خداوند اين روح را بخشيده امر خود را نيز به او تفويض نموده و به اذن خدا مى آفريند و زنده مي كند و به ديگرى علم غيبمى آموزد و از گذشته و آينده تا روز قيامت اطلاع دارد چون آن روح از امر اللَّه است هر كه ممتاز به اين روح شد كامل است و نقصانى ندارد هر چه بخواهد به اذن خدا انجام مي دهد از مشرق به مغرب در يك لحظه مي رود، و به آسمان بالا مي رود و به زمين فرود مى آيد هر چه اراده كند و بخواهد انجام مي دهد.(1)

نشانه ای دیگر از معرفت ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث65: وَ حَدَّثَنِي وَالِدِي مِنَ الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا

ص: 221


1- . بحار الانوار ج26 ص14 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح2

مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ خَالِدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ وَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:....قَالَ فَأَحْضَرْتُهُمْ مِنَ الْغَدِ فَسَلَّمُوا عَلَى الْإِمَامِ وَ بَجَّلُوهُ وَ وَقَّرُوهُ وَ وَقَفُوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا جَابِرُ أَمَا إِنَّهُمْ إِخْوَانُكَ وَ قَدْ بَقِيَتْ عَلَيْهِمْ بَقِيَّةٌ أَ تُقِرُّونَ أَيُّهَا النَّفَرُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ يَحْكُمُ ما يُرِيدُ وَ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ لَا رَادَّ لِقَضَائِهِ وَ لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ قَالُوا نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ يَحْكُمُ ما يُرِيدُ قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَدِ اسْتَبْصَرُوا وَ عَرَفُوا وَ بَلَغُوا قَالَ يَا جَابِرُ لَا تَعْجَلْ بِمَا لَا تَعْلَمُ فَبَقِيتُ مُتَحَيِّراً فَقَالَ سَلْهُمْ هَلْ يَقْدِرُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَنْ يَصِيرَ صُورَةَ ابْنِهِ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَسَأَلْتُهُمْ فَأَمْسَكُوا وَ سَكَتُوا قَالَ يَا جَابِرُ سَلْهُمْ هَلْ يَقْدِرُ مُحَمَّدٌ أَنْ يَصِيرَ بِصُورَتِي قَالَ جَابِرٌ فَسَأَلْتُهُمْ فَأَمْسَكُوا وَ سَكَتُوا قَالَ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا جَابِرُ هَذَا مَا أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُمْ قَدْ بَقِيَ عَلَيْهِمُ بَقِيَّةٌ فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَكُمْ مَا تُجِيبُونَ إِمَامَكُمْ فَسَكَتُوا وَ شَكَوْا فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ وَ قَالَ يَا جَابِرُ هَذَا مَا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَدْ بَقِيَتْ عَلَيْهِمْ بَقِيَّةٌ وَ قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ فَنَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا عِلْمَلَنَا فَعَلِّمْنَا قَالَ فَنَظَرَ الْإِمَامُ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُمْ مَنْ هَذَا قَالُوا ابْنُكَ فَقَالَ لَهُمْ مَنْ أَنَا قَالَ أَبُوهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ فَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ لَمْ نَفْهَمْ فَإِذَا مُحَمَّدٌ بِصُورَةِ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ إِذَا عَلِيٌّ بِصُورَةِ ابْنِهِ مُحَمَّدٍ قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ الْإِمَامُ(علیه السلام) لَا تَعْجَبُوا مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ أَنَا مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) أَنَا وَ قَالَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) يَا قَوْمُ لَا

ص: 222

تَعْجَبُوا مِنْ أَمْرِ اللَّهِ أَنَا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَنَا وَ كُلُّنَا وَاحِدٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ رُوحُنَا مِنْ أَمْرِ اللَّهِ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قَالَ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ خَرُّوا لِوُجُوهِهِمْ سُجَّداً وَ هُمْ يَقُولُونَ آمَنَّا بِوَلَايَتِكُمْ وَ بِسِرِّكُمْ وَ بِعَلَانِيَتِكُمْ وَ أَقْرَرْنَا بِخَصَائِصِكُمْ فَقَالَ الْإِمَامُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(علیه السلام) يَا قَوْمُ ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ فَأَنْتُمُ الْآنَ الْعَارِفُونَ الْفَائِزُونَ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ أَنْتُمُ الْكَامِلُونَ الْبَالِغُونَ اللَّهَ اللَّهَ لَا تُطْلِعُوا أَحَداً مِنَ الْمُقَصِّرِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ عَلَى مَا رَأَيْتُمْ مِنِّي وَ مِنْ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَيُشَنِّعُوا عَلَيْكُمْ وَ يُكَذِّبُوكُمْ قَالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا قَالَ فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ كَامِلِينَ فَانْصَرَفُوا قَالَ جَابِرٌ قُلْتُ سَيِّدِي وَ كُلُّ مَنْ لَا يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ عَلَى الْوَجْهِ الَّذِي صَنَعْتَهُ وَ بَيَّنْتَهُ إِلَّا أَنَّ عِنْدَهُ مَحَبَّةً وَ يَقُولُ بِفَضْلِكُمْ

وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِكُمْ مَا يَكُونُ حَالُهُ قَالَ يَكُونُ فِي خَيْرٍ إِلَى أَنْ يَبْلُغُوا

حدیث65: جابر می گوید: با عدّه ای از دوستانم به محضر امام باقر(علیه السلام) شرفیاب شدیم چون خدمت امام(علیه السلام) رسیدند بر او سلام کرده و احترام نمودند و آن بزرگوار را بزرگ و گرامی داشتند. امام(علیه السلام) فرمودند: ای جابر این ها برادران تو هستند امّا هنوز مانده تا کامل شوند. بعد رو به آن ها کرد و فرمود: آیا شما اعتراف می کنید که خدای تبارک و تعالی آن چه بخواهد انجام می دهد، و آن چه را اراده فرماید حکم می کند و هیچ کس قادر نیست حکم او را نقض کرده و رأی او را رد کند و از آن چه انجام می دهد سؤال نمی شود و مردمان هستند که مورد بازجویی قرار می گیرند؟ عرض کردند: بله همان طور است که فرمودید، خداوند آن چهرا بخواهد انجام می دهد، و آن چه را اراده کند فرمان می دهد. من گفتم: خدا را سپاس، این ها همگی آگاه بوده و معرفت داشته و کاملند. امام(علیه السلام) فرمود: ای جابر! آن چه را نمی دانی شتاب زده درباره اش قضاوت مکن. من از گفته ی امام متحیر و سرگردان

ص: 223

شدم. فرمود: از آن ها بپرس آیا علی بن الحسین(علیه السلام) می تواند به صورت فرزندش محمّد تغییر کند؟ جابر گوید: از ایشان پرسش نمودم و آن ها از جواب دادن خودداری کرده و ساکت ماندند. امام(علیه السلام) فرمود: ای جابر! ازآن ها سؤال کن آیا محمّد می تواند به صورت علی بن الحسین(علیه السلام) درآید و تغییر کند؟ جابر گوید: از ایشان سؤال نموده و آنها بازهم از جواب دادن خودداری کرده و ساکت ماندند. آنگاه امام(علیه السلام) به من نگاهی کرده و فرمودند: این است آنچه به تو خبر دادم که اینها هنوز کامل نشدهاند. من به آنها گفتم: چه شده، چرا به امام خود جوابی نمی دهید؟ بازهم ساکت مانده و در شک فرو رفتند. امام(علیه السلام) این همان است که گفتم اینها باید مراحل دیگری را طی کنند تا کامل شوند. و آنگاه امام(علیه السلام) فرمود: چه شده چرا سخن نمی گویید؟ آن ها به هم نگاه کرده و گفتگویی نموده سپس عرض کردند: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! نمی دانیم به ما بیاموز سرور عبادت پیشگان حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) به فرزندش امام باقر(علیه السلام) نگاه کرده و به آن ها فرمود: این شخص کیست؟ عرض کردند: فرزند شماست، امام(علیه السلام) فرمود: من کیستم؟ عرضه داشتند: علی بن الحسین(علیه السلام) و پدر ایشان جابر گوید: بعد از این پرسش ها امام(علیه السلام) کلماتی فرمود که ما نفهمیدیم ناگهان دیدیم محمّد(علیه السلام) به صورت پدرش علی بن الحسین(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) به صورت فرزندش محمّد(علیه السلام) گردید، آن ها با مشاهده این دگرگونی از روی تعجب گفتند: Sلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُR امام(علیه السلام) فرمود: از قدرت پروردگار تعجب نکنید،من محمّد(علیه السلام) هستم و محمّد(علیه السلام) منست، و محمّد بن علی(علیه السلام) فرمود: از کار خدا شگفت زده نشوید من علی(علیه السلام) هستم و علی(علیه السلام) منست و همه ما یکی هستیم و از یک نور آفریده شده ایم و روح ما از امر خدا و از عالم امرست، أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) جابر گوید: وقتی این کلمات را از امام(علیه السلام) شنیدند همگی با صورت به روی زمین افتاده، بر خدا سجده کرده و

ص: 224

گفتند: ما به ولایت شما و مقامات پنهان شما ایمان آوردیم و به ویژگی های شما اقرار کردیم. امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: سر از سجده بردارید، اکنون شما عارف، آگاه و رستگار شدید، و کامل گشته و به حدّ کمال رسیدید، شما را به خدا آن چه از من و فرزندم محمّد مشاهده نمودید به هیچ یک از آشنایان خود که به این مرتبه نرسیده بلکه کوتاهی کرده و آن ها را به ضعف کشیده اند خبر ندهید که شمارا سرزنش و تکذیب می کنند. عرضه داشتند: گفتارتان را شنیدیم و اطاعت می کنیم. فرمود: شما به حد رشد و کمال رسیده، اکنون بازگردید. جابر عرضه داشت: مولای من هرکه این امر را به وجهی که بیان کرده اید نشناسد امّا شما را دوست داشته و مطیع تان باشد، از دشمنانتان بیزاری جسته و به برتری شما اقرار نماید، حالش چگونه است؟ فرمود: او در مسیر سعادت و خیر و خوبی قرار گرفته تا آن که به آن پایه از معرفت دست یابد... (1)ابواب چهارگانه

حدیث66: قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام): لَا يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ مَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلَا عَمَلَ لَهُ.

حدیث66: امام باقر(علیه السلام): هيچ كردارى پذيرفته نيست جز به معرفت، و معرفتى نيست جز به همراهى كردار، هر كه معرفت يافت او را به كردار رهنمايد، و هر كه معرفت ندارد عملى نيارد.(2)

حدیث67: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَال: إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُونَ حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُونَ

ص: 225


1- . بحار الانوار ج26 ص14 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح2 مقصود امامj اینست که در راه درستی گام بر می دارد امّا زمانی کامل می گردد که به این حدّ از معرفت ما برسد.
2- . تحف العقول: و روي عن الإمام الباقر عن علم الله... و روي عنهj في قصار هذه المعاني: ص294ح24.

حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِح

حدیث67: عبد الرحمن بن ابى ليلى از حضرت صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه ایشان فرمودند: شما شايستگى پيدا نمى كنيد، مگر این که معرفت داشته، و معرفت پيدا نخواهيد كرد، مگر این که صداقت داشته باشيد، و صداقت را هنگامى به دست مى آوريد، كه تسليم شويد، اين ها ابواب چهارگانه اى هستند كه به هم بستگى دارند و در صورت فقدان يكى بقيه نتوانند كاری كنند، آنان كه سه صفت را داشته باشند راه به جائى نبرده، حيران و سرگردان خواهند شد، و خداوند متعال جز كارهاى شايسته را قبول نمى كند.(1)

شرح و تفسیر: کسی که از امام(علیه السلام) پیروی نمی کند نسبت بهامام(علیه السلام) معرفتی ندارد، زیرا یکی از علامات معرفت اینست که بداند اطاعت از امام(علیه السلام) واجبست، پس از آن در تمامی امور از دستورات امام(علیه السلام) پیروی کند، همین پیروی نمودن دلیلی بر اینست که به مرتبه ای از معرفت امام(علیه السلام) دست یافته است.

معرفت امام خیر کثیر

حدیث68: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» فَقَالَ هِيَ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ*

حدیث68: در حدیثی زیبا ابو بصير گفت: از امام صادق(علیه السلام) در مورد اين آيه سؤال كردم: «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»(2) هر كه داراى حكمت

ص: 226


1- . الكافي ج 2 ص47 باب خصال المؤمن ح3.
2- .[1] البقرة آیة 269

شود به او خير و خوبى فراوان داده شده. فرمودند: مقصود اطاعت و فرمانبردارى از خدا و معرفت امام(علیه السلام) است.(1)

حدیث69: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً قَالَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّار*حدیث69: امام باقر(علیه السلام) در تفسير آيه شریفه «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»(2) فرمودند: مقصود معرفت امام(علیه السلام) و پرهيز از گناهان كبيره اى است كه خداوند وعده آتش داده.(3)

وظیفه مردم کسب معرفت ائمه اطهار

حدیث70: عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالُوا سَأَلْنَاهُمَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» قَالَ أُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنَا

حدیث70: امام باقر(علیه السلام) در باره آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»(4)

فرمودند: يعنى مردم مأمور به معرفت ما خانواده هستند.(5)

ص: 227


1- .[2]الكافي ج 1 ص 185 باب معرفة الإمام و الرد إليه ح11
2- .[1] البقرة آیة 269
3- .[2] الكافي ج 2 ص 284 باب الكبائر ح20، وسائل الشيعة ج 15 ص 315 باب 45 باب وجوب اجتناب الكبائر ح20619
4- .[3] البقرة آیة 208
5- .[4] تفسير العياشي ج 1 ص 102 [سورة البقرة(2): آية 208] ح295

دقّت در فضائل ائمه اطهار(علیهم اسلام) راهی برای کسب معرفتاگر دوست دارید فضائل و کمالات خاندان رسالت را بشناسید در کارهای شگفت انگیز آنان دقت کنید، بلکه دربارهﻱ رفتار شیعیان آن ها ابراهیم(علیه السلام) اسماعیل(علیه السلام) داود(علیه السلام) و سلیمان(علیه السلام) توجه کنید، بلکه به علم و قدرت وصی حضرت سلیمان آصف بن برخیا(علیه السلام) بیندیشید! تا بدانید، چگونه او در طبیعت تصرف کرده با این که او فقط علمی از کتاب را می دانسته و علم همهﻱ کتاب نزد او نبوده است.

«قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمينٌ قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم»(1)

قرآن کریم آن قضیه را چنین حکایت می کند: حضرت سلیمان(علیه السلام) به اطرافیانش فرمود: کدام یک از شما می تواند تخت بلقیس را قبل از آن که خود را تسلیم نمایند بیاورد، عفریتی از جن گفت: من آن را می آورم پیش از آن که از جای خود برخیزی و من بر این کار قدرتمند و امین هستم، کسی که قسمتي از علم کتاب نزد او بود گفت: من آن را قبل از آن که چشمت برهم بخورد نزد تو حاضر می کنم، و چون چنین کرد و تخت را مشاهده کرد فرمود: این فضل و بخشش و لطف پروردگار است تا مرا بیازماید که شکرگزار او هستم یا نه؟ و هر که شکر کند برای خود شکر نموده و سپاس گزاری کرده، و کسی که کفر ورزد پروردگار من بی نیاز و بزرگوار است.(2)

در فرمایش آصف بن برخیا(علیه السلام) که می گوید: «أَنَا آتيكَ بِهِ» من آن را

ص: 228


1- . نمل آیات 38تا40.
2- . نمل آیات 38تا40.

می آورم نکته مهمّی است که ردّ گفتار وهابیّت و پیروان جاهل آنهاست. ما برایآنان که می خواهند مسائل مربوط به ولایت را بهتر بفهمند تذکّر می دهیم، خداوند بر آصف بن برخیا(علیه السلام) منّت گذاشته و اسمی از اسماء خود را به او آموخت، با دانستن آن بر تصرّف در زمان و مکان قدرت پیدا کرد و تخت بلقیس را از مملکت سبا به فارس آورد، در حالی که بین آن دو 500 فرسخ فاصله بود، و این قدرت بزرگ فضل و بخشش الهی نسبت به او بود، و وقتی آصف(علیه السلام) خواست از این قدرت استفاده کند به سلیمان(علیه السلام) گفت: من آن را می آورم و نگفت: من آن را به اذن خدا می آورم. و از این آیهﻱ شریفه می فهمیم وقتی خداوند انبیاء و اولیاء خود را قدرت و ولایت مرحمت کرد بر آن ها واجب نیست، هنگام اظهار قدرت بگویند ما این کار را به اذن خدا انجام می دهیم، همان طور که بر ما واجب نیست، وقتی به آن ها متوسل می شویم بگوییم حاجت ما را به اذن خدا عنایت کنید، همان طور که گفته آصف(علیه السلام) را به حضرت سلیمان(علیه السلام) ملاحظه کردید، علم آصف(علیه السلام) و قدرت او نسبت به علم ائمهﻱ اطهار(علیهم اسلام) مانند قطره ای نسبت به دریا بلکه کمتر از آنست، زیرا علم الکتاب یعنی علم تمامی کتاب نزد آن ها است.

حدیث71: الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ قَالَ سَأَلْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) فَقُلْتُ سَيِّدِي أَسْأَلُكَ عَنْ شَيْ ءٍ أَنَا بِهِ مُوقِنٌ وَ إِنَّهُ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ أَنْتَ الْمَسْرُورُ إِلَيْهِ ذَلِكَ السِّرَّ فَقَالَ يَا أَصْبَغُ أَ تُرِيدُ أَنْ تَرَى مُخَاطَبَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَبِي دُونٍ يَوْمَ مَسْجِدِ قُبَا قَالَ هَذَا الَّذِي أَرَدْتُ قَالَ قُمْ فَإِذَا أَنَا وَ هُوَ بِالْكُوفَةِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا الْمَسْجِدُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيَّ بَصَرِي فَتَبَسَّمَ فِي وَجْهِي ثُمَّ قَالَ يَا أَصْبَغُ إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ أُعْطِيَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَنَا قَدْ أُعْطِيتُ أَكْثَرَ مِمَّا أُعْطِيَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ نَحْنُ الَّذِينَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ بَيَانُ

ص: 229

مَا فِيهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لِأَنَّا أَهْلُ سِرِّ اللَّهِ فَتَبَسَّمَ فِي وَجْهِي ثُمَّ قَالَ نَحْنُ آلُ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ رَسُولِهِ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى ذَلِكَ قَالَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ مُحْتَبِئٌ فِي الْمِحْرَابِ بِرِدَائِهِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَابِضٌ عَلَى تَلَابِيبِ الْأَعْسَرِ فَرَأَيْتُ رَسُولَاللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَعَضُّ عَلَى الْأَنَامِلِ وَ هُوَ يَقُولُ بِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفْتَنِي أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ عَلَيْكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَتِي الْخَبَرَ

حدیث71: اصبغ می گوید: به امام حسین(علیه السلام) عرض کردم: ای سرور من! از مطلبی سئوال می کنم که به آن یقین دارم و آن از اسرار بوده و در وجود شما نهفته است. فرمود: ای اصبغ! آیا می خواهی مکالمه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را با ابوبکر در روز مسجد قبا مشاهده کنی؟ عرض کرد: این همان چیزی است که اراده کرده ام. فرمود: برخیز، ناگهان خود را در کوفه مشاهده کرده و کمتر از چشم به هم زدنی مسجد را دیدم، آن حضرت در صورت من تبسمی کرد و سپس فرمود: خداوند باد را مسخر سلیمان بن داود کرد«غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْر»(1) و من بیش از آن چه به او عطا شده نصیبم گردیده است. عرض کردم: به خدا قسم! همان طور است، سپس فرمود: علم کتاب و بیان آن نزد ماست و هیچ یک از آفریدگانِ خدا به دلیل آن که اهل سر الهی است آن چه را نزد ما هست ندارد. سپس فرمود: ما وابستگان پروردگار و وارثین رسول خداییم. فرمود: داخل شو. پس داخل مسجد شدم، ناگهان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در محراب دیدم که ردا به خود پیچیده، در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) را مشاهده کردم، که گریبان ابوبکر را گرفته. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حالی که انگشت به دندان گرفته بود فرمود: تو و

اصحاب تو بد بازماندگانی بعد از من بودید، لعنت خدا و لعنت من بر شما باد.(2)

از این واقعه تعجب نکنید، زیرا خاندان وحی(علیهم اسلام) به مقتضای ولایت شان قدرت تصرف در ملکوت آسمان ها و زمین دارند.

ص: 230


1- . سبأ آیهﻱ12.
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص52 فصل في معجزاته ع.

حدیث72: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ.

حدیث72: عبدالرحمان بن کثیر از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیهﻱ شریفه «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»(1) نقل می کند که حضرت بین انگشتان خود را باز کرده و آن را روی سینهﻱ مبارکش قرار داده و فرمود: به خدا قسم! علم الکتاب یعنی علم همهﻱ کتاب نزد ماست.(2)

هشدار به منکران فضائل ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث73: مَرْفُوعٌ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رض قَال قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَا سَلْمَانُ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ لَا يَعْرِفُ لَنَا حَقَ مَعْرِفَتِنَا وَ أَنْكَرَ فَضْلَنَا يَا سَلْمَانُ أَيُّمَا أَفْضَلُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) أَوْ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ(علیه السلام) قَالَ سَلْمَانُ بَلْ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَذَا آصَفُ بْنُ بَرْخِيَا قَدَرَ أَنْ يَحْمِلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ مِنْ فَارِسَ إِلَى سَبَإٍ فِي طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ وَ لَا أَفْعَلُ أَنَا أَضْعَافَ ذَلِكَ وَ عِنْدِي أَلْفُ كِتَابٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى شَيْثِ بْنِ آدَمَ(علیه السلام) خَمْسِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِدْرِيسَ(علیه السلام) ثَلَاثِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ(علیه السلام) عِشْرِينَ صَحِيفَةً وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ يَا سَيِّدِي قَالَ الْإِمَامُ يَا سَلْمَانُ إِنَّ الشَّاكَّ فِي

ص: 231


1- . نمل آیهﻱ40.
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص229 کتاب الحجة بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ ع وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه ح5.

أُمُورِنَا وَعُلُومِنَا كَالْمُسْتَهْزِئِ فِي مَعْرِفَتِنَا وَ حُقُوقِنَا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ وَلَايَتَنَا فِي كِتَابِهِ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ وَ بَيَّنَ مَا أَوْجَبَ الْعَمَلَ بِهِ وَ هُوَ مَكْشُوفٌ.

حدیث73: امیرمؤمنان علی(علیه السلام): ای سلمان! بدبختی و تمام بدبختی بر کسی که حقّ معرفت ما را نشناسد، و منکر فضل ما باشد. ای سلمان! کدامیک افضلند؟ حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) یا سلیمان بن داود سلمان؟ گفت: بلکه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) افضل است. علی(علیه السلام) فرمود: ای سلمان! پس چگونه آصف بن برخیا(علیه السلام) که علمی از کتاب نزد او بود توانست تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن از فاس به سبا بیاورد، ولی من چندین برابر او نتوانم انجام دهم در حالی که نزد من (علوم) هزار کتاب است. خدای متعال بر شیث بن آدم(علیه السلام) پنجاه صحیفه، و بر ادریس پیامبر سی صحیفه، و بر ابراهیم خلیل(علیه السلام) بیست صحیفه فرستاد، و (خداوند) تورات، انجیل، زبور و فرقان را فرستاد. عرض کردم: راست می فرمایید: مولای من! فرمود: ای سلمان! کسی که در امور و علوم ما تردید نماید، مانند کسی است که معرفت و حقّوق ما را مسخره می کند، حقّیقتاً خداوند ولایت ما را در چند مورد از قرآن واجب نموده و آن چه باید عمل شود، آشکارا بیان و این مطلب را روشن کرده است.(1)

حدیث74:

أَقُولُ قَالَ الشَّيْخُ حَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمُحْتَضَرِ، رَوَى بَعْضُ عُلَمَاءِ الْإِمَامِيَّةِ فِي كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ إِلَى سَوَاءِ الطَّرِيقِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ:...قَال

علی(علیه السلام):...كَمَا أَتَيْتُ بِكُمْ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنِّي لَأَمْلِكُ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَا لَوْ عَلِمْتُمْ بِبَعْضِهِ لَمَا احْتَمَلَهُ جَنَانُكُمْ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَحَرْفاً وَ كَانَ عِنْدَ آصَفَ بْنِ بَرْخِيَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخَسَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرْضَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَرْشِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا

ص: 232


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب ج 2 ص 416 أحاديث في فضائل أهل البيت ع، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 6 ص484 [سورة الرعد(13): الآيات 40 الى 43] ..... ص : 478 تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 244 [سورة الرعد(13): آية 43] .....

كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفِ النَّظَرِ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ وَ اللَّهِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ أَنْكَرَنَا مَنْ أَنْكَرَنَا

حدیث74: امیرالمؤمنین(علیه السلام): قسم به حقّ آن کسی که دانه را شکافت و خلق را آفرید من از اختیار و قدرتی نسبت به ملکوت آسمان ها و زمین برخوردارم که شما تحمل دانستن بعضی از آن را ندارید، اسم اعظم پروردگار هفتاده و سه حرف است آصف بن برخیا یک حرف از آن را می دانست، با آن یک حرف در زمینی که بین او و تخت بلقیس بود تصرف کرد، آن را پیمود و تخت را برداشت، دو مرتبه زمین به شکل اول برگشت و این عمل سریع تر از یک چشم برهم زدن انجام شد. به خدا قسم! تمام هفتاد و دو حرف نزد ماست، و یک حرف است که مخصوص خداوند است و در علم غیب او نهفته، و هیچ نیرو و قدرتی نیست مگر به سبب خدای بزرگ و بلند مرتبه، شناخت ما را، هرکه به ما معرفت پیدا کرد، و انکار کرد ما را، هرکه ما را نشناخت.(1)

گوشه ای از فضائل ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث75:

[فُرَاتٌ] قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ الْقَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ السَّرَّاجُ [عَنْ زِيَادٍ حيلولة] وَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ [بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ] قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ فَرْعُهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیهالسلام)

وَ أَغْصَانُهَا فَاطِمَةُ

ص: 233


1- . البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص127 [سورة ق(50): الآيات 1 الى 9] ح10026

بِنْتُ النَّبِيِّ [مُحَمَّدٍ] وَ ثَمَرُهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ] فَإِنَّهَا شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ [نَبْتُ] الرَّحْمَةِ وَ مِفْتَاحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ الْأَمَانَةُ الَّتِي عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ بَيْتُ اللَّهِ الْعَتِيقُ وَ ذِمَّتُهُ [حرمه] وَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْقَضَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ كَانُوا نُوراً مُشْرِقاً حَوْلَ عَرْشِ رَبِّهِمْ فَأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ لِتَسْبِيحِهِمْ وَ إِنَّهُمْ لَصَافُّونَ وَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمُسَبِّحُونَ فَمَنْ أَوْفَى بِذِمَّتِهِمْ فَقَدْ أَوْفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ هَؤُلَاءِ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُمْ فَقَدْ جَحَدَ حَقَّ اللَّهِ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ هُمُ الْمُصْطَفَوْنَ بِاسْمِ اللَّهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مضاض [مُصَاصُ] الرِّسَالَةِ وَ الْمُسْتَأْنِسُونَ بِخَفِيقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ مَنْ كَانَ يَغْدُوهُمْ جَبْرَئِيلُ [بِأَمْرِ] الْمَلِكِ الْجَلِيلِ بِخَبَرِ التَّنْزِيلِ وَ بُرْهَانِ الدَّلَائِلِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتٍ [البيت] أَكْرَمَهُمُ اللَّهُ بِشَرَفِهِ وَ شَرَّفَهُمْ بِكَرَامَتِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِالْهُدَى وَ ثَبَّتَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ جَعَلَهُمْ أَئِمَّةً هُدَاةً وَ نُوراً فِي الظُّلَمِ لِلنَّجَاةِ وَ اخْتَصَّهُمْ لِدِينِهِ وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ وَ آتَاهُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ وَ جَعَلَهُمُ عِمَاداً لِدِينِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِمَكْنُونِ سَرِّهِ وَ أُمَنَاءَ عَلَى وَحْيِهِ مَطْلَباً [نُجَبَاءَ] مِنْ خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ وَ اجْتَبَاهُمْ وَ خَصَّهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ انْتَفَلَهُمْ [وَ انْتَقَاهُمْ] وَ جَعَلَهُمْ نُوراً لِلْبِلَادِ وَ عِمَاداً لِلْعِبَادِ

ص: 234

[وَ أَدِلَّاءَ لِلْأُمَّةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَهُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الدُّعَاةُ إِلَى التَّقْوَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا] وَ حُجَّتُهُ الْعُظْمَى هُمُ النَّجَاةُ وَ الزُّلْفَى هُمُ الْخِيَرَةُ الْكِرَامُ هُمُ الْقُضَاةُ الْحُكَّامُ هُمُ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ هُمُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُمُ السَّبِيلُ الْأَقْوَمُ الرَّاغِبُ عَنْهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ هُمْ نُورُ اللَّهِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْبِحَارُ السَّائِغَةُ لِلشَّارِبِينَ أَمْنٌ لِمَنْ إِلَيْهِمُ الْتَجَأَ وَ أَمَانٌ لِمَنْ تَمَّسَكَ بِهِمْ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ لَهُ يُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ بِبَيِّنَاتِهِ [وَ بِبَيَانِهِ وَ بِكِتَابِهِ] يَحْكُمُونَ فِيهِمْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ بَيْنَهُمْ نَزَلَتْ سَكِينَتُهُ وَ إِلَيْهِمْ بُعِثَ [نفث] الرُّوحُ الْأَمِينُ مَنًّا مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَضَّلَهُمْ بِهِ وَ خَصَّهُمْ بِذَلِكَ وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ [وَ] بِالْحِكْمَةِ قَوَّاهُمْ فُرُوعٌ طَيِّبَةٌ وَ أُصُولٌ مُبَارَكَةٌ مُسْتَقَرُّ قَرَارِ الرَّحْمَةِ خُزَّانُ الْعِلْمِ وَ وَرَثَةُ الْحِلْمِ وَ أُولُو الْتُّقَى وَ النُّهَى وَ النُّورِ وَ الضِّيَاءِ وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ بَقِيَّةُ الْوَصَايَا مِنْهُمُ الطَّيِّبُ ذِكْرُهُ الْمُبَارَكُ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) الْمُصْطَفَى وَ الْمُرْتَضَى وَ رَسُولُهُ الْأُمِّيُّ وَ مِنْهُمْ الْمَلِكُ الْأَزْهَرُ وَ الْأَسَدُ الْمُرْسَلُ [حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ] وَ مِنْهُمُ الْمُسْتَسْقَى بِهِ يَوْمَ الرَّمَادَةِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ صِنْوُ أَبِيهِ وَ [مِنْهُمْ] [جَعْفَرٌ] ذُو الْجَنَاحَيْنِ وَ الْقِبْلَتَيْنِ وَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ الْبَيْعَتَيْنِ مِنَالشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ صَحِيحُ الْأَدِيمِ وَضَّاحُ الْبُرْهَانِ وَ مِنْهُمْ حَبِيبُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ أَخُوهُ وَ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ الْبُرْهَانَ وَ التَّأْوِيلَ وَ مُحْكَمَ التَّفْسِيرِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الزَّكِيَّةُ وَ الْبَرَكَاتُ السَّنِيَّةُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ

ص: 235

مُسْلِمَةٍ فَقَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ لِنَبِيِّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ حُبُّنَا [مَوَدَّتُنَا] أَهْلَ الْبَيْت

حدیث75: در کتاب تفسیر فرات می نویسد: زیاد بن منذر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: ما شجره نبوت، خانه رحمت، کلید حکمت، معدن علم و دانش، جایگاه رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، موضع سر خدا و ودیعه او، امانتی که بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه شد، حرم خدای اکبر، بیت عتیق خدا و پیمان اوییم. علم مرگ و میرها، بلاها، پیشامدها، وصیت ها و فصل الخطاب، زادگاه اسلام و نژاد عرب نزد ماست. امامان معصوم(علیهم اسلام) انوار درخشان در پیرامون عرش خدا بودند، خدای متعال دستور داد تا تسبیح نمایند، اهل آسمان ها از تسبیح آن ها به تسبیح مشغول شدند، آنان در پیشگاه خدای متعال صف زدگان و تسبیح کنندگانند، کسی که به پیمان آن ها وفا نماید در واقع به پیمان خداوند وفا نموده، و کسی که عارف به حقّ آنان باشد در واقع عارف به حقّ خداست، آنان عترت رسول خدایند(صلی الله علیه و آله)، و کسی که منکر حقّ ایشان باشد در واقع منکر حقّ خداست. آنان فرمانروایان امر خدا و گنجینه های وحی پروردگار و وارث کتاب خدایند، آنان برگزیدگان به امر خدا و امینان بر وحی اویند. آنان خاندان نبوت و مرکز رسالت و مأنوسان به حرکات پروبال فرشتگانند، کسانی که جبرئیل(علیه السلام) به فرمان پروردگار جلیل، آنان را با خبر تنزیل و برهان و دلیل تغذیه نموده. آنان اهل بیت پیامبرند که خداوند متعال به شرافت خویش آن ها را گرامی داشته و باکرامت و لطف خویش مفتخر و بزرگشان داشته و با هدایت عزیزشان کرده و به وسیله وحی استوارشان نموده و آن ها را پیشوایان هدایت برای راهنمایی و نور درخشان در تاریکی ها برای نجات قرار داده، آن ها را به دین خود مخصوص گردانیده و با علم خویش برتری داده و آن چه به احدی از جهانیان نداده

ص: 236

به آن ها بخشیده. آن ها را پایه دین و جایگاه ودیعه نهادن اسرار پنهان و امینان وحی، و برگزیدگان از آفریدگان و گواهان بر مردم قرار داده و آنان را برگزیده و انتخاب کرده و اختصاص داده و امتیاز بخشیده و برتری داده و خشنود گردیده و گزینش نموده و بر گذشتگان بهاء داده. آنان را نور جهان، تکیه گاه مردم، و راهنمایان مردم بر روی صراط قرار داده، چرا که آنان امامان هدایت، داعیان به سوی تقوا و کلمهﻱ اعلای حقّ تعالی و حجّت عظمای الهی هستند. آنان نجات بخش و دارای قرب و منزلتند، آنان برگزیدگان گرامی، داوران فرمان روا، ستارگان درخشان، صراط مستقیم، وشاهراه استوارند که هر که از آن ها روبرگرداند گمراه و آن که در حقّ آن ها کوتاهی کند هلاک گردیده و آن که از آن ها پیروی کند به هدف می رسد. آنان نور خدا در دل های مؤمنان و دریای گوارا برای تشنگانند، هرکه به آن ها پناه ببرد ایمن می شود و آنان برای کسی که به ایشان چنگ زند محل ایمنی و آرامشند، آنان دعوت کنندگان به سوی خدا و فرمانبردار اویند، و مجریان دستور پروردگار و حکم کنندگان به فرمان او هستند. خداوند متعال پیامبرش را در میان آن ها مبعوث کرد، و فرشتگان خدا به سوی آن ها فرود می آیند، و به پیامبری که از آنان است آرامش و سکینه پروردگار نازل گردیده، و روح الامین بر آن ها نزول می کند، و این به جهت لطف و عنایتی است که خدای متعال بر آن ها دارد که این امتیاز را بر آنان بخشیده و آن را بر آنان اختصاص داده، به آنان تقوا داده و با حکمت تقویتشان نموده. آنان شاخه های پاک و ریشه های مبارکند، قرارگاه رحمت حقّ، گنجینه های علم و دانش، وارثان حلم و شکیبایی، صاحبان تقواو عقل و خرد، نور و روشنایی، وارثان پیامبران، و باقی مانده از اوصیایند که از خاندان آن ها کسی است که یادش دلنشین و نامش مبارک باشد، یعنی حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) پیامبر برگزیده و امّی. و از آن خاندان است فرمانروایی که (همچون ستاره) می درخشید و همچون شیر ژیان می غرید، یعنی

ص: 237

حضرت حمزه، فرزند عبدالمطلب(علیه السلام). و از آن خاندان است کسی که در سال خشک سالی رماده. تشنگان را سیراب کرد، و از آن خاندان است جعفر بن ابى طالب(علیه السلام) ذوالجناحین کسی که به دو قبله نماز خواند و دو هجرت کرد و دو بیعت نمود، او از شجرهﻱ مبارکی است که دارای روانی روشن و برهانی آشکار است. و از آن خاندان است دوست و برادر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) که پیام رسان از طرف او، صاحب برهان، تأویل و تفسیر محکم است، امیر و سرپرست مؤمنان و جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) پروردگار جهانیان، یعنی علی بن ابى طالب(علیه السلام) که درودهای پاک و تهنیت های والای خدا بر او باد. آری، اینان کسانیند، که خداوند متعال مودت و ولایت آن ها را بر هر مرد و زن مسلمان واجب نموده و در کتاب محکم خود SقرآنR به پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب فرموده که بگو «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» من هیچ پاداشی برای رسالتم از شما درخواست نمی نمایم جز دوستی و محبّت بر خاندان و نزدیکانم، و هرکه کار نیکی انجام دهد بر او نیکی می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاس گزار است. در این هنگام امام باقر(علیه السلام) فرمود: منظور از کسب کردن حسنه، کار نیک محبت ما خاندان است.(1)بدون معرفت عملی سودی نخواهد داشت

حدیث76: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الوَرَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنِ الْمُفَضَّل: أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَجَاءَهُ هَذَا الْجَوَابُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكَ وَ

ص: 238


1- . تفسیر فرات الکوفي: ص395 ح527، اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص318 باب 121 الباب فيما نذكره عن أحمد بن محمد الطبري من كتابه الذي أشرنا إليه في تسمية مولانا علي ع بأمير المؤمنين و ولي المؤمنين و وصي رسول رب العالمين ح1،

نَفْسِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ مِنَ التَّقْوَى الطَّاعَةَ وَ الْوَرَعَ وَ التَّوَاضُعَ لِلَّهِ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْأَخْذَ بِأَمْرِهِ وَ النَّصِيحَةَ لِرُسُلِهِ وَ الْمُسَارَعَةَ فِي مَرْضَاتِهِ وَ اجْتِنَابَ مَا نَهَى عَنْهُ فَإِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ فَقَدْ أَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَصَابَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة...فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ ذَلِكَ إِنَّمَا هِيَ الْمَعْرِفَةُ وَ أَنَّهُ إِذَا عَرَفَ اكْتَفَى بِغَيْرِ طَاعَةٍ فَقَدْ كَذَبَ وَ أَشْرَكَ ذَاكَ لَمْ يَعْرِفْ وَ لَمْ يُطِعْ وَ إِنَّمَا قِيلَ اعْرِفْ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنَ الْخَيْرِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ ذَلِكَ مِنْكَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةٍ فَإِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ لِنَفْسِكَ مَا شِئْتَ مِنَ الطَّاعَةِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ فَإِنَّهُ مَقْبُولٌ مِنْكَ أُخْبِرُكَ أَنَّ مَنْ عَرَفَ أَطَاعَ إِذَا عَرَفَ وَ صَلَّى وَ صَامَ وَ اعْتَمَرَ وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللَّهِ كُلَّهَا وَ لَمْ يَدَعْ مِنْهَا شَيْئاً وَ عَمِلَ بِالْبِرِّ كُلِّهِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ كُلِّهَا وَ تَجَنَّبَ سَيِّئَهَا وَ كُلُ ذَلِكَ هُوَ النَّبِيُّ وَ النَّبِيُّ أَصْلُهُ وَ هُوَ أَصْلُ هَذَا كُلِّهِ لِأَنَّهُ جَاءَ بِهِ وَ دَلَّ عَلَيْهِ وَ أَمَرَ بِهِ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ شَيْئاً مِنْهُ إِلَّا بِهِ وَ مَنْ عَرَفَ اجْتَنَبَ الْكَبَائِرَ وَ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ حَرَّمَ الْمَحَارِمَ كُلَّهَا لِأَنَّ بِمَعْرِفَةِ النَّبِيِّ وَ بِطَاعَتِهِ دَخَلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ خَرَجَ مِمَّا خَرَجَ مِنْهُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحَلِّلُ الْحَلَالَ وَ يُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ النَّبِيِّ لَمْ يُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَمْ يُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً وَ أَنَّهُ مَنْ صَلَّى وَ زَكَّى وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ طَاعَتَهُ لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ وَ لَمْ يُصَلِّ وَ لَمْ يَصُمْ وَ لَمْ يُزَكِّ وَ لَمْ يَحُجَّ وَ لَمْ يَعْتَمِرْ وَ لَمْ يَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يُحَرِّمْ لِلَّهِ حَرَاماً وَ لَمْ يُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَيْسَ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنْ رَكَعَ وَ سَجَدَ وَ لَا لَهُ زَكَاةٌ وَ إِنْ أَخْرَجَ لِكُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَماً وَ مَنْ عَرَفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ أَطَاعَ اللَّهَ

ص: 239

حدیث76: مفضل گفت نامه اى براى امام صادق(علیه السلام) نوشتم اين جواب از طرف امام صادق(علیه السلام) آمد: من تو و خود را به تقوى و فرمانبردارى خدا سفارش مي كنم از تقوى محسوب مى شود، ورع و تواضع براىخدا و آرامش و كوشش و مطيع بودن و خير خواهى براى فرستادگان خدا و سرعت در كارهاى نيك و پرهيز از گناهان، هرکه تقوى را پيشه خود كند جان خويش را از آتش جهنم به لطف خدا رهانيده و به تمام خير دنيا و آخرت رسيده... هر كه گمان كند تنها معرفت و شناخت لازم است و پس از عرفان احتياج به عمل ندارد دروغ گفته و مشرك است چنين شخصى نه عرفان دارد و نه اطاعت كرده گفته اند: Sاعْرِفْ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنَ الْخَيْرِR بشناس و عرفان داشته باش آنگاه هر چه مايلى كار نيك انجام ده زيرا كار نيك بدون معرفت پذيرفته نمی شود وقتى عرفان پيدا كردى هر چه مايلى براى خود از اطاعت و فرمانبردارى انجام ده كم يا زياد پذيرفته مى شود (به شرط اينكه واجبات را ترك نكرده باشى). دقت كن هر كه عارف باشد مطيع است وقتى عرفان يافت نماز مي خواند روزه مي گيرد عمره انجام مى دهد و تمام دستورات را احترام مي گذارد و ترك هيچ كدام را نمي كند تمام كارهاى نيك و مكارم اخلاق را انجام مي دهد و از بدي ها پرهيز مي كند پايه تمام اين ها پيامبر(صلی الله علیه و آله) است زيرا او آورده و راهنمائى كرده از كسى نمى پذيرد مگر با عرفان به او و هر كه بشناسد او را از كبائر اجتناب مي ورزد و فواحش را حرام مي داند ظاهر و باطن و تمام محرمات را حرام مي داند زيرا با شناختن پيامبر(صلی الله علیه و آله) وارد دستورات دين شده و از چيزهاى حرام اطلاع يافته هر که چيزى را حلال يا حرام بداند بدون معرفت پيامبر(صلی الله علیه و آله) هرگز در راه خدا نه حلالى را حلال و نه حرامى را حرام دانسته هر که نماز، زكات، حج و عمره و تمام اين دستورات را بدون معرفت كسى كه آن ها را واجب كرده انجام دهد ذره اى از او قبول نمي كنند نه نماز خوانده و نه زكات داده و نه حج گزارده و نه

ص: 240

عمره و نه غسل جنابت و نه طهارت کرده نه حرامى را براى خدا مراعات نموده و نه حلالى را، او اهل نماز نيست گر چه ركوع و سجود كرده باشد ونه اهل پرداخت زكات است گر چه از هر چهل درهم يك درهم داده باشد هر كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) را بشناسد و مطيع او باشد از خدا اطاعت كرده.(1)

حدیث77: وَ يُؤَيِّدُ هَذَا مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ قَال: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنْتُمُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتُمُ الزَّكَاةُ وَ أَنْتُمُ الْحَجُّ فَقَالَ يَا دَاوُدَ نَحْنُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الزَّكَاةُ وَ نَحْنُ الصِّيَامُ وَ نَحْنُ الْحَجُّ وَ نَحْنُ الشَّهْرُ الْحَرَامُ وَ نَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرَامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» وَ نَحْنُ الْآيَاتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّنَاتُ وَ عَدُوُّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْكَرُ وَ الْبَغْيُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ وَ الْأَصْنَامُ وَ الْأَوْثَانُ وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ وَ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ يَا دَاوُدُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَكْرَمَ خَلْقَنَا وَ فَضَّلَنَا وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ وَ حَفَظَتَهُ وَ خُزَّانَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَنَا أَضْدَاداً وَ أَعْدَاءً فَسَمَّانَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِنَا بِأَحْسَنِ الْأَسْمَاءِ وَ أَحَبِّهَا إِلَيْهِ وَ سَمَّى أَضْدَادَنَا وَ أَعْدَاءَنَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِهِمْ وَ ضَرَبَ لَهُمُ الْأَمْثَالَ فِي كِتَابِهِ فِي أَبْغَضِ الْأَسْمَاءِ إِلَيْهِ وَ إِلَى عِبَادِهِ الْمُتَّقِينَ

حدیث77: داود بن كثير گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم شما در قرآن نماز هستيد و شما زكات و حج هستيد؟ فرمود: داود ما در قرآن نماز و زكات، روزه، حج، ماه حرام و شهر حرام و كعبه و قبله و وجه اللَّه هستيم. خداوند

ص: 241


1- .[1]بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 526 باب 21 باب فيه شرح أمور النبي و الأئمة في نفسهم و الرد على من غلا بجهلهم ما لم يعرفوا من معنى أقاويلهم ح1

فرموده: «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(1) ما آيات و بينات هستيم و دشمن ما در قرآن فحشاء و منكر يعنى خمر، ميسر، انصاب، ازلام اصنام، اوثان جبت طاغوت مردار خون لحم خنزيرند. خداوند ما را آفريد و به ما امتياز بخشيد ما را امناء و نگهبانان و خزينه داران آسمان ها و زمين قرار داد براى ما دشمنان و مخالفين قرار داد ما را در كتاب خود نام برد و از نام هاى ما به بهترين چيزها كهدوست داشت كنايه آورد دشمنان و مخالفين ما را نيز در كتاب خود به كنايه نام برد به نام هاى بدترين چيزها در نزد خود و بندگان پرهيزگار. (2)

حدیث78: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ أَبَا أُمَيَّةَ يُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لَا يَضُرُّ مَعَ الْإِيمَانِ عَمَلٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَعَ الْكُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ إِنَّهُ لَمْ يَسْأَلْنِي أَبُو أُمَيَّةَ عَنْ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا عَنَيْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ تَوَلَّاهُ ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ مَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَيْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِكَ وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَ انْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَيْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ فَهَذَا مَا عَنَيْتُ بِذَلِكَ وَ كَذَلِكَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِي لَيْسَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ أَ لَيْسَ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» فَكَيْفَ لَا يَنْفَعُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ مِمَّنْ يُوَالِي أَئِمَّةَ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَلْ تَدْرِي مَا الْحَسَنَةُ الَّتِي عَنَاهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي هَذِهِ الْآيَةِ هِيَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ

ص: 242


1- .[2]البقرة آیة 115
2- .[1]تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 21 مقدمة المؤلف

مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّيِّئَةِ إِنْكَارَ الْإِمَامِ الَّذِي هُوَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَ مُنْكِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً لِوَلَايَتِنَا أَكَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ

حدیث78: از عمار ساباطى نقل مي كند كه به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: ابو اميه يوسف بن ثابت برايم نقل كرد كه شما فرموده ايد: Sلَا يَضُرُّ مَعَ الْإِيمَانِ عَمَلٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَعَ الْكُفْرِR عمل با داشتن ايمان عمل زيان نمي رساند و با كفر نيز عمل سودى ندارد. فرمود: ابو اميه پرسيدی كه منظورم از اين حرف چيست، منظورم از اين سخن آن بود كه هرکه عارف به مقام امام از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باشد و او را دوست بدارد و سپس هرچه مايل است براي خود از اعمال خير انجامدهد از او پذيرفته مى شود چندين برابر به او پاداش خواهند داد با معرفت از كار خوب بهره مند مى شود، منظورم اين بود. همين طور است كه خداوند اعمال مردم را نخواهد پذيرفت در صورتى كه دوستدار و طرفدار امام ستمگرى باشند كه از جانب خدا تعيين نشده. عبد اللَّه بن ابى يعفور گفت مگر خداوند در اين آيه نمي فرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(1) پس چگونه سود نخواهد برد كسى كه عمل صالحى انجام دهد با دوست داشتن پيشوايان جور. حضرت فرمود: مي دانى حسنه اى كه در آيه است منظور چيست؟ يعنى معرفت امام(علیه السلام) و اطاعت از او خداوند در اين آيه فرموده: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(2) از سيئه منظورش انكار امامى است كه از جانب خدا تعيين شده. آن گاه حضرت فرمود: هر که روز قيامت با ولايت امام ستمگر وارد محشر شود بستگى با خدا ندارد و منكر حق و ولايت ما خاندانست و خداوند او را در آتش جهنم سرازير مي كند.(3)

ص: 243


1- .[1] النمل آیة 89
2- .[2] النمل آیة 90
3- .[3] الأمالي للطوسي ص 417 [14] المجلس الرابع عشر ح87

بدون معرفت عملی از کسی پذیرفته نگردد

حدیث79: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ كَتَبَ إِلَيْهِ كِتَاباً فِيهِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ يَدْعُو إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ لَيْسَ مَعَهَا طَاعَةٌ فِي أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ وَ إِنَّمَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْعَمَلَ بِالْفَرَائِضِ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى حُدُودِهَا مَعَ مَعْرِفَةِ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ مَنْ أَطَاعَ حَرَّمَ الْحَرَامَ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ وَ صَلَّى وَ صَامَ وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللَّهِ كُلَّهَا وَ لَمْ يَدَعْ مِنْهَا شَيْئاً وَ عَمِلَ بِالْبِرِّ كُلِّهِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ كُلِّهَا وَتَجَنَّبَ سَيِّئَهَا وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِلُّ الْحَلَالَ وَ يُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) لَمْ يُحِلَّ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَمْ يُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً وَ إِنَّ مَنْ صَلَّى وَ زَكَّى وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ طَاعَتَهُ فَلَمْ يَفْعَلْ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ لَمْ يُصَلِّ وَ لَمْ يَصُمْ وَ لَمْ يُزَكِّ وَ لَمْ يَحُجَّ وَ لَمْ يَعْتَمِرْ وَ لَمْ يَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يُحَرِّمْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَيْسَ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنْ رَكَعَ وَ إِنْ سَجَدَ وَ لَا لَهُ زَكَاةٌ وَ لَا حَجٌّ وَ إِنَّمَا ذَلِكَ كُلُّهُ يَكُونُ بِمَعْرِفَةِ رَجُلٍ مَنَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ بِطَاعَتِهِ وَ أَمَرَ بِالْأَخْذِ عَنْهُ فَمَنْ عَرَّفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ ذَلِكَ إِنَّمَا هِيَ الْمَعْرِفَةُ وَ أَنَّهُ إِذَا عَرَفَ اكْتَفَى بِغَيْرِ طَاعَةٍ فَقَدْ كَذَبَ وَ أَشْرَكَ وَ إِنَّمَا قِيلَ اعْرِفْ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنَ الْخَيْرِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ مِنْكَ ذَلِكَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةٍ فَإِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ لِنَفْسِكَ مَا شِئْتَ مِنَ الطَّاعَةِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ فَإِنَّهُ مَقْبُولٌ مِنْك

ص: 244

حدیث79: مفضل بن عمر نقل كرده كه گفت: حضرت ابى عبد اللَّه نامه اى به سوى وى مرقوم فرموده و در آن آمده بود: خداوند متعال هرگز پيامبرى را مبعوث نفرموده كه مردم را به معرفت بارى تعالى دعوت كرده اما نسبت به اوامر و نواهى او سفارشى ننمايد. خداوند از بندگان قبول مي كند عمل به واجباتى را كه قرار داده، با حفظ حدودى كه معين كرده، با معرفت كسى كه دعوت به خدا مى نمايد. كسى كه خدا را اطاعت کند، حرام خدا را ظاهرا و باطنا حرام دانسته (و از انجام محّرمات دوری کند) نماز خوانده و روزه مى گيرد حجّ رفته و عمره بجا آورد، تمامی محرمات الهى را بزرگ شمرده و هیچ یک از

(اوامر الهی) را ترک نکند، به تمامی اعمال نيك و هر چه از مكارم اخلاق است عمل کرده و از آنچه زشت و منكر است اجتناب نمايد، و هر كه گمان كند حلال را حلال و حرام را حرام دانسته، بدون معرفت پيامبر(صلی الله علیه و آله) حلالى را حلال و حرامى را براى خدا حرام ندانسته است، و اگر تمامی اين كارها را بدون معرفت كسى كه خدا اطاعت او را واجب نموده (یعنی بدون معرفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم اسلام)) انجام دهد هيچ كارى را انجام نداده نه نماز و نه روزه و نه زكات و نه حج و نه عمره بجا آورده و نه غسل از جنابت كرده و پاك نشده، نه حرامى را حرام و نه حلالى را حلال دانسته، اهل نمازنبوده گر چه ركوع و سجود را به جا آورده و نه زكاتی پرداخت نموده و نه حجی انجام داده، تمامی اين ها در صورتى پذیرفته شود كه بشناسد كسى را كه خداوند بر مردم منت نهاده با اطاعت كردن و پيروى از او. هر كه او را بشناسد و اطاعت كند خدا را اطاعت نموده و هر که گمان كند كه تنها معرفت كافى بوده، و به اطاعت ایشان نیازی نیست، دروغ گفته و مشرك است. گفته شده بشناس، آنگاه هر چه مي خواهى كار نيك انجام ده زيرا از تو نمى پذيرند كار نيك را مگر با معرفت. وقتى معرفت حاصل شد، آنگاه هر چه مايلى به نفع خود اطاعت و فرمانبردارى كن، كم و زياد پذيرفته است. (یعنی با کسب

ص: 245

معرفت در صورت انجام تمامی واجبات و ترک تمامی محرّمات اعمال تو مورد قبول درگاه احدیت خواهد بود چه مستحبات را زیاده انجام دهی و چه کم) (1)

معرفت ائمه اطهار حسنه است

حدیث80: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): أَنَّهُ قَرَأَ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» فَقَالَ إِذَا جَاءَ بِهَا مَعَ الْوَلَايَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ إِذَا جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ أَمَّا قَوْلُهُ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» فَالْحَسَنَةُ وَلَايَتُنَا وَ حُبُّنَا وَ «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ» فَهِيَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ عَمَلًا وَ لَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ هُمْ فِي نَارِ جَهَنَّمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ.حدیث80: امام صادق(علیه السلام) اين آيه را قرائت نمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(2) آنگاه فرمودند: در صورتى كار نيك را با ولايت انجام دهد ده برابر مى شود و اگر گناهى انجام دهد معادل همان كيفر مى شود و اما اين آيه

«مَنْ

جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(3) حسنه ولايت و حب ماست (به همراه معرفت) «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ»(4) نيز كينه اهل بيت(علیهم اسلام) است كه از آن ها هيچ عملى را از خير و خوبى نمى پذيرد و در آتش جهنم پيوسته خواهند بود و عذابشان تخفيف داده نمي شود.(5)

ص: 246


1- . علل الشرائع ج 1 ص250 باب182 باب علل الشرائع و أصول الإسلام ح7
2- . الانعام آیة 160
3- . النمل آیة 89
4- . النمل آیة 90
5- .[4] تفسير فرات الكوفي ص 139 [سورة الأنعام(6): آية 160]

حدیث81: وَ قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيُّ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» قَالَ حُبُّنَا وَ «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ» قَالَ بُغْضُنَا

حدیث81: امام صادق(علیه السلام) در باره آيه شریفه «مَنْ

جاءَ بِالْحَسَنَةِ»(1) فرمود: حسنه حب ما و معرفت حق ما بوده و سَيِّئَة بُغض و اَدا نكردن حق ماست.(2)

لقمان حکیم صاحب معرفت

حدیث82:

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ [الْقَصِيرِ] النَّضْرِعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَال: قُلْتُ

جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» قَالَ أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ

حدیث82: علي بن قصير می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم تفسير اين آيه چيست «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»(3) و به لقمان حكمت آموختيم. حضرت فرمود: يعنى معرفت امام زمان خودش را.(4)

مردم به نسبت معرفتشان پاداش داده

می شوند

حدیث83: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «أَ فَمَنِ

ص: 247


1- . الانعام آیة 160
2- .[6] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص 284 فصل المقدمات
3- . لقمان آیة 12
4- .[2] تفسير القمي ج 2 ص161 [سورة لقمان(31): الآيات 6 الى 10] مقصود شناخت و معرفت پیامبر زمان خودش می باشد

اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» فَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ بِوَلَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِيَّانَا يُضَاعَفُ لَهُمْ أَعْمَالُهُمْ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى*

حدیث83: عمار ساباطى گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به اين قول خداى عز و جل پرسيدم که در کتابش فرموده «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ، هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(1) آيا كسى كه از خشنودى خدا پيروى كرده مانند كسى است كه بخشم خدا گرفتار شده و در دوزخ جايگاه دارد؟ چه بد سرانجاميست! ايشان درجات مختلفى نزد خدا دارند حضرت فرمود: كسانى كه ازخشنودى خدا پيروى كرده ائمه(علیهم اسلام) هستند. اى عمار! به خدا كه آن ها درجات اهل ايمانند، كه به وسيله ولايت و معرفت ايشان نسبت به ما، خداوند

اعمال نيكشان را چند برابر كند و درجات عالى آنها را افراشته سازد..(2)

شرح و توضیح: ارزش اعمال اشخاص بسته به میزان معرفتشان متفاوت است و بدون تردید رمز نجات و عاقب بخیری همان پیروی از وجود گرانقدر ائمه اطهار می باشد.

خطبه امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از جنگ صفین

حدیث84:

حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ

ص: 248


1- . آل عمران آیة 162 و 163
2- .[1] الكافي ج 1 ص430 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح84، ، الوافي ج 3 ص900 باب 125 ما نزل فيهم ع و في أوليائهم ح1564_53، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص 179 باب في إمامة أبي جعفر الباقر ع فصل في المقدمات

الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِالْكُوفَةِ عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَسُبُّهُ وَ يَعِيبُهُ وَ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ ذَكَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ وَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مَا ذَكَرْتُ مَا أَنَا ذَاكِرُهُ فِي مَقَامِي هَذَا يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى نِعَمِكَ الَّتِي لَا تُحْصَى وَ فَضْلِكَ الَّذِي لَا يُنْسَى أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ بَلَغَنِي مَا بَلَغَنِي وَ إِنِّي أَرَانِي قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدْ جَهِلْتُمْ أَمْرِي وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا تَرَكَهُ رَسُولُ اللَّهِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي وَ هِيَ عِتْرَةُ الْهَادِي إِلَى النَّجَاةِ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدِ النُّجَبَاءِ وَ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله)

حدیث84: در اين جا به روايتي از امام محمّد باقر(علیه السلام) اشاره مي کنیم كه حضرت فرمودند: بعد از بازگشت از نهروان، به امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرضه داشتند: معاویه ناسزا و بدگویی کرده و اصحاب شما را می کشد. آن حضرت در ضمن خطبه ای بعد از حمد و ثناء الهی و درود و صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و تذکر نعمت های پروردگار بر رسولش فرمود: اگر این آیه در قرآن کریم نبود آن چه را گفتم نگفته بودم، خداوند تبارک و تعالی فرموده «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»(1) بعد فرمود: خداوندا سپاس و ستایش سزاوار توست به خاطر نعمت هایت که قابل شمارش نیست و به خاطر فضل و بخشش تو که فراموش شدنی نیست. ای مردم! به من رسیده آن چه رسیده، و همانا می بینم اجلم نزدیک شده و گویا هنوز نسبت به شأن من جاهلید و مرا نشناخته اید، و در میان شما به جا می گذارم آن چه را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جا گذاشت، و آن کتاب خدا و عترتم می باشند، که همان عترتِ آن هدایت کننده به طرف نجات یعنی خاتم انبیاء و سرور خوبان و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برگزیده است.(2)

ص: 249


1- . الضحی آیه 11.
2- . معاني الأخبار ص 58 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ع ح9.

معرفت

امیرالمؤمنین(علیه السلام) از زبان ایشان

حدیث85: أَقُولُ

ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هَذَا الْخَبَرَ وَ وَجَدْتُهُ أَيْضاً فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ مُشْتَمِلٍ عَلَى أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ قَالَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِصَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ يَا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ فَأَتَيْنَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا جَاءَ بِكُمَا قَالا جِئْنَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ(علیه السلام) مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ

حدیث85: محمّد بن صدقه نقل كرد: اباذر غفارى از سلمان فارسى پرسيد؟ معرفت امام اميرالمؤمنين(علیه السلام) به نورانيّت چگونه است. سلمان گفت: با هم برويم از خود مولا سؤال كنيم. خدمت اميرالمؤمنين(علیه السلام) رسیده امّا ايشان را

ص: 250

نيافتيم. مدّتى منتظر شديم تا آمدند. سؤال فرمود: براى چه آمده ايد. گفتيم: آمده ايم بپرسيم شما را چگونه با نورانيّت مي توان شناخت؟ فرمود: مرحبا به شما دو دوست متعهد كه در راه دين كوتاهى نداريد. به جان خود سوگند ياد مى كنم كه اين مطلب بر هر مرد و زن مؤمنى واجب است آن گاه فرمود: سلمان و اباذر. گفتيم: بفرمائيد يا اميرالمؤمنين. فرمود: ايمان شخص كامل نمى شود مگر مرا به كُنهِ معرفت با نورانيت بشناسد. وقتى به اين صورت شناخت آن گاه دلش را خدا به ايمان آزمايش نموده و شرح صدر براى اسلام به او عنايت كرده و در اين صورت است كه عارف و بينا و مستبصر شود. و هركه كوتاهى از اين عرفان بنمايد در حال شك و ارتياب است. سلمان و اباذر شناخت با نورانيت شناخت خداست و شناخت خدا معرفت منست با نورانيّت اينست همان دين خالص كه خداوند می فرماید «وما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ ويُقِيمُوا الصَّلاةَ و يُؤْتُواالزَّكاةَ و ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» می فرماید: دستور داده نشده به آن ها مگر این که ايمان به نبوت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)آورند كه همان دين حنيف محمدى خالص است. (1)

توضیح: مقصود اینست که تنها راه برای رسیدن به معرفت خداوند تبارک و تعالی شناخت حجت های خداوند است و شناخت خدا بدون شناخت ائمه اطهار(علیهم اسلام) حاصل نمی گردد زیرا ایشان آیینه صفات خداوندی هستند و خداوند به واسطه ایشان خود را به مردم می شناساند.

لزوم شناخت امام

حدیث86: الْحُسَيْنُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا أَنَّهُ قَالَ: لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً

ص: 251


1- . بحارالأنوار ج 26 ص1 تتمة كتاب الإمامة، تتمة أبواب علامات الإمام و صفاته و شرائطه و ينبغي أن ينسب إليه و ما لا ينبغي باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح1.

حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةَ(علیهم اسلام) كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ.*

حدیث86: امام باقر(علیه السلام): بنده مؤمن نباشد تا خدا و رسولش و تمام ائمه(علیهم اسلام) را و امام زمانش را بشناسد و دركارهايش به امام زمانش مراجعه كند و تسليم او باشد، و سپس فرمود: چگونه آخرى را بشناسد و او نسبت به اولى جاهل باشد.(1)حدیث87: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ ذَرِيحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحَسَنُ(علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِمَاماً مَنْ أَنْكَرَ ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَعَدْتُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لِي إِنِّي إِنَّمَا حَدَّثْتُكَ لِتَكُونَ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أَرْضِهِ.

حدیث87: از امام صادق(علیه السلام) از امامان بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پرسيدم، فرمود: اميرالمؤمنين(علیه السلام) امام است و سپس امام حسن(علیه السلام) امام است، پس از او حسين(علیه السلام) امام است و بعد از او على بن الحسين(علیه السلام) امام است، سپس محمد بن على(علیه السلام) امام است، هركه منكر اين حقيقت باشد چون كسى است كه منكر معرفت خدا تبارك و تعالى و معرفت رسول(صلی الله علیه و آله) اوست بعد از اين ذريح گويد: عرضه داشتم: پس از آن ها توئى، قربانت، سه بار اين گفته را باز گفتم، به من فرمود: همانا من اين حديث را به تو گفتم: تا تو از گواهان خدا تبارك و تعالى باشى در زمين او(2)

ص: 252


1- . الکافی ج1 ص180کتاب الحجة بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح2، وسائل الشيعة ج 27 ص 64 كِتَابُ الْقَضَاء أَبْوَابُ صِفَاتِ الْقَاضِي وَ مَا يَجُوزُ أَنْ يَقْضِيَ بِه باب7 وجوب الرجوع في جميع الأحكام إلى المعصومين ح33207، الوافي ج 2 ص81، كتاب الحجة، أبواب وجوب الحجة و معرفته و حقوقه و كونه مبتلى و مبتلى به الآيات، باب 6 معرفة الإمام و الرد إليه ح2
2- . الکافی ج1ص180 کتاب الحجة بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح5، الوافي ج 2 ص88، الوافي ج 2 ص83، كتاب الحجة، أبواب وجوب الحجة و معرفته و حقوقه و كونه مبتلى و مبتلى به الآيات، باب 6 معرفة الإمام و الرد إليه ح5

حدیث88: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِتَبَارَكَ وَ تَعَالَى «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِی بِهِ فِي النَّاسِ» فَقَالَ مَيْتٌ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً وَ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إِمَاماً يُؤْتَمُّ بِهِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها قَالَ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.*

حدیث88: بُرَيْد گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم که در تفسير قول خدا تبارك و تعالى «أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(1)

آيا كسى كه مرده بوده و ما زنده اش كرديم و براى او پرتوى نهاديم كه با آن ميان مردم راه مى رود مانند كسى است كه در ظلمات باشد و نتواند از آن به در آيد فرمودند: مقصود از مرده نادانى است كه چيزى نمى فهمد و مقصود از نورى كه با آن ميان مردم راه مى رود همان امام است كه از او پيروى مى كند و مقصود از كسى كه در ظلمات گرفتار است و نتواند از آن به در آيد، آن كسى است كه امام را نشناسد.(2)

حدیث89: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اتَّبَعَهُ وَ صَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَمْ يَتَّبِعْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقْهُ وَ يَعْرِفْ حَقَّهُمَا فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يَعْرِفُ حَقَّهُمَا قَالَ قُلْتُ فَمَا

ص: 253


1- . انعام 122
2- . الکافی ج1 ص185 کتاب الحجة بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح13،كتاب الحجة، أبواب وجوب الحجة و معرفته و حقوقه و كونه مبتلى و مبتلى به الآيات، باب 6 معرفة الإمام و الرد إليه ح12، بحار الأنوار ج 64 ص 30 كتاب الإيمان و الكفر أبواب الإيمان و الإسلام و التشيع و معانيها و فضلها و صفاتها تفسير

تَقُولُ فِيمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَيُصَدِّقُ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) فِي جَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ يَجِبُ عَلَى أُولَئِكَ حَقُّ مَعْرِفَتِكُمْ قَالَ نَعَمْ أَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ يَعْرِفُونَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَوْقَعَ فِي قُلُوبِهِمْ مَعْرِفَةَ هَؤُلَاءِ وَ اللَّهِ مَا أَوْقَعَ ذَلِكَ

فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا الشَّيْطَانُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَلْهَمَ الْمُؤْمِنِينَ حَقَّنَا إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

حدیث89: زرارة گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: به من بفرمائيد كه آيا معرفت امام از شما خانواده بر تمام خلق واجبست؟ فرمود: خداى عز و جل محمد(صلی الله علیه و آله) را بر تمام مردم بعنوان رسول و حجت خدا بر همه خلقش در روى زمين مبعوث فرمود، هر كه ايمان به خدا دارد و به محمد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ، و پيروى از او كند و او را تصديق نمايد معرفت امام از ما هم بر او واجب است، و كسى كه به خدا و رسولش ايمان نياورد و از او پيروى نكند و تصديقش ننمايد و حق خدا و رسولش را نشناسد، چگونه معرفت امام بر او واجب باشد در صورتى كه بخدا و رسولش ايمان نياورده و حق آنها را نشناخته است گفتم: پس چه مى فرمائيد در باره كسى كه ايمان به خدا و رسولش دارد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در همه آنچه خدا بدو فرستاده تصديق كند، بر اينان حق شما واجب است؟ فرمود: آرى، مگر اينان نيستند كه فلان و فلان را مى شناسند؟ گفتم: چرا، فرمود: نظرت اين است كه خدا همان كسى است كه معرفت اينان را در دلشان انداخته به خدا معرفت آنها را در دلشان نيانداخته مگر شيطان، نه به خدا حق ما را خداى عز و جل به مؤمنان الهام كرده است. (1)

ص: 254


1- . الکافی ج1 ص180کتاب الحجة بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح3

درباره آل محمّد(علیهم اسلام) صفات خدای دیان هستند

آلُ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعيِنَ صِفَاتُ الدَّيَّانِ، وَ صَفْوَةُ الْمَنّانِ، وَ خَاصَّةُ الرَّحْمَنِ وَ سُفَراءُ الْغَيْبِ وَ الْقُرآنِ، فَلَيْسَ لِلْخَلقِ عَلَى عَظَمَتِهِمْ نِسْبَةٌ، وَ لا بِعَظِيمِ جَلالِهِمْ مَعْرِفَةٌ، فَمَعْرِفَةُ العَامَّةِ لِعَليٍّ إِنَّهُ فَارِسُ الْفُرْسَانِ، و قَاتِلُ الشَّجَعَانِ وَ مُبِيدُ الْأَقْرانِ، وَ مَعْرِفَةُ الخَاصَّةِ َلَهُ أَفْضَلُ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ، فَلِذَلِكَ إِذَا سَمِعُوا أَسْرَارَهُ أَنْكَرُوا وَ اسْتَكْبَرُوا وَ ذَهَلُوا و جَهِلُوا وَ هُمْ فِي جَهْلِهِمْ غَيْرُ مَلُومِينَ لِأَنَّهُمْ لَو عَرَفُوا أَنَّ مُحَمَّداً هُوَ الْوَاحِدُ الْمُطْلَقْ، وَ أَنَّ عَلِيّاً هُوَ الْعَليُّ الْمُطْلَقْ، فَلَهُمَا الْوِلايَةُ عَلَى الْكُلِّ، وَ السَّبقُ عَلَى الْكُلِّ، و التَّصَرُّفُ فِي الْكُلِّ، لِأَنَّهُمَا الْعِلَّةُ فِي وُجُودِ الْكُلِّ...

عالم بزرگواری در شان ایشان می فرمایند: آل محمّد(صلی الله علیه و آله) صفات خدای دیان و برگزیدگان خدای منان و خواص خدای رحمان و سخنگویان غیب و قرآن هستند. پس در بین مخلوقات نسبتی با عظمت تر از این نیست و نمی توان عظمت جلال آن ها را شناخت. معرفت عمومی از علی(علیه السلام) این است که او مبارز مبارزان و قاتل شجاعان و نابود کننده بزرگان و معرفت خواص از او اینست، که او از فلانی و فلانی افضل است و به همین خاطر وقتی اسرار او را می شنوند آن را انکار کرده و تکبر ورزیده و مضطرب می شوند و جهل دارند امّا آن ها به خاطر جهل شان سرزنش نمی شوند، چرا که اگر بدانند محمّد(صلی الله علیه و آله) همان واحد مطلق است و علی(علیه السلام) همان علی مطلق است و آن دو ولایت بر همه چیز داشته و سبقت بر همه چیز دارند و حق تصرف

در همه

چیز دارند، چرا که آن دو علت وجود همه چیز هستند.

ص: 255

معرفت حقیقی عنایتی از جانب خداوندحدیث90: قَالَ عَسْكَرٌ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام):.... يَا عَسْكَرُ تَشُكُّونَ فَنُنَبِّئُكُمْ وَ تَضْعُفُونَ فَنُقَوِّيكُمْ وَ اللَّهِ لَا وَصَلَ إِلَى حَقِيقَةِ مَعْرِفَتِنَا إِلَّا مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنَا وَ ارْتَضَاهُ لَنَا وَلِيّاً.

حدیث90: امام جواد(علیه السلام) خطاب به شخصی به نام عسکر فرمودند: ای عسکر! دچار شک و تردید می شوید ما شمارا آگاه می کنیم، سست و ضعیف می شوید و ما شما را تقویت می کنیم. و به خدا قسم! به حقیقت معرفت و شناخت ما نمی رسد مگر کسیکه خداوند براو منّت گذارد و او را به عنوان ولی و دوست ما پسند کرده و برگزیند.(1)

حدیث91: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيِّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ أَبِي نُوَيْرَةَ [مَنْصُورِ بْنِ نُوَيْرَةَ] عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي قُدَامَةَ الْفَدَّانِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَةِ أَهْلِ بَيْتِي وَ وَلَايَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّه

حدیث91: و به این مطلب رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) تصریح فرموده: کسی که خداوند بر او منّت گذاشته معرفت و ولایت اهل بیت(علیهم اسلام) مرا به او عنایت کند تمام

خوبی ها را برای او جمع نموده.(2)

حدیث92: إِنَّ لِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شُرُوطاً وَ إِنِّي [أَنَا] وَ ذُرِّيَّتِي مِنْ شُرُوطِهَا(3)حدیث92: وفرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) شاهد این مطلب است که فرمود: همانا برای کلمهﻱ توحید یعنی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شرایطی است و من و ذریه ام از آن شرایطیم.

ص: 256


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص388 باب إمامة أبي جعفر محمد بن علي التقي ع فصل في معجزاته ح2
2- . الأمالي للصدوق ص474، المجلس الثاني و السبعون ح9.
3- . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص115 في فضائلهم ح2002

حدیث93: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَيْهِ قَالَ: لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) نَيْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَرْحَلَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ الْحَدِيثِ فَقَالُوا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَهُ مِنْكَ وَ قَدْ كَانَ قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.

حدیث93: امام رضا(علیه السلام) در حدیث سلسلة الذهب می فرماید: که خدای متعال فرمودند: کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دژ مستحکم من بوده، هر که در آن وارد شود از عذاب من در امانست و اما شرایطی دارد و من از جمله آن شرایط هستم، یعنی پذیرش و اقرار به ولایت ما اهلبیت(علیهم اسلام). (1)

معرفت امام و مراجعه به اوحدیث94: الْحُسَيْنُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا أَنَّهُ قَالَ: لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً

ص: 257


1- . الأمالي (للصدوق) النص235 المجلس الحادي و الأربعون ح8

حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ.*

حدیث94: امام باقر(علیه السلام) فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنكه خدا و رسولش و همه ائمه(علیهم اسلام) و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع كند و تسليمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممكن است كسى امام آخر را (كه امام زمان اوست) بشناسد و امام اول را نشناسد (از اين جهت معرفت همه ائمه(علیهم اسلام) در ايمان شرط شد كه طريق شناختن همه امامان يكى است و امام بعدی

به نص امام سابق شناخته گردد).(1)

حدیث95: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا يَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَا يَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللَّهِ هَكَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا.

حدیث95: امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: تنها كسى خداى عزوجل را شناسد و پرستش كند كه هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و كسى كه خداى عزوجل را نشناسد و امام(علیه السلام) از ما خاندان را نشناسد غير خدا را شناخته و عبادت كرده، اين چنين (مانند عامه مردم) كه به خدا گمراهند.(2)حدیث96: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ ذَرِيحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ فَقَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحَسَنُ إِمَاماً ...مَنْ أَنْكَرَ

ص: 258


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص180 باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح2
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص181 باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح4

ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِه(صلی الله علیه و آله)

حدیث96: امام صادق(علیه السلام): امیرالمومنین(علیه السلام) امام بود سپس حسن(علیه السلام) امام بود.... کسی که امامت آنان را انکار کند مانند کسی است که معرفت خدای تعالی و معرفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را انکار کرده است. (1)

حدیث97: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اتَّبَعَهُ وَ صَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَمْ يَتَّبِعْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقْهُ وَ يَعْرِفْ حَقَّهُمَا فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يَعْرِفُ حَقَّهُمَا قَالَ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِيمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يُصَدِّقُ رَسُولَهُ فِي جَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ يَجِبُ عَلَى أُولَئِكَ حَقُّ مَعْرِفَتِكُمْ قَالَ نَعَمْ أَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ يَعْرِفُونَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَوْقَعَ فِي قُلُوبِهِمْ مَعْرِفَةَ هَؤُلَاءِ وَ اللَّهِ مَا أَوْقَعَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا الشَّيْطَانُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَلْهَمَ الْمُؤْمِنِينَ حَقَّنَا إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ.*

حدیث97: زُرارة گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم: به من بفرمائيد كه آيا معرفت امام(علیه السلام) از شما خانواده بر تمام خلق واجبست؟ فرمود: خداى عزوجل محمد(صلی الله علیه و آله) را بر تمام مردم به عنوان رسول و حجت خدا بر همه خلقش در روى زمين مبعوث فرمود، پس هر كه بخدا ايمان آورد و به محمدرسول خدا(صلی الله علیه و آله) ايمان آورد و پيرويش كند و تصديقش نمايد معرفت امام(علیه السلام) از ما خانواده بر او واجبست

ص: 259


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص181 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح5

و كسى كه به خدا و رسولش ايمان نياورد و از او پيروى نكند و تصديقش ننمايد و حق خدا و رسولش را نشناسد، چگونه معرفت امام بر او واجب باشد در صورتى كه به خدا و رسولش ايمان نياورده و حق آنها را نشناخته است؟ (بلكه بر او واجبست اولا خدا و رسولش را بشناسد و از رسول(صلی الله علیه و آله) پيروى كند آنگاه بایستی در پی کسب معرفت امام(علیه السلام) باشد) عرضه داشتم: پس چه مي فرمائيد در باره كسى كه به خدا و رسولش ايمان آورده و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را نسبت به آنچه خدا بر او نازل كرده باور دارد، بر چنين اشخاص حق معرفت شما لازمست؟ فرمود: آرى مگر اينان به فلان و فلان معرفت ندارند؟ عرضه داشتم: چرا امام(علیه السلام) فرمود: مگر عقيده دارى كه خدا معرفت فلان و فلان را در دل ايشان انداخته است؟ به خدا آن را كسى جز شيطان در دل ايشان نينداخته است، نه به خدا، حق ما را كسى جز خدا به مؤمنين الهام نكند (يعنى اى زرارة اين را هم بدان كه معرفت ما گوهريست ربانى و توفيقى است الهى كه جز به مردم سالم و پاك فطرت نرسد، چنانچه پيروى از پيشوايان ناحق عقيده ايست شيطانى كه در اثر خبث باطن نصيب افراد ديگرى گردد پس باید با تمسک جستن به ولایت ائمه اطهار(علیهم اسلام) و پیروی از ایشان به سعادت ابدی نائل شد).(1)

حدیث98: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ ذَرِيحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ فَقَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحَسَنُ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحُسَيْنُ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِمَاماً مَنْأَنْكَرَ ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِهِ ثُمَّ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَعَدْتُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لِي إِنِّي إِنَّمَا حَدَّثْتُكَ لِتَكُونَ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أَرْضِهِ.

ص: 260


1- . الکافی ج1 ص181 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح3

حدیث98: ذريح گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به امامان بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پرسيدم، فرمود: اميرالمؤمنين(علیه السلام) امامست و سپس حسن(علیه السلام) امامست و سپس حسين(علیه السلام) امامست و سپس على بن الحسين(علیه السلام) امامست و سپس محمد بن على(علیه السلام) امامست، هر كه منكر اينان شود، مانند كسى است كه معرفت خداى تبارك و تعالى و معرفت رسولش(صلی الله علیه و آله) را منكر شده است. عرضه داشتم: قربانت گردم و سپس شما اماميد؟ اين سخن را سه مرتبه تكرار كردم فرمود: من اين مطلب را تنها براى اين به تو گفتم كه از گواهان خداى تبارك و تعالى در زمينش باشى (يعنى تا خودت بدانى و به اهلش

برسانى و از نااهلان پوشيده دارى يا براى اين كه نزد خدا گواه باشى كه من تبليغ كردم و وظيفه خود را انجام دادم).(1)

حدیث99: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ يَا أَبَا حَمْزَةَ يَخْرُجُ أَحَدُكُمْ فَرَاسِخَ فَيَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلِيلًا وَ أَنْتَ بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَجْهَلُ مِنْكَ بِطُرُقِ الْأَرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِكَ دَلِيلًا.

حدیث99: حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: ای ابی حمزه! شما جهت پیمایش فرسخی چند از رهگذر زمین، رهنمائی برای خویش بر می گزینید در حالی که تو به گذرگاه های آسمان نادان تری از گذرگاه های زمین پس برای خود رهنمائی بازیاب.(2)حدیث100: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ

لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ

ص: 261


1- . الکافی ج1 ص181 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح5
2- . الکافی ج1 ص184 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح10

رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعِ غَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي مَرْبِضِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِي الْحَقِي بِرَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَأَنْتِ تَائِهَةٌ مُتَحَيِّرَةٌ عَنْ رَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً مُتَحَيِّرَةً تَائِهَةً لَا رَاعِيَ لَهَا يُرْشِدُهَا إِلَى مَرْعَاهَا أَوْ يَرُدُّهَا فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَيْعَتَهَا فَأَكَلَهَا وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ظَاهِرٌ عَادِلٌ أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.*

حدیث100: محمد بن مسلم گويد شنيدم كه امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: هركه ديندارى خداى عزوجل كند به وسيله عبادتى كه خود را در آن به زحمت افكند ولى امام و پيشوائى كه خدا معين كرده نداشته باشد، زحمتش ناپذيرفته و خود او گمراه و سرگردانست و خدا اعمال او را مبغوض و دشمن دارد، حكايت او حكايت گوسفندى است كه از چوپان و گله خود گم شده و تمام روز سرگردان مي رود و بر مي گردد، چون شب فرا رسد گله اى با شبان به چشمش آيد، بسوى آن گرايد و به آن فريفته شود و شب را در خوابگاه آن گله به سربرد، چون چوپان گله را حركت دهد، گوسفند گمشده گله و چوپان را ناشناس بيند، باز متحير و سرگردان در جستجوى شبان و گله خود باشد كه گوسفندانى را با چوپانش ببيند، به سوى آن رود و به آن

ص: 262

فريفته گردد، شبان او را صدا زند كه بيا و به چوپان و گله خود پيوند كه تو سرگردانى و از چوپان و گله خود گمگشته اى، پس ترسان و سرگردان و گمراه حركت كند و چوپانى كه او را به چراگاه رهبرى كند و يا به جايش برگرداند نباشد،در همين ميان گرگ گمشدن او را غنيمت شمارد و او را بخورد، به خدا اى محمد! كسى كه از اين امت باشد و امامى هويدا و عادل از طرف خداى عز و جل نداشته باشد چنين است، گم گشته و گمراهست و اگر با اين حال بميرد با كفر و نفاق مرده است، بدان اى محمد! كه پيشوايان جور و پيروان ايشان از دين خدا بركنارند، خود گمراهند و مردم را گمراه كنند، اعمالى را كه انجام مي دهند چون خاكستريست كه تندبادى در روز طوفانى به آن تازد، از كردارشان چيزى دست گيرشان نشود. اينست گمراهى دور. (آرى به خدا سوگند هر كه از تحت سرپرستى شما فرار كند گرفتار دين سازان و مذهب تراشان دغل و مخبط مى شود پدر و مادرم به فداى شما).(1)

حدیث101: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَغِيرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ

حدیث101: امام صادق(علیه السلام): خدا خوددارى و امتناع فرموده كه كارها را بدون اسباب فراهم آورد پس براى هر چيزى سبب و وسيله اى قرار داد و براى هر سبب شرح و گشايشى مقرر داشت و براى هر شرحى نشانه اى گذاشت و براى هر نشانه درى گويا نهاد، عارف حقيقى كسى است كه اين در را شناخت و نادان حقيقى كسى است كه به اين در نادان گشت، اين در گويا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و ما.(2)

ص: 263


1- . الکافی ج1 ص 183 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح8
2- . الکافی ج1 ص183 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح7

شرح: اگر چه خدا قادر است كه امور جهان را بدون علل و اسباب فراهم آورد، چنانچه گاهى عيسى(علیه السلام) را بدون پدر ايجاد مى كند و آتش رابدون اسباب معمولى بر ابراهيم(علیه السلام) سرد و سلامت مى نمايد ولى به طور عموم و كلى اینگونه اراده فرموده كه امور جهان را با وسائل و اسبابى مخصوص جريان دهد و فراهم آورد، و ترتيب اسباب در اين حديث شريف چنانست كه خدا براى سعادت و نجات مردم سببى قرار داده كه آن معرفت و اطاعت خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) است و براى اين سبب شرحى قرار داده كه آن مقررات و قوانين دينى است و براى اين شرح نشانه يا دانشى گذاشته كه آن قرآن است و براى قرآن در گويائى مقرر داشته كه آن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين(علیهم اسلام) هستند پس هر كه خواهد به سعادت و نجات رسد بايد اين طرق را بپيمايد.

حدیث102: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ عَلَى الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ

ص: 264

حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ.

حدیث102: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: ابن كوّاء نزد اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمد و گفت «وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَئهُمْ»(1) و هركه را به حكمت و دانش رسانند در باره او مرحمت و عنايت بسياركرده اند اى اميرمؤمنان بر اعراف مردانى باشند كه همه كس را از رخسارشان شناسند يعنى چه؟ فرمود: مائيم بر اعراف كه ياران خود را برخسارشان مي شناسيم و مائيم اعراف كه خداى عزوجل جز از طريق معرفت ما شناخته نشود و مائيم اعراف كه خدا ما را در روز قيامت بر روى صراط معرفت قرار دهد، پس داخل بهشت نشود مگر كسى كه ما او را شناسيم و او ما را شناسد و به دوزخ نرود جز آن كه ما او را ناشناس دانيم و او ما را، خداى تبارك و تعالى اگر مي خواست خودش را بي واسطه به بندگانش مي شناسانيد ولى ما را در و جاده و راه و طريق معرفت خود قرار داد، كسانى كه از ولايت ما روگردانيده و ديگران را بر ما ترجيح دهند از صراط مستقيم منحرفند (در قيامت از صراط به سر در آيند) برابر نيست و برابر نيست كسانى كه مردم به آنها پناه گيرند (كه ما اهل بيت پيغمبر باشيم) با كسانى كه خود محتاج پناهندگى به ديگران باشند (كه پيشوايان عامه باشند) زيرا آن مردم (پيروان پيشوايان) به سوى چشمه هاى آب تيره اندك كه از چشمه اى به چشمه ديگر ريزد رفتند و كسانى كه سوى ما آمدند به سوى چشمه هاى صافى آمدند كه آبش به امر پروردگار جاريست و تمام شدن و خشك شدن ندارد.(2)

توضيح: علومى را كه ابو حنيفه و امثال او دارند تشبيه فرمود به چشمه آبى كه تيره و كم است اولا علم حقيقى نيست و مخلوط به جهل است و ثانيا محدود و متناهى است و يك سلسله اصطلاحاتى است كه دست بدست مي گردد و علوم ربانى خود را تشبيه به چشمه صاف لا يزال فرمود. يعنى آنچه ما داريم اولا عين و حقيقت

ص: 265


1- . الاعراف آیة 46
2- . الکافی کتاب ج1 ص 184 الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح9

علم است و ثانيا رشته اش به اقيانوس نامحدود علم خدا متصل است كه بريدن و تمام شدن ندارد، هر چه از ما بپرسيد جواب گوئيم و آنچه گوئيم عين حقيقت و واقعست.حدیث103: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» قَالَ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ الْحَسَنَةُ مَعْرِفَةُ الْوَلَايَةِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) وَ السَّيِّئَةُ إِنْكَارُ الْوَلَايَةِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) ثُمَّ قَرَأَ عَلَيْهِ هَذِهِ الْآيَةَ.

حدیث103: امام باقر(علیه السلام) فرمود: ابوعبداللَّه جدلى بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) وارد شد حضرت فرمودند: اى ابوعبداللَّه نمي خواهى ترا خبر دهم از قول خداى عزوجل «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»(1) هركه كار نيكى آورد بهتر از آن را پاداش گيرد و از هراس روز قيامت ايمن باشند و هركه كار بدى آورد برو در دوزخ افتد، مگر ممكن است جز آنچه كرده ايد جزا بينيد عرضكرد: چرا اى اميرمؤمنان قربانت گردم، فرمود: كار نيك شناختن ولايت و دوستى ما اهل بيت(علیهم اسلام) است و كار بد، انكار ولايت و دشمنى ما اهل بيت(علیهم اسلام) بوده و باز هم آن آيه را تلاوت فرمود.(2)

حدیث104: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» فَقَالَ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ.*

ص: 266


1- . النمل89 و90
2- . الکافی ج1 ص185 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح14

حدیث104: امام صادق(علیه السلام) راجع به آیه «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»(1) و هركه را به حكمت و دانش رسانند در باره او مرحمت و عنايت بسيار كرده فرمود: مراد از حكمت اطاعت خدا و معرفت امام است. (2)

حدیث105: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»

فَقَالَ مَيْتٌ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً وَ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إِمَاماً يُؤْتَمُّ بِهِ «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» قَالَ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.*

حدیث105: از امام باقر(علیه السلام) در باره آیه «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ»(3) آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم و به او نورى داديم كه ميان مردم راه رود سوال شد ایشان فرمود: مرده كسى است كه به چيزى معرفت نداشته باشد «نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ» و نورى كه با آن ميان مردم راه رود، امامى است كه از او پيروى مي كند، و اين كه فرمايد «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» مانند كسى است كه در ظلمات باشد و نتواند از آن به در رود كسى است كه امام را نشناسد.(4)

حدیث106: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُإِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ فَمَنْ وَفَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِي

ص: 267


1- . البقرة آیة 269
2- . الکافی کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح11
3- . الانعام آیة 122
4- . سوره مبارکه انعام 122، الکافی ج1 ص 185 کتاب الحجة باب7 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح13

عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَعَدَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ فَقَالَ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» وَ قَالَ «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَهْتَدُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ أَشْرَكُوا مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّهُ مَنْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ الْإِقْرَارُ بِمَا أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» وَ الْتَمِسُوا الْبُيُوتَ الَّتِي «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» فَإِنَّهُ أَخْبَرَكُمْ أَنَّهُمْ «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» إِنَّ اللَّهَ قَدِ اسْتَخْلَصَ الرُّسُلَ لِأَمْرِهِ ثُمَّ اسْتَخْلَصَهُمْ مُصَدِّقِينَ بِذَلِكَ فِي نُذُرِهِ فَقَالَ «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» تَاهَ مَنْ جَهِلَ وَ اهْتَدَى مَنْ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» وَ كَيْفَ يَهْتَدِي مَنْ لَمْ يُبْصِرْ وَ كَيْفَ يُبْصِرُ مَنْ لَمْ يَتَدَبَّرْ اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَى فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ اقْتَصُّوا الطَّرِيقَ بِالْتِمَاسِ الْمَنَارِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ الْآثَارَ تَسْتَكْمِلُوا أَمْرَ دِينِكُمْ وَ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ.

ص: 268

حدیث106: امام صادق(علیه السلام) فرمود: شما صالح نباشيد جز اين كه معرفت پيدا كنيد و معرفت نيابيد جز اين كه تصديق كنيد و تصديق نكنيد جز اين كه تسليم باشيد. هر چهار در (تسليم و تصديق و معرفت و صلاح) را بكوبيد كه نخستين آنها جز به همراهى آخرشان شايسته نگردد، كسانى كه همراه سه در باشند گمراه گشته و در بيراهى دورى افتاده اند. خداى تبارك و تعالى جز عمل صالح نپذيرد و جز وفاء به شروط و پيمان ها را نپذيرد، كسى كه شرطش را با خداى عز و جل وفا كند و آن چه خدا در پيمانش بيان كرده به كار بندد به آنچه نزد خداست برسد و وعده خدارا كاملا دريابد، خداى تبارك و تعالى بندگانش را به راه هاى هدايت خبر داده و براى ايشان در آن راه ها چراغهاى بلند قرار داده و به آن ها خبر داده است كه چگونه راه پيمايند و فرموده است «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(1) و من آمرزگار آن كسانم كه توبه كرده و عمل صالح داشته و سپس راه هدايت پيمايد. و فرموده است «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(2) خداوند تنها از پرهيزكاران مي پذيرد پس كسى كه از خدا نسبت به اوامرش باك داشته باشد خدا را ملاقات كند در حالى كه مؤمن باشد به آنچه محمد(صلی الله علیه و آله) آورده است، افسوس، افسوس، كه مردمى گذشتند و پيش از آن كه هدايت يابند بمردند و گمان بردند كه مؤمن هستند ولى از آنجا كه نمي دانستند مشرك بودند، هر كه از در به خانه در آيد ره يافته و آن كه راهى غير از در پيش گيرد راه هلاكت پيموده. خدا اطاعت ولى امرش را به طاعت رسولش پيوسته و طاعت رسولش را به طاعت خودش، پس هر كه از واليان امر اطاعت نكند خدا و رسولش را اطاعت نكرده و همانست اقرار به آنچه از طرف خداى عز و جل نازل گشته كه فرموده است «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(3) در هر مسجدى پوشاك زيور بتن كنيد و خواهش نمائيد «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(4) و بجوئيد خانه هائى را كه خدا اجازه داده رفعت گيرند و نامش در آن ها برده شود، زيرا

ص: 269


1- .[1] طه آیة 82
2- .[2] المائدة آیة 27
3- .[3] الاعراف آیة 31
4- .[4] النور آیة 36

خدا به شما خبر داده كه آنها «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»(1) مردانى باشند كه هيچتجارت و داد و ستدى ايشان را از ياد خدا و گزاردن نماز و دادن زكاة باز ندارد و از روزى كه دل ها و ديده ها در آن دگرگون شود بيم دارند همانا خدا فرستادگانش را براى امرش برگزيد و سپس ايشان را باور دارندگان به بيم هاى خويش انتخاب كرده و فرموده «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»(2) هيچ امتى نيست مگر اينكه در ميانشان بيم رسانى بوده است گمراه شد آن كه ندانست و ره يافت آن كه بينا و عاقل گشت. خداى عز و جل فرمايد «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»(3) ديدگان كور نيست بلكه دل هائى كه در سينه هاست كور است چگونه ره يابد كسى كه بينا نيست و چگونه بينا شود كسى كه تفكر نكند. از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بيتش پيروى كنيد و به آنچه از نزد خدا نازل گشته اعتراف نمائيد و در پى نشانه هاى هدايت رويد، زيرا كه ايشان علامات امانت و تقوايند و بدانيد كه اگر كسى عيسى بن مريم(علیه السلام) را انكار كند و به پيغمبران ديگر اعتراف نمايد، ايمان ندارد. روشنى گاه را بجوئيد و راه پيمائيد و آثار پشت پرده (امام پنهان و يا اخبار و احاديث و يا عنايات مخصوص خدا) را بخواهيد تا امر دينتان كامل شود و به خداى پروردگارتان مؤمن شويد. (4)

حدیث107: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) هَلْ عَرَفْتَ إِمَامَكَ قَالَ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ أَخْرُجَ مِنَ الْكُوفَةِ فَقَالَ حَسْبُكَ إِذاً.حدیث107: ابو بصير گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: آيا امامت را شناخته اى؟ عرضه داشتم: آرى به خدا پيش از آنكه از كوفه بيرون روم فرمود: بنا بر اين تو را بس است.(5)

ص: 270


1- .[5] النور آیة 37
2- .[1] فاطر آیة 24
3- .[2] الحج آیة 46
4- .[3] الکافی ج1 ص181 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح6
5- .[1] الکافی ج1 ص185 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح12

مظهر صفات الهی اند

حدیث108: (اَلْإِمَامُ) مَلَكِيُّ الذَّاتِ إِلَهِيُّ الصِّفَاتِ...(وَ أَنَّهُم) صِفَاتُ اللَّهِ وَ صَفْوَتُه

حدیث108: امیرالمومنین(علیه السلام): ذات امام ملکوتی و صفات او الهی است...و ائمه مظهر صفات خداوند و برگزیدگان او می باشند(1)

حدیث109: حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِقُمَّ فِي رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ(علیه السلام): يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى...*

حدیث109: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: يا على توئى باب اللَّه و توئى راه بسوى خدا و توئى نباء عظيم و توئى صراط مستقيم و توئى مثل الاعلى (و نمونه صفات خداوند هستی)...(2)

معرفت ایشان عامل نجاتحدیث110: يَرْفَعُهُ الشَّيْخُ الْمُفِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ إِلَى سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِكَ أَعْرَافُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ لَا

ص: 271


1- . مشارق ص179 فصل حقيقة الإمام و الإمامة
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص6 باب30 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المنثورة ح13

يَدْخُلُ

النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرْتُمُوه

حدیث110: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: اى على! تو و جانشينان تو ملاك وارد شدن جهنّم و بهشت مي باشيد وارد بهشت نخواهد شد، مگر کسی که معرفت در حقّ شما داشته باشد و داخل جهنّم نمي شوند مگر منكرين شما اين خبر طولانى است.(1)

منکران فضایل ایشان(معرفت)

حدیث111: قال امیرالمومنین(علیه السلام):....لِأَنَّا آيَاتُ اللَّهِ وَ دَلَائِلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ أَئِمَّتُهُ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ عَيْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُ اللَّهِ بِنَا يُعَذِّبُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِنَا يُثِيبُ وَ مِنْ بَيْنِ خَلْقِهِ طَهَّرَنَا وَ اخْتَارَنَا وَ اصْطَفَانَا وَ لَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَ وَ كَيْفَ وَ فِيمَ لَكَفَرَ وَ أَشْرَكَ لِأَنَّهُ لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ مَنْ آمَنَ بِمَا قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِمَا بَيَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرَحْتُ وَ أَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهَى وَ بَلَغَ وَ كَمَلَ وَ مَنْ شَكَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَيَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِي يَعْلَمُونَ وَ

ص: 272


1- . ارشاد القلوب الى الصواب: ج 2 ص298 في تأويل ما نزل فيهم ع من الآيات.

يَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا كُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلیالله علیه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَلَا تَفَرَّقُوا بَيْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا كَرِهْنَا كَرِهَ اللَّهُ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ أَنْكَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِيَّتَنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْكَرَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِيَّتَهُ فِينَا يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ لَقَدْ أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا مَا هُوَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَعْلَى وَ أَكْبَرُ مِنْ هَذَا كُلِّهِ قُلْنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الَّذِي أَعْطَاكُمْ مَا هُوَ أَعْظَمُ وَ أَجَلُّ مِنْ هَذَا كُلِّهِ قَالَ قَدْ أَعْطَانَا رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَنَا لِلِاسْمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي لَوْ شِئْنَا خَرَقَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ نَعْرُجُ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ نَهْبِطُ بِهِ الْأَرْضَ وَ نَغْرُبُ وَ نَشْرُقُ وَ نَنْتَهِي بِهِ إِلَى الْعَرْشِ فَنَجْلِسُ عَلَيْهِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُطِيعُنَا كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ الْبِحَارُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَعْطَانَا اللَّهُ ذَلِكَ كُلَّهُ بِالاسْمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي عَلَّمَنَا وَ خَصَّنَا بِهِ وَ مَعَ هَذَا كُلِّهِ نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ وَ نَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ نَعْمَلُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ بِأَمْرِ رَبِّنَا وَ نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ الْمُكْرَمُونَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ جَعَلَنَا مَعْصُومِينَ مُطَهَّرِينَ وَ فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ فَنَحْنُ نَقُولُ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» وَ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ أَعْنِي الْجَاحِدِينَ بِكُلِّ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْفَضْلِ وَ الْإِحْسَانِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ فَهَذَا مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَتَمَسَّكْ بِهَا رَاشِداً فَإِنَّهُ لَا يَبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى يَعْرِفَنِي

ص: 273

بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَا كَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً كَامِلًا قَدْ خَاضَ بَحْراً مِنَ الْعِلْمِ وَ ارْتَقَى دَرَجَةً مِنَ الْفَضْلِ وَ اطَّلَعَ عَلَى سِرٍّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ مَكْنُونِ خَزَائِنِهِ.

حدیث111: امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطاب به سلمان وابوذر فرمودند: ...ما آيات و دلائل خدائيم و حجّت و خليفه و امين و امام، وجه اللَّه، عين اللَّه و لسان اللَّه هستيم. به وسيلهﻱ ما بندگان خدا عذاب مي شوند و به وسيلهﻱ ما پاداش داده مي شوند. ما را از ميان بندگان خود پاك نموده و انتخاب كرده و برگزيده اگر كسى بگويد به چه جهت و چگونه هستند و در كجايند كه چنين شده اند؟ كافر و مشرك مى شود. زيرا از آن چه بيان كردم و تفسير نمودم و شرح دادم و روشن كردم و استدلال نمودم نيابد. او مؤمنى است كه آزمايش شده قلبش براى ايمان و سينه اش وسعت يافته براى اسلام او عارف روشن بين است كه به هدف رسيده و كامل شده وهر كه شك نمايد و دشمنى ورزد و منكر شود و متحيّر باشد و ترديد نمايد او مقصر و ناصبى است.

سلمان و يا اباذر! من زنده مى كنم و مى ميرانم به اجازه خدا من به شما خبر مي دهم چه مي خوريد و چه ذخيره در خانه هاى خود كرده ايد. به اذن خدا از دل هاى شما مطلعم و ائمه(علیهم اسلام) از اولادم نيز همين كارها را کرده و اين ها را می دانند. هر وقت بخواهند و اراده كنند چون ما همه يكى هستيم. اول ما محمّد(صلی الله علیه و آله) آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است همهﻯ ما محمّديم. بين ما جدائى نياندازيد ما وقتى بخواهيم خدا مي خواهد وقتى نخواهيم خدا نمي خواهد. واى! پس واى! بر کسی که منكر فضل و امتيازات و الطافى كه خدا به ما عنايت كرده باشد. زيرا هر که منكر يكى از چيزهائى باشد كه خدا به ما عنايت كرده منكر قدرت خدا و مشيّت اوست دربارهﻱ ما.

سلمان و اباذر! خدا به ما چيزهائى داده كه بزرگ تر و عظيم تر و عالى تر از همهﻯ این ها است. پرسيديم؟ چه چيز به شما داده كه بهتر از همهﻯ این ها است فرمود: ما را مطلع از اسم اعظم نموده كه اگر بخواهيم آسمان ها و زمين و بهشت و

ص: 274

جهنّم را از جاى بَر كَنده به آسمان برده و بر زمين زنيم و به مغرب و مشرق رفته و منتهى به عرش شده و در آن جا مى نشينيم و همه چيز مطيع ما هستند، حتّى آسمان ها و زمين و شمس و قمر و ستارگان و كوه ها و درخت ها و جنبندگان و درياها و بهشت و جهنّم اين مقام را خداوند به واسطهﻯ اسم اعظم كه عنايت نموده بخشيده، با تمام اين امتيازات ما غذا مي خوريم و در بازارها راه مي رويم و اين كارها را به امر خدا انجام مي دهيم. ما بندگان گرامى خدا هستيم. كه اظهار نظر در مقابل او نداريم و به دستورش عمل مي کنیم. ما را معصوم و پاك قرار داده و برترى بخشيده بر بسيارى از بندگان مؤمنش ما مى گوئیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا و ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَااللَّهُ»(1) خدا را ستايش كه ما را به اين مقام هدايت نموده، اگر او راهنماى ما نبود راه به اين مقام نمى يافتيم. و ثابت است عذاب بر كافران كه منظور منكران الطاف خدا به ما هستند. سلمان و يا اباذر! اين است معرفت من به نورانيّت. وقتى مرا با اين مقام كسى شناخت روشن بين، به هدف رسيده و كامل است او در درياى علم فرو رفته و به مقام فضل رسيده و مطلع بر سرّى از اسرار و گنجينه ﻯ علوم خدا شده.(2)

راهی برای کسب معرفت بیشتر

حدیث112: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُلَانٍ الْوَاقِفِيِّ قَالَ: كَانَ لِيَ ابْنُ عَمٍّ يُقَالُ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ كَانَ زَاهِداً وَ كَانَ مِنْ أَعْبَدِ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ كَانَ يَتَّقِيهِ السُّلْطَانُ لِجِدِّهِ فِي الدِّينِ وَ اجْتِهَادِهِ وَ رُبَّمَا اسْتَقْبَلَ السُّلْطَانَ بِكَلَامٍ صَعْبٍ يَعِظُهُ وَ يَأْمُرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ كَانَ

ص: 275


1- . الاعراف آیة 43
2- . بحارالأنوار ج 26 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح1.

السُّلْطَانُ يَحْتَمِلُهُ لِصَلَاحِهِ وَ لَمْ تَزَلْ هَذِهِ حَالَتَهُ حَتَّى كَانَ يَوْمٌ مِنَ الْأَيَّامِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ فَرَآهُ فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَلِيٍّ مَا أَحَبَّ إِلَيَّ مَا أَنْتَ فِيهِ وَ أَسَرَّنِي إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَتْ لَكَ مَعْرِفَةٌ فَاطْلُبِ الْمَعْرِفَةَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَعْرِفَةُ قَالَ اذْهَبْ فَتَفَقَّهْ وَ اطْلُبِ الْحَدِيثَ قَالَ عَمَّنْ قَالَ عَنْ فُقَهَاءِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ثُمَّ اعْرِضْ عَلَيَّ الْحَدِيثَ قَالَ فَذَهَبَ فَكَتَبَ ثُمَّ جَاءَهُ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِ فَأَسْقَطَهُ كُلَّهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ اذْهَبْ فَاعْرِفِ الْمَعْرِفَةَ وَ كَانَ الرَّجُلُ مَعْنِيّاً بِدِينِهِ فَلَمْ يَزَلْ يَتَرَصَّدُ أَبَا الْحَسَنِ حَتَّى خَرَجَ إِلَى ضَيْعَةٍ لَهُ فَلَقِيَهُ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْتَجُّ عَلَيْكَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَدُلَّنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ الرَّجُلَيْنِ فَقَبِلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ فَمَنْ كَانَ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ سَكَتَ قَالَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَنْ هُوَ الْيَوْمَ قَالَ إِنْ أَخْبَرْتُكَ تَقْبَلُ قَالَ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَنَا هُوَ قَالَ فَشَيْ ءٌ أَسْتَدِلُّ بِهِ قَالَ اذْهَبْ إِلَى تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى أُمِّ غَيْلَانَ فَقُلْ لَهَا يَقُولُ لَكِ مُوسَى بْنُجَعْفَرٍ أَقْبِلِي قَالَ فَأَتَيْتُهَا فَرَأَيْتُهَا وَ اللَّهِ تَخُدُّ الْأَرْضَ خَدّاً حَتَّى وَقَفَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَشَارَ إِلَيْهَا فَرَجَعَتْ قَالَ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ لَزِمَ الصَّمْتَ وَ الْعِبَادَةَ فَكَانَ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ يَتَكَلَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ.

حدیث112: محمد بن فلان واقفى گويد: من پسر عموئى داشتم كه نامش حسن بن عبد اللَّه بود، مردى بود زاهد و عابدترين مردم زمان خود. و به واسطه جدى بودن و كوشش او در امر دين سلطان از او پروا مي كرد و بسا در پيش روى سلطان سخنان درشت به عنوان موعظه مي گفت و او را امر به معروف و نهى از منكر مي نمود سلطان هم به واسطه شايستگى و نيكوكاريش از او تحمل مي كرد، حال او

ص: 276

پيوسته چنين بود تا آنكه روزى در مسجد حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) بر او وارد شد. چون او را ديد، اشاره كرد، او هم نزد حضرت آمد، امام(علیه السلام) به او فرمود: اى ابا على! من روش تو را بسيار دوست دارم اما تو از معرفت بی بهره ای، برو و معرفت بجو، عرضه داشت: قربانت، معرفت چيست؟ حضرت فرمود: برو بفهم و كسب حديث كن. عرضه داشت: از كه كسب كنم؟ فرمود: از فقهاء اهل مدينه، سپس آن احاديث را بر من عرضه كن. او رفت و احاديثى را نوشته خدمت حضرت باز آمد و برايش قرائت كرد، امام(علیه السلام) همه را باطل دانست، و به او فرمود، برو معرفت ياد بگير، آن مرد به دين خود عنايت داشت و پيوسته در انتظار استفاده از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) بود تا زمانى كه آن حضرت به كشتزار خود مي رفت، در بين راه به حضرت برخورد کرد و عرضه داشت: قربانت، من در برابر خدا با شما احتجاج و خصومت مي كنم، مرا به معرفت راهنمائى كن، حضرت گزارش حال امير المومنين(علیه السلام) و آنچه بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) واقع شد و نيز گزارش امر آن دو مرد (ابو بكر و عمر) را بيان فرمود، او هم پذيرفت، سپس به حضرت عرضه داشت: بعد از امير المومنين(علیه السلام) امام بر حق كه بود، فرمود: حسن(علیه السلام) سپس حسين(علیه السلام) تا به خودش رسيد و دم فرو بست. گويد: به آن حضرت عرضه داشت: قربانت، امروز امام بر حق كيست، حضرتفرمود: اگر به تو بگويم مى پذيرى؟ عرضه داشت: گفت: آرى قربانت گردم، فرمود: منم آن امام بر حق، گفت: دليلى براى من بياوريد، فرمود: برو نزد اين درخت (با دست خود اشاره به درخت خار مغيلانى كرد) و به او بگو: موسى بن جعفر(علیه السلام) به تو مى گويد: نزد من بيا، گويد: من نزد آن درخت رفتم و به چشم خود ديدم زمين را مى شكافد به وضعى خاص و آمد تا برابر آن حضرت ايستاد و سپس به او اشارتى كرد، و برگشت، گويد: اعتراف به امامت آن حضرت كرد و خموشى گزيد و به عبادت پرداخت، و ديگر كسى نديد كه سخنى گويد. (1)

ص: 277


1- . الكافي كِتَابُ الْحُجَّة ج 1 ص352 باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة ح8.

حدیث113: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الطَّيِّبِ عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ يَحْيَى بْنَ أَكْثَمَ قَاضِيَ سَامَرَّاءَ بَعْدَ مَا جَهَدْتُ بِهِ وَ نَاظَرْتُهُ وَ حَاوَرْتُهُ وَ وَاصَلْتُهُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ عُلُومِ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ: بَيْنَا أَنَا ذَاتَ يَوْمٍ دَخَلْتُ أَطُوفُ بِقَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَرَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا(علیه السلام) يَطُوفُ بِهِ فَنَاظَرْتُهُ فِي مَسَائِلَ عِنْدِي فَأَخْرَجَهَا إِلَيَ فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ مَسْأَلَةً

وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَسْتَحْيِي مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَنَا أُخْبِرُكَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِي تَسْأَلُنِي عَنِ

الْإِمَامِ فَقُلْتُ هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا فَقَالَ أَنَا هُوَ فَقُلْتُ عَلَامَةً فَكَانَ فِي يَدِهِ عَصًا فَنَطَقَتْ

وَ قَالَتْ إِنَّ مَوْلَايَ إِمَامُ هَذَا الزَّمَانِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ.

حدیث113: محمد بن ابى العلاء گويد: من پس از آنكه با يحيى بن اكثم قاضى سامراء بحث و گفتگو كردم و با او پيوستم، از وى در باره علوم آل محمد(صلی الله علیه و آله) پرسش كردم، به گوش خود شنيدم كه مى گفت: در اين ميان كه روزى وارد شدم و گرد قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى گشتم، ديدم محمد بن على الرضا(علیه السلام) در آن جا مى گردد، با او در مسائلى كه مى دانستممناظره كردم و به من جواب كافى داد، به او گفتم: به خدا من مى خواهم از شما مسأله اى بپرسم و به خدا راستى كه از شما در باره آن شرم دارم، به من فرمود: من پيش از آن كه تو بپرسى جوابت مى دهم، مى خواهى از امام بپرسى. گفتم: به خدا مسأله من همين است، فرمود: منم آن امام، گفتم: نشانى چيست؟ در دست او عصائى بود، به زبان آمد و گفت: به راستى مولا و آقاى من امام اين زمان است و او است حجت. (1)

ص: 278


1- . الكافي كِتَابُ الْحُجَّة ج 1 ص355 باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة ح9

حدیث114: ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كُنْتُ وَاقِفاً وَ حَجَجْتُ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَلَمَّا صِرْتُ بِمَكَّةَ خَلَجَ فِي صَدْرِي شَيْ ءٌ فَتَعَلَّقْتُ بِالْمُلْتَزَمِ ثُمَّ قُلْتُ اللَّهُمَّ قَدْ عَلِمْتَ طَلِبَتِي وَ إِرَادَتِي فَأَرْشِدْنِي إِلَى خَيْرِ الْأَدْيَانِ فَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنْ آتِيَ الرِّضَا فَأَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَوَقَفْتُ بِبَابِهِ وَ قُلْتُ لِلْغُلَامِ قُلْ لِمَوْلَاكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ بِالْبَابِ قَالَ فَسَمِعْتُ نِدَاءَهُ وَ هُوَ يَقُولُ ادْخُلْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ ادْخُلْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ لِي قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَكَ وَ هَدَاكَ لِدِينِهِ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى خَلْقِهِ.*

حدیث114: عبدالله بن مغيره گويد: من واقفى مذهب بودم كه به حج رفتم، چون به مكه رسيدم، شكى در دلم (راجع به مذهبم) خلجان كرد، خودم را بملتزم (ديوار مقابل در خانه كعبه كه مستحب است سينه و شكم را به آن جا چسبانيده و دعا كنند) چسبانيدم و گفتم: بار خدايا تو خواست و اراده مرا مي دانى، مرا به بهترين دين ها هدايت كن، پس در دلم افتاد كه خدمت حضرت رضا(علیه السلام) بروم. به مدينه آمدم و در خانه حضرت ايستادم و به غلامش گفتم: به آقايت بگو، مردى از اهل عراق بر در خانه است، آنگاه صداى حضرت را شنيدم كه مي فرمود: بفرما اى عبد اللَّه بن مغيره! بفرما اى عبد اللَّه بن مغيره، حضرت چون مرا ديد فرمودند: خدادعايت را اجابت كرد و به دين خودش هدايتت فرمود: من عرضه داشتم: گواهى دهم كه توئى

حجت خدا و امين او بر خلقش. (1)

حدیث115: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ» فَقَالَ مَيْتٌ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً وَ «نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»

ص: 279


1- . الكافي كِتَابُ الْحُجَّة ج 1 ص355 باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة ح13

إِمَاماً يُؤْتَمُّ بِهِ «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» قَالَ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.**

حدیث115: درباره قول خدا تبارك تعالى «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»(1) آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم و به او نورى داديم كه ميان مردم راه رود، فرمود: مرده كسى است كه به چيزى معرفت نداشته باشد و «نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ» نورى كه با آن ميان مردم راه رود، امامى است كه از او پيروى مي كند، «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» و اينكه فرمايد: مانند كسى است كه در ظلمات باشد و نتواند از آن بدر رود كسى است كه امام را نشناسد. (2)

حدیث116: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ حُسَيْنٍ الصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا

بِعَمَلٍ فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ فَلَا مَعْرِفَةَ لَهُ أَلَا إِنَّ الْإِيمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.

حدیث116: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: خدا عملى را جز با معرفت نپذيرد و معرفتى نباشد مگر با عمل پس كسى كه معرفت دارد، همان معرفت او را برعمل دلالت كند، و كسى كه عمل نكند معرفت ندارد همانا برخى از ايمان از برخِ ديگرش بوجود آيد. (3)

اینان مهاجران بسوی خدایند

حدیث117: تفسير العياشي عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ دُعِيَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَعَرَفَهُ وَ هُوَ فِي أَرْضٍ مُنْقَطِعَةٍ إِذْ جَاءَ مَوْتُ

ص: 280


1- . الانعام 122
2- . الكافي ج 1 ص 185 باب معرفة الإمام و الرد إليه ح13
3- . الكافي ج 1 ص 44 باب من عمل بغير علم ح2

الْإِمَامِ فَبَيْنَا هُوَ يَنْتَظِرُ إِذْ جَاءَهُ الْمَوْتُ فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ بِمَنْزِلَةِ مَنْ هَاجَرَ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَمَاتَ «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(1)

حدیث117: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتند چه مي فرمائيد: در باره شخصى كه دعوت شد به مذهب ما و تشخيص داد و پذيرفت ولى در سرزمينى بود دور خبر درگذشت امام(علیه السلام) خود را شنيد در همان زمان كه انتظار تشخيص امام(علیه السلام) را داشت از دنيا رفت. فرمود: به خدا قسم! او به منزله كسى است كه مهاجرت به سوى خدا و پيامبرش نموده و از دنيا رفته است پاداش او بر خدا لازم است. (2)

حدیث118: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: وَجَّهَ زُرَارَةُ ابْنَهُ عُبَيْداً إِلَى الْمَدِينَةِ يَسْتَخْبِرُ لَهُ خَبَرَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ عَبْدِ اللَّهِ فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ يَرْجِعَ إِلَيْهِ ابْنُهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ حَكِيمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه السلام) فَذَكَرْتُ لَهُ زُرَارَةَ وَ تَوْجِيهَ ابْنِهِ عُبَيْدٍ إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیهالسلام) إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ زُرَارَةُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(3)

حدیث118: تفسير عياشى: ابن ابى عمير گفت زرارة پسرش عبيد را به مدينه فرستاد تا اطلاع حاصل كند جريان حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) و عبد اللَّه افطح را اما زراره قبل از برگشتن فرزند خود از دنيا رفت محمّد بن ابى عمير گفت محمّد بن حكيم گفت حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) فرمود: اميدوارم زراره از كسانى باشد كه خداوند در باره آن ها فرموده است «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(4)

ص: 281


1- .[2] النساء آیة 100
2- .[3] تفسير العياشي ج 1 ص270 [سورة النساء(4): آية 100] ح252
3- .[1] النساء آیة 100
4- .[2] تفسير العياشي ج 1 ص270 [سورة النساء(4): آية 100] ح253

باب دهم: لزوم اطاعت از ائمه اطهار

ص: 282

اطاعت از ایشان اطاعت از خداست

حدیث1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا.

حدیث1: امام باقر(علیه السلام): خداوند پیامبرش را بر محبت خود تربیت کرد و فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»(1) و همانا تو دارای خُلق بزرگی هستی ....خداوند متعال کار مردم را به پیامبرش تفویض کرد تا بنگرند چگونه اطاعت مي كنند، سپساين آيه را تلاوت فرمود «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(2) هر چیزی رسول خدا دستور می دهد بگیرید و به آن عمل کنید، و هرچه شما را از آن نهی می کند خودداری نمایید. و باز فرمود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(3)

هر كه از رسول خدا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده سپس امام(علیه السلام) فرمود: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) كار را به على(علیه السلام) واگذار كرد و او را امين شمرد،.....و ما واسطه ميان شما و خداى عز و جل هستيم، خدا براى هيچ كس در مخالفت امر ما خيرى قرار نداده است.(4)

حدیث2: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:...

ص: 283


1- . سوره مبارکه قلم آیه 4
2- . سوره مبارکه حشر آیه 7
3- . سوره مبارکه نساء آیه 80
4- . الكافي ج 1 ص265 باب التفويض إلى رسول الله ص و إلى الأئمة ع في أمر الدين ح1

وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ

حدیث2: امام صادق(علیه السلام) درباره آیه کریمه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»(1)

می فرماید: خداوند اطاعت ولی امر را به اطاعت رسولش و اطاعت رسولش را به اطاعت خودش متصل کرده پس هرکه اطاعت والیان امر را ترک کند، خدا و رسولش را اطاعت نکرده.(2)

حدیث3: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَسَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ(علیه السلام) يَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُحَمَّدٍ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً وَ نَفَخْتُ فِيكَ مِنْ رُوحِي كَرَامَةً مِنِّي أَكْرَمْتُكَ بِهَا حَتَّى أَوْجَبْتُ لَكَ الطَّاعَةَ عَلَى خَلْقِي جَمِيعاً فَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي وَ أَوْجَبْتُ ذَلِكَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي نَسْلِهِ مَنِ اخْتَصَصْتُ مِنْهُمْ لِنَفْسِي.

حدیث3: امالى: ابو حمزه گفت حضرت باقر(علیه السلام) مي فرمود: خداوند به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) وحى كرد يا محمد(صلی الله علیه و آله) تو را آفريدم ...و از روح خويش در تو دميدم به واسطه گرامى داشتن تو، به اين مقام تو را مفتخر نمودم، هنگامى كه بر تمام مردم واجب كردم از تو اطاعت كنند. هر كه از تو اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هر كه مخالفت با تو نمايد مخالفت با من نموده اين مقام را به علي(علیه السلام) و فرزندان او كه براى خود برگزيده ام نيز دادم. (3)

ص: 284


1- . النساء آیة 59
2- . الكافي ج 2 ص47 بَابُ خِصَالِ الْمُؤْمِن ح3
3- .[1] الأمالي للصدوق ص604 المجلس الثامن و الثمانون ح5

اطاعت از ائمه اطهار همچون اطاعت از رسول خدا

حدیث4: أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» كَانَتْ طَاعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مُفْتَرَضَةً قَالَ كَانَتْ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّةً مُفْتَرَضَةً لِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ كَانَتْ طَاعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) طَاعَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

حدیث4: ابو مريم گفت: از امام صادق(علیه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» حضرت فرمودند: اطاعت از علي(علیه السلام) واجب است. عرضه داشتم: تنها اطاعت از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) واجب بود بنا به آيه «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» فرمود: اطاعت از عليبن ابى طالب(علیه السلام) پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) واجب شد. (چون امامتش بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود و همینطور واجبست اطاعت از ائمه اطهار(علیهم اسلام) که پس از امیرالمومنین(علیه السلام) آمدند)(1)

لزوم اطاعت از ائمه اطهار

حدیث5: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا....

ص: 285


1- .[1] تفسير فرات الكوفي ص 108 [سورة النساء(4): آية 59] ح107

حدیث5: ابو حمزه گفت از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم حق امام(علیه السلام) بر مردم چيست؟ فرمود: حقش اين است كه سخنش را بشنوند و اطاعت كنند....(1)

حدیث6: عَنْهُ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:....ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَنْبِيَاءِ وَ رِضَى الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ إِلَى حَفِيظاً أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِهِ وَ رَحْمَتِهِ حدیث6: امام باقر(علیه السلام): مهمترين پايگاه دين و قله ى بلند آن و كليد و راه به سوى پيامبران و رضاى خدا همانا اطاعت امام است، بعد از شناخت او. سپس فرمود: خداوند مى فرمايد «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» تا اين قسمت آيه (حفيظا) توجه داشته باشيد. اگر شخصى تمام شب هايش به عبادت و روزهایش به روزه بگذرد و تمامی ثروتش را در راه خدا انفاق نمايد و هر سال تا آخر عمر به حج رود اما آشنا به ولايت ولى خدا نباشد كه او را دوست بدارد و تمام اعمالش به راهنمائى آن امام باشد پاداشى نزد خداوند ندارد، در مقابل اعمالش و نه از اهل ايمان شمرده مى شود ...(2)

حدیث7: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحَسَنَ(علیه السلام) إِمَامٌ فَرَضَ

ص: 286


1- .[2] الکافی ج1 ص405 بَابُ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْإِمَام ح1.
2- .[1] المحاسن ج 1 ص 287 باب 46 باب الشرائع ح430، تفسير العياشي ج 1 ص259 [سورة النساء(4): آية 80] ح202

اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ.*

حدیث7: گواهى دهم كه شنيدم امام صادق(علیه السلام) مي فرمودند: گواهى دهم كه على(علیه السلام) اماميست كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسن(علیه السلام) اماميست كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسين(علیه السلام) امامى است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و على بن حسين(علیه السلام) اماميست كه خداونداطاعتش را واجب ساخته و محمد بن على(علیه السلام) امامى است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته است.(1)

حدیث8: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً

حدیث8: امام باقر(علیه السلام) فرمود: كنگره و قله و كليد هر كار و راه ورود در هر چيزى و خشنودى خداى بخشاينده تبارك و تعالى، اطاعت امام(علیه السلام) است از روى معرفت، سپس فرمود: به راستى خدا تبارك و تعالى مى فرمايد «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً»(2) هركه اطاعت رسول كند، خدا را اطاعت كرده و هركه پشت کند، ما تو را نگهبان وى نفرستاده ايم.(3)

حدیث9: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاء قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ بَشِيرٍ الْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ.

ص: 287


1- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح2.
2- . سوره مبارکه نساء آیه 80.
3- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح1.

حدیث9: بشير عطار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: ما خانواده گروهى هستيم كه خدا اطاعت ما را واجب كرده و شما پيروى مي كنيد از كسى كه مردم به نادانى او معذور نيستند(1)حدیث10: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ.

حدیث10: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عزوجل «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»(2) به آنها سلطنت بزرگى داديم فرمود: مقصود اطاعت آنهاست كه بر مردم واجبست. (3)

حدیث11: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»*

حدیث11: و فرمود: ما گروهى باشيم كه خداى عزوجل اطاعت ما را واجب كرده، انفال (غنيمت در جنگ و مباحات اوليه) از ماست و برگزيده از مال (اشياء نفيس جنگى) به ما اختصاص دارد ما در دانش ريشه داريم و ما هستيم حسدبرده شدگان كه خدا فرمايد «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(4) آيا بر مردم حسد مي ورزند به واسطه آنچه خدا از فضل خود به ايشان داده است. (در باره انفال و برگزيده از مال و نيز در باره اينكه ائمه(علیهم اسلام) مورد حسادت قرار گیرند بعد از اين به تفصيل بيان مى شود).(5)

ص: 288


1- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح3
2- . سوره مبارکه نساء آیه54
3- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح4
4- . سوره مبارکه نساء آیه54
5- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح6

حدیث12: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ أُشْرِكَ بَيْنَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الرُّسُلِ فِي الطَّاعَةِ.

حدیث12: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: وجوب اطاعت ميان اوصياء و پيغمبران مشترك است (و بر امت است كه از هر دو طايفه اطاعت كنند). (1)

حدیث13: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»*

حدیث13: حسين بن ابى العلاء: گفتار خود را در باره اوصياء كه اطاعتشان واجبست به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم فرمود: آرى ايشانند همان كسان كه خداى تعالى فرمايد«أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکُم»(2) اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر از خودتان را (يعنى مقصود از واليان امر، اوصياء باشند) و ايشانند همان كسان كه خداى عز و جل فرموده است «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ»(3) ولى شما فقط خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اند.(4)

شرح: راجع به آيه اول مجلسى از مجمع البيان نقل مي كند كه عامه و اهل سنت اولى الامر را به زمامداران و يا علما تفسير مي كنند و اما مفسرين شيعه به استناد روايات وارده از حضرت باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) به ائمه و اهل بيت(علیهم اسلام) تفسير مي كنند و ايشانند كه خدا اطاعتشان را بدون قيد و شرط دراين آيه واجب كرده است و جايز نيست كه خدا اطاعت كسي را بى قيد و شرط واجب كند. جز آنكه معصوم باشد و ظاهر و باطنش يكى باشد و اشتباه نكند و به كار زشت دستور ندهد و

ص: 289


1- . الکافی ج1 ص186 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح5
2- . سوره مبارکه نساء آیه 59
3- . سوره مبارکه مائده آیه55
4- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح7

زمامداران و علماء اين گونه نيستند و خدا منزه است از اينكه مردم را امر كند از گنهكار و يا كسانى كه عقايد مختلف دارند اطاعت نمايند زيرا اطاعت نمودن از چند عالمى كه هر يك رأى جداگانه اى دارد محالست و ممكن هم نيست كه آنها در عقيده متحد شوند و يك قول را اختيار كنند. اما راجع به آيه دوم كه مهمترين آيه ايست كه مفسرين و متكلمين شيعه بر امامت اميرالمؤمنين(علیه السلام) استدلال كرده اند و آن موضوع خاتم بخشى آن حضرت در حال ركوع است كه اين آيه در شأنش نازل گشته است چنانچه اين مطلب را مفسرين از عامه و اهل سنت هم اعتراف دارند، فخر رازى و زمخشرى و بيضاوى و سيوطى كه از بزرگان علما سنتند در تفاسير خود نزول آيه شريفه را در شأن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و موضوع خاتم بخشى آن حضرت دانسته اند.

حدیث14: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ فَارِسِيٌّ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقَالَ طَاعَتُكَ مُفْتَرَضَةٌ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ مِثْلُ طَاعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ نَعَمْ.*

حدیث14: معمر بن خلاد گويد: مردى پارسى از ابو الحسن (امام كاظم(علیه السلام)) پرسيد كه: اطاعت شما واجب است؟ فرمود: آرى، عرضه داشت: چون اطاعت على بن ابى طالب(علیه السلام)؟ فرمود: آرى.(1)

حدیث15: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍالطَّبَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الرِّضَا(علیه السلام) بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ فِيهِمْ إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِيسَى الْعَبَّاسِيُّ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِي أَنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِي قَالَهُ وَ لَا بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي قَالَهُ وَ لَكِنِّي أَقُولُ النَّاسُ

ص: 290


1- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح8

عَبِيدٌ لَنَا فِي الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِي الدِّينِ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.

حدیث15: طبرى گويد: من در خراسان بالاى سر امام رضا(علیه السلام) به خدمت ايستاده بودم و جمعى از بنى هاشم كه اسحاق بن موسى در ميانشان بود، خدمت آن حضرت بودند، امام(علیه السلام) فرمود: اى اسحاق! به من خبر رسيد كه مردم مي گويند: ما عقيده داريم كه مردم برده ما هستند، نه سوگند به خويشى و قرابتى كه با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) دارم نه من هرگز اين سخن گفته ام و نه از پدرانم شنيده ام و نه به من خبر رسيده كه يكى از آنها گفته باشد، ولى مي گويم مردم بنده ما هستند در اينكه اطاعت ما بر آنها واجبست و در اطاعت فرمانبر مايند و در دين پيرو ما هستند، هر كه حاضر است به غائبين برساند.(1)

حدیث16:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.*

حدیث16: امام صادق(علیه السلام): مائيم كه خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هركه ما را شناسد مؤمن است و هركه انكار كند كافر است و كسى كه نشناسد و انكار هم نكندگمراهست تا زمانى كه به سوى هدايتى كه خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست برگردد و اگر به همان حال گمراهى بميرد خدا، هرچه خواهد با او كند.(2)

ص: 291


1- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح10
2- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح11

شرح و تفسیر: مقصود از كسانى كه ائمه(علیهم اسلام) اطهار را نشناخته و انكار هم نكرده اند آنهايند كه عقل و فهم درك مقام امامت را ندارند و در قرآن از آنها به مستضعفين تعبير شده است و همچنين كسانى كه از محيط تعليمات مذهبى دور افتاده و مقام امام(علیه السلام) چنان كه شايسته است به ايشان معرفى نگشته در باره اين اشخاص هم اميد عفو و بخشش هست.

حدیث17: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِي الْأَمْرِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ.*

حدیث17: ابن فضيل گويد: از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم: بهترين وسيله تقرب بندگان به خداى عزوجل چيست؟ فرمود: بهترين وسيله تقرب بندگان به سوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول(صلی الله علیه و آله) و اطاعت واليان امر است، امام باقر(علیه السلام) فرمود: دوستى ما ايمان و دشمنى ما كفر است.(1)

حدیث18: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ فَقَالَ هَاتِ قَالَ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً كَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّكَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ

ص: 292


1- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح12

إِلَيْهِ ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلَائِكَتِهِ.

حدیث18: اسماعيل بن جابر گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: دين خودم را كه خداى عزوجل را به آن مي پرستم به شما عرض كنم؟ فرمود: بگو. عرضه داشتم: گواهى دهم كه شايسته پرستشى جز خداى يگانه بى انباز نيست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده او و فرستاده اوست و آنچه از جانب خدا آورده اعتراف دارم على(علیه السلام) امامست و خدا اطاعتش را واجب ساخته و بعد از او حسن(علیه السلام) امامست و خدا اطاعتش را واجب نموده و بعد از او حسين(علیه السلام) امامست و خدا اطاعتش را واجب دانسته و بعد از او على بن حسين(علیه السلام) امامست و خدا اطاعتش را واجب كرده (همين طور گفتم) تا به خود حضرت رسيد، سپس عرضه داشتم: توئى امام(علیه السلام) خدايت رحمت كند، فرمود: دين خدا و دين ملائكه او همين است.(1)

حدیث19: وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ اللَّيْثُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اللَّيْثِ الْعَنْبَرِيُّ إِمْلَاءً مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْهَرَوِيُّ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِي أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: كُنْتُ مَعَ الرِّضَا(علیه السلام) لَمَّا دَخَلَ نَيْسَابُورَ وَ هُوَ رَاكِبٌ بَغْلَةً شَهْبَاءَ وَ قَدْ خَرَجَ عُلَمَاءُ نَيْسَابُورَ فِي اسْتِقْبَالِهِ فَلَمَّا سَارَ إِلَى الْمُرَبَّعَةِ تَعَلَّقُوا بِلِجَامِ بَغْلَتِهِ وَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنَا بِحَقِّ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ حَدِيثاً عَنْ آبَائِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فَأَخْرَجَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ رَأْسَهُ مِنَ الْهَوْدَجِ وَ عَلَيْهِ مِطْرَفُ خَزٍّ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(علیهالسلام) سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَنْ أَمِيرِ

ص: 293


1- . الکافی ج1 ص188 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح13

الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) الرُّوحُ الْأَمِينُ عَنِ اللَّهِ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ جَلَّ وَجْهُهُ قَالَ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي عِبَادِي فَاعْبُدُونِي وَ لْيَعْلَمْ مَنْ لَقِيَنِي مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً بِهَا أَنَّهُ قَدْ دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا إِخْلَاصُ الشَّهَادَةِ لِلَّهِ قَالَ طَاعَةُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم اسلام)

حدیث19: ابا صلت هروى گفت: با حضرت رضا(علیه السلام) بودم وقتى داخل نيشابور شد سوار قاطر خاكسترى رنگ بود علماى نيشابور به استقبالش خارج شده بودند همين كه رسيد به آنان دانشمندان لجام قاطرش را گرفته عرضه داشتند: يا ابن رسول اللَّه! شما را به حق آباء طاهرينت سوگند مى دهيم كه ما را حديثى از آباء گرام خود صلوات اللَّه عليهم نقل فرما. امام(علیه السلام) سر از هودَج بيرون آورد و تن پوشى از خز داشت فرمود: پدرم موسى بن جعفر(علیه السلام) از پدرش جعفر بن محمّد(علیه السلام) از پدرش محمّد بن على(علیه السلام) از پدرش على بن الحسين(علیه السلام) از پدرش حسين بن على(علیه السلام) سرور جوانان بهشت از اميرالمؤمنين(علیه السلام) از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: جبرئيل(علیه السلام) به من خبر داد از روح الامين از خداوند پاك و بزرگ فرمود: من خداوند يكتايم كه جز من خدائى نيست بندگانم مرا بپرستيد! بدانيد هركه به ديدن من آيد با گواهى دادن به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» با اخلاص داخل دژ و حصار من شده و هركه داخل حصار من شود از عذابم در امان است عرضه داشتند: اخلاص شهادت«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» چيست؟ فرمود: اطاعت خدا و پيامبرش و ولايت اهل بيت(علیهم اسلام) او.(1)

حدیث20: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ(علیهم اسلام) هَلْ يَجْرُونَ فِي الْأَمْرِ وَ الطَّاعَةِ مَجْرَى وَاحِدٍ قَالَ نَعَمْ.*

ص: 294


1- .[1]الأمالي للطوسي ص 589 [25] مجلس يوم الجمعة السادس عشر من ربيع الأول سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح9

حدیث20: ابو بصير گويد: از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم از ائمه(علیهم اسلام) كه در فرمان و وجوب اطاعت، همه يكسانند؟ فرمود: آرى (1)

اولی الامر همان ائمه اطهار هستند

« أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم »

خدا و رسول و صاحبان امر را اطاعت کنید.

حدیث21: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا*

حدیث21:

امام باقر(علیه السلام): در مورد گفتار خداوند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» خدا و رسول و صاحبان امر را اطاعتکنید. فرمودند: خداوند از صاحبان امر، ما اهل بیت(علیهم اسلام) را قصد نموده است و همه مؤمنين را تا روز قيامت به اطاعت ما امر فرموده.(2)

حدیث22: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ ذِكْرُهُ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ

فَانْتَهُوا» فَمَا فَوَّضَ

ص: 295


1- . الکافی ج1 ص187 کتاب الحجة باب8 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح9
2- . الکافی ج1 ص276 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَت ح1.

اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا*

حدیث22: همان طور که صفار در کتاب بصائر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: خداوند پیامبرش را به تعلیم و تربیت خود پرورش داد تا او را همان طور که خواست و اراده اش بود استوار و پا برجا ساخت، سپس امر تشریع را به او واگذار نمود و فرمود «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب»(1) آن چه رسول(صلی الله علیه و آله) و فرستاده ما شما را به آن دستور می دهد عمل کنید. و از آن چه نهی می کند اجتناب نمایید. و آن چه را که خداوند به رسولش(صلی الله علیه و آله) واگذار نموده به ما نیز اختیارش را مرحمت کرده است.(2)

حدیث23:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِيعُوا

اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» فَكَانَ جَوَابُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» يَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ «هؤُلاءِ

أَهْدى» مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) «سَبِيلًا

أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ «فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً» نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي فِي وَسَطِ النَّوَاةِ «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِينَ «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» يَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ

ص: 296


1- . حشر، آیهﻱ 7.
2- . الکافی: ج1 ص268 کتاب الحجة بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ فِي أَمْرِ الدِّين ح9،

وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِهِ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً» *

حدیث23: بريد عجلى گويد: از امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»

اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر را پرسيدم، جواب حضرت اين بود كه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» Sمگر آن كسان را كه از كتاب آسمانى بهره اى به ايشان داده اند نمى بينى كه به بت و طغيانگر گروند و در باره كافران گويند: اين گروه از مؤمنان هدايت يافته ترندR يعنى اين مردم در باره پيشوايان گمراهى و رهبران به دوزخ مي گويند: آنها از آل محمد(صلی الله علیه و آله) هدايت يافته ترند، «سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» Sايشان همان كسانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز ياورى براى او نخواهى يافت. مگر آنها را از ملك بهره اى هست؟R يعنى ملك امامت و خلافت «فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً» Sكه در آن صورت نقيرى هم به مردم ندهندR ما هستيم آن مردمى كه خدا قصد كرده و نقير نقطه ميان هسته خرماست (و مقصود بيان كمال بخل وخست ايشانست كه اگر به مقام سلطنت هم مي رسيدند، قسمتى از هسته خرما را از ما مضايقه مي كردند، تا چه رسد به چيز شريفتر و گران بهاتر) «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» Sو يا به مردم نسبت به آنچه خدا از كرم خويش به آنها داده حسد مي برندR ما هستيم آن مردم حسد برده شده، براى منصب امامتى كه خدا به ما داده و به هيچ كس ديگر

ص: 297

نداده «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» Sحقا كه ما خاندان ابراهيم را كتاب و حكمت و ملك بزرگى داديمR يعنى پيغمبران و رسولان و امامان را، از آل ابراهيم(علیه السلام) قرار داديم، پس چگونه اين مردم اين مقام را نسبت به آل ابراهيم(علیه السلام) اعتراف دارند و در باره آل محمد(صلی الله علیه و آله) منكر مي شوند (بنا بر اين مقصود از واليان امر كه پرسيدى آل محمد(صلی الله علیه و آله) است). «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً» Sبرخى به آن گرويدند و برخى روى گردان شدند و جهنم براى ايشان افروخته آتشى است كافى، كسانى كه آيه هاى ما را انكار كرده اند، به زودى به آتشى درونشان كنيم كه هر وقت پوست هايشان بسوزد، و پوست هاى ديگرشان دهيم تا عذاب را خوب بچشند، همانا خدا نيرومند و فرزانه استR.(1)

حدیث24: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ طَاعَتُهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ

وَ هُمْ راكِعُونَ» .*حدیث24: حسين بن ابى العلاء گويد به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: اوصياء پيغمبر اطاعتشان واجبست؟ فرمود: بلى، ايشانند كه خداى عز و جل در باره آنها فرموده «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و صاحبان امر از خودتان را و ايشانند كه خدا در باره آنها

ص: 298


1- . الكافي ج 1 ص205 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ كِتَابُ الْحُجَّة ح1.

فرموده «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(1) ولى شما خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده و نماز مي گذارند و در حال ركوع صدقه مي دهند(2)

حدیث25: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَيْرِ السَّامِعُ الْمُطِيعُ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِي لَا حُجَّةَ لَهُ وَ

إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ يَوْمَ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ قَالَ يَقُولُ

اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ».*

حدیث25: عبد الأعلى گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: سَمع و طاعت (يعنى) شنيدن و فرمان بردن درهاى خير و خوشى باشند آنكه بشنود و فرمان برد حجت و مسئوليتى بر او نيست و آنكه بشنود و نافرمانى كند حجت و دفاعى از خود ندارد، امام مسلمانان در روز قيامت كه خداى عز و جل را ملاقات كند حجت او تمام است و از خود دفاع كند، سپس فرمود: خدا تبارك و تعالى مى فرمايد «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(3) روزى كه هر مردمى را با امام خود مى خوانيم(4)حدیث26: حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الفرازي [الْفَزَارِيِ] قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو

ص: 299


1- .المائدة آیة 55.
2- . الکافی ج1 ص 189 کتاب الحجة بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح16.
3- .الاسراء آیة 71.
4- . الکافی ج1 ص 189 کتاب الحجة بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح17.

الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ فَدَخَلَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَبَيْنَمَا هُوَ يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) مِنْ عِنْدِ نِسَائِهِ وَ عَلَى رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ هُوَ غُلَامٌ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ جَابِرٌ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ قَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ وَ نَظَرَ إِلَيْهِ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ جَابِرُ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ ثُمَّ قَامَ فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ فَقَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ يَا بُنَيَّ فَدَتْكَ نَفْسِي فَأَنْتَ إِذاً الْبَاقِرُ(علیه السلام) فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ فَأَبْلِغْنِي مَا حَمَلَكَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ جَابِرٌ يَا

ص: 300

مَوْلَايَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ بَشَّرَنِي بِالْبَقَاءِ إِلَى أَنْ أَلْقَاكَ وَ قَالَ لِي إِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَرَسُولُ اللَّهِ يَا مَوْلَايَ يَقْرَأُ عَلَيْكَالسَّلَامَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَا جَابِرُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) السَّلَامُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ كَمَا بَلَّغْتَ السَّلَامَ فَكَانَ جَابِرٌ بَعْدَ ذَلِكَ يَخْتَلِفُ إِلَيْهِ وَ يَتَعَلَّمُ مِنْهُ فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ شَيْ ءٍ فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ وَ اللَّهِ مَا دَخَلْتُ فِي نَهْيِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَدْ أَخْبَرَنِي أَنَّكُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَاةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) صَدَقَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي لَأَعْلَمُ مِنْكَ بِمَا سَأَلْتُكَ عَنْهُ وَ لَقَدْ أُوتِيتُ الْحُكْمَ صَبِيّاً كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ رَحْمَتِهِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام).

حدیث26: جابر بن يزيد جعفى گويد از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه مى گفت: وقتى كه خداى تعالى بر پيامبرش اين آيه را فرو فرستاد كه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» گفتم: يا رسول اللَّه! خدا و رسولش را شناخته ايم، پس اولو الأمرى كه خداوند طاعت آنها را مقرون به طاعت خود كرده چه كسانى هستند؟ فرمود: اى جابر آنها جانشينان من و ائمّه مسلمين پس از من هستند، اوّل ايشان علي بن ابى طالب(علیه السلام) است و بعد از او حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و علي بن الحسين(علیه السلام) و محمد بن علي(علیه السلام) كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر! او را مى بينى و آنگاه كه او را ديدار كردى سلام مرا به او برسان و پس از او جعفر بن محمد صادق(علیه السلام) و موسى بن جعفر(علیه السلام) و علي بن موسى(علیه السلام) و محمد بن علي(علیه السلام) و علي ابن محمد(علیه السلام) و حسن بن علي(علیه السلام) و پس از او همنام و هم كنيه من حجّة اللَّه در زمينش و بقيّة اللَّه در بين عبادش، فرزند حسن بن علي(علیه السلام) ائمه مسلمين خواهند بود، او كسى است كه خداى تعالى مشرق و مغرب زمين را به

ص: 301

دست او بگشايد، او كسى است كه از شيعيان و اوليائش غايب شود، غيبتى كه بر عقيده به امامت او باقى نماند مگر كسى كه خداوند قلبش را به ايمانامتحان كرده است. جابر گويد: گفتم: يا رسول اللَّه! آيا در غيبت او براى شيعيانش انتفاعى هست؟ فرمود: آرى، قسم به خدايى كه مرا به نبوّت مبعوث فرمود به نور او استضائه مى كنند و به ولايت او در دوران غيبتش منتفع مى شوند مانند انتفاع مردم از خورشيدى كه در پس ابر است، اى جابر! اين سرّ مكنون خداوند و علم مخزون اوست، آن را از غير اهلش بپوشان. جابر بن يزيد گويد: جابر بن عبد اللَّه انصارى بر امام سجاد(علیه السلام) وارد شد و هنگامى كه با او مشغول گفتگو بود ناگهان حضرت باقر(علیه السلام) با گيسوان آراسته از نزد نساء آن حضرت بيرون آمد در حالى كه پسر بچه اى بيش نبود، چون جابر او را شناخت لرزه بر اندامش افتاد و مو بر تنش راست شد و اندكى بدو نگريست، سپس گفت: اى پسر پيش بيا، و او پيش آمد، سپس گفت: برو و او رفت، جابر گفت: به خداى كعبه سوگند كه شمائل رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) را داراست، سپس برخاست و نزديك وى رفت و گفت: اى پسر! نامت چيست! و او گفت محمد، پرسيد: فرزند كه هستى؟ گفت: فرزند علي بن الحسين(علیه السلام)، گفت: فدايت شوم، پس تو همان باقرى؟ گفت: آرى، سپس آن حضرت گفت: آنچه را كه رسول خدا به تو سپرده است به من برسان، جابر گفت: اى مولاى من! رسول خدا به من بشارت دادند كه زنده مى مانم تا شما را ملاقات كنم و به من فرمودند آنگاه كه او را ملاقات كردى سلام مرا بدو برسان، پس اى مولاى من! رسول خدا به شما سلام رسانيدند، امام باقر(علیه السلام) فرمود: تا آسمان و زمين برپاست بر رسول خدا سلام باد و بر تو اى جابر! كه آن سلام را رسانيدى سلام باد! و بعد از آن جابر به نزد او رفت و آمد مى كرد و از او مى آموخت، يك روز امام باقر(علیه السلام) از وى چيزى پرسيد، جابر گفت: به خدا سوگند كه من خود را در نهى رسول اللَّه داخل نمى كنم كه او به من خبر داده است كه شما ائمه هدى از اهل بيت(علیهم اسلام) او بعد

ص: 302

از او مى باشيد در كوچكى حكيم ترين مردم و در بزرگىعليم ترين آنهائيد و فرمود: به ايشان چيزى تعليم ندهيد كه آنها اعلم از شما هستند، امام باقر(علیه السلام) فرمود: جدم رسول خدا راست گفته است و من در آنچه كه پرسيدم از تو داناترم، حكمت را در كودكى به ما داده اند و همه آنها از فضل و رحمت خداوند بر ما اهل البيت است. (1)

حدیث27: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَمِّيَ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ سَأَلَ [عَنْ] جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) [أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) ] عَنْ قَوْلِ اللَّهِ [تَعَالَى جَلَّ ذِكْرُهُ] «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قَالَ أُولِي الْفِقْهِ وَ الْعِلْمِ قُلْنَا أَ خَاصٌّ أَمْ عَامٌّ قَالَ بَلْ خَاصٌّ لَنَا.

حدیث27: عبيد بن كثير گفت از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال شد راجع به اين آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» فرمود: صاحبان فقه و علم گفتيم عمومى است يا مخصوص يك عده است؟ فرمود: اختصاص به ما خانواده دارد. (2)

حدیث28: رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً»

حدیث28: امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»(3) كسى كه اطاعت خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) را نمايد فرمودند: در مورد ولايتعلي بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمه بعد از او «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً»(4) به رستگارى بزرگى رسيده است.(5)

ص: 303


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص253 باب 23 باب نص الله تبارك و تعالى على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع ح3
2- . تفسير فرات الكوفي ص 108 [سورة النساء(4): آية 59] ...ح105
3- . الاحزاب آیة 71
4- . الاحزاب آیة 71
5- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص459 [سورة الأحزاب(33): آية 71]

ائمه اطهار والیان امر

حدیث29: قال الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قَالَ نَحْنُ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِالرَّدِّ إِلَيْنَا

حدیث29: امام باقر(علیه السلام) فرمود: درباره گفته ى خداى تعالى «و لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ و إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ»(1) اگر برگردانند به سوى رسول و صاحبان امر فرمود: مائيم اولى الامرى كه خداوند دستور داده مسائل را به سوى ما برگردانند. (2)

همگی در وجوب اطاعت باهم برابرندحدیث30: ابْنُ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الرِّضَا أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ فَكَتَبَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَ أَنَّهُ يَجْرِي لِآخِرِهِمْ مَا يَجْرِي لِأَوَّلِهِمْ فِي الْحُجَّةِ وَ الطَّاعَةِ وَ الْحَرَامِ وَ الْحَلَالِ سَوَاءً، وَ لِمُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَضْلُهُمَا.

حدیث30: بزنطى از حضرت رضا(علیه السلام) نقل مي كند كه آن جناب نامه اى برايش نوشت به اين مضمون حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: ايمان بنده كامل نمي شود مگر اينكه بداند جارى است براى آخرين پيشوا آنچه براى اولين پيشوا جارى بوده از نظر حجت و اطاعت و حلال و حرام مساوى هستند اما محمد(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام) داراى فضيلت مخصوص خود هستند ... (3)

ص: 304


1- . نساء 81.
2- . إرشاد القلوب إلى الصواب للديلمي ج 2 ص 298 فصل: في جهاده باب في تأويل ما نزل فيهم ع من الآيات ..... ح2.
3- . قرب الإسناد ص351 احاديث متفرقة ح1260 ضمن حدیث طولانی

حدیث31: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ» قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الذُّرِّيَّةُ و الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ تَنْقُصْ ذُرِّيَّتُهُمْ مِنَ الْجِهَةِ الَّتِي جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فِي عَلِيٍّ وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ.

حدیث31: عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرده كه در باره آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ»(1)

فرمود: «الَّذِينَ آمَنُوا» منظور پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و امير المومنين(علیه السلام) است و ذريه يعنى ائمه(علیهم اسلام) و اوصياء ملحق مى كنيم ذريه آنها را به ايشان و كم و كاستى براى ذريه آنها نمى كنيم نسبت به آنچهمحمد(صلی الله علیه و آله) آورده در باره علي(علیه السلام) همه آنها حجت های خدايند و اطاعت از همه آنها لازم است. (2)

حدیث32: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَرْثِ النَّضْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرَى وَاحِدٍ فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا.

حدیث32: بصائر: حارث نضرى از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ما در امر و نهى و حلال و حرام در مجراى واحد هستيم اما پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام) داراى فضيلت خصوصى خود هستند. (3)

ص: 305


1- . الطور آیة 21
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص480 باب 8 باب في الأئمة في أن الحجة و الطاعة و العلم و الأمر و النهي و الشجاعة واحد و لرسول الله و علي ح1
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص480 باب 8 باب في الأئمة في أن الحجة و الطاعة و العلم و الأمر و النهي و الشجاعة واحد و لرسول الله ص و علي ص ح2

ائمه اطهار صاحب مُلک عظیم

حدیث33: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» قَالَ جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ قُلْتُ «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» قَالَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُأَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ.

حدیث33: بُرَيدِ عِجلى گويد: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى « فَقَدْ

آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»(1) فرمود: خدا پيغمبران و رسولان و امامان را از آل ابراهيم(علیه السلام) قرار داد، پس چگونه اين مردم نسبت به آل ابراهيم(علیه السلام) اين مقام را معترفند ولى در باره آل محمد(صلی الله علیه و آله) انكار مي كنند. عرضه داشتم «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً» و به ايشان مُلك عظیمی داديم چيست؟ فرمود: مُلك عظیم اينست كه امامانی را در آن خانواده قرار داد، هر كه اطاعت آنها كند اطاعت خدا كرده و هر كه نافرمانى آنها كند نافرمانى خدا كرده است، اين است مُلك عظیم.(2)

حدیث34: قال الباقر:.... «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» نَحْنُ هَؤُلَاءِ النَّاسُ المحسدون [الْمَحْسُودُونَ] عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ الْخَلْقِ جَمِيعاً «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» أَيْ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ

ص: 306


1- . النساء آیة 54
2- . الكافي ج 1 ص206 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل ح5

مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً» وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قَالَ وَ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» إِذْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ وَ هَذَا الْمُلْكُ عَظِيم

حدیث34: امام باقر(علیه السلام): مردمى كه بر آنان حسد مى ورزند مائيم كه بر امامتى خداوند به ما عطا فرموده مردم حسد مي ورزند. «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»(1) همانا به آل ابراهيم(علیه السلام) كتاب و حكمت رابخشيديم و به آنان پادشاهى بزرگ عطا كرديم يعنى پيامبران و رسولان و امامان را از آل ابراهيم(علیه السلام) قرار داديم «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً»(2)

گروهى ايمان آوردند به آن و گروهى ايمان نياوردند و بس است اينان را جهنم آتش افروخته شده. و گفته است هم چنين است گفته ى خداى تعالى كه فرموده: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»(3)

و قرار داديم شما را امتى بهتر گواهان بر مردمان و مي باشد گواه بر شما پيامبر(صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: ما امامان امت وسط هستيم مائيم گواهان بر مردم و حجت هاى خداوند در زمين باز حضرت فرمود: و گفته ى خداى تعالى در «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»(4)

آل ابراهيم(علیه السلام) را مُلک عظیم عطا نموده زيرا كه خدا ائمه(علیهم اسلام) را از آل ابراهيم(علیه السلام) قرار داده هر که اطاعت آنان كند اطاعت خدا را كرده و هر كه نافرمانيشان را كند نافرمانى خدا را كرده و اينست مُلک عظیم. (5)

ص: 307


1- . النساء آیة 54
2- . النساء آیة 55
3- . البقرة آیة 143
4- . النساء آیة 54
5- . إرشاد القلوب إلى الصواب للديلمي ج 2 ص298 فصل: في جهاده باب في تأويل ما نزل فيهم ع من الآيات ..... ح1

حدیث35: عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قَالَ فَكَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ»

فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا يَقُولُ الْأَئِمَّةُ الضَّالَّةُ وَ الدُّعَاةُ إِلَى النَّارِ هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ أَوْلِيَائِهِمْ سَبِيلًا «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْنَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي رَأَيْتَ فِي وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَنَحْنُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ جَمِيعاً

حدیث35: بريد بن معاويه گفت خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم از اين آيه سؤال كردم «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» در جواب فرمود «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ»(1) توجه نمي كنى به كسانى كه به ایشان مختصرى از علم كتاب داده شده، ايمان به جبت و طاغوت دارند فرمود: منظور فلان و فلان است «وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا»(2)

فرمود: پيشوايان گمراه و دعوت كنندگان به جهنم. آیا اين ها راه را بهتر از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و دوستانشان تشخيص داده اند؟ «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً، أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ»(3) اين ها را خدا لعنت نموده و هركه مورد لعن خدا قرار گيرد ياورى ندارد آيا براى آن ها(4)

بهره اى از مُلك هست منظور از اين مُلك امامت و خلافت است «فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً»(5) به مردم به اندازه

ص: 308


1- . النساء آیة 51
2- . النساء آیة 51
3- . النساء آیة 52 و 53
4- .[4] آیا برای کسانی که به دروغ ادعای امامت و خلافت دارند بهره ای از امامت هست و این عده آنقدر بخیل هستند که حتی به اندازه هسته خرمایی و یا حتی کمتر حاضر نیستند به دیگران چیزی ببخشند.
5- . النساء آیة 53

نقطه اى كه در وسط دانه خرما است نمي دهند فرمود: ما آن مردمى هستيم كهدر اين آيه منظور شده «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(1)

فرمود: به ما رشگ مي برند براى نعمتى كه به ما عنايت نموده كه عبارت از امامت است.(2)

حدیث36: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ رَجُلٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» مَا ذَلِكَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ فَرْضُ الطَّاعَةِ وَ مِنْ ذَلِكَ طَاعَةُ جَهَنَّمَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا هِشَامُ

حدیث36: هشام بن حكم گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»(3) منظور از مُلك عظيم در آيه چيست فرمود: وجوب اطاعت از ائمه(علیهم اسلام) و از همين مُلك عظيم است اطاعت كردن جهنم از ائمه(علیهم اسلام) در قيامت.(4)

حدیث37: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»

فَكَانَ جَوَابُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» يَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ هؤُلاءِ أَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي فِي وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ

ص: 309


1- . النساء آیة 54
2- .[2] تفسير العياشي ج 1 ص246 [سورة النساء(4): الآيات 51 الى 59]
3- . النساء آیة 54
4- .[4] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص35 باب 17 باب في أئمة آل محمد ع و أن الله تعالى أوجب طاعتهم و مودتهم و هم المحسودون على ما آتاهم الله من فضله ح1

فَضْلِهِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِينَ «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»يَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِهِ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً.

حدیث37: بريد عجلى گويد: از امام باقر(علیه السلام) تفسير قول خداى عزوجل را «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) اطاعت كنيد از خدا و اطاعت كنيد رسول و صاحبان امر را پرسيدم، جوابش اين بود كه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً»(2) آيا نگاه نكنى به آن كسانى كه بهره اى از كتاب به آ ن ها داده شد و به جبت و طاغوت مى گروند و مى گويند درباره آن كسانى كه كافرند، اينان راهبرترند از مسلمانان كه ايمان آورند اين مردم گمراه درباره پيشوايان ضلالت و دلالان دوزخ مى گويند كه راهبترند از خاندان محمد(صلی الله علیه و آله)، «أُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصيرا أَمْ لَهُمْ نَصيبٌ مِنَ الْمُلْكِ»(3) آن هايند كسانى كه خداوند لعنتشان كرده و هركه را خدا لعنت كرد ديگر ياورى برايش نخواهی یافت آیا آ ن ها سهمی در حکومت دارند که چنین داوری کنند؟ مقصود از مُلک خلافت و امامت است (مقصود اینست که گروهی که لعنت شدند بهره ای از امامت و خلافت ندارند زیرا این منصب تنها به محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) اختصاص دارد) «فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقيراً»(4) ما هستيم مردمى كه خداوند محبوب دانسته و نقير نقطه اى است كه ميان هسته خرما است «أَمْ

يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(5) يا بلكه به مردم حسد برند نسبت بدان چه خدا از فضل خود به آن ها داده ماهستيم مردمى كه به ما حسد برند نسبت

ص: 310


1- . سوره نساء آیه 59
2- . سوره نساء آیه 51
3- . سوره نساء آیه 52 و53
4- . سوره نساء آیه 53
5- . سوره نساء آیه 54

به آن مقام امامتى كه خدا به ما داده و به مردم ديگر نداده، «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»(1) محققاً به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آن ها مُلك بزرگى ارزانى داشتيم مى فرمايد: از اين خاندان رسولان و پيغمبران و امامان مقرر نموديم، چطور از خاندان ابراهيم(علیه السلام) به اين حقيقت اعتراف دارند و در خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) منكر آنند؟ «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعيراً إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزاً حَكيماً» (2) برخى بدان ايمان آرد و برخى ديگر از آن رو برگرداند، دوزخ براى آتش گرفتن آن ها بس است به راستى آن كسانى كه به آيات ما كافر شدند در آينده آن ها را در آتشى اندازيم كه هر آن گاه پوستشان سخت و آخته شد پوست ديگر به آن ها بدهيم تا بخوبی مزه عذاب را بچشند، زیرا خداوند عزيز و حكيم است.(3)

در این آیه شریفه اطاعت صاحبان امر(علیهم اسلام) همچون اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داده شده و اطاعت از هردو به طور مطلق و بی چون و چرا بر مردم واجب شده.

امام مفترض الطاعه است

حدیث38: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِالطَّاعَةِ فَقَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ فَ قالَ «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»

فَقالَ «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ

ص: 311


1- . سوره نساء آیه 54
2- . سوره نساء آیه 55 و56
3- . الکافی ج1 ص205 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل ح1

أَيْ إِنَّمَا هِيَ ذُرِّيَّتُكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ

حدیث38: امام صادق(علیه السلام) فرمود: منكر امام مفترض الطاعة مي شوند و از او كناره مي گيرند به خدا قسم! در روى زمين مقامى بالاتر از مفترض الطاعة بودن نيست ابراهيم(علیه السلام) مدت ها بود كه از طرف خدا به او وحى مي شد ولى مفترض الطاعة (اطاعتش فرض و واجب باشد) نبود تا بالاخره خداوند خواست او را گرامى بدارد و عظمت بخشد فرمود «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» ابراهيم(علیه السلام) فهميد چه مقامى به او عنايت شده به خداوند متعال عرضه داشت «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» آيا در فرزندان من نيز هست خداوند فرمود «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» متعهد اين مقام ستمگران نمي شوند آن گاه امام(علیه السلام) فرمود: خداوند تصريح كرد كه اين مقام شايسته ذريه توست نه ديگران كه ستمگرند.(1)

معاني الأخبار سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ

شیخ صدوق در معانی امام(علیه السلام) را امام ناميده اند چون پيشواى مردم است و از سوی خدای تعالی منصوب شده و اطاعتش بر بندگان فرض و واجب است. (2)این گونه باید از امام اطاعت نمود

حدیث39: حَدَّثَ إِبْرَاهِيمُ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مَأْمُونٍ الرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ سَيِّدِي الصَّادِقِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ سَهْلُ بْنُ الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ جَلَسَ

ص: 312


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 509 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح12
2- .[2] معاني الأخبار ص 64 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ع ذیل ح17

فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَكُمُ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ بَيْتِ الْإِمَامَةِ مَا الَّذِي يَمْنَعُكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ حَقٌّ تَقْعُدُ عَنْهُ وَ أَنْتَ تَجِدُ مِنْ شِيعَتِكَ مِائَةَ أَلْفٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيْكَ بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ يَا خُرَاسَانِيُّ رَعَى اللَّهُ حَقَّكَ ثُمَّ قَالَ يَا حَنِيفَةُ اسْجُرِي التَّنُّورَ فَسَجَرَتْهُ حَتَّى صَارَ كَالْجَمْرَةِ وَ ابْيَضَّ عُلْوُهُ ثُمَّ قَالَ يَا خُرَاسَانِيُّ قُمْ فَاجْلِسْ فِي التَّنُّورِ فَقَالَ الْخُرَاسَانِيُّ يَا سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ أَقِلْنِي أَقَالَكَ اللَّهُ قَالَ قَدْ أَقَلْتُكَ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ هَارُونُ الْمَكِّيُّ وَ نَعْلُهُ فِي سَبَّابَتِهِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ(علیه السلام) أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اجْلِسْ فِي التَّنُّورِ قَالَ فَأَلْقَى النَّعْلَ مِنْ سَبَّابَتِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِي التَّنُّورِ وَ أَقْبَلَ الْإِمَامُ(علیه السلام) يُحَدِّثُ الْخُرَاسَانِيَّ حَدِيثَ خُرَاسَانَ حَتَّى كَأَنَّهُ شَاهِدٌ لَهَا ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا خُرَاسَانِيُّ وَ انْظُرْ مَا فِي التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَرَأَيْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَيْنَا وَ سَلَّمَ عَلَيْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ(علیه السلام) كَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً فَقَالَ أَمَا إِنَّا لَا نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لَا نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ

حدیث39: مأمون رقی می گوید: خدمت حضرت صادق(علیه السلام) بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شده سلام کرده و نشست و عرض کرد: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! چقدر شما رئوف و مهربانید، شما امام بر ما می باشید، چرا دفاع از حق خود نمی کنید با این که بیش از صد هزار شیعه شمشیرزن دارید؟ آن حضرت فرمودند: ای خراسانی! بنشین، خداوند به تو رحم نموده و مراعات حالت را بنماید.

سپس به کنیزی به نام حنیفه فرمودند: تنور را روشن کن، تنور پس از مدتی افروخته شد به طوری که یکپارچه آتش گردید و قسمت بالای آن سفید شد بعد رو به مرد

ص: 313

خراسانی نموده و فرمودند: برو بنشین داخل تنور، مرد خراسانی شروع به التماس نموده و گفت: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا به آتش مسوزان، از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد. حضرت فرمودند: تو را بخشیدم. در همین موقع هارون مکّی وارد شد و در حالی که کفش خود را به انگشت گرفته بود عرضه داشت: سلام بر تو ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام فرمودند: کفش هایت را از دست بیانداز و برو داخل تنور بنشین، پس او کفش ها را انداخته و داخل تنور نشست. امام(علیه السلام) شروع کردند با مرد خراسانی صحبت کردن در مورد جریان های خراسان به طوری که گویا سابقاً در خراسان بوده اند، بعد فرمودند: ای خراسانی! ببین در تنور چه خبر است! مرد خراسانی به جانب تنور رفت و دید که او چهار زانو در تنور نشسته، پس از تنور خارج شده و به ما سلام کرد، امام(علیه السلام) فرمودند: از این ها در خراسان چند نفر پیدا می شود؟ عرضه داشت: به خدا قسم! یک نفر هم پیدا نمی شود، نه به خدا یک نفر پیدا نمی شود. حضرت فرمودند: ما تا زمانی که پنج نفر یاور نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می دانیم.(1)

ملائکه مقرب تحت فرمان ائمه اطهار

حدیث40: أَقُولُ قَالَ الشَّيْخُ حَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمُحْتَضَرِ، رَوَى بَعْضُ عُلَمَاءِ الْإِمَامِيَّةِ فِي كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ إِلَى سَوَاءِ الطَّرِيقِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ:.... قال علی(علیه السلام):...وَ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاءَ بِغَيْرِ عَمَدٍ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ رَامَ أَنْ يَزُولَ مِنْ مَكَانِهِ بِقَدْرِ نَفَسٍ وَاحِدٍ لَمَا زَالَ حَتَّى آذَنَ لَهُ وَ كَذَلِكَ يَصِيرُ حَالُ وَلَدِيَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُم

ص: 314


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص 237 فصل في خرق العادات له ح7

حدیث40: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیثی زیبا می فرمایند: قسم به خدائی که آسمان را بدون پایه و ستون بالا برده، اگر مَلَکی از ملائکه، قصد جا به جائی Sبه اندازه نفسیR از مکانی به مکان دیگر را داشته باشد هرگز بدون اذن من نمی تواند چنین کند و این امر برای فرزندم حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و فرزندان از نسل او که نُهمین ایشان قیام کننده آن هاست نیز می باشد.(1)

حدیث41: أَنَّ صَفْوَانَ بْنَ يَحْيَى قَال: قال الصادق(علیه السلام):... فَقَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ قَالَ لَبَّيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ قَالَ أَ لَسْتَ أُمِرْتَ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ لَنَا قَالَ بَلَى

حدیث41: امام صادق(علیه السلام) عزرائیل(علیه السلام) را صدا نمودند، و او در جواب آن حضرت گفت: آماده ام ای امام! پس حضرت فرمودند: آیا تو به حرف شنوی و اطاعت از ما امر نشده ای؟ عزرائیل(علیه السلام) عرضه داشت: بله امر شده ام.(2)

اطاعت از امام(علیه السلام) موجب سعادت و سرپیچی از آن عامل هلاکت

وَ مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْعَمْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِي:.... وَ ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَبِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِك

در دعای زمان غیبت می خوانیم: خدایا! قدم مرا براطاعت از ولی امرت که او را از دیدگان مخلوقاتت مخفی نموده ای و به اذن تو غایب گردیده ثابت بدار.(3)

ص: 315


1- . مدينة معاجز ج 1 ص 554 باب الثلاثون و مائتان السحابتان اللتان ركب إحداهما و أركب غيره الاخرى، و ما في ذلك من المعجزات
2- . الخرائج: ج1 ص295 الباب السابع في معجزات الإمام جعفر الصادق ح2.
3- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص 512 باب 45 باب ذكر التوقيعات الواردة عن القائم ح43،.

اطاعت از امام(علیه السلام) موجب تکمیل ایمان

حدیث42: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ رَبِيعٍ الْمُسْلِيِ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْأَنْصَارِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَكْمِلَ الْإِيمَانَ كُلَّهُ فَلْيَقُلِ الْقَوْلُ مِنِّي فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

فِيمَا أَسَرُّوا وَ مَا أَعْلَنُوا وَ فِيمَا بَلَغَنِي عَنْهُمْ وَ فِيمَا لَمْ يَبْلُغْنِي.

حدیث42: و بر این مطلب روایتی که در کتاب کافی از یحیی بن زکریا نقل شده، دلالت می کند. می گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: کسی که دوست دارد ایمان او کامل گردد، باید بگوید: گفتهﻱ من دربارهﻱ همه چیز همان فرمایش آل محمد(صلی الله علیه و آله) است در آن چه پنهان کرده اند و آن چه اظهار نموده اند، و در آن چه از ایشان به من رسیده یا نرسیده است.(1)

حدیث43: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَ طَاعَتَهُ مَكْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّيِّئَاتِ وَ ذَخِيرَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رِفْعَةٌ فِيهِمْ فِي حَيَاتِهِمْ وَ جَمِيلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ

حدیث43: امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: همنشينى با عالم (امام(علیه السلام)) و پيروى از او دينى ست كه خدا به وسيله آن ديندارى و پرستش شود واطاعت عالم موجب بدست آمدن حسنات و محو گناهانست و براى مؤمنين ذخيره اى است و در زمان حيات مايه سربلندى و پس از مرگ موجب ذكر خير است.(2)

ص: 316


1- . الکافی: ج 1ص391 باب التسليم و فضل المسلمين ح6.
2- .[1] الکافی ج1 ص188 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح14

حدیث44: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَيْرِ السَّامِعُ الْمُطِيعُ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِي لَا حُجَّةَ لَهُ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ يَوْمَ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»

حدیث44: عبد الاعلى گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: شنيدن و اطاعت نمودن از درهاى خير است، بر كسى كه بشنود و فرمانبرد حجتى نيست، و آنكه بشنود و نافرمانى كند حجت و عذرى ندارد و امام مسلمين در روزى كه خداى عز و جل را ملاقات كند حجت و احتجاجش تمامست (زيرا او امام به حق است و در تبليغ هم كوتاهى نكرده است) سپس فرمود: خداى تبارك و تعالى مي فرمايد «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(1) روزى كه هر گروهی را به امامشان مي خوانيم. (2)

در همه حالات باید تسلیم امر امام(علیه السلام) بود

فی الزیارة الجامعه: وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِيدر زیارت جامعه کبیره آمده است: من شما اهل بیت(علیهم اسلام) را در همه حالات و اُمور، برخواسته ها و حاجت ها و تصمیم های خویش مقدم می دارم.(3)

ص: 317


1- .[2] الاسراء آیة 71
2- .[3] الکافی ج1 ص189 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ ح17
3- . من لایحضره الفقیه: ج2 ص614. باب زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ

ملائکه الهی خادمان ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث45: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَال... وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا

حدیث45: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): به درستی که ملائکه الهی خادمان ما و خادمان دوستان ما هستند.(1)

عالم هستی مطیع امر امام(علیه السلام)حدیث46: وَجَدْتُ فِي كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ بْنِ نُعَيْمٍ بِخَطِّهِ، رَوَى عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ، أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يُحَدِّثُ عَنْ آبَائِهِ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يُحَدِّثُ عَنْ آبَائِه.... فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا

حدیث46: امام حسین(علیه السلام): به خدا قسم! که خداوند هیچ چیزی را خلق نکرد، مگر این که او را به اطاعت از ما امر نمود.(2)

ص: 318


1- . علل الشرائع: ج1 ص5 باب7 العلة التي من أجلها صارت الأنبياء و الرسل و الحجج ص أفضل من الملائكة ح1.
2- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص51. باب في إمامة أبي عبد الله الحسين، فصل في معجزاته، رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص 88 باب عبد الله بن شداد[بن] الهاد ح141، بحار الأنوار ج 44 ص183 باب 25 معجزاته صلوات الله عليه ح9

راهی جز راه ایشان گمراهی است

حدیث47: عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ وَ ذَكَرَ الْخَبَرَ بِتَمَامِهِ إِلَى قَوْلِهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ قَالَ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ» فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعتصمت [اعْتَصَمَ] بِهِ الْمُعْتَصِمُونَ لَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ النَّاسُ وَ لَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ فَإِنَّمَا ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي عَلَيْهِمْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا انْقِطَاعَ لَهَا وَ لَا نَفَادَ.

حدیث47: در تفسير فرات تا آنجا كه مي فرمايد «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»(1) نقل شده آنگاه اضافه مي نمايد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: برابر نيستند هركدام از هر راه بروند و به هر رايتى چنگ بزنند مردم آلوده پناه به چشمه اى كدر و تيره آورده اند كه درهم آميخته است اما كسانى كه رو به ما آورند رو به چشمه اى صاف آورده اند كه آب گوارائى براى آن ها مي جوشد بى آنكه تمام شود و پايان پذيرد...(2) شفاعت شامل این گروه می شود

حدیث48: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ وَ رَجُلٌ يَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا» قَالَ لَا يَنَالُ شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ بِطَاعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا وَ عَمَلًا فِيهِمْ

ص: 319


1- .[2]المومنون آیة 74
2- .[3]تفسير فرات الكوفي ص 143 [سورة الأعراف(7): آية 46] ح174

فَحَيِيَ عَلَى مَوَدَّتِهِمْ وَ مَاتَ عَلَيْهَا فَرَضِيَ اللَّهُ قَوْلَهُ وَ عَمَلَهُ فِيهِمْ ثُمَّ قَالَ وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) كَذَا نَزَلَت

حدیث48: عيسى بن داود از آقا موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل كرده كه مردى از آن جناب، معنى اين آيه را پرسيد «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا»(1)

فرمود: به شفاعت آل محمد(صلی الله علیه و آله) روز قيامت نمي رسد مگر كسى كه به او اجازه داده اند به فرمانبردارى آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و از نظر گفتار و كردار در راه آن ها پسنديده باشد بر مودت آن ها زندگى كند و بر همان طريق بميرد و خدا از كردار و گفتار آن ها راضى باشد ...(2)

ائمه اطهار مفترض الطاعهݨݨݑ

معاني الأخبار سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِوشیخ صدوق در کتاب معانی اخبار می گوید: امام(علیه السلام) به آن جهت امام نامیده می شود که مقتدای مردم است و از سوی خدای تعالی منصوب شده و اطاعتش بر بندگان فرض و واجب است.

اعتقاد شیعیان در مساله امامت

اعْتِقَادُنَا أَنَّ حُجَجَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ

ص: 320


1- .[1]طه آیة 109
2- .[2]تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 312 [سورة طه(20): الآيات 109 الى 112]

عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ(علیه السلام) صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ خَلِيفَةُ الرَّحْمَنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ اعْتِقَادُنَا فِيهِمْ أَنَّهُمْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ وَ أَنَّهُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ وَ أَنَّهُمْ أَبْوَابُ اللَّهِ وَ السَّبِيلُ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّةُ عَلَيْهِ وَ أَنَّهُمْ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ وَ أَرْكَانُ تَوْحِيدِهِ وَ أَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ وَ أَنَّهُمُ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ أَنَّ لَهُمُ الْمُعْجِزَاتِ وَ الدَّلَائِلَ وَ أَنَّهُمْ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَنَّ مَثَلَهُمْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ نَجَا وَ كَبَابِ حِطَّةٍ وَ أَنَّهُمْ عِبَادُ اللَّهِ الْمُكْرَمُونَ الَّذِينَ «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(1) وَ نَعْتَقِدُ أَنَّ حُبَّهُمْ إِيمَانٌ وَ بُغْضَهُمْ كُفْرٌ وَ أَنَّ أَمْرَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَ نَهْيَهُمْ نَهْيُهُ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَتُهُ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَتُهُ وَ وَلِيَّ اللَّهِ وَلِيُّهُمْ وَ عَدُوَّ اللَّهِ عَدُوُّهُمْ وَ نَعْتَقِدُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى الْخَلْقِ ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ وَ نَعْتَقِدُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتَهُ عَلَى عِبَادِهِ فِي زَمَانِنَا هَذَا هُوَ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ ابْنُ الْحَسَنِ وَ أَنَّهُ هُوَ الَّذِي أَخْبَرَ بِهِ النَّبِيُّ(صلی اللهعلیه و آله) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ هُوَ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ أَنَّهُ هُوَ الَّذِي يُظْهِرُ اللَّهُ بِهِ دِينَهُ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(2) وَ أَنَّهُ هُوَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَكَانٌ إِلَّا يُنَادَى فِيهِ بِالْأَذَانِ «وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(3)

ص: 321


1- . الانبیاء آیة 27
2- . التوبة آیة 33
3- . الانفال آیة 39

وَ أَنَّهُ هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي أَخْبَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) بِهِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ نَزَلَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیه السلام) فَصَلَّى خَلْفَهُ وَ يَكُونُ إِذَا صَلَّى خَلْفَهُ مُصَلِّياً خَلْفَ رَسُولِ اللَّهُ لِأَنَّهُ خَلِيفَتُهُ وَ نَعْتَقِدُ أَنْ لَا يَكُونَ الْقَائِمُ غَيْرَهُ بَاقٍ فِي غَيْبَتِهِ لِأَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ نَصُّوا وَ بِهِ بَشَّرُوا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ

اعتقادات صدوق: اعتقاد ما اينست كه حجت هاى خدا بر مردم پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) ائمه اثنی عشرند كه اول آن ها امير المؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) سپس امام حسن(علیه السلام) و بعد امام حسين(علیه السلام) بعد على بن الحسين(علیه السلام) سپس محمّد بن على(علیه السلام) و بعد جعفر بن محمّد(علیه السلام) آنگاه موسى بن جعفر(علیه السلام) سپس على بن موسى الرضا(علیه السلام) آنگاه محمّد بن على(علیه السلام) سپس على بن محمّد(علیه السلام) و بعد حسن بن على(علیه السلام) پس از آن جناب حجت بن الحسن قائم منتظر(علیه السلام) صاحب الزمان و خليفة الرحمن صلوات اللَّه عليهم اجمعين. ما معتقديم كه آن ها اولو الامر هستند كه خدا اطاعت ايشان را واجب نموده و آن ها گواه بر مردمند و ابواب اللَّه و راه بسوى او و راهنما به سوى خدايند و گنجينه علم خدا و مترجم وحى او و اركان توحيد و معصوم از خطا و لغزشند خداوند از آن ها پليدى را برطرف نموده و پاك و پاكيزشان كرده داراى معجزات و دلائلند و آن ها امان براىاهل زمينند چنانچه ستارگان امان اهل آسمانند مَثَلِ آن ها در اين امت مانند كشتى نوح است که هركه سوار شد نجات يافت و مانند باب حطه هستند. آن ها عِباد اللَّه مُكَرَّمَند كه در سخن بر خدا سبقت نمي گيرند و عامل به امر اويند. ما معتقديم كه محبت به آن ها ايمان و بغض و كينه با ايشان كفر است امر آن ها امر خدا و نهى ايشان نهى اوست، اطاعت آن ها اطاعت خدا و مخالفتشان مخالفت با خدا است دوست آن ها دوست خدا و دشمن ايشان دشمن خداست. ما معتقديم كه زمين خالى از حجت خدا بر خلق نيست يا آشكار و يا ترسان و پنهان و معتقديم كه حجت خدا و خليفه او بر مردم در اين زمان قائم منتظر

ص: 322

فرزند امام عسكرى(علیه السلام) است، او همان كسى است كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اطلاع داده با نام و نسبش و او زمين را پر از قسط و داد مي كند چنانچه پر از ظلم و جور شده او كسى است كه خداوند به وسيله اش دين خود را بر تمام اديان پيروز مي نمايد گرچه مشركين ناراضى باشند. به دست او فتح مى شود شرق و غرب زمين به طورى كه جايى در روى زمين باقى نمي ماند كه صداى اذان در آن بلند نشود و دين اختصاص به خدا مى يابد او مهدى(علیه السلام) است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) خبر داده پس از ظهور او عیسی بن مریم(علیه السلام) فرود مى آيد و پشت سر او نماز مي خواند كسى كه پشت سر او نماز بخواند چنان است كه پشت سر پيامبر(صلی الله علیه و آله) نماز خوانده چون جانشين اوست. معتقديم كه جز او ديگرى قائم نيست و او در غيبت خود باقى است زيرا پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم اسلام) تصريح به نام و نسبش نموده اند و بشارت وجودش را داده اند.(1)خصوصیات مغبوض ترین مردم نزد خدا

حدیث49: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: ....وَ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّةِ إِمَامٍ وَ لَا يَقْتَدِي بِأَعْمَالِهِ.

حدیث49: امام سجاد(علیه السلام): مبغوض ترين مردم نزد خداوند كسى است كه خود را پیرو روش امامی بداند ولی از رفتار و کردار او پیروی نکند.(2)

ص: 323


1- . اعتقادات الإماميه (للصدوق) ص94 [35] باب الاعتقاد في عدد الأنبياء و الأوصياء
2- . الکافی: ج8 ص234 حديث القباب ح312.

تسلیم در برابر فرامین ایشان

حدیث50: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه

السلام) إِنِّي تَرَكْتُ مَوَالِيَكَ مُخْتَلِفِينَ يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ

مِنْ بَعْضٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً مَعْرِفَةَ

الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ.

حدیث50: سدير گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: من دوستان شما را در حالى ترك گفتم (و بسوى شما آمدم) كه اختلاف داشتند و از يك ديگر بيزارى مى جستند، فرمود: تو را با وضع آنها چكار؟ همانا مردم سه تكليف دارند:شناختن ائمه(علیهم اسلام) و تسليم بودن در برابر آنها و ارجاع اختلافات خود را به ايشان. (1)

حدیث51: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَلا

وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ.

حدیث51: عبد الله كاهلى گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر مردمى خداى يگانه و بى شريك را بپرستند و نماز را بر پا دارند و زكاة را بپردازند و به حجّ خانه

ص: 324


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص390 بَابُ التَّسْلِيمِ وَ فَضْلِ الْمُسَلِّمِينَ ح2

كعبه روند و ماه رمضان را روزه دارند و سپس در باره (حکم) خدا و رسولش بگويند چرا چنین نکرده و چنان کردند يا اين را در دل خود بگذرانند به واسطه آن مشرك گردند و سپس اين آيه را خواند «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»(1) نه، سوگند به پروردگارت ايمان ندارند تا تو را در باره آنچه در آن ستيزه دارند حَكَم سازند و در دل خود گرفتگى و نگرانى از آنچه حكم كنى نداشته باشند و به خوبى تسليم شوند سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: بر شما باد به تسليم. (2)

حدیث52: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ عِنْدَنَا رَجُلًا يُقَالُ لَهُ كُلَيْبٌ فَلَا يَجِي ءُ عَنْكُمْ شَيْ ءٌ إِلَّا قَالَ أَنَاأُسَلِّمُ فَسَمَّيْنَاهُ كُلَيْبَ تَسْلِيمٍ قَالَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ»

حدیث52: به ابو عبد اللَّه صادق(علیه السلام) گفتم: در كوفه مردى هست كه نام او كليب است. هر حديثى كه از جانب شما برسد، مى گويد: من كه تسليم هستم. از اين رو نام او را كليب تسليم، نهاده ايم. ابو عبد اللَّه صادق(علیه السلام) فرمود: خدايش رحمت كند. سپس گفت: مى دانيد كه معنى تسليم چيست؟ ما ساكت مانديم. ابو عبد اللَّه(علیه السلام) فرمود: تسليم به معنى دل نهادن و تن دادن به فرمان است. خداوند می فرماید «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ»(3) آنان كه ايمان دارند و كارى شايسته آخرت مى كنند و گوش دل به فرمان خدا دارند، صاحبان بهشت جاويدند(4)

ص: 325


1- . النساء 65
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص390 بَابُ التَّسْلِيمِ وَ فَضْلِ الْمُسَلِّمِينَ ح2
3- . هود23
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص390 بَابُ التَّسْلِيمِ وَ فَضْلِ الْمُسَلِّمِينَ ح3

حدیث53:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه

السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» قَالَ الِاقْتِرَافُ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ عَلَيْنَا وَ أَلَّا يَكْذِبَ عَلَيْنَا.

حدیث53: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»(1) و هر كه كار نيكى انجام دهد، براى او نسبت به آن نيكى افزائيم فرمود: انجام دادن كار نيك، تسليم بودن نسبت به ما، و راست بودن با ما و اينكه بر ما دروغ نبندد. (2)حدیث54: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) الَّذِينَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ لَمْ يَزِيدُوا فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ كَمَا سَمِعُوهُ.

حدیث54: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(3) كسانى كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترش پيروى مي كنند، فرمود: ايشان تسليم شوندگان در برابر آل محمدند(صلی الله علیه و آله)، همان كسانى كه چون حديثى شنوند، كم و زيادش نكنند، و چنان كه شنيده اند تحويل دهند. (4)

ص: 326


1- . الشوری 23
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص391 بَابُ التَّسْلِيمِ وَ فَضْلِ الْمُسَلِّمِينَ ح4
3- . الزمر 18
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص391 بَابُ التَّسْلِيمِ وَ فَضْلِ الْمُسَلِّمِينَ ح8

تفویض امر دین به رسول خدا و ائمه

حدیث55: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».*

حدیث55: زُرارة گويد: من از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مي فرمودند: خداى عز و جل امر خلقش را به پيغمبرش واگذار فرمود، تاببيند چگونه اطاعت مي كنند (پيغمبرش را و چون اطاعت پيغمبر بر نُفوس مردم دشوارتر از اطاعت خدا است اجرش بيشتر است) سپس اين آيه را تلاوت فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(1) آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد.(2)

حدیث56: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».*

حدیث56: زُرارة گويد شنيدم كه امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) مي فرمودند: خداى تبارك و تعالى امر خلقش را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) واگذار فرمود تا ببيند چگونه اطاعت مي كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(3) آنچه را رسول(صلی الله علیه و آله) براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد(4)

ص: 327


1- . الحشر 7
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص266 بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّينِ ح3
3- .[3]الحشر آیة 7
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص267 بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّينِ ح5

حدیث57: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ وَجَدْتُ فِي نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي الْأَوْصِيَاءِ.*حدیث57: امام صادق(علیه السلام) فرمود: نه، به خدا سوگند كه خدا امرى را بخلقش واگذار نفرموده است، مگر به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم اسلام) خداى عز و جل فرموده «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ»(1) ما اين كتاب را به حق و درستى بر تو نازل كرديم تا به آنچه خدايت ارائه داده حكم كنى و اين آيه در باره اوصياء پيغمبر هم جاريست. (2)

حدیث58: وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ قَائِمٌ لِلْحَقِ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي.

حدیث58: و بهمين اسناد از جعابى روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قيامت بر پا نشود تا قائم بر حقّ ما قيام كند، و آن هنگاميست كه خداوند او را اذن دهد، و هر كه او را متابعت كند نجات يابد، و هر كه از وى روى گرداند هلاك خواهد شد، خدا را، خدا را بياد آوريد، اى بندگان خدا! به سوى او رويد هر چند به روى يخ و برف باشد، زيرا كه او نماينده خداوند و جانشين من است. (3)

ص: 328


1- . النساء 105
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص268 بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّينِ ح8
3- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح230

باب یازدهم: احیاکردن امر اهل بیت

ص: 329

حدیث1: ابْنُ سَعْدٍ عَنِ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِفُضَيْلٍ تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا

حدیث1: امام صادق(علیه السلام): با هم مجلس مي كنيد و حديث مي گوئيد؟ گفت: آرى قربانت شوم فرمود: من اين مجالس را دوست دارم، اى فضيل! امر ما را زنده داريد، خدا رحمت كند هركه امر ما را زنده دارد.(1)

حدیث3: ابْنُ شَيْخِ الطَّائِفَةِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِدَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ مَوَالِيَّ مِنِّي السَّلَامَ وَ أَنِّي أَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاكَرَ أَمْرَنَا فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا وَ مَا اجْتَمَعْتُمْ فَاشْتَغِلُوا بِالذِّكْرِ فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاءً لِأَمْرِنَا وَ خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ عَادَ إِلَى ذِكْرِنَا

حدیث3: امام صادق(علیه السلام) به داود بن سرحان مي فرمود: اى داود به دوستانم سلام مرا برسان و این که من مي گويم: رحمت كند خدا بنده اى را كه با ديگرىهمراه شود، و امر ما را گفتگو كنند كه سومى آنان فرشته اى است كه براى هر دو آمرزش خواهد، و هرجا گرد آئيد و به ياد ما مشغول شويد گرد آمدن و گفتگوى شما امر ما را زنده مي دارد، و بهتر مردم پس از ما كسى است كه مذاكره كند در امر ما و باز گردد به ياد كردن ما.(2)

ص: 330


1- . قرب الإسناد ص 36 احاديث متفرقة ح117
2- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص 110 سلام الصادق«ع» على مواليه و وصيته لهم بالاجتماع و المذاكرة في أمرهم.

یاد کردن ائمه اطهار(علیهم اسلام) موجب خشم شیطان

حدیث4:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَحْفُوظٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقُولُ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَنْكَى لِإِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِيَارَةِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيَذْكُرَانِ اللَّهَ ثُمَّ يَذْكُرَانِ فَضْلَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) فَلَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ إِبْلِيسَ مُضْغَةُ لَحْمٍ إِلَّا تَخَدَّدُ حَتَّى إِنَّ رُوحَهُ لَتَسْتَغِيثُ مِنْ شِدَّةِ مَا يَجِدُ مِنَ الْأَلَمِ فَتَحُسُّ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ فَيَلْعَنُونَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ إِلَّا لَعَنَهُ فَيَقَعُ خَاسِئاً حَسِيراً مَدْحُوراً.

حدیث4: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هیچ چیزی برای ابلیس و لشکر او کشنده تر از زیارت برادران ایمانی نیست وقتی دو نفر مؤمن یکدیگر را ملاقات کرده و خدا را یاد می کنند و فضائل ما اهل بیت(علیهم اسلام) را گفتگو می نمایند گوشتی بر چهرهﻱ شیطان نمی ماند مگر این که می ریزد تا آن که روح او از شدت درد به فریاد می آید، فرشتگان آسمان و خزانه داران بهشت آن را احساس کرده و او را لعنت می کنند و هیچ فرشته مقربی نمی ماند مگر این که او را لعنت نماید. (1)

ارزش والای انتشار امر اهل بیت(علیهم اسلام)حدیث5: قال الرسول(صلی الله علیه و آله): حَرِّضِ النّاسَ علی حُبِّ أَهلِ بَیتِنا

حدیث5: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): مردم را بر مهر و محبّت خاندان ما تشویق و ترغیب نماييد.(2)

ص: 331


1- . الكافي ج 2 ص188 بَابُ تَذَاكُرِ الْإِخْوَان ح7.
2- . القطره: ج2 ص13.

حدیث6: ما مِن عَبدٍ یُرشِدُ عَبداً ویَدُلُّهُ علی معرفةِ أهلِ بَيتي إلاّ بَعَثَ اللهُ إلیهِ مَلَکاً یومَ خروجٍ مِنَ القبرِ یَحمِلُهُ علی جِناحِهِ حتّی یَقِفَ في الموقفِ، ثُمَّ يُنادِي مُنادٍ: مَن کانَ یَعرِفُ هذا فَلیَأتِهِ. قال: فیَجتَمِعُ إلیه مَعارِفُ-هُ ثمّ یقولُ عزَّوجلَّ: اِکسَوا کُلَّ

واحِداً مِن حُلَلِ الفِردوسِ و تَوِّجُوه مِن تیجانِ الجَنّةِ

حدیث6: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): هیچ بنده ای نیست که بنده ای را به سوی شناخت اهل بیت(علیهم اسلام) من راهنمایی کند جز آن که خدای تعالی فرشته ای به سوی او در آن روزی که از قبرش خارج می شود، می فرستد، فرشته او را بر روی بال خود حمل می کند تا این که در توقف گاه محشر می ایستد، آن گاه هاتفی ندا می کند: هرکه این بنده را می شناسد، بیاید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همهﻱ آن هایی که او را می شناسند جمع می شوند، آن گاه خدای متعال می فرماید: به هرکدام از اینان از لباس های فاخر بهشتی بپوشانید و بر سرشان تاج کرامت بهشتی بگذارید.(1)

یاد نمودن اهل بیت(علیهم اسلام) از مصادیق ذکر اللهحدیث7: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذِكْرَ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ.

حدیث7: امام باقر(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا و پرمعنا فرمودند: همانا یاد ما، یاد خدا و یاد دشمنان ما، یاد شیطان است.(2)

حدیث8: حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ

ص: 332


1- . القطره: ج2 ص13.
2- . الكافي ج 2 ص496 باب ما يجب من ذكر الله عز و جل في كل مجلس ح2.

يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَذْكُرُونَا إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذِكْرِ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ.

حدیث8: امام صادق(علیه السلام): مجلسی از مردم فراهم نگردد كه در آن ذكر خدا عز و جل و ذكر ما نباشد جز اينكه اين مجلس در قيامت مايه افسوس آنان گردد، سپس فرمودند: حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: همانا یاد نمودن ما از مصادیق ذکرالله بوده و یاد نمودن دشمنان ما یاد کردن شیطان است.(1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ شِيعَتُنَا الرُّحَمَاءُ بَيْنَهُمُ الَّذِينَ إِذَا خَلَوْا ذَكَرُوا اللَّهَ إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ اللَّهُ وَ إِذَا ذُكِرَ عَدُوُّنَا ذُكِرَ الشَّيْطَانُ.

ابن ابى حمزه گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: شيعيان ما با خود مهربانند، چون تنها باشند خدا را ياد كنند [همانا ياد ما ياد خداست] هر گاه ما ياد شويم خدا ياد شود و چون دشمن ما ياد شود، شيطان ياد شود. (2) آثار فراوان یاد نمودن ائمه اطهار(علیهم اسلام)

حدیث9: تَفْسِيرُ الْإِمَامِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَلَا فَاذْكُرُوا يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مُحَمَّداً وَ آلَهُ عِنْدَ نَوَائِبِكُمْ وَ شَدَائِدِكُمْ لَيَنْصُرُ اللَّهُ بِهِمْ مَلَائِكَتَكُمْ عَلَى

ص: 333


1- . الكافي ج 2 ص496 بَابُ مَا يَجِبُ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ مَجْلِس ح2.
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص186 باب تذاكر الإخوان ح1

الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ يَقْصِدُونَكُمْ فَإِنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ مَعَهُ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ يَكْتُبُ حَسَنَاتِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ يَسَارِهِ يَكْتُبُ سَيِّئَاتِهِ وَ مَعَهُ شَيْطَانَانِ مِنْ عِنْدِ إِبْلِيسَ يُغْوِيَانِهِ فَإِذَا وَسْوَسَا فِي قَلْبِهِ ذَكَرَ اللَّهَ وَ قَالَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ حُبِسَ الشَّيْطَانَانِ ثُمَّ سَارَ إِلَى إِبْلِيسَ فَشَكَوَاهُ وَ قَالا لَهُ قَدْ أَعْيَانَا أَمْرُهُ فَأَمْدِدْنَا بِالْمَرَدَةِ فَلَا يَزَالُ يُمِدُّهُمَا حَتَّى يُمِدَّهُمَا بِأَلْفِ مَارِدٍ فَيَأْتُونَهُ فَكُلَّمَا رَامُوهُ ذَكَرَ اللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ لَمْ يَجِدُوا عَلَيْهِ طَرِيقاً وَ لَا مَنْفَذاً قَالُوا لِإِبْلِيسَ لَيْسَ لَهُ غَيْرُكَ تُبَاشِرُهُ بِجُنُودِكَ فَتَغْلِبُهُ وَ تُغْوِيهِ فَيَقْصِدُهُ إِبْلِيسُ بِجُنُودِهِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ هَذَا إِبْلِيسُ قَدْ قَصَدَ عَبْدِي فُلَاناً أَوْ أَمَتِي فُلَانَةَ بِجُنُودِهِ أَلَا فَقَاتِلُوهُ فَيُقَاتِلَهُمْ بِإِزَاءِ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ مِنْهُمْ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ وَ هُمْ عَلَى أَفْرَاسٍ مِنْ نَارٍ بِأَيْدِيهِمْ سُيُوفٌ مِنْ نَارٍ وَ رِمَاحٌ مِنْ نَارٍ وَ قِسِيٌّ وَ نَشَاشِيبُ وَ سَكَاكِينُ وَ أَسْلِحَتُهُمْ مِنْ نَارٍ فَلَا يَزَالُونَ يُخْرِجُونَهُمْ وَ يَقْتُلُونَهُمْ بِهَا وَ يَأْسِرُونَ إِبْلِيسَ فَيَضَعُونَ عَلَيْهِ تِلْكَ الْأَسْلِحَةَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ وَعْدَكَ وَعْدَكَ قَدْ أَجَّلْتَنِي إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ وَعَدْتُهُ أَنْ لَا أُمِيتَهُ وَ لَمْ أَعِدْهُ أَنْ لَا أُسَلِّطَ عَلَيْهِ السِّلَاحَ وَ الْعَذَابَ وَ الْآلَامَ اشْتَفُوا مِنْهُ ضَرْباً بِأَسْلِحَتِكُمْ فَإِنِّي لَا أُمِيتُهُ فَيُثْخِنُونَهُ بِالْجِرَاحَاتِ ثُمَّ يَدْعُونَهُ فَلَا يَزَالُ سَخِينَ الْعَيْنِ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَوْلَادِهِ الْمَقْتُولِينَ الْمُقْتَلِينَ وَ لَا يَنْدَمِلُ شَيْ ءٌ مِنْ جِرَاحَاتِهِ إِلَّا بِسِمَاعِهِ أَصْوَاتِ الْمُشْرِكِينَ بِكُفْرِهِمْ فَإِنْ بَقِيَ هَذَا الْمُؤْمِنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ ذِكْرِهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ بَقِيَ إِبْلِيسُ عَلَى تِلْكَ الْجِرَاحَاتِ وَ إِنْ زَالَ الْعَبْدُ عَنْ ذَلِكَ وَ انْهَمَكَ فِي مُخَالَفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعَاصِيهِ انْدَمَلَتْ

ص: 334

جِرَاحَاتُ إِبْلِيسَ ثُمَّ قَوِيَ عَلَى ذَلِكَ الْعَبْدِ حَتَّى يُلْجِمَهُ وَ يُسْرِجَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يَرْكَبَهُ ثُمَّ يَنْزِلَ عَنْهُ وَ يُرْكِبَ ظَهْرَهُ شَيْطَاناً مِنْ شَيَاطِينِهِ وَ يَقُولَ لِأَصْحَابِهِ أَ مَا تَذْكُرُونَ مَا أَصَابَنَا مِنْ شَأْنِ هَذَا ذَلَّ وَ انْقَادَ لَنَا الْآنَ حَتَّى صَارَ يَرْكَبُهُ هَذَا ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تُدِيمُوا عَلَى إِبْلِيسَ سُخْنَةَ عَيْنِهِ وَ أَلَمَ جِرَاحَاتِهِ فَدَاوِمُوا عَلَى طَاعَةِ

اللَّهِ وَ ذِكْرِهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِنْ زِلْتُمْ عَنْ ذَلِكَ

كُنْتُمْ أُسَرَاءَ فَيَرْكَبُ أَقْفِيَتَكُمْ بَعْضُ مَرَدَتِهِ.

حدیث9: و روایت دیگری در تفسیر امام عسکری(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده، که فرمود: ای امّت محمّد! هنگام مصائب وگرفتاری های خود محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را به یاد آورید تا آن که به برکت ایشان خدا فرشتگان مؤکل بر شما را بر شیاطینی که شما را قصد کرده اند، یاری کند. با هر یک از شما از طرف راست او فرشته ای است که حسنات او را می نویسد و از طرف چپ فرشته ای است که گناهانش را ثبت می کند، و با او دو شیطان است از طرف ابلیس که او را گمراه می کنند، وقتی آن دو شیطان در قلب او وسوسه می کنند اگر یاد خدا کرد و ذکر شریف

Sلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِR را گفت، آن دو شیطان سرکوب شده نمی توانند کاری کنند، نزد ابلیس آمده شکایت می کنند که ما خسته شدیم ما را به لشکری مدد برسان، هزار نفر برای آن ها کمک می فرستد، همین که او را قصد می کنند یاد خدا کرده و صلوات بر محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرستد، آن ها راهی برای نفوذ پیدا نکرده و نمی توانند او را مورد حمله خود قرار دهند. به ابلیس می گویند: کسی غیر خودت حریف او نیست، تو و لشکرت به او حمله کنید تا بر او غلبه کرده و او را گمراه کنید. چون ابلیس چنین اراده کرد خداوند تبارک و تعالی به ملائکه اش فرماید: ابلیس به همراه لشکرش بنده مرا هدف گرفته اند، به کمک او شتافته

ص: 335

و با آن ها بجنگید. در مقابل هر شیطان مطرودی صد هزار فرشته در حالی که بر مرکب هایی از آتش سوارند و به دست آن ها شمشیرهایی از آتش، نیزه، خنجر، تیر و اسلحه هایی از آتش است، آماده نبرد شوند. فرشتگان آن ها را با این اسلحه ها پی در پی می کُشند تا این که ابلیس را اسیر کرده اسلحه را بر او قرار می دهند، می گوید: خدایا، به من وعده داده ای که تا وقت معلوم و معین مهلت داشته باشم. خداوند به فرشتگان فرماید: وعده کرده ام او را نمیرانم ولی وعده نداده ام که بر او اسلحه و عذاب و درد مسلط نکنم، شما او را با سلاح آتشین خود بزنید و من او را زنده نگاه می دارم. فرشتگان بر او جراحت های بسیار وارد کرده و رهایش می کنند، ابلیس بر حالخود و اولاد کشته شده اش در این حال متاثر و غمناک است و جراحات او را جز صدای کفر مشرکین مداوا نمی کند. اگر آن شخص مؤمن بر طاعت خدا و یاد او و درود فرستادن ادامه دهد جراحت های ابلیس برایش باقی بماند، و اگر تغییر روش دهد و در مخالفت خدا و سرپیچی از فرامین او تلاش نماید جراحات ابلیس بهبود پیدا کرده و بر این بنده تسلط پیدا کند و او را لجام نموده بر او سوار می شود، سپس به شیاطین گوید: به خاطر دارید آن چه ما از این شخص کشیدیم، حال ذلیل و رام ما گردیده، شما اکنون بر او سوار شوید. سپس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر می خواهید جراحات ابلیس بر او باقی باشد و دائماً متأثر و غمناک گردد بر اطاعت خدا و یاد او، و صلوات بر محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) مداومت کنید، و اگر چنین نکردید اسیر ابلیس گشته و بعضی از لشکریان او بر شما سوار شوند. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا وَ أَحَادِيثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَى

ص: 336


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص396 [دحر إبليس و أعوانه بمحمد و آله صلوات الله عليهم أجمعين:] ح270 البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص 274 [سورة البقرة(2): آية 89] ح550.

بَعْضٍ فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَكْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَكْتُمْ فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيمٌ.

امام صادق(علیه السلام): به زيارت يك ديگر رويد زيرا زيارت شما از يك ديگر زنده گردانيدن دل هاى شما و ياد نمودن احاديث ماست، و احاديث ما شما را به هم متوجه مى سازد، پس اگر به آنها عمل كنيد، هدايت و نجات يابيد. و اگر آنها را ترك كنيد گمراه و هلاك شويد، پس به آنها عمل كنيد، و من ضامن نجات شمايم. (1) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنِّي مَرَرْتُ بِقَاصٍ يَقُصُ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا الْمَجْلِسُ الَّذِي لَا يَشْقَى بِهِ جَلِيسٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ أَخْطَأَتْ أَسْتَاهُهُمُ الْحُفْرَةَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ سِوَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ فَإِذَا مَرُّوا بِقَوْمٍ يَذْكُرُونَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالُوا قِفُوا فَقَدْ أَصَبْتُمْ حَاجَتَكُمْ فَيَجْلِسُونَ فَيَتَفَقَّهُونَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَامُوا عَادُوا مَرْضَاهُمْ وَ شَهِدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا غَائِبَهُمْ فَذَلِكَ الْمَجْلِسُ الَّذِي لَا يَشْقَى بِهِ جَلِيسٌ.

عباد بن كثير گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: داستان سرائى را ديدم كه داستان مي سرود و مى گفت: اين است آن مجلسى كه هر كه در آن نشيند شقى نگردد، امام صادق(علیه السلام) فرمود: هيهات هيهات، به خطا رفتى همانا براى خدا جز كرام كاتبين فرشتگانى است سياح كه چون به مردمى برخورند كه از محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) ياد كنند، گويند: بايستيد كه به حاجت خود رسيديد، سپس مى نشينند و با آنها دانش آموزند، و چون برخيزند از بيمارانشان عبادت كنند و بر سر مرده هايشان حاضر شوند و از غائبشان خبرگيرى كنند. اينست مجلسى كه هر كه در آن نشيند شقى نگردد. (2)

ص: 337


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص186 باب تذاكر الإخوان ح2
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص186 باب تذاكر الإخوان ح3

عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَالِمِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍّ(علیه السلام) عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ(علیهم اسلام) مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّ وَصِيِّي لَأَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّهُ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ بَعْدِي بِهِمْ يَحْبِسُ اللَّهُ الْعَذَابَعَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ»(1)

وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبَالَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ بِهِمْ يَسْقِي خَلْقَهُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ النَّبَاتَ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِي صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ «اثْنا عَشَرَ شَهْراً»(2) وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ

السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»(3)

ثُمَّ قَالَ أَ تَقْدِرُ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنَّ اللَّهَ يُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ وَ يَعْنِي بِهِ السَّمَاءَ وَ بُرُوجَهَا قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

فَمَا ذَاكَ قَالَ أَمَّا السَّمَاءُ فَأَنَا وَ أَمَّا الْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّةُ(علیهم اسلام) بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ(علیه السلام)

وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.(4)

و در همان كتاب از اصبغ بن نباته حديث كند كه گفت: شنيدم از ابن عباس كه مى گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ذكر خدا (و ياد كردن او) عبادت است و ياد كردن من عبادت است، و ياد كردن على(علیه السلام) عبادت است، و ياد كردن امامان(علیهم اسلام) از فرزندان او عبادت است، و سوگند به آنكه مرا به پيغمبرى برانگيخته و بهترين مردمان قرارم داده، وصىّ من بهترين اوصياء است، و به درستى كه او حجت خداست بر بندگانش، و خليفه او بر خلقش مى باشد، و امامان راهنما پس از من از فرزندان او

ص: 338


1- . الحج آیة 65
2- . التوبة آیة 36
3- . البروج آیة 1
4- . الإختصاص النص223 باب حديث في الأئمة

هستند، به خاطر آنها خداوند عذاب را از اهل زمين باز دارد «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» و به وجود ايشان آسمان را نگهدارد از اينكه جز به اذن او بر زمين فرود آيد، و به سبب آنها كوه ها را نگهدارد از اينكه مردم را به اضطراب اندازد، و به بركت آنها خلقش را به وسيله باران سيراب كند، و به واسطه ايشان گياه را بروياند، اينان به راستى اولياى خدا و به درستىجانشينان من هستند «اثْنا عَشَرَ شَهْراً» شماره آنها شماره ماه هاست كه دوازده ماه است، و عددشان به عدد نقيبان موسى بن عمران(علیه السلام) است، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» سوگند به آسمان هايى كه داراى برج ها است، آنگاه فرمود: اى پسر عباس! آيا پندارى كه خداوند به آسمان داراى برج ها سوگند ياد فرموده و مقصودش همين آسمان ها و برج ها است؟ عرضه داشتم: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس مقصودش چيست؟ فرمود: اما آسمان منم، و اما برج ها امامان(علیهم اسلام) پس از منند كه اولى آنها على(علیه السلام) و آخرشان مهدى(علیه السلام) است، درود خدا بر تمامى ايشان باد. (1)

در فوائد ذکر ایشان

وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الدَّيْلَمِيُّ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ الْمَلَائِكَةَ يَمُرُّونَ عَلَى حَلَقِ الذِّكْرِ فَيَقُومُونَ عَلَى رُءُوسِهِمْ وَ يَبْكُونَ لِبُكَائِهِمْ وَ يَأْمَنُونَ لِدُعَائِهِمْ فَإِذَا صَعِدُوا السَّمَاءَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى يَا مَلَائِكَتِي أَيْنَ كُنْتُمْ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُونَ يَا رَبَّنَا إِنَّا حَضَرْنَا [مَجَالِسَ] مَجَالِساً مِنْ مَجَالِسِ الذِّكْرِ فَرَأَيْنَا أَقْوَاماً

ص: 339


1- . الإختصاص النص223 باب حديث في الأئمة

يُسَبِّحُونَكَ وَ يُمَجِّدُونَكَ وَ يُقَدِّسُونَكَ وَ يَخَافُونَ نَارَكَ فَيَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَا مَلَائِكَتِي ازْوَوْهَا عَنْهُمْ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ وَ آمَنْتُهُمْ مِمَّا يَخَافُونَ فَيَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّ فِيهِمْ فُلَاناً وَ إِنَّهُ لَمْ يَذْكُرْكَ فَيَقُولُ قَدْ غَفَرْتُ لَهُ بِمُجَالَسَتِهِ لَهُمْ فَإِنَّ الذَّاكِرِينَ مَنْ لَا يَشْقَى بِهِمْ جَلِيسُهُمْ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ملائكه الهى بر حلقه هاى ذكر كه مى گذرند، بالاى سرشان مى ايستند، با گريه آنها گريه مى كنند و بر دعاهايشان آمينمى گويند. و وقتى كه به سوى آسمان مى روند، خداوند متعال مى گويد: اى ملائكه من! كجا بوديد؟ با اينكه خود بهتر مى داند مى گويند: ما در مجلسى از مجالس ذكر حاضر شديم، گروه هايى را ديديم كه تو را تسبيح و تمجيد و تقديس كرده، از آتشت مى هراسيدند. در اينجا خداوند سبحان مى گويد: اى ملائكه من! آتش را از آنان دور كنيد و شاهد باشيد كه من اينان را آمرزيدم و از آنچه كه مى هراسند، ايمنشان دادم. ملائكه مى گويند: پروردگارا! در بين اينان فلان كس هست كه ذكر تو را نداشت. ذات اقدس الهى مى فرمايد: او را هم بخشيدم، چون با اين جمعيت همنشين شد، هرگز كسى كه همنشين ذاكرين باشد، به شقاوت نخواهد رسيد. (1)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ وَ لَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَيَّ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ فَإِنْ شَاءَ أَخَذَهُمْ وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُمْ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هيچ مردمى نباشند كه در انجمنى گرد هم آيند و نام خداى عز و جل را نبرند، و بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) صلوات نفرستند جز اينكه آن مجلس مايه حسرت و زيان بر آنها باشد....... (2)

ص: 340


1- . عدة الداعي و نجاح الساعي ص256 فصل و لا ينبغي أن يخلو للإنسان مجلس عن ذكر الله و يقوم منه بغير ذكر ح3
2- . الجعفريات (الأشعثيات) ص215 باب ذكر النبي في الدعاء ح2

عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ يَا بُنَيَّ اخْتِمِ الْمَجَالِسَ عَلَى عَيْنَيْكَ فَإِذَا رَأَيْتَ قَوْماً يَذْكُرُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ تَكُنْ عَالِماً يَزِيدُوكَ عِلْماً وَ إِنْ كُنْتَ جَاهِلًا عَلَّمُوكَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَيَعُمَّكَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَ قَوْماً لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ تَكُنْ عَالِماً لَا يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ وَ إِنْ تَكُنْ جَاهِلًا يَزِيدُوكَ جَهْلًا وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَيَعُمَّكَ مَعَهُم

حضرت لقمان رحمه اللَّه مى گفت: اى پسركم! با دقت نظر به مجالس وارد شو، هر گاه گروهى را در حال ذكر خدا گفتن ديدى نزد آنها بنشين، زيرا اگر تو عالمباشى، به علمت افزوده گردد، و اگر جاهل باشى عالمت سازند، و اميد اين هست كه خداوند سايه رحمتش را بر آنان بيافكند و تو را نيز شامل شود. و هر گاه گروهى را ديدى كه ذكر خدا نمى گويند با آنها همنشين مشو، زيرا اگر عالم باشى علمت به تو نفعى نمى رساند، و اگر جاهل باشى به جهلت افزوده مى گردد، و شايد خداوند عقوبتش را بر آنان بيافكند و تو را نيز شامل گردد. (1)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا عَلَيْهِمْ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: هيچ مردمى نباشند كه در انجمنى گرد هم آيند و نام خداى عزو جل را نبرند، و بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) صلوات نفرستند جز اينكه آن مجلس مايه حسرت و زيان بر آنها باشد. (2)

ص: 341


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص54 الفصل الخامس عشر في الذكر ح4
2- . الكافي ج 2 ص497 باب ما يجب من ذكر الله عز و جل في كل مجلس ح5

وَ رَوَى أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِي مَجْلِسٍ لَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ وَ لَمْ يَذْكُرُونَا إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذِكْرَ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَان

امام صادق(علیه السلام): هيچ قومى در مجلسى گردهم جمع نشدند كه نه خدا ياد شود و نه ما (اهل بيت) مگر اينكه روز قيامت، آن مجلس، موجب حسرتشان مى گردد. آنگاه گفت: امام باقر(علیه السلام) فرمود: ذكر ما، ذكر خداست و ذكر دشمنان ما ذكر شيطان است. (1)السَّادِسَ عَشَرَ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) مَا جَلَسَ قَوْمٌ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا نَادَاهُمْ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ قُومُوا فَقَدْ بَدَّلْتُ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَاتٍ وَ غَفَرْتُ لَكُمْ جَمِيعاً وَ مَا قَعَدَ عِدَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَعَدَ مَعَهُمْ عِدَّةٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هيچ گروهى كه ياد خدا كنند ننشينند جز آنكه منادى از آسمان به ايشان ندا مى دهد: بلند شويد كه خداى تعالى فرمود: بدي هاى شما را به خوبى مبدل كردم و همه شما را آمرزيدم و هيچ گروهى از اهل زمين در حال ذكر خدا ننشينند جز آنكه عده اى از ملائكه خدا با ايشان نشينند. (2)

وَ قَالَ مَا مِنْ قَوْمٍ قَعَدُوا فِي مَجْلِسٍ ثُمَّ قَامُوا فَلَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلَّا كَانَ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَة

و فرمود: گروهى نيست كه در مجلسى بنشينند بعد بلند شوند و ذكر خدا نگويند مگر اينكه بر ايشانست حسرت و اندوه روز قيامت(3)

ص: 342


1- . عدة الداعي و نجاح الساعي ص256 فصل و لا ينبغي أن يخلو للإنسان مجلس عن ذكر الله و يقوم منه بغير ذكر ح1
2- . عدة الداعي و نجاح الساعي ص252 الباب الخامس فيما ألحق بالدعاء و هو الذكر ح20
3- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 1 ص184 الباب الحادي و الخمسون في أخبار عن النبي ص و الأئمة الأطهار

اهمیّت ترویج معارف اهل بیت(علیهم اسلام)

حدیث10: وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ نَشَرَ عِلْماً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِه

حدیث10: و در کتاب مجموع الرائق آمده: زهری از جدش نقل می کند: که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که علم و دانشی را پخش نماید، پاداش کسی دارد که به آن علم و دانش عمل کند.(1)حدیث11: قَالَ أَخْبَرَنِي الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِي الْغُرْفَةِ الَّتِي نَحْنُ فِيهَا

حدیث11: باز در حدیث دیگری از امام حسن عسکری(علیه السلام) می خوانیم که حضرتش فرمود: کسی که ما خاندان را با قلبش دوست بدارد و با دست و زبانش یاری کند، او در قیامت در غرفه ای که ما هستیم قرار خواهد گرفت.(2)

حدیث12: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَرَ الْعَدَنِيِّ بِمَكَّةَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَوَّارٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ وَرْدَانَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ وَ تَرَكَ وَرَقَةً وَاحِدَةً عَلَيْهَا عِلْمٌ تَكُونُ تِلْكَ الْوَرَقَةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سِتْراً فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِكُلِّ حَرْفٍ مَكْتُوبٍ عَلَيْهَا مَدِينَةً أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّات

ص: 343


1- . مستدرك الوسائل ج 17 ص301 بَابُ8 وُجُوبِ الْعَمَلِ بِأَحَادِيثِ النَّبِيِّ وَ الْأَئِمَّةِ ص الْمَنْقُولَةِ فِي الْكُتُبِ الْمُعْتَمَدَةِ وَ رِوَايَتِهَا وَ صِحَّتِهَا وَ ثُبُوتِهَا ح21408.
2- . الامالی للمفید المجلس الرابع ح8.

حدیث12: و در کتاب شریف امالی می نویسد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که مؤمن از دنیا می رود و پس از خود ورقه ای از دانش برجای می گذارد، این ورقه، حایلی مابین او و آتش می گردد، خدای متعال به هر حرفی از حروفی که بر آن نوشته، شهری در بهشت به او عطا می کند که وسعت آن، هفت برابر دنیا است.(1)

حدیث13: أَقُولُ رَوَى السَّيِّدُ بْنُ طَاوُسٍ فِي كَشْفِ الْمَحَجَّةِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الطُّوسِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِيإِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ مَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ.

حدیث13: امام صادق(علیه السلام) در حدیث زیبایی به یکی از یارانش فرمود: دانش خود را بنویس و در میان برادرادرانت پخش کن، و به هنگام مرگ کتاب های خود را برای فرزندانت به ارث بگذار، چرا که زمانی بر این مردم فرا خواهد رسید که آشوب و فتنه همه جا را فرا خواهد گرفت و مردم فقط با کتاب هایشان مأنوس خواهند شد. یعنی امامشان در پس پرده غیبت خواهد ماند و فقط از طریق کتاب های پیشینیان هدایت خواهند یافت.(2)

این گروه بهترین مردم هستند

حدیث14: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ،

ص: 344


1- . الامالی للصدوق ص37 المجلس10 ح3.
2- . كشف المحجة لثمرة المهجة ص84 الفصل الرابع و الخمسون: الحث على قراءة تفسير الإمام الهادي(ع) و تفسير الإمام العسكري(ع) و توقيعات الحجة(ع)، و غيرها.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:.... وَ خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا

حدیث14: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: بهترین مردم پس از ما، کسانی هستند که امر (ولایت) ما را گفت وگو می نمایند.(1)

حدیث15: أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ قَالَ: أَخْبَرَنَا السَّعِيدُ الْوَالِدُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ: ...فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاءً لِأَمْرِنَا وَ خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى ذِكْرِنَا

حدیث15: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا اجتماعات شما و گفتگوهایتان، موجب احیای امر ماست، و بهترین مردم پس از ما، کسانی هستند که امر ما را یادآوری نموده و مردم را به سوی این امر بخوانند(2)

حدیث16: وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا ذِكْرَنَا قُلْتُ مَا إِحْيَاءُ ذِكْرِكُمْ قَالَ التَّلَاقِي وَ التَّذَاكُرُ عِنْدَ أَهْلِ الثَّبَاتِ.

حدیث16: امام(علیه السلام) جواد در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: خدا رحمت کند بنده ای را كه نام ما را احیا کند گفتم: زنده داشتن نام شما به چيست؟ فرمود: ديدار ثابت قدمان و گفتگوى با آنان. (3)

ص: 345


1- . الأمالي للطوسي ص224 المجلس الثامن ح390.
2- . بشارة المصطفی ص110 سلام الصادق على مواليه و وصيته لهم بالاجتماع و المذاكرة في أمرهم
3- . مصادقة الإخوان ص34 باب اجتماع الإخوان في محادثتهم ح3.

دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام

أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ أَخْبَرَنِي حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَعْرُوفٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْعَمْرَكِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَبِي لُبَابَةَ، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ قَاسِمٍ الْجَعْفَرِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي(علیه السلام): مَا تَقُولُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فَقَالَ: رَحِمَهُ اللَّهُ مَا كَانَ أَذَبَّهُ عَنْ هَذِهِ النَّاحِيَةِ.به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: فدایت شوم، درباره ی هشام بن حکم چه نظری داری؟ امام(علیه السلام) فرمود: خدا رحمتش کند، چه بسیار از این ناحیه (مذهب، اهل بیت، ولایت) دفاع می کرد. (1)

احیای امر اهل بیت علیهم السلام

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِدَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ: يَا دَاوُدُ، أَبْلِغْ مَوَالِيَّ عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَنِّي أَقُولُ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاكَرَا أَمْرَنَا، فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا، وَ مَا

ص: 346


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس الثانی2 ح25

اجْتَمَعَ اثْنَانِ عَلَى ذِكْرِنَا إِلَّا بَاهَى اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِمَا الْمَلَائِكَةَ، فَإِذَا اجْتَمَعْتُمْ فَاشْتَغِلُوا بِالذِّكْرِ، فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاؤُنَا، وَ خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى ذِكْرِنَا.

معتب غلام امام صادق(علیه السلام) می گوید: شنیدم که امام(علیه السلام) به داوود بن سرحان می گوید: ای داوود! به دوستان ما از جانب من سلام برسان و بگو که من می گویم خداوند بنده ای را که با دیگری بنشیند و امر اهل بیت را یاد آوری کند می بخشاید. پس درستی که سومین آنها فرشته ای است که برایشان طلب بخشش می کند و هیچ دو نفری بر یاد ما اهل بیت گرد هم نمی آیند مگر آن که خداوند به آن دو بر فرشتگان مُباهات می کند. پس هنگامی که در کنار یکدیگر گرد هم آمدید به یاد ما مشغول باشید. به درستی که اجتماع و سخن گفتن شما با یکدیگر درباره ی ما زندهساختن (امر) ماست و بهترین مردم پس از ما کسی است که امر ما را یاد کند و دیگران را به یاد ما فرا بخواند. (1)

در اهمیت هدایت افراد

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، عَنْ سَمَاعَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ: أَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً»

قَالَ: مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَقَدْ أَحْيَاهَا، وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ وَ اللَّهِ قَتَلَهَا.

ص: 347


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح40

سماعه می گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال کردم «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً»(1) هر که انسانی را بکشد چنان است که گویا همه مردم را کشته و هرکه انسانی را از مرگ نجات دهد گویی مردمان را حیات بخشیده امام(علیه السلام) فرمودند: هرکه انسانی را از گمراهی به سوی هدایت رهنمون شود او را زنده ساخته و هرکه او را از هدایت به گمراهی بکشاند به خدا سوگند او را کشته است. (2)

ص: 348


1- . المائدة آیة 32
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح46

باب دوازدهم: یاری کنندگان ائمه اطهار

ص: 349

«وَ بَینَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الاَعرافِ رِجالٌ یَعرِفوُنَ کُلاَّ بِسیماهُم وَ نادَوا أَصحابَ الجَنَّهِ أَن سَلامٌ عَلَیکُم لَم یَدخُلوُها وَ هُم یَطمَعوُنَ».(1)

و میان آن دو گروه (بهشتیان و دوزخیان) حایلی است، و در بین اعراف مردانی هستند که هر یک از آن دو دسته را از سیمایشان می شناسند، و به بهشتیان که هنوز داخل بهشت نشده اند ولی امید آن را دارند ندا می دهند که سلام بر شما.

حدیث1: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ

«وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ» فَقَالَ نَحْنُ عَلَى الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌحَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ.

حدیث1: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: ابن كوّاء نزد امير المؤمنين(علیه السلام) آمد و عرضه داشت: اى اميرمؤمنان! «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُم» بر اعراف مردانى باشند كه همه كس را از رخسارشان شناسند يعنى چه؟ فرمود: مائيم بر اعراف كه

ص: 350


1- . اعراف آیهﻱ46.

ياران خود را به رخسارشان مي شناسيم و مائيم اعراف كه خداى عز و جل جز از طريق معرفت ما شناخته نشود و مائيم اعراف كه خدا ما را در روز قيامت بر روى صراط معرفت قرار دهد، پس داخل بهشت نشود مگر كسى كه ما او را شناسيم و او ما را شناسد و به دوزخ نرود جز آنكه ما او را ناشناس دانيم و او ما را، خداى تبارك و تعالى اگر مي خواست خودش را بي واسطه به بندگانش مي شناسانيد ولى ما را باب و راه و طريق معرفت خود قرار داد، كسانى كه از ولايت ما روگردانيده و ديگران را بر ما ترجيح دهند از صراط مستقيم منحرفند (در قيامت از صراط به سر در آيند) برابر نيست و برابر نيست كسانى كه مردم به آنها پناه گيرند (كه ما اهل بيت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) باشيم) با كسانى كه خود محتاج پناهندگى به ديگران باشند (كه پيشوايان عامه باشند) زيرا آن مردم (پيروان پيشوايان گمراه) به سوى چشمه هاى آب تيره اندك كه از چشمه اى به چشمه ديگر ريزد رفتند و كسانى كه سوى ما آمدند بسوى چشمه هاى صافى آمدند كه آبش به امر پروردگار جاريست و تمام شدن و خشك شدنی ندارد.(1)

تذکر: و یکی از مصادیق رو گرداندن از ولایت آنان سرپیچی از فرامین ایشان بوده و خود این بزرگواران فرموده اند: به ولایت ما نمی رسید جز با عمل شایسته و خودداری از گناه، و در جای دیگری فرمودند: ولایت ما جز بافرمانبرداری از خداوند حاصل نمی شود. پس تنها چیزی که مارا به ولایت ایشان متصل می سازد علاوه بر دوستی و اقرار به ولایت ایشان و دشمنی با دشمنانشان رعایت تقوا که همان انجام واجبات و ترک محرمات است می باشد.

حدیث2: حَدَّثَنَا ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى كَوْكَبِ الدَّمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ حَوَارِيَّ عِيسَى(علیه السلام) كَانُوا شِيعَتَهُ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا حَوَارِيُّونَا وَ مَا كَانَ حَوَارِيُّ عِيسَى(علیه السلام) بِأَطْوَعَ لَهُ مِنْ حَوَارِيِّنَا لَنَا وَ إِنَّمَا قَالَ عِيسَى(علیه السلام) لِلْحَوَارِيِّينَ «مَنْ

ص: 351


1- . الكافي ج 1 ص184 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه ح9.

أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ»

فَلَا وَ اللَّهِ مَا نَصَرُوهُ مِنَ الْيَهُودِ وَ لَا قَاتَلُوهُمْ دُونَهُ وَ شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ لَمْ يَزَالُوا مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ رَسُولَهُ يَنْصُرُونَّا وَ يُقَاتِلُونَ دُونَنَا وَ يُحْرَقُونَ وَ يُعَذَّبُونَ وَ يُشَرَّدُونَ فِي الْبُلْدَانِ جَزَاهُمُ اللَّهُ عَنَّا خَيْراً وَ قَدْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ اللَّهِ لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ مُحِبِّينَا بِالسَّيْفِ مَا أَبْغَضُونَا وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَدْنَيْتُ إِلَى مُبْغِضِينَا وَ حَثَوْتُ لَهُمْ مِنَ الْمَالِ مَا أَحَبُّونَا.

حدیث2: ابو يحيى كوكب الدم از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: همانا حواريّون عيسى(علیه السلام) شيعه او بودند و شيعيان ما حواريّون ما هستند و حواريّون عيسى(علیه السلام) فرمانبرتر از حواريّون ما نبودند. عيسى(علیه السلام) به حواريّون فرمود: ... «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ»(1) ... ياوران من در راه خدا كيانند؟ آنها گفتند مائيم ياوران خدا و به خدا سوگند! عيسى(علیه السلام) را در برابر يهود يارى نرساندند و براى او نبرد نكردند، و به خدا سوگند! شيعه ما از آن هنگام كه خداوند والانام جان پيامبرش را گرفت همچنان ما را يارى مى كند و بخاطر ما نبرد مي كنند و در راه ما سوخته مي شوند و عذاب مي كشند و در شهرها آواره شده و تبعيد مي شوند خداوند به آنها از سوى ما جزاى خير دهد. امير المؤمنين(علیه السلام) فرموده: به خدا سوگند! اگر بينىدوستان ما را با شمشير بزنند بُغض ما در دل نگيرند، و به خدا سوگند! اگر به دشمنان خويش نزديك شوم و ثروتى فراوان به ايشان بخشم باز هم ما را دوست نخواهند داشت. (2)

حدیث3: ذِكْرُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ شِفَاءٌ مِنَ الْوَغَلِ وَ الْأَسْقَامِ وَ وَسْوَاسِ الرَّيْبِ وَ حُبُّنَا رِضَا الرَّبِّ وَ الْآخِذُ بِأَمْرِنَا وَ طَرِيقَتِنَا وَ مَذْهَبِنَا مَعَنَا غَداً فِي حَظِيرَةِ الْفِرْدَوْسِ وَ الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ شَهِدَنَا فِي حَرْبِنَا وَ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا فَلَمْ يَنْصُرْنَا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ نَحْنُ بَابُ

ص: 352


1- . الصف آیة 14
2- . الكافي ج 8 ص268 کتاب الروضة باب حديث نوح يوم القيامة ح396

الْجَنَّةِ إِذَا بُعِثُوا وَ ضَاقَتِ الْمَذَاهِبُ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ هُوَ السِّلْمُ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَى بِنَا فَتَحَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ بِنَا يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِنَا «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ»(1)

وَ بِنَا يَدْفَعُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِنَا «يُنَزِّلُ الْغَيْثَ»(2)

«وَ

لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»(3)

حدیث3: ياد ما خاندان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) موجب شفاى از پليدى و بيماري ها و وسوسه گناه است، و محبت ما رضاى پروردگار مى باشد. و آن كه دستور ما به كار بندد و رويه و مذهب ما پيش گيرد فردا در بهشت با ماست. و آنكه در انتظار دولت ما باشد چون كسى است كه در راه خدا در خون خود بغلطد. هر كه در ميدان جنگ ما حاضر باشد و فرياد دادخواهى ما را بشنود و ما را يارى نكند خداوند به رو در آتشش افكند. ما به هنگامى كه مردم سر از خاك بردارند و در تنگنا قرار گيرند در بهشتيم. ما همچون باب حطه ايم كه مايه سلامت است و هر كه در آن وارد شود نجات يابد و هر كه تخلف كند هلاك شود. به وسيله ما خدا (خلقت را) آغاز كرد و به وسيله ما ختم كند، به وسيله ما خدا هر چه خواهد محو نمايد و به وسيله مابحرانهاى سخت روزگار را براند و باران نازل فرمايد، مبادا شيطان فريبكار شما را بفريبد(4)

حدیث4: إِنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَتَنَا يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ بِحُزْنِنَا وَ يَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِينَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا

حدیث4: همانا خداوند در نگريست و ما را برگزيد و شيعيان را براى ما برگزيد كه ما را يارى رسانند و، به شادى ما شاد شوند و به اندوه ما اندوهگين و جان و مال خود را در راه ما نثار نمايند، آنان از ما هستند و رو به سوى ما دارند. (5)

حدیث5: فَاللَّهَ اللَّهَ فِينَا لَا تَخْذُلُونَا وَ انْصُرُونَا يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ تَعَالَى

ص: 353


1- . الرعد آیة 39
2- . لقمان آیة 34
3- . لقمان آیة 33
4- . تحف العقول ص114 باب آدابه ع لأصحابه و هي أربعمائة باب للدين و الدنيا
5- . تحف العقول ص123 آدابه ع لأصحابه و هي أربعمائة باب للدين و الدنيا .....

حدیث5: پس خدا را خدا را (به ياد آريد) در حقّ ما، ما را خوار نسازيد و ما را يارى كنيد تا خداى تعالى شما را يارى فرمايد.(1)

حدیث7: فَوَ الَّذِي نَفْسُ الْحُسَيْنِ بِيَدِهِ لَا يَسْمَعُ الْيَوْمَ وَاعِيَتَنَا أَحَدٌ فَلَا يُعِينُنَا إِلَّا كَبَّهُ اللَّهُ لِوَجْهِهِ فِي جَهَنَّمَ.

حدیث7: سوگند بدان كه جان حسين(علیه السلام) بدست او است، امروز كسى نباشد كه فرياد ما را بشنود و ما را يارى نكند جز آنكه خدايش به رو در دوزخ افكند. (2)

حدیث8: مَنْ شَهِدَنَا فِي حَرْبِنَا أَوْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا فَلَمْ يَنْصُرْنَا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّار وَ نَحْنُ بَابُ الْغَوْثِ إِذَا اتَّقَوْا وَ ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْمَذَاهِبُ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ هُوَ بَابُ السَّلَامِ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَىحدیث8: هر كه جنگ ما با دشمنان را ببيند و يا ناله دادخواهى ما را بشنود و ما را يارى ننمايد، خداوند او را به صورت در آتش مى افكند. آنگاه كه مردم بيم داشته باشند و راه ها بر آنان تنگ گردد. ما دروازه فريادرسى آنان هستيم و ما باب حطّه هستيم و آن در سلامتى است كه هر كه از آن داخل گردد رهايى يافته و هركه باز مانَد نابود مى گردد. (3)

حدیث9: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْتَرُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: نَحْنُ الْمُسْتَضْعَفُونَ، وَ نَحْنُ الْمَقْهُورُونَ، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَنَا فَرَسُولَ اللَّهِ نَصَرَ، وَ مَنْ

ص: 354


1- . الغيبة للنعماني ص281 باب 14 ما جاء في العلامات التي تكون قبل قيام القائم ع و يدل على أن ظهوره يكون بعدها كما قالت الأئمة ع ح67
2- . الأمالي للصدوق ص 137 المجلس الثامن و العشرون ح6
3- . الخصال ج 2 ص625 باب علم أمير المؤمنين ع أصحابه في مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه ح1

خَذَلَنَا فَرَسُولَ اللَّهِ خَذَلَ، وَ نَحْنُ وَ أَعْدَاؤُنَا نَجْتَمِعُ «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً» الْآيَةَ.

حدیث9: عبد اللَّه بن حسن از مادرش فاطمه بنت حسين(علیه السلام) و او از پدرش حسين بن على(علیه السلام) نقل كرده اند كه ابا عبد اللَّه الحسين(علیه السلام) فرمود: به يقين ما به سبب حمايت نشدن، مستضعف و مقهور قرار گرفتيم، ما عترت مصطفى(صلی الله علیه و آله) هستيم. هر مسلمانى ما را يارى و نصرت دهد، رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) را يارى داده است. و هر كه ما را خوار گرداند، رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) را خوار كرده است. بدانيد ما و دشمنانمان در روزى كه «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً»(1) ... (2)حدیث10: ثُمَّ قُلْتُ مَا لِمَوَالِيكَ فِي مُوَالاتِكُمْ فَقَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَانَ عِنْدَهُ غُلَامٌ يُمْسِكُ بَغْلَتَهُ إِذَا هُوَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَبَيْنَا هُوَ جَالِسٌ وَ مَعَهُ بَغْلَةٌ إِذْ أَقْبَلَتْ رِفْقَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الرِّفْقَةِ هَلْ لَكَ يَا غُلَامُ أَنْ تَسْأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَنِي مَكَانَكَ وَ أَكُونَ لَهُ مَمْلُوكاً وَ أَجْعَلَ لَكَ مَالِي كُلَّهُ فَإِنِّي كَثِيرُ الْمَالِ مِنْ جَمِيعِ الصُّنُوفِ اذْهَبْ فَاقْبِضْهُ وَ أَنَا أُقِيمُ مَعَهُ مَكَانَكَ فَقَالَ أَسْأَلُهُ ذَلِكَ فَدَخَلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَعْرِفُ خِدْمَتِي وَ طُولَ صُحْبَتِي فَإِنْ سَاقَ اللَّهُ إِلَيَّ خَيْراً تَمْنَعُنِيهِ قَالَ أُعْطِيكَ مِنْ عِنْدِي وَ أَمْنَعُكَ مِنْ غَيْرِي فَحَكَى لَهُ قَوْلَ الرَّجُلِ فَقَالَ إِنْ زَهِدْتَ فِي خِدْمَتِنَا وَ رَغِبَ الرَّجُلُ فِينَا قَبِلْنَاهُ وَ أَرْسَلْنَاكَ فَلَمَّا وَلَّى عَنْهُ دَعَاهُ فَقَالَ لَهُ أَنْصَحُكَ لِطُولِ الصُّحْبَةِ وَ لَكَ الْخِيَارُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ اللَّهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَانَ الْأَئِمَّةُ مُتَعَلِّقِينَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَانَ شِيعَتُنَا مُتَعَلِّقِينَ بِنَا يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا وَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ بَلْ أُقِيمُ فِي خِدْمَتِكَ وَ أُوثِرُ

ص: 355


1- . آل عمران آیة 30
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص560 [سورة القصص(28): آية 5] ح597

الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا فَخَرَجَ الْغُلَامُ إِلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ خَرَجْتَ إِلَيَّ بِغَيْرِ الْوَجْهِ الَّذِي دَخَلْتَ بِهِ فَحَكَى لَهُ قَوْلَهُ وَ أَدْخَلَهُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَبِلَ وَلَاءَهُ وَ أَمَرَ لِلْغُلَامِ بِأَلْفِ دِينَارٍ ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ فَوَدَّعَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَدْعُوَ لَهُ فَفَعَلَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي لَوْ لَا عِيَالٌ بِمَكَّةَ وَ وُلْدِي سَرَّنِي أَنْ أُطِيلَ الْمُقَامَ بِهَذَا الْبَابِ فَأَذِنَ لِي وَ قَالَ تُوَافِقُ غَمّاً ثُمَّ وَضَعْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ حَقّاً كَانَ لَهُ فَأَمَرَنِي أَنْ أَحْمِلَهَا فَتَأَبَّيْتُ وَ ظَنَنْتُ أَنَّ ذَلِكَ مَوْجِدَةٌ فَضَحِكَ إِلَيَّ وَ قَالَ خُذْهَا إِلَيْكَ فَإِنَّكَ تُوَافِقُ حَاجَةً فَجِئْتُ وَ قَدْ ذَهَبَتْ نَفَقَتُنَا شَطْرٌ مِنْهَا فَاحْتَجْتُ إِلَيْهِ سَاعَةَ قَدِمْتُ مَكَّةَ

حدیث10: از امام جواد(علیه السلام) پرسیدم: خادمان شما از محبت شما چه بهره اى مى برند؟ حضرت فرمودند: حضرت صادق(علیه السلام) غلامى داشت كه وقتى داخل مسجد مي شد افسار قاطرش را مي گرفت و آن را نگه مي داشت تا آن جناب برگردد. يك روز نشسته بود و زِمام قاطِر را در دست داشت قافله اى از خراسان آمده بودند مردى از ميان كاروانيان به او گفت ممكن است بروى از امام(علیه السلام) تقاضا كنى مرا به جاى تو بگمارد تا غلام آن جناب باشم در این صورت تمام ثروت خود را به تو مى بخشم. من ثروت زيادي دارم از هر نوع دارائى برو و مالك تمام اندوخته من باش منهم مَهار و افسار قاطر امام(علیه السلام) را مي گيرم غلام گفت: الان مي روم و اجازه مي خواهم. غلام خدمت حضرتصادق(علیه السلام) رسيد و عرضه داشت: فدايت شوم شما كه سابقه خدمتكارى و ارادت مرا مي دانيد اگر خداوند ثروتى را حواله من كند شما جلوگيرى مي كنيد. فرمود: من از مال خود به تو مى بخشم بعد جلوگيرى از مال ديگرى مي كنم؟! غلام جريان مرد خراسانى را نقل كرد. امام(علیه السلام) فرمود: اگر تو نسبت به خدمت به ما بى علاقه شدی و آن مرد علاقمند است پيشنهاد او را مى پذيريم و تو را مي فرستيم همين كه غلام رو برگردانيد كه خارج شود. امام(علیه السلام) او

ص: 356

را صدا زد و فرمود: می خواستم تو را نصيحتی كنم به واسطه خدماتی که به ما کرده ای آنگاه اختيار با توست اگر خواستى برو و اگر نخواستى بمان. روز قيامت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنگ به نور خدا مي زند و امير المؤمنين(علیه السلام) چنگ به دامان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) دارد و امامان نيز چنگ به دامان امير المؤمنين(علیه السلام) مي زنند شيعيان هم دامان ما را دارند پس داخل شوند در جائی که ما داخل شویم و وارد شوند آنجائی که ما وارد شویم و به هر جا كه وارد شويم آنها نيز وارد مي شوند و با ما خواهند بود. غلام عرضه داشت: نه آقا! پس من نمي روم و آخرت را بر دنيا مقدم مي دارم. آنگاه به جانب خراسانى رفت، آن مرد گفت: با چهره ديگرى برگشتى، آن طورى كه رفتى حالا چنان نيستى. غلام جريان را براي خراسانى نقل كرد و او را خدمت حضرت صادق(علیه السلام) برد امام صادق(علیه السلام) محبت و علاقه اش را پذيرفت و براى غلام هزار دينار داد آنگاه از جاى حركت كرده خداحافظى نمود و تقاضا كرد امام(علیه السلام) برايش دعا كند و حضرت صادق(علیه السلام) براى او دعا فرمود. (1)

ص: 357


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص390 الباب العاشر في معجزات الإمام محمد بن علي التقي ح17

باب سیزدهم: دشمنی با دشمنان ایشان

ص: 358

دشمنان ایشان یهودی محشور می شوند

حدیث1: وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْخَمَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ، قَالَ مَرَرْتُ أَنَا وَ أَبِي بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ أَبِي لَهَبٍ يُقَالُ لَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، فَنَادَانِي يَا أَبَا الْفَضْلِ، هَذَا الرَّجُلُ يُحَدِّثُكَ وَ ذَكَرَ اسْمَ الْمُحَدِّثِ وَ هُوَ سُدَيْفٌ فِي آخِرِ الْحَدِيثِ، وَ لَمْ يَذْكُرْهُ هَاهُنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)، فَقَرُبْنَا مِنْهُمْ وَ سَلَّمْنَا عَلَيْهِمْ، فَقَالَ لَهُ: حَدِّثْهُ. فَقَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ، وَ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّدِيّاً قَطُّ يَعْدِلُهُ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ اجْتَمَعَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فِي الصَّلَاةِ، فَقَالَ:...أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً، وَ إِنْ أَدْرَكَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِهِ، وَ إِنْ لَمْ يُدْرِكْهُ بُعِثَ مِنْ قَبْرِهِ حَتَّى يُؤْمِنَ بِه

حدیث1: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): هر که دشمن ما اهل بیت(علیهم اسلام) باشد خداوند او را یهودی محشور کند (و مسلمانی اش برای او فایده ای نخواهد داشت) و اگر او در زمان دَجّال زنده باشد به او ایمان خواهد آورد و اگر قبل از ظهور دَجّال بمیرد، خداوند او را از قبرش زنده کند تا به دَجّال ایمان آورد (1)حدیث2: النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِي قَلْبِهِ بُغْضُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ يَهُودِيٌّ.

حدیث2: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): هر که خدا را ملاقات کند در حالی که در قلبش بُغض علی بن ابی طالب(علیه السلام) باشد، خدا را در حالی که یهودیست ملاقات کرده.(2)

ص: 359


1- . الأمالي للطوسي ص649 ح1347 مجلس33 يوم الجمعة التاسع من رجب سنة سبع و خمسين و أربعمائة
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص 205 فصل في بغضه

حدیث3: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُدَيْفٌ الْمَكِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) وَ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّدِيّاً قَطُّ يَعْدِلُهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ فَقَالَ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِم

حدیث3: سديف مكّى: حضرت باقر(علیه السلام) كه در ميان فرزندان محمّد(علیه السلام) چون او نديده ام به من فرمودند: جابر بن عبداللَّه انصارى گفت: پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) سخن گفت: براى ما و فرمود: ای مردم! هر كه با ما اهل بيت(علیهم اسلام) دشمنى ورزد خداوند او را در قيامت يهودى محشور كند عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! گر چه روزه بگيرد و نماز خواند و به گمان خود مسلمان باشد. فرمود: گرچه روزه بگيرد و نماز خواند و گمان كند مسلمان است.(1)

حدیث4: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِيَهُودِيّاً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنْ شَهِدَ الشَّهَادَتَيْنِ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّمَا احْتَجَزَ بِهَاتَيْنِ الْكَلِمَتَيْنِ عَنْ سَفْكِ دَمِهِ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُوَ صَاغِرٌ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) بَعَثَهُ اللَّهُ يَهُودِيّاً قِيلَ فَكَيْفَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنْ أَدْرَكَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِهِ.

ص: 360


1- . الأمالي للصدوق ص 333 المجلس الرابع و الخمسون ح2

حدیث4: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): هر كه ما خانِدان را دشمن دارد خدا روز قيامت او را يهودى محشور كند عرض شد: يا رسول اللَّه! اگر چه شهادتين گويد؟ فرمود: آرى به اين دو كلمهﻯ خونش را حفظ كرده و از اداى جزيه به خوارى معاف شده سپس فرمود: هر كه ما خانِدان را دشمن دارد خدا او را يهودى محشور كند عرض شد: چگونه يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)؟ حضرت فرمود: اگر دجال را دريابد به او ايمان آورد.(1)

حدیث5: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُدَيْفٌ الْمَكِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) وَ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّدِيّاً قَطُّ يَعْدِلُهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ فَقَالَ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ.

حدیث5: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين خطبه را خواندند: ای مردم! هر كه ما خاندان را دشمن دارد خدا روز قيامت او را يهودى مبعوث كند جابر انصارى گويد: عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و معتقدباشد كه مسلمانست؟ حضرت فرمود: و اگر چه روزه دارد و نماز گزارد و معتقد باشد كه مسلمانست.(2)

خشم خداوند بر دشمنان ایشان

حدیث6: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَ بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ

ص: 361


1- . الأمالي للصدوق: ص585 المجلس86 ح2. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص 204 باب عقاب من أبغض أهل بيت النبي ح1، المحاسن ج 1 ص 90 باب16 عقاب من أنكر آل محمد ع حقهم و جهل أمرهم ح39
2- . الأمالي للصدوق: ص333 المجلس54 ح2. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 2 ص 271 مجلس في مناقب آل محمد ع،

بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ :... قال علی: ....مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ لِمُحِبِّينَا أَفْوَاجٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لِمُبْغِضِينَا أَفْوَاجٌ مِنْ غَضَبِ اللَّه....*

حدیث6: امیرالمومنین(علیه السلام): کسی که به ما چنگ زند به ما ملحق گشته و کسی که غیر از ما راه را بپیماید غرق می شود. برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خدا و برای دشمنان ما فوج هایی از خشم خداست.(1)

حدیث7: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُعَلَّى بْنُ هِلَالٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: قُلْتُ لِلنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَوْصِنِي قَالَ عَلَيْكَ بِمَوَدَّةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَقْبَلُ اللَّهُمِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ هُوَ تَعَالَى أَعْلَمُ فَإِنْ جَاءَهُ بِوَلَايَتِهِ قَبِلَ عَمَلَهُ عَلَى مَا كَانَ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَأْتِ بِوَلَايَتِهِ لَمْ يَسْأَلْهُ عَنْ شَيْ ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ النَّارَ لَأَشَدُّ غَضَباً عَلَى مُبْغِضِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مِنْهَا عَلَى مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَلَداً يَا ابْنَ عَبَّاسٍ لَوْ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءَ الْمُرْسَلِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى بُغْضِهِ وَ لَنْ يَفْعَلُوا لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ هَلْ يُبْغِضُهُ أَحَدٌ قَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ نَعَمْ يُبْغِضُهُ قَوْمٌ يَذْكُرُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّتِي لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُمْ فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً يَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنَّ مِنْ عَلَامَةِ بُغْضِهِمْ لَهُ تَفْضِيلَهُمْ مَنْ هُوَ دُونَهُ عَلَيْهِ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ لَا أَوْصِيَاءَ

ص: 362


1- . الخصال ج 2 ص627 باب علم أمير المؤمنين ع أصحابه في مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه ح10، تحف العقول ص 116 باب آدابه ع لأصحابه و هي أربعمائة باب للدين و الدنيا در ضمن یک حدیث طولانی، تفسير فرات الكوفي ص 368 [سورة الزمر(39): آية 56] ح499

أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ وَصِيِّي عَلِيٍّ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَلَمْ أَزَلْ لَهُ كَمَا أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَوْصَانِي بِمَوَدَّتِهِ وَ إِنَّهُ لَأَكْبَرُ عَمَلِي عِنْدِي الْخَبَرَ

حدیث7: ابن عباس گفت: به حضرت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) عرضه داشتم: مرا سفارشى فرما. حضرت فرمود: به تو سفارش مي كنم دوستى با على(علیه السلام) را از دست ندهى قسم به آنکه مرا به حقّ برانگيخت خداوند از بنده اى كار نيك نمى پذيرد، مگر این که، از او سؤال می کند راجع به حُبِّ على بن ابى طالب(علیه السلام) با این که خداوند خود بهتر مي داند اگر داراى ولايت بود عملش را مى پذيرد. و اگر داراى ولايت نباشد ديگر از چيزى پرسش نمی کند دستور مي دهد او را در آتش اندازند. اى پسر عباس! قسم به آن كه مرا به نبوّت مبعوث كرد آتش خشمش بر دشمن على(علیه السلام) بيشتر است از کسی که معتقد است خدا داراى فرزند است. اى پسر عباس! اگر ملائكهﻯ مقربين و تمام انبياى مرسل اجتماع بر دشمنى على(علیه السلام) نمايند و حال این که چنين كارى را نمى كنند همه را خداوند به آتش جهنّم مى افكند. عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آيا كسى با او دشمنى مي ورزد. فرمود: آرى پسر عباس! گروهى كه مدعى هستند از امّتند با او دشمنى مي ورزند با این که از اسلام بهره اى نبرده اند. اى پسر عباس! از علامت دشمنى با آن ها مقدم داشتن كسانى است كه از آن ها پائين ترند. قسم به خدائى كه مرا به حقمبعوث كرده پيامبرى از من گرامى تر نفرستاده و نه وصىّ از على(علیه السلام) وصىّ من گرامى تر، ابن عباس گفت: پيوسته دستور پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را در مورد محبّت على(علیه السلام) به جا مى آوردم و اين بزرگ ترين عمل منست.(1)

حدیث8: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): يَا بُرَيْدَةُ إِنَّ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ بِبُغْضِ عَلِيٍّ أَكْثَرُ مِنْ حَصَى الْخَذْفِ الَّتِي يُرْمَى بِهَا عِنْدَ الْجَمَرَاتِ، فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُمْ.

حدیث8: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): همانا کسانی که به دشمنی علی(علیه السلام) داخل آتش می شوند از سنگ هایی که به وقت رَمیِ جَمَره رها می کنند بیشترند، پس بپرهیز که

ص: 363


1- . الفضائل لابن شاذان القمی ص6 المقدمة ح2، كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص 380 فصل في ذكر مناقب شتى و أحاديث متفرقة أوردها الرواة و المحدثون و أخبار و آثار دالة على ما نحن بصدده من ذكر فضله ح9، الأمالي للطوسي ص 106 المجلس الرابع ح15، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص 464 المبحث الخامس و الثلاثون في أمر الله تعالى النبي ص بتبليغ فضائل علي ع ح2، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص 42 سرور الملائكة باستخلاف الله عليا ح1

مبادا از ایشان باشی.(1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ وَ غَضَبُ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى مَنْ أَهْرَقَ دَمِي وَ آذَانِي فِي عِتْرَتِي.

و به همين اسناد از آن حضرت روايت شده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خشم خدا و رسولش شدّت يافته بر آن كس كه خون (ذريّه) مرا بريزد، و در باره عترتم ستم كند و مرا بيازارد. (2)درباره کسی که در بیزاری جستن از دشمنان ایشان کوتاهی کند

حدیث9: وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) إِنَّ فُلَاناً يُوَالِيكُمْ إِلَّا أَنَّهُ يَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّكُمْ فَقَالَ هَيْهَاتَ كَذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا

حدیث9: به امام صادق(علیه السلام) عرض شد كه: شخصی شما را دوست دارد. امّا در بیزاری جستن از دشمن شما ضعيف است. حضرت فرمودند: هرگز چنين نيست، دروغ گفته هر كه ادّعاى محبّت ما كند امّا از دشمن ما بيزاری نجويد.(3)

از نشانه های دشمنی با ایشان

حدیث10: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّلَّالُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُزَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ التَّمِيمِيُّ عَنْ سَبْرَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنْ حَنَشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَال: يَا حَنَشُ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَعْلَمَ أَ مُحِبٌّ لَنَا أَمْ

ص: 364


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص139 شكاية بريدة من علي ع عند رسول الله ص و رده عليه ح70. البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 494 [سورة الأحزاب(33): الآيات 57 الى 58] ح8719 ،
2- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 27 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح11
3- . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) ج 3 ص 640 و مما استطرفناه من كتاب أنس العالم تصنيف الصفواني ...ح2، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج 9 ص 76 الفصل الرابع في الأمر بالتواضع و التسليم و الانقياد لله سبحانه

مُبْغِضٌ فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ وَلِيَّنَا فَلَيْسَ بِمُبْغُضٍ لَنَا وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ وَلِيَّنَا فَلَيْسَ بِمُحِبٍّ لَنَا

حدیث10: از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند: ای حنش! هر که می خواهد بداند از دوستان ماست یا از دشمنان ما، به قلب خود مراجعهکند، اگردر دلش ما را دوست بدارد از دشمنان ما نبوده، ولی اگر در دل خود دوست ما را دشمن بدارد از دوستان ما نخواهد بود.(1)

حدیث11: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَان

حدیث11: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی فرمودند: دوستي ما و دوستي دشمنان ما در يك دل جمع نمى شود.(2)

حدیث12: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه».... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» ....فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَكَ فِي حُبِّنَا عَدُوَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ.

حدیث12: حدیثی از امام صادق(علیه السلام) در ذیل فرمایش پروردگار روایت شده است «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ»(3) خداوند در باطن آدمی دوقلب قرار نداده..... «فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرين»(4)

و جايگاه متكبران بسيار بد منزلگاهى است فرمودند: ...هر که بخواهد بداند ما را دوست دارد یا نه؟ مي تواند قلب خود را آزمایش کند، اگردر قلب او با دوستی ما، دوستی دشمن ما هم شرکت دارد پس از ما

ص: 365


1- . الأمالي للمفيد مجلس39 ح4 . الأمالي للطوسي ص 113 المجلس الرابع ح26، كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص 382 فصل في ذكر مناقب شتى و أحاديث متفرقة أوردها الرواة و المحدثون و أخبار و آثار دالة على ما نحن بصدده من ذكر فضله ح11، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص 46 كتاب أمير المؤمنين ع إلى محمد بن أبي بكر بولاية مصر ح2،
2- . تفسير القمي: ج2 ص171، 33سورة الأحزاب مدنية ثلاث و سبعون آية 73. البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 410 [سورة الأحزاب(33): الآيات 4 الى 5] ح8518، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 440 [سورة الأحزاب(33): آية 4] ح2، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 10 ص 313 [سورة الأحزاب(33): الآيات 2 الى 5] ح7، الغارات ج 2 ص 913 التعليقة 65 حول حديث:«نحن النجباء و أفراطنا أفراط الأنبياء» ح8، تفسير نور الثقلين ج 4 ص234 [سورة الأحزاب(33): الآيات 1 الى 8] ح7
3- . احزاب آیهﻯ4.
4- . نحل آیهﻯ29.

نیست و ما از او نیستیم و خداوند عزّوجل و جبرئیل(علیه السلام) و میکائیل(علیه السلام) دشمن او هستند و خداوند دشمن کافران است.(1)

حدیث13: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): صَدِيقُ عَدُوِّ عَلِيٍّ عَدُوُّ عَلِيٍّ

حدیث13: امام صادق(علیه السلام): دوستِ دشمنِ علی(علیه السلام)، دشمن علی(علیه السلام) باشد.(2)

حدیث14: أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّارِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ.

حدیث14: امام صادق(علیه السلام): كسی كه نفهمد و نشناسد آن چه را كه بر ما وارد شد و از ظلمی كه بر ما روا شد و حقّی كه از دست ما رفت و ... پس او شريك با ظالمين است. (3)حدیث15: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مَسَائِلِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادٍ وَ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى قَال: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِبٌ.*

حدیث15: موسى بن محمد گويد: به ابو الحسن(علیه السلام) نوشتم: آيا ناصبى جز اينكه جِبت و طاغوت را بر على(علیه السلام) در امامت مقدم مى دارد علامت ديگرى هم دارد، حضرت فرمودند: مقدم داشتن دیگران بر على(علیه السلام) يكى از دلائل نصب است و

ص: 366


1- . البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 410 [سورة الأحزاب(33): الآيات 4 الى 5] ح8517، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص440 [سورة الأحزاب(33): آية 4] ..... ص : 439 ح1، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 10 ص 315 [سورة الأحزاب(33): الآيات 2 الى 5] ح9
2- . الإختصاص ص 252 باب في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم ع
3- . عقاب الأعمال: عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح6،.

همين بر ناصبى بودن كفايت مى كند.(1)

حدیث16: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) مَنْ شَكَّ فِي كُفْرِ أَعْدَائِنَا وَ الظَّالِمِينَ لَنَا فَهُوَ كَافِرٌ.

حدیث16: امام صادق(علیه السلام): هر كه شك در كفر دشمنان و ظالمين به ما داشته باشد كافر است. (2)

دشمنان ایشان در قرآنحدیث17: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ [عَبْدِ اللَّهِ] بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ [بْنِ حَمْزَةَ] بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحُسَيْنِ [الْحَسَنِ] بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَضَّاحٍ وَ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ جَمِيعِهِمْ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»(3) يَعْنِي فِي الْخَلْقِ أَنَّهُ مِثْلُهُمْ مَخْلُوقٌ «يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(4) قَالَ لَا يَتَّخِذْ مَعَ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) غَيْرَهُمْ وَلَايَتُهُمُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَمَنْ أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ بِوَلَايَتِنَا وَ كَفَرَ بِهَا وَ جَحَدَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَقَّهُ وَ وَلَايَتَهُ قُلْتُ قَوْلُهُ «الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي»(5) قَالَ يَعْنِي بِالذِّكْرِ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُهُ ذِكْرِي قُلْتُ قَوْلُهُ «لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً»(6) قَالَ كَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ إِذَا ذُكِرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عِنْدَهُمْ أَنْ يَسْمَعُوا ذِكْرَهُ لِشِدَّةِ بُغْضٍ لَهُ وَ عَدَاوَةٍ مِنْهُمْ لَهُ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ

يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ

ص: 367


1- . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) ج 3 ص 583 و من ذلك ما استطرفناه من كتاب مسائل الرجال ح12، وسائل الشيعة ج 9 ص 491 باب 2 باب وجوب الخمس في غنائم دار الحرب و في مال الحربي و الناصب و عدم وجوبه في غير الأشياء المنصوصة و أنه يجب مرة واحدة ح12559
2- . وسائل الشيعةج 28 ص 345 باب 10 باب جملة مما يثبت به الكفر و الارتداد ح34923 اعتقادات الإماميه للصدوق ص104 باب38 الاعتقاد في الظالمين ح7
3- . الکهف آیة 110
4- . الکهف آیة 110
5- . الکهف آیة 101
6- . الکهف آیة 101

لِلْكافِرِينَ نُزُلًا»(1) قَالَ يَعْنِيهِمَا وَ أَشْيَاعَهُمَا الَّذِينَ اتَّخَذُوهُمَا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ.....

حدیث17: از امام صادق(علیه السلام) در باره آيه «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» پرسیدم، فرمودند: يعنى من مثل شما هستم از جهت خلق و آفرينش «يُوحى إِلَيَ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» و فرمود: با ولايت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ولايت ديگرى را نپذيريد ولايت اين خاندان عمل صالح است هر كه شريك براى عبادت خدا بگيرد شريك براى ولايتما گرفته و كافر شده و منكر حق امير المؤمنين(علیه السلام) و ولايت اوست. عرضه داشتم «الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي» فرمودند: منظور از ذكر ولايت علي(علیه السلام) است عرضه داشتم «لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً» فرمودند: وقتى سخن از علي(علیه السلام) پيش آنها مي شد تاب شنيدن آن را نداشتند به واسطه شدت كينه و دشمنى با او و خاندانش عرضه داشتم «أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلًا» فرمود: منظور از آيه آن دو نفر و پيروان آنها است كه ايشان را در مقابل خدا رهبر خويش گرفته اند و گمان مي كنند كه دوست داشتن آن دو سبب نجاتشان مى شود......(2)

حدیث18: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ» قَالَ الْأَبْرَارُ نَحْنُ هُمْ وَ الْفُجَّارُ هُمْ عَدُوُّنَا

حدیث18: ابو حمزه از امام باقر(علیه السلام) نقل كرد در باره آيه «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ، وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ»(3) فرمود: ابرار ما هستيم و فجّار دشمنان ما.(4)

حدیث19: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ

ص: 368


1- . الکهف آیة 102
2- .[1] تفسير القمي ج 2 ص 47 [سورة الكهف(18): الآيات 99 الى 110] ح18، تفسير نور الثقلين ج 3 ص 314 [سورة الكهف(18): الآيات 101 الى 110] ح258، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 8 ص 179 [سورة الكهف(18): الآيات 109 الى 110]
3- . الانفطار الآيات 13 الى 14
4- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة 746 [سورة الانفطار(82): الآيات 13 الى 14] ح1، البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص 602 [سورة الانفطار(82): الآيات 9 الى 19] ح11445، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 14 ص 172 [سورة الانفطار(82): الآيات 1 الى 19]

بْنِ

الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ: فِي

قَوْلِهِ تَعَالَى « كَلَّا إِنَّ كِتابَالفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِم

حدیث19: امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ »(1) نه چنان است بلکه نامه بدکاران در سجین است فرمودند: درباره کسانی است که فسق و فجور کردند و غصب کردند حق ائمه(علیهم اسلام) را و گرفتند منصب ایشان را.(2)

حدیث20: أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ قَال أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَدُوُّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْكَرُ وَ الْبَغْيُ وَ الْأَصْنَامُ وَ الْأَوْثَانُ وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ.

حدیث20: امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: دشمنان ما در قرآن مجيد به نام هاى فحشاء و منكر و بغي، و اصنام و اوثان و جبت و طاغوت ناميده شده اند.(3)

توضیح: طاغوت شيطان و بت ها و هر معبودى جز خدا و هر فرمانرواى باطلى غير اولياء خدا است ائمه(علیهم اسلام) از دشمنان خود در بيشتر از روايات و زيارات كبير، تعبیر به جِبت و طاغوت ولات و عزى كرده اند.

حدیث21: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَل:...«يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ فَرَضَ اللَّهُ إِمَامَتَهُ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَةِ مَنْ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ مُخَالَفَتَهُ أُولئِكَ أَهْلُ هَذِهِ الصِّفَةِ «هُمُ الْخاسِرُونَ» خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ لَمَّا صَارُوا إِلَى النِّيرَانِ وَ حُرِمُوا الْجِنَانَ فَيَا لَهَا مِنْ خَسَارَةٍ أَلْزَمَتْهُمْ عَذَابَ الْأَبَدِ وَ حَرَمَتْهُمْ نَعِيمَ الْأَبَدحدیث21: از امام باقر(علیه السلام) سوال شد درباره آیه «وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ»(4) فرمود: در زمين تبهكارى مي كنند با دشمنى نسبت به كسانى كه امامت آنها از جانب خدا تعيين شده و اعتقاد به امامت كسانى كه خداوند مخالفت با آنها را لازم شمرده

ص: 369


1- . سوره مطففین آیه7
2- . الكافي ج 1 ص 435 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح91 ضمن یک حدیث طولانی، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص 284 فصل المقدمات ح15، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 748 [سورة المطففين(83): آية 7] ح2
3- .[3] تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 1 ص 5 مقدمة المؤلف ح6، البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص 52 باب 10في ما عنى به الأئمة في القرآن ح181، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج 9 ص247 المعنى ، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 22 مقدمة المؤلف ح2
4- .[1] البقرة آیة 27

«أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»(1) چنين اشخاصى زيان كرده اند چون رهسپار جهنم مي شوند و از بهشت محرومند واى چه زيانى كه براى هميشه انسان را در عذاب قرار دهد و

براى هميشه از نعمت محروم نمايد. (2)

حدیث22: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ» يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ «فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» يَعْنِي النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» وَ الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ» أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ«فَالَّذِينَآمَنُوا بِهِ» يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ

ص: 370


1- .[2] البقرة آیة 27
2- .[3] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 207 [حديث صلة الرحم، و أن صلة رحم آل محمد ص أوجب:] ح96، البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص 159 [سورة البقرة(2): الآيات 26 الى 27] ح361

الْمُفْلِحُونَ» يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها» وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ» ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.

حدیث22: ابو عبيده حذاء گويد: از امام باقر(علیه السلام) راجع به استطاعت و گفتار مردم در آن باره پرسيدم حضرت اين آيه را تلاوت نمود «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1) مردم پيوسته مختلف خواهند بود (از لحاظ عقيده)، جز آنكه را پروردگارت ترحم كند (و به راه حق هدايتش فرمايد) و ايشان را براى ترحم آفريده و فرمود: اى ابا عبيده! مردم در رسيدن به قول حق مختلفند و همگى در هلاكتند (حق را كنار گذاشته از باطل ها پيروى مي كنند) من عرضه داشتم: خدا مى فرمايد «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»(2) جز كسي را كه پروردگارت ترحم كند؟ فرمود: آنها شيعيان ما هستند و خدا آنها را براى رحمتش آفريده، از اين رو فرمود «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(3) براى آن، آنها را آفريدست يعنى براى اطاعت امام آفريد و امام همان رحمتى است كه خدا مى فرمايد «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(4) رحمت من همه چيز را فرا گرفته آن رحمت علم امامست و علم امام كه مأخوذ از علم خداست همه چيز را فراگرفته آنها شيعيان ما هستند (كه علم امام آنها را فراگرفته و ديگران چون از علم امام بهره ئى نبرند، آنها را فرا نمي گيرد). سپس خداى تعالى فرمايد «فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَيَتَّقُونَ»(5) رحمت خدا را براى كسانى كه پرهيز كنند مقرر مي دارد يعنى از ولايت و طاعت غير امام پرهيز كنند، سپس فرمايد «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(6) او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مي يابند مقصود از او پيغمبر و

ص: 371


1- .[1] هود الآيات 118 الی 119
2- .[2] هود آیة 119
3- .[3] هود آیة 119
4- .[4] الاعراف آیة 156
5- .[1] الاعراف آیة 156
6- .[2] الاعراف آیة 157

وصيش و امام قائم است «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ»(1) كه ايشان را امر به معروف مي كنند (زمانى كه قيام فرمايد) «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ»(2) و از منكر بازشان مي دارد و منكر كسى است كه فضيلت امام را نپذيرد و منكر شود «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»(3) و حلال كند بر ايشان طيبات را (يعنى فرا گرفتن علم را از اهلش) «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»(4) و حرام كند بر آنها خبائث را (گفته مخالف را) «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(5) و بنهد از دوش آنها بار سنگين را كه به دوش دارند (و اين بار سنگين گناهانى است كه قبل از معرفت فضل امام مرتكب بودند) «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ»(6) و زنجيرهاى گرانى كه بر دوش داشتند (و آن همان گفتارشان بود نسبت به ترك فضل امام كه مأمور بدان نبودند، و چون فضل امام را شناختند و فهميدند خداوند بار سنگين را از دوش آنها بنهاد كه همان گناهانشان بود) سپس خداى تعالى آنها را معرفى كرده و فرموده است «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»(7) كسانى كه به او ايمان آورده یعنی به امام «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواالنُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(8) و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(9) يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت. فلان و فلان و فلان است و پرستش، اطاعت مردم است از ايشان. باز خدا فرمايد «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(10) به سوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد سپس ايشان را پاداش داده و فرموده «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»(11) بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست و امام ايشان را به قيام و ظهور حضرت قائم و به كشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود برمحمد صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ بشارت دهد.(12)

ص: 372


1- .[3] الاعراف آیة 157
2- .[4] الاعراف آیة 157
3- .[5] الاعراف آیة 157
4- .[6] الاعراف آیة 157
5- .[7] الاعراف آیة 157
6- .[8] الاعراف آیة 157
7- .[9] الاعراف آیة 157
8- .[1] الاعراف آیة 157
9- .[2] الزمر آیة 17
10- .[3] الزمر آیة 54
11- .[4] یونس آیة 64
12- . الكافي ج 1 ص 429 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ..... ح83

پاداش فراوان برای لعن کنندگان بر دشمنان ایشان

حدیث23: أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَاصِمٍ الْكُوفِيِّ الْأَعْمَى قَالَ:... قَالَ عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ فَأَهْوَيْتُ عَلَى الْأَقْدَامِ كُلِّهَا فَقَبَّلْتُهَا وَ قَبَّلْتُ يَدَ الْإِمَامِ وَ قُلْتُ لَهُ إِنِّي عَاجِزٌ عَنْ نُصْرَتِكُمْ بِيَدِي وَ لَيْسَ أَمْلِكُ غَيْرَ مُوَالاتِكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ اللَّعْنِ لَهُمْ فِي خَلَوَاتِي فَكَيْفَ حَالِي يَا سَيِّدِي فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ ضَعُفَ عَلَى نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ فِي خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ إِلَى جَمِيعِ الْمَلَائِكَةِ فَكُلَّمَا لَعَنَ أَحَدُكُمْ أَعْدَاءَنَا صَاعَدَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَعَنُوا مَنْ لَا يَلْعَنُهُمْ فَإِذَا بَلَغَ صَوْتُهُ إِلَىالْمَلَائِكَةِ اسْتَغْفَرُوا لَهُ وَ أَثْنَوْا عَلَيْهِ وَ قَالُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى رُوحِ عَبْدِكَ هَذَا الَّذِي بَذَلَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ جُهْدَهُ وَ لَوْ قَدَرَ عَلَى أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ لَفَعَلَ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى يَقُولُ يَا مَلَائِكَتِي إِنِّي قَدْ أحببت [أَجَبْتُ]

دُعَاءَكُمْ فِي عَبْدِي هَذَا وَ سَمِعْتُ نِدَاءَكُمْ وَ صَلَّيْتُ عَلَى

رُوحِهِ مَعَ أَرْوَاحِ الْأَبْرَارِ وَ جَعَلْتُهُ مِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ.

حدیث23: مردى خدمت امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت: من عاجزم از این که با بدن خود شما را يارى كنم جز بيزارى از دشمنان شما و لعنت بر آن ها كارى از دستم نمى آيد حالِ من چگونه است؟ امام صادق(علیه السلام) در جواب او فرمود: پدرم از پدرش از جدش از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: هر كه ناتوان باشد از يارى ما اهل بيت(علیهم اسلام) ولى در خلوت دشمنان ما را لعنت كند خداوند صداى او را به تمامی ملائكه از زمين تا عرش مي رساند، هر وقت او لعنت كند با او هم زبان مي شوند و

ص: 373

كسى را كه او لعنت می کند آن ها نيز لعنت كنند بعد او را مي ستايند و می گويند: خدايا! درود فرست از جانب خود بر اين شخص كه به اندازهﻱ قدرت خود خدمت كرد، اگر بيشتر مي توانست انجام مي داد. ندائى از جانب پروردگار بر مى آيد كه دعاى شما را پذيرفتم و صدايتان را شنيدم درود بر روح او فرستادم. در ميان ارواح و او را در نزد خود از برگزيدگان نيك سيرت قرار دادم.(1)

حدیث24: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَكْيَسُ الْكَيِّسِينَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْت.... فَإِنْ ذَكَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَيْرٌ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِيقِهِ وَ إِنْ ذَكَرَ مَعْصِيَةً أَوْ تَقْصِيراً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَزَمَ عَلَى تَرْكِ مُعَاوَدَتِهِ وَ مَحَا ذَلِكَ عَنْ نَفْسِهِ بِتَجْدِيدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ وَ عَرْضِ بَيْعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى نَفْسِهِ وَ قَبُولِهَا وَ إِعَادَةِ لَعْنِ شَانِئِيهِ وَ أَعْدَائِهِ وَ دَافِعِيهِ عَنْ حُقُوقِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَحدیث24: امام عسکری(علیه السلام): زیرک ترین مردم کسی باشد که هر روز اعمال خود را از خاطر بگذراند و براى بعد از مرگ كار كند،....اگر همه کارهایش خوب بوده سپاس و ستایش پروردگار نماید که او را به انجام دادن آن ها موفق نموده، و اگر در پرونده عملش نافرمانی، خطا و تقصیر مشاهده کرد از خداوند طلب مغفرت نموده و تصمیم بگیرد دوباره آن گناهان را مرتکب نشود، و این گناه را با تکرار صلوات و عرضه کردن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر نَفس و پذیرش آن، و اظهار لعن و نفرت از دشمنانش که حقش را غصب کرده و او را از مقامش محروم نمودند از صفحه اعمالش پاک کند.(2)

توضیح: مقصود از عرضه کردن ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) بر نفس اینست که دیگر مرتکب آن گناه نشود زیرا ولایت ائمه اطهار(علیهم اسلام) حاصل نمی شود جز با وَرَع که همان دوری از گناهان و ترک آنها می باشد و همچنین مراقبت

ص: 374


1- . بحار الأنوار ج 50 ص316 باب 4 مكارم أخلاقه و نوادر أحواله و ما جرى بينه و بين خلفاء الجور و غيرهم و أحوال أصحابه و أهل زمانه صلوات الله عليه ضمن ح13.
2- . المناقب للعلوي الكتاب العتيق ص177 فصل في حديث الكيس و الأحمق ح49، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 28 [سورة الفاتحة(1): الآيات 3 الى 4] ح5، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام 39 [سورة الفاتحة(1): آية 4] ح14، مجموعة ورام ج 2 ص 95 الجزء الثاني

بر انجام واجبات و اطاعت از خداوند و اینست حقیقت ولایت ائمه معصومین(علیهم اسلام) هرکسی نمی تواند ادعای محبت و ولایت ائمه معصومین(علیهم اسلام) را داشته باشد مگر آنکه برای ادعای خود دلیلی ارائه کند و این دلیل و نشانه همان پیروی از حضرات معصومین(علیهم اسلام) و اقتدا نمودن به ذَوات مقدس ایشان است که این تَأسی همان مراقبت شدید بر واجبات و انجام مستحبات و ترک مُحَرَّمات است.حدیث25: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) :... وَ إِنَّ مِنْ عَظِيمِ مَا يُتَقَرَّبُ بِهِ خِيَارُ أَمْلَاكِ الْحُجُبِ وَ السَّمَاوَاتِ الصَّلَاةَ عَلَى مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم اسلام) وَ اللَّعْنَ لِشَانِئِينَا

حدیث25: نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ... به درستی كه بالا ترين چيزی كه برای بهترين ملائكه آسمان ها و ملكوت باعث تقرب به خداوند تعالی می شود، درود بر محبّين اهل بيت(علیهم اسلام) و لعن بر دشمنان ایشان است (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَّانِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ.

از داود رقّى مى گويد: در محضر مبارك امام صادق(علیه السلام) بودم، حضرت آب طلبيدند و زمانى كه آب را نوشيدند ديدم در حضرت حالت گريه پيدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشك شد سپس به من فرمودند: اى داود! خدا قاتل حسين(علیه السلام) را لعنت كند، بنده اى نيست كه آب نوشيده و حسين(علیه السلام) را ياد نموده و كشنده اش را

ص: 375


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 616 [سورة البقرة(2): آية 203] ح361

لعنت كند مگر آنكه خداوند منّان صد هزار حسنه براى او منظور مى كند و صد هزار گناه از او محو كرده و صد هزار درجه مقامش را بالا بردهو گويا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قيامت حق تعالى او را با قلبى آرام و مطمئن محشورش مى كند.(1)

در اهمیت تبری از دشمنان ایشان

حديث26: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ ذَاتَ يَوْمٍ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَحِبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اللَّهِ وَ وَالِ فِي اللَّهِ وَ عَادِ فِي اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَايَةُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِكَ وَ لَا يَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ حَتَّى يَكُونَ كَذَلِكَ وَ قَدْ صَارَتْ مُؤَاخَاةُ النَّاسِ يَوْمَكُمْ هَذَا أَكْثَرُهَا فِي الدُّنْيَا عَلَيْهَا يتواددون [يَتَوَادُّونَ] وَ عَلَيْهَا يَتَبَاغَضُونَ وَ ذَلِكَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً فَقَالَ لَهُ وَ كَيْفَ لِي أَنْ أَعْلَمَ أَنِّي قَدْ وَالَيْتُ وَ عَادَيْتُ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ وَلِيُّ اللَّهِ تَعَالَى حَتَّى أُوَالِيَهُ وَ مَنْ عَدُوُّهُ حَتَّى أُعَادِيَهُ فَأَشَارَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ أَ تَرَى هَذَا فَقَالَ بَلَى قَالَ وَلِيُّ هَذَا وَلِيُّ اللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ ثُمَّ قَالَ وَالِ وَلِيَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيكَ وَ وَلَدِكَ وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوكَ وَ وَلَدُك

ص: 376


1- . الكافي ج 6 كِتَابُ الْأَشْرِبَة ص391 باب النوادر ح6

حديث26: نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) به اصحابش فرمودند: اي بندهى خدا! دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگير به خاطر خدا و دشمن بگير به خاطر خدا، پس به درستي كه ولايت خدا به كسي نمي رسد. مگر از اين راه و كسي طعم ايمان را نمي چشد اگر چه نماز و روزه زياد به جا آورد، مگر از راه تولّي و تبرّي و امروز بيشترين دوستي ها و دشمني هاي مردم به خاطردنياست و اين دوستي و دشمني دنيايي ذرّه اي پيش خداوند تعالي ارزش ندارد. راوي عرضه داشت: چگونه بدانم دوستي و دشمني من به خاطر خداست، دوست خدا كيست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا كيست تا او را دشمن بدارم؟ پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به سوي مولاي ما اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام) اشاره کرده و فرمودند: آيا علي(عليه السلام) را مي بيني؟ راوي گفت: بله پس فرمودند: دوست بدار دوست علي(عليه السلام) را چون دوست علي، ولي الله است و دشمن بدار، دشمن علي(عليه السلام) را، چرا كه دشمن علي، عدوالله است سپس در ادامه فرمودند: دوست بدار دوست علي(عليه السلام) را هر چند آن كه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن علي(عليه السلام) را هر چند او پدر و فرزندانت باشند.(1)

حديث27: وَ رُوِيَ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا

حديث27: امام رضا(عليه السلام): كمال دين ولايت ما و برائت از دشمنان ماست.(2)حديث28: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ أَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ كَأَنَّمَا يَعْبُدُ غَيْرَهُ هَكَذَا ضَالًّا قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ يُصَدِّقُ اللَّهَ وَ يُصَدِّقُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولَ اللَّهِ فِي مُوَالاةِ عَلِيٍّ وَ الِايتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ بَعْدِهِ وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ كَذَلِكَ عِرْفَانُ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَيُّ شَيْ ءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ أَنَا

ص: 377


1- . علل الشرائع ج 1 ص140 باب1 علة وجوب الحب في الله و البغض فيه و الموالاة ح1، الأمالي للصدوق ص 11 المجلس الثالث ح7،عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 291 باب 28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح41، معاني الأخبار ص 37 باب معنى الصراط ح9
2- . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) ج 3 ص 640 و مما استطرفناه من كتاب أنس العالم تصنيف الصفواني، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج 9 ص 76 الفصل الرابع في الأمر بالتواضع و التسليم و الانقياد لله سبحانه ..... ، الإختصاص ص 319 باب في أن الأرض تطوى لهم ع ،بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص401 باب 12 باب ما أعطي الأئمة من القدرة أن يسيروا في الأرض ح15 با اندکي اختلاف

اسْتَكْمَلْتُ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ قَالَ تُوَالِي أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ تُعَادِي أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ تَكُونُ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَقَالَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا ثُمَّ ابْنِي جَعْفَرٌ وَ أَوْمَأَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَى هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَالَى أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ كَانَ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ قُلْتُ وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ الْأَوْثَانُ الْأَرْبَعَةُ قَالَ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ أَبُو الْفَصِيلِ وَ رُمَعُ وَ نَعْثَلٌ وَ مُعَاوِيَةُ وَ مَنْ دَانَ دِينَهُمْ فَمَنْ عَادَى هَؤُلَاءِ فَقَدْ عَادَى أَعْدَاءَ اللَّهِ

حديث28: امام باقر(عليه السلام): اي اباحمزه! همانا کسي (واقعا) بندگي خدا را مى کند که شناخت به او داشته باشد. واما کسي که شناخت به او ندارد مانند کسي است که عبادت و بندگي غير او را مى کند اين چنين که مخالفين را در گمراهي مى بيني. ابوحمزه مى گويد عرضه داشتم: خدا امور شما را اصلاح فرمايد معرفت و شناخت خدا چيست؟ حضرت فرمودند: شناخت خدا و معرفت به او چنين است که پيروي کند از اميرمومنان علي(عليه السلام) واقتدا نمايد به او و پيشوايان هدايت که همان امامان بعد از اويند، و برائت و بيزاري از دشمنان ايشان به سوي خدا، و تاييد و تصديق خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) را بکند. ابوحمزه مى گويد: عرضه داشتم: خدا امور شما را اصلاح فرمايد، چه عملي را انجام دهم تا حقيقت ايمان را در خود کامل کنم؟ حضرت فرمودند: دوستي کن با دوستان خدا و دشمني کن با دشمنان خداو با راستگويان باش همانطور که خدا تو را امر فرمود. «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»(1) ابوحمزه گويد عرضه داشتم: دوستان خدا چه کساني هستند؟ حضرت فرمودند: دوستان خدا حضرت محمد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و علي بن حسين(عليه السلام) پس امر منتهي به ما مى شود و سپس به سوي فرزندشان

ص: 378


1- .[1] التوبة آية 119

جعفر(عليه السلام) اشاره نمود و فرمودند: پس هر که دوست بدارد ايشان را همانا دوستدار دوستان خداست و با راستگويان است. همانطور که خدا به او فرمان داده است. ابوحمزه گويد: عرضه داشتم: خدا امور شما را اصلاح فرمايد، دشمنان خدا چه کساني هستند؟ حضرت فرمود: چهار بت هستند. عرض کردم: چه کساني هستند؟ فرمودند: أَبُو الْفَصِيلِ وَ رُمَعُ وَ نَعْثَلٌ وَ مُعَاوِيَةُ و هر که متديّن به دين آنها باشد. پس هرکه با آنان دشمني کند همانا با دشمنان خدا دشمني کرده است.(1)

حديث29: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ:... قَالَ الرِضا(عليه السلام):...وَ حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَاجِبٌ وَ كَذَلِكَ بُغْضُ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَئِمَّتِهِمْحديث29: امام رضا(عليه السلام) فرمودند: دوستي اولياء خداوند واجب و لازم است و به همين گونه دشمني و بُغض دشمنان خدا و برائت و بيزاري جستن از آن ها واجب مي باشد. (2)

حديث30: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ:... حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَهُمْ

ص: 379


1- .[2] تفسير العياشي ج 2 ص 116 [سورة التوبة(9): آية 119] ..... ص : 116، البرهان في تفسير القرآن ج 2 ص 864 [سورة التوبة(9): آية 119] ح4793
2- . وسائل الشيعة ج 16 ص 169 باب 15 باب وجوب الحب في الله و البغض في الله و الإعطاء في الله و المنع في الله ح21258، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 124 باب 35 باب ما كتبه الرضا ع للمأمون في محض الإسلام و شرائع الدين ح1، الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل) ج 1 ص 445 باب 115 باب وجوب بغض أعداء الله و البراءة منهم و من أئمتهم ح622

وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هَتَكُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَB فَدَكَ وَ مَنَعُوهَا مِيرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ بَيْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ وَ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَنْصَابِ وَ الْأَزْلَامِ أَئِمَّةِ الضَّلَالِ وَ قَادَةِ الْجَوْرِ كُلِّهِمْ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقِ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ قَاتِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ جَمِيعِ قَتَلَةِ أَهْلِ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) وَاجِبَة

حديث30: امام صادق(عليه السلام): دوستي اولياي پروردگار واجب و بيزاري جستن از دشمنان اولياي خدا نيز واجب است. بيزاري از کساني که به آل پيامبر(صلي الله عليه و آله) ظلم نمودند و نسبت به آنان پرده دري کردند. فدک را از حضرت زهراB گرفته و او را از ارث محروم داشتند و حقوق او و همسرش راغصب نمودند. و براي آتش زدن خانه حضرت زهراB همت گماردند و ظلم به آنها را پايه ريزي کرده و سنت رسول الله(صلي الله عليه و آله) را تغيير دادند واجب است. همچنين واجب است بيزاري جستن از ناکثين و قاسطين و مارقين و نيز بيزاري از تمامي انصاب و ازلام و پيشوايان گمراهي و رهبران ظلم از ابتدا تا انتهايشان. و نيز واجب است بيزاري از شقي ترين اولين و شقي ترين آخرين، پي کننده شتر ثمود و قاتل اميرالمومنين(عليه السلام) و نيز واجب است بيزاري از تمامي قاتلان اهل بيت(عليهم اسلام). (1)

حديث31: فَحَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) : أَنَّهُ سُئِلَ هَلِ الْمَلَائِكَةُ أَكْثَرُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَمَلَائِكَةُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ التُّرَابِ فِي

ص: 380


1- . الخصال ج 2 ص607 خصال من شرائع الدين ح9، طرف من الأنباء و المناقب ص 268 و موالاة أولياء الله، محمد و ذريته و الأئمة خاصة، و يتوالى من والاهم و شايعهم، و البراءة و العداوة لمن عاداهم و شاقهم ح1

الْأَرْضِ وَ مَا فِي السَّمَاءِ مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَ فِيهَا مَلَكٌ يُسَبِّحُهُ وَ يُقَدِّسُهُ وَ لَا فِي الْأَرْضِ شَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلَّا وَ فِيهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا يَأْتِي اللَّهَ كُلَّ يَوْمٍ بِعَمَلِهَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِهَا وَ مَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ يَتَقَرَّبُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَى اللَّهِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يَسْتَغْفِرُ لِمُحِبِّينَا وَ يَلْعَنُ أَعْدَاءَنَا وَ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ إِرْسَالا

حديث31: حماد گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند؟ فرشتگان زياد هستند يا بنى آدم! فرمود: سوگند به خدائى كه جانم در دست او مى باشد فرشتگان آسمان ها از عدد خاك هاى زمين هم زياد هستند، در آسمان به اندازهي پاى آدمى هم جايى نيست كه در آن فرشته اى نباشد و آن فرشتگان پيوسته به ذكر و تسبيح و تقديس مشغول هستند. در زمين هم درختى و گياهى نيست، مگر اين که در كنار آن فرشته اى هست كه بر آن مُوكَل مى باشد و هر روزى وظائف و اعمال آن ها را مى آورد، و خداوند به حال آن ها آگاه است، هر كدام از آن فرشتگان هر روز بهولايت ما خود را به خداوند نزديك كنند، و براى دوستان ما استغفار نمايند، و دشمنان ما را مورد لعن و نفرين قرار دهند و از خداوند مى خواهند كه بر آن ها عذاب نازل كند.(1)

نعمتهاي خداوند بر دشمنان ايشان حرام است

حديث32: فَالَ الرسول(صلي الله عليه و آله): قَالَ كَانَ مَهْرُهَا فِي السَّمَاءِ خُمُسَ الْأَرْضِ فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا أَوْ لِوُلْدِهَا مَشَى عَلَيْهَا حَرَاماً إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَة

حديث32: رسول خدا(صلي الله عليه و آله):يا علي! خداوند تبارک و تعالي فاطمهB را به تو تزويج کرد و مهريهي او خمس زمين قرار داد، و لذا حرام است بر کسي که با تو دشمن است بر روي آن راه رود.(2)

ص: 381


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 69 باب 6 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ...ح9، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 517 [سورة غافر(40): آية 7] ح5، تفسير القمي ج 2 ص255 [سورة غافر(40): الآيات 1 الى 10] ح1، البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 747 [سورة غافر(40): الآيات 6 الى 12] ح9320
2- . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 1 ص 147 مجلس في ذكر تزويج فاطمة ع ح5، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 3 ص 351 فصل في تزويجها ، بحار الأنوار ج 43 ص 113 باب 5 تزويجها صلوات الله عليها ...ذيل ح23

حديث33: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ(عليه السلام) يَقُولُ لَوْ أَنَّ عَدُوَّ عَلِيٍّ جَاءَ إِلَى الْفُرَاتِ وَ هُوَ يَزُخُّ زَخِيخاً قَدْأَشْرَفَ مَاءَهُ عَلَى جَنْبَتَيْهِ فَتَنَاوَلَ مِنْهُ شَرْبَةً وَ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ إِذَا شَرِبَهَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مَا كَانَ ذَلِكَ إِلَّا مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِير

حديث33: امام صادق(عليه السلام): اگر دشمن علي(عليه السلام) بر لب فُرات آيد و از آن شربتى نوشد با بِسْمِ اللَّهِ و بعد از آن هم گويد الْحَمْدُ لِلَّهِ مانند اينست كه مردار يا خون روان ذبيحه يا گوشت خوك خورده باشد.(1)

حديث34: وَ حَدَّثَنِي أَيْضاً السُّلَمِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي الْعَتَكِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَعْقُوبَ الْبَغْدَادِيُّ وَ يُعْرَفُ بِابْنِ نَسَاوَرَانَ بِأَنْطَاكِيَّةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْحَسَنُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ زِيَادٍ الْخَلَّالُ التُّسْتَرِيُّ بِتُسْتَرَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ حَمَّادٍ الطُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّبَيْرِيِّ عَنْ عكرة [عِكْرِمَةَ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) قَال: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَبَسَ قَطْرَ الْمَطَرِ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِسُوءِ رَأْيِهِمْ فِي أَنْبِيَائِهِمْ وَ إِنَّهُ حَابِسٌ قَطْرَ الْمَطَرِ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِبُغْضِهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

حديث34: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند باران را از بنى اسرائيل جلوگيرى كرد به واسطهى اعتقاد بدى كه دربارهى پيامبران خود داشتند و باران را از اين امّت حبس مي کند به واسطهى دشمنى آن ها با على بن ابى طالب(عليه السلام).(2)

ص: 382


1- . الأمالي للصدوق: ص657 المجلس94 ح8.
2- . كنز الفوائد ج 1 ص 148 شرح قوله و لعن آخر أمتكم أولها فصل

اعمال دشمنان ايشان نابود ميگردد

حديث35: حَدَّثَنِي نُوحُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي حُصَيْنٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ حَدَّثَنِي مَيْسَرَةُ بْنُ الرَّبِيعِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ...يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِّيَّةِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ وَ إِنَّ وَلَايَتَكَ لَا تُقْبَلُ إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ بِذَلِكَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ

حديث35: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خطاب به اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: ... يا على! قسم به آن كه مرا به پيامبرى برگزيد و از تمام مردم برترم نمود اگر بنده اى خدا را هزار سال عبادت كند از او نخواهد پذيرفت مگر با ولايت تو و ولايت ائمه(عليهم اسلام) از فرزندانت و

همانا ولايت تو بدون برائت از دشمنانت و دشمنان فرزندانت مورد

قبول نمي باشد...(1)

حديث36: وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ إِنَّهُ فِي النَّارِ.

حديث36: در حديث ديگر امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: دشمن و ناصب اهل بيت(عليهم اسلام) فرقى ندارد روزه بدارد يا نماز بخواند زنا كند يا دزدى نمايد او در آتش است او در آتش است. (2)

ص: 383


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص 28 المنقبة التاسعة ح1، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 2 ص 235 الفصل الثاني و الستون ح817، التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين ص 539 باب 3 الباب فيما نذكره من قول النبي ص لعلي ع أنت أمير المؤمنين و إمام المتقين يا علي أنت سيد الوصيين و وارث علم النبيين و خير الصديقين و أفضل السابقين ح1، كنز الفوائد ج 2 ص 12 فصل من فضائل أمير المؤمنين ع و النصوص عليه من رسول الله، اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص 237 باب 76 الباب فيما نذكره بأسانيد رجال الأربعة المذاهب قول النبي ص لمولانا علي ع أنت أمير المؤمنين و إمام المتقين و سيد الوصيين و وارث علم النبيين و خير الصديقين و أفضل السابقين و خليفة خير المرسلين ح1
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال باب عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ص 210.

تذکر: از جمله شرايط قبولي اعمال در نزد خداي تبارک و تعالي پذيرش ولايت ايشان و دوستي با ايشان است.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: ....وَ حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هَتَكُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَB فَدَكَ وَ مَنَعُوهَا مِيرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ بَيْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ وَ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَنْصَابِ وَ الْأَزْلَامِ أَئِمَّةِ الضَّلَالِ وَ قَادَةِ الْجَوْرِ كُلِّهِمْ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقِ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ قَاتِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ جَمِيعِ قَتَلَةِ أَهْلِ الْبَيْتِ وَاجِبَةٌ وَ الْوَلَايَةُ لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لَمْ يُغَيِّرُوا وَ لَمْ يُبَدِّلُوا بَعْدَ نَبِيِّهِمْ(صلي الله عليه و آله) وَاجِبَةٌ مِثْلِ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ وَ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْكِنْدِيِّ وَ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ وَ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ وَ أَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ التَّيِّهَانِ وَ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ وَ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّامِتِ وَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ وَ خُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِتٍ ذِي الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ وَ مَنْ نَحَا نَحْوَهُمْ وَ فَعَلَ

ص: 384

مِثْلَ فِعْلِهِمْ وَ الْوَلَايَةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَ الْمُقْتَدِينَ بِهِمْ وَ بِهُدَاهُمْ وَاجِبَةٌ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَاجِبٌ فَإِنْ كَانَا مُشْرِكَيْنِ «فَلا تُطِعْهُما»(1) وَ لَا غَيْرَهُمَا فِي الْمَعْصِيَةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ تَحْلِيلُ الْمُتْعَتَيْنِ وَاجِبٌ كَمَاخصال: در خبر اعمش از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: دوستى اولياى خدا واجب است ولايت آنها لازم است و بيزارى از دشمنان آنها واجب است و هم از كسانى كه ستم به آل محمّد(صلي الله عليه و آله) كرده اند و حجاب ايشان را هَتك نموده و از فاطمه زهراB فَدَك را گرفته اند و او را از ميراثش بازداشته و حق او و شوهرش را غصب كرده اند و كوشش براى سوختن خانه اش كردند و بنياد ظلم را نهاده سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را تغيير دادند و بيزارى از پيمان شكنان و ستمگران و منحرفين لازم است و بيزارى از شقى ترين فرد گذشتگان و آيندگان همتاى پى كننده شتر ثمود كشنده امير المؤمنين(عليه السلام) لازم است همچنين بيزارى از تمام كشندگان اهل بيت(عليهم اسلام) واجب است. و ولايت مؤمنينى كه تغيير و تبديلى پس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به وجود نياورده اند لازم است مانند سلمان فارسى و ابو ذر غفارى و مقداد بن اسود كندى و عمار بن ياسر و جابر بن عبد اللَّه انصارى و حذيفة بن يمان و ابى الهيثم بن التيهان و سهل بن حنيف و ابو ايوب انصارى و عبد اللَّه بن صامت و عبادة بن صامت و خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين و ابى سعيد خدرى و هر كه از راه اينها رفته و كردارش شبيه آنها باشد و ولايت پيروان و اقتداكنندگان به ايشان و هدايتشان لازم و واجب است. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْحَارِثِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَبِيحٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ

ص: 385


1- . العنکبوت آية 8
2- . الخصال ج 2 ص607 خصال من شرائع الدين ح9

الْهَمْدَانِيُّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُصْعَبٍ، قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) يَقُولُ: مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ، وَ أَحَبَّ مُحِبَّنَا لَا لِغَرَضِ دُنْيَا يُصِيبُهَا مِنْهُ، وَ عَادَى عَدُوَّنَا لَا لِإِحْنَةٍ كَانَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ، ثُمَّ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ رَمْلِ عَالِجٍ وَ زَبَدِ الْبَحْرِ، غَفَرَهَا اللَّهُ (تَعَالَى) لَهُ.امالى ابن شيخ: حسين بن مصعب گفت از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم. مي فرمود: هر كه ما را دوست داشته باشد براى خدا و دوست داشته باشد دوست ما را نه به جهت هدفى مادى كه از او چشم دارد و دشمن بدارد دشمن ما را نه بواسطه اختلافى كه بين او و دشمن ما است. در صورتى كه وارد قيامت شود با اينكه داراى گناهى باشد به اندازه ريگ انبوه و كف دريا خداوند او را مى آمرزد. (1)

حسرت دشمنان اميرالمؤمنين(عليه السلام) در قيامت

حديث37: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الْقُمِّيِّ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْعَبْدِيُّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالقَوْلُهُ تَعَالَى «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» يَعْنِي عَلَوِيّاً يُوَالِي أَبَا تُرَابٍ.

ص: 386


1- . الأمالي (للطوسي) النص156 [6] المجلس السادس ح11

حديث37: سعيد سمان نقل كرد از امام صادق(عليه السلام) در آيه: «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً»(1) فرمود: يعنى روزى كه هر كه توجه مى كند به آنچه پيش فرستاده و كافر مى گويد: اى كاش علوى بودم و ابوتراب(عليه السلام) را دوست مي داشتم.(2)حديث38: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ سَعِيدٍ السَّمَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَال: فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى «أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً» قَالَ هُوَ يُرَدُّ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَيُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُكْراً حَتَّى يَقُولَ «يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» أَيْ مِنْ شِيعَةِ أَبِي تُرَابٍ.

حديث38: در تفسير باطن خبر رسيده از اهل بيت(عليهم اسلام) كه مؤيد همين معنى است در تأويل آيه «أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً»(3) فرمود: برمي گردانند او را به جانب علي بن ابى طالب(عليه السلام) آن جناب او را عذابى سخت مى كند بطورى كه مى گويد «يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» يعنى اى كاش از پيروان ابو تراب(عليه السلام) بودم.(4)

عذاب دشمن علي(عليه السلام) بعد از مرگ

حديث39: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَلَمَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَقَّاحٍ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام):...وَ إِنَّ عَدُوَّنَا إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى وَادِي بَرَهُوتَ فَأُخْلِدَتْ فِي عَذَابِهِ وَ أُطْعِمَتْ مِنْ زَقُّومِهِ وَ

ص: 387


1- . النبأ آية 40
2- . تفسير القمي ج 2 ص 402 [سورة النبإ(78): الآيات 6 الى 40]، معاني الأخبار ص 120 باب معنى أبي تراب ح1، علل الشرائع ج 1 ص 156 باب125 باب العلة التي من أجلها كنى رسول الله ص أمير المؤمنين علي بن أبي طالب أبا تراب ذيل ح2
3- . الکهف آية 87
4- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص736 [سورة النبإ(78): آية 40] ، البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص572 [سورة النبإ(78): آية 40]،

أُسْقِيَتْ مِنْ حَمِيمِهِ فَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ الْوَادِي.حديث39: امام صادق(عليه السلام): چون دشمن ما بميرد جانش به وادي بَرَهوت منتقل شود و در عذاب آن بماند، و از زقّومش به او بخورانند و از آب جوشانش به کام او ريزند، پس از اين وادي به خدا پناه بريد.(1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى مَنْ ظَلَمَ أَهْلَ بَيْتِي وَ عَلَى مَنْ قَاتَلَهُمْ وَ عَلَى الْمُعِينِ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى مَنْ سَبَّهُمْ أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم

و به همين اسناد از آن حضرت روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: بهشت بر كسانى كه به اهل بيت(عليهم اسلام) من ستم كردند و با آنان به جنگ برخاستند حرام گشته، و هم چنين بر كسانى كه ستم كاران را يارى كردند و اهل بيت مرا ناسزا گفتند، اينان هيچ نصيبى از خير در آخرت ندارند، و خداوند در قيامت با ايشان صحبتى ندارد و نظر رحمتى نخواهد كرد و از آلودگى به گناه پاكشان ننمايد و براى آنان عذاب دردناكى خواهد بود. (2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْوَيْلُ لِظَالِمِي أَهْلِ بَيْتِي كَأَنِّي بِهِمْ غَداً مَعَ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارو به همين اسناد از آن حضرت روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: بدا بر حال ستمكاران بر خاندان من، گويا مي نگرم جايگاه آنان را با منافقين در درك اسفل (طبقه زيرين) دوزخ در روز قيامت. (3)

حديث40: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: كَانَ خَطَّابٌ الْجُهَنِيُّ خَلِيطاً لَنَا وَ كَانَ

ص: 388


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص404 باب 13 باب في الأئمة أنهم يسيرون في الأرض من شاءوا من أصحابهم بالقدرة التي أعطاهم الله ..... ص : 402 ح3، الإختصاص ص322 في غرائب أحوالهم و أفعالهم ح4، الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل) ج 1 ص 337 باب 72 ان ارواح المؤمنين ينعمونفي البرزخ و ارواح الكفار يعذبون فيه ح414
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص34 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح65
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص47 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح177

شَدِيدَ النَّصْبِ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ كَانَ يَصْحَبُ نَجْدَةَ الْحَرُورِيَّ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ أَعُودُهُ لِلْخُلْطَةِ وَ التَّقِيَّةِ فَإِذَا هُوَ مُغْمًى عَلَيْهِ فِي حَدِّ الْمَوْتِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا لِي وَ لَكَ يَا عَلِيُّ فَأَخْبَرْتُ بِذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) رَآهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ رَآهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ رَآهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة

حديث40: ابن ابى يعفور يکي از زُعَمايِ شيعه و بزرگترين شاگردهاي امام صادق(عليه السلام)

مي گويد: ما با Sخطاب جهنىR همنشين بوديم، و او نسبت به آل محمد(صلي الله عليه و آله) ناصبى شديد بود (بسيار آنها را دشمن داشت) و از دوستان Sنجده حرورىR رييس خوارج منسوب به قريه حرواء به شمار مى آمد. SخطابR

بيمار شد و در بستر مرگ افتاد، من به خاطر همنشينى سابق و تقيه، به عيادت او رفتم، ديدم در حال جان دادن است، ناگاه شنيدم كه مى گفت مرا به تو اى على(عليه السلام) چه كار؟ چرا با تو دشمنى كردم كه اكنون كيفر سختش را بنگرم؟ ابن ابى يعفور مى گويد: بعدا به حضور امام صادق(عليه السلام) رفتم و ماجراى جان كندن و سخن خطاب را، براى امام صادق(عليه السلام) بيان كردم. آن حضرت، دوباره فرمود: به خداى كعبه، او على(عليه السلام) را ديد (يعنى خطاب، هنگام مرگ،على(عليه السلام) را ديد، و فهميد كه دشمنى با آن حضرت، چه باطن پرعذابى دارد.)(1)

اين گروه شريک با ظالمان هستند

حديث41: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ.

ص: 389


1- . الكافي ج 3 ص 133 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح9

حديث41: جابر جُعفى مى گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: هر كه زشتى آن ستم هايى كه به ما شده و حقّوقى كه از ما تباه گرديده و گرفتاري هايى كه بدان دچارشده ايم را نشناسد، با کسي که اين جنايات را در حقّ ما مرتكب شده شريك خواهد بود.(1)

ظلم به ايشان ظلم به خداست

حديث43: أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ وَ أَنْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى ظُلْمٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ

حديث43: ابوالحسن موسى بن جعفر(عليه السلام) در باره آيه «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(2) ستم به ما نكرده اند ولى به خويش ستم روا داشته اند.فرمود: خداوند عزيز و پر قدرت تر از اين است كه به او ستم شود و يا به خود ظلم نسبت دهد ولى ما را با خود قرين قرار داده ظلم به ما را ظلم به خود به حساب آورده و ولايت ما ولايت اوست.(3)

تذکر: و اينکه خداي تبارک و تعالي در کتاب خود ائمه اطهار را به بهترين نامها ناميده نشان دهنده اينست که ايشان در نزد خداوند تبارک و تعالي مقام بسيار ويژه اي دارند.

هر که ولي خدا را ناسزا گويد

عَنْ عُمَرَ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» قَالَ فَقَالَ يَا عُمَرُ

ص: 390


1- . عقاب الأعمال: عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح6.
2- .[3] البقرة آية 57
3- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص284 فصل المقدمات ..... 4

رَأَيْتَ أَحَداً يَسُبُّ اللَّهَ قَالَ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَكَيْفَ قَالَ مَنْ سَبَّ وَلِيَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ

تفسير عياشى: طيالسى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه سؤال كردم از اين آيه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»(1)

فرمود: آيا ديده اى كسى خدا را دشنام دهد؟ عرضه داشتم: فدايت شوم پس چگونه است؟ حضرت فرمودند: هر که ولي خدا را ناسزا گويد خدا را دشنام داده است.(2)

ص: 391


1- . الانعام آية 108
2- . تفسير العياشي ج 1 ص374 [سورة الأنعام(6): آية 108] ح80

باب چهاردهم: دوستي و محبت ايشان

ص: 392

هرگاه انسان کسي را از صميم دل دوست بدارد مي کوشد خود را همگون او سازد و آن چه مايهى خرسندي اوست انجام دهد و آن چه او را آزار مي دهد ترک نمايد بي شک وجود چنين روحيه اي در آدمي سبب تحول و کمال مي شود کساني که به زبان اظهار علاقه کرده، ولي در عمل با محبوب خود مخالفت مي ورزند محبت واقعي ندارند پس بي گمان محبت قلبي در گفتار و کردار آدمي بازتاب عملي دارد از بازتاب هاي محبّت به پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خاندان او پيروي از اعمال آنان است.

مُتابعت کردن از دستورات و برنامه هاي ايشان و عمل کردن به آن چه مورد محبت آنهاست و پيروي کردن از سيره و روش آن ها، و شباهت پيدا کردن به آن ها در حرکات و سَکَنات، و خودداري کردن از آن چه نهي کرده اند، اين ها همگي غالباً ناشي از مرتبه اي از محبّت و سبب حصول مرتبه ديگري از محبّت مي باشند، بلکه در روايات زيادي وارد شده که به ولايت اهل بيت (عليهم اسلام)نمي توان رسيد مگر با داشتن وَرَع که همان انجام واجبات و ترک مُحَرَّمات است

محبّين واقعيحديث1: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا.

حديث1: امام رضا(عليه السلام) در حديثي زيبا و پر معنا چنين فرمودند: شيعيان ما، تسليم امر ما هستند، سخنان ما را مى پذيرند و به كار مى بندند و با دشمنان ما مخالفند، پس هر كه اين گونه نباشد، از ما نيست.(1)

ص: 393


1- . صفات الشيعه: ح2.

حديث2: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) :.... ثُمَّ قَالَ أَيُّ شَيْ ءٍ أَشَدُّ عَلَى قَوْمٍ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ يَأْتَمُّونَ بِقَوْمٍ وَ يَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِمْ فَيَأْمُرُونَهُمْ وَ يَنْهَوْنَهُمْ وَ لَا يَقْبَلُونَ مِنْهُمْ وَ يُذِيعُونَ حَدِيثَهُمْ عِنْدَ عَدُوِّهِمْ فَيَأْتِي عَدُوُّهُمْ إِلَيْنَا فَيَقُولُونَ لَنَا إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ وَ يَرْوُونَ كَذَا وَ كَذَا فَنَقُولُ نَحْنُ نَتَبَرَّأُ مِمَّنْ يَقُولُ هَذَا فَتَقَعُ عَلَيْهِمُ الْبَرَاءَةُ.

حديث2: امام صادق(عليه السلام): ...چقدر سنگين و سخت است بر گروهى كه گمان مي کنند به دنبال پيشوايانى قدم برمي دارند و فرمايش آن ها را پذيرا هستند در حالي که چون آن ها را دستور به نيكى و دورى از بدى مى دهند از آنان نمى پذيرند و اسرار آن ها را نزد دشمنانشان فاش مى كنند و چون دشمنان آن ها نزد ما مى آيند و مى گويند گروهى هستند كه چنين و چنان مى گويند ما خواهيم گفت: از آنان بيزاريم و بيزارى ما از آن ها واجب مى شود.(1)

حديث3: زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يُحَدِّثُ عَنْ آبَائِه.... فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَاحديث3: امام حسين(عليه السلام): به خدا قسم! که خداوند هيچ چيزي را خلق نکرد، مگر اين که او را به اطاعت از ما امر نمود.(2)

محبّت بدون عمل سودي نخواهد داشت

حديث4: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْخَطَّابِ الْكُوفِيِّ وَ مُصْعَبٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِسَدِيرٍ وَ الَّذِي بَعَثَ

ص: 394


1- . صفات الشيعه: ح38.
2- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص51. باب في إمامة أبي عبد الله الحسين، فصل في معجزاته.

مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) بِالنُّبُوَّةِ وَ عَجَّلَ رُوحَهُ إِلَى الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ أَوْ تَبِينَ لَهُ النَّدَامَةُ وَ الْحَسْرَةُ إِلَّا أَنْ يُعَايِنَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ وَ أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَقْبِضُ رُوحَهُ فَيُنَادِي رُوحَهُ فَتَخْرُجُ مِنْ جَسَدِهِ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَمَا يُحِسُّ بِخُرُوجِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»(1) ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ كَانَ وَرِعاً مُوَاسِياً لِإِخْوَانِهِ وَصُولًا لَهُمْ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ وَرِعٍ وَ لَا وَصُولًا لِإِخْوَانِهِ قِيلَ لَهُ مَا مَنَعَكَ مِنَ الْوَرَعِ وَ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِكَ أَنْتَ مِمَّنِ انْتَحَلَ الْمَحَبَّةَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُصَدِّقْ ذَلِكَ بِفِعْلٍ وَ إِذَا لَقِيَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَقِيَهُمَا مُعْرِضَيْنِ

مُقْطِبَيْنِ فِي وَجْهِهِ غَيْرَ شَافِعَيْنِ لَهُ قَالَ سَدِيرٌ مَنْ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَهُوَ ذَلِكَ

حديث4: امام صادق(عليه السلام) به سَدير فرمودند: قسم به آن که محمّد(صلي الله عليه و آله) را به پيغمبري فرستاده، و شتابانه روحش را به بهشت برده، ميان هر يک از شما با شادماني يا پشيماني و افسوس فاصله اي نباشد جز که به چشم خود ببيند آن چه را خداي عزّوجل در قرآنش فرموده: Sاز راست و از چپ نشسته اي باشدR و ملک الموت آيد تا جانش را بگيرد، و روحش را فرياد دهد تا ازتنش بدر آيد، امّا آن که مؤمن باشد خارج شدن روح را احساس نکند (يعني برايش هيچ تلخي و ناگواري ندارد) براي اين که خداوند مي فرمايد: (اي نفس اطمينان داده شده! به سوي پروردگارت برگرد در حالي که از تو راضي است پس ميان بندگانم برو و داخل بهشتم شو) و آن گاه فرمود: اين مقام براي کسي است که پارسا باشد و با برادران ديني خود همراهي کند و به آنان خير رساند. و اگر ناپارسا است و خير رسان به برادران خود نيست به او گفته شود: چه چيز تو را باز داشت از پارسائي و همراهي کردن با

ص: 395


1- .الفجر آية 27 الي 30

برادرانت؟ تو از آن کساني مي باشي که به زبان اظهار دوستي کنند و با کردار، آن را پياده نکنند، و چون برخورد کند با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و امير مؤمنان(عليه السلام)، از او رو گردانند و در روي او ترش رو باشند و شفاعت او نکنند، سَدير گفت: يعني از کساني است که خدا بيني آن ها را بريده و به آن ها توجهي ندارد؟ آن حضرت فرمودند: آري همان است.(1)

حديث5:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: أَنَّ الْمَيِّتَ إِذَا أُخرِجَ مِن بَيتِهِ شَيَّعَتهُ المَلائِكَةُ إِلَى قَبرِه، يَتَرَحَّمُونَ عَلَيهِ، حَتَّى إِذَا انتَهَى بِهِ إِلَى قَبرِهِ قَالَت الأَرضُ لَهُ: مَرحَباً بكَ وَ أَهلاً وَ سَهلاً وَ اللَّهِ لَقَد كُنتُ أُحِبُّ أَن يَمشِىَ عَلَيَّ مِثلُكَ لا جَرَمَ لَتَرَىَ مَا أَصنَعُ بِكَ فَيَوَسَّعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَدخُلُ عَلَيهِ فِي قَبرِهِ

قَعِيدَا القَبرِ [مَلَكَا القَبرِ وَ هُمَا قَعِيدَا القَبرِ] مُنكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُلقِيَانِ فِيهِ الرُّوحَ إِلَى حَقوَيهِ فَيُقعِدَانِهِ فَيَسأَلانِهِ فَيَقُولانِ لَهُ:

مَن رَبُّكَ؟ فَيَقُولُ:

اللَّهُ، فَيَقُولانِ:

و مَا دِينُكَ فَيَقُولُ:

الإِسلامُ فَيَقُولانِ:

وَ مَن نَبِيُّكَ فَيَقُولُ: مُحَّمَدٌ(صلي الله عليه و آله)

فَيَقُولانِ:

وَ مَن إِمَامُكَ؟ فَيَقُولُ: عَلِيٌّ(عليه السلام) فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: صَدَقَ

عَبدِي افرُشُوا لَهُ فِي القَبرِهِ مِنَ الجَنَّةِ، وَ أَلبِسُوهُ مِن ثِيَابِ الجَنَّةِ، وَ افتَحُوا له فِي قَبرِهِ بَاباً إِلَى الجَنَّةِ حَتَّى يَأتِيَنَا وَ مَاعِندَنَا خَيرٌ لَهُ ثُمَّ َيَقُولانِ: لَهُ نَم نُومَةَ العَرُوسٍ نَم نُومَةً لا حُلُمَ فِيهَا. وَ إِن كَانَ كَافِراً أُخرِجَتِ لَهُ مَلائِكَةُ يُشَيِّعُوُنه إِلىَ قَبرِهِ يَلعَنُونَهُ حَتَّى إِذَا انتَهَى إِلَى الأَرضُ قَالَت الأَرضُ: لا مَرحَباً بِكَ وَ لا أَهلاً، أَمَا وَ اللَّهِ لَقَد كُنتُ أُبغِضُ أَن يَمشِيَ عَلَّيَ مِثلُكَ لا جَرَمَ لَتَرَيَنَّ مَا أَصنَعُ بَكَ اليَومَ، فَتَضِايقُ عَليَهِ حَتَّى تَلتَقِيَ

ص: 396


1- . المحاسن: ج1 ص177 باب39 الاغتباط عند الوفاة ح161.

جَوَانِحُهُ، وَ يَدخُلُ عَلَيهِ مَلَكَا القَبرِ وَ هُمَا قَعِيدَا القَبرِ مُنكَرٌ وَ نَكِيرٌ، قَالَ:

قُلتُ لَهُ جُعِلتُ فِدَاكَ يَدخُلانِ عَلَى المُؤمِنِ وَ الكَافِرِ فِي صُورَةٍ وَاحِدَةً؟ فَقَالَ:

لا، فَيُقعِدَانِهِ فَيَقُولانِ لَهُ: مَن رَبُّكَ فَيَقُولُ: سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُون، فَيَقُولانِ لَهُ: لا دَرَيتَ فَمَا دِينُكَ فَيَقُولُ: سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُونَ و يَتَلَجلَجُ لِسانه، فَيَقُولانِ لا دَرَيتَ قَمَن نَبِيُّكَ فَيَقُولُ سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُونَ و يَتَلَجلَجُ لِسانه، فَيَقُولانِ لا دَرَيتَ ، وَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ كَذَبَ عَبدِي افرُشُوا لَهُ فِي قَبرِهِ مِنَّ النَّارِ، وَ أَلبِسُوهُ مِن ثِيَابِ النَّارِ وَ افتَحُوا لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ حَتَّى يَأتِيَنَا وَ مَا لَهُ عِندَنَا شَرٌ لَهُ، قَالَ ثُمَّ يَضرِبَاِنِه بِمِرزبَةٍ معهما ثَلاثَ ضَرَبَاتٍ لَيسَ مِنهَا ضَربَةٌ إِلاَّ تَطَايَرُ قَبرُهُ نَاراً وَ لَو ضُرِبَت تِلكِ الضَربَةٌ عَلَى جِبَالُ تَهَامَةَ لَكَانَت رَمِيماً.*

حديث5: امام صادق(عليه السلام): به درستي زماني که مؤمن از خانهي خويش جهت تشييع جنازه به سمت قبر برده مي شود ملائکه با تعداد زياد و شور فراوان او را مشايعت کنند و زمين خطاب به او مي گويد: مرحبا به تو که چنين اهليّت پيدا نمودي، آگاه باش به خدا قسم من در زمان حيات تو بسيار دوست مي داشتم همچون توئي بر من قدم نهد. و چون در قبر داخل شود به اندازه وسعت ديدگانش قبر او گسترانيده مي شود. و دو ملک به نام هاي نکير و منکر نزد او آمده و او را مي نشانند و از او سؤال مي کنند که خداي تو چه کسي است؟ در جواب مي گويد: الله، مي گويند دين تو چيست؟ مي گويد: اسلام، پس از او مي پرسند پيامبر تو کيست؟ مي گويد؟ محمد(صلي الله عليه و آله) و مي پرسند: امام تو چه کسي است؟ مي گويد: علي(عليه السلام) پس در اين هنگام منادي از آسمان ندا مي کند بنده ام راست گفت، از فرش هاي بهشتي قبرش را فرش نمائيد. و دري از قبر به سوي بهشت برايش باز کنيد و او را از لباس هاي بهشتي بپوشانيد، تا اين که نزد ما آيد، و آن چه که نزد ماست براي او بهتراست، سپس به او گفته شود:

ص: 397

اکنون همچون عروسي که در حجلهي خويش مي خوابد و خواب هاي پريشان نمي بيند، بيارام. سپس حضرت فرمودند: و امّا اگر اين شخص کافر باشد، ملائکه در حالي که او را لعن مي کنند تا قبر او را مشايعت مي نمايند، و زمين نيز خطاب به او مي گويد: مرحبائي بر تو نيست و اهليّت آن را نداري، بدان که زماني که در دنيا همچون توئي بر روي من قدم مي نهاد او را دشمن مي داشتم، پس دراين هنگام قبر او فشرده و بر او تنگ مي گردد، سپس نکير منکر نزد وي آمده و از وي سؤال مي کنند. پس آن دو او را مي نشانند و از او مي پرسند: خداي توچه کسي است؟ زبانش به لکنت افتاده و مي گويد: از مردم چيزهايي مي شنيدم، به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، و مي پرسند: دينت چيست؟ باز زبانش به لکنت افتاده و جوابي نمي دهد پس به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، و نيز مي پرسند: پيامبر تو کيست؟ مي گويد: از مردم چيزهايي مي شنيدم، پس به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، و نيز مي پرسند: امام زمانت کيست؟ و او جوابي ندارد، (زيرا در کردار به اهل بيت(عليهم اسلام) اقتدا نکرده اوامر ايشان را اجرا ننموده و از نواهي ايشان دوري نکرده) پس منادي از آسمان ندا مي کند: بنده ام دروغ مي گويد، قبر او را از فرش هاي جهنّم فرش کنيد و از لباس هاي آن بر او بپوشانيد و دري به سوي آتش برايش بگشائيد تا اين که نزد ما آيد و چيزي جز شر و بدبختي نزد ما براي او نيست، پس آن دو ملک با گرزي سه ضربه به او مي زنند که با هر ضربه اي قبرش پر از آتش مي گردد و شدت اين ضربات به گونه اي است که اگر به کوه هاي مکّه اصابت کند آن ها را همچون خاکستري نرم مي نمايد.(1)

حديث6: حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ:..... وَ لَانَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَة فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا.

ص: 398


1- . الكافي ج 3 ص 239 باب المسألة في القبر و من يسأل و من لا يسأل ح12

حديث6: امام باقر(عليه السلام): .....و ما جز با اطاعت به سوي خدا تقرب نجوييم هر که مطيع خدا باشد ولايت و محبّت ما به او سود رساند و کسي که اهل گناه باشد محبّت ما براي او فايده اي نخواهد داشت واي بر شما مبادا (که به ولايت و محبّت ما) مغرور شده (و آن را وسيلهى گناهانتان قرار دهيد).(1)

پيروي از ائمه عامل نجات و نشانه محبت واقعي

«فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

پس کساني که به او ايمان آورده و بزرگش داشتند و ياري اش کردند و نوري را که با او نازل شده پيروي کردند آنان همان رستگارانند.(2)

محبّت بدون عمل و عمل بدون محبّت سودي ندارد

حديث7: قال الرضا(عليه السلام): لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِحديث7: امام رضا(عليه السلام): مبادا كار نيك و كوشش در عبادت را به اتّكاي دوستي آل محمد(صلي الله عليه و آله) فرو گذاريد و مبادا دوستي آل محمد(صلي الله عليه و آله) و فرمانبرداري از ايشان را به اميد عبادت رها كنيد زيرا هيچ يك از اين دو به تنهايي پذيرفته نيست.(3)

ص: 399


1- . الکافي: ج2 ص76 بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى ح6
2- . اعراف آيهى157.
3- . الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص339 باب89 باب حق النفوس ح5.

حديث8: قَالَ الشَّيْخُ الْأَجَلُّ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ تَأْيِيدَهُ وَ تَوْفِيقَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الزَّيَّاتُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ الْأَشْقَرُ قَالَ حَدَّثَنَا قَيْسٌ عَنْ لَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ يُحِبُّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا

حديث8: پيام-بر خدا(صلي الله عليه و آله): پ-اي-ب-ن-د دوس-تى ما خاندان باشيد زيرا سوگند! به آن كه جان محمّد(صلي الله عليه و آله) در دست اوست، كار هيچ بنده اى به حال او سودمند نيفتد، مگر با معرفت و ولايت ما.(1)

رابطهى ميان ايمان و محبّت

حديث9: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ خرذاذ [خُرَّزَاذَ] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ أَبِي لَيْلَى قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَكُونَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ يَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ حديث9: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): مؤمن نيست مگر کسي که مرا بيش از خود و فرزندان مرا بيش از فرزندانش و خاندان مرا بيش از خاندان خود دوست بدارد.(2)

ص: 400


1- . الأمالي للمفيد: مجلس2 ح1. المحاسن ج 1 ص 61 باب 81 ثواب مودة آل محمد ح105
2- . الأمالي للصدوق ص334 المجلس الرابع و الخمسون ح9، علل الشرائع ج 1 ص 140 باب 117 باب العلة التي من أجلها وجبت محبة الله تبارك و تعالى و محبة رسوله و أهل بيته ص على العباد ح3

محبّت به ائمه اطهار(عليهم اسلام) نعمت خاص خداوند به بندگان برگزيده

حديث10: قَالَ أَبُو جَعْفَر(عليه السلام):....يَا ابْنَ النُّعْمَانِ إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُنْزِلُهُ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ خَزَائِنَ تَحْتَ الْعَرْشِ كَخَزَائِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ لَا يُنْزِلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ وَ لَا يُعْطِيهِ إِلَّا خَيْرَ الْخَلْقِ وَ إِنَّ لَهُ غَمَامَةً كَغَمَامَةِ الْقَطْرِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخُصَّ بِهِ مَنْ أَحَبَّ مِنْ خَلْقِهِ أَذِنَ لِتِلْكَ الْغَمَامَةِ فَتَهَطَّلَتْ كَمَا تَهَطَّلَتِ السَّحَابُ َتُصِيبُ الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ.

حديث10: در کتاب تحف العقول در باب سفارش هاي امام صادق(عليه السلام) به مؤمن طاق نقل شده که فرمود: اي پسر نعمان، محبّت و دوستي ما اهل بيت(عليهم اسلام) از آسمان، از خزانه هاي زير عرش که همانند خزانه هاي طلا و نقره اند، فرود مي آيد و آن را جز به مقدار معين نازل نمي کند، و جز به بهترينِ بندگانش عطا نمي فرمايد. و آن به مانند ابري است که باران داشته باشد، و هرگاه بخواهد هر كدام از خلقش را كه دوست مي دارد بدان مخصوص كند، به آن اجازهى بارش دهد، آن گاه مي بارد و به جنيني که در رَحِم مادر است برخورد مي کند.(1)

نشانه محبين حقيقي ائمه اطهارحديث11: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ

ص: 401


1- . تحف العقول: وصيته ع لأبي جعفر محمد بن النعمان الأحول ص313.

الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا*

حديث11: فضل به اسناد خود از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: ما اصل هر خوبى هستيم و از ما جوانه مي زند هر نيكى، و از جمله خوبي هاست، توحيد، نماز و روزه، فرو بردن خشم، گذشت از گناهكار و رحم به تهيدست بررسى از همسايه و اعتراف به شخصيت اشخاص خوب. دشمن ما نيز ريشه هر بدى است و از آن ها جوانه مي زند هر كار زشت و قبيحى از جمله آن ها دروغگوئى سخن چينى بخل قطع خويشاوندى ربا خوارى خوردن مال يتيم و تجاوز از حدى كه خدا امر كرده و انجام فواحش ظاهر و پنهان، زنا، دزدى و هر كار زشت ديگر وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا دروغ گفته كسى كه مدعى است به ما محبت مي ورزد با اينكه چنگ زده به كارهاى دشمنان ما.(1)

نشانه اي ديگر از دوستي و محبّت ائمهى اطهار(عليهم اسلام)

حديث12: قال الباقر(عليه السلام): وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِكَ وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَايَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِي يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِكَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِيٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِيَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا

ص: 402


1- .[1] الكافي ج 8 ص242 حديث القباب ح336

حديث12: روايت ديگر فرمايش امام باقر(عليه السلام) در ضمن و صاياي آن حضرت به جابر جعفي Sکه سفارشات جامع و نافعي استR مي باشد که فرمود: ...بدان تو ولي ما و دوست دار ما نخواهي بود تا اين که اگر همهي مردم گفتند: تو آدم بدکاره اي هستي تو را محزون و غمناک نکند، و اگر همهي به اتفاق گفتند: تو انساني مومن هستي تو را خشنود نکند، و لکن خود را بر قرآن عرضه کن، اگر راه قرآن را مي پويي و در آن چه تو را امر به بي اعتنايي مي کند بي اعتنا، و در مواردي که تو را ترغيب مي کند راغب و مايلي، و از آن چه تو را مي ترساند بيمناکي، پس ثابت قدم باش و بشارتت باد كه هر چه دربارهي تو گويند به تو زيانى ندارد، و اگر از قرآن جدائى پس براى چه به خود مي بالى، به راستى مؤمن سخت متوجّه جهاد با خود است تا بر هواى نفس خود غلبه كند.(1)

محبّت علي(عليه السلام) مايه رفعت اعمال

«مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ»(2)

هر كه طالب عزّت است، همه عزّت از آن خداست. كلام پاكيزه به سوى او بالا مى رود و عمل صالح را او ترفيع مى دهد و کساني که نقشه سوء مي كشند، عذاب سختى خواهند داشت، و نيرنگشان نابودشدنى است.حديث13: وَ إِلَيْهِ الْإِشَارَةُ بِقُولِهِ: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» قَالَ: اَلْكَلِمُ الطَّيِّبُ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ الْعَمَلُ الصَّالِحْ يَرْفَعُهُ، قَالَ: «العَمَلُ الصَّالِحُ» حُبُّ عَليٍّ، فَكُلُّ عَمَلٍ لَيْسَ مَعَهُ حُبُّ عَليٍّ فَلَا يَرْفَعُ، وَ مَا لا يَرْفَعُ لا

ص: 403


1- . تحف العقول: ص284، و روي عن الإمام الباقر عن علم الله و علم رسوله أبي جعفر محمد بن علي ع في طوال هذه المعاني وصيته لجابر بن يزيد الجعفي.
2- . فاطر آيهي10.

يُسْمَعُ، وَ مَا لا يُسْمَعُ فَلَا يَنْفَعُ، وَ مَا لا يَرْفَعُ و لا يُسْمَعُ َو لا يَنْفَعُ، فَهُوَ وَبَالٌ و ضَلَالٌ وَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ

حديث13: از امام صادق(عليه السلام) دربارهي آيه شريفه «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»(1) كلام پاكيزه به سوى او بالا مى رود و عمل صالح را او ترفيع مى دهد سؤال شد؟ حضرت فرمود: کلمات طيب يعني لااله الا اللَّه و محمّد رسول اللَّه و عمل صالح محبّت علي(عليه السلام) است توضيح: پس هر عملي که در کنار آن محبّت علي(عليه السلام) نباشد رفعت پيدا نمي کند و چيزي که رفعت پيدا نکند، شنيده نمي شود و چيزي که شنيده نشود فايده نخواهد داشت و چيزي که رَفعَت داده نشده و شنيده نمي شود و فايده نخواهد داشت، وَبال و گمراهي و غُبار متلاشي شده است.(2)

حديث14: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.

حديث14: امام صادق(عليه السلام) راجع به قول خداى عز و جل سخنان پاك بسوى او بالا رود و كار شايسته را بالا برد فرمود: ولايت ما خانواده مقصوداست، و با دست اشاره به سينه خود نمود و فرمود: كسى كه ولايت ما را نداشته باشد، خدا هيچ عملى را از او بالا نبرد.(3)

حديث1/14: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»(4) قَالَ مَنْ

تَوَلَّى الْأَوْصِيَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ

ص: 404


1- . فاطر آيهي10.
2- . مشارق الانوار اليقين فصل علي عليه السلام الميزان يوم القيامة ص97.
3- . الکافي ح1 ص430 بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة ح85
4- . الشوري آية 23

وَ اتَّبَعَ آثَارَهُم

حديث1/14: امام باقر(عليه السلام) در باره آيه شريفه «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» و هر كه كار نيكى انجام دهد، ما بر نيكى او مى افزاييم فرمود: هر كه دوست بدارد اوصياء آل محمّد(صلي الله عليه و آله) را و از ايشان پيروى كند.(1)

محبّين واقعي ائمه اطهار(عليهم اسلام) از هراس هاي قيامت در امانند

حديث15: وَ مِنْهُ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ وَ الْمِيزَانِ وَ الصِّرَاطِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَأَنَا كَفِيلُهُ بِالْجَنَّةِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَبْغَضَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه حديث15: و از ابن عمر روايت شده كه: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه على(عليه السلام) را دوست بدارد. خداى تعالى از آن كس نماز و روزه و شب زنده دارى و دعا و نيايش را مى پذيرد آگاه باشيد هر كه على(عليه السلام) را دوست بدارد خداوند به شماره ى هر رگى كه در بدنش باشد شهرى در بهشت به او بخشد و هر كه آل محمد را دوست داشته باشد از حساب، ميزان، صراط در امانست و هر كه به دوستى آل محمد(صلي الله عليه و آله) بميرد من ضمانت كنم كه با پيامبران وارد بهشت شود و هر كه دشمن آل محمد(صلي الله عليه و آله) باشد. روز رستاخيز ميان دو چشمش نوشته شده كه نا اميد از رحمت خداست.(2)

ص: 405


1- . الكافي ج 8 ص 379 باب خطبة لأمير المؤمنين ح.574
2- . ارشاد القلوب للديلمي ج2 ص235 فصل في حبه و التوعد على بغضه و فضائل فاطمة B: ح7.

حديث16: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالُ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْفُرَاتَ قَالَ أَمَا إِنَّهُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ مَا حُنِّكَ بِهِ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

حديث16: امام صادق(عليه السلام) فرموده: فُرات از شيعيان علي(عليه السلام) است، هيچ کس کامش به آن برداشته نمي شود مگر اين که ما اهل بيت(عليهم اسلام) را دوست خواهد داشت.(1)

توضيح: اين که مي فرمايد از حساب، ميزان، صراط در امانست به اين معني است که شخصي که اهل دوستي و محبّت ائمه معصومين(عليهم اسلام) به همراه پيروي از فرمايشات ايشان بوده از مواقف سخت و هولناک به سلامت عبور خواهدکرد زيرا محبّت به ائمهي اطهار(عليهم اسلام) به همراه پيروي از ايشان تنها راه نجات مي باشد.

دوستي و محبّت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از زبان رسول خدا(صلي الله عليه و آله)

حديث17: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ الرُّوحِ مِنَ الْبَدَنِ حُبِّبْتَ إِلَيَّ كَالْمَاءِ الْبَارِدِ إِلَى ذِي الْغُلَّةِ الصَّادِي

حديث17: حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) به علي(عليه السلام) فرمود: اي علي(عليه السلام) تو در مقام و منزلت به منزلهى چشم و گوش و به منزلهى سر و روح از بدن مني، محبّت و دوستي تو چنان در قلبم ق-رار گرفته مث-ل دوست داشتن آب سرد و گوارا براي شخصي که از شدّت تشنگي مي سوزد.(2)

حديث18: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ

ص: 406


1- . کامل الزيارات: الباب الثالث عشر فضل الفرات و شربه و الغسل فيه ص49 ح14، وسائل الشيعة ج 14 ص 407 باب 34 باب استحباب الشرب من ماء الفرات و الاغتسال فيه و التبرك به و التحنيك به ح19473
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 469 [قصة ليلة المبيت]، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 1 ص 459 باب الثامن و الثمانون و مائة ما رآه أبو البختري بن هشام ليلة مبيت أمير المؤمنين على فراش رسول الله حين قصد عليا ليقتله من انقلاب الجبال و انشقاق الأرض و غير ذلك .....

مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَحْمَدَ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى آخَى بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ زَوَّجَهُ ابْنَتِي مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِكَ مُقَرَّبِي مَلَائِكَتِهِ وَ جَعَلَهُ لِي وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً فَعَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ.حديث18: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): به راستى خداى تبارك و تعالى ميان من و على بن ابى طالب(عليه السلام) برادرى انداخت و فرزندم را به همسري او برگزيد، از بالاى هفت آسمان، و فرشتگان مقرّبش را گواه آن ساخت و او را وصىّ و خليفه ام نمود، على(عليه السلام) از من است و من از او دوستش دوست من و دشمنش دشمن من، فرشته ها به دوستى او خود را مقرب خدا سازند.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَتْنَا رُقَيَّةُ بِنْتُ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَتْ حَدَّثَنِي أَبِي إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

مناقب: ابو سعيد خدرى از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كرد كه فرمود: بنده در روز قيامت قدم بر نمي دارد مگر اينكه از چهار چيز از او سؤال مي كنند، از عمرش كه در چه راه به پايان برده. از جوانى كه در چه راه به

پايان رسانده و از مالش كه از

ص: 407


1- . الأمالي للصدوق: ص125 المجلس26 ح6.

كجا كسب كرده و در چه راه صرف نموده و از حبّ ما اهل بيت(عليهم اسلام). (1)

أَرْبَعِينِ الْمَكِّيِّ وَ وَلَايَةِ الطَّبَرِيِ فَقِيلَ لَهُ فَمَا آيَةُ مَحَبَّتِكُمْ مِنْ بَعْدِكُمْ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ عَلَى جَانِبِهِ فَقَالَ إِنَّ حُبِّي مِنْ بَعْدِي حُبُّ هَذَااربعين مكى و ولايت طبرى به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: نشانه محبّ و دوستدار شما بعد از شما چيست؟ دست بر روى سر على(عليه السلام) گذاشت كه در پهلوى آن جناب بود و فرمود: دوستى با من پس از من دوستى با اين است. (2)

همين روايت با اين اضافه تكرار مى شود هر كه او را دوست بدارد ما را دوست داشته و دشمن او دشمن ما است.

ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

ابن عباس گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: قسم به آن كس كه مرا مبعوث نموده خداوند از هيچ كسى كار نيكى را نمى پذيرد، مگر اينكه از او سؤال مي كند از حبّ علي بن ابى طالب(عليه السلام).(3)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَجْمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُوَالِ أَوْلِيَاءَهُ وَ لْيُعَادِ أَعْدَاءَهُ.

امالى صدوق: ابن عباس گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه دوست دارد خداوند برايش تمام خير را فراهم كند بايد على(عليه السلام) را بعد از من دوست داشته باشد، دوستانش را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن.(4)

ص: 408


1- .[2] الخصال ج 1 ص253 باب لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتى يسأل عن أربع ح125
2- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 2 ص153 فصل في منزلته عند الميزان و الكتاب و الحساب و نحوها
3- .[2] الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم ص107 فصل في ذكر الإسراء و المعراج
4- . الأمالي( للصدوق) النص474 المجلس الثاني و السبعون ح7

نيکي دوستي با ماستأَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَرُوبَةَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي مَعْشَرَ الْحَرَّانِيُّ إِجَازَةً، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى ابْنُ بِنْتِ السُّدِّيِّ الْفَزَارِيُّ الْكُوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطُ، عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ، عَنْ نُفَيْعٍ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيُّ، قَالَ: قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام): أَ لَا أُحَدِّثُكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) بِالْحَسَنَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَمِنَ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ السَّيِّئَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَكَبَّ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي النَّارِ قُلْتُ: بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: الْحَسَنَةُ حُبُّنَا، وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا.

ابو عبدالله جدلي گفت: حضرت علي بن ابيطالب(عليه السلام) به من فرمودند: اي ابوعبدالله آيا تو را از کرداري نيک که هرکه آن را انجام دهد از هراس روز قيامت ايمن مي شود و از کرداري ناپسند که هرکه به آن آلوده شود خداوند به رو در دوزخش مي اندازد آگاه نکنم؟ من عرضه داشتم: چرا اي اميرالمومنين. حضرت فرمودند: نيکي، دوستي ما و بدي دشمني با ماست. (1)

دوستي و محبت اهل بيت

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): أَحِبُّوا اللَّهَ بِمَا يَغْذُوكُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ، وَ أَحِبُّونِي لِحُبِّ اللَّهِ، وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِي لِحُبِّي.

ص: 409


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح49

پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: خدا را به سبب نعمت هايي که به شما روزي کرده دوست بداريد و مرا به خاطر دوستي خدا دوست بداريد و اهل بيت مرا بخاطر محبت من دوست بداريد. (1) محبّت شديد ملائکه الهي به اميرالمؤمنين

حديث19: وَ مِنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَخاً مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ إِسْرَافِيلُ(عليه السلام) ثُمَّ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) ثُمَّ جَبْرَائِيلُ(عليه السلام) وَ أَوَّلُ مَنْ أَحَبَّهُ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ حَمَلَةُ الْعَرْشِ ثُمَّ رِضْوَانُ(عليه السلام) خَازِنُ الْجَنَّةِ ثُمَّ مَلَكُ الْمَوْتِ(عليه السلام) وَ إِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ(عليه السلام) يَتَرَحَّمُ عَلَى مُحِبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) كَمَا يَتَرَحَّمُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ

حديث19: و از عبداللَّه بن مسعود است: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اول كسى كه از آسمان على(عليه السلام) را به برادرى انتخاب كرد. اسرافيل(عليه السلام) بود، بعد ميكائيل(عليه السلام) بعد جبرئيل(عليه السلام) و اول كسى كه از اهل آسمان على(عليه السلام) را دوست مي داشت حاملين عرش بعد رضوان(عليه السلام) گنجينه دار بهشت بعد فرشته ى مرگ، و همانا فرشته ى مرگ بردوستان على(عليه السلام) رحم کند، همان طورى كه بر پيامبران رحم کرده.(2)

(مقصود از دوستان کساني مي باشد که در کردار و عمل از سيره و روش ايشان پيروي کرده محبّت بدون عمل سودي نخواهد داشت و تائيد کننده اين کلام سخن امام صادق(عليه السلام) است که مي فرمايد: شفاعت ما هرگز به کسي که نمازش را سبک بشمارد نمي رسد همچنين ديگر فرمايش ايشان که فرموند: اگر اهل عمل نباشيد دوستي ما برايتان سودي نخواهد داشت).

ص: 410


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح69
2- . ارشاد القلوب ج2 ص235 فصل في حبه و التوعد على بغضه و فضائل فاطمةB،

با محبّت علي(عليه السلام) اعمال سنجيده مي شود

حديث20: قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام): ....وَ قَوْلُهُ «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» قَالَ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ الْمِيزَانُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ نَصَبَهُ لِخَلْقِهِ قُلْتُ «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» قَالَ لَا تَعْصُوا الْإِمَامَ قُلْتُ «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» أَقِيمُوا الْإِمَامَ الْعَدْلَ قُلْتُ «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» قَالَ وَ لَا تَبْخَسُوا الْإِمَامَ حَقَّهُ وَ لَا تَظْلِمُوهُ وَ قَوْلُه

حديث20: از امام رضا(عليه السلام) درباره..... و اين آيه «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ»(1) منظور از سماء پيامبر(صلي الله عليه و آله) است كه به جانب خود بلندش نموده و ميزان اميرالمؤمنين(عليه السلام) است كه براى مردم قرار داده است گفتم معنى «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ»(2) فرمود: يعنى مخالفت با امام(عليه السلام) نكنيد گفتم معنى «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ»(3) فرمود: پشتيبانى كنيد از امام عادل، پرسيدم از معنى «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ»(4)

فرمود: يعنى كوتاهى در حق امام(عليه السلام) نكنيد و به او ستم روا مداريد(5)

حديث21: قَالَ الْعَالِمُ(عليه السلام): «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ» السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الْمِيزَانُ عَليٌّ(عليه السلام) لِأَنَّ بِحُبِّهِ تُوزَنُ الأَعْمَالُ، وَ قَوْلُهُ: «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» أَيْ لا تَظْلِمُوا عَلِيّاً حَقَّهُ لِأَنَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّهُ لا مِيزَانَ لَهُ.حديث21: از امام باقر(عليه السلام) دربارهي آيه شريفه «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ»(6) آسمان را بر افراشت و وضع کرد ميزان را سؤال شد، ايشان فرمودند: آسمان يعني پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ميزان يعني علي(عليه السلام) چرا که با محبّت او اعمال سنجيده

ص: 411


1- . الرحمن آية 7
2- . الرحمن آية 8
3- . الرحمن آية 9
4- . الرحمن آية 9
5- . تفسير القمي ج 2 ص 343 [سورة الرحمن(55): الآيات 7 الي 13] ..... ص : 343
6- . الرحمن آيهي7.

مي شود «وَ لا تُخْسِرُوا الْميزان»(1) و نکاهيد در ميزان، يعني در حقّ علي(عليه السلام) ظلم نکنيد، چرا که هرکه حقّ او را نَشِناسَد ميزاني نخواهد داشت.(2)

محبّت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مايه نجات از آتش

حديث22: قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): ... وَ إِنَّ لِلَّهِ بَاباً مَنْ دَخَلَ مِنْهُ نَجَا مِنَ النَّارِ وَ هُوَ حُبُّ عَلِيٍّ(عليه السلام)

حديث22: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): ...بدانيد خداوند راهي قرار داده که هر که در آن وارد شود از آتش نجات مي يابد و آن راه محبّت علي(عليه السلام) است.(3)

(آري محبّتي که توام با پيروي از ايشان باشد مايهي امانست از آتش دوزخ)

القربي ائمه معصومينند«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(4)

بگو در مقابل رسالت خويش از شما اجري نمي خواهم جز مودت و دوستي اهل بيتم

حديث23: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»

قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ*

حديث23: امام صادق(عليه السلام) در تفسير «الْقُرْبى» فرمود: «الْقُرْبى» ائمه معصومينند (5)

ص: 412


1- . الرحمن آيهي9.
2- . مشارق الانوار اليقين ص96 فصل علي عليه السّلام الميزان يوم القيامة.
3- . مشارق الانوار اليقين ص93 فصل علي عليه السّلام الإمام المبين.
4- . سوره مبارکه شوري آيه 23
5- . الکافي ج1 ص413 بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة ح7

محبت به ايشان

حديث24: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ قَالَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ابْنُ الْحَنَفِيَّة إِنَّمَا حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ شَيْ ءٌ يَكْتُبُهُ اللَّهُ فِي أَيْمَنِ قَلْبِ الْمُؤْمِنِ وَ مَنْ كَتَبَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ لَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ مَحْوَهُ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» فَحُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ الْإِيمَانُ.

حديث24: محمّد بن بشير گفت محمّد بن حنفيه چنين بيان كرد: محبت با ما اهل بيتD چيزى است كه در قسمت راست قلب مؤمن نوشته مى شود و قلب هركسى را كه خداوند با محبت و ولاى ما نقش بست هيچ كس را ياراى آن نيست كه محوش كند در اين آيه مباركه توجه نكرده اى كه مى فرمايد: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ»(1) محبت با ما اهلبيتD ايمان است.(2)حديث25: تفسير الإمام عليه السلام:...ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَعَاشِرَ عِبَادِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِخِدْمَةِ مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِالارْتِضَاءِ وَ اجْتَبَاهُ بِالاصْطِفَاءِ وَ جَعَلَهُ أَفْضَلَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ بِمُوَالاةِ أَوْلِيَائِهِ وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِهِ

حديث25: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): اي بندگان خدا بر شما باد به خدمت کردن کسي که خدا او را اکرام کرد و گرامي داشت، به اينکه او را پسنديد و از ميان خلق خود برگزيد و به او رتبه اصطفاء عطا کرد و او را بهترين اهل آسمان ها و زمين بعد از محمد(صلي الله عليه و آله) که سرور انبياء است قرار داد و بر شما باد به دوستي کردن با دوستان آن حضرت يعني علي بن ابيطالب(عليه السلام) (3)

ص: 413


1- . المجادلة آية 22
2- .[4] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص650 [سورة المجادلة(58): آية 22]
3- .[1] تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 2 ص 308 [سورة البقرة(2): الآيات 201 الى 207]، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 96 [سورة البقرة(2): آية 207]، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص127 [محبة علي ع و آله] ذيل ح64

حديث26: رَوَى أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدٌ الْكَرَاجُكِيُّ فِي كِتَابِهِ كَنْزِ الْفَوَائِدِ حَدِيثاً مُسْنَداً يَرْفَعُهُ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ النَبيُّ: ...وَ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) سَيِّدُ الْأَعْمَال

حديث26: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): حُبِّ علي(عليه السلام) سَروَر تمامي اعمال است.(1)

حديث27: عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم»حديث27: ربعى پسر عبد اللَّه گفت به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتند: فدايت شويم ما بچه هاى خود را به نام شما و پدران گرامتان مى ناميم آيا اين كار براى ما سودمند است. فرمود: آيا دين جز محبت است؟ خداوند مي فرمايد «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»(2) بگو (اى پيغمبر): اگر خدا را دوست مى داريد مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد. (3)

حديث28: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّه*

حديث28: از زبان امام معصوم آمده: کسي که ايشان را دوست بدارد خدا را دوست داشته و کسي که با ايشان دشمني ورزد با خدا دشمني نموده، هر که ايشان را بشناسد خدا را شناخته و کسي که ايشان را نشناسد خدا را نشناخته، هر که به ايشان پناه برد به خدا پناه برده و هر که از ايشان روي گرداند از خدا روي گردانيده(4)

ص: 414


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص830 [سورة الإخلاص(112): الآيات 1 الى 4]، كنز الفوائد ج 2 ص238 نصوص مفقودة من نسخة الكتاب المطبوعة
2- . آل عمران آية 31
3- . البرهان في تفسير القرآن ج 1 611 [سورة آل عمران(3): آية 31] ح1658، تفسير العياشي ج 1 ص 168 [سورة آل عمران(3): آية 31] ح28
4- .[3] الكافي ج 4 ص579 بَابُ الْقَوْلِ عِنْدَ قَبْرِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي وَ مَا يُجْزِئُ مِنَ الْقَوْلِ عِنْدَ كُلِّهِم ح2

حديث29: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»

قَالَ ذَاكَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَيْدَةُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَوْلِهِ «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَحديث29: عبد الرحمن بن كثير از امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»(1)

پرسيدم فرمود: آن ها حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابو ذر و مقداد بن اسود و عمارند كه هدايت به جانب اميرالمؤمنين(عليه السلام) يافتند «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»(2) يعني اميرالمؤمنين(عليه السلام) محبت ايمان را در دل شما انداخت و آن را به نظر شما آراست. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ»(3) و ناپسند نمود در نظر شما كفر و فسق و خطا را كه مراد از اين سه فقره اولى و دومى و سومى است.(4)

حديث30: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: نَظَرَ إِلَى النَّاسِ يَطُوفُونَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ فَقَالَ هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَنْفِرُوا إِلَيْنَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم»*

حديث30: و دليل آن روايت از امام باقر(عليه السلام) است. آن حضرت به مردمي که در اطراف کعبه طواف مي کردند نگاهي کرده و فرمودند: در عصر جاهليت نيز اين

ص: 415


1- . الحج آية 24
2- . الحجرات آية 7
3- . الحجرات آية 7
4- .[4]الكافي ج 1 ص 426 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح71

گونه طواف مي کردند، همانا مردم وظيفه دارند کعبه را طواف کنند، سپس به طرف ما روي آورده ولايت و محبّت خود را نسبت به ما اظهار کرده، نصرت و ياري خويش را به ما عرضه کنند. سپس اين آيهي شريفه را تلاوت فرمود «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِم»(1) دل هاي مردم را طوري قرار ده که به طرف آن ها مايل باشند.(2)در قيامت از مودت ائمه اطهار(عليهم اسلام) پرسيده مي شود

حديث31: قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ يَعْنِي مَوَدَّتَنَا بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ ذَلِكَ حَقُّنَا الْوَاجِبُ عَلَى النَّاسِ وَ حُبُّنَا الْوَاجِبُ عَلَى الْخَلْقِ قَتَلُوا مَوَدَّتَنَا

حديث31: در کتاب تفسير فرات مي نويسد: جعفر بن محمّد فزاري با سند خود از امام صادق(عليه السلام) نقل مي کند که حضرتش در تفسير آيهي شريفه«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»(3) در آن هنگام که از مودت سئوال شود؟ يعني مودت ما، به کدامين گناه کشته شده است؟ فرمودند: منظور از اين آيه، همان حق لازم ما بر مردم است، و همان محبّت واجب شده ما بر مخلوقات است، آنان مودت و محبّت ما را کشته و از بين بردند(4)

حديث32: فِي الْمَشَارِقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»(5) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَنْ تَرَاهُمْ نَحْنُ وَ اللَّهِ هُمْ إِلَيْنَا يَرْجِعُونَ وَ عَلَيْنَا يُعْرَضُونَ وَ عِنْدَنَا يَقْضُونَ وَ عَنْ حُبِّنَا يُسْأَلُونَ.

حديث32: بُرسى در مشارق: باسناد خود از مفضل در مورد آيه: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» نقل كرد كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: خيال مي كنىاين ها

ص: 416


1- . ابراهيم آية 37
2- . ابراهيم آيهي37، الکافي: ج1 ص392 بَابُ أَنَّ الْوَاجِبَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ مَا يَقْضُونَ مَنَاسِكَهُمْ أَنْ يَأْتُوا الْإِمَامَ فَيَسْأَلُونَهُ عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ وَ يُعْلِمُونَهُمْ وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ لَهُ ح1.
3- . تکوير آيهي 8 و 9.
4- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص 84 فصل في مقتله، تفسير فرات الكوفي ص 542 [سورة التكوير(81): الآيات 8 الى 9] ح696
5- . الغاشية الآيات 26-25

كيانند كه حساب مردم به آن ها واگذار مى شود. به خدا قسم ما هستيم به سوى ما بر مي گردند و بر ما عرضه مى شوند و نزد ما حكومت مى شوند و از محبت ما سؤال خواهند شد.(1)

حديث33: وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَّاءِ الْكَبِيرِ سَنَةَ عَشْرٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَتِّبُ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ لِلْجَنَّةِ مِنْ ثَمَنٍ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: مَا ثَمَنُهَا قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَقُولُهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُخْلِصاً بِهَا. قَالَ: وَ مَا إِخْلَاصُهَا قَالَ: الْعَمَلُ بِمَا بُعِثْتُ بِهِ فِي حَقِّهِ، وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي. قَالَ: وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِكَ لَمِنْ حَقِّهَا قَالَ: أَجَلْ، إِنَّ حُبَّهُمْ لَأَعْظَمُ حَقِّهَا.

حديث33: جابر بن عبد اللّه انصارى، راوى مشهور پيامبر(صلي الله عليه و آله)، چنين روايت كرده است، باديه نشينى ، نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: اى پيامبر خدا! آيا بهشت، بهايى دارد؟ فرمود: آرى عرضه داشت: بهايش چيست؟ فرمود: كلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كه بنده صالح، آن را از روى اخلاص بگويد. گفت: اخلاص آن چيست؟ فرمود: عمل كردن به آن چه براى آن، فرستاده شده ام و دوست داشتن اهل بيت من گفت: دوست داشتن اهل بيت تو، از حقوق اين كلمه است؟ فرمود: آرى! دوست داشتن آنان، بزرگ ترين حقّ آن است. (2)

حديث34: إِنَّ لِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شُرُوطاً وَ إِنِّي [أَنَا] وَ ذُرِّيَّتِي مِنْ شُرُوطِهَاحديث34: اميرالمومنين(عليه السلام): همانا براي لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شروطي است و من و ذريه ام از شروط آن هستيم(3)

ص: 417


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص284.
2- . الأمالي للطوسي ص583 [24] مجلس خمسين و أربعمائة ح12
3- . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص115 في فضائلهم ح2002

حديث35: قَالَ النَّبِي(صلي الله عليه و آله): وَ حُبُ أَهْلِ بَيْتِي وَ ذُرِّيَّتِي اسْتِكْمَالُ الدِّين

حديث35: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديثي پر معنا فرمودند: دوست داشتن اهل بيت من و فرزندانم ، كمال دين است. (1)

حديث36: قَالَ النَّبِي(صلي الله عليه و آله): وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّين

حديث36: امام صادق(عليه السلام): دوست داشتن ما اهل بيت، نظام دين است. (2)

حديث37: عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي خَلَّادٌ الْمُقْرِي عَنْ قَيْسِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ لَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ يَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا.

حديث37: از پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) چنين روايت شده كه فرمودند: به دوستى ما اهل بيت(عليهم اسلام) چنگ زنيد، زيرا هر كه خداوند عز و جل را، در حالى كه ما را دوست داشته باشد، ديدار كند، با شفاعت ما به بهشت مي رود .قسم به آن كسي كه جانم در دست اوست عمل هيچ بنده اي برايش نافع نيست مگر اينكه حق ما را بشناسد. (3)حديث38: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ اجْعَلُوا أَهْلَ بَيْتِي مِنْكُمْ مَكَانَ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ مَكَانَ الْعَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأْسِ فَإِنَّ الْجَسَدَ لَا يَهْتَدِي إِلَّا بِالرَّأْسِ وَ لَا يَهْتَدِي الرَّأْسُ إِلَّا بِالْعَيْنَيْنِ.

حديث38: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): خاندانم رو نسبت به خود همچون جايگاه سر در بدن و دوچشم از سر قرار دهيد زيرا بدن جز به سبب سر هدايت نمي شود و سر جز به سبب چشمان راه به جايي نمي برد(4)

ص: 418


1- . الأمالي للصدوق ص192 المجلس الخامس و الثلاثون ح1
2- . الأمالي للطوسي ص296 المجلس الحادي عشر ح29
3- . المحاسن ج 1 ص61 باب 81 ثواب مودة آل محمد ح105
4- . الأمالي (للطوسي) ص482 [17] المجلس السابع عشر ح22

حديث39: عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِهِ وَ جُدِّدَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِهِ وَ جُدِّدَ لَهُ عَمَلُ سَبْعِينَ نَبِيّاً وَ سَبْعِينَ صِدِّيقاً وَ سَبْعِينَ شَهِيداً وَ عَمَلُ سَبْعِينَ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ سَبْعِينَ سَنَةً.

حديث39: مفضل از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه حضرت فرمودند: هر كه اهل بيت(عليهم اسلام) را دوست داشته باشد و محكم كند حب ما را در دل خويش سرچشمه هاى حكمت از زبانش جارى مى شود، ايمان در دلش تجديد مى گردد و براى او عمل هفتاد پيامبر را مى نويسند با هفتاد صديق و هفتاد شهيد و عمل هفتاد عابدى را كه هفتاد سال عبادت خدا را كرده باشد. (1)

حديث40: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ذَاكِرُ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهَ تَعَالَى وَ رَسُولَهُ(صلي الله عليه و آله) وَ أَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي(عليهم اسلام) صَادِقاً غَيْرَ كَاذِبٍ وَ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ شَاهِداً وَ غَائِباً أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ يَتَحَانَّوْا.حديث40: اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: زماني که اين آيه نازل شد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2) رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: ذاکر خدا، دوست دارد خداوند سبحان و رسولش را و دوست دارد اهل بيتم را صادقانه....(3)

ص: 419


1- . المحاسن ج 1 باب 80 ثواب من أحب آل محمد ح103
2- . الرعد آية 28
3- . الجعفريات الأشعثيات ص224 باب خسارة من حرم الدعاء ح2

حديث41: وَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَرَادَ التَّوَكُّلَ عَلَى اللَّهِ فَلْيُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِي وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْجُوَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ فَلْيُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِي وَ مَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ فَلْيُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِي وَ مَنْ أَرَادَ دُخُولَ الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَلْيُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِي فَوَ اللَّهِ مَا أَحَبَّهُمْ أَحَدٌ إِلَّا رَبِحَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.

حديث41: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): کسي که توکل بر خداوند را اراده کرده، بايد اهل بيت مرا دوست داشته باشد و کسي که نجات از عذاب قبر را اراده کرده، بايد اهل بيت مرا دوست داشته باشد و کسي که حکمت را اراده کرده، پس بر او است که اهل بيت مرا دوست داشته باشد و کسي که داخل شدن بدون حساب را به بهشت اراده کرده، پس بايد اهل بيت مرا دوست داشته باشد، پس به خدا قسم، کسي آن ها را دوست ندارد، مگر اين که در دنيا و آخرت سود کند.(1)

حديث42: عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ حَفْصٍ الدَّهَّانِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَ فَوْقَ كُلِ عِبَادَةٍ عِبَادَةٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ.

حديث42: امام صادق(عليه السلام): بالاتر از هر عبادت، عبادت ديگري است، و عشق ما اهل بيت(عليهم اسلام) بالاترين عبادت است(2)حديث43: قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام): ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ وَالَى غَيْرَنَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

حديث43: امام صادق(عليه السلام): به خدا سوگند هر كه دنيا را دوست بدارد و به كسى جز ما دوستى ورزد خدا را دوست نداشته، و هر كه حق ما را شناسد و دوستمان دارد خداوند تبارك و تعالى را دوست داشته است. (3)

حديث44: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

ص: 420


1- . بحار الأنوار ج 27 ص116 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح92، مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص84 المنقبة الحادية و الخمسون
2- . المحاسن ج 1 ص150 باب20 باب الحب ح67
3- . الكافي ج 8 ص129 حديث نادر ح98

حديث44: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اولين چيزي که از بنده سؤال مي شود، محبّت ما اهل بيت(عليهم اسلام) است(1)

حديث45: وَ أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ لِكُلِّ أَمْرٍ سَيِّدٌ وَ حُبِّي وَ حُبُ عَلِيٍ سَيِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ الرَّابِعَةُ

حديث45: و من سرور انبياء هستم و على(عليه السلام) سرور اوصياء، هر چيزى سرورى دارد دوستى من و دوستى على(عليه السلام) بهترين چيزى است كه بنده مطيع مي تواند به وسيله آن به خدا تقرب جويد. (2)

حديث46: وَ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): حُبُّ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَلَيْهِ السَّلَامُ يُحْرِقُ الذُّنُوبَ كَمَا تُحْرِقُ النَّارُ الْحَطَبَ

حديث46: حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) فرموده است: محبت حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) گناهان را مي سوزاند، همان گونه که آتش، هيزم را مي سوزاند(3)حديث47: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَصْرِيُّ الْبَزَّازُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ آبَائِهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ، وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ، وَ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَيَتَحَمَّلُ عَنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ، إِلَّا مَا كَانَ مِنْهُمْ فِيهَا عَلَى إِصْرَارٍ وَ ظُلْمٍ لِلْمُؤْمِنِينَ، فَيَقُولُ لِلسَّيِّئَاتِ: كُونِي حَسَنَاتٍ.

حديث47: على بن مهدى از حضرت رضا(عليه السلام) و او از پدرانش روايت مى كند كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: محبت ما اهل بيت(عليهم اسلام) گناهان را از بين مى برد و نيكي ها را مضاعف مى گرداند(4)

ص: 421


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص62 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح258
2- .[3] بحار الأنوار ج 27 ص129 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح119
3- .[4] الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام لابن شاذان القمي ص 24 حديث حب علي
4- .[1] الأمالي للطوسي ص 164 [6] المجلس السادس ح5

حديث48: أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ فَضْلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ عَمْرٍو الْجُعْفِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُعْفِيُّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ عَمِّي الْحُصَيْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَأَدْنَاهُ وَ قَالَ ابْنُ مَنْ هَذَا مَعَكَ قَالَ ابْنُ أَخِي إِسْمَاعِيلَ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ إِسْمَاعِيلَ وَ تَجَاوَزَ عَنْهُ سَيِّئَ عَمَلِهِ كَيْفَ خَلَّفْتُمُوهُ قَالَ بِخَيْرٍ مَا آتَاهُ اللَّهُ لَنَا مِنْ مَوَدَّتِكُمْ فَقَالَ يَا حُصَيْنُ لَا تَسْتَصْغِرُوا مَوَدَّتَنَا فَإِنَّهَا مِنَ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا اسْتَصْغَرْتُهَا وَ لَكِنْ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَيْهَا

حديث48: عبد الرحمن جعفى گفت من و عمويم حصين بن عبد الرحمن خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيديم، امام عمويم را نزديك خود خوانده پرسيد اين كيست؟ جواب داد پسر برادرم اسماعيل است. فرمود: خدا اسماعيل را رحمت كند و از كردار زشتش درگذرد. حالش چطور است. عرضه داشتيم: خوب بود و ما نيز خوب هستيم تا موقعى كه افتخار مودّت شما را داشته باشيم. فرمود: حصينمبادا مودت ما را كوچك شمارى چون مودت ما از باقيات الصالحات است. عمويم عرضه داشت: من هرگز كوچك نمى شمارم خدا را بر اين نعمت سپاسگزارم. (1)

حديث49: قَالَ: وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: .. مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ نَفَعَهُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ لَوْ كَانَ أَسِيراً فِي يَدِ الدَّيْلَمِ، وَ مَنْ أَحَبَّنَا لِغَيْرِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ بِهِ مَا يَشَاءُ. إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَحُطُّ الذُّنُوبَ عَنِ الْعِبَادِ كَمَا تَحُطُّ الرِّيحُ الشَّدِيدَةُ الْوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ

ص: 422


1- .[1] الإختصاص ص86 باب إسماعيل بن عبد الرحمن الجعفي

حديث49:

محبت ما خانواده گناهان را از بندگان مي زدايد همان طورى كه باد شديد برگ را از درخت مي ريزد. (1)

حديث50: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ زَيْدَوَيْهِ الْجَلَّابُ الْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ الْهَمْدَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا يَشُكَّنَ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عشرون [عِشْرِينَ] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِي الْآخِرَةِ أَمَّا الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ وَ الْوَرَعُ فِي الدِّينِ وَ الرَّغْبَةُ فِي الْعِبَادَةِ وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ وَ النَّشَاطُ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْيَا وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَلَا يُنْشَرُ لَهُ دِيوَانٌ وَ لَا يُنْصَبُ لَهُ مِيزَانٌ وَ يُعْطَى كِتابَهُ بِيَمِينِهِ وَ يُكْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ يَبْيَضُّ وَجْهُهُ وَ يُكْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ يَشْفَعُ فِي مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ بِالرَّحْمَةِ وَ يُتَوَّجُ مِنْ تِيجَانِ الْجَنَّةِ وَ الْعَاشِرَةُ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَطُوبَى لِمُحِبِّي أَهْلِ بَيْتِي.

حديث50: خصال: ابو سعيد خدرى گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كس به او روزى شود حُبِّ ائمه(عليهم اسلام) از اهل بيت من به خير دنيا و آخرت رسيده، نبايد شكى داشته باشد در اينكه بهشتى است همانا در محبت اهل بيت من بيست امتياز است. ده امتياز آن در دنيا است و ده امتياز در آخرت. اما در دنيا،زهد و اشتياق به عمل، ورع در دين و علاقه به عبادت و توبه قبل از مرگ و آمادگى و شوق براى شب زنده دارى

ص: 423


1- .[2] قرب الإسناد ص 39 باب احاديث متفرقة ح126

و عبادت و قطع اميد از آن چه در دست مردم است و حفظ دستور خدا و نهى او نهم دشمنى دنيا و دهم سخاوت. و اما در آخرت، نامه عملش گشوده نمي شود و براى حساب اعمال ترازو نمى نهند و نامه عملش را به دست راستش مي دهند و به او برات آزادى از آتش جهنم خواهند داد و چهره اش سفيد مى شود و از زيورهاى بهشت مي پوشد و در باره صد نفر از فاميل خود مي تواند شفاعت كند. خداوند با ديده رحمت به او توجه مي كند و از تاج هاى بهشت بر سر مي گذارد دهم وارد بهشت مى شود بدون حساب خوشا به حال دوستداران اهل بيت من. (1)

حديث51: وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى فَلْيَتَمَسَّكْ بِحُبِّ عَلِيٍّ وَ أَهْلِ بَيْتِي.(2)

حديث51: حضرت رضا(عليه السلام) از آباء گرام خود نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه دوست دارد كه چنگ زند به عروة الوثقى بايد چنگ زند به محبت على(عليه السلام) و اهل بيت من.(3)

حديث52: وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.حديث52: با همين اسناد پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه ما اهل بيت(عليهم اسلام) را دوست بدارد خداوند او را روز قيامت با امان محشور مي كند.(4)

حديث53: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْكُوفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُسَبِّحُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ أَبِي عَمْرَةَ الْخُرَاسَانِيُّ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ، قَالَ: .....قَالَ أَ لَا أُحَدِّثُكُمْ بِمَا حَدَّثَنِي بِهِ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ

ص: 424


1- .[1] الخصال ج 2 ص515 باب في حب أهل البيت ع عشرون خصلة ح1
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح216
3- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح216
4- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح220

قَالَ قُلْنَا بَلَى قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ مَا جَاءَ بِكَ يَا أَعْوَرُ قَالَ قُلْتُ حُبُّكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ اللَّهَ قُلْتُ اللَّهَ فَنَاشَدَنِي ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يُحِبُّنَا وَ لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنَا فَأَصْبَحَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ فَكَأَنَّ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لَهُ وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ فَهَنِيئاً لِأَهْلِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ

حديث53: سپس گفت: مايل نيستيد براى شما حديثى كه حارث بن اعور برايم نقل كرده بگويم گفتيم چرا گفت خدمت على بن ابى طالب(عليه السلام) رسيدم فرمود: براى چه آمده اى اعور! عرضه داشت: محبت تو يا امير المؤمنين. فرمود: تو را به خدا؟ گفتم: به خدا سوگند سه مرتبه مرا قسم داد سپس فرمود: بنده اى از بندگان خدا نيست كه دلش را به ايمان خداوند آزمايش كرده باشد مگر اينكه محبت ما را در قلب خود مى يابد او ما را دوست مي دارد. و بنده اى نيست از بندگان خدا كه مورد خشم خدا قرار گرفته باشد مگر اين كه او بغض ما را در قلب خود مى يابد و ما رادشمن مي دارد. محب و دوستدار ما منتظر رحمت است درهاى رحمت بروى او گشوده شده و دشمن ما در كنار گودالى از آتش جهنم است گوارا باد اهل رحمت را رحمتشان و مرگ بر دوزخيان باد در جايگاهشان. (1)

حديث54: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَرُوبَةَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي مَعْشَرَ الْحَرَّانِيُّ إِجَازَةً، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى ابْنُ بِنْتِ السُّدِّيِّ الْفَزَارِيُّ الْكُوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطُ، عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ،

ص: 425


1- .[1] الأمالي (للطوسي) ص34 [2] المجلس الثاني ح3

عَنْ نُفَيْعٍ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيُّ، قَالَ قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَ لَا أُحَدِّثُكَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ بِالْحَسَنَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَمِنَ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ السَّيِّئَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الْحَسَنَةُ حُبُّنَا وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا

حديث54: ابو داود سبيعى از ابو عبد اللَّه جدلى نقل كرد كه حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) به من فرمود: به تو بگويم آن حسنه اى را كه هر كه آن حسنه را انجام دهد از وحشت روز قيامت در امان است و آن گناهى كه هر كه به جا آورد به رو او را در آتش مي اندازند عرضه داشتم: بفرمائيد يا اميرالمومنين فرمود: حسنه حبّ ما و سيئه بغض و دشمنى با ما است. (1)

حديث55: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ خرذاذ [خُرَّزَاذَ] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ أَبِي لَيْلَى قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ تَكُونَ عِتْرَتِي إِلَيْهِ أَعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ تَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِه

حديث55: حكم بن ابى ليلى گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: ايمان ندارد شخص مگر اين كه مرا از خود بيشتر دوست داشته باشد و عترتم رابيشتر از عترت خود و خانواده ام را بيشتر از خانواده خود و ذات مرا (آن چه به من انتساب دارد غير از آن چه ذكر شد) بيشتر از ذات خود. (2)

ص: 426


1- .[2] الأمالي للطوسي ص 493 [17] المجلس السابع عشر ح49
2- .[1] علل الشرائع ج 1 ص140 باب 117 باب العلة التي من أجلها وجبت محبة الله تبارك و تعالى و محبة رسوله و أهل بيته ص على العباد ح3

حديث56: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا بِحُبِّهَا لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ قَبُولِهَا لِوَلَايَتِهِمَا...

حديث56: حضرت عسكرى(عليه السلام) فرمود: منافقين از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پرسيدند آيا على(عليه السلام) افضل است يا ملائكه مقرب خدا؟ فرمود: آيا ملائكه محترم و مقرب شدند، جز به واسطه محبت با محمد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و قبول ولايت آن دو...(1)

حديث57: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ شَيْخٍ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ عَنْ جَدِّهِ مِنْ قِبَلِ أُمِّهِ وَ اسْمُهُ سُلَيْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِلنَّاسِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَه قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِلنَّاسِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَهُ أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا يَغْذُوكُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ أَحِبُّونِي لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحِبُّوا قَرَابَتِي لِي.

حديث57: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: به مردم در حالى كه خدمت آن جناب اجتماع كرده بودند: خدا را دوست بداريد به واسطه نعمت هائى كه به شما عنايت كرده و مرا دوست بداريد براى خدا و خويشاوندانم را به واسطه من. (2)حديث58: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَقَامَ فَرَائِضَ اللَّهِ وَ اجْتَنَبَ مَحَارِمَ اللَّهِ وَ أَحْسَنَ الْوَلَايَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ تَبَرَّأَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَدْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِ

ص: 427


1- .[2] الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 1 ص52 ذكر ما جرى لرسول الله ص من الاحتجاج على المنافقين في طريق تبوك و غير ذلك من كيدهم لرسول الله ص على العقبة بالليل ح1
2- .[3] علل الشرائع ج 2 ص600 باب 385 باب نوادر العلل ح52

الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةِ شَاءَ

حديث58: امام صادق(عليه السلام): هر كه واجبات را به جا آورد و از مُحَرَّمات پرهيز نمايد و در ولايت اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) طريق اَحسَن را بپيمايد و از دشمنان خدا بيزارى جويد از هر درب هشت گانه بهشت كه مايل است وارد مى شود. (1)

حديث59: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُول أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ سَادَاتُ أُمَّتِي مَنْ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ وَالانَا فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَى اللَّهَ

حديث59: ابن نباته گفت امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شنيدم مي فرمود: من بهترين فرزند آدمم و تو يا على! و ائمه بعد از تو سرور امت من هستيد هر كه ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر كه با ما دشمن باشد با خدا دشمنى كرده هر كه با ما ولايت داشته باشد با خدا ولايت دارد و هر كه با ما دشمنى نمايد با خدا دشمنى كرده و هر كه ما را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و هر كه با ما مخالفت ورزد با خدا مخالفت ورزيده. (2)حديث60: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ أَيُّ شَيْ ءٍ أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ فِيمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ حُبُّ اللَّهِ

وَ حُبُّ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)

ص: 428


1- .[1] الأمالي للصدوق ص474 المجلس الثاني و السبعون ح10
2- .[2] الأمالي( للصدوق) النص 476 المجلس الثاني و السبعون ح16

وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرُ

حديث60: محمّد بن على از فضيل نقل كرد كه به حضرت ابوالحسن(عليه السلام) عرضه داشتم: چه چيز بيشتر موجب تقرب به خدا مى شود از واجبات؟ فرمود: بهترين چيزى كه موجب تقرب بندگان به خدا مى شود اطاعت خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و دوستى خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) است و اولى الامر(عليهم اسلام). (1)

حديث61: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: ....قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا زَيْدُ حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرُ

حديث61: زيد شحام گفت: حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمود: علاقه به ما ايمان و دشمنى با ما كفر است. (2)

حديث62: عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِياً فَأَخْرَجَ رِجْلَيْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ قُلْ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحَبُ

حديث62: خدمت حضرت باقر(عليه السلام) بودم كه يك نفر تازه وارد از خراسان داخل شد كه پياده آمده بود پاهاى خود را نشان داد كه پينه بسته بود عرضه داشت: به خدا قسم مرا از اين راه دور خدمت شما نياورده مگر محبت شما اهلبيت(عليهم اسلام) حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: به خدا قسم اگر ما را سنگى دوست داشته باشد خداوند او را با ما محشور مي كند هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ مگر دين غير حُب و دوستى است خداوند فرموده «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»(3)

ص: 429


1- .[1] المحاسن ج 1 ص150 باب 20 باب الحب ح68
2- .[2] الكافي ج 1 ص188 باب فرض طاعة الأئمة ع ح12
3- .[1] تفسير العياشي ج 1 ص167 [سورة آل عمران(3): آية 31] ح27

حديث63: عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»

حديث63: تفسير عياشى: ربعى پسر عبد اللَّه گفت به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتند: فدايت شويم ما بچه هاى خود را به نام شما و پدران گرامتان مى ناميم آيا اين كار براى ما سودمند است؟ فرمود: آيا دين جز محبت است خداوند مي فرمايد «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»(1) (2)

حديث64: تفسير الإمام عليه السلام قَامَ ثَوْبَانُ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا أَعْدَدْتَ لَهَا إِذْ تَسْأَلُ عَنْهَا قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَعْدَدْتُ لَهَا كَثِيرَ عَمَلٍ إِلَّا أَنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِلَى مَا ذَا بَلَغَ حُبُّكَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ فِي قَلْبِي مِنْ مَحَبَّتِكَ مَا لَوْ قُطِّعْتُ بِالسُّيُوفِ وَ نُشِرْتُ بِالْمَنَاشِيرِ وَ قُرِضْتُ بِالْمَقَارِيضِ وَ أُحْرِقْتُ بِالنِّيرَانِ وَ طُحِنْتُ بِإِرْحَاءِ الْحِجَارَةِ كَانَ أَحَبَّ إِلَيَّ وَ أَسْهَلَ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَجِدَ لَكَ فِي قَلْبِي غِشّاً أَوْ غِلًّا أَوْ بُغْضاً لِأَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ(عليهم اسلام) وَ أَصْحَابِكَ وَ أَحَبُ الْخَلْقِ إِلَيَّ بَعْدَكَ أَحَبُّهُمْ لَكَ وَ أَبْغَضُهُمْ إِلَيَّ مَنْ لَا يُحِبُّكَ وَ يُبْغِضُكَ أَوْ يُبْغِضُ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِكَ يَا رَسُولَاللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هَذَا مَا عِنْدِي مِنْ حُبِّكَ وَ حُبِّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ بُغْضِ مَنْ يُبْغِضُكَ أَوْ يُبْغِضُ أَحَداً مِمَّنْ تُحِبُّهُ فَإِنْ قُبِلَ هَذَا مِنِّي فَقَدْ سَعِدْتُ وَ إِنْ أُرِيدَ مِنِّي عَمَلٌ غَيْرُهُ فَمَا أَعْلَمُ لِي عَمَلًا أَعْتَمِدُهُ وَ أَعْتَدُّ بِهِ غَيْرَ هَذَا أُحِبُّكُمْ جَمِيعاً أَنْتَ وَ أَصْحَابَكَ وَ إِنْ كُنْتُ لَا أُطِيقُهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فَقَالَ أَبْشِرْ فَإِنَّ الْمَرْءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ مَنْ أَحَبَّهُ يَا ثَوْبَانُ لَوْ كَانَ

ص: 430


1- .[2] تفسير العياشي ج 1 ص167 [سورة آل عمران(3): آية 31] ح28
2- .[3] آل عمران آية 31

عَلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ مِلْ ءُ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لَانْحَسَرَتْ وَ زَالَتْ عَنْكَ بِهَذِهِ الْمُوَالاةِ أَسْرَعَ مِنِ انْحِدَارِ الظِّلِّ عَنِ الصَّخْرَةِ الْمَلْسَاءِ الْمُسْتَوِيَةِ إِذَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ مِنِ انْحِسَارِ الشَّمْسِ إِذَا غَابَتْ عَنْهَا الشَّمْسُ

حديث64: تفسير امام: ثوبان غلام پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از جاى حركت كرده گفت پدر و مادرم فدايت يا رسول اللَّه كى قيامت بر پا مى شود. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه چيز براى قيامت آماده كرده اى كه مى پرسى گفت يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) من عمل زيادى آماده نكرده ام جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست مي دارم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: چقدر پيامبر را دوست مي دارى؟ گفت: قسم به آن كه تو را به حق به پيامبرى مبعوث نموده در دل من آنقدر محبت شما جاى گرفته كه اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كنند و با ارّه ببرند و با مقراض ريز ريزه کرده و به آتش بسوزانند و با آسياب سنگ نرم كنند برايم بهتر و ساده تر است از اينكه در دل خود غلّ و غشى يا كينه اى بيابم نسبت بشما يا يكى از اهل بيتت و اصحابت. و محبوب ترين شخص نزد من بعد از شما كسى است كه او را بيشتر دوست مي دارى و دشمن ترين شخص نزد من كسى است كه ترا دوست نداشته باشد و دشمن تو يا يكى از اصحابت باشد عرضه داشت: اين بود مقدار علاقه من به شما و علاقه ام به دوستانت و دشمنى با دشمنان شما يا كسى كه دشمن باشد با يكى از دوستان شما اگر اين مقدار از من قبول شود سعادتمند هستم اگر عمل ديگرى غيراز اين از من خواسته باشيد چيزى كه آماده كرده باشم و بتوان بر آن اعتماد داشت ندارم همه شما را دوست مي دارم با اصحابت گر چه عمل آن ها را ندارم..... (1)

حديث65: تفسير الإمام عليه السلام مَنْ أَدْمَنَ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابِهَا وَ أَبَاحَهُ جَمِيعَهَا يَدْخُلُ مِمَّا شَاءَ مِنْهَا وَ

كُلُّ أَبْوَابِ الْجِنَانِ يُنَادِيهِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَ لَمْ تَدْخُلْنِي أَ لَمْ تَخُصَّنِي مِنْ بَيْنِهَا

ص: 431


1- .[1] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص370 [ثواب الحزن و البكاء على الحسين ع] ح259

حديث65: امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كه پيوسته دوستدار ما اهل بيت(عليهم اسلام) باشد، خداوند هشت درب بهشت را به روى او مي گشايد و او را اجازه مي دهد كه از هر درب مايل است داخل شود هر يك از درب ها او را صدا مي زنند که اى ولى اللَّه از من داخل نمي شوى مرا از بين ساير درب ها به اين امتياز مفتخر نمي كنى؟(1)

حديث66:

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)

يَقُول: إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ وَلَايَتَنَا وَ أَوْجَبَ مَوَدَّتَنَا وَ اللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَ لَا نَعْمَلُ بِآرَائِنَا وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَ

حديث66: محمّد بن شريح از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: خداوند ولايت ما را لازم دانست و محبت ما را واجب نمود به خدا قسم ما از روى هواى نفس حرف نمى زنيم و نه از روى راى و خواست خود كار مي كنيمجز آن چه پروردگارمان بگويد نمى گوئيم.(2) اشاره به آيه شريفه «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى» و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد و آنچه مي گويد چيزي جز وحي نيست)

حديث67: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ قَال بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ

دَعَائِمَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ

ص: 432


1- .[2] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص583 [سورة البقرة(2): آية 170] ح345
2- .[1] الأمالي للمفيد ص60 المجلس السابع ح4

حِجِّ الْبَيْتِ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

حديث67: حضرت باقر(عليه السلام) فرمود اسلام بر پنج پايه نهاده شده نماز خواندن و زكات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام). (1)

حديث68:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: لَا يَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَيْنِ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ وَ جَسَدِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ وَ مَالِكَ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبْتَهُ وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ وَ مَا عَلَامَةُ حُبِّكُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَحَبَّةُ هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

حديث68: با همين اسناد گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: بنده در پيشگاه پروردگار روز قيامت قدم برنمي دارد مگر اين كه از او راجع به چهار چيز سؤال مي كنند. عمرت را در چه راه از بين برده اى و پيكرت را در چه راه فرسودهنموده اى. و مالت را از كجا بدست آورده اى و كجا خرج كرده اى و از محبت ما اهل بيت(عليهم اسلام) مردى از حاضرين عرضه داشت: علامت دوستى شما چيست؟ فرمودند: دوستى با اين، و دست خود را گذاشت بر سر على بن ابى طالب(عليه السلام). (2)

حديث69: عَنْ مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَوْماً خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ مَنْ مَاتَ عَلَيْهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ.

ص: 433


1- .[2] الأمالي للمفيد ص353 المجلس الثاني و الأربعون ح4
2- .[1] الأمالي (للطوسي) ص 124 [5] المجلس الخامس ح6

حديث69: ابن مسعود از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كرد كه فرمود: يك روز دوستى با آل محمد(صلي الله عليه و آله) بهتر است از عبادت يك سال هر كه بر محبت اهل بيت(عليهم اسلام) بميرد داخل بهشت مى شود. (1)

حديث70: وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي

حديث70: ابو هريره از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كرد كه فرمود: بهترين شما كسى است كه بهتر باشد براى خانواده من. (2)

حديث71: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ فِي ذِي الْقَعْدَةِ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِنَيْشَابُورَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَنْصُورٍ الْبَغْدَادِيُّ الْخَيْزَرَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَبِيبٍ الْبُخَارِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عِيسَى التَّنُوخِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَايَحْيَى بْنُ يَعْلَى عَنْ عَمَّارِ بْنِ زُرَيْقٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ زَيْدِ بْنِ مِطْرَفٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَوْتِي وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ذُرِّيَّتَهُ فَإِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَمْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ.

حديث71: زيد بن مطرف گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: كسى كه مي خواهد به زندگى من زنده باشد و به مرگ من بميرد و داخل بهشتى كه خدايم وعده داده شود على بن ابى طالب(عليه السلام) و ذريه اش را دوست بدارد همانا ايشان شما را از شاهراه هدايت خارج نمي كنند و به وادى گمراهى نمي كشانند. (3)

ص: 434


1- .[2] كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص53 باب فصل في ذكر ما ورد فيما قدمناه من الآثار...
2- .[3] بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص39 عن أبي هريرة قال: قال رسول الله(ص) خيركم خيركم لأهلى من بعدي
3- .[1] بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص53 باب بيان المراد من الموالاة في حديث الغدير

حديث72:

عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَبِيهِ وَ كَانَ خَادِماً لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا أَنَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي وَ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ:

مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَيْهِ غَيْرُ مُعْرِضٍ عَنْهُ فَلْيَتَوَالَكَ يَا عَلِيُّ وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُ فَلْيَتَوَالَ ابْنَكَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ لَا خَوْفَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ ابْنَكَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ مَحَا اللَّهُ ذُنُوبَهُ عَنْهُ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَإِنَّهُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَرِيرُ الْعَيْنِ فَلْيَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُعْطِيَهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَلْيَتَوَالَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْيَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الْكَاظِمَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ ضَاحِكٌ فَلْيَتَوَالَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام)

وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَيِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍفَلْيَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْجَوَادَ(عليه السلام)

وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُحَاسِبَهُ حِساباً يَسِيراً وَ يُدْخِلَهُ جَنَّاتِ عَدْنٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ فَلْيَتَوَالَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْهَادِيَ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ فَلْيَتَوَالَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ(عليه السلام) وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ كَمُلَ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْيَتَوَالَ

ص: 435

الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ الْمُنْتَظَرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ هَؤُلَاءِ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ التُّقَى مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَالاهُمْ كُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ

حديث72: كتاب صفوة الاخبار از ابراهيم بن محمّد نوفلى از پدرش كه خادم حضرت رضا(عليه السلام) بود نقل ميكند كه حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) از آباء گرام خود از امير المؤمنين على بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه نقل كرد كه فرمود: برادر و دوستم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه مايل است خدا را ملاقات نمايد در حالى كه به او توجه داشته باشد و از او روى نگرداند بايد ترا دوست داشته باشد يا على و هر كه دوست دارد خدا را ملاقات كند در حالى كه از او راضى باشد بايد دوست بدارد فرزندت حسن(عليه السلام) را هر كه مي خواهد خدا را ملاقات نمايد در حالى كه ترسى نداشته باشد بايد دوست داشته باشد فرزندت حسين(عليه السلام) را و هر كه بخواهد خدا را ملاقات نمايد در حالى كه گناهانش از بين رفته باشد بايد على بن الحسين(عليه السلام) را دوست بدارد زيرا او از كسانى است كه خداوند در باره آنها فرموده «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(1) و هر كه دوست دارد خدا را ملاقات كند با چشم روشن بايد دوست داشته باشد محمّد بن علي(عليه السلام) حضرت باقر را و هر كه مايل است خدا را ملاقات نمايد در حالى كه نامه عملش را بدست راستش بدهند دوست بدارد جعفر بن محمد(عليه السلام) را و هر كه دوست دارد خدا را ملاقات نمايد پاك و پاكيزه بايد دوست بدارد موسى بنجعفر(عليه السلام) را و هر كه مايل است خدا را شاد و خندان ملاقات کند دوست بدارد على بن موسى الرضا(عليه السلام) را و هر كه دوست دارد خدا را ملاقات كند با درجات بلند و گناهانش تبديل به حسنه شده باشد بايد دوست بدارد محمد بن علي حضرت جواد(عليه السلام) را و هر كه مايل است خدا را ملاقات نمايد و از او به سادگى حساب بكشند و داخل بهشت عدنى شود كه عرض آن به اندازه آسمان ها و زمين است كه آماده پذيرائى براى پرهيزگاران است بايد دوست بدارد على بن محمد

ص: 436


1- .[1] الفتح آية 29

حضرت هادى(عليه السلام) را و هر كه مي خواهد خدا را ملاقات كند در حالى كه از رستگاران باشد بايد دوست بدارد حسن بن على حضرت عسكرى(عليه السلام) را و هر كه مايل است خدا را ملاقات كند با ايمان كامل و اسلام نيكو بايد دوست بدارد حجة بن حسن(عليه السلام) امام منتظر صلوات اللَّه عليه را اينهايند پيشوايان هدايت و راهنماى تقوى هر كه آن ها را دوست بدارد من بهشت را ضامن مي شوم براى او از جانب خدا. (1)

حديث73: الشِّيرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ وَ أَبُو مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُسْلِمٍ النَّظِيرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَال: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ مَالِكاً أَنْ يُسَعِّرَ النِّيرَانَ السَّبْعَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ أَنْ يُزَخْرِفَ الْجِنَانَ الثَّمَانَ وَ يَقُولُ يَا مِيكَائِيلُ مُدَّ الصِّرَاطَ عَلَى مَتْنِ جَهَنَّمَ وَ يَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ انْصِبْ مِيزَانَ الْعَدْلِ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ قَرِّبْ أُمَّتَكَ لِلْحِسَابِ ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُعْقَدَ عَلَى الصِّرَاطِ سَبْعُ قَنَاطِرَ طُولُ كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَى كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ حُبِّ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَا يُحِبُّ أَهْلَ بَيْتِهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ مَعَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاًحديث73: كنز الفوائد: ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: روز قيامت خداوند به مالك دستور مي دهد كه جهنم هفتگانه را بيافروزد و به رضوان امر مي كند بهشت هشت گانه را بيارايد و به ميكائيل(عليه السلام) دستور مي دهد كه صراط را بر روى جهنم بكشد و به جبرئيل(عليه السلام) مى فرمايد كه ترازوى عدل را برقرار نمايد در زير عرش و مي فرمايد اى محمّد(صلي الله عليه و آله) امتت را براى حساب بياور. بعد دستور مي دهد خدا كه بر صراط هفت پل قرار دهند طول هر پل هفده هزار فرسخ است و بر روى هر پل هفتاد

ص: 437


1- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص 107 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح80، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 2 ص99 الفصل السابع ح280

هزار ملك از مرد و زن اين امت بر پل اولى مي رسند از ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و حب اهل بيت محمد(صلي الله عليه و آله) هر كه ولايت و حب او درست باشد از پل اوّلى چون برق جهنده مي گذرد و هر كه اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دوست نداشته باشد با صورت در قعر جهنم مى افتد اگر چه اعمال نيكوى او برابر با هفتاد صديق باشد. (1)

حديث74: تَارِيخِ بَغْدَادَ وَ فِرْدَوْسِ الدَّيْلَمِيِّ وَ خَصَائِصِ النَّطَنْزِيِّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

حديث74: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: عنوان نامه عمل مؤمن حب على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (2)حديث75: وَ رَوَى صَاحِبُ الْكَشَّافِ وَ الثَّعْلَبِيُ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً الْآيَةَ. بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ شَهِيداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يُزَفُّ إِلَى الْجَنَّةِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَعَلَ اللَّهُ زُوَّارَ قَبْرِهِ الْمَلَائِكَةَ بِالرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

ص: 438


1- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 2 ص152 فصل في منزلته عند الميزان و الكتاب و الحساب و نحوها ح6
2- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 2 ص152 فصل في منزلته عند الميزان و الكتاب و الحساب و نحوها ح5

لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ

حديث75: صاحب كشاف و ثعلبى در تفسير اين آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً باسناد خود تا جرير بن عبد اللَّه بجلى نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) شهيد مرده و هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) آمرزيده مرده. بدانيد هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) با توبه مرده و هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مؤمن مرده با ايمان كامل. هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) ملك الموت او را بشارت بهشت مي دهد. بعد از ملك الموت منكر و نكير. بدانيد هر كه با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) بميرد چنان روانه بهشت مى شود مثل عروسى كه به حجله داماد مي رود بدانيد هر كه با حب آلمحمد(صلي الله عليه و آله) بميرد ملائكه رحمت به دستور خدا در قبر به زيارت مى آيند بدانيد هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) بر سنت و جماعت بوده و هر كه بميرد بر بغض آل محمد(صلي الله عليه و آله) روز قيامت مى آيد در حالى كه بر پيشانى او نوشته شده مايوس از رحمت خدا است بدانيد هر كه با بغض آل محمد(صلي الله عليه و آله) بميرد بوى بهشت را نمى شنود. (1)

حديث76: أَخْبَرَنِي الشَّرِيفُ أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ حَمْزَةَ الْحُسَيْنِيُّ الْعُرَيْضِيُّ بِالرَّمْلَةِ وَ أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بني [بْنُ] إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَنَانٍ بِحَلَبَ وَ أَبُو الْمَرْجَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ طَالِبٍ الْبَلَدِيُّ بِالْقَاهِرَةِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ قَالُوا جَمِيعاً أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمُهَيْمِنِ بْنِ عَبَّاسٍ الْأَنْصَارِيُّ السَّاعِدِيُّ عَنْ أَبِيهِ الْعَبَّاسِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ سَهْلِ بْنِ سَعِيدٍ قَال بَيْنَا أَبُو ذَرٍّ قَاعِدٌ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ

ص: 439


1- .[1] جامع الأخبارللشعيري ص166 الفصل الحادي و الثلاثون و المائة في الموت ح6

أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كُنْتُ يَوْمَئِذٍ فِيهِمْ إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَرَمَاهُ أَبُو ذَرٍّ بِنَظَرِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْقَوْمِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ مَنْ لَكُمْ بِرَجُلٍ مَحَبَّتُهُ تُسَاقِطُ الذُّنُوبَ عَنْ مُحِبِّيهِ كَمَا تُسَاقِطُ الرِّيحُ الْعَاصِفُ الْهَشِيمَ مِنَ الْوَرَقِ عَنِ الشَّجَرِ سَمِعْتُ نَبِيَّكُمْ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَهُ ذَلِكَ قَالُوا مَنْ هُوَ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الْمُقْبِلُ إِلَيْكُمْ ابْنُ عَمِّ نَبِيِّكُمْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبِينٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي حُبُّهُ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ نِفَاقٌ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِ بِرَأْفَةٍ وَ مَوَدَّةٍ عِبَادَةٌ.....

حديث76: سهل بن سعد گفت ابا ذر با گروهى از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) نشسته بود من نيز از آن جمله بودم على بن ابى طالب(عليه السلام) آمد ابا ذر چشم به آن جناب دوخت و بعد برگشت و رو به جمعيت نموده گفت كه مي تواند معرفى كند مردى را كه محبت او گناهان را چنان مي زدايد همچون بادى شديد و سخت كه برگ را از درخت مي ريزد؟ من از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شنيدم در باره او چنين مي فرمود گفتند: آن كيست؟ فرمود: همين مردى كه به جانبشما مى آيد پسر عموى پيامبرتان شنيدم مي فرمود: على باب علم من روشنگر تمام چيزهائى است كه من از جانب پروردگار براى امت آورده ام پس از من حب على(عليه السلام) ايمان و دشمنى با او نفاق است تماشاى او با مهربانى و علاقه عبادت است. (1)

حديث77: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَيَّاشٍ الْحَافِظِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاضِي عَبْدُ الْبَاقِي بْنُ فالع [قَانِعٍ] قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ قَرْمٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَا عَلِيُ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَخْبَرَنِي فِيكَ بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِي وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِي قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ

ص: 440


1- .[1] كنز الفوائد ج 2 ص67 أحاديث عن أبي ذر الغفاري ح1

إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِي أَقْرِئْ مُحَمَّداً مِنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّ عَلِيّاً إِمَامُ الْهُدَى وَ مِصْبَاحُ الدُّجَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَإِنَّهُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ إِنِّي آلَيْتُ بِعِزَّتِي أَنْ لَا أُدْخِلَ النَّارَ أَحَداً تَوَلَّاهُ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ تَرَكَ وَلَايَتَهُ وَ التَّسْلِيمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ وَ أَطْبَاقَهَا مِنْ أَعْدَائِهِ وَ لَأَمْلَأَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ

حديث77: كتاب مناقب ابن شاذان: ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا على جبرئيل(عليه السلام) مرا خبر داد به امرى در باره تو كه موجب روشنى چشم و شادى قلبم شد، به من گفت يا محمّد خداوند به من فرمود: محمد(صلي الله عليه و آله) را از جانب من سلام برسان و به او اعلام كن كه على(عليه السلام) پيشواى هدايت و چراغ تاريكى و حجت بر اهل دنيا است او صديق اكبر و فاروق اعظم است من به ذات خود سوگند خورده ام داخل جهنم نكنم كسى كه او را دوست داشته باشد و تسليم او و اوصياى بعد از او باشد و داخل بهشت نمي كنم كسى را كه ولايت او را رها نمايد و تسليم او و اوصياى پس از او نشود، اينيك واقعيت است كه مي گويم جهنم و طبقات آن را پر خواهم كرد از دشمنان او و بهشت را پر از دوستان و شيعيانش مي كنم.... (1)

حديث78: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْغِطْرِيفِ الْجُرْجَانِيُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو خَلِيفَةَ الْفَضْلُ بْنُ صال [حُبَابٍ] الْجُمَحِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ [عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ] قَالَ: سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَغَضِبَ فَقَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ لَهُ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَنْزِلَتِي وَ مَقَامٌ كَمَقَامِي إِلَّا النُّبُوَّةَ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي رَضِيَ اللَّهُ

ص: 441


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص 56 المنقبة الثلاثون

عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَافَأَهُ بِالْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ يَدْخُلُ مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَابٍ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ الْأَنْبِيَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ وَ يَأْكُلَ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَ يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً يُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ فِي الْجَنَّةِ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءَ وَ شَفَّعَهُ فِي ثَمَانِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ حَدِيقَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ عَرَفَ عَلِيّاً وَ أَحَبَّهُ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْتِ كَمَا بَعَثَ اللَّهُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ دَفَعَ عَنْهُ أَهْوَالَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ وَ نَوَّرَ قَبْرَهُ وَ فَسَحَهُ مَسِيرَةَ سَبْعِينَ عَاماً وَ بَيَّضَ وَجْهَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَظَلَّهُ اللَّهُ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ مَعَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ آمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ أَهْوَالِ يَوْمِ الصَّاخَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ حَسَنَاتِهِ وَ تَجَاوَزَ عَنْ سَيِّئَاتِهِ وَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ رَفِيقَ حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَجْرَى عَلَى لِسَانِهِ الصَّوَابَ وَ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً سُمِّيَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ بَاهَى اللَّهُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ وَ حَمَلَةَ عَرْشِهِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً نَادَاهُ مَلَكٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ أَنْ يَا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ الذُّنُوبَ كُلَّهَا أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً وَضَعَ اللَّهُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجَ الْكَرَامَةِ وَ أَلْبَسَهُ حُلَّةَ الْعِزَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ يَرَ صُعُوبَةً أَلَا وَ مَنْ

ص: 442

أَحَبَّ عَلِيّاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَمَاناً مِنَ الْعَذَابِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لَا يُنْشَرُ لَهُ دِيوَانٌ وَ لَا يُنْصَبُ لَهُ مِيزَانٌ وَ قِيلَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ وَ الْمِيزَانِ وَ الصِّرَاطِأَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) صَافَحَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَ زَارَتْهُ أَرْوَاحُ الْأَنْبِيَاءِ وَ قَضَى اللَّهُ لَهُ كُلَّ حَاجَةٍ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ كَافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ وَ كُنْتُ أَنَا كَفِيلَهُ بِالْجَنَّةِ

حديث78: به اسناد قبلى از پسر عمر نقل مي كند كه گفت: ما از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) سؤال كرديم راجع به على بن ابى طالب(عليه السلام) آن جناب خشمگين شده فرمود: چه شده گروهى را كه صحبت از كسى مي كنند كه مقامش در نزد خدا مانند مقام من است به جز نبوت. آگاه باشيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست داشته باشد خدا از او خشنود است و هر كه خدا از او خشنود باشد او را پاداش بهشت مي دهد آگاه باشيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد ملائكه براى او استغفار مي كنند و درب هاى بهشت براى او باز مى شود كه از هر درب خواست وارد شود بدون حساب. آگاه باشيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند نامه عملش را به دست راستش مي دهد و حساب او را مانند انبياء مي كشد بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد از دنيا خارج نمي شود مگر اينكه از كوثر مى آشامد و از درخت طوبى ميل مي كند و مقام خود را در بهشت مى بيند بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند سَكَراتِ مرگ را بر او آسان مي كند و قبرش را باغى از باغ هاى بهشت قرار مي دهد. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند به او عنايت خواهد كرد در مقابل هر رگى كه در بدن

ص: 443

دارد حوريه اى در بهشت و او را شفيع قرار مي دهد در باره هشتاد نفر از خانواده اش و مقدار موى هاى بدنش به او باغ در بهشت مي دهند بدانيد هر كه على(عليه السلام) را بشناسد و او را دوست بدارد خداوند ملك الموت را پيش او مى فرستد همان طورى كه بسوى انبياء مي فرستد و وحشت نكير و منكر را از او برطرف مي نمايد و قبرش رانورانى مي نمايد و آن را وسعت مي دهد به اندازه هفتاد سال و صورتش را در قيامت سفيد مي كند. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خدا او را در سايه عرش خود با صديقين و شهداء و صالحين قرار مي دهد و او را از وحشت بزرگتر و وحشت هاى روز قيامت در امان خواهد نمود بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند حسنات او را قبول مي كند و از گناهانش مي گذرد و در بهشت رفيق حمزه سيد الشهداء خواهد بود بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند حكمت را در دلش قرار مي دهد و بر زبان او واقعيت را اجرا مي كند و درهاى رحمت را به رويش مي گشايد بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست بدارد مطيع خدا ناميده مى شود در زمين و خدا با ملائكه و حاملين عرش به واسطه او مباهات مي كند. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد فرشته اى از زير عرش او را صدا مي زند: اى بنده ى خدا كار خود را از سر بگير خداوند تمام گناهانت را آمرزيده بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد روز قيامت خواهد آمد در حالى كه صورتش چون ماه مي درخشد بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد خداوند بر سر او تاج كرامت و بر پيكرش لباس عزت مى پوشاند آگاه باشيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد از صراط رد مى شود مانند برق جهنده و هيچ مشكلى را نخواهد ديد. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد براى او برات آزادى از جهنم و آزادى از نفاق و عبور از صراط و امان از عذاب مي نويسند. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد نامه عملش باز نمي شود و برايش ترازوى حساب نمي گذارند به او گفته مى شود داخل بهشت شو

ص: 444

بدون حساب. بدانيد هر كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد از حساب و ميزان و صراط در امان است بدانيد هر كه بميرد با محبت آل محمد(صلي الله عليه و آله) ملائكه به او دست مي دهند و ارواح انبياء بهديدار او مى آيند و هر حاجتى كه در نزد خدا داشته باشد خداوند برايش برآورده مي كند بدانيد هر که بميرد با دشمنى آل محمد(صلي الله عليه و آله) كافر از دنيا مي رود بدانيد هركه بميرد با دوستى آل محمد(صلي الله عليه و آله) بر ايمان مرده و من كفيل او خواهم بود به بهشت. (1)

توضيح: بدون شک دوستي و محبتي پذيرفته خواهد شد که به همراه پيروي از فرمايشات ايشان و عمل به دستوراتشان باشد و يقينا هر ادعايي نشانه اي مي خواهد و بدون شک نشانه محبت حقيقي و نجات بخش پيروي از ايشان است.

حديث79: حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنِي بَكَّارُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُنْذِرُ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا

حديث79: سلمان فارسى گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى سلمان هر كه فاطمهB را دوست بدارد او در بهشت با من خواهد بود و هر كه دشمن بدارد در جهنم. سلمان! دوستى فاطمهB در صد جايگاه سود مي بخشد كه ساده ترين اين

ص: 445


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص64 المنقبة السابعة و الثلاثون

جايگاه ها مرگ و قبر و ميزان و محشر و صراط و محاسبه است هر كه دخترم فاطمهB از او راضى باشد من از او راضيم و هر كه من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كه فاطمهB بر او خشم بگيرد من بر او خشممي گيرم و هر كه من بر او خشم بگيرم خدا بر او خشمگين است. سلمان واى بر كسى كه او را ستم نمايد و ستم بر ذريه و شيعيانش كند. (1)

حديث80: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حُمْدُونِ بْنِ الْفَضْلِ الْفَقِيهُ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاضِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا شَاه عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَمَةَ الصَّغِيرُ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ بْنُ الْحَجَّاجِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ الْعَطَّارُ عَنْ سَمُرَةَ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) كُلَّمَا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْكُمْ رُؤْيَا وَ إِنَّ النَّبِيَّ أَصْبَحَ ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ رَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ عَمِّي حَمْزَةَ وَ ابْنَ عَمِّي جَعْفَراً جَالِسَيْنِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِمَا طَبَقُ تِينٍ وَ هُمَا يَأْكُلَانِ مِنْهُ فَمَا لَبِثَا أَنْ تَحَوَّلَ رُطَباً فَأَكَلَا مِنْهُ فَقُلْتُ لَهُمَا فَمَا وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ فِي الْآخِرَةِ قَالا الصَّلَاةَ وَ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِخْفَاءَ الصَّدَقَةِ

حديث80: سمره گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) هر روز صبح رو به اصحاب خود مي كرد و مي فرمود: گويا كسى از شما خوابى ديده؟ يك روز پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: در خواب عمويم حمزه و پسر عمويم جعفر(عليه السلام) را ديدم نشسته اند و جلو آن ها ظرفى از انجير است مشغول خوردن هستند انجير تبديل به خرما شد از آن نيز خوردند به آن دو گفتم كدام عمل را در آخرت بهترين اعمال يافتيد گفتند: نماز و دوست داشتن على بن ابى طالب(عليه السلام) و پنهان صدقه دادن.(2)

حديث81: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمَذَارِيِّ الْخَيَّاطُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الرَّفَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ

ص: 446


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص127 المنقبة الحادية و الستون
2- .[2] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص139 المنقبة الحادية و السبعون

عَلِيلٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي قَنْبَرُ بْنُ أَحْمَدَ [بْنِ قَنْبَرٍ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ] قَالَ حَدَّثَنِي كَعْبُ بْنُ نَوْفَلٍ عَنْ بِلَالِ بْنِ حَمَامَةَ قَالَ:...طَلَعَ عَلَيْنَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه وآله) ذَاتَ يَوْمٍ وَ وَجْهُهُ مُشْرِقٌ كَدَارَةِ الْقَمَرِ فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَوْفٍ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا النُّورُ فَقَالَ بِشَارَةٌ أَتَتْنِي مِنْ رَبِّي فِي أَخِي وَ ابْنِ عَمِّي وَ ابْنَتِي وَ أَنَّ اللَّهَ زَوَّجَ عَلِيّاً بِفَاطِمَةَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ خَازِنَ الْجِنَانِ فَهَزَّ شَجَرَةَ طُوبَى فَحَمَلَتْ رِقَاعاً يَعْنِي صِكَاكاً بِعَدَدِ مُحِبِّي أَهْلِ بَيْتِي وَ أَنْشَأَ مِنْ تَحْتِهَا مَلَائِكَةً مِنْ نُورٍ وَ دَفَعَ إِلَى كُلِّ مَلَكٍ صَكّاً فَإِذَا اسْتَوَتِ الْقِيَامَةُ بِأَهْلِهَا نَادَتِ الْمَلَائِكَةُ فِي الْخَلَائِقِ فَلَا تَلْقَى مُحِبّاً لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَّا دَفَعْتَ إِلَيْهِ صَكّاً فِيهِ فَكَاكُهُ مِنَ النَّارِ بِأَخِي وَ ابْنِ عَمِّي وَ ابْنَتِي فَكَاكُ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ مِنْ أُمَّتِي مِنَ النَّارِ

حديث81: با همان سند از بلال بن حمامه گفت: روزى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) با چهره اى درخشان همچون ماه تابان پيش ما آمد عبد اللَّه بن عوف از جاى حركت كرده گفت يا رسول اللَّه اين چه نورى است؟ فرمود: بشارتى است كه از جانب خدا در مورد برادر و پسر عمو و دخترم آمده. خداوند به ازدواج على(عليه السلام) در آورده فاطمهB را و دستور داد به رضوان نگهبان بهشت كه درخت طوبى را تكان دهد تكه هاى كاغذى بارور گرديد به تعداد دوستان اهل بيتم و از زير درخت طوبى ملائكه اى از نور بوجود مى آيد و در اختيار هر ملكى يكى از نوشته ها قرار مي گيرد وقتى قيامت برپا مى شود ملائكه در ميان خلايق فرياد مي زنند به هر يك از دوستان ما اهل بيت(عليهم اسلام) مي رسند يكى از آن نامه ها را كه آزادى از جهنم است به او مى دهند به وسيله برادر و پسر عمويم و دخترم آزاد مي شوند گروهى از امتم از آتش جهنم.(1)

ص: 447


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص166 المنقبة الثانية و التسعون

حديث82: [أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَحْفُوظٍ] قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنِي الْغِطْرِيفُ بْنُ عَبْدِ السَّلَامِ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سَمِعْتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ قَالَ سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا بَكْرِ بْنَ أَبِي قُحَافَةَ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَىخَلَقَ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) سَبْعِينَ أَلْفَ أَلْفِ مَلَكٍ يُسَبِّحُونَهُ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ يَكْتُبُونَ ذَلِكَ لِمُحِبِّيهِ وَ مُحِبِّي وُلْدِهِ

حديث82: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: خداوند تبارك و تعالى از نور صورت على بن ابى طالب(عليه السلام) هفتاد ميليون ملك آفريده كه خدا را تسبيح و تقديس مي كنند و ثوابش را براى دوستان او و دوستان فرزندانش مي نويسند.(1)

حديث83: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالبٍ(عليه السلام) خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ

ص: 448


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص148 المنقبة الثمانون

بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي وَ رُسُلِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام) ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُمُوسَى(عليه السلام) ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا

حديث83: امام صادق(عليه السلام) از آباء گرامش فرمود: پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: جبرئيل(عليه السلام) مرا خبر داد از جانب پروردگار عزيز كه فرمود: هر كه بداند خدائى جز من نيست و محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و پيامبر من و على بن ابى طالب(عليه السلام) خليفه من و ائمه از فرزندان او حجت هاى من بوده او را به رحمت خود داخل بهشت مي كنم و با عفوم از آتش نجات مي دهم و همسايگى خود را به او مي بخشم و مستوجب لطف خويش مي گردانم و نعمتم را بر او تكميل مي كنم و او را از برجسته ها و شخصيت هاى

ص: 449

مخصوص خود مى گردانم اگر مرا بخواند جوابش را مي دهم و اگر درخواستى بكند به او عنايت مى نمايم اگر ساكت باشد پيش از سؤال به او مى دهم اگر خطا كند مى بخشم و اگر از من فرار نمايد صدايش مي زنم. اگر برگردد او را مى پذيرم. اگر درب خانه مرا بكوبد برايش مي گشايم. و هر كه گواهى به يكتائى من ندهد يا گواهى بدهد و گواهى به بندگى و رسالت پيامبرم ندهد يا اين را قبول داشته باشد اما گواهى به خلافت على بن ابى طالب(عليه السلام) ندهد يا اين گواهى را بدهد و گواهى به اينكه ائمه(عليهم اسلام) از فرزندان او حجت هاي من بوده ندهد نعمت مرا منكر و عظمت مرا تحقير و به آيات و كتاب ها و پيامبران من كافر شده اگر به جانب من آيد راهش نمى دهم اگر تقاضا كند تقاضايش را بر نمى آورم و اگر مرا بخواند به سخنش گوش نداده و اگر دعا كند دعايش را مستجاب نمي كنم اگر به من اميدى داشته باشد نااميدش مي كنم، اينست كيفر او از جانب من، من هرگز ستم به بندگان روا نمى دارم. جابر بن عبد اللَّه انصارىاز جاى حركت كرده گفت يا رسول اللَّه ائمه(عليهم اسلام) از فرزندان على بن ابى طالب(عليه السلام) كيانند؟! فرمود: حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) سرور جوانان اهل بهشت بعد از او زينت بخش عبادت كنندگان در زمان خود على بن الحسين(عليه السلام) سپس باقر، محمّد بن على(عليه السلام) در آينده او را خواهى ديد اگر او را ديدى سلام مرا به او برسان. پس از او صادق جعفر بن محمد(عليه السلام). آنگاه كاظم موسى بن جعفر(عليه السلام). بعد رضا على بن موسى(عليه السلام). سپس تقى محمد بن على(عليه السلام) بعد نقى على بن محمد(عليه السلام) بعد زكى حسن بن على(عليه السلام) سپس پسرى قائم به حق مهدى امت من كه زمين را پر از قسط و عدل مي كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده. جابر! اين ها خلفاء و اوصيا و اولاد و عترت من هستند هر كه از آن ها اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هر كه با آن ها مخالفت كند معصيت مرا نموده و هر كه منكر يك نفر از آن ها باشد منكر من است به واسطه آن ها خدا نگه مي دارد آسمان را كه بر زمين نيفتد، مگر با اجازه خودش و به وسيله آن ها خداوند

ص: 450

نگه مي دارد زمين

را که اهلش را نلرزاند. (1)

حديث84: وَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ وَ الْمِيزَانِ وَ الصِّرَاطِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَأَنَا كَفِيلُهُ بِالْجَنَّةِمَعَ الْأَنْبِيَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَبْغَضَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ

حديث84: ابن عمر گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه على(عليه السلام) را دوست بدارد خداوند نماز و روزه و قيام و دعايش را مى پذيرد. هر كه على(عليه السلام) را دوست بدارد خداوند به تعداد هر رگى كه در بدن دارد شهرى در بهشت به او مي دهد. بدانيد هر كه دوست بدارد آل محمد(صلي الله عليه و آله) را از حساب و ميزان و صراط در امان است و هر كه بميرد با حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) من ضامن بهشت براى او هستم با انبياء بدانيد هر كه دشمن بدارد آل محمد(صلي الله عليه و آله) را روز قيامت مى آيد در حالى كه در پيشانيش نوشته است مايوس از رحمت خدا است.(2)

حديث85: وَ مِنْ كِتَابِ فَرَجِ الْكَرْبِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ تَفَرَّقَ النَّاسُ شُعَباً وَ رَجَعْتُمْ أَنْتُمْ إِلَى أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَأَرَدْتُمْ مَا أَرَادَ اللَّهُ وَ أَحْبَبْتُمْ مَنْ أَحَبَّ اللَّهُ وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَهُ اللَّهُ فَأَبْشِرُوا وَ اسْتَبْشِرُوا فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ الْمَرْحُومُونَ الْمُتَقَبَّلُ مِنْكُمْ حَسَنَاتُكُمْ الْمُتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِكُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ يَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الذُّنُوبَ تَسَاقَطُ عَنْ ظُهُورِ شِيعَتِنَا كَمَا تُسْقِطُ الرِّيحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ

ص: 451


1- .[1] كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 2 ص510 الباب الخامس و العشرون في الدلالة على كون المهدي حيا باقيا مذ غيبته إلى الآن
2- .[1] إرشاد القلوب إلى الصواب للديلمي ج 2 ص235 فصل: في حبه و التوعد على بغضه و فضائل فاطمة ع

يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»

«وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» وَ اللَّهِ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا غَيْرَكُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ قُلْتُ نَعَمْ زِدْنِي فَقَالَ قَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» يُرِيدُ أَنَّكُمْ وَفَيْتُمْ بِمَا أَخَذَ عَلَيْكُمْ مِيثَاقَهُ مِنْ وَلَايَتِنَا وَ أَنَّكُمْ لَمْ تَسْتَبْدِلُوا بِنَا غَيْرَنَا وَ قَالَ «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» وَ اللَّهِ مَا عَنَى بِهَذَا غَيْرَكُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ يَا بَا مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ زِدْنِي قَالَ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ يَقُولُ «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا غَيْرَكُمْ هَلْ سَرَرْتُكَ فَقُلْتُ نَعَمْ زِدْنِي قَالَ وَ قَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِقَوْلِهِ «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» فَرَسُولُ اللَّهِ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ النَّبِيُّونَ وَ نَحْنُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا فَهَلْ سَرَرْتُكَ فَقُلْتُ نَعَمْ زِدْنِي فَقَالَ لَقَدِ اسْتَثْنَاكُمُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الشَّيْطَانِفَقَالَ «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» وَ اللَّهِ مَا عَنَى بِهَذَا غَيْرَكُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ فَقُلْتُ نَعَمْ زِدْنِي فَقَالَ قَالَ اللَّهُ «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» وَ اللَّهِ مَا عَنَى بِهَذَا غَيْرَكُمْ هَلْ سَرَرْتُكَ يَا بَا مُحَمَّدٍ قُلْتُ زِدْنِي فَقَالَ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا اسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى بِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَا أَتْبَاعِهِمْ مَا خَلَا شِيعَتَنَا فَقَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» وَ هُمْ شِيعَتُنَا يَا بَا مُحَمَّدٍ هَلْ سَرَرْتُكَ قُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ حَيْثُ قَالَ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» فَنَحْنُ الَّذِينَ نَعْلَمُ وَ أَعْدَاؤُنَا الَّذِينَ لَا

ص: 452

يَعْلَمُونَ وَ شِيعَتُنَا هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ قُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا يُحْصَى تَضَاعُفُ ثَوَابِكُمْ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا مِنْ آيَةٍ تَعُودُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ تَذْكُرُ أَهْلَهَا بِخَيْرٍ إِلَّا وَ هِيَ فِينَا وَ فِيكُمْ مَا مِنْ آيَةٍ تَسُوقُ إِلَى النَّارِ إِلَّا وَ هِيَ فِي عَدُوِّنَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ اللَّهِ مَا عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ غَيْرُكُمْ وَ إِنَّ سَائِرَ النَّاسِ مِنْكُمْ بِرَاءٌ يَا بَا مُحَمَّدٍ هَلْ سَرَرْتُكَ قُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ جُعِلْتُ فِدَاكَ ثُمَّ انْصَرَفْتُ فَرِحاً.

حديث85: از كتاب فرج الكرب از ابى بصير نقل كرده كه گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اى ابا محمد مردم به دسته هاى مختلف متفرق شدند شما دل بستيد به اهل بيت پيامبرتان آنچه خدا مي خواست خواستيد و آن كس را كه خدا دوست مي دارد شما دوست داريد و كسى را كه خدا انتخاب نموده شما انتخاب نموديد بشارت باد شما را شاد باشيد، شما به خدا قسم آمرزيده هستيد و حسنات شما را قبول مي كنند و از گناهان شما مى گذرند آيا موجب شادى تو شدم عرضه داشتم: آرى، فرمود: اى ابا محمد گناه ها از پشت شيعيان ما مي ريزد چنانچه برگ ها به وسيله باد از درخت مى ريزد اين آيه همان است كه مى فرمايد «وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»(1) «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»(2) فرمود: به خدا قسم اى ابا محمد خداوند در اين آيه جز شما را اراده نكرده آيا تو را مسرور كردم گفتم آرى اضافه بفرمائيد. فرمود: خداوند شما را در كتاب كريمش ذكر كرده«رِجالٌ

صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ»(3) منظور اين است كه شما وفا كرده ايد به پيمانى كه در مورد ولايت ما از شما گرفته شده و ديگرى را به جاى ما نگرفتيد و فرموده است «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»(4)

به خدا قسم از متقين جز شما را اراده نكرده آيا تو را مسرور كردم عرضه داشتم: آرى

ص: 453


1- .[1] الزمر آية 75
2- .[2] غافر آية 7
3- .[1] الاحزاب آية 23
4- .[2] الزخرف آية 67

اضافه بفرمائيد. فرمود: خداوند در اين آيه شما را ذكر نموده «إِخْواناً

عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ»(1) به خدا قسم جز شما را اراده نكرده آيا شادت كردم. عرضه داشتم: آرى ولى بيشتر بفرمائيد فرمود: در اين آيه خداوند از شما ياد كرده «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ»(2) پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در اين آيه نبيين است ما صديقين و شهداء هستيم و شما صالحين هستيد به خدا قسم شما شيعيان ما هستيد آيا مسرورت كردم؟ گفتم: آرى اضافه بفرمائيد. خداوند شما را از تسلط شيطان استثناء كرد فرموده «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»(3) به خدا قسم جز شما را از اين آيه اراده نكرده آيا مسرورت كردم گفتم آرى اضافه بفرمائيد. فرمود: خداوند مى فرمايد «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً»(4) به خدا قسم جز شما را اراده نكرده آيا مسرورت كردم اى ابا محمد؟ گفتم: آرى بيشتر بفرمائيد فرمود: اى ابا محمد هيچ يك از پيامبران و پيروان آن ها را استثناء نفرموده جز شيعيان ما را فرموده است «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًىشَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ»(5) آن ها كه مورد رحمت خدا قرار مي گيرند شيعيان ما هستند آيا تو را مسرور كردم؟ عرضه داشتم: آرى اضافه بفرمائيد يا ابن رسول اللَّه فرمود: خداوند شما را در كتاب خود ياد كرده در اين آيه

«هَلْ

يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»(6) ما كسانى هستيم كه مي دانيم و دشمنان ما آن هايند كه نمى دانند و شيعيان ما اولو الالباب هستند عرضه داشتم: بيشتر بفرمائيد. فرمود: يا ابا محمد چند برابر شدن ثواب اعمال شما از حد شماره بيرون است. اى ابا محمد هر آيه اى كه معنى آن برگشت به بهشت مي كند و اهل بهشت را به نيكى ياد مي كند در باره ما و شما است و هر آيه اى كه اشاره به جهنم دارد در باره دشمن ما و مخالفين ما است به خدا قسم بر دين محمد(صلي الله عليه و آله) و ملت ابراهيم(عليه السلام) جز ما و شما نيست ساير مردم از

ص: 454


1- .[3] الحجر آية 47
2- .[4] النساء آية 69
3- .[5] الحجر آية 42
4- .[6] الزمر آية 53
5- .[1] الدخان آية 41و42
6- .[2] الزمر آية 9

شما بيزارند اى ابا محمد آيا تو را مسرور كردم گفتم آرى يا ابن رسول اللَّه! فدايت شوم بعد با شادى و خوشحالى از خدمت امام(عليه السلام) مرخص شدم. (1)

حديث86: وَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ شِيعَتُنَا أَقْرَبُ الْخَلْقِ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ أَنْتُمْ أَهْلُ تَحِيَّةِ اللَّهِ بِالسَّلَامِ وَ أَهْلُ أَثَرَةِ اللَّهِ بِرَحْمَتِهِ وَ أَهْلُ تَوْفِيقِ اللَّهِ بِعِصْمَتِهِ وَ أَهْلُ دَعْوَتِهِ بِطَاعَتِهِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ أَسْمَاؤُكُمْ عِنْدَنَا الصَّالِحُونَ الْمُصْلِحُونَ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ الرِّضَا لِرِضَائِهِ عَنْكُمْ وَ الْمَلَائِكَةُ إِخْوَانُكُمْ فِي الْخَيْرِ فَإِذَا اجْتَهَدْتُمْ ادْعُوا وَ إِذَا أَذْنَبْتُمْ اسْتَغْفِرُوا وَ أَنْتُمْ خَيْرُ الْبَرِّيَّةِ بَعْدَنَا دِيَارُكُمْ لَكُمْ جَنَّةٌ وَ قُبُورُكُمْ لَكُمْ جَنَّةٌ لِلْجَنَّةِ خُلِقْتُمْ وَ فِي الْجَنَّةِ نَعِيمُكُمْ وَ إِلَى الْجَنَّةِ تَسِيرُونَ.حديث86: امام صادق(عليه السلام) فرمود: شيعيان ما نزديكترين خلق به عرش خدا هستند در روز قيامت و فرمود: شما را خداوند تحيت به سلام مي گويد و شما برگزيده رحمت خدائيد و كسانى هستيد كه خداوند توفيق به آن ها داده براى جلوگيرى از گناه و شما را دعوت به اطاعت نموده هيچ باكى بر شما نيست و نه محزون مي شويد. اسامى شما در نزد ما صالحين خيرخواه هستيد شما اهل رضا هستيد به واسطه خشنودى خدا از شما ملائكه برادران شما هستند در نيكى هر وقت كوشش نموديد دعا كنيد و اگر گناهى كرديد استغفار نمائيد شما بهترين مردم هستيد بعد از ما، شهر و ديار شما برايتان بهشت است. و قبرهاى شما برايتان بهشت است براى بهشت آفريده شده ايد و در بهشت نعمت هاى شما است و به سوى بهشت در حركت هستيد. (2)

حديث87: نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَثْبَتُكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِأَهْلِ بَيْتِي وَ لِأَصْحَابِي

ص: 455


1- .[3] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص452 باب ما جعل الله تعالى بين المؤمنين من الإخاء و الحقوق
2- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص126 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح114

حديث87: نوادر راوندى به اسناد خود از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: ثابت ترين شما در صراط كسى است كه بيشتر اهل بيت(عليهم اسلام) و اصحاب مرا دوست داشته باشد. (1)

حديث88: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) تَأْكُلُ السَّيِّئَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ حديث88: صدوق از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: حب على(عليه السلام) گناهان را از بين مى برد چنانچه آتش هيزم را نابود مى كند.(2)

حديث89: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عُمَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقِشْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُهَلَّبِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ كَثِيرٍ الْكِلَابِيُّ الْكُوفِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي(عليهم اسلام) نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ

حديث89: خصال و امالى: جابر از حضرت باقر از پدرش على بن الحسين(عليه السلام) از پدر خود نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: دوستى من و دوستى اهل بيت(عليهم اسلام) در هفت محل سودمند است كه بسيار هراس انگيزند. هنگام مرگ. در قبر، هنگام نشور و در موقع نامه عمل و در هنگام حساب و در ميزان و در صراط.(3)

ص: 456


1- .[2] النوادر (للراوندي) ص 15 فضائل أهل البيت عليهم السلام
2- .[1] فضائل الشيعة ص12 الحديث 10
3- .[2] الأمالي للصدوق ص10 المجلس الثالث ح3

حديث90: أَقُولُ وَ رُوِيَ فِي الْمُسْتَدْرَكِ مِنْ كِتَابِ فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ لِلسَّمْعَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَا عَلِيُّ طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَقَ فِيكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ فِيكَ حديث90: عمار ياسر گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) فرمود: يا على! خوشا به حال كسى كه تو را دوست بدارد و در راه تو صادق باشد و واى بر كسى كه تو را دشمن بدارد و در راه تو كاذب باشد. (1)

حديث91: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

حديث91: ام سلمه گفت شنيدم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مى فرمود: على(عليه السلام) و شيعيانش در روز قيامت رستگارند. (2)

حديث92: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ غَيْرِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَيُنْتَفَعُ بِهِ فِي سَبْعِ مَوَاطِنَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ عِنْدَ الْقَبْرِ وَ يَوْمَ الْحَشْرِ وَ عِنْدَ الْحَوْضِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ

حديث92: فضل هاشمى از پدرش نقل مي كند كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: دوستى با ما اهل بيت(عليهم اسلام) در هفت محل سود مى بخشد: در نزد خدا و هنگام مرگ و در قبر و روز محشر و در كنار حوض و در ميزان و در صراط. (3)

حديث93: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ الشَّعِيرِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَثْبَتُكُمْ قَدَماً عَلَى الصِّرَاطِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِأَهْلِ بَيْتِي

ص: 457


1- .[1] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ص217 الفصل السادس و العشرون في قوله ص لعلي ع لا يحبك إلا مؤمن و لا يبغضك إلا منافق ح338
2- .[2] فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص101 الفصل الخامس عشر منزلته عليه السلام في الآخرة ح98
3- .[3] المحاسن ج 1 ص152 باب20 باب الحب ح75

حديث93: كتاب فضائل الشيعه بنقل از سكونى از حضرت صادق(عليه السلام) از آباء گرامش نقل مي كند: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: پايدارترين شما در صراط كسى است كه بيشتر اهل بيت مرا دوست داشته باشد. (1)

حديث94:

كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ نَاقِلًا مِنْ كِتَابٍ جَمَعَهُ السَّيِّدُ حَسَنُ بْنُ كَبْشٍ الْحُسَيْنِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمُفِيدِ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

لِعَلِيٍّ(عليه السلام)

يَا عَلِيُّ إِخْوَانُكَ يَفْرَحُونَ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ الْعَرْضِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ

حديث94: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) فرمود: يا على! برادرانت در چهار جا خوشحال مي شوند هنگام جان دادن من و تو شاهد حال آن هائيم موقع سوال در قبر و هنگام عرض اعمال و در هنگام صراط. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ غَسَّانَ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقِيلَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِي مُصَلَّاهُ فِي بَيْتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يُنَاجِي رَبَّهُ وَ يَقُولُ يَا مَنْ خَصَّنَا بِالْكَرَامَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا اغْفِرْ لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) الَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِي بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِي صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ

ص: 458


1- .[1] فضائل الشيعة ص6 الحديث 3
2- .[2] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص 184 باب ما جاء عن أم سلمة عن النبي ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر ح4

لِأَمْرِنَا وَ غَيْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِكَ رِضَاكَ فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ شَدِيدٍ وَ شَرَّ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْأَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا وَ خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي قَدْ غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى نُوَافِيَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَشِ فَمَا زَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ أَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْتُ مِنْكَ كَانَ لِمَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ لَظَنَنْتُ أَنَّ النَّارَ لَا تَطْعَمُ مِنْهُ شَيْئاً وَ اللَّهِ لَقَدْ تَمَنَّيْتُ أَنْ كُنْتُ زُرْتُهُ وَ لَمْ أَحُجَّ فَقَالَ لِي مَا أَقْرَبَكَ مِنْهُ فَمَا الَّذِي يَمْنَعُكَ مِنْ إِتْيَانِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ لِمَ تَدَعُ ذَلِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَمْ أَدْرِ أَنَّ الْأَمْرَ يَبْلُغُ هَذَا كُلَّهُ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَنْ يَدْعُو لِزُوَّارِهِ فِي السَّمَاءِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِي الْأَرْضِ.

از موسى بن عمر، از حسّان بصرى، از معاوية بن وهب نقل كرده اند كه وى گفت: اذن خواستم كه بر امام صادق(عليه السلام) داخل شوم، به من گفته شد كه داخل شو، پس داخل شده آن جناب را در نمازخانه منزلشان يافتم پس نشستم تا حضرت نمازشان را تمام كردند پس شنيدم كه با پروردگارشان مناجات نموده و مى گفتند: بار

ص: 459

خدايا، اى كسى كه ما را اختصاص به كرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصيت نمودى (يعنى ما را وصى پيامبرت قرار دادى) و علم به گذشته و آينده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مايل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرين قبر پدرم حسين(عليه السلام) را بيامرز، آنان كه اموالشان را انفاق كرده و ابدانشان را به تعب انداخته به جهت ميل و رغبت در احسان به ما و به اميد آن چه در نزد تست به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پيغمبرت و به جهت اجابت كردنشان فرمان ما را و به قصد وارد نمودن غيظ بر دشمنان ما.... (1)

وَ رَوَى عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) أَنَّهُ تَعَالَى عَنَى بِقَوْلِهِ «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» ثَمَرَاتِ الْقُلُوبِ أَيْ حُبِّهِمْ إِلَى النَّاسِ لِيَأْتُوا إِلَيْهِمْعلى بن ابراهيم از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: خداوند از اين آيه «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ»(2) منظور از ثمرات، ثمرات دل ها است يعنى دوستى ايشان كه موجب توجه مردم به آن ها شود اخبار در اين مورد به طور كلى خواهد آمد. (3)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِينِيُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِيُّ عَنْ عَبَّادٍ الْكَلْبِيِّ [الْكُلَيْبِيِ] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَB بِنْتِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَتْ خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَشِيَّةَ عَرَفَةَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَاهَى بِكُمْ وَ غَفَرَ لَكُمْ عَامَّةً وَ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) خَاصَّةً وَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَيْكُمْ غَيْرَ مُحَابٍ لِقَرَابَتِي هَذَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يُخْبِرُنِي أَنَّ السَّعِيدَ كُلَّ السَّعِيدِ حَقَّ السَّعِيدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ إِنَّ الشَّقِيَّ كُلَّ الشَّقِيِّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ

ص: 460


1- . الكافي ج 4 ص582 باب فضل زيارة أبي عبد الله الحسين ح11
2- . ابراهيم آية 37
3- . بحار الأنوار ج 27 ص74 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار قبل ح1

أَبْغَضَ عَلِيّاً(عليه السلام) فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ.

امالى صدوق: على بن الحسين(عليه السلام) از فاطمه صغرى از حسين بن على(عليه السلام) از مادرش فاطمه زهراB نقل كرد كه فرمود: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پيش ما آمد در شب عرفه، فرمود: خداوند عزيز مباهات و افتخار كرد به تمام شما و شما را آمرزيد به طور عموم و على(عليه السلام) را خصوصا مورد عنايت قرار داد. من پيامبر خدايم بسوى شما بى آنكه حمايت از خويشاوندانم كنم اينك جبرئيل(عليه السلام) به من خبر مي دهد كه سعادتمند يعنى به تمام معنى سعادتمند وسعيد واقعى كسى است كه على(عليه السلام) را دوست داشته باشد در زمان حياتش و بعد از درگذشت او و شقى شقاوتمند كامل و واقعى كسى است كه با على(عليه السلام) دشمنى ورزد در حيات و بعد از درگذشتش. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ نَضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِيِ عَنِ الْقَنْدِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ كُلُّ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ إِنَّ عَدَاوَتَنَا تَلْحَقُ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى إِنَّكُمْ لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُحِبُّونِّي وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ هَذَا يَعْنِي عَلِيّاً(عليه السلام).

جابر جُعفى از حضرت صادق(عليه السلام) از آباء گرام خود نقل كرد كه مردى خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمده عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا هر که بگويد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مؤمن است؟ فرمود: دشمنى ما شامل يهود و نصارى مى شود شما داخل بهشت نخواهيد شد مگر اين كه مرا دوست داشته باشيد و دروغ مي گويد كسى كه گمان مي كند مرا دوست مي دارد ولى با على(عليه السلام) دشمن باشد. (2)

ص: 461


1- . الأمالي( للصدوق) النص182 المجلس الرابع و الثلاثون ح8
2- . الأمالي( للصدوق) النص269 المجلس الخامس و الأربعون ح17

خداوند متعال به محبت ايشان امر فرموده

حديث95:

وَ أَخْبَرَنَا السَّيِّدُ أَبُو الْحَمْدِ مَهْدِيُّ بْنُ نِزَارٍ الْحُسَيْنِيُّ عَنِ الْحَاكِمِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحَسْكَانِيِ عَنِ الْقَاضِي أَبِي بَكْرٍ الْحِيرِيِ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الضُّبَعِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ السَّرِيِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيِّ عَنْ حُسَيْنٍ الْأَشْتَرِ عَنْ قَيْسٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:

لَمَّانَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» الْآيَةَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أُمِرْنَا بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهُمَا.

حديث95: ابن عباس: وقتى آيه شريفه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً»(1) نازل شد عده اي به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه داشتند: يا رسول اللَّه اين خويشاوندان كيانند كه ما مأمور به محبت آنان هستيم، فرمود: علي(عليه السلام) و فاطمهB و فرزندانش(عليهم اسلام).(2)

حديث96: وَ صَحَّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ فِي خُطْبَتِهِ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فَقَالَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام).

حديث96: و اين روايت ثابت شده كه حسن بن على(عليه السلام) در ضمن سخنرانى خود فرمود: من از آن خانواده اى هستم كه خداوند محبت به آن ها را بر هر مسلمان واجب نموده فرموده: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»(3) اقتراف حسنه مودت ما خانواده است.(4)

ص: 462


1- . الشوري آية 23
2- .[2]البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 822 [سورة الشورى(42): الآيات 21 الى 26]
3- . الشوري آية 23
4- .[4]مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص3 فصل في المقدمات

حديث97: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» فَقَالَ هِيَ وَ اللَّهِ فَرِيضَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ لِمُحَمَّدٍ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ

حديث97: سلام بن مستنير گفت از امام باقر(عليه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(1) فرمود: به خدا قسم واجب بربندگان از جانب خدا اين مودت و محبت نسبت به اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است.(2)

حديث98: أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ يَحْكِي قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون» إِلَى آخِرِ الْقِصَّةِ فَقَالَ مَا قَالَ إِلَيْهِ يَعْنِي الْبَيْتَ مَا قَالَ إِلَّا إِلَيْهِمْ أَ فَتَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ إِتْيَانَ هَذِهِ الْأَحْجَارِ وَ التَّمَسُّحَ بِهَا وَ لَمْ يَفْرُضْ عَلَيْكُمْ إِتْيَانَنَا وَ سُؤَالَنَا وَ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ اللَّهِ مَا فَرَضَ عَلَيْكُمْ غَيْرَهُ

حديث98: احمد بن قاسم به اسناد خود از امام باقر(عليه السلام) در باره آيه اى كه خداوند از قول ابراهيم نقل مي كند «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون»(3) فرمود: خداوند نفرموده دل هاى مردم را متوجه به آن كن (يعنى خانه خدا) فرموده است دل هاى مردم را شيفته آنان بگردان شما خيال مي كنيد خداوند بزرگداشت و آمدن كنار اين سنگ ها و ماليدن خويشتن به آن ها را واجب كرده اما آمدن در خانه ما و پرسيدن از ما و محبت ما را واجب نكرده؟ به خدا سوگند جز اين را واجب ننموده.(4)

ص: 463


1- . الشوري آية 23
2- .[1]المحاسن ج 1 ص144 باب13 باب قل لا أسئلكم عليه أجرا إلا المودة في القربى
3- .[2]ابراهيم آية 37
4- .[3] تفسير فرات الكوفي ص 223 [سورة إبراهيم(14): آية 37] ..

حديث99: أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ جَاءَتِ الْأَنْصَارُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالُوا إِنَّا قَدْ آوَيْنَا وَ نَصَرْنَا فَخُذْ طَائِفَةً مِنْ أَمْوَالِنَا فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْعَلَيْهِ أَجْراً» يَعْنِي عَلَى النُّبُوَّةِ إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ ثُمَّ قَالَ أَ لَا تَرَى أَنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ لَهُ صَدِيقٌ وَ فِي نَفْسِ ذَلِكَ الرَّجُلِ شَيْ ءٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِه

حديث99: امام باقر(عليه السلام) که مي فرمود: در باره آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعنى در باره اهل بيت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و فرمود: انصار خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رسيده گفتند: ما كه خانه خود را پناه شما قرار داديم و شما را يارى نموديم اينك مقدارى از اموال ما را در راه احتياج و هدف خود صرف كن. خداوند اين آيه را نازل نمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعنى درخواستى در مورد نبوت ندارم جز دوستى با خويشاوندانم، و منظور اهل بيت آن سرور است.(1)

رَوَاهُ الصَّدُوقُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» قَالَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْخَمْسِينَ مِنْ شِيعَتِنَا قَالَ قُلْتُ «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ» قَالَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْخَمْسِ صَلَوَاتٍ مِنْ شِيعَتِنَا قَالَ قُلْتُ وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ مِنْ شِيعَتِنَا

محمّد بن فضيل از حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) در باره آيه «إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»(2) فرمود: اين ها ياران پنجاهى از شيعيان ما هستند

ص: 464


1- .[1] تفسير القمي ج 2 ص275 [سورة الشورى(42): الآيات 21 الى 26]
2- .[2]المعارج آية 23-22

گفتم «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ»(1) فرمودند: آن ها صاحب نمازهاى پنجگانه شيعيان ما هستند. گفتم Sوَ أَصْحابُ الْيَمِينِR حضرت فرمودند: به خدا سوگند از شيعيان ما هستند.(2)وَ مِنْهُ، عَنِ الصَّدُوقِ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَلُومُونَنِي فِي مَحَبَّتِي لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا أَحْبَبْتُهُ حَتَّى أَمَرَنِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ بِمَحَبَّتِهِ

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه شده گروهى را كه مرا سرزنش مي كنند به دوست داشتنم برادرم على بن ابى طالب(عليه السلام) قسم به آن كسى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت خداى بزرگ مرا امر به محبت او نمود...(3)

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّيْدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبَّاسٍ وَ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ حَرْبٍ جَمِيعاً قَالَ حَدَّثَنَا مَنْ سَمِعَ بَكْرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِيَّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِي يَا عِمْرَانُ

إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ مَوْقِعاً مِنَ الْقَلْبِ وَ مَا وَقَعَ مَوْقِعَ

هَذَيْنِ الْغُلَامَيْنِ مِنْ قَلْبِي شَيْ ءٌ قَطُّ فَقُلْتُ كُلُّ هَذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا عِمْرَانُ وَ مَا خَفِيَ عَلَيْكَ أَكْثَرُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّهِمَا.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من فرمودند: اى عمران! هر چيزى در قلب جايگاهى دارد ولى جايگاه اين دو كودك از قلب من هرگز مكان خاصّى نيست. عمران مى گويد: عرضه داشتم: اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تمام قلب شما جاى گاه اين دو است؟ حضرت فرمودند: اى عمران! آن چه بر تو مخفى مانده بيش از آنست كه دانسته اى، همانا خداوند متعال، مرا به محبّت ايشان امر فرموده است.(4)

ص: 465


1- .[3]المومنون آية 9
2- .[4] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص699 [سورة المعارج(70): الآيات 22 الى 23]
3- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص12 باب10 أن أسماءهم عليهم السلام مكتوبة على العرش و الكرسي و اللوح و جباه الملائكة و باب الجنة و غيرها ح28
4- . کامل الزيارات ص50 باب14 الباب الرابع عشر حب رسول الله ص الحسن و الحسين ع و الأمر بحبهما و ثواب حبهما ح2

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَابِسٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَبِيدَةَ السَّلْمَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِمَسْعُودٍ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ مَنْ كَانَ يُحِبُّنِي فَلْيُحِبَّ ابْنَيَّ هَذَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّهِمَا

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمودند: کسي که مرا دوست دارد بايد اين دو كودك (حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)) را هم دوست داشته باشد و آنكه خداوند مرا به دوست داشتن اين دو امر فرموده است.(1)

ص: 466


1- . کامل الزيارات ص51 باب14 الباب الرابع عشر حب رسول الله ص الحسن و الحسين ع و الأمر بحبهما و ثواب حبهما ح5

باب پانزدهم: تقيه در دين

ص: 467

«وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»(1)

در حالي که خداوند مي فرمايد: (بُت هاي) کساني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنان نيز از روي دشمني و جهل خدا را دشنام دهند.«لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»(2)

خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده اند و از سرزمينتان بيرون نرانده اند، باز نمى دارد. خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى كنند دوست دارد.

حديث1: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ يَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ يَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ يَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ.

حديث1: امام صادق(عليه السلام): اي معلي امر و مسلک ما را کتمان کن و آنرا شايع و منتشر نساز به درستي که کسي که کتمان کند مذهب ما را و شايع نسازد آنرا خداوند در دنيا به سبب اين کتمان به او عزت دهد و نوري در پيش روي او در آخرت قرار دهد که او را به بهشت رهنمون سازد و اگر کسي مذهب مارا کتمان

ص: 468


1- .[1]الانعام آية 108
2- .[1]الممتحنة آية 8

نسازد و آنرا شيوع دهد خداوند او را ذليل و خوار سازد و در آخرت نور را از پيش رو بگيرد و ظلمتي که او را به جهنم بکشاند براي او قرار دهد. معلي، تقيه جزِئي از دين من و پدرانم مي باشد و کسي که تقيه نکند از دين خارج است.(1)

حديث2: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا التَّصْدِيقُ لَهُ وَ الْقَبُولُ فَقَطْ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا سَتْرُهُ وَ صِيَانَتُهُ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَقْرِئْهُمُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَهُ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَيْهِ وَ رُدُّوهُ عَنْهَا فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِمَنْ يَثْقُلُ عَلَيْهِ وَ يَسْمَعُ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَهُ فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا إِنَّهُ يَقُولُ وَ يَقُولُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُحْمَلُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لَأَقْرَرْتُ أَنَّكُمْ أَصْحَابِي هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ لَهُ أَصْحَابٌ وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِمْتُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ بَدْءِ الْخَلْقِ وَ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ أَمْرِ الْأَرْضِ وَ أَمْرِ الْأَوَّلِينَ وَ أَمْرِ الْآخِرِينَ وَ أَمْرِ مَا كَانَ وَ أَمْرِ مَا يَكُونُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ذَلِكَ نُصْبَ عَيْنِي.

حديث2: عبد الاعلى گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: تحمل امر ما تنها به تصديق و پذيرفتن آن نيست، از جمله تحمل امر ما پنهان کردن و نگهداشتن آن از نااهلش باشد. به شيعيان ما سلام برسان و به آنها بگو: خدا رحمت كند بنده ئى

ص: 469


1- . الكافي ج 2 ص 223 باب الكتمان ح8.

را كه دوستى مردم (مخالفين ما) را به سوى خود كشاند، آنچه را مي فهمند به آنها بگوئيد و آنچه را نمى پذيرند از آنها بپوشيد. سپس فرمود: به خدا كسى كه به جنگ ما برخاسته زحمتش براى ما از كسى كه چيزى را كه نمي خواهيم از قول ما مي گويد بيشتر نيست. چون دانستيد كسى (اسرار امامت و احاديث مخصوص ما را) فاش مي كند، نزدش رويد و او را از آن بازداريد، اگر پذيرفت چه بهتر و گر نه كسى را كه بالاتر از اوست و از او شنوائى دارد بر او تحميل كنيد (تا منعش كند و بازش دارد)...(1)

حديث1/2: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ يَجْرِي فِيمَنِ اسْتَقَامَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ سَلَّمَ لِأَمْرِنَا وَ كَتَمَ حَدِيثَنَا عِنْدَ عَدُوِّنَا فَتَسْتَقْبِلُهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِالْبُشْرَى مِنَ اللَّهِ بِالْجَنَّةِ وَ قَدْ وَ اللَّهِ مَضَى أَقْوَامٌ كَانُوا عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الدِّينِ فَاسْتَقَامُوا وَ سَلَّمُوا لِأَمْرِنَا وَ كَتَمُوا حَدِيثَنَا وَ لَمْ يُذِيعُوهُ عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ يَشُكُّوا كَمَا شَكَكْتُمْ فَاسْتَقْبَلَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِالْبُشْرَى مِنَ اللَّهِ بِالْجَنَّةِ.حديث1/2: مختصر بصائر: ابو بصير از حضرت صادق(عليه السلام) در باره آيه شريفه «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»(2) كه فرمود: آنها ائمه هستند و در مورد شيعيان ما آنها كه استوارند و تسليم فرمان مايند و حديث ما را از دشمنان مكتوم مي دارند جارى است ملائكه با مژده بهشت

به استقبال آنها از جانب خدا مى آيند به خدا قسم! گروهى بودند كه درگذشتند و مثل شما بودند در دين استقامت ورزيدند و تسليم امر ما شدند و حديث ما را كتمان كردند و در نزد دشمنان افشا ننمودند و شك نكردند مثل شما كه شك كرديد ملائكه با مژده بهشت از

ص: 470


1- . الكافي ج 2 ص222 باب الكتمان ح5.
2- . فصلت آية 30

جانب خدا به استقبال آنها مى آيند. (1)

حديث3: وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ(عليه السلام): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّا نَرَى فِي الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ وَ يُسَمِّيهِمْ فَقَالَ: مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَعْرِضُ بِنَا

حديث3: اي فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ما مي بينيم که در مسجد شخصي است که آشکارا به دشمنان شما دشنام مي دهد و آنان را نام مي برد، حضرت فرمودند: او را چه شده خدا او را لعنت کند که معترض ما مي شود(2)

حديث4: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنِّي رَجُلٌ مِنْ بَجِيلَةَ وَ أَنَا أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ بِأَنَّكُمْ مَوَالِيَ وَ قَدْ يَسْأَلُنِي بَعْضُ مَنْ لَا يَعْرِفُنِي فَيَقُولُ لِي مِمَّنِ الرَّجُلُ فَأَقُولُ لَهُ أَنَا رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ ثُمَّ مِنْ بَجِيلَةَ فَعَلَيَّ فِي هَذَا إِثْمٌ حَيْثُ لَمْ أَقُلْ إِنِّي مَوْلًى لِبَنِي هَاشِمٍ فَقَالَ لَا أَ لَيْسَقَلْبُكَ وَ هَوَاكَ مُنْعَقِداً عَلَى أَنَّكَ مِنْ مَوَالِينَا فَقُلْتُ بَلَى وَ اللَّهِ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْكَ فِي أَنْ تَقُولَ أَنَا مِنَ الْعَرَبِ إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْعَرَبِ فِي النَّسَبِ وَ الْعَطَاءِ وَ الْعَدَدِ وَ الْحَسَبِ فَأَنْتَ فِي الدِّينِ وَ مَا حَوَى الدِّينُ بِمَا تَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ الْأَخْذِ بِهِ مِنَّا مِنْ مَوَالِينَا وَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا.

حديث4: مالك بن عطيّه مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: من مردى از قبيله بجيله هستم و دينداريم براى خداى عزّ و جلّ، بر اين اساس استوار است كه شما سروران من هستيد و گاهى مى شود كه كسى ناشناس از من مى پرسد: تو از كدام مردم هستى؟ و من به او مى گويم: مردى عرب از بجيله هستم. آيا گناهى بر من بار است اگر نگويم از دوستداران بنى هاشم هستم؟ امام(عليه السلام) فرمود: نه، آيا قلب و

ص: 471


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص524 باب 20 باب في التسليم لآل محمد ص فيما جاء عندهم ح22
2- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 107 باب39 الاعتقاد في التقية

خواسته ات بر اين نيست كه از دوستداران مايى؟ عرضه داشتم: به خدا سوگند چنين است. فرمود: همين كه مى گويى من عرب هستم ديگر بر تو گناهى نيست، زيرا تو در نسب و بهره و شمار و حسب، عرب هستى و در ديانت و آنچه با آن براى خداوند عزّو جلّ ديندارى مى كنى، در اطاعت ما هستى و احكام خود را از ما اخذ مي کني بدان تو از دوستان ما هستى و از ما هستى و رو به سوى ما دارى. (1)

حديث5: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ سَبَّ وَلِيَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ

حديث5: و ايضا فرمود: هر كه دشنام به ولى خدا دهد دشنام به خدا داده. (2)

حديث6: وَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لِعَلِيٍّ: مَنْ سَبَّكَ يَا عَلِيُّ فَقَدْ سَبَّنِي، وَ مَنْ سَبَّنِي فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَنْ سَبَّ اللَّهَ تَعَالَى أَلْقَاهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارحديث6: و جناب نبوى(صلي الله عليه و آله) به امير المؤمنين(عليه السلام) فرمودند كه: هر كه دشنام به تو داد دشنام به من داده و هر كه دشنام به من داده دشنام به خدا داده و هر كه دشنام به خدا داد، خداوند او را با بيني بر آتش اندازد. (3)

حديث7: وَ سُئِلَ الصَّادِقُ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» قَالَ: أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ

حديث7: و از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد از معنى اينكه حقتعالى فرموده «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(4) گرامى ترين شما در نزد خداوند اتقاى شما است فرمود: عمل كننده ترين شما به تقيه.(5)

حديث8: وَ قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنِّي لَأَسْمَعُ الرَّجُلَ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَشْتِمُنِي، فَأَسْتَتِرُ مِنْهُ بِالسَّارِيَةِ كَيْ لَا يَرَانِي

ص: 472


1- . الكافي ج 8 ص268 کتاب الروضة باب حديث نوح يوم القيامة ح395
2- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 107 باب39 الاعتقاد في التقية
3- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام لابن شاذان القمي ص29 باب 14حديث من سب عليا ألقي في النار
4- . الحجرات آية 13
5- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 108 باب39 الاعتقاد في التقية

حديث8: و حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: كه خود مي شنوم كلام مردى را در مسجد و او مرا دشنام مى گويد و پنهان مى شوم از او به پشت ستون كه مرا نبيند.(1)

حديث9: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ، وَ لَمْ يُبَغِّضْنَا إِلَيْهِمْ

حديث9: امام صادق(عليه السلام) فرمود: خدا رحمت كند كسى را كه محبوب سازد ما را پيش مردم و مبغوض ننمايدمان نزد ايشان.(2)حديث10: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: خَالِطُوا النَّاسَ بِالْبَرَّانِيَّةِ، وَ خَالِفُوهُمْ بِالْجَوَّانِيَّةِ، مَا دَامَتِ الْإِمْرَةُ صِبْيَانِيَّةً

حديث10: امام صادق(عليه السلام) فرمود: و مخالطه نمائيد با مردم به ظاهر و مخالفت ايشان كنيد به باطن مادام كه حكمرانى بچه بازى است.(3)

حديث11: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً

حديث11: امام حسن عسکري(عليه السلام): زينت ما باشيد نه مايه سرشکستگي ما(4)

حديث12: وَ ذُكِرَ الْقَصَّاصُونَ عِنْدَ الصَّادِقِ، فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: لَعَنَهُمُ اللَّهُ يُشَنِّعُونَ عَلَيْنَا

حديث12: و نام قصه گويان نزد امام صادق(عليه السلام) مذكور شد، حضرت فرمود: خدا لعنتشان كند تشنيع بر ما مي كنند، (يعنى سبب تشنيع مخالفان بر ما مى شوند) (5)

حديث13: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: الرِّيَاءُ مَعَ الْمُؤْمِنِ شِرْكٌ، وَ مَعَ الْمُنَافِقِ فِي دَارِهِ عِبَادَةٌ

حديث13: امام باقر(عليه السلام): ريا با مؤمن شرك است و با منافق در خانه او عبادت است.(6)

ص: 473


1- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 108 باب39 الاعتقاد في التقية
2- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
3- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
4- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
5- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
6- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية

حديث14: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ، فَكَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِحديث14: اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: كه هر كه با آن ها در صف اول نماز كند گويا با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در صف اول نماز گزارده. (1)

حديث15: وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ

حديث15: امام باقر(عليه السلام): عيادت نمائيد مرضاى آن ها را و حاضر شويد جنازه هاشان را و نماز گزاريد در مسجدهاشان.(2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامٍ الْكِنْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا يُعَيِّرُونَّا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْ ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْخَبْ ءِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْ ءُ قَالَ التَّقِيَّةُ.

هشام كندى گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود، مبادا كارى كنيد كه ما را بدان سرزنش كنند، همانا فرزند بد، پدرش را به كردار او سرزنش كنند، براى كسى كه به او دل داده ايد (امام خود) زينت باشيد و عيب و ننگ مباشيد، در ميان عشاير آنها نماز بخوانيد (به نماز جماعت عامه حاضر شويد) و از بيمارانشان عيادت كنيد و بر جنازه آنها حاضر شويد، مبادا آنها در هيچ خيرى از شما پيشى گيرند كه شما نسبت به خير از آنها سزاوارترند، به خدا سوگند كه خدا به چيزى كه محبوبتر باشد نزد او از خب ء عبادت نشده، عرضه داشتم: خب ء چيست؟ فرمود: تقيه. (3)

ص: 474


1- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
2- . اعتقادات الإماميه للصدوق ص 109 باب39 الاعتقاد في التقية
3- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص219 ح11

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْقِيَامِ لِلْوُلَاةِ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا

تَقِيَّةَ لَهُ.معمر بن خلاد گويد: از حضرت ابو الحسن(عليه السلام) در باره به پا خاستن براى واليان پرسيدم، فرمود: امام باقر(عليه السلام) فرموده است: تقيه از دين من و دين پدرانم مي باشد، و كسى كه تقيه ندارد ايمان ندارد. (1)

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ وَ أَيُّ شَيْ ءٍ أَقَرُّ لِعَيْنِي مِنَ التَّقِيَّةِ إِنَّ التَّقِيَّةَ جُنَّةُ الْمُؤْمِنِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: پدرم مي فرمود: چه چيز بهتر از تقيه چشم مرا روشن مي كند؟ تقيه سپر مؤمن است. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ كَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِيَّةِ.

امام صادق(عليه السلام): هر چه اين امر (ظهور امام قائم(عليه السلام)) نزديكتر شود تقيه شديدتر شود (زيرا بدعت و ستم توسعه يابد و اظهار حق خطرش بيشتر شود). (3)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ: التَّقِيَّةُ تُرْسُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ

امام صادق(عليه السلام) فرمود: تقيه سپريست خدائى ميان او و مخلوقش.(4)

ص: 475


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص219 ح12
2- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص220 ح14
3- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص220 ح17
4- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص220 ح19

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ وَ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام)يَقُولُ التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَهُ.

امام باقر(عليه السلام): در هر موردى كه آدميزاد به تقيه ناچار شود: خدا آن را برايش حلال ساخته است. (1)الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمْزَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ وَ خَالِفُوهُمْ بِالْجَوَّانِيَّةِ إِذَا كَانَتِ الْإِمْرَةُ صِبْيَانِيَّةً

امام باقر(عليه السلام) فرمود: هر گاه فرمانروائى كودكانه باشد (روى هوى و هوس باشد) با مردم در ظاهر آميزش كنيد و در باطن مخالف آنها باشيد. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ.

عبد اللَّه بن عطا گويد: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: دو مرد از اهل كوفه را دستگير كرده به آنها گفتند: از اميرالمؤمنين(عليه السلام) بيزارى جوئيد، يكى از آنها بيزارى جست و ديگرى سر پيچى كرد، آن را كه بيزارى جست رها كردند و ديگرى را كشتند، امام(عليه السلام) فرمود: آنكه بيزارى جسته مرديست دانشمند در دين خود و اما آنكه بيزارى نجست، مرديست كه به سوى بهشت شتافته است. (3)

ص: 476


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص220 ح18
2- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص220 ح20
3- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص221 ح21

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ إِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنَا فَيَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَيَكُونُ لَهُ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ نُوراً فِي الْآخِرَةِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ إِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنَا فَيُذِيعُهُ فَيَكُونُ لَهُ ذُلًّا فِي الدُّنْيَا وَ يَنْزِعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ النُّورَ مِنْهُ.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: تقيه سپر مؤمن است، تقيه نگهدار مؤمن است، هر كه تقيه ندارد ايمان ندارد، همانا حديثى از احاديث ما به بنده ئى مي رسد واو بين خود و خدا به آن معتقد مى شود و خداى عز و جل را به آن ديندارى مي كند، و موجب عزت دنيا و نور آخرت او مي گردد، و بنده ديگر حديثى از احاديث ما به او مي رسد و او آن را فاش مي سازد، و موجب خوارى او در دنيا مي گردد و خداى عزو جل هم آن نور را از او مي گيرد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا» قَالَ بِمَا صَبَرُوا عَلَى التَّقِيَّةِ «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» قَالَ الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ.

امام صادق(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل چنين فرمود: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا»(2) ايشان براى صبرى كه كردند، دو بار پاداش خود را دريابند (براى صبرى كه بر تقيه كردند) «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»(3) و با حسنه گناه را دفع كردند فرمود: حسنه تقيه و گناه فاش كردن است. (4)

ص: 477


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص221 ح23
2- . القصص آية 54
3- . القصص آية 54
4- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص217 ح1

ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عُمَرَ الْأَعْجَمِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِي التَّقِيَّةِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَ التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ إِلَّا فِي النَّبِيذِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ

ابى عمر و اعجمى گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اى ابا عمرو! نُه دهم دين در تقيه است و هر كه تقيه ندارد دين ندارد.... (1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِ اللَّهِ قُلْتُ مِنْ دِينِ اللَّهِ قَالَ إِي وَ اللَّهِ مِنْ دِينِ اللَّه....ابو بصير گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: تقيه از دين خداست: عرضه داشتم: از دين خداست؟! فرمود: آرى به خدا از دين خداست..... (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ حَبِيبِ بْنِ بِشْرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ شَيْ ءٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ التَّقِيَّةِ يَا حَبِيبُ إِنَّهُ مَنْ كَانَتْ لَهُ تَقِيَّةٌ رَفَعَهُ اللَّهُ يَا حَبِيبُ مَنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ تَقِيَّةٌ وَضَعَهُ اللَّهُ يَا حَبِيبُ إِنَّ النَّاسَ إِنَّمَا هُمْ فِي هُدْنَةٍ فَلَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ كَانَ هَذَا

حبيب بن بشر گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: پدرم مي فرمود: نه به خدا در روى زمين چيزى محبوبتر از تقيه نزد من نيست، اى حبيب! همانا هر كه تقيه كند خدايش بالا برد، اى حبيب! هر كه تقيه نكند خدايش پست كند، اى حبيب، مردم در صلح و سازشند، سپس اگر آن باشد، اين هم باشد(3)

ص: 478


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص217 ح2
2- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص217 ح3
3- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص217 ح4

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ جَابِرٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اتَّقُوا عَلَى دِينِكُمْ فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَوْ أَنَّ الطَّيْرَ تَعْلَمُ مَا فِي أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِيَ مِنْهَا شَيْ ءٌ إِلَّا أَكَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِي أَجْوَافِكُمْ أَنَّكُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَكَلُوكُمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَنَحَلُوكُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً مِنْكُمْ كَانَ عَلَى وَلَايَتِنَا.

ابن ابى يعفور گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: بخاطر حفظ دينتان تقيه كنيد، و آن را با تقيه زير پرده داريد، زيرا هر كه تقيه ندارد ايمان ندارد، همانا شما در ميان مردم مانند زنبور عسل در ميان پرندگانيد، اگر پرندگان بدانند، در درون زنبور عسل چيست، همه آنها را بخورند، و اگر مردم بدانند آنچه در دل شماست كه ما اهل بيت را دوست داريد، شما را با زبانشان بخورند و در نهان و آشكار ناسزا گويند، (ازشما سعايت و سخن چينى كنند و به شما تهمت زنند تا گرفتار زندان و شكنجه و اعدام شويد) خدا بيامرزد آن بنده ئى را از شما كه ولايت ما را داشته باشد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ» قَالَ الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» السَّيِّئَةَ قَالَ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ التَّقِيَّةُ «فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»

امام صادق(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ»(2) خوبى و بدى برابر نيست فرمود: خوبى تقيه است و بدى فاش كردن و راجع به قول خداى عز و جل «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»(3) بدى را به آنچه نيكوتر

ص: 479


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص218 ح5
2- . فصلت آية 34
3- . فصلت آية 34

است دفع كن فرمود: آنچه نيكوتر است تقيه مي باشد «فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»(1) به ناگاه آنكه ميان تو و او دشمنى است، مانند دوست صميمى گردد.(2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْكِنَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا عَمْرٍو أَ رَأَيْتَكَ لَوْ حَدَّثْتُكَ بِحَدِيثٍ أَوْ أَفْتَيْتُكَ بِفُتْيَا ثُمَّ جِئْتَنِي بَعْدَ ذَلِكَ فَسَأَلْتَنِي عَنْهُ فَأَخْبَرْتُكَ بِخِلَافِ مَا كُنْتُ أَخْبَرْتُكَ أَوْ أَفْتَيْتُكَ بِخِلَافِ ذَلِكَ بِأَيِّهِمَا كُنْتَ تَأْخُذُ قُلْتُ بِأَحْدَثِهِمَا وَ أَدَعُ الْآخَرَ فَقَالَ قَدْ أَصَبْتَ يَا أَبَا عَمْرٍو أَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُعْبَدَ سِرّاً أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ إِنَّهُ لَخَيْرٌ لِي وَ لَكُمْ وَ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا وَ لَكُمْ فِي دِينِهِ إِلَّا التَّقِيَّةَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: اى ابا عمرو! به من بگو. اگر برايت حديثى گفتم يا فتوائى دادم، سپس نزد من آمدى و از همان مطلب پرسيدى و من بر خلاف گفته اولم به تو فتوى دادم، به كدام يك از آن دو عمل مي كنى؟ عرضه داشتم: بهتازه تر آنها و ديگرى را رها مي كنم. فرمود: درست رفتى ابى ابا عمرو! و خدا نخواسته جز آنكه در نهان عبادت شود، همانا به خدا اگر شما چنين كنيد، خير من و شماست، و خداى عزو جل براى ما و شما نسبت به دينش جز تقيه نخواسته است. (3)

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا بَلَغَتْ تَقِيَّةُ أَحَدٍ تَقِيَّةَ أَصْحَابِ الْكَهْفِ إِنْ كَانُوا لَيَشْهَدُونَ الْأَعْيَادَ وَ يَشُدُّونَ الزَّنَانِيرَ فَأَعْطَاهُمُ اللَّهُ «أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ»(4)

ص: 480


1- . فصلت آية 34
2- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص218 ح6
3- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص218 ح7
4- . القصص آية 54

امام صادق(عليه السلام) فرمود: تقيه نمودن كسى به درجه تقيه اصحاب كهف نرسيد، آنها در اعياد (بت پرست ها) حاضر مي شدند و زنار مي بستند (با آنكه خداشناس و موحد بودند) از اين رو خدا پاداششان را دو بار داد. (1)

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ وَاقِدٍ اللَّحَّامِ قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فِي طَرِيقٍ فَأَعْرَضْتُ عَنْهُ بِوَجْهِي وَ مَضَيْتُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَأَلْقَاكَ فَأَصْرِفُ وَجْهِي كَرَاهَةَ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ فَقَالَ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ وَ لَكِنَّ رَجُلًا لَقِيَنِي أَمْسِ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ وَ لَا أَجْمَلَ

حماد بن واقد گويد: در ميان راهى از پيش رو به امام صادق(عليه السلام) برخوردم، و رو گردانيده و گذشتم، سپس خدمتش رسيدم و عرضه داشتم: قربانت، من شما را ملاقات مي كنم و رو مي گردانم، زيرا نمي خواهم شما را به رنج اندازم، فرمود: خدايت رحمت كند، ولى ديروز در فلان جا مردى مرا ديد و گفت عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ او كار خوب و شايسته ئى نكرد.(2)شرح و تفسير: افشاي اسرار مربوط به مذهب تشيع که دانستن و فهم آن براي مردم مشکل است (شيعيان ضعيف العقيده و کساني که ظرفيت آنان کم است که گاهي اوقات جمع کثيري از مردم را تشکيل مي دهند يا مخالفان ما) و همچنين لعن علني دشمنان اهل بيت و نام بردن ايشان در بين مردم و مخالفان عقايد شيعه و يا در مکاني که ممکن است به گوش مخالفان برسد از مصاديقي است که بايد شيعيان تقيه کرده و عقايد خود را پنهان سازند. ابن بابويه رحمة اللَّه عليه گويد: اعتقاد ما در باب تقيه آن است كه آن واجب است، هر كه ترك تقيه نمود مانند كسى است كه ترك نماز نموده و تقيه واجبى است كه تركش جايز نيست تا خروج قائم(عليه السلام) و هر كه تركش

ص: 481


1- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص218 ح8
2- . الکافي ج2 کتاب الايمان و الکفر بَابُ التَّقِيَّة ص218 ح9

كند پيش از خروج آن حضرت به تحقيق كه از دين خدا بيرون رفته و از دين اماميه خارج شده و مخالفت خدا و رسول و ائمه نموده.

ص: 482

باب شانزدهم: توسل به ائمه اطهار

ص: 483

خداوند متعال

گروهي شيعه را متهم کرده و مي گويند شما مشرکيد، زيرا متوسل به ائمهي اطهار(عليهم اسلام) مي شويد و حاجت تان را از غير خدا مي خواهيد و اين مصداق شرک است در جواب اين گروه مي گوئيم: از غير خدا حاجت نمي خواهيم بلکه از ائمهي اطهار(عليهم اسلام) که در نزد خداوند آبروي بسياري دارند درخواست مي کنيم که ما را در نزد خداوند سفارش کنند تا به واسطه دعا و سفارش ايشان خداوند حاجت هايمان را عطا فرمايد. مگر نخوانده ايد سورهي مبارکهي مائده را که خداوند متعال در آن فرموده: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»(1) و به سوي خدا، وسيله جوئيد.

حديث1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام):... وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِه

حديث1: امام صادق(عليه السلام): آن چه نزد خداست، جز از طريق اسباب و وسايل آن قابل دسترسي نيست.(2)

حديث2: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ السَّعِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَغِيرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ:أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ...ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَحْنُ

حديث2: امام صادق(عليه السلام): خداوند اِبا فرموده از اين که اُمور عالم را بدون اسباب و وسائل جاري نمايد، و آن اسباب، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و ما اهل بيت(عليهم اسلام) مي باشيم.(3)

ص: 484


1- . المائدة، آية 35.
2- . الكافي ج 1 ص203 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح2.
3- . بصائر الدرجات ج1 ص6 باب3 معرفة العالم الذي من عرفه عرف الله و من أنكره أنكر الله تعالى و السبب الذي يوفق لمعرفته ح1.

توسل به ائمه اطهار(عليهم اسلام) براي رفع گرفتاري ها

حديث3: وَ عَنْ سَلْمَانَ رض قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَا عِبَادِي أَ وَ لَيْسَ مَنْ كَانَ لَهُ إِلَيْكُمْ حَاجَةٌ مِنْ كِبَارِ الْحَوَائِجِ لَا تَجِدُّونَ بِهَا إِلَّا إِذَا تَحَمَّلَ عَلَيْكُمْ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ تَقْضُونَهَا كَرَامَةً لِشَفِيعِهِمْ أَلَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَ الْخَلْقِ عَلَيَّ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ أَفْضَلَهُمْ لَدَيَّ مُحَمَّدٌ وَ أَخُوهُ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ هُمُ الْوَسَائِلُ فَلْيَدْعُنِي مَنْ أَهَمَّتْهُ حَاجَةٌ يُرِيدُ نَفْعَهَا أَوْ دَهَتْهُ دَاهِيَةٌ يُرِيدُ كَشْفَ ضُرِّهَا بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ أَقْضِهَا أَحْسَنَ مِمَّا يَقْضِيهَا مَنْ تَشْفَعُونَ إِلَيْهِ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ

حديث3: پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله): خداي متعال مي فرمايد: اي بندگان من! مگر نه اين است که اگر کسي از شما حاجت بزرگي داشته باشد به او مرحمت نمي کنيد مگر آن که محبوب ترين فرد در نزد شما را به سويتان واسطه نمايد، شما به واسطهي کرامت و شفاعت او حاجتش را بر مي آوريد. آگاه باشيد و بدانيد! همانا گرامي ترين مردم و برترين آن ها نزد من، محمد(صلي الله عليه و آله)، برادرش علي(عليه السلام)، و امامان بعد از اويند، کساني که وسيلهي رسيدن به سوي من هستند. آگاه باشيد! هر که حاجتي دارد و مي خواهد برآورده شود يا مشکل سختيدامن گيرش شده و ضرر سختي به او خورده مي خواهد ضررش برطرف گردد، اگر در اين موارد مرا به محمد(صلي الله عليه و آله) و خاندان پاک و پاکيزه او دعا کند حاجت او را به بهترين وجهي برآورده مي نمايم.(1)

حديث4: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ رَاشِدٍ الْبَرْمَكِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَهْلٍ الْأَسَدِيِ عَنْ سُهَيْلِ بْنِ غَزْوَانَ الْبَصْرِيِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُول:... فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ

ص: 485


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب ج 2 ص424 أحاديث في فضائل أهل البيت.

اللَّهِ لَوْ أَقْسَمَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ لَأَجَابَهُم

حديث4: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): به خدا قسم! اگر اهل زمين خدا را به اين نام ها(1)

قسم داده و دعا کنند خدا آن هارا اجابت فرمايد.(2)

حديث5: أَبُو الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا أَبَا الصَّبَّاحِ إِيَّاكُمْ وَ الْوَلَائِجَ فَإِنَّ كُلَّ وَلِيجَةٍ دُونَنَا فَهِيَ طَاغُوتٌ أَوْ قَالَ نِد

حديث5: امام باقر(عليه السلام) خطاب ابو الصباح كنانى فرمودند: ابا الصباح! بپرهيزيد از پشت و پناه گرفتن ها، هر پشت و پناهى جز ما طاغوت است يا رقيب و مخالف خداست.(3)

توسل به ائمه اطهار عليهم السلام

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ، عَنْ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُشْمَعِلِّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَمْزَةَالثُّمَالِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ، وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَيْرِنَا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: هرکه خدا را به ما بخواند رستگار مي گردد و هرکه خدا را به غير ما بخواند نابود مي گردد و نابود مي گرداند. (4)

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ

ص: 486


1- . مقصود اسامي مبارک چهارده معصومb است.
2- . الخصال ج 2 ص639 ما وجد على ساق العرش مكتوبا قبل خلق آدم بسبعة آلاف سنة ح13.
3- .[4] تفسير العياشي ج 2 ص83 [سورة التوبة(9): آية 19] ح33
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح41

مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ دُعَاءِ يُوسُفَ(عليه السلام) مَا كَانَ فَقَالَ: إِنَّ دُعَاءَ يُوسُفَ(عليه السلام) كَانَ كَثِيراً، لَكِنْ لَمَّا اشْتَدَّ عَلَيْهِ الْحَبْسُ خَرَّ لِلَّهِ سَاجِداً وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتِ الذُّنُوبُ قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِي عِنْدَكَ، فَلَنْ تَرْفَعَ لِي إِلَيْكَ صَوْتاً، فَأنَا أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِوَجْهِ الشَّيْخِ يَعْقُوبَ". قَالَ: ثُمَّ بَكَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ قَالَ: صَلَّى اللَّهُ عَلَى يَعْقُوبَ وَ عَلَى يُوسُفَ، وَ أَنَا أَقُولُ: اللَّهُمَّ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله).

ابو بصير گفته است: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره دعاي يوسف(عليه السلام) پرسيدم فرمودند: دعاي يوسف(عليه السلام) بسيار است اما وقتي زندان بر او سخت شد براي خداوند به سجده افتاد و گفت: خداوندا اگر چهره ام در نزد تو به سبب گناهان فرسوده شده است و ديگر صدايم به سوي تو بالا نمي آيد اينک به آبروي يعقوب(عليه السلام) پير به تو رو مي آورم. راوي گفته است: پس حضرت صادق(عليه السلام) گريست و فرمود: خداوند به يعقوب(عليه السلام) و يوسف(عليه السلام) دورد بفرستد و من مي گويم: خدايا من به آبروي تو و فرستاده ات (به تو روي مي آورم) (1)

ص: 487


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح78

باب هفدهم: ولايت ائمه اطهار

ص: 488

ولايت ايشان از ناحيه خداي تبارک و تعالي

حديث1: قال علي بن الحسين(عليه السلام): وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي......وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ، فَكُلُّ خَلِيقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.

حديث1: امام سجاد(عليه السلام): سپاس خدائي را که ما را بر ساير خلق به سلطنت و ولايت برتري داد پس همه مخلوقات به قدرت الهي تحت فرمان و ارادهي ما بوده و به عزت او به سوي طاعت ما روي مي نهند.(1)

حديث2: وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْحَسَنِيُّ، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: .... الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْ نُورِهِ بِيَدِهِ، وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَرِيَّتِهِ، وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ وَحْيِه

حديث2: امام جواد(عليه السلام) در حديثي زيبا فرمودند: سپاس خدايي را که ما را با دست قدرتش از نور خود آفريد و از ميان مخلوقاتش برگزيد و ما را امين بر وحي خود و بر مردم قرار داد...(2)ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) حاصل نشود جز با اطاعت از خداوند

حديث1/2: حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ

ص: 489


1- . الصحيفة السجادية ص30 و كان من دعائه عليه السلام إذا ابتدأ بالدعاء بدأ بالتحميد لله عز و جل و الثناء عليه.
2- . دلائل الامامة: ص384 أبو جعفر محمّد بن عليّ الجواد (عليه السلام) معرفة ولادته ح2.

مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغَالِي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التَّالِي فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُ سَعْدٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْغَالِي قَالَ قَوْمٌ يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا فَلَيْسَ أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُمْ قَالَ فَمَا التَّالِي قَالَ الْمُرْتَادُ يُرِيدُ الْخَيْرَ يُبَلِّغُهُ الْخَيْرَ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا.

حديث1/2: امام باقر(عليه السلام): اى گروه شيعه!! شيعه آل محمد(عليهم اسلام)! شما تكيه گاه ميانه باشيد (يعنى روشى داشته باشيد خارج از حدّ افراط و تفريط تا ديگران به شما تكيه كنند) و آن كه غلو كرده (و از حدّ وسط خارج شده) به سوى شما برگردد و آن كه عقب مانده خود را به شما رساند. مردى از انصار به نام سعد عرض كرد: قربانت، غلوّكننده كدامست؟ فرمود: مردمى كه دربارهي ما گويند، آن چه دربارهي خود نگوئيم (يعني: كساني كه ما را به مقام خدايي رسانده)، اين ها از ما نيستند و ما از آن ها نباشيم. گفت: عقب مانده كدام است؟ فرمود: کسي که طالب خير (دين حقّ يا عمل صالح) است: خير به او رسد (زيرا عاقبت جوينده يابنده بود) و به همان مقدار نيتش پاداش دارد. سپس رو به ما كرد و فرمود: به خدا ما از جانب خدا براتى نداريم، و ميان ما و خدا قرابتى نيست و بر خدا حجتى نداريم و جز با اطاعت به سوى خدا تقرب نجوئيم، پس هر كه از شما كه مطيع خدا باشد دوستى ماسودش دهد و هر كه از شما نافرمانى خدا كند دوستى ما سودش ندهد، واى بر شما! مبادا فريفته شويد. واى بر شما مبادا فريفته شويد.(1)

ص: 490


1- . الکافي ج2 ص75 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى ح6.

حديث3: وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: فِيمَا نَاجَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهِ مُوسَى صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي فَإِنِّي أَمْنَحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنِي لَا أُشْرِكُ مَعَهُمْ أَحَداً

حديث3: امام صادق(عليه السلام): خداوند متعال با موسى(عليه السلام) مناجات كرد در مناجات خود فرمود: اى موسى! هيچ کس مانند کسي که از محرمات دست بكشد به من نزديك نشده من به اين گونه مردم بهشت عدن خود را خواهم بخشيد، و كسى را با او در اين ثواب شريك نخواهم كرد.(1)

حديث4: أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمِّهِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:.....يَا خَيْثَمَةُ إِنَّا لَا نُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِالْعَمَلِ إِنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ

حديث4: خيثمه جعفى گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم در حالي که مى خواستم از وى اجازه مرخصى بگيرم و از مدينه بيرون روم امام(عليه السلام) فرمودند:... اى خيثمه! اگر اهل عمل نباشيد ما كارى براى شما نمى توانيم انجام دهيم، ولايت ما فقط به پرهيزكاران سود مى دهد، كسانى بيشتر از همه روز قيامت حسرت خورند كه از عدالت تعريف کرده ولى با آن مخالفت نمايند.(2)حديث6: وَ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ لِأُوَدِّعَهُ فَقَالَ أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ عَنَّا وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أَعْلِمْهُمْ يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا

ص: 491


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص 45 الفصل الثاني عشر في التقوى و الورع ح آخر،
2- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص 132 قول الصادق أبلغ موالينا السلام. و أن يعود صحيحهم مريضهم إلخ. ح1

لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَنْ يَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِوَرَعٍ وَ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ

حديث6: خيثمه گويد: امام باقر(عليه السلام): سلام ما را به دوستانمان برسانيد، و آن ها را توصيه كنيد كه از خداوند بزرگ بترسند، و به آن ها بگوئيد ما در نزد خدا براى آن ها مطلبى نداريم، آن ها به ولايت ما نخواهند رسيد، مگر با وَرَع...(1)

حديث7: وَ عَنِ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ: عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي دِينِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا يُغْنِي عَنْكَ اجْتِهَادٌ لَيْسَ مَعَهُ وَرَعٌ.

حديث7: امام باقر(عليه السلام) فرمود: از خدا بترسيد و در دين خود جِدُ و جَهد داشته، و بدانيد كه هيچ کوششي بدون وَرَع فائده ندارد.(2)

حديث8: قال الصادق(عليه السلام): يَا ابْنَ جُنْدَبٍ بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِيعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ لَا تَذْهَبَنَّ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي الدُّنْيَا وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ وَ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ يَظْلِمُ النَّاس

حديث8: امام صادق(عليه السلام): ... اى ابن جندب! به شيعيان ما اين سخن را ابلاغ كن و بگو: روش هاى گوناگون و نادرست نداشته باشيد، به خدا سوگند كه وارد شدن در جرگهى ولايت ما، جز با تقوا، پارسايى و كوشايى در دنيا (و جدّيّت در انجام دادن و ظايف ديني)... ميسّر نمى گردد و شيعه ما نيست کسي که ظلم کند.(3)

حديث9: وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: ...يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّإِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا

ص: 492


1- . الكافي ج 2 ص176 باب زيارة الإخوان ح2
2- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص 45 الفصل الثاني عشر في التقوى و الورع ح12
3- . تحف العقول ص303 وصيته ع لعبد الله بن جندب ..... ص : 301

وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.

حديث9: جابر گويد امام باقر(عليه السلام) فرمودند:... اى جابر! به خدا سوگند هيچ بنده اى بدون طاعت نمى تواند به خدا نزديك شود ما برائت از آتش را نداريم، هيچ کس بر خدا حجّتى ندارد. (بهانه اى براى فرار از عذاب ندارد)، هر كه از خدا اطاعت كرد دوست ما، و هر كه معصيت نمود دشمن ماست، به ولايت ما نخواهيد رسيد مگر به وَرَع، تقوى و عمل. (1)

حديث10: الامام الباقر(عليه السلام): إِنَ وَلَايَتَنَا لَا تُدْرَكُ إِلَّا بِالْعَمَل.

حديث10: امام باقر(عليه السلام): به ولايت ما جز با عمل نمى توان رسيد.(2)

حديث11: وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيُّ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ، حَدَّثَنَا أَبُو عِيسَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ حَيَّانَ الْوَرَّاقُ فِي دُكَّانِهِ بِسِكَّةِ الْمَوَالِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ الْأَسَدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ الْأَسَدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَلَّادٌ أَبُو عَلِيٍّ، قَالَ: قَالَ لَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ يُوصِينَا اتَّقُوا اللَّهَ وَ أَحْسِنُوا الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ وَ كُونُوا أَطْوَعَ عِبَادِ اللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ لَنْ تَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ إِنَ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَمَنْ وَصَفَ عَدْلًا وَ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ.

حديث11: خلاد گويد: امام صادق (عليه السلام): از خدا بترسيد و ركوع و سجود را نيكو به جاى آوريد، و خدا را اطاعت كنيد، و بدانيد كه به ولايت مانخواهيد رسيد مگر با ورع و پرهيزكارى، و به ثواب خدا نخواهيد رسيد مگر به عمل...(3)

ص: 493


1- . الکافي ج2 ص74 كتابُ الإيمان و الكفر بَابُ الطَّاعَةِ و التَّقْوَى: ح3.
2- . مصادقة الإخوان ص 34 باب اجتماع الإخوان في محادثتهم ح6.
3- . الأمالي للطوسي ص 679 مجلس37 مجلس يوم الجمعة السابع من شعبان سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح20

حديث12: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُول وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَأَرْوَاحَكُمْ فَأَعِينُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ مَنِ ائْتَمَّ مِنْكُمْ بِقَوْمٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِهِم

حديث12: امام صادق(عليه السلام): ...با تقوى و پرهيزگارى خود ما را يارى كنيد، و بدانيد كه جز باوَرَع و تقوى به ولايت ما نخواهيد رسيد. هر كه از شما به امامى و يا قومى اقتداء كرد بايد با عمل و کردارو كردار آن ها رفتار كند... (1)

حديث13: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيِّ مُعَنْعَناً عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ لِي يَا خَيْثَمَةُ أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَنْ يَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ لَنْ يَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ يَا خَيْثَمَةُ لَيْسَ يَنْتَفِعُ مَنْ لَيْسَ مَعَهُ وَلَايَتُنَا وَ لَا مَعْرِفَتُنَا أَهْلَ الْبَيْت

حديث13: امام باقر(عليه السلام): اى خيثمه! دوستان ما را از ما سلام رسانيد و به آن ها اعلام كنيد جز با عمل نيك در نزد خدا مقامى پيدا نكنند، اگر مى خواهند ولايت ما را داشته باشند بايد تقوى پيشه کنند، اى خيثمه هر كه ولايت و معرفت ما را نداشته اعمالش به او سودى نمى رساند و از عبادات خود نتيجه اى نمي گيرد.(2)

حديث14: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ(صليالله عليه و آله) مَكَّةَ قَامَ عَلَى الصَّفَا فَقَالَ يَا بَنِي هَاشِمٍ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ... لَا تَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً مِنَّا وَ سَنَدْخُلُ مَدْخَلَهُ فَلَا وَ اللَّهِ مَا أَوْلِيَائِي مِنْكُمْ وَ لَا مِنْ غَيْرِكُمْ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِلَّا الْمُتَّقُونَ أَلَا فَلَا أَعْرِفُكُم

ص: 494


1- . الكافي ج 8 ص 212 حديث الصيحة ..... ح259.
2- . تفسير فرات الكوفي ص310 [سورة النمل(27): آية 82] ح415

حديث14: امام باقر(عليه السلام): هنگامى كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مكه را فتح كردند در كنار كوه صفا قرار گرفته و فرمودند اى بنى هاشم و اى بنى عبدالمطلب ...هرگز نگوئيد محمّد(صلي الله عليه و آله) از ماست و ما به همراه او روانه هستيم (به بهشت) به خدا سوگند من در ميان شما و ديگران دوستانى ندارم، به جز پرهيزکاران...(1)

شرح: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمايند حتي شما که اقوام و خويشان من هستيد نمي توانيد ادعاي دوستي من را داشته باشيد و اميدوار نباشيد که به سوي بهشت روانه شويد زيرا تنها اهل تقوا (کساني که از محرمات دوري کنند و بر انجام واجبات سخت کوشي کرده و اهل رحم و مهرباني بر خلق خدا هستند و از نيازمندان دستگيري کرده و از ظلم بر مخلوقات اجتناب کنند و اهل گذشت و عفو کردن بوده، صله رحم بجاي آورده و به حقيقت از خدا مي ترسند) دوستان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و محبين ايشان هستند و اين گروه رستگاران خواهند بود و به سوي نعمت هاي بي پايان الهي روانه مي گردند.

حديث15: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيِّ مُعَنْعَناً عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ لِي يَا خَيْثَمَةُ أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ يَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا عَنَى بِمَعْرِفَتِنَا وَ إِقْرَارِهِ بِوَلَايَتِنَا

حديث15: خيثمه جعفى گويد: خيثمه جعفى گويد: خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيدم فرمود: اى خيثمه! دوستان ما را از ما سلام رسانيد و بگوئيد به مقامقرب خدا نخواهيد رسيد مگر با عمل، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: سلمان از ما اهل بيت(عليهم اسلام) است مقصودش اين بود كه او ما را مى شناخت و به ولايت ما معتقد بود.(2)

حديث16: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)

ص: 495


1- . صفات الشيعة ص5 الحديث الثامن الكافي ج 8 ص 182 خطبة لأمير المؤمنين ح205
2- . تفسير فرات الكوفي ص662 التوحيد و الثقلان ح218

قَالَ:...إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ فَقَالَ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» وَ قَالَ «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» فَمَنِ اتَّقَى عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَهْتَدُوا فَظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ أَشْرَكُوا مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّهُ مَنْ أَتَى «الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا»(1) اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَه

حديث16: از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمودند:... خداى عز و جل راه هدايت را به بندگانش نشان داده و در آن راه بَرايِشان چراغ برافراشته و دستور داده كه چگونه راه پيمايند و فرموده «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2) من آمرزنده ام براى كسانى كه توبه و بازگشت نموده و كارهاى شايسته انجام دهند و راه حقّ را پيدا كنند. در جايي ديگر فرموده: «إِنَّما

يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(3) تنها از پرهيزگاران مي پذيرم، هر كه از خدا اطاعت كرده و تقوى پيشه نمايد با حالت ايمان در محضر او حاضر شود و با اعتقاد به محمّد(صلي الله عليه و آله) در محشرحضور پيدا كند. بسيار دور شدند گروهى كه درگذشته و هدايت نشدند، آن ها گمان كردند كه مؤمن بوده در حالى كه ندانستند مشركند، زيرا هر كه از در خانه وارد گردد راهنمائى شده، و هر كه از راه غير متعارف وارد گردد هلاك خواهد شد، خدا اطاعت ولى خود را به طاعت رسول(صلي الله عليه و آله) نزديك كرده، و هر كه طاعت واليان امر را ترك كند از خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) هم اطاعت نمى كند. اينك به آن چه از طرف خدا فرود آمده اقرار كنيد...(4)

ص: 496


1- . البقرة آية 189
2- . طه آية 82
3- . المائدة آية 27
4- . الكافي ج 2 ص 47باب خصال المؤمن ح3

حديث18: وَ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ سَلَّامٍ الْحَنَّاطِ، عَنْ هَاشِمِ بْنِ سَعِيدٍ، وَ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ فَإِذَا أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ فَسَلَّمَ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ فَأَعِينُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ مَنِ ائْتَمَّ بِإِمَامٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِه

حديث18: امام صادق(عليه السلام): روزى من و پدرم به مسجد پيامبر رفتيم. در آن جا با گروهى از ياران پدرم، كه بين قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و منبر آن حضرت (نشسته) بودند، برخورديم. پدرم به آن ها نزديك شد سلام كرد و فرمود: به خدا سوگند! من بوى شما و ارواح شما را دوست دارم. پس با وَرَع و پرهيز از گناه و كوشش در كار خير، ما (آل محمّد(صلي الله عليه و آله)) را در اين دوستى يارى كنيد و بدانيد كه ولايت ما جز با ورع و كوشش در كار خير به دست نيايد. هر كه دنبال امامى مى رود بايد مانند او كار كند.... (1)

حديث19: أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ يَقُولُونَ قالَ اَميرالمُومِنين(عليه السلام):... إِنَّ أَمْرَنَا لَا يَعْرِفُهُ إِلَّا ثَلَاثَةٌ مِنَ الْخَلْقِ مَلَكٌمُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ يَا سُلَيْمُ إِنَّ مِلَاكَ هَذَا الْأَمْرِ الْوَرَعُ لِأَنَّهُ لَا يُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ

حديث19: اميرالمؤمنين(عليه السلام) خطاب به سليم بن قيس فرمودند: امر ولايت ما را جز سه گروه از خلق نمى دانند، ملائكهى مقرّب، پيامبر مرسل، و بنده اى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد. اى سليم، ضابطهى اين امر ولايت، تقوى و پرهيزكارى است چرا كه به ولايت ما جز با پرهيزكارى نمى توان رسيد.(2)

ص: 497


1- . الأمالي للطوسي ص 722 مجلس 43 مجلس يوم الجمعة الثالث و العشرين من ذي الحجة سنة سبع و خمسين و أربع مائة ح6،
2- . کتاب سليم ج2ص827 الحديث الثامن و الثلاثون

حديث21: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام): قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ.

حديث21: امام باقر(عليه السلام): اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمود: عملى كه با تقوى همراه باشد كم نيست، چگونه عمل پذيرفته كم است؟ (با آن كه خداى تعالى فرمايد«إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» يعنى خداوند تنها عمل مردم با تقوا را مي پذيرد. مردم باتقوا كسانيند كه هنگامي مواجهه با گناهان از گناه دوري و در انجام واجبات سخت کوشند).(1)

بدون داشتن ولايت عملي پذيرفته نگردد

«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْما»(2)(امّا) آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ظلمى مى ترسد، و نه از نقصان حقش.

تفسير القمي «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ» يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ» يَعْنِي مِنَ الْكُفْرِ إِلَى الْإِيمَانِ «إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» وَ الصِّرَاطُ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ إِمَامَةُ الْأَئِمَّةِ قَوْلُهُ «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا» الْآيَةَ قَالَ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بَطَلَ عَمَلُهُ مِثْلُ الرَّمَادِ الَّذِي تَجِي ءُ الرِّيحُ فَتَحْمِلُهُ

ص: 498


1- . الکافي ج2 ص75 كتابُ الإيمان و الكفر بَابُ الطَّاعَةِ و التَّقْوَى: ح5.
2- . طه آية 112

تفسير قمى «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(1)

يعنى اى محمد(صلي الله عليه و آله) كتابى كه بر تو نازل نموده ايم براى اينكه خارج كنى مردم را از كفر به ايمان «إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» راه آشكار و امامت ائمه(عليهم اسلام) آيه «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ» يعنى كسى كه اقرار به ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) ندارد عملش باطل است مانند خاكسترى كه باد او را از ميان ببرد. (2)

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ «فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً» يَقُولُ لَا يَنْقُصُ مِنْ عَمَلِهِ شَيْ ء

در روايت ابو الجارود از حضرت باقر(عليه السلام) در باره آيه «فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً» مي نويسد يعنى از عملش كم نمي شود و اما منظور از ظلم يعنى اعمالش از بين نمي رود. (3)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ السُّلَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَىالنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ مَا فِيهِنَّ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعَ وَ مَنْ عَلَيْهِنَّ وَ مَا خَلَقْتُ مَوْضِعاً أَعْظَمَ مِنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً دَعَانِي هُنَاكَ مُنْذُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ لَأَكْبَبْتُهُ فِي سَقَرَ.

امالى: محمّد بن جعفر بن محمّد از پدرش از آباء گرامش نقل كرد كه جبرئيل(عليه السلام) بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نازل شد و عرضه داشت: يا محمّد(صلي الله عليه و آله) خداوند سلام

ص: 499


1- . ابراهيم آية 1
2- . تفسير القمي ج 1 ص368 [سورة إبراهيم(14): الآيات 16 الى 26]
3- . تفسير القمي ج 2 ص67 [سورة طه(20): الآيات 126 الى 129]

مي رساند و مي گويد آسمان هاى هفت گانه و آنچه در آنها است و زمين هاى هفتگانه و هر چه در آنها است آفريدم محلى را عظيم تر از ركن و مقام نيافريده ام اگر بنده اى از اول خلقت آسمان ها و زمين ها مرا در آنجا بخواند ولى به ملاقات من بيايد با انكار ولايت على(عليه السلام) او را به رو مي اندازم در آتش جهنم. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ النَّخَعِيِّ الْقَاضِي قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) يَقُولُ

....لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ رَجُلٍ يَزْدَادُ كُلَ يَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ يَتَدَارَكُ سَيِّئَتَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

امالى: حفص از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: على(عليه السلام) مي فرمود: بهره اى در دنيا نيست مگر براى يكى از دو نفر شخصى كه هر روز بر كارهاى نيكش بيفزايد و كسى كه گناهش را با توبه جبران كند كجا مي تواند توبه كند. به خدا قسم اگر آنقدر سجده كند تا گردنش قطع شود خداوند از او نخواهد پذيرفت مگر با ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام). (2)حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ اجْتَهَدَ مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ الْآيَةِ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَة»(3)

تفسير قمى: ابو حمزه گفت از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم مى فرمود: هر كه مخالف شما باشد گر چه پيوسته عبادت كند و كوشش نمايد مشمول اين آيه مى شود «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَة»(4)

ص: 500


1- . الأمالي( للصدوق) ص484 المجلس الثالث و السبعون ح12
2- . الأمالي( للصدوق) النص668 المجلس الخامس و التسعون ح2
3- . الغاشية آية 2و3
4- . تفسير القمي ج 2 ص419 [سورة الغاشية(88): الآيات 22 الى 26]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا اللُّؤْلُؤِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ [حَنَانٍ] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» قَالَ هِيَ لِلْمُسْلِمِينَ عَامَّةً وَ الْحَسَنَةُ الْوَلَايَةُ فَمَنْ عَمِلَ مِنْ حَسَنَةٍ كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً فَإِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ وَلَايَةٌ رُفِعَ عَنْهُ بِمَا عَمِلَ مِنْ حَسَنَةٍ فِي الدُّنْيَا «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق»

تفسير قمى: عبد الرحمن بن كثير از قول حضرت صادق(عليه السلام) در مورد آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(1)

فرمود: اين آيه مربوط به عموم مسلمين است و حسنه عبارت از ولايت است هر كه كار نيكى كند براى او ده برابر نوشته مى شود اگر ولايت نداشته باشد پاداش او را در مقابل عمل نيكش در دنيا مي دهند و در آخرت او را بهره اى نيست. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ بُنْدَارَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَىالسَّمَاءِ أَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعاً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَجَعَلْتُكَ نَبِيّاً وَ شَقَقْتُ لَكَ مِنِ اسْمِي اسْماً فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِيَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ خَلِيفَتَكَ وَ زَوْجَ ابْنَتِكَ

ص: 501


1- . الانعام آية 160
2- . تفسير القمي ج 2 ص131 [سورة النمل(27): الآيات 52 الى 93]

وَ أَبَا ذُرِّيَّتِكَ وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا لعلي [الْعَلِيُ] الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ وَ جَعَلْتُ فَاطِمَةَB وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) مِنْ نُورِكُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصِيرَ كَالشَّنِ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ مَا أَسْكَنْتُهُ جَنَّتِي وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِي يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّي فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(عليه السلام) وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ(عليه السلام) فِي وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ قُلْتُ يَا رَبِ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا

الْقَائِمُ الَّذِي يُحِلُ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي وَ هُوَ رَاحَةٌ لِأَوْلِيَائِي وَ هُوَ الَّذِي يَشْفِي قُلُوبَ شِيعَتِكَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَ الْجَاحِدِينَ وَ الْكَافِرِينَ فَيُخْرِجُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى طَرِيَّيْنِ فَيُحْرِقُهُمَا فَلَفِتْنَةُ النَّاسِ بِهِمَا يَوْمَئِذٍ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعِجْلِ وَ السَّامِرِيِّ.

حضرت صادق جعفر بن محمد(صلي الله عليه و آله) روايت كرده از حضرت امير المومنين(عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: كه چون كه من به آسمان سير داده شدم جناب رب الارباب جل جلاله وحى فرستاد و فرمود به من اى محمد! چون كه نظر مرحمت به زمين انداختم برگزيدم تو را از اهل زمين پس تو را پيغمبر قرار دادم و مشتق كردم از براى تو از اسم خود اسمى را پس منم محمود و توئى محمد(صلي الله عليه و آله) پس چون كه ثانيا نظر كردم برگزيدم از اهل زمين على(عليه السلام) را و وى را وصى تو و

ص: 502

جانشين تو و شوهر دختر تو و پدر ذريه تو قرار دادم و مشتق گردانيدم از براى او اسمى را ازاسماء خودم پس منم على اعلى و او است على(عليه السلام) و فاطمهB و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را از نور شما دو نفر قرار دادم پس از آن ولايت و محبت ايشان را بر ملائكه عرضه داشتم هر كه سبقت در قبول ولايت ايشان گرفت، نزد من از مقربين درگاه شد اى محمد(صلي الله عليه و آله) اگر بنده مرا بندگى كند تا اينكه قطعه قطعه شود پس مثل انبان و مشك كهنه شود پس از آن نزد من انكار كند ولايت و محبت ايشان را او را در بهشت خود جاى ندهم و در سايه عرش خود مكان ندهم اى محمد! آيا دوست مي دارى ايشان را ببينى عرضه داشتم: بلى اى پروردگار من فرمود: بلند کن سر خود را پس چون سر خود را بلند نمودم ديدم انوار على(عليه السلام) و فاطمه و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و على بن الحسين(عليه السلام) و محمد بن على(عليه السلام) و جعفر بن محمد(عليه السلام) و موسى بن جعفر(عليه السلام) و على بن موسى(عليه السلام) و محمد بن على(عليه السلام) و على بن محمد(عليه السلام) و حسن بن على(عليه السلام) و حجة بن الحسن(عليه السلام) كه در وسط ايشان قائم(عليه السلام) بود مثل ستاره درخشنده، عرضه داشتم: اى پروردگار من كيستند اين ها؟ فرمود: اين ها ائمه(عليهم اسلام) هستند و آن كسى كه در وسط ايشان قائم(عليه السلام) است كسى است كه حلال مي كند حلال مرا و حرام مي كند حرام مرا و با او انتقام مي كشم از دشمنان خود و او راحت دوستان من است و او كسى است كه شفا مي دهد قلوب شيعه تو را از ظلم ظالمان و جاحدان و كافران پس بيرون مى آورد دو بُت بزرگ لات و عزى را در حالتى كه هر دو تر و تازه باشند پس مي سوزاند آنها را، و فتنه اي كه مردم در آن وقت به جهت اين دو بُت بر پا كنند سخت تر است از فتنه گوساله و سامرى. (1)حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ظَهِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ ابْنُ أَخِي يُونُسَ الْبَغْدَادِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ

ص: 503


1- . عيون اخبار الرضا ج 1 ص58 باب 6 باب النصوص على الرضا بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح27

النَّهْشَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) عَنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) عَنْ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) عَنْ إِسْرَافِيلَ(عليه السلام) عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا»(1) خَلَقْتُ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِي فَاخْتَرْتُ مِنْهُمْ مَنْ شِئْتُ مِنْ أَنْبِيَائِي وَ اخْتَرْتُ مِنْ جَمِيعِهِمْ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) حَبِيباً وَ خَلِيلًا وَ صَفِيّاً فَبَعَثْتُهُ رَسُولًا إِلَى خَلْقِي وَ اصْطَفَيْتُ لَهُ عَلِيّاً فَجَعَلْتُهُ لَهُ أَخاً وَ وَصِيّاً وَ وَزِيراً وَ مُؤَدِّياً عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى خَلْقِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى عِبَادِي لِيُبَيِّنَ لَهُمْ كِتَابِي وَ يَسِيرَ فِيهِمْ بِحُكْمِي وَ جَعَلْتُهُ الْعَلَمَ الْهَادِيَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَابِيَ الَّذِي أُوتِيَ مِنْهُ وَ بَيْتِيَ الَّذِي «مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(2) مِنْ نَارِي وَ حِصْنِيَ الَّذِي مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ حَصَّنَهُ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وَجْهِيَ الَّذِي مَنْ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ لَمْ أَصْرِفْ وَجْهِي عَنْهُ وَ حُجَّتِي فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ عَلَى جَمِيعِ مَنْ فِيهِنَّ مِنْ خَلْقِي لَا أَقْبَلُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْهُمْ إِلَّا بِالْإِقْرَارِ بِوَلَايَتِهِ مَعَ نُبُوَّةِ أَحْمَدَ رَسُولِي وَ هُوَ يَدِيَ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِي وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى مَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي فَمَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي وَ تَوَلَّيْتُهُ عَرَّفْتُهُ وَلَايَتَهُ وَ مَعْرِفَتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ مِنْ عِبَادِي أَبْغَضْتُهُ لِانْصِرَافِهِ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ وَلَايَتِهِ فَبِعِزَّتِي حَلَفْتُ وَ بِجَلَالِي أَقْسَمْتُ أَنَّهُ لَا يَتَوَلَّى عَلِيّاً عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي إِلَّا زَحْزَحْتُهُ عَنِ النَّارِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُبْغِضُهُ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي وَ يَعْدِلُ عَنْ وَلَايَتِهِ إِلَّا أَبْغَضْتُهُ وَ أَدْخَلْتُهُ النَّارَ «وَ بِئْسَ الْمَصِير»(3)

ص: 504


1- . طه آية 14
2- . آل عمران آية 97
3- . البقرة آية 126

خداى جل جلاله: معبود حقى جز من نيست بتوان خود خلق را آفريدم و هر كه از پيغمبران را خواستم از آنها برگزيدم و از ميان آنها محمد(صلي الله عليه و آله) حبيب و خليل و صفى خود را بر گزيدم و او را به خلق خود مبعوث كردم وعلى(عليه السلام) را براى او برگزيدم و برادر و وصى و وزير و ادا كن بعد از او به خلقم ساختم و خليفه خود بر بندگانم نمودم تا قرآن مرا براى آنها بيان كند و در ميان آنها به حكم من سير كند، او را علم رهبر از گمراهى و باب خود كه از او در آيند و خانه خود كه هر كه وارد شود از دوزخم در امانست نمودم و او است دژ من كه هر كه بدان پناهد از بد دنيا و آخرت محفوظ است و وجه من است كه هر كه بدو رو كند از او رو نگردانم و حجت منست در آسمان ها و زمين بر هر كه در آنها است از خلقم نپذيرم كردار هيچ عاملى را جز با اقرار به ولايت او و نبوت احمد رسولم، او است دو دست گشاده ام بر بندگانم او است نعمتى كه به هر كه دوست داشتم دادم و او را ولى و شناساى او نمودم، و هر كه از بندگانم را دشمن دارم از شناسائى و ولايتش روگردانست و به عزت خود سوگند خوردم و به جلالم قسم ياد نمودم كه هيچ كدام بندگانم على(عليه السلام) را (به حقيقت) دوست ندارند جز آنكه آنها را از دوزخ بركنار دارم و به بهشت وارد كنم و دشمن ندارد او را كسى، و از ولايتش رو نگرداند جز آنكه او را دشمن دارم و در دوزخ درآرم كه چه بد سرانجامى است. (1)

حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُبَيْشٍ الْكَاتِبُ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ الْجَعْدِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيِّ، قَال..فِيمَا كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ إِلَى

ص: 505


1- . الأمالي( للصدوق) النص223 المجلس التاسع و الثلاثون ح10

أَهْلِ مِصْرَ...يَا عِبَادَ اللَّهِ، إِنِ اتَّقَيْتُمْ وَ حَفِظْتُمْ نَبِيَّكُمْ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ، فَقَدْ عَبَدْتُمُوهُ بِأَفْضَلِ مَا عُبِدَ، وَ ذَكَرْتُمُوهُ بِأَفْضَلِ مَا ذُكِرَ، وَ شَكَرْتُمُوهُ بِأَفْضَلِ مَا شُكِرَ، وَ أَخَذْتُمْ بِأَفْضَلِ الصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، وَ اجْتَهَدْتُمْ أَفْضَلَ الِاجْتِهَادِ، وَ إِنْ كَانَ غَيْرُكُمْ أَطْوَلَ مِنْكُمْ صَلَاةً وَ أَكْثَرَ مِنْكُمْ صِيَاماً فَأَنْتُمْ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْهُ، وَ أَنْصَحُ لِأُولِي الْأَمْرِ.امالى ابن شيخ: در ضمن نامه اى كه امير المؤمنين(عليه السلام) به وسيله محمد بن ابى بكر براى مردم مصر فرستاد نوشت اى بندگان خدا اگر از خدا بپرهيزيد و مراعات پيامبر(صلي الله عليه و آله) خود در راه اهل بيتش بنمائيد با بهترين وجه خدا را پرستيده ايد و با بهترين صورت او را ياد كرده ايد و بهترين سپاسگزارى را كرده ايد و بهترين صبر و شكر را نموده ايد و عالى ترين كوشش را كرده ايد گر چه ديگران از شما نماز بيشتر و روزه زيادترى داشته باشند شما پرهيزگارتر و خيرخواه تر براى ائمه(عليهم اسلام) و پيشوايان دين خود هستيد. (1)

حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ السُّكَّرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنِي

الْعَبَّاسُ بْنُ يُوسُفَ الشَّكَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هِشَامٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ الْقُرْقُسَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ جَمَّازٍ، عَنْ يَزِيدَ الرَّقَاشِيِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ:

رَجَعْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَافِلِينَ مِنْ تَبُوكَ، فَقَالَ لِي فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ أَلْقُوا لِيَ الْأَحْلَاسَ وَ الْأَقْتَابَ، فَفَعَلُوا فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فَخَطَبَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ قَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، مَا لِي إِذَا ذُكِرَ آلُ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) تَهَلَّلَتْ وُجُوهُكُمْ، وَ إِذَا ذُكِرَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

كَأَنَّمَا يُفْقَأُ فِي وُجُوهِكُمْ حَبُّ الرُّمَّانِ، فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، لَوْ جَاءَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَعْمَالٍ كَأَمْثَالِ الْجِبَالِ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) لَأَكَبَّهُ اللَّهُ (عَزَّ

ص: 506


1- . الأمالي (للطوسي) النص27 [1] المجلس الأول ح31

وَ جَلَّ) فِي النَّارِ.

انس بن مالك گفت: در خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از تبوك بر مي گشتيم نگران و ناراحت، در بين راه به من فرمود: پالان هاى شتر و پلاس ها را بياندازيد. اين عمل را انجام دادند پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بر فراز آنها رفت و سخن رانى كرد. حمد و سپاس خدا را نمود و چنانچه شايسته اوست ثنا گفت سپس فرمود: اي مردم! چه شد وقتى سخن از آل ابراهيم مى شود چهره هاى شما گشاده وخندان است ولى وقتى صحبت از آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مى شود چنان ناراحت مي شويد و از خشم بر افروخته مى گرديد مثل اينكه دانه انار بر صورت شما پاشيده اند. قسم به آن كه مرا به پيامبرى برانگيخته اگر هر يك از شما در قيامت بيايد با اعمالى به مقدار كوه ها اما بدون ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) (خدا را ملاقات کند) با صورت او را در جهنم مى افكنند. (1)

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ تَمِيمٍ، وَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، عَنْ بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ، وَ عَنْ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، كُلُّهُمْ ذَكَرُوا عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثاً أَنْ يُثَبِّتَ قَائِلَكُمْ، وَ أَنْ يَهْدِيَ ضَالَّكُمْ، وَ أَنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ، وَ سَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَكُمْ جُوَدَاءَ نُجَبَاءَ رُحَمَاءَ، فَلَوْ أَنَّ امْرَأً صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّى وَ صَامَ، ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ لِأَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدِ(صلي الله عليه و آله) مُبْغِضٌ، دَخَلَ النَّارَ.

ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى فرزندان عبد المطلب(عليه السلام) من از خدا سه چيز خواسته ام شخص معتقد شما را ثابت قدم بدارد و گمراه شما را هدايت كند و نادان شما را تعليم نمايد و از خداوند خواسته ام كه شما را شخصيت برجسته و نجيب

و مهربان قرار دهد اگر شخصى به پا ايستد بين ركن و مقام نماز بخواند و

ص: 507


1- . الأمالي (للطوسي) النص308 [11] المجلس الحادي عشر ح66

روزه بگيرد ولى دشمن اهل بيت محمّد(صلي الله عليه و آله) باشد داخل آتش مى گردد.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ [بْنُ] أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَاصِمٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ قَالَ لَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(عليهالسلام) أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ. فَقَالَ: إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ «أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً»(2) يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ، ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا، لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً.

ابو حمزه از على بن الحسين(عليه السلام) نقل كرد كه پرسيد از ما كداميك از سرزمين ما بهتر است. گفتيم خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و پسر پيامبر(صلي الله عليه و آله) بهتر مى دانند. فرمود: بهترين مكان ها ما بين ركن و مقام است اگر مردى به اندازه نوح در ميان مردم عمر كند نهصد و پنجاه سال روزها روزه بدارد و شب ها شب زنده دار باشد در همين محل بعد خدا را ملاقات كند بدون ولايت ما اين اعمال او را ذرّه اى سود نمى بخشد. (3)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قِيلَ لَهُ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ يَذْكُرُ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لَهُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ لَهُ هَكَذَا وَ لَكِنِّي قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَيْرٍ يُقْبَلْ مِنْكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ» وَ يَقُولُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «مَنْ

ص: 508


1- . الأمالي (للطوسي) النص247 [9] المجلس التاسع ح27
2- . العنکبوت آية 14
3- . المحاسن ج 1 ص91 باب16 عقاب من أنكر آل محمد ع حقهم و جهل أمرهم ح43

عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»

معانى الاخبار: ابن ابى عمير از يكى از اصحاب و ياران خود نقل كرد از حضرت صادق(عليه السلام) كه به آن جناب عرضه داشتند: ابو الخطاب از قول شما نقل كرده كه فرموده ايد وقتى حق را شناختى هر عملى مايلى انجام بده فرمود: خدا لعنت كند ابو الخطاب را به خدا قسم! اين طور به او نگفته ام من به او گفتم وقتى حق را شناختى هر عمل خيرى كه مي خواهى انجام بده خداوند مى پذيرد خداوندمى فرمايد «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ»(1) و در اين آيه مى فرمايد «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»(2) هر كه از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خدا به جاى آرد ما او را به زندگانى خوش و با سعادت زنده ابد مى گردانيم. (3)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقِيلَ لَهُ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ يَرْوُونَ عَنْ أَبِيكَ يَقُولُونَ إِنَّ أَبَاكَ قَالَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَهُمْ يَسْتَحِلُّونَ بَعْدَ ذَلِكَ كُلَّ مُحَرَّمٍ قَالَ مَا لَهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّمَا قَالَ أَبِي إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَيْرٍ يُقْبَلُ مِنْكَ.

معانى الاخبار: فضيل بن عثمان گفت از حضرت صادق(عليه السلام) پرسيدند كه آقا اين ناپاكان از پدرت حديثى نقل مى كنند. كه فرموده: وقتى عرفان يافتى هر چه مي خواهى بكن به همين دليل هر كار حرامى را حلال مي دانند حضرت فرمود: خدا آن ها را لعنت كند اين ها را چه شده؟ پدرم فرمود: وقتى حق را شناختى هر عمل خيرى كه مايلى انجام ده كه از تو خدا قبول مي كند.(4)

ص: 509


1- . غافر آية 40
2- . النحل آية 97
3- . معاني الأخبار النص388 باب نوادر المعاني ح26
4- . معاني الأخبار النص181 باب معنى ما روي عن أبي جعفر الباقر أنه قال إذا عرفت فاعمل ما شئت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) كَتَبَ إِلَيْهِ كِتَاباً فِيهِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ يَدْعُو إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ لَيْسَ مَعَهَا طَاعَةٌ فِي أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ وَ إِنَّمَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْعَمَلَ بِالْفَرَائِضِ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى حُدُودِهَا مَعَ مَعْرِفَةِ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ مَنْ أَطَاعَ حَرَّمَ الْحَرَامَ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ وَ صَلَّى وَ صَامَ وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللَّهِ كُلَّهَا وَ لَمْ يَدَعْ مِنْهَا شَيْئاً وَ عَمِلَ بِالْبِرِّ كُلِّهِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ كُلِّهَا وَتَجَنَّبَ سَيِّئَهَا وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِلُّ الْحَلَالَ وَ يُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ النَّبِيِّ ص لَمْ يُحِلَّ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَمْ يُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً وَ إِنَّ مَنْ صَلَّى وَ زَكَّى وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ بِغَيْرِ مَعْرِفَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ طَاعَتَهُ فَلَمْ يَفْعَلْ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ لَمْ يُصَلِّ وَ لَمْ يَصُمْ وَ لَمْ يُزَكِّ وَ لَمْ يَحُجَّ وَ لَمْ يَعْتَمِرْ وَ لَمْ يَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يُحَرِّمْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَيْسَ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنْ رَكَعَ وَ إِنْ سَجَدَ وَ لَا لَهُ زَكَاةٌ وَ لَا حَجٌّ وَ إِنَّمَا ذَلِكَ كُلُّهُ يَكُونُ بِمَعْرِفَةِ رَجُلٍ مَنَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ بِطَاعَتِهِ وَ أَمَرَ بِالْأَخْذِ عَنْهُ فَمَنْ عَرَّفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ ذَلِكَ إِنَّمَا هِيَ الْمَعْرِفَةُ وَ أَنَّهُ إِذَا عَرَفَ اكْتَفَى بِغَيْرِ طَاعَةٍ فَقَدْ كَذَبَ وَ أَشْرَكَ وَ إِنَّمَا قِيلَ اعْرِفْ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنَ الْخَيْرِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ مِنْكَ ذَلِكَ بِغَيْرِ مَعْرِفَةٍ فَإِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ لِنَفْسِكَ مَا شِئْتَ مِنَ الطَّاعَةِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ فَإِنَّهُ مَقْبُولٌ مِنْك

علل الشرائع: مفضل بن عمر گفت حضرت صادق(عليه السلام) نامه اى نوشت كه در آن چنين نوشته بود: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده كه دعوت به معرفت خدا كند

ص: 510

ولى اطاعت از امر و نهى در دعوت او نباشد خداوند از بندگان قبول مي كند عمل به واجباتى را كه قرار داده با حفظ حدودى كه معين كرده با معرفت كسى كه دعوت به خدا مى نمايد هر كسى اطاعت كند حرام مي داند ظاهر و باطن حرام را نماز مي خواند و روزه مي گيرد و حج و عمره انجام مي دهد و تعظيم تمام دستورات خدا را مي نمايد هيچ يك را وانگذارد و تمام خوبى ها را عمل كند و تمام اخلاق پسنديده را و از هر بدى پرهيز كند. و هر كسى گمان كند حلال پيمبر را حلال و حرام را حرام دانسته بدون معرفت پيامبر حلالى را حلال و حرامى را براى خدا حرام ندانسته و هر كه نماز بخواند و زكات دهد و حج و عمره به جا آورد تمام اين كارها بدون معرفت كسى كه خدا اطاعت او را واجب نموده انجام دهد هيچ كارى را انجام نداده نه نماز و نه روزه و نه زكات و حج و عمره به جا آورده و نه غسل از جنابت كرده و پاك نشده نه حرامى را حرام و نه حلالى را حلال دانسته اهل نماز نبوده گر چه ركوع و سجود كرده و نه زكات و حج انجام داده تمام اين ها در صورتى صحيح است كه بشناسد كسى را كه خداوند بر مردم منت نهاده با اطاعت كردن و پيروى از او. هر كه او را بشناسد و اطاعت كند خدا را اطاعت نموده و هر كه خيال كند كه فقط معرفت كافىاست بدون اطاعت دروغ گفته و مشرك است گفته شده بشناس آنگاه هر چه مي خواهى كار نيك انجام ده زيرا از تو نمى پذيرند كار نيك را مگر با معرفت. وقتى معرفت پيدا كردى آنگاه هر چه مايلى به نفع خود اطاعت و فرمانبردارى كن چه كم و چه زياد مقبول و پذيرفته است. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْفَقِيهُ الْقُمِّيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ ره قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: عَبَدَ اللَّهَ حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ فَأَوْحَى

ص: 511


1- . علل الشرائع ج 1 ص250 باب182 باب علل الشرائع و أصول الإسلام ح7

اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيِّ زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ جَبَرُوتِي لَوْ أَنَّكَ عَبَدْتَنِي حَتَّى تَذُوبَ كَمَا تَذُوبُ الْأَلْيَةُ فِي الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْكَ حَتَّى تَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُكَ.

ثواب: اسحاق بن غالب از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: يكى از احبار بنى اسرائيل آنقدر عبادت كرد كه همچون خلالى (نازك) شد خداوند به پيامبر زمان او وحى كرد كه به او بگو به عزت و جلال و جبروتم سوگند اگر آنقدر مرا عبادت كنى كه همچون چربى در ديگ آب شوى از تو نخواهم پذيرفت مگر از آن راهى بيايى كه به تو دستور داده ام. (1)

عَنْهُ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ كَرَّامٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا مُعَلَّى لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ تَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا لِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ.

ثواب الاعمال: معلى بن خنيس گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اى معلى اگر بنده اى خدا را صد سال عبادت كند بين ركن و مقام روزها روزه بگيرد و شب ها به شب زنده دارى مشغول باشد تا ابروهايش روى چشمش بيفتد و از پيرىاستخوانهاى سينه اش به هم برسد در صورتى كه جاهل به حق ما باشد ثوابى براى او نيست. (2)

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ

مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَيْسَرَةَ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ عِنْدَهُ فِي الْفُسْطَاطِ نَحْوٌ مِنْ خَمْسِينَ رَجُلًا فَجَلَسَ بَعْدَ سُكُوتٍ مِنَّا طَوِيلًا فَقَالَ مَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنِّي نَبِيُّ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا أَنَا

ص: 512


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص203 عقاب من أتى الله من غير بابه
2- . المحاسن ج 1 ص90 باب16 عقاب من أنكر آل محمد حقهم و جهل أمرهم ح40

كَذَلِكَ وَ لَكِنْ لِي قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ وِلَادَةٌ فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ حَرَمَنَا حَرَمَهُ اللَّهُ أَ تَدْرُونَ أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا وَ كَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِكَ مَكَّةُ الْحَرَامُ الَّتِي رَضِيَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَ جَعَلَ بَيْتَهُ فِيهَا ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فِيهَا عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَكَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِكَ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ أَيُّ بُقْعَةٍ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَكَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِكَ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ الْأَسْوَدِ وَ الْمَقَامِ وَ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ ذَلِكَ حَطِيمُ إِسْمَاعِيلَ(عليه السلام) ذَلِكَ الَّذِي كَانَ يَذُودُ غُنَيْمَاتِهِ وَ يُصَلِّي فِيهِ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ قَامَ لَيْلًا مُصَلِّياً حَتَّى يَجِيئَهُ النَّهَارُ وَ صَامَ حَتَّى يَجِيئَهُ اللَّيْلُ وَ لَمْ يَعْرِفْ حَقَّنَا وَ حُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً أَبَداً.

ثواب الاعمال: ميسر گفت خدمت حضرت باقر(عليه السلام) در خيمه حدود پنجاه نفر بودند امام(عليه السلام) در حالى كه ما مدتى سكوت كرده بوديم نشسته بود فرمود:...من با پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خويشاوندى دارم و از اولاد اويم هر كه با ما به پيوندد خدا با او مى پيوندد و هر كه ما را دوست بدارد خدا او را دوست مي دارد و هر كه ما را محروم نمايد خدا محرومش مي كند آيا شما مي دانيد كداميك از محل ها در نزد خداوند با ارزشتر است هيچ كدام از ما سخنى در پاسخ نگفت. خود آن جناب فرمود: آن محل مكه است كه آنجا را براى خود حرم قرار داده و خانه اش را آنجا قرار داده. سپس فرمود: آيا مي دانيد چه محلى در نزد خدا احترام بيشتر دارد؟ هيچكدام از ما در جواب سخنى نگفتيم خود آن جناب در جواب خويش فرمود: آن محل بين ركن و مقام و درب

ص: 513

كعبه است و اين محل همان محلى است كه اسماعيل(عليه السلام) گوسفندان خود را علوفه مي داد و نماز مي خواند. قسم به خدا! اگر بنده اى به پا بايستد در اين محل شب را تا به صبح نماز بخواند و روز را تا به شب روزه بدارد ولى عارف به حق و حرمت ما اهل بيت(عليهم اسلام) نباشد خداوند هرگز از او چيزى را قبول نخواهد كرد. (1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً [قَالَ كُنَّا فِي الْفُسْطَاطِ عِنْدَ] أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) [وَ] فِي الْفُسْطَاطِ نحوا [نَحْوٌ] مِنْ خَمْسِينَ رَجُلًا قَالَ فَجَلَسَ بَعْدَ سُكُونٍ مِنَّا طَوِيلٍ فَقَالَ مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنِّي نَبِيٌّ لَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا كَذَلِكَ وَ لَكِنْ بِي قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَرِيبَةٌ وَ وِلَادَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْرَمَنَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ قَطَعَنَا قَطَعَهُ اللَّهُ أَ تَدْرُونَ أَيُّ الْبِقَاعِ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ مَنْزِلَةً فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ فَكَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ تِلْكَ مَكَّةُ الْحَرَامُ الَّتِي وَضَعَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَ جَعَلَ بَيْتَهُ فِيهَا ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ أَيُّ بُقْعَةٍ فِي مَكَّةَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ فَكَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِكَ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ أَيُّ بُقْعَةٍ فِي الْمَسْجِدِ [الْحَرَامِ أَفْضَلُ وَ] أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ فَكَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِكَ بَيْنَ الرُّكْنِ الْأَسْوَدِ إِلَى بَابِ الْكَعْبَةِ ذَلِكَ حَطِيمُ إِسْمَاعِيلَ [النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) ] نَفْسِهِ الَّذِي كَانَ يَكُونُ [يَذُودُ] فِيهِ غُنَيْمَهُ [غُنَيْمَاتِهِ غَنَمَهُ] وَ يُصَلِّي فِيهِ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ قَائِماً بِاللَّيْلِ مُصَلِّياً حَتَّى يَجِيئَهُ [يَجِي ءُ النَّهَارُ وَ قَائِماً النَّهَارَ مُصَلِّياً حَتَّى يَجِيئَهُ] اللَّيْلُ وَ لَمْ يَعْرِفْ حَقَّنَا وَ حُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً أَبَداً أَلَا إِنَّ أَبَانَا إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) خَلِيلَ اللَّهِ كَانَ مِمَّا [مِمَّنِ] اشْتَرَطَ عَلَى رَبِّهِ [أَنْ] قَالَ «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(2)

أَمَّا إِنَّهُ لَمْ يَعْنِ النَّاسَ كُلَّهُمْ فَأَنْتُمْ

ص: 514


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص204 عقاب من جهل حق أهل البيت ح3
2- . ابراهيم آية 37

أَوْلِيَاؤُهُ وَ نُظَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ فِي النَّاسِ مَثَلُ الشَّعْرَةِ السَّوْدَاءِ فِي الثَّوْرِ الْأَبْيَضِ وَ مَثَلُ الشَّعْرَةِ الْبَيْضَاءِ فِي الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ [وَ]يَنْبَغِي لِلنَّاسِ أَنْ يَحُجُّوا هَذَا الْبَيْتَ وَ يُعَظِّمُوهُ لِتَعْظِيمِ اللَّهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ تَلَقَّوْنَا حَيْثُمَا كُنَّا نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ [تَعَالَى]

تفسير فرات: حسين بن سعيد باسناد خود از امام باقر(عليه السلام) همان خبر را نقل كرده و در آخر آن افزوده است پدر ما ابراهيم خليل(عليه السلام) از چيزهائى كه با خدا قرار گذاشت. اين بود كه گفت خدايا دل هاى مردم را متوجه و علاقمند به خاندان و فرزندان من بگردان. منظور ابراهيم(عليه السلام) همه مردم نبود. شما اوليا ما و كسانى كه شبيه شمايند اولياى او هستيد. شما در ميان مردم مانند يك موى سياه در پيكر گاوى سفيد و مانند موى سفيدى در گاو سياهى هستيد. سزاوار است مردم حج خانه خدا را به جا آورند و ما را احترام و تعظيم كنند به واسطه عظمتى كه خدا به ما عنايت كرده و با ما برخورد كنند با مقامى كه ما داريم ما راهنمايان به سوى خدا هستيم. (1)

أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ قَيْسٍ بَيَّاعِ الزُّطِّيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي جَاراً لَسْتُ أَنْتَبِهُ إِلَّا عَلَى صَوْتِهِ إِمَّا تَالِياً كِتَاباً يَخْتِمُهُ أَوْ يُسَبِّحُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ نَاصِبِيّاً فَسَأَلْتُ عَنْهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ فَقِيلَ لِي إِنَّهُ مُجْتَمِعُ الْمَحَارِمِ قَالَ فَقَالَ يَا مَيْسَرَةُ يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَسَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ فَوَجَدْتُهُ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِ الرَّجُلِ فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالَ فِي الْعَامِ الْمَاضِي يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ لَا قَالَ يَا مَيْسَرَةُ أَيُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ

ص: 515


1- . تفسير فرات الكوفي ص223 [سورة إبراهيم(14): آية 37] ح299

حُرْمَةً قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ يَا مَيْسَرَةُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَ فِيمَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ يَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَكَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.ثواب الاعمال: ميسر گفت خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيدم. گفتم فدايت شوم مرا همسايه اى است كه پيوسته از صداى او بيدار مي شوم قرآن مي خواند و مكرر ادامه مي دهد و مشغول دعا و گريه و زارى است پنهان و آشكارا در باره او جستجو كردم از تمام كارهاى حرام خوددارى مي كند. فرمود: ميسر بگو ببينم چيزى از راهى كه تو در آن قدم برمي دارى اعتقاد دارد. گفتم خدا مي داند. گفت سال بعد به حج رفتم از خود او در اين مورد سؤال كردم ديدم اعتقادى به امامت ندارد. خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيده، حضرت باز پرسيدند آيا اعتقادى به اين راه كه تو گام بر مي دارى دارد. عرضه داشتم: نه. فرمود: ميسر! كدام محل احترامش از همه جا در نزد خدا بيشتر است عرض كردم خدا و پيامبر و پسر پيامبرش مي دانند. فرمود: ميسر! بين ركن و مقام است كه باغى از باغ هاى بهشت است و ما بين قبر و منبر پيامبر كه باغى از باغ هاى بهشت است اگر بنده اى را خداوند عمر طولانى بدهد و او را عبادت كند بين ركن و مقام و بين قبر و منبر هزار سال و بعد او را در رختخوابش مظلوم بكشند مثل كشتن گوسفند سفيد سپس به ملاقات پروردگار رود بدون ولايت ما بر خدا لازم است او را با صورت ميان آتش جهنم اندازد. (1)

وَ عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أُورَمَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ

ص: 516


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص210 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له

عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ قَالَ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) بِرَجُلٍ رَافِعٍ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ يَدْعُو فَانْطَلَقَ مُوسَى فِي حَاجَتِهِ فَغَابَ عَنْهُ سَبْعَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ رَجَعَ إِلَيْهِ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ يَدْعُو وَ يَتَضَرَّعُ وَ يَسْأَلُ حَاجَتَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ دَعَانِي حَتَّى تَسْقُطَ لِسَانُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ حَتَّى يَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُهُ بِهِ قصص الأنبياء: ابن مسكان از حضرت صادق(عليه السلام) از آباء گرامش نقل كرد كه موسى بن عمران(عليه السلام) به مردى گذشت كه دست بسوى آسمان به دعا برداشته بود موسى(عليه السلام) به دنبال كار خود رفت هفت روز گذشت كه به آن محل نيامد پس از هفت روز برگشت ديد دستش را بلند كرده و دعا مي كند و زارى و تضرع دارد و حاجت خود را از خدا مي خواهد خداوند به موسى(عليه السلام) وحى كرد كه اى موسى(عليه السلام) اگر آنقدر دعا كند كه زبانش قطع شود دعايش را مستجاب نمى كنم مگر اينكه به در خانه من بيايد از راهى كه به او دستور داده ام. (1)

عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عُبَيْسٍ عَنْ جَعْفَرٍ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ مَظْلُوماً لَبَعَثَهُ اللَّهُ مَعَ النَّفَرِ الَّذِينَ يَقْتَدِي بِهِمْ وَ بِهُدَاهُمْ وَ يَسِيرُ بِسِيرَتِهِمْ إِنَّ جَنَّةً فَجَنَّةً وَ إِنْ نَاراً فَنَاراً.

محاسن برقى: ابو سعيد خدرى گفت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شنيدم: اگر بنده اى خدا را هزار سال بين ركن و مقام عبادت كند آنگاه او را بكشند چنانچه گوسفند را مي كشند مظلوم وار خداوند او را مبعوث خواهد كرد با كسانى كه به آنها اقتداء كرده و از هدايت ايشان پيروى مى نموده و روش خود آنها را از پيش گرفته است اگر بهشتى باشند به بهشت و اگر جهنمى باشند به جهنم رود.(2)

ص: 517


1- . قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص164 فصل 6 ح187
2- . المحاسن ج 1 ص61 باب79 ثواب من مات بغير ولاية آل محمد ح102

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْبَرَاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ يَعْنِي ابْنَ كَثِيرٍ قَالَ: حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَلَمَّا صِرْنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ صَعِدَ عَلَى جَبَلٍ فَأَشْرَفَ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ فَقَالَ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ الرَّقِّيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صليالله عليه و آله) هَلْ يَسْتَجِيبُ اللَّهُ دُعَاءَ هَذَا الْجَمْعِ الَّذِي أَرَى قَالَ وَيْحَكَ يَا أَبَا سُلَيْمَانَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ الْجَاحِدُ لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) كَعَابِدِ وَثَنٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ تَعْرِفُونَ مُحِبَّكُمْ وَ مُبْغِضَكُمْ قَالَ وَيْحَكَ يَا بَا سُلَيْمَانَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ يُولَدُ إِلَّا كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَدْخُلُ إِلَيْنَا بِوَلَايَتِنَا وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَتَرَى مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» نَعْرِفُ عَدُوَّنَا مِنْ وَلِيِّنَا.

بصائر: عبد الرحمن بن كثير: گفت با حضرت صادق(عليه السلام) به حج رفتم در بين راه امام (عليه السلام) بر فراز كوهى رفت و مردم را از نظر گذرانيد. فرمود: چقدر سر و صدا زياد است ولى حاجى كم است. داود رقى عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا خداوند دعاى اين جمعيت را مستجاب مي كند. فرمود: واى بر تو اى ابا سليمان خداوند نمى آمرزد كسى را كه برايش شريك قرار دهد و منكر ولايت على(عليه السلام) مانند بت پرست است. عرضه داشت: كه آيا شما دوست و دشمنتان را مي شناسيد. فرمود: واى بر تو ابا سليمان هيچ كس متولد نمي شود مگر اينكه در پيشانى او نوشته مى شود. مؤمن يا كافر است. شخصى پيش ما مى آيد با ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان ما مى بينيم در پيشانيش نوشته است مؤمن است يا كافر، خداوند در قرآن مي فرمايد «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»(1) ما دشمنانمان را از دوست مان باز مي شناسيم. (2)

ص: 518


1- . الحجر آية 75
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص358 باب17 باب في الأئمة ع أنهم المتوسمون في الأرض و هم الذين ذكر الله في كتابه يعرفون الناس بسيماهم ح15

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) بِالرِّسَالَةِ وَ أَنْبَأَهُ بِالْوَحْيِ وَ أَنَالَ فِي النَّاسِ وَ أَنَالَ وَ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَ أَبْوَابُ الحِكْمَةِ وَضِيَاءُ الْأَمْرِ فَمَنْ يُحِبُّنَا مِنْكُمْ نَفَعَهُ إِيمَانُهُ وَ يُقْبَلُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّنَا مِنْكُمْ لَمْ يَنْفَعْهُ إِيمَانُهُ وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُ عَمَلُهُ.

بصائر: ثمالى گفت امير المؤمنين(عليه السلام) سخنرانى كرد براى مردم پس از حمد و ثناى خدا فرمود: خداوند محمّد مصطفى(صلي الله عليه و آله) را به رسالت برگزيد و او را به وحى مطلع گردانيد مردم را از علم بهره مند گردانيد ولى در ميان ما خانواده گنجينه علم و درب هاى حكمت و روشنائى و نور واقعى است هر كه ما را دوست بدارد از ايمان خود بهره مى برد و عملش قبول مى شود هر كه از شما ما را دوست نداشته باشد ايمان او را سودى نمى بخشد و عملش را نمى پذيرد. (1)

عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى فِيمَا أَعْلَمُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ إِلَى وَلَايَتِنَا وَ اللَّهِ أَ مَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ.

محاسن: يعقوب شعيب گفت از حضرت صادق(عليه السلام) تاويل اين آيه را پرسيدم «لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2)

فرمودند: هدايت به ولايت ما بيابد نمى بينى خداوند چگونه شرط نموده است. (3)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا أَرَدْتُ أَنْ أُحَدِّثَكُمْ وَ لَأُحَدِّثَنَّكُمْ وَ لَأَنْصَحَنَّ لَكُمْ وَ كَيْفَ لَا أَنْصَحُ

ص: 519


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص365 باب19 باب ما جاء عن الأئمة من أحاديث رسول الله التي صارت إلى العامة و ما خصوا به من دونهم ح12
2- . طه آية 82
3- . المحاسن ج 1 ص142 باب10 باب الولاية ح35

لَكُمْ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ جُنْدُ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا يَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَهْلُ دِينٍ غَيْرُكُمْ فَخُذُوهُ وَ لَا تُذِيعُوهُ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ أَهْلِهِ فَلَوْ حَبَسْتُ عَنْكُمْ يُحْبَسُ عَنِّي

محاسن برقى: عبيد اللَّه بن على حلبى گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: نمي خواهم برايتان حديث بگويم براى شما حديث خواهم گفت و نصيحت خواهم كرد چگونه شما را نصيحت نكنم با اينكه شما به خدا قسم سپاه خدا هستيد بهخدا سوگند خدا را نپرستيده ديندارى جز شما، اين را بگيريد و از بين نبريد و از اهل آن جلوگيرى نكنيد اگر از شما جلوگيرى كنم از من جلوگيرى مى شود. (1)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْكُلَيْنِيِّ قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَيَّ إِذْ قَالَ يَا عَمْرُو مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ يَعْنِي النَّاسَ فَقُلْتُ أَجَلْ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ لِلَّهِ غَيْرُكُمْ وَ لَا يُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ غَيْرُكُمْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ رُعَاةُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ مِنْكُمْ يُقْبَلُ وَ لَكُمْ يُغْفَرُ

عمر الكلبى گفت با حضرت صادق(عليه السلام) طواف خانه كعبه مي كردم او بر من تكيه كرده بود فرمود: عمر! چقدر جمعيت زياد است عرضه داشتم: آرى فدايت شوم فرمود: به خدا قسم حج به جا نمى آورد غير شما و دو چندان پاداش نمى دهند به كسى جز شما، به خدا قسم شما مورد عنايت خورشيد و ماه هستيد و شما به خدا قسم اهل دين خدا هستيد از شما قبول مي كنند و شما را مى آمرزند. (2)

عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ

ص: 520


1- . المحاسن ج 1 ص146 باب14 باب أنتم أهل دين الله ح50
2- . المحاسن ج 1 ص145 باب14 باب أنتم أهل دين الله ح49

وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» فِي الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْخَيْرِ إِذَا تَوَلَّوُا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلي الله عليه و آله) وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) قَبِلَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ.

ابو بصير از حضرت باقر(عليه السلام) در باره آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»(1) فرمود: در باره نماز و روزه و كارهاى نيكوقتى خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و امام هاى ما خانواده را دوست بدارند قبول خواهند كرد. (2)

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي بُرْحَةَ الرِّيَاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: النَّاسُ سَوَادٌ وَ أَنْتُمْ حَاجٌ

محاسن برقى: ابو برحة رماح گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: مردم سياهى لشكرند حاجى شما هستيد. (3)

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ قُلْتُ أَجَلْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ لِلَّهِ غَيْرُكُمْ وَ لَا يُصَلِّي الصَّلَاتَيْنِ غَيْرُكُمْ وَ لَا يُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ غَيْرُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَرُعَاةُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ أَهْلُ الدِّينِ وَ لَكُمْ يُغْفَرُ وَ مِنْكُمْ يُقْبَلُ

محاسن: عمر بن ابان كلبى گفت حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمود: چقدر جمعيت زيادى هستند. عرضه داشتم: آرى يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) فرمود: به خدا قسم به جز شما كسى حج براى خدا انجام نمي دهد و نماز نمي خواند و پاداش دو چندان را نمي دهند مگر به شما و مراقبين ماه و خورشيد و ستارگان (يعنى مراقب براى انجام نمازها) و اهل دين شما هستيد و شما را مى آمرزند و از شما مى پذيرند. (4)

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ وَ هُوَ كَرَّامُ بْنُ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ آيَةً فِي الْقُرْآنِ

ص: 521


1- . الحج آية 77 و 78
2- . المحاسن ج 1 ص166 باب34 باب قبول العمل ح124
3- . المحاسن ج 1 ص167 باب34 باب قبول العمل ح125
4- . المحاسن ج 1 ص167 باب 34 باب قبول العمل ح127

تُشَكِّكُنِي قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» قَالَ وَ أَيُّ شَيْ ءٍ شَكَكْتَ فِيهَا قُلْتُ مَنْ صَلَّى وَ صَامَ وَ عَبَدَ اللَّهَ قُبِلَ مِنْهُ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَالْمُتَّقِينَ الْعَارِفِينَ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَزْهَدُ فِي الدُّنْيَا أَمِ الضَّحَّاكُ بْنُ قَيْسٍ قُلْتُ لَا بَلِ الضَّحَّاكُ بْنُ قَيْسٍ قَالَ فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يُتَقَبَّلُ مِنْهُ شَيْ ءٌ مِمَّا ذَكَرْتَ.

محاسن: عمر بن حنظله گفت به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: يك آيه در قرآن مرا به شك انداخته فرمود: كدام آيه. عرضه داشتم «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(1)

فرمود: در چه چيز اين آيه مشكوك شده اى گفتم هر كه نماز بخواند و روزه بگيرد و خدا را بپرستد از او مى پذيرد. فرمود: خداوند از پرهيزكاران عارف مى پذيرد. بعد فرمود: تو پارسا و زاهدتر هستى يا ضحاك بن قيس. گفتم: نه ضحاك بن قيس فرمود: از او هيچ يك از عبادت هائى كه ذكر كردى نمى پذيرند. (2)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ ثُمَّ أَتَى اللَّهَ بِبُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ عَمَلَهُ

محاسن: جابر از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اگر بنده اى خدا را عبادت كند هزار سال و بعد او را مثل گوسفند بكشند سپس با بُغضِ و دشمنى ما اهل بيت(عليهم اسلام) بيايد، خداوند عملش را به خودش رد مي كند. (3)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِيهِ النَّخَعِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا مُيَسِّرُ أَيُّ الْبُلْدَانِ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ فَمَا كَانَ مِنَّا أَحَدٌ يُجِيبُهُ حَتَّى كَانَ الرَّادَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ مَكَّةُ فَقَالَ أَيُّ بِقَاعِهَا أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ فَمَا

ص: 522


1- . المائدة آية 27
2- . المحاسن ج 1 ص168 باب34 باب قبول العمل ح129
3- . المحاسن ج 1 ص168 باب35 ح130

كَانَ مِنَّا أَحَدٌ يُجِيبُهُ حَتَّى كَانَ الرَّادَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ إِلَى الْحِجْرِ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ حَتَّى يَنْقَطِعَ عِلْبَاؤُهُ هَرَماً ثُمَّ أَتَى اللَّهَ بِبُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ عَمَلَهُ محاسن: ميسر از پدر خود نخعى. گفت حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمود ميسر! كدام يك از شهرها به نظر تو احترام زيادتر دارد هيچ كس نتوانست جواب بدهد. خود امام(عليه السلام) فرمود: مكه. بعد پرسيد كدام قسمت مكه حرمت بيشتر دارد كسى نتوانست جوابي دهد، خود امام(عليه السلام) فرمود: بين ركن تا حجر الاسود به خدا قسم اگر بنده اى هزار سال خدا را عبادت كند تا عصب گردنش قطع شود از پيرى بعد با بُغض و كينه ما وارد قيامت شود خداوند عمل او را رد مي كند. (1)

قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) أَمَّا الزَّكَاةُ فَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَدَّى الزَّكَاةَ إِلَى مُسْتَحِقِّهَا، وَ قَضَى الصَّلَاةَ عَلَى حُدُودِهَا، وَ لَمْ يُلْحِقْ بِهِمَا مِنَ الْمُوبِقَاتِ مَا يُبْطِلُهُمَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَغْبِطُهُ كُلُّ مَنْ فِي تِلْكَ الْعَرَصَاتِ حَتَّى يَرْفَعَهُ نَسِيمُ الْجَنَّةِ إِلَى أَعْلَى غُرَفِهَا وَ عَلَالِيهَا بِحَضْرَةِ مَنْ كَانَ يُوَالِيهِ مِنْ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. وَ مَنْ بَخِلَ بِزَكَاتِهِ وَ أَدَّى صَلَاتَهُ، فَصَلَاتُهُ مَحْبُوسَةٌ دُوَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى أَنْ يَجِي ءَ [حِينُ] زَكَاتِهِ، فَإِنْ أَدَّاهَا جُعِلَتْ كَأَحْسَنِ الْأَفْرَاسِ مَطِيَّةً لِصَلَاتِهِ، فَحَمَلَتْهَا إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: سِرْ إِلَى الْجِنَانِ، وَ ارْكُضْ فِيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَمَا انْتَهَى إِلَيْهِ رَكْضُكَ فَهُوَ (كُلُّهُ بِسَائِرِ مَا تَمَسُّهُ لِبَاعِثِكَ) فَيَرْكُضُ فِيهَا عَلَى أَنَّ كُلَّ رَكْضَةٍ مَسِيرَةُ سَنَةٍ فِي قَدْرِ لَمْحَةِ بَصَرِهِ مِنْ يَوْمِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، حَتَّى يَنْتَهِيَ [بِهِ] إِلَى حَيْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى، فَيَكُونُ ذَلِكَ كُلُّهُ لَهُ، وَ مِثْلُهُ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ، وَ أَمَامِهِ وَ خَلْفِهِ، وَ فَوْقِهِ وَ تَحْتِهِ. وَ إِنْ بَخِلَ بِزَكَاتِهِ وَ لَمْ

ص: 523


1- . المحاسن ج 1 ص168 باب35 باب ح131

يُؤَدِّهَا، أُمِرَ بِالصَّلَاةِ فَرُدَّتْ إِلَيْهِ، وَ لُفَّتْ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ، ثُمَّ يُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ، وَ يُقَالُ [لَهُ]: يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا تَصْنَعُ بِهَذَا دُونَ هَذَا قَالَ: فَقَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَا أَسْوَأَ حَالَ هَذَا [وَ اللَّهِ]! قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ وَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ هُوَ أَسْوَأَ حَالًا مِنْ هَذَا قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: رَجُلٌ حَضَرَ الْجِهَادَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى، فَقُتِلَ مُقْبِلًا غَيْرَ مُدْبِرٍ، وَ الْحُورُ الْعِينُ يَتَطَلَّعْنَ إِلَيْهِ، وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ يَتَطَلَّعُونَ [إِلَى] وُرُودِ رُوحِهِ عَلَيْهِمْ [وَ أَمْلَاكُ السَّمَاءِ] وَ أَمْلَاكُ الْأَرْضِ يَتَطَلَّعُونَ [إِلَى] نُزُولِ حُورِ الْعِينِ إِلَيْهِ،وَ الْمَلَائِكَةُ خُزَّانُ الْجِنَانِ، فَلَا يَأْتُونَهُ فَتَقُولُ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ حَوَالَيْ ذَلِكَ الْمَقْتُولِ: مَا بَالُ الْحُورِ [الْعِينِ] لَا يَنْزِلْنَ إِلَيْهِ وَ مَا بَالُ خُزَّانِ الْجِنَانِ لَا يَرِدُونَ عَلَيْهِ فَيُنَادَوْنَ مِنْ فَوْقِ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ: يَا أَيَّتُهَا الْمَلَائِكَةُ، انْظُرُوا إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ [وَ] دُوَيْنِهَا. فَيَنْظُرُونَ، فَإِذَا تَوْحِيدُ هَذَا الْعَبْدِ [الْمَقْتُولِ] وَ إِيمَانُهُ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ صَلَاتُهُ وَ زَكَاتُهُ، وَ صَدَقَتُهُ، وَ أَعْمَالُ بِرِّهِ كُلُّهَا مَحْبُوسَاتٌ دُوَيْنَ السَّمَاءِ، وَ قَدْ طَبِقَتْ آفَاقُ السَّمَاءِ كُلُّهَا كَالْقَافِلَةِ الْعَظِيمَةِ قَدْ مَلَأَتْ مَا بَيْنَ أَقْصَى الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ، وَ مَهَابِّ الشَّمَالِ وَ الْجَنُوبِ تُنَادِي أَمْلَاكُ تِلْكَ الْأَفْعَالِ الْحَامِلُونَ لَهَا، الْوَارِدُونَ بِهَا: مَا بَالُنَا لَا تُفْتَحُ لَنَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ لِنَدْخُلَ إِلَيْهَا بِأَعْمَالِ هَذَا الشَّهِيدِ فَيَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِفَتْحِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ، فَتُفْتَحُ، ثُمَّ يُنَادَى هَؤُلَاءِ الْأَمْلَاكُ: ادْخُلُوهَا إِنْ قَدَرْتُمْ. فَلَا تُقِلُّهَا أَجْنِحَتُهُمْ، وَ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى الِارْتِفَاعِ بِتِلْكَ الْأَعْمَالِ. فَيَقُولُونَ: يَا رَبَّنَا لَا نَقْدِرُ عَلَى الِارْتِفَاعِ بِهَذِهِ الْأَعْمَالِ. فَيُنَادِيهِمْ مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ يَا أَيَّتُهَا الْمَلَائِكَةُ لَسْتُمْ حَمَّالِي هَذِهِ الْأَثْقَالِ [الصَّاعِدِينَ بِهَا] إِنَّ حَمَلَتَهَا الصَّاعِدِينَ بِهَا مَطَايَاهَا الَّتِي تَرْفَعُهَا إِلَى دُوَيْنِ الْعَرْشِ،

ص: 524

ثُمَّ تُقِرُّهَا فِي دَرَجَاتِ الْجِنَانِ. فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبَّنَا مَا مَطَايَاهَا فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى وَ مَا الَّذِي حَمَلْتُمْ مِنْ عِنْدِهِ فَيَقُولُونَ: تَوْحِيدَهُ لَكَ، وَ إِيمَانَهُ بِنَبِيِّكَ. فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى فَمَطَايَاهَا مُوَالاةُ عَلِيٍّ أَخِي نَبِيِّي، وَ مُوَالاةُ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، فَإِنْ أُتِيَتْ فَهِيَ الْحَامِلَةُ الرَّافِعَةُ الْوَاضِعَةُ لَهَا فِي الْجِنَانِ. فَيَنْظُرُونَ فَإِذَا الرَّجُلُ مَعَ مَا لَهُ مِنْ هَذِهِ الْأَشْيَاءِ، لَيْسَ لَهُ مُوَالاةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِ، وَ مُعَادَاةُ أَعْدَائِهِمْ. فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلْأَمْلَاكِ الَّذِينَ كَانُوا حَامِلِيهَا اعْتَزِلُوهَا، وَ الْحَقُوا بِمَرَاكِزِكُمْ مِنْ مَلَكُوتِي لِيَأْتِهَا مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِحَمْلِهَا، وَ وَضْعِهَا فِي مَوْضِعِ اسْتِحْقَاقِهَا. فَتَلْحَقُ تِلْكَ الْأَمْلَاكُ بِمَرَاكِزِهَا الْمَجْعُولَةِ لَهَا. ثُمَّ يُنَادِي مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: يَا أَيَّتُهَا الزَّبَانِيَةُ تَنَاوَلِيهَا، وَ حُطِّيهَا «إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ»(1) لِأَنَّ صَاحِبَهَا لَمْ يَجْعَلْ لَهَا مَطَايَا مِنْ مُوَالاةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِ. قَالَ [رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)] فَتَنَاوَلَ تِلْكَ الْأَمْلَاكُ، وَ يُقَلِّبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْكَ الْأَثْقَالَ أَوْزَاراً وَ بَلَايَا عَلَى بَاعِثِهَا لِمَا فَارَقَتْهَا مَطَايَاهَا مِنْ مُوَالاةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليهالسلام) وَ نَادَتْ تِلْكَ الْمَلَائِكَةُ إِلَى مُخَالَفَتِهِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) وَ مُوَالاتِهِ لِأَعْدَائِهِ فَيُسَلِّطُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ فِي صُورَةِ الْأَسْوَدِ عَلَى تِلْكَ الْأَعْمَالِ، وَ هِيَ كَالْغِرْبَانِ وَ الْقَرْقَسِ فَتَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِ تِلْكَ الْأَسْوَدِ نِيرَانٌ تُحْرِقُهَا، وَ لَا يَبْقَى لَهُ عَمَلٌ إِلَّا أُحْبِطَ وَ يَبْقَى عَلَيْهِ مُوَالاتُهُ لِأَعْدَاءِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ جَحْدُهُ وَلَايَتَهُ، فَيُقِرُّهُ ذَلِكَ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ فَإِذَا هُوَ قَدْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُ، وَ عَظُمَتْ أَوْزَارُهُ وَ أَثْقَالُهُ. فَهَذَا أَسْوَأُ حَالًا مِنْ مَانِعِ الزَّكَاةِ الَّذِي يَحْفَظُ الصَّلَاةَ

ص: 525


1- . الدخان آية 47

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله): هر كه زكات را به مستحق آن برساند و نماز را طبق شرايطش به جا آورد و كار ناشايستى هم انجام ندهد كه موجب بطلان نماز و زكاتش گردد روز قيامت كه مى آيد هر كه در محشر است بر مقام او حسرت مي خورد و به بالاترين غرفه هاى بهشتى و عالى ترين درجات آن مي رسد در حضور خاندان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) است كه آنها را دوست مي داشت. و هر كه در پرداخت زكات بخل ورزد ولى نماز به جاى آورد. نماز او را در بين آسمان نگه مى دارند تا موقعى كه زكاتش را بپردازد اگر پرداخت كرد آن زكات بصورت بهترين مركب براى نماز مى شود و آن را به طرف عرش بالا مى برد. خداوند مى فرمايد: به جانب بهشت برو در ميان بهشت بتاز تا روز قيامت به هر كجا كه تاختن تو منتهى شد تمام آن ها از كسى است كه تو را فرستاده. آن مركب در بهشت مي دود هر دويدن او به اندازه يك سال راه است به مقدار ديد چشمش از آن روز تا روز قيامت بالاخره تا روز قيامت به هر كجا خدا بخواهد منتهى مى شود تمام اين مقامات متعلق به او است برابر همين مقدار از طرف راست و چپ و پيش رو و عقب و بالا و پائين به او مى دهند. اگر نسبت به پرداخت زكات بخل ورزد و نپردازد نمازش را به او رد مي كنند و چون جامه كهنه اى درهم مى پيچند و به صورتش مي زنند به او مى گويند اى بنده خدا! با اين نماز بدون زكات چه مي كنى اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفتند: چقدر بد بخت و بيچاره است به خدا قسم! اين شخص. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: مي خواهيد بدبخت تر از او را معرفى كنم. عرضه داشتند: آرى .. فرمود:مردى كه در جهاد و پيكار راه خدا شركت كند و در اين راه كشته شود در حال حمله به دشمن بوده نه فرار. حوران بهشتى و خزينه داران آنجا انتظار آمدن روح او را دارند و فرشته هاى زمين پيوسته انتظار آمدن حوران بهشتى را دارند كه به سوى او بيايند با ملائكه و خزّان بهشت، اما نمى آيند. فرشته هاى زمين كه اطراف اين مقتول هستند مي گويند چرا حوران بهشتى پيش اين شخص نيامدند و چرا

ص: 526

خازنان بهشت نمى آيند. از بالاى آسمان هفتم به آن ها مى گويند: اى ملائكه به افق آسمان ها و پائين آن تماشا كنيد. توحيد و ايمان به پيامبر و نماز و زكات و صدقه و اعمال نيكوى او را مى بينيد در آسمان نگه داشته شده درهاى آسمان به روى آنها بسته است همچون قافله اى بزرگ شرق و غرب و شمال و جنوب را فرا گرفته اند ملائكه اى كه مأمور حمل اين اعمال هستند فرياد مي زنند چه شده كه درب هاى آسمان را نمى گشايند تا داخل شويم با اعمال اين شهيد. خداوند دستور مي دهد درب هاى آسمان باز مى شود. سپس ندائى مي رسد اى ملائكه اگر مى توانيد داخل شويد بال و پر آن ها توان ندارد و نمى توانند با آن اعمال بالا روند. مي گويند خدايا ما نمى توانيم با اين اعمال بالا بيائيم منادى پروردگار فرياد مي زند اى ملائكه شما نمى توانيد اين اعمال سنگين را بالا بياوريد بايد مركب هاى مخصوص آن ها اين اعمال را بياورند و در بهشت قرار دهند. ملائكه مي گويند مركب مخصوص آن ها چيست؟ مى فرمايد چه عملى از او آورده ايد. مى گويند اعتقاد به وحدانيت تو و ايمان به پيامبر(صلي الله عليه و آله) خداوند مي فرمايد مركب اين اعتقادها دوستى على(عليه السلام) برادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) است و دوستى ائمه طاهرين(عليهم اسلام) اگر اين موالات را دارد مي تواند اين اعمال را به بهشت برساند وقتى دقت مي كنند مى بينند با تمام اين اعمالى كه دارد موالات با على(عليه السلام) و ائمه طاهرين(عليهم اسلام) و دشمنى با دشمنان آن ها را ندارد. خداوند به ملائكه مى فرمايد اين اعمال را رها كنيد و برويد به محل خود ازملكوت تا آنها كه شايسته حمل و بردن اين اعمال هستند بيايند و آن ها را به جائى كه شايسته است ببرند آن فرشته ها مي روند به محلى كه مخصوص آنها است. سپس خداوند به شراره هاى آتش دستور مي دهد آنها را فرا مى گيرند و به داخل جهنم مى كشانند زيرا صاحب اين اعمال داراى مركب ولايت على(عليه السلام) و ائمه طاهرين(عليهم اسلام) نيست. آن ملائكه اين اعمال را بَدَل به گناه و بلا مي كنند به واسطه نداشتن محبت على امير المؤمنين(عليه السلام) خداوند

ص: 527

اين ملائكه را بر آن اعمال به صورت شيرها مسلط مى گرداند و آن اعمال شبيه كلاغ و...هستند از دهان اين شيرها شراره هائى خارج مى شود و آن اعمال را مى سوزاند تمام اعمالش از بين مي رود فقط مى ماند دوستى او با دشمنان على(عليه السلام) و انكار ولايت على(عليه السلام) اين عمل را در وسط جهنم قرار مي دهند. در اين موقع اعمالش نابود شده و گناهانش افزون گرديده اين شخص بدتر است از كسى كه مانع زكات باشد با انجام دادن نماز. (1)

عَنْ يُوسُفَ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قِيلَ لَهُ لَمَّا دَخَلْنَا عَلَيْهِ أَنَا أَحْبَبْنَاكُمْ لِقَرَابَتِكُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ مِنْ حَقِّكُمْ مَا أَحْبَبْنَاكُمْ لِدُنْيَا نُصِيبُهَا مِنْكُمْ إِلَّا لِوَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ لِيَصْلُحَ لِامْرِئٍ مِنَّا دِينُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) صَدَقْتُمْ مَنْ أَحَبَّنَا جَاءَ مَعَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ هَكَذَا ثُمَّ جَمَعَ بَيْنَ السَّبَّابَتَيْنِ وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّيْلَ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَلَقِيَهُ وَ هُوَ غَيْرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ» إِلَى قَوْلِهِ «وَ هُمْ كافِرُونَ» ثُمَّ قَالَ وَ كَذَلِكَ الْإِيمَانُ لَا يَضُرُّ مَعَهُ عَمَلٌ كَمَا أَنَّ الْكُفْرَ لَا يَنْفَعُ مَعَهُ عَمَلٌ.تفسير عياشى: يوسف بن ثابت از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد وقتى ما خدمت ايشان رسيديم يك نفر گفت ما شما را دوست مي داريم به واسطه خويشاوندى كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داريد و به واسطه حقى كه خداوند براى شما واجب نموده هرگز براى رسيدن به منافع دنيوى نيست فقط براى خدا و روز قيامت و اصلاح امر دين مان امام صادق(عليه السلام) فرمود: راست مي گوئيد هر كه ما را دوست بدارد با ما خواهد آمد در روز قيامت مانند اين دو انگشت من بين نشانه خود جمع كرد و فرمود: به خدا قسم اگر يك نفر روز را روزه بدارد و شب شب زنده دار باشد و به ملاقات خدا برود بدون

ص: 528


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص76 [في أن الأعمال لا تقبل إلا بالولاية:] ح39

ولايت ما خدا از او ناراضى خواهد بود يا بر او خشم مى گيرد سپس فرمود! اين آيه همان مطلب را مي فرمايد «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ»(1) تا اينجا كه «وَ هُمْ كافِرُونَ» سپس فرمود، همين طور است ايمان كه با داشتن عملى زيان نمي رساند و با نداشتن ايمان عملى سود نمى بخشد.(2)

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَيْرِ الْكُوفِيُ إِجَازَةً قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى أَخِي مُغَلِّسٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَرَى الرَّجُلَ مِنَ الْمُخَالِفِينَ عَلَيْكُمْ لَهُ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ وَ خُشُوعٌ فَهَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّمَا مَثَلُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَثَلُ أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ

وَ كَانَ لَا يَجْتَهِدُ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً إِلَّا دَعَا فَأُجِيبَ وَ إِنَّ رَجُلًا مِنْهُمُ اجْتَهَدَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا فَلَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ فَأَتَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(عليه السلام) يَشْكُو إِلَيْهِ مَا هُوَ فِيهِ وَ يَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لَهُ فَتَطَهَّرَ عِيسَى(عليه السلام) وَ صَلَّى ثُمَّ دَعَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا عِيسَى(عليه السلام) إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ فَلَوْ دَعَانِي حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ فَالْتَفَتَ عِيسَى(عليه السلام) فَقَالَ تَدْعُورَبَّكَ وَ فِي قَلْبِكَ شَكٌّ مِنْ نَبِيِّهِ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي فَدَعَا لَهُ عِيسَى(عليه السلام) فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ يَشُكُّ فِينَا

مجالس مفيد: علا از محمّد از حضرت صادق(عليه السلام) يا باقر(عليه السلام) نقل كرد كه گفت من خدمت ايشان عرضه داشتم: ما مشاهده مى كنيم مردى از مخالفين شما را كه

ص: 529


1- . التوبة آية 54
2- . تفسير العياشي ج 2 ص89 [سورة التوبة(9): الآيات 54 الى 59] ح61

داراى عبادت و كوشش و خشوع است آيا اين اعمال براى او نفعى دارد حضرت فرمود: مثل ما اهل بيت(عليهم اسلام) مانند خانواده ايست كه در بنى اسرائيل بود كه هر كدام از اين خانواده اگر چهل شب به عبادت مي پرداخت دعائى كه مى كرد مستجاب مى شد. يكى از آن ها چهل شب عبادت كرد بعد دعا كرد ولى مستجاب نشد خدمت عيسى بن مريم(عليه السلام) رسيد و شكايت از حال خود كرد و تقاضاى دعا براى خود نمود عيسى(عليه السلام) وضو گرفت و نماز خواند سپس دعا كرد. خداوند به او وحى نمود: اى عيسى(عليه السلام) اين بنده من از درى كه بايد نيامده او دعا كرد ولى در دل نسبت به تو مشكوك بود اگر آنقدر دعا كند كه گردنش بشكند و بندهاى انگشتش از هم بپاشد دعايش را مستجاب نخواهم كرد. عيسى(عليه السلام) رو به او نموده فرمود: خدا را مي خوانى با اينكه در دل نسبت به پيامبرش شك دارى گفت اى روح اللَّه و اى كلمة اللَّه به خدا قسم اين مطلب در دلم بود از خدا بخواه از دلم بزدايد عيسى(عليه السلام) برايش دعا كرد خداوند پذيرفت و در اعتقاد صحيح مانند ساير خانواده خود شد همچنين است وضع ما اهل بيت(عليهم اسلام) عمل كسى را كه در باره ما مشكوك باشد خدا پذيرد. (1)

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيُ الْمُحَمَّدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ هَاشِمٍ الْغَسَّانِيُّ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ لَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمٍعَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَيُّهَا النَّاسُ الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ بِوُدِّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ وَلَايَتِنَا

ابن عباس گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: در راه محبت و علاقه به ما اهل بيت(عليهم اسلام) پايدار باشيد زيرا هر كه به ملاقات خدا برود با محبت ما به شفاعت ما داخل

ص: 530


1- . الأمالي (للمفيد) النص2 المجلس الأول ح2

بهشت مى شود قسم به آن كسى كه جان محمّد(صلي الله عليه و آله) در دست اوست هيچ بنده اى را عملش سود نمى بخشد مگر با معرفت و ولايت ما. (1)

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَمِينُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فِي ذِي الْقَعْدَةِ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو صَالِحٍ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ يَعْقُوبَ الْحَنَفِيُّ الصَّنْدَلِيُّ قَدِمَ عَلَيْنَا حَاجّاً مِنْ نَيْشَابُورَ قَالَ: حَدَّثَنِي وَالِدِي أَبُو يُوسُفَ يَعْقُوبُ بْنُ طَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْقَاضِي قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَابُورَ الدَّقِيقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ كَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ حِجَّةٍ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ...

على(عليه السلام) از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل مي كند كه فرمود: يا على(عليه السلام) اگر بنده اى به مقدار عمر نوح(عليه السلام) خدا را عبادت كند و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند و چنان زندگى طولانى به او بدهند كه هزار سال پياده به حج رود و بعد هم بين صفا و مروه مظلومانه كشته گرددولى تو را دوست نداشته باشد يا على(عليه السلام) بوى بهشت به مشامش نمي رسد و داخل آن نمى گردد.(2)

أَخْبَرَنَا الشَّرِيفُ أَبُو الْبَرَكَاتِ عُمَرُ بْنُ حَمْزَةَ وَ أَبُو غَالِبٍ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُقَدَّمُ ذِكْرُهُمَا فِي السَّنَةِ الْمَذْكُورَةِ قَالا أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَلَوِيُّ الْمُقَدَّمُ ذِكْرُهُ قَالَ أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَاجِبٍ قَالَ

ص: 531


1- . الأمالي (للمفيد) النص140 المجلس السابع عشرح4
2- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص94 باب حب علي حسنة لا يضر معها سيئة

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ حَسَنٍ الطَّحَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام):

يَا أَبَا الْجَارُودِ أَ مَا تَرْضَوْنَ تُصَلُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ تَصُومُوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ تَحُجُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيُصَلِّي غَيْرُكُمْ فَمَا يُقْبَلُ مِنْهُ وَ يَصُومُ فَمَا يُقْبَلُ مِنْهُ وَ يَحُجُّ غَيْرُكُمْ فَمَا يُقْبَلُ مِنْه

ابو الجارود گفت حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: اى ابوالجارود راضى نيستيد كه شما نماز بخوانيد و نمازتان را بپذيرند روزه بگيريد از شما قبول نمايند و حج بگزاريد از شما مقبول شود. به خدا هرکه غير از شما نماز مي خواند نمى پذيرند روزه مى گيرد نمى پذيرند حج به جا مى آورد قبول نمي کنند. (1)

بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: مَرَّ عَلِيٌّ(عليه السلام) بِنَفَرٍ مِنْ قُرَيْشٍ فِي الْمَسْجِدِ فَتَغَامَزُوا، فَدَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ شَكَا لَهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَخَرَجَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ: مَا لَكُمْ إِذَا ذكرت [ذُكِرَ] إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) وَ آلُ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) أَشْرَقَتْ وُجُوهُكُمْ، وَ إِذَا ذُكِرَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَسَتْ قُلُوبُكُمْ وَ عَبَسَتْ وُجُوهُكُمْ، وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلَ سَبْعِينَ نَبِيّاً، لَمْ يَدْخُلْ عَلَيَّ حَتَّى يُحِبَّ هَذَا أَخِي عَلِيّاً وَ وُلْدَهُ. ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لِلَّهِ حَقٌّ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّاأَنَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ إِنَّ لِي حَقّاً لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) حَقٌّ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا

على بن ابى طالب(عليه السلام) از كنار چند نفر قريشى رد شد در مسجد الحرام. آنها با چشم بر او خورده گرفتند. خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رسيد و شكايت آنها را خدمت ايشان نمود پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) خارج شد با خشم. به آنها فرمود: مردم شما را چه

ص: 532


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص69 كشف لجابر بصره حين تشرف بلقيا الإمام الباقر عليه السلام

مى شود وقتى اسم ابراهيم(عليه السلام) و آل ابراهيم(عليه السلام) را مي شنويد چهره تان شاد و خندان است وقتى نام محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) را مي شنويد دلهايتان تيره مي گردد و چهره تان در هم مى شود. قسم به كسى كه جانم در دست اوست اگر يكى از شما عمل هفتاد پيامبر را انجام دهد داخل بهشت نمي شود مگر اينكه دوست داشته باشد اين برادرم على(عليه السلام) و فرزندانش را سپس فرمود: خداوند را حقى است كه جز من و على(عليه السلام) نمي داند و مرا حقى است كه نمي داند آن را جز خدا و على(عليه السلام) و از براى على(عليه السلام) حقى است كه نمي داند آن را جز خدا و من. (1)

وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ قَنْبَرُ مَعَهُ فَرَأَى رَجُلًا قَائِماً يُصَلِّي فَقَالَ الْقَنْبَرُ مَا رَأَيْتُ رَجُلًا أَحْسَنَ صَلَاةً مِنْ هَذَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَهْ يَا قَنْبَرُ فَوَ اللَّهِ لَرَجُلٌ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يَعْرِفَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ جَاءَ بِعَمَلِالِاثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ نَبِيّاً مَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يَعْرِفَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) وَ إِلَّا كَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّم

جامع الاخبار: از حضرت صادق(عليه السلام) از پدر بزرگوارش از جد عزيزش نقل كرد كه امير المؤمنين(عليه السلام) با قنبر در مسجد كوفه به مردى برخوردند كه ايستاده و نماز مي خواند قنبر گفت يا امير المؤمنين(عليه السلام) شخصى را نديده ام كه بهتر از اين مرد نماز بخواند اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: اى قنبر كسى كه يقين به ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) داشته باشد بهتر است از كسى كه هزار سال عبادت كند اگر شخصى هزار سال خدا را عبادت كند و عمل هفتاد و دو پيامبر را انجام دهد خداوند از او نمى پذيرد مگر اينكه عارف به ولايت ما باشد و گر نه او را با صورت در آتش جهنم مى افكند. (2)

ص: 533


1- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي) ص169 (146)(حديث في حب علي و بغضه) ح146
2- . جامع الأخبار(للشعيري) ص178 الفصل الحادي و الأربعون و المائة في النوادر و هو آخر الكتاب

وَ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ قَالَ: أُمَّتِي أُمَّتِي إِذَا اخْتَلَفَ النَّاسُ بَعْدِي وَ صَارُوا فِرْقَةً فِرْقَةً فَاجْتَهِدُوا فِي طَلَبِ الدِّينِ الْحَقِّ حَتَّى تَكُونُوا مَعَ أَهْلِ الْحَقِّ ......الطَّاعَةَ فِي دِينِ الْبَاطِلِ لَا تُقْبَلُ از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: امت من. امت من. زمانى كه پس از من مردم اختلاف ورزند و گروه گروه شوند. در چنين موقعى سعى كنيد در جستجوى راه واقعى دين با اهل حق باشيد زيرا گناه با دين حق و واقعى آمرزيده مى شود ولى اطاعت در دين باطل پذيرفته نيست. (1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ قَالَ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَجَاءَ [هُ] عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ فَقَالَ [لَهُ] أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ [تَعَالَى] «وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِيفَقَدْ هَوى وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) [قَدْ أَخْبَرَكَ] أَنَّ التَّوْبَةَ وَ الْإِيمَانَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَا يُقْبَلُ [لَا يَقْبَلُهُ لَا يَقْبَلُهَا] إِلَّا بِالاهْتِدَاءِ [وَ] أَمَّا التَّوْبَةُ فَمِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِيمَانُ فَهُوَ التَّوْحِيدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الِاهْتِدَاءُ فَبِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى» فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ يَقْرَءُوا الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَى تَفْسِيرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَيْنَا يَا عَمْرُو

تفسير فرات: سعد بن طريف گفت خدمت حضرت باقر(عليه السلام) بودم كه عمرو بن عبيد آمده گفت در مورد آيه «وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2) توضيح بفرمائيد حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند مي فرمايد: كه توبه و ايمان و عمل صالح را نمى پذيرد مگر با هدايت يافتن اما توبه يعنى از شرك توبه نمودن اما ايمان يعنى

ص: 534


1- . جامع الأخبار(للشعيري) ص178 الفصل الحادي و الأربعون و المائة في النوادر و هو آخر الكتاب
2- . طه آية 81 و82

نسبت به يكتائى خدا و توحيد اما عمل صالح انجام واجبات است ولى هدايت يافتن يعنى اعتقاد به ولايت امر و ما آن اولو الامر هستيم مردم بايد قرآن را آن طور كه نازل شده بخوانند در هر مورد احتياج به تفسير آن پيدا كردند راهنمائى به وسيله ما است و به ما بر مي گردد اى عمرو! (1)

وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

يَقُولُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَنْفَعُ أَحَدَكُمُ الثَّلَاثَةُ حَتَّى يَأْتِيَ بِالرَّابِعَةِ فَمَنْ شَاءَ حَقَّقَهَا وَ مَنْ شَاءَ كَفَرَ بِهَا فَإِنَّا مَنَازِلُ الْهُدَى وَ أَئِمَّةُ الْتُّقَى وَ بِنَا يُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ وَ يُدْفَعُ الْبَلَاءُ وَ بِنَا يَنْزِلُ الْغَيْثُ مِنَ السَّمَاءِ وَ دُونَ عِلْمِنَا تَكِلُّ أَلْسُنُ الْعُلَمَاءِ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ سَفِينَةُ نُوحٍ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي يُنَادِي مَنْ فَرَّطَ فِينَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ وَ نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ الَّذِي مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ «هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(2) وَ لَا يَزَالُ مُحِبُّنَا مَنْفِيّاً مُودِياً مُنْفَرِداً مَضْرُوباً مَطْرُوداً مَكْذُوباً مَحْزُوناً بَاكِيَ الْعَيْنِ حَزِينَ الْقَلْبِ حَتَّى يَمُوتَ [فِي ذَلِكَ] وَ ذَلِكَ فِي اللَّهِ قَلِيل تفسير فرات: ابو ذر غفارى در آيه «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(3) گفت: يعنى ايمان به آنچه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آورده بياورد و عمل صالح يعنى انجام واجبات (ثم اهتدى) يعنى هدايت به حب و علاقه به آل محمّد(صلي الله عليه و آله) پيدا كند. گفت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شنيدم مي فرمود: قسم به آن كس كه مرا به پيامبرى برگزيد آن سه قسمت اول برايتان سودى نخواهد بخشيد مگر اينكه چهارمى را به جا آوريد. هر كه مايل است بپذيرد و هر كه مايل نيست كفر ورزد ما پايگاه هاى هدايت و پيشواى پرهيزكاران هستيم دعا به وسيله ما مستجاب مى شود و بلا بوسيله ما دفع مي گردد باران از آسمان به وسيله ما مى بارد در مقابل علم ما زبان دانشمندان لال است ما درب حطه و كشتى نوح هستيم ما جنب اللَّه مي باشيم كه در روز قيامت هر

ص: 535


1- . تفسير فرات الكوفي ص257 [سورة طه(20): الآيات 81 الى 82] ح351
2- . آل عمران آية 101
3- . طه آية 82

كسى كوتاهى در مورد ما كرده باشد با حسرت و پشيمانى روبرو است. ما ريسمان محكم پروردگاريم كه هر كه به آن چنگ زند به راه مستقيم هدايت يافته پيوسته دوست ما در حال انزوا و آزار و كتك و تبعيد و تهمت و حزن و اشك و اندوه به سر مى برد تا از دنيا برود و اين پيش آمدها در راه خدا چيز اندكى است. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ بِمِنًى فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ فَقَالَ يَأْكُلُونَ الْحَرَامَ وَ يَلْبَسُونَ الْحَرَامَ وَ يَنْكِحُونَ الْحَرَامَ وَ لَكِنْ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ الْحَلَالَ وَ تَلْبَسُونَ الْحَلَالَ وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ غَيْرُكُمْ وَ لَا يُتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ.

با همان سند از منصور صيقل نقل كرده كه گفت: در منى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) در خيمه آن جناب بودم نگاهى به مردم نموده فرمود: غذايشان حرام و لباسشان حرام و ازدواج آنها حرام است اما شما غذايتان حلال و لباستانحلال و ازدواجتان حلال است به خدا قسم جز شما حج را انجام نمي دهد و از غير شما پذيرفته نخواهد شد. (2)

حَدَّثَنِي نُوحُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَيْمَنَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي حُصَيْنٍ [قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي] قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ حَدَّثَنِي قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ الْأَعْمَشُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ قَالَ [لِي] رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ خَيْرُ الصِّدِّيقِينَ وَ أَفْضَلُ السَّابِقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ خَلِيفَةُ خَيْرِ الْمُرْسَلِينَ يَا

ص: 536


1- . تفسير فرات الكوفي ص 258 [سورة طه(20): الآيات 81 الى 82] ذيل ح353
2- . فضائل الشيعة ص40 الحديث 40

عَلِيُّ أَنْتَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ (يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْحُجَّةُ) بَعْدِي عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ مَنْ تَوَلَّاكَ وَ اسْتَحَقَّ النَّارَ مَنْ عَادَاكَ يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ وَ إِنَّ وَلَايَتَكَ (لَا تُقْبَلُ) إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ بِذَلِكَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» (1)

سليمان اعمش از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا على(عليه السلام) تو اميرالمومنين و امام متقين و سرور اوصياء و وارث علم پيامبران و بهترين صديقان و برتر از همه گذشتگان هستى يا على(عليه السلام) تو همسر بهترين زنان عالم و جانشين پيامبر خاتمى. يا على(عليه السلام) تو مولاى مؤمنين و حجت خدا بر مردم پس از منى سزاوار بهشت است هر كه تو را دوست بدارد و سزاوار جهنم است هر كه با تو دشمن باشد. يا على(عليه السلام) قسم به آن كس كه مرا به پيامبرى برگزيد و از تمام مردم برترم نمود اگر بنده اى خدا را هزار سال عبادت كند از او نخواهد پذيرفت مگر با ولايت تو و ولايتائمه(عليهم اسلام) از فرزندانت و ولايت تو پذيرفته نمي شود مگر با بيزارى از دشمنانت و دشمنان ائمه(عليهم اسلام) از فرزندانت اين خبر را برايم جبرئيل(عليه السلام) آورد هر كه مايل است ايمان آورد و هر كه مي خواهد كافر شود. (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُ بْنُ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ [مُحَمَّدٍ الْخَلِيلِيُّ الْآمُلِيُ قَالَ حَدَّثَنَا] مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي زِيَادُ بْنُ مُسْلِمٍ (قَالَ حَدَّثَنِي) عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ يَزِيدَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي سَلَّامٌ عَنْ أَبِي سَلْمَى رَاعِي

ص: 537


1- . الکهف آية 29
2- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص28 المنقبة التاسعة

رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ قَالَ لِيَ الْجَلِيلُ جَلَّ جَلَالُهُ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» قُلْتُ «وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»(1) قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ فِي أُمَّتِكَ قُلْتُ خَيْرَهَا قَالَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ [اطِّلَاعَةً] فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَشَقَقْتُ لَكَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَلَا أُذْكَرُ فِي مَوْضِعٍ إِلَّا ذُكِرْتَ مَعِي فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِيَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً فَشَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا [الْعَلِيُ] الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌ(عليه السلام) يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ [خَلَقْتُ] عَلِيّاً(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَB وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ سِنْخِ نُورِي وَ عَرَضْتُ وَلَايَتَكُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِينَ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكَافِرِينَ يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِيدِي عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصِيرَ كَالشَّنِّ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِكُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى يُقِرَّ بِوَلَايَتِكُمْ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ فَقَالَ لِي الْتَفِتْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا بِعَلِيٍّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَB وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(عليه السلام) وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ(عليه السلام) وَ الْمَهْدِيِّ(عليه السلام) فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ قِيَامٌ يُصَلُّونَ وَ [هُوَ] فِي وَسَطِهِمْ [يَعْنِي] الْمَهْدِيَّ(عليه السلام) يُضِي ءُ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) هَؤُلَاءِ الْحُجَجُ (وَ هُوَ الثَّائِرُ) مِنْ عِتْرَتِكَ فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي (إِنَّهُ النَّاصِرُ) لِأَوْلِيَائِي وَ

ص: 538


1- . البقرة آية 285

الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي (وَ لَهُمُ الْحُجَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ) بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ «أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ»(1)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: در شب معراج خداوند به من وحى كرد «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ»(2) پيامبر ايمان آورد به آنچه بر او نازل شده بود عرضه داشتم: پروردگارا مؤمنين نيز ايمان آوردند. فرمود: راست مي گوئى يا محمّد(صلي الله عليه و آله) چه كسى را در ميان امت خود جانشين قرار دادى گفتم بهترين آنها را. فرمود: على بن ابى طالب(عليه السلام) عرضه داشتم: آرى. فرمود: يا محمّد(صلي الله عليه و آله) من توجهى به زمين كردم و از ميان جهانيان تو را برگزيدم و برايت يك اسم از اسم هاى خود جدا كردم هيچ جا از من ذكرى نمي شود مگر اينكه تو با من ياد خواهى شد من محمودم و تو محمّد(عليه السلام) باز دو مرتبه توجه به زمين كردم على(عليه السلام) را انتخاب نمودم و براى او اسمى از اسم هاى خود جدا كردم من اعلى هستم و او على(عليه السلام) يا محمّد(صلي الله عليه و آله) من تو و على(عليه السلام) و فاطمهB و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و ائمه از فرزندان حسين(عليه السلام) را از سنخ نورى از نور خود آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمان ها و اهل زمين ها عرضه كردم هر كه پذيرفت در نزد من از مؤمنين است وهر كه كافر به آن شد نزد من از كافرين است اى محمّد! اگر بنده اى از بندگانم مرا چنان عبادت كند كه همچون مشكى خشك گردد بعد بيايد پيش من با انكار ولايت شما هرگز او را نمى آمرزم مگر اقرار به ولايت شما نمايد. اى محمّد(صلي الله عليه و آله) مايلى آنها را تماشا كنى؟ عرضه داشتم: آرى پروردگارا! فرمود نگاه به راست عرش كن نگاه كردم على(عليه السلام) و فاطمهB و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و على بن الحسين(عليه السلام) و محمّد بن على(عليه السلام) و جعفر بن محمّد(عليه السلام) و موسى بن جعفر(عليه السلام) و على بن موسى(عليه السلام) و محمّد بن على(عليه السلام) و على بن محمّد(عليه السلام) و حسن بن على(عليه السلام) و مهدى(عليه السلام) را در توده اى از نور ديدم كه ايستاده اند و نماز مي خوانند در وسط آنها مهدى(عليه السلام) همچون ستاره اى درخشان

ص: 539


1- . الحج آية 65
2- . البقرة آية 285

مي درخشد فرمود: اى محمّد(صلي الله عليه و آله) اينها حجت هاى منند با قائم از عترت تو به عزت و جلالم اين حجت لازم براى اولياى من است و او انتقام گيرنده از دشمنانم. به وسيله آنها خدا آسمان ها را نگه داشته كه بر زمين فرو نريزند مگر با اجازه خودش.(1)

أَعْلَامُ الدِّينِ، لِلدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) جَالِساً وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَقَالَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِهِ فَنَحْنُ نَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّمَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا وَ شِيعَتِهِ وَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ قَالَ لَهُمَا مِنْ عَلَامَةِ ذَلِكَ أَنْ لَا تَجْلِسَا مَجْلِسَهُ وَ لَا تُكَذِّبَا قَوْلَهُ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُيَهُودِيّاً وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ سَنَةٍ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ الْأَرْضَ مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ(عليه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ حُجَّةٌ عَلَى الْعِبَادِ مَنْ تَرَكَهُ هَلَكَ وَ مَنْ لَزِمَهُ نَجَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي بَعْضِ كُتُبِهِ لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ أَطَاعَتْ إِمَاماً جَائِراً وَ إِنْ كَانَتْ بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ أَطَاعَتْ إِمَاماً هَادِياً وَ إِنْ كَانَتْ ظَالِمَةً مُسِيئَةً وَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)

ابو سعيد خدرى گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) با چند نفر از اصحاب نشسته بود كه در ميان آنها على بن ابى(عليه السلام) نيز حضور داشت پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر که بگويد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ داخل بهشت مى شود دو نفر از اصحاب گفتند: پس ما لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را كه مي گوئيم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قبول مى شود از اين و شيعيانش دست

ص: 540


1- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص38 المنقبة السابعة عشر

خود را روى سر على(عليه السلام) گذاشت و به آن دو فرمود: از نشانه هاى اين مطلب آن است كه جاى او را نگيريد و سخنش را تكذيب ننمائيد. و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه ما اهل بيت را دشمن بدارد خداوند او را يهودى مبعوث مي كند اگر بنده اى خدا را بين ركن و مقام هزار سال پرستش كند بعد به ملاقات خدا برود بدون ولايت ما خداوند او را با سر در آتش جهنم مي اندازد و هر كه بميرد بى آنكه امام زمانش را بشناسد به نوع مردم جاهليت مرده به خدا قسم خداوند زمين را از موقعى كه آدم(عليه السلام) قبض روح شد خالى از امام و رهبرى كه مردم به وسيله او هدايت يابند و حجت بر مردم باشد نگذاشته هر كه او را رها كند هلاك است و هر كه پيروش باشد رستگار. و خداوند در يكى از كتاب هاى خود فرموده البته عذاب خواهم كرد هر شخصى كه پيرو رهبر و امام ستمگرى باشد گر چه آدم نيكوكارى و پرهيزكارى باشد.... (1)لي، الأمالي للصدوق ابْنُ نَاتَانَةَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عَنِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّيَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام) فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَيْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَكَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَتِنَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ

ساباطى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمودند: روز قيامت اولين چيزى كه از بنده سؤال مي كند نمازهاى واجب و زكات واجب و از روزه واجب از حج واجب و از ولايت ما خانواده است اگر اقرار به ولايت ما كرد و بر همين اعتقاد مُرد

نماز و روزه و زكات و حج او قبول مى شود، اما اگر اقرار به ولايت ما نكرد در

ص: 541


1- . بحار الأنوار ج 27 ص201 باب 7 أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولاية ح68

پيشگاه پروردگار هيچ يك از اعمالش را قبول نخواهد كرد.(1)

حديث22: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَاشِدٍ الْأَصْفَهَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ صَبِيحٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَالِمُ بْنُ أَبِي سَالِمٍ الْمِصْرِيُ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ قَالَ كُنْتُ أَرَى رَأْيَ الْخَوَارِجِ لَا رَأْيَ لِي غَيْرُهُ حَتَّى جَلَسْتُ إِلَى أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ أُمِرَ النَّاسُ بِخَمْسٍ فَعَمِلُوا بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا وَاحِدَةً- فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَبَا سَعِيدٍ مَا هَذِهِ الْأَرْبَعُ الَّتِي عَمِلُوا بِهَا قَالَ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الْحَجُّ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ فَمَا الْوَاحِدَةُ الَّتِي تَرَكُوهَا قَالَ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ الرَّجُلُ وَ إِنَّهَا الْمُفْتَرَضَةُ مَعَهُنَّ قَالَ أَبُو سَعِيدٍ نَعَمْ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ الرَّجُلُ فَقَدْ كَفَرَ النَّاسُ إِذَنْ قَالَ أَبُو سَعِيدٍ فَمَا ذَنْبِي

حديث22: ابو هارون عبدى گويد: كه (من در مسألهى امامت) معتقد به نظريهى خوارج بودم و جز آن رأيى نداشتم، تا اين که با ابوسعيد خدرى نشستم و از وى شنيدم كه مى گفت: مردم به پنج چيز مأمور شده، به چهار چيز آن عمل كرده ويكى را رها ساختند. مردى گفت: ابا سعيد! آن چهار چيزى كه بدان عمل كردند كدام است؟ گفت: نماز، زكات، حج و روزه ماه رمضان. گفت: آن يكى كه رهايش نمودند چيست؟ گفت: ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) آن مرد گفت: ولايت نيز با همان ها واجب شمرده شده؟ ابوسعيد گفت: آرى، به پروردگار كعبه سوگند! آن مرد گفت: بنابراين تمام مردم كافر شدند!...(2)

حديث23: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْبَصْرِيُّ عَنْ يَحْيَى الْبَصْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا

ص: 542


1- . الأمالي( للصدوق) النص256 المجلس الرابع و الأربعون ح10
2- . الأمالي للمفيد: المجلس17 حديث3.

الْجَوْهَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ الصَّادِقِينَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) :.... ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا يُقْبَلُ إِيمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ.

حديث23: پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله): نظر کردن به علي(عليه السلام) عبادت، ياد او عبادت، و ايمان کسي جز با ولايت او و بيزاري از دشمنانش پذيرفته نشود.(1)

حديث24: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ السُّلَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ مَا فِيهِنَّ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعَ وَ مَنْ عَلَيْهِنَّ وَ مَا خَلَقْتُ مَوْضِعاً أَعْظَمَ مِنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً دَعَانِي هُنَاكَ مُنْذُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) لَأَكْبَبْتُهُ فِي سَقَرَ.

حديث24: جبرئيل بر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) نازل شد و عرضه داشت:اى محمد خدايت سلام مي رساند و مي فرمايد: من هفت آسمان و آن چه در آن هاست آفريدم و هفت زمين و آن چه بر آن ها است و جايى عظيم تر از ركن و مقام نيافريدم و اگر بنده اى در آن جا مرا بخواند از روزى كه آسمان ها و زمين ها را آفريدم و منكر ولايت على(عليه السلام) مرا ملاقات كند او را با صورت در سَقَر اندازم.(2)

حديث25: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ

ص: 543


1- . الأمالي للصدوق: ص138 المجلس28 ح9.
2- . الأمالي للصدوق: ص484 المجلس73 ح12.

مُرَازِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أُمَّتِي إِذَا ذُكِرَ عِنْدَهُمْ إِبْرَاهِيمُ وَ آلُ إِبْرَاهِيمَ اسْتَبْشَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ تَهَلَّلَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِذَا ذُكِرْتُ وَ أَهْلَ بَيْتِي اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِيَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ لَمْ يَأْتِ بِوَلَايَةِ أُولِي الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا

حديث25: مرازم از امام صادق(عليه السلام) روايت كند كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه مى شود گروه هائى از امّتم كه چون نام ابراهيم(عليه السلام) و آل ابراهيم(عليه السلام) نزد آنان برده شود دل هايشان شاد و چهره هايشان از سرور روشن شود، امّا همين كه نام من و اهل بيتم برده شود دل هايشان بيزار و رميده، و چهره هايشان درهم و گرفته گردد؟! به آن كس كه مرا به حقّ به پيامبرى برانگيخته سوگند اگر مردى با عمل هفتاد پيغمبر خدا را ديدار كند و ولايت اولى الامر از ما اهل بيت(عليهم اسلام) را نداشته باشد خدا هيچ توبه و فِديه و كار نيكى را از وى نخواهد پذيرفت.(1)

حديث26:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ:

مَنْ صَلَّىالصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا فَأَقَامَ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ إِلَى السَّمَاءِ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَا حَفِظْتَنِي وَ اسْتَوْدَعَكَ اللَّهُ كَمَا اسْتَوْدَعْتَنِي مَلَكاً كَرِيماً وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلَمْ يُقِمْ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي وَ لَا رَعَاكَ اللَّهُ كَمَا لَمْ تَرْعَنِي ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ

ص: 544


1- . الأمالي للمفيد: المجلس13 حديث8.

بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّيَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَيْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَكَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَتِنَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً فَرِيضَةً فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا صَلَاةَ مُوَدِّعٍ يَخَافُ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهَا أَبَداً ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ.

حديث26: امام صادق(عليه السلام): هركه نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا كند فرشته آن را پاك و درخشان به آسمان رساند و آن نماز فرياد زند خدا نگهت دارد چنان چه نگهم داشتى و تو را به خدا سپارم چنان چه مرا سپردى به فرشته اى كريم و هركه بى عذرى بى وقت آن را بخواند و درست ادا كند فرشته آن را سياه و تاريك بالا برد و آن نماز فرياد كشد خدا ضايعت كند چنان چه ضايعم كردى ورَعايتت نكند چنان چه رعايتم نكردى سپس امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون بنده برابر خدا ايستد. اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زكات واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولايت ما خاندانست و اگر معترف به ولايت ما خاندان باشد و بر آن عقيده بميرد، نماز و روزه و زكات و حجّ او پذيرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولايت ما نكند خدا چيزى از اعمال او را نپذيرد.(1)

ص: 545


1- . ا لأمالي للصدوق: ص256 المجلس44 ح10.

حديث27: الْمُحَمَّدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ هَاشِمٍ الْغَسَّانِيُّ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ لَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَرَسُولُ اللَّهِ أَيُّهَا النَّاسُ الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ بِوُدِّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ وَلَايَتِنَا

حديث27: پيامبر(صلي الله عليه و آله): سوگند به آن كس كه جان محمّد بدست اوست عمل هيچ بنده اى به او سودى نرساند جز با شناخت و اعتقاد به ولايت ما.(1)

حديث28: أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي ذِي الْقَعْدَةِ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْفَرَجِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرِ بْنِ عَلَّانٍ الْمُعَدِّلُ بِالْكُوفَةِ قِرَاءَةً عَلَيْهِ فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سِتِّينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ التَّمِيمِيُّ الْأُشْنَانِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأُشْنَانِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ الْأَسَدِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا حُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ:...قَالَ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ خَمْساً وَ لَمْ يَفْتَرِضْ إِلَّا حَسَناً جَمِيلًا الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الْحَجَّ وَ الصِّيَامَ وَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَعَمِلَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ اسْتَخَفُّوا بِالْخَامِسَةِ وَ اللَّهِ لَا يَسْتَكْمِلُوا الْأَرْبَعَةَ حَتَّى يَسْتَكْمِلُوهَا بِالْخَامِسَةِ.

حديث28: حسن بن علي(عليهم اسلام) فرمود: خدا پنج چيز را واجب نموده و هر چه واجب نمايد نيكو و ارزنده است نماز، زكات، حج، روزه، و ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام)،

ص: 546


1- . الأمالي للمفيد: المجلس17 ح4.

مردم به آن چهار چيز عمل كرده ولي نسبت به پنجمى كوتاهى نمايند به خدا قسم! انجام آن چهار چيز كامل نيست مگر به وسيله پنجمى.(1)

في الزيارة الجامعه: بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا... وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةدر زيارت جامعه کبيره آمده است: خداوند به واسطه موالات و دوستي شما، امور دين را به ما مي آموزد....و اعمال واجب شده بر مارا مي پذيرد.(2)

زِيَارَةٌ أُخْرَى لَهُ قَدْ تَقَدَّمَ ذِكْرُ الِاسْتِئْذَانِ فِي أَوَّلِ زِيَارَتِهِ فَأَغْنَى ذَلِكَ عَنِ الْإِعَادَةِ فِي كُلِّ زِيَارَةٍ:... مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِكَ وَ اعْتَرَفَ بِإِمَامَتِكَ قُبِلَتْ أَعْمَالُه

در زيارت امام زمانf مي خوانيم: هرکه ولايت تو را بپذيرد و معترف به امامت تو باشد اعمالش پذيرفته گردد.(3)

حديث29: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ النَّخَعِيِّ الْقَاضِي قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَقُول: إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) كَانَ يَقُولُ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ رَجُلٍ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ يَتَدَارَكُ سَيِّئَةً بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا.

حديث29: اميرالمومنين(عليه السلام): خيرى در دنيا نيست مگر براى دو نفر، مردى که هر روز بر نيكى هاى خود مي افزايد، و مردي كه بعد از گناه توبه مي كند و كجا او مي تواند توبه كند، به خدا سوگند! اگر به اندازه اى سجده كند كه گردنش قطع شود خدا توبه او را قبول نکرده مگر اين که به ولايت ما معتقد باشد.(4)

ص: 547


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص 108 إن أمير المؤمنين فاروق الأمة و يعسوب المؤمنين ح2
2- . من لايحضره الفقيه: ج2 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّة ص616.
3- . بحارالأنوار: ج99 ص99 باب 7 زيارة الإمام المستتر عن الأبصار الحاضر في قلوب الأخيار المنتظر في الليل و النهار الحجة بن الحسن صلوات الله عليهما في السرداب و غيره.
4- . الأمالي للصدوق ص 668 المجلس الخامس و التسعون ح2.

حديث30:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ [وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَا تُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يُثْنِ النَّاسُ عَلَيْكَ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مَذْمُوماً عِنْدَ النَّاسِ إِذَا كُنْتَ مَحْمُوداً عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَانَ يَقُولُ لَا خَيْرَ فِيالدُّنْيَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ رَجُلٍ يَزْدَادُ فِيهَا كُلَّ يَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ يَتَدَارَكُ مَنِيَّتَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ فَوَ اللَّهِ أَنْ لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ عَمَلًا إِلَّا بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا أَوْ رَجَا الثَّوَابَ بِنَا وَ رَضِيَ بِقُوتِهِ نِصْفَ مُدٍّ كُلَّ يَوْمٍ وَ مَا يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ وَ مَا أَكَنَّ بِهِ رَأْسَهُ وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ خَائِفُونَ وَجِلُونَ وَدُّوا أَنَّهُ حَظُّهُمْ

مِنَ الدُّنْيَا وَ كَذَلِكَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» مَا الَّذِي أَتَوْا بِهِ أَتَوْا وَ اللَّهِ بِالطَّاعَةِ مَعَ الْمَحَبَّةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ خَائِفُونَ أَنْ لَا يُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَيْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ خَوْفَ شَكٍ فِيمَا هُمْ فِيهِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّينِ وَ لَكِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ يَكُونُوا مُقَصِّرِينَ فِي مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا ثُمَّ قَالَ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ عَلَيْكَ فِي خُرُوجِكَ أَنْ لَا تَغْتَابَ وَ لَا تَكْذِبَ وَ لَا تَحْسُدَ وَ لَا تُرَائِيَ وَ لَا تَتَصَنَّعَ وَ لَا تُدَاهِنَ ثُمَّ قَالَ نِعْمَ صَوْمَعَةُ الْمُسْلِمِ بَيْتُهُ يَكُفُّ فِيهِ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ نَفْسَهُ وَ فَرْجَهُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ نِعْمَةَ اللَّهِ بِقَلْبِهِ اسْتَوْجَبَ الْمَزِيدَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ يُظْهِرَ شُكْرَهَا عَلَى لِسَانِهِ وَ مَنْ ذَهَبَ يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَيْهِ فَضْلًا

ص: 548

بِالْعَافِيَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَكِباً لِلْمَعَاصِي فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَى وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى(عليه السلام) ثُمَّ قَالَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّي لَأَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًى وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ ثُمَّ تَلَا قُلْ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» ثُمَّ قَالَ يَا حَفْصُ الْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ الْخَوْفِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ وَالَى غَيْرَنَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَبَكَى رَجُلٌ فَقَالَ أَتَبْكِي لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّهُمُ اجْتَمَعُوا يَتَضَرَّعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُنْجِيَكَ مِنَ النَّارِ وَ يُدْخِلَكَ الْجَنَّةَ لَمْ يُشَفَّعُوا فِيكَ [ثُمَّ كَانَ لَكَ قَلْبٌ حَيٌّ لَكُنْتَ أَخْوَفَ النَّاسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي تِلْكَ الْحَالِ] ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا حَفْصُ كُنْ ذَنَباً وَ لَا تَكُنْ رَأْساً يَا حَفْصُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مَنْ خَافَ اللَّهَ كَلَّ لِسَانُهُ ثُمَّ قَالَ بَيْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) يَعِظُ أَصْحَابَهُ إِذْ قَامَ رَجُلٌ فَشَقَّ قَمِيصَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى قُلْ لَهُ لَا تَشُقَّ قَمِيصَكَ وَ لَكِنِ اشْرَحْ لِي عَنْ قَلْبِكَ ثُمَّ قَالَ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) بِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَانْصَرَفَ مِنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَى حَالِهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَى(عليه السلام) لَوْ كَانَتْ حَاجَتُكَ بِيَدِي لَقَضَيْتُهَا لَكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلْتُهُ حَتَّى يَتَحَوَّلَ عَمَّا أَكْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُ.

ص: 549

حديث30: حفص بن غياث از امام صادق(عليه السلام) روايت كند كه حضرت فرمود: اگر مي توانيد كارى كنيد كه شناخته نشويد و معروف نگرديد! باكى بر تو نيست (يا چه مى شود) اگر مردم مدح و ثناى تو را نگويند، و باكى بر تو نيست (يا چه مى شود) اگر مورد نكوهش مردم باشى در صورتى كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى ستوده و روسفيد باشى؟ همانا امير مؤمنان(عليه السلام) چنان بود كه مي فرمود: خيرى در دنيا نيست جز براى يكى از دو مرد، يكى مردى كه در هر روز خود كار نيكى به كردارهاى خود بيفزايد، و ديگر مردى كه تهيه مرگ خود را با توبه و بازگشت ببيند، ولى از كجا مي تواند توبه كند، به خدا سوگند! اگر آنقدر سجده كند كه گردنش بريده شود خداى عز و جل كارى را از او نپذيرد جز به وسيله ولايت و دوستى ما خاندان. آگاه باشيد كه هر كه ما را بشناسد يا اميد پاداش نيك به وسيله ما داشته باشد در خوراك خود به نيم مدّ (تقريبا پنج سير) راضى (يعني از دنيا به مقدار کمي هم قانع است) و در پوشاك بدان چه عورتش را بپوشاند و سرش را سرپوش باشد و با اين حال به خدا سوگند! ترسان و هراسانند و دوست دارند كه بهره شان از دنيا همين مقدار باشد، و اين چنين خداى عز و جل آنها را در قرآن توصيف كرده كه فرمايد «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»(1) و آنان كه آنچه وظيفه بندگى و ايمان است به جاى آورده و باز از اين كه (روزى) به خداى خود رجوع مى كنند دل هاشان ترسان است. به خدا سوگند! آنان فرمانبردارى و دوستى و ولايت ما را دارند و با اين حال ترسانند كه از آن ها پذيرفته نشود، و به خدا سوگند! ترس آنها نه از روى شك و ترديدى است كه در عقيده دينى خود دارند بلكه مى ترسند كه در مورد دوستى و اطاعت ما كوتاهى كرده باشند.......... همانا هر كه نعمت الهى را به دل دريابد از سوى خداوند عزّ و جلّ سزاوار فزونىنعمت گردد پيش از آنكه زبان به شكر گشايد، و هر كه باور يابد كه از ديگران برتر

ص: 550


1- . مومنون آية 60

است از مستكبران باشد....من به آن حضرت عرضه داشتم: (آيا جايز است شخص متدينى كه گنهكارى را ببيند و خود را از او برتر داند؟) فقط از نظر اينكه او را مرتكب گناهان مى بيند و خود را آسوده و دور از آن معاصي مي بيند خود را برتر از او بداند؟......فرمود: هيهات! (چگونه چنين عقيده اى پيدا مي كند) با اينكه شايد گناه او آمرزيده شود ولى آن که (خود را از گناهکاران برتر مي داند) بازداشت شده و مورد بازپرسى قرار گيرد، آيا داستان جادوگران و ساحران (زمان) موسى(عليه السلام) را نخوانده اى (مقصود همان ساحران فرعون است كه با اينكه عمرى را در حال شرك و كفر بخدا به سر بردند در اثر ايمانى كه به موسى(عليه السلام) آوردند تمام گناهان گذشته شان آمرزيده شد و پس از آن نيز بلافاصله به دست فرعون كشته شده و به بهشت جاويدان شتافتند).

سپس فرمود: چه بسا كسى كه فريفته شده به نعمتى كه خدا به او داده و كسى كه از پرده پوشى خدا از وى غافل است و كسى كه مدح و ستايش مردم او را گول زده است. و چه بسا اشخاصى كه به مدح و ثناى مردم (كه از او كنند) فريفته گشته است. سپس فرمود: به راستى كه من اميد نجات دارم براى كسانى از اين امت كه حق ما را بشناسند مگر براى سه دسته قدرتمند (و سلطان) ستمگر و شخص هواپرست، آنكه آشكارا بزهكارى و گناه كند. سپس اين آيه را خواند «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان دارد(1) و به دنبال آن فرمود: اى حفص! محبت و دوستى بهتر از خوف و ترس است. آنگاه فرمود: به خداسوگند! خداى را دوست ندارد هر كه دنيا را دوست داشته و غيرِ ما را دوست بدارد، و هر كه حق ما را بشناسد و ما را دوست دارد حقا كه خداى تبارك و تعالى را دوست داشته، پس مردى (كه در آنجا بود و از مخالفين بوده و دوستى اهل بيت(عليهم اسلام) را نداشته است) به گريه افتاد، حضرت به او فرمود: آيا مي گريى؟ اگر همه اهل آسمان ها و زمين همگى

ص: 551


1- . قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ بگو [اى پيامبر!] اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد تا خدا [هم] شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است. آل عمران آيه31

جمع شوند و به درگاه خداى عز و جل زارى كنند كه خدا تو را از دوزخ نجات دهد و به بهشتت بَرَد شفاعتشان در باره تو پذيرفته نخواهد شد [آنگاه اگر تو دل زنده داشته باشى در آن حال بيش از همه مردم از خداى عز و جل خواهى ترسيد] سپس فرمود: اى حفص! دم باش و سر مباش (يعنى كارى كن كه هميشه در دنبال باشى و جلو نباشى كه مسئوليت و مشكلات رياست زياد است، چنانچه نظير اين كلام در احاديث ديگرى نيز وارد شده، و علامه مجلسى گويد: يعنى پيرو اهل حق باش و سَروَر اهل باطل مباش). اى حفص! رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هر كه از خدا بترسد زبانش گنگ است. آنگاه فرمود: (روزى) همچنان كه موسى بن عمران(عليه السلام) يارانش را موعظه مي فرمود مردى (كه شديدا تحت تأثير سخنان موسى واقع شده بود) از جا برخاست و پيراهنش را چاك زد، خداى عزو جل به موسى وحى فرمود: اى موسى به اين مرد بگو: پيراهنت را چاك نزن، بلكه دلت را به روى من باز كن.

حديث31: ثُمَّ قَالَ بَيْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) يَعِظُ أَصْحَابَهُ إِذْ قَامَ رَجُلٌ فَشَقَّ قَمِيصَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى قُلْ لَهُ لَا تَشُقَّ قَمِيصَكَ وَ لَكِنِ اشْرَحْ لِي عَنْ قَلْبِكَ ثُمَّ قَالَ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) بِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَانْصَرَفَ مِنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَى حَالِهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَى(عليه السلام) لَوْ كَانَتْ حَاجَتُكَ بِيَدِي لَقَضَيْتُهَا لَكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلْتُهُ حَتَّى يَتَحَوَّلَ عَمَّا أَكْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُ.

حديث31: امام صادق(عليه السلام): موسي بن عمران(عليه السلام) از کنار يکي از اصحابش گذشت و او در سجده بود، بعد از انجام کارش برگشت و هنوز اودر حال سجده بود، فرمود: اگر حاجت تو در دست من بود آن را برآورده مي کردم. از طرف خداوند به او خطاب شد: اي موسي! اگر سجده اش را به قدري طولاني کند که گردنش جدا گردد

ص: 552

او را نمي پذيرم تا فکر و قلبش را از آن چه مورد اکراه و ناخشنودي من است به آن چه آن را دوست دارم تغيير دهد.(1)

حديث33: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله):....قال الله عزوجل:... يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصِيرَ كَالشَّنِّ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ فَمَا أَسْكَنْتُهُ جَنَّتِي وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِي

حديث33: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): خداي متعال فرمود: چه بسا بنده اي از بندگانم به قدري مرا عبادت کند که پيکر او از شدت عبادت همچون مَشکي خشکيده گردد، سپس در قيامت در حالي مرا ملاقات کند که ولايت اهل بيت(عليهم اسلام) را نپذيرفته، پس من او را هرگز در بهشت خويش اسکان نداده و در زير سايهي عرشم قرار نمي دهم.(2)

حديث34: أَشْهَدُ أَنَّ بِوَلَايَتِكَ تُقْبَلُ الْأَعْمَالُ، وَ تُزَكَّى الْأَفْعَالُ، وَ تُضَاعَفُ الْحَسَنَاتُ، فَمَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِكَ، وَ اعْتَرَفَ بِإِمَامَتِكَ قُبِلَتْ أَعْمَالُهُ، وَ صُدِّقَتْ أَقْوَالُهُ، وَ تَضَاعَفَتْ حَسَنَاتُهُ، وَ مُحِيَتْ سَيِّئَاتُهُ، وَ مَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتَكَ وَ جَهِلَ مَعْرِفَتَكَ

وَ اسْتَبْدَلَ بِكَ غَيْرَكَ كَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مِنْخَرِهِ فِي النَّارِ، وَ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ

عَمَلًا، وَ لَمْ يُقِمْ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً.حديث34: در زيارت امام زمانf مي خوانيم: شهادت مي دهم که به ولايت تو اعمال پذيرفته شده و افعال پاکيزه مي گردند، و حسنات دو چندان شده و سيئات محو مي گردند، پس هرکه ولايت تو را بپذيرد و به امامتت اعتراف نمايد اعمالش

ص: 553


1- . الکافي ج8 ص129 ح98 باب حَدِيثٌ نَادِر.
2- . کمال الدين: ج1 ص252 باب23 نص الله تبارك و تعالى على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح2.

پذيرفته، گفتارش تصديق، حسناتش مضاعف و سيّئاتش محو مي گردند. و هرکه ولايت تو را نپذيرد و تو را نشناسد و ديگري را به جاي تو برگزيند، خداوند او را به صورت در آتش افکنده و هيچ عملي را از او نپذيرد و در قيامت بدون برقراري ميزان اعمال و حساب رسي، او را به آتش اندازد.(1)

حديث1/34: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» قَالَ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا

حديث1/34: از امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» پرسيدم فرمود: ولايت ما خانواده است اشاره به سينه خود كرد هركه ولايت ما را نداشته باشد عمل صالحى از او پذيرفته نيست.(2)

حديث2/34: وَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ» وَ قَوْلُهُ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» فَإِنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ لَا يُغْنِي إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ وَ لَيْسَ كُلُّ مَنْ وَقَعَ عَلَيْهِ اسْمُ الْإِيمَانِ كَانَ حَقِيقاً بِالنَّجَاةِ مِمَّا هَلَكَ بِهِ الْغُوَاةُ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَنَجَتِ الْيَهُودُ مَعَ اعْتِرَافِهَا بِالتَّوْحِيدِ وَ إِقْرَارِهَا بِاللَّهِ وَ نَجَا سَائِرُ الْمُقِرِّينَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مِنْ إِبْلِيسَ فَمَنْ دُونَهُ فِي الْكُفْرِ وَ قَدْ بَيَّنَ اللَّهُ ذَلِكَ بِقَوْلِهِ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» وَ بِقَوْلِهِ «الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» وَ لِلْإِيمَانِ حَالاتٌ وَ مَنَازِلُ يَطُولُ شَرْحُهَا وَ مِنْ ذَلِكَ أَنَّ الْإِيمَانَ قَدْ يَكُونُ عَلَىوَجْهَيْنِ إِيمَانٍ بِالْقَلْبِ وَ إِيمَانٍ بِاللِّسَانِ كَمَا كَانَ إِيمَانُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ

ص: 554


1- . المزار، محمّد بن المشهدي: ص587 الباب9 زيارة مولانا الخلف الصالح صاحب الزمان عليه و على آبائه السلام، زيارة أخرى له عليه السّلام.
2- . الكافي ج 1 ص 430 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح85.

اللَّهِ لَمَّا قَهَرَهُمْ بِالسَّيْفِ وَ شَمَلَهُمُ الْخَوْفُ فَإِنَّهُمْ آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ فَالْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ التَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ الْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ السُّجُودِ لِآدَمَ وَ اسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ الْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ التَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ السُّجُودُ الطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلَافِ عَامٍ وَ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ الدُّنْيَا وَ التَّمْكِينِ مِنَ النَّظِرَةِ فَلِذَلِكَ لَا تَنْفَعُ الصَّلَاةُ وَ الصَّدَقَةُ إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ إِلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ طُرُقِ الْحَقِّ وَ قَطَعَ اللَّهُ عُذْرَ عِبَادِهِ بِتَبْيِينِ آيَاتِهِ وَ إِرْسَالِ رُسُلِهِ «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» وَ لَمْ يَخْلُ أَرْضُهُ مِنْ عَالِمٍ بِمَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْخَلِيقَةُ وَ مُتَعَلِّمٍ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ أُولَئِكَ هُمُ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ قَدْ بَيَّنَ اللَّهُ ذَلِكَ فِي أُمَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلَهُمْ مَثَلًا لِمَنْ تَأَخَّرَ مِثْلَ قَوْلِهِ فِي قَوْمِ نُوحٍ «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» وَ قَوْلِهِ فِيمَنْ آمَنَ مِنْ أُمَّةِ مُوسَى «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ قَوْلِهِ فِي حَوَارِيِّ عِيسَى حَيْثُ قَالَ لِسَائِرِ بَنِي إِسْرَائِيلَ «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» يَعْنِي بِأَنَّهُمْ مُسْلِمُونَ لِأَهْلِ الْفَضْلِ فَضْلَهُمْ وَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَمَا أَجَابَهُ مِنْهُمْ إِلَّا الْحَوَارِيُّونَ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِلْعِلْمِ أَهْلًا وَ فَرَضَ عَلَى الْعِبَادِ طَاعَتَهُمْ بِقَوْلِهِ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ بِقَوْلِهِ «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» وَ بِقَوْلِهِ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» وَ بِقَوْلِهِ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» وَ الْبُيُوتُ هِيَ بُيُوتُ الْعِلْمِ الَّذِي اسْتُودِعَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ وَ

ص: 555

أَبْوَابُهَا أَوْصِيَاؤُهُمْ فَكُلُّ مَنْ عَمِلَ مِنْ أَعْمَالِ الْخَيْرِ فَجَرَى عَلَى غَيْرِ أَيْدِي أَهْلِ الِاصْطِفَاءِ وَ عُهُودِهِمْ وَ شَرَائِعِهِمْ وَ سُنَنِهِمْ وَ مَعَالِمِ دِينِهِمْ مَرْدُودٌ وَ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ أَهْلُهُ بِمَحَلِّ كُفْرٍ وَ إِنْ شَمِلَتْهُمْ صِفَةُ الْإِيمَانِ أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ» فَمَنْ لَمْ يَهْتَدِ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ إِلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ لَمْ يُغْنِ عَنْهُ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ مَعَ دَفْعِ حَقِّ أَوْلِيَائِهِ وَ «حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» وَ كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» وَ هَذَا كَثِيرٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْهِدَايَةُ هِيَ الْوَلَايَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي هَذَا الْمَوْضِعِ هُمُ الْمُؤْتَمَنُونَ عَلَى الْخَلَائِقِ مِنَ الْحُجَجِ وَ الْأَوْصِيَاءِ فِي عَصْرٍ بَعْدَ عَصْرٍ

حديث2/34: و امّا دو آيه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ»(1) و «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2) عمل صالح فقط بااهتداء سامان مى يابد، و اين طور نيست هر كه نام ايمان بر او آمد شايسته نجات و رهايى باشد با اينكه مرتكب اعمال هلاكت بار گردنكشان شده باشد، اگر اين گونه بود بايد قوم يهود نجات مى يافتند، با اينكه اعتراف به توحيد داشته و معتقد به اللَّه بودند، و نيز ساير يكتاپرستان نيز بايد خلاص و رها مى شدند، از ابليس گرفته تا پائينترين افراد در كفر، و مطلب به خوبى در اين آيه مشهود است كه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(3) و در اين آيه «مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»(4) و ايمان حالات و منازلى دارد و شرح آن طول

ص: 556


1- . الانبياء آية 94
2- . طه آية 82
3- . الانعام آية 82
4- . المائدة آية 41

مى كشد، مثلا ايمان دو وجه دارد، يكى ايمان به قلب، و يكى ايمان به زبان، مثلا ايمان منافقين در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وقتى مقهور شمشير شده و ترسيدند، به زبان بود، نه با قلوب و دل ها، و ايمان قلبى تسليم پروردگار شدن است، و هر كه امور خود را به اربابش تسليم كند از فرمانش استكبار نخواهد نمود، مثل استكبار ابليس بر سجود آدم، و بسيارى از امّت ها از فرمان پيامبرشان استكبار ورزيده، و توحيدشان هيچ مفيد فائده نيفتاد، همچنان كه آن سجده هاى طولانى ابليس كه يكى از آنها چهار هزار سال طول كشيد سودى به او نرساند، چرا كه از آن فقط قصد زخرف دنيا و ريا داشت، پس به همين خاطر هيچ نماز و زكاتى جز با اهتداء به راه نجات و راه هاى حقّ سود و نفعى نبخشد. و خداوند با تبيين اين آيات و ارسال رسولان جاى هيچ عذر و بهانه اى را براى خلايق باقى نگذاشته، تا خلايق هيچ حجّتى پس از رسولان بر خداوند نداشته باشند، و زمين را از هيچ عالم نيازمند به او يا متعلّم بر راه نجات خالى نگذاشته، با اينكه اينان از نظر تعداد بسيار كم و اندكند. وخداوند اين موارد را در امّت هاى پيامبران بيان داشته و آن را مثلى براى پيشينيان قرار داده است مانند آيه اى كه در باره قوم نوح فرموده «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ»(1) و فرموده اش در باره افرادى كه از قوم موسى بدو ايمان آوردند «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(2) و آيه اى كه در باره حواريون عيسى خطاب به سائر بنى اسرائيل فرستاده «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(3) مطلب حضرت عيسى(عليه السلام) اين بود كه معلوم او گردد كه كداميك از ايشان فضل خود را تسليم اهل فضل نموده و از فرمان پروردگار استكبار نمى كنند، و فقط حواريّون جواب مثبت دادند، و خداوند در اين آيه براى علم اهلى را برگزيد و طاعت ايشان را بر همه واجب فرمود كه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(4) و آيه «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(5) و «اتَّقُوا

ص: 557


1- . هود آية 40
2- . الاعراف آية 159
3- . آل عمران آية 52
4- . النساء آية 59
5- . النساء آية 83

اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(1) و «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(2) و «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(3) و مراد از بيوت همان علمى است كه به پيامبران سپرده، و درب آن بيوت اوصياء مى باشند، و هر عمل خيرى مانند عهد و حدود و شرائع و سنن، و معالم دين از دستى غير از دست برگزيدگان انجام شود همه و همه مردود و غير مقبول است، و أهل آن كافرند، هر چند مشمول صفت ايمانباشند، مگر اين آيه را نشنيده اى كه فرمايد «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ»(4) بنا بر اين هر مؤمنى كه اهتداء به سبيل نجات نشده ايمانش به خدا سودى عايدش نسازد، با اينكه حقّ اولياى او را دفع و عملشان را نابود كرده، و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود، و همچنين است فرموده خداوند كه «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا»(5) و از اين موارد در قرآن بسيار است، و هدايت همان ولايت است، همان طور كه در اين آيه فرموده «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»(6) و اهل ايمان در اين آيه همان امامانى هستند كه خداوند عهد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را به ايشان سپرده، همان حجّت هايى كه امين مردم، و در هر زمان از اوصياء مى باشند. (7)

حديث3/34: عَنْهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ:....قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ إِبْلِيسَ سَجَدَ لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ بَعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ التَّكَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْيَا مَا نَفَعَهُ ذَلِكَ وَ لَا قَبِلَهُ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ مَا لَمْ يَسْجُدْ لآِدَمَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْجُدَ لَهُ وَ كَذَلِكَ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْعَاصِيَةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا وَ بَعْدَ تَرْكِهِمُ الْإِمَامَ الَّذِي نَصَبَهُ نَبِيُّهُمْ لَهُمْ فَلَنْ يَقْبَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُمْ عَمَلًا وَ لَنْ يَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى يَأْتُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ وَ يَتَوَلَّوُا الْإِمَامَ

ص: 558


1- . التوبة آية 119
2- . آل عمران آية 7
3- . البقرة آية 189
4- . التوبة آية 54
5- . غافر آية 85
6- . المائدة آية 56
7- . الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 1 ص247 باب احتجاجه ع على زنديق جاء مستدلا عليه بآي من القرآن متشابهة تحتاج إلى التأويل على أنها تقتضي التناقض و الاختلاف فيه و على أمثاله في أشياء أخرى

الَّذِي أُمِرُوا بِوَلَايَتِهِ وَ يَدْخُلُوا مِنَ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصِّيَامَ وَالْحَجَّ وَ وَلَايَتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِي أَشْيَاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَةِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي تَرْكِ وَلَايَتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِيهَا رُخْصَةٌ.

حديث3/34: امام صادق(عليه السلام): ...اى ابا محمّد! بخدا سوگند اگر شيطان پس از آن نافرمانى و تكبّرى كه كرده به اندازه عمر دنيا براى خداوند سجده كند سودى برايش نخواهد داشت و خداوند سجده او را نخواهد پذيرفت تا آن هنگام كه خدا به او دستور داد در برابر آدم(عليه السلام) به سجده افتد. همين گونه است همين امّت گنه پيشه پس از رهايى پيامبر(صلي الله عليه و آله) و رهبرى كه پيامبرشان براى آنها گمارده بود به فتنه افتادند. پس خداوند تبارك و تعالى عملى از آنها را نپذيرد و حسنه اى از آنها را بالا نبرد تا از همان راهى به درگاهش روند كه او مقرّر كرده، و از همان امامى پيروى كنند كه به پيروى از او مأمور شده اند، و از همان درى كه خدا و پيامبر به روى آنها گشوده اند درآيند. اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فريضه را حتمى ساخته است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت ما، و در مواردى چهار فريضه را بديشان رخصت داده ولى به هيچ روى براى هيچ يك از مسلمانان در ترك ولايت ما رخصتى داده نشده است، نه به خدا سوگند در ولايت ما رخصتى نيست. (1)

وَ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَرَّةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا فَضْلُنَا عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَوَ اللَّهِ إِنِّي أَرَى الرَّجُلَ مِنْهُمْ أَرْخَى بَالًا وَ أَنْعَمَ عَيْشاً وَ أَحْسَنَ حَالًا وَ أَطْمَعَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَسَكَتَ عَنِّي حَتَّى كُنَّا بِالْأَبْطَحِ مِنْ مَكَّةَ وَ رَأَيْنَا النَّاسَ يَضِجُّونَ إِلَى اللَّهِ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ قُلْتُ

ص: 559


1- . الكافي ج 8 ص 271 حديث نوح ع يوم القيامة ح399

أَسْمَعُ ضَجِيجَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قَالَ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ الْعَجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ وَ الَّذِي بَعَثَ بِالنُّبُوَّةِ مُحَمَّداً وَ عَجَّلَ بِرُوحِهِ إِلَى الْجَنَّةِ مَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكَ وَ مِنْ أَصْحَابِكَ خَاصَّةً قَالَ ثُمَّ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَكْثَرُ النَّاسِ خَنَازِيرُ وَ حَمِيرٌ وَ قِرَدَةٌ إِلَّا رَجُلٌ بَعْدَ رَجُل خرايج: ابا بصير از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه گفتم به آن جناب فضل و برترى ما بر مخالفين چيست؟ به خدا قسم! من مى بينم بعضى از مخالفين ما آسوده خاطرتر و داراى زندگى بهتر و حال نيكوترى هستند و از ما براي ورود به بهشت طمعشان بيشتر است. ابو بصير گفت امام(عليه السلام) جوابى به من نداد تا رسيدم بابطح مكه. در آنجا مشاهده كرديم ضجه و ناله به سوى خدا برداشته اند. امام(عليه السلام) فرمود: چقدر ناله و فرياد زياد است و حاجى كم فرمود: قسم به آن خدائى كه محمد(صلي الله عليه و آله) را به نبوت برانگيخته و او را به سوى بهشت برده خداوند قبول نخواهد كرد مگر از تو و يارانت فقط. ابا بصير گفت: در اين موقع دست بر چشم من ماليد نگاه كردم اكثر مردم به صورت حيواناتي بودند مگر اندکي از مردم. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي كَهْمَشٍ عَنِ الْحَكَمِ أَبِي مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرٍو عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: صَعِدَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ شَهِدَ بِشَهَادَةِ الْحَقِّ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) بِالرِّسَالَةِ وَ اخْتَصَّهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَنْبَأَهُ بِالْوَحْيِ وَ أَنَالَ النَّاسَ وَ أَنَالَ وَ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَ أَبْوَابُ الْحِكَمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ فَمَنْ يُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يَنْفَعُهُ إِيمَانُهُ وَ يُقْبَلُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَا يُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلَا يَنْفَعُهُ إِيمَانُهُ وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ لَوْ صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّيْلَ.

ص: 560


1- .[1] الخرائج و الجرائح ج 2 ص821 فصل في أغرب معجزات الإمام الباقر و الصادق ع ح34

اميرالمومنين از منبر مسجد کوفه بالا رفت و حمد و ثناي الهي را بجا آورده

همانا خداوند محمد(صلي الله عليه و آله) را به پيامبرى مخصوص داشت و به رسالت او را برگزيد و به وحى او را آگاه كرد، و او رسانيد به مردم آنچه رساندنى بود، و پيش ما خاندان است پناه گاههاى دانش و درهاى حكمت و روشنى دين، پس هر كه ما را دوست بدارد ايمانش به او سود بخشد، و كردارش پذيرفته شود، و هر كه ما رادوست ندارد ايمانش به وى سود ندهد، و عمل او پذيرفته نگردد اگر چه در شب و روز به ايستادن (به نماز) و روزه دارى كوشش و رنج برد. (1)

حديث70: جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، عَنْ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَّاءِ الْكَبِيرِ سَنَةَ عَشْرٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، عَنْ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيُّ، عَنْ إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ مُعَتِّبُ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هَلْ لِلْجَنَّةِ مِنْ ثَمَنٍ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا ثَمَنُهَا قَالَ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» يَقُولُهَا الْعَبْدُ مُخْلِصاً بِهَا قَالَ وَ مَا إِخْلَاصُهَا قَالَ الْعَمَلُ بِمَا بُعِثْتُ بِهِ فِي حَقِّهِ وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي قَالَ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي وَ إِنَّ حُبَّ أَهْلِ الْبَيْتِ لَمِنْ حَقِّهَا قَالَ إِنَّ حُبَّهُمْ لَأَعْظَمُ حَقِّهَا

حديث70:

معتب غلام حضرت صادق(عليه السلام) از آن جناب از پدرش نقل كرد كه مرد عربى خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رسيد عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا بهشت بهائى دارد؟ (كه بدهيم و بخريم) فرمود: آرى، پرسيد: بهاى بهشت چيست؟ فرمود: با اخلاص بگويد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» عرضه داشت: با اخلاص گفتن آن يعنى چه. فرمود: عمل به آنچه مرا در اين مورد برانگيخته اند و دوستى اهل بيتم. عرضه داشت: پدر و مادرم فدايتان باد، آيا دوستى اهل بيت شما نيز از حقوق «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است فرمود:

ص: 561


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص364 باب19 باب ما جاء عن الأئمة من أحاديث رسول الله التي صارت إلى العامة و ما خصوا به من دونهم ح9

دوستى اهل بيت من از بزرگترين حق اين جمله است.(1)

حديث71:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِمُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ:

إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عَنِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّيَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَيْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَكَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَتِنَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ.

حديث71: ساباطى از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: روز قيامت اولين چيزى كه از بنده سؤال مي كند نمازهاى واجب و زكات واجب و از روزه واجب از حج واجب و از ولايت ما خانواده است اگر اقرار به ولايت ما كرد و بر همين اعتقاد مُرد نماز و روزه و زكات و حج او قبول مى شود اما اگر اقرار به ولايت ما نكرد در پيشگاه پروردگار هيچ يك از اعمالش را قبول نخواهد كرد.(2)

حديث72: أَبُو حَازِمٍ فِي خَبَر قَالَ رَجُلٌ لِزَيْنِ الْعَابِدِين(عليه السلام):.... قَالَ مَا سَبَبُ قَبُولِهَا قَالَ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَة مِنْ أَعْدَائِنَا

حديث72: از امام سجاد(عليه السلام) سؤال شد سبب قبولي نماز چيست؟ حضرت فرمودند: ولايت ما و بيزاري از دشمنان ما، باعث قبولي نماز است.(3)

حديث73: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ] عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي

ص: 562


1- . الأمالي للطوسي ص 583 مجلس24 مجلس يوم الجمعة التاسع من ربيع الأول سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح12.
2- . الأمالي للصدوق ص 256 المجلس الرابع و الأربعون ح10.
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص 131 فصل في المقدمات ح14.

جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ أَ لَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ أَوِ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّى اهْتَدَى وَ اللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَنْ يَعْمَلَ مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّى يَهْتَدِيَ قَالَ قُلْتُ إِلَى مَنْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِلَيْنَا

حديث73: حارث بن يحيى از امام باقر(عليه السلام) در باره آيه «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» فرمود: دقت مي كنيد چگونه شرط شده، توبه و ايمان و عمل صالح برايش سودى ندارد مگر وقتى كه هدايت يابد. قسم به خدااگر كوشش خود را به كار برد كه عمل كند از او نمى پذيرند مگر وقتى هدايت يابد. گفتم: هدايت به سوى چه كسي؟ فرمود: به سوى ما.(1)

حديث74: سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: نَظَرْتُ إِلَى الْمَوْقِفِ وَ النَّاسُ فِيهِ كَثِيرٌ فَدَنَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقُلْتُ إِنَّ أَهْلَ الْمَوْقِفِ كَثِيرٌ قَالَ فَضَرَبَ بِبَصَرِهِ فَأَدَارَهُ فِيهِمْ ثُمَّ قَالَ ادْنُ مِنِّي يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَقَالَ غُثَاءٌ يَأْتِي بِهِ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ اللَّهِ مَا الْحَجُّ إِلَّا لَكُمْ لَا وَ اللَّهِ مَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكُمْ

حديث74: معاذ بن كثير گفت در عرفات تماشا كردم جمعيت زيادى ديدم نزديك به امام صادق(عليه السلام) رفتم عرضه داشتم: در عرفات جمعيت كثيرى شركت كرده اند. چشم به اطراف انداخت سپس فرمود: نزديك من بيا خدمت آن جناب رفتم. پس گفت: خار و خاشاكى است كه موج از اين طرف و آن طرف مى آورد به خدا قسم حج نيست مگر براى شما نه به خدا قسم قبول نمي كند خدا مگر از شما.(2)

ص: 563


1- . تفسير القمي ج 2 ص 61 [سورة طه(20): آية 82] ح9.
2- . الكافي ج 8 ص 237 حديث القباب ح318.

حديث75: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْبَرَاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ يَعْنِي ابْنَ كَثِيرٍ قَالَ: حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا صِرْنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ صَعِدَ عَلَى جَبَلٍ فَأَشْرَفَ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ فَقَالَ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ الرَّقِّيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يَسْتَجِيبُ اللَّهُ دُعَاءَ هَذَا الْجَمْعِ الَّذِي أَرَى قَالَ وَيْحَكَ يَا بَا سُلَيْمَانَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ الْجَاحِدُ لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ كَعَابِدِ وَثَنٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ تَعْرِفُونَ مُحِبَّكُمْ وَ مُبْغِضَكُمْ قَالَ وَيْحَكَ يَا أَبَا سُلَيْمَانَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ يُولَدُ إِلَّا كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَدْخُلُ إِلَيْنَا بِوَلَايَتِنَا وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَنَرَى مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ نَعْرِفُ عَدُوَّنَا مِنْ وَلِيِّنَاحديث75: عبد الرحمن بن كثير: گفت با امام صادق(عليه السلام) به حج رفتم در بين راه امام(عليه السلام) بر فراز كوهى رفت و مردم را از نظر گذرانيد. فرمود: چقدر سر و صدا زياد است ولى حاجى كم است. داود رقى عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا خداوند دعاى اين جمعيت را مستجاب مي كند. فرمود: واى بر تو اى ابا سليمان خداوند نمى آمرزد كسى را كه برايش شريك قرار دهد و منكر ولايت على(عليه السلام) مانند بت پرست است.......(1)

حديث76: عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

فِي جَوَابِ الزِّنْدِيقِ الْمُدَّعِي لِلتَّنَاقُضِ فِي الْقُرْآنِ قَالَ وَ أَمَّا «قَوْلُهُ

فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ» وَ قَوْلُهُ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» فَإِنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ يُغْنِي إِلَّا مَعَ اهْتِدَاءٍ وَ لَيْسَ كُلُّ مَنْ وَقَعَ عَلَيْهِ اسْمُ الْإِيمَانِ كَانَ حَقِيقاً

ص: 564


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 358 باب 17 باب في الأئمة ع أنهم المتوسمون في الأرض و هم الذين ذكر الله في كتابه يعرفون الناس بسيماهم ح15

بِالنَّجَاةِ مِمَّا هَلَكَ بِهِ الْغُوَاةُ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَنَجَتِ الْيَهُودُ مَعَ اعْتِرَافِهَا التَّوْحِيدَ وَ إِقْرَارِهَا بِاللَّهِ وَ نَجَا سَائِرُ الْمُقِرِّينَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مِنْ إِبْلِيسَ فَمَنْ دُونَهُ فِي الْكُفْرِ وَ قَدْ بَيَّنَ اللَّهُ ذَلِكَ بِقَوْلِهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ بِقَوْلِهِ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ لِلْإِيمَانِ حَالاتٌ وَ مَنَازِلُ يَطُولُ شَرْحُهَا وَ مِنْ ذَلِكَ أَنَّ الْإِيمَانَ قَدْ يَكُونُ عَلَى وَجْهَيْنِ إِيمَانٍ بِالْقَلْبِ وَ إِيمَانٍ بِاللِّسَانِ كَمَا كَانَ إِيمَانُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا قَهَرَهُمُ السَّيْفُ وَ شَمِلَهُمُ الْخَوْفُ فَإِنَّهُمْ آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ فَالْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ التَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ الْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ السُّجُودِ لآِدَمَ وَ اسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ الْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ التَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ السُّجُودُ الطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلَافِ عَامٍ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ الدُّنْيَا وَ التَّمْكِينِ مِنَ النَّظِرَةِ فَلِذَلِكَ لَا تَنْفَعُ الصَّلَاةُ وَ الصَّدَقَةُ إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ إِلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ طَرِيقِ الْحَقِ

حديث76: از امير المؤمنين(عليه السلام) در جواب مرد كافرى كه ادعاى تناقض در قرآن مي كرد اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: اما آيه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَالصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ»(1) و آيه «وَ

إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(2) تمام اين ها سودى ندارد مگر با هدايت و هر كه به او نام ايمان را بدهند شايسته نجات نخواهد بود از چيزهائى كه موجب هلاكت گمراهان شد. اگر چنين بود بايد يهوديان نجات مى يافتند به واسطه اعترافى كه به توحيد و اقرارى كه به خدا دارند و ساير اشخاصى كه اقرار به وحدانيت دارند از قبيل شيطان و اشخاص

ص: 565


1- . الانبياء آية 94
2- . طه آية 82

ديگرى كه از او در كفر پائين ترند. اين مطلب را خداوند در اين آيه بيان نموده «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(1) و اين آيه ديگر «الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ»(2) ايمان داراى حالات و درجاتى است كه شرح آن به طول مى انجامد. از آن جمله ايمان بر دو وجه است ايمان به قلب و ايمان به زبان. چنانچه منافقين در زمان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) همين طور بودند به واسطه نيروى اسلام و ترسى كه داشتند با زبان ايمان آوردند ولى در دل ايمان نداشتند. پس ايمان به قلب تسليم در مقابل خدا است كسى كه امور را به خدا واگذارد از دستور او سرپيچى نمى كند چنانچه شيطان از سجده براى آدم(عليه السلام) و بيشتر امت ها از اطاعت پيمبران سرپيچى كردند توحيد براى آن ها نفعى نداشت چنانچه براى شيطان سودى نبخشيد آن سجده هاى طولانى چون او يك سجده اش چهار هزار سال طول كشيد چون او نظرى جز رسيدن به موقعيت هاىمادى و دنيوى و رسيدن به مقام نداشت در نتيجه نماز و صدقه سودى ندارد مگر با هدايت به راه نجات و طريق حق.(3)

حديث77: قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) أَعْظَمُ النَّاسِ حَسْرَةً رَجُلٌ جَمَعَ مَالًا عَظِيماً بِكَدٍّ شَدِيدٍ وَ مُبَاشَرَةِ الْأَهْوَالِ وَ تَعَرُّضِ الْأَخْطَارِ ثُمَّ أَفْنَى مَالَهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ أَفْنَى شَبَابَهُ وَ قُوَّتَهُ فِي عِبَادَاتٍ وَ صَلَوَاتٍ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ لَا يَرَى لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حَقَّهُ وَ لَا يَعْرِفُ لَهُ مِنَ الْإِسْلَامِ مَحَلَّهُ وَ يَرَى أَنَّ مَنْ لَا يُعَشِّرُهُ وَ لَا يُعَشِّرُ عُشَيْرَ مِعْشَارِهِ أَفْضَلُ مِنْهُ يُوَاقِفُ عَلَى الْحُجَجِ فَلَا يَتَأَمَّلُهَا وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهَا بِالْآيَاتِ وَ الْأَخْبَارِ فَيَأْبَى إِلَّا تَمَادِياً فِي غَيِّهِ فَذَاكَ أَعْظَمُ حَسْرَةً مِنْ كُلِّ مَنْ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ صَدَقَاتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ فِي مِثَالِ الْأَفَاعِي تَنْهَشُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ عِبَادَاتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ فِي مِثَالِ الزَّبَانِيَةِ تَتْبَعُهُ حَتَّى تَدُعَّهُ إِلَى جَهَنَّمَ دَعّاً يَقُولُ يَا وَيْلِي أَ لَمْ أَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ أَ لَمْ أَكُ مِنَ الْمُزَكِّينَ أَ لَمْ أَكُ عَنْ أَمْوَالِ النَّاسِ وَ نِسَائِهِمْ مِنَ الْمُتَعَفِّفِينَ

ص: 566


1- . الانعام آية 82
2- . المائدة آية 41
3- . الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 1 ص 247 احتجاجه ع على زنديق جاء مستدلا عليه بآي من القرآن متشابهة تحتاج إلى التأويل على أنها تقتضي التناقض و الاختلاف فيه و على أمثاله في أشياء أخرى

فَلِمَا ذَا دُهِيتُ بِمَا دُهِيتُ فَيُقَالُ لَهُ يَا شَقِيُّ مَا نَفَعَكَ مَا عَمِلْتَ وَ قَدْ ضَيَّعْتَ أَعْظَمَ الْفُرُوضِ بَعْدَ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْإِيمَانِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ضَيَّعْتَ مَا لَزِمَكَ مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ وَ الْتَزَمْتَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْكَ مِنَ الِايتِمَامِ بِعَدُوِّ اللَّهِ فَلَوْ كَانَ لَكَ بَدَلَ أَعْمَالِكَ هَذِهِ عِبَادَةُ الدَّهْرِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ بَدَلَ صَدَقَاتِكَ الصَّدَقَةُ بِكُلِّ أَمْوَالِ

الدُّنْيَا بَلْ بِمِلْ ءِ الْأَرْضِ ذَهَباً لَمَا زَادَكَ ذَلِكَ مِنْ

رَحْمَةِ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً وَ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ إِلَّا قُرْباً.

حديث77: امام صادق(عليه السلام) فرمود: اندوهناكترين مردم كسى است كه ثروت زيادى را با رنج فراوان و برخورد با هول و هراس هاى زياد و خطرهاى عظيم جمع كرده باشد بعد اين ثروت را در راه صدقه و انفاق در كارهاى نيك صرف كند و جوانى و نيروى خود را در عبادت و نماز به پايان رساند اما حقى براى على بن ابى طالب(عليه السلام) قائل نباشد و موقعيت او را در اسلام نشناسد و چنين بپندارد كسىكه يك دهم و يك دهم از يك دهم هاى او ارزش و مقام ندارد (و گمان کند که به جز پيامبر کسي هست) که از على(عليه السلام) بهتر باشد برخورد به براهين مي نمايد ولى دقت نمي كند با آيات و اخبار بر او استدلال مى شود ولى بيشتر در گمراهى خود فرو مي رود اين چنين شخصى از هر كسى در روز قيامت حسرت و اندوهش بيشتراست. انفاق هاى او بصورت افعى ها برايش مجسم مي شوند و او را مي گزند و نمازها و عباداتش بصورت شعله هاى آتش پيكرش را فرا مي گيرند و او را به جهنم مي كشند. مي گويد: اى واى مگر من نمازخوان نبودم مگر من زكات نمي دادم مگر من از مال و ناموس مردم پرهيز نداشتم چرا چنين گرفتار و مبتلا شده ام. به او مي گويند اى بدبخت اعمالت هيچ سودى برايت نخواهد داشت در صورتى كه بزرگترين واجب را بعد از توحيد و ايمان به پيامبرى حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) (يعني ولايت اميرالمومنين(عليه السلام)

ص: 567

را) ضايع كرده باشى. آنچه بر تو لازم بود از معرفت به حق على(عليه السلام) ولىّ خدا، نابود كردى و پيرو دشمن خدا شدى كه بر تو حرام بود اگر به جاى اعمالى كه انجام داده اى از اول دنيا تا آخر آن عبادت مي كردى و به جاى صدقه هايت تمام روى زمين پر از طلا را انفاق مى كردى جز فاصله و دور شدن از رحمت خدا چيزى نصيبت نمي شد و پيوسته به خشم خدا نزديك تر مي شدى.(1)

حديث78: رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ قَنْبَرُ مَعَهُ فَرَأَى رَجُلًا قَائِماً يُصَلِّي فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا رَأَيْتُ رَجُلًا أَحْسَنَ صَلَاةً مِنْ هَذَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا قَنْبَرُ فَوَ اللَّهِ لَرَجُلٌ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ خَيْرٌ مِمَّنْ لَهُ عِبَادَةُ أَلْفِ سَنَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يَعْرِفَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ جَاءَ بِعَمَلِ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ نَبِيّاً مَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى

يَعْرِفَ

وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ إِلَّا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ حديث78: از امام صادق(عليه السلام) از پدر بزرگوارش از جد عزيزش نقل كرد كه امير المؤمنين(عليه السلام) با قنبر در مسجد كوفه به مردى برخوردند كه ايستاده و نماز مي خواند قنبر گفت يا اميرالمؤمنين(عليه السلام) شخصى را نديده ام كه بهتر از اين مرد نماز بخواند اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: اى قنبر كسى كه يقين به ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) داشته باشد بهتر است از كسى كه هزار سال عبادت كند اگر شخصى هزار سال خدا را عبادت كند و عمل هفتاد و دو پيامبر را انجام دهد خداوند از او نمى پذيرد مگر اينكه عارف به ولايت ما باشد و گر نه او را به صورت در آتش جهنم مى افكند. از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که فرمود: يا على! قسم به آن كه مرا به پيامبرى برگزيد و از تمام مردم برترم نمود اگر بنده اى خدا را هزار سال عبادت كند از او نخواهد پذيرفت مگر

ص: 568


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 40 [سورة الفاتحة(1): آية 5] ح17

با ولايت تو و ولايت ائمه از فرزندانت و ولايت تو پذيرفته نمي شود مگر با بيزارى از دشمنانت و دشمنان ائمه از فرزندانت اين خبر را برايم جبرئيل(عليه السلام) آورد هركه مايل

است ايمان آورد و هركه مي خواهد كافر شود.(1)

خويشاوندي با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بدون عمل صالح سودي ندارد

حديث35: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَيْضِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ: كُنْتُ بِخُرَاسَانَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) فِي مَجْلِسِهِ وَ زَيْدُ بْنُمُوسَى حَاضِرٌ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى جَمَاعَةٍ فِي الْمَجْلِسِ يَفْتَخِرُ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُ نَحْنُ وَ نَحْنُ وَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) مُقْبِلٌ عَلَى قَوْمٍ يُحَدِّثُهُمْ فَسَمِعَ مَقَالَةَ زَيْدٍ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام) يُطِيعُ اللَّهَ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ تَعْصِيهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِيئَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كَانَ يَقُولُ لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ قَالَ الْحَسَنُ الْوَشَّاءُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا حَسَنُ كَيْفَ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآيَةَ «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ» فَقُلْتُ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ

ص: 569


1- . جامع الأخبارللشعيري ص 178 الفصل الحادي و الأربعون و المائة في النوادر و هو آخر الكتاب ح4

صالِحٍ» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ (إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ) فَمَنْ قَرَأَ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ» فَقَدْ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ فَقَالَ كَلَّا لَقَدْ كَانَ ابْنَهُ وَ لَكِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ يُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم اسلام).

حديث35: حسن بن موسي وشاء بغدادي مي گويد: در خراسان در محضر حضرت رضا(عليه السلام) بودم، در محفل ايشان زِيد بن موسي نيز حضور داشت، زيد با گروهي از مجلس سخن گفته و بر آن ها فَخر مي فروخت و مي گفت: ما چنينيم، ما چنانيم. امام(عليه السلام) نيز با گروهي ديگري سخن مي گفتند: در اين ِاثنا سخن زِيد را شنيدند رو به او کرده و فرمودند: ...مگر مي شود که موسي بن جعفر(عليه السلام) خدا را اطاعت کند و روزش را با روزه و شبش را با عبادت سپري کند و تو خدا را معصيت نمايي، آن گاه قيامت هردو در پيشگاه خدا برابر باشيد؟ يعني: تو نزد خداوند متعال از او گرامي تري؟ همانا امام سجاد(عليه السلام) فرمود: پاداش نيکوکاران از خاندان ما دو برابر و کيفر گنه کاران ما نيز دو برابر خواهد بود. حسن وشاء گويد: سپس حضرت رو به من کرده و فرمود: اين آيه را چگونه مي خوانيد؟ «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»(1) عرضه داشتم:برخي از مردم چنين مي خوانند «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ» و برخي از آنان (إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ) مي خوانند، پس کسي که «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ» بخواند در حقيقت او را از پدرش ندانسته. حضرت فرمودند: هرگز چنين نيست، بلکه او فرزندش بود، اما وقتي که خداي را معصيت و نافرماني نمود، خداوند او را از پدرش ندانست، همچنين است هرکه از خانواده ي ما خدا را اطاعت نکند از ما نخواهد بود...(2)

ص: 570


1- . هود آيهي46.
2- . عيون اخبارالرضاj: ج2ص234 باب 58 باب قول الرضا ع لأخيه زيد بن موسى حين افتخر على من في مجلسه و قوله ع فيمن يسي ء عشرة الشيعة من أهل بيته و يترك المراقبة ح1.

آن چه آدمي را از ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) خارج مي کند

حديث36: عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْقَرَاطِيسِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): الْأَئِمَّةُ بَعْدَ نَبِيِّنَا اثْنَا عَشَرَ نَجِيباً مُفَهَّمُونَ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ وَاحِداً أَوْ زَادَ فِيهِمْ وَاحِداً خَرَجَ مِنْ دِينِ اللَّهِ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْ ءٍ

حديث36: عبد العزيز قراطيسى گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمودند: امامان بعد از پيامبر(صلي الله عليه و آله) دوازده نفر بوده كه همه از برگزيدگان و دانش عطاشدگانند، هر که يكى از آن ها را كم و زياد کند از دين خدا خارج شده و از ولايت ما بهره اى ندارد.(1)

حديث37: رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا تَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ وَ لَا يَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَىنَفْسِي أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِي أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عَنْهُ وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نُصِيبٌ فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ

حديث37: به روايتى از امام رضا(عليه السلام) كه فرمود: اى عبد العظيم!! سلام مرا به دوستانم برسان و بگو به آنان كه شيطان را بر خود راه ندهند و فرمانشان بده به

ص: 571


1- .الإختصاص ص 233 باب في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم ع ح37

راستى در حديث، و پرداخت سپرده و بگو ترك كنند جدال را و خاموش باشند از آن چه سودي ندارد، و به هم رو آورند و با هم ديدار كنند كه مايهي نزديكى به من است، و همديگر را تكه پاره نكنند كه من سوگند خوردم هركه چنين كند و يكى از دوستانم را به خشم آورد دعا كنم تا خدا او را در دنيا به سختى عذاب كند و در ديگر سرا از زيان كاران باشد، و به آن ها بفهمان كه خدا نيكان را آمرزد و از بدكاران شان درگذرد جز آن كه برايم شريكى آورد، (يعنى در امامت) يا بيازارد يكى از دوستانم را، يا بدى او را در دل گيرد كه خدا او را نيامرزد، تا برگردد و اگر برگشت كه خوب و گر نه ايمان را از دلش بركَنَد، و از ولايت من بِدَر شود، و بهره اى از ولايت ما ندارد و پناه به خدا از اين وضع.(1)

حديث38: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْكُوفِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى(عليه السلام) يَقُولُ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَالِماً قَادِراً حَيّاً قَدِيماً سَمِيعاً بَصِيراً فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ قَادِراً بِقُدْرَةٍ وَ حَيّاً بِحَيَاةٍ وَ قَدِيماً بِقِدَمٍ وَ سَمِيعاً بِسَمْعٍ وَ بَصِيراً بِبَصَرٍ فَقَالَ مَنْ قَالَ بِذَلِكَ وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْ ءٍ ثُمَّ قَالَ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِماً قَادِراً حَيّاً قَدِيماً سَمِيعاً بَصِيراً لِذَاتِهِ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ الْمُشْرِكُونَ وَالْمُشَبِّهُونَ

عُلُوّاً كَبِيراً.

حديث38: امام رضا(عليه السلام): هميشه خداى تبارك و تعالى دانا و توانا زنده و قديم، شنوا و بينا بوده فضل بن سليمان كوفى گويد: عرضه داشتم: يا بن رسول اللَّه! مردمى گويند: هميشه خدا دانا است به علم و تواناست به قدرت و زنده است به

ص: 572


1- . الإختصاص ص247 في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم

حيات و قديم است به قدم و شنواست به سمع و بيناست به بصر، فرمود: هر كه چنين گويد و بدان معتقد باشد با خدا خدايان را ديگر شريك كرده و با ولايت، ما سر و كارى ندارد سپس فرمود: هميشه خدا به ذات خود دانا توانا زنده و قديم و شنوا و بيناست و برتر است از آن چه مشركان و مشبهه گويند بى اندازه.(1)

حديث39: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْهَجَرِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ قَالَ قُلْتُ لَهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ لَا تَشْبَعُ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسُ وَ يَعْرَى وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ

ص: 573


1- . الأمالي للصدوق: ص278 المجلس47 ح5.

حديث39: به سندش تا معلى بن خنيس كه گفتيم: به امام ششم(عليه السلام) حقّ مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: هفت حقّ لازم كه هر كدام بر او واجبند و اگر يكى را هم ناديده گيرد از ولايت و طاعت خدا به در شود، و خدا رااز او بهره بندگى نباشد، عرضه داشتم: قربانت آن ها چيستند؟ فرمود: اى معلى من بر تو نگرانم مي ترسم. ناديده گيرى و منظور ندارى بدانى و به كار نبندى، گفتم: لا قوه الا بالله.

فرمود: كمترين آن ها اين که به خواهى برايش هرچه براى خود خواهى و بد دارى برايش هرچه براى خود بد دارى. و حقّ دوم: اين که كناره كنى از خشم او و دنبال رضايش باشى و فرمانش را ببرى. حقّ سوم: اين که با جان و مال و زبان و دست و پايت به او كمك كنى. حقّ چهارم: اين که چشم او باشى، رهنماى او باشى و آئينه اى نمودار او باشى. حقّ پنجم: اين که سير نباشى و او گرسنه، و سيراب نباشى و او تشنه و تن پوشيده نباشى و او برهنه. حقّ ششم: اين که اگر خدمت كار دارى و او ندارد بايد خدمت كارت را بفرستى تا جامه اش را بشويد و خوراكش را بسازد و بسترش را بگسترد. حقّ هفتم: اين که سوگندش انجام دهى، و دعوتش بپذيرى، و بيمار شد عيادتش كنى و بر سر مرده او حاضر شوى و چون بدانى نيازى دارد به انجام آن پيش دستى كنى و او را واندارى تا آن را از تو خواهش كند ولى زود پيش دستى كن، و چون چنين كردى ولايت خود را به ولايت او وابستى و ولايت او را به ولايت خودت.(1)

حديث40: عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ لِحَدِيثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِي حَالًا وَ أَمْقَتَهُمُ الَّذِي إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ يُنْسَبُ إِلَيْنَا وَ يُرْوَى عَنَّا فَلَمْ يَقْبَلْهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ كَفَّرَ مَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّ الْحَدِيثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَيْنَا أُسْنِدَ فَيَكُونُ

ص: 574


1- . الكافي ج 2 ص 169 باب حق المؤمن على أخيه و أداء حقه ح2

بِذَلِكَ خَارِجاً مِنْ وَلَايَتِنَا *حديث40: به خدا سوگند محبوبترين اصحابم نزد من پرهيزگارترين و فقيه ترين آنان در دين و راز نگه دارترين آنها نسبت به حديث ماست و بدترين و مبغوض ترين آنها در نزد من كسى است كه چون حديثى را بشنود، که به ما نسبت داده و از ما روايت كنند آن را نپذيريد و بدش آيد و انكار ورزد و هر كه را به آن معتقد باشد تكفير كند با اينكه نمى داند، شايد حديث از ما باشد و به ما مستند باشد و به اين سبب از ولايتِ ما بيرون رود.(1)

شرح و تفسير: به قول خداى تعالى «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمين»(2) (بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن برايشان نيامده است. كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند.) پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است. و دلالت دارد بر اين که جائز نيست انكار اخبار و احاديثي که از ايشانبه ما رسيده اگر چه عقل ما به آن نرسد. بلكه بايد آن به خود آن بزرگواران ارجاع داد تا آنرا توضيح دهند که تا ظهور حضرت قائم اين امر برايمان ممکن نيست.

حديث41: عَنْ أَبُو عُمَرَ، عَنْ أَحْمَدُ، عَنْ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ بُرَيْدٍ، عَنْ إِسْحَاقُ بْنُ بُرَيْدٍ الطَّائِيُّ، عَنْ سَعْدُ بْنُ صَارِمٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ رُشَيْدٍ، عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ: قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ حِزْبُنَا حِزْبُ اللَّهِ وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مَنْ سَاوَى بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فَلَيْسَ مِنَّا

ص: 575


1- . الكافي ج 2 ص 223 باب الكتمان ح7
2- . يونس آية 39

حديث41: حبة عرنى گفت: از اميرالمؤمنين(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: ما نجبائيم و فرزندان ما فرزندان انبيائند، حزب ما حزب خدا و گروه ستم پيشه حزب شيطانند، هركه بين ما و آن ها برابرى قائل باشد از ما نيست.(1)

دين مورد قبول خداوند

حديث42: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ دَاوُدَ عَنْ يُوسُفَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَصِفُ لَكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ بِهِ فَإِنْ أَكُنْ عَلَى حَقٍّ فَثَبِّتْنِي وَ إِنْ أَكُنْ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ فَرُدَّنِي إِلَى الْحَقِّ قَالَ هَاتِ قَالَ قُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) كَانَ إِمَامِي وَ أَنَّ الْحَسَنَ(عليه السلام) كَانَ إِمَامِي وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) كَانَ إِمَامِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كَانَ إِمَامِي وَ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) كَانَ إِمَامِي وَ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِكَ قَالَ فَقَالَ عِنْدَ ذَلِكَ مِرَاراً رَحِمَكَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلَائِكَتِهِ وَ دِينِي وَ دِينُ آبَائِيَ الَّذِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ غَيْرَهُ

حديث42: يوسف گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مى خواهم دين خود را براى شما شرح دهم تا دينى كه مورد رضايت خدا باشد داشته باشم، اگر عقائد من درست باشد در آن ثابت بمانم و اگر درست نيست مرا به حقّ هدايت كنيد. امام(عليه السلام) فرمود: عقيده ات را بيان كن، گفتم: شهادت دهم خدا يكى است و شريكى ندارد، محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و رسول او باشد، على(عليه السلام)، حسن(عليه السلام)، حسين(عليه السلام) و على بن حسين(عليه السلام) و محمد بن على(عليه السلام) امام مى باشند. بعد از آن گفت: قربانت گردم شما هم

ص: 576


1- . الأمالي للطوسي ص 270 المجلس العاشر ح40

بر طريقپدرانت گام برمى دارى و همان راه را ادامه مى دهى، امام(عليه السلام) چند بار فرمود: خدا تو را رحمت كند، و بعد گفتند: به خدا سوگند اين ها كه گفتى دين خدا و فرشتگان و دين من باشد و خدا جز آن را قبول نفرمايد.(1)

حديث43: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الدِّينِ الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ مَا لَا يَسَعُهُمْ جَهْلُهُ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْهُمْ غَيْرَهُ مَا هُوَ فَقَالَ أَعِدْ عَلَيَّ فَأَعَادَ عَلَيْهِ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ ثُمَّ سَكَتَ قَلِيلًا ثُمَّ قَالَ وَ الْوَلَايَةُ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ قَالَ هَذَا الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ لَا يَسْأَلُ الرَّبُّ الْعِبَادَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَقُولَ أَلَّا زِدْتَنِي عَلَى مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْكُمْ وَ لَكِنْ مَنْ زَادَ زَادَهُ اللَّهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ سَنَّ سُنَناً حَسَنَةً جَمِيلَةً يَنْبَغِي لِلنَّاسِ الْأَخْذُ بِهَا.

حديث43: ابوبصير گفت: خدمت امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم از دينى كه خدا بر بندگان واجب كرده و همه بايد به آن اعتقاد پيدا كنند و غير از آن دين ديگرى از آن ها پذيرفته نيست، و بايد همه آن را ياد گيرند، ما را خبر دهيد، امام(عليه السلام) فرمود: بار ديگر گفته هاى خود را تكرار كن او هم تكرار كرد. امام(عليه السلام) فرمود: شهادت بر وحدانيت خدا، و رسالت محمد(صلي الله عليه و آله)، برپاداشتن نماز، اداء زکات، حج خانه براى کسي که استطاعت دارد، روزه ماه رمضان، سپس مدتى سكوت كرده و بار ديگر فرمودند: و ولايت ما اين گفته را دو بار تكرار كردند. بعد از اين امام(عليه السلام) فرمود: اين ها هستند آن چه را كه خدا بر بندگان واجب گردانيده و قيامت اگر كسى آن ها را انجام داده باشد مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت، و

ص: 577


1- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص 423 ما روي في يوسف ح797.

اگر زيادتر از واجب هم انجام ندهد مورد سؤال قرار نگيرد، ولى هر كه كارهاى زيادترى انجام دهد خدا همزيادتر به او دهد، و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هم سنت هائى را گذاشته كه بايد آن ها را انجام داد.(1)

حديث44: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ حَرِيزٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ قَالَ: قُلْتُ مَا أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِيمَانِ قَالَ الرَّأْيُ يَرَاهُ مُخَالِفاً لِلْحَقِّ فَيُقِيمُ عَلَيْهِ

حديث44: ابوالربيع گويد: از امام(عليه السلام) پرسيدم چه كلماتى مرد را از ايمان خارج مى گرداند؟ فرمود: هر گاه نظريه اى داد و آن نظريه بر خلاف حق بود اگر او در اجراى آن كوشش كند از ايمان بيرون شود.(2)

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ أَبَا ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادَ فَقَالَ لَهُمْ تَعْرِفُونَ شَرَائِعَ الْإِسْلَامِ وَ شُرُوطَهُ قَالُوا نَعْرِفُ مَا عَرَّفَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ هِيَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَشْهِدُونِي عَلَى أَنْفُسِكُمْ «وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً»(3) وَ مَلَائِكَتَهُ عَلَيْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً لَا شَرِيكَ لَهُ فِي سُلْطَانِهِ وَ لَا نَظِيرَ لَهُ فِي مُلْكِهِ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ بَعَثَنِي بِالْحَقِّ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ وَ حَكَمٌ عَدْلٌ وَ أَنَّ الْقِبْلَةَ قِبْلَتِي شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ لَكُمْ قِبْلَةٌ وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَوْلَاهُمْ وَ أَنَّ حَقَّهُ مِنَ اللَّهِ مَفْرُوضٌ وَاجِبٌ وَ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَنَّ مَوَدَّةَ أَهْلِ بَيْتِهِ مَفْرُوضَةٌ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مَعَ إِقَامَةِ الصَّلَاةِ لِوَقْتِهَا وَ إِخْرَاجِ الزَّكَاةِ مِنْ حِلِّهَا وَ

ص: 578


1- . الكافي ج 2 ص22 باب دعائم الإسلام ح11
2- . معاني الأخبار ص 393 باب نوادر المعاني ح42
3- .[3] النساء آية 79

وَضْعِهَا فِي أَهْلِهَا وَ إِخْرَاجِ الْخُمُسِ مِنْ كُلِّ مَا يَمْلِكُهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَرْفَعَهُ إِلَى وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمِيرِهِمْ وَ بَعْدَهُ [إِلَى] وُلْدِهِ فَمَنْ عَجَزَ وَ لَمْ يَقْدِرْ إِلَّا عَلَى الْيَسِيرِ مِنَ الْمَالِ فَلْيَدْفَعْ ذَلِكَ إِلَى الضَّعِيفِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنْ وُلْدِ الْأَئِمَّةِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلِشِيعَتِهِمْ مِمَّنْ لَا يَأْكُلُ بِهِمُ النَّاسَ وَ لَا يُرِيدُ بِهِمْ إِلَّا اللَّهَ وَ مَا وَجَبَ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّي وَ الْعَدْلِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ الْقَسْمِ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ أَنَّ حُكْمَ الْكِتَابِ عَلَى مَا عَمِلَ عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْفَرَائِضَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ أَحْكَامِهِ وَ إِطْعَامِ الطَّعَامِ عَلَى حُبِّهِ وَ حِجِّالْبَيْتِ وَ الْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ الْوُضُوءِ الْكَامِلِ عَلَى الْوَجْهِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الذِّرَاعَيْنِ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الرَّأْسِ وَ الْقَدَمَيْنِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ لَا عَلَى خُفٍّ وَ لَا عَلَى خِمَارٍ وَ لَا عَلَى عِمَامَةٍ وَ الْحُبِّ لِأَهْلِ بَيْتِي فِي اللَّهِ وَ حُبِّ شِيعَتِهِمْ لَهُمْ وَ الْبُغْضِ لِأَعْدَائِهِمْ وَ بُغْضِ مَنْ وَالاهُمْ وَ الْعَدَاوَةِ فِي اللَّهِ وَ لَهُ وَ الْإِيمَانِ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ حُلْوِهِ وَ مُرِّهِ وَ عَلَى أَنْ تُحَلِّلُوا حَلَالَ الْقُرْآنِ وَ تُحَرِّمُوا حَرَامَهُ وَ تَعْمَلُوا بِالْأَحْكَامِ وَ تَرُدُّوا الْمُتَشَابِهَ إِلَى أَهْلِهِ فَمَنْ عَمِيَ عَلَيْهِ مِنْ عَمَلِهِ شَيْ ءٌ لَمْ يَكُنْ عَلِمَهُ مِنِّي وَ لَا سَمِعَهُ فَعَلَيْهِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ قَدْ عَلِمَ كَمَا قَدْ عَلِمْتُهُ وَ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ وَ هُوَ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِهِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ الْأَئِمَّةِ خَاصَّةً مُوَالاةِ مَنْ وَالاهُمْ وَ شَايَعَهُمْ وَ الْبَرَاءَةِ وَ الْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ شَاقَّهُمْ كَعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ الْبَرَاءَةِ مِمَّنْ شَايَعَهُمْ وَ تَابَعَهُمْ وَ الِاسْتِقَامَةِ عَلَى طَرِيقِ الْإِمَامِ وَ اعْلَمُوا أَنِّي لَا أُقَدِّمُ عَلَى عَلِيٍّ أَحَداً فَمَنْ تَقَدَّمَهُ فَهُوَ ظَالِمٌ وَ الْبَيْعَةُ بَعْدِي لِغَيْرِهِ ضَلَالَةٌ وَ فَلْتَةٌ وَ

ص: 579

زَلَّةٌ الْأَوَّلُ ثُمَّ الثَّانِي ثُمَّ الثَّالِثُ وَ وَيْلٌ لِلرَّابِعِ ثُمَّ الْوَيْلُ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَ لِأَبِيهِ مَعَ وَيْلٍ لِمَنْ كَانَ قَبْلَهُ وَيْلٌ لَهُمَا وَ لِصَاحِبَيْهِمَا لَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ فَهَذِهِ شُرُوطُ الْإِسْلَامِ وَ مَا بَقِيَ أَكْثَرُ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ قَبِلْنَا وَ صَدَّقْنَا وَ نَقُولُ مِثْلَ ذَلِكَ وَ نَشْهَدُ لَكَ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالرِّضَا بِهِ أَبَداً حَتَّى نَقْدَمَ عَلَيْكَ آمِناً بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِيَتِهِمْ وَ رَضِينَا بِهِمْ أَئِمَّةً وَ هُدَاةً وَ مَوَالِيَ قَالَ وَ أَنَا مَعَكُمْ شَهِيدٌ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ وَ تَشْهَدُونَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ هِيَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْخَلَائِقِ حَتَّى أَدْخُلَهَا قَالُوا نَعَمْ قَالَ تَشْهَدُونَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ هِيَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ حَتَّى يَدْخُلَهَا أَعْدَاءُ أَهْلِ بَيْتِي وَ النَّاصِبُونَ لَهُمْ حَرْباً وَ عَدَاوَةً وَ لَاعِنُهُمْ وَ مُبْغِضُهُمْ وَ قَاتِلُهُمْ كَمَنْ لَعَنَنِي أَوْ أَبْغَضَنِي أَوْ قَاتَلَنِي هُمْ فِي النَّارِ قَالُوا شَهِدْنَا وَ عَلَى ذَلِكَ أَقْرَرْنَا قَالَ وَ تَشْهَدُونَ أَنَّ عَلِيّاً صَاحِبُ حَوْضِي وَ الذَّائِدُ عَنْهُ وَ هُوَ قَسِيمُ النَّارِ يَقُولُ ذَلِكِ لَكِ فَاقْبِضِيهِ ذَمِيماً وَ هَذَا لِي فَلَا تَقْرَبِيهِ فَيَنْجُو سَلِيماً قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى ذَلِكَ وَ نُؤْمِنُ بِهِ قَالَ وَ أَنَا عَلَى ذَلِكَ شَهِيدٌ.

حضرت صادق(عليه السلام) در حديث ديگرى فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ابوذر و سلمان و مقداد را نزد خود دعوت كردند و به آنها گفتند: شما احكام اسلام و شرائط آن را مى شناسيد، آنها گفتند: ما آن را مى شناسيم كه خدا و رسول او به ما گفته اند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: احكام و شرايع اسلام زيادتر از آن است كه احصاء گردد، شما مرا براى خود گواه بگيريد اگر چه خداوند خود شاهد است و از ديگران كفايت مى كند، و فرشتگان هم به اين گفته ها گواه هستند. شما گواهى دهيد كه خداوند شريك و نظير و همتايى ندارد، در حكومت وربوبيت براى او شريك و مانند نيست، و به رسالت من هم گواهى بدهيد كه خداوند مرا براستى برانگيخت، و شهادت بر اينكه قرآن رهبر مردم از طرف خداوند مى باشد، و او به عدالت حكم مى كند، و قبله من و شما هم

ص: 580

مسجد الحرام مى باشد. شهادت دهيد بر اينكه على بن ابى طالب(عليه السلام) امير مؤمنان و وصى محمد(صلي الله عليه و آله) مى باشد، و اينكه رهبر و پيشواى مردم هست و حقش از طرف خداوند بر مردم واجب است، اطاعت او اطاعت از خدا و رسول مى باشد و امامان هم از فرزندان او مى باشند. دوستى خاندان او واجب است و هر مؤمن و مؤمنه اى بايد آنها را دوست بدارد و از آنها اطاعت كند، بايد نماز را در وقت خود اداء كنيد، و زكاة مال حلال خود را بدهيد، و آن را در جايى كه خداوند معين كرده خرج كنيد. بايد خمس مال خود را از دارائى بيرون كنيد و آن را به سرپرست مؤمنان بدهيد، و هر كه قدرت و توانائى زياد ندارد و مال او اندك مى باشد بايد به اندازه وسعش به ضعفاء اهل بيت من بدهد و اگر به آنها هم دسترسى پيدا نكرد به شيعيان آنها بپردازد. بايد متوجه باشند به كسانى خمس بدهند كه آل محمد(صلي الله عليه و آله) را وسيله زندگى خود قرار نداده باشند و فقط براى رضاى خداوند به آنها بدهند و حق مرا اداء نمايند، بايد متوجه باشيد كه در ميان مردم با عدالت رفتار كنيد و در تقسيم مساوات را رعايت نمائيد و حق را بگوئيد و عمل نمائيد.

حكم كتاب همان است كه امير مؤمنان(عليه السلام) به آن عمل مى كند، واجبات را بايد طبق كتاب خدا و احكام آن عمل نمائيد، به نيازمندان طعام بدهيد و گرسنگان را سير كنيد، حج خانه خدا را به جاى آوريد، و در راه او جهاد كنيد، ماه رمضان روزه بگيريد و از جنابت غسل كنيد. وضوء را كامل انجام دهيد، دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، سر و پاها را مسح كنيد، بر كفش و يا روسرى و يا عمامه مسح نكنيد، اهل بيت مرا براى خدا دوست بداريد و شيعيان را براى اهل بيت دوستبداريد، با دشمنان آنها دشمنى كنيد و با دوستان دشمنان اهل بيت محبت نكنيد. بايد دشمنى با مخالفان براى خدا باشد، به مقدرات ايمان بياوريد چه خوب باشد و يا بد و تلخ باشد يا شيرين، بايد حلال قرآن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام تلقى كنيد، احكام دين

ص: 581

را فرا گيريد و از متشابهات دورى كنيد و آن را به اهلش برگردانيد. هر كه در موضوعى به مشكلى برخورد و راهى براى او باز نشد و از من هم در آن مورد چيزى نرسيده بود بايد به على بن ابى طالب(عليه السلام) مراجعه كنند، زيرا من همه چيز را به او تعليم داده ام، او ظاهر و باطن همه چيز را مى داند و محكم و متشابه را درك مى كند.

على(عليه السلام) در تاويل و تفسير قرآن جنگ مى كند همان گونه كه من در تنزيل قرآن جنگ كردم، شما بايد با دوستان محمد(صلي الله عليه و آله) و ذريه اش دوستى كنيد و مخصوصا با امامان از اهل بيت موالات داشته باشيد و با دوستان و پيروان آنها هم دوستى نمائيد.

با كسانى كه نسبت به آل محمد(صلي الله عليه و آله) كينه دارند و با آنها در جنگ و نزاع هستند محبت نداشته باشيد و از آنها تبرى كنيد، و با آنها مانند عداوت با شيطان عمل نمائيد و از دوستان و پيروان آنها هم دورى كنيد و در اين راه پايدار و مستقيم باشيد. بدانيد من كسى را به على(عليه السلام) مقدم نمى دارم هر كه شخصى را بر على(عليه السلام) مقدم بدارد او ظالم است، و بعد از من بيعت با او روا نيست و هر كه چنين كند گمراه مى باشد، همه كسانى كه قبل از او سر كار آمدند و از مردم بيعت گرفتند از اول تا آخر همه بر باطل هستند و خداوند آنها را مورد رحمت قرار نخواهد داد.

اينها بودند شرائط اسلام و چيزهاى ديگرى هم هست، آنها گفتند: ما شنيديم و قبول كرديم، و از گفتار شما اطاعت مى كنيم، و جان ما به اين سخنان گواهى مى دهد و مابه نهان و آشكار آنها ايمان آورديم، و از آنها به عنوان امام خوشنود هستيم و آنها را راهنما و رهبران خود مى دانيم. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: من بر اين گفته ها گواه هستم، بعد از آن فرمود: بهشت حق است و ورود به بهشت براى همه قبل از ورود من حرام است، بعد از آن فرمود: بايد بر وجود دوزخ گواهى دهيد و تا دشمنان خاندان من وارد آنجا نشوند كسى وارد آنجا نخواهد شد. كسى كه با اهل بيت من دشمنى كند و با آنها به جنگ پردازد، و يا آنها را ناسزا گويد و يا بغض آنان را بگيرد، مانند كسى

ص: 582

است كه مرا ناسزا گويد و مرا دشمن بدارد و يا با من جنگ كند، آنها گفتند: يا رسول اللَّه به اين ايمان آورديم و اقرار نموديم. بعد از اين فرمود: گواهى دهيد كه على(عليه السلام) روز قيامت صاحب حوض من خواهد بود، و افرادى را از آنجا دور مى كند و راه نمى دهد، او با آتش دوزخ مردم را با هم تقسيم مى كنند، على(عليه السلام) مى گويد: اين مال من و اين هم مال تو دوستان او سالم رها مى گردند، گفتند: به اين هم ايمان آورديم، فرمود: من هم گواهى مى دهم.(1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا هَاجَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِلَى الْمَدِينَةِ وَ حَضَرَ خُرُوجُهُ إِلَى بَدْرٍ دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبَيْعَةِ فَبَايَعَ كُلَّهُمْ عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا خَلَا دَعَا عَلِيّاً فَأَخْبَرَهُ بِمَنْ يَفِي مِنْهُمْ وَ مَنْ لَا يَفِي وَ يَسْأَلُهُ كِتْمَانَ ذَلِكَ ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً وَ حَمْزَةَ وَ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهُمْ بَايِعُونِي بِيعَةَ الرِّضَا فَقَالَ حَمْزَةُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي عَلَى مَا نُبَايِعُ أَ لَيْسَ قَدْ بَايَعْنَا فَقَالَ يَا أَسَدَ اللَّهِ وَ أَسَدَ رَسُولِهِ تُبَايِعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ بِالْوَفَاءِ وَ الِاسْتِقَامَةِ لِابْنِ أَخِيكَ إِذَنْ تَسْتَكْمِلَ الْإِيمَانَ قَالَ نَعَمْ سَمْعاً وَ طَاعَةً وَ بَسَطَ يَدَهُ فَقَالَ لَهُمْ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ هَذَا شَرْطٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى جَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ مِنَ الْجِنِّوَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» قَالَ وَ لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي أُصِيبَ حَمْزَةُ فِي يَوْمِهَا دَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ يَا حَمْزَةُ يَا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ يُوشِكُ أَنْ تَغِيبَ غَيْبَةً بَعِيدَةً فَمَا تَقُولُ لَوْ وَرَدْتَ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَأَلَكَ عَنْ شَرَائِعِ

ص: 583


1- .[1] بحار الأنوار ج 65 ص 393 باب 27 دعائم الإسلام و الإيمان و شعبهما و فضل الإسلام ذيل ح40

الْإِسْلَامِ وَ شُرُوطِ الْإِيمَانِ فَبَكَى حَمْزَةُ فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَرْشِدْنِي وَ فَهِّمْنِي فَقَالَ يَا حَمْزَةُ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ بَعَثَنِي بِالْحَقِّ قَالَ حَمْزَةُ شَهِدْتُ قَالَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ وَ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ حَمْزَةُ شَهِدْتُ وَ أَقْرَرْتُ وَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ قَالَ الْأَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِهِ قَالَ حَمْزَةُ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ قَالَ وَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ قَالَ نَعَمْ صَدَّقْتُ قَالَ وَ حَمْزَةَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ عَمُّ نَبِيِّهِ فَبَكَى حَمْزَةُ حَتَّى سَقَطَ عَلَى وَجْهِهِ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَالَ جَعْفَراً ابْنَ أَخِيكَ طَيَّارٌ فِي الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ تُؤْمِنُ يَا حَمْزَةُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِيَتِهِمْ وَ ظَاهِرِهِمْ وَ بَاطِنِهِمْ وَ تَحْيَا عَلَى ذَلِكَ وَ تَمُوتُ وَ تُوَالِي مَنْ وَالاهُمْ وَ تُعَادِي مَنْ عَادَاهُمْ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ سَدَّدَكَ اللَّهُ وَ وَفَّقَكَ

حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از مكه هجرت كردند و وارد مدينه شدند، و هنگامى كه جنگ بدر فرا رسيد و خواستند به طرف بدر بروند مردم را براى بيعت دعوت كردند و همگان بعنوان فرمان بردارى از رسول(صلي الله عليه و آله) بيعت نمودند.

رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) در نهان به على(عليه السلام) گفتند: چه كسانى وفاء به عهد مى كنند و چه اشخاصى خيانت خواهند كرد و دستور دادند اين سخن مخفى بماند، بعد از آن على(عليه السلام) و حمزه و فاطمه را خواستند و به آنها فرمودند: با من به رضايت بيعت كنيد. حمزه گفت: پدر و مادرم فدايت باد ما چرا بيعت كنيم مگر ما قبلا بيعت نكرده ايم،

ص: 584

فرمود: اى شير خدا و رسول، با خدا و رسول باوفا و پايمردى بيعت نمائيد، تا ايمان شما كامل شود حمزه گفت: آرى سخن شما را مى شنوم و اطاعت مى كنم و بيعت مى نمايم. حمزه دست خود را به طرف حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) آورد، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: دست خداوند بالاى دستآنها قرار دارد، اينك على(عليه السلام) امير مؤمنان، حمزه سيد الشهداء و جعفر طيار در بهشت، فاطمه سيده زنان عالم، و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) كه دو سبط و سيد جوانان اهل بهشت مى باشند. خداوند براى همه مسلمانان از جن و انس اين شرط را قرار داده و از آنها پيمان گرفته است، اينك هر كه بخواهد نقض عهد كند بر خود ظلم كرده است و هر كه به عهد خود وفا كند و پيمان خود را با خدا محفوظ بدارد خداوند به او اجر بزرگى مى دهد. بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»(1) امام(عليه السلام) فرمود: در شبى كه روزش حمزه به شهادت رسيد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) او را نزد خود دعوت كرد و گفت: اى حمزه اى عموى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شما به اين زودى غيبتى طولانى خواهيد داشت، اگر وارد بر خداوند متعال شدى و از تو احكام شرع را سؤال كرد و يا از شرائط ايمان مورد پرسش قرار گرفتى چه مى گوئى او در اين هنگام گريه كرد و عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت باشند مرا راهنمائى كنيد و ارشاد فرمائيد. فرمود: اى حمزه! به وحدانيت خدا و رسالت من گواهى بده، حمزه عرضه داشت: گواهى مى دهم، فرمودند: بهشت و دوزخ هستند، و قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست، صراط و ميزان حقيقت دارند، جماعتى هم در دوزخ خواهند بود و على(عليه السلام) هم امير مؤمنان مى باشند. حمزه عرضه داشت: بر اين ها هم گواهى مى دهم و اقرار و ايمان دارم، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: امامان از ذريه او حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و ساير امامان از فرزندان حسين(عليه السلام) مى باشند، حمزه عرضه داشت: اين را هم گواهى مى دهم، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: فاطمه سيده زنان عالم است حمزه عرضه داشت: به

ص: 585


1- .[1] الفتح آية 10

اين هم ايمان دارم. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: حمزه هم سيد الشهداء و شير خدا و رسول وعمويش مى باشد، در اين هنگام حمزه گريه كرد و بر زمين افتاد، و بعد ديدگان حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) را بوسيدن گرفت. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: جعفر(عليه السلام) فرزند برادرت در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند، و محمد(صلي الله عليه و آله) و آل او بهترين آدميان هستند، اى حمزه! بايد به نهان و آشكار آنها ايمان بياورى، و به ظاهر و باطن آنها اعتقاد پيدا كنى. اى حمزه! بايد به اين اعتقاد زندگى كنى و با اين عقيده از جهان بروى، بايد دوستان آنها را دوست بدارى و با دشمنان آنها دشمنى كنى، گفت: آرى يا رسول اللَّه! خدا و شما را گواه مى گيرم، و اين خود كفايت مى كند، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند شما را ثابت قدم بدارد. (1)

جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ أَبِي الْيَسَعِ، قَالَ، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنِي عَنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ الَّتِي بَنَى عَلَيْهَا، وَ لَا يَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ تَقْصِيرٌ عَنْ شَيْ ءٍ مِنْهَا، الَّذِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْ ءٍ مِنْهَا كُبَّتْ عَلَيْهِ دِينُهُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ، وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ دِينُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ، وَ لَمْ يَضِقْ بِهِ مَا فِيهِ بِجَهْلِ شَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ جَهِلَهُ قَالَ، فَقَالَ شَهَادَةُ أَلَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ الْإِيمَانُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ شَيْ ءٌ دُونَ شَيْ ءٍ، فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ قَالَ الْآخَرُونَ لَا بَلْ مُعَاوِيَةُ، وَ كَانَ حَسَنٌ(عليه السلام) ثُمَّ كَانَ حُسَيْنٌ(عليه السلام) وَ قَالَ الْآخَرُونَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَا سِوَاهُ، ثُمَّ قَالَ أَزِيدُكَ قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ زِدْهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ: ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ كَانَ

ص: 586


1- .[1] بحار الأنوار ج 65 ص395 باب 27 دعائم الإسلام و الإيمان و شعبهما و فضل الإسلام ذيل ح40

أَبُو جَعْفَرٍ، وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاسِ، حَتَّى كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ فَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ وَ عَلَّمَهُمْ، فَصَارُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ بَعْدَ مَا كَانُوا يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمْ، وَ الْأَمْرُ هَكَذَا يَكُونُ، وَ الْأَرْضُ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ، وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، وَ أَحْوَجُ مَا تَكُونُ إِلَى هَذَا إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَذَا الْمَكَانَ، وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَىحَلْقِهِ، وَ انْقَطَعْتَ مِنَ الدُّنْيَا تَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى رَأْيٍ حَسَنٍ. قَالَ أَبُو الْيَسَعِ عِيسَى بْنُ السَّرِيِّ: وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ، أَنَّهُ قَالَ: لَكَ فَمَا تَقُولُ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ إِمَاماً حَقَّ الْإِمَامِ.

رجال كشى: ابو اليسع گفت: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: برايم توضيح بفرمائيد استوانه هاى اصلى اسلام كه بر آن پايه گذارى شده است و هيچ كس را ياراى آن نيست كه كوتاهى در شناخت آنها داشته باشد چيست؟ و اگر كوتاهى كند دينش و تباه شده و عملش قبول نمى شود و هر كه آنها را بشناسد و عمل كند دينش درست است و عملش مقبول و جهل و ندانستن بعضى از امور زيانى برايش نخواهد داشت. فرمود: شهادت به يكتائى خدا و ايمان به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و اقرار به آنچه از جانب خدا آورده، سپس فرمود: زكات در اموال و ولايت نسبت به ائمه حق كه داراى نشانه و علامت هستند براى كسى كه بخواهد آن ها را بشناسد. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:

وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً و خداوند در اين آيه مى فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) اولى الامر على بن ابى طالب(عليه السلام) بود، گروهى مدعي شدند نه، معاويه است. بعد از علي(عليه السلام) امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) بودند باز گروهى گفتند يزيد بن معاويه است نه ديگرى، فرمود: مايليد توضيح بيشترى بدهم. چند نفر عرضه داشتند: بفرمائيد فرمود: بعد از آنها علي

ص: 587


1- .[1] النساء آية 59

بن الحسين(عليه السلام) بود، پس از آن جناب حضرت باقر(عليه السلام). جريان به همين وضع خواهد بود زمين پايدار نيست مگر به وسيله امام(عليه السلام) هر كه بميرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده و مهمترين موقعى كه احتياج به شناسائى امام(عليه السلام) دارى وقتى است كهجانب به اينجا برسد، اشاره به حلق خود نمود و از دنيا دست بكشى آن وقت خواهى گفت به به چه عقيده خوبى داشتم. (1)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّ الْعَالِمَ كَتَبَ إِلَيْهِ يَعْنِي الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ لَمَّا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الْفَرَائِضَ لَمْ يَفْرِضْ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَيْكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِيَمِيزَ «الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(2) وَ لِيَبْتَلِيَ «ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ»(3) وَ لِتَتَسَابَقُوا إِلَى رَحْمَتِهِ وَ لِتَتَفَاضَلَ مَنَازِلُكُمْ فِي جَنَّتِهِ فَفَوَّضَ عَلَيْكُمُ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمَ وَ الْوَلَايَةَ وَ جَعَلَ لَكُمْ بَاباً لِتَفْتَحُوا بِهِ أَبْوَابَ الْفَرَائِضِ وَ مِفْتَاحاً إِلَى سَبِيلِهِ وَ لَوْ لَا مُحَمَّدٌ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِهِ كُنْتُمْ حَيَارَى كَالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ هَلْ تُدْخَلُ قَرْيَةٌ إِلَّا مِنْ بَابِهَا فَلَمَّا مَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِيَاءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»(4) وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ لِأَوْلِيَائِهِ حُقُوقاً فَأَمَرَكُمْ بِأَدَائِهَا إِلَيْهِمْ لِيُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمْ وَ مَأْكَلِكُمْ وَ مَشْرَبِكُمْ وَ يُعَرِّفَكُمْ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ وَ النَّمَاءَ وَ الثَّرْوَةَ وَ لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِيعُهُ مِنْكُمْ بِالْغَيْبِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(5)

فَاعْلَمُوا أَنَ «مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ»(6)

ص: 588


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص424 في أبي اليسع عيسى بن السري ح1
2- .[2] الانفال آية 37
3- .[3] آل عمران آية 154
4- .[4] المائدة آية 3
5- .[5] الشوري آية 23
6- .[6] محمد آية 38

عَلَى نَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ «الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»(1)

إِلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاعْمَلُوا مِنْ بَعْدِ مَا شِئْتُمْ «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»(2)

ثُمَّ تَرِدُونَ «إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(3) «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(4) «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين»(5)

حسن بن علي(عليه السلام) نوشت: خداوند كه به فضل و رحمت خويش واجبات را براى شما تعيين نمود نه از جهت احتياج به انجام آن بود. اين به واسطه رحمت بود تا پاك از ناپاك شناخته شود و دلهايتان صفا يابد و قلب هاى شما روشن گردد و به رحمت خدا بر يك ديگر سبقت گيريد و مقام هاى شما در بهشت افزون گردد. حج و عمره و نماز و زكات و روزه و ولايت را بر شما واجب نمود و براى شما درى قرار داد كه به وسيله آن درهاى فرائض را بگشائيد و كليدى براى راه خود نهاد اگر محمد(صلي الله عليه و آله) و جانشينان او از فرزندانش نبودند شما مانند چهارپايان سرگردان بوديد هيچ يك از فرائض را نمي دانستيد مگر مي توان داخل قريه اى شد از غير در آن. وقتى خداوند منت نهاد بر شما به تعيين ائمه فرمود امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نموده و اسلام را به عنوان دين براى شما خواستم. براى امامان حقوقى بر شما لازم نموده و دستور داده است كه آن حقوق را ادا كنيد تا همسر و دارايي و خوردن و آشاميدن شما حلال باشد و وعده بركت و افزايش و ثروت به شما داده تا ببيند چه كسى در پنهانى مطيع اوست در قرآن فرموده است «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»

توجه داشته باشيد هر كه بخل ورزد بر ضرر خود اقدام كرده خدا بى نياز است شما نيازمند به او هستيد اينك هر چه مايليد انجام دهيد عمل شما در پيشگاه خدا و پيامبران و مؤمنين استبعد به جانب خداى دانا خواهيد رفت و شما را از نتيجه اعمال و رفتارتان مطلع مي كند. و عاقبت نيکو از آن پرهيزکاران است، ستايش خداى جهانيان را سزا است. (6)

ص: 589


1- .[7] محمد آية 38
2- .[1] التوبة آية 105
3- .[2] التوبة آية 105
4- .[3] الاعراف آية 128
5- .[4] الصافات آية 182
6- .[1] علل الشرائع ج 1 ص 249 باب182 باب علل الشرائع و أصول الإسلام ح6

ولايت حقيقي ائمه اطهار(عليهم اسلام) موجب رهايي از آتش

حديث45: أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» قَالَ فَقَالَ مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ وَ نَحْنُ تِلْكَ الْعَقَبَةُ مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا قَالَ فَسَكَتَ ثُمَّ قَالَ هَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً فِيهَا خَيْراً مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا قَالَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَكُّ رَقَبَةٍ» النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

حديث45: ابان بن تغلب گفت: از امام صادق(عليه السلام) در مورد آيهي شريفهى «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»(1) وارد گردنه نشد. سؤال كردم فرمود: هر كه را خدا به بركت ولايت ما گرامى بدارد، از عقبه (گردنه) گذشته است. و ما آن گذرگاهى هستيم كه هر كه داخل آن شود، نجات مى يابد. سپس اندكى سكوت كرد و در ادامه فرمود: آيا براى تو سخنى بگويم كه خير آن، از دنيا و آن چه در آن است بيشتر باشد؟ عرضه داشتم: آرى، فدايت شوم. فرمود: (آن سخن) قول خداى تعالى است كه فرمود «فَكُّ رَقَبَةٍ»(2) آزاد كردن بندگان از آتش است، مردم تماماً بنده و اسير آتش اند غير از تو و يارانت كه خداوند متعال شما را از زنجيرهاى آتشين دوزخ به خاطر دوستى و ولايت ما اهل بيت نجات داده است.(3)حديث46: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ الْعَبْسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ النُّمَيْرِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِي أَمَانٌ مِنَ النَّارِ.

ص: 590


1- . البلد آية 11.
2- . البلد آية13.
3- . فضائل الشيعه: ح19.

حديث46: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): ولايت اهل بيت من امانست از دوزخ.(1)

ولايت بزرگ ترين نعمت خداست بر خلق

حديث48: سَأَلَ أَبُو حَنِيفَةَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ مَا النَّعِيمُ عِنْدَكَ يَا نُعْمَانُ قَالَ الْقُوتُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَئِنْ أَوْقَفَكَ اللَّهُ بَيْنَ يَدَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَسْأَلَكَ عَنْ كُلِّ أَكْلَةٍ أَكَلْتَهَا أَوْ شَرْبَةٍ شَرِبْتَهَا لَيَطُولَنَّ وُقُوفُكَ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ فَمَا النَّعِيمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ النَّعِيمُ الَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِنَا عَلَى الْعِبَادِ وَ بِنَا ائْتَلَفُوا بَعْدَ أَنْ كَانُوا مُخْتَلِفِينَ وَ بِنَا أَلَّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ جَعَلَهُمْ إِخْوَاناً بَعْدَ أَنْ كَانُوا أَعْدَاءً وَ بِنَا هَدَاهُمُ اللَّهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتِي لَا تَنْقَطِعُ وَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ حَقِّ النَّعِيمِ الَّذِي أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ عِتْرَتُهُ.

حديث48: ابو حنيفه از امام صادق(عليه السلام) راجع به آيه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» پرسيد امام فرمود: به نظر تو نعمت چيست. ابو حنيفه گفت: خوراكى و آب سرد. فرمود:..... ما اهل بيت(عليهم اسلام) آن نعمتى هستيم كه خدا بر مردم ارزانى داشته به وسيله ما با يك ديگر الفت گرفتند با اينكه قبلا با هم اختلاف داشتند و به وسيله ما دل هاى آنها را به هم نزديك نمود و با هم برادر شدند با اينكه قبلا دشمن يك ديگر بودند و به وسيله ما آنها را به اسلام هدايت كرد اينست نعمت پايدار،خداوند از آنها خواهد پرسيد راجع به اين نعمت كه به آن ها داده و آن پيامبر و عترت اوست.(2)

حديث49: حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَكْوَانَ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بِسِيرَافَ سَنَةَ

ص: 591


1- . الأمالي للصدوق: ص474 المجلس72 ح8.
2- . البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص749 [سورة التكاثر(102): الآيات 1 الى 8] ح11879

خَمْسٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِيُّ الْكَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) فَقَالَ لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(عليه السلام) وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ لَتُسْئَلُنَ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ فَغَضِبَ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى لِلْمَخْلُوقِينَ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ

حديث49: محمّد بن يحيى صولى از ابن ذكوان قاسم بن اسماعيل او از ابراهيم بن عباس صولى كه گفت روزى در خدمت علي بن موسى الرضا(عليه السلام) بوديم

ص: 592

آن جناب فرمود: در دنيا نعمت حقيقى وجود ندارد بعضى ازدانشمندان حاضر در مجلس گفتند چگونه خداوند مي فرمايد «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» اما اين نعيم در دنيا آب سرد است حضرت با صداى بلند فرمود: شما اين طور آيه را تفسير مي كنيد و چند قسم نعمت را مي شماريد بعضى مي گويند آب سرد. ديگرى غذاى خوب مي داند و گروهى خواب خوش مي شمارد. پدرم از پدر خود امام صادق(عليه السلام) نقل كرد در موقعى كه اقوال مختلف شما در مورد نعمت خدمتش عرض شد راجع به آيه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» آن جناب غضبناك شده فرمود: هرگز خدا از بندگان خود در مورد چيزى كه به آن ها تفضل نموده نمي پرسد و منت بر آنها نمي گذارد منتگذاردن براى نعمت از مردم زشت است چگونه مي توان چيزى را به خدا نسبت داد كه انجام آن از مردم صحيح نيست، اما نعيم حب ما خانواده و موالات ما است كه خدا بعد از توحيد و نبوت از آن سؤال مي كند زيرا وقتى بنده حق اين نعمت را به جا آورد او را به جانب بهشت جاويد مى برد. پدرم از پدر خود از محمّد بن علي(عليه السلام) و ايشان از پدرش علي بن الحسين(عليه السلام) و آن جناب از پدرش حسين بن علي(عليه السلام) و آن جناب از پدرش علي(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا على! اول چيزى كه بعد از مرگ از شخص مى پرسند شهادت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و اينكه تو ولى مؤمنينى به واسطه مقامى كه خدا و من به تو داده ايم هركه چنين اعترافى داشته باشد و زندگى خود را بر آن ادامه دهد به بهشت رهسپار مى شود به سوي نعمتى كه زوال ندارد.(1)

حديث50: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» قَالَ نِعْمَةُ اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْأَئِمَّةَ نِعْمَةُ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً قَالَالصَّادِقُ(عليه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا فَازَ مَنْ فَازَ

ص: 593


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 129 و من أخباره ع ح8

حديث50: امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها»(1) فرمود: نعمت اللَّه ائمه(عليهم اسلام) هستند و دليل بر اين مطلب آيه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً»(2) امام صادق(عليه السلام) فرمود: به خدا قسم ما هستيم نعمت خدا كه بر بندگان ارزانى داشته به وسيله ما رستگار شده هرکه رستگار گرديده.(3)

حديث51: عَنْ أَبُو عُمَرَ، عَنْ أَحْمَدُ، عَنْ جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيُّ عَنْ حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ، عَنْ أَبُو حَفْصٍ الصَّائِغُ عَنْ أَبُو الْعَبَّاسِ هُوَ عُمَرُ بْنُ رَاشِدٍ، أَبُو سُلَيْمَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي قَوْلِهِ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قَالَ

نَحْنُ النَّعِيمُ وَ فِي قَوْلِهِ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً» قَالَ نَحْنُ الْحَبْلُ

حديث51: عمر بن راشد از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه در باره آيه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(4) فرمود: ما نعيم هستيم و در باره آيه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً»(5) فرمود: ما حبل و ريسمان پيوسته به خدائيم.(6)

حديث52: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَسْلَمَةَ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»قَالَ تُسْأَلُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَمَّا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ بِأَهْلِ بَيْتِهِ

حديث52: احمد بن ادريس از احمد بن محمّد از مسلمة بن عطا از جميل از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه من از آيه «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» پرسيدم فرمود: اين امت بازخواست خواهند شد از آنچه به ايشان ارزانى شده به وسيله پيامبر(صلي الله عليه و آله) و سپس اهل بيت آن جناب.(7)

حديث53: قَالَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ جَابِرٍ قَال: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) «وَ أَسْبَغَ

ص: 594


1- . النحل آية 83
2- . ابراهيم آية 28
3- . تفسير القمي ج 1 ص 388 [سورة النحل(16): الآيات 81 الى 99].
4- . التکاثر آية 8
5- . آل عمران آية 103
6- . الأمالي للطوسي ص272 [10] المجلس العاشر ح48
7- . تفسير القمي ج 2 ص 440 [سورة التكاثر(102): الآيات 1 الى 8] ح1

عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»

قَالَ أَمَّا النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ فَهُوَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ مِنْ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَوْحِيدِهِ وَ أَمَّا النِّعْمَةُ الْبَاطِنَةُ فَوَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ عَقْدُ مَوَدَّتِنَا فَاعْتَقَدَ وَ اللَّهِ قَوْمٌ هَذِهِ النِّعْمَةَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ وَ اعْتَقَدَهَا قَوْمٌ ظَاهِرَةً وَ لَمْ يَعْتَقِدُوهَا بَاطِنَةً فَأَنْزَلَ اللَّهُ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ فَفَرِحَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عِنْدَ نُزُولِهَا إِذْ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِيمَانَهُمْ إِلَّا بِعَقْدِ وَلَايَتِنَا وَ مَحَبَّتِنَا.

حديث53: جابر گفت: مردى خدمت امام باقر(عليه السلام) اين آيه را خواند «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»(1)

فرمود: اما نعمت ظاهرى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و آنچه براى مردم از معرفت خدا و توحيد آورده اما نعمت باطني ولايت ما خانواده و پيوند محبت با ماست و گروهى اعتقاد به نعمت ظاهر و باطن هر دو داشتند و گروهى نعمت ظاهرى را معتقد بودند اما به نعمت باطنى اعتقاد نداشتند خداوند اين آيه را نازل كرد «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَالَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»(2) پيامبر ما مبادا اندوهگين شوى از كسانى كه به سرعت جانب كفر را از پيش مي گيرند از كسانى كه به زبان ايمان دارند ولى در دل ايمان ندارند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از نزول اين آيه شادمان گرديد زيرا خداوند بزرگ ايمان آن ها را نپذيرفت مگر با پيمان ولايت و محبت اهل بيت(عليهم اسلام).(3)

حديث54: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً فَقَالَ النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْإِمَامُ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنَةُ الْإِمَامُ الْغَائِبُ

ص: 595


1- . لقمان آية 20
2- . المائدة آية 41
3- . تفسير القمي ج 2 ص 166 [سورة لقمان(31): الآيات 20 الى 22]

حديث54: محمّد بن زياد ازدى گفت: از مولايم موسى بن جعفر(عليه السلام) راجع به آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»

پرسيدم فرمود: نعمت ظاهرى امام ظاهر و نعمت باطنى امام غائب است.(1)

حديث55: وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَدَّمَ لِي طَعَاماً لَمْ آكُلْ أَطْيَبَ مِنْهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا خَالِدٍ كَيْفَ رَأَيْتَ طَعَامَنَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَطْيَبَهُ غَيْرَ أَنِّي ذَكَرْتُ آيَةً فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنُغِّصْتُهُ قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» فَقَالَ وَ اللَّهِ لَا تُسْأَلُ عَنْ هَذَا الطَّعَامِ أَبَداً ثُمَّ ضَحِكَ حَتَّى افْتَرَّ ضَاحِكاً وَ بَدَتْ أَضْرَاسُهُ وَ قَالَ أَ تَدْرِي مَا النَّعِيمُ قُلْتُ لَا قَالَ نَحْنُ النَّعِيمُ الَّذِي تُسْأَلُونَ عَنْهُ.حديث55: ابو خالد كابلى گفت: خدمت امام باقر(عليه السلام) رسيدم برايم غذائى آورد كه خوشبوتر از آن نخورده بودم فرمود: غذاى ما چگونه بود؟ عرضه داشتم: فدايت شوم چقدر خوشبو و لذيذ بود جز اينكه در انديشه يك آيه از قرآن شدم گوارايم نشد فرمود: كدام آيه گفتم «ثُمَّ

لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» به خدا قسم از اين غذا بازخواست خواهيد شد امام(عليه السلام) چنان خنديد كه دندان هاى مباركش آشكار شد آنگاه فرمود: مي دانى نعيم چيست؟ عرضه داشتم: نه. فرمود: ما آن نعيمى هستيم كه شما راجع به آن بازخواست خواهيد شد.(2)

حديث56: عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: أَبْشِرُوا بِأَعْظَمِ الْمِنَنِ عَلَيْكُمْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» فَالْإِنْقَاذُ مِنَ اللَّهِ هِبَةٌ وَ اللَّهُ لَا يَرْجِعُ مِنْ هِبَتِهِ.

ص: 596


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 2 ص368 باب 34 باب ما روي عن أبي الحسن موسى بن جعفر في النص على القائم ع و غيبته و أنه الثاني عشر من الأئمة ح6
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 816 [سورة التكاثر(102): الآيات 3 الى 4]

حديث56: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: مژده باد شما را به بزرگترين نعمت خدا بر شما، و اين آيه «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»(1) بر كنار گودالى از آتش بوديد خداوند از آن شما را نجات داد را تلاوت فرمود. (2)

حديث57: عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ وَ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عِيسَى بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي حَمْزَة مِثْلَهُ: قالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) جَمَاعَةً فَدَعَا بِطَعَامٍ مَا لَنَا عَهْدٌ بِمِثْلِهِ لَذَاذَةً وَ طِيباً حَتَّى تَمَلَّيْنَا وَ أُتِينَا بِتَمْرٍ نَنْظُرُ فِيهِ إِلَى وُجُوهِنَا مِنْ صَفَائِهِ وَ حُسْنِهِ فَقَالَ رَجُلٌ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ غَداً عَنْ هَذَا النَّعِيمِ الَّذِي نُعِّمْتُمْ عِنْدَ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُطْعِمَكُمْ طَعَاماًفَيُسَوِّغَكُمُوهُ ثُمَّ يَسْأَلَكُمْ عَنْهُ وَ لَكِنَّهُ يَسْأَلُكُمْ عَمَّا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

حديث57: ابو حمزه گفت: با چند نفر خدمت امام صادق(عليه السلام) بوديم حضرت دستور داد غذا آوردند تاكنون چنان غذائى از نظر طعم و خوشبوئى نديده بودم آن را خورديم تا سير شديم بعد برايمان خرما آوردند از صفا و زيبائى خرما به يكديگر نگاه مي كرديم مردى گفت: فرداى قيامت از شما بازخواست خواهد شد نسبت به اين نعمتى كه استفاده كرديد در خدمت فرزند پيامبر(صلي الله عليه و آله) امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خدا بزرگتر و كريم تر از آن است كه نعمتى به شما عنايت نمايد و او گوارايتان گردد آن گاه بازخواست نمايد ولى بازخواست خواهد كرد از نعمتى كه ارزانى داشته بر شما به وسيله محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله).(3)

حديث58: التَّنْوِيرُ فِي مَعَانِي التَّفْسِيرِ، الْبَاقِرُ(عليه السلام) وَ الصَّادِقُ(عليه السلام) النَّعِيمُ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

ص: 597


1- . آل عمران آية 103
2- . تفسير العياشي ج 1 ص 194 [سورة آل عمران(3): آية 103] ح125،
3- . المحاسن ج 2 ص 400 باب6 باب لا سرف في الطعام ح83

حديث58: در روايت بعد از كتاب تنوير نقل مي كند كه امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) فرمودند: SنعيمR ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) است. (1)

حديث59: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مُعَنْعَناً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَقَدَّمَ إِلَيْنَا طَعَاماً مَا أَكَلْتُ طَعَاماً مِثْلَهُ قَطُّ فَقَالَ لِي يَا سَدِيرُ كَيْفَ رَأَيْتَ طَعَامَنَا هَذَا قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا أَكَلْتُ مِثْلَهُ قَطُّ وَ لَا أَظُنُّ أَنِّي آكُلُ أَبَداً مِثْلَهُ ثُمَّ إِنَّ عَيْنِيتَغَرْغَرَتْ فَبَكَيْتُ فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا يُبْكِيكَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ذَكَرْتُ آيَةً فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ فَخِفْتُ أَنْ يَكُونَ هَذَا الطَّعَامُ الَّذِي يَسْأَلُنَا اللَّهُ عَنْهُ فَضَحِكَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ ثُمَّ قَالَ يَا سَدِيرُ لَا تُسْأَلُ عَنْ طَعَامٍ طَيِّبٍ وَ لَا ثَوْبٍ لَيِّنٍ وَ لَا رَائِحَةٍ طَيِّبَةٍ بَلْ لَنَا خُلِقَ وَ لَهُ خُلِقْنَا وَ لْنَعْمَلْ فِيهِ بِالطَّاعَةِ وَ قُلْتُ لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَمَا النَّعِيمُ قَالَ لِي حُبُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ عِتْرَتِهِ يَسْأَلُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَيْفَ كَانَ شُكْرُكُمْ لِي حِينَ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ بِحُبِّ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ عِتْرَتِهِ.

حديث59: حنان بن سدير گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) بودم غذا آوردند خوردم اما تا آن وقت غذائى بدين مطبوعى نخورده بودم فرمود: سدير غذاى ما چگونه بود؟ عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدايت يا ابن رسول اللَّه! مانند اين غذا تاكنون نخورده بودم و خيال نمي كنم بعد از اين هم نصيبم گردد در اين موقع اشك اطراف چشمم را فرا گرفت و شروع به گريه كردم حضرت فرمود: چرا گريه مي كنى. عرضه داشتم: به ياد يك آيه از قرآن افتادم فرمود: كدام آيه عرضه داشتم «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» ترسيدم كه خداوند از همين غذا مرا بازخواست كند چنان امام(عليه السلام)

ص: 598


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 2 ص153 فصل في منزلته عند الميزان و الكتاب و الحساب و نحوها

خنديد كه دندان هايش آشكار شد. آنگاه فرمود: سدير هرگز از غذاى خوب و لباس نرم و بوى خوش از شما بازخواست نخواهند كرد اين ها براى ما خلق شده و ما براى استفاده از آنها مأموريم كه با استفاده از اين نعمت ها فرمان بردار خدا باشيم. عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت، پس نعيم چيست؟ فرمودند: حب اميرالمؤمنين علي بن ابى طالب(عليه السلام) و خاندانش خداوند روز قيامت بازخواست خواهد كرد چگونه سپاس نعمتى كه بر شما ارزانى داشتم از حب على(عليه السلام) و عترتش به جا آورديد.(1)حديث60: وَ رَوَى الشَّيْخُ الْمُفِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيِّ قَال: قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ قَالَ فَمَا هُوَ عِنْدَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ قَالَ الْأَمْنُ فِي السَّرْبِ وَ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الْقُوتُ الْحَاضِرُ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَئِنْ وَقَّفَكَ اللَّهُ وَ أَوْقَفَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَسْأَلَكَ عَنْ كُلِّ أَكْلَةٍ أَكَلْتَهَا وَ شَرْبَةٍ شَرِبْتَهَا لَيَطُولَنَّ وُقُوفُكَ قَالَ فَمَا النَّعِيمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ النَّعِيمُ نَحْنُ الَّذِينَ أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْلِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ كَانَ الْقُرْآنُ جَدِيداً أَبَداً قَالَ لِأَنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ فَتُخْلِقَهُ الْأَيَّامُ وَ لَوْ كَانَ كَذَلِكَ لَفَنِيَ الْقُرْآنُ قَبْلَ فَنَاءِ الْعَالَمِ.

حديث60: ابو حنيفه: گفت به امام(عليه السلام) عرضه داشتم: تفسير اين آيه را برايم بفرمائيد «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» فرمود به نظر تو چيست؟ ابو حنيفه پاسخ داد: امنيت راه و صحت بدن و خوراك حاضر حضرت فرمود: .....نعيم ما هستيم كه خداوند به واسطه ما مردم را از گمراهى نجات بخشيد و از كورى بينا كرد و از نادانى خارج نمود عرضه داشت: فدايت شوم چگونه قرآن پيوسته تازه است. فرمودند: زيرا براى يك زمان مخصوص قرار داده نشده كه موجب كهنگى آن شود اگر چنين بود

ص: 599


1- . تفسير فرات الكوفي ص606 [سورة التكاثر(102): آية 8] ح763

قرآن از ميان مى رفت قبل از فناى عالم.(1)

حديث61: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَال عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَوْلُهُ تَعَالَى «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» أَيْ بِأَيِّ نِعْمَتِي تُكَذِّبَانِ بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَمْ بِعَلِيٍّ(عليه السلام) فِيهِمَا أَنْعَمْتَ عَلَى الْعِبَادِ

حديث61: امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(2)

فرمود: يعنى كدام دو نعمت مرا تكذيب مى كنيد شما دو نفر؟ نعمت محمّد(صلي الله عليه و آله) و يا على(عليه السلام) به واسطه آن دو، نعمت بر بندگان ارزانى داشته ام.(3)حديث62: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْبَزَّازِ قَالَ: تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةَ «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ» قَالَ أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ قُلْتُ لَا قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا

حديث62: ابو يوسف بزاز گفت امام صادق(عليه السلام) اين آيه را تلاوت نمود «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ»(4)

آنگاه فرمود: مي دانى آلاء خدا چيست؟ عرضه داشتم: نه فرمود: آنها بزرگترين نعمت هاى خدايند بر خلق و آن ولايت ما است.(5)

حديث63: وَ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» قَالَ الْوَلَايَةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

حديث63: بوالورد از قول امام باقر(عليه السلام) نقل كرد در باره آيه «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(6)

فرمود: ولايت آل محمّد(صلي الله عليه و آله) است (7)

ص: 600


1- . البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص749 [سورة التكاثر(102): الآيات 1 الى 8] ح11878
2- . الرحمن آية 13
3- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص614 [سورة الرحمن(55): آية 13] ،
4- . الاعراف آية 69
5- . الكافي ج 1 ص 217 باب أن النعمة التي ذكرها الله عز و جل في كتابه الأئمة ح3
6- . النساء آية 173
7- . بحار الانوار ج24 ص61 باب 29 أنهم عليهم السلام نعمة الله و الولاية شكرها و أنهم فضل الله و رحمته و أن النعيم هو الولاية و بيان عظم النعمة على الخلق بهم عليهم السلام ح44

حديث64: أَقُولُ رَوَى السَّيِّدُ الْأَجَلُّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيُّ فِي رِوَايَةِ الصَّحِيفَةِ الْكَامِلَةِ الشَّرِيفَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُتَوَكِّلِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: أَخْبَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) بِمَا يَلْقَى أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَهْلَ مَوَدَّتِهِمْ وَ شِيعَتَهُمْ مِنْهُمْ يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ فِي أَيَّامِهِمْ وَ مُلْكِهِمْ قَالَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِمْ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّواقَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ وَ نِعْمَةُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ أَهْلُ

بَيْتِهِ حُبُّهُمْ

إِيمَانٌ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ وَ بُغْضُهُمْ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ يُدْخِلُ النَّارَ

حديث64: امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه خداوند به پيامبر(صلي الله عليه و آله) اطلاع داد كه اهل بيت و دوستان آنها و شيعيان چه از بنى اميه خواهند ديد در موقع حكومت ايشان و اين آيه را در باره آنها نازل كرد «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ، جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ»(1) نعمت خدا محمّد(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم اسلام) او هستند حب و دوستى آنها ايمان است و موجب بهشت مى شود و كينه و نفاق با آنها كفر است كه موجب آتش مى گردد. (2)

حديث65: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ التَّمِيمِيُّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ قَال وَ

تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَيْ شُكْرَكُمُ النِّعْمَةَ الَّتِي رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ مَا مَنَّ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ بِوَصِيِّهِ فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ إِلَى وَصِيِّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يُبَشَّرُ وَلِيُّهُ بِالْجَنَّةِ وَ عَدُوُّهُ بِالنَّارِ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ يَعْنِي أَقْرَبُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ أَيْ لَا تَعْرِفُونَ.

ص: 601


1- . ابراهيم آية 28 و 29
2- . بحار الانوار ج24 ص60 باب 29 أنهم عليهم السلام نعمة الله و الولاية شكرها و أنهم فضل الله و رحمته و أن النعيم هو الولاية و بيان عظم النعمة على الخلق بهم عليهم السلام ح38

حديث65: در تأويل باطن از اهل بيت(عليهم اسلام) در حديث احمد بن ابراهيم راجع به آيه «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ»(1) نقل شده يعنى شكر شما نسبت به نعمتى كه روزى شما شده و منتى كه خدا بر شما نهاده به واسطه محمّد(صلي الله عليه و آله)و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) «أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ»(2) شما تكذيب مي كنيد وصى و جانشين پيامبر را «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ، وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ»(3) وقتى جان شما به گلو رسيد آن وقت خواهيد ديد علي بن ابي طالب(عليه السلام) دوستانش را بشارت و مژده مي دهد به بهشت و دشمنانش را وعده جهنم «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ»(4) ما به اميرالمؤمنين(عليه السلام) از شما نزديكتريم «وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»(5) شما نمى بينيد.(6)

حديث66: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيِّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ أَبِي نُوَيْرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي قُدَامَةَ الْفَدَّانِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَةِ أَهْلِ بَيْتِي وَ وَلَايَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ.

حديث66:

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هر كه را خدا به معرفت و ولايت اهل بيتم ممنون ساخت همهي خوبي ها را برايش فراهم كرده.(7)

حديث67: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فَقَالَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ اللَّهُ قَالَ الْأَلِفُ آلَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ مِنَ النَّعِيمِ بِوَلَايَتِنَا وَ اللَّامُ إِلْزَامُ اللَّهِ خَلْقَهُ وَلَايَتَنَا قُلْتُ فَالْهَاءُ قَالَ هَوَانٌلِمَنْ

خَالَفَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ

قُلْتُ الرَّحْمَنُ قَالَ بِجَمِيعِ الْعَالَمِ

ص: 602


1- .الواقعة آية 82.
2- .الواقعة آية 82.
3- .الواقعة آية 83 و 84
4- .الواقعة آية 85
5- .الواقعة آية 85
6- . البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص 273 [سورة الواقعة(56): الآيات 82 الى 87] ح10443.
7- . الأمالي للصدوق: ص474 المجلس72 ح9.

قُلْتُ الرَّحِيمُ قَالَ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً.

حديث67: امام صادق(عليه السلام) در تفسير کلمه جلاله الله فرمودند:

الف: اشاره به نعمت هاي پروردگار بر مخلوقاتش که به برکت ولايت ما از آن ها بهره مند شده اند.

لام: اشاره به اين که خداوند بر بندگانش ولايت مارا لازم دانسته و واجب فرموده.

ها: اشاره به خواري و پستي کساني که با محمّد و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مخالفت کنند.(1)

حديث68: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْبَزَّازِ قَالَ: تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَلَيْنَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ» قَالَ أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ قُلْتُ لَا قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا.

حديث68: امام صادق(عليه السلام) بر ما خواند اين آيه را «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ»(2) ياد كنيد نعمت هاى خدا را فرمود: مي دانى نعمت هاى خدا چه هستند؟ عرضه داشتم: نه، فرمود: بزرگ ترين نعمت خداوند بر بندگان ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) است.(3)

حديث69: ذَكَرَ جَدِّيَ السَّعِيدُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّ مَوْلَانَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ كَانَ يَقُولُ إِذَا سَجَدَ يَقُولُ مِائَةَ مَرَّة:....اللَّهُمَ لَا تَسْلُبْنِي مَاأَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَ مِنْ وَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

حديث69: حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام) در حالي که صورت مبارک خود را بر زمين مي نهاد عرضه مي داشت: بار پروردگارا! نعمت ولايت خود و ولايت محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) را که به من مرحمت فرمودي از من مگير.(4)

ص: 603


1- . التوحيد: ص230 باب31 معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم ح3.
2- . الاعراف آية 69
3- . الكافي ج 1 ص 217 باب أن النعمة التي ذكرها الله عز و جل في كتابه الأئمة ح3.
4- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج 1 ص 79 فصل في سياقة الصلوات الإحدى و الخمسين ركعة في اليوم و الليلة.

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بِسْطَامَ بْنِ مُرَّةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَا بَالُ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَدَلُوا عَنْ وَصِيِّهِ لَا يَتَخَوَّفُونَ أَنْ يَنْزِلَ بِهِمُ الْعَذَابُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ» ثُمَّ قَالَ نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: چگونه باشد حال مردمى كه سنت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را دگرگون ساختند و از وصى او رو گردان شدند؟ ايشان نمي ترسند كه عذاب بر آنها نازل شود؟! سپس اين آيه را تلاوت فرمود «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ»(1) مگر آن كسان را نديدى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تغيير دادند و قوم خويش را به دوزخ كه سراى هلاكت است، در آوردند سپس فرمود: ما هستيم آن نعمتى كه خدا به بندگانش انعام فرموده هر كه در روز قيامت كامياب شود به وسيله ما است. (2)الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» أَ بِالنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَمْ بِالْوَصِيِّ تُكَذِّبَانِ نَزَلَتْ فِي الرَّحْمَنِ.

معلى بن محمد از امام روايت كند كه راجع به قول خداى عز و جل «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(3) كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مي كنيد؟ فرمود: پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را تكذيب مي كنيد يا وصيش را؟ اين آيه در سوره الرحمن نازل شده.(4)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ

ص: 604


1- .[2] ابراهيم آية 28و29
2- .[3] الکافي ج1 ص217 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ النِّعْمَةَ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ الْأَئِمَّةُ ح1
3- .[1] الرحمن آية 13
4- .[2] الکافي ج1 ص217 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ النِّعْمَةَ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ الْأَئِمَّةُ ح2

وَ جَلَّ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» الْآيَةَ قَالَ عَنَى بِهَا قُرَيْشاً قَاطِبَةً الَّذِينَ عَادَوْا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَصَبُوا لَهُ الْحَرْبَ وَ جَحَدُوا وَصِيَّةَ وَصِيِّهِ.

از امام صادق(عليه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً»(1) مگر آن كسان را نديدى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تغيير دادند تا آخر آيه پرسيدم، فرمود: مقصود قريش است، آن كسان كه با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دشمنى كردند و جنگ نمودند، و وصيت او را در باره جانشينش انكار كردند. (2)

ولايت ائمه اطهار (عليهم اسلام) بر جميع ممکنات عرضه شدهحديث79: ابْنُ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ فَعَرَّفَ عِبَادَهُ نَفْسَهُ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَهُ وَ أَبَاحَ لَهُمْ جَنَّتَهُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَايَتَنَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَطْمَسَ عَلَى قَلْبِهِ أَمْسَكَ عَنْهُ مَعْرِفَتَنَا ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ وَ اللَّهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ يَخْلُقَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ يَنْفُخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ إِلَّا بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ مَا كَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً إِلَّا بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ لَا أَقَامَ اللَّهُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(عليه السلام) آيَةً لِلْعَالَمِينَ إِلَّا بِالْخُضُوعِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) ثُمَّ قَالَ اجْمَلِ الْأَمْرَ مَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا

حديث79: مفضل بن عمر گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: خداوند متعال در فرمان روايي و مُلک يکتاست، پس خود را به بندگانش شناسايي نمود، آن گاه امر خويش را بر آنان واگذار کرد و بهشت را بر آنان ارزاني نمود، خداوند هر که از جن

ص: 605


1- .[3] ابراهيم آية 28
2- .[4] الکافي ج1 ص217 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ النِّعْمَةَ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ الْأَئِمَّةُ ح4

و انس را بخواهد دلش را پاک نمايد، ولايت ما را به او شناسايي کرده و هرکه را بخواهد دلش را فاسد کند از معرفت ما منعش نمايد. اي مفضل! سوگند به خدا! حضرت آدمj سزاوار آفرينش به دست خداوند و دميدن روح خويش در او نشد جز به سبب ولايت عليj. خداوند با موسيj سخن نگفت مگر به سبب ولايت عليj و خداوند عيسيj را آيت و نشانه براي جهانيان قرار نداد جز به واسطهي فروتني و خضوعي که نسبت به عليj داشت. کوتاه تر بگوييم، هيچ آفريده اي شايستگي توجّه از سوي خداوند را پيدا نکرد جز به واسطهي اطاعت از ما.(1)

حديث80: أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي ذَرٍّ حَدِّثْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ بِأَعْجَبِ مَا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِأَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ حَوْلَ الْعَرْشِ لَتِسْعِينَ [أَلْفَ] مَلَكٍ لَيْسَ لَهُمْ تَسْبِيحٌ وَ لَا عِبَادَةٌ إِلَّا الطَّاعَةُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ الِاسْتِغْفَارُ لِشِيعَتِهِ [قُلْتُ فَغَيْرَ هَذَا رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَصَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) وَ إِسْرَافِيلَ(عليه السلام) بِطَاعَةِ عَلِيٍّ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِيعَتِهِ] قُلْتُ فَغَيْرَ هَذَا رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَحْتَجُّ بِعَلِيٍّ فِي كُلِّ أُمَّةٍ فِيهَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ أَشَدُّهُمْ مَعْرِفَةً لِعَلِيٍّ أَعْظَمُهُمْ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ فَغَيْرَ هَذَا رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِيٌّ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِيٌّ مَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِيٌّ مَا كَانَ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَا يَسْتُرُ عَلِيّاً عَنِ اللَّهِ سِتْرٌ وَ لَا يَحْجُبُهُ عَنِ اللَّهِ حِجَابٌ وَ هُوَ السِّتْرُ وَ الْحِجَابُ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ قَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ سَأَلْتُ الْمِقْدَادَ فَقُلْتُ حَدِّثْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ بِأَفْضَلِ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

ص: 606


1- . مقصود از بندگي اطاعت از اوامر اهل بيتb است نه پرستش آنان. الإختصاص ص 250 في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم

يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ فَعَرَّفَ أَنْوَارَهُ نَفْسَهُ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَهُ وَ أَبَاحَهُمْ جَنَّتَهُ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَطْمَسَ عَلَى قَلْبِهِ أَمْسَكَ عَنْهُ مَعْرِفَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ(عليه السلام) أَنْ يَخْلُقَهُ اللَّهُ وَ يَنْفُخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِ وَ يَرُدَّهُ إِلَى جَنَّتِهِ إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أُرِيَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَا اتَّخَذَهُ خَلِيلًا إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) بَعْدِي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى(عليه السلام) تَكْلِيماً وَ لَا أَقَامَ عِيسَى(عليه السلام) آيَةً لِلْعالَمِينَ إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَ مَعْرِفَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) بَعْدِي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) بَعْدِي ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ فَغَيْرَ هَذَا رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ عَلِيٌّ دَيَّانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الشَّاهِدُ عَلَيْهَا وَ الْمُتَوَلِّيلِحِسَابِهَا وَ هُوَ صَاحِبُ السَّنَامِ الْأَعْظَمِ وَ طَرِيقُ الْحَقِّ الْأَبْهَجِ [وَ] السَّبِيلُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ بِهِ يُهْتَدَى بَعْدِي مِنَ الضَّلَالَةِ وَ يُبْصَرُ بِهِ مِنَ الْعَمَى بِهِ يَنْجُو النَّاجُونَ وَ يُجَارُ مِنَ الْمَوْتِ وَ يُؤْمَنُ مِنَ الْخَوْفِ وَ يُمْحَى بِهِ السَّيِّئَاتُ وَ يُدْفَعُ الضَّيْمُ وَ يُنْزَلُ الرَّحْمَةُ وَ هُوَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ وَجْهُهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ جَنْبُهُ الظَّاهِرُ الْيَمِينُ وَ حَبْلُهُ الْقَوِيُّ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَيْتُهُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ

ص: 607

عَلَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ فِي بَعْثِهِ مَنْ عَرَفَهُ نَجَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ هَوَى إِلَى النَّارِ

حديث80: ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: به ابوذر گفتم: خدا تو را رحمت كند، اندکي از عجايب در فضيلت اميرالمومنينj كه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيده اى برايم نقل كن. ابو ذر گفت: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: در اطراف عرش نود هزار ملائكه هستند كه تسبيحى و عبادتى جز اطاعت على بن ابى طالبj و برائت از دشمنانش و طلب مغفرت براى شيعيانش ندارند. گفتم: خدا تو را رحمت كند، مطلب ديگرى هم بگو. گفت: از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: خداوند، جبرئيلj و ميكائيلj و اسرافيلj را به اطاعت علىj و برائت از دشمنان او و استغفار براى شيعيانش اختصاص داده است. گفتم: مطلب ديگرى هم بگو. گفت: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: خداوند همچنان به وسيله علىj در هر امّتى كه پيامبر مرسلى در آنان بوده اتمام حجّت مى نمود، و آنكه بيشتر به علىj معرفت داشت درجه او نزد خداوند عظيم تر بود. عرضه داشتم: خدا تو را رحمت كند، مطلب ديگرى هم بگو. گفت: آرى، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: اگر من و علىj نبوديم خدا شناخته نمى شد، و اگر من و على(عليه السلام) نبوديم خدا عبادت نمى شد، و اگر من و على(عليه السلام) نبوديم ثواب و عقابى نبود. علىj را هيچ پرده اى از خداوند نمى پوشاند و هيچ حجابى بين او و خداوند مانع نمى شود. او خود حجاب و واسطه بين خدا و خلقش است.سليم مى گويد: سپس از مقداد پرسيدم و گفتم: خدا تو را رحمت كند، مطلبى ديگر كه در باره على بن ابى طالبj از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيده اى برايم نقل كن.

گفت: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود خداوند در پادشاهى خود يگانه است. او خود را به انوارش شناسانيد، و سپس دستورات خود را به آنان سپرد و بهشتش را بر ايشان مباح نمود. هر كه از جن و انس كه خدا بخواهد قلب او را پاك گرداند

ص: 608

ولايت على بن ابى طالبj را به او مى شناساند، و هر كه خدا بخواهد بر قلب او پرده بكشد معرفت على بن ابى طالبj را در باره او اِمساك مى كند. قسم به خدايى كه جانم بدست اوست، آدمj مستوجب آن نشد كه خدا او را خلق كند و از روحش در او بدمد، و نيز توبه او را بپذيرد و او را به بهشتش باز گرداند مگر به خاطر نبوّت من و ولايت علىj بعد از من. قسم به آنكه جانم به دست اوست ملكوت آسمان ها و زمين به ابراهيمj نشان داده نشد و خداوند او را دوست خود قرار نداد مگر به خاطر نبوّت من و اقرار به علىj بعد از من. قسم به آنكه جانم به دست اوست، خداوند با موسىj سخن نگفت و عيسىj را به عنوان آيت خود بر جهانيان معرفى نكرد مگر به خاطر نبوّت من و معرفت علىj بعد از من. قسم به آنكه جانم به دست اوست، هيچ پيامبرى به نبوّت نرسيد مگر به خاطر معرفت او و اقرار به ولايت ما. و هيچ مخلوقى از جانب خداوند اهليّت پيدا نكرد كه خدا به او نظر كند مگر با بندگى در مقابل خدا و اقرار به علىj بعد از من. سپس مقداد سكوت كرد. گفتم: مطلب ديگرى هم بگو. گفت: بلى، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: علىj حاكم و مدبّر اين امت و شاهد بر آنها و متصدّى حساب آنان است. اوست صاحب مقام اعظم و راه حقّى كه طريق آن آباد است، و او صراط مستقيم خداوند است. به وسيله او بعد از من ازضلالت هدايت مى يابند و از كوردلى ها به بينش دست مى يابند. به وسيله او نجات يابندگان نجات مى يابند، و از مرگ به او پناه برده مى شود و به وسيله او امان از ترس مى آيد. با او گناهان محو و ظلم دفع مى گردد و رحمت نازل مى شود. او چشم بيننده خداوند و گوش شنواى او و زبان گوياى او در خلقش، و دست باز او به رحمت بر بندگانش، و وجه او در آسمانها و زمين و جنب راست و آشكار او است

او طناب قوى و محكم، و ريسمان قابل اعتماد او است كه از هم گسيختگى ندارد، و باب خداوند

ص: 609

است كه از آن بايد وارد شد و خانه خداست كه هر كه داخل آن شود در امان خواهد بود. او علم خداوند بر صراط در روز برانگيختن مردم خواهد بود. هر كه او را بشناسد به سوى بهشت نجات خواهد يافت، و هر كه او را انكار كند به سوى آتش سقوط خواهد كرد.(1)

حديث81: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْقَصَبَانِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ وَلَايَتَنَا وَلَايَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّتِي لَمْ يُبْعَثْ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ اسْمُهُ عَرَضَ وَلَايَتَنَا عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ وَ الْأَمْصَارِ فَلَمْ يَقْبَلْهَا قَبُولَ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ إِنَّ إِلَى جَانِبِهِمْ لَقَبْراً مَا لَقَاهُ مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ أَجَابَ دَعْوَتَهُ وَ قَلَبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورا

حديث81: امام صادق(عليه السلام): ولايت ما همان ولايت خداست كه هيچ پيامبرى مبعوث نشده جز اين که مأمور به تبليغ آن بوده. خداوند عزّاسمه ولايت ما را بر آسمان ها و زمين و كوه ها و شهرها عرضه داشت و هيچ كدام به مانند اهل كوفه آن را نپذيرفتند. و آرى در جوارشان قبرى است (حرم شريف اميرالمؤمنين(عليه السلام))كه هيچ غم زده اى آن را زيارت نكند جز اين که خداوند غم از دلش بردارد، و دعايش را مستجاب كند، و او را دل شاد و مسرور به سوى اهل خود باز گرداند.(2)

ص: 610


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص858 الحديث السادس و الأربعون،
2- . الأمالي للمفيد: المجلس17 ح9.

هيچ پيامبري مبعوث نشد مگر با اقرار به ولايت ائمه اطهار

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) قَالَ: وَلَايَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) مَكْتُوبٌ فِي جَمِيعِ صُحُفِ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ وَلَايَةِ وَصِيِّهِ عَلِيٍّ(عليه السلام).

محمّد بن فضيل از حضرت ابو الحسن(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: ولايت على(عليه السلام) در كتاب هاى انبياء نوشته شده خداوند هرگز پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با اقرار به نبوّت محمد(صلي الله عليه و آله) و ولايت وصى او على(عليه السلام) صلوات اللَّه عليهما.(1)

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي زَكَرِيَّا بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ قَالَ سَمِعْتُ مِنْ أَبِي وَ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ يَرْوِيهِ عَنْ فَيْضِ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ عَلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ أَخَذَ عَهْدَ النَّبِيِّينَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام).محمّد بن مسلم گفت از حضرت باقر(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: خداوند تبارك و تعالى ميثاق پيامبران را بر ولايت و پيمان پيامبران را به ولايت على(عليه السلام) گرفت. (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ الْغَفَّارِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَا تَكَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِيٍّ فِي الْأَظِلَّةِ حَتَّى عُرِضَتْ عَلَيْهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَثُلُوا لَهُ فَأَقَرُّوا بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ.

حذيفة بن اسيد گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: پيامبرى هيچ پيامبرى تكميل نشد در عالم اظلة مگر اين كه بر او عرضه شد ولايت من و ولايت اهل بيتم و تمثال آنها براى آن پيامبر مجسم شد اقرار به طاعت و ولايت آنها نمودند. (3)

ص: 611


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص72 باب 8 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك ح1
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص73 باب 8 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك .....ح4
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص73 باب 8 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك ح7

حَدَّثَنَا السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا نُبِّئَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ بِفَضْلِنَا عَمَّنْ سِوَانَا.

عبد الاعلى گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: پيامبرى به مقام نبوت نرسيد هرگز مگر با معرفت حق و اقرار به فضل ما بر ديگران. (1)

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ شُعَيْبٍ السَّبِيعِيِّ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا.جابر گفت: حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: ولايت ما ولايت خدا است كه پيامبرى را هرگز مبعوث نكرد مگر با ولايت ما. (2)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مِهْرَانَ الدَّامْغَانِيُّ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَكِ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُرْوَةَ قَالَ حَدَّثَنِي يُوسُفُ بْنُ بِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنِي السَّائِبُ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): (ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى حَتَّى اجْتَمَعَ جَمِيعُ الرُّسُلِ وَ الْأَنْبِيَاءِ) فَصَفَّهُمْ جَبْرَئِيلُ وَرَائِي صَفّاً فَصَلَّيْتُ بِهِمْ فَلَمَّا (فَرَغْتُ مِنَ الصَّلَاةِ) أَتَانِي آتٍ مِنْ عِنْدِ رَبِّي فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ سَلِ الرُّسُلَ عَلَى مَا ذَا أَرْسَلْتُهُمْ مِنْ قَبْلِكَ فَقُلْتُ مَعَاشِرَ الرُّسُلِ عَلَى مَا ذَا بَعَثَكُمْ رَبِّي قَبْلِي فَقَالَتِ الرُّسُلُ عَلَى وَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا»(3)

ص: 612


1- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص74 باب9 باب آخر في ولاية الأئمة ع ح1
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص75 باب9 باب آخر في ولاية الأئمة ع ح6
3- .[2] الزخرف آية 45

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله): خداوند انبياء را جمع نمود جبرئيل(عليه السلام) همه را پشت سر من به صف قرار داد من نماز با آنها خواندم پس از اتمام نماز شخصى از جانب خدايم آمده عرضه داشت: يا محمد! خدايت سلام مي رساند و مي گويد: از پيامبران بپرس با چه خصوصيتى آنها را مبعوث به رسالت نموده ام قبل از تو به آنها گفتم پيامبران! شما را با چه خصوصيت ارسال نموده اند؟ عرضه داشتند: با شرط ولايت تو و ولايت

اميرالمومنين(عليه السلام) و اين آيه اشاره به آنست «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا» (1)

كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ تَفْسِيرِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْقَطَّانِ عَنْ عَبَّادِ بْنِيَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ عَنْ عَلْقَمَةَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِي حَدِيثِ الْإِسْرَاءِ فَإِذَا مَلَكٌ قَدْ أَتَانِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا فَقُلْتُ مَعَاشِرَ الرُّسُلِ وَ النَّبِيِّينَ عَلَى مَا بَعَثَكُمُ اللَّهُ قَبْلِي قَالُوا عَلَى وَلَايَتِكَ يَا مُحَمَّدُ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در حديث اسرى فرمود: ناگاه فرشته اى پيش من آمد و گفت يا محمد! سؤال كن از پيامبرانى كه قبل از تو مبعوث كرده ام كه با چه خصوصيت ارسال شده اند؟ گفتم: اى پيامبران و رسل شما را با چه شرط مبعوث نموده اند قبل از من جواب دادند بر ولايت تو و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام). (2)

صاحبان ولايت برگزيدگان خلق

حديث82: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ

ص: 613


1- .[3] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص150 المنقبة الثانية و الثمانون
2- .[1] بحار الأنوار ج 26 ص307 باب 6 تفضيلهم ع على الأنبياء و على جميع الخلق و أخذ ميثاقهم عنهم و عن الملائكة و عن سائر الخلق و أن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبهم صلوات الله عليهم ح70

اللَّهِ(عليه السلام) يَا أَبَا الصَّخْرِ إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ وَ لَا يُعْطِي هَذَا الْأَمْرَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ لَا أَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ لَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ إِنْ كَانَ هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِ هَؤُلَاءِ.

حديث82: امام صادق(عليه السلام) به عمر بن حنظله فرمود: اى ابا صخر! خداوند دنيا را هم به كسى كه او را دوست مي دارد و هم به كسى كه با او دشمناست مي دهد، اما مسأله ولايت را نمي دهد مگر به برگزيدگانش به خدا قسم شما بر دين من و دين آباى من هستيد.(1)

حديث83: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي عَرَّفَكُمُ اللَّهُ وَ مَنَّ بِهِ عَلَيْكُمْ أَشَدُّ خُبْرِيَّةً مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ أَقَلُّ الْأُمَّةِ الَّذِينَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَقَدْ مَاتَتْ أُمُّ أَيْمَنَ وَ إِنَّهَا لَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَا كَانَتْ تَعْرِفُ مَا عَرَّفَكَ اللَّهُ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ خُذْ مَا أَعْطَاكَ اللَّهُ وَ خَصَّكَ بِهِ بِشُكْرٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُعْطِي الدُّنْيَا الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ وَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ إِنَّمَا يُعْطِيهِ اللَّهُ صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ إِنَّ أَمْرَنَا

حديث83: حضرت فرمود: اى سليم، اين مسأله ولايت كه خدا آن را به شما شناسانده و به وسيله آن بر شما منّت گذاشته، از نظر خِبره شدن از طلا و نقره مشكل تر است، و افراد كمى از امّت آن را مى شناسند. امّ ايمن از دنيا رفت و با اين که اهل بهشت است ولى آن چه خدا معرفت آن را به تو داده او نداشت. خدا را شكر كن و آن چه به تو عطا كرده و تو را به آن اختصاص داده با تشكّر حفظ كن. عرضه داشتم ولايت را به چه كسانى عطا کنند؟ حضرت فرمودند: بدان كه خداى تعالى دنيا را به نيك و بد مى دهد، ولى اين امر ولايت كه تو در آن هستى، خداوند تنها به برگزيدگان از خلقش عطا مي فرمايد.(2)

ص: 614


1- . الکافي ج2 ص214 بَابُ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يُعْطِي الدِّينَ مَنْ يُحِبُّهُ ح1
2- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص827 الحديث الثامن و الثلاثون.

به برکت ولايت ما بلاها دفع مي گردد

حديث84: عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْفَحَّامِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَنْصُورِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ يَعْقُوبَ الْمُلَقَّبِ بِأَبِي نُوَاسٍ قَالَ: قُلْتُ لِلْعَسْكَرِيِّ(عليه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ يَا سَيِّدِي قَدْ وَقَعَ إِلَيَّ اخْتِيَارَاتُ الْأَيَّامِ عَنْ سَيِّدِنَا الصَّادِقِ(عليه السلام) مِمَّا حَدَّثَنِي بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُطَهَّرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَيِّدِنَاالصَّادِقِ(عليه السلام) فِي كُلِّ شَهْرٍ فَأَعْرِضُهُ عَلَيْكَ فَقَالَ لِي افْعَلْ فَلَمَّا عَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ صَحَّحْتُهُ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي فِي أَكْثَرِ هَذِهِ الْأَيَّامِ قَوَاطِعُ عَنِ الْمَقَاصِدِ لِمَا ذُكِرَ فِيهَا مِنَ النَّحْسِ وَ الْمَخَاوِفِ فَتَدُلُّنِي عَلَى الِاحْتِرَازِ مِنَ الْمَخَاوِفِ فِيهَا فَإِنَّمَا تَدْعُونِي الضَّرُورَةُ إِلَى التَّوَجُّهِ فِي الْحَوَائِجِ فِيهَا فَقَالَ لِي يَا سَهْلُ إِنَّ لِشِيعَتِنَا بِوَلَايَتِنَا لَعِصْمَةً لَوْ سَلَكُوا بِهَا فِي لُجَّةِ الْبِحَارِ الْغَامِرَةِ وَ سَبَاسِبِ الْبِيدِ الْغَائِرَةِ بَيْنَ سِبَاعٍ وَ ذِئَابٍ وَ أَعَادِي الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَأَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِوَلَايَتِهِمْ لَنَا فَثِقْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَخْلِصْ فِي الْوَلَاءِ لِأَئِمَّتِكَ الطَّاهِرِينَ وَ تَوَجَّهْ حَيْثُ شِئْتَ وَ اقْصِدْ مَا شِئْتَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ قُلْتَ ثَلَاثاً أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِكَ الْمَنِيعِ الَّذِي لَا يُطَاوَلُ وَ لَا يُحَاوَلُ مِنْ كُلِّ طَارِقٍ وَ غَاشِمٍ مِنْ سَائِرِ مَا خَلَقْتَ وَ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِي جُنَّةٍ مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ مُحْتَجِزاً مِنْ كُلِّ قَاصِدٍ إِلَى أَذِيَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِينٍ

الْإِخْلَاصِ فِي الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّكِ بِحَبْلِهِمْ جَمِيعاً مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِيهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِي مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَأَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ يَا عَظِيمُ حَجَزْتُ

ص: 615

الْأَعَادِيَ عَنِّي بِبَدِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ وَ قُلْتَهَا عَشِيّاً ثَلَاثاً حَصَلْتَ فِي حِصْنٍ مِنْ مَخَاوِفِكَ وَ أَمْنٍ مِنْ مَحْذُورِكَ فَإِذَا أَرَدْتَ التَّوَجُّهَ فِي يَوْمٍ قَدْ حَذَرْتَ فِيهِ فَقَدِّمْ أَمَامَ تَوَجُّهِكَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ سُورَةَ الْقَدْرِ وَ آخِرَ آيَةٍ فِي سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ بِكَ يَصُولُ الصَّائِلُ وَ بِقُدْرَتِكَ يَطُولُ الطَّائِلُ وَ لَا حَوْلَ لِكُلِّ ذِي حَوْلٍ إِلَّا بِكَ وَ لَا قُوَّةَ يَمْتَارُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْكَ بِصَفْوَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ صَلِّ عَلَيْهِمْ وَ اكْفِنِي شَرَّ هَذَا الْيَوْمِ وَ ضَرَرَهُ وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ يُمْنَهُ وَ اقْضِ لِي فِي مُتَصَرَّفَاتِي بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِيَّةِ وَ كِفَايَةِ الطَّاغِيَةِ الْغَوِيَّةِ وَ كُلِّ ذِي قُدْرَةٍ لِي عَلَى أَذِيَّةٍ حَتَّى أَكُونَ فِي جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ وَ نَقِمَةٍ وَ أَبْدِلْنِي مِنَ الْمَخَاوِفِ أَمْناً وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِيهِ يُسْراً حَتَّى لَا يَصُدَّنِي صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ وَ لَا يَحُلَّ بِي طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ الْأُمُورُ إِلَيْكَ تَصِيرُ يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.

حديث84: به سندى از قول آقايم امام صادق(عليه السلام) به آن حضرت گفتم: اى آقايم! در بيشتر اين روزها نحوست و هراس است و بسا كه ضرورت دارم به كار پردازم، فرمود: اى سهل! شيعه ما در پناه ولايت ما مصونند و اگر در لجّهى درياهاى ژرف و درّه هاى بيابان هاى دوردست ميان درنده ها و گرگ ها و دشمنان از جن و انس روند به بركت دوستى و ولايت ما از هر ترسى آسوده اند، به خداي عزّوجل توكّل كن و به ولايت ائمهي طاهرين(عليهم اسلام) بچسب هر كجا باشى و در بامدادهر جا خواهى برو و سه بار بگو: بامداد كردم بار خدايا در پناه منيع تو كه بر آن دست نرسد و قصد يورش

ص: 616

بر آن نشود از شرّ هر شب گرد و ستمكار از آفريده هايت و از شرّ هر آفريده خاموش و گويايت، در پشت سپرى از هر هراس آورى در جوشنى از ولايت خاندان پيغمبرت بركنار از هر آهنگ آزارى به باروى محكم اخلاص در اعتراف به حقّ آنان و تمسّك به رشته همه آن ها با يقين به اين که حقّ از آن ها است و با آن ها و در آن هاست دوست دارم هر كه را دوستند، و دورم از هر كه دورند، مرا پناه ده بدان ها از شرّ هر آن چه پرهيز دارم اى بزرگوار، دفع كردى دشمنان را از من به بديع آسمان ها و زمين، ما نهاديم از بر آن ها سدّى و از پس آن ها سدّى و چشمشان را بستيم و نبينند و شام هم آن را سه بار بگو! تا در امن و آسايش باشى از هر هراس. و چون خواستى روزى كه در آنت بر حذر داشتند دنبال كارى بروى پيش از آن بگو «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» و معوّذتين و آية الكرسى و سورهى قدر و آخر سورهى آل عمران را بخوان و بگو: بار خدايا به تو است كه يورش گر يورش برد، و به نيروى تو هر كه دست اندازى كند، و جنبشى ندارد هر جنبنده جز به تو، و هر نيرومند تنها از تو نيرو گيرد، سوگند به برگزيده هايت از آفريده هايت و نيكان خلقت محمّد پيغمبرت و عترتش و نژادش كه بر آن ها رحمت فرست و شرّ و زيان اين روز را از من بگردان و خير و يمنش را روزى من كن، و كارهايم را خوش فرجام و دوست داشتنى نما، و پيروزم گردان و شرّ سركش گمراه از من بگردان و شرّ هر آزاركننده را تا در پناه و مصونيت باشم از هر بلاء و نقمت، و هر هراس مرا بَدَل به آسودگى ساز، و از هر مانعى آسانى بخش تا هيچ مانعى مرا از مقصد باز ندارد، و هيچ شب گرد آزار كنى به من برنخورد، كه تو بر هر چيزى توانائى، و هر كارى به تو باز گردد، اى كه مانندش چيزى نيست و او است شنوا و بين.(1)

ص: 617


1- .الأمالي للطوسي ص 277 المجلس العاشر ح67

ولايت اهل بيت(عليهم اسلام) مدار قرآن

حديث85: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ عَلَيْهَا يَسْتَدِيرُ مُحْكَمُ الْقُرْآنِ وَ بِهَا يُوهَبُ الْكُتُبُ وَ يَسْتَبِينُ الْإِيمَانُ وَ قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ يُقْتَدَى بِالْقُرْآنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ ذَلِكَ حَيْثُ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ رَبِّي وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَاحْفَظُونِي فِيهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا

حديث85: امام صادق(عليه السلام): خداوند ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) را مدار قرآن و جميع کتب آسماني قرار داده، آيات محکم قرآن بر محور آن مي چرخد، و به سبب آن کتب آسماني بلند آوازه شده و ايمان آشکار گرديد...(1)

ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) ولايت خداست

حديث86: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي

عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا.حديث86: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: ولايت ما، همان ولايت خداست که هيچ پيغمبري جز با اقرار به آن، شايستگي نبوّت نيافت.(2)

ص: 618


1- . البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص 22 باب 3 باب في الثقلين ح61، تفسير العياشي ج 1 ص 5 في فضل القرآن فيه 18 حديثا ح9
2- . الکافي: ج1 ص437 بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَة ح3.

ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) سرچشمه حيات و سعادت ابدي

حديث87: وَ قَالَ لَهُ يُونُسُ لَوِلَائِي لَكُمْ وَ مَا عَرَّفَنِيَ اللَّهُ مِنْ حَقِّكُمْ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا قَالَ يُونُسُ فَتَبَيَّنْتُ الْغَضَبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ قِسْتَنَا بِغَيْرِ قِيَاسٍ مَا الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا هَلْ هِيَ إِلَّا سَدُّ فَوْرَةٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَةٍ وَ أَنْتَ لَكَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَيَاةُ الدَّائِمَةُ.

حديث87: يونس مي گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: ولايت و شناخت حق شما که خداوند به من مرحمت فرموده از دنيا و آنچه در آنست نزد من محبوبتر است. يونس مي گويد: وقتي چنين گفتم آثار خشم و غضب بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد سپس فرمود: مارا به چيزي که نبايد قياس کني مقايسه کردي، ولايت مارا با دنيا قياس کردي، مگر دنيا و آنچه در آنست چيست؟ آيا چيزي جز سير کردن شکم يا پوشاندن عورت است؟ اما ولايت و محبت ما سرچشمه حيات ابدي و سعادت هميشگي است.(1)

سفارش امام جواد(عليه السلام) به يکي از شيعيانحديث88: بِالْإِسْنَادِ الْأَوَّلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ كَتَبَ صِهْرٌ لِي إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(عليه السلام) إِنَّ أَبِي نَاصِبٌ خَبِيثُ الرَّأْيِ وَ قَدْ لَقِيتُ مِنْهُ شِدَّةً وَ جَهْداً فَرَأْيُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي الدُّعَاءِ لِي وَ مَا تَرَى جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ فَتَرَى أَنْ أُكَاشِفَهُ أَمْ أُدَارِيَهُ فَكَتَبَ قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ

ص: 619


1- . تحف العقول ص 380 و روي عنه ع في قصار هذه المعاني

أَمْرِ أَبِيكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرٌ فَاصْبِرْ فَ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَايَةِ مَنْ تَوَلَّيْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِي وَدِيعَةِ اللَّهِ الَّذِي لَا تَضِيعُ وَدَائِعُهُ قَالَ بَكْرٌ فَعَطَفَ اللَّهُ بِقَلْبِ أَبِيهِ عَلَيْهِ حَتَّى صَارَ لَا يُخَالِفُهُ فِي شَيْ ءٍ

حديث88: بكر بن صالح گويد: دامادم به امام جواد(عليه السلام) نوشت: پدرم مرد ناصبى بد اعتقادى است و از جانب وى با شدائد و زحماتى چند روبرو گشته ام، در صورت صلاح ديد درباره ام دعا كنيد، و بيان فرمائيد: كه نظرتان در اين باره چيست؟ آيا با وى به دشمنى و پرخاش برخيزم يا مدارا نمايم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته ات را فهميدم و به آن چه دربارهى پدرت ياد كرده اى پى بردم، و انشاء اللَّه دربارهى تو دست از دعا نمى كشم، و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاش گرى است، و همراه با هر مشكلى آسانى است، صبر را پيشه ساز كه عاقبت از آن پرهيزكاران است، خداوند تو را بر ولايت آن كس كه ولايتش را پذيرفته اى ثابت بدارد، ما و شما در امانت خدائيم، همان خدائى كه اماناتش ضايع و تباه نگردد. بكر گويد: پس از آن خداوند دل پدر او را مطابق ميل وى برگرداند به طورى كه در هيچ چيز با او مخالفت نمى ورزيد.(1)

اهل ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) در قيامت آسوده اند

حديث89: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(عليه السلام): قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِين(عليه السلام) يَخْرُجُ أَهْلُ وَلَايَتِنَا مِنْ قُبُورِهِمْ يَخَافُ النَّاسُ وَ هُمْ لَا يَخَافُونَ وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ هُمْ لَا يَحْزَنُون

ص: 620


1- . الأمالي للمفيد: المجلس23 ح20.

حديث89: اميرالمؤمنين(عليه السلام): اهل ولايت ما، در حالى از قبرهايشان بيرون آيند كه مردم هراسان و غمگينند، ولى آن ها نه مى هراسند و نه اندوهگين شوند.(1)

ولايت ائمه اطهار سلم است

حديث90: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» قَالَ أَ تَدْرِي مَا السِّلْمُ قَالَ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ

وَلَايَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ

الْأَئِمَّةِ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ وَ

خُطُوَاتُ

الشَّيْطَانِ وَ اللَّهِ وَلَايَةُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ

حديث90: ابو بصير گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»(2) اى مؤمنين همگى داخل در سلم شويد و پيروى از گام هاى شيطان ننمائيد. فرمودند: مي دانى سلم چيست؟ عرضه داشتم: شما بهتر مي دانيد فرمودند: ولايت علي(عليه السلام) و ائمه و جانشينان بعد از اوست سپس فرمودند: «خُطُواتِ الشَّيْطانِ» به خدا قسم! ولايت فلانى و فلانى است.(3)

حديث91: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» قَالَ فِي وَلَايَتِنَاحديث91: امام باقر(عليه السلام) در مورد آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»(4) فرمود: يعنى وارد در ولايت ما شويد.(5)

ص: 621


1- . فضائل الشيعه: ح8.
2- .البقرة آية 208.
3- . تفسير العياشي ج 1 ص 102 [سورة البقرة(2): آية 208] ح294.
4- .البقرة آية 208.
5- . الكافي ج 1 ص 417 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح29

حديث92: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» قُلْتُ مَا السِّلْمُ قَالَ الدُّخُولُ فِي أَمْرِنَا

حديث92: ابن مسكان از حلبى و او از حضرت صادق(عليه السلام) در مورد آيه «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»(1) نقل كرد كه پرسيدم سلم چيست؟ فرمود: داخل شدن در ولايت ما.(2)

ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام) مهترين سوال در برزخ

حديث93: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ رَزِينِ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُول إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أُدْخِلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَكَانِ اسْمُهُمَا مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَأَوَّلُ مَنْ يَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِيِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِيِّهِ فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاه

حديث93: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): ...همانا وقتي بنده اي وارد قبر خود مي شود دو فرشته مي آيند و دربارهي پروردگارش و پيامبرش و ولي پيامبرش ازاو سؤال کنند. پس اگر جواب داد نجات مي يابد و اگر آن ها را نمي شناخت سقوط کند.(3)

حديث94: وَ أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْآجُرِّيُّ بِمَكَّةَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْخُورِيُ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ، عَنْ وَكِيعٍ، عَنْ سُفْيَانَ عَنِ السُّدِّيِّ، عَنْ

ص: 622


1- . الانفال آية 61
2- . الكافي ج 1 ص 415 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح16،
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد ج 1 ص 498 باب 16 باب في الأئمة أنهم الذين ذكرهم الله يعرفون أهل الجنة و النار ح9

عَبْدِ خَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ أَقْبَلَ صَخْرُ بْنُ حَرْبٍ حَتَّى جَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: الْأَمْرُ بَعْدَكَ لِمَنْ قَالَ: لِمَنْ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى. فَأَنْزَلَ اللَّهُ «عَمَّ يَتَساءَلُونَ»(1) يَعْنِي يَسْأَلُكَ أَهْلُ مَكَّةَ عَنْ خِلَافَةِ عَلِيٍ «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ»(2)

فَمِنْهُمُ الْمُصَدِّقُ وَ مِنْهُمُ الْمُكَذِّبُ بِوَلَايَتِهِ، «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»(3) وَ هُوَ رَدٌّ عَلَيْهِمْ سَيَعْرِفُونَ خِلَافَتَهُ أَنَّهَا حَقٌّ إِذْ يُسْأَلُونَ عَنْهَا فِي قُبُورِهِمْ فَلَا يَبْقَى مِنْهُمْ مَيِّتٌ فِي شَرْقٍ وَ لَا غَرْبٍ وَ لَا بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا وَ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ يَسْأَلَانِهِ يَقُولَانِ لِلْمَيِّتِ: مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ وَ مَنْ إِمَامُكَ!

حديث94: ابن حرب نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: خلافت پس از تو براي کيست؟ فرمود: براي کسي که او از من به منزلهى هارون از موسي است. پس خداوند اين آيات را نازل فرمود «عَمَّ يَتَساءَلُونَ... » اهل مکّه از تو مي پرسند؟ از خبر بزرگي که دربارهى آن اختلاف دارند. پس برخي از آنان تصديق کننده به ولايت علي(عليه السلام) و برخي تکذيب کننده به ولايت اويند. زودباشد که بدانند که خلافتش برحقّ است. هنگامي که از آنان در گورهايشان مي پرسند. هيچ کس در شرق و غرب، و در خشکي و دريا، از دنيا نرود، مگر اين که نکير و منکر از او مي پرسند؟ که پروردگارت کيست؟ دينت چيست؟ پيغمبرت کدام است؟ و امام تو کيست؟(4)

حديث95: عَن أَبيِ بَصير عَن أَبيِ عَبدِ اللَّهِ(عليه السلام): أَنَّ الْمَيِّتَ إِذَا أُخرِجَ مِن بَيتِهِ شَيَّعَتهُ المَلائِكَةُ إِلَى قَبرِه، يَتَرَحَّمُونَ عَلَيهِ، حَتَّى إِذَا انتَهَى بِهِ إِلَى قَبرِهِ قَالَت الأَرضُ لَهُ: مَرحَباً بكَ وَ أَهلاً وَ سَهلاً وَ اللَّهِ لَقَد كُنتُ أُحِبُّ أَن يَمشِىَ عَلَيَّ مِثلُكَ لا جَرَمَ لَتَرَىَ مَا أَصنَعُ بِكَ فَيَوَسَّعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَدخُلُ عَلَيهِ فِي قَبرِهِ قَعِيدَا

ص: 623


1- . النبأ آية 1
2- . النبأ آية 3-2
3- . النبأ آية 5-4
4- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص418 سورة النبإ(78): الآيات 1 الى 2 ح1075.

القَبرِ [مَلَكَا القَبرِ وَ هُمَا قَعِيدَا القَبرِ] مُنكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُلقِيَانِ فِيهِ الرُّوحَ إِلَى حَقوَيهِ فَيُقعِدَانِهِ فَيَسأَلانِهِ فَيَقُولانِ لَهُ: مَن رَبُّكَ؟ فَيَقُولُ اللَّهُ، فَيَقُولانِ: و مَا دِينُكَ فَيَقُولُ: الإِسلامُ فَيَقُولانِ: وَ مَن نَبِيُّكَ فَيَقُولُ: مُحَّمَدٌ، فَيَقُولانِ: وَ مَن إِمَامُكَ؟ فَيَقُولُ: عَلِيٌّ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: صَدَقَ عَبدِي افرُشُوا لَهُ فِي القَبرِهِ مِنَ الجَنَّةِ، وَ أَلبِسُوهُ مِن ثِيَابِ الجَنَّةِ، وَ افتَحُوا له فِي قَبرِهِ بَاباً إِلَى الجَنَّةِ حَتَّى يَأتِيَنَا وَ مَا عِندَنَا خَيرٌ لَهُ ثُمَّ َيَقُولانِ: لَهُ نَم نُومَةَ العَرُوسٍ نَم نُومَةً لا حُلُمَ فِيهَا. وَ إِن كَانَ كَافِراً أُخرِجَتِ لَهُ مَلائِكَةُ يُشَيِّعُوُنه إِلىَ قَبرِهِ يَلعَنُونَهُ حَتَّى إِذَا انتَهَى إِلَى الأَرضُ قَالَت الأَرضُ: لا مَرحَباً بِكَ وَ لا أَهلاً، أَمَا وَ اللَّهِ لَقَد كُنتُ أُبغِضُ أَن يَمشِيَ عَلَّيَ مِثلُكَ لا جَرَمَ لَتَرَيَنَّ مَا أَصنَعُ بَكَ اليَومَ، فَتَضِايقُ عَليَهِ حَتَّى تَلتَقِيَ جَوَانِحُهُ، وَ يَدخُلُ عَلَيهِ مَلَكَا القَبرِ وَ هُمَا قَعِيدَا القَبرِ مُنكَرٌ وَ نَكِيرٌ، قَالَ: قُلتُ لَهُ جُعِلتُ فِدَاكَ يَدخُلانِ عَلَى المُؤمِنِ وَ الكَافِرِ فِي صُورَةٍ وَاحِدَةً؟ فَقَالَ: لا، فَيُقعِدَانِهِ فَيَقُولانِ لَهُ: مَن رَبُّكَ فَيَقُولُ: سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُون، فَيَقُولانِ لَهُ: لا دَرَيتَ فَمَا دِينُكَ فَيَقُولُ: سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُونَ و يَتَلَجلَجُ لِسانه، فَيَقُولانِ لا دَرَيتَ قَمَن نَبِيُّكَ فَيَقُولُ سَمِعتُ النَّاسَ يَقُولُونَ و يَتَلَجلَجُ لِسانه، فَيَقُولانِ لا دَرَيتَ ، وَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ كَذَبَ عَبدِي افرُشُوا لَهُ فِي قَبرِهِ مِنَّ النَّارِ، وَ أَلبِسُوهُ مِن ثِيَابِ النَّارِ وَ افتَحُوا لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ حَتَّى يَأتِيَنَا وَ مَا لَهُ عِندَنَا شَرٌ لَهُ، قَالَ ثُمَّ يَضرِبَاِنِه بِمِرزبَةٍ معهما ثَلاثَ ضَرَبَاتٍ لَيسَ مِنهَا ضَربَةٌ إِلاَّ تَطَايَرُ قَبرُهُ نَاراً وَ لَو ضُرِبَت تِلكِ الضَربَةٌ عَلَى جِبَالُ تَهَامَةَ لَكَانَت رَمِيماً.

ص: 624

حديث95: امام صادق(عليه السلام): به درستي زماني که مؤمن از خانهي خويش جهت تشييع جنازه به سمت قبر برده مي شود ملائکه با تعداد زياد و شور فراوان او را مشايعت کنند و زمين خطاب به او مي گويد: مرحبا به تو که چنين اهليّت پيدا نمودي، آگاه باش به خدا قسم من در زمان حيات تو بسيار دوست مي داشتم همچون توئي بر من قدم نهد. و چون در قبر داخل شود به اندازه وسعت ديدگانش قبر او گسترانيده مي شود. و دو ملک به نام هاي نکير و منکر نزد او آمده و او را مي نشانند و از او سؤال مي کنند که خداي تو چه کسي است؟ در جواب مي گويد: اللَّهُ مي گويند: دين تو چيست؟ مي گويد: اسلام، پس از او مي پرسند پيامبر تو کيست؟ مي گويد: محمد(صلي الله عليه و آله) و مي پرسند: امام تو چه کسي است؟ مي گويد: علي(عليه السلام) پس در اين هنگام منادي از آسمان ندا مي کند: بنده ام راست گفت، از فرش هاي بهشتي قبرش را فرش نمائيد. و دري از قبر به سوي بهشت برايش باز کنيد و او را از لباس هاي بهشتي بپوشانيد، تا اين که نزد ما آيد، و آن چه که نزد ماست براي او بهتر است، سپس به او گفته شود: اکنون همچون عروسي که در حجلهي خويش مي خوابد و خواب هاي پريشان نمي بيند، بيارام. سپس حضرت فرمودند: و اما اگر اين شخص کافر باشد، ملائکه در حالي که او را لعن مي کنند تا قبر او را مشايعت مي نمايند، و زمين نيز خطاب به او مي گويد: مرحبائي بر تو نيست و اهليّت آن را نداري، بدان که زماني که در دنيا همچون توئي بر روي من قدم مي نهاد او را دشمن مي داشتم، پس دراين هنگام قبر او فشرده و بر او تنگ مي گردد، سپس نکير منکر نزد وي آمده و از وي سؤال مي کنند. پس آن دو او را مي نشانند و از او مي پرسند: خداي توچه کسي است؟ زبانش به لکنت افتاده و مي گويد: از مردم چيزهايي مي شنيدم، به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، و مي پرسند: دينت چيست؟ باز زبانش به لکنت افتاده و جوابي نمي دهد پس به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، و نيز مي پرسند: پيامبر تو کيست؟ مي گويد: از مردمچيزهايي مي شنيدم، پس

ص: 625

به او مي گويند: نفهميدي و نمي داني، (و نيز مي پرسند: امام زمانت کيست؟ و او جوابي ندارد، زيرا در کردار به اهل بيت(عليهم اسلام) اقتدا نکرده اوامر ايشان را اجرا ننموده و از نواهي ايشان دوري نکرده)، پس منادي از آسمان ندا مي کند: بنده ام دروغ مي گويد، قبر او را از فرش هاي جهنم فرش کنيد و از لباس هاي آن بر او بپوشانيد و دري به سوي آتش برايش بگشائيد تا اين که نزد ما آيد و چيزي جز شر و بدبختي نزد ما براي او نيست، پس آن دو ملک با گرزي سه ضربه به او مي زنند که با هر ضربه اي قبرش پر از آتش مي گردد و شدت اين ضربات به گونه اي است که اگر به کوه هاي مکّه اصابت کند آن ها را همچون خاکستري نرم مي نمايد.(1)

توضيح: اعتقاد ما بر اينست که آدمي در قبر نيز مورد بازخواست قرار گرفته و درباره خدا، پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ائمه اطهار(عليهم اسلام)، و دينش از او پرسيده خواهد شد، و کسي مي تواند از آن خلاصي يافته و نجات يابد که حقيقتا در اعمالش به آن ها تمسک جسته و از ايشان به نيکويي پيروي کرده باشد.

حديث1/95: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنَيِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ قَوْلُهُ وَ لِقَوْمِكَ يَعْنِي عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ عَنْ وَلَايَتِه

حديث1/95: عبد اللَّه از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه در مورد آيه شريفه «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ»(2)

فرمود: «وَ

لِقَوْمِكَ» يعنى على(عليهالسلام) و دنبال آيه معنيش اينست كه به زودى از ولايت علي(عليه السلام) بازخواست مى شويد.(3)

ص: 626


1- . تفسيرالعياشي: ج2 ص225 سورة إبراهيم(14): الآيات 27 الى28 ح18.
2- .[2] الزخرف آية 44
3- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 546 [سورة الزخرف(43): آية 44] .....

ولايت ائمه اطهار مهم ترين سؤال در قيامت

«فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعينَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُون».(1)

سوگند به پروردگارت كه همه آن ها رامؤاخذه خواهيم كرد. از آن چه مى كرده اند.

حديث96: أَخْبَرَنَا عَقِيلٌ [قَالَ:] أَخْبَرَنَا عَلِيٌّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ مَاهَانَ الْخُورِيُّ بِخُورٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُكْرَمٍ الْبَزَّازُ قَالَ: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّوْرَقِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ عَنِ السُّدِّيِ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» [قَالَ:] عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ، ثُمَّ قَالَ: عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ فِيمَا أَمَرَهُمْ بِهِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْه

حديث96: راوي درباره اين آيه «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» مي گويد: مردم از ولايت علي(عليه السلام) بازخواست مي شوند كه به اوامر و نواهى او چگونه عمل كرديد؟! و همچنين اعمال و افعال بندگان پرسيده مى شود (يعني، از آن چه پيامبر(صلي الله عليه و آله) درباره ولايت و پيروي کردن از علي(عليه السلام) به آنان دستور داده و از آن چه آنان را از مخالفت کردن با علي(عليه السلام) باز داشته و از ديگر کارهايي که در دنيا انجام داده اند، مورد پرسش و بازخواست قرار گيرند).(2)حديث97: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الشِّيرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ حَدِيثاً يَرْفَعُهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ مَالِكاً أَنْ يُسَعِّرَ النِّيرَانَ السَّبْعَ وَ يَأْمُرُ رِضْوَانَ أَنْ يُزَخْرِفَ الْجِنَانَ الثَّمَانَ وَ يَقُولُ يَا مِيكَائِيلُ مُدَّ الصِّرَاطَ عَلَى مَتْنِ جَهَنَّمَ وَ يَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ انْصِبْ مِيزَانَ الْعَدْلِ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) قَرِّبْ أُمَّتَكَ لِلْحِسَابِ ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ أَنْ يُعْقَدَ عَلَى الصِّرَاطِ سَبْعُ

ص: 627


1- . حجرآيهى 92 و 93.
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص423 سورة الحجر(15): آية 92 ح452.

قَنَاطِرَ طُولُ كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَى كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ فِي الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ حُبِّ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ مَعَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاً.

حديث97: کراجکي در کتاب کنز الفوائد از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هنگامي که قيامت رسد خداوند به مالک که فرشتهى موکل بر دوزخ است دستور دهد تا آتش جهنّم هاي هفتگانه را شعله ور گرداند، و به رضوان که دربان بهشت است. فرمان دهد که بهشت هاي هشتگانه را زينت دهد و آراسته کند، و به ميکائيل(عليه السلام) فرمايد: صراط را بر روي جهنّم کشد، و به جبرئيل(عليه السلام) گويد: ميزان عدالت را در زير عرش برقرار کند، و به محمد(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: امّت خود را براي حساب آماده کن و آن ها را نزديک گردان. سپس خداوند تبارک و تعالي دستور دهد که بر صراط هفت پل بنا کنند که و طول هر پل هفده هزار فرسخ باشد، و بر هر يک از آن ها هفتاد هزار فرشته بايستند. آن فرشتگاني که در صراط مستقرند از زن و مرد اين امّت از ولايت علي بن ابي طالب(عليه السلام) و دوستي اهل بيت پيغمبر اکرم(صلي الله عليه و آله) سئوال کرده، هر که بتواند به آن ها پاسخ دهد مثل برقي شتابان عبور کند، و کسي که ازدوستي اهل بيت (عليه السلام) بي بهره بوده با صورت در جهنم سرنگون گردد، گرچه به اندازه هفتاد صديق کارهاي خوب انجام داده باشد.(1)

حديث98: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي

قَوْلِهِ تَعَالَى «عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ» قَالَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الْوَلَايَةُ وَ سَأَلْتُهُ

ص: 628


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص483 باب [سورة الصافات(37): الآيات 22 الى 24] ح4.

عَنْ قَوْلِهِ «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

حديث98: امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ»(1) از چه سؤال مي كنند از خبر بزرگ فرمودند: نبأ عظيم ولايت است از آيه «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ»(2) سؤال كردم فرمود: ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) است.(3)

انبياء بر انگيخته شدند با و لايت ائمه اطهار

حديث99: عَنْ خَطَّابِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّنَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْمَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» بِتَكْذِيبِهِمْ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَالَ «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»

حديث99: خطاب بن سلمه گفت امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را بر نيانگيخت مگر با ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان اين آيه اشاره به همان است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ»(4) آنها كه گمراه شدند به واسطه تكذيب آل محمّد(صلي الله عليه و آله) بعد مي فرمايد «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(5) (6)

ص: 629


1- .النبا آية 1 و 2.
2- .الکهف آية 44.
3- . الكافي ج 1 418 ص باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح34.
4- . النحل آية 36
5- . النحل آية 36
6- . البرهان في تفسير القرآن ج 3 ص419 [سورة النحل(16): الآيات 30 الى 37] ح6018

و لايت حقيقي ائمه اطهار مانع از عذاب

حديث100: رَوَى الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الدَّيْلَمِيُّ رَفَعَهُ إِلَى النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَا التِّجَارَةُ الْمُرْبِحَةُ الْمُنْجِيَةُ مِنَ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ الَّتِي دَلَّ عَلَيْهَا فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»(1)

حديث100: نوفلى از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: من آن تجارت سود بخشى هستم كه موجب نجات از عذابدردناكم كه در اين آيه مي فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»(2)

حديث101: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) مَنْ دَخَلَ فِي وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ دَخَلَ فِي وَلَايَةِ عَدُوِّهِمْ دَخَلَ النَّار

حديث101: امام باقر(عليه السلام): دخول در ولايت آل محمد(صلي الله عليه و آله) دخول در بهشت و دخول در ولايت دشمنانشان دخول در آتش است(3)

حديث102: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَعْرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ وَ الْوِلَاءُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ

حديث102: رسول خدا(صلي الله عليه و آله)­: معرفت آل محمّد(صلي الله عليه و آله) برات رهايي از آتش، محبّت آل محمد(صلي الله عليه و آله) جواز عبور از صراط و و پذيرش ولايت ايشان ايمني بخش از هرگونه عذاب است.(4)

ص: 630


1- . الصف آية 10
2- . البرهان في تفسير القرآن ج 5 ص 368 [سورة الصف(61): الآيات 10 الى 13] ح10703
3- . تفسير العياشي ج 2 ص160 [سورة هود(11): الآيات 103 الى 108] ح66
4- . فرائد السمطين ج2 ص256 ح525، ينابيع المودة ص263.

حديث103: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُونُسُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَماً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَيْئاً كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّة

حديث103: امام باقر(عليه السلام) فرمود: همانا خداى عزوجل على(عليه السلام) را نشانه اى ميان خود و مخلوقش گماشت، هر كه او را بشناسد مؤمن است، وهر كه انكارش كند كافر است و هر كه او را نشناسد گمراهست و هر كه ديگرى را همراه او گمارد مشركست، و هر كه با ولايت او آيد به بهشت در آيد.(1)

عقوبت منکران و لايت ائمه اطهار

حديث104: مَا رَواهُ مُيَسِّرْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ(عليه السلام) إِنَّهُ قَالَ لَهُ: مَا تَقُولُ يا مُيَسِّرُ فَيمَنْ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ لَكِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا و يَجْعَلُ هَذَا الْأَمْرَ فِي غَيْرِنَا؟ قَالَ مُيَسِّرُ: فَقُلْتُ وَ مَا أَقُولُ وَ أَنَا بِحَضْرَتِكَ يَا سَيِّدِي؟ فَقَالَ: هُوَ بِالنَّارِ...

حديث104: امام صادق(عليه السلام): اي ميسر! نظر تو درباره کساني که حتي يک چشم برهم زدن از امر و نهي خداوند سرپيچي نکرده اما ما را قبول نداشته و و لايت را براي غير ما قائلند چيست؟ ميسر مي گويد: عرضه داشتم: در محضر شما چه بگويم اي سرور من؟ حضرت فرمودند: آنان در آتشند....(2)

ص: 631


1- . الكافي ج 1 ص437 بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَة ح7
2- . مشارق الانوار اليقين ص240 فصل أثر كتمان العلماء للحقائق

تذکر: قبولي اعمال شرايطي داشته و از جمله آن شروط پذيرش ولايت ايشان است.

ولايت رکن اصلي دينحديث105: عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن

حديث105: امام باقر(عليه السلام): اسلام بر پنج پايه بنا شده: نماز، روزه، حج، زکات و ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) زُراره مي گويد: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: کدام يک از اين ها بهتر است پس فرمود: ولايت افضل است زيرا ولايت مفتاح و کليد آنهاست و والي دليل بر آنهاست.(1)

حديث106:عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَجُعِلَ فِي أَرْبَعٍ مِنْهَا رُخْصَةٌ وَ لَمْ يُجْعَلْ فِي الْوَلَايَةِ رُخْصَةٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ لَمْ تَكُنْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ

ص: 632


1- . الكافي ج 2 ص18 باب دعائم الإسلام ح5.

مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَالٌ فَلَيْسَ عَلَيْهِ حَجٌّ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضاً صَلَّى قَاعِداً وَ أَفْطَرَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةُ صَحِيحاً كَانَ أَوْ مَرِيضاً وَ ذَا مَالٍ أَوْ لَا مَالَ لَهُ فَهِيَ لَازِمَة

حديث106: ابو حمزه ثُمالى گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده، برپا داشتن نماز، دادن زکات، حجّ خانه خدا، روزه ماه رمضان و ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام) در چهارمورد آن رخصت و شرط گذاشته امّا در ولايت رخصتي نگذاشته. اگر كسى مالى نداشته باشد براى او زكاتى نخواهد بود، هر كه استطاعت مالى نداشته و يا بيمار گردد حج بر او واجب نيست، نماز را مى تواندنشسته اداء كند و يا ماه رمضان به خاطر بيمارى و مسافرت افطار نمايد امّا ولايت در هيچ حالى از وى ساقط نمى گردد.(1)

حديث107: عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ

حديث107: مُفَضَّل گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: اسلام روى پنج ستون استوار باشد، نماز، روزه، زکات حج و ولايت امير مؤمنان(عليه السلام) و فرزندانش.(2)

حديث108: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ دَعَائِمَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

ص: 633


1- . الخصال ج 1 ص278 باب الخمسة الدعائم التي بني عليها الإسلام خمس ح21 .
2- . الأمالي للصدوق ص268 المجلس الخامس و الأربعون ح14.

حديث108: امام باقر(عليه السلام): اسلام بر پنج پايهي نهاده شده، بر پا داشتن نماز، و پرداخت زكات، و روزه ماه رمضان، و حجّ خانهى خدا، و ولايت ما اهل بيت(عليهم اسلام).(1)

ولايت تکويني«وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً»(2)

و همانا با قرآن کوه ها به حرکت در مي آيد و زمين قطعه قطعه شده و با مردگان سخن گفته مي شود. بلکه همه امور از براي خداست.

«فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ»(3)

و به آنان گفتيم به بوزينه اي پست تبديل شويد

«قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيم»(4)

(سرانجام او را به آتش افكندند، ولى ما) گفتيم: اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!

«فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ»(5)

چون از آنچه نهي شان کرده بوديم سرپيچي کردند، به آنان گفتيم: بوزينگاني پست شويد

«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ»(6)

بگو: آيا شمارا به کسي که سزايش نزد خدا بدتر از اينست خبر دهم؟ او کسي است که خدا لعنتش کرده و بر او خشم گرفته و گروهي از آنان را بصورت بوزينگان و خوک ها در آورده و کسي است که طاغوت را پرستيده منزلت آنان بدتر است و از راه راست گمراه ترند.

ص: 634


1- . الامالي للمفيد: المجلس42 ح4.
2- . الرعد(13)، آيهي31.
3- . سوره مبارکه بقره آيه 65
4- . سوره مبارکه انبياء آيه 69
5- . الاعراف(7)، آيهي166.
6- . المائدة(5)، آيهي60.

«فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْري بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ وَ الشَّياطينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاص»(1)پس ما باد را مسخّر او ساختيم تا به فرمانش به نرمى حركت كند و به هر جا او مى خواهد برود! و شياطين را مسخّر او كرديم، هر بنّا و غوّاصى از آنها را

«وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِهِ إِلى الْأَرْضِ الَّتي بارَكْنا فيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْ ءٍ عالِمين وَ مِنَ الشَّياطينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظين»(2)

و تندباد را مسخّر سليمان ساختيم، كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم جريان مى يافت، و ما از همه چيز آگاه بوده ايم. و گروهى از شياطين(را نيز مسخّر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غوّاصى مى كردند، و كارهايى غير از اين(نيز) براى او انجام مى دادند، و ما آنها را (از سركشى) حفظ مى كرديم!

«وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعير يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ »(3)

و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يك ماه را مى پيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را، و چشمه مس(مذاب) را براى او روان ساختيم، و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مى كردند، و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مى كرد، او را عذاب آتش سوزان مى چشانيم! آنها هر چه سليمان مى خواست برايش درست مى كردند معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و ديگ هاى ثابت(كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود.

حديث109:عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ

ص: 635


1- . سوره مبارکه ص آيات 36 و37
2- . سوره مبارکه انبياء آيات 81 و82
3- . سوره مبارکه سباء آيات 12 و13

بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَا يَكُونُ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ بِمَشِيئَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ قَدَرٍ وَ قَضَاءٍ وَ إِذْنٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَلٍ...حديث109:امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: چيزي در آسمان و زمين پديد نمي آيد جز به اين هفت امر، مشيت، اراده، قضا، قدر، اذن، کتاب و اجل...(1)

«وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَديد»(2)

و ما به داوود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم، (ما به كوه ها و پرندگان گفتيم) اى كوه ها و اى پرندگان! با او هم آواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد! و آهن را براى او نرم كرديم.

«قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمين قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا

رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ

فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم»(3)

عفريتى از جنّ گفت: من آن را نزد تو مى آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم! (امّا) كسى كه دانشى از كتاب(آسمانى) داشت گفت: پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى كه(سليمان) آن(تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.

از مصاديق ولايت تکويني مي توان به دخل و تصرف امام به اذن خداوند در عالم هستي اشاره نمود مانند معجزات ائمه اطهار(عليهم اسلام) به ياري خداي تبارک و تعالي در جلد دوم کتاب به برخي از معجزات ائمه هدي(عليهم اسلام) اشاره خواهيم کرد.

ص: 636


1- . الكافي ج 1 ص149 بَابٌ فِي أَنَّهُ لَا يَكُونُ شَيْ ءٌ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا بِسَبْعَةٍ ح1
2- . سوره مبارکه سباء آيه 10
3- . سوره مبارکه نمل آيات 39و40

تقرب ملائکه به خداوند به وسيله ولايت ائمه اطهار(عليهم اسلام)حديث110: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ فِي السَّمَاءِ لَسَبْعِينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ كُلِّ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا أَحْصَوْهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَدِينُونَ بِوَلَايَتِنَا.

حديث110: امام باقر(عليه السلام): به خدا قسم! در آسمان، هفتاد صِنف از ملائکه هستند که اگر تمام اهل زمين جمع شده و بخواهند يک صنف از آن ها را شمارش نمايند نمي توانند، و همهي اين ملائکه به وسيلهي ولايت ما به خداي متعال تقرب مي جويند.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ الْخَيْبَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْنَاهُ يَقُولُ مَا جَاوَرَتْ مَلَائِكَةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي دُنُوِّهَا مِنْهُ إِلَّا بِالَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لتصفون [لَيَصِفُونَ] مَا تَصِفُونَ وَ يَطْلُبُونَ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنَّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَلَائِكَةً يَقُولُونَ إِنَّ قَوْلَنَا فِي آلِ مُحَمَّدٍ مِثْلَ الَّذِي جَعَلْتَهُمْ عَلَيْهِ.

ابن ظبيان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه حضرت فرمود: ملائكه خدا سبب نزديكى و قرب آن ها به خدا چيزى نشد مگر همين ولايتى كه شما داريد ملائكه آنچه را شما توصيف مي كنيد آن ها نيز توصيف مي كنند و در جستجوى آنچه شما مي جوئيد هستند و ملائكه مى گويند سخن ما در باره آل محمد(صلي الله عليه و آله) همان است كه شما بر آنيد (يعنى به كُنهِ معرفت آن ها نرسيده ايم). (2)

ص: 637


1- . بصائرالدّرجات: ج1ص67 باب6 ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ح4.
2- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص68 باب 6 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ح8

وظيفه خلق اعلام ولايت و مودتحديث111: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: نَظَرَ إِلَى النَّاسِ يَطُوفُونَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ فَقَالَ هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَنْفِرُوا إِلَيْنَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»

حديث111: فضيل گويد: امام باقر(عليه السلام) به مردمى كه گرد كعبه طواف مي كردند، نگاه كرد و فرمودند: در زمان جاهليت نيز اين گونه طواف مي كردند. همانا مردم دستور دارند كه گرد كعبه طواف كنند و سپس سوى ما كوچ كنند و ولايت و دوستى خود را به ما اعلام دارند و يارى خود را نسبت به ما عرضه كنند، سپس اين آيه را قرائت فرمود «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(1)

دل هاى برخى از مردم را متوجه ما گردان.(2)

حديث112: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ رَأَى النَّاسَ بِمَكَّةَ وَ مَا يَعْمَلُونَ قَالَ فَقَالَ فِعَالٌ كَفِعَالِ الْجَاهِلِيَّةِ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُمِرُوا بِهَذَا وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا أَنْ يَقْضُوا «تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ» فَيَمُرُّوا بِنَا فَيُخْبِرُونَا

بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا

عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ.

حديث112: امام باقر(عليه السلام) مردم را در مكه ديد كه چه مي كنند، سپس فرمود: كارهائى است مانند كارهاى جاهليت، همانا به خدا سوگند كه چنين دستور ندارند،

ص: 638


1- . ابراهيم 37
2- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص392 بَابُ أَنَّ الْوَاجِبَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ مَا يَقْضُونَ مَنَاسِكَهُمْ أَنْ يَأْتُوا الْإِمَامَ فَيَسْأَلُونَهُ عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ وَ يُعْلِمُونَهُمْ وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ لَهُ ح1

آنچه دستور دارند اينست كه «تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ» (1) حج خود را انجامدهند و به نذر خود وفا كنند و نزد ما آيند و ولايت خود را به ما خبر دهند و نصرت خويش را بر ما عرضه كنند. (2)

درباره تکذيب کنندگان ولايت

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا بْنِ عَاصِمٍ عَنْ الْهَيْثَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الرَّمَادِيِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(عليه السلام)

كنز الفوائد: عبد اللَّه رمادى از حضرت رضا(عليه السلام) از آباء گرام خود در باره آيه و «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(3) مشاهده كردى كسى كه دين را تكذيب كرد فرمود: يعنى ولايت امير المؤمنين(عليه السلام). (4)

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِالْوَلَايَةِ.

امام صادق(عليه السلام) درباره آيه «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(5)

فرمودند: مقصود ولايت است(6)فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا [حَدَّثَنِي] مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ [فِي] قَوْلِهِ [تَعَالَى] «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ

ص: 639


1- . الحج 29
2- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص392 بَابُ أَنَّ الْوَاجِبَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ مَا يَقْضُونَ مَنَاسِكَهُمْ أَنْ يَأْتُوا الْإِمَامَ فَيَسْأَلُونَهُ عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ وَ يُعْلِمُونَهُمْ وَلَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ لَهُ ح2
3- . الماعون آية 1
4- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص820 [سورة الماعون(107): آية 1]
5- . الماعون آية 1
6- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص820 [سورة الماعون(107): آية 1]

تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» [قَالَ] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِيِّ(عليه السلام) تَدْرِي فِيمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِيمَنْ صَدَّقَ لِي وَ آمَنَ بِي وَ أَحَبَّكَ وَ عِتْرَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ سَلَّمَ الْأَمْرَ لَكَ [لَكَ الْأَمْرَ] وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِك

حضرت صادق(عليه السلام) نقل در باره آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(1)

فرمود: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از علي بن ابى طالب(عليه السلام) پرسيد مي دانى اين آيه در باره چه كسى نازل شده؟ عرضه داشت: خدا و پيغمبرش داناترند فرمود: در باره كسى كه مرا تصديق كند و ايمان آورد به من و تو را و عترت را بعد از تو دوست بدارد و تسليم تو و ائمه بعد از تو باشد.(2)

مطالبي درباره چگونگي دعوت مردم به اين امر

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِينِكُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِنَبِيِّهِ «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» وَ قَالَ «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» ذَرُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَتَبَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ يَدْخُلَ فِي هَذَا الْأَمْرِ كَانَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِهِ.

ص: 640


1- . الرعد آية 28
2- . تفسير فرات الكوفي ص207 [سورة الرعد(13): آية 28] ح274

شنيدم ابو عبد اللَّه صادق(عليه السلام) مى فرمود: كار خود را به منظور جلب رضاى خدا انجام دهيد نه براى جلب رضاى مردم. آنچه براى مردم باشد به پيشگاهاو بالا نمى رود. به خاطر مذهب و اشاعه مكتب با مردم (لجوج و نادان) جدل مكنيد كه مجادله دل را مريض مى كند. خداوند تبارك و تعالى به پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود

«إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»(1) اين تو نيستى كه هر كه را بخواهى بتوانى به سوى ايمان جلب كنى، بلكه خداوند است كه هر كه را بخواهد به سوى ايمان مى كشاند و باز به او گفت «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»(2) آيا اين تو هستى كه مى توانى مردم را وادار كنى تا در شمار مؤمنان قرار گيرند؟ مردم را به حال خود بگذاريد. اين مردم از افرادى مانند خود تعليم گرفته اند و شما از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تعليم گرفته ايد. شنيدم كه پدرم ابوجعفر باقر(عليه السلام) مى گفت: هر گاه كه خداوند با عز و جلال مقرر كند كه يكى از بندگانش وارد اين مذهب شود، از پرنده اى كه به سوى لانه خود پرواز مى كند شتاب بيشترى خواهد داشت. (3)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ نَدْعُو النَّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا يَا فُضَيْلُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً

فضيل بن يسار گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه: آيا مردم را (با سرسختي و اجبار) به اين مذهب شيعه بخوانيم؟ فرمود: اى فضيل، نه، به راستى چون خدا خير بنده اى را خواهد به فرشته اى فرمان دهد گردنش را بگيرد و او را خواه ناخواه وارد اين مذهب كند.(4)

ص: 641


1- . القصص آية 56
2- . يونس آية 99
3- . الكافي ج 1 ص166 کتاب التوحيد باب الهداية أنها من الله عز و جل ح3
4- . الكافي ج 1 ص167 کتاب التوحيد باب الهداية أنها من الله عز و جل ح4

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ هِدَايَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ يُضِلُّوهُ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ

ثابت بن سعيد گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: اى ثابت شما را با مردم چكار؟ از مردم دست برداريد و هيچ كس را (با زور و اکراه) به مذهب خود نخوانيد، به خدا اگر اهل آسمان ها و اهل زمين ها گرد آيند تا بنده اى را كه خدا گمراهيش را خواسته، هدايت كنند نتوانند و اگر اهل آسمان ها و اهل زمين ها گرد آيند تا بنده اى را كه خدا هدايتش را خواسته، گمراه كنند نتوانند، از مردم دست برداريد و هيچ كس نگويد اين عموى من، برادر من، پسر عموى من، همسايه من است (و من نمي توانم نزديكانم را در گمراهى ببينم) زيرا چون خدا نسبت به بنده اى اراده خير نمايد روحش را پاك كند پس هر مطلب حقى را بشناسد و هر زشت و باطلى را انكار كند، پس از آن خدا در دلش مطلبى اندازد كه كارش را فراهم آورد. (يعنى ولايت ائمه(عليهم اسلام) را به دلش اندازد كه سعادت و نجاتش را فراهم آورد).(1)

ص: 642


1- . الكافي ج 1 ص165 کتاب التوحيد باب الهداية أنها من الله عز و جل ح1

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ شَيْطَاناً يُضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ»امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون خدا خير بنده اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوش هاى دلش را باز كند و فرشته اى بر او گمارد كه نگهدارش باشد و چون براى بنده اى بدخواهد، اثرى از سياهى در دلش افكند و گوش هاى دلش را به بندد و شيطانى بر او گمارد كه گمراهش كند، سپس اين آيه را قرائت فرمود «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ» بنا بر اين هرکه را خداوند اراده كند كه هدايت فرمايد، سينه اش را براى پذيرش اسلام مى گشايد و هر كه را اراده كند گمراه سازد، سينه اش را چنان تنگ و سخت كند كه گويا مى خواهد به آسمان رود.(1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ كُلَيْبِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الصَّيْدَاوِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِيَّاكُمْ وَ النَّاسَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَتَرَكَهُ وَ هُوَ يَجُولُ لِذَلِكَ وَ يَطْلُبُهُ ثُمَّ قَالَ لَوْ أَنَّكُمْ إِذَا كَلَّمْتُمُ النَّاسَ قُلْتُمْ ذَهَبْنَا حَيْثُ ذَهَبَ اللَّهُ وَ اخْتَرْنَا مَنِ اخْتَارَ اللَّهُ وَ اخْتَارَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ اخْتَرْنَا آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ.

ص: 643


1- . المحاسن ج 1 ص201 باب 3 باب الهداية من الله عز و جل ح37

كليب صيداوى گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم فرمود: با مردم ( لجوج و نادان و کساني که زير بار حرف حق نمي روند) مجادله نكنيد خداوند هر گاه بخواهد به بنده اى خير برساند، در دلش نكته اى ايجاد مى كند و او را به حال خود وامى گذارد، اين نقطه در دل او حركت مى كند و دنبال مقصود مى رود. بعد از اين فرمود: هر گاه با مردم سخن گفتيد به آنها بگوئيد ما به طرفى رفتيم كه خداوند آن طرف را اختيار كرده و ما كسى را برگزيديم كه خداوند آن را برگزيده است، خداوند محمد(صلي الله عليه و آله) را برگزيد و ما هم آل محمد(صلي الله عليه و آله) را برگزيديم.(1)عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً بَيْضَاءَ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ شَيْطَاناً يُضِلُّهُ.

امام صادق(عليه السلام): خداوند هر گاه به بنده اراده خيرى بكند در دلش سفيدى ايجاد مى كند و گوش هاى دلش را باز مى كند و فرشته اى او را راهنمائى كند، و هر گاه اراده كند بنده اى را هدايت ننمايد در دل او نقطه سياهى ايجاد مى كند و گوش هاى او را سد مى گرداند و شيطان را بر او مسلط مى سازد تا وى را گمراه سازد. (2)

ولايت به برگزيدگان خلق اعطا ميگردد

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا

ص: 644


1- . الكافي ج 2 ص212 کتاب الايمان و الکفر باب في ترك دعاء الناس ح1
2- . الكافي ج 2 ص214 کتاب الايمان و الکفر باب في ترك دعاء الناس ح7

الصَّخْرِ إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ وَ لَا يُعْطِي هَذَا الْأَمْرَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ لَا أَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ لَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ إِنْ كَانَ هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِ هَؤُلَاءِ.

عمر بن حنظله گويد: حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمودند: اى ابو الصخر! خداوند دنيا را به دوستان و دشمنان مى دهد، ولى ولايت و امامت را فقط به برگزيدگان از مخلوقات خود عطا مى كند به خداوند سوگند شما بر دين من و دين پدرانم ابراهيم و اسماعيل مى باشيد.... (1)الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ يَا مَالِكُ إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ وَ لَا يُعْطِي دِينَهُ إِلَّا مَنْ يُحِبُّ.

مالك بن اعين گويد: از امام باقر(عليه السلام) شنيدم فرمود: اى مالك! خداوند دنيا را به دوست و دشمن مى دهد، ولى دينش را جز به دوستان نمى دهد. (2)

عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ وَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا يُعْطِيهَا اللَّهُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ وَ لَا يُعْطِي الْإِيمَانَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ.

حمران گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند دنيا را به نيكوكار و بدكار مى دهد، ولى ايمان را فقط به برگزيدگان عطا مى كند.(3)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ الدُّنْيَا يُعْطِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَحَبَّ وَ مَنْ أَبْغَضَ وَ إِنَّ الْإِيمَانَ لَا يُعْطِيهِ إِلَّا مَنْ أَحَبَّهُ.

ص: 645


1- . الکافي بَابُ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يُعْطِي الدِّينَ مَنْ يُحِبُّه ج2 ص214 ح1
2- . الکافي ج2 ص215 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يُعْطِي الدِّينَ مَنْ يُحِبُّه ح2
3- . الکافي ج2 ص215 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يُعْطِي الدِّينَ مَنْ يُحِبُّه ح3

محمد بن يحيى از ... از ميسّر روايت كند كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند دنيا را به دوست و دشمنش مي دهد ولى ايمان را نمي دهد مگر به آن كس كه دوست دارد. (1)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ الدُّنْيَا يُعْطِيهَا اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ وَ أَبْغَضَ وَ إِنَّ الْإِيمَانَ لَا يُعْطِيهِ إِلَّا مَنْ أَحَبَ

ميسر گويد حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: همانا دنيا را خداوند به هر دوست و دشمنى مي دهد، ولى ايمان را نمي دهد مگر به آن كس كه دوستش دارد. (2)عَنْهُ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا يُعْطَاهَا الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ وَ إِنَّ هَذَا الدِّينَ لَا يُعْطَاهَا إِلَّا أَهْلُهُ خَاصَّة

حمران بن اعين گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: اين دنيا به نيكوكار و بدكار داده مى شود ولى دين جز به برگزيدگان داده نمى شود. (3)

عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ وَ لَا يُعْطِي الْإِيمَانَ إِلَّا أَهْلَ صَفْوَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ

عمر بن حنظله گويد: با حضرت صادق(عليه السلام) حركت مى كرديم امام متوجه من شد و فرمود: خداوند دنيا را به نيكوكاران و بدكاران مى دهد ولى دين را فقط به برگزيدگان از مخلوقات عطا مى فرمايد. (4)

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: بَيْنَا أَنَا أَمْشِي مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي بَعْضِ

ص: 646


1- . الکافي ج2 ص215 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يُعْطِي الدِّينَ مَنْ يُحِبُّه ح4
2- . المحاسن ج 1 ص216 باب 9 باب الدين ح108
3- . المحاسن ج 1 ص217 باب 9 باب الدين ح109
4- . المحاسن ج 1 ص217 باب 9 باب الدين ح110

طُرُقِ الْمَدِينَةِ إِذَا الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ الدُّنْيَا وَ لَا يُعْطِي الدِّينَ إِلَّا أَهْلَ صَفْوَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ

عمر بن حنظله گويد: با حضرت صادق(عليه السلام) حركت مى كرديم امام متوجه من شد و فرمود: خداوند دنيا را به نيكوكاران و بدكاران مى دهد ولى دين را فقط به برگزيدگان از مخلوقات عطا مى فرمايد. (1)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْمَالَ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ وَ لَا يُعْطِي الْإِيمَانَ إِلَّا مَنْ أَحَب

فضيل گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: خداوند مال را به نيكوكار و بدكار مى دهد ولى ايمان را فقط به دوستانش مى دهد. (2)مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: لَمْ تَتَوَاخَوْا عَلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا تَعَارَفْتُمْ عَلَيْه

امام باقر(عليه السلام) فرمود: شما در ولايت و امامت با هم برادروار رفتار نمى كنيد و فقط با تعارف و شناسائى معمولى با هم رفت و آمد داريد. (3)

درباره کوتاهي نمودن امت

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ آخِذاً بِحَلْقَةِ بَابِ الْكَعْبَةِ مُقْبِلًا بِوَجْهِهِ لِلنَّاسِ وَ هُوَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَسَأُنَبِّئُهُ بِاسْمِي أَنَا جُنْدَبُ بْنُ السَّكَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَا أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ أَنَا

ص: 647


1- . المحاسن ج 1 ص217 باب 9 باب الدين ح111
2- . المحاسن ج 1 ص217 باب 9 باب الدين ح112
3- . الكافي ج 2 ص 168باب في أن التواخي لم يقع على الدين و إنما هو التعارف ح1

رَابِعُ أَرْبَعَةٍ مِمَّنْ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ بِطُولِهِ إِلَى قَوْلِهِ أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوَلَايَةَ حَيْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ لَمَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ لَمَا ضَاعَ فَرْضٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِي حُكْمٍ مِنْ أَحْكَامِ اللَّهِ إِلَّا كَانَ عِلْمُ ذَلِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا كَسَبْتُمْ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»

ابن صامت: اباذر را ديدم كه حلقه درب خانه كعبه را گرفته و رو به جانب مردم نموده مي گفت مردم! هر كه مرا مي شناسد، مي شناسد و هر كه نمي شناسد خود را معرفى كنم من جندب بن سكن ابن عبد اللَّه، من ابو ذر غفارى هستم من چهارمين نفرى هستم كه اسلام آوردند از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شنيدم مى فرمود: حديث را تا آخر نقل كرد تا آنجا كه گفت: اى امت سرگردان پس از پيامبر(صلي اللهعليه و آله) اگر مقدم مي داشتيد كسى را كه خدا مقدم داشته و مؤخّر مي داشتيد كسى را كه خدا مؤخّر داشته و ولايت را قرار مى داديد جايى كه خدا قرار داده ولى خدا منزوى نمي شد و هيچ يك از فرائض خدا از بين نمي رفت و نه بين دو نفر در احكام خدا اختلاف مي شد. بدانيد اگر علم رهبرى در نزد اهل بيت پيامبرتان باشد بايد نتيجه كردار زشت خود را بچشيد به زودى خواهند فهميد كسانى كه ستم كرده اند چه كار نابجائى كرده اند.(1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى [عَلِيِ] بْنِ زَكَرِيَّا الدِّهْقَانُ مُعَنْعَناً عَنْ عُبَيْدِ بْنِ وَائِلٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ [الْغِفَارِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ] بِالْمَوْسِمِ وَ قَدْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى النَّاسِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا جُنْدَبُ بْنُ الْيَمَانِ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ كَمَا

ص: 648


1- .[1] الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 1 ص158 احتجاجه على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص عليه و غيره من القول الجميل

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(1)

فَمُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) مِنْ نُوحٍ وَ الْآلُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) وَ الصَّفْوَةُ وَ السُّلَالَةُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ(عليه السلام) وَ الْعِتْرَةُ الْهَادِيَةُ مِنْ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بِهِ شُرِّفَ شَرِيفُهُمْ وَ بِهِ اسْتَوْجَبُوا الْفَضْلَ عَلَى قَوْمِهِمْ فَأَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِينَا كَالسَّمَاءِ الْمَرْفُوعَةِ وَ الْأَرْضِ الْمَبْسُوطَةِ وَ الْجِبَالِ الْمَنْصُوبَةِ وَ الْكَعْبَةِ الْمَسْتُورَةِ وَ الشَّمْسِ الْمُشْرِقَةِ وَ الْقَمَرِ السَّارِي وَ النُّجُومِ الْهَادِيَةِ وَ الشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ أَضَاءَ زَيْتُهَا وَ بُورِكَ فِي زَيْتِهَا وَصِيُّ آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ بِتَأْوِيلِهِ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَمَ وَ اللَّهِ لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ(صلي الله عليه و آله) وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ(صلي الله عليه و آله) مَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَلَا طَاشَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِي شَيْ ءٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلَّا وَ عِلْمُ ذَلِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا كَسَبْتُمْ [أمركم] «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»(2) «كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب»(3)

همين روايت را از ابا ذر نقل مي كند تا آنجا كه فرمايش پيامبر(صلي الله عليه و آله) را نقل مي كند كه فرمود: خداوند مى فرمايد «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ. ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» پس محمّد(صلي الله عليه و آله) از نوح(عليه السلام) است و آل از ابراهيم(عليه السلام) هستند و برگزيده و فرزندان از اسماعيل(عليه السلام) و عترت هادى و راهبر از محمّد(صلي الله عليه و آله) هستند به واسطه آن حضرت شخصيت يافتند و موجب فضيلت و برترى آنها بر ديگران شد. اهل بيت پيامبرتان در ميان ما چون آسمان سرفراز و

ص: 649


1- .[2] آل عمران آية 33 و 34
2- .[1] الشعرأ آية 227
3- .[2] آل عمران آية 37

زمين گسترده و كوههاى سر به فلك كشيده و كعبه پنهان و خورشيد درخشان و ماه تابان و ستارگان رهنما و درخت زيتون كه روغنش نور مى بخشد و بركت در سرشاخه آن است از اين اهل بيت است وصىّ محمّد(صلي الله عليه و آله) درب دانش و گنجينه علم به تاويل و پيشواى سفيد چهرگان و صديق اكبر، على بن ابى طالب(عليه السلام)..... (1)

ص: 650


1- .[3] تفسير فرات الكوفي ص82 [سورة آل عمران(3): الآيات 33 الى 34] ح59

باب نوزدهم: پيشوايان حق

ص: 651

پيشوايان

حق در قرآن

«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ».(1)

و آنان را امامان و پيشوايان مردم ساختيم كه به امر ما هدايت مي کنند و كارهاي خير و برپا كردن نماز و پرداختن زكات را به آن ها وحي نموديم و آن ها مارا مي پرستيدند و عبادت مي کردند.

« وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»(2)و آنان را اماماني قرار داديم كه به امر ما هدايت مي کنند براي اين که صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند.

عذر کسي پذيرفته نيست

حديث1: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) لَا يُعْذِرُ اللَّهُ أَحَداً يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ أَعْلَمْ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَةَ هُمُ الْوُلَاةُ وَ فِي وُلْدِ فَاطِمَةَ....

حديث1: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: همانا خداوند عذر و بهانه كسى را نمى پذيرد كه مي گويد: خدايا من نمي دانستم فرمانروا و پيشوا اولاد فاطمهB هستند.(3)

ص: 652


1- . انبياء آيهى73.
2- . سجده آيهى24.
3- . بحار الانوار ج24 ص258 باب 63 الآيات الدالة على رفعة شأنهم و نجاة شيعتهم في الآخرة و السؤال عن ولايتهم ح8

ائمه اطهار رکن اعظم الهي

حديث2:

كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ، رُوِيَ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ(عليه السلام) أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ قَوْمٍ حَذَفُوا مُحْكَمَاتِ الْكِتَابِ وَ نَسُوا اللَّهَ رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ النَّبِيَّ وَ سَاقِيَ الْكَوْثَرِ فِي مَوَاقِفِ الْحِسَابِ وَ لَظَى وَ الطَّامَّةَ الْكُبْرَى وَ نَعِيمَ دَارِ الثَّوَابِ فَنَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ فِينَا النُّبُوَّةُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْكَرَمُ وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْأَنْبِيَاءُ كَانُوا يَقْتَبِسُونَ مِنْ أَنْوَارِنَا وَ يَقْتَفُونَ آثَارَنَا وَ سَيَظْهَرُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بِالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ لِإِظْهَارِ الْحَقِّ وَهَذَا خَطُّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنَ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام).

حديث2: امام جواد(عليه السلام) در حديثي زيبا و پرمعنا فرمودند: پناه مي برم به خدا از گروهي که محکمات کتاب خدا را حذف کرده و خداوند ربّ الارباب و پيامبر و ساقي کوثر را در مواقف حساب و آتش جهنّم و بلاي هنگامه بزرگ و جزاي آخرت را فراموش نمودند. ما همان رکن اعظم الهي هستيم. نبوّت، ولايت و کرامت در ميان ماست، ما منار هدايت و دستگيره محکميم، پيامبران از نور ما بهره مي گرفتند، و از آثار ما پيروي مي کردند، به زودي حجت خدا بر مردم با شمشيري آخته و کشيده شده از نيام، براي آشکار نمودن حق ظاهر خواهد شد...(1)

ص: 653


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 73 فصل[منازل الآل عليهم السلام العالية]

انتخاب امام از جانب خداوند

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم»

امروز كافران از اين که به دين شما دستبرد زنند و اختلالى رسانند طمع بريدند، پس شما از آن ها بيمناك نگشته و از من بترسيد. امروز دين شما را به حدّ كمال رسانيدم و بر شما نعمتم را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است برايتان برگزيدم...(1)«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين»

اي پيامبر! آن چه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالت و اداءى وظيفه نكرده اى، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوى دار كه) خدا كافران را (به هيچ راه موفقيتى) راهنمايى نخواهد كرد.(2)

حديث3:

أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ الرِّضَا(عليه السلام): .....هَلْ

يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة..الْإِمَامُ

ص: 654


1- . مائده آيهى3.
2- . مائده آيهى67.

أَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ حَسَرَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ فَأَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ

حديث3: امام رضا(عليه السلام): آيا امامت را مي شناسيد؟ و موقعيت رفيع آن را در امّت اسلام مي يابيد؟ و آيا شدني است که اين مقام رفيع را مردم با انتخاب خويش برگزينند؟ امامت ارزشش رفيع تر، شأنش بزرگ تر، جايگاهش برتر، پايه اش بلند تر و ژرفايش عميق تر از آنست که مردم با انديشه هايشان آن را دريابند و بافکرشان بر او دست يابند و با اختيارشان او را برگزينند. امامت خصيصه اي است ممتاز که خداوند ابراهيم(عليه السلام) را پس از نيل به مقام نبوّت و خليل اللهي بدان مفتخر گردانيد تا او را با دست امامت برکشد و فضيلتي دوچندان دهد سپس امام(عليه السلام) استشهاداتي از قرآن جهت تأييد سخن خويش بيان داشته، و صفات و خصوصياتي چند، از مقام امام و موقعيت او در اسلام را بيان مي فرمايد: به سخنانش چنين ادامه مي دهد: ... چه کسي

ص: 655

است که بر درک حقّيقت امام(عليه السلام) دست مي يابد؟ هيهات! هيهات! انديشه ها در اين زمينه مي لغزند انديشهى انسان کجا و انتخاب امام کجا؟(1)

حديث4: قَالَ الرِّضَا(عليه السلام):...إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ

حديث4: امام رضا(عليه السلام): آيا مي دانيد امامت و موقعيت آن در ميان امت چگونه است تا اجازه داشته باشند امام(عليه السلام) انتخاب كنند؟ امامت بالاتر و با ارزشتر و بلندتر، و تشخيص حدود و شرايطش سخت تر و بعيدتر از آن است كه مردم با عقل خود به آن برسند و يا با رأى خويش انتخابش كنند و يا امامى را به اختيار خود تعيين نمايند.(2)

حديث5: قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ قُلْتُ مُصْلِحٍ قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهِيَ الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْكِتَابَ وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ وَ أَهْدَى إِلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى(عليه السلام) وَ عِيسَى(عليه السلام)هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِيَارِ أَنْ يَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قُلْتُ لَا فَقَالَ هَذَا مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا يَشُكُّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ

ص: 656


1- . الكافي ج 1 ص199 باب نادر جامع في فضل الإمام و صفاته ..... ح1
2- . الأمالي للصدوق ص675 المجلس السابع و التسعون ح1

عَلَى الْمُنَافِقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا» إِلَى قَوْلِهِ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِيَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِيَارَ إِلَّا لِمَنْ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَيْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِيَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى ذَوِي الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.

حديث5: س-عد بن عبداللّه از حضرت مهدىf دربارهى علّت اين که چرا مردم (شيعيان) نمي توانند براى خود، امام انتخاب كنند. سؤال كرد؟ آن حضرت فرمود: آيا آن امام نيكوكار است يا تبهكار؟ عرضه داشتم: نيكوكار و صالح فرمود: آيا امكان دارد كه يكى از آن ها نداند نظر ديگرى دربارهى صلاح و فساد چ-ي-س-ت و در نتيجه، فرد فاسد و تبهكارى را انتخاب كنند؟ عرضه داشتم: بله فرمود: همين علّت است اينك براى تو برهانى مي آورم كه انديشه ات قانع شود. آن گاه ف-رمود: به من بگو! آيا پيامبرانى چون موسى(عليه السلام) و عيسى(عليه السلام) كه خداوند آن-ان را ب-رگ-زي-د و بر آنان كتاب فرو فرستاد و از حمايت وحى و عصمت برخوردارشان ساخت و س-ران امّ-ت ه-ا (ى خ-ود) بودند و در قدرت انتخاب از آنان توانمندتر بودند، آيا ممكن است اين دو پ-ي-ام-بر با آن همهى عقل و كمال علمى، اگر بخواهند انتخاب كنند، انتخابشان به يك منافق تعلق گيرد و گمان برند كه او مؤمن است؟ عرضه داشتم: خير. فرمود: همين موسى كليم اللّه با آن همه عقل و كمال علمى و نزول وحى بر او، براى ميقات پروردگار خود، از ميان سران قوم و سردمداران س-پ-اه خ-ود ه-ف-تاد نفر را كه در ايمان و اخلاص آن ها شك نمي شد، انتخاب كرد، امّا انتخاب او بر م-نافقان تعلق گرفت خداوند عزّوجل فرموده است «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُسَبْعِينَ

ص: 657

رَجُلًا لِمِيقاتِنا»(1) موسى براى ميقات با ما هفتاد مرد از ميان ق-وم خ-ود ب-رگ-زي-د. پس، وقتى مشاهده مي كنيم كه کسي که خداى بزرگ او را به پيامبرى ب-رگ-زي-ده اس-ت اَفسَد را انتخاب مي کند و نه اَصلح را، و مي پندارد كه او اَصلح است نه اَفسَد، پى مي بريم كه انتخاب (امام) تنها براى كسى رواست كه از نهاني هاى دل ها آگاه است.(2)

حديث6: فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ الدَّلَّالُ قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ القرار [الْقَزَّازُ] قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ السَّرَّاجُ قَالَ وَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ يَقُول: ....وَ هُمُ الْمُصْطَفَوْنَ بِسِرِّ اللَّه....اَخْتَارَهُمُ اللَّهُ وَ حَبَاهُمْ وَ خَصَّهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ انْتَقَاهُم

حديث6: امام باقر(عليه السلام): اهل بيت برگزيده سِرِّ پروردگارند....خداوند ايشان را اختيار نموده و برتري داده و مخصوص نموده و برگزيده و فضيلت داده و به آنان راضي شده و ايشان را انتخاب کرده(3)

حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها قَالَ الْإِمَامُ إِلَى الْإِمَامِ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَزْوِيَهَا عَنْهُ.زرارة از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد در مورد آيه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(4) فرمود: امام(عليه السلام) مي سپارد به امام(عليه السلام) بعد و نمى تواند به شخصى كه تعيين شده براى امامت ندهد و به ديگرى بسپارد. (5)

ص: 658


1- . الأعراف آية 155
2- . کمال الدين: ج2 ص461 باب43 ذكر من شاهد القائم ع و رآه و كلمه ح21.
3- . اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص319 باب 121 الباب فيما نذكره عن أحمد بن محمد الطبري من كتابه الذي أشرنا إليه في تسمية مولانا علي ع بأمير المؤمنين و ولي المؤمنين و وصي رسول رب العالمين ..... ح1
4- . النساء آية 58
5- . بصائر الدرجات ج 1 ص475 باب 4 باب في الإمام الذي يؤدي إلى الإمام الذي يكون من بعده ح2

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ يَحْيَى بْنِ مَالِكٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» قَالَ الْإِمَامُ يُؤَدِّي إِلَى الْإِمَامِ قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا يَحْيَى إِنَّهُ وَ اللَّهِ لَيْسَ مِنْهُ إِنَّمَا هُوَ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ.

يكى از اصحاب گفت از امام(عليه السلام) در مورد آيه «إِنَّ

اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(1) سؤال كردم فرمود: مي سپارد به امام بعد از خود بعد فرمود: يحيى به خدا اين به خواست او نيست، بلکه از جانب خدا تعيين مى شود. (2)

كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة الْحُسَيْنُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» الْآيَةَ قَالَ يَعْنِي وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

كنز الفوائد: اسحاق بن عمار از حضرت صادق(عليه السلام) در باره آيه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(3)

فرمود: يعنى ولايت امير المومنين(عليه السلام). (4)فُرَاتٌ [قَالَ حَدَّثَنِي] عَلِيُّ بْنُ عَتَّابٍ مُعَنْعَناً عَنْ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ [بِنْتِ مُحَمَّدٍ] قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ صِرْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى «فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» فَأَبْصَرْتُهُ بِقَلْبِي وَ لَمْ أَرَهُ بِعَيْنِي فَسَمِعْتُ أَذَاناً مَثْنَى مَثْنَى وَ إِقَامَةً وَتْراً وَتْراً فَسَمِعْتُ مُنَادِياً يُنَادِي يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِي وَ أَرْضِي وَ حَمَلَةَ عَرْشِي اشْهَدُوا أَنِّي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي لَا شَرِيكَ لِي قَالُوا شَهِدْنَا وَ أَقْرَرْنَا قَالَ اشْهَدُوا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِي وَ أَرْضِي وَ حَمَلَةَ عَرْشِي بِأَنَّ [أَنَ] مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي قَالُوا شَهِدْنَا وَ أَقْرَرْنَا قَالَ اشْهَدُوا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ

ص: 659


1- . النساء آية 58
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص476 باب 4 باب في الإمام الذي يؤدي إلى الإمام الذي يكون من بعده ح8
3- . الاحزاب آية 72
4- . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 3 ص7 الفصل الأول ح12

سَمَاوَاتِي وَ أَرْضِي وَ حَمَلَةَ عَرْشِي بِأَنَّ [أَنَ] عَلِيّاً وَلِيِّي وَ وَلِيُّ رَسُولِي وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِي قَالُوا شَهِدْنَا وَ أَقْرَرْنَا قَالَ عَبَّادُ بْنُ صُهَيْبٍ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِذَا ذَكَرَ [هَذَا الْحَدِيثَ] فَقَالَ إِنِّي لَأَجِدُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنَّا

عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا» قَالَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ [رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ] وَ اللَّهِ مَا اسْتَوْدَعَهُمْ دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَا كَنْزاً مِنْ كُنُوزِ الْأَرْضِ وَ لَكِنَّهُ أَوْحَى إِلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ(عليه السلام) أَنِّي مُخَلِّفٌ فِيكِ الذُّرِّيَّةَ ذُرِّيَّةَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَمَا أَنْتِ فَاعِلَةٌ بِهِمْ إِذَا دَعَوْكِ فَأَجِيبِيهِمْ وَ إِذَا آوَوْكِ فَآوِيهِمْ وَ أَوْحَى إِلَى الْجِبَالِ إِذَا دَعَوْكِ فَأَجِيبِيهِمْ وَ أَطِيعِي [وَ أَطْبِقِي] عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَشْفَقْنَ مِنْهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ عَمَّا سَأَلَهُ اللَّهُ مِنَ الطَّاعَةِ فَحَمَلَهَا بني [بَنُو] آدَمَ فَحَمَلُوهَا قَالَ عَبَّادٌ قَالَ جَعْفَرٌ وَ اللَّهِ مَا وَفَوْا بِمَا حَمَلُوا [حملهم] مِنْ طَاعَتِهِم

تفسير فرات بن ابراهيم: علي بن عتاب از فاطمه زهرا نقل مى كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود وقتى مرا به آسمانها بالا بردند رسيدم به سدرة المنتهى «فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى»(1) كه به فاصله يك زه كمان يا كمتر قرار داشتم با دل ديدم نه با چشم يك اذان شنيدم دو تا دو تا و اقامه يكى يكى شنيدم منادى ندا كرد: ملائكه من و ساكنان آسمان ها و زمين و حاملين عرشم گواهى دهيد كه خدائى جز من نيست يكتايم و شريكى ندارم گفتند: گواهيم و اقرار داريم. ملائكه من و ساكنان آسمانها و زمين و حاملين عرشم گواهى دهيد كه محمد(صلي الله عليه و آله)بنده و پيامبر من است گفتند: گواهيم و اقرار داريم فرمود: ملائكه ساكنان آسمانها و زمين و حاملين عرشم. گواهى

ص: 660


1- . النجم آية 9

دهيد كه علي(عليه السلام) ولى من و ولي رسول من و ولى مؤمنين است بعد از پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفتند: گواهى مى دهيم و اقرار داريم..... (1)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه

السلام) فَذَكَرُوا الْأَوْصِيَاءَ وَ ذَكَرْتُ إِسْمَاعِيلَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا ذَاكَ إِلَيْنَا وَ مَا هُوَ إِلَّا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُنْزِلُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ.

ابو بصير گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم كه نام اوصياء را بردند (و من هم اسماعيل يکي از فرزندان ايشان را نام بردم) حضرت فرمود: نه به خدا، اى ابا محمد، تعيين امام به اختيار ما نيست، اين كار تنها به دست خداست كه در باره هر يك پس از ديگرى فرو مي فرستد. (2)

حديث2: الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَارُونِيِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قَاسِمٍ الرَّقَّامِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:... قال الرضا(عليه السلام):... وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ يَخُصُّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ «ذلِكَ

فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم» فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ تَعَدَّوْا وَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَقَّ وَ نَبَذُوا «كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ» وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ

ص: 661


1- . تفسير فرات الكوفي ص342 [سورة الأحزاب(33): آية 72] ح468
2- . الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ مِنْ وَاحِدٍ إِلَى وَاحِدٍ ح1

أَتْعَسَهُمْ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى «وَ مَنْ أَضَلُ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» وَ قَالَ «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» وَ قَالَ «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَالَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»(1) وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً.

حديث2: امام صادق(عليه السلام): ...وقتى خداوند شخصى را به عنوان رهبر بندگان بگزيند به او شرح صدر و قدرت انديشه در اين راه مي دهد و دلش را منبع حكمت قرار داده به او علم الهام مي كند در جواب فرو نمي ماند و از واقع بينى عاجز نيست او معصوم و مؤيد و موفق و پشتيبانى شده از جانب خدا و محفوظ از خطا و لغزش است به او خداوند اين امتيازات را مى بخشد تا حجت و گواه او در ميان بندگان باشد اين فضل خداست كه به هركه بخواهد مي دهد خداوند فضل بزرگى دارد. آيا مردم شخصى به اين امتيازات مى يابند تا انتخابش كنند؟ و آيا منتخب آن ها مى تواند داراى چنين صفاتى باشد تا او را مقدم بدارند؟ قسم به خانه خدا كه بسيار دورند «كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(2) كتاب خدا را پشت سر انداخته اند مثل اينكه نمي دانند با اينكه در قرآن هدايت و شفاء نهاده شده از آن پشت كرده اند و پيرو هواى نفس خويش گرديده اند خداوند آن ها را سرزنش نموده و مورد خشم خويش قرار داده و مرگ بر آن ها گفته در اين آيه «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»(3) و در اين آيه «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(4) و اين آيه «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»(5)قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ وَلَدَايَ خِيَرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.

عيون اخبار الرضا(عليه السلام): حضرت رضا(عليه السلام) از آباء گرام خود نقل كردند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: تو يا على! و فرزندانت منتخب از خلق خدايند. (6)

ص: 662


1- . غافر آية 35
2- . البقرة آية 101
3- . القصص آية 50
4- . محمد آية 8
5- .[5] الكافي ج 1 ص202 باب نادر جامع في فضل الإمام و صفاته ..... ح1، الأمالي للصدوق ص 674 المجلس السابع و التسعون ح1
6- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح218

وَ مِنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهُ اخْتَارَنَا مَعَاشِرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتَارَ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَا اخْتَارَهُمْ إِلَّا لِعِلْمِهِ إِنَّهُمْ لَيَهْتَدُونَ

حسن بن على امام عسكرى(عليه السلام) گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند ما آل محمد(صلي الله عليه و آله) را انتخاب نمود و ملائكه مقرب را آن ها را انتخاب نكرد مگر اينكه مي دانست هدايت مى يابند. (1)

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قِيلَ لِلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: الْإِمَامُ إِذَا أَوْصَى إِلَى الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ بِشَيْ ءٍ، فَفَوَّضَ إِلَيْهِ فَيَجْعَلُهُ حَيْثُ يَشَاءُ، أَوْ كَيْفَ هُوَ؟ قَالَ:

إِنَّمَا يُوصِي بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَالَ: إِنَّهُ حُكِيَ عَنْ جَدِّكَ قَالَ: أَ تَرَوْنَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِلَيْنَا نَجْعَلُهُ حَيْثُ نَشَاءُ؟ لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَجُلٍ فَرَجُلٍ مُسَمًّى فَقَالَ: فَالَّذِي قُلْتُ لَكَ مِنْ هَذَا

به حضرت رضا(عليه السلام) عرضه داشتم: امام(عليه السلام) وقتى كسى را به جانشينى خود تعيين مى كند و امر امامت را به او مى سپارد هر كه را بخواهدمى تواند تعيين كند يا داراى خصوصياتى است؟ فرمود: نه كسى را تعيين مى كند كه خدا دستور داده. عرضه داشتم: از جد شما چنين نقل شده كه فرموده است خيال مي كنيد تعيين امام به اختيار ما است به هر كه بخواهيم وامى گذاريم نه به خدا و اين عهد و قرارداديست از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نفر به نفر را نام برد. فرمود: آنچه من نيز به تو گفتم از همين جهت بود. (2)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الْعَبَّاسِيُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيُّ الْفَزَارِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ الزَّيَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ

ص: 663


1- .[2] بحار الأنوار ج 26 ص309 باب 6 تفضيلهم ع على الأنبياء و على جميع الخلق و أخذ ميثاقهم عنهم و عن الملائكة و عن سائر الخلق و أن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبهم صلوات الله عليهم ح74
2- .[1] قرب الإسناد ص352 احاديث متفرقة .....ح1261

زِيَادٍ الْأَزْدِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ

إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ»(1) مَا هَذِهِ الْكَلِمَاتُ قَالَ هِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ «فَتابَ عَلَيْهِ»(2)

وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(3) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا يَعْنِي عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «فَأَتَمَّهُنَ»(4) قَالَ يَعْنِي فَأَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ(عليه السلام) اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(5)

قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْإِمَامَةَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَكَيْفَ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) دُونَوُلْدِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هُمَا جَمِيعاً وَلَدَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ سِبْطَاهُ وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ إِنَّ مُوسَى وَ هَارُونَ كَانَا نَبِيَّيْنِ مُرْسَلَيْنِ أَخَوَيْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّةَ فِي صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَى وَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِي صُلْبِ الْحُسَيْنِ دُونَ صُلْبِ الْحَسَنِ لِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَكِيمُ فِي أَفْعَالِهِ «لا

يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ»(6)

خصال: مفضل گفت: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: چه شد كه امامت در فرزندان امام حسين(عليه السلام) قرار گرفت و فرزندان امام حسن(عليه السلام) امام نشدند با اينكه

ص: 664


1- .[2] البقرة آية 124
2- .[3] البقرة آية 37
3- .[4] البقرة آية 37
4- .[5] البقرة آية 124
5- .[6] الزخرف آية 28
6- .[1] الانبياء آية 23

هر دو پسر پيامبر و نواده او و سرور جوانان اهل بهشتند. حضرت فرمود: موسى(عليه السلام) و هارون(عليه السلام) هر دو پيامبر و رسول و برادر بودند خداوند نبوت را در نژاد هارون(عليه السلام) قرار داد نه موسى(عليه السلام) هيچ كس نمى تواند بگويد چرا چنين كرد امامت همان خلافت خدا است كسى نمى تواند بگويد چرا خداوند در فرزندان امام حسين(عليه السلام) قرار داد و به فرزندان امام حسن(عليه السلام) عطا ننمود زيرا در كار خود حكيم است از او نمي توان پرسيد چرا چنين كردى مردم مورد بازخواست قرار مى گيرند در كارهاى خود. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَا مَاتَ مِنَّا عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ يُوصِي.بصائر: حمران گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: از ما خانواده امام(عليه السلام) و پيشوائى نخواهد مرد مگر اينكه به او اطلاع مى دهند به كه وصيت كند. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَا يَمُوتُ الرَّجُلُ

مِنَّا حَتَّى يَعْرِفَ وَلِيَّهُ.

بصائر: حسن صيقل گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: از ما خانواده كسى نمي ميرد مگر اينكه مي شناسد ولى و امام(عليه السلام) بعد از خود را. (3)

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي مِنْ بَعْدِهِ فَيُوصِي إِلَيْهِ.

بصائر: معلى بن خنيس گفت حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: امام(عليه السلام) مى شناسد امام(عليه السلام) بعد از خود را و به او وصيت مى كند. (4)

ص: 665


1- .[2] الخصال ج 1 ص 305 الكلمات التي ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بهن فَأَتَمَّهُنَ خمس ح1
2- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص473 باب2 باب في الأئمة أنهم يعلمون إلى من يوصون قبل موتهم مما يعلمهم الله ح2
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص474 باب 3 باب في الإمام ع أنه يعرف من يكون بعده قبل موته ح1
4- .[3] الكافي ج 1 ص 277 باب أن الإمام يعرف الإمام الذي يكون من بعده و أن قول الله تعالى إن الله يأمركم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها فيهم ع نزلت ح6

مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الصَّادِقِ فِي قَوْلِهِ «يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ» قَالَ اخْتَارَ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِه

مناقب: محمّد بن سنان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: در باره آيه «يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ»(1) خداوند محمد(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت او را برگزيد. (2)ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُ لَمَّا كَانَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله)

يَعْرِضُ نَفْسَهُ عَلَى القَبَائِلِ جَاءَ إِلَى بَنِي كِلَابٍ فَقَالُوا نُبَايِعُكَ عَلَى أَنْ يَكُونَ لَنَا الْأَمْرُ بَعْدَكَ فَقَالَ الْأَمْرُ لِلَّهِ فَإِنْ شَاءَ كَانَ فِيكُمْ أَوْ فِي غَيْرِكُمْ فَمَضَوْا فَلَمْ يُبَايِعُوهُ وَ قَالُوا لَا نَضْرِبُ لِحَرْبِكَ بِأَسْيَافِنَا ثُمَّ تُحَكِّمُ عَلَيْنَا غَيْرَنَا

مناقب: ابن جرير طبرى گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نبوت خويش را بر قبائل عرب عرضه مى داشت تا به بنى كلاب رسيد آنها گفتند ما با تو به نبوت بيعت مى كنيم مشروط بر اينكه جانشينى تو متعلق به ما باشد. حضرت فرمود: اختيار دست خدا است اگر او بخواهد در شما خواهد بود و گر نه در ديگرى آنها از بيعت صرف نظر كرده رفتند. آن ها مي گفتند ما نمى آئيم با شمشيرهاى خود در جنگ هائى كه تو مى خواهى پيكار كنيم بعد ديگرى را بر ما امير و فرمانروا كنى. (3)

أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ الْأَشْجَعِيُ مِنْ كِتَابِهِ فِي صَفَرٍ سَنَةَ سِتٍّ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُكَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ وَ نَحْنُ عِنْدَهُ فِي الْبَيْتِ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِينَ رَجُلًا فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا وَ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ فِي الْإِمَامَةِ إِلَى الرَّجُلِ مِنَّا يَضَعُهُ

ص: 666


1- .[4] القصص آية 68
2- .[5] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 1 ص 256 فصل في مفسداتها ح1
3- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 1 ص257 فصل في مفسداتها

حَيْثُ يَشَاءُ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَهْدٌ مِنَ اللَّهِ نَزَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ إِلَى رِجَالٍ مُسَمَّيْنَ رَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِهَا.

عمرو بن اشعث گفت ما در حدود بيست نفر ميان اطاق خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بوديم رو به جمعيت نموده فرمود: شما خيال مي كنيد در مسأله امامت، امام(عليه السلام) مى تواند هر كه را كه بخواهد به جانشينى خود تعيين كند. به خدا قسم! اين قراردادى است از جانب خدا كه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) ابلاغكرده و مردان معينى را با نام و نشان يكى پس از ديگرى مشخص نموده تا منتهى به صاحب آن شود. (1)

وَ بِالْإِسْنَادِ الْأَوَّلِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنْكُمْ مَا حَالُهُ فَقَالَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ بَرِئَ مِنْهُ وَ مِنْ دِينِهِ فَهُوَ كَافِرٌ مُرْتَدٌّ عَنِ الْإِسْلَامِ لِأَنَّ الْإِمَامَ مِنَ اللَّهِ وَ دِينَهُ مِنْ دِينِ اللَّهِ وَ مَنْ بَرِئَ مِنْ دِينِ اللَّهِ. فَدَمُهُ مُبَاحٌ فِي تِلْكَ الْحَالِ إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ أَوْ يَتُوبَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِمَّا قَالَ.

محمّد بن مسلم گفت به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: اگر كسى منكر امامى از شما خانواده باشد حالش چگونه خواهد بود؟ فرمود: هر كه منكر امامى كه از جانب خدا تعيين شده بشود و بيزار از او و دينش باشد كافر و مرتد است چون امام(عليه السلام) از جانب خدا است و دين او دين خدا است كسى كه از دين خدا بيزار باشد خونش در آن حال مباح است مگر اينكه توبه كند و از عقيده خود بر گردد. (2)

وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَرْوِيهِ عَنِ النَّسَبِ الطَّاهِرِ، إِلَى جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، وَ

ص: 667


1- .[1] الغيبة للنعماني ص51 باب 3 ما جاء في الإمامة و الوصية و أنهما من الله عز و جل و باختياره و أمانة يؤديها الإمام إلى الإمام بعده ح1
2- .[2] الغيبة للنعماني ص 129 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح3

مِنْ فَاطِمَةَ ابْنَتِي، وَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُمْ، كَمَا اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ عَلَى الْعَالَمِينَ، فَاتَّبِعُوهُمْ يَهْدُوكُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، وَ قَدِّمُوهُمْ وَ لَا تَتَقَدَّمُوا عَلَيْهِمْ، فَإِنَّهُمْ أَجْمَلُكُمْ صِغَاراً، وَ أَعْلَمُكُمْ كِبَاراً فَاتَّبِعُوهُمْ، فَإِنَّهُمْ لَا يُدْخِلُوكُمْ فِي ظلال [ضَلَالٍ]، وَ لَا يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى

از حضرت صادق(عليه السلام) نقل شده كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: كه خداوند ذريه تمام پيامبران را از نژاد خودش قرار داده ولى ذريه مرا از نژادعلى بن ابى طالب(عليه السلام) و فاطمه دخترم قرار داده است خداوند آنها را برگزيده مانند آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) و آل ابراهيم(عليه السلام) و آل عمران(عليه السلام) بر جهانيان، پيرو ايشان باشيد شما را به راه راست هدايت مي كنند آنها را مقدم داريد ولى بر ايشان مقدم نشويد زيرا آنها از همه شما باحلم ترند در كوچكى و از تمام شما باعلمترند در بزرگى پيرو آنها باشيد كه گمراهتان نخواهند كرد و از هدايت خارجتان نمي كنند. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ وَلَدَايَ خِيَرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.

عيون اخبار الرضا: تميمى از آن جناب نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي! تو و فرزندانت برگزيده هاى خدا از خلقيد. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ أَ تَرَوْنَ الْمُوصِيَ مِنَّا يُوصِي إِلَى مَنْ يُرِيدُ لَا وَ اللَّهِ وَ لَكِنْ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)

لِرَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ الْأَمْرُ إِلَى صَاحِبِهِ

عمرو بن اشعث گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: شما گمان مي كنيد هر كه از ما امامان كه وصيت مي كند، به هر كه مي خواهد وصيت مي كند؟! نه به خدا،

ص: 668


1- .[1] الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام لابن شاذان القمي ص179 باب 156حديث ذرية النبي من صلب علي
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح218

چنين نيست، بلكه امر امامت عهد و فرمانى است از جانب خدا و رسولش(صلي الله عليه و آله) براى مردى پس از مردى (از ما خانواده) تا به صاحبشبرسد (تا برسد به امام دوازدهم و يا اينكه امر امامت به دست خدا و رسولست تا به اهل و مستحقش برسد). (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ جَمِيلٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ أَ تَرَوْنَ أَنَّ الْمُوصِيَ مِنَّا يُوصِي إِلَى مَنْ يُرِيدُ لَا وَ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى رَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ

عمرو بن مصعب گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: شما گمان مي كنيد هر كه از ما امامان كه وصيت مي كند به هر كه مي خواهد وصيت مي كند؟ نه بخدا، چنين نيست، بلكه امر وصيت عهد و فرمانيست از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) (به فرمان خدا) به مردى پس از مردى تا به خودش (امام ششم) رسيد (يعنى شش مرتبه فرمود: به مردى پس از مردى) (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَنْ يُؤَدِّيَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لَا يَخُصَّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيَهَا عَنْهُ

احمد بن عمر گويد: از امام رضا(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(3) خدا شما را امر مي كند كه امانت ها را به صاحبانش رد كنيد پرسيدم، فرمود: ايشان ائمه از آل محمد(صلي الله عليه و آله)مي باشند كه بايد هر امامى امانت امامت را به امام(عليه السلام) بعد از خود بسپارد، به ديگرى ندهد و از امام(عليه السلام) هم دريغ ندارد. (4)

ص: 669


1- .[1] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ مِنْ وَاحِدٍ إِلَى وَاحِدٍ ع ح2
2- .[2] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ مِنْ وَاحِدٍ إِلَى وَاحِدٍ ع ح4
3- .[3] النساء آية 58
4- .[1] الکافي ج1 ص276 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح2

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ

اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ يُؤَدِّي الْإِمَامُ إِلَى الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا يَخُصُّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيهَا عَنْهُ.

امام رضا(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل «إِنَّ

اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(1) خدا به شما امر مي كند كه امانت ها را به صاحبانش رد كنيد فرمود: ايشان ائمه هستند. هر امامى بايد آن را به امام(عليه السلام) بعد از خود بسپارد، به ديگرى ندهد و از او هم دريغ ندارد. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ

اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» قَالَ أَمَرَ اللَّهُ الْإِمَامَ الْأَوَّلَ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ كُلَّ شَيْ ءٍ عِنْدَهُ.

معلى بن خنيس گويد: از امام صادق(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(3) خدا شما را امر مي كند كه امانت ها را به صاحبانش رد كنيد پرسيدم فرمود: خدا امام(عليه السلام) پيشين را دستورمي دهد كه هر چه (از علائم امامت) نزد اوست به امام(عليه السلام) بعد از خود رد كند. (4)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: لَا يَمُوتُ الْإِمَامُ حَتَّى يَعْلَمَ مَنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ فَيُوصِيَ إِلَيْهِ.

ص: 670


1- .[2] النساء آية 58
2- .[3] الکافي ج1 ص276 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح3
3- .[4] النساء آية 58
4- .[1] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح4

امام صادق(عليه السلام) فرمود: امام(عليه السلام) نمى ميرد تا امام(عليه السلام) بعد از خود را بشناسد و به او وصيت كند. (1)

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي مِنْ بَعْدِهِ فَيُوصِي إِلَيْهِ.

امام(عليه السلام)، امام(عليه السلام) بعد از خود را مي شناسد و به او وصيت مي كند. (2)

أَحْمَدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَا مَاتَ عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَنْ يُوصِي.

عالمى (امامى) نميرد تا خداى عز و جل به او بياموزد كه به چه كس وصيت كند. (3)ابْنُ سِنَانٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ هَذِهِ الْعِجْلِيَّةِ يَقُولُونَ إِنَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا رَآهُ هُوَ وَ لَا أَبُوهُ بِوَاحِدَةٍ مِنْ عَيْنَيْهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ رَآهُ أَبُوهُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظٌ لَهُ فَلَا تَذْهَبَنَّ يَمِيناً وَ لَا شِمَالًا فَإِنَّ الْأَمْرَ وَ اللَّهِ وَاضِحٌ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُحَوِّلُوا هَذَا الْأَمْرَ مِنْ مَوْضِعِهِ الَّذِي وَضَعَهُ اللَّهُ فِيهِ مَا اسْتَطَاعُوا وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ كَفَرُوا جَمِيعاً حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ لَجَاءَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ بِأَهْلٍ يَكُونُونَ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ يَقُولُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ» حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْآيَةِ وَ قَالَ فِي آيَةٍ أُخْرَى «فَإِنْ يَكْفُرْ

ص: 671


1- .[2] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح5
2- .[3] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح6
3- .[4] الکافي ج1 ص277 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ ح7

بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ هَذِهِ الْآيَةِ هُمْ أَهْلُ تِلْكَ الْآيَةِ سليمان بن هارون گفت به امام(عليه السلام) گفتم بعضى از عجليها مى گويند شمشير پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پيش عبد اللَّه بن حسن است فرمود: به خدا قسم! آن را نديده و نه پدرش با يك چشمش مگر اينكه پدرش در نزد حضرت حسين(عليه السلام) ديده باشد. صاحب اين امر محفوظ است براى او نگهدارى مى شود به طرف راست و چپ نرو مطلب به خدا قسم! واضح است. به خدا قسم! اگر اهل آسمان و زمين اجتماع كنند بر تغيير مقام امامت و قرار دادن آن را از محلى كه خدا قرار داده به ديگرى قدرت نخواهند داشت اگر همه مردم كافر شوند به طورى كه احدى باقى نماند خداوند گروهى را خواهد آورد كه معتقد به امامت باشند مگر اين آيه را نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ»(1) تا آخر آيه و در آيه ديگر مي فرمايد «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِهاقَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ»(2) سپس فرمود: افرادى كه در اين آيه مورد نظرند همان كسانى هستند كه در آن آيه از ايشان ذكر شده. (3)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْمِصْرِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرَجُلٍ مُسَمًّى لَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَزْوِيَهَا عَمَّنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ.

امام صادق(عليه السلام): امامت عهد و وصيتي است که از ناحيه خداي تعالي براي شخص امين واگذار شده. و امام(عليه السلام) پيشين نمي تواند آنرا از امام بعدي پنهان کند.(4)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِالْوَصِيَّةِ

ص: 672


1- . المائدة آية 54
2- . الانعام آية 89
3- . تفسير العياشي ج 1 ص326 [سورة المائدة(5): آية 54] ح135
4- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص472 باب1 باب في الأئمة أنهم يعلمون العهد من رسول الله ص في الوصية إلى الذين من بعده ح12

الظَّاهِرَةِ وَ بِالْفَضْلِ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَطْعُنَ عَلَيْهِ فِي فَمٍ وَ لَا بَطْنٍ وَ لَا فَرْجٍ فَيُقَالَ كَذَّابٌ وَ يَأْكُلُ أَمْوَالَ النَّاسِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا.*

و در روايت ديگر از امام صادق(عليه السلام) سوال شد که امام(عليه السلام) به کدام چيز شناخته مي شود؟ حضرت فرمودند: به وصيت آشکار و به فضل هيچکس نمي تواند در گفتار و خوراک و نکاح امام(عليه السلام) زبان به بدي گشايد و بگويد که امام(عليه السلام) دروغگوست و اموال مردم را مي خورد و مانند اين ها.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْأَشْعَثِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ خَشْرَمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ عَنْ عِمْرَانَ يَعْنِي ابْنَ سُلَيْمَانَ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه وآله)

يَقُولُ لَا يَزَالُ أَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَالِياً عَلَى مَنْ نَاوَأَهَا حَتَّى تَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً خَفِيَّةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَسَأَلْتُ مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) مِنِّي فَقَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره گفت: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: كار اين امت، برتر از دشمنانشان خواهد بود تا وقتى كه دوازده خليفه حكومت كنند، سپس كلمه اى پوشيده گفت كه من آن را نفهميدم، پس از كسى كه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) از من نزديكتر بود، پرسيدم، گفت: فرمود: همگى از قريش هستند. (2)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَهَا لِأَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام).

ص: 673


1- . الكافي ج 1 ص284 بَابُ الْأُمُورِ الَّتِي تُوجِبُ حُجَّةَ الْإِمَامِ ح3
2- . الخصال ج 2 ص471 باب الخلفاء و الأئمة بعد النبي ص اثنا عشر ع .....ح22

امام صادق(عليه السلام): بعد از حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) هيچگاه امامت در دو برادر دوباره نخواهد بود(1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) الْإِمَامُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ يُعْرَفُ بَعْدَ الْإِمَامِ قَالَ إِنَّ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٍ أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ بَعْدَهُ

امام رضا(عليه السلام): براي امام(عليه السلام) نشانه هايي است. از آن هاست اينکه امام(عليه السلام) بايد بزرگترين فرزند پدرش باشد. (2)هر

امامي به امام بعد از خود وصيت ميکند

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ

ص: 674


1- . الکافي ج1 ص285 بَابُ ثَبَاتِ الْإِمَامَةِ فِي الْأَعْقَابِ وَ أَنَّهَا لَا تَعُودُ فِي أَخٍ وَ لَا عَمٍّ وَ لَا غَيْرِهِمَا مِنَ الْقَرَابَات ح2
2- . الخصال ج 1 ص116 باب الإمامة لا تصلح إلا لرجل فيه ثلاث خصال ح98

اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فَكَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُB فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَفِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ كَانَ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ

ص: 675

يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً.

ابو بصير گويد: از امام صادق(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) پرسيدم، فرمود: در باره على بن ابى طالب(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) نازل شده است (زيرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، به حضرت عرضه داشتم: مردم مي گويند: چرا نام على(عليه السلام) و خانواده اش در كتاب خداى عز و جل (به وضوح) برده نشده؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) نازلشد و سه ركعتى و چهار ركعتى آن نام برده نشد تا اينكه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خود براى مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يكدرهم است، تا اينكه خود پيغمبر(صلي الله عليه و آله) آن را براى مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر(صلي الله عليه و آله) براى آنها توضيح داد. و آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ

ص: 676


1- .[1] النساء آية 59

مِنْكُمْ» نازل شد و در باره على(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) هم نازل شد، پس پيغمبر(صلي الله عليه و آله) در باره على(عليه السلام) فرمود: هر كه را من مولا و آقايم على(عليه السلام) مولا و آقاست و باز فرمود: در باره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مي كنم. من از خداى عز و جل خواسته ام كه ميان آنها جدائى نيندازد تا آنها را در سر حوض به من رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد، و نيز فرمود: شما چيزى به آنها نياموزيد كه آنها از شما داناترند، و باز فرمود: آنها شما را از در هدايت بيرون نكنند و به در گمراهى وارد نسازند. اگر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خاموشى مي گزيد و در باره اهل بيتش بيان نمى كرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مى كردند، ولى خداى عز و جل براى تصديق پيغمبرش بيان آن حضرت را (كه مقصود آل پيغمبر است نه آل فلان و فلان) در كتابش نازل فرمود «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(1)

همانا خدا مي خواهد ناپاكى را از شما اهل اين خانه ببرد و پاكيزه تان كند، پاكيزه كامل در خانه ام سلمه و على(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و فاطمهB بودند كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) آنها را زير عبا گرد آورد و سپس فرمود: خدايا هر پيغمبرى اهل و حشمى داشت، و اهل و حشم من اينهايند، ام سلمه گفت: من از اهل شما نيستم؟ فرمود: تو به خوبى مي گرائى، ولىاينها اهل و حشم من هستند. بنا بر اين چون پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، براى پيشوائى مردم، على(عليه السلام) از همه مردم سزاوارتر بود، به جهت تبليغات بسيارى كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نسبت به او فرموده بود، و دست او را گرفته و در ميان مردم به پا داشته بود، و چون على(عليه السلام) درگذشت، نمى توانست و اقدام هم نمى كرد كه محمد بن على و نه عباس بن على و نه هيچ يك از پسران ديگرش را (غير از حسنين) در اهل پيغمبر(صلي الله عليه و آله) داخل كند، زيرا در آن صورت حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) مى گفتند: خداى تبارك و تعالى آيه اهل بيت را در باره ما نازل فرمود، چنان كه در باره تو نازل كرد و مردم را به اطاعت ما امر كرد، چنان كه

ص: 677


1- .[1] الاحزاب آية 33

به اطاعت تو امر فرمود، و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نسبت به ما تبليغ كرد، چنان كه نسبت به تو، تبليغ فرمود و خدا ناپاكى را از ما برد چنان كه از تو برد، و چون على(عليه السلام) درگذشت، حسن(عليه السلام) به امامت سزاوارتر بود براى بزرگساليش و چون وفات نمود، نمى توانست و اقدام هم نمى كرد كه فرزندان خودش را در امر امامت داخل كند و در ميان آنها قرار دهد، در صورتى كه خداى عز و جل مي فرمايد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ»(1) خويشاوندان در كتاب خدا به يكديگر سزاوار ترند زيرا در آن صورت حسين(عليه السلام) مي گفت: خدا مردم را به اطاعت من امر نمود، چنان كه به اطاعت تو و اطاعت پدرت امر فرموده و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در باره من هم تبليغ كرده، چنان كه در باره تو و پدرت تبليغ فرموده و خدا ناپاكى را از من برده، چنان كه از تو و پدرت برده است، پس چون امامت به حسين(عليه السلام) رسيد، هيچ يك از اهل بيت او نمى توانست بر او ادعا كند، همچنان كه او بر برادر و پدرش ادعا مى كرد، اگر آن دو مى خواستند امر امامت را از او به ديگرى بگردانند، ولى آنهاچنين كارى نمى كردند، سپس زمانى كه امامت به حسين(عليه السلام) رسيد، معنى و تأويل آيه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» جارى گشت، و بعد از حسين(عليه السلام) به على بن الحسين(عليه السلام) رسيد، و بعد از على بن الحسين(عليه السلام) به محمد بن على(عليه السلام) رسيد، آنگاه امام(عليه السلام) فرمود: مقصود از ناپاكى همان شك است، به خدا كه ما در باره پروردگار خود هرگز شك نكنيم.(2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ بْنِ رَوْحٍ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «النَّبِيُّ

أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» فِيمَنْ نَزَلَتْ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي الْإِمْرَةِ

ص: 678


1- .[1] الانفال آية 75
2- .[1] الکافي ج1 ص286 کتاب الحجة بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِداً ح1

إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ جَرَتْ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَنَحْنُ أَوْلَى بِالْأَمْرِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ قُلْتُ فَوُلْدُ جَعْفَرٍ لَهُمْ فِيهَا نَصِيبٌ قَالَ لَا قُلْتُ فَلِوُلْدِ الْعَبَّاسِ فِيهَا نَصِيبٌ فَقَالَ لَا فَعَدَدْتُ عَلَيْهِ بُطُونَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ لَا قَالَ وَ نَسِيتُ وُلْدَ الْحَسَنِ(عليه السلام) فَدَخَلْتُ بَعْدَ ذَلِكَ عَلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ لِوُلْدِ الْحَسَنِ(عليه السلام) فِيهَا نَصِيبٌ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ مَا لِمُحَمَّدِيٍّ(صلي الله عليه و آله) فِيهَا نَصِيبٌ غَيْرَنَا.

از امام باقر(عليه السلام) راجع به قول خداى عز و جل «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ»(1)

پيغمبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران مؤمنانند و خويشاوندان بعضى نسبت به بعضى در كتاب خدا سزاوارترند پرسيدم در باره چه کسي نازل شدهاست؟ فرمود: در باره امر ولايت و امامت نازل شده است، اين آيه پس از حسين(عليه السلام) در ميان اولادش جارى شد، پس ما نسبت به پيغمبر و امر امامت از مؤمنين و مهاجرين و انصار سزاوارتريم، عرضه داشتم: اولاد جعفر از امامت بهره ئى دارند؟ فرمود: نه، گفتم: براى اولاد عباس بهره ئى هست فرمود: نه، پس من تمام شعبه هاى فرزندان عبد المطلب(عليه السلام) را براى آن حضرت بر شمردم، نسبت به همه مي فرمود: نه، ولى اولاد حسن(عليه السلام) را در آن مجلس فراموش كردم، بعدا خدمتش رسيدم و عرضه داشتم: براى اولاد حسن(عليه السلام) از امامت بهره ئى هست؟ فرمود: نه: به خدا! اى عبد الرحيم براى هيچ فردى كه به محمد(صلي الله عليه و آله) منسوبست جز ما از آن بهره ئى ندارد.(2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(عليه السلام) وَ

ص: 679


1- .[2] الاحزاب آية 6
2- .[1] الکافي ج1 ص288 کتاب الحجة بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِداً ح2

أَنْزَلَ عَلَيْهِ «إِنَّما

وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْنِعْمَتِي» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ.

عمر بن اذينه از زراره و فضيل و بكير و ابن مسلم و بريد و ابى الجارود، همگى از امام باقر(عليه السلام) روايت كنند كه فرمود: خداى عز و جل رسولش را به ولايت على(عليه السلام) امر كرد و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»(1) سرپرست شما تنها خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده، نماز به پا دارند و زكاة دهند را بر او نازل فرمود و ولايت اولو الامر (كار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولايت چيست، خدا به محمد(صلي الله عليه و آله) امر فرمود تا ولايت را براى آنها توضيح دهد، چنان كه نماز و زكاة و روزه و حج را توضيح داد، و چون امر به ولايت از جانب خدا به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) رسيد حضرتش دلتنگ شد و ترسيد

ص: 680


1- .[1] المائدة آية 55

مردم از دين برگردند و آن را تكذيب كنند، از اين جهت دلتنگ شد و به پروردگارش مراجعه كرد، خداى عز و جل به او وحى فرستاد «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(1) اى پيغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان، و اگر نكنى پيام او را نرسانيده ئى، خدا تو را از گزند مردم حفظ مي كند او هم امر خداى تعالى ذكره را اعلان كرد و به امر ولايت على(عليه السلام) در روز غدير خم قيام نمود و مردم را براى نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد كه حاضرين به غائبين برسانند. عمر بن اذينه (كه از آن شش نفر روايت مي كند) گويد: همگى جز ابى الجارود گفتند: امام باقر(عليه السلام) فرمود: واجبات خدا يكى پس از ديگرى نازل مي شد و امر ولايت آخرين آنها بود، كه خداى عز و جل اين آيه را نازل فرمود«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(2) امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداى عز و جل مي فرمايد: بعد از اين واجبى بر شما نازل نكنم، واجبات را براى شما كامل كردم. (3)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ زَيْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ كَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَكَانَ مِمَّا أَكَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ يَا زَيْدُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» يَعْنِي بِهِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَهُمَا وَ قَوْلَهُمَا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ

ص: 681


1- .[2] المائدة آية 67
2- .[1] المائدة آية 3
3- .[2] الکافي ج1 ص289 کتاب الحجة بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِداً ح4

دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ» أَئِمَّةٌ هِيَ أَزْكَى مِنْ أَئِمَّتِكُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِي وَ اللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ أَرْبى فَقَالَ مَا أَرْبَى وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ فَطَرَحَهَا «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» يَعْنِي بِعَلِيٍّ «وَ

لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَ» يَوْمَ الْقِيَامَةِ «عَمَّا

كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» يَعْنِي بَعْدَ مَقَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ فِي عَلِيٍّ «وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» يَعْنِي بِهِ عَلِيّاً «وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»

زيد بن جهم هلالى گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: چون امر ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) نازل شد و پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرموده بود، به لقب امير المؤمنين به على(عليه السلام) سلام كنيد، اى زيد! از جملهتا كيداتى كه خدا در آن روز بر آن دو نفر (ابو بكر و عمر) نمود، اين بود كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به آنها فرمود: برخيزيد و به عنوان امير المؤمنين به على(عليه السلام) سلام كنيد، آن دو نفر گفتند: اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اين امر از جانب خدا است يا از جانب رسولش؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به آنها فرمود: از جانب خدا و رسولش، پس خداى عز و جل اين آيه نازل فرمود «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»(1) و سوگندها را پس از محكم كردنش كه خدا را ضامن آن كرده ايد مشكنيد، زيرا خدا مي داند چه مي كنيد مقصود فرمايش رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است به آنها و گفته آنها كه: اين امر از جانب خداست يا رسولش؟ «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ»(2) و چون آن زن مباشيد كه رشته خود را پس از تابيدن، پنبه مي كرد و پراكنده مى ساخت، شما هم سوگندهايتان را ميان خودتان براى آنكه (ائمه ئى پاكتر از ائمه شما هستند) وسيله نيرنگ مسازيد، زيد

ص: 682


1- .[1] النحل آية 91
2- .[2] النحل آية 92

گويد: عرضه داشتم: ائمه فرموديد؟ فرمود: آرى به خدا ائمه است، عرضه داشتم: ما«أَرْبى» قرائت مي كنيم، فَقَالَ مَا أَرْبَى فرمود: أَرْبَى

چيست؟ و با دست اشاره كرد و آن را افكند «إِنَّما

يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ»(1) فقط خدا شما را به وسيله آن آزمايش مي كند يعنى به وسيله على(عليه السلام) «وَ

لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»(2) و براى اينكه در روز قيامت آنچه را در آن اختلاف داريد، براى شما واضح سازد. «وَ

لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَلَتُسْئَلُنَ عَمَّا

كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(3) اگر خدا مى خواست شما را يك امت كرده بود، ولى هر كه را خواهد گمراه كند، و هر كه را خواهد هدايت كند، و از آنچه مي كرده ايد، باز خواست مي شويد. «وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها»(4) سوگندهايتان را ميان خود دستاويز نيرنگ مكنيد، مبادا قدمى پس از استواريش بلغزد يعنى بعد از گفته رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در باره على(عليه السلام) «وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»(5) و به سزاى باز داشتن از راه خدا به شما بدى برسد مقصود از راه خدا على(عليه السلام) است «وَ

لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»(6) و براى شما غذايى بزرگ باشد. (7)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَمَّا أَنْ قَضَى مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نُبُوَّتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ أَيَّامَهُ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُحَمَّدُ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِي عِنْدَكَ وَ الْإِيْمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَإِنِّي لَنْ أَقْطَعَ الْعِلْمَ وَ الْإِيمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ كَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ ذُرِّيَّاتِ الْأَنْبِيَاءِ.

ص: 683


1- .[3] النحل آية 92
2- .[4] النحل آية 92
3- .[1] النحل آية 93
4- .[2] النحل آية 94
5- .[3] النحل آية 94
6- .[4] النحل آية 94
7- .[5] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح1

ابو حمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر(عليه السلام) مي فرمود: چون محمد(صلي الله عليه و آله) وظيفه نبوت خود را انجام داد و عمرش به پايان رسيد، خداى تعالى به او وحى كرد: اى محمد! نبوتت را گذرانيدى و عمرت به آخر رسيداكنون آن دانشى كه نزد تو است و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت خاندان خود را به على بن ابى طالب(عليه السلام) بسپار، زيرا من هرگز علم و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را از نسل و ذريه تو قطع نكنم، چنان كه از ذريه هاى پيغمبران قطع نكردم. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُعَمَّرٍ الْعَطَّارِ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَعْرَضَ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأُرْسِلَ إِلَى عَلِيٍ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ أَكَبَّ عَلَيْهِ يُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِيَاهُ فَقَالا لَهُ مَا حَدَّثَكَ خَلِيلُكَ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در بيمارىِ مرگ خود كه در آن وفات كرد، فرمود: دوستم را براى من حاضر كنيد، آن دو زن به دنبال پدرانشان (ابو بكر و عمر) فرستادند، چون رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به آن ها نگاه كرد رو از آنها برگردانيد و باز فرمود: دوستم را برايم حاضر كنيد، دنبال على(عليه السلام) فرستادند و چون او را ديد به او متوجه گرديد و به او حديث گفت و چون على(عليه السلام) از حضور پيغمبر(صلي الله عليه و آله) بيرون آمد آن دو نفر او را ملاقات كردند و پرسيدند كه دوستت با تو چه گفت؟ فرمود: به من هزار باب باز گفت كه از هر بابى هزار باب گشوده شود. (2)

ص: 684


1- .[1] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح2
2- .[2] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح4

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

عَلِيّاً أَلْفَ حَرْفٍ كُلُّ حَرْفٍ يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ امام باقر(عليه السلام) فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) هزار حرف آموخت كه از هر حرفى هزار حرف گشوده گشت. (1)

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَّمَ عَلِيّاً(عليه السلام) أَلْفَ حَرْفٍ كُلُّ حَرْفٍ يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ وَ الْأَلْفُ حَرْفٍ كُلُّ

حَرْفٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: همانا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) هزار حرف بياموخت كه از هر حرفى هزار حرف باز مي شد و از هر حرف آن هزار حرف، هزار حرف ديگر باز مي شد. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ سُكَّرَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ لِلْمَاءِ الَّذِي يُغَسَّلُ بِهِ الْمَيِّتُ حَدٌّ مَحْدُودٌ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) إِذَا مِتُّ فَاسْتَقِ سِتَّ قِرَبٍ مِنْ مَاءِ بِئْرِ غَرْسٍ فَغَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي وَ حَنِّطْنِي فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ غُسْلِي وَ كَفْنِي فَخُذْ بِجَوَامِعِ كَفَنِي وَ أَجْلِسْنِي ثُمَّ سَلْنِي عَمَّا شِئْتَ فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ ءٍ إِلَّا أَجَبْتُكَ فِيهِ.

ص: 685


1- .[1] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح5
2- .[2] الخصال ج 2 ص648 علم رسول الله عليا ألف باب يفتح كل باب ألف باب ح41

به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم، آيا آبى كه ميت را با آن غسل مى دهند، اندازه معينى دارد؟ فرمود: همانا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) فرمود: چون من مردم شش مشك از آب چاه غرس بكش و مرا غسل بده و كفن پوش و حنوط نما، و چون از غسل و كفنم فارغ شدى، اطراف كفنم را بگير و مرا بنشان و سپس هر چه خواهى از من بپرس، به خدا كه از هر چه پرسى پاسخت گويم. (1)مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْمَوْتُ دَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَأَدْخَلَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ إِذَا أَنَا مِتُّ فَغَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي ثُمَّ أَقْعِدْنِي وَ سَلْنِي وَ اكْتُبْ.

امام صادق(عليه السلام): چون وفات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نزديك شد، على(عليه السلام) نزدش آمد و سر درون برد [پيغمبر سر زير روپوش كرد سر على(عليه السلام) را در برگرفت] و فرمود: اى على! چون مُردم غسلم بده و كفنم پوش، سپس مرا بنشان و بپرس و بنويس. (2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: شَهِدْتُ وَصِيَّةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) حِينَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُمَّ دَفَعَ إِلَيْهِ الْكِتَابَ وَ السِّلَاحَ وَ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام) يَا بُنَيَّ أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ أُوصِيَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ كُتُبِي وَ سِلَاحِي كَمَا أَوْصَى إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ دَفَعَ إِلَيَّ كُتُبَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ آمُرَكَ إِذَا حَضَرَكَ الْمَوْتُ أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَى أَخِيكَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنِهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَقَالَ وَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَى ابْنِكَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ

ص: 686


1- .[3] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح7
2- .[1] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح8

عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَى ابْنِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَقْرِئْهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مِنِّي السَّلَامَ.سليم بن قيس گويد: زمانى كه امير المؤمنين(عليه السلام) به پسرش حسن(عليه السلام) وصيت مى فرمود، حاضر بودم، على(عليه السلام) حسين(عليه السلام) و محمد (بن حنفيه) و ساير فرزنداش را با رؤساء شيعه و اهل بيتش گواه گرفت، سپس كتاب و سلاح امامت را به او تحويل داد و فرمود: پسر عزيزم! رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مرا امر فرمود كه به تو وصيت كنم و كتب و سلاحم را به تو سپارم، چنان كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) به من وصيت فرمود و كتب و سلاحش را به من سپرد و باز مرا امر كرد كه به تو امر كنم، چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت حسين(عليه السلام) بسپارى، سپس به پسرش حسين(عليه السلام) متوجه شد و فرمود: و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به تو امر فرموده كه آنها را باين پسرت بسپارى، سپس دست على بن الحسين(عليه السلام) را گرفت و فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به تو امر فرموده كه آنها را به پسرت محمد بن على(عليه السلام) بسپارى و از جانب پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و من به او سلام رسانى.(1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ أَمِيرَ

ص: 687


1- .[1] الکافي ج1 ص 297 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ح1

الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَمَّا حَضَرَهُ الَّذِي حَضَرَهُ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ ادْنُ مِنِّي حَتَّى أُسِرَّ إِلَيْكَ مَا أَسَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَيَّ وَ أَئْتَمِنَكَ عَلَى مَا ائْتَمَنَنِي عَلَيْهِ فَفَعَلَ.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: چون وفات امير المؤمنين(عليه السلام) فرا رسيد، به پسرش حسن(عليه السلام) فرمود: نزديك من بيا تا آنچه را رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با من براز گفت، با تو به راز گويم، و آنچه را به من سپرد به تو سپارم، سپس همين كار را كرد. (1)عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِلَى الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُمَّ دَفَعَ إِلَيْهِ الْكِتَابَ وَ السِّلَاحَ ثُمَّ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام) يَا بُنَيَّ أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ أُوصِيَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ كُتُبِي وَ سِلَاحِي كَمَا أَوْصَى إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ دَفَعَ إِلَيَّ كُتُبَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ آمُرَكَ إِذَا حَضَرَكَ الْمَوْتُ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى أَخِيكَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنِهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قَالَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى ابْنِكَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ ابْنِ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَا بُنَيَّ وَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى ابْنِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَقْرِئْهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَ أَقْبَلَ عَلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام) فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَنْتَ وَلِيُّ الْأَمْرِ وَ وَلِيُّ الدَّمِ فَإِنْ عَفَوْتَ فَلَكَ وَ إِنْ قَتَلْتَ فَضَرْبَةٌ مَكَانَ ضَرْبَةٍ وَ لَا تَأْثَمْ.

جابر گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: امير المؤمنين(عليه السلام) به حسن(عليه السلام) وصيت كرد و حسين(عليه السلام) و محمد را با همه فرزندان و رؤساى شيعيان و خانواده اش بر آن وصيت گواه گرفت، سپس كتاب و سلاح را تحويلش داد و به او فرمود: پسر جانم! رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من امر فرمود كه به تو وصيت كنم و كتاب ها و سلاحم را به تو سپارم، چنان كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من وصيت كرد و كتاب ها و سلاحش را به من سپرد و به من امر فرمود كه به تو امر كنم، چون مرگت فرا رسد، آن را به برادرت حسين(عليه السلام) سپارى، سپس متوجه پسرش حسين(عليه السلام) شد و گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تو را امر كرد كه آن را به اين پسرت سپارى، سپس دست پسرش على بن الحسين(عليه السلام) را گرفت و فرمود: پسر عزيزم! رسولخدا(صلي الله عليه و آله) به تو هم امر فرمود كه آن را به پسرش محمد بن على(عليه السلام) سپارى و او را از جانب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و من سلام رسانى، باز به پسرش حسن(عليه السلام) متوجه شد و فرمود: پسر جانم، تو صاحب امر (امامت) و صاحب خونى،

ص: 688


1- .[2] الکافي ج1 ص298 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ح2

اگر (ابن ملجم را) ببخشى حق دارى و اگر بكشى، به جاى يك ضربت فقط يك ضربت بزن و كار ناروا مكن. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ الْكُلَيْنِيُ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ لَمَّا حَضَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) الْوَفَاةُ قَالَ لِلْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَا أَخِي إِنِّي أُوصِيكَ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا إِذَا أَنَا مِتُّ فَهَيِّئْنِي ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِأُحْدِثَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ اصْرِفْنِي إِلَى أُمِّي ثُمَّ رُدَّنِي فَادْفِنِّي بِالْبَقِيعِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ سَيُصِيبُنِي مِنْ عَائِشَةَ مَا يَعْلَمُ اللَّهُ وَ النَّاسُ صَنِيعُهَا وَ عَدَاوَتُهَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ عَدَاوَتُهَا لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلَمَّا قُبِضَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ وُضِعَ عَلَى السَّرِيرِ ثُمَّ انْطَلَقُوا بِهِ إِلَى مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ عَلَى الْجَنَائِزِ فَصَلَّى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ حُمِلَ وَ أُدْخِلَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا أُوقِفَ عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ذَهَبَ ذُو الْعُوَيْنَيْنِ إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَ لَهَا إِنَّهُمْ قَدْ أَقْبَلُوا بِالْحَسَنِ لِيَدْفِنُوا مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَخَرَجَتْ مُبَادِرَةً عَلَى بَغْلٍ بِسَرْجٍ فَكَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ رَكِبَتْ فِي الْإِسْلَامِ سَرْجاً فَقَالَتْ نَحُّوا ابْنَكُمْ عَنْ بَيْتِي فَإِنَّهُ لَا يُدْفَنُ فِي بَيْتِي وَ يُهْتَكُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِجَابُهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) قَدِيماً هَتَكْتِ أَنْتِ وَ أَبُوكِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَدْخَلْتِ عَلَيْهِ بَيْتَهُ مَنْ لَا يُحِبُّ قُرْبَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُكِ عَنْ ذَلِكِ يَا عَائِشَةُ.محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام باقر(عليه السلام) مى فرمود: چون وفات حسن بن على(عليه السلام) نزديك شد، به حسين(عليه السلام) فرمود: برادرم! به تو وصيتى مى كنم، آن را حفظ كن، چون من مردم، جنازه ام را (با غسل و كفن و حنوط) آماده دفن كن، سپس مرا بر

ص: 689


1- .[1] الکافي ج1 ص298 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ح5

سر قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ببر تا با او تجديد عهد كنم، آنگاه مرا به طرف قبر مادرمB برگردان، سپس مرا در بقيع دفن كن. و بدان كه از عايشه به من مصيبتى رسد و منشأش آنست كه خدا و مردم زشتكارى و دشمنى او را با خدا و پيغمبر و ما خانواده مى دانند. چون امام حسن(عليه السلام) وفات يافت [و] در همان جا روى تابوتش گذاشتند، او را به محل مصلاى پيغمبر(صلي الله عليه و آله) كه بر جنازه ها نماز مى خواند بردند، امام حسين(عليه السلام) بر جنازه نماز خواند و سپس برداشتند و به مسجد بردند، چون بر سر قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نگاهداشتند، جاسوسى نزد عايشه رفت و گفت: بنى هاشم جنازه حسن(عليه السلام) را آورده اند تا نزد پيغمبر(صلي الله عليه و آله) دفن كنند، او روى استرى زين كرده ئى نشست و به شتاب بيرون شد و او نخستين زنى بود كه در اسلام بر زين نشست آمد و گفت: فرزند خود را از خانه من بيرون بريد، او نبايد در خانه من دفن شود و حجاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دريده شود، امام حسين(عليه السلام) به او فرمود: تو و پدرت در سابق حجاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را پاره كرديد و در خانه او كسى را در آوردى كه دوست نداشت نزديك او باشد (مقصود ابو بكر و عمر است) اى عايشه خدا از اين كارت از تو بازخواست مى كند. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) الْوَفَاةُ قَالَ يَا قَنْبَرُ انْظُرْ هَلْ تَرَى مِنْ وَرَاءِ بَابِكَ مُؤْمِناً مِنْ غَيْرِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي قَالَ ادْعُ لِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فَأَتَيْتُهُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ هَلْ حَدَثَ إِلَّا خَيْرٌ قُلْتُ أَجِبْ أَبَا مُحَمَّدٍ فَعَجَّلَ عَلَى شِسْعِ نَعْلِهِ فَلَمْ يُسَوِّهِ وَ خَرَجَ مَعِي يَعْدُو فَلَمَّا قَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ سَلَّمَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) اجْلِسْ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِثْلُكَ يَغِيبُ عَنْ

ص: 690


1- .[1] الكافي ج 1 ص300 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ح1

سَمَاعِ كَلَامٍ يَحْيَا بِهِ الْأَمْوَاتُ وَ يَمُوتُ بِهِ الْأَحْيَاءُ كُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَى فَإِنَّ ضَوْءَ النَّهَارِ بَعْضُهُ أَضْوَأُ مِنْ بَعْضٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ وُلْدَ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) أَئِمَّةً وَ فَضَّلَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَى «داوُدَ زَبُوراً»(1)

وَ قَدْ عَلِمْتَ بِمَا اسْتَأْثَرَ بِهِ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْحَسَدَ وَ إِنَّمَا وَصَفَ اللَّهُ بِهِ الْكَافِرِينَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «كُفَّاراً

حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ» وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلشَّيْطَانِ عَلَيْكَ سُلْطَاناً يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِمَا سَمِعْتُ مِنْ أَبِيكَ فِيكَ قَالَ بَلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ يَوْمَ الْبَصْرَةِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَبَرَّنِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَبَرَّ مُحَمَّداً وَلَدِي يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَكَ وَ أَنْتَ نُطْفَةٌ فِي ظَهْرِ أَبِيكَ لَأَخْبَرْتُكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) بَعْدَ وَفَاةِ نَفْسِي وَ مُفَارَقَةِ رُوحِي جِسْمِي إِمَامٌ مِنْ بَعْدِي وَ عِنْدَ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فِي الْكِتَابِ وِرَاثَةً مِنَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَضَافَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِي وِرَاثَةِ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ فَعَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ خِيَرَةُ خَلْقِهِ فَاصْطَفَى مِنْكُمْ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ اخْتَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام) وَ اخْتَارَنِي عَلِيٌّ(عليه السلام)

بِالْإِمَامَةِ وَ اخْتَرْتُ أَنَا الْحُسَيْنَ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ أَنْتَ إِمَامٌ وَ أَنْتَ وَسِيلَتِي إِلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ نَفْسِي ذَهَبَتْ قَبْلَ أَنْ أَسْمَعَ مِنْكَ هَذَا الْكَلَامَ أَلَا وَ إِنَّ فِي رَأْسِي كَلَاماً لَا تَنْزِفُهُ الدِّلَاءُ وَ لَا تُغَيِّرُهُ نَغْمَةُ الرِّيَاحِ كَالْكِتَابِ الْمُعْجَمِ فِي الرَّقِ الْمُنَمْنَمِ أَهُمُّ بِإِبْدَائِهِ فَأَجِدُنِي سُبِقْتُ إِلَيْهِ سَبْقَ الْكِتَابِ الْمُنْزَلِ أَوْ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ إِنَّهُ لَكَلَامٌ يَكِلُّ بِهِ لِسَانُ

النَّاطِقِ وَ يَدُ الْكَاتِبِ حَتَّى لَا يَجِدَ قَلَماً وَ يُؤْتَوْا بِالْقِرْطَاسِ حُمَماً َلَا يَبْلُغُ إِلَى فَضْلِكَ وَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللَّهُالْمُحْسِنِينَ وَ «لا قُوَّةَ

ص: 691


1- .[1] النساء آية 163

إِلَّا بِاللَّهِ»(1)

الْحُسَيْنُ أَعْلَمُنَا عِلْماً وَ أَثْقَلُنَا حِلْماً وَ أَقْرَبُنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَحِماً كَانَ فَقِيهاً قَبْلَ أَنْ يُخْلَقَ وَ قَرَأَ الْوَحْيَ قَبْلَ أَنْ يَنْطِقَ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِي أَحَدٍ خَيْراً مَا اصْطَفَى مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ اخْتَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام) وَ اخْتَارَكَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

إِمَاماً وَ اخْتَرْتَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) سَلَّمْنَا وَ رَضِينَا مَنْ هُوَ بِغَيْرِهِ يَرْضَى وَ مَنْ غَيْرُهُ كُنَّا نَسْلَمُ بِهِ مِنْ مُشْكِلَاتِ أَمْرِنَا.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون وفات حسن بن على(عليه السلام) فرا رسيد به قنبر فرمود: اى قنبر! ببين پشت در، مؤمنى از غير آل محمد(صلي الله عليه و آله) هست؟ عرضه داشت: خداى تعالى و پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و پسر پيغمبرش آن را از من بهتر مي دانند. فرمود: محمد بن على را (كه مادرش حنفيه است) نزد من آور (پس مقصود از سؤال كردن حضرت اين بود كه به قنبر بفرمايد: من مي دانم كسى جز محمد بن حنفيه آنجا نيست، او را بياور و گفته اند مقصودش از مؤمن عزرائيل(عليه السلام) است، زيرا او بر در خانه ائمه اجازه مي گرفت) قنبر گويد: من نزدش رفتم، چون وارد شدم، گفت: اميدوارم جز خير پيش نيامده باشد. عرضه داشتم: ابا محمد را اجابت كن (كه تو را مي خواند) او با شتاب بدون اينكه بند كفش خود را به بندد با من دويد، چون مقابل امام(عليه السلام) رسيد سلام كرد. حسن بن على(عليه السلام) به او فرمود: بنشين كه مانند تو شخصى نبايد از شنيدن سخنى كه سبب زنده شدن مردگان و مردن زنده ها مى شود، غايب باشد (آن سخن وصيت آخر عمر من است كه دل هاى مرده را زنده مي كند و هر زنده اى كه آن را نپذيرد، در شمار مردگان آيد). شما بايد گنجينه علم و چراغ هدايت باشيد، زيرا برخى از نور خورشيد از برخ ديگرش تابان تر است (پس اگر چه تو هم برادر من و حسينى، اما بدان كه منو او نور تابنده تر خورشيد وجود پدريم، با آنكه اگر چه همه بشر از يك اصلند ولى تو به واسطه انتسابت به على(عليه السلام) بايد علم و كمالت از مردم ديگر تابنده تر باشد) مگر نمي دانى كه خدا فرزندان ابراهيم(عليه السلام) را امام قرار داد ولى بعضى را بر

ص: 692


1- .[1] الکهف آية 39

بعض ديگر فضيلت بخشيد و به داود(عليه السلام) زبور را داد، در صورتى كه مي دانى محمد(صلي الله عليه و آله) را به چه امتيازى برگزيد (قرآن را بر او فرستاد و او را به استوارى بر خُلق عظيم ستود). اى محمد بن على! من از حسد تو مي ترسم [من از حسد تو نمى ترسم به نسخه اعلام الورى] زيرا خدا كافران را به آن وصف كرده و فرموده است: «كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ»(1) (بسيارى از اهل كتاب مي خواهند) با وجود اينكه حق بر آنها روشن شده به سبب حسدى كه در دل خود دارند، شما را به كفر برگردانند در صورتى كه خداى عز و جل شيطان را بر تو مسلط نساخته است اى محمد بن على! نمي خواهى آنچه را از پدرت در باره تو شنيده ام به تو بگويم؟ عرضه داشت: چرا، فرمود: شنيدم پدرت روز جنگ بصره (جنگ جمل) مي فرمود: كسى كه مي خواهد در دنيا و آخرت به من نيكى كند، بايد به پسرم محمد نيكى كند. اى محمد بن على! اگر بخواهم به تو خير دهم از زمانى كه نطفه اى بودى در پشت پدرت خبر مي دهم. اى محمد بن على! نمي دانى كه حسين بن على(عليه السلام) بعد از وفات من و بعد از جدائى روحم از پيكرم، امام(عليه السلام) پس از من است و نزد خداى جل اسمه امامت به نام او در كتاب (لوح محفوظ يا قرآن يا وصيتنامه ثبت است، امامت او از راه وراثت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) كه خداى عز و جل آن وراثت را به وراثت از پدر و مادرش هم افزوده مي باشد، خدا دانست كه شما خانواده بهترين خلق او هستيد، لذا محمد(صلي الله عليه و آله) را از ميان شما برگزيد و محمد(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) را انتخاب كرد وعلى(عليه السلام) مرا به امامت برگزيد و من حسين(عليه السلام) را برگزيدم. محمد بن على(عليه السلام) عرضه داشت: تو امامى و تو واسطه ميان من و محمدى(صلي الله عليه و آله)، به خدا من دوست داشتم كه پيش از آنكه اين سخن را از تو بشنوم مرده باشم، همانا در سرم سخنى است كه دَلوها نتوانند همه آن را بكشند (آنقدر از فضيلت شما در خاطر دارم كه به وصف در نيايد) و ترانه و آهنگ بادها دگرگونش نسازد (ياوه گوئيهاى دشمنان عقيده مرا نسبت به شما سست

ص: 693


1- .[1] البقرة آية 109

نكند) آنها مانند نوشته سر به مهريست كه ورقش مزين و منقوش است، مى خواهم اظهارش كنم ولى مى بينم كتاب منزل خدا (قرآن) و كتب ديگرى كه پيغمبران آورده اند، بر من پيشى گرفته اند، و آن سخنى است كه زبان هر گوينده و دست هر نويسنده از اداى آن عاجز است تا آنجا كه قلم ها تمام شود و كاغذها سياه شود و باز هم فضيلت شما به آخر نرسد، خدا نيكوكاران را چنين جزا مي دهد و هيچ نيروئى جز از خدا نيست. حسين(عليه السلام) از همه ما داناتر و از لحاظ خويشتن دارى سنگين تر و از جهت قرابت برسول خدا(صلي الله عليه و آله) نزديكتر است او پيش از خلقتش فقيه بوده (يعنى خدا روحش را پيش از تعلق به بدن عالم و بلكه معلم ملائكه ساخت) و پيش از آنكه زبان باز كند وحى خدا را خوانده است و اگر خدا در شخص ديگرى خيرى مي دانست، محمد(صلي الله عليه و آله) را بر نمى گزيد، پس چون خدا محمد(صلي الله عليه و آله) را برگزيد، و محمد(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) را (به فرمان خدا) انتخاب كرد و على(عليه السلام) شما را به امامت برگزيد و شما حسين(عليه السلام) را، ما تسليم شديم و رضا داديم، كيست كه به غير آن رضا دهد؟ و كيست جز او كه در كارهاى مشكل خويش تسليمش شويم؟!!(1)وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ لَمَّا احْتُضِرَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ لِلْحُسَيْنِ يَا أَخِي إِنِّي أُوصِيكَ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَإِذَا أَنَا مِتُّ فَهَيِّئْنِي ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِأُحْدِثَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ اصْرِفْنِي إِلَى أُمِّي فَاطِمَةَB ثُمَّ رُدَّنِي فَادْفِنِّي بِالْبَقِيعِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ سَيُصِيبُنِي مِنَ الْحُمَيْرَاءِ مَا يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْ صَنِيعِهَا وَ عَدَاوَتِهَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَدَاوَتِهَا لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلَمَّا قُبِضَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ وُضِعَ عَلَى سَرِيرِهِ فَانْطَلَقُوا بِهِ إِلَى مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ عَلَى الْجَنَائِزِ فَصَلَّى عَلَى الْحَسَنِ(عليه السلام) فَلَمَّا أَنْ صَلَّى عَلَيْهِ حُمِلَ فَأُدْخِلَ الْمَسْجِدَ

ص: 694


1- .[1] الكافي ج 1 ص301 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ح2

فَلَمَّا أُوقِفَ عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بَلَغَ عَائِشَةَ الْخَبَرُ وَ قِيلَ لَهَا إِنَّهُمْ قَدْ أَقْبَلُوا بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) لِيُدْفَنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَخَرَجَتْ مُبَادِرَةً عَلَى بَغْلٍ بِسَرْجٍ فَكَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ رَكِبَتْ فِي الْإِسْلَامِ سَرْجاً فَوَقَفَتْ وَ قَالَتْ نَحُّوا ابْنَكُمْ عَنْ بَيْتِي فَإِنَّهُ لَا يُدْفَنُ فِيهِ شَيْ ءٌ وَ لَا يُهْتَكُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِجَابُهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا قَدِيماً هَتَكْتِ أَنْتِ وَ أَبُوكِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَدْخَلْتِ بَيْتَهُ مَنْ لَا يُحِبُّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قُرْبَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُكِ عَنْ ذَلِكِ يَا عَائِشَةُ إِنَّ أَخِي أَمَرَنِي أَنْ أُقَرِّبَهُ مِنْ أَبِيهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

لِيُحْدِثَ بِهِ عَهْداً وَ اعْلَمِي أَنَّ أَخِي أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَعْلَمُ بِتَأْوِيلِ كِتَابِهِ مِنْ أَنْ يَهْتِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سِتْرَهُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ» وَ قَدْ أَدْخَلْتِ أَنْتِ بَيْتَ رَسُولِ اللَّهِ الرِّجَالَ بِغَيْرِ إِذْنِهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ» وَ لَعَمْرِي لَقَدْ ضَرَبْتِ أَنْتِ لِأَبِيكِ وَ فَارُوقِهِ عِنْدَ أُذُنِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْمَعَاوِلَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» وَ لَعَمْرِي لَقَدْ أَدْخَلَ أَبُوكِ وَ فَارُوقُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

بِقُرْبِهِمَا مِنْهُالْأَذَى وَ مَا رَعَيَا مِنْ حَقِّهِ مَا أَمَرَهُمَا اللَّهُ بِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْيَاءً وَ تَاللَّهِ يَا عَائِشَةُ لَوْ كَانَ هَذَا الَّذِي كَرِهْتِيهِ مِنْ دَفْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِيهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) جَائِزاً فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ لَعَلِمْتِ أَنَّهُ سَيُدْفَنُ وَ إِنْ رَغِمَ مَعْطِسُكِ قَالَ ثُمَّ تَكَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ وَ قَالَ يَا عَائِشَةُ يَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ يَوْماً عَلَى جَمَلٍ فَمَا تَمْلِكِينَ نَفْسَكِ وَ

ص: 695

لَا تَمْلِكِينَ الْأَرْضَ عَدَاوَةً لِبَنِي هَاشِمٍ قَالَ فَأَقْبَلَتْ عَلَيْهِ فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ هَؤُلَاءِ الْفَوَاطِمُ يَتَكَلَّمُونَ فَمَا كَلَامُكَ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ أَنَّى تُبْعِدِينَ مُحَمَّداً مِنَ الْفَوَاطِمِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ وَلَدَتْهُ ثَلَاثُ فَوَاطِمَ فَاطِمَةُ بِنْتُ عِمْرَانَ بْنِ عَائِذِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مَخْزُومٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ زَائِدَةَ بْنِ الْأَصَمِّ ابْنِ رَوَاحَةَ بْنِ حُجْرِ بْنِ عَبْدِ مَعِيصِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِلْحُسَيْنِ(عليه السلام) نَحُّوا ابْنَكُمْ وَ اذْهَبُوا بِهِ فَإِنَّكُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ قَالَ فَمَضَى الْحُسَيْنُ(عليه السلام) إِلَى قَبْرِ أُمِّهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فَدَفَنَهُ بِالْبَقِيعِ.

محمد بن مسلم گويد شنيدم امام باقر(عليه السلام) مى فرمود: چون حسن بن على(عليه السلام) به حالت احتضار درآمد، به حسين(عليه السلام) فرمود، برادرم! به تو وصيتى مي كنم، آن را حفظ كن، چون من مردم، جنازه ام را آماده دفن كن سپس مرا به سوى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر تا با او تجديد عهدى كنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمهB برگردان، سپس مرا ببر و در بقيع دفن كن و بدان كه از طرف حميرا، (عايشه) كه مردم از زشتكارى و دشمن او با خدا و پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و ما خاندان آگاهند، مصيبتى به من مي رسد، پس چون امام حسن(عليه السلام) وفات كرد و روى تابوتش گذاردند، او را به محلى كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) بر جنازه ها نماز مي خواند بردند، امام حسين(عليه السلام) بر جنازه نماز گذارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند، چون بر سر قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نگهش داشتند، به عايشه خبر بردند و به او گفتند، بنى هاشم جنازه حسن بن على(عليه السلام) را آورده اند تا در كنار رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دفن كنند، عايشه بر استرى زين كرده نشست و شتافت او نخستين زنى بود كه از دوراناسلام بر زين نشست آمد و ايستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بيرون بريد، كه نبايد در اينجا چيزى دفن شود و حجاب پيغمبر(صلي الله عليه و آله) دريده شود. حسين بن على(عليه السلام) فرمود: تو و پدرت از پيش

ص: 696

حجاب پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را دريديد و تو در خانه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) كسى را در آوردى كه دوست نداشت نزديك او باشد (مقصود ابو بكر و عمر است) و خدا از اين كار، از تو باز خواست مي كند. همانا برادرم به من امر كرد كه جنازه اش را نزديك پدرش رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برم تا با او تجديد عهد كند، و بدان كه برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنى قرآن داناتر بود و نيز او داناتر از اين بود كه پرده رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را پاره كند، زيرا خداى تبارك و تعالى مي فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ»(1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تا به شما اجازه نداده اند به خانه پيغمبر وارد نشويد و تو بدون اجازه پيغمبر، مردانى را به خانه او راه دادى. خداى عزو جل فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ»(2) اى كسانى كه ايمان آورده ايد. آواز خود را از آواز پيغمبر بلندتر نكنيد در صورتى كه به جان خودم سوگند كه تو بخاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پيغمبر(صلي الله عليه و آله) كلنگ ها زدى با آنكه خداى عز و جل فرمايد «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»(3) كسانى كه نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) صداى خود را فرو مي كشند، آنهايند كه خدا دل هايشان را به تقوى آزمايش كرده است به جان خودم كه پدرت و فاروقش به سبب نزديك كردن خودشان را بپيغمبر(صلي الله عليه و آله) او را آزار دادند و آنحقى را كه خدا با زبان پيغمبرش به آنها امر كرده بود، رعايت نكردند، زيرا خدا مقرر فرموده كه آنچه نسبت به مؤمنين در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرامست، به خدا اى عايشه! اگر دفن كردن حسن(عليه السلام) نزد پدرش رسول خدا(صلي الله عليه و آله) كه تو آن را نمي خواهى، از نظر ما خدا آن را جايز كرده بود، مي فهميدى كه او به رغم مخالفت تو در آنجا دفن مي شد (ولى افسوس كه كلنگ زدن نزد گوش پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از نظر ما جايز نيست) سپس محمد بن حنفيه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: اى عايشه! يك روز بر استر مي نشينى و

ص: 697


1- .[1] الاحزاب آية 53
2- .[2] الحجرات آية 2
3- .[3] الحجرات آية 3

يك روز (در جنگ جمل) بر شتر مي نشينى؟! تو به علت دشمنى و عداوتى كه با بنى هاشم دارى، نه مالك نفس خودت هستى و نه در زمين قرار مي گيرى، (در صورتى كه خدا مي فرمايد «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوء»(1)

نفس به بدى فرمان مي دهد و به زنان پيغمبر مي فرمايد «وَ قَرْنَ فىِ بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولىَ»(2) عايشه رو به او كرد و گفت: پسر حنفيه! اينها فرزندان فاطمه اند كه سخن مي گويند، ديگر تو چه مي گوئى؟! حسين(عليه السلام) به او فرمود: محمد را از بنى فاطمه به كجا دور مي كنى، به خدا كه او زاده سه فاطمه است، فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر ابو طالب(عليه السلام))، فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امير المؤمنين(عليه السلام))، فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معيص بن عامر (مادر عبد المطلب(عليه السلام)) عايشه به امام حسين(عليه السلام) گفت: پسر خود را دور كنيد و ببريدش كه شما مردمى دشمنى خواهيد، پسحسين(عليه السلام) به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بيرون آورد و در بقيع دفن كرد. (3)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) مَا حَضَرَهُ دَفَعَ وَصِيَّتَهُ إِلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ ظَاهِرَةً فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) مَا كَانَ دَفَعَتْ ذَلِكَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قُلْتُ لَهُ فَمَا فِيهِ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَقَالَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَفْنَى.

ابى جارود گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود: چون هنگام شهادت امام حسين(عليه السلام) فرا رسيد، وصيتش را كه در كتابى پيچيده بود، در حضور مردم، به فاطمه داد، پس چون امر شهادت حسين(عليه السلام) بدان جا كه مقدر بود رسيد، فاطمه آن وصيت را به على بن الحسين(عليه السلام) داد، عرضه داشتم: خدايت رحمت كند، در آن وصيت چه بود؟ فرمود:

ص: 698


1- .[1] يوسف آية 53
2- .[2] الاحزاب آية 33
3- .[1] الكافي ج 1 ص303 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ح3

آنچه فرزندان آدم از ابتداى دنيا تا به آخر رسيدن آن احتياج دارند. (1)

وَ فِي نُسْخَةِ الصَّفْوَانِيِ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ فُلَيْحِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنِّي لَجَالِسٌ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عِنْدَهُ وُلْدُهُ إِذْ جَاءَهُ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَخَلَا بِهِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَخْبَرَنِي أَنِّي سَأُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَا جَعْفَرٍ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ قَالَ وَ مَضَى جَابِرٌ وَ رَجَعَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام)

فَجَلَسَ مَعَ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ إِخْوَتِهِ فَلَمَّا صَلَّى الْمَغْرِبَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَيَّ شَيْ ءٍ قَالَ لَكَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِيَ اسْمُهُ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَا جَعْفَرٍ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَقَالَ لَهُ أَبُوهُ هَنِيئاً لَكَ يَا بُنَيَّ مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ مِنْ رَسُولِهِ مِنْ بَيْنِ أَهْلِ بَيْتِكَ لَا تُطْلِعْ إِخْوَتَكَ عَلَى هَذَا «فَيَكِيدُوا

لَكَ كَيْداً»(2) كَمَا كَادُوا إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ(عليه السلام).

شيبانى گويد: به خدا كه من در خدمت على بن الحسين(عليه السلام) بودم و فرزندانش هم حضور داشتند كه جابر ابن عبد اللَّه انصارى خدمت آن حضرت رسيد و سلام كرد، سپس دست ابى جعفر(عليه السلام) (امام باقر(عليه السلام)) را گرفت و با او خلوت كرد و عرضه داشت: همانا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من خبر داد كه من مردى از اهل بيت او را كه نامش محمد بن على(عليه السلام) و كنيه اش ابا جعفر است درك مي كنم، و فرمود: چون خدمتش رسيدى، او را از جانب من سلام برسان، شيبانى گويد: جابر برفت و ابو جعفر(عليه السلام) آمد و نزد پدرش على بن الحسين(عليه السلام) با برادرانش نشست، و چون نماز مغرب را گزارد، على بن الحسين(عليه السلام) به ابى جعفر(عليه السلام) فرمود: جابر بن عبد اللَّه

ص: 699


1- .[2] الكافي ج 1 ص304 باب الإشارة و النص على علي بن الحسين صلوات الله عليهما ح2
2- .[1] يوسف آية 5

انصارى به تو چه گفت؟ جواب داد: او گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: تو مردى از اهل بيت مرا كه نامش محمد بن على(عليه السلام) و كينه اش ابا جعفر(عليه السلام) است درك مي كنى، سلام مرا به او برسان. پدرش به او فرمود: پسر جانم! امتياز و خصوصيتى را كه خدا توسط پيغمبرش از ميان اهل بيتش تنها به تو داده بر تو گوارا باد. برادرانت را از اين مطلب آگاه مكن، مبادا در باره تو مكرى انديشند، چنان كه برادران يوسف(عليه السلام) براى يوسف(عليه السلام) انديشيدند. (1)

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) الْوَفَاةُ قَبْلَ ذَلِكَ أَخْرَجَ سَفَطاً أَوْ صُنْدُوقاً عِنْدَهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ احْمِلْ هَذَا الصُّنْدُوقَ قَالَ فَحَمَلَ بَيْنَ أَرْبَعَةٍ فَلَمَّا تُوُفِّيَ جَاءَ إِخْوَتُهُ يَدَّعُونَ مَا فِي الصُّنْدُوقِ فَقَالُوا أَعْطِنَا نَصِيبَنَا فِي الصُّنْدُوقِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا لَكُمْ فِيهِ شَيْ ءٌ وَ لَوْ كَانَ لَكُمْ فِيهِ شَيْ ءٌ مَا دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ كَانَ فِي الصُّنْدُوقِ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كُتُبُهُ.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: پيش از آنكه وفات على بن الحسين(عليه السلام) فرا رسد، زنبيلى يا صندوقى را كه نزد او بود، بيرون آورد و فرمود: اى محمد! اين صندوق را ببر، پس آن را در ميان چهار تن (كه چهار طرفش را گرفته بودند) بردند، چون آن حضرت وفات كرد، برادران امام باقر(عليه السلام) آمدند و ادعا كردند كه از آنچه در ميان صندوق بود، بهره ما را بده. فرمود: به خدا كه از بهره شما چيزى در آن نبود، اگر از بهره شما چيزى در آن مي بود، پدرم آن را به من نمي داد، در آن صندوق سلاح و كتب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود (كه از علائم و مختصات امام(عليه السلام) است). (2)

ص: 700


1- .[2] الكافي ج 1 ص305 باب الإشارة و النص على علي بن الحسين صلوات الله عليهما ح5
2- .[1] الكافي ج 1 ص305 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ح1

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَمْشِي فَقَالَ تَرَى هَذَا هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»

ابى الصباح گويد: امام باقر(عليه السلام) به حضرت صادق(عليه السلام) نگاه كرد كه راه مي رفت، فرمود: اين را مي بينى؟ اين از كسانى است كه خداى عز و جل فرمايد «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُالْوارِثِينَ»(1) ما مي خواهيم بر آن كسان كه در زمين ناتوان شمرده شده اند منت نهيم و پيشوايشان سازيم و وارث زمينشان كنيم(2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ الْوَلَدُ يَعْرِفُ فِيهِ شِبْهَ خَلْقِهِ وَ خُلُقِهِ وَ شَمَائِلِهِ وَ إِنِّي لَأَعْرِفُ مِنِ ابْنِي هَذَا شِبْهَ خَلْقِي وَ خُلُقِي وَ شَمَائِلِي يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام).

شنيدم امام باقر(عليه السلام) مي فرمود: از جمله سعادت مرد اينست كه او را فرزندى باشد كه شباهتى از خلقت و اخلاق و شمائلش در او درك شود و من شباهت خلقت و اخلاق و شمائلم را از اين پسرم يعنى امام صادق(عليه السلام) درك مي كنم. (3)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ طَاهِرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَأَقْبَلَ جَعْفَرٌ(عليه السلام) فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هَذَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ أَوْ أَخْيَرُ.

ص: 701


1- .[1] القصص آية 5
2- .[2] الکافي ج1 ص 306 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا ح1
3- .[3] الکافي ج1 ص 306 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا ح3

طاهر گويد: خدمت امام باقر(عليه السلام) بودم كه جعفر(عليه السلام) آمد، آن حضرت فرمود: اين بهترين مردمست (پيداست كه در اين جمله خود آن حضرت از كلمه مردم مستثنى است). (1)مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ(عليه السلام)

فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ عَنْبَسَةُ فَلَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام)

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)

فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ

جَابِرٌ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ.

جابر بن يزيد: از امام باقر(عليه السلام) راجع به قائم (به امر خدا يعنى امام) سؤال شد، حضرت دست خود را به امام صادق(عليه السلام) زد و فرمود: به خدا كه اين قائم آل محمد(صلي الله عليه و آله) است، عنبسه گويد: چون امام باقر(عليه السلام) وفات كرد، خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم و اين خبر را به او دادم، فرمود: جابر راست گفته است، سپس فرمود: شايد شما عقيده نداريد كه هر امامى بعد از امام پيشينش قائم (به امر خدا) است؟(2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ أَبِي اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ اكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ «يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ الْجُمُعَةَ وَ أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ أَنْ يَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا

ص: 702


1- .[4] الکافي ج1 ص 306 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا ح4
2- .[1] الکافي ج1 ص 307 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا ح7

رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا كَانَ فِي هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ.

عبد الاعلى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: پدرم آنچه در آنجا بود (از كتب و.... و نشانه هاى امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزديك شد، فرمود:گواهانى نزد من آور، من چهار تن از قريش را كه نافع غلام عبد اللَّه بن عمر در ميان آنها بود حاضر كردم، پس فرمود بنويس: اينست آنچه يعقوب به پسرانش وصيت كرد. «يا

بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»(1) پسرانم! خدا براى شما اين دين را برگزيد، پس نميريد جز اينكه مسلمان باشيد و محمد بن على به جعفر بن محمد وصيت كرد و به او امر فرمود كه او را در بردى كه نماز جمعه را با آن مي خواند كفن پوشد، و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهاى كفن او را بگشايد: سپس به گواهان فرمود: برگرديد خدا شما را رحمت كند بعد از آنكه رفتند گفتم: اى پدر! در اين وصيت چه احتياجى به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم كه تو (در امر امامت يا كارهاى وصيت) مغلوب باشى و مردم بگويند به او وصيت نكرده است، خواستم كه تو حجت و دليل داشته باشى. (2)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْقَلَّاءِ عَنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) خُذْ بِيَدِي مِنَ النَّارِ مَنْ لَنَا بَعْدَكَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ غُلَامٌ فَقَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ فَتَمَسَّكْ بِهِ

فيض بن مختار گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مرا از آتش دوزخ دستگير، ما بعد از شما كه را داريم؟ پس ابو ابراهيم(عليه السلام) بر آن حضرت وارد شد و او در آن روز كودك بود، امام(عليه السلام) (در حالي که به موسي بن جعفر اشاره مي کرد فرمود:

ص: 703


1- .[1] البقرة آية 132
2- .[2] الکافي ج1 ص 307 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ح8

اينست صاحب شما، دامنش را بگير. (1)عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ثُبَيْتٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَ أَبَاكَ مِنْكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ قَبْلَ الْمَمَاتِ مِثْلَهَا فَقَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ مَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَشَارَ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ فَقَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ هُوَ غُلَامٌ.

معاذ بن كثير گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: از خدائى كه اين مقام را به شما روزى كرده مي خواهم كه تا پيش از وفات شما مانند آن را به نسل شما هم روزى كند. فرمود: خدا اين كار را كرده است عرضه داشتم: قربانت گردم، او كيست؟ اشاره به عبد الصالح كرد كه خوابيده بود و فرمود: اين خوابيده و او در آن زمان كودك بود. (2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ الْأَرَّجَانِيُ الْفَارِسِيُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ:

سَأَلْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ فِي السَّنَةِ الَّتِي أُخِذَ فِيهَا أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي(عليه السلام)

فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ صَارَ فِي يَدِ هَذَا وَ مَا نَدْرِي إِلَى مَا يَصِيرُ فَهَلْ بَلَغَكَ عَنْهُ فِي أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهِ شَيْ ءٌ فَقَالَ لِي مَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً يَسْأَلُنِي عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ دَخَلْتُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي مَنْزِلِهِ فَإِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ كَذَا فِي دَارِهِ فِي مَسْجِدٍ لَهُ وَ هُوَ يَدْعُو وَ عَلَى يَمِينِهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام)

يُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَدْ عَرَفْتَ انْقِطَاعِي إِلَيْكَ وَ خِدْمَتِي لَكَ فَمَنْ وَلِيُّ النَّاسِ بَعْدَكَ فَقَالَ إِنَّ مُوسَى قَدْ لَبِسَ الدِّرْعَ وَ سَاوَى عَلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ لَا أَحْتَاجُ بَعْدَ هَذَا إِلَى شَيْ ءٍ.

ص: 704


1- .[3] الکافي ج1 ص307 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح1
2- .[1] الکافي ج1 ص308 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح2

ابن حجاج گويد: در سالى كه ابو الحسن ماضى(عليه السلام) (امام هفتم) را گرفتند، به عبد الرحمن گفتم: اين مرد (امام کاظم(عليه السلام)) بدست اين مرد (هارون) افتاد و نمي دانم عاقبت كارش به كجا انجامد آيا نسبت به يكى از اولادش بتو خبرى رسيده است؟ به من گفت: من گمان نمي كردم كسى اين مسأله را از من بپرسد، من به منزل جعفر بن محمد(عليه السلام) رفتم، او در فلان اتاق خانه در محلنمازش بود و دعا مي كرد و موسى بن جعفر(عليه السلام) طرف راستش بود و آمين مي گفت، به حضرت عرضه داشتم: خدا مرا قربانت كند مي دانيد كه من تنها به شما گرويده ام و در خدمت شما بوده ام، بفرمائيد صاحب اختيار مردم بعد از شما كيست؟ فرمود: موسى(عليه السلام) آن زره را پوشيد و به قامتش راست آمد، به حضرت عرضه داشتم: بعد از اين ديگر به چيزى احتياج ندارم (همين سخن مرا كافيست). (1)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُوسَى الصَّيْقَلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَدَخَلَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ فَقَالَ اسْتَوْصِ بِهِ وَ ضَعْ أَمْرَهُ عِنْدَ مِنْ تَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِكَ.

مفضل بن عمر گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم كه ابو ابراهيم(عليه السلام) (موسى بن جعفر(عليه السلام)) وارد شد و او جوانى بود. امام(عليه السلام) فرمود وصيت مرا در باره اين بپذير (و بدان كه او امام است) و امر امامت را با هر كدام از اصحابت كه مورد اطمينانست در ميان گذار. (2)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي يَوْماً فَسَأَلَهُ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِلَى مَنْ نَفْزَعُ وَ يَفْزَعُ النَّاسُ بَعْدَكَ فَقَالَ إِلَى صَاحِبِ الثَّوْبَيْنِ الْأَصْفَرَيْنِ وَ الْغَدِيرَتَيْنِ يَعْنِي الذُّؤَابَتَيْنِ وَ هُوَ الطَّالِعُ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا الْبَابِ يَفْتَحُ

ص: 705


1- .[1] الکافي ج1 ص308 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح3
2- .[2] الکافي ج1 ص308 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح4

الْبَابَيْنِ بِيَدِهِ جَمِيعاً فَمَا لَبِثْنَا أَنْ طَلَعَتْ عَلَيْنَا كَفَّانِ آخِذَةً بِالْبَابَيْنِ فَفَتَحَهُمَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْنَا أَبُو إِبْرَاهِيمَ.

اسحاق بن جعفر گويد: روزى خدمت پدرم بودم كه على بن عمر بن على از پدرم پرسيد و گفت: قربانت گردم، ما و مردم، بعد از شما به كه پناه بريم؟ فرمود: به كسى كه دو جامه زرد پوشيده و دو گيسو دارد و اكنون از اين در بر تو در آيد و هر دو لنگه در را با دو دست خود باز كند، چيزى نگذشت كه ديديم دو دست كه دو لنگهدر را گرفته و آنها را گشود، ظاهر گشت، سپس ابو ابراهيم(عليه السلام) بر ما وارد شد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ لَهُ مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ الْأَنْفُسَ يُغْدَى عَلَيْهَا وَ يُرَاحُ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَمَنْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَهُوَ صَاحِبُكُمْ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام)

الْأَيْمَنِ فِي مَا أَعْلَمُ وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ خُمَاسِيٌ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ جَالِسٌ مَعَنَا.

صفوان جمال گويد: منصور بن حازم به امام صادق(عليه السلام) عرضكرد: پدر و مادرم به قربانت مرگ در هر صبح و شام به سراغ جان ها مى آيد، اگر چنين شد، امام كيست؟ حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اگر چنين شد اينست امام شما و با دست به شانه ابو الحسن(عليه السلام) كه فكر مي كنم شانه راست بود و او در آن وقت پنج ساله بود [قدش پنج وجب بود] و عبد اللَّه بن جعفر (افطح امام طايفه فطحيه) با ما در آن مجلس نشسته بود (با وجود آنكه از پدرش چنين سخنى شنيد، بعد از وفات پدر مخالفت كرد و دعوى امامت نمود). (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِي عَبْدِ

ص: 706


1- .[1] الکافي ج1 ص308 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح5
2- .[2] الکافي ج1 ص309 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح6

اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنْ كَانَ كَوْنٌ وَ لَا أَرَانِي اللَّهُ ذَلِكَ فَبِمَنْ أَئْتَمُّ قَالَ فَأَوْمَأَ إِلَى ابْنِهِ مُوسَى(عليه السلام) قُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِمُوسَى حَدَثٌ فَبِمَنْ أَئْتَمُّ قَالَ بِوَلَدِهِ قُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِوَلَدِهِ حَدَثٌ وَ تَرَكَ أَخاً كَبِيراً وَ ابْناً صَغِيراً فَبِمَنْ أَئْتَمُّ قَالَ بِوَلَدِهِ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا أَبَداً قُلْتُ فَإِنْ لَمْ أَعْرِفْهُ وَ لَا أَعْرِفْ مَوْضِعَهُ قَالَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَلَّى مَنْ بَقِيَ مِنْ حُجَجِكَ مِنْ وُلْدِ الْإِمَامِ الْمَاضِي فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.عيسى بن عبد اللَّه گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: اگر پيش آمدى كند كه خدا آن را به من ننمايد (يعنى اگر خداى ناخواسته شما وفات كنيد) من به كه اقتدا كنم؟ حضرت اشاره به پسرش موسى(عليه السلام) كرد. عرضه داشتم: اگر براى موسى(عليه السلام) پيش آمدى كند، به كه اقتدا كنم؟ فرمود: به فرزندش، عرضه داشتم: اگر براى فرزندش پيش آمدى كند و برادر بزرگتر و پسر كوچكترى از خود باقى گذارد، به كه اقتدا كنم؟ فرمود: به فرزندش، سپس فرمود: همچنين هميشه عرضه داشتم: اگر امام(عليه السلام) را نشناختم و جاى او را ندانستم چه كنم؟ فرمود: مي گوئى خدايا! من پيرو و دوستدار آن حجت زنده تو هستم كه از فرزندان امام(عليه السلام) گذشته است، همين تو را كافيست ان شاء اللَّه(1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِ عَنْ فَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ فِي أَمْرِ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) حَتَّى قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هُوَ صَاحِبُكَ الَّذِي سَأَلْتَ عَنْهُ فَقُمْ إِلَيْهِ فَأَقِرَّ لَهُ بِحَقِّهِ فَقُمْتُ حَتَّى قَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ يَدَهُ وَ دَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَمَا إِنَّهُ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي أَوَّلَ مِنْكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأُخْبِرُ بِهِ أَحَداً فَقَالَ نَعَمْ أَهْلَكَ وَ وُلْدَكَ وَ كَانَ مَعِي أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ

ص: 707


1- .[1] الکافي ج1 ص309 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح7

رُفَقَائِي وَ كَانَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ مِنْ رُفَقَائِي فَلَمَّا أَخْبَرْتُهُمْ حَمِدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ يُونُسُ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى أَسْمَعَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ كَانَتْ بِهِ عَجَلَةٌ فَخَرَجَ فَاتَّبَعْتُهُ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى الْبَابِ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ لَهُ وَ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ يَا يُونُسُ الْأَمْرُ كَمَا قَالَ لَكَ فَيْضٌ قَالَ فَقَالَ سَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) خُذْهُ إِلَيْكَ يَا فَيْضُ.

فيض بن مختار در ضمن حديثى طولانى كه راجع به امر امامت ابو الحسن(عليه السلام) است به اينجا مي رسد كه امام صادق(عليه السلام) ب او فرمود: اينست همان صاحب اختيار تو كه در باره او پرسيدى، نزد او برو و به حقش اعترافكن، من برخاستم و سر و دستش بوسه دادم و به درگاه خداى عز و جل براى او دعا كردم. امام صادق(عليه السلام) فرمود: آگاه باش كه خدا اظهار اين مطلب را به كسى پيش از تو به ما اجازه نفرموده است، عرضه داشتم: قربانت گردم، من به ديگرى اين خبر را باز گويم؟ فرمود: آرى، به اهل و اولادت، و در آنجا اهل و اولاد و رفقايم همراه من بودند و يونس بن ظبيان از جمله رفقايم بود، چون من به آنها اين خبر گفتم، ايشان خداى عز و جل را شكرگزارى كردند ولى يونس گفت: نه. به خدا، نمي پذيرم تا از خود امام بشنوم و عجله هم داشت از نزد ما بيرون رفت و من هم پشت سرش رفتم، وقتى به در خانه حضرت صادق(عليه السلام) رسيدم، چون يونس پيش از من آنجا رسيده بود، شنيدم حضرت به او ميفرمايد: اى يونس! مطلب چنانست كه فيض به تو گفت، يونس گفت: شنيدم و اطاعت كردم، و امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اى فيض! يونس را همراه خود داشته باش. (زيرا چندان اعتمادى به او نيست). (1)

ص: 708


1- .[1] الکافي ج1 ص309 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح9

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: دَعَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) يَوْماً وَ نَحْنُ عِنْدَهُ فَقَالَ لَنَا عَلَيْكُمْ بِهَذَا فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُكُمْ بَعْدِي.

سليمان بن خالد گويد: روزى امام صادق(عليه السلام) ابا الحسن(عليه السلام) را نزد خود خواند و ما هم نزد آن حضرت بوديم، به ما فرمود: ملازم اين آقا باشيد كه او به خدا پس از من صاحب شماست. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ وَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ بِبَغْدَادَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ كُنْتُ عِنْدَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ جَالِساً فَدَخَلَ عَلَيْهِ ابْنُهُ عَلِيٌّ فَقَالَ لِي يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي فَضَرَبَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِبِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ كَيْفَ قُلْتَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ سَمِعْتُ وَ اللَّهِ مِنْهُ كَمَا قُلْتُ فَقَالَ هِشَامٌ أَخْبَرَكَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ مِنْ بَعْدِهِ.

من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، على بن يقطبن گفت: خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) نشسته بودم كه پسرش على وارد شد، امام(عليه السلام) فرمود: على بن يقطين! همين على سرور اولاد من است، همانا من كنيه خودم را (كه ابو الحسن است) به او بخشيده ام. هشام كف دست خود را به پيشانيش زد و گفت: واى بر تو چه گفتى؟!! ابن يقطين گفت: به خدا همين طور كه گفتم از او شنيدم. هشام گفت: با اين سخن به تو خبر داده كه امر امامت پس از وى به او متعلق است. (2)

ص: 709


1- .[2] الکافي ج1 ص310 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح12
2- .[1] الکافي ج1 ص 311 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح1

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ نُعَيْمٍ الْقَابُوسِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ ابْنِي عَلِيّاً أَكْبَرُ وُلْدِي وَ أَبَرُّهُمْ عِنْدِي وَ أَحَبُّهُمْ إِلَيَّ وَ هُوَ يَنْظُرُ مَعِي فِي الْجَفْرِ وَ لَمْ يَنْظُرْ فِيهِ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ.

نعيم قابوسى گويد: موسى بن جعفر(عليه السلام) فرمود: همانا على(عليه السلام) بزرگترين اولاد من است و خوش رفتارترين و محبوب ترين آنهاست نزد من، و او با من در جفر مي نگرد، در صورتى كه جز پيغمبر يا وصى پيغمبر در آن نمي نگرد. (1)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ الْقَصْرِيِ جَمِيعاً عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام)

جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرَ سِنِّي فَخُذْ بِيَدِي مِنَ النَّارِ قَالَ فَأَشَارَ إِلَى ابْنِهِ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فَقَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي.داود رقى گويد: به موسى بن جعفر(عليه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم، من پير شده ام، مرا از دوزخ رهائى بخش (امامم را به من بنما) حضرت با دست اشاره به پسرش ابو الحسن(عليه السلام) نمود و فرمود: اين پس از من صاحب شماست. (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أَ لَا تَدُلُّنِي إِلَى مَنْ آخُذُ عَنْهُ دِينِي فَقَالَ هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ «إِنِّي

جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ.

اسحاق بن عمار گويد: به موسى بن جعفر(عليه السلام) عرضه داشتم: مرا به كسى كه دينم را از او بدست آورم رهنمائى فرما، فرمود: همين پسرم على است، همانا پدرم

ص: 710


1- .[2] الکافي ج1 ص 311 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح2
2- .[1] الکافي ج1 ص312 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح3

دست مرا گرفت و به سوى قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برد و فرمود: پسر عزيزم: خداى عز و جل فرمود «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(1) همانا من در زمين خليفه گذارم و چون خدا چيزى فرمايد به آن وفا كند. (پس هيچ گاه روى زمين خالى از خليفه و حجت نباشد). (2)

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَمْرٍو عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ فَأَخْبَرَنِي بِكَ فَأَخْبِرْنِي مَنْ بَعْدَكَ فَقَالَ هَذَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام).

داود رقى گويد: به موسى بن جعفر(عليه السلام) عرضه داشتم: سن من بالا رفته و استخوانم به نرمى گرائيده (به مرگ نزديك شده ام من از پدر شما پرسيدم، مرابه شما ارجاع داد، شما هم مرا از جانشين خود آگاه سازيد، فرمود: همين ابوالحسن الرضا(عليه السلام).(3)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِيِ وَ كَانَ مِنَ الْوَاقِفَةِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي إِبْرَاهِيمَ وَ عِنْدَهُ ابْنُهُ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) فَقَالَ لِي يَا زِيَادُ هَذَا ابْنِي فُلَانٌ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ كَلَامُهُ كَلَامِي وَ رَسُولُهُ رَسُولِي وَ مَا قَالَ فَالْقَوْلُ قَوْلُهُ.

زياد بن مروان قندى كه از واقفيه بوده گويد: خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) رسيدم، پسرش ابو الحسن(عليه السلام) نزد او بود، به من فرمود: اى زياد: اين پسرم فلانيست، نامه او نامه منست، سخن او سخن منست، فرستاده او فرستاده منست و هر چه گويد درست است. (4)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمَخْزُومِيُ وَ كَانَتْ أُمُّهُ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: بَعَثَ إِلَيْنَا أَبُو

ص: 711


1- .[2] البقرة آية 30
2- .[3] الکافي ج1 ص312 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح4
3- .[1] الکافي ج1 ص312 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح5
4- .[2] الکافي ج1 ص312 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح6

الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) فَجَمَعَنَا ثُمَّ قَالَ لَنَا أَ تَدْرُونَ لِمَ دَعَوْتُكُمْ فَقُلْنَا لَا فَقَالَ اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدِي عِدَةٌ فَلْيُنْجِزْهَا مِنْهُ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ بُدٌّ مِنْ لِقَائِي فَلَا يَلْقَنِي إِلَّا بِكِتَابِهِ.

مخزومى كه مادرش از اولاد جعفر بن ابى طالب(عليه السلام) است گويد: موسى بن جعفر(عليه السلام) (پيش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع كرد و فرمود: مي دانيد شما را براى چه دعوت كردم؟ گفتيم: نه، فرمود: گواه باشيد كه اين پسرم وصى من است و پس از من خليفه و كاردار منست. هر كه از من طلبى دارد. از اين پسرم بگيرد، و به هر كه وعده اى داده ام، بايد وفاى آن را از او خواهد، و هر كه از ملاقات من ناگزير است، جز به وسيله نامه او مرا ملاقات نكند. (1)عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ: خَرَجَ إِلَيْنَا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ ع بِالْبَصْرَةِ أَلْوَاحٌ مَكْتُوبٌ فِيهَا بِالْعَرْضِ عَهْدِي إِلَى أَكْبَرِ وُلْدِي يُعْطَى فُلَانٌ كَذَا وَ فُلَانٌ كَذَا وَ فُلَانٌ كَذَا وَ فُلَانٌ لَا يُعْطَى حَتَّى أَجِي ءَ أَوْ يَقْضِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ الْمَوْتَ «إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ»

حسين بن مختار گويد: زمانى كه موسى بن جعفر(عليه السلام) در بصره بود، الواحى كه از طرف عرض نوشته شده بود، از آن حضرت به ما مي رسد كه: دستور من به پسر بزرگترم اينست كه به فلانى اين مقدار بدهد و به فلانى آن مقدار و به ديگرى آن مقدار و به فلانى چيزى ندهد تا خودم بيايم يا خداى عز و جل مرگ مرا برساند «إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ»(2) همانا خدا هر چه خواهد مي كند. (3)

ص: 712


1- .[3] الکافي ج1 ص312 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح7
2- .[1] الحج آية 18
3- .[2] الکافي ج1 ص313 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح9

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ مُحْرِزٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ مِنَ الْحَبْسِ أَنَّ فُلَاناً ابْنِي سَيِّدُ وُلْدِي وَ قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي.

على بن يقطين گويد: موسى بن جعفر(عليه السلام) از زندان به من نوشت كه فلانى پسر من است، آقا و سرور فرزندان منست، من كنيه خودم را به او بخشيده ام. (1)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَحْدُثَ حَدَثٌ وَ لَا أَلْقَاكَ فَأَخْبِرْنِي مَنِ الْإِمَامُ بَعْدَكَ فَقَالَ ابْنِي فُلَانٌ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام).

داود بن سليمان گويد: به موسى بن جعفر(عليه السلام) عرضه داشتم: مي ترسم پيش آمدى كند و من شما را نبينم بفرمائيد: امام بعد از شما كيست؟ فرمود: فلان پسرم، يعنى ابو الحسن(عليه السلام).(2)أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي الْجَهْمِ عَنِ النَّصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ مَنِ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِكَ فَأَخْبَرَنِي أَنَّكَ أَنْتَ هُوَ فَلَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) ذَهَبَ النَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ قُلْتُ فِيكَ أَنَا وَ أَصْحَابِي فَأَخْبِرْنِي مَنِ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِكَ مِنْ وُلْدِكَ فَقَالَ ابْنِي فُلَانٌ.

نصر بن قابوس گويد: به موسى بن جعفر(عليه السلام) عرضه داشتم: من از پدر شما پرسيدم كه جانشين شما كيست؟ پدرت به من فرمود كه جانشين او شمائيد. چون امام صادق(عليه السلام) وفات كرد، مردم به راست و چپ گرائيدند ولى من و اصحابم به شما معتقد شديم، اكنون بفرمائيد، كدام يك از پسران شما جانشين شما است؟ فرمود: فلان

ص: 713


1- .[3] الکافي ج1 ص313 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح10
2- .[4] الکافي ج1 ص313 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح11

پسرم (يعنى على بن موسى(عليه السلام)).(1)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ زُرْبِيٍ قَالَ: جِئْتُ إِلَى أَبِي إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) بِمَالٍ فَأَخَذَ بَعْضَهُ وَ تَرَكَ بَعْضَهُ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ تَرَكْتَهُ عِنْدِي قَالَ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَطْلُبُهُ مِنْكَ فَلَمَّا جَاءَنَا نَعْيُهُ بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) ابْنُهُ فَسَأَلَنِي ذَلِكَ الْمَالَ فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ.

داود بن زربى: مالى خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) آوردم، قدرى را برداشت و قدرى را گذاشت عرضه داشتم: اصلحك اللَّه چرا نزد من گذاشتى؟ فرمود: آن را صاحب امر از تو مطالبه خواهد كرد، چون خبر وفات آن حضرت رسيد، پسرش ابوالحسن(عليه السلام) نزد من فرستاد و آن مال را مطالبه كرد، من هم به او تحويل دادم. (2)مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْمَرْزُبَانِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْدَمَ الْعِرَاقَ بِسَنَةٍ وَ عَلِيٌّ ابْنُهُ جَالِسٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَمَا إِنَّهُ سَيَكُونُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ حَرَكَةٌ فَلَا تَجْزَعْ لِذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَدْ أَقْلَقَنِي مَا ذَكَرْتَ فَقَالَ أَصِيرُ إِلَى الطَّاغِيَةِ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْدَأُنِي مِنْهُ سُوءٌ وَ مِنَ الَّذِي يَكُونُ بَعْدَهُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ» قَالَ قُلْتُ وَ مَا ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ ظَلَمَ ابْنِي هَذَا حَقَّهُ وَ جَحَدَ إِمَامَتَهُ مِنْ بَعْدِي كَانَ كَمَنْ ظَلَمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حَقَّهُ وَ جَحَدَهُ إِمَامَتَهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَئِنْ مَدَّ اللَّهُ لِي فِي الْعُمُرِ لَأُسَلِّمَنَّ لَهُ حَقَّهُ وَ لَأُقِرَّنَّ لَهُ بِإِمَامَتِهِ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ تُسَلِّمُ لَهُ حَقَّهُ وَ تُقِرُّ لَهُ بِإِمَامَتِهِ وَ إِمَامَةِ مَنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ ذَاكَ قَالَ

ص: 714


1- .[1] الکافي ج1 ص313 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح12
2- .[2] الکافي ج1 ص313 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح13

مُحَمَّدٌ ابْنُهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ الرِّضَا وَ التَّسْلِيمُ.

محمد بن سنان گويد: يك سال پيش از آنكه موسى بن جعفر(عليه السلام) به عراق آيد خدمتش رسيدم پسرش على(عليه السلام) برابرش نشسته بود، حضرت به من نگريست و فرمود: اى محمد! در اين سال جنبشى (مسافرتى) پيش آيد، به خاطر آن بيتابى مكن، عرضه داشتم: قربانت گردم، چه پيش آمدى مي كند؟ سخن شما مرا پريشان كرد، فرمود: من بسوى آن طغيانگر (مهدى عباسى) مي روم، ولى آگاه باش كه از خود او و از كسى كه بعد از اوست (هادى) بدى به من نمي رسد. عرضه داشتم: قربانت گردم، سپس چه مى شود؟ فرمودند «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»(1) خدا ستمگران را گمراه كند و خدا آنچه خواهد مي كند (اشاره به مسموم شدن آن حضرت به دست هارون است) عرضه داشتم: قربانت، مطلب چيست؟ فرمود: هر كه در حق اين پسرم ستم كند و امامتش را پس از من انكار نمايد (چون طايفه واقفيه)، مانند كسى است كه در حق على بن ابى طالب(عليه السلام) ستم كرده و امامت او را پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) انكار نموده است، عرضه داشتم: به خدا! كهاگر خدا به من عمرى دهد حق او را تسليمش كنم و به امامتش اقرار ورزم، فرمود: راست گفتى، اى محمد! خدا به تو عمر مي دهد و تو هم حق او را تسليمش مي كنى و به امامت او و آنكه بعد از اوست اقرار مي كنى، عرضه داشتم، بعد از او كيست؟ فرمود: پسرش محمد. عرضه داشتم: نسبت به او هم راضى و تسليمم (2)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يَحْيَى بْنِ حَبِيبٍ الزَّيَّاتِ قَالَ: أَخْبَرَنِي مَنْ كَانَ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام)

جَالِساً فَلَمَّا نَهَضُوا قَالَ لَهُمُ الْقَوْا أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَسَلِّمُوا عَلَيْهِ وَ أَحْدِثُوا بِهِ عَهْداً فَلَمَّا نَهَضَ الْقَوْمُ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَرْحَمُ اللَّهُ الْمُفَضَّلَ إِنَّهُ كَانَ لَيَقْنَعُ بِدُونِ هَذَا.

ص: 715


1- .[1] ابراهيم آية 27
2- .[1] الکافي ج1 ص319بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ح16

يحيى بن حبيب گويد: كسى كه (همراه رفقايش) خدمت امام رضا(عليه السلام) نشسته بود، به من خبر داد كه چون همه از مجلس برخاستند حضرت به آنها فرمود: ابا جعفر (امام محمد تقى(عليه السلام)) را ملاقات كنيد و به او سلام دهيد و با او تجديد عهد كنيد، چون آنها برخاستند، به من متوجه شد و فرمود: خدا رحمت كند مفضل را كه به كمتر از اين هم قناعت مي كرد. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا(عليه السلام) وَ ذَكَرَ شَيْئاً فَقَالَ مَا حَاجَتُكُمْ إِلَى ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي

وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ.

معمر بن خلاد گويد: از امام رضا(عليه السلام) شنيدم كه مطلبى (راجع به امر امامت) گفت و سپس فرمود: شما چه احتياجى به اين موضوع داريد؟ اين ابو جعفراست كه او را به جاى خود نشانيده و قائم مقام خود ساخته ام، ما خاندانى هستيم كه خردسالانمان مو به مو از بزرگسالان ارث مي برند. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(عليه السلام) فَنَاظَرَنِي فِي أَشْيَاءَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا عَلِيٍّ ارْتَفَعَ الشَّكُّ مَا لِأَبِي غَيْرِي.

محمد بن عيسى گويد: خدمت حضرت ابى جعفر ثانى(عليه السلام) (امام نهم) رسيدم و در باره موضوعاتى با من مناظره كرد، سپس فرمود: اى ابا على! شك و ترديد از ميان برفت.

پدرم جز من فرزندى ندارد (اگر پدر من هم مانند امامان سابق پسران

متعدد مي داشت ممكن بود، نسبت به تعيين امام از ميان آنها شكى پديد آيد). (3)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَالِكِ بْنِ أَشْيَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ: كَتَبَ ابْنُ قِيَامَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) كِتَاباً يَقُولُ

ص: 716


1- .[2] الکافي ج1 ص320 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح1
2- .[1] الکافي ج1 ص320 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح2
3- .[2] الکافي ج1 ص320 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح3

فِيهِ كَيْفَ تَكُونُ إِمَاماً وَ لَيْسَ لَكَ وَلَدٌ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) شِبْهَ الْمُغْضَبِ وَ مَا عَلَّمَكَ أَنَّهُ لَا يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَرْزُقَنِيَ اللَّهُ وَلَداً ذَكَراً يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.

حسين بن بشار گويد: ابن قياما (واقفى مذهب) در نامه اى كه به امام رضا(عليه السلام) نوشته مي گويد: شما چگونه امامى هستيد كه فرزند نداريد؟!! حضرت رضا(عليه السلام) مانند شخص خشمگين به او جواب داد، تو از كجا مي دانى كه من فرزند نخواهم داشت؟! به خدا كه شب و روز نگذرد جز اينكه خدا به من پسرى عنايت كند كه به سبب او ميان حق و باطل را فيصل دهد. (1)بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قَالَ لِيَ ابْنُ النَّجَاشِيِّ مَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ صَاحِبِكَ فَأَشْتَهِي أَنْ تَسْأَلَهُ حَتَّى أَعْلَمَ فَدَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا(عليه السلام)

فَأَخْبَرْتُهُ قَالَ فَقَالَ لِي الْإِمَامُ ابْنِي ثُمَّ قَالَ هَلْ يَتَجَرَّأُ أَحَدٌ أَنْ يَقُولَ ابْنِي وَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ.

ابن ابى نصر گويد: ابن نجاشى به من گفت: امام بعد از امام تو كيست؟ من دلم مي خواهد از خود او بپرسى تا بفهمم، من خدمت امام رضا(عليه السلام) رسيدم و گزارش دادم. حضرت فرمودند: امام پسر من است سپس فرمود: آيا كسى مي تواند بگويد پسر

من؟ در صورتى كه اولادى نداشته باشد. (2)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) شَيْئاً بَعْدَ مَا وُلِدَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ مَا حَاجَتُكُمْ إِلَى ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ فِي مَكَانِي.

ص: 717


1- .[3] الکافي ج1 ص320 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح4
2- .[1] الکافي ج1 ص320 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح5

معمر بن خلاد گويد: پس از ولادت ابى جعفر(عليه السلام) خدمت حضرت امام رضا(عليه السلام) موضوعى مذاكره شد. حضرت فرمود: شما چه احتياجى به اين مطلب داريد، اين ابو جعفر است كه او را در جاى خود نشانيده و قائم مقام خود كرده ام. (1)

أَحْمَدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنِ ابْنِ قِيَامَا الْوَاسِطِيِّ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(عليه السلام) فَقُلْتُ لَهُ أَ يَكُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ فَقُلْتُ لَهُ هُوَ ذَا أَنْتَ لَيْسَ لَكَ صَامِتٌ وَ لَمْ يَكُنْ وُلِدَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بَعْدُ فَقَالَ لِي وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ مِنِّي مَا يُثْبِتُ بِهِ الْحَقَّ وَ أَهْلَهُ وَ يَمْحَقُ بِهِ الْبَاطِلَ وَ أَهْلَهُ فَوُلِدَ لَهُ بَعْدَ

سَنَةٍ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ كَانَ ابْنُ قِيَامَا وَاقِفِيّاً.ابن قياماى واسطى، گويد: خدمت على بن موسى(عليه السلام) رسيدم و عرضه داشتم: ممكن است (در يكزمان) دو امام وجود داشته باشد؟ فرمود: نه، مگر اينكه يكى از آنها ساكت باشد (مانند امام حسين(عليه السلام) كه در زمان حيات امام حسن(عليه السلام) ساكت نشسته بود) عرضه داشتم: اينك شما امام ساكتى همراه نداريد (تا جانشين و امام بعد از شما باشد) و در آن زمان هنوز ابو جعفر(عليه السلام) براى او متولد نشده بود حضرت به من فرمود: به خدا سوگند كه خدا از من فرزندى بوجود مى آورد كه به وسيله او حق و اهل حق را ثابت كند و باطل و اهل باطل را از ميان ببرد، پس بعد از يك سال ابوجعفر(عليه السلام) متولد شد و ابن قياما (راوى اين حديث) واقفى مذهب بوده است. (2)

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) فَجِي ءَ بِابْنِهِ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ هُوَ صَغِيرٌ فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ.

ص: 718


1- .[2] الکافي ج1 ص321 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح6
2- .[1] الکافي ج1 ص321 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح7

صنعانى گويد: خدمت امام رضا(عليه السلام) بودم كه پسر كودكش ابى جعفر(عليه السلام) را آوردند فرمود: اين همان مولودى است كه مولودى پر بركت تر از او نسبت به شيعيان ما متولد نشده است. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) قَدْ كُنَّا نَسْأَلُكَ قَبْلَ أَنْ يَهَبَ اللَّهُ لَكَ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَكُنْتَ تَقُولُ يَهَبُ اللَّهُ لِي غُلَاماً فَقَدْ وَهَبَهُ اللَّهُ لَكَ فَأَقَرَّ عُيُونَنَا فَلَا أَرَانَا اللَّهُ يَوْمَكَ فَإِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ فَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ فَقَالَ وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَى(عليه السلام) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ.صفوان بن يحيى گويد: به امام رضا(عليه السلام) عرضه داشتم: پيش از آنكه خدا ابى جعفر(عليه السلام) را به شما ببخشد (در باره جانشينتان) از شما مي پرسيديم، و شما مي فرموديد: خدا به من پسرى عنايت مي كند اكنون او را به شما عنايت كرد و چشم ما را روشن كرد، اگر خداى ناخواسته براى شما پيش آمدى كند، به كه بگرويم؟ حضرت با دست اشاره به ابى جعفر(عليه السلام) فرمود كه در برابرش ايستاده بود، عرضه داشتم: قربانت اين پسرى سه ساله است!! فرمود: چه مانعى دارد؟ عيسى(عليه السلام) سه ساله بود [سه سال كمتر داشت] كه به حجت قيام كرد. (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَمِعْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ يَقُولُ لِلرِّضَا(عليه السلام) إِنَّ ابْنِي فِي لِسَانِهِ ثِقْلٌ فَأَنَا أَبْعَثُ بِهِ إِلَيْكَ غَداً تَمْسَحُ عَلَى رَأْسِهِ وَ تَدْعُو لَهُ فَإِنَّهُ مَوْلَاكَ فَقَالَ هُوَ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)

فَابْعَثْ بِهِ غَداً إِلَيْهِ.

ص: 719


1- .[2] الکافي ج1 ص321 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح9
2- .[1] الکافي ج1 ص321 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح10

معمر بن خلاد گويد: شنيدم اسماعيل بن ابراهيم به امام رضا(عليه السلام) مي گفت: زبان پسر من لكنت و سنگينى دارد، فردا او را خدمت شما مي فرستم تا دست به سرش بكشى و براى او دعا كنى كه او غلام شماست، فرمود: او غلام ابى جعفر(عليه السلام) است، او را فردا نزد وى فرست. (1)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَّادٍ الصَّيْقَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَالِساً بِالْمَدِينَةِ وَ كُنْتُ أَقَمْتُ عِنْدَهُ سَنَتَيْنِ أَكْتُبُ عَنْهُ مَا يَسْمَعُ مِنْ أَخِيهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا(عليه السلام) الْمَسْجِدَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله)

فَوَثَبَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَارِدَاءٍ فَقَبَّلَ يَدَهُ وَ عَظَّمَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا عَمِّ اجْلِسْ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَالَ يَا سَيِّدِي كَيْفَ أَجْلِسُ وَ أَنْتَ قَائِمٌ فَلَمَّا رَجَعَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ إِلَى مَجْلِسِهِ جَعَلَ أَصْحَابُهُ يُوَبِّخُونَهُ وَ يَقُولُونَ أَنْتَ عَمُّ أَبِيهِ وَ أَنْتَ تَفْعَلُ بِهِ هَذَا الْفِعْلَ فَقَالَ اسْكُتُوا إِذَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ لَمْ يُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّيْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ أُنْكِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ.

محمد بن حسن بن عمار گويد: من دو سال نزد على بن جعفر بن محمد (عموى امام رضا(عليه السلام)) بودم و هر خبرى كه او از برادرش موسى بن جعفر(عليه السلام) شنيده بود، مينوشتم، روزى در مدينه خدمتش نشسته بودم كه ابو جعفر محمد بن على الرضا(عليه السلام) در مسجد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر او وارد شد. على بن جعفر برجست و بدون كفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسيد و احترامش كرد، ابو جعفر(عليه السلام) به او فرمود: اى عمو! بنشين، خدايت رحمت كند، او گفت: آقاى من! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشى؟! چون على بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش

ص: 720


1- .[2] الکافي ج1 ص321 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح11

كرده، مي گفتند: شما عموى پدر او هستيد و با او اين گونه رفتار مي كنيد؟! او دست بريش خود گرفت و گفت: خاموش باشيد، اگر خداى عز و جل اين ريش سفيد را سزاوار (امامت) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم؟!! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم. (1)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَيْرَانِيِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ وَاقِفاً بَيْنَ يَدَيْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) بِخُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ يَا سَيِّدِي إِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) ابْنِي فَكَأَنَّ الْقَائِلَ اسْتَصْغَرَ سِنَّ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولًا نَبِيّاً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِي أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِي فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام).پدر خيرانى گويد: من در خراسان خدمت امام رضا(عليه السلام) بودم، كه مردى بآن حضرت گفت: آقاى من! اگر پيش آمدى كند، به كه بگرويم، فرمود: به پسرم ابى جعفر(عليه السلام) مثل اينكه گوينده سن ابى جعفر(عليه السلام) را براى امامت كم شمرد امام رضا(عليه السلام) فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى عيسى بن مريم(عليه السلام) را به رسالت و نبوت برگزيد و صاحب شريعت تازه اش ساخت (يعنى كتاب بر او نازل كرد و اولو العزمش قرار داد) در سنى كمتر از سن ابى جعفر(عليه السلام).(2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى بَغْدَادَ فِي الدَّفْعَةِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَيْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ فِي هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَكَ فَكَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَيَّ ضَاحِكاً وَ قَالَ لَيْسَ الْغَيْبَةُ حَيْثُ ظَنَنْتَ فِي هَذِهِ السَّنَةِ فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِيَةَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا

ص: 721


1- .[1] الکافي ج1 ص322 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح12
2- .[1] الکافي ج1 ص322 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع ح13

الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِكَ فَبَكَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ عِنْدَ هَذِهِ يُخَافُ عَلَيَ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِي إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ.

اسماعيل بن مهران گويد: حضرت ابى جعفر(عليه السلام) (امام محمد تقى(عليه السلام)) دو مرتبه از مدينه به بغداد رفت، هنگام رفتن نخستين، به حضرت عرضه داشتم: قربانت گردم، من در اين راه بر شما نگرانم، امر امامت پس از شما با كيست؟ حضرت با لبى خندان به من متوجه شد و فرمود: آن غيبتى كه گمان مي كنى در اين سال نيست، چون نوبت دوم آن حضرت را به سوى معتصم مي بردند، نزدش رفتم و عرضه داشتم: قربانت گردم: شما بيرون مي رويد، امر امامت پس از شما با كيست؟ حضرت به قدرى گريست كه محاسنش تر شد، سپس به من متوجه شد وفرمود: در اين سفر بايد بر من نگران بود، امر امامت پس از من با پسرم على(عليه السلام) است. (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِ عَنْ يَحْيَى بْنِ يَسَارٍ الْقَنْبَرِيِ قَالَ: أَوْصَى أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ قَبْلَ مُضِيِّهِ بِأَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ أَشْهَدَنِي عَلَى ذَلِكَ وَ جَمَاعَةً مِنَ الْمَوَالِي.

يحيى بن يسار قنبرى گويد: حضرت ابو الحسن(عليه السلام) (امام على النقى(عليه السلام)) چهار ماه قبل از وفاتش به پسرش حسن(عليه السلام) وصيت كرد و مرا با جماعتى از دوستان گواه گرفت. (2)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَصْرِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ النَّوْفَلِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فِي صَحْنِ دَارِهِ فَمَرَّ بِنَا مُحَمَّدٌ ابْنُهُ

ص: 722


1- .[1] الکافي ج1 ص323 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ح1
2- .[2] الکافي ج1 ص325 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح1

على بن عمر نوفلى گويد: در صحن منزل امام هادى(عليه السلام) خدمتش بودم كه پسرش محمد از نزد ما گذشت. به حضرت عرضه داشتم: قربانت گردم، بعد از شما اين صاحب ماست؟ فرمود: نه صاحب شما بعد از من حسن(عليه السلام) است. (1)

عَنْهُ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) صَاحِبُكُمْ بَعْدِيَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيَ قَالَ وَ لَمْ نَعْرِفْ أَبَا مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَبْلَ ذَلِكَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ(عليه السلام) فَصَلَّى عَلَيْهِ.

عبد اللَّه بن محمد اصفهانى گويد: امام هادى(عليه السلام) فرمود: صاحب شما بعد از من كسى است كه بر من نماز خواند و ما تا آن روز ابا محمد (امام حسنعسکرى(عليه السلام)) را نمى شناختيم، (پس از وفات امام هادى(عليه السلام)) ابا محمد(عليه السلام) بيرون آمد و بر جنازه آن حضرت نماز خواند. (2)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) إِنْ كَانَ كَوْنٌ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ فَإِلَى مَنْ قَالَ عَهْدِي إِلَى الْأَكْبَرِ مِنْ وَلَدَيَ.

على بن مهزيار گويد: به حضرت ابى الحسن(عليه السلام) عرضه داشتم: اگر پيش آمدى كند و پناه مي برم به خدا مرجع كيست؟ فرمود: عهد امامت من متعلق به پسر بزرگترم مي باشد. (3)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ دَرْيَابَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْفَهْفَكِيِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِي أَنْصَحُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) غَرِيزَةً وَ أَوْثَقُهُمْ حُجَّةً وَ هُوَ الْأَكْبَرُ مِنْ وَلَدَيَّ وَ هُوَ الْخَلَفُ وَ إِلَيْهِ يَنْتَهِي عُرَى الْإِمَامَةِ وَ أَحْكَامُهَا فَمَا كُنْتَ سَائِلِي فَسَلْهُ عَنْهُ

ص: 723


1- .[3] الکافي ج1 ص325 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح2
2- .[1] الکافي ج1 ص325 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح3
3- .[2] الکافي ج1 ص326 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح6

فَعِنْدَهُ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ.

ابو بكر فهفكى گويد: امام هادى(عليه السلام) به من نوشت كه: پسرم ابو محمد، از نظر غريزه خيرخواهترين افراد آل محمد(صلي الله عليه و آله) و از نظر حجت و برهان معتبرترين ايشانست، او پسر بزرگتر و جانشين منست رشته ها و احكام امامت به او مي رسد، پس هر چه مي خواهى از من بپرسى از او بپرس كه تمام احتياجات شما نزد اوست (نه نزد پسر ديگرم جعفر) (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاهَوَيْهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَلَّابِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) فِي كِتَابٍ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ عَنِ الْخَلَفِ بَعْدَ أَبِيجَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ قَلِقْتَ لِذَلِكَ فَلَا تَغْتَمَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُضِلُ «قَوْماً

بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ» وَ صَاحِبُكَ بَعْدِي أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِي وَ عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ اللَّهُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ اللَّهُ «ما

نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها» قَدْ كَتَبْتُ بِمَا فِيهِ بَيَانٌ وَ قِنَاعٌ لِذِي عَقْلٍ يَقْظَانَ.

امام هادى(عليه السلام) بمن نوشت: تو مي خواستى بعد از وفات ابى جعفر(عليه السلام) راجع به جانشين امام بپرسى، و از آن جهت در اضطراب بودى. غم مخور، زيرا خداى عزوجل «قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ»(2) هيچ مردمى را پس از آن كه هدايتشان كرده گمراه نكند تا چيزهائى را كه بايد از آن بپرهيزند، برايشان بيان كند صاحب تو بعد از من پسرم ابو محمد(عليه السلام) است، هر چه احتياج داريد نزد اوست (هر چه مي خواهيد از او بپرسيد) خدا آنچه را خواهد مقدم دارد و آنچه را خواهد مؤخر گذارد (و خودش فرمايد) «ما

نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»(3) هر آيه اى را كه نسخ كنيم يا به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا مانند آن را بياوريم آنچه براى صاحب خرد بيدار مطلب را روشن كند و بس باشد نوشتم. (4)

ص: 724


1- .[3] الکافي ج1 ص327 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح11
2- .[1] التوبة آية 115
3- .[2] البقرة آية 106
4- .[3] الکافي ج1 ص328 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح12

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) يَقُولُ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ فَقُلْتُ فَكَيْفَ نَذْكُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله).

داود بن قاسم گويد: شنيدم امام هادى(عليه السلام) مي فرمود: جانشين بعد از من حسن(عليه السلام) است چگونه خواهد بود حال شما نسبت به جانشين بعد از اين جانشين؟ عرضه داشتم: براى چه، خدايم قربانت گرداند؟ فرمود: زيرا شما خودشرا نمى بينيد و براى شما روا نيست نامش را ببريد، عرضه داشتم: پس چگونه از او ياد كنيم؟ فرمود: بگوئيد: حجت از آل محمد(صلي الله عليه و آله). (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ قَالَ: خَرَجَ إِلَيَّ مِنْ أَبِي مُحَمَّدٍ قَبْلَ مُضِيِّهِ بِسَنَتَيْنِ يُخْبِرُنِي بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْ قَبْلِ مُضِيِّهِ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ يُخْبِرُنِي بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ.

محمد بن على بن بلال: از جانب امام حسن عسکرى(عليه السلام)، دو سال پيش از وفاتش پيامى به من رسيد كه از جانشين بعد از خود به من خبر داد، بار ديگر سه روز پيش از وفاتش پيامى رسيد و از جانشين بعد از خود به من خبر داد. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ(عليه السلام) جَلَالَتُكَ تَمْنَعُنِي مِنْ مَسْأَلَتِكَ فَتَأْذَنُ لِي أَنْ أَسْأَلَكَ فَقَالَ سَلْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي هَلْ لَكَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِكَ حَدَثٌ فَأَيْنَ أَسْأَلُ عَنْهُ قَالَ بِالْمَدِينَةِ.

ص: 725


1- .[1] الکافي ج1 ص328 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ح13
2- .[2] الکافي ج1 ص328 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ ح1

ابو هاشم جعفرى گويد: به امام حسن عسکرى(عليه السلام) عرضه داشتم: جلالت و بزرگى شما مرا از پرسش از شما بازمى دارد، اجازه مى فرمائيد از شما سؤالى كنم؟ فرمود: بپرس، عرضه داشتم: آقاى من! شما فرزندى داريد؟ فرمود: آرى، عرضه داشتم: اگر براى شما پيش آمدى كند، در كجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدينه. (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِيِ قَالَ: أَرَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنَهُ وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي.

عمرو اهوازى گويد: امام حسن عسکرى(عليه السلام) پسرش را به من نشان داد و فرمود: اينست صاحب شما بعد از من. (2)الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: خَرَجَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ(عليه السلام) حِينَ قُتِلَ الزُّبَيْرِيُ لَعَنَهُ اللَّهُ هَذَا جَزَاءُ مَنِ اجْتَرَأَ عَلَى اللَّهِ فِي أَوْلِيَائِهِ يَزْعُمُ أَنَّهُ يَقْتُلُنِي وَ لَيْسَ لِي عَقِبٌ فَكَيْفَ رَأَى قُدْرَةَ اللَّهِ فِيهِ وَ وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ سَمَّاهُ م ح م د فِي سَنَةِ سِتٍّ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ

احمد بن محمد بن عبد اللَّه گويد: چون زبيرى ملعون كشته شد، از طرف امام حسن عسکرى(عليه السلام) چنين جملاتى صادر شد: اينست كيفر كسى كه بر خدا نسبت به اوليائش گستاخى كند، او گمان مي كرد مرا خواهد كشت و بدون نسل مي مانم، چگونه نيروى حق را در باره خود مشاهده كرد؟! و براى آن حضرت در سال 256 پسرى متولد شد كه نامش را «م ح م د» گذاشت. (3)

ص: 726


1- .[3] الکافي ج1 ص328 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ ح2
2- .[4] الکافي ج1 ص328 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ ح3
3- .[1] الکافي ج1 ص329 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ ح5

امام

را جز امام غسل نميدهد

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ أَوْ غَيْرِهِ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ يُحَاجُّونَّا يَقُولُونَ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يُغَسِّلُهُ إِلَّا الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ مَا يُدْرِيهِمْ مَنْ غَسَّلَهُ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْتُ لَهُمْ إِنْ قَالَ مَوْلَايَ إِنَّهُ غَسَّلَهُ تَحْتَ عَرْشِ رَبِّي فَقَدْ صَدَقَ وَ إِنْ قَالَ غَسَّلَهُ فِي تُخُومِ الْأَرْضِ فَقَدْ صَدَقَ قَالَ لَا هَكَذَا قَالَ فَقُلْتُ فَمَا أَقُولُ لَهُمْ قَالَ قُلْ لَهُمْ إِنِّي غَسَّلْتُهُ فَقُلْتُ أَقُولُ لَهُمْ إِنَّكَ غَسَّلْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ.

وشاء گويد: احمد بن عمر بود يا ديگرى كه گفت به حضرت رضا(عليه السلام) عرضه داشتم: آنها (واقفيه كه منكر امامت امام رضا(عليه السلام) و نيز منكر وفات پدرش هستند) با ما مشاجره مى كنند و مى گويند: امام(عليه السلام) را جزامام(عليه السلام) غسل نمى دهد (پس چگونه مى گوئيد موسى بن جعفر(عليه السلام) در بغداد وفات يافته، در صورتى كه شما در مدينه بوديد) فرمود: آنها چه مى دانند كى او را غسل داده است؟ تو به آنها چه جواب دادى؟ عرضه داشتم: قربانت، من به آنها گفتم: اگر مولايم بگويد، خودم او را در زير عرش پروردگار غسل داده ام راست گفته است و اگر بگويد در دل زمين غسل داده ام راست گفته، فرمود: اين چنين نيست، عرضه داشتم: پس چه بگويم؟ فرمود: به آنها بگو من غسلش داده ام. عرضه داشتم: بگويم شما غسلش داده ايد؟ فرمود: آرى.(1)

أَبُو بَصِيرٍ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) فِيمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا يُغَسِّلْنِي أَحَدٌ غَيْرُكَ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يُغَسِّلُهُ إِلَّا إِمَامٌ

ص: 727


1- .[1] الکافي ج1 ص385 بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَغْسِلُهُ إِلَّا إِمَامٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع ح1

امام صادق(عليه السلام): پدرم در وصيت خويش به من فرمود: اي فرزندم، آنگاه که من رحلت کردم، جز تو کسي مرا غسل ندهد. زيرا که امام(عليه السلام) را جز امام غسل نمي دهد.(1)

کيفر کسي که حق امام را نشناسد

حديث7: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا مُعَلَّى لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يَصُومُ نَهَاراً وَ يَقُومُ لَيْلًا حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ تَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هوما [هَرَماً] جَاهِلًا بِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ.حديث7: معلّى بن خنيس مى گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اى معلّى! اگر بنده اى صد سال در ميان ركن و مقام با روزه گرفتنِ روزها و شب زنده دارى شب ها خدا را عبادت كند تا آن كه از شدّت پيرى ابروهايش روى چشمانش را فرا گيرد و استخوان هاى گردنش در سينه اش فرو رود، امّا حقّ ما را نشناسد هيچ ثوابى براى او نخواهد بود.(2)

ص: 728


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص224 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب
2- . عقاب الأعمال: باب عقاب من جهل حق أهل البيت ح1.

پيروان دروغين

بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ الصَّيْرَفِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنِّي إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ بِإِمَامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ كُلَّمَا سَتَرْتُ سِتْراً هَتَكُوهُ أَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُونَ إِنَّمَا يَعْنِي كَذَا وَ كَذَا إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي.

امام صادق(عليه السلام): گروهى گمان مي کنند من امام و پيشواى ايشانم. به خدا سوگند! من براى اينان امام و پيشوا نبوده، خدا آنان را لعنت كند. زيرا هر پوشيده اى را كه پوشاندم.(1) ايشان آن را هتك كرده و آشكار ساختند. من مي گويم:چنين و چنان، اينان مي گويند: مقصود امام چنان و چنين است.(2) جز اين نيست، که من امام و پيشواى كسى بوده كه از من اطاعت نموده و فرمان برد.(3)

اعمال پذيرفته نگردد جز با ولايت ائمه اطهار

حديث9: ابْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أُمَّتِي إِذَا ذُكِرَ عِنْدَهُمْ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) وَ آلُ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) اسْتَبْشَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ تَهَلَّلَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِذَا ذُكِرْتُ وَ أَهْلَ بَيْتِي اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً

لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِيَ اللَّهَ بِعَمَلِ، سَبْعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ لَمْ يَلْقَهُ بِوَلَايَةِ أُولِي الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا

ص: 729


1- . هر سخنى را كه صلاح و شايسته ندانسته بگويم و نگفتم.
2- . گفته هاي مرا تغيير دادند.
3- . الغيبة للنعماني ص37 باب 1 ما روي في صون سر آل محمد ع عمن ليس من أهله و النهي عن إذاعته لهم و اطلاعهم ح8.

حديث9: پ-ي-ام-بر خدا(صلي الله عليه و آله): سوگند به آن كه مرا به حقّ پيامبر كرد، اگر كسى با عمل هفتاد پ-ي-غمبر خ-دا را دي-دار كند. امّا ولايت اولوالامر ما خانِدان را به همراه نداشته باشد، خداوند از او نه توبه و بازگشتي مي پذيرد و نه فديه اى Sيا نه واجبى مي پذيرد و نه مستحبىR.(1)

درباره امامت ابراهيمحديث10: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ.

حديث10: امام صادق(عليه السلام): خداوند تبارك و تعالى ابراهيم(عليه السلام) را به بندگى گرفت پيش از آن كه او را به پيامبرى برگزيند، و او را به نبوّت رساند پيش از آن كه به رسالت گزيند و او را رسول خود ساخت پيش از آن كه به دوستى برگزيند و او را دوست و خليل خود گردانيد پيش از آن كه امامش قرار دهد و چون همهى اين مقامات را در او گرد آورد. فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.(2)

ص: 730


1- . الأمالي للمفيد ص115 المجلس الثالث عشر ح8.
2- . الکافي: ج1 ص175 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّة ح2.

وارثان انبياء

حديث11: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه

السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ أَلْوَاحُ مُوسَى(عليه السلام) عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِيِّينَ.**

حديث11: امام صادق(عليه السلام) مي فرمود، الواح موسى(عليه السلام) و عصاى او نزد ماست و ما وارث پيغمبرانيم. (1)

مقام امامحديث12: وَ الْإِمَامُ يَا طَارِقُ بَشَرٌ مَلَكِيٌّ وَ جَسَدٌ سَمَاوِيٌّ وَ أَمْرٌ إِلَهِيٌّ وَ رُوحٌ قُدْسِيٌّ وَ مَقَامٌ عَلِيٌّ وَ نُورٌ جَلِيٌّ وَ سِرٌّ خَفِيٌّ فَهُوَ مَلَكُ الذَّاتِ إِلَهِيُّ الصِّفَاتِ زَائِدُ الْحَسَنَاتِ

عَالِمٌ بِالْمَغِيبَاتِ خَصّاً مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ نَصٌّ مِنَ

الصَّادِقِ الْأَمِينِ

حديث12: اميرالمؤمنين(عليه السلام): امام يک بشر ملکوتي و جسم آسماني، امر الهي، روح قدسي، مقام عالي، و نور آشکار و راز پنهانست، پس او در ذات خود فرشته بوده و در صفات خود الهي است و در حسنات زيادت پيدا کرده و از غيب مطلع است و اين اختصاصي از طرف پروردگار جهانيان و تصريحي از طرف پيامبر راست گوي امانتدار است.(2)

ص: 731


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص231 کتاب الحجة بَابُ مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِيَاءِ ح2
2- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام179 فصل[حقيقة الإمام و الإمامة].

شرايط و نشانه هاي امام

حديث13: بَيَانُ أَنْوَاعِ الْقُرْآنِ بِرِوَايَةِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ:...وَ كِبَارُ حُدُودِ وَلَايَةِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ الطَّاعَةِ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الْخَطَاءِ وَ الزَّلَلِ وَ الْعَمْدِ وَ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ وَ لَا يَخْطَأُ وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ الْمُوبِقَةِ لِلدِّينِ وَ لَا بِشَيْ ءٍ مِنَ الْمَلَاهِي وَ أَنَّهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ وَ أَحْكَامِهِ مُسْتَغْنٍ عَنْ جَمِيعِ الْعَالَمِ وَ غَيْرُهُ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ وَ أَنَّهُ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَشْجَعُ النَّاس

حديث13: اميرالمؤمنين(عليه السلام): ...شرط ها و نشانه هاي اصلي ولايت امامي که اطاعتش واجب مي باشد اين است که از خطا و لغزش و گناه عمدي و از همهى گناهان کوچک و بزرگ مصون است نه مي لغزد و نه اشتباه مي کند به هيچ امر دين براندازي دل نمي بندد، عياشي و خوش گذراني نکند داناترين مردم به حلال وحرام خدا و واجبات و مستحبات و احکام اوست از همهى جهانيان بي نياز است و ديگران به او نيازمندند و بخشنده ترين و دليرترين مردمان است.(1)

حديث14: قال الحسين(عليه السلام): فَلَعَمْرِي مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ وَ السَّلَامُ.

حديث14: امام حسين(عليه السلام) Sدر نامه اش به كوفيانR فرمود:... به جان خودم سوگند! امام و پيشوا كسى نيست، مگر آن كه بر اساس كتاب خدا حكومت كند، عدل و داد را بر پا دارد، پايبند دين حقّ باشد و در برابر(فرامين) خداوند، نفسش را مهار كند.(2)

ص: 732


1- . بحار الأنوار ج 65 ص389 باب 27 دعائم الإسلام و الإيمان و شعبهما و فضل الإسلام ح39.
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص39.

حديث15: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا...

حديث15: ام-ي-رال-م-ؤم-نين(عليه السلام) مشغول دوختن و پينه كردن كفش خود بود به ابن عباس فرمود: ارزش اين كفش چند است؟ گفتم: ارزشى ندارد، فرمود: به خدا قسم! اين را ازحكومت بر شما دوست تر دارم مگر آن كه (بخواهم) حقّى را بر پا دارم يا باطلى را براندازم.(1)

حديث16: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِيَ دُونَكُمْ أَمْراً إِلَّا فِي حُكْمٍ وَ لَا أُؤَخِّرَ لَكُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لَا أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ وَأَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ النِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ الطَّاعَةُ وَ أَلَّا تَنْكُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ وَ لَا تُفَرِّطُوا فِي صَلَاحٍ وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ فَإِنْ أَنْتُمْ لَمْ تَسْتَقِيمُوا لِي عَلَى ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِمَّنِ اعْوَجَّ مِنْكُمْ ثُمَّ أُعْظِمُ لَهُ الْعُقُوبَةَ وَ لَا يَجِدُ عِنْدِي فِيهَا رُخْصَةً فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِكُمْ وَ أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ مَا يُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ أَمْرَكُمْ وَ السَّلَام

حديث16: اميرالمؤمنين(عليه السلام): امّا ب-ع-د، وظيفهي حكمران است كه اگر به زيادتى رسيد يا به نعمتى مخصوص گشت موجب ت-غيير حال و دگرگونى رفتار او بر رعيتش نشود و نعمت هايى كه خدا نصيبش كرده بر نزديكى او به بندگان خدا و

ص: 733


1- . نهج البلاغه للصبحي صالح ص76 خطبه33 و من خطبة له ع عند خروجه لقتال أهل البصرة، و فيها حكمة مبعث الرسل، ثم يذكر فضله و يذم الخارجين.

مهربانى او به برادرانش بيفزايد. بدانيد حقّ شماست بر من كه رازى را از شما نپوشانم، مگر در جنگ و بدون رايزنى با شما كارى را ن-ك-ن-م، مگر در داورى و حقّ شما را از موقع آن به تأخير نيفكنم. (حقّوق و عطاياى شما را به موقع ب-پ-ردازم) و در رس-ان-دن آن درن-گ ن-كنم و همهى شما را در حقّ برابر و يكسان دانم پس، هرگاه چنين كردم بر خداست كه به شما نعمت ارزانى دارد و بر شماست كه از من فرمان بريد.(1)

حديث17: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حُمَيْدٍ وَ جَابِرٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنِي إِمَاماً لِخَلْقِهِ فَفَرَضَ عَلَيَّ التَّقْدِيرَ فِي نَفْسِي وَ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ مَلْبَسِي كَضُعَفَاءِ النَّاسِ كَيْ يَقْتَدِيَ الْفَقِيرُ بِفَقْرِي وَ لَا يُطْغِيَ الْغَنِيَّ غِنَاهُ.

حديث17: اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: خداوند مرا پيشواى خلق خود كرد از اين رو، بر من واجب كرد كه دربارهى خودم و خورد و خوراك و پوشاكم همانند مردمان تنگ دست باشم تا نادار به نادارى من تأسى جويد و توان گر را توان گريش به طغيان و سركشى نكشاند.(2)حديث18: دَخَلَ ابْنُ عَبَّاسٍ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ قَالَ:...فَلَا يَكُنْ حَظُّكَ فِي وَلَايَتِكَ مَالًا تَسْتَفِيدُهُ وَ لَا غَيْظاً تَشْتَفِيهِ وَ لَكِنْ إِمَاتَةُ بَاطِلٍ وَ إِحْيَاءُ حَقٍّ.

حديث18: در نامهى خود به ابن عباس مي فرمايد: پس از حمد و ثناى الهى، مبادا!!! بهرهى تو از حكومتت به دست آوردن مالى يا فرو نشاندن خشمى (انتقامي) باشد. بلكه بايد بهره ات مي راندن باطل باشد و زنده كردن حقّ.(3)

ص: 734


1- . نهج البلاغة: نامهي50.
2- . الكافي ج 1 ص410 بَابُ سِيرَةِ الْإِمَامِ فِي نَفْسِهِ وَ فِي المَطْعَمِ وَ الْمَلْبَسِ إِذَا وَلِيَ الْأَمْرَ ح1 .
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 2 ص101 فصل في المسابقة بالزهد و القناعة .

حديث19: قال اميرالمومنين(عليه السلام): و إِن تَكُن لَهُم حاجةٌ يُواسٍ بينهم في مَجلسِهِ و وَجهُهُ لِيكونَ القريبُ و البعيدُ عِندَه على سواءٍ

حديث19: اميرالمؤمنين(عليه السلام): اگر مردم نيازى داشتند (والى بايد) در نشستن و نگاه كردن خود ميان آن ها تفاوتى ننهد تا آشنا و بيگانه نزد او يكسان و برابر باشند.(1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ نُعِيَتْ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) نَفْسُهُ وَ هُوَ صَحِيحٌ لَيْسَ بِهِ وَجَعٌ قَالَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ قَالَ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ بِالسِّلَاحِ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَصَعِدَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) الْمِنْبَرَ فَنَعَى إِلَيْهِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ أُذَكِّرُ اللَّهَ الْوَالِيَ مِنْ بَعْدِي عَلَى أُمَّتِي أَلَّا يَرْحَمُ عَلَى جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ فَأَجَلَّ كَبِيرَهُمْ وَ رَحِمَ ضَعِيفَهُمْ وَ وَقَّرَ عَالِمَهُمْ وَ لَمْ يُضِرَّ بِهِمْ فَيُذِلَّهُمْ وَ لَمْ يُفْقِرْهُمْ فَيُكْفِرَهُمْ وَ لَمْ يُغْلِقْ بَابَهُ دُونَهُمْ فَيَأْكُلَ قَوِيُّهُمْ ضَعِيفَهُمْ وَ لَمْ يَخْبِزْهُمْ فِي بُعُوثِهِمْ فَيَقْطَعَ نَسْلَ أُمَّتِي ثُمَّ قَالَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ فَاشْهَدُوا وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هَذَا آخِرُ كَلَامٍ تَكَلَّمَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى مِنْبَرِهِ.

حنان بن سدير گفت از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود خبر درگذشت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به آن جناب دادند در حالى كه ناراحتى ودردى نداشت. فرمود: روح الامين اين خبر را برايم آورده. در مسجد اجتماع كنيد دستور داد: مهاجرين و انصار مسلح باشند مردم اجتماع كردند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بر منبر رفت به مردم اطلاع داد كه من از دنيا مي روم. سپس فرمود: تذكر مي دهم به فرمانرواى پس از من بر امتم خدا را در نظر بگيرد مبادا ترحّم بر مسلمانان را فرو گذارد. بزرگ آنها را احترام كند و بر

ص: 735


1- . شرح نهج البلاغه: ج6 ص65.

ناتوان آنها رحم كند و دانشمندان را بزرگ شمارد و آنها را ناراحت نكند و خوار نگرداند و فقيرشان نكند كه موجب كفر آنها شود و در خانه خود را بروى او نبندد. تا ناتوانان آنها به وسيله زورمندان نابود شوند. در مأموريتهاى مرزى و لشكركشى آنقدر نگاهشان ندارد كه پيش خانواده خود برنگردند و نسل امت من قطع شود. سپس فرمود: من مأموريت خود را انجام دادم و نصيحت نمودم، گواه باشيد حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در منبر فرمود. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ قَالَ: جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَسَلٌ وَ تِينٌ مِنْ هَمْدَانَ وَ حُلْوَانَ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ يَأْتُوا بِالْيَتَامَى فَأَمْكَنَهُمْ مِنْ رُءُوسِ الْأَزْقَاقِ يَلْعَقُونَهَا وَ هُوَ يَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ قَدَحاً قَدَحاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَا لَهُمْ يَلْعَقُونَهَا فَقَالَ إِنَّ الْإِمَامَ(عليه السلام) أَبُو الْيَتَامَى وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَايَةِ الْآبَاءِ.

ابى ثابت گفت: خدمت امير المؤمنين(عليه السلام) عسل و انجير آورده بودند از همدان و حلوان دستور داد آنهائى كه مي شناسند يتيمان را بياورند به آنها اجازه داد از سر خيك هاى عسل خودشان با ملاقه بردارند ولى براى مردم قدح قدح تقسيم مي كرد. يك نفر عرضه داشت: چرا اين بچه ها با ملاقه خودشان برمي دارند فرمود:امام پدر يتيمان است من به آنها اجازه دادم خودشان بردارند به واسطه مراعات پدرانشان. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِي فَقِيلَ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ فَقَالَ قَوْلُ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَالرَّجُلُ لَيْسَتْ لَهُ عَلَى نَفْسِهِ وِلَايَةٌ إِذَا لَمْ

ص: 736


1- .[1] الكافي ج 1 ص406 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح4
2- .[1] الكافي ج 1 ص406 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح5

يَكُنْ لَهُ مَالٌ وَ لَيْسَ لَهُ عَلَى عِيَالِهِ أَمْرٌ وَ لَا نَهْيٌ إِذَا لَمْ يُجْرِ عَلَيْهِمُ النَّفَقَةَ وَ النَّبِيُّ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ مَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هَذَا فَمِنْ هُنَاكَ صَارُوا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا كَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عَامَّةِ الْيَهُودِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ هَذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنَّهُمْ آمَنُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ عَلَى عِيَالاتِهِمْ.

كافى: سفيان بن عيينه از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: من بر مؤمنان از خودشان مقدم ترم و على(عليه السلام) پس از من بر آنها مقدم تر است عرضه داشتند: معنى اين جمله چيست. فرمود: معنى آن اين فرمايش پيامبر(صلي الله عليه و آله) است كه فرمود: هر كه قرض يا عيالى بگذارد خرج آنها با من است و هر كه مالى را بگذارد متعلق به ورثه اوست پس شخص ولايت بر خويش ندارد وقتى مالى نداشت و بر خانواده خود هم امر و دستورى ندارد وقتى به آن ها خرجى ندهد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و امير المؤمنين(عليه السلام) و كسى كه بعد از آن دو است اين كار بر آنها لازم است به همين جهت از خودشان بر آنها مقدم ترند. سبب اسلام عموم يهودان بعد از همين فرمايش پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود آنها از خود و خانواده شان مطمئن شدند. (1)عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» الْآيَةَ فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ.

كافى: صباح بن سيابه از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر مؤمن يا مسلمانى بميرد و قرضى بگذارد كه در راه بد و اسراف خرج

ص: 737


1- .[2] الكافي ج 1 ص406 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح6

نكرده بوده پرداخت آن قرض بر امام است اگر پرداخت نكرد گناهش به گردن اوست. خداوند تبارك و تعالى مي فرمايد «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ»(1) چنين شخصى جزء غارمين و قرض داران است كه در اين آيه دستور داده شد اگر نپردازد گناهش بر اوست.(2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ.

كافى: حنان از پدرش از حضرت باقر(عليه السلام) نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: امامت صلاحيت ندارد مگر براى كسى كه در او سه خصلت باشد پرهيزكارى مخصوصى كه مانعش شود از گناه و حلمى كه به وسيله آن جلو خشم خود را بگيرد و نيكو اداره كردن آنها را به طورى كه همچون پدرى مهربان باشد. (3)أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم

امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: مردم مرا بر شما حقى و شما را بر من نيز حقى است، اما حق شما بر من اين است كه شما را راهنمائى كنم و نصيحت نمايم و در آمد مالى را براى شما افزون نمايم و آموزش دهم شما را كه در جهل نمانيد و ادب نمايم تا دانا شويد، اما حق من بر شما اين است كه به بيعت و پيمان خود وفا كنيد و خيرخواه امام خود باشيد در پشت سر و پيش رو، و هنگامى كه شما را فرا خواندم

ص: 738


1- .[1] التوبة آية 60
2- .[2] الكافي ج 1 ص407 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح7
3- .[3] الكافي ج 1 ص407 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح8

بپذيريد و هر دستورى كه دادم اطاعت كنيد. (1)

وَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ [سُنَّةِ رَسُولِهِ] سِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الْقِيَامُ بِحَقِّهِ وَ النَّعْشُ لِسُنَّتِه

و فرمود: حق شما بر ما اين است كه عمل به كتاب خدا و سيرت و روش پيامبر(صلي الله عليه و آله) نمائيم و در راه به پا داشتن حق او قيام كنيم و سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را زنده نگه داريم. (2)

وَ قَالَ(عليه السلام) لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِع اميرالمومنين(عليه السلام): فرمان خدا را بر پا نمى دارد جز كسى كه [در اجراى حكم خدا ] سازش نكند و همرنگ جماعت نشود و در پى طمع خويش نرود. (3)

ثُمَّ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِأَمْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَدِيماً وَ حَدِيثاً أَقْرَبُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَعْلَمُهَا بِالْكِتَابِ وَ أَفْقَهُهَا فِي الدِّينِ وَ أَوَّلُهَا إِسْلَاماً وَ أَفْضَلُهَا جِهَاداً وَ

أَشَدُّهَا بِمَا تَحْمِلُهُ الرَّعِيَّةُ مِنْ أُمُورِهَا اضْطِلَاعا

اميرالمومنين(عليه السلام) در حديثي زيبا و پر معنا فرمودند: سزاوارترين مردم به اداره امور امّت، چه در گذشته و چه حال، كسى است كه از همه مردم به پيامبر(صلي الله عليه و آله) نزديكتر، به كتاب خدا داناتر، در دين ژرف نگرتر، در اسلام پيشگامتر، در جهاد برتر و در به دوش كشيدن بار اداره امور امّت توانمندتر باشد.(4)

ثَلَاثَةٌ مَنْ کُنَّ فِيهِ مِنَ الْاَئِمَةِ صَلُحَ اَنْ يَکُونَ اِمَامَاً اِضْطَلَعَ بِأَمَانَتِهِ إذا عَدَلَ فِي حُکْمِهِ وَ لَم يَحْتَجِبْ دُونَ رَعِيَّتِهِ وَ اَقَامَ کِتَابَ اللَّهِ تَعَالي فِي الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ.

ص: 739


1- .[1] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص79 خطبة 34 و من خطبة له ع في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج طريق السداد
2- .[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص244 خطبة169 و من خطبة له ع عند مسير أصحاب الجمل إلى البصرة التنفير من خصومه
3- . نهج البلاغة للصبحي صالح ص488 الحكمة [107] 110
4- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 3 ص210 [أخبار علي في جيشه و هو في طريقه إلى صفين]

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: سه چيز است که هر رهبري آنها را داشته باشد شايسته رهبري و به دوش کشيدن بار اين امانت است هرگاه در حکومت خود عدالت ورزد، خود را از دسترس امتش دور نگه ندارد و (احکام) کتاب خدا را درباره آشنا و بيگانه به اجرا گذارد(1)

لايَحِلُّ لِلخَليفَةِ مِنْ مَالِ اللَّهِ إِلَّا قَصْعَتَانِ قَصْعَةٌ يَأْکُلُهَا هُوَ وَ اَهْلُهُ وَ قَصْعَةٌ يُطْعِمُهابراى خليفه استفاده كردن از مال خدا جايز نيست مگر دو كاسه، كاسه اى كه خود و خانواده اش (به اندازه رفع نياز) بخورند و كاسه اى كه به ديگران بخوراند.

أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْه

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: بدانيد كه هر پيروى را پيشوايى است كه به او اقتدا مى كند و از نور دانش او پرتو مى گيرد. بدانيد كه پيشواى شما از دنيايش به دو جامه كهنه و از خوراكش به دو گِرده نان بسنده كرده است. (2)

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِدَاوُدَ(عليه السلام) حَرَامٌ عَلَى كُلِّ قَلْبِ عَالِمٍ مُحِبٍّ لِلشَّهَوَاتِ أَنْ أَجْعَلَهُ إِمَاماً لِلْمُتَّقِين

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: بر هر عالمى كه دلش در بند شهوات است حرام است كه پيشواى پرهيزگاران قرارش دهم. (3)

ص: 740


1- . كنز العمّال 14315
2- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص417 رسائل أمير المؤمنين عليه السلام (45) و من كتاب له إلى عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعي إلى وليمة قوم من أهلها، فمضى إليها
3- . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 2 ص421 مجلس في الحث على مخالفة النفس و الهوى

تمسک به امام موجب نجات

رُوِيَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ فِي مُسْنَدِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِوَ

عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

پ-يامبر خدا(صلي الله عليه و آله): من در ميان شما دو شيئ گران بها گذاشته ام كه تا وقتى به آن ها چ-ن-گ آوي-زي-د، ه-رگ-ز پ-س از م-ن گ-م-راه ن-ش-ويد. يكى از آن دو بزرگ تر و والاتر از ديگرى اس-ت (ي-ك-ى) ك-ت-اب خدا كه ريسمانى است از آسمان به زمين كشيده و متصل و (دومى) عترت و خاندان من، بدانيد كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا بر لب حوض نزد من آيند.

گمراه ترين مردم

«أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى»(1)

آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار است پيروي شود، يا کسي که هدايت نمي شود مگر هدايتش كنند؟

حديث27: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ

قَالَ

يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.*

ص: 741


1- . سوره مبارکه يونس آيه 35

حديث27: از ابى الحسن(عليه السلام) در تفسير قول خداي عزوجل«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»(1) كيست گمراه تر باشد از آن كه پيرو هوس خود استبى رهبرى از طرف خدا فرمود: مقصود كسى است كه دينش رأى او است بى يك امامى از ائمه هدى. (2)

حديث28: عِدَّةٌ

مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(3) يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»(4)

قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(5)

يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(6)

يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ «فَسَأَكْتُبُها

لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»(7)

يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(8)

يَعْنِي النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) وَ الْوَصِيَّ(عليه السلام) وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ

بِالْمَعْرُوفِ»(9)

إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ»(10) وَ الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»(11)أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»(12)

وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ «وَ

يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(13)

وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ»(14)

وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ «فَالَّذِينَ آمَنُوا

ص: 742


1- . سوره قصص آيه50
2- . الكافي ج 1 ص374 بَابٌ فِيمَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ ح1
3- . هود آية 118 و 119
4- . هود آية 119
5- . هود آية 119
6- . الاعراف آية 156
7- . الاعراف آية 156
8- . الاعراف آية 157
9- . الاعراف آية 157
10- . الاعراف آية 157
11- . الاعراف آية 157
12- . الاعراف آية 157
13- . الاعراف آية 157
14- . الاعراف آية 157

بِهِ»(1)

يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ

عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2)

يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(3) وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا

إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(4)

ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ

الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»(5)

وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.*

حديث28: ابو عبيده حذاء گويد: از امام باقر(عليه السلام) راجع به استطاعت و گفتار مردم در آن باره پرسيدم حضرت اين آيه را تلاوت نمود «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» مردم پيوسته مختلف خواهند بود (از لحاظ عقيده)، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» جز آنكه را پروردگارت ترحم كند (و براه حق هدايتش فرمايد)«وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» و ايشان را براى ترحم آفريده و فرمود: اى ابا عبيده! مردم در رسيدن به قول حق مختلفند و همگى در هلاكتند (حق را كنار گذاشته از باطل ها پيروى مي كنند). من عرضه داشتم: خدا مى فرمايد: جز كسي را كه پروردگارت ترحم كند؟ فرمود: آنها شيعيان ما هستند و خدا آنها را براى رحمتش آفريده، از اين رو فرمود: ايشان را براى ترحم آفريد يعنى براى اطاعت امام آفريد و امام همان رحمتى است كه خدا مى فرمايد «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ» رحمت من همه چيز را فرا گرفته آن رحمت علم امامست و علم امام كه مأخوذ از علم خداست همه چيز را فراگرفته آنها شيعيان ما هستند (كه علم امام آنها را فراگرفته و ديگران چون از علم امام بهره ئى نبرند، آنها را فرا نميگيرد). سپس خداى تعالى فرمايد «فَسَأَكْتُبُها

لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» رحمت خدا را براى كسانى كه پرهيز كنند مقرر مي دارد يعنى از ولايت و طاعت غير امام پرهيز كنند،

ص: 743


1- . الاعراف آية 157
2- . الاعراف آية 157
3- . الزمر آية 17
4- . الزمر آية 54
5- . يونس آية 64

سپس فرمايد «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مي يابند مقصود از او پيغمبر و وصيش و امام قائم است كه ايشان را امر به معروف مي كنند (زمانى كه قيام فرمايد) و از منكر بازشان مي دارد و منكر كسى است كه فضيلت امام را نپذيرد و منكر شود «وَ

يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ» و حلال كند بر ايشان طيبات را (يعنى فرا گرفتن علم را از اهلش) «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» و حرام كند بر آنها خبائث را (گفته مخالف را) و «وَ

يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» بار سنگين را از گردنشان بنهد و آن گناهانى است كه پيش از شناختن فضيلت امام در ميانش بودند «وَ

الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» و بند و زنجيرهائى كه بر دوش داشتند و زنجيرها همان سخنانى است كه در باره ترك فضيلت امام مى گفتند، در صورتى كه به آن دستور نداشتند، پس چون فضيلت امام را شناختند، بار گران را از دوششان بنهد و بار گران همان گناهست. سپس خداى تعالى آنها را معرفى كرده و فرموده است «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ» كسانى كه به او (يعنى به امام) ايمان آورده «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِيأُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت. فلان و فلان و فلان است و پرستش اطاعت مردم است از ايشان. باز خدا فرمايد «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ» به سوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد سپس ايشان را پاداش داده و فرموده «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست و امام ايشان را به قيام و ظهور حضرت قائم و به كشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود بر محمد(صلي الله عليه و آله) و آله الصادقين بشارت دهد.(1)

ص: 744


1- . الكافي ج 1 ص 429 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ..... ح83

برخي از نشانه هاي امامت

حديث30: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ وَ زُرَارَةَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) أَرْسَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَخَلَا بِهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ أَخِي قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) دَفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ الْإِمَامَةَ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه

السلام) ثُمَّ إِلَى الْحَسَنِ(عليه السلام) ثُمَّ إِلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قَدْ قُتِلَ أَبُوكَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ صَلَّى عَلَى رُوحِهِ وَ لَمْ يُوصِ وَ أَنَا عَمُّكَ وَ صِنْوُ أَبِيكَ وَ وِلَادَتِي مِنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي سِنِّي وَ قَدِيمِي أَحَقُّ بِهَا مِنْكَ فِي حَدَاثَتِكَ فَلَا تُنَازِعْنِي فِي الْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ لَا تُحَاجَّنِي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِ مَا لَيْسَ لَكَ بِحَقٍ «إِنِّي

أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» إِنَّ أَبِي يَا عَمِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَوْصَى إِلَيَ قَبْلَ أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَى الْعِرَاقِ وَ عَهِدَ إِلَيَّ فِي ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يُسْتَشْهَدَ بِسَاعَةٍ وَ هَذَاسِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عِنْدِي فَلَا تَتَعَرَّضْ لِهَذَا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ نَقْصَ الْعُمُرِ وَ تَشَتُّتَ الْحَالِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْوَصِيَّةَ وَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ(عليه

السلام) فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ ذَلِكَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَتَّى نَتَحَاكَمَ إِلَيْهِ وَ نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه

السلام) وَ كَانَ الْكَلَامُ بَيْنَهُمَا بِمَكَّةَ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيَا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ ابْدَأْ أَنْتَ فَابْتَهِلْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَلْهُ أَنْ يُنْطِقَ لَكَ الْحَجَرَ ثُمَّ سَلْ فَابْتَهَلَ مُحَمَّدٌ فِي الدُّعَاءِ وَ سَأَلَ اللَّهَ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه

السلام) يَا عَمِّ لَوْ كُنْتَ وَصِيّاً وَ إِمَاماً

ص: 745

لَأَجَابَكَ قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْتَ يَا ابْنَ أَخِي وَ سَلْهُ فَدَعَا اللَّهَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه

السلام) بِمَا أَرَادَ ثُمَّ قَالَ أَسْأَلُكَ بِالَّذِي جَعَلَ فِيكَ مِيثَاقَ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِيثَاقَ الْأَوْصِيَاءِ وَ مِيثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْوَصِيُّ وَ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه

السلام) قَالَ فَتَحَرَّكَ الْحَجَرُ حَتَّى كَادَ أَنْ يَزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ الْوَصِيَّةَ وَ الْإِمَامَةَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه

السلام) إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ هُوَ يَتَوَلَّى عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام).

حديث30: امام باقر(عليه السلام) فرمود: چون امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيد، محمد بن حنفيه، شخصى را نزد على ابن الحسين(عليه السلام) فرستاد كه تقاضا كند با او در خلوت سخن گويد سپس (در خلوت) به آن حضرت چنين گفت: پسر برادرم! مي دانى كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وصيت و امامت را پس از خود به امير المؤمنين(عليه السلام) و بعد از او به امام حسن(عليه السلام) و بعد از او به امام حسين(عليه السلام) واگذاشت. و پدر شما رضى اللَّه عنه و صلّى على روحه كشته شد و وصيت هم نكرد، و من عموى شما و با پدر شما از يك ريشه ام و زاده على(عليه السلام) هستم. من با اين سن و سبقتى كه بر شما دارم از شما كه جوانيد به امامت سزاوارترم، پس با من در امر وصيت و امامت منازعه و مجادله مكن. على بن الحسين(عليه السلام) به او فرمود: اى عمو از خدا پروا كن و چيزى را كه حق ندارى ادعا مكن. «إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ»(1)

من تو را موعظهمي كنم كه مبادا از جاهلان باشى، اى عمو! همانا پدرم صلوات اللَّه عليه پيش از آنكه رهسپار عراق شود به من وصيت فرمود و ساعتى پيش از شهادتش نسبت به آن با من عهد كرد. و اين سلاح رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است نزد من، متعرض اين امر مشو كه مي ترسم عمرت كوتاه و حالت پريشان شود. همانا خداى عز و جل امر وصيت و امامت را در

ص: 746


1- . هود 46

نسل حسين(عليه السلام) مقرر داشته است، اگر مي خواهى اين مطلب را بفهمى بيا نزد حجر الاسود رويم و محاكمه كنيم و اين موضوع را از او بپرسيم، امام باقر(عليه السلام) فرمايد: اين گفتگو ميان آنها در مكه بود، پس رهسپار شدند تا به حجر الاسود رسيدند، على بن الحسين(عليه السلام) به محمد بن حنفيه فرمود: تو اول به درگاه خداى عز و جل تضرع كن و از او بخواه كه حجر را براى تو به سخن آورد و سپس بپرس. محمد با تضرع و زارى دعا كرد و از خدا خواست و سپس از حجر خواست (كه به امامت او سخن گويد) ولى حجر جوابش نگفت. على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: اى عمو اگر تو وصى و امام مي بودى جوابت مي داد. محمد گفت: پسر برادر تو دعا كن و از خدا بخواه، على بن الحسين(عليه السلام) به آنچه خواست دعا كرد، سپس فرمود: از تو مي خواهم به آن خدائى كه ميثاق پيغمبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است (همه بايد نزد تو آيند و به پيمان خدا وفا كنند) كه وصى و امام بعد از حسين(عليه السلام) را به ما خبر ده. حجر جنبشى كرد كه نزديك بود از جاى خود كنده شود، سپس خداى عز و جل او را به سخن آورد و به زبان عربى فصيح گفت: بار خدايا همانا وصيت و امامت بعد از حسين بن على(عليه السلام) به على بن حسين بن على بن ابى طالب(عليه السلام) پسر فاطمه دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رسيده است. پس محمد بن على (محمد حنفيه) برگشت و پيرو على بن الحسين(عليه السلام) گرديد.(1)حديث31: ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كُنْتُ

وَاقِفاً وَ حَجَجْتُ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَلَمَّا صِرْتُ بِمَكَّةَ خَلَجَ فِي صَدْرِي شَيْ ءٌ فَتَعَلَّقْتُ بِالْمُلْتَزَمِ ثُمَّ قُلْتُ اللَّهُمَّ قَدْ عَلِمْتَ طَلِبَتِي وَ إِرَادَتِي فَأَرْشِدْنِي إِلَى خَيْرِ الْأَدْيَانِ فَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنْ آتِيَ الرِّضَا(عليه

السلام) فَأَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَوَقَفْتُ بِبَابِهِ وَ قُلْتُ لِلْغُلَامِ قُلْ لِمَوْلَاكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ بِالْبَابِ قَالَ فَسَمِعْتُ نِدَاءَهُ وَ هُوَ يَقُولُ ادْخُلْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ ادْخُلْ

ص: 747


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص348 بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة ح5

يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ فَدَخَلْتُ

فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ لِي قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَكَ وَ هَدَاكَ لِدِينِهِ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى خَلْقِهِ.

حديث31: عبد اللَّه بن مغيره گويد: من واقفى مذهب بودم كه بحج رفتم، چون به مكه رسيدم، شكى در دلم (راجع به مذهبم) خلجان كرد، خودم را بملتزم (ديوار مقابل در خانه كعبه كه مستحب است سينه و شكم را به آنجا چسبانيده و دعا كنند) چسبانيدم و گفتم: بار خدايا تو خواست و اراده مرا مي دانى، مرا به بهترين دين ها هدايت كن، پس در دلم افتاد كه خدمت حضرت رضا(عليه السلام) بروم. به مدينه آمدم و در خانه حضرت ايستادم و به غلامش گفتم: به آقايت بگو، مردى از اهل عراق بر در خانه است، آنگاه صداى حضرت را شنيدم كه مي فرمود: بفرما اى عبد اللَّه بن مغيره! بفرما اى عبد اللَّه بن مغيره، چون مرا ديد فرمود: خدا دعايت را اجابت كرد و به دين خودش هدايتت فرمود: من عرضه داشتم: گواهى دهم كه توئى حجت خدا و امين او بر خلقش. (1)

به دنبال حق باشيد هرچند که گروه اندکي پيرو حق باشندالْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نَصْرِ بْنِ عَلِيٍّ الْجَهْضَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَا جَمَاعَةُ الْمُسْلِمِينَ قَالَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْحَقِّ وَ إِنْ قَلُّوا.

ص: 748


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص355 بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة ح13

امالى صدوق: على بن جعفر از برادر خود موسى بن جعفر(عليه السلام) از آباء گرام خويش نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه از اجتماع مسلمانان كناره گيرى كند از تعهد اسلامى خارج شده عرضه داشتند: اجتماع مسلمين چيست؟ فرمود: اجماع طرفداران حق، گر چه عده آنها كم باشد.(1)

أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَاهَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى السَّاجِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا بُنْدَارُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ سَهْلِ بْنِ الْجَرَّاحِ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ تَمِيمٍ الدَّارِيِّ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

الدِّينُ نَصِيحَةٌ قِيلَ لِمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِلْأَئِمَّةِ فِي الدِّينِ وَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ

امالى طوسي: تميم رازى گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: دين خير خواهى است عرضه داشتند: خير خواهى براى چه كس؟ فرمود: خير خواهى براى خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و كتاب خدا و ائمه دين و اجتماع مسلمين. (2)

دعاي حضرت ابراهيمعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَعْنِ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَنْتُمْ أُولَئِكَ وَ نُظَرَاؤُكُمْ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ فِي النَّاسِ مَثَلُ الشَّعْرَةِ الْبَيْضَاءِ فِي الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ أَوْ مَثَلُ الشَّعْرَةِ السَّوْدَاءِ فِي الثَّوْرِ الْأَبْيَضِ يَنْبَغِي

ص: 749


1- . الأمالي( للصدوق) النص333 المجلس الرابع و الخمسون ح3
2- . الأمالي (للطوسي) النص 84 [3] المجلس الثالث ح34

لِلنَّاسِ أَنْ يَحُجُّوا هَذَا الْبَيْتَ وَ يُعَظِّمُوهُ لِتَعْظِيمِ اللَّهِ إِيَّاهُ وَ أَنْ يَلْقَوْنَا حَيْثُ كُنَّا نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ

از حضرت باقر(عليه السلام) در روايت عياشى نقل شده كه فرمود «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(1) در دعاى خود، ابراهيم(عليه السلام) همه مردم را در نظر نگرفته بود بلكه شما و هم عقيده هاى شما مورد نظر ابراهيم(عليه السلام) هستيد مثل شما مانند موى سفيدى است بر پيكر گاوى سياه. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بِعِلْمٍ تُفَسِّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ قَالَ لَا بِعِلْمٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَسْأَلُكَ قَالَ قَتَادَةُ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سَبَإٍ «وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ» فَقَالَ قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ كَانَ آمِناً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) نَشَدْتُكَ اللَّهَ يَا قَتَادَةُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَتُذْهَبُ نَفَقَتُهُ وَ يُضْرَبُ مَعَ ذَلِكَ ضَرْبَةً فِيهَا اجْتِيَاحُهُ قَالَ قَتَادَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ

ص: 750


1- . ابراهيم آية 37
2- . تفسير العياشي ج 2 ص233 [سورة إبراهيم(14): الآيات 37 الى 38] ح39

وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يَرُومُ هَذَا الْبَيْتَ عَارِفاً بِحَقِّنَا يَهْوَانَا قَلْبُهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» وَ لَمْ يَعْنِ الْبَيْتَ فَيَقُولَ إِلَيْهِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ دَعْوَةُإِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) الَّتِي مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا يَا قَتَادَةُ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ آمِناً مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ قَتَادَةُ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَكَذَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ.

زيد بن شحام گويد: قتادة بن دعامة (يكى از مفسران و بزرگان اهل سنت) خدمت امام باقر(عليه السلام) شرفياب شد حضرت بدو فرمود: اى قتاده تو فقيه اهل بصره هستى؟ عرضه داشت: چنين پندارند. امام باقر(عليه السلام) بدو فرمود: شنيده ام تو قرآن تفسير مي كنى؟ قتادة آرى. امام باقر(عليه السلام) از روى دانش و علم تفسير مي كنى يا ندانسته؟ قتادة عرضه داشت: بلكه از روى علم و دانش. امام باقر(عليه السلام) اگر چنان است كه از روى علم تفسير مي كنى بجا است و من از تو پرسش كنم. قتادة بپرسيد؟ امام(عليه السلام) فرمود: مرا خبر ده از گفتار خداى عز و جل كه در سوره سبأ فرمايد «وَ

قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»(1) و معين كرديم در آن (منزل گاهها) براى سير، و در آنجا شب ها و روزها به آسودگى و ايمنى راه سپاريد، قتادة عرضه داشت: اين آيه در باره آن كسى است كه از خانه خويش به قصد زيارت خانه كعبه بيرون آيد و توشه حلال با خود بردارد و مركب حلال داشته باشد و كرايه اش را از مال حلال بپردازد چنين كسى در امان و آسايش است تا به خانه خويش باز گردد. امام باقر(عليه السلام) فرمود: اى قتادة تو را به خدا سوگند دهم آيا مي دانى كه بسا مردى با توشه حلال و مركب و كرايه حلال از خانه خويش به قصد زيارت كعبه بيرون آيد و دچار راهزن گردد و خرجى راه او را ببرند و از اين گذشته كتكى هم به او بزنند كه به حد هلاكت

ص: 751


1- . سبا آية 18

رسد؟ قتادة عرضه داشت: آرى به خدا، امام(عليه السلام) فرمود: واى بر تو اى قتادة اگر تو قرآن را پيش خود تفسير مي كنىكه خود هلاك گشته و ديگران را به هلاكت رسانده اى و اگر از دهان مردم گرفته اى باز هم هلاك شده و مردم را نيز به هلاكت رسانده اى، واى بر تو اى قتاده اين آيه در باره كسى است كه از خانه خويش با توشه و مركب و كرايه حلال به آهنگ زيارت خانه كعبه بيرون آيد و به حق ما عارف و آشنا باشد و در دل هواى ما داشته باشد چنانچه خداى عز و جل فرموده «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(1) و دل هاى مردم را چنان كن كه هواى آنها كند و مقصود ابراهيم(عليه السلام) اشتياق به خانه نبود و گر نه مي گفت: هواى آن كند (و اينكه إِلَيْهِمْ گفت و ضمير را جمع آورد مقصودش ما بوده ايم) پس مائيم به خدا سوگند! مقصود از ادعاى ابراهيم(عليه السلام) كه هر كه در دل هواى ما كند حج او پذيرفته است و گر نه نه، اى قتادة! هر كه چنين باشد از عذاب جهنم در روز قيامت در امان و آسوده است (و اين است مقصود از آسايش و امان در آيه). قتادة گفت: من هم ديگر اين آيه را جز بدين نحو (كه شما تفسير فرمودى) تفسير نخواهم كرد. امام(عليه السلام) فرمود: واى بر تو اى قتادة قرآن را تنها آن كسى مي فهمد كه بدو خطاب شده. (2)

حق

امام و مأموم بر گردن يکديگر

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَا تَخْتَانُوا وُلَاتَكُمْ وَ لَا تَغُشُّوا هُدَاتَكُمْ وَ لَا تَجْهَلُوا أَئِمَّتَكُمْ وَ لَا تَصَدَّعُوا عَنْ حَبْلِكُمْ «فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ»(3)

وَ عَلَى هَذَا فَلْيَكُنْ تَأْسِيسُ أُمُورِكُمْ وَ الْزَمُوا

ص: 752


1- . ابراهيم آية 37
2- . الكافي ج 8 ص311 باب حديث الفقهاء و العلماء ح485
3- .[3] الانفال آية 46

هَذِهِالطَّرِيقَةَ فَإِنَّكُمْ لَوْ عَايَنْتُمْ مَا عَايَنَ مَنْ قَدْ مَاتَ مِنْكُمْ مِمَّنْ خَالَفَ مَا قَدْ تُدْعَوْنَ إِلَيْهِ لَبَدَرْتُمْ وَ خَرَجْتُمْ وَ لَسَمِعْتُمْ وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيباً مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ.

كافى: ابن صدقه از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: مبادا خيانت به رهبران خود بكنيد و مبادا دو رنگى با راهنمايان خود بنمائيد. مبادا در شناسائى ائمه خود راه جهل و نادانى را از پيش بگيريد (يا به آنها نسبت جهل و نادانى دهيد) مبادا از دست آويز خود (كتاب و اهل بيت) دست فرا داريد و متفرق شويد كه موجب ضعف شما مى شود و عظمتتان از بين مي رود بايد بر همين اساس كار خود را بنا نهيد و اين راه را از پيش بگيريد. زيرا اگر شما مشاهده مي كرديد آنچه را كه فوت شدگان كرده اند از اشخاصى كه مخالفت با ائمه و پيشوايان دينى خود كردند در همين مطالبى كه اينك شما به آن دعوت مي شويد با عجله مى آمديد و براى جنگ آماده مي شديد و حرف امام(عليه السلام) خود را مى شنيديد اما شما اكنون نمى توانيد مشاهدات آن ها را ببينيد به زودى حجاب براى شما نيز برداشته مى شود. (1)

ص: 753


1- .[1] الكافي ج 1 ص405 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح3

باب بيستم: پيشوايان باطل

ص: 754

پيشوايان ستمگر در قرآن«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(1)

روزي که هر گروه از مردم را به امام و پيشوايشان بخوانيم

«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين».(2)

(به يادآور) آن گاه كه خداوند ابراهيم را به اموري آزمايش كرد و او از پس آن ها برآمد پس خداوند فرمود: من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم، ابراهيم(عليه السلام) عرضه داشت: آيا اين امر به فرزندان من نيز مي رسد خداوند فرمود: (به صالحين از ايشان آري) ولي هرگز پيمان من ستم كاران را شامل نخواهد بود.

«فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ. وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. وَأَتْبَعْناهُمْ في هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحينَ».

ما فرعون و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود، ما آنان را پيشواياني قرار داديم كه دعوت به آتش جهنّم (و ضلالت) کنند ايشان در قيامت ياري نمي شوند، و به دليل كارهايشان آنان را لعنت كرده و در آخرت از زشتكاران قرار داديم.(3)

حديث1: رَوَى عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ» قَالَ أَيْ إِمَامُ هُدًى مَعَ إِمَامِ ضَلَالٍ فِي قَرْنٍ وَاحِدٍ

حديث1: كنز الفوائد: ابو الجارود از امام صادق(عليه السلام) در باره آيه «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(4) فرمود: يعنى آيا ممكن است امام هادى و رهبرى واقعى با امام و پيشوائى گمراه كننده در يك زمان از جانب خدا باشند.(5)

ص: 755


1- . الاسراء(17)، آيهي71.
2- . بقرة آيهى124.
3- . قصص آيات40 تا 42.
4- .[4] النمل آية 61
5- .[5] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 397 [سورة النمل(27): آية 61]

حديث2: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ» يَعْنِي مُوَالاةَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ ظَالِمَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» يَعْنِي الَّتِي عَمِلُوهَا مِنَ الْخَيْرِ

حديث2: تفسير قمى: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ»(1) به واسطه پيروى از آنچه موجب خشم خدا است يعنى موالات فلان و فلان ستمگرانِ به اميرالمؤمنين(عليه السلام) «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»(2) يعنى كارهاى نيك آنها از ميان رفت.(3)

حديث3: عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ أَبِي وَهْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» قَالَ فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُ بِالزِّنَا وَ شُرْبِ الْخَمْرِ أَوْ شَيْ ءٍ مِنْ هَذِهِ الْمَحَارِمِ قُلْتُ لَا قَالَ فَمَا هَذِهِ الْفَاحِشَةُ الَّتِي يَدَّعُونَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِهَا قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ وَلِيُّهُ قَالَ فَإِنَّ هَذَا فِي أَوْلِيَاءِ أَئِمَّةِ الْجَوْرِ ادَّعَوْا أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِالايتِمَامِ بِهِمْ فَرَدَّ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُمْ قَالُوا عَلَيْهِ الْكَذِبَ وَ سَمَّى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَاحِشَةً

حديث3: محمّد بن منصور گفت: از امام صادق(عليه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»(4) حضرت فرمود: آيا ديده اى يك نفر بگويد خدا او را به زنا و شرابخوارى واداشته يا يكى ديگر از حرام ها. عرضه داشتم: نه فرمود: پس اين كار زشتى كه مدعي هستند خدا به آنها امر كرده، چيست؟ عرضه داشتم: خدا و امام(عليه السلام) بهتر مي دانند. فرمود: اين مطلب مربوط به پيروانپيشوايان ستمگر است كه ادعا مى كنند خدا به آنها امر كرده پيرو ايشان باشند خداوند آنها را در اين ادعا

ص: 756


1- .[1] محمد آية 28
2- .[2] محمد آية 28
3- .[3] تفسير القمي ج 2 ص309 [سورة محمد(47): الآيات 20 الى 38]
4- .[4] الاعراف آية 28

رد مى كند و اطلاع مى دهد كه آنها دروغ بر خدا بسته اند اين كار آنها را فاحشه نام نهاده.(1)

حديث4: عَنِ الْجِعَابِيِّ عَنْ أَبِي عُقْدَةَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ كَثِيرِ بْنِ طَارِقٍ قَالَ:

سَأَلْتُ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً» فَقَالَ زَيْدٌ يَا كَثِيرُ إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ وَ لَسْتَ بِمُتَّهَمٍ وَ إِنِّي خَائِفٌ عَلَيْكَ أَنْ تَهْلِكَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ بِأَتْبَاعِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ إِلَى النَّارِ فَيَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ يَقُولُونَ لِإِمَامِهِمْ يَا مَنْ أَهْلَكَنَا فَهَلُمَّ الْآنَ فَخَلِّصْنَا مِمَّا نَحْنُ فِيهِ فَعِنْدَهَا يُقَالُ لَهُمْ «لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً» ثُمَّ قَالَ زَيْدٌ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ أَصْحَابُكَ فِي الْجَنَّةِ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ أَصْحَابُكَ فِي الْجَنَّةِ.

حديث4: كثير بن طارق گفت از زيد بن على(عليه السلام) راجع به آيه: «لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً»(2) پرسيدم. زيد گفت كثير! تو مردى صالح هستى و گمان بد در باره ات برده نمى شود من مي ترسم هلاك شوى، روز قيامت خداوند دستور مى دهد اشخاصى كه پيرو پيشوايان ستمگر بوده اند به طرف جهنم رهسپار شوند فرياد واويلا و مرگ بر اين زندگى آنها بلند مى شود به امام و پيشواى خود مي گويند تو كه ما را به هلاكت رساندى اينك بيا و ما را از اين گرفتارى نجاتده در اين موقع به آنها گفته مى شود «لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً» امروز يك بار تقاضاى مرگ نكنيد بلكه تقاضاى مرگ هاى زياد كنيد.(3)

ص: 757


1- .[1] الكافي ج 1 ص373 باب من ادعى الإمامة و ليس لها بأهل و من جحد الأئمة أو بعضهم و من أثبت الإمامة لمن ليس لها بأهل ح9
2- .[2] الفرقان آية 14
3- .[1] الأمالي للطوسي ص139 [5] المجلس الخامس ح37

حديث5: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ» قَالَ هُمْ أَوْلِيَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً وَ كَذَلِكَ قَالَ «وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا» الْآيَةَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هُمْ وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ أَئِمَّةُ الظُّلْمِ وَ أَشْيَاعُهُم*

حديث5: عمرو بن ثابت از جابر نقل كرد كه امام باقر(عليه السلام) در باره آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(1)

فرمود: آنها دوستداران فلان و فلان هستند كه ايشان را امام خود قرار داده در مقابل امام و پيشوائى كه خدا براى آنها قرار داده. همچنين در باره آيه «وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا»(2) فرمود: به خدا قسم جابر اين آيه مربوط به ائمه و فرمانروايان ستمگر و پيروان ايشان است.(3)

حديث6: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «اتَّخَذُوا

أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» قَالَ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يَتَّخِذُوهُمْ آلِهَةً إِلَّا أَنَّهُمْ أَحَلُّوا حَلَالًا فَأَخَذُوا بِهِ وَ حَرَّمُوا حَرَاماً فَأَخَذُوا بِهِ فَكَانُوا أَرْبَابَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ حديث6: تفسير عياشى: جابر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد در باره آيه «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»(4) پرسيدم: فرمود كشيش ها و رهبان هاى

ص: 758


1- .[2] البقرة آية 165
2- .[3] البقرة آية 165 الي 167
3- .[4] الكافي ج 1 ص 374 باب من ادعى الإمامة و ليس لها بأهل و من جحد الأئمة أو بعضهم و من أثبت الإمامة لمن ليس لها بأهل .....ح11
4- .[1] التوبة آية 31

خود را به عنوان خدا نگرفتند جز اينكه آنها چيزى را حلال كردند آنها پيروى نمودند و چيزى را حرام نمودند قبول كردند در نتيجه كشيش ها و رهبان ها ارباب و خدايان آنها شدند در مقابل خدا.(1)

حديث7: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا صَامُوا لَهُمْ وَ لَا صَلَّوْا وَ لَكِنَّهُمْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَاتَّبَعُوهُمْ وَ قَالَ فِي خَبَرٍ آخَرَ عَنْهُ وَ لَكِنَّهُمْ أَطَاعُوهُمْ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ

حديث7: در روايت ابو بصير مي فرمايد: امام صادق(عليه السلام) درباره آيه «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»(2) فرمودند: براى آنها روزه نگرفتند و نه نماز خواندند ولى در حلال و حرام پيرو آنها شدند. در خبر ديگر مى فرمايد: اطاعت كردند از آنها در معصيت خدا.(3)

حديث8: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ ابْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ قَدْ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ

وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» يَا أَبَانُ هَلْ تَرَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ طَلَبَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ مَعَهُ إِلَهاً غَيْرَهُ قَالَ قُلْتُ فَمَنْ هُمْ قَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ لَمْ يَرُدُّوا إِلَى الْآخِرِ مَا قَالَ فِيهِ الْأَوَّلُ وَ هُمْ بِهِ كَافِرُونَ.حديث8: سعدان بن مسلم از ابن تغلب نقل كرد: كه امام صادق(عليه السلام) اين آيه را تلاوت نمود «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»(4) فرمود ابان آيا گمان مي كنى خداوند از مشركين(كه خداى ديگرى را مي پرستند در

ص: 759


1- .[2] تفسير العياشي ج 2 ص86 [سورة التوبة(9): آية 31] .....ح47
2- .[3] التوبة آية 31
3- .[4] تفسير العياشي ج 2 ص86 [سورة التوبة(9): آية 31] ح45
4- .[1] فصلت آية 6 و 7

مقابل خدا) درخواست زكات مي كند؟ عرضه داشتم: پس منظور چه اشخاصى است فرمود: واى بر مشركين آنهائى كه شرك به امام اول آوردند و برنگرداندند به آخر آنچه در اين باره امام اول گفته بود و آنها به او كافرند.(1)

حديث10: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ:

سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما

حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَرَامٌ عَلَى ظَاهِرِهِ كَمَا هُوَ فِي الظَّاهِرِ وَ الْبَاطِنِ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ وَ جَمِيعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ فِي الْكِتَابِ فَهُوَ حَلَالٌ وَ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْهُدَى

حديث10: محمّد بن منصور: از مولايم حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) درباره اين آيه پرسيدم «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(2) حضرت فرمود: قرآن داراى ظاهر و باطن است آنچه حرام نموده حرام است چنانچه ظاهر قرآن شاهد است و باطن همان طور است آنچه در ظاهر و باطن است از آن حرام ها، پيشوايان جورند و آنچه خداوند در قرآن حلال نموده حلال است در ظاهر و باطن، از جمله حلال ها ائمه هدى هستند.(3)حديث11: مُحَمَّدُ

بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.**

ص: 760


1- .[2] تفسير القمي ج 2 ص262 [سورة فصلت(41): الآيات 1 الى 7] ، دعائم الإسلام ج 1 ص 247 ذكر التغليظ في منع الزكاة أهلها
2- . الاعراف آية 33
3- . الغيبة للنعماني ص131 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح11

حديث11: امام صادق(عليه السلام): امامان در کتاب خدا به دو گونه اند خداي تعالي مي فرمايد «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(1) و آنانرا امام قرار داديم که به امر ما هدايت مي کنند نه به امر مردم، امر و حُکم خدا را بر حُکم و امر خودشان مقدم مي دارند. و فرمود «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(2) و آنان را اماماني قرار داديم که به آتش دعوت مي کنند امر و حکم خويش را بر امر و حکم خدا مقدم مي دارند و بر خلاف کتاب خداي تعالي و به هواي نفس خويش اخذ مي کنند.(3)

حديث12: وَ عَنِ الْكَاظِمِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِم

حديث12: امام کاظم(عليه السلام) در تفسير آيه «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ »(4) نه چنان است بلکه نامه بدکاران در سجين است فرمودند: درباره کساني است که فسق و فجور کردند و غصب کردند حق ائمه را و گرفتند منصب ايشان را.(5)حديث13: وَ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَلَالًا وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَرَاماً فَكَانُوا يَعْبُدُونَهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُون

حديث13: ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمودند: آنها را دعوت به عبادت خود نكردند اگر چنين دعوتى مى كردند نمى پذيرفتند ولى چيزى را حلال و چيزى را حرام نمودند و ايشان از راهى كه توجه نداشتند عبادت آنها را مى كردند.(6)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي وَهْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ

ص: 761


1- . الانبياء (21)، آيهي73.
2- . القصص(28)، آيهي41.
3- . الکافي ج1 ص216 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِمَامَانِ إِمَامٌ يَدْعُو إِلَى اللَّهِ وَ إِمَامٌ يَدْعُو إِلَى النَّار ح2.
4- . سوره مطففين آيه7
5- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص284 فصل المقدمات
6- .[1] تفسير العياشي ج 2 ص87 [سورة التوبة(9): آية 31] ح48

وَ بَطْنٌ فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ وَ جَمِيعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ.

محمد بن منصور گويد: از عبد صالح (حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام)) در باره قول خداى عز و جل «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(1) بگو پروردگار من همه كارهاى زشت را، آنچه عيانست و آنچه نهانست حرام كرده پرسيدم، فرمود: براى قرآن ظاهرى است و باطنى، همه آنچه را خدا در قرآن حرام كرده ظاهر قرآنست و باطن آن پيشوايان جورند و همه آنچه را خداى تعالى در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآنست و باطن آن پيشوايان حق (ائمه معصومين) هستند. (2)عاقبت پيشوايان باطل و ستمکار

حديث14: وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا

حديث14: اميرالمؤمنين(عليه السلام): از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمودند: روز رستاخيز پيشواي ستم پيشه را بياورند و او را نه ياري بُوَد، نه کسي که از سوي او پوزش خواهد و او را شفاعت کند پس او را در آتش افکنند و در آن همچون سنگ آسياب مي چرخد سپس او را در ته دوزخ به زنجير کشند.(3)

ص: 762


1- .[2] الاعراف آية 33
2- .[3] الکافي ج1 ص374 بَابُ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ لَهَا بِأَهْلٍ وَ مَنْ جَحَدَ الْأَئِمَّةَ أَوْ بَعْضَهُمْ وَ مَنْ أَثْبَتَ الْإِمَامَةَ لِمَنْ لَيْسَ لَهَا بِأَهْل ح10
3- . نهج البلاغه: خطبهي164 للصبحي صالح.

پيشوايان گمراه

حديث15: قال الجواد(عليه السلام): مَنِ اسْتَرْشَدَ غَوِيّاً ضَلَّ

حديث15: امام جواد(عليه السلام): هرکه از يک گمراه راه را بجويد، گمراه خواهد شد.(1)

حديث16: المحاسن ابْنُ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ أَرْبَعٌ مِنْ قَوَاصِمِ الظَّهْرِ مِنْهَا إِمَامٌ يَعْصِي اللَّهَ وَ يُطَاعُ أَمْرُهحديث16: محمّد بن مسلم گفت از امام باقر(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: چهار چيز كمر شكن است يكى از آنها امامى است كه مخالفت با خدا مي كند و معصيتكار است اما مردم از او پيروى مي كنند.(2)

حديث17: عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَلَيْهِمَا السَّلَامُ قَالَ:

ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ ... وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ أَوِ ادَّعَى إِمَاماً مِنْ غَيْرِ اللَّهِ أَوْ زَعَمَ أَنَّ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً

حديث17: ثمالى از حضرت زين العابدين(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: سه دسته هستند كه خدا در قيامت با آنها سخن نمي گويد و نه به ايشان توجهى دارد و گرفتار عذابى دردناكند، هر كه منكر امام به حق باشد يا ادعاى امامت به ناحق كند، يا گمان كند كه فلانى و فلانى در اسلام بهره و نصيبى داشته اند.(3)

ص: 763


1- . عيون الحكم و المواعظ لليثي ص 453 الفصل الأول بالميم المفتوحة بلفظ من ..... ح8147
2- . المحاسن ج 1 ص94 باب 18 عقاب من اتخذ إماما من الله إمام جور ح50
3- . الخصال ج 1 ص106 باب ثلاثة لا يكلمهم الله عز و جل يوم القيامة... و لا ينظر إليهم... و لا يزكيهم و لهم عذاب أليم ....ح69

درباره بني اميه

حديث18: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها قَالَ هِيَ الْوَلَايَةُحديث18: ابو حمزة از ابو بصير نقل مى كند كه از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم راجع به آيه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» حضرت فرمود: آن فطرت ولايت ائمه(عليهم اسلام) است.(1)

حديث19: كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة رُوِيَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ

كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ» يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ثُمَّ قَالَ «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» يَعْنِي الرَّسُولَ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ يَحْمِلُونَ عِلْمَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ «وَ مَنْ حَوْلَهُ» يَعْنِي الْمَلَائِكَةَ «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»

وَ هُمْ شِيعَةُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُونَ «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» مِنْ وَلَايَةِ هَؤُلَاءِ وَ بَنِي أُمَيَّةَ «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ» وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) «وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ» وَ السَّيِّئَاتُ بَنُو أُمَيَّةَ وَ غَيْرُهُمْ وَ شِيعَتُهُمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَعْنِي

ص: 764


1- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 427 [سورة الروم(30): آية 30]

بَنُو أُمَيَّةَ «يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُونَ» ثُمَّ قَالَ «ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) «وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ» يَعْنِي بِعَلِيٍّ(عليه السلام) «تُؤْمِنُوا» أَيْ إِذَا ذُكِرَ إِمَامٌ غَيْرُهُ تُؤْمِنُوا بِهِ «فَالْحُكْمُ لِلَّهِ

الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ»

حديث19: كنز الفوائد: جابر بن يزيد گفت: امام باقر(عليه السلام) در باره« وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ»(1) چنين تصميم گرفته خدا كه كافران اهل آتشند منظور بنى اميه هستند كه كافر شدند و اهل آتشند. بعد مى فرمايد «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ»(2) كسانى كه حامل عرش پروردگارند. منظور پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) و اوصياى بعد از اويند كه حامل علم خدايند سپس مي فرمايند «وَ مَنْ حَوْلَهُ»(3) يعنى ملائكه «يُسَبِّحُونَ

بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»(4) تسبيح خدا مى كنند و استغفار مى كنند براى كسانى كه ايمان آورده اند كه آنها شيعه آل محمّدند «رَبَّنا

وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا»(5) مى گويند: پروردگارا تو كه داناى همه چيز هستى و رحمتت همه جا را فرا گرفته بيامرز كسانى را كه برگشتند از ولايت بنى اميه «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ»(6) و پيرو راه امير المؤمنين(عليه السلام) شده اند. «وَ

قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ، رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ»(7) منظور از سيئات بنى اميه هستند و ساير پيروان ايشان بعد مى فرمايد «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا»(8) كسانى كه كافر شدند منظور بنى اميه است. «يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُونَ»(9) خشم خدا شديد است از خشم شما به خويش زيرا دعوت به ايمان مي شويد ولى كفر مى ورزيد بعد مي فرمايد «ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ»(10)

زيرا وقتى دعوت به ولايت علي(عليه السلام)

ص: 765


1- .[2] غافر آية 6
2- .[3] غافر آية 7
3- .[1] غافر آية 7
4- .[2] غافر آية 7
5- .[3] غافر آية 7
6- .[4] غافر آية 7
7- .[5] غافر آية 7 الي 9
8- .[6] غافر آية 10
9- .[7] غافر آية 10
10- .[8] غافر آية 12

«وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ»(1) مى شود كافر مي شويد اگر با او شريكى قرار دهند ايمان مى آوريديعنى اگر امام ديگرى را بگويند ايمان مى آوريد «فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ»(2) فرمان در اختيار خداى برتر و بزرگ است....(3)

حديث20: عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ» قَالَ يَعْنِي الْمَلَائِكَةَ «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا» يَعْنِي شِيعَةَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» مِنْ وَلَايَةِ الطَّوَاغِيتِ الثَّلَاثَةِ وَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ» يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيٍّ(عليه السلام)

وَ هُوَ السَّبِيلُ وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ» يَعْنِي الثَّلَاثَةَ «وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ» وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ «يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ» يَعْنِي إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هِيَ الْإِيمَانُ «فَتَكْفُرُونَ»

حديث20: جابر بن يزيد: از امام باقر(عليه السلام) تفسير اين آيه را پرسيدم «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ»(4) كسانى كه حامل عرش هستند و آنهائى كه اطرافش هستند فرمود: يعنى ملائكه «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ، وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»(5) تسبيح به ستايش خدا مى كنند و استغفار مى نمايند براى كسانى كه ايمان آورده اند يعنى پيروان محمد(صلي الله عليه و آله) و آل محمد(صلي الله عليه و آله) «رَبَّنا

وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا»(6) خدايا رحمت و دانش تو همه جا را فرا گرفته بيامرز كسانى را كه توبه كرده اند از حكومت طاغوت هاىسه گانه و بنى اميه «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ»(7) و پيرو راه تو شده اند يعنى ولايت علي بن ابى طالب(عليه السلام)كه راه

ص: 766


1- .[9] غافر آية 12
2- .[1] غافر آية 12
3- .[2] البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص: 748 ح9325
4- .[3] غافر آية 7
5- .[4] غافر آية 7
6- .[5] غافر آية 7
7- .[1] غافر آية 7

واقعى است. «وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ»(1) آنها را نگه دار از شر آن سه نفر «وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ»(2) هر كه را از شر آنها نگه دارى مورد رحمت خويش قرار داده اى «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا»(3) يعنى بنى اميه «يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ»(4) خشم خدا بر شما بيشتر از اين خشمى است كه بر خود داريد. زيرا شما را دعوت به ولايت علي بن ابى طالب(عليه السلام) كردند كه همان ايمان است فَتَكْفُرُونَ كافر شديد. (5)

پيروان پيشوايان ستمگر دين ندارند

حديث21: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ:..ثُمَّ قَالَ لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّه

حديث21: امام صادق(عليه السلام): کسي که معتقد به ولايت پيشواي ستمگري، که از طرف خدا نيست باشد ديني نخواهد داشت.(6)حديث22: ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ شَرُّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اثْنَا عَشَرَ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ ثُمَّ سَمَّى السِّتَّةَ مِنَ الْأَوَّلِينَ ابْنَ آدَمَ الَّذِي قَتَلَ أَخَاهُ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ وَ السَّامِرِيَّ وَ الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِي الْأَوَّلِينَ وَ يَخْرُجُ فِي الْآخِرِينَ وَ أَمَّا السِّتَّةُ مِنَ الْآخِرِينَ فَالْعِجْلُ وَ هُوَ نَعْثَلٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ هُوَ مُعَاوِيَةُ وَ هَامَانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ زِيَادٌ وَ قَارُونُهَا وَ هُوَ سَعِيدٌ وَ السَّامِرِيُّ وَ هُوَ أَبُو مُوسَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَيْسٍ لِأَنَّهُ قَالَ كَمَا قَالَ سَامِرِيُّ

ص: 767


1- .[2] غافر آية 9
2- .[3] غافر آية 9
3- .[4] غافر آية 10
4- .[5] غافر آية 10
5- .[6] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص518 [سورة غافر(40): آية 7]
6- . تفسير العياشي ج 1 ص138 [سورة البقرة(2): آية 257] ..... ص : 138 الغيبة( للنعماني ص132 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح14.

قَوْمِ مُوسَى لا مِساسَ أَيْ لَا قِتَالَ وَ الْأَبْتَرُ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَ فَتَشْهَدُونَ عَلَى ذَلِكَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ أَنَا عَلَى ذَلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِنَّ أُمَّتِي تَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ عَلَى خَمْسِ رَايَاتٍ أَوَّلُهَا رَايَةُ الْعِجْلِ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِيَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ يَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا ذَا خَلَّفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَيَقُولُونَ كَذَّبْنَا الْأَكْبَرَ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ اضْطَهَدْنَا الْأَصْغَرَ وَ أَخَذْنَا حَقَّهُ فَأَقُولُ اسْلُكُوا ذَاتَ الشِّمَالِ فَيَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ قَدِ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ لَا يَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً ثُمَّ تَرِدُ عَلَيَّ رَايَةُ فِرْعَوْنِ أُمَّتِي وَ هُمْ أَكْثَرُ النَّاسِ وَ مِنْهُمُ الْمُبَهْرَجُونَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَا الْمُبَهْرَجُونَ بَهْرَجُوا الطَّرِيقَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ بَهْرَجُوا دِينَهُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ يَغْضَبُونَ لِلدُّنْيَا وَ لَهَا يَرْضَوْنَ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِيَدِ صَاحِبِهِمْ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ يَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَّفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ بَعْدِي فَيَقُولُونَ كَذَّبْنَا الْأَكْبَرَ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا الْأَصْغَرَ فَقَتَلْنَاهُ فَأَقُولُ اسْلُكُوا سَبِيلَ أَصْحَابِكُمْ فَيَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا يَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً قَالَ ثُمَّ تَرِدُ عَلَيَّ رَايَةُ هَامَانِ أُمَّتِي فَأَقُومُ فَآخُذُ بِيَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ يَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا ذَا خَلَّفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ بَعْدِي فَيَقُولُونَ كَذَّبْنَا الْأَكْبَرَ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ خَذَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ عَصَيْنَاهُ فَأَقُولُ اسْلُكُوا سَبِيلَ أَصْحَابِكُمْ فَيَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا يَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً ثُمَّ تَرِدُ عَلَيَّ رَايَةُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ وَ هُوَ إِمَامُ خَمْسِينَ ألف [أَلْفاً] مِنْ أُمَّتِي فَأَقُومُ فَآخُذُ بِيَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ

ص: 768

رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ يَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَّفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ بَعْدِي فَيَقُولُونَ كَذَّبْنَا الْأَكْبَرَ وَ عَصَيْنَاهُ وَ خَذَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ عَدَلْنَا عَنْهُ فَأَقُولُ اسْلُكُوا سَبِيلَ أَصْحَابِكُمْ فَيَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا يَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً ثُمَّ تَرِدُ عَلَيَّ الْمُخْدَجُ بِرَايَتِهِ فَآخُذُ بِيَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ يَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَّفْتُمُونِي فِيالثَّقَلَيْنِ بَعْدِي فَيَقُولُونَ كَذَّبْنَا الْأَكْبَرَ وَ عَصَيْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ قَتَلْنَاهُ فَأَقُولُ اسْلُكُوا سَبِيلَ أَصْحَابِكُمْ فَيَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا يَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً ثُمَّ تَرِدُ عَلَيَّ رَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِيَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِيَدِهِ ابْيَضَّ وَجْهُهُ وَ وُجُوهُ أَصْحَابِهِ فَأَقُولُ بِمَا خَلَّفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي قَالَ فَيَقُولُونَ اتَّبَعْنَا الْأَكْبَرَ وَ صَدَّقْنَاهُ وَ وَازَرْنَا الْأَصْغَرَ وَ نَصَرْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا مَعَهُ فَأَقُولُ رِدُوا رِوَاءً مَرْوِيِّينَ فَيَشْرَبُونَ شَرْبَةً لَا يَظْمَئُونَ بَعْدَهَا أَبَداً وَجْهُ إِمَامِهِمْ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ وَ وُجُوهُ أَصْحَابِهِ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ كَأَضْوَاءِ نَجْمٍ فِي السَّمَاء

حديث22: پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: همانا امّت من در پنج پرچم، وارد بر من در حوض مى شوند، اولين پرچم، پرچم همان گوساله است و من بلند مى شوم و دست او را مى گيرم و چون دست او را گرفتم صورتش سياه مى شود و قدم هايش مى لرزد و درونش مى تپد و هر كه از او پيروى كرده مانند او مى شود و من مى گويم: شما پس از من با دو امانت گران بها چه كرديد؟ مى گويند: بزرگ تر آن دو را (كه همان قرآن است) دروغ انگاشتيم و پاره پاره كرديم و كوچك تر آن دو را (كه خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) است) مورد ستم قرار داديم و حق او را گرفتيم، پس من مى گويم: به طرف چپ

ص: 769

برويد و آنان در حالى كه تشنه اند و صورت هايشان سياه شده و قطره اى آب نخورند. سپس پرچم فرعون امّت من كه آنان بيشترين مردم هستند و از آنها كسانى هستند كه برگرداننده اند، عرضه داشتند: يا رسول الله! برگردانندگان چه كسانى هستند؟ آيا آنها راه را برگردانيده اند؟ فرمود: نه، بلكه دين خود را برگردانيده اند، آنان كسانى هستند كه به خاطر دنيا خشم مى گيرند و به آن خشنود هستند، پس برمى خيزم و دست رفيق آنها را مى گيرم و چون دست او را گرفتم، صورتش سياه مى شود و قدم هايش مى لرزد و درونش مى تپد و هر كه از او پيروى كرده مانند او مى شود و من مى گويم: شما پس از من با دو امانت گران بها چه كرديد؟ مى گويند: بزرگ تر آن دو را دروغ انگاشتيم و پاره پاره كرديم و با كوچك ترين آن دو (كه خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) است) جنگيديم و او راكشتيم، پس من مى گويم: راه رفيقانتان را در پيش بگيريد و آنها مى روند در حالى كه تشنه اند و صورت هايشان سياه است و قطره اى از آن نخورند. فرمود: سپس پرچم هامان امّت من بر من وارد مى شوند و من بر مى خيزم دست او را مى گيرم و چون دست او را گرفتم، صورتش سياه مى گردد و قدم هايش مى لرزد و درونش مى تپد و هر که كار او را كرده تابع او مى شود، من مى گويم: شما پس از من با دو امانت گران بها چه كرديد؟ مى گويند: بزرگ تر را دروغ انگاشتيم و پاره پاره كرديم و كوچك تر را خوار ساختيم و نافرمانى كرديم، پس من مى گويم: به راه رفيقانتان برويد، پس مى روند در حالى كه تشنه اند و صورت هايشان سياه شده و قطره اى از آن نخورند. سپس پرچم عبد الله بن قيس بر من وارد مى شود و او پيشواى پنجاه هزار نفر از امّت من است، برمى خيزم و دست او را مى گيرم و چون دست او را گرفتم صورتش سياه مى شود و قدم هايش مى لرزد و درونش مى تپد و هر كه كار او را كرده تابع او مى شود، پس مى گويم: پس از من با دو امانت گران بها چه كرديد؟ مى گويند: بزرگ تر را دروغ انگاشتيم و نافرمانى كرديم و كوچك تر را خوار ساختيم و از آن

ص: 770

رويگردان شديم، پس مى گويم: راه رفيقانتان را برويد، پس مى روند در حالى كه تشنه اند و صورت هايشان سياه است و قطره اى از آن نمى خورند. سپس آن مرد شل با پرچم خود بر من وارد مى شود و من دست او را مى گيرم و چون دست او را گرفتم، صورتش سياه مى شود و قدم هايش مى لرزد و درونش مى تپد و هر كه كار او را كرده تابع او مى شود، پس من مى گويم: پس از من با دو امانت گران بها چه كرديد؟ مى گويند: بزرگ تر را دروغ انگاشتيم و او را نافرمانى كرديم و با كوچك تر جنگيديم و او را كشتيم، پس من مى گويم: راه رفيقانتان را برويد، پس مى روند در حالى كه تشنه اند و صورت هايشان سياه شده و قطره اى از آن نمى خورند. سپس پرچم اميرالمؤمنين(عليه السلام) و پيشواى پرهيزگاران و رهبر پيشانى سفيدان بر من واردمى شود، برمى خيزم و دستش را مى گيرم و چون دست او را گرفتم صورت او و يارانش سفيد مى شود، پس مى گويم: پس از من با دو امانت گرانبها چه كرديد؟ مى گويند: از بزرگتر پيروى نموديم و آن را تصديق كرديم و كوچك تر را كمك كرديم و يارى نموديم و همراه با او جنگيديم، پس مى گويم: برگرديد در حالى كه سيراب هستند، پس شربتى مى خورند كه هرگز پس از آن تشنه نمى شوند، صورت پيشوايشان مانند خورشيد درخشان و صورت هاى يارانش مانند ماه در شب چهاردهم و مانند نورهاى ستارگان آسمان است. (1)

کيفر کسي که به دروغ ادّعاي امامت کند

حديث23: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا فَهُوَ كَافِرٌ.

ص: 771


1- . الخصال ج2 شر الأولين و الآخرين اثنا عشر ص459.

حديث23: مفضّل از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه، فرمود: هر كه ادّعاى امامت كند و سزاوار اين مقام نباشد كافر است.(1)

حديث1/23: أَبِي ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ الْبَزَّازِ الْأَسَدِيِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَيْنَا.

حديث1/23: داوود بن فرقد مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كه ادّعاى امامت كند و امام نباشد، بر خدا و پيامبر و بر ما دروغ بسته است.(2)حديث24:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَسَبْعَةُ نَفَرٍ أَوَّلُهُمُ ابْنُ آدَمَ الَّذِي قَتَلَ أَخَاهُ وَ نُمْرُودُ الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ وَ اثْنَانِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ هَوَّدَا قَوْمَهُمَا وَ نَصَّرَاهُمَا وَ فِرْعَوْنُ الَّذِي قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدُهُمَا شَرُّهُمَا فِي تَابُوتٍ مِنْ قَوَارِيرَ تَحْتَ الْفَلَقِ فِي بِحَارٍ مِنْ نَارٍ.

حديث24: حنّان بن سدير مى گويد: مردى از ياران امام صادق(عليه السلام) براى من حديث كرد و گفت: از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: روز قيامت عذاب هفت نفر از همه سخت تر خواهد بود. اولين آن ها پسر آدم (عليه السلام) است كه برادرش را كشت، و ديگر نمرود است كه با ابراهيم(عليه السلام) دربارهي پروردگارش مجادله كرد، و بعد دو تن اسرائيلى كه قوم خود را يهودى و نصرانى كردند، و ديگر فرعون كه گفت: من بلند مرتبه ترين پروردگار شمايم و سپس دو تن از اين امّت اند كه شرّ يكى از آن ها از ديگرى بيشتر بود و هر دو در تابوتى از آتش، در درياهايى از آتش خواهند بود.(3)

ص: 772


1- . عقاب الأعمال: عقاب من ادعى الإمامة و ليس بإمام ص214 ح2.
2- . عقاب الأعمال: عقاب من ادعى الإمامة و ليس بإمام ص214 ح3.
3- . عقاب الأعمال: ص214 عقاب ابن آدم الذي قتل أخاه و نمرود الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ ع إلى آخره ح1.

حديث25: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ يَحْيَى أَخِي أُدَيْمٍ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَدَّعِيهِ غَيْرُ صَاحِبِهِ إِلَّا بَتَرَ اللَّهُ عُمُرَهُ.

حديث25: امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: اين امر امامت را هيچ کس جز صاحبش ادّعا نمى كند، مگر اين که خدا عمرش را قطع مى كند.(1)حديث26: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِّثْنِي فِيهِمَا بِحَدِيثٍ فَقَدْ سَمِعْتُ عَنْ أَبِيكَ فِيهِمَا أَحَادِيثَ عِدَّةً قَالَ فَقَالَ لِي يَا إِسْحَاقُ الْأَوَّلُ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَ الثَّانِي بِمَنْزِلَةِ السَّامِرِيِّ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فِيهِمَا قَالَ هُمَا وَ اللَّهِ نَصَّرَا وَ هَوَّدَا وَ مَجَّسَا فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فِيهِمَا قَالَ ثَلَاثَةٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَنْ هُمْ قَالَ رَجُلٌ ادَّعَى إِمَاماً مِنْ غَيْرِ اللَّهِ وَ آخَرُ طَغَى فِي إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ آخَرُ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فِيهِمَا قَالَ مَا أُبَالِي يَا أَبَا إِسْحَاقَ مَحَوْتُ الْمُحْكَمَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَوْ جَحَدْتُ مُحَمَّداً النُّبُوَّةَ أَوْ زَعَمْتُ أَنْ لَيْسَ فِي السَّمَاءِ إلها [إِلَهٌ] أَوْ تَقَدَّمْتُ [عَلَى] عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي قَالَ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ إِنَّ فِي النَّارِ لَوَادِياً يُقَالُ لَهُ مُحِيطٌ لَوْ طَلَعَ مِنْهُ شَرَارَةٌ لَأَحْرَقَ مَنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يَتَعَوَّذُونَ مِنْ حَرِّ ذَلِكَ الْوَادِي وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِيهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ الْوَادِي لَجَبَلًا

ص: 773


1- . عقاب الأعمال: عقاب من ادعى الإمامة و ليس بإمام ص214 ح4.

يَتَعَوَّذُونَ أَهْلُ ذَلِكَ الْوَادِي مِنْ حَرِّ ذَلِكَ الْجَبَلِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِيهِ لِأَهْلِهِ- وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ الْجَبَلِ لَشِعْباً يَتَعَوَّذُ جَمِيعُ أَهْلِ ذَلِكَ الْجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِكَ الشِّعْبِ مِنْ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِيهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَ فِي ذَلِكَ الشِّعْبِ لَقَلِيباً يَتَعَوَّذُ أَهْلُ ذَلِكَ الشِّعْبِ مِنْ حَرِّ ذَلِكَ الْقَلِيبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِيهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ الْقَلِيبِ لَحَيَّةً يَتَعَوَّذُ جَمِيعُ أَهْلِ ذَلِكَ الْقَلِيبِ مِنْ خُبْثِ تِلْكَ الْحَيَّةِ وَ نَتْنِهَا وَ قَذَرِهَا وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَنْيَابِهَا مِنَ السَّمِّ لِأَهْلِهَا وَ إِنَّ فِي جَوْفِ تِلْكَ الْحَيَّةِ لَسَبْعَ صَنَادِيقَ فِيهَا خَمْسَةٌ مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَنِ الْخَمْسَةُ وَ مَنِ الِاثْنَانُ قَالَ أَمَّا الْخَمْسَةُ فَقَابِيلُ الَّذِي قَتَلَ هَابِيلَ وَ نُمْرُودُ الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ ... قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ وَ فِرْعَوْنُ الَّذِي قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ يَهُودَا الَّذِي هَوَّدَ الْيَهُودَ وَ بُولَسُ الَّذِي نَصَّرَ النَّصَارَى وَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْرَابِيَّانِ.

حديث26: اسحاق بن عمّار صيرفى مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم، براى من دربارهي آن دو تن سخنى بگو، زيرا من از پدرت دربارهي آن دو سخنان فراوانى شنيده ام. امام(عليه السلام) فرمود: اى اسحاق! اولى به منزلهى گوساله و دوّمى به منزلهى سامرى بود. عرضه داشتم: فدايت شوم، بيشتر بفرماييد. حضرت فرمود: به خدا سوگند! آن ها مردم را يهودى و نصرانى و مجوسى كردند، خدا آنان را نيامرزد. عرضه داشتم: فدايت گردم، باز هم دربارهي آن دوبفرماييد. فرمود: سه گروهند كه خدا به آنان نظر رحمت نمى افكند و آنان را پاك نمى گرداند و عذابى دردناك خواهند داشت. عرضه داشتم: فدايت شوم، آن ها كيانند؟ فرمود: کسي که ادّعاى امامت كند و از جانب خدا نباشد، و کسي که بر امامى كه از جانب خدا تعيين

ص: 774

شده طعنه زند، و کسي که گمان كند آن دو تن از اسلام بهره اى داشته اند. عرضه داشتم: فدايت گردم، دربارهي آن دو براى من بيشتر توضيح دهيد. حضرت فرمود: اى اسحاق! براى من يكسان است كه آيه اى محكم از كتاب خدا را محو كنم، يا نبوّت محمد(صلي الله عليه و آله) را انكار نمايم، يا وجود خدا را منكر شوم، يا كسى را در امامت بر على بن ابى طالب(عليه السلام) مقدّم دارم. عرضه داشتم: فدايت شوم، باز هم بيشتر بفرماييد. فرمود: اى اسحاق! در دوزخ واديى است به نام سَقَر كه از روزى كه خدا آن را آفريده شعله اى نكشيده، و اگر خدا به او اجازه دهد كه به اندازهى سوراخ سوزنى شعله بر كشد، همهى اهل زمين را مى سوزاند، و دوزخيان از حرارت آن وادى و تعفّن و كثافت و ساير عذاب هايى كه در آن است به خدا پناه مى برند. در آن وادى كوهى از آتش است كه اهل آن وادى از حرارت و تعفّن و كثافت و ساير عذاب هاي آن كوه به خدا پناه مى جويند. در آن كوه درّه اى است كه تمامى اهل آن كوه از حرارت و تعفّن و كثافت و ساير عذاب هاي آن درّه به خدا پناه مى برند، و در آن درّه چاهى است كه اهل آن درّه از حرارت و تعفّن و كثافت و عذاب هاي ديگر آن چاه به خدا پناه مى جويند، و در آن چاه اژدهايى است كه تمامى اهل آن چاه از حرارت و تعفّن و كثافت آن اژدها و زهرى كه در نيش آن است به خدا پناه مى برند، و در شكم آن اژدها هفت صندوق است كه پنج تن از امّت هاى گذشته و دو تن از اين امّت در آن قرار دارند. راوى مى گويد: گفتم: فدايت شوم آن پنج تن و آن دو تن كيانند؟ فرمود: آن پنج تن يكى قابيل است كه هابيل را كشت، و ديگرى نمرود است كه با ابراهيم(عليه السلام) دربارهي پروردگارش بهمجادله برخاست و گفت: من هم زنده مى كنم و مى ميرانم و سومى فرعون است كه گفت: من بلند مرتبه ترين پروردگار شمايم، و چهارمى يهود است كه مردم را يهودى كرد، و پنجمى بولس است كه گروهى را نصرانى نمود، و از اين امّت دو تن اعرابى هستند.(1)

ص: 775


1- . عقاب الأعمال: ص215 عقاب ابن آدم الذي قتل أخاه و نمرود الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ ع إلى آخره ح3.

حديث27: أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً.

حديث27: سورة بن كليب مى گويد: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: مقصود از سخن خداوند بزرگ و «يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةّ»(1) روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند رو سياه مى بينى. چيست؟ فرمود: مقصود كسى است كه ادّعاى امامت كند و داراى اين مقام نباشد. عرضه داشتم: هر چند علوى و فاطمى باشد؟ فرمود: آرى، هر چند علوى و فاطمى باشد.(2)

حديث28: قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ أَخْبِرْنِي بِأَوَّلِ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ قَالَ إِبْلِيسُ وَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ رَجُلٌ عَنْ يَسَارِهِ.حديث28: ابوالجارود مى گويد: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: از نخستين کسي که وارد آتش مى شود به من خبر دهيد. فرمود: ابليس و دو مردند كه در سمت راست و چپ او قرار دارند.(3)

حديث29: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ وَ يُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ وَ يَصْرِفَ بِهِ النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ يَقُولُ أَنَا رَئِيسُكُمْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا فَمَنْ دَعَا النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَة

ص: 776


1- . الزمر آية 60.
2- . عقاب الأعمال: عقاب من ادعى الإمامة و ليس بإمام ص214 ح1.
3- . عقاب الأعمال: ص215 عقاب ابن آدم الذي قتل أخاه و نمرود الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ ع إلى آخره ح2.

حديث29: پيامبر(صلي الله عليه و آله): همانا امامت جز براي اهلش صلاحيت ندارد، پس هر که مردم را به سوي خود بخواند در حالي که در ميان مردم از او عالم تر و با صلاحيت تر باشد خداوند در قيامت به او نظر رحمت نمي کند.(1)

حديث30:عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ دَاوُدَ الْحَمَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)

قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ- يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ مَنِ ادَّعَى إِمَامَةً مِنَ اللَّهِ لَيْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً.*

حديث30: امام صادق(عليه السلام): سه كس خدا در روز قيامت با آنان سخن نگويد و پاكشان نسازد و عذابى دردناك دارند، هر كه به دروغ ادّعاى امامت و پيشوايى از جانب خدا كند و هر كه امام از جانب خدا را انكار كند و هر كه پندارد كه اين دو از

اسلام بهره اى دارند.(2)حديث31: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنَّ الشَّكَّ وَ الْمَعْصِيَةَ فِي النَّارِ لَيْسَ مِنَّا وَ لَا إِلَيْنَا.

حديث31: بكر بن محمّد ازدى: از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: شك و ترديد در دين و نافرمانى خدا در آتش است. اين دو صفت نه از ما هستند و نه به سوى ما گرايش دارند.(3)

حديث32: أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ

ص: 777


1- . الاختصاص: في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم ص251.
2- . الکافي: ج1 ص373 َبابُ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ لَهَا بِأَهْلٍ وَ مَنْ جَحَدَ الْأَئِمَّةَ أَوْ بَعْضَهُمْ وَ مَنْ أَثْبَتَ الْإِمَامَةَ لِمَنْ لَيْسَ لَهَا بِأَهْل ح4.
3- . عقاب الأعمال: عقاب الشك و المعصية.

هَاشِمٍ

لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم

حديث32: اميرالمؤمنين(عليه السلام): ك-ج-ايند کساني که پنداشتند راسخون در علم ايشانند نه ما اين گمان را با كذب و ستم بر ما بر خود داشتند، از آن رو كه خداوند ما را رفعت داد و آنان را پست كرد، و دانش را به ما بخشيد و از آنان منع كرد، و ما را در حريم عنايت وارد و آنان را خارج كرد. به وجود ما هدايت خواسته مى شود، و به بركت ما كور دلى بر طرف مى گردد. بى شك امامان از قريش هستند، كه درخت وجودشان در اين تيره از خاندان هاشم غرس شده، اين منزلت شايسته ديگران نيست، و واليان ديگر صلاحيت اين مقام را ندارند.(1)

حديث33: و تَخاذُلٍ خَيرٌ منهم و أَهدَى سبيلا فيكم العُلماءُ و الفُقهاءُ و النُجباءُ و الحُكماءُ و حَمَلةُ الكتابِ و المُتَهَجِّدونَ بِالأَسحارِ و عُمّارُ المساجِدِ بِتَلاوَةِ القرآنِ أ فلا تَسخَطُونَ و تَهتَمُّونَ أَن يُنازِعَكُم الولايةَ عليكم سُفَهاؤُكُم و

الأَشرارُ

الأَراذِلُ منكم حديث33: اميرالمؤمنين(عليه السلام): با آن كه در ميان شما عالمان و فقيهان، والا گهران، فرزانگان، قرآن دانان، شب زنده داران و آباد ك-ن-ن-دگان مساجد با تلاوت قرآن هستند، آيا از اين که بي خردان و بدكاران فرومايهي شما بر سر به دس-ت گ-رف-ت-ن ح-ك-وم-ت تان با شما كشمكش و ستيزه مي کنند به خشم نمي آييد و اندوهناك نمي شويد؟(2)

حديث34: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ صَالِحٍ التَّمِيمِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو مَالِكٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي وَصِيَّتِهِ لِي يَا عَلِيُّ أَرْبَعَةٌ مِنْ

ص: 778


1- . نهج البلاغه للصبحي صالح ص201 خطبه144 فضل أهل البيت.
2- . شرح نهج البلاغه: ج6 ص99.

قَوَاصِمِ

الظَّهْرِ إِمَامٌ يَعْصِي اللَّهَ وَ يُطَاعُ أَمْرُه

حديث34: پ-ي-امبر خدا(صلي الله عليه و آله): اى على! چهار چيز كمرشكن است: پيشوايى كه خدا را نافرمانى مي کند ولى فرمانش مي برند...(1)

حديث35: قال علي:...آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا وَ تَرَكُوا صَافِياً وَ شَرِبُوا آجِناً كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ وَ قَدْ صَحِبَ الْمُنْكَرَ فَأَلِفَهُ وَ بَسِئَ بِهِ وَ وَافَقَهُ

حديث35: اميرالمؤمنين(عليه السلام) در روايتي بسيار زيبا فرمودند: دربارهي کساني که اهل بيت(عليهم اسلام) را واگذاشتند، مي فرمايد: دنيا را برگزيدند و آخرت را پس انداختند، آب زلال را وانهاده و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويى فاسق آنان را مي بينم كه با منكر يار و همدم شده است.(2)

توضيح: يعني کساني که ائمه اطهار را کنار گذاشته و از ديگران پيروي مي کنند ايشان کساني هستند که دنيا را برگزيده و آخرت را پس مي اندازند.عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» قَالَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ دُونَ الْإِمَامِ(عليه السلام)

ابو بصير از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد در مورد آيه «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»(3) هر كه بر خدا دروغ ببندد يا بگويد به من وحى شد، با اينكه به او وحى نشده و يا بگويد مانند آياتى كه خداوند نازل كرده نازل خواهم كرد امام(عليه السلام) فرمود: كسى است كه در مقابل امام(عليه السلام) واقعى ادعاى امامت نمايد. (4)

وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ عِيسَى الْحُسَيْنِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ

ص: 779


1- . الخصال: ج1 ص206 أربعة أشياء من قواصم الظهر ح24.
2- . نهج البلاغه للصبحي صالح خطبهي144.
3- . الانعام آية 93
4- . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 1 ص165 الفصل الحادي و العشرون ح264

أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ(عليه السلام) صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ.

مالك بن اعين از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: هر پرچمى قبل از قيام قائم(عليه السلام) برافراشته گردد صاحب آن طاغوت است. (1)

وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ عَنِ ابْنِ رَبَاحٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٌ مَنِ ادَّعَى مَقَامَنَا يَعْنِي الْإِمَامَةَ فَهُوَ كَافِرٌ أَوْ قَالَ مُشْرِكٌ.

ابو الفضل گفت حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: هر كه ادعاى مقام ما يعنى امامت را نمايد كافر است يا فرمود: مشرك است. (2)وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ مَنْ خَرَجَ يَدْعُو النَّاسَ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُبْتَدِعٌ وَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ كَافِرٌ.

فضيل گفت از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: هر كه قيام كند و مردم را به اطاعت خويش دعوت نمايد با اينكه در ميان آنها افضل از او هست چنين شخصى گمراه و بدعت گذار است. (3)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا

عَرَضْنَا الْأَمانَةَ

ص: 780


1- . الغيبة للنعماني ص114 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح9
2- . الغيبة للنعماني ص115 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح10
3- . الغيبة للنعماني ص 115 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح13

عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها» فَقَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ كَفَرَ.

حسين بن خالد گفت از حضرت رضا(عليه السلام) راجع به اين آيه سؤال كردم «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا»(1)

فرمود: امانت ولايت است هر كه ادعاى ولايت و امامت بدون حق بكند كافر است. (2)پيشوايان باطل و ياورانشان

حديث36: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُهُمْ وَ مَنْ لاط [لَاقَ] لَهُمْ دَوَاةً وَ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مرة [مَدَّةَ] قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ.

حديث36: سكونى از امام صادق(عليه السلام) از پدرش نقل كرده است كه: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: چون قيامت شود، منادى ندا كند: كجايند؟ ستمكاران و دستيارانشان و کساني که براى آنان دواتى ليقه كرده يا در كيسه اى برايشان بستند يا قلمى براى آنان اصلاح نمودند؟ آن گاه خطاب مى رسد: آنان را نيز با ستمكاران محشور كنيد.(3)

ص: 781


1- . الاحزاب آية 72
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص306 باب 28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح66
3- . عقاب الأعمال: باب عقاب الظلمة و أعوانهم.

حديث37: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا اقْتَرَبَ عَبْدٌ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ اللَّهِ وَ لَا كَثُرَ مَالُهُ إِلَّا اشْتَدَّ حِسَابُهُ وَ لَا كَثُرَ تَبِعَتُهُ إِلَّا كَثُرَتْ شَيَاطِينُهُ.

حديث37: نيز به همين سند از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل شده كه فرمودند: هيچ کس خود را به سلطان نزديك نكرد مگر اين که از خدا دور گرديد، و ثروتش زياد نشد، مگر اين که حسابش سخت گشت، و پيروانش افزون نشد، مگر اين که شياطين برگرد او فراوان گشتند.(1)

حديث38: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِيَّاكُمْ وَ أَبْوَابَ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيَهَا فَإِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنْ أَبْوَابِ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيهَا أَبْعَدُكُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَنْ آثَرَ السُّلْطَانَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الْوَرَعَ وَ جَعَلَهُ حَيْرَانَ.حديث38: نيز به همين سند از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: بپرهيزيد از درگاه سلطان و اطرافيان آن ها همانا نزديك ترين شما به درگاه سلطان و اطرافيان آن ها دورترين شما از خداست، و هر كه سلطان را بر خدا مقدم بدارد خداوند ورَع را از او برمى دارد و او را سرگردان سازد.(2)

حديث39: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ بِنْتِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ الْبَاهِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الْجَبَّارِينَ [مِنْ] وُلْدِ فُلَانٍ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِنْزِيراً.

حديث39: يعقوب بن يزيد از دختر زادهىوليد بن صبيح باهلى نقل كرده است كه: گفت: امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كه نام خود را در ديوان فرزندان فلانى (يعنى بنى عباس) ثبت كند، خداوند او را روز قيامت به صورت خوك محشور خواهد

ص: 782


1- . عقاب الأعمال: عقاب من اقترب من سلطان جائر ح1.
2- . عقاب الأعمال: عقاب من اقترب من سلطان جائر ح2.

ساخت.(1)

عاقبت بد در انتظار اين گروه

حديث40:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا أَبَانُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَطْلُبُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ وَ هُمْ يُشْرِكُونَ بِهِ حَيْثُ يَقُولُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ قُلْتُ لَهُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْبِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ» يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِضُ

حديث40: امام صادق(عليه السلام) فرمود: ابان! خداوند از مشركين زكات مالشان را نخواسته در حالى كه مشرك باشند چنانچه در اين آيه مى فرمايد «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»(2) عرضه داشتم: آقا! فدايت شوم اين مطلب را برايم توضيح بدهيد. فرمود: واى بر مشركين كه شرك آوردند در مورد امام اول آنها در مورد ائمه ديگر هم كافرند. ابان! خداوند مردم را دعوت به ايمان بخود كرده وقتى ايمان به خدا و پيامبر آوردند واجبات بر آنها لازم مى شود.(3)

حديث41: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ أَشْرَكَ مَعَ إِمَامٍ إِمَامَتُهُ

مِنْ

عِنْدِ

اللَّهِ مَنْ لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ كَانَ مُشْرِكاً.**

ص: 783


1- . عقاب الاعال: عقاب من سود اسمه في ديوان الجبارين.
2- . فصلت الآيات 7-6
3- .[2] تفسير القمي ج 2 ص262 [سورة فصلت(41): الآيات 1 الى 7] .....

حديث41: محمّد بن سنان از راوى خود نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسى كه شريك قرار دهد شخصى را كه از جانب خدا به امامت منصوب نشده با امامى كه از جانب خدا تعيين شده است مشرك خواهد بود.(1)

کيفر

کسي که امام(عليه السلام) بر حقّي را مقتداي خويش قرار ندهدحديث42:مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ

لِأَعْمَالِه*

حديث42: امام باقر(صلي الله عليه و آله): هركه در راه عبادت خداى تعالى خود را به رنج و زحمت افكند، امّا امامى از جانب خدا نداشته باشد، كوشش او پذيرفته نشود، گمراه و سرگشته است و خدا كارهاى او را زشت مي شمارد.(2)

عاقبت

پيروي از پيشوايان باطل

حديث43: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زَنْجَلَةَ الرَّازِيُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي أُوَيْسٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حُمَيْدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

ص: 784


1- .[3] الكافي ج 1 ص373 باب من ادعى الإمامة و ليس لها بأهل و من جحد الأئمة أو بعضهم و من أثبت الإمامة لمن ليس لها بأهل ح6
2- . الکافي: ج1 ص183 باب معرفة الإمام و الرد إليه ح8.

يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ لَكُمْ أَنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ وَ أَنْ يُثَبِّتَ قَائِمَكُمْ وَ أَنْ يَهْدِيَ ضَالَّكُمْ وَ أَنْ يَجْعَلَكُمْ نُجَدَاءَ جُوَدَاءَ رُحَمَاءَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَفَّ قَدَمَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ مُصَلِّياً وَ لَقِيَ اللَّهَ بِبُغْضِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ لَدَخَلَ النَّار

حديث43: پ-ي-ام-بر خدا(صلي الله عليه و آله) در حديثي پرمعنا فرمودند: ...سوگند به خدا! كه اگر كسى در ميان ركن و مقام پيوسته به نماز بايستد، امّا با كينهى شما اهل بيت خدا را ملاقات كند به دوزخ درآيد.(1)حديث44: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ، قَالَ: ....وَ كَذَلِكَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِي لَيْسَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى).

حديث44: امام صادق(عليه السلام): اگر بندگان، پيشواى ستمگر را كه از جانب خدانيست به زمام دارى گيرند، خداوند كارهاى شايسته اي راكه انجام مي دهند، نخواهد پذيرفت.(2)

حديث45: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُول:... وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.**

ص: 785


1- . الأمالي للمفيد: ص253 مجلس30 ح2.
2- . الأمالي للطوسي: ص417 مجلس 14 ح939.

حديث45: امام باقر(عليه السلام): پيشوايان ستم و پيروان شان از دين خدا بركنارند، آنان گمراه اند و ديگران را گمراه مي کنند و كارهايي را كه انجام مي دهند همچون خاكستري است در برابر باد در يك روز طوفاني.(1)

حديث46: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ:قَالَ اللَّهُ «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» قَالَ قُلْتُ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَنَى بِهَا الْكُفَّارَ حِينَ قَالَ «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا» قَالَ فَقَالَ وَ أَيُّ نُورٍ لِلْكَافِرِ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُخْرِجَ مِنْهُ إِلَى الظُّلُمَاتِ وَ إِنَّمَا عَنَى اللَّهُ بِهَذَا أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ خَرَجُوا بِوَلَايَتِهِمْ إِيَّاهُمْ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأَوْجَبَ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ فَقَالَ «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»حديث46: امام صادق(عليه السلام): خداوند مى فرمايد: آن ها كه كافر شده اند اولياءى آن ها طاغوت مى باشد كه آن ها را از نور به طرف تاريکي ها هدايت مى كند. عرضه داشتم: مقصود خدا از آن جماعتِ كفار مى باشند؟ زيرا فرموده «والَّذِينَ كَفَرُوا»، امام(عليه السلام) فرمودند: مگر كافر نور دارد در حالي كه كافر مى باشد تا آن ها را از آن نور و روشنائى به طرف تاريکي ها بكشاند. مقصود خدا در اين آيهي اين است كه آنان در روشنائى اسلام قرار گرفتند، ولى چون به امامت ستمگران اعتقاد پيدا كردند، با اعتقاد به امامت آن ها از نور اسلام خارج شده و به ظلمات كفر هدايت گرديدند، خدا هم آن ها را با كفار در آتش قرار داد، و فرمود «أُولئكَ

أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».(2)

حديث47: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ(عليه السلام) مَا الْعِلَّةُ أَنْ لَا دِيْنَ لِهَؤُلَاءِ وَ مَا عَتْبَ لِهَؤُلَاءِ قَالَ لِأَنَّ سَيِّئَاتِ الْإِمَامِ الْجَائِرِ تَغْمِزُ حَسَنَاتِ أَوْلِيَائِهِ

ص: 786


1- . الکافي ج1 بَابٌ فِيمَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُه ح2 ص374.
2- . تفسير العياشي ج 1 ص138 [سورة البقرة(2): آية 257] ..... ص : 138 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 18 ص174 باب 8 باب جملة مما يثبت به الكفر و الارتداد ح22425.

حديث47: عبداللَّه بن ابى يعفور گفت: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم؟ به چه علّت اين ها دين ندارند و آن ها را كسى سرزنش نمي کند. فرمود: براى اين که كارهاى بد امام ستمگر، نيكى هاى پيروانش را نابود مي کند.(1)

حديث48: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى .....وَ

لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ ظَالِمَةً مُسِيئَةًحديث48: حبيب سجستانى از امام باقر(عليه السلام) روايت مى كند كه: خداوند فرمود: هر ملّتى كه از امام غير منسوب از طرف خدا اطاعت كند را عذاب مى كنم گر چه آن ملّت نيكوكار باشند.(2)

حديث49: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ إِمَاماً جَائِراً لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ

إِمَاماً

هَادِياً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً

حديث49: پ-يامبر خدا(صلي الله عليه و آله) خداوند عزّوجل فرموده: هر رعيتى از رعاياى اسلام كه از پيشوايى ستمگر كه از جانب خداى عزّوجل نيست، فرمان برد عذاب خواهم كرد، هر چند اين گروه در كارهايشان نيكوكار و پرهيزگار باشند.(3)

ص: 787


1- . بحارالأنوار: ج27 ص202 ح70 باب 7 أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولاية .
2- . الإختصاص ص260 باب في بيان جملة من الحكم و المواعظ و الوصايا عنهم ع .
3- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ النص ؛ ص206 عقاب من أطاع إماما جائرا ليس من الله عز و جل

حديث50: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ أَشْرَكَ مَعَ إِمَامٍ إِمَامَتُهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مَنْ لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ كَانَ مُشْرِكاً.

حديث50: امام صادق(عليه السلام): هر كه پيشواى غير الهى را با پيشوايى كه امامتش از جانب خداست شريك گرداند به خدا شرك ورزيده است.(1)حديث1/50: مُحَمَّدُ

بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا هُوَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ النَّاقَةَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَلَمَّا رَضُوا أَصَابَهُمُ الْعَذَابُ فَإِذَا ظَهَرَ إِمَامُ عَدْلٍ فَمَنْ رَضِيَ بِحُكْمِهِ وَ أَعَانَهُ عَلَى عَدْلِهِ فَهُوَ وَلِيُّهُ وَ إِذَا ظَهَرَ إِمَامُ جَوْرٍ فَمَنْ رَضِيَ بِحُكْمِهِ وَ أَعَانَهُ عَلَى جَوْرِهِ فَهُوَ وَلِيُّه

امام باقر(عليه السلام) در نهي پيروان خويش از همکاري با جباران مي فرمودند: ناقهى صالح را يک نفر پي کرد و کشت، ولي چون تودهى مردم بدان عمل راضي بودند عذاب نسبت به همگان نازل شد. پس هرگاه امام عادل ظاهر گشت و به حکومت رسيد کساني که راضي به حکم او باشند و حکومت را در راستاي عدل کمک نمايند دوست و ياور او به شمار مي آيند و زماني که پيشوا و حاکم جائر به قدرت رسيد کساني که راضي به حکم او باشند و او را در مسير جور و ستمش ياري دهند ولي، دوست و ياور او به شمار خواهند آمد. (2)

حديث51: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْفَقِيهُ الْقُمِّيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ ره قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: عَبَدَ اللَّهَ حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ

ص: 788


1- . الغيبة النعماني ص130 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح8.
2- . مجموعة ورام ج 1 ص 17 فهرست ما في هذا المجلد

الْخِلَالِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيِّ زَمَانِهِ، قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِي

وَ جَلَالِي وَ جَبَرُوتِي لَوْ أَنَّكَ عَبَدْتَنِي حَتَّى تَذُوبَ كَمَا تَذُوبُ الْأَلْيَةُ فِي الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْكَ حَتَّى تَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُكَ.

حديث51: امام صادق(عليه السلام) فرمود: يكى از علماى بنى اسرائيل آن قدر خدا را عبادت كرد كه، مانند چوب باريك گشت. خداوند به پيامبر زمان او وحى فرستاد كه به او بگو: به عزّت و جلال و جبروت خودم سوگند كه اگر مرا آن قدرعبادت كنى كه آب شوى چنان كه دنبه در ديگ آب مى شود، از تو نخواهم پذيرفت، مگر اين که از راهى كه به تو فرمان داده ام به سوى من بيايى.(1)

حديث52: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي الْعَزْرَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ وَ أَفْقَهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى سقال [سَفَالٍ] إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

حديث52: عرزمى از پدرش در حديثى: از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است كه فرمود: هر كه بر گروهى امامت كند در حالي كه ميان آن ها داناتر و فقيه تر از او وجود داشته باشد، همواره كارشان تا روز قيامت رو به پستى خواهد رفت.(2)

حديث53: ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْدَانَ بْنِ إِسْحَاقَ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ مِثْلَهُ وَ فِيهِ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَئِمَّةَ الْحَقِّ وَ أَتْبَاعَهُمْ هُمُ الَّذِينَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ الْحَقِّ فَقَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ

اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا

ص: 789


1- . عقاب الأعمال: عقاب من أتى الله من غير بابه.
2- . عقاب من أم قوما و فيهم من هو أعلم منه و أفقه.

يَقْدِرُونَ

مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ

حديث53: در غيبت نعمانى همين حديث نقل شده تا آنجا كه مى فرمايد: ائمه حق و پيروان آنها بر دين خدايند و پيشوايان ستمگر از دين خدا و حق منحرفند خود گمراهند و ديگران را نيز گمراه كرده اند اعمالى كه انجام مي دهند مانند خاكسترىاست كه در مسير تند بادى سخت در يك روز طوفانى قرار گيرد، نتيجه اى از كار خود نمي برند اين يك گمراهى بسيار سختى است.(1)

حديث54: قال علي(عليه السلام):...أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيه

حديث54: اميرالمؤمنين(عليه السلام): اي مردم! تنها چيزي که مردم را با يکديگر جمع کرده (و آن ها را در سرنوشت اجتماعي مشترک مي سازد) همانا رِضا و سَخَط (خشنودي و خشم) است ناقهى صالح را يک نفر بيشتر پي نکرد، امّا عذاب و کيفرِ آن همه قوم ثمود را فرا گرفت، زيرا همه به عمل او راضي بودند خداوند سبحان مي فرمايد: آن را پي کردند ولي سرانجام پس از نزول بلا پشيمان شدند. سرزمين آنان همچون آهن گداخته اي که در زمين نرم فرو رود يک باره فريادي برآورد و فروکش کرد. به اين طريق به کيفر اعمال خلاف خود رسيدند.(2)

حديث55: بشارة المصطفى أَبُو عَلِيِّ بْنُ شَيْخِ الطَّائِفَةِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي

جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ

ص: 790


1- .[1] الغيبة للنعماني ص128 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح2
2- . نهج البلاغه للصبحي صالح خطبهي201.

الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَيْرِنَا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَحديث55: محمّد بن اسماعيل از ثمالي نقل مي كند از امام باقر(عليه السلام) كه علي بن الحسين(عليه السلام) فرمود: هركه خدا را به وسيله ما بخواند رستگار است و هركه به غير از ما بخواند هلاك مى شود و به هلاكت مي كشاند.(1)

تذکر: يعني هر که خدا را از راهي که ما آن راه را نشان مي دهيم بندگي و اطاعت کند.

حديث56: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ الْحَقِّ قَدْ ضَلُّوا بِأَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْ ءٍ مِمَّا كَسَبُوا ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ

حديث56: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: پيشوايان ستمگر و پيروانشان از دين خدا و از حقّ به دورند كارهايى كه مي كنند برباد رفته است، همچون خاكسترى كه باد در يك روز طوفانى از هم مي پراكند.(2)

تذکر: يکي از شرايط قبولي اعمال اقرار به ولايت ائمه اطهار است.

پيشوايان باطل و بيزاري جستن از پيروانشان

«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ».(3)

ص: 791


1- .[1] الأمالي للطوسي ص 172 [6] المجلس السادس ح41
2- .[2] المحاسن ج 1 ص 93 باب18 عقاب من اتخذ إماما من الله إمام جور ح48
3- . سوره بقره آيات 166 و167.

Sرهبران گمراه کننده از پيروان خود بيزاري مي جويند، کيفر خدا را مي بينند و دستشان از همه جا کوتاه مي شود. و پيروان آن ها مي گويند: اگر بار ديگر به دنيا بازمي گشتيم از آنان بيزاريمي جستيم چنان که امروز از ما بيزاري جستند، خداوند اين چنين اعمال شان را به صورت حسرت به آنان نشان مي دهد و آنان هرگز از آتش خارج نخواهند شد. R

حديث57: بِنْتُ يُونُسَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيَّةُ وَ كَانَتْ عَمَّتِي قَالَتْ حَدَّثَتْنِي بَهْجَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ التَّغْلِبِيُّ عَنْ خَالِهَا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ وَ كَانَ رَضِيعاً لِبَعْضِ وُلْدِ زَيْدٍ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَال:.... فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ

حديث57: امام ح-سين(عليه السلام) درباره آيهي «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» روزى كه هر گروه از مردم را به پيشوايانشان بخوانيم. ف-رمود: يك امام به راه راست فراخوانده و پيروانش دعوت او را لبيك گفته اند و امامى به گمراهى خ-وانده و پيروانش به دعوت او پاسخ داده اند آنان در بهشتند و اينان دردوزخ و اين است سخن خدا عزّوجل كه «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ» گروهى در بهشت هستند و دسته اى در دوزخ.(1)

حديث58: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ:... ثُمَّ يَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَلَا مَنِ ائْتَمَّ بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَليَتَّبِعْهُ إِلَى حَيْثُ يَذْهَبُ بِهِ فَحِينَئِذٍ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً

فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ

ص: 792


1- . الأمالي للصدوق: مجلس30 ح1.

حَسَراتٍ

عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ.حديث58: امام صادق(عليه السلام): در روزقيامت از سوى خداى بزرگ ندا آيد كه هر كه در سراى دنيا به امام-ى اق-ت-دا ك-رده ب-ايد در پى او به همان جا رود كه او را مي برند در اين هنگام پيروى شدگانِ گمراه ازپيروان خود بيزارى مي جويند.(1)

حديث59: أَبِي عَنِ النَّضْرِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامِهِمْ فِي الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ عَلَى مِثْلِ حَالِكُمْ.

حديث59: امام صادق(عليه السلام): در روايتي فرمودند: هيچ قومى نيست كه در دنيا به امامش اقتدا كرده باشد، مگر آن كه در قيامت او آنان را نفرين مي کند و آنان او را، مگر شما و کسي که چون شما باشد.(2)

حديث60: قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَيْنَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَيَقُومُ دَاوُدُ النَّبِيُّ(عليه السلام) فَيَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا إِيَّاكَ أَرَدْنَا وَ إِنْ كُنْتَ لِلَّهِ خَلِيفَةً ثُمَّ يُنَادِي ثَانِيَةً أَيْنَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَيَقُومُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَيَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِحَبْلِهِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَلْيَتَعَلَّقْ بِحَبْلِهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ لِيَسْتَضِي ءَ بِنُورِهِ وَ لِيَتَّبِعَهُ إِلَى الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ قَالَ فَيَقُومُ أُنَاسٌ قَدْ تَعَلَّقُوا بِحَبْلِهِ فِي الدُّنْيَا فَيَتَّبِعُونَهُ إِلَى الْجَنَّةِ ثُمَّ يَأْتِي النِّدَاءُ

ص: 793


1- . الأمالي للمفيد ص 285 المجلس الرابع و الثلاثون ح3.
2- . المحاسن ج 1 ص 143 باب 12 باب يوم ندعوا كل أناس بإمامهم ..... ح42 .

مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَلَا مَنِ ائْتَمَّ بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَلْيَتَّبِعْهُ إِلَى حَيْثُ شَاءَ وَ يَذْهَبُ بِهِ فَحِينَئِذٍ يَتَبَرَّأُ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِحديث60: ابان بن عثمان گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون روز قيامت شود آواز دهنده اى از اندرون عرش ندا دهد، خليفهى خداوند در زمينش كجاست؟ پس داوود پيامبر برخيزد، از جانب خدا عزّوجل ندا دهد، منظور ما تو نيستى هر چند كه خليفهى خداوند بوده اى. بار دوّم ندا رسد، خليفهى خداوند در زمينش كجاست؟ پس اميرالمؤمنين(عليه السلام) برمى خيزد، از جانب خدا عزّوجل ندا مى رسد، اى آفريدگان، اين علىّ بن ابى طالب(عليه السلام) خليفهى خدا در زمين، و حجّتش بر بندگان او است، پس هر كه در دنيا به ريسمان (ولايت) او آويخته امروز نيز به ريسمان او بياويزد تا از نور او روشنى گيرد، و به دنبال او به درجات بلند بهشتى راه يابد. حضرت فرمود: پس مردمى چند كه در دنيا به ريسمان (ولايت) او آويخته بودند برخاسته و به دنبال آن حضرت به بهشت روند. سپس از جانب خداوند ندا رسد، هان! هر كه در دنيا به دنبال پيشوائى راه افتاده (امروز نيز) به دنبال او به هر جا كه بخواهد و او را ببرد، راه بيفتد. اين جاست كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند، و عذاب را ببينند و همهى اسباب و وسائل از دسترسى آنان دور و بريده باشد، و پيروان گويند: اى كاش!! ما را بازگشتى بود (به دنيا) تا از آنان بيزارى مى جستيم همان گونه كه از ما بيزارى جستند، اين چنين خداوند اعمال آنان را حسرت بر آنان بنماياند، و آنان از آتش دوزخ بيرون نخواهند شد.(1)

ص: 794


1- . الأمالي للمفيد: مجلس34 ح3.

حديث61: وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: يَا مَالِكُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤَدُّوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ يَا مَالِكُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ كَانَ بِمِثْلِ حَالِكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا مَالِكُ إِنَّ الْمَيِّتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ شَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ...

حديث61: مالك جهنى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: اى مالك! آيانمى خواهيد نماز بگذاريد، و زكات بدهيد و دست خود را نگه داريد تا داخل بهشت شويد. بعد فرمود: اى مالك! هر كه در دنيا براى خود امامى اتخاذ كند هنگامى كه وارد محشر مى شود آن امام و ماموم يكديگر را لعنت كنند جز شما و کساني که مانند شما باشند، فرمود: مرده شما كه با عقيده به امامت ما بميرد، مانند شهيدى است كه در راه خدا جنگ مى كند.(1)

حديث62: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ:.... ثُمَّ يَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَلَا مَنِ ائْتَمَّ بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَليَتَّبِعْهُ إِلَى حَيْثُ يَذْهَبُ بِهِ فَحِينَئِذٍ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ.

حديث62: امام صادق(عليه السلام): در روزقيامت از سوى خداى بزرگ ندا آيد كه، هر كه در سراى دنيا به امام-ى اق-ت-دا ك-رده ب-ايد در پى او به همان جا رود كه او را مي برند در اين هنگام پيروى شدگانِ گمراه ازپيروان خود بيزارى مي جويند.(2)

ص: 795


1- . فضائل الشيعة ص38 الحديث 37.
2- . الأمالي للمفيد ص 285 المجلس الرابع و الثلاثون ح3.

حديث63: أَعْلَامُ الدِّينِ، لِلدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

جَالِساً وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَقَالَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِهِ فَنَحْنُ نَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّمَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا وَ شِيعَتِهِ وَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ وَ قَالَ لَهُمَا مِنْ عَلَامَةِ ذَلِكَ أَنْ لَا تَجْلِسَا مَجْلِسَهُ وَ لَا

تُكَذِّبَا قَوْلَه

حديث63: اعلام دين ديلمى از ابو سعيد خدرى گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) با چند نفر از اصحاب نشسته بود كه در ميان آن ها على بنابى طالب(عليه السلام) نيز حضور داشت پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه بگويد: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ داخل بهشت شود. دو نفر از اصحاب گفتند: پس ما لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را كه مى گوئيم. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قبول مى شود از اين و شيعيانش دست خود را روى سر علي(عليه السلام) گذاشت و به آن دو فرمود: از نشانه هاى اين مطلب آن است كه جاى او را نگيريد و سخنش را تكذيب ننمائيد.(1)

حديث64: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَوْلِيَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلِذَلِكَ قَالَ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ

ص: 796


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص7 ثواب من تقبل منه شهادة لا إله إلا الله .....

يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هُمْ وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ أَئِمَّةُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْيَاعُهُمْ.*

حديث64: جابر گويد: از امام باقر(عليه السلام) راجع بقول خداى عزوجل «وَ

مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّه» بعضى از مردم سواى خدا همتاها (مانند بت و گاو و ساير معبودهاى باطل) گيرند و آنها را چون خدا دوست دارند پرسيدم، فرمود: ايشان به خدا اولياء فلان و فلانند كه آنها را پيشواى خود گرفتند، نه آن امامى را كه خدا پيشواى مردم قرار داده. بدين جهت خدا فرموده است «وَ

لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّار» كاش آن كسان كه ستم مي كنند مي دانستند كه وقتى عذاب را مشاهده كنند، توانائىيكسره براى خداست و عذاب خدا بسيار سخت است، زمانى كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند و عذاب را ببينند و روابطشان قطع شود و پيروان گويند: اى كاش براى ما باز گشتى بود تا از آنها بيزار مي شديم، چنان كه از ما بيزار شدند، اين چنين خدا اعمالشان را به آنها مايه افسوس و پشيماني ها نشان مي دهد، و ايشان از آتش بيرون نشوند..... امام باقر(عليه السلام) فرمود: اى جابر! ايشان به خدا پيشوايان ستمگران و پيروان ايشانند. (1)

پيشوايان باطل نابودگران دين خدا

حديث65: قال علي: ....وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ

ص: 797


1- . الکافي: ج1 ص374 بَابُ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ لَهَا بِأَهْلٍ وَ مَنْ جَحَدَ الْأَئِمَّةَ أَوْ بَعْضَهُمْ وَ مَنْ أَثْبَتَ الْإِمَامَةَ لِمَنْ لَيْسَ لَهَا بِأَهْل ح11.

فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا

حديث65: اميرالمؤمنين(عليه السلام): بدترين كس نزد خداوند پيشواى ستمگرى است كه خود گمراه بوده و م-ردم ن-ي-ز ب-ه س-بب او گمراه مي شوند، زيرا سنّت معمول را مي ميراند و بدعت متروك را زنده مي کند. ش-نيدم پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: در روز قيامت پيشواى ستمگر آورده مي شود ب-ى آن ك-ه پ-ش-تيبان و عذرخواهى داشته باشد پس، در آتش دوزخ افكنده مي شود و همچون سنگ آسيا در دوزخ به چرخش درآمده. سپس در قعر آن به بند كشيده مي شود.(1)

حديث66:

فَحَدَّثْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

بِالْكُوفَةِ بِمَا حَدَّثَنِي بِهِسَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ [مِنْ] قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ حِينَ رَأَى الثَّلَاثَةَ مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ

مِنْ قُرَيْشٍ مُقْبِلِينَ قَالَ تَفْتَرِقُ أُمَّتِي بَعْدِي ثَلَاثَ فِرَقٍ فَسَمَّوْكَ وَ سَمَّوْا سَعْداً وَ الثَّالِثَ لَمْ يُسَمُّوا إِلَّا بِالْمَعَارِيضِ حَتَّى عَلِمْتُ مَنْ عَنَوْا فَقَالَ لَا تَلُمْهُمْ يَا سُلَيْمُ فَإِنَّ الْأُمَّةَ قَدْ أُشْرِبَتْ قُلُوبُهُمْ حُبَّهُ كَمَا أُشْرِبَتْ قُلُوبُ بَنِي

إِسْرَائِيلَ حُبَّ الْعِجْلِ يَا سُلَيْمُ أَ فِي شَكٍّ أَنْتَ فِيهِ

مَنْ هُوَ قَالَ قُلْتُ [بَلَى] وَ لَكِنْ أُحِبُّ أَنْ تُسَمِّيَهُ لِي

وَ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَأَزْدَادَ يَقِيناً قَالَ هُوَ عَتِيق

حديث66: آن چه سلمان و ابوذر و مقداد از كلام پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل كرده بودند كه: وقتى آن سه نفر از قريش را ديد كه مى آيند فرمود: امتّم بعد از من به سه گروه متفرق مى شوند، در كوفه خدمت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل كردم و عرض كردم: شما را و سعد را نام بردند. ولى سومى را جز با كنايه نام نبردند تا آن كه دانستم چه كسى را قصد كرده اند. حضرت فرمود: اى سليم! آنان را ملامت نكن. قلوب اين امّت از حبّ او سيراب شده همان طور كه قلوب بنى اسرائيل از محبّت گوساله سيراب شده بود. اى سليم! آيا شك دارى كه او كيست؟ گفتم: بلى مى شناسم، ولى دوست دارم او را برايم

ص: 798


1- . نهج البلاغه للصبحي صالح ص235 خطبهي164 و من كلام له ع لما اجتمع الناس إليه و شكوا ما نقموه على عثمان.......

نام ببرى و از شما بشنوم تا يقينم افزوده گردد. فرمود: او عتيق است.(1)

حديث68: قال النبي(صلي الله عليه و آله): ...وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا هَدَمَ الدِّينَ مِثْلُ إِمَامِ ضَلَالَةٍ وَ أَضَلَّ وَ جِدَالُ مُنَافِقٍ بِالْبَاطِلِ وَ الدُّنْيَا قَطَعَتْ رِقَابَ طَالِبِيهَا وَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْهَا

حديث68: پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله): بدانيد به درستى كه هيچ کس دين را مثل دو نفر خراب نكرد: يكى پيشوا و رهبر گمراه كه خود گمراه بوده و ديگران را هم گمراه مى كند. و ديگرى منافقى كه از راه باطل جدا مى كند. و دنيا گردن طالبين خود را قطع كرد و آنان كه رغبت و ميل به آن داشتند نيز به همين سرنوشت گرفتار شدند.(2)نهي

کرد پيامبر امّتش را از پيروي پيشوايان باطل

حديث69:

بِإِسْنَادِ أَخِي دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ فَقَالَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي وَ سَلَّمَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بَعْدِي وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِ فَقِيلَ وَ أَصْحَابُ النَّارِ قَالَ مَنْ سَخِطَ الْوَلَايَةَ وَ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ قَاتَلَهُ بَعْدِي

حديث69: برادر دعبل از حضرت رضا(عليه السلام): از آباء گرامش نقل كرده كه: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اين آيه را تلاوت نمود «لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وأَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ» فرمود: اصحاب بهشت كساني اند كه مرا اطاعت كرده، تسليم على بن ابى طالب(عليه السلام) پس از من بوده و اقرار به ولايت او نمايند. شخصي پرسيد؟ اصحاب جهنّم كيانند. فرمود: کسي که مخالف ولايت باشد، پيمان شكنى كند و با علي(عليه السلام) پس از من به جنگ پردازد.(3)

ص: 799


1- . کتاب سليم بن قيس ج2 ص827 ح38.
2- . ارشاد القلوب ج1 ص75 الباب الثامن عشر وصايا و حكم بليغة .
3- . الأمالي (للطوسي) ص363 [13] المجلس الثالث عشر ح13.

حديث70: علي(عليه السلام): وَ لَبِئْسَ الْخَلْفُ خَلْفٌ يَتْبَعُ سَلَفاً هَوَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ

حديث70: اميرالمؤمنين(عليه السلام): در نامه اي به معاويه: بدا پسري که پيرو پدر گردد و در پي او به آتش دوزخ در افتد.(1)

حديث71: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أُنْزِلَتْ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَارَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنَ اللَّهِ يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذِّبُونَهُمْ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ أَلَا فَمَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ أَعَانَ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ

حديث71: جابر از امام باقر(عليه السلام) نقل كرد كه چون اين آيهي نازل شد. «يَوْمَ

نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِامامهِمْ» مسلمانان گفتند: يا رسول اللَّه! مگر شما امام تمام مردم نيستى. فرمود: من پيامبرم براى تمام مردم ولى بعد از من اماماني از اهل بيتم براى مردم خواهند بود از جانب خدا كه در ميان مردم به پا مي خيزند اما آنها را تكذيب مي كنند و پيشوايان كفر و گمراهى و پيروانشان به آنها ستم روا مي دارند هر كه آنها را دوست بدارد و پيروى كند و تصديق نمايد از من است و با من خواهد بود و مرا خواهد ديد و هر كه به آنها ستم روا دارد و يا با ستمگران آنها همكارى كند و ايشان را تكذيب كند از من نيست و با من نخواهد بود و من از او بيزارم.(2)

حديث72: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي

ص: 800


1- . نهج البلاغه: للصبحي صالح الکتاب17.
2- . المحاسن ج 1 ص155 باب 22 باب من مات لا يعرف إمامه .....ح84.

قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) مِنَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يَخْلِطُوهَا بِوَلَايَةِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَهُوَ الْمُلَبَّسُ بِالظُّلْمِ.

حديث72: امام صادق(عليه السلام) در تفسير قول خدا عز و جل «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(1) آن كسانى كه گرويدند و ايمان خود را به ستم نيندودند ايمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدايت يافتگانند فرمود: مقصود ايمانبه آن است كه محمد(صلي الله عليه و آله) آورده است از ولايت و نياميخته باشند آن را بپذيرش ولايت فلان و فلان، و اگر کسي بپيذيرد ولايت غير ما را او ست كه ايمان خود را به ظلم و ستم اندوده و تيره كرده است.(2)

حديث73: يَحْيَى الْحَلَبِيُّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْخَارِجَةِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْفَى نَبِيَّكُمْ أَنْ يَلْقَى مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِيَتِ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ أُمَمِهَا وَ جَعَلَ ذَلِكَ عَلَيْنَا.

حديث73: ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه: فرمود: خدا پيامبر(صلي الله عليه و آله) را معاف نمود، از اين که از امّت خود ببيند آن چه را پيامبران ديگر از امّت خود ديدند و اين مطلب را براى ما قرار داد.(3)

حديث74: ابْنُ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ الْجَامُورَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: يُحْشَرُ الْمُرْجِئَةُ عُمْيَاناً وَ إِمَامُهُمْ أَعْمَى فَيَقُولُ بَعْضُ مَنْ يَرَاهُمْ مِنْ غَيْرِ أُمَّتِنَا مَا نَرَى أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِلَّا عُمْيَاناً فَيُقَالُ لَهُمْ لَيْسُوا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

إِنَّهُمْ بَدَّلُوا فَبُدِّلَ بِهِمْ وَ غَيَّرُوا فَغُيِّرَ مَا بِهِمْ

حديث74: به اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي رساند كه فرمود: خداوند مُرجئه را كور محشور مي نمايد و امام آن ها نيز كور است بعضى از مردم كه آن ها را مى بينند مي گويند: ما امّت محمّد(صلي الله عليه و آله) را جز كور نديديم به آن ها مي گويند: اين ها امّت

ص: 801


1- . سوره انعام آيه82
2- . الکافي ج1 ص413 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة ح3
3- . الکافي ج8 ص252 ح352 حَدِيثُ الْقِبَاب.

محمّد(صلي الله عليه و آله) نيستند اين ها تغيير دادند. خداوند هم آن ها را تغيير داد.(1)کيفر بدعت گذاران

حديث75: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ رَجُلٌ فِي الزَّمَنِ الْأَوَّلِ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَطَلَبَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَأَتَاهُ الشَّيْطَانُ فَقَالَ يَا هَذَا إِنَّكَ قَدْ طَلَبْتَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبْتَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ ءٍ يَكْثُرُ بِهِ مَالُكَ وَ دُنْيَاكَ وَ تَكْثُرُ بِهِ تَبِعَتُكَ قَالَ بَلَى قَالَ تَبْتَدِعُ دِيناً وَ تَدْعُو إِلَيْهِ النَّاسَ فَفَعَلَ فَاسْتَجَابَ لَهُ النَّاسُ وَ أَطَاعُوهُ وَ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ إِنَّهُ فَكَّرَ فَقَالَ بِئْسَ مَا صَنَعْتُ ابْتَدَعْتُ دِيناً وَ دَعَوْتُ النَّاسَ إِلَيْهِ وَ مَا أَرَى لِي تَوْبَةً إِلَّا أَنْ آتِيَ مَنْ دَعَوْتُهُ إِلَيْهِ فَأَرُدَّهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يَأْتِي أَصْحَابَهُ الَّذِينَ أَجَابُوهُ فَيَقُولُ إِنَّ الَّذِي دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ بَاطِلٌ وَ إِنَّمَا ابْتَدَعْتُهُ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ كَذَبْتَ هَذَا هُوَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّكَ شَكَكْتَ فِي دِينِكَ فَرَجَعْتَ عَنْهُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ عَمَدَ إِلَى سِلْسِلَةٍ فَوَتَدَ لَهَا وَتِداً ثُمَّ جَعَلَهَا فِي عُنُقِهِ وَ قَالَ لَا أَحُلُّهَا حَتَّى يَتُوبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قُلْ لِفُلَانٍ وَ عِزَّتِي لَوْ دَعَوْتَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ أَوْصَالُكَ مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ مِمَّا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَرَجَعَ عَنْهُ.

حديث75: از ابوبصير نقل شده است كه: امام صادق(عليه السلام) فرمود: در روزگاران گذشته مردى بود كه تلاش مى كرد از راه حلال دنيا را به دست آورد ولى

ص: 802


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص 208 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ..

نمى توانست، از اين رو از راه حرام در پى دنيا برآمد، باز هم به هدف نرسيد. شيطان نزد او آمد و گفت: اى مرد! تو دنيا را از راه حلال طلب كردى و بر آن دست نيافتى، و از راه حرام طلب كردى باز هم بر آن دست نيافتى، مى خواهى تو را به چيزى راهنمايى كنم كه مال تو فراوان شود و دنيايت رونق گيرد و پيروانت بسيار گردند؟ آن مرد گفت: آرى. شيطان گفت: دينى را از خود اختراع كن و مردم را بدان فرا خوان. آن مرد چنين كرد و مردم از او پذيرفتند و وى را اطاعت كردند و او به دنياى خود رسيد. پس از چندى با خود انديشيد و گفت: كار بدى كردم كه از خود دينى ساختم و مردم را به آن فرا خواندم. اكنون راهى براى توبه نمى بينم جز اين که نزد هر کسي که او را به اين دين ساختگى دعوت كردم بروم و او را از آن بازگردانم. پس هر روز نزد دوستان خود كه سخن او را پذيرفته بودند مى رفت و به آنان مى گفت: آن چه من شمارا بدان فراخواندم باطل بود و خودم بدعت گذاشته بودم، و آنان هم در پاسخ مى گفتند: تو دروغ مى گويى، اين دين حقّ است ولى تو در آن شك كرده و از آن برگشته اى. وقتى چنين ديد، زنجيرى برگرفت و يك سر آن را با ميخى به زمين كوفت و سر ديگرش را به گردن افكند و گفت: تا وقتى كه خداوند بزرگ توبه ام را نپذيرد آن را باز نمى كنم. پس خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد كه به فلانى بگو: به عزّت و جلالم سوگند، اگر آن قَدَر مرا بخوانى كه بند از بندت جدا شود، توبهى تو را نخواهم پذيرفت تا اين که كسانى را كه بر دين ساختگى تو مرده اند زنده

كنى و آنان را از اين دين باز گرداني.(1)

حديث76: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْعَمِّيِّ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَبَى اللَّهُ تَعَالَى لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا.

ص: 803


1- . عقاب الأعمال: عقاب من ابتدع دينا ح1.

حديث76: عمّى به سند خود از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است كه فرمود: خداوند هرگز بدعت گزار را موفق به توبه نمى كند. پرسيدند: اى پيامبر! علّت آن چيست؟ فرمود: زيرا او قلب خود را با عشق به آن بدعت آميخته است.(1)

حديث77: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ يَرْفَعُهُ قَالَ: كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِيلُهَا النَّارُ.حديث77: حريز در حديثى نقل كرده كه: امام(عليه السلام) فرمود: هر بدعتى ضلالت و گمراهى است و هر ضلالتى راهش به سوى دوزخ است.(2)

حديث78: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: أَدْنَى الشِّرْكِ أَنْ يَبْتَدِعَ الرَّجُلُ رَأْياً فَيُحِبَّ عَلَيْهِ وَ يُبْغِضَ.

حديث78: محمّد بن مسلم از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: كمترين مرتبه شرك اين است كه آدمى از خودش رأى و انديشه اى داشته و بر اساس آن دوستى و دشمنى كند.(3)

حديث79: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ مَشَى إِلَى صَاحِبِ بِدْعَةٍ فَوَقَّرَهُ فَقَدْ مَشَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ.

حديث79: حفص بن عمر از امام صادق(عليه السلام) از پدرش، از علي(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: هر كه نزد بدعت گزارى رود و او را احترام كند در راه نابودى اسلام قدم برداشته.(4)

ص: 804


1- . عقاب الأعمال: عقاب من ابتدع دينا ح5.
2- . عقاب الأعمال: عقاب من ابتدع دينا ح2.
3- . عقاب الأعمال: عقاب من ابتدع دينا ح3.
4- . عقاب الأعمال: عقاب من ابتدع دينا ح6.

کيفر دروغ بستن به ائمهى اطهار(عليهم اسلام)

حديث80:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ مِنَ الْكَبَائِرِ.

حديث80: ابوخديجه از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: دروغ بستن به خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اوصياى او از گناهان كبيره است. (1)

حديث81: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ قَالَ عَلَيَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.

حديث81: و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرموده: هر كه چيزى را كه من نگفته ام به من نسبت دهد، جايگاهى در آتش دوزخ براى خود برگزيده.(2)

عدم پيروي از پيشوايان باطل

حديث82: الْعِدَّةُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ.... «فَالَّذِينَ

آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» يَعْنِي بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ أَنْ

ص: 805


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص268 باب عقاب الكذب على الله عز و جل و على رسوله و على الأئمة
2- . عقاب الأعمال: عقاب الكذب على الله عز و جل و على رسوله و على الأئمة.

يَعْبُدُوهَا وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ *

حديث82: امام صادق(عليه السلام) اين آيه را قرائت نموده «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)

و فرمودند: يعنى كسانى كه از اطاعت جبت و طاغوت و پرستش آنها پرهيز مى كنند، جِبت و طاغوتفلان و فلان و فلان است و عبادت عبارت است از اطاعت آنها. سپس اين آيه را قرائت نمود «وَ

أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(2) به سوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد.(3)

عاقبت

پيروي از باطل

حديث83: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الدَّارِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ رُشَيْدٍ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: يُحْشَرُ الْمُرْجِئَةُ عُمْيَاناً وَ إِمَامُهُمْ أَعْمَى فَيَقُولُ بَعْضُ مَنْ يَرَاهُمْ مِنْ غَيْرِ

أُمَّتِنَا مَا نَرَى أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِلَّا عُمْيَاناً فَيُقَالُ لَهُمْ

لَيْسُوا

مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ إِنَّهُمْ بَدَّلُوا فَبُدِّلَ بِهِمْ وَ غَيَّرُوا فَغَيَّرْنَا بِهِمْ.

حديث83: على بن سليمان: از اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: گروه مرجئه با پيشواى خود همگي نابينا محشور شوند، و برخى از کساني که از امّت ديگرند وقتى آنان را مى بينند مى گويند: ما امّت محمّد(صلي الله عليه و آله) را جز نابينا نديديم! به آنان گفته مى شود: اينان از امّت محمّد(صلي الله عليه و آله) نبوده، زيرا حقّ و باطل را جا به جا كرده

ص: 806


1- . الاعراف آية 157
2- . الزمر آية 54
3- . الكافي ج 1ص429 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية .....ح83

و آيين محمّد(صلي الله عليه و آله) را دگرگون ساختند، از اين رو خود تغيير يافتند و دگرگون گشتند. (مقصود از مُرجِئه كسانى هستند كه گنه كاران را معذور مى داشتند).(1)

حديث84: أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْفَضْلِ بْنِ كَثِيرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْبَلْخِيِّ قَالَ سَمِعْتُأَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ وَقْتٍ صَلَاةً يُصَلِّيهَا مُصَلِّيهَا أَرْسَلَ اللَّهُ رَحْمَةً لِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُعْتَقِدِينَ وَ فِي بَعْضِ هَذَا الْخَلْقِ يَلْعَنُهُمْ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ لِمَ قَالَ بِجُحُودِهِمْ حَقَّنَا وَ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّانَا.

حديث84: سعيد بن ابى سعيد بلخى مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: خداوند به هنگام هر نمازى كه نمازگزار به جاى مى آورد رحمتش را بر بندگان مؤمن و کساني که اعتقاد درستي دارند فرو فرستاده. و بر بعضى از اين مردم نيز لعنت مى فرستد. راوى مى گويد: گفتم: فدايت شوم، اين لعنت براى چيست؟ فرمود: به سبب اين که حقّ ما را انكار كرده و ما را دروغ گو شمردند. (2)

پيشوايان

باطل

حديث85: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ

لِأَعْمَالِه... وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ظَاهِرٌ عَادِلٌ أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاق...*

ص: 807


1- . عقاب الأعمال: عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح7.
2- . عقاب الأعمال: عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح8.

حديث85: امام باقر(عليه السلام): آن کس که دين داريش را با کوشش هرچه بيشتر در پرستش خداوند اظهار داشته در حالي که امامي را به پيشوايي خود بر نگزيند، کوشش و رنج او در عبادت به پيشگاه خداوند به هيچ انگاشته خواهد شد و همو گمراهي است سرگردان و خداوند کردارش را زشت شمارد.....هرکه از امّتاسلام صبح کند و امامي آشکار و عادل از جانب خدا نداشته باشد به گمراهي و سرگشتگي صبح کرده. و اگر با اين حال بميرد با كفر و نفاق مرده است.(1)

حديث86: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ:.... قَالَ لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّه

حديث86: امام صادق(عليه السلام): دين ندارد کسي که خدا را با اعتقاد به ولايت امام ستمگري که از سوي خدا نيست دين داري کند...(2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ بِطَاعَةِ الْمَخْلُوقِ وَ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ.

و به همين اسناد از آن حضرت روايت كرده كه گفت امير مؤمنان(عليه السلام) فرمود: دين ندارد آن كس كه اطاعت كند مخلوق را در نافرمانى خالقش. (3)

انقسام

امت به هفتاد و سه فرقه

حديث1: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ إِنَّ الْعَامَّةَ يَزْعُمُونَ أَنَّ بَيْعَةَ أَبِي بَكْرٍ حَيْثُ اجْتَمَعَ النَّاسُ كَانَتْ رِضًا لِلَّهِ

ص: 808


1- . الکافي: کتاب الحجة ج1 ص184 باب معرفة الإمام و الرد إليه ح8.
2- . الكافي ج 1 ص375 بَابٌ فِيمَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُه ح3.
3- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص43 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح149

جَلَّ ذِكْرُهُ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتِنَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَ وَ مَا يَقْرَءُونَ كِتَابَ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ» قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْيُفَسِّرُونَ عَلَى وَجْهٍ آخَرَ فَقَالَ أَ وَ لَيْسَ قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْأُمَمِ أَنَّهُمْ قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ حَيْثُ قَالَ «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ» وَ فِي هَذَا مَا يُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَى أَنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ.

حديث1: عمرو بن ابو المقدام از پدرش نقل مى كند كه گفته: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: اهل سنّت چنين گمان مى برند كه چون همه مردم در بيعت با ابو بكر همداستان شدند پس اين امر مورد خشنودى پروردگار بوده است و چنين نيست كه خداوند امّت محمّد(صلي الله عليه و آله) را پس از او به فتنه افكند. امام باقر(عليه السلام) فرمود: آيا ايشان كتاب خدا را نخوانده اند و پروردگار نمى فرمايد كه «وَ

ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ»(1)

جز اين نيست كه محمد(صلي الله عليه و آله) پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مى گرديد؟ هر كه بازگردد هيچ زيانى به خدا نخواهد رسانيد. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد، او مى گويد: به حضرت عرضه داشتم: آنها اين آيه را به گونه اى ديگر تفسير مى كنند. امام(عليه السلام) فرمود: آيا اين گونه نيست كه

ص: 809


1- . آل عمران آية 144

خداوند عزّ و جلّ، پيرامون امّت هاى پيش از ايشان خبر داده كه پس از آمدن دلايل دندانشكن و روشن، با هم اختلاف يافتند و مى فرمايد «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ»(1)بعضى از اين پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم. خدا با بعضى سخن گفت و بعضى را به درجاتى برافراشت. و به عيسى بن مريم معجزه ها داديم و او را به روح القدس يارى كرديم. و اگر خدا مى خواست، مردمى كه بعد از آنها بودند، پس از آنكه حجت ها بر آنان آشكار شده بود، با يكديگر قتال نمى كردند. ولى آنان اختلاف كردند پاره اى مؤمن بودند و پاره اى كافر شدند. و اگر خدا مى خواست با هم قتال نمى كردند، ولى خدا هر چه خواهد مى كند. و همين آيه، خود دليلى است بر آنكه ياران محمّد(صلي الله عليه و آله) نيز پس از او با هم اختلاف يافتند و برخى از ايشان ايمان آوردند و پاره اى ديگر كفر ورزيدند.(2)

حديث2: قَالَ أَبَانٌ قَالَ سُلَيْمٌ وَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ يَقُولُ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ فِرْقَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِينَ تَنْتَحِلُ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَاحِدَةٌ [مِنْهَا] فِي الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ فِي النَّارِ وَ أَمَّا الْفِرْقَةُ [النَّاجِيَةُ] الْمَهْدِيَّةُ [المؤملة] الْمُؤْمِنَةُ الْمُسْلِمَةُ الْمُوَافِقَةُ الْمُرْشَدَةُ فَهِيَ الْمُؤْتَمِنَةُ بِي الْمُسَلِّمَةُ لِأَمْرِي الْمُطِيعَةُ لِي الْمُتَبَرِّئَةُ مِنْ عَدُوِّي الْمُحِبَّةُ لِي وَ الْمُبْغِضَةُ لِعَدُوِّي الَّتِي قَدْ عَرَفَتْ حَقِّي وَ إِمَامَتِي وَ فَرْضَ طَاعَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ [فَلَمْ تَرْتَدَّ] وَ لَمْ تَشُكَّ لِمَا قَدْ نَوَّرَ اللَّهُ فِي قَلْبِهَا مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ عَرَّفَهَا مِنْ فَضْلِهَا وَ أَلْهَمَهَا وَ أَخَذَهَا بِنَوَاصِيهَا فَأَدْخَلَهَا فِي شِيعَتِنَا حَتَّى اطْمَأَنَّتْ [قُلُوبُهَا] وَ اسْتَيْقَنَتْ

ص: 810


1- . البقرة آية 253
2- . الكافي ج 8 ص270 باب حديث نوح ع يوم القيامة ح398

يَقِيناً لَا يُخَالِطُهُ شَكٌّ أَنِّي أَنَا وَ أَوْصِيَائِي بَعْدِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [هُدَاةٌ] مُهْتَدُونَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فِي آيٍ مِنَ الْكِتَابِ كَثِيرَةٍ وَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ [وَ خُزَّانَهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ مَعَادِنَ حُكْمِهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْيِهِ] وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا حَتَّى نَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حَوْضَهُ كَمَا قَالَ وَ تِلْكَ الْفِرْقَةُ [الْوَاحِدَةُ] مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِينَ فِرْقَةً هِيَ النَّاجِيَةُ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ جَمِيعِ الْفِتَنِ وَ الضَّلَالاتِ وَ الشُّبُهَاتِ هُمْ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ [حَقّاً] وَ هُمْ [سَبْعُونَ أَلْفاً] «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ»(1) وَ جَمِيعُ تِلْكَ الْفِرَقِ الِاثْنَتَيْنِ وَ السَّبْعِينَ هُمُ الْمُتَدَيِّنُونَ بِغَيْرِ الْحَقِّ النَّاصِرُونَ لِدِينِ الشَّيْطَانِ الْآخِذُونَ عَنْ إِبْلِيسَ وَ أَوْلِيَائِهِ هُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَعْدَاءُ رَسُولِهِ وَأَعْدَاءُ الْمُؤْمِنِينَ يَدْخُلُونَ النَّارَ بِغَيْرِ حِسَابٍ بُرَآءُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ [نَسُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ] وَ أَشْرَكُوا بِاللَّهِ وَ كَفَرُوا بِهِ وَ عَبَدُوا غَيْرَ اللَّهِ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» (2) يَقُولُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»(3) «فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ»(4)

حديث2: ابان مى گويد: سليم مى گفت: از على بن ابى طالب(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: به زودى امّت به هفتاد و سه گروه متفرق خواهند شد، كه هفتاد و دو گروه در آتش و يك گروه در بهشت خواهند بود. سيزده گروه از هفتاد و سه گروه محبّت ما اهل بيت را ادّعا مى كنند، ولى يكى از آنها در بهشت و دوازده گروه در آتش اند. گروه نجات يافته هدايت شده كه آرزوى (بهشت دارند) و مؤمن و تسليم و موافق و هدايت كننده اند، آنان كسانى اند كه به من ايمان آورده و در مقابل امر من تسليم و مطيع

ص: 811


1- . غافر آية 40
2- . الکهف آية 104
3- . الانعام آية 23
4- . المجادلة آية 18

من هستند از دشمن من بيزارى جسته و مرا دوست مى دارند و دشمنم را مبغوض مى دارند. آنان كه به حق من و امامتم و واجب بودن اطاعتم از روى كتاب خدا و سنت پيامبرش معرفت دارند. در نتيجه (از عقيده خود) بر نمى گردند و شك نمى كنند، به خاطر آنكه خداوند قلبشان را از معرفت حق ما نورانى كرده و فضيلتشان را به آنان فهمانده است، و به آنان الهام كرده و ناصيه آنان را گرفته و در شيعيان ما داخل نموده است، به طورى كه قلب هايشان اطمينان يافته و يقينى پيدا كرده كه شكى با آن مخلوط نمى شود. من و جانشينانم بعد از من تا روز قيامت هدايت كننده هدايت يافته ايم. كسانى كه خداوند آنان را در آيه هاى بسيارى از قرآن در كنار خود و پيامبرش قرار داده، و ما را پاك نموده و از گناهان معصوم داشته و ما را شاهدين برخلقش و حجّت در زمينش و خزانه داران علمش و معادن حكمتش و تفسيركنندگان وحى خود قرار داده است. ما را با قرآن و قران را با ما قرار داده، كه نه ما از آن جدا مى شويم و نه آن از ما جدا مى شود تا در حوض كوثر بر پيامبر وارد شويم. در بين هفتاد و سه فرقه فقط آن يك گروهند كه از آتش و از همه فتنه ها و گمراهى ها و شبهه ها نجات يافته هستند و آنها به حق اهل بهشتند. آنان هفتاد هزارند كه بدون حساب داخل بهشت مى شوند. همه آن هفتاد و دو گروه به غير حق متديّن شده اند و دين شيطان را يارى مى دهند، و (دستوراتشان را) از ابليس و دوستانش مى گيرند. آنان دشمن خداى تعالى و دشمن پيامبرش و دشمن مؤمنين اند و بدون حساب داخل آتش مى شوند، و از خدا و رسولش بيزارند خدا و رسولش را فراموش كرده و به خدا شرك ورزيده و كافر شده اند و غير خدا را پرستيده اند، ولى خود هم نمى دانند و گمان مى كنند كار درستى مى كنند. روز قيامت مى گويند. به خدا قسم ما مشرك نبوديم، براى او قسم ياد مى كنند همان طور كه براى شما قسم مى خورند و گمان مى كنند بر پايه اى استوارند، بدانيد كه آنان دروغگويند(1)

ص: 812


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص605 الحديث السابع

حديث3: ابْنَ قَيْسٍ إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ تَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً [فِرْقَةٌ] وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ شَرُّهَا وَ أَبْغَضُهَا إِلَى اللَّهِ وَ أَبْعَدُهَا مِنْهُ السَّامِرَةُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا قِتَالَ وَ كَذَبُوا قَدْ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقِتَالِ هَؤُلَاءِ الْبَاغِينَ فِي كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ [وَ كَذَلِكَ الْمَارِقَةُ]

حديث3: واى بر تو اى پسر قيس! اين امّت بر هفتاد و سه گروه متفرق مى شوند، يك گروه از اينان در بهشت و هفتاد و دو گروه در آتش اند. بدترين آنها و مبغوض ترينشان نزد خداوند و دورترين آنها از خدا سامره هستند كه مى گويند جنگنه و دروغ مى گويند. خداوند عز و جل به جنگ اين تجاوزكاران و از دين خارج شدگان در كتاب خود و سنّت پيامبرش دستور داده است. (1)

حديث4: هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي اتَّبَعَتْ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِينَ كُلُّهَا تَنْتَحِلُ مَوَدَّتِي وَ حُبِّي [وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ] وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ مِنْهَا فِي النَّار

حديث4: و اين امّت بر هفتاد و سه گروه متفرّق مى شوند كه هفتاد و دو فرقه در آتش و يك فرقه در بهشتند، و آن گروهى است كه تابع وصى محمّد(صلي الله عليه و آله) شدند و در اينجا حضرت با دست به سينه مبارك زدند سپس فرمود: سيزده گروه از هفتاد و سه فرقه، همگى دوستى و محبّت مرا ادعا مى كنند، ولى يك گروه از آنها در بهشت و دوازده گروه در آتش هستند. (2)

حديث5: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ:

تَفَرَّقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، سَبْعُونَ مِنْهَا فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي

ص: 813


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص663 الحديث الثاني عشر[1]
2- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص803 الحديث الثاني و الثلاثون

تَبِعَتْ وَصِيَّ مُوسَى. وَ تَفَرَّقَتِ النَّصَارَى عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، وَاحِدَةٌ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي تَبِعَتْ وَصِيَّ عِيسَى. وَ أُمَّتِي تَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي تَبِعَتْ وَصِيِّي. قَالَ: ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ ثُمَّ قَالَ: ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ سَبْعِينَ كُلُّهَا تَنْتَحِلُ مَوَدَّتِي وَ حُبِّي، وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ وَ ثِنْتَا عَشَرَةَ فِي النَّارِ

حديث5: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: يهوديان بر هفتاد و يك گروه متفرق شدند. هفتاد فرقه آنان در آتش و يك فرقه در بهشت هستند، و آنان كسانى اند كه تابع وصىّ حضرت موسى شدند. مسيحيان بر هفتاد و دو گروه متفرق شدند. هفتاد و يك فرقه آنان در آتش و يك فرقه در بهشت هستند، و آنانكسانى اند كه تابع وصى حضرت عيسى شدند. امّت من بر هفتاد و سه گروه متفرق مى شوند كه هفتاد و دو فرقه در آتش و يك فرقه در بهشت اند، و آنان كسانى اند كه تابع وصىّ من هستند. سپس پيامبر(صلي الله عليه و آله) دست مبارك را بر شانه على(عليه السلام) زد و فرمود: سيزده فرقه از هفتاد و سه فرقه، همگى دوستى و محبت تو را عقيده خود قرار داده اند، ولى يك فرقه از آنان در بهشت و دوازده فرقه در آتش هستند. (1)

ص: 814


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص913 الحديث الخامس و الستون

پاورقي ها و منابع کتاب

ص: 815

جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه : هاشمي، زهرا، 1363-

عنوان و نام پديدآور : مصباح الهدي/ نويسندگان زهراهاشمي، محمد کوکبي.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 14 - 1400 .

مشخصات ظاهري : 3چ.

شابک : 500000 ريال: ج3:978-600-415-077-4

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : فهرسنويسي براساس جلد سوم،1400.

يادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج3. فضائل آل عبا.

موضوع : محمد (ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- فضايل -- احاديث

موضوع : muhammad, Prophet -- *Virtues -- Hadiths

موضوع : خاندان نبوت -- فضايل -- احاديث

موضوع : muhammad, Prophet, d. 632 -- Family -- Virtues -- Hediths

موضوع : ائمه اثنا عشر -- فضايل-- احاديث

Imams (Shiites) -- *Virtues-- Hadiths

امامت -- احاديث

Imamate -- Hadiths

احاديث شيعه -- قرن 14

Hadith (Shiites) -- Texts -- 20th century

شناسه افزوده : کوکبي، محمد، 1361 -

رده بندي کنگره : BP25

رده بندي ديويي : 297/931

شماره کتابشناسي ملي : 8424869

اطلاعات رکورد کتابشناسي : فيپا

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

فصل سوم: قطره اي از درياي فضائل ائمه اطهار عليهم السلام

اشاره

باب بيست و يکم: امر اهل بيت بسيار مشکل و پيچيده است

ص: 1

حديث1: قَالَ أَبَانٌ فَحَجَجْتُ مِنْ عَامِي ذَلِكَ فَدَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن(عليه السلام):... فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ لَيَضِيقُ صَدْرِي بِبَعْضِ مَا فِيهِ لِأَنَّ فِيهِ هَلَاكَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) [رَأْساً] مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ التَّابِعِينَ غَيْرَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ شِيعَتِكُمْ فَقَالَ...اتَّقِ اللَّهَ يَا أَخَا عَبْدِ الْقَيْسِ فَإِنْ وَضَحَ لَكَ أَمْرٌ فَاقْبَلْهُ وَ إِلَّا فَاسْكُتْ تَسْلَمْ وَ رُدَّ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ فَإِنَّكَ فِي أَوْسَعَ مِمَّا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض

حديث1: ابان مي گويد: خدمت امام سجاد(عليه السلام) عرضه داشتم: جانم به فداي شما، سينه ام نسبت به برخي از احاديث شما تنگي مي کند، چرا که براساس آن ها بسياري از مهاجرين و انصار و تابعين به جز شما اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان تان همگي در هلاکت و گمراهي اند. امام سجاد(عليه السلام) رو به من کرد و فرمود: اي برادر عبدالقيس تقواي الهي را در پيش گير، هرگاه امري براي تو روشن شد آن را قبول کن و اگر روشن نبود سکوت کن تا سالم بماني و دانستن آن را به خدا بسپار که همانا در وسعتي بيش از فاصله ميان آسمان و زمين قرار داري.(1)

حديث2: عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ السَّيِّدِ أَبِي الْبَرَكَاتِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْجَوْزِيِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله):.... فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِلَى الْعَالِمِمِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِالْحَدِيثِ أَوْ بِشَيْ ءٍ لَايَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ

ص: 2


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج2ص559 المقدّمة [1].

الْإِنْكَارُ لِفَضَائِلِهِمْ هُوَ الْكُفْر*

حديث2: پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) در حديثي بسيار زيبا فرمودند: آن چه از احاديث آل محمد(صلي الله عليه و آله) به شما مي رسد و دل هاي شما مي پذيرد و آن را مي فهميد قبول کنيد، و آن چه دل هاي شما آن را نمي پذيرد و انکار مي کند آن را به خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) و عالِمِ آل محمد(صلي الله عليه و آله) ارجاع دهيد، و هلاک شونده آن کسي است که حديثي از ما اهل بيت(عليهم السلام) براي او گفته شود که نمي تواند آن را قبول کند پس بگويد: به خدا قسم! اين چنين نيست، زيرا انکار فضائل اهل بيت(عليهم السلام) و فرمايشات ايشان کفر است.(1)

حديث3: يَا أَبَا الطُّفَيْلِ وَ اللَّهِ لَوْ دَخَلْتُ عَلَى عَامَّةِ شِيعَتِيَ الَّذِينَ بِهِمْ أُقَاتِلُ الَّذِينَ أَقَرُّوا بِطَاعَتِي وَ سَمَّوْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ اسْتَحَلُّوا جِهَادَ مَنْ خَالَفَنِي فَحَدَّثْتُهُمْ شَهْراً بِبَعْضِ مَا أَعْلَمُ مِنَ الْحَقِّ فِي الْكِتَابِ الَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) [وَ بِبَعْضِ مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَتَفَرَقُّوا عَنِّي حَتَّى أَبْقَى فِي عِصَابَةِ حَقٍّ قَلِيلَةٍ أَنْتَ وَ أَشْبَاهِكَ مِنْ شِيعَتِي فَفَزِعْتُ وَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَ أَشْبَاهِي نَتَفَرَّقُ عَنْكَ أَوْ نَثْبُتُ مَعَكَ قَالَ لَا بَلْ تَثْبُتُونَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَعْرِفُهُ وَ لَا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا ثَلَاثَةٌ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِيبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ يَا أَبَا الطُّفَيْلِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قُبِضَ فَارْتَدَّ النَّاسُ ضُلَّالًا وَ جُهَّالًا إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

حديث3: اميرالمؤمنين(عليه السلام) خطاب به ابوطفيل فرمودند: اي ابوطفيل! به خدا سوگند اگر به ميان همهي شيعيانم که با آنان به جنگ مي روم و اطاعت مراپذيرفته اند و مرا اميرالمؤمنين مي خوانند و جهاد با مخالفانم را حلال مي دانند، بروم و بعضي از مسائل حقّي را که مي دانم و در کتابي که جبرئيل(عليه السلام) بر محمّد(صلي الله عليه و آله) نازل کرده وجود دارد براي ايشان بيان کنم همه آنان از گرد من پراکنده مي شوند و فقط گروهي اندک

ص: 3


1- . الكافي ج 1 ص401 باب فيما جاء أن حديثهم صعب مستصعب ح1 بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص21 باب 11 باب في أئمة آل محمد ع حديثهم صعب مستصعب ح1.

از اهل حقّ که تو و امثال تو از شيعيانم از آنان هستيد با من مي مانند. سپس حضرت رو به من کرده و فرمودند: همانا امر ما بسيار مشکل و پيچيده است و کسي آن را نمي شناسد و آن را نمي پذيرد مگر سه گروه، فرشته مقرّب يا پيامبر مرسل و يا بندهى مؤمن و نجيبي که خداوند قلبش را براي ايمان امتحان کرده باشد. اي ابوطفيل! هنگامي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت همهي مردم از روي گمراهي و ناداني از دين برگشتند به جز کساني که خداوند به سبب ما اهل بيت(عليهم السلام) آن ها را حفظ نمود. (1)

حديث4: أَقُولُ ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هَذَا الْخَبَرَ وَ وَجَدْتُهُ أَيْضاً فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ مُشْتَمِلٍ عَلَى أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ قَالَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ:..الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذِي لَا يُرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَيْهِ شَيْ ءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ يَشُكَ وَ لَمْ يَرْتَب وَ مَنْ قَالَ لِمَ وَ کَيفَ فَقَدْ كَفَرَ، فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَه، فَنَحنُ أَمْرُ اللَّه

حديث4: اميرالمؤمنين(عليه السلام): مؤمن امتحان شده کسي است که چيزي از امر ما بر او وارد نشود، مگر آن که خداوند سينهي او را وسعت دهد، و آن مطالب را قبول کرده و در آن شک و ترديدي نمي کند، امّا کسي که بگويد چرا و چگونه؟ در اين صورت او کافر شده، پس تسليم امر خداوند باشيد و ما همان امر خداونديم...(2)حديث5: وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ غَيْرِهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ الْخَفَّافِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام): مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَخَذَ عَنْكُمْ عِلْماً فَنَسِيَهُ؟

قَالَ: «لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ، إِنَّمَا الْحُجَّةُ عَلَى مَنْ سَمِعَ مِنَّا حَدِيثاً فَأَنْكَرَهُ، أَوْ بَلَغَهُ فَلَمْ يُؤْمِنْ بِهِ وَ كَفَرَ، فَأَمَّا النِّسْيَانُ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْكُمْR

ص: 4


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج2 ص563 المقدّمة [1].
2- . مشارق انوار اليقين ص255 فصل [معرفة الإمام بالنورانية]، بحار الأنوار ج 26 ص2 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح1

حديث5: ابن طريف گفت به حضرت باقر (عليه السلام)عرضه داشتم: چه مي فرمائيد در باره كسى كه از شما چيزى فراگيرد و بعد فراموش كند فرمود: ايرادى بر او نيست ايراد بر كسى است كه از ما چيزى بشنود و انكار كند يا چيزى به او برسد و به آن ايمان نياورد و كافر گردد، اما فراموشى از شما برداشته شده. (1)

حديث6: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ لِحَدِيثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِي حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ لَلَّذِي إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ يُنْسَبُ إِلَيْنَا وَ يُرْوَى عَنَّا فَلَمْ يَقْبَلْهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ كَفَّرَ مَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّ الْحَدِيثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَيْنَا أُسْنِدَ فَيَكُونُ بِذَلِكَ خَارِجاً عَنْ وَلَايَتِنَا.

حديث6: حضرت باقر(عليه السلام) در حديثي زيبا فرمودند: محبوبترين اصحابم كسى است كه فقيه تر و باورع تر و كتمان کننده تر نسبت به احاديث ما باشند و بدترين آنها و مبغوض ترين ايشان نزد من كسى است كه هر گاه حديثى بشنود كه به ما نسبت داده مى شود قلبش تحمل آن را ننمايد و ناراحت شود و منكر گردد و كسى را كه به آن حديث معتقد است كافر بداند، با اين که نمي داند شايد حديث از ما باشد و به ما نسبت داده شود با همين كار از دين ما خارج مى شود. (2)

حديث7: وَ مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ اللَّهِ مَا كَلَّفَ اللَّهُ أَحَداً ذَلِكَ الْحِمْلَ غَيْرَنَا وَ لَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ إِنَّ

ص: 5


1- . مختصر البصائر ص 268 باب ما جاء في التسليم لما جاء عنهم ع و في من رده و أنكره ح9
2- . الكافي ج 2 ص223 باب الكتمان ح7

عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ أَمَرَنَا اللَّهُ بِتَبْلِيغِهِ فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ مَا نَجِدُ لَهُ مَوْضِعاً وَ لَا أَهْلًا وَ لَا حَمَّالَةً يَحْمِلُونَهُ حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ لِذَلِكَ أَقْوَاماً خُلِقُوا مِنْ طِينَةٍ خُلِقَ مِنْهَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ ذُرِّيَّتُهُ وَ مِنْ نُورٍ خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ صَنَعَهُمْ بِفَضْلِ صُنْعِ رَحْمَتِهِ الَّتِي صَنَعَ مِنْهَا مُحَمَّداً فَبَلَّغْنَاهُمْ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ وَ بَلَغَهُمْ ذَلِكَ عَنَّا فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوهُ وَ بَلَغَهُمْ ذِكْرُنَا فَمَالَتْ قُلُوبُهُمْ إِلَى مَعْرِفَتِنَا وَ حَدِيثِنَا فَلَوْ لَا أَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ هَذَا لَمَا كَانُوا كَذَلِكَ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا احْتَمَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ قَوْماً لِجَهَنَّمَ وَ النَّارِ فَأَمَرَنَا أَنْ نُبَلِّغَهُمْ كَمَا بَلَّغْنَاهُمْ فَاشْمَأَزُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ نَفَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ رَدُّوهُ عَلَيْنَا وَ لَمْ يَحْتَمِلُوهُ وَ كَذَّبُوا بِهِ وَ قَالُوا (ساحِرٌ كَذَّابٌ) (1) فَ (طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ )(2) وَ أَنْسَاهُمْ ذَلِكَ ثُمَّ أَطْلَقَ اللَّهُ لِسَانَهُمْ بِبَعْضِ الْحَقِّ فَهُمْ يَنْطِقُونَ بِهِ وَ (قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ)(3) لِيَكُونَ ذَلِكَ دَفْعاً عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا عُبِدَ اللَّهُ فِي أَرْضِهِ فَأَمَرَنَا بِالْكَفِّ عَنْهُمْ وَ الْكِتْمَانِ مِنْهُمْ فَاكْتُمُوا مِمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالْكَفِّ عَنْهُمْ وَ اسْتُرُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالسَّتْرِ وَ الْكِتْمَانِ مِنْهُمْ قَالَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ وَ بَكَى وَ قَالَ اللَّهُمَ (إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ) (4) فَاجْعَلْ مَحْيَاهُمْ مَحْيَانَا وَ مَمَاتَهُمْ مَمَاتَنَا وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَيْهِمْ عَدُوّاً لَكَ فَتَفْجَعَنَا بِهِمْ فَإِنَّكَ إِنْ فَجَعْتَنَا بِهِمْ لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِي أَرْضِكَ

حديث7: حضرت صادق(عليه السلام): ابا محمد! در نزد ما سرى از خدا است و علمى از علم خدا كه تاب آن را ندارد ملك مقرب و نه نبى مرسل و نه مؤمنى كه قلبش را براى ايمان خدا آزموده به خدا قسم! كسى را جز ما خدا مكلف به حمل آننكرده و نه پرستش با اين سر جز ما را دعوت كرده. در نزد ما سرى از سر خدا و علمى از علم

ص: 6


1- . ص آية 4
2- . التوبة آية 93
3- . النحل آية 22
4- . الشعراء آية 54

خدا است كه دستور تبليغ آن را به ما داده ما از جانب خدا آنچه را كه دستور تبليغش را داده بود تبليغ كرديم محل و موضعى و اهلى و بار بردار نيافتى كه آن را بردارد مگر گروهى را كه خداوند از سرشتى آفريده كه محمد(صلي الله عليه و آله) و ذريه اش را از آن آفريده و از نورى آفريده كه محمد(صلي الله عليه و آله) و خاندانش را آفريده و آراسته است آنها را به فضل رحمت خويش از چيزى كه محمد(صلي الله عليه و آله) را به آن آراسته تبليغ كرديم آنچه را خدا دستور تبليغش را داده بود پذيرفتند و تاب آوردند و به آنها اعلام كرد به آنها رساند اين مطلب را از جانب ما پذيرفتند و تاب آوردند و مقام ما را به ايشان اعلام كرد دل هاى آنها متمايل به معرفت و حديث ما شد. اگر سرشت آنها چنين نبود اين طور نبودند نه به خدا تاب نمى آوردند. سپس فرمود: خداوند گروهى را براى جهنم و آتش آفريده به ما دستور داد آنها را تبليغ كنيم همان طور كه به آنها تبليغ نموديم ولى اينها متغير و ناراحت شدند از آن و به خودمان برگرداندند و تاب نياورده تكذيب كردند گفتند: ساحر و دروغگو است خدا بر دل هاى آنها مُهر زد و به فراموشى واداشت آنها را، بعد زبانشان را بازگذاشت به مقدارى از حق آنها به زبان مى آورند ولى در دل منكرند تا بدين وسيله جلوگيرى شود از اولياى خدا و بندگان مطيعش اگر چنين نبود در زمين خدا پرستش نمى شد ما دستور داريم دست از آنها برداريم و اين مطلب را پوشيده بداريم از آنها شما نيز پوشيده بداريد از كسانى كه خدا دستور خوددارى از آنها داده و پنهان كنيد از آنها. در اين موقع امام(عليه السلام) دست خود را بلند نموده گريه كرد و فرمود: وَ قَالَ اللَّهُمَ (إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ) (1) فَاجْعَلْ مَحْيَاهُمْ مَحْيَانَا وَ مَمَاتَهُمْ مَمَاتَنَا وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَيْهِمْ عَدُوّاً لَكَ فَتَفْجَعَنَا بِهِمْ فَإِنَّكَ إِنْ فَجَعْتَنَا بِهِمْ لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِي أَرْضِكَ

خدايا دوستان ما گروهى اندكند زندگى آنهارا زندگى ما و مرگشان را مرگ ما قرار ده و دشمن خود را بر آنها چيره مكن كه گرفتار اندوه و مصيبت آنها شويم. خدايا اگر ما به مصيبت و اندوه آنها مبتلا شويم در زمين پرستش نخواهى شد. (2)

ص: 7


1- . الشعراء آية 54
2- . بحار الأنوار ج 25 ص386 باب 13 غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسليم لهم في جميع ذلك ح44

باب بيست و دوم: اولين مخلوقات خداوند متعال

ص: 8

ائمه اطهار اولين مخلوقات خداوند متعال

حديث1:

أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقُ أَرْوَاحِنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَحْمِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ يَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُنَالَ عِظَمُ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا يَحِقُّ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَيْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعْمَتِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ....

حديث1: امام رضا(عليه السلام): اول چيزي که خداوند آفريد ارواح ما بود، پس از آن ما را به يگانگي و شکر خود گويا نمود، بعد از آن ملائکه را آفريد و وقتي آنان ارواح ما را يک نور واحد مشاهده کردند ما را بزرگ شمردند، پس ما شروع به تسبيح پروردگار نموديم تا ملائکه بدانند ما مخلوق هستيم و خداوند منزه است از اين که داراي صفات ما باشد و ملائکه نيز پس از ما شروع به تسبيح نموده و او را منزه از صفات ما شمردند، وقتي مشاهدهي عظمت مقام ما نمودند ما خدا را تهليل

ص: 9

گفتيم تا ملائکه بدانند که جز او پروردگاري نيست و ما بنده ايم نه خدا، تا اين که هم رديف با او يا در مقامي پايين تر از او، ما را پرستش نکنند (زيرا تنها خداوند سزاوار پرستش است) آنان نيز گفتند Sلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُR و بار ديگر چون بزرگي مقام ما را مشاهده کردند، Sاللَّهَ أَكْبَرُR گفتيم تا ملائکه بدانند خداوند بزرگتر از آنست که مقامش درک شود مگر به وسيلهي خودش، ونيز وقتي مشاهده کردند خداوند چقدر عزّت ونيرو به ما داده، گفتيم Sلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِR تا ملائکه بدانند حرکت و نيروئي نيست، مگر به ياري و مدد خداوند و چون نعمت هاي خدا را بر ما مشاهده نموده و اطاعت از ما را واجب ديدند گفتيم Sالْحَمْدُ لِلَّهِR پس ملائکه الهي به واسطهي ما به شناخت توحيد خدا، تهليل، تحميد و تمجيد او هدايت يافتند....(1)

حديث2: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ حِينَ لَا سَمَاءَ مَبْنِيَّةً وَ لَا أَرْضَ مَدْحِيَّةً وَ لَا ظُلْمَةَ وَ لَا نُورَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَار...

حديث2: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): خداوند من، علي(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام)، حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را قبل از آن که آدم(عليه السلام) را بيافريند آفريد هنگامي که نه آسماني برافراشته بود و نه زميني گسترده شده، نه نور بود، نه تاريکي، نه خورشيد، نه ماه، نه بهشت و نه جهنّم.(2)حديث3: فَرُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ خَلْقِ الْمَاءِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ آدَمَ(عليه السلام) وَ حَوَّاء(عليها السلام)

حديث3: اميرالمؤمنين(عليه السلام): خداوند بود و هيچ چيز در کنار او نبود، پس اولين چيزي که آفريد نور حبيبش محمد(صلي الله عليه و آله) بود قبل از آن که آب و عرش و کرسي،

ص: 10


1- . علل الشرايع: ج1 ص5 باب7 العلة التي من أجلها صارت الأنبياء و الرسل و الحجج أفضل من الملائكة ح1.
2- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام 1 فصل[أول الخلق نور محمد و علي عليهما السلام] 59، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة [سورة النساء(4): آية 69] ..... ص : 143، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب 1 [سورة النساء(4): الآيات 69 الى 70] ..... ص : 461 / ج 3 / 465 عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد 1 الأخبار: الصحابة و التابعين ..... ص : 18 / ج 11-قسم-1-فاطمةس / 21 منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) 1 الاول انه لم يستفد من كلامه عليه السلام أن الصادر الأول ما ذا؟ ..... ص : 381 / ج 1 / 384

آسمان ها و زمين، لوح و قلم، بهشت و جهنّم، ملائکه و آدم(عليه السلام) و حوا را بيافريند.(1)

حديث4: وَ يُؤَيِّدُ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتَقَّهُ مِنْ جَلَالِ عَظَمَتِهِ فَأَقْبَلَ يَطُوفُ بِالْقُدْرَةِ حَتَّى وَصَلَ إِلَى جَلَالِ الْعَظَمَةِ فِي ثَمَانِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعْظِيماً فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَكَانَ نُورِي مُحِيطاً بِالْعَظَمَةِ وَ نُورُ عَلِيٍّ(عليه السلام) مُحِيطاً بِالْقُدْرَةِ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ وَ أَبْصَارَ الْعِبَادِ وَ أَسْمَاعَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ مِنْ نُورِي وَ نُورِي مُشْتَقٌّ مِنْ نُورِهِ فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ وَ نَحْنُ الشَّافِعُونَ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَحِبَّاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ يَمِينُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَزَنَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ سَدَنَةُ غَيْبِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ مَعْنَى التَّأْوِيلِ وَ فِي أَبْيَاتِنَا هَبَطَ جَبْرَئِيلُ وَ نَحْنُ مَحَالُّ قُدْسِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الحِكْمَةِ وَ نَحْنُ مَفَاتِيحُ الرَّحْمَةِ وَ نَحْنُ يَنَابِيعُ النِّعْمَةِ وَ نَحْنُ شَرَفُ الْأُمَّةِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْأَئِمَّةِ وَ نَحْنُ نَوَامِيسُ الْعَصْرِ وَ أَحْبَارُ الدَّهْرِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْعِبَادِ وَ نَحْنُ سَاسَةُ الْبِلَادِ وَنَحْنُ الْكُفَاةُ وَ الْوُلَاةُ وَ الْحُمَاةُ وَ السُّقَاةُ وَ الرُّعَاةُ وَ طَرِيقُ النَّجَاةِ وَ نَحْنُ السَّبِيلُ وَ السَّلْسَبِيلُ وَ نَحْنُ النَّهْجُ الْقَوِيمُ وَ الطَّرِيقُ الْمُسْتَقِيمُ مَنْ آمَنَ بِنَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْنَا رَدَّ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ شَكَّ فِينَا شَكَّ فِي اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَنَا عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى عَنَّا تَوَلَّى عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ أَطَاعَنَا أَطَاعَ اللَّهَ وَ نَحْنُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ وَ لَنَا الْعِصْمَةُ وَ

ص: 11


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 60 فصل ..... ص : 60، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة ج 1 ص 385 الاول انه لم يستفد من كلامه عليه السلام أن الصادر الأول ما ذا؟

الْخِلَافَةُ وَ الْهِدَايَةُ وَ فِينَا النُّبُوَّةُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْإِمَامَةُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ بَابُ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ الْعِصْمَةِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى الَّتِي مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا نَجَا.

حديث4: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): نخستين چيزي که خداي متعال آفريد نور من بود، که آن را از نور خود پديد آورد و از جلال عظمت خويش جدا کرد. پس نور من، شروع به طواف قدرت الهي نمود تا اين که در طول هشتاد هزار سال به جلال عظمت الهي رسيد، آن گاه براي تعظيم خدا به سجده افتاد و از آن، نور علي(عليه السلام) جدا گرديد، پس نور من محيط بر عظمت الهي و نور علي(عليه السلام) محيط بر قدرت او بود. آن گاه خداي متعال عرش، لوح، خورشيد، نور، روز، عقل، معرفت و چشم هاي مردم و گوش ها و دل هاي آنان را از نور من آفريد، و نور من از نور او (خداي سبحان) جدا گرديده. پس ماييم اولين، آخرين، سابقين، و ماييم تسبيح کنندگان و ماييم شفاعت کنندگان، ما کلمهي خدا هستيم، ما خاصان و برگزيدگان اوييم، ما دوستان خداييم، ما وجه الله، جنب الله و يمين الله هستيم. ما امينان خداييم، ما خزانه داران وحي او و پرده داران و حاجبان غيب اوييم، ما معدن تنزيليم، و معناي تأويل نزد ماست و جبرئيل(عليه السلام) در خانه هاي ما فرود مي آيد، ما محل آمد و شد امر خدا و نهايت غيب اوييم. ما جايگاه قدس خدا، چراغ هاي حکمت، کليدهاي رحمت، سرچشمه هاي نعمت، باعث شرافت مردم و بزرگان پيشوايان امّتيم. ما نواميس عصر، دانشمندان دهر، سروران مردم، سياست مداران جهان، کفايت کنندگان فرمانداران، حاميان، ساقيان، راعيان و راه هاي نجات مردميم. ما راه و سرچشمهي سلسبيل و راه پايدار و مستقيميم. کسي که به ما ايمان آورد به خدا ايمان آورده و کسي که ما را رد کند، خداي را رَد کرده، کسي که در مورد ما ترديد کند به خدا ترديدنموده، کسي که ما را بشناسد خدا را شناخته و کسي که از ما روي گردان باشد از خدا روي گردان شده،

ص: 12

کسي که از ما اطاعت کند از خدا اطاعت کرده. ما وسيلهي به سوي خدا و رساننده به رضوان اوييم. عصمت، خلافت و هدايت از آن ماست، نبوّت، ولايت و امامت در ميان ماست. ما معدن حکمت، باب رحمت، و شجره عصمتيم، کلمهي تقوا و مثل اعلا، حجّت کبري و عروةالوثقي که هرکه به آن چنگ زند نجات يابد ما هستيم.(1)

حديث5:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ:...فَخَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً(عليه السلام)

وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) فَكُنَّا نُسَبِّحُهُ حِينَ لَا تَسْبِيحَ وَ نُقَدِّسُهُ حِينَ لَا تَقْدِيسَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْشِئَ خَلْقَهُ فَتَقَ نُورِي فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَالْعَرْشُ مِنْ نُورِي وَ نُورِي مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ نُورِي أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ أَخِي عَلِيٍّ فَخَلَقَ مِنْهُ الْمَلَائِكَةَ فَالْمَلَائِكَةُ مِنْ نُورِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ نُورُ عَلِيٍّ(عليه السلام) مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِي فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مِنْ نُورِ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ نُورُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ ابْنَتِي فَاطِمَةُ أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ وَلَدِيَ الْحَسَنِ(عليه السلام) فَخَلَقَ مِنْهُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَالشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ مِنْ نُورِ وَلَدِيَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ نُورُ الْحَسَنِ(عليه السلام) مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام)

أَفْضَلُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ وَلَدِيَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ الْعِينَ فَالْجَنَّةُ وَ الْحُورُ الْعِينُ مِنْ نُورِ وَلَدِيَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ نُورُ وَلَدِيَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ وَلَدِيَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِينِ الْخَبَرَ

حديث5: پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ضمن حديثي طولاني مي فرمايد: ...ما خدارا تسبيح مي گفتيم پيش از آن که تسبيح کننده اي باشد و او را تقديس مي نموديم قبل از آن که

ص: 13


1- . بحارالأنوار: ج25 ص22 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح38. مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين

تقديسي به زيور وجود آراسته گردد، چون خداوند خواست که خلقتش را تداوم بخشد از شکافتن من نور عرش را پديد آورد پس عرش از نور من و نور من از نور خداست، از اين رو نور من برتر از عرش است. پس از آن از شکافتن نور برادرم علي ملائکه را بيافريد، پس ملائکه از نور علي(عليه السلام) و نور علي(عليه السلام) از نور خداست، از اين رو علي(عليه السلام) برتر از فرشتگانست، سپس از شکافتن نور فاطمه(عليها السلام) آسمان ها و زمين را آفريد پس آسمان ها و زمين از نور فاطمه(عليها السلام) و فاطمه(عليها السلام) از نور خداست، از اين رو فاطمه(عليها السلام) برتر از آسمان ها و زمين است...(1)

توضيح: آري چهارده معصوم برتري دارند بر تمامي انبياء و ملائکه و در مباحث آينده به اين موضوع پرداخته شده.

حديث6: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْعُصْفُرِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ أَرْوَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ يَعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْهَادِيَةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَحديث6: از امام سجاد(عليه السلام) شنيدم که مي فرمود: همانا خداي متعال محمّد و علي و يازده امام معصوم(عليهم السلام) را از نور عظمت خويش آفريد که به صورت ارواحي در روشني نورش پيش از آفرينش مخلوقات او را عبادت مي کردند و به تسبيح و تقديس او مشغول بودند، و آنان امامان هدايت گر از آل محمد(صلي الله عليه و آله) هستند.(2)

حديث7: ...أَشَارَ بِقُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ: أوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُوري، ثُمَّ فَتَقَ مِنْهُ نُورُ عَليٍّ، فَلَمْ نَزَلْ نَتَرَدِّدُ فِي النُّورِ حَتّى وَصَلْنَا حِجَابَ الْعَظَمَةِ فِي ثَمَانِينَ

ص: 14


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 59 فصل[أول الخلق نور محمد و علي عليهما، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 144 [سورة النساء(4): آية 69] تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 3 ص465 [سورة النساء(4): الآيات 69 الى 70]
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص 319 باب 31 باب ما أخبر به سيد العابدين علي بن الحسين ع من وقوع الغيبة بالقائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع ح1

أَلْفَ سَنَةٍ، ثُمَّ خَلَقَ الْخَلائِقَ مِن نُورِنا فَنَحْنُ صَنَائِعُ اللَّهِ، وَ الْخَلْقُ مِنْ بَعْدُ صَنَائِعٌ لَنَا أَيْ مَصْنُوعِينَ لِأَجْلِنَا

حديث7: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): اولين چيزي که خداوند آفريد نور من بود و بعد از آن نور علي(عليه السلام) شکافته شد، و ما هم چنان در نور حرکت مي کرديم، تا اين که به حجاب عظمت رسيديم و اين هشتاد هزار سال طول کشيد، و بعد خداوند مخلوقات را از نور ما آفريد. پس ما ساخته دست خداوند بوده و مخلوقات بعد از ما ساخته دست ما هستند، يعني به خاطر ما آفريده شدند. (1)

حديث8: الْحُسَيْنُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّه...حديث8: امام باقر(عليه السلام): اي جابر! اولين چيزي که خداوند آفريد محمد(صلي الله عليه و آله) و عترت هدايت کننده و هدايت شده او بود و آن ها اشباح نور در برابر خدا بودند...(2)

حديث9: وَ بِإِسْنَادِهِ مَرْفُوعاً إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(عليه السلام) :.... فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم السلام).... نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نَعْبُدُهُ حَقَّ عِبَادَتِه

حديث9: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: اولين مخلوقي که خداوند متعال آن را خلق نمود وجود مقدس پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) و ما اهل بيت(عليهم السلام) بود، و ما خداي تعالي را تسبيح و تقديس و تحميد و عبادتي در خور شأن و منزلت او مي کرديم.(3)

حديث10: وَ بِإِسْنَادِهِ مَرْفُوعاً إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(عليه السلام) يَا جَابِرُ كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ غَيْرُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا

ص: 15


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 60 فصل
2- . الكافي ج 1ص442 بَابُ مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه ح10.
3- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 2 ص 371 الثاني و العشرون و أربعمائة أنه - عليه السلام - ولي الله، مكتوب على المكان و سرادقات العرش و أطراف السماوات، و الجنة و النار و الهواء و أطراف الأرض ..... ص : 371

مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ فَأَوْقَفَنَا أَظِلَّةً خَضْرَاءَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَيْثُ لَا سَمَاءَ وَ لَا أَرْضَ وَ لَا مَكَانَ وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَر

حديث10: امام باقر(عليه السلام): جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول اولين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى(صلي الله عليه و آله) بود ما اهل بيت(عليهم السلام) را با او آفريد از نور خود و عظمتش به صورتسايه اى سبز در مقابل خود نگهداشت آن موقع كه نه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت.(1)

حديث11: ثُمَّ قَالَ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عُلُوِّ شَأْنِي لَوْلَاكَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهَادُونَ الْمَهْدِيُّونَ الرَّاشِدُونَ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا الْمَكَانَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا خَلْقاً يَعْبُدُنِي يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ خَلِيلِي وَ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ وَ أَوَّلُ مَنِ ابْتَدَأْتُ إِخْرَاجَهُ مِنْ خَلْقِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِكَ الصِّدِّيقُ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَصِيُّكَ بِهِ أَيَّدْتُكَ وَ نَصَرْتُكَ وَ جَعَلْتُهُ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَى وَ نُورَ أَوْلِيَائِي وَ مَنَارَ الْهُدَى ثُمَّ هَؤُلَاءِ الْهُدَاةُ الْمُهْتَدُونَ مِنْ أَجْلِكُمْ ابْتَدَأْتُ خَلْقَ مَا خَلَقْتُ وَ أَنْتُمْ خِيَارُ خَلْقِي فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي خَلَقْتُكُمْ مِنْ نُورِ عَظَمَتِي وَ احْتَجْتُ بِكُمْ عَمَّنْ سِوَاكُمْ مِنْ خَلْقِي وَ جَعَلْتُكُمْ أُسْتَقْبَلُ بِكُمْ وَ أُسْأَلُ بِكُمْ فَكُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهِي وَ أَنْتُمْ وَجْهِي لَا تَبِيدُونَ وَ لَا تَهْلِكُونَ وَ لَا يَبِيدُ وَ لَا يَهْلِكُ مَنْ تَوَلَّاكُمْ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَنِي بِغَيْرِكُمْ فَقَدْ ضَلَّ وَ هَوَى وَ أَنْتُمْ خِيَارُ خَلْقِي وَ حَمَلَةُ سِرِّي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ سَادَةُ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ

ص: 16


1- .[1] بحار الأنوار ج 25 ص17 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح31

حديث11: آنگاه به محمّد(صلي الله عليه و آله) فرمود: به عزت و جلال و مقام والايم سوگند كه اگر تو و علي(عليه السلام) و عترت هادى و مهدى و راهنمايت نبود بهشت و جهنم و مكان و زمين و آسمان و ملائكه و هيچ موجودى را نمى آفريدم كه مرا بپرستد يا محمّد! تو دوست و حبيب و صفىّ و برگزيده خلق من و محبوبترين آنها در نزد منى و اولين كسى هستى كه او را از ميان مخلوق خود امتياز بخشيدم، سپس بعد از تو صديق امير المؤمنين علي(عليه السلام) وصى تو را كه به وسيله او تو را نصرت و تأييد نمودم و او را دستاويز محكم و روشنى بخش دوستان و چراغ راهنما قرار دادم پس از او اين راهنمايان هدايت يافته را به واسطه شما آفريدم آنچه آفريدم شما برگزيدگان خلق هستيد شما را وسيله آمرزش و بازخواست قرار دادم هر چيز نابودشونده است به جز وجهم و شما وجهمنيد كه نابود نمي شويد و هلاك نمي گرديد و هر كه شما را دوست بدارد نابود نمي شود هر كه پيش من بيايد با محبت ديگرى گمراه است و عمر خود را به هدر داده شما برگزيدگان خلق و حامل اسرار و گنجينه علم من و سرور اهل آسمان ها و اهل زمين هستيد. (1)

حديث12: وَ سَأَلَ الْمُفَضَّلُ الصَّادِقَ(عليه السلام) مَا كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ قَالَ كُنَّا أَنْوَاراً حَوْلَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ فَقَالَ لَهُمْ سَبِّحُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَبِّحُوا فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا أَلَا إِنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ

حديث12: مفضل از حضرت صادق(عليه السلام) پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمان ها و زمين ها فرمود: ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد به آنها فرمود: تسبيح كنيد عرضه داشتند: خدايا ما علم و اطلاعى نداريم پس به ما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده شده ايم.(2)

ص: 17


1- .[1] بحار الأنوار ج 25 ص19 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح31
2- .[2] بحار الأنوار ج 25 ص21 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح34

حديث13: وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) نُوراً بَيْنَ يَدَيِ الرَّحْمَنِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ عَرْشَهُ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ.

حديث13: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: من و علي(عليه السلام) يك نور در پيشگاه پروردگار بوديم چهارده هزار سال قبل از آفرينش عرش. (1)

حديث14: وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ ابْنُ بَابَوَيْهِ مَرْفُوعاً إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّاللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ.

حديث14: از آن جمله روايتى است كه ابن بابويه از عبد اللَّه بن مبارك از حضرت صادق(عليه السلام) از امير المؤمنين(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: خداوند نور محمّد(صلي الله عليه و آله) را چهارده هزار سال قبل از مخلوقات آفريد و از او دوازده حاجب و نگهبان آفريد كه مراد از حاجب ائمه(عليهم السلام) هستند. (2)

حديث15: وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْبَكْرِيُ أُسْتَاذُ الشَّهِيدِ الثَّانِي فِي كِتَابِ الْأَنْوَارِ رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ خَلْقِ الْمَاءِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ آدَمَ وَ حَوَّاءَ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةِ أَلْفِ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى نُورَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بَقِيَ أَلْفَ عَامٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَاقِفاً يُسَبِّحُهُ وَ يُحَمِّدُهُ وَ الْحَقُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَقُولُ يَا عَبْدِي أَنْتَ الْمُرَادُ وَ الْمُرِيدُ وَ أَنْتَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْلَاكَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ مَنْ أَحَبَّكَ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ

ص: 18


1- .[3] بحار الأنوار ج 25 ص21 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح31
2- .[1] بحار الأنوار ج 25 ص21 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح36

أَبْغَضَكَ أَبْغَضْتُهُ فَتَلَأْلَأَ نُورُهُ وَ ارْتَفَعَ شُعَاعُهُ فَخَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً أَوَّلُهَا حِجَابُ الْقُدْرَةِ ثُمَّ حِجَابُ الْعَظَمَةِ ثُمَّ حِجَابُ الْعِزَّةِ ثُمَّ حِجَابُ الْهَيْبَةِ ثُمَّ حِجَابُ الْجَبَرُوتِ ثُمَّ حِجَابُ الرَّحْمَةِ ثُمَّ حِجَابُ النُّبُوَّةِ ثُمَّ حِجَابُ الْكِبْرِيَاءِ ثُمَّ حِجَابُ الْمَنْزِلَةِ ثُمَّ حِجَابُ الرِّفْعَةِ ثُمَّ حِجَابُ السَّعَادَةِ ثُمَّ حِجَابُ الشَّفَاعَةِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَ نُورَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْ يَدْخُلَ فِي حِجَابِ الْقُدْرَةِ فَدَخَلَ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى وَ بَقِيَ عَلَى ذَلِكَ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يَدْخُلَ فِي حِجَابِ الْعَظَمَةِ فَدَخَلَ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ وَ أَخْفَى أَحَدَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الْعِزَّةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْمَلِكِ الْمَنَّانِ عَشَرَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الْهَيْبَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ تِسْعَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الْجَبَرُوتِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْكَرِيمِ الْأَكْرَمِ ثَمَانِيَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الرَّحْمَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سَبْعَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّدَخَلَ فِي حِجَابِ النُّبُوَّةِ وَ هُوَ يَقُولُ (سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ )(1) سِتَّةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الْكِبْرِيَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ خَمْسَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الْمَنْزِلَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْعَلِيمِ الْكَرِيمِ أَرْبَعَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الرِّفْعَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ ثَلَاثَةَ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ السَّعَادَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ يُزِيلُ الْأَشْيَاءَ وَ لَا يَزُولُ أَلْفَيْ عَامٍ ثُمَّ دَخَلَ فِي حِجَابِ الشَّفَاعَةِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ أَلْفَ عَامٍ قَالَ الْإِمَامُ عَلِيُّ

ص: 19


1- .[1] الصافات آية 180

بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

عِشْرِينَ بَحْراً مِنْ نُورٍ فِي كُلِّ بَحْرٍ عُلُومٌ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ لِنُورِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) .....قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا حَبِيبِي وَ يَا سَيِّدَ رُسُلِي وَ يَا أَوَّلَ مَخْلُوقَاتِي وَ يَا آخِرَ رُسُلِي أَنْتَ الشَّفِيعُ يَوْمَ الْمَحْشَرِ فَخَرَّ النُّورُ سَاجِداً ثُمَّ قَالَ فَقَطَرَتْ مِنْهُ قَطَرَاتٌ كَانَ عَدَدُهَا مِائَةَ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ قَطْرَةٍ فَخَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ مِنْ نُورِهِ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ فَلَمَّا تَكَامَلَتِ الْأَنْوَارُ صَارَتْ تَطُوفُ حَوْلَ نُورِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) كَمَا تَطُوفُ الْحُجَّاجُ حَوْلَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ هُمْ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُحَمِّدُونَهُ وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ عَلِيمٌ لَا يَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ فَنَادَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى تَعْرِفُونَ مَنْ أَنَا فَسَبَقَ نُورُ مُحَمَّدٍ قَبْلَ الْأَنْوَارِ وَ نَادَى أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ رَبُّ الْأَرْبَابِ وَ مَلِكُ الْمُلُوكِ فَإِذَا بِالنِّدَاءِ مِنْ قِبَلِ الْحَقِّ أَنْتَ صَفِيِّي وَ أَنْتَ حَبِيبِي وَ أَنْتَ خَيْرُ خَلْقِي أُمَّتُكَ خَيْرُ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ

حديث15: ابو الحسن بكرى استاد شهيد ثانى در كتاب الانوار از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: خدا بود و چيزى با او نبود و نخست چيزى كه آفريد نور حبيبش محمّد(صلي الله عليه و آله) بود پيش از آفريدن آب و عرش و كرسى و آسمانها و زمين و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و فرشته ها و آدم و حواء به چهار صد و بيست و چهار هزار سال و چون خدا تعالى نور پيغمبر ما را آفريد هزار سال برابر خداي عز و جل ايستاد و تسبيح و حمد مي گفت و خداتبارك و تعالى به او نگاه مي كرد و مي فرمود: اى بنده من توئى مراد و مريد، و توئى بهترين آفريده من، به عزت و جلالم قسم اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم، هر كه تو را دوست دارد دوستش دارم و هر

ص: 20

كه تو را دشمن دارد دشمنش دارم. و نورش تتق كشيده و پرتو برآورد و خدا از آن 12 حجاب آفريد نخست حجاب قدرت و پس حجاب عظمت، سپس حجاب عزت و سپس حجاب هيبت، سپس حجاب جبروت سپس حجاب رحمت سپس حجاب نبوت سپس حجاب كبرياء سپس حجاب منزلت سپس حجاب رفعت سپس حجاب سعادت سپس حجاب شفاعت، سپس خدا نور رسول(صلي الله عليه و آله) را فرمود: تا در حجاب قدرت درآيد درآمد و مي گفت: سُبْحَانَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى و ماند تا 12 هزار سال.

سپس فرمودش تا در حجاب عظمت درآيد در آمد 11 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ وَ أَخْفَى سپس در حجاب عزت درآمد و 10 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ الْمَلِكِ الْمَنَّانِ

سپس در حجاب هيبت درآمد و نُه هزار سال مي گفت سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ سپس در حجاب جبروت درآمد و هشت هزار سال مي گفت سُبْحَانَ الْكَرِيمِ الْأَكْرَمِ سپس در حجاب رحمت درآمد و 7 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سپس در حجاب نبوت درآمد و 6 هزار سال مي گفت سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ سپس در حجاب كبرياء درآمد و 5 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ سپس در حجاب منزلت درآمد و چهار سال مي گفت سُبْحَانَ الْعَلِيمِ الْكَرِيمِ سپس در حجاب رفعت درآمد و 3 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ سپس در حجاب سعادت درآمد و 2 هزار سال مي گفت سُبْحَانَ مَنْ يُزِيلُ الْأَشْيَاءَ وَ لَا يَزُولُ سپس در حجاب شفاعت درآمد و هزار سال مي گفت سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ.....خدا تعالى فرمود: اى دوستم، اى آقاى پيغمبرانم، اى نخست آفريده هايم و اى پايان پيغمبرانم توئى شفيع روز محشر، آن نور به سجده افتاد، فرمود: از او 124 هزار قطره چكيد، و خدا تعالى از هرقطره نورش پيغمبرى آفريد، و چون انوار كامل شدند همه گرد نور محمّد(صلي الله عليه و آله) گرديدند چنانچه حاجيان به گرد خانه كعبه مي گردند و همه خدا را تسبيح مي كردند و سپاس مي گفتند و مي گفتند، منزه است آنكه دانا است و نادانى ندارد، منزه است آنكه

ص: 21

مي داند و شتاب ندارد، منزه است آنكه بى نياز است و نياز ندارد. پس خدا به آنها ندا كرد: مي دانيد من چه كسم؟ نور محمّد(صلي الله عليه و آله) به همه انوار پيشى گرفت و گفت: توئى خدائى كه معبودى جز تو نيست يگانه ئى شريك ندارى، رب الارباب و ملك الملوكى، به ناگاه نداء از جانب خدا رسيد: تو برگزيده منى، تو دوست منى، تو بهترين خلق منى، امتت بهترين امتند كه براى مردم برآورده شدند. (1)

حديث16:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عَجْلَانَ الْمَرْوَزِيُّ الْمُقْرِئُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ يَحْيَى الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَدَنِيُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ

عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ أَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ اللَّوْحَ وَ الْقَلَمَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ آدَمَ وَ نُوحاً وَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ وَ كُلَّ مَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَوْلِهِ (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ )(2)

إِلَى قَوْلِهِ (وَ

هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(3)

وَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَنْبِيَاءَ كُلَّهُمْ بِأَرْبَعِمِائَةِ أَلْفٍ وَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً حِجَابَ الْقُدْرَةِ وَ حِجَابَ الْعَظَمَةِ وَ حِجَابَ الْمِنَّةِ وَ حِجَابَ الرَّحْمَةِ وَ حِجَابَ السَّعَادَةِ وَ حِجَابَ الْكَرَامَةِ وَ حِجَابَ الْمَنْزِلَةِ وَ حِجَابَ الْهِدَايَةِ وَ حِجَابَ النُّبُوَّةِ وَ حِجَابَ الرِّفْعَةِ وَ حِجَابَ الْهَيْبَةِ وَ حِجَابَ الشَّفَاعَةِ ثُمَّحَبَسَ نُورَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي حِجَابِ الْقُدْرَةِ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّيَ

ص: 22


1- .[1] بحار الأنوار ج 54 ص198 تحقيق في دفع شبهة ح145، الأنوار في مولد النبي صلى الله عليه و آله ص8 الجزء الأول ح4
2- .[2] الانعام آية 84
3- .[3] الانعام آية 87

الْأَعْلَى وَ فِي حِجَابِ الْعَظَمَةِ أَحَدَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ وَ فِي حِجَابِ الْمِنَّةِ عَشْرَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَلْهُو وَ فِي حِجَابِ الرَّحْمَةِ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الرَّفِيعِ الْأَعْلَى وَ فِي حِجَابِ السَّعَادَةِ ثَمَانِيَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَسْهُو وَ فِي حِجَابِ الْكَرَامَةِ سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ وَ فِي حِجَابِ الْمَنْزِلَةِ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَلِيِّ الْكَرِيمِ وَ فِي حِجَابِ الْهِدَايَةِ خَمْسَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ فِي حِجَابِ النُّبُوَّةِ أَرْبَعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ (رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ )(1)

وَ فِي حِجَابِ الرِّفْعَةِ ثَلَاثَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ وَ فِي حِجَابِ الْهَيْبَةِ أَلْفَيْ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ وَ فِي حِجَابِ الشَّفَاعَةِ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثُمَّ أَظْهَرَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْمَهُ عَلَى اللَّوْحِ وَ كَانَ عَلَى اللَّوْحِ مُنَوَّراً أَرْبَعَةَ آلَافِ سَنَةٍ ثُمَّ أَظْهَرَهُ عَلَى الْعَرْشِ فَكَانَ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مُثْبَتاً سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ إِلَى أَنْ وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ نَقَلَهُ مِنْ صُلْبِ آدَمَ إِلَى صُلْبِ نُوحٍ ثُمَّ جَعَلَ يُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبٍ

إِلَى صُلْبٍ حَتَّى أَخْرَجَهُ مِنْ صُلْبِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَأَكْرَمَهُ بِسِتِّ كَرَامَاتٍ أَلْبَسَهُ قَمِيصَ الرِّضَا وَ رَدَّاهُ رِدَاءَ الْهَيْبَةِ وَ تَوَّجَهُ تَاجَ الْهِدَايَةِ وَ أَلْبَسَهُ سَرَاوِيلَ الْمَعْرِفَةِ وَ جَعَلَ تِكَّتَهُ تِكَّةَ الْمَحَبَّةِ يَشُدُّ بِهَا سَرَاوِيلَهُ وَ جَعَلَ نَعْلَهُ الْخَوْفَ وَ نَاوَلَهُ عَصَا الْمَنْزِلَةِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ يَا مُحَمَّدُ اذْهَبْ إِلَى النَّاسِ فَقُلْ لَهُمْ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ

ص: 23


1- .[1] الصافات آية 180

رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كَانَ أَصْلُ ذَلِكَ الْقَمِيصِ فِي سِتَّةِ أَشْيَاءَ قَامَتُهُ مِنَ الْيَاقُوتِ وَ كُمَّاهُ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ دِخْرِيصُهُ مِنَ الْبِلَّوْرِ الْأَصْفَرِ وَ إِبْطَاهُ مِنَ الزَّبَرْجَدِ وَ جُرُبَّانُهُ مِنَ الْمَرْجَانِ الْأَحْمَرِ وَ جَيْبُهُ مِنْ نُورِ الرَّبِّ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَبِلَ اللَّهُ تَوْبَةَ آدَمَ(عليه السلام) بِذَلِكَ الْقَمِيصِ وَ رَدَّ خَاتَمَ سُلَيْمَانَ(عليه السلام) بِهِ وَ رَدَّ يُوسُفَ(عليه السلام)

إِلَى يَعْقُوبَ(عليه السلام) بِهِ وَ نَجَّى يُونُسَ(عليه السلام) مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِهِ وَ كَذَلِكَ سَائِرُ الْأَنْبِيَاءِ نَجَّاهُمْ مِنَ الْمِحَنِ بِهِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ الْقَمِيصُ إِلَّا قَمِيصَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله).حديث16: امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: خداى تبارك و تعالى پيش از آنكه آسمان ها و زمين و عرش و كرسى و لوح و قلم و بهشت و آتش را بيافريند و پيش از آنكه آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) و ابراهيم(عليه السلام) و اسماعيل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) و يعقوب(عليه السلام) و موسى(عليه السلام) و عيسى(عليه السلام) و داود(عليه السلام) و سليمان(عليه السلام) و هر كس را كه در آيه مباركه مي فرمايد (ما به ابراهيم(عليه السلام) اسحاق(عليه السلام) و يعقوب(عليه السلام) را داديم تا آنجا كه فرمايد: آنان را به راه راست رهبرى نموديم) و چهار صد و بيست و چهار هزار سال پيش از آنكه همه پيغمبران را بيافريند نور محمد(صلي الله عليه و آله) را آفريد و خداى عز و جل با او دوازده حجاب آفريد حجاب قدرت و حجاب عظمت و حجاب منت و حجاب رحمت و حجاب سعادت و حجاب كرامت و حجاب منزلت و حجاب هدايت و حجاب نبوت و حجاب رفعت و حجاب هيبت و حجاب شفاعت.

سپس نور محمد(صلي الله عليه و آله) را دوازده هزار سال در حجاب قدرت نگاه داشت كه همى گفت منزه است پروردگار والا مقام من و يازده هزار سال در حجاب عظمت نگهداشت كه همى گفت منزه و پاك است

ص: 24

داناى راز نهان و ده هزار سال در حجاب منت نگهداشت كه مي گفت پاك و منزه است خدائى كه پاينده است و غفلت به او راه ندارد و در حجاب رحمت نه هزار سال نگهداشت كه مي گفت پاك و منزه است خداى بلند پايه والا مقام و هشت هزار سال در حجاب سعادت نگهداشت كه همى گفت: پاك و منزه است خدائى كه پاينده است و اشتباهى براى او نيست و هفت هزار سال در حجاب كرامت نگهداشت كه همى گفت: پاك و منزه است خدائى كه بى نياز است و نيازمند نگردد و شش هزار سال در حجاب منزلت نگاه داشت كه همى گفت: پاك و منزه است پروردگار من كه برتر است و بخشنده و پنج هزار سالدر حجاب هدايت نگاه داشت كه همى گفت: پاك و منزه است پروردگار عرش بزرگ و چهار هزار سال در حجاب نبوت نگاهداشت كه همى گفت: پروردگار عزت از آنچه توصيفش مي كنند منزه است و سه هزار سال در حجاب رفعت نگاه داشت كه همى گفت: پاك و منزه است خدائى كه صاحب ملك و ملكوت است و دو هزار سال در حجاب هيبت نگاه داشت كه همى گفت: پاك و منزه است اللَّه و من به ستايش او مشغولم و هزار سال در حجاب شفاعت نگاه داشت كه همى گفت پاك و منزه است پروردگار بزرگ من و من به ستايش او مشغولم. (1)

حديث17: وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَهِيَ أَرْوَاحُنَا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عُدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً فَقَالَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ عَدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ الْخُلَفَاءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَنْبِتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَصَابِيحُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فِي

ص: 25


1- .[1] الخصال ج 2 ص482 حديث الحجب اثنا عشر ح55

عِبَادِهِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ عَهْدُهُ الْمَسْئُولُ عَنْهُ فَمَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَهُ فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه)(1) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَيْهِمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَوَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْيِهِ وَ أَعْلَامَ دِينِهِ وَ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَى وَ الدَّلِيلَ الْوَاضِحَ لِمَنِ اهْتَدَى وَ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ نَزَلَ الْغَيْثُ مِنَ السَّمَاءِ وَ نَبَتَ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا وَصِيَّةٌ سَبَقَتْ وَ عَهْدٌ أُخِذَ عَلَيْنَا لَقُلْتُ قَوْلًا يَعْجَبُ مِنْهُ أَوْ يَذْهَلُ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ

حديث 17: از كتاب منهج التحقيق باسناد خود از جابر از حضرت باقر(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: خداوند چهارده نور از نور عظمت خود چهارده هزار سال قبل از آفرينش آدم(عليه السلام) آفريد كه آنها ارواح ما هستند عرض شد: آنها را نام ببريد كه آن چهارده نور كيانند. فرمود: محمّد(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام)، حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و نُه نفر از فرزندان حسين(عليه السلام) كه نُهمى آنها قائم ايشان است سپس يكايك را نام برد آنگاه فرمود: به خدا قسم! ما اوصيا و جانشينان بعد از پيامبريم ما هستيم آن مقامى كه خداوند به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عنايت كرد و ما درخت نبوت و زادگاه رحمت و معدن حكمت و چراغ هاى دانش و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و اسرار دار خدا و امانت او در ميان بندگانش هستيم حرم بزرگ خدا و پيمان

ص: 26


1- .[2] البقرة آية 37

بازخواست شدنى او هر كه ما را بشناسد شناخته و هر كه جاهل به ما باشد در جهل فرو رفته ما آن اسماء حُسنى هستيم كه خداوند عملى را از بندگان قبول نخواهد كرد مگر با معرفت ما، به خدا قسم! ما همان كلماتى هستيم كه آدم(عليه السلام) از خدا فرا گرفت و بعد توبه اش پذيرفته شد خداوند ما را به نيكوترين وجه و صورت آفريد و ما را نگهبان بندگان خود و زبان گوياى خويش در ميان مردم و دست گشاده اش به رأفت و رحمت و وجهى كه از آن جانب بايد به سوى او رفت و دربى كه راهنماى به سوى اوست قرار داد گنجينه هاى دانش و ترجمان وحى و نمايندگان دين و دستاويز محكم و دليل آشكار براى هدايت جويان قرار داد به واسطه ما درختان ميوه مي دهد وميوه ها مي رسد و نهرها جارى مي گردد و باران از آسمان مى بارد و گياه در زمين مي رويد با عبادت ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد... (1)

حديث18: وَ مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ، مِمَّا أَخَذَهُ مِنَ الْمُقْتَضَبِ وَ وَجَدْتُهُ فِي الْمُقْتَضَبِ أَيْضاً مُسْنَداً عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنَ الْكِتَابَيْنِ قَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَلْ عَلِمْتَ نُقَبَائِيَ الِاثْنَيْ عَشَرَ الَّذِينَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ لِلْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِي فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي عَلِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ مِنْ فَاطِمَةَ(عليها السلام) الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ فَسَمَّانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ

ص: 27


1- .[1] بحار الأنوار ج 25 ص4 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح7

اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ اللَّهُ الْإِحْسَانُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِيَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَكاً أَوْ بَشَراً وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ فَقَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلَاءِ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُنُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَكُونُ إِيمَانٌ بِهِمْ بِغَيْرِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ أَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ فَقَالَ لَا يَا سَلْمَانُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنَّى لِي بِهِمْ قَالَ قَدْ عَرَفْتَ إِلَى الْحُسَيْنِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ ثُمَّ ابْنُهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْكَاظِمُ غَيْظَهُ صَبْراً فِي اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا لِأَمْرِ اللَّهِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْجَوَادُ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَادِي إِلَى اللَّهِ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّامِتُ الْأَمِينُ الْعَسْكَرِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ سَلْمَانُ فَسَكَتُّ ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ادْعُ اللَّهَ لِي بِإِدْرَاكِهِمْ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّكَ مُدْرِكُهُمْ وَ أَمْثَالُكَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِيقَةِ الْمَعْرِفَةِ قَالَ سَلْمَانُ فَشَكَرْتُ اللَّهَ كَثِيراً ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِمُؤَجَّلٌ فِيَّ إِلَى أَنْ أُدْرِكَهُمْ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ اقْرَأْ (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً) قَالَ سَلْمَانُ فَاشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي فَقُلْتُ يَا

ص: 28

رَسُولَ اللَّهِ بِعَهْدٍ مِنْكَ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي أَرْسَلَ مُحَمَّداً إِنَّهُ بِعَهْدٍ مِنِّي وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ تِسْعَةِ أَئِمَّةٍ وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِينَا إِي وَ اللَّهِ يَا سَلْمَانُ ثُمَّ لَيُحْضَرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً حَتَّى يُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الأوثار [الْأَوْتَارِ] وَ التُّرَاثِ وَ لَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً وَ نَحْنُ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ )

قَالَ سَلْمَانُ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا يُبَالِي سَلْمَانُ مَتَى لَقِيَ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَهُ.

حديث18: از كتاب سيد حسن بن كبش به نقل از مقتضب من نيز خود در مقتضب اين خبر را منتسب به سلمان فارسى مشاهده كردم گفت: خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رسيدم همين كه چشمش به من افتاد فرمود: خداوند هيچ پيامبر و يا رسولى را نفرستاد مگر اينكه براى او دوازده نقيب قرار داد عرضه داشتم: من اين مطلب را در تورات و انجيل نيز ديده ام. فرمود: سلمان! آيا نقيبان دوازده گانه مرا كه براى امامت و رهبرى بعد از من برگزيده شده اند مي شناسى عرضه داشتم: خدا و پيامبرش بهتر مي دانند فرمود: سلمان! خداوند مرا از صفاى نور خود آفريد دعوتم كرد اطاعت نمودم از نور من علي(عليه السلام) را آفريد او را دعوت به اطاعت خود كرد پذيرفت از نور من و علي(عليه السلام) فاطمه(عليها السلام) را آفريد او را نيز دعوت كرد اطاعت نمود از من و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را آفريد آن دو را خواند هر دو اجابت كردند ما را به پنج اسم از اسم هاى خود ناميد خداوند محمود است و من محمّد(صلي الله عليه و آله) او علي و اين هم علي(عليه السلام) او فاطر است و اين فاطمه(عليها السلام) خداوند صاحب احسان است و اين حسن(عليه السلام) او محسن است و اين حسين(عليه السلام) آنگاه از نور حسين(عليه السلام) نُه نفر

ص: 29

امام آفريد آنها را دعوت كرد پذيرفتند اينها قبل از آن بود كه آسمان افراشته و زمين گسترده يا هوا و يا آب و ملك يابشرى را بيافريند ما در علم خدا انوارى بوديم كه او را تسبيح مي كرديم و شنوا بوديم و اطاعت مي كرديم. سلمان گفت عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت چه امتيازى دارند كسانى كه اينها را بشناسند فرمود: هر كه آنها را به حقيقت معرفت بشناسد و پيرو ايشان باشد و دوست دار دوست آنها و دشمن دشمنشان به خدا قسم! او از ما است و به هر جا كه وارد شويم وارد خواهد شد و هر جا منزل بگيريم او نيز منزل بگيرد. عرضه داشتم: آيا ممكن است ايمان به آنها داشته باشيم بدون شناختن ايشان و نام و نژادشان؟ فرمود: نه. عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! پس من آنها را چگونه بشناسم فرمود: حسين(عليه السلام) را شناخته اى پس از او زين العابدين علي بن الحسين(عليه السلام) آنگاه پسرش محمّد بن علي باقر(عليه السلام) و شكافنده علم پيشينيان و ديگران از پيامبران و مرسلين پس از او جعفر بن محمّد(عليه السلام) زبان راستين خدا سپس موسى بن جعفر(عليه السلام) كه خشم خود را فرو مي برد در راه خدا آنگاه علي بن موسى الرضا(عليه السلام) كه راضى است به امر خدا سپس محمّد بن علي جواد(عليه السلام) كه برگزيده خلق خدا است بعد علي بن محمّد(عليه السلام) راهنما و هادى به سوى خدا پس از او حسن بن علي(عليه السلام) خاموش امين عسكرى سپس فرزندش حجة بن الحسن المهدى(عليه السلام) گوينده قائم به امر خدا سلمان گفت: ديگر چيزى نگفتم. آنگاه عرضه داشتم: يا رسول اللَّه دعا بفرمائيد آنها را درك كنم. فرمود: سلمان تو آنها را درك خواهى كرد و كسانى كه مثل تو باشند و هر كه آنها را دوست بدارد به حقيقت معرفت، خدا را بر اين نعمت بسيار سپاسگزارى كردم. عرضه داشتم: آيا عمر من آنقدر خواهد شد كه ايشان را درك كنم؟ فرمود: اين آيه را بخوان (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَوَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً)(1) سلمان گفت:

ص: 30


1- .[1] الاسراء آية 5 و 6

از شوق سخت در گريه شدم. عرضه داشتم: آيا چنين تضمينى مي فرمائيد (كه باز مرا برگردانند) فرمود: آرى قسم به آن خدائى كه محمّد(صلي الله عليه و آله) را برسالت برانگيخت اين تعهد را من و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و نُه نفر از امامان فرزند حسين(عليه السلام) مي كنيم و هر كه از ما محسوب شود و در باره ما به او ستم روا گردد. آرى به خدا قسم! سلمان، شيطان و سپاهش خواهند آمد و هر كه ايمان واقعى داشته، و از كافرين انتقام گرفته مى شود و كيفر جنايات داده خواهد شد. و ميراث ها برمي گردد هرگز خدايت به احدى ستم روا نمي دارد ما هستيم تأويل اين آيه (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ )(1) سلمان گفت: از جاى حركت كردم ديگر باكى نداشتم كه چه وقت خواهم مُرد و چه زمان مرگ به سراغم خواهد آمد. (2)

حديث19: قَالَ النَّبيُّ(صلي الله عليه و آله): كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ أَوْ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ.

حديث19: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): من نبي بودم وقتي آدم(عليه السلام) بين آب و گل يا بين روح و جسم بود. (3)

حديث20: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدحديث20: پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): من نبي بودم وقتي آدم(عليه السلام) بين روح و جسم بود.(4)

حديث21: وَ قَالَ أَميرُ الْمُؤمِنِينَ(عليه السلام): كُنْتُ وَلِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ

حديث21: اميرالمومنين(عليه السلام): من ولي بودم وقتي آدم(عليه السلام) بين آب و گل بود.(5)

حديث22: وَ قَالَ عَليٌّ(عليه السلام): كُنْتُ وَصِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّين

حديث22: اميرالمومنين(عليه السلام): من وصي بودم وقتي آدم بين آب و گل بود. (6)

ص: 31


1- .[2] القصص آية 5 و 6
2- .[3] مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر المتن ص6 الجزء الأول
3- . بحار الأنوار ج 18 ص 278 باب 2 آخر في كيفية صدور الوحي و نزول جبرئيل ع و علة احتباس الوحي و بيان أنه ص هل كان قبل البعثة متعبدا بشريعة أم لا ..... ص : 244
4- . الأحتجاج ج2 ص448 باب احتجاج أبي جعفر محمد بن علي الثاني ع في أنواع شتى من العلوم الدينية
5- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص58 فصل[أول الخلق نور محمد و علي عليهما السلام]
6- . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج 4 ص 124 الجملة الثانية في الأحاديث المتعلقة بالعلم و أهله و حامليه ح208

حديث23: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَتَى سُمِّيَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَنْكَرُوا فَضْلَهُ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ آدَمُ(عليه السلام) بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ

حديث23: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): اگر مردم مي دانستند که علي(عليه السلام) چه موقع اميرالمومنين ناميده شد هرگز منکر فضل او نمي شدند وآن زماني بود که آدم(عليه السلام) بين روح و جسم بود (کنايه از اينکه حضرت آدم(عليه السلام) آفريده نشده بود) (1)

حديث24: مِنْ رِيَاضِ الْجِنَانِ لِفَضْلِ اللَّهِ بْنِ مَحْمُودٍ الْفَارِسِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: يَا جَابِرُ كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ غَيْرُهُ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقِهِ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَأَوْقَفَنَا أَظِلَّةً خَضْرَاءَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَيْثُ لَا سَمَاءَ وَ لَا أَرْضَ وَ لَا مَكَانَ وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ الْخَبَر

حديث24: امام باقر(عليه السلام): اي جابر! خداوند وجود داشت در حالي که هيچ چيز ديگري در کنار او موجود نبود. نه چيز معلوم و نه چيز مجهول. پس اولين چيزي که از مخلوقاتش آفريد محمد(صلي الله عليه و آله) بود و ما اهل بيت را به همراه او از نور عظمت خود آفريد، پس ما را بصورت سايه اي سبز در مقابل خود قرار داد. جايي که نه آسماني بود و نه زميني و نه مکان و نه شب و نه روز و نه خورشيد و نه ماه.(2)

حديث25: جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَلَا إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ صِدِّيقُهُ الْأَوَّلُ قَدْ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ ثُمَّ إِنِّي صِدِّيقُهُ الْأَوَّلُ فِي أُمَّتِكُمْ حَقّاً فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ الْخَبَر

ص: 32


1- . نهج الحق و کشف الصدق باب الثالثة و الثلاثون آية الميثاق ص191. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 186 [سورة الأعراف(7): آية 172] ،تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 5 ص 240 [سورة الأعراف(7): آية 174]
2- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 60 فصل .....

حديث25: اميرالمومنين(عليه السلام): بدانيد من بنده خدا و برادر پيامبر او و اولين تصديق کننده او هستم آن هنگام که آدم(عليه السلام) بين روح و جسم بود وبعد از آن من اولين تصديق کننده به حق او در امت شما هستم، پس ما اولين و آخرين هستيم.(1)

توضيح و تفسير: خداوند متعال قبل از اينکه عالم هستي و آنچه در آنست را بيافريند انوار ائمه اطهار را خلق نمود، و اين امر ثابت مي کند که آن ها در نزد خداوند متعال مقام ويژه اي دارند که اَحَدي از خلق خدا چه انبياء مرسل و ملائکه مقرب به چنين مقامي نائل نشده اند، و عالم هستي ملائکه مقرب و انبياء مرسل را خلق نکرده مگر بخاطر ايشان و به يُمن وجود آنان.

حديث26: قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عَبْدُ الْحَقِّ بْنُ أَبِي الْفَرَجِ الْأَمِينُ إِجَازَةً أَنْبَأَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَيْمُونٍ الْخَطِيبُ أَنْبَأَنَا الشَّرِيفُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَسَنِيُّ الْعَلَوِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ التَّمِيمِيُّ أَنْبَأَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ الْقَابُوسِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ إِنَّ فِي اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ تَحْتَ الْعَرْشِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ

حديث 26: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: همانا در لوح محفوظ زير عرش ثبت شده که علي بن ابيطالب(عليه السلام)، اميرالمومنين است.(2)

حديث27: أَبُو الْفَرَجِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُول.... إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا قَبْلَ الْخَلْقِ بِأَلْفَيْ أَلْفِ عَامٍ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ لِتَسْبِيحِنَاحديث27: امام کاظم(عليه السلام) فرمودند: خداوند ما را دو هزار سال قبل از مردم آفريد ما خدا را تسبيح كرديم ملائكه به واسطه تسبيح ما تسبيح نمودند. (3)

ص: 33


1- . الأمالي للطوسي ص 626 [30] مجلس يوم الجمعة الثامن عشر من جمادى الآخرة سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح1292، الأمالي للمفيد ص6 المجلس الأول ح3
2- . اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص381 باب 135 الباب فيما نذكره من رواية الخليفة الناصر من بني العباس و فضائل لمولانا علي ص و فيها تسميته بأمير المؤمنين في اللوح المحفوظ
3- . الإختصاص ص91 حديث موسى المبرقع ح 1

حديث28: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِإِبْلِيسَ (أَسْتَكْبَرْتَ

أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ) فَمَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِي هُوَ أَعْلَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) كُنَّا فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لَهُ وَ لَمْ يَأْمُرْنَا بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ إِلَّا إِبْلِيسَ فَإِنَّهُ أَبَى وَ لَمْ يَسْجُدْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ ) عَنَى مِنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الْمَكْتُوبَةِ أَسْمَاؤُهُمْ فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ بِنَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدِي فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ نَارَهُ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ.

حديث28: كتاب فضائل الشيعه صدوق: به اسناد خود از ابو سعيد خدرى نقل مي كند كه گفت: ما در خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نشسته بوديم در اين موقع مردى وارد شده گفت: از معنى اين آيه كه خداوند به شيطان مي فرمايد (أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ )(1) مرا مطلع فرما كدام دسته هستند كسانى كه از ملائكه برترند كه در اين آيه مي فرمايد: كبر ورزيدى يا از شخصيت هاى برجسته خود را انگاشتى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: آنها منم و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) كه ما در سرادق عرش خدا را تسبيح مي كرديم و ملائكه به واسطه تسبيح ما به تسبيح مشغول شدند دو هزار سال قبل از آفرينش آدم پس از خلقت آدم(عليه السلام) خداوند به ملائكه دستور داد

ص: 34


1- . ص آية 75

او را سجده كنند اما ما را چنين دستورى نداد همه ملائكه سجده كردند به جز ابليس كه از سجده امتناع ورزيد خداوند فرمود: كبر ورزيدى يا خود را از آن پنج نفر به حساب آوردى كه نامشان در سرادق عرش نوشته شده. ما درب بسوى خدا هستيم كه هر كه بخواهد بايد از جانب ما وارد شود به واسطه ما هدايت يافته اند هدايت شده ها هر كه ما را دوست بدارد خدا او را دوست مي دارد و در بهشت جايش خواهد داد و هر كه با ما كينه ورزد خدا او را دشمن مي دارد و در جهنم جايش مي دهد ما را دوست نخواهند داشت مگر كسانى كه ولادت پاكى داشته باشند. (1)

حديث29: قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ قَبِيصَةَ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِنْدَهُ الْبَوْسُ بْنُ أَبِي الدَّوْسِ [الدرس] وَ ابْنُ ظَبْيَانَ وَ الْقَاسِمُ [عَبْدُ الرَّحْمَنِ] الصَّيْرَفِيُّ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ وَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ أَتَيْتُكَ مُسْتَفِيداً قَالَ سَلْ وَ أَوْجِزْ قُلْتُ أَيْنَ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِيَّةً وَ أَرْضاً مَدْحِيَّةً وَ طَوْداً أَوْ ظُلْمَةً وَ نُوراً قَالَ يَا قَبِيصَةُ لِمَ سَأَلْتَنَا عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ فِي مِثْلِ هَذَا الْوَقْتِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ حُبَّنَا قَدِ اكْتُتِمَ وَ بُغْضَنَا قَدْ فَشَا وَ أَنَّ لَنَا أَعْدَاءً مِنَ الْجِنِّ يُخْرِجُونَ حَدِيثَنَا إِلَى أَعْدَائِنَا مِنَ الْإِنْسِ وَ أَنَّ الْحِيطَانَ لَهَا آذَانٌ كَآذَانِ النَّاسِ قَالَ قُلْتُ قَدْ سَأَلْتُ [سُئِلْتُ] عَنْ ذَلِكَ قَالَ يَا قَبِيصَةُ كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ حَوْلَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِخَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ فَرَّغَنَا فِي صُلْبِهِ فَلَمْ يَزَلْ يَنْقُلُنَا مِنْ صُلْبٍ طَاهِرٍ إِلَى رَحِمٍ مُطَهَّرٍ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) فَنَحْنُ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى مَنِ اسْتَمْسَكَ بِنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَوَى لَا نُدْخِلُهُ فِي بَابِ رَدًى [ضَلَالَةٍ] وَ لَا نُخْرِجُهُ مِنْ بَابِ هُدًى وَ نَحْنُ رُعَاةُ دِينِ [شَمْسِ] اللَّهِ وَ نَحْنُ عِتْرَةُ رَسُولِ

ص: 35


1- . فضائل الشيعة ص8 الحديث 7

اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَحْنُ الْقُبَّةُ الَّتِي طَالَتْ أَطْنَابُهَا وَ اتَّسَعَ فِنَاؤُهَا [أفنانها] مَنْ ضَوَى إِلَيْنَا نَجَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَوَى إِلَى النَّارِ قُلْتُ لِوَجْهِ رَبِّي الْحَمْدُ أَسْأَلُكَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ) (1) قَالَ فِينَا التَّنْزِيلُ قَالَ قُلْتُ إِنَّمَا أَسْأَلُكَ عَنِ التَّفْسِيرِ قَالَ نَعَمْ يَا قَبِيصَةُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَعَلَ اللَّهُ حِسَابَشِيعَتِنَا عَلَيْنَا فَمَا كَانَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ اسْتَوْهَبَهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ النَّاسِ مِنَ الْمَظَالِمِ أَدَّاهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) عَنْهُمْ وَ مَا كَانَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ وَهَبْنَاهُ لَهُمْ حَتَّى (يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ )(2)

حديث29: قبيصه بن يزيد جعفى گفت: خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيدم در خدمت آن جناب دوس بن ابى الدوس و ابن ظبيان و قاسم صيرفى نيز حضور داشتند سلام كرده نشستم. عرضه داشتم: يا بن رسول اللَّه! آمده ام از خدمت شما بهره مند شوم فرمود: سؤال كن اما سؤالى كوتاه. عرضه داشتم: كجا بوديد شما قبل از اينكه خداوند آسمان افراشته و زمين گسترده و تاريكى و روشنائى را بيافريند. فرمود: از اين مطلب چرا در اين موقع سؤال كردى مگر نمي دانى كه محبت ما پنهان است ولى دشمنى با ما آشكار و ما از ميان جنيان دشمنانى داريم كه احاديث ما را به دشمنان انسانى ما مي رسانند ديوارها نيز مانند انسان ها گوش دارند. عرضه داشتم: بالاخره چنين سؤالى برايم پيش آمده. فرمود: يا قبيصه! ما اشباح نورى بوديم اطراف عرش، خدا را تسبيح مي كرديم پانزده هزار سال قبل از آفرينش آدم(عليه السلام) وقتى آدم(عليه السلام) آفريده شد ما را در صُلب او قرار دادند پيوسته از نهادى پاك به رحمى پاك منتقل مي شديم تا خداوند پيامبر اكرم محمد مصطفى(صلي الله عليه و آله) را برانگيخت پس دستاويز محكم خدائيم هر كه بما چنگ زند نجات مي يابد و هر كه از ما فاصله بگيرد گمراه است هر كه به ما چنگ زند او را به گمراهى نمي كشانيم و از هدايت خارج نمي كنيم، كسانى هستيم كه مراقب

ص: 36


1- . الغاشية 25و26
2- . غافر آية 40

طلوع و درخشش خورشيديم جهت انجام اعمال و فرائض و بازماندگان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ما آن خيمه گاه بلندپايه و پردامنه هستيم هر كه به ما پناه آورد به جانب بهشت رهسپارمي گردد و هر كه از ما گريزان باشد به جهنم مي رود. عرضه داشتم: خداى را بر اين نعمت سپاسگزارم. (1)

حديث30: وَ هُوَ مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمِعْرَاجِ عَنْ رِجَالِهِ مَرْفُوعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ يُخَاطِبُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ ءَ مَعَهُ فَخَلَقَنِي وَ خَلَقَكَ رُوحَيْنِ مِنْ نُورِ جَلَالِهِ وَ كُنَّا أَمَامَ عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ وَ عَجَنَنَا بِذَلِكَ النُّورِ وَ غَمَسَنَا فِي جَمِيعِ الْأَنْوَارِ وَ أَنْهَارِ الْجَنَّةِ ثُمَّ خَلَقَ آدَمَ وَ اسْتَوْدَعَ صُلْبَهُ تِلْكَ الطِّينَةَ وَ النُّورَ فَلَمَّا خَلَقَهُ اسْتَخْرَجَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ ظَهْرِهِ فَاستَنْطَقَهُمْ وَ قَرَّرَهُمْ بِرُبُوبِيَّتِهِ فَأَوَّلُ خَلْقٍ أَقَرَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ أَنَا وَ أَنْتَ وَ النَّبِيُّونَ عَلَى قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى صَدَقْتُمَا وَ أَقْرَرْتُمَا يَا مُحَمَّدُ وَ يَا عَلِيُّ وَ سَبَقْتُمَا خَلْقِي إِلَى طَاعَتِي وَ كَذَلِكَ كُنْتُمَا فِي سَابِقِ عِلْمِي فِيكُمَا فَأَنْتُمَا صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِكُمَا وَ شِيعَتُكُمَا وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُكُمْ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ فَكَانَتِ الطِّينَةُ فِي صُلْبِ آدَمَ وَ نُورِي وَ نُورُكَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَمَا زَالَ ذَلِكَ النُّورُ يَنْتَقِلُ بَيْنَ أَعْيُنِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُنْتَجَبِينَ حَتَّى وَصَلَ النُّورُ وَ الطِّينَةُ إِلَى صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَافْتَرَقَ نِصْفَيْنِ فَخَلَقَنِي اللَّهُ مِنْ نِصْفِهِ وَ اتَّخَذَنِي نَبِيّاً وَ رَسُولًا وَ خَلَقَكَ مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ

ص: 37


1- . تفسير فرات الكوفي ص552 [سورة الغاشية(88): الآيات 25 الى 26] ح707

فَاتَّخَذَكَ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً وَ وَلِيّاً فَلَمَّا كُنْتُ مِنْ عَظَمَةِ رَبِّي كَقَابَ (قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى)(1) قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَطْوَعُ خَلْقِي لَكَ فَقُلْتُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فَاتَّخِذْهُ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً فَقَدِ اتَّخَذَتْهُ صَفِيّاً وَ وَلِيّاً يَا مُحَمَّدُ كَتَبْتُ اسْمَكَ وَ اسْمَهُ عَلَى عَرْشِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقِي مَحَبَّةً مِنِّي لَكُمَا وَ لِمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا فَمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمَا وَ عَدَلَ عَنْكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكَافِرِينَ الضَّالِّينَ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ فَمَنْ ذَا يَلِجُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَنْتَ أَحَقُّ النَّاسِ بِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وُلْدُكَ وُلْدِي وَ شِيعَتُكُمْ شِيعَتِي وَ أَوْلِيَاؤُكُمْ أَوْلِيَائِي وَ أَنْتُمْ مَعِي غَداً فِي الْجَنَّةِ.حديث30: كنز جامع الفوائد: صدوق عليه الرحمه در كتاب معراج از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: شنيدم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به علي(عليه السلام) مي فرمود: خداوند بود و هيچ چيز وجود نداشت من و تو را دو روح از جلال خود آفريد ما در جلو عرش به تسبيح و تقديس و تهليل و سپاس خدا اشتغال داشتيم پيش از آنكه آسمان ها و زمين ها را بيافريند. وقتى اراده آفرينش آدم(عليه السلام) را كرد من و تو را از يك سرشت از طينت عليين آفريد و با آن نور در آميخت ما را در تمام نورها و نهرهاى بهشت فرود برد سپس آدم(عليه السلام) را آفريد و در نهاد او آن طينت و نور را قرار داد پس از از آفريدن آدم(عليه السلام) فرزندان و ذريه او را از نهادش خارج كرد و از آنها اعتراف گرفت و اقرار به ربوبيت كردند و اول كسى كه اقرار نمود به ربوبيت من و تو بوديم و ساير پيامبران به نسبت مقام و قربشان به خدا. خداوند فرمود: گواهى داديد و اقرار كرديد اى محمد(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و از همه خلايق بر طاعت من سبقت گرفتيد چنين نيز بوديد در علم سابق من شما دو برگزيده از آفريده هاى منيد و ائمه از نژاد و پيروان شمايند

ص: 38


1- . النجم آية 9

اين چنين شما را آفريدم آنگاه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي! طينت و سرشت در صُلب آدم(عليه السلام) بود و نور من و تو در پيشانى او پيوسته اين نور منتقل مي شد به پيشانى پيامبران برگزيده تا بالاخره طينت و نور هر دو منتهى به صُلب عبد المطلب شد آنگاه به دو قسمت تقسيم گرديد خداوند مرا از يك نيمه آن آفريد و پيامبر و رسولم قرار داد و تو را از نيمه ديگر و جانشين و وصى و امام قرار داد وقتى (در معراج) از عظمت و جلال پروردگارم در فاصله يك زه كمان يا كمتر از آن رسيدم به من فرمود: چه كسي از ميان تمام بندگانم بيشتر تو را اطاعت مي كند. عرضه داشتم: علي بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: او را جانشين و وصى خود قرار ده كه من اين مقام را برايش قرار داده ام نام تو و او را قبل از آفرينش انسان ها برعرش خود نوشته ام به واسطه محبتى كه با شما دارم و كسانى كه شما را دوست دارند و با شما محبت مي ورزند و اطاعت مي كنند هر كه شما را دوست بدارد و اطاعت كند از مقربين در نزد من محسوب مى شود و هر كه منكر ولايت شما باشد و از در خانه شما انحراف ورزد از كافران گمراه نزد من محسوب مى شود. آنگاه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: در اين صورت چه كسى مي تواند بين من و تو فاصله بياندازد با اينكه من و تو از يك نور و يك طينت هستيم تو از همه مردم شايسته تر هستى نسبت به من در دنيا و آخرت فرزندان تو فرزند من و پيروان تو پيرو من و دوستان تو دوست منند شما فردا در بهشت با من خواهيد بود. (1)

حديث31: قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ أَيَّدَ بِکَ النَّبِيِّينَ سِرّاً، وَ أَيَّدَنِي بِکَ جَهْراً

حديث31: پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: يا علي! خداوند به وسيله تو به طور پنهاني انبياء را تاييد کرد و به واسطه تو آشکارا مرا تاييد فرمود. (2)

ص: 39


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص749 [سورة المطففين(83): الآيات 18 الى 20].
2- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 1 ص144 السابع و العشرون أن مثال علي - عليه السلام - السلطان من الله سبحانه حين دخل موسى و هارون على فرعون ح86

باب بيست و سوم: ولادت ائمه اطهار

ص: 40

حديث1: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ الْإِمَامَ أَنْزَلَ قَطْرَةً مِنْ مَاءِ الْمُزْنِ فَيَقَعُ عَلَى كُلِّ شَجَرَةٍ فَيَأْكُلُ مِنْهُ ثُمَّ يُوَاقِعُ فَيَخْلُقُ اللَّهُ الْإِمَامَ فَيَسْمَعُ الصَّوْتَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ رُفِعَ لَهُ مَنَارٌ مِنْ نُورٍ يَرَى أَعْمَالَ الْعِبَادِ فَإِذَا تَرَعْرَعَ كُتِبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم )(1)

حديث1: بصائر: محمّد بن مروان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: وقتى خداوند بخواهد امام(عليه السلام) را بيافريند قطره اى از آب مزن (آبى از عرش) فرو مي ريزد قرار مي گيرد بر هر درختى پدر امام(عليه السلام) مي خورد پسبا همسر خود همبستر مى شود امام(عليه السلام) را از آن مى آفريند در شكم مادر صدا مي شنود وقتى بر زمين قرار گرفت مناره اى از نور برايش بلند مى شود كه اعمال بندگان را مى بيند وقتى به حركت در آمد و شروع به رشد كرد بر بازوى راست او نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(2)

حديث2: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ نُطْفَةَ الْإِمَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ إِلَى الْأَرْضِ وَقَعَ وَ هُوَ وَاضِعٌ يَدَهُ إِلَى الْأَرْضِ رَافِعٌ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّ مُنَادِياً يُنَادِيهِ مِنْ جَوِّ السَّمَاءِ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ اثْبُتْ فَإِنَّكَ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ عَيْبَةُ عِلْمِي وَ لَكَ وَ لِمَنْ تَوَلَّاكَ أَوْجَبْتُ رَحْمَتِي وَ مَنَحْتُ جِنَانِي وَ أحلت [أُحِلُّكَ] جِوَارِي ثُمَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَصْلِيَنَّ مَنْ عَادَاكَ أَشَدَّ عَذَابِي وَ إِنْ أَوْسَعْتُ عَلَيْهِمْ فِي دُنْيَايَ مِنْ سَعَةِ

ص: 41


1- . الانعام آية 115
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص431 باب 7 باب في الأئمة أنهم تعرض عليهم الأعمال في أمر العمود الذي يرفع للأئمة و ما يصنع بهم في بطون أمهاتهم .ح1

رِزْقِي قَالَ فَإِذَا انْقَضَى صَوْتُ الْمُنَادِي أَجَابَهُ هُوَ (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) فَإِذَا قَالَهَا أَعْطَاهُ الْعِلْمَ الْأَوَّلَ وَ الْعِلْمَ الْآخِرَ وَ اسْتَحَقَّ زِيَادَةَ الرُّوحِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ.

حديث2: امام صادق(عليه السلام) فرمود: نطفه امام از بهشت است وقتى از مادر متولد شود روى زمين قرار مي گيرد دست بر زمين مي گذارد و سر به آسمان بلند مي كند. عرضه داشتم: فدايت شوم، چرا چنين مي كند؟ فرمود: زيرا يك منادى از آسمان از عرش و افق اعلى فرياد مي زند: فلان پسر فلانى پايدار باش تو برگزيده ى من از ميان خلقى و گنجينه ى دانشم رحمت خود را براى تو و كسى كه تو را دوست داشته باشد لازم گردانيم و بهشت را بخشيدم و حوريه را برايت حلال مى كنم. به عزت و جلالم سوگند هر كه تو را دشمن بدارد گرفتار بدترين عذاب خود مي كنم گر چه در دنيا از نظر رزق و توشه بر آنها وسعت دهم فرمود: وقتى صداى منادى پايان مى يابد امام(عليه السلام) او را چنين جواب مي دهد (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ )(1)

وقتى اين كلمات را بگويد خداوند به او علم اول و علم آخر عنايت مي كند و شايسته افزايش روح مي گردد در شب قدر.(2)

حديث3: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمْ عَلَى الْإِمَامِ فَلْيَنْظُرْ مَا يَتَكَلَّمُ بِهِ فَإِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الْكَلَامَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا هِيَ وَضَعَتْهُ سَطَعَ لَهَا نُورٌ سَاطِعٌ إِلَى السَّمَاءِ وَ سَقَطَ وَ فِي عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) فَإِذَا هُوَ تَكَلَّمَ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً وَ يُشْرِفُ بِهِ عَلَى الْأَرْضِ يَعْلَمُ بِهِ أَعْمَالَهُمْ.

ص: 42


1- . آل عمران آية 18
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص 223 باب 3 باب ما يلقى إلى الأئمة في ليلة القدر مما يكون في تلك السنة و نزول الملائكة عليهم ح13

حديث3: محمد بن مروان گفت حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: وقتى هر كدام وارد خدمت امام(عليه السلام) مي شويد متوجه باشيد چه مي گوئيد زيرا امام(عليه السلام) در شكم مادر مي شنود وقتى مادر او را مي زايد نورى برايش مي درخشد به جانب آسمان در موقع زايمان بر بازوى راستش نوشته است (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (1)

وقتى او سخن گفت خداوند برايش استوانه اى ترتيب مي دهد كه به وسيله آن مشرف بر اهل زمين مي گردد و اعمال بندگان را مي داند. (2)حديث4: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ غَيْرِهِ رَوَاهُ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَقْبِضَ رُوحَ إِمَامٍ وَ يَخْلُقَ مِنْ بَعْدِهِ إِمَاماً أَنْزَلَ قَطْرَةٍ مِنْ مَاءٍ تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ فَيُلْقِيهَا عَلَى ثَمَرَةٍ أَوْ عَلَى بَقْلَةٍ فَيَأْكُلُ تِلْكَ الثَّمَرَةَ أَوْ تِلْكَ الْبَقْلَةَ الْإِمَامُ الَّذِي يَخْلُقُ اللَّهُ مِنْهُ نُطْفَةَ الْإِمَامِ الَّذِي يَقُومُ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَيَخْلُقُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ الْقَطْرَةِ نُطْفَةً فِي الصُّلْبِ ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى الرَّحِمِ فَيَمْكُثُ فِيهَا أَرْبَعِينَ لَيْلَةً فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً سَمِعَ الصَّوْتَ فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ كُتِبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْعِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ مِنْ نُورٍ يَعْرِفُ بِهِ الضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ.

حديث4: يونس بن ظبيان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: وقتى خداوند بخواهد امامى را قبض روح كند و امام(عليه السلام) بعد از او را بيافريند قطره اى از آب زير عرش فرو مي فرستد آن را بر ميوه و يا دانه اى قرار مي دهد امام(عليه السلام) از آن ميوه يا دانه مي خورد خداوند از همان قطره نطفه اى در صُلب او مى آفريند سپس منتقل به رحم مادر مى شود پس از چهل روز از سكونت در رحم صدا را مي شنود

ص: 43


1- . الانعام آية 115
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص431 باب7 باب في الأئمة أنهم تعرض عليهم الأعمال في أمر العمود الذي يرفع للأئمة و ما يصنع بهم في بطون أمهاتهم ح2

پس از چهار ماه بر بازوى راستش نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(1) وقتى بر زمين قرار گيرد به او حكمت داده مى شود و به علم و وقار آراسته مي گردد و هيبت و جلال بر پيكرش مى پوشاند به او چراغى از نور مي دهند كه به وسيله آن خاطرات مردم را مى فهمد و اعمال مردم را مي داند. (2)

حديث5: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي السَّنَةِ الَّتِيوُلِدَ فِيهَا ابْنُهُ مُوسَى فَلَمَّا نَزَلْنَا الْأَبْوَاءَ وَضَعَ لَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْغَدَاءَ وَ لِأَصْحَابِهِ وَ أَكْثَرَهُ وَ أَطَابَهُ فَبَيْنَا نَحْنُ نَتَغَدَّى إِذْ أَتَاهُ رَسُولُ حَمِيدَةَ أَنَّ الطَّلْقَ قَدْ ضَرَبَنِي وَ قَدْ أَمَرَتْنِي أَنْ لَا أَسْبِقَكَ بِابْنِكَ هَذَا فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَرِحاً مَسْرُوراً فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ عَادَ إِلَيْنَا حَاسِراً عَنْ ذِرَاعَيْهِ ضَاحِكاً سِنُّهُ فَقُلْنَا أَضْحَكُ اللَّهُ سِنَّكَ وَ أَقَرَّ عَيْنَيْكَ مَا صَنَعَتْ حَمِيدَةُ فَقَالَ وَهَبَ اللَّهُ لِي غُلَاماً وَ هُوَ خَيْرُ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ وَ لَقَدْ خَبَّرَتْنِي عَنْهُ بِأَمْرٍ كُنْتُ أَعْلَمَ بِهِ مِنْهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا خَبَّرَتْكَ عَنْهُ حَمِيدَةُ قَالَ ذَكَرَتْ أَنَّهُ لَمَّا وَقَعَ مِنْ بَطْنِهَا وَقَعَ وَاضِعاً يَدَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَخْبَرْتُهَا أَنَّ تِلْكَ أَمَارَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَمَارَةُ الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا تِلْكَ مِنْ عَلَامَةِ الْإِمَامِ فَقَالَ إِنَّهُ لَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عُلِقَ بِجَدِّي فِيهَا أَتَى آتٍ جَدَّ أَبِي وَ هُوَ رَاقِدٌ فَأَتَاهُ بِكَأْسٍ فِيهَا شَرْبَةٌ أَرَقُّ مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْيَضُ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَبْرَدُ مِنَ الثَّلْجِ فَسَقَاهُ إِيَّاهُ وَ أَمَرَهُ بِالْجِمَاعِ فَقَامَ فَرِحاً مَسْرُوراً وَ جَامَعَ فَعُلِقَ فِيهَا بِجَدِّي وَ لَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عُلِقَ فِيهَا بِأَبِي أَتَى آتٍ جَدِّي فَسَقَاهُ كَمَا سَقَاهُ جَدٍّ أَبِي وَ أَمَرَهُ بِالْجِمَاعِ فَقَامَ فَرَحاً

ص: 44


1- . الانعام آية 115
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص432 باب 7 باب في الأئمة أنهم تعرض عليهم الأعمال في أمر العمود الذي يرفع للأئمة و ما يصنع بهم في بطون أمهاتهم ح4

مَسْرُوراً فَجَامَعَ فَعُلِقَ بِأَبِي وَ لَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عَلَّقَ بِي فِيهَا أَتَى آتٍ أَبِي فَسَقَاهُ وَ أَمَرَهُ كَمَا أَمَرَهُمْ فَقَامَ فَرِحاً مَسْرُوراً فَجَامَعَ فَعُلِقَ بِي وَ لَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عُلِقَ فِيهَا بِابْنِي هَذَا أَتَانِي آتٍ كَمَا أَتَى جَدَّ أَبِي وَ جَدِّي وَ أَبِي فَسَقَانِي كَمَا سَقَاهُمْ وَ أَمَرَنِي كَمَا أَمَرَهُمْ فَقُمْتُ فَرِحاً مَسْرُوراً بِعِلْمِ اللَّهِ بِمَا وَهَبَ لِي فَجَامَعْتُ فَعُلِقَ بِابْنِي وَ إِنَّ نُطْفَةَ الْإِمَامِ مِمَّا أَخْبَرْتُكَ فَإِذَا اسْتَقَرَّتْ فِي الرَّحِمِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً نَصَبَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ فِي بَطْنِ أُمِّهِ يَنْظُرُ مِنْهُ مَدَّ بَصَرِهِ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ أَتَاهُ مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ حَيَوَانُ وَ كَتَبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) فَإِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ وَاضِعاً يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَإِذَا وَضَعَ يَدَهُ إِلَى الْأَرْضِ فَإِنَّهُ يَقْبِضُ كُلَّ عِلْمٍ أَنْزَلَهُ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ أَمَّا رَفْعُهُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَإِنَّ مُنَادِياً يُنَادِي مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ يَقُولُ يَا فُلَانُ اثْبُتْ ثَبَّتَكَ اللَّهُ فَلِعَظِيمٍ مَّا خَلْقُكَ أَنْتَ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ عَيْبَةُ عِلْمِي لَكَ وَ لِمَنْ تَوَلَّاكَ أَوْجَبْتُ رَحْمَتِي وَ أَسْكَنْتُ جَنَّتِي وَ أَحْلَلْتُ جِوَارِي ثُمَّ وَ عِزَّتِي لَأُصْلِيَنَ مَنْ عَادَاكَ أَشَدَّ عَذَابِي وَ إِنْ أَوْسَعْتُ عَلَيْهِمْ مِنْ سَعَةِ رِزْقِي فَإِذَا انْقَضَى صَوْتُ الْمُنَادِي أَجَابَهُ الْوَصِيُ (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) إِلَى آخِرِهَا فَإِذَا قَالَهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الْآخِرِ وَ اسْتَوْجَبَ زِيَادَةَ الرُّوحِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ الرُّوحُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَجَبْرَئِيلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ )(1)

ص: 45


1- . القدر آية 4

حديث5: ابو بصير گفت در خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بودم در آن سالى كه فرزندش موسى(عليه السلام) متولد شد وقتى در ابواء وارد شديم امام(عليه السلام) براى ما و اصحابش صبحانه اى گسترد بسيار زياد و لذيذ ما مشغول صرف صبحانه بوديم كه پيكى از جانب حميده آمد و پيغام آورد كه حالت زايمان به من دست داده دستور داده بودى شما را مطلع نمايم در مورد اين فرزند. حضرت صادق(عليه السلام) با شادى و شفقت از جاى حركت كرد طولى نكشيد كه برگشت آستين بالا زده بود و مي خنديد عرضه

داشتيم: خدا شما را بخنداند و چشمتان روشن باد حميده چه كرد؟ فرمود: خداوند به من پسرى عنايت كرد كه بهترين خلق خدا است مادرش جريان را برايم نقل كرد كه من از او بهتر مي دانستم، عرضه داشتم: فدايت شوم چه جرياني؟ فرمود: مادرش نقل كرد كه وقتى متولد شد دو دست بر زمين گذاشت و سر به آسمان بلند كرد به او گفتم اين نشانه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود و نشان امام هاى بعد از او. عرضه داشتم: چگونه اين جريان علامت امام(عليه السلام) است فرمود: در آن شبى كه نطفه جدم بسته شد در حال خواب شخصى پيش جد پدرم آمد و ظرفى آورد كه در آن شربتى رقيق تر از آب قرار داشت و سفيدتر از شير و گواراتر از كره و شيرينتر از عسل و سردتر از يخ به او خورانيد و امر به همبستر شدن نمود با شادى حركت كرد و آميزش نمود نطفه جدم در آن شب منعقد شد در شبى كه نطفه پدرم بسته شد شخصى پيش جدم آمد همان شربتى كه براى جد پدرم آورده بود به او نيز داد و امر به جماع كرد جدم با شادى و سرور حركت نمود و آميزش كرد نطفه پدرم بسته شد. شبى كه نطفه من بسته شد شخصىآمد همان شربت را آورد و همان دستور را داد پدرم با شادى از جاى حركت نمود و همبستر شد نطفه من منعقد گرديد شبى كه نطفه اين فرزندم بسته شد شخصى آمد همان طور كه پيش جد پدرم و جد و پدرم آمده بود و به من از همان شربت خورانيد و همان دستور را داد با شادى حركت كردم مي دانستم خداوند چه به من عنايت كرده

ص: 46

همبستر شدم نطفه فرزندم بسته شد، نطفه امام(عليه السلام) از همان چيزى كه گفتم بسته مى شود. وقتى چهل شبانه روز در رحم استقرار يافت خداوند استوانه از نور در رحم مادر برايش قرار مي دهد با آن نور به اندازه ديد چشم مى بيند پس از چهار ماه در شكم مادر فرشته اى بنام حيوان مى آيد و بر بازوى راست او مي نويسد (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(1) وقتى از مادر متولد شد دست بر زمين مي گذارد و سر به آسمان بلند مي كند وقتى دست بر زمين مي گذارد هر دانشى كه خداوند از آسمان به زمين نازل كرد فرا مي گيرد و اما سربلند كردن به آسمان چنين است كه منادى از درون عرش از جانب پروردگار از افق اعلى بنام و نام پدرش او را صدا مي زند مي گويد باش خدا پايدارت بدارد به جهت عظمت خلقت تو برگزيده من از ميان خلقى و محل اسرار و گنجينه دانش منى تو و هر كه تو را دوست داشته باشد مُستوجب رحمت من است و ساكن بهشت مى شود و هم آغوش حوريه. به عزت و جلالم سوگند كسى كه تو را دشمن بدارد گرفتار شديدترين عذاب خود مي كنم گر چه در دنيا برايش توسعه اى در رزق بدهم وقتى صداى منادى پايان يافت امام(عليه السلام) جواب مي دهد (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ)(2) تا آخر آيه وقتى اين حرف را زد خداوند به او علم اول و علم آخر را عنايت مي كند و مستوجب زيادى روح در شب قدر مي گردد گفتم فدايت شوم مگر روح جبرئيل(عليهالسلام) نيست. فرمود: جبرئيل(عليه السلام) از جمله ملائكه است و روح از ملائكه بزرگتر است مگر خداوند نمي فرمايد (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ )(3)

حديث6: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ الْحِمْيَرِيِ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) ثُمَّ قَالَ هَذَا حَرْفٌ فِي الْأَئِمَّةِ خَاصَّةً ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ إِنَّ الْإِمَامَ يَخْلُقُهُ اللَّهُ بِيَدِهِ لَا يَلِيهِ أَحَدٌ غَيْرُهُ وَ هُوَ جَعَلَهُ يَسْمَعُ وَ يَرَى فِي

ص: 47


1- . الانعام آية 115
2- . آل عمران آية 18
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص440 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ح4

بَطْنِ أُمِّهِ حَتَّى إِذَا صَارَ إِلَى الْأَرْضِ خُطَّ بَيْنَ كَتِفَيْهِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )

حديث6: يونس بن ظبيان گفت: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(1) سپس فرمود: اين حرف اختصاص به ائمه دارد آنگاه فرمود يونس! امام(عليه السلام) را خداوند به دست خود مى آفريند و به احدى نمى سپارد او در شكم مادر شنوا و بينايش مي كند وقتى بر زمين قرار گرفت در شانه اش نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا)(2)

حديث7: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُحْبَلَ بِإِمَامٍ أُوتِيَ بِسَبْعِ وَرَقَاتٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَكَلَهُنَّ قَبْلَ أَنْ يَقَعَ فَإِذَا وَقَعَ فِي الرَّحِمِ سَمِعَ الْكَلَامَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَضَعَتْهُ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ فِيمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ كُتِبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم) (3)حديث7: حضرت صادق(عليه السلام) مي فرمود: وقتى خدا بخواهد مادر امام(عليه السلام) حامله به امام شود هفت برگ از بهشت براى پدرش مى آورند قبل از آميزش آنها را مي خورد وقتى امام(عليه السلام) در رحم مادر قرار گرفت در شكم مادر سخن را مي شنود وقتى متولد شد استوانه اى از نور بين او و آسمان بلند مى شود و بر بازوى راستش نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(4)

ص: 48


1- . الانعام آية 115
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص438 باب 11 باب فصل الأحاديث في الأئمة ليس فيها ذكر الرؤية ح3
3- . الانعام آية 115
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص 438 باب 11 باب فصل الأحاديث في الأئمة ليس فيها ذكر الرؤية ح2

حديث8: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُصَيْنِ الْحُسَيْنِيِّ وَ الْمُخْتَارِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي سُكَيْنَةَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أُوَدِّعُهُ فَقَالَ اجْلِسْ شِبْهَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ يَا إِسْحَاقُ كَأَنَّكَ تَرَى أَنَا مِنْ هَذَا الْخَلْقِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْإِمَامَ مِنَّا بَعْدَ الْإِمَامِ يَسْمَعُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَضَعَتْهُ أُمُّهُ كَتَبَ اللَّهُ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) فَإِذَا شَبَّ وَ تَرَعْرَعَ نُصِبَ لَهُ عَمُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ يَنْظُرُ بِهِ إِلَى أَعْمَالِ الْعِبَادِ.

حديث8: اسحاق: وارد بر حضرت صادق(عليه السلام) شدم با خشم به من فرمود: بنشين! آنگاه فرمود: اسحاق! مثل اينكه تو گمان مي كنى من مانند همين مردمم؟ مگر نمي دانى امامان يكى پس از ديگرى در شكم مادر صدا را مي شنوند وقتى متولد شدند بر بازوى راست آنها نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًالا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ )(1) همين كه بزرگ شد و به حركت در آمد استوانه از آسمان برايش ترتيب داده مى شود كه به وسيله آن اعمال بندگان را مى بيند. (2)

حديث9: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ نُطْفَةَ الْإِمَامِ الَّتِي يَكُونُ مِنْهَا إِمَامٌ بَعْدَهُ.

حديث9: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: امام(عليه السلام) مي داند نطفه امامى كه پس از او است. (3)

ص: 49


1- . الانعام آية 115
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص433 باب 7 باب في الأئمة أنهم تعرض عليهم الأعمال في أمر العمود الذي يرفع للأئمة و ما يصنع بهم في بطون أمهاتهم ح9
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص477 باب 4 باب في الإمام الذي يؤدي إلى الإمام الذي يكون من بعده ح13

باب بيست و چهارم: امامت ايشان در کودکي

ص: 50

حديث1: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ فِي الْحَدَاثَةِ قَالَ وَ أَيَّ شَيْ ءٍ يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي ) فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ اتَّبَعَهُ إِلَّا عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنِينَ وَ مَضَى أَبِي وَ أَنَا ابْنُ تِسْعِ سِنِينَ فَمَا عَسَى أَنْ يَقُولُوا إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ ) إِلَى قَوْلِهِ (وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)

حديث1: علي بن اسباط از حضرت جواد(عليه السلام) نقل مي كند كه گفتم: مردم در مورد كوچكى سن حرف مي زنند فرمود: آنها چه مي گويند؟ خداوند مي فرمايد (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) (1) به خدا قسم پيروى پيغمبر را در آن زمان كسى جز علي(عليه السلام) نكرد با اينكه در آن وقتهفت ساله بود و پدرم وقتى از دنيا رفت من نه ساله بودم چه مي خواهند بگويند خداوند مي فرمايد (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ )(2)

تا (وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)(3)

حديث2: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) قَدْ كُنَّا نَسْأَلُكَ قَبْلَ أَنْ يَهَبَ اللَّهُ لَكَ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَكُنْتَ تَقُولُ يَهَبُ اللَّهُ لِي غُلَاماً فَقَدْ وَهَبَ اللَّهُ لَكَ فَقَرَّ عُيُونُنَا فَلَا أَرَانَا اللَّهُ يَوْمَكَ فَإِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ فَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ قَالَ وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ شَيْ ءٌ قَدْ قَامَ عِيسَى(عليه السلام) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ

حديث2: صفوان گفت به حضرت رضا(عليه السلام) عرضه داشتم: ما پيوسته قبل از اينكه خداوند به شما جواد(عليه السلام) را عنايت كند صحبت از فرزند مي كرديم مي فرمودى

ص: 51


1- . يوسف آية 108
2- . النساء آية 65
3- . تفسير العياشي ج 2 ص200 [سورة يوسف(12): آية 108] ح100

خداوند به من پسرى خواهد داد اينك خدا عنايت كرده ابو جعفر(عليه السلام) را چشم ما روشن است خدا آن روز را نياورد بالاخره اگر شما از دنيا رفتيد چه كسى امام(عليه السلام) خواهد بود؟ با دست اشاره به ابى جعفر(عليه السلام) نمود كه روبرويش ايستاده بود. عرضه داشتم: فدايت شوم او كه سه ساله است! فرمود: اين مطلب موجب زيانى براى او نيست عيسى(عليه السلام) در سه سالگى حجت خدا بود. (1)

حديث3: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام)

حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِزَمَانِهِ فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَلٍ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِينَ قَالَ (إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا) قُلْتُ فَكَانَ يَوْمَئِذٍ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى زَكَرِيَّا فِي تِلْكَ الْحَالِ وَ هُوَ فِي الْمَهْدِ فَقَالَ كَانَ عِيسَى فِي تِلْكَ الْحَالِ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لِمَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فَعَبَّرَ عَنْهَا وَ كَانَ نَبِيّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ كَلَامَهُ فِي تِلْكَ الْحَالِ ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَانِ وَ كَانَ زَكَرِيَّا الْحُجَّةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ صَمْتِ عِيسَى بِسَنَتَيْنِ ثُمَّ مَاتَ زَكَرِيَّا فَوَرِثَهُ ابْنُهُ يَحْيَى الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ صَغِيرٌ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يا

يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا) فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى(عليه السلام) سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَ عَلَى

النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَيْسَ تَبْقَى الْأَرْضُ يَا أَبَا خَالِدٍ يَوْماً وَاحِداً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ(عليه السلام) وَ أَسْكَنَهُ الْأَرْضَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كَانَ

ص: 52


1- . الكافي ج 1 ص383 باب حالات الأئمة ع في السن ح2

عَلِيٌّ(عليه السلام) حُجَّةً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ يَوْمَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ وَ نَصَبَهُ عَلَماً وَ دَعَاهُمْ إِلَى وَلَايَتِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ قُلْتُ وَ كَانَتْ طَاعَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَاجِبَةً عَلَى النَّاسِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَكِنَّهُ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَتِ الطَّاعَةُ لِرَسُولِ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِهِ وَ عَلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَتِ الطَّاعَةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ لِعَلِيٍّ(عليه السلام)

بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) حَكِيماً عَالِماً.

حديث3: يزيد كناسى گويد: از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم كه آيا عيسى بن مريم(عليه السلام) زمانى كه در گهواره سخن گفت، حجت خدا بود بر اهل زمانش؟ فرمود: او آن زمان پيغمبر و حجت غير مرسل خدا بود (يعنى در آن زمان مأمور به تبليغ و دعوت نبود) مگر نمي شنوى گفته خود او را كه مي گويد (إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا)(1) من بنده خدايم (تا مردم نگويند عيسى خداست) خدا به من كتاب داده و پيغمبرم ساخته و هر جا باشم (اگر چه در گهواره) پر بركتم قرار داده و تازنده باشم مرا به نماز و زكاة سفارش كرده عرضه داشتم: در آن زمان و در همان حالى كه در گهواره بود، حجت خدا بود بر زكريا(عليه السلام)؟ فرمود: عيسى(عليه السلام) در همان حال براى مردم آيت بود و رحمت خدا بود براى مريم، زمانى كه سخن گفت و از جانب او دفاع كرد و پيغمبر بود و حجت بر هر كه سخنش را در آن حال شنيد. سپس سكوت نمود و تا دو ساله شد، سخن نگفت، و حجت خداى عز و جل بر مردم بعد از سكوت عيسى(عليه السلام) تا دو سال زكريا(عليه السلام) بود، سپس زكريا(عليه السلام) درگذشت و پسرش يحيى(عليه السلام)، كتاب و حكمت را از او ارث برد، در حالى كه كودكى خردسال بود. مگر نمي شنوى گفته خداى عز و جل را؟ (يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ

ص: 53


1- . مريم آية 31،30

صَبِيًّا)(1) اى يحيى! كتاب (تورات) را با قوت بگير و ما حكم نبوت را در كودكى به او داديم (يعنى ما كه تو را در كودكى حكم نبوت دهيم، نيرو و استعداد آن را هم به تو مي بخشيم). چون عيسى(عليه السلام) هفت ساله شد و خداى تعالى به او وحى فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت، و بر يحيى و همه مردم حجت گشت. اى ابا خالد! از روزى كه خدا آدم(عليه السلام) را آفريد و در زمينش ساكن ساخت يك روز زمين، بدون حجت خدا بر مردم نباشد عرضه داشتم: قربانت. آيا على(عليه السلام) در زمان حيات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر اين امت از طرف خدا و رسولش حجت بود؟ فرمود: آرى، روزى كه پيغمبر او را براى مردم به پا داشت و براى پيشوائى منصوبش ساخت و ايشان را به ولايتش دعوت كرد و به اطاعتش دستور داد. عرضه داشتم: اطاعت على(عليه السلام) در زمان حيات و بعد از وفات پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر مردم واجب بود؟ فرمود: آرى، ولى حضرت در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خاموش بود و سخن نمي گفت. و در زمان حياتپيغمبر(صلي الله عليه و آله) اطاعت از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) بر امت و بر على(عليه السلام) واجب بود و بعد از وفات آن حضرت اطاعت از على(عليه السلام) از جانب خدا و رسولش بر همه مردم واجب بود، و على(عليه السلام) حكيم و عالم بود (اشاره به آيه شريفه (وَ

إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ )(2) دارد). (3)

حديث4: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(عليه السلام) قَالَ:

قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ فِي حَدَاثَةِ سِنِّكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ أَنْ يَسْتَخْلِفَ سُلَيْمَانَ وَ هُوَ صَبِيٌّ يَرْعَى الْغَنَمَ فَأَنْكَرَ ذَلِكَ عُبَّادُ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ أَنْ خُذْ عَصَا الْمُتَكَلِّمِينَ وَ عَصَا سُلَيْمَانَ وَ اجْعَلْهَا فِي بَيْتٍ وَ اخْتِمْ عَلَيْهَا بِخَوَاتِيمِ الْقَوْمِ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ فَمَنْ كَانَتْ عَصَاهُ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ أَثْمَرَتْ فَهُوَ

ص: 54


1- . مريم آية 12
2- . الزخرف آية 4
3- . الكافي ج 1 ص382 باب حالات الأئمة ع في السن ح1

الْخَلِيفَةُ فَأَخْبَرَهُمْ دَاوُدُ فَقَالُوا قَدْ رَضِينَا وَ سَلَّمْنَا.

حديث4: به امام محمد تقى(عليه السلام) عرضه داشتم: مردم در باره خردسالى شما سخن مى گويند (نق مي زنند) فرمود: همانا خداى تعالى به داود وحى كرد كه سليمان(عليه السلام) را جانشين كند و او كودكى بود كه گوسفند مي چرانيد، عابدان و دانشمندان بنى اسرائيل او را نپذيرفتند، خدا به داود(عليه السلام) وحى كرد كه عصاهاى معترضين و عصاى سليمان(عليه السلام) را بگير و در خانه اى بگذار و با خاتم هاى مردم مهرش كن فردا عصاى هر كه (مانند درخت سبزى) برگدار و ميوه دار شد، او جانشين است. داود(عليه السلام) اين خبر را به آنها گفت (و چون فردا عصاى سليمان(عليه السلام) را سبز ديدند) گفتند: راضى شديم و پذيرفتيم.(1)حديث5: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُصْعَبٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ دَخَلْتُ إِلَيْهِ وَ مَعِي غُلَامٌ يَقُودُنِي خُمَاسِيٌّ لَمْ يَبْلُغْ فَقَالَ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ.

حديث5: ابو بصير (نابينا) گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم و كودك پنج ساله نابالغى عصاكش من بود: حضرت به من فرمود: حال شما چگونه باشد زمانى كه حجت بر شما همسال، اين كودك باشد؟ [يا فرمود: همسال اين كودك بر شما ولايت داشته باشد] (مقصود امام جواد(عليه السلام) است كه در ابتداى امامتش به نقلي 7 سال و به قولي ديگر 8 سال و چند ماه داشت.) (2)

حديث6: سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ فَقُلْتُ يَكُونُ الْإِمَامُ ابْنَ أَقَلَّ مِنْ سَبْعِ سِنِينَ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنِينَ فَقَالَ سَهْلٌ فَحَدَّثَنِي عَلِيُّ

ص: 55


1- . الكافي ج 1 ص383 باب حالات الأئمة ع في السن ح3
2- . الكافي ج 1 ص383 باب حالات الأئمة ع في السن ح4

بْنُ مَهْزِيَارَ بِهَذَا فِي سَنَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ.

حديث6: اسماعيل بن بزيع گويد: از حضرت ابى جعفر(عليه السلام) راجع به امر امامت پرسيدم و گفتم: ممكن است امام(عليه السلام) از هفت سال كمتر داشته باشد؟ فرمود: آرى كمتر از پنج سال هم مى شود (اشاره به امام زمان(عليه السلام) دارد) سهل گويد على بن مهزيار اين حديث را در سال 221 به من گفت. (1)

حديث7: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَيْرَانِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ وَاقِفاً بَيْنَ يَدَيْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) بِخُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ يَا سَيِّدِي إِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ابْنِي فَكَأَنَّ الْقَائِلَ اسْتَصْغَرَ سِنَّ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(عليه السلام)رَسُولًا نَبِيّاً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِي أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِي فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام)

حديث7: پدر خيرانى گويد: در خراسان برابر حضرت رضا(عليه السلام) ايستاده بودم كه مردى به او عرضه داشت: اگر پيش آمدى كند، به سوى كه رويم؟ فرمود: به سوى پسرم ابى جعفر(عليه السلام) مثل اينكه گوينده سن ابى جعفر(عليه السلام) را كوچك شمرد امام رضا(عليه السلام) فرمود: خداى تبارك و تعالى عيسى بن مريم(عليه السلام) را به نبوت و رسالت و شريعت تازه مبعوث ساخت در سنى كوچكتر از سن ابى جعفر(عليه السلام). (2)

حديث8: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ قَدْ خَرَجَ عَلَيَّ فَأَخَذْتُ النَّظَرَ إِلَيْهِ وَ جَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ لِأَصِفَ قَامَتَهُ لِأَصْحَابِنَا بِمِصْرَ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ حَتَّى قَعَدَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ احْتَجَّ فِي الْإِمَامَةِ بِمِثْلِ مَا احْتَجَّ بِهِ فِي النُّبُوَّةِ فَقَالَ (وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا) وَ (لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً)

فَقَدْ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ وَ

ص: 56


1- . الكافي ج 1 ص384 باب حالات الأئمة ع في السن ح5
2- . الكافي ج 1 ص384 باب حالات الأئمة ع في السن ح6

يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَاهَا وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً.

حديث8: على بن اسباط گويد: امام محمد تقى(عليه السلام) را ديدم كه به طرف من مى آمد، من نگاهم را به او تيز كردم (با دقت به او نگريستم) و به سر و پايش نگاه مي كردم تا اندازه قامتش را براى اصحاب اهل مصر خود (شيعيان) وصف كنم، در آن ميان كه من ورانداز مى كردم، حضرت بنشست و فرمود: اى على! خدا حجت در باره امامت را بمانند حجت در باره نبوت آورده و فرموده است (وَ

آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا)(1) حكم نبوت را در كودكى به او داديم (لَمَّا بَلَغَأَشُدَّهُ )(2) (وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً)(3) و چون به رشد رسيد و به چهل سالگى رسيد پس رواست كه به شخصى در كودكى حكمت داده شود (چنانچه به يحيى داده شد) و رواست كه در چهل سالگى داده شود (چنانچه به يوسف داده شد). (4)

حديث9: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا سَيِّدِي إِنَّ النَّاسَ يُنْكِرُونَ عَلَيْكَ حَدَاثَةَ سِنِّكَ فَقَالَ وَ مَا يُنْكِرُونَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ (قُلْ

هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) فَوَ اللَّهِ مَا تَبِعَهُ إِلَّا عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ وَ أَنَا ابْنُ تِسْعِ سِنِينَ.

حديث9: على بن حسان به امام جواد(عليه السلام) عرضه داشت: آقاى من! مردم به خردسالى شما اعتراض دارند، فرمود: چه اعتراضى دارند، در صورتى كه خداى عز و جل به پيغمبرش(صلي الله عليه و آله) فرموده است (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي)(5) بگو راه من اينست، من از روى بصيرت به سوى خدا مي خوانم، با آنكه از من پيروى كرده به خدا كسى جز على(عليه السلام) از او پيروى نكرده و او نُه سال داشت و من هم نُه ساله ام. (6)

ص: 57


1- . مريم آية 12
2- . يوسف آية 22
3- . الاحقاف آية 15
4- . الكافي ج 1 ص384 باب حالات الأئمة ع في السن ح7
5- . يوسف آية 108
6- . الكافي ج 1 ص384 باب حالات الأئمة ع في السن ح8

باب بيست و پنجم: طبقات انبياء و رسولان و ائمه اطهار عليهم السلام

ص: 58

طبقات پيغمبران و رسولان و ائمه اطهار عيلهم السلام

حديث1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلَى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَا يَعْدُو غَيْرَهَا وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي النَّوْمِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) عَلَى لُوطٍ(عليه السلام) وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ(عليه السلام) قَالَ اللَّهُ لِيُونُسَ (وَ

أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ) قَالَ يَزِيدُونَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ وَ الَّذِي يَرَى فِي نَوْمِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ(عليهالسلام)

نَبِيّاً وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي ) فَقَالَ اللَّهُ (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً.

حديث1: امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: پيامبران و رسولان چهار طبقه اند، پيامبري که نبوتش از خودش تجاوز نمي کند. و پيامبري که مَلَک را در خواب مي بيند و صدايش را مي شنود ولي در بيداري او را مشاهده نمي کند و به کسي هم مبعوث نشده است و او را پيشوا و امامي است مانند لوط(عليه السلام) که پيشوايش ابراهيم(عليه السلام) بود. و پيامبري که مَلَک را در خواب مي بيند و صدايش را مي شنود و در بيداري هم او را مشاهده مي کند و رسول گروهي کم يا زياد هم هست مانند يونس(عليه السلام) که خداي تعالي درباره او مي فرمايد (وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزيدُونَ)(1) او را به صد هزار نفر فرستاديم حضرت فرمودند: و بر يونس(عليه السلام) با اين وجود پيشوا و امامي بود و پيامبري

ص: 59


1- . سوره مبارکه صافّات آيه 147

که مَلَک را درخواب مي بيند و صدايش را مي شنود و او را در بيداري مشاهده مي کند و داراي مقام امامت نيز هست، مانند پيامبران اولوالعزم همانا ابراهيم(عليه السلام) زماني پيامبر بود ولي مقام امامت را دارا نبود تا اينکه خداي متعال فرمود (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً)(1) همانا من تورا براي مردم پيشوا قرار دادم.(2)

حديث2: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ سَادَةُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَيْهِمْ دَارَتِ الرَّحَى نُوحٌ(عليه السلام) وَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) وَ مُوسَى(عليهالسلام) وَ عِيسَى(عليه السلام) وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ.

حديث2: و فرمود: آقا و سرور پيغمبران و رسولان پنج نفرند كه ايشان اولوالعزم رسولانند و آسياى نبوت و رسالت گرد آنها مي چرخد و ايشان، نوح(عليه السلام) و ابراهيم(عليه السلام) و موسى(عليه السلام) و عيسى(عليه السلام) و محمد(صلي الله عليه و آله) است درود خدا بر محمد(صلي الله عليه و آله) و خاندانش و بر تمام پيغمبران.(3)

حديث3: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ يَا إِبْرَاهِيمُ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ (يَا رَبِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) قالَ (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ).

ص: 60


1- . سوره مبارکه بقره آيه 124
2- . الکافي کتاب الحجة ج1ص175 باب2 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ح1، الإختصاص ص22 باب طائفة من أقوال النبي و الأئمة ح8
3- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص175 باب2 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع ح3

حديث3: جابر گويد: شنيدم كه امام باقر(عليه السلام) مي فرمود: همانا خدا ابراهيم(عليه السلام) را به بندگى به پذيرفت پيش از آنكه به پيغمبرى پذيرد و به پيغمبريش پذيرفت پيش از آنكه به رسالتش گيرد و به رسالتش گرفت پيش از آنكه خليلش گيرد و خليلش گرفت پيش از آنكه امامش گيرد و چون اين مقامات برايش فراهم نمود، امام پنج انگشت خود را (براى نمودن اين پنج مقام) جمع كرد، به ابراهيم(عليه السلام) فرمود ( إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) اى ابراهيم همانا من تو را امام مردم گردانيدم. از بس اين مرتبت در چشم ابراهيم(عليه السلام) بزرگ آمد، عرضه داشت(قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) پروردگارا و به فرزندان من هم مي رسد؟ خداوند فرمود (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) عهد من به ستمكاران نمي رسد.(1)

حديث4: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ.

حديث4: امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: خداى تبارك و تعالى ابراهيم(عليه السلام) را بنده خود گرفت پيش از آنكه پيغمبرش نمايد و او را به پيغمبرى برگزيد پيش از آنكه رسولش كند و رسول خود ساخت پيش از آنكه خليلش گرداند و خليلش گرفت پيش از آنكه امامش قرار دهد، پس چون همه اين مقامات را برايش گرد آورد فرمود، (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) همانا من تو را امام مردم قرار دادم چون اين مرتبت در چشم ابراهيم(عليه السلام) بزرگ جلوه نمود، عرضه داشت (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) به فرزندان من هم

ص: 61


1- . الکافي ج1 ص175 کتاب الحجة باب2 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع ح4، الإختصاص ص23 باب طائفة من أقوال النبي و الأئمة ح9

مي رسد خداوند فرمود (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) عهد من به ستمكاران نرسد شخص كم خرد امام شخص پرهيزكار نگردد (و ستمگر از نظر خدا كم خرد است و ممكن نيست

كه او پيشواى امتى گردد كه در ميان ايشان مردم پرهيزكار باشد).(1)

ائمه اطهار در فضل و مقام با يکديگر برابرندحديث5: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَخِي عَلَى جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ فَأَجْلَسَنِي عَلَى فَخِذِهِ وَ أَجْلَسَ أَخِيَ الْحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْأُخْرَى ثُمَّ قَبَّلَنَا وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتُمَا مِنْ إِمَامَيْنِ صَالِحَيْنِ اخْتَارَكُمَا اللَّهُ مِنِّي وَ مِنْ أَبِيكُمَا وَ أُمِّكُمَا وَ اخْتَارَ مِنْ صُلْبِكَ يَا حُسَيْنُ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ كُلُّكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى سَوَاءٌ.

حديث5: ثمالى از حضرت باقر(عليه السلام) و آن جناب از پدرش و جدش حسين ابن على(عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان فرمود: من و برادرم خدمت جدم پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيديم مرا روى يك زانو و برادرم را بر زانوى ديگرش نشاند هر دوى ما را بوسيد و گفت: پدرم فداى شما دو امام و نواده گانم شود كه خداوند انتخابتان نموده از نژاد من و پدر و مادرتان و از نژاد تو يا حسين(عليه السلام) نُه امام انتخاب نموده كه نهمى آنها قائم ايشان است همه آنها در فضل و مقام مساويند در نزد خدا. (2)

ص: 62


1- . الکافي ج1 ص175 کتاب الحجة باب2 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع ح2
2- . كمال الدين ج 1 ص269 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ع .ح12

حديث6: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ أَوَّلُنَا دَلِيلٌ عَلَى آخِرِنَا وَ آخِرُنَا مُصَدِّقٌ لِأَوَّلِنَا وَ السُّنَّةُ فِينَا سَوَاءٌ وَ إِذْ حَكَمَ اللَّهُ حُكْماً أَجْرَاهُ

حديث6: عبد الاعلى بن اعين: از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: اول ما دليل براى آخرى ما است و آخرين ما تصديق كننده اولين ما استسنت و روش در همه ما تساوى است خداوند هر گاه حكمى بكند آن را به اجرا در مى آورد. (1)

حديث7: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ بِقُمَّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ وَ حَدَّثَنَا بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوِ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا يَلْحَقُ فَضْلَ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا يَلْحَقُ فَضْلَ أَوَّلِنَا فَكُلٌّ لَهُ فَضْلٌ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَسِّعْ عَلَيَ فِي الْجَوَابِ فَإِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَسْأَلُكَ إِلَّا مُرْتَاداً فَقَالَ نَحْنُ مِنْ شَجَرَةٍ بَرَأَنَا اللَّهُ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَضْلُنَا مِنَ اللَّهِ وَ عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ وَ الْحُجَّابُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ أَزِيدُكَ يَا زَيْدُ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ كُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي بِعِدَّتِكُمْ فَقَالَ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ هَكَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا جَلَّ وَ عَزَّ فِي مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله).

ص: 63


1- . الإختصاص ص267 باب الأئمة في الأمر و النهي سواء

حديث7: زيد شحام گفت به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: كه كداميك از حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) افضلند؟ فرمود: فضيلت برترى اولين ما ملحق به برترى و فضيلت آخرى ما مى شود و از آخرين ما به اولين ما مي گردد هر كدام را فضلى عرضه داشتم: فدايت شوم توضيح بفرمائيد جواب را به خدا قسم من چون جوياى فضل و منقبت شما مى پرسم حضرت فرمود: ما از درخت طيبه هستيم خدا ما را از يك طينت و شربت به وجود آورد فضل ما از جانب خدا و علم ما از اوست ما امين خدا ميان مردميم و داعيان به سوى دين خدائيم و نگهبانان و واسطه ها بين خدا و مردم. هنوز هم برايت توضيح بدهم عرضه داشتم: آرى، فرمود:سرشت ما يكى و علم ما يكى و فضل ما يكى است و همه در نزد خدا يكسانيم عرضه داشتم: بفرمائيد چند نفر هستند فرمود: ما دوازده نفريم اطراف عرش پروردگار در ابتداى آفرينش ما اول ما محمد(صلي الله عليه و آله) است وسط ما محمد(صلي الله عليه و آله) و آخر ما نيز محمد(صلي الله عليه و آله) است. (1)

حديث8:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى

حديث8: مفضل گفت شنيدم حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: امير المومنين(عليه السلام) باب اللَّه است كه فقط از آن درب مي توان رفت و راهى است به سوى خدا هر كه از غير آن راه رود هلاك شده همچنين براى همه ائمه هدى يكى پس از ديگرى اين مطلب جارى است آنها را

اركان زمين قرار داده تا موجب تزلزل و ناراحتى مردم

نشود و حجت بالغه او هستند بر ساكنين روى زمين و مردم زير آسمان. (2)

ص: 64


1- . الغيبة للنعماني ص85 باب 4 ما روي في أن الأئمة اثنا عشر إماما و أنهم من الله و باختياره ح16
2- . الإختصاص ص21 باب طائفة من أقوال النبي و الأئمة

حديث9: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَيْسَ شَيْ ءٌ يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَّا بُدِئَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) ثُمَّ بِمَنْ بَعْدَهُ لِيَكُونَ عِلْمُ آخِرِهِمْ مِنْ عِنْدِ أَوَّلِهِمْ وَ لَا يَكُونُ آخِرُهُمْ أَعْلَمَ مِنْ أَوَّلِهِمْ حديث9: اختصاص: از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: هر چه از جانب خدا خارج شود ابتدا به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عرضه مى شود سپس امير المومنين(عليه السلام) آنگاه به كسى كه بعد از اوست تا علم آخرين امام(عليه السلام) از جانب اولين آنها باشد و امام(عليه السلام) آخر اعلم و داناتر از امام(عليه السلام) اول نباشد. (1)

حديث10: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ دَاوُدَ النَّهْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: دَخَلَ ابْنُ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ أَبْلَغَ اللَّهُ مِنْ قَدْرِكَ أَنْ تَدَّعِيَ مَا ادَّعَى أَبُوكَ فَقَالَ لَهُ مَا لَكَ أَطْفَأَ اللَّهُ نُورَكَ وَ أَدْخَلَ الْفَقْرَ بَيْتَكَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى عِمْرَانَ أَنِّي وَاهِبٌ لَكَ ذَكَراً فَوَهَبَ لَهُ مَرْيَمَ وَ وَهَبَ لِمَرْيَمَ عِيسَى(عليه السلام) فَعِيسَى مِنْ مَرْيَمَ وَ مَرْيَمُ مِنْ عِيسَى وَ مَرْيَمُ وَ عِيسَى شَيْ ءٌ وَاحِدٌ وَ أَنَا مِنْ أَبِي وَ أَبِي مِنِّي وَ أَنَا وَ أَبِي شَيْ ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي سَعِيدٍ وَ أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ لَا إِخَالُكَ تَقْبَلُ مِنِّي وَ لَسْتَ مِنْ غَنَمِي وَ لَكِنْ هَلُمَّهَا فَقَالَ رَجُلٌ قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ كُلُّ مَمْلُوكٍ لِي قَدِيمٍ فَهُوَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ (حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ )(2) فَمَا كَانَ مِنْ مَمَالِيكِهِ أَتَى عَلَيْهِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ فَهُوَ قَدِيمٌ وَ هُوَ حُرٌّ قَالَ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ افْتَقَرَ حَتَّى مَاتَ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَبِيتُ لَيْلَةٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.

حديث10: ابو سعيد مكارى خدمت حضرت رضا(عليه السلام) رسيده عرضه داشت: آيا خداوند به شما آن مقامى را داده كه بتوانى ادعاى پدرت موسى بن جعفر(عليه السلام) را

ص: 65


1- . الإختصاص ص267 باب الأئمة في الأمر و النهي سواء
2- . يس آية 39

بنمائى؟ حضرت فرمود: تو را چه شده خداوند روشنائى را از تو بگيرد و به فقر مبتلايت گرداند مگر نشنيده اى كه خداوند به عمران وحى كرد كه من به تو فرزندى پسر خواهم داد بعد به او مريم را عنايت كرد و به مريم عيسى(عليه السلام) را مرحمت فرمود؟ پس عيسى(عليه السلام) از مريم و مريم از عيسى(عليهالسلام) است و مريم و عيسى(عليه السلام) يك چيز هستند من از پدرم هستم و پدرم از من، پدرم و من يكى هستيم.... (1)

حديث11: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَّا أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا يَحِلُّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَا يَحِلُّ لِلنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَأَمَّا مَا خَلَا ذَلِكَ فَهُمْ فِيهِ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله).

حديث11: امام صادق(عليه السلام) در حديثي زيبا به مقام والاي خود اشاره کرده و فرمودند: ائمه مقام و منزلت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را دارند ولى پيغمبر نيستند و آنچه از زن ها براى پيغمبر(صلي الله عليه و آله) حلالست (زيادتر از چهار زن دائم و زن موهوبه) براى ايشان حلال نيست و اما نسبت به غير آن، ايشان به منزلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستند. (2)

ص: 66


1- . الكافي ج 6 ص195 باب نوادر ح6
2- .[2] الکافي ج1 ص270 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّة ح7

باب بيست و ششم: مقام والاي بندگي خداوند

ص: 67

(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائيلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ).(1)

S آن ها که گفتند: خداوند همان عيسي بن مريم است به يقين کافر شدند مسيح گفت: اي بني اسرائيل! خداوند يگانه را که پروردگار من و شماست پرستش کنيد زيرا هرکه شريکي براي خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جايگاه او دوزخ است و ستمکاران يار و ياوري نخواهند داشتR.

(يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ).(2)Sاي اهل کتاب در دين خود غُلُو نکنيد و دربارهى خدا جز سخن راست مگوئيد عيسي بن مريم تنها پيامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مردم القاء نمود و روحي از جانب اوستR.

و امّا اهل افراط (تندروها): کساني هستند که قائل به اُلوهيت و خدايي اهل بيت اند، يا مي گويند: اين ها با خدا در عبادت و پرستش شريک اند، يا قائلند به خالق بودن و رازق بودن آن ها مستقلاً و بدون واسطه و اذن پروردگار، يا مي گويند: خدا در آن ها حلول کرده و يکي شده اند، يا مي گويند: غيب مي دانند بدون اين که خدا آن ها را تعليم داده باشد، يا معتقدند به تناسخ بعضي از ارواح به بعض ديگر، يا مي گويند: معرفت و شناخت آن ها انسان را از انجام واجبات وترک محرمات بي نياز مي کند، و يا عقيده دارند که آن ها کشته نشده اند بلکه مردم اين گونه گمان کرده اند، و يا قائلند به برتري يکي از ائمهي اطهار(عليهم السلام) بر نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) و از اين طائفه حلاجيه اند که نوعي صوفي گري است و قائل به حلول و اباحه اند.

شيخ مفيد(3)

فرموده است: حلاج(4)

اظهار تَشَيُّع مي کرد گرچه کارهاي او صوفي گري بود و پيروانش گروهي زِنديق و کافرند که با هر فرقه اي به دين آن ها

ص: 68


1- . مائده، آيهي72.
2- . نساء، آيهي171.
3- . شيخ مفيد که نامش محمّد بن محمّد بن نعمان و کنيه اش ابوعبدالله است در فقه، کلام و روايت مشهورتر از آن است که بخواهيم او را توصيف کنيم، او از همهي اهل زمانش مطمئن تر و دانشمندتر بوده، همهي دانشمنداني که بعد از او آمده اند از دانش او استفاده کردند. شيخ طوسي شاگرد بزرگوار او در باره اش مي گويد: از متکلمان طائفه اماميه بوده و در زمان او رياست شيعه به او منتهي گشت، در فقه و کلام بر هر کس مقدم بود، فکرش عالي، ذهنش دقيق و حاضر جواب بود. ولادتش در روز يازدهم ذيعقده سال 336 ه- . ق وفاتش در شب جمعه سوم ماه رمضان سال 413 ه- . ق اتفاق افتاد، در روز وفات او هشتاد هزار نفر از شيعيان او را تشييع نمودند، سيد مرتضي بر پيکر شريف او نماز گذارد و در حرم امام جوادg پايين پاي آن حضرت نزديک قبر استادش ابن قولويه مدفون گرديد. مشهور است که حضرت ولي عصر ارواحنا فداه در رثاي آن بزرگوار اشعاري را سرودند که به خط خود آن حضرت بر روي قبر اين عالم بزرگوار ديده شده، لذا محدث قمي گفته است: کسي را که امام عصر ارواحنا فداه بستايد و مدح گويد آن مدح امام همهي مدح هاست، و هر کس پس از ستايش امام از کسي، او را ستايش کند در حقيقت مقام او را پايين آورده.
4- . حسين بن منصور حلاج از جمله اشخاصي است که مذمت شده اند. او ادعاي بابيّت کرده و از جمله لعنت شدگان است که توقيع از ناحيه امام زمان ارواحنا فداه به دست ابوالقاسم حسين بن روح در لعن او و امثالش رسيده است. براي اطلاع بيشتر به کتاب Sغيبت شيخ بزرگوار طوسي: ص246R مراجعه کنيد.

تظاهر مي کنند و مطالب باطلي را براي حلاج ادّعا مي کنند، مانند معجزاتي که مجوس براي زردشت ادّعا مي کردند. و شيخ صدوق فرموده است: حلاجيه از غلاةاند و علامت ايشان اين است که ادّعا مي کنند بايد براي عبادت فارغ بود در حالي که نماز و جميع واجبات را ترک مي کنند، و ادّعا مي کنند اسم اعظم الهي را مي دانند و حق با آن ها هماهنگي دارد، از نشانه هاي ديگر آن ها اين است که ادّعا مي کنند علم کيميا را مي دانند در حالي که جز نيرنگ و فريب دادن چيزي از آن نمي دانند.(1)

تذکر: بالاترين و ارزشمندترين مقام ايشان مقام بندگي خداست آنان همواره اقرار داشته و اعتراف کرده اند که ما بندگان خالص و برگزيده خداوند هستيم.

حديث1:

فِي قَوْلِهِ تَعَالَى غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ أَنْ يَسْأَلُوهُ طَرِيقَ الْمُنْعَمِ عَلَيْهِمْ وَ هُمُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ أَنْ يَسْتَعِيذُوا مِنْ طَرِيقِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ هُمُ الْيَهُودُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ أَنْ يَسْتَعِيذُوا مِنْ طَرِيقِ الضَّالِّينَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ وَ هُمُ النَّصَارَى ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

كُلُّ مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ فَهُوَ مَغْضُوبٌعَلَيْهِ وَ ضَالٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَالَ الرِّضَا(عليه السلام) كَذَلِكَ وَ زَادَ فِيهِ فَقَالَ وَ مَنْ تَجَاوَزَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

الْعُبُودِيَّةَ فَهُوَ مِنَ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ مِنَ الضَّالِّينَ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي ءٌ مِنَ الْغَالِينَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ

ص: 69


1- . بحارالأنوار: ج 25 ص345، مقدمه تفسير مرآة الانوار: ص63.

اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) صِفْ لَنَا رَبَّكَ فَإِنَّ مَنْ قِبَلَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا عَلَيْنَا فَقَالَ الرِّضَا(عليه السلام)

إِنَّهُ مَنْ يَصِفُ رَبَّهُ بِالْقِيَاسِ فَإِنَّهُ لَا يَزَالُ الدَّهْرَ فِي الِالْتِبَاسِ مَائِلًا عَنِ الْمِنْهَاجِ طَاعِناً فِي الِاعْوِجَاجِ ضَالًّا عَنِ السَّبِيلِ قَائِلًا غَيْرَ الْجَمِيلِ ثُمَّ قَالَ أُعَرِّفُهُ بِمَا عَرَّفَ بِهِ نَفْسَهُ أُعَرِّفُهُ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَةٍ وَ أَصِفُهُ بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ أَصِفُهُ مِنْ غَيْرِ صُورَةٍ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ مَعْرُوفٌ بِالْآيَاتِ بَعِيدٌ بِغَيْرِ تَشْبِيهٍ وَ مُتَدَانٍ فِي بُعْدِهِ بِلَا نَظِيرٍ لَا يُتَوَهَّمُ دَيْمُومَتُهُ وَ لَا يُمَثَّلُ بِخَلِيقَتِهِ وَ لَا يَجُوزُ فِي قَضِيَّتِهِ الْخَلْقُ إِلَى مَا عَلِمَ مِنْهُمْ مُنْقَادُونَ وَ عَلَى مَا سَطَرَ فِي الْمَكْنُونِ مِنْ كِتَابِهِ مَاضُونَ لَا يَعْمَلُونَ بِخِلَافِ مَا عَلِمَ مِنْهُمْ وَ لَا غَيْرَهُ يُرِيدُونَ فَهُوَ قَرِيبٌ غَيْرُ مُلْتَزِقٍ وَ بَعِيدٌ غَيْرُ مُتَقَصٍّ يُحَقَّقُ وَ لَا يُمَثَّلُ وَ يُوَحَّدُ وَ لَا يُبَعَّضُ يُعْرَفُ بِالْآيَاتِ وَ يُثْبَتُ بِالْعَلَامَاتِ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ فَقَالَ الرَّجُلُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَإِنَّ مَعِي مَنْ يَنْتَحِلُ مُوَالاتَكُمْ وَ يَزْعُمُ أَنَّ هَذِهِ كُلَّهَا صِفَاتُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَنَّهُ هُوَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَهَا الرِّضَا(عليه السلام)

ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ تَصَبَّبَ عَرَقاً وَ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ وَ الْكَافِرُونَ عُلُوّاً كَبِيراً أَ وَ لَيْسَ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) آكِلًا فِي الْآكِلِينَ وَ شَارِباً فِي الشَّارِبِينَ وَ نَاكِحاً فِي النَّاكِحِينَ وَ مُحْدِثاً فِي الْمُحْدِثِينَ وَ كَانَ مَعَ ذَلِكَ مُصَلِّياً خَاضِعاً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ ذَلِيلًا وَ إِلَيْهِ أَوَّاهاً مُنِيباً أَ فَمَنْ كَانَ هَذِهِ صِفَتَهُ يَكُونُ إِلَهاً فَإِنْ كَانَ هَذَا إِلَهاً فَلَيْسَ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ إِلَهٌ لِمُشَارَكَتِهِ لَهُ فِي هَذِهِ الصِّفَاتِ الدَّالَّاتِ عَلَى حَدَثِ كُلِّ مَوْصُوفٍ بِهَا فَقَالَ الرَّجُلُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ عَلِيّاً لَمَّا أَظْهَرَ مِنْ نَفْسِهِ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِي لَا يَقْدِرُ

ص: 70

عَلَيْهَا غَيْرُ اللَّهِ دَلَ عَلَى أَنَّهُ إِلَهٌ وَ لَمَّا ظَهَرَ لَهُمْ بِصِفَاتِ الْمُحْدِثِينَ الْعَاجِزِينَ لَبَّسَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ امْتَحَنَهُمْ

لِيَعْرِفُوهُ وَ لِيَكُونَ إِيمَانُهُمْ بِهِ اخْتِيَاراً مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالَ الرِّضَا(عليه السلام)

أَوَّلُ مَا هَاهُنَا أَنَّهُمْ لَا يَنْفَصِلُونَ مِمَّنْ قُلِبَ هَذَا عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَمَّا ظَهَرَ مِنْهُ الْفَقْرُ وَ الْفَاقَةُ دَلَّ عَلَى أَنَّ مَنْ هَذِهِ صِفَاتُهُ وَ شَارَكَهُ فِيهَا الضُّعَفَاءُ الْمُحْتَاجُونَ لَا تَكُونُ الْمُعْجِزَاتُ فِعْلَهُ فَعَلِمَ بِهَذَا أَنَّ الَّذِي ظَهَرَ مِنْهُ مِنَ الْمُعْجِزَاتِ إِنَّمَا كَانَتْ فِعْلَ الْقَادِرِ الَّذِي لَا يُشْبِهُالْمَخْلُوقِينَ لَا فِعْلَ الْمُحْدَثِ الْمُحْتَاجِ الْمُشَارِكِ لِلضُّعَفَاءِ فِي صِفَاتِ الضَّعْفِ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا(عليه السلام)

إِنَّ هَؤُلَاءِ الضُّلَّالَ الْكَفَرَةَ مَا أُتُوا إِلَّا مِنْ قِبَلِ جَهْلِهِمْ بِمِقْدَارِ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى اشْتَدَّ إِعْجَابُهُمْ بِهَا وَ كَثُرَ تَعْظِيمُهُمْ لِمَا يَكُونُ مِنْهَا فَاسْتَبَدُّوا بِآرَائِهِمُ الْفَاسِدَةِ وَ اقْتَصَرُوا عَلَى عُقُولِهِمُ الْمَسْلُوكِ بِهَا غَيْرَ سَبِيلِ الْوَاجِبِ حَتَّى اسْتَصْغَرُوا قَدْرَ اللَّهِ وَ احْتَقَرُوا أَمْرَهُ وَ تَهَاوَنُوا بِعَظِيمِ شَأْنِهِ إِذْ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ الْقَادِرُ بِنَفْسِهِ الْغَنِيُّ بِذَاتِهِ الَّتِي لَيْسَتْ قُدْرَتُهُ مُسْتَعَارَةً وَ لَا غِنَاهُ مُسْتَفَاداً وَ الَّذِي مَنْ شَاءَ أَفْقَرَهُ وَ مَنْ شَاءَ أَغْنَاهُ وَ مَنْ شَاءَ أَعْجَزَهُ بَعْدَ الْقُدْرَةِ وَ أَفْقَرَهُ بَعْدَ الْغِنَى فَنَظَرُوا إِلَى عَبْدٍ قَدِ اخْتَصَّهُ اللَّهُ بِقُدْرَتِهِ

لِيُبَيِّنَ بِهَا فَضْلَهُ عِنْدَهُ وَ آثَرَهُ بِكَرَامَتِهِ لِيُوجِبَ بِهَا حُجَّتَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ لِيَجْعَلَ مَا آتَاهُ مِنْ ذَلِكَ ثَوَاباً عَلَى طَاعَتِهِ وَ بَاعِثاً عَلَى اتِّبَاعِ أَمْرِهِ وَ مُؤْمِناً عِبَادَهُ الْمُكَلَّفِينَ مِنْ غَلَطِ مَنْ نَصَبَهُ عَلَيْهِمْ حُجَّةً وَ لَهُمْ قُدْوَةً وَ كَانُوا كَطُلَّابِ مَلِكٍ مِنْ مُلُوكِ الدُّنْيَا يَنْتَجِعُونَ فَضْلَهُ وَ يَأْمُلُونَ نَائِلَهُ وَ يَرْجُونَ التَّفَيُّؤَ بِظِلِّهِ وَ الِانْتِعَاشَ

بِمَعْرُوفِهِ وَ الِانْقِلَابَ إِلَى أَهْلِهِمْ بِجَزِيلِ عَطَائِهِ الَّذِي يُعِينُهُمْ عَلَى كَلَبِ الدُّنْيَا وَ يُنْقِذُهُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِدَنِيِّ الْمَكَاسِبِ وَ خَسِيسِ الْمَطَالِبِ

ص: 71

فَبَيْنَا هُمْ يَسْأَلُونَ عَنْ طَرِيقِ الْمَلِكِ لِيَتَرَصَّدُوهُ وَ قَدْ وَجَّهُوا الرَّغْبَةَ نَحْوَهُ وَ تَعَلَّقَتْ قُلُوبُهُمْ بِرُؤْيَتِهِ إِذْ قِيلَ سَيَطْلُعُ عَلَيْكُمْ فِي جُيُوشِهِ وَ مَوَاكِبِهِ وَ خَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَعْطُوهُ مِنَ التَّعْظِيمِ حَقَّهُ وَ مِنَ الْإِقْرَارِ بِالْمَمْلَكَةِ وَاجِبَهُ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُسَمُّوا بِاسْمِهِ غَيْرَهُ وَ تُعَظِّمُوا سِوَاهُ كَتَعْظِيمِهِ فَتَكُونُوا قَدْ بَخَسْتُمُ الْمَلِكَ حَقَّهُ وَ أَزْرَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ اسْتَحْقَقْتُمْ بِذَلِكَ مِنْهُ عَظِيمَ عُقُوبَتِهِ فَقَالُوا نَحْنُ كَذَلِكَ فَاعِلُونَ جُهْدَنَا وَ طَاقَتَنَا فَمَا لَبِثُوا أَنْ طَلَعَ عَلَيْهِمْ بَعْضُ عَبِيدِ الْمَلِكِ فِي خَيْلٍ قَدْ ضَمَّهَا إِلَيْهِ سَيِّدُهُ وَ رَجِلٍ قَدْ جَعَلَهُمْ فِي جُمْلَتِهِ وَ أَمْوَالٍ قَدْ حَبَاهُ بِهَا فَنَظَرَ هَؤُلَاءِ وَ هُمْ لِلْمَلِكِ طَالِبُونَ وَ اسْتَكْبَرُوا مَا رَأَوْهُ بِهَذَا الْعَبْدِ مِنْ نِعَمِ سَيِّدِهِ وَ رَفَعُوهُ عَنْ أَنْ يَكُونَ مَنْ هُوَ الْمُنْعَمُ عَلَيْهِ بِمَا وَجَدُوا مَعَهُ عَبْداً فَأَقْبَلُوا يُحَيُّونَهُ تَحِيَّةَ الْمَلِكِ وَ يُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ يَجْحَدُونَ أَنْ يَكُونَ فَوْقَهُ مَلِكٌ أَوْ لَهُ مَالِكٌ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِمُ الْعَبْدُ الْمُنْعَمُ عَلَيْهِ وَ سَائِرُ جُنُودِهِ بِالزَّجْرِ وَ النَّهْيِ عَنْ ذَلِكَ وَ الْبَرَاءَةِ مِمَّا يُسَمُّونَهُ بِهِ وَ يُخْبِرُونَهُمْ بِأَنَّ الْمَلِكَ هُوَ الَّذِي أَنْعَمَ عَلَيْهِ بِهَذَا وَ اخْتَصَّهُ بِهِ وَ أَنَّ قَوْلَكُمْ مَا تَقُولُونَ يُوجِبُ عَلَيْكُمْ سَخَطَ الْمَلِكِ وَ عَذَابَهُ وَ يُفِيتُكُمْ كُلَّ مَا أَمَّلْتُمُوهُ مِنْ جِهَتِهِ وَ أَقْبَلَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ يُكَذِّبُونَهُمْ وَ يَرُدُّونَ عَلَيْهِمْ قَوْلَهُمْ فَمَا زَالَ كَذَلِكَ حَتَّى غَضِبَ عَلَيْهِمُ الْمَلِكُ لِمَا وَجَدَ هَؤُلَاءِ قَدْ سَاوَوْا بِهِ عَبْدَهُ وَ أَزْرَوْا عَلَيْهِ فِي مَمْلَكَتِهِ وَ بَخَسُوهُ حَقَّ تَعْظِيمِهِ فَحَشَرَهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَى حَبْسِهِ وَ وَكَّلَ بِهِمْ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ فَكَذَلِكَ هَؤُلَاءِ وَجَدُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَبْداً أَكْرَمَهُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ فَضْلَهُ وَ يُقِيمَ حُجَّتَهُ فَصَغُرَ عِنْدَهُمْ خَالِقُهُمْ أَنْ يَكُونَ جَعَلَ عَلِيّاً لَهُ عَبْداً وَ أَكْبَرُوا عَلِيّاً عَنْ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 72

لَهُ رَبّاً فَسَمَّوْهُ بِغَيْرِ اسْمِهِ فَنَهَاهُمْ هُوَ وَ أَتْبَاعُهُ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ قَالُوا لَهُمْ يَا هَؤُلَاءِ إِنَّ عَلِيّاً وَ وُلْدَهُ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ مَخْلُوقُونَ مُدَبَّرُونَ لَا يَقْدِرُونَ إِلَّا عَلَى مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَيْهِ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ لَا يَمْلِكُونَ إِلَّا مَا مَلَّكَهُمْ لَا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لَا حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً وَ لَا قَبْضاً وَ لَابَسْطاً وَ لَا حَرَكَةً وَ لَا سُكُوناً إِلَّا مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَيْهِ وَ طَوَّقَهُمْ وَ إِنَّ رَبَّهُمْ وَ خَالِقَهُمْ يَجِلُّ عَنْ صِفَاتِ الْمُحْدَثِينَ وَ يَتَعَالَى عَنْ نُعُوتِ الْمَحْدُودِينَ فَإِنَّ مَنِ اتَّخَذَهُمْ أَوْ وَاحِداً مِنْهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْكَافِرِينَ وَ قَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ فَأَبَى الْقَوْمُ إِلَّا جِمَاحاً وَ امْتَدُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ فَبَطَلَتْ أَمَانِيُّهُمْ وَ خَابَتْ مَطَالِبُهُمْ وَ بَقُوا فِي الْعَذَابِ الْأَلِيمِ.

حديث1: در Sتفسير امام عسکريR و کتاب SاحتجاجR از حضرت رضا(عليه السلام) روايتي نقل شده که خلاصه اش اينست: آن حضرت در تفسير (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ) فرمود: مراد از کساني که بر آن ها غضب شده و کساني که گمراهند آن هايي هستند که اميرالمؤمنين(عليه السلام) را از مرتبه عُبوديت فراتر مي دانند. پس شخصي برخاست و عرضه داشت: پروردگارت را براي ما توصيف کن، گذشته گانمان با ما در توصيف او اختلاف کرده اند. حضرت رضا(عليه السلام) صفات باري تعالي را ذکر کرد. راوي عرضه داشت: پدر و مادرم فداي شما، کسي را مي شناسم که ادعاي ولايت شما را دارد و گمان مي کند آن چه را که شما فرموديد: همه اوصاف علي(عليه السلام) بوده، و اوست که پروردگار جهانيان است. چون اين مطلب را امام شنيد رعشه بر اندام مبارک او افتاد و فرمود: خدا پاک و منزه است از آن چه ستمگران و کافران دربارهي او مي گويند، آيا علي(عليه السلام) اين طور نبود که غذا مي خورد، و مانند مردم ازدواج مي کرد، و با اين وصف نماز مي گزارد و در پيشگاه ربوبي خاضعانه عبادت مي کرد؟

ص: 73

کسي که چنين صفاتي دارد آيا مي تواند خدا باشد؟ اگر او خدا بوده هر يک از شما هم مي تواند خدا باشد، زيرا در صفاتي که دلالت بر حدوث دارد با او شريک است. آن شخص عرضه داشت: اين ها گمان مي کنند وقتي علي(عليه السلام) از خود معجزاتي اظهار کرد که ديگران از انجام آن عاجز بودند دلالت مي کند که او خداست و چون صفات ممکنات عاجز را از خود نشان مي داد با اين کار امر را بر آن ها مشتبه مي کرد، و آن ها را امتحان مي نمود تا او را بشناسند و ايمان آن ها به او از روي اختيار باشد. حضرت فرمودند: اين ها در اينگفتار مطلب را وارونه برداشت کرده اند و صحيح آن است که بگويند: چون از او عجز و نياز ظاهر گرديد و ديديم که با اشخاص ضعيف و محتاج در صفات آن ها شرکت دارد، وقتي معجزاتي از خود ظاهر کرد بگوييم: معجزات کار او نيست بلکه کار قدرتمندي است که شبيه مخلوقات نبوده، و او قدرت پروردگار را ظاهر کرده و فعل پروردگار به دست او جاري گشته. سپس حضرت فرمودند: اين اشخاص کافر گمراه به خاطر جهالتي که به موقعيت خود داشته به هلاکت افتادند تا آن که عُجب و غرور آن ها را فراگرفت و به نظرات فاسد و عُقول ناقص خود اکتفا کرده غير راه خدا را پيمودند، به طوري که قدرت پروردگار را کوچک و امر او را ناچيز شمرده و به شأن عظيم و والاي او اهانت کردند، زيرا ندانسته اند که خداوند، قدرتمند و توانايي است که قدرت او از خودش بوده و ديگري نزد او عاريه نگذاشته و در بي نيازيش از ديگري بهره نگرفته.(1)

توضيح: حق اين است که آن هايي که دربارهي ائمهي طاهرين(عليهم السلام) غلو کرده اند(2) مقام پروردگار را محدود دانسته و گمان کرده اند که با عقلخود مي توانند او را درک کنند، اين ها در حقيقت ائمهي معصومين(عليهم السلام) را بزرگ ندانسته و تعظيم نکرده اند، زيرا مقام امام(عليه السلام) والاتر و برتر از آن است که عقل آن ها بتواند به آن ها احاطه پيدا کند، بلکه خالق متعال را کوچک شمرده، چون او را با

ص: 74


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص438 احتجاجه ص فيما يتعلق بالإمامة و صفات من خصه الله تعالى بها و بيان الطريق إلى من كان عليها و ذم من يجوز اختيار الإمام و لؤم من غلا فيه و أمر الشيعة بالتورية و التقية عند الحاجة إليهما و حسن التأدب ..... ص : 432 التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص50 [سورة الفاتحة(1): آية 7] .....ح24.
2- . شيخ مفيد فرموده است: غلو در لغت به معناي گذشتن از حد و خارج شدن از اعتدال و راه مستقيم است خداوند متعال در سورهي نساء،آيهي 171 فرموده است: (يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلاّ الْحَقّ) يعني: اي اهل کتاب در دين خود غلو نکنيد و بر خداوند جز آن چه حقّ است نسبت ندهيد. در اين آيهي شريفه خداوند نهي فرموده است که در بارهي مسيح افراط کنند و از حد صحيح بگذرند و از اعتدال خارج شوند، و آن چه را که نصاري دربارهي مسيح ادّعا کرده اند غلو دانسته به خاطر اين که طبق آن چه بيان کرديم گذشتن از حدّ است. و نيز فرموده است: اهل غلو تظاهر به اسلام مي کنند، و آن ها کساني هستند که نسبت الوهيت و نبوت به اميرالمؤمنينg و امامان بعد از آن حضرت مي دهند، براي اطلاع بيشتر به Sبحارالأنوار: ج 25 ص344R مراجعه کنيد.

مخلوقاتش قياس کرده اند خداوند شأنش فوق آن چيزي است که ستمگران و کافران گفته اند.(1)

و با وجود تمامي سخنان باز عده اي گفتند او پيغمبر است.(2)

و گروهي مثل عبدالله بن سبا و پيروانش گفتند بلکه او خداست. اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن ها را حاضر کرده و فرمود: شيطان بر شما غلبه کرده، از اين گفتار ناروا که کفر است دست برداريد همانا من بنده خداوندم. و امّا مذهب حقّ، که بزرگان ما از گذشته و حال بر آن عقيده اند اين است که خداوند تبارک و تعالي پروردگار عالميان و خالق و رازق موجودات است، شريکي و شبيهي براي او نيست، فرستاده او محمّد(صلي الله عليه و آله) و ائمهي طاهرين(عليهم السلام) بندگان اويند، خلق شده اند و پرورش يافته اند و به لوازمبندگي مکلفند يعني آن چه لازمه بندگي و عبوديّت است بايد به آن عمل کنند در ائمهي اطهار(عليهم السلام) احتمال نبوّت نيست و از آن نصيبي ندارند، و براي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) در آن چه شأن اُلوهيت است بهره اي نيست، بلکه اين بزرگواران را خدا از نور عظمت خود آفريده و تمام کارهاي پسنديده و حالات عجيبه را به آن ها مرحمت نموده، اسرار خود و اسم اعظم خويش را در اختيار آن ها قرار داده، و متابعت خود را بدون پيروي از ايشان مخالفت به حساب آورده، و چگونگي رفتار با ايشان را رفتار با خود مي داند.

مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّه

در زيارتي از زبان امام معصوم آمده: کسي که ايشان را دوست بدارد خدا را دوست داشته و کسي که با ايشان دشمني ورزد با خدا دشمني نموده، هرکه ايشان را بشناسد خدا را شناخته و کسي که ايشان را نشناسد خدا را نشناخته، هرکه به ايشان پناه برد به خدا پناه برده و هرکه از ايشان روي گرداند از خدا روي گردانيده.(3)

ص: 75


1- . در حديثي امام صادقg فرموده است: اهل غلو بدترين آفريده خداوندند، آن ها عظمت خداوند را پايين آورده و کوچک شمرده اند و براي بندگان خدا ادعاي خدايي نموده اند، به خدا قسم آن ها بدتر از يهود و نصاري و مجوس و مشرکين هستند S بحارالأنوار: ج25 ص284 ح33R.
2- . اعتقاد شيعه بر اين است که اميرالمؤمنين از تمامي انبياء به جز پيامبر گرامي اسلام برتر است، امّا به دليل اين که پيامبر بزرگوار اسلام آخرين پيامبر بوده دادن نسبت پيامبري به اميرالمؤمنينj به اين لحاظ غلو محسوب ميشود، در فصول آينده خواهيم ديد که پيامبرo بزرگوار به برتري اميرالمؤمنينj بر تمامي انبياء اقرار کرده و اعتراف نموده و اميرالمؤمنينj را پس از خود بهترين خلق خدا از ازل تا ابد معرفي نموده.
3- .[1] الكافي ج 4 ص579 بَابُ الْقَوْلِ عِنْدَ قَبْرِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي وَ مَا يُجْزِئُ مِنَ الْقَوْلِ عِنْدَ كُلِّهِم ح2

حديث2: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ الْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذِي لَا يُرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَيْهِ شَيْ ءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَرْتَب اعْلَمْ يَا أَبَا ذَرٍّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ لَا تَبْلُغُونَ كُنْهَ مَا فِينَا وَ لَا نِهَايَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَكْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا يَصِفُهُ وَ أَصِفُكُمْ أَوْ يَخْطُرُ عَلَى قَلْبِ أَحَدِكُمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَكَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُون

حديث2: اميرالمؤمنين(عليه السلام): ...يا ابا عبد اللَّه! عرضه داشتم آرى اى برادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه هر چه ازجانب ما به او برسد دلش براى پذيرش آن وسعت دارد و شك و ترديدي در آن ندارد. ما را خدا قرار ندهيد. آن گاه در فضل ما هر چه مي خواهيد بگوئيد و باز هم به كُنهِ فضل ما نخواهيد رسيد. زيرا خداوند تبارك و تعالى به ما بيشتر و بزرگ تر از آن چه ما و شما مي گوئيم يا خطور به قلب يكى از شما نمايد عنايت فرموده: وقتى ما را اين طور شناختيد آن وقت مؤمن هستيد.(1)

حديث3: الْأَرْبَعُمِائَةٍ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عَبِيدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا

مَا شِئْتُمْ

حديث3: اميرالمؤمنين(عليه السلام): بپرهيزيد از اين که دربارهي ما غلو کنيد، بگوييد ما بندگان پرورش يافته پروردگاريم، آن گاه دربارهي فضائل ما هر چه مي خواهيد بگوييد.(2)

حديث4: الْخَشَّابُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ لِي يَا كَامِلُ اجْعَلْ لَنَا رَبّاً نَئُوبُ إِلَيْهِ وَ

قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُم.... ثُمَّ قَالَ وَ عَسَى أَنْ نَقُولَ مَا خَرَجَ إِلَيْكُمْ مِنْ

ص: 76


1- . المناقب (للعلوي) الكتاب العتيق ص69 ذكر معرفة أمير المؤمنين بالنورانية، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج 1 ص36 الثمرة الخامسة في معرفة الإمام عليه السلام ..... ص : 36.
2- . الخصال ج 2 ص614 علم أمير المؤمنين ع أصحابه في مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه ح1.

عِلْمِنَا إِلَّا أَلِفاً غَيْرَ مَعْطُوفَة

حديث4: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اي کامل! براي ما پروردگاري قرار دهيد که رجوع ما به سوي اوست آن گاه آن چه مي خواهيد در فضل ما بگوييدسپس فرمود: و ممکن نيست بتوانيد حقّ آن را اداء کنيد، و از علوم و معارف ما به شما نرسيده مگر اَلِفي که به چيز ديگري عطف نشد.(1)

حديث5: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بُرْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْخَزَّازِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) :.... اجْعَلُونَا مَخْلُوقِينَ وَ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ فَلَنْ تَبْلُغُوا

حديث5: و فرموده اند: ما را مخلوق پروردگار قرار داده آن گاه دربارهي کمالات ما هرچه مي خواهيد بگوييد و بدانيد که به نهايت آن نمي رسيد.(2)

ائمه اطهار از غلو کنندگان بيزاري ميجويند

حديث6:

مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ إِنَّهُ ادَّعَى الرُّبُوبِيَّةَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَبْداً لِلَّهِطَائِعاً الْوَيْلُ لِمَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا وَ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ.

ص: 77


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص507 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم .....ح8 . يعني: الف که بعد از آن چيزي نيست و اين کنايه از کمي و قِلَّت آ ن ست بلکه از بعضي از روايات ظاهر مي شود: که احاطه پيدا کردن به فضائل و مناقب آن ها در توان ما نيست و عقل و انديشهي ما به آن راه پيدا نمي کند
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص236باب 10 باب في الأئمة أنهم يعرفون الإضمار و حديث النفس قبل أن يخبروا به ..... ح5.

حديث6: امام صادق(عليه السلام): لعنت خدا بر عبدالله بن سبا که قائل به اُلوهيت اميرالمؤمنين(عليه السلام) گرديد، به خدا سوگند! آن حضرت بندهي مطيع خدا بود. واي بر کساني که به ما چيزهايي نسبت مي دهند که ما در حقّ خود نمي گوييم.(1)

حديث7: وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي ءٌ مِنَ الْغَالِين

حديث7: در Sتفسير امام عسکري(عليه السلام) R از آن حضرت نقل شده که فرمودند: ما را از مرحله عبوديت فراتر ندانيد آن گاه آن چه مي خواهيد بگوييد و نمي توانيد به کُنهِ عظمت ما برسيد، و بپرهيزيد که همانند نَصاري دربارهي ما غُلُو کنيد، زيرا ما از غلوکنندگان بيزاريم.(2)

حديث8: سَعْدٌ عَنِ الطَّيَالِسِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ صَادِقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا وَ يُسْقِطُ صِدْقَنَا بِكَذِبِهِ عَلَيْنَا عِنْدَ النَّاسِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَصْدَقَ الْبَرِيَّةِ لَهْجَةً وَ كَانَ مُسَيْلِمَةُ يَكْذِبُ عَلَيْهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كَانَ الَّذِي يَكْذِبُ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ فِي تَكْذِيبِ صِدْقِهِ بِمَا يَفْتَرِي عَلَيْهِ مِنَ الْكَذِبِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَدِ ابْتُلِيَ بِالْمُخْتَارِ ثُمَّ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الْحَارِثَ الشَّامِيَّ وَ بُنَانَ فَقَالَ كَانَا يَكْذِبَانِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ ذَكَرَ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ وَ بَزِيعاً وَ السَّرِيَّ وَ أَبَا الْخَطَّابِ وَ مَعْمَراً وَبَشَّارَ الشَّعِيرِيِّ وَ حَمْزَةَ التِّرْمِذِيَ وَ صَائِدَ النَّهْدِيِّ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّا لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا أَوْ عَاجِزِ الرَّأْيِ كَفَانَا اللَّهُ مَئُونَةَ كُلِّ كَذَّابٍ وَ أَذَاقَهُمْ حَرَّ الْحَدِيدِ.

ص: 78


1- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص 107 عبد الله بن سبإ ..... ح172.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص50 [سورة الفاتحة(1): آية 7] .....ح24

حديث8: امام صادق(عليه السلام) فرمود: ما خانواده راستگو هستيم اما پيوسته كسانى هستند كه بر ما دروغ مى بندند تا راستگوئى ما را به خطر بياندازند با اين دروغ بستن بر ما در مقابل مردم، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) راستگوترين مردم بود اما مسيلمه بر او دروغ مى بست اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز راستگوترين خلق خدا بود اما عبد اللَّه بن سبا لعنت خدا بر او باد بر او دروغ مى بست و با نسبت هاى دروغ سخن او را مشوب مى کرد.... سپس امام صادق(عليه السلام) حارث شامى و بنان را ذكر كرده و فرمود: اين دو نفر بر علي بن الحسين(عليه السلام) دروغ مى بستند سپس نام مغيرة بن سعيد و بزيعا و سرى و ابو الخطاب و معمر و بشار شعيرى و حمزه ترمدى و صائد نهدى را برد فرمود: خدا آن ها را لعنت كند ما خانواده آسوده از دروغ گويان و دروغ بندان نيستيم يا نادانان كه درك ندارند خداوند ما را از شر هر دروغگو نگه دارد و آن ها را به حرارت آهن مبتلا سازد.(1)

حديث9: مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّيَّارَةِ يُحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ فِي بَعْضِ اللَّيَالِي وَ أَنَا فِي الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِي يَا يُونُسُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا ج فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) غَضَباً لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّي لَعَنَكَ اللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ كُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلَّا شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي الْخَطَّابِ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ الشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ أَبِي فَقَالَ يُونُسُ فَقَامَ الرَّجُلُ مِنْ عِنْدِهِ فَمَا بَلَغَ الْبَابَ إِلَّا عَشْرَ خُطًى حَتَّى صُرِعَ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ قَدْ قَاءَ رَجِيعَهُ وَ حُمِلَ مَيِّتاًفَقَالَ

ص: 79


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 305 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح549

أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) أَتَاهُ مَلَكٌ بِيَدِهِ عَمُودٌ فَضَرَبَ عَلَى هَامَتِهِ ضَرْبَةً قُلِبَ مِنْهَا مَثَانَتُهَا حَتَّى قَاءَ رَجِيعَهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى الْهَاوِيَةِ وَ أَلْحَقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِي حَدَّثَهُ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ رَأَى الشَّيْطَانَ الَّذِي كَانَ يَتَرَاءَى لَهُ.

حديث9: يونس گفت: شنيدم از مردى كه جزء غاليان بود با امام رضا(عليه السلام) در باره يونس بن ظبيان صحبت مى کرد كه او گفت: در يكى از شب ها طواف خانه كعبه مى کردم ناگاه ندائى از بالاى سرم شنيدم: يونس من خداى يكتايم كه خدائى جز من نيست مرا بپرست و نماز را بياد من به پاى دار سر بلند كردم ناگهان جبرئيل(عليه السلام) را ديدم. از شنيدن اين سخن چنان علي بن موسى الرضا(عليه السلام) خشمگين شد كه نتوانست خوددارى كند به آن مرد فرمود: از پيش من خارج شو خدا تو را و كسى كه اين حديث را برايت نقل كرده و يونس بن ظبيان هزار بار لعنت كند و متعاقب آن هزار لعنت ديگر كه هر يك از آن لعنت ها تو را رهسپار قعر جهنم كند من گواهى مى دهم كه جز شيطان كس ديگرى به او چنين نگفته. يونس و ابو الخطاب در شديدترين عذاب گرفتارند و ياران آن دو، اين شيطان با فرعون و هواداران در شديدترين عذاب ها مبتلايند اين سخن را از پدرم (موسى بن جعفر(عليه السلام)) شنيدم. يونس گفت: آن مرد از جاى حركت كرده هنوز ده قدم به درب خانه مانده بود كه بر زمين مدهوش افتاد و مدفوعش از راه دهان خارج شد و از دنيا رفت، حضرت فرمود: فرشته اى كه بر دست گرزى داشت چنان بر سر او نواخت كه از درون زير رو شد و مدفوعش از دهانش خارج شد خداوند روح او را به هاويه جهنم برد و به دوستش كه از يونس بن ظبيان برايش آن حديث را نقل كرده بود ملحق شد همان شيطانى را كه او مشاهده كرده بود اين شخص نيز ديد.(1)حديث10: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ كَافِرٌ ثُمَّ قَالَ لَعَنَ

ص: 80


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 363 ما روي في يونس بن ظبيان ..... ح673

اللَّهُ الْغُلَاةَ أَلَا كَانُوا مَجُوساً أَلَا كَانُوا نَصَارَى أَلَا كَانُوا قَدَرِيَّةً أَلَا كَانُوا مُرْجِئَةً أَلَا كَانُوا حَرُورِيَّةً ثُمَّ قَالَ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُصَادِقُوهُمْ وَ ابْرَءُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ.

حديث10: حسين بن خالد صيرفى گفت: امام رضا(عليه السلام) فرمود هركه معتقد به تناسخ باشد كافر است سپس حضرت فرمود: خداوند غاليان را لعنت كند آن ها از مجوس و نصارى و قدري ها و مرجئه و حرورى بدترند سپس فرمود: با آن ها ننشينيد و رفاقت نكنيد و از آن ها بيزارى بجوئيد خدا از آن ها بيزار باشد.(1)

حديث11: الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ مَعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ بُنَانَ التَّبَّانِ وَ إِنَّ بُنَاناً لَعَنَهُ اللَّهُ كَانَ يَكْذِبُ عَلَى أَبِي أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كَانَ عَبْداً صَالِحاً

حديث11: باسناد خود از زراره از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده گفت شنيدم آن جناب مى فرمود: خداوند بنان بيان را لعنت كند بنان كه خدا او را لعنت كند بر پدرم دروغ مي بست، گواهى مى دهم كه پدرم علي بن الحسين(عليه السلام) بنده صالح خدا بود.(2)

نويسنده كتاب ميزان الاعتدال از دانشمندان اهل سنت: بيان زنديقى بود ابن نمير گفت خالد بن عبد اللَّه قسرى او را كشت و به آتش سوزاند. بيان بن سمعان از بنى تميم بود در عراق پس از سال صدم هجرت ظهور كرد او معتقد به خدائىحضرت علي(عليه السلام) و اين كه جزئى از خدائى در پيكر او اتحاد يافته سپس همين جزء در پسر حضرت علي محمّد بن حنفيه سپس در ابو هاشم پسر محمّد بن حنفيه پس از او در همين بيان بود. بيان نامه اى به امام باقر(عليه السلام) نوشت و آن جناب را دعوت به نفس خود کرد و مدعى شد كه پيامبر است صائد همان نهدى است كه امام صادق(عليه السلام) چند بار او را لعنت كرده و حمزه از دروغگويان ملعونى است كه به زودى لعن او

ص: 81


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص202 باب 46 باب ما جاء عن الرضا ع في وجه دلائل الأئمة ع و الرد على الغلاة و المفوضة لعنهم الله ..... ح2
2- .[2] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 301 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح541

خواهد آمد همچنين حارث و پسر او ابو الخطاب محمّد بن ابى زينب كه به زبان ائمه(عليهم السلام) لعنت شده اند و به زودى بعضى از احوال آن ها خواهد آمد.(1)

حديث12: وَجَدْتُ بِخَطِّ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)

أَخْبِرْنِي عَنْ حَمْزَةَ أَ يَزْعُمُ أَنَّ أَبِي آتِيهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ كَذَبَ وَ اللَّهِ مَا يَأْتِيهِ إِلَّا الْمُتَكَوِّنُ إِنَّ إِبْلِيسَ سَلَّطَ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ الْمُتَكَوِّنُ يَأْتِي النَّاسَ فِي أَيِّ صُورَةٍ شَاءَ إِنْ شَاءَ فِي صُورَةٍ كَبِيرَةٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي صُورَةٍ صَغِيرَةٍ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَجِي ءَ فِي صُورَةِ أَبِي

حديث12: حماد بن عثمان از زراره نقل كرد كه گفت: امام صادق(عليه السلام) از من پرسيد آيا حمزه هنوز مدعى است كه پدرم (حضرت باقر(عليه السلام)) پيش او مى آيد. گفتم: آرى. فرمود: به خدا سوگند! دروغ مى گويد جز متكوّن چيز ديگرى را نمى بيند. شيطان يكى از ياران خود را به نام متكون دارد كه به هر شكل مايل باشد براى مردم آشكار مى گردد يا به صورت بزرگ و يا كوچك هر طور مايل باشد اما به خدا سوگند! هرگز نمى تواند بصورت پدرم ظاهر شود.(2)حديث13: حَمْدَوَيْهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ مُيَسِّرٌ عِنْدَهُ وَ نَحْنُ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَةٍ فَقَالَ لَهُ مُيَسِّرٌ بَيَّاعُ الزُّطِّيِّ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَجِبْتُ لِقَوْمٍ كَانُوا يَأْتُونَ مَعَنَا إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَانْقَطَعَتْ آثَارُهُمْ وَ فَنِيَتْ آجَالُهُمْ قَالَ وَ مَنْ هُمْ قُلْتُ أَبُو الْخَطَّابِ وَ أَصْحَابُهُ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَجَلَسَ فَرَفَعَ إِصْبَعَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ عَلَى أَبِي الْخَطَّابِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّهُ

ص: 82


1- .[1]بحارالانوار ج25 باب10 ح7
2- .[2] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 300 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح537

كَافِرٌ فَاسِقٌ مُشْرِكٌ وَ أَنَّهُ يُحْشَرُ مَعَ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ غُدُوًّا وَ عَشِيًّا ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَنْفَسُ عَلَى أَجْسَادٍ أُصْلِيَتْ مَعَهُ النَّارَ

حديث13: حنان بن سدير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه گفت: من خدمت آن جناب نشسته بودم و ميسر نيز نزد ايشان بود در سال 138 ميسر كه لباس فروش بود گفت: فدايت شوم تعجب مى کنم از گروهى تا اينجا با ما آمده اند اما ديگر اثرى از آن ها باقى نمانده و از بين رفته امام(عليه السلام) منظورت چه اشخاصى هستند. گفت: منظورم ابو الخطاب و ياران او است. امام(عليه السلام) تكيه كرده بود حركتي به خود داده نشست و انگشتان خود را بلند كرد به جانب آسمان فرمود: لعنت خدا و ملائكه و تمام مردم بر ابو الخطاب باشد من گواهى مى دهم كه او فاسق و كافر است و با فرعون محشور مى شود و شب و روز دچار عذابى سخت است....(1)

حديث14: الْفَامِيُّ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِيهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا ابْنَ خَالِدٍ إِنَّمَا وَضَعَ الْأَخْبَارَ عَنَّا فِي التَّشْبِيهِ وَ الْجَبْرِ الْغُلَاةُ الَّذِينَ صَغَّرُوا عَظَمَةَ اللَّهِ تَعَالَى فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ وَالانَا وَ مَنْ وَصَلَهُمْ فَقَدْ قَطَعَنَا وَ مَنْ قَطَعَهُمْ فَقَدْ وَصَلَنَا وَ مَنْ جَفَاهُمْ فَقَدْ بَرَّنَا وَ مَنْ بَرَّهُمْ فَقَدْ جَفَانَا وَ مَنْ أَكْرَمَهُمْ فَقَدْ أَهَانَنَا وَ مَنْ أَهَانَهُمْ فَقَدْ أَكْرَمَنَا وَ مَنْ قَبِلَهُمْ فَقَدْ رَدَّنَا وَ مَنْ رَدَّهُمْ فَقَدْ قَبِلَنَا وَ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهِمْ فَقَدْ أَسَاءَ إِلَيْنَا وَ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهِمْ فَقَدْ أَحْسَنَ إِلَيْنَا وَ مَنْ صَدَّقَهُمْ فَقَدْ كَذَّبَنَا وَ مَنْ كَذَّبَهُمْ فَقَدْ صَدَّقَنَا وَمَنْ أَعْطَاهُمْ فَقَدْ حَرَمَنَا وَ مَنْ حَرَمَهُمْ فَقَدْ أَعْطَانَا يَا ابْنَ خَالِدٍ مَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا فَلَا

ص: 83


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 296 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح524

يَتَّخِذَنَّ

مِنْهُمْ وَلِيّاً وَ لَا نَصِيراً

حديث14: امام رضا(عليه السلام) فرمودند: هركه قائل به تشبيه و جبر باشد كافر و مشرك است و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم پسر خالد اخبارى كه در مورد تشبيه و جبر به ما نسبت داده اند از ساخته هاى غاليان است كه عظمت خدا را كوچك نمودند محب آن ها دشمن ماست، و دشمن آن ها محب ما، هركه آن ها را دوست بدارد با ما دشمنى نموده و هركه با آن ها دشمن باشد با ما دوست شده هركه با آن ها بپيوندد از ما قطع نموده و هرکه از آن ها قطع نمايد با ما پيوسته است هركه با آن ها بدرفتار باشد با ما خوشرفتارى نموده و هركه با آن ها خوشرفتار باشد با ما بدرفتارى كرده کسي که آن ها را گرامى بدارد به ما توهين كرده و هر كه به آن ها اهانت كند ما را گرامى داشته هر كه آن ها را بپذيريد ما را رد كرده و هر که آن ها را رد كند ما را پذيرفته است هر كه به آن ها نيكى كند به ما بدى كرده و هر كه به آن ها بدى كند به ما نيكى نموده هركه آن ها را تصديق كند ما را تكذيب نموده و هر که آن ها را تكذيب نمايد ما را تصديق كرده هر که ايشان را مورد بخشش خود قرار دهد به ما بى مهرى كرده و هر که آن ها را محروم نمايد به ما بخشش كرده پسر خالد! هركه از شيعيان ما باشد هرگز آن ها را دوست و ياور خود نمى گيرد.(1)

حديث15: أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ مَعاً عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ قَالَ هُمْ سَبْعَةٌ الْمُغِيرَةُ وَ بَيَانٌ وَ صَائِدٌ وَحَمْزَةُ بْنُ عُمَارَةَ الْبَرْبَرِيُّ وَ الْحَارِثُ الشَّامِيُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَارِثِ وَ أَبُو الْخَطَّابِ.

ص: 84


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 143 باب11 باب ما جاء عن الرضا علي بن موسى ع من الأخبار في التوحيد ..... ح45

حديث15:مردى از قول امام صادق(عليه السلام) نقل كرد: كه حضرت در مورد آيه (هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ )(1)

فرمود: آن ها هفت نفر بودند مغيره و بيان و صائد و حمزة بن عمارة البربرى و حارث شامى و عبد اللَّه بن حارث و ابو الخطاب.(2)

حديث16: الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ مَعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ بُنَانَ التَّبَّانِ وَ إِنَّ بُنَاناً لَعَنَهُ اللَّهُ كَانَ يَكْذِبُ عَلَى أَبِي أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً

حديث16: امام باقر(عليه السلام) مى فرمود: خداوند بنان تبان را لعنت كند تبان بر پدرم دروغ مى بست من گواهى مي دهم پدرم علي بن الحسين(عليه السلام) بنده صالح خدا بود.(3)

حديث17: سَعْدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ ابْنِ يَزِيدَ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَمْرٍو النَّخَعِيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَبَا مَنْصُورٍ حَدَّثَنِي أَنَّهُ رُفِعَ إِلَى رَبِّهِ وَ تَمَسَّحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَالَ لَهُ بِالْفَارِسِيَّةِ يَا پسر فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِنَّ إِبْلِيسَ اتَّخَذَ عَرْشاً فِيمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ اتَّخَذَ زَبَانِيَةً بِعَدَدِ الْمَلَائِكَةِ فَإِذَا دَعَا رَجُلًا فَأَجَابَهُ وَطِئَ عَقِبَهُ وَ تَخَطَّتْ إِلَيْهِ الْأَقْدَامُ تَرَاءَى لَهُإِبْلِيسُ وَ رُفِعَ إِلَيْهِ وَ إِنَّ أَبَا مَنْصُورٍ كَانَ رَسُولَ إِبْلِيسَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا مَنْصُورٍ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا مَنْصُورٍ ثَلَاثاً

حديث17: حفص بن عمرو نخعى گفت: من در خدمت امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم مردى به آن جناب عرضه داشت: فدايت شوم ابو منصور برايم صحبت كرد كه او

ص: 85


1- .[1] الشعراء آية 221 و 222
2- .[2] الخصال ج 2 ص 402 تنزلت الشياطين على سبعة من الغلاة ..... ح111
3- .[3] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 301 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح541

را تا پيش خدا برده اند و خدا دست بر سرش كشيده و به زبان فارسى به او گفته است اى پسر! حضرت فرمود: پدرم از جدم نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: شيطان داراى تختى است ميان آسمان و زمين و مأمورين به تعداد ملائكه دارد هرگاه شخصى را دعوت به جانب خود كند و او بپذيرد و به جانب شيطان برود. شيطان برايش مجسم خواهد شد و به طرف او بلند مى شود ابو منصور يكى از سفراى شيطان است. خدا ابو منصور را لعنت كند اين سخن را سه مرتبه تكرار نمود.(1)

حديث18: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ ابْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) لَعَنَ اللَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا إِنِّي ذَكَرْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ فَقَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ فِي جَسَدِي لَقَدِ ادَّعَى أَمْراً عَظِيماً مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ اللَّهِ عَبْداً لِلَّهِ صَالِحاً أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا نَالَ الْكَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ مَا نَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْكَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ لِلَّهِ

حديث18: هشام بن سالم از ثمالى نقل كرد: امام سجاد(عليه السلام) فرمود: خدا لعنت كند هر که را بر ما دروغ مي بندد، من وقتى يادم از عبد اللَّه بن سبا مى افتد تمام موهاى بدنم راست مى شود ادعاى بس بزرگى را كرد خدا لعنتش كند. علي(عليهالسلام) بنده اى صالح براى خدا و برادر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود و به اين مقام نرسيد مگر به واسطه فرمانبردارى از خدا و پيامبرش و پيامبر(صلي الله عليه و آله) به اين مقام نرسيد مگر به واسطه فرمانبردارى از خداي عزوجل.(2)

حديث19: حَمْدَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِيهِ عِمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ رَحْمَةٌ لَهُمْ

ص: 86


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 303 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح546
2- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 108 عبد الله بن سبإ ..... ح173

حديث19: امام صادق(عليه السلام): خدا ابوالخطاب را لعنت كند و خدا لعنت كند هر كه در کنار او جنگ كرده و هرکه از اين گروه باقيمانده و خداوند لعنت كند هركه در دل خود نسبت به آن ها ترحمى احساس كند.(1)

حديث20: سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ إِنَّهُ كَانَ يَكْذِبُ عَلَى أَبِي فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَالَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَزَالَنَا عَنِ الْعُبُودِيَّةِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا وَ إِلَيْهِ مَآبُنَا وَ مَعَادُنَا وَ بِيَدِهِ نَوَاصِينَا

حديث20: امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: خدا لعنت كند مغيرة بن سعيد را او دروغ مى بست بر پدرم، خدا مغيره را مبتلا به حرارت آهن كرد خدا لعنت كند هركه را که در باره ما چيزى بگويد كه ما در باره خود نمى گوئيم و خدا لعنت كندهرکه را كه ما را از بندگى خدائى كه ما را خلق كرده و به سوى او بازگشت ماست و اختيار ما به دست اوست خارج كند. (2)

حديث21: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ مُصَادِفٍ قَالَ: لَمَّا لَبَّى الْقَوْمُ الَّذِينَ لَبَّوْا بِالْكُوفَةِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَخَرَّ سَاجِداً وَ أَلْزَقَ جُؤْجُؤَهُ بِالْأَرْضِ وَ بَكَى وَ أَقْبَلَ يَلُوذُ بِإِصْبَعِهِ وَ يَقُولُ بَلْ عَبْدٌ لِلَّهِ قِنٌّ دَاخِرٌ مِرَاراً كَثِيرَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ دُمُوعُهُ تَسِيلُ عَلَى لِحْيَتِهِ فَنَدِمْتُ عَلَى إِخْبَارِي إِيَّاهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْتَ مِنْ ذَا فَقَالَ يَا مُصَادِفُ إِنَّ عِيسَى لَوْ سَكَتَ عَمَّا قَالَتِ النَّصَارَى فِيهِ لَكَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُصِمَّ سَمْعَهُ وَ يُعْمِيَ بَصَرَهُ وَ لَوْ سَكَتُّ عَمَّا قَالَ أَبُو الْخَطَّابِ لَكَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ

ص: 87


1- .[2] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 295 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح521
2- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 302 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح542

يُصِمَّ سَمْعِي وَ يُعْمِيَ بَصَرِي

حديث21: مصادف نقل كرد وقتى در كوفه (پيروان ابوالخطاب) لبيك گفتند (يعنى به جاى اللهمّ لبيك در حج گفتند لبّيك جعفر بن محمّد) من خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم و جريان را عرضه داشتم: امام(عليه السلام) به سجده رفت سينه خود را بر زمين چسبانيد و شروع به گريه كرد و با انگشت بر زمين مى سائيد و مى گفت: بنده كوچك و ذليل و خوار خدايم اين حرف را چندين مرتبه تكرار نمود بعد سر برداشت اشک ها بر صورتش جارى بود. من پشيمان كردم كه اين جريان را به آن جناب اطلاع دادم، عرضه داشتم: آقا فدايت شوم به شما چه ربطى دارد كردار آن ها فرمود: مصادف! اگر عيسى(عليه السلام) ساكت مى بود در مورد آن چه نصرانيان در باره او معتقد شدند بر خدا لازم بود گوش و چشم او را كر و كور كند من هم اگرساكت باشم نسبت به آن چه ابو الخطاب مي گويد بر خدا لازم است گوش و چشم مرا كر و كور كند.(1)

حديث22: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) الصَّيْرَفِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كُنْتُ أَقُولُ فِي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) بِالرُّبُوبِيَّةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا صَالِحُ إِنَّا وَ اللَّهِ عَبِيدٌ مَخْلُوقُونَ لَنَا رَبٌّ نَعْبُدُهُ وَ إِنْ لَمْ نَعْبُدْهُ عَذَّبَنَا

حديث22: صالح بن سهل گفت: من معتقد به خدائى امام صادق(عليه السلام) بودم خدمت آن جناب رسيدم همين كه چشمش به من افتاد فرمود: صالح به خدا قسم! ما بنده اى مخلوق هستيم و خدائى داريم كه او را مى پرستيم اگر او را نپرستيم ما را عذاب

خواهد كرد.(2)

حديث23: حَمْدَوَيْهِ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنِ الْمَدَائِنِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ يَا مُرَازِمُ مَنْ بَشَّارٌ قُلْتُ بَيَّاعُ الشَّعِيرِ

ص: 88


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 298 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح531
2- .[2] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 341 ما روي في صالح بن سهل ..... ح632

قَالَ لَعَنَ اللَّهُ بَشَّاراً قَالَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُرَازِمُ قُلْ لَهُمْ وَيْلَكُمْ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ فَإِنَّكُمْ كَافِرُونَ مُشْرِكُونَ

حديث23: امام صادق(عليه السلام) فرمود: مرازم بشار كيست عرضه داشتم: مردى جو فروش است. فرمود: خدا لعنت كند بشار را بعد به من فرمود: مرازم! به آن ها بگو توبه كنند و برگردند به جانب خدا شما كافر و مشرك هستيد.(1)حديث24: سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) لِبَشَّارٍ الشَّعِيرِيِّ أَنِ اخْرُجْ عَنِّي لَعَنَكَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا يُظِلُّنِي وَ إِيَّاكَ سَقْفُ بَيْتٍ أَبَداً فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ وَيْلَهُ أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ الْيَهُودُ أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ النَّصَارَى أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ الْمَجُوسُ أَوْ بِمَا قَالَتِ الصَّابِئَةُ وَ اللَّهِ مَا صَغَّرَ اللَّهَ تَصْغِيرَ هَذَا الْفَاجِرِ أَحَدٌ إِنَّهُ شَيْطَانٌ ابْنُ شَيْطَانٍ خَرَجَ مِنَ الْبَحْرِ لِيُغْوِيَ أَصْحَابِي وَ شِيعَتِي فَاحْذَرُوهُ وَ لْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ أَنِّي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَبْدٌ قِنٌّ ابْنُ أَمَةٍ ضَمَّتْنِيَ الْأَصْلَابُ وَ الْأَرْحَامُ وَ إِنِّي لَمَيِّتٌ وَ إِنِّي لَمَبْعُوثٌ ثُمَّ مَوْقُوفٌ ثُمَّ مَسْئُولٌ وَ اللَّهِ لَأُسْأَلَنَّ عَمَّا قَالَ فِيَّ هَذَا الْكَذَّابُ وَ ادَّعَاهُ عَلَيَّ يَا وَيْلَهُ مَا لَهُ أَرْعَبَهُ اللَّهُ فَلَقَدْ أَمِنَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ أَفْزَعَنِي وَ أَقْلَقَنِي عَنْ رُقَادِي أَ وَ تَدْرُونَ أَنِّي لِمَ أَقُولُ ذَلِكَ أَقُولُ ذَلِكَ لِأَسْتَقِرَّ فِي قَبْرِي.

حديث24: امام صادق(عليه السلام) به بشار شعيرى که يکي از غلو کنندگان بود فرمود: از پيش من برو خدا لعنتت كند به خدا قسم! من و تو هرگز زير يك سقف جمع نخواهيم شد وقتى او خارج شد فرمود: واى بر او چرا همان حرف يهوديان را نگفت و يا آن چه نصارى معتقدند يا آن چه مجوس مي گويند و يا اعتقاد صائبى ها به خدا قسم! هيچ كدام خدا را به اندازه اين فاجر كوچك نكرده اند او شيطان پسر شيطان

ص: 89


1- .[3] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 398 في بشار الشعيري ..... ح743

است از دريا خارج شد تا اصحاب و پيروان مرا گمراه كند از او بپرهيزيد و حاضرين به غائبين برسانند كه من بنده ى خدا پسر بنده ى خدا بنده اى خالص و فرزند كنيزى هستم كه در درون اَصلاب و اَرحام جاى داشته ام من مي ميرم و برانگيخته خواهم شد سپس در پيشگاه پروردگار مورد بازخواست قرار خواهم گرفت به خدا قسم! خواهند پرسيد راجع به آن چه اين دروغگو در باره من گفته و ادعا نموده. واى بر او خدا او را بترساند او در رختخواب آسوده است ولى مرا بيمناك نموده و مرا از خواب باز داشته مى دانيد من اين حرف را براى آن مى زنم كه در قبر آسوده باشم.(1)

حديث25: بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الطَّيَالِسِيِّ عَنِ الْبَطَائِنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِيرٍ وَ أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِإِنَّهُ يَكْذِبُ عَلَيَّ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا يَدَّعِي فِيَّ ابْنُ بَشِيرٍ اللَّهُمَّ أَرِحْنِي مِنْهُ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ مَا أَحَدٌ اجْتَرَأَ أَنْ يَتَعَمَّدَ عَلَيْنَا الْكَذِبَ إِلَّا أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ إِنَّ بُنَاناً كَذَبَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ وَ إِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ كَذَبَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ وَ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِيرٍ لَعَنَهُ اللَّهُ يَكْذِبُ عَلَيَّ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا يَدَّعِيهِ فِيَّ مُحَمَّدُ بْنُ بَشِيرٍ اللَّهُمَّ أَرِحْنِي مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُخَلِّصَنِي مِنْ هَذَا الرِّجْسِ النِّجْسِ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ فَقَدْ شَارَكَ الشَّيْطَانُ أَبَاهُ

فِي رَحِمِ أُمِّهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي

حَمْزَةَ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً قُتِلَ بِأَسْوَإِ قِتْلَةٍ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ لَعَنَهُ اللَّهُ

حديث25: آقا موسى بن جعفر(عليه السلام) مى فرمود: خدا لعنت كند محمّد بن بشير را و او را دچار حرارت آهن كند او را بر ما تهمت زده خدا از او بيزار باشد من نيز از او بيزارم

ص: 90


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 400 في بشار الشعيري ..... ح746

خدايا من پناه به تو مى برم و از او بيزارم در مورد ادعائى كه راجع به من نموده است ابن بشير، خدايا مرا از شر او راحت كن. سپس فرمود: علي! هركه جرات پيدا كند كه عمدا بر ما دروغ ببندد خداوند او را گرفتار حرارت آهن مى كند. بنان بر علي بن الحسين(عليه السلام) دروغ بست خدا او را دچار حرارت آهن کرد. و مغيرة بن سعيد بر حضرت باقر(عليه السلام) دروغ بست او را دچار حرارت آهن نمود و ابو الخطاب دروغ بر پدرم بست خدا او را دچار حرارت آهن كرد. و محمّد بن بشير بر من دروغ مى بندد خدا او را لعنت كند به خدا! پناه مى برم و از او بيزارم. خدايا من به تو پناه مى برم و بيزارم از آنچه محمّد بن بشير در باره من ادعا مى كند شيطان در زمان ايجاد نطفه او در رحم مادرش با پدر او شريك شد. علي بن ابى حمزه گفت: كسى را نديدم بدتر از محمّد بن بشير كشته شود خدا او را لعنت كند.(1)حديث26: الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ الْخَشَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ بَشَّارَ الشَّعِيرِيِّ شَيْطَانٌ ابْنُ شَيْطَانٍ خَرَجَ مِنَ الْبَحْرِ فَأَغْوَى أَصْحَابِي

حديث26: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: بشار شعيرى شيطان ابن شيطان از دريا خارج شد و اصحاب مرا گمراه كرد. (2)

حديث27: الْحُسَيْنُ

بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ قَالَ: كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا سَيِّدِي إِنَّ عَلِيَّ بْنَ حَسَكَةَ يَدَّعِي أَنَّهُ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ الْأَوَّلُ الْقَدِيمُ وَ أَنَّهُ بَابُكَ وَ نَبِيُّكَ أَمَرْتَهُ أَنْ يَدْعُوَ إِلَى ذَلِكَ وَ يَزْعُمُ أَنَّ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الْحَجَّ وَ الصَّوْمَ كُلُّ ذَلِكَ مَعْرِفَتُكَ وَ مَعْرِفَةُ مَنْ كَانَ فِي مِثْلِ حَالِ ابْنِ حَسَكَةَ فِيمَا يَدَّعِي مِنَ الْبَابِيَّةِ وَ النُّبُوَّةِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ كَامِلٌ سَقَطَ عَنْهُ الِاسْتِعْبَادُ بِالصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْحَجِّ وَ ذَكَرَ جَمِيعَ شَرَائِعِ الدِّينِ أَنَّ مَعْنَى ذَلِكَ كُلِّهِ مَا ثَبَتَ لَكَ وَ مَا إِلَيْهِ

ص: 91


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 483 في محمد بن بشير ..... ح909
2- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 400 في بشار الشعيري .....ح745

نَاسٌ كَثِيرٌ فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَمُنَّ عَلَى مَوَالِيكَ بِجَوَابٍ فِي ذَلِكَ تُنْجِيهِمْ مِنَ الْهَلَكَةِ قَالَ فَكَتَبَ كَذَبَ ابْنُ حَسَكَةَ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ بِحَسْبِكَ أَنِّي لَا أَعْرِفُهُ فِي مَوَالِيَّ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ مَا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ الْأَنْبِيَاءَ مِنْ قَبْلِهِ إِلَّا بِالْحَنِيفِيَّةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصِّيَامِ وَ الْوَلَايَةِ وَ مَا دَعَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) إِلَّا إِلَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ كَذَلِكَ نَحْنُ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ عَبِيدُ اللَّهِ لَا نُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً إِنْ أَطَعْنَاهُ رَحِمَنَا وَ إِنْ عَصَيْنَاهُ عَذَّبَنَا مَا لَنَا عَلَى اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ بَلِ الْحُجَّةُ لِلَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِمَّنْ يَقُولُ ذَلِكَ وَ أَنْتَفِي إِلَى اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ فَاهْجُرُوهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ أَلْجِئُوهُمْ إِلَى أَضْيَقِ الطَّرِيقِ وَ إِنْ وَجَدْتَ مِنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ خَلْوَةً فَاشْدَخْ رَأْسَهُ بِالصَّخْرَةِ.

حديث27: سهل بن زياد آدمى گفت: يكى از اصحاب به حضرت ابو الحسن عسكرى(عليه السلام) نامه چنين نوشت: فدايت شوم علي بن حسكه مدعى است كه از ارادتمندان شما است و شما همان خدائى قديم هستى او راه و باب و پيامبر از جانب شما است به او دستور داده اى كه مردم را به جانب شما دعوت كند. او مى گويد نماز و زكات و حج و روزه تمام اين اعمال عبارت است از معرفت و شناسائى شما وكسانى كه مثل علي بن حسكه باشد از ادعاى بابيت و نبوّت كسى كه داراى چنين معرفتى باشد مؤمن كامل است ديگر روزه و نماز و حج از او ساقط است و تمام دستورات دينى را به همان طريق كه عرضكردم تأويل مى نمايد گروهى را پيرو خود نموده اگر صلاح بدانيد بر ما منت گذاريد راجع به جواب اين نامه كه موجب نجات از هلاكت شود. امام(عليه السلام) در جواب نوشت علي بن حسكه ملعون دروغ مى گويد تو گمان مى کني من او را نمى شناسم خدا لعنت كند او را چه مى کند. به خدا قسم! محمّد مصطفى(صلي الله عليه و آله) و انبياء(عليهم السلام) پيش از او را خداوند نفرستاده مگر به دين حنيف و انجام نماز و زكات و

ص: 92

حج و روزه و ولايت، هرگز پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دعوت نكرده مگر به جانب خداى يكتا كه شريكى او را نيست همچنين ما اوصياء از فرزندان او، همه بنده ى خدا هستيم كه برايش شريكى نمى گيريم اگر ما اطاعت از خدا بكنيم مورد رحمت او قرار مى گيريم و اگر معصيت كنيم ما را مشمول عذاب خود قرار مى دهد ما را حجتى بر خدا نيست بلكه حجت از خداست بر ما و تمام جهانيان من پناه به خدا مى برم از حرف هائي كه مى زنند و اين سخنان را نفى مى کنم، از آن ها فاصله بگيريد خدا لعنتشان كند خداوند آن ها را دچار دشوارترين گرفتاري ها نمايد (كنايه از رسوا شدن است)....(1)

فضل بن شاذان در يكى از کتاب هاي خود نوشته است از كذّاب هاى مشهور علي بن حسكه و فارس بن حاتم قزوينى است.

حديث28:

قَالَ سَعْدٌ حَدَّثَنِي الْعُبَيْدِيُّ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ الْعَسْكَرِيُّ(عليه السلام) ابْتِدَاءً مِنْهُ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْفِهْرِيِ وَ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَا الْقُمِّيِّ فَابْرَأْ مِنْهُمَا فَإِنِّي مُحَذِّرُكَ وَ جَمِيعَ مَوَالِيَّ وَ إِنِّي أَلْعَنُهُمَا عَلَيْهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ مُسْتَأْكِلَيْنِ يَأْكُلَانِ بِنَا النَّاسَ فَتَّانَيْنِ مُؤْذِيَيْنِ آذَاهُمَا اللَّهُ وَ أَرْكَسَهُمَا فِي الْفِتْنَةِرَكْساً يَزْعُمُ ابْنُ بَابَا أَنِّي بَعَثْتُهُ نَبِيّاً وَ أَنَّهُ بَابٌ وَيْلَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ سَخِرَ مِنْهُ الشَّيْطَانُ فَأَغْوَاهُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ ذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَشْدَخَ رَأْسَهُ بِحَجَرٍ فَافْعَلْ فَإِنَّهُ قَدْ آذَانِي آذَاهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ...

حديث28: سعد گفت: عبيدى برايم نقل كرد كه امام عسكرى(عليه السلام) نامه اى برايم نوشت به اين مضمون: من به خدا پناه مى برم و بيزارم از فهرى و حسن بن محمّد بن بابا قمى از هر دو بيزارم من تو و تمام دوستان خود را از آن دو پرهيز مى دهيم و هر دو را لعنت مى كنم خدا آن دو را لعنت كند به نام ما مردم را مى دوشند فتنه انگيز و موذى هستند خدا دمار از روزگار آن ها درآورد و دچار فتنه و آشوبشان

ص: 93


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 518 في الغلاة في وقت أبي محمد العسكري ع منهم علي بن حسكة و القاسم بن يقطين القميان ..... ح997

كند. ابن بابا مدعى است كه من او را به پيامبرى فرستاده ام و او باب است (و واسطه بين مردم) واى بر او خدا لعنتش كند شيطان بر او مسلط شده و گمراهش نموده هركه ادعاى او را بپذيرد خدا لعنتش كند محمّد! اگر قدرت يافتى كه با سنگ سر او را خُرد كنى بكن او مرا آزار نموده خدا در دنيا و آخرت آزارش كند. (1)

حديث29: قَالَ نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ مُوسَى السَّوَّاقُ لَهُ أَصْحَابٌ عَلْيَاوِيَّةٌ يَقَعُونَ فِي السَّيِّدِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَكَةِ الْجَوَّازُ الْقُمِّيُّ كَانَ أُسْتَادَ الْقَاسِمِ الشَّعْرَانِيِّ الْيَقْطِينِيِّ وَ ابْنُ بَابَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الشَّرِيعِيُّ كَانَا مِنْ تَلَامِذَةِ عَلِيِّ بْنِ حَسَكَةَ مَلْعُونُونَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ ذَكَرَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ فِي بَعْضِ كُتُبِهِ أَنَّ مِنَ الْكَذَّابِينَ الْمَشْهُورِينَ عَلِيَّ بْنَ حَسَكَةَ وَ فَارِسَ بْنَ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيَ

حديث29: روايت ديگرى در رجال كشى نقل مى شود كه نصر بن صباح مى گويد موسى سواق اصحابى از علياويه داشت كه در باره حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) نسبت هائى مي دادند و علي بن حسكه جوار قمى استاد قاسم شعرانىيقطينى و ابن بابا و محمّد بن موسى شريعى هر دو از شاگردان علي بن حسكه ملعون بودند خدا همه را لعنت كند.(2)

حديث30: الْعِدَّةُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: خَرَجَ إِلَيْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ إِنِّي خَرَجْتُ آنِفاً فِي حَاجَةٍ فَتَعَرَّضَ لِي بَعْضُ سُودَانِ الْمَدِينَةِ فَهَتَفَ بِي لَبَّيْكَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ فَرَجَعْتُ عَوْدِي عَلَى بَدْئِي إِلَى مَنْزِلِي خَائِفاً ذَعِراً مِمَّا قَالَ حَتَّى سَجَدْتُ فِي مَسْجِدِي لِرَبِّي وَ عَفَّرْتُ لَهُ وَجْهِي وَ ذَلَّلْتُ لَهُ نَفْسِي وَ بَرِئْتُ إِلَيْهِ مِمَّا هَتَفَ بِي وَ لَوْ أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(عليه السلام) عَدَا مَا قَالَ اللَّهُ فِيهِ إِذاً لَصَمَّ

ص: 94


1- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 520 في الحسن بن محمد بن بابا القمي و الفهري و محمد بن نصير النميري و فارس بن حاتم القزويني ذيل ح999
2- .[1] رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص ص 521 في موسى السواق و محمد بن موسى الشريقي و علي بن حسكة ..... ح1001

صَمَماً لَا يَسْمَعُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ عَمِيَ عَمًى لَا يُبْصِرُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَرِسَ خَرَساً لَا يَتَكَلَّمُ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِيدِ.

حديث30: مالك بن عطيه از يكى از اصحاب حضرت نقل كرده: كه امام صادق(عليه السلام) با خشم، از خانه خارج شد. فرمود: من چند لحظه پيش براى كارى، از خانه خارج شدم يكى ازسياه هاى مدينه جلو من آمده گفت Sلَبَّيْكَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَR فورى به منزل برگشتم با ترس و لرز از اين حرفى كه به من نسبت داد همان دم به سجده افتادم در مقابل پروردگار و صورت به خاك ماليدم و كمال خوارى در مقابل خدا انجام دادم و از او بيزارى جستم نسبت به اين حرفى كه زد. اگر عيسى بن مريم(عليه السلام) خود را تبرئه نمى کرد از آن چه خداوند بازخواست از او كرد از گوش كر مى شد كه ديگر نمى شنيد و از چشم كور مى شد كه نمى ديد و از زبان لال مى گشت كه ديگر هرگز سخن نمى گفت خدا لعنت كند ابو الخطاب را و او را با آهن بكشد.(1)حديث31: مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِشْكِيبَ عَنِ ابْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ الْقُمِّيِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ قُرْآناً يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

قَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِمْ سَاخِطٌ قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.

ص: 95


1- .[2] الكافي ج 8 ص 225 حديث يأجوج و مأجوج ..... ح286

حديث31: حنان بن سدير از پدرش نقل كرد كه: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: گروهى مى گويند شما خدا هستيد و از قرآن نيز شاهد مى آورند (يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ) امام(عليه السلام) فرمود: سدير گوش و چشم و موى و پوست و گوشت و خون من از اين اشخاص بيزار است خدا و پيامبرش از آن ها بيزارند اين ها بر دين من و آباء من نيستند به خدا قسم! من و آن ها در روز قيامت جمع نخواهيم شد مگر اين که خداوند بر آن ها خشمگين است. عرضه داشتم: پس شما چه هستيد فدايت شوم فرمود: گنجينه علم خدا و مترجم وحى او و ما گروهى معصوم هستيم كه خدا دستور فرمانبردارى از ما را داده و نهى از مخالفت با ما را نموده ما حجت بالغه خدا بر اهل آسمان ها و اهل زمين هستيم. (1)

حديث32:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ بِذَلِكَ عَلَيْنَا قُرْآناً وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ فَقَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ لَا عَلَى دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَيْهِمْ قَالَ قُلْتُ وَ عِنْدَنَا قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْرُسُلٌ يَقْرَءُونَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ قُرْآناً يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ فَقَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ لَا عَلَى دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَيْهِمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ

ص: 96


1- .[1] الكافي ج 1 ص269 باب في أن الأئمة بمن يشبهون ممن مضى و كراهية القول فيهم بالنبوة ..... ح6، رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص306 ما روي في محمد بن أبي زينب .....ح551

نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.

حديث32: سدير گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: قومى معتقدند كه شما معبوديد و از قرآن دليل بر آن آورند و اين آيه را خوانند (وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ)(1) اوست كه در آسمان معبود است و در زمين هم معبود است امام(عليه السلام) فرمودند: اى سدير! گوشم، چشمم، تنم، خونم و مويم از اين مردم بيزار است و خدا هم از آن ها بيزار است، اينان بر كيشِ من و كيش پدران من نيستند، به خدا سوگند! كه خدا مرا و آن ها را در قيامت گرد هم نياورد جز آن که بر آن ها خشمگين باشد. گويد: گفتم: نزد ما مردمى باشند كه گويند: شما پيامبران خدائيد و گواه قول خود بر ما آيه قرآن خوانند(يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ)(2) اي رسولان خدا، از چيزهاى خوب بخوريد و كارهاى خوب كنيد، به راستى من بدان چه عمل كنيد دانايم امام(عليه السلام) فرمودند: اى سدير! گوشم، چشمم، مويم، تنم، گوشتم و خونم از اينان هم بيزار است، خدا و رسولش از آن ها بيزارند اينان بر كيش من نيستند و نه بر كيش پدرانم، به خدا سوگند! كه روز قيامت خدا مرا و آن ها را گرد هم نياورد جز آن که بر آن ها خشمناك است. گويد: گفتم: پس شما چه هستيد؟ امام(عليه السلام) فرمودند: ما خزانه دار علمِ خدائيم، ما ترجمان و مفسر امر خدائيم، ما مردمى معصوم و پاكيم، خدا تبارك و تعالى امر به اطاعت ما فرموده و مردم را از نافرمانى ما برحذر داشته، ما حجتِ رسائيم بر هركه زير آسمان وروى زمين است.(3)

حديث33: فَاحْذَرُوا الْمَعْصِيَّةَ لَنَا وَ الْمُغَالاةَ فِينَا، فَإِنَّ الْغُلاةَ شَرُّ خَلَقَ اللَّهِ يُصَغِّرونَ عَظَمَةَ اللَّهِ و يَدْعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ، وَ اللَّهِ إنَّ الْغُلاةَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارى و الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا، وَ إِلَيْنَا يَرْجِعُ الْغَاليِ فَلَا نَقْبَلُهُ لِأَنَّ الْغَالِيَ

ص: 97


1- . سوره زخرف آيه84
2- . سوره مومنون آيه51
3- . الکافي ج1 ص269 کتاب الحجة بَابُ بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّة ح1

اعْتَادَ تَرْكَ الصَّلاةِ و الزَّكاةِ و الصَّومِ، فَلَا يَقْدِرُ عَلَى تَرْكِ عَادَتِهِ وَ بِنَا يُلْحَقُ الْمُقَصِّرُ فَنَقْبَلُهُ لِأَنَّ الْمُقَصِّرَ إِذَا عَرَفَ عَمِلَ

حديث33: امام رضا(عليه السلام): ... پس از سرپيچي از ما، پرهيز کرده و از غُلُوگويي درباره ما خودداري کنيد، چرا که غُلُوگويان، بدترين مخلوقات خداوند بوده، آن ها عظمت خدا را پايين آورده و براي بندگان خدا ادعاي رُبوبيَّت کنند، به خدا سوگند! که غُلُوگويان از يهود و نَصارا و مَجوسُ مشرکين بدترند، آن ها نزد ما مي آيند و ما از ايشان نخواهيم پذيرفت...(1)

حديث34: الصَّادِقُ(عليه السلام) الْغُلَاةُ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ يَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ وَ اللَّهِ إِنَّ الْغُلَاةَ لَشَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا.

حديث34: امام صادق(عليه السلام): اهل غلو بدترين آفريده خداوند، آن ها عظمت خداوند را پايين آورده و کوچک شمرده اند و براي بندگان خدا ادعاي خدايي نموده اند، به خدا قسم! آن ها بدتر از يهود و نَصاري و مَجوس و مشرکين هستند.(2)

حديث35: نَ-زِّهُونَا عَنِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ ارْفَعُوا عَنَّا حُظُوظَ الْبَشَرِيَّةِ يَعْنِي الْحُظُوظُ الَّتِي تَجُوزُ عَلَيْكُم فَلَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ، فَإِنَّا نَحْنُ الأَسْرَارَ الإِلهِيَّةِ المُودَعَةَ فِي الْهَيَاكِلِ الْبَشَرِيَّةِ، و الْكَلِمَةَ الرَبَّانِيَّةِ النَاطِقَةَ فِي الْأَجْسَادِ التُّرابِيَّةِ،وَ

قُولُوا بَعْدَ ذَاكَ مَا اسْتَطَعْتُم فَاِنَّ الْبَحْرَ لا يُنْزَفُ، وَ عَظَمَةُ اللَّهِ لا تُوصَفُ.

حديث35: اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: خدائي را به ما نسبت ندهيد و بهره هاي بشري را که بر شما جايز است بر ما روا مداريد، يعني مارا با خود قياس نکنيد، زيرا هيچ يک از مردمان با ما قياس نشود، ما اسرار الهي بوده که در کالبدهاي بشري به وديعه نهاده شديم، و کلام گوياي پروردگار بوده که در جسم هاي خاکي

ص: 98


1- . مشارق الانوار ص105 فصل موالاة علي و عدم إدراك كنهه عليه السّلام
2- .[3] الأمالي للطوسي ص 650 [33] مجلس يوم الجمعة التاسع من رجب سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح12

جاي گرفته ايم، و بعد از اين که اين ها را فهميديد آن چه مي خواهيد در فضل ما بگوييد و بدانيد که فضائل ما همچون دريائي است که پايان نمي پذيرد.(1)

توضيح: يعني ائمه اطهار را نبايد با ديگران مقايسه کرد زيرا امام(عليه السلام) در تمامي جهات برتراست از ساير مخلوقات و کسي را ياراي مقابله و رقابت با امام(عليه السلام) نيست، پس در جايي که امام(عليه السلام) حاضر است، پيشوايي و امامت ديگران را نبايد پذيرفت.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ بِذَلِكَ عَلَيْنَا قُرْآناً (وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ) فَقَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ لَا عَلَى دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَيْهِمْ ....قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.

سدير گويد، به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مردمى عقيده دارند كه شما خدا و معبوديد و براى دليل عقيده خود اين آيه قرآن را مي خوانند (وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ)(2) اوست كه در آسمان معبود است و در زمين معبود است(اينها گمان مي كنند كه معبود زمين امامانند) امام(عليه السلام) فرمود: اى سدير! شنوائى و بينائيم، پوست و گوشتم، خون و مويم از اينان بيزار است و خدا از ايشان بيزار باشد، اينان دين من و دين پدران مرا ندارند. خدا در روز قيامت، مرا با آنها گرد هم نياورد، جز آنكه بر آنها خشمگين باشد. ...عرضه داشتم: پس شما چه موقعيتى داريد؟ فرمود: ما خزانه دار علم خدائيم، ما مترجم امر خدائيم، ما مردمى معصوم هستيم، خداى تبارك

ص: 99


1- . مشارق الانوار: ص105 فصل موالاة علي و عدم إدراك كنهه عليه السّلام ،
2- .[2] الزخرف آية 84

و تعالى مردم را به فرمانبرى ما امر فرموده و از نافرمانى ما نهى نموده، ما حجت رسائيم بر هر كه زير آسمان و روى زمين است. (1)

گوشه اي از عبادات ايشان

حديث36: في الزِيَارَةٌ أُخْرَى لِمَوْلَانَا أَبِي إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام):... کَانَ ....حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ

الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَة،

حديث36: در احوالات امام کاظم(عليه السلام) آورده شده: آن حضرت پيوسته ملازم با سجده هاي طولاني و اشک ريزان و مناجات فراوان و تَضَرُّع و ناله به درگاه الهي بود(2)

حديث37: الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْمَدَنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِيهِ الْفَضْلِ قَال:... فَإِذَا أَنَا بِغُلَامٍ أَسْوَدَ بِيَدِهِ مِقَصٌّ يَأْخُذُ اللَّحْمَ مِنْ جَبِينِهِ وَ عِرْنِينِ أَنْفِهِ مِنْ كَثْرَةِ سُجُودِه حديث37: همچنين آورده شده که ايشان غلام سياه چهره اي داشت که قيچي به دست مي گرفت و پينه هايي که بر اثر

زيادي سجده بر پيشاني مبارک و استخوان بيني اش

بسته مي شد مي بريد.(3)

حديث38: الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا حَازِمٍ يَقُولُ مَا رَأَيْتُ هَاشِمِيّاً أَفْضَلَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ كَانَ يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ حَتَّى خَرَجَ بِجَبْهَتِهِ وَ آثَارِ سُجُودِهِ مِثْلُ كِرْكِرَةِ الْبَعِيرِ

ص: 100


1- .[1] الکافي ج1 ص269 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّة ح6
2- . بحار الأنوار ج 99 ص17 باب 2 كيفية زيارتهما صلى الله عليهما ح10.
3- . بحار الأنوار ج 48 ص216 باب 9 أحواله ع في الحبس إلى شهادته و تاريخ وفاته و مدفنه صلوات الله عليه و لعنة الله على من ظلمه ح16.

حديث38: ابو حازم مي گفت كسى از خانواده بنى هاشم نديدم كه از على بن الحسين(عليه السلام) بهتر باشد در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند تا در پيشانى و محل سجده اش پينه مي بست همچون پينه اى كه بر زانوى شتر مى بندد.(1)

حديث39: الْعِدَّةُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَنْ جَهْمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ كَأَنَّهُ سَاقُ شَجَرَةٍ- لَا يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَيْ ءٌ إِلَّا مَا حَرَّكَتِ الرِّيحُ مِنْهُ.

حديث39: امام صادق(عليه السلام) فرمود: پدرم مي فرمودند: حضرت زين العابدين(عليه السلام) هر وقت به نماز مي ايستاد چون ساقه درختى بود كه حركت نمي كرد مگر مقدارى كه باد حركت دهد.(2)حديث40:

أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ الْبَزَّازِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ زِيَادِ بْنِ رُسْتُمَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًا إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَأَنَّ وَجْهَهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِي طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ

ص: 101


1- . علل الشرائع ج 1 ص232 باب 165 باب العلة التي من أجلها سمي علي بن الحسين زين العابدين ..... ح10.
2- . الكافي ج 3 ص 300 باب الخشوع في الصلاة و كراهية العبث ح4.

وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْ ءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ وَ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِضَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ قَدْ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ فَإِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْئَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

حديث40: سعيد بن كلثوم گفت خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بودم صحبت از امير المؤمنين(عليه السلام) شد شروع كرد به ستايش نمودن و آن تعريفى كه شايسته حضرت على(عليه السلام) بود، نمود. فرمود: به خدا سوگند على بن ابى طالب(عليه السلام) هرگز لب خود را از دنيا به حرام نيالود تا از دنيا رفت. هر گاه دو كار دينى پيش مى آمد هميشه آن كار كه سخت تر بود انتخاب مي كرد هيچ كسطاقت انجام كارهاى پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را جز او نداشت. گرچه طورى اعمال دينى را انجام مي داد مثل كسى كه بين بهشت و جهنم قرار گرفته و آرزوى ثواب بهشت و خوف از كيفر دوزخ دارد. از مال خود كه با

كد يمين و عرق جبين بدست آورده بود هزار بنده آزاد كرد در راه خدا و نجات از آتش گرچه خوراك خانواده خود را از روغن زيتون و سركه و خرماى عجوه قرار مي داد لباسش كرباس بود كه اگر آستينش بلند بود با قيچى زيادى را جدا مي كرد. هيچ كدام از فرزندانش در لباس فقه بيشتر از على بن الحسين(عليه السلام) به او

ص: 102

شباهت نداشت روزى حضرت باقر(عليه السلام) فرزندش خدمت پدر رسيد ديد از عبادت به جائى رسيده كه هيچ كس چنان نشده رنگش از بيدار خوابى زرد شده چشم هايش از گريه قرمز شده پيشانى اش پينه بسته و بيني اش از سجده فرو رفته دو ساق پايش از ايستادن در نماز ورم كرده بود. حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: وقتى پدرم را به اين حالت ديدم نتوانستم خود را نگه دارم به گريه افتادم از دلسوزى به حال پدرم در آن موقع پدرم در انديشه بود. مختصرى كه از ورود من گذشت متوجه من شده فرمود: پسرم يكى از اين صحيفه ها را كه در آن عبادت على بن ابى طالب(عليه السلام) است بده، تقديمش كردم مختصرى خواند و روى زمين گذاشت آنگاه فرمود: چه كسى قدرت دارد كه چون على بن ابى طالب(عليه السلام) خدا را عبادت كند.(1)

حديث41: فتح الأبواب مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ دَاوُدَ الْخَرَاجِيُّ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حَسَنٍ الْمُقْرِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي يَعْقُوبَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيِّ عَنِ الْآمِدِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ قُرَيْبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ فَاسْتَعْظَمَ عَبْدُ الْمَلِكِ مَا رَأَى مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ بَيْنَ عَيْنَيْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ بُيِّنَ عَلَيْكَ الِاجْتِهَادُ وَ لَقَدْسَبَقَ لَكَ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَى وَ أَنْتَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَرِيبُ النَّسَبِ وَكِيدُ السَّبَبِ وَ إِنَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ وَ ذَوِي عَصْرِكَ وَ لَقَدْ أُوتِيتَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ وَ الدِّينِ وَ الْوَرَعِ مَا لَمْ يُؤْتَهُ أَحَدٌ مِثْلُكَ وَ لَا قَبْلَكَ إِلَّا مَنْ مَضَى مِنْ سَلَفِكَ وَ أَقْبَلَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُطْرِيهِ قَالَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كُلُّ مَا ذَكَرْتَهُ وَ وَصَفْتَهُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَأْيِيدِهِ وَ تَوْفِيقِهِ فَأَيْنَ

ص: 103


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص141 فصل في فضائل الإمام السجاد ع

شُكْرُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقِفُ فِي الصَّلَاةِ حَتَّى تَرِمَ قَدَمَاهُ وَ يَظْمَأُ فِي الصِّيَامِ حَتَّى يُعْصَبَ فُوهُ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ لَمْ يَغْفِرْ لَكَ اللَّهُ- ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ فَيَقُولُ أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَوْلَى وَ أَبْلَى وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ اللَّهِ لَوْ تَقَطَّعَتْ أَعْضَائِي وَ سَالَتْ مُقْلَتَايَ عَلَى صَدْرِي لَنْ أَقُومَ لِلَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ بِشُكْرِ عُشْرِ الْعَشِيرِ مِنْ نِعْمَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ جَمِيعِ نِعَمِهِ الَّتِي لَا يُحْصِيهَا الْعَادُّونَ وَ لَا يَبْلُغُ حَدَّ نِعْمَةٍ مِنْهَا عَلَيَّ جَمِيعُ حَمْدِ الْحَامِدِينَ لَا وَ اللَّهِ أَوْ يَرَانِيَ اللَّهُ لَا يَشْغَلُنِي شَيْ ءٌ عَنْ شُكْرِهِ وَ ذِكْرِهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا سِرٍّ وَ لَا عَلَانِيَةٍ وَ لَوْ لَا أَنَّ لِأَهْلِي عَلَيَّ حَقّاً وَ لِسَائِرِ النَّاسِ مِنْ خَاصِّهِمْ وَ عَامِّهِمْ عَلَيَّ حُقُوقاً لَا يَسَعُنِي إِلَّا الْقِيَامُ بِهَا حَسَبَ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ حَتَّى أُؤَدِّيَهَا إِلَيْهِمْ لَرَمَيْتُ بِطَرْفِي إِلَى السَّمَاءِ وَ بِقَلْبِي إِلَى اللَّهِ ثُمَّ لَمْ أَرْدُدْهُمَا حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ عَلَى نَفْسِي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ بَكَى وَ بَكَى عَبْدُ الْمَلِكِ وَ قَالَ شَتَّانَ بَيْنَ عَبْدٍ طَلَبَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ بَيْنَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ أَيْنَ جَاءَتْهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ ثُمَّ أَقْبَلَ يَسْأَلُهُ عَنْ حَاجَاتِهِ وَ عَمَّا قَصَدَ لَهُ فَشَفَّعَهُ فِيمَنْ شَفَعَ وَ وَصَلَهُ بِمَالٍ.

حديث41: زهرى گفت با حضرت زين العابدين(عليه السلام) رفتم پيش عبد الملك بن مروان او اثر سجده اى كه در پيشانى على بن الحسين(عليه السلام) بود ديد و آنرا بزرگ شمرد و عرضه داشت: واقعا در راه عبادت خدا كوشش مي كنى، خداوند به تو عنايت فراوان دارد پاره تن پيغمبرى و قرابت نزديك و نسبت خويشاوندي با او داشته تو مقامى ارجمند بين خانواده خود و اهل زمان دارى، داراى علم و فضل و دين و ورعى هستى كه احدى پيش از تو و بعد از تو داراى اين مقام نبوده اند جز اجداد طاهرينت شروع

ص: 104

كرد به تعريف و ستايش آن، مولا على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: آنچه ذكر كردى از لطف خدا و تائيد و توفيقش كجا مي توان شكر و سپاس نعمت او رانمود. آنقدر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در نماز ايستاد تا قدم هايش ورم كرد چنان در روزه دارى تشنه مي شد آب دهانش خشك مي گرديد، عرضه داشتند: يا رسول الله! مگر خداوند وعده مغفرت به تو نداده؟ مي فرمود: بنده شكرگزار خدا نباشم؟ خداى را سپاس بر نعمت و آزمايشش و او را ستايش از ابتدا تا انتهاى روزگار به خدا سوگند اگر اعضايم قطع شود و چشمانم بر روى سينه ام بيفتد هنوز سپاس يك دهم از يك نعمت از نعمتهاى بى شمارش را نكرده ام ستايش تمام ستايشگران به پايه يك نعمت او نمي رسد. به خدا سوگند! از كوشش در شكرگزارى فرو گذار نخواهم بود تا او ببيند كه پيوسته در ستايش اويم در شب و روز آشكارا و پنهان اگر خانواده ام و مردم بر من حقوقى نداشتند كه به ناچار بايد آن حقوق را مراعات نمود پيوسته چشم به آسمان مي دوختم و دل در گرو او مي نهادم تا جان در بدن دارم در اين موقع اشگ از ديدگان فرو ريخت عبد الملك نيز گريه كرد. گفت چقدر فاصله است بين بنده اى كه جوياى آخرت باشد و در آن راه كوشش كند و بين كسى كه طالب دنيا است از هر راه كه شد ديگر نصيبى در آخرت ندارد و آنگاه از نيازهاى مولا سؤال كرد و علت آمدنش را پرسيد و وساطت او را در باره كسانى كه واسطه شده بود پذيرفت و مبلغ هنگفتى در اختيار ما گذاشت.(1)

حديث42: مِنْ كِتَابِ زَهْرَةِ الْمُهَجِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذَا حَضَرَ الصَّلَاةُ اقْشَعَرَّ جِلْدُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ ارْتَعَدَ كَالسَّعَفَةحديث42: در كتاب فلاح السائل عبدالعزيز عبدى از ابن ابى يعفور نقل مي كند كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: هروقت على بن الحسين(عليه السلام) آماده نماز مي شد تنش مي لرزيد و رنگش زرد مي شد و چون شاخه خرما مي لرزيد(2)

ص: 105


1- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج 18-السجادع ص100 الأخبار، الأصحاب: ح1.
2- . فلاح السائل و نجاح المسائل ص 101 ذكر التوجه ..... ح2.

حديث43: الصَّادِقُ(عليه السلام) كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ فَإِذَا سَجَدَ لَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّى يَرْفَضَّ عَرَقاً

حديث43: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: هروقت على بن الحسين(عليه السلام) به نماز مي ايستاد رنگش تغيير مي كرد، وقتى به سجده مي رفت سر بر نمي داشت تا عرق مي ريخت.(1)

حديث44: الْبَاقِرُ(عليه السلام) كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ كَانَتِ الرِّيحُ تُمِيلُهُ بِمَنْزِلَةِ السُّنْبُلَةِ وَ كَانَتْ لَهُ خَمْسُمِائَةِ نَخْلَةٍ فَكَانَ يُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ نَخْلَةٍ رَكْعَتَيْنِ وَ كَانَ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ غَشِيَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرُ وَ كَانَ قِيَامُهُ فِي صَلَاتِهِ قِيَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ كَانَ أَعْضَاؤُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ كَانَ يُصَلِّي صَلَاةَ مُوَدِّعٍ يَرَى أَنَّهُ لَا يُصَلِّي بَعْدَهَا أَبَداً....وَ كَانَ إِذَا وَقَفَ فِي الصَّلَاةِ لَمْ يَشْتَغِلْ بِغَيْرِهَا وَ لَمْ يَسْمَعْ شَيْئاً لِشُغْلِهِ بِالصَّلَاة.... وَ وَقَعَ حَرِيقٌ فِي بَيْتٍ هُوَ فِيهِ سَاجِدٌ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ النَّارَ النَّارَ فَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى أُطْفِئَتْ فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ قُعُودِهِ مَا الَّذِي أَلْهَاكَ عَنْهَا قَالَ أَلْهَتْنِي عَنْهَا النَّارُ الْكُبْرَى.

حديث44: امام باقر(عليه السلام) فرمود: على بن الحسين(عليه السلام) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند ...اوپانصد درخت خرما داشت كه كنار هر كدام دو ركعت نماز مي خواند و هنگامي که به نماز مي ايستاد رنگ مبارکش تغيير مي کرد و ايستادن او در نماز مانند ايستادن بنده ذليل بود در مقابل پادشاهي بلند مرتبه، اعضاي بدنش از خوف الهي مي لرزيد و مانند شخص وداع کننده نماز مي خواند، که گويي آخرين نماز اوست و بعد از آن برايش نماز خواندن ممکن نيست....هيچ چيز او را جزنماز به خود مشغول

ص: 106


1- . الكافي ج 3 ص300 باب الخشوع في الصلاة و كراهية العبث ..... ح5.

نمي كرد و صدائى را نمي شنيد از شدت توجهى كه به نماز داشت.....آتش سوزى اتفاق افتاد در همان خانه اى كه امام(عليه السلام) در سجده بود فرياد مي زدند: آقا يا ابن رسول الله! آتش، آتش. سر از سجده بر نداشت تا بالاخره آتش را خاموش كردند عرضه داشتند: آقا چرا توجه به آتش افروخته نداشتيد فرمود: متوجه آتش بزرگ (قيامت) بودم.(1)

حديث45: وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ أَبِي يُصَلِّي بِاللَّيْلِ حَتَّى يَزْحَفَ إِلَى فِرَاشِه.

حديث45: عبد الله بن على بن الحسين گفت پدرم در شب آنقدر نماز مي خواند كه ديگر از خستگى نمي توانست بروى پاى خود بايستد آنگاه به طرف رختخواب مي رفت.(2)

حديث46: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يُصَلِّي فَسَقَطَ رِدَاؤُهُ عَنْ مَنْكِبِهِ قَالَ فَلَمْ يُسَوِّهِ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ وَيْحَكَ أَ تَدْرِي بَيْنَ يَدَيْ مَنْ كُنْتُ إِنَّ الْعَبْدَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُ صَلَاةٌ إِلَّا مَا أَقْبَلَ مِنْهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلَكْنَا فَقَالَ كَلَّا إِنَّ اللَّهَ مُتَمِّمُ ذَلِكَ لِلْمُؤْمِنِينَ بِالنَّوَافِلِ.

حديث46: روزي در حال نماز ردا از شانه مبارکش افتاد و تا آخر نماز آنرا درست نکرد وقتي از ايشان درباره بي توجهي او به ردا سوال شد فرمودند: واي بر تو آيا مي داني در برابر چه

کسي ايستاده بودم؟ بنده از نمازش جز آن مقداري که در آن حضور قلب دارد قبول نمي شود؟ عرضه داشت: پس ما هلاک شده ايم حضرتفرمودند: خداوند نقايص و کاستي هاي نمازهاي واجبتان را با نوافل (نمازهاي مستحبي) جبران مي کند.(3)

ص: 107


1- . الخصال ج 2 ص517 باب ذكر ثلاث و عشرين خصلة من الخصال المحمودة التي وصف بها علي بن الحسين زين العابدين ع ..... ح4.
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص92 باب ذكر ولد علي بن الحسين
3- . الوافي ج 8 ص847 باب 113 الإقبال على الصلاة و ترك ما ينافيه ح10.

حديث47: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ وَ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) لَوْ مَاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي وَ كَانَ إِذَا قَرَأَ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ يُكَرِّرُهَا حَتَّى كَادَ أَنْ يَمُوتَ

حديث47: زهرى گفت على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: اگر تمام مردمى كه در مشرق و مغرب هستند بميرند من متوحش نمي شوم وقتى قرآن با من باشد وقتى در قرائت به مالك يوم الدين مي رسيد پيوسته آن را تكرار مي كرد به طورى كه نزديك بود روح از بدنش خارج شود. (1)

حديث48: عَنْهُ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنِّي رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذَا قَامَ فِي الصَّلَاةِ غَشِيَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرُ فَقَالَ لِي وَ اللَّهِ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كَانَ يَعْرِفُ الَّذِي يَقُومُ بَيْنَ يَدَيْهِ.

حديث48: ابان بن تغلب گفت به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: من ديده بودم هر وقت على بن الحسين(عليه السلام) به نماز مي ايستاد رنگش متغير شده و دگرگون مي گشت، فرمودند: به خدا سوگند! على بن الحسين(عليه السلام) آن كسى را كه در برابرش بهنماز مي ايستاد خوب مى شناخت.(2)

حديث49: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذَا فَرَغَ مِنْ وُضُوءِ الصَّلَاةِ وَ صَارَ بَيْنَ وُضُوئِهِ وَ صَلَاتِهِ أَخَذَتْهُ رِعْدَةٌ وَ نَفْضَةٌ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ وَيْحَكُمْ أَ تَدْرُونَ إِلَى مَنْ أَقُومُ وَ مَنْ أُرِيدُ أُنَاجِي

ص: 108


1- . الكافي ج 2 ص602 كتاب فضل القرآن ..... ح13.
2- .[1] علل الشرائع ج 1 ص231 باب 165 باب العلة التي من أجلها سمي علي بن الحسين زين العابدين ..... ح7

حديث49: امام صادق(عليه السلام): هر وقت على بن الحسين(عليه السلام) از وضوى نماز فارغ مي شد بدنش مي لرزيد. عرضه داشتند: آقا شما را چه مى شود؟ مي فرمود: واى بر شما مي دانيد مي خواهم مقابل چه كسى بايستم و مي خواهم با چه كسى راز و نياز كنم؟(1)

حديث50: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ مَالِكَ بْنَ أَنَسٍ فَقِيهَ الْمَدِينَةِ يَقُولُ: وَ كَانَ مِنْ عُظَمَاءِ الْعِبَادِ وَ أَكَابِرِ الزُّهَّادِ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ .....وَ لَقَدْ حَجَجْتُ مَعَهُ سَنَةً فَلَمَّا اسْتَوَتْ بِهِ رَاحِلَتُهُ عِنْدَ الْإِحْرَامِ كَانَ كُلَّمَا هَمَّ بِالتَّلْبِيَةِ انْقَطَعَ الصَّوْتُ فِي حَلْقِهِ وَ كَادَ أَنْ يَخِرَّ مِنْ رَاحِلَتِهِ فَقُلْتُ قُلْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ أَنْ تَقُولَ فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي عَامِرٍ كَيْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ وَ أَخْشَى أَنْ يَقُولَ عَزَّ وَ جَلَّ لِي لَا لَبَّيْكَ وَ لَا سَعْدَيْكَ

حديث50: مالک بن اَنَس مي گويد: بهتر از جعفر بن محمد(عليه السلام) در علم و تقوا نديدم هرگاه او را مي ديدم يا در ذکر يا در روزه يا در نماز بود او از اَکابِرِ زُهاد و از بندگان شايسته اي بود که از خدا مي ترسيد، در خانهي خدا خاشع و گريان بود سالي در مکّه با او بودم چون موقع تلبيه شد نمي توانست تلبيه بگويد، مي گفت و مي گريست که: اگر بگويم لَبَّيک و او بگويد: لا لَبَّيک چه کنم؟(2)حديث51: وَ مِمَّا جَاءَ فِي صَوْمِهِ وَ حَجِّهِ مُعَتِّبٌ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) شَدِيدَ الِاجْتِهَادِ فِي الْعِبَادَةِ نَهَارُهُ صَائِمٌ وَ لَيْلُهُ قَائِمٌ فَأَضَرَّ ذَلِكَ بِجِسْمِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ كَمْ هَذَا الدُّءُوبُ فَقَالَ لَهُ أَتَحَبَّبُ إِلَى رَبِّي لَعَلَّهُ يُزْلِفُنِي

ص: 109


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص148 فصل في زهده ع ح1.
2- . الخصال ج 1ص 167 باب كان الصادق ع لا يخلو من إحدى ثلاث خصال ..... ح219.

حديث51: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: علي بن الحسين(عليه السلام) در عبادت بسيار کوشا بود، روزها را روزه مي گرفت و شب ها به عبادت مي پرداخت به حدّي که به جسم مبارکش زيان رسانيده و آن را فرسوده نموده بود. به آن حضرت عرض شد: چقدر خود را به رنج و زحمت مي افکنيد، فرمود: با اين کار محبتم را به خدايم نشان مي دهم به اميد اين که به بارگاه قُرب او راه يابم.(1)

حديث52: وَ رُوِيَ أَنَّ الْكَاظِمَ(عليه السلام) كَانَ يَبْكِي مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ حَتَّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ

حديث52: و امام کاظم(عليه السلام) چنان از خشيت و خوف خدا مي گريست که محاسنش از اشک هايش تر مي شد. (2)

اهل بيت درباره ي عبادات خود چه ميگويند

حديث53: وَ كَذَا الْعِبَادَةُ كَمَا قَالَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ الْعَارِفِينَ وَ الشَّاكِرِينَ لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ. وَ قَالَ: مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.حديث53: و همچنين در باره عبادت و پرستش كما اينكه سرور عبادت كنندگان و سيد عارفان و سر آمد سپاسگزاران رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در مناجاتش چنين مي گويد. من از حق ثنا و ستايش تو عاجزم خدايا تو آن طور هستى كه خود ستوده اى و نيز فرمود. آنچنان که بايد (شايسته ي توست) تو را پرستش نکرديم و آنچنان که سزاورا است تورا نشناختيم(3)

ص: 110


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص155 فصل في زهده ع ..... .
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص231 فصل شذرات من فضائل الإمام الكاظم و مناقبه
3- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 68 ص23 باب 61 الشكر ح2

حديث54: احْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ كَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَار

حديث54: از خرد و عقل نهانست همچنان که از ديدگان ناپيداست.(1)

حديث55: بِسْمِ اللَّهِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِي لَوْ لَا الْوَاجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرِي إِيَّاكَ عَلَى أَنَّ ذِكْرِي لَكَ بِقَدْرِي لَا بِقَدْرِكَ وَ مَا عَسَى أَنْ يَبْلُغَ مِقْدَارِي حَتَّى أُجْعَلَ مَحَلًّا لِتَقْدِيسِكَ وَ مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنَا جَرَيَانُ ذِكْرِكَ عَلَى أَلْسِنَتِنَا وَ إِذْنُكَ لَنَا بِدُعَائِكَ وَ تَنْزِيهِكَ وَ تَسْبِيحِك

حديث55: حضرت زين العابدين(عليه السلام) در مناجات الذاکرين مي فرمايد: خدايا اگر پذيرش فرمانت بر من واجب نبود هر آينه پاک نگه مي داشتمت از اين که ذکر تو گويم، چه ذکر من تو را به اندازه ي کاستي منست نه برازنده ي کمال تو شان و اندازه ي من چقدر مي تواند بالا رود تا ظرف تقديس تو قرار گيرم؟ از بزرگترين نعمت ها بر ما جاري شدن ذکر تو بر زبان ماست و اجازه ات به ماست که تورا بخوانيم و تنزيه و تسبيح گوييم. (2)

ص: 111


1- . تحف العقول النص245 توحيد
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 91 ص151 باب 32 أدعية المناجاة

باب بيست و هفتم: ظرف مشيت و اراده خداوند

ص: 112

ظرف مشيت و اراده خداوند

حديث1: وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْقُمِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْبُرْسِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ:. قَالَ السجاد(عليه السلام):. فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَ نَحْنُ لَا نَشَاءُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّه

حديث1: امام سجاد(عليه السلام): ما به اذن خداوند آنچه را بخواهيم انجام مي دهيم، و غير از آنچه خدا بخواهد نمي خواهيم و زماني که اراده کنيم خدا نيز اراده مي کند .(1)

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَافِظَ سِرِّ اللَّهِ، وَ مُمْضِيَ حُكْمِ اللَّهِ، وَ مُجَلِّيَ إِرَادَةِ اللَّهِ، وَ مَوْضِعَ مَشِيَّةِ اللَّه

در زيارتي مي خوانيم: سلام بر تو اي حافظ سر پروردگار، و اجرا کننده حکم او، و آشکار کننده اراده اش، و جايگاه مشيت و خواست او.(2)حديث2: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ:... وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ الْمُفَوِّضَةِ وَ الْمُقَصِّرَةِ كَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ الْمَدَنِيَّ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) ... قَالَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) ...فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ إِلَى بَابٍ عَلَيْهِ سِتْرٌ مُرْخًى فَجَاءَتِ الرِّيحُ فَكَشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا أَنَا بِفَتًى كَأَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعِ سِنِينَ أَوْ مِثْلِهَا فَقَالَ لِي يَا كَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِيم... ثُمَّ قَالَ وَ جِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنْ مَقَالَةِ الْمُفَوِّضَةِ كَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اللَّهُ يَقُولُ (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه)

حديث2: از کامل بن ابراهيم نقل مي کند: بر امام عسکري(عليه السلام) وارد شدم تا از

ص: 113


1- . الهداية الكبرى ص 230 الباب السادس باب الإمام عليّ السجّاد
2- . المزار الكبير ص 304 باب15 زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين صلوات الله عليه.

او دربارهي تفويض سئوال کنم، خدمت آن حضرت سلام کرده و نشستم، ناگهان ماه پاره اي را که گويا در سنين چهار سالگي بود مشاهده کرده به من فرمود: اي کامل! نزد ولي خدا و حجت او رسيده اي ...تا از گفتار گروه مفوّضه سئوال کني؟ آن ها دروغ گفته اند، مطلب آن طوري که آن ها مي گويند نيست، بلکه قلوب ما ظرف و جايگاه مشيت پروردگار است، هرگاه او بخواهد ما مي خواهيم، و او فرموده (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه)(1) و نمي خواهند جز آن چه را که خداوند بخواهد. (2)

و معلوم است که آن ها جز آن چه را که خدا اختيار کند اختيار نخواهند کرد، همان طور که در کتاب بصائر از امام هادي(عليه السلام) روايت کرده که فرمود:

حديث3: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ خَرَجَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ حديث3: امام هادي(عليه السلام) در حديثي گرانسنگ فرمودند: خداوند دل هاى ائمه را محل اراده خود قرار داده اگر خدا چيزى را بخواهد آنها خواهند خواست و اين معنى آيه است (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ)(3)

حديث4: وَ حَدَّثَنِي وَالِدِي مِنَ الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ خَالِدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ وَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:.... فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِيكُمْ اخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ وَ فَوَّضَ

ص: 114


1- . انسان، آيهي30.
2- . الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ص 247 فصل الكلام في ولادة صاحب الزمان و إثباتها بالدليل و الأخبار.
3- . المزار الكبير ص 304 باب15 زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين صلوات الله عليه. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 517 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ..... ص : 505

إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّهُ وَ نَحْنُ أَحَلَّنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا الْمَحَلَّ وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ وَ جَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِي بِلَادِه...

حديث4: امام باقر(عليه السلام) فرمودند:....ما معاني و مظهر توحيد در ميان شما هستيم، خداوند ما را از نورذاتش آفريد، و امور بندگانش را به ما واگذار کرد، ما با اجازه و فرمان او آنچه مي خواهيم انجام مي دهيم، و آنچه مي خواهيم همان است که او مي خواهد، و اراده ما همان اراده پروردگار است، و او چنين مقام و مرتبه و موقعيتي به ما مرحمت فرموده و مارا از ميان بندگانش برگزيده و حجت خود در بلادش قرار داده است... (1)

حديث5: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِعِيسَى الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ وَلَايَتَنَا وَ أَوْجَبَ مَوَدَّتَنَا وَ اللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَ لَا نَعْمَلُ بِآرَائِنَا وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَل

حديث5: حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند: به خدا قسم ما از روي هواي نفس خود چيزي نمي گوئيم و به رأي و نظر خود عمل نمي کنيم و نمي گوئيم مگر آن چه را که پروردگار به ما گفته.(2)

حديث6: وَ مِنْهُ يَرْفَعُهُ إِلَى ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ:

لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ

ص: 115


1- . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج 1 ص45 الثمرة الخامسة في معرفة الإمام عليه السلام
2- . الامالي للمفيد المجلس السابع ح4.

فَقَالَ لَهُ فِي الْعِلْمِ فَقَالَ الْعِلْمُ أَيْسَرُ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ الْإِمَامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَشَاءُ إِلَّا مَنْ يَشَاءُ اللَّهُ

حديث6: از مُفَضَّل نقل مي کند که امام صادق(عليه السلام) فرموده است: اگر اجازه داشتيم حال خود و موقعيت و جايگاه خويش را نزد پروردگار به مردم خبر دهيم، شما نمي توانستيد تحمل کنيد و آن را بپذيريد. عرضه داشت: موقعيت علمي منظور شماست؟ فرمودند: علم کم ترين و آسان ترين آن هاست، همانا امام آشيانه و جايگاه ارادهي خداوند است، اراده نمي کند مگر آن چه را که خدا بخواهد.(1)

حديث7: وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ(عليه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِفَاطِمَةَ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ ....

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خطاب به حضرت زهرا فرمودند: هماناخداوند به خشم تو خشمگين و به خشنوديت خشنود مي گردد. (2)

توضيح: هرگاه خداوند اراده کند امام(عليه السلام) نيز اراده مي کند و هنگامي که امام(عليه السلام) اراده مي کند يعني خداوند اراده فرموده و امام(عليه السلام) تسليم محض خداوند و تسليم محض اراده اوست و همانطور که در قرآن اشاره شده (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه)(3)

نمي خواهند جز آن چه را که خداوند بخواهد.

ص: 116


1- . بحارالانوار ج25 ص385 باب 13 غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسليم لهم في جميع ذلك ح41.
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي ج 2 ص354 احتجاج أبي عبد الله الصادق ع في أنواع شتى من العلوم الدينية على أصناف كثيرة من أهل الملل و الديانات
3- . انسان، آيهي30.

باب بيست و هشتم: خلفاي خداهستند بر روي زمين

ص: 117

خلفاي خدايند بر روي زمين

حديث1: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.*

حديث1: ابن سنان گويد از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم تفسير قول خداى جل جلاله را (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)(1) خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كار شايسته كرده اند وعده فرموده است كه در زمين به خلافت گمارد چنان كه پيشينيان ايشان را به خلافت گماشت حضرت فرمود: ايشان ائمه هستند. (2)

حديث2: قَالَ عَلِيُ بْنُ الْحُسَيْن(عليه السلام): رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِيأَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِك

حديث2: امام سجاد(عليه السلام) در نيايش47 صحيفه سجاديه فرمود: اى پروردگار من! بر اهل بيت طيبين او كه آنان را براى قيام به امر خود برگزيده اى و خازنان علم خود و حافظان دين خود و خلفاى خود بر روى زمين و حجت هاى خود بر بندگان قرار داده اى و آنان را به خواست خود از هر ناپاك پاك گردانيده اى و طريق رسيدن به مقام قرب خود و وصول به بهشت ساخته اى، تحيّت و درود بفرست. (3)

ص: 118


1- . النور آية 55
2- . الکافي ج1 ص193 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ أَبْوَابُهُ الَّتِي مِنْهَا يُؤْتَى ح3
3- . الصحيفة السجادية ص216، 47و كان من دعائه عليه السلام في يوم عرفة 56

حديث3: قَالَ عَلِيُ بْنُ الْحُسَيْن(عليه السلام): اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ التَّوْحِيدِ وَ الْإِيمَانِ بِكَ، وَ التَّصْدِيقِ بِرَسُولِكَ، وَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ حَتَمْتَ طَاعَتَهُمْ مِمَّنْ يَجْرِي ذَلِكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.

حديث3: امام سجاد(عليه السلام) در صحيفه: بار خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه تو را به يكتايى مى پرستند و به تو ايمان آورده اند و پيامبرت را تصديق كرده اند و امامان را به پيشوايى پذيرفته اند امامانى كه اطاعتشان را فريضه (واجب) ساخته اى و ايمان به تو و تصديق به رسول تو به دست ايشان اجرا مى شود، آمين رب العالمين. (1)

حديث4: قَالَ عَلِيُ بْنُ الْحُسَيْن(عليه السلام): اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا، وَ أَنْتَ الْمُقَدِّرُ لِذَلِكَ، لَا يُغَالَبُ أَمْرُكَ، وَ لَا يُجَاوَزُ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ

كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ، وَ لِمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ غَيْرُ مُتَّهَمٍ عَلَى خَلْقِكَ وَ لَا لِإِرَادَتِكَ حَتَّى عَادَ صِفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ، يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلًا، وَ كِتَابَكَ مَنْبُوذاً، وَ فَرَائِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِكَ، وَ سُنَنَ نَبِيِّكَ مَتْرُوكَةً. اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ مَنْ رَضِيَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَأَتْبَاعَهُمْ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

حديث4: امام سجاد(عليه السلام) در نيايش چهل و هشتم صحيفه سجاديه فرمودند: ...بار خدايا! اين جايگاه، جاى خلفاى تو و برگزيدگان توست. ولى جايگاه رفيع امينان تو را كه آنان را بدان اختصاص داده اى ديگران بربودند. و اين تقدير توست و فرمان تو مغلوب نمى شود و از تدبير محتومت، به هر گونه كه بخواهى و هر جا كه بخواهى، كس را ياراى تجاوز نيست و تو به هر كارى كه كنى داناترى و در آفرينش

ص: 119


1- . الصحيفة السجادية ص238، 48 و كان من دعائه عليه السلام يوم الأضحى و يوم الجمعة 12

و اراده خود متهم نيستى. پس برگزيدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهور شدند و حقشان از كف بشد. اكنون مى نگرند كه احكامت دگرگون شده و كتابت به يك سو افتاده و فرايض تو نه به روش تو به جاى آورده مى شود و سنت هاى پيامبرت متروك مانده است. بار خدايا، لعنت كن دشمنان ايشان را از اولين و آخرين، و لعنت كن هر كه را كه به اعمال آنان رضا مى دهد و لعنت كن اتباع و پيروان ايشان را، بار خدايا! بر محمد(صلي الله عليه و آله) و خاندانش درود بفرست... (1)

حديث5: يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَ أَ وَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُخَلِّ الدُّنْيَا مِنْ نَبِيٍّ قَطُّ أَوْ إِمَامٍ مِنَ الْبَشَرِ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ جَلَّ يَقُولُ (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ ) مِنْ رَسُولٍ يَعْنِي إِلَى الْخَلْقِ (إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى)

حديث5: امام رضا(عليه السلام) فرمودند:...آيا نمي دانى كه خداوند عز و جل هرگز دنيا را از پيغمبر و يا امامى از جنس بشر، خالى نگذاشته است؟ (وَ ما أَرْسَلْنامِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى)(2) و ما قبل از تو هيچ رسولى سوى مردم نفرستاديم مگر مردانى از اهل شهرها كه به آنان وحى نموديم...(3)

حديث6: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ

ص: 120


1- . الصحيفة السجادية ص236، 48 و كان من دعائه عليه السلام يوم الأضحى و يوم الجمعة 9
2- . يوسف آية 109
3- . عيون أخبار الرضا ج 1 ص270 باب 27 باب ما جاء عن الرضا ع في هاروت و ماروت ح1

صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ....وَ أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَتَقَدَّمُ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ أَجْمَعِينَ وَ فَضَّلَكَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّيْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّي فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فِي مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّيَ الَّذِي وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي فِي هَذَا الْمَكَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِي لِتَعَدِّي حُدُودِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَزُخَّ بِي زَخَّةً فِي النُّورِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى حَيْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَكُوتِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ فَإِنَّكَ نُورِي فِي عِبَادِي وَ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَ حُجَّتِي فِي بَرِيَّتِي لِمَنْ تَبِعَكَ خَلَقْتُ جَنَّتِي وَ لِمَنْ خَالَفَكَ خَلَقْتُ نَارِي وَ لِأَوْصِيَائِكَ أَوْجَبْتُ كَرَامَتِي وَ لِشِيعَتِكَ أَوْجَبْتُ ثَوَابِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِيَائِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَوْصِيَاءَكَ الْمَكْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فِي كُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ اسْمُ كُلِّ وَصِيٍّ مِنْ أَوْصِيَائِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُّ أُمَّتِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَ هَؤُلَاءِ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ

ص: 121

أَوْلِيَائِي وَ أَحِبَّائِي وَ أَصْفِيَائِي وَ حُجَجِي بَعْدَكَ عَلَىبَرِيَّتِي وَ هُمْ أَوْصِيَاؤُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ وَ خَيْرُ خَلْقِي بَعْدَكَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِينِي وَ لَأُعْلِيَنَّ بِهِمْ كَلِمَتِي وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِي وَ لَأُمَلِّكَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّيَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقَابَ الصِّعَابَ وَ لَأُرَقِّيَنَّهُ فِي الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي وَ يَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) وَ الصَّلَاةُ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.

حديث6: و چون مرا به آسمان ها به معراج بردند، جبرئيل(عليه السلام) دو تا دو تا اذان و اقامه گفت، سپس عرضه داشت: اى محمد! پيش بايست، گفتم: اى جبرئيل! آيا بر تو پيش بايستم؟ عرضه داشت: آرى، زيرا خداى تعالى پيامبرانش را و على الخصوص تو را بر همه ملائكه برترى داده است، من پيش ايستادم و با ايشان نماز خواندم و هيچ فخرى هم نيست و چون به حجاب هاى نور رسيديم، جبرئيل(عليه السلام) گفت: اى محمد! پيش برو و از من باز ايستاد، گفتم: اى جبرئيل! آيا در مثل اين موضع از من مفارقت مى كنى؟ گفت: اى محمد! اين نهايت حد من است كه خداى تعالى براى من مقرّر فرموده است و اگر از آن درگذرم به واسطه تجاوز از حدودى كه پروردگارم مقرّر فرموده است بال هايم خواهد سوخت و در نورى افكنده شدم افكنده شدنى تا بدان جا كه خداى تعالى از ملكوتش اراده فرموده بود رسيدم و ندا رسيد: اى محمّد! عرضه داشتم: لبّيك و سعديك اى پروردگار من! تباركت و تعاليت، ندا رسيد: تو بنده من و من پروردگار توام، مرا پرستش كن و بر من توكل نما، تو نور من در ميان بندگان من و فرستاده من به سوى خلقم و حجّت من در بين مردمانى،

ص: 122

بهشت من براى كسى است كه از تو پيروى كند و آتش من براى كسى است كه با تو مخالفت كند، و كرامتم را براى اوصياى تو لازم گردانيدم و ثوابم را براى شيعيان تو مقرّر داشتم، عرضه داشتم: پروردگارا! اوصياى من چه كسانى هستند؟ ندا رسيد: اى محمد! نام اوصياى تو بر ساق عرش نوشته شده و من در حالى كه در مقابل پروردگارم بودم به ساق عرش نگريستم و دوازده نور ديدم و در هر نورى سطرىسبز بود كه نام هر يك از اوصياى من بر آن نوشته شده بود، اوّل ايشان على بن ابى طالب(عليه السلام) و آخر آنها مهدى امتم بود، گفتم: پروردگارا! آيا آنها اوصياى پس از من هستند؟ ندا آمد: اى محمد! آنها اوليا و دوستان و برگزيدگان و حجت هاى من بر خلايق پس از تو هستند و آنها اوصيا و خلفاى تو و بهترين خلق من پس از تو مى باشند، به عزّت و جلالم سوگند كه به واسطه ايشان دينم را چيره و كلمه ام را بلند مى نمايم و توسط آخرين آنها زمين را از دشمنانم پاك مى گردانم و مشرق و مغرب زمين را به تمليك او در مى آورم و باد را مسخّر او کرده و گردن كشان سخت را رام او مى سازم و او را بر نردبان ترقّى بالا برده و با لشكريان خود ياريش کرده و با فرشتگانم به او مدد مى رسانم تا آنكه دعوتم را آشكار كند و مردمان را بر توحيدم گرد آورد، سپس ملكش را تداوم بخشم و روزگار را در اختيار اولياى خود قرار دهم تا روز قيامت فرا رسد. (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)(1) وَ الصَّلَاةُ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً. (2)

حديث7: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَارُودِ الْعَبْدِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدُهُ فِي يَدِ ابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هُوَ

ص: 123


1- . الانعام آية 45
2- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص255 باب 23 باب نص الله تبارك و تعالى على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح4

يَقُولُ خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدِي فِي يَدِهِ هَكَذَا وَ هُوَ يَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ أَخِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنِّي أَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ ابْنِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنَّهُ سَيُظْلَمُ بَعْدِي كَمَاظُلِمْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ خَيْرُ الْخَلْقِ وَ سَيِّدُهُمْ بَعْدَ الْحَسَنِ(عليه السلام) ابْنِي أَخُوهُ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) الْمَظْلُومُ بَعْدَ أَخِيهِ الْمَقْتُولُ فِي أَرْضِ كَرْبَلَاءَ أَمَا إِنَّهُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ سَادَةِ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَادَةُ الْمُتَّقِينَ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا وَ الَّذِي بَعَثَ أَخِي مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ اخْتَصَّنِي بِالْإِمَامَةِ لَقَدْ نَزَلَ بِذَلِكَ الْوَحْيُ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى لِسَانِ الرُّوحِ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ فَقَالَ لِلسَّائِلِ (وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ )(1) إِنَّ عَدَدَهُمْ بِعَدَدِ الْبُرُوجِ وَ رَبِّ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ الشُّهُورِ إِنَّ عَدَدَهُمْ كَعَدَدِ الشُّهُورِ فَقَالَ السَّائِلُ فَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَدَهُ عَلَى رَأْسِي فَقَالَ أَوَّلُهُمْ هَذَا وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِيُّ مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَنِي بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَهُ وَ بِهِمْ يَعْمُرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يَرْزُقُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ نَزَلَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ هَؤُلَاءِ أَصْفِيَائِي وَ خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ.

ص: 124


1- . البروج آية 1

حديث7: اصبغ بن نباته گويد: روزى علي(عليه السلام) دست حسين(عليه السلام) را گرفته بود و بر ما وارد شد و مى گفت: روزى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دست مرا بدين گونه گرفته بود و بر جمعيّت ما در آمد و مى گفت: بهترين خلايق و سرور ايشان پس از من اين برادرم است و او امام هر مسلمانى و مولاى هر مؤمن پس از وفات من است، من مى گويم: بهترين خلايق و سرور ايشان پس از من اين فرزندم است و او امام و مولاى هر مؤمن پس از وفات من است، بدانيد كه به او ستم مى شود همچنان كه پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من ستم شد، و پس ازفرزندم حسن(عليه السلام)، بهترين خلايق و سرور ايشان برادرش حسين(عليه السلام) مظلوم است كه در سرزمين كربلا كشته مى شود، بدانيد كه او و اصحابش از سروران شهدا در قيامت هستند، و پس از حسين(عليه السلام) نه تن از صلب او خلفاى خدا در زمين و حجت هاى او بر بندگانش و امناء او بر وحيش مى باشند كه امامت مسلمين و رهبرى مؤمنين و سرورى متقين با ايشان است، و نهمين آنان قائم است كه خداى تعالى به واسطه او زمين را نورانى مى كند از آن پس كه از ظلمت آكنده باشد، و قسم به خدايى كه برادرم محمد(صلي الله عليه و آله) را به نبوت برانگيخت و مرا به امامت اختصاص داد اين مطلب وحى آسمانى است كه بر زبان جبرئيل(عليه السلام) روح الأمين جارى شده است و من نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودم كه از آن حضرت از امامان پس از او پرسش شد و به سئوال كننده فرمودند: سوگند به آسمانى كه صاحب بروج است عدد ائمّه به تعداد بُروج است، و قسم به پروردگار شب ها و روزها و ماه ها كه عدد ائمّه به تعداد ماه هاست. سائل عرضه داشت: اى رسول خدا! آنان چه كسانى هستند؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دستشان را بر سرم نهاده و فرمودند: اولين آنها اين است و آخرين ايشان مهدى(عليه السلام) است هر كه آنان را به ولايت برگزيند مرا ولى ساخته و هر كه آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هر كه ايشان را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر كه كينه ايشان را داشته باشد كينه مرا به دل گرفته و هر كه آنان را

ص: 125

انكار كند مرا انكار كرده و هر كه آنان را بشناسد مرا شناخته است، به واسطه ايشان است كه خداى تعالى دينش را حفظ كرده و بلادش را آباد نموده و بندگانش را روزى مى دهد و به سبب ايشان است كه باران از آسمان فرو مى بارد و بركات زمين را بيرون مى آورد، آنان برگزيدگان و خلفاى من و ائمّه مسلمانان و موالى مؤمنانند.(1)حديث8: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ السَّائِحُ قَالَ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُوَالِيكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُعَادِيكَ إِلَّا كَافِرٌ فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا عَلَامَةَ خَبِيثِ الْوِلَادَةِ وَ الْكَافِرِ فِي حَيَاتِكَ بِبُغْضِ عَلِيٍّ وَ عَدَاوَتِهِ فَمَا عَلَامَةُ خَبِيثِ الْوِلَادَةِ وَ الْكَافِرِ بَعْدَكَ إِذَا أَظْهَرَ الْإِسْلَامَ بِلِسَانِهِ وَ أَخْفَى مَكْنُونَ سَرِيرَتِهِ فَقَالَ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) إِمَامُكُمْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَإِذَا مَضَى فَابْنِيَ الْحَسَنُ إِمَامُكُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَإِذَا مَضَى فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ إِمَامُكُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ أَئِمَّتُكُمْ وَ خُلَفَائِي عَلَيْكُمْ تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً لَا يُحِبُّهُمْ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُبْغِضُهُمْ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُوَالِيهِمْ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُعَادِيهِمْ إِلَّا كَافِرٌ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي وَ مَنْ جَحَدَنِي فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ طَاعَتَهُمْ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ وَ

ص: 126


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص259 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح5

مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَتِي وَ مَعْصِيَتِي مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِيَّاكَ أَنْ تَجِدَ فِي نَفْسِكَ حَرَجاً مِمَّا أَقْضِي فَتَكْفُرَ فَوَ عِزَّةِ رَبِّي مَا أَنَا مُتَكَلِّفٌ وَ لَا نَاطِقٌ عَنِ الْهَوَى فِي عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَى خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةَ أُمَّتِي بَعْدِي وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُمْ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُمْ وَ لَا تُخْلِ الْأَرْضَ مِنْ قَائِمٍ مِنْهُمْ بِحُجَّتِكَ ظَاهِراً أَوْ خَافِياً مَغْمُوراً لِئَلَّا يَبْطُلَ دِينُكَ وَ حُجَّتُكَ وَ بُرْهَانُكَ وَ بَيِّنَاتُكَ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَدْ جَمَعْتُ لَكُمْ فِي مَقَامِي هَذَا مَا إِنْ فَارَقْتُمُوهُ هَلَكْتُمْ وَ إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ نَجَوْتُمْ (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى )(1)

حديث8: عبد اللَّه بن مسعود برخاست و گفت: اى رسول خدا! در زمان حيات تو علامت ناپاكى ولادت و كافر را به واسطه داشتن بغض على(عليه السلام) و دشمنى اش با او شناختيم، علامت كسى كه ولادتش ناپاك است و كافر پس از شماچيست؟ آنگاه كه به زبان اظهار اسلام كرده و مكنون باطن خود را مخفى مى دارد، فرمود: اى ابن مسعود! علي بن ابى طالب(عليه السلام) پس از من امام شما و جانشين من بر شماست و آنگاه كه او درگذرد فرزندم حسن(عليه السلام) امام شما پس از او و جانشين من بر شماست، و چون درگذرد فرزندم حسين(عليه السلام) امام شما پس از اوست و جانشين من بر شماست، سپس نُه تن از فرزندان حسين(عليه السلام) يكى پس از ديگرى ائمه شما و خلفاى شما بر شما هستند و نهمين آنها قائم امت من است كه زمين را از عدل و داد آكنده سازد همچنان كه پر از جور و ظلم شده باشد، ايشان را دوست نمى دارد مگر كسى كه ولادتش پاكيزه باشد و كينه آنها را به دل نمى گيرد مگر كسى كه ولادتش ناپاك باشد، و با ايشان موالات نكند مگر مؤمن و معادات نكند مگر كافر، هر كه يكى از آنان را انكار كند مرا انكار كرده و كسى كه مرا انكار كند خدا را انكار كرده و هر

ص: 127


1- . طه آية 47

كه از روى عِناد با يكى از ايشان مخالفت ورزد با من مخالفت كرده و هر كه با من مخالفت كند با خداى تعالى مخالفت ورزيده است، زيرا طاعت ايشان طاعت من و طاعت من طاعت خداست و معصيت آنها معصيت من و معصيت من معصيت خداى تعالى است. اى ابن مسعود! مبادا كه در نفس تو در آنچه مى گويم حَرَجى داشته باشد كه كافر خواهى شد، به عزّت پروردگارم سوگند كه من در باره على(عليه السلام) و امامان از فرزندان او سخنى به گزاف و از روى هواى نفس نمى گويم، سپس در حالى كه دست هايش را به طرف آسمان بلند كرده بود فرمود: خدايا خلفا و ائمه پس از من را دوست بدار و دشمنان ايشان را دشمن بدار و يارانشان را نصرت فرما و خاذلان آنان را خوار بدار و زمين را از قائمى از ايشان كه حجت توست خالى مگذار كه يا آشكار است و يا پنهان و مستور تا دين و حجت و برهان و بيّنات تو باطل نشود، سپس فرمود: اى ابن مسعود! در اين مقام براى شماامورى را گرد آوردم كه اگر از آنها مفارقت كنيد هلاك خواهيد شد و اگر بدان متمسك شويد نجات يابيد، (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى )(1)

حديث9: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهِ عَنْهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَإِذَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَى فَخِذِهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَلْثِمُ فَاهُ وَ يَقُولُ أَنْتَ سَيِّدٌ ابْنُ سَيِّدٍ أَنْتَ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَخُو إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّةٍ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ ابْنُ حُجَّتِهِ وَ أَبُو حُجَجٍ تِسْعٍ مِنْ صُلْبِكَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.

حديث9: سلمان فارسى گويد: بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) وارد شدم و حسين بن علي(عليه السلام) بر دامنش بود و او دو چشمش را مى بوسيد و دهانش را مى مكيد و

ص: 128


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص261 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح8

مى فرمود: تو سرورى و پسر سرور! تو امامى و فرزند امام! تو برادر امامى و پدر امامان! تو حجّة اللّهى و فرزند حجّت اللَّه! و پدر حجّت هاى نُه گانه اى كه از صُلب توست و نُهمين آنها قائم ايشان است. (1)

حديث10: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِدِينِي وَ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ بَعْدِي فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ فَإِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ أَمِيرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ نَهْيُهُ نَهْيِي وَ تَابِعُهُ تَابِعِي وَ نَاصِرُهُ نَاصِرِي وَ خَاذِلُهُ خَاذِلِي ثُمَّ قَالَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً بَعْدِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَمَأْوَاهُ النَّارَ (وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ)(2) وَ مَنْ خَذَلَ عَلِيّاً(عليه السلام) خَذَلَهُ اللَّهُ يَوْمَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ وَ مَنْ نَصَرَ عَلِيّاً نَصَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ لَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ ثُمَّ قَالَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) إِمَامَا أُمَّتِي بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أُمُّهُمَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُوهُمَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ وَ الْمُضِيعِينَ لِحُرْمَتِهِمْ بَعْدِي (وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا)(3) وَ نَاصِراً لِعِتْرَتِي وَ أَئِمَّةِ أُمَّتِي وَ مُنْتَقِماً مِنَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّهِمْ (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون )(4)

ص: 129


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص262 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح9
2- . الانفال آية 16
3- . النساء آية 45
4- . الشعراء آية 227

حديث10: امام رضا(عليه السلام) از پدران بزرگوارشان از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت كند كه فرمودند: هر كه دوست دارد كه به دين من متمسك شود و پس از من در كشتى نجات سوار شود بايد كه به علي بن ابى طالب(عليه السلام) اقتدا كند و دشمنش را دشمن بدارد و دوستش را دوست بدارد كه او وصى من و جانشين من بر امتم در حيات و ممات من است، و او امام هر مسلمان و امير هر مؤمن پس از من است قول او قول من و امر او امر من و نهى او نهى من است، و پيرو او پيرو من و ياور او ياور من و فروگزار او فروگزار من است. سپس فرمود: هر كه پس از من با علي(عليه السلام) مفارقت كند مرا نخواهد ديد و من نيز روز قيامت او را نخواهم ديد، و هر كه با علي(عليه السلام) مخالفت كند خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاه او را آتش قرار داده است و آن بد جايگاهى است، و كسى كه علي(عليه السلام) را فروگزارد خداوند او را در روزى كه بر وى در آيد فرو خواهدگذاشت، و هر كه على(عليه السلام) را نصرت كند خداوند او را در روز قيامت نصرت نمايد و حجتش را هنگام بازخواست تلقين وى فرمايد، سپس فرمود: حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) دو امام امت من پس از پدرشان و سيد جوانان اهل بهشت هستند و مادرشان سرور زنان عالم و پدرشان سرور اوصياء هستند، و از فرزندان حسين نُه تن امامند كه نهمين آنها قائم از فرزندان من است طاعت آنان طاعت من و معصيت ايشان معصيت من است، از منكرين فضل و ضايع كنندگان حرمت او به خدا شكايت مى كنم و خداوند بهترين ولى و ناصر براى عترتم و ائمّه امّتم مى باشد و بهترين منتقم از منكرين ايشان است (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ) و به زودي ستمکاران خواهند دانست به چه جايگاهي باز مي گردند. (1)

حديث11: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَعِيدِ

ص: 130


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص260 باب 24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح6

بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْهَا فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِيَةَ فَاخْتَارَ مِنْهَا عَلِيّاً فَجَعَلَهُ إِمَاماً ثُمَّ أَمَرَنِي أَنْ أَتَّخِذَهُ أَخاً وَ وَلِيّاً وَ وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً وَ وَزِيراً فَعَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنِي وَ إِيَّاهُمْ حُجَجاً عَلَى عِبَادِهِ وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي وَ يَحْفَظُونَ وَصِيَّتِي التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَهْدِيُّ أُمَّتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي فِي شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ يَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَةٍ وَ حَيْرَةٍ مُضِلَّةٍ فَيُعْلِنُ أَمْرَ اللَّهِ وَ يُظْهِرُ دِينَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ يُؤَيَّدُ بِنَصْرِ اللَّهِ وَ يَنْصُرُ بِمَلَائِكَةِ اللَّهِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.حديث11: عبد اللَّه بن عبّاس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت كند كه فرمود: خداى تعالى بر زمين نگاهى افكند و مرا از آن ميان برگزيد و پيامبر گردانيد، سپس دوم بار نظرى افكند و علي(عليه السلام) را برگزيد و او را امام گردانيد، سپس به من فرمان داد كه او را برادر و ولى و وصى و خليفه خود سازم، پس علي(عليه السلام) از من است و من از علي(عليه السلام)، و او شوهر دخترم فاطمه و پدر دو سبطم حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) است، بدانيد كه خداى تعالى مرا و ايشان را حجت هاى بر بندگانش قرار داده است و از فرزندان حسين(عليه السلام) امامانى را قرار داده است كه به امر من قيام كنند و وصيت مرا نگهدارند و نُهمين آنها قائم اهل بيتم و مهدى امتم است كه در شمايل و اقوال و افعال شبيه ترين مردم به من است، او پس از غيبتى طولانى و حيرتى گمراه كننده ظهور كند و دين خداى تعالى را چيره گرداند و به يارى خدا و نصرت ملائكه خدا مؤيّد باشد، زمين را از عدل و داد آكنده سازد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. (1)

ص: 131


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص257 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح2

حديث12: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الرِّجَالِ الْبَغْدَادِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبْدُوسٍ الْحَرَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ مُطَرِّفٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ عَمِّهِ قَيْسِ بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً فِي حَلْقَةٍ فِيهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ أَيُّكُمْ عَبْدُ اللَّهِ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ هَلْ حَدَّثَكُمْ نَبِيُّكُمْ كَمْ يَكُونُ بَعْدَهُ مِنَ الْخُلَفَاءِ قَالَ نَعَمْ اثْنَا عَشَرَ عِدَّةَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

حديث12: قيس بن عبيد گويد: ما در حلقه اى كه عبد اللَّه بن مسعود نيز در آن بود نشسته بوديم و يك اعرابى آمد و گفت: كدام يك از شما عبد اللَّه است؟ عبداللَّه بن مسعود گفت: من عبد اللَّه هستم، گفت: آيا پيامبر شما نگفته است كه خلفاى پس از او چند نفرند؟ گفت: آرى، دوازده نفر، به تعداد نقباء بنى اسرائيل. (1)

ص: 132


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص271 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح17

باب بيست و نهم: درباره روح

ص: 133

حديث1:

قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام)

فِي قَوْلِهِ (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ: هُوَ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام)

وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام)

كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّة(عليهم السلام)

حديث1: تفسير قمى (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (1) ابو بصير از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه ايشان فرمود: روح فرشته ايستبزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود و با ائمه(عليهم السلام) نيز هست. (2)

حديث2: (رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ) قَالَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ هُوَ خَاصٌّ لِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ

حديث2: تفسير قمى(رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ )(3) فرمود: روح القدس است كه اختصاص به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دارد و با ائمه(عليهم السلام) نيز هست.(4)

حديث3: (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ) قَالَ رُوحُ الْقُدُسِ هِيَ الَّتِي قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ هُوَ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) ثُمَّ كَنَى عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا) وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ النُّورَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَوْلُهُ (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ) الْآيَةَ

حديث3: تفسير قمى (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ )(5)

فرمود: روح القدس است اين همان است كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: در باره آيه (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (6)

ص: 134


1- . الاسراء آية 85
2- . تفسير القمي ج 2 ص279 [سورة الشورى(42): الآيات 39 الى 53]
3- . غافر آية 15
4- . تفسير القمي ج 2 ص256 [سورة غافر(40): الآيات 13 الى 56]
5- . الشوري آية 52
6- . الاسراء آية 85

فرمود: او فرشته ايست بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه باپيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود و با ما نيز هست سپس به كنايه از امير المؤمنين(عليه السلام) ياد كرده (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا)(1) دليل بر اينكه نور در اين آيه امير المؤمنين(عليه السلام) است اين آيه است (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ )(2) پيروى كنيد از نورى كه به همراه او فرستاده شده(3)

حديث4: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ نُعْمَانَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ يُلَقَّبُ شَعِرٌ عَنْ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُؤْتَى فِي مَنَامِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ الصَّوْتَ مِثْلَ صَوْتِ السِّلْسِلَةِ يَقَعُ عَلَى الطَّسْتِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَأْتِيهِ صُورَةٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام).

حديث4: حضرت صادق(عليه السلام) مي فرمايد: از ما خانواده كسانى هستند كه بر آنها صورتى بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) وارد مى شود. (4)

حديث5: فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ هُوَ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) وَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّة(عليهم السلام)

حديث5: در تفسير قمى (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ )(5)

اينهايند كه ايمان در دل هايشان ثبت شده منظور ائمه است (وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) (6)

آنها را با روح خودتأييد نمود فرمود: فرشته ايست بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود و با ائمه(عليهم السلام) نيز هست. (7)

ص: 135


1- . الشوري آية 52
2- . الاعراف آية 157
3- . تفسير القمي ج 2 ص279 [سورة الشورى(42): الآيات 39 الى 53]
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص232 باب 7 باب في أنهم يخاطبون و يسمعون الصوت و يأتيهم صور أعظم من جبرئيل و ميكائيل ح4
5- . المجادلة آية 22
6- . المجادلة آية 22
7- . تفسير القمي ج 2 ص26 [سورة الإسراء(17): آية 85]

حديث6: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» قَالَ قَالَ السَّمَاءُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الطَّارِقُ الَّذِي يَطْرُقُ الْأَئِمَّةَ(عليهم السلام) مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ مِمَّا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِي مَعَ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) يُسَدِّدُهُمْ قُلْتُ وَ (النَّجْمُ الثَّاقِبُ) قَالَ: ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله).

حديث6: تفسير قمى: ابو بصير از حضرت صادق(عليه السلام) در باره آيه (وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ) (1) پرسيد حضرت فرمود: سماء در اين آيه امير المومنين(عليه السلام) است و طارق همان روحى است كه بر ائمه(عليهم السلام) از جانب خدا نازل مى شود و وقايع شبانه روز بازگو مي كند او همان روحى است كه با ائمه(عليهم السلام) است و باعث تقويت ايشان مى شود (النَّجْمُ الثَّاقِبُ )(2)

فرمود: اين پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) است. (3)

حديث7: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ) قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ خَلْقٌ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) وَ قَدْ كَانَمَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) يُخْبِرُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ.

حديث7: بصائر: ابو بصير گفت به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم اين آيه را توضيح بفرمائيد (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى

ص: 136


1- . الطارق آية 1
2- . الطارق آية 3
3- . تفسير القمي ج 2 ص415 [سورة الطارق(86): الآيات 1 الى 3]

صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ)(1) فرمود: يا ابا محمد! او آفريده اى است به خدا قسم بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بوده به او خبر مي داد و تقويت مي كرد او با ائمه(عليهم السلام) نيز هست و موجب تسديد و تقويت آنها مى شود. (2)

حديث8: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَسْبَاطٍ بَيَّاعُ الزُّطِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ) قَالَ فَقَالَ مَلَكٍ مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهِ ذَلِكَ الْمَلَكُ لَمْ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ.

حديث8: مردى از اهالى هيت از حضرت صادق(عليه السلام) از اين آيه پرسيد (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ) (3) حضرت فرمود: روح فرشته اى كه خداوند آن را فرستاده ديگر به آسمان صعود نكردهاست پيوسته با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و با ائمه(عليهم السلام) هست و آنها را تقويت مي كند.(4)

حديث9: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ يَسْأَلُهُ عَنِ الرُّوحِ أَ لَيْسَ هُوَ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ كَرَّرَ ذَلِكَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ قُلْتَ عَظِيماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أَحَدٌ يَزْعُمُ أَنَّ الرُّوحَ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) إِنَّكَ ضَالٌّ تَرْوِي عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ(عليه السلام) (أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ ) وَ الرُّوحُ غَيْرُ الْمَلَائِكَةِ.

ص: 137


1- . الشوري آية 52 و 53
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص455 باب16 باب الروح التي قال الله تعالى في كتابه و كذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا أنها في رسول الله ص و في الأئمة يخبرهم و يسددهم و يوفقهم ح1
3- . الشوري آية 52
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص456 باب 16 باب الروح التي قال الله تعالى في كتابه و كذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا أنها في رسول الله ص و في الأئمة يخبرهم و يسددهم و يوفقهم ح7

حديث9: سعد اسكاف: مردى خدمت امير المؤمنين(عليه السلام) آمد و از روح(عليه السلام) سؤال كرد كه همان جبرئيل(عليه السلام) نيست. علي(عليه السلام) فرمود: جبرئيل(عليه السلام) از ملائكه است و روح(عليه السلام) غير جبرئيل(عليه السلام) است اين سخن را چند مرتبه برايش تكرار كرد. آن مرد عرضه داشت: سخن بزرگى را مدعى شدى هيچ كس نمي گويد روح غير جبرئيل(عليه السلام) است اميرالمومنين(عليه السلام) به او فرمود: تو گمراهى و از گمراهان نقل مي كنى خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد (أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَيُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ )(1) چنانچه اين آيه مي فرمايد روح(عليه السلام) غير از ملائكه است. (2)

حديث10: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَذَكَرَ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ إِذَا وُلِدَ قَالَ وَ اسْتَوْجَبَ زِيَادَةَ الرُّوحِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ الرُّوحُ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) قَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ )

حديث10: در خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بودم صحبت از امام(عليه السلام) شد هنگام تولد و اينكه در شب قدر روح(عليه السلام) بر او نازل مى شود عرضه داشتم: فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل(عليه السلام) نيست؟ فرمود: جبرئيل(عليه السلام) از ملائكه است و روح موجودى بزرگتر از ملائكه است مگر خداوند در اين آيه نمى فرمايد (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ )(3)

حديث11: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلَّمَا طُلِبَ وُجِدَ.

ص: 138


1- . النحل آية 1 و 2
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص464 باب 19 باب في الروح التي قال الله عز و جل ينزل الملائكة بالروح من أمره و هي تكون مع الأنبياء و الأوصياء و الفرق بين الروح و الملائكة ..ح3
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص464 باب 19 باب في الروح التي قال الله عز و جل ينزل الملائكة بالروح من أمره و هي تكون مع الأنبياء و الأوصياء و الفرق بين الروح و الملائكة ..ح4

حديث11: هشام بن سالم گفت از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم مى فرمود: (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (1) فرمود: آفريده ايست بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه با هيچ يك از پيامبران گذشته نبود جز پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) و با ائمه(عليهم السلام) است آنها را تقويت مي كند و توفيق مي دهد نه چنان است كه هر چه بجويد بيابد (و اين مقام نه آنست كه هر كه بخواهد مى تواند بدست آورد كه در تأييد روح القدس باشد بلكه فضل خدا است به هر كه بخواهد مي دهد). (2)

حديث12: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) قَالَ هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يُوَفِّقُهُ وَ هُوَ مَعَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم السلام).

حديث12: ابو بصير: از امام صادق(عليه السلام) اين آيه را پرسيدم (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (3) فرمود: خلقى بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) است كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بوده و با ائمه(عليهم السلام) است و او از ملكوت است. (4)حديث13: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرُّوحِ (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) يُفَقِّهُهُمْ قُلْتُ (وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ )(5) قَالَ مِنْ قُدْرَتِهِ.

حديث13: ابو بصير گفت از حضرت صادق(عليه السلام) از آيه پرسيدم (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي )(6) فرمود: آفريده اى بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و

ص: 139


1- . الاسراء آية 85
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص461 باب 18 باب الروح التي قال الله يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي أنها في رسول الله ص و أهل بيته ع يسددهم و يوفقهم و يفقههم ح1
3- . الاسراء آية 85
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص462 باب 18 باب الروح التي قال الله يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي أنها في رسول الله ص و أهل بيته ع يسددهم و يوفقهم و يفقههم ...ح8
5- . السجدة آية 9
6- . الاسراء آية 85

ميكائيل(عليه السلام) بوده که با ائمه(عليهم السلام) نيز هست، آنها را موفق مي دارد عرضه داشتم (وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ )(1) در او از روح خود مي دمد فرمود: يعنى از قدرت خود. (2)

حديث14: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ الْقَلَانِسِيِّ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ) قَالَ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ لَيْسَ كَمَا ظَنَنْتَ.

حديث14: حسين قلانسي گفت در باره اين آيه شنيدم (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (3) حضرت فرمود: ملكى بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) وميكائيل(عليه السلام) است با هيچ يك از گذشتگان نبود غير از محمد(صلي الله عليه و آله) و با ائمه(عليهم السلام) نيز هست و نه آن طورى است كه تو خيال كرده اى. (4)

حديث15: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ صَمَدٌ وَ الصَّمَدُ الشَّيْ ءُ الَّذِي لَيْسَ لَهُ جَوْفٌ وَ إِنَّمَا الرُّوحُ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِهِ لَهُ بَصَرٌ وَ قُوَّةٌ وَ تَأْيِيدٌ يَجْعَلُهُ اللَّهُ فِي قُلُوبِ الرُّسُلِ وَ الْمُؤْمِنِينَ.

حديث15: حضرت صادق(عليه السلام) در باره آيه (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (5) نقل كرد كه فرمود: خداوند تبارك و تعالى يكتا و صمد است صمد چيزى كه داراى جوف نيست ولى روح يكى از مخلوقات خدا است داراى چشم و قدرت و تأييد است كه خداوند آن را در دل پيامبران و مؤمنين قرار مي دهد. (6)

ص: 140


1- . السجدة آية 9
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص461 باب 18 باب الروح التي قال الله يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي أنها في رسول الله و أهل بيته يسددهم و يوفقهم و يفقههم ح5
3- . الاسراء آية 85
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص462 باب 18 باب الروح التي قال الله يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي أنها في رسول الله ص و أهل بيته ع يسددهم و يوفقهم و يفقههم ح10
5- . الاسراء آية 85
6- . بصائر الدرجات ج 1 ص463 باب 18 باب الروح التي قال الله يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي أنها في رسول الله و أهل بيته يسددهم و يوفقهم و يفقههم ....ح12

حديث16:

مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ السَّكُونِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام)

يَقُولُ بَيْتُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) مِنْ حُجْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ سَقْفُ بَيْتِهِمْ عَرْشُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ فِي قَعْرِ بُيُوتِهِمْ فُرْجَةٌ مَكْشُوطَةٌ إِلَى الْعَرْشِ مِعْرَاجُ الْوَحْيِ وَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِلُ عَلَيْهِمْ بِالْوَحْيِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ الْمَلَائِكَةُ لَا يَنْقَطِعَ فَوْجُهُم فَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَصْعَدُ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَشَطَ لِإِبْرَاهِيمَ(عليه السلام)

عَنْ السَّمَاوَاتِ حَتَّى أَبْصَرَالْعَرْشَ وَ زَادَ اللَّهُ فِي قُوَّةِ نَاظَرِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ زَادَ فِي قُوَّةِ نَاظِرٍ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

وَ عَلِيٍّ(عليه السلام)

وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ كَانُوا يُبْصِرُونَ الْعَرْشَ وَ لَا يَجِدُونَ لِبُيُوتِهِمْ سَقْفاً غَيْرَ الْعَرْشِ فَبُيُوتُهُمْ مُسَقَّفَةٌ بَعَرْشِ الرَّحْمَنِ وَ مَعَارِجُ مِعْرَاجِ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ فَوْجٌ بَعْدَ فَوْجٍ بِلَا انْقِطَاعٍ لَهُمْ وَ مَا مِنْ بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ الْأَئِمَّةِ مِنَّا إِلَّا وَ فِيهِ مِعْرَاجُ الْمَلَائِكَةِ....

حديث16: مناسب با همين روايت است آنچه شيخ ابو جعفر طوسى در رجال خود از عبد اللَّه بن عجلان سكونى روايت نموده گفت: از حضرت باقر(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: خانه علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) از خانه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) است و سقف خانه آنها عرش پروردگار است و در دل خانه آنها شكافى است به عرش كه معراج وحى و ملائكه كه بر آنها وحى نازل مى شود در شب و روز و در هر ساعت و چشم برهم زدن فوج از فوج ملائكه قطع نمي شود فرود مى آيند و صعود مي كنند، خداوند تبارك و تعالى آسمان ها را براى ابراهيم گشود تا چشمش به عرش افتاد و قدرت ديدش را افزون كرد خداوند قدرت ديد محمّد(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را افزايش داده كه عرش را در ميان خانه خود مشاهده مي كردند و براى

ص: 141

خانه آنها سقفى جز عرش نبود خانه هاى آنها سقفش عرش خدا است و محل عروج فوج فوج ملائكه است بدون انقطاع هر يك از خانه هاى ائمه(عليهم السلام) از ما خانواده معراج ملائكه است به دليل اين آيه (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ )(1) ..... (2)حديث17: قَالَ وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ شَيْ ءٌ يَكُونُ عَلَى عَهْدِ الْأَنْبِيَاءِ يَنْزِلُ فِيهَا عَلَيْهِمْ الْأَمْرُ فَإِذَا مَضَوْا رُفِعَتْ قَالَ لَا بَلْ هِيَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

حديث17: از ابو ذر روايت شده كه گفت: به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا (لَيْلَةُ الْقَدْرِ) فقط در زمان انبياء است وقتى از دنيا رفتند (لَيْلَةُ الْقَدْرِ) نخواهد بود حضرت فرمودند: نه اين چنين نيست بلکه (لَيْلَةُ الْقَدْرِ) تا روز قيامت ادامه دارد. (3)

ص: 142


1- . القدر آية 4
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 792 [سورة القدر(97): الآيات 1 الى 5]
3- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 792 [سورة القدر(97): الآيات 1 الى 5]

باب سي ام: مقام و منزلت ائمه اطهار

ص: 143

امامت مقامي بسيار بزرگ

حديث1: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) قَالَ فَقَالَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِهِ

حديث1: امام صادق(عليه السلام) در باره آيه شريفه (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) من تو را امام بر مردم قرار مي دهم فرمودند: اگر خداوند بهتر از اين اسمى رامي دانست ما را به آن نام مى ناميد (يعنى نامي از نام SامامR بهتر نيست و اگر نامي از اين بهتر بود خداوند مارا به آن اسم مي ناميد).(1)

منزلت امام در نزد خداوند متعال

حديث2: مَا رُوِيَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ...

حديث2: امام باقر(عليه السلام) در حديثي زيبا فرمودند: ما حجت خدا، باب خدا، زبان خدا و وجه خدا هستيم، ما چشم خدا در ميان مردم بوده و فرمانرواي امر خدا در ميان بندگان اوييم.(2)

حديث3: أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّلَّالُ الْقُمِّيُّ قَالَ: اخْتَلَفَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ أَنْ يَخْلُقُوا وَ يَرْزُقُوا فَقَالَ قَوْمٌ هَذَا مُحَالٌ لَا يَجُوزُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ الْأَجْسَامَ لَا يَقْدِرُ عَلَى خَلْقِهَا غَيْرُ اللَّهِ

ص: 144


1- .[1] تفسير العياشي ج 1 ص58 [سورة البقرة(2): آية 124] ..... ح90
2- . الخرائج: ج1 ص287 الباب السادس في معجزات الإمام محمد بن علي الباقرح21.

عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ آخَرُونَ بَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَقْدَرَ الْأَئِمَّةَ عَلَى ذَلِكَ وَ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ فَخَلَقُوا وَ رَزَقُوا وَ تَنَازَعُوا فِي ذَلِكَ تَنَازُعاً شَدِيداً فَقَالَ قَائِلٌ مَا بَالُكُمْ لَا تَرْجِعُونَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ فَتَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِكَ لِيُوضِحَ لَكُمُ الْحَقَّ فِيهِ فَإِنَّهُ الطَّرِيقُ إِلَى صَاحِبِ الْأَمْرِ فَرَضِيَتِ الْجَمَاعَةُ بِأَبِي جَعْفَرٍ وَ سَلَّمَتْ وَ أَجَابَتْ إِلَى قَوْلِهِ فَكَتَبُوا الْمَسْأَلَةَ وَ أَنْفَذُوهَا إِلَيْهِ فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ مِنْ جِهَتِهِ تَوْقِيعٌ نُسْخَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى هُوَ الَّذِي خَلَقَ الْأَجْسَامَ وَ قَسَمَ الْأَرْزَاقَ لِأَنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا حَالٍّ فِي جِسْمٍ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ فَأَمَّا الْأَئِمَّةُ فَإِنَّهُمْ يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى فَيَخْلُقُ وَ يسأله [يَسْأَلُونَهُ] فَيَرْزُقُ إِيجَاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَ إِعْظَاماً لِحَقِّهِمْ

حديث3: جمعي از شيعيان در اين که خدا امر آفريدن و روزي دادن را به ائمهي اطهار(عليهم السلام) واگذار نموده، اختلاف کردند، عدّه اي مي گفتند: خداوند اين قدرت را به آن ها مرحمت کرده و به ايشان واگذار کرده در نتيجه آن ها خلق مي کنند و روزي مي دهند، عده اي ديگر گفتند: اين محال است. دو گروه موافقت کردند که براي حل اختلاف به محمّد بن عثمان که نايب خاص آن حضرت و واسطهي بين او و مردم بود مراجعه کنند، نامه اي نوشت و خدمت او ارسال داشتند، از ناحيهي مقدسه توقيعي در جواب صادر گرديد: خداوند تبارک و تعالي است که اجسام را آفريده و روزي ها را تقسيم کرده، به خاطر اين که او نه جسم است و نه در جسمي حلول کرده، (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصير)(1) مثل و مانند او هيچ موجودي نيست و او شنوا و بينا است. امّا ائمهي اطهار(عليهم السلام) از درگاه ربوبي تقاضا مي کنند و او خلق مي کند و روزي مي دهد، از جهت جواب دادن به تقاضاي ايشان و بزرگ شمردن حقّ آنان.(2)

حديث4: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)

ص: 145


1- . شوري آيهي11.
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص471 باب احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين

قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بَاتَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بِأَطْوَلِ لَيْلَةٍ حَتَّى ظَنُّوا أَنْ لَا سَمَاءَ تُظِلُّهُمْ وَ لَا أَرْضَ تُقِلُّهُمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَتَرَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْأَبْعَدِينَ فِي اللَّهِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَتَاهُمْ آتٍ لَا يَرَوْنَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ إِنَّ فِي اللَّهِ عَزَاءً مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ نَجَاةً مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ وَ دَرَكاً لِمَا فَاتَ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَكُمْ وَ فَضَّلَكُمْ وَ طَهَّرَكُمْ وَ جَعَلَكُمْ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ اسْتَوْدَعَكُمْ عِلْمَهُ وَ أَوْرَثَكُمْ كِتَابَهُ وَ جَعَلَكُمْ تَابُوتَ عِلْمِهِ وَ عَصَا عِزِّهِ وَ ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ نُورِهِ وَ عَصَمَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ فَتَعَزَّوْا بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَنْزِعْ مِنْكُمْ رَحْمَتَهُ وَ لَنْ يُزِيلَ عَنْكُمْنِعْمَتَهُ فَأَنْتُمْ أَهْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الَّذِينَ بِهِمْ تَمَّتِ النِّعْمَةُ وَ اجْتَمَعَتِ الْفُرْقَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ أَنْتُمْ أَوْلِيَاؤُهُ فَمَنْ تَوَلَّاكُمْ فَازَ وَ مَنْ ظَلَمَ حَقَّكُمْ زَهَقَ مَوَدَّتُكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَةٌ فِي كِتَابِهِ عَلَى عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ اللَّهُ عَلَى نَصْرِكُمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ فَاصْبِرُوا لِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ فَإِنَّهَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ قَدْ قَبِلَكُمُ اللَّهُ مِنْ نَبِيِّهِ وَدِيعَةً وَ اسْتَوْدَعَكُمْ أَوْلِيَاءَهُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ أَدَّى أَمَانَتَهُ آتَاهُ اللَّهُ صِدْقَهُ فَأَنْتُمُ الْأَمَانَةُ الْمُسْتَوْدَعَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ وَ قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ قَدْ أَكْمَلَ لَكُمُ الدِّينَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ سَبِيلَ الْمَخْرَجِ فَلَمْ يَتْرُكْ لِجَاهِلٍ حُجَّةً فَمَنْ جَهِلَ أَوْ تَجَاهَلَ أَوْ أَنْكَرَ أَوْ نَسِيَ أَوْ تَنَاسَى فَعَلَى اللَّهِ حِسَابُهُ وَ اللَّهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِكُمْ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) مِمَّنْ أَتَاهُمُ التَّعْزِيَةُ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.

ص: 146

حديث4: امام باقر(عليه السلام): هنگامي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيد، آل محمد(عليهم السلام) از شدّت اندوه درازترين شب را گذرانيدند، و از فشار ناراحتي و غم و اندوه، آسماني که بالاي سرشان بود و زميني که آن ها را بر دوش مي کشيد فراموش نمودند. زيرا که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نزديکان و بيگانگان را در راه خدا بي نظير ساخته بود، در اين ميان که آنان در چنان حالي بودند، ناگاه ندايي طنين انداز شد که مي فرمود:... شما اهل خداي متعاليد، کساني که به برکت شما نعمت کامل گشته و پراکندگي به تجمع تبديل و اتحاد کلمه پيدا شده و شما اولياء خداييد، هرکه شمارا دوست بدارد و پيروي تان کند کامياب شده و هرکه در حقّ شما ستم روا دارد هلاک شود. دوستي شما از جانب خداي متعال در قرآنش بر بندگان مؤمنش فرض و واجب گشته، علاوه بر اين خداوند هرگاه بخواهد بر ياري شما قادرست، پس شما هم بر انجام کارها صابر و شکيبا باشيد، زيرا که پايان و سرانجام کارها به سوي خداست. به راستي خداوند شمارا از پيامبرش به عنوان امانت پذيرفته و به اولياء مؤمن خود در روي زمين سپرده هرکه امانتداري کند خداوند پاداش صدق و راستي او را مي دهد، پس شما همان امانات سپرده شده هستيد که دوستي شما بر مردم واجب و اطاعت تان بر آنان لازم گشته، رسول خدا(صلي اللهعليه و آله) درگذشت در حالي که دين را با شما کامل نمود، و راه نجات را بر مردم آشکار و بيان کرد و براي هيچ ناداني عذري باقي نگذاشت. بنابراين اگر کسي نادان بماند يا خود را به ناداني زند يا انکار کند يا فراموش نمايد يا خود را به فراموشي زند حسابش با خداي متعال است و خداوند به دنبال حوائج شماست... راوي گويد: از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم: اين تسليت از جانب چه کسي براي آن ها آمده بود؟ حضرت فرمود: از ناحيه خداي تبارک و تعالي.(1)

ص: 147


1- . الکافي: ج1 ص445 بَابُ مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه ح19.

برگزيدگان خلق

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْتَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) وَ وَلَدَايَ خِيَرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.

به اين اسناد فرمود رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود يا على! تو و فرزندان تو برگزيدگان خدا باشيد از خلق.(1)

واسطه ي بين ما و خداوند هستند

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى الْأَزْدِيُّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) يَقُولُ: نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ).امام صادق(عليه السلام) فرمودند: ما (سبب) ارتباط شما و خداوند والا هستيم. (2)

مقام اهل بيت در نزد خدا

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ ) فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ

ص: 148


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح218
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح12

يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْهِ فَلِذَلِكَ صَارُوا كَذَلِكَ وَ لَيْسَ أَنَّ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَى اللَّهِ كَمَا يَصِلُ إِلَى خَلْقِهِ لَكِنْ هَذَا مَعْنَى مَا قَالَ مِنْ ذَلِكَ وَ قَدْ قَالَ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِي إِلَيْهَا وَ قَالَ (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ) وَ قَالَ (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ) فَكُلُّ هَذَا وَ شِبْهُهُ عَلَى مَا ذَكَرْتُ لَكَ وَ هَكَذَا الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ غَيْرُهُمَا مِنَ

الْأَشْيَاءِ مِمَّا يُشَاكِلُ ذَلِكَ وَ لَوْ كَانَ يَصِلُ إِلَى اللَّهِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَهُمَا وَ أَنْشَأَهُمَا لَجَازَ لِقَائِلِ هَذَا أَنْ يَقُولَ إِنَّ الْخَالِقَ يَبِيدُ يَوْماً مَا لِأَنَّهُ إِذَا دَخَلَهُ الْغَضَبُ وَ الضَّجَرُ دَخَلَهُ التَّغْيِيرُ وَ إِذَا دَخَلَهُ التَّغْيِيرُ لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِ الْإِبَادَةُ ثُمَّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُكَوِّنُ مِنَ الْمُكَوَّنِ وَ لَا الْقَادِرُ مِنَ الْمَقْدُورِ عَلَيْهِ وَ لَا الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ هَذَا الْقَوْلِ عُلُوّاً كَبِيراً بَلْ هُوَ الْخَالِقُ لِلْأَشْيَاءِ لَا لِحَاجَةٍ فَإِذَا كَانَ لَا لِحَاجَةٍ اسْتَحَالَ الْحَدُّ وَ الْكَيْفُ فِيهِ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.

امام صادق(عليه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ )(1) چون ما را به افسوس آوردند از ايشان انتقام گرفتيم فرمود: خداى عز و جل چون افسوس ما، افسوس نخورد ليكن او دوستانى براي خود آفريده كه آن ها افسوس خورند و خشنود گردند. و ايشان مخلوقند و پروريدگان و خداوند خشنودى آن ها را خشنودى خود و خشم آن ها را خشم خود قرار داده زيرا ايشان را مبلغين خود ودلالت كنندگان به سوى خود مقرر داشته است و از اين جهت است كه آن مقام را دارند، معنى آيه آن نيست كه افسوس دامن خداى تعالى را گيرد چنان كه دامنگير مخلوق شود بلكه معنى آن چنانست كه در اين باره گفته است هر كه به يكى از دوستان من اهانت كند به پيكار

ص: 149


1- . الزخرف آية 55

من آمده و مرا به مبارزه خوانده است و فرموده (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ)(1) هر كه فرمان پيغمبر(صلي الله عليه و آله) برد فرمان خدا برده است و نيز فرموده است (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)(2) همانا كسانى كه با تو بيعت كنند با خدا بيعت كرده اند و دست خدا روى دست ايشانست تمام اين عبارات و آنچه مانند اين هاست معنايش همانست كه برايت گفتم و همچنين است خشنودى و خشم و غير اين دو از صفات ديگر مانند آنها، اگر بنا باشد كه افسوس و دلتنگى دامن خدا را هم بگيرد در صورتى كه خود او خالق و پديد آورنده آنها است روا باشد كه كسى بگويد روزى شود كه خداى خالق نابود گردد، زيرا اگر خشم و دلتنگى بر او درآيد دگرگونى عارضش شود و چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ايمن نباشد، بعلاوه در اين صورت ميان پديد آورنده و پديد شده و ميان قادر و آنچه زير قدرتست و ميان خالق و مخلوق فرقى نباشد، خدا از چنين گفتار برترى بسيار دارد، او خالق همه چيز است بدون آنكه به آنها نيازى داشته باشد و چون بى نياز است اندازه و چگونگى نسبت به او محالست مطلب را بفهم ان شاء اللَّه تعالى. (3)

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ بِشْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ قَادِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَوَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ حَيْثُ يَقُولُ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) يَعْنِي الْأَئِمَّةَ مِنَّا ثُمَّ قَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ.

زرارة گويد: از امام باقر(عليه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)(4) به ما ستم نكردند بلكه به خودشان ستم كردند پرسيدم،

ص: 150


1- . النساء آية 80
2- . الفتح آية 10
3- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص144 باب النوادر ح6
4- . البقرة آية 57

فرمود: همانا خداى تعالى بزرگتر و عزيزتر و جليل تر و والاتر است كه ستم شود ولى ما را به خود پيوسته و ستم به ما را ستم بخود انگاشته و ولايت ما را ولايت خود قرار داده، آنجا كه مي فرمايد: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا)(1) همانا ولى شما فقط خداست و پيغمبر او و كسانى كه ايمان دارند كه مراد از آنها امامان از خاندان مايند (پس همچنان كه در اين آيه ولايت ما را به ولايت خود پيوسته) در جاى ديگر (ستم به ما را ستم به خود دانسته) و فرموده است (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)(2) به ما ستم نكردند بلكه به خود ستم كردند و سپس مانند اين در قرآنش ذكر كرده است (مانند خشنودى و غضب و افسوس كه آنها را به خود نسبت داده و مقصود مائيم) [و در موضع ديگر قرآن اين آيه را فرموده است].(3)

حزب ما حزب خداستأَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ بُرَيْدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ بُرَيْدٍ الطَّائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ صَارِمٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ رُشَيْدٍ، عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ: نَحْنُ النُّجَبَاءُ، وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ، حِزْبُنَا حِزْبُ اللَّهِ، وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ، مَنْ سَاوَى بَيْنَنَا وَ بَيْنَ عَدُوِّنَا فَلَيْسَ مِنَّا.

حبة عرني مي گويد: شنيدم که علي(عليه السلام) مي فرمود: مردمان با نجابت ما هستيم که فرزندان ما فرزندان پيامبرانند، حزب ما

حزب خداست و گروه سرکش گروه شيطانند. هرکه ما و دشمنان ما را يکسان بداند از ما نيست. (4)

ص: 151


1- . المائدة آية 55
2- . البقرة آية 57
3- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص146 باب النوادر ح11
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح39

توجه به خدا به وسيله ي اهل بيت عليهم السلام

إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْنَا فَقُولُوا كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (سَلَامٌ عَلَى آلِ يس) السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِه....

هرگاه اراده کرديد به وسيله ي ما به سوي خداي تبارک و تعالي و به ما توجه کنيد پس بگوييد چنان که خداوند متعال فرموده: سلام بر آل ياسين سلام بر تو اي دعوت کننده به سوي خدا و آگاه به آياتش سلام بر تو اي درگاه الهي و سياستمداران دينش....(1)

خدايا ما به سوي تو در حرکتيم

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عُبَيْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْمَكِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا هَوْذَةُ بْنُ خَلِيفَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا عَوْفٌ عَنْ عَطِيَّةَ الطُّفَاوِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي بَيْتِي إِذْ قَالَتِ الْخَادِمُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فِي السُّدَّةِ. فَقَالَ: قُومِي فَتَنَحَّيْ عَنْ أَهْلِ بَيْتِي. قَالَتْ: فَقُمْتُ فَتَنَحَّيْتُ فِي الْبَيْتِ قَرِيباً، فَدَخَلَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ هُمَا صَبِيَّانِ صَغِيرَانِ، فَوَضَعَهُمَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) فِي حَجْرِهِ وَ قَبَّلَهُمَا، وَ اعْتَنَقَ عَلِيّاً(عليه السلام) بِإِحْدَى يَدَيْهِ وَ

ص: 152


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص493 ذكر طرف مما خرج أيضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهية و غيرها في التوقيعات على أيدي الأبواب الأربعة و غيرهم .....

فَاطِمَةَ(عليها السلام) بِالْيَدِ الْأُخْرَى، وَ قَبَّلَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي لَا إِلَى النَّارِ. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنَا مَعَكُمْ فَقَالَ: وَ أَنْتَ.

ام سلمه مي گويد: هنگامي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در خانه ام بود خادم گفت: اي رسول خدا! همانا علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) در کنار در خانه ايستاده اند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: مرا با اهل بيتم تنها بگذار. در گوشه اي از خانه در حالي که نزديک ايشان بودم جاي گرفتم پس علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) داخل شدند در حالي که آنها دو کودک کوچک بودند. پس پيامبر(صلي الله عليه و آله) آن دو را در دامن خود نشاند و بوسيد و علي(عليه السلام) را با يک دست و فاطمه(عليها السلام) را با دست ديگر در آغوش گرفت و فاطمه(عليها السلام) را بوسيد و فرمود: پروردگارا! من و اهل بيتم به سوي تو، نه به سوي دوزخ در حرکتيم. ام سلمه مي گويد: عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آيا من نيز با شما هستم پس پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: و تو نيز (با ما هستي) (1) از خانداني که خداوند برگزيده بود برگزيديم

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ كُلَيْبِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الصَّيْدَاوِيِّ، قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام): مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا كَلَّمَكُمْ النَّاسُ أَنْ تَقُولُوا لَهُمْ: ذَهَبْنَا مِنْ حَيْثُ ذَهَبَ اللَّهُ، وَ اخْتَرْنَا مِنْ حَيْثُ اخْتَارَ اللَّهُ،

ص: 153


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح34

إِنَّ اللَّهَ (سُبْحَانَهُ) اخْتَارَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ اخْتَرْنَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)، فَنَحْنُ مُتَمَسِّكُونَ بِالْخِيَرَةِ مِنْ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ).

امام صادق(عليه السلام): چه چيز را باز مي دارد از اين که در جواب سخن (و طعن و کنايه) مردم به آنان بگوييد: از همان راهي که خداوند رفته بود حرکت کرديم و از همان خانداني که خداوند برگزيده بود برگزيديم. خداوند پاک، محمد(صلي الله عليه و آله) را برگزيد و ما خاندان محمد(صلي الله عليه و آله) را برگزيديم پس ما به انتخابي از سوي خداوند چنگ زده ايم. (1)

اهل بيت کشتي نوح

وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنِي عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ، عَنْ أَبِيإِسْحَاقَ، عَنْ رَافِعٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) آخِذاً بِحَلْقَةِ بَابِ الْكَعْبَةِ، مُسْتَقْبِلَ النَّاسِ بِوَجْهِهِ، وَ هُوَ يَقُولُ: مَنْ عَرَفَنِي فَأَنَا جُنْدَبٌ الْغِفَارِيُّ، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: مَنْ قَاتَلَنِي فِي الْأُولَى وَ قَاتَلَ أَهْلَ بَيْتِي فِي الثَّانِيَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ (تَعَالَى) فِي الثَّالِثَةِ مَعَ الدَّجَّالِ، إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ، وَ مَثَلِ بَابِ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْهُ هَلَكَ.

ص: 154


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح47

رافع غلام آزاد شده ي ابوذر مي گويد: ديدم که ابوذر در حلقه ي کعبه را گرفته و رو کرده به مردم کرده و مي گويد: هرکه مرا مي شناسد پس من جندب غفاري هستم، و هرکه مرا نمي شناسد پس بداند که من ابوذر غفاري هستم، شنيدم که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هرکه در ساليان اول پس از اسلام با منِ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و در سال هاي پس از آن با خانواده ام بجنگد خداوند در قيامت او را با دجال محشور کند. همانا مَثَلِ اهل بيت من در ميان شما همچون کشتي نوح است، هرکه بر آن سوار شود نجات مي يابد و هرکه از آن دوري کند غرق مي شود و آنان مانند باب حطه مي باشند که هرکه در آن داخل شود نجات مي يابد و هرکه در آن داخل نشود نابود مي گردد. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ مِهْرَانَ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْأَسْوَدِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ، عَنْ أَبِي عُمَرَ الْبَزَّازِ، عَنْ رَافِعٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: صَعِدَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى دَرَجَةِ الْكَعْبَةِ حَتَّى أَخَذَ بِحَلْقَةِ الْبَابِ، ثُمَّ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَيْهِ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَأَنَا أَبُو ذَرٍّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَرَكَهَا هَلَكَ، وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: اجْعَلُوا أَهْلَ بَيْتِي مِنْكُمْ مَكَانَ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَمَكَانَ الْعَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأْسِ، فَإِنَّ الْجَسَدَ لَا يَهْتَدِي إِلَّا بِالرَّأْسِ، وَ لَا يَهْتَدِي الرَّأْسُ إِلَّا بِالْعَيْنَيْنِ.

رافع غلام ابوذر گفته است: ابوذر که خدايش از او خشنود باشد بر پله ي کعبه بالا رفت و حلقه ي در را گرفت و سپس پشتش را بر آن تکيه داد و گفت: اي مردم! هرکه مرا مي شناسد که هيچ و هرکه مرا نمي شناسد من ابوذر هستم و از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که فرمودند: همانا حکايت خاندانم در اين امت همچون حکايت

ص: 155


1- . الأمالي (للطوسي) النص 60 [2] المجلس الثاني ح57

کشتي نوح است که هرکه بر آن سوار شود نجات مي يابد و هرکه آنرا ترک کند هلاک مي گردد. از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که فرمود: خاندانم را نسبت به خودتان همچون جايگاه سر از بدن و دو چشم از سر قرار دهيد، زيرا بدن جز به سبب سر هدايت نمي شود و سر جز به سبب چشمان راه به جايي نمي برد. (1)

هرکه از ما تخلف کند هلاک شود

حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)

أَنَّهُ قَالَ:

يَا أَبَا بَصِيرٍ نَحْنُ شَجَرَةُ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

وَ فِي دَارِنَا مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّهِ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَلَكَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام صادق(عليه السلام): اى ابو بصير مائيم درخت دانش مائيم خاندان پيغمبر(صلي الله عليه و آله)، در خانه ما جبرئيل(عليه السلام) فرود مى آمد، ما خزانه دارعلم خدا، معادن وحى خدائيم هر كه پيرو ما باشد نجات يافته و هر كه از ما تخلف كند هلاك است اين حق بر خداست. (2)

ص: 156


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح22
2- . الأمالي( للصدوق) النص307 المجلس الخمسون ح15

مقام اهل بيت در نزد رسول خدا

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُحَارِبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَيُّ الْخَلْقِ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنَا إِلَى جَنْبِهِ هَذَا وَ ابْنَاهُ وَ أُمُّهُمَا، هُمْ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُمْ، وَ هُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ هَكَذَا، وَ جَمَعَ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ.

زيد بن علي(عليه السلام) از پدرانش به نقل از علي(عليه السلام) روايت کرده که مردي خدمت پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) کدام مردمان در نزد شما محبوبترند؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حالي که من در کنارش بودم فرمودند: اين و دو پسرش و مادرشان. ايشان از منند و من از آنها هستم. آنان در بهشت نيز بدينسان با من هستند. و انگشتانشان را باهم جمع کردند. (1) پيوند ناگسستني با رسول خدا

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي النَّضْرِ الْعَيَّاشِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاذٍ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ عَدِيٍّ، قَالَ

ص: 157


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح13

حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِيلٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَقُولُونَ: إِنَّ رَحِمَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَا تُشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَلَى وَ اللَّهِ، إِنَّ رَحِمِي لَمُوصَلَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ إِنِّي أَيُّهَا النَّاسُ فَرَطُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الْحَوْضِ، فَإِذَا جِئْتُمْ قَالَ الرَّجُلُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، فَأَقُولُ: أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ

عَرَفْتُهُ، لَكِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ بَعْدِي ذَاتَ الشِّمَالِ وَ ارْتَدَدْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمُ الْقَهْقَرَى.

حمزة بن ابي سعيد خُدري از پدرش روايت مي کند که مي گويد: شنيدم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر فراز منبر مي فرمود: گروهي که مي گويند: بستگان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در قيامت شفاعت نمي کنند چه در سر دارند؟ به خدا قسم! پيوند خويشاوندي من در دنيا و آخرت ناگسستني است. اي مردم! همانا من در قيامت در کنار حوض کوثر در انتظار شمايم، پس هنگامي که آمديد کسي مي گويد: اي رسول خدا! من فلاني فرزند فلاني هستم پس مي گويم: نسبت را شناختم، اما شما پس از من به چپ و راست منحرف شديد و به گذشته ي خود بازپس رفتيد و بازگشتيد. (1) درباره آل محمد

عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَوْلُهُ: (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) قَالَ: هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ)(2) فرمودند: آنان آل محمد(صلي الله عليه و آله) هستند.(3)

ص: 158


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح53
2- . البقرة آية 165
3- . تفسير العياشي ج 1 ص72 [سورة البقرة(2): الآيات 165 الى 166] ح143

وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَهِيَ أَرْوَاحُنَا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عُدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً فَقَالَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ عَدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ الْخُلَفَاءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَنْبِتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَصَابِيحُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فِي عِبَادِهِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ عَهْدُهُ الْمَسْئُولُ عَنْهُ فَمَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَهُ فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا (آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ )(1) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَيْهِمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُالَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْيِهِ وَ أَعْلَامَ دِينِهِ وَ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَى وَ الدَّلِيلَ الْوَاضِحَ لِمَنِ اهْتَدَى وَ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ نَزَلَ الْغَيْثُ مِنَ السَّمَاءِ وَ نَبَتَ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا وَصِيَّةٌ سَبَقَتْ وَ عَهْدٌ أُخِذَ عَلَيْنَا لَقُلْتُ قَوْلًا

ص: 159


1- . البقرة آية 37

يَعْجَبُ مِنْهُ أَوْ يَذْهَلُ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ

از كتاب منهج التحقيق به اسناد خود از جابر از حضرت باقر(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: خداوند چهارده نور از نور عظمت خود چهارده هزار سال قبل از آفرينش آدم(عليه السلام) آفريد كه آنها ارواح ما هستند عرضه داشتند: آنها را نام ببريد كه آن چهارده نور كيانند. فرمود محمّد(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام)، حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و نه نفر از فرزندان حسين(عليه السلام) كه نهمى آنها قائم ايشان است سپس يكايك را نام برد آنگاه فرمود: به خدا قسم! ما اوصيا و جانشينان بعد از پيامبريم ما هستيم آن مقامى كه خداوند به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عنايت كرد و ما درخت نبوت و زادگاه رحمت و معدن حكمت و چراغ هاى دانش و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و خزينه اسرار خدا و امانت او در ميان بندگانش هستيم حرم بزرگ خدا و پيمان بازخواست شدنى او هر كه ما را بشناسد شناخته و هر كه جاهل به ما باشد در جهل فرو رفته ما آن اسماى حسنى هستيم كه خداوند عملى را از بندگان قبول نخواهد كرد مگر با معرفت ما، به خدا قسم! ما همان كلماتى هستيم كه آدم(عليه السلام) از خدا فرا گرفت و بعد توبه اش پذيرفته شد خداوند ما را به نيكوترين وجه و صورت آفريد و ما را نگهبان بندگان خود و زبان گوياى خويش در ميان مردم و دست گشاده اش به رأفت و رحمت و وجهى كه از آن جانب بايد به سوى او رفت و دربى كه راهنماى به سوى اوست قرار داد گنجينه هاى دانش و ترجمان وحى و نمايندگان دين و دستاويز محكم و دليل آشكار براى هدايت جويان قرار داد به واسطه ما درختان ميوه مي دهد و ميوه ها مي رسد و نهرها جارى مي گردد و باران از آسمان مى بارد و گياه در زمينمي رويد با عبادت ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد. به خدا سوگند! اگر سفارش قبلى نبود و پيمان از ما نگرفته بودند سخنى را مي گفتم كه موجب شگفتى مي شد و يا گذشتگان و آيندگان ديگر فراموش مي شدند.. (1)

ص: 160


1- . المحتضر للحلي ص392 ح372

مومنان ما هستيم

إِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ مَنْصُورٍ وَ أَيُّوبَ وَ الْقَاسِمِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ وَ غَيْرُهُمْ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) قَالَ: إِيَّانَا عَنَى.

ابن اذينه گفته است: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: جانم به فدايت مرا درباره ي اين سخن خداوند عزتمند آگاه کن که فرمود: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)(1) و بگو عمل کنيد که خداوند و فرستاده اش و مومنان عملتان را خواهند ديد. حضرت فرمودند: منظور از مومنان ما هستيم. (2)

انبياء و ملائکه معتقدند به محبت ائمه اطهار

حديث5: عَنِ السُّكَّرِيِّ عَنِ الْجَوْهَرِيِّ عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْبَاقِرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَعْبِيرِ الرُّؤْيَا عَنْ دَانِيَالَ أَ هُوَ صَحِيحٌقَالَ نَعَمْ كَانَ يُوحَى إِلَيْهِ وَ كَانَ نَبِيّاً وَ كَانَ مِمَّنْ عَلَّمَهُ اللَّهُ تَأْوِيلَ الْأَحَادِيثِ وَ كَانَ صِدِّيقاً حَكِيماً وَ كَانَ وَ اللَّهِ يَدِينُ بِمَحَبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ جَابِرٌ بِمَحَبَّتِكُمْ أَهْلَ

الْبَيْتِ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا مَلَكٍ إِلَّا وَ كَانَ يَدِينُ بِمَحَبَّتِنَا

ص: 161


1- . التوبة آية 105
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح66

حديث5: جابر جُعفي گويد: از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم: آيا تعبير خواب دانيال(عليه السلام) صحيح است؟ فرمود: آري، او پيامبر بود و به او وحي مي شد. و از جمله کساني بود که خداوند تعبير خواب ها را به او آموخته بود، او صديّق و حکيم بود. به خدا سوگند! او معتقد به محبّت ما اهل بيت(عليهم السلام) بود. جابر از روي تعجب پرسيد: به محبّت شما اهل بيت؟ حضرت فرمود: آري، به خدا سوگند! هيچ پيامبر و فرشته اي نيست مگر اين که معتقد به محبّت ماست.(1)

انبياء از نور ما اقتباس ميکردند

حديث6: رُوِيَ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ(عليه السلام) أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ قَوْمٍ حَذَفُوا مُحْكَمَاتِ الْكِتَابِ وَ نَسُوا اللَّهَ رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ النَّبِيَّ وَ سَاقِيَ الْكَوْثَرِ فِي مَوَاقِفِ الْحِسَابِ وَ لَظَى وَ الطَّامَّةَ الْكُبْرَى وَ نَعِيمَ دَارِ الثَّوَابِ فَنَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ فِينَا النُّبُوَّةُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْكَرَمُ وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى

وَ الْأَنْبِيَاءُ كَانُوا يَقْتَبِسُونَ مِنْ أَنْوَارِنَا وَ يَقْتَفُونَ آثَارَنَا

حديث6: امام عسکري(عليه السلام): ما كوهان بزرگ هستيم نبوّت و ولايت و كرامت در ماست ما مِنار هدايت و ريسمان محکميم انبياء از نور ما اقتباس کرده و از آثار ما پيروي مي کردند(2)

ص: 162


1- . قصص الانبياء: ص229 ح272، بحارالأنوار: ج14 ص371 باب 25 قصص أرميا و دانيال و عزير و بختنصر ح10.
2- . بحار الأنوار ج 26 ص264 باب 5 جوامع مناقبهم و فضائلهم ح50

ملائکه الهي خادمان ائمه اطهار

حديث7: مُحَمَّدٌ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ:.... قَالَ يَا ابْنَ بَكْرٍ إِنَّ قُلُوبَنَا غَيْرُ قُلُوبِ النَّاسِ إِنَّا مُصَفَّوْنَ مُصْطَفَوْنَ نَرَى مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ نَسْمَعُ مَا لَا يَسْمَعُونَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنْزِلُ عَلَيْنَا فِي رِحَالِنَا وَ تَقَلَّبُ عَلَى فُرُشِنَا وَ تَشْهَدُ وَ تَحْضُرُ مَوْتَانَا وَ تَأْتِينَا بِأَخْبَارِ مَا يَحْدُثُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ وَ تُصَلِّي مَعَنَا وَ تَدْعُو لَنَا وَ تُلْقِي عَلَيْنَا أَجْنِحَتَهُمْ وَ تَتَقَلَّبُ عَلَى أَجْنِحَتِهَا صِبْيَانُنَا وَ تَمْنَعُ الدَّوَابَّ أَنْ تَصِلَ إِلَيْنَا وَ تَأْتِينَا مِمَّا فِي الْأَرْضِ مِنْ كُلِّ نَبَاتٍ فِي زَمَانِهِ وَ تَسْقِينَا مِنْ مَاءِ كُلِّ أَرْضٍ نَجِدُ ذَلِكَ فِي آنِيَتِنَا وَ مَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَا سَاعَةٍ وَ لَا وَقْتِ صَلَاةٍ إِلَّا وَ هِيَ تُنَبِّهُنَا لَهَا وَ مَا مِنْ لَيْلَةٍ تَأْتِي عَلَيْنَا إِلَّا وَ أَخْبَارُ كُلِّ أَرْضٍ عِنْدَنَا وَ مَا يَحْدُثُ فِيهَا وَ أَخْبَارُ الْجِنِّ وَ أَخْبَارُ أَهْلِ الْهَوَاءِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَا مَلِكٌ يَمُوتُ فِي الْأَرْضِ وَ يَقُومُ غَيْرُهُ إِلَّا أُتِينَا بِخَبَرِهِ وَ كَيْفَ سِيرَتُهُ فِي الَّذِينَ قِبَلَهُ وَ مَا مِنْ أَرْضٍ مِنْ سِتَّةِ أَرَضِينَ إِلَى السَّابِعَةِ إِلَّا وَ نَحْنُ نُؤْتَى بِخَبَرِهِمْ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا مُنْتَهَى هَذَا الْجَبَلِ قَالَ إِلَى الْأَرْضِ السَّادِسَةِ وَ فِيهَا جَهَنَّمُ عَلَى وَادٍ مِنْ أَوْدِيَتِهِ عَلَيْهِ حَفَظَةٌ أَكْثَرُ مِنْ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ عَدَدِ مَا فِي الْبِحَارِ وَ عَدَدِ الثَّرَى قَدْ وُكِّلَ كُلُّ مَلَكٍ مِنْهُمْ بِشَيْ ءٍ وَ هُوَ مُقِيمٌ عَلَيْهِ لَا يُفَارِقُهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً يُلْقُونَ الْأَخْبَارَ قَالَ لَا إِنَّمَا يُلْقَى ذَاكَ إِلَى صَاحِبِ الْأَمْرِ وَ إِنَّا لَنَحْمِلُ مَا لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى الْحُكُومَةِ فِيهِ فَنَحْكُمُ فِيهِ

ص: 163

فَمَنْ لَمْ يَقْبَلْ حُكُومَتَنَا جَبَرَتْهُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى قَوْلِنَا وَ أَمَرَتِ الَّذِينَ يَحْفَظُونَ نَاحِيَتَهُ أَنْ يُقْسِرُوهُ فَإِنْ كَانَ مِنَ الْجِنِّ مِنْ أَهْلِ الْخِلَافِ وَ الْكُفْرِ أَوْثَقَتْهُ وَ عَذَّبَتْهُ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى مَا حَكَمْنَا بِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَهَلْ يَرَى الْإِمَامُ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قَالَ يَا ابْنَ بَكْرٍ فَكَيْفَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى مَا بَيْنَ قُطْرَيْهَا وَ هُوَ لَا يَرَاهُمْ وَ لَا يَحْكُمُ فِيهِمْ وَ كَيْفَ تَكُونُ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ غُيَّبٍ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَقْدِرُونَ عَلَيْهِ وَ كَيْفَ يَكُونُ مُؤَدِّياً عَنِ اللَّهِ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ وَ هُوَ لَا يَرَاهُمْ وَ كَيْفَ يَكُونُ حَجَّةً عَلَيْهِمْ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْهُمْ وَ قَدْ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ أَنْ يَقُومَ بِأَمْرِ رَبِّهِ فِيهِمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاس

حديث7: عبدالله بن بکر ارجاني Sدر يک حديث مفصلR از امام صادق(عليه السلام) نقل مي کند که حضرتش فرمود: اي فرزند بکر! دل هاي ما غير از دل هاي مردم است، ما پاک و برگزيده ايم، چيزهايي مي بينيم که مردم نمي بينند، و چيزهاييمي شنويم که مردم نمي شوند، همانا فرشتگان به منازل ما فرود آمده و روي فرش هايمان قدم مي گذارند، شاهد سُفره ما بوده و در خدمت گزاري ما حاضر مي شوند. سپس من به کوهي ترسناک که در آن نزديکي بود اشاره و عرضه داشتم: قربانت گردم انتهاي اين کوه کجاست؟ فرمود: انتهاي اين کوه تا زمين ششم است، و جهنّم در يکي از وادي هاي آن قرار دارد، در آن وادي نگهباناني هستند که تعداد آن ها از ستارگان آسمان ها و قطرات باران و آن چه در درياها و زمين است بيشتر بوده، و هر فرشته به کاري گماشته شده، و از آن سرپيچي نمي کند. عرضه داشتم: قربانت گردم، آيا امام(عليه السلام) مابين مشرق و مغرب را مي بيند؟ فرمود: اي فرزند بکر! چگونه مي تواند حجّت و امام براي مشرق و مغرب باشد، در حالي که آن ها را نبيند و در ميان آن ها فرمانروايي نکند؟ چگونه حجّت و امام است بر مردمي که از چشم او پنهانند و قدرتي

ص: 164

بر آن ها نداشته و آنان بر او قدرت ندارند؟ و چگونه احکام الهي را به مردم مي رساند و گواه بر مردم است در صورتي که آن ها را نمي بيند؟ و چگونه حجّت و امام بر آنهاست در حالي که از نظر او پنهان هستند و ميان او و آن ها حايل و مانع است؟ که مأموريت را از جانب خدا در حقّ آن ها انجام دهد، حال آن که خداي مي فرمايد (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ)(1) ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم. يعني ما تو را براي همهي کساني که روي زمين هستند، فرستاديم.(2)

ملائکه الهي به حضور امام مشرف ميشوندحديث8: دَلَائِلُ الْإِمَامَةِ، لِلطَّبَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ حَسَنِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَخَرَجَ إِلَيَّ مُعَتِّبٌ فَأَذِنَ لِي فَدَخَلْتُ وَ لَمْ يَدْخُلْ مَعِي كَمَا كَانَ يَدْخُلُ فَلَمَّا أَنْ صِرْتُ فِي الدَّارِ نَظَرْتُ إِلَى رَجُلٍ عَلَى صُورَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ كَمَا كُنْتُ أَفْعَلُ قَالَ مَنْ أَنْتَ يَا هَذَا لَقَدْ وَرَدْتَ عَلَى كُفْرٍ أَوْ إِيمَانٍ وَ كَانَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلَانِ كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِهِمَا الطَّيْرَ فَقَالَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ الدَّارَ الثَّانِيَةَ فَإِذَا رَجُلٌ عَلَى صُورَتِهِ وَ إِذَا بَيْنَ يَدَيْهِ خَلْقٌ كَثِيرٌ كُلُّهُمْ صُوَرُهُمْ وَاحِدَةٌ فَقَالَ مَنْ تُرِيدُ قُلْتُ أُرِيدُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ قَدْ وَرَدْتَ عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ إِمَّا كُفْرٍ أَوْ إِيمَانٍ ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَيْتِ رَجُلٌ حِينَ بَدَا بِهِ البيت

ص: 165


1- . سبأ آيهي 28.
2- . كامل الزيارات ص327 الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات ح2،

[الشَّيْبُ] فَأَخَذَ بِيَدِي فَأَوْقَفَنِي عَلَى الْبَابِ وَ غُشِيَ بَصَرِي مِنَ النُّورِ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا بَيْتَ اللَّهِ وَ نُورَهُ وَ حِجَابَهُ فَقَالَ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا يُونُسُ فَدَخَلْتُ الْبَيْتَ فَإِذَا بَيْنَ يَدَيْهِ طَائِرَانِ يَحْكِيَانِ فَكُنْتُ أَفْهَمُ كَلَامَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ لَا أَفْهَمُ كَلَامَهُمَا فَلَمَّا خَرَجَا قَالَ يَا يُونُسُ سَلْ نَحْنُ مَحَلُّ النُّورِ فِي الظُّلُمَاتِ وَ نَحْنُ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً نَحْنُ عِتْرَةُ اللَّهِ وَ كِبْرِيَاؤُهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رَأَيْتُ شَيْئاً عَجِيباً رَأَيْتُ رَجُلًا عَلَى صُورَتِكَ قَالَ يَا يُونُسُ إِنَّا لَا نُوصَفُ ذَلِكَ صَاحِبُ السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ يَسْأَلُ أَنْ أَسْتَأْذِنَ اللَّهَ لَهُ أَنْ يَصِيرَ مَعَ أَخٍ لَهُ فِي السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ فِي الدَّارِ قَالَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ قَالَ قُلْتُ فَهَذَانِ قَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) نَزَلَا إِلَى الْأَرْضِ فَلَنْ يَصْعَدَا حَتَّى يَكُونَ هَذَا الْأَمْرُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَافٍ يَا يُونُسُ بِنَا أَضَاءَتِ الْأَبْصَارُ وَ سَمِعَتِ الْآذَانُ وَ وَعَتِ الْقُلُوبُ الْإِيمَانَ.

حديث8: به سندى از يونس بن ظبيان كه از امام ششم اجازه ورود خواستم، معتب به در آمد و به من اذن داد، وارد شدم و او با من چون گذشته وارد نشد، چون به آنجا رسيدم به ناگاه مردى به صورت امام ششم را ديدم و به او به شيوه گذشته سلام دادم، گفت: اى مرد تو كيستى؟ كافرى يا مؤمن؟ برابرش دو مرد كه گويا پرنده بر سر آنها است آرام و بي حركت ايستاده بودند، گفت: درآ و در اتاق دوم وارد شدم و به ناگاه مردى به صورت امام ششم بود و برابرش خلق بسيارى هم شكل بودند. گفت: كه را خواهى؟ گفتم: امام ششم را، گفت: بر امر بزرگى وارد شدى يا كفر استو يا ايمان و از اتاق مردى برآمد و بيرون در ايستاد و مرا بر در نگهداشت و ديده ام را نورى فرا گرفت و عرضه داشتم: السلام عليكم يا بيت اللَّه و نوره و حجابه

ص: 166

فرمود: و عليك السلام يا يونس و به اتاق درآمدم و برابرش دو پرنده سخن مى گفتند و من سخن امام(عليه السلام) را مي فهميدم و سخن آنها را نمى فهميدم، چون بيرون شدند فرمود: اى يونس! بپرس، مائيم نور در همه تاريكيها. مائيم بيت المعمور كه هر كه در آن درآمد آسود، مائيم عترت خدا و كبريائش. عرضه داشتم: قربانت چيز عجيبى ديدم، مردى به صورت شما فرمود: اى يونس! ما را وصف نتوان آن سرپرست آسمان سوم بود، و خواهش مي كرد از خدا اجازه بگيرم كه با برادرش در آسمان چهارم باشد گويد: گفتم: اينان كه با تو در خانه بودند؟ فرمود: اينان ياوران فرشته قائم بودند عرضه داشتم: آن دو تا فرمود: جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) بودند به زمين فرو شدند، و بالا نروند تا اين كار بشود، و آنان پنج هزار بودند اى يونس! به واسطه ما ديده ها بينند و گوش ها شنوند، و دل ها ايمان به خود گيرند. بيان (مؤمنى يا كافر) يعنى اگر منكر شوى آنچه را بينى كافرى و گر بپذيرى مؤمنى.(1)

سخنان امام خطاب به منکران ايشانحديث9: وَ عَنِ الشَّيْخِ الْمَوْثُوقِ أَبِي عَمْرٍو الْعَمْرِيِّ ره قَالَ: تَشَاجَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ الْقَزْوِينِيُّ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي الْخَلَفِ فَذَكَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ مَضَى وَ لَا خَلَفَ لَهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ كَتَبُوا فِي ذَلِكَ كِتَاباً وَ أَنْفَذُوهُ إِلَى النَّاحِيَةِ وَ أَعْلَمُوهُ بِمَا تَشَاجَرُوا فِيهِ فَوَرَدَ جَوَابُ كِتَابِهِمْ بِخَطِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ

ص: 167


1- . دلائل الإمامة ص270 ذكر معجزاته(عليه السلام) ح 40، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال الامام جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام باب 5 أبواب فضائله، و مناقبه، و معالي أموره، و غرائب شأنه عليه السّلام ،باب إتيان الملائكة إليه عليه السّلام الأخبار، الأئمّة، الصادق عليه السّلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

عَافَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ وَهَبَ لَنَا وَ لَكُمْ رُوحَ الْيَقِينِ وَ أَجَارَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ إِنَّهُ أُنْهِي إِلَيَّ ارْتِيَابُ جَمَاعَةٍ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَا دَخَلَهُمْ مِنَ الشَّكِّ وَ الْحَيْرَةِ فِي وُلَاةِ أَمْرِهِمْ فَغَمَّنَا ذَلِكَ لَكُمْ لَا لَنَا وَ سَاءَنَا فِيكُمْ لَا فِينَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَةَ بِنَا إِلَى غَيْرِهِ وَ الْحَقُّ مَعَنَا فَلَنْ يُوحِشَنَا مَنْ قَعَدَ عَنَّا وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا يَا هَؤُلَاءِ مَا لَكُمْ فِي الرَّيْبِ تَتَرَدَّدُونَ وَ فِي الْحَيْرَةِ تَنْعَكِسُونَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ أَ وَ مَا عَلِمْتُمْ مَا جَاءَتْ بِهِ الْآثَارُ مِمَّا يَكُونُ وَ يَحْدُثُ فِي أَئِمَّتِكُمْ عَلَى الْمَاضِينَ وَ الْبَاقِينَ مِنْهُمُ السَّلَامُ؟ أَ وَ مَا رَأَيْتُمْ كَيْفَ جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ مَعَاقِلَ تَأْوُونَ إِلَيْهَا وَ أَعْلَاماً تَهْتَدُونَ بِهَا مِنْ لَدُنْ آدَمَ(عليه السلام) إِلَى أَنْ ظَهَرَ الْمَاضِي كُلَّمَا غَابَ عَلَمٌ بَدَا عَلَمٌ وَ إِذَا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَلَمَّا قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ أَبْطَلَ دِينَهُ وَ قَطَعَ السَّبَبَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ كَلَّا مَا كَانَ ذَلِكَ وَ لَا يَكُونُ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَظْهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ وَ إِنَّ الْمَاضِيَ مَضَى سَعِيداً فَقِيداً عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِهِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ فِينَا وَصِيَّتُهُ وَ عِلْمُهُ وَ مِنْهُ خَلَفُهُ وَ مَنْ يَسُدُّ مَسَدَّهُ وَ لَا يُنَازِعُنَا مَوْضِعَهُ إِلَّا ظَالِمٌ آثِمٌ وَ لَا يَدَّعِيهِ دُونَنَا إِلَّا كَافِرٌ جَاحِدٌ وَ لَوْ لَا أَنَّ أَمْرَ اللَّهِ لَا يُغْلَبُ وَ سِرَّهُ لَا يُظْهَرُ وَ لَا يُعْلَنُ لَظَهَرَ لَكُمْ مِنْ حَقِّنَا مَا تَبْتَزُّ مِنْهُ عُقُولُكُمْ وَ يُزِيلُ شُكُوكَكُمْ وَ لَكِنَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ سَلِّمُوا لَنَا وَ رُدُّوا الْأَمْرَ إِلَيْنَا فَعَلَيْنَا الْإِصْدَارُ كَمَا كَانَ مِنَّا الْإِيرَادُ وَ لَا تُحَاوِلُوا كَشْفَ مَا غُطِّيَ عَنْكُمْ وَ لَا تَمِيلُوا عَنِ الْيَمِينِ وَ تَعْدِلُوا

ص: 168

إِلَى الْيَسَارِ وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْوَاضِحَةِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَاهِدٌ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَاحِبِكُمْ وَ رَحْمَتِكُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَيْكُمْ لَكُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِكُمْ فِي شُغُلٍ مِمَّا قَدِ امْتُحِنَّا بِهِ مِنْ مُنَازَعَةِ الظَّالِمِ الْعُتُلِّ الضَّالِّ الْمُتَتَابِعِ فِي غَيِّهِ الْمُضَادِّ لِرَبِّهِ الْمُدَّعِي مَا لَيْسَ لَهُ الْجَاحِدِ حَقَّ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ الظَّالِمِ الْغَاصِبِ وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَيَتَرَدَّى الْجَاهِلُ رِدَاءَ عَمَلِهِ وَ سَيَعْلَمُ الْكَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْمَهَالِكِ وَ الْأَسْوَاءِ وَ الْآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ كُلِّهَا بِرَحْمَتِهِ إِنَّهُ وَلِيُّ ذَلِكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا يَشَاءُ وَ كَانَ لَنَا وَ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ السَّلَامُ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِوَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما

حديث9: شيخ بزرگوار ابي عمرو عمري(1) مي گويد: ابن ابي غانم قزويني و گروهي از شيعيان در مورد جانشين امام حسن عسکري(عليه السلام) گفت و گو و مشاجره نمودند، ابن ابي غانم عقيده داشت که امام حسن عسکري(عليه السلام) رحلت نمود در حالي که فرزندي نداشت. آنان در اين مورد نامه اي نوشته و به ناحيهي مقدسه ارسال کردند که در آن نامه اين موضوع را عنوان نموده بودند. حضرت امام زمانf پاسخ نامه را با خط شريفشان چنين مرقوم فرمودند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

خداي متعال ما و شما را از گمراهي و فتنه ها حفظ نمايد، و

به ما و شما روح يقين عنايت کرده، و از سوء عاقبت باز دارد. به من خبر رسيده که گروهي از شما در دين ترديد نموده و در مورد صاحبان امر خود به شک و ترديد افتاده اند.

ص: 169


1- . ابوعمرو عمري که همان عثمان بن سعيد عمري است، نخستين نايب از نايبان چهارگانه است. شيخ طوسي در کتاب S الغيبه: ص214R مي نويسد: سفراء ممدوحي که در زمان غيبت بودند، نخستين فردي که از آن ها از جانب دو امام همان يعني امام هاديj و امام حسن عسکريj نيابت داشت، شيخ معتمد و مورد اطمينان ابوعمر و عثمان بن سعيد عمري بود.

اين موضوع ما را به خاطر شما Sنه به خاطر خودمانR غمگين نمود، و در مورد شما Sنه در مورد خودمانR ناراحت شديم، زيرا که خداي متعال با ماست و ما به غير او نيازي نداريم. از طرفي حق با ماست، پس کسي که از اطاعت ما سرپيچي کند ما را به وحشت نمي اندازد، ما ساخته و پرداخته پروردگار خود هستيم، و مردم ساخته و پرداخته ما هستند. اي مردم! چرا در شک و ترديد بوده و در حال حيرت به سر مي بريد! آيا نشنيده ايد که خداي متعال مي فرمايد( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)(1) اي کساني که ايمان آورده ايد از خدا، رسول و صاحبان امر خود اطاعت نموده و فرمان بريد آيا نمي دانيد آن چه در اخبار گذشتگان نسبت به آن چه واقع شده و خواهد شد در مورد امامان پيشين و باقي ماندهي آنان آمده؟ آيا نديده ايد که چگونه خداي متعال براي شما از زمان آدم(عليه السلام) تا زمان امام عسکري(عليه السلام) پناهگاه هايي قرار داده که به آن ها پناه برده و علايمي مقرر فرموده تا به وسيلهي آن ها هدايت شويد؟ به طوري که هرگاه يکي از آن علايم پنهان شد علامت ديگري ظاهر گرديد و هر موقع ستاره اي غروب کرد ستارهي ديگري طلوع نمود؟! آيا در آن هنگام که پدر بزرگوارم به شهادت رسيدند، گمان کرديد که خداي متعال دين خويش را باطل کرد و واسطهي ميان خود و مخلوقاتش را قطع نمود؟ هرگز چنين نبوده، و تا قيامت چنين نخواهد شد و خداوند امر خود را Sگرچه عده اي آن را نخواهندR آشکار خواهد ساخت. پدرم سعادتمند به شهادت رسيد، و پا به پاي پدران بزرگوارش و بر راه آن ها از دست مردم رفت، سفارش و علم او نزد ماست، و اين امر از آن جانشينِ و قائم مقام اوست، و در اين مورد، جز ستمگران گنهکار با ما مُنازعه نمي کند، و جز کافر منکر، کسي ادعاي همچون مَنصَبي نمي نمايد. و اگر مراعات مغلوب شدن امر خدا و فاش شدن سر او نبود، چنان حقّ ما براي شما آشکار مي گرديد، که عقل و خردهاي شما از آن حيران گشته و

ص: 170


1- . نساء آيهي59.

ترديدتان زايل مي شد، ليکن آن چه خداي خواسته، خواهد شد و براي هر زماني، نوشته اي (در لوح محفوظ) است. بنابراين، تقواي الهي پيشه کرده و تسليم ما شويد، و امور را به ما ارجاع دهيد، پس همچنان که همه خوبي ها از ناحيه ما صادر مي شود ايراد شما را نيز ما مي گيريم و اموري که از شما پنهان شد براي کشف آن ها اصرار نورزيد و به چپ و راست ميل نکنيد، مقصد خود را با محبّت واز طريق راه روشن و آشکار به سوي ما قرار دهيد. من حقّيقتاً به شما نصيحت نمودم و خداوند گواهِ بر من و شماست. اگر اصلاح شما را دوست نداشتيم و رحمت و شفقّت ما به شما نبود، از گفت وگوي با شما پرهيز مي نموديم، زيرا که خداي متعال ما را با همين امر امتحان نموده که با ستمگر منازعه کنيم، ستمگري که سرکش، گمراه، پيرو گمراهي خود، مخالف پروردگار، و مدّعي چيزي است که براي او نيست، منکر حقّ کسي که خداوند طاعتش را بر او لازم نموده و ستمگر غاصب است. و اسوه و الگوي من دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باشد، و به زودي جاهلان شکست پستي عمل خود را خواهند ديد، و به زودي کفار خواهند فهميد که سعادت هميشگي از آن کيست. خداوند ما و شما را از همهي جهالت ها، بدي ها، آفات و عاهات، با رحمت خود محفوظ بدارد، که او ولي اين امور بوده و بر آن چه بخواهد تواناست، و او ولي و نگهبان ما و شماست. سلام بر همهي اوصيا، اوليا، مؤمنان و رحمت و برکات خداوند بر آنان باد و درود و سلام خدا بر محمد(صلي الله عليه و آله) و آل او باد.(1)

ارزش والاي امامت

حديث10: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ الرِّضَا(عليه السلام) بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي الْجَامِعِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي بَدْءِ

ص: 171


1- . الأحتجاج: ج2 ص466 احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين.

مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِيهِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَوَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(عليه السلام) بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا

ص: 172

إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ فَلَمْ تَزَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَى النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا عَلِيّاً(عليه السلام) بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْأَصْفِيَاءِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِيمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهِيَ فِي وُلْدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) خَاصَّةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِذْ لَا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَمِنْ أَيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِبِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ

الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ

ص: 173

فَارَقَهُ فَهَالِكٌ الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ وَ كَيْفَ يُوصَفُ بِكُلِّهِ أَوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ يُفْهَمُ شَيْ ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِي غِنَاهُ لَا كَيْفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أَ تَظُنُّونَ أَنَّ ذَلِكَ يُوجَدُ فِي غَيْرِ آلِ الرَّسُولِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) كَذَبَتْهُمْ وَ اللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الْأَبَاطِيلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إِلَى الْحَضِيضِ أَقْدَامُهُمْ رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ

ص: 174

بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْكاً وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً وَ وَقَعُوا فِي الْحَيْرَةِ إِذْ تَرَكُوا الْإِمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ رَغِبُوا عَنِ اخْتِيَارِ اللَّهِ وَ اخْتِيَارِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَى اخْتِيَارِهِمْ وَ الْقُرْآنُ يُنَادِيهِمْ وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ الْآيَةَ وَ قَالَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها أَمْ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ

أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُفِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ

أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا بَلْ هُوَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ فَكَيْفَ لَهُمْ بِاخْتِيَارِ الْإِمَامِ وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ

مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لَا مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لَا يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي الْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) وَ الرِّضَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ

ص: 175

الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اللَّهِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ ص يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ وَ قَالَ لِنَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً وَ قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ ص أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ تَعَدَّوْا وَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَقَّ وَ نَبَذُوا كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى وَ مَنْ أَضَلُ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ

ص: 176

لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ وَ قَالَ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ قَالَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً.

حديث10: در کتاب علل الشرايع، عيون الأخبار، کمال الدين و امالي از حضرت رضا(عليه السلام) حديثي طولاني دربارهي صفات و عظمت شأن امام(عليه السلام) نقل شده و در ضمن آن فرموده است: امامت از جهت قدر و ارزش والاتر، واز حيث شأن و موقعيت عظيم تر و از جهت مکان و منزلت برتر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کرده و با آراء و نظرات خود به آن رسند، و يا امام و پيشوايي را به اختيار خود نصب کنند، امامت را به حضرت ابراهيم(عليه السلام) بعد از مقام نبوت و خلت (خليل پروردگار بودن) به عنوان مرتبه سوم اختصاص داد، و فضيلت شريفي است که او را به آن مشرف نمود....تا اين که فرمود: هيهات، هيهات، در وادي امامت عقول دچار سرگرداني، فهم ها دچار تحير، و فکرها در حيرت، ديده ها ضعيف، بزرگان کوچک، حکماء متحير، خطباء گنگ، انديشمندان در جهالت، زيرکان عاجز، و شعراء و بليغان ضعيف تر از آنند که بتوانند شأني از شئون امامت يا فضيلتي از فضائل ايشان را وصف کنند و همگي اقرار به ناتواني و تقصير خود نموده اند. و چگونه ممکن است وصف شود يا کُنه و حقّيقت او شناخته شود، يا امري از امور آن فهميده شود يا کسي يافت شود که بتواند جايگزين او گردد، و مردم را بي نياز کند...(1)

امام رضا(عليه السلام): امام همچون خورشيد فروزاني است که نورش عالم را گرفته و کسي را توان دسترسي و ديدن حقّايق آن نيست.... کيست که امام را به حقّ بشناسد؟! يا توان انتخاب او را داشته باشد؟ هيهات هيهات، خردها درباره اش گمراهند و خاطره ها در تحير، عقل ها سرگردان و چشم ها بي بصيرت، بزرگان در اين جا کوچکند، و حکيمان در حيرت، و بردباران کوته نظر، و هوشمندان گيج و نادان،

ص: 177


1- . الکافي: ج1 ص198 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح1.

و شعراء لال و گنگ، و اُدباء درمانده، و سخندانان بي زبان، شرح يک مقامش نتوانند و وصف يکي از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه مي توان کُنهَش را وصف کرد. و اسرارش را فهميد؟ چطور کسي به جاي او ايستاده و حاجت مربوط به او را برآورد؟ نه، چطور؟ از کجا؟ او در مقام خود اختري است برافروخته و از دسترس دست يازان و وصف واصفان فراتر است، کجا انتخاب بشر به اين پايه رسد!عقل کجا و مقام امام(عليه السلام) کجا! کجا چنين شخصيتي يافت شود؟ آيا گمان مي برند که در غير خاندان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) امامي يافت شود؟!(1)

في الزيارة الجامعه: آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِين

در زيارت جامعهي کبيره آمده: خداوند متعال آن چه به ائمه اطهار(عليهم السلام) از حقّائق، علوم، معارف و فضائل عطا نموده، به هيچ کس ديگري نداده است.(2)

فرازهايي از زيارت جامعه

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)(3) وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ (بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)(4) وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ

ص: 178


1- . الکافي: ج1 ص198 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح1.
2- . من لا يحضره الفقيه: ج2 ص615 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ
3- . آل عمران آية 18
4- . التوبة آية 33

بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ بِنُورِهِ وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَاراً لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ وَ مَنَاراً فِي بِلَادِهِ وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً فَعَظَّمْتُمْ جَلَالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَهُ وَأَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ (بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)(1) وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ (فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ)(2) حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ

ص: 179


1- . النحل آية 125
2- . الحج آية 78

الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ (بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ )(1) خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ )(2) وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَامُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كِبَرَ شَأْنِكُمْ وَ تَمَامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقَاعِدِكُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ

ص: 180


1- . آل عمران آية 34
2- . النور آية 36

وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِيعٌ لَكُمْ عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُعْتَرِفٌ بِكُمْ وَ مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لَائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ وَ قَلْبِي لَكُمْ سِلْمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ الشَّاكِّينَ فِيكُمْ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ (يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ)(1) فَثَبَّتَنِي اللَّهُ أَبَداً مَا حَيِيتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمُ التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي

ص: 181


1- . القصص آية 41

بِهُدَاكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ (يُنَزِّلُ الْغَيْثَ)(1) وَ بِكُمْ (يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ )(2) وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُهُ وَ إِلَى جَدِّكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ وَ إِنْ كَانَتِ الزِّيَارَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عفَقُلْ وَ إِلَى أَخِيكَ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ

ص: 182


1- . لقمان آية 34
2- . الحج آية 65

أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ (رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ )(1) (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ)(2) (سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا)(3) يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ مَنْ أَطَاعَكُمْ (فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ )(4) وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ (حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ )(5)

شهادت مي دهم كه معبود حقّى جز «اللَّه» نيست، كه شريكى ندارد، همان گونه كه خدا خود در باره خويش شهادت داده، و فرشتگانش و اولو العلم از خلقش شهادت

ص: 183


1- . آل عمران آية 53
2- . آل عمران آية 8
3- . الاسراء آية 108
4- . النساء آية 80
5- . آل عمران 173

داده اند. هيچ معبود حقّى جز او نيست كه عزيز و حكيم است. و شهادت مي دهم كه محمّد(صلي الله عليه و آله) بنده برگزيده و پيغمبر پسنديده اوست، كه او را با هدايت و دين حقّ فرستاده است تا دين او را بر همگى اديان پيروز سازد، اگر چه مشركين كراهت داشته باشند. و شهادت مي دهم كه شما پيشوايان هدايت يافته معصوم مكرّم مقرّب متّقى صادق برگزيده مطيع خدا، و بپادارندگان امر او، و عمل كننده به اراده ي او، و دست يابندگان به كرامت او هستيد. او شما را به علم خود برگزيده، و براى خزانه دارى مخازن غيب خود پسنديده، و براى پاسدارى سرّ خود انتخاب كرده، و به قدرت خود اختيار فرموده، و به هدايت خود عزيز ساخته، و به برهان خود اختصاص داده، و براى مشعل دارى نور خود برگماشته، و به روح خود تأييد فرموده، و به خلافت شما در زمين خودش رضايت داده، و شما را حجّت هاى خود بر خلق خويش و ياران دين و حافظان سرّ و خازنان علم، و وديعتگاه حكمت، و مترجمان وحى، و اركان توحيد، و شاهدان بر خلق، و نشانه هاى راهنما براى بندگان، و نورافكن ها در شهرها، و راهنمايان به صراط خود قرار داده است. او شما را از لغزش ها مصون داشته، و از دستبرد فتنه ها ايمنى بخشيده، و از پليدي ها پاك ساخته، و ناپاكى را از ساحت قدستان [اى اهل بيت] دور گردانده، و شما را بى نهايت پاكيزه داشته، و از اين رو شما جلالش را عظيم داشتيد، و شأنش را بزرگ ساختيد، و كرمش را تمجيد كرديد، و ذكرش را دوام بخشيديد، و پيمانش را مؤكّد نموديد، و پيوند طاعتش را محكم گردانديد، و در نهان و آشكار شرطاخلاص را براى او به كار بستيد، و به آئين حكمت و موعظه حسنه به راه او فرا خوانديد، و جان هاتان را در راه رضاى او بذل نموديد، و در برابر شدائد و مصائبى كه در راه اطاعت او به شما پيوست شكيبا مانديد، و نماز را بپا داشتيد، و زكات را پرداختيد، و به انجام معروف امر كرديد، و از ارتكاب منكر بازداشتيد، و در راه خدا چنان كه حقّ جهاد و كوشش است جهاد و كوشش كرديد، تا دعوتش را آشكار نموديد، و فرائضش را مبيّن كرديد، و حدودش را بپا داشتيد، و شرايع احكامش را

ص: 184

گسترش داديد، و سنّتش را بيان كرديد، و در اين راه به سوى رضاى او رهسپار گشتيد، و به قضاى او تسليم شديد، و پيغمبران گذشته اش را مورد تصديق قرار داديد. پس كسى كه از سوى شما روى برتابد از دين خارج مى شود، و كسى كه ملازم شما گردد به شما مى پيوندد، و كسى كه در حقّ شما تقصير روا دارد به مهلكه مى افتد، و حقّ با شما، و در خاندان شما، و از جانب شما، و بازگردنده به سوى شما است و شما اهل آن و معدن آنيد، و ميراث نبوّت نزد شما، و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان بر عهده شما، و حجّت فاصل و فارق بين حقّ و باطل، نزد شما و آيات خدا پيش شما، و وفاء به عهدها و پيمان هاى او در متابعت شما، و نور او و برهان او در خاندان شما، و امر او مفوّض به سوى شما است. هر كه شما را دوست بدارد بي گمان خدا را دوست داشته، و هر كه شما را دشمن بدارد به يقين خدا را دشمن داشته، و هر كه محبّت شما را در دل داشته باشد محبّت خدا را در دل داشته، و هر كه با شما كينه بورزد با خدا كينه ورزيده، و هر كه به دامن شما درآويزد به دامن لطف خدا درآويخته است. شمائيد آن مستقيم ترين راه به سوى خدا، و شاهدان سراى فنا، و شفيعان دار بقاء، و رحمت پيوسته، و آيت اندوخته، و امانت محفوظ، و همان درى كه (همچون باب حطّه بنى اسرائيل) مردم در ورود به آن آزمايش مي شوند. هر كه به سوى شما آمد نجات يافت، و هر كه به سوى شما نيامد هلاك شد. شما به سوى خدا مي خوانيد، و بر او دلالت مي كنيد، و به او مي گرويد، و در برابر او تسليم مي شويد، وفرمان او را بكار مى بنديد، و به راه او رهبرى مي كنيد، و به قول او حكم مي رانيد. هر كه دوست شما شد سعادتمند شد، و هر كه با شما دشمنى كرد هلاك شد، و هر كه شما را انكار كرد نوميد شد، و هر كه از شما جدا شد گمراه شد، و هر كس كه به شما تمسّك نمود رستگار شد، و هر كه به شما پناه برد ايمن شد، و هر كه شما را تصديق كرد سالم ماند، و هر كه دست به دامن شما زد هدايت يافت. هر كه پيروى شما كرد مأوايش بهشت است. و هر كه مخالفت شما كرد جايگاهش جهنّم است. و هر كه

ص: 185

شما را انكار كرد كافر است، و هر كه با شما به جنگ برخاست مشركست، و هر كه شما را ردّ كرد جايش در پست ترين درك جهنّم است. شهادت مي دهم كه اين احكام در ادوار گذشته براى شما ثابت و سابق بوده، و در اعصار بجاى مانده بر شما جاريست. و شهادت مي دهم كه ارواح شما و نور شما و خميرمايه شما يكى است، هر يك از شما پاكيزگى و پاكى را از آن ديگر گرفته است. خدا شما را به صورت انوارى بيافريد، و آنگاه پيرامون عرش خود قرار داد، تا آنگاه كه بوسيله وجود شما بر ما منّت نهاد، و شما را در خانه هائى جاى داد كه اذن داد تا رفعت يابد و نام او در آن خانه ها برده شود، و درودهائى را كه ما بر شما مي فرستيم، و ولايت شما را كه به ما اختصاص داده است، موجب حُسنِ خُلق ما و پاكى نفوس ما و تزكيه ي ما و كفّاره ي گناهان ما قرار داده است، زيرا كه ما در پيشگاه او به اعتراف نسبت به برترى شما مشخّص، و به تصديق نسبت به مقام و منزلت شما معروف بوده ايم. پس در برابر اين بهره كه به ما بخشيديد خداى عزّ و جلّ شما را به شريفترين محلّ مكرّمين و بالاترين منازل مقرّبين و والاترين درجات مرسلين برساناد! به جائى كه هيچ لاحقى به آن نپيوندد، و هيچ فائقى بر آن تفوّق نيابد، و هيچ سبقت گيرنده اى بر آن سبقت نگيرد، و هيچ طمع كارى در دست يافتن به آن طمع نبندد، چندان كه هيچ ملك مقرّبى، و پيمبر مرسلى، و صدّيقى، و شهيدى، و عالمى، و جاهلى، و فرومايه اى و بلندپايه اى، و مؤمن صالحى، و فاجر طالحى، و جبّار عنيدى، و شيطان نافرمان پليدى، وهيچ مخلوقى شاهد در ميان اين جمع باقى نماند مگر آنكه خدا جلالت امر شما و عظمت قدر شما و بزرگى شأن شما، و كمال نور شما، و صدق مراتب شما و ثبات مقام شما، و شرف محلّ شما نزد او، و گرامى بودنتان بر او، و خصوصيتتان در بارگاه او، و قرب منزلتتان نسبت به او را به ايشان بشناساند. پدر و مادرم و خانواده و مال و خاندانم فداى شما! خدا را و شما را گواه مي گيرم كه من به شما و آنچه شما به آن ايمان داريد ايمان دارم، و از دشمن شما و آنچه شما از آن بيزاريد بيزارم، به شأن و مقام

ص: 186

شما و به گمراهى مخالفينتان بصيرم، دوست شما و دوستان شما، كينه ور نسبت به دشمنان شما و معاند ايشانم، با هر كه با شما بر سر آشتى باشد در آشتى به سر مي برم، و با هر كه با شما سر جنگ دارد در حال جنگم، هر چه را شما حقّ بدانيد حقّ مي دانم، و هر چه را شما باطل بشناسيد باطل مي شناسم. مطيع شما، و عارف به حقّ شما، و مقرّ به فضل شما، و حافظ علم شما، و پوشيده به پوشش امان شما، و معترف به شما، و معتقد به بازگشت شما، و مصدّق رجعت شما و منتظر امر شما، و مترصّد دولت شما، و پذيراى قول شما، و عامل به فرمان شما، و پناهنده به شما، و زائر شما، و ملتجى و پناه جوى قبور شما، و مسألت كننده شفاعت از جانب خداى عزّ و جلّ و تقرّب جوينده به سوى او بوسيله شما، و در همگى احوالم و كليّه امورم، مقدّم دارنده شما در پيشاپيش خواهشم و حوائجم و اراده ام، و مؤمن به نهان و آشكارتان، و حاضر و غائبتان، و اوّلتان و آخرتان، و در همگى اين مراتب و احوال تفويض كننده كارها به شما، و واگذاركننده آنها بخدا به پيروى از واگذار كردن شما هستم، قلبم تسليم اراده شما، و رأيم تابع رأى شما، و ياريم براى شما آماده است، تا آنكه خدا دينش را به وسيله شما زنده سازد، و شما را در ايّام خود بازگرداند، و براى اجراء عدالتش پيروز سازد، و در زمين خودش تسلّط و تمكين بخشد. پس با شما با شما، نه با دشمن شما. به شما ايمان آوردم، و آخرتان را بر همان اساس دوست مي دارم كه اوّلتان را، و به سوى خداى عزّ و جلّ بيزارى جسته ام از دشمنانتان، واز جبت و طاغوت، و از شياطين و حزبشان كه در باره شما ستم كردند، و حقّ شما را منكر شدند، و از حوزه ولايتتان خارج گشتند، و ميراثتان را غصب كردند، و در مقامات شما دستخوش شكّ و ترديد شدند، و از شما منحرف گشتند. همچنين بيزارى جسته ام از هر معتمدى غير شما، و هر فرمانروائى به جز شما، و از پيشوايانى كه به دوزخ دعوت ميكنند. پس تا زنده باشم خدا مرا بر يارى شما و دوستى شما و دين شما ثابت و استوار بدارد، و براى طاعتتان موفّق فرمايد، و شفاعتتان را روزيم سازد، و مرا از جمله دوستان

ص: 187

شما، كه پيرو دعوت شمايند، قرار دهد، و به زمره كسانى درآورد كه در پى شما گام همى سپارند، و به راه شما مي روند، و در پرتو هدايت شما راه همى جويند، و در جمع شما محشور مي شوند، و در رجعت شما براى پيكار بر ضدّ دشمنانتان باز مي گردند، و در دولت شما به حكومت مي رسند، و در جوّى از سلامت و عافيت شما به شرف و علوّ مقام نائل مي شوند، و در ايّام شما عزّت و تمكين مى يابند، و فردا چشمشان به ديدار شما روشن مي گردد. پدرم و مادرم و جانم و خانواده ام و مالم فداى شما! هر كه خدا را خواست بوسيله شما آغاز كرد، و هر كه او را يكتا و بى همتا شناخت از ناحيه شما آن را پذيرفت، و هر كه آهنگ او كرد به وسيله ي شما توجيه شد. اى سروران من، ثناى شما را به احصاء نمى آورم، و با زبان مدح به كُنه عظمت شما و از طريق وصف به قدر و منزلت شما نمي رسم، و شما نور أخيار، و هاديان أبرار، و حجّت هاى خداى جبّاريد. خدا به شما آغاز كرده است، و به شما پايان مى بخشد، و به يمن وجود شما باران را فرو مي بارد، و آسمان را از سقوط به زمين بدون اذنش باز مي دارد، و بوسيله ألطاف شما غبار اندوه را از دل ها همى زدايد، و سختى زندگى و بدى حال را برطرف مي سازد، و آنچه فرستادگانش فرود آورده اند و فرشتگانش نازل كرده اند نزد شما است، و «روح الأمين» به سوى جدّ شما فرستاده شده است. و اگر اين زيارت را براى امير المؤمنين مي خوانى بگو: «و روح الأمين به سوى برادرت فرستاده شده است» خداوند چيزهائى به شما عطاكرده است كه به هيچ يك از مردم جهان عطا نفرموده است: هر شريفى در برابر شرف شما سر به زير افكنده، و هر متكبّرى در مقام طاعت شما خاضع گشته، و هر جبّارى در برابر فضل شما خضوع كرده، و هر چيزى در مقابل اراده شما رام و فرمانبردار شده، و زمين به نور شما روشن گشته، و رستگاران با تمسّك به حبل ولايت شما رستگار شده اند. به وسيله شما به بهشت رضوان راه مي توان يافت، و خداى رحمان بر كسى كه ولايت شما را انكار كند خشم گرفته است. پدرم و مادرم و جانم و خانمانم و مالم بفدايتان! گويندگان

ص: 188

از شما نيز چون ديگران سخن به ميان مى آورند، و نامتان را در ميان نام هاى ديگر بر زبان مي رانند و پيكرهاى شما در ميان پيكرها و ارواحتان در ميان ارواح، و نفوستان در ميان نفوس، و آثارتان در ميان آثار، و قبورتان در ميان ديگر قبور است، ولى چه شيرين و دلپذير است نام هاى شما! و چه مكرّم است نفوستان! و چه عظيم است شأنتان! و چه با جلالت است شرف و منزلتتان! و چه توأم با وفا است عهدتان! سخنتان نور، و امرتان هدايت، و سفارشتان تقوى و فعلتان خير، و عادتتان احسان و خويتان كرم، و شأنتان حقّ و صدق و رفق، و قولتان حكم و حتم، و رأيتان علم و حلم و حزم است. اگر سخن از خير به ميان آيد، شما سرآغاز و اصل و فرع و معدن و مأوى و منتهاى آنيد. پدرم و مادرم و جانم به فداى شما! چگونه حُسن ثنايتان را وصف كنم و جميل بلايتان را به شماره درآورم در صورتى كه خدا ما را بوسيله شما از حضيض ذلّت برآورده، و غبار متراكم اندوه را از ما برطرف كرده، و ما را از پرتگاه مهالك و از آتش دوزخ نجات داده است. پدرم و مادرم و جانم به فداى شما! به يمن دوستى شما خدا رموز دينمان را به ما آموخت، و آنچه را از دنيامان كه فاسد شده بود به صلاح آورد، و از بركت دوستى شما «كلمه توحيد» كمال يافته، و نعمت عظمت گرفته، و پراكندگى به الفت مبدّل شده، و به دوستى شما است كه طاعت مفروض قبول مى شود، و مودّت واجب، و درجات رفيع، و مقام محمود، و مقام معلوم نزد خداى عزّ و جلّ، و آبروى عظيم و شأنكبير، و شفاعت مقبول مخصوص شما است. پروردگارا به آنچه نازل كرده اى ايمان آورديم، و از پيغمبر پيروى نموديم، پس ما را با شاهدان به اين حقيقت مكتوب و محسوب دار، پروردگارا پس از آنكه ما را به صراط مستقيم دين خود هدايت فرمودى دل هامان را منحرف مساز، و از سوى خود رحمتى به ما ارزانى دار، زيرا بخشنده كريم توئى. پروردگار ما از خلف وعده منزّهست، و بيگمان وعده او عملى است. يا ولىّ اللَّه ميان من و خدا گناهانى هست كه جز رضاى شما آن را محو نمي كند، پس به حقّ كسى كه شما را امين سرّ و محرم راز

ص: 189

خود ساخته، و كار خلق را برعايت و عنايت شما سپرده، و طاعت شما را قرين طاعت خود قرار داده، بخشودگى گناهان مرا از خدا بخواهيد، و شفيع من باشيد، زيرا كه من مطيع شمايم. هر كه شما را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده، و هر كه سر از فرمان شما بتابد خدا را نافرمانى نموده و هر كه شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته، و هر كه با شما كينه ورزد با خدا كينه ورزيده است. خدايا بي گمان اگر من شفيعانى نزديكتر به تو از محمّد(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت برگزيده اش، آن امامان ابرار و پيشوايان اخيار نيكوكار مى يافتم هر آينه ايشان را شفيع خود مي ساختم، پس تو را به آن حقّ ايشان كه براى آنان بر خود واجب ساخته اى مسألت مي كنم كه مرا از جمله عارفان نسبت به ايشان و به حقّشان، و در زمره رحمت يافتگان به فيض شفاعتشان درآور، زيرا كه تو مهربانترين مهربانانى. وَ

صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً و (حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ )(1)

فضائل اهل بيتوَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنِ الْعَلَوِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ، عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ خَيْثَمَةَ، قَالَ سَمِعْتُ الْبَاقِرَ(عليه السلام) يَقُولُ: نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى، وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى، وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى، وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِأَهْلِ الدُّنْيَا، وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ، وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ مَنْ تَمَّسَكَ بِنَا

ص: 190


1- . من لا يحضره الفقيه ج 2 ص611 زيارة جامعة لجميع الأئمة ع

لَحِقَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ، وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ، وَ نَحْنُ أُصُولُ الدِّينِ وَ إِلَيْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِكَةُ، وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا، وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا، وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ نَحْنُ عُرَى الْإِسْلَامِ، وَ نَحْنُ الْجُسُورُ، وَ نَحْنُ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْنَا سَبَقَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا مُحِقَ، وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ، وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ، وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ، وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَصْرِفُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) عَنْكُمُ الْعَذَابَ، فَمَنْ أَبْصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا، فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: ما جنب خدا هستيم. ما برگزيده ي خداونديم. ما منتخب الهي هستيم. ما مخزن ميراث پيامبرانيم. ما معتمدان خداوند هستيم. ما حجت هاي خداونديم. ما ريسمان الهي هستيم. اسلام ماييم. ما برکت خدا بر آفريدگانيم. ماييم کساني که به واسطه ي ما خداوند مي گشايد و به واسطه ي ما پايان مي دهد. ما پيشوايان هدايتگري هستيم. ما چراغ ها در تاريکي ها بوده و ما منار هداتيم. ما پرچم هاي بر افراشته براي اهل دنياييم. ما پيشتازانيم و پايانيم هرکه به ما چنگ زند، دست يابد و هرکه از ما رو گرداند غرق شود. ما پيشواي پيشاني سپيدان سعادتمنديم. ما حريم الهي هستيم. ما مسير و راه راست به سوي خداوند عزوجل مي باشيم ما از نعمت هاي خداوند بر بندگانيم. روش صحيح ما هستيم، ما جايگاه نبوت و محل وحي هستيم. ما ستون هاي دين و محل رفت و آمد فرشتگانيم. ما نور هستيم براي کسي که از ما بينش بخواهد و راه هستيم براي هرکه به ما اقتداء کند ما راهبران به سوي فردوس هستيم. ما پشتيبان اسلام هستيم. ما محوريم ما گذرگاهيمهرکه به سوي ما رهسپار شود پيشي مي گيرد و هرکه از ما رو گرداند هلاک گردد. ما

ص: 191

بلند مرتبه و شناختگانيم. ما کساني هستيم که به واسط ي ما برکت فرود مي آيد و بخاطر ما باران مي بارد و بخاطر ما خداوند شما را از بلاها باز مي دارد. پس هرکه در ما انديشه کرده ما را ياري کرده و حق ما را بشناسد و بر اساس دستورات ما رفتار نمايد از ما بوده و به سوي ما بازگردد. (1)

أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ كُلْثُومٍ السَّرَخْسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبَانٍ الْبَصْرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مَيْمُونٍ أَنَّهُ قَالَ، كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ أَشْكُو إِلَيْهِ الْفَقْرَ! ثُمَّ قُلْتُ فِي نَفْسِي: أَ لَيْسَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ عَدُوِّنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ عَدُوِّنَا! فَرَجَعَ الْجَوَابُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُمْحِضُ أَوْلِيَاءَنَا إِذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ، وَ قَدْ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ، وَ هُوَ كَمَا حَدَّثْتَ نَفْسَكَ: الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ عَدُوِّنَا، وَ نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنِ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أَحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَى النَّارِ

محمّد بن حسن مى گويد: نامه اى به آن حضرت نوشتم و از فقر شكايت نمودم سپس با خود گفتم: مگر امام صادق(عليه السلام) نفرموده: فقر با ما بهتر از غناى با غير ماست و كشته شدن با ما بهتر از زندگى با غير ماست، پس اين گونه جواب آمد: وقتى كه گناهان دوستان ما زياد شود، خدا با فقر، آنها را پاك مى كند و از بسيارى از آنان مى گذرد و اين همان چيزى است كه با خود گفتى كه فقر با ما بهتر از غناى با غير ماست و ما پناهگاه كسى هستيم كه به ما پناه بياورد و روشنائى كسى هستيم كه از ما روشنايى بجويد و نگهدار كسى هستيم كه از ما نگهبانى بخواهد. و هركه ما را دوست داشته باشد، در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر كه از ما منحرف شود در آتش است. (2)

ص: 192


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس34 ح4
2- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص 533 ما روي في أبي الحسن محمد بن ميمون ح1018

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ بْنُ يُوسُفَ الْقَصَبَانِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ

شَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِهُدَاهُ وَ اخْتَصَّهُمْ [خَصَّهُمْ] لِدِينِهِ وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ وَ اسْتَحْفَظَهُمْ وَ أَوْدَعَهُمْ عِلْمَهُ [وَ أَطْلَعَهُمْ] عَلَى غَيْبِهِ عِمَادٌ لِدِينِهِ شُهَدَاءُ عَلَيْهِ وَ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ [وَ] قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ [بَرَاهُمْ] قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ اخْتَارَهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ فَجَعَلَهُمْ عَلَماً لِعِبَادِهِ وَ أَدِلَّاءَ لَهُمْ عَلَى صِرَاطِهِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ [وَ] الدُّعَاةُ وَ الْقَادَةُ الْهُدَاةُ وَ الْقُضَاةُ الْحُكَّامُ وَ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ وَ الْأُسْوَةُ [الْأُسْرَةُ] الْمُتَخَيَّرَةُ وَ الْعِتْرَةُ الْمُطَهَّرَةُ وَ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ الصِّرَاطُ الْأَعْلَمُ وَ السَّبِيلُ الْأَقْوَمُ زِينَةُ النُّجَبَاءِ وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ هُمُ الرَّحِمُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْكَهْفُ الْحَصِينُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ نُورُ أَبْصَارِ الْمُهْتَدِينَ وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ أَمْنٌ لِمَنِ اسْتَجَارَ بِهِمْ [إِلَيْهِمْ] وَ نَجَاةٌ لِمَنْ تَبِعَهُمْ يَغْتَبِطَ [يُغْبَطُ] مَنْ وَالاهُمْ وَ يَهْلِكُ مَنْ عَادَاهُمْ وَ يَفُوزُ مَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ وَ الرَّاغِبُ عَنْهُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ وَ هُمُ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ مَنْ [وَ مَنْ] أَتَاهُ نَجَا وَ مَنْ أَبَاهُ هَوَى حِطَّةٌ لِمَنْ دَخَلَهُ وَ حُجَّةٌ عَلَى مَنْ تَرَكَهُ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ (بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ) وَ بِكِتَابِهِ يَحْكُمُونَ وَ بِآيَاتِهِ يُرْشِدُونَ فِيهِمْ نَزَلَتْ رِسَالَتُهُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ إِلَيْهِمْ بُعِثَ [نفث] الرُّوحُ الْأَمِينُ فَضْلًا مِنْهُ وَ رَحْمَةً وَ آتَاهُمْ (ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ) فَعِنْدَهُمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مَا يَلْتَمِسُونَ وَ يُفْتَقَرُ إِلَيْهِ وَ يُحْتَاجُ [إِلَيْهِ] مِنَ الْعِلْمِ الشَّاقِّ [الشَّافِي] وَ الْهُدَى مِنَ الضَّلَالَةِ وَ النُّورِ عِنْدَ دُخُولِ الظُّلَمِ فَهُمُ الْفُرُوعُ الطَّيِّبَةُ وَ الشَّجَرَةُ الْمُبَارَكَةُ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ

ص: 193

الْمَلَائِكَةِ فَهُمْ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ [الَّذِينَ] أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً

امام باقر(عليه السلام): اي مردم! خداوند با کرامت خويش به اهل بيت پيامبرتان شرافت بخشيد و با هدايتش به آن ها عزّت داد و آن ها را به دينش اختصاص داد و با علمش برتري داد و آن ها را حافظ [اسرارش] قرار داد و آن ها را نگهدار و امانتدار علمش بر غيب قرار داد، پس آن ها تکيه گاه دينش و گواهان بر آن، وسيله ي ثبات در زمينش و برپا دارندگان امر او هستند. آن ها را قبل از مخلوقاتش، نوري ازسمت راست عرشش آفريد. در علم او شريف هستند. آن ها را انتخاب کرد و برگزيد و پسنديد، در نتيجه آن ها را نشانه ي هدايت براي بندگانش و راهنماي آن ها بر راهش قرار داد، پس آن ها امامان دعوت کننده، رهبران هدايت کننده، قاضيان حکم کننده، ستارگان هدايت، خانواده ي برگزيده، خاندان پاک، امّت ميانه تر [و در حدّ اعتدال]، راه داناتر، راه مستقرتر، زينت شرافتمندان و وارثان پيامبرانند، آن ها خويشاوندان پيوند داده شده، پناهگاه مستحکم براي مؤمنان و نور ديدگان هدايت شدگانند، براي هر که به آن ها پناهنده شود، پناهگاه و نگهدارند، براي هرکه از آن ها ياري بخواهد مايه ي ايمني بوده و براي هر که از آن ها پيروي کند، نجات دهنده باشند. هرکه آن ها را ياري کند شادمان شده و هرکه با آن ها دشمني کند هلاک مي گردد، هرکه که به آن ها تمسّک جويد، رستگار شده و هر که از آن ها روي گردان شود، گمراه و از دين خارج است و هرکه ملازم آن ها باشد، [به آنها] مي پيوندد و آن ها درهاي آزمايش [مردم] هستند، هر که به سوي آن بيايد نجات يابد و هرکه امتناع ورزد، سقوط کند. ريزش [گناهان] براي کسي است که در آن وارد شود و حجّت است بر هر که آن را رها کند. به سوي خدا دعوت کرده و به فرمان او عمل مي کنند (بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)(1) و به وسيله ي کتاب او حکم کرده و با آيات او هدايت کنند. رسالت خداوند در ميان آن ها

ص: 194


1- . الانبياء آية 27

نازل شده و فرشتگانش بر آن ها فرود آمده اند و جبرئيل امين به آن ها دميده که اين، احسان و رحمتي از خداوند است (ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ)(1) و به آن ها نعمت هايي داد که به هيچ يک از جهانيان نداده بود. (2)

فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ الدَّلَّالُ قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ القرار[الْقَزَّازُ] قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ السَّرَّاجُ قَالَ وَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ فَرْعُهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ أَغْصَانُهَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ ثَمَرَتُهَا الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَإِنَّهَا شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ نَبْتُ الرَّحْمَةِ وَ مِفْتَاحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ الْأَمَانَةُ الَّتِي عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ بَيْتُ اللَّهِ الْعَتِيقُ وَ حَرَمُهُ عِنْدَنَا عَلِمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ كَانُوا نُوراً مُشْرِقاً حَوْلَ عَرْشِ رَبِّهِمْ فَأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ بِتَسْبِيحِهِمْ ثُمَّ أُهْبِطُوا إِلَى الْأَرْضِ فَأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِتَسْبِيحِهِمْ فَإِنَّهُمْ لَهُمُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمُسَبِّحُونَ فَمَنْ أَوْفَى بِذِمَّتِهِمْ فَقَدْ أَوْفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خُزَّانُ وَحْيِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ هُمُ الْمُصْطَفَوْنَ بِسِرِّ اللَّهِ وَ الْأُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْمُسْتَأْنِسُونَ بِخَفْقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ بِمَنْ كَانَ يَغْدُوهُمْ

ص: 195


1- . المائدة آية 20
2- . تفسير فرات الكوفي ص337 [سورة الأحزاب(33): آية 33] ح460

جَبْرَئِيلُ مِنَ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ بِخَيْرِ التَّنْزِيلِ وَ بُرْهَانِ التَّأْوِيلِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتٍ أَكْرَمَهُمُ اللَّهُ بِسِرِّهِ وَ شَرَّفَهُمْ بِكَرَامَتِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِالْهُدَى وَ ثَبَّتَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ جَعَلَهُمْ أَئِمَّةَ هُدًى وَ نُوراً فِي الظُّلَمِ لِلنَّجَاةِ وَ اخْتَصَّهُمْ لِدِينِهِ وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ وَ آتَاهُمْ (ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ ) وَ جَعَلَهُمْ عِمَاداً لِدِينِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِمَكْنُونِ سِرِّهِ وَ أُمَنَاءَ عَلَى وَحْيِهِ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى بَرِيَّتِهِ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ وَ حَبَاهُمْ وَ خَصَّهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ انْتَقَاهُمْ وَ جَعَلَهُمْ لِلْبِلَادِ وَ الْعِبَادِ عُمَّاراً وَ أَدِلَّاءَ لِلْأُمَّةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَهُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الدُّعَاةُ إِلَى التَّقْوَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ حُجَّةُ اللَّهِ الْعُظْمَى وَ هُمُ النَّجَاةُ وَ الزُّلْفَى هُمُ الْخِيَرَةُ الْكِرَامُ هُمُ الْأَصْفِيَاءُ الْحُكَّامُ هُمُ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ هُمُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُمُ السَّبِيلُ الْأَقْوَمُ الرَّاغِبُ عَنْهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ نُورُ اللَّهِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْبِحَارُ السَّائِغَةُ لِلشَّارِبِينَ أَمْنٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ أَمَانٌ لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ لَهُ يُسَلِّمُونَ وَ (بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ) وَ بِكِتَابِهِ يَحْكُمُونَ مِنْهُمْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ سَكِينَتُهُ وَ إِلَيْهِمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ مَنّاً مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَضَّلَهُمْ بِهِ وَ خَصَّهُمْ وَ أُصُولٌ مُبَارَكَةٌ مُسْتَقَرُّ قَرَارِ الرَّحْمَةِ خُزَّانُ الْعِلْمِ وَ وَرَثَةُ الْحِلْمِ وَ أُولُو التُّقَى وَ النُّهَى وَ النُّورُ وَ الضِّيَاءُ وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ بَقِيَّةُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْهُمُ الطَّيِّبُ ذِكْرُهُ وَ الْمُبَارَكُ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) الْمُصْطَفَى الْمُرْتَضَى وَ رَسُولُهُ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ وَ مِنْهُمُ الْمَلِكُ الْأَزْهَرُ وَ الْأَسَدُ الْمُرْسَلُ حَمْزَةُ وَ مِنْهُمُ الْمُسْمتَسْقَى بِهِ يَوْمَ الزِّيَارَةِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ صِنْوُ أَبِيهِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ وَ ذُو الْهِجْرَتَيْنِ وَ الْقِبْلَتَيْنِ وَ الْبَيْعَتَيْنِ

ص: 196

مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ صَحِيحٌ الْأَدِيمِ وَ وَاضِحُ الْبُرْهَانِ وَ مِنْهُمْ حَبِيبُ مُحَمَّدٍ وَ أَخُوهُ وَ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ الْبُرْهَانَ وَ التَّأْوِيلَ وَ مُحْكَمَ التَّفْسِيرِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الزَّكِيَّةُ وَ الْبَرَكَاتُ السَّنِيَّةُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ فَقَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ لِنَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ) فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

كشف اليقين: زياد بن منذر گفت از حضرت باقر(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: ما درختى هستيم كه ريشه آن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و تنه آن امير المؤمنين على(عليه السلام) و شاخه هايش فاطمه دختر محمّد(صلي الله عليه و آله) و ميوه آن حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) هستند آنها درخت نبوت و خاندان رحمت و كليد حكمت و معدن علم و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و مخزن اسرار خدا و وديعه او و امانتى كه به آسمان ها و زمين عرضه شد و حرم بزرگ خدا و بيت عتيق او و حرم خدائيم. در نزد ماست علم منايا و بلايا و وصايا و فصل الخطاب و ميلاد اسلام و نژاد عرب، آنها نور درخشان اطراف عرش خدا بودند خداوند دستور داد آنها تسبيح بگويند ساكنين آسمان ها از ايشان تسبيح را آموختند سپس به زمين آورده شدند در آنجا دستور تسبيح داد به آنها اهل زمين به وسيله تسبيح آنها تسبيح گفتند. به پاى ايستادگان در خدمت خدا آنهايند و تسبيح كنندگان كه در قرآن ياد شده اين خانواده اند هر كه وفا به پيمان آنها نمايد وفا به پيمان خدا كرده هر كه حق آنها را بشناسد حق خدا را شناخته آنها فرمانروايان امر خدا و گنجينه هاى وحى او و وارث كتاب خدا و برگزيدگان اسرار او و امين هاى وحى خدايند اينها اهل بيت نبوّت و معدن رسالت و كسانى هستند كه انس به بال و

ص: 197

پرملائكه گرفته اند كسانى كه جبرئيل(عليه السلام) از جانب خدا به آنها تغذيه تنزيل و تاويل قرآن مى كرد. اينها خانواده اى هستند كه خداوند آنها را گرامى داشت به اسرار خود و آنها را به كرامت خويش ممتاز نمود و به هدايت عزت بخشيد و به وحى پايدار كرد و ايشان را رهبران هدايت و نور نجات در تاريكى قرار داد آنها را به دين خويش اختصاص داد و با علم خود مزيت بخشيد به آنها مزايايى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بعد آنها را استوانه دين خود و مخزن اسرار و امين بر وحى و برجستگان خلق و گواهان بر مردم قرار داد. خداوند ايشان را برگزيد و مورد لطف و عنايت و فضل و رضايت و انتخاب خويش قرار داد و ايشان را پاكيزه كرد آنها را وسيله آبادى شهرها و شهرمندان قرار داد و راهنماى آنها بر صراط. آنها ائمه هدى و داعيان تقوى و كلمة اللَّه بزرگ و حجت عظمى آنها سبب نجات و تقرب به خدايند آنها برگزيدگان شايسته و رهبران ممتاز و ستارگان درخشان بوده، آنها صراط مستقيم و راه پايدارند هر كه از آنها فاصله بگيرد منحرف است و كسى كه كوتاهى در باره آنها نمايد گمراه است و هر كه ملازم ايشان باشد به هدف واقعى مي رسد. نور خدا در دل هاى مؤمنين و درياهاى گوارا براى نوشندگان هر كه به آنها پناه برد آسوده است و هر كه چنگ به دامن ايشان زند در امان است داعى به سوى خدا و تسليم امر او و عامل به دستورش و حاكم كتاب خدايند از اين خاندان خداوند پيامبر را برانگيخته و بر آنها ملائكه را نازل فرموده و در ميان ايشان آرامش و سكينه را نازل نموده و به سوى آنها روح الامين نازل شده اين ها لطف و عنايتى است از خدا بر آنها كه به ايشان اختصاص داده و آنها را با اين مقامات مزيت بخشيده. پايگاه هاى با بركت و قرارگاه رحمت خدايند گنجينه هاى علم و وارث حلم و تقوى پيشگان و صاحبان خرد و چراغ درخشان و وارث انبياء و يادگار اوصيايند. از اين خانواده است آن شخصيت پاك نهاد به نام محمّد(صلي الله عليه و آله) مصطفى و پيامبر امّى از اين خانواده است

ص: 198

فرمانرواى خوش قد و قامت و شير ژيان حمزه و از اينها است آب يار روز زيارت عباس بن عبد المطلب(عليه السلام) عموى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و برادر مهربان پدرش از اين خانواده است شخصيتى صاحب دو بال و دو هجرت و دو قبله و دو بيعت از خاندان پربركت كه نژادى پاك و نهادى درخشان داشت (به نام جعفر بن ابى طالب(عليه السلام)) از آنها است يار محمّد(صلي الله عليه و آله) و برادرش و تبليغ كننده از جانب او پس از درگذشتش صاحب برهان و تاويل و تفسير امير المؤمنين و ياور مؤمنين و وصى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) على بن ابى طالب(عليه السلام) بر او بهترين درود و تحيّت باد. اينهايند كسانى كه خداوند مودّت و ولايت آنها را بر هر مرد و زن مسلمان واجب نموده در قرآن كريم فرموده است (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)(1) حضرت باقر(عليه السلام) فرمود اقتراف حسنة عبارت از مودّت با ما خانواده است. (2)

الْمَدَائِنِيُّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ الْبَاقِرُ(عليه السلام) نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ حَمَلَةُ كِتَابِ اللَّهِ طَاعَتُنَا فَرِيضَةٌ وَ حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ مُحِبُّنَا فِي الْجَنَّةِ وَ مُبْغِضُنَا فِي النَّار

مناقب شهر آشوب: جابر جعفى گفت: حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: ما فرمانروايان امر خدا و گنجينه هاى علم خدا و وارث وحى او و حاملين كتاب خدا هستيم فرمان بردارى از ما

واجب و دوستى با ما ايمان و دشمنى با ما كفر است دوست ما دربهشت و دشمن ما در جهنم است. (3)

وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الشَّعْرَانِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ الْحَرْثِ الْكُوفِيُّ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ

ص: 199


1- . الشوري آية 23
2- . اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين النص318 باب121 الباب فيما نذكره عن أحمد بن محمد الطبري من كتابه الذي أشرنا إليه في تسمية مولانا علي ع بأمير المؤمنين و ولي المؤمنين و وصي رسول رب العالمين ح1
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص206 فصل في معالي أموره ع ح1

أَبِي حَكِيمٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ شَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ اسْتَحْفَظَهُمْ لِسِرِّهِ وَ اسْتَوْدَعَهُمْ عِلْمَهُ فَهُمْ عِمَادٌ لِدِينِهِ شُهَدَاءُ عِلْمِهِ بَرَّأَهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خَلْقِهِ وَ أَظَلَّهُمْ تَحْتَ عَرْشِهِ وَ اصْطَفَاهُمْ فَجَعَلَهُمْ عِلْمَ عِبَادِهِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى صِرَاطِهِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الْمَهْدِيَّةُ وَ الْقَادَةُ الْبَرَرَةُ وَ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى عِصْمَةٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ نَجَاةٌ لِمَنْ اعْتَمَدَ عَلَيْهِمْ يَغْبِطُ مَنْ وَالاهُمْ وَ يَهْلِكُ مَنْ عَادَاهُمْ وَ يَفُوزُ مَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ فِيهِمْ نَزَلَتْ الرِّسَالَةُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَ الْمَلَائِكَةُ وَ إِلَيْهِمْ نَفَثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ وَ آتَاهُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ فَهُمُ الْفُرُوعُ الطَّيِّبَةُ وَ الشَّجَرَةُ الْمُبَارَكَةُ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيرا

بشارة المصطفى: جابر بن يزيد از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود مردم خداوند خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به كرامت خويش ممتاز نموده و به آنها اسرار و علم خود را سپرده آنها پايه هاى دين و گواهان علم اويند آنها را پيش از مردم به وجود آورده و در سايه عرش خويش جاى داده آنها را برگزيده و راهنماى مردم قرار داده و مطلع بر راه خويش قرار داده. آنهايند ائمه هدى و رهبران پاك و امت وسطى پناه هر كه به آنها پناه برد و سبب نجات كسى كه بر آنها اعتماد نمايد هر كه آنها را دوست بدارد محل رشك و حسرت مخالفين خود و هر كه با آنها دشمنى كند هلاك مى شود و متمسك به آنها رستگار است در ميان آنها رسالت نازل شده و بر آنها ملائكه فرود آمده و به آنها روح الامين القاى وحى مي كرد خداوند به آنها امتيازاتى بخشيده كه به احدى نداده. آنها شاخه هاى پاك و درخت مبارك ومعدن علم و پايگاه

ص: 200

رسالت و محل رفت و آمد ملائكه اهل بيت رحمت و بركت هستند كسانى هستند كه خداوند پليدى را از ايشان زدوده و پاك و پاكيزه گردانيده.(1)

حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً) فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) وَ إِسْمَاعِيلُ(عليه السلام) وَ ذُرِّيَّتُهُ، وَ الْمُلُوكُ الْأَئِمَّةُ قَالَ: فَقُلْتُ: وَ أَيَّ مُلْكٍ أُعْطِيتُمْ؟ قَالَ: «مُلْكَ الْجَنَّةِ وَ مُلْكَ الْكَرَّةِ»

سليمان ديلمي: از امام باقر(عليه السلام) درباره ي آيه (إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً)(2) پرسيدم. فرمود: پيامبران، رسول­خدا(صلي الله عليه و آله) و ابراهيم(عليه السلام) و اسماعيل(عليه السلام) و فرزندان وي هستند و فرمانروايان، ائمه(عليهم السلام) هستند گفتم: کدام فرمانروايي به شما داده شده است؟ فرمود: فرمانروايي بهشت و فرمانروايي دوزخ. (3)

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَهُ الْحَمْدُ ابْتَلَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ بِبَلَاءٍ حَسَنٍ حَيْثُ جَعَلَ رَايَةَ الْهُدَى وَ الْعَدْلِ وَ التُّقَى فِينَا وَ جَعَلَ رَايَةَ الضَّلَالَةِ وَ الرَّدَى فِي غَيْرِنَا فَضَّلَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بِسِتِّ خِصَالٍ فَضَّلَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّمَاحَةِ وَ الْمَحَبَّةِ وَ الْمَحَلَّةِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ آتَانَا (ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ )(4) مِنْ قَبْلِنَا فِينَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ تَنْزِيلُ الْكُتُبِهنگامي که امام سجّاد(عليه السلام) به همراه سر پدرش، در شام نزد يزيد آورده شد، فرمود: اي مردم! خداوند بلند مرتبه است و ستايش براي اوست. ما اهل بيت(عليهم السلام) را با آزمايش خوبي آزمود، آنگاه که پرچم هدايت، عدل و تقوي را در ميان ما قرار داد و پرچم گمراهي و نابودي را در غير ما قرار داد. ما اهل بيت(عليهم السلام) را با شش ويژگي

ص: 201


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ج 2 ص161 كلام الباقر(ع) في فضل أهل البيت مجرى الخطبة. ح1
2- . المائدة آية 20
3- . مختصر البصائر ص119 باب في الكرات[1] و حالاتها و ما جاء فيها ح43
4- . المائدة آية 20

برتري داد؛ ما را با علم، حلم، شجاعت، آقايي، محبّت و فرودآمدن در قلب هاي مؤمنان برتري داد و به ما نعمت هايي داد که به هيچ يک از جهانيان نداده بود. (1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ [عَنْ عُبَادَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ سَعِيدِ بْنِ خُثَيْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الضَّبِّيِّ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ الْعَامِرِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ (السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ ) فَكَمَا أَنَّ لِلسَّابِقِينَ فَضْلَهُمْ عَلَى مَنْ بَعْدَهُمْ كَذَلِكَ لِأَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَضِيلَتُهُ [فَضْلُهُ] عَلَى السَّابِقِينَ بِسَبْقِهِ السَّابِقِينَ وَ قَالَ (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ) وَ اسْتَجَابَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ وَاسَاهُ بِنَفْسِهِ ثُمَّ عَمُّهُ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ قَدْ كَانَ قُتِلَ مَعَهُ كَثِيرٌ فَكَانَ حَمْزَةُ سَيِّدَهُمْ بِقَرَابَتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ جَعَلَ اللَّهُ لِجَعْفَرٍ جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشَاءُ وَ ذَلِكَ لِمَكَانِهِمَا وَ قَرَابَتِهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَنْزِلَتِهِمَا مِنْهُ وَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى حَمْزَةَ سَبْعِينَ صَلَاةً مِنْ بَيْنِ الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ جَعَلَ لِنِسَاءِ النَّبِيِّ فَضْلًا عَلَى غَيْرِهِمْ لَمَكَانِهِنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ فَضَّلَ اللَّهُ الصَّلَاةَ فِي مَسْجِدِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) بِأَلْفِ صَلَاةٍ عَلَى سَائِرِ الْمَسَاجِدِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الَّذِي ابْتَنَاهُ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) بِمَكَّةَ لِمَكَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ فَضْلِهِ وَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) [النَّاسَالصَّلَوَاتِ] فَقَالَ قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ فَحَقُّنَا عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْنَا مَعَ الصَّلَاةِ

ص: 202


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص168 فصل في سيادته ع ح7

فَرِيضَةً وَاجِبَةً مِنَ اللَّهِ وَ أَحَلَّ اللَّهُ لِرَسُولِهِ الْغَنِيمَةَ وَ أَحَلَّهَا لَنَا وَ حَرَّمَ الصَّدَقَاتِ عَلَيْهِ وَ حَرَّمَهَا عَلَيْنَا كَرَامَةً أَكْرَمَنَا اللَّهُ وَ فَضِيلَةً فَضَّلَنَا اللَّهُ بِهَا (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِم )

تفسير فرات: حسن بن على(عليه السلام) پس از حمد و ثناى خدا اين آيه را قرائت كرد (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ )(1) فرمود: همان طورى كه سبقت گيرندگان در ايمان برترى دارند بر ديگران همين طور على بن ابى طالب(عليه السلام) به نسبت سبقتى كه بر ديگران داشته بر آنها فضيلت دارد در اين آيه مي فرمايد (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ )(2) دعوت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را پذيرفت و با او با جان خويش مواسات نمود سپس عمويش حمزه(عليه السلام) سيد الشهداء به همراه او گروهى كشته شدند ولى حمزه(عليه السلام) سرور آنها بود به جهت خويشاوندى كه با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داشت. خداوند به جعفر(عليه السلام) دو بال داد كه به وسيله آن دو با ملائكه در بهشت پرواز مي كند هر جا بخواهد اين موقعيت به واسطه مقام آن دو در نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خويشاوندى ايشان با آن جناب بود پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بر حمزه هفتاد نماز خواند در بين شهيدانى كه با او به شهادت رسيدند. خداوند به زنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) برترى بخشيد نسبت به ساير زنان چون انتساب به پيغمبر داشتند نماز در مسجد پيامبر(صلي الله عليه و آله) را برابر با هزار نماز در مقابل ساير مساجد قرار داد مگر مسجدى كه ابراهيم(عليه السلام) در مكه بنا كرد (خانه کعبه) اين فضيلت به واسطه مقام و فضل پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. وبه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آموخت و فرمود بگوئيد: حق بر مسلمان اين است كه بر ما صلوات بفرستد در نماز واجبى كه مي خواند خداوند غنيمت را براى پيامبر(صلي الله عليه و آله) حلال كرد و او براى ما نيز حلال نمود و صدقه را بر او حرام كرد و بر ما نيز حرام نمود اين مقام و شخصيتى است كه خداوند به ما عنايت كرد. (3)

ص: 203


1- . التوبة آية 100
2- . التوبة آية 19
3- . تفسير فرات الكوفي ص170 [سورة التوبة(9): آية 100] ح217

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَبَّاحٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ فَتَغْشَاهُمْ ظُلْمَةٌ شَدِيدَةٌ فَيَضِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُونَ يَا رَبِّ اكْشِفْ عَنَّا هَذِهِ الظُّلْمَةَ قَالَ فَيُقْبِلُ قَوْمٌ يَمْشِي النُّورُ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ قَدْ أَضَاءَ أَرْضَ الْقِيَامَةِ فَيَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَؤُلَاءِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ فَيَجِيئُهُمُ النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مَا هَؤُلَاءِ بِأَنْبِيَاءَ فَيَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ فَهَؤُلَاءِ مَلَائِكَةٌ فَيَجِيئُهُمُ النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مَا هَؤُلَاءِ بِمَلَائِكَةٍ فَيَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَؤُلَاءِ شُهَدَاءُ فَيَجِيئُهُمُ النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مَا هَؤُلَاءِ بِشُهَدَاءَ فَيَقُولُونَ مَنْ هُمْ فَيَجِيئُهُمُ النِّدَاءُ يَا أَهْلَ الْجَمْعِ سَلُوهُمْ مَنْ أَنْتُمْ فَيَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ مَنْ أَنْتُمْ فَيَقُولُونَ نَحْنُ الْعَلَوِيُّونَ نَحْنُ ذُرِّيَّةُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) رَسُولِ اللَّهِ نَحْنُ أَوْلَادُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَلِيِّ اللَّهِ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ بِكَرَامَةِ اللَّهِ نَحْنُ الْآمِنُونَ الْمُطْمَئِنُّونَ فَيَجِيئُهُمُ النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اشْفَعُوا فِي مُحِبِّيكُمْ وَ أَهْلِ مَوَدَّتِكُمْ وَ شِيعَتِكُمْ فَيَشْفَعُونَ فَيُشَفَّعُونَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون روز قيامت شود خدا خلق اولين و آخرين را در يك زمين گرد آورد و تاريكى سختى همه را فراگيرد و به پروردگار خود بنالند و گويند پروردگارا اين تاريكى را از ما برطرف كن فرمود: جمعى آيند و نورى برابر آنهاست كه عرصه قيامت را روشن كرده حاضران قيامت گويند اينان پيغمبران خدايند، از خدا ندا رسد كه اينان پيغمبر نيستند همه گويند اينها فرشته اند ندا رسد از جانب خدا اينان فرشته نيستند همه گويند اينان شهيدانند ندا رسد كه از خودآنها

ص: 204

بپرسيد كيانند؟ همه گويند شما كه باشيد؟ مي فرمايند: ما علويه و ذريه محمد(صلي الله عليه و آله) رسول خدا و اولاد على(عليه السلام) ولى خدائيم مائيم مخصوص به كرامت خدا در آسايش و در اطمينان هستيم به آنها از طرف خدا ندا رسد كه دوستان و شيعيان خود را شفاعت كنيد و هر كه را بايد شفاعت كنند(1)

خطبه ي امام حسن در فضائل اهل بيت

أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ الثَّقَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِيرِينَ، قَالَ: سَمِعْتُ غَيْرَ وَاحِدٍ مِنْ مَشِيخَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يَقُولُ: لَمَّا فَرَغَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مِنْ حَرْبِ أَصْحَابِ الْجَمَلِ لَحِقَهُ مَرَضٌ وَ حَضَرَتِ الْجُمُعَةُ، فَقَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام): انْطَلِقْ يَا بُنَيَّ فَجَمِّعْ بِالنَّاسِ. فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ(عليه السلام) إِلَى الْمَسْجِدِ، فَلَمَّا اسْتَقَلَّ عَلَى الْمِنْبَرِ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ تَشَهَّدَ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ، ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا لِنُبُوَّتِهِ، وَ اصْطَفَانَا عَلَى خَلْقِهِ وَ بَرِيَّتِهِ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا كِتَابَهُ وَ وَحْيَهُ، وَ ايْمُ اللَّهِ لَا يَنْتَقِصُنَا أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا شَيْئاً إِلَّا انْتَقَصَهُ اللَّهُ فِي عَاجِلِ دُنْيَاهُ وَ آجِلِ آخِرَتِهِ، وَ لَا يَكُونُ عَلَيْنَا دَوْلَةٌ إِلَّا كَانَتْ لَنَا الْعَاقِبَةُ (وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ)(2)

ثُمَّ جَمَّعَ بِالنَّاسِ، وَ بَلَغَ أَبَاهُ كَلَامُهُ، فَلَمَّا انْصَرَفَ إِلَى أَبِيهِ نَظَرَ إِلَيْهِ فَمَا مَلَكَ عَبْرَتَهُأَنْ سَالَتْ عَلَى

ص: 205


1- . الأمالي(للصدوق) النص284 المجلس السابع و الأربعون ح18
2- . ص آية 88

خَدَّيْهِ، ثُمَّ اسْتَدْنَاهُ فَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ، وَ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)(1)

هنگامي که اميرالمومنين(عليه السلام) از جنگ جمل فراغت يافت بيمار گشت و روز جمعه فرا رسيد پس به فرزندش حسن(عليه السلام) فرمود: فرزندم حرکت کن و با مردم نماز جمعه بپا دار پس امام حسن(عليه السلام) به سوي مسجد آمد و هنگامي که بر فراز منبر قرار گرفت ستايش خداي را گفت و سپاس او به جاي آورد و بر وحدانيت خدا گواهي داد و بر فرستاده ي خدا درود فرستاد آنگاه فرمود: به درستي که خداوند از ما براي پيامبري خود اختيار نمود و ما را بر آفريدگان و مخلوقاتش برگزيد و کتاب و وصيش را بر ما فرو فرستاد و به خدا سوگند هيچ کس حقي از حقوق مارا نمي کاهد مگر آنکه خداوند در درنيا از او خواهد کاست، و هيچ غلبه و تسلطي بر ما نيست مگر آن که سرانجام از آن ماست (وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حينٍ) پس با مردم نماز جمعه گزارد و سخنش به پدرش رسيد پس هنگامي که به سوي پدرش بازگشت علي(عليه السلام) به او نگريست و نتوانست اشک خود را نگه دارد تا بر گونه اش روان نگردد، سپس حسن(عليه السلام) را به خود نزديک کرد ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَلِيمٌ) پدر و مادرم به فدايت دودماني که بعضي از بعض ديگر هستند و خداوند شنوا و داناست. (2)

ص: 206


1- . آل عمران آية 34
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح13

سخن امام مجتبي عليه السلام در مجلس معاويه

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الطُّوسِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِيُّ بِالْكُوفَةِ وَ سَأَلْتُهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ كَثِيرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أَجْمَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَلَى صُلْحِ مُعَاوِيَةَ خَرَجَ حَتَّى لَقِيَهُ، فَلَمَّا اجْتَمَعَا قَامَ مُعَاوِيَةُ خَطِيباً، فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ أَمَرَ الْحَسَنَ(عليه السلام) أَنْ يَقُومَ أَسْفَلَ مِنْهُ بِدَرَجَةٍ، ثُمَّ تَكَلَّمَ مُعَاوِيَةُ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، هَذَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ ابْنُ فَاطِمَةَ(عليها السلام)، رَآنَا لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا، وَ لَمْ يَرَ نَفْسَهُ لَهَا أَهْلًا، وَ قَدْ أَتَانَا لِيُبَايِعَ طَوْعاً. ثُمَّ قَالَ: قُمْ يَا حَسَنُ(عليه السلام)، فَقَامَ الْحَسَنُ(عليه السلام) فَخَطَبَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُسْتَحْمِدِ بِالْآلَاءِ، وَ تَتَابُعِ النَّعْمَاءِ، وَ صَارِفِ الشَّدَائِدِ وَ الْبَلَاءِ، عِنْدَ الْفُهَمَاءِ وَ غَيْرِ الْفُهَمَاءِ، الْمُذْعِنِينَ مِنْ عِبَادِهِ لِامْتِنَاعِهِ بِجَلَالِهِ وَ كِبْرِيَائِهِ، وَ عُلُوِّهِ عَنْ لُحُوقِ الْأَوْهَامِ بِبَقَائِهِ، الْمُرْتَفِعِ عَنْ كُنْهِ ظِنَانَةِ الْمَخْلُوقِينَ، مِنْ أَنْ تُحِيطَ بِمَكْنُونِ غَيْبِهِ رَوِيَّاتُ عُقُولِ الرَّاءِينَ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ فِي رُبُوبِيَّتِهِ، وَ وُجُودِهِ وَ وَحْدَانِيَّتِهِ، صَمَداً لَا شَرِيكَ لَهُ، فَرْداً لَا ظَهِيرَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اصْطَفَاهُ وَ انْتَجَبَهُ وَ ارْتَضَاهُ، وَ بَعَثَهُ دَاعِياً إِلَى الْحَقِّ، (وَ سِراجاً مُنِيراً)(1) وَ لِلْعِبَادِ مِمَّا يَخَافُونَ نَذِيراً، وَ لِمَا يَأْمُلُونَ بَشِيراً، فَنَصَحَ لِلْأُمَّةِ، وَ صَدَعَ بِالرِّسَالَةِ،

ص: 207


1- . الاحزاب آية 46

وَ أَبَانَ لَهُمْ دَرَجَاتِ الْعُمَالَةِ، شَهَادَةً عَلَيْهَا أَمُوتُ وَ أُحْشَرُ، وَ بِهَا فِي الْآجِلَةِ أُقَرَّبُ وَ أُحْبَرُ وَ أَقُولُ مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ فَاسْمَعُوا، وَ لَكُمْ أَفْئِدَةٌ وَ أَسْمَاعٌ فَعُوا: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَكْرَمَنَا اللَّهُبِالْإِسْلَامِ، وَ اخْتَارَنَا وَ اصْطَفَانَا وَ اجْتَبَانَا، فَأَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً، وَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ، فَلَا نَشُكُّ فِي اللَّهِ الْحَقِّ وَ دِينِهِ أَبَداً، وَ طَهَّرَنَا مِنْ كُلِّ أَفَنٍ وَ غَيَّةٍ، مُخْلَصِينَ إِلَى آدَمَ(عليه السلام) نِعْمَةً مِنْهُ، لَمْ يَفْتَرِقِ النَّاسُ قَطُّ فِرْقَتَيْنِ إِلَّا جَعَلَنَا اللَّهُ فِي خَيْرِهِمَا، فَأَدَّتِ الْأُمُورُ وَ أَفْضَتِ الدُّهُورُ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) لِلنُّبُوَّةِ، وَ اخْتَارَهُ لِلرِّسَالَةِ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ كِتَابَهُ، ثُمَّ أَمَرَهُ بِالدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَكَانَ أَبِي أَوَّلَ مَنِ اسْتَجَابَ لِلَّهِ (تَعَالَى)، وَ لِرَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ وَ صَدَّقَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلي الله عليه و آله)، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) فِي كِتَابِهِ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّهِ الْمُرْسَلِ (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ)(1) فَرَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الَّذِي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ، وَ أَبِي الَّذِي يَتْلُوهُ، وَ هُوَ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِينَ أَمَرَهُ أَنْ يَسِيرَ إِلَى مَكَّةَ وَ الْمَوْسِمِ بِبَرَاءَةَ سِرْ بِهَا يَا عَلِيُّ(عليه السلام)، فَإِنِّي أُمِرْتُ أَنْ لَا يَسِيرَ بِهَا إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّي، وَ أَنْتَ هُوَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) فَعَلِيٌّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْهُ، وَ قَالَ لَهُ نَبِيُّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِينَ قَضَى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ مَوْلَاهُ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فِي ابْنَةِ حَمْزَةَ أَمَّا أَنْتَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) فَمِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ، وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي. فَصَدَّقَ أَبِي رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَابِقاً وَ وَقَاهُ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي كُلِّ مَوْطِنٍ يُقَدِّمَهُ، وَ لِكُلِّ شَدِيدَةٍ يُرْسِلُهُ ثِقَةً مِنْهُ وَ طُمَأْنِينَةً إِلَيْهِ، لِعِلْمِهِ بِنَصِيحَتِهِ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ إِنَّهُ أَقْرَبُ الْمُقَرَّبِينَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ

ص: 208


1- . هود آية 17

الْمُقَرَّبُونَ)(1) وَ كَانَ أَبِي سَابِقَ السَّابِقِينَ إِلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ إِلَى رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَقْرَبَ الْأَقْرَبِينَ، فَقَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) (لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَأُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً)(2) فَأَبِي كَانَ أَوَّلَهُمْ إِسْلَاماً وَ إِيمَاناً، وَ أَوَّلَهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ هِجْرَةً وَ لُحُوقاً وَ أَوَّلَهُمْ عَلَى وُجْدِهِ وَ وُسْعِهِ نَفَقَةً، قَالَ (سُبْحَانَهُ): (وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ)(3) فَالنَّاسُ مِنْ جَمِيعِ الْأُمَمِ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ بِسَبْقِهِ إِيَّاهُمْ الْإِيمَانَ بِنَبِيِّهِ ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى الْإِيمَانِ أَحَدٌ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ)(4) فَهُوَ سَابِقٌ جَمِيعَ السَّابِقِينَ، فَكَمَا أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَضَّلَ السَّابِقِينَ عَلَى الْمُتَخَلِّفِينَ وَ الْمُتَأَخِّرِينَ، فَكَذَلِكَ فَضَّلَ سَابِقَ السَّابِقِينَ عَلَى السَّابِقِينَ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ)(5) [فَكَانَ أَبِي الْمُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ] وَ الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَقّاً، وَ فِيهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ. وَ كَانَ مِمَّنِ اسْتَجَابَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَمُّهُ حَمْزَةُ(عليه السلام) وَ جَعْفَرٌ(عليه السلام) ابْنُ عَمِّهِ، فَقُتِلَا شَهِيدَيْنِ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا) فِي قَتْلَى كَثِيرَةٍ مَعَهُمَا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ، فَجَعَلَ اللَّهُ (تَعَالَى) حَمْزَةَ سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ مِنْ بَيْنِهِمْ، وَ جَعَلَ لِجَعْفَرٍ جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ كَيْفَ يَشَاءُ مِنْ بَيْنِهِمْ، وَ ذَلِكَ لِمَكَانِهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ، وَ مَنْزِلَتِهِمَا وَ قَرَابَتِهِمَا مِنْهُ ، وَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى حَمْزَةَ سَبْعِينَ صَلَاةً مِنْ بَيْنِ الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ كَذَلِكَ جَعَلَ اللَّهُ (تَعَالَى) لِنِسَاءِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

ص: 209


1- . الواقعة الآيات 10 و11
2- . الحديد آية 10
3- . الحشر آية 10
4- . التوبة آية 100
5- . التوبة آية 19

لِلْمُحْسِنَةِ مِنْهُنَّ أَجْرَيْنِ، وَ لِلْمُسِيئَةِ مِنْهُنَّ وِزْرَيْنِ ضِعْفَيْنِ، لِمَكَانِهِنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ جَعَلَ الصَّلَاةَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بِأَلْفِ صَلَاةٍ فِي سَائِرِ الْمَسَاجِدِ إِلَّا مَسْجِدَ خَلِيلِهِ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) بِمَكَّةَ، وَ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ رَبِّهِ وَفَرَضَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) الصَّلَاةَ عَلَى نَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى كَافَّةِ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، كَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ فَقَالَ: قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَحَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْنَا مَعَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَرِيضَةً وَاجِبَةً وَ أَحَلَّ اللَّهُ (تَعَالَى) خُمْسَ الْغَنِيمَةِ لِرَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) ، وَ أَوْجَبَهَا لَهُ فِي كِتَابِهِ، وَ أَوْجَبَ لَنَا مِنْ ذَلِكَ مَا أَوْجَبَ لَهُ، وَ حَرَّمَ عَلَيْهِ الصَّدَقَةَ وَ حَرَّمَهَا عَلَيْنَا مَعَهُ، فَأَدْخَلَنَا فَلَهُ الْحَمْدُ فِيمَا أَدْخَلَ فِيهِ نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) وَ أَخْرَجَنَا وَ نَزَّهَنَا مِمَّا أَخْرَجَهُ مِنْهُ وَ نَزَّهَهُ عَنْهُ، كَرَامَةً أَكْرَمَنَا اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِهَا، وَ فَضِيلَةً فَضَّلَنَا بِهَا عَلَى سَائِرِ الْعِبَادِ، فَقَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) حِينَ جَحَدَهُ كَفَرَةُ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ حَاجَّوْهُ (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ)(1) فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنَ الْأَنْفُسِ مَعَهُ أَبِي، وَ مِنَ الْبَنِينَ إِيَّايَ وَ أَخِي، وَ مِنَ النِّسَاءِ أُمِّي فَاطِمَةَ(عليها السلام) مِنَ النَّاسِ جَمِيعاً، فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ لَحْمُهُ وَ دَمُهُ وَ نَفْسُهُ، وَ نَحْنُ مِنْهُ وَ هُوَ مِنَّا. وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(2) فَلَمَّا نَزَلَتْ آيَةُ التَّطْهِيرِ جَمَعَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَا وَ أَخِي وَ أُمِّي وَ أَبِي، فَجَلَّلَنَا وَ نَفْسَهُ فِي كِسَاءٍ لِأُمِّ سَلَمَةَ خَيْبَرِيٍّ، وَ ذَلِكَ فِي حُجْرَتِهَا وَ فِي يَوْمِهَا، فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي، وَ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ عِتْرَتِي، فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ

ص: 210


1- . آل عمران آية 61
2- . الاحزاب آية 33

طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً. فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا) أَدْخُلُ مَعَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهَا يَرْحَمُكَ اللَّهُ، أَنْتِ عَلَى خَيْرٍ وَ إِلَى خَيْرٍ، وَ مَا أَرْضَانِي عَنْكَ! وَ لَكِنَّهَا خَاصَّةٌ لِي وَ لَهُمْ ثُمَّ مَكَثَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بَعْدَ ذَلِكَ بَقِيَّةَ عُمُرِهِ حَتَّى قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ، يَأْتِينَا كُلَّ يَوْمٍ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَيَقُولُ الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ، (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُالرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(1) وَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بِسَدِّ الْأَبْوَابِ الشَّارِعَةِ فِي مَسْجِدِهِ غَيْرَ بَابِنَا، فَكَلَّمُوهُ فِي ذَلِكَ، فَقَالَ إِنِّي لَمْ أَسُدَّ أَبْوَابَكُمْ وَ أَفْتَحَ بَابَ عَلِيٍّ(عليه السلام) مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي، وَ لَكِنِّي أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ، وَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِسَدِّهَا وَ فَتَحَ بَابَهُ" فَلَمْ يَكُنْ مِنْ بَعْدِهِ ذَلِكَ أَحَدٌ تُصِيبُهُ جَنَابَةٌ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ يُولِدُ فِيهِ الْأَوْلَادَ غَيْرُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) تَكْرِمَةً مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى) لَنَا، وَ فَضْلًا اخْتَصَّنَا بِهِ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ وَ هَذَا بَابُ أَبِي قَرِينُ بَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي مَسْجِدِهِ، وَ مَنْزِلُنَا بَيْنَ مَنَازِلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) أَنْ يَبْنِيَ مَسْجِدَهُ، فَبَنَى فِيهِ عَشْرَةَ أَبْيَاتٍ تِسْعَةً لِبَنِيهِ وَ أَزْوَاجِهِ وَ عَاشِرَهَا وَ هُوَ مُتَوَسِّطُهَا لِأَبِي فَهَا هُوَ (لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ)(2) وَ الْبَيْتُ هُوَ الْمَسْجِدُ الْمُطَهَّرُ، وَ هُوَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) (أَهْلَ الْبَيْتِ)(3) فَنَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ، وَ نَحْنُ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً. أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي لَوْ قُمْتُ حَوْلًا فَحَوْلًا أَذْكُرُ الَّذِي أَعْطَانَا اللَّهُ وَ خَصَّنَا بِهِ مِنَ الْفَضْلِ فِي كِتَابِهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمْ أُحْصِهِ، وَ أَنَا ابْنُ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) النَّذِيرِ الْبَشِيرِ، السِّرَاجِ الْمُنِيرِ، الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ (رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ )(4) وَ أَبِي عَلِيٌّ(عليه السلام)، وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ، وَ شَبِيهُ هَارُونَ(عليه السلام)، وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ بْنَ صَخْرٍ زَعَمَ أَنِّي رَأَيْتُهُ لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا، وَ لَمْ أَرَ

ص: 211


1- . الاحزاب آية 33
2- . الحجر آية 76
3- . الاحزاب آية 33
4- . الانبياء آية 107

نَفْسِي لَهَا أَهْلًا، فَكَذَبَ مُعَاوِيَةُ، وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ، غَيْرَ أَنَّا لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَيْتِ مخيفين [مَخُوفِينَ] مَظْلُومِينَ مُضْطَهَدِينَ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ، فَاللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا، وَ نَزَلَ عَلَى رِقَابِنَا، وَ حَمَلَ النَّاسَعَلَى أَكْتَافِنَا، وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ [مِنَ الْفَيْ ءِ] وَ الْغَنَائِمِ، وَ مَنَعَ أُمَّنَا فَاطِمَةَ(عليها السلام) إِرْثَهَا مِنْ أَبِيهَا. إِنَّا لَا نُسَمِّي أَحَداً، وَ لَكِنْ أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً تَالِياً، لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)، لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ سَيْفَانِ، وَ لَأَكَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ مَا طَمِعْتَ فِيهَا يَا مُعَاوِيَةُ، وَ لَكِنَّهَا لَمَّا أَخْرَجْتَ سَالِفاً مِنْ مَعْدِنِهَا، وَ زَحْزَحْتَ عَنْ قَوَاعِدِهَا، تَنَازَعَتْهَا قُرَيْشٌ بَيْنَهَا، وَ تَرَامَتْهَا كَتَرَامِي الْكُرَةِ حَتَّى طَمِعْتَ فِيهَا أَنْتَ يَا مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُكَ مِنْ بَعْدِكَ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا قَطُّ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ يَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَكُوا وَ قَدْ تَرَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ كَانُوا أَصْحَابَ مُوسَى(عليه السلام) هَارُونَ(عليه السلام) أَخَاهُ وَ خَلِيفَتَهُ وَ وَزِيرَهُ، وَ عَكَفُوا عَلَى الْعِجْلِ وَ أَطَاعُوا فِيهِ سَامِرِيَّهُمْ، وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ خَلِيفَةُ مُوسَى(عليه السلام)، وَ قَدْ سَمِعَتْ هَذِهِ الْأَمَّةُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ ذَلِكَ لِأَبِي إِنَّهُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(عليه السلام) مِنْ مُوسَى(عليه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ قَدْ رَأَوْا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِينَ نَصَبَهُ لَهُمْ بِغَدِيرِ خُمٍّ وَ سَمِعُوهُ، وَ نَادَى لَهُ بِالْوَلَايَةِ، ثُمَّ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مِنْهُمْ الْغَائِبَ، وَ قَدْ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حِذَاراً مِنْ قَوْمِهِ إِلَى الْغَارِ لَمَّا أَجْمَعُوا أَنْ يَمْكُرُوا بِهِ، وَ هُوَ يَدْعُوهُمْ لَمَّا لَمْ يَجِدْ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً، وَ لَوْ وَجَدَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً

ص: 212

لَجَاهَدَهُمْ. وَ قَدْ كَفَّ أَبِي يَدَهُ وَ نَاشَدَهُمْ وَ اسْتَغَاثَ أَصْحَابَهُ فَلَمْ يُغَثْ وَ لَمْ يُنْصَرْ، وَ لَوْ وَجَدَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً مَا أَجَابَهُمْ، وَ قَدْ جُعِلَ فِي سَعَةٍ كَمَا جُعِلَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) فِي سَعَةٍ وَ قَدْ خَذَلَتْنِي الْأُمَّةُ وَ بَايَعَتْكَ يَا ابْنَ حَرْبٍ، وَ لَوْ وَجَدْتُ عَلَيْكَ أَعْوَاناً يَخْلُصُونَ مَا بَايَعْتُكَ، وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) هَارُونَ(عليه السلام) فِي سَعَةٍ حِينَ اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ عَادَوْهُ، كَذَلِكَ أَنَا وَ أَبِي فِي سَعَةٍ حِينَ تَرَكَتْنَا الْأُمَّةُ وَ بَايَعَتْ غَيْرَنَا، وَ لَمْ نَجِدْ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً، وَ إِنَّمَا هِيَ السُّنَنُ وَ الْأَمْثَالُ تَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّكُمْ لَوِ الْتَمَسْتُمْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ رَجُلًا جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَبُوهُ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمْ تَجِدُوا غَيْرِي وَ غَيْرَ أَخِي، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَضِلُّوا بَعْدَ الْبَيَانِ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى ذَلِكَ مِنْكُمْ! أَلَا وَ إِنِّي قَدْ بَايَعْتُ هَذَا وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى مُعَاوِيَةَ (وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ)(1) أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَا يُعَابُ أَحَدٌ بِتَرْكِ حَقِّهِ، وَ إِنَّمَا يُعَابُ أَنْ يَأْخُذَ مَا لَيْسَ لَهُ، وَ كُلُّ صَوَابٍ نَافِعٌ، وَ كُلُّ خَطَإٍ ضَارٍ لِأَهْلِهِ، وَ قَدْ كَانَتِ الْقَضِيَّةُ فَفَهَّمَهَا سُلَيْمَانَ فَنَفَعَتْ سُلَيْمَانَ وَ لَمْ تُضِرَّ دَاوُدَ، فَأَمَّا الْقَرَابَةُ فَقَدْ نَفَعَتِ الْمُشْرِكَ وَ هِيَ وَ اللَّهِ لِلْمُؤْمِنِ أَنْفَعُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَمِّهِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هُوَ فِي الْمَوْتِ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهِ، أَشْفَعْ لَكَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَهُ إِلَّا مَا يَكُونُ مِنْهُ عَلَى يَقِينٍ، وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ غَيْرِ شَيْخِنَا أَعْنِي أَبَا طَالِبٍ(عليه السلام) يَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) (وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً)(2) أَيُّهَا النَّاسُ، اسْمَعُوا وَ عُوا، وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ رَاجِعُوا، وَ

ص: 213


1- . الانبياء آية 111
2- . النساء آية 18

هَيْهَاتَ مِنْكُمُ الرَّجْعَةُ إِلَى الْحَقِّ، وَ قَدْ صَارَعَكُمُ النُّكُوصُ، وَ خَامَرَكُمُ الطُّغْيَانُ وَ الْجُحُودُ (أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ)(1) (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى) (2) قَالَ: فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ الْحَسَنُ حَتَّى أَظْلَمَتْ عَلَيَّ الْأَرْضُ، وَ هَمَمْتُ أَنْ أَبْطِشَ بِهِ، ثُمَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْإِغْضَاءَ أَقْرَبُ إِلَى الْعَافِيَةِ.

امام حسن مجتبي(عليه السلام) در ضمن خطبه اي طولاني پس از صلح با معاويه فرمودند: ..... گواهي مي دهم که معبودي جز خداوند يکتا در پروردگاري و هستي و يگانگي نيست. بي نيازي که شريکي ندارد، تنهايي که ياوري ندارد و گواهي مي دهم که محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و فرستاده ي خداست که او را برگزيد و نيکو شمرد و براي دعوت به حق چون چراغي روشن برانگيخت تا براي بندگان از آنچه مي ترسند، هشدار داده و براي آنچه آرزو دارند، مژده بدهد. او براي اين امت خير و صلاح خواست و رسالت را به انجام رساند و درجات اجر و پاداش را برايشانبيان کرد. من با گواهي بر آن مي ميرم و برانگيخته مي شوم و در آينده به سبب آن مقرب و دلشاد مي گردم. اي مردم! من مي گويم تا بشنويد. شما دل و گوش داريد، پس به خاطر بسپريد، خداوند، ما خاندان را با اسلام گرامي داشت و ما را گزينش کرده، انتخاب نموده و جدايمان ساخت. آن گاه پليدي را از ما برداشت و به راستي پاکيزه مان کرد و پليدي همان شک است و ما هرگز در راه خداوند در حق و دينش شک نمي کنيم. و خدا ما را از هر سستي راي و لغزشي پاک کرد تا به آدم(عليه السلام) وفادار باشيم و اين نعمتي از اوست. هيچگاه مردم دو گروه نشدند جز آن که خداوند مارا در بهترين آن دو قرار داد. آنگاه کارها انجام گرفت و دوره ها به پايان رسيد تا خداوند محمد(صلي الله عليه و آله) را به پيامبري برانگيخت و او را براي رسالتش برگزيد و کتابش را بر او فرستاد. سپس فرمانش داد تا مردم را به سوي خداوند دعوت کند و پدر من نخستين کسي بود که دعوت خدا و فرستاده اش را پذيرفت و نخستين کسي است که ايمان آورد و خدا و

ص: 214


1- . هود آية 28
2- . طه آية 47

فرستاده اش را تصديق کرد. و خداوند والا در کتاب فرو فرستاده اش بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرستاده اش فرمود: (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) آيا کسي که با دليلي روشن از جانب پروردگارش بيايد و به دنبالش شاهدي از او بيايد. که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) همان کسي است که با دليلي روشن از جانب پروردگارش آمد و شاهدي از سوي او بود. و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وقتي او را فرمان داد تا در موسم حج با سوره ي برائت آيد و سوي مکه حرکت کند. به او فرمود: اي علي! با اين سوره حرکت کن که به من فرمان داده شده آن را جز خودم يا به جز مردي از خودم به کسي ديگر نسپارم. و اي علي! آن مرد تو هستي. پس علي(عليه السلام) از رسول خداست و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از او و پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) وقتي ميان او و برادرش جعفر(عليه السلام) و غلام خودش زيد بن حارثه درباره ي دخترحمزه داوري مي کرد به او فرمود: اما تو اي علي! از من و من از توام. تو پس از من سرپرست هر مومني. پدرم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را پيشاپيش تصديق کرده با جانش از ايشان حمايت کرد. آنگاه پيوسته رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در هر جايي اورا پيش مي انداخت و براي هر سختي اي او را مي فرستاد و به اعتماد و اطمينان داشت و به خير خواهي اش در راه خدا و فرستاده اش آگاه بود. او نزديکترين مقربانش به خدا و فرستاده اش بود. (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) پيشگامان پيشرو آنها مقربانند. و پدر من پيشگام پيشگامان به سوي خدا و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و نزديکترين نزديکان بود که خداوند والا فرموده است: (لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً) کساني که پيش از فتح انفاق کردند و پيکار کردند با ديگران برابر نيستند، آنان مقامشان والاتر است. پدر من نخستين کس در اسلام و ايمان، نخستين کس در هجرت و پيوستن به خدا و فرستاده اش و نخستين کس در بخشش به اندازه ي توانگري اش بود. خداوند فرمود: (وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ

ص: 215

رَؤُفٌ رَحِيمٌ) و کساني که پس از آنها آمدند مي گفتند: پروردگارا ما و برادرانمان را که در ايمان به ما پيشي گرفته اند، بيامرز و در دل هامان نسبت به مومنان کينه اي قرار نده که تو مهربان و رحيمي و مردم همه ي امت ها به سبب پيشي گرفتن او در ايمان برايش آمرزش مي خواهند و اين بخاطر اينست که هيچکس در ايمان بر او پيشي نگرفته است و خداوند فرازمند فرموده است: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ) و پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و کساني که به خوبي از ايشان پيروي کردند و او پيشگام همه ي پيشگامان است و چنان که خداوند عزتمند پيشگامان را بر عقب ماندگان برتري داد، همچنين پيشگام پيشگامان را بر پيشگامان ديگر برتري داد و فرمود: (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) آيا آب رساندن به حاجيان و آباد کردن مسجد الحرام راهمچون عمل کسي که به خداوند و روز واپسين ايمان آورده قرار مي دهيد و پدرم مجاهد راستين در راه حق بود و درباره ي او اين آيه نازل شد. و از کساني که دعوت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را پذيرفتند عمويشان حمزه(عليه السلام) و پسر عمويشان جعفر(عليه السلام) بودند که در ميان ديگر کشته شدگان از اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيدند و خداوند والا از ميان ايشان حمزه(عليه السلام) را سرور شهيدان قرار داد و براي جعفر(عليه السلام) دوبال قرار داد تا با آنها به همراه فرشتگان به هرجا که مي خواهد پرواز کند و اين بخاطر جايگاه و منزلتشان و خويشاونديشان نسبت به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود. و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از ميان کساني که شهيد شدند بر حمزه(عليه السلام) هفتاد درود فرستاد. همچنين خداوند فرازمند براي زنان نيکوکار پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) دو پاداش و براي زنان گناهکارشان دو جرم قرار داد به خاطر جايگاهي که نسبت به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) داشتند. و نماز در مسجد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را همچون هزار نماز در ديگر مسجدها قرار داد و اين بخاطر جايگاه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نسبت به پروردگارش بود و خداوند عزتمند درود

ص: 216

بر پيامبرش را بر همه مومنان واجب کرد و هنگامي که آنان گفتند: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درود بر تو چگونه است؟ حضرت فرمودند: بگوييد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) پس بر هرمسلماني واجب است که با درود بر پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) بر ما نيز درود بفرستد. و خداوند فرازمند يک پنجم غنيمت را براي فرستاده ي خويش نهاد و در کتاب، آن را براي او مقرر کرد و از اين طريق آنچه را براي او مقرر کرده بود براي ما نيز مقرر فرمود. و صدقه را بر او حرام کرد و بر ما نيز حرام فرمود. و ما را بر آنچه پيامبرش را داخل کرده بود داخل کرد و از آنچه او را خارج کرده و پاکش دانسته بود ما را هم خارج کرد و پاکدانست و بزرگ داشت و بر سائر مخلوقات فضيلت داد. آنگاه که کافران اهل کتاب او را انکار کرده و با ايشان به ستيزه پرداختند فرمود: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ) بگو بياييد فرزندان و زنان و خودمان را به مباهله خوانيم و نفرين خدا را بر دروغگويان قرار دهيم آنگاه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با خودش پدرم را، و از پسران من و برادرم را و از زنان مادرم فاطمه(عليها السلام) را از ميان تمام مردم برگزيد. پس ما خانواده ي او و گوشت و خون و جان اوييم. ما از اوييم و او از ماست و خداوند فرازمند فرمود: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) همانا خداوند مي خواهد پليدي را از شما خاندان برطرف کرده و به راستي پاکيزه تان کند چون اين آيه نازل شد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) من و برادرم و مادر و پدرم را گرد آورد و خودش را در عبايي خيبري از آن ام سلمه پوشانيد و اين در نوبت او و در اتاق او رخ داد و فرمود: خدايا اينان اهل خانه ي منند، اينان خانواده و خاندان منندپس پليدي را از ايشان بردار و به راستي پاکيزه شان کن. در اين هنگام ام سلمه عرضه داشت: اي رسول خدا! من هم با ايشان داخل شوم؟ حضرت به او فرمودند: خدا تو را بيامرزد تو بر نيکي و به سوي نيکي هستي. آنچه که مرا از تو

ص: 217

خشنود کرده است ولي اين ويژه من و ايشان است. و پس از آن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در بقيه ي عمرش تا هنگامي که وفات کرد هر روز هنگام سپيده ي آفتاب به نزدمان مي آمد و مي فرمود: به نماز بشتابيد تا خداوند شما را بيامرزد (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) همانا خداوند مي خواهد پليدي را از شما خاندان برطرف کرده و به راستي پاکيزه تان کند و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به بستن درهاي باز شده به مسجدش فرمان داد به جز در خانه ي ما و چون در اين باره به ايشان اعتراض کردند فرمود: من از جانب خودم درب شما را نبستم و دربخانه ي علي(عليه السلام) را گشاده نگذاشتم مگر به امر خدا و از آنچه به من وحي شد پيروي کردم. همانا خداوند مرا به بستن درها و بازگشتن درب خانه ي علي(عليه السلام) فرمان داد و پس از آن جز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وپدرم علي بن ابيطالب(عليه السلام) هيچ کس در آن مسجد جنب نشد و برايش فرزندي به دنيا نيامد. که اين گراميداشتي از سوي خداوند والا براي ما بود و فضيلتي که از ميان تمام خلق ما را به آن اختصاص داد. و اين درب خانه ي پدر من است که در کنار درب خانه ي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در مسجد ايشان است و خانه ي ما ميان منازل رسول خداست. زيرا خداوند به پيامبرش فرمان داد تا مسجدي بسازد و سپس در آن ده اتاق ساخت نُه اتاق براي فرزندان و همسرانش و دهمين اتاق که در ميان همه بود براي پدرم و آن (اتاق) بر سر راهي هنوز پابرجاست و آن اتاق همان مسجد پاک شده است. همان که خداوند فراز مند فرمود: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) اهل آن اتاق که ما اهل آن اتاقيم و ماييم کساني که خداوند پليدي را از ما برطرف کرد و به راستي پاکيزه مان کرد. اي مردم! اگر من سال به سال برخيزم تا آنچه خداوند عزتمند به ما داد و فضيلت هايي را که در کتابش و بر زبان پيامبرش به ما اختصاص داده بيان کنم توان شمارش آنرا نخواهم داشت. و منم فرزند پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيم ده مژده آور و چراغ روشن، کسي که خداوند او را

ص: 218

رحمتي براي جهانيان قرار داد و پدرم علي(عليه السلام) است، سرپرست مومنان و همانند هارون. همانا معاوية بن صخر پنداشت که من او را براي خلافت شايسته ديده ام و خود را شايسته ندانسته ام، معاويه دروغ گفت. به خدا سوگند من سزاوار ترين مردمان به مردم در کتاب خدا و بر زبان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستم. اما ما اهل بيت پيوسته از وفات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به بعد ترسان و ستمديده و زير فشار بوديم و خدا ميان ما و کساني باشد که در حق ما ستم کردند وبر گردن هامان نشستند و مردم را بر ضد ما واداشتند و بهره ي ما از غنائم را که خداوند در کتابش مقرر فرموده بود از ما دريغ کردند و ارث مادرمان فاطمه را از پدرش بازداشتند، ما از کسي نام نمي بريم اما سوگند به خدا سوگندي پياپي اگر مردم سخن خداي عزتمند و فرستاده اش را مي شنيدند آسمان قطره هايش را و زمين برکتش را به ايشان مي بخشيد و در اين امت دو شمشير هم از روي اختلاف به هم نمي خورد تا روز قيامت زمين را شاداب و سرسبز يافته و از نعمت هايش بهره مند مي شدند و آنگاه تو اي معاويه! در خلافت طمع نمي کردي ولي وقتي پيشتر از معدنش به درآمد و از پايه هايش جدا شد و قريش در ميان خودش درباره ي آن به کشمکش پرداخت و همچون گويي به اين سو و آن سو پرتاب کرد، تو اي معاويه! و پس از تو يارانت در آن طمع کرديد. و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرموده اند: هر امتي که کارش را به مردي بدهد در حالي که کسي ديگر عالم تر از اوست، پيوسته کارشان نزول مي کند تا به آنچه رها کرده اند، بازگردند. بني اسرائيل که اصحاب موسي(عليه السلام) بودند، هارون(عليه السلام)، برادر جانشين و وزير او را رها کردند و به آن بزغاله روي آوردند و از سامري شان فرمان بردند در حالي که مي دانستند هارون(عليه السلام) جانشين موسي(عليه السلام) است و اين امت از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدند که درباره ي پدرم فرمود: او نسبت به من در جايگاه هارون نسبت به موسي(عليه السلام) است جز اين که پس از من پيامبري نيست. آنان در روز غدير خم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را

ص: 219

ديدند که او را براي ايشان به امامت منصوب کرد و شنيدند که نداي ولايت او را سر داد و به آنان فرمان داد که حاضران به غائبان برسانند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از هراس قومش به آن غار رفت، وقتي تصميم گرفتند که با آن حضرت مکر کنند در حالي که او ايشان را به خدا دعوت مي فرمود و ياوري نيافت که اگر ياوري مي يافت با آنان مي جنگيد. و پدر من نيزدست خود را پس کشيد و بيعت نکرد و آنان را سوگند داد و از يارانش ياري خواست ولي ياري نشد و اگر ياوري مي يافت سخن آنان را نمي پذيرفت، که او در فراخي قرار گرفت همچنان که پيامبر(صلي الله عليه و آله) در فراخي قرار گرفت و اين امت مرا تنها گذاردند و اي پسر حرب! با تو بيعت کردند. و اگر من در برابر تو ياوراني بي آلايش داشتم با تو بيعت نمي کردم. خداي عزتمند هارون را در فراخي قرار داد وقتي مردمش او را ناتوان شمرده و دشمني ورزيدند، همينطور من و پدرم را در فراخي قرار داد وقتي اين امت مارا رها کرده و با ديگران بيعت کردند و ما در برابرشان ياوراني نيافتيم و به راستي که اينها سنت ها و شباهت هايي است که يکي به دنبال ديگري مي رود. اي مردم! شما اگر در ميان خاور و باختر به جستجوي مردي باشيد که جدش رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و پدرش وصي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باشد جز من و برادرم را نخواهيد يافت. پس از خدا پروا کنيد و پس از روشن شدن مطلب گمراه نشويد. شما را چه مي شود. چرا چنين مي کنيد؟.... (1)

مقام اهل بيت در نزد رسول خدا

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُحَارِبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِي خَالِدٍ

ص: 220


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس21 ح1

عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُّ الْخَلْقِ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنَا إِلَى جَنْبِهِ هَذَا وَ ابْنَاهُ وَ أُمُّهُمَا، هُمْ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُمْ، وَ هُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ هَكَذَا، وَ جَمَعَ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ.زيد بن علي(عليه السلام) از پدرانش به نقل از علي(عليه السلام) روايت کرده که مردي خدمت پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) کدام مردمان در نزد شما محبوبترند؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حالي که من در کنارش بودم فرمودند: اين و دو پسرش و مادرشان. ايشان از منند و من از آنها هستم. آنان در بهشت نيز بدينسان با من هستند. و انگشتانشان را باهم جمع کردند. (1)

ايشان مثاني اند

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ النَّخَّاسِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: نَحْنُ الْمَثَانِي الَّذِي أَعْطَاهُ اللَّهُ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا وَ إِمَامَةَ الْمُتَّقِينَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: مائيم آن مثانى كه خدا به پيغمبر ما محمد(صلي الله عليه و آله) عطا فرموده است (يعنى هم دوش قرآنيم كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: دو چيز سنگين ميان شما

ص: 221


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح13

گذاشته ام) و مائيم وجه خدا كه در زمين ميان شما رفت و آمد كنيم مائيم ديده خدا ميان خلقش (ناظر و شاهد كردار مخلوقيم) و دست باز رحمت او بر بندگانش شناخت هر كه ما را شناخت (و خوشا به حالش) و پيشوائى پرهيزگاران را نشناخت هر كه ما را نشناخت (و چه زيان بزرگى كرد كه مرگش در پيش است و آنگاه زيان خود دريابد). (1) عجائب امام تمام شدني نيست

حديث11: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:... قَالَ الرضا(عليه السلام):... فَإِنَّ الْإِمَامَ بِمَنْزِلَةِ الْبَحْرِ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ، وَ عَجَائِبُهُ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِ

حديث11: امام کاظم(عليه السلام): به درستي که امام(عليه السلام) همانند درياست و آن چه نزد اوست تمام نشود، و عجائب و غرائب او از دريا بيشتر است.(2)

تمامي امور بر امام عرضه ميگردد

حديث12: مِنْهَا مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ اخْتَلَفَ أَصْحَابُنَا فِي التَّفْوِيضِ وَ غَيْرِهِ

ص: 222


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص143 باب النوادر ح3
2- . قُرب الاِسناد: ص336 ح احاديث متفرقة 1238.

فَمَضَيْتُ إِلَى أَبِي طَاهِرِ بْنِ بِلَالٍ فِي أَيَّامِ اسْتِقَامَتِهِ فَعَرَّفْتُهُ الْخِلَافَ فَقَالَ أَخِّرْنِي فَأَخَّرْتُهُ أَيَّاماً فَعُدْتُ إِلَيْهِ فَأَخْرَجَ إِلَيَّ حَدِيثاً بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ إِذَا أَرَادَ [اللَّهُ] أَمْراً عَرَضَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) [وَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ] وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى [أَنْ] يَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ(عليه السلام) ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِذَا أَرَادَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ يَرْفَعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَلًا عُرِضَ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ(عليه السلام) ثُمَّ [يَخْرُجُ] عَلَى وَاحِدٍ [بَعْدَ] وَاحِدٍ إِلَى أَنْ يُعْرَضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّيُعْرَضُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا عُرِجَ إِلَى اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا اسْتَغْنَوْا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَرْفَةَ عَيْنٍ.

حديث12: امام صادق(عليه السلام): زماني که خداوند عزّوجل ارادهي تحقّق و اجراي امري را داشته باشد ابتدا آن را بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) سپس به اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ساير ائمهي اطهار(عليهم السلام) يکي پس از ديگري تا امام زمانf عرضه مي نمايد، و پس از آن (توسط ملائکه الهي) به اهل دنيا عطا مي شود، و نيز زماني که ملائکه قصد بالا بردن عملي را به سوي پروردگار داشته باشند آن را به امام زمانf عرضه داشته و آن حضرت نيز آن را به امام قبل از خود همين طور تا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه مي دارند، و آن حضرت نيز واسطهي مستقيم به پروردگار است، پس آن چه که از جانب خداي متعال به سوي خلق پائين مي آيد و از سوي خلق به سمت او بالا مي رود، به دستان اهل بيت(عليهم السلام) جاري شده و ايشان واسطهي درآنند.(1)

حديث13: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ اللَّهُ فِي أَمْرٍ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ

ص: 223


1- . غيبة، شيخ طوسي: ص387 في ذكر أبي القاسم الحسين بن روح النوبختي ح351.

تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

حديث13: امام کاظم(عليه السلام) در حديثي زيبا فرمودند: هيچ مَلَکي نيست که خداوند او را براي اجراي فرماني به زمين ارسال نمايد مگر اين که ابتدا نزد امام(عليه السلام) رفته و آن را به ايشان عرضه مي دارد. به درستي که محل رفت و آمد ملائکه الهي به سوي صاحب اين امر است.(1)مقدرات در شب قدر بر امام عرضه ميگردد

حديث14: وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) كَثِيراً مَا يَقُولُ مَا اجْتَمَعَ التَّيْمِيُ وَ الْعَدَوِيُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ يَقْرَأُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ بِتَخَشُّعٍ وَ بُكَاءٍ فَيَقُولَانِ مَا أَشَدَّ رِقَّتَكَ لِهَذِهِ السُّورَةِ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِمَا رَأَتْ عَيْنِي وَ وَعَى قَلْبِي وَ لِمَا يَرَى قَلْبُ هَذَا مِنْ بَعْدِي فَيَقُولَانِ وَ مَا الَّذِي رَأَيْتَ وَ مَا الَّذِي يَرَى قَالَ فَيَكْتُبُ لَهُمَا فِي التُّرَابِ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ قَالَ ثُمَّ يَقُولُ هَلْ بَقِيَ شَيْ ءٌ بَعْدَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُلِّ أَمْرٍ فَيَقُولَانِ لَا فَيَقُولُ هَلْ تَعْلَمَانِ مَنِ الْمُنْزَلُ إِلَيْهِ بِذَلِكَ فَيَقُولَانِ أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَيَقُولُ نَعَمْ فَيَقُولُ هَلْ تَكُونُ لَيْلَةُ الْقَدْرِ مِنْ بَعْدِي فَيَقُولَانِ نَعَمْ قَالَ فَيَقُولُ فَهَلْ يَنْزِلُ ذَلِكَ الْأَمْرُ فِيهَا فَيَقُولَانِ نَعَمْ قَالَ فَيَقُولُ إِلَى مَنْ فَيَقُولَانِ لَا نَدْرِي فَيَأْخُذُ بِرَأْسِي وَ يَقُولُ إِنْ لَمْ تَدْرِيَا فَادْرِيَا هُوَ هَذَا مِنْ بَعْدِي قَالَ فَإِنْ كَانَا لَيَعْرِفَانِ تِلْكَ اللَّيْلَةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ شِدَّةِ مَا يُدَاخِلُهُمَا مِنَ الرُّعْبِ.

ص: 224


1- . بصائرالدرجات: ص95 باب17 في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ح22.

حديث14: اميرالمؤمنين(عليه السلام): هيچ گاه يتيمي و عدوّي (ابوبکر و عمر) خدمت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نبودند و آن حضرت سورهي Sإِنَّا أَنْزَلْنَاهُR را با خشوع و گريه تلاوت نمي کردند جز اين که آن دو مي گفتند: براي اين سوره چه سخت دلت نازک است؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله): براي آن چيزي است که به چشم خود ديده و به دل خود فهميده ام، و براي آن است که دل اين مرد (يعني علي(عليه السلام)). بعد از من خواهد دريافت، آن دو مي گفتند: شما چه ديده ايد و او چه خواهد ديد؟ حضرت در ازاي جواب، روي خاک براي آن ها اين آيه (تَنَزَّلُ الْمَلائكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) را نقش کرده و مي فرمودند: پس از فرموده خداوند که مي گويد: هر امري آيا چيز ديگري باقي مي ماند؟ آن دو مي گفتند: نه. پس مي فرمودند: مي دانيد به چه کسي هر امري را نازل مي کنند. مي گفتند: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به شما، مي فرمودند: آري! درستاست. ولي آيا شب قدر بعد از من هست يا نه؟ آن دو مي گفتند: آري، پس پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمودند: آيا اين امر در آن شب نيز نازل مي شود؟ مي گفتند: آري! مي فرمودند: بر چه کسي؟ آن دو مي گفتند: نمي دانيم، پس سر مرا در آغوش گرفته و مي فرمودند: اگر نمي دانيد، بدانيد: آن کس بعد از من اين مرد است و به راستي مطلب اين است که آن دو نفر اين شب را بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از شدت هراسي که به دل آن ها مي افتاد مي شناختند.(1)

حديث15: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: ...إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقُلْتَ مَنْ هُمْ فَقَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُون

حديث15: اميرالمؤمنين(عليه السلام): همانا در شب قدر امور يک سال، معين مي شود و براي اجراي اين مسالهي مُجرياني بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي باشند، پس شخصي

ص: 225


1- . الکافي: ج1 ص249 بَابٌ فِي شَأْنِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَفْسِيرِهَا ح5.

سؤال نمود: آنان چه کسانيند؟ حضرت فرمودند: من و يازده نفر از فرزندانم که از صلب من باشند و آنان اماماني هستند که ملائکه با ايشان سخن مي گويند.(1)

حديث16: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْمِسْمَعِي:...فَإِنَّ فِيهِ تُقَسَّمُ الْأَرْزَاقُ وَ تُكْتَبُ الْآجَالُ وَ فِيهِ يُكْتَبُ وَفْدُ اللَّهِ الَّذِينَ يَفِدُونَ إِلَيْهِ وَ فِيهِ لَيْلَةٌ الْعَمَلُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍحديث16: امام صادق(عليه السلام): همانا در شب قدر ارزاق تقسيم شده و اجل ها نوشته مي شوند و نيز مشخص مي شود که چه کساني بايد به حج بروند، و در اين شب هر عملي برتر از انجام آن عمل در هزار ماه است.(2)

اعمال بر ائمه اطهار عرضه ميگردد

حديث17: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ حَيَّانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه:.فَإِنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ كُلَّ إِثْنَيْنِ وَ كُلَّ خَمِيسٍ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ وَ مَا كَانَ مِنْ سَيِّئٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ.

حديث17: رسول خدا(صلي الله عليه و آله): همانا اعمال شما در هر دوشنبه و پنج شنبه بر من عرضه مي شود، پس من بر اعمال خوب شما شکر الهي نموده و بر اعمال بدتان از خداوند طلب بخشش مي نمايم.(3)

ص: 226


1- . الکافي: ج1 ص247 بَابٌ فِي شَأْنِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَفْسِيرِهَا ح2
2- . الکافي: ج4 ص66 بَابُ فَضْلِ شَهْرِ رَمَضَان ح2.
3- . بصائرالدّرجات: ص444 13 باب قول رسول الله ص في عرض الأعمال عليه إن حياته و مماته خير لكم و إن الأرض لا تطعم منهم شيئا ح5.

حديث18: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْهُ قَالَ: تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ يَوْمَ الْخَمِيسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ

حديث18: امام صادق(عليه السلام): اعمال هر پنج شنبه بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و ائمهياطهار(عليهم السلام) عرضه مي شود.(1)حديث19: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

حديث19: عبد اللَّه بن ابان زيات كه نزد حضرت رضا(عليه السلام) منزلتى داشت، گويد به آن حضرت عرضه داشتم: براى من و خانواده ام به درگاه خدا دعا بفرما. فرمود: مگر من دعا نمي كنم؟! به خدا كه اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه مى شود، عبد اللَّه گويد: من اين مطلب را بزرگ شمردم، به من فرمود: مگر تو كتاب خداعزوجل را نمي خوانى كه مي فرمايد؟ (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)(2) در عمل كوشيد كه خدا و رسولش و مومنان كردار شما را مي بينند به خدا كه آن مؤمن على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(3)

حديث20: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا

ص: 227


1- . بصائرالدّرجات: ص426 باب4 الأعمال تعرض على رسول الله ص و الأئمة ح16.
2- . سوره مبارکه توبه آيه 105
3- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص219 بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح4

فَاحْذَرُوهَا وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى (اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ) وَ سَكَتَ.

حديث20: ابو بصير گويد امام صادق(عليه السلام) فرمود: در هر بامداد كردار بندگان نيكوكار و فاسق بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه مى شود، پس بر حذر باشيد (از كردار ناشايست) و همين است معنى قول خداى تعالى (وَ قُلِاعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ) در عمل كوشيد كه خدا و رسولش كردار شما را مي بينند و ساكت شد.(1)

حديث21: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ رَجُلٌ كَيْفَ نَسُوؤُهُ فَقَالَ أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.

حديث21: سماعة گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: شما را چه مى شود كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را ناخوش و اندوهگين مي كنيد؟ مردى گفت: ما او را ناخوش مي كنيم؟!! فرمود: مگر نمي دانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مى شود و چون گناهى در آن بيند، اندوهگينش مي كند؟ پس نسبت به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) بدى نكنيد و او را (با عبادات و طاعات خويش) مَسرور سازيد.(2)

حديث22: أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٍ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّى يُعْرَضَ

عَمَلُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلَى عَلِيٍّ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَى آخِرِ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعِبَادِ.

ص: 228


1- . الکافي کتاب الحجة بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح1
2- . الکافي ج1 ص219 کتاب الحجة بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح3

حديث22: امام صادق(عليه السلام): هيچ مومن و کافري نمي ميرد و در قبر گذاشته نمي شود تا اعمالش بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) تا امام آخر که اطاعتش بر بندگان فرض شده عرضه گردد.(1)

حديث23: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

حديث23: يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق(عليه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) در عمل كوشيد كه خدا و رسولش و مومنان كردار شما را مي بينند پرسيدم، فرمود: مؤمنين ائمه هستند.(2)

حديث24: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا.

حديث24: امام رضا(عليه السلام) مي فرمود: همانا كردار نيك و بد بندگان بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه مى شود.(3)

حديث25: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّامِتِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حديث25: امام باقر(عليه السلام) آيه(وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)(4) را ياد نموده و فرمود: به خدا كه آن مؤمن على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(5)

ص: 229


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص428 باب5 باب عرض الأعمال على الأئمة الأحياء و الأموات .....ح10
2- . الکافي کتاب الحجة بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح2
3- . الکافي ج1 ص220 کتاب الحجة بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح6
4- . سوره مبارکه توبه آيه 105
5- . الکافي ج1 ص220 کتاب الحجة بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ح5

دعاي ائمه اطهار سريع الاجابة است

حديث26: أَقُولُ رَوَى الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَيْسٍ يَنَالُ دَرَجَتَنَا وَ إِنَّ الْمَدِينَةَ مِنْ قَابِلٍ يَلِيهَا دَاوُدُ بْنُ عُرْوَةَ وَ يَسْتَدْعِيهِ وَ يَأْمُرُهُ أَنْ يَكْتُبَ لَهُ أَسْمَاءَ شِيعَتِنَا فَيَأْبَى فَيَقْتُلُهُ وَ يَصْلِبُهُ فِينَا وَ بِذَلِكَ يَنَالُ دَرَجَتَنَا فَلَمَّا وَلِيَ دَاوُدُ الْمَدِينَةَ مِنْ قَابِلٍ أَحْضَرَ الْمُعَلَّى وَ سَأَلَهُ عَنِ الشِّيعَةِ فَقَالَ مَا أَعْرِفُهُمْ فَقَالَ اكْتُبْهُمْ لِي وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَقَالَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ تَحْتَ أَقْدَامِي مَا رَفَعْتُهَا عَنْهُمْ فَأَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ وَ صَلْبِهِ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ الصَّادِقُ(عليه السلام) قَالَ يَا دَاوُدُ قَتَلْتَ مَوْلَايَ وَ وَكِيلِي وَ مَا كَفَاكَ الْقَتْلُ حَتَّى صَلَبْتَهُ وَ اللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ لِيَقْتُلَكَ كَمَا قَتَلْتَهُ فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ تُهَدِّدُنِي بِدُعَائِكَ ادْعُ اللَّهَ لَكَ فَإِذَا اسْتَجَابَ لَكَ فَادْعُهُ عَلَيَّ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مُغْضَباً فَلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ اغْتَسَلَ وَ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ ثُمَّ قَالَ يَا ذَا يَا ذِي يَا ذَوَا ارْمِ دَاوُدَ بِسَهْمٍ مِنْ سِهَامِكَ تُقَلْقِلْ بِهِ قَلْبَهُ ثُمَّ قَالَ لِغُلَامِهِ اخْرُجْ وَ اسْمَعِ الصَّائِحَ فَجَاءَ الْخَبَرُ أَنَّ دَاوُدَ قَدْ هَلَكَ فَخَرَّ الْإِمَامُ سَاجِداً وَ قَالَ إِنَّهُ لَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ بِثَلَاثِ كَلِمَاتٍ لَوْ أَقْسَمْتُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَزُلْزِلَتْ بِمَنْ عَلَيْهَا.

حديث26: از آن جمله روايت ابوبصير است که مي گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: معلي بن خنيس به مقام ما دسترسي پيدا مي کند، شهر مدينه در آينده تحت حاکميت داوود بن عروة قرار خواهد گرفت و او معلي بن خنيس را فرا مي خواند و از او مي خواهد که اسامي شيعيان ما را برايش بنويسد. امّا او امتناع کرده و داوود نيز او را به قتل رسانده و به صليب مي بندد، و به اين شکل به مقام ما دستمي يابد، مدّتي

ص: 230

بعد داوود، ولايت مدينه را در اختيار گرفت. معلي را احضار کرد و از او درباره شيعيان سؤال کرد و او گفت: آن ها را مي شناسم، گفت: اسامي آن ها را برايم بنويس و گرنه گردنت را مي زنم، معلي گفت: آيا مرا به قتل تهديد مي کني، به خدا سوگند! اگر آن ها زير پايم باشند، پايم را بلند نخواهم کرد تا تو آن ها را ببيني و به اين شکل دستور داد گردنش قطع شود و به صليب بسته گردد. وقتي امام صادق(عليه السلام) بر داوود وارد شد فرمود: وکيل مرا به قتل رساندي، قتل او را کافي ندانسته و جسدش را به صليب بستي؟ به خدا سوگند! تو را نفرين خواهم کرد، به خاطر اين که او را به قتل رساندي، داوود به حضرت گفت: آيا با نفرين خود مرا تهديد مي کني؟ ابتدا براي خودت دعا کن اگر مستجاب شد آن گاه بر نفرين من اراده کن، امام(عليه السلام) از آن جا خارج شد، شب هنگام حضرت غسل کرد، رو به قبله ايستاد و فرمود: يَا ذَا يَا ذِي يَا ذَوَا ارْمِ دَاوُدَ بِسَهْمٍ مِنْ سِهَامِكَ تُقَلْقِلْ بِهِ قَلْبَهُ تيري از تيرهاي غالب خود را به سوي داود پرتاب کن تا قلب او را تکه تکه کند. سپس به غلامش فرمود: برو و صداي فرياد را بشنو، خبر آمد که داود مرده است. امام(عليه السلام) بر زمين سجده کرده و فرمود: من با سه کلمه او را نفرين کردم که اگر اهل زمين را با آن نفرين کرده بودم، زمين همه را با لرزش خود، در هم مي کوبيد.(1)

حديث27: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ وَ لَكِنْ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْحديث27: محمّد بن نعمان گفت از امام صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: خداوند ما را به خودمان وانگذاشته اگر ما را به خود وامي گذاشت مانند ساير مردم بوديم ولى ما كسانى هستيم كه خداوند در باره آن ها فرموده (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ) مرا بخوانيد

ص: 231


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 143 الفصل الثامن في أسرار الإمام الصادق عليه السلام ، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 4 ص184 الفصل العشرون ..... ح161

تا دعاى شما را مستجاب كنم.(1)

حديث28: عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِ قَالَ: كُنْتُ حَاجّاً وَ جَمَاعَةَ عُبَّادِ الْبَصْرَةِ مِثْلَ أَيُّوبَ السِّجِسْتَانِيِ وَ صَالِحٍ الْمُرِّيِ وَ عُتْبَةَ الْغُلَامِ وَ حَبِيبٍ الْفَارِسِيِ وَ مَالِكِ بْنِ دِينَارٍ فَلَمَّا أَنْ دَخَلْنَا مَكَّةَ رَأَيْنَا الْمَاءَ ضَيْقاً وَ قَدِ اشْتَدَّ بِالنَّاسِ الْعَطَشُ لِقِلَّةِ الْغَيْثِ فَفَزِعَ إِلَيْنَا أَهْلُ مَكَّةَ وَ الْحُجَّاجُ يَسْأَلُونَّا أَنْ نَسْتَسْقِيَ لَهُمْ فَأَتَيْنَا الْكَعْبَةَ وَ طُفْنَا بِهَا ثُمَّ سَأَلْنَا اللَّهَ خَاضِعِينَ مُتَضَرِّعِينَ بِهَا فَمُنِعْنَا الْإِجَابَةَ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذَا نَحْنُ بِفَتًى قَدْ أَقْبَلَ قَدْ أَكْرَبَتْهُ أَحْزَانُهُ وَ أَقْلَقَتْهُ أَشْجَانُهُ فَطَافَ بِالْكَعْبَةِ أَشْوَاطاً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ يَا مَالِكَ بْنَ دِينَارٍ وَ يَا ثَابِتُ الْبُنَانِيُّ وَ يَا أَيُّوبُ السِّجِسْتَانِيُّ وَ يَا صَالِحُ الْمُرِّيُّ وَ يَا عُتْبَةُ الْغُلَامُ وَ يَا حَبِيبُ الْفَارِسِيُّ وَ يَا سَعْدُ وَ يَا عُمَرُ وَ يَا صَالِحُ الْأَعْمَى وَ يَا رَابِعَةُ وَ يَا سَعْدَانَةُ وَ يَا جَعْفَرَ بْنَ سُلَيْمَانَ فَقُلْنَا لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ يَا فَتَى فَقَالَ أَ مَا فِيكُمْ أَحَدٌ يُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ فَقُلْنَا يَا فَتَى عَلَيْنَا الدُّعَاءُ وَ عَلَيْهِ الْإِجَابَةُ فَقَالَ أَبْعِدُوا مِنَ الْكَعْبَةِ فَلَوْ كَانَ فِيكُمْ أَحَدٌ يُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ لَأَجَابَهُ ثُمَّ أَتَى الْكَعْبَةَ فَخَرَّ سَاجِداً فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ سَيِّدِي بِحُبِّكَ لِي إِلَّا سَقَيْتَهُمُ الْغَيْثَ قَالَ فَمَا اسْتَتَمَّ الْكَلَامَ حَتَّى أَتَاهُمُ الْغَيْثُ كَأَفْوَاهِ الْقِرَبِ فَقُلْتُ يَا فَتَى مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ أَنَّهُ يُحِبُّكَ قَالَ لَوْ لَمْ يُحِبَّنِي لَمْ يَسْتَزِرْنِي فَلَمَّا اسْتَزَارَنِي عَلِمْتُ أَنَّهُ يُحِبُّنِي فَسَأَلْتُهُ بِحُبِّهِ لِي فَأَجَابَنِي ثُمَّ وَلَّى عَنَّا وَ أَنْشَأَ يَقُولُ ....فَقُلْتُ يَا أَهْلَ مَكَّةَ مَنْ هَذَا الْفَتَى قَالُوا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) بْنِ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) .

حديث28: ثابت بنانى گفت من و گروهى از عباد بصره از قبيل ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و مالك بن دينار به حج رفتيم، همين كه داخل مكه شديم ديديم مردم از نظر آب در مضيقه هستند و از شدت

ص: 232


1- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 519 [سورة غافر(40): آية 60] .....،

تشنگى ناراحتند چون باران كم باريده بود. مردم متوسل به ما شدند و تقاضاى طلب باران نمودند رفتيم به جانب كعبه پس از طواف با تضرع و زارى از خدا درخواستباران نموديم ولى دعاى ما اجابت نشد، در همين ميان جوانى كه اندوه ناراحتى غم در چهره اش آشكارا ديده مي شد وارد شد و طوافى نمود سپس روى به ما آورده فرمود: مالك بن دينار و ثابت بنانى و ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و يا سعد يا عمر يا صالح اعمى، رابعه، سعدانه، يا جعفر بن سليمان، عرضه داشتيم: بله اى جوان؟ فرمود: يك نفر از شما را خدا دوست نمي داشت؟ عرضه داشتيم: ما دعا كرديم بر خداست كه اجابت نمايد، روى به جانب كعبه نموده و از آنجا به سجده رفت. در سجده مي گفت الهى تو را به علاقه اى كه به من دارى اين ها را از باران سيراب كن، هنوز دعايش تمام نشده بود كه باران چون دهانه مشك باريدن گرفت، عرضه داشتم: جوان از كجا فهميدى تو را دوست دارد؟ جواب داد اگر مرا دوست نمي داشت به خانه اش دعوت نمي كرد چون دعوت كرده فهميدم مرا دوست دارد. به همين جهت او را به علاقه اش قسم دادم از پيش ما رفت و اين شعر را خواند از مردم مكه پرسيدم اين جوان كيست؟ گفتند على بن الحسين(عليه السلام) است.(1)

حديث29: قال الصادق(عليه السلام):... لَا يُحْجَبُ دُعَاؤُنَا عَنِ اللَّه

حديث29: امام صادق(عليه السلام): بين دعاي ما و خداوند حجابي نيست.(2)

ص: 233


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص316 احتجاجه ع في أشياء شتى من علوم الدين و ذكر طرف من مواعظه البليغة
2- . تفسيرالعيّاشي: ج1 ص184 سورة آل عمران(3): آية 92ح85.

امام در رحم مادر ميبيند و ميشنود

حديث30: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ الْخَيْبَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): ....وَ هُوَ جَعَلَهُ يَسْمَعُ وَ يَرَى فِي بَطْنِ أُمِّهِ حَتَّى إِذَا صَارَ إِلَى الْأَرْضِ خَطَّ كَتِفَيْهِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الْآيَةَ

حديث30: امام صادق(عليه السلام):...او را در شكم مادر شنوا و بينايش مي كند وقتى بر زمين قرار گرفت در شانه اش نوشته مى شود (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا)(1) كلام خداى تو از روى راستى و عدالت به حد كمال رسيد و هيچ كس تبديل و تغيير آن كلمات نتواند كرد.(2)

حديث31: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ رَوَاهُ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام): لَا تَكَلَّمُوا فِي الْإِمَامِ فَإِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ هُوَ جَنِينٌ فِي بَطْنِ أُمِّهِ...

حديث31: امام باقر(عليه السلام): در مورد مقام و منزلت امام(عليه السلام) صحبت نکنيد چرا که امام(عليه السلام) کسي است که در رحم مادرش مي شنود.(3)

مقام والاي مادران ائمه اطهارحديث32: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ صَالِحِ بْنِ مَزْيَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: كَانَتْ أُمِّي قَاعِدَةً عِنْدَ جِدَارٍ فَتَصَدَّعَ الْجِدَارُ وَ سَمِعْنَا هَدَّةً شَدِيدَةً فَقَالَتْ

ص: 234


1- . سوره انعام آيه115
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 438 باب 11 باب فصل الأحاديث في الأئمة ليس فيها ذكر الرؤية ..... ح3.
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص436 باب 9 باب في الإمام يرفع له في كل بلد منار و ينظر فيه إلى أعمال العباد .....ح6.

بِيَدِهَا لَا وَ حَقِّ الْمُصْطَفَى(صلي الله عليه و آله) مَا أَذِنَ اللَّهُ لَكَ فِي السُّقُوطِ فَبَقِيَ مُعَلَّقاً فِي الْجَوِّ حَتَّى جَازَتْهُ فَتَصَدَّقَ أَبِي عَنْهَا بِمِائَةِ دِينَارٍ قَالَ أَبُو الصَّبَّاحِ وَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) جَدَّتَهُ أُمَّ أَبِيهِ يَوْماً فَقَالَ كَانَتْ صِدِّيقَةً لَمْ تُدْرَكْ فِي آلِ الْحَسَنِ امْرَأَةٌ مِثْلُهَا.

حديث32: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مادرم پاي ديواري نشسته بودند که ديوار فرو ريخت مادرم گفت: ساقط نشو به حقّ مصطفي که خداوند اذن نداده است که ساقط شوي ديوار باقي ماند تا مادرم از پاي آن گذشت.(1)

منکران فضائل ائمه اطهار

حديث33: أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) وَ غَيْرِ الضَّالِّينَ قَالَ (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) النُّصَّابُ وَ (الضَّالِّينَ) الشُّكَّاكُ الَّذِينَ لَا يَعْرِفُونَ الْإِمَامَ.

حديث33: امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ) فرمودند: مقصود گمراهان شکاک (و پيروانشان) و کساني است که امام(عليه السلام) را نمي شناسند(2)حديث34:

أَقُولُ ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هَذَا الْخَبَرَ وَ وَجَدْتُهُ أَيْضاً فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ مُشْتَمِلٍ عَلَى أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ قَالَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ:... قَالَ اميرالمومنين(عليه السلام):...

الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ أَنْكَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِيَّتَنَا

ص: 235


1- . الكافي ج 1 ص469 بَابُ مَوْلِدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ح1 .
2- . تفسير العياشي ج 1 ص24 [سورة الفاتحة(1): الآيات 3 الى 7] ح28، بحار الانوار ج24 ص20 باب 24 أنهم عليهم السلام السبيل و الصراط و هم و شيعتهم المستقيمون عليها ح35 ، کساني که امامشان را نميشناسند يا نسبت به امامشان معرفتي ندارند و اين تنها اختصاص به دشمنان و منکران ولايت ائمه معصومين نداشته بلکه کساني که فقط شيعيان شناسنامه اي بوده و تنها نام شيعه را به همراه دارند اما معرفتي نسبت به امام خود نداشته و از ايشان پيروي نميکنند يا آنچه از توانايي ها و قدرت والاي امام را که مي شنوند انکار کرده و قبول و باور آن برايشان سخت بوده يا کساني که در حق ائمه معصومين غلو کرده و آنها را به مقام خدايي ميرسانند و يا مقام امام را پايين آورده و او را با غير مقايسه ميکنند جزو گمراهان محسوب ميگردند. زيرا ايشان از صراط مستقيم که همان راه امامست خارج شده و آيا ضلالت و گمراهي چيزي جز اينست

وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْكَرَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِيَّتَهُ فِينَا

حديث34: اميرالمؤمنين(عليه السلام): وَيل و تمام وَيل (ويل کلمه انذار و تحذير بوده و به چاهي در جهنّم که آکنده از آتش است نيز اطلاق مي گردد) بر کسي که فضائل و خصوصيات ما اهل بيت و آن چه را که خداوند به ما عطا نموده را انکار نمايد، چرا که هرکه چيزي از آن چه را که خداوند به ما عطا کرده انکار نمايد به درستي که قدرت خدا و اراده او در حقّ ما را انکار نموده.(1)

حديث35: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) يَا أَبَانُ كَيْفَ يُنْكِرُ النَّاسُ قَوْلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَمَّا قَالَ لَوْ شِئْتُ لَرَفَعْتُ رِجْلِي هَذِهِ فَضَرَبْتُ بِهَا صَدْرَ ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ بِالشَّامِ فَنَكَسْتُهُ عَنْ سَرِيرِهِ وَ لَا يُنْكِرُونَ تَنَاوُلَ آصَفَ وَصِيِّ سُلَيْمَانَ عَرْشَ بِلْقِيسَ وَ إِتْيَانَهُ سُلَيْمَانَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْهِ طَرْفُهُأَلَيْسَ نَبِيُّنَا ص أَفْضَلَ الْأَنْبِيَاءِ وَ وَصِيُّهُ أَفْضَلَ الْأَوْصِيَاءِ أَ فَلَا جَعَلُوهُ كَوَصِيِّ سُلَيْمَانَ حَكَمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّنَا وَ أَنْكَرَ فَضْلَنَا

حديث35: اختصاص: ابان احمر گفت امام صادق(عليه السلام) فرمود: يا ابان! چگونه مردم فرمايش اميرمومنان(عليه السلام) را كه فرمود: اگر بخواهم با پايم بر سينه معاويه بن ابي سفيان كه در شام است مي زنم و او را از تخت به زير مي اندازم را نمي پذيرند، اما قبول دارند كه آصف وصى سليمان تخت بلقيس را قبل از يك چشم برهم زدن براى سليمان(عليه السلام) آورد مگر پيامبر ما بهترين پيامبر و جانشين او بهترين جانشينان نيست؟ آيا او را مانند وصى سليمان هم نمي دانند؟ خداوند بين ما و كسى كه منكر حق ما بوده و مقام و منزلت و فضائل ما را نديده مى گيرد قضاوت کند.(2)

ص: 236


1- . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج 1 ص40 الثمرة الخامسة في معرفة الإمام عليه السلام .
2- . الإختصاص ص 213 باب صحيفة الزهراء ع و أخبار أخرى في فضلهم ،

توضيح: در قرآن کريم خداوند از حضرت سليمان(عليه السلام) ياد کرده و اشاره به مُلکي که ايشان در اختيار داشته مي فرمايد، خداوند تمامي جن و انس و حيوانات را در زمان حيات ايشان براي او مُسَخَّر کرده بود، ابرهاي آسمان، باد، خورشيد و... تحت ولايت ايشان قرار داشته، آن چه براي سليمان(عليه السلام) قرار داشته به مراتب بيشتر از آن را خداوند در اختيار اميرالمؤمنين(عليه السلام) قرار داده آن حضرت امام است بر تمامي مخلوقاتي که از ابتداي خلقت تا به روز قيامت آمده يا خواهند آمد، اَعَم از جن و انس و ساير موجودات، و از آن بالاتر امام است بر تمامي انبياء به جز پيامبر بزرگوار اسلام(صلي الله عليه و آله)، و اثبات کننده کلام ما اشاره است به سخن خداوند متعال در قرآن در جريان مُباهِله که از اميرالمؤمنين(عليه السلام) به عنوان نَفسِ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ياد شده و به اين سخن به آن معني است که اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تمامي جهات مانندرسول خداست جز در نبوّت که مقدر بود حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) آخرين انبياء باشند، پس جاي هيچ گونه شگفتي نيست آنچه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي شنويد، زيرا ايشان بر تمام عالم هستي امير است.

حديث36: لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمُفِيدِ رَفَعَهُ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَا سَلْمَانُ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ لَا يَعْرِفُنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا وَ أَنْكَرَ فَضْلَنَا يَا سَلْمَانُ أَيُّمَا أَفْضَلُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) أَمْ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ سَلْمَانُ بَلْ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَذَا آصَفُ بْنُ بَرْخِيَا قَدَرَ أَنْ يَحْمِلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ مِنْ فَارِسَ فِي طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ وَ لَا أَفْعَلُ أَضْعَافَ ذَلِكَ وَ عِنْدِي عِلْمُ أَلْفِ كِتَابٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى شَيْثِ بْنِ آدَمَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ خَمْسِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِدْرِيسَ النَّبِيِّ(عليه السلام) ثَلَاثِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ(عليه السلام) عِشْرِينَ صَحِيفَةً وَ التَّوْرَاةِ وَ

ص: 237

الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ اعْلَمْ يَا سَلْمَانُ أَنَّ الشَّاكَّ فِي أَمْرِنَا وَ عُلُومِنَا كَالْمُمْتَرِي فِي مَعْرِفَتِنَا وَ حُقُوقِنَا وَ قَدْ فَرَضَ وَلَايَتَنَا فِي كِتَابِهِ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ وَ بَيَّنَ فِيهِ مَا وَجَبَ الْعَمَلُ بِهِ وَ هُوَ غَيْرُ مَكْشُوف

حديث36: كتاب محتضر: با اسناد خود از شيخ مفيد از سلمان نقل مي كند كه امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: سلمان! افسوس بسيار افسوس، براى كسى كه ما را درست نشناخته و منكر مقام ما است. فرمود سلمان آيا سليمان(عليه السلام) برتر است يا محمّد(صلي الله عليه و آله) سلمان جوابداد: محمّد(صلي الله عليه و آله) فرمود: سلمان! آصف بن برخيا توانست تخت بلقيس را در يك چشم برهم زدن از فارس بياورد با اينكه او داراى مقدارى از علم كتاب بود من نمي توانم چند برابر او انجام دهم با اينكه در نزد من علم هزار كتاب است. خداوند بر شيث(عليه السلام) پسر آدم(عليه السلام) پنجاه صحيفه نازل كرد و بر ادريس(عليه السلام) سى صحيفه و بر ابراهيم(عليه السلام) خليل بيست صحيفه و تورات و انجيل و زبور و فرقان عرضهداشتم: صحيح مي فرمائيد مولاى من. فرمودند: سلمان! بدان كسى كه در امور ما و علوم ما ترديد نمايد همچون كسى است كه معرفت و حقوق مارا به سُخره گرفته با اينكه خداوند ولايت ما را در چند مورد از كتاب خود واجب نموده و آنچه بايد عمل شود آشکارا بيان و اين مطالب را روشن کرده.(1)

توضيح: خداوند متعال از زمان خلقت حضرت آدم(عليه السلام) که اولين پيامبر بود، تا آخرين پيغمبر که حضرت محمّد مصطفي(صلي الله عليه و آله) مي باشد، براي اين که حجت را بر مردم تمام کرده و بر شکاکان و منکران عذري باقي نگذارد، نشانه هايي خاص به نام معجزه که از دايره قدرت افراد عادي خارج بوده و نشانه اي است آشکار براي حقانيت رسولان الهي، در انبياء خود قرار داد، امّا اين معجزات تنها اختصاص به پيامبران نداشته و براي جانشينان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) که از لحاظ مقام و مرتبه از تمامي انبياء به جز پيامبر بزرگوار اسلام برترند، نيز قرار داده شده تا به واسطهي همين معجزات

ص: 238


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص416 أحاديث في فضائل أهل البيت،

حقانيت آنان بر منکرين و گمراهان اثبات گردد، همان گونه که خداوند در قرآن منکران نبوت را مورد سرزنش قرار داده و به عذاب اليم بشارت مي دهد، منکرين فضائل ائمه(عليهم السلام) نيز از اين قاعده مستثني نبوده، و آنان نيز به عذاب ابدي گرفتار خواهند شد.

حديث37: مِنْ بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ الْقُدَمَاءِ مِنَ الْقَاضِي أَبِي الْحَسَنِ الطَّبَرِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يُونُسَ الْمَقْدِسِيِّ عَنِ الْمُبَارَكِ عَنْ خَالِصِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ وَهْبٍ الْجَمَّالِ عَنْ عَبْدِ الْمُنْعِمِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ وَهْبٍ الرَّائِدِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ مَيْسَرَةَ عَنِ الشَّيْخِ الْمُعْتَمِرِ الرَّقِّيِّ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ مِيثَمٍ التَّمَّارِ قَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ لَمَدَدْتُ يَدِي هَذِهِ الْقَصِيرَةَ فِي أَرْضِكُمْ هَذِهِ الطَّوِيلَةِ وَ ضَرَبْتُ بِهَا صَدْرَ مُعَاوِيَةَ بِالشَّامِ وَ أَجْذِبُ بِهَا مِنْ شَارِبِهِ أَوْ قَالَ مِنْ لِحْيَتِهِ فَمَدَّ يَدَهُ وَ رَدَّهَا وَ فِيهَا شَعَرَاتٌ كَثِيرَةٌ فَتَعَجَّبُوا مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ وَصَلَ الْخَبَرُ بَعْدَ مُدَّةٍ أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَقَطَ مِنْ سَرِيرِهِ فِي الْيَوْمِ الَّذِي كَانَ ع مَدَّ يَدَهُ وَ غُشِيَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَفَاقَ وَ افْتُقِدَ مِنْ شَارِبِهِ وَ لِحْيَتِهِ شَعَرَاتٌ.حديث37: اميرالمومنين(عليه السلام): بخدا اگر بخواهم همين دست كوتاه در اين زمين پهناور دراز کرده و به سينه معاويه در شام زنم، و سبيل يا ريش او را بكشم، در اين حال حضرت دست مبارکش را دراز کرده و سپس برگرداند و در آن موى فراواني بود، و مردم از اين واقعه در شگفت شدند، پس از مدتى خبر رسيد كه معاويه در همان روز كه آن حضرت دست به سوى او دراز كرده از تختش افتاده و از هوش رفته و موي هائى از سبيل و ريش خود را کنده يافته.(1)

حديث38: وَ حَدَّثَنِي وَالِدِي مِنَ الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ

ص: 239


1- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 1 ص476 باب السابع و التسعون و مائة أخذه - عليه السلام - من شعر لحية معاوية و سقوطه عن سريره من مسافة بعيدة ح312،

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ خَالِدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ وَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:.... فَمَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً وَ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ وَ كَفَرَ بِآيَاتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِه

حديث38: امام باقر(عليه السلام): ....اگر کسي فضايل و يا گفتار مارا انکار کرده و نپذيرد، در حقيقت خدا را رد کرده و به آيات پروردگار و پيغمبران و رسولان الهي کافر گشته است....(1)

حديث39:

قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَنِ الْمُقَصِّرُ قَالَ الَّذِينَ قَصَّرُوا فِي مَعْرِفَةِ الْأَئِمَّةِ وَ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ رُوحِهِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَا مَعْرِفَةُ رُوحِهِ قَالَ أَنْ يُعْرَفَ كُلُّ مَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالرُّوحِ فَقَدْ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَهُ يَخْلُقُ بِإِذْنِهِ وَ يُحْيِي بِإِذْنِهِ وَ يَعْلَمُ الْغَيْرَ مَا فِي الضَّمَائِرِ وَ يَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ هَذَا الرُّوحَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَمَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَذَا الرُّوحِ فَهَذَا كَامِلٌ غَيْرُ نَاقِصٍ يَفْعَلُ مَايَشَاءُ بِإِذْنِ اللَّهِ يَسِيرُ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فِي لَحْظَةٍ وَاحِدَةٍ يَعْرُجُ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَنْزِلُ بِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ يَفْعَلُ مَا شَاءَ وَ أَرَاد...

حديث39: جابر مي گويد:.... از امام باقر(عليه السلام) راجع به اهل تقصير پرسيدم: حضرت فرمودند: کساني که در معرفت و شناخت امامان، و شناخت امر و روح که خدا بر ايشان واجب نموده کوتاهي کرده اند، عرضه داشتم: سرورم! شناخت روح چيست؟ حضرت فرمودند: درک کرده و بشناسد که هرکه خداوند روح را مخصوص

ص: 240


1- . الهداية الكبرى ص230 الباب السادس باب الإمام علي السجاد(عليه السلام)،

او گردانيده در حقيقت امر خود را به او واگذار نموده، و به اذن او خلق کرده و زنده مي کند و آنچه در نيت ها و انديشه هاست مي داند و به آنچه انجام شده و تا قيامت انجام مي شود داناست و اين بدان جهت است که روح از امر خداوند تبارک و تعالي است، پس هرکه را خداوند به اين روح مخصوص گرداند او کامل است و هيچگونه نقص و کمبودي ندارد، آنچه بخواهد به اذن پروردگار انجام مي دهد، مشرق تا مغرب را در يک لحظه مي پيمايد، به آسمان بالا رفته و از آسمان فرود مي آيد، و آنچه بخواهد و اراده کند انجام مي دهد...(1)

ساير فضائل

حديث40: قَالَ البَاقِرُ(عليه السلام): نَحنُ جنبُ اللّهِ عزَّ و جلَّ وَ نَحنُ خِيرَةُ اللّهِ و نَحنُ مُستَودِعُ مَواريثِ الأنبياءِ و نَحنُ اُمَناءُ اللّهِ و نحنُ حُجَجُ اللّهِ و نحنُ حبلُ اللّهِ وَ نَحنُ رحمةُ اللّهِ عَلى خلقِهِ. بِنا يَفتَحُ اللّهُ و بِنا يَختِمُ اللّهُ. مَن تَمَسَّكَ بِنا لَحِق،َ و مَن تَخَلَّفَ عَنّا غَرِقَ وَ نَحنُ القادَةُ الغَرّاءُ المُحَجَّلونحديث40: از امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: مائيم كه قريب و نزديك به خدائيم، مائيم كه برگزيدگان خدائيم، مائيم كه امانت دار ميراث هاى پيمبرانيم، ما امين هاى خدائيم، ما حجت هاى خدائيم، ما حبل (ريسمان) خدائيم، ما رحمت خدائيم براى خلق خدا. خدا (دنيا را) به ما افتتاح و به ما هم ختم خواهد كرد، كسى كه دست به دامن ما شود به ما خواهد رسيد و كسى كه از (كشتى) ما تخلف كند غرق خواهد شد، مائيم آن رهبرانى كه بزرگوار و مشهوريم، پس آن حضرت بعد از

ص: 241


1- . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج 1 ص45 الثمرة الخامسة في معرفة الإمام عليه السلام،

سخنى طولانى فرمود: كسى كه ما و حق ما را بشناسد و امر ما را عملى كند از ما خواهد بود و به سوى ما خواهد آمد.(1)

حديث41: قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام): عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ، كُلُ شَيْ ءٍ أَسْمَعُ وَ أَطْوَعُ لَنَا وَ أَعْرَفُ بِحَقِّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ

حديث41: امام باقر(عليه السلام) فرمود: ما منطق پرندگان را مي دانيم، همه جور نعمتى به ما عطا شده، هر چيزى براى ما بيشتر از بنى آدم شنوا و و فرمانبردار است، هر چيزى بيشتر از اين امت حق ما را مى شناسد.(2)

حديث42: يَرْفَعُهُ إِلَى خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ نَحْنُ حُجَجُهُ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ الْقَادَةُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ مَوَاضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الدِّينُ وَ نَحْنُ النَّبَأُ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَىعَلَيْهَا لَمْ يَسْبِقْ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ يُنْزِلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 242


1- .[1]اثبات الوصية باب محمد الباقر عليه السلام ص180
2- .[2]اثبات الوصية باب محمد الباقر عليه السلام ص177

بِنَا الرَّحْمَةَ وَ بِنَا يُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَصْرِفُ اللَّهُ عَنْكُمُ الْعَذَابَ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ أَبْصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا

حديث42: از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه مى فرمود: ما مقربين خدا، برگزيدگان و بهترينِ بندگانيم، ما امانت دار ميراث انبياء و امناى خداى تبارك و تعالى و حجّت هاي اوييم، ما اركان ايمان و ستون هاى اسلام و رحمت خدا، بر خلقيم، به وسيلهي ما خدا (درهاى رحمت و بركت) را مى گشايد و مى بندد، ما پيشوايان و چراغ هاى راه هدايت و وسيلهي پيدا كردن راه درست اوييم، ما سابقان (در ايمان به خدا) و آخرين (مقصد) و پرچم برافراشته خداييم، کسي که به ما تمسّك جويد، (به خدا) ملحقّ شده، و کسي که از ما عقب افتد، هلاک مى گردد، ما پيشوايان سفيد چهره و راه روشن و صراط مستقيم، به سوى خدا هستيم، ما از نعمت هاى خدا بر خلق و راه (منتهى) به اوييم، ما معدن نبوّت و محل تردّد فرشتگان و موضع رسالت و مذهب (درست) اوييم، ما خبر دهنده و مشعلى هستيم، براى آن كه كسب نور كند، ما راه اقتداكنندگان، و هاديان به بهشتيم ما (وسيلهي) عزّت اسلام و پلى هستيم كه به خدا مى پيوندد و کسي که از آن بگذرد، وا نمى ماند و کسي که از آن تخلّف نمايد، تباه مى گردد، ما قلّهى رفيع (هدايت) بوده، به واسطهى ما رحمت و باران فرود آمده، و عذاب برداشته شود، پس کسي که ما را شناخت و دربارهي ما بينا شد و راه ما را در پيش گرفت و حقّ (و حدود شخصيّت) ما را شناخت، از ماست و به ما مى پيوندد.(1)

حديث43: الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: يَا طَارِقُ الْإِمَامُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ حِجَابُ اللَّهِ وَ آيَةُ اللَّهِ يَخْتَارُهُ اللَّهُ وَ يَجْعَلُ فِيهِ مَا يَشَاءُ وَ يُوجِبُ لَهُ بِذَلِكَ الطَّاعَةَ وَ الْوَلَايَةَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فَهُوَ وَلِيُّهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ أَخَذَ لَهُ بِذَلِكَ

ص: 243


1- . ارشاد القلوب ج2 ص418 أحاديث في فضائل أهل البيتb: ح7.

الْعَهْدَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ فَمَنْ تَقَدَّمَ عَلَيْهِ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَهُوَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُوَ إِذَا شَاءَ اللَّهُ شَاءَ وَ يُكْتَبُ عَلَى عَضُدِهِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا فَهُوَ الصِّدْقُ وَ الْعَدْلُ وَ يُنْصَبُ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ يُلْبَسُ الْهَيْبَةَ وَ عِلْمَ الضَّمِيرِ وَ يَطَّلِعُ عَلَى الْغَيْبِ وَ يَرَى مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ عَالَمِ الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ وَ يُعْطَى مَنْطِقَ الطَّيْرِ عِنْدَ وَلَايَتِهِ فَهَذَا الَّذِي يَخْتَارُهُ اللَّهُ لِوَحْيِهِ وَ يَرْتَضِيهِ لِغَيْبِهِ وَ يُؤَيِّدُهُ بِكَلِمَتِهِ وَ يُلَقِّنُهُ حِكْمَتَهُ وَ يَجْعَلُ قَلْبَهُ مَكَانَ مَشِيَّتِهِ وَ يُنَادِي لَهُ بِالسَّلْطَنَةِ وَ يُذْعِنُ لَهُ بِالْإِمْرَةِ وَ يَحْكُمُ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْإِمَامَةَ مِيرَاثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَنْزِلَةُ الْأَصْفِيَاءِ وَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رُسُلِ اللَّهِ فَهِيَ عِصْمَةٌ وَ وَلَايَةٌ وَ سَلْطَنَةٌ وَ هِدَايَةٌ وَ إِنَّهُ تَمَامُ الدِّينِ وَ رُجُحُ الْمَوَازِين..... وَ هَذَا كُلُّهُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ مُشَارِكٌ لِأَنَّهُمْ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ مَعْنَى التَّأْوِيلِ وَ خَاصَّةُ الرَّبِّ الْجَلِيلِ وَ مَهْبِطُ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ سِرُّهُ وَ كَلِمَتُهُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الصَّفْوَةِ عَيْنُ الْمَقَالَةِ وَ مُنْتَهَى الدَّلَالَةِ وَ مُحْكَمُ الرِّسَالَةِ وَ نُورُ الْجَلَالَةِ جَنْبُ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ مَوْضِعُ كَلِمَةِ اللَّهِ وَ مِفْتَاحُ حِكْمَتِهِ وَ مَصَابِيحُ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ يَنَابِيعُ نِعْمَتِهِ السَّبِيلُ إِلَى اللَّهِ وَ السَّلْسَبِيلُ وَ الْقِسْطَاسُ الْمُسْتَقِيمُ وَ الْمِنْهَاجُ الْقَوِيمُ وَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ الْوَجْهُ الْكَرِيمُ وَ النُّورُ الْقَدِيمُ أَهْلُ التَّشْرِيفِ وَ التَّقْوِيمِ وَ التَّقْدِيمِ وَ التَّعْظِيمِ وَ التَّفْضِيلِ خُلَفَاءُ النَّبِيِّ الْكَرِيمِ وَ أَبْنَاءُ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ وَ أُمَنَاءُ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم....خَلَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ وَلَّاهُمْ أَمْرَ مَمْلَكَتِهِ فَهُمْ سِرُّ اللَّهِ الْمَخْزُونُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَمْرُهُ

ص: 244

بَيْنَ الْكَافِ وَ النُّونِ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ عَنْهُ يَقُولُونَ وَ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ عِلْمُ الْأَنْبِيَاءِ فِي عِلْمِهِمْ وَ سِرُّ الْأَوْصِيَاءِ فِي سِرِّهِمْ وَ عِزُّ الْأَوْلِيَاءِ فِي عِزِّهِمْ كَالْقَطْرَةِ فِي الْبَحْرِ وَ الذَّرَّةِ فِي الْقَفْرِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عِنْدَ الْإِمَامِ كَيَدِهِ مِنْ رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ يَعْلَمُ بَرَّهَا مِنْ فَاجِرِهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ وَرِثَ ذَلِكَ السِّرَّ الْمَصُونَ الْأَوْصِيَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ وَ مَنْ أَنْكَرَتْ ذَلِكَ فَهُوَ شَقِيٌّ مَلْعُونٌ يَلْعَنُهُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُ اللَّاعِنُونَ وَ كَيْفَ يَفْرِضُ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ طَاعَةَ مَنْ يُحْجَبُ عَنْهُ مَلَكُوتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْكَلِمَةَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) تَنْصَرِفُ إِلَى سَبْعِينَ وَجْهاً وَ كُلُّ مَا فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ الْكِتَابِ الْكَرِيمِ وَ الْكَلَامِ الْقَدِيمِ مِنْ آيَةٍ تُذْكَرُ فِيهَا الْعَيْنُ وَ الْوَجْهُ وَ الْيَدُ وَ الْجَنْبُ فَالْمُرَادُ مِنْهَا الْوَلِيُ لِأَنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ يَعْنِي حَقَّ اللَّهِ وَ عِلْمَ اللَّهِ وَ عَيْنَ اللَّهِ وَ يَدَ اللَّهِ فَهُمُ الْجَنْبُ الْعَلِيُّ وَ الْوَجْهُ الرَّضِيُّ وَ الْمَنْهَلُ الرَّوِيُّ وَ الصِّرَاطُ السَّوِيُّ وَ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى عَفْوِهِ وَ رِضَاهُ سِرُّ الْوَاحِدِ وَ الْأَحَدِ فَلَا يُقَاسُ بِهِمْ مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ فَهُمْ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ خَالِصَتُهُ وَ سِرُّ الدَّيَّانِ وَ كَلِمَتُهُ وَ بَابُ الْإِيمَانِ وَ كَعْبَتُهُ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ مَحَجَّتُهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ رَايَتُهُ وَ فَضْلُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَيْنُ الْيَقِينِ وَ حَقِيقَتُهُ وَ صِرَاطُ الْحَقِّ وَ عِصْمَتُهُ وَ مَبْدَأُ الْوُجُودِ وَ غَايَتُهُ وَ قُدْرَةُ الرَّبِّ وَ مَشِيَّتُهُ وَ أُمُّ الْكِتَابِ وَ خَاتِمَتُهُ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ دَلَالَتُهُ وَ خَزَنَةُ الْوَحْيِ وَ حَفَظَتُهُ وَ آيَةُ الذِّكْرِ وَ تَرَاجِمَتُهُ وَ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ نِهَايَتُه حديث43: اميرالمؤمنين(عليه السلام): اي طارق! امام کلمه خدا، حجت خدا، وجه خدا، نور خدا، حجت خدا و آيت خداوند است، که خداوند او را انتخاب کرده و

ص: 245

هرچه را بخواهد از خودش در او قرار دهد، به خاطر آن اطاعت از او و فرمانش را بر همه مخلوقاتش واجب مي کند، پس او ولي خداوند در آسمان ها و زمين است و بر آن از همه بندگانش پيمان گرفته، پس هر که بر او پيشي بگيرد به خداوند بالاي عرش کافر شده ...بعد از خطبه اي طولاني حضرت مي فرمايد: تمام اين مقامات اختصاص به آل محمّد(صلي الله عليه و آله) دارد و كسى با آنها شريك نيست زيرا آنها معدن وحى و معنى تأويل و مورد عنايت پروردگار جليل و مهبط جبرئيل و برگزيده خدا و سرّ اللَّه و كلمه او و شجره نبوت و معدن صفوت سرچشمه گفتار و عالى ترين راهنماى مردم وارث رسالت و نور خداست، حبيب اللَّه و وديعه او و كلمة اللَّه و كليد حكمت او و چراغ رحمت خدا و سرچشمه هاى نعمتش راهنما به سوى خدا و چشمه سلسبيل و قسطاس مستقيم و منهاج قويم و ذكر حكيمند و وجه كريم و نور قديم و شخصيتى شايسته تشريف و تقويم و تقديم و تعظيم و تفضيلند و جانشينان پيامبر كريم(صلي الله عليه و آله) و فرزندان رؤف و حميد و امناى عليّ عظيم خانواده اى هستند به هم پيوسته و خدا شنوا و كريم است.... (1)

بُرسى در مشارق الانوار از طارق بن شهاب از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود طارق! امام كلمة اللَّه و حجت اللَّه و وجه اللَّه و نور اللَّه و حجاب اللَّه و آية است خدا انتخابش مي كند و هر چه خواست در او قرار مي دهد به واسطه همين مقام اطاعتش و ولايتش بر تمام جهان واجب است او ولى خدا در آسمان ها و زمين است اين پيمان از جميع جهانيان گرفته شده است هر كه خود را بر او مقدم بدارد كافر به خدا است هر كار كه مايل است بكند هر چه خدا بخواهد انجاممي دهد. بر دست راستش نوشته مى شود وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا او راستى و عدالت است برايش استوانه اى از نور قرار مي دهد از زمين تا آسمان اعمال بندگان را به وسيله آن مى بيند و بر قامتش لباس عظمت مى پوشد و او از دل ها آگاه و بر اسرار مطلع است

ص: 246


1- . بحار ج25 ص169 باب 4 جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة ح39.

بين مشرق و مغرب را مى بيند چيزى بر او از مُلكُ و ملكوت پوشيده نيست و زبان پرندگان را هنگام ولايت مي داند. او را براى وحى انتخاب نموده و بر اسرار مطلع كرده و به لطف خود تأييد كرده و به او حكمت تلقين نموده دلش مركز اراده خدا است به نامش سلطنت زده شده و به او فرمانروائى عطا گرديده و بايد از او اطاعت كنند زيرا امامت ميراث انبياء و مقام اصفياء و خلافت خدا و جانشينى پيامبران است امامت عصمت ولايت و سلطنت و هدايت است او سبب كامل شدن دين و موجب سنگين شدن ترازوى عمل است..... آنها را از نور عظمت خويش آفريده و اختيار جهان به آنها داده سرّ اللَّه و اولياء مقرّب اويند و امر خدا بين كاف و نونند دعوت به سوى او مى كنند و از جانب او سخن مى كنند و به امرش عمل مي كنند. علم انبياء در مقابل علم آنها و سرّ اوصياء به مقايس سرّ ايشان و عزّت اولياء در مقام عزّت آنها مانند قطره در مقابل دريا و ذره اى در مقابل بيابان است، آسمان ها و زمين در نزد امام(عليه السلام) چون مانند دست اوست نسبت به كف دستش ظاهرش را از باطن و خوبش را از بد و خشكى را از تر تميز مي دهد. زيرا خداوند پيامبرش را از علم گذشته و آينده مطلع كرده و او در اختيار اوصياء گرام نهاده هر كه منكر اين مقام باشد شقى و ملعون است كه مورد لعنت لعنت كنندگان قرار دارد چگونه خداوند اطاعت كسى را بر مردم واجب مي كند كه راه به ملكوت آسمان ها و زمين نداشته باشد كلماتى كه نمودار شخصيت آل محمّد(صلي الله عليه و آله) است هفتاد نوع است و هر آيه در قرآن مجيد و كلام خدا سخن از عِينُ و وَجهُ و يَدُ و جَنبُ دارد منظور امام(عليه السلام) است زيرا او جَنْبُ اللَّهِ و وَجْهُ اللَّهِ است يعنى حَقَّ اللَّهِ وَ عِلْمَ اللَّهِ وَ عَيْنَاللَّهِ وَ يَدَ اللَّهِ آنها جنب على و وجه رضى و سرچشمه گوارا و راه راست و وسيله به سوى خدا و واسطه عفو و رضاى اويند. آنها سرّ واحد يكتايند كسى را نمي توان با آنها اَنباز گرفت مورد لطف خاص و خالص خدا و سرّ ديّان و كلمه او و باب ايمان و كعبه او. حجت اللَّه و راه روشن او راهنماى

ص: 247

هدايت و پرچم توحيد و فضل خدا و رحمت او و عين اليقين و حقيقت آن و راه حق و عصمت او و مبدأ وجود و منتهايش و قدرت پروردگار و مشيّت او و امّ الكتاب و خاتمه آن و فصل الخطاب و دلالتش و گنجينه وحى و نگهبان آن و آيه ذكر و ترجمه آن و معدن تنزيل و نهايت آن.(1)

حديث44: وَ رَوَى الشَّيْخُ الْمُفِيدُ ره عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ فَجَعَلَ يَعْنِي الْحَارِثَ يَتَأَوَّدُ فِي مِشْيَتِهِ وَ يَخُطُّ الْأَرْضَ بِمِجَنَّتِهِ وَ كَانَ مَرِيضاً فَأَقْبَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ كَانَتْ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَيْفَ تَجِدُكَ يَا حَارِثُ فَقَالَ نَالَ الدَّهْرُ مِنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَرْدَانِي غَلِيلًا اخْتِصَامُ شِيعَتِكَ بِبَابِكَ فَقَالَ وَ فِيمَ خُصُومَتُهُمْ قَالَ فِي شَأْنِكَ وَ الْبَلِيَّةِ مِنْ قِبَلِكَ فَمِنْ مُفْرِطٍ غَالٍ وَ مِنْ مُقْتَصِدٍ قَالٍ وَ مِنْ مُتَرَدِّدٍ مُرْتَابٍ لَا يَدْرِي أَيُقْدِمُ أَوْ يُحْجِمُ فَقَالَ حَسْبُكَ يَا أَخَا هَمْدَانَ أَلَا إِنَّ خَيْرَ شِيعَتِي النَّمَطُ الْأَوْسَطُ إِلَيْهِمْ يَرْجِعُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ الْقَالِي قَالَ لَوْ كَشَفْتَ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي الرَّيْبَ عَنْ قُلُوبِنَا وَ جَعَلْتَنَا فِي ذَلِكَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَقَالَ فَإِنَّهُ أَمْرٌ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ وَ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ يَا حَارِثُ إِنَّ الْحَقَّ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ الصَّادِعَ بِهِ مُجَاهِدٌ وَ بِالْحَقِ أُخْبِرُكَ فَأَعِرْنِي سَمْعَكَ ثُمَّ خَبِّرْ بِهِ مَنْ كَانَتْ لَهُ حُظْوَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ أَلَا إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ صَدِيقُهُ الْأَوَّلُ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ(عليه السلام) بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ ثُمَّ صَدَّقْتُهُ فِي أُمَّتِكُمْ حَقّاً فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ أَلَا وَ أَنَا خَاصَّتُهُ بِاخْتِصَاصِهِ يَا حَارِثُ وَ خَالِصَتُهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نَبِيُّهُ وَ أَنَا وَصِيُّهُ وَ وَلِيُّهُ وَ صَاحِبُ أَمْرِهِ وَ نَجْوَاهُ وَ سِرِّهِ أُوتِيتُ فَهْمَ

ص: 248


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص177 فصل[حقيقة الإمام و الإمامة].

الْكِتَابِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ عِلْمَ الْقُرُونِ وَ الْأَسْبَابِ اسْتُودِعْتُ أَلْفَ مِفْتَاحٍ يَفْتَحُ كُلُّ مِفْتَاحٍ أَلْفَ بَابٍ يُفْضِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ أَلْفِ عَهْدٍ وَ أُيِّدْتُ أَوْ قَالَ وَ أُمْدِدْتُ بِثَلَاثَةٍ إِنَّ ذَلِكَ لَيَجْرِي لِي وَلِمَنِ اسْتُحْفِظَ مِنْ ذُرِّيَّتِي مَا جَرَى اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ حَتَّى يَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ أُبَشِّرُكَ يَا حَارِثُ لَيَعْرِفُنِي وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَلِيِّي وَ عَدُوِّي فِي مَوَاطِنَ لَيَعْرِفُنِي عِنْدَ الملمات [الْمَمَاتِ] وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَةِ قَالَ وَ مَا الْمُقَاسَمَةُ يَا مَوْلَايَ قَالَ مُقَاسَمَةُ النَّارِ أُقَاسِمُهَا قِسْمَةً صِحَاحاً أَقُولُ هَذَا وَلِيِّي وَ هَذَا عَدُوِّي ثُمَّ أَخَذَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِيَدِ الْحَارِثِ ثُمَّ قَالَ يَا حَارِثُ أَخَذْتُ بِيَدِكَ كَمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

بِيَدِي وَ اشْتَكَيْتُ عَلَيْهِ حِينَئِذٍ قُرَيْشاً وَ الْمُنَافِقِينَ فَقَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَخَذْتُ بِحَبْلِ اللَّهِ أَوْ بِحُجْزَتِهِ يَعْنِي عِصْمَةً مِنْ ذِي الْعَرْشِ تَعَالَى وَ أَخَذْتَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ بِحُجْزَتِي وَ أَخَذَتْ ذُرِّيَّتُكَ بِحُجْزَتِكَ وَ أَخَذَتْ شِيعَتُكُمْ بِحُجْزَتِكُمْ فَمَا ذَا يَصْنَعُ نَبِيُّهُ بِوَصِيِّهِ خُذْهَا إِلَيْكَ قَصِيرَةٌ مِنْ طَوِيلَةٍ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا احْتَسَبْتَ أَوْ قَالَ مَا اكْتَسَبْتَ قَالَهَا ثَلَاثاً فَقَامَ الْحَارِثُ يَجُرُّ رِدَاءَهُ جَذَلًا وَ قَالَ مَا أُبَالِي وَ رَبِّي بَعْدَ هَذَا مَتَى لَقِيتُ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَنِي

حديث44: شيخ مفيد از اصبغ بن نباته روايت كرده كه: حارث همدانى بر اميرالمؤمنين(عليه السلام) با گروهى از شيعيان كه من هم با آنان بودم. وارد شد، حارث هنگام راه رفتن پاهايش تا مي خورد زمين را با پا خط مى كشيد. حارث مريض هم بود با اين حال به سوى علي(عليه السلام) رو آورد او در پيش على(عليه السلام) مقام و منزلتى داشت. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: چطور مى بينم ترا اى حارث! عرضه داشت: روزگارم به پايان رسيده، اى اميرالمؤمنين! دشمنى شيعيانت بر در خانه ات مرا

ص: 249

مي سوزاند حضرت فرمود: دشمنى آنان در چه چيز است؟ عرضه داشت: درباره ى تو و امتحان و گرفتارى از طرف تو، و يكى از آنان غلوّ كنندگان درباره ى تو بوده که تو را خدا مي دانند. گروهي ميانه روند كه تو را نه خدا مي دانند و نه يك بشر عادى. گروهي ديگر سرگردان بوده و شك دارند، نمي دانند تو را پيشوا قرار دهد يا ديگرى را. حضرت فرمود: اى برادر همدانى! كافيست تو را كه بهترين شيعيان من دسته ى وسط باشند به آنان غلوّكنندگان و آنانى كه شك دارند مى پيوندند. عرضه داشت: چه مى شود، اگر مطلب را آشكار كنى پدر و مادرم قربانت و شك را از دل ما بزدائى ما را در يك بينائى از وظيفهى مان قرار دهى. فرمود: اينامريست پوشيده ى بر تو، دين خدا به مردان شناخته نمى شود. بلكه به نشانه ى حق شناخته مى شود. اى حارث! حق را بشناس بعد اهل حق را خواهى شناخت. اى حارث! حقّ بهترين حديث است و مايل به حقّ مجاهد است تو را از حق خبر دهم گوشت را فرا سوى من دارد. بعد او را خبر داد كه، گمراهست هر كه جز اين عقيده داشته باشد كه من بنده ى خدا و برادر رسول خدايم، صديق اول منم، من رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را تصديق كردم در صورتى كه آدم(عليه السلام) ميان روح و جسم بود. بعد او را در ميان شما مردم به حقّ تصديق كردم مائيم اول ها و آخرها من ويژه ى به پيامبرم. اى حارث! محمّد(صلي الله عليه و آله) پيامبر خدا و من وصىّ او، ولى او و صاحب كار وى هستم، من محرم رازهاى اويم، خدا به من فهم كتاب و فصل الخطاب و دانش قرآن بخشيده به من يك هزار كليد سپرده شد كه با هر كليد يك هزار در از دانش باز مى شود و در هر بابى هزار هزار پيمانست و با سه وسيله من تاييد و يارى شوم. اين همه دانش براى من و فرزندانم كه حفظ اين امانت را كنند جاريست تا هنگامى كه روز و شب در جريانست تا زمانى كه ارث برد خدا زمين را و هر كه را كه بر زمين است، تو را مژده دهم. اى حارث! بايد بشناسى، سوگند به آن كه دل دانه را مي شكافد و آفرينش را آفريده براى من و دشمنانم

ص: 250

مكان هائيست كه بايد بشناسد مرا، در نزد مشكلات و در نزد صراط هنگام تقسيم كردن، حارث عرضه داشت: مقاسمه و تقسيم چيست؟ فرمود: بهشت و جهنّم را بخش كنم. بخشى صحيح و درست، مي گويم: اين براى من و اين براى دشمنم. سپس حضرت دست حارث را گرفت و فرمود: اى حارث! دست تو را گرفتم همان طور كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دست مرا گرفت در آن هنگام كه از قريش و منافقين شكايت كردم. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: هرگاه قيامت برپا شود چنگ به ريسمان خدا و حفظ و نگهدارى صاحب عرش مي زنم و تو نيز يا على! به دامن من چنگ مى زنىفرزندانت به دامن تو چنگ مي زنند و شيعيانت چنگ به دامن شما مي زنند. چه مي کند پيامبرى به وصيش؟ بگير اين ها كه گفتم: كه اندكى از بسيار است تو با هر كه دوست دارى باشى و براى تو است هر چه انجام داده اى اين حرف را سه مرتبه على(عليه السلام) براى حارث تكرار كرد. حارث حركت كرد و دامنش به زمين كشيده مي شد و مي گفت: چه باكى دارم از پروردگارت بعد ازين هر گاه بميرم و مرگ مرا ملاقات كند.(1)

حديث45: قَالَ علي(عليه السلام): يَا طَارِقُ الْإِمَامُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ حِجَابُ اللَّهِ وَ آيَةُ اللَّهِ يَخْتَارُهُ اللَّهُ وَ يَجْعَلُ فِيهِ مَا يَشَاءُ وَ يُوجِبُ لَهُ بِذَلِكَ الطَّاعَةَ وَ الْوَلَايَةَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فَهُوَ وَلِيُّهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ أَخَذَ لَهُ بِذَلِكَ الْعَهْدَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ فَمَنْ تَقَدَّمَ عَلَيْهِ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَهُوَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ إِذَا شَاءَ اللَّهُ شَاءَ وَ يُكْتَبُ عَلَى عَضُدِهِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا فَهُوَ الصِّدْقُ وَ الْعَدْلُ وَ يُنْصَبُ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ يُلْبَسُ الْهَيْبَةَ وَ عِلْمَ الضَّمِيرِ وَ يَطَّلِعُ عَلَى الْغَيْبِ وَ يَرَى مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ عَالَمِ الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ وَ يُعْطَى مَنْطِقَ الطَّيْر... فَهَذَا الَّذِي يَخْتَارُهُ اللَّهُ لِوَحْيِهِ وَ يَرْتَضِيهِ لِغَيْبِهِ وَ

ص: 251


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب للديلمي ج 2 ص 296 في خبر الحارث الهمداني الأمالي للمفيد ص 3 ح2المجلس الأول.

يُؤَيِّدُهُ بِكَلِمَتِهِ وَ يُلَقِّنُهُ حِكْمَتَهُ وَ يَجْعَلُ قَلْبَهُ مَكَانَ مَشِيَّتِهِ وَ يُنَادِي لَهُ بِالسَّلْطَنَةِ وَ يُذْعِنُ لَهُ بِالْإِمْرَةِ وَ يَحْكُمُ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْإِمَامَةَ مِيرَاثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَنْزِلَةُ الْأَصْفِيَاءِ وَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رُسُلِ اللَّهِ فَهِيَ عِصْمَةٌ وَ وَلَايَةٌ وَ سَلْطَنَةٌ وَ هِدَايَةٌ وَ إِنَّهُ تَمَامُ الدِّينِ وَ رُجُحُ الْمَوَازِين

حديث45: اميرالمؤمنين(عليه السلام): طارق! امام كلمة اللَّه و حجت اللَّه و وجه اللَّه و نور اللَّه و حجاب اللَّه و آية است خدا انتخابش مي كند و هر چه خواست در او قرار مي دهد به واسطه همين مقام اطاعتش و ولايتش بر تمام جهان واجب است او ولى خدا در آسمان ها و زمين است اين پيمان از جميع جهانيان گرفته شده است هر كه خود را بر او مقدم بدارد كافر به خدا است هر كار كه مايلاست بكند هر چه خدا بخواهد انجام مي دهد. بر دست راستش نوشته مى شود وَ

تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا او راستى و عدالت است برايش استوانه اى از نور قرار مي دهد از زمين تا آسمان اعمال بندگان را به وسيله آن مى بيند و بر قامتش لباس عظمت مى پوشد و او از دل ها آگاه و بر اسرار مطلع است بين مشرق و مغرب را مى بيند چيزى بر او از مُلك و ملكوت پوشيده نيست و زبان پرندگان را مي داند... او را براى وحى انتخاب نموده و بر اسرار مطلع كرده و به لطف خود تأييد كرده و باو حكمت تلقين نموده دلش مركز اراده خدا است به نامش سلطنت زده شده و به او فرمانروائى عطا گرديده و بايد از او اطاعت كنند زيرا امامت ميراث انبياء و مقام اصفياء و خلافت خدا و جانشينى پيامبران است امامت عصمت ولايت و سلطنت و هدايت است او سبب كامل شدن دين و موجب سنگين شدن ترازوى عمل است. (1)

حديث46: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا انقبض [أَنْ قَبَضَ] مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أُمَنَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ

ص: 252


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص177 فصل[حقيقة الإمام و الإمامة]، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج1 ص31 الثمرة الرابعة في جامع صفاتهم صلوات الله عليهم بحارالأنوار: ج25 ص169 باب 4 جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة ح39

الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ بِحَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ مَعْرُوفُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ الْمِيثَاقَ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمْ يَرِدُونَ مَوَارِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدَاخِلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ إِنَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ رَبِّهِ وَ إِنَّ الْحُجْزَةَ النُّورُ وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجَزِنَا مَنْ فَارَقَنَا هَلَكَ وَ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ الْجَاحِدُ لِوَلَايَتِنَا كَافِرٌ وَ مُتَّبِعُنَا وَ تَابِعُ أَوْلِيَائِنَا مُؤْمِنٌ لَا يُحِبُّنَا كَافِرٌ وَ لَا يُبْغِضُنَا مُؤْمِنٌ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ مُحِبُّنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَهُ مَعَنَا نَحْنُ نُورٌ لِمَنْ تَبِعَنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا مَنْ رَغِبَ عَنَّا لَيْسَ مِنَّا وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مَعَنَا فَلَيْسَ مِنَ الْإِسْلَامِ فِي شَيْ ءٍ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ الدِّينَ وَ بِنَا يَخْتِمُهُ وَ بِنَا أَطْعَمَكُمُ اللَّهُ عُشْبَ الْأَرْضِ وَ بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ قَطْرَ السَّمَاءِ وَ بِنَاآمَنَكُمُ اللَّهُ مِنَ الْغَرَقِ فِي بَحْرِكُمْ وَ مِنَ الْخَسْفِ فِي بَرِّكُمْ وَ بِنَا نَفَعَكُمُ اللَّهُ فِي حَيَاتِكُمْ وَ فِي قُبُورِكُمْ وَ فِي مَحْشَرِكُمْ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ دُخُولِكُمُ الْجِنَانَ إِنَّ مَثَلَنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ كَمَثَلِ الْمِشْكَاةِ وَ الْمِشْكَاةُ فِي الْقِنْدِيلِ فَنَحْنُ الْمِشْكَاةُ فِيهَا مِصْبَاحٌ وَ الْمِصْبَاحُ هُوَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) (الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ) نَحْنُ الزُّجَاجَةُ (كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ) تُوقَدُ (مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ) لَا مُنْكَرَةٍ وَ لَا دَعِيَّةٍ (يَكادُ زَيْتُها) نُورٌ (يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ) الْفُرْقَانُ (عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ) لِوَلَايَتِنَا (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ ) بِأَنْ يَهْدِي مَنْ أَحَبَّ لِوَلَايَتِنَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ نَيِّراً بُرْهَانُهُ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ وَ يَجِي ءُ عَدُوُّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْحَضَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ

ص: 253

حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجْعَلَ وَلِيَّنَا رَفِيقَ (النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجْعَلَ عَدُوَّنَا رَفِيقاً لِلشَّيَاطِينِ وَ الْكَافِرِينَ وَ بِئْسَ أُولَئِكَ رَفِيقا

حديث46: على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: محمد(صلي الله عليه و آله) امين خدا در زمين بود. پس از درگذشت او ما امناى خدائيم در زمين در نزد ما علم بلاها و مرگ ها است و اَنساب عرب و زادگاه اسلام ما هر كس را ببينيم مى فهميم كه واقعا او مؤمن است يا منافق شيعيان ما نام خود و خانواده شان نوشته شده است و كاملا آنها را مى شناسيم خداوند از آنها پيمان گرفته كه پيرو ما باشند و قدم در جايى كه ما مي رويم بگذارند بر ملت ابراهيم خليل الرحمن(عليه السلام) كسى جز ما و آنها نيست ما در روز قيامت چنگ به دامن پيامبرمان مي زنيم و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) چنگ به نور خدا مي زند و حجزه همان نور است و شيعيان ما چنگ به نور ما مى زنند هر كه از ما جدا شود هلاك شده و هر كه پيرو ما باشد نجات يافته. منكر ولايت ما كافر است و پيرو ما و پيرو دوستان ما مؤمن. كافر به ما محبت نمي ورزد و مؤمن ما را دشمن نمى دارد هر كه با محبت ما بميرد بر خدا لازم است او را با ما محشور كند ما نوريم براى پيروان خود و كسى كه به ما اقتدا نمايد هر كه از ما كناره گيرى كند از ما نخواهد بود و هر كه با ما نباشد از اسلام بهره اى نبرده به وسيله ما دين شروع و به ما ختم مى شود و به وسيله ما خدا از روئيدني هاى زمين شما را بهره مند كرده و به واسطه ما باران از آسمان مى بارد و به واسطه ما خدا شما را ازغرق در دريا و فرو رفتن در زمين نگه مى دارد خداوند به واسطه ما شما را در قبرها و محشر و هنگام صراط و ميزان و موقع داخل شدن بهشت سود مى بخشد مثل ما در كتاب خدا مانند مشكات است. مشكات در قنديل است. ما مشكات هستيم كه در آن چراغ است و چراغ محمد(صلي الله عليه و آله) (الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ)(1) ما زجاجه هستيم (كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا

ص: 254


1- . النور آية 35

شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ)(1) نژادى معروف و غير قابل ايراد كه نورش مي درخشد (يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ)(2) قرآن (عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ)(3) هدايت مي كند به نور آن هر كه را كه به خواهد به ولايت ما. خدا به هر چيز دانا است گرچه كسى را هدايت به ولايت ما نمايد. لازم است بر خدا كه دوست ما را با چهره اى درخشان و برهانى فروزان با سر بلندى نزد خدا محشور نمايد و دشمن ما روز قيامت با چهره اى سياه و سرافكنده در نزد خدا محشور مى شود لازم است خداوند دوست ما را رفيق پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين قرار دهد كه خوب رفيقانى هستند و دشمن ما را رفيق شياطين و كافران گرداند كه بد رفيقانى هستند. (4)

حديث47: فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ الدَّلَّالُ قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ القرار [الْقَزَّازُ] قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ السَّرَّاجُ قَالَ وَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ هُوَ يَقُولُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ فَرْعُهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ(عليهالسلام) وَ أَغْصَانُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ ثَمَرَتُهَا الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَإِنَّهَا شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ نَبْتُ الرَّحْمَةِ وَ مِفْتَاحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ الْأَمَانَةُ الَّتِي عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ بَيْتُ اللَّهِ الْعَتِيقُ وَ حَرَمُهُ عِنْدَنَا عَلِمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ كَانُوا نُوراً مُشْرِقاً حَوْلَ عَرْشِ رَبِّهِمْ فَأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ بِتَسْبِيحِهِمْ ثُمَّ أُهْبِطُوا إِلَى الْأَرْضِ فَأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِتَسْبِيحِهِمْ فَإِنَّهُمْ لَهُمُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّهُمْ

ص: 255


1- . النور آية 35
2- . النور آية 35
3- . النور آية 35
4- .[5] تفسير فرات الكوفي ص283 [سورة النور(24): الآيات 35 الى 36]

لَهُمُ الْمُسَبِّحُونَ فَمَنْ أَوْفَى بِذِمَّتِهِمْ فَقَدْ أَوْفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خُزَّانُ وَحْيِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ هُمُ الْمُصْطَفَوْنَ بِسِرِّ اللَّهِ وَ الْأُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْمُسْتَأْنِسُونَ بِخَفْقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ بِمَنْ كَانَ يَغْدُوهُمْ جَبْرَئِيلُ مِنَ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ بِخَيْرِ التَّنْزِيلِ وَ بُرْهَانِ التَّأْوِيلِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتٍ أَكْرَمَهُمُ اللَّهُ بِسِرِّهِ وَ شَرَّفَهُمْ بِكَرَامَتِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِالْهُدَى وَ ثَبَّتَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ جَعَلَهُمْ أَئِمَّةَ هُدًى وَ نُوراً فِي الظُّلَمِ لِلنَّجَاةِ وَ اخْتَصَّهُمْ لِدِينِهِ وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ وَ آتَاهُمْ (ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ )(1) وَ جَعَلَهُمْ عِمَاداً لِدِينِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِمَكْنُونِ سِرِّهِ وَ أُمَنَاءَ عَلَى وَحْيِهِ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى بَرِيَّتِهِ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ وَ حَبَاهُمْ وَ خَصَّهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ انْتَقَاهُمْ وَ جَعَلَهُمْ لِلْبِلَادِ وَ الْعِبَادِ عُمَّاراً وَ أَدِلَّاءَ لِلْأُمَّةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَهُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الدُّعَاةُ إِلَى التَّقْوَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ حُجَّةُ اللَّهِ الْعُظْمَى وَ هُمُ النَّجَاةُ وَ الزُّلْفَى هُمُ الْخِيَرَةُ الْكِرَامُ هُمُ الْأَصْفِيَاءُ الْحُكَّامُ هُمُ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ هُمُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُمُ السَّبِيلُ الْأَقْوَمُ الرَّاغِبُ عَنْهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ نُورُ اللَّهِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْبِحَارُ السَّائِغَةُ لِلشَّارِبِينَ أَمْنٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ أَمَانٌ لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ لَهُ يُسَلِّمُونَ وَ (بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)(2) وَ بِكِتَابِهِ يَحْكُمُونَ مِنْهُمْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ سَكِينَتُهُ وَ إِلَيْهِمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ مَنّاً مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَضَّلَهُمْ بِهِ وَ خَصَّهُمْ وَ أُصُولٌ مُبَارَكَةٌ مُسْتَقَرُّ قَرَارِ الرَّحْمَةِ خُزَّانُ الْعِلْمِ وَ وَرَثَةُ الْحِلْمِ وَ أُولُو التُّقَى وَ النُّهَى وَ النُّورُ وَ الضِّيَاءُ وَ

ص: 256


1- . المائدة آية 20
2- . الانبياء آية 27

وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ بَقِيَّةُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْهُمُ الطَّيِّبُ ذِكْرُهُ وَ الْمُبَارَكُ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) الْمُصْطَفَى الْمُرْتَضَى وَ رَسُولُهُ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ وَ مِنْهُمُ الْمَلِكُ الْأَزْهَرُ وَالْأَسَدُ الْمُرْسَلُ حَمْزَةُ وَ مِنْهُمُ الْمُسْمتَسْقَى بِهِ يَوْمَ الزِّيَارَةِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ صِنْوُ أَبِيهِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ وَ ذُو الْهِجْرَتَيْنِ وَ الْقِبْلَتَيْنِ وَ الْبَيْعَتَيْنِ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ صَحِيحٌ الْأَدِيمِ وَ وَاضِحُ الْبُرْهَانِ وَ مِنْهُمْ حَبِيبُ مُحَمَّدٍ وَ أَخُوهُ وَ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ الْبُرْهَانَ وَ التَّأْوِيلَ وَ مُحْكَمَ التَّفْسِيرِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الزَّكِيَّةُ وَ الْبَرَكَاتُ السَّنِيَّةُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ فَقَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ لِنَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ) فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

حديث47: كشف اليقين: زياد بن منذر گفت از حضرت باقر(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: ما درختى هستيم كه ريشه آن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و تنه آن امير المؤمنين على(عليه السلام) و شاخه هايش فاطمه دختر محمد(صلي الله عليه و آله) و ميوه آن حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) هستند آنها درخت نبوت و خاندان رحمت و كليد حكمت و معدن علم و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و مخزن اسرار خدا و وديعه او و امانتى كه به آسمان ها و زمين عرضه شد و حرم بزرگ خدا و بيت عتيق او و حرم خدائيم. در نزد ما علم منايا و بلايا و وصايا و فصل الخطاب و ميلاد اسلام و نژاد عرب آنها نور درخشان اطراف عرش خدا بودند خداوند دستور داد آنها تسبيح بگويند ساكنين آسمان ها از ايشان تسبيح را آموختند سپس به زمين آورده شدند در آنجا دستور

ص: 257

تسبيح داد به آنها، اهل زمين به وسيله تسبيح آنها تسبيح گفتند. به پاى ايستادگان در خدمت خدا آنهايند و تسبيح كنندگان كه در قرآن ياد شده اين خانواده اند هر كه وفا به پيمان آنها نمايد وفا به پيمان خدا كرده هر كه حق آنها را بشناسد حق خدا را شناخته آنها فرمانروايان امر خدا و گنجينه هاى وحى او و وارث كتاب خدا و برگزيدگان اسرار او و امين هاى وحى خدايند اينها اهل بيت نبوّت و معدن رسالت و كسانى هستند كه اُنس به بال و پرملائكه گرفته اند كسانى كه جبرئيل(عليه السلام) از جانب خدا به آنها تغذيه تنزيل و تاويل قرآن مى كرد. اينها خانواده اى هستند كه خداوند آنها را گرامى داشت به اسرار خود و آنها را به كرامت خويش ممتاز نمود و با هدايت عزت بخشيد و به وحى پايدار كرد و ايشان را رهبران هدايت و نور نجات در تاريكى قرار داد آنها را به دين خويش اختصاص داد و با علم خود مزيت بخشيد به آنها مزايايى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بعد آنها را استوانه دين خود و مخزن اسرار و امين بر وحى و برجستگان خلق و گواهان بر مردم قرار داد. خداوند ايشان را برگزيد و مورد لطف و عنايت و فضل و رضايت و انتخاب خويش قرار داد و ايشان را پاكيزه كرد آنها را وسيله آبادى شهرها و شهرمندان قرار داد و راهنماى آنها بر صراط. آنها ائمه هدى و داعيان تقوى و كلمة اللَّه بزرگ و حجت عظمى بوده و آنها سبب نجات و تقرب به خدايند آنها برگزيدگان شايسته و رهبران ممتاز و ستارگان درخشانند آنها صراط مستقيم و راه پايدارند هر كه از آنها فاصله بگيرد منحرف است و كسى كه كوتاهى در باره آنها نمايد گمراه است و هر كه ملازم ايشان باشد به هدف واقعى مي رسد. نور خدا در دل هاى مؤمنين و درياهاى گوارا براى نوشندگانند هر كه به آنها پناه برد آسوده است و هر كه چنگ به دامن ايشان زند در امان است داعى به سوى خدا و تسليم امر او و عامل به دستورش و حاكم كتاب خدايند از اين خاندان خداوند پيامبر(صلي الله عليه و آله) را برانگيخته و بر آنها ملائكه را نازل فرموده و در ميان ايشان آرامش و

ص: 258

سكينه را نازل نموده و به سوى آنها روح الامين نازل شده اين ها لطف و عنايتى است از خدا بر آنها كه به ايشان اختصاص داده و آنها را با اين مقامات مزيت بخشيده. پايگاه هاى با بركت و قرارگاه رحمت خدايند گنجينه هاى علم و وارث حلم و تقوى پيشگان و صاحبان خرد و چراغ درخشان و وارث انبياء و يادگار اوصيايند.از اين خانواده است آن شخصيت پاك نهاد به نام محمد مصطفى(صلي الله عليه و آله) و پيامبر اُمّى (کسي که در نزد معلمي از بشر تحصيل نکرده بلکه معلم او خداوند است) از اين خانواده است فرمانرواى خوش قد و قامت و شير ژيان حمزه و از اينها است آب يار روز زيارت عباس بن عبد المطلب عموى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و برادر مهربان پدرش از اين خانواده است شخصيتى صاحب دو بال و دو هجرت و دو قبله و دو بيعت از خاندان پربركت كه نژادى پاك و نهادى درخشان داشت (به نام جعفر بن ابى طالب(عليه السلام)). از آنها است يار محمد(صلي الله عليه و آله) و برادرش و تبليغ كننده از جانب او پس از درگذشتش صاحب برهان و تاويل و تفسير امير المؤمنين و ياور مؤمنين و وصى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) على بن ابى طالب(عليه السلام) بر او بهترين درود و تحيّت باد. اينهايند كسانى كه خداوند مودّت و ولايت آنها را بر هر مرد و زن مسلمان واجب نموده در قرآن كريم فرموده است (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)(1) حضرت باقر(عليه السلام): اقتراف حسنة عبارت از مودّت با ما خانواده است. (2)

حديث48:

وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ:

حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الشَّعْرَانِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ الْحَرْثِ الْكُوفِيُّ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِي حَكِيمٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ

ص: 259


1- . الشوري آية 23
2- .[2] اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص318 باب121 الباب فيما نذكره عن أحمد بن محمد الطبري من كتابه الذي أشرنا إليه في تسمية مولانا علي بأمير المؤمنين و ولي المؤمنين و وصي رسول رب العالمين

مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ شَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ اسْتَحْفَظَهُمْ لِسِرِّهِ وَ اسْتَوْدَعَهُمْ عِلْمَهُ فَهُمْ عِمَادٌ لِدِينِهِ شُهَدَاءُ عِلْمِهِ بَرَّأَهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خَلْقِهِ وَ أَظَلَّهُمْ تَحْتَعَرْشِهِ وَ اصْطَفَاهُمْ فَجَعَلَهُمْ عِلْمَ عِبَادِهِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى صِرَاطِهِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الْمَهْدِيَّةُ وَ الْقَادَةُ الْبَرَرَةُ وَ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى عِصْمَةٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِمْ وَ نَجَاةٌ لِمَنْ اعْتَمَدَ عَلَيْهِمْ يَغْبِطُ مَنْ وَالاهُمْ وَ يَهْلِكُ مَنْ عَادَاهُمْ وَ يَفُوزُ مَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ فِيهِمْ نَزَلَتْ الرِّسَالَةُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَ الْمَلَائِكَةُ وَ إِلَيْهِمْ نَفَثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ وَ آتَاهُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ فَهُمُ الْفُرُوعُ الطَّيِّبَةُ وَ الشَّجَرَةُ الْمُبَارَكَةُ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيرا

حديث48: بشارة المصطفى: جابر بن يزيد از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: مردم خداوند خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به كرامت خويش ممتاز نموده و به آنها اسرار و علم خود را سپرده آنها پايه هاى دين و گواهان علم اويند آنها را پيش از مردم بوجود آورده و در سايه عرش خويش جاى داده آنها را برگزيده و راهنماى مردم قرار داده و مطلع بر راه خويش قرار داده. آنهايند ائمه هدى و رهبران پاك و امت وسطى پناه هر كه به آنها پناه برد و سبب نجات كسى كه بر آنها اعتماد نمايد هر كه آنها را دوست بدارد محل رشك و حسرت مخالفين خود و هر كه با آنها دشمنى كند هلاك شود و متمسك به آنها رستگار است در ميان آنها رسالت نازل شده و بر آنها ملائكه فرود آمده و به آنها روح الامين القاى وحى مي كرد خداوند به آنها امتيازاتى بخشيده كه به احدى نداده. آنها شاخه هاى پاك و درخت مبارك و معدن علم و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و اهل بيت رحمت و بركت بوده و كسانى هستند كه خداوند پليدى را از ايشان زدوده و پاك و پاكيزه گردانيده(1)

ص: 260


1- .[1] بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص161 باب كلام الباقر في فضل أهل البيت مجرى الخطبة. ح1

حديث49: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ فِينَا نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ فِينَا مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ.حديث49: عيون: با همان سند حضرت على(عليه السلام) فرمود: ما خانواده را نمي توان با احدى مقايسه نمود در ميان ما قرآن نازل شده و در ميان ما معدن رسالت است. (1)

حديث50: قال علي(عليه السلام): نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ يَنَابِيعُ الْحُكْم

حديث50: اميرالمؤمنين(عليه السلام): م-اي-ي-م درخ-ت نبوّت و جايگاهى فرود آمدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و خانه هاى دانش و چشمه هاى حكمت.(2)

امامت کامل کننده دين

حديث51: قال الرضا(عليه السلام):...إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلًا فَقَالَ (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ) وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ (الْيَوْمَ

أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً) وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ كَمَالِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سُبُلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا

ص: 261


1- .[1] عيون أخبار الرضا ج 2 ص66 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا من الأخبار المجموعة ح297
2- . نهج البلاغه: للصبحي صالح ص163 خطبهي109 اهل البيت.

تَرَكَ شَيْئاً مِمَّا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا وَ قَدْ بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ

حديث51: امام رضا(عليه السلام): براستى خداوند جليل و عزيز رسول(صلي الله عليه و آله) خود را قبض روح نكرد تا اينكه دين اسلام را برايش به كمال رسانيد و كامل ساخت، و قرآن را كه حاوى بيان هر چيزى است بر او نازلساخته و در آن حلال و حرام، حدود و احكام، و تمام نيازمندي هاى مردم را بطور كلّى بيان كرد و فرمود (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ)(1) در كتاب هيچ گونه كوتاهى نكرده ايم و در آخرين سفر حجّ، كه اواخر عمر پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود نيز اين آيه را نازل فرمود (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)(2) امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما پسنديدم و مسأله امامت از كمال دين و تماميّت آن است. و پيامبر(صلي الله عليه و آله) از دنيا نرفت تا براى امّتش دانستني هاى دين را بيان فرمود، و راهشان را آشكار ساخته و در مسير حقّ قرارشان داد، و على(عليه السلام) را براى آنان نشانه و پرچم راهنما و امام تعيين فرمود، و هيچ چيزى را كه امّت بدان نيازمند شوند فرو نگذاشت جز اينكه آن را روشن ساخت، پس هركه گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده، در حقيقت او كتاب خدا را انكار نموده، و منكر كتاب خدا، كافر است.(3)

ص: 262


1- . الانعام آية 38
2- . المائدة آية 3
3- . تحف العقول ص436 وصفه ع الإمامة و الإمام و منزلته

تاييد امام با روح القدوسحديث52: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: ....وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِيُّ انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو

حديث52: امام صادق(عليه السلام): و پيامبر(صلي الله عليه و آله) با روح القدس نبوت را حامل شد. پس آنگاه که پيامبر(صلي الله عليه و آله) قبض روح شد، روح القدس به امام(عليه السلام) منتقل مي شود. در روح القدس خواب و غفلت و لهو و عبث راه ندارد. (1)

حديث53: تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَيَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَيْسَتْ بِمَلَكٍ لَمْ تَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى إِلَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هِيَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا تُسَدِّدُهُمْ وَ تُوَفِّقُهُمْ وَ هُوَ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...

حديث53: امام رضا(عليه السلام): همانا خداي عزوجل ما را با روحي که مقدس و مطهر است تاييد کرده که فرشته نيست با احدي از سابقين نبوده جز با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و آن با امامان از ما هست آنان را تسديد و موفق مي کند. و آن عمودي از نور بين ما و خداي عزوجل است. (2)حديث54: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ:... وَ رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ يَرَى بِهِ مَا فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَتَنَاوَلُ

ص: 263


1- . الکافي ج1 ص272 بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ ح3
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2ص200باب 46 باب ما جاء عن الرضا ع في وجه دلائل الأئمة ع و الرد على الغلاة و المفوضة لعنهم الله ح1 بحار ج25 ص48 باب 3 الأرواح التي فيهم و أنهم مؤيدون بروح القدس و نور إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ و بيان نزول السورة فيهم عليهم السلام ح7

الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِيَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش

حديث54: امام باقر(عليه السلام): و روح القدس هميشه در امام(عليه السلام) ثابت است و امام(عليه السلام) با آن همه آنچه در شرق و غرب و خشکي و درياست مي بيند. راوي عرضه داشت: آيا امام(عليه السلام) با دست خود مي تواند چيزي را که در بغداد است بگيرد؟ فرمود: آري، و هر چيزي را که زير عرش باشد.(1)

حديث55: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِر:... وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْق

حديث55: امام صادق(عليه السلام): ...همانا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به وسيله روح القدس مورد تاييد و تسديد و توفيق الهي قرار مي گرفت. و با وجود آن هيچگاه در تدبير امور مردم دچار خطا و لغزش نمي شد....(2)

حديث56: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَىحديث56:

و امام باقر(عليه السلام) مي فرمايد: ...اي جابر! (رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و امامان) از زير عرش گرفته تا زير خاک را با روح القدس مي شناسند.(3)

حديث57: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ

ص: 264


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص454 باب 15 باب في الأئمة ع أن روح القدس يتلقاهم إذ احتاجوا إليه ح13 بحار الانوار ج17 ص106 باب 16 سهوه و نومه ص عن الصلاة ح16
2- . الکافي ج1 ص266 بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ فِي أَمْرِ الدِّين ح4
3- . الکافي ج1 ص272 بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ ح2

قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ.

حديث57: امام صادق(عليه السلام) فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد، چنانچه فرمايد (وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) (1) و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستي ها و چه دست راستي ها؟!! (چگونه در نعمت هاى بهشت مي خرامند) و دست چپي ها، چه دست چپي ها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مي باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است، ايشان را به روح القدس مؤيد ساخت و به وسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. ايشان را با روح ايمانمؤيد ساخت و با آن از خداى عز و جل بترسند، آنها را به روح قوه مؤيد ساخت و با

ص: 265


1- . الواقعة 7-11

آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، آنها را به روح شهوت (ميل و خواهش) مؤيد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند. (1)

حديث58: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا)

فَقَالَ مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الرُّوحَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَا صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ وَ إِنَّهُ لَفِينَا.

حديث58: اسباط بن سالم گويد: من حاضر بودم كه مردى از اهل هيت (شهرى در كنار فرات بوده) از امام(عليه السلام) در باره قول خداى عز و جل (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا)(2) و همچنين روحى از امر خود را بسوى تو وحى كرديم پرسيد امام(عليه السلام) فرمود: از زمانى كه خداى عز و جل آن روح را بر محمد(صلي الله عليه و آله) فرو فرستاده، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ماست. (3)

حديث59: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه

السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَكُوتِ.حديث59: ابو بصير گويد: از امام صادق(عليه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) (4) از تو در باره روح مي پرسند بگو روح از امر پروردگار من است پرسيدم. فرمود: آن مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه همراه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و همراه ائمه است و آن از عالم

ص: 266


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص271 بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ ح1
2- . الشوري 52
3- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص273 بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ ح2
4- . الاسراء 85

ملكوتست.(1)

حديث60: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ.

حديث60: ابو بصير گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) در باره (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ) مي فرمود: مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) كه همراه هيچ يك از پيغمبران گذشته جز محمد(صلي الله عليه و آله) نبوده است، و آن همراه ائمه مي باشد و ايشان را رهبرى مي كند، چنان نيست كه هر چه طلب شود، بدست آيد (پس همراهى اين روح با پيغمبر و امامان فضلى است از خداى تعالى كه به هر كه خواهد عطا كند، و با طلب و كوشش بدست نيايد). (2)اهل بيت پيامبرند

حديث61: حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ الْعَبَّاسِ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَمَّارٍ أَبِي مُعَاوِيَةَ الدُّهْنِيِّ عَنْ عَمْرَةَ ابْنَةِ أَفْعَى قَالَتْ سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَقُولُ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَيْتِي(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) قَالَتْ وَ فِي الْبَيْتِ سَبْعَةٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ

ص: 267


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص273 بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ ح3
2- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص273 بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ ح4

مِيكَائِيلُ(عليه السلام) وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ (عليه السلام) قَالَتْ وَ أَنَا عَلَى الْبَابِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ قَالَ إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ وَ مَا قَالَ إِنَّكِ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ.

حديث61: ام سلمه گفت آيه (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(1) همانا خدا مي خواهد پليدى را از شما خاندان ببرد و به خوبى شما را پاكيزه كند در خانه من نازل شد در خانه هفت كس بودند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و جبرئيل(عليه السلام) و ميكائيل(عليه السلام) و على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)، گفت: من هم بر در خانه بودم گفتم يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو از ازواج پيغمبرى و نفرمود تو از اهل بيتى. (2)

حديث62: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ الْأَزْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خِرَاشٍ الشَّيْبَانِيُّ عَنِ الْعَوَّامِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنِ التَّمِيمِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَحَدَّثَتْنَا أَنَّهَا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ(صلي اللهعليه و آله) دَعَا عَلِيّاً(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً.

حديث62: تميمى گويد بر عايشه وارد شدم او حديث كرد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را ديده بود كه على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را دعوت كرده و فرموده خدايا اينها اهل بيت منند پليدى را از آنها ببر و آنها را به خوبى پاك كن.(3)

حديث63: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ

ص: 268


1- . الاحزاب آية 33
2- .[2] الأمالي( للصدوق) ص472 المجلس الثاني و السبعون ح4
3- .[1] الأمالي( للصدوق)ص 473 المجلس الثاني و السبعون ح5

الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حَوْضَهُ

حديث63: حضرت صادق(عليه السلام) از آباء گرام خويش از حضرت حسين(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: از امير المؤمنين(عليه السلام) سؤال كردند از معنى فرمايش پيامبر(صلي الله عليه و آله) که فرمودند: إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي بفرمائيد عترت آن جناب كيانند؟ فرمود: من و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و ائمه نُه گانه از فرزندان حسين(عليه السلام) كه نهمى آنها مهدى(عليه السلام) و قائم آنها است از كتاب خدا جدا نمى شوند و كتاب خدا از آنها جدا نخواهد شد تا وقتى وارد بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شوند در حوض او(1)ائمه اطهار صاحب مُلک عظيم

حديث64: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ عَنْ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ) قَالَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ لِلْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.

حديث64: سالم گويد: از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم از قول خداى عز و جل (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ

ص: 269


1- .[2] معاني الأخبار ص91 باب معنى الثقلين و العترة ح4

بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ )(1) سپس ارث داديم كتاب را به كسانى كه برگزيديم از بندگان خود، برخى به خود ستم كردند و برخى ميانه روند و برخى پيش رو براى هر كار خيرى به اذان خدا فرمود: پيشرو در خيرات امام(عليه السلام) است و ميانه رو عارف به امام(عليه السلام) و ستمكار به خود آنكه امام(عليه السلام) را نشناسد.(2)

ائمه اطهار(عليهم السلام) برترند از تمامي انبياء و ملائکه

حديث65:

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْأَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُ الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ

ص: 270


1- .[1] فاطر آية 32
2- .[2] الكافي ج 1 ص214 بَابٌ فِي أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ وَ أَوْرَثَهُمْ كِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع ح1

آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقُ أَرْوَاحِنَا...

حديث65: از امام رضا(عليه السلام) از آباء كرامش از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) كه مي فرمود: خلق نفرموده: خداوند كسي را افضل و گرامى تر از من، على(عليه السلام) عرضه داشت: يا رسول اللَّه! شما افضليد يا جبرئيل. فرمود: يا على! پروردگار فضيلت داده انبياء و مرسلين خود را بر ملائكهي مقربين، و فضيلت داده مرا بر تمامى انبياء و فضيلت بعد از من براى تو و سپس براى ائمه بعد از تو باشد، و ملائكه خادمان مايند. يا على! ملائكه حملة العرش و ملائكه اطراف آن حمد و ستايش مي نمايند خداوند را و طلب مغفرت مي كنند براى کساني که ايمان آورده اند به ولايت ما، يا على! اگر ما نبوديم خداى تعالى خلق نمي فرمود آدم(عليه السلام) و حوا و بهشت و جهنّم و آسمان و زمين را و چگونه ما افضل نباشيم از ملائكه و حال آن كه سبقت و پيشى گرفتيم بر ملائكه در خداشناسى و تسبيح و تهليل و تقديس خداوند..... و علّت سبقت ما اين شد كه اولين چيزى كه خدا خلق كرد ارواح ما بود...(1)حديث66: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ) قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا بِتَوْحِيدِ اللَّهِ وَ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) رَسُولِ اللَّهِ وَ بِإِمَامَةِ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ عَلَى مَا رَزَقَكُمْ مِنْهَا بِالْمُقَامِ عَلَى وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) لِيَقِيَكُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ شُرُورَ الشَّيَاطِينِ الْمَرَدَةِ عَلَى رَبِّهِمَا عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّكُمْ كُلَّمَا جَدَّدْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ

ص: 271


1- . علل الشرائع: ج 1 باب7 العلة التي من أجلها صارت الأنبياء و الرسل و الحجج ص أفضل من الملائكة ح1.

وَلَايَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ تُجَدِّدُ عَلَى مَرَدَةِ الشَّيَاطِينِ لَعَائِنُ اللَّهِ وَ أَعَاذَكُمُ اللَّهُ مِنْ نَفَخَاتِهِمْ وَ نَفَثَاتِهِمْ فَلَمَّا قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا نَفَخَاتُهُمْ قَالَ هِيَ مَا يَنْفُخُونَ بِهِ عِنْدَ الْغَضَبِ فِي الْإِنْسَانِ الَّذِي يَحْمِلُونَهُ عَلَى هَلَاكِهِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ وَ قَدْ يَنْفُخُونَ فِي غَيْرِ حَالِ الْغَضَبِ بِمَا يَهْلِكُونَ بِهِ أَ تَدْرُونَ مَا أَشَدُّ مَا يَنْفُخُونَ

بِهِ هُوَ مَا يَنْفُخُونَ بِإِذْنِهِ [بِأَنْ] يُوهِمُوهُ أَنَّ أَحَداً مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَاضِلٌ عَلَيْنَا أَوْ عَدْلٌ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَلَّا وَ اللَّهِ بَلْ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَوْقَ جَمِيعِ هَذِهِ الْأُمَّة كَمَا جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى السَّمَاءَ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ كَمَا زَادَ نُورُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ عَلَى السُّهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمَّا نَفَثَاتِهِ فَأَنْ يَرَى أَحَدُكُمْ أَنَّ شَيْئاً بَعْدَ الْقُرْآنِ أَشْفَى لَهُ مِنْ ذِكْرِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَيْنَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ ذِكْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ شِفَاءً لِلصُّدُورِ وَ جَعَلَ الصَّلَوَاتِ عَلَيْنَا مَاحِيَةً لِلْأَوْزَارِ وَ الذُّنُوبِ وَ مُطَهِّرَةً مِنَ الْعُيُوبِ وَ مُضَاعِفَةً لِلْحَسَنَات...

حديث66: امام عسكرى(عليه السلام): (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ )(1) امام(عليه السلام) فرمود: خداوند فرموده است اى كسانى كه ايمان به يكتائى خدا و نبوت محمّد مصطفى(صلي الله عليه و آله) و امامت على ولىّ اللَّه آورده ايد بخوريد از پاكيزه چيزهائى كه بشما روزى داده ايم و سپاسگزارى كنيد بر اين نعمت ها به پايدارى بر ولايت و دوستى محمّد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) تا بدين وسيله خدا شما را از شرّ شياطين متمرد نگه دارد هر زمان كه شما تجديدولايت محمّد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) را بر خود مي كنيد بر شيطان هاى متمرد تجديد لعنت خدا مى شود و خداوند شما را از وسوسه ها و القاهاى آنها نگه مي دارد. اين حرف را كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود عرض شد: يا رسول اللَّه! وسوسه هاى شيطان

ص: 272


1- . البقرة 172 و 173

چيست؟ فرمود همان وسوسه اى كه هنگام خشم بر انسان مي كند و او را هلاك مي نمايد در دين و دنيا در غير حال خشم نيز وسوسه مي كنند به چيزهائى كه بوسيله آن هلاك مي شوند مي دانيد از شديدترين وساوس آنها چيست به گوش او وسوسه مي كنند كه فلان كس مثلا از اين امت بهتر از ما خانواده است يا برابر با ما اهل بيت است. دروغ مي گويد خداوند محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) را برتر از تمامي خلق قرار داده همان طورى كه آسمان را بالاى زمين قرار داده و همان طور كه نور خورشيد و ماه را افزايش داده بر ستاره سهى (ستاره كوچكى است از بنات النعش كوچك) پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اما القاءها شيطان به نظر يكى چنين وانمود مي كند كه چيزى بعد از قرآن شفابخش تر از ذكر ما اهل بيت و صلوات بر ما هست زيرا خداوند ياد ما را شفاى دل ها و صلوات بر ما را محوكننده كثافات و گناهان و پاك كننده عيب ها و دو چندان كننده حسنات قرار داده...(1)

حديث67: ابْنُ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ لَا يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ حديث67: امام صادق(عليه السلام): جبرئيل(عليه السلام) هروقت خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي رسيد روبروى او مى نشست مانند نشستن بنده و بدون اجازه داخل نمي شد.(2)

حديث68: أَمَّا تَأْيِيدُ اللَّهِ تَعَالَى لِعِيسَى(عليه السلام) بِرُوحِ الْقُدُسِ فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) هُوَ الَّذِي لَمَّا حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ قَدِ اشْتَمَلَ بِعَبَائِيَّةِ الْقَطَوَانِيَّةِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عَلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ فَكُنْ لِمَنْ حَارَبَهُمْ حَرْباً وَ لِمَنْ سَالَمَهُمْ سِلْماً وَ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ مُحِبّاً وَ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ مُبْغِضاً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ أَجَبْتُكَ إِلَى ذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) فَرَفَعَتْ

ص: 273


1- .[1] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص584 [سورة البقرة(2): الآيات 172 الى 173]
2- .[1] علل الشرائع ج 1 ص7 باب7 باب العلة التي من أجلها صارت الأنبياء و الرسل و الحجج ص أفضل من الملائكة .....ح2

أَمُّ سَلَمَةَ جَانِبَ الْعَبَاءِ لِتَدْخُلَ فَجَذَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ قَالَ لَسْتِ هُنَاكِ وَ إِنْ كُنْتِ عَلَى خَيْرٍ وَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ مُدَّثِّراً وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) اجْعَلْنِي مِنْكُمْ قَالَ أَنْتَ مِنَّا قَالَ أَ فَأَرْفَعُ الْعَبَاءَ وَ أَدْخُلُ مَعَكُمْ قَالَ بَلَى فَدَخَلَ فِي الْعَبَاءِ ثُمَّ خَرَجَ وَ صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ إِلَى الْمَلَكُوتِ الْأَعْلَى وَ قَدْ تَضَاعَفَ حُسْنُهُ وَ بَهَاؤُهُ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ قَدْ رَجَعْتَ بِجَمَالٍ خِلَافَ مَا ذَهَبْتَ بِهِ مِنْ عِنْدِنَا قَالَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ كَذَلِكَ وَ قَدْ شُرِّفْتُ بِأَنْ جُعِلْتُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَتِ الْأَمْلَاكُ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْعَرْشِ حَقٌّ لَكَ هَذَا الشَّرَفُ أَنْ تَكُونَ كَمَا قُلْتَ وَ كَانَ عَلِيٌّ مَعَهُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) عَنْ يَمِينِهِ فِي الْحُرُوبِ وَ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) عَنْ يَسَارِهِ وَ إِسْرَافِيلُ(عليه السلام) خَلْفَهُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ أَمَامَهُ

حديث68: تفسير امام مي فرمايد: امّا تائيد نمودن خدا عيسى(عليه السلام) را به روح القدس. همانا جبرئيل(عليه السلام) وقتى خدمت پيامبر اكرم(عليه السلام)رسيد موقعى كه خود را در عباى قطوانى پيچيده بود با على(عليه السلام) و فاطمه و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) فرمود: خدايا اينها خانواده من هستند من جنگ دارم با هركه با ايشان جنگ كند و سازگارم با كسى كه با ايشان سازگار باشد و هركه آن ها را دوست بدارد دوست مي دارم و دشمنم با دشمن آن ها خداوند فرمود: خواسته تو را اجابت كردم. ام سلمه يك طرف عبا را بلند كرد تا داخل شود پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آن را گرفت و فرمود: تو نبايد داخل شوى گر چه عاقبتت بخير است و جبرئيل(عليه السلام) آمد در حالى كه خود را پيچيده بود و عرضه داشت: يا رسول اللَّه! مرا با خودتان قرار دهيد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه! مرا از خودتان قرار بده فرمود: تو از ما هستى جبرئيل(عليه السلام) عرضه داشت: عبا را بلند كنم و داخل شوم ميان شما. حضرت فرمود: آرى. جبرئيل(عليه السلام) داخل عبا شد سپس بيرون آمد و صعود كرد به آسمان تا ملكوت اعلى زيبائى و درخشش او دو برابر شده بود

ص: 274

ملائكه گفتند با زيبائى برگشتى به خلاف وقتى كه از پيش ما رفته بودى گفت چطور چنين نباشم با اينكه بسيار شخصيت پيدا كردم كه از آل محمّد(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت او شدم ملائكه در ملكوت آسمان ها و حجاب ها و كرسى و عرش گفتند شايسته است براى تو اين شخصيت آن طور كه گفتى باشى با على(عليه السلام) در جنگها جبرئيل(عليه السلام) طرف راست و ميكائيل طرف چپ و اسرافيل پشت سرش و ملك الموت جلويش بودند.(1)

حديث69: عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ افْتَخَرَ إِسْرَافِيلُ(عليه السلام) عَلَى جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ قَالَ وَ لِمَ أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي قَالَ لِأَنِّي صَاحِبُ الثَّمَانِيَةِ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ أَنَا صَاحِبُ النَّفْخَةِفِي الصُّورِ وَ أَنَا أَقْرَبُ الْمَلَائِكَةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى قَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ فَقَالَ بِمَا أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي قَالَ لِأَنِّي أَمِينُ اللَّهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الْخُسُوفِ وَ القذوف [الْقُرُونِ] وَ مَا أَهْلَكَ اللَّهُ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا عَلَى يَدَيَّ فَاخْتَصَمَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَأَوْحَى إِلَيْهِمَا اسْكُتَا فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَقَدْ خَلَقْتُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكُمَا قَالا يَا رَبِّ أَ وَ تَخْلُقُ خَيْراً مِنَّا وَ نَحْنُ خُلِقْنَا مِنْ نُورٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى نَعَمْ وَ أَوحَى إِلَى حُجُبِ الْقُدْرَةِ انْكَشِفِي فَانْكَشَفَتْ فَإِذَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَبِّ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا جَعَلْتَنِي خَادِمَهُمْ

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ جَعَلْتُ فَجَبْرَائِيلُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ إِنَّهُ لَخَادِمُنَا

حديث69: ارشاد القلوب: از ابو ذر غفارى گفت: شنيدم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مى فرمود: اسرافيل(عليه السلام) بر جبرئيل(عليه السلام) افتخار نمود و گفت: من از تو بهترم پرسيد تو چرا از من بهترى؟ گفت: چون من از هشت نفر حاملين عرشم و من در صور ميدمم و

ص: 275


1- .[1] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص376 [إشارة إلى حديث العباءة:] ..... ح261

من نزديكترين ملائكه به خدا هستم. جبرئيل(عليه السلام) گفت: من از تو بهترم پرسيد به چه دليل از من بهترى جواب داد چون من امين خدا بر وحى اويم و من پيك خدا به سوى انبياء و مرسلينم و من متصدى خسوف و كسوفم و ملتى را خدا هلاك نكرده مگر بدست من. حكومت پيش خدا بردند خداوند به آن ها وحى نمود ساكت باشيد به عزت و جلالم از شما بهتر آفريده ام گفتند مگر بهتر از ما آفريده اى؟ با اينكه ما از نور آفريده شده ايم. خداوند فرمود: آرى و دستور به حجابهاى قدرت داد كه باز شويد باز شدند ناگاه متوجه شدند كه بر طرف راست ساق عرش نوشته شده لا الهَ الّا اللَّهُ محمّدٌ و علىٌ و فاطمَهُ و الحسنُ و الحسينُ اَحِبّاءُ اللَّهِ جبرئيل(عليه السلام) گفت خدايا تو را سوگند مي دهم به حقىكه بر تو دارند مرا خادم آن ها قرار ده خداوند فرمود: پذيرفتم پس جبرئيل(عليه السلام) از اهل بيت است و او خادم ماست.(1)

حديث70:

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ:

سَأَلَ الْمُنَافِقُونَ النَّبِيَّ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام)

هُوَ أَفْضَلُ أَمْ مَلَائِكَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا بِحُبِّهَا لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

وَ عَلِيٍّ(عليه السلام)

وَ قَبُولِهَا لِوَلَايَتِهِمَا...

حديث70: احتجاج طبرسى و تفسير امام: حضرت عسكرى(عليه السلام) فرمود: منافقين از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پرسيدند آيا على(عليه السلام) افضل است يا ملائكه مقرب خدا؟ فرمود: آيا ملائكه محترم و مقرب شدند جز به واسطه محبت با محمّد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و قبول ولايت آن دو.(2)

حديث71: أَبِي عَنِ الْأَصْفَهَانِيِّ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ سُئِلَ هَلِ الْمَلَائِكَةُ أَكْثَرُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَمَلَائِكَةُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ التُّرَابِ فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي السَّمَاءِ مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَ فِيهَا

ص: 276


1- .[1] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص403 باب فيه بعض قضاياه ع في الحد و في أخذ الحد
2- .[2] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 383 [إشارة إلى أن محبي علي ع أفضل من الملائكة] ..... ح1

مَلَكٌ يُسَبِّحُهُ وَ يُقَدِّسُهُ وَ لَا فِي الْأَرْضِ شَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلَّا وَ فِيهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا يَأْتِي اللَّهَ كُلَّ يَوْمٍ بِعَمَلِهَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِهَا وَ مَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ يَتَقَرَّبُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَى اللَّهِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يَسْتَغْفِرُ لِمُحِبِّينَا وَ يَلْعَنُ أَعْدَاءَنَا وَ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ إِرْسَالًا

حديث71: تفسير على بن ابراهيم: حماد از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه سؤال كردند آيا ملائكه بيشترند يا بنى آدم فرمود: قسم به خدائى كه جانم در اختيار اوست ملائكه خدا در آسمان ها بيشتر از تعداد خاك روى زمين هستند در آسمان محل هر قدمى ملائكه اى تسبيح و تقديس خدا را مي كند و در زمين نه درختو نه گل و خانه ايست مگر اينكه فرشته اى موكل بر آن است كه هر روز عمل كرد آن را تقديم پيشگاه پروردگار مي كند با اينكه خدا از او داناتر است هيچ كدام از آنها نيست مگر اينكه هر روز تقرب به خدا مي جويد به واسطه ولايت ما اهل بيت و استغفار مي كند براى دوستان ما و لعنت مى كند دشمنان ما را و از خدا مي خواهد كه هر چه بيشتر بر آن ها عذاب نازل كند.(1)

حديث72: ابْنُ عِيسَى عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَن أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّ فِي السَّمَاءِ لَسَبْعِينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا

أَحْصَوْهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَدِينُونَ بِوَلَايَتِنَا

حديث72: بصائر: ابو الصباح از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: به خدا قسم در آسمان هفتاد صنف از ملائكه هستند كه اگر تمام اهل زمين اجتماع كنند و شروع به شماره يك صنف از آن ها نمايند نمي توانند آن ها را بشمرند تمام اين ملائكه پيرو ولايت ما هستند.(2)

ص: 277


1- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص69 باب 6 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ..... ح9
2- .[2] بصائر الدرجات ج 1ص67 باب6 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ..... ح1

حديث73:

أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ الْخَيْبَرِيِّ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْنَا يَقُولُ مَا حَاوَرَتْ مَلَائِكَةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي دُنُوِّهَا مِنْهُ إِلَّا بِالَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَيَصِفُونَ مَا تَصِفُونَ وَ يَطْلُبُونَ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنَّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَلَائِكَةً يَقُولُونَ إِنَّ قَوْلَنَا فِي آلِ مُحَمَّدٍ الَّذِي جَعَلْتَهُمْ عَلَيْه

حديث73: بصائر: ابن ظبيان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: ملائكه خدا سبب نزديكى و قرب آن ها به خدا چيزى نشد مگر همين ولايتىكه شما داريد ملائكه آنچه را شما توصيف مي كنيد آنها نيز توصيف مي كنند و در جستجوى آنچه شما مي جوئيد هستند بعضى از ملائكه مى گويند سخن ما در باره آل محمّد(صلي الله عليه و آله) همان است كه شما بر آنيد (يعنى به كُنهِ معرفت آن ها نرسيده ايم).(1)

حديث74: مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ فِي السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ مِائَةَ أَلْفِ مَلَكٍ وَ فِي السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ ثَلَاثَمِائَةِ أَلْفِ مَلَكٍ وَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً رَأْسُهُ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ رِجْلَاهُ تَحْتَ الثَّرَى وَ مَلَائِكَةً أَكْثَرَ مِنْ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا شَرَابٌ إِلَّا

الصَّلَاةَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ مُحِبِّيهِ وَ

الِاسْتِغْفَارِ لِشِيعَتِهِ الْمُذْنِبِينَ وَ مَوَالِيهِ

حديث74: مناقب: ابو هريره گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند در آسمان چهارم صد هزار ملك آفريده و در آسمان پنجم سيصد هزار ملك و در آسمان هفتم فرشته اى است كه سرش زير عرش و دو پايش زير زمين است. ملائكه بيشتر از تعداد

قبيله

ربيعه و مضر هستند نه غذا و نه آب دارند به جز صلوات بر امير المؤمنين على

ص: 278


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص68 باب 6 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص و ولاية الملائكة ح8

بن ابى طالب(عليه السلام) و محبين آن سرور.... (1)

حديث75: عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَهْلٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْيَسَعِ قَالَ: دَخَلَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَبْلُغُنَا أَنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنَزَّلُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ اللَّهِ لَتَنَزَّلُ عَلَيْنَا وَ تَطَأُ فُرُشَنَا أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى (إِنَّالَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)

حديث75: بصائر: ابو اليسع گفت: حمران بن اعين خدمت امام باقر(عليه السلام) رسيد و عرضه داشت: فدايت شوم شنيده ايم ملائكه بر شما نازل مى شوند. فرمود: به خدا قسم ملائكه بر ما نازل مى شوند و پاى بر فرشهاى ما مي گذارند مگر اين آيه قرآن را نخوانده اى (الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )(2)

حديث76: ابْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ مِسْمَعٍ كِرْدِينٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي اعْتَلَلْتُ فَكُنْتُ إِذَا أَكَلْتُ عِنْدَ الرَّجُلِ تَأَذَّيْتُ بِهِ وَ إِنِّي أَكَلْتُ مِنْ طَعَامِكَ وَ لَمْ أَتَأَذَّ بِهِ قَالَ إِنَّكَ لَتَأْكُلُ طَعَامَ قَوْمٍ تُصَافِحُهُمُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى فُرُشِهِمْ قَالَ

قُلْتُ وَ يَظْهَرُونَ لَكُمْ قَالَ هُمْ أَلْطَفُ بِصِبْيَانِنَا مِنَّا

حديث76: مسمع كردين گفت به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: ......من بيمارم وقتى غذا مى خورم ناراحت مى شوم اما وقتى از غذاى شما مى خورم هيچ ناراحتى برايم پيش نمى آيد فرمود: تو طعام و غذاى خانواده اى را مى خورى كه ملائكه با آن ها روى فرششان مصافحه مى كنند عرضه داشتم: آقا براى شما آشكار مي شوند فرمود: آري آن ها به بچه هاى ما از ما مهربان ترند(3)

ص: 279


1- .[2] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص163 المنقبة الثامنة و الثمانون
2- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص91 باب17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ..... ح3
3- .[2] بصائر الدرجات ج 1 ص90 باب17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ح1

حديث77: ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَا وَطِئَتِ الْمَلَائِكَةُ فُرُشَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرَ فُرُشِنَاحديث77: امالى ابن شيخ: ابن عباس: اميرالمومنين(عليه السلام) پا نگذاشته اند ملائكه بر روى فرش احدى غير فرش ما.(1)

حديث78: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِكَةُ

حديث78: بصائر: خيثمه از امام باقر(عليه السلام) نقل كرد كه مى فرمود: ما كسانى هستيم كه ملائكه با ما رفت و آمد دارند. (2)

حديث79: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِنَّهُمْ لَيَأْتُونَّا وَ يُسَلِّمُون

حديث79: عبد الحميد طائى گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم فرمود: آن ها پيش ما مى آيند و سلام مي كنند يعني ملائکه.(3)

حديث80: أَحْمَدُ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَرَّةَ الْأَصَمِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَنَزَّلُ عَلَيْنَا فِي رِحَالِنَا وَ تَتَقَلَّبُ عَلَى فُرُشِنَا وَ تَحْضُرُ مَوَائِدَنَا وَ تَأْتِينَا مِنْ كُلِ نَبَاتٍ فِي زَمَانِهِ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ وَ تُقَلِّبُ عَلَيْنَا أَجْنِحَتَهَا وَ تُقَلِّبُ أَجْنِحَتَهَا عَلَى صِبْيَانِنَا

ص: 280


1- .[1] الأمالي (للطوسي) ص335 [12] المجلس الثاني عشر ح17
2- .[2] بصائر الدرجات ج 1 ص92 باب17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ح7
3- .[3] بصائر الدرجات ج 1 ص92 باب17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ....ح11

حديث80: حسن بن برة اصم از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه مى فرمود: ملائكه بر ما نازل مى شوند و روى فرش ما مى نشينند و بر سر سفره ما حاضر مى شوندو هر نوع روئيدنى در زمان خودش تر يا خشك براى ما مى آورند و پر و بال بر ما و بچه هايمان مى گشايند.(1)

حديث81: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَسْلَمَ

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ اللَّهُ فِي أَمْرٍ مِمَّا يَهْبِطُ لَهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ

حديث81: بصائر: على بن ابى حمزه از آقا موسى بن جعفر(عليه السلام) نقل كرد كه مى فرمود: هر فرشته اى را كه خداوند به زمين براى مأموريتى بفرستد اول پيش امام(عليه السلام) مى آيد و اين مأموريت را به او عرضه مى دارد و صاحب اين امر محل آمد و رفت ملائكه است.(2)

مقام والاي ائمه اطهار در نزد خداوند متعال

حديث82: مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ دُكَيْنٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقَ(عليه السلام) يَقُولُ أَتَى يَهُودِيٌّ النَّبِيَ فَقَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ يَحُدُّ النَّظَرَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا يَهُودِيُّ مَا حَاجَتُكَ قَالَ أَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّبِيُّ الَّذِي كَلَّمَهُ اللَّهُ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ التَّوْرَاةَ وَ الْعَصَا وَ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ أَظَلَّهُ بِالْغَمَامِ فَقَالَ لَهُ النَّبِيّ(صلي الله عليه و آله) إِنَّهُ يُكْرَهُ لِلْعَبْدِ أَنْ يُزَكِّيَ نَفْسَهُ وَ لَكِنِّي أَقُولُ إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ كَانَتْ تَوْبَتَهُ أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ

ص: 281


1- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص94 باب17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ..... ح17
2- .[2] الكافي ج 1 ص394 باب أن الأئمة تدخل الملائكة بيوتهم و تطأ بسطهم و تأتيهم بالأخبار ع ..... ح4 بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص95 باب 17 باب في الأئمة و أن الملائكة تدخل منازلهم و يطوف بسطهم و يأتيهم ع بالأخبار ح22

مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا غَفَرْتَ لِي فَغَفَرَهَا اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَكِبَ فِي السَّفِينَةِ وَ خَافَ الْغَرَقَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا أَنْجَيْتَنِي مِنَ الْغَرَقِ فَنَجَّاهُ اللَّهُ عَنْهُ وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَمَّا أُلْقِيَ فِي النَّارِ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ

مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا أَنْجَيْتَنِي مِنْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا أَلْقَى عَصَاهُ وَ أَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا آمَنْتَنِي فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى يَا يَهُودِيُّ إِنَّ مُوسَى لَوْ أَدْرَكَنِي ثُمَّ لَمْ يُؤْمِنْ بِي وَ بِنُبُوَّتِي مَا نَفَعَهُ إِيمَانُهُ شَيْئاً وَ لَا نَفَعَتْهُ النُّبُوَّةُ يَا يَهُودِيُّ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمَهْدِيُّ(عليه السلام) إِذَا خَرَجَ نَزَلَ

عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام)

لِنُصْرَتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صَلَّى خَلْفَهُ

حديث82: جامع الاخبار: معمر بن راشد گفت از امام صادق(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: مردى يهودى خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رسيد جلو ايشان ايستاد و با دقت به آن جناب نظر دوخته بود و به او فرمود: چه درخواستى دارى گفت شما بهترى يا موسى بن عمران(عليه السلام) پيامبرى كه خدا با او سخن گفت و بر او تورات و عصا فرستاد و دريا را برايش شكافت و با ابر بر سرش سايه افكند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: براى شخص مكروه است كه خود را تعريف كند ولى من مي گويم وقتى آدم(عليه السلام) دچار خطا شد توبه اش به اين شد كه گفت خدايا از تو درخواست مي كنم به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مرا ببخشى خداوند او را بخشيد. نوح(عليه السلام) وقتى سوار كشتى شد و از غرق شدن ترسيد گفت: خدايا به حقّ محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مرا از غرق نجات بخش خداوند او را نجات بخشيد. و اينكه ابراهيم(عليه السلام) هنگامى كه در آتش افكنده شد گفت: خدايا درخواست مي كنم به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مرا نجات بخشى از اين خداوند آتش را سرد و سلامت قرار داد.

ص: 282

موسى(عليهالسلام) موقعى كه عصايش را انداخت و در دل ترسيد گفت: خدايا به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) مرا در امان قرار ده خداوند فرمود: نترس تو برتر و پيروزى، اى يهودى! اگر موسى(عليه السلام) مرا درك مي كرد و به من و نبوّتم ايمان نمى آورد ايمانش براى او سودى نمى بخشيد و نه نبوّت برايش فايده داشت اى يهودى از ذريه من مهدى است موقعى كه ظهور كند عيسى بن مريم(عليه السلام) براى نصرت او مى آيد جلوى عيسى(عليه السلام) مي ايستد و عيسى(عليه السلام) پشت سرش نماز مي خواند.(1)

حديث83: عَنِ النَّقَّاشِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أَشْرَفَ نُوحٌ عَلَى الْغَرَقِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ الْغَرَقَ وَ لَمَّا رُمِيَ إِبْرَاهِيمُ فِي النَّارِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا، فَجَعَلَ اللَّهُ النَّارَ عَلَيْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ إِنَّ مُوسَى(عليه السلام) لَمَّا ضَرَبَ، طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَجَعَلَهُ يَبَساً وَ إِنَّ عِيسَى(عليه السلام) لَمَّا أَرَادَ الْيَهُودُ قَتْلَهُ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَنُجِّيَ مِنَ الْقَتْلِ فَرَفَعَهُ إِلَيْهِ.

حديث83: قصص الأنبياء: حسن بن فضال از پدر خود از حضرت رضا(عليه السلام) نقل كرد كه وقتى نوح مشرف به غرق شد خدا را به حق ما قسم داد غرق از او برطرف گرديد وقتى ابراهيم(عليه السلام) را در آتش افكندند خدا را به حق ما قسم داد خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد و حضرت موسى(عليه السلام) وقتى به دريا رهسپار شد خدا را به حق ما قسم داد آن را خشك كرد و هنگامى كه يهودان تصميم كشتن عيسى(عليه السلام) را گرفتند خدا را به حق ما قسم داد از كشته شدن نجات يافت خدا او را به سوى خود برد.(2)حديث84: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بَاتَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بِأَطْوَلِ لَيْلَةٍ حَتَّى ظَنُّوا أَنْ لَا

ص: 283


1- .[1] الأمالي للصدوق ص 218 المجلس التاسع و الثلاثون ح4
2- .[2] قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص 106 الباب الرابع في نبوة إبراهيم ع فصل 1 ح99

سَمَاءَ تُظِلُّهُمْ وَ لَا أَرْضَ تُقِلُّهُمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَتَرَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْأَبْعَدِينَ فِي اللَّهِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَتَاهُمْ آتٍ لَا يَرَوْنَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ فَقَال:... إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَكُمْ وَ فَضَّلَكُمْ وَ طَهَّرَكُمْ وَ جَعَلَكُمْ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ اسْتَوْدَعَكُمْ عِلْمَهُ وَ أَوْرَثَكُمْ كِتَابَهُ وَ جَعَلَكُمْ تَابُوتَ عِلْمِهِ وَ عَصَا عِزِّهِ وَ ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ نُورِهِ وَ عَصَمَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ فَتَعَزَّوْا بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَنْزِعْ مِنْكُمْ رَحْمَتَهُ وَ لَنْ يُزِيلَ عَنْكُمْ نِعْمَتَهُ فَأَنْتُمْ أَهْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الَّذِينَ بِهِمْ تَمَّتِ النِّعْمَةُ وَ اجْتَمَعَتِ الْفُرْقَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ أَنْتُمْ أَوْلِيَاؤُهُ فَمَنْ تَوَلَّاكُمْ فَازَ وَ مَنْ ظَلَمَ حَقَّكُمْ زَهَقَ مَوَدَّتُكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَةٌ فِي كِتَابِهِ عَلَى عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِين

حديث84: از ناحيه خداي تبارک و تعالي:...همانا خدا شما را برگزيده و برترى داده و پاك نموده و خانواده پيغمبرش قرار داده و علم خود را به شما سپرده و كتاب خود را به شما به ارث داده و شما را صندوق علم و عصاى عزتش ساخته، (يعنى عزت خود را در ميان مخلوقش به شما قائم نموده) و از نور خود براى شما مثل زده و شما را از لغزش محفوظ داشته و از فتنه ها ايمن ساخته، پس شما با دلدارى خدا تسليت يابيد، زيرا خدا رحمتش را از شما باز نگرفته و نعمتش را زايل نفرموده است. شما اهل خداى عز و جل هستيد، به بركت شما نعمت كامل گشته، و پراكندگى گرد آمده و اتحاد كلمه پيدا شده و شما اولياء خدائيد، هر كه از شما پيروى كند كامياب شده، و هر كه به حق شما ستم روا دارد، هلاكت يافته، دوستى شما از جانب خدا در قرآن بر بندگان مؤمن واجب گشته... (1) حديث85: إِرْشَادُ الْقُلُوبِ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ افْتَخَرَ إِسْرَافِيلُ عَلَى جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ قَالَ وَ لِمَ أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي

ص: 284


1- . الكافي ج 1 ص445 بَابُ مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه ح19.

قَالَ لِأَنِّي صَاحِبُ الثَّمَانِيَةِ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ أَنَا صَاحِبُ النَّفْخَةِ فِي الصُّورِ وَ أَنَا أَقْرَبُ الْمَلَائِكَةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى قَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ فَقَالَ بِمَا أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي قَالَ لِأَنِّي أَمِينُ اللَّهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الْخُسُوفِ وَ القذوف [الْقُرُونِ] وَ مَا أَهْلَكَ اللَّهُ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا عَلَى يَدَيَّ فَاخْتَصَمَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَأَوْحَى إِلَيْهِمَا اسْكُتَا

فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَقَدْ خَلَقْتُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكُمَا قَالا يَا رَبِّ أَ وَ تَخْلُقُ خَيْراً مِنَّا وَ نَحْنُ خُلِقْنَا مِنْ نُورٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى نَعَمْ وَ أَوحَى إِلَى حُجُبِ الْقُدْرَةِ انْكَشِفِي فَانْكَشَفَتْ فَإِذَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يَا رَبِّ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا جَعَلْتَنِي خَادِمَهُمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ جَعَلْتُ فَجَبْرَائِيلُ(عليه السلام) مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ إِنَّهُ لَخَادِمُنَا

حديث85: ارشاد القلوب: از ابو ذر غفارى گفت: شنيدم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اسرافيل(عليه السلام) بر جبرئيل(عليه السلام) افتخار نمود و گفت: من از تو بهترم پرسيد تو چرا از من بهترى؟ گفت: چون من از هشت نفر حاملين عرشم و من در صور مي دمم و من نزديكترين ملائكه به خدا هستم. جبرئيل(عليه السلام) گفت من از تو بهترم پرسيد به چه دليل از من بهترى جواب داد چون من امين خدا بر وحى اويم و من پيك خدا به سوى انبياء و مرسلينم و من متصدى خسوف و كسوفم و ملتى را خدا هلاك نكرده مگر بدست من. حكومت پيش خدا بردند خداوند به آن ها وحى نمود ساكت باشيد به عزت و جلالم از شما بهتر آفريده ام گفتند مگر بهتر از ما آفريده اى؟ با اينكه ما از نور آفريده شده ايم. خداوند فرمود: آرى و دستور به حجاب هاى قدرت داد كه باز شويد باز شدند ناگاه متوجه شدند كه بر طرف راست ساق عرش نوشته شده لا الهَ الّا اللَّهُ محمّدٌ(صلي الله عليه و آله) و علىٌ(عليه السلام) و فاطمَةُ و الحسنُ(عليه السلام) و الحسينُ(عليه السلام) اَحِبّاءُ اللَّهِ جبرئيل(عليه السلام) عرضه

ص: 285

داشت: خدايا تو را سوگند مي دهم به حقى كه بر تو دارند مرا خادم آن ها قرار ده خداوند فرمود: پذيرفتم پس جبرئيل(عليه السلام) از اهل بيت است و او خادم ماست.(1)

حديث86: قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ الْقَصَبَانِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ مَكَثَ عَبْدٌ فِي النَّارِ سَبْعِينَ خَرِيفاً وَ الْخَرِيفُ سَبْعُونَ سَنَةً ثُمَّ إِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُنَادِيهِ فَيَقُولُ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ لَمَّا رَحِمْتَنِي فَيُوحِي اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) أَنِ اهْبِطْ إِلَى عَبْدِي فَأَخْرِجْهُ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ كَيْفَ لِي بِالْهُبُوطِ فِي النَّارِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّهُ قَدْ أَمَرْتُهَا أَنْ تَكُونَ عَلَيْكَ بَرْداً وَ سَلَاماً قَالَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ فَمَا عِلْمِي بِمَوْضِعِهِ فَيَقُولُ إِنَّهُ فِي جُبٍّ مِنْ سِجِّينٍ فَيَهْبِطُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) إِلَى النَّارِ فَيَجِدُهُ مَعْقُولًا عَلَى وَجْهِهِ فَيُخْرِجُهُ فَيَقِفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى يَا عَبْدِي كَمْ لَبِثْتَ فِي النَّارِ تُنَاشِدُنِي فَيَقُولُ يَا رَبِّ مَا أَحْصَيْتُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَمَا وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ لَا مَا سَأَلْتَنِي بِحَقِّهِمْ عِنْدِي لَأَطَلْتُ هَوَانَكَ فِي النَّارِ وَ لَكِنَّهُ حَتْمٌ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا يَسْأَلَنِي عَبْدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَّا غَفَرْتُ لَهُ مَا كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ قَدْ غَفَرْتُ لَكَ الْيَوْمَ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ

حديث86: جابر بن عبد اللَّه از حضرت باقر(عليه السلام) از پدرش از جدش نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتى روز قيامت شما و بهشتيان در بهشت و

ص: 286


1- .[1]تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص803 [سورة البينة(98): الآيات 1 الى 8]

جهنميان در جهنم ساكن شوند. بنده اى در جهنم هفتاد خريف كه هر خريف هفتاد سال است درنگ مي كند سپس از خدا درخواست مي كند و فريادمي زند پروردگارا از تو درخواست مي كنم به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) به من رحم بفرما. خداوند به جبرئيل(عليه السلام) وحى مي كند كه برو اين بنده ى مرا بيرون كن. جبرئيل(عليه السلام) مي گويد خدايا چگونه وارد آتش شوم خداوند مي فرمايد: من آتش را بر تو دستور داده ام سرد و سلامت باشد. عرضه مي دارد: خدايا چگونه او را پيدا کنم؟ مي فرمايد: او در چاهى در سجين است جبرئيل(عليه السلام) فرود مى آيد به طرف جهنم مى بيند به صورت افتاده بيرونش مى آورد در پيشگاه پروردگار مى ايستد. خداوند مى فرمايد: اى بنده ى من چقدر در آتش جهنم مرا قسم مي دادى عرضه مي دارد: مقدارش را نمى دانم خداوند مي فرمايد: به عزت و جلالم اگر سؤال نمى كردى به حق آن كسانى كه سؤال نمودى در جهنم مدت ها با خوارى مي ماندى ولى بر خود لازم نموده ام كه سؤال نكند از من بنده اى به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و اهل بيتش مگر اينكه بيامرزم او را هر چه انجام داده اينك تو را آمرزيدم بعد دستور مي دهد به جانب بهشت رود.(1)

در عرش مکتوب شده

حديث87:

وَ رَوَى الْقَاسِمُ بْنُ مُعَاوِيَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

هَؤُلَاءِ يَرْوُونَ حَدِيثاً فِي مِعْرَاجِهِمْ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ رَأَى عَلَى الْعَرْشِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَيَّرُوا كُلَّ شَيْ ءٍ حَتَّى هَذَا؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليهالسلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ

ص: 287


1- .[1] الأمالي (للمفيد) النص218 المجلس الخامس و العشرون ح6

كَتَبَ فِي مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُرْسِيَّ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ كَتَبَ فِيهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِسْرَافِيلَ(عليه السلام) كَتَبَ عَلَى جَبْهَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) كَتَبَ عَلَى جَنَاحَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاوَاتِ كَتَبَ فِي أَكْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِينَ كَتَبَ فِي أَطْبَاقِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ كَتَبَ فِي رُءُوسِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشَّمْسَ كَتَبَ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام)

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ السَّوَادُ الَّذِي تَرَوْنَهُ فِي الْقَمَرِ فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ

حديث87: احتجاج: قاسم بن معاويه گفت: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: اينها در حديث معراج خود نقل مي كنند كه وقتى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را به معراج بردند مشاهده كرد كه بر عرش نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُمُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ حضرت فرمود: سبحان اللَّه! همه چيز را تغيير دادند حتّى اين حديث را؟ عرضه داشتم: آرى فرمود: خداوند وقتى عرش را آفريد بر پايه هاى آن نوشت لَا إِلَهَ

ص: 288

إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى آب را آفريد در مجراى آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى كرسى را آفريد بر پايه هاى آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى لوح را آفريد در آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ آنگاه كه اسرافيل(عليه السلام) را آفريد بر پيشانى او نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى جبرئيل(عليه السلام) را آفريد بر بال او نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ آنگاه كه آسمان ها را آفريد بر اطراف آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى زمين ها را آفريد در طبقات آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى كوه ها را آفريد در سر آن كوه ها نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى خورشيد را آفريد بر آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى خداوند عزيز ماه را آفريد بر آن نوشت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ اين همان سياهى است كه در روى ماه مى بينيد وقتى يكى از شما به زبان آورد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ را بايد بگويد عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّ اللَّهِ (1)حديث88: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ الْبَغْدَادِيُّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي الْحَسَنِ الْخُيُوطِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرِ بْنُ غَالِبِ بْنِ حَرْبٍ الضَّبِّيُّ التِّهَامِيُّ وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ قَالا حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَالِمِ بْنِ عُمَرَ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ صَالِحٍ وَ كَانَ يَفْضُلُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ قَالا حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ

ص: 289


1- .[1] الإحتجاج على أهل اللجاج ج 1 ص158 باب احتجاجه على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص عليه و غيره من القول الجميل

الْجَنَّةِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِأَلْفَيْ عَامٍ.

حديث88: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: بر درب بهشت نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) برادر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) است دو هزار سال پيش از آفرينش آسمان ها و زمين. (1)

حديث89: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ [الْهَمَذَانِيُ] رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ أَبِي عَمْرٍو عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي لَا شَرِيكَ لِي وَ مُحَمَّدٌ عَبْدِي وَ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ

بِالْمُؤْمِنِينَ فَكَانَ النَّصْرُ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ دَخَلَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ فَدَخَلَ فِي الْوَجْهَيْنِ جَمِيعاً.

حديث89: بر عرش نوشته شده أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي لَا شَرِيكَ لِي وَ مُحَمَّدٌ عَبْدِي وَ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ خداوند اين آيه را در همين مورد فرستاده هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ ياور پيامبر(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) بود و بالمؤمنين نيزوجود دارد پس على(عليه السلام) در اين آيه در هر دو وجه آن (يعنى نصر خدا) و يارى مؤمنين هر دو وجود دارد. (2)

حديث90: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى ابْنُ أُخْتِ الْوَاقِدِيِّ شَيْخٌ مِنَ الْأَنْصَارِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ عَنْ عَبْدِ

ص: 290


1- .[1] الخصال ج 2 ص638 ما كتب على باب الجنة قبل خلق السماوات و الأرض بألفي عام ح11
2- .[1] الأمالي للصدوق النص215 المجلس الثامن و الثلاثون ح3

الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ [بْنِ الْعَلَاءِ] الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِي الْحَمْرَاءِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَأَيْتُ لَيْلَةَ الْإِسْرَاءِ مَكْتُوباً عَلَى قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي خَلَقْتُ جَنَّةَ عَدْنٍ بِيَدِي مُحَمَّدٌ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ(عليه السلام) وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ(عليه السلام)

حديث90: ابو الحمراء: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: در شب معراج ديدم بر پايه هاى عرش نوشته شده أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي بهشت برين را به دست خود آفريدم محمّد(صلي الله عليه و آله) بر گزيده خلق من است او را مدد كردم به على(عليه السلام) و يارى نمودم به على(عليه السلام)(1)

حديث91: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ أَحْمَدُ بْنُ خَالِدٍ الْخَالِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ صَالِحٍ التَّمِيمِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ الْقَطَّانُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ قَالَ فِي وَصِيَّتِهِ لِي يَا عَلِيُّ(عليه السلام) إِنِّي رَأَيْتُ اسْمَكَ مَقْرُوناً بِاسْمِي فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فَأَنِسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ إِنِّي لَمَّا بَلَغْتُ بَيْتَ الْمَقْدِسِ فِي مِعْرَاجِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَى صَخْرَتِهَا مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ مَنْ وَزِيرِي فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَيْهَا إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ(عليه السلام) مَنْ وَزِيرِي فَقَالَ عَلِيُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهالسلام) فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ انْتَهَيْتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ جَلَّ جَلَالُهُ فَوَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى قَوَائِمِهِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي

ص: 291


1- .[2] الأمالي للصدوق النص216 المجلس الثامن و الثلاثون ح5

مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) حَبِيبِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِي وَجَدْتُ عَلَى بُطْنَانِ الْعَرْشِ مَكْتُوباً أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) عَبْدِي وَ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ.

حديث91: در وصيت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به امير المؤمنين(عليه السلام) آمده است يا على(عليه السلام) من اسم تو را همراه با اسم خود در چهار جا ديدم، دل بستم به تماشاى آن. وقتى من در شب معراج رسيدم به بيت المقدس ديدم بر صخره بيت المقدس نوشته است أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) او را كمك كردم و يارى نمودم به وسيله وزيرش. به جبرئيل(عليه السلام) گفتم: وزيرش كيست؟ گفت: على بن ابى طالب(عليه السلام) وقتى گذشتم از سدرة المنتهى رسيدم به عرش، ديدم بر پايه هاى آن نوشته است أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) حَبِيبِي او را تائيد كردم و يارى نمودم به وسيله وزيرش. چون سر بلند كردم ديدم بر دل عرش نوشته شده است أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) عَبْدِي وَ رَسُولِي او را تائيد و يارى نمودم به وسيله وزيرش. (1)

حديث92: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ جَعْفَرِ بْنَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الطَّالَقَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْوَاقِدِيِّ عَنِ الْهُذَيْلِ عَنْ مَكْحُولٍ عَنْ طَاوُسٍ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهالسلام) لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ آدَمَ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ أَسْجَدَ لَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ أَسْكَنَهُ

ص: 292


1- .[1] الخصال ج 1 ص207 باب قول النبي لعلي إني رأيت اسمك مقرونا إلى اسمي في أربعة مواطن ح26

جَنَّتَهُ وَ زَوَّجَهُ حَوَّاءَ أَمَتَهُ فَرَفَعَ طَرْفَهُ نَحْوَ الْعَرْشِ فَإِذَا هُوَ بِخَمْسَةِ سُطُورٍ مَكْتُوبَاتٍ قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ إِذَا تَشَفَّعَ بِهِمْ إِلَيَّ خَلْقِي شَفَّعْتُهُمْ فَقَالَ آدَمُ يَا رَبِّ بِقَدْرِهِمْ عِنْدَكَ مَا اسْمُهُمْ قَالَ تَعَالَى أَمَّا الْأَوَّلُ فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ هُوَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ الثَّانِي فَأَنَا الْعَالِي وَ هُوَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ الثَّالِثُ فَأَنَا الْفَاطِرُ وَ هِيَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الرَّابِعُ فَأَنَا الْمُحْسِنُ وَ هُوَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْخَامِسُ فَأَنَا ذُو الْإِحْسَانِ وَ هُوَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) كُلٌّ يَحْمَدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

حديث92: ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: وقتى خداوند بزرگ آدم را آفريد و در او از روح خود دميد و ملائكه را دستور به سجده او داد و او را ساكن بهشت گردانيد و كنيز خود حوا را به ازدواج او در آورد چشم به جانب عرش انداخت ناگاه ديد پنج خط نوشته شده است.آدم(عليه السلام) عرضه داشت: خدايا اينها كيانند؟ خداوند فرمود: اينها كسانى هستند كه هر گاه مردم آن ها را واسطه و شفيع قرار دهند نزد من شفاعت ايشان را مى پذيرم. آدم(عليه السلام) عرضه داشت: خدايا تو را سوگند مي دهم به منزلت ايشان در نزدت كه نام آن ها را بفرمائى فرمود: اول اينست كه من محمودم او محمّد(صلي الله عليه و آله) دوم: من عالى هستم و اين على(عليه السلام) سوم: من فاطرم و اين فاطمه(عليها السلام) و چهارم: من محسن هستم و اين حسن(عليه السلام) پنجم: من صاحب احسانم و اين حسين(عليه السلام) همه ستايش خدا را مى كنند. (1)

حديث93: أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ [عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ بِسْطَامَ بْنِ مُرَّةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ عَنْسَعْدٍ الْإِسْكَافِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ أَنَّهُ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى، فَقَالَ: مَكْتُوبٌ عَلَى قَائِمَةِ الْعَرْشِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ

ص: 293


1- .[1] معاني الأخبار النص56 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح5

السَّمَاوَاتِ وَ

الْأَرَضِينَ بِأَلْفَيْ عَامٍ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ فَاشْهَدُوا بِهِمَا وَ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) وَصِيُّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

حديث93: تفسير قمى: اصبغ از امير المؤمنين(عليه السلام) سؤال كرد از اين آيه سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى فرمود: بر پايه عرش دو هزار سال قبل از آفرينش آسمانها و زمين ها نوشته شده لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ فَاشْهَدُوا بِهِمَا گواهى بدهيد راجع به اين دو وَ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) وَصِيُّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)(1)

حديث94: وَ عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ الْقَاضِي أَخْبَرَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ أَخْبَرَنَا اللَّيْثُ بْنُ سَعْدٍ وَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ(عليه السلام) وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ الْتَفَتَ آدَمُ يَمِينَةَ الْعَرْشِ فَإِذَا خَمْسَةُ أَشْبَاحٍ فَقَالَ يَا رَبِّ هَلْ خَلَقْتَ قَبْلِي مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً قَالَ لَا قَالَ فَمَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَرَى أَسْمَاءَهُمْ فَقَالَ هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ مِنْ وُلْدِكَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا الْعَرْشَ وَ لَا الْكُرْسِيَّ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا الْجِنَّ وَ لَا الْإِنْسَ هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ شَقَقْتُ لَهُمُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنَا الْأَعْلَى وَ هَذَا عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ أَنَا الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ أَنَا ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنَّهُ لَا يَأْتِينِي أَحَدٌ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ مَحَبَّةِ أَحَدِهِمْ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِي وَ آلَيْتُ بِعِزَّتِي أَنَّهُ لَا يَأْتِينِي أَحَدٌ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ بُغْضِ أَحَدِهِمْ إِلَّا أ َدْخَلْتُهُ نَارِي يَا آدَمُ

هَؤُلَاءِ

ص: 294


1- .[1] تفسير القمي ج 2 ص417 [سورة الأعلى(87): الآيات 1 الى 19]

صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي بِهِمْ أُنْجِي مَنْ أُنْجِي وَ بِهِمْ أُهْلِكُ مَنْ أُهْلِكُ حديث94: ابو هريره گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتى خداوند آدم(عليه السلام) را آفريد و در او از روح خويش دميد آدم(عليه السلام) توجه به طرف راست عرش كرد پنج شبح را مشاهده نمود عرضه داشت: خدايا آيا قبل از من بشرى آفريده اى؟ فرمود: نه عرضه داشت: خدايا پس اينها كه اسم آنها را مى بينم كيانند؟ فرمود: اينها پنج نفر از فرزندان تويند كه اگر آنها نبودند تو و بهشت و جهنم و نه عرش و نه كرسى و نه آسمان و نه زمين و نه ملائكه و جنّ و انس را نمى آفريدم. اينها پنج نفرند كه از نام خود براى آنها نام جدا كرده ام من محمودم و اين محمّد(صلي الله عليه و آله) و من اعلى هستم و اين على(عليه السلام) و من فاطرم و اين فاطمه(عليها السلام) و من صاحب احسانم و اين حسن(عليه السلام) و من محسن هستم و اين حسين(عليه السلام) بر خود سوگند ياد نموده ام كه پيش من نيايد احدى كه در دلش به اندازه خردلى محبت آن ها باشد مگر اينكه او را وارد بهشت خود كنم. و به عزت خود سوگند ياد كرده ام كه نيايد احدى پيش من كه در دلش به اندازه خردلى محبت دشمن يكى از آن ها باشد مگر اينكه داخل جهنم كنم او را. آدم! اين ها برگزيده من از خلقند به وسيله آن ها نجات مى يابد هر كه نجات يابد و بوسيله آن ها هلاك مى شود هر كه هلاك شود. (1)

حديث95:

عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ إِنَّ آدَمَ(عليه السلام) لَمَّا أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِإِسْجَادِهِ مَلَائِكَتَهُ لَهُ وَ بِإِدْخَالِهِ الْجَنَّةَ نَادَاهُ اللَّهُ ارْفَعْ رَأْسَكَ يَا آدَمُ(عليه السلام) فَانْظُرْ إِلَى سَاقِ عَرْشِي فَنَظَرَ فَوَجَدَ عَلَيْهِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ(عليها السلام) سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ الْحَسَنُ(عليهالسلام)

وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام)

سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ آدَمُ(عليه السلام) يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّتُكَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ

ص: 295


1- .[1] قصص الأنبياء عليهم السلام للراوندي ص44 فصل 3 في أخباره ح10

حديث95: در روايت ديگرى از ابا صلت هروى از حضرت رضا(عليه السلام) نقل مى شود وقتى خداوند آدم(عليه السلام) را گرامى داشت به اينكه ملائكه را دستور داد برايش سجده كنند و او را داخل بهشت نمود خداوند به او فرمود: سرت را بلند كن آدم(عليه السلام) و ساق عرش را نگاه كن. توجّه نمود ديد نوشته شده لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ و همسرش سرور زنان جهان است و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) سرور جوانان اهل بهشتند. آدم(عليه السلام) گفت خدايا اينها كيانند؟ فرمود: اينها از فرزندان تويند اگر آنها نبودند تو را خلق نمي كردم. (1)

حديث96: أَخْبَرَنَا السَّيِّدُ الْمُرْتَضَى بْنُ الدَّاعِي أَخْبَرَنَا جَعْفَرٌ الدُّورْيَسْتِيُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَيْهِ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيِّ أَخْبَرَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْفَضْلِ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ أَخْبَرَنَا سَهْلُ بْنُ سِنَانٍ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الطَّائِفِيُّ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْوَاقِدِيِّ عَنِ الْهُذَيْلِ عَنْ مَكْحُولٍ عَنْ طَاوُسٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا أَنْ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ(عليه السلام) وَقَفَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَعَطَسَ فَأَلْهَمَهُ اللَّهُ أَنْ حَمِدَهُ فَقَالَ يَا آدَمُ(عليه السلام) حَمِدْتَنِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ لَا عَبْدَانَ أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَهُمَا فِي آخِرِ الزَّمَانِ مَا خَلَقْتُكَ قَالَ آدَمُ(عليه السلام) يَا رَبِّ بِقَدْرِهِمَا عِنْدَكَ مَا اسْمُهُمَا فَقَالَ تَعَالَى يَا آدَمُ(عليه السلام) انْظُرْ نَحْوَ الْعَرْشِ فَإِذَا بِسَطْرَيْنِ مِنْ نُورٍ أَوَّلُ السَّطْرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نَبِيُّ الرَّحْمَةِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ وَ السَّطْرُ الثَّانِي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ أَرْحَمَ مَنْ وَالاهُمَا وَ أُعَذِّبَ مَنْ عَادَاهُمَا

ص: 296


1- .[1] قصص الأنبياء عليهم السلام للراوندي ص45 فصل 3 في أخباره ح11

حديث96: ابن عباس گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتى خداوند آدم(عليه السلام) را آفريد او را در مقابل خود نگه داشت. آدم عطسه اى زد خداوند به او الهام نمود كه حمد خدا را نمايد. بعد فرمود: آدم(عليه السلام) مرا حمد كردى به عزت و جلالم سوگند اگر نبودند دو بنده كه مي خواهم آن ها را در آخر الزمان خلق كنم هر آينه تو را نمى آفريدم. آدم(عليه السلام) گفت: خدايا تو را سوگند به مقام ايشان در نزدت مي دهم كه اسم آنها را بفرمائى. خداوند فرمود: نگاه كن به جانب عرش آدم(عليه السلام) ديد دو سطر از نور نوشته شده خط اول چنين بود لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نَبِيُّ الرَّحْمَةِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ خط دوم نوشته بود سوگند ياد كردم كه ببخشم هر كه آن دو را دوست داشته باشد و شكنجه و عذاب نمايم هر كه با آن دو دشمن باشد. (1)

حديث97: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ بُكَيْرٍ الْهَجَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

إِنَّ أَوَّلَ وَصِيٍّ كَانَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ(عليه السلام) وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ مَضَى إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ كَانَ عَدَدُ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ خَمْسَةٌ مِنْهُمْ أُولُو الْعَزْمِ نُوحٌ(عليه السلام)

وَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام)

وَ مُوسَى(عليه السلام)

وَ عِيسَى(عليه السلام)

وَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) هِبَةُ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِيَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَرِثَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلَى قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ(عليه السلام) أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ فِي زَوَايَا الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ رَبِّهَا وَ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ فَهَذِهِ حُجَّتُنَا عَلَى مَنْ أَنْكَرَ حَقَّنَا وَ جَحَدَنَا مِيرَاثَنَا وَ مَا مَنَعَنَا مِنْ كَلَامٍ وَ أَمَامَنَا الْيَقِينُ فَأَيُّ حُجَّةٍ تَكُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا.

ص: 297


1- .[1] قصص الأنبياء عليهم السلام للراوندي ص52 فصل 5 ح27

حديث97: بكير هجرى از حضرت باقر(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اولين وصى و جانشين پيامبر در روى زمين هبة اللَّه بن آدم بود هر پيامبرى كه از دنيا رفت او را جانشينى بود تعداد تمام انبياء صد و بيست و چهار هزار نفر بودند پنج نفر آنها اولو العزمند نوح(عليه السلام) و ابراهيم(عليه السلام) و موسى(عليه السلام) و عيسى(عليه السلام) و محمّد(صلي الله عليه و آله) و على بن ابى طالب(عليه السلام) هبة اللَّه براى محمّد(صلي الله عليه و آله) بود او وارث علم اوصياء بود و علم كسانى كه قبل از خودش بودند. حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) وارث علم انبياء و مرسلين پيش از خود بود و بر پايه عرش نوشته است. حمزه(عليه السلام) شير خدا و شير پيامبر است و سيد الشهداء است و در زواياى عرش طرف راست خدا با اينكه راست و چپ آن فرقى ندارد نوشته است على(عليه السلام) امير المؤمنين است اينست دليل ما براى كسى كه منكر حق ما است و منكر ميراث ما است ما را چيزى مانع از گفتن حقايق نيست با اينكه روبروى ما مرگ قرار دارد (و بزودى مي ميريم و به ثواب خدا مي رسيم و از دست ستمكاران آسوده مي شويم) چه دليلى بالاتر از اينست. (1)

حديث98: وَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِ قَالَ حَوْلَ الْعَرْشِ كِتَابٌ جَلِيلٌ فِيهِ مَسْطُورٌ أَنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حديث98: كشف اليقين: حارث بن مغيرة بن نضرى گفت: اطراف عرش سطرى بسيار عالى نوشته شده من خدايم كه جز من خدائى نيست. محمّد(صلي الله عليه و آله) رسول اللَّه است على(عليه السلام) امير المؤمنين است. (2)

حديث99: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً مَا اسْتَقَرَّ الْكُرْسِيُّ

ص: 298


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص121 نادر من الباب ح1
2- .[1] اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين النص ص233 باب73 الباب فيما نذكره من كتاب الإمامة بالأسانيد الصحاح أن حول العرش كتابا فيه إني أنا الله لا إله إلا أنا محمد رسول الله علي أمير المؤمنين نذكر الحديث بلفظه ح1

وَ الْعَرْشُ وَ لَا دَارَ الْفَلَكُ وَ لَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا بِأَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا عَرَجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ اخْتَصَّنِي بِطَيْفِ نِدَائِهِ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) قُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ قَالَ أَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ شَقَقْتُ اسْمَكَ مِنِ اسْمِي وَ فَضَّلْتُكَ عَلَى جَمِيعِ بَرِيَّتِي فَانْصِبْ أَخَاكَ عَلِيّاً عَلَماً لِعِبَادِي يَهْدِيهِمْ إِلَى دِينِي يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ تَأَمَّرَ عَلَيْهِ لَعَنْتُهُ وَ مَنْ خَالَفَهُ عَذَّبْتُهُ وَ مَنْ أَطَاعَهُ قَرَّبْتُهُ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) إِنِّي جَعَلْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) إِمَامَ الْمُسْلِمِينَ فَمَنْ تَقَدَّمَ عَلَيْهِ أَخْزَيْتُهُ وَ مَنْ عَصَاهُ سَجَنْتُهُ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ

وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ حُجَّتِي عَلَى الْخَلِيقَةِ أَجْمَعِينَ

حديث99: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله): قسم به آن كسى كه مرا به حق بشارت دهنده بر انگيخت، كرسى و عرش قرار نگرفت و فلك به حركت در نيامد و نه آسمان ها و زمين به پا ايستاد مگر به اينكه بر آن نوشته شد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ و وقتى خداوند مرا به معراج آسمانبرد و مرا مخاطب خويش قرار داد فرمود: اى محمّد! عرضه داشتم: آرى خداى من فرمود: من محمودم و تو محمّدى اسم تو را از اسم خود جدا كردم و تو را بر تمام مردم برترى دادم برادرت على(عليه السلام) را به عنوان رهبر بندگانم معيّن كن تا آن ها را هدايت كند به دين من يا محمّد(صلي الله عليه و آله) من على(عليه السلام) را امير المؤمنين قرار دادم هر كه خود را امير او بداند او را لعنت كردم و هر كه با او مخالفت كند عذابش مي كنم و هر كه مطيع او باشد مقرّبش مي گردانم يا محمّد! من على(عليه السلام) را پيشواى مسلمين قرار دادم هر كه خود را بر او مقدم بدارد او را خوار و ذليل مي كنم و هر كه مخالفت با او نمايد او را گرفتار اندوه مي كنم على(عليه السلام) سرور وصيين و رهبر سفيد چهرگان و حجت من بر تمام خلق است.(1)

ص: 299


1- .[1] اليقين باختصاص مولانا علي بإمرة المؤمنين النص239 باب 78 الباب فيما نذكره من المائة حديث بطريقهم و هو الحديث الرابع و العشرون بأن الله جل جلاله كتب على الكرسي و العرش و الفلك لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين و إمام المسلمين و سيد الوصيين و قائد الغر المحجلين و حجة الله على الخلق أجمعين ح1

حديث100: وَ مِنْهُ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِأَلْفَيْ عَام

حديث100: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: بر درب بهشت نوشته است مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) على بن ابى طالب(عليه السلام) برادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) است اين كلمات دو هزار سال قبل از آفرينش آسمان ها و زمين بوده. (1)حديث101: وَ مِنْ كِتَابِ الْمُقْنِعِ فِي الْإِمَامَةِ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أُمِرَ بِعَرْضِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَلَيَّ فَرَأَيْتُهُمَا جَمِيعاً رَأَيْتُ الْجَنَّةَ وَ أَلْوَانَ نَعِيمِهَا وَ رَأَيْتُ النَّارَ وَ أَلْوَانَ عَذَابِهَا وَ عَلَى كُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ.

حديث101: از كتاب مقنع در باره امامت از جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتى مرا به آسمان ها بردند بهشت و جهنم را بر من عرضه داشتند هر دو را ديدم بهشت را با انواع نعمت هايش و جهنم را با انواع عذاب هايش، بر درب هر يك از درب هاى هشتگانه

بهشت نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ. (2)

حديث102: وَ مِنْ كِتَابِ الْمِعْرَاجِ، تَأْلِيفِ الشَّيْخِ الصَّالِحِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّدُوقِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي الْحَمْرَاءِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذاً مُثْبَتٌ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي غَرَسْتُ جَنَّةَ عَدْنٍ بِيَدِي أَسْكَنْتُهَا مَلَائِكَتِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍ(عليه السلام)

ص: 300


1- .[2] الخصال ج 2 ص638 باب ما كتب على باب الجنة قبل خلق السماوات و الأرض بألفي عام ح11
2- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص11 باب 10 أن أسماءهم عليهم السلام مكتوبة على العرش و الكرسي و اللوح و جباه الملائكة و باب الجنة و غيرها ح24

حديث102: از كتاب معراج ابو الحمراء گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتى مرا به آسمان ها بردند داخل بهشت شدم در طرف راست عرش نوشته بود إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي بهشت عدن را بدست خود كاشتم و ملائكه راساكن آن نمودم محمّد(صلي الله عليه و آله) برگزيده خلق من است او را تائيد نمودم به وسيله على(عليه السلام)(1)

حديث103: وَ مِنْهُ، عَنِ الصَّدُوقِ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَلُومُونَنِي فِي مَحَبَّتِي لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا أَحْبَبْتُهُ حَتَّى أَمَرَنِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ بِمَحَبَّتِهِ ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَلُومُونَنِي فِي تَقْدِيمِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَوَ عِزَّةِ رَبِّي مَا قَدَّمْتُهُ حَتَّى أَمَرَنِي عَزَّ اسْمُهُ بِتَقْدِيمِهِ وَ جَعَلَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمِيرَ أُمَّتِي وَ إِمَامَهَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَجَدْتُ عَلَى كُلِّ بَابِ سَمَاءٍ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا صِرْتُ إِلَى حُجُبِ النُّورِ رَأَيْتُ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا صِرْتُ إِلَى الْعَرْشِ وَجَدْتُ عَلَى كُلِّ رُكْنٍ مِنْ أَرْكَانِهِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ

حديث103: صدوق از ابن الوليد از جابر انصارى نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه شده گروهى را كه مرا سرزنش مي كنند به دوست داشتنم برادرم على بن ابى طالب(عليه السلام) را قسم به آن كسى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت خداى بزرگ مرا مأمور به محبت او نمود بعد فرمود: چه شده گروهى را كه مرا مورد

ص: 301


1- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص11 باب 10 أن أسماءهم عليهم السلام مكتوبة على العرش و الكرسي و اللوح و جباه الملائكة و باب الجنة و غيرها ح26

سرزنش قرار مي دهند كه على بن ابى طالب(عليه السلام) را مقدم ميدارم، بعزت پروردگارم او را مقدم نداشتم تا اينكه خداى عزيز مرا دستوربه مقدم داشتن او داد و او را امير المؤمنين و امير امت و امام آن ها قرار داد. مردم! وقتى مرا به آسمان هفتم بردند در درب هر آسمانى ديدم نوشته شده است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى به حجب نور رسيدم ديدم نوشته شده بر حجاب هر كدام نوشته لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وقتى به عرش رسيدم ديدم بر هر يك از اركان عرش نوشته شده است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(1)

حديث104: وَ مِنْهُ، عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَسْطُورٌ بِخَطٍّ جَلِيلٍ حَوْلَ الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ

حديث104: صدوق از ماجيلويه از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: با خط درخشانى نوشته است اطراف عرش لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ.(2)

ائمه اطهار ارکان زمين باشند.

حديث105: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّان قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِالْحُلْوَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى

ص: 302


1- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص12 باب10 أن أسماءهم عليهم السلام مكتوبة على العرش و الكرسي و اللوح و جباه الملائكة و باب الجنة و غيرها ح28
2- .[2] بحار الأنوار ج 27 ص11 باب10 أن أسماءهم عليهم السلام مكتوبة على العرش و الكرسي و اللوح و جباه الملائكة و باب الجنة و غيرها ح27

عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا لِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَى إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ يَجْرِي لآِخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِي جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلَى ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى حَدِّ قَسْمِي وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ.

حديث105: امام باقر(عليه السلام) فرمود: فضيلت اميرالمؤمنين(عليه السلام) اينست، كه

هرچه آورده من به آن عمل مي كنم و هر چه را نهى كرده ترك مي كنم، اطاعت او بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) همان اطاعت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و فضيلت براى محمد(صلي الله عليه و آله) است، هركه از او پيش افتد چون كسى است كه از خدا و رسولش پيش افتاده و كسى كه بر او برترى جويد مانند كسى است كه بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برترى جسته و هركه در

ص: 303

امر كوچك يا بزرگى او را رد كند در مرز شرك به خداست، زيرا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهى بود كه هركه آن را پويد به خداى عزوجل رسد و همچنين است اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس از وى و ائمه(عليهم السلام) يكى پس از ديگرى هم به همين روشند، خداى عزوجل ايشان را اركان زمينمقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون هاى اسلام و مرزدار راه هدايت ساخته. كسى جز با هدايت ايشان هدايت نشود و كسى كه از طريق هدايت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه تقصير در حق آنهاست، آنها بر علم و عذر و بيمى كه خدا (در قرآنش) نازل كرده امينند، و حجت رسا بر مردم روى زمينند، براى آخرين آنها از جانب خدا جارى شود مثل آنچه براى نخستينشان جارى بود (همگى در علم و وجوب اطاعت و ساير كمالات برابرند) و كسى جز به يارى خدا بدين درجه نرسد، اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: من در ميان بهشت و دوزخ مُقَسِّم خدايم، كسى جز طبق تقسيم من به بهشت يا دوزخ نرود، من پيشواى مردم پس از خود و رساننده از جانب پيش از خود (پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله)) مي باشم، كسى جز احمد(صلي الله عليه و آله) بر من پيشى ندارد و من و او در يك روشيم، جز اينكه نبوت تنها به نام اوست، و به من شش فضيلت عطا شده است، علم آجال و مرگ ها، علم بلاها، علم وصايا (آنچه اوصياء پيغمبران مي دانند)، فصل الخطاب (قرآن يا داورى ميان حق و باطل و يا بيان و سخن واضح) و من صاحب كرات (حمله هاى مشهور ميدان جنگ يا عالم به حوادث و

وقايع گذشته و آينده) و دولت حاكم بر همه دولت هايم، و من

صاحب عصا و ميسم و جنبنده اى كه با مردم سخن گويد مي باشم.(1)

حديث106: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَا جَاءَ بِهِ عَلِيٌّ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ وَ لِمُحَمَّدٍ الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 304


1- . الکافي ج1 ص198 کتاب الحجة باب14 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض ح3

الْمُتَعَقِّبُ عَلَيْهِ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ يَجْرِي الْأَئِمَّةُ الْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَثِيراً مَا يَقُولُ أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ وَ الرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يُدْعَى فَيُكْسَى وَ أُدْعَى فَأُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ

فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ

عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنْهُ كُلُّ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ مَكَّنَنِي فِيهِ بِعِلْمِهِ.

حديث106: امام صادق(عليه السلام) فرمود: آنچه على(عليه السلام) آورده انجام مي دهم و از آنچه نهى فرموده باز مي ايستم، براى او همان فضيلت آمده كه براى محمد(صلي الله عليه و آله) آمده و محمد(صلي الله عليه و آله) را بر تمام مخلوق خداى عزوجل فضيلت است، خرده گير بر حكمى كه على(عليه السلام) آورده مانند خرده گير بر خدا و رسولش باشد و كسى كه در موضوعى كوچك يا بزرگ على(عليه السلام) را رد كند در مرز شرك به خداست، اميرالمؤمنين(عليه السلام) باب منحصر به فرد خداشناسى است و راه به سوى خداست، هركه جز آن پويد هلاك شود و اين امتيازات همچنين براى ائمه هدى(عليهم السلام) يكى پس از ديگرى جاريست. خدا ايشان را اركان زمين قرار داده تا اهلش را نجنباند (اختلال نظام و سرگردانى عمومى

ص: 305

پيش نيايد) و حجت رساى خويش ساخت براى مردم روى زمين و زير خاك (مردگان يا ساكنان آن روى زمين) خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) بسيار مي فرمود: من از طرف خدا قسمت كننده بهشت و دوزخم (ميان آن دو مكان ايستاده مواليانم را به بهشت و دشمنانم را به دوزخ راهنمائى مي كنم) و من بزرگترين فرق گذارم (ميان حق و باطل يا ميان بهشتى و دوزخى) و من صاحب عصا و ميسمم، تمام ملائكه و روح القدس و پيمبران به فضيلت من اقرار نمودند چنان كه به فضيلت محمد(صلي الله عليه و آله) اقرار كردند. مرا بر مَسنَدى مانند مَسنَد او نشانيده اند و آنمسند (هدايت و خلافت) خدائى ست (مَركوب من در قيامت همان مَركوب پيغمبر و از جانب خداست) رسول خدا(صلي الله عليه و آله) (در قيامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او باز پرسى شود و من هم بازپرسى شوم و طبق گفته او سخن گويم، به من خصلت هائى عطا شده كه هيچ كس نسبت به آنها بر من پيشى نگرفته است مرگ مردم و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (قرآن يا تشخيص حق از باطل) را مي دانم، آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نيست (از امور آينده) بر من پوشيده نيست، به اجازه خدا بشارت مي دهم و از جانب او اداى وظيفه مي كنم، همه اينها از طرف خداست كه او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است.(1)

حديث107: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَابْتَدَأَنَا فَقَالَ يَا سُلَيْمَانُ مَا جَاءَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يُؤْخَذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ يُنْتَهَى عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ الْمُعَيِّبُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُعَيِّبِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى

ص: 306


1- . الکافي ج1 ص196 کتاب الحجة باب14 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض ح1

رَسُولِهِ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ بِذَلِكَ جَرَتِ الْأَئِمَّةُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ بِمِثْلِ مَا أَقَرَّتْ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَةِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ وَ إِنَّ مُحَمَّداً يُدْعَى فَيُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُدْعَى فَأُكْسَى وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُلُّ ذَلِكَ مَكَّنَنِيَ اللَّهُ فِيهِ بِإِذْنِهِ.

حديث107: سعيد اعرج گويد: من و سليمان بن خالد خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيديم، حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: اى سليمان! هر امرى كه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيده بايد اخذ شود و از هر چه نهى فرموده بايد ترك شود، براى او همان فضيلت است كه براى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بر تمام مخلوق خدا فضيلت است، كسى كه نسبت به چيزى از احكام او عيب گيرد مانند كسيست كه بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عيب گرفته است و هركه او را در امرى كوچك يا بزرگ رد كند در مرز شرك به خداست. اميرالمؤمنين(عليه السلام) دريست كه از غير آن به خدا نتوان رسيد و راه به سوى خداست كه هركه جز آن پويد هلاك شود و همچنين است مقام ائمه(عليهم السلام) يكى پس از ديگرى، خدا ايشان را اركان زمين قرار داد تا اهلش

ص: 307

را نجنباند، و حجت رساى خويش نمود بر كسانى كه روى زمين و زير خاكند و اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: من از طرف خدا قسمت كننده ميان بهشت و دوزخم (و همچنين بقيه روايت را مانند روايت پيش نقل مي كند.)(1)

حديث108: وَ يُؤَيِّدُ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتَقَّهُ مِنْ جَلَالِ عَظَمَتِهِ فَأَقْبَلَ يَطُوفُ بِالْقُدْرَةِ حَتَّى وَصَلَ إِلَى جَلَالِ الْعَظَمَةِ فِي ثَمَانِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعْظِيماً فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَكَانَ نُورِي مُحِيطاً بِالْعَظَمَةِ وَ نُورُ عَلِيٍّمُحِيطاً بِالْقُدْرَةِ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ وَ أَبْصَارَ الْعِبَادِ وَ أَسْمَاعَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ مِنْ نُورِي وَ نُورِي مُشْتَقٌّ مِنْ نُورِهِ فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ وَ نَحْنُ الشَّافِعُونَ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَحِبَّاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ يَمِينُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَزَنَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ سَدَنَةُ غَيْبِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ مَعْنَى التَّأْوِيلِ وَ فِي أَبْيَاتِنَا هَبَطَ جَبْرَئِيلُ وَ نَحْنُ مَحَالُّ قُدْسِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الحِكْمَةِ وَ نَحْنُ مَفَاتِيحُ الرَّحْمَةِ وَ نَحْنُ يَنَابِيعُ النِّعْمَةِ وَ نَحْنُ شَرَفُ الْأُمَّةِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْأَئِمَّةِ وَ نَحْنُ نَوَامِيسُ الْعَصْرِ وَ أَحْبَارُ الدَّهْرِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْعِبَادِ وَ نَحْنُ سَاسَةُ الْبِلَادِ وَ نَحْنُ الْكُفَاةُ وَ الْوُلَاةُ وَ الْحُمَاةُ وَ السُّقَاةُ وَ الرُّعَاةُ وَ طَرِيقُ النَّجَاةِ وَ نَحْنُ السَّبِيلُ وَ السَّلْسَبِيلُ وَ نَحْنُ النَّهْجُ الْقَوِيمُ وَ الطَّرِيقُ الْمُسْتَقِيمُ مَنْ آمَنَ بِنَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْنَا رَدَّ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ

ص: 308


1- . الکافي ج1ص197 کتاب الحجة باب14 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض ح2

شَكَّ فِينَا شَكَّ فِي اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَنَا عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى عَنَّا تَوَلَّى عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ أَطَاعَنَا أَطَاعَ اللَّهَ وَ نَحْنُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ وَ لَنَا الْعِصْمَةُ وَ الْخِلَافَةُ وَ الْهِدَايَةُ وَ فِينَا النُّبُوَّةُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْإِمَامَةُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ بَابُ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ الْعِصْمَةِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى الَّتِي مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا نَجَا

حديث108: اين مطلب را روايتى كه جابر بن عبد اللَّه در تفسير آيه: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ نقل كرده تأييد مي كند گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اول چيزى كه خداوند آفريد نور من بود كه از نور خود به وجود آورد و جلال و عظمت خويش جدا كرد شروع به طواف قدرت نمود تا در هشتاد هزار سال به جلال عظمت رسيد در اين موقع براى تعظيم خدا به سجده شد از آن نور نور علي جدا گرديد نور من محيط بر عظمت بود و نور علي(عليه السلام) محيط بر قدرت آنگاه خدا عرش و لوح و خورشيد و نور روز و نور چشم ها و عقل و معرفت و ديده هاى مردم و گوش ها و دل هاى آنها را از نور من آفريد و نور من از نور او جدا شده بود. مائيم اولين و آخرين و سابقين و مسبحين و مائيم شافعين ما حكمة اللَّه و برگزيدگان او و دوستان پروردگاريم وجه اللَّه و جنب اللَّه و عين اللَّه و امناء اللَّه و نگهبانان وصى خدا و غيب خدا و معدن تنزيل و معنى تأويل ما هستيم. جبرئيل(عليه السلام) در خانه هاى ما فرود مى آيد و ما جايگاه قدس خدا وچراغ هاى حكمت و كليدهاى رحمت و سرچشمه هاى همت و باعث شرافت امت و پيشوايان برجسته و نواميس عصر و فرمانروايان عالم و رهبر مردم و زمامدار جهان و فرمانبردار و ولايتمدار و پشت و پناه آنها و ساقى و حافظ و راه نجات براى آنهائيم ما راه و سلسبيل ما راه پايدار و طريق مستقيم هستيم. هر كه به ما ايمان آورد به خدا ايمان آورده و هر كه انكار ما را كند انكار خدا را كرده و كسى كه در باره ما شك كند به خدا شك كرده

ص: 309

كسى كه عارف به ما باشد عرفان به خدا دارد و هر كه به ما پشت كند به خدا پشت كرده و مطيع ما مطيع خداست ما وسيله به سوى خدائيم و رساننده به رضوان اوئيم عصمت و خلافت و هدايت متعلق به ما است نبوت و امامت و ولايت در ميان ما است ما معدن حكمت و درب رحمت و درخت عصمت و كلمه تقوى و مثل اعلى و حجت كبرى و عروة الوثقى هستيم كه هر كه به آن چنگ زند نجات مى يابد. (1)

باب حطه امتند

حديث109: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ دَانَ بِدِينِي وَ سَلَكَ مِنْهَاجِي وَ اتَّبَعَ سُنَّتِي فَلْيَدِنْ بِتَفْضِيلِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ

بَيْتِي عَلَى جَمِيعِ أُمَّتِي فَإِنَّ مَثَلَهُمْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ.

حديث109: ابن عباس گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه متدين به دين من و در راه شريعت من قدم نهاده و پيرو سنت من است بايد معتقدباشد كه ائمه و پيشوايان از اهل بيتم بر تمام امت فضيلت دارند، مثل آنها در ميان امت مانند درب حطه بنى اسرائيل است. (2)

حديث110: عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ (وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ) قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) نَحْنُ بَابُ حِطَّتِكُمْ.

ص: 310


1- . بحار الأنوار ج 25 ص22 باب 1 بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد ح38
2- .[1] الأمالي للصدوق ص74 المجلس السابع عشر ح6

حديث110: سليمان جعفرى گفت از حضرت رضا(عليه السلام) در مورد آيه (وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ )(1) پرسيد ابو جعفر(عليه السلام) گفت: ما باب حطه شما هستيم. (2)

حديث111:

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَهَؤُلَاءِ بَنُو إِسْرَائِيلَ نُصِبَ لَهُمْ بَابُ حِطَّةٍ وَ أَنْتُمْ يَا مَعْشَرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ نُصِبَ لَكُمْ بَابُ حِطَّةِ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)، وَ أُمِرْتُمْ بِاتِّبَاعِ هُدَاهُمُ وَ لُزُومِ طَرِيقَتِهِمْ، لِيَغْفِرَ [لَكُمْ] بِذَلِكَ خَطَايَاكُمْ وَ ذُنُوبَكُمْ، وَ لِيَزْدَادَ الْمُحْسِنُونَ مِنْكُمْ، وَ بَابُ حِطَّتِكُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَابِ حِطَّتِهِمْ، لِأَنَّ ذَلِكَ [كَانَ] بَابَ خَشَبٍ، وَ نَحْنُ النَّاطِقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُرْتَضَوْنَ الْهَادُونَ الْفَاضِلُونَ، كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): «إِنَّ النُّجُومَ فِي السَّمَاءِ أَمَانٌ مِنَ الْغَرَقِ، وَ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي مِنَ الضَّلَالَةِ فِي أَدْيَانِهِمْ، لَا يَهْلِكُونَ (فِيهَا مَا دَامَ فِيهِمْ) مَنْ يَتَّبِعُونَ هَدْيَهُ وَ سُنَّتَهُ» أَمَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَدْ قَالَ: «مَنْ

أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي، وَ أَنْ يَمُوتَ مَمَاتِي، وَ أَنْ يَسْكُنَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي، وَ أَنْ يُمْسِكَ قَضِيباً غَرَسَهُ بِيَدِهِ وَ قَالَ لَهُ:

كُنْ فَكَانَ، فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ، وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ، وَ لْيَتَوَلَّ ذُرِّيَّتَهُ الْفَاضِلِينَ الْمُطِيعِينَ لِلَّهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي، وَ رُزِقُوا فَهْمِي وَ عِلْمِي، فَوَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمَّتِي الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.حديث111: امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: براى بنى اسرائيل باب حطه را قرار دادند شما نيز اى امت محمد(صلي الله عليه و آله) برايتان باب حطه اهل بيت محمد(صلي الله عليه و آله) قرار داده شد و دستور داده اند از راه هدايت ايشان پيروى كنيد و راه آنها را طى كنيد تا بدين وسيله گناهانتان بخشيده شود تا مقام نيكوكاران افزايش يابد و باب حطه شما بهتر از باب حطه بنى اسرائيل است...... پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده است هر كه مايل است به زندگى

ص: 311


1- .[2] البقرة آية 58
2- .[3] تفسير العياشي ج 1 ص45 [سورة البقرة(2): آية 58] ح47

من زنده و به مرگ من بميرد و داخل بهشت عدنى كه خدايم وعده داده بشود و شاخه اى كه خدا درخت آن را به دست خويش غرس نموده بگيرد. خداوند فرمود: باش به وجود آمده، بايد علي بن ابي طالب(عليه السلام) را دوست بدارد با دوست او دوست و با دشمنش دشمن باشد و بازماندگانش كه شخصيت هاى برجسته و پيرو خدايند بعد از او دوست بدارد آنها از طينت من آفريده شده اند و فهم و علم نصيب ايشان شده است. واى بر كسانى كه منكر مقام آنها است و ارتباط با ايشان را قطع نموده خداوند آنها را از شفاعت من محروم كند. (1)

به خانه هاي ايشان تنها با طهارت بايستي وارد شد

حديث112: وَ رَوَى بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيُّ، عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، قَالَ بَكْرٌ: خَرَجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ نُرِيدُ مَنْزِلَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَلَحِقَنَا أَبُو بَصِيرٍ خَارِجاً مِنَ الزُّقَاقِ وَ هُوَ جُنُبٌ، وَ نَحْنُ لَا نَعْلَمُ، حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْجُنُبِ أَنْ يَدْخُلَ بُيُوتَ الْأَوْصِيَاءِ؟! فَرَجَعَ أَبُو بَصِيرٍ وَ دَخَلْنَا.

حديث112: قرب الاسناد: ازدى گفت از مدينه خارج شديم به قصد منزل حضرت صادق(عليه السلام) ابو بصير در يكى از بازارهاى مدينه به ما رسيد، او جنب بود ما اين مطلب را نمى دانستيم تا خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيديم. سلام كرديم. امام(عليه السلام) سر بلند كرده به ابو بصير فرمود: اى ابا بصير! مگر نمي دانى نبايد شخص جُنُب وارد خانه انبياء شود؟! ابو بصير برگشت ما داخل خانه شديم. (2)

ص: 312


1- .[1] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص546 [سورة البقرة(2): آية 113] ح326
2- .[1] دلائل الإمامة ص 287 ذكر معجزاته(عليه السلام) ح71

حديث113: وَ رَوَى أَبُو بَصِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ وَ كَانَتْ مَعِي جُوَيْرِيَةٌ لِي فَأَصَبْتُ مِنْهَا ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَى الْحَمَّامِ فَلَقِيتُ أَصْحَابَنَا الشِّيعَةَ وَ هُمْ مُتَوَجِّهُونَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) فَخِفْتُ أَنْ يَسْبِقُونِي وَ يَفُوتَنِي الدُّخُولُ إِلَيْهِ فَمَشَيْتُ مَعَهُمْ حَتَّى دَخَلْتُ الدَّارَ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) نَظَرَ إِلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بُيُوتَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَدْخُلُهَا الْجُنُبُ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَقِيتُ أَصْحَابَنَا فَخَشِيتُ أَنْ يَفُوتَنِي الدُّخُولُ مَعَهُمْ وَ لَنْ أَعُودَ إِلَى مِثْلِهَا وَ خَرَجْتُ.

حديث113: اعلام الورى و ارشاد: ابو بصير گفت وارد مدينه شدم به همراه من كنيزم بود كه با او درآميخته بودم براى غسل به طرف حمام رفتم اما بين راه دوستان را ديدم كه به خانه حضرت صادق(عليه السلام) مي روند ترسيدم از اين فيض بازمانم. با آنها روانه شدم همين كه رسيدم خدمت ايشان نگاهى به من نموده فرمود: ابا بصير نمي دانى نبايد با حالت جنابت وارد خانه انبياء و اولاد انبياء شد خجالت كشيده عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) دوستان را ديدم خدمت شما مى آيند ترسيدم اين فيض از دستم برود و برايم ميسر نگردد. (1)کثرت فضائل ايشان

حديث114: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ لِي يَا كَامِلُ اجْعَلْ لَنَا أَرْبَاباً

نئَوُبُ إِلَيْهِمْ وَ نَقُولُ فِيكُمْ مَا شِئْنَا قَالَ

ص: 313


1- .[2] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص185 فصل مقتطفات من معاجز الإمام الصادق

فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ وَ عَسَى أَنْ نَقُولَ مَا خَرَجَ إِلَيْكُمْ مِنْ عِلْمِنَا إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَةٍ.

حديث114: روزى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بودم به من فرمود: كامل! براى ما خدائى بپذير كه به جانب او روى آوريم آنگاه از فضل ما هر چه مايلى بگو. عرضه داشتم: براى شما خدائى بپذيرم كه به او توجه كنيد آنگاه هر چه مايليم در فضل شما بگوئيم؟! امام(عليه السلام) خود را جابجا نموده درست نشست آنگاه فرمود: از علم و دانش ما به اندازه ى الف غير معطوفه هم براى شما گفته نشده (يعنى مقدار بسيار كمى از دانش ما به شما رسيده)(1)

حديث115: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِ عَنْ يُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ كَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ كَامِلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِيثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ فَقَالَ اذْكُرْهُ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) حَدَّثَ عَلِيّاً(عليه السلام) بِأَلْفِ بَابٍ يَوْمَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ فَقَالَ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَظَهَرَ ذَلِكَ لِشِيعَتِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ فَقَالَ يَا كَامِلُ بَابٌ أَوْ بَابَانِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا يُرْوَى مِنْ فَضْلِكُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ إِلَّا بَابٌ أَوْبَابَانِ قَالَ فَقَالَ وَ مَا عَسَيْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَةٍ.

حديث115: يونس بن رباط گويد: من و كامل خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيديم، كامل به حضرت عرضه داشتم: قربانت گردم، فلان شخص حديثى روايت كند، فرمود: آن را بازگو، عرضه داشت: او گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز وفاتش به على(عليه السلام) هزار باب حديث كرد و هر بابى مفتاح هزار حديث بود، كه جمعا يك ميليون باب مى شد، فرمود: آرى چنين بود، عرضه داشتم: قربانت، آن باب ها براى

ص: 314


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص507 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح8

شيعيان و دوستان شما هم ظاهر شد؟ (از آن علوم آگاه گشتند؟) فرمود: اى كامل! يك باب يا دو باب آن (از يك باب بيشتر و به دو باب نرسيده) ظاهر گشت. عرضه داشتم: قربانت، بنا بر اين، از يك ميليون باب از فضل شما جز يك يا دو باب روايت نشده است؟ فرمود: توقع داريد كه شما از فضل ما چه اندازه روايت كنيد؟ شما از فضل ما جز يك ألف غير متصل روايت نكنيد. (1)

ص: 315


1- .[1] الکافي کتاب الحجة بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح9

باب سي و يکم: قدرت و اختيار امام

ص: 316

هستي

حديث1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ الدُّنْيَا لَتَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِي مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ فَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِنْهَا شَيْ ءٌ وَ إِنَّهُ لَيَتَنَاوَلُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا كَمَا يَتَنَاوَلُ أَحَدُكُمْ مِنْ فَوْقِ مَائِدَتِهِ مَا يَشَاء

حديث1: امام صادق(عليه السلام): دنيا براي امام(عليه السلام) مانند نيمي از گردو تصور مي شود، هيچ چيز از آن از نظر امام(عليه السلام) پنهان نيست، و او بر همه اطراف آن احاطه دارد، و هرگونه بخواهد مي تواند در آن تصرف کند، همان طور که يکي از شما آن چه مي خواهد از بالاي سفره بر مي دارد، و بر آن احاطه دارد و هيچ چيزي از آن از نظر او پنهان نمي ماند.(1)

حديث2: وَ مِنْ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ، يَرْفَعُهُ إِلَى إِسْحَاقَ الْقُمِّيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَا حُمْرَانُ إِنِ الدُّنْيَا عِنْدَ الْإِمَامِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ إِلَّا هَكَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا وَ دَاخِلَهَا وَ خَارِجَهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا.

حديث2: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اي حمران! نيست دنيا با تمامي وجودش و آسمان ها و زمين نزد امام(عليه السلام) مگر اين چنين Sو اشاره به کفدست مبارکش کردR ظاهر و باطن، داخل و خارج، و خشک و تر آن را مي داند.(2)

حديث3: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَال:.... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِيَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْشِ

ص: 317


1- . الاختصاص ص217 حديث المفضل و خلق أرواح الشيعة من الأئمة ح3.
2- . بحارالأنوار: ج25 ص385 باب 13 غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسليم لهم في جميع ذلك ح42.

حديث3: و در ضمن روايتي مفضل مي گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: فداي شما شوم، آيا امام(عليه السلام) مي تواند آن چه را که در بغداد است با دست خود بردارد؟ حضرت فرمودند: بلي، نه تنها بغداد، بلکه آن چه را خدا تا زير عرش الهي آفريده همه در اختيار امام(عليه السلام) است.(1)

حديث4: (الامامُ) وَ يَرَى مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ عَالَمِ الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوت

حديث4: اميرالمؤمنين(عليه السلام): امام(عليه السلام) آن چه را که بين شرق و غرب عالم است مي بيند، و چيزي از عالم مُلک و ملکوت بر او پوشيده نيست.(2)

حديث5: وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْقُمِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْبُرْسِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَال:... قال الصادق(عليه السلام):... يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ بِأَمْرِ اللَّهِ يَسِيرُ بِإِذْنِ اللَّهِ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فِي لَحْظَةٍ وَ يَعْرُجُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَنْزِلُ إِلَى الْأَرْضِ مَتَى شَاءَ وَ أَرَادَ

حديث5: امام صادق(عليه السلام): امام(عليه السلام) هر آن چه را که بخواهدبه امر خدا انجام مي دهد، پس اگر بخواهد به اذن الهي از مشرق تا مغرب را در لحظه اي بپيمايد مي تواند، و هر زمان بخواهد و اراده کند به آسمان رفته و باز مي گردد.(3)

مخلوقات

حديث6: قَالَ بَدْرٌ مَوْلَى الرِّضَا: قَالَ موسي بن جعفر(عليه السلام):...إِنَّ الْإِمَامَ يَعْلَمُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ مَنْطِقَ كُلِّ ذِي رُوحٍ خَلَقَهُ اللَّهُ وَ مَا يَخْفَى عَلَى الْإِمَامِ شَيْ ء

ص: 318


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص454 باب 15 باب في الأئمة ع أن روح القدس يتلقاهم إذ احتاجوا إليه ح13.
2- . بحار ج25 ص169 باب 4 جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة ح39.
3- . الهداية الکبري: الباب السادس باب الإمام عليّ السجّاد ص231.

حديث6: امام کاظم(عليه السلام): ...امام(عليه السلام) زبان پرندگان و زبان هر موجود داري روح را مي داند و چيزي بر امام(عليه السلام) پوشيده نيست.(1)

حديث7: مُحَمَّدٌ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ:... قال الصادق(عليه السلام):...بِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَهَلْ يَرَى الْإِمَامُ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قَالَ يَا ابْنَ بَكْرٍ فَكَيْفَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى مَا بَيْنَ قُطْرَيْهَا وَ هُوَ لَا يَرَاهُمْ وَ لَا يَحْكُمُ فِيهِمْ وَ كَيْفَ تَكُونُ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ غُيَّبٍ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَقْدِرُونَ عَلَيْهِ وَ كَيْفَ يَكُونُ مُؤَدِّياً عَنِ اللَّهِ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ وَ هُوَ لَا يَرَاهُمْ وَ كَيْفَ يَكُونُ حَجَّةً عَلَيْهِمْ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْهُم

حديث7: عبدالله بن بکر مي گويد: ...به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم، آيا امام(عليه السلام) آنچه بين مغرب و مشرق است را مي بيند؟ حضرت فرمودند: اي فرزند بکر! چگونه حجت خداوند باشد بر آنچه بين دو قطر عالم است در حالي که آنها را نمي بيند و در ميان آنها حکومت و فرمانروايي ندارد؟ وچگونه حجت مي باشد بر مردمي که از ديدگان او غائبند و توانايي ديدن آنان را ندارد؟....(2)

حديث8: أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا بَا بَكْرٍ مَا يَخْفَى عَلَيَّ شَيْ ءٌ مِنْ بِلَادِكُمْ

حديث8: بصائر: ابو بكر حضرمى گفت: حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمود: يا ابا بكر چيزى از اتفاقات شهرهاى شما بر من مخفى نيست.(3)

ص: 319


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص313 الباب الثامن في معجزات الإمام موسى بن جعفر ع ح6 عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج 21-الكاظم ص156 الأخبار: الأصحاب: ..... ص : 156.
2- . كامل الزيارات ص328 الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات ح2.
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص443 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك .....ح7

حديث9: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ صَفْوَانُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ وَ ذَكَرُوا الْإِمَامَ وَ فَضْلَهُ قَالَ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِي الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِي السَّمَاءِ وَ فِي مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا

حديث9: على بن احمد بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه گفت من و صفوان خدمت ابو الحسن(عليه السلام) بوديم صحبت از امام(عليه السلام) و مقامش شد فرمود: مقام امام(عليه السلام) در زمين مانند ماه است در آسمان او در محل خود از تمام چيزها مطلع است.(1)

تذکر: و اين گوشه اي است از عظمت و مقام والاي ائمه اطهار که خداوند متعال به ايشان عنايت کرده براستي ايشان بندگان خالص و برگزيده خداوند هستند.شفا دادن نابينا و زنده کردن مردگان

حديث10: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقُلْتُ لَهُ أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ نَعَمْ قُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا قَالَ لِي نَعَمْ قُلْتُ فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ قَالَ نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ لِيَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ فِي الْبَلَدِ ثُمَّ قَالَ لِي أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً قُلْتُ أَعُودُ كَمَا كُنْتُ

ص: 320


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص443 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك .....ح 8

فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ قَالَ فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ.

حديث10: از آن جمله مطلبي است که در کتاب کشف الغمة از ابوبصير نقل شده که مي گويد: روزي به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: شما ذُرّيه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستيد؟ فرمود: آري، عرضه داشتم: و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارث پيامبران است؟ فرمود: آري، گفتم: و شما وارث رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستيد؟ فرمود: آري، گفتم: پس شما مي توانيد مرده را زنده کرده و نابينا و بَرَص را شفا داده و به مردم خبر دهيد که چه مي خورند و چه ذخيره مي کنند؟ فرمود: آري، به امر خداوند، و بعد فرمود: جلو بيا و من نزديک شدم، و دست مبارکش را بر صورتم کشيد و من آسمان و زمين را ديدم، و بعد دستش را بر صورتم کشيد و به حالت اول برگشتم که چيزي نمي ديدم.(1)

حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْأَلُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ أَنْفِي عَنِّي فِيهِ التَّقِيَّةَ قَالَ فَقَالَ ذَلِكَ لَكَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ فَعَلَيْهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ بِلَعَنَاتِهِ كُلِّهَا مَاتَا وَ اللَّهِ وَ هُمَا كَافِرَانِ مُشْرِكَانِ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ ثُمَّقُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ.

ص: 321


1- . الکافي ج1 ص470 بَابُ مَوْلِدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ح3

بصائر: ثمالى از حضرت زين العابدين(عليه السلام) نقل كرد كه گفتم آقا از شما سه مطلب مى پرسم مايلم در اين موارد تقيه نفرمائيد. فرمود: بسيار خوب. عرضه داشتم: در باره فلان كس و فلان كس مي پرسم. فرمود: بر آن دو باد لعنت خدا تمام لعنت هايش هر دو با كفر و شرك از دنيا رفتند، قسم به خداى بزرگ. بعد عرضه داشتم: آقا ائمه(عليهم السلام) مرده را زنده مي كنند و آيا كور و پيس را شفا مي دهند و بر روى آب راه مي روند؟ فرمود: هر چه خدا به هر پيغمبرى داده به محمد(صلي الله عليه و آله) نيز داده ولى به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) چيزهائى داده كه به آنها نداده، عرضه داشتم: هر چه به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داده به امير المؤمنين(عليه السلام) نيز داده است؟ فرمود: آرى بعد به امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) سپس به هر امامى پس از ديگرى داده شده، تا روز قيامت با اضافه اى كه در هر سال و هر ماه پيش مى آيد بلكه به خدا قسم در هر ساعت. (1)

آري و چگونه نتوانند مرده را زنده کنند؟ زيرا عالم هستي را خداوند خلق نکرد مگر براي ايشان و خلق نکرد انبياء و ملائکه را مگر به خاطر آنان و آسمان ها و زمين را نيافريد مگر به يُمنِ وجود اين بُزُرگَواران، حال آن که اين بزرگواران اَفَضل و برترند از تمامي انبياء و ملائکه به غير از رسول خدا محمّد مصطفي(صلي الله عليه و آله).حديث11: عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ كَانَ يَكْتُبُ كِتَاباً فَحَانَ وَقْتُ الصَّلَاةِ الْأُولَى فَوَضَعَ الْكِتَابَ مِنْ يَدِهِ وَ قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَرَأَيْتُ الْقَلَمَ يَمُرُّ عَلَى بَاقِي الْقِرْطَاسِ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَكْتُبُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى آخِرِهِ فَخَرَرْتُ سَاجِداً فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنَ الصَّلَاةِ أَخَذَ الْقَلَمَ بِيَدِهِ وَ أَذِنَ لِلنَّاسِ.

ص: 322


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص269 باب 3 باب في الأئمة ع أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن الله ح2

حديث11: ابوهاشم مي گويد: خدمت امام عسکري(عليه السلام) رسيدم، آن حضرت مشغول نوشتن نامه اي بود، همين که وقت نماز رسيد نامه را رها کرد و به نماز ايستاد، ناگهان ديدم قلم خود به خود روي آن کاغذ حرکت کرد و بقيه نامه را نوشت تا به آخر رسيد، من از مشاهدهي اين معجزه براي خدا به سجده افتادم، امام(عليه السلام) وقتي نماز را به پايان رسانيد قلم را به دست گرفت و به مردم اجازه ملاقات داد.(1)

گوشه اي ديگر از قدرت و اختيار امام

حديث12: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ مَا عَلَى الْإِمَامِ زَكَاةٌ فَقَالَ أَحَلْتَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا عَلِمَتْ أَنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ لِلْإِمَامِ يَضَعُهَا حَيْثُ يَشَاءُ وَ يَدْفَعُهَا إِلَى مَنْ يَشَاءُ جَائِزٌ لَهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّه حديث12: امام باقر(عليه السلام): اي ابو بصير آيا نمي داني که دنيا و آخرت براي امام(عليه السلام) است هرجا بخواهد آن را قرار مي دهد و به هرکه بخواهد مي دهد و اين از طرف خدا به او اجازه داده شده... (2)

حديث13: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا*

حديث13: امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه (إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ)(3)

ديديم كه زمين متعلق به خداست و به هركه از

ص: 323


1- . عيون المعجزات ص134 (و من دلائل المولى أبي محمد الحسن) الأخير(ع) و براهينه، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 7 ص597 الستون: كتابة القلم من غير كاتب ح63
2- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص409 باب 105 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَام ح4
3- . اعراف128

بندگان خويش بخواهد وامى گذارد و سرانجام نيك از پرهيزگارانست. من و خاندانم كسانى هستيم كه خدا زمين را به ما واگذار كرده و مائيم پرهيزگاران و همه زمين از آنِ ماست.(1)

حديث14: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا...

حديث14: احمد بن محمد بن عبد اللَّه از يكى از ائمه (عليهم السلام)نقل مى كند كه فرمود: تمام دنيا و آن چه در آنست از آن خداى تبارك و تعالى و پيغمبرش و از آن ماست....(2)حديث15: الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ:... إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيدُ وَ لَوْ شِئْنَا أَنْ نَسُوقَ الْأَرْضَ بِأَزِمَّتِهَا لَسُقْنَاهَا

حديث15: امام باقر(عليه السلام): ... خداوند ما رابه هرکاري که بخواهيم قادر ساخت، و اگر زِمام زمين را در اختيار بگيريم، به هركجا بخواهيم ببريم مي توانيم.(3)

حديث16: قَالَ الصادق(عليه السلام):... إنّ الأَرضَ وَ مَن عَلَيهَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ للإمَامَ مِن بَعدِ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)

حديث16: امام صادق(عليه السلام): همانا زمين و هرچه روي آنست از آنِ خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) و ما اهل بيت(عليهم السلام) مي باشد.(4)

ص: 324


1- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص407 باب 105 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَام ح1
2- . الکافي کتاب الحجة ج1 ص408 باب 105 بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَام ح2
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص376 باب 2 باب في الأئمة ع أنهم أعطوا خزائن الأرض ح5
4- . الثاقب في المناقب ص417 فصل4 في بيان آياته و معجزاته في معان شتّى و فيه: اثنا عشر حديثا ح2

هارون الرشيد ملعون

حديث17:

وَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِيعاً قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: اسْتَدْعَى الرَّشِيدُ رَجُلًا يُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ يَقْطَعُهُ وَ يُخْجِلُهُ فِي الْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ الْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساًعَلَى الْخُبْزِ فَكَانَ كُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) تَنَاوُلَ رَغِيفٍ مِنَ الْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ اسْتَفَزَّ هَارُونَ الْفَرَحُ وَ الضَّحِكُ لِذَلِكَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام)

أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَى بَعْضِ السُّتُورِ فَقَالَ لَهُ يَا أَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْكَ الصُّورَةُ كَأَعْظَمِ مَا يَكُونُ مِنَ السِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِكَ الْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ مَغْشِيّاً عَلَيْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِكَ بَعْدَ حِينٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَمَّا سَأَلْتَ الصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ الْقَوْمِ وَ عِصِيِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ الصُّورَةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ فَكَانَ ذَلِكَ أَعْمَلَ الْأَشْيَاءِ فِي إِفَاقَةِ نَفْسِهِ.

حديث17: از علي بن يقطين مروي است که گفت: هارون الرشيد Sلعنة الله عليهR مردي را طلب کرد که باطل کند امر حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر(عليه السلام) را

ص: 325

و قطع کند کلام او را و آن جناب را در مجلس خجالت دهد، پس مرد افسون گري را با ايشان روبرو کرد، چون طعام حاضر ساختند آن مرد جادوگر وِردي به نان خواند و در نان صنعتي کرد که حضرت ابوالحسن(عليه السلام) هر گرده ناني را که قصد مي نمودند که تناول کنند، نان از ميان دست ايشان پرواز مي کرد و هارون شادي کرده و خنده مي نمود و خفيف مي کرد آن جناب را به سبب خنده هاي خود، پس طولي نکشيد که حضرت ابوالحسن(عليه السلام) سر مبارک خود را بلند نموده و روکردند به صورت شيري که بر بعضي از پرده ها نقش بسته بود و فرمودند: اي شير! بگير دشمن خدا را، راوي گفت: آن شير برجست مثل بزرگ ترين درنده ها، يعني اين شکل شير، عظيم و بزرگ شد و مرد افسون گر را شکار کرد. هارون و نديمان او به صورت بر زمين افتاده و بي هوش شدند و عقل از سر آن ها پريد به جهت ترس و هول از آن چه مشاهده کردند. پس بعد از مدتي به حال خود آمدند هارون به آن بزرگوار عرضه داشت: به حقّي که بر تو دارم درخواست مي کنم که از اين صورت بخواهي که اين مرد را برگرداند حضرتفرمودند: اگر عصاي موسي(عليه السلام) برگردانيد آن ريسمان ها و چوب دستي ها را که سحر کرده بودند! اين صورت هم بر مي گرداند اين مرد را که بلعيده است.(1)

علم ائمه اطهار در طفوليت

حديث18: مُعَاوِيَةُ بْنُ حُكَيْمٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ كَتَبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ

ص: 326


1- . الامالي للصدوق المجلس التاسع و العشرون 29 ح19.

فَإِذَا وَضَعَتْهُ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَإِذَا دَرَجَ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ يَرَى بِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ

حديث18: امام صادق(عليه السلام): امام(عليه السلام) صدا را در رحم مادر مي شنود. وقتي چهار ماهه شد، دربازوي راستش نوشته مي شود، کلمه پروردگارت با راستي و عدل تمام شد. و هيچکس نمي تواند کلمات او را دگرگون سازد و آنگاه که مادرش او را به دنيا آورد، نوري ميان آسمان و زمين براي او تابش مي کند. و آنگاه که به حرکت و جنبش درآمد، ستوني از نور براي او بلند مي شود که با آن ميان مغرب و مشرق را مي بيند.(1)

حديث19: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْإِمَامُ يَسْمَعُ الْكَلَامَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا سَقَطَ إِلَى الْأَرْضِ نُصِبَ لَهُ عَمُودٌ فِي بِلَادِهِ وَ هُوَ يَرَى مَا فِي غَيْرِهَاحديث19: محمّد بن فضيل از يك راوى خود از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه ايشان فرمودند: امام(عليه السلام) در شكم مادر كه هست صدا را مي شنود وقتى که به دنيا آمد عمودى از نور برايش افراشته مى شود در همان محلى كه هست به وسيله آن مشاهده مي كند آنچه در جاى ديگر است.(2)

حديث20: مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسَدٍ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ مَوْلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بُنَانٍ الْجَوْزِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا قَدْرُ الْإِمَامِ قَالَ يَسْمَعُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَصَلَ إِلَى الْأَرْضِ كَانَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوباً وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

ص: 327


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 434 باب 8 باب في أن الإمام يرى ما بين المشرق و المغرب بالنور ح1
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 437 باب 10 باب الأحاديث التي في الإمام أنه يكون في قرية فيرى ما في غيرها ح1

ثُمَّ يَبْعَثُ أَيْضاً لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ مِنْ تَحْتِ بُطْنَانِ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْخَلَائِقِ كُلَّهَا ثُمَّ يَتَشَعَّبُ لَهُ عَمُودٌ آخَرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَى أُذُنِ الْإِمَامِ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَى مَزِيدٍ أُفْرِغَ فِيهِ إِفْرَاغاً

حديث20: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم مقام امام(عليه السلام) چقدر است؟ فرمود: در شكم مادر مي شنود وقتى به زمين رسيد بر شانه راستش نوشته است (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) سپس خداوند نورى به صورت استوانه اى مي فرستد از درون عرش تا زمين در آن اعمال تمام خلايق را مى بيند سپس استوانه اى ديگر از آن جدا مي گردد از جانب خدا تا گوش امام(عليه السلام) هر گاه احتياج به افزايشى داشته باشد در آن قرار داده مى شود. (1)

حديث21: وَ زَادَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ فِيهِ فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ يَعْرِفُ بِهِالضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ زَادَ الْفَضْلُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فَإِذَا وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ يَرَى بِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ.

حديث21: يونس بن ظبيان اضافه نموده: وقتى متولد شد به او حكمت داده مى شود و با حلم و وقار آراسته مى شود و به قامت او هيبت پوشانده مى شود و برايش چراغى قرار مي دهند كه رمز دل ها را مي فهمد و اعمال بندگان را مى بيند. فضل از امام باقر(عليه السلام) اضافه مي نمايد كه وقتى در زمين قرار گرفت نورى از آسمان تا زمين براى او مي درخشد كه بين شرق و غرب را مى بيند.(2)

ص: 328


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 442 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ح6
2- . بحار الانوار ج26 ص136 باب 8 أن الله تعالى يرفع للإمام عمودا ينظر به إلى أعمال العباد ح16

امام از پشت سر هم مي بيند

حديث22: سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ الْحَذَّاءِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) الْإِمَامُ مِنَّا يَنْظُرُ مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَنْظُرُ مِنْ قُدَّامِهِ

حديث22: ابوالجارود گفت: حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: امام(عليه السلام) از ما خانواده از پشت سر چنان مى بيند كه از جلو مشاهده مي كند.(1)

حديث23:أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَوْماً وَ نَحْنُعِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ قُومُوا تَفَرَّقُوا عَنِّي مَثْنَى وَ ثُلَاثَ فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ خَلْفِي كَمَا أَرَاكُمْ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ فَلْيُسِرَّ عَبْدٌ فِي نَفْسِهِ مَا شَاءَ فَإِنَّ اللَّهَ يُعَرِّفُنِيهِ.

حديث23: عبد الرحمن بن كثير گفت: روزى با چند نفر از شيعيان در خدمت حضرت باقر(عليه السلام) بوديم فرمود: از جاى حركت كنيد و دو نفر دو نفر يا سه نفر سه نفر متفرق شويد من شما را از پشت سر همان طور مى بينم كه از پيش رو مشاهده مي كنم، به هر اندازه كه مايل است شاد گردد كسى كه خدا مرا به او معرفى نموده و امام خويش را شناخته. (2)

امام اعمال بندگان را مي بيند

حديث24: وَ يُنْصَبُ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ يُلْبَسُ الْهَيْبَةَ وَ عِلْمَ الضَّمِيرِ وَ يَطَّلِعُ عَلَى الْغَيْبِ وَ يَرَى مَا بَيْنَ

ص: 329


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص421 باب 1 باب في صفة رسول الله ص و الأئمة ع فيما أعطوا من البصر و خصوا به من دون الناس ما يرون من الأعمال في النوم و اليقظة .....ح12.
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص 420 باب 1 باب في صفة رسول الله ص و الأئمة ع فيما أعطوا من البصر و خصوا به من دون الناس ما يرون من الأعمال في النوم و اليقظة ..... ح6.

الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ عَالَمِ الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ وَ يُعْطَى مَنْطِقَ الطَّيْرِ عِنْدَ وَلَايَتِه

حديث24:

اميرالمؤمنين(عليه السلام): برايش استوانه اى از نور قرار مي دهد از زمين تا آسمان اعمال بندگان را به وسيله آن مى بيند و بر قامتش لباس عظمت مى پوشد و او از دل ها آگاه و بر اسرار مطلع است بين مشرق و مغرب را مى بيند چيزى بر او از ملك و ملكوت پوشيده نيست و زبان پرندگان را مي داند.(1)

حديث25: تَفْسِيرُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، قَوْلُهُ تَعَالَى وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ أَيْ فِي الْبَحْرِ وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ يَعْنِي مُقَيَّدِينَ قَدْ شُدَّ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ هُمُ الَّذِينَ عَصَوْا سُلَيْمَانَ حِينَ سَلَبَهُ اللَّهُ مُلْكَهُ قَالَ الصَّادِقُ(عليهالسلام) جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُلْكَ سُلَيْمَانَ فِي خَاتَمِهِ فَكَانَ إِذَا لَبِسَهُ حَضَرَتْهُ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ الشَّيَاطِينُ وَ جَمِيعُ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ وَ أَطَاعُوهُ وَ يَبْعَثُ اللَّهُ رِيَاحاً تَحْمِلُ الْكُرْسِيَّ بِجَمِيعِ مَا عَلَيْهِ مِنَ الشَّيَاطِينِ وَ الطَّيْرِ وَ الْإِنْسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْخَيْلِ فَتَمُرُّ بِهَا فِي الْهَوَاءِ إِلَى مَوْضِعٍ يُرِيدُهُ سُلَيْمَان...

حديث25: امام صادق(عليه السلام): خداي عزوجل سلطنت سليمان(عليه السلام) را در انگشترش قرار داده بود پس او آنگاه که آنرا در دست مي کرد جنيان و انسيان و شياطين و همه پرندگان و وحوش پيش او حاضر مي شدند و از او اطاعت مي کردند. خداوند بادهايي را مي فرستاد که تخت او را با تمام شياطن و پرندگان و انسان ها و حيوانات و اسب هايي که بر آن کرسي بودند در هوا به هر جايي که خواست سليمان(عليه السلام) بود مي بردند.(2)

في الزيارة الجامعه: آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِين

در زيارت جامعه کبيره از لسان مبارک امام هادي(عليه السلام) نقل شده مي خوانيم:

ص: 330


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 177 فصل[حقيقة الإمام و الإمامة].
2- . تفسير القمي ج 2 ص236 [سورة ص(38): الآيات 30 الى 38]

خدا به شما چيزهايي را داده که به احدي از عالميان نداده است.(1)

حديث26: رُوِيَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَارُونَ قَالَ:...

قَالَ علي بن محمد الهادي(عليه السلام):... إِنَّ مَا أَعْطَى اللَّهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَكْثَرُ مِمَّا أَعْطَى دَاوُدَ(عليه السلام)

وَ آلَ دَاوُد(عليه السلام)

حديث26: امام هادي(عليه السلام): خداوند به محمّد(صلي الله عليه و آله) و آل محمّد(صلي الله عليه و آله) بيشتر از آنچه به داود(عليه السلام) و آل داود(عليه السلام) داده است كرامت فرموده.(2)حديث27: قَالَ علي بن محمد الهادي(عليه السلام): إِنَّ مَا أَعْطَى اللَّهُ آلَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَكْبَرُ مِمَّا أَعْطَى دَاوُدَ وَ آلَ دَاوُد

حديث27: امام هادي(عليه السلام): چرا که خداوند به آل محمد(صلي الله عليه و آله) بزرگتر از آنچه به داوود(عليه السلام) و سليمان(عليه السلام) داده، عنايت فرموده.(3)

حديث28: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْمُكَتِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ أَبُو الطَّيِّبِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَارُونَ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّوْفَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ:.... قَالَ موسي بن جعفر(عليه السلام):... ثُمَّ قَالَ قَدْ وَ اللَّهِ أُوتِينَا مَا أُوتِيَ سُلَيْمَانُ وَ مَا لَمْ يُؤْتَ سُلَيْمَانُ وَ مَا لَمْ يُؤْتَ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مِنَ الْعَالَمِين...

حديث28: امام کاظم(عليه السلام) در حديثي زيبا فرمودند: به خدا سوگند! تمام آنچه به سليمان(عليه السلام) داده شده و چيزهايي که به او داده نشده و چيزهايي که به احدي داده نشده، به ما داده شده است.(4)

حديث29: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ أَخْبَرَنِي شُرَيْسٌ الْوَابِشِيُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي

ص: 331


1- . من لا يحضره الفقيه: ج2 ص615 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص409 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع ح14
3- . الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم ج 2 ص204 التاسع علي بن محمد الهادي و هو أمور ح11
4- . علل الشرايع ص71 باب62 العلة التي من أجلها قال سليمان ع رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي ح1

جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُعِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.

حديث29: امام باقر(عليه السلام): اسم اعظم خداي تعالي هفتاد و سه حرف است، حرفي از آن نزد آصف بود و با به زبان آوردن آن، زمين براي او از محلي که او قرار داشت تا محل قوم سبا شکافته شد و او تخت بلقيس را گرفت و در کمتر از يک چشم برهم زدن آنرا پيش سليمان آورد. و سپس زمين گسترده شد. و از آن اسم اعظم نزد ما هفتاد و دو حرف است. و يک حرف از آن پيش خداي تعالي و در علم غيب اوست که خداي تعالي آنرا به خود اختصاص داده است.(1)

حديث30: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ سُلَيْمَانُ عِنْدَهُ اسْمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ الَّذِي إِذَا سَأَلَهُ بِهِ أَعْطَى وَ إِذَا دَعَا بِهِ أَجَابَ وَ لَوْ كَانَ الْيَوْمَ لَاحْتَاجَ إِلَيْنَا

حديث30: امام صادق(عليه السلام): نزد سليمان(عليه السلام) اسم اکبر خدا بود که اگر چيزي را با آن از خدا مي خواست عطا مي کرد، و اگر خدا را با آن مي خواند، اجابت

مي نمود. و اگر سليمان(عليه السلام) امروز زنده بود به ما محتاج بود.(2)

و آنچه اشاره شد تنها قطره اي از درياي بي پايان فضائل و مناقب ايشان است و مقامات اين چهارده نور برگزيده را نه ملک مقربي و نه هيچ يک از انبياء دارا نبوده اند و به درستي که خداوند تبارک و تعالي عالم هستي را خلق نکرد مگر به خاطر اين بندگان خالص و برگزيده.

ص: 332


1- . الکافي ج1 ص 230 بَابُ مَا أُعْطِيَ الْأَئِمَّةُ ع مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ ح1
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص211 باب نادر من الباب .ح2

باب سي و دوم: معجزات ائمه اطهار

ص: 333

چرا خداوند به فرستادگان خود معجزه عطا کرده

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ لِأَيِّ عِلَّةٍ أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاكُمُ الْمُعْجِزَةَ فَقَالَ لِيَكُونَ دَلِيلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبابو بصير گفت به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: به چه علتى خداوند به انبياء و رسل و شما ائمه(عليهم السلام) معجزه

عطا نموده؟! حضرت فرمود: براى آنكه دليل بر صدق و راستى گفتار ايشان باشد، و معجزه علامت و نشانه ايست كه خداوند عطا نمي فرمايد مگر به انبياء و رسل و حجج خود، تا راستگو (فرستاده خدا) و درغگو (آنکه به دروغ ادعاي پيغمبرى و يا امامت مي كند) مشخص شوند. (1)

معجزات سيد العامين رسول خدا

حديث1: رُوِيَ أَنَّ أَعْرَابِيّاً جَاءَ إِلَيْهِ فَشَكَا إِلَيْهِ نُضُوبَ مَاءِ بِئْرِهِمْ فَأَخَذَ حَصَاةً أَوْ حَصَاتَيْنِ وَ فَرَكَهَا بِأَنَامِلِهِ ثُمَّ أَعْطَاهَا الْأَعْرَابِيَّ وَ قَالَ ارْمِهَا بِالْبِئْرِ فَلَمَّا رَمَاهَا فِيهَا فَارَ الْمَاءُ إِلَى رَأْسِهَا.

حديث1: عرب باديه نشينى خدمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمد و از خشكيدن آب چاهشان ناليد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) يك يا دو سنگريزه برداشت و به انگشتان مبارك خود ماليد و

ص: 334


1- . قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص310 فصل 16 ح384.

به آن عرب داد و فرمود: آنها را داخل چاه خشكيده بيفكن. هنگامى كه آن عرب رفت و آن سنگريزه ها را در چاه انداخت، آب فوران كرد و به سر چاه رسيد.(1)

حديث2: الصَّدُوقُ

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْكُوفِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ: إِنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَانُوا جُلُوساً يَتَذَاكَرُونَ وَ فِيهِمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذْ أَتَاهُمْ يَهُودِيٌّ فَقَالَ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَكْتُمْ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةً إِلَّا نَحَلْتُمُوهَا لِنَبِيِّكُمْ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنْ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ مُوسَى(عليه السلام) كَلَّمَهُرَبُّهُ عَلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَإِنَّ اللَّهَ كَلَّمَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ إِنْ زَعَمَتِ النَّصَارَى أَنَّ عِيسَى أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ أَحْيَا الْمَوْتَى فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله)

سَأَلَتْهُ قُرَيْشٌ أَنْ يُحْيِيَ مَيِّتاً فَدَعَانِي وَ بَعَثَنِي مَعَهُمْ إِلَى الْمَقَابِرِ فَدَعَوْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ فَقَامُوا مِنْ قُبُورِهِمْ يَنْفُضُونَ التُّرَابَ عَنْ رُءُوسِهِمْ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ أَبَا قَتَادَةَ بْنَ رِبْعِيٍّ الْأَنْصَارِيَّ شَهِدَ وَقْعَةَ أُحُدٍ فَأَصَابَتْهُ طَعْنَةٌ فِي عَيْنِهِ فَبَدَتْ حَدَقَتُهُ فَأَخَذَهَا بِيَدِهِ ثُمَّ أَتَى بِهَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ امْرَأَتِي الْآنَ تُبْغِضُنِي فَأَخَذَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ يَدِهِ ثُمَّ وَضَعَهَا مَكَانَهَا فَلَمْ يَكُ يُعْرَفُ إِلَّا بِفَضْلِ حُسْنِهَا وَ ضَوْئِهَا عَلَى الْعَيْنِ الْأُخْرَى وَ لَقَدْ بَارَزَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَتِيكٍ فَأُبِينَ يَدُهُ فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَيْلًا وَ مَعَهُ الْيَدُ الْمَقْطُوعَةُ فَمَسَحَ عَلَيْهَا فَاسْتَوَتْ يَدُهُ.

حديث2: امام موسى كاظم(عليه السلام) از پدر بزرگوارش روايت مى كند كه ياران رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نشسته بودند و با هم سخن مى گفتند و على(عليه السلام) هم ميان آنان بود كه شخصى يهودى آمد و گفت: اى امت محمّد! شما هيچ درجه اى براى انبياء

ص: 335


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص491 فصل في أعلام رسول الله ح3.

نگذاشتيد، مگر اينكه آن را براى پيامبر خود ثابت كرديد. امير مؤمنان(عليه السلام) فرمود: اگر شما مى گوييد كه موسى(عليه السلام) در كوه طور سينا با خدايش سخن گفت، خداوند متعال با پيامبر اسلام نيز در آسمان هفتم سخن گفت. و اگر نصارا مى گويند كه حضرت عيسى(عليه السلام) نابينايان را بينا ساخت و مردگان را زنده كرد، در مورد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هم وقتى كه قريش از آن حضرت خواستند مرده را زنده كند، پيامبر(صلي الله عليه و آله) مرا فرا خواند و به محل گورستان آنان فرستاد و من خدا را خواندم و در اين هنگام، مردگان به اذن خدا از قبرهايشان برخاستند در حالى كه خاك از سرشان مى ريخت. ابو قتاده انصارى در جنگ احد حاضر بود، نيزه اى به چشمش اصابت كرد و چشمش از حدقه در آمد. چشم خود را با دستش گرفت و نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: اكنون اگر همسرم مرا (با اين حال) ببيند از من دورى مى جويد.حضرت، چشم او را گرفت و سر جايش گذاشت و زيباتر و بيناتر از چشم ديگرش شد. و همچنين، عبد اللَّه بن عتيك، مبارزه كرد و دستش قطع شد. هنگام شب با دست بريده نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد. حضرت دستش را بر آن كشيد و دست عبد اللَّه سر جايش قرار گرفت و خوب شد.(1)

حديث3: أَنَّ أَعْرَابِيّاً قَالَ لِلنَّبِيِّ بِمَا أَعْرِفُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ أَ رَأَيْتَ إِنْ دَعَوْتُ هَذَا الْعَذْقَ مِنْ هَذِهِ النَّخْلَةِ وَ أَتَانِي أَ تَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ نَعَمْ فَدَعَا الْعَذْقَ فَنَزَلَ مِنَ النَّخْلَةِ حَتَّى سَقَطَ فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ يَنْقُزُ حَتَّى أَتَى النَّبِيَّ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله). ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ لِلْعَذْقِ ارْجِعْ فَرَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ وَ كَانَ عَامِرِيّاً فَخَرَجَ إِلَى قَوْمِهِ وَ قَالَ يَا آلَ عَامِرِ بْنَ صَعْصَعَةَ وَ اللَّهِ لَا أُكَذِّبُهُ بِشَيْ ءٍ أَبَداً

ص: 336


1- . قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص310 فصل 16 ح384.

حديث3: عرب باديه نشينى به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) گفت: از كجا بدانم كه تو فرستاده خدا هستى؟! حضرت فرمود: آيا اگر من اين بوته نخل را بخوانم و نزد من بيايد، گواهى مى دهى كه من رسول و فرستاده خدا هستم؟ عرب عرضه داشت: بلى. آنگاه حضرت، بوته را خواند و بوته از نخل جدا شد و پايين آمد تا اينكه به زمين افتاد و در حالى كه مى خزيد، به سوى پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى آمد. در اين هنگام آن عرب عرضه داشت: Sأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِR و مسلمان شد. سپس حضرت به آن بوته فرمود: به جاى خودت برگرد. بوته هم به جاى خويش برگشت. و آن شخص عامرى بود و به ميان قبيله اش رفت و گفت: اى آل عامر بن صعصعه! به خدا سوگند! من او (پيامبر(صلي الله عليه و آله)) را ديگر اصلا تكذيب نمى كنم.(1) حديث4: الصَّدُوقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ مُوسَى بْنِ هَارُونَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ: أَرْسَلَتْنِي أُمُّ سُلَيْمٍ يَعْنِي أُمَّهُ عَلَى شَيْ ءٍ صَنَعَتْهُ وَ هُوَ مُدٌّ مِنْ شَعِيرٍ طَحَنَتْهُ وَ عَصَرَتْ عَلَيْهِ مِنْ عُكَّةٍ كَانَ فِيهَا سَمْنٌ فَقَامَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ مَنْ مَعَهُ فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَقَالَ أَدْخِلْ عَلَيَّ عَشَرَةً عَشَرَةً فَدَخَلُوا فَأَكَلُوا وَ شَبِعُوا حَتَّى أَتَى عَلَيْهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لِأَنَسٍ كَمْ كَانُوا قَالَ أَرْبَعِين

حديث4: اَنَس مى گويد: مادرم ام سليم، غذايى از يك مد آرد جو، در ظرف كوچكى از روغن درست كرد و مرا به دنبال پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرستاد (تا او را دعوت كنم) پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) هم با كسانى كه با او بودند (آمدند) بر او وارد شدند و خوردند و سير شدند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) هم خورد. از انس پرسيدند چند نفر بودند. گفت: چهل نفر(2)

حديث5: الصَّدُوقُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَبِيبِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فِي غَزَاةٍ وَ عَطِشَ النَّاسُ وَ

ص: 337


1- . الخرائج و الجرائح ج2 ص503 ح14
2- . قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص314 فصل 20 ح391.

لَمْ يَكُنْ فِي الْمَنْزِلِ مَاءٌ وَ كَانَ فِي إِنَاءٍ قَلِيلُ مَاءٍ فَوَضَعَ أَصَابِعَهُ فِيهِ فَتَحَلَّبَ مِنْهَا الْمَاءُ حَتَّى رَوِيَ النَّاسُ وَ الْإِبِلُ وَ الْخَيْلُ فَتَزَوَّدَ النَّاسُ وَ كَانَ فِي الْعَسْكَرِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَعِيرٍ وَ مِنَ الْخَيْلِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ فَرَسٍ وَ مِنَ النَّاسِ ثَلَاثُونَ أَلْفاً

حديث5: على(عليه السلام) مى فرمايد: در يكى از جنگ ها با پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيرون رفتيم و مردم تشنه شدند و در منزل ميان راه هم آب نبود، ولى در يكى از مشك ها آب كمى وجود داشت. حضرت انگشتانش را در آن گذاشت و آب از آن جوشيد تا اينكه مردم خوردند و شتران و اسبانشان را سيراب كردند و ذخيرهنمودند، در حالى كه در لشكر، دوازده هزار شتر و دوازده هزار اسب و تعداد لشكريان، سى هزار تن بود.(1)

حديث6: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً) قَالَ يَقُولُ اللَّهُ يَبِسَتْ قُلُوبُكُمْ مَعَاشِرَ الْيَهُودِ كَالْحِجَارَةِ الْيَابِسَةِ لَا تَرْشَحُ بِرُطُوبَةٍ أَيْ إِنَّكُمْ لَا حَقَّ اللَّهِ تُؤَدُّونَ وَ لَا أَمْوَالَكُمْ تَتَصَدَّقُونَ وَ لَا بِالْمَعْرُوفِ تَتَكَرَّمُونَ وَ لَا لِلضَّيْفِ تُقْرُونَ وَ لَا مَكْرُوباً تُغِيثُونَ وَ لَا بِشَيْ ءٍ مِنَ الْإِنْسَانِيَّةِ تُعَاشِرُونَ وَ تُوَاصِلُونَ (أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً) أَبْهَمَ عَلَى السَّامِعِينَ وَ لَمْ يَبِنْ لَهُمْ كَمَا يَقُولُ الْقَائِلُ أَكَلْتُ لَحْماً أَوْ خُبْزاً وَ هُوَ لَا يُرِيدُ بِهِ أَنِّي لَا أَدْرِي مَا أَكَلْتُ بَلْ يُرِيدُ بِهِ أَنْ يُبْهِمَ عَلَى السَّامِعِ حَتَّى لَا يَعْلَمَ مَا ذَا أَكَلَ وَ إِنْ كَانَ يَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ أَكَلَ أَيَّهُمَا (وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ) أَيْ قُلُوبُكُمْ فِي الْقَسَاوَةِ بِحَيْثُ لَا يَجِي ءُ مِنْهَا خَيْرٌ يَا يَهُودُ وَ فِي الْحِجَارَةِ مَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ فَتَجِي ءُ بِالْخَيْرِ وَ النَّبَاتِ لِبَنِي آدَمَ (وَ إِنَّ مِنْها) أَيْ وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ (لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ) دُونَ الْأَنْهَارِ وَ قُلُوبُكُمْ لَا يَجِي ءُ مِنْهَا لَا كَثِيرٌ مِنَ الْخَيْرِ وَ لَا قَلِيلٌ (وَ إِنَّ مِنْها) أَيْ مِنَ الْحِجَارَةِ إِنْ أُقْسِمُ عَلَيْهَا بِاسْمِ اللَّهِ

ص: 338


1- . قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص313 فصل 20 ..... ح390.

تَهْبِطُ وَ لَيْسَ فِي قُلُوبِكُمْ شَيْ ءٌ مِنْهُ فَقَالُوا زَعَمْتَ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ الْحِجَارَةَ أَلْيَنُ مِنْ قُلُوبِنَا وَ هَذِهِ الْجِبَالُ بِحَضْرَتِنَا فَاسْتَشْهِدْهَا عَلَى تَصْدِيقِكَ فَإِنْ نَطَقَتْ بِتَصْدِيقِكَ فَأَنْتَ الْمُحِقُّ فَخَرَجُوا إِلَى أَوْعَرِ جَبَلٍ فَقَالُوا اسْتَشْهِدْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَسْأَلُكَ يَا جَبَلُ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الَّذِينَ بِذِكْرِ أَسْمَائِهِمْ خَفَّفَ اللَّهُ الْعَرْشَ عَلَى كَوَاهِلِ ثَمَانِيَةٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ

بَعْدَ أَنْ لَمْ يَقْدِرُوا عَلَى تَحْرِيكِهِ فَتَحَرَّكَ الْجَبَلُ وَ فَاضَ الْمَاءُ فَنَادَى أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ أَنَّ قُلُوبَ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ كَمَا وَصَفْتَ أَقْسَى مِنَ الْحِجَارَةِ فَقَالَ الْيَهُودُ أَ عَلَيْنَا تَلْبَسُ أَجْلَسْتَ أَصْحَابَكَ خَلْفَ هَذَا الْجَبَلِ يَنْطِقُونَ بِمِثْلِ هَذَا فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً فَتَنَحَّ مِنْ مَوْضِعِكَ إِلَى ذِي الْقَرَارِ وَ مُرْ هَذَا الْجَبَلَ يَسِيرُ إِلَيْكَ وَ مُرْهُ أَنْ يَنْقَطِعَ نِصْفَيْنِ تَرْتَفِعُ السُّفْلَى وَ تَنْخَفِضُ الْعُلْيَا فَأَشَارَ إِلَى حَجَرٍ تَدَحْرَجْ فَتَدَحْرَجَ ثُمَّ قَالَ لِمُخَاطِبِهِ خُذْهُ وَ قَرِّبْهُ فَسَيُعِيدُ عَلَيْكَ بِمَا سَمِعْتَ فَإِنَّ هَذَا جُزْءٌ مِنْ هَذَا الْجَبَلِ فَأَخَذَهُ الرَّجُلُ فَأَدْنَاهُ مِنْ أُذُنِهِ فَنَطَقَ الْحَجَرُ بِمِثْلِ مَا نَطَقَ بِهِ الْجَبَلُ قَالَ فَأْتِنِي بِمَا اقْتَرَحْتَ فَتَبَاعَدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى فَضَاءٍ وَاسِعٍ هُنَاكَ ثُمَّ نَادَى أَيُّهَا الْجَبَلُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ لَمَّا اقْتَلَعْتَ مِنْ مَكَانِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ جِئْتَ إِلَى حَضْرَتِي فَتَزَلْزَلَ الْجَبَلُ وَ سَارَ مِثْلَ الْفَرَسِ الْهِمْلَاجِ وَ نَادَى هَا أَنَا سَامِعٌ لَكَوَ مُطِيعٌ مُرْنِي فَقَالَ هَؤُلَاءِ اقْتَرَحُوا عَلَيَّ أَنْ آمُرَكَ أَنْ تَنْقَطِعَ مِنْ أَصْلِكَ فَتَصِيرَ نِصْفَيْنِ فَيَنْخَفِضَ أَعْلَاكَ وَ يَرْتَفِعَ أَسْفَلُكَ فَتَقَطَّعَ نِصْفَيْنِ فَارْتَفَعَ أَسْفَلُهُ وَ انْخَفَضَ أَعْلَاهُ فَصَارَ فَرْعُهُ أَصْلَهُ ثُمَّ نَادَى الْجَبَلُ أَ هَذَا الَّذِي تَرَوْنَ دُونَ مُعْجِزَاتِ مُوسَى الَّذِي تَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ هَذَا رَجُلٌ تَتَأَتَّى لَهُ الْعَجَائِبُ فَنَادَى الْجَبَلُ يَا أَعْدَاءَ اللَّهِ

ص: 339

أَبْطَلْتُمْ

بِمَا تَقُولُونَ نُبُوَّةَ مُوسَى حَيْثُ كَانَ وُقُوفُ الْجَبَلِ فَوْقَهُمْ كَالظُّلَّةِ فَيُقَالُ هُوَ

رَجُلٌ يَأْتِي بِالْعَجَائِبِ فَلَزِمَتْهُمُ الْحُجَّةُ وَ مَا أَسْلَمُوا.

حديث6: امام حسن(عليه السلام) در باره آيه: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً)(1) روايت كرده كه: پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: اى گروه يهوديان! قلب هاى شما مانند سنگ خشك شده و هيچ رطوبتى از آن ترشح نمى كند، يعنى شما نه حق خدا را عطا مى كنيد و نه زكات اموالتان را مى دهيد و نه خوب را گرامى مى داريد و نه به مهمان، احترام مى گذاريد و نه به داد مظلومى مى رسيد و نه با چيزى از انسانيت، رابطه پيدا مى كنيد (از انسانيت هيچ چيز نمى دانيد). در آيه كه فرموده است (أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً) اين را بر شنوندگان، مبهم قرار داده و بيان نكرده است، چنانچه شخصى مى گويد: گوشت يا نان خوردم، منظورش اين نيست كه من نمى دانم خورده ام بلكه مى خواهد، شنونده نفهمد كه چه خورده است. اگر چه او مى داند كه يكى از آن دو چيز را خورده است. (وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ) اى يهوديان! قلب هاى شما در قساوت و سختى به حدى است كه از آن هيچ خير و نيكى نمى آيد در حالى كه از بعضى از سنگ ها، نهرها جارى مى شود و به وسيله آن، بهره هايى به بنى آدم مى رسد. (إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ) و برخى سنگها بشكافد و آبى از آن بيرون آيد ولى قلوب شما يهوديان، هيچ خيرى در آن نيست إِنَّ

مِنْها يعنى اگر به سنگى قسم خورده شود، فرود مى آيد، ولى قلب هاى شما اين گونه نيست يهوديان گفتند: اى محمّد! گمان كردى سنگ ها ازقلب هاى ما نرمتر مى باشند. و اين كوه كه در مقابل ماست، او را شاهد بگير تا تو را تصديق كند. اگر براى تصديق تو به زبان آمد، تو بر حق باشى! پس بيرون آمدند و به سوى كوه SاوعرR رفتند و به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عرضه داشتند: اكنون او را گواه بگير. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى كوه! تو را به مقام محمّد(صلي الله عليه و آله) و خاندان پاكش سوگند كه به خاطر ذكر نام هاى

ص: 340


1- . البقرة آية 74

آنها، خداوند عرش را بر دوش هشت فرشته سبك گردانيد، در حالى كه قبل از آن نمى توانستند آن را حركت دهند. در اين هنگام آن كوه، حركتى كرد و آب ريخت. و ندا داد: گواهى مى دهم كه تو فرستاده پروردگار عالميان هستى و قلب هاى اين يهوديان چنانچه گفتى از سنگ سخت تر است. يهوديان گفتند: آيا ما را گول مى زنى؟ يارانت را پشت كوه نشانده اى تا اينكه اين گونه سخن بگويند! اگر درست مى گويى از جاى خود برخيز و به جاى مسطحى برو و به اين كوه دستور بده كه به سوى تو بيايد. و باز بگو كه دو نيمه شود و پايينش بالا و بالايش در پايين قرار بگيرد! آنگاه حضرت به سنگى اشاره كرد تا غلت بخورد. سنگ غلت خورد (و آمد) حضرت به مخاطبش فرمود: بگير و نزديك كن تا دوباره آنچه را كه كوه شهادت داد آن را بشنوى، چون اين سنگ نيز جزئى از آن كوه است. پس آن مرد سنگ را گرفت و نزديك گوشش برد. سنگ به نطق آمد و آنچه را كوه گفته بود، بازگو كرد. آن مرد به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) گفت: آنچه را گفتى انجام بده. پس رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) دور شد و به فضاى بازى رفت و ندا داد: اى كوه! به حق محمّد(صلي الله عليه و آله) و خاندان پاكش تو را قسم مى دهم كه به اذن خدا از جاى خود كنده شوى و به سوى من بيايى. در اين هنگام، كوه لرزيد و مانند اسب تندرو، نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و ندا داد كه من شنونده تو هستم و در اطاعت تو مى باشم، به من فرمان بده. آنگاه حضرت فرمود: اينها به من پيشنهادكرده اند كه دستور بدهم تو از بيخ كنده شوى و دو نيمه گردى و بالاى تو پايين و پايين تو بالا قرار بگيرد. پس كوه دو نيمه شد و پايينش بالا و بالايش پايين قرار گرفت. و فرعش اصل شد. سپس كوه ندا داد: آيا اين معجزه اى كه مى بينيد غير از آن معجزات موسى(عليه السلام) است كه خيال مى كنيد به آن ايمان داريد؟ مردى از آنها گفت: اين مردى است كه عجايب براى او ممكن مى شود. كوه ندا داد: اى دشمنان خدا! با آنچه كه گفتيد: پيامبرى حضرت موسى(عليه السلام) را باطل كرديد،

ص: 341

چون كوه روى آنها مانند سايه ايستاده بود، پس مى گوييد اين مردى است كه عجايب را انجام مى دهد! پس حجّت بر آنها تمام شد ولى اسلام نياوردند!! (1)

حديث7: مِنْ مُعْجِزَاتِهِ خَبَرُ سُرَاقَةَ بْنِ جُعْشُمٍ الَّذِي اشْتَهَرَ فِي الْعَرَبِ يَتَقَاوَلُونَ فِيهِ الْأَشْعَارَ وَ يَتَفَاوَضُونَهُ فِي الدِّيَارِ أَنَّهُ تَبِعَهُ وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى الْمَدِينَةِ طَالِباً لِغِرَّتِهِ لِيَحْظَى بِذَلِكَ عِنْدَ قُرَيْشٍ حَتَّى إِذَا أَمْكَنَتْهُ الْفُرْصَةُ فِي نَفْسِهِ وَ أَيْقَنَ أَنَّ قَدْ ظَفِرَ بِبُغْيَتِهِ سَاخَتْ قَوَائِمُ فَرَسِهِ حَتَّى تَغَيَّبَتْ بِأَجْمَعِهَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ بِمَوْضِعٍ جَدْبٍ وَ قَاعٍ صَفْصَفٍ فَعَلِمَ أَنَّ الَّذِي أَصَابَهُ أَمْرٌ سَمَاوِيٌّ فَنَادَى يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) ادْعُ رَبَّكَ يُطْلِقْ لِي فَرَسِي وَ ذِمَّةُ اللَّهِ عَلَيَّ أَنْ لَا أَدُلَّ عَلَيْكَ أَحَداً فَدَعَا لَهُ فَوَثَبَ جَوَادُهُ كَأَنَّهُ أَفْلَتَ مِنْ أُنْشُوطَةٍ وَ كَانَ رَجُلًا دَاهِيَةً وَ عَلِمَ بِمَا رَأَى أَنَّهُ سَيَكُونُ لَهُ نَبَأٌ فَقَالَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً فَكَتَبَ لَهُ فَانْصَرَفَ.

حديث7: خبرى كه همه عرب چه مؤمن و چه كافر آن را نقل كرده اند و اشعارى نيز در اين باره سروده اند. و قصه از اين قرار است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، توسط جبرئيل(عليه السلام) خبر دار شد كه قريش، قصد كشتن او را دارند، شبانه از مكه خارج شد و على(عليه السلام) را به جاى خود گذاشت. وقتى كه قريش از ماجرا مطّلع شدند، حضرت را تعقيب كردند و جلوتر از همه، سراقة بن مالك بود. ردّ پيامبر را گرفت و به آن حضرت رسيد و خيال كرد كه ديگر به آن حضرت دست يافته است. ولى خدا توسط زمين او را گرفت، يك دفعه پاهاى جلواسب او به زمين فرو رفت و از گردن اسب به زمين افتاد، در حالى كه زمين خشك بود. بار دوم نيز همين طور. و چون او مرد باهوشي بود، فهميد كه اين يك امر آسمانى است. از اين رو از آن حضرت استمداد كرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) جواب او را داد. عرضه داشت: دعا كن خدا اسبم را آزاد كند و من نيز تعهد مى كنم كه هيچ كس را به محل تو راهنمايى نكنم بلكه از تو دفع نمايم.

ص: 342


1- . الخرائج و الجرائح ج2 ص519 ح28

حضرت دعا كرد و اسب او به پا خاست مثل اينكه گره را از پايش باز كرده باشند و او شخص با هوشى بود. قضيه را فهميد از پيامبر(صلي الله عليه و آله) امان نامه گرفت(1)

حديث8: رُوِيَ أَنَّ أَبَا جَهْلٍ طَلَبَ غِرَّتَهُ فَلَمَّا رَآهُ سَاجِداً أَخَذَ صَخْرَةً لِيَطْرَحَهَا عَلَيْهِ أَلْزَقَهَا اللَّهُ بِكَفِّهِ وَ لَمَّا عَرَفَ أَنْ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِمُحَمَّدٍ سَأَلَهُ أَنْ يَدْعُوَ رَبَّهُ فَدَعَا اللَّهَ فَأُطْلِقَ يَدُهُ وَ طُرِحَ بِصَخْرَتِهِ

حديث8: روزى ابو جهل به دنبال پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى گشت تا آن حضرت را اذيّت كند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) را در حال سجده ديد. سنگى را برداشت تا بر سر او بكوبد. سنگ به دستش چسبيد و تنها راه نجات را در يارى خواستن از پيامبر(صلي الله عليه و آله) ديد. و حضرت دعا كرد و سنگ از دستش جدا شد و افتاد.(2)

حديث9: رُوِيَ أَنَّ أَبَا جَهْلٍ اشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ طَارِئٍ بِمَكَّةَ إِبِلًا فَبَخَسَهُ أَثْمَانَهَا وَ لَوَاهُ بِحَقِّهِ فَأَتَى الرَّجُلُ نَادِيَ قُرَيْشٍ مُسْتَجِيراً بِهِمْ وَ ذَكَّرَهُمْ حُرْمَةَ الْبَيْتِ فَأَحَالُوهُ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) اسْتِهْزَاءً فَأَتَاهُ مُسْتَجِيراً بِهِ فَمَضَى مَعَهُ وَ دَقَّ الْبَابَ عَلَى أَبِي جَهْلٍ فَعَرَفَهُ فَخَرَجَ مَنْخُوبَ الْعَقْلِ فَقَالَ أَهْلًا بِأَبِي الْقَاسِمِ فَقَالَ لَهُ أَعْطِ هَذَا حَقَّهُ قَالَ نَعَمْ وَ أَعْطَاهُ مِنْ فَوْرِهِ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ إِنِّي رَأَيْتُ مَا لَمْ تَرَوْا رَأَيْتُ وَ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهِ تِنِّيناً فَاتِحاً فَاهُ وَ اللَّهِ لَوْ أَبَيْتُ لَالْتَقَمَنِيحديث9: روزى ابوجهل از شخص غريبى، شترى خريد امّا قيمتش را نداد. اين شخص به مسجدالحرام آمد و مظلوميت خويش را بازگو كرد. مردم براى تمسخر، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را به او نشان دادند. او نيز پيش آن حضرت آمد و داد خود را خواست. پيامبر(صلي الله عليه و آله) با او رفت و در خانه ابو جهل را كوبيد. ابوجهل در را باز كرد در حالى كه رنگش پريده بود! عرضه داشت: چه اتفاقى افتاده اى ابا القاسم! حضرت فرمود: حق اين شخص را بده. ابو جهل بدون درنگ حق آن مرد را داد. بعد مردم به

ص: 343


1- . إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحديثة) ج 1 ص77 فصل في ذكر بيان بعض معجزات النبي صلى الله عليه و آله و سلم.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص24 فصل من روايات العامة ..... ح30.

او خرده گرفتند كه چگونه به اين زودى تسليم شدى. گفت: چيزى را ديدم كه شما نديديد. شترى را ديدم دهان باز كرده بود و مى خواست مرا ببلعد!. فهميدند كه او راست مى گويد، چون نسبت به آن حضرت، بُغض شديدي داشت.(1)

حديث10:

مِنْ مُعْجِزَاتِهِ مَا هُوَ مَشْهُورٌ أَنَّهُ خَرَجَ فِي مُتَوَجِّهِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَأَوَى إِلَى غَارٍ بِقُرْبِ مَكَّةَ تَعْتَوِرُهُ النُّزَّالُ وَ تَأْوِي إِلَيْهِ الرِّعَاءُ فَلَا تَخْلُو مِنْ جَمَاعَةٍ نَازِلِينَ يَسْتَرِيحُونَ فِيهِ فَأَقَامَ بِهِ ثَلَاثاً لَا يَطْرُدُهُ بَشَرٌ وَ خَرَجَ الْقَوْمُ فِي أَثَرِهِ وَ صَدَّهُمُ اللَّهُ عَنْهُ بِأَنْ بَعَثَ عَنْكَبُوتاً فَنَسَجَتْ عَلَيْهِ فَآيَسَهُمْ مِنَ الطَّلَبِ فِيهِ فَانْصَرَفُوا وَ هُوَ نَصْبُ أَعْيُنِهِمْ.

حديث10: اين روايت مشهور است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از مكّه به طرف مدينه خارج شد و به غارى در نزديكى مكّه پناهنده شد. هميشه چوپان ها به اين غار مى آمدند ولى در آن سه روز، هيچ كس به آنجا نيامده بود و قريش آن حضرت را تعقيب كردند, امّا خداوند متعال به وسيله تار عنكبوتى، جلو آنها را گرفت و آناننوميد و دست خالى برگشتند در حالى كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مقابل چشم آنها بود.(2)

حديث11: رُوِيَ

أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) مَرَّ بِامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا أُمُّ مَعْبَدٍ لَهَا شَرَفٌ فِي قَوْمِهَا نَزَلَ بِهَا فَاعْتَذَرَتْ بِأَنَّهُ مَا عِنْدَهَا إِلَّا عَنْزٌ لَمْ تُرَ لَهَا قَطْرَةُ لَبَنٍ مُنْذُ سَنَةٍ لِلْجَدْبِ فَمَسَحَ ضَرْعَهَا وَ رَوَّاهُمْ مِنْ لَبَنِهَا وَ أَبْقَى لَهُمْ لَبَنَهَا وَ خَيْراً كَثِيراً ثُمَّ أَسْلَمَ أَهْلُهَا لِذَلِكَ.

حديث11: آن حضرت و همراهان، در راه مدينه گذرشان به زنى كه نام او ام معبد بود و قبيله اش براى او احترام قائل بودند، افتاد. زن خيلى ناراحت شد كه چيزى غير از يك بز كه آن هم شيرش خشك شده، ندارد. حضرت دستش را به پستان آن بز كشيد، ناگهان پستان حيوان، پر شير شد. دوشيدند و همه سير شدند. و مقدار

ص: 344


1- . إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحديثة) ج 1 ص86 فصل في ذكر بيان بعض معجزات النبي صلى الله عليه و آله و سلم
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 25 فصل من روايات العامة ح5.

زيادى از آن شير، براى آن خانواده باقى ماند. و بخاطر اين مسأله، همه اهل آن خانواده اسلام آوردند(1)

حديث12: رُوِيَ أَنَّهُ أَتَى امْرَأَةً مِنَ الْعَرَبِ يُقَالُ لَهَا أُمُّ شَرِيكٍ فَاجْتَهَدَتْ فِي قِرَاهُ وَ إِكْرَامِهِ فَأَخْرَجَتْ عُكَّةً لَهَا فِيهَا بَقَايَا سَمْنٍ فَالْتَمَسَتْ فِيهَا فَلَمْ تَجِدْ شَيْئاً فَأَخَذَهَا فَحَرَّكَهَا بِيَدِهِ فَامْتَلَأَتْ سَمْناً عَذْباً وَ هِيَ تُعَالِجُهَا قَبْلَ ذَلِكَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا شَيْ ءٌ فَأَرْوَتِ الْقَوْمَ مِنْهَا وَ أَبْقَتْ فَضْلًا عِنْدَهَا كَافِياً وَ بَقَّى لَهَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) شَرَفاً تَتَوَارَثُهُ الْأَعْقَابُ وَ أَمَرَ أَنْ لَا يَشُدُّوا رَأْسَ الْعُكَّةِ.

حديث12: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از كنار زنى عبور مى كرد. آن زن نسبت به پيامبر(صلي الله عليه و آله) احترام زيادى كرد و روغندانى را بيرون آورد كه چيزى خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آورد، ولى چيزى در آن نيافت. حضرت آن را گرفت و حركت داد و آن ظرف پر از روغن خالص شد. در حالى كهقبل از آن هر چه جستجو كردند چيزى در آن نيافتند. همه از آن خوردند و سير شدند و مقدارى از آن ماند. و اين خانواده هميشه به آن افتخار مى كردند.(2)

حديث13: رُوِيَ أَنَّهُ انْتَهَى إِلَى نَخْلَتَيْنِ بَيْنَهُمَا فَجْوَةٌ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ انْضَمَّا وَ أَصْحَابُهُ حُضُورٌ فَأَقْبَلَتَا تَخُدَّانِ الْأَرْضَ حَتَّى انْضَمَّتَا

حديث13: پيامبر(صلي الله عليه و آله) دو درخت خرما را ديد كه ميانشان خالى شده بود. حضرت فرمود: به هم بچسبيد و آن دو بى درنگ به هم چسبيدند. پس چه حجتى روشنتر و چه عبرتى آشكارتر از اين؟ و چه شبهه اى مى تواند اينجا وارد شود؟(3)

حديث14: أَنَّهُ كَانَ فِي مَسْجِدِهِ جِذْعٌ كَانَ إِذَا خَطَبَ فَتَعِبَ أَسْنَدَ إِلَيْهِ ظَهْرَهُ فَلَمَّا اتُّخِذَ لَهُ مِنْبَرٌ حَنَّ الْجِذْعُ فَدَعَاهُ فَأَقْبَلَ يَخُدُّ الْأَرْضَ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فَالْتَزَمَهُ وَ كَلَّمَهُ فَسَكَنَ ثُمَّ قَالَ لَهُ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ وَ هُمْ يَسْمَعُونَ فَمَرَّ

ص: 345


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص25 فصل من روايات العامة ..... ح6.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص25 فصل من روايات العامة ح7.
3- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 27 فصل من روايات العامة ح11.

حَتَّى صَارَ فِي مَكَانِهِ فَازْدَادَ الْمُؤْمِنُونَ يَقِيناً وَ فِي دِينِهِمْ بَصِيرَةً وَ كَانَ هُنَالِكَ الْمُنَافِقُونَ وَ قَدْ نَقَلُوهُ وَ لَكِنَّ الْهَوَى يُمِيتُ الْقُلُوبَ.

حديث14: وقتى كه مسجد مدينه ساخته شد، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در موقع خطبه خواندن و سخنرانى، در مقابل جمعيت بر تنه درخت خرمايى كه در صحن مسجد بود، تكيه مى داد تا اينكه يكى از ياران آن حضرت، منبرى از چوب با دو پله و عرشه ساخت. نخستين بار كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر منبر نشست، درخت به ناله در آمد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) آن را به طرف خود خواند. تنه درخت، زمين را شكافت و به طرف پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و مردم در اطراف نگاه مى كردند. حضرت او را در بغل گرفت و با او سخن گفت. پس درخت ساكت شد، حضرت فرمود: به جاى خود برگرد. مردم نيز گوش مى دادند. درخت جاى خودبرگشت. پس يقين و بصيرت مؤمنان زياد شد و منافقان هم آنجا بودند و آن حديث را نقل مى كردند ولى هوي و هوس، قلب ها را مى ميراند.(1)

حديث15: رُوِيَ أَنَّ أَصْحَابَهُ يَوْمَ الْأَحْزَابِ صَارُوا بِعَرْضِ الْعَطَبِ لِفَنَاءِ الْأَزْوَادِ فَهَيَّأَ رَجُلٌ قُوتَ رَجُلٍ أَوْ رَجُلَيْنِ لَا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَدَعَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) فَانْقَلَبَتِ الْقَوْمُ وَ هُمْ أُلُوفٌ مَعَهُ فَدَخَلَ فَقَالَ غَطُّوا إِنَاءَكُمْ فَغَطَّوْهُ ثُمَّ دَعَا وَ بَرَّكَ عَلَيْهِ فَأَكَلُوا جَمِيعاً وَ شَبِعُوا وَ الطَّعَامُ بِهَيْئَتِهِ

حديث15: در جنگ احزاب، اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) از كمبود مواد غذايى، خيلى در مضيقه بودند. شخصى غذاى يكى دو نفر را تهيه نمود و از پيامبر(صلي الله عليه و آله) دعوت كرد و عرضه داشت: هر كه را مى خواهى با خود بياور. يعنى يك نفر را مى توانى بياورى. حضرت تمام مردم را صدا كرد و با خود آورد و فرمود: روى غذا را بپوشانيد، بعد دعا كرد، غذا بركت پيدا كرد و همه خوردند و سير شدند، و غذا به همان حال اول بود و چيزى از آن كم نشده بود.(2)

ص: 346


1- . الخرائج و الجرائح ج1 ص 26 ح10.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص27 فصل من روايات العامة ..... ح14.

حديث16: أَنَّ رَجُلًا كَانَ فِي غَنَمِهِ يَرْعَاهَا فَأَغْفَلَهَا سُوَيْعَةً مِنْ نَهَارِهِ فَأَخَذَ الذِّئْبُ مِنْهَا شَاةً فَجَعَلَ يَتَلَهَّفُ وَ يَتَعَجَّبُ فَطَرَحَ الذِّئْبُ الشَّاةَ وَ كَلَّمَهُ بِكَلَامٍ فَصِيحٍ أَنْتُمْ أَعْجَبُ هَذَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ بِبَطْنِ مَكَّةَ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ لَاهُونَ فَأَبْصَرَ الرَّجُلُ رُشْدَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَسْلَمَ وَ حَدَّثَ الْقَوْمَ بِقِصَّتِهِ وَ كَانَ أَوْلَادُهُ يَفْتَخِرُونَ عَلَى الْعَرَبِ بِذَلِكَ فَيَقُولُ أَحَدُهُمْ أَنَا ابْنُ مُكَلَّمِ الذِّئْبِ.

حديث16: روزى يكى از چوپان هاى مكّه، گوسفندان خود را در صحرا مى چراند. خوابش برد گرگى آمد و يكى از گوسفندان او را گرفت. وقتى بيدار شد. افسوس خورد كه چرا گرگ گوسفندش را برده است. ناگهان گرگ به زباني فصيح گفت: به اينافسوس بخوريد كه محمّد(صلي الله عليه و آله) در مكّه شما را به دين حق، دعوت مى كند و شما نمى پذيريد. در اين موقع، چوپان به خود آمد و اسلام آورد. و قصّه خود را براى مردم بازگو كرد. بعدها اولاد وى افتخار مى كردند. و يكى از آنها مى گفت: من كسى هستم كه گرگ با پدرم سخن گفته است.(1)

حديث17: رُوِيَ

أَنَّ أَصْحَابَهُ شَكَوْا إِلَيْهِ فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ نَفَادَ أَزْوَادِهِمْ فَدَعَا بِفَضْلَةِ زَادٍ لَهُمْ فَلَمْ يُوجَدْ إِلَّا بِضْعَ عَشْرَةَ تَمْرَةً فَطُرِحَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ فَمَسَّهَا بِيَدِهِ وَ دَعَا رَبَّهُ ثُمَّ صَاحَ فِي النَّاسِ فَانْحَفَلُوا وَ قَالَ كُلُوا بِسْمِ اللَّهِ فَأَكَلَ الْقَوْمُ وَ هُمْ أُلُوفٌ فَصَارُوا كَأَشْبَعِ مَا كَانُوا وَ مَلَئُوا مَزَاوِدَهُمْ وَ أَوْعِيَتَهُمْ وَ التَّمَرَاتُ بِحَالِهَا كَهَيْئَتِهَا يَرَوْنَهَا عِيَاناً لَا شُبْهَةَ فِيهِ

حديث17: در جنگ تبوك، مسلمانان از كمى آذوقه شكايت كردند، پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: چيزى براى من بياوريد حدود ده عدد خرما آوردند و در برابر آن حضرت قرار دادند، حضرت دستش را روى آنها كشيد و دعا كرد، سپس مردم را براى خوردن دعوت كرد و فرمود: بسم اللَّه بگوييد و بخوريد. تمام لشكر خوردند و

ص: 347


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص27 فصل من روايات العامة ..... ح12.

سير شدند و تمام ظروف خود را پر كردند، ولى اصلا از آن چند عدد خرما چيزى كم نشده بود(1)

حديث18: رُوِيَ أَنَّهُ وَرَدَ فِي غَزَاتِهِ هَذِهِ عَلَى مَاءٍ قَلِيلٍ لَا يَبُلُّ حَلْقَ وَاحِدٍ مِنَ الْقَوْمِ وَ هُمْ عِطَاشٌ فَشَكَوْا ذَلِكَ إِلَيْهِ فَأَخَذَ مِنْ كِنَانَتِهِ سَهْماً فَأَمَرَ بِغَرْزِهِ فِي أَسْفَلِ الرَّكِيِّ فَفَازَ الْمَاءُ إِلَى أَعْلَى الرَّكِيِّ فَارْتَوَوْا لِلْمُقَامِ وَ اسْتَقَوْا لِلظَّعْنِ وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً وَ رِجَالٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ حُضُورٌ مُتَحَيِّرِينَ

حديث18: در يكى از جنگ هاى پيامبر(صلي الله عليه و آله)، آب تمام شد، فقط مقدار كمى مانده بود كه حتّى يك نفر را هم سيراب نمى كرد، و مردم همه تشنه بودند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) تيرى را كشيد و دستور داد كه آن را در مشكآب فرو كنند. در اين هنگام آب فوران كرد و به دهانه مشك رسيد. تمام لشكر از آن آب نوشيدند و سيراب شدند. اما منافقين، دچار حيرت شده بودند.(2)

حديث19: أَنَّهُمْ كَانُوا مَعَهُ فِي سَفَرٍ فَشَكَوْا إِلَيْهِ أَنْ لَا مَاءَ مَعَهُمْ وَ أَنَّهُمْ بِسَبِيلِ هَلَاكٍ فَقَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكُّلِي وَ إِلَيْهِ مَفْزَعِي ثُمَّ دَعَا بِرَكْوَةٍ فِيهَا مَاءٌ فَطَلَبَ فَلَمْ يُوجَدْ إِلَّا فَضْلَةٌ فِي الرَّكْوَةِ وَ مَا كَانَتْ تَرْوِي رَجُلًا فَوَضَعَ كَفَّهُ فِيهِ فَنَبَعَ الْمَاءُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ يَجْرِي وَ صِيحَ فِي النَّاسِ فَسُقُوا وَ أَسْقَوْا فَشَرِبُوا حَتَّى نَهِلُوا وَ عَلُّوا وَ هُمْ أُلُوفٌ وَ هُوَ يَقُولُ اشْهَدُوا أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حَقّاً.

حديث19: در يكى از سفرهاى پيامبر(صلي الله عليه و آله) همراهان به ايشان گفتند: يا رسول اللَّه! اصلا آب نداريم و نزديك است هلاك شويم. حضرت فرمود: اين گونه نيست، خدا با ماست و من به او توكل مى كنم و او پناه من است سپس ظرفى خواست كه در آن آب باشد. در يكى از مشك ها جرعه اى آب پيدا كردند كه حتى يك نفر را سيراب نمى كرد. حضرت دستش را داخل مشك گذاشت، آب از انگشتان آن حضرت جارى

ص: 348


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 28 فصل من روايات العامة ..... ح15
2- .. الخرائج و الجرائح ج 1 ص 28 فصل من روايات العامة ..... ح16

شد و همسفرانش خوردند و چهارپايان خود را سيراب كردند، در حالى كه چند هزار نفر بودند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: گواهى دهيد كه من به حق فرستاده خدا هستم. (1)

حديث20: أَنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ مُطِرُوا مَطَراً عَظِيماً فَخَافُوا الْغَرَقَ فَشَكَوْا إِلَيْهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَ لَا عَلَيْنَا فَانْجَابَتِ السَّحَابُ عَنِ الْمَدِينَةِ عَلَى هَيْئَةِ الْإِكْلِيلِ لَا تَمْطُرُ فِي الْمَدِينَةِ وَ تَمْطُرُ حَوَالَيْهَا فَعَايَنَ مُؤْمِنُهُمْ وَ كَافِرُهُمْ أَمْراً لَمْ يُعَايِنُوا مِثْلَه

حديث20: در مدينه باران سختى باريدن گرفت، مردم به پيامبر(صلي الله عليه و آله) پناه آورده و از او خواستند تا دعا كند. حضرت دست به دعا برداشت وعرضه داشت: خدايا باران را به حوالى مدينه فرود آور، نه خود مدينه. تمام ابرها به اطراف مدينه كشيده شده و از خود مدينه باران قطع شد.(2)

حديث21:

أَنْ قَوْماً مِنْ عَبْدِ الْقَيْسِ أَتَوْهُ بِغَنَمٍ لَهُمْ فَسَأَلُوهُ أَنْ يَجْعَلَ لَهُمْ عَلَامَةً يَعْرِفُونَهَا بِهَا فَغَمَزَ بِيَدِهِ فِي أُصُولِ آذَانِهَا فَابْيَضَّتْ فَهِيَ إِلَى الْيَوْمِ مَعْرُوفَةُ النَّسْلِ.

حديث21: عدّه اى از قبيله عبد القيس تعدادى گوسفند پيش پيامبر(صلي الله عليه و آله) آوردند و از آن حضرت خواستند كه نشانه اى براى شناخته شدن آنها قرار دهد. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) دستش را به موهاى بنا گوش آن گوسفندان كشيد و موهاى آن قسمت سفيد شد و نسل آنها همه اين گونه به وجود آمدند.(3)

حديث22: أَنَّ أَحَدَ أَصْحَابِهِ أُصِيبَ بِإِحْدَى عَيْنَيْهِ فِي إِحْدَى مَغَازِيهِ فَسَالَتْ حَتَّى وَقَعَتْ عَلَى خَدِّهِ فَأَتَاهُ مُسْتَغِيثاً بِهِ فَأَخَذَهَا فَرَدَّهَا مَكَانَهَا وَ كَانَتْ أَحْسَنَ عَيْنَيْهِ مَنْظَراً وَ أَحَدَّهُمَا بَصَراً.

حديث22: در يكى از جنگ ها، چشم يكى از ياران پيامبر(صلي الله عليه و آله) آسيب ديد، به حدى كه به صورتش افتاد. به حضور حضرت آمد و استغاثه كرد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله)

ص: 349


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص28 فصل من روايات العامة ..... ح17.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص29 فصل من روايات العامة .....ح21
3- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص29 فصل من روايات العامة .....ح20.

چشمش را سر جايش گذاشت و چشم آن مرد در حال، شفا يافت. و روشنايى و تيز بينيش بيشتر شد(1)

حديث23: أَنَّهُ كَانَ عَلَى جَبَلِ حِرَاءَ فَتَحَرَّكَ الْجَبَلُ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) اسْكُنْ فَمَا عَلَيْكَ إِلَّا نَبِيٌّ(صلي الله عليه و آله) أَوْ وَصِيٌّ وَ كَانَ مَعَهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَسَكَن حديث23: روزى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) در كوه حرا بودند. كوه به لرزه در آمد. حضرت خطاب به كوه فرمود: آرام باش! جز پيامبر(صلي الله عليه و آله) و وصى او، كسى در روى تو نايستاده است كوه در همان حال آرام شد.(2)

حديث24: أَنَّهُ كَانَ فِي سَفَرٍ فَأَقْبَلَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ هَلْ أَدُلُّكَ إِلَى خَيْرٍ قَالَ مَا هُوَ قَالَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ الْأَعْرَابِيُّ هَلْ مِنْ شَاهِدٍ قَالَ هَذِهِ الشَّجَرَةُ فَدَعَاهَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) فَأَقْبَلَتْ تَخُدُّ الْأَرْضَ فَقَامَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ فَاسْتَشْهَدَهَا فَشَهِدَتْ كَمَا قَالَ وَ رَجَعَتْ إِلَى مَنْبِتِهَا وَ رَجَعَ الْأَعْرَابِيُّ إِلَى قَوْمِهِ وَ قَدْ أَسْلَمَ فَقَالَ إِنْ يَتَّبِعُونِي أَتَيْتُكَ بِهِمْ وَ إِلَّا رَجَعْتُ إِلَيْكَ وَ كُنْتُ مَعَكَ.

حديث24: در يكى از سفرها عربي بيابانى با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) برخورد نمود. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: مى خواهى تو را به نيكى راهنمايى كنم؟ عرب عرضه داشت: آن چيست؟ فرمود: شهادت بده پروردگارى جز خداى يگانه نيست و محمّد(صلي الله عليه و آله) بنده و فرستاده اوست عرضه داشت: آيا بر اين مطلب دليل و شاهدى دارى. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اين درخت شاهد و گواه ادعاى من است، حضرت درخت را خواند و درخت در حالى كه زمين را مى شكافت آمد و در مقابل ايشان ايستاد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) از او گواهى خواست و درخت به پيامبرى آن حضرت گواهى داد، سپس به جاى اوّلش برگشت. او اسلام آورد و به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: اگر قبيله ام از من تبعيت كردند

ص: 350


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص32 فصل من روايات العامة ..... ح30.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص34 فصل من روايات العامة ..... ح34.

آنها را خدمت تو مى آورم در غير اين صورت، برمى گردم و تو را خدمت مى نمايم.(1) حديث25: أَنَّهُ قَالَ لِأَعْرَابِيٍّ إِنْ دَعَوْتُ هَذَا الْعَذْقَ مِنْ هَذِهِ النَّخْلَةِ فَتَجِي ءُ إِلَيَّ تَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ نَعَمْ فَدَعَا الْعَذْقَ فَنَزَلَ مِنَ النَّخْلَةِ حَتَّى سَقَطَ عَلَى الْأَرْضِ فَجَعَلَ يَنْقُزُ حَتَّى أَتَى النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَالَ لَهُ ارْجِعْ فَرَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله).

حديث25: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به عرب بيابانى فرمود: اگر بخواهم اين شاخه خرما را صدا مى كنم، مى آيد و به پيامبرى من گواهى مى دهد. اعرابي عرضه داشت: پس بخوان. حضرت شاخه را صدا كرد. شاخه از درخت افتاد و در حالى كه مى خزيد خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد. حضرت فرمود: بر گرد به جايت. شاخه برگشت و گفت: گواهى مى دهم كه تو فرستاده خدا هستى.(2)

حديث26: أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَيْهَقِيُّ فِي كِتَابِ دَلَائِلِ النُّبُوَّةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِيِّ عَنْ يُوسُفَ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ يُوسُفَ بْنِ أَبِي نُورٍ عَنِ السُّدِّيِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بِمَكَّةَ فَخَرَجَ فِي بَعْضِ نَوَاحِيهَا فَمَا اسْتَقْبَلَهُ شَجَرٌ وَ لَا جَبَلٌ إِلَّا قَالَ لَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ.

حديث26: اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد: در ركاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به بعضى از نواحى رفتيم، هيچ سنگ و درختى نماند مگر اينكه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) سلام كرد.(3)

حديث27:

أَنَّهُ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ جُهَيْنَةَ يَتَقَطَّعُ مِنَ الْجُذَامِ فَشَكَا إِلَيْهِ فَأَخَذَ قَدَحاً مِنَ الْمَاءِ فَتَفَلَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ

امْسَحْ بِهِ جَسَدَكَ فَفَعَلَ فَبَرَأَ حَتَّى لَا

يُوجَدَ مِنْهُ شَيْ ءٌ.

ص: 351


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص43 فصل من روايات العامة ..... ح52
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص44 فصل من روايات العامة ..... ح54
3- . إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة) النص 38 الفصل الأول في ذكر مبدإ المبعث.

حديث27: شخصى از قبيله جهينه مبتلا به جذام شده بود. حضور پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيد و از آن حضرت شفا خواست. حضرت ظرف آبى را طلبيد و از آب دهانش در آن ريخت و به آن شخص فرمود: به بدنت بمال آن شخص به دستور حضرت، عمل كرد و از آن مرض، خلاصى يافت.(1)

حديث28: أَنَّ شَابّاً مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَ لَهُ أُمٌّ عَجُوزٌ عَمْيَاءُ وَ كَانَ مَرِيضاً فَعَادَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَمَاتَ فَقَالَتْ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّي هَاجَرْتُ إِلَيْكَ وَ إِلَى نَبِيِّكَ رَجَاءَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى كُلِّ شِدَّةٍ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَيَّ هَذِهِ الْمُصِيبَةَ قَالَ أَنَسٌ فَمَا بَرِحْنَا أَنْ كَشَفَ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهِ فَطَعِمَ وَ طَعِمْنَا

حديث28: يكى از جوانان انصار مادر پير و كورى داشت. اين جوان مريض شد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) به عيادتش رفت، اما جوان مرد. مادرش گفت: خدايا! من به اميد اينكه در هر مصيبتى يارى ام كنى به سوى تو و پيامبرت، هجرت نمودم، اين مصيبت را بر من تحميل نكن! انس مى گويد: پارچه را از صورتش برداشتيم زنده شد و با ما سخن گفت.(2)

حديث29: وَ مِنْهَا: مَا رَوَى ابْنُ عَبَّاسٍ أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ بِابْنٍ لَهَا إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَتْ ابْنِي هَذَا بِهِ جُنُونٌ يَأْخُذُهُ عِنْدَ غَدَائِنَا وَ عَشَائِنَا فَيَحْثُو عَلَيْنَا فَمَسَحَ صَدْرَهُ وَ دَعَا فَثَعَ ثَعَّةً فَخَرَجَ مِنْ جَوْفِهِ مِثْلُ جِرْوِ [خُرْءِ] الْأُسُودِ فَبَرَأَ.

حديث29: ابن عباس مى گويد: زنى بچّه اى را خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آورد و گفت: يا رسول اللَّه! اين بچّه ديوانه شده و هنگامى كه ناهار يا شام مى خوريم بر سر ما خاك مى پاشد. حضرت دست مباركش را به سينه كودك كشيد ودعا كرد. آن كودك هر چه خورده بود استفراغ كرد و چيز سياهى از شكمش خارج شد و در

همان حال خوب شد.(3)

ص: 352


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص36 فصل من روايات العامة .....ح37.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص45 فصل من روايات العامة ..... ح56.
3- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص49 فصل من روايات العامة ..... ح69

حديث30: أَنَّ أَبَا طَالِبٍ مَرِضَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِ ادْعُ رَبَّكَ الَّذِي تَعْبُدُهُ أَنْ يُعَافِيَنِي فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) اللَّهُمَّ اشْفِ عَمِّي فَقَامَ فَكَأَنَّمَا أُنْشِطَ مِنْ عِقَالٍ.

حديث30: روزي جناب ابو طالب(عليه السلام) بيمار شد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) به عيادتش رفت. ابو طالب(عليه السلام) عرضه داشت: اى پسر برادرم! از خدايى كه عبادتش مى كنى بخواه تا مرا عافيت دهد. حضرت فرمود: خدايا! عمويم را شفا ده ابو طالب(عليه السلام) برخاست و نشست مثل اينكه از بند آزاد شد.(1)

حديث31: مَا رُوِيَ عَنْ أَنَسٍ أَنَّهُ أَخَذَ كَفّاً مِنَ الْحَصَى فَسَبَّحْنَ فِي يَدِهِ ثُمَّ صَبَّهُنَّ فِي يَدِ عَلِيٍّ فَسَبَّحْنَ فِي يَدِهِ حَتَّى سَمِعْنَا التَّسْبِيحَ فِي أَيْدِيهِمَا ثُمَّ صَبَّهُنَّ فِي أَيْدِينَا فَمَا سَبَّحَتْ فِي أَيْدِينَا

حديث31: انس مى گويد: پيامبر(صلي الله عليه و آله) يك مشت سنگريزه برداشت و سنگريزه ها در دست آن حضرت تسبيح گفتند. سپس آنها را در دست على(عليه السلام) ريخت، در دست او نيز تسبيح گفتند و ما صداى تسبيح را شنيديم. بعد وقتى كه به دست ما ريخت، ديگر تسبيح نگفتند.(2)

حديث32: وَ مِنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) كَانَ فِي أَصْحَابِهِ إِذْ جَاءَ أَعْرَابِيٌّ وَ مَعَهُ ضَبٌّ قَدْ صَادَهُ وَ جَعَلَهُ فِي كُمِّهِ قَالَ مَنْ هَذَا قَالُوا هَذَا النَّبِيُّ(صليالله عليه و آله) فَقَالَ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّى مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَيَّ مِنْكَ وَ لَوْ لَا أَنْ يُسَمِّيَنِي قَوْمِي عَجُولًا لَعَجَّلْتُ عَلَيْكَ فَقَتَلْتُكَ فَقَالَ مَا حَمَلَكَ عَلَى مَا قُلْتَ آمِنْ بِي قَالَ لَا أُومِنُ أَوْ يُؤْمِنَ بِكَ هَذَا الضَّبُّ فَطَرَحَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) يَا ضَبُّ فَأَجَابَهُ الضَّبُّ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ يَسْمَعُهُ الْقَوْمُ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ يَا زَيْنَ مَنْ وَافَى الْقِيَامَةَ قَالَ مَنْ تَعْبُدُ قَالَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ عَرْشُهُ

ص: 353


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص49 فصل من روايات العامة ..... ح67.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1ص 47 فصل من روايات العامة ..... ح61.

وَ فِي الْأَرْضِ سُلْطَانُهُ وَ فِي الْبَحْرِ سَبِيلُهُ وَ فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ وَ فِي النَّارِ عِقَابُهُ قَالَ فَمَنْ أَنَا يَا ضَبُّ قَالَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ(صلي الله عليه و آله) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ صَدَّقَكَ وَ خَابَ مَنْ كَذَّبَكَ قَالَ الْأَعْرَابِيُّ لَا أَتَّبِعُ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ لَقَدْ جِئْتُكَ وَ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَيَّ مِنْكَ فَإِنَّكَ الْآنَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي وَ وَالِدَيَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَرَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ وَ كَانَ مِنْ بَنِي سُلَيْمٍ فَأَخْبَرَهُمْ بِالْقَضِيَّةِ وَ آمَنَ أَلْفُ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ.

حديث32: روزى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در جمع اصحاب نشسته بود، عرب باديه نشينى كه سوسمارى را گرفته و در آستين خود مخفى كرده بود، خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد. اعرابى گفت: اين شخص كيست؟ اصحاب گفتند: پيامبر خداست اعرابى عرضه داشت: قسم به لات و عزّى، در دنيا هيچ كس مبغوضتر از تو نزد من نيست، اگر قبيله ام به من نمى گفتند عجول، فورا تو را به قتل مى رساندم. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه چيز تو را به اين كار وادار كرده است؟ به من ايمان بياور. اعرابى عرضه داشت: به تو ايمان نمى آورم مگر اينكه اين سوسمار به تو ايمان آورد. در اين لحظه سوسمار را از آستين خود بيرون انداخت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى سوسمار! سوسمار گفت: لبيك و سعديك! اى زينت كسى كه به قيامت ايمان دارد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه كسى را مى پرستى؟ سوسمار گفت: كسى را كه عرش او در آسمان هاست و سلطنت او در زمين و درياها جارى است و در بهشت، رحمت و در آتش جهنم، عذاب دارد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: من كيستم اى سوسمار؟ سوسمار گفت: تو فرستاده پروردگار عالميان و خاتم پيغمبران هستى. رستگار است كسى كه تو را تصديق كردهو زيانكار است كسى كه تو را تكذيب نمايد. اعرابى خطاب به پيامبر(صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: وقتى پيش تو آمدم مبغوضترين شخص نزد من بودى ولى الان محبوبترين فرد هستى آنگاه

ص: 354

اسلام آورد و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى داد و پيش قبيله خود بنى سليم برگشت و قضيه را به آنها گفت و هزار نفر از آنها مسلمان شدند.(1)

حديث33: أَنَّ مُعَاذَ بْنَ عَفْرَاءَ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَحْمِلُ يَدَهُ وَ كَانَ قَطَعَهَا أَبُو جَهْلٍ فَبَصَقَ عَلَيْهَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) فَأَلْصَقَهَا فَلَصِقَتْ.

حديث33: در جنگ بدر، ابو جهل ضربتى زد و دست معاذ بن عفراء را قطع كرد و او با دست بريده حضور پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد. حضرت دست قطع شده را سر جايش گذاشت و از آب دهانش به آن ماليد، به هم چسبيد و خوب شد.(2)

حديث34: رُوِيَ

عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جُنَيْدٍ أَنَّهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ ضَرِيرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فَشَكَا إِلَيْهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

ائْتِ الْمِيضَاةَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّكَ لِيَجْلُوَ عَنْ بَصَرِي اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ وَ شَفِّعْنِي فِي نَفْسِي قَالَ ابْنُ جُنَيْدٍ فَلَمْ يَطُلْ بِنَا الْحَدِيثُ حَتَّى دَخَلَ الرَّجُلُ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ ضَرَرٌ قَطُّ.

حديث34: عثمان بن جنيد مى گويد: مرد مريضى خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و از نابينايى چشمش ناله كرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: برو وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان و بعد از نماز بگو خدايا! از تو مى خواهم و محمّد(صلي الله عليه و آله) را كه پيغمبر رحمت است واسطه قرار مى دهم تاچشمم را پر نور گردانى. خدايا! شفاعت او را در باره من بپذير. عثمان بن جنيد مى گويد: از مجلس برنخاسته بوديم كه آن مرد آمد مثل اينكه اصلا مريض نبوده است.(3)

حديث35: أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُرَيْدَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ إِنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) تَفَلَ فِي رِجْلِ عَمْرِو بْنِ مُعَاذٍ حِينَ قُطِعَتْ رِجْلُهُ فَبَرَأَ.

ص: 355


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص38 فصل من روايات العامة ..... ح43.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص50 فصل من روايات العامة ..... ح71.
3- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص55 فصل من روايات العامة ح88.

حديث35: عبد اللَّه بن بريده مى گويد: از پدرم شنيدم كه مى گفت: پاى عمرو بن معاذ در جنگ قطع شد (اعضاي قطع شده را در کنار هم قرار دادند) و پيامبر از آب دهانش به آن ماليد، به حالت اول بازگشت.(1)

حديث36: أَنَّ أَبَا ذَرٍّ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كَانَ نَائِماً فِي حَائِطٍ فَكَرِهَ أَنْ يُنَبِّهَهُ فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَبْرِئَ نَوْمَهُ مِنْ يَقَظَتِهِ فَتَنَاوَلَ عَسِيباً يَابِساً فَكَسَرَهُ فَسَمِعَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ أَ مَا تَعْلَمُ أَنِّي أَرَى أَعْمَالَكُمْ فِي مَنَامِي كَمَا أَرَى فِي يَقَظَتِي إِنَّ عَيْنَيَّ تَنَامَانِ وَ لَا يَنَامُ قَلْبِي

حديث36: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در بستانى خوابيده بود كه ابوذر به حضور آن حضرت آمد و خواست ببيند پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيدار است يا خوابيده. شاخه خشكى را شكست، وقتى پيامبر(صلي الله عليه و آله) صداى آن را شنيد، فرمود: اى اباذر! آيا نمى دانى من اعمال شما را در خواب مى بينم چنان كه در بيدارى. چشمانم مى خوابند ولى قلبم به خواب نمى رود.(2)

حديث37: أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) كَانَ لَيْلَةً جَالِساً فِي الْحِجْرِ وَ كَانَتْ قُرَيْشٌ فِي مَجَالِسِهَا يَتَسَامَرُونَ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَدْ أَعْيَانَا أَمْرُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَمَا نَدْرِي مَا نَقُولُ فِيهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ قُومُوا بِنَا جَمِيعاًإِلَيْهِ نَسْأَلْهُ أَنْ يُرِيَنَا آيَةً مِنَ السَّمَاءِ فَإِنَّ السِّحْرَ قَدْ يَكُونُ فِي الْأَرْضِ وَ لَا يَكُونُ فِي السَّمَاءِ فَصَارُوا إِلَيْهِ. فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذَا الَّذِي نَرَى مِنْكَ سِحْراً فَأَرِنَا آيَةً فِي السَّمَاءِ فَإِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ السِّحْرَ لَا يَسْتَمِرُّ فِي السَّمَاءِ كَمَا يَسْتَمِرُّ فِي الْأَرْضِ. فَقَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ هَذَا الْقَمَرَ فِي تَمَامِهِ لِأَرْبَعَ عَشْرَةَ فَقَالُوا بَلَى. قَالَ أَفَتُحِبُّونَ أَنْ تَكُونَ الْآيَةُ مِنْ قِبَلِهِ وَ جِهَتِهِ قَالُوا قَدْ أَحْبَبْنَا ذَلِكَ. فَأَشَارَ إِلَيْهِ بِإِصْبَعِهِ فَانْشَقَّ بِنِصْفَيْنِ فَوَقَعَ نِصْفُهُ عَلَى

ص: 356


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص50 فصل من روايات العامة ..... ح70.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص106 فصل من روايات الخاصة في معجزاته .....ح172.

ظَهْرِ الْكَعْبَةِ وَ نِصْفُهُ الْآخَرُ عَلَى جَبَلِ أَبِي قُبَيْسٍ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ فَرُدَّهُ إِلَى مَكَانِهِ فَأَومَى بِيَدِهِ إِلَى النِّصْفِ الَّذِي كَانَ عَلَى ظَهْرِ الْكَعْبَةِ وَ بِيَدِهِ الْأُخْرَى إِلَى النِّصْفِ الَّذِي كَانَ عَلَى جَبَلِ أَبِي قُبَيْسٍ فَطَارَا جَمِيعاً فَالْتَقَيَا فِي الْهَوَاءِ فَصَارَا وَاحِداً وَ اسْتَقَرَّ الْقَمَرُ فِي مَكَانِهِ عَلَى مَا كَانَ. فَقَالُوا قُومُوا فَقَدِ اسْتَمَرَّ سِحْرُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ)(1)

حديث37: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در حجر اسماعيل نشسته بود و قريش با هم گفتگو مى كردند و به يك ديگر مى گفتند: محمّد(صلي الله عليه و آله) ما را عاجز كرده، نمى دانيم چه كار كنيم؟ بعضى از آنها گفتند: برخيزيد برويم از او بخواهيم كه علامتى در آسمان به ما نشان دهد، زيرا سحر در آسمان اثر نمى كند. به سوى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روانه شدند و گفتند: اى محمّد! اگر تو ساحر نيستى، علامتى را در آسمان به ما نشان بده, چون ما مى دانيم كه سحر در آسمان اثر نمى كند. حضرت فرمود: اين ماه شب چهارده را مى شناسيد؟ گفتند: بلى. حضرت فرمود: آيا مى خواهيد علامت شما، اين ماه باشد؟ گفتند: بلى. حضرت با انگشت مبارك به ماه اشاره كرد. ماه دو نيمه شد، نيمى در پشت كعبه قرار گرفت و نيمى ديگر در بالاى كوه ابو قبيس! و مردم نگاه مى كردند. سپس گفتند: ماه را به جاى خود برگردان. حضرت دوباره با دستش به نيمى كه در پشت كعبه بود اشاره كرد و با دست ديگرش به نيمى كه در كوه ابو قبيس بود، آنها نزديك هم شدند و به همچسبيدند و ماه در جاى خود قرار گرفت. مشركين گفتند: برخيزيد، سحر محمّد(صلي الله عليه و آله) در آسمان نيز اثر كرد! خداوند متعال در باره شقّ القمر و عكس العمل ناشايست قريش، اين آيات را نازل كرد (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ)(2)

ص: 357


1- . القمر آية 2-1
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص141 فصل طائفة من الأخبار في فدك ..... ح229.

حديث38: رُوِيَ أَنَّهُ مَرَّ بِسَمُرَةٍ غَلِيظَةِ الشَّوْكِ مُتْقَنَةِ الْفُرُوعِ ثَابِتَةِ الْأَصْلِ فَدَعَاهَا فَأَقْبَلَتْ تَخُدُّ الْأَرْضَ إِلَيْهِ طَوْعاً ثُمَّ أَذِنَ لَهَا فَرَجَعَتْ إِلَى مَكَانِهَا فَأَيَّةُ آيَةٍ أَبْيَنُ وَ أَوْضَحُ مِنْ مَوَاتٍ يَقْبَلُ مُطِيعاً لِأَمْرِهِ مُقْبِلًا وَ مُدْبِراً.

حديث38: روزى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) گذرش از كنار درخت خاردارى افتاد كه شاخه هاى محكمى داشت. حضرت آن درخت را صدا كرد، ناگهان درخت زمين را مى شكافت و به طرف پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى آمد تا اينكه پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او فرمود: برگرد! و او برگشت. پس چه نشانه اى بهتر و آشكارتر از اينكه جمادات، به خاطر اطاعت امر او، بيايند و برگردند.(1)

حديث 1/38:

أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ وَ لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ ص لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَيْشٍ فَقَالُوا لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدِ ادَّعَيْتَ عَظِيماً لَمْ يَدَّعِهِ آبَاؤُكَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَيْتِكَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَيْهِ وَ أَرَيْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِيٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ كَذَّابٌ فَقَالَ وَ مَا تَسْأَلُونَ قَالُوا تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَقَالَ (إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ) فَإِنْ فَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ ذَلِكَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَإِنِّي سَأُرِيكُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَفِيئُونَ إِلَى خَيْرٍ وَ [أَنَ] إِنَّ فِيكُمْ مَنْ يُطْرَحُ فِي الْقَلِيبِ وَ مَنْ يُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ ثُمَّ قَالَ يَا أَيَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنِينَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِينَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ فَانْقَلِعِي بِعُرُوقِكِ

ص: 358


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص25 فصل من روايات العامة ح8.

حَتَّى تَقِفِيبَيْنَ يَدَيَّ بِإِذْنِ اللَّهِ [وَ الَّذِي] فَوَالَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِيٌّ شَدِيدٌ وَ قَصْفٌ كَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّيْرِ حَتَّى وَقَفَتْ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مُرَفْرِفَةً وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْكِبِي وَ كُنْتُ عَنْ يَمِينِهِ فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذَلِكَ قَالُوا عُلُوّاً وَ اسْتِكْبَاراً فَمُرْهَا فَلْيَأْتِكَ نِصْفُهَا وَ يَبْقَى نِصْفُهَا فَأَمَرَهَا بِذَلِكَ فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ نِصْفُهَا كَأَعْجَبِ إِقْبَالٍ وَ أَشَدِّهِ دَوِيّاً فَكَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالُوا كُفْراً وَ عُتُوّاً فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْيَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ كَمَا كَانَ فَأَمَرَهُ فَرَجَعَ فَقُلْتُ أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى تَصْدِيقاً بِنُبُوَّتِكَ وَ إِجْلَالًا لِكَلِمَتِكَ فَقَالَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ بَلْ (ساحِرٌ كَذَّابٌ) عَجِيبُ السِّحْرِ خَفِيفٌ فِيهِ وَ هَلْ يُصَدِّقُكَ فِي أَمْرِكَ إِلَّا مِثْلُ هَذَا يَعْنُونَنِي وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ سِيمَاهُمْ سِيمَا الصِّدِّيقِينَ وَ كَلَامُهُمْ كَلَامُ الْأَبْرَارِ عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ

حديث 1/38: اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوت را استشمام مى كردم. به هنگام نزول وحى بر ايشان صداى ناله شيطان را شنيدم، عرضه داشتم: يا رسول اللّه! اين صداى ناله چيست؟ فرمود: اين ناله شيطان است كه وى را از پرستش شدن يأس و نا اميدى دست داده، تو آنچه را مى شنوم مى شنوى، و آنچه را مى بينم مى بينى، جز اينكه پيامبر نيستى، ولى وزير من و بر طريق خير هستى. من همراه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودم كه دسته اى از بزرگان

ص: 359

قريش نزد او آمدند، و گفتند: اى محمّد! تو امر عظيمى را ادعا مى كنى كه پدرانت و احدى از خاندانت آن را ادعا نكرده اند، ما كارى از تو مى خواهيم كه اگر آن را بپذيرى و به ما بنمايانى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و گر نه به اين نتيجه مى رسيم كه جادوگر و دروغگويى! آن حضرت فرمود: چه مى خواهيد؟ گفتند: اين درخت را به خاطر ما صدا كن كه از ريشه درآيد و جلو آمده در برابرت بايستد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوندبر هر كارى تواناست، اگر خداوند اين کار را برايتان انجام دهد ايمان مى آوريد و به حق شهادت مى دهيد؟ عرضه داشتند: آرى. فرمود: آنچه را مى خواهيد به شما نشان مى دهم، ولى مى دانم كه به خير و نيكويى باز نمى گرديد، در ميان شما كسى است كه به چاه افكنده مى شود (در جنگ بدر)، و نيز كسى است كه احزاب را فراهم خواهد آورد. سپس آن حضرت فرمود: اى درخت! اگر به خدا و قيامت ايمان دارى، و آگاهى كه من فرستاده خداوندم، با ريشه از جاى بيرون آى تا به اذن خدا در برابر من بايستى. قسم به خدايى كه او را به راستى بر انگيخت درخت همراه ريشه هايش از زمين بر آمد، و در حالى كه آوازى شديد و صدايى چون صداى بال پرندگان داشت آمد تا آنكه چون مرغى بال گشاده در برابر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ايستاد، و شاخه هاى بلند خود را بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و بعضى از شاخه هايش را به روى دوش من گستراند و من در جانب راست رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودم. چون قريش اين واقعه را ديدند، از باب برترى جويى و گردنكشى فرياد زدند: بگو نصف درخت نزد تو آيد و نصف ديگر بر جايش بماند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمان داد نيمى از آن با حالتى شگفت آور و صداى سخت ترى به حضرت روى آورد كه نزديك بود به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بپيچد. پس از آن از روى كفر و سركشى گفتند: بگو اين نصفه درخت پيش نصفه ديگرش باز گردد. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) امر فرمود پس درخت بازگشت. من فرياد زدم: لَا إِلَهَ

ص: 360

إِلَّا اللَّهُ اى رسول خدا! من اولين كسى بودم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين كسى هستم كه اعتراف كرد كه درخت آنچه را دستور دادى به فرمان خدا انجام داد تا به پيامبريت شهادت دهد و سخنت را بزرگ شمارد. ولى همه آنان گفتند: بلكه ساحرى است دروغگو، و جادوگرى است عجيب جادو و تردست! آيا رسالتت را جز امثال اين تصديقمى كند؟ و منظورشان من بودم، من از كسانى هستم كه در راه خدا از ملامت ملامت كنندگان باك ندارند، از كسانى هستم كه چهره آنان چهره صدّيقان، و سخنشان سخن نيكان است، شب زنده دارانند و نشانه هاى روز روشن، تمسك به ريسمان قرآن دارند، سنّت خدا و رسولش را زنده مى كنند، استكبار و برترى جويى ندارند، و خيانت و فساد در كارشان نيست، دل هايشان در بهشت، و بدن هايشان در عبادت خداوند است.(1)

معجزات مظهر العجائب اميرالمومنين

حديث39: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ رُمَيْلَةَ وَ كَانَ مِمَّنْ صَحِبَ عَلِيّاً(عليه السلام) قَالَ وَ صَارَ إِلَيْهِ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ وَصِيَّ مُوسَى كَانَ يُرِيهِمُ الدَّلَائِلَ وَ الْعَلَامَاتِ وَ الْبَرَاهِينَ وَ الْمُعْجِزَاتِ وَ كَانَ وَصِيُّ عِيسَى(عليه السلام) يُرِيهِمْ كَذَلِكَ. فَلَوْ أَرَيْتَنَا شَيْئاً تَطْمَئِنُّ إِلَيْهِ وَ بِهِ قُلُوبُنَا. قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَحْتَمِلُونَ عِلْمَ الْعَالِمِ وَ لَا تَقْوَوْنَ عَلَى بَرَاهِينِهِ وَ آيَاتِهِ وَ أَلَحُّوا عَلَيْهِ. فَخَرَجَ بِهِمْ نَحْوَ أَبْيَاتِ الْهَجَرِيِّينَ حَتَّى أَشْرَفَ بِهِمْ عَلَى السَّبِخَةِ فَدَعَا خَفِيّاً ثُمَّ قَالَ اكْشِفِي غِطَاءَكِ فَإِذَا بِجَنَّاتٍ وَ

ص: 361


1- .[1] نهج البلاغة للصبحي صالح 192 و من خطبة له ع تسمى القاصعة و هي تتضمن ذم إبليس لعنه اللّه، على استكباره و تركه السجود لآدم عليه السلام، و أنه أول من أظهر العصبية و تبع الحمية، و تحذير الناس من سلوك طريقته. فضل الوحي ..... ص : 301

أَنْهَارٍ فِي جَانِبٍ وَ إِذَا بِسَعِيرٍ وَ نِيرَانٍ مِنْ جَانِبٍ.فَقَالَ جَمَاعَةٌ سِحْرٌ سَحَرَ. وَ ثَبَتَ آخَرُونَ عَلَى التَّصْدِيقِ وَ لَمْ يُنْكِرُوا مِثْلَهُمْ وَ قَالُوا لَقَدْ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِحديث39: رميله مى گويد: عده اى از اصحاب على(عليه السلام) پيش آن حضرت رفتند و گفتند: وصى موسى دلايل و نشانه ها و معجزاتى نشان مى داد و جانشين عيسى(عليه السلام) نيز همان طور. تو نيز اگر چيزى نشان ما بدهى تا قلب ما آرامش پيدا كند، خوب است. حضرت فرمود: شما تحمّل ديدن آن را نداريد. ولى آنها اصرار ورزيدند. حضرت آنها را به طرف خانه هاى مهاجرين برد و به آرامى دعا كرد. پرده طبيعت از برابر چشمان آنان كنار رفت، در يك طرف، باغ هاى بهشت را ديدند و در طرف ديگر، آتش دوزخ را. عدّه اى گفتند: (اين) سحر است! سحر است! عدّه اى نيز در تصديق خود، پايدار ماندند و مانند اين معجزات را انكار نكردند و عرضه داشتند: به درستي پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده: به خدا قسم قبر يا باغى است از باغ هاى بهشت و يا گودالي است از گودال هاي جهنم!(1)

حديث40: وَ مِنْهَا: أَنَّ عِيسَى النَّهْرِيرِيَ رَوَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ ابْنَ عَوْفٍ أَتَوُا النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) لِيُعَنِّتُوهُ فَقَالَ الْأَوَّلُ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا فَمَا ذَا صَنَعَ بِكَ رَبُّكَ وَ قَالَ الثَّانِي كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً فَمَا ذَا صَنَعَ بِكَ رَبُّكَ وَ قَالَ ابْنُ عَوْفٍ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام) يُحْيِي الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ فَمَا ذَا صَنَعَ بِكَ رَبُّكَ فَقَالَ لِلْأَوَّلِ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَنِي حَبِيباً وَ قَالَ لِلثَّانِي كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ وَ قَدْ رَأَيْتُ عَرْشَ رَبِّي وَ كَلَّمَنِي وَ قَالَ لِلثَّالِثِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام) يُحْيِي الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَنَا إِنْ شِئْتُمْ أَحْيَيْتُ لَكُمْ مَوْتَاكُمْ

ص: 362


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص172 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح2.

قَالُوا قَدْ شِئْنَا وَ عَلَى ذَلِكَ دَارُوا فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فَدَعَاهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْدِمْهُمْ إِلَى الْقُبُورِ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ اتَّبِعُوهُ فَلَمَّا تَوَسَّطَ الْجَبَّانَةَ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَاضْطَرَبَتِ الْأَرْضُ وَ ارْتَجَّتْ وَ دَخَلَهُمْ مِنَ الذُّعْرِ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ الْتُمِعَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ لَمْ تَقِلَ ذَلِكَ قُلُوبُهُمْ فَقَالُوا يَا أَبَاالْحَسَنِ أَقِلْنَا عَثَرَاتِنَا أَقَالَكَ اللَّهُ عَثْرَتَكَ قَالَ إِنَّمَا رَدَدْتُمْ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ إِنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) بَعَثَ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فَدَعَاهُ.

حديث40: امام صادق(عليه السلام) فرمود: فلانى و فلانى و عبد الرحمن بن عوف آمدند تا پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را اذيت كنند. اولى گفت: خدا ابراهيم(عليه السلام) را خليل و دوست خود قرار داد با تو چه كار كرد؟! دومى گفت: خدا موسى(عليه السلام) را كليم خود قرار داد با تو چه كار كرد؟! عبد الرحمن بن عوف گفت: عيسى بن مريم(عليه السلام) مرده را به اذن خدا زنده مى كرد، تو چه كار مى توانى انجام دهى؟! حضرت به اولى گفت: خدا ابراهيم(عليه السلام) را خليل خود قرار داد و مرا حبيب خود به دومى گفت: خدا با موسى(عليه السلام) از پشت پرده سخن مى گفت و من عرش خدا را ديدم و با او سخن گفتم به سومى گفت: عيسى بن مريم(عليه السلام) مرده را به اذن خدا زنده مى كرد و اگر بخواهيد من مردگان شما را زنده مى كنم. عرضه داشتند: آرى، مى خواهيم. و به اين خاطر هم در آنجا جمع شده بودند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) را طلب كرد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به او فرمود: اينها را به قبرستان ببر سپس به آنها گفت: دنبال على(عليه السلام) برويد، وقتى به وسط قبرستان رسيدند، حضرت سخنانى گفت كه زمين لرزيد و دگرگون شد. قلب هاى آنها را وحشت گرفت و ترسيدند و نتوانستند آن را تحمّل كنند. گفتند: يا على! خدا از تقصيرات تو بگذرد از تقصير ما بگذر. حضرت فرمود: پس به سوى خدا برگشتيد؟ پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) كسى را فرستاد و على(عليه السلام) را برگرداند.(1)

ص: 363


1- . الخرائج و الجرائح ج 1ص184 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح18..

حديث41: وَ مِنْهَا: أَنَّهُ لَمَّا بَلَغَهُ مَا صَنَعَ بُسْرُ بْنُ أَرْطَاةَ بِالْيَمَنِ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ بُسْراً بَاعَ دِينَهُ بِالدُّنْيَا فَاسْلُبْهُ عَقْلَهُ. فَبَقِيَ بُسْرٌ حَتَّى اخْتَلَطَ فَاتُّخِذَ لَهُ سَيْفٌ مِنْ خَشَبٍ يَلْعَبُ بِهِ حَتَّى مَاتَ.

حديث41: هنگامى كه به على(عليه السلام) خبر رسيد كه بسر بن ارطاة از طرف معاويه به يمن رفته و در آنجا برخى كارهاى ناروا انجام داده است، فرمود: خداوندا! بسر، دينش را به دنيا فروخته، عقلش را از او بگير. عقل بسر بن ارطاة اختلال پيدا كرد و ديوانه شد. و شمشيرى از چوب برمى داشت و با آن بازى مى كرد بدين حال بود تا اينكه مُرد.(1)

حديث42: وَ مِنْهَا: أَنَّ قَوْماً مِنَ النَّصَارَى كَانُوا دَخَلُوا عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ قَالُوا نَخْرُجُ وَ نَجِي ءُ بِأَهَالِينَا وَ قَوْمِنَا فَإِنْ أَنْتَ أَخْرَجْتَ مِائَةَ نَاقَةٍ مِنَ الْحَجَرِ لَنَا سَوْدَاءَ مَعَ كُلِّ وَاحِدَةٍ فَصِيلٌ آمَنَّا. فَضَمِنَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ انْصَرَفُوا إِلَى بِلَادِهِمْ. فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَجَعُوا فَدَخَلُوا الْمَدِينَةَ فَسَأَلُوا عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقِيلَ لَهُمْ تُوُفِّيَ فَقَالُوا نَحْنُ نَجِدُ فِي كُتُبِنَا أَنَّهُ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا نَبِيٌّ إِلَّا وَ يَكُونُ لَهُ وَصِيٌّ فَمَنْ كَانَ وَصِيُّ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَدُلُّوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا لَنَا دَيْنٌ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله). فَقَالَ وَ مَا هُوَ قَالُوا مِائَةُ نَاقَةٍ وَ مَعَ كُلِّ نَاقَةٍ فَصِيلٌ وَ كُلُّهَا سُودٌ. فَقَالَ مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) تَرِكَةً تَفِي بِذَلِكَ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ بِلِسَانِهِمْ مَا كَانَ أَمْرُ مُحَمَّدٍ إِلَّا بَاطِلًا. وَ كَانَ سَلْمَانُ حَاضِراً وَ كَانَ يَعْرِفُ لُغَتَهُمْ فَقَالَ لَهُمْ أَنَا أَدُلُّكُمْ عَلَى وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَإِذَا بِعَلِيٍّ قَدْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَنَهَضُوا إِلَيْهِ مَعَ سَلْمَانَ وَ جَثَوْا بَيْنَ يَدَيْهِ قَالُوا لَنَا عَلَى نَبِيِّكُمْ مِائَةُ نَاقَةٍ دَيْناً بِصِفَاتٍ مَخْصُوصَةٍ. قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ تُسْلِمُونَ حِينَئِذٍ قَالُوا نَعَمْ فَوَاعَدَهُمْ إِلَى الْغَدِ

ص: 364


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص201 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح42

ثُمَّ خَرَجَ بِهِمْ إِلَى الْجَبَّانَةِ وَ الْمُنَافِقُونَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُيَفْتَضِحُ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَا خَفِيّاً ثُمَّ ضَرَبَ بِقَضِيبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى الْحَجَرِ فَسُمِعَ مِنْهُ أَنِينٌ كَمَا يَكُونُ لِلنُّوقِ عِنْدَ مَخَاضِهَا. فَبَيْنَا كَذَلِكَ إِذِ انْشَقَّ الْحَجَرُ فَخَرَجَ مِنْهُ رَأْسُ نَاقَةٍ قَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ الزِّمَامُ. فَقَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ خُذْهُ. فَخَرَجَ مِنْهُ مِائَةُ نَاقَةٍ مَعَ كُلِّ وَاحِدَةٍ فَصِيلٌ كُلُّهَا سُودُ الْأَلْوَانِ. فَأَسْلَمَ النَّصَارَى كُلُّهُمْ ثُمَّ قَالُوا كَانَتْ نَاقَةُ صَالِحٍ النَّبِيِّ(عليه السلام) وَاحِدَةً وَ كَانَ بِسَبَبِهَا هَلَاكُ قَوْمٍ كَثِيرٍ فَادْعُ اللَّهَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَتَّى تَرْجِعَ

النُّوقُ وَ فِصَالُهَا فِي الْحَجَرِ لِئَلَّا يَكُونَ شَيْ ءٌ مِنْهَا سَبَبَ هَلَاكِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ. فَدَعَا فَدَخَلَتْ مِثْلَ مَا خَرَجَتْ.

حديث42: عدّه اى از نصارا حضور پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمدند و گفتند: مى رويم و تمام خويشان و قوم خود را مى آوريم، اگر صد شتر بچه دار براى ما بيرون بياورى به تو ايمان مى آوريم! پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نيز براى آنها صد شتر تعهد كرد. آنان به وطن خود برگشتند. بعد از وفات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمدند و وارد مدينه شده سراغ پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله)را گرفتند. به آنها گفتند: حضرت رحلت كرده است. گفتند: ما در كتاب هاى خود خوانده ايم كه هر پيامبرى جانشين و وصى دارد. جانشين پيامبر شما كيست؟ مردم ابوبكر را به او نشان دادند، بر ابو بكر وارد شدند و گفتند: تعهد محمّد(صلي الله عليه و آله) را ادا كن. ابوبكر گفت: چه تعهد كرده است؟ گفتند: صد شتر بچه دار كه تمامش سياه باشد. ابو بكر گفت: ما ترك رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به اندازه طلب شما نيست. آنان به زبان خود به يك ديگر گفتند: دين محمّد(صلي الله عليه و آله) باطل است، سلمان حاضر بود و زبان آنها را مى فهميد، به آنها گفت: بياييد تا وصى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را به شما نشان دهم. در اين هنگام على(عليه السلام) وارد مسجد شد. آنها با سلمان به طرف او رفتند و مقابل حضرت نشستند و عرضه داشتند: پيامبر شما صد شتر با اين صفات براى ما تعهد كرده بود.

ص: 365

على(عليه السلام) فرمود: در اين صورت ايمان مى آوريد. عرضه داشتند: بلى. حضرت فرداى آن روز آنها را به جبّانه برد و منافقين خيال مى كردند كه حضرت مُفتَضَح خواهد شد. وقتى كه به آنجا رسيدندحضرت دو ركعت نماز خواند و به آرامى دعا كرد. و با چوب دستى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به سنگى زد و از آن صدايى مثل ناله شتر حامله شنيده شد. آنگاه سنگ شكافته شد و سر شتر در حالى كه با افسار بود، از آن بيرون آمد. به امام حسن(عليه السلام) فرمود: افسارش را بگير تا اينكه صد شتر سياه موى بچّه دار از آن بيرون آمد. با مشاهده اين صحنه، تمام نصارا ايمان آوردند. سپس عرضه داشت: ناقه صالح يكى بود و به خاطر آن تمام قومش هلاك شدند. يا امير المؤمنين! دعا كن اينها به جاى خود برگردند. تا اينكه سبب هلاكت امّت محمّد(صلي الله عليه و آله) نشوند. حضرت دعا نمود، سپس شترها از جايى كه بيرون آمده بودند، وارد شده و ناپديد گشتند.(1)

حديث43: وَ

مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ عُبَيْدٍ عَنِ السَّكْسَكِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) لَمَّا قَدِمَ مِنْ صِفِّينَ وَقَفَ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ انْتَزَعَ مِنْ كِنَانَتِهِ

سِهَاماً ثُمَّ أَخْرَجَ مِنْهَا قَضِيباً أَصْفَرَ فَضَرَبَ بِهِ الْفُرَاتَ فَقَالَ انْفَجِرِي فَانْفَجَرَتْ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً كُلَّ عَيْنٍ كَالطَّوْدِ وَ النَّاسُ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ لَمْ يَفْهَمُوهُ فَأَقْبَلَتِ الْحِيتَانُ رَافِعَةً رُءُوسَهَا بِالتَّهْلِيلِ وَ التَّكْبِيرِ وَ قَالَتْ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ خَذَلَكَ قَوْمُكَ بِصِفِّينَ كَمَا خَذَلَ هَارُونَ بْنَ عِمْرَانَ قَوْمُهُ فَقَالَ لَهُمْ أَ سَمِعْتُمْ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَهَذِهِ آيَةٌ لِي عَلَيْكُمْ وَ قَدْ أَشْهَدْتُكُمْ عَلَيْهِ

حديث43: امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: وقتى كه على(عليه السلام) از صفين برمى گشت بر ساحل فرات ايستاد و با چوب دستى خود بر آب زد و فرمود: جارى شو. پس دوازده چشمه جارى شد و مردم نگاه مى كردند. سپس با زبانى سخن گفت

ص: 366


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص213 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح56

كه مردم نفهميدند. آنگاه ماهي ها سرشان را از رودخانه بيرون آوردند و لا اله الا اللَّه و تكبير گفتند و بعد از آن عرضه داشتند: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَاللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ قوم تو در صفين تو را خوار كردند چنانچه قوم هارون بن عمران(عليه السلام) او را خوار نمودند، حضرت به مردم فرمود: آيا شنيديد؟ عرضه داشتند: آري. پس فرمود: اين معجزه من براى شماست و شما را بر آن شاهد مى گيرم.(1)

حديث44: وَ مِنْهَا: أَنَّهُ لَمَّا طَالَ الْمُقَامُ بِصِفِّينَ شَكَوْا إِلَيْهِ نَفَادَ الزَّادِ وَ الْعَلَفِ بِحَيْثُ لَمْ يَجِدْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ شَيْئاً يُؤْكَلُ فَقَالَ طِيبُوا نَفْساً فَإِنَّ غَداً يَصِلُ إِلَيْكُمْ مَا يَكْفِيكُمْ فَلَمَّا أَصْبَحُوا وَ تَقَاضَوْهُ صَعِدَ عَلَى تَلٍّ كَانَ هُنَاكَ وَ دَعَا بِدُعَاءٍ وَ سَأَلَ اللَّهَ أَنْ يُطْعِمَهُمْ وَ يَعْلِفَ دَوَابَّهُمْ ثُمَّ نَزَلَ وَ رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ فَمَا اسْتَقَرَّ إِلَّا وَ قَدْ أَقْبَلَتْ الْعِيرُ بَعْدَ الْعِيرِ قِطَاراً قِطَاراً عَلَيْهَا اللجمان [اللُّحْمَانُ] وَ التُّمُورُ وَ الدَّقِيقُ وَ الْمِيَرُ وَ الْخُبْزُ وَ الشَّعِيرُ وَ عَلَفُ الدَّوَابِّ بِحَيْثُ امْتَلَأَتْ بِهِ الْبَرَارِي وَ فَرَّغَ أَصْحَابُ الْجِمَالِ جَمِيعَ الْأَحْمَالِ مِنَ الْأَطْعِمَةِ وَ جَمِيعَ مَا مَعَهُمْ مِنْ عَلَفِ الدَّوَابِّ وَ غَيْرِهَا مِنَ الثِّيَابِ وَ جِلَالِ الدَّوَابِّ وَ غَيْرِهَا مِنْ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ حَتَّى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ أَيِّ الْبِقَاعِ وَرَدُوا وَ مِنَ الْإِنْسِ كَانُوا أَوْ مِنَ الْجِنِّ وَ تَعَجَّبَ النَّاسُ مِنْ ذَلِكَ

حديث44: وقتى كه جنگ صفين طولانى شد، مردم از تمام شدن زاد و توشه و علف حيوانات، شكايت كردند به حدى كه از اصحاب، كسى پيدا نشد كه چيزى بخورد. حضرت فرمود: نگران نباشيد، فردا آنچه كفايت كند به دست شما مى رسد. وقتى كه صبح شد، مردم از حضرت خواستند تا دعا كند. على(عليه السلام) بر بالاى تپه اى رفت و دعايى كرد و از خدا خواست كه به آنها غذا بخوراند و علف حيواناتشان را تهيّه نمايد، سپس پايين آمد و به جاى خود برگشت. هنوز مستقر

ص: 367


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص232 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح76

نشده بود كه صف هاى شتران به هم متصل شده، آمدند و بر پشت آنها گوشت، خرما، آرد، خوراك خشك، نان، جو و علف حيوانات قرار داشت، به حدى كه تمام بيابان پر شد و صاحبان شترها، تمام بارهاى خود را از غذاها و تمام آنچه با خودداشتند از علف چهارپايان و لباس ها و خوراك حيوانات و چيزهايى كه به آن نياز داشتند حتى سوزن و نخ، خالى كردند و رفتند. و هيچ كس نفهميد كه آنها از كجا آمدند و آيا از جنس انسان بودند يا از جنّ و همه تعجّب كردند.(1)

حديث45: وَ مِنْهَا مَا رُوِيَ أَنَّ أَسْوَداً دَخَلَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنِّي سَرَقْتُ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ لَعَلَّكَ سَرَقْتَ مِنْ غَيْرِ حِرْزٍ وَ نَحَّى رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) سَرَقْتُ مِنَ الْحِرْزِ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ لَعَلَّكَ سَرَقْتَ غَيْرَ نِصَابٍ وَ نَحَّى رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) سَرَقْتُ نِصَاباً فَلَمَّا أَقَرَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَطَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَأَخَذَ الْمَقْطُوعَ وَ ذَهَبَ وَ جَعَلَ يَقُولُ فِي الطَّرِيقِ قَطَعَنِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ جَعَلَ يَمْدَحُهُ فَسَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ قَدِ اسْتَقْبَلَاهُ فَدَخَلَا عَلَى أَبِيهِمَا وَ قَالا رَأَيْنَا أَسْوَداً يَمْدَحُكَ فِي الطَّرِيقِ فَبَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَنْ أَعَادَهُ إِلَى حَضْرَتِهِ فَقَالَ لَهُ قَطَعْتُ يَمِينَكَ وَ أَنْتَ تَمْدَحُنِي فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنَّكَ طَهَّرْتَنِي وَ إِنَّ حُبَّكَ قَدْ خَالَطَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عَظْمِي فَلَوْ قَطَعْتَنِي إِرْباً إِرْباً لَمَا ذَهَبَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِي فَدَعَا لَهُ وَ وَضَعَ الْمَقْطُوعَ إِلَى مَوْضِعِهِ فَصَحَّ وَ صَلَحَ كَمَا كَانَ

حديث45: مرد سياه پوستى نزد على(عليه السلام) آمد و عرضه داشت: اى امير مؤمنان! من دزدى كرده ام مرا پاك كن. حضرت فرمود: شايد از جايى كه قفلى نداشته

ص: 368


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص543 فصل في أعلام أمير المؤمنين ع ..... ح4.

دزدى كرده اى و سپس صورت خويش را از او برگرداند. باز او گفت: اى اميرمؤمنان! من از جايى سرقت نموده ام كه قفل داشت، مرا پاك گردان. حضرت فرمود: شايد سرقت تو به حدّ نصاب نرسيده و باز صورت خود را از او برگرداند. آن مرد گفت: يا اميرالمؤمنين! سرقت من به حدّ نصاب هم رسيده است. وقتى او سه باراقرار نمود، حضرت حدّ سرقت را جارى نمود و دست او را قطع كرد. آن مرد، دست قطع شده خود را گرفت و رفت و در راه مى گفت: دست مرا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ بريده است. و پيوسته حضرت را مدح و ثنا مى گفت. امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) در راه به او برخوردند و اين كلمات را از او شنيدند. خدمت پدرشان آمدند و گفتند: مرد سياه پوستى را در راه ديديم كه تو را مدح و ثنا مى كرد. حضرت، شخصى را دنبال او فرستاد تا او را به حضورش حاضر سازند. به او فرمود: من دست راست تو را بريده ام و تو مرا مدح و ثنا مى كنى؟! آن مرد گفت: اى امير مؤمنان! تو مرا پاك ساختى و محبت تو با گوشت، خون و استخوان من مخلوط شده اگر مرا قطعه قطعه كنى باز محبت تو از قلبم خارج نمى شود. على(عليه السلام) براي او دعا كرد و دست بريده شده او را سر جايش گذاشت كه صحيح و سالم، مانند اوّل شد.(1)

حديث46: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ أَنَّ الْمَنْصُورَ بَعَثَ إِلَيْهِ فِي لَيْلَةٍ قَالَ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي إِنَّهُ يَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي عَنْ مَنَاقِبِ عَلِيٍّ وَ أَنَا أَذْكُرُهَا فَيَقْتُلُنِي فَكَتَبْتُ وَصِيَّتِي وَ لَبِسْتُ أَكْفَانِي فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ. فَقَالَ ادْنُ مِنِّي فَدَنَوْتُ فَشَمَّ رَائِحَةَ الْحَنُوطِ وَ قَالَ لَتَصْدُقَنِّي أَوْ لَأَقْتُلَنَّكَ. قُلْتُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَاسْتَوَى وَ قَالَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اسْمَعْ مِنِّي كُنْتُ هَارِباً مِنْ بَنِي مَرْوَانَ أَدُورُ الْبِلَادَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى النَّاسِ بِفَضَائِلِ عَلِيٍّ(عليه السلام) حَتَّى

ص: 369


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص561 فصل في أعلام أمير المؤمنين ع .....ح19.

وَرَدْتُ بِلَادَ الشَّامِ وَ أَتَيْتُ مَسْجِداً وَ عَلَيَّ أَطْمَارٌ. فَلَمَّا سَلَّمَ الْإِمَامُ دَخَلَ صَبِيَّانِ عَلَيْهِ فَقَالَ مَرْحَباً بِكُمَا وَ بِمَنِ اسْمُكُمَا عَلَى اسْمِهِمَا فَسَأَلْتُ عَنْهُ فَقِيلَ لَيْسَ فِي هَذِهِ الْمَدِينَةِ مَنْ يُحِبُّ عَلِيّاً(عليه السلام) غَيْرُهُ وَ قَالَ سَمَّاهُمَا الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) فَقُمْتُ فَرِحاً وَ رَوَيْتُ لَهُ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيٍّ فَخَلَعَ عَلَيَ وَ أَعْطَانِي مَالًا جَزِيلًا وَ أَرْشَدَنِي إِلَى فَتًى وَ ذَكَرْتُ عِنْدَهُ أَيْضاً عَلِيّاً وَ مَنَاقِبَهُ فَحَمَلَنِي عَلَى بَغْلَةٍ وَ أَعْطَانِي مَالًا جَزِيلًا. ثُمَّ قَالَ قُمْ حَتَّى أُرِيَكَ أَخِيَ الْمُبْغِضَ لِعَلِيٍّ فَأَتَيْنَا الْمَسْجِدَ وَ جَلَسْتُ فِي الصَّفِّ وَ إِلَى جَانِبِي ذَلِكَ الْمُبْغِضُ مُعْتَمّاً فَلَمَّارَكَعَ وَ سَجَدَ سَقَطَتِ الْعِمَامَةُ عَنْهُ فَإِذَا رَأْسُهُ كَرَأْسِ الْخِنْزِيرِ فَلَمَّا سَلَّمْنَا قُلْتُ لَهُ مَا هَذَا. قَالَ أَنْتَ صَاحِبُ أَخِي قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَبَكَى وَ قَالَ كُنْتُ مُؤَذِّناً فَكُلَّمَا أَصْبَحْتُ لَعَنْتُ عَلِيّاً أَلْفَ مَرَّةٍ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ لَعَنْتُهُ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَرَّةٍ فَانْصَرَفْتُ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ نِمْتُ فَرَأَيْتُ كَأَنَّ الْقِيَامَةَ قَدْ قَامَتْ وَ رَأَيْتُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) يَسْقُونَ النَّاسَ فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا لَكَ عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ تَلْعَنُ عَلِيّاً ثُمَّ بَصَقَ فِي وَجْهِي وَ قَالَ قُمْ غَيَّرَ اللَّهُ مَا بِكَ مِنْ نِعْمَةٍ فَانْتَبَهْتُ فَإِذَا رَأْسِي وَ وَجْهِي كَمَا تَرَى

حديث46: سليمان اعمش در ضمن خبر طولانى مى گويد: شبى منصور دوانيقى به دنبال من فرستاد و مرا احضار كرد. با خود گفتم: او دعوت مى كند كه از مناقب على(عليه السلام) بپرسد و من مى گويم و او هم مرا خواهد كشت. پس وصيت خود را نوشتم و كفن پوشيدم و به حضورش رفتم. منصور گفت: نزديك بيا. نزديك شدم كه بوى حنوط را فهميد و گفت: يا مرا تصديق مى كنى يا تو را مى كشم. گفتم: اين طور و اين طور است. منصور به زانو نشست و گفت: Sلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِR

ص: 370

از من بشنو. از بنى مروان فرار مى كردم و شهرها را مى گشتم و با گفتن فضائل و مناقب على(عليه السلام) به مردم، نزديكى مى جستم تا اينكه به يكى از شهرهاى شام وارد شدم و به مسجدى رفتم و لباسى كهنه در برداشتم. وقتى كه امام جماعت، سلام نماز را داد، دو كودك نزد او آمدند. امام جماعت گفت: آفرين به شما! و به كسى كه شما را به نام آن دو ناميد. جريان را از او پرسيدم. پس گفته شد كه در اين شهر غير از او كسى على(عليه السلام) را دوست نمى دارد. و آن دو كودك را به نام حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) ناميده است. با شادى برخاستم و مقدارى از فضائل على(عليه السلام) را براى او نقل كردم. به من خلعت داد و مال فراوانى به من بخشيد و مرا به سوى جوانى راهنمايى كرد. نزد او از فضائل و مناقب على(عليه السلام) گفتم، او نيز مرا بر استرى سوار كرد و مال فراوانى بخشيد. سپس گفت: برخيز تا برادرم را كه دشمن على(عليه السلام) است به تو نشان دهم. به سوىمسجد آمديم و كنار دشمن على(عليه السلام) كه عمامه اى بر سر داشت، در صف نماز نشستم. وقتى كه ركوع كرد و به سجده رفت، عمامه از سرش افتاد، ديدم كه سر او مانند سر خوك است. از نماز كه فارغ شد، پرسيدم: چرا سر تو اين گونه است؟ گفت: تو رفيق برادرم هستى؟ گفتم: آرى. گريست و گفت: من مؤذن بودم، وقتى كه صبح مى شد، هزار مرتبه على(عليه السلام) را لعن مى كردم!! و روز جمعه كه شد چهار هزار مرتبه او را لعن كردم!! و از مسجد برگشتم و خوابيدم. و در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و محمّد(صلي الله عليه و آله) على(عليه السلام) حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) مردم را سيراب مى كنند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رو به من گفت: تو چه كارى دارى، لعنت خدا بر تو باد! على(عليه السلام) را لعنت مى كنى و به صورتم آب دهان انداخت و فرمود: خدا آنچه را كه از نعمت به تو داده، تغيير دهد. بعد متوجه شدم و ديدم كه سر و صورتم اين گونه است كه مى بينى.(1)

حديث47: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا فَرَغَ عَلِيٌّ(عليه السلام) مِنْ وَقْعَةِ صِفِّينَ وَقَفَ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ وَ

ص: 371


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص566 فصل في أعلام أمير المؤمنين ع .....ح22

قَالَ أَيُّهَا الْوَادِي مَنْ أَنَا فَاضْطَرَبَ وَ تَشَقَّقَتْ أَمْوَاجُهُ وَ قَدْ نَظَرَ النَّاسُ وَ قَدْ سَمِعُوا مِنَ الْفُرَاتِ صَوْتاً أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ

عَلِيّاً

أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ

حديث47: امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: هنگامى كه على(عليه السلام) از غائِله صفين فارغ شد، در ساحل فرات ايستاد و فرمود: اى وادى! من كيستم؟ رود مضطرب شد و امواج به هم خوردند و مردم نگاه مى كردند. صدايى را از فراتشنيدند كه گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ

الْمُؤْمِنِينَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ.(1)

قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لَا سَوَاءٌ إِنَّ لَنَا حُجَّةً هِيَ الْمُعْجِزَةُ الْبَاهِرَةُ ثُمَّ نَادَى جِمَالَ الْيَهُودِ يَا أَيَّتُهَا الْجِمَالُ اشْهَدِي لِمُحَمَّدٍ وَ لِوَصِيِّهِ فَتَبَادَرَ الْجِمَالُ صَدَقْتَ صَدَقْتَ يَا وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وَ كَذَبَ هَؤُلَاءِ الْيَهُودُ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) هَؤُلَاءِ جِنْسٌ مِنَ الشُّهُودِ يَا ثِيَابَ الْيَهُودِ الَّتِي عَلَيْهِمْ اشْهَدِي لِمُحَمَّدٍ وَ لِوَصِيِّهِ فَنَطَقَتْ ثِيَابُهُمْ كُلُّهَا صَدَقْتَ صَدَقْتَ يَا عَلِيُّ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً وَ أَنَّكَ يَا عَلِيُّ وَصِيُّهُ حَقّاً لَمْ يَثْبُتْ مُحَمَّداً قدما [قَدَمٌ] فِي مَكْرُمَةٍ إِلَّا وَطِئْتَ عَلَى مَوْضِعِ قَدَمِهِ بِمِثْلِ مَكْرُمَتِهِ وَ أَنْتُمَا شَقِيقَانِ مِنْ إِشْرَاقِ أَنْوَارِ اللَّهِ فَمُيِّزْتُمَا اثْنَيْنِ وَ أَنْتُمَا فِي الْفَضَائِلِ شَرِيكَانِ إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَعِنْدَ ذَلِكَ خَرِسَتِ الْيَهُودُ وَ آمَنَ بَعْضُ النَّظَّارَةِ مِنْهُمْ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَغَلَبَ الشَّقَاءُ عَلَى الْيَهُودِ وَ سَائِرِ النَّظَّارَةِ الْآخَرِينَ فَذَلِكَ مَا قَالَ اللَّهُ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّهُ كَمَا قَالَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ عَنْ قَوْلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) عَنْ قَوْلِ رَبِ الْعَالَمِينَ ثُمَّ قَالَ هُدىً بَيَانٌ وَ شِفَاءٌ لِلْمُتَّقِينَ مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِنَّهُمْ اتَّقَوْا أَنْوَاعَ الْكُفْرِ فَتَرَكُوهَا وَ اتَّقَوُا الذُّنُوبَ الْمُوبِقَاتِ

ص: 372


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 231 الباب الثاني في معجزات أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ..... ح75

فَرَفَضُوهَا وَ اتَّقَوْا إِظْهَارَ أَسْرَارِ اللَّهِ وَ أَسْرَارِ أَزْكِيَاءِ عِبَادِهِ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ فَكَتَمُوهَا وَ اتَّقَوْا سَتْرَ الْعُلُومِ عَنْ أَهْلِهَا الْمُسْتَحِقِّينَ لَهَا وَ فِيهِمْ نَشَرُوهَا.

على(عليه السلام) ( در احتجاجي که با يهوديان داشتند يهوديان خطاب به حضرت عرضه داشتند: هيچ يک از ما دو گروه نمي تواند برهان و دليلي آشکار براي اثبات حقانيت سخنان خود بياورد پس ما در اين زمينه باهم برابريم) حضرت خطاب به يهوديان فرمود: نه، برابر نيستيم، بلكه ما برهانى قوى در اختيار داريم و آن معجزه آشكار است و سپس شتر آن يهوديان را مخاطب ساخت و فرمود: اى شتران! گواهىخود را به حقانيّت محمد(صلي الله عليه و آله) و وصيّش ابراز داريد. فوراً شترها عرضه داشتند: تصديق داريم، اى جانشين محمد(صلي الله عليه و آله) تو راست گفتى، راست گفتى كه اين گروه يهودى دروغگويند. على(عليه السلام) فرمود: آنها يك جنس از برخى گواهانند، سپس (به لباس هاى تنشان اشاره كرد و) فرمود: اى لباس هائى كه بر تن يهوديان هستيد به درستى محمد(صلي الله عليه و آله) و وصيّش شهادت دهيد! همگى لباس هايشان به سخن آمده و دوباره گفتند: اى على! تو راست مى گويى، گواهى مي دهيم كه محمد(صلي الله عليه و آله) حقيقتاً فرستاده خدا است، و تو اى على! يقيناً قائم مقام اويى شهادت مى دهيم كه محمد(صلي الله عليه و آله) بر هيچ ميدان بزرگواريى گام ننهاد، مگر آنكه تو هم بر آن جا گام نهادى و همانند او از خود جوانمردى نشان دادى، و شما دو برادر و دو شعاع از پرتو انوار خدائيد، در شمارش دوييد ولى در همه فضائل يكى، جز اينكه پس از حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) پيامبرى نيست. با پديدار شدن اين صحنه يهوديان گنگ شدند و برخى از يهوديان نظاره گر به پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) ايمان آوردند، همين باعث گرديد كه بر سرسختى و شقاوت آن گروه يهود و بينندگان ديگر افزوده شود. و آيه لا رَيْبَ فِيهِ همين منظور را دارد چنان كه او گفت: محمد(صلي الله عليه و آله) و جانشين وى كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) فرمان وصى بودن او را از جانب پروردگار به جهانيان اعلام داشت. (1)

ص: 373


1- .[1] معاني الأخبار ص27 باب معنى الحروف المقطعة في أوائل السور من القرآن ح4

سَلْمَانُ شَلَقَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَانَتْ لَهُ خُئُولَةٌ فِي بَنِي مَخْزُومٍ وَ إِنَّ شَابّاً مِنْهُمْ أَتَاهُ فَقَالَ يَا خَالِ إِنَّ أَخِي وَ تِرْبِي مَاتَ وَ قَدْ حَزِنْتُ عَلَيْهِ حُزْناً شَدِيداً فَقَالَ لَهُ أَ تَشْتَهِي أَنْ تَرَاهُقَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَرِنِي قَبْرَهُ فَخَرَجَ وَ تَقَنَّعَ بِرِدَاءِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْمُسْتَجَابِ فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى الْقَبْرِ تَكَلَّمَ بِشَفَتَاهُ ثُمَّ رَكَضَهُ بِرِجْلِهِ فَخَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ...

مناقب: سلمان شلقان گفت: از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم فرمود: اميرالمؤمنين(عليه السلام) در قبيله بنى مخزوم دائى هائى داشت. يكى از جوانان آنها خدمت على(عليه السلام) رسيده گفت دائى جان دوست و رفيقى داشتم كه از دنيا رفته خيلى از مرگ او ناراحت و اندوهگين شده ام حضرت فرمود: مايلى او را مشاهده كنى عرضه داشت: آرى. امام(عليه السلام) از خانه خارج شد رداى پيامبر(صلي الله عليه و آله) به نام مستجاب را بر خود پيچيد همين كه به قبر رسيد لب هايش به سخنانى حركت كرد بعد با پاى مبارك خود بر زمين زد آن جوان خارج شد از قبر... (1)

معجزات فخر دو عالم حضرت زهرا

حديث48: وَ مِنْهَا: أَنَّ أَبَا ذَرٍّ قَالَ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَدْعُو عَلِيّاً(عليه السلام) فَأَتَيْتُ بَيْتَهُ فَنَادَيْتُهُ فَلَمْ يُجِبْنِي وَ الرَّحَى تَطْحَنُ وَ لَيْسَ مَعَهَا أَحَدٌ فَنَادَيْتُهُ فَخَرَجَ مَعِي وَ أَصْغَى إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) شَيْئاً لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ عَجَباً مِنْ رَحًى فِي بَيْتِ عَلِيٍّ تَدُورُ مَا عِنْدَهَا أَحَدٌ. فَقَالَ إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِيناً وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ ضَعْفَهَا فَأَعَانَهَا عَلَى دَهْرِهَا وَ كَفَاهَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً مُوَكَّلِينَ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

ص: 374


1- .[1] مناقب آل أبي طالب ج 2 ص340 فصل في أموره ع مع المرضى و الموتى

حديث48: ابوذر: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مرا به دنبال على(عليه السلام) فرستاد. به خانه اش رفتم و او را خواندم ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستىرا ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى گردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رفتيم و پيامبر(صلي الله عليه و آله) متوجه على(عليه السلام) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم. گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مى گردد. آنگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: خدا قلب دخترم فاطمه(عليها السلام) و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خدا خواسته او را دانست، پس در روزگار به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمى دانى كه خداوند فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمّد(صلي الله عليه و آله) را يارى دهند؟!(1)

حديث49: أَنَّ

أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ إِذْ لَا تُطِيقُ النَّظَرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ فِيهَا

فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا كَانَتْ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِيداً فَرَفَعَتْ يَدَيْهَا وَ قَالَتْ يَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِي عَطَشاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَى الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ

سَبْعَ سِنِينَ وَ كَانَ النَّاسُ يَبْعَثُونَهَا فِي الْيَوْمِ

الشَّدِيدِ الْحَرِّ فَمَا يُصِيبُهَا عَطَشٌ

حديث49: وقتى فاطمه(عليها السلام) به شهادت رسيد، Sام ايمنR قسم خورد كه در مدينه نماند، چون طاقت نداشت جاى خالى حضرت فاطمه(عليها السلام) را مشاهده كند. لذا به سوى مكّه رفت و در ميان راه به تشنگى شديدى دچار شد. دست هاى خود را به سوى آسمان بالا برد و گفت: پروردگارا! من خدمت گذار فاطمه(عليها السلام) هستم، مرا از عطش، مى ميرانى! آنگاه خداوند از آسمان سطلى پايين فرستاد. ام ايمن از آن نوشيد و هفت سال به غذا و آب، نيازى پيدا نكرد. در روزهاى بسيار گرم، مردم، او را به زحمت مى انداختند ولى اصلا تشنه نمى شد.(2)

ص: 375


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص530 فصل في ذكر أعلام فاطمة البتول ع .....ح7.
2- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص530 فصل في ذكر أعلام فاطمة البتول ع .....ح5.

معجزات امام حسن مجتبي

حديث50: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكُنَاسِيِ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ خَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي بَعْضِ عُمَرِهِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الزُّبَيْرِ كَانَ يَقُولُ بِإِمَامَتِهِ فَنَزَلُوا فِي مَنْهَلٍ مِنْ تِلْكَ الْمَنَاهِلِ تَحْتَ نَخْلٍ يَابِسٍ قَدْ يَبِسَ مِنَ الْعَطَشِ فَفُرِشَ لِلْحَسَنِ(عليه السلام) تَحْتَ نَخْلَةٍ وَ لِلزُّبَيْرِيِّ بِحِذَائِهِ تَحْتَ نَخْلَةٍ أُخْرَى فَقَالَ الزُّبَيْرِيُّ وَ قَدْ رَفَعَ رَأْسَهُ لَوْ كَانَ فِي هَذِهِ النَّخْلَةِ رُطَبٌ لَأَكَلْنَا مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ إِنَّكَ لَتَشْتَهِي الرُّطَبَ قَالَ نَعَمْ فَرَفَعَ الْحَسَنُ(عليه السلام) رَأْسَهُ وَ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَدَعَا بِكَلَامٍ فَاخْضَرَّتِ النَّخْلَةُ وَ أَوْرَقَتْ وَ حَمَلَتْ رُطَباً فَقَالَ الْجَمَّالُ الَّذِي اكْتَرَوْا مِنْهُ سِحْرٌ وَ اللَّهِ فَقَالَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَيْلَكَ إِنَّ هَذَا لَيْسَ بِسِحْرٍ وَ لَكِنَّهَا دَعْوَةُ ابْنِ نَبِيٍّ مُجَابَةٌ فَصَعِدُوا إِلَى النَّخْلَةِ حَتَّى صَرَمُوا مَا فِيهَا وَ أَكَلُوا فَوَجَدُوا أَحْسَنَ رُطَبٍ وَ كَفَاهُمْ

حديث50: عبد اللَّه كناسى از آقا امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه: روزى امام حسن(عليه السلام) با يكى از فرزندان زبير كه به امامت آن حضرت قائل بود، به بيرون شهر رفتند. در منزلى زير نخل خشكى فرود آمدند و آن نخل در اثر نبودن آب، خشك شده بود. زير آن درخت، براى امام حسن(عليه السلام) زيراندازى گستردند و حضرت بر روى آن نشست و آن مرد زبيرى هم مقابل آن حضرت، زير درخت ديگرى نشست. آن مرد زبيرى سرش را بالا گرفت و گفت: اى كاش! اين درخت، خرما داشت و از آن مى خورديم! امام حسن(عليه السلام) به او فرمود: ميل به رطب دارى؟ عرضه داشت: آري. حضرت سر خود را بالا گرفت و دستانش را به سوى آسمان برد و دعا كرد. ناگهان درخت خرما سبز شد و برگ دار گشت و خرما آورد. شخصى كه با آنها بود و شترانش را كرايه داده بود، گفت: به خدا سوگند! اين سحر است، حضرت فرمود: واى بر تو! اين سحر نيست. بلكه دعاى پسر پيامبرىاست كه مستجاب

ص: 376

الدعوه مى باشد. پس از درخت، بالا رفتند، خرماها را چيده و خوردند و آن خرماها بهترين خرما بود و آنها را كفايت كرد.(1)

حديث51: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ إِنَّ أَبَا سُفْيَانَ جَاءَ إِلَى الْمَدِينَةِ لِيَأْخُذَ تَجْدِيدَ الْعَهْدِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَمْ يَقْبَلْ فَجَاءَ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ هَلْ لِابْنِ عَمِّكَ أَنْ يَكْتُبَ لَنَا أَمَاناً فَقَالَ إِنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) عَزَمَ عَلَى أَمْرٍ لَا يَرْجِعُ فِيهِ أَبَداً وَ كَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) ابْنَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَقَالَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ يَا ابْنَ صَخْرٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ حَتَّى أَكُونَ لَكَ شَفِيعاً إِلَى جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَتَحَيَّرَ أَبُو سُفْيَانَ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) نَظِيرَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ كَانَ الْحَسَنُ(عليه السلام) يَمْشِي فِي تِلْكَ الْحَالَةِ

حديث51: محمّد بن اسحاق روايت مى كند: ابوسفيان جهت تجديد پيمان با پيامبر(صلي الله عليه و آله)، به مدينه آمد و حضرت او را نپذيرفت. سپس پيش على(عليه السلام) آمد و گفت: آيا ممكن است پسر عمويت براى من امان بدهد؟ على(عليه السلام) فرمود: پيامبر(صلي الله عليه و آله) تصميمى گرفته كه هرگز برگشتى در آن نيست امام حسن(عليه السلام) در آن موقع، چهارده ماه بيشتر نداشت. به زباني فصيح گفت: اى پسر صخر! شهادتين لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ را بگو تا اينكه من تو را نزد جدّم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شفاعت كنم. ابوسفيان متحير شد. آنگاه اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: حمد خداى را كه در ذريّه محمّد(صليالله عليه و آله) نظير يحيى بن زكريا، قرار داده است. امام حسن(عليه السلام) در اين هنگام راه مى رفت. (2)

حديث52: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ أَنَّ الْحَسَنَ(عليه السلام) قَالَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ إِنِّي أَمُوتُ بِالسَّمِّ كَمَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالُوا وَ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ قَالَ امْرَأَتِي جَعْدَةُ بِنْتُ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ فَإِنَّ مُعَاوِيَةَ يَدُسُّ إِلَيْهَا وَ يَأْمُرُهَا بِذَلِكَ قَالُوا

ص: 377


1- . الكافي ج 1 ص462 باب مولد الحسن بن علي صلوات الله عليهما .....ح4.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص236 الباب الثالث في معجزات الإمام الحسن بن علي أمير المؤمنين ع ..ح1.

أَخْرِجْهَا مِنْ مَنْزِلِكَ وَ بَاعِدْهَا مِنْ نَفْسِكَ قَالَ كَيْفَ أُخْرِجُهَا وَ لَمْ تَفْعَلْ بَعْدُ شَيْئاً وَ لَوْ أَخْرَجْتُهَا مَا قَتَلَنِي غَيْرُهَا وَ كَانَ لَهَا عُذْرٌ عِنْدَ النَّاسِ فَمَا ذَهَبَتِ الْأَيَّامُ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْهَا مُعَاوِيَةُ مَالًا جَسِيماً وَ جَعَلَ يُمَنِّيهَا بِأَنْ يُعْطِيَهَا مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ أَيْضاً وَ يُزَوِّجَهَا مِنْ يَزِيدَ وَ حَمَلَ إِلَيْهَا شَرْبَةَ سَمٍّ لِتَسْقِيَهَا الْحَسَنَ فَانْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ هُوَ صَائِمٌ فَأَخْرَجَتْ لَهُ وَقْتَ الْإِفْطَارِ وَ كَانَ يَوْماً حَارّاً شَرْبَةَ لَبَنٍ وَ قَدْ أَلْقَتْ فِيهَا ذَلِكَ السَّمَّ فَشَرِبَهَا وَ قَالَ يَا عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِينِي قَتَلَكِ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا تُصِيبِينَ مِنِّي خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّكِ وَ سَخِرَ مِنْكِ وَ اللَّهُ يُخْزِيكِ وَ يُخْزِيهِ فَمَكَثَ ع يَوْمَيْنِ ثُمَّ مَضَى فَغَدَرَ مُعَاوِيَةُ بِهَا وَ لَمْ يَفِ لَهَا بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهِ

حديث52: امام صادق(عليه السلام) از اجدادش روايت كرده كه امام حسن(عليه السلام) به اهل خانواده اش گفت: من به وسيله سمّ كشته مى شوم چنانچه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با آن كشته شد. پرسيدند: چه كسى به شما سمّ مى خوراند. فرمود: همسرم جُعده دختر اَشعَث. معاويه او را دسيسه مى كند و مأمور به اين كار مى كند. گفتند: او را از خانه ات بيرون كن و از خودت دور نما. حضرت فرمود: چگونه اين كار را بكنم در حالى كه فعلا كارى نكرده است (يعنى قصاص قبل از جنايت است) و اگر هم بيرونش كنم كسى غير از او مرا نخواهد كشت و او نزد مردم، معذور خواهد بود. چند روزى سپرى شده بود كه معاويه براى جعده مالى فرستاد و در ضمن، به او وعده داد كه اگر امام(عليه السلام) را شهيد نمايى، صد هزار درهم ديگر به تو مى دهم و تو را به ازدواج فرزندم يزيد در مى آورم. سپس بهاو شربت سمّى داد تا اينكه به حضرت بخوراند. در يكى از روزهايى كه هوا گرم بود و حضرت روزه داشت، براى افطار به منزل تشريف آورد. جعده سمّ را در شير ريخت و جهت افطار، آن را مقابل حضرت قرار داد. امام(عليه السلام) آن را نوشيد و فرمود: اى دشمن خدا! مرا كشتى، خدا تو را

ص: 378

بكشد. به خدا قسم! بعد از من خيرى نخواهى ديد و معاويه به تو نيرنگ زده است و خداوند تو و معاويه را خوار خواهد نمود. بعد از گذشت دو روز، حضرت به شهادت رسيد. و معاويه نيز به وعده هاى خود وفا نكرد.(1)

حديث53: وَ مِنْهَا رُوِيَ أَنَّ الصَّادِقَ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا أَنْ حَضَرَتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) الْوَفَاةُ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَ إِنِّي أَقْدَمُ عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ وَ هَوْلٍ لَمْ أَقْدَمْ عَلَى مِثْلِهِ قَطُّ ثُمَّ أَوْصَى أَنْ يَدْفِنُوهُ بِالْبَقِيعِ فَقَالَ يَا أَخِي احْمِلْنِي عَلَى سَرِيرِي إِلَى قَبْرِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْدِي ثُمَّ رُدَّنِي إِلَى قَبْرِ جَدَّتِي فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فَادْفِنِّي هُنَاكَ فَسَتَعْلَمُ يَا ابْنَ أُمِّ أَنَّ الْقَوْمَ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تُرِيدُونَ دَفْنِي عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَيَجْلِبُونَ فِي مَنْعِكُمْ ذَلِكَ وَ بِاللَّهِ أُقْسِمُ عَلَيْكَ أَنْ لَا تُهْرِقَ فِي أَمْرِي مِحْجَمَةَ دَمٍ فَلَمَّا غَسَّلَهُ وَ كَفَّنَهُ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) حَمَلَهُ عَلَى سَرِيرِهِ وَ تَوَجَّهَ بِهِ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِيُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَتَى مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ أَ يُدْفَنُ عُثْمَانُ فِي أَقْصَى الْمَدِينَةِ وَ يُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً وَ لَحِقَتْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِيَ تَقُولُ مَا لِي وَ لَكُمْ يَا بَنِي هَاشِمٍ تُرِيدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَيْتِي مَنْ لَا أُحِبُ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمَرْوَانَ انْصَرِفُوا لَا نُرِيدُ دَفْنَ صَاحِبِنَا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَإِنَّهُ كَانَ أَعْلَمَ وَ أَعْرَفَ بِحُرْمَةِ قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ أَنْ يَطْرُقَ عَلَيْهِ هَدْماً كَمَا يَطْرُقُ

ذَلِكَ غَيْرُهُ وَ دَخَلَ بَيْتَهُ بِغَيْرِ إِذْنِهِانْصَرِفْ فَنَحْنُ نَدْفِنُهُ بِالْبَقِيعِ كَمَا وَصَّى

حديث53: امام صادق(عليه السلام) فرمود: زمانى كه رحلت امام حسن(عليه السلام) نزديك شد، به شدت گريست و فرمود: من بر امرى بزرگ و هولناك وارد مى شوم كه هرگز بر مثل آن وارد نشده بودم. سپس وصيّت كرد كه در بقيع دفنش نمايند. و خطاب به

ص: 379


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص241 الباب الثالث في معجزات الإمام الحسن بن علي أمير المؤمنين ع ....ح7

برادرش امام حسين(عليه السلام) فرمود: برادر! مرا بر تختى بگذاريد و كنار قبر جدّم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ببريد تا با او تجديد پيمان كنم. سپس به كنار مزار مادرم فاطمه بنت اسد برده و در آنجا دفن نماييد. اى پسر مادرم! مى بينيد كه مردم خيال مى كنند كه مرا كنار قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مى خواهيد دفن كنيد، لذا جمع مى شوند و غوغا مى كنند تا مانع اين كار شوند. تو را به خدا قسم مى دهم كه بخاطر من، هيچ خونى ريخته نشود، وقتى امام حسين(عليه السلام) برادرش را غسل داد و كفن نمود، او را بر تختى قرار داد و به طرف قبر جدّش رسول خدا(صلي الله عليه و آله) حركت داد تا با او تجديد پيمان كند. مروان بن حكم و يارانش از بنى اميّه، مقابل حضرت قرار گرفته و گفتند: آيا سزاوار است عثمان در خارج از مدينه دفن شود ولى حسن(عليه السلام) در كنار قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) هرگز نخواهيم گذاشت تا چنين شود، در اين هنگام عايشه سوار بر استرى بود، از راه رسيد و گفت: مرا با شما چه كار اى بنى هاشم! آيا مى خواهيد كسى را داخل خانه من نماييد كه من او را دوست ندارم؟! ابن عبّاس خطاب به مروان گفت: برويد، ما قصد نداريم او را نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دفن كنيم. چون او خودش به حرمت قبر جدّش عارف تر بود. و او بدون اذن، داخل نمى شود چنانچه ديگران داخل شدند. برگرديد ما او را بر طبق وصيتش، در بقيع دفن مى كنيم. (1)معجزات

سيدالشهدا

حديث54: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ عَبَايَةُ بْنُ رِبْعِيٍّ عَلَى امْرَأَةٍ فِي بَنِي وَالِبَةَ قَدِ احْتَرَقَ وَجْهُهَا مِنَ السُّجُودِ فَقَالَ لَهَا عَبَايَةُ يَا

ص: 380


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص242 الباب الثالث في معجزات الإمام الحسن بن علي أمير المؤمنين ع ....ح8

حَبَابَةُ هَذَا ابْنُ أَخِيكِ قَالَتْ وَ أَيُّ أَخٍ قَالَ صَالِحُ بْنُ مِيثَمٍ قَالَتْ ابْنُ أَخِي وَ اللَّهِ حَقّاً يَا ابْنَ أَخِي أَ لَا أُحَدِّثُكَ حَدِيثاً سَمِعْتُهُ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ قُلْتُ بَلَى يَا عَمَّةِ قَالَتْ كُنْتُ زَوَّارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَتْ فَحَدَثَ بَيْنَ عَيْنِي وَضَحٌ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ وَ احْتَبَسْتُ عَلَيْهِ أَيَّاماً فَسَأَلَ عَنِّي مَا فَعَلَتْ حَبَابَةُ الْوَالِبِيَّةُ فَقَالُوا إِنَّهَا حَدَثَ بِهَا حَدَثٌ بَيْنَ عَيْنَيْهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا إِلَيْهَا فَجَاءَ مَعَ أَصْحَابِهِ حَتَّى دَخَلَ عَلَيَّ وَ أَنَا فِي مَسْجِدِي هَذَا فَقَالَ يَا حَبَابَةُ مَا أَبْطَأَ بِكِ عَلَيَّ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حَدَثَ هَذَا بِي قَالَتْ فَكَشَفْتُ الْقِنَاعَ فَتَفَلَ عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ يَا حَبَابَةُ أَحْدِثِي لِلَّهِ شُكْراً فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ دَرَأَهُ عَنْكِ قَالَتْ فَخَرَرْتُ سَاجِدَةً قَالَتْ فَقَالَ يَا حَبَابَةُ ارْفَعِي رَأْسَكِ وَ انْظُرِي فِي مِرْآتِكِ قَالَتْ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَلَمْ أُحِسَّ مِنْهُ شَيْئاً قَالَتْ فَحَمِدْتُ اللَّهَ.

حديث54: در كتاب بصائر الدرجات از صالح بن ميثم اسدى نقل مي كند كه گفت: من با عباية بن ربعى نزد زنى از بنى والبه رفتيم كه صورتش از كثرت سجود سوخته بود. عباية به وى گفت: اى حبابه! اين پسر برادر تو مي باشد؟ گفت: كدام برادرم؟ گفت: صالح بن ميثم. حبابه گفت: آرى و اللَّه پسر برادرم مي باشد. اى پسر برادرم! آيا دوست دارى معجزه اى را كه از امام حسين(عليه السلام) ديده ام براى تو نقل كنم؟ گفتم: آرى. گفت: من امام حسين(عليه السلام) را بسيار زيارت مي كردم. تا اينكه بين دو چشمم يك سفيدى ظاهر شد و اين مرض براى من ناگوار شد و چند روزى از زيارت حسين(عليه السلام) خوددارى نمودم. آن بزرگوار از حال من جوياشده بود كه حبابه كجا است؟گفته بودند: يك مرض بين دو چشم او ظاهر شده. امام(عليه السلام) به ياران خود فرمود: برخيزيد تا نزد حبابه برويم، آن بزرگوار با ياران خود نزد من آمدند، امام(عليه السلام) به من فرمود: اى حبابه! چرا دير نزد من آمدى!؟ عرضه داشتم: يا بن رسول اللَّه! اين

ص: 381

مرض مانع من شد. آن گاه من مقنعه خود را برداشتم و آن حضرت آب دهان مبارك خود را در موضع مرض من ريخت و فرمود: اى حبابه! خداى را شكر كن، زيرا خدا مرض تو را شفا داد. من خداى را سجده كردم. سپس به من فرمود: سر خود را بلند كن و در آينه بنگر! وقتى سر برداشتم و به موضع مرض نگاه كردم اثرى از آن نديدم! لذا حمد خداى را بجاى آوردم.(1)

حديث55:

عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ يَحْيَى ابْنِ أُمِّ الطَّوِيلِ قَالَ كُنَّا عِنْدَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ شَابٌّ يَبْكِي فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ مَا يُبْكِيكَ قَالَ إِنَّ وَالِدَتِي تُوُفِّيَتْ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ لَمْ تُوصِ وَ لَهَا مَالٌ وَ كَانَتْ قَدْ أَمَرَتْنِي أَنْ لَا أُحْدِثَ فِي أَمْرِهَا شَيْئاً حَتَّى أُعْلِمَكَ خَبَرَهَا فَقَالَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) قُومُوا بِنَا حَتَّى نَصِيرَ إِلَى هَذِهِ الْحُرَّةِ فَقُمْنَا مَعَهُ حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ مُسَجَّاةٌ فَأَشْرَفَ عَلَى الْبَيْتِ وَ دَعَا اللَّهَ لِيُحْيِيَهَا حَتَّى تُوصِيَ بِمَا تُحِبُّ مِنْ وَصِيَّتِهَا فَأَحْيَاهَا اللَّهُ وَ إِذَا الْمَرْأَةُ جَلَسَتْ وَ هِيَ تَتَشَهَّدُ ثُمَّ نَظَرَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَقَالَتِ ادْخُلِ الْبَيْتَ يَا مَوْلَايَ وَ مُرْنِي بِأَمْرِكَ فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عَلَى مِخَدَّةٍ ثُمَّ قَالَ لَهَا وَصِّي يَرْحَمُكِ اللَّهُ فَقَالَتْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

إِنَّ لِي مِنَ الْمَالِ كَذَا وَ كَذَا فِي مَكَانِ كَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ جَعَلْتُ ثُلُثَهُ إِلَيْكَ لِتَضَعَهُ حَيْثُ شِئْتَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ الثُّلُثَانِ لِابْنِي هَذَا إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ مِنْ مَوَالِيكَ وَ أَوْلِيَائِكَ وَ إِنْ كَانَ مُخَالِفاً فَخُذْهُ إِلَيْكَ فَلَا حَقَّ لِلْمُخَالِفِينَ فِي أَمْوَالِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ سَأَلَتْهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا وَ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا ثُمَّ صَارَتِ الْمَرْأَةُ مَيِّتَةً كَمَا كَانَتْ حديث55: يحيى بن امّ طويل: خدمت امام حسين(عليه السلام) بوديم كه جوانى بر آن حضرت وارد شد در حالى كه مى گريست. حضرت به او فرمود: براى چه گريه

ص: 382


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص271 باب3 باب في الأئمة ع أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن الله ..... ح6

مى كنى؟ عرضه داشت: هم اكنون مادرم بدون وصيت، فوت نمود، در حالى كه ثروتى داشت و به من امر كرده بود تا كارى نكنم مگر اينكه شما را از آن باخبر نمايم. امام(عليه السلام) به اصحاب خود فرمود: برخيزيد تا نزد آن زن برويم. راوى مى گويد: پس به اتفاق ايشان به آن خانه اى كه زن را در آن خوابانيده بودند، رفتيم. امام حسين(عليه السلام) دعا كرده و از خدا خواست تا او را زنده كند تا وصيّت نمايد. در آن هنگام خداوند متعال او را زنده كرد. پس، آن زن نشست و شهادتين گفت. و متوجه حضرت شد و عرضه داشت: اى مولاى من! بفرماييد داخل خانه. حضرت داخل شده و نزديك او نشست و به او فرمود: خدا تو را رحمت كند! وصيّت كن. زن گفت: اى پسر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) من فلان مقدار مال در فلان محل دارم، يك سوم آن را براى شما قرار دادم تا آن را در هر كجا كه مى خواهيد، مصرف كنيد و دو سوّم ديگر آن، براى پسرم باشد. البته اگر از دوستان شماست. و اگر از مخالفين شما باشد، حقّى در آن ندارد و همه اموال، مال شماست. سپس آن زن از امام حسين(عليه السلام) تقاضا كرد كه بر او نماز گزارده و متولى كارهاى او بشود. سپس آن زن مُرد همان طور كه اوّل مُرده بود.(1)

حديث56: رَوَى عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ كَثِيرٍ أَنَّ قَوْماً أَتَوْا إِلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قَالُوا حَدِّثْنَا بِفَضَائِلِكُمْ قَالَ لَا تُطِيقُونَ وَ انْحَازُوا عَنِّي لِأُشِيرَ إِلَى بَعْضِكُمْ فَإِنْ أَطَاقَ سَأُحَدِّثُكُمْ فَتَبَاعَدُوا عَنْهُ فَكَانَ يَتَكَلَّمُ مَعَ أَحَدِهِمْ حَتَّى دَهِشَ وَ وَلَهَ وَ جَعَلَ يَهِيمُ وَ لَا يُجِيبُ أَحَداً وَ انْصَرَفُوا عَنْهُ. صَفْوَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ(عليه السلام) يَقُولُ رَجُلَانِ اخْتَصَمَا فِي زَمَنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي امْرَأَةٍ وَ وَلَدِهَا فَقَالَ هَذَا لِيحديث56: در كتاب مناقب از عبد العزيز بن كثير روايت مي كند كه گفت: گروهى به حضور امام حسين(عليه السلام) آمده و عرضه داشتند: از فضائل خودتان براى ما سخن بگو! فرمود: شما طاقت شنيدن آن ها را نداريد، شما از من دور شويد تا براى يكى از شما بگويم، اگر او طاقت آورد براى ما بقى شما هم خواهم گفت. آنان از

ص: 383


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص245 الباب الرابع في معجزات الحسين بن علي ع ..... ح1.

امام(عليه السلام) فاصله گرفتند. آن گاه آن حضرت با يكى از ايشان مشغول صحبت شد تا اين كه او مدهوش و متحير گرديد. وى همچنان مضطرب شد و جواب احدى را نمي داد تا اينكه آنان بازگشتند.(1)

حديث57: مَا رُوِيَ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي قُتِلَ فِيهَا الْحُسَيْنُ فِي صَبِيحَتِهَا قَامَ فِي أَصْحَابِهِ فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ يُرِيدُونَنِي دُونَكُمْ وَ لَوْ قَتَلُونِي لَمْ يُقْبِلُوا إِلَيْكُمْ فَالنَّجَاءَ النَّجَاءَ وَ أَنْتُمْ فِي حِلٍّ فَإِنَّكُمْ إِنْ أَصْبَحْتُمْ مَعِي قُتِلْتُمْ كُلُّكُمْ فَقَالُوا لَا نَخْذُلُكَ وَ لَا نَخْتَارُ الْعَيْشَ بَعْدَكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يُفْلِتَ مِنْكُمْ وَاحِدٌ فَكَانَ كَمَا قَالَ

حديث57: امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: شب عاشورا امام حسين(عليه السلام) ايستاد و رو به يارانش نمود و فرمود: اين ها قصد كشتن مرا دارند نه شما را. اگر مرا بكشند با شما كارى ندارند. پس شما آزاديد كه برويد و خودتان را نجات بدهيد، چون اگر بمانيد فردا همگى كشته خواهيد شد. اصحاب عرضه داشتند: ما تو را تنها نمى گذاريم و زندگى بعد از تو ارزشى ندارد. حضرت فرمود: همه شما به شهادت مى رسيد و يك نفر هم باقى نمى ماند. و همان گونه شد كه امام(عليه السلام) فرموده بود.(2)

معجزات امام سجادحديث58: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ يَوْماً مَوْتُ الْفُجَاءَةِ تَخْفِيفُ الْمُؤْمِنِ وَ أَسَفٌ عَلَى الْكَافِرِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ حَامِلَهُ فَإِنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ خَيْرٌ نَاشَدَ حَمَلَتَهُ أَنْ يُعَجِّلُوا بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ نَاشَدَهُمْ أَنْ يُقَصِّرُوا بِهِ فَقَالَ ضَمْرَةُ بْنُ سَمُرَةَ إِنْ كَانَ كَمَا تَقُولُ قَفَزَ مِنَ السَّرِيرِ وَ ضَحِكَ وَ أَضْحَكَ

ص: 384


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص51 فصل في معجزاته ع ....
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص254 الباب الرابع في معجزات الحسين بن علي ع .....ح8

فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ ضَمْرَةَ بْنَ سَمُرَةَ ضَحِكَ وَ أَضْحَكَ لِحَدِيثِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَخُذْهُ أَخْذَةَ أَسَفٍ فَمَاتَ فُجَاءَةً فَأَتَى بَعْدَ ذَلِكَ مَوْلًى لِضَمْرَةَ زَيْنَ الْعَابِدِينَ فَقَالَ آجَرَكَ اللَّهُ فِي ضَمْرَةَ مَاتَ فُجَاءَةً إِنِّي لَأُقْسِمُ لَكَ بِاللَّهِ أَنِّي سَمِعْتُ صَوْتَهُ وَ أَنَا أَعْرِفُهُ كَمَا كُنْتُ أَعْرِفُ صَوْتَهُ فِي حَيَاتِهِ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ يَقُولُ الْوَيْلُ لِضَمْرَةَ بْنِ سَمُرَةَ خَلَا مِنِّي كُلُّ حَمِيمٍ وَ حَلَلْتُ بِدَارِ الْجَحِيمِ وَ بِهَا مَبِيتِي وَ الْمَقِيلُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ اللَّهُ أَكْبَرُ هَذَا أَجْرُ مَنْ ضَحِكَ وَ أَضْحَكَ مِنْ حَدِيثِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

حديث58: در خرايج مي نويسد كه على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: مرگ ناگهانى سبك بارى مؤمن و باعث تاسف كافر است، مؤمن غسل دهنده و حامل جنازه خود را مي شناسد، مومن كسانى كه جنازه اش را مي برند قسم مي دهد عجله كنند و کافر کساني را که جنازه اش را مي برند قسم مي دهد بايستند. مردى به نام ضمرة بن سمره گفت، اگر آن چه شما مي گوئيد صحيح باشد از تابوت بيرون مى آيد مي خندد و مي خنداند، امام(عليه السلام) فرمود: خدايا ضمرة بن سمره به حديث پيامبر خنديد و خنداند او را چنان بگير كه كفار را مي گيرى. پس از رفتن او چيزى نگذشت كه غلامش آمد و خبر فوت ضمره را به زين العابدين(عليه السلام) رساند غلام مي گفت: من صداى او را در زندگى و پس از مرگ كاملا مي شناختم پس از مرگ مي گفت: واى بر ضمرة هر دست آويزى از دستم رفت وارد جهنم شده و بايد همانجا منزل گيرم و ساكن باشم، زين العابدين(عليه السلام) فرمود: الله اكبر! اين است كيفر كسى كه بخندد و مسخره كند حديث پيامبر را.(1) حديث59: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الرَّازِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا مُنَجِّمٌ قَالَ فَأَنْتَ عَرَّافٌ قَالَ

ص: 385


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص586 فصل في أعلام الإمام علي بن الحسين ع .....ح8

فَنَظَرَ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى رَجُلٍ قَدْ مَرَّ مُذْ دَخَلْتَ عَلَيْنَا فِي أَرْبَعَةَ عَشَرَ عَالَماً كُلُّ عَالَمٍ أَكْبَرُ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ يَتَحَرَّكْ مِنْ مَكَانِهِ قَالَ مَنْ هُوَ قَالَ أَنَا وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُكَ بِمَا أَكَلْتَ وَ مَا ادَّخَرْتَ فِي بَيْتِكَ

حديث59: در اختصاص مي نويسد كه مردى خدمت زين العابدين(عليه السلام) رسيد آن جناب فرمود: تو كيستى عرضه داشت: منجم هستم فرمود: پس تو ادعا مي کني که از غيب خبر مي دهي نگاهى به او نموده و فرمود: مي خواهى شخصى را به تو نشان دهم كه در همين فاصله آمدن تو به اينجا از چهارده عالم گذشت كه هركدام سه برابر دنيا بوده با اين كه در مكان خود نشسته است. عرضه داشت: كيست چنين شخصى؟ فرمود: منم اگر مايلى بگويم چه خورده اى و چه اندوخته اى در خانه خود.(1)

حديث60: مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ دَعَانِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ ع وَ رُجُوعِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِلَى الْمَدِينَةِ وَ كُنَّا بِمَكَّةَ فَقَالَ صِرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قُلْ لَهُ إِنِّي أَنَا أَكْبَرُ وُلْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ أَخَوَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكَ فَيَنْبَغِي أَنْ تُسْلِمَهُ إِلَيَّ وَ إِنْ شِئْتَ فَاخْتَرْ حَكَماً نَتَحَاكَمْ إِلَيْهِ فَصِرْتُ إِلَيْهِ وَ أَدَّيْتُ إِلَيْهِ رِسَالَتَهُ فَقَالَ ارْجِعْ إِلَيْهِ وَ قُلْ لَهُ يَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِ مَا لَمْ يَجْعَلْهُ اللَّهُ لَكَ فَإِنْ أَبَيْتَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَكَ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ فَأَيُّنَا يَشْهَدُ لَهُ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ فَهُوَ الْإِمَامُ فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ بِهَذَا الْجَوَابِ فَقَالَ قُلْ لَهُ قَدْ أَجَبْتُكَ قَالَ أَبُو خَالِدٍ فَسَارَا فَدَخَلَا جَمِيعاً وَ أَنَا مَعَهُمَا حَتَّى وَافَيَا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَقَدَّمْ يَا عَمِّ فَإِنَّكَ أَسَنُّ فَاسْأَلْهُ الشَّهَادَةَ لَكَ فَتَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ ثُمَّ سَأَلَ الْحَجَرَبِالشَّهَادَةِ إِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَهُ فَلَمْ يُجِبْهُ بِشَيْ ءٍ ثُمَّ قَامَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا

ص: 386


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص400 باب 12 باب ما أعطي الأئمة من القدرة أن يسيروا في الأرض .....ح13

الْحَجَرُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ شَاهِداً لِمَنْ يُوَافِي بَيْتَهُ الْحَرَامَ مِنْ وُفُودِ عِبَادِهِ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّي صَاحِبُ الْأَمْرِ وَ أَنِّي الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِ اللَّهِ فَاشْهَدْ لِي بِذَلِكَ لِيَعْلَمَ عَمِّي أَنَّهُ لَا حَقَّ لَهُ فِي الْإِمَامَةِ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْحَجَرَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ فَقَالَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ سَلِّمْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِ اللَّهِ دُونَكَ وَ دُونَ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ فِي زَمَانِهِ فَقَبَّلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ رِجْلَهُ وَ قَالَ الْأَمْرُ لَكَ و في روايةٍ أخرى إنَّ اللهَ أنطَقَ الحجرَ فقالَ يا محمدَ بنَ عليٍ إنَّ عليَّ بنَ الحسينِ هو الحَقُ الّذِي لا يَعتَرِيهِ شكٌّ لِما عَلِمَ مِن دِينِهِ و صَلاحِهِ و حُجّةُ اللهِ عليك و على جميعِ مَن فِي الأرضِ و مَن في السّماءِ و مُفتَ-رَضُ الطّاعَةِ فاسمَع له و أطِ-ع فقالَ محمدٌ سَمِعنا سمعنا يا حُجّةَ اللهِ في أرضِهِ و سَمائِهِ

حديث60: ابو خالد كابلى: بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) و برگشتن امام سجاد(عليه السلام) به مدينه طيبه، ما، در مكّه بوديم. محمّد بن حنفيّه به من گفت: نزد على بن حسين(عليه السلام) برو و از طرف من به او بگو كه من بعد از برادرانم امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام)، بزرگترين اولاد اميرالمؤمنين على(عليه السلام) هستم و براى امامت شايسته تر مى باشم. پس سزاوار است كه امامت را به من تسليم نمايى. و اگر شكّ دارى، داورى انتخاب كن تا بين ما حكم كند. راوى گويد: نزد امام سجاد(عليه السلام) رفتم و پيغام محمّد بن حنفيّه را به حضرت، رساندم. حضرت فرمود: بر گرد و به او بگو: اى عمو! از خدا بترس و چيزى را كه خدا براى تو قرار نداده، ادّعا نكن. اگر قبول ندارى پس حجر الأسود بين ما حكم كند و او به نفع هر كه حكم نمود، او امام(عليه السلام) است. ابو خالد مى گويد: جواب حضرت را رساندم و او قبول كرد. و هر دو با هم به مسجد الحرام رفته تا اينكه مقابل حجر الأسود رسيدند. امام(عليه السلام) فرمود: عموجان! چون تو مسنّ تر هستى، جلو برو و از

ص: 387

او براى امامت خودت گواهى بخواه. محمّد بن حنفيه پيش رفت، دو ركعت نماز خواند، دعا كرد و از حجر الاسود گواهى خواست، ولى جوابى نشنيد. بعد از او امام(عليه السلام) پيش رفت، دو ركعت نماز خواند و فرمود: اى سنگى! كه خدا تو راشاهد قرار داده بر كسانى كه به زيارت خانه اش مى آيند، اگر من صاحب امر و امام واجب الاطاعة هستم، گواهى بده تا عمويم بفهمد كه او حقّى در رابطه با امامت ندارد. پس حجر الاسود به امر خدا با زبان عربى آشكار عرضه داشت: اى محمّد بن على! امامت با على بن حسين(عليه السلام) است و اطاعت او بر تو و بر جميع بندگان واجب است پس در اين هنگام، محمّد بن حنفيه پاى حضرت را بوسيد، و گفت: امامت، حقّ شماست. و در روايت ديگر چنين آمده است كه: به امر خدا حجر الاسود گفت: اى محمّد بن على! على بن حسين(عليه السلام) آن حقى است كه در او شك راه پيدا نمى كند و واجب الاطاعة مى باشد. به او گوش بسپار و اطاعتش كن. محمّد گفت: شنيديم، شنيديم (اطاعت مى كنيم) اى حجّت خدا! در زمين و آسمانش گويند: اين كار محمّد بن حنفيه براى رفع شكّ از مردم بود و خود او شكّى در امامت حضرت سجاد(عليه السلام) نداشت.(1)

حديث61:

وَ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا مُؤْمِناً مِنْ أَكَابِرِ بِلَادِ بَلْخٍ كَانَ يَحُجُّ الْبَيْتَ وَ يَزُورُ النَّبِيَّ فِي أَكْثَرِ الْأَعْوَامِ وَ كَانَ يَأْتِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ يَزُورُهُ وَ يَحْمِلُ إِلَيْهِ الْهَدَايَا وَ التُّحَفَ وَ يَأْخُذُ مَصَالِحَ دِينِهِ مِنْهُ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى بِلَادِهِ فَقَالَتْ لَهُ زَوْجَتُهُ أَرَاكَ تُهْدِي تُحَفاً كَثِيرَةً وَ لَا أَرَاهُ يُجَازِيكَ عَنْهَا بِشَيْ ءٍ فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي نُهْدِي إِلَيْهِ هَدَايَانَا هُوَ مَلِكُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ جَمِيعُ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ تَحْتَ مِلْكِهِ لِأَنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

وَ إِمَامُنَا فَلَمَّا سَمِعَتْ ذَلِكَ مِنْهُ أَمْسَكَتْ عَنْ مَلَامَتِهِ ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ تَهَيَّأَ لِلْحَجِّ مَرَّةً أُخْرَى فِي السَّنَةِ الْقَابِلَةِ وَ

ص: 388


1- . الكافى ج 1ص 348، ح5.

قَصَدَ دَارَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ قَبَّلَ يَدَيْهِ وَ وَجَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَاماً فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُ بِالْأَكْلِ مَعَهُ فَأَكَلَ الرَّجُلُ ثُمَّ دَعَا بِطَسْتٍ وَ إِبْرِيقٍ فِيهِ مَاءٌ فَقَامَ الرَّجُلُ وَ أَخَذَ الْإِبْرِيقَ وَ صَبَّ الْمَاءَ عَلَى يَدَيِ الْإِمَامِ فَقَالَ يَا شَيْخُ أَنْتَ ضَيْفُنَا فَكَيْفَ تَصُبُّ عَلَى يَدَيَّ الْمَاءَ فَقَالَ إِنِّي أُحِبُّ ذَلِكَ فَقَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) لَمَّا أَحْبَبْتَ ذَلِكَ فَوَ اللَّهِ لَأُرِيَنَّكَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى وَ تَقَرُّ بِهِ عَيْنَاكَ فَصَبَّ الرَّجُلُ عَلَى يَدَيْهِ الْمَاءَ حَتَّى امْتَلَأَ ثُلُثُ الطَّسْتِ فَقَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) لِلرَّجُلِ مَا هَذَا فَقَالَ مَاءٌ قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) بَلْ هُوَ يَاقُوتٌ أَحْمَرُ فَنَظَرَ الرَّجُلُ فَإِذَا هُوَ قَدْ صَارَ يَاقُوتاً أَحْمَرَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ يَا رَجُلُ صُبَّ الْمَاءَ فَصَبَّ حَتَّى امْتَلَأَ ثُلُثَا الطَّسْتِ فَقَالَ مَا هَذَا قَالَ هَذَا مَاءٌ قَالَ بَلْ هَذَا زُمُرُّدٌ أَخْضَرُ فَنَظَرَ الرَّجُلُ فَإِذَا هُوَ زُمُرُّدٌ أَخْضَرُ ثُمَّ قَالَ صُبَّ الْمَاءَ فَصَبَّهُ عَلَى يَدَيْهِ حَتَّى امْتَلَأَ الطَّسْتُ فَقَالَ مَا هَذَا فَقَالَ هَذَا مَاءٌ قَالَ بَلْ هَذَا دُرٌّ أَبْيَضُ فَنَظَرَ الرَّجُلُ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ دُرٌّ أَبْيَضُ فَامْتَلَأَ الطَّسْتُ مِنْ ثَلَاثَةِ أَلْوَانٍ دُرٍّ وَ يَاقُوتٍ وَ زُمُرُّدٍ فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ وَ انْكَبَّ عَلَى يَدَيْهِ يُقَبِّلُهُمَا فَقَالَ يَا شَيْخُ لَمْ يَكُنْ عِنْدَنَا شَيْ ءٌ نُكَافِيكَ عَلَى هَدَايَاكَ إِلَيْنَا فَخُذْ هَذِهِ الْجَوَاهِرَ عِوَضاً عَنْ هَدِيَّتِكَ وَ اعْتَذِرْ لَنَا عِنْدَ زَوْجَتِكَ لِأَنَّهَا عَتَبَتْ عَلَيْنَا فَأَطْرَقَ الرَّجُلُ رَأْسَهُ وَ قَالَ يَا سَيِّدِي مَنْ أَنْبَأَكَ بِكَلَامِ زَوْجَتِي فَلَا أَشُكُّ أَنَّكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ وَدَّعَ الْإِمَامَ(عليه السلام) وَ أَخَذَ الْجَوَاهِرَ وَ سَارَ بِهَا إِلَى زَوْجَتِهِ وَ حَدَّثَهَا بِالْقِصَّةِ فَسَجَدَتْ لِلَّهِ شُكْراً وَ أَقْسَمَتْ عَلَى بَعْلِهَا بِاللَّهِ الْعَظِيمِ أَنْ يَحْمِلَهَا مَعَهُ إِلَيْهِ فَلَمَّا تَجَهَّزَ بَعْلُهَا لِلْحَجِّ فِي السَّنَةِ الْقَابِلَةِ أَخَذَهَا مَعَهُ فَمَرِضَتْ فِي الطَّرِيقِ وَ مَاتَتْ قَرِيباً

ص: 389

مِنَ الْمَدِينَةِ فَأَتَى الرَّجُلُ الْإِمَامَ(عليه السلام) بَاكِياً وَ أَخْبَرَهُ بِمَوْتِهَا فَقَامَ الْإِمَامُ(عليه السلام) وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَا اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِدَعَوَاتٍ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الرَّجُلِ وَ قَالَ لَهُ ارْجِعْ إِلَى زَوْجَتِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَحْيَاهَا بِقُدْرَتِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ هُوَ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ فَقَامَ الرَّجُلُ مُسْرِعاً فَلَمَّا دَخَلَ خَيْمَتَهُ وَجَدَ زَوْجَتَهُ جَالِسَةً عَلَى حَالِ صِحَّتِهَا فَقَالَ لَهَا كَيْفَ أَحْيَاكِ اللَّهُ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَقَدْ جَاءَنِي مَلَكُ الْمَوْتِ وَ قَبَضَ رُوحِي وَ هَمَّ أَنْ يَصَّعَّدَ بِهَا فَإِذَا أَنَا بِرَجُلٍ صِفَتُهُ كَذَا وَ كَذَا وَ جَعَلَتْ تَعُدُّ أَوْصَافَهُ وَ بَعْلُهَا يَقُولُ نَعَمْ صَدَقْتِ هَذِهِ صِفَةُ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَتْ فَلَمَّا رَآهُ مَلَكُ الْمَوْتِ مُقْبِلًا انْكَبَّ عَلَى قَدَمَيْهِ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) فَرَدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ وَ قَالَ لَهُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ أَعِدْ رُوحَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ إِلَى جَسَدِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ قَاصِدَةً إِلَيْنَا وَ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُبْقِيَهَا ثَلَاثِينَ سَنَةً أُخْرَى وَ يُحْيِيَهَا حَيَاةً طَيِّبَةً لِقُدُومِهَا إِلَيْنَا زَائِرَةً لَنَا فَقَالَ الْمَلَكُ سَمْعاً وَ طَاعَةً لَكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ ثُمَّ أَعَادَ رُوحِي إِلَى جَسَدِي وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ قَدْ قَبَّلَ يَدَهُ وَ خَرَجَ عَنِّي فَأَخَذَ الرَّجُلُ بِيَدِ زَوْجَتِهِ وَ أَدْخَلَهَا إِلَيْهِ وَ هُوَ مَا بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَانْكَبَّتْ عَلَى رُكْبَتَيْهِ تُقَبِّلُهُمَا وَ هِيَ تَقُولُ هَذَا وَ اللَّهِ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ هَذَا هُوَ الَّذِي أَحْيَانِيَ اللَّهُ بِبَرَكَةِ دُعَائِهِ قَالَ فَلَمْ تَزَلِ الْمَرْأَةُ مَعَ بَعْلِهَا مُجَاوِرَيْنِ عِنْدَ الْإِمَامِ(عليه السلام) بَقِيَّةَ أَعْمَارِهِمَا إِلَى أَنْ مَاتَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا.حديث61: روايت شده در يكى از مؤلفات اصحاب كه مردى از بزرگان بلخ بيشتر سال ها به حج مي رفت و در مدينه پيغمبر را نيز زيارت مي كرد حضرت على بن

ص: 390

الحسين(عليه السلام) را هم زيارت مي نمود و براى آن جناب تحفه و هداياى زيادى مى آورد و مسائل دينى خود را مى پرسيد و به شهر خويش برمي گشت. زنش به او گفت تحفه و هداياى زيادى مى برى ولى آن آقا به تو چيزى نمي دهد، مردگفت: آن شخصى كه من برايش هديه مي برم مالك دنيا و آخرت و تمام چيزهائى است كه در دست مردم است زيرا او خليفه خداست در زمين و حجت اوست او پسر پيغمبر و امام ماست. زن پس از شنيدن اين حرف ديگر چيزى نگفت. در سال بعد نيز عازم حج شد و خدمت زين العابدين(عليه السلام) رسيده سلام نمود و دستش را بوسيد، آن جناب مشغول غذا خوردن بود به او نيز تعارف كرد شروع بخوردن نمود، پس از صرف غذا آفتابه و طشت خواست. آن مرد از جاى حركت كرد و آب بر روى دست امام(عليه السلام) ريخت، حضرت فرمود: تو مهمان ما هستى چطور آب بر دست ما مي ريزى؟ عرضه داشت: من علاقه دارم فرمود: حالا كه دوست دارى چيزى به تو نشان مي دهم كه خيلى مورد علاقه توست و خوشحال مي شوى، آن مرد آب ريخت تا يك سوم طشت پر آب شد، امام(عليه السلام) فرمود: چه مى بينى؟ آن مرد عرضه داشت: آب، فرمود: اين ياقوت قرمز است دوباره نگاه كرد ديد به اذن خدا ياقوت قرمز شده. فرمود: بريز آب را، ريخت تا دو سوم طشت پر آب شد فرمود: اين چيست عرضه داشت: آب است، فرمود: نه زمرد سبز است، باز نگاه كرد ديد زمرد سبز است. باز فرمود: آب را بريز ريخت تا طشت پر شد پرسيد اين چيست؟ عرضه داشت: آب است، فرمود: نه دُرِّ سفيد است نگاه كرد ديد دُرِّ سفيد است طشت پر شد از سه نوع جواهر دُر، ياقوت، زُمُرُّد، آن مرد در شگفت شده خود را انداخت روى دست هاى مولا شروع به بوسيدن كرد. فرمود: ما چيزى نداريم كه پاداش تحفه و هديه تو را بدهيم همين جواهرات راعوض هديه خود بردار از طرف ما، و پوزش بخواه از زنت كه ما را سرزنش كرده بود، آن مرد سر بزير افكنده پرسيد آقا چه كسى سخن زنم را براى شما نقل كرد به راستي که شما از خاندان نبوت هستيد، آن گاه از امام(عليه السلام) وداع

ص: 391

نموده به جانب بلخ رهسپار شد. وقتى به منزل رسيد جواهر را پيش همسر خود نهاده جريان را شرح داد آن زن سجده شكر بجاى آورد و شوهرش را قسم داد كه او را خدمت امام(عليه السلام) ببرد در سال بعد كه عازم حج شد همسرش را نيز با خود برد، اما آن زن در بين راه مريض شد و نزديك مدينه از دنيا رفت، آن مرد خدمت امام(عليه السلام) رسيد و با گريه جريان فوت همسر خود را نقل كرد. امام(عليه السلام) دو ركعت نماز خواند و دعاهائى كرد سپس توجه به آن مرد نموده فرمود: برو پيش همسرت خداوند او را به لطف و كرمش زنده كرد. مرد به سرعت به منزل برگشت همين كه داخل خيمه شد ديد زنش نشسته منتظر اوست صحيح و سالم. پرسيد: چطور خداوند تو را زنده كرد، سوگند خورد كه عزرائيل(عليه السلام) آمد و روح مرا قبض نمود و به طرف بالا برد ناگاه شخصى بدين شكل و شمايل آمد و اوصاف آن آقا را كه نقل مي كرد شوهرش گفت همان زين العابدين(عليه السلام) است گفت: همين كه ملك الموت(عليه السلام) چشمش به او افتاد عرضه داشت: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) حضرت جواب داده به او فرمود: روح اين زن را برگردان او به زيارت ما آمده بود من از خدا خواسته ام كه سى سال ديگر زنده بماند و زندگى خوشى داشته باشد چون به زيارت ما آمده بود. ملك الموت(عليه السلام) عرضه داشت: باشد مولاي من و روح مرا به جسد برگرداند، من با چشم ديدم ملك الموت(عليه السلام) دست آن آقا را بوسيد و رفت، آن مرد دست زن خود را گرفت و خدمت زين العابدين(عليه السلام) آورد موقعى كه آقا با اصحاب خود نشسته بود ناگاه زن خود را بر زانوان امام(عليه السلام) انداخته مي بوسيد و مي گفت: به خدا قسم اين آقا و مولاىمنست، همين آقا مرا با دعاى خودش زنده كرد آن زن و مرد بقيه عمر خود را در خدمت زين العابدين(عليه السلام) به سر بردند.(1)

حديث62: الزُّهْرِيُّ قَالَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ كَانَ النَّاسُ لَا يَخْرُجُونَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَخَرَجَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُ فَنَزَلَ فِي بَعْضِ

ص: 392


1- . بحارالانوار ج46 ص47 باب3 ذيا ح49

الْمَنَازِلِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ سَبَّحَ فِي سُجُودِهِ فَلَمْ يَبْقَ شَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلَّا سَبَّحُوا مَعَهُ فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ يَا سَعِيدُ أَ فَزِعْتَ قُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ هَذَا التَّسْبِيحُ الْأَعْظَمُ

حديث62: سعيد بن مسيب گفت تا حضرت على بن الحسين(عليه السلام) از مكه خارج نمي شدند مردم خارج نمي شدند، يك سال من در خدمت ايشان از مكه بيرون آمدم در منزلى فرود آمد دو ركعت نماز خواند در سجده تسبيح پروردگار كرد هر چه در آن اطراف از درخت و گياه وجود داشت با او به تسبيح پرداختند. من از تماشاي اين صحنه وحشت کردم، حضرت سر از سجده برداشته فرمود: اي سعيد! آيا ترسيدى؟ عرضه داشتم: آرى يا ابن رسول الله فرمود: اين تسبيح اعظم است.(1)

حديث63: رُوِيَ أَنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ يُوسُفَ لَمَّا خَرَّبَ الْكَعْبَةَ بِسَبَبِ مُقَاتَلَةِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ ثُمَّ عَمَرُوهَا فَلَمَّا أُعِيدَ الْبَيْتُ وَ أَرَادُوا أَنْ يَنْصِبُوا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَكُلَّمَا نَصَبَهُ عَالِمٌ مِنْ عُلَمَائِهِمْ أَوْ قَاضٍ مِنْ قُضَاتِهِمْ أَوْ زَاهِدٌ مِنْ زُهَّادِهِمْ يَتَزَلْزَلُ وَ يَضْطَرِبُ وَ لَا يَسْتَقِرُّ الْحَجَرُ فِي مَكَانِهِ فَجَاءَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

وَ أَخَذَهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ سَمَّى اللَّهَ ثُمَّ نَصَبَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي مَكَانِهِ وَ

كَبَّرَ النَّاسُ وَ لَقَدْ أُلْهِمَ الْفَرَزْدَقُ فِي قَوْلِهِ

حديث63: روايت شده كه وقتى حجاج بن يوسف كعبه را خراب كرد به واسطه جنگ با عبد الله بن زبير و بعد از آن شروع به تعمير كردند پس از پايان ساختمان خواستندحجرالاسود را به جاى اول بگذارند هريك از دانشمندان يا قاضى ها يا زاهدان آ ن ها مي گذاشت تكان مي خورد و در جايش نمى ايستاد حضرت زين العابدين(عليه السلام) پيش آمد و حجر السود را از دست آن ها گرفته به جايش قرار داد، حجر در محل خودش قرار گرفت و تكان نخورد مردم صدا به تكبير بلند كردند.(2)

ص: 393


1- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص136 فصل في معجزاته ع
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 268 الباب الخامس في معجزات الإمام علي بن الحسين ع ..... ح11

معجزات امام باقر

حديث64: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ، قَالَ: قُلْتُ

لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِنِّي أَظُنُّ أَنَّ لِي عِنْدَكَ مَنْزِلَةً قَالَ أَجَلْ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ تُعَلِّمُنِيَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ قَالَ وَ تُطِيقُهُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَادْخُلِ الْبَيْتَ قَالَ فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَ أَبُو جَعْفَرٍ يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ فَأَظْلَمَ الْبَيْتُ فَأُرْعِدَتْ فَرَائِصُ عُمَرَ فَقَالَ مَا تَقُولُ أُعَلِّمُكَ فَقَالَ لَا قَالَ فَرَفَعَ يَدَهُ فَرَجَعَ الْبَيْتُ كَمَا كَانَ

حديث64: عمر بن حنظله گفت به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: خيال مي كنم مرا نزد شما مقام و منزلتى است فرمود: بلى عرضه داشتم: من احتياجى بشما دارم سؤال كرد چيست؟ عرضه داشتم: تقاضا دارم اسم اعظم را به من بياموزى فرمود تو طاقت دارى؟ عرضه داشتم: بلى. فرمود: داخل خانه شو امام(عليه السلام) داخل خانه شد دست خود را روى زمين گذاشت چنان تاريك شد كه لرزه بر اندام عمر بن حنظله افتاد. فرمود: حالا چه مي گوئى مايلى اسم اعظم را بياموزى؟ عرضه داشت: نه. امام(عليه السلام) دست خود را برداشت و خانه به حال اول بازگشت.(1) حديث65: ابْنُ شِبْلٍ عَنْ ظَفْرِ بْنِ حُمْدُونٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:

كَانَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ يَخْتَلِفُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ كَانَ مَرْكَزُهُ بِالْمَدِينَةِ يَخْتَلِفُ إِلَى مَجْلِسِ أَبِي جَعْفَرٍ يَقُولُ لَهُ يَا مُحَمَّدُ أَ لَا تَرَى أَنِّي إِنَّمَا أَغْشَى مَجْلِسَكَ حَيَاءً مِنِّي مِنْكَ وَ لَا أَقُولُ إِنَّ أَحَداً فِي الْأَرْضِ أَبْغَضُ إِلَيَّ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ طَاعَةَ اللَّهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله)

وَ

ص: 394


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1ص210 نادر من الباب ..... ح1

طَاعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي بُغْضِكُمْ وَ لَكِنْ أَرَاكَ رَجُلًا فَصِيحاً لَكَ أَدَبٌ وَ حُسْنُ لَفْظٍ فَإِنَّمَا اخْتِلَافِي إِلَيْكَ لِحُسْنِ أَدَبِكَ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ يَقُولُ لَهُ خَيْراً وَ يَقُولُ لَنْ تَخْفَى عَلَى اللَّهِ خَافِيَةٌ فَلَمْ يَلْبَثِ الشَّامِيُّ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى مَرِضَ وَ اشْتَدَّ وَجَعُهُ فَلَمَّا ثَقُلَ دَعَا وَلِيَّهُ وَ قَالَ لَهُ إِذَا أَنْتَ مَدَدْتَ عَلَيَّ الثَّوْبَ فَأْتِ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ سَلْهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي أَنَا الَّذِي أَمَرْتُكَ بِذَلِكَ قَالَ فَلَمَّا أَنْ كَانَ فِي نِصْفِ اللَّيْلِ ظَنُّوا أَنَّهُ قَدْ بَرَدَ وَ سَجَّوْهُ فَلَمَّا أَنْ أَصْبَحَ النَّاسُ خَرَجَ وَلِيُّهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا أَنْ صَلَّى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ تَوَرَّكَ وَ كَانَ إِذَا صَلَّى عَقَّبَ فِي مَجْلِسِهِ قَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِنَّ فُلَانَ الشَّامِيِّ قَدْ هَلَكَ وَ هُوَ يَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) كَلَّا إِنَّ بِلَادَ الشَّامِ بِلَادٌ صَرْدٌ وَ الْحِجَازَ بِلَادٌ حَرٌّ وَ لَهَبُهَا شَدِيدٌ فَانْطَلِقْ فَلَا تَعْجَلَنَّ عَلَى صَاحِبِكَ حَتَّى آتِيَكُمْ ثُمَّ قَامَ ع مِنْ مَجْلِسِهِ فَأَخَذَ وُضُوءاً ثُمَّ عَادَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ مَدَّ يَدَهُ تِلْقَاءَ وَجْهِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ نَهَضَ فَانْتَهَى إِلَى مَنْزِلِ الشَّامِيِّ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَدَعَاهُ فَأَجَابَهُ ثُمَّ أَجْلَسَهُ وَ أَسْنَدَهُ وَ دَعَا لَهُ بِسَوِيقٍ فَسَقَاهُ وَ قَالَ لِأَهْلِهِ امْلَئُوا جَوْفَهُ وَ بَرِّدُوا صَدْرَهُ بِالطَّعَامِ الْبَارِدِ ثُمَّ انْصَرَفَ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى عُوفِيَ الشَّامِيُّ فَأَتَى أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَخْلِنِي فَأَخْلَاهُ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ أَتَى مِنْ غَيْرِكَ خَابَ وَ خَسِرَ وَ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَ مَا بَدَا لَكَ قَالَ أَشْهَدُ أَنِّي عَهِدْتُ بِرُوحِي وَ عَايَنْتُ بِعَيْنِي فَلَمْ يَتَفَاجَأْنِي إِلَّا وَ مُنَادٍ يُنَادِي أَسْمَعُهُ بِأُذُنِي يُنَادِي وَ مَا أَنَا بِالنَّائِمِ رُدُّوا عَلَيْهِ رُوحَهُ فَقَدْ سَأَلَنَا ذَلِكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام)

ص: 395

أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُبْغِضُ الْعَبْدَ وَ يُحِبُّ عَمَلَهُ قَالَ فَصَارَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)حديث65: محمد بن سليمان او از پدرش نقل مي كند كه مردى شامى كه ساكن مدينه شده بود گاه گاه خدمت حضرت باقر(عليه السلام) مي رسيد، مي گفت به آن جناب آقا خيال نكنى من خدمت شما مي رسم به واسطه خجالتى است كه از شما دارم (و ارادتمند شمايم) در روى زمين كسى را بيش از شما خانواده دشمن نمي دارم و معتقدم كه اطاعت خدا و پيغمبر و اميرالمؤمنين(عليه السلام) در دشمنى با شماست ولى چون مردى خوش صحبت و داراى ادب هستى رفت و آمد من براى همين است. وقتى اين حرف را مي زد حضرت باقر(عليه السلام) مي فرمود: هيچ چيز بر خدا پنهان نيست. چيزى نگذشت كه مرد شامى مريض شد و مرضش شدت يافت. همين كه به حال احتضار رسيد وكيل خود را خواست گفت وقتى من از دنيا رفتم و پارچه بر رويم كشيدى برو خدمت محمد بن على(عليه السلام) و تقاضا كن بر پيكرم نماز بخواند به او گوش زد كن كه خودم اين كار را وصيت كرده ام. نيمه شب كه شد خيال كردند از دنيا رفته او را در پارچه اى پيچيدند سحرگاه وكيلش به مسجد آمد پس از اتمام نماز حضرت باقر(عليه السلام) خدمت آن جناب رسيد و عرضه داشت: فلان مرد شامى مرد خودش از شما تقاضا كرده كه بر پيكرش نماز بخوانيد؟ حضرت فرمود: نه او نمرده سرزمين شام سرد است ولى حجاز گرمسير است و شدت گرما در اين ناحيه زياد است. بالاخره عجله نكنيد و او را بر نداريد تا من بيايم. در اين موقع از جاى حركت نموده وضو گرفت باز دو ركعت نماز خواند آن گاه دست به دعا برداشته زياد دعا كرد سپس به سجده رفت تا خورشيد طلوع نمود آن گاه از جاى حركت كرده روانه منزل شامى شد. داخل اطاق شده او را صدا زد شامي جواب داد. او را بلند كرد و نشاند مقدارى سويق خواست به او داد بعد به خانواده اش سفارش كرد كه غذا به او بدهند و با غذاهاى سرد سينه اش را سرد نگه دارند. امام(عليه السلام)

ص: 396

از جاى حركت كرده رفت چيزى نگذشت كه مرد شامى بهبود كامل يافت خدمت حضرت باقر(عليه السلام)رسيده عرضه داشت: مايلم براى من خانه را خلوت كنى عرضى خصوصى دارم امام(عليه السلام) خانه را خلوت كرد. شامى گفت گواهى مي دهم كه تو حجت خدائى بر مردم و واسطه بين مردم و خدائى كه هركه جز به تو پناه برد نااميد و زيانكار است و گمراه واقعى است، حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: چه شده كه تغيير عقيده دادى. شامي عرضه داشت: من خود متوجه شدم كه روح از بدنم خارج شد ناگاه منادى فرياد زد و با گوش خود صداى او را شنيدم که گفت: روح او را برگردانيد محمد بن على(عليه السلام) درخواست كرده امام باقر(عليه السلام) فرمود: مگر نمي دانى خدا گاهى شخصى را دوست دارد ولى كارش را نمى پسندد و گاهى شخصى را دوست ندارد اما كارش را دوست دارد. مرد شامى بعد از آن جزء اصحاب حضرت باقر(عليه السلام) به شمار مي رفت.(1)

حديث66: الْحَسَنُ

بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ الْحَاجَةَ قَالَ فَقَالَ يَا جَابِرُ مَا عِنْدَنَا دِرْهَمٌ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْكُمَيْتُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي حَتَّى أُنْشِدَكَ قَصِيدَةً قَالَ فَقَالَ أَنْشِدْ فَأَنْشَدَهُ قَصِيدَةً فَقَالَ يَا غُلَامُ أَخْرِجْ مِنْ ذَلِكَ الْبَيْتِ بَدْرَةً فَادْفَعْهَا إِلَى الْكُمَيْتِ قَالَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي أُنْشِدُكَ قَصِيدَةً أُخْرَى قَالَ أَنْشِدْ فَأَنْشَدَهُ أُخْرَى فَقَالَ يَا غُلَامُ أَخْرِجْ مِنْ ذَلِكَ الْبَيْتِ بَدْرَةً فَادْفَعْهَا إِلَى الْكُمَيْتِ قَالَ فَأَخْرَجَ بَدْرَةً فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي أُنْشِدُكَ ثَالِثَةً قَالَ لَهُ أَنْشِدْ فَأَنْشَدَهُ فَقَالَ يَا غُلَامُ أَخْرِجْ مِنْ ذَلِكَ الْبَيْتِ بَدْرَةً فَادْفَعْهَا إِلَيْهِ قَالَ فَأَخْرَجَ بَدْرَةً فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ فَقَالَ الْكُمَيْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ

ص: 397


1- . الأمالي (للطوسي) النص ص410 [14] المجلس الرابع عشر ح71

مَا أُحِبُّكُمْ لِغَرَضِ الدُّنْيَا وَ مَا أَرَدْتُ بِذَلِكَ إِلَّا صِلَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ قَالَ فَدَعَا لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام)

ثُمَّ قَالَ يَا غُلَامُ رُدَّهَا مَكَانَهَا قَالَ فَوَجَدْتُ فِي نَفْسِي وَ قُلْتُ قَالَ لَيْسَ عِنْدِي دِرْهَمٌ وَ أَمَرَ لِلْكُمَيْتِ بِثَلَاثِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ قَالَ فَقَامَ الْكُمَيْتُ وَ خَرَجَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْتَ لَيْسَ عِنْدِي دِرْهَمٌ وَ أَمَرْتَ لِلْكُمَيْتِ بِثَلَاثِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَالَ لِي يَا جَابِرُ قُمْ وَ ادْخُلِ الْبَيْتَ قَالَ فَقُمْتُوَ دَخَلْتُ الْبَيْتَ فَلَمْ أَجِدْ مِنْهُ شَيْئاً قَالَ فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي يَا جَابِرُ مَا سَتَرْنَا عَنْكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا أَظْهَرْنَا لَكُمْ فَقَامَ وَ أَخَذَ بِيَدِي وَ أَدْخَلَنِي الْبَيْتَ ثُمَّ قَالَ وَ ضَرَبَ بِرِجْلِهِ الْأَرْضَ فَإِذَا شَبِيهٌ بِعُنُقِ الْبَعِيرِ قَدْ خَرَجَتْ مِنْ ذَهَبٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا جَابِرُ انْظُرْ إِلَى هَذَا وَ لَا تُخْبِرْ بِهِ أَحَداً إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِهِ مِنْ إِخْوَانِكَ إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيدُ وَ لَوْ شِئْنَا أَنْ نَسُوقَ الْأَرْضَ بِأَزِمَّتِهَا لَسُقْنَاهَا.

حديث66: جابر بن عبد الله انصارى گفت خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيده عرضه داشتم: احتياج دارم به من كمك كنيد. فرمود: جابر پولي نزد ما براي تونيست. چيزى نگذشت كه كميت شاعر آمد. عرضه داشت: اجازه مي فرمائيد قصيده اى گفته ام برايتان بخوانم؟ فرمود: بخوان كميت اشعار خود را خواند امام(عليه السلام) به غلامش دستور داد از آن اطاق ديگر يك كيسه پول بياورد و به كُمِيت بدهد. عرضه داشت: آقا اگر اجازه بفرمائى يك قصيده ديگر گفته ام برايتان بخوانم اشعار خود را خواند باز به غلام دستور داد كيسه ديگرى برايش بياورد باز عرضه داشت: قصيده سوم را اجازه دهيد مي خوانم. فرمود: بخوان كميت شعر را خواند. به غلام دستور داد از همان اطاق كيسه ديگرى از پول براى كميت بياورد غلام آورد و به او داد. كميت عرضه داشت: فدايت شوم محبت من به واسطه مال دنيا نيست و از اين اشعار نظرى جز لطف و عنايت پيغمبر و حقى كه خداوند بر من واجب كرده وآن عبارت است از احترام به شما خانواده

ص: 398

و محبت نسبت به شما) ندارم. حضرت باقر(عليه السلام) برايش دعا كرده به غلام فرمود: اين كيسه ها را برگردان به محل اولش من در دل با خود گفتم فرمود: يك درهم ندارم، حالا سى هزار درهم به كميت داد كميت از جاى حركت كرده رفت عرضه داشتم: فدايت شوم فرمودى يك درهم ندارم بعد به كميت سى هزار درهم دادى؟ فرمود: جابر! حركت كن برو داخل اطاق. من وارد اطاق شدم اما چيزى نديدم برگشتم فرمود: جابر! آن چه ما (از قدرت و نيروى خداداد) از شما پنهان مي كنيم بيشتر است از آن چه مى بينيد دست مرا گرفت داخل اطاق شديم با پاى مبارك خود به زمين زد ناگاه شمش طلائى چون گردن شتر بيرون آمد. فرمود: جابر! اين را نگاه كن و به كسى نگومگر دوستانى كه به آنها اعتماد دارى. خداوند آنقدر به ما قدرت داده، که اگر زمام زمين را در اختيار بگيريم به هر كجا بخواهيم ببريم مي توانيم.(1)

حديث67: ابْنُ يَزِيدَ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ الْمَكِّيِّ قَالَ: اشْتَقْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ أَنَا بِمَكَّةَ فَقَدِمْتُ الْمَدِينَةَ وَ مَا قَدِمْتُهَا إِلَّا شَوْقاً إِلَيْهِ فَأَصَابَنِي تِلْكَ اللَّيْلَةَ مَطَرٌ وَ بَرْدٌ شَدِيدٌ فَانْتَهَيْتُ إِلَى بَابِهِ نِصْفَ اللَّيْلِ فَقُلْتُ مَا أَطْرُقُهُ هَذِهِ السَّاعَةَ وَ أَنْتَظِرُ حَتَّى أُصْبِحَ فَإِنِّي لَأُفَكِّرُ فِي ذَلِكَ إِذْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَا جَارِيَةُ افْتَحِي الْبَابَ لِابْنِ عَطَاءٍ فَقَدْ أَصَابَهُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ بَرْدٌ وَ أَذًى قَالَ فَجَاءَتْ فَفَتَحَتِ الْبَابَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ

حديث67: عبد الله بن عطاى مكى گفت خيلى مايل زيارت حضرت باقر(عليه السلام) شدم آن روزها در مكه بودم. به طرف مدينه رهسپار شدم فقط براى ديدار ايشان آن شب گرفتار باران شديد و هواى سردى شدم همين كه به در خانه امام(عليه السلام) رسيدم نيمه شب بود. با خود گفتم در نمي زنم در اين وقت شب همين جا هستم تا صبح شود در همين فكر بودم كه شنيدم فرمود: كنيز در را باز كن براى ابن عطا كه امشب دچار

ص: 399


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص376 باب 2 باب في الأئمة ع أنهم أعطوا خزائن الأرض ..... ح5

سردى و ناراحتى شده و كنيز آمد و در را باز كرد خدمت ايشان رسيدم.(1)

حديث68: رُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ النَّاسُ يَدْخُلُونَ وَ يَخْرُجُونَ فَقَالَ لِي سَلِ النَّاسَ هَلْ يَرَوْنَنِي فَكُلُّ مَنْ لَقِيتُهُ قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ لَا وَ هُوَ وَاقِفٌ حَتَّى دَخَلَ أَبُو هَارُونَ الْمَكْفُوفُ قَالَ سَلْ هَذَا فَقُلْتُ هَلْ رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَ لَيْسَ هُوَ بِقَائِمٍ قَالَ وَ مَا عِلْمُكَ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَعْلَمُ وَ هُوَ نُورٌ سَاطِعٌ قَالَ وَ سَمِعْتُ يَقُولُلِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْإِفْرِيقِيَةِ مَا حَالُ رَاشِدٍ قَالَ خَلَّفْتُهُ حَيّاً صَالِحاً يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ مَاتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَتَى قَالَ بَعْدَ خُرُوجِكَ بِيَوْمَيْنِ قَالَ وَ اللَّهِ مَا مَرِضَ وَ لَا كَانَ بِهِ عِلَّةٌ قَالَ وَ إِنَّمَا يَمُوتُ مَنْ يَمُوتُ مِنْ مَرَضٍ وَ عِلَّةٍ قُلْتُ مَنِ الرَّجُلُ قَالَ رَجُلٌ لَنَا مُوَالٍ وَ لَنَا مُحِبٌّ ثُمَّ قَالَ أَ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ لَنَا مَعَكُمْ أَعْيُنٌ نَاظِرَةٌ وَ أَسْمَاعٌ سَامِعَةٌ بِئْسَ مَا رَأَيْتُمْ وَ اللَّهِ لَا يَخْفَى عَلَيْنَا شَيْ ءٌ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَاحْضُرُونَا جَمِيعاً وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمُ الْخَيْرَ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ تُعْرَفُوا فَإِنِّي بِهَذَا آمُرُ وُلْدِي وَ شِيعَتِي

حديث68: ابو بصير گفت: در خدمت حضرت باقر(عليه السلام) وارد مسجد شدم مردم در رفت و آمد بودند. امام(عليه السلام) به من فرمود: از مردم بپرس مرا مى بينند؟ به هركه برخورد كردم پرسيدم حضرت باقر(عليه السلام) را نديدى. مي گفت: نه با اين كه امام باقر(عليه السلام) همان جا ايستاده بود. تا اينكه ابو هارون مكفوف (نابينا) وارد شد امام(عليه السلام) فرمود: از او بپرس گفتم حضرت باقر(عليه السلام) را نديدى گفت: مگر نمى بينى اينجا ايستاده. گفتم: از كجا دانستى؟ گفت: چگونه ندانم با اينكه آن جناب نورى درخشان است. ابو بصير گفت: امام(عليه السلام) به مردى از اهالي آفريقا گفت: راشد چطور است آن مرد پاسخ داد خوب سلام به شما رسانده امام(عليه السلام) فرمود خدا رحمتش كند. عرضه داشت: مگر

ص: 400


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص594 فصل في أعلام الإمام محمد بن علي بن الحسين الباقر ع .....ح3

مُرد؟ فرمود: آرى. پرسيد: كى؟ پاسخ داد: دو روز پس از حركت تو. عرضه داشت: عجب نه مرضى داشت و نه مبتلا به دردى بود. فرمود: هر كه مي ميرد يا به مرضى دچار مى شود و يا علتى دارد. من عرضه داشتم: آن مرد كه بود؟ فرمود: يكى از دوستان و علاقمندان به ما سپس فرمود: شما خيال مي كنيد كسى نيست متوجه شما باشد و سخن شما را بشنود بد خيالى كرده ايد به خدا قسم هيچ يك از اعمال شما مخفى از ما نيست بدانيدما هميشه متوجه شما هستيم سعى كنيد خود را عادت دهيد به كار خوب تا به همين امتياز شناخته شويد من فرزندان خود و شيعيانم را به اين كار سفارش مي كنم.(1)

حديث69: رُوِيَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: دَخَلَ النَّاسُ عَلَى أَبِي(عليه السلام) قَالُوا مَا حَدُّ الْإِمَامِ قَالَ حَدُّهُ عَظِيمٌ إِذَا دَخَلْتُمْ عَلَيْهِ فَوَقِّرُوهُ وَ عَظِّمُوهُ وَ آمِنُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ شَيْ ءٍ وَ عَلَيْهِ أَنْ يَهْدِيَكُمْ وَ فِيهِ خَصْلَةٌ إِذَا دَخَلْتُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَقْدِرْ أَحَدٌ أَنْ يَمْلَأَ عَيْنَهُ مِنْهُ إِجْلَالًا وَ هَيْبَةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَذَلِكَ كَانَ وَ كَذَلِكَ يَكُونُ الْإِمَامُ قَالَ فَيَعْرِفُ شِيعَتَهُ قَالَ نَعَمْ سَاعَةَ يَرَاهُمْ قَالُوا فَنَحْنُ لَكَ شِيعَةٌ قَالَ نَعَمْ كُلُّكُمْ قَالُوا أَخْبِرْنَا بِعَلَامَةِ ذَلِكَ قَالَ أُخْبِرُكُمْ بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ وَ قَبَائِلِكُمْ قَالُوا أَخْبِرْنَا فَأَخْبَرَهُمْ قَالُوا صَدَقْتَ قَالَ وَ أُخْبِرُكُمْ عَمَّا أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ نَحْنُ نُعْطِي شِيعَتَنَا مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِلْمِنَا ثُمَّ قَالَ يُقْنِعُكُمْ قَالُوا فِي دُونِ هَذَا نَقْنَع

حديث69: حلبى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه عده اي خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيده عرضه داشتند: امتيازات امام(عليه السلام) چيست؟ فرمود: بسيار بزرگ است هر وقت خدمت امام(عليه السلام) رسيديد به او احترام كنيد او را بزرگ بداريد و ايمان داشته باشيد به آن چه مي گويد بر او لازم است كه شما را هدايت كند. يكى از امتيازات او اينست كه

ص: 401


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص595 فصل في أعلام الإمام محمد بن علي بن الحسين الباقر ع ..... ح7

هركدام خدمتش برسيد از جلال و هيبتش نمي توانيد در چشم او خيره شويد زيرا پيامبر

نيز همين طور بود امام(عليه السلام) هم مثل اوست. عرضه داشت: شيعيان خود را مي شناسد؟ فرمود: آرى، عرضه داشتند: ما شيعه تو هستيم فرمود: آرى همه شما. عرضه داشتند: علامت آن چيست؟ فرمود: مي خواهيد اسامى خودتان و پدران و قبيله تان را بگويم تقاضا كردند بفرمائيد به آن ها فرمود، عرضه داشتند: صحيح است. فرمود: مي خواهيد بگويم چه مي خواستيد بپرسيد؟قصد داشتيد در مورد آيه (كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ)(1) سؤال كنيد فرمود: آن درخت پاك ما هستيم به هريك از شيعيان كه بخواهيم از علم خود مي دهيم. آنگاه فرمود: قانع شديد؟ عرضه داشتند: آقا ما به كمتر از اين هم قانع بوديم.(2)

حديث70: رَوَى أَبُو عُتَيْبَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)

فَدَخَلَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الشَّامِ أَتَوَلَّاكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ أَبِي كَانَ يَتَوَلَّى بَنِي أُمَيَّةَ وَ كَانَ لَهُ مَالٌ كَثِيرٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ غَيْرِي وَ كَانَ مَسْكَنُهُ بِالرَّمْلَةِ وَ كَانَ لَهُ جُنَيْنَةٌ يَتَخَلَّى فِيهَا بِنَفْسِهِ فَلَمَّا مَاتَ طَلَبْتُ الْمَالَ فَلَمْ أَظْفَرْ بِهِ وَ لَا أَشُكُّ أَنَّهُ دَفَنَهُ وَ أَخْفَاهُ مِنِّي قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَرَاهُ وَ تَسْأَلَهُ أَيْنَ مَوْضِعُ مَالِهِ قَالَ إِي وَ اللَّهِ إِنِّي لَفَقِيرٌ مُحْتَاجٌ فَكَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ كِتَاباً وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ انْطَلِقْ بِهَذَا الْكِتَابِ اللَّيْلَةَ إِلَى الْبَقِيعِ حَتَّى تَتَوَسَّطَهُ ثُمَّ تُنَادِي يَا درجان يَا درجان فَإِنَّهُ يَأْتِيكَ رَجُلٌ مُعْتَمٌّ فَادْفَعْ إِلَيْهِ كِتَابِي وَ قُلْ أَنَا رَسُولُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهُ يَأْتِيكَ فَاسْأَلْهُ عَمَّا بَدَا لَكَ فَأَخَذَ الرَّجُلُ الْكِتَابَ وَ انْطَلَقَ قَالَ أَبُو عُتَيْبَةَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام)

لِأَنْظُرَ مَا حَالُ الرَّجُلِ فَإِذَا هُوَ عَلَى الْبَابِ يَنْتَظِرُ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُ فَأُذِنَ لَهُ فَدَخَلْنَا جَمِيعاً فَقَالَ الرَّجُلُ اللَّهُ يَعْلَمُ عِنْدَ

ص: 402


1- . سوره ابراهيم آيه24
2- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص596 فصل في أعلام الإمام محمد بن علي بن الحسين الباقر ع ..... ح8

مَنْ يَضَعُ الْعِلْمَ قَدِ انْطَلَقْتُ الْبَارِحَةَ وَ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَ فَأَتَانِي الرَّجُلُ فَقَالَ لَا تَبْرَحْ مِنْ مَوْضِعِكَ حَتَّى آتِيَكَ بِهِ فَأَتَانِي بِرَجُلٍ أَسْوَدَ فَقَالَ هَذَا أَبُوكَ قُلْتُ مَا هُوَ أَبِي قَالَ غَيَّرَهُ اللَّهَبُ وَ دُخَانُ الْجَحِيمِ وَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ قُلْتُ أَنْتَ أَبِي قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَمَا غَيَّرَكَ عَنْ صُورَتِكَ وَ هَيْئَتِكَ قَالَ يَا بُنَيَّ كُنْتُ أَتَوَلَّى بَنِي أُمَيَّةَ وَ أُفَضِّلُهُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَعَذَّبَنِيَ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ كُنْتَ أَنْتَ تَتَوَلَّاهُمْ وَ كُنْتُ أَبْغَضْتُكَ عَلَى ذَلِكَ وَ حَرَمْتُكَ مَالِي فَزَوَيْتُهُ عَنْكَ وَ أَنَا الْيَوْمَ عَلَى ذَلِكَ مِنَ النَّادِمِينَ فَانْطَلِقْ يَا بُنَيَّ إِلَى جَنَّتِي فَاحْفِرْ تَحْتَ الزَّيْتُونَةِ وَ خُذِ الْمَالَ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَادْفَعْ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) خَمْسِينَ أَلْفاً وَ الْبَاقِي لَكَ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَا مُنْطَلِقٌ حَتَّى آخُذَ الْمَالَ وَ آتِيَكَ بِمَالِكَ قَالَ أَبُو عُتَيْبَةَ فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) مَا فَعَلَ الرَّجُلُ صَاحِبُ الْمَالِ قَالَ قَدْ أَتَانِي بِخَمْسِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَضَيْتُ مِنْهَا دَيْناً كَانَ عَلَيَّ وَ ابْتَعْتُ مِنْهَا أَرْضاً بِنَاحِيَةِ خَيْبَرَ وَ وَصَلْتُ مِنْهَا أَهْلَ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي حديث70: ابو عتيبه گفت خدمت امام باقر(عليه السلام) بودم مردى وارد شده عرضه داشت: اهل شام و از ارادتمندان به شمايم و از دشمنانتان بيزارم ولى پدرم دوستدار بنى اميه بود و ثروت زيادى داشت جز من فرزندى نداشت و در رمله (كه شهرى است در فلسطين) ساكن بود يك باغ داشت كه خودش تنها در آن رفت و آمد مي كرد پس از فوت هرچه جستجو كردم مالش را نيافتم من يقين دارم ثروت خود را پنهان نموده و از من مخفى كرده. حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: مايلى او را ببينى از خودش سؤال كنى محل پول ها را؟ عرضه داشت: آرى به خدا قسم! فقير و محتاجم. امام(عليه السلام) نامه نوشت و آن را مهر كرد فرمود: با اين نامه امشب مي روى در بقيع به

ص: 403

وسط آن كه رسيدى صدا مي زنى درجان! درجان! مردى با عمامه خواهى ديد نامه را به او بسپار و بگو من از طرف محمد بن على بن الحسين(عليه السلام) آمده ام او پدرت را مى آورد هرچه مايلى بپرس. نامه را گرفت و رفت ابو عتيبه گفت فردا صبح من آمدم خدمت حضرت باقر(عليه السلام) ببينم آن مرد چه كرده ديدم در خانه ايستاده منتظر اجازه است اجازه ورود دادند با او داخل شدم. گفت: خدا بهتر مي داند علم را به كه بسپارد ديشب رفتم و آن چه را دستور داده بوديد انجام دادم آن مرد آمده گفت همين جا باش تا پدرت را بياورم. ناگاه مردى سياه چهره را آورده گفت: اين پدر توست. گفتم: اين پدر من نيست گفت شراره آتش و دود جهنم و عذاب دردناك قيافه اش را تغيير داده. گفتم: تو پدر منى؟ جواب داد: آرى پرسيدم چرا چنين تغيير قيافه داده اى؟ گفت: پسر جان من دوستدار بنى اميه بودم و آن ها را بر اهل بيت پيغمبر مقدم مي داشتم خداوند مرا براى همان عذاب نمود ولى تو دوستدار آن ها بودى و من از تو بدم مى آمد، به همين جهت ثروت خود را از تو مخفى كردم اما امروز پشيمانم پسرم برو در همان باغ زير درخت زيتون را بكن و پول ها را بردار صد هزار درهم است پنجاه هزار درهم آن راتقديم كن به محمد بن على(عليه السلام) پنجاه هزار درهم ديگر مال خودت. عرضه داشت: آقا من الان مي خواهم بروم به آنجا و پول شما را بياورم. ابو عتيبه گفت سال بعد از حضرت باقر(عليه السلام) پرسيدم آن مرد پول را آورد فرمود: بلى پنجاه هزار درهم آورد قرضى داشتم پرداخت نمودم و زمينى در ناحيه خيبر خريدم و مقدارى هم به كسانى كه از فاميلم احتياج داشتند دادم.(1)

حديث71: إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ يَرْفَعُهُ قَالَ: دَخَلَتْ حَبَابَةُ الْوَالِبِيَّةُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ يَا حَبَابَةُ مَا الَّذِي أَبْطَأَ بِكِ قَالَتْ قُلْتُ بَيَاضٌ عَرَضَ فِي مَفْرِقِ رَأْسِي كَثُرَتْ لَهُ هُمُومِي فَقَالَ يَا حَبَابَةُ أَرِينِيهِ قَالَتْ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَوَضَعَ يَدَهُ فِي مَفْرِقِ رَأْسِي ثُمَّ قَالَ ائْتُوا لَهَا بِالْمِرْآةِ

ص: 404


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص597 فصل في أعلام الإمام محمد بن علي بن الحسين الباقر ع ..... ح9

فَأُتِيتُ بِالْمِرْآةِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا شَعْرُ مَفْرِقِ

رَأْسِي قَدِ اسْوَدَّ فَسُرِرْتُ بِذَلِكَ وَ سُرَّ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بِسُرُورِي

حديث71: على بن معيد گفت: حبابه والبيه خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيد امام(عليه السلام) فرمود: چه شده مدتى است تو را نديده ام گفت به واسطه سفيدى كه در موهاى سرم پيدا شده بود زياد ناراحت شدم. فرمود: به من نشان بده جلو آمده نشان داد. دست روى سرش گذاشت آن گاه فرمود آينه را بياوريد. آينه را آوردند نگاه كرد تمام موى سرش سياه شده بود بسيار خوشحال شد امام باقر(عليه السلام) نيز از شادى او خوشحال شدند.(1)

حديث72: الخرائج و الجرائح رُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْكُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)عَاتَبَنِي وَ قَالَ مَنِ ارْتَكَبَ الذَّنْبَ فِي الْخَلَاءِ لَمْ يَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَيَّ شَيْ ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّيْتُ وَجْهِي حَيَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) لَا تَعُدْ

حديث72: ابو بصير گفت من در كوفه به زنى قرآن مى آموختم يك روز با او شوخى كردم وقتى خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيدم مرا سرزنش كرد و فرمود: هركه در خلوت مرتكب گناهى شود خدا به او توجهى نخواهد داشت به آن زن چه گفتى؟ من از خجالت صورتم را پوشيدم و توبه نمودم حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: ديگر هرگز چنين كارى نكن.(2)

حديث73: أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فِي خَبَرٍ لَمَّا كَانَتِ السَّنَةُ الَّتِي حَجَّ فِيهَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ لَقِيَهُ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ أَقْبَلَ النَّاسُ يَنْثَالُونَ عَلَيْهِ فَقَالَ عِكْرِمَةُ مَنْ هَذَا عَلَيْهِ سِيمَاءُ زَهْرَةِ الْعِلْمِ لَأُجَرِّبَنَّهُ فَلَمَّا مَثُلَ بَيْنَ يَدَيْهِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ أُسْقِطَ فِي يَدِ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَقَدْ

ص: 405


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص270 باب3 باب في الأئمة ع أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن الله ..... ح3
2- . الخرائج و الجرائح ج 2ص594 فصل في أعلام الإمام محمد بن علي بن الحسين الباقر ع ..... ح5

جَلَسْتُ مَجَالِسَ كَثِيرَةً بَيْنَ يَدَيْ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ غَيْرِهِ فَمَا أَدْرَكَنِي مَا أَدْرَكَنِي آنِفاً فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَيْلَكَ يَا عُبَيْدَ أَهْلِ الشَّامِ إِنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ

حديث73: ابو حمزه ثمالى: سالى كه حضرت باقر(عليه السلام) به مكه رفت و هشام بن عبد الملك نيز در مكه بود مردم پى در پى گرد امام(عليه السلام) مى آمدند و مسائل خود را مى پرسيدند عكرمه گفت: اين كيست كه نور علم از جبينش تابان است بروم او را آزمايش كنم. گفت: همين كه مقابلش ايستادم چنان لرزه اندامم را گرفت كه در مقابل او ناتوان شدم عرضه داشتم: يا ابن رسول الله! من در مقابل مردان بزرگى نشسته ام ابن عباس و ديگران را درك نموده ام ولى آن چه اكنون دچار شدم هيچ وقت برايم پيش نيامده امام باقر(عليه السلام) فرمود: واى بر تو بنده ى شاميان!(إِنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ)(1) تو در مقابل شخصيتى قرار گرفته اى كه خداوند دستور احترام آن ها را داده و رهنماى خلق و نماينده خداست.(2)

حديث74: رُوِيَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: صِرْتُ يَوْماً إِلَى بَابِ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَخَرَجَتْ إِلَيَّ وَصِيفَةٌ نَاهِدٌ فَضَرَبْتُ بِيَدِي عَلَى رَأْسِ ثَدْيِهَا فَقُلْتُ لَهَا قُولِي لِمَوْلَاكِ إِنِّي بِالْبَابِ فَصَاحَ مِنْ آخِرِ الدَّارِ ادْخُلْ لَا أُمَّ لَكَ فَدَخَلْتُ وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ رِيبَةً وَ لَا قَصَدْتُ إِلَّا زِيَادَةً فِي يَقِينِي فَقَالَ صَدَقْتَ لَئِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ هَذِهِ الْجُدْرَانَ تَحْجُبُ أَبْصَارَنَا كَمَا تَحْجُبُ أَبْصَارَكُمْ إِذاً لَا فَرْقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فَإِيَّاكَ أَنْ تُعَاوِدَ لِمِثْلِهَا

حديث74: ابو الصباح كنانى گفت روزى رفتم در خانه حضرت باقر(عليه السلام) در زدم كنيزى آمد با دست بر سر سينه اش زده گفتم: به مولايت بگو فلانى آمده. از درون خانه صدا بلند شد چه مي کني؟ من وارد شده عرضه داشتم: به خدا قسم قصد

ص: 406


1- . النور آية 36
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص182 فصل في آياته ع

سوئى نداشتم خواستم بر يقينم افزوده شود. فرمود: اگر خيال مي كنيد اين ديوارها مانع ديدار ما هستند همان طور كه شما خودتان پشت ديوار را نمى بينيد در اين صورت فرقى بين ما و شما نيست مبادا دو مرتبه چنين كارى كنى.(1)

حديث75: رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) لَئِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّا لَا نَرَاكُمْ وَ لَا نَسْمَعُ كَلَامَكُمْ لَبِئْسَ مَا ظَنَنْتُمْ لَوْ كَانَ كَمَا تَظُنُّونَ أَنَّا لَا نَعْلَمُ مَا أَنْتُمْ فِيهِ وَ عَلَيْهِ مَا كَانَ لَنَا عَلَى النَّاسِ فَضْلٌ قُلْتُ أَرِنِي بَعْضَ مَا أَسْتَدِلُّ بِهِ قَالَ وَقَعَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ زَمِيلِكَ بِالرَّبَذَةِ حَتَّى عَيَّرَكَ بِنَا وَ بِحُبِّنَا وَ مَعْرِفَتِنَا قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ قَالَ فَتَرَانِي قُلْتُ بِاطِّلَاعِ اللَّهِ مَا أَنَا بِسَاحِرٍ وَ لَا كَاهِنٍ وَ لَا بِمَجْنُونٍ لَكِنَّهَا مِنْ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ نُحَدِّثُ بِمَا يَكُونُ قُلْتُ مَنِ الَّذِي يُحَدِّثُكُمْ بِمَا نَحْنُ عَلَيْهِ قَالَ أَحْيَاناً يُنْكَتُ فِي قُلُوبِنَا وَ يُوقَرُ فِي آذَانِنَا وَ مَعَ ذَلِكَ فَإِنَّ لَنَا خَدَماً مِنَ الْجِنِّ مُؤْمِنِينَ وَ هُمْ لَنَا شِيعَةٌ وَ هُمْ لَنَا أَطْوَعُ مِنْكُمْ قُلْتُ مَعَ كُلِّ رَجُلٍ وَاحِدٌ مِنْهُمْ قَالَ نَعَمْ يُخْبِرُنَا بِجَمِيعِ مَا أَنْتُمْ فِيهِ وَ عَلَيْهِحديث75: محمد بن مسلم گفت حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: اگر خيال مي كنيد ما شما را نمى بينيم و سخن شما را نمى شنويم بدخيالى كرده ايد اگر صحيح باشد گمان شما، كه از حال و كردارتان خبر نداشته باشيم ديگر ما را بر مردم فضيلتى نيست عرضه داشتم: يك نمونه از آن چه مي فرمائى به من نشان ده. فرمود: بين تو و هم سفرت در ربذه اختلاف افتاد او تو را سرزنش كرد به محبت با ما و شناسائى ما. عرضه داشتم: به خدا صحيح است فرمود: ديدى من با قدرتى كه خدا به من تفضل کرده خبر مي دهم نه ساحرم و نه كاهن و نه ديوانه اين از علوم نبوت است كه به ما از آن چه اتفاق مى افتد خبر مي دهند..(2)

ص: 407


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص272 الباب السادس في معجزات الإمام محمد بن علي الباقر ع .....ح2
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص288 الباب السادس في معجزات الإمام محمد بن علي الباقر ع ..... ح22

حديث76: رُوِيَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ كَثِيرٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلْبَاقِرِ(عليه السلام) مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى اللَّهِ فَصَرَفَ وَجْهَهُ فَسَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَلَاثاً فَقَالَ مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَوْ قَالَ لِتِلْكَ النَّخْلَةِ أَقْبِلِي لَأَقْبَلَتْ قَالَ عَبَّادٌ فَنَظَرْتُ وَ اللَّهِ إِلَى النَّخْلَةِ الَّتِي كَانَتْ هُنَاكَ قَدْ تَحَرَّكَ مُقْبِلَةً فَأَشَارَ إِلَيْهَا قِرِّي فَلَمْ أَعْنِكِ

حديث76: عباد بن كثير بصرى گفت به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: حق مؤمن بر خدا چيست؟ آن جناب توجهى نكرده سه مرتبه سؤال كردم در مرتبه سوم فرمود: از جمله حق مؤمن بر خدا اينست كه اگر به اين درخت بگويد بيا، اطاعت کند عباد گفت من به درخت خرما نگاه كردم ديدم از جاى كنده شد و در حال حركت است. امام(عليه السلام) اشاره نموده و فرمود: آرام باش تو را قصد نکرده بودم.(1)

حديث77:

حَبَابَةُ الْوَالِبِيَّةُ قَالَتْ رَأَيْتُ رَجُلًا بِمَكَّةَ أَصِيلًا فِي الْمُلْتَزَمِ أَوْ بَيْنَ الْبَابِ وَ الْحَجَرِ عَلَى صَعْدَةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ قَدْ حَزَمَ وَسَطَهُ عَلَى الْمِئْزَرِبِعِمَامَةِ خَزٍّ وَ الْغَزَالَةُ تُخَالُ عَلَى قُلَلِ الْجِبَالِ كَالْعَمَائِمِ عَلَى قِمَمِ الرِّجَالِ وَ قَدْ صَاعَدَ كَفَّهُ وَ طَرْفَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ وَ يَدْعُو فَلَمَّا انْثَالَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَسْتَفْتُونَهُ عَنِ الْمُعْضِلَاتِ وَ يَسْتَفْتِحُونَ أَبْوَابَ الْمُشْكِلَاتِ فَلَمْ يَرْمِ حَتَّى أَفْتَاهُمْ فِي أَلْفِ مَسْأَلَةٍ ثُمَّ نَهَضَ يُرِيدُ رَحْلَهُ وَ مُنَادٍ يُنَادِي بِصَوْتٍ صَهَلٍ أَلَا إِنَّ هَذَا النُّورُ الْأَبْلَجُ الْمُسْرَجُ وَ النَّسِيمُ الْأَرِجُ وَ الْحَقُّ الْمُرِجُّ وَ آخَرُونَ يَقُولُونَ مَنْ هَذَا فَقِيلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ عَلَمُ الْعِلْمِ وَ النَّاطِقُ عَنِ الْفَهْمِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي بَصِيرٍ أَلَا إِنَّ هَذَا بَاقِرُ عِلْمِ الرُّسُلِ وَ هَذَا مُبَيِّنُ السُّبُلِ هَذَا خَيْرُ مَنْ رَسَخَ فِي أَصْلَابِ أَصْحَابِ السَّفِينَةِ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةَ

الْغَرَّاءِ الْعَذْرَاءِ الزَّهْرَاءِ هَذَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ هَذَا نَامُوسُ الدَّهْرِ هَذَا ابْنُ

ص: 408


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص272 الباب السادس في معجزات الإمام محمد بن علي الباقر ع .....ح1

مُحَمَّدٍ وَ خَدِيجَةَ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ هَذَا مَنَارُ الدِّينِ الْقَائِمَةِ.

حديث77: حبابه والبيه گفت ديدم مردى نزديك غروب در مكه در ملتزم يا بين در خانه و حجر الاسود روى خاك ايستاده كمر خود را با عمامه اى از خز بسته است آفتاب بر فراز كوه نور طلائى خود را پهن كرده بود چون تاجى كه بر سر مردان است (منظورش اينست كه هنگام غروب بود) دست به سوى آسمان بلند كرده دعا مي كند جمعيت روى آوردند و شروع به سؤال كردند مسائل مشكل و سؤال هاى پيچيده مي كردند هزار مسأله آن ها را پاسخ داد سپس از جاى حركت نموده عازم منزل خود شد يك منادى فرياد مي زد با صدائى بلند اين نورى تابان و چراغى درخشان است و نسيم روح پرور و شخصيتى است كه قدرتش ناشناخته است ديگران مي گفتند كيست اين شخص؟ يك نفر گفت: محمد بن على امام باقر(عليه السلام) است صاحب اسرار خدا و گوينده داناست محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(عليه السلام) است. در روايت ابى بصير مي گويد عرضه داشت: اين مرد شكافنده علم پيمبران و راهنماى راه خدا و ارزنده ترين نژاد اصحاب سفينهاست اين مرد پسر فاطمه زهرا و بقية الله در زمين و ناموس دهر پسر محمد و خديجه و على و فاطمه است اين شخص استوانه پايدار دين است.(1)

حديث78: جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ الْجُعْفِيُّ قَالَ: مَرَرْتُ بِمَجْلِسِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فَقَالَ بِمَا ذَا فَضَلَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَتَيْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَلَمَّا بَصُرَ بِي ضَحِكَ إِلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ اقْعُدْ فَإِنَّ أَوَّلَ دَاخِلٍ يَدْخُلُ عَلَيْكَ فِي هَذَا الْبَابِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ فَجَعَلْتُ أَرْمُقُ بِبَصَرِي نَحْوَ الْبَابِ وَ أَنَا مُصَدِّقٌ لِمَا قَالَ سَيِّدِي إِذْ أَقْبَلَ يَسْحَبُ أَذْيَالَهُ فَقَالَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ بِمَا ذَا فَضَلَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيّاً وَلَدَاهُ وَ قَدْ وَلَدَانِي ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ احْفِرْ

ص: 409


1- . بحارالانوار ج46 ص259 باب5 ح60

حَفِيرَةً وَ امْلَأْهَا حَطَباً جَزْلًا وَ أَضْرِمْهَا نَاراً قَالَ جَابِرٌ فَفَعَلْتُ فَلَمَّا أَنْ رَأَى النَّارَ قَدْ صَارَتْ جَمْراً أَقْبَلَ عَلَيْهِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ إِنْ كُنْتَ حَيْثُ تَرَى فَادْخُلْهَا لَنْ تَضُرَّكَ فَقُطِعَ بِالرَّجُلِ فَتَبَسَّمَ فِي وَجْهِي ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ

حديث78: جابر بن يزيد جعفى گفت از مجلس عبد الله بن حسن گذشتم مي گفت: چه چيز محمد بن على (حضرت باقر(عليه السلام)) را بر من فضيلت داده و بعد من خدمت حضرت باقر(عليه السلام) رسيدم لبخندى زده به من فرمود: جابر! بنشين. اول كسى كه از اين در وارد شود عبدالله بن حسن است. من مرتب نگاه مي كردم تا كى وارد شود با اينكه مي دانستم امام(عليه السلام) راست مي گويد. ناگاه ديدم با قيافه اى كه حاكى از خودخواهى است مى آيد. حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: عبدالله تو مي گفتى چه چيز محمد بن على(عليه السلام) را بر من فضيلت داده، با اين كه حضرت محمد و على هم جَدِ او و هم جَدِ من هستند و بعد به من فرمود: جابر! گودالى بكن و پر از هيزم كن و آن را آتش بزن. جابر گفت: همين كه آتش افروخته شد و به صورت خرمنى گداخته در آمد حضرت باقر(عليه السلام) روى به جانب عبد الله كرده فرمود: اگر معتقدى كه داراى آن مقام هستى داخل آتش شو تو را زيان نمي رساند. عبد الله فرو ماند و نتوانست چيزى بگويد.امام(عليه السلام) لبخندى بصورت من زده فرمود: جابر! از جواب عاجز شد و حيران گرديد.(1)

حديث79: الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ بَيْنَمَا أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ إِذَا انْتَهَى إِلَى جَمَاعَةٍ عَلَى الطَّرِيقِ وَ إِذَا رَجُلٌ مِنَ الْحُجَّاجِ نَفَقَ حِمَارُهُ وَ قَدْ بَدَّدَ مَتَاعَهُ وَ هُوَ يَبْكِي فَلَمَّا رَأَى أَبَا جَعْفَرٍ أَقْبَلَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) نَفَقَ حِمَارِي وَ بَقِيتُ مُنْقَطِعاً فَادْعُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يُحْيِيَ لِي حِمَارِي قَالَ فَدَعَا أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَأَحْيَا اللَّهُ لَهُ حِمَارَه

ص: 410


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص185 فصل في آياته ع

حديث79: مفضل بن عمر گفت حضرت باقر(عليه السلام) در بين راه مكه و مدينه برخورد کرد به چندين نفر كه در سر راه ايستاده بودند. يكى از حاجيان الاغش مرده بود اسباب و متاع خود را تقسيم كرده بود و گريه مي كرد همين كه چشمش به حضرت باقر(عليه السلام) افتاد پيش آمده عرضه داشت: يا ابن رسول الله! الاغم مرده از راه مانده ام از خدا بخواه مال سواريم زنده شود. حضرت باقر(عليه السلام) دعا كرد خداوند مركب او را زنده نمود.(1)

حديث80: جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ سَأَلْتَ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ فَدَفَعَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) بِيَدِهِ وَ قَالَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ فَوَجَدْتُ السَّقْفَ مُتَفَرِّقاً وَ رَمَقَ نَاظِرِي فِي ثُلْمَةٍ حَتَّى رَأَيْتُ نُوراً حَارَ عَنْهُ بَصَرِي فَقَالَ هَكَذَا رَأَى إِبْرَاهِيمُ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ انْظُرْ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَلَمَّا رَفَعْتُهُ رَأَيْتُ السَّقْفَ كَمَا كَانَ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي وَ أَخْرَجَنِي مِنَ الدَّارِ وَ أَلْبَسَنِي ثَوْباً وَ قَالَ غَمِّضْ عَيْنَيْكَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ أَنْتَ فِي الظُّلُمَاتِ الَّتِي رَآهَا ذُو الْقَرْنَيْنِ فَفَتَحْتُ عَيْنَيَّ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ تَخَطَّى خُطًا وَ قَالَ أَنْتَ عَلَى رَأْسِ عَيْنِ الْحَيَاةِ لِلْخَضِرِ ثُمَّ خَرَجْنَا مِنْ ذَلِكَ الْعَالَمِ حَتَّى تَجَاوَزْنَا خَمْسَةً فَقَالَ هَذِهِ مَلَكُوتُ الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ غَمِّضْ عَيْنَيْكَ وَ أَخَذَ بِيَدِي فَإِذَا نَحْنُ فِي الدَّارِ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَ خَلَعَ عَنِّي مَا كَانَ أَلْبَسَنِيهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ ذَهَبَ مِنَ الْيَوْمِ فَقَالَ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ حديث80: جابر بن يزيد جُعفى گفت از حضرت باقر(عليه السلام) سؤال كردم از اين آيه (وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ)(2)

امام(عليه السلام) با دست اشاره نموده و فرمود: سرت را بلند كن و سر بلند كردم ديدم سقف شكافته شد از شكاف نورى ديدم

ص: 411


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص184 فصل في آياته ع
2- . سوره انعام آيه 75

كه چشمم خيره شد و فرمود: اين طور به ابراهيم(عليه السلام) ملكوت آسمان را نشان دادند سپس فرمود: به زمين نگاه كن بعد سرت را بلند كن همين كه سرم را بلند كردم ديدم سقف مثل اول شده امام(عليه السلام) دست مرا گرفت و از خانه خارج كرد يك جامه بر تن من نموده و فرمود: چشم خود را لحظه اي ببند فرمود: تو در همان ظلماتى هستى كه ذوالقرنين ديد چشم گشودم چيزى نديدم. چند قدم كه رفتيم فرمود: تو اكنون كنار همان چشمه حيات خضر هستى سپس از اين عالم خارج شديم تا پنج قسمت را رد کرديم فرمودند: اين ها ملكوت زمين است باز فرمود: چشم فروبند دستم را گرفت ناگاه متوجه شدم در همان خانه اول هستيم. سپس آن لباس را از تن من بيرون آورد.(1)

حديث81: وَ عَنْ أَبِي الْهُذَيْلِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا أَبَا الْهُذَيْلِ إِنَّهُ لَا تَخْفَى عَلَيْنَا لَيْلَةُ الْقِدْرِ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ يُطِيفُونَ بِنَا فِيهَا

حديث81: ابو الهذيل گفت امام باقر(عليه السلام) به من فرمود: ابوالهذيل شب قدر بر ما مخفى نيست ملائكه در آن شب اطراف ما طواف مي كنند.(2) معجزات امام صادق

حديث82: قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّ الْمَنْصُورَ يَوْماً دَعَاهُ فَرَكِبَ مَعَهُ إِلَى بَعْضِ النَّوَاحِي فَجَلَسَ الْمَنْصُورُ عَلَى تَلٍّ هُنَاكَ وَ إِلَى جَانِبِهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَجَاءَ رَجُلٌ وَ هَمَّ أَنْ يَسْأَلَ الْمَنْصُورَ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهُ وَ سَأَلَ الصَّادِقَ(عليه السلام) فَحَثَى لَهُ مِنْ رَمْلٍ هُنَاكَ مِلْ ءَ يَدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قَالَ لَهُ اذْهَبْ وَ أَغْلِ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ حَاشِيَةِ الْمَنْصُورِ أَعْرَضْتَ عَنِ الْمَلِكِ وَ سَأَلْتَ فَقِيراً لَا يَمْلِكُ شَيْئاً فَقَالَ الرَّجُلُ وَ قَدْ

ص: 412


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص194 فصل في آياته ع .....
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 2 ص140باب ذكر ولد أبي جعفر محمد بن علي ع و عددهم و أسمائهم ...

عَرَقَ وَجْهُهُ خَجَلًا مِمَّا أَعْطَاهُ إِنِّي سَأَلْتُ مَنْ أَنَا وَاثِقٌ بِعَطَائِهِ ثُمَّ جَاءَ بِالتُّرَابِ إِلَى بَيْتِهِ فَقَالَتْ لَهُ زَوْجَتُهُ مَنْ أَعْطَاكَ هَذَا فَقَالَ جَعْفَرٌ فَقَالَتْ وَ مَا قَالَ لَكَ قَالَ قَالَ لِي أَغْلِ فَقَالَتْ إِنَّهُ صَادِقٌ فَاذْهَبْ بِقَلِيلٍ مِنْهُ إِلَى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ وَ إِنِّي أَشَمُّ فِيهِ رَائِحَةَ الْغِنَى فَأَخَذَ الرَّجُلُ مِنْهُ جُزْءاً وَ مَرَّ بِهِ إِلَى بَعْضِ الْيَهُودِ فَأَعْطَاهُ فِيمَا حَمَلَ مِنْهُ إِلَيْهِ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ لَهُ ائْتِنِي بِبَاقِيهِ عَلَى هَذِهِ الْقِيمَة

حديث82: روايت شده كه منصور دوانيقى روزى حضرت صادق(عليه السلام) را خواست با ايشان سوار شد و به خارج شهر رفتند روى يك بلندى با هم نشستند مردى آمد و خواست از منصور تقاضاى كمك بكند ولى منصرف شد از حضرت صادق(عليه السلام) درخواست نمود. امام(عليه السلام) از همان ريگ ها سه مرتبه دست خود را پر نموده به او دادند فرمودند: بگير ولى ارزان نفروش. يكى از مأمورين منصور گفت: از پادشاه درخواست نكردى از مرد فقيرى كه چيزى ندارد درخواست كردى. آن مرد در حالى كه از خجالت به واسطه ريگ هائى كه به او داده بودند عرق كرده بود گفت: من از كسى تقاضا كردم كه مطمئن هستم كريم و بخشنده است. ريگ ها را به خانه آورد زنش پرسيد اين ها را كه داد؟ گفت: حضرت صادق(عليه السلام) پرسيد: چه فرمود؟ گفت: فرمود: ارزان نفروش. گفت: او مردى راستگو است مقدار كمى از اين ريگ ها را ببر پيش خبره و اشخاص مطلع بوىثروت و بى نيازى استشمام مي كنم. مختصرى از آن ها را برد پيش يك نفر يهودى از او به ده هزار درهم خريد گفت: بقيه را هم به همين قيمت از تو مي خرم.(1)

حديث83: وَ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ هُوَ بِمَكَّةَ يَا مُرَازِمُ لَوْ سَمِعْتَ رَجُلًا يَسُبُّنِي مَا كُنْتَ صَانِعاً قُلْتُ كُنْتُ أَقْتُلُهُ قَالَ يَا مُرَازِمُ إِنْ سَمِعْتَ مَنْ يَسُبُّنِي فَلَا تَصْنَعْ بِهِ شَيْئاً قَالَ فَخَرَجْتُ مِنْ مَكَّةَ عِنْدَ الزَّوَالِ فِي يَوْمٍ حَارٍّ

ص: 413


1- . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 4 ص184 الفصل العشرون .....ح162

فَأَلْجَأَنِي الْحَرُّ إِلَى أَنْ عَبَرْتُ إِلَى بَعْضِ الْقِبَابِ وَ فِيهَا قَوْمٌ فَنَزَلْتُ مَعَهُمْ فَسَمِعْتُ بَعْضَهُمْ يَسُبُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَذَكَرْتُ قَوْلَهُ فَلَمْ أَقُلْ شَيْئاً وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَقَتَلْتُهُ.

حديث83: مرازم گفت حضرت صادق(عليه السلام) در مكه به من فرمود: اگر بشنوى يك نفر مرا دشنام دهد چه مي كنى؟ عرضه داشتم: او را مي كشم. حضرت فرمود: مرازم! اگر كسى مرا دشنام دهد به او كارى نداشته باشيد.(1)

حديث84: دَاوُدُ النِّيلِيُّ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِلَى الْحَجِّ فَلَمَّا كَانَ أَوَانَ الظُّهْرِ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ اعْدِلْ عَنِ الطَّرِيقِ حَتَّى نَأْخُذَ أُهْبَةَ الصَّلَاةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ وَ لَيْسَ نَحْنُ فِي أَرْضٍ قَفْرٍ لَا مَاءَ فِيهَا فَقَالَ لِي مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ قَالَ فَسَكَتُّ وَ عَدَلْنَا عَنِ الطَّرِيقِ فَنَزَلْنَا فِي أَرْضٍ قَفْرٍ لَا مَاءَ فِيهَا فَرَكَضَهَا بِرِجْلِهِ فَنَبَعَ لَنَا عَيْنُ مَاءٍ يَسِيبُ كَأَنَّهُ قِطَعُ الثَّلْجِ فَتَوَضَّأَ وَ تَوَضَّيْتُ ثُمَّ أَدَّيْنَا مَا عَلَيْنَا مِنَ الْفَرْضِ فَلَمَّا هَمَمْنَا بِالْمَسِيرِ الْتَفَتُّ فَإِذَا بِجِذْعٍ نَخِرٍ فَقَالَ لِي يَا دَاوُدُ أَ تُحِبُّ أَنْ أُطْعِمَكَ مِنْهُ رُطَباً فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى الْجِذْعِ فَهَزَّهُ فَاخْضَرَّ مِنْ أَسْفَلِهِ إِلَى أَعْلَاهُ قَالَ ثُمَّ اجْتَذَبَهُ الثَّانِيَةَ فَأَطْعَمَنَا اثْنَيْنِ وَ ثَلَاثِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الرُّطَبِ ثُمَّ مَسَحَ بِيَدِهِ عَلَيْهِ فَقَالَ عُدْ نَخِراً بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ فَعَادَ كَسِيرتِهِ الْأُوْلَى.

حديث84: داود نيلى گفت: در خدمت حضرت صادق(عليه السلام) به مكه رفتيم. نزديك ظهر كه شد فرمود: از راه كناره بگير تا آماده نماز شويم. عرضه داشتم: فدايت شوم ما در سرزمين خشكي هستيم اينجا آبي وجود ندارد. فرمود: تو چه كار به خشكى زمين دارى. چيزى نگفتم. از راه كناره گرفتيم. در يك زمين خشك و بدون آب فرود آمديم با پاى مبارك زمين را كاويد چشمه اى ظاهر شد آبى سردبيرون آمد

ص: 414


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص193 ذكر من روى من أولاده ع .....

مانند يخ امام(عليه السلام) وضو گرفت من نيز وضو گرفتم نماز را خوانديم. در موقع حركت متوجه يك شاخه خرما شد كه روى زمين افتاده بود فرمود: داود مايلى از اين شاخه خرما بخورى؟ عرضه داشتم: آرى. دست مبارك به چوب خرما زد از بالا تا پائين سبز شد بعد دست ديگرى به آن زد از همان شاخه سى و دو رقم خرما خورديم باز دستى بر آن كشيده فرمود: همان طور خشك شو به اذن خدا، باز مانند اول شد. (1)

حديث85: أَقُولُ رَوَى الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ رَجُلًا قَدِمَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مِنْ خُرَاسَانَ وَ مَعَهُ صُرَرٌ مِنَ الصَّدَقَاتِ مَعْدُودَةٌ مَخْتُومَةٌ وَ عَلَيْهَا أَسْمَاءُ أَصْحَابِهَا مَكْتُوبَةٌ فَلَمَّا دَخَلَ الرَّجُلُ جَعَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يُسَمِّي أَصْحَابَ الصُّرَرِ وَ يَقُولُ أَخْرِجْ صُرَّةَ فُلَانٍ فَإِنَّ فِيهَا كَذَا وَ كَذَا ثُمَّ قَالَ أَيْنَ صُرَّةُ الْمَرْأَةِ الَّتِي بَعَثَتْهَا مِنْ غَزْلِ يَدِهَا أَخْرِجْهَا فَقَدْ قَبِلْنَاهَا ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ أَيْنَ الْكِيسُ الْأَزْرَقُ فِيهِ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ كَانَ الرَّجُلُ قَدْ فَقَدَهُ فِي بَعْضِ طَرِيقِهِ فَلَمَّا ذَكَرُهُ الْإِمَامُ(عليه السلام) اسْتَحْيَا الرَّجُلُ وَ قَالَ يَا مَوْلَايَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ قَدْ فَقَدْتُهُ فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ(عليه السلام) تَعْرِفُهُ إِذَا رَأَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ يَا غُلَامُ أَخْرِجِ الْكِيسَ الْأَزْرَقَ فَأَخْرَجَهُ فَلَمَّا رَآهُ الرَّجُلُ عَرَفَهُ فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ إِنَّا احْتَجْنَا إِلَى مَا فِيهِ فَأَحْضَرْنَاهُ قَبْلَ وُصُولِكَ إِلَيْنَا فَقَالَ الرَّجُلُ يَا مَوْلَايَ إِنِّي أَلْتَمِسُ الْجَوَابَ بِوُصُولِ مَا حَمَلْتُهُ إِلَى حَضْرَتِكَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ الْجَوَابَ كَتَبْنَاهُ وَ أَنْتَ فِي الطَّرِيقِ.

حديث85: مردى از خراسان خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيده چند كيسه مهر شده كه روى آن اسم صاحبش نوشته شده بود آورد. امام صادق(عليه السلام) نام صاحبان كيسه ها را يكايك مي برد و مي فرمود: كيسه فلانى را بده كه در آن فلان مبلغ پول است. فرمود: كيسه پول آن زنى كه از مزد رشتن نخ پولى تهيه كرده بود كجا است بده

ص: 415


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص241 فصل في خرق العادات له ع .....

ما آن را پذيرفتيم. بعد فرمود: كو آن كيسه آبى رنگ كه هزار درهمداشت. آن كيسه را در بين راه گم كرده بود خجالت كشيد. عرضه داشت: آقا من آن كيسه را بين راه گم كردم. فرمود: اگر ببينى مى شناسى؟ عرضه داشتم: بلى. فرمود: غلام آن كيسه آبى رنگ را بياور. همين كه ديد آن را شناخت. فرمود: ما احتياج پيدا كرديم قبل از اينكه تو بيائى آن را برداشتيم. عرضه داشتم: آقا تقاضا دارم رسيد پول هائى كه تقديم كردم بدهيد تا براى صاحبانش ببرم. فرمود: وقتى تو در بين راه بودى جواب را نوشتيم. (1)

حديث86: عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ لِي اسْتَأْذِنْ لِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) لَوْ لَا أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْ ءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ فَقَالَ الْفَتَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَهَلْ لِي مِنْ مَخْرَجٍ مِنْهُ قَالَ إِنْ قُلْتُ لَكَ تَفْعَلُ قَالَ أَفْعَلُ قَالَ اخْرُجْ مِنْ جَمِيعِ مَا كَسَبْتَ فِي دَوَاوِينِهِمْ فَمَنْ عَرَفْتَ مِنْهُمْ رَدَدْتَ عَلَيْهِ مَالَهُ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفْ تَصَدَّقْتَ بِهِ وَ أَنَا أَضْمَنُ لَكَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ قَالَ فَأَطْرَقَ الْفَتَى طَوِيلًا فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَرَجَعَ الْفَتَى مَعَنَا إِلَى الْكُوفَةِ فَمَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى ثِيَابَهُ الَّتِي كَانَتْ عَلَى بَدَنِهِ قَالَ فَقَسَمْنَا لَهُ قِسْمَةً وَ اشْتَرَيْنَا لَهُ ثِيَاباً وَ بَعَثْنَا لَهُ بِنَفَقَةٍ قَالَ فَمَا أَتَى عَلَيْهِ أَشْهُرٌ قَلَائِلُ حَتَّى مَرِضَ فَكُنَّا نَعُودُهُ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ يَوْماً وَ هُوَ فِي السِّيَاقِ فَفَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ وَفَى لِي وَ اللَّهِ صَاحِبُكَ قَالَ ثُمَّ مَاتَ فَوَلِينَا أَمْرَهُ فَخَرَجْتُ حَتَّى

ص: 416


1- . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 4 ص183 الفصل العشرون .....ح160

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا عَلِيُّ وَفَيْنَا وَ اللَّهِ لِصَاحِبِكَ قَالَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا قَالَ لِي وَ اللَّهِ عِنْدَ مَوْتِهِ

حديث86: على بن ابى حمزه گفت: دوستى داشتم از مأمورين و نويسندگان بنى اميه. از من خواهش كرد برايش اجازه بگيرم كه خدمت حضرت صادق(عليه السلام) برسد. اجازه گرفتم. وقتى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيد سلامكرده نشست.عرضه داشت: آقا من در اداره حكومتى بنى اميه كار مي كردم و از دنياى آن ها ثروت زيادى انباشتم كسى از من بازخواست نمي كرد. فرمود: اگر بنى اميه نمى يافتند كسى را كه نويسنده آن ها باشد و ماليات جمع كند و جنگ نمايد و در اجتماعات آن ها حاضر شود حق ما را غصب نمي كردند اگر مردم اطراف آن ها را نگيرند چيزى پيدا نخواهند كرد مگر همان اندازه اى كه به دستشان برسد. آن مرد عرضه داشت: فدايت شوم آيا راه نجاتى برايم هست؟ فرمود: اگر راهى برايت بگويم عمل مي كنى؟! عرضه داشت: آري، انجام مي دهم. فرمود: هرچه در كار حكومتى آن ها بدست آورده اى رها كن. هر كدام را مي شناسى حق آنها را مي دهى و هر كدام را نمي شناسى از طرف آنها صدقه مي دهى من از جانب خدا براى تو ضمانت بهشت را مي كنم. مدتى سر به زير انداخت و در انديشه بود تصميم خود را گرفت سر برداشته عرضه داشت: انجام مي دهم. على بن ابو حمزه گفت: من با او به كوفه برگشتيم هرچه داشت رد كرد حتى لباس هاى تنش را، ما مقدارى پول تهيه كرديم و لباس برايش خريديم و براى مخارج او پولى فرستاديم. چند ماهى بيش نگذشت كه مريض شد. از او عيادت مي كرديم. روزى به عيادتش رفتم در حال جان دادن بود چشم باز كرد گفت: على بن ابى حمزه! دوست تو حضرت صادق(عليه السلام) به خدا قسم به وعده خود وفا كرد. از دنيا رفت كار كفن و دفن او را انجام داديم. خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رفتم همين كه چشمش به من افتاد فرمودند: اي علي! به وعده خود وفا كرديم نسبت به دوست تو. عرضه داشتم: صحيح

ص: 417

مي فرمائيد فداى شما شوم هنگام مرگ خودش هم به من گفت.(1)حديث87: وَ قَالَ أَبُو الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيُ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ لَنَا جَاراً مِنْ هَمْدَانَ يُقَالُ لَهُ الْجَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ يَسُبُّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَ فَتَأْذَنُ لِي أَنْ أَقْتُلَهُ قَالَ إِنَّ الْإِسْلَامَ قَيَّدَ الْفَتْكَ وَ لَكِنْ دَعْهُ فَسَتُكْفَى بِغَيْرِكَ قَالَ فَانْصَرَفْتُ إِلَى الْكُوفَةِ فَصَلَّيْتُ الْفَجْرَ فِي الْمَسْجِدِ وَ إِذَا أَنَا بِقَائِلٍ يَقُولُ وُجِدَ الْجَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَلَى فِرَاشِهِ مِثْلُ الزِّقِّ الْمَنْفُوخِ مَيِّتاً فَذَهَبُوا يَحْمِلُونَهُ إِذاً لَحْمُهُ سَقَطَ عَنْ عَظْمِهِ فَجَمَعُوهُ عَلَى نَطْعٍ وَ إِذَا تَحْتَهُ أَسْوَدُ فَدَفَنُوهُ

حديث87: ابوالصباح كنانى گفت: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: من همسايه اى دارم بنام جعد بن عبد اللَّه در همدان كه به علي(عليه السلام) ناسزا مي گويد اجازه مي دهى او را بكشم؟ فرمود: ايمان مانع از كشتن است، كارى به او نداشته باش به زودي شرش کنده مي شود. آن مرد گفت: به كوفه رفتم نماز صبح را در مسجد خواندم ناگاه ديدم يك نفر مي گويد: جعد بن عبد اللَّه در رختخواب مثل خيك باد كرده و مرده است. وقتى رفتند بدنش را بردارند گوشت هايش از استخوان مي ريخت. بدنش را در روى يك پوست جمع كردند مشاهده كردند يك افعى زير اوست سپس بدنش را دفن نمودند. (2)

حديث88: إِسْحَاقُ وَ إِسْمَاعِيلُ وَ يُونُسُ بَنُو عَمَّارٍ أَنَّهُ اسْتَحَالَ وَجْهُ يُونُسَ إِلَى الْبَيَاضِ فَنَظَرَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِلَى جَبْهَتِهِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَالَ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا رَحِيمُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا سَمِيعَ الدَّعَوَاتِ يَا مُعْطِيَ الْخَيْرَاتِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الطَّيِّبِينَ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ

ص: 418


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص240 فصل في خرق العادات له ع
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص239 فصل في خرق العادات له ع

الدُّنْيَا وَ شَرَّ الْآخِرَةِ وَ أَذْهِبْ عَنِّي شَرَّ الدُّنْيَا وَ شَرَّ الْآخِرَةِ وَ أَذْهِبْ عَنِّي مَا بِي فَقَدْ غَاظَنِي ذَلِكَ وَ أَحْزَنَنِي قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا خَرَجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى تَنَاثَرَ عَنْ وَجْهِهِ مِثْلُ النُّخَالَةِ وَ ذَهَبَ قَالَ الْحَكَمُ بْنُ مِسْكِينٍ وَ رَأَيْتُ الْبَيَاضَ بِوَجْهِهِ ثُمَّ انْصَرَفَ وَ لَيْسَ فِي وَجْهِهِ شَيْ ءٌحديث88: اسحاق و اسماعيل و يونس پسران عمار گفتند كه صورت يونس برادرشان به سفيدى گرائيده بود. چشم امام صادق(عليه السلام) كه به او افتاد دو ركعت نماز خواند سپس حمد خدا و ستايش بر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) نموده عرضه داشت (يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا رَحِيمُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا سَمِيعَ الدَّعَوَاتِ يَا مُعْطِيَ الْخَيْرَاتِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الطَّيِّبِينَ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ الدُّنْيَا وَ شَرَّ الْآخِرَةِ وَ أَذْهِبْ عَنِّي شَرَّ الدُّنْيَا وَ شَرَّ الْآخِرَةِ وَ أَذْهِبْ عَنِّي مَا بِي فَقَدْ غَاظَنِي ذَلِكَ وَ أَحْزَنَنِي) گفت: بعد از اين دعاى امام(عليه السلام) به خدا قسم! از مدينه خارج نشده بوديم كه سفيدي ها از صورتش مانند نخاله ريخت. حكم بن مسكين گفت: من سفيدى صورت او را ديده بودم وقتى برگشت در صورتش اثرى از سفيدى نبود.(1)

حديث89: عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ لِنَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ انْطَلِقُوا بِنَا إِلَى إِمَامِ الرَّافِضَةِ نَسْأَلْهُ عَنْ أَشْيَاءَ نُحَيِّرْهُ فِيهَا فَانْطَلَقُوا فَلَمَّا دَخَلُوا إِلَيْهِ نَظَرَ إِلَيْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ أَسْأَلُكَ بِاللَّهِ يَا نُعْمَانُ لَمَّا صَدَّقْتَنِي عَنْ شَيْ ءٍ أَسْأَلُكَ عَنْهُ هَلْ قُلْتَ لِأَصْحَابِكَ مُرُّوا بِنَا إِلَى إِمَامِ الرَّافِضَةِ فَنُحَيِّرَهُ فَقَالَ قَدْ كَانَ ذَلِكَ قَالَ فَسَلْ مَا شِئْتَ الْقِصَّةَ

حديث89: وقتى حضرت صادق(عليه السلام) پيش منصور رفت. ابو حنيفه به اصحاب خود گفت برويم پيش امام رافضيان از او چند سؤال بكنيم كه مات و مبهوت شود. همين كه خدمت امام(عليه السلام) رسيدند حضرت صادق(عليه السلام) نگاهى به او نموده فرمود: نعمان!

ص: 419


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص232 فصل في استجابة دعواته ع

تو را به خدا قسم مي دهم هرچه از تو پرسيدم راست بگوئى تو به دوستانت نگفتى برويم پيش امام رافضيان سؤالى بكنيم از او كه مات ومبهوت شود؟ عرضه داشت: چرا. امام(عليه السلام) فرمود اكنون هرچه مايلى بپرس! و حضرت به تمامي آن ها پاسخ داد(1)

حديث90: الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: وَجَّهَ الْمَنْصُورُ إِلَى حَسَنِ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ وَالِيهِ عَلَى الْحَرَمَيْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَأَخَذَتِ النَّارُ فِي الْبَابِ وَ الدِّهْلِيزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَتَخَطَّى النَّارَ وَ يَمْشِي فِيهَا وَ يَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ

حديث90: مفضل بن عمر گفت: منصور دوانيقى شخصى را فرستاد پيش فرماندار خود حسن بن زيد كه فرماندارى مكه و مدينه را به عهده داشت به او پيغام داد كه خانه جعفر بن محمّد(عليه السلام) را آتش بزند. خانه امام(عليه السلام) را آتش زدند آتش بر در خانه و اطاق ها رسيد. حضرت صادق(عليه السلام) پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش مي رفت و مي گفت من پسر اسماعيل پيامبرم من پسر ابراهيم خليل اللَّه هستم.(2)

حديث91: أَقُولُ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْمَشْهَدِيِّ فِي الْمَزَارِ الْكَبِيرِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ بِعَرَفَةَ يَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْ خُطُوَاتِي هَذِهِ الَّتِي خَطَوْتُهَا فِي طَاعَتِكَ كَفَّارَةً لِمَا خَطَوْتُهَا فِي مَعْصِيَتِكَ وَ سَاقَ الدُّعَاءَ إِلَى قَوْلِهِ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فَاجْعَلْ قِرَايَ الْجَنَّةَ وَ أَطْعِمْنِي عِنَباً وَ رُطَباً قَالَ سُفْيَانُ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أَنْزِلَ وَ أَشْتَرِيَ لَهُ تَمْراً وَ مَوْزاً وَ أَقُولَ لَهُ هَذَا عِوَضُ الْعِنَبِ وَ الرُّطَبِ وَ إِذَا أَنَا بِسَلَّتَيْنِ مَمْلُوَّتَيْنِ قَدْ وُضِعَتَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِحْدَاهُمَا رُطَبٌ وَ الْأُخْرَى عِنَبٌ تَمَامَ الْخَبَرِ.

ص: 420


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص226 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص473 باب مولد أبي عبد الله جعفر بن محمد ع .....ح2

حديث91: سفيان ثورى گفت: شنيدم حضرت صادق(عليه السلام) در عرفات چنين دعا مي كرد (اللَّهُمَّ اجْعَلْ خُطُوَاتِي هَذِهِ الَّتِي خَطَوْتُهَا فِي طَاعَتِكَ كَفَّارَةً لِمَاخَطَوْتُهَا فِي مَعْصِيَتِكَ) دعاى خود را ادامه داد تا اين جا كه خدايا من ميهمان توام پذيرائى مرا بهشت قرار ده و مرا انگور و خرما روزى فرما. سفيان گفت: به خدا قسم! تصميم گرفتم بروم خرما و موز بخرم به جاى انگور و خرماى تازه بياورم ناگاه ديدم دو سبد پر از خرماى تازه و انگور مقابلش فرود آمد.(1)

حديث92: ابْنُ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ فِي دَلَائِلِ الْأَئِمَّةِ وَ مُعْجِزَاتِهِمْ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ وَ كَانَتْ مَعِي جُوَيْرِيَةٌ لِي فَأَصَبْتُ مِنْهَا ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَى الْحَمَّامِ فَلَقِيتُ أَصْحَابَنَا الشِّيعَةَ وَ هُمْ مُتَوَجِّهُونَ إِلَى الصَّادِقِ(عليه السلام) فَخِفْتُ أَنْ يَسْبِقُونِي وَ يَفُوتَنِي الدُّخُولُ عَلَيْهِ فَمَشَيْتُ مَعَهُمْ حَتَّى دَخَلْتُ الدَّارَ مَعَهُمْ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) نَظَرَ إِلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بُيُوتَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَدْخُلُهَا الْجُنُبُ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَقِيتُ أَصْحَابَنَا وَ خِفْتُ أَنْ يَفُوتَنِيَ الدُّخُولُ مَعَهُمْ وَ لَنْ أَعُودَ إِلَى مِثْلِهَا أَبَداً.

حديث92: ابو بصير گفت وارد مدينه شدم كنيزى داشتم با او همبستر شدم براى رفتن به حمام از منزل بيرون آمدم. دوستان شيعه خود را ديدم كه به خانه حضرت صادق(عليه السلام) مي روند. ترسيدم آن ها بروند و من نتوانم خدمت ايشان برسم من نيز با آن ها رفتم تا وارد خانه شدم همين كه مقابل امام(عليه السلام) رسيدم نگاهى به من نموده فرمود: ابا بصير! مگر نمي دانى در خانه انبياء و اولاد انبياء نبايد جُنُب وارد شود؟ من خجالت كشيدم عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) ديدم دوستان خدمت شما مي رسند ترسيدم عقب بمانم ولى ديگر چنين كارى نخواهم كرد.(2)

ص: 421


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص461 استحباب قراءة دعاء الإمام الصادق ع يوم عرفة .....ح1
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص226 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب .....

حديث93: إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيُّ قَالَ: أَتَى إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) رَجُلٌ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَيْتُ فِي مَنَامِي كَأَنِّي خَارِجٌ مِنْ مَدِينَةِ الْكُوفَةِ فِي مَوْضِعٍ أَعْرِفُهُ وَ كَانَ شَبَحاً مِنْ خَشَبٍ أَوْ رَجُلًا مَنْحُوتاً مِنْ خَشَبٍ عَلَى فَرَسٍ مِنْ خَشَبٍ يُلَوِّحُ بِسَيْفِهِ وَ أَنَا أُشَاهِدُهُ فَزِعاً مَرْعُوباً فَقَالَ لَهُ أَنْتَ رَجُلٌ تُرِيدُ اغْتِيَالَ رَجُلٍ فِي مَعِيشَتِهِ فَاتَّقِ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَكَ ثُمَّ يُمِيتُكَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أُوتِيتَ عِلْماً وَ اسْتَنْبَطْتَهُ مِنْ مَعْدِنِهِ أُخْبِرُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَمَّا قَدْ فَسَّرْتَ لِي إِنَّ رَجُلًا مِنْ جِيرَانِي جَاءَنِي وَ عَرَضَ عَلَيَّ ضَيْعَتَهُ فَهَمَمْتُ أَنْ أَمْلِكَهَا بِوَكْسٍ كَثِيرٍ لِمَا عَرَفْتُ أَنَّهُ لَيْسَ لَهَا طَالِبٌ غَيْرِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ صَاحِبُكَ يَتَوَالانَا وَ يَبْرَأُ مِنْ عَدُوِّنَا فَقَالَ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَوْ كَانَ نَاصِبِيّاً حَلَّ لِيَ اغْتِيَالُهُ فَقَالَ

أَدِّ الْأَمَانَةَ لِمَنِ ائْتَمَنَكَ وَ أَرَادَ مِنْكَ النَّصِيحَةَ وَ لَوْ إِلَى قَاتِلِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

حديث93: اسماعيل بن عبد اللَّه قريشى: مردى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) من در خواب ديدم مثل اين كه در خارج كوفه در يك محلى يك شبح از چوب يا يك آدم چوبى روى اسب چوبى نشسته و شمشيرش مي درخشد من در خواب از ديدن او در ترس و لرز شدم. امام(عليه السلام) فرمود: تو مردى هستى كه مي خواهى يك نفر را در امور زندگى فريب دهى. آيا از خدائى كه تو را آفريده و بعد مي ميراند نمي ترسى؟ آن مرد عرضه داشت: به راستي خداوند به شما دانش فراواني داده و از سرچشمه واقعى علم استفاده مي نمائى. من جريان اين تعبيرى كه فرمودى بگويم: يكى از همسايگانم پيش من آمد و باغ خود را براى فروش به من عرضه داشت. من تصميم گرفتم كه با قيمت خيلى كم آن باغ را بخرم چون خريدار ديگري نداشت. امام(عليه السلام) فرمود: همسايه تو دوست ماست و از دشمن ما بيزارى مي جويد عرضه داشت: آرى. بفرمائيد اگر ناصبى و دشمن شما بود صحيح بود من او

ص: 422

را بفريبم؟ حضرت مرا شديدا نهي کرده وفرمودند: امانت را از هرکه گرفته اى به او رد كن اگر چه قاتل حسين(عليه السلام) باشد و هرگز به هيچ کس خيانت مکن.(1)

حديث94: مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ صُدِّعَ ابْنٌ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ مَرْوَ فَشَكَا ذَلِكَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)

فَقَالَ أَدْنِهِ مِنِّي قَالَ فَمَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ فَبَرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ

حديث94: معاوية بن وهب گفت: بچه يكى از اهالى مرو ديوانه شد. شكايت پيش حضرت صادق(عليه السلام) نمود حضرت فرمود: او را جلو بياور دست روى سرش كشيد و اين آيه را خواند (إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ)(2) آنگاه پسرك خوب شد به لطف خدا. (3)

حديث95: وَ قَالَ سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ(عليه السلام) فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا سَمَاعَةُ مَا هَذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَ جَمَّالِكَ فِي الطَّرِيقِ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَاحِشاً أَوْ صَيَّاحاً قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ ظَلَمَنِي فَنَهَانِي عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ.

حديث95: سماعة بن مهران گفت خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيدم بدون سؤال فرمود: اين چه كارى بود كه در بين راه با ساربان خود كردى، مباد بعد از اين ناسزا بگوئى و داد و فرياد کني. سماعه گفت چون آن ساربان به من ستم كرده بود من آن كارها را كرده بودم ولى امام(عليه السلام) مرا شديدا نهى نمود.(4)حديث96: رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ يَسْأَلُ عَنِ الْإِمَامِ(عليه السلام) بِالْمَدِينَةِ فَاسْتَقْبَلَهُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا إِنِّي أَرَاكَ تَسْأَلُ عَنِ الْإِمَامِ(عليه السلام) قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَصَبْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَلْقَى جَعْفَرَ بْنَ

ص: 423


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص293 حديث نوح ع يوم القيامة .....ح448
2- . سوره فاطر آيه41
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص232 فصل في استجابة دعواته ع .....
4- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4ص224 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب

مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَافْعَلْ فَاسْتَدَلَّهُ فَأَرْشَدَهُ إِلَيْهِ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ لَهُ إِنَّكَ دَخَلْتَ مَدِينَتَنَا هَذِهِ تَسْأَلُ عَنِ الْإِمَامِ فَاسْتَقْبَلَكَ فَتًى مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ فَأَرْشَدَكَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَسَأَلْتَهُ وَ خَرَجْتَ فَإِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ بِمَا سَأَلْتَهُ عَنْهُ وَ مَا رَدَّهُ عَلَيْكَ ثُمَّ اسْتَقْبَلَكَ فَتًى مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ قَالَ لَكَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَلْقَى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَافْعَلْ قَالَ صَدَقْتَ كَانَ كُلُّ مَا ذَكَرْتَ وَ وَصَفْتَ

حديث96: عبدالرحمن بن كثير گفت مردى وارد مدينه شد و از امام(عليه السلام) جستجو مي كرد يكى از فرزندان حسين(عليه السلام) به او گفت تو در جستجوى امام(عليه السلام) بودى پيدا كردى؟ گفت: نه. گفت اگر مايلى ترا راهنمائى كنم خدمت حضرت صادق(عليه السلام) از او نشانى گرفت و خدمت جعفر بن محمّد(عليه السلام) رفت. حضرت صادق(عليه السلام) به او فرمود: تو به اين شهر براى جستجوى امام آمدى يكى از فرزندان امام حسن(عليه السلام) تو را راهنمائى پيش محمّد بن عبد اللَّه كرد از او سؤالى كردى و خارج شدى مي خواهى توضيح دهم چه سؤالى كردى او چه گفت. بعد روبرو با يكى از فرزندان امام حسين(عليه السلام) شدى او گفت: اگر ميل دارى برو به سراغ جعفر بن محمّد(عليه السلام)، عرضه داشت: صحيح است تمام آن چه فرمودى.(1)

حديث97: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ رَاشِدٍ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَصَدْتُ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَسْأَلُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالُوا مَاتَ السَّيِّدُ الْحِمْيَرِيُّ الشَّاعِرُ وَ هُوَ فِي جَنَازَتِهِ فَمَضَيْتُ إِلَى الْمَقَابِرِ فَاسْتَفْتَيْتُهُ فَأَفْتَانِي فَلَمَّا أَنْ قُمْتُ أَخَذَ بِثَوْبِيفَجَذَبَنِي إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ مَعَاشِرَ الْأَحْدَاثِ تَرَكْتُمُ الْعِلْمَ فَقُلْتُ أَنْتَ إِمَامُ هَذَا الزَّمَانِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَدَلِيلٌ أَوْ عَلَامَةٌ فَقَالَ سَلْنِي عَمَّا شِئْتَ أُخْبِرْكَ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ إِنِّي أُصِبْتُ بِأَخٍ لِي قَدْ دَفَنْتُهُ فِي هَذِهِ الْمَقَابِرِ فَأَحْيِهِ لِي بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ مَا أَنْتَ بِأَهْلٍ

ص: 424


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص770 الباب الخامس عشر في الدلالات و البراهين على صحة إمامة الاثني عشر[إماما] ع .....ح91

لِذَلِكَ وَ لَكِنْ أَخُوكَ كَانَ مُؤْمِناً وَ اسْمُهُ كَانَ عِنْدَنَا أَحْمَدَ ثُمَّ دَنَا مِنْ قَبْرِهِ فَانْشَقَّ عَنْهُ قَبْرُهُ وَ خَرَجَ إِلَيَّ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَخِي اتَّبِعْهُ وَ لَا تُفَارِقْهُ ثُمَّ عَادَ إِلَى قَبْرِهِ وَ اسْتَحْلَفَنِي عَلَى أَنْ لَا أُخْبِرَ أَحَداً بِهِ.

حديث97: محمّد بن راشد از جد خود نقل كرد كه گفت تصميم گرفتم بروم خدمت حضرت صادق(عليه السلام) براى پرسيدن يك مسأله. گفتند سيد حميرى از دنيا رفته ايشان به تشييع جنازه او رفته اند. به طرف قبرستان رفتم مسأله را پرسيدم جواب داد همين كه خواستم بروم دامن مرا گرفت و به طرف خود كشيد سپس فرمود: شما علم را واگذاشته ايد. عرضه داشتم: آقا شما امام زمان(عليه السلام) هستى؟ فرمود: آري. عرضه داشتم: دليل و علامتى بر اين مدعى دارى؟ فرمود: هرچه مايلى بپرس تا خبر بدهم ان شاء اللَّه. گفتم برادرم از دنيا رفته او را دفن كرده ام در همين قبرستان به اذن خدا او را زنده كن. فرمود: تو شايسته اين كار نيستى ولى برادرت به ما ايمان داشت و اسم او نزد ما احمد بود. نزديك قبر او رفت. قبر شكافته شد برادرم بيرون شد مي گفت برادر دست از اين آقا نكش از او پيروى كن باز به قبر خود برگشت. امام(عليه السلام) مرا سوگند داد که تا ايشان زنده هستند به كسى اين جريان را نگويم.(1)

حديث98: أَحْمَدُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ حَبَابَةُ الْوَالِبِيَّةُ وَ كَانَتْ خَيِّرَةً فَسَأَلَتْهُ عَنْ مَسَائِلَ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَتَعَجَّبْنَا مِنْ حُسْنِ تِلْكَ الْمَسَائِلِ إِذْ قَالَ لَنَا أَ رَأَيْتُمْ مَسَائِلَ أَحْسَنَ مِنْ مَسَائِلِ حَبَابَةَ الْوَالِبِيَّةِ فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ لَقَدْ وَقَّرْتَ ذَلِكَ فِي عُيُونِنَا وَ قُلُوبِنَا قَالَ فَسَالَتْ دُمُوعُهَا فَقَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) مَا لِي أَرَىعَيْنَيْكِ قَدْ سَالَتَا قَالَتْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) دَاءٌ قَدْ ظَهَرَ بِي مِنَ الْأَدْوَاءِ الْخَبِيثَةِ الَّتِي كَانَتْ

ص: 425


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص742 الباب الخامس عشر في الدلالات و البراهين على صحة إمامة الاثني عشر[إماما] ع .....ح60

تُصِيبُ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْلِيَاءَ وَ إِنَّ قَرَابَتِي وَ أَهْلَ بَيْتِي يَقُولُونَ قَدْ أَصَابَتْهَا الْخَبِيثَةُ وَ لَوْ كَانَ صَاحِبُهَا كَمَا قَالَتْ مَفْرُوضَ الطَّاعَةِ لَدَعَا لَهَا فَكَانَ اللَّهُ تَعَالَى يُذْهِبُ عَنْهَا وَ أَنَا وَ اللَّهِ سُرِرْتُ بِذَلِكَ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ تَمْحِيصٌ وَ كَفَّارَاتٌ وَ أَنَّهُ دَاءُ الصَّالِحِينَ فَقَالَ لَهَا الصَّادِقُ(عليه السلام) وَ قَدْ قَالُوا ذَلِكَ قَدْ أَصَابَتْكِ الْخَبِيثَةُ قَالَتْ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَحَرَّكَ الصَّادِقُ(عليه السلام) شَفَتَيْهِ بِشَيْ ءٍ مَا أَدْرِي أَيَّ دُعَاءٍ كَانَ فَقَالَ ادْخُلِي دَارَ النِّسَاءِ حَتَّى تَنْظُرِينَ إِلَى جَسَدِكِ قَالَ فَدَخَلَتْ فَكَشَفَتْ عَنْ ثِيَابِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ لَمْ يَبْقَ فِي صَدْرِهَا وَ لَا فِي جَسَدِهَا شَيْ ءٌ فَقَالَ اذْهَبِي الْآنَ إِلَيْهِمْ وَ قُولِي لَهُمْ هَذَا الَّذِي يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِإِمَامَتِهِ

حديث98: داود رقى: خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم حبابه والبيه كه زنى نيكوكار بود وارد شد. چند سؤالى از حرام و حلال نمود. ما در شگفت شديم از سؤال هاى نيكوى او. امام(عليه السلام) فرمود: ببينيد سؤالى نيكوتر از سؤالات حبابه والبيه هست. حضرت پاسخ آن ها را داد عرضه داشتم: آقا فدايت شوم واقعا اين سؤال ها اعجاب انگيز بود در اين موقع اشك هاى حبابه جارى شد. امام(عليه السلام) فرمود: چرا اشك مي ريزى؟ عرضه داشت: به درد بدى مبتلا شده ام كه انبياء و اولياء نيز مبتلا مي شوند ولى خويشاوندانم مي گويند: به درد بدى گرفتار شده است اگر راست مي گويد آن آقائى كه با او ارتباط دارد امام است برايش دعا كند تا از اين درد خلاص شود. گرچه من مسرورم و مي دانم اين درد آزمايش بوده و درد مردمان نيكوكار است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: مي گويند به درد بدى مبتلاشده اى؟ عرضه داشت: بلى يا ابن رسول اللَّه امام(عليه السلام) لب هاى خود را حركت داد و دعائى كرد كه ما نفهميديم. سپس فرمود: برو داخل اطاق زن ها تا نگاه كنند به بدنت. راوى گفت رفت و بدن خود را نشان داد ذره اى از بيمارى در سينه و بدنش باقى نمانده بود. فرمودند: حالا برو پيش

ص: 426

خويشاوندانت بگو اين كار را همان كسى كرد كه من معتقد به امامت او هستم.(1)

حديث99: رُوِيَ أَنَّ صَفْوَانَ بْنَ يَحْيَى قَالَ: قَالَ لِيَ الْعَبْدِيُّ قَالَتْ أَهْلِي قَدْ طَالَ عَهْدُنَا بِالصَّادِقِ(عليه السلام) فَلَوْ حَجَجْنَا وَ جَدَّدْنَا بِهِ الْعَهْدَ فَقُلْتُ لَهَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي شَيْ ءٌ أَحُجُّ بِهِ فَقَالَتْ عِنْدَنَا كسو [كِسْوَةٌ] وَ حُلِيٌّ فَبِعْ ذَلِكَ وَ تَجَهَّزْ بِهِ فَفَعَلْتُ فَلَمَّا صِرْنَا قُرْبَ الْمَدِينَةِ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِيداً وَ أَشْرَفَتْ عَلَى الْمَوْتِ فَلَمَّا دَخَلْنَا الْمَدِينَةَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا وَ أَنَا آيِسٌ مِنْهَا فَأَتَيْتُ الصَّادِقَ(عليه السلام) وَ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ مُمَصَّرَانِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَجَابَنِي وَ سَأَلَنِي عَنْهَا فَعَرَّفْتُهُ خَبَرَهَا وَ قُلْتُ إِنِّي خَرَجْتُ وَ قَدْ أَيِسْتُ مِنْهَا فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدِيُّ أَنْتَ حَزِينٌ بِسَبَبِهَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا بَأْسَ عَلَيْهَا فَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَهَا بِالْعَافِيَةِ فَارْجِعْ إِلَيْهَا فَإِنَّكَ تَجِدُهَا قَاعِدَةً وَ الْخَادِمَةُ تُلْقِمُهَا الطَّبَرْزَدَ قَالَ فَرَجَعْتُ إِلَيْهَا مُبَادِراً فَوَجَدْتُهَا قَدْ أَفَاقَتْ وَ هِيَ قَاعِدَةٌ وَ الْخَادِمَةُ تُلْقِمُهَا الطَّبَرْزَدَ فَقُلْتُ مَا حَالُكِ قَالَتْ قَدْ صَبَّ اللَّهُ عَلَيَّ الْعَافِيَةَ صَبّاً وَ قَدِ اشْتَهَيْتُ هَذَا السُّكَّرَ فَقُلْتُ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِكِ آيِساً فَسَأَلَنِي الصَّادِقُ عَنْكِ فَأَخْبَرْتُهُ بِحَالِكِ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَيْهَا ارْجِعْ إِلَيْهَا فَهِيَ تَأْكُلُ السُّكَّرَ قَالَتْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِي وَ أَنَا أَجُودُ بِنَفْسِي فَدَخَلَ عَلَيَّ رَجُلٌ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ مُمَصَّرَانِ قَالَ مَا لَكِ قُلْتُ أَنَا مَيِّتَةٌ وَ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَدْ جَاءَ يَقْبِضُ رُوحِي فَقَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ قَالَ لَبَّيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ(عليه السلام) قَالَ أَ لَسْتَ أُمِرْتَ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ لَنَا قَالَ بَلَى قَالَ فَإِنِّي آمُرُكَ أَنْ تُؤَخِّرَ أَمْرَهَا عِشْرِينَ سَنَةً قَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ قَالَ فَخَرَجَ هُوَ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ فَأَفَقْتُ مِنْ سَاعَتِي

ص: 427


1- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 6 ص6 الثالث و الخمسون و مائة شفاؤه - عليه السلام - العليل .....ح233

حديث99: عبدى گفت: روزى زنم گفت: خيلى وقت است كه حضرت صادق(عليه السلام) را نديده ايم اگر برويم به مكه و به زيارت آن آقا نائل شويم بد نيست. گفتم: من چيزى ندارم که به مكه روم. گفت: من مقدارى لباس و زيور آلات دارم آن ها را بفروش خرج سفر تهيه كن. من لباس هاى زنم و زيور او را فروختم حركت كرديم همين كه به نزديكى مدينه رسيديم سخت مريض شد و مشرف به مرگ گرديد به مدينه كه رسيديم ديگر اميد به زندگى او نداشتم و از خانه خارج شده خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رفتم امام(عليه السلام) جامه اى قرمز رنگپوشيده بود سلام كردم. جواب داد و از زنم سؤال كرد جريان را عرضه داشتم و گفتم: من با نااميدى از منزل بيرون آمده ام. مدتى سر به زير انداخته بود آن گاه سر بلند نموده فرمود: عبدى تو به واسطه او محزونى عرضه داشتم: آري، فرمود: چيزى نيست من دعا كردم خدا او را شفا دهد وقتى برگردى مى بينى نشسته است و زنى كه پرستاريش مي كند به او شيرينى طبرزد مي دهد. با عجله به خانه برگشتم ديدم به هوش آمده و نشسته است و پرستارش به او طبرزد مي دهد گفتم: حالت چطور است. گفت: خدا مرا شفا داد اشتها به اين شكر پيدا كردم. گفتم: وقتى من رفتم از تو مايوس بودم حضرت صادق(عليه السلام) از تو جويا شد جريان را عرضه داشتم، فرمود: چيزى نيست وقتى برگردى مشغول خوردن شيرينى است. همسرم گفت: وقتى تو رفتى من جان مي دادم شخصى كه دو جامه قرمز رنگ داشت وارد شد پرسيد چه شده گفتم: مي ميرم اينك ملك الموت(عليه السلام) آماده قبض روح منست. آن مرد به ملك الموت(عليه السلام) فرمود: مگر تو مأمور به اطاعت از ما نيستي؟ عرضه داشت: آري مولاي من، امام صادق(عليه السلام) فرمود: به تو دستور مي دهم كه بيست سال قبض روح او را به تاخير اندازى. عزرائيل(عليه السلام) عرضه داشت: اطاعت مي كنم. آن شخص با ملك الموت(عليه السلام) خارج شدند و همان دم حال من خوب شد.(1)

ص: 428


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص294 الباب السابع في معجزات الإمام جعفر الصادق ع ..... ح2

حديث100: رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ عَلَى الصَّادِقِ(عليه السلام) وَ شَكَا إِلَيْهِ فَاقَتَهُ فَقَالَ طِبْ نَفْساً فَإِنَّ اللَّهَ يُسَهِّلُ الْأَمْرَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ فَلَقِيَ فِي طَرِيقِهِ هِمْيَاناً فِيهِ سَبْعُ مِائَةِ دِينَارٍ فَأَخَذَ مِنْهُ ثَلَاثِينَ دِينَاراً وَ انْصَرَفَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ حَدَّثَهُ بِمَا وَجَدَ فَقَالَ لَهُ اخْرُجْ وَ نَادِ عَلَيْهِ سَنَةً لَعَلَّكَ تَظْفُرُ بِصَاحِبِهِ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ قَالَ لَا أُنَادِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ فِي مَجْمَعِ النَّاسِ وَ خَرَجَ إِلَى سِكَّةٍ فِي آخِرِ الْبَلَدِ وَ قَالَ مَنْ ضَاعَ لَهُ شَيْ ءٌ فَإِذَا رَجُلٌ قَالَ ذَهَبَ مِنِّي سَبْعُمِائَةِ دِينَارٍ فِي كَذَا قَالَ مَعِي ذَلِكَ فَلَمَّا رَآهُ وَ كَانَ مَعَهُ مِيزَانٌ فَوَزَنَهَا فَكَانَ كَمَا كَانَ لَمْ تَنْقُصْ فَأَخَذَ مِنْهَا سَبْعِينَدِينَاراً وَ أَعْطَاهَا الرَّجُلَ فَأَخَذَهَا وَ خَرَجَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَلَمَّا رَآهُ تَبَسَّمَ وَ قَالَ يَا هَذِهِ هَاتِي الصُّرَّةَ فَأُتِيَ بِهَا فَقَالَ هَذَا ثَلَاثُونَ وَ قَدْ أَخَذْتَ سَبْعِينَ مِنَ الرَّجُلِ وَ سَبْعُونَ حَلَالًا خَيْرٌ مِنْ سَبْعِمِائَةٍ حَرَامٍ

حديث100: مردى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) رسيد و شكايت از فقر نمود امام(عليه السلام) فرمود: ناراحت نباش خداوند گشايش خواهد داد. آن مرد خارج شد در بين راه ديد هميانى افتاده برداشت در آن هفتصد دينار بود. سى دينار از آن را برداشت خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد و جريان را عرضه داشت. امام(عليه السلام) فرمود: برو يك سال اعلام كن شايد صاحبش پيدا شود. آن مرد رفت با خود گفت در بازارها و مجامع عمومى اعلام نمي كنم به يك كوچه در آخر شهر رفت صدا زد هرکه چيزى گم كرده بيايد. ناگاه ديد مردى گفت من هفتصد دينار گم كرده ام در فلان محل. گفت: من همان را پيدا كرده ام. همين كه هميان خود را ديد با ترازويي که داشت آن را وزن كرد چيزى كم نبود هفتاد دينار از آن را برداشته به او داد پول را گرفت خدمت حضرت صادق(عليه السلام) آمد همين كه چشم امام(عليه السلام) به او افتاد تبسمى نموده و فرمودند: كنيز آن

ص: 429

كيسه را بياور وقتى كيسه را آورد سى دينار برداشت، فرمودند: اين سى دينار هفتاد دينار هم آن مرد داده هفتاد دينار حلال بهتر از هفتصد دينار حرام است.(1)

حديث101: مَا رُوِيَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ(عليه السلام) مَعَ جَمَاعَةٍ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى لِإِبْرَاهِيمَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَ أَ وَ كَانَتْ أَرْبَعَةٌ مِنْ أَجْنَاسٍ مُخْتَلِفَةٍ أَوْ مِنْ جِنْسٍ وَاحِدٍ فَقَالَ أَتُحِبُّونَ أَنْ أُرِيَكُمْ مِثْلَهُ قُلْنَا بَلَى قَالَ يَا طَاوُسُ فَإِذَا طَاوُسٌ طَارَ إِلَى حَضْرَتِهِ ثُمَّ قَالَ يَا غُرَابُ فَإِذَا غُرَابٌ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا بَازِيُّ فَإِذَا بَازِيٌّ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا حَمَامَةُ فَإِذَا حَمَامَةٌ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَمَرَ بِذَبْحِهَا كُلِّهَا وَ تَقْطِيعِهَا وَ نَتْفِ رِيشِهَا وَ أَنْ يُخْلَطَ ذَلِكَ كُلُّهُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ ثُمَّأَخَذَ بِرَأْسِ الطَّاوُسِ فَقَالَ يَا طَاوُسُ فَرَأَيْنَا لَحْمَهُ وَ عِظَامَهُ وَ رِيشَهُ يَتَمَيَّزُ مِنْ غَيْرِهِ حَتَّى الْتَزَقَ ذَلِكَ كُلُّهُ بِرَأْسِهِ وَ قَامَ الطَّاوُسُ بَيْنَ يَدَيْهِ حَيّاً ثُمَّ صَاحَ بِالْغُرَابِ كَذَلِكَ وَ بِالْبَازِيِّ وَ الْحَمَامَةِ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَامَتْ كُلُّهَا أَحْيَاءً بَيْنَ يَدَيْه

حديث101: يونس بن ظبيان مى گويد: پيش امام صادق(عليه السلام) بودم و عده اى نيز حضور داشتند. پرسيدم: خداوند متعال كه به حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى فرمايد: فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَ اين چهار پرنده از يك جنس بودند يا چند جنس؟ حضرت فرمود: دوست داريد مانند آن كار را به شما نشان دهم؟ گفتيم: آرى. فرمود: اى طاوس! در حال طاوسى را ديديم كه پرواز كنان نزد آن حضرت آمد. سپس كلاغ و باز و كبوتر نيز به همين نحو نزد ايشان حاضر شدند. دستور داد آنها را ذبح كنند و پرهاى آنان را كنده و بدنشان را قطعه قطعه نمايند و با هم بياميزند. آنگاه، سر طاوس را برداشت و گفت: اى طاوس! ديديم كه گوشت و استخوان و پرها جدا شدند و به سرش پيوسته و طاوس زنده سر پا ايستاد. بعد از آن كلاغ را خواند و آن هم همان گونه. و به ترتيب، باز و كبوتر را هم زنده كرد(2)

ص: 430


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص709 الباب الخامس عشر في الدلالات و البراهين على صحة إمامة الاثني عشر[إماما] ع ..... ح4
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص297 الباب السابع في معجزات الإمام جعفر الصادق ع .....ح4.

حديث103: رُوِيَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ أَمْشِي مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بِمَكَّةَ أَوْ بِمِنًى إِذْ مَرَرْنَا بِامْرَأَةٍ بَيْنَ يَدَيْهَا بَقَرَةٌ مَيْتَةٌ وَ هِيَ مَعَ صَبِيَّةٍ لَهَا تَبْكِيَانِ فَقَالَ مَا شَأْنُكِ قَالَتْ كُنْتُ وَ صَبَايَايَ نَعِيشُ مِنْ هَذِهِ الْبَقَرَةِ وَ قَدْ مَاتَتْ لَقَدْ تَحَيَّرْتُ فِي أَمْرِي قَالَ أَ فَتُحِبِّينَ أَنْ يُحْيِيَهَا اللَّهُ لَكِ قَالَتْ أَ وَ تَسْخَرُ مِنِّي مَعَ مُصِيبَتِي قَالَ كَلَّا مَا أَرَدْتُ ذَلِكِ ثُمَّ دَعَا بِدُعَاءٍ ثُمَّ رَكَضَهَا بِرِجْلِهِ وَ صَاحَ بِهَا فَقَامَتِ الْبَقَرَةُ مُسْرِعَةً سَوِيَّةً فَقَالَتْ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَدَخَلَ الصَّادِقُ(عليه السلام) بَيْنَ النَّاسِ فَلَمْ تَعْرِفْهُ الْمَرْأَةُ

حديث103: مفضل بن عمر گفت: در خدمت حضرت صادق(عليه السلام) بودم در مكه يا منى گذارمان به زنى افتاد كه با دختركى بالاى سر گاو مرده اى ايستاده گريه مي كردند. امام(عليه السلام) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: من ودخترانم از شير اين گاو زندگى مي كرديم اين گاو هم مرده است متحيرم كه از كجا زندگى كنيم. فرمود: مايلى خداوند گاو را برايت زنده كند. زن عرضه داشت: با اين گرفتارى كه دارم مرا مسخره مي كنى؟! فرمود: نه. مسخره نمي كنم. امام(عليه السلام) دعائى خواند آن گاه با پاى مبارک خود به گاو زد او را صدا زد گاو به سرعت صحيح و سالم شد و از جاى خود حركت کرد. آن زن كه گاو خود را زنده ديد فرياد زد به خدا اين عيسى بن مريم(عليه السلام) است. امام(عليه السلام) بين مردم رفت ديگر زن او را نشناخت.(1)

حديث104: رَوَى ابْنُ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنَّا عِنْدَهُ فَقَالَ يَا غُلَامُ ائْتِنَا بِمَاءِ زَمْزَمَ ثُمَّ سَمِعْتُهُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْمِ بَصَرَهُ اللَّهُمَّ أَخْرِسْ لِسَانَهُ اللَّهُمَّ أَصِمَّ سَمْعَهُ قَالَ فَرَجَعَ الْغُلَامُ يَبْكِي فَقَالَ مَا لَكَ قَالَ إِنَّ فُلَانَ الْقُرَشِيِّ ضَرَبَنِي وَ مَنَعَنِي مِنَ السِّقَاءِ قَالَ ارْجِعْ فَقَدْ كُفِيتَهُ فَرَجَعَ وَ قَدْ عَمِيَ وَ صَمَّ وَ خَرِسَ وَ

ص: 431


1- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 5 ص393 الرابع و التسعون إحياء ميت ..... ح164

قَدِ

اجْتَمَعَ عَلَيْهِ النَّاسُ.

حديث104: پسر سماعة بن مهران: خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم به غلامش فرمود: برايم آب زمزم بياور سپس شنيدم که مي فرمود: خدايا او را كور و گنگ و كر بگردان. غلام با گريه برگشت. فرمود: چه شده؟ غلام عرضه داشت: فلان مرد قرشى مرا زد و از برداشتن آب جلوگيرى كرد. فرمود: برگرد من كارش را ساختم وقتى غلام برگشت ديد آن شخص كور و كر و لال شده و مردم اطرافش را گرفته اند.(1)

حديث105: أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الْحَجَّاجِ قَالَ كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ هُوَ عَلَى بَغْلَةٍ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ وَ لَيْسَ مَعَنَا أَحَدٌ فَقُلْتُيَا سَيِّدِي مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ(عليه السلام) قَالَ يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ لَوْ قَالَ لِهَذَا الْجَبَلِ سِرْ لَسَارَ قَالَ فَنَظَرْتُ وَ اللَّهِ إِلَى الْجَبَلِ يَسِيرُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي لَمْ أَعْنِك

حديث105: عبد الرحمن بن حجاج مى گويد: بين مكه و مدينه با امام صادق(عليه السلام) بودم كه حضرت، بر استرى و من بر الاغى سوار بودم و شخص ثالثى همراه ما نبود. عرضه داشتم: سرورم! نشانه امام(عليه السلام) چيست؟ فرمود: اى عبد الرحمن! اگر امام(عليه السلام) به اين كوه بگويد: حركت كن، حركت مى كند. راوي مى گويد: به خدا سوگند! به كوه نگاه كردم و ديدم در حال حركت است. حضرت به آن نظرى افكند و فرمود: تو را قصد نكرده بودم.(2)

حديث106: أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي بَعْضِ حَوَائِجِي قَالَ فَقَالَ لِي مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ فَقُلْتُ مَا بَلَغَنِي عَنِ الْعِرَاقِ مِنْ هَذَا الْوَبَاءِ أَذْكُرُ عِيَالِي قَالَ فَاصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُ وَجْهِي قَالَ ثُمَّ قَالَ ادْخُلْ دَارَكَ قَالَ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا لَا أَفْقِدُ مِنْ عِيَالِي صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً إِلَّا وَ هُوَ فِي دَارِي بِمَا

ص: 432


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص639 فصل في أعلام الإمام أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع .....ح46
2- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص621 فصل في أعلام الإمام أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع ..... ح20

فِيهَا قَالَ ثُمَّ خَرَجْتُ فَقَالَ لِي اصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُهُ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً

حديث106: معلى بن خنيس گفت خدمت حضرت صادق(عليه السلام) براى كارى رفته بودم فرمود: چرا افسرده هستى عرضه داشتم: شنيده ام در عراق وبا آمده دلم به جانب زن و بچه ام پرواز كرده. فرمود: صورت خود را برگردان. صورت برگرداندم. فرمود: داخل خانه شو. وارد خانه شدم تمام خانواده ام از كوچك و بزرگحضور داشتند. خانه ام همان وضع سابق را داشت از خانه بيرون آمدم فرمود: صورت خود را برگردان نگاه كردم چيزى نديدم.(1)

حديث107: مَا رُوِيَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ أَيْضاً قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ أَوْ مَوْلًى لَهُ يَشْكُو زَوْجَتَهُ وَ سُوءَ خُلُقِهَا قَالَ فَأْتِنِي بِهَا فَأَتَاهُ بِهَا فَقَالَ لَهَا مَا لِزَوْجِكِ يَشْكُوكِ قَالَتْ فَعَلَ اللَّهُ بِهِ وَ فَعَلَ. فَقَالَ لَهَا إِنْ ثَبَتِّ عَلَى هَذَا لَمْ تَعِيشِي إِلَّا يَسِيراً قَالَتْ لَا أُبَالِي أَنْ لَا أَرَاهُ أَبَداً. فَقَالَ لَهُ خُذْ بِيَدِ زَوْجَتِكَ فَلَيْسَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ. فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ دَخَلَ عَلَيْهِ الرَّجُلُ فَقَالَ مَا فَعَلَتْ زَوْجَتُكَ قَالَ قَدْ وَ اللَّهِ دَفَنْتُهَا السَّاعَةَ. قُلْتُ مَا كَانَ حَالُهَا قَالَ كَانَتْ مُعْتَدِيَةً فَبَتَرَ اللَّهُ عُمُرَهَا وَ أَرَاحَهُ مِنْهَا

حديث107: حسين بن ابى علاء مى گويد: نزد ابو عبد اللَّه، امام صادق(عليه السلام) بودم كه مردى ديگر يا يكى از غلامانش آمد و از بد اخلاقى زنش شكايت كرد. حضرت فرمود: برو و او را نزد من بياور. آن مرد رفت و همسرش را آورد. حضرت صادق(عليه السلام) به او فرمود: چرا شوهرت از تو شكايت مى كند؟ زن عرضه داشت: خداوند با او آنچه مى خواهد انجام دهد يعنى او را بكشد. حضرت به او فرمود: اگر اين گونه باشد، مدت كمى زندگى خواهى كرد. زن عرضه داشت: باكى ندارم كه ابدا او را نبينم. حضرت فرمود: دست همسرت را بگير كه بيشتر از سه روز در ميان شما

ص: 433


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 406 باب 13 باب في الأئمة أنهم يسيرون في الأرض من شاءوا من أصحابهم بالقدرة التي أعطاهم الله .....ح8

نيست. روز سوم كه شد، آن مرد خدمت امام(عليه السلام) رسيد. حضرت از او پرسيد: همسرت چه مى كند؟ عرضه داشت: هم اكنون او را به خاك سپردم. راوى مى گويد: از امام(عليه السلام) از كيفيت حال آن زن پرسيدم. حضرتفرمود: آن زن ظالم بود و خداوند عمرش را قطع کرد و اين مرد را از شر او راحت ساخت.(1)

حديث108: أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ زَيْدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى لِإِبْرَاهِيمَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ أَ تُحِبُّ أَنْ أُرِيَكَ مِثْلَ ذَلِكَ قُلْتُ نَعَمْ. فَأَخَذَ السِّكِّينَ وَ قَامَ فَذَبَحَ حَمَامَةً وَ غُرَاباً وَ طَاوُساً وَ بَازاً ثُمَّ قَطَعَهُنَّ وَ خَلَطَهُنَ ثُمَّ نَادَاهُنَّ فَرَأَيْتُ بَعْضَهَا تَصِيرُ إِلَى بَعْضٍ حَتَّى عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا

حديث108: حسين بن زيد مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مرا از فرمايش خداوند متعال به حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه فرمود: Sأَ وَ لَمْ تُؤْمِنْR آگاه كن. حضرت فرمود: دوست دارى كه مانند آن را ببينى؟ عرضه داشتم: آري پس چاقويى برداشت و برخاست و كبوتر و كلاغ و طاوس و بازى را ذبح كرد و آنها را قطعه قطعه نمود و به هم مخلوط كرد و بعد يك يك آنها را ندا داد. ديدم كه گوشت ها بعضى به يك ديگر چسبيدند و دوباره همان پرندگان، به وجود آمدند.(2)

حديث109: أَنَّ أَبَا الدَّوَانِيقِ قَالَ لِحَاجِبِهِ إِذَا دَخَلَ عَلَيَ جَعْفَرٌ فَاقْتُلْهُ قَبْلَ أَنْ يَصِلَ إِلَيَّ قَالَ فَدَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ جَلَسَ فَأَرْسَلَ إِلَى الْحَاجِبِ فَدَعَاهُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ وَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ قَاعِدٌ ثُمَّ قَالَ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ وَ أَقْبَلَ يَضْرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الْأُخْرَى فَلَمَّا خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ دَعَا حَاجِبَهُ فَقَالَ بِأَيِّ شَيْ ءٍ أَمَرْتُكَ. قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُهُ حَيْثُ دَخَلَ وَ لَا حَيْثُ خَرَجَ وَ لَا رَأَيْتُهُ إِلَّا وَ هُوَ قَاعِدٌ مَعَكَ

حديث109: منصور دوانيقى به دربانش گفت: وقتى كه جعفر صادق(عليه السلام)، از درب وارد شد، قبل از اينكه به من برسد او را بكش! امام صادق(عليه السلام) وارد شد و

ص: 434


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص611 فصل في أعلام الإمام أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع .....ح6
2- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص622 فصل في أعلام الإمام أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع .....ح22.

نشست و منصور، دربان را خواست و به او نگاه كرد و به امام صادق(عليه السلام) نيز نگاه كرد. سپس گفت: برو به جاى خود. و دست هايش رامى ماليد تا اينكه امام صادق(عليه السلام) رفت. منصور، دربان را خواست و گفت: به تو چه دستورى داده بودم؟ دربان گفت: به خدا سوگند! من او را نه هنگامى كه وارد شد، ديدم و نه هنگامى كه خارج شد. فقط زمانى او را ديدم كه با تو نشسته بود. (1)

وَ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَرَّةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا فَضْلُنَا عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَوَ اللَّهِ إِنِّي أَرَى الرَّجُلَ مِنْهُمْ أَرْخَى بَالًا وَ أَنْعَمَ عَيْشاً وَ أَحْسَنَ حَالًا وَ أَطْمَعَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَسَكَتَ عَنِّي حَتَّى كُنَّا بِالْأَبْطَحِ مِنْ مَكَّةَ وَ رَأَيْنَا النَّاسَ يَضِجُّونَ إِلَى اللَّهِ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ قُلْتُ أَسْمَعُ ضَجِيجَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قَالَ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ الْعَجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ وَ الَّذِي بَعَثَ بِالنُّبُوَّةِ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ عَجَّلَ بِرُوحِهِ إِلَى الْجَنَّةِ مَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكَ وَ مِنْ أَصْحَابِكَ خَاصَّةً قَالَ ثُمَّ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَكْثَرُ النَّاسِ خَنَازِيرُ وَ حَمِيرٌ وَ قِرَدَةٌ إِلَّا رَجُلٌ بَعْدَ رَجُلٍ

ابا بصير از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه عرضه داشتم به آن جناب فضل و برترى ما بر مخالفين چيست؟ به خدا قسم! مى بينم بعضى از مخالفين ما آسوده خاطرتر و داراى زندگى بهتر و حال نيكوترى هستند و از ما براي ورود به بهشت طمعشان بيشتر است. ابو بصير گفت: امام(عليه السلام) جوابى به من نداد تا رسيدم به ابطح مكه. در آنجا مشاهده كرديم ضجه و ناله به سوى خدا برداشته اند. امام(عليه السلام) فرمود: چقدر ناله و فرياد زياد است و حاجى كم فرمود: قسم به آن خدائى كه محمّد(صلي الله عليه و آله) را به نبوت برانگيخته و او را به سوى بهشت برده خداوند قبول نخواهد كرد مگر از تو و

ص: 435


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص619 فصل في أعلام الإمام أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع ..... ح18.

يارانت فقط. ابا بصير گفت: در اين موقع دست بر چشم من ماليد نگاه كردم اكثر مردم به صورت خوك و الاغ و ميمون بودند و تك تك انسان ديده مي شد. (1)وَ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَا مَوْلَاكَ وَ مِنْ شِيعَتِكَ ضَعِيفٌ ضَرِيرٌ اضْمَنْ لِيَ الْجَنَّةَ قَالَ أَ وَ لَا أُعْطِيكَ عَلَامَةَ الْأَئِمَّةِ قُلْتُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْمَعَهَا لِي قَالَ وَ تُحِبُّ ذَلِكَ قُلْتُ كَيْفَ لَا أُحِبُّ فَمَا زَادَ أَنْ مَسَحَ عَلَى بَصَرِي فَأَبْصَرْتُ جَمِيعَ مَا فِي السَّقِيفَةِ الَّتِي كَانَ فِيهَا جَالِساً قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مُدَّ بَصَرَكَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى بِعَيْنَيْكَ قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا أَبْصَرْتُ إِلَّا كَلْباً وَ خِنْزِيراً وَ قِرَداً قُلْتُ مَا هَذَا الْخَلْقُ الْمَمْسُوخُ قَالَ هَذَا الَّذِي تَرَى هَذَا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ لِلنَّاسِ مَا نَظَرَ الشِّيعَةُ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ إِلَّا فِي هَذِهِ الصُّوَرِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنْ أَحْبَبْتَ تَرَكْتُكَ عَلَى حَالِكَ هَكَذَا وَ حِسَابُكَ عَلَى اللَّهِ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ ضَمِنْتُ لَكَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ وَ رَدَدْتُكَ إِلَى حَالَتِكَ الْأُولَى قُلْتُ لَا حَاجَةَ لِي إِلَى النَّظَرِ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ الْمَنْكُوسِ رُدَّنِي رُدَّنِي َمَا لِلْجَنَّةِ عِوَضٌ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيَّ فَرَجَعْتُ كَمَا كُنْتُ.

خرايج: ابو بصير گفت: به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: من غلام و شيعه شما و مردى ضعيف و نابينايم. بهشت را برايم ضمانت كن. فرمود: نمي خواهى علامت ائمه را برايت توضيح دهم. عرضه داشتم: ممكن نيست جمع بين هر دو برايم بنمائيد فرمود: مايل نيستى كه آن را توضيح دهم عرضه داشتم: چرا مايل نباشم؟! در اين موقع دست بر روى چشم من ماليد هر چه در خانه بود به چشم خود مشاهده كردم فرمود: اى ابا محمّد! اينك چشم تو بينا شد، دقت كن با چشم خود چه مى بينى.

ص: 436


1- .[2] الخرائج و الجرائح ج 2 ص821 فصل في أغرب معجزات الإمام الباقر و الصادق ح34

ابو بصير گفت به خدا قسم هر چه تماشا كردم جز سگ و خوك و ميمون نديدم عرضه داشتم: مولاى من اين قيافه هاى برگشته چيست؟ فرمود: آنچه مى بينى تشكيل دهنده اجتماع هستند اگر پرده از روى چشم مردم برداشته شود شيعيان مخالفين خود را نخواهند ديد مگر به همين صورت. بعد فرمود: اگر مايلى تو را بهمين حالت باقى گذارم و حساب تو با خدا است و اگر مي خواهى بهشت را برايت ضمانت كنم بايد به صورت اول برگردى عرضه داشتم: آقا علاقه اى بديدن اين مردم شكل برگشته ندارممرا بحال اول برگردان چيزى را نمي توان با بهشت معاوضه كرد دست بر روى چشمم كشيد به حالت اول برگشت. (1)

إِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ، قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَتْ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنِّي وَ أَبِي وَ أَهْلَ بَيْتِي نَتَوَلَّاكُمْ. فَقَالَ لَهَا: صَدَقْتَ، فَمَا الَّذِي تُرِيدِينَ قَالَتْ لَهُ الْمَرْأَةُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَصَابَنِي وَضَحٌ فِي عَضُدِي، فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي. قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) اللَّهُمَّ إِنَّكَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ، وَ تُحْيِي الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ، أَلْبِسْهَا مِنْ عَفْوِكَ وَ عَافِيَتِكَ مَا تَرَى أَثَرَ إِجَابَةِ دُعَائِي. فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ: وَ اللَّهِ لَقَدْ قُمْتُ وَ مَا بِي مِنْهُ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ.

سدير صرفي گفت: زني به خدمت امام صادق(عليه السلام) آمد و عرضه داشت: جانم به فدايت، من و پدر و خاندانم دوستدار شماييم. حضرت به او فرمودند: راست مي گويي، خواسته ات چيست؟ آن زن عرضه داشت: جانم به فدايت اي پسر رسول خدا. در بازويم خوره اي پديد آمده است از خدا بخواه که آن را از بين ببرد. حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتند: خداوندا همانا تو کور و جذام زده را شفا مي دهي و استخوان هاي پوسيده را زنده مي گرداني، پس اگر اجابت دعاي مرا صلاح مي داني

ص: 437


1- .[1] الخرائج و الجرائح ج 2 ص821 فصل في أغرب معجزات الإمام الباقر و الصادق ح35

جامه ي عفو عافيت را بر او بپوشان. آن زن گفته است به خدا سوگند من در حالي برخاستم که هيچ چيزي از آن خوره در من نبود. (1)

معجزات امام موسي بن جعفرحديث110: وَجَدْتُ بِخَطِّ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) مُبْتَدِئاً مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ شَيْ ءٍ يَا شُعَيْبُ غَداً يَلْقَاكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَغْرِبِ يَسْأَلُكَ عَنِّي فَقُلْ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِمَامُ الَّذِي قَالَ لَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَإِذَا سَأَلَكَ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَأَجِبْهُ مِنِّي فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا عَلَامَتُهُ قَالَ رَجُلٌ طَوِيلٌ جَسِيمٌ يُقَالُ لَهُ يَعْقُوبُ فَإِذَا أَتَاكَ فَلَا عَلَيْكَ أَنْ تُجِيبَهُ عَنْ جَمِيعِ مَا سَأَلَكَ فَإِنَّهُ وَاحِدُ قَوْمِهِ فَإِنْ أَحَبَّ أَنْ تُدْخِلَهُ إِلَيَّ فَأَدْخِلْهُ قَالَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَفِي طَوَافِي إِذْ أَقْبَلَ إِلَيَّ رَجُلٌ طَوِيلٌ مِنْ أَجْسَمِ مَا يَكُونُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَالَ لِي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ صَاحِبِكَ فَقُلْتُ عَنْ أَيِّ صَاحِبٍ قَالَ عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ قُلْتُ مَا اسْمُكَ قَالَ يَعْقُوبُ قُلْتُ وَ مِنْ أَيْنَ أَنْتَ قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَغْرِبِ قُلْتُ فَمِنْ أَيْنَ أَنْتَ عَرَفْتَنِي قَالَ أَتَانِي آتٍ فِي مَنَامِي الْقَ شُعَيْباً فَسَلْهُ عَنْ جَمِيعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَسَأَلْتُ عَنْكَ فَدُلِلْتُ عَلَيْكَ فَقُلْتُ اجْلِسْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ حَتَّى أَفْرُغَ مِنْ طَوَافِي وَ آتِيَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى فَطُفْتُ ثُمَّ أَتَيْتُهُ فَكَلَّمْتُ رَجُلًا عَاقِلًا ثُمَّ طَلَبَ إِلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فَأَخَذْتُ بِيَدِهِ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فَأَذِنَ

ص: 438


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح60

لِي فَلَمَّا رَآهُ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) قَالَ لَهُ يَا يَعْقُوبُ قَدِمْتَ أَمْسِ وَ وَقَعَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَخِيكَ شَرٌّ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا حَتَّى شَتَمَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ لَيْسَ هَذَا دِينِي وَ لَا دِينَ آبَائِي وَ لَا نَأْمُرُ بِهَذَا أَحَداً مِنَ النَّاسِ فَاتَّقِ اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَإِنَّكُمَا سَتَفْتَرِقَانِ بِمَوْتٍ أَمَا إِنَّ أَخَاكَ سَيَمُوتُ فِي سَفَرِهِ قَبْلَ أَنْ يَصِلَ إِلَى أَهْلِهِ وَ سَتَنْدَمُ أَنْتَ عَلَى مَا كَانَ مِنْكَ وَ ذَلِكَ أَنَّكُمَا تَقَاطَعْتُمَا فَبَتَرَ اللَّهُ أَعْمَارَكُمَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَأَنَا جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى أَجَلِي فَقَالَ أَمَا إِنَّ أَجَلَكَ قَدْ حَضَرَ حَتَّى وَصَلْتَ عَمَّتَكَ بِمَا وَصَلْتَهَا بِهِ فِي مَنْزِلِ كَذَا وَ كَذَا فَزِيدَ فِي أَجَلِكَ عِشْرُونَ قَالَ فَأَخْبَرَنِي الرَّجُلُ وَ لَقِيتُهُ حَاجّاً أَنَّ أَخَاهُ لَمْ يَصِلْ إِلَى أَهْلِهِ حَتَّى دَفَنَهُ فِي الطَّرِيقِ.

حديث110: شعيب عقرقوفى گفت: حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) قبل از اينكه چيزى بگويم فرمود: فردا يك نفر از اهالى مغرب تو را خواهد ديد و از من مي پرسد به او بگو به خدا قسم موسى بن جعفر(عليه السلام) امامى است كه حضرت صادق(عليه السلام) تعيين نموده وقتى از مسائل حلال و حرام پرسيد از طرف من جواب بده. عرضه داشتم: آقا چه نشانه اى دارد؟ فرمود: مردى بلند قد و فَربِه است بنام يعقوب وقتى تو را ديد هرچه پرسيد جوابش را بده او بزرگ قوم خودحساب مى شود، اگر علاقه داشت مرا ببيند او را بياور. شعيب گفت: من مشغول طواف بودم كه مردى بلند قد و فربه گفت: مي خواهم از تو سؤالى در باره امامت بكنم. گفتم: چه كسى؟ گفت: فلانى پرسيدم اسم تو چيست؟ گفت: يعقوب. گفتم: اهل كجا هستى؟ گفت: مردى از اهالى مغربم پرسيدم از كجا مرا شناختى؟ گفت: در خواب به من گفتند شعيب را ملاقات كن و هر چه مايلى از او بپرس پيوسته جوياى تو بودم تا نشانت دادند گفتم: همين جا بنشين تا طوافم تمام شود پس از طواف آمدم با او صحبت كردم، مردى فهميده بود. گفت: مرا خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) ببر دستش را گرفته از امام(عليه السلام) اجازه خواستم اجازه

ص: 439

فرمود: همين كه چشمش به او افتاد فرمود: يعقوب ديروز وارد شدى بين تو و برادرت در فلان محل اختلاف شد به طورى كه به يكديگر ناسزا گفتيد ولى متوجه باش اين روش من و پدران ارجمندم نيست، و هرگز كسى را به چنين كارى دستور نمي دهم، از خداى يكتا بترس بين شما دو نفر با مرگ جدائى بيافتد برادرت قبل از اينكه به وطن برسد در همين سفر خواهد مرد. تو نيز از كارى كه كردى پشيمان خواهى شد، به واسطه اين قطع خويشاوندى كه كرديد خدا عمر شما را كوتاه كرد. يعقوب عرضه داشت: آقا مرگ من چه وقت است؟ فرمود: اجل تو نيز فرا رسيده بود (ولى پشيماني که از کار خطايت داشتي و) مهربانى كه در فلان محل نسبت به عمه ات روا داشتى بيست سال بر عمر تو افزود. يعقوب بعدها در مکه مرا ديد و گفت: برادرم در همان سفر به خانواده خود نرسيد در بين راه مُرد و او را دفن كرديم.(1)

حديث1/110: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) وَ هُوَ فِي الْمَهْدِ فَجَعَلَ يُسَارُّهُ طَوِيلًا فَجَلَسْتُ حَتَّى فَرَغَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي ادْنُ مِنْ مَوْلَاكَ فَسَلِّمْ فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ بِلِسَانٍ فَصِيحٍ ثُمَّ قَالَ لِيَ اذْهَبْ فَغَيِّرِ اسْمَ ابْنَتِكَ الَّتِي سَمَّيْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ وَ كَانَ وُلِدَتْ لِيَ ابْنَةٌ سَمَّيْتُهَا بِالْحُمَيْرَاءِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) انْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تَرْشُدْ فَغَيَّرْتُ اسْمَهَا.

حديث1/110: يعقوب سراج مي گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم ديدم حضرت ايستاده نزديک گهواره پسرش ابوالحسن موسي(عليه السلام) و او در گهواره است پس با فرزندش زماني طولاني سخن مي گفت: من آنجا نشستم تا حضرت فارغ شد: پس برخاستم به سوي امام صادق(عليه السلام)، حضرت فرمود: برو نزديک

ص: 440


1- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص442 في شعيب العقرقوفي .....ح831

مولاي خود و بر او سلام کن، من نزديک امام کاظم(عليه السلام) شدم و بر او سلام کردم، آن حضرت به زبان فصيح سلام مرا جواب داد و آنگاه فرمودند: برو تغيير بده اسم دخترت را که ديروز نام او نهاده اي، زيرا آن اسمي است که حقتعالي مبغوض دارد (دشمن مي دارد) آنرا، يعقوب گفت که حق تعالي دختري به من کرامت فرموده بود و من او را حُمِيرا (نام ديگر عايشه بوده) نام گذاشته بودم، امام صادق(عليه السلام) فرمود: اطاعت کن امر مولاي خود را تا رشد يعني راه راست نصيب تو شود. پس من اطاعت کرده و اسم او را تغيير دادم.(1)

حديث111: الإرشاد رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ اخْتَلَفَتِ الرِّوَايَةُ بَيْنَ أَصْحَابِنَا فِي مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ فِي الْوُضُوءِ هُوَ مِنَ الْأَصَابِعِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ أَمْ هُوَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى الْأَصَابِعِ فَكَتَبَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) إِنَّ أَصْحَابَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِي مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَكْتُبَ إِلَيَّ بِخَطِّكَ مَا يَكُونُ عَمَلِي عَلَيْهِ فَعَلْتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ الِاخْتِلَافِ فِي الْوُضُوءِ وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ ثَلَاثاً وَ تَسْتَنْشِقَ ثَلَاثاً وَ تَغْسِلَ وَجْهَكَ ثَلَاثاً وَ تُخَلِّلَ شَعْرَ لِحْيَتِكَ وَتَمْسَحَ رَأْسَكَ كُلَّهُ وَ تَمْسَحَ ظَاهِرَ أُذُنَيْكَ وَ بَاطِنَهُمَا وَ تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ فَلَمَّا وَصَلَ الْكِتَابُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ تَعَجَّبَ بِمَا رُسِمَ فِيهِ مِمَّا أَجْمَعَ الْعِصَابَةُ عَلَى خِلَافِهِ ثُمَّ قَالَ مَوْلَايَ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ وَ أَنَا مُمْتَثِلٌ أَمْرَهُ وَ كَانَ يَعْمَلُ فِي وُضُوئِهِ عَلَى هَذَا الْحَدِّ وَ يُخَالِفُ مَا عَلَيْهِ جَمِيعُ الشِّيعَةِ امْتِثَالًا لِأَمْرِ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ سُعِيَ بِعَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ إِلَى الرَّشِيدِ وَ قِيلَ إِنَّهُ رَافِضِيٌّ مُخَالِفٌ لَكَ فَقَالَ الرَّشِيدُ لِبَعْضِ خَاصَّتِهِ قَدْ كَثُرَ عِنْدِيَ الْقَوْلُ فِي عَلِيِّ

ص: 441


1- . الکافي ج1 ص310 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ح11

بْنِ يَقْطِينٍ وَ الْقَرَفُ لَهُ بِخِلَافِنَا وَ مَيْلِهِ إِلَى الرَّفْضِ وَ لَسْتُ أَرَى فِي خِدْمَتِهِ لِي تَقْصِيراً وَ قَدِ امْتَحَنْتُهُ مِرَاراً فَمَا ظَهَرْتُ مِنْهُ عَلَى مَا يُقْرَفُ بِهِ وَ أُحِبُّ أَنْ أَسْتَبْرِئَ أَمْرَهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُ بِذَلِكَ فَيَتَحَرَّزَ مِنِّي فَقِيلَ لَهُ إِنَّ الرَّافِضَةَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تُخَالِفُ الْجَمَاعَةَ فِي الْوُضُوءِ فَتُخَفِّفُهُ وَ لَا تَرَى غَسْلَ الرِّجْلَيْنِ فَامْتَحِنْهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ بِالْوُقُوفِ عَلَى وُضُوئِهِ فَقَالَ أَجَلْ إِنَّ هَذَا الْوَجْهَ يَظْهَرُ بِهِ أَمْرُهُ ثُمَّ تَرَكَهُ مُدَّةً وَ نَاطَهُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الشُّغُلِ فِي الدَّارِ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ يَخْلُو فِي حُجْرَةٍ فِي الدَّارِ لِوُضُوئِهِ وَ صَلَاتِهِ فَلَمَّا دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقَفَ الرَّشِيدُ مِنْ وَرَاءِ حَائِطِ الْحُجْرَةِ بِحَيْثُ يَرَى عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ وَ لَا يَرَاهُ هُوَ فَدَعَا بِالْمَاءِ لِلْوُضُوءِ فَتَمَضْمَضَ ثَلَاثاً وَ اسْتَنْشَقَ ثَلَاثاً وَ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلَاثاً وَ خَلَّلَ شَعْرَ لِحْيَتِهِ وَ غَسَلَ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ ثَلَاثاً وَ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ أُذُنَيْهِ وَ غَسَلَ رِجْلَيْهِ وَ الرَّشِيدُ يَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمَّا رَآهُ وَ قَدْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ حَتَّى أَشْرَفَ عَلَيْهِ بِحَيْثُ يَرَاهُ ثُمَّ نَادَاهُ كَذَبَ يَا عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ مِنَ الرَّافِضَةِ وَ صَلَحَتْ حَالُهُ عِنْدَهُ وَ وَرَدَ عَلَيْهِ كِتَابُ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) ابْتِدَاءً مِنَ الْآنَ يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ فَتَوَضَّ كَمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ اغْسِلْ وَجْهَكَ مَرَّةً فَرِيضَةً وَ أُخْرَى إِسْبَاغاً وَ اغْسِلْ يَدَيْكَ مِنَ الْمِرْفَقَيْنِ كَذَلِكَ وَ امْسَحْ مُقَدَّمَ رَأْسِكَ وَ ظَاهِرَ قَدَمَيْكَ بِفَضْلِ نَدَاوَةِ وَضُوئِكَ فَقَدْ زَالَ مَا كَانَ يُخَافُ عَلَيْكَ وَ السَّلَامُ.

حديث111: محمّد بن فضل گفت: در بين اصحاب اختلاف بود كه مسح پاها از سر انگشتان است تا مچ پا يا از مچ پا است تا سر انگشتان. على بن يقطين نامه اى براى موسى بن جعفر(عليه السلام) نوشت كه اصحاب در مورد مسح پا اختلاف دارند خواهش مي كنم نامه اى به خط خود در اين مورد بنويسيد تا به آن عمل كنيم. امام(عليه السلام) در

ص: 442

جواب نوشت متوجه شدم كه اصحاب در باره وضو اختلاف دارند، آن چه به تو دستور مي دهم اينست كه سه مرتبه مضمضه كنى و سه مرتبه استنشاق سه بار صورت را بشوئى و آب را به لاى موهاى ريش خود برسانى و تمام سرت را مسح بكشى با روى گوش ها و داخل دو گوش و پاهايت را تا كعب سهمرتبه بشوئى مبادا بر خلاف اين عمل كنى. وقتى نامه رسيد على بن يقطين از مضمون آن تعجب كرد كه بر خلاف تمام علماى شيعه است. با خود گفت: امام(عليه السلام) من بهتر مي داند من دستورش را اجرا مي كنم. از آن پس وضوى خود را طبق اين دستور مي گرفت به واسطه اطاعت امر امام(عليه السلام) بر خلاف رفتار تمام شيعيان. از على بن يقطين پيش هارون الرشيد سعايت كردند كه او رافضى است و مخالف توست. هارون به يكى از خواص خود گفت: خيلى در باره على بن يقطين حرف مي زنند و او را متهم به تشيع مى نمايند گر چه من در كار او كوتاهى نمى بينم بارها نيز امتحانش نموده ام چيزى كه شاهد بر اين اتهام باشد نديده ام مايلم طورى كه خودش متوجه نشود يك آزمايش ديگر بكنيم زيرا اگر متوجه شود، تقيه خواهد كرد. آن شخص گفت: رافضى ها با اهل سنت در وضو اختلاف دارند آن ها سبكتر وضو مي گيرند و پاها را نمى شويند به طورى كه متوجه نشود به وسيله وضو او را آزمايش كن. گفت: بسيار خوب اين راه عالى است مدتى تصميم خود را بتأخير انداخت تا يك روز بقدرى كار به او داد كه تا وقت نماز مشغول بود على بن يقطين در يك اطاق مخصوص وضو مي گرفت و نماز مي خواند. موقع نماز كه شد هارون از پشت ديوار اطاق به طورى كه على بن يقطين متوجه نشود مراقب او بود، على آب خواست سه مرتبه مضمضه نمود و سه مرتبه استنشاق و سه بار صورتش را شست و داخل موى صورت نيز آب رسانيد دستش را تا آرنج سه مرتبه شست سر و دو گوش خود را مسح كرد و دو پاى خود را شست هارون تمام كارهاى او را زير نظر داشت. همين كه ديد چنين وضو مي گيرد نتوانست خود را

ص: 443

نگهدارد سر بلند نمود به طورى كه على بن يقطين او را نبيند صدا زد دروغ گفتند آن هائى كه خيال مي كردند تو رافضى هستى، بعد از اين جريان مقام على پيش هارون بالا گرفت. ولى پس از اين آزمايش نامه اى از حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) رسيد بدان سابقه قبلى به اينمضمون: على بعد از اين طورى وضو بگير كه خداوند دستور داده يك بار صورتت را از روى وجوب بشوى و يك مرتبه به واسطه شادابى و دستت را از آرنج همين طور دو مرتبه بشوى جلو سرت را مسح كن و روى دو پا را به اضافه رطوبت وضوى دست آن چه بر تو بيم داشتم از بين رفت و السلام.(1)

حديث112: وَ رَوَى فِي كَشْفِ الْغُمَّةِ عَنْهُ أَيْضاً أَنَّهُ قَالَ وَ لَقَدْ قَرَعَ سَمْعِي ذِكْرُ وَاقِعَةٍ عَظِيمَةٍ ذَكَرَهَا بَعْضُ صُدُورِ الْعِرَاقِ أَثْبَتَتْ لِمُوسَى(عليه السلام) أَشْرَفَ مَنْقَبَةٍ وَ شَهِدَتْ لَهُ بِعُلُوِّ مَقَامِهِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ زُلْفَى مَنْزِلَتِهِ لَدَيْهِ وَ ظَهَرَتْ بِهَا كَرَامَتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ لَا شَكَّ أَنَّ ظُهُورَ الْكَرَامَةِ بَعْدَ الْمَوْتِ أَكْبَرُ مِنْهَا دَلَالَةً حَالَ الْحَيَاةِ وَ هِيَ أَنَّ مِنْ عُظَمَاءِ الْخُلَفَاءِ مَجَّدَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ كَانَ لَهُ نَائِبٌ كَبِيرُ الشَّأْنِ فِي الدُّنْيَا مِنْ مَمَالِيكِهِ الْأَعْيَانِ فِي وَلَايَةٍ عَامَّةٍ طَالَتْ فِيهَا مَدَقُّهُ وَ كَانَ ذَا سَطْوَةٍ وَ جَبَرُوتٍ فَلَمَّا انْتَقَلَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى اقْتَضَتْ رِعَايَةُ الْخَلِيفَةِ أَنْ تَقَدَّمَ بِدَفْنِهِ فِي ضَرِيحٍ مُجَاوِرٍ لِضَرِيحِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) بِالْمَشْهَدِ الْمُطَهَّرِ وَ كَانَ بِالْمَشْهَدِ الْمُطَهَّرِ نَقِيبٌ مَعْرُوفٌ مَشْهُودٌ لَهُ بِالصَّلَاحِ كَثِيرُ التَّرَدُّدِ وَ الْمُلَازَمَةِ لِلضَّرِيحِ وَ الْخِدْمَةِ لَهُ قَائِمٌ بِوَظَائِفِهَا فَذَكَرَ هَذَا النَّقِيبُ أَنَّهُ بَعْدَ دَفْنِ هَذَا الْمُتَوَفَّى فِي ذَلِكَ الْقَبْرِ بَاتَ بِالْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ فَرَأَى فِي مَنَامِهِ أَنَّ الْقَبْرَ قَدِ انْفَتَحَ وَ النَّارُ تَشْتَعِلُ فِيهِ وَ قَدِ انْتَشَرَ مِنْهُ دُخَانٌ وَ رَائِحَةُ قُتَارِ ذَلِكَ الْمَدْفُونِ فِيهِ إِلَى أَنْ مَلَأَتِ الْمَشْهَدَ وَ أَنَّ الْإِمَامَ مُوسَى(عليه السلام) وَاقِفٌ فَصَاحَ لِهَذَا النَّقِيبِ بِاسْمِهِ وَ قَالَ لَهُ تَقُولُ

ص: 444


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص288 فصل في إنبائه ع بالمغيبات

لِلْخَلِيفَةِ يَا فُلَانُ وَ سَمَّاهُ بِاسْمِهِ لَقَدْ آذَيْتَنِي بِمُجَاوَرَةِ هَذَا الظَّالِمِ وَ قَالَ كَلَاماً خَشِناً فَاسْتَيْقَظَ ذَلِكَ النَّقِيبُ وَ هُوَ يَرْعُدُ فَرَقاً وَ خَوْفاً وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ كَتَبَ وَرَقَةً وَ سَيَّرَهَا مُنْهِياً فِيهَا صُورَةَ الْوَاقِعَةِ بِتَفْصِيلِهَا فَلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ جَاءَ الْخَلِيفَةُ إِلَى الْمَشْهَدِ الْمُطَهَّرِ بِنَفْسِهِ وَ اسْتَدْعَى النَّقِيبَ وَ دَخَلُوا الضَّرِيحَ وَ أَمَرَ بِكَشْفِ ذَلِكَ الْقَبْرِ وَ نَقْلِ ذَلِكَ الْمَدْفُونِ إِلَى مَوْضِعٍ آخَرَ خَارِجَ الْمَشْهَدِ فَلَمَّا كَشَفُوهُ وَجَدُوا فِيهِ رَمَادَ الْحَرِيقِ وَ لَمْ يَجِدُوا لِلْمَيِّتِ أَثَراً

حديث112: در كشف الغمه نيز مي نويسد: كه جريان بسيار بزرگى كه شاهد مقام و عظمت موسى بن جعفر(عليه السلام) است: از شخصى از بزرگان عراق شنيده ام كه كرامت و منقبتى از موسى بن جعفر(عليه السلام) است بعد از وفات شكى نيست كهظهور كرامت پس از وفات با ارزشتر از زمان حيات است. گفت: يكى از خلفاء نماينده اى داشت از اعيان مملكت، بسيار صاحب مقام كه او را به سمت استاندارى ناحيه اى گماشته بود كه مدت ها با قدرت تمام و سخت گيرى در آنجا حكومت مي كرد. آن مرد از دنيا رفت خليفه از نظر احترام به مقام او در كنار ضريح موسى بن جعفر(عليه السلام) آن مرد را دفن نمود. حرم موسى بن جعفر(عليه السلام) كليددارى داشت كه به زهد و پارسائى مشهور بود پيوسته در حرم رفت و آمد داشت و نسبت به خدمتكارى حرم فروگذار نبود. كليددار گفت: پس از دفن آن استاندار شب در حرم خوابيده بودم در خواب ديدم قبر او گشوده شد و آتش از آن شعله ور است دود و بوى سوختن گوشت و استخوان همه جا را فرا گرفت حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) نيز ايستاده مرا به اسم صدا زد و فرمود: برو به خليفه بگو فلانى اسم او را نيز برد، مرا آزردى با مجاورت اين ستمگر. از خواب بيدار شدم از ترس بر خود مي لرزيدم فورى نامه اى نوشتم و جريان را مفصل براى خليفه نگاشتم. شب خليفه به حرم مطهر موسى بن جعفر(عليه السلام)

ص: 445

آمد و كليددار را خواست داخل ضريح شدند دستور داد آن قبر را بشكافند تا مرده آن مرد را به جاى ديگر منتقل كنند وقتى قبر را شكافتند خاكسترى كه نشانه آتش سوزى بود مشاهده نمودند در حالي که اثرى از جنازه نبود.(1)

حديث113: عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) قَاعِداً فَأُتِيَ بِامْرَأَةٍ قَدْ صَارَ وَجْهُهَا قَفَاهَا فَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى فِي جَبِينِهَا وَ يَدَهُ الْيُسْرَى مِنْ خَلْفِ ذَلِكَ ثُمَّ عَصَرَ وَجْهَهَا عَنِ الْيَمِينِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ فَرَجَعَ وَجْهُهَا فَقَالَ احْذَرِي أَنْ تَفْعَلِينَ كَمَا فَعَلْتِ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا فَعَلَتْ فَقَالَ ذَلِكَ مَسْتُورٌ إِلَّا أَنْ تَتَكَلَّمَ بِهِ فَسَأَلُوهَا فَقَالَتْ كَانَتْ لِي ضَرَّةٌ فَقُمْتُ أُصَلِّي فَظَنَنْتُ أَنَّ زَوْجِي مَعَهَا فَالْتَفَتُّ إِلَيْهَا فَرَأَيْتُهَا قَاعِدَةً وَ لَيْسَ هُوَ مَعَهَا فَرَجَعَ وَجْهُهَا عَلَى مَا كَانحديث113: سليمان بن عبد اللَّه: در خدمت مولايم موسى بن جعفر(عليه السلام) نشسته بودم، زنى را آوردند که صورتش به پشت برگشته بود يك دست را روى پيشانى او گذاشت و دست ديگر را به پشت سرش آن گاه فرمود (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ)(2) صورتش را به حالت اول برگرداند فرمود: مبادا چنين كارى را دو مرتبه بكنى. عرضه داشتند: آقا مگر چه كرده؟ فرمود: بايد خودش بگويد. از خودش پرسيدند گفت: من هَوويي داشتم مشغول نماز بودم خيال كردم شوهرم با اوست صورت برگرداندم تا آن ها را تماشا كنم ديدم آن زن تنها نشسته شوهرم آنجا نيست و صورتم به همان حالت ماند.(3)

حديث114: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ خَالِدٍ الْجَوَّانِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هُوَ فِي عَرْصَةِ دَارِهِ وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ بَالرُّمَيْلَةِ

فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا سَيِّدِي مَظْلُومٌ مَغْصُوبٌ

ص: 446


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص215 و أما مناقبه .....
2- . سوره رعد آيه11
3- . الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل) ج 1 ص291 باب 61 - ان كل ما يصيب المكلف في الدنيا من البلايا و الآلام فهو عقوبة لذنبه أو يعود الى مصلحته من ترتب ثواب و نحوه ..... ح327

مُضْطَهَدٌ فِي نَفْسِي ثُمَّ دَنَوْتُ مِنْهُ فَقَبَّلْتُ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا ابْنَ خَالِدٍ نَحْنُ أَعْلَمُ بِهَذَا الْأَمْرِ فَلَا تَتَصَوَّرْ هَذَا فِي نَفْسِكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ بِهَذَا شَيْئاً قَالَ فَقَالَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْرِنَا لَوْ أَرَدْنَا أَزِفَ إِلَيْنَا وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مُدَّةً وَ غَايَةً لَا بُدَّ مِنَ الِانْتِهَاءِ إِلَيْهَا قَالَ فَقُلْتُ لَا أَعُودُ أُصَيِّرُ فِي نَفْسِي شَيْئاً أَبَداً قَالَ فَقَالَ لَا تَعُدْ أَبَداً.

حديث114: خالد جوان گفت: خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) رسيدم در دل با خود گفتم: پدر و مادرم فدايت آقا كه مظلوم هستى و حقت را غصب نموده و به تو ستم روا داشته اند. امام(عليه السلام) در صحن حياط بود جلو رفته پيشانى اش را بوسيدم و در مقابلش نشستم رو به من كرده، فرمود: پسر خالد ما به اين امرواردتريم در دل اين خيال ها را نكن. عرضه داشتم: به خدا قسم! مقصودى نداشتم فرمود: ما واردتريم به اين امر از ديگران اگر خلافت را بخواهم به چنگ مى آورم ولى اين ستمگران را مدت و نهايتى است كه بالاخره بايد به آن برسند. عرضه داشتم: ديگر در دل با خود چيزى نخواهم گفت. فرمود: چنين كارى را دو مرتبه نكن.(1)

حديث115: وَ مِنْهَا:

أَنَّ الْمُفَضَّلَ بْنَ عُمَرَ قَالَ لَمَّا مَضَى الصَّادِقُ(عليه السلام) كَانَتْ وَصِيَّتُهُ فِي الْإِمَامَةِ إِلَى مُوسَى الْكَاظِمِ(عليه السلام) فَادَّعَى أَخُوهُ عَبْدُ اللَّهِ الْإِمَامَةَ وَ كَانَ أَكْبَرَ وُلْدِ جَعْفَرٍ فِي وَقْتِهِ ذَلِكَ وَ هُوَ الْمَعْرُوفُ بِالْأَفْطَحِ فَأَمَرَ مُوسَى(عليه السلام)

بِجَمْعِ حَطَبٍ كَثِيرٍ فِي وَسَطِ دَارِهِ فَأَرْسَلَ إِلَى أَخِيهِ عَبْدِ اللَّهِ يَسْأَلُهُ أَنْ يَصِيرَ إِلَيْهِ فَلَمَّا صَارَ عِنْدَهُ وَ مَعَ مُوسَى(عليه السلام) جَمَاعَةٌ مِنْ وُجُوهِ الْإِمَامِيَّةِ فَلَمَّا جَلَسَ إِلَيْهِ أَخُوهُ عَبْدُ اللَّهِ أَمَرَ مُوسَى(عليه السلام) أَنْ تُضْرَمَ النَّارُ فِي ذَلِكَ الْحَطَبِ فَأُضْرِمَتْ وَ لَا يَعْلَمُ النَّاسُ السَّبَبَ فِيهِ

حَتَّى صَارَ الْحَطَبُ كُلُّهُ جَمْراً ثُمَّ قَامَ مُوسَى(عليه السلام) وَ

ص: 447


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص126 باب 5 باب ما لا يحجب عن الأئمة علم السماء و أخباره و علم الأرض و غير ذلك ..... ح7

جَلَسَ بِثِيَابِهِ فِي وَسَطِ النَّارِ وَ أَقْبَلَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ سَاعَةً ثُمَّ قَامَ فَنَفَضَ ثَوْبَهُ وَ رَجَعَ إِلَى الْمَجْلِسِ فَقَالَ لِأَخِيهِ عَبْدِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ تَزْعُمُ أَنَّكَ الْإِمَامُ بَعْدَ أَبِيكَ فَاجْلِسْ فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ

قَالُوا فَرَأَيْنَا عَبْدَ اللَّهِ قَدْ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ فَقَامَ يَجُرُّ رِدَاءَهُ حَتَّى خَرَجَ مِنْ دَارِ مُوسَى(عليه السلام)

حديث115: مفضّل بن عمر روايت مى كند، وقتى كه امام صادق(عليه السلام) از دنيا رفت، وصيت كردند كه امام بعد از ايشان امام موسى كاظم(عليه السلام) است. ولى برادرش عبد اللَّه نيز ادّعاى امامت كرد، چون بزرگترين فرزند آن حضرت، و معروف به عبد اللَّه أفطح(1)

بود. امام كاظم(عليه السلام) دستور داد تا در وسط خانه هيزم جمع كرده و انباشتند، سپس شخصى را به دنبال برادرش عبد اللَّهفرستاد تا آنجا بيايد. پس وقتى كه نزد امام(عليه السلام) آمد، بزرگانى از شيعه نزد امام كاظم(عليه السلام) نشسته بودند. وقتى كه عبداللَّه نشست، امام(عليه السلام) دستور داد، هيزم ها آتش گرفته و شعله ور شدند. و مردم نفهميدند كه هيزم ها چگونه آتش گرفتند. وقتى كه شعله هاى آتش زبانه كشيد، حضرت به داخل آتش رفت و آنجا نشست و در همان حال، مدّتى با مردم مشغول صحبت شد. سپس لباسش را جمع كرد و از ميان آتش بيرون آمد. سپس رو به برادرش عبداللَّه كرد و فرمود: اگر گمان مى كنى كه بعد از پدرت تو امام هستى، پس تو هم برو و در ميان آتش بنشين. گفتند: در اين هنگام ديديم كه رنگ عبد اللَّه متغيّر شد. پس برخاست و در حالى كه ردايش را مى كشيد. از خانه امام موسى كاظم(عليه السلام) خارج شد.(2)

حديث116: وَ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(عليه السلام) يَقُولُ كَانَ أَبِي مِمَّنْ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ

ص: 448


1- . چون كه پاهاى عبد اللَّه صاف بود. لذا به او عبد اللَّه افطح مى گفتند و پيروان او را فطحى مى گويند.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص309 الباب الثامن في معجزات الإمام موسى بن جعفر ع .....ح2

حديث116: زكرياى آدم گفت: از حضرت رضا(عليه السلام) شنيدم، که مي فرمود: پدرم از كسانى بود كه در گهواره سخن مي گفت.(1)

حديث117: مَا قَالَ إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ نَاعِياً إِلَى رَجُلٍ مِنَ الشِّيعَةِ نَفْسَهُ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ مَتَى يَمُوتُ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِهِ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ اصْنَعْ مَا أَنْتَ صَانِعٌ فَإِنَّ عُمُرَكَ قَدْ فَنِيَ وَ قَدْ بَقِيَ مِنْهُ دُونَ سَنَتَيْنِ وَ كَذَلِكَ أَخُوكَ لَا يَمْكُثُ بَعْدَكَ إِلَّا شَهْراً وَاحِداً حَتَّى يَمُوتَ وَ كَذَلِكَ عَامَّةُ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ تَتَشَتَّتُ كَلِمَتُهُمْ وَ يَتَفَرَّقُ جَمْعُهُمْ وَ يَشْمَتُ بِهِمْ أَعْدَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَصِيرُونَ رَحْمَةً لِإِخْوَانِهِمْ أَ كَانَ هَذَا فِي صَدْرِكَ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا عَرَضَ فِي صَدْرِي فَلَمْ يَسْتَكْمِلْ مَنْصُورٌ سَنَتَيْنِ حَتَّى مَاتَ وَ مَاتَ بَعْدَهُ بِشَهْرٍ

أَخُوهُ وَ مَاتَ عَامَّةُ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَفْلَسَ بَقِيَّتُهُمْ وَ

تَفَرَّقُوا حَتَّى احْتَاجَ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ إِلَى الصَّدَقَةِحديث117: اسحاق بن منصور از پدرش نقل مى كند كه: از امام كاظم(عليه السلام) شنيدم كه خبر مرگ يكى از پيروانش را مى داد. با خود گفتم، چطور امام از مرگ پيروانش مطّلع است؟! حضرت رو به من كرد و فرمود: هر كارى مى خواهى بكن، عمرت به سر آمده و كمتر از دو سال به پايان آن نمانده است و برادرت هم يك ماه بعد از تو خواهد مرد. و خاندانت متفرّق مى شوند و به حالى مى افتند كه مردم به آنها ترحّم مى كنند. آيا در قلبت همين مى گذشت؟ عرضه داشتم: پناه به خدا مى برم از آنچه بر قلبم عارض شد. هنوز دو سال نشده بود كه منصور از دنيا رفت و برادر و عدّه اى از خاندانش بعد از او مردند و بقيّه فقير و زمين گير شدند و از هم پاشيدند و همان طور كه امام(عليه السلام) فرموده بود، مردم به آنان ترحّم كرده و صدقه مى دادند.(2)

ص: 449


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص244 عدد أولاده و طرف من أخبارهم .....
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص310 الباب الثامن في معجزات الإمام موسى بن جعفر ع ..... ح3

حديث118: مَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ أَخَذَ بِيَدِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَوْماً فَخَرَجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى الصَّحْرَاءِ فَإِذَا نَحْنُ بِرَجُلٍ مَغْرِبِيٍّ عَلَى الطَّرِيقِ يَبْكِي وَ بَيْنَ يَدَيْهِ حِمَارٌ مَيِّتٌ وَ رَحْلُهُ مَطْرُوحٌ فَقَالَ لَهُ مُوسَى(عليه السلام) مَا شَأْنُكَ قَالَ كُنْتُ مَعَ رُفَقَائِي نُرِيدُ الْحَجَّ فَمَاتَ حِمَارِي هَاهُنَا وَ بَقِيتُ وَحْدِي وَ مَضَى أَصْحَابِي وَ قَدْ بَقِيتُ مُتَحَيِّراً لَيْسَ لِي شَيْ ءٌ أَحْمِلُ عَلَيْهِ فَقَالَ مُوسَى(عليه السلام) لَعَلَّهُ لَمْ يَمُتْ قَالَ أَ مَا تَرْحَمُنِي حَتَّى تَلْهُوَ بِي قَالَ إِنَّ لِي رُقْيَةً جَيِّدَةً قَالَ الرَّجُلُ لَيْسَ يَكْفِينِي مَا أَنَا فِيهِ حَتَّى تَسْتَهْزِئَ بِي فَدَنَا مُوسَى(عليه السلام) مِنَ الْحِمَارِ وَ دَعَا بِشَيْ ءٍ لَمْ أَسْمَعْهُ وَ أَخَذَ قَضِيباً كَانَ مَطْرُوحاً فَنَخَسَهُ بِهِ وَ صَاحَ عَلَيْهِ فَوَثَبَ الْحِمَارُ صَحِيحاً سَلِيماً فَقَالَ يَا مَغْرِبِيُّ تَرَى هَاهُنَا شَيْئاً مِنَ الِاسْتِهْزَاءِ الْحَقْ بِأَصْحَابِكَ وَ مَضَيْنَا وَ تَرَكْنَاهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَكُنْتُ وَاقِفاً يَوْماً عَلَى بِئْرِ زَمْزَمَ بِمَكَّةَ فَإِذَا الْمَغْرِبِيُّ هُنَاكَ فَلَمَّا رَآنِي عَدَا

إِلَيَّ وَ قَبَّلَ يَدِي فَرِحاً مَسْرُوراً فَقُلْتُ لَهُ مَا حَالُ حِمَارِكَ فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ سَلِيمٌ صَحِيحٌ وَ مَا أَدْرِي مِنْ أَيْنَ ذَلِكَ الرَّجُلُ الَّذِي مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيَّ فَأَحْيَا لِي حِمَارِي بَعْدَ مَوْتِهِ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ بَلَغْتَ حَاجَتَكَ فَلَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا تَبْلُغُ مَعْرِفَتَهُحديث118: على بن ابى حمزه روايت مى كند كه: روزى حضرت كاظم(عليه السلام) دست مرا گرفت و از شهر خارج شديم و به صحرا رفتيم. در راه به مردى از اهل مغرب برخورد كرديم كه الاغش مرده بود و وى مى گريست. و بارش هم بر زمين پخش شده بود. امام(عليه السلام) خطاب به او فرمود: چه شده است؟ آن مرد گفت: با دوستانم به حجّ مى رفتيم كه الاغ من در اينجا مرد و آنها رفتند و من تنها و بى كس مانده ام و مركبى ديگر ندارم كه سوارش شوم و وسايلم را بار كنم. حضرت فرمود: شايد نمرده باشد. آن مرد گفت: در اين هنگام عوض ترحم بر من، مرا مسخره مى كنى! حضرت

ص: 450

فرمود: من دعايى نيكويى دارم. آن مرد گفت: به درد من نمى خورد. پس چرا مرا استهزا مى كنى؟ امام(عليه السلام) نزديك حمار رفت و دعايى خواند كه من آن را نفهميدم و چوبى را از زمين برداشت و به الاغ زد و گفت: برخيز. پس الاغ، صحيح و سالم برخاست و سر پا ايستاد. امام(عليه السلام) رو به آن مرد كرد و فرمود: اى مغربى! آيا اين مسخره است؟ برو و به دوستانت ملحق شو. و از هم جدا شديم و او را ترك نموديم. راوى مى گويد: روزى در مكه كنار چاه زمزم ايستاده بودم كه ناگهان همان مرد را ديدم. وقتى چشمش به من افتاد، نزد من آمد و با شادى زايد الوصفى، دست مرا بوسيد. پس به او گفتم، حال الاغت چطور است؟ گفت: صحيح و سالم است. و من نمى دانم آن روز آن مرد از كجا آمد و الاغ مرده مرا زنده كرد گفتم: تو به حاجت خود رسيدى، پس از چيزى كه قادر به شناختن آن نيستى، نپرس(1)

حديث119: أَنَّ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ قَالَ لَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ ادَّعَى الْإِمَامَةَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ أَنَّهُ أَكْبَرُ وُلْدِهِ دَعَاهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ قَالَ يَا أَخِي إِنْ كُنْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَهَلُمَّ يَدَكَ فَأَدْخِلْهَا النَّارَ وَ كَانَ حَفَرَ حَفِيرَةً وَ أَلْقَى فِيهَا حَطَباً وَ ضَرَبَهَا بِنِفْطٍ وَ نَارٍ فَلَمْ يَفْعَلْ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ أَبُوالْحَسَنِ يَدَهُ فِي تِلْكَ النَّارِ وَ لَمْ يُخْرِجْهَا مِنَ النَّارِ إِلَّا بَعْدَ احْتِرَاقِ الْحَطَبِ وَ هُوَ يَمْسَحُهَا

حديث119: هشام بن حكم روايت مى كند كه: وقتى امام صادق(عليه السلام) به شهادت رسيد، عبد اللَّه، پسر بزرگ او ادعاى امامت كرد. امام كاظم(عليه السلام) او را خواند و فرمود: اى برادر! اگر تو امام هستى پس دست خود را داخل اين آتش كن. و امام(عليه السلام) به تنورى اشاره كرد كه در آن هيزم زيادى انباشته و با نفت آتش زده بودند. عبد اللَّه، اين كار را نكرد. ولى حضرت، دستش را داخل آتش كرد و به هيزم ها دست مى ماليد و تا آتش تمام نشده بود، دستش را بيرون نياورد.(2)

ص: 451


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 314 الباب الثامن في معجزات الإمام موسى بن جعفر ع ..... ح7
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص325 الباب الثامن في معجزات الإمام موسى بن جعفر ع ..... ح17

حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَشِيرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فَأَطَلْتُ الْجُلُوسَ عِنْدَهُ فَقَالَ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَقَالَ وَدِدْتُ وَ اللَّهِ فَقَالَ قُمْ وَ ادْخُلْ ذَلِكَ الْبَيْتَ فَدَخَلْتُ الْبَيْتَ فَإِذَا هُوَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَاعِدٌ.

بصائر: سماعه گفت خدمت موسى بن جعفر(عليه السلام) بودم زياد نشستم فرمود: مايلى حضرت صادق(عليه السلام) را مشاهده كنى عرضه داشتم: به خدا مايلم فرمود: حركت كن داخل اين اطاق برو وارد شدم ديدم حضرت صادق(عليه السلام) آنجا نشسته. (1)

معجزات علي بن موسي الرضاحديث120: الْهَمَدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: لَمَّا أَرَدْتُ الْخُرُوجَ إِلَى الْعِرَاقِ عَزَمْتُ عَلَى تَوْدِيعِ الرِّضَا(عليه السلام) فَقُلْتُ فِي نَفْسِي إِذَا وَدَّعْتُهُ سَأَلْتُهُ قَمِيصاً مِنْ ثِيَابِ جَسَدِهِ لِأُكَفَّنَ بِهِ وَ دَرَاهِمَ مِنْ مَالِهِ أَصُوغُ بِهَا لِبَنَاتِي خَوَاتِيمَ فَلَمَّا وَدَّعْتُهُ شَغَلَنِي الْبُكَاءُ وَ الْأَسَى عَلَى فِرَاقِهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ ذَلِكَ فَلَمَّا خَرَجْتُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ صَاحَ بِي يَا رَيَّانُ ارْجِعْ فَرَجَعْتُ فَقَالَ لِي أَ مَا تُحِبُّ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ قَمِيصاً مِنْ ثِيَابِ جَسَدِي تُكَفَّنُ فِيهِ إِذَا فَنِيَ أَجَلُكَ أَ وَ مَا تُحِبُّ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ دَرَاهِمَ تَصُوغُ بِهَا لِبَنَاتِكَ خَوَاتِيمَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي قَدْ كَانَ فِي نَفْسِي أَنْ أَسْأَلَكَ ذَلِكَ فَمَنَعَنِي الْغَمُّ بِفِرَاقِكَ فَرَفَعَ الْوِسَادَةَ وَ أَخْرَجَ قَمِيصاً فَدَفَعَهُ إِلَيَّ وَ رَفَعَ جَانِبَ الْمُصَلَّى فَأَخْرَجَ دَرَاهِمَ فَدَفَعَهَا إِلَيَّ فَعَدَدْتُهَا فَكَانَتْ ثَلَاثِينَ دِرْهَماً

ص: 452


1- .[2] بصائر الدرجات ج 1 ص276 باب5 باب في أن الأئمة ع يزورون الموتى و أن الموتى يزورهم ح8

حديث120: ريان بن صلت گفت وقتى تصميم گرفتم به عراق بروم. ميل داشتم بروم با حضرت رضا(عليه السلام) وداع و خداحافظى كنم در ضمن گفتم پس از خداحافظى از ايشان تقاضا مي كنم يكى از لباسهاى تنش را به من عنايت كند تا آن را جزء كفن خود قرار دهم و چند درهم از مال خود امام بخواهم براى دخترانم انگشتر بسازم با آن ها همين كه وداع و خداحافظى كردم چنان گريه مرا گرفت كه از غصه جدائى آن جناب فراموش كردم چيزى بخواهم از خدمتش خارج شدم. ناگاه مرا صدا زده و فرمود: ريان برگرد. برگشتم فرمود: نمي خواهى يكى از پيراهن هائى كه پوشيده ام به تو دهم تا پس از مردن جزء كفن خود قرار دهى و نمي خواهى چند درهم به تو دهم که با آن ها انگشتر براى دخترانت بسازى. عرضه داشتم: آقا! در دل تمام اين آرزوها و تصميم را داشتم اما اندوه جدائى شما مرا مانع شد از اينكه تقاضا كنم. بالشتش را بلند كرد و پيراهنى بيرون آورده و به من داد و يك طرف جانماز را كنار زده مقدارى پول در اختيارم گذاشت وقتى شمردم سى درهم بود.(1) حديث121: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَوْصِ بِمَا تُرِيدُ وَ اسْتَعِدَّ لِمَا لَا بُدَّ مِنْهُ فَكَانَ مَا قَدْ قَالَ فَمَاتَ بَعْدَهُ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ

حديث121: سعد بن سعد از حضرت رضا(عليه السلام) نقل كرد كه ايشان نگاه به مردى كرده فرمود: بنده ى خدا وصيت خود را بكن و آماده سفرى باش كه چاره اى از

آن نيست همان طور شد سه روز بعد از دنيا رفت.(2)

حديث122: رُوِيَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السِّنْدِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ بِالْهِنْدِ أَنَّ لِلَّهِ فِي الْعَرَبِ حُجَّةً فَخَرَجْتُ مِنْهَا فِي الطَّلَبِ فَدُلِلْتُ عَلَى الرِّضَا(عليه السلام) فَقَصَدْتُهُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ أَنَا لَا أُحْسِنُ مِنَ الْعَرَبِيَّةِ كَلِمَةً فَسَلَّمْتُ بِالسِّنْدِيَّةِ فَرَدَّ عَلَيَّ

ص: 453


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص212 دلالة أخرى .....ح17
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 223 دلالة أخرى ..... ح43

بِلُغَتِي فَجَعَلْتُ أُكَلِّمُهُ بِالسِّنْدِيَّةِ وَ هُوَ يُجِيبُنِي بِالسِّنْدِيَّةِ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي سَمِعْتُ بِالسِّنْدِ أَنَّ لِلَّهِ حُجَّةً فِي الْعَرَبِ فَخَرَجْتُ فِي الطَّلَبِ فَقَالَ بِلُغَتِي نَعَمْ أَنَا هُوَ ثُمَّ قَالَ فَسَلْ عَمَّا تُرِيدُ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا أَرَدْتُهُ فَلَمَّا أَرَدْتُ الْقِيَامَ مِنْ عِنْدِهِ قُلْتُ إِنِّي لَا أُحْسِنُ الْعَرَبِيَّةَ فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يُلْهِمَنِيهَا لِأَتَكَلَّمَ بِهَا مَعَ أَهْلِهَا فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى شَفَتِي فَتَكَلَّمْتُ بِالْعَرَبِيَّةِ مِنْ وَقْتِي

حديث122: ابو اسماعيل هندى گفت: در هند شنيدم خداوند روى زمين حجتى دارد در جستجوى او بر آمدم تا مرا راهنمائى به حضرت رضا(عليه السلام) كردند خدمت آن جناب رسيدم با اين كه يك كلمه عربى ياد نداشتم به زبان هندى سلام كردم با همان لهجه خودم جواب داد، من به زبان هندى با ايشان صحبت مي كردم آن جناب نيز به همان زبان جوابم را مي داد. عرضه داشتم: من در هند شنيدم خداوند در ميان عرب حجتى قرار داده در جستجوى او برآمدم، به زبان هندى فرمود: آرى من همان حجت هستم بعد فرمود: هر چه مايلى بپرس. هر سؤالى داشتم پرسيدم وقتى خواستم از جاى حركت كنم عرضه داشتم: من عربى ياد ندارم از خدا بخواه مرابه اين زبان مطلع گرداند تابتوانم صحبت كنم دست مبارك خود را بر روى لب هاى من ماليد از همان دم شروع كردم به عربى صحبت كردن.(1)

حديث123: عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ نَجْمَةَ أُمَّ الرِّضَا(عليه السلام) تَقُولُ لَمَّا حَمَلْتُ بِابْنِي الرِّضَا لَمْ أَشْعُرْ بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَ كُنْتُ أَسْمَعُ فِي مَنَامِي تَسْبِيحاً وَ تَهْلِيلًا وَ تَحْمِيداً مِنْ بَطْنِي فَيَهُولُنِي فَإِذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أَسْمَعْ فَلَمَّا وَضَعْتُهُ وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ وَاضِعاً يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ وَ يُحَرِّكُ بِشَفَتَيْهِ وَ يَتَكَلَّمُ

ص: 454


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص340 الباب التاسع في معجزات الإمام المظلوم المسموم علي بن موسى الرضا ع ..... ح5

حديث123: على بن ميثم از پدرش نقل مى كند كه: مادر امام رضا(عليه السلام) فرمود: وقتى كه به فرزندم رضا(عليه السلام) حامله شدم، سنگينى حمل را احساس نمى كردم و در خواب از درون شكمم ذكر، تسبيح، تهليل و تحميد مى شنيدم. در آن هنگام وحشت مى كردم و وقتى بيدار مى شدم چيزى نمى شنيدم، وقتى كه وضع حمل نمودم، دستش را روى زمين قرار داد و سرش را بالا گرفت. و لبانش را حركت داد و سخن مى گفت.(1)

حديث124: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاشَانِيِّ قَالَ:. أَخْبَرَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ حَمَلَ إِلَى الرِّضَا(عليه السلام) مَالًا لَهُ خَطَرٌ فَلَمْ أَرَهُ سُرَّ بِهِ فَاغْتَمَمْتُ لِذَلِكَ وَ قُلْتُ فِي نَفْسِي قَدْ حَمَلْتُ مِثْلَ هَذَا الْمَالِ وَ مَا سُرَّ بِهِ فَقَالَ يَا غُلَامُ الطَّسْتَ وَ الْمَاءَ وَ قَعَدَ عَلَى ك ُرْسِيٍّ وَ قَالَ لِلْغُلَامِ صُبَّ عَلَيَّ

الْمَاءَ فَجَعَلَ يَسِيلُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ فِي الطَّسْتِ ذَهَبٌ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ مَنْ كَانَ هَكَذَا لَا يُبَالِي بِالَّذِي حُمِلَ إِلَيْه

حديث124: علي بن محمّد كاشانى گفت: يكى از اصحاب گفت: مال زيادى را خدمت حضرت رضا(عليه السلام) بردند. از آوردن آن مال شاد نشد. از اين وضعغمگين شده با خود گفتم چنين پولى را براى امام(عليه السلام) آوردم ولى خوشحال نشد. حضرت به غلامش فرمود: طشت با آب بياور و روى صندلى نشست دستور داد به غلام كه آب بريزد آبي که از دستان حضرت مي چکيد طلا شده و در ظرف مى ريخت سپس توجهى به من نموده فرمود: كسى كه چنين موقعيتي داشته و اينگونه توانايي دارد به آنچه نزد او بياورند توجهي نخواهد داشت.(2)

حديث125: مَا قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ قَالَ كُنْتُ وَاقِفِيّاً وَ حَجَجْتُ عَلَى تِلْكَ الْحَالَةِ فَخَلَجَ فِي صَدْرِي بِمَكَّةَ شَيْ ءٌ فَتَعَلَّقْتُ بِالْمُلْتَزَمِ ثُمَّ قُلْتُ اللَّهُمَّ قَدْ عَلِمْتَ طَلِبَتِي وَ إِرَادَتِي فَأَرْشِدْنِي إِلَى خَيْرِ الْأَدْيَانِ

ص: 455


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص337 الباب التاسع في معجزات الإمام المظلوم المسموم علي بن موسى الرضا ع .....ح1.
2- .[1] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص303 باب مولد الرضا ع من كتاب عيون أخباره

فَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنْ آتِيَ الرِّضَا(عليه السلام) فَأَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَوَقَفْتُ بِبَابِهِ فَقُلْتُ لِلْغُلَامِ قُلْ لِمَوْلَاكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ بِالْبَابِ فَسَمِعْتُ نِدَاءَهُ وَ هُوَ يَقُولُ ادْخُلْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُغِيرَةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَكَ وَ هَدَاكَ لِدِينِهِ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ

حديث125: عبد اللَّه بن مغيره مى گويد: واقفى بودم و با آن حالت به حجّ رفتم. هنگامى كه در مكّه بودم، در مذهب خود شك كردم و به دعا و مناجات چسبيدم. عرضه داشتم: خدايا! تو مى دانى كه من چه مى خواهم و از اراده ام خبر دارى. پس مرا به بهترين دين ها هدايت كن. به قلبم الهام شد كه خدمت امام رضا(عليه السلام) برسم. پس به مدينه آمدم و نزد درب او ايستادم و به غلام گفتم: به مولايت بگو مردى از اهل عراق، دم درب است. ناگاه صداى حضرت را شنيدم كه فرمود: اى عبد اللَّه بن مغيره! وارد شو. وارد شدم و حضرت به من نگاه كرد و فرمود: خدا دعايت را اجابت كرد و تو را به دين خودش هدايت نمود. پس گفتم: گواهى مى دهم كه تو حجّت خدا بر خلقش هستى (1) معجزات محمد بن علي

وَ مِنْهَا: مَا رَوَى أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ قَالَ كُنْتُ بِالْعَسْكَرِ فَبَلَغَنِي أَنَّ هُنَاكَ رَجُلًا مَحْبُوساً أُتِيَ بِهِ مِنْ نَاحِيَةِ الشَّامِ مَكْبُولًا بِالْحَدِيدِ وَ قَالُوا إِنَّهُ تَنَبَّأَ فَأَتَيْتُ الْبَابَ وَ دَارَيْتُ الْبَوَّابِينَ حَتَّى وَصَلْتُ إِلَيْهِ فَإِذَا رَجُلٌ لَهُ فَهْمٌ وَ عَقْلٌ فَقُلْتُ لَهُ مَا قِصَّتُكَ. قَالَ إِنِّي رَجُلٌ كُنْتُ بِالشَّامِ أَعْبُدُ اللَّهَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي يُقَالُ

ص: 456


1- . عيون اخبار الرضا ج 2ص 219، ح31

إِنَّهُ نُصِبَ فِيهِ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَبَيْنَا أَنَا ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي مَوْضِعِي مُقْبِلٌ عَلَى الْمِحْرَابِ أَذْكُرُ اللَّهَ إِذْ رَأَيْتُ شَخْصاً بَيْنَ يَدَيَّ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي قُمْ. فَقُمْتُ مَعَهُ فَمَشَى بِي قَلِيلًا فَإِذَا أَنَا فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَسْجِدَ قُلْتُ نَعَمْ هَذَا مَسْجِدُ الْكُوفَةِ فَصَلَّى وَ صَلَّيْتُ مَعَهُ ثُمَّ انْصَرَفَ وَ انْصَرَفْتُ مَعَهُ فَمَشَى بِي قَلِيلًا وَ إِذَا نَحْنُ بِمَسْجِدِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ سَلَّمْتُ وَ صَلَّى وَ صَلَّيْتُ مَعَهُ ثُمَّ خَرَجَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُ. فَمَشَى بِي قَلِيلًا فَإِذَا نَحْنُ بِمَكَّةَ فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ طُفْتُ مَعَهُ وَ خَرَجَ فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَمَشَى بِي قَلِيلًا فَإِذَا أَنَا بِمَوْضِعِيَ الَّذِي كُنْتُ أَعْبُدُ اللَّهَ فِيهِ بِالشَّامِ وَ غَابَ الشَّخْصُ عَنْ عَيْنِي فَتَعَجَّبْتُ مِمَّا رَأَيْتُ. فَلَمَّا كَانَ فِي الْعَامِ الْمُقْبِلِ رَأَيْتُ ذَلِكَ الشَّخْصَ فَاسْتَبْشَرْتُ بِهِ وَ دَعَانِي فَأَجَبْتُهُ فَفَعَلَ كَمَا فَعَلَ فِي الْعَامِ الْأَوَّلِ فَلَمَّا أَرَادَ مُفَارَقَتِي بِالشَّامِ قُلْتُ سَأَلْتُكَ بِحَقِّ الَّذِي أَقْدَرَكَ عَلَى مَا رَأَيْتُ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ فَحَدَّثْتُ مَنْ كَانَ يَصِيرُ إِلَيَّ بِخَبَرِهِ فَرَقِيَ ذَلِكَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الزَّيَّاتِ فَبَعَثَ إِلَيَّ فَأَخَذَنِي وَ كَبَّلَنِي فِي الْحَدِيدِ وَ حَمَلَنِي إِلَى الْعِرَاقِ وَ حُبِسْتُ كَمَا تَرَى وَ ادَّعَى عَلَيَّ الْمُحَالَ. فَقُلْتُ لَهُ أَرْفَعُ عَنْكَ قِصَّةً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الزَّيَّاتِ قَالَ افْعَلْ. فَكَتَبْتُ عَنْهُ قِصَّةً شَرَحْتُ أَمْرَهُ فِيهَا وَ رَفَعْتُهَا إِلَى الزَّيَّاتِ فَوَقَّعَ فِي ظَهْرِهَا قُلْ لِلَّذِي أَخْرَجَكَ مِنَ الشَّامِ فِي لَيْلَةٍ إِلَى الْكُوفَةِ وَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ إِلَى مَكَّةَ أَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ حَبْسِي هَذَا. قَالَ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ فَغَمَّنِي ذَلِكَ مِنْ أَمْرِهِ وَ رَقَقْتُ لَهُ وَ انْصَرَفْتُ مَحْزُوناً فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ بَاكَرْتُ الْحَبْسَ لِأُعْلِمَهُ بِالْحَالِ وَ آمُرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الْعَزَاءِ. فَوَجَدْتُ الْجُنْدَ وَ أَصْحَابَ الْحَرَسِ وَ صَاحِبَ السِّجْنِ وَ

ص: 457

خَلْقاً عَظِيماً مِنَ النَّاسِ يُهْرَعُونَ فَسَأَلْتُ عَنْهُمْ وَ عَنْ حَالِهِمْ فَقِيلَ الْمَحْمُولُ مِنَ الشَّامِ الْمُتَنَبِّئُ افْتُقِدَ الْبَارِحَةَ مِنَ الْحَبْسِ فَلَا يُدْرَى خَسَفَتِ الْأَرْضُ بِهِ أَوِ اخْتَطَفَتْهُ الطَّيْرُ. وَ كَانَ هَذَا الرَّجُلُ أَعْنِي عَلِيَّ بْنَ خَالِدٍ زَيْدِيّاً فَقَالَ بِالْإِمَامَةِ لَمَّا رَأَى ذَلِكَ وَ حَسُنَ اعْتِقَادُهُ علي بن خالد: من در سامرا بودم شنيدم مردى را زندانى كرده اند كه از اهالى شام است و بكند و زنجير او را بسته اند مي گويند او ادعاى نبوّت كرده (در حالي که او چنين ادعايي نکرده بود) درب زندان آمدم و نگهبانان را صدا زدم بالاخره خود را به آن مرد رساندم ديدم مردى فهميده و عاقل است پرسيدم جريان تو چيست؟ گفت: در شام بودم در محلى كه معروف است سر حضرت حسين(عليه السلام) را آنجا گذاشته بودند عبادت مي كردم يك شب كه در حال عبادت در همان جا بودم ناگهان شخصى را ديدم جلو من ايستاده به من گفت: از جاى حركت كن. بلند شدم مرا چند قدم برد ناگهان ديدم در مسجد كوفه هستم. گفت: اين مسجد را مي شناسى. گفتم: بلى مسجد كوفه است نماز خواند من هم با او خواندم بعد خارج شد من هم خارج شدم با او باز چند قدمى مرا برد ناگهان ديدم در مسجد پيامبر(صلي الله عليه و آله) هستم سلام بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داد من هم سلام دادم نماز خواند من هم خواندم او خارج شد من هم بيرون آمدم چند قدمى مرا برد ناگاه ديدم در مكه هستم او شروع به طواف كرد خارج شد و چند قدمى مرا با خود برد ديدم در همان محلى هستم كه در شام عبادت مي كردم آن شخص از نظرم غايب شد از آنچه ديدم در شگفت شدم، سال بعد همان شخص را ديدم خوشحال شدم مرا صدا زد جواب دادم همان كارهاى سال قبل را انجام داد وقتى در شام خواست از من جدا شود او را قسم دادم به آن كس كه چنين قدرتى در اختيارش نهاده كه كيست؟ فرمود: من محمّد بن علي بن موسى بن جعفر(عليه السلام) اين جريان را به كسانى كه با من برخورد مي كردند نقل كردم اين خبر به گوش محمّد بن

ص: 458

عبد الملك زيات رسيد از پى من فرستاد مرا در زنجير كرد و زندانى نمود و به عراق فرستاد چنان كه مشاهده مي كنى در زندانم و ادعاى چيز محالى را بر من نموده است. گفتم: خوب است جريان را براى او بنويسى گفت: تو به او بگو من نامه اى از زبان او نوشتم و جريان را برايش شرحدادم و پيش محمّد بن عبد الملك زيات فرستادم در پشت نامه نوشته بود بگو به آن كس كه تو را در يك شب به كوفه و مدينه و مكه برده است از زندان هم خارجت كند. علي بن خالد گفت: از اين جريان ناراحت شدم و دلم به حالش سوخت و با اندوه برگشتم صبح زود به طرف زندان رفتم تا جواب را برايش نقل كنم و بگويم صبر كند و دلگير نباشد ديدم سپاهيان و زندانبان ها و گروه زيادى از مردم حيران و ناراحتند پرسيدم: چه خبر است؟ گفتند: آن مرد شامى كه ادعاى پيامبرى كرده بود ديشب گم شده معلوم نيست به زمين فرو رفته يا كبوترى او را به آسمان برده. اين شخص واسطه كه مايل بود زندانى آزاد شود خودش مذهب زيديه داشت كه بعد قائل به امامت شد و اعتقاد خوبى داشت. (1)

حديث126: مَا رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَيْرِ بْنِ وَاقِدٍ الرَّازِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) وَ مَعِي أَخِي بِهِ بُهْرٌ شَدِيدٌ فَشَكَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْبُهْرَ. فَقَالَ عَافَاكَ اللَّهُ مِمَّا تَشْكُو. فَخَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ وَ قَدْ عُوفِيَ فَمَا عَادَ إِلَيْهِ ذَلِكَ الْبُهْرُ إِلَى أَنْ مَاتَ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَيْرٍ وَ كَانَ يُصِيبُنِي وَجَعٌ فِي خَاصِرَتِي فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ

فَيَشْتَدُّ ذَلِكَ بِي أَيَّاماً فَسَأَلْتُهُ أَنْ يَدْعُوَ لِي بِزَوَالِهِ

عَنِّي. فَقَالَ وَ أَنْتَ

فَعَافَاكَ

اللَّهُ فَمَا عَادَ إِلَى هَذِهِ الْغَايَة

حديث126: محمّد بن عمير مى گويد: با برادرم كه نفس تنگى شديدى داشت خدمت ابوجعفر امام جواد(عليه السلام) رسيديم و برادرم از مريضى خود ناليد. حضرت دعا كرد و فرمود: خداوند تو را از آنچه كه ناراحتى، عافيت دهد. از نزد آن

ص: 459


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص380 الباب العاشر في معجزات الإمام محمد بن علي التقي ع ح10

حضرت بيرون آمديم. برادرم عافيت يافت و تا هنگام مرگ، آن مرض مراجعت نكرد. محمّد بن عمير مى گويد: خودم هم دردى در ناحيه لگن خاصره داشتم. و هفته اى چند روز، مرا رنج مى داد. از حضرت جواد(عليه السلام) خواستمتا براى من نيز دعا كند تا آن درد از بين برود. حضرت دعا كرد و فرمود: خداوند تو را هم عافيت دهد. پس آن درد ديگر برنگشت.(1)

معجزات علي بن محمد

حديث127:

أَنَّ أَبَا هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيَّ قَالَ ظَهَرَتْ فِي أَيَّامِ الْمُتَوَكِّلِ امْرَأَةٌ تَدَّعِي أَنَّهَا زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فَقَالَ لَهَا الْمُتَوَكِّلُ أَنْتِ امْرَأَةٌ شَابَّةٌ وَ قَدْ مَضَى مِنْ وَقْتِ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا مَضَى مِنَ السِّنِينَ. فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَسَحَ عَلَى رَأْسِي وَ سَأَلَ اللَّهَ أَنْ يَرُدَّ عَلَيَّ شَبَابِي فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ لَمْ أَظْهَرْ لِلنَّاسِ إِلَى هَذِهِ الْغَايَةِ فَلَحِقَتْنِي الْحَاجَةُ فَصِرْتُ إِلَيْهِمْ. فَدَعَا الْمُتَوَكِّلُ مَشَايِخَ آلِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

وَ وُلْدَ الْعَبَّاسِ وَ قُرَيْشٍ فَعَرَّفَهُمْ حَالَهَا فَرَوَى جَمَاعَةٌ وَفَاةَ زَيْنَبَ بِنْتِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فِي سَنَةِ كَذَا فَقَالَ لَهَا مَا تَقُولِينَ فِي هَذِهِ الرِّوَايَةِ فَقَالَتْ كَذِبٌ وَ زُورٌ فَإِنَّ أَمْرِي كَانَ مَسْتُوراً عَنِ النَّاسِ فَلَمْ يُعْرَفْ لِي حَيَاةٌ وَ لَا مَوْتٌ. فَقَالَ لَهُمُ الْمُتَوَكِّلُ هَلْ عِنْدَكُمْ حُجَّةٌ عَلَى هَذِهِ الْمَرْأَةِ غَيْرَ هَذِهِ الرِّوَايَةِ قَالُوا لَا قَالَ أَنَا بَرِي ءٌ مِنَ الْعَبَّاسِ إِنْ لَا أُنْزِلَهَا عَمَّا ادَّعَتْ إِلَّا بِحُجَّةٍ تَلْزَمُهَا. قَالُوا فَأَحْضِرْ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ

ص: 460


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص355 باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة .....ح13

الرِّضَا(عليه السلام)

فَلَعَلَّ عِنْدَهُ شَيْئاً مِنَ الْحُجَّةِ غَيْرَ مَا عِنْدَنَا فَبَعَثَ إِلَيْهِ فَحَضَرَ فَأَخْبَرَهُ بِخَبَرِ الْمَرْأَةِ فَقَالَ كَذَبَتْ فَإِنَّ زَيْنَبَ تُوُفِّيَتْ فِي سَنَةِ كَذَا فِي شَهْرِ كَذَا فِي يَوْمِ كَذَا قَالَ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ رَوَوْا مِثْلَ هَذِهِ الرِّوَايَةِ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أُنْزِلَهَا عَمَّا ادَّعَتْ إِلَّا بِحُجَّةٍ تَلْزَمُهَا. قَالَ وَ لَا عَلَيْكَ فَهَاهُنَا حُجَّةٌ تَلْزَمُهَا وَ تَلْزَمُ غَيْرَهَا قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ لُحُومُ وُلْدِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) مُحَرَّمَةٌ عَلَى السِّبَاعِ فَأَنْزِلْهَا إِلَى السِّبَاعِ فَإِنْ كَانَتْ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَلَا تَضُرُّهَا السِّبَاعُ فَقَالَ لَهَا مَا تَقُولِينَ قَالَتْإِنَّهُ يُرِيدُ قَتْلِي قَالَ فَهَاهُنَا جَمَاعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَأَنْزِلْ مَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ تَغَيَّرَتْ وُجُوهُ الْجَمِيعِ فَقَالَ بَعْضُ الْمُتَعَصِّبِينَ هُوَ يُحِيلُ عَلَى غَيْرِهِ لِمَ لَا يَكُونُ هُوَ. فَمَالَ الْمُتَوَكِّلُ إِلَى ذَلِكَ رَجَاءَ أَنْ يَذْهَبَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ لَهُ فِي أَمْرِهِ صُنْعٌ. فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ لِمَ لَا يَكُونُ أَنْتَ ذَلِكَ قَالَ ذَاكَ إِلَيْكَ قَالَ فَافْعَلْ قَالَ أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأُتِيَ بِسُلَّمٍ وَ فُتِحَ عَنِ السِّبَاعِ وَ كَانَتْ سِتَّةٌ مِنَ الْأُسُدِ فَنَزَلَ الْإِمَامُ أَبُو الْحَسَنِ إِلَيْهَا فَلَمَّا دَخَلَ وَ جَلَسَ صَارَتِ الْأُسُودُ إِلَيْهِ وَ رَمَتْ بِأَنْفُسِهَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ مَدَّتْ بِأَيْدِيهَا وَ وَضَعَتْ رُءُوسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ. فَجَعَلَ يَمْسَحُ عَلَى رَأْسِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهَا بِيَدِهِ ثُمَّ يُشِيرُ لَهُ بِيَدِهِ إِلَى الِاعْتِزَالِ فَيَعْتَزِلُ نَاحِيَةً حَتَّى اعْتَزَلَتْ كُلُّهَا وَ قَامَتْ

بِإِزَائِهِ. فَقَالَ لَهُ الْوَزِيرُ مَا كَانَ هَذَا صَوَاباً فَبَادِرْ بِإِخْرَاجِهِ مِنْ هُنَاكَ قَبْلَ أَنْ يَنْتَشِرَ خَبَرُهُ فَقَالَ لَهُ أَبَا الْحَسَنِ مَا أَرَدْنَا بِكَ سُوءاً وَ إِنَّمَا أَرَدْنَا أَنْ نَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِمَّا قُلْتَ فَأُحِبُّ أَنْ تَصْعَدَ فَقَامَ وَ صَارَ إِلَى السُّلَّمِ وَ هِيَ حَوْلَهُ تَتَمَسَّحُ بِثِيَابِهِ. فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى أَوَّلِ دَرَجَةٍ الْتَفَتَ إِلَيْهَا وَ أَشَارَ

ص: 461

بِيَدِهِ أَنْ تَرْجِعَ فَرَجَعَتْ وَ صَعِدَ فَقَالَ كُلُّ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَلْيَجْلِسْ فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ.فَقَالَ لَهَا الْمُتَوَكِّلُ انْزِلِي. قَالَتْ اللَّهَ اللَّهَ ادَّعَيْتُ الْبَاطِلَ وَ أَنَا بِنْتُ فُلَانٍ حَمَلَنِي الضُّرُّ عَلَى مَا قُلْتُ. فَقَالَ الْمُتَوَكِّلُ أَلْقُوهَا إِلَى السِّبَاعِ فَبَعَثَتْ وَالِدَتُهُ وَ اسْتَوْهَبَتْهَا مِنْهُ وَ أَحْسَنَتْ إِلَيْهَا

حديث127: ابو هاشم جعفرى مى گويد: در زمان متوكل، زنى ادعا كرد كه زينب(عليها السلام) دختر فاطمه(عليها السلام) دخت گرامى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مى باشد. متوكل به او گفت: تو زن جوانى هستى، در حالى كه چندين سال از وفات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مى گذرد. آن زن گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دستش را به سرم كشيد و از خدا خواست كه در هر چهل سال، دوباره جوانى را به من برگرداند. و من تا به حال، خودم را به مردم معرّفى نكرده بودم تا اينكه الان نيازمند شده و اظهار كردم، متوكل، فرزندان كهنسال ابو طالب، عباس و قريش را جمع كرد و جريان را به آنها گفت. برخى از آنان روايت نمودند كه زينب(عليها السلام)، دختر فاطمه(عليها السلام) در فلان سال فوت كرده است. متوكل به زن گفت: در مورد اين روايت چه مى گويى؟ آن زن گفت: دروغ است، چون كار من از مردم پوشيده بود و هيچ كس نمى دانست من مرده ام يا زنده.متوكل رو به آنها گفت: جز اين روايت دليل ديگرى داريد. گفتند: خير. گفت: تا دليلى نباشد كه او را وادار كند از ادّعاى خود دست بردارد، به او چيزى نمى گويم. گفتند: امام على النقى(عليه السلام) را احضار كن. شايد بتواند دليلى غير از دليل ما بياورد. متوكل دنبال امام(عليه السلام) فرستاد. وقتى حضرت آمد و قضيّه آن زن را به وى گفت، حضرت فرمود: دروغ مى گويد: زينب كه در فلان سال و فلان ماه و فلان روز، وفات كرده است. متوكل گفت: اين ها هم مثل سخن تو را گفتند: ولى من قسم خوردم بدون دليلى كه او را وادار كند از ادعاى خود برگردد، با او كارى نداشته باشم. حضرت فرمود: ناراحت نباش، اينجا دليلى است كه او و كسانى ديگر را وادار مى كند تا به

ص: 462

حق اقرار كنند. متوكل گفت: آن چيست؟ امام(عليه السلام) فرمود: گوشت فرزندان فاطمه(عليها السلام) بر درندگان حرام است. او را در ميان درندگان بينداز. اگر از فرزندان فاطمه(عليها السلام) باشد آسيبى به وى نمى رسانند. متوكل به زن گفت: اكنون چه مى گويى؟ زن گفت: او مى خواهد من كشته شوم. حضرت فرمود: اينجا عده اى از فرزندان فاطمه(عليها السلام) هستند. هر كدام از آنها را كه مى خواهى ميان درندگان بينداز. در اين هنگام، چهره هاى همه آنان تغيير كرد. بعضى از دشمنان حضرت گفتند: چرا او به غير خودش حواله مى دهد؟ خودش برود. متوكل هم علاقه داشت كه امام(عليه السلام) برود و بدون اينكه او در قتل حضرت، دخالتى داشته باشد، كشته شود. از اين رو، رو به حضرت كرد و گفت: اى ابو الحسن! چرا خودت نمى روى؟ امام(عليه السلام) فرمود: اگر بخواهى مى روم. متوكل گفت: پس همين كار را بكن! امام(عليه السلام) فرمود: ان شاء اللَّه مى روم. نردبانى نصب كردند و حضرت، وارد شد. در آنجا شش شير وجود داشت. وقتى امام(عليه السلام) به آنجا رفت و نشست، شيرها آمدند و دور او حلقه زده و نشستند. و سرهايشان را به زمين گذاشتند. حضرت دستش را بر يك يك آنهامى كشيد و اشاره مى كرد كه به طرفى برود، و شير مى رفت تا اينكه همه برخاستند. وزير متوكل به او گفت: اين خوب نيست. قبل از اينكه اين خبر در شهر پخش شود، دستور بده تا امام(عليه السلام) از آنجا خارج شود. متوكل گفت: اى ابو الحسن! ما نمى خواستيم به تو آسيبى برسد. و يقين داشتيم كه تو راست مى گويى. اكنون دوست داريم كه تو بالا بيايى. حضرت برخاست و به طرف نردبان آمد. و شيرها دنبال او بودند و خودشان را به لباس امام(عليه السلام) مى ماليدند. وقتى كه امام(عليه السلام) پايش را به اولين پله نهاد، سرش را برگرداند و اشاره كرد كه بر گردند. همه شيرها نيز برگشتند. حضرت بالا آمد و فرمود: هر كه گمان مى كند فرزند فاطمه(عليها السلام) است، برود و در آنجا بنشيند. متوكل رو به آن زن كرد و گفت: برو پايين. زن گفت: به خدا قسم دروغ گفتم. من دختر

ص: 463

فلانى هستم احتياج وادارم كرد تا چنين ادعايى بكنم. متوكل گفت: او را ميان درندگان بيندازيد. مادر متوكل واسطه شد و نگذاشت او را پيش شيران بيندازند.(1)

حديث128: حَدِيثُ تَلِّ الْمَخَالِي وَ ذَلِكَ أَنَّ الْخَلِيفَةَ أَمَرَ الْعَسْكَرَ وَ هُمْ تِسْعُونَ أَلْفَ فَارِسٍ مِنَ الْأَتْرَاكِ السَّاكِنِينَ بِسُرَّمَنْ رَأَى أَنْ يَمْلَأَ كُلُّ وَاحِدٍ مِخْلَاةَ فَرَسِهِ مِنَ الطِّينِ الْأَحْمَرِ وَ يَجْعَلُوا بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فِي وَسَطِ بَرِّيَّةٍ وَاسِعَةٍ هُنَاكَ فَفَعَلُوا فَلَمَّا صَارَ مِثْلَ جَبَلٍ عَظِيمٍ صَعِدَ فَوْقَهُ وَ اسْتَدْعَى أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ اسْتَصْعَدَهُ وَ قَالَ اسْتَحْضَرْتُكَ لِنَظَارَةِ خُيُولِي وَ قَدْ كَانَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَلْبَسُوا التَّجَافِيفَ وَ يَحْمِلُوا الْأَسْلِحَةَ وَ قَدْ عَرَضُوا بِأَحْسَنِ زِينَةٍ وَ أَتَمِّ عُدَّةٍ وَ أَعْظَمِ هَيْبَةٍ وَ كَانَ غَرَضُهُ أَنْ يَكْسِرَ قَلْبَ كُلِّ مَنْ يَخْرُجُ عَلَيْهِ وَ كَانَ خَوْفُهُ مِنْ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) أَنْ يَأْمُرَ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَنْ يَخْرُجَ عَلَى الْخَلِيفَةِ. فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هَلْ تُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ عَسْكَرِي قَالَ نَعَمْ. فَدَعَا اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَإِذَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ مَلَائِكَةٌ مُدَجَّجُونَ فَغُشِيَ عَلَى الْخَلِيفَةِفَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) نَحْنُ لَا نُنَافِسُكُمْ فِي الدُّنْيَا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِأَمْرِ الْآخِرَةِ فَلَا عَلَيْكَ شَيْ ءٌ مِمَّا تَظُنُ

حديث128: خليفه عباسى در سامرّا به لشكرش كه نود هزار سوار از تركان بود دستور داد كه هر كدام خرجين اسبش را پر از خاك قرمز نموده و در وسط بيابان، در يك جا بريزند تا تپه اى درست شود. آنها هم فرمان او را اجرا كردند. وقتى كه آن خاك ها مثل كوهى شدند، خليفه بالاى آن رفت. و از امام على النقى(عليه السلام) هم خواست تا بالا رود. به حضرت گفت: اينجا احضارت نمودم تا سواران مرا ببينى، و دستور داده بود كه تمام نيروهايش، لباس هاى جنگى بپوشند و مسلح باشند. از اين

ص: 464


1- . بحارالانوار ج 50 ص149ح35

رو سپاه، با بهترين زينت و با تمام عده و با رعب و هيبت، حاضر شده بودند. (و هدفش از اين كار اين بود كه دشمنانش را بترساند. و از امام(عليه السلام) وحشت داشت كه نكند او به يكى از افراد اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) بگويد تا بر عليه خليفه قيام كند). امام(عليه السلام) فرمود: مى خواهى من هم لشكرم را به تو نشان دهم؟ عرضه داشت: آرى. حضرت دعا كرد، ناگهان بين آسمان و زمين از مشرق تا مغرب پر از ملائكه مسلح شد. هنگامى كه خليفه اين شكوه و عظمت را ديد، از هوش رفت. وقتى به هوش آمد، حضرت على النقى(عليه السلام) فرمود: ما در مورد دنيا با شما رقابت نمى كنيم بلكه به كار آخرت مشغول هستيم. از آنچه ديدى وحشت نكن.(1)

حديث129:

حَدَّثَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ أَصْفَهَانَ مِنْهُمْ أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ النَّصْرِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلَوِيَّةَ قَالُوا كَانَ بِأَصْفَهَانَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ وَ كَانَ شِيعِيّاً قِيلَ لَهُ مَا السَّبَبُ الَّذِي أَوْجَبَ عَلَيْكَ بِهِ الْقَوْلَ بِإِمَامَةِ عَلِيٍّ النَّقِيِّ دُونَ غَيْرِهِ مِنْ أَهْلِ الزَّمَانِ. قَالَ شَاهَدْتُ مَا أَوْجَبَ ذَلِكَ عَلَيَّ وَ ذَلِكَ أَنِّي كُنْتُ رَجُلًا فَقِيراً وَ كَانَ لِي لِسَانٌ وَ جُرْأَةٌ فَأَخْرَجَنِي أَهْلُ أَصْفَهَانَ سَنَةً مِنَ السِّنِينَ مَعَ قَوْمٍ آخَرِينَ إِلَى بَابِ الْمُتَوَكِّلِ مُتَظَلِّمِينَ. فَكُنَّا بِبَابِ الْمُتَوَكِّلِ يَوْماً إِذْخَرَجَ الْأَمْرُ بِإِحْضَارِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) فَقُلْتُ لِبَعْضِ مَنْ حَضَرَ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي قَدْ أُمِرَ بِإِحْضَارِهِ. فَقِيلَ هَذَا رَجُلٌ عَلَوِيٌّ تَقُولُ الرَّافِضَةُ بِإِمَامَتِهِ ثُمَّ قِيلَ وَ يُقَدَّرُ أَنَّ الْمُتَوَكِّلَ يُحْضِرُهُ لِلْقَتْلِ فَقُلْتُ لَا أَبْرَحُ مِنْ هَاهُنَا حَتَّى أَنْظُرَ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ أَيُّ رَجُلٍ هُوَ. قَالَ فَأَقْبَلَ رَاكِباً عَلَى فَرَسٍ وَ قَدْ قَامَ النَّاسُ يَمْنَةَ الطَّرِيقِ وَ يَسْرَتِهِ صَفَّيْنِ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ وَقَعَ حُبُّهُ فِي قَلْبِي فَجَعَلْتُ أَدْعُو لَهُ فِي نَفْسِي بِأَنْ يَدْفَعَ اللَّهُ عَنْهُ شَرَّ الْمُتَوَكِّلِ فَأَقْبَلَ يَسِيرُ بَيْنَ

ص: 465


1- . بحار ج50 ص155، باب3 ح44.

النَّاسِ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى عُرْفِ دَابَّتِهِ لَا يَنْظُرُ يَمْنَةً وَ لَا يَسْرَةً وَ أَنَا دَائِمُ الدُّعَاءِ لَهُ فَلَمَّا صَارَ بِإِزَائِي أَقْبَلَ إِلَيَّ بِوَجْهِهِ وَ قَالَ اسْتَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَكَ وَ طَوَّلَ عُمُرَكَ وَ كَثَّرَ مَالَكَ وَ وُلْدَكَ. قَالَ فَارْتَعَدْتُ مِنْ هَيْبَتِهِ وَ وَقَعْتُ بَيْنَ أَصْحَابِي فَسَأَلُونِي وَ هُمْ يَقُولُونَ مَا شَأْنُكَ فَقُلْتُ خَيْرٌ وَ لَمْ أُخْبِرْهُمْ بِذَلِكَ. فَانْصَرَفْنَا بَعْدَ ذَلِكَ إِلَى أَصْفَهَانَ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيَّ الْخَيْرَ بِدُعَائِهِ وَ وُجُوهاً مِنَ الْمَالِ حَتَّى أَنَا الْيَوْمَ أُغْلِقُ بَابِي عَلَى مَا قِيمَتُهُ أَلْفُ أَلْفِ دِرْهَمٍ سِوَى مَا لِي خَارِجَ دَارِي وَ رُزِقْتُ عَشَرَةً مِنَ الْأَوْلَادِ وَ قَدْ بَلَغْتُ الْآنَ مِنْ عُمُرِي نَيِّفاً وَ سَبْعِينَ سَنَةً وَ أَنَا أَقُولُ بِإِمَامَةِ هَذَا الَّذِي عَلِمَ مَا فِي قَلْبِي وَ اسْتَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَهُ فِيَّ وَ لِي

حديث129: واضح است که دعا از بهترين انواع نيکي است، پس اگر مؤمن براي مولاي خود خالصانه دعا کند مولايش هم براي او خالصانه دعا مي نمايد، و دعاي آن حضرت کليد هر خير و دافع هر شر است. شاهد و مؤيد اين مدعا روايتي است که قطب راوندي در خرايج آورده که گفت: جمعي از اهل اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علويه نقل کردند که: شخصي به نام عبدالرحمن مقيم اصفهان شيعه بود. از او پرسيدند: چه شد که به امامت حضرت علي النقي(عليه السلام) معتقد شدي؟ گفت: چيزي ديدم که موجب شد من اين چنين معتقد شوم، من مردي فقير ولي زبان دار و پرجرأت بودم، در يکي از سال ها اهل اصفهان مرا با جمعي ديگر براي شکايت به دربار متوکّل بردند، در حالي که در آن دربار بوديم، دستوري از سوي او بيرون آمد که علي بن محمد بن الرضا(عليه السلام) احضار شود. به يکي از حاضران گفتم: اين مرد کيست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردي علوي است که رافضيان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنين مي دانم که متوکّل او را براي کشتن احضار مي کند. گفتم: از اين جانمي روم تا اين مرد را

ص: 466

ببينم چگونه شخصي است؟ گويد: آن گاه او سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در دو صف ايستاده به او نگاه مي کردند. هنگامي که او را ديدم، محبتش در دلم افتاد، بَنا کردم در دل براي او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نمايد، او در بين مردم پيش مي آمد (و به واسطه تواضعي که داشت) به کاکل اسبش نگاه مي کرد، و به چپ و راست نظر نمي افکند. من در دل پيوسته برايش دعا مي کردم. هنگامي که کنارم رسيد صورتش را به سويم گردانيد، آن گاه فرمود: خداوند دعايت را مستجاب کند، و عمرت را طولاني و مال و فرزندت را زياد سازد. از هيبت او به خود لرزيدم و در ميان رفقايم افتادم، پرسيدند: چه شد؟ گفتم: خير است و به هيچ مخلوقي نگفتم. پس از اين ماجرا به اصفهان بازگشتيم، خداوند به برکت دعاي او راه هايي از مال بر من گشود به طوري که امروز من تنها هزار درهم ثروت در خانه دارم غير از مالي که خارج از خانه ملک من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم مي گذرد، من به امامت اين شخص قائلم که آنچه در دلم بود دانست و خداوند دعايش را درباره ام مستجاب کرد.(1)

حديث130: وَ مِنْهَا أَنَّ هِبَةَ اللَّهِ بْنَ أَبِي مَنْصُورٍ الْمَوْصِلِيَّ قَالَ كَانَ بِدِيَارِ رَبِيعَةَ كَاتِبٌ نَصْرَانِيٌ

وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ كَفَرْتُوثَا يُسَمَّى يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِي صَدَاقَةٌ قَالَ فَوَافَانَا فَنَزَلَ عِنْدَ وَالِدِي فَقَالَ لَهُ وَالِدِي مَا شَأْنُكَ قَدِمْتَ فِي هَذَا الْوَقْتِ قَالَ قَدْ دُعِيتُ إِلَى حَضْرَةِ الْمُتَوَكِّلِ وَ لَا أَدْرِي مَا يُرَادُ مِنِّي إِلَّا أَنِّي اشْتَرَيْتُ نَفْسِي مِنَ اللَّهِ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَدْ حَمَلْتُهَا لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) مَعِي. فَقَالَ لَهُ وَالِدِي قَدْ وُفِّقْتَ فِي هَذَا. قَالَ وَ خَرَجَ إِلَى حَضْرَةِ الْمُتَوَكِّلِ وَ انْصَرَفَ إِلَيْنَا بَعْدَ أَيَّامٍ قَلَائِلَ فَرِحاً مُسْتَبْشِراً فَقَالَ لَهُ وَالِدِي حَدِّثْنِي حَدِيثَكَ. قَالَ صِرْتُ إِلَى سُرَّمَنْ رَأَى وَ مَا دَخَلْتُهَا قَطُّ فَنَزَلْتُ فِي دَارٍ وَ قُلْتُ

ص: 467


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص392 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع .

أُحِبُّ أَنْ أُوصِلَ الْمِائَةَ إِلَى ابْنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَبْلَ مَصِيرِي إِلَى بَابِ الْمُتَوَكِّلِوَ قَبْلَ أَنْ يَعْرِفَ أَحَدٌ قُدُومِي قَالَ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْمُتَوَكِّلَ قَدْ مَنَعَهُ مِنَ الرُّكُوبِ وَ أَنَّهُ مُلَازِمٌ لِدَارِهِ فَقُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ رَجُلٌ نَصْرَانِيٌّ يَسْأَلُ عَنْ دَارِ ابْنِ الرِّضَا لَا آمَنُ أَنْ يَنْذَرَ بِي فَيَكُونَ ذَلِكَ زِيَادَةً فِيمَا أُحَاذِرُهُ. قَالَ فَفَكَّرْتُ سَاعَةً فِي ذَلِكَ فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَنْ أَرْكَبَ حِمَارِي وَ أَخْرُجَ فِي الْبَلَدِ فَلَا أَمْنَعَهُ مِنْ حَيْثُ يَذْهَبُ لَعَلِّي أَقِفُ عَلَى مَعْرِفَةِ دَارِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَ أَحَداً. قَالَ فَجَعَلْتُ الدَّنَانِيرَ فِي كَاغَدَةٍ وَ جَعَلْتُهَا فِي كُمِّي وَ رَكِبْتُ فَكَانَ الْحِمَارُ يَخْتَرِقُ الشَّوَارِعَ وَ الْأَسْوَاقَ يَمُرُّ حَيْثُ يَشَاءُ إِلَى أَنْ صِرْتُ إِلَى بَابِ دَارٍ فَوَقَفَ الْحِمَارُ فَجَهَدْتُ أَنْ يَزُولَ فَلَمْ يَزُلْ فَقُلْتُ لِلْغُلَامِ سَلْ لِمَنْ هَذِهِ الدَّارُ. فَقِيلَ هَذِهِ دَارُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا فَقُلْتُ اللَّهُ أَكْبَرُ دَلَالَةٌ وَ اللَّهِ مُقْنِعَةٌ. قَالَ وَ إِذَا خَادِمٌ أَسْوَدُ قَدْ خَرَجَ مِنَ الدَّارِ فَقَالَ أَنْتَ يُوسُفُ بْنُ يَعْقُوبَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ انْزِلْ فَنَزَلْتُ فَأَقْعَدَنِي فِي الدِّهْلِيزِ وَ دَخَلَ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ هَذِهِ دَلَالَةٌ أُخْرَى مِنْ أَيْنَ عَرَفَ هَذَا الْخَادِمُ اسْمِي وَ اسْمَ أَبِي وَ لَيْسَ فِي هَذَا الْبَلَدِ مَنْ يَعْرِفُنِي وَ لَا دَخَلْتُهُ قَطُّ. قَالَ فَخَرَجَ الْخَادِمُ فَقَالَ الْمِائَةُ الدِّينَارِ الَّتِي فِي كُمِّكَ فِي الْكَاغَدَةِ هَاتِهَا فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاهَا فَقُلْتُ وَ هَذِهِ ثَالِثَةٌ ثُمَّ رَجَعَ إِلَيَّ فَقَالَ ادْخُلْ. فَدَخَلْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَجْلِسِهِ وَحْدَهُ فَقَالَ يَا يُوسُفُ أَ مَا آنَ لَكَ أَنْ تُسْلِمَ. فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ قَدْ بَانَ لِي مِنَ الْبُرْهَانِ مَا فِيهِ كِفَايَةٌ لِمَنِ اكْتَفَى. فَقَالَ هَيْهَاتَ أَمَا إِنَّكَ لَا تُسْلِمُ وَ لَكِنْ سَيُسْلِمُ وَلَدُكَ فُلَانٌ وَ هُوَ مِنْ شِيعَتِنَا. فَقَالَ يَا يُوسُفُ إِنَّ أَقْوَاماً يَزْعُمُونَ أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تَنْفَعُ أَمْثَالَكَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَتَنْفَعُ أَمْثَالَكَ امْضِ فِيمَا وَافَيْتَ لَهُ فَإِنَّكَ سَتَرَى مَا تُحِبُّ وَ سَيُولَدُ لَكَ وَلَدٌ مُبَارَكٌ. قَالَ فَمَضَيْتُ إِلَى بَابِ الْمُتَوَكِّلِ فَقُلْتُ

ص: 468

كُلَّ مَا أَرَدْتُ فَانْصَرَفْتُ. قَالَ هِبَةُ اللَّهِ فَلَقِيتُ ابْنَهُ بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهِ وَ هُوَ مُسْلِمٌ حَسَنُ التَّشَيُّعِ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ أَبَاهُ مَاتَ عَلَى النَّصْرَانِيَّةِ وَ أَنَّهُ أَسْلَمَ بَعْدَ مَوْتِ وَالِدِهِ وَ كَانَ يَقُولُ أَنَا بِشَارَةُ مَوْلَايَ.

حديث130: هبة اللَّه بن ابى منصور موصلى مى گويد: در ديار ربيعه، كاتبى نصرانى از اهل كفرتوثا به نام يوسف بن يعقوب بود. و با پدرم دوستى داشت. روزى به خانه ما آمد. پدرم گفت: چه كار داشتى كه اين وقت آمده اى؟ گفت: متوكل احضارم كرده و نمى دانم با من چه كار دارد. ولى جانم را از خدا به صد دينار خريده ام. و آنها را براى امام على النقى(عليه السلام) آورده ام. پدرم گفت: در اين مورد موفق شدى. راوى مى گويد: به سوى متوكل رفت و بعد از چند روز با شادى برگشت. پدرم گفت: جريانت را تعريف كن. گفت: به سامرا رسيدم و پيش متوكل نرفتم. منزلى گرفتم و در آنجا سكنى گزيدم و گفتم: قبل از اين كه كسى مرا بشناسد و قبل از اينكه پيش متوكل بروم، بايد صد دينار را به امام على النقى(عليه السلام)برسانم. ولى فهميدم كه متوكل از بيرون آمدنش جلوگيرى كرده و از خانه اش خارج نمى شود. ماندم كه چه كار كنم. چون نصرانى بودم مى ترسيدم كه از خانه اش بپرسم. مدتى فكر كردم. در قلبم افتاد كه سوار الاغم بشوم و در شهر به راه بيفتم. و از رفتن آن مانع نگردم تا شايد بدون اينكه از كسى بپرسم مرا به در خانه او برساند.

راوى مى گويد: دينارها را در كاغذى قرار دادم و در جيبم گذاشتم. و سوار الاغ شدم. آن حيوان هم، خيابان ها و بازارها را مى پيمود و مى رفت تا به در خانه اى رسيد و ايستاد. هر چه تلاش نمودم تا بلكه اين حيوان حركت كند، موفق نشدم. به غلام گفتم: بپرس اين خانه از آن كيست؟ گفتند: خانه على بن محمّد بن رضاست! تعجب كردم، و گفتم: اللَّه اكبر! از اين نشانه، و خدا كفايت كننده است. در اين هنگام خادم سياهى بيرون آمد و گفت: تو يوسف بن يعقوب هستى؟ گفتم: آرى. گفت:

ص: 469

فرود آى. به داخل رفتم و مرا در دهليز خانه نشاند و خود وارد اطاق شد. با خود گفتم: اى هم نشانه ديگر. اين خادم از كجا اسم من و پدرم را مى داند. در اين شهر كسى نيست كه مرا بشناسد. و من تا به حال با او برخورد نكرده ام؟! دوباره خادم بيرون آمد و گفت: صد دينارى كه در كاغذ و در جيب تو مى باشد، آنها را بياور. دينارها را به او دادم. و گفتم: اين هم سومين نشانه. سپس برگشت و گفت: داخل شو. بر آن حضرت وارد شدم ديدم تنها نشسته است. رو به من فرمود: اى يوسف! آيا وقت آن نرسيده كه مسلمان شوى؟ عرضه داشتم: چرا مولاى من! آنچه كفايت مى كرد آشكار شد. فرمود: هيهات! تو مسلمان نمى شوى. ولى فرزندت فلان، مسلمان مى شود و از شيعيان ماست. سپس فرمود: اى يوسف! مردم فكر مى كنند شما از دوستى ما بهره اى نمى برى. به خدا قسم! دروغ مى گويند، امثال شما از دوستى ما بهره مى برند. دنبال كار خويش برو كه موافق ميلت خواهد بود. [و به زودى فرزندى مبارك خواهى يافت]. مى گويد: به در خانه متوكل رفتم و كارم راانجام دادم و برگشتم. هبة اللَّه مى گويد: پسرش را بعد از مرگ پدرش ديدم كه مسلمان و شيعه خوبى بود. به من گفت: پدرم بر دين نصرانيت مرد. و او بعد از مرگ پدرش مسلمان شد و مى گفت: من مژده مولايم امام على النقى(عليه السلام) هستم.(1)

حديث131: وَ مِنْهَا: مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُ إِنَّهُ ظَهْرَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ سُرَّمَنْ رَأَى بَرَصٌ فَتَنَغَّصَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ فَجَلَسَ يَوْماً إِلَى أَبِي عَلِيٍ الْفِهْرِيِّ فَشَكَا إِلَيْهِ حَالَهُ فَقَالَ لَهُ لَوْ تَعَرَّضْتَ يَوْماً لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) فَسَأَلْتَهُ أَنْ يَدْعُوَ لَكَ لَرَجَوْتُ أَنْ يَزُولَ عَنْكَ. فَجَلَسَ يَوْماً فِي الطَّرِيقِ وَقْتَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ دَارِ الْمُتَوَكِّلِ فَلَمَّا رَآهُ قَامَ لِيَدْنُوَ مِنْهُ فَيَسْأَلَهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ وَ أَشَارَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ وَ أَشَارَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. فَرَجَعَ

ص: 470


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص396 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع .....ح3.

الرَّجُلُ وَ لَمْ يَجْسُرْ أَنْ يَدْنُوَ مِنْهُ وَ انْصَرَفَ فَلَقِيَ الْفِهْرِيَّ فَعَرَّفَهُ الْحَالَ وَ مَا قَالَ فَقَالَ قَدْ دَعَا لَكَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَ فَامْضِ فَإِنَّكَ سَتُعَافَى. فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ إِلَى بَيْتِهِ فَبَاتَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ فَلَمَّا أَصْبَحَ لَمْ يَرَ عَلَى بَدَنِهِ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ

حديث131: ابو هاشم جعفرى مى گويد: در سامرا شخصى به مرض بَرَص مبتلا شد و زندگيش تلخ گشت. روزى پيش ابو على فهرى آمده و از حالش شكايت كرد. ابو على به او گفت: خوب است بروى و از امام على النقى(عليه السلام) بخواهى تا تو را دعا كند. اميدوارم خداوند به بركت دعاى او شفايت دهد. آن مرد رفت و سر راه امام(عليه السلام) نشست. وقتى كه حضرت از خانه متوكل برمى گشت، برخاست تا از حضرت التماس دعا كند. حضرت با دستش اشاره كرد و سه بار فرمود: كنار برو. خداوند تو را عافيت دهد. آن مرد برگشت و جسارت نكرد كه نزديك حضرت برود. وقتى كه ابو على را ديد و جريان را به او گفت، ابو على گفت: قبل از اينكه از او بخواهى تو را دعا كرده است. برو كه به زودى خوب خواهى شد. آن مرد بهخانه اش رفت و شب خوابيد. هنگامى كه صبح شد، اثرى از آن مرض در بدنش نديد.(1)

حديث132: مَا قَالَ أَبُو الْقَاسِمِ الْبَغْدَادِيُّ عَنْ زَرَافَةَ قَالَ أَرَادَ الْمُتَوَكِّلُ أَنْ يَمْشِيَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) يَوْمَ السَّلَامِ فَقَالَ لَهُ وَزِيرُهُ إِنَّ فِي هَذَا شَنَاعَةً عَلَيْكَ وَ سُوءَ مَقَالَةٍ

فَلَا تَفْعَلْ قَالَ لَا بُدَّ مِنْ هَذَا. قَالَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ بُدٌّ مِنْ هَذَا فَتَقَدَّمْ بِأَنْ يَمْشِيَ الْقُوَّادُ وَ الْأَشْرَافُ كُلُّهُمْ حَتَّى لَا يَظُنَّ النَّاسُ أَنَّكَ قَصَدْتَهُ بِهَذَا دُونَ غَيْرِهِ. فَفَعَلَ وَ مَشَى وَ كَانَ الصَّيْفُ فَوَافَى الدِّهْلِيزَ وَ قَدْ عَرِقَ. قَالَ فَلَقِيتُهُ فَأَجْلَسْتُهُ فِي الدِّهْلِيزِ وَ مَسَحْتُ وَجْهَهُ بِمِنْدِيلٍ وَ قُلْتُ إِنَّ ابْنَ عَمِّكِ لَمْ يَقْصِدْكَ بِهَذَا دُونَ غَيْرِكَ فَلَا تَجِدُ عَلَيْهِ فِي قَلْبِكَ. فَقَالَ إِيهاً عَنْكَ (تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ

ص: 471


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص399 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع ح5.

أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ) قَالَ زَرَافَةُ وَ كَانَ عِنْدِي مُعَلِّمٌ يَتَشَيَّعُ وَ كُنْتُ كَثِيراً أُمَازِحُهُ بِالرَّافِضِيِّ فَانْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَقْتَ الْعِشَاءِ وَ قُلْتُ تَعَالَ يَا رَافِضِيُّ حَتَّى أُحَدِّثَكَ بِشَيْ ءٍ سَمِعْتُهُ الْيَوْمَ مِنْ إِمَامِكُمْ قَالَ وَ مَا سَمِعْتَ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَ. فَقَالَ يَا حَاجِبُ أَنْتَ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَحَقُّكَ عَلَيَّ وَاجِبٌ بِحَقِّ خِدْمَتِي لَكَ

فَاقْبَلْ نَصِيحَتِي قُلْتُ هَاتِهَا. قَالَ إِنْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَدْ قَالَ مَا قُلْتَ فَاحْتَرِزْ وَ اخْزُنْ كُلَّ مَا تَمْلِكُهُ فَإِنَّ الْمُتَوَكِّلَ يَمُوتُ أَوْ يُقْتَلُ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ. فَغَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ شَتَمْتُهُ وَ طَرَدْتُهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ فَخَرَجَ. فَلَمَّا خَلَوْتُ بِنَفْسِي تَفَكَّرْتُ وَ قُلْتُ مَا يَضُرُّنِي أَنْ آخُذَ بِالْحَزْمِ فَإِنْ كَانَ مِنْ هَذَا شَيْ ءٌ كُنْتُ قَدْ أَخَذْتُ بِالْحَزْمِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَمْ يَضُرَّنِي ذَلِكَ قَالَ فَرَكِبْتُ إِلَى دَارِ الْمُتَوَكِّلِ فَأَخْرَجْتُ كُلَّ مَا كَانَ لِي فِيهَا وَ فَرَقْتُ كُلَّ مَا كَانَ فِي دَارِي إِلَى عِنْدِ أَقْوَامٍ أَثِقُ بِهِمْ وَ لَمْ أَتْرُكْ فِي دَارِي إِلَّا حَصِيراً أَقْعُدُ عَلَيْهِ. فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الرَّابِعَةُ قُتِلَ الْمُتَوَكِّلُ وَ سَلِمْتُ أَنَا وَ مَالِي فَتَشَيَّعْتُ عِنْدَ ذَلِكَ وَ صِرْتُ إِلَيْهِ وَ لَزِمْتُ خِدْمَتَهُ

وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَدْعُوَ لِي وَ تَوَلَّيْتُهُ حَقَّ الْوَلَايَةِ

حديث132: متوكل خواست كه امام على النقى(عليه السلام) براى (يوم السّلام) برود. اما وزيرش گفت: اين به ضرر تو تمام مى شود. متوكل گفت: بايدبرود. وزير گفت: اگر ناچار بايد برود، پس دستور بده بزرگان و اشراف و فرماندهان نيز با او باشند تا مردم گمان نكنند كه تنها او را فرستاده اى. زرّافه مى گويد: وقتى كه امام(عليه السلام) رفت و (يوم السّلام) را انجام داد، به دهليز آمد. چون فصل تابستان بود، عرق نموده بود. آنجا او را ملاقات كردم و نشستيم و عرقش را با دستمال پاك كردم. سپس گفتم: از پسر عمويت ناراحت نباش. او تنها تو را نفرستاده است. حضرت فرمود: از اين

ص: 472

بگذر. و اين آيه شريفه را تلاوت نمود (تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ ) زرّافه مى گويد: نزد من يك نفر معلّم شيعه بود كه زياد با او مزاح مى كردم و به او رافضى مى گفتم. هنگام عشا به منزل آمدم و به او گفتم: اى رافضى! اينجا بيا تا امروز چيزى را كه از امامتان شنيده ام به تو بگويم. گفت: چه شنيده اى؟ آنچه را شنيده بودم به او گفتم. گفت: اى حاجب! واقعا تو اين را از على النقى(عليه السلام) شنيدى؟ گفتم: آرى. گفت: چون تو، به گردن من حق دارى، پس نصيحتم را قبول كن. گفتم: بگو. گفت: اگر امام على النقى(عليه السلام) اين را گفته است، پس مواظب باش و هر چه دارى انبار كن. چون متوكل بعد از سه روز مى ميرد و يا كشته مى شود. زرّافه مى گويد: از اين سخن او خشمگين شدم و به او ناسزا گفتم و بيرونش كردم. و او نيز خارج شد و رفت. وقتى كه با خودم خلوت كردم، فكر نمودم و گفتم: چه ضررى دارد كه من احتياط كنم. اگر چيزى واقع شد، كه من اقدام كرده ام، و اگر واقع نشد، باز ضررى ندارد. از اين رو سوار اسبم شدم و به خانه متوكل رفتم. و هر چه آنجا داشتم بيرون آوردم و اموالم را در خانه هاى نزديكان مورد اطمينانم، پخش كردم. و در خانه ام فقط حصيرى ماند كه روى آن مى نشستم. وقتى كه شب چهارم شد، متوكل كشته شد و بخاطر اين احتياط، خودم و اموالم محفوظ مانديم ... بعد از آن ماجرا، شيعه شدمو خدمت امام على النقى(عليه السلام) رسيدم و پيوسته در خدمت او بودم. و از ايشان خواستم تا مرا دعا كند.(1)

حديث133: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ خَادِمِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ يَمْنَعُ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) فَخَرَجْتُ يَوْماً وَ هُوَ فِي دَارِ الْمُتَوَكِّلِ فَإِذَا جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ جُلُوسٌ بِقُرْبِ الْبَابِ. فَقُلْتُ مَا شَأْنُكُمْ جَلَسْتُمْ هَاهُنَا قَالُوا نَنْتَظِرُ انْصِرَافَ مَوْلَانَا لِنَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ

ص: 473


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص 402 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع ..... ح8

نُسَلِّمَ عَلَيْهِ وَ نَنْصَرِفَ قُلْتُ لَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتُمُوهُ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا كُلُّنَا نَعْرِفُهُ. فَلَمَّا وَافَى قَامُوا إِلَيْهِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ نَزَلَ فَدَخَلَ دَارَهُ وَ أَرَادَ أُولَئِكَ الِانْصِرَافَ. فَقُلْتُ يَا فِتْيَانُ اصْبِرُوا حَتَّى أَسْأَلَكُمْ أَ لَيْسَ قَدْ رَأَيْتُمْ مَوْلَاكُمْ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَصِفُوهُ فَقَالَ وَاحِدٌ هُوَ شَيْخٌ أَبْيَضُ الرَّأْسِ أَبْيَضُ مُشْرَبٌ بِحُمْرَةٍ. وَ قَالَ آخَرُ لَا يَكْذِبُ مَا هُوَ إِلَّا أَسْمَرُ أَسْوَدُ اللِّحْيَةِ. وَ قَالَ الْآخَرُ لَا لَعَمْرِي مَا هُوَ كَذَلِكَ هُوَ كَهْلٌ مَا بَيْنَ الْبَيَاضِ وَ السُّمْرَةِ. فَقُلْتُ أَ لَيْسَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ تَعْرِفُونَهُ انْصَرِفُوا فِي حِفْظِ اللَّهِ.

حديث133: خادم امام على النقى(عليه السلام) مى گويد: متوكل از ديدار مردم با امام(عليه السلام) جلوگيرى مى كرد. روزى خارج شدم در حالى كه امام(عليه السلام) در خانه متوكل بود. وقتى خارج شدم، ديدم عده اى از شيعيان دم درب نشسته اند. گفتم: براى چه اينجا نشسته ايد؟ گفتند: منتظريم تا مولايمان بيرون آيد تا به او سلام بدهيم و او را ببينيم. سپس برگرديم. رو به آنها گفتم: اگر او را ببينيد مى شناسيد؟ گفتند: همه ما او را مى شناسيم. وقتى كه امام(عليه السلام) آمد آنها برخاستند و به او سلام كردند. و حضرت وارد خانه اش شد و آنها هم خواستند برگردند كه گفتم: اى جوانان! صبر كنيد تا در مورد امامتان از شما بپرسم كه آيا او را ديديد؟ گفتند: آرى. گفتم: پس نشانه هايش را براى من بگوييد. يكى گفت: او پيرمردى است كه موى سرش سفيد شده و رنگش سفيد و مايل به سرخى است.ديگرى گفت: دروغ مي گويد. او گندمگون و مشكين محاسن است. سومى گفت: به جانم قسم! او اين گونه نيست بلكه مردى است ميان سال و رنگش بين سفيد و گندمگون مى باشد. (1)

حديث134:

وَ مِنْهَا: مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُ

أَنَّهُ كَانَ لِلْمُتَوَكِّلِ مَجْلِسٌ بِشَبَابِيكَ كَيْمَا تَدُورَ الشَّمْسُ فِي حِيطَانِهِ قَدْ جَعَلَ فِيهَا الطُّيُورَ الَّتِي تَصُوتُ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ السَّلَامِ جَلَسَ فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ فَلَا يَسْمَعُ مَا يُقَالُ لَهُ وَ لَا

ص: 474


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص403 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ح9

يَسْمَعُ مَا يَقُولُ مِنِ اخْتِلَافِ أَصْوَاتِ تِلْكَ الطُّيُورِ فَإِذَا وَافَاهُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(عليه السلام) سَكَتَتِ الطُّيُورُ فَلَا يُسْمَعُ مِنْهَا صَوْتٌ وَاحِدٌ إِلَى أَنْ يَخْرُجَ مِنْ عِنْدِهِ فَإِذَا خَرَجَ مِنْ بَابِ الْمَجْلِسِ عَادَتِ الطُّيُورُ فِي أَصْوَاتِهَا. قَالَ وَ كَانَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنَ الْقَوَابِجِ فِي الْحِيطَانِ وَ كَانَ يَجْلِسُ فِي مَجْلِسٍ لَهُ عَالٍ وَ يُرْسِلُ تِلْكَ الْقَوَابِجَ تَقْتَتِلُ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا وَ يَضْحَكُ مِنْهَا فَإِذَا وَافَى عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) إِلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ لَصِقَتْ تِلْكَ الْقَوَابِجُ بِالْحِيطَانِ فَلَا تَتَحَرَّكُ(عليه السلام) مِنْ مَوَاضِعِهَا حَتَّى يَنْصَرِفَ فَإِذَا انْصَرَفَ عَادَتْ فِي الْقِتَالِ

حديث134: ابو هاشم جعفرى مى گويد: متوكل در باغش يك ساختمانى داشت كه در آن از انواع مختلف پرندگان نگهدارى مى كرد. و اين پرندگان، زياد سر و صدا مى كردند. هنگامي که آنجا مى رفت متوكل به خاطر صداى پرندگان، چيزى از سخنانى كه به او مى گفتند، نمى شنيد و كسى هم صداى او را نمى شنيد. ولى هنگامى كه امام على النقى(عليه السلام) مى آمد، تمام پرندگان ساكت مى شدند. و هيچ صدايى از آنها شنيده نمى شد. وقتى كه حضرت از آن مجلس بيرون مى رفت، دوباره پرندگان شروع به سر و صدا مى كردند. و متوكل چند كبك داشت. لذا مى آمد در جاى بلندى مى نشست و آنها را به جان هم مى انداخت. و از به هم پريدن و جنگ آن ها لذّت مى برد! وقتى كه امام(عليه السلام) وارد مى شد، كبك ها سر جاى خود مى نشستند وهيچ حركتى نمى كردند. تا اينكه حضرت بر مى گشت، دوباره شروع به دعوا مى كردند.(1)

حديث135: وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ أَخْبَرَنِي زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ مَرِضْتُ فَدَخَلَ عَلَيَّ الطَّبِيبُ لَيْلًا وَ وَصَفَ لِي دَوَاءً آخُذُهُ فِي السَّحَرِ كَذَا وَ كَذَا يَوْماً فَلَمْ يُمْكِنُنِي تَحْصِيلُهُ مِنَ اللَّيْلِ وَ خَرَجَ الطَّبِيبُ

ص: 475


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص404 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع .....ح10

مِنَ الْبَابِ وَ وَرَدَ صَاحِبُ أَبِي الْحَسَنِ(عليه السلام) فِي الْحَالِ وَ مَعَهُ صُرَّةٌ فِيهَا ذَلِكَ الدَّوَاءُ بِعَيْنِهِ فَقَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ خُذْ هَذَا الدَّوَاءَ كَذَا وَ كَذَا يَوْماً فَشَرِبْتُ فَبَرَأْتُ قَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ زَيْدٌ أَيْنَ الْغُلَاةُ عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ

حديث135: محمّد بن على روايت مى كند كه: زيد بن على گفت: مريض شدم و هنگام شب، طبيب بالاى سرم آمد و دارويى را به من سفارش كرد و گفت: هر روز فلان مقدار از آن را بخور. چون شب بود، نتوانستم آن دارو را به دست آورم و به محض اينكه پزشك از در خارج شد، خادم امام على النقى(عليه السلام) وارد شد و كيسه اى داشت كه همان دارو را آورده بود. به من گفت: امام(عليه السلام) به تو سلام رساند و فرمود: روزى فلان مقدار از اين دارو را بخور. زيد مى گويد: من هم به دستور حضرت عمل كرده و خوب شدم.(1)

حديث136: مَا رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ مَسْأَلَةً فَاكْتُبْهَا وَ ضَعِ الْكِتَابَ تَحْتَ مُصَلَّاكَ وَ دَعْهُ سَاعَةً ثُمَّ أَخْرِجْهُ وَ انْظُرْ فِيهِ قَالَ فَفَعَلْتُ فَوَجَدْتُ جَوَابَ مَا سَأَلْتُ عَنْهُ مُوَقَّعاً فِيهِ

حديث136: محمّد بن فرج مى گويد: امام على النقى(عليه السلام) به من گفت: هر گاه سؤالى براى تو پيش آمد، آن را بنويس و زير سجّاده ات قرار بده. و بعداز يك ساعت آن را بيرون بياور و در آن نگاه كن. راوى مى گويد: اين كار را كردم، وقتى كه كاغذ را از زير سجّاده در آوردم، جواب سؤال را در آن نوشته يافتم.(2)

ص: 476


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص406 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع .....ح12
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص419 الباب الحادي عشر في معجزات الإمام علي بن محمد النقي ع .....ح22

معجزات امام حسن بن علي

حديث137: مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ إِنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ(عليه السلام) رَكِبَ يَوْماً إِلَى الصَّحْرَاءِ فَرَكِبْتُ مَعَهُ فَبَيْنَا نَسِيرُ وَ هُوَ قُدَّامِي وَ أَنَا خَلْفَهُ إِذْ عَرَضَ لِي فِكْرٌ فِي دَيْنٍ كَانَ عَلَيَّ قَدْ حَانَ أَجَلُهُ فَجَعَلْتُ أُفَكِّرُ مِنْ أَيِّ وَجْهٍ قَضَاؤُهُ. فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ اللَّهُ يَقْضِيهِ ثُمَّ انْحَنَى عَلَى قَرَبُوسِ سَرْجِهِ فَخَطَّ بِسَوْطِهِ خَطَّةً فِي الْأَرْضِ وَ قَالَ انْزِلْ فَخُذْ وَ اكْتُمْ. فَنَزَلْتُ فَإِذَا سَبِيكَةُ ذَهَبٍ قَالَ فَوَضَعْتُهَا فِي خُفِّي وَ سِرْنَا فَعَرَضَ لِيَ الْفِكْرُ. فَقُلْتُ إِنْ كَانَ فِيهَا تَمَامُ الدَّيْنِ وَ إِلَّا فَإِنِّي أُرْضِي صَاحِبَهُ بِهَا وَ يَجِبُ أَنْ نَنْظُرَ الْآنَ فِي وَجْهِ نَفَقَةِ الشِّتَاءِ وَ مَا نَحْتَاجُ إِلَيْهِ فِيهِ مِنْ كِسْوَةٍ وَ غَيْرِهَا. فَالْتَفَتَ إِلَيَّ ثُمَّ انْحَنَى ثَانِيَةً وَ خَطَّ بِسَوْطِهِ خَطَّةً فِي الْأَرْضِ مِثْلَ الْأُولَى ثُمَّ قَالَ انْزِلْ فَخُذْ وَ اكْتُمْ. قَالَ فَنَزَلْتُ وَ إِذَا سَبِيكَةُ فِضَّةٍ فَجَعَلْتُهَا فِي خُفِّيَ الْآخَرِ وَ سِرْنَا يَسِيراً ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ انْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِي فَجَلَسْتُ فَحَسَبْتُ ذَلِكَ الدَّيْنَ وَ عَرَفْتُ مَبْلَغَهُ ثُمَّ وَزَنْتُ سَبِيكَةَ الذَّهَبِ فَخَرَجْتُ بِقِسْطِ ذَلِكَ الدَّيْنِ مَا زَادَتْ وَ لَا نَقَصَتْ ثُمَّ نَظَرْتُ فِيمَا نَحْتَاجُ إِلَيْهِ لِشَتْوَتِي مِنْ كُلِّ وَجْهٍ فَعَرَفْتُ مَبْلَغَهُ الَّذِي لَمْ يَكُنْ بُدٌّ مِنْهُ عَلَى الِاقْتِصَادِ

بِلَا تَقْتِيرٍ وَ لَا إِسْرَافٍ. ثُمَّ وَزَنْتُ سَبِيكَةَ الْفِضَّةِ

فَخَرَجَتْ عَلَى مَا قَدَّرْتُهُ مَا زَادَتْ وَ لَا نَقَصْتَ.

حديث137: ابو هاشم مى گويد: روزى امام حسن عسكرى(عليه السلام) سوار شد و به سوى صحرا رفت. من نيز با او سوار شدم. او جلو مى رفت و من نيزپشت سر بودم. ناگهان قرض هايم به ذهنم رسيد و در باره آن به فكر افتادم كه وقتش رسيده اكنون چگونه بايد آن را بپردازم. آنگاه امام(عليه السلام) متوجه من شد و فرمود: اى ابو هاشم!

ص: 477

خدا قرضت را ادا مى كند. سپس از زين اسب به طرفى خم شد و با تازيانه اش خطّى در زمين كشيد و فرمود: پياده شو پس بردار و كتمان كن. پس پياده شدم، ديدم شمش طلاست. برداشتم و در كفشم گذاشتم و به راه افتاديم. دوباره به فكر رفتم كه آيا با اين، تمام قرضم را مى توانم بپردازم و اگر به اندازه قرضم نشد، بايد به طلبكار بگويم تا به همين مقدار راضى شود. و بعد در فكر خرج و پوشاك و غذاى زمستان افتادم كه چگونه آن را تهيه نمايم. باز هم امام(عليه السلام) متوجه من شد. و دوباره به طرف زمين توجه نمود و مانند دفعه اوّل، خطى در آن كشيد و فرمود: پياده شو و بردار و به كسى نگو. راوى مى گويد: پياده شدم و ديدم شمش نقره اى است آن را برداشتم و در كفش ديگرم گذاشتم. كمى راه رفتن را ادامه داديم سپس برگشتيم. و امام(عليه السلام) به منزل خود رفت و من هم به خانه خودم آمدم. نشستم و قرض هاى خود را حساب كردم و بعد طلا را وزن نمودم كه به اندازه همان قرضم بود، نه كم و نه زياد. سپس ما يحتاج زمستان را حساب كردم كه چه چيزهايى را بايد تهيه كنم كه نه اسراف باشد و نه سختى. نقره هم به همان اندازه بود. رفتم و قرضم را پرداختم و آنچه نياز داشتم خريدم، نه كم آمد نه زياد.(1)

حديث138: وَ مِنْهَا: أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ(عليه السلام) سُلِّمَ إِلَى نِحْرِيرٍ فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَنْ فِي مَنْزِلِكَ وَ ذَكَرَتْ عِبَادَتَهُ وَ صَلَاحَهُ وَ أَنَا أَخَافُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَقَالَ لَأَرْمِيَنَّهُ بَيْنَ السِّبَاعِ. ثُمَّ اسْتَأْذَنَ فِي ذَلِكَ فَأُذِنَ لَهُ فَرُمِيَ بِهِ إِلَيْهَا وَ لَمْ تَشُكَ فِي أَكْلِهَا لَهُ. فَنَظَرُوا مِنَ الْغَدِ إِلَى الْمَوْضِعِ لِيَعْرِفُوا الْحَالَ فَوَجَدُوهُ قَائِماً يُصَلِّي وَ هِيَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ حديث138: امام حسن عسكرى(عليه السلام) را به نحرير سپردند. همسرش بدو گفت: از خدا بترس! چون تو نمى دانى چه كسى در خانه تو زندانى است؟ و عبادات و راز و نيازهاى امام(عليه السلام) را به ياد او آورد و گفت: از تو در مورد او مى ترسم.

ص: 478


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص421 الباب الثاني عشر في معجزات الإمام الحسن بن علي العسكري ع ..... ح2

نحرير گفت: او را در ميان درندگان مى اندازم. سپس براى اجراى تصميم خود، اجازه گرفت. آنها نيز به او اجازه دادند. و او حضرت را در ميان درندگان رها نمود. و يقين كرد كه ديگر كار امام(عليه السلام) تمام است و درّندگان او را خواهند دريد. هنگام صبح آمدند تا شاهد دريده شدن بدن مبارك امام(عليه السلام) باشند اما با كمال تعجّب ديدند كه آن حضرت، نماز مى خواند. و درندگان نيز اطراف آن حضرت، نشسته اند. از اين رو امام(عليه السلام) را آزاد نمودند.(1)

حديث139: عُيُونُ الْمُعْجِزَاتِ، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ كَانَ يَكْتُبُ كِتَاباً فَحَانَ وَقْتُ الصَّلَاةِ الْأُولَى فَوَضَعَ الْكِتَابَ مِنْ يَدِهِ وَ قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَرَأَيْتُ الْقَلَمَ يَمُرُّ عَلَى بَاقِي الْقِرْطَاسِ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَكْتُبُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى آخِرِهِ فَخَرَرْتُ سَاجِداً فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنَ الصَّلَاةِ أَخَذَ الْقَلَمَ بِيَدِهِ وَ أَذِنَ لِلنَّاسِ.

حديث139: ابوهاشم مي گويد: خدمت امام عسکري(عليه السلام) رسيدم، آن حضرت مشغول نوشتن نامه اي بود، همين که وقت نماز رسيد نامه را رها کرد و به نماز ايستاد، ناگهان ديدم قلم خود به خود روي آن کاغذ حرکت کرد و بقيه نامه را نوشت تا به آخر رسيد، من از مشاهدهي اين معجزه براي خدا به سجده افتادم، امام(عليه السلام) وقتي نماز را به پايان رسانيد قلم را به دست گرفت و به مردم اجازه ملاقات داد.(2)حديث140: مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي الْعَيْنَاءِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ أَعْطَشُ فَأُجِلُّهُ أَنْ أَدْعُوَ بِالْمَاءِ فَيَقُولُ يَا غُلَامُ اسْقِهِ وَ رُبَّمَا حَدَّثْتُ نَفْسِي بِالنُّهُوضِ فَأُفَكِّرُ فِي ذَلِكَ فَيَقُولُ يَا غُلَامُ دَابَّتَهُ

حديث140: ابى العيناء مى گويد: خدمت امام حسن عسكرى(عليه السلام) مى رسيدم. گاهى كه تشنه مى شدم، خجالت مى كشيدم از آن حضرت، آب طلب كنم. اما امام(عليه السلام) مى فرمود: اى غلام! به او آب بده و گاهى هم با خود مى گفتم برخيزم و بروم. و در

ص: 479


1- . الكافي ج 1 ص513 باب مولد أبي محمد الحسن بن علي ع ..... ص : 503 الخرائج و الجرائح ج 1 ص437 الباب الثاني عشر في معجزات الإمام الحسن بن علي العسكري ع .....ح15
2- . مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 7 ص 597 الستون: كتابة القلم من غير كاتب ..... ح63.

اين مورد فكر مى كردم كه باز امام(عليه السلام) مى فرمود: اى غلام! مركبش را حاضر كن.(1)

حديث141: مَا رُوِيَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُطَهَّرٍ قَالَ كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ يَسْأَلُهُ عَمَّنْ وَقَفَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(عليه السلام) أَتَوَلَّاهُمْ أَمْ أَتَبَرَّأُ مِنْهُمْ فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا تَتَرَحَّمْ عَلَى عَمِّكَ لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّكَ وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِي ءٌ فَلَا تَتَوَلَّاهُمْ وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً. سَوَاءٌ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ أَوْ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ. إِنَّ جَاحِدَ أَمْرِ آخِرِنَا جَاحِدُ أَمْرِ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِينَا كَالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا. فَكَانَ هَذَا أَيِ السَّائِلُ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ عَمَّهُ كَانَ مِنْهُمْ فَأَعْلَمَهُ ذَلِكَ.

حديث141: احمد بن محمّد مى گويد: يكى از شيعيان، نامه اى به امام(عليه السلام) نوشته و سؤال كرد: با كسانى كه در امامت موسى كاظم(عليه السلام) متوقف شده اند پس از آن به امامت هيچ يك از ائمه قائل نشده اند، چگونه رفتار كنيم؟ آنها را دوست بداريم يا از آنها بيزارى بجوييم؟ حضرت در پاسخ فرمود: به عمويت ترحم نكن كه خدا به او رحم نكند. از او بيزارى بجوى. من از آنها بيزار هستم و تو هم آنان را دوست مدار. به عيادت مريضانشان نرو و در تشييع جنازه آنها حاضر نشو و برمردگانشان نماز نخوان. حال كسى كه امامى را انكار مى كند و كسى كه فردى را امام مى داند كه امام نيست، يكى مى باشد. چنانچه حال كسى كه خدا را سه تا مى داند، با كسى كه خدا را انكار مى كند، مساوى است. منكرين آخر ما، مانند منكرين اوّل ما هستند. و كسى كه بر ما اضافه مى كند، همانند كسى است كه از عدد ما كم مى كند.(2)

ص: 480


1- . الكافي ج 1 ص512 باب مولد أبي محمد الحسن بن علي ح22.
2- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص452 الباب الثاني عشر في معجزات الإمام الحسن بن علي العسكري ح38

معجزات امام عصر

حديث142:

مَا رُوِيَ عَنْ رَشِيقٍ حَاجِبِ الْمَادَرَانِيِ قَالَ بَعَثَ إِلَيْنَا الْمُعْتَضِدُ رَسُولًا وَ أَمَرَنَا أَنْ نَرْكَبَ وَ نَحْنُ ثَلَاثَةُ نَفَرٍ وَ نَخْرُجَ مُخِفِّينَ عَلَى السُّرُوجِ وَ نَجْنُبَ آخَرَ وَ قَالَ الْحَقُوا بِسَامَرَّاءَ وَ اكْبِسُوا دَارَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ تُوُفِّيَ وَ مَنْ رَأَيْتُمْ فِيهَا فَأْتُونِي بِرَأْسِهِ. فَكَبَسْنَا الدَّارَ كَمَا أَمَرَنَا فَوَجَدْنَا دَاراً سَرِيَّةً كَأَنَّ الْأَيْدِيَ رُفِعَتْ عَنْهَا فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ فَرَفَعْنَا السِّتْرَ وَ إِذَا سِرْدَابٌ فِي الدَّارِ الْأُخْرَى فَدَخَلْنَاهُ وَ كَأَنَّ فِيهِ بَحْراً وَ فِي أَقْصَاهُ حَصِيرٌ قَدْ عَلِمْنَا أَنَّهُ عَلَى الْمَاءِ وَ فَوْقَهُ رَجُلٌ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ هَيْئَةً قَائِمٌ يُصَلِّي فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْنَا وَ لَا إِلَى شَيْ ءٍ مِنْ أَسْبَابِنَا. فَسَبَقَ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ لِيَتَخَطَّى فَغَرِقَ فِي الْمَاءِ وَ مَا زَالَ يَضْطَرِبُ حَتَّى مَدَدْتُ يَدِي إِلَيْهِ فَخَلَّصْتُهُ وَ أَخْرَجْتُهُ فَغُشِيَ عَلَيْهِ وَ بَقِيَ سَاعَةً. وَ عَادَ صَاحِبِيَ الثَّانِي إِلَى فِعْلِ ذَلِكَ فَنَالَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَبَقِيتُ مَبْهُوتاً. فَقُلْتُ لِصَاحِبِ الْبَيْتِ الْمَعْذِرَةُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ كَيْفَ الْخَبَرُ وَ إِلَى مَنْ نَجِي ءُ وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ. فَمَا الْتَفَتَ إِلَيَّ بِشَيْ ءٍ مِمَّا قُلْتُ فَانْصَرَفْنَا إِلَى الْمُعْتَضِدِ. فَقَالَ اكْتُمُوهُ وَ إِلَّا أَضْرِبُ رِقَابَكُمْ.

حديث142: رشيق حاجب مادرانى مى گويد: روزى معتضد خليفه عباسى، شخصى را نزد من فرستاد و توسط او به من دستور داده بود كه به اتّفاق دو نفر ديگر، با سرعت به سوى سامرّا برويم. و گفت: چون حسن بن على(عليه السلام) وفات نموده، به خانه او هجوم بريد و هر كه در آنجا بود، سرش را براى من بياوريد. ما همبه دستور او عمل كرديم و به سامرّا رفته، به خانه آن حضرت هجوم برديم. اما كسى را در آنجا

ص: 481

نيافتيم و خانه را خالى ديديم. وقتى پرده را كنار زديم، سردابى ديديم. هنگامى كه وارد آن سرداب شديم، دريايى نمايان شد. در آخر سرداب، روى آب حصيرى قرار داشت و مردى با هيئت خيلى زيبا روى آن نماز مى خواند و اصلا به ما توجهى نداشت. احمد بن عبد اللَّه يكى از همراهانم خواست به طرف او برود اما در آب افتاد و نزديك بود كه غرق شود، دستم را دراز نموده او را نجات دادم. اما او غش نمود و ساعتى به همين حال بود. همچنين رفيق ديگر من خواست داخل آب برود اما او نيز به سرنوشت اوّلى دچار شد. در اين حال من مبهوت ماندم. آنگاه به صاحب خانه عرضه داشتم: از خدا و از تو معذرت مى خواهم. به خدا سوگند! من نمى دانستم جريان از چه قرار است. و ما به سوى چه كسى آمده ايم. و من اكنون توبه مى كنم. اما آن شخص باز اصلا به آنچه گفتم توجهى نكرد. سپس ما به سوى معتضد برگشتيم. معتضد گفت: اين مطلب را پوشيده داريد. و الّا گردنتان را مى زنم.(1)

ص: 482


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص460 الباب الثالث عشر في معجزات الإمام صاحب الزمان ح5.

باب سي و سوم: گوشه اي از مکارم اخلاق و بزرگواريهاي ايشان

ص: 483

حلم و بردباريحديث1: رَأَيتُ رَسولَ اللَّه(صلي الله عليه و آله) فِي الجاهِلِيَّةِ وَ هُوَ يَقولُ لِلنّاسِ: قولوا لا اله إلَّا اللّهُ تُفلِحوا فَمِنهُم مَن تَفَلَ في وَجهِهِ، وَ مِنهُم مَن حَثا عَلَيهِ التُّرابَ، و مِنهُم مَن سَبَّهُ، حَتَّي انتَصَفَ النَّهارُ فَأَقبَلَت جارِيَةٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فَغَسَلَ وَجهَهُ أو يَدَيهِ و قالَ: يا بُنَيَّةُ لا تَخشَي عَلي أَبيکِ عَيلَةً و لا ذِلَّةً

حديث1: منيب مي گويد: در دوران جاهليت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را ديدم که خطاب به مردم مي گفت: بگوييد: نيست خدايي جز خداي يکتا تا رستگار شويد. برخي بر چهره اش آب دهان مي انداختند و برخي بر او خاک مي پاشيدند و برخي دشنامش مي دادند تا آنکه روز به نيمه رسيد. آنگاه دختري با کاسه بزرگي از آب نزد او آمد و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) صورت و دستانش را شست و فرمود: دخترم، از تنهايي و بي کسي پدرت بيمي به خود راه مده.

حديث2: کَأَنّي أنظُرُ إلَي النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) يَحکي نَبِيّاً مِنَ الأَنبِياءِ ضَرَبَهُ قَومُهُ وَ هُو يَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ وَ يَقولُ: اللّهُمَّ اغفِر لِقَومي فَإِنَّهُم لا يَعلَمونَ!

حديث2: عبدالله مي گويد: گويي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را مي بينم که همچون يکي از پيامبران، از سوي قومش مضروب و خونين شده و در حالي که خون را از چهره اش پاک مي کند عرضه مي دارد: خدايا قوم مرا ببخش که آنان نمي دانند.

حديث3: فَقَدْ

رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَانَ

يَمْشِي وَ مَعَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَأَدْرَكَهُ أَعْرَابِيٌّ فَجَذَبَهُ جَذْباً شَدِيداً وَ كَانَ عَلَيْهِ بُرْدٌ نَجْرَانِيٌّ غَلِيظُ الْحَاشِيَةِ فَأَثَّرَتِ الْحَاشِيَةُ فِي عُنُقِهِ مِنْ شِدَّةِ جَذْبِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) هَبْ لِي مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي عِنْدَكَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَضَحِكَ وَ أَمَرَ بِإِعْطَائِهِ وَ لَمَّا أَكْثَرَتْ

ص: 484

قُرَيْشٌ أَذَاهُ وَ ضَرْبَهُ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ فَلِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم )حديث3: نقل كرده اند كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) در حال رفتن بود، و بعضى از اصحاب نيز در خدمت آن بزرگوار بودند، مرد عربى با آن حضرت برخورد كرد، چنان بشدّت او را به طرف خود كشيد كه حاشيه درشت عبايي كه بر دوش داشت، گردن مباركش را آزرد، آنگاه گفت: يا محمد! از آن مال هاى خدا كه در نزد تو است، به من هم بده! پيامبر(صلي الله عليه و آله) نگاهى به آن مرد عرب كرد و خنديد، و دستور داد تا به او چيزى دادند. وقتى هم كه آن بزرگوار را افراد قبيله قريش زياد اذيّت كردند، و صدمه زدند، رو به طرف آسمان كرد و عرضه داشت: بارالها قوم مرا بيامرز كه آنها نادانند! و به همين دليل است كه خداى متعال در کتاب شريفش فرمودند (وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ)(1) به راستى كه تو به خُلقِ عظيمى آراسته اى.(2)

حديث4: وَ مِنْ حِلْمِهِ مَا رَوَى الْمُبَرَّدُ وَ ابْنُ عَائِشَةَ أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا يَرُدُّ فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ الْحَسَنُ(عليه السلام) فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ فَقَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالًا كَثِيراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ كَلَامَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ

ص: 485


1- .القلم آية 4.
2- . مجموعة ورام ج1 ص99 باب تهذيب الأخلاق.

أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ ضَيْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِمْ.

حديث4: مبرد و ابن عائشه روايت كرده اند كه مردى از اهل شام با امام حسن(عليه السلام) كه سوار بود مصادف شد، آن شخص شروع به لعن امام(عليهالسلام) نمود. ولى آن بزرگوار جواب وى را نمى داد. هنگامى كه آن مرد ساكت شد امام(عليه السلام) به وى سلام كرد و خنديد و به او فرمود: گمان مي كنم غريب باشى، شايد امر بر تو مشتبه شده باشد؟ اگر از ما رضايت بخواهى رضايت مي دهيم. اگر چيزى بخواهى به تو عطا خواهيم نمود، اگر از ما راهنمائى بخواهى تو را هدايت مي نمائيم، اگر حاجتى داشته باشى روا مي كنيم، اگر گرسنه باشى تو را غذا مي دهيم، اگر برهنه باشى لباس به تو مي پوشانيم، اگر محتاج باشى تو را بى نياز خواهيم كرد، اگر رانده شده باشى تو را پناه مي دهيم، چنانچه احتياجى داشته باشى به داد تو مي رسيم، اگر اثاث مسافرت خود را بياورى و مهمان ما باشى تا موقعى كه بخواهى بروى براى تو بهتر است. زيرا ما مهمانخانه و مقامى وسيع و ثروت فراوانى داريم. موقعى كه آن مرد شامى اين سخنان را از امام(عليه السلام) شنيد گريان شد و عرضه داشت: شهادت مي دهم كه تو در روى زمين خليفه خدائى، خدا بهتر مي داند كه رسالت خود را كجا قرار دهد، پيش از اين تو و پدرت نزد من دشمنترين خلق خدا بوديد، ولى اكنون نزد من محبوبترين خلق خدائيد.(1)

حديث5: فِي حِلْمِهِ وَ تَوَاضُعِهِ. شَتَمَ بَعْضُهُمْ زَيْنَ الْعَابِدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَصَدَهُ غِلْمَانُهُ فَقَالَ دَعُوهُ فَإِنَّ مَا خَفِيَ مِنَّا أَكْثَرُ مِمَّا قَالُوا ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ لَكَ حَاجَةٌ يَا رَجُلُ فَخَجِلَ الرَّجُلُ فَأَعْطَاهُ ثَوْبَهُ وَ أَمَرَ لَهُ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ صَارِخاً يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ. وَ نَالَ مِنْهُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ

ص: 486


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص19 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في مكارم أخلاقه ع .

أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَلَمْ يُكَلِّمْهُ ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ وَ صَرَخَ بِهِ فَخَرَجَ الْحَسَنُ مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ فَقَالَ لِلْحَسَنِ يَا أَخِي إِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكَ فَقَبَّلَ الْحَسَنُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ مَا لَيْسَ فِيكَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ وَ شَتَمَهُ آخَرُ فَقَالَ يَا فَتَى إِنَّ بَيْنَ أَيْدِينَا عَقَبَةً كَئُوداً فَإِنْ جُزْتُ مِنْهَا فَلَا أُبَالِيبِمَا تَقُولُ وَ إِنْ أَتَحَيَّرُ فِيهَا فَأَنَا شَرٌّ مِمَّا تَقُولُ. ابْنُ جعدية [جُعْدُبَةَ] قَالَ: سَبَّهُ رَجُلٌ فَسَكَتَ عَنْهُ فَقَالَ إِيَّاكَ أَعْنِي فَقَالَ وَ عَنْكَ أُغْضِي وَ كَسَرَتْ جَارِيَةٌ لَهُ قَصْعَةً فِيهَا طَعَامٌ فَاصْفَرَّ وَجْهُهَا فَقَالَ لَهَا اذْهَبِي فَأَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ.

حديث5: در بردبارى و تواضع امام سجاد(عليه السلام) نقل شده شخصى او را ناسزا گفت غلامان تصميم به كيفر دادن او گرفتند فرمود: واگذاريد او را، آن چه از صفات ما مخفى است بيشتر است از آن چه گفته اند به آن مرد فرمود: احتياج دارى؟ آن مرد خجالت كشيد، حضرت لباس خويش را به او داد و دستور داد هزار درهم به او بدهند آن مرد در بازگشت فرياد مي زد به راستي که تو فرزند پيامبري. همچنين نقل شده: مردى او را ناسزا گفت امام(عليه السلام) ساكت بود آن شخص گفت: به تو ناسزا مي گويم، حضرت فرمود: من هم از تو چشم مي پوشم. كنيزى كه كاسه اى كه در آن غذا بود شكست از ترس رنگش زرد شد به او فرمود برو تو را در راه خدا آزاد كردم.(1)

حديث6: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَلَوِيُّ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ شَيْخٍ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّزَّاقِ يَقُولُ جَعَلَتْ جَارِيَةٌ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَسْكُبُ الْمَاءَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ فَسَقَطَ الْإِبْرِيقُ مِنْ يَدِ الْجَارِيَةِ عَلَى وَجْهِهِ فَشَجَّهُ فَرَفَعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) رَأْسَهُ إِلَيْهَا فَقَالَتِ الْجَارِيَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ (وَ الْكاظِمِينَ

ص: 487


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص157 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في علمه و حلمه و تواضعه.

الْغَيْظَ) فَقَالَ لَهَا قَدْ كَظَمْتُ غَيْظِي قَالَتْ (وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ ) قَالَ لَهَا قَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْكِ قَالَتْ (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) قَالَ اذْهَبِي فَأَنْتِ حُرَّةٌ

حديث6: عبد الرزاق گفت، كنيز على بن الحسين(عليه السلام) بر روى دست آقا در حال وضو آب مي ريخت آفتابه از دستش افتاد و بر صورت امام(عليه السلام)وارد شد صورتش را مجروح كرد كنيز عرضه داشت (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ)(1)

فرمود: خشم خود را فرو بردم باز كنيز عرضه داشت (وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ) فرمود: خدا از تو گذشت عرضه داشت (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) فرمود: برو تو را آزاد كردم.(2)

حديث7: أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ غَيْرِهِ قَالُوا وَقَفَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَأَسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ فَلَمْ يُكَلِّمْهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِجُلَسَائِهِ لَقَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَبْلُغُوا مَعِي إِلَيْهِ حَتَّى تَسْمَعُوا مِنِّي رَدِّي عَلَيْهِ قَالَ فَقَالُوا لَهُ نَفْعَلُ وَ لَقَدْ كُنَّا نُحِبُّ أَنْ يَقُولَ لَهُ وَ يَقُولَ فَأَخَذَ نَعْلَيْهِ وَ مَشَى وَ هُوَ يَقُولُ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَا يَقُولُ لَهُ شَيْئاً قَالَ فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى مَنْزِلَ الرَّجُلِ فَصَرَخَ بِهِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ فَخَرَجَ إِلَيْنَا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لَا يَشُكُّ أَنَّهُ إِنَّمَا جَاءَ مُكَافِئاً لَهُ عَلَى بَعْضِ مَا كَانَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ يَا أَخِي إِنَّكَ كُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَ قُلْتَ فَإِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَكَ قَالَ فَقَبَّلَ الرَّجُلُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ قَالَ الرَّاوِي لِلْحَدِيثِ وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ.

ص: 488


1- . آل عمران آية 134.
2- . الأمالي ص201 المجلس السادس و الثلاثون ح12.

حديث7: محمد بن جعفر و ديگران گفتند يكى از بستگان على بن الحسين(عليه السلام) آمد خدمت ايشان به طورى كه مي شنيد شروع به ناسزا گفتن به آن جناب كرد اما امام(عليه السلام) سخنى با او نگفت همين كه رفت امام(عليه السلام) به حاضرين فرمود: شنيديد چه گفت؟ من مايلم با هم برويم ببينيد من چگونه پاسخ او را مي دهم. آن ها گفتند: حاضريم ما مايل بوديم كه پاسخ او را بدهى. امام(عليه السلام) كفش پوشيده به راه افتاد زير زبان اين آيه را تلاوت مي كرد (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) فهميدم كه چيزى به او نخواهد گفت رسيد درب منزل آن مرد او را صدا زده فرمود: بگوئيد على بن الحسين(عليه السلام) با تو كار دارد. آن مرد بيرون آمد آماده بود كه با هر ناراحتى مقابله كند يقينداشت كه مولا براى كيفر عمل زشتى كه او كرده بود آمده، امام(عليه السلام) فرمود: برادر تو هم اكنون پيش من آمدى و چنين و چنان گفتى، اگر راست گفتى از خدا طلب آمرزش مي كنم، و در صورتى که دروغ گفته باشى خداوند تو را بيامرزد، آن مرد پيشانى امام(عليه السلام) را بوسيده و عرضه داشت: نه آن چه گفتم در تو نيست و من شايسته ترم به آن نسبت ها.(1)

حديث8: رَوَى الْوَاقِدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ هِشَامُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ يُسِي ءُ جِوَارِي فَلَقِيَ مِنْهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَذًى شَدِيداً فَلَمَّا عُزِلَ أَمَرَ بِهِ الْوَلِيدُ أَنْ يُوقَفَ لِلنَّاسِ قَالَ فَمَرَّ بِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ قَدْ أُوقِفَ عِنْدَ دَارِ مَرْوَانَ قَالَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ قَالَ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَدْ تَقَدَّمَ إِلَى خَاصَّتِهِ أَلَّا يُعَرِّضَ لَهُ أَحَدٌ.

حدیث8: واقدى از عبد الله بن محمد پسر عمرو بن على نقل كرد كه هشام ابن اسماعيل با من خيلى بد رفتارى مي كرد (او والى مدينه بود از طرف عبد الملك مروان و وليد بن عبد الملك او را عزل كرد) و حضرت على بن الحسين(علیه السلام) را به شدت می آزرد. پس از آن كه وليد او را عزل نمود دستور داد بايستد تا مردم انتقام

ص: 489


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص146 فصل في فضائل الإمام السجاد ع .

خود را بگيرند حضرت على بن الحسين(علیه السلام) از كنار او گذشت، او را در نزديكى خانه مروان او را نگهداشته بودند به اسماعيل سلام كرد على بن الحسين(علیه السلام) قبلا دستور داده بود به نزديكان خود كه متعرض او نشوند. در روايت ديگر پيغام داد هر احتياج مالى دارى بگو برطرف كنم و از طرف ما خاطر جمع باش، هشام گفت خدا بهتر مي داند رسالتش را کجا قرار دهد.(1) حدیث9: وَ قَالَ لَهُ نَصْرَانِيٌّ أَنْتَ بَقَرٌ قَالَ لَا أَنَا بَاقِرٌ قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ قَالَ ذَاكَ حِرْفَتُهَا قَالَ أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ قَالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِيُ

حدیث9: روزی مردى نصرانى که با امام باقر(علیه السلام) دشمنی شدیدی داشت با امام(علیه السلام) مواجهه شد و به او گفت: تو بقر هستى امام(علیه السلام) فرمود: نه من باقرم گفت: فرزند زنى آشپزى، حضرت فرمود: اين شغل او بوده. گفت: تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟ امام(علیه السلام) فرمود: اگر راست مي گوئى نابكار بوده خداوند او را بیامرزد اما اگر دروغ مي گوئى خداوند از تو بگذرد، نصرانى از این برخورد امام(علیه السلام) بسیار متعجب گشت و مسلمان شد. (2)

حدیث10: الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ مَشَايِخِهِ أَنَّ رَجُلًا مِنْ وُلْدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ كَانَ بِالْمَدِينَةِ يُؤْذِي أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) وَ يَسُبُّهُ إِذَا رَآهُ وَ يَشْتِمُ عَلِيّاً فَقَالَ لَهُ بَعْضُ حَاشِيَتِهِ يَوْماً دَعْنَا نَقْتُلْ هَذَا الْفَاجِرَ فَنَهَاهُمْ عَنْ ذَلِكَ أَشَدَّ النَّهْيِ وَ زَجَرَهُمْ وَ سَأَلَ عَنِ الْعُمَرِيِّ فَذَكَرَ أَنَّهُ يَزْرَعُ بِنَاحِيَةٍ مِنْ نَوَاحِي الْمَدِينَةِ فَرَكِبَ إِلَيْهِ فَوَجَدَهُ فِي مَزْرَعَةٍ لَهُ فَدَخَلَ الْمَزْرَعَةَ بِحِمَارِهِ فَصَاحَ بِهِ الْعُمَرِيُّ لَا تُوَطِّئْ زَرْعَنَا فَتَوَطَّأَهُ بِالْحِمَارِ حَتَّى وَصَلَ إِلَيْهِ وَ نَزَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَهُ وَ بَاسَطَهُ وَ ضَاحَكَهُ وَ قَالَ لَهُ كَمْ غَرِمْتُ عَلَى زَرْعِكَ هَذَا قَالَ مِائَةَ دِينَارٍ

ص: 490


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص 147 فصل في فضائل الإمام السجاد ع .
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص207 باب في إمامة أبي جعفر الباقر ع فصل في معالي أموره ع .

قَالَ فَكَمْ تَرْجُو أَنْ تُصِيبَ قَالَ لَسْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ قَالَ لَهُ إِنَّمَا قُلْتُ كَمْ تَرْجُو أَنْ يَجِيئَكَ فِيهِ قَالَ أَرْجُو أَنْ يَجِي ءَ مِائَتَا دِينَارٍ قَالَ فَأَخْرَجَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) صُرَّةً فِيهَا ثَلَاثُمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَالَ هَذَا زَرْعُكَ عَلَى حَالِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُكَ فِيهِ مَا تَرْجُو قَالَ فَقَامَ الْعُمَرِيُّ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَصْفَحَ عَنْ فَارِطِهِ فَتَبَسَّمَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ وَ انْصَرَفَ قَالَ وَ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَوَجَدَ الْعُمَرِيَّ جَالِساً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِهِ قَالَ فَوَثَبَ أَصْحَابُهُ إِلَيْهِ فَقَالُوا لَهُ مَا قَضِيَّتُكَ قَدْ كُنْتَ تَقُولُ غَيْرَ هَذَا قَالَ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ سَمِعْتُمْ مَا قُلْتُ الْآنَ وَ جَعَلَ يَدْعُو لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فَخَاصَمُوهُ وَ خَاصَمَهُمْ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَىدَارِهِ قَالَ لِجُلَسَائِهِ الَّذِينَ سَأَلُوهُ فِي قَتْلِ الْعُمَرِيِّ أَيُّمَا كَانَ خَيْراً مَا أَرَدْتُمْ أَمْ مَا أَرَدْتُ إِنَّنِي أَصْلَحْتُ أَمْرَهُ بِالْمِقْدَارِ الَّذِي عَرَفْتُمْ وَ كُفِيتُ بِهِ شَرَّهُ.

حدیث10: شخصی در مدينه موسى بن جعفر(علیه السلام) را اذيت مي كرد هر وقت ايشان را مي ديد دشنام مي داد و ناسزا به جدش امیرالمومنین(علیه السلام) مي گفت. روزى يكى از اطرافيان امام(علیه السلام) عرضه داشت: اجازه مي دهى اين تبهكار را بكشم. امام(علیه السلام) او را بشدّت از اين كار بازداشت. روزی به دیدار او رفت و او را در مزرعه اش يافت و پیش او نشست با صورتى گشاده و خنده به او فرمود: چقدر خرج اين زراعت كرده اى؟ عرضه داشت: صد دينار. فرمود: چقدر اميد دارى حاصل بردارى. عرضه داشت: خبر از غيب ندارم. فرمود: از تو پرسيدم چقدر اميدوارى حاصل بدهد. عرضه داشت: اميدوارم دويست دينار حاصل بردارم. امام(علیه السلام) كيسه اى كه محتوى سيصد دينار طلا بود در اختيار او گذاشت. فرمود: زراعت تو نيز به جاى خود هست خداوند آنچه اميدوارى به تو خواهد داد. مرد کشاورز از جاى حركت كرده سر امام(علیه السلام) را بوسيد خواهش كرد از خطايش چشم بپوشد. امام(علیه السلام) لبخندى زده و بازگشت. وقتى

ص: 491

امام(علیه السلام) به مسجد رهسپار شد در آنجا ديد عمرى نشسته همين كه چشم او به موسى بن جعفر(علیه السلام) افتاد گفت: خدا بهتر مي داند رسالت خود را در کجا قرار دهد. اصحاب امام(علیه السلام) دور او جمع شده گفتند: تو قبلا بر خلاف اين رفتار مي كردى. گفت: اكنون شنيديد چه گفتم، شروع به دعا براى موسى بن جعفر(علیه السلام) نمود وقتى موسى بن جعفر(علیه السلام) به منزل برگشت به اطرافيان خود فرمود: كدام كار بهتر بود آنچه شما تصميم داشتيد يا آنچه من انجام دادم؟ من او را به راه آوردم با همان مبلغى كه مي دانيد و جلو شرّ او را گرفتم.(1)تواضع و فروتنی

حدیث11: عَنْ أَحْمَدَ الْمُؤَدِّبِ وَ نُزْهَةِ

الْأَبْصَارِ عَنِ ابْنِ مَهْدِيٍ أَنَّهُ مَرَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَلَى فُقَرَاءَ وَ قَدْ وَضَعُوا كُسَيْرَاتٍ عَلَى الْأَرْضِ وَ هُمْ قُعُودٌ يَلْتَقِطُونَهَا وَ يَأْكُلُونَهَا فَقَالُوا لَهُ هَلُمَّ يَا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى الْغَدَاءِ قَالَ فَنَزَلَ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ وَ جَعَلَ يَأْكُلُ مَعَهُمْ حَتَّى اكْتَفَوْا وَ الزَّادُ عَلَى حَالِهِ بِبَرَكَتِهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ إِلَى ضِيَافَتِهِ وَ أَطْعَمَهُمْ وَ كَسَاهُمْ.

حدیث11: در كتاب: مناقب از حسن بن مهدى نقل مي كند كه گفت: امام حسن(علیه السلام) به گروهى از فقراء عبور كرد كه چند پاره نان خشك روى زمين نهاده و مشغول خوردن آنها بودند. آنان به امام حسن(علیه السلام) گفتند، اى پسر دختر پيامبر خدا بيا با ما ناشتائى كن امام حسن(علیه السلام) پس از اينكه فرمود: خدا متكبرين را دوست ندارد پياده شد و با ايشان مشغول غذا خوردن گرديد. وقتى همه غذا خوردند و سير شدند آن غذا به بركت امام حسن(علیه السلام) همچنان به حال خود بود. سپس امام حسن(علیه السلام) آنان را دعوت نمود و غذا داده و لباس پوشانيد.(2)

ص: 492


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص233 فصل شذرات من فضائل الإمام الكاظم ع و مناقبه
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص23 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في سيادته ع

حدیث12:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:

مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ

فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّي لَوْ لَا أَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْحدیث12: در كافى است حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت على بن الحسين(علیه السلام) بر چند نفر جذامى گذشت مولا سوار بر الاغ بود آن ها مشغول غذا خوردن بودند امام(علیه السلام) را به خوردن غذا دعوت كردند فرمود: اگر من روزه نداشتم مي خوردم فردای آن روز دستور داد غذا تهيه كنند و در تهيه غذا هرچه مي توانند از خرج مضايقه نكنند آن ها را به منزل دعوت كرده و با ايشان غذا خورد. (1)

حدیث13: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَمْشِي مِشْيَةً كَأَنَّ عَلَى رَأْسِهِ الطَّيْرَ لَا يَسْبِقُ يَمِينُهُ شِمَالَهُ

حدیث13: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: على بن الحسين(علیه السلام) با وقار و سنگينى تمام راه مي رفت و هرگز تكبر و خودخواهى نداشت.(2)

جود و بخشش

حدیث14: وَ مِنْ سَخَائِهِ مَا رُوِيَ أَنَّهُ سَأَلَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) رَجُلٌ فَأَعْطَاهُ خَمْسِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَالَ ائْتِ بِحَمَّالٍ يَحْمِلُ لَكَ فَأَتَى بِحَمَّالٍ فَأَعْطَى طَيْلَسَانَهُ فَقَالَ هَذَا

كِرَى الْحَمَّالِ وَ جَاءَهُ بَعْضُ الْأَعْرَابِ فَقَالَ

ص: 493


1- . الكافي ج 2 ص123 بَابُ التَّوَاضُع ح8.
2- . المحاسن ج 1 ص 125 باب69 عقاب الاختيال في المشي .

أَعْطُوهُ

مَا فِي الْخِزَانَةِ فَوُجِدَ فِيهَا عِشْرُونَ أَلْفَ دِينَارٍ فَدَفَعَهَا إِلَى الْأَعْرَابِيِّ فَقَالَ

الْأَعْرَابِيُّ يَا مَوْلَايَ أَ لَا تَرَكْتَنِي أَبُوحُ بِحَاجَتِي وَ أَنْشُرُ مِدْحَتِي حدیث14: از جمله بذل و بخشش هاى آن حضرت اين است كه روايت شده: شخصى از امام حسن(علیه السلام) چيزى خواست و آن حضرت مبلغ پنجاه هزار درهم و پانصد اشرفى به وى عطا كرد. آنگاه به او فرمود: يك حمال بياور تا اين پول ها را براى تو ببرد. وقتى آن شخص حمال را آورد امام حسن(علیه السلام) پوستين خود را به وى داد و فرمود: اين هم براى كرايه حمالى تو باشد!! عربی به حضور آن حضرت آمد و چيزى تقاضا نمود. امام(علیه السلام) دستور داد تا آنچه كه در خزانه است به وى بپردازند وقتى موجودى خزانه را بررسى كردند مبلغ بيست هزار اشرفى بود، وقتى آن مبلغ را به آن اعرابى پرداختند به امام حسن(علیه السلام) عرضه داشت: خوب بود به قدرى صبر كنى تا من حاجت و مديحه خويشتن را بگويم.(1)

حدیث15: وَهَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) لِرَجُلٍ دِيَتَهُ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ شَيْئاً فَأَمَرَ لَهُ بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ فَكَتَبَ لَهُ بِأَرْبَعِمِائَةِ دِينَارٍ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَأَخَذَهُ وَ قَالَ هَذَا سَخَاؤُهُ وَ كَتَبَ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ سَمِعَ رَجُلًا إِلَى جَنْبِهِ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَهُ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ

حدیث15: امام حسن(علیه السلام) ديه يك مردى را به وى عطا كرد. مردى از امام حسن(علیه السلام) چيزى خواست امام حسن(علیه السلام) دستور داد تا چهار هزار درهم به وى پرداختند و مبلغ چهار هزار دينار از برايش نوشتند، وقتى به او گفتند رفت و آن مبلغ را هم دريافت نمود و گفت: اين مبلغ بذل و بخشش امام حسن(علیه السلام) است آنگاه مبلغ چهار هزار درهم نيز از براى وى نوشت. يك وقت امام حسن(علیه السلام) از مردى كه در مسجد الحرام پهلوى آن حضرت بود شنيد كه دعا مي كرد و از خدا مبلغ ده هزار دينار

ص: 494


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص16 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في مكارم أخلاقه ع

خواست. امام(علیه السلام) بسوى منزل خويش رفت و آن مبلغ را از براى آن مرد فرستاد.(1)

حدیث16: وَ مِنْ كَرَمِهِ وَ جُودِهِ مَا رَوَاهُ سَعِيدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ سَمِعَ رَجُلًا يَسْأَلُ رَبَّهُ تَعَالَى أَنَّهُ يَرْزُقُهُ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ فَانْصَرَفَ الْحَسَنُ إِلَى مَنْزِلِهِ فَبَعَثَ بِهَا إِلَيْهِ.

حدیث16: سعيد بن عبد العزيز مي گويد: حضرت امام حسن(علیه السلام) شنيد مردى از خداى خود خواست كه مبلغ ده هزار درهم به وى عطا كند امام حسن(علیه السلام) برگشت و آن مبلغ را از برايش فرستاد. و ...(2)

حدیث17:

وَقَفَ رَجُلٌ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِالَّذِي أَنْعَمَ عَلَيْكَ بِهَذِهِ النِّعْمَةِ الَّتِي مَا

تَلِيهَا مِنْهُ بِشَفِيعٍ مِنْكَ إِلَيْهِ بَلْ إِنْعَاماً مِنْهُ عَلَيْكَ إِلَّا مَا أَنْصَفْتَنِي مِنْ خَصْمِي فَإِنَّهُ غَشُومٌ ظَلُومٌ لَا يُوَقِّرُ الشَّيْخَ الْكَبِيرَ وَ لَا يَرْحَمُ الطِّفْلَ الصَّغِيرَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً وَ قَالَ لَهُ مَنْ خَصْمُكَ حَتَّى أَنْتَصِفَ لَكَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الْفَقْرُ فَأَطْرَقَ سَاعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَادِمِهِ وَ قَالَ لَهُ أَحْضِرْ مَا عِنْدَكَ مِنْ مَوْجُودٍ فَأَحْضَرَ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ فَقَالَ ادْفَعْهَا إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَقْسَامِ الَّتِي أَقْسَمْتَ بِهَا عَلَيَّ مَتَى أَتَاكَ خَصْمُكَ جَائِراً إِلَّا مَا أَتَيْتَنِي مِنْهُ مُتَظَلِّماً.

حدیث17: مردى نزد حضرت امام حسن(علیه السلام) توقف نمود و گفت: يا بن امير المؤمنين! تو را به حق آن كسى كه اين نعمت را بدون شفاعت كسى به تو عطا كرده قسم مي دهم كه مرا از دست اين دشمن ستم كيش و جاهل نجات دهى، اين دشمنى كه به شخص پيرى احترامى نمي گذارد و به طفل صغيرى ترحم نمي كند. امام حسن(علیه السلام) كه تكيه كرده بود برخاست و نشست و فرمود: دشمن تو كيست تا

ص: 495


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص17 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل فصل في مكارم أخلاقه ع
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص558 الثامن في كرمه و جوده و صلاته

من حق تو را از او بگيرم؟ عرضه داشت: فقر و بى نوائى.امام(علیه السلام) لحظه ای سر مبارك خود را به زير انداخت، سپس سر خويش را بلند كرد و به خادم خويشتن فرمود: آنچه كه موجودى نزد تو مي باشد بياور! وى رفت و مبلغ پنج هزار درهم آورد. امام(علیه السلام) فرمود: اين مبلغ را به اين شخص بده. آنگاه حضرت امام حسن(علیه السلام) به آن مرد فرمود: تو را به حق اين قسم هائى كه به من دادى قسم مي دهم كه هر گاه اين دشمن متوجه تو شد نزد من بيا و از آن شكايت كن. (1)

حدیث18: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) حَجَّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً وَ قَاسَمَ اللَّهَ تَعَالَى مَالَهُ مَرَّتَيْ

حدیث18: امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: امام حسن(علیه السلام) با پاى پياده بيست و پنج حج به جاى آورد و دو مرتبه تمام اموال خود را در راه خدا تقسيم نمود.(2)

حدیث19:

رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ وَ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ أَنَّهُمَا قَالا مَا لَقِينَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَّا وَ حَمَلَ إِلَيْنَا النَّفَقَةَ وَ الصِّلَةَ وَ الْكِسْوَةَ وَ يَقُولُ هَذَا مُعَدَّةٌ لَكُمْ قَبْلَ أَنْ تَلْقَوْنِي.

حدیث19: عمرو بن دينار و عبيد الله بن عبيد بن عمير گفتند هر وقت ما خدمت امام باقر(علیه السلام) مي رسيديم به ما پول و وسائل و لباس مي داد و مي فرمود: اين ها را قبل از اينكه شما را ببينم برايتان تهيه ديده بودم.(3)

حدیث20: الإرشاد أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حِبَّانِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ كَثِيرٍقَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) الْحَاجَةَ وَ جَفَاءَ الْإِخْوَانِ فَقَالَ بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ

يَرْعَاكَ غَنِيّاً وَ يَقْطَعُكَ فَقِيراً ثُمَّ أَمَرَ غُلَامَهُ

فَأَخْرَجَ كِيساً ف ِيهِ

ص: 496


1- . العدد القوية لدفع المخاوف اليوميةص359 ذكر زوجاته و ولده
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص14 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في مكارم أخلاقه ع
3- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص166 فصل في ذكر فضائل الإمام الباقر ع

سَبْعُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَقَالَ اسْتَنْفِقْ هَذِهِ فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِمْنِي.

حدیث20: حسن بن كثير گفت خدمت امام باقر(علیه السلام) شكايت از احتياج و ستم برادران نمودم فرمود: بد برادرانى هستند كه در موقع ثروت گرد تو هستند هنگام نادارى فرار مي كنند به غلام خود دستور داد كه كيسه اى كه محتوى هفتصد درهم بود به او بدهد. فرمود: اين را خرج كن هر وقت تمام شد به من خبر بده.(1)

حدیث21: رَوَى أَبُو نُعَيْمٍ النَّخَعِيُّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ هِشَامٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ قَرْمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) يُجِيزُنَا بِالْخَمْسِمِائَةِ إِلَى السِّتِّمِائَةِ إِلَى الْأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ كَانَ لَا يَمَلُّ مِنْ صِلَةِ إِخْوَانِهِ وَ قَاصِدِيهِ وَ مُؤَمِّلِيهِ وَ رَاجِيهِ.

حدیث21: سليمان بن قرم گفت ابو جعفر محمد بن على(علیه السلام) به ما جايزه مي داد از پانصد درهم تا ششصد و هزار از لطف و انعام به دوستان و كسانى كه به او پناه مي بردند و اشخاصى كه اميد از او داشتند هيچ وقت آزرده و دلگير نمي شد.(2)

حدیث22: فلاح السائل رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي يَوْماً وَ هُوَ يَتَصَدَّقُ عَلَى فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بِثَمَانِيَةِ آلَافِ دِينَارٍ وَ أَعْتَقَ أَهْلَ بَيْتٍ بَلَغُوا أَحَدَ عَشَرَ مَمْلُوكاً الْخَبَر

حدیث22: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: روزى خدمت پدرم رسيدم هشت هزار دينار به فقراء مدينه صدقه مي داد و يك خانواده كه تعداد آنها يازده نفر شده بود و همه برده بودند آزاد كرد.(3)حدیث23: وَ قَالَتْ سَلْمَى مَوْلَاةُ أَبِي جَعْفَرٍ كَانَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ إِخْوَانُهُ فَلَا يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى يُطْعِمَهُمُ الطَّعَامَ الطَّيِّبَ وَ يَكْسُوَهُمُ الثِّيَابَ الْحَسَنَةَ وَ يَهَبَ لَهُمُ الدَّرَاهِمَ فَأَقُولُ لَهُ فِي ذَلِكَ لِيُقِلَّ مِنْهُ فَيَقُولُ يَا سَلْمَى مَا حَسَنَةُ الدُّنْيَا إِلَّا

ص: 497


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص166 فصل في ذكر فضائل الإمام الباقر ع
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص167 فصل في ذكر فضائل الإمام الباقر ع
3- . فلاح السائل و نجاح المسائل ص 169ذكر دخول العبد في فريضة صلاة الظهر .....

صِلَةُ الْإِخْوَانِ وَ الْمَعَارِفِ وَ كَانَ يُجِيزُ بِالْخَمْسِمِائَةِ وَ السِّتِّمِائَةِ إِلَى الْأَلْفِ وَ كَانَ لَا يَمَلُّ مِنْ مُجَالَسَتِهِ إِخْوَانُهُ وَ قَالَ اعْرِفِ الْمَوَدَّةَ لَكَ فِي قَلْبِ أَخِيكَ بِمَا لَهُ فِي قَلْبِكَ وَ كَانَ لَا يُسْمَعُ مِنْ دَارِهِ يَا سَائِلُ بُورِكَ فِيكَ وَ لَا يَا سَائِلُ خُذْ هَذَا وَ كَانَ يَقُولُ سَمُّوهُمْ بِأَحْسَنِ أَسْمَائِهِمْ.

حدیث23: سلمى كنيز حضرت باقر(علیه السلام) گفت هر يك از برادرانش كه به خانه آن جناب مى آمدند آنها را پذيرائى مي كرد با غذاى خوب و لباس هاى عالى به ايشان مي داد و پول نيز مي بخشيد من عرضه می داشتم: خوب است كمتر مصرف كنيد مي فرمود: سلمى نيكى و ارزش دنيا كمك به برادران و دوستان است. جايزه هائى كه مي داد از پانصد درهم تا ششصد و هزار بود از نشستن با برادران دلتنگ نمي شد. مي فرمود: دوستى خود را در قلب برادرت به آن اندازه بدان كه تو او را دوست مي دارى. هيچ وقت شنيده نمي شد از خانه اش كه به سائل بگويند خير باد تو را يا بگويند، گدا اين را بگير، مي فرمود: آن ها را با بهترين اسم هايشان بخوانيد. (1)

حدیث24: مُحَمَّدُ

بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ وَهْبَانَ عَنْ عَمِّهِ هَارُونَ بْنِ عِيسَى قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ كَمْ فَضَلَ مَعَكَ مِنْ تِلْكَ النَّفَقَةِ قَالَ أَرْبَعُونَ دِينَاراً قَالَ اخْرُجْ وَ تَصَدَّقْ بِهَا قَالَ إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مَعِي غَيْرُهَا قَالَ تَصَدَّقْ بِهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْلِفُهَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ مِفْتَاحاً وَ مِفْتَاحَ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ فَتَصَدَّقْ بِهَا فَفَعَلَ فَمَا لَبِثَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِلَّا عَشَرَةً حَتَّى جَاءَهُ

مِنْ مَوْضِعٍ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِينَارٍ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطَيْنَا لِلَّهِ أَرْبَعِينَ دِينَاراً فَأَعْطَانَا اللَّهُ أَرْبَعَةَ آلَافِ دِينَارٍ

ص: 498


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 2 ص118 فصل ذِكْرُ الإمامِ الخامسِ أَبِي جَعْفَرٍ محمدِ بنِ عليِّ بنِ الحسين بن علي بن أبي طالب ع باب و أما مناقبه الحميدة و صفاته الجميلة .....

حدیث24: هارون بن عيسى گفت حضرت صادق(علیه السلام) به یکی از فرزندانش فرمود: چقدر از خرجى اضافه آمده؟ عرضه داشت: چهل دينار فرمود:آن را صدقه بده عرضه داشت: آقا ديگر چيزى نخواهم داشت. فرمود: صدقه بده خداوند عوض آن را مي دهد نمي دانى هرچيزى كليدى دارد كليد روزى صدقه است پس اينك صدقه به ده به دستور امام(علیه السلام) عمل كرد ده روز بيشتر نگذشت كه از محلى چهار هزار دينار رسيد حضرت فرمود: پسرم در راه خدا چهل دينار داديم خداوند چهار هزار دينار عوض داد.(1)

حدیث25: وَ فِي كِتَابِ الْفُنُونِ نَامَ رَجُلٌ مِنَ الْحَاجِّ فِي الْمَدِينَةِ فَتَوَهَّمَ أَنَّ هِمْيَانَهُ سُرِقَ فَخَرَجَ فَرَأَى جَعْفَرَ الصَّادِقِ(علیه السلام) مُصَلِّياً وَ لَمْ يَعْرِفْهُ فَتَعَلَّقَ بِهِ وَ قَالَ لَهُ أَنْتَ أَخَذْتَ هِمْيَانِي قَالَ مَا كَانَ فِيهِ قَالَ أَلْفُ دِينَارٍ قَالَ فَحَمَلَهُ إِلَى دَارِهِ وَ وَزَنَ لَهُ أَلْفَ دِينَارٍ وَ عَادَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ وَجَدَ هِمْيَانَهُ فَعَادَ إِلَى جَعْفَرٍ(علیه السلام) مُعْتَذِراً بِالْمَالِ فَأَبَى قَبُولَهُ وَ قَالَ شَيْ ءٌ خَرَجَ مِنْ يَدِي لَا يَعُودُ إِلَيَّ قَالَ فَسَأَلَ الرَّجُلُ عَنْهُ فَقِيلَ هَذَا جَعْفَرٌ الصَّادِقُ(علیه السلام) قَالَ لَا جَرَمَ هَذَا فِعَالُ مِثْلِهِ.

حدیث25: روزی یکی از حاجیان و زائران بیت خدا که در مدینه به سر می برد، در جائی خوابش برد وقتی بیدار شد پنداشت که هَمیان (کیسه) زر او را دزدیده اند پس به راه افتاد و امام صادق(علیه السلام) را دید که نماز می گزارد، ولی نشناخت که او امام صادق(علیه السلام) است و با امام(علیه السلام) درآویخت که هَمیان و کیسه زر مرا تو برداشته ای امام(علیه السلام) پرسیدند: چقدر پول در کیسه داشتی؟ مرد پاسخ داد: هزار دینار. امام(علیه السلام) او را همراه خود به خانه برد و هزار دینار طلا وزن کرد و به او تحویل داد. آن مرد به خانه برگشت و از قضا چشمش به کیسه پول گمشده که در گوشه ای از خانه بود افتاد، مرد نزد امام(علیه السلام) آمده و پوزش خواست و پول را هم پیش امام(علیه السلام)

ص: 499


1- . الكافي ج 4 ص9 باب في أن الصدقة تزيد في المال ..ح3.

نهاد. اما امام(علیه السلام) از گرفتن پول خودداری کرد و فرمود: ما چیزی را که می بخشیم پسنمی گیریم، مرد از اطرافیان امام(علیه السلام) پرسید: که این شخصیت کیست؟ پاسخ شنید که او جعفربن محمد(صلی الله علیه و آله) است و پس از آن که امام(علیه السلام) را شناخت عرضه داشت: حقا که شخصی چون جعفر صادق(علیه السلام) رفتاری اینگونه باید داشته باشد.(1)

حدیث26:

عَنْ طَاهِرِ بْنِ عِيسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي الْخَيْرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ بَعْضَ حَالِي وَ سَأَلْتُهُ الدُّعَاءَ فَقَالَ يَا جَارِيَةُ هَاتِي الْكِيسَ الَّذِي وَصَلَنَا بِهِ أَبُو جَعْفَرٍ فَجَاءَتْ بِكِيسٍ فَقَالَ هَذَا كِيسٌ فِيهِ أَرْبَعُمِائَةِ دِينَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَرَدْتُ هَذَا وَ لَكِنْ أَرَدْتُ الدُّعَاءَ لِي فَقَالَ لِي وَ لَا أَدَعُ الدُّعَاءَ وَ لَكِنْ لَا تُخْبِرِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا أَنْتَ فِيهِ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ.

حدیث26: ابن قيس: خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيدم و از اوضاع خود شكايت كردم و تقاضاى دعا نمودم. فرمود: كنيز! آن كيسه را كه ابو جعفر داده بياور و كيسه را آورد فرمود: در اين كيسه چهار صد دينار است صرف در احتياج خود بنما. عرضه داشتم: به خدا قسم نظرم اين نبود تقاضاى دعا داشتم فرمود: از دعا فراموش نخواهم كرد ولى به مردمِ دیگر، وضع خود را نگو كه پيش آنها سبك مي شوى.(2)

حدیث27: أَنَّ فَقِيراً سَأَلَ الصَّادِقَ(علیه السلام) فَقَالَ لِعَبْدِهِ مَا عِنْدَكَ قَالَ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ قَالَ أَعْطِهِ إِيَّاهَا فَأَعْطَاهُ فَأَخَذَهَا وَ وَلَّى شَاكِراً فَقَالَ لِعَبْدِهِ أَرْجِعْهُ فَقَالَ يَا سَيِّدِي سَأَلْتُ فَأَعْطَيْتَ فَمَا ذَا بَعْدَ الْعَطَاءِ فَقَالَ لَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللهعلیه و آله) خَيْرُ الصَّدَقَةِ

مَا أَبْقَتْ غِنًى وَ إِنَّا لَمْ نُغْنِكَ فَخُذْ هَذَا الْخَاتَمَ فَقَدْ أَعْطَيْتُ فِيهِ عَشَرَةَ

ص: 500


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص274 باب إمامة أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فصل في معالي أموره ع .
2- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص 184 في مفضل بن قيس بن رمانة ..... ح322

آلَافِ دِرْهَمٍ فَإِذَا احْتَجْتَ فَبِعْهُ بِهَذِهِ الْقِيمَةِ.

حدیث27: در مشارق الانوار برسى نقل مي كند كه فقيرى از حضرت صادق(علیه السلام) درخواستى كرد امام(علیه السلام) به غلام خود فرمود: چقدر پيش تو هست. عرضه داشت: چهار صد درهم فرمود: بده به او آن مرد پول را گرفت و با سپاس و تشكر رفت. امام(علیه السلام) به غلام خود فرمود: برو برگردان او را. وقتى برگشت عرضه داشت: آقا من تقاضائى كردم و شما لطفى فرموديد ديگر بالاتر از بخشش چيست؟ حضرت فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: بهترين صدقه آن است كه شخص را بى نياز كند ولى ما تو را بى نياز نكرديم اينك انگشتر مرا كه ده هزار درهم در بهايش صرف كرده ام بگير هر وقت احتياج پيدا كردى به همين مبلغ بفروش.(1)

حدیث28: يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّوْبَخْتِيُّ قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ بِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ أَعْطِنِي عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِكَ قَالَ لَا يَسَعُنِي ذَلِكَ فَقَالَ عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِي قَالَ أَمَّا إِذاً فَنَعَمْ ثُمَّ قَالَ يَا غُلَامُ أَعْطِهِ مِائَتَيْ دِينَارٍ وَ فَرَّقَ بِخُرَاسَانَ مَالَهُ كُلَّهُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ فَقَالَ لَهُ الْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ إِنَّ هَذَا لَمَغْرَمٌ فَقَالَ بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ لَا تَعُدَّنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَعْتَ بِهِ أَجْراً وَ كَرَما

حدیث28: يعقوب بن اسحاق نوبختى گفت: مردى گذارش به حضرت رضا(علیه السلام) افتاد عرضه داشت: آقا به اندازه جوانمردى خود به من ببخش فرمود: آنقدر برايم مقدور نيست عرضه داشت: پس به قدر جوانمردى من عطا فرما فرمود: ایرادی ندارد فرمود: غلام به اين مرد دويست دينار بده. حضرت در روز عرفه تمام اموالش را در بین مردم تقسیم کرد. فضل بن سهل به ایشان عرضه داشت: اینبراستی غرامت و خسارتی بزرگ است. حضرت فرمودند: این غنیمت و دستاورد بدون زحمت است، آنچه را که در مقابلش پاداش و بزرگواری بدست می آوری خسارت نشمار.(2)

ص: 501


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص144 الفصل الثامن في أسرار الإمام الصادق عليه السلام
2- .[1] بحار الأنوار ج 49 ؛ ص100 أبواب تاريخ الإمام المرتجى و السيد المرتضى ثامن أئمة الهدى أبي الحسن علي بن موسى الرضا باب 7 عبادته ع و مكارم أخلاقه و معالي أموره و إقرار أهل زمانه بفضله ضمن ح16

انفاقهای شبانه و ناشناس

حدیث29: شُعَيْبُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْخُزَاعِيُّ قَالَ: وُجِدَ عَلَى ظَهْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَوْمَ الطَّفِّ أَثَرٌ فَسَأَلُوا زَيْنَ الْعَابِدِينَ(علیه السلام) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذَا مِمَّا كَانَ يَنْقُلُ الْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ.

حدیث29: نيز در كتاب مناقب مي نويسد: روز عاشورا يك اثرى به پشت مبارك امام حسين(علیه السلام) مشاهده شد، وقتى از حضرت امام زين العابدين(علیه السلام) راجع به آن اثر جويا شدند فرمود: آن اثر آن كيسه هاى غذائى است كه به دوش مي گرفت و براى بيوه زنان و يتيمان و بى نوايان مي برد.(1)

حدیث30: وَ قَالَ سُفْيَان وَ كَانَ إِذَا أَتَاهُ السَّائِلُ يَقُولُ مَرْحَباً بِمَنْ يَحْمِلُ زَادِي إِلَى الْآخِرَة

حدیث30: هروقت گدائى به امام سجاد(علیه السلام) مراجعه مي كرد مي فرمود: مرحبا به كسى كه زاد و توشه مرا در آخرت بر مي دارد. (2) حدیث31: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ: رَأَى الزُّهْرِيُّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَيْلَةً بَارِدَةً مَطِيرَةً وَ عَلَى ظَهْرِهِ دَقِيقٌ وَ هُوَ يَمْشِي فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا هَذَا قَالَ أُرِيدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِعٍ حَرِيزٍ فَقَالَ الزُّهْرِيُّ فَهَذَا غُلَامِي يَحْمِلُهُ عَنْكَ فَأَبَى قَالَ أَنَا أَحْمِلُهُ عَنْكَ فَإِنِّي أَرْفَعُكَ عَنْ حَمْلِهِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لَكِنِّي لَا أَرْفَعُ نَفْسِي عَمَّا يُنْجِينِي فِي سَفَرِي وَ يُحْسِنُ وُرُودِي عَلَى مَا أَرِدُ عَلَيْهِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ اللَّهِ لَمَّا مَضَيْتَ لِحَاجَتِكَ وَ تَرَكْتَنِي فَانْصَرَفَ عَنْهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَيَّامٍ قَالَ لَهُ يَا ابْنَ

رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَسْتُ

أَرَى لِذَلِكَ السَّفَرِ الَّذِي

ص: 502


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص 66 باب في إمامة أبي عبد الله الحسين ع فصل في مكارم أخلاقه ع .....
2- . بحار الأنوار ج 46 ص98 باب 5 مكارم أخلاقه و علمه و إقرار المخالف و المؤالف بفضله و حسن خلقه و خلقه و صوته و عبادته صلوات الله و سلامه عليه ضمن ح86.

ذَكَرْتَهُ

أَثَراً قَالَ بَلَى يَا زُهْرِيُّ لَيْسَ مَا ظَنَنْتَ وَ لَكِنَّهُ

الْمَوْتُ وَ لَهُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا

الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَ بَذْلُ النَّدَى فِي الْخَيْرِ

حدیث31: از سفيان بن عيينه نقل شده كه زهرى گفت در شب سردى بارانى حضرت زين العابدين(علیه السلام) را ديدم كه بر پشت خود انبانى آرد گرفته مي رفت عرضه داشتم: اين چيست؟ فرمود: سفرى در پيش دارم كه زاد و توشه آن را به مكانى مطمئن حمل مي كنم عرضه داشتم: غلام من در خدمت شماست اگر اجازه دهيد بردارد، قبول نكرد. عرضه داشتم: اجازه بدهيد خودم بردارم، من شما را از بردن اين بار گران بى نياز مي كنم. فرمود: من خود را بى نياز نمي كنم از برداشتن چيزى كه سبب نجات منست در سفر آينده و ورود مرا به منزل آينده بى خطر مي كند تو را بخدا قسم مي دهم راه خود را بگير و مرا به خود واگذار، راه خويش را گرفتم پس از چند روز خدمتش رسيده عرضه داشتم: از آن مسافرتى كه قرار بود خبرى نيست. فرمود: آن طور كه خيال كردى نبود آن سفر مرگ بود كه خود را آماده آن مسافرت مي كنم زيرا آمادگى براى مرگ به اين است كه از حرام خوددارى کرده و در راه خدا دستگيرى نمائى.(1) حدیث32: الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ:....وَ كَانَ لَيَخْرُجُ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَيَحْمِلُ الْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ فِيهِ الصُّرَرُ مِنَ الدَّنَانِيرِ وَ الدَّرَاهِمِ وَ رُبَّمَا حَمَلَ عَلَى ظَهْرِهِ الطَّعَامَ أَوِ الْحَطَبَ حَتَّى يَأْتِيَ بَاباً بَاباً فَيَقْرَعُهُ ثُمَّ يُنَاوِلُ مَنْ يَخْرُجُ إِلَيْهِ وَ كَانَ يُغَطِّي وَجْهَهُ إِذَا نَاوَلَ فَقِيراً لِئَلَّا يَعْرِفَهُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ فَقَدُوا ذَلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ كَانَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ لَمَّا وُضِعَ عَلَى الْمُغْتَسَلِ نَظَرُوا إِلَى ظَهْرِهِ وَ عَلَيْهِ مِثْلُ رُكَبِ الْإِبِلِ مِمَّا كَانَ يَحْمِلُ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْفُقَرَاءِ وَ

ص: 503


1- . علل الشرائع ج 1 ص231 باب 165 باب العلة التي من أجلها سمي علي بن الحسين زين العابدين ...ح5.

الْمَسَاكِينِ وَ لَقَدْ خَرَجَ ذَاتَ يَوْمٍ وَ عَلَيْهِ مِطْرَفُ خَزٍّ فَتَعَرَّضَ لَهُ سَائِلٌ فَتَعَلَّقَ بِالْمِطْرَفِ فَمَضَى وَ تَرَكَهُ وَ كَانَ يَشْتَرِي الْخَزَّ فِي الشِّتَاءِ وَ إِذَا جَاءَ الصَّيْفُ بَاعَهُ فَتَصَدَّقَ بِثَمَنِهِ وَ لَقَدْ نَظَرَ يَوْمَ عَرَفَةَ إِلَى قَوْمٍ يَسْأَلُونَ النَّاسَ فَقَالَ وَيْحَكُمْ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَسْأَلُونَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَى فِي هَذَا الْيَوْمِ لِمَا فِي بُطُونِ الْحَبَالَى أَنْ يَكُونَ سَعِيداً وَ لَقَدْ كَانَ يَأْبَى أَنْ يُؤَاكِلَ أُمَّهُ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَكَيْفَ لَا تُؤَاكِلُ أُمَّكَ فَقَالَ إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ يَدِي إِلَى مَا سَبَقَتْ عَيْنُهَا إِلَيْهِ وَ لَقَدْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ حُبّاً شَدِيداً فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أُحَبَّ فِيكَ وَ أَنْتَ لِي مُبْغِضٌ وَ لَقَدْ حَجَّ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ عِشْرِينَ حَجَّةً فَمَا قَرَعَهَا بِسَوْطٍ فَلَمَّا نَفَقَتْ أَمَرَ بِدَفْنِهَا لِئَلَّا يَأْكُلَهَا السِّبَاعُ وَ لَقَدْ سُئِلَتْ عَنْهُ مَوْلَاةٌ لَهُ فَقَالَتْ أُطْنِبُ و [أَوْ] أَخْتَصِرُ فَقِيلَ لَهَا بَلِ اخْتَصِرِي فَقَالَتْ مَا أَتَيْتُهُ بِطَعَامٍ نَهَاراً قَطُّ وَ مَا فَرَشْتُ لَهُ فِرَاشاً بِلَيْلٍ قَطُّ وَ لَقَدِ انْتَهَى ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى قَوْمٍ يَغْتَابُونَهُ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَغَفَرَ اللَّهُ لِي وَ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ فَغَفَرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ كَانَ إِذَا جَاءَهُ طَالِبُ عِلْمٍ فَقَالَ مَرْحَباً بِوَصِيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ يَقُولُ إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ لَمْ يَضَعْ رِجْلَيْهِ عَلَى رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا سَبَّحَتْ لَهُ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ وَ لَقَدْ كَانَ يَعُولُ مِائَةَ أَهْلِ بَيْتٍ مِنْ فُقَرَاءِ الْمَدِينَةِ وَ كَانَ يُعْجِبُهُ أَنْ يَحْضُرَ طَعَامَهُ الْيَتَامَى وَ الْأَضِرَّاءُ وَ الزَّمْنَى وَ الْمَسَاكِينُ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ وَ كَانَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ لَهُ عِيَالٌ حَمَلَ لَهُ إِلَى عِيَالِهِ مِنْ طَعَامِهِ وَ كَانَ لَا يَأْكُلُ طَعَاماً حَتَّى يَبْدَأَ فَيَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهِ وَ لَقَدْ كَانَ تَسْقُطُ مِنْهُ كُلَّ سَنَةٍ سَبْعُ ثَفِنَاتٍ مِنْ مَوَاضِعِ سُجُودِهِ لِكَثْرَةِ

ص: 504

صَلَاتِهِ وَ كَانَ يَجْمَعُهَا فَلَمَّا مَاتَ دُفِنَتْ مَعَهُ وَ لَقَدْ بَكَى عَلَى أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عِشْرِينَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِيَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ إِنَّ يَعْقُوبَ النَّبِيَّ(علیه السلام) كَانَلَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَيَّبَ اللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ عَلَيْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَانَ ابْنُهُ حَيّاً فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَى أَبِي وَ أَخِي وَ عَمِّي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مَقْتُولِينَ حَوْلِي فَكَيْفَ يَنْقَضِي حُزْنِي

حدیث32: در خصال مي نويسد حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: ....پدرم در شب تاريك از منزل خارج مي شد و انبان ها را بر پشت مي كشيد كه درون آن ها كيسه هاى پول از درهم و دينار بود گاهى با پشت خود خوراكى يا هيزم حمل مي نمود و به در خانه محتاجين مى آمد و يك يك خانه ها را در مي زد هرکه درب را باز مي كرد به او مي داد هروقت به فقيرى چيزى مي داد صورت خود را مي پوشانيد تا او را نشناسند، بعد از فوت نيافتند كسى را كه چنين كند فهميدند آن كس على ابن الحسين(علیه السلام) بوده وقتى پيكر آن امام(علیه السلام) را بر روى تخته گذاشتند براى غسل بر پشت مباركش اثرى چون كوهان شتر بود به واسطه انبان هايى كه به در خانه فقراء و مستمندان مي برد. يك روز بيرون آمده بود با ردائى از خز گدائى سر راهش را گرفت و چنگ بر ردا زد امام(علیه السلام) رداء را رها كرده و به او بخشید و رفت در زمستان لباس خز مى خريد و در تابستان مي فروخت و بهايش را صدقه مي داد. در روز عرفه چشمش به گروهى افتاد كه از مردم درخواست كمك مي كردند فرمود: واى بر شما در چنين روز از غير خدا درخواست مي كنيد امروز اميد است كه بچه هاى در رحم با اينكه عملى انجام نداده اند سعادتمند شوند. آن جناب از غذا خوردن با مادر خود امتناع داشت سؤال

ص: 505

كردند كه شما با آن كوششى كه در باره رحم دارى و از همه مردم نسبت به خويشاوندان مهربانترى چرا با مادر خود غذا نمي خورى فرمود: مي ترسم لقمه اى را بردارم كه چشم مادرم به آن لقمه باشد. شخصى عرضه داشت: يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) من شما را در راه خدا بسيار دوست مي دارم حضرت فرمود: بار خدايا من به تو پناه مي برم از اين كه كسى مرا به واسطه تو دوست داشته باشد ولى تو مرا دشمن بدارى و با شتر مخصوصى كه داشت بيست مرتبه بهحج رفت حتى يك بار هم آن شتر را با شلاق نزد وقتى شتر مرد دستور داد او را دفن كنند تا پيكرش را درنده ها نخورند. اوصاف امام(علیه السلام) را از كنيزش پرسيدند گفت: مختصر بگويم يا مطول گفتند نه مختصر. گفت: هرگز روز برايش غذا نياوردم (يعنى پيوسته روزه داشت) و هرگز شب برايش رختخواب نگستردم (يعنى شب ها پيوسته به عبادت مشغول بود) روزى گذشت از كنار چند نفر كه بدگوئى از او مي كردند فرمود: اگر راست مي گوئيد خدا مرا بيامرزد اگر دروغ مي گوئيد خدا شما را بيامرزد. هر زمان دانشجوئى خدمتش مي رسيد مي فرمود: مرحبا به كسى كه سفارش پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را مراعات نموده سپس مي فرمود: جوينده دانش وقتى از منزل خود خارج مى شود پاى بر هيچ خشك و ترى از زمين نمي گذارد مگر اينكه تا زمين هفتم براى او تسبيح مي كنند. عهده دار مخارج صد خانوار از فقراء مدينه بود، خوشحال مي شد اگر بر سر سفره اش يتيمان درماندگان و زمين گيران و بيچارگان كه وسيله گذران ندارند حاضر مي شدند، كسى كه داراى خانواده بود از غذاى خود براى خانواده آن ها مي برد. شروع به خوردن غذا نمي كرد مگر اين كه ابتدا به مقدار آن غذا صدقه مي داد، در هر سال هفت پينه از محل سجده اش كنده مي شد به واسطه زياد نماز خواندن همه آن ها را جمع مي كرد و وصیت کرد پس از شهادتشان با او دفن کنند. بيست سال بر پدرش حسين(علیه السلام) گريه كرد هر وقت غذا مى آوردند اشک مي ريخت تا اينكه يكى از غلامانش گفت آقا ممكن است

ص: 506

يك روز گريه شما تمام شود فرمود: واى بر تو يعقوب دوازده پسر داشت يكى از نظر او پنهان شد از زيادى گريه چشمانش سفيد شد و موى سرش از كثرت اندوه به پيرى گرائيد از غم خميده شد با اينكه پسرش زنده بود من ديدم پدر و برادر و عمو و هفده نفر از خانواده ام كشته شدند در كنارم چگونه اندوهم تمام مى شود.(1) حدیث33: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ يَخْرُجُ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَيَحْمِلُ الْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ حَتَّى يَأْتِيَ بَاباً بَاباً فَيَقْرَعُهُ ثُمَّ يُنَاوِلُ مَنْ كَانَ يَخْرُجُ إِلَيْهِ وَ كَانَ يُغَطِّي وَجْهَهُ إِذَا نَاوَلَ فَقِيراً لِئَلَّا يَعْرِفَهُ الْخَب

حدیث33: امام باقر(علیه السلام) فرمود: همانا پدرم در دل شب تاريك از خانه بيرون مى آمد انبان ها را به پشت مي گرفت و يك يك در خانه ها مي رفت، و در مي زد و هرکه درب را باز مي كرد به او مي داد و صورت خود را مى پوشاند تا فقير او را نشناسد.(2)

حدیث34: وَ مِمَّا جَاءَ فِي صَدَقَتِهِ مَا رُوِيَ فِي الْحِلْيَةِ ، وَ شَرَفِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)، وَ الْأَغَانِي، وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الثُّمَالِيِّ وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ.

حدیث34: مناقب در باره صدقه دادن زين العابدين(علیه السلام) مي نويسد: از حضرت باقر(علیه السلام) نقل شده كه على بن الحسين(علیه السلام) انبان هاى نان را بر پشت مي گرفت و در دل شب صدقه مي داد، و مي فرمود: صدقه پنهانى خشم خدا را فرو مى نشاند.(3)

حدیث35: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِيهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فَقَسَمَهُ فِيهِمْ وَ لَا يَعْرِفُونَه

ص: 507


1- . الخصال ج 2 ص517 ذكر ثلاث و عشرين خصلة من الخصال المحمودة التي وصف بها علي بن الحسين زين العابدين ع ح4.
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص153 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في زهده.
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص153 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في زهده ع.

حدیث35: هشام بن سالم گفت هر وقت تاريكى شب همه جا را مى گرفت و مقدارى از شب مي گذشت حضرت صادق(علیه السلام) انبان هايى از نان و گوشت و پول برمي داشت و بر شانه مي گرفت مي رفت به در خانه مستمندان مدينه بين آنها تقسيم مي كرد با اينكه او را نمي شناختند.... (1)

حدیث36: وَ كَانَ يَدْعُو كَثِيراً فَيَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ يُكَرِّرُ ذَلِك وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ وَ كَانَ يَبْكِي مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ حَتَّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ وَ كَانَ أَوْصَلَ النَّاسِ لِأَهْلِهِ وَ رَحِمِهِ وَ كَانَ يَفْتَقِدُ فُقَرَاءَ الْمَدِينَةِ فِي اللَّيْلِ فَيَحْمِلُ إِلَيْهِمُ الزَّبِيلَ فِيهِ الْعَيْنُ وَ الْوَرِقُ وَ الْأَدِقَّةُ وَ التُّمُورُ فَيُوصِلُ إِلَيْهِمْ ذَلِكَ وَ لَا يَعْلَمُونَ مِنْ أَيِّ جِهَةٍ هُوَ وَ كَانَ يَدْعُو كَثِيراً فَيَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ يُكَرِّرُ ذَلِك.

حدیث36: موسى بن جعفر(علیه السلام) (بسیار عبادت کرده و بسیار سجده می نمود و در سجده بسیار دعا می کرد) سر از سجده برنمي داشت پيوسته چنين دعا مي كرد اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ اين دعا را تكرار مى نمود. و در سجده يك جمله از دعايش اين بود عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ طورى از خوف خدا گريه مي كرد كه محاسنش از اشك چشم تر مى شد از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشاوندانش رسيدگى مي كرد. شب ها به سر وقت فقراء مدينه مي رفت و زنبيل هائى كه محتوى پول از طلا و نقره و آرد و خرما بود براى آنها مي برد و به ايشان مي داد نمى فهميدند چه كسى اين كمك را به آنها مي كند.(2)

ص: 508


1- . الكافي ج 4 ص 8 باب صدقة الليل ح1
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص231 فصل شذرات من فضائل الإمام الكاظم ع و مناقبه

حدیث37: أَبُو جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ: أَعْطَانِي الصَّادِقُ(علیه السلام) صُرَّةً فَقَالَ لِي ادْفَعْهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ لَا تُعْلِمْهُ أَنِّي أَعْطَيْتُكَ شَيْئاً قَالَ فَأَتَيْتُهُقَالَ جَزَاهُ اللَّهُ خَيْراً مَا يَزَالُ كُلَّ حِينٍ

يَبْعَثُ بِهَا فَنَعِيشُ بِهِ إِلَى قَابِلٍ وَ لَكِنِّي لَا يَصِلُنِي

جَعْفَرٌ بِدِرْهَمٍ فِي كَثْرَةِ مَالِهِ.

حدیث37: ابو جعفر خثعمى گفت حضرت صادق(علیه السلام) كيسه زرى به من داده فرمود: اين كيسه را بده به فلانى از بنى هاشم و به او نگو من به او داده ام، گفت: من بردم به او دادم گفت خدا به كسى كه داده خير بدهد او هر سال آنقدر به من مي دهد كه تا سال ديگر ما را كافى است ولى جعفر بن محمّد(علیه السلام) با آن ثروتى كه دارد يك شاهى به ما نمي دهد.(1)

رفتار نیکوی ایشان با زیر دستان

حدیث38: وَ كَانَ عِنْدَهُ قَوْمٌ أَضْيَافٌ فَاسْتَعْجَلَ خَادِمٌ لَهُ بِشِوَاءٍ كَانَ فِي التَّنُّورِ فَأَقْبَلَ بِهِ الْخَادِمُ مُسْرِعاً فَسَقَطَ السَّفُّودُ مِنْهُ عَلَى رَأْسِ بُنَيٍّ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تَحْتَ الدَّرَجَةِ فَأَصَابَ رَأْسَهُ فَقَتَلَهُ فَقَالَ عَلِيٌّ لِلْغُلَامِ وَ قَدْ تَحَيَّرَ الْغُلَامُ وَ اضْطَرَبَ أَنْتَ حُرٌّ فَإِنَّكَ لَمْ تَعْتَمِدْهُ وَ أَخَذَ فِي جَهَازِ ابْنِهِ وَ دَفْنِه

حدیث38: چند نفر مهمان آن جناب بودند يكى از غلامان عجله كرد تا گوشتى كه در تنور بريان شده بياورد با عجله آورد، آهنى كه روى آن گوشت بريان مي كردند از دستش رها شد و بر سر پسر زين العابدين(علیه السلام) فرو آمد كه در پائين پله ها بود آهن او را كشت، امام(علیه السلام) در حالى كه غلام متحيرمانده بود به او

ص: 509


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص273 باب إمامة أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فصل في معالي أموره ع ..

فرمود: تو آزادى در راه خدا اين كار را از روى عمد كه نكردى آن گاه به كار دفن و تجهيز فرزند خود پرداخت.(1)

حدیث39: الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الصَّوْلِيِّ عَنِ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَا يُسَافِرُ إِلَّا مَعَ رِفْقَةٍ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ يَشْتَرِطُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ خَدَمِ الرِّفْقَةِ فِيمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَسَافَرَ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ فَرَآهُ رَجُلٌ فَعَرَفَهُ فَقَالَ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَنْ هَذَا فَقَالُوا لَا قَالَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَوَثَبُوا إِلَيْهِ فَقَبَّلُوا يَدَهُ وَ رِجْلَهُ وَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَرَدْتَ أَنْ تُصْلِيَنَا نَارَ جَهَنَّمَ لَوْ بَدَرَتْ مِنَّا إِلَيْكَ يَدٌ أَوْ لِسَانٌ أَ مَا كُنَّا قَدْ هَلَكْنَا إِلَى آخِرِ الدَّهْرِ فَمَا الَّذِي يَحْمِلُكَ عَلَى هَذَا فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ سَافَرْتُ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ يَعْرِفُونَنِي فَأَعْطَوْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا لَا أَسْتَحِقُّ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ تُعْطُونِي مِثْلَ ذَلِكَ فَصَارَ كِتْمَانُ أَمْرِي أَحَبَّ إِلَيَ

حدیث39: امام صادق(علیه السلام) فرمود على بن الحسين(علیه السلام) هميشه با رفيقانى مسافرت مي كرد كه ايشان را نمي شناختند و شرط مي كرد در كارهائى كه احتياج داشتند خدمتكار آنها باشد. يك مرتبه با گروهى مسافرت كرد شخصى به آنها برخورد که امام(علیه السلام) را شناخت گفت: مي دانيد اين شخص كيست؟ گفتند: نه. گفت اين على بن الحسين(علیه السلام) است از جاى حركت نموده دست و پايش را بوسيدند عرضه داشتند: يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) مي خواستى ما را به آتش جهنم بسوزانى اگر اسائه ادبى مي كرديم ديگر براى هميشه هلاك مي شديم شما را چه واداشت كه چنين كنيد؟ فرمود: زمانى با گروهى مسافرت كرديم كه مرا مي شناختند به واسطه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در باره منآنقدر لطف مي نمودند كه استحقاق آن را نداشتم. من مي ترسيدم شما هم چنين كنيد به همين جهت ناشناس بودن برايم بهتر بود.(2)

ص: 510


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص81 باب ذكر الإمام الرابعِ أبي الحسنِ عليِّ بنِ الحسينِ زينِ العابِدِينَ ع فصل و أما مناقبه و مزاياه و صفاته .
2- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 145 باب 40 باب السبب الذي من أجله قبل علي بن موسى الرضا ع ولاية العهد من المأمون و ذكر ما جرى في ذلك و من كرهه و من رضي به و غير ذلك .....ح13

حدیث40: رُوِيَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) دَعَا مَمْلُوكَهُ مَرَّتَيْنِ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَمَّا أَجَابَهُ فِي الثَّالِثَةِ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ أَ مَا سَمِعْتَ صَوْتِي قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا لَكَ لَمْ تُجِبْنِي قَالَ أَمِنْتُكَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مَمْلُوكِي يَأْمَنُنِي

حدیث40: مناقب مي نويسد، روايت شده على بن الحسين(علیه السلام) غلامش را دو مرتبه صدا زد جوابش را نداد در مرتبه سوم كه جواب داد فرمود: پسرم صداى مرا نشنيدى عرضه داشت: چرا. فرمود: چرا جواب ندادى؟ عرضه داشت: چون از تو نمي ترسيدم، حضرت فرمود: الحمد لله كه غلامم از من بيمناك نيست. (1)

حدیث41: وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْحَجَّالِ عَنْ حَفْصِ بْنِ أَبِي عَائِشَةَ قَالَ: بَعَثَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) غُلَاماً لَهُ فِي حَاجَةٍ فَأَبْطَأَ فَخَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ لَمَّا أَبْطَأَهُ فَوَجَدَهُ نَائِماً فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ يُرَوِّحُهُ حَتَّى انْتَبَهَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا فُلَانُ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ لَكَ تَنَامُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَكَ اللَّيْلُ وَ لَنَا مِنْكَ النَّهَارُ.

حدیث41: روزی امام صادق(علیه السلام) غلام خود را در پى كارى فرستاد و غلام تاخير كرد و چون دير كرد حضرت به دنبالش رفت و ديد كه او خوابيده است كنارش نشست و به رويش باد مى زد تا غلام از خواب بيدار شد، حضرت فرمود: اى فلان(اسم او را برد) درست نيست كه تو شب و روز بخوابى تو مى توانى شب آزاد باشى ولى روز را بايد در اختيار ما باشى.(2)

حدیث42: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْحَمَّامَ فَقَالَ لَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ أُخْلِيهِ لَكَ فَقَالَ لَا حَاجَةَ لِي فِي ذَلِكَ الْمُؤْمِنُ أَخَفُّ مِنْ ذَلِكَ.

حدیث42: امام صادق(علیه السلام) وارد حمام شد. حمامى گفت آقا براى شما خلوت كنم فرمودند: نه احتياجى نيست به خلوت شدن مؤمن ساده تر و سبك تر از مقيد بودن به

ص: 511


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص157 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في علمه و حلمه و تواضعه ع ..... .
2- . الكافي ج 2 ص112 باب الحلم ح7.

اين تشريفات است.(1)

حدیث43: دَخَلَ الرِّضَا(علیه السلام) الْحَمَّامَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ النَّاسِ دَلِّكْنِي فَجَعَلَ يُدَلِّكُهُ فَعَرَّفُوهُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ يَسْتَعْذِرُ مِنْهُ وَ هُوَ يُطَيِّبُ قَلْبَهُ وَ يُدَلِّكُه

حدیث43: حضرت رضا(علیه السلام) وارد حمام شد شخصى گفت: مرا دلاكى كن شروع كرد به كيسه كشيدن در اين بين آن جناب را شناخت آن مرد عذرخواهى مي كرد ولى امام(علیه السلام) در ضمن اينكه او را دلداری می داد او را كيسه مي كشيد.(2)

حدیث44: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلْخٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ الرِّضَا(علیه السلام) فِي سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا يَوْماً بِمَائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَيْهَا مَوَالِيَهُ مِنَ السُّودَانِ وَ غَيْرِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلَاءِ مَائِدَةً فَقَالَ مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ.حدیث44: عبد اللَّه بن صلت از مردى بلخى نقل كرد كه گفت من در خدمت حضرت رضا(علیه السلام) بودم در سفر خراسان روزى غذا خواست و تمام غلامان خود را از سياه و غير سياه در سر سفره جمع كرد عرضه داشتم: فدايت شوم خوب است براى آنها سفره جداگانه مي انداختند فرمود: نه خداى ما يكى است و مادر و پدرمان نيز يكى است و جزا و پاداش بستگى به عمل اشخاص دارد.(3)

حدیث45:

أَبِي عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِذَا أَكَلَ أُتِيَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ قُرْبَ مَائِدَتِهِ فَيَعْمِدُ إِلَى أَطْيَبِ الطَّعَامِ مِمَّا يُؤْتَى بِهِ فَيَأْخُذُ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ شَيْئاً فَيُوضَعُ فِي تِلْكَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاكِينِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ يَقُولُ

عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ يَقْدِرُ

ص: 512


1- . الكافي ج 6 ص503 باب الحمام .....ح37
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص362 بَابُ إِمَامَةِ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فصل في مكارم أخلاقه و معالي أموره ع
3- . الكافي ج 8 ص230 حديث يأجوج و مأجوج ..... ح296

عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ بِإِطْعَامِ الطَّعَام

حدیث45: معمر بن خلاد گفت. هر وقت سفره براى حضرت رضا(علیه السلام) می گستردند قدحى نزديك آن جناب مي گذاشتند از هر غذائى به قدرى برمي داشت و در آن قدح مي ريخت بعد دستور مي داد به فقراء بدهند بعد اين آيه را مي خواند فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ سپس مي فرمود: خداوند مي داند كه همه مردم قدرت بنده آزاد كردن ندارند براى آنها راهى براى بهشت گشوده با غذا دادن به فقرا. (1)

حدیث46: الْعِدَّةُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الْكِنَانِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ لُحُومِ الْأَضَاحِيِّ فَقَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَتَصَدَّقَانِ بِثُلُثٍ عَلَى جِيرَانِهِمَا وَ ثُلُثٍ عَلَى السُّؤَّالِ وَ ثُلُثٍ يُمْسِكَانِهِ لِأَهْلِ الْبَيْتِ

حدیث46: كنانى گفت از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد گوشت قربانى پرسيدم فرمود: حضرت زين العابدين(علیه السلام) و حضرت باقر(علیه السلام)يك ثلث به همسايگان و يك ثلث براى مستمندان و يك ثلث را هم به خانواده خود اختصاص مي دادند.(2)

خوف از خدا و عبادت ایشان

حدیث47:

عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام)

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِي زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ كَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِياً وَ رُبَّمَا مَشَى حَافِياً وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْمَوْتَ

ص: 513


1- . المحاسن ج 2 ص392 باب1 باب الإطعام ح39
2- . الكافي ج 4 ص 499 باب الأكل من الهدي الواجب و الصدقة منها و إخراجه من منى ح3

بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْقَبْرَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْمَمَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْعَرْضَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً يُغْشَى عَلَيْهِ مِنْهَا وَ كَانَ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِيمِ وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلَّا قَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ وَ لَمْ يُرَ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِ إِلَّا ذَاكِراً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ كَانَ أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَفْصَحَهُمْ مَنْطِقا

حدیث47: حضرت امام زين العابدين(علیه السلام) فرمود: امام حسن مجتبى(علیه السلام) در زمان خود عابدترين و زاهدترين و برترين مردم به شمار مي رفت. هر گاه حج به جاى مي آورد پياده مي رفت، چه بسا مى شد كه پاى برهنه مي رفت هر گاه ياد مرگ مى كرد گريان مى شد، هر وقت به ياد قبر مى افتاد اشك مي ريخت هر گاه به ياد بر انگيخته شدن در محشر مى آمد گريه مي كرد. هر وقت به ياد عبور از صراط مى افتاد گريان مى شد. هر وقت به ياد آن موقعى مى افتاد كه براى حساب نزد خدا خواهد رفت طورى فریاد مي زد كه غش مى نمود. هر گاه براى نمازقيام مى نمود اعضايش در مقابل خدا مي لرزيد. هر وقت به ياد بهشت و دوزخ مى افتاد مثل شخص مار گزيده مضطرب مي گرديد، آنگاه از خدا تقاضاى بهشت و از جهنم طلب بيزارى مى نمود. امام حسن(علیه السلام) هر گاه به آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مي رسيد مي فرمود: لبيك! اللهم لبيك! حضرت امام حسن(علیه السلام) در هر حال مشغول ذكر و ياد خدا بود. آن حضرت از همه مردم راستگوتر و فصيحتر بود.(1)

ص: 514


1- . الأمالي للصدوق ص178 المجلس الثالث و الثلاثون ح8

حدیث48: مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بَلَغَنَا أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) حَجَّ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً قَالَ إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) حَجَّ وَ يُسَاقُ مَعَهُ الْمَحَامِلُ وَ الرِّحَالُ الْخَبَرَ.

حدیث48: قرب الاسناد از ابن بكير روايت مي كند كه گفت: به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: اين طور شنيدم كه امام حسن(علیه السلام) پياده بيست حج به جاى آورده است؟ فرمود: آرى، حسن بن على(علیه السلام) پياده حج به جاى مي آورد، در صورتى كه محمل و هودج ها همراه او بود. و ...(1)

حدیث49: أَمَّا زُهْدُهُ فَقَدْ جَاءَ فِي رَوْضَةِ الْوَاعِظِينَ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) كَانَ إِذَا تَوَضَّأَ ارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَرْشِ أَنْ يَصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدَ مَفَاصِلُهُ.

حدیث49: نيز در كتاب: مناقب راجع به زهد امام حسن مجتبى(علیه السلام) از كتاب روضة الواعظين روايت مي كند كه هر گاه امام حسن(علیه السلام) مشغول وضوء مي شد اعضايش مي لرزيد و رنگ مباركش زرد مي شد. وقتى راجع به اينموضوع از آن حضرت جويا مي شدند مي فرمود: جا دارد هر كه در مقابل پروردگار عرش قرار مي گيرد رنگش زرد و بند بند، بدنش بلرزد.(2)

حدیث50: قَالَ طَاوُسٌ رَأَيْتُ رَجُلًا يُصَلِّي فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَحْتَ الْمِيزَابِ يَدْعُو وَ يَبْكِي فِي دُعَائِهِ فَجِئْتُهُ حِينَ فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَأَيْتُكَ عَلَى حَالَةِ كَذَا وَ لَكَ ثَلَاثَةٌ أَرْجُو أَنْ تُؤْمِنَكَ مِنَ الْخَوْفِ أَحَدُهَا أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ الثَّانِي شَفَاعَةُ جَدِّكَ وَ الثَّالِثُ رَحْمَةُ اللَّهِ فَقَالَ يَا طَاوُسُ أَمَّا أَنِّي ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَا يُؤْمِنُنِي وَ قَدْ

ص: 515


1- . قرب الإسناد ص170 احاديث متفرقة ح624
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص14 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في مكارم أخلاقه ع

سَمِعْتُ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ وَ أَمَّا شَفَاعَةُ جَدِّي فَلَا تُؤْمِنُنِي لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى وَ أَمَّا رَحْمَةُ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ وَ لَا أَعْلَمُ أَنِّي مُحْسِنٌ

حدیث50: طاوس گفت ديدم مردى مشغول نماز است زير ناودان خانه خدا دعا مي كند و اشک مي ريزد پس از پايان نمازش پيش او رفتم ديدم على بن الحسين(علیه السلام) است عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) تو را در چنين حالتى ديدم با اينكه شما داراى سه امتياز هستى كه هر يك از آنها مايه اميد نجات است، فرزند پيامبرى، شفاعت جدت، رحمت خدا. فرمود: اينكه فرزند پيامبرم مايه اميدى نيست زيرا خداوند مي فرمايد (فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ )(1) خويشاوندى در بين آنها نخواهد بود و سراغ همديگر را نگيرند شفاعت جدم نيز اميدواركننده نيست زيرا خداوند مي فرمايد، (وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى)(2) واسطه نمي شوند مگر براى اشخاص پسنديده اما رحمت خدا، مي فرمايد (إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِقَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ)(3) رحمت خدا شامل حال نيكوكاران است و من نمي دانم از نيكوكارانم يا نه.(4)

حدیث51: الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:

كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ بَطَّالٌ يَضْحَكُ النَّاسُ مِنْهُ فَقَالَ قَدْ أَعْيَانِي هَذَا الرَّجُلُ أَنْ أُضْحِكَهُ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ قَالَ فَمَرَّ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ خَلْفَهُ مَوْلَيَانِ لَهُ قَالَ فَجَاءَ الرَّجُلُ حَتَّى انْتَزَعَ رِدَاءَهُ مِنْ رَقَبَتِهِ ثُمَّ مَضَى فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَاتَّبَعُوهُ وَ أَخَذُوا الرِّدَاءَ مِنْهُ فَجَاءُوا بِهِ فَطَرَحُوهُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ مَنْ هَذَا فَقَالُوا هَذَا رَجُلٌ بَطَّالٌ يُضْحِكُ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ إِنَّ لِلَّهِ يَوْماً يَخْسَرُ فِيهِ الْمُبْطِلُون

ص: 516


1- . المومنون آیة 101.
2- . الانبیاء آیة 28.
3- . الاعراف آیة 56.
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 2 ص108 باب ذكر ولد علي بن الحسين ع.

حدیث51: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: در مدينه مرد مسخره اى بود كه مردم را مي خنداند گفت: من نتوانستم همين مرد را بخندانم منظورش على بن الحسين(علیه السلام) بود. يك روز امام(علیه السلام) رد مي شد به همراه دو غلامش، آن مرد پيش آمد و رداء از دوش مباركش گرفته فرار كرد غلام ها از پى او رفتند و رداء را گرفتند و بر دوش امام(علیه السلام) نهادند، فرمود: اين شخص كيست؟ عرضه داشتند: مردى شوخى گرى است كه مردم مدينه را مي خنداند فرمود: به او بگوئيد خدوند روزى خواهد داشت كه در آن روز بيهوده گران زيان مي كنند.(1)

حدیث52: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَزِيدَ عَنْ حُصَيْنٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِذَا كَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَمْ يَتَكَلَّمْ إِلَّا بِالدُّعَاءِ وَ التَّسْبِيحِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّكْبِيرِ فَإِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنْ شِئْتَ أَنْ تَفْعَلَ فَعَلْتَ.حدیث52: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت زين العابدين(علیه السلام) هروقت ماه رمضان مي شد سخن جز به دعا و تسبيح و استغفار و تكبير نمي گفت پس از افطار عرضه می داشت بار الها اگر بخواهى بيامرزى مى آمرزى.(2)

حدیث53: عَنْ أَفْلَحَ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ حَاجّاً فَلَمَّا دَخَلَ الْمَسْجِدَ نَظَرَ إِلَى الْبَيْتِ فَبَكَى حَتَّى عَلَا صَوْتُهُ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ فَلَوْ رَفَعْتَ بِصَوْتِكَ قَلِيلًا فَقَالَ لِي وَيْحَكَ يَا أَفْلَحُ وَ لِمَ لَا أَبْكِي لَعَلَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَنْظُرَ إِلَيَّ مِنْهُ بِرَحْمَةٍ فَأَفُوزَ بِهَا عِنْدَهُ غَداً قَالَ ثُمَّ طَافَ بِالْبَيْتِ ثُمَّ جَاءَ حَتَّى رَكَعَ عِنْدَ الْمَقَامِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ فَإِذَا مَوْضِعُ سُجُودِهِ مُبْتَلٌّ مِنْ كَثْرَةِ دُمُوعِ عَيْنَيْهِ وَ كَانَ إِذَا ضَحِكَ قَالَ اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِي.

ص: 517


1- . الأمالي للصدوق ص220 المجلس التاسع و الثلاثون ح6.
2- . الكافي ج 4 ص89 باب أدب الصائم .....ح8.

حدیث53: غلام حضرت باقر(علیه السلام) گفت در خدمت آن جناب به مكه رفتم همين كه وارد مسجد الحرام شد نگاهى به خانه خدا كرده با صداى بلند شروع به گريه كرد. عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدايت مردم متوجه شمايند آرام تر گريه كنيد. فرمود: چرا گريه نكنم شايد خداوند با لطف و مرحمت به من نگاه كند اين توجه او سبب رستگارى فردايم شود. گفت: آنگاه به گرد خانه خدا طواف كرد بعد در مقام ابراهيم به نماز ايستاد وقتى سر از سجده برداشت محل سجده اش تر شده بود از اشك چشمش و هر وقت خنده مي كرد مي گفت اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِي خدایا مرا دشمن مدار(1)

حدیث54: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ أَبِي إِذَا أَحْزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا

حدیث54: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود هر گاه جريانى پدرم را محزون مي كرد زنان و بچه ها را جمع مي كرد و دعا مي كرد آنها آمين مي گفتند.(2)حدیث55: الْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ أَبِي كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِي مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ

حدیث55: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: پدرم ذكر زياد مي گفت با او راه مي رفتم ذكر خدا مي كرد غذا مي خورديم همين طور به مردم حديث مي گفت اين كار او را از ذكر خدا باز نمي داشت پيوسته زبانش چسبيده به كام بود مي گفت لا إِلهَ

ص: 518


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 2 ص117 باب و أما مناقبه الحميدة و صفاته الجميلة ح1
2- . الكافي ج 2 ص 487 باب الاجتماع في الدعاء ح3

إِلَّا اللَّهُ ما را جمع مي كرد تا آفتاب بر مى آمد دستور مي داد قرآن بخوانيم و هر كه قرآن خواندن بلد نبود مي فرمود: ذكر بگويد.(1)

حدیث56:

الْهَمَدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: جِئْتُ إِلَى بَابِ الدَّارِ الَّتِي حُبِسَ فِيهَا الرِّضَا(علیه السلام) بِسَرَخْسَ وَ قَدْ قُيِّدَ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ السَّجَّانَ فَقَالَ لَا سَبِيلَ لَكُمْ إِلَيْهِ فَقُلْتُ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّهُ رُبَّمَا صَلَّى فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ إِنَّمَا يَنْفَتِلُ مِنْ صَلَاتِهِ سَاعَةً فِي صَدْرِ النَّهَارِ وَ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ عِنْدَ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ فَهُوَ فِي هَذِهِ الْأَوْقَاتِ قَاعِدٌ فِي مُصَلَّاهُ يُنَاجِي رَبَّهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَاطْلُبْ لِي فِي هَذِهِ الْأَوْقَاتِ إِذْناً عَلَيْهِ فَاسْتَأْذَنَ لِي عَلَيْهِ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ قَاعِدٌ فِي مُصَلَّاهُ مُتَفَكِّرٌ الْخَبَرَ.

حدیث56: هروى گفت: موقعى كه حضرت رضا(علیه السلام) در داخل زندان بود و او را در بند كرده بودند از زندانبان اجازه خواستم به خدمت آن جناب برسم گفت: نمي توانى خدمتش برسى پرسيدم براى چه. گفت: چون او در شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند فقط اول صبح يك ساعت و قبل از ظهر نيز ساعتى فراغت دارد و يكى هم موقع زرد شدن آفتاب كه در اين موقع ها در محراب خود نشسته و مشغول مناجات با خدا است. گفتم: در همين موقع ها براى من اجازه بگير.اجازه گرفت خدمتش رسيدم ديدم در محراب خود نشسته و در انديشه است ... تا آخر خبر.(2)

حدیث57: تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَجَاءَ بْنَ أَبِي الضَّحَّاكِ يَقُولُ بَعَثَنِي الْمَأْمُونُ فِي إِشْخَاصِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) مِنَ الْمَدِينَةِ وَ أَمَرَنِي أَنْ آخُذَ بِهِ عَلَى طَرِيقِ الْبَصْرَةِ وَ الْأَهْوَازِ وَ فَارِسَ وَ لَا آخُذَ بِهِ عَلَى طَرِيقِ قُمَّ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَحْفَظَهُ بِنَفْسِي بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ حَتَّى أَقْدَمَ

ص: 519


1- . الكافي ج 2 ص499 باب ذكر الله عز و جل كثيرا ح1
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 183 باب 44 باب في ذكر أخلاق الرضا ع الكريمة و وصف عبادته .....ح6

بِهِ عَلَيْهِ فَكُنْتُ مَعَهُ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَرْوَ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ رَجُلًا كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْهُ وَ لَا أَكْثَرَ ذِكْراً لَهُ فِي جَمِيعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدَّ خَوْفاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

حدیث57: عيون اخبار الرضا(علیه السلام): رجاء بن ابى ضحاك گفت: مأمون مرا از پى حضرت رضا(علیه السلام) فرستاد تا او را از مدينه بياورم دستور داد كه او را از راه بصره و اهواز و فارس بياورم نه راه قم، سفارش كرد كه شبانه روز خودم مواظب او باشم تا وقتى به اينجا بياورم. من در خدمت آن جناب بودم از مدينه تا مرو. به خدا! كسى را از او پرهيزكارتر و ذكرگوتر در تمام اوقاتش نديدم و نه كسى را ديده ام كه از او بيشتر از خدا خوف داشته باشد.(1)

حدیث58: فَأَكْثَرُوا وَ كَانَ أَفْقَهَ أَهْلِ زَمَانِهِ حَسَبَ مَا قَدَّمْنَاهُ وَ أَحْفَظَهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَحْسَنَهُمْ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ كَانَ إِذَا قَرَأَهُ يَحْزَنُ وَ يَبْكِي السَّامِعُونَ بِتِلَاوَتِهِ وَ كَانَ النَّاسُ بِالْمَدِينَةِ يُسَمُّونَهُ زَيْنَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ سُمِّيَ بِالْكَاظِمِ لِمَا كَظَمَهُ مِنَ الْغَيْظِ وَ صَبَرَ عَلَيْهِ مِنْ فِعْلِ الظَّالِمِينَ حَتَّى مَضَى قَتِيلًا فِي حَبْسِهِمْ وَ وَثَاقِهِمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ.حدیث58: موسی بن جعفر(علیه السلام) ملقب به عبد صالح، فقيه ترين فرد زمان خود بود چنانچه قبلا ذكر شد و از همه بهتر قرآن كريم را حفظ داشت و از تمام مردم در خواندن قرآن خوش صداتر بود وقتى قرآن مي خواند محزون مي گرديد و شنوندگان از شنيدن صداى آن جناب كه قرآن تلاوت مي كرد به گريه مى افتادند. مردم مدينه ايشان را زين المجتهدين مي ناميدند، به واسطه كظم غيظ و حلمى كه داشت كاظم لقب داشت و بر نابكارى ظالمين صبر كرد تا بالاخره در زندان آنها با غل و زنجير از دنيا رفت صلى اللَّه عليه.(2)

ص: 520


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص180 باب44 باب في ذكر أخلاق الرضا ع الكريمة و وصف عبادته .....ح5
2- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص 235 فصل شذرات من فضائل الإمام الكاظم ع و مناقبه ..

حدیث59: الْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ كَانَ السَّقَّاءُونَ يَمُرُّونَ فَيَقِفُونَ بِبَابِهِ يَسْتَمِعُونَ قِرَاءَتَهُ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً

حدیث59: على بن الحسين(علیه السلام) از همه مردم خوش صوت تر بود در قرائت قرآن سقاها که از در خانه اش مي گذشتند همان جا مي ايستادند و گوش به قرآن خواندن ايشان مي دادند حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) نيز خوش صداترين مردم بود.(1)

حدیث60: رُوِيَ أَنَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) كَانَ حَسَنَ الصَّوْتِ حَسَنَ الْقِرَاءَةِ وَ قَالَ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) كَانَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَرُبَّمَا مَرَّ بِهِ الْمَارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ وَ إِنَّ الْإِمَامَ لَوْ أَظْهَرَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً لَمَا احْتَمَلَهُ النَّاسُ قِيلَ لَهُ أَ لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُصَلِّيبِالنَّاسِ وَ يَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالْقُرْآنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ يُحَمِّلُ مَنْ خَلْفَهُ مَا يُطِيقُونَ

حدیث60: روايت شده كه موسى بن جعفر(علیه السلام) بسیارخوش صدا بود و قرآن را بسیار زیبا مي خواند، روزى فرمود: حضرت على بن الحسين(علیه السلام) كه قرآن مي خواند گاهى از رهگذران كه صداى آن جناب را مى شنيدند از صداى ايشان غش مي كردند امام(علیه السلام) اگر كمال قدرت خود را در اين امور اظهار كند مردم تاب تحمل ندارند. عرضه داشتند: مگر پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر مردم نماز نمي خواند و صدايش به قرآن بلند نمي شد فرمود: پيامبر(صلی الله علیه و آله) به اندازه اى كه طاقت داشتند مي خواند.(2)

ص: 521


1- . الكافي ج 2 ص616 باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن ح11.
2- . الكافي ج 2 ص615 باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن ح4.

مهربانی با سایر مخلوقات

حدیث61:

مِنْ بَعْضِ كُتُبِ الْمَنَاقِبِ الْمُعْتَبَرَةِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ نَجِيحٍ قَالَ: رَأَيْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَأْكُلُ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ كَلْبٌ كُلَّمَا أَكَلَ لُقْمَةً طَرَحَ لِلْكَلْبِ مِثْلَهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ لَا أَرْجُمُ هَذَا الْكَلْبَ عَنْ طَعَامِكَ قَالَ دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا آكُلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ.

حدیث61: در بعضى از كتب معتبره از نجيح روايت مي كند كه گفت: يك وقت ديدم امام حسن(علیه السلام) مشغول غذا خوردن بود و يك سگ در مقابل آن حضرت بود امام(علیه السلام) يك لقمه خودش مي خورد و يك لقمه به آن سگ مي داد. من گفتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اجازه مي دهى من اينسگ را از تو دور نمايم؟ فرمود: بگذار باشد، زيرا من از خدا شرم مي كنم كه صاحب روحى در صورت من كه غذا مي خورم نظر كند و من او را غذا ندهم.(1)

حدیث62: إِبْرَاهِيمُ الرَّافِعِيُّ قَالَ:

الْتَاثَتْ عَلَيْهِ نَاقَتُهُ فَرَفَعَ الْقَضِيبَ وَ أَشَارَ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَوْ لَا خَوْفُ الْقِصَاصِ لَفَعَلْتُ وَ فِي رِوَايَةٍ آهِ مِنَ الْقِصَاصِ وَ رَدَّ يَدَهُ عَنْهَا.

حدیث62: رافعى گفت يك بار شترش بد رفتارى كرد امام(علیه السلام) شلاق را بلند نموده و فرمود: اگر از قصاص نمي ترسيدم او را مي زدم. آه، چقدر

مشكل است قصاص شلاق را پائين آورد و به شتر نزد.(2)

ص: 522


1- . بحار الأنوار ج 43 ص352 باب 16 مكارم أخلاقه و عمله و علمه و فضله و شرفه و جلالته و نوادر احتجاجاته صلوات الله عليه ح29
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص 155 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في زهده ع ..... .

حدیث63: زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَقَدْ حَجَ عَلَى نَاقَةٍ عِشْرِينَ حِجَّةً فَمَا قَرَعَهَا بِسَوْطٍ رَوَاهُ صَاحِبُ الْحِلْيَةِ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِت

حدیث63: امام باقر(علیه السلام) فرمود: پدرم بر روى يك شتر بيست مرتبه به حج رفت كه يك بار هم او را شلاق نزد.(1)

حدیث64: ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الصَّادِقِ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لِابْنِهِ مُحَمَّدٍ حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ إِنَّنِي قَدْ حَجَجْتُ عَلَى نَاقَتِي هَذِهِ عِشْرِينَ حَجَّةً فَلَمْ أَقْرَعْهَا بِسَوْطٍ قَرْعَةً فَإِذَا نَفَقَتْ فَادْفِنْهَا لَا تَأْكُلْ لَحْمَهَا السِّبَاعُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَا مِنْ بَعِيرٍ يُوقَفُ عَلَيْهِ مَوْقِفَ عَرَفَةَ سَبْعَ حِجَجٍ إِلَّا جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْ نَعَمِ الْجَنَّةِ وَ بَارَكَ فِي نَسْلِهِ فَلَمَّا نَفَقَتْ حَفَرَ لَهَا أَبُو جَعْفَرٍ وَ دَفَنَهَاحدیث64: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: على بن الحسين(علیه السلام) هنگام وفات به فرزندش امام باقر(علیه السلام) فرمود: با اين شتر بيست مرتبه به مكه رفته ام و يك شلاق به او نزده ام هروقت مرد او را دفن كن كه گوشتش را درندگان نخورند زيرا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر شترى كه هفت مرتبه در موقف عرفات حاضر باشد خداوند او را از چهار پايان بهشت قرار مي دهد و نسل او را مبارك مي كند. وقتى شتر مرد حضرت باقر(علیه السلام) گودالى حفر نمود و او را دفن كرد.(2)

سایر موارد

حدیث65: رَوَى جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَشْبَهَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام).

ص: 523


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص155 باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع فصل في زهده ع.
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص50 باب نادر ..... .

حدیث65: در كتاب: ارشاد از انس بن مالك روايت مي كند كه گفت: كسى از امام حسن(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بيشتر شباهت نداشت.(1)

حدیث66:

وَ رَوَى الْحَاكِمُ فِي أَمَالِيهِ لِلْحَسَنِ(علیه السلام) مَنْ كَانَ يَبَاءُ بِجَدٍّ فَإِنَّ جَدِّيَ الرَّسُولُ(صلی الله علیه و آله) أَوْ كَانَ يَبَاءُ بِأُمٍّ فَإِنَّ أُمِّيَ الْبَتُولُ أَوْ كَانَ يَبَاءُ بِزَوْرٍ فَزَوْرُنَا جَبْرَئِيلُ.

حدیث66: روايت مي كند كه امام حسن(علیه السلام) مي فرمود: اگر كسى به جد خود ببالد جد من پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با عظمت اسلام است! اگر كسى بهمادر خود ببالد مادر من بتول مي باشد. اگر كسى به زائرين خود ببالد زائر خاندان ما جبرئيل(علیه السلام) است.(2)

حدیث67: جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: مَا رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) جَفَا أَحَداً بِكَلَامِهِ قَطُّ وَ مَا رَأَيْتُ قَطَعَ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْهُ وَ مَا رَدَّ أَحَداً عَنْ حَاجَةٍ يَقْدِرُ عَلَيْهَا وَ لَا مَدَّ رِجْلَيْهِ بَيْنَ يَدَيْ جَلِيسٍ لَهُ قَطُّ وَ لَا اتَّكَأَ بَيْنَ يَدَيْ جَلِيسٍ لَهُ قَطُّ وَ لَا رَأَيْتُهُ شَتَمَ أَحَداً مِنْ مَوَالِيهِ وَ مَمَالِيكِهِ قَطُّ وَ لَا رَأَيْتُهُ تَفَلَ قَطُّ وَ لَا رَأَيْتُهُ يُقَهْقِهُ فِي ضَحِكِهِ قَطُّ بَلْ كَانَ ضَحِكُهُ التَّبَسُّمَ وَ كَانَ إِذَا خَلَا وَ نُصِبَتْ مَائِدَتُهُ أَجْلَسَ مَعَهُ عَلَى مَائِدَتِهِ مَمَالِيكَهُ حَتَّى الْبَوَّابِ وَ السَّائِسِ وَ كَانَ قَلِيلَ النَّوْمِ بِاللَّيْلِ كَثِيرَ السَّهَرِ يُحْيِي أَكْثَرَ لَيَالِيهِ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى الصُّبْحِ وَ كَانَ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا يَفُوتُهُ صِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الشَّهْرِ وَ يَقُولُ ذَلِكَ صَوْمُ الدَّهْرِ وَ كَانَ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِي السِّرِّ وَ أَكْثَرُ ذَلِكَ يَكُونُ مِنْهُ فِي اللَّيَالِي الْمُظْلِمَةِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأَى مِثْلَهُ فِي فَضْلِهِ فَلَا تُصَدِّقُوه

حدیث67: ابراهيم بن عباس گفت: هرگز نديدم حضرت رضا(علیه السلام) با سخن خود كسى را برنجاند و هرگز نديدم سخن كسى را قطع كند تا او صحبت خود را

ص: 524


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص5 فصل في تاريخ ولادة الإمام الحسن المجتبى ع و شهادته و ما يخصه و بعض فضائله
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص9 باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي ع فصل في معجزاته ع .....

تمام مي كرد و هرگز محتاجى را رد نكرد به قدرى كه قدرت داشت. هرگز پاهاى خود را مقابل كسى كه نشسته بود دراز نمي كرد و نه تكيه مي كرد در مقابل كسى كه نشسته بود و هرگز غلامان خود را ناسزا نمي گفت و نديدم كه آب دهان به زمين بياندازد و نه هرگز در موقع خنده قهقهه نمي زد خنده آن جناب تبسم بود. در خلوت سفره اش را مي گستردند غلامان خود را بر سفره خويش مي نشاند حتى دربان ها و مهتر چهارپايان را، شب ها كم مي خوابيد و بسيار بيدار بود بيشتر شب ها از ابتداى شب تا صبح شب زنده دار بود خيلى روزه مي گرفت روزه سه روز در ماه از او فوت نمي شد مي فرمود: اين سه روز روزه تمام عمر است خيلى كمك مي كرد و صدقهمي داد در پنهانى بيشتر در شب هاى تاريك چنين كارى را مي كرد، هر كه بگويد چون او در مقام و شخصيت ديده است باور نكنيد.(1)

حدیث68: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ الْبَصْرِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ عِنْدَهُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ قَوْلَهُ (الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ) ثُمَّ سَأَلَ عَنِ الْكَبَائِرِ فَأَجَابَهُ فَخَرَجَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ وَ لَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُكَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَلَكَ وَ اللَّهِ مَنْ قَالَ بِرَأْيِهِ وَ نَازَعَكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ.

حدیث68: حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) فرمود: عمرو بن عبيد بصرى خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيده سلام داد و نشست اين آيه را خواند (الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ) از گناهان كبيره سؤال كرد امام(علیه السلام) جواب او را داد. عمرو بن عبيد از خدمت ايشان بيرون شده اشک مي ريخت و مي گفت: به خدا هلاك شده كسى که متكى به راى خود باشد و با شما خانواده در فضل و دانش به نزاع پردازد.(2)

ص: 525


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص184 باب44 باب في ذكر أخلاق الرضا ع الكريمة و وصف عبادته .....ح7
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص287 باب28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح33

حدیث69: وَ كَانَ يَقُولُ بَلِيَّةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَنَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.حدیث69: امام باقر(علیه السلام): گرفتارى ما از دست مردم زياد است اگر دعوت كنيم آنها را به حقيقت نمى پذيرند اگر آنها را رها كنيم جز به وسيله ما هدايت نخواهند يافت.(1)

حدیث70: أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْكَدِرِ كَانَ يَقُولُ مَا كُنْتُ أَرَى أَنَّ مِثْلَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَدَعُ خَلَفاً لِفَضْلِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) حَتَّى رَأَيْتُ ابْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِظَهُ فَوَعَظَنِي فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ وَعَظَكَ قَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِي الْمَدِينَةِ فِي سَاعَةٍ حَارَّةٍ فَلَقِيتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ كَانَ رَجُلًا بَدِيناً وَ هُوَ مُتَّكٍ عَلَى غُلَامَيْنِ لَهُ أَسْوَدَيْنِ أَوْ مَوْلَيَيْنِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي شَيْخٌ مِنْ شُيُوخِ قُرَيْشٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا أَشْهَدُ لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَسَلَّمَ عَلَيَّ بِبُهْرٍ وَ قَدْ تَصَبَّبَ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاخِ قُرَيْشٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا لَوْ جَاءَكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ قَالَ فَخَلَّى عَنِ الْغُلَامَيْنِ مِنْ يَدِهِ ثُمَّ تَسَانَدَ وَ قَالَ لَوْ جَاءَنِي وَ اللَّهِ الْمَوْتُ وَ أَنَا فِي هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِي وَ أَنَا فِي طَاعَةٍ مِنْ طَاعَاتِ اللَّهِ تَعَالَى أَكُفُّ بِهَا نَفْسِي عَنْكَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ الْمَوْتَ لَوْ جَاءَنِي وَ أَنَا عَلَى مَعْصِيَةٍ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَقُلْتُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَكَ فَوَعَظْتَنِي.

حدیث70: ابن منكدر:....خدمت محمد بن على(علیه السلام) رسيدم خواستم او را پند دهم او مرا پند داد. دوستانش گفتند: چگونه تو را موعظه كرد؟ گفت: در شدت

ص: 526


1- . إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة) ص270 الفصل الرابع في ذكر طرف من مناقبه و خصائصه و نبذ من أخباره .....

گرما رفتم به خارج مدينه محمد بن على(علیه السلام) را در حالی که تكيه به دو غلام خود داشت ديدم با خود گفتم شخصى از بزرگان قريش در چنين ساعتى با اين حال در جستجوى دنيا است به خدا قسم او را موعظه خواهم نمود. پيش رفته سلام كردم جواب مرا با نفس بريده و از شدت خستگى داد در حالی که عرق مي ريخت. عرضه داشتم: آقا شخصيتى بزرگ از خاندان قريش درچنين ساعتى با اين حال بايد در طلب دنيا باشد اگر تو را مرگ فرا گيرد در اين حال چه مي كنى؟ خود را از دو غلام جدا نمود، تكيه كرده گفت: به خدا سوگند اگر مرگ مرا فرا گيرد در اين حال من در حال انجام يك وظيفه دينى هستم كه خود و خانواده ام را از نياز پيدا كردن به تو و مردم نگهداشته ام ترس موقعى است كه مرگ فرا رسد و مشغول معصيت خدا باشى. عرضه داشتم: آقا من مي خواستم شما را نصيحت كنم مرا پند دادى.(1)

ص: 527


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص161 فصل في ذكر فضائل الإمام الباقر ع

باب سی و چهارم: برخی ازاشارات خداوند در قرآن به ائمه اطهار

ص: 528

اشارات خداوند در قرآن به ائمه اطهار

حدیث1: رَوَتِ الْخَاصَّةُ وَ الْعَامَّةُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَاعاً رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ.

حدیث1: زكريا بن ميسره از اصبغ بن نباته نقل مى كند كه: على(علیه السلام) فرمود: آيات قرآن چهار قسمت است، يك قسمت آن كه يك چهارم قرآن است در شأن ما و يك چهارم ديگر آن دربارهﻯ دشمنان ما و توبيخ آنان وارد شده. يك چهارم قرآن هم در تفسير سننّ و بيان مثال و داستان گذشتگان و انبياء نازل شده. يك چهارم ديگر قرآن در بيان فرايض شرعى و واجبات الهى است. امّا آن ربعى كه در شأن ماست از كرائم قرآن است.(1)حدیث2: رَوَى الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنْتُمُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتُمُ الزَّكَاةُ وَ أَنْتُمُ الْحَجُّ فَقَالَ يَا دَاوُدَ نَحْنُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ نَحْنُ الزَّكَاةُ وَ نَحْنُ الصِّيَامُ وَ نَحْنُ الْحَجُّ وَ نَحْنُ الشَّهْرُ الْحَرَامُ وَ نَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرَامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (فَأَيْنَما

تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) وَ نَحْنُ الْآيَاتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّنَاتُ وَ عَدُوُّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْكَرُ وَ الْبَغْيُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ وَ الْأَصْنَامُ وَ الْأَوْثَانُ وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ وَ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ يَا دَاوُدُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَكْرَمَ خَلْقَنَا وَ فَضَّلَنَا وَ جَعَلَنَا

ص: 529


1- .[1] البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص52 باب10 باب في ما عنى به الأئمة(عليهم السلام) في القرآن ح180

أُمَنَاءَهُ وَ حَفَظَتَهُ وَ خُزَّانَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَنَا أَضْدَاداً وَ أَعْدَاءً فَسَمَّانَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِنَا بِأَحْسَنِ الْأَسْمَاءِ وَ أَحَبِّهَا إِلَيْهِ وَ سَمَّى أَضْدَادَنَا وَ أَعْدَاءَنَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِهِمْ وَ ضَرَبَ لَهُمُ الْأَمْثَالَ فِي كِتَابِهِ فِي أَبْغَضِ الْأَسْمَاءِ إِلَيْهِ وَ إِلَى عِبَادِهِ الْمُتَّقِين

حدیث2: داود بن كثير گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: شما در قرآن نماز بوده و شما زكات و حج هستيد؟ فرمود: داود! ما در قرآن نماز و زكات، روزه، حج، ماه حرام، شهر حرام، كعبه، قبله و وجه اللَّه هستيم خداوند فرموده (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ )(1) ما آيات و بينات هستيم و دشمن ما در قرآن فحشاء و منكر يعنى خمر، ميسر، انصاب، ازلام اصنام، اوثان جبت طاغوت مردار خون لحم خنزيرند. خداوند ما را آفريد و به ما امتياز بخشيد ما را امناء و نگهبانان و خزينه داران آسمان ها و زمين قرار داد براى ما دشمنان و مخالفين قرار داد ما را در كتاب خود نام برد و از نام هاى ما به بهترين چيزها كه دوست داشت كنايه آورد دشمنان و مخالفين ما را نيز در كتاب خود به كنايه نام برد به نام هاى بدترين چيزها در نزد خود و بندگان پرهيزگار.(2)عزت و کبریای خداوندی

حدیث3: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام):

فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ ) فَقَالَ نَحْنُ جَلَالُ اللَّهِ وَ كَرَامَتُهُ الَّتِي أَكْرَمَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِبَادَ بِطَاعَتِنَا

ص: 530


1- .[1] البقرة آیة 115
2- .[2] البرهان في تفسير القرآن ج 1 ص52 باب 10 - باب في ما عنى به الأئمة(عليهم السلام) في القرآن ح181

حدیث3: امام باقر(علیه السلام): (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ )(1) ما جلال خدا و كرامت او هستيم كه به وسيله اطاعت از ما، بندگانش را گرامى داشته.(2)

حدیث4: وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ أَبِي الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ، قَالَ:... فَلَمَّا خَرَجَا قَالَ: يَا يُونُسُ، سَلْ، نَحْنُ نُجَلِّي النُّورَ فِي الظُّلُمَاتِ، وَ نَحْنُ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً، نَحْنُ عِزَّةُ اللَّهِ وَ كِبْرِيَاؤُهُ.

حدیث4: امام صادق(علیه السلام) خطاب به یونس بن عبد الرحمن فرمودند: ای یونس! از ما بپرس که ما متجلی می گردانیم نور را در تاریکی ها و ما بیت المعمور هستیم که هرکه داخل آن شد ایمن است، و ما عزت و کبریای خداوندیم.(3)

امام سابق بالخیراتحدیث5:

مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ) قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله): الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يُقِرُّ بِالْإِمَامِ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِالْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ الْإِمَامُ فَجَعَلْتُ أُفَكِّرُ فِي نَفْسِي عِظَمَ مَا أَعْطَى اللَّهُ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ بَكَيْتُ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِمَّا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسُكَ مِنْ عِظَمِ شَأْنِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَاحْمَدِ اللَّهَ أَنْ جَعَلَكَ مُسْتَمْسِكاً بِحَبْلِهِمْ تُدْعَى

يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِهِمْ إِذَا دُعِيَ كُلُّ أُنَاسٍ

ص: 531


1- . الرحمن78
2- . بحارالانوار ج24 باب53 باب 53 أنهم عليهم السلام جنب الله و وجه الله و يد الله و أمثالها
3- . دلائل الإمامة ص270 ذكر معجزاته(عليه السلام) ح 40، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال الامام جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام باب 5 أبواب فضائله، و مناقبه، و معالي أموره، و غرائب شأنه عليه السّلام ،باب إتيان الملائكة إليه عليه السّلام الأخبار، الأئمّة، الصادق عليه السّلام

بِإِمَامِهِمْ إِنَّكَ عَلَى خَيْرٍ

حدیث5: صاحب كتاب Sثاقب المناقبR از ابو هاشم جعفرى حديث كند كه او گويد: من در نزد حضرت ابى محمد امام حسن عسكرى(علیه السلام) بودم و از آن حضرت راجع به اين آيه سؤال كردم(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبيرُ )(1) سپس اين كتاب(آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم، (امّا) از ميان آنها عده اى بر خود ستم كردند، و عده اى ميانه رو بودند، و گروهى به اذن خدا در نيكي ها (از همه) پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است، ابو هاشم گويد: چون از حضرت عسكرى(علیه السلام) از تفسير اين آيه و وارثين كتاب و انقسام آنها به اقسام سه گانه سؤال كردم، حضرت فرمودند: همه اقسام آنها از آل محمدند، ستمگر به نفس خود كسى است كه به امام خود معترف نباشد و به ولايت او اقرار نكند، و عادل و ميانه رو كسى است كه معترف به امامت امام خود باشد و او را بشناسد (و از او پیروی کند) و پيشى گيرنده به خيرات به اذن خدا خود امام(علیه السلام) است. ابوهاشم گويد: با بيانات امام(علیه السلام) راجع به درجات آل محمد(صلی الله علیهو آله) اشك از چشم من سرازير شد و من با خود در فكر فرو رفتم كه چه اندازه خداوند به آل محمد(صلی الله علیه و آله) از عنايات خود عطا فرموده است، در اين حال حضرت به من نظرى كرده فرمودند: مطلب از اين مقدارها كه تو فكر مى كنى بالاتر و بزرگتر است، شان آل محمد(صلی الله علیه و آله) از اينها بيشتر است، شكر و سپاس خدا را به جا آور كه تو را متمسك به ريسمان ولايت آنها قرار داده است، و زمانى كه در روز باز پسين هر امتى را به امامشان بخوانند تو را با ائمه اهل بيت مى خوانند، اى ابو هاشم! بشارت باد تو را بدين موهبت الهى.(2)

ص: 532


1- . سوره مبارکه فاطر آیه 32
2- . الخرائج و الجرائح ج2 ص687 فصل في أعلام الحسن بن علي العسكری ح9

ائمه اطهار نورند

حدیث6: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِرْدَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا)

فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.

حدیث6: ابو خالد كابلى گويد: از امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا)(1) به خدا و رسولش و نورى كه فرستاده ايمايمان آوريد پرسيدم فرمود: اى ابا خالد! به خدا قسم نور ائمه از آل محمّدند(صلی الله علیه و آله) تا قيامت به خدا كه ايشانند همان نور خدا كه فرو فرستاده، به خدا كه ايشانند نور خدا در آسمانها و زمين به خدا قسم اى اباخالد! نور امام(علیه السلام) در دل مؤمنان از نور خورشيد تابان در روز روشن تر است و ايشانند كه دل هاى مؤمنين را منور كنند و خدا از هركه خواهد نور ايشان را پنهان دارد پس دل آن ها تاريك گردد و در ظلمت رود. به خدا اى ابا خالد! بنده اى ما را دوست ندارد و از ما پيروى نكند تا خدا دلش را پاك كند و و دلی را پاك نمي كند تا تسليم ما شود و با ما خالص شده باشد و آشتى

ص: 533


1- . سوره مبارکه تغابن آیه8

كرده باشد و چون با ما سازش كرد، خدا او را در سختى حساب سالم دارد و از هراس بزرگ روز قيامت ايمنش سازد.(1)

حدیث7: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ ) قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ) قَالَ يَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِيَ النُّورُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا) قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ.

حدیث7: محمد بن فضيل: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ)(2) مى خواهند نور خدا را به دهان هايشان خاموش كنند پرسيدم، فرمود: يعنى مي خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با نفس هایشان خاموش كنند، عرضه داشتم: سپس خداى تعالى فرمايد (وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ)(3)ولى خدا كامل كننده نور خويش است فرمود: يعنى خدا كامل كننده امامت است و امامت همان نور است و همانست كه خداى عزوجل فرمايد (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا)(4) به خدا و رسولش و نورى كه فرستاده ايم ايمان آوريد مقصود از نور همان امام(علیه السلام) است.(5)

حدیث8: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) الْأُمِّيَ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ ) إِلَى قَوْلِهِ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » قَالَ النُّورُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ.

ص: 534


1- . الکافی ج1 ص194 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ نُورُ اللَّهِ عَزَّوَجَل ح1
2- . سوره مبارکه صف آیه8
3- . سوره مبارکه صف آیه8
4- . سوره مبارکه تغابن آیه8
5- . الکافی کتاب الحجة ج1ص195 باب13 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع نُورُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ح6

حدیث8: امام صادق(علیه السلام) در تفسير قول خداى تعالى (الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ)(1) آنان كه پيروى مى كنند از اين پيغام بر و خبرگزار درس ناخوانده ما كه اوصاف او را در تورات و انجيل نوشته مى يابند كه آن ها را امر به معروف و نهى از منكر مى نمايد و طيبات را بر آنان حلال و پليدى ها را بر آنان حرام مى كند تا آن جا كه مى فرمايد (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(2) و پيروى كردند نورى را كه با او فرود آمده است هما ن ها رستگارانند فرمود: نور در اينجا على(علیه السلام) اميرالمؤمنين و ائمه اند.(3)حدیث9: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَقَدْ آتَى اللَّهُ أَهْلَ الْكِتَابِ خَيْراً كَثِيراً قَالَ وَ مَا ذَاكَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ إِلَى قَوْلِهِ أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا) قَالَ فَقَالَ قَدْ آتَاكُمُ اللَّهُ كَمَا آتَاهُمْ ثُمَّ تَلَا (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ)

يَعْنِي إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ.

حدیث9: ابى جارود گويد به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: خدا به اهل كتاب خير بسيارى داده است، فرمود: آن چيست؟ عرضه داشتم: قول خداى تعالى است (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمينَ أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا)(4) آنان كه ما به آنها پيش از اين، كتاب فرستاديم بدان ايمان مى آورند. و چون آيات ما بر آنها تلاوت شود گويند: به آن ايمان آورديم كه اين قرآن به حق از جانب پروردگار ما نازل شده، ما پيش از اين نيز تسليم فرمان خدا بوديم. اينان را دو بار پاداش نيكو دهند، زيرا صبر و ثبات (در دين خود و اسلام هر دو) ورزيدند امام(علیه السلام) فرمود: خدا به شما هم عطا كرده چنان كه به ايشان عطا كرده

ص: 535


1- . سوره اعراف آیه 157
2- . الاعراف آیة 157
3- . الکافی ج1 ص194 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ نُورُ اللَّهِ عَزَّوَجَل ح2
4- . سوره مبارکه قصص آیات52 تا54

است، سپس تلاوت فرمود (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ)(1) اى گروندگان از خدا باك داشته باشيد و به رسولش ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت خود به شما دهد و براى شما نورى قرار دهد كه در پرتوش حركت كنيد يعنى امامى كه به او اقتدا كنيد. (2)

حدیث10: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا)فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ يَغْشَاهُمْ بِهَا.

حدیث10: ابو خالد كابلى گويد: از امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا)(3) به خدا و رسولش و نورى كه فرستاده ايم ايمان آوريد پرسيدم فرمود: اى ابا خالد! به خدا مقصود از نور ائمه است. اى ابا خالد! نور امام(علیه السلام) در دل مؤمنان از نور خورشيد تابان در روز روشن تر است و ايشانند كه دل هاى مؤمنين را منور كنند و خدا از هر كه خواهد نور ايشان را پنهان دارد پس دل آنها تاريك گردد و در ظلمت رود.(4)

حدیث11: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى .... (لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً) إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ

ص: 536


1- . سوره مبارکه حدید آیه 28
2- . الکافی ج1 ص194 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ نُورُ اللَّهِ عَزَّوَجَل ح3
3- . التغابن آیة 8
4- . سوره مبارکه تغابن آیه8، الکافی کتاب الحجة ج1ص195 باب13 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع نُورُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ح4

(فَما لَهُ مِنْ نُورٍ) إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ (يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ ) أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.*

حدیث11: امام صادق(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً)(1) و كسى كه خدا براى او نورى مقرر نفرموده فرمودند: يعنى امامى از اولاد فاطمه ندارد (فَما لَهُ مِنْ نُورٍ)(2) هيچ نورى براى او نباشد یعنی روز قيامت امامى نداشته باشد، و در باره قول خداى تعالى(يَسْعى نُورُهُمْبَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ) (3) نور آن ها از پيش رو و طرف راست مي شتابد فرمود: روز قيامت ائمه مؤمنين از پيش رو و طرف راست مؤمنين مي شتابند تا ايشان را به منازل اهل بهشت وارد سازند. (4)

وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنَا بِهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُّ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الذُّهَلِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ) قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ قُلْتُ (مَثَلُ

نُورِهِ ) قَالَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ (كَمِشْكاةٍ) قَالَ صَدْرُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

قَالَ قُلْتُ (فِيها

مِصْباحٌ) قَالَ فِيهِ نُورُ الْعِلْمِ يَعْنِي النُّبُوَّةَ قُلْتُ (الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ) قَالَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ صَدَرَ إِلَى قَلْبِ عَلِيٍّ قُلْتُ (كَأَنَّها) قَالَ لِأَيِّ شَيْ ءٍ

تَقْرَأُ (كَأَنَّها) فَقُلْتُ فَكَيْفَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌ قُلْتُ (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ) قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ

ص: 537


1- . النور 40
2- . النور 40
3- . الحدید 12
4- . الکافی ج1 ص195 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع نُورُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ح5

بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَا يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ قُلْتُ (يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ) قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ قُلْتُ (نُورٌ عَلى نُورٍ) قَالَ الْإِمَامُ فِي إِثْرِ الْإِمَامِ

كتاب توحيد و معانى الاخبار: فضيل بن يسار گفت به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (1)

فرمود: خداوند چنين است گفتم (مَثَلُ نُورِهِ )(2) فرمود: محمد(صلی الله علیه و آله) مثل نور خدا است گفتم «كَمِشْكاةٍ» فرمود: سينه محمد(صلی الله علیه و آله) گفتم «فِيها مِصْباحٌ» فرمود: در آننور علم است. يعنى نبوت. گفتم: «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ». فرمود: علم پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) وارد به قلب علي(علیه السلام) شد.

گفتم: «كَأَنَّها» فرمود: چرا «كَأَنَّها» مي گوئى، عرضه داشتم: پس چگونه بگويم؟ فرمود: كَأَنَّهُ (كَوْكَبٌ دُرِّيٌ ) (3) عرضه داشتم (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ) (4) فرمود: آن امير المؤمنين علي بن ابى طالب(علیه السلام) است كه نه يهودى است و نه نصراني. عرضه داشتم (يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ) (5) فرمود: نزديك است علم از دهان عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) فرو ريزد قبل از سخن گفتن. عرضه داشتم (نُورٌ عَلى نُورٍ) (6) فرمود: امامى پس از امام ديگر. (7)

تفسير القمي (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ) قَالَ جَاهِلًا عَنِ الْحَقِّ وَ الْوَلَايَةِ فَهَدَيْنَاهُ إِلَيْهَا (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ) قَالَ النُّورُ الْوَلَايَةُ (كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها) يَعْنِي فِي وَلَايَةِ غَيْرِ الْأَئِمَّةِ (كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ )

تفسير قمى (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ )(8)

فرمود: يعنى جاهل به حق و ولايت باشد او را هدايت مي كنيم. (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ)(9)

برايش

ص: 538


1- . النور آیة 35
2- . النور آیة 35
3- . النور آیة 35
4- . النور آیة 35
5- . النور آیة 35
6- . النور آیة 35
7- . التوحيد للصدوق ص157 باب15 باب تفسير قول الله عز و جل الله نور السماوات و الأرض إلى آخر الآية ح3
8- . الانعام آیة 122
9- . الانعام آیة 122

نورى درخشان قرار مى دهيم كه با آن ميان مردم راه برود فرمود آن نور ولايت است. (كَمَنْمَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها)(1) مانند كسى است كه در تاريكى ها است و نمي تواند از آن خارج شود فرمود: يعنى ولايت غير آل محمد(صلی الله علیه و آله) را دارد (كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ )(2) چنين آراسته شده براى كافران كردارشان. (3)

تفسير القمي (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ ) يَعْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ (وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ) يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) فَأَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَنْ يُخْبِرُوا أُمَمَهُمْ وَ يَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرُوهُ بِالْقَوْلِ وَ أَمَرُوا أُمَمَهُمْ بِذَلِكَ وَ سَيَرْجِعُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ يَرْجِعُونَ وَ يَنْصُرُونَهُ فِي الدُّنْيَا

تفسير قمى: (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ) (4)

كسانى كه ايمان به پيامبر(صلی الله علیه و آله) آورند (وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ )(5) يعنى پيرو امير المومنين(علیه السلام) باشند (أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )(6) آنها رستگارند. خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه به امت هاى خود خبر دهند از ظهور پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و او را يارى كنند. ايشان نيز به گفتار يارى نمودند و به امت خود اين دستور را دادند در آينده پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برمى گردد آنها نيز برخواهند گشت و او را در دنيا يارى مي كنند. (7)عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قَصَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قِصَّةَ الْفَرِيقَيْنِ جَمِيعاً فِي الْمِيثَاقِ حَتَّى بَلَغَ الِاسْتِثْنَاءُ مِنَ اللَّهِ فِي الْفَرِيقَيْنِ فَقَالَ إِنَّ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَهُ فِيهِمَا الْمَشِيَّةُ فِي تَحْوِيلِ مَا شَاءَ فِيمَا قَدَّرَ فِيهَا حَالٍ عَنْ حَالٍ وَ الْمَشِيَّةُ فِيمَا خَلَقَ لَهُمَا مِنْ خَلْقِهِ فِي مُنْتَهَى مَا قَسَمَ لَهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ قَالَ فِي كِتَابِهِ (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ) فَالنُّورُ هُمْ آلُ

ص: 539


1- . الانعام آیة 122
2- . الانعام آیة 122
3- . تفسير القمي ج 1 ص215 [سورة الأنعام(6): الآيات 112 الى 141]
4- .الاعراف آیة 157
5- .الاعراف آیة 157
6- .الاعراف آیة 157
7- . تفسير القمي ج 1 ص242 [سورة الأعراف(7): الآيات 149 الى 157] .....

مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ الظُّلُمَاتُ عَدُوُّهُمْ.

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد درباره آیه (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ) (1) فرمودند: نور آل محمدند(صلی الله علیه و آله) و ظلمات دشمنان ايشانند. (2)

عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ) قَالَ الْمَيْتُ الَّذِي لَا يَعْرِفُ هَذَا الشَّأْنَ قَالَ أَ تَدْرِي مَا يَعْنِي مَيْتاً قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا قَالَ الْمَيْتُ الَّذِي لَا يَعْرِفُ شَيْئاً فَأَحْيَيْنَاهُ بِهَذَا الْأَمْرِ (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ) قَالَ إِمَاماً يَأْتَمُّ بِهِ قَالَ (كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها) قَالَ كَمَثَلِ هَذَا الْخَلْقِ الَّذِينَ لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ

تفسير عياشى: نقل از حضرت باقر(علیه السلام) درباره آیه (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ)(3)

فرمود: ميت كسى است كه عارف به امام نيست مي دانى منظور از مرده چيست عرضه داشتم: بفرمائيد فرمود: مرده كسى است كه چيزى نمى داند او را با شناخت امام زنده مي كنيم. (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ) فرمود: برايش امامى قرار مي دهيم كه از او پيروى كند (كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها)(4) يعنى او مانند كسى كه امام را نمى شناسد. (5)رَوَاهُ الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الدَّيْلَمِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَوْلُهُ تَعَالَى (قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً) قَالَ الْبُرْهَانُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ النُّورُ الْمُبِينُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ص: 540


1- .البقرة آیة 257
2- . تفسير العياشي ج 1 ص139 [سورة البقرة(2): آية 257] ح461
3- .الانعام آیة 122
4- .الانعام آیة 122
5- . تفسير العياشي ج 1 ص375 [سورة الأنعام(6): آية 122] ح89

كنز الفوائد: عبد اللَّه بن سليمان گفت به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: منظور از اين آيه چيست؟ (قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً)(1) شما را برهانى از طرف پروردگارتان فرستاديم و نورى آشكارا حضرت فرمود: برهان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و نور مبين علي بن ابى طالب(علیه السلام). (2)

وَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ حَسَنٍ الْمَرْوَزِيِّ عَنِ الْأَحْوَصِ بْنِ جَوَّابِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ رُزَيْقٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ عَنْ كَعْبِ بْنِ عِيَاضٍ قَالَ طَعَنْتُ عَلَى عَلِيٍّ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ فَوَكَزَنِي فِي صَدْرِي ثُمَّ قَالَ يَا كَعْبُ إِنَّ لِعَلِيٍّ نُورَيْنِ نُوراً فِي السَّمَاءِ وَ نُوراً فِي الْأَرْضِ فَمَنْ تَمَسَّكَ بِنُورِهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ أَخْطَأَهُ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ فَبَشِّرِ النَّاسَ عَنِّي بِذَلِكَ.

كنز الفوائد: كعب بن عياض گفت من خورده گيرى كردم بر علي(علیه السلام) در مقابل پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مشت بر سينه من نهاده فرمود: كعب على(علیه السلام) داراى دو نور است يكى در آسمان و ديگرى در زمين هر كه به نور او چنگ زند خدا او را داخل بهشت مي كند و هر كه از او سرباز زند داخل جهنم مى شود اين سخنان را از طرف من به مردم بشارت ده. (3)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ) قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ (وَ اللَّهُ مُتِمُّنُورِهِ ) قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا) فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ

ص: 541


1- . النساء آیة 174
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص150 [سورة النساء(4): آية 174]
3- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص643 [سورة الحديد(57): آية 28]

بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ ) قَالَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ قُلْتُ (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ (وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ) وَلَايَةِ الْقَائِمِ (وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ) بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيلٌ....

از ابوالحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) سؤال كردم راجع به آيه (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ )(1) فرمود: مي خواهند ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) را با تبليغات خود از بين ببرند عرضه داشتم (وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ )(2)

فرمود: خدا امامت را تكميل مي كند به دليل اين آيه (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا)(3) كه نور همان امام(علیه السلام) است عرضه داشتم (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ)(4) او خدائى است كه دستور داده به پيامبرش وصيت كند در مورد ولايت علي(علیه السلام) ولايت همان دين حق است عرضه داشتم (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ )(5)

فرمود: تا چيره نمايد دين حق را بر تمام اديان هنگام ظهور حضرت قائم(علیه السلام) به دليل اين آيه (وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ )(6) كه خدا امامت را تكميل مي كند به ولايت قائم (وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ )(7) اگر چه خوش آيند كافران بهولايت على(علیه السلام) نباشد گفتم اين تنزيل قرآن است فرمود: آن حروفى كه در قرآن آمده تنزيل است ولى بقيه تفسير آن است. (8)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هِلَالٍ الْأَحْمَسِيُّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ التَّيْمِيُّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ) قَالَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) (وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ ) قَالَ

ص: 542


1- . الصف آیة 8
2- . الصف آیة 8
3- . التغابن آیة 8
4- . التوبة آیة 33
5- . التوبة آیة 33
6- . الصف آیة 8
7- . الصف آیة 8
8- . الكافي ج 1 ص432 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح91

أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ابن عباس در مورد آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ )(1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد بپرهيزيد از خدا و به پيامبرش ايمان آوريد به شما دو نصيب از رحمت خود مي بخشد فرمود: آن دو نصيب حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) هستند (وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ )(2)

برايتان امامى قرار مى دهد (اميرالمؤمنين علي بن ابى طالب(علیه السلام)) كه در مسير زندگى به همراه او برويد.(3)

ائمه اطهار باب اللهحدیث12: إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا مَنْزِلَتُكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ فَقَالَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ.

حدیث12: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مقام شما در نزد خدا چگونه است حضرت فرمود: حجت خدا بر خلق و باب و دربى هستيم كه از آن بايد وارد شد و امين اسرار خدا و مترجم وحى او هستيم.(4)

حدیث13: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):....نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ نَحْنُ

ص: 543


1- . الحدید آیة 28
2- . الحدید آیة 28
3- . تفسير فرات الكوفي ص468 [سورة الحديد(57): آية 28] ح612
4- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 62 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح9

الْعَالِمُونَ

بِأَمْرِهِ وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ

حدیث13: امام صادق(علیه السلام): ما حجت خدا در ميان بندگان و گواهان بر خلق و امناى بر وحى و خزينه داران علم او هستيم و وجه خدائيم كه از آن جناب بايد به سوى او رفت و ديده او ميان مردم و زبان گويا و باب اللَّه هستيم كه راهنما به سوى اوييم ما عالم به امر و دعوت كننده به راهش هستيم به وسيله ما خدا شناختهشد و پرستش گرديد ما راهنمايان به سوى خدائيم اگر ما نبوديم خدا پرستش نمي شد.(1)

حدیث14: ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى

حدیث14: امام صادق(علیه السلام): اميرالمؤمنين(علیه السلام) باب اللَّه است كه فقط از آن درب مي توان رفت و راهى است به سوى خدا هركه از غير آن راه رود هلاك شده همچنين براى همه ائمه هدى يكى پس از ديگرى اين مطلب جارى است آن ها را اركان زمين قرار داده تا موجب تزلزل و ناراحتى مردم نشود و حجت بالغه او هستند بر ساكنين روى زمين و مردم زير آسمان.(2)

حدیث15: عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَجَاءَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها

فَقَالَ نَحْنُ

ص: 544


1- .[1] التوحيد للصدوق ص 152 باب 12 باب تفسير قول الله عز و جل كل شي ء هالك إلا وجهه ح9 ،
2- .[2] الإختصاص ص21 باب طائفة من أقوال النبي ص و الأئمة ع، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص201 باب9 باب في الأئمة ع أنه جرى لهم ما جرى لرسول الله و أنهم أمناء الله على خلقه و أركان الأرض و أمناء الله على ما هبط من علم أو عذر أو نذر و الحجة البالغة على ما في الأرض و أنهم قد أعطوا علم المنايا و البلايا و الوصايا و فصل الخطاب و العصا و الميسم ح3، بحارالانوار ج25 ص359 باب 12 أنه جرى لهم من الفضل و الطاعة مثل ما جرى لرسول الله ص و أنهم في الفضل سواء ح5

الْبُيُوتُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ أَنْ تُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُيُوتُهُالَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا...

حدیث15: اصبغ بن نُباته گفت: خدمت آقایم اميرالمؤمنين(علیه السلام) نشسته بودم كه ابن كوّاء وارد شد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) معنى اين آيه چيست؟ (وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها)(1) فرمود: ما همان خانه هائى هستيم كه خداوند دستور داده از درب آن وارد شويد ما باب اللَّه و بيوت خدائيم كه از اين جا بايد به سوى او رفت هركه با ما بيعت كند و اقرار به ولايت ما آورد از درب خانه وارد شده و هركه مخالف ما باشد و ديگرى را بر ما مقدم دارد از پشت وارد خانه شده.(2)

حدیث16: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ.

حدیث16: اسود بن سعيد گفت خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم بى آنكه چيزى از آن جناب بپرسند فرمود: ما حجت خدا، باب اللَّه، لسان خدا، وجه اللَّه و عين اللَّه در ميان مردم هستيم ما فرمانروايان امر در ميان مردم هستيم.(3)

ص: 545


1- .[1] سوره مبارکه اعراف آیه 46
2- .[2] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص227 احتجاجه على بعض - اليهود - و غيره في أنواع شتى من العلوم ح2
3- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص61 باب3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح1،

ائمه اطهار (علیهم السلام) اسماء حُسنی خداوند

حدیث17: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها قَالَ: نَحْنُ (وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ) الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.

حدیث17: امام صادق(علیه السلام): در تفسیر آیه (وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِها)(1) و برای خداوند نام های نیک است، خدا را به آن نام ها بخوانید فرمود: به خدا سوگند! ما همان اسماء حُسنای خداییم که عملی را از احدی جز به شناخت ما نمی پذیرد.(2)

حدیث1/17: قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها)

حدیث1/17: امام رضا(علیه السلام): هرگاه پیشامد سختی برایتان روی داد از ما کمک و یاری بجوئید که خداوند متعال می فرماید (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها)(3) و برای خداوند نام های نیک است، خدا را به آن نام ها بخوانید.

علامه فیض کاشانی در کتاب SوافیR می نویسد: همان گونه که نام، دلیل و گواه بر فرد نامیده شده است و علامت و نشانه ای برای شناخت اوست، همچنین ائمهﻱ اطهار(علیهم السلام) دلیل و راهنما به سوی خدا هستند، مردم را به سویخداوند سبحان راهنما بوده و آنان، نشانهﻱ صفات نیکو و افعال و آثار خداوند هستند.

توضیح: و در قضیه توبه حضرت آدم(علیه السلام) او خداوند را به اسامی پنج تن قسم داد و خداوند به برکت همین اسماء مقدسه توبه حضرت آدم(علیه السلام) را پذیرفت و این مقام والای ائمه اطهار را بیشتر از پیش به اثبات می رساند.

ص: 546


1- . اعراف آیهﻱ 180.
2- . الکافی: ج1 ص143 بَابُ النَّوَادِر ح4.
3- . الاعراف آیة 180

سلام خداوند در قرآن بر چهارده معصوم

حدیث18: فِيمَا احْتَجَّ الرِّضَا(علیه السلام) عَلَى عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ فِي فَضْلِ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ أَنَّهُ سَأَلَ الْعُلَمَاءَ فَقَالَ أَخْبِرُونِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) فَمَنْ عَنَى بِقَوْلِهِ يس قَالَتِ الْعُلَمَاءُ يس مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) لَمْ يَشُكَّ فِيهِ أَحَدٌ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْطَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ ذَلِكَ فَضْلًا لَا يَبْلُغُ أَحَدٌ كُنْهَ وَصْفِهِ إِلَّا مَنْ عَقَلَهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُسَلِّمْ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا عَلَى الْأَنْبِيَاءِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَلامٌ عَلى نُوحٍ(علیه السلام) فِي الْعالَمِينَ وَ قَالَ سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ(علیه السلام) وَ قَالَ سَلامٌ عَلى مُوسى(علیه السلام) وَ هارُونَ(علیه السلام) وَ لَمْ يَقُلْ سَلَامٌ عَلَى آلِ نُوحٍ(علیه السلام) وَ لَمْ يَقُلْ سَلَامٌ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ لَا قَالَ سَلَامٌ عَلَى آلِ مُوسَى(علیه السلام) وَ هَارُونَ(علیه السلام) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ سَلَامٌ عَلَى آلِ يس يَعْنِي آلَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ.

حدیث18: از جمله استدلال هائى كه امام رضا(علیه السلام) با علماى اهل سنت در باره فضل و مقام عترت پيامبر(صلی الله علیه و آله) نمود این بود که دانشمندان اهل سنت پرسيدند راجع به آيه (يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(1) منظور خداوند چه اشخاصى هستند، حضرت فرمودند: گفتند منظور از (يس) كه حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و احدى شكی در آن ندارد. حضرت فرمود: خداوند به محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) فضلى عنايت نموده كه هيچ كس نمى تواند آن را توصيف نمايد مگر كسى كه درك كند به اين دليل كه خداوند بر احدى غير از انبيا سلام نفرستاده در اين آيه مى فرمايد (سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ )(2) و آيه ديگر (سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ)(3) و

ص: 547


1- . یس آیة 1 الی 4
2- . الصافات آیة 79
3- . الصافات آیة 109

آيه (سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ )(1) و در هيچ كدام نفرموده سلام بر آل نوح(علیه السلام) يا سلام بر آل ابراهيم(علیه السلام) و نه سلام بر آل موسى(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) ولى فرموده (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ )(2) منظور آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(3)

حدیث19: أَقُولُ رَوَى الشَّيْخُ شَرَفُ الدِّينِ النَّجَفِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ تَأْوِيلِ الْآيَاتِ الْبَاهِرَةِ مِنْ تَفْسِيرِ الشَّيْخِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الشَّيْخُ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ حَكَمٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اسْمُهُ يَاسِينَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ (سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ )حدیث19: امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اسمش ياسين است و ما كسانى هستيم كه خداوند فرموده (سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ)(4)

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) (يس) اسْمُ رَسُولِ اللَّهِ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ قَوْلُهُ (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) قَالَ: عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ (تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ) قَالَ: الْقُرْآن

تفسير قمى: (يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ )(5)

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: ياسين اسم پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است دليل بر اين مطلب آيه (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ )(6) است.(7)

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْبَاقِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْغَنِيِ قَالَ الْمُغَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَنْدَلٍ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ)

قَالَ السَّلَامُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ وَ السَّلَامَةُ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ فِي الْقِيَامَةِ.

ص: 548


1- . الصافات آیة 120
2- . الصافات آیة 130
3- .[6] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص236 باب 23 باب ذكر مجلس الرضا ع مع المأمون في الفرق بين العترة و الأمة ح1،
4- .[1] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص946 الحديث الثاني و الثمانون[1]
5- . یس آیة 1 ال 2
6- . یس آیة 3
7- .[4] تفسير القمي ج 2 ص 211 [سورة يس(36): الآيات 1 الى 10] ح1

ابن عباس در باره آيه (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ ) گفت: سلام از جانب پروردگار جهانيان بر محمد(صلی الله علیه و آله) و سلامت براى كسانى كه ايشان را دوست دارند در قيامت.(1)

حدیث20: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْبَاقِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (سَلَامٌ عَلَى آلِ يس) قَالَ السَّلَامُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِم حدیث20: ابن عباس در باره آيه (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) گفت: سلام است از جانب پروردگار جهانيان بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش.(2)

حدیث21: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى الْجَلُودِيُّ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْخَضِرُ بْنُ أَبِي فَاطِمَةَ الْبَلْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا وُهَيْبُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ حَدَّثَنِي كَادِحٌ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ) قَالَ يَاسِينُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ آلُ يَاسِينَ.

حدیث21: امیرالمومنین(علیه السلام) در تفسير (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) فرمود: ياسين محمد(صلی الله علیه و آله) است و ما آل ياسين هستيم. (3)

حدیث22:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ قَالَ

ص: 549


1- .[5] معاني الأخبار ص122 باب معنى آل ياسين ح1
2- .[1] معاني الأخبار ص122 باب معنى آل ياسين ح1
3- .[2] الأمالي( للصدوق) ص 472 المجلس الثاني و السبعون ح1

يَاسِينُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله).

حدیث22: ابى مالك در تفسير (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) گفت: ياسين محمد(صلی الله علیه و آله) است. (1)

حدیث23: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيِّ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَرَ النَّهْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ قَالَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).حدیث23: ابن عباس در تفسير (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) گفت مقصود آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.(2)

علامه قدس اللَّه روحه در كشف الحق در باره آيه (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) از ابن عباس نقل كرده آنها آل محمّدند(صلی الله علیه و آله). اين مطلب را تأييد مى كند آن چه ابن حجر، در صواعق از فخر الدين رازى نقل كرده كه گفته است اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) با شخص پيغمبر در پنج چيز برابرند در سلام، خداوند فرمود Sاَلسَلامُ عَلَيكَ أَيُّها النَّبيُّR و فرموده (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) و در صلوات فرستادن بر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و اهل بيتش در تشهد در اين آيه فرموده (طه) يعنى اى طاهر و فرموده (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(3) و در تحريم صدقه و در تاکید محبت به ایشان، خداوند مى فرمايد (فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ)(4) و فرموده (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى )(5) (6)

ص: 550


1- .[3] الأمالي( للصدوق)ص472 المجلس الثاني و السبعون ح2
2- .[1] الأمالي ( للصدوق) ص472 المجلس الثاني و السبعون ح3
3- .[2]الاحزاب آیة 33
4- .[3]آل عمران آیة 31
5- .[4]الشوری آیة 23
6- .[5]بحارالانوار ج23 ص170 باب8 أن آل يس آل محمد ضمن ح12

ائمه اطهار روح اللهحدیث24: مِنْ كِتَابِ الْوَاحِدَةِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأُطْرُوشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) :...فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ وَ بِنَا احْتَجَبَ عَنْ خَلْقِهِ

حدیث24: امام باقر(علیه السلام) نقل كرد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: ...ما روح اللَّه و كلمات خدائيم بوسيله ما پنهان از خلق خود شد (يعنى ما را حجاب بين خود و خلق قرار داد ما وسيله و واسطه بين مخلوق و خدائيم همان طور كه پرده واسطه بين محجوب و كسى كه پشت پرده بوده مى باشد).(1)

ائمه اطهار آیات الهی اند

حدیث25: جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ نَزَلَتْ فِي الَّذِينَ كَذَّبُوا فِي أَوْصِيَائِهِمْ صُمٌّ وَ بُكْمٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ فِي الظُّلُماتِ مَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ إِبْلِيسَ فَإِنَّهُ لَا يُصَدِّقُ بِالْأَوْصِيَاءِ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِمْ أَبَداً وَ هُمُ الَّذِينَ أَضَلَّهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ(علیه السلام) آمَنَ بِالْأَوْصِيَاءِ وَ هُمْ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فِي بَطْنِ الْقُرْآنِ أَنْ

ص: 551


1- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 121 [سورة آل عمران(3): آية 81]

كَذَّبُوا بِالْأَوْصِيَاءِ كُلِّهِمْ

حدیث25: ابوحمزه گفت از امام باقر(علیه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم (وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)(1)

حضرت فرمود: در باره كسانى كه اوصياء خود را تكذيب نموده اندكر و لال هستند همان طور كه خداوند فرموده در تاريكي ها به سر مى برند كسى كه از فرزندان شيطان باشد هرگز تصديق امامان و اوصياء را نخواهد كرد و ايمان نمى آورد آن ها را خدا گمراه نموده ولى كسانى كه از فرزندان آدم باشند ايمان به اوصياء مى آورند و در راه راست قرار دارند. شنيدم مي فرمود(كَذَّبُوا بِآياتِنا)(2) تمام آيات در بطن قرآن است يعنى اگر تمام اوصياء را تكذيب كنند. (3)

حدیث26: مُحَمَّدٌ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَال:.. قَالَ الصادق(علیه السلام): .وَ قَالَ (ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) فَأَيُّ آيَةٍ أَكْبَرُ مِنَّا وَ اللَّهِ إِنَّ بَنِي هَاشِمٍ وَ قُرَيْشاً لَتَعْرِفُ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ وَ لَكِنَّ الْحَسَدَ أَهْلَكَهُمْ كَمَا أَهْلَكَ إِبْلِيسَ وَ إِنَّهُمْ لَيَأْتُونَّا إِذَا اضْطُرُّوا وَ خَافُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ فَيَسْأَلُونَّا فَنُوَضِّحُ لَهُمْ فَيَقُولُونَ نَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَهْلُ الْعِلْمِ ثُمَّ يَخْرُجُونَ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا أَضَلَّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَؤُلَاءِ وَ يَقْبَلُ مَقَالاتِهِم

حدیث26: امام صادق درباره آیه (وَ ما نُريهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها)(4) ما هیچ آیه ای به آنان نشان نمی دادیم، مگر این که از دیگری بزرگتر بود فرمود: پس کدام آیه از ما بزرگ تر است؟! سوگند به خدا! همانا قریش از آن چه خداوند به ما عطا فرموده آگاه و باخبرند، امّا حسادت آن ها را هلاک نمود همان طور که شیطان را هلاک کرد. آنان در مواقعی که ناچارند و بر جان خود می ترسند نزد ما می آیند و

ص: 552


1- .[2] الانعام آیة 39
2- .[1] الانعام آیة 39
3- .[2] تفسير القمي ج 1 ص199 [سورة الأنعام(6): الآيات 1 الى 44]
4- . الزخرف آیة 48.

از ما می پرسند و ما بر آن ها توضیح داده و راه حلّی نشان می دهیم، آن گاه می گویند: گواهی می دهیم که شما اهل علم هستید. سپس بیرون می روند و در نزد دیگران می گویند: ما کسانی را گمراه تر از پیروان ایشان ندیدیم!!!(1)توضيح: ابتداى اين آيه (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ)(2) قبلا گفتيم كه منظور از آيات ائمه است يا منظور آياتى كه در باره ولايت آنها نازل شده بنا بر هر دو صورت وقتى اين آيات براى آنها خوانده شود منافقين مي گويند قرآنى غير از اين بياور كه در آن راجع به ولايت علي چيزى نباشد يا تغيير بده على را به اين طور كه به جاى آيه اى كه متضمن ولايت او است آيه ديگرى قرار بده. خداوند به پيامبرش مي فرمايد (قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي)(3) بگو به من اجازه داده نشده كه از طرف خود تغييرى دهم من تنها پيرو وحى بوده و اگر نافرمانی کنم مبتلا به عذابى بزرگ شوم.

حدیث27: تفسير القمي (سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ إِذَا رَجَعُوا يَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ

حدیث27: تفسير قمى در تقسیر آيه شریفه(سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها)(4) نوشته است آيات در اين آيه قرآن اميرالمؤمنين و ائمه(علیهم السلام) هستند وقتى بر گردند دشمنانشان آن ها را مي شناسند بعد از ديدن.(5)

حدیث28: الكافي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ) قَالَ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ (وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ) قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي

ص: 553


1- . كامل الزيارات ص 329 الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات ح2
2- . یونس آیة 15
3- . یونس آیة 15
4- .[3] النمل آیة 93
5- .[4] تفسير القمي ج 2 ص132 [سورة النمل(27): الآيات 52 الى 93]

قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ) وَ هُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُحدیث28: از امام صادق(علیه السلام) در باره آيه شريفه (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ )(1) سوال شد حضرت فرمود: منظور از آيات محكمات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) هستند (وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ)(2)

مقصود از متشابهات فلانى و فلانى و فلانى است (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ )(3)

و فرمود: راسخين در علم امير المؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) هستند.(4)

حدیث29: (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي

حدیث29: تفسير قمى: (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ )(5) كسانى كه از آيات ما غافل هستند در تفسير معنى آيات مي نويسد يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) هستند دليل بر اين مطلب فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام) است كه فرمود: خدا را آيه اى بزرگتر از من نيست.(6)

حدیث30: (فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا) قَالَ وَ لَمْ يُؤْمِنُوا بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌحدیث30: تفسير قمى: (فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا)(7) و ايمان به ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) ندارند و براى آن ها عذابى دشوار است.(8)

ص: 554


1- .[1] آل عمران آیة 7
2- .[2] آل عمران آیة 7
3- .[3] آل عمران آیة 7
4- .[4] الكافي ج 1 ص 415 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح14
5- .[5] یونس آیة 7
6- .[6] تفسير القمي ج 2 ص401 [سورة النبإ(78): الآيات 1 الى 3]
7- .[1] الحج آیة 56 و 57
8- .[2] تفسير القمي ج 2 ص86 [سورة الحج(22): الآيات 52 الى 59]

حدیث31: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ) قَالَ

الْبَيِّنَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ

حدیث31: از حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) سؤال شد در مورد آيه (ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ )(1) فرمود: بينات در اين آيه ائمه(علیهم السلام) هستند.(2)

حدیث32: (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا) يَعْنِي مَا يَجْحَدُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ إِلَّا الظَّالِمُونَ.

حدیث32: تفسير قمى: (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )(3) فرمود: آن ها ائمه(علیهم السلام) هستند و آيه (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا)(4) يعنى منكر مقام امامت اميرالمؤمنين و ائمه(علیهم السلام) نمي شوند مگر كافران.(5)حدیث33: (فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ) قَالَ بِالْأَئِمَّةِ يَجْحَدُونَ

حدیث33: تفسير قمى: در تفسیر آیه (فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ) (6) آمده كسانى هستند كه زيانكارند به واسطه ستمى كه به آيات ما روا داشتند. يعنى انكار ائمه(علیهم السلام) را نمودند.(7)

حدیث34: مُحَمَّدٌ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ:... قَالَ الصادق(علیه السلام) :... وَ هُوَ يَقُولُ (سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ) فَأَيُّ آيَةٍ فِي الْآفَاقِ غَيْرِنَا أَرَاهَا اللَّهُ أَهْلَ الْآفَاقِ وَ قَالَ (ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) فَأَيُّ آيَةٍ أَكْبَرُ مِنَّا وَ اللَّهِ إِنَّ بَنِي هَاشِمٍ وَ قُرَيْشاً لَتَعْرِفُ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ وَ لَكِنَّ الْحَسَدَ أَهْلَكَهُمْ كَمَا أَهْلَكَ إِبْلِيسَ

حدیث34: امام صادق(علیه السلام) درباره آیه شریفه (سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي

ص: 555


1- .[3] التغابن آیة 6
2- .[4] تفسير القمي ج 2 ص372 [سورة التغابن(64): الآيات 1 الى 16]
3- .[5] العنکبوت آیة 49
4- .[6] العنکبوت آیة 49
5- .[7] تفسير القمي ج 2 ص151 [سورة العنكبوت(29): الآيات 48 الى 60]
6- .[1] الاعراف آیة 9
7- .[2] تفسير القمي ج 1ص 224 [سورة الأعراف(7): الآيات 1 الى 11]

أَنْفُسِهِمْ)(1) به زودی آیات خود را در اطراف جهان و نفوس بندگان به ایشان نشان می دهیم فرمودند: پس کدام آیه و نشانه در آفاق جز ماست که خداوند به اهل زمین نشان داده؟ و در جای دیگری فرموده (وَ مَا نُرِيهِم مِّنْ ءَايَةٍ إِلَّا هِىَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا)(2) ما هیچ آیه ای به ایشان نشان نمی دادیم مگر اینکه از دیگری بزرگتر بود. پس کدام آیه از ما بزرگتر است؟ به خدا سوگند! همانا بنی هاشم و قریش از آنچه خداوند به ما عطا فرموده آگاه و با خبرند، ولی حسادت آنان را هلاک نمود همانطور که شیطان را هلاک کرد.(3)الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ ) قَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ.

داود رقى گويد، از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى (وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ)(4) اين آيه ها و بيم دادن ها گروهى را كه مؤمن شدنى نيستند سودی ندهد پرسيدم، فرمود: آيه ها امامان و بيم دادن ها پيغمبران مي باشند. (واضحست كه ائمه آيات اللَّه العظمى مي باشند و وظيفه پيغمبران بيم دادن مردمست از عواقب سوئى كه بر گناهانشان مترتب مى شود و وجود امامان و بيم دادن پيغمبران، براى اهل ايمان و افراد شايسته

سودمند و براى مردم سرسختى كه ايمان

ص: 556


1- . سوره فصلت آیه53
2- . سوره زخرف آیه48
3- . کامل الزیارات ص329 الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات ح2
4- .[1] یونس آیة 101

نياورند سودى ندارد. (1)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها) يَعْنِي الْأَوْصِيَاءَ كُلَّهُمْ.

امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل (كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها)(2) تمام آيات ما را تكذيب كردند فرمود: مقصود از آيات، اوصياء است. (3)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) قَالَ ذَلِكَ إِلَيَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَبِتَفْسِيرِهَا قُلْتُ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ) قَالَ فَقَالَ هِيَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ يَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي.

ابو حمزة گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم، شيعه از شما تفسير اين آيه را مي پرسند (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ)(4) از چه از يك ديگر مي پرسند؟ از خبر بزرگى مي پرسند، فرمود: اختيار با من است، اگر خواهم به آنها بگويم و اگر خواهم نگويم، سپس فرمود: ولى من تفسيرش را براى تو مي گويم عرضه داشتم (عَمَّ يَتَساءَلُونَ) از چه از يك ديگر مي پرسند؟ فرمود: اين آيه در باره امير المؤمنين(علیه السلام) است، آن حضرت مي فرمود: خدا را آيه اى بزرگتر از من نيست، خدا را خبرى بزرگتر از من نيست. (5)

ص: 557


1- .[2] الكافي ج 1 ص207 بَابُ أَنَّ الْآيَاتِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح1
2- .[3] القمر آیة 42
3- .[4] الكافي ج 1 ص207 بَابُ أَنَّ الْآيَاتِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح2
4- .[1] النبأ آیة 1و2
5- .[2] الكافي ج 1 ص207 بَابُ أَنَّ الْآيَاتِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح3

ائمه اطهار قرآن ناطق هستند

حدیث35: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى (هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِ) قَالَ إِنَّ الْكِتَابَ لَا يَنْطِقُ وَ لَكِنْ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلُ بَيْتِهِ هُمُ النَّاطِقُونَ بِالْكِتَابِ

حدیث35: ابوبصير گفت به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: آيه (هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِ )(1) چه معنى دارد فرمود: كتاب كه سخن نمى گويدمحمّد(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام) و اهل بيتش(علیهم السلام) ناطق به كتاب هستند.(2)

خانه هایی رفیع

حدیث36: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَابُوسِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ نُفَيْعِ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَنْ بُرَيْدَةَ قَالا قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ ) فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا وَ أَشَارَ إِلَى بَيْتِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَفْضَلِهَا

حدیث36: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين آيه را خواند (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ )(3) مردى از جاى خود حركت كرده پرسيد اين كدام خانه ها است يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: خانه هاى انبياء. ابوبكر از جاى خود حركت كرد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اين خانه از آن هاست؟ و اشاره

ص: 558


1- . الجاثیة آیة 29
2- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص560 [سورة الجاثية(45): آية 29]
3- . النور آیة 36

كرد به خانه علي(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) حضرت فرمود: آرى از بهترين آن خانه ها است.(1)

حدیث37: أَحْمَدُ

بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ (رَبِّ

اغْفِرْ لِي وَلِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً) إِنَّمَا هِيَ يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ بُيُوتَ الْأَنْبِيَاءِ

حدیث37: امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه (رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً)(2) فرمودند: يعنى قبول ولايت كند، هركه داخل ولايت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) شود داخل در بيوت انبياء شده.(3)

حدیث38: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ (وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) قَالَ يَعْنِي الْأَئِمَّةَ

حدیث38: از امام صادق(علیه السلام) نقل شده در مورد آيه (وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ)(4)

فرمودند: صورت خود را به جانب هر مسجد بداريد يعنى ائمه(علیهم السلام)(5)

حدیث39: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ النَّجَّارِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) قَالَ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنَّا وَاحِداً فَوَاحِداً فَلَا تَدْعُوا إِلَى غَيْرِهِمْ فَتَكُونُوا كَمَنْ دَعَا مَعَ اللَّهِ أَحَداً هَكَذَا نَزَلَتْ.

حدیث39: عيسى بن داود نجار از آقا موسى بن جعفر(علیه السلام) در باره آيه (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً)(6) نقل كرد كه فرمود: از پدرم جعفر بن

ص: 559


1- .[3] تفسير القمي ج 2 ص105 [سورة النور(24): الآيات 35 الى 38] ..... ،تفسير فرات الكوفي ص 281 [سورة النور(24): الآيات 35 الى 36] .....
2- . نوح آیة 28
3- .[2] تفسير القمي ج 2 ص388 [سورة نوح(71): الآيات 24 الى 28]
4- . الاعراف آیة 29
5- .[4] تفسير العياشي ج 2 ص12 [سورة الأعراف(7): آية 29]
6- . الجن آیة 18

محمّد(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: آن ها اوصيا و ائمه از ما خانواده اند يكى پس ازديگرى كس ديگرى را با آن ها شريك نكنيد كه در اين صورت مثل كسى هستید كه براى خدا شريك قائل شده چنين از آيه اراده شده.(1)

حدیث40: عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَجَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها) وَ قَالَ نَحْنُ الْبُيُوتُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُيُوتُهُ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا .

حدیث40: ابن نباته گفت خدمت اميرالمؤمنين(علیه السلام) نشسته بودم ابن كوّاء وارد شده گفت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) معنى اين آيه چيست؟ ( لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها)(2) امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: ما آن خانه هائى هستيم كه خداوند دستور داده از درب آن ها وارد شوند ما باب اللَّه و بيوت او هستيم كه بايد از درب اين ها به جانب خدا رفت هركه با ما بيعت كند و اقرار به ولايت ما نمايد. وارد خانه شده از درب آن و هركه با ما مخالفت ورزد و ديگرى را بر ما مقدم دارد از پشت وارد خانه شده.(3)

حدیث41: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ ) قَالَ بُيُوتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ بُيُوتُ عَلِيٍّ مِنْهَا

ص: 560


1- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 705
2- . البقرة آیة 189
3- .[3] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص 227 باب احتجاجه ع - على بعض - اليهود - و غيره في أنواع شتى من العلوم

حدیث41: محمّد بن فضيل گفت از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) راجع به آيه( فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ )(1) پرسيدم فرمود: خانه هاى محمّد(صلی الله علیه و آله) است خانه هاى علي(علیه السلام) نيز از آن هاست.(2)

تذکر: و این خانه هایی است که خداوند رفعت داده و به این خانه ها هدایت فرموده است.

ائمه اطهار حبل الله

حدیث42: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً قَالَ التَّوْحِيدُ وَ الْوَلَايَةُ. وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَ لا تَفَرَّقُوا) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِمَ أَنَّهُمْ سَيَفْتَرِقُونَ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ وَ يَخْتَلِفُونَ فَنَهَاهُمُ اللَّهُ عَنِ التَّفَرُّقَ كَمَا نَهَى مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا عَلَى وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ لَا يَتَفَرَّقُوا

حدیث42: امام باقر(علیه السلام) در مورد (وَ لا تَفَرَّقُوا)(3)

فرمود: چون خداوند مي دانست امت پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) اختلاف خواهند كرد و متفرق مي شوند به همين جهت از تفرقه نهى كرد چنانچه امت هاى پيش را نيز نهى نموده دستور داد به آن ها كه اجماع در ولايت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) کرده و متفرق نشوند.(4)حدیث43: العمدة بِإِسْنَادِهِ عَنِ الثَّعْلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَلِيٍّ الرَّبَعِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)(5)

حدیث43: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما حبل اللَّه هستيم كه در اين آيه فرموده (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)(6)

ص: 561


1- . النور آیة 36
2- .[2] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص359 [سورة النور(24): آية 35]
3- . آل عمران آیة 103
4- .[4] تفسير القمي ج 1 ص108 [سورة آل عمران(3): الآيات 96 الى 104]
5- . آل عمران آیة 103
6- .[2] تفسير فرات الكوفي ص91 [سورة آل عمران(3): آية 106]

حدیث44: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً) قَالَ التَّوْحِيدُ وَ الْوَلَايَةُ.

حدیث44: در تفسير قمى مي نويسد (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ )(1) توحيد و ولايت است. (2)

حدیث45: أَبُو عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ عَنْ أَبِي حَفْصٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً) قَالَ نَحْنُ الْحَبْلُ

حدیث45: امام صادق(علیه السلام) در باره آیه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ )(3) فرمود: ما حبل اللَّه هستيم.(4)

حدیث46: وَ رُوِيَ أَيْضاً فِي الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ جُبَيْرٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ) قَالَ حَبْلٌ مِنَ اللَّهِ كِتَابُ اللَّهِ وَ حَبْلٌ مِنَ النَّاسِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)حدیث46: امام باقر(علیه السلام) درتفسیر آيه (إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ) (5) فرمود: حبل خدا قرآن است و حبل مردم علي بن ابى طالب(علیه السلام).(6)

ائمه اطهار کلمات الله

حدیث47: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ بَسَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ

ص: 562


1- . آل عمران آیة 103
2- .[4] تفسير القمي ج 1 ص108 [سورة آل عمران(3): الآيات 96 الى 104]
3- . آل عمران آیة 103
4- .[6] الأمالي للطوسي ص272 المجلس العاشر ح48
5- . آل عمران آیة 112
6- .[2] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص128 [سورة آل عمران(3): آية 112]

خَالِدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ السَّعْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْيَمَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمُقْرِئُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو النَّصِيبِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بُرْقَانَ عَنْ مَيْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله):... أَنَّهُ قَالَ فِي خُطْبَتِهِ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى

حدیث47: ابن عباس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه در خطبه ى خود فرمود: ما كلمه تقوى و راه رستگارى هستيم.(1)

حدیث48: سَأَلَ

يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ أَبَا الْحَسَنِ الْعَالِمَ عَنْ قَوْلِهِ (سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ ) مَا هِيَ فَقَالَ..وَ نَحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَى

حدیث48: مناقب و تحف العقول و احتجاج: يحيى بن اكثم از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) پرسيد هفت دريا (سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ )(2) كه دراين آيه مي فرمايد كدام است؟... فرمود: ما كلمات خدا هستيم كه فضائل و مناقب ما پايان پذير نيست. (3)

حدیث49: وَ فِي تَفْسِيرِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي ) الْآيَةَ قَالَ قَدْ أُخْبِرُكَ أَنَّ كَلَامَ اللَّهِ لَيْسَ لَهُ آخِرٌ وَ لَا غَايَةٌ وَ لَا يَنْقَطِعُ أَبَداً

حدیث49: در تفسير علي بن ابراهيم از حضرت باقر(علیه السلام) در باره آيه (قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي)(4) مي فرمايد: خداوند اطلاع مي دهد كه كلام خدا پايان ندارد و پيوسته و پايدار است. (5)

ص: 563


1- .[3] الخصال ج 2 ص432 عشر خصال جمعها الله عز و جل لنبيه و أهل بيته ح14
2- .[4] لقمان آیة 27
3- .[1] الإختصاص ص94 حديث موسى المبرقع ح2، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص404 فصل في المقدمات
4- .[2] الکهف آیة 109
5- .[3] تفسير القمي ج 2 ص46 [سورة الكهف(18): الآيات 99 الى 110]

توضيح: اين تفسير نيز بازگشت به فضائل و مناقب آنها دارد زيرا ائمه پايگاه كلمات و علوم خدايند.

حدیث50: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي خُطْبَتِه...... أَنَا عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ التَّقْوَى

حدیث50: ابو بصير از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه امير المؤمنين(علیه السلام) در خطبه ى خود فرمود: من عروة الوثقى و كلمه تقوى هستم.(1)

حدیث51: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِسِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي خُطْبَتِهِ أَنَا الْهَادِي وَ أَنَا الْمُهْتَدِي وَ أَنَا أَبُو الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ الْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ كُلِ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ وَ أَنَا قَائِدُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُهُ الصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي يَقُولُ (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّي وَصِيُّ نَبِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ لَا يُنْكِرُ هَذَا إِلَّا رَادٌّ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.

حدیث51: امیرالمومنین(علیه السلام): منم راه نما و منم راه يافته و منم پدر يتيمان و بيچارگان .... منم پناه هر ناتوان و محل ايمنى هر ترسان و منم جلودار مؤمنان بسوى

ص: 564


1- .[4] التوحيد (للصدوق) ص165 باب22 باب معنى جنب الله عز و جل ح2

بهشت و منم ريسمان استوار خدا و منم دسته محكم تر خدا و كلمه تقوى و سخن پرهيزگارى خدا و منم چشم خدا و زبان راستگوى او و دست او و منم جنب و پهلوى خدا كه خدا مي فرمايد (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ )(1) يعنى به جهت كراهت و نخواستن آنكه در نزد ديدن عذاب خدا نفسى بگويد كه اى افسوس و پشيمانى بر كوتاهى كردن من در باب جنب خدا يعنى در جانب و حق او يا در امر يا در طلب قرب جوار او يا طريقه كه موصل به رضاى او باشد و منم دست گشوده خدا بر بندگانش به مهربانى و آمرزش و منم درگاه حطه و آن كلمه استغفار بنى اسرائيل بود يعنى گناهان مرا از من بيفكن و مرا بيامرز و شرح باب حطه در تفاسير مذكور است هر كه مرا شناخت و حق مرا شناخت به حقيقت اويم پروردگار خود را شناخته زيرا كه من وصى پيغمبر اويم در زمين او و حجت اويم بر خلق او و اين را انكار نمي كند مگر ردكننده بر خدا و رسولش. (2)حدیث52: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): ..... نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى

حدیث52: حضرت رضا(علیه السلام): ما كلمه تقوى و عروة الوثقى هستيم.(3)

حدیث53: رَوَى الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الدَّيْلَمِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِمَوْلَايَ الرِّضَا(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى) قَالَ هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

حدیث53: مالك بن عبد اللَّه گفت به مولايم حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم معنى (وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى)(4)

فرمود: ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) است.(5)

ص: 565


1- .[1] الزمر آیة 56
2- .[2] التوحيد (للصدوق) ص165 باب22 باب معنى جنب الله عز و جل ح2
3- .[1] كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص202باب21 باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام ع ح6
4- . الفتح آیة 26
5- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص577 [سورة الفتح(48): آية 26] ح6

ائمه اطهار عروهݑ الوثقی

حدیث54: ذَكَرَ صَاحِبُ نَهْجِ الْإِيمَانِ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى (فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى) رَوَى أَبُو عَبْدِاللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ جُبَيْرٍ فِي كِتَابِ نُخَبِ الْمَنَاقِبِ لآِلِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حَدِيثاً مُسْنَداً إِلَى الرِّضَا قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى فَلْيَسْتَمْسِكْ بِحُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

حدیث54: صاحب نهج الايمان در تأويل آيه (فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى)(1) نوشته است پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هركه دوست داشته باشد چنگ بهدست آويز محكم زند چنگ زند به حُبِّ علي بن ابى طالب(علیه السلام).(2) (محبتی که با پیروی از ایشان همراه باشد)

حدیث55: مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ وَ أَبُو الْجَارُودِ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) وَ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى قَالَ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

حدیث55: ابو الجارود از حضرت باقر(علیه السلام) و زيد بن علي(علیه السلام) در باره آيه (فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى )(3) نقل كرد كه فرمود: مودت ما اهل بيت است.(4)

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

و به همين اسناد جعابى روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امامان و پيشوايان (پس از من) همگى از فرزندان حسين(علیه السلام) مي باشند، و هر كه ايشان را فرمان برد خداى را اطاعت كرده، و هر كه نافرمانى آنان كند خداى عزوجل را معصيت كرده، و ايشانند چنگاويز محكم و دستگيره استوار، و اينانند

راهنماى به

ص: 566


1- . البقرة آیة 256
2- .[1] كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص105 باب في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه
3- . البقرة آیة 256
4- .[3] البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص379 [سورة لقمان(31): آية 22]، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص3 فصل في المقدمات

سوى خداوند عزّ و جلّ. (1)ائمه اطهار وجه الله

حدیث56: الْحَجَّالُ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِي قَالَ وَ لَنْ يَهْلِكَ يوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِمَا أَمَرَ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاتِنَا ذَاكَ الْوَجْهُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَيْسَ مِنَّا مَيِّتٌ يَمُوتُ إِلَّا خَلَّفَ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

حدیث56: سلام بن مستنير گفت: از امام باقر(علیه السلام) معنى اين آيه را پرسيدم (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ )(2) فرمود: ما به خدا قسم همان وجه اللَّه هستيم هرگز هلاك نمى شود روز قيامت كسى كه به پيشگاه پروردگار بيايد با فرمان بردارى از ما و ولايت ما اينست همان وجهى كه در آيه (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) مى فرمايد، هر يك از ما بميرد جانشينى از فرزندانش به جاى او هست تا قيامت.(3)

حدیث57:

وَ رَوَى أَبُو حَمْزَةَ عَنِ الْبَاقِرِ وَ ضُرَيْسٌ الْكُنَاسِيُّ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام)

فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) قَالَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ.حدیث57: امام صادق(علیه السلام) در باره آيه (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(4) فرمود: ما وجه خدائيم كه بايد از آن جانب به سوى خدا رفت.(5)

حدیث58: قال الرضا(علیه السلام): ...نَحْنُ وَجْهُ اللَّه

حدیث58: امام رضا(علیه السلام): ...ما هستیم وجه الله.

ص: 567


1- .[4] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح217
2- . القصص آیة 88
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص65 باب 4 باب في الأئمة من آل محمد ع أنهم وجه الله الذي ذكره في الكتاب ح2
4- . القصص آیة 88
5- .[2]بصائر الدرجات ج 1 ص65 باب4 باب في الأئمة من آل محمد ع أنهم وجه الله الذي ذكره في الكتاب

حدیث59: وَ قَوْلُهُ (وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ ) قَالَ الصَّادِقُ نَحْنُ وَجْهُ اللَّه

حدیث59: در باره آيه (وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ )(1) امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما وجه اللَّه هستيم. (2)

حدیث60: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (كُلُّ

شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِي قَالَ وَ لَنْ نَهْلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاتِنَا فَذَلِكَ وَ اللَّهِ الْوَجْهُ الَّذِي هُوَ قَالَ كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ وَ لَيْسَ مِنَّا مَيِّتٌ يَمُوتُ إِلَّا وَ خَلَفُهُ عَاقِبَةٌ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

حدیث60: سلام بن مستنير گفت از امام باقر(علیه السلام) اين آيه را پرسيدم (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(3)

فرمود: به خدا قسم ما وجه اللَّه هستيم كه تا قيامت پايدار است امرى كه خداوند در مورد ولايت و فرمانبردارى از ما نموده است معنىوجه اللهى كه فرمود (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ )

هركدام از ما بميرد يك نفر از فرزندان او جانشينش مى شود تا قيامت. (4)

حدیث61: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (كُلُّ

ص: 568


1- . الرحمن آیة 27
2- .[4]بحار الانوار ج24 ص192 باب 53 أنهم عليهم السلام جنب الله و وجه الله و يد الله و أمثالها ح6
3- . القصص آیة 88
4- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 417 [سورة القصص(28): آية 88]

شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) فَقَالَ مَا يَقُولُونَ قُلْتُ يَقُولُونَ هَلَكَ كُلُّ شَيْ ءٍ إِلَّا وَجْهَهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَقَدْ قَالُوا عَظِيماً إِنَّمَا عَنَى كُلَّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ نَحْنُ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

حدیث61: حارث بن مغيره گفت: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم مردى سؤال كرد از آيه (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) فرمود: چه معنى مي كنند عرضه داشت: مى گويند هر چيزى از بين مي رود جز وجه و صورت خدا فرمود: سبحان اللَّه چه حرف عظيمى مي زنند منظورش اينست كه هر چيزى از ميان مي رود مگر وجه خدا آن وجهى كه از آن جانب به سوى خدا راه بوده باشد و ما همان وجهيم.(1)

حدیث62: حَدَّثَنَا

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ

الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ الْيَقِينُ.

حدیث62: از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كند كه فرمود: ما مثانى هستيم كه خدا به پيامبر بخشيده و ما وجه اللَّه هستيم كه در ميان شما رفت و آمد داريم هر كهما را شناخت و هر كه جاهل به مقام بود در هنگام مرگ (متوجه زيان خود مى شود).(2)

حدیث63: قَالَ علی(علیه السلام): وَ أَمَّا قَوْلُهُ (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) فَالْمُرَادُ كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِينَهُ لِأَنَّ مِنَ الْمُحَالِ أَنْ يَهْلِكَ مِنْهُ كُلُّ شَيْ ءٍ وَ يَبْقَى الْوَجْهُ هُوَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا يَهْلِكُ مَنْ لَيْسَ مِنْهُ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَالَ (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ) فَفَصَّلَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ وَجْهِهِ.

ص: 569


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص65 باب4 باب في الأئمة من آل محمد ع أنهم وجه الله الذي ذكره في الكتاب ح1
2- .[1] التوحيد (للصدوق) ص150 باب 12 باب تفسير قول الله عز و جل كل شي ء هالك إلا وجهه ح6

حدیث63: امیرالمومنین(علیه السلام): درباره آيه (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) (1) فرمود: يعنى هرچيزى ناپايدار است جز دين خدا زيرا محال است كه از خدا چيزى هلاك شود و صورت او باقى بماند خداوند منزه و بزرگتر از اين نسبت هاست، هلاك شدنى چيزهاى ديگر است، نمى بينى مي فرمايد (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ)(2) هرچه كه بر روى زمين است فانى است باقى مي ماند وجه پروردگار فرق گذاشته بين ساير موجودات و وجه خود.(3)

حدیث64: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ قال الرضا(علیه السلام):... يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ ص هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِه...حدیث64: امام رضا(علیه السلام): وجه الله پیامبران و رسولان و حجت های الهی اند که به سبب آنان، مردم به خدا و معرفت ذات مقدس و دین حق الهی می رسند.(4)

حدیث65: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ جَلِيسٍ لَهُ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَال:... كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِينَهُ وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْه

حدیث65: امام باقر(علیه السلام): همه چیز هالک است مگر دین خدا. پس ما وجهی هستیم که با آن به خدا رسیده می شود.(5)

ص: 570


1- . القصص آیة 88
2- . الرحمن آیة 26 و 27
3- .[4]بحار الانوار ج24 ص196 باب 53 أنهم عليهم السلام جنب الله و وجه الله و يد الله و أمثالها ح19
4- .[1] البرهان فی تفسیر القرآن ج5 ص236 ح4
5- .[2] کمال الدین ج1 ص231 ح33

حدیث66: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) فَقَالَ مَا يَقُولُونَ فِيهِ قُلْتُ يَقُولُونَ يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ ءٍ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَقَدْ قَالُوا قَوْلًا عَظِيماً إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

حدیث66: حارث بن مغيرة گويد از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(1) همه چيز نابود است جز وجه خدا پرسش شد حضرت فرمود: در اين باره چه مي گويند؟ عرضه داشتم: مي گويند همه چيز هلاك شود جز وجه خدا، فرمود: منزه است خدا، سخن درشتى گفتند، مقصود از وجه راهى است كه به سوى خدا روند. (2)حدیث67: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) قَالَ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِمَا أُمِرَ بِهِ مِنْ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَهُوَ الْوَجْهُ الَّذِي لَا يَهْلِكُ وَ كَذَلِكَ قَالَ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ

حدیث67: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(3) همه چيز نابود است جز وجه خدا فرمود: هر كه از راه اطاعت محّمد(صلی الله علیه و آله) با انجام آنچه مأمور شده به سوى خدا رود، وجهى است كه نابود نگردد چنان كه فرمايد هر كه اطاعت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كند اطاعت خدا كرده است. (4)

حدیث68: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ

ص: 571


1- . القصص آیة 88
2- .[4] الكافي ج 1 ص 143 باب النوادر ح1
3- . القصص آیة 88
4- .[2] الكافي ج 1 ص 143 باب النوادر ح2

نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا مَنْ عَرَفَنَا فَأَمَامَهُ الْيَقِينُ وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ السَّعِيرُ

حدیث68: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ما همان مثانی هستیم که خداوند به پیامبران بخشید، ما همان وجه خدا در روی زمین هستیم که میان شما رفت و آمد می نماییم، کسی که ما را شناخته، پس به سوی یقین (بهشت) در حرکت است و کسی که ما را نشناخته به سوی آتش سوزان (دوزخ) در حرکت است.(1)

قَوْلُهُ (وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ) قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْآيَاتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّنَاتُ وَ نَحْنُ حُدُودُ اللَّهِ امام صادق(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ) فرمودند: ما وجه الله و آیات و بینات بوده و ما حدود خدا هستیم. (2)

ائمه اطهار بیوت خدا

حدیث69: عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَجَاءَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها)

فَقَالَ نَحْنُ الْبُيُوتُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ أَنْ تُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُيُوتُهُ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا....

ص: 572


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 65 باب 4 باب في الأئمة من آل محمد ع أنهم وجه الله الذي ذكره في الكتاب ح4، التوحيد (للصدوق) ص 150 باب 12 باب تفسير قول الله عز و جل كل شي ء هالك إلا وجهه ح6
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص272 فصل في الشواذ ح2

حدیث69: اصبغ بن نُباته گفت: خدمت امير المؤمنين(علیه السلام) نشسته بودم كه ابن كوّاء وارد شد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) معنى اين آيه چيست؟ (وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها)(1) فرمود: ما همان خانه هائى هستيم كه خداوند دستور داده از درب آن وارد شويد ما باب اللَّه و بيوت خدائيم كه از اين جا بايد به سوى او رفت هركه با ما بيعت كند و اقرار به ولايت ما آورد از درب خانه وارد شده و هركه مخالف ما باشد و ديگرى را بر ما مقدم دارد از پشت وارد خانه شده.(2)ائمه اطهار جنب الله

حدیث70: عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْبَاقِرِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ)

قَالَ: نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ.

حدیث70: ابو الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل كرد که در باره آيه شریفه (ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ )(3) چقدر از

دست دادم در جنب خدا از ایشان سوال کردم فرمود: جَنْبُ اللَّه ما هستيم. از امام صادق(علیه السلام) مانند همين روايت نقل شده.(4)

حدیث71: قال للرِّضَا(علیه السلام): (فِي جَنْبِ اللَّهِ ) قَالَ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

حدیث71: امام رضا(علیه السلام) در تفسير(فِي جَنْبِ اللَّهِ )(5) فرمود: در ولايت علي(علیه السلام)(6)

حدیث72: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ

حدیث72: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرموده: من صراط اللَّه و جنب اللَّه هستم.(7)

ص: 573


1- .[2] البقرة آیة 189
2- .[3] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص227 احتجاجه ع- على بعض- اليهود- و غيره في أنواع شتى من العلوم
3- . الزمر آیة 56
4- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص179 فصل في المقدمات
5- . الزمر آیة 56
6- .[4] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273فصل في الشواذ ..
7- .[5] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ

حدیث73: الصَّادِقُ(علیه السلام) وَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) وَ السَّجَّادُ(علیه السلام) فِي هَذِهِ الْآيَةِ قَالُوا جَنْبُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ يَوْمَ الْقِيَامَةِحدیث73: امام سجاد(علیه السلام) در مورد اين آيه فرمودند: جنب اللَّه علي(علیه السلام) است كه حجت خدا بر خلق بوده در قيامت.(1)

حدیث74: مُحَمَّدُ

بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنِ ابْنِ تَغْلِبَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) قَالَ خَلَقَنَا اللَّهُ جُزْءاً مِنْ جَنْبِ اللَّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) يَعْنِي فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

حدیث74: كنز جامع الفوائد: از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه از آباء گرام خود نقل نموده در مورد آيه (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ )(2)

خداوند مرا يكى از جنب اللَّه ها قرار داده و اين آيه اشاره به همان است (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ ) يعنى در راه ولايت على(علیه السلام)(3)

حدیث75:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَدَّثَنِي هَاشِمُ بْنُ أَبِي عُمَارَةَ الْجَنْبِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ

حدیث75: هاشم بن ابى عمار گفت از امير المؤمنين(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: من عين اللَّه، جنب اللَّه يداللَّه، و باب اللَّه هستم.(4)

ص: 574


1- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ .....
2- . الزمر آیة 56
3- .[3] تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ج 11 ص323 [سورة الزمر(39): الآيات 43 الى 56]
4- .[4] الكافي ج 1 ص145 بَابُ النَّوَادِر ح816

حدیث76: التوحيد الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ حدیث76: توحيد صدوق: عبد الرحمن بن كثير از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: من علم اللَّه و قلب اللَّه گنجينه و زبان گوياى خدا و چشم بيناى او و جنب اللَّه و يد اللَّه ام. صدوق رحمة اللَّه عليه مي گويد معنى (انا قلب اللَّه الواعى) يعنى آن قلبى كه خداوند آن را گنجينه علم خود قرار داده و به سوى فرمانبردارى خود سوق داده است البته چنين قلبى مخلوق و آفريده خداست همان طورى كه امير المؤمنين(علیه السلام) عبد اللَّه است گفته مى شود قلب اللَّه مانند عبد اللّه و بيت اللَّه و جنة اللَّه و نار اللَّه اما معنى عين اللَّه منظورش اينست كه حافظ دين خدايم خداوند در قرآن فرموده (تَجْرِي بِأَعْيُنِنا) يعنى حركت مى كند به حفظ و نگهبانى ما همچنين آيه ديگر (وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي) يعنى به حفظ و توجه من بساز آن را.(1)

حدیث77: أَبُو ذَرٍّ فِي خَبَرٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) يَا أَبَا ذَرٍّ يُؤْتَى بِجَاحِدِ عَلِيٍّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى أَبْكَمَ يَتَكَبْكَبُ فِي ظُلُمَاتِ الْقِيَامَةِ يُنَادِي يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ فِي عُنُقِهِ طَوْقٌ مِنَ النَّار

حدیث77: ابوذر در خبرى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه فرمود: يا ابا ذر! منكر مرا در قيامت مى آورند كور و لال است و سرنگون مى شود در تاريكي هاى قيامت فرياد مي زند اى واى! كه چقدر از دست دادم در راه خدا و در گردنش طوقی است از آتش.(2)

ص: 575


1- .[1] التوحيد (للصدوق) ص164 باب22 باب معنى جنب الله عز و جل ح1
2- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ ...

حدیث78: خَيْثَمَةُ قَالَ سَمِعْتُ الْبَاقِرَ(علیه السلام) يَقُول: نَحْنُ جَنْبُ اللَّه وَ نَحْنُ حَبْلُ اللَّهحدیث78: امام باقر(علیه السلام): ما جَنب خداوند متعالیم و ما حبل او هستیم.(1)

توضیح: جَنب به معنی پهلو است و عرب چنان چه از وَجه که به معنی صورت است ارادهﻱ ذات، و از یَد که به معنی دست است ارادهﻱ قدرت کرده، از جَنب ارادهﻱ قُرب کند، و چون اهل بیت(علیهم السلام) منّتهای قرب الهی را دارند به آن ها جَنبُ الله گفته می شود.

ائمه اطهار بقیه الله

حدیث79: أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فِي خَبَرٍ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اللَّهِ قَوْلُهُ تَعَالَى (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ ) نَزَلَتْ فِيهِمْ

حدیث79: امام صادق(علیه السلام) در خبر مى فرمايد: ما كعبه خدا و قبله خدا و اين آيه (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ) در باره ما نازل شده.(2)

ائمه اطهار جلال الله

حدیث80: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ

ص: 576


1- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص206 فصل في معالي أموره ح5
2- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص102 فصل في أنه الرضوان و الإحسان و الجنة و الفطرة و دابة الأرض و القبلة و البقية و الساعة و اليسر و المقدم .....

الْإِكْرامِ ) فَقَالَ نَحْنُ جَلَالُ اللَّهِ وَ كَرَامَتُهُ الَّتِي أَكْرَمَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِبَادَ بِطَاعَتِنَاحدیث80: ابن طريف از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده در باره آيه (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ )(1)

فرمود: ما جلال اللَّه و كرامت اوییم كه مردم را به واسطه اطاعت از ما گرامى داشته.(2)

ائمه اطهار ثقلند

حدیث81: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ خَارِجَةَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ) قَالَ الثَّقَلَانِ نَحْنُ وَ الْقُرْآنُ

حدیث81: امام صادق(علیه السلام) در باره آيه (سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ )(3) فرمود: ثقلان ما و قرآن هستيم.(4)

ائمه اطهار خلفای خداوند بر روی زمین

حدیث82: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ.

حدیث82: امام رضا(علیه السلام) مى فرمود: ائمه خلفاء خدايند در زمين او.(5)

ص: 577


1- . الرحمن آیة 78
2- .[2] تفسير القمي ج 2 ص346 [سورة الرحمن(55): الآيات 26 الى 78]
3- . الرحمن آیة 31
4- .[4] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص616 [سورة الرحمن(55): آية 31]
5- . الکافی ج1 ص193 کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ أَبْوَابُهُ الَّتِي مِنْهَا يُؤْتَى ح1

حدیث83: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

حدیث83: ابن سنان گويد از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم تفسير قول خداى جل جلاله را (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)(1) خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كار شايسته كرده اند وعده فرموده است كه در زمين به خلافت گمارد چنان كه پيشينيان ايشان را به خلافت گماشت فرمود: ايشان ائمه(علیهم السلام) هستند (و در روايت است كه اين آيه، در باره حضرت مهدى قائم(علیه السلام) و اصحاب او است و اگر از دنيا نماند مگر يك روز خدا آن روز را دراز كند تا آن حضرت ظهور كند و در روى زمين فرمانروائى نمايد و زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد).(2)

قرآن راهنمایی می کند بوجود امام

حدیث84: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ) قَالَ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ.

ص: 578


1- . سوره مبارکه نور آیه 55
2- . الکافی ج1 ص193 کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ أَبْوَابُهُ الَّتِي مِنْهَا يُؤْتَى ح3

حدیث84: امام صادق(علیه السلام) در تفسير قول خداى تعالى (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ )(1) به راستى اين قرآن رهنمائى كند بدان چه راست و درست تر است فرمود: رهنمائى مى كند به وجود امام(علیه السلام)(2)

رسول خدا و ائمه اطهار بلد الامین

حدیث85: وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ) قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ نَحْنُ سَبِيلُهُ آمَنَ اللَّهُ بِهِ الْخَلْقَ فِي سَبِيلِهِمْ مِنَ النَّارِ إِذَا أَطَاعُوهُ

حدیث85: حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) در تفسير آيه (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ )(3) فرمود بلد امين پيامبر(صلی الله علیه و آله) است و ما راه آن بلد هستيم خداوند مردم را در راه آنها از عذاب در امان قرار داده، در صورتى كه اطاعت از پيامبر(صلی الله علیه و آله) نمايند.(4)

ائمه اطهار شهرالله حدیث86: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَال:... قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ

ص: 579


1- . سوره الاسرا آیه9
2- . الکافی ج1 ص216 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلْإِمَام ح2
3- . التین آیة 3
4- . بحار الانوار ج24 ص108 باب 37 أنهم عليهم السلام الماء المعين و البئر المعطلة و القصر المشيد و تأويل السحاب و المطر و الظل و الفواكه و سائر المنافع الظاهرة بعلمهم و بركاتهم عليهم السلام ح17

اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ )

وَ مَعْرِفَةُ الشُّهُورِ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ رَبِيعٌ وَ مَا بَعْدَهُ وَ الْحُرُمُ مِنْهَا وَ هِيَ رَجَب وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ لَا يَكُونُ دِيناً قَيِّماً لِأَنَّ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسَ وَ سَائِرَ الْمِلَلِ وَ النَّاسِ جَمِيعاً مِنَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ يَعْرِفُونَ هَذِهِ الشُّهُورَ وَ يَعُدُّونَهَا بِأَسْمَائِهِمْ وَ إِنَّمَا هُمُ الْأَئِمَّةُ الْقَوَّامُونَ بِدِينِ اللَّهِ وَ الْحُرُمُ مِنْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِي اشْتَقَّ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ اسْماً مِنِ اسْمِهِ الْعَلِيِّ كَمَا اشْتَقَّ لِرَسُولِ اللَّهِ اسْماً مِنِ اسْمِهِ الْمَحْمُودِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْ وُلْدِهِ أَسْمَاؤُهُمْ عَلِيٌّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ فَصَارَ لِهَذَا الِاسْمِ الْمُشْتَقِّ مِنِ اسْمِ اللَّهِ تَعَالَى حُرْمَةٌ بِهِ

حدیث86: امام باقر(علیه السلام): ... ای ابا حمزه! اينك به یاری خدا آيه (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ)(1) را توضيح مي دهم و براى حق جويان، ماه ها عبارتند از محرم، صفر، ربيع الأول تا آخر آن و چهار ماه حرام، رجب و ذى القعده و ذى الحجة و محرم بوده، مسلم است كه اين ماه ها نمي تواند دين قيم باشد چون يهود و نصارى و مجوس و ساير مردم از موافق و مخالف اين ماه ها را مي شناسند و نام آن ها را مي برند با اين كه (اعتقادی به امامت ما نداشته اند) بلکه منظور ائمه طاهرين بوده که پايه هاى پايدار دين خدايند، ماه هاى حرام عبارتند از اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) كه خدا نامش از نام هاى خود جدا نموده (العلى) همان طور كه نام حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را نيز نامى از نام هاى خود جدا نموده (المحمود) و سه نفر از فرزندانش كه نام هائى مانند نام خود علي است علي بنالحسين(علیه السلام) و علي ابن

ص: 580


1- . التوبة آیة 36

موسى(علیه السلام) و علي بن محمد(علیه السلام) براى اين نام هائى كه از اسم خدا مشتق شده احترامى مخصوص به وجود آمد به واسطه اميرالمؤمنين(علیه السلام).(1)

ائمه اطهار ذکرند

حدیث87: مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي) قَالَ ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ عَلِيٌّ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي ذِكْرُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ

حدیث87: آقا موسى بن جعفر(علیه السلام) در باره آيه شریفه (هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي )(2) چنین فرمودند (ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ) اشاره به على(علیه السلام) است (وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي) انبياء و اوصياء هستند. (3)

حدیث88: أَقُولُ رَوَى فِي الْمُسْتَدْرَكِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَافِظِ أَبِي نُعَيْمٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) أَ تَدْرِي مَنْ هُمْ يَا ابْنَ أُمِّ سُلَيْمٍ قُلْتُ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ شِيعَتُنَا

حدیث88: روايت شده در مستدرك از حافظ ابى نعيم باستناد خود از انس كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلابِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ )(4)

فرمودند: مي دانى آنها چه کسانی هستند؟ پسر ام سلمه! عرضه داشتم: چه کسانی هستند؟ يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ما خانواده و شيعيانمان. (5)

ص: 581


1- .[1] عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علي بن أبي طالب عليهما السلام ص267 باب6 باب نصوص محمد بن علي الباقر عليهم عليهم الصلاة و السلام .....
2- . الانبیاء آیة 24
3- .[3] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص321 [سورة الأنبياء(21): آية 24]،
4- . الرعد آیة 28
5- .[2] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص239 [سورة الرعد(13): آية 28] .....

حدیث89: تفسير القمي (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ) قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا الشِّيعَةُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ ثُمَّ قَالَ (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ )

حدیث89: تفسير قمى: (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ)(1)

(گفته است (الَّذِينَ آمَنُوا) شيعه هستند و ذكر اللَّه امير المؤمنين(علیه السلام) و ائمه هستند سپس اين آيه را خواند (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(2)

حدیث90: تفسير العياشي عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) قَالَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه

حدیث90: تفسير عياشى: خالد بن نجيح گفت در مورد آيه (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ )(3)

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: به محمّد(صلی الله علیه و آله) دل ها آرامش مى يابد او ذكر اللَّه و حجاب خداست. (4)

حدیث91: مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) قَالَ قَالَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) تَدْرِي فِيمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِيمَنْ صَدَّقَ بِي وَ آمَنَ بِي وَ أَحَبَّكَ وَ عِتْرَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ سَلَّمَ لَكَ الْأَمْرَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ

حدیث91: تفسير فرات: قاسم بن عبيد از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مي كند كه در باره آيه (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ )(5) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از علي بن ابى طالب(علیه السلام) پرسيد مي دانى اين آيه در باره چه

ص: 582


1- . الرعد آیة 28
2- .[4] تفسير القمي ج 1 ص365 [سورة الرعد(13): الآيات 23 الى 29]
3- . الرعد آیة 28
4- .[6] تفسير العياشي ج 2 ص211 [سورة الرعد(13): آية 28]
5- . الرعد آیة 28

كسى نازل شده؟ عرضه داشت: خدا و پيغمبرش داناترند پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در باره كسى كه مرا تصديق كرده و ايمان آورده، و تو و عترتت را بعد از تو دوست بدارد، و تسليم تو و ائمه بعد از تو باشد.(1)

حدیث92: المناقب لابن شهرآشوب يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ) قَالَ نَحْنُ هُم

حدیث92: يحيى بن عبد اللَّه بن حسن از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد آيه (وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ، إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ )(2)

و به تحقيق وعده ما براى بندگان مرسل مان از قبل مسلم شده كه آنان (بر كافران) فتح و فيروزى يابند، فرمود: ما آنهائيم. (3)

ائمه اطهار همان صادقین هستندحدیث93: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ)

قَالَ إِيَّانَا عَنَى.*

حدیث93: از امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عزوجل (اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) (4) تقوای الهی پیشه کرده و با صادقان باشید پرسيدم حضرت فرمودند: مقصود ما هستيم. (5)

ص: 583


1- .[2] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 2 ص 231 الفصل الخامس و الخمسون ح799
2- . الصافات آیة 171 و 172
3- .[4] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص214 فصل في المقدمات ح6
4- . التوبة 119
5- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص 208 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ ص مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح1

حدیث94: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ.*

حدیث94: ابن ابى نصر: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل پرسيدم (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) (1) اى مومنان، از خدا بترسید و با صادقان باشيد فرمود: صادقان همان امامان و باور دارندگان اطاعت ايشانند [صادق و صديق همان امامانند به واسطه اطاعتشان خدا را]. (2)

حدیث95: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَاحَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُوتَ مِيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ الْجِنَانَ الَّتِي غَرَسَهَا الرَّحْمَنُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ فَهْمِي وَ عِلْمِي وَ وَيْلٌ لِلْمُخَالِفِينَ لَهُمْ مِنْ أُمَّتِي اللَّهُمَّ لَا تُنِلْهُمْ شَفَاعَتِي.**

حدیث95: امام باقر(علیه السلام) فرمايد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه خواهد مانند پيغمبران زندگى كرده و مانند شهيدان بميرد و در بهشتى كه خداى رحمان آفریده، ساكن شود، بايد از على(علیه السلام) پيروى نموده و با دوست او دوستى کرده و به امامان پس از وى اقتدا نماید، زيرا ايشان عترت من بوده و از طينت من آفريده شده اند. خدايا فهم و علم مرا به ايشان روزى كن، واى بر کسانی از امتم که مخالف ايشان بوده خدايا

شفاعت مرا به آنها مرسان (خداوندا ما را هم توفيق پيروى از على(علیه السلام) و

ص: 584


1- . التوبة 119
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص 208 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ ص مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح2

دوستى دوستانش و رسيدن به شفاعت رسولت عطا فرما). (1)

حدیث96: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ اسْتِكْمَالُ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍ(علیه السلام) وَ وَالَى أَعْدَاءَهُ وَ أَنْكَرَ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّ فَضْلَكَ فَضْلُهُمْ وَ طَاعَتَكَ طَاعَتُهُمْ وَ حَقَّكَ حَقُّهُمْ وَ مَعْصِيَتَكَ مَعْصِيَتُهُمْ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِكَ جَرَى فِيهِمْ رُوحُكَ وَ رُوحُكَ مَا جَرَى فِيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ عِتْرَتُكَ مِنْ طِينَتِكَ وَ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ وَ قَدْ أَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَكَ وَ هُمْ خُزَّانِي عَلَى عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ حَقٌّ عَلَيَّ لَقَدِ اصْطَفَيْتُهُمْ وَ انْتَجَبْتُهُمْ وَ أَخْلَصْتُهُمْ وَ ارْتَضَيْتُهُمْ وَ نَجَا مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ وَالاهُمْ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِمْ وَ لَقَدْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ أَحِبَّائِهِمْ وَ الْمُسَلِّمِينَ لِفَضْلِهِمْ.*

حدیث96: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: حجت من بر اشقياء امت تو كامل و تمامست، آنهائى كه ولايت على(علیه السلام) را ترك گفته و با دشمنانشدوستى نموده و فضيلت او و اوصياء بعد از او را انكار كردند. زيرا فضيلت تو فضيلت ايشان است و اطاعت تو اطاعت ايشان، و حق تو حق ايشان و نافرمانى تو نافرمانى ايشان و آنهايند امامان راهبر بعد از تو، روح تو در كالبد ايشانست و روح تو همانست كه از طرف پروردگارت در تو دميده شده و ايشان عترت تو باشند و از طينت و گوشت و خون تو سرشته اند. خداى عز و جل سنت و روش تو و پيغمبران پيش از تو را در ايشان جارى داشته و ايشان پس از تو خزانه دار علم منند، اينها حقى است بر من [به خودم

ص: 585


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص 208 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح3

سوگند] ايشان را برگزيده و انتخاب کرده، پاك ساخته و پسنديدم، هر كه ايشان را دوست دارد و از آنها پيروى كند و فضيلتشان را معترف باشد، نجات يافته است همانا جبرئيل(علیه السلام) نام ايشان و نام پدرانشان و دوستانشان و معترفين به فضيلت ايشان را براى من آورده است. (1)

گواهان خدایند بر خلق

حدیث1/96: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ ) قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ ) قَالَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً (هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ) فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ (لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ) فَرَسُولُ اللَّهِ الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.حدیث1/96: بريد عجلى گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ )(2) و اين گونه شما را امتى ميانه (عادل) قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد پرسيدم، فرمود: ما هستيم امت ميانه و مائيم گواهان خدا بر خلقش و حجت هاى او در زمينش. عرضه داشتم: این

ص: 586


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص 208 بَابُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ ح4
2- . البقره 143

قول خداى عز و جل (مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ )(1) ملت پدر شما ابراهيم يعنى چه؟ فرمود: ما به خصوص مقصود او هستیم (دنبال آيه و تفسير آن) (هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ) (2) او شما را از پيش مسلمان ناميده يعنى در كتاب هاى گذشته و در قرآن (لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ)(3) تا پيغمبر بر شما گواه باشد پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) گواه و ناظر بر ماست نسبت به آنچه از طرف خداى عز و جل به مردم رسانيده ايم و ما گواهانيم بر مردم، هر كه ما را تصديق كرده، در قيامت تصديقش كنيم و هر كه ما را تكذيب كرده، در قيامت تكذيبش كنيم. (4)

حدیث97: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه

السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الشَّاهِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ.حدیث97: حلال: از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) (5) آيا كسى كه از پروردگار خود دليل دارد و گواهى از خودش در پى اوست پرسيدم. فرمود: اميرالمؤمنين(علیه السلام) گواه در پى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از پروردگار خود دليل دارد(6)

حدیث98: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه

السلام) قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً) قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ

ص: 587


1- . الحج 78
2- . الحج 78
3- . الحج 78
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص190 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه ح2
5- . هود 17
6- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص190 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه ح3

حدیث98: بريد عجلى گويد از امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى پرسيدم (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً)(1) و همچنين شما را امت ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر شما گواه باشد فرمود: مائيم امت ميانه و مائيم گواهان خداى تبارك و تعالى بر خلقش و حجت هاى او در زمينش..... (2)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً) قَالَ نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) شَاهِدٌ عَلَيْنَا.امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً)(3) پس چطور باشد زمانى كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آنها گواه آوريم فرمود: تنها در باره امت محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده، در هر قرنى امامى از ما بر ايشان گواه و ناظر است و محمد(صلی الله علیه و آله) گواه و ناظر بر ماست. (يعنى بر گفتار و كردار ايشان ناظر است و روز قيامت نزد خدا گواهى دهد، پس مواظب باشيد و تقوى پيشه كنيد كه گواهان شما عادل و مقبولند) (4)

ائمه اطهار صاحبان کتاب

حدیث99: (فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ) يَعْنِي آلَ مُحَمَّدٍ (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ) يَعْنِي أَهْلَ الْإِيمَانِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ

ص: 588


1- . البقره 143
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص190 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه ح4
3- .[1] النساء آیة 41
4- .[2] الکافی ج1 ص190 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه ح1

حدیث99: تفسير قمى: (فَالَّذِينَ

آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ )(1)

كسانى كه به آن ها كتاب داده ايم ايمان مى آورند به او، منظور آل محمّدند(صلی الله علیه و آله) (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ )(2) يعنى از مسلمانان كسانى هستند كه به او ايمان مى آورند.(3)

حدیث100: (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ) فَهَذِهِ الْآيَةُ لآِلِ مُحَمَّدٍحدیث100: تفسیر قمی: (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (4) اين آيه اختصاص به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) دارد.(5)

بر ایشان حسد برده میشود

حدیث101: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ) قَالَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ.*

حدیث101: ابن فضيل از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) در باره قول خداى تبارك و تعالى (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ )(6) و يا به مردم نسبت به آنچه خدا از كَرَمَش به آنها داده حسد مي برند، گويد كه آن حضرت فرمود: مائيم حسدبرده شدگان. (7)

حدیث102: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ )

ص: 589


1- . العنکبوت آیة 47
2- . العنکبوت آیة 47
3- .[5] تفسير القمي ج 2ص150 [سورة العنكبوت(29): الآيات 39 الى 47]
4- . آل عمران آیة 164
5- .[2] تفسير القمي ج 1 ص122 [سورة آل عمران(3): الآيات 122 الى 174] .....
6- . النساء 54
7- . الکافی ج1 ص206 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ح2

فَقَالَ النُّبُوَّةَ قُلْتُ (الْحِكْمَةَ) قَالَ الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ قُلْتُ (وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً) فَقَالَ الطَّاعَةَ.*حدیث102: ابن اعين: از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم راجع به قول خداى عزوجل (فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ )(1) همانا آل ابراهيم را كتاب داديم فرمود: مقصود نبوت است، عرضه داشتم: حكمت چيست؟ فرمود: فهم و قضاوت عرضه داشتم (وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً)(2) و به آنها مُلك بزرگی عطا نمودیم؟ فرمود: اطاعت است.(3)

حدیث103: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) فَقَالَ يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ وَ اللَّهِ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ.*

حدیث103: ابو الصباح گويد: از امام صادق(علیه السلام) قول خداى عزوجل (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) (4) و يا به مردم نسبت به آنچه خدا از كرمش به آنها داده حسد مي برند را پرسيدم، فرمود: اى ابو الصباح! به خدا ما هستيم آن مردم حسد برده شده. (5)

ائمه اطهار صراط مستقیم و سبیل هدایت

تفسير القمي (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ) قَالَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ الْإِمَامُ فَاتَّبِعُوهُ (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ ) يَعْنِي غَيْرَ الْإِمَامِ (فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) يَعْنِي تَفْتَرِقُوا وَ تَخْتَلِفُوا فِي الْإِمَامِ.

ص: 590


1- . النساء 54
2- . النساء 54
3- . الکافی ج1 ص206 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ح3
4- . النساء 54
5- . الکافی ج1 ص206 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ح4

درباره آيه (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ )(1) فرمود: صراط مستقيم امام(علیه السلام) است از او پيروى كرده (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ) (2) و پيروى از غير امام(علیه السلام) نكنيد (فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) (3) كه موجب اختلاف و تفرقه شما در باره امام(علیه السلام) خواهد شد.(4)

حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ

عَزَّ وَ جَلَ (وَ

أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيٌّ

الْمِيزَانُ وَ الصِّرَاطُ.

از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه (وَ أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ) (5) سوال شد، حضرت فرمودند: به خدا سوگند! علی(علیه السلام) را قصد نموده، و علی(علیه السلام) میزان و صراط است.(6)

أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) قَالَ نَحْنُ السَّبِيلُ فَمَنْ أَبَى فَهَذِهِ السُّبُلُ ثُمَّ قَالَ (ذلِكُمْ

وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)

يَعْنِي كَيْ تَتَّقُوا

ابو بصير: حضرت باقر(علیه السلام) در مورد آيه (هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ )(7) فرمود: ما راه مستقيم هستيم هر كه ازراه ما امتناع ورزيد آن راه هاى ديگر است (كه موجب كفر مى شود) آنگاه خداوند مي فرمايد: (ذلِكُمْ

وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (8) اين

سفارش خدا به شما بوده تا موجب

ص: 591


1- . الانعام آیة 153
2- . الانعام آیة 153
3- . الانعام آیة 153
4- . تفسير القمي ج 1 ص221 [سورة الأنعام(6): الآيات 152 الى 158]
5- . الانعام آیة 153
6- . بصائر الدرجات ج 1 ص512 باب18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح25
7- . الانعام آیة 153
8- . الانعام آیة 153

پرهيزگارى شما گردد. (1)

وَ أَمَّا الْخَاصَّةُ فَإِنَّهُ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ... إِلَى قَوْلِهِ (إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) يَعْنِي إِلَى الْإِمَامِ الْمُسْتَقِيم

(إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(2) خدا هدايت مى كند مؤمنين را به صراط مستقيم، منظور راه امام(علیه السلام) است كه صراط مستقیم بوده. (3)

تفسير القمي (إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ) الصِّرَاطُ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ إِمَامَةُ الْأَئِمَّةِ

تفسير قمى: (إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)(4) مي نويسد: صراط راه واضح است و امامت ائمه. (5)

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ نَحْنُ وَ اللَّهِ سَبِيلُ اللَّهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا، وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ مِنْ هُنَاكَ لَا يَجِدُونَ وَ اللَّهِ عَنَّا مَحِيصاً.

امام صادق(علیه السلام): به خدا قسم! مائيم كه خداوند مردم را به اطاعت ما ملتزم نموده هر كه مي خواهد از هر طرف برود چاره اى جز در خانه ما ندارد. به خداقسم! ما همان راهى بوده كه بايد از آن پيروى كنيد، سوگند به خدا! ما صراط مستقيميم.(6)

تفسير القمي (وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) قَالَ إِلَى وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ ) قَالَ عَنِ الْإِمَامِ لَحَادُونَ

ص: 592


1- . بحار الأنوار ج 24 ص13 باب 24 أنهم عليهم السلام السبيل و الصراط و هم و شيعتهم المستقيمون عليها ح9
2- . الحج آیة 54
3- . تفسير القمي ج 2 ص86 [سورة الحج(22): الآيات 52 الى 59]
4- . ابراهیم آیة 1
5- . تفسير القمي ج 1 ص367 [سورة إبراهيم(14): الآيات 1 الى 15]
6- . تفسير القمي ج 2 ص66 [سورة طه(20): الآيات 126 الى 129]

تفسير قمى: (وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(1) تو آنان را به صراط مستقيم دعوت كنى فرمود: ولايت اميرالمومنين(علیه السلام) (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ )(2) كسانى كه ايمان به آخرت نداشته از راه درست منحرفند يعنى از امام(علیه السلام) انحراف دارند. (3)

تفسير العياشي عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ ) قَالَ آلُ مُحَمَّدٍ الصِّرَاطُ الَّذِي دَلَّ عَلَيْهِ

از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مي كند (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ )(4)

فرمود: آل محمد(صلی الله علیه و آله) آن راهى بوده كه خداوند به آن هدایت می كند. (5)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَرْزَةَ قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ قَالَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ) [فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ] [إِلَى آخِرِ الْآيَةِ] فَقَالَ رَجُلٌ أَ لَيْسَ إِنَّمَا يَعْنِي اللَّهُ فَضْلَ هَذَا الصِّرَاطِ عَلَى مَا سِوَاهُ فَقَالَ النَّبِيُّ [رَسُولُ اللَّهِ] هَذَاجَوَابُكَ يَا فُلَانُ أَمَّا قَوْلُكَ فَضْلُ الْإِسْلَامِ عَلَى مَا سِوَاهُ كَذَلِكَ وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ (هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ) فَإِنِّي قُلْتُ لِرَبِّي مقبل [مُقْبِلًا] عَنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ الْأُولَى اللَّهُمَّ إِنِّي جَعَلْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ لَهُ مِنْ بَعْدِي فَصَدِّقْ كَلَامِي وَ أَنْجِزْ وَعْدِي وَ اذْكُرْ عَلِيّاً(علیه السلام) بِالْقَلْبِ كَمَا ذَكَرْ [تَ] هَارُونَ فَإِنَّكَ قَدْ ذَكَرْتَ اسْمِي فِي الْقُرْآنِ فَقَرَأَ آيَةً فَأَنْزَلَ تَصْدِيقَ قَوْلِي فَرَسَخَ جَسَدُهُ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْقِبْلَةِ وَ تَكْذِيبِ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ [حَتَّى حِينَ] شَكَوْا فِي مَنْزِلِ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ] فَنَزَلَ هَذَا صِرَاطُ عَلِيٍّ الْمُسْتَقِيمُ وَ هُوَ [هَذَا] جَالِسٌ عِنْدِي فَاقْبَلُوا

ص: 593


1- . المومنون آیة 73
2- . المومنون آیة 74
3- . تفسير القمي ج 2ص92 [سورة المؤمنون(23): الآيات 72 الى 100]
4- . الانعام آیة 153
5- . تفسير العياشي ج 1 ص384 [سورة الأنعام(6): آية 153]

نَصِيحَتَهُ وَ اسْمَعُوا [وَ اقْبَلُوا] قَوْلَهُ فَإِنَّهُ مَنْ يَسُبُّنِي يَسُبُّهُ [يسب] اللَّهُ وَ مَنْ سَبَّ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ سَبَّنِي.

تفسير فرات: ابى بريده گفت: در خدمت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نشسته بوديم آن جناب به جانب علي(علیه السلام) اشاره نموده، اين آيه را خواند (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ )(1)

تا آخر آيه مردى عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مگر منظور از آيه اين نيست كه خدا اين راه را بر تمام راه ها برترى داده (يعنى اسلام را). پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: اين ستمى است كه تو در باره علي(علیه السلام) روا مى دارى اما آنچه گفتى كه خداوند اسلام را بر ساير اديان برترى داده صحيح است اما اين آيه موقعى نزول يافت كه من از جنگ اولى تبوك بازمى گشتم. عرضه داشتم پروردگارا من على(علیه السلام) را همچون هارون(علیه السلام) برادر موسى(علیه السلام) در ميان امت خود به جانشينى گذاشتم جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست خداوند تصديق گفتار مرا نمود و وعده مرا اجرا كرد نام علي(علیه السلام) را در قرآن برد چنانچه نام هارون(علیه السلام) برده شد تو خود نيز در قرآن خوانده اى آنگاه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آيه اى را از قرآن خواند كه هارون نام برده شده بود فرمود: خداوند سخن مرا تصديق كرد بااين آيه (هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ )(2)

اينست راه من كه مستقيم است، آن راه همين علي(علیه السلام) بوده كه نشسته است نصيحتش را شنیده و گوش دهید هر كه مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده و هر كه علي(علیه السلام) را دشنام دهد به من دشنام داده. (3)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي مَالِكٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) [عَنْ] قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ) [إِلَى آخِرِ الْآيَةِ] قَالَ فَبَسَطَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَدَهُ الْيَسَارَ ثُمَّ دَوَّرَ فِيهَا يَدَهُ الْيُمْنَى ثُمَّ قَالَ نَحْنُ صِرَاطُهُ الْمُسْتَقِيمُ (فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا

ص: 594


1- . الانعام آیة 153
2- . الحجر آیة 41
3- . تفسير فرات الكوفي ص137 [سورة الأنعام(6): آية 153] ح164

السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) يَمِيناً وَ شِمَالًا ثُمَّ خَطَّ بِيَدِهِ.

ابو مالك اسدى گفت: به حضرت باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: منظور از اين آيه چيست؟ (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ )(1) تا آخر آيه امام(علیه السلام) دست چپ خود را گشود و با دست راست دايره اى در شعاع آن دست زد آنگاه فرمود: ما راه مستقيم بوده که باید از آن پيروى كنيد و از راه هاى ديگر نرويد كه شما را منحرف مي كند به سوی راست و چپ آنگاه با دست خود خط كشيد. (2)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) قَالَ [أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ] عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ] وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ [الزَّهْرَاءِ] هُمْ صِرَاطُهُ [صِرَاطُ اللَّهِ] فَمَنْ أَتَاهُ سَلَكَ السَّبِيلَ.حمران گفت از حضرت باقر(علیه السلام) شنيدم در باره اين آيه مي فرمود (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ )(3) علي بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمه از فرزندان فاطمه زهرا است كه راه خدا هستند هر كه از آنها روى برگرداند داخل در ساير راه ها شده كه در آيه به آن اشاره گرديده. (4)

وَ مِنْ تَفْسِيرِ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ السُّدِّيِّ عَنْ أَسْبَاطٍ وَ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ )(5) قَالَ قُولُوا مَعَاشِرَ الْعِبَادِ أَرْشِدْنَا إِلَى حُبِّ النَّبِيِّ وَ أَهْلِ بَيْتِه

مناقب: عبد اللَّه بن عباس در باره آيه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ) گفت: يعنى بگوئيد خدايا ما را راهنمائى كن به محبت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بيتش.(6)

ص: 595


1- . الانعام آیة 153
2- . تفسير فرات الكوفي ص138 [سورة الأنعام(6): آية 153] ح165
3- . الانعام آیة 153
4- . تفسير فرات الكوفي ص137 [سورة الأنعام(6): آية 153]
5- . الفاتحة آیة 6
6- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص73 فصل في أنه السبيل و الصراط المستقيم و الوسيلة

وَ فِي التَّفْسِيرِ (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً) يَعْنِي الْقُرْآنَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ

در تفسير آمده (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً)(1)

منظور قرآن و آل محمدند(صلی الله علیه و آله) (2)

وَ نَقَلْتُ مِمَّا خَرَّجَهُ صَدِيقُنَا الْعِزُّ الْمُحَدِّثُ الْحَنْبَلِيُّ الْمَوْصِلِيُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) قَالَ بُرَيْدَةُ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ هُوَ صِرَاطُ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِعز المحدث حنبلى در باره آيه: (اهْدِنَا الصِّراطَ)(3)

اينست كه بريده از صحابه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) گفت: آن راه محمد(صلی الله علیه و آله) و آل اوست. (4)

لِمَا رَوَاهُ إِبْرَاهِيمَ الثَّقَفِيُّ فِي كِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي بُرَيْدَةَ الْأَسْلَمِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا لِعَلِيٍّ فَفَعَلَ.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ )(5) من از خدا درخواست كردم اين راه را اختصاص به علي بن ابى طالب(علیه السلام) دهد خداوند پذيرفت. (6)

تَفْسِيرُ الثَّعْلَبِيِّ، وَ كِتَابُ ابْنِ شَاهِينٍ، عَنْ رِجَالِهِ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ حِبَّانَ عَنْ أَبِي بُرَيْدَةَ فِي قَوْلِ اللَّهِ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) قَالَ صِرَاطَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ.

كتاب ابن شاهين از مسلم بن حبان و او از ابى بريده در باره آيه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ )(7) نقل مى كند كه آن صراط محمد(صلی الله علیه و آله) و آل اوست.(8)

تفسير الإمام عليه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ أُعْطِيَ بَيْعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي الظَّاهِرِ وَ نَكَثَهَا فِي الْبَاطِنِ وَ أَقَامَ عَلَى نِفَاقِهِ إِلَّا وَ إِذَا

ص: 596


1- . الانعام آیة 153
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص74 فصل في أنه السبيل و الصراط المستقيم و الوسيلة
3- . الفاتحة آیة 6
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص310 باب في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . الانعام آیة 153
6- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص173 [سورة الأنعام(6): آية 153]
7- . الفاتحة آیة 6
8- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص74 [سورة الفاتحة(1): آية 6] ....ح86

جَاءَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ تَمَثَّلَ لَهُ إِبْلِيسُ وَ أَعْوَانُهُ وَ تَمَثَّلَتِ النِّيرَانُ وَ أَصْنَافُ عَفَارِيتِهَا لِعَيْنَيْهِ وَ قَلْبِهِ وَ مَقَاعِدِهِ مِنْ مَضَايِقِهَا وَ تَمَثَّلَ لَهُ أَيْضاً الْجِنَانُوَ مَنَازِلُهُ فِيهَا لَوْ كَانَ بَقِيَ عَلَى إِيمَانِهِ وَ وَفَى بِبَيْعَتِهِ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ انْظُرْ إِلَى تِلْكَ الْجِنَانِ الَّتِي لَا يُقَادِرُ قَدْرَ سَرَّائِهَا وَ بَهْجَتِهَا وَ سُرُورِهَا إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَانَتْ مُعَدَّةً لَكَ فَلَوْ كُنْتَ بَقِيتَ عَلَى وَلَايَتِكَ لِأَخِي مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ يَكُونُ إِلَيْهَا مَصِيرُكَ يَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ وَ لَكِنْ نَكَثْتَ وَ خَالَفْتَ فَتِلْكَ النِّيرَانُ وَ أَصْنَافُ عَذَابِهَا وَ زَبَانِيَتِهَا وَ أَفَاعِيهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا وَ عَقَارِبِهَا النَّاصِبَةِ أَذْنَابَهَا وَ سِبَاعِهَا الشَّائِلَةِ مَخَالِبُهَا وَ سَائِرُ أَصْنَافِ عَذَابِهَا هُوَ لَكَ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُكَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقُولُ (يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا) وَ قَبِلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ وَ الْتَزَمْتُ مِنْ مُوَالاةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَا أَلْزَمَنِي.

تفسير امام حسن عسكرى(علیه السلام) پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر بنده اى از زن و مردم كه در ظاهر بيعت با امير المؤمنين(علیه السلام) كند ولى در باطن آن بيعت را بشكند و بر نفاق خويش باقى بماند، آن هنگام كه عزرائيل(علیه السلام) براى قبض روح او مى آيد، جهنم با تمام عذاب هاى گوناگونش در مقابل ديده و دل او مجسم مي گردد همچنين بهشت را نيز با تمام منازلش مى بيند اگر بر ايمان و عقيده اش در باره علي ثابت مي ماند (به جانب بهشت مي رفت). ملك الموت(علیه السلام) به او مي گويد: نگاه كن به بهشت كه هيچ كس جز خدا ارزش و اهميت و قدرش را نمى داند اگر بر ولايت علي(علیه السلام) برادر پيامبر(صلی الله علیه و آله) ثابت مي ماندى براى تو آماده بود و روز قيامت رهسپار به آنجا مى شدى اما چون بيعت را شكستى و مخالفت نمودى اينك جهنم و عذاب هاى گوناگون آن و لهيب هاى فروزان و مارهاى كام گشاده و عقرب هاى دم برافراشته و درندگان با پنجه هاى گشاده و ديگر عذاب هاى آن جايگاه تو است و بايد بدان سوي روى، در

ص: 597

اين هنگام مي گويد: (يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا)(1)

اى كاش مى پذيرفتم دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ولايت علي(علیه السلام) را و از دست نمى دادم. (2)

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ مَا كَنَّى اللَّهُ فِي كِتَابِهِ حَتَّى قَالَ (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا) وَ إِنَّمَا هِيَ فِي مُصْحَفِ عَلِيٍّ يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ الثَّانِيَ خَلِيلًا وَ سَيَظْهَرُ يَوْماً.

كنز الفوائد: ابو الخطاب از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: بخدا قسم خداوند در كتاب خود با اشاره نفرموده در اين آيه (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا)(3)

در مصحف علي(علیه السلام) چنين است: يا ويلتنا ليتنى لم اتخذ الثاني خليلا كاش دومى را به عنوان دوست انتخاب نكرده بودم و به زودى آشكار خواهد شد. (4)

وَ يُؤَيِّدُهُ مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَنَّهُ قَالَ (يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا) قَالَ يَقُولُ الْأَوَّلُ لِلثَّانِي

كنز الفوائد: از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود (يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا)(5)

روزى كه ستمكار دست خود را به دندان مي گزد و مي گويد: اى كاش! همگام باپيامبر(صلی الله علیه و آله) مى شدم واى بر من كاش فلان كس را به دوستى نمى گزيدم فرمود: اين حرف را اولى به دومى مى گويد. (6)

ص: 598


1- . الفرقان آیة 27
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص131 [ما يتمثل للمنافقين عند حضور ملك الموت:] ح66
3- . الفرقان آیة 28
4- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص371 [سورة الفرقان(25): آية 28]
5- . الفرقان آیة 27و28
6- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص371 [سورة الفرقان(25): آية 28]

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَرَأَ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) صِرَاطَ مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ قَالَ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ النُّصَّابُ وَ الضَّالِّينَ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى

تفسير قمى: حريز از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مي كند كه اين آيه را چنين خواند (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) (1) صِرَاطَ مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ فرمود: مغضوب عليهم ناصبيان بوده و ضالين يهود و نصارى. (2)

الكافي بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي خُطْبَةٍ لَهُ وَ لَئِنْ تَقَمَّصَهَا دُونِيَ الْأَشْقَيَانِ وَ نَازَعَانِي فِيمَا لَيْسَ لَهُمَا بِحَقٍّ وَ رَكِبَاهَا ضَلَالَةً وَ اعْتَقَدَاهَا جَهَالَةً فَلَبِئْسَ مَا عَلَيْهِ وَرَدَا وَ لَبِئْسَ مَا لِأَنْفُسِهِمَا مَهَّدَا يَتَلَاعَنَانِ فِي دُورِهِمَا وَ يَتَبَرَّأُ كُلٌّ مِنْ صَاحِبِهِ يَقُولُ لِقَرِينِهِ إِذَا الْتَقَيَا (يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ) فَيُجِيبُهُ الْأَشْقَى عَلَى رُثُوثَةٍ يَا لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْكَ خَلِيلًا لَقَدْ أَضْلَلْتَنِي (عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا) فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِي عَنْهُ ضَلَّ وَ السَّبِيلُ الَّذِي عَنْهُ مَالَ وَ الْإِيمَانُ الَّذِي بِهِ كَفَرَ وَ الْقُرْآنُ الَّذِي إِيَّاهُ هَجَرَ وَ الدِّيْنُ الَّذِي بِهِ كَذَّبَ وَ الصِّرَاطُ الَّذِي عَنْهُ نَكَبَ إِلَى تَمَامِ الْخُطْبَةِ الْمَنْقُولَةِ فِي الرَّوْضَةِ

باسناد خود از جابر نقل مى كند كه حضرت باقر(علیه السلام) از اميرالمؤمنين(علیه السلام) نقل كرد كه در ضمن خطبه اى فرمود: جامه خلافت را آن دو شقى و بدبخت بر تن خود آراستند و آنچه را كه حق ايشان نبود از من گرفتند و از روى گمراهى و نادانى رهسپار اين راه شدند. آينده اى بسيار بد در پيش دارند و چه خطرها كه براى خود آماده كردند يك ديگر را لعنت خواهند نمود و از هم بيزار مى شوند وقتى هم را

ص: 599


1- . الفاتحة آیة 6
2- . تفسير القمي ج 1 ص29 [سورة الفاتحة(1): آية 1]

ملاقات كنند به دوست خود مى گويد (يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَالْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ )(1) كاش من از تو به قدر فاصله مشرق و مغرب دور مى بودم چقدر دوست بدى بودى آن بدبخت نابكار در جوابش مي گويد: كاش تو را به دوستى برنمي گزيدم مرا از راه علي(علیه السلام) منحرف كردى بعد از اينكه راهنمائيم بر آن راه كردند شيطان انسان را خوار مي كند فرمود من همان ذكرى هستم كه در آيه مي فرمايد (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي) (2)

و همان راهى هستم كه منحرف از آن گرديد و ايمانى كه نسبت به آن كافر شدند و قرآنى كه از آن فاصله گرفتند و دينى كه آن را تكذيب كرده و صراطى كه از آن منحرف شدند تا آخر خطبه كه در روضه كافى نقل شده. (3)

وَ رَوَى هَذَا الْمَعْنَى أَبُو بَصِيرٍ عَنِ الْبَاقِرِ وَ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ وَ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) وَ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ ) نَحْنُ السُّبُلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عُرَى الْإِسْلَام

مناقب: از حضرت صادق(علیه السلام) در باره آيه (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ )(4)

نقل شده كه فرمود: ما سبيل و راه بوده براى هر كه پيرو ما باشد و راهنماى به سوى بهشت و دستاويزهاى اسلاميم. (5)

عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أَبِيهِ وَ زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) (وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ ) يَعْنِي بِهِ الْجَنَّةَ (وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) از زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) سوال شد درباره آیه (وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ )(6)

فرمودند: یعنی به سوی بهشت دعوت می کند و درباره آیه (وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(7)

فرمود: یعنی به ولایت امیرالمومنین(علیه السلام)(8)

ص: 600


1- . الزخرف آیة 38
2- . الفرقان آیة 29
3- . الكافي ج 8 ص27 خطبة لأمير المؤمنين ع و هي خطبة الوسيلة ح1
4- . الانعام آیة 153
5- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص283 فصل المقدمات .....
6- . یونس آیة 25
7- . یونس آیة 25
8- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص74 فصل في أنه السبيل و الصراط المستقيم و الوسيلة

وَ يَعْضُدُهُ مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَيَّ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِي شَيْبَةَ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لَا يَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا يَدِينُونَ دِيناً يَا فُضَيْلُ انْظُرْ إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ مُنْكَبُّونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَمْسُوخٍ بِهِمْ مُنْكَبِّينَ عَلَى وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِه

فضيل بن يسار از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه اين آيه را خواند (أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(1)

فرمود: به خدا قسم! منظور على(علیه السلام) و اوصيا هستند. (2)

[قَالَ حَدَّثَنَا] فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو الْحَنَّاطُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْهَيْثَمِ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي هَذِهِ الْآيَةِ (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) قَالَ هِيَ [هُوَ] وَ اللَّهِ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُنْكِرُهُ أَحَدٌ إِلَّا ضَالٌّ وَ لَا يَنْتَقِصُ عَلِيّاً(علیه السلام) إِلَّا ضَال تفسير فرات: حسين بن سعيد باسناد خود از جعفر بن محمد(علیه السلام) در مورد آيه (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) (3) فرمود: ولايت ما اهل بيت است كه هر كه منكر شود گمراه است، و بر علي(علیه السلام) خورده نمى گيرد مگر شخص گمراه. (4)

ص: 601


1- . الملک آیة 22
2- . الكافي ج 8 ص288 حديث نوح ع يوم القيامة ح434
3- . یوسف آیة 108
4- . تفسير فرات الكوفي ص201 [سورة يوسف(12): آية 108] ح263

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ [قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَرَ بْنِ حَرْبِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حَفْصِ بْنِ رَاشِدٍ قَالا أَخْبَرَنَا شَاذَانُ الطَّحَّانُ عَنْ كَهْمَسِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سُلَيْمٍ الْحَذَّاءِ] عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) مِنْ أَهْلِ بَيْتِي لَا يَزَالُ الرَّجُلُ بَعْدَ الرَّجُلِ يَدْعُو إِلَى مَا أَدْعُو إِلَيْه

زيد بن علي(علیه السلام) گفت: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در باره آيه (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ) (1) فرمود: من و كسانى كه پيرو من باشند از اهل بيتم كه پيوسته يكى پس از ديگرى مردم را دعوت به سوى راه و روشى كه من داشته ام مي نمايند. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّهِ (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) قَالَ إِنَّكَ عَلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ.كافى: ثُمالى از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مي كند كه خداوند به پيامبرش وحى نمود (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(3)

فرمود: يعنى تو بر ولايت علي(علیه السلام) بوده و علي(علیه السلام) همان صراط مستقيم است. (4)

رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ تُرْكِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ دَلْهَمِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ لَمَّا رَأَتْ قُرَيْشٌ تَقْدِيمَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً(علیه السلام) وَ إِعْظَامَهُ لَهُ نَالُوا مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالُوا قَدِ افْتَتَنَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ ) قَسَمٌ أَقْسَمَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ (ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ

ص: 602


1- . یوسف آیة 108
2- . تفسير فرات الكوفي ص203 [سورة يوسف(12): آية 108]
3- . الزخرف آیة 43
4- . الكافي ج 1 ص417 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح24

لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ) وَ سَبِيلُهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

كنز جامع الفوائد: ضحاك گفت وقتى قريش ديدند پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) علي(علیه السلام) را بزرگ مي نمايد و پيوسته برايش احترام مي كند شروع به بدگوئى از آن جناب نمودند گفتند محمد(صلی الله علیه و آله) ديوانه علي(علیه السلام) شده خداوند اين آيات را نازل كرد (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ) (1) قسمى است كه خدا مي خورد. (ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ )(2) مراد از سبيل در اين آيه علي بن ابى طالب(علیه السلام) است. (3)مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ وَهْبٍ الْحَبَشِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا) قَالَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ فِي قَوْلِهِ (إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) قَالَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

كنز جامع الفوائد: جابر جعفى از حضرت باقر(علیه السلام) در باره آيه (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا)(4) قرار داديم او را نورى كه هدايت مي كنيم به وسيله او هر كه را بخواهيم از بندگان خود، فرمود: منظور علي بن ابى طالب(علیه السلام) است و در باره آيه (إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(5) فرمود: تو هدايت مي كنى به ولايت علي بن ابى طالب(علیه السلام). (6)

ص: 603


1- . القلم آیة 1
2- . القلم آیة 1 الی7
3- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص686[سورة القلم(68): الآيات 1 الى 7]
4- . الشوری آیة 52
5- . الشوری آیة 52
6- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 536 [سورة الشورى(42): آية 52]

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ) قَالَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

حضرت باقر(علیه السلام) در باره آيه (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ )(1) فرمود: يعنى چنگ بزن به آنچه به تو وحى شده در باره علي بن ابى طالب(علیه السلام) (2)

عَنْ إِبْرَاهِيمَ يَعْنِي ابْنَ الْهَيْثَمِ الزُّهْرِيَّ قَالَ سَمِعْتُ خَالِي يَقُولُ قَالَ سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلًا بَعْدَ النَّبِيِّ أَفْضَلَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهالسلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ) قَالَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

همانا خدای عزوجل خلق نکرده احدی را بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) که افضل از علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشد و درباره آیه (فَاسْعَوْا

إِلى ذِكْرِ اللَّهِ )(3) فرمود: یعنی ولایت امیرالمومنین(علیه السلام)(4)

عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا حَدِيثاً يَرْفَعُهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ) قَالَ هُوَ الْأَوَّلُ ثَانِيَ عِطْفِهِ إِلَى الثَّانِي وَ ذَلِكَ لَمَّا أَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْإِمَامَ عَلَماً لِلنَّاسِ وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا نَفْيَ لَهُ بِهَذَا أَبَداً.

كنز جامع الفوائد: حماد بن عيسى نقل مي كند كه يكى از اصحاب از اميرالمومنين(علیه السلام) نقل كرده كه در باره آيه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ )(5) فرمود: منظور اولى است

ص: 604


1- . الزخرف آیة 43
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص544 [سورة الزخرف(43): آية 43]
3- . الجمعة آیة 9
4- . تفسير فرات الكوفي ص484 [سورة الجمعة(62): آية 9] ..... ح630
5- . الحج آیة 8 و 9

كه جانب خود را بر مي گرداند به طرف دومى و جريان چنين بود وقتى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اميرالمومنين(علیه السلام) را به عنوان امامت براى مردم معرفى نمود او گفت: به خدا قسم! هرگز اين را وفا نخواهيم كرد براى او. (1)

أَحْمَدُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: هَذَا صِرَاطُ عَلِيٍّ مُسْتَقِيمٌ امام صادق(علیه السلام) فرمود: اين راه على(علیه السلام) است كه مستقيم است.(2)

تفسير القمي (وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ) قَالَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ الْإِمَامُ فَاتَّبِعُوهُ (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ ) يَعْنِي غَيْرَ الْإِمَامِ (فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) يَعْنِي تَفْتَرِقُوا وَ تَخْتَلِفُوا فِي الْإِمَامِ.

درباره آيه (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ )(3) فرمود: صراط مستقيم امام(علیه السلام) است از او پيروى كنيد (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ )(4) و پيروى از غير امام نكنيد (فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) (5) كه موجب اختلاف و تفرقه شما در باره امام خواهد شد. (6)

أَخْبَرَنَا حَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» قَالَ نَحْنُ السَّبِيلُ فَمَنْ أَبَى فَهَذِهِ السُّبُلُ فَقَدْ كَفَرَ، ثُمَّ قَالَ (ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ) يَعْنِي كَيْ تَتَّقُوا

حضرت باقر(علیه السلام) در مورد آيه (هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ) (7) فرمود: ما راه مستقيم بوده هر كه از راه ما امتناع ورزيد آن راه هاى ديگر است (كه موجب كفر مى شود) آنگاه خداوند مي فرمايد (ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ )(8) اين

سفارش خدا به شما است تا موجب پرهيزگارى

ص: 605


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص328 [سورة الحج(22): الآيات 8 الى 9]
2- . الكافي ج 1 ص424 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح63
3- . الانعام آیة 153
4- . الانعام آیة 153
5- . الانعام آیة 153
6- . تفسير القمي ج 1 ص221 [سورة الأنعام(6): الآيات 152 الى 158]
7- . الانعام آیة 153
8- . الانعام آیة 153

شما گردد. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ الْمُفَسِّرُ قَالَ حَدَّثَنِي يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ) أَيْ قُولُوا اهْدِنَا صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفِيقِ لِدِينِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) وَ حُكِيَ هَذَا بِعَيْنِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ ثُمَّ قَالَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ الْمُنْعَمَ عَلَيْهِمْ بِالْمَالِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ إِنْ كَانَ كُلُّ هَذَا نِعْمَةً مِنَ اللَّهِ ظَاهِرَةً أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ يَكُونُونَ كُفَّاراً أَوْ فُسَّاقاً فَمَا نُدِبْتُمْ إِلَى أَنْ تَدْعُوْا بِأَنْ تُرْشَدُوا إِلَى صِرَاطِهِمْ وَ إِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالدُّعَاءِ بِأَنْ تُرْشَدُوا إِلَى صِرَاطِ الَّذِينَ أُنْعِمَ عَلَيْهِمْ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ تَصْدِيقِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بِالْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ أَصْحَابِهِ الْخَيِّرِينَ الْمُنْتَجَبِينَ وَ بِالتَّقِيَّةِ الْحَسَنَةِ الَّتِي يُسْلَمُ بِهَا مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ وَ مِنَ الزِّيَادَةِ فِي آثَامِ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ كُفْرِهِمْ بِأَنْ تُدَارِيَهُمْ وَ لَا تعزيهم [تُغْرِيَهُمْ] بِأَذَاكَ وَ أَذَى الْمُؤْمِنِينَ وَ بِالْمَعْرِفَةِ بِحُقُوقِ الْإِخْوَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ وَالَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَادَى مَنْ عَادَاهُمْ إِلَّا كَانَ قَدِ اتَّخَذَ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ حِصْناً مَنِيعاً وَ جُنَّةً حَصِينَةً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ دَارَى عِبَادَ اللَّهِ فَأَحْسَنَ الْمُدَارَاةَ فَلَمْ يَدْخُلْ بِهَا فِي بَاطِلٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ بِهَا مِنْ حَقٍّ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَسَهُ تَسْبِيحاً وَ زَكَّى عَمَلَهُ وَ أَعْطَاهُ

ص: 606


1- . تفسير القمي ج 1 ص221 [سورة الأنعام(6): الآيات 152 الى 158]

بَصِيرَةً عَلَى كِتْمَانِ سِرِّنَا وَ احْتِمَالِ الْغَيْظِ لِمَا يَسْمَعُهُ مِنْ أَعْدَائِنَا ثَوَابَ الْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَخَذَ نَفْسَهُ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ فَوَفَّاهُمْ حُقُوقَهُمْ جُهْدَهُ وَ أَعْطَاهُمْ مُمْكِنَهُ وَ رَضِيَ عَنْهُمْ بِعَفْوِهِمْ وَ تَرَكَ الِاسْتِقْصَاءَ عَلَيْهِمْ فِيمَا يَكُونُ مِنْ زَلَلِهِمْ وَ اغْتَفَرَهَا لَهُمْ إِلَّا قَالَ اللَّهُ لَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ يَا عَبْدِي قَضَيْتَ حُقُوقَ إِخْوَانِكَ وَ لَمْ تَسْتَقْصِ عَلَيْهِمْ فِيمَا لَكَ عَلَيْهِمْ فَأَنَا أَجْوَدُ وَ أَكْرَمُ وَ أَوْلَى بِمِثْلِ مَا فَعَلْتَهُ مِنَ الْمُسَامَحَةِ وَ الْكَرَمِ فَإِنِّي أَقْضِيكَ الْيَوْمَ عَلَى حَقِّ مَا وَعَدْتُكَ بِهِ وَ أَزِيدُكَ مِنْ فَضْلِيَ الْوَاسِعِ وَ لَا أَسْتَقْصِي عَلَيْكَ فِي تَقْصِيرِكَ فِي بَعْضِ حُقُوقِي قَالَ فَيُلْحِقُهُمْ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ وَ يَجْعَلُهُ فِي خِيَارِ شِيعَتِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ ذَاتَ يَوْمٍ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَحِبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اللَّهِ وَ وَالِ فِي اللَّهِ وَ عَادِ فِياللَّهِ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَايَةُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِكَ وَ لَا يَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ حَتَّى يَكُونَ كَذَلِكَ وَ قَدْ صَارَتْ مُؤَاخَاةُ النَّاسِ يَوْمَكُمْ هَذَا أَكْثَرُهَا فِي الدُّنْيَا عَلَيْهَا يَتَوَادُّونَ وَ عَلَيْهَا يَتَبَاغَضُونَ وَ ذَلِكَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً فَقَالَ الرَّجُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَكَيْفَ لِي أَنْ أَعْلَمَ أَنِّي قَدْ وَالَيْتُ وَ عَادَيْتُ فِي اللَّهِ وَ مَنْ وَلِيُّ اللَّهِ حَتَّى أُوَالِيَهُ وَ مَنْ عَدُوُّهُ حَتَّى أُعَادِيَهُ فَأَشَارَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ أَ تَرَى هَذَا قَالَ بَلَى قَالَ وَلِيُّ هَذَا وَلِيُّ اللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ وَ وَالِ وَلِيَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيكَ [وَ وَلَدِكَ] وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوكَ أَوْ وَلَدُكَ.

يوسف بن محمّد و علىّ بن محمّد به نقل از پدرانشان از امام عسكرى(علیه السلام) روايت كرده اند كه آن حضرت در تفسير (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ)(1) چنين

ص: 607


1- . الفاتحة آیة 7

فرمود: يعنى گويند ما را به راه اشخاصى راهنمائى فرما كه آنان را به نعمت دين و فرمانبرداريت كامياب كرده اى، و ايشان همان افرادى هستند كه خداوند در حقّشان فرموده (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً)(1)

كسانى كه خدا و پيغمبرش را اطاعت نمايند همراه با اشخاصى هستند كه پروردگار نعمت خود را به آنان مرحمت فرموده، يعنى پيغمبران، درستكاران، شهيدان، و نيكان، آنان چه خوب دوستان و همراهانى هستند. و نيز به همين معنا بدون كم و زياد از امير المؤمنين(علیه السلام) روايت شده، و سپس امام(علیه السلام) افزود اين نعمت ثروت دنيا و يا تندرستى بدن نبوده ، گرچه تمامى اين ها از نعمت هاى آشكار خداوند است، مگر نمى بينى گاهى كافران بى دين داراى اين نعمت ها هستند، ولى شما را تشويق نفرموده كه دعا كنيد تا راه آنها را به شما نشان دهد، بلكه فقط دستور داده شده كه بخواهيد به راه اشخاصى كه نعمت ايمان و تصديق پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و ولايت خاندان پاكيزه پيامبر(صلیالله علیه و آله) به آنان عطا گشته هدايت شويد و به تقيّه نيك، شما را راهنمايى كند كه بدان وسيله از گزند بندگان خدا ايمن شويد، تقيّه اى كه با آن از افزودن گناهان و كفرورزى دشمنان خدا جلوگيرى مى شود، به اين گونه با آنها مدار كنيد و آنها را به مرزى نكشانيد كه تحريك شده و به تو و مؤمنين آزار رسانند، و همچنين مأمور گشته ايد تا از خدا بخواهيد كه شما را به شناختن حقوق برادران مؤمن تان راهنمائى فرمايد. بنابراين هيچ بنده، مرد يا زنى نيست كه محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را دوست بدارد، و با دشمنان آنان دشمنى كند، مگر آنكه خود را جهت جلوگيرى از عذاب خداوند در پشت دژى استوار و سپرى محكم قرار داده باشد، و نيز هر كس از بندگان، مردان و زنان كه با مردمان به بهترين وجه سازش و مدارا كند از اين كار به باطل مبتلا نگردد و از مرز حقّ گام بيرون ننهند تا آنجا كه پروردگار هر نفس او را تسبيحى قرار داده و عملش را پاكيزه گرداند،

ص: 608


1- . النساء آیة 69

و بينشى به او دهد كه بتواند راز ما را پوشيده نگهدارد، و خشم خود را فرو برد، و به هر چه از دشمنان مى شنود بردبارى كند، اگر چنين باشد خداوند پاداش كسى را به او مى دهد كه در راه خدا در خون خود غوطه ور گشته است. و هيچ بنده اى نيست كه خود را موظّف به اداى حقوق برادرانش بداند، و با كوشش خويش حقوق آنان را به طور كامل و يا به اندازه اى كه برايش مقدور باشد بپردازد و عفو آنان مايه خوشنودى او گردد، و لغزش هاى ايشان را جستجو و كنجكاوى نكند و آنها را ناديده بگيرد و درگذرد، مگر اينكه خداوند در روز قيامت به او بگويد: اى بنده من! تو حقوق برادرانت را پرداختى، و در حق هائى كه به سود تو و زيان آن ها بود پى جوئى نكردى، پس من كه بخشنده ترم و بزرگواريم بيشتر است شايسته است همان گونه كه تو كرم و گذشت كردى، با تو با تو مسامحه و بزرگوارى نمايم، بنا بر اين امروز نه تنها آنچه را كه به تو نويد داده ام مى دهم، بلكه از بخشش و فضل بى پايانم بيشتر از آنچه وعدهداده بودم، خواهم داد، و كوتاهيت را در برخى از حقوقم پى گيرى نخواهم كرد. امام(علیه السلام) فرمود: پس او را به محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندانش ملحق مى سازد، و از برگزيدگان پيروان ايشان قرارش مى دهد. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به يكى از اصحاب خود فرمود: اى بنده خدا! دوست بدار براى خدا و دشمن بدار براى خدا و محبت داشته باش در راه خدا و دشمنى را به راه خدا اختصاص بده هرگز به ولايت خدا نخواهى رسيد مگر به همين كار و شخص طعم ايمان را نخواهد چشيد اگر چه نماز و روزه زياد داشته باشد مگر چنين باشد مدار دوستى مردم حالا بيشتر در مسائل دنيوى است هدف هاى دنيوى موجب دوستى و دشمنى مى شود اما اين مطلب آنها را از جانب خدا بى نياز نمي كند. عرضه داشتم: به چه وسيله بدانم دوستى و دشمنى من در راه خدا است و دوست خدا كيست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا كيست تا او را دشمن بدارم. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اشاره به على(علیه السلام) نمود و فرمود: اين را مى بينى؟ عرضه داشت: آرى

ص: 609

فرمود: دوست او دوست خدا است او را دوست بدار و دشمن او دشمن خدا است او را دشمن بدار فرمود: دوست على(علیه السلام) را دوست بدار گر چه قاتل پدر یا فرزندت باشد و دشمن بدار دشمن او را اگر چه پدر يا فرزندت باشد.(1)

اهل بیت علیهم السلام نشانه ی بهشت و راه به سوی آن

حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونَ بْنُ حَاتِمٍ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ تَوْبَةَ وَ مُصْعَبُ بْنُ سَلَامٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْرَبِيعَةَ السَّعْدِيِّ، قَالَ: أَتَيْتُ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ فَقُلْتُ لَهُ: حَدِّثْنِي بِمَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوْ رَأَيْتَهُ لِأَعْمَلَ بِهِ قَالَ: فَقَالَ لِي: عَلَيْكَ بِالْقُرْآنِ. فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ، وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ لِتُحَدِّثَنِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ عَلَى حُذَيْفَةَ أَنِّي أَتَيْتُهُ لِيُحَدِّثَنِي بِمَا لَمْ أَسْمَعْهُ وَ لَمْ أَرَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّهُ قَدْ مَنَعَنِيهِ وَ كَتَمَنِيهِ. فَقَالَ حُذَيْفَةُ: يَا هَذَا، قَدْ أَبْلَغْتَ فِي الشِّدَّةِ. ثُمَّ قَالَ لِي: خُذْهَا قَصِيرَةً مِنْ طَوِيلَةٍ وَ جَامِعَةً لِكُلِّ أَمْرِكَ، إِنَّ آيَةَ الْجَنَّةِ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ لَبَيِّنَةٌ، إِنَّهُ لَيَأْكُلُ (الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ )(2) فَقُلْتُ لَهُ: بَيِّنْ لِي آيَةَ الْجَنَّةِ أَتَّبِعْهَا، وَ بَيِّنْ لِي آيَةَ النَّارِ فَأَتَّقِيَهَا. فَقَالَ لِي: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إِنَّ آيَةَ الْجَنَّةِ وَ الْهُدَاةَ إِلَيْهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ آيَةَ الْحَقِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَآلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ آيَةَ النَّارِ وَ آيَةَ الْكُفْرِ وَ الدُّعَاةَ إِلَى النَّارِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَغَيْرُهُمْ.

ص: 610


1- . معاني الأخبار النص37 باب معنى الصراط ح9
2- . الفرقان آیة 7

ربیعه سعدی می گوید به نزد حذیفة یمان آمدم و به او گفتم: به آنچه از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده ای یا دیده ای برایم سخن بگو تا به آن رفتار کنم. راوی گوید: پس حذیقه به من گفت: بر تو باد به قرآن. پس به او گفتم: به درستی که من قرآن خوانده ام. و به نزد تو آمده ام که برایم سخنی بگویی. پروردگارا من تورا بر حذیفه گواه می گیرم که به نزدش آمده ام تا برایم آنچه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشنیدم و ندیدم سخن بگوید و او مرا از آن بازداشت و آن را از من پنهان داشت. پس حذیفه گفت: در سختی رساندی (بسیار شدید و تند سخن گفتی) سپس به من گفت: از سخنان طولانی کوتاه را دریافت کن و آن را جامع برای تمام امورت بدان. همانا نشانه ی بهشت در این امت آشکار است. به درستی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) غذا می خورد و در بازار ما قدم می زند. راوی گوید پس به حذیفه گفتم: نشانه ی بهشت را برایم بیان نما تا از آن پیروی کنم و نشانه دوزخ را برایم بیان کن تا از آن برحذر باشم. پس حذیفه گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، همانانشانه ی بهشت و راهنمایان به سوی آن تا روز قیامت نشانه ی حق تا قیامت خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) هستند و نشانه ی دوزخ و کفر و راهنمایان به سوی دوزخ تا روز قیامت غیر از ایشان می باشد. (1)

راه ولایت ائمه اطهار راه استقامت

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا) يَقُولُ

ص: 611


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح25

اسْتَكْمَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ وَلَايَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ اسْتَقَامُوا عَلَيْهَا (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ) يَوْمَ الْقِيَامَةِ (أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ) فَأُولَئِكَ هُمْ الَّذِينَ إِذَا فَزِعُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِينَ يُبْعَثُونَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ يَقُولُونَ لَهُمْ لَا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا نَحْنُ الَّذِينَ كُنَّا مَعَكُمْ فِي

الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لَا

نُفَارِقُكُمْ حَتَّى تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ (وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )

حضرت باقر(علیه السلام) در باره آيه: (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)(1)

فرمود: يعنى كسانى كه پيروى از خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) را تكميل نموده اند با ولايت آل محمد(صلی الله علیه و آله) و بر اين راه استوار بودند. (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ)(2) بر آنها در قيامت ملائكه نازل مى شود (أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )(3) آنها كسانى هستند كه وقتى در قيامت برانگيخته شدندهمين كه وحشت زده شوند ملائكه پيش آنها آمده و به ايشان مى گويند نترسيد و محزون نباشيد ما با شما بوديم در دنيا اينك به همراه شما هستيم تا وارد بهشت شويد مژده باد شما را به بهشتى كه وعده شما شده. (4)

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا) الْآيَةِ قَالَ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ

حضرت صادق(علیه السلام) در مورد آيه (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)(5) فرمود: استوار در راه ائمه يكى پس از ديگرى باشند. (6)

ص: 612


1- . فصلت آیة 30
2- . فصلت آیة 30
3- . فصلت آیة 30
4- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 524 [سورة فصلت(41): آية 30]
5- . فصلت آیة 30
6- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 524 [سورة فصلت(41): آية 30]

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً)

قُلْتُ مَتَى تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ (أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي

الْآخِرَةِ) فَقَالَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة

كنز جامع الفوائد: ابو بصير گفت از حضرت باقر(علیه السلام) راجع به آيه (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)(1)

پرسيدم فرمود: به خدا قسم آيه همان راهى را مى گويد كه شما مى پيمائيد و اين هم اشاره به همان است (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً)(2) اگر آنها در راه ائمه استقامت به خرج دهند از آب خوشگوار به آنها مى آشامانيم. عرضه داشتم: آقا! ملائكه چه وقت بر آنها نازل شده وگويند نترسيد و اندوهگين نباشيد و مژده باد شما را به بهشتى كه در انتظار شما است ما دوستان شمائيم در دنيا و آخرت؟ فرمود: هنگامه مرگ و روز قيامت. (3)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ، لَا يَتَيَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَهُ. وَ ذَلِكَ أَنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ يَرِدُ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ فِي شِدَّةِ عِلَّتِهِ، وَ عَظِيمِ ضِيقِ صَدْرِهِ بِمَا يُخَلِّفُهُ مِنْ أَمْوَالِهِ، وَ لِمَا هُوَ عَلَيْهِ مِنْ [شِدَّةِ] اضْطِرَابِ أَحْوَالِهِ فِي مُعَامِلِيهِ وَ عِيَالِهِ [وَ] قَدْ بَقِيَتْ فِي نَفْسِهِ حَسَرَاتُهَا، وَ اقْتَطَعَ دُونَ أَمَانِيِّهِ فَلَمْ يَنَلْهَا. فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: مَا لَكَ تَجَرَّعُ غُصَصَكَ فَيَقُولُ: لِاضْطِرَابِ أَحْوَالِي، وَ اقْتِطَاعِكَ لِي دُونَ [أَمْوَالِي وَ] آمَالِي فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: وَ هَلْ يَحْزَنُ عَاقِلٌ مِنْ فَقْدِ دِرْهَمٍ

ص: 613


1- . فصلت آیة 30
2- . الجن آیة 16
3- . البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص788 [سورة فصلت(41): الآيات 29 الى 32] ح9435

زَائِفٍ وَ اعْتِيَاضِ أَلْفِ أَلْفِ ضِعْفِ الدُّنْيَا فَيَقُولُ لَا فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: فَانْظُرْ فَوْقَكَ. فَيَنْظُرُ، فَيَرَى دَرَجَاتِ الْجِنَانِ وَ قُصُورَهَا الَّتِي تَقْصُرُ دُونَهَا الْأَمَانِيُّ، فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: تِلْكَ مَنَازِلُكَ وَ نِعَمُكَ وَ أَمْوَالُكَ وَ أَهْلُكَ وَ عِيَالُكَ وَ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِكَ هَاهُنَا وَ ذُرِّيَّتِكَ صَالِحاً، فَهُمْ هُنَاكَ مَعَكَ أَ فَتَرْضَى بِهِ بَدَلًا مِمَّا هُنَاكَ فَيَقُولُ: بَلَى وَ اللَّهِ. ثُمَّ يَقُولُ: انْظُرْ فَيَنْظُرُ، فَيَرَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فَيَقُولُ [لَهُ]: أَ وَ تَرَاهُمْ هَؤُلَاءِ سَادَاتُكَ وَ أَئِمَّتُكَ، هُمْ هُنَاكَ جُلَّاسُكَ وَ آنَاسُكَ [أَ] فَمَا تَرْضَى بِهِمْ بَدَلًا مِمَّا تُفَارِقُ هَاهُنَا فَيَقُولُ: بَلَى وَ رَبِّي فَذَلِكَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا) فَمَا أَمَامَكُمْ مِنَ الْأَهْوَالِ فَقَدْ كُفِيتُمُوهَا (وَ لا تَحْزَنُوا) عَلَى مَا تُخَلِّفُونَهُ مِنَ الذَّرَارِيِّ وَ الْعِيَالِ [وَ الْأَمْوَالِ]، فَهَذَا الَّذِي شَاهَدْتُمُوهُ فِي الْجِنَانِ بَدَلًا مِنْهُمْ (وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ) هَذِهِ مَنَازِلُكُمْ وَ هَؤُلَاءِ سَادَاتُكُمْ وَ آنَاسُكُمْ وَ جُلَّاسُكُمْ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ».

تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(علیه السلام) مي نويسد: امام(علیه السلام) از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: مؤمن پيوسته از آينهقيامت بيمناك است و يقين ندارد كه آيا مقام خشنودى و رضاى خدا را دريافت خواهد كرد يا نه تا هنگام مرگ و آمدن ملك الموت(علیه السلام) جريان چنين است كه ملك الموت(علیه السلام) در هنگام شدت بيمارى و كمال ناراحتى او از رها كردن اموال و خانواده و گرفتاري هاى ديگر مى آيد. مؤمن به واسطه جدا شدن از زن و زندگى حسرت و اندوه فراوان دارد چون آرزوهايش نقش بر آب شد. ملك الموت(علیه السلام) به او مي گويد اين چه اندوه و ناراحتى

ص: 614

است كه دارى آيا عاقل ناراحت مى شود به واسطه از دست دادن پشيزى بى ارزش در صورتى كه به جاى آن ميليون ها برابر دنيا به او ارزانى داشته اند. در پاسخ مي گويد: نه. ملك الموت(علیه السلام) اشاره به او مي كند كه نگاه كن به بالاى سرت. محتضر درجات بهشت و قصرها كه از حد آرزو هم بالاتر است مى بيند. فرشته مرگ به او مى گويد اينجا منزل تو است و نعمت پايدار و اموال و خانواده و خويشاوندانت در اينجايند هر كدام از خويشاوندان و خانواده ات صالح باشند در اينجا با تو خواهند بود آيا راضى هستى به جاى مال و ملك دنيا اين نعمت ها را دريابى مي گويد به خدا قسم مشتاقم و حاضرم. فرشته مرگ به او مي گويد: اينك تماشا كن محتضر نگاه مي كند محمّد و على(علیه السلام) و پيشوايان معصوم از فرزندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) را در اعلى عليين مشاهده مي كند. فرشته به او مي گويد: مى بينى آنها را پيشوايان و رهبران تو هستند آنها در آنجا همنشين و مأنوس با تو خواهند بود حالا حاضرى به جاى كسانى كه اكنون در دنيا از آنها مفارقت مي كنى ایشان را انتخاب نمائى. مي گويد: به خدا سوگند! آرى اينست تفسير آيه اى كه خداوند مي فرمايد (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا)(1)

كسانى كه موحد و خدا شناسند و استقامت در راه ائمه دارند ملائكه به آنها مي گويند: از آينده ناراحت نباشيدما رفع نگراني هاى شما را كرده ايم (وَ لا تَحْزَنُوا) و اندوهگين نباشيد از زن و بچه هاى خود و اموالى كه مي گذاريد آنچه در بهشت مشاهده مي كنيد به جاى آنها است كه در دنيا مي گذاريد، (وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (2) مژده باد شما را به بهشتى كه در انتظارتان هست اينست قصرهاى بهشتى و اين هايند كه همنشين و مأنوس با شما خواهند بود (ائمه گرام) (نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ )(3) ما دوستان شما هستيم در دنيا و آخرت

ص: 615


1- . فصلت آیة 30
2- . فصلت آیة 30
3- . فصلت آیة 31 و 32

در بهشت هر چه ميل داشته باشيد و هر چه بخواهيد هست، آنجا منزلگاهى است كه پروردگارى بخشنده و مهربان آماده كرده است.(1)

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِقَامَةِ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ.

محمّد بن فضيل گفت: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به استقامت پرسيدم فرمود: همان راهى است كه شما مى پيمائيد. (2)

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ) قَالَ يَعْنِي اسْتَقَامُوا عَلَى الْوَلَايَةِ فِي الْأَصْلِ عِنْدَ الْأَظِلَّةِ حِينَ أَخَذَ اللَّهُ الْمِيثَاقَ عَلَى ذُرِّيَّةِ آدَمَ (لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً) يَعْنِي لَكِنَّا أَسْقَيْنَاهُمْ مِنَ الْمَاءِ الْفُرَاتِ الْعَذْبِ.

سماعه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم در باره آيه (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً)(3) مي فرمود: يعنى اگر پايدار باشند بر ولايتكه در موقع ميثاق خداوند از فرزندان آدم(علیه السلام) گرفت عالم اشباح (لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً)(4) يعنى از آب صاف خوشگوار به آنها مى آشامانيم. (5)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً) قَالَ يَعْنِي لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهِ وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ

ص: 616


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص239 [ورود ملك الموت على المؤمن، و إراءته منازله و سادته:] ح117
2- . البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص789 [سورة فصلت(41): الآيات 29 الى 32] ح9438
3- . الجن آیة 16
4- . الجن آیة 16
5- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص703 [سورة الجن(72): الآيات 16 الى 17] ح1

فِي أَمْرِهِمْ وَ نَهْيِهِمْ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً يَقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ وَ الطَّرِيقَةُ هِيَ الْإِيمَانُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ.

حضرت ابى جعفر(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً)(1) و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوانشان نوشانيم فرمود: يعنى اگر بر ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) امير مؤمنان و اوصياء از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آنها را در امر و نهيشان بپذيرند (لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً) آب فراوانى به آنها نوشانيم يعنى ايمان را در دلشان جايگزين كنيم و مقصود از (الطَّرِيقَةِ) روش ايمان به ولايت على(علیه السلام) و جانشينان اوست. (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اسْتَقَامُوا عَلَى الْأَئِمَّةِ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )

محمد بن مسلم گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل پرسيدم (الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)(3) كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استقامت ورزیدند فرمود: يعنى بر امامان يكى پس از ديگرى استوار بماندند (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)(4) فرشتگان بر ايشان نازل شوند كه بيم مداريد و اندوهگين مباشيد و به بهشتى كه به آن وعده مي يافتيد، شادمان باشيد.(5)

ص: 617


1- .[3] الجن آیة 16
2- .[4] الکافی ج1 ص220 بَابُ أَنَّ الطَّرِيقَةَ الَّتِي حُثَّ عَلَى الِاسْتِقَامَةِ عَلَيْهَا وَلَايَةُ عَلِيٍّ ح1
3- .[1] فصلت آیة 30
4- .[2] فصلت آیة 30
5- .[3] الکافی ج1 ص220 بَابُ أَنَّ الطَّرِيقَةَ الَّتِي حُثَّ عَلَى الِاسْتِقَامَةِ عَلَيْهَا وَلَايَةُ عَلِيٍّ ح2

ائمه اطهار باریک بینانند

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَسْبَاطٌ بَيَّاعُ الزُّطِّيِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ ) قَالَ فَقَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِيلُ فِينَا مُقِيمٌ.

اسباط گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه مردى از آن حضرت راجع به قول خداى عز و جل (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ)(1) براىباريك بينان در آن امر نشانه هاست و آن قريه در راهى پا برجاست سؤال كرد، حضرت فرمود: مائيم باريك بينان و آن راه در خاندان ما پا برجاست. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي أَسْبَاطُ بْنُ سَالِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ) قَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِيلُ فِينَا مُقِيمٌ.

خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه مردى از اهل هيت (شهريست بالاى فرات) وارد شد و به امام عرضه داشت: أَصْلَحَكَ اللَّهُ چه مي فرمائيد: در باره قول خداى عز و جل (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ)(3) براى باريك بينان در آن امر نشانه هاست؟ فرمود: مائيم باريك بينان و آن راه در خاندان ما پا برجاست.(4)

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّ فِي

ص: 618


1- .[4] الحجر آیة 75 و 76
2- .[1] الکافی ج1 ص218 بَابُ أَنَّ الْمُتَوَسِّمِينَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ السَّبِيلُ فِيهِمْ مُقِيمٌ ح1
3- .[2] الحجر آیة 75
4- .[3] الکافی ج1 ص218 بَابُ أَنَّ الْمُتَوَسِّمِينَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ السَّبِيلُ فِيهِمْ مُقِيمٌ ح2

ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ )

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداى عز و جل (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ)(1) براى باريك بينان در آن امر نشانه هاست فرمود: ايشان ائمه هستند. پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: از زيركى مؤمن پروا كنيد، زيرا كه او در پرتو نورخداى عز و جل مي نگرد، خداى تعالى فرموده (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ) براى باريك بينان در آن امر نشانه هاست.(2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ) فَقَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ) قَالَ لَا يَخْرُجُ مِنَّا أَبَداً.

امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ) براى باريك بينان در آن امر نشانه هاست فرمود: ايشان ائمه هستند (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ)(3) و آن در خاندان ايشان پا برجاست هيچ گاه از ميان ما خارج نشود. (4)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ) قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُتَوَسِّمَ وَ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ.

ص: 619


1- .[4] الحجر آیة 75
2- .[1] الکافی ج1 ص218 بَابُ أَنَّ الْمُتَوَسِّمِينَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ السَّبِيلُ فِيهِمْ مُقِيمٌ ح3
3- .[2] الحجر آیة 76
4- .[3] الکافی ج1 ص218 بَابُ أَنَّ الْمُتَوَسِّمِينَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ السَّبِيلُ فِيهِمْ مُقِيمٌ ح4

امير المؤمنين(علیه السلام) درباره قول خداى تعالى (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ)(1) براى باريك بينان در آن امر نشانه هاست فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باريك بين بود و پس از او من و امامان از ذريه من باريك بينانيم. (2)

ص: 620


1- .[4] الحجر آیة 75
2- .[5] الکافی ج1 ص218 بَابُ أَنَّ الْمُتَوَسِّمِينَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ السَّبِيلُ فِيهِمْ مُقِيمٌ ح5

باب سی و پنجم: ولایت ایشان در قرآن

ص: 621

ولایت ایشان در قرآن

حدیث1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ (الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ ) قَالَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يَخْلِطُوهَا بِوَلَايَةِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَهُوَ الْمُلَبَّسُ بِالظُّلْمِ.حدیث1:

امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ)(1) كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ستم نياميختند فرمود: يعنى به ولايتى كه محمد (صلی الله علیه و آله)آن را آورده ايمان آوردند و آن را به ولايت فلان و فلان نياميختند، كه آن ايمان آميخته به ستم است. (2)

حدیث2: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ ) فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ إِيمَانَهُمْ بِوَلَايَتِنَا وَ كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ فِي صُلْبِ آدَمَ(علیه السلام) وَ هُمْ ذَرٌّ.*

حدیث2: حسن بن نعيم صحاف گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ )(3) برخى از شما مؤمن و برخى كافرند پرسيدم، فرمود: روزى كه مردم به صورت مور در صلب آدم(علیه السلام) بودند، خدا ايمان و كفر آن ها را با ولايت ما شناخت (پس ولايت ما را در هر كه ديد مؤمنش دانست و در آنكه نديد كافرش شناخت). (4)

ص: 622


1- . الانعام 82
2- . الكافي ج 1 ص413 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح3
3- . التغابن 2
4- . الكافي ج 1 ص413 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح4

حدیث3: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَ (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ) الَّذِي أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَلَايَتِنَا.*حدیث3: محمد بن فضيل از ابى الحسن(علیه السلام) در قول خدای عز و جل (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ)(1) وفا مى كنند به نذر فرمود: وفا مى كنند به نذر و پيمانى كه از آنها گرفته شده در ولايت ما. (2)

حدیث4: مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ ) قَالَ الْوَلَايَةُ. *

حدیث4: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ )(3) و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارشان بر آنها نازل شده بپا دارند فرمود: آنچه نازل شده ولايت است. (4)

حدیث5: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى )(5) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ .*

حدیث5: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى )(6) بگو من از شما براى پيغمبرى مزدى جز مودت خويشاوندان نمي خواهم فرمود: خويشاوندان ائمه هستند. (7)

ص: 623


1- . الانسان 7
2- . الكافي ج 1 ص413 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح5
3- . المائده 66
4- . الكافي ج 1 ص413 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح6
5- . الشوری 23
6- . الشوری 23
7- . الكافي ج 1 ص413 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح7

حدیث6: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السَّيَّارِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى ) قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ.

حدیث6: مردى از امام(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى )(1) هر كه از هدايت من پيروى كند گمراه نشود و بدبخت نگردد پرسيد، حضرت فرمود: يعنى هر كه به ائمه معتقد بوده و از فرمانشان پيروى کرده و از اطاعتشان بيرون نرود. (2)

حدیث7: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ. *

حدیث7: ابن سنان: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ )(3) از كسانى كه آفريده ايم جماعتى هستند كه به حق هدايت مى يابند و بدان باز مي گردند پرسيدم، فرمود: ايشان ائمه هستند. (4)

حدیث8:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ ) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ(وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ) قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ(فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ ) أَصْحَابُهُمْ وَ أَهْلُ وَلَايَتِهِمْ (فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَالْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ.

ص: 624


1- . طه 123
2- . الكافي ج 1 ص414 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح10
3- . الاعراف 181
4- . الكافي ج 1 ص414 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح13

حدیث8: امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ )(1) او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرده از آن جمله آيه هائى است محكم كه اصل كتاب است فرمود: آنها اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه هستند (وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ) و ديگر آيه هائيست متشابه فرمود: اينها فلان و فلان هستند، (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ) و اما آنها كه در دلشان انحرافى هست يعنى اصحاب و دوستان فلان و فلان (فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ) از اين كتاب آنچه را متشابه است، براى فتنه جوئى و به قصد تأويل پيروى مي كنند، در صورتى كه تأويل آن را جز خدا و ريشه داران در علم نمى دانند ريشه داران در علم، اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام اند. (2)

حدیث9: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها) قَالَ قُلْتُ مَا السَّلْمُ قَالَ الدُّخُولُ فِي أَمْرِنَا.

حدیث9: حلبى گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها)(3) و اگر به مسالمت ميل كردند تو نيز بدان ميل كن عرضه داشتم: مسالمت چيست؟ فرمود: وارد شدن در امر ولايت ما. (يعنى اگرمنافقين پيشنهاد كردند كه ولايت ما و امر تشيع را بپذيرند، تو هم از آنها بپذير، اگر چه بدانى در باطن كينه و نفاق دارند). (4)

حدیث10: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ

ص: 625


1- . آل عمران 7
2- . الكافي ج 1 ص414 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح14
3- . الانفال 61
4- . الكافي ج 1 ص415 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح16

طَبَقٍ)

قَالَ يَا زُرَارَةُ أَ وَ لَمْ تَرْكَبْ هَذِهِ الْأُمَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ فِي أَمْرِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ. *

حدیث10: امام باقر(علیه السلام) راجع قول خداى تعالى (لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ) (1) كه شما از حالى به حال ديگر منتقل مى شويد. فرمود: اى زراره! مگر اين امت بعد از پيغمبر خود طبقه اى را بعد از طبقه ديگر نسبت به امر فلان و فلان و فلان مرتكب نشد؟ (يعنى اين امت هم قدم خود را جاى قدم امت هاى سابق گذاشت و بعد از پيغمبر خويش خليفه بر حق را رها كرده و دنبال گوساله و سامرى و فلان و فلان رفت). (2)

حدیث11: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَلَّامٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا)

قَالَ إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ جَرَتْ بَعْدَهُمْ فِي الْأَئِمَّةِ ثُمَّ يَرْجِعُ الْقَوْلُ مِنَ اللَّهِ فِي النَّاسِ فَقَالَ (فَإِنْ آمَنُوا) يَعْنِي النَّاسَ(بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ ) يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ (فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ )حدیث11: امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا) (3) بگوئيد بخدا و آنچه بسوى ما نازل شده ايمان آورديم فرمود: مقصود از اين خطاب على(علیه السلام) و فاطمه و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) است، و پس از ايشان در باره ائمه جاريست، سپس گفتار خدا متوجه مردم مى شود و مي فرمايد (فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ )(4) پس اگر ايمان آوردند (يعنى مردم) به آنچه شما ايمان آورده ايد (مقصود على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه اند) هدايت يافته اند و اگر رو

ص: 626


1- . الانفال 61
2- . الكافي ج 1 ص415 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح17
3- . الانشقاق 19
4- . البقره 137

گردان شدند، ايشان در راه خلاف و دشمنى هستند.(1)

حدیث12: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنِ الثُّمَالِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّهِ (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )

قَالَ إِنَّكَ عَلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ. *

حدیث12: امام باقر(علیه السلام) فرمود: خدا به پیامبرش(صلی الله علیه و آله) وحى كرد (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(2) به آنچه به سويت وحى شده چنگ زن، همانا تو به راهى راست هستى يعنى تو بر ولايت على(علیه السلام) هستى و على(علیه السلام) همان راه راست باشد. (3)حدیث13: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ) قَالَ فِي وَلَايَتِنَا. *

حدیث13: امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ )(4) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى در راه مسالمت وارد شويد، و به دنبال شيطان مرويد كه او براى شما دشمنى آشكار است فرمود: يعنى در ولايت ما (وارد شويد). (5)

حدیث14: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ(بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا) قَالَ

وَلَايَتَهُمْ (وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى )

ص: 627


1- . الكافي ج 1 ص415 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح19
2- . الزخرف 43
3- . الكافي ج 1 ص416 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح24
4- . البقره 208
5- . الكافي ج 1 ص417 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح29

قَالَ

وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (إِنَّ هذا

لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ

مُوسى)

حدیث14: مفضل بن عمر گويد: اين قول خداى جل و عز را به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا)(1) بلكه زندگى دنيا را برگزيدند فرمود: يعنى ولايت آنها (پيشوايان باطل) را (وَ

الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى ) (2) ولى آخرت بهتر و پايدارتر است فرمود: يعنى ولايت امير المومنين(علیه السلام) (إِنَّ

هذالَفِي الصُّحُفِ الْأُولى. صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى) (3) اين در كتاب هاى نخستين، كتاب هاى ابراهيم(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) هست.(4)

حدیث15: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُنَخَّلٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: (أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ) مُحَمَّدٌ(بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ )

بِمُوَالاةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَ(اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ)

حدیث15: امام باقر(علیه السلام) (در باره اين آيه) فرمود (أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ) آيا هر گاه بياورد (محمد(صلی الله علیه و آله)) (بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ ) براى شما چيزى را كه دلخواه شما نيست (از دوستى على(علیه السلام)) (اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً) شما گردنكشى كنيد، پس دسته ئى (از آل محمد(صلی الله علیه و آله)) (كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ )(5) را تكذيب كنيد و دسته ئى را بكشيد؟(6)

حدیث16: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ( الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ ) فَقَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دُعِيَ بِالنَّبِيِّ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ

ص: 628


1- . الاعلی 16
2- . الاعلی 17
3- . الاعلی18و19
4- . الكافي ج 1 ص418 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح30
5- . البقره 87
6- . الكافي ج 1 ص418 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح31

فَيُنْصَبُونَ لِلنَّاسِ فَإِذَا رَأَتْهُمْ شِيعَتُهُمْ قَالُوا(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ ) يَعْنِي هَدَانَا اللَّهُ فِي وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ.حدیث16: امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى عزوجل (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ )(1) ستايش خدائى را كه ما را به اين (نعمت) راهنمائى كرد و اگر خدا ما را راهنمائى نمي كرد، ما راه نمي يافتيم فرمود: چون قيامت شود، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امير المومنين(علیه السلام) و امامان از فرزندان او را بخوانند و آنها براى (رسيدگى به حساب و شفاعت) مردم منصوب شوند، چون شيعيانشان آنها را ببينند، گويند: ستايش خدائى را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد و اگر خدا ما را رهبرى نمي كرد، هدايت نمى شديم يعنى خدا ما را به ولايت امير المومنين(علیه السلام) و امامان از فرزندانش رهبرى فرمود. (2)

حدیث17: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى( عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) قَالَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الْوَلَايَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ(هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ ) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).

حدیث17: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى ( عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) (3) از چه مي پرسند؟ از آن خبر بزرگ؟ فرمود: خبر بزرگ ولايت است، و از حضرت پرسيدم اين آيه را (هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ )(4) آنجاست ولايت براى خدا برحق فرمود: ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) است. (5)

ص: 629


1- . الاعراف43
2- . الكافي ج 1 ص418 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح33
3- . النبأ 1و2
4- . الکهف 44
5- . الكافي ج 1 ص418 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح34

حدیث18: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً) قَالَ هِيَ الْوَلَايَةُ. *

حدیث18: امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداى تعالى (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً)(1) توجه خود را با اعتدال به سوى دين بدار فرمود: آن ولايت است. (2)

حدیث19: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْهَمَذَانِيِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى(وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ)

قَالَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ

حدیث19: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ)(3) ما در روز قيامت ترازوهاى عدالت در ميان نهيم فرمود: آن ترازوها پيغمبران و اوصياء ايشان عليهم السلامند. (4)

حدیث20: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى(ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ) (5) قَالَ قَالُوا أَوْ بَدِّلْ عَلِيّاً(علیه السلام).حدیث20: مفضل بن عمر گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ) (6) قرآن ديگرى بياور يا اين را عوض كن فرمود: مي گفتند يا على(علیه السلام) را عوض كن.(7)

حدیث21: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ

ص: 630


1- . الروم30
2- . الكافي ج 1 ص418 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح35
3- . الأنبیاء 47
4- . الكافي ج 1 ص419 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح36
5- . یونس15
6- . یونس15
7- . الكافي ج 1 ص419 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح37

قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ( الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اسْتَقَامُوا عَلَى الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )

حدیث21: محمد بن مسلم گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)(1) كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استقامت ورزيدند پرسيدم، امام(علیه السلام) فرمود: يعنى آنها كه بر ولايت امامان يكى پس از ديگرى استقامت كردند. (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ) فرشتگان بر ايشان نازل شوند كه بيم مداريد و غم مخوريد و به بهشتى كه وعده يافته ايد شادمان باشيد. (2)

حدیث22: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) هِيَ الْوَاحِدَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) *حدیث22: از امام باقر(علیه السلام) قول خداى تعالى را (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) (3) بگو شما را فقط يك اندرز مي دهم پرسيدم، فرمود: يعنى تنها شما را به ولايت على(علیه السلام) اندرز مي دهم، ولايت على(علیه السلام) همان يك اندرزى است كه خداى تبارك و تعالى مي فرمايد: فقط يك اندرز بشما مي دهم (إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ)(4)

حدیث23: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ ) قَالَ نَزَلَتْ فِيهِمْ حَيْثُ دَخَلُوا الْكَعْبَةَ فَتَعَاهَدُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَى كُفْرِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ بِمَا نُزِّلَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَأَلْحَدُوا فِي الْبَيْتِ

ص: 631


1- . فصلت 30
2- . الكافي ج 1 ص420 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح40
3- . سبأ 46
4- . الكافي ج 1 ص420 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح41

بِظُلْمِهِمُ

الرَّسُولَ وَ وَلِيَّهُ (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ )(1)

حدیث23: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ )(2) و هر كه خواهد در آنجا از روى ستم تجاوزى كند فرمود: اين آيه در باره كسانى نازل شده كه وارد كعبه شده و بر كفر و انكار خود نسبت به آنچه در باره اميرالمؤمنين(علیه السلام) نازل شده، با يك ديگر پيمان و قرارداد بستند، پس در كعبه به واسطه ظلمی كه نسبت به پیامبر(علیه السلام) و وليش كرده، تجاوز نمودند. (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) (3) دورى از رحمت خدا ستمگران را باد. (4)حدیث1/23: الْحُسَيْنُ

بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ(فَسَتَعْلَمُونَ

مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ) يَا مَعْشَرَ الْمُكَذِّبِينَ حَيْثُ أَنْبَأْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ كَذَا أُنْزِلَتْ وَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (إِن تَلْوُاْ أَوْ تُعْرِضُواْ ) فَقَالَ إِنْ تَلْوُوا الْأَمْرَ وَ تُعْرِضُوا عَمَّا أُمِرْتُمْ بِهِ (فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً) وَ فِي قَوْلِهِ (فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا) بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (عَذاباً شَدِيداً) فِي الدُّنْيَا (وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ ) **

حدیث1/23: امام صادق(علیه السلام) راجع به اين قول خداى عز و جل فرمود: (فَسَتَعْلَمُونَ

مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ) (5) و خواهيد دانست چه کسی در گمراهى نمايانست اى گروه تكذيب كنندگان، زيرا من پيغام پروردگارم را در باره ولايت على(علیه السلام) و امامان بعد از او به شما رسانيدم، چه کسی در گمراهى نمايانست... و راجع به قول خداى تعالى (إِن تَلْوُاْ أَوْ تُعْرِضُواْ )(6) اگر كج كنيد يا رو بگردانيد

ص: 632


1- . الكافي ج 1 ص421 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح44
2- . الحج25
3- . المومنون41
4- . الكافي ج 1 ص421 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح44
5- . الملک29
6- . النساء 135

فرمود: امر امامت را (از صاحبش) كج كنيد و از آنچه مأمور شده ايد، روبگردانيد (فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً)(1)

خدا به آنچه مي كنيد آگاهست و در تفسير قول خدا (فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)(2) هر آينه بچشانيم به آن كسانى كه كافر شدند (به سبب ترك ولايت امير المؤمنين) (عَذاباً شَدِيداً)(3) عذاب سختى (در دنيا)(وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ )(4) و آنها را به بدترين اعمالى كه انجام مى دادند جزا دهيم. (5)

حدیث24: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (إِنَّكُمْ

لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ) فِي أَمْرِ الْوَلَايَةِ (يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ ) قَالَ مَنْ أُفِكَ عَنِ الْوَلَايَةِ أُفِكَ عَنِ الْجَنَّةِ. *

حدیث24: امام باقر(علیه السلام) راجع به اين قول خداى تعالى (إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ )(6) شما گفتار مختلفى داريد فرمود: (در باره امر ولايت) (يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ )(7) منصرف شود از آن هر كه بايد منصرف شود هر كه از ولايت منصرف شود، از بهشت منصرف گردد. (8)

حدیث25: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ )

قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).

حدیث25: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ )(9) كسانى را كه ايمان آورده اند، مژده بده كه نزد پروردگارشان پايگاه راستى و درستى دارند فرمود: آن پايگاه ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. (10)

ص: 633


1- . النساء 135
2- . فصلت27
3- . فصلت27
4- . فصلت27
5- . الكافي ج 1 ص421 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح45
6- . الذاریات8
7- . الذاریات9
8- . الكافي ج 1 ص422 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح48
9- . یونس2
10- . الكافي ج 1 ص422 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح50

حدیث26: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا) بِوَلَايَةِ عَلِيٍ (قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ) *

حدیث26: امام باقر(علیه السلام) در باره اين قول خداى تعالى فرمود: (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا)(1) اين ها دو دشمن باشند كه در باره پروردگار خود دشمنى كردند، كسانى كه (به ولايت على(علیه السلام)) كافر شدند، (قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ)(2) برايشان جامه هاى آتشين بريده شده.(3)

حدیث27: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ ) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).

حدیث27: عبد الرحمن بن كثير گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ )(4) آنجاست ولايت براى خدا بر حق پرسيدم، فرمود: ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) است. (5)

حدیث28: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً)(6) يَعْنِيالْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِي الْوَلَايَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ قَوْلُهُ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (7)

يَعْنِي الْأَئِمَّةَ وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيِّ.**

ص: 634


1- . الحج 19
2- . الحج 19
3- . الكافي ج 1 ص422 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح51
4- . الکهف44
5- . الكافي ج 1 ص422 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح52
6- . نوح28
7- . الاحزاب33

حدیث28: امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى عز و جل (رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً)(1) پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را با هر كه به حال ايمان وارد خانه من شود بيامرز فرمود: مقصود ولايت است، هر كه وارد ولايت شود، به خانه پيغمبران وارد شده. و مقصود از قول خداى تعالى (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(2) خدا مي خواهد ناپاكى را از شما خانواده ببرد و شما را به خوبى پاكيزه كند ائمه و ولايت آنهاست، هرکه در ولايت آنها وارد شود در خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شده. (3)

حدیث29: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ) قَالَ بِوَلَايَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُ هَؤُلَاءِ مِنْ دُنْيَاهُمْ. *

حدیث29: محمد بن فضيل گويد: از حضرت رضا(علیه السلام) اين آيه را پرسيدم: (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ )(4) بگو به كَرَم و رحمت خدا بايد شادمان باشند كه آن از آنچه جمع مى آورند بهتر است فرمود: بهولايت محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) (بايد شادمان باشند) كه آن بهتر است از دنيائى كه آنها جمع مي كنند. (5)

حدیث30: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ نَحْنُ فِي الطَّرِيقِ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ اقْرَأْ فَإِنَّهَا لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ قُرْآناً فَقَرَأْتُ (إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ) كَانَ (مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ

ص: 635


1- . نوح28
2- . الاحزاب33
3- . الكافي ج 1 ص423 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح54
4- . یونس 58
5- . الكافي ج 1 ص423 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح55

يُنْصَرُونَ. إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ ) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِي رَحِمَ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِي اسْتَثْنَى اللَّهُ لَكِنَّا نُغْنِي عَنْهُمْ.**

حدیث30: زيد شحام گويد: شب جمعه اى بود و ما راه مي رفتيم كه امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: قرآن بخوان، زيرا شب جمعه است، من اين آيه را خواندم (إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ. يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ. إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ )(1) وعده گاه همگى آنها روز فصل (قيامت) است روزى كه هيچ دوستى براى دوست خودكارى نسازد و آنها يارى نشوند، مگر آنكه خدايش ترحم كند امام صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا ما را خدا ترحم كرده و ما را خدا استثنا فرموده ولى ما از دوستان خودكار سازى كنيم. (2)

حدیث31: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هِيَ أُذُنُكَ يَا عَلِيُ.حدیث31: امام صادق(علیه السلام) چون اين آيه نازل شد (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ)(3) و گوشى شنوا آن را حفظ كند رسول خدا فرمود: آن گوش تو است، اى على.(4)

حدیث32: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي ) قَالَ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِهِمْ

حدیث32: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى تعالى (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي )(5) بگو راه من اين است، از روى بصيرت و

ص: 636


1- . الدخان40 تا42
2- . الكافي ج 1 ص423 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح56
3- . الحاقة 12
4- . الكافي ج 1 ص423 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح57
5- . یوسف108

بينائى من و آنكه پيرويم كند، به سوى خدا مي خوانيم فرمود: خواننده به سوى خدا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اوصياء بعد از او هستند. (1)

حدیث33: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانٍ عَنْ سَالِمٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ) فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) آلُ مُحَمَّدٍ لَمْ يَبْقَ فِيهَا غَيْرُهُمْ.

حدیث33: از امام باقر(علیه السلام) از قول خداى عز و جل پرسيدم (فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ )(2) و هر كه از از مؤمنين كه در آنجا بود، بيرونش برديم، زيرا در آنجا جز يك خانواده از مطيعاننيافتيم امام باقر(علیه السلام) فرمود: در آن خانواده كسى جز آل محمد(صلی الله علیه و آله) باقى نماند. (3)

حدیث34: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ) قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).

حدیث34: امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى تعالى (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ)(4) و شاهد و مشهود فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. (يعنى پيغمبر به امامت على(علیه السلام) گواهى داد و على(علیه السلام) مورد گواهى آن حضرت قرار گرفت. (5)

حدیث35: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ) قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) *

ص: 637


1- . الكافي ج 1 ص425 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح66
2- . الذاریات 35و36
3- . الكافي ج 1 ص425 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح67
4- . البروج3
5- . الكافي ج 1 ص425 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح69

حدیث35: عمر حلال گويد: از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ) (1) پس موذن ميان آنها بانگ زند كه لعنت خدا بر ستمگران باد پرسيدم فرمود: موذن اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.(2)حدیث36: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ) قَالَ ذَاكَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَيْدَةُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ قَوْلِهِ (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ) يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (وَ

كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ ) الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ.

حدیث36: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ )(3) به گفتار خوب هدايت شده و به راه ستوده هدايت يافتند فرمود: اينها حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابو ذر و مقداد بن اسود و عمار هستند كه به امير المؤمنين(علیه السلام) هدايت يافتند. و قول خداى تعالى (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ) (4) خدا ايمان را محبوب شما كرد و آن را در دل شما بياراست (مقصود از ايمان امير المؤمنين(علیه السلام) است) (وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ )(5) و كفر و فسق و نافرمانى را مكروه شما كرد، مقصود اولى و دومى و سومى است (پس امير المؤمنين(علیه السلام) به واسطه قوت و شدت ايمانش، گويا عين ايمان شده و همچنين غاصبين خلافت عين كفر و فسق و عصيانند). (6)

حدیث37: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقُولُ لَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ تَيْماً وَ عَدِيّاً وَ بَنِي

ص: 638


1- . الاعراف44
2- . الكافي ج 1 ص426 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح70
3- . الحج24
4- . الحجرات7
5- . الحجرات7
6- . الكافي ج 1 ص426 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح71

أُمَيَّةَ يَرْكَبُونَ مِنْبَرَهُ أَفْظَعَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُرْآناً يَتَأَسَّى بِهِ (وَ إِذْقُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى )

ثُمَّ أَوْحَى إِلَيْهِ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَمَرْتُ فَلَمْ أُطَعْ فَلَا تَجْزَعْ أَنْتَ إِذَا أَمَرْتَ فَلَمْ تُطَعْ فِي وَصِيِّكَ.

حدیث37: حضرت ابو الحسن(علیه السلام) فرمود: چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خواب ديد كه تيم و عدى (ابو بكر و عمر) و بنى اميه بر منبر او مي نشينند، او را هراس و غم گرفت، خداى تبارك و تعالى آيه قرآنى نازل فرمود تا مايه دلداريش باشد (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى )(1) و چون به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد، همه سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى كرد سپس به پيغمبر وحى فرستاد كه اى محمد! من امر مي كنم و فرمان نمي برند، پس اگر تو هم در باره وصى ات امر كردى و فرمانت نبردند، بي تابى مكن. (2)

حدیث38: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ (فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ ) فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِيمَانَهُمْ بِمُوَالاتِنَا وَ كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِي صُلْبِ آدَمَ(علیه السلام) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ ) فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ مَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا إِلَّا فِي تَرْكِ وَلَايَتِنَا وَ جُحُودِ حَقِّنَا وَ مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَلْزَمَ رِقَابَ هَذِهِ الْأُمَّةِ حَقَّنَا (وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)(3)*.

حدیث38: نعيم صحاف گويد: از امام صادق(علیه السلام) آيه (فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ )(4) بعضى از شما كافر و بعضى مؤمنند را پرسيدم. فرمود: خداى عز و جل

ص: 639


1- . طه116
2- . الكافي ج 1 ص426 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح73
3- . البقره213
4- . التغابن2

ايمان و كفر مردم را با ولايت ما شناخت، روزى كه از ايشان پيمان گرفت و آنهابه صورت مور در صلب آدم(علیه السلام) بودند، و نيز از آن حضرت اين قول خداى عز و جل را پرسيدم (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ )(1) خدا را اطاعت كنيد و پيغمبر را اطاعت كنيد، و اگر روى بگردانيد، بر رسول ما تنها ابلاغ نمايانست فرمود: هان به خدا سوگند! پيشينيان شما هلاك نشدند و هيچ كس هم تا زمان قيام قائم ما هلاك نشود، جز به سبب ترك نمودن ولايت ما و انكار حق ما، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنيا نرفت، تا حق ما را بگردن اين امت ثابت و لازم ساخت، و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت كند.(2)

حدیث39: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)(3) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) (4)

اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً فِيمَا أَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها) (5) يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ ) (6)

بِالْوَلَايَةِ.حدیث39: امام صادق(علیه السلام) از پدرش و او از جدش نقل مي كند كه راجع به قول خداى عز و جل (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)(7) نعمت خدا را

ص: 640


1- . التغابن12
2- . الكافي ج 1 ص426 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح74
3- . النحل63
4- . المائده55
5- . النحل83
6- . النحل83
7- . النحل63

مي شناسند و انكار مي كنند فرمود: چون آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) (1) سرپرست شما فقط خداست و پيغمبر و كسانى كه ايمان دارند، هما ن ها كه نماز گزارند و در حالت ركوع زكاة دهند نازل شد، جمعى از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد مدينه انجمن كردند، بعضى از آنها به بعض ديگر گفتند: در باره اين آيه چه مي گوئيد؟ بعضى گفتند: اگر اين آيه را انكار كنيم، آيات ديگر را هم انكار كرده ايم، و اگر به اين آيه ايمان آوريم (و آن را بپذيريم) اين خود خوارى ماست، زيرا پسر ابى طالب(علیه السلام) بر ما مسلط مى شود، پس گفتند: ما يقين داريم كه محمد(صلی الله علیه و آله) در آنچه مي گويد، راستگوست، ولى ما از او پيروى مي كنيم و از على(علیه السلام) نسبت به آنچه دستورمان مي دهد فرمان نمي بريم. آنگاه اين آيه نازل شد: (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)(2) نعمت خدا را مي شناسند و باز انكار مي كنند يعنى ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) را مي شناسند، (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ )(3) ولى بيشترشان (نسبت به ولايت) كافرند. (4)

حدیث40: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ يُونُسَ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ )(5) يَعْنِي فِي الْمِيثَاقِ (أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً)(6) قَالَ الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) خَاصَّةً قَالَ لَا يَنْفَعُ إِيمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَتْ.

حدیث40: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ )(7) كسى كه از پيش (أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً)(8) ايمان نياورده يا در ايمان خويش كار خيرى نكرده، ايمانش سودى ندهد فرمود:

ص: 641


1- . المائده55
2- . النحل83
3- . النحل83
4- . الكافي ج 1 ص427 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح77
5- . الأنعام158
6- . الأنعام158
7- . الأنعام158
8- . الأنعام158

مقصود، اقرار به پيغمبران و اوصيائشان و امير المؤمنين(علیه السلام) بالخصوص است كه خدا فرمايد: ايمانش او را سود ندهد، زيرا ايمانش را سلب كرده است. (1)

حدیث41: عَنْ يُونُسَ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ(بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ )(2) قَالَ إِذَا جَحَدَ إِمَامَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ ) (3)

حدیث41: امام باقر(علیه السلام) در باره قول خداى جل و عز (بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ )(4) بلكه هر كه كار بدى كند و گناهش او را فراگيردفرمود: یعنی امامت امير المومنين(علیه السلام) را انكار كند، (فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ )(5) آنها دوزخيانند و در آنجا جاودانند. (6)

حدیث42: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ )(7) وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.

حدیث42: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ )(8) سخنان پاك به سوى او بالا رود و كار شايسته را بالا برد فرمود: ولايت ما خانواده مقصود است، و با دست اشاره به سينه خود نمود و فرمود: كسى كه ولايت ما را نداشته باشد، خدا هيچ عملى را از او بالا نبرد. (9)

حدیث43: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ)(10) قَالَ

مَا تَقُولُ فِي عَلِيٍ (قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ ) (11)

ص: 642


1- . الكافي ج 1 ص428 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح81
2- . البقره81
3- . البقره81
4- . البقره81
5- . البقره81
6- . الكافي ج 1 ص429 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح82
7- . فاطر10
8- . فاطر10
9- . الكافي ج 1 ص430 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح85
10- . یونس53
11- . یونس53

حدیث43: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى(وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ)(1) از تو مي پرسند آن حقست؟ يعنى آنچه در باره على(علیه السلام) مي گوئى بگو (قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ )(2) آرى به پروردگارم كه آنچه (در باره على(علیه السلام)) مي گويم حق است و شما (خدا را) درمانده نتوانید کرد.(3)

حدیث44: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي) (4) قَالَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) أُوفِ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ.*

حدیث44: امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداى (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي) (5) به عهد من وفا كنيد فرمود: يعنى به ولايت امير المومنين(علیه السلام) (أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) تا به عهد شما وفا كنم يعنى بهشت را براى شما وفا كنم.

حدیث45: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا) قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا قُرَيْشاً إِلَى وَلَايَتِنَا فَنَفَرُوا وَ أَنْكَرُوا فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قُرَيْشٍ لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ أَقَرُّوا لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ (أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا) تَعْيِيراً مِنْهُمْ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ (وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ ) مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ (هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً) قُلْتُ قَوْلُهُ (مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا) قَالَ كُلُّهُمْ كَانُوا فِي الضَّلَالَةِ لَا يُؤْمِنُونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ لَابِوَلَايَتِنَا فَكَانُوا ضَالِّينَ مُضِلِّينَ

ص: 643


1- . یونس53
2- . یونس53
3- . الكافي ج 1 ص430 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح87
4- . البقره40
5- . البقره40

فَيَمُدُّ لَهُمْ فِي ضَلَالَتِهِمْ وَ طُغْيَانِهِمْ حَتَّى يَمُوتُوا فَيُصَيِّرُهُمُ اللَّهُ شَرّاً مَكَاناً وَ أَضْعَفَ جُنْداً قُلْتُ قَوْلُهُ (حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً) قَالَ أَمَّا قَوْلُهُ (حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ) فَهُوَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ هُوَ السَّاعَةُ فَسَيَعْلَمُونَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ مَا نَزَلَ بِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَى يَدَيْ قَائِمِهِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ (مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً) يَعْنِي عِنْدَ الْقَائِمِ (وَ أَضْعَفُ جُنْداً) قُلْتُ قَوْلُهُ (وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً ) قَالَ يَزِيدُهُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ هُدًى عَلَى هُدًى بِاتِّبَاعِهِمُ الْقَائِمَ حَيْثُ لَا يَجْحَدُونَهُ وَ لَا يُنْكِرُونَهُ قُلْتُ قَوْلُهُ (لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ قَوْلُهُ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هِيَ الْوُدُّ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْتُ (فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا) قَالَ إِنَّمَا يَسَّرَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِهِ حِينَ أَقَامَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَماً فَبَشَّرَ بِهِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْذَرَ بِهِ الْكَافِرِينَ وَ هُمُ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ لُدًّا أَيْ كُفَّاراً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ) قَالَ لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِينَ أَنْتَ فِيهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ وَعِيدِهِ (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ ) مِمَّنْ لَا يُقِرُّونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ (فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ ) بِإِمَامَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَلَمَّا لَمْ يُقِرُّوا كَانَتْ عُقُوبَتُهُمْ مَا ذَكَرَ اللَّهُ (إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ) فِي نَارِ جَهَنَّمَ ثُمَّ قَالَ (وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ

ص: 644

سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ) عُقُوبَةً مِنْهُ لَهُمْ حَيْثُ أَنْكَرُوا وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ هَذَا فِي الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ مُقْمَحُونَ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ (وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ ) بِاللَّهِ وَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مَنْ بَعْدَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ) يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ ) يَا مُحَمَّدُ (بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ )

حدیث45: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (وَ

إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا)(1)و چون آيه هاى روشن ما را بر آنها بخوانند، كسانى كه كافرند به كسانى كه مؤمنند گويند، كدام يك از دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قريش را به ولايت ما دعوت كرد، آنها دورى گزيدند و انكار كردند، پس كفار قريش به اهل ايمانى كه به امير المؤمنين(علیه السلام) و ما خانواده اقرار كرده بودند از راه سرزنش گفتند (أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا)(2) كدام يك از اين دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند خدا براى رد ايشان فرمود (وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ )(3) پيش از ايشان چه نسل هائى را (از امت هاى گذشته) هلاك كرده ايم كه (هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً)(4) اثاث و جلوه زندگى بهترى داشتند عرضه داشتم: خدا فرمايد (مَنْ

كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا)(5)

هر كه در گمراهى باشد، خداى رحمانش او را مهلت دهد، فرمود: همه آنها در گمراهى بودند، نه به ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) ايمان آوردند و نه به ولايت ما و گمراه بودند و گمراه كننده خدا ايشان را در گمراهى و طغيان همى كشيد تا بمردند، و خدا ايشان را به بدترين جايگاه و ناتوان تر سپاه رسانيد. عرضه داشتم: خدا فرمايد (حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً)(6)

ص: 645


1- . مریم آیة 73
2- . مریم آیة 73
3- . مریم آیة 74
4- . مریم آیة 74
5- . مریم آیة 75
6- . مریم آیة 75

تا چون موعود خويش يا عذاب و يا رستاخيز را ببينند، خواهند دانست نيست كه مكانش بدتر و سپاهش ناتوانتر است فرمود: اما اينكه فرمايد (حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ) تا چون موعود خويش را ببينند آن خروج قائم ورستاخيز است، در آن روز خواهند دانست با آنچه را كه به دست قائمش بر آنها فرود آورد، اينست كه مي فرمايد (وَ أَضْعَفُ جُنْداً) كيست كه مكانش بدتر (يعنى نزد قائم) و سپاهش ناتواناتر است. عرضه داشتم: خدا فرمايد (وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً )(1) خدا هدايت هدايت شدگان را بيفزايد فرمود: خدا در آن روز آنهائى را كه هدايت شده اند به سبب پيرويشان از قائم هدايت روى هدايت افزايد، زيرا او را رد نكنند و منكر نشوند. عرضه داشتم: خدا فرمايد (لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً)(2) اختيار شفاعت ندارد. مگر كسى كه نزد خداى رحمان پيمان بسته باشد، يعنى مگر كسى كه با ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) و ائمه بعد از او ديندارى خدا كند. اينست پيمان نزد خدا. عرضه داشتم: خدا فرمايد (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا)(3) همانا كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند خداوند رحمن محبت آنها را در دل ها مى افكند. فرمود: آن محبتى كه خداى تعالى مى فرمايد: دوستى امير المؤمنين(علیه السلام) است. عرضه داشتم: (فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا)(4) ما تنها اين قرآن را به زبان تو روان كرده ايم تا پرهيزگاران را بشارت دهى و گروه سرسخت را بدان بيم دهى فرمود: خدا قرآن را به زبان او روان كرد، زمانى كه امير المؤمنين(علیه السلام) را به راهنمائى منصوب كرد، پس مؤمنان را بشارت داد و كافران را به آن بيم داد، و اين كافران همان كسانند كه خدا در كتابش آنها را سرسخت يعنى كافر ناميده، باز از آن حضرت در باره اين قول خدا پرسيدم (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ)(5) تا بيم دهى گروهى كه پدرانشان بيم نيافته و خودشان بي خبرند فرمود: يعنى تا بيم

ص: 646


1- . مریم آیة 76
2- . مریم آیة 87
3- . مریم آیة 96
4- . مریم آیة 97
5- . یس آیة 6

دهى گروهى را كه تو در ميان ايشان هستى چنان كه پدرانشان بيم داده شدند، زيرا اينها از خدا و پيغمبر و تهديدش بي خبرند (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ )(1) گفتار خدا در باره بيشتر آنها ثابت شده (يعنى در باره كسانى كه به ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از او اقرار نياورند) (فَهُمْ

لا يُؤْمِنُونَ )(2) و آنها ايمان نمى آورند به امامت امير المؤمنين(علیه السلام) و اوصياء بعد از او، و چون اقرار نياوردند. كيفرشان همانست كه خدا فرمايد (إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ)(3) به گرد ن هاى ايشان غل و زنجيرها بگذاريم كه تا چانه آنها برسد و سرشان بي حركت ماند در ميان آتش دوزخ، سپس فرمايد (وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ)(4) و پيش رويشان سدى قرار دهيم و پشت سرشان سدى ديگر، و آنها را بپوشانيم كه جايى را نبينند اين عمل از نظر كيفرى است از جانب خدا براى ايشان كه ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از او را انكار كردند، اين كيفر دنياى آنهاست و در آخرت در آتش دوزخ (به وسيله غل و زنجير) سرشان بي حركت ماند. سپس خدا فرمايد: اى محمد (وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ )(5) بيمشان دهى يا بيمشان ندهى براى آنها يكسانست، اين مردم ايمان نياورند به خدا وبه ولايت على(علیه السلام) و جانشينان او، سپس فرمايد (إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ)(6) فقط تو كسى را بيم دهى كه از ذكر (امير المومنين(علیه السلام)) پيروى كند (وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ )(7) و از خداى رحمان بنا ديد ترسد، او را بشارت ده (اى محمد) به آمرزش و پاداشى ارجمند. (بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ )(8)

ص: 647


1- . یس آیة 7
2- . یس آیة 7
3- . یس آیة 8
4- . یس آیة 9
5- . یس آیة 10
6- . یس آیة 11
7- . یس آیة 11
8- . الكافي ج 1 ص431 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح90

احادیث برگزیده درباره ولایت

حدیث46: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ وَ هُمْ ذَرٌّ يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ وَ الْإِقْرَارَ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّةِ.

حدیث46:

بكير بن اعين گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: خدا از شيعيان ما پيمان ولايت گرفت، در حالى كه مانند موران ريز بودند، همان روزى كه از ذره ها پيمان گرفت و نيز به ربوبيت خود و نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) اقرار گرفت.(1)

حدیث47: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا.حدیث47: امام صادق(علیه السلام) فرمود: ولايت ما همان ولايت خداست كه خدا هيچ پيغمبرى را جز با آن مبعوث نساخت. (2)

حدیث48: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ مَا مِنْ نَبِيٍّ جَاءَ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ تَفْضِيلِنَا عَلَى مَنْ سِوَانَا.**

حدیث48: امام صادق(علیه السلام): هيچ پیامبری، (به نبوت نرسید) مگر به معرفت حق ما و ( اقرار به) برترى ما بر ديگران (يعنى اين دو مطلب از طرف خدا بر او واجب بود). (3)

ص: 648


1- . الکافی ج1 ص436 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح1
2- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح3
3- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح4

حدیث49: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ فِي السَّمَاءِ لَسَبْعِينَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ كُلِّ صَفٍّ مِنْهُمْ مَا أَحْصَوْهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَدِينُونَ بِوَلَايَتِنَا.*

حدیث49: از ابى الصباح كنانى از امام باقر(علیه السلام) گويد: شنيدم كه مى فرمود: به خدا در آسمان هفتاد صف از فرشتگان است كه اگر همه مردم روى زمين جمع شوند تا يك صف آنها را بشمارند نتوانند شمرد و به راستى همه آنها دين دارى كنند به ولايت ما. (1)

حدیث50: مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: وَلَايَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَكْتُوبَةٌ فِي جَمِيعِ صُحُفِ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيِّهِ عَلِيٍّ(علیه السلام).*حدیث50: حضرت ابو الحسن(علیه السلام) فرمود: ولايت على(علیه السلام) در تمام كتب پيغمبران نوشته شده است و خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نسازد، جز به نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) و وصيت على(علیه السلام) (يعنى اقرار به اين دو مطلب از طرف خدا بر او واجب است). (2)

حدیث51: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُونُسُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَيْئاً كَانَ

مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ.

ص: 649


1- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح5
2- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح6

حدیث51: امام باقر(علیه السلام) فرمود: همانا خداى عز و جل على(علیه السلام) را نشانه اى ميان خود و مخلوقش گماشت، هر كه او را شناسد مؤمن است، و هر كه انكارش كند كافر است و هر كه او را نشناسد گمراهست و هر كه ديگرى را همراه او گمارد مشركست، و هر كه با ولايت او آيد به بهشت در آيد. (1)

حدیث52: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ فَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِي الطَّبَقَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِي فِيهِمُ الْمَشِيئَةُ.*

حدیث52: ابو حمزه گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: همانا على(علیه السلام) دريست كه خدا آن را (به روى بندگانش) گشوده، هر كه از آن در وارد شود مؤمن است و هر كه از آن خارج شود كافر است، و هر كه نه داخل شود ونه خارج شود (حق و حقیقت به گوش او نرسیده) در زمره كسانى است كه خداى تبارك و تعالى در باره ايشان فرموده است من در باره آنها به خواست خود رفتار كنم. (يا به بهشت و يا به دوزخشان برم). (2)

حدیث53: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّةِ وَ عَرَضَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أُمَّتَهُ فِي الطِّينِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ وَ خَلَقَهُمْ

مِنَ الطِّينَةِ الَّتِي خُلِقَ مِنْهَا آدَمُ وَ خَلَقَ اللَّهُ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ

أَبْدَانِهِمْ

بِأَلْفَيْ عَامٍ وَ عَرَضَهُمْ عَلَيْهِ وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَرَّفَهُمْ عَلِيّاً وَ نَحْنُ

ص: 650


1- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح7
2- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح8

نَعْرِفُهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ.*

حدیث53: و مى فرمود: خدا از شيعيان ما آنگاه كه در عالم ذر بودند، به ولايت ما پيمان گرفت، روزى كه از همه در عالم ذر پيمان مي گرفت، و نيز به ربوبيت خود و نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) پيمان گرفت، و خداى جل و عز امتش را كه مانند سايه ها بودند (روح بدون پيكر يا با پيكر مثالى بودند) به محمد(صلی الله علیه و آله) در گل ارائه فرمود، و آنها را از گلى آفريد كه آدم(علیه السلام) را از آن آفريد، و خدا ارواح شيعيان ما را دو هزار سال پيش از بدن هايشان آفريد، و ايشان را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت، حضرت آنها را شناخت و على(علیه السلام) هم آنها را شناخت و ما آنها را از سياق گفتار مي شناسيم (يعنى از گوشه و كنار گفتارشان محبت و ولايت آنها نسبت به ما واضح مى شود).(1)حدیث54: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ.

حدیث54: امام باقر(علیه السلام) فرمود: ما هر گاه مردى را ببينيم، ايمان يا نفاق او را به حقيقتش مي شناسيم.(2) (يعنى حقيقت و واقع ايمان يا حقيقت و واقع نفاق او را مي شناسيم و چيزى از ايمان يا نفاق او بر ما پوشيده نمي ماند).

حدیث55: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَيْهِ كَمَا فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَيْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ هَكَذَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَحِينَ

ص: 651


1- . الکافی ج1 ص437 کتاب الحجة بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَةِ ح9
2- . الکافی ج1 ص438 کتاب الحجة بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِمْ ح2

أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ يَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ يَقُولُ (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ) وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ) لَا يَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِي نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَى الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ كَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ (وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ ) وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَيْسَ يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْأَمْرِ يَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِكٌ فَلِذَلِكَ يُجِيبُهُمْ بِالَّذِي يُجِيبُهُمْ.*

حدیث55: عبد اللَّه بن سليمان گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به امام پرسيدم كه آيا كار به او واگذار شده چنان كه به سليمان بن داود واگذار شده بود؟ فرمود: آرى، و دليلش اينست كه مردى از امام مسأله اى پرسيد، آن حضرت جوابش گفت: سپس ديگرى همان مسأله را پرسيد و او جوابى بر خلاف جواب اول گفت، باز ديگرى همان مسأله را پرسيد و او جوابى بر خلاف آن دو جواب گفت، سپس فرمود: اينست بخشش ما، منت گذار يا ببخش بدون حساب در قرائتعلى(علیه السلام) اين گونه است (و در قرائت مشهور بجاى اعط، أمسك است). من عرضه داشتم: اصلحك اللَّه امام كه اين جواب را مي گويد، آنها را مي شناسد؟ (كه هر يك را مطابق فهم و استعدادش پاسخ مي گويد) فرمود: سبحان اللَّه!! مگر نمي شنوى كه خدا مي فرمايد (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ)(1) در اين ها نشانه هائى است براى باريك بينان و آنها ائمه هستند (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ)(2) و آن در راهى پا برجاست كه هيچ گاه از آن خارج نشود، سپس به من فرمود: آرى امام زمانى كه مردى را ببيند، او را مي شناسد و رنگش را (ايمان يا نفاقش را) مي شناسد، و اگر سخن او را از پشت ديوار هم بشنود، او را و شخصيتش را مي شناسد، همانا خدا

ص: 652


1- . الحجر آیة 75
2- . الحجر آیة 76

مي فرمايد (وَ

مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ)(1)

از جمله آيات خدا آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ هاى شماست، همانا در اين اختلاف براى جهانيان نشانه هائى است و آنها دانشمندان (ائمه) هستند، پس امام(علیه السلام) هر امرى را كه بشنود و به زبان آيد، مي فهمد، چه آنكه گوينده اهل نجات يا هلاكت باشد، از اين جهت است كه به مردم آن گونه پاسخ مي دهد. (يعنى چون امام(علیه السلام) مقدار فهم، استعداد، ظرفیت، و ايمان یا كفر سوال کنندگان را دانسته و نیت آنها از آن سوال را می داند و درجه آمادگى و پذيرش آنان را تشخيص مي دهد، از اين جهت سوال هر كه را به نوعى خاص پاسخ مي گويد که متناسب با عقل و فهم و درک و نیت سوال کننده بوده، از طرفی در مواردی هم امام با توجه به شرایط در جواب تقیه می کند )(2)حدیث56: قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ يَعْنِي ابْنَ [أَبِي] غَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنِي [ابْنُ حَمْزَةَ] الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَالِكُ بْنُ عَطِيَّةَ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ فَرْقَدٍ النَّهْدِيُّ أَنَّهُ قَالَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ ) [يَعْنِي] إِذَا أَطَاعُوا اللَّهَ وَ أَطَاعُوا الرَّسُولَ مَا يُبْطِلُ أَعْمَالَهُمْ قَالَ عَدَاوَتُنَا تُبْطِلُ أَعْمَالَهُم

حدیث56: يزيد بن فرقد نهدى گفت حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: در مورد آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ)(3) وقتى اطاعت از خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بكنند اعمالشان باطل نمي شود. و فرمود: دشمنى با ما اعمال آنها را باطل مي كند. (4)

ص: 653


1- . الروم آیة 22
2- . الکافی ج1 ص438 کتاب الحجة بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِمْ ح3
3- . محمد آیة 33
4- . تفسير فرات الكوفي ص418 [سورة محمد(47): آية33] ح555

حدیث57: الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ [مُحَمَّدِ بْنِ] الْفُضَيْلِ عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ لِي يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ شِيعَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُقْذَفُ فِي قُلُوبِهِمُ الْحُبُّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُلْهَمُونَ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا إِنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّنَا وَ يَحْتَمِلُ مَا يَأْتِيهِ مِنْ فَضْلِنَا وَ لَمْ يَرَنَا وَ لَمْ يَسْمَعْ كَلَامَنَا لِمَا يُرِيدُ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْخَيْرِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ (وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ ) يَعْنِي مَنْ لَقِيَنَا وَ سَمِعَ كَلَامَنَا زَادَهُ اللَّهُ هُدًى عَلَى هُدَاهُ [هِدَايَةٍ]

حدیث57: خثيمه گفت: خدمت حضرت باقر(علیه السلام) رسيدم فرمود: خثيمه! شيعيان ما اهل بيت دل هايشان جايگاه محبت ما خانواده مى شود و الهام مي شوند به محبت ما، شخص به ما علاقه و محبت دارد و آنچه در فضل ما مي شنود مى پذيرد با اينكه ما را نديده و سخن ما را نشنيده چون خدا براى او خير و خوبى راخواسته و اين آيه اشاره به آن است (وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ )(1) يعنى هر كه ما را ببيند و كلام ما را بشنود خداوند بر هدايت او مي افزايد.(2)

ولایت اهل بیت شرط توحید

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ عَقِيلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَيْهِ قَالَ: لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) بِنَيْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ الْحَدِيثِ فَقَالُوا

ص: 654


1- . محمد آیة 17
2- . تفسير فرات الكوفي ص 418 [سورة محمد(47): آية 17] ح554

لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَهُ مِنْكَ وَ كَانَ قَدْ قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.

چون ابو الحسن حضرت امام رضا(علیه السلام) به نيشابور آمد و خواست كه از آن بيرون رود به سوى مأمون، اصحاب حديث بر او جمع شدند و به آن حضرت عرضه داشتند: كه يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) از ما كوچ مي كنى و از شهرما بيرون مي روى و ما را حديث نمی فرمائى به حديث كه آن را از تو استفاده نمائيم و بهره گيريم و حضرت در هودج نشسته بود پس سر خود را بيرون آورد و فرمود: شنيدم از پدرم موسى بن جعفر(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از پدرم جعفر بن محمد(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از پدرم محمد بن على(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از پدرم على بن الحسين(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از پدرم حسين بن على بن ابى طالب(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از پدرم امير المؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه مي فرمود شنيدم از جبرئيل(علیه السلام) كه مي فرمود شنيدم از خداى جل جلاله كه مي فرمود لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حصار منست پس هر كه در حصار من داخل شود از عذاب من ايمن باشد اسحق گفت كه چون حيوان سوارى آن حضرت گذشت ما را آواز داد كه با شروط آن و من از جمله شروط آنم. (1)

ص: 655


1- . التوحيد (للصدوق) ص25 باب 1 باب ثواب الموحدين و العارفين ح23

ولایت اهل بیت علیهم السلام

جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا

و درودهای ما را بر شما قرار داد و آنچه ما را از ولایت شما به آن مخصوص داشت، مایه ی پاکی برای خلقت ما و طهارت برای جان ما و تزکیه برای وجود ما وکفاره ی گناهان ماست(1) ائمه اطهار صراط مستقیم

حدیث58: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ أَبِي مَرْيَمَ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ الْعَرْزَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ الْمِنْقَرِيُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِي الدُّنْيَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِي الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِي الدُّنْيَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِي الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِي نَارِ جَهَنَّمَ. (2)

حدیث58: مفضّل بن عمر گويد: از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم، صراط چيست؟ فرمود: راهى به سوى شناختن خداى بزرگ است، و صراط بر دو قِسم است: صراط

ص: 656


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص275 زيارة أخرى جامعة للرضا علي بن موسى ع و لجميع الأئمة ع
2- . معاني الأخبار ص 32 باب معنى الصراط ح1

در دنیا، صراط در آخرت، اما صراط دنيا امام(علیه السلام) مى باشد، كه فرمانبردارى از او واجب است، هرکه در دنيا او را شناخت و به دستوراتش عمل نمود، در آخرت از صراط كه پلى است به روى جهنّم خواهد گذشت، و هر كه در اينجا امام(علیه السلام) خود را نشناخت، هنگام گذشتن از صراط گامش خواهد لغزيد و در دوزخ خواهد افتاد.

حدیث59: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ(علیه السلام). (1)حدیث59: عبيد اللَّه حلبى گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: منظور از صراط مستقيم (در سوره حمد) امير المؤمنين على(علیه السلام) است.

حدیث60: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) قَالَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَعْرِفَتُهُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ) وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي أُمِّ الْكِتَابِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ).*(2)

حدیث60: حمّاد بن عيسى در تأويل آيه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده است كه مراد، امير المؤمنين(علیه السلام) و شناختن او است و دليل بر اين قول خداوند است (وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ) و همانا قرآن در لوح محفوظ كه نزد ماست بلند پايه و اساسش محكم است و منظور آن اميرالمؤمنين(علیه السلام) است كه در امّ الكتاب (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) ذکر شده.

ص: 657


1- . معاني الأخبار ص 32 باب معنى الصراط ح2
2- . معاني الأخبار ص 32 باب معنى الصراط ح3

حدیث61: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنِي ثَابِتٌ الثُّمَالِيُّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ نَحْنُ أَبْوَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ نَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ تَوْحِيدِهِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّهِ.* (1)

حدیث61: حضرت على ابن الحسين(علیه السلام) فرمود: ميان خدا و حجّت او حجاب و مانعى نیست، پس خداوند پيش روى حجّتش پوششى نيفكنده. ما ابوابخدا، صراط مستقيم و كانون علم اوییم، مائيم بازگوكننده و شرح دهنده وحى خدا، ارکان توحيد، و جايگاه اسرار او.(2)

حدیث62: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِيِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَقْعُدُ أَنَا وَ أَنْتَ وَ جَبْرَئِيلُ عَلَى

الصِّرَاطِ فَلَمْ يَجُزْ أَحَدٌ إِلَّا مَنْ كَانَ مَعَهُ كِتَابٌ فِيهِ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَتِكَ. (3)

حدیث62: سعد بن طريف گويد: حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: اى على! هر گاه روز قيامت به پا گردد من، تو و جبرئيل(علیه السلام) بر صراط مى نشينيم و حقّ عبور از آن به کسی داده نشود، مگر اينكه برگه عبورى داشته باشد كه تبرئه و رهائى او به سبب ولايت تو در آن ثبت گرديده باشد. (4)

حدیث63: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا ألوان [عُلْوَانُ] بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ

ص: 658


1- . معاني الأخبار ص35 باب معنى الصراط ح5
2- . معاني الأخبار ص35 باب معنى الصراط ح5
3- . معاني الأخبار ص35 باب معنى الصراط ح6
4- . معاني الأخبار ص35 باب معنى الصراط ح6

عَزَّ وَجَلَّ فِي الْحَمْدِ (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ) يَعْنِي مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ. (1)

حدیث63: حنان بن سدير از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: خداوند بزرگ در سوره حمد فرموده (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ) مقصودش محمّد(صلی الله علیه و آله) و ذريّه پاك او صلوات اللَّه عليهم مى باشد. (2)حدیث64: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ مِهْرَانَ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ) قَالَ شِيعَةُ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ يَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا.

حدیث64: محمّد بن حسين از قول پدرش از جدّش نقل كرده است كه گفت: پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) در باره قول خداوند (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ) راه كسانى كه نعمت بر آنان ارزانى فرموده اى، نه راه آنها كه مورد خشم تو قرار گرفته اند و نه راه گمراهان فرمود: شيعيان على(علیه السلام) كسانى هستند كه ولايت حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) بر آنان ارزانى شده (خدا) بر آنان غضب نمى كند، و

گمراه نمى شوند. (3)

حدیث65: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ الْمُفَسِّرُ قَالَ حَدَّثَنِي يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) أَيْ قُولُوا

ص: 659


1- . معاني الأخبار ص36 باب معنى الصراط ح7
2- . معاني الأخبار ص36 باب معنى الصراط ح7
3- . معاني الأخبار ص36 باب معنى الصراط ح8

اهْدِنَا صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفِيقِ لِدِينِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) وَ حُكِيَ هَذَا بِعَيْنِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ الْمُنْعَمَ عَلَيْهِمْ بِالْمَالِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ إِنْ كَانَ كُلُّ هَذَا نِعْمَةً مِنَ اللَّهِ ظَاهِرَةً أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ يَكُونُونَ كُفَّاراً أَوْ فُسَّاقاً فَمَا نُدِبْتُمْ إِلَى أَنْ تَدْعُوْا بِأَنْ تُرْشَدُوا إِلَى صِرَاطِهِمْ وَ إِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالدُّعَاءِ بِأَنْ تُرْشَدُوا إِلَى صِرَاطِ الَّذِينَ أُنْعِمَ عَلَيْهِمْ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ تَصْدِيقِ رَسُولِهِ وَ بِالْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ أَصْحَابِهِ الْخَيِّرِينَ الْمُنْتَجَبِينَ وَ بِالتَّقِيَّةِ الْحَسَنَةِ الَّتِي يُسْلَمُ بِهَا مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ وَ مِنَ الزِّيَادَةِ فِي آثَامِ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ كُفْرِهِمْ بِأَنْ تُدَارِيَهُمْ وَ لَاتعزيهم [تُغْرِيَهُمْ] بِأَذَاكَ وَ أَذَى الْمُؤْمِنِينَ وَ بِالْمَعْرِفَةِ بِحُقُوقِ الْإِخْوَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ وَالَى مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ عَادَى مَنْ عَادَاهُمْ إِلَّا كَانَ قَدِ اتَّخَذَ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ حِصْناً مَنِيعاً وَ جُنَّةً حَصِينَةً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ دَارَى عِبَادَ اللَّهِ فَأَحْسَنَ الْمُدَارَاةَ فَلَمْ يَدْخُلْ بِهَا فِي بَاطِلٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ بِهَا مِنْ حَقٍّ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَسَهُ تَسْبِيحاً وَ زَكَّى عَمَلَهُ وَ أَعْطَاهُ بَصِيرَةً عَلَى كِتْمَانِ سِرِّنَا وَ احْتِمَالِ الْغَيْظِ لِمَا يَسْمَعُهُ مِنْ أَعْدَائِنَا ثَوَابَ الْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَخَذَ نَفْسَهُ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ فَوَفَّاهُمْ حُقُوقَهُمْ جُهْدَهُ وَ أَعْطَاهُمْ مُمْكِنَهُ وَ رَضِيَ عَنْهُمْ بِعَفْوِهِمْ وَ تَرَكَ الِاسْتِقْصَاءَ عَلَيْهِمْ فِيمَا يَكُونُ مِنْ زَلَلِهِمْ وَ اغْتَفَرَهَا لَهُمْ إِلَّا قَالَ اللَّهُ لَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ يَا عَبْدِي قَضَيْتَ حُقُوقَ إِخْوَانِكَ وَ لَمْ تَسْتَقْصِ عَلَيْهِمْ فِيمَا لَكَ عَلَيْهِمْ فَأَنَا أَجْوَدُ وَ أَكْرَمُ وَ أَوْلَى بِمِثْلِ مَا فَعَلْتَهُ مِنَ الْمُسَامَحَةِ وَ الْكَرَمِ

ص: 660

فَإِنِّي أَقْضِيكَ الْيَوْمَ عَلَى حَقِّ مَا وَعَدْتُكَ بِهِ وَ أَزِيدُكَ مِنْ فَضْلِيَ الْوَاسِعِ وَ لَا أَسْتَقْصِي عَلَيْكَ فِي تَقْصِيرِكَ فِي بَعْضِ حُقُوقِي قَالَ فَيُلْحِقُهُمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ يَجْعَلُهُ فِي خِيَارِ شِيعَتِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ ذَاتَ يَوْمٍ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَحِبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اللَّهِ وَ وَالِ فِي اللَّهِ وَ عَادِ فِي اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَايَةُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِكَ وَ لَا يَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ حَتَّى يَكُونَ كَذَلِكَ وَ قَدْ صَارَتْ مُؤَاخَاةُ النَّاسِ يَوْمَكُمْ هَذَا أَكْثَرُهَا فِي الدُّنْيَا عَلَيْهَا يَتَوَادُّونَ وَ عَلَيْهَا يَتَبَاغَضُونَ وَ ذَلِكَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً فَقَالَ الرَّجُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ لِي أَنْ أَعْلَمَ أَنِّي قَدْ وَالَيْتُ وَ عَادَيْتُ فِي اللَّهِ وَ مَنْ وَلِيُّ اللَّهِ حَتَّى أُوَالِيَهُ وَ مَنْ عَدُوُّهُ حَتَّى أُعَادِيَهُ فَأَشَارَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى عَلِيٍّ فَقَالَ أَ تَرَى هَذَا قَالَ بَلَى قَالَ وَلِيُّ هَذَا وَلِيُّ اللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ وَ وَالِ وَلِيَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيكَ [وَ وَلَدِكَ] وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوكَ أَوْ وَلَدُكَ.

حدیث65: يوسف بن محمّد و علىّ بن محمّد به نقل از پدرانشان از امام عسكرى(علیه السلام) روايت كرده اند كه آن حضرت در تفسير (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) چنين فرمود: يعنى گويند ما را به راه اشخاصى راهنمائى فرما كه آنان را به نعمت دين و فرمانبرداريت كامياب كرده اى، و ايشان همان افرادى هستند كه خداوند در حقّشان فرموده (وَ

مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً)(1)

كسانى كه خدا و پيغمبرش را اطاعت نمايند همراه با اشخاصى هستند كه پروردگار نعمت خود را به آنان مرحمت فرموده است، يعنى پيغمبران، درستكاران، شهيدان، و نيكان، آنان چه خوب دوستان و همراهانى هستند. و نيز به همين معنا بدون كم و زياد از اميرالمومنين(علیه السلام) روايت شده است، و سپس امام(علیه السلام) افزود اين نعمت ثروت دنيا و يا تندرستى بدن نبوده است، گرچه

ص: 661


1- . النساء آیة 69

تمامى اينها از نعمت هاى آشكار خداوند است، مگر نمى بينى گاهى كافران بى دين داراى اين نعمت ها هستند، ولى شما را امر نفرموده كه دعا كنيد تا راه آنها را به شما نشان دهد، بلكه تنها فرمان داده كه بخواهيد به راه اشخاصى كه نعمت ايمان و تصديق پيامبر خدا و ولايت خاندان پاكيزه پيامبر به آنان عطا گشته هدايت شويد و به تقيّه نيك، شما را راهنمايى كند كه بدان وسيله از گزند بندگان خدا ايمن شويد، تقيّه اى كه با آن از افزودن گناهان و كفرورزى دشمنان خدا جلوگيرى مى شود، به اين گونه با آنها مدار كنيد و آنها را به مرزى نكشانيد كه تحريك شده و به تو و مؤمنين آزار رسانند، و همچنين مأمور گشته ايد تا از خدا بخواهيد كه شما را به شناختن حقوق برادران مؤمن تان راهنمائى فرمايد. بنا بر اين هيچ بنده، مرد يا زنى نيست كه محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را دوست بدارد، و با دشمنان آنان دشمنى كند، مگر آنكه خود را جهت جلوگيرى از عذاب خداوند در پشت دژى استوار و سپرى محكم قرار داده باشد، و نيز هر یک از بندگان، مردان و زنان كه با مردمان به بهترين وجه سازش و مدارا كند از اين كار به باطل مبتلا نگردد و از مرز حقّ گام بيرون ننهند تا آنجا كه پروردگار هر نفس او را تسبيحى قرار داده و عملش را پاكيزه گرداند، و بينشى به او دهد كه بتواند راز ما را پوشيده نگهدارد، و خشم خود را فرو برد، و به هر چه از دشمنان می شنود بردبارى كند، اگر چنين باشد خداوند پاداش كسى را به او مى دهد كه در راه خدا در خون خود غوطه ور گشته، و هيچ بنده اى نيست كه خود را موظّف به اداى حقوق برادرانش بداند، و با كوشش خويش حقوق آنان را به طور كامل و يا به اندازه اى كه برايش مقدور باشد بپردازد و عفو آنان مايه خوشنودى او گردد، و لغزش هاى ايشان را جستجو و كنجكاوى نكند، و خطاهای آنان را ناديده بگيرد و از ایشان درگذرد، مگر اينكه خداوند در روز قيامت به او بگويد: اى بنده من! تو حقوق برادرانت را پرداختى، و در حق هائى كه به سود تو و زيان آنها بود پى جوئى نكردى، پس من كه بخشنده ترم و بزرگواريم بيشتر است شايستهاست همان گونه كه تو كرم و گذشت كردى، با تو با تو مسامحه و بزرگوارى نمايم، بنا بر اين امروز نه تنها آنچه را كه به تو نويد داده ام مى دهم، بلكه از بخشش و فضل بى پايانم بيشتر

ص: 662

از آنچه وعده داده بودم، خواهم داد، و كوتاهيت را در برخى از حقوقم پى گيرى نخواهم كرد. امام(علیه السلام) فرمود: پس او را به محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندانش ملحق مى سازد، و از برگزيدگان پيروان ايشان قرارش مى دهد. سپس آن حضرت چنين فرمود: روزى پيامبر(صلی الله علیه و آله) به يكى از ياران خود گفتند: اى بنده خدا! دوستى و دشمنى، و جنگ و آشتى ات را براى رضاى خدا و در راه خدا كن، زيرا ولايت خدا شامل حال نخواهد گرديد مگر از اين رهگذر، و هيچ كس تا به اين صورت نگردد مزه ايمان را نخواهد چشيد اگر چه نماز و روزه اش زياد باشد. مردم بيشتر برادريشان در اين دوران به خاطر دنياست، بر پايه آن يك ديگر را دوست مى دارند و بر اساس آن بر يك ديگر خشم مى كنند، و اين به هيچ وجه آنها را از خدا بى نياز نمى سازد. آن صحابى عرضه داشت: يا رسول اللَّه! چگونه مى توانم بدانم كه دوستى و دشمنى و كينه ورزيم در راه خدا است يا نه!؟ و ولىّ خدا كيست تا دوستدار او باشم؟ و دشمن وى كيست تا با او ستيز كنم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) اشاره كرد و فرمود: آيا او را مى بينى؟ عرضه داشت: آری فرمود: دوستدار و مطيع او محبّ و فرمانبردار خداوند است، پس على(علیه السلام) را دوست بدار و دشمن وى را دشمن دار، و با هرکه دوست على(علیه السلام) بود دوستى كن، حتى اگر قاتل پدر و يا قاتل فرزندت باشد، و با دشمن او دشمن باش اگر چه پدر يا پسرت باشد. (1)

آیه ولایت[وَ] أَخْبَرْنَاهُ [أَيْضاً] أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ فَتْحَوَيْهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ السُّنِّيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا حَامِدُ بْنُ شُعَيْبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شُرَيْحُ بْنُ يُونُسَ قَالَ: حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) قَالَ: هُمُ الْمُؤْمِنُونَ. قُلْتُ: فَإِنَّ نَاساً يَقُولُونَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا.

ص: 663


1- . معاني الأخبار ص36 باب معنى الصراط ح9

از امام صادق(علیه السلام) سوال کردم درباره آیه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا)(1) فرمودند: ایشان مومنانند. عرضه داشتم: مردم می گویند این آیه درباره علی بن ابیطالب(علیه السلام) نازل شده، حضرت فرمودند: علی(علیه السلام) نیز از مومنان است. (2)

سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنِ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ إِنَّ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى آيَاتٍ لَفْظُهَا الْخُصُوصُ وَ الْعُمُومُ وَ مِنْهُ آيَاتٌ لَفْظُهَا لَفْظُ الْخَاصِّ وَ مَعْنَاهُ عَامُّ وَ مِنْ ذَلِكَ لَفْظٌ عَامٌّ يُرِيدُ بِهِ اللَّهُ تَعَالَى الْعُمُومَ وَ كَذَلِكَ الْخَاصُّ أَيْضاً فَأَمَّا مَا ظَاهِرُهُ الْعُمُومُ وَ مَعْنَاهُ الْخُصُوص.....وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ

رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ )

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: همانا از کتاب خدا آیاتی هست که لفظ و معنای آنها هم خصوصی و هم عمومی است، بعضی آیات لفظشان خاص است و معنایشان عام بوده، و از آن جمله لفظ و معنایشان عام است که خدای تعالی به وسیله آنها عموم افراد را اراده می کند و همچنین لفظ خاص هم به همانگونه و از جملهآیاتی که ظاهرش افاده ی عموم کند اما معنای آن خاص باشد این آیه است (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ )(3)

عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ بِهِ قَالَ هَاتِهِ قُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ أُقِرُّ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ وَصَفْتُ لَهُ الْأَئِمَّةَ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قُلْتُ وَ أَقُولُ فِيكَ مَا أَقُولُ فِيهِمْ فَقَالَ أَنْهَاكَ أَنْ تَذْهَبَ بِاسْمِي فِي النَّاسِ قَالَ أَبَانٌ قَالَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قُلْتُ لَهُ مَعَ الْكَلَامِ الْأَوَّلِ وَ أَزْعُمُ أَنَّهُمْ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ

ص: 664


1- . المائدة آیة 55
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص221 قول أبي جعفر[الإمام] الباقر فيه ح230
3- . بحار الأنوار ج 90 ص23 باب 128 ما ورد عن أمير المؤمنين صلوات الله عليه في أصناف آيات القرآن و أنواعها و تفسير بعض آياتها برواية النعماني و هي رسالة مفردة مدونة كثيرة الفوائد نذكرها من فاتحتها إلى خاتمتها

اللَّهِ(علیه السلام) وَ الْآيَةَ الْأُخْرَى فَاقْرَأْ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيَّ آيَةٍ قَالَ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ )

ابن ابی یعفور می گوید به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: فهم خود را از دینی که خداوند به من عطا کرده بر شما عرضه کنم؟ حضرت فرمودند: آری، عرضه داشتم: شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و شهادت می دهم که محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خداست و آنچه را که ایشان از جانب خداوند آورده قبول دارم، سپس اوصاف ائمه(علیهم السلام) را برای ایشان شمردم تا به امام باقر(علیه السلام) رسیده و عرضه داشتم: در مورد شما نیز آنچه در مورد آنها گفته ام می گویم، سپس فرمود: تورا از اینکه اسمم را در میان مردم ببری نهی می کنم ابان به نقل از ابن ابی یعفور می گوید: این را به همراه سخن نخست به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: گمان می کنم اینان کسانی اند که خداوند در مود آنان می گوید (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)(1) امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آیه دیگر را نیز بخوان، عرضه داشتم: کدام آیه؟ فرمودند (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)(2)

قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ يَحْيَى بْنُ يَحْيَى الْمُقْرِي الْفَتَى الظَّرِيفُ قَالَ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ عَمِّي الْفَضْلِ فِيمَا كَتَبَهُ عَنْ أَبِي مَنْصُورٍ أَحْمَدَ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يَحْيَى قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ....قَالَ قُلْتُ فَذَاكَ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) قَالَ إِيَّانَا عَنَى...

از امام باقر(علیه السلام) سوال شد این آیه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) چه کسانی را قصد نموده و معرفی کرده؟ حضرت فرمودند: ما را قصد نموده است. (3)

ص: 665


1- . النساء آیة 59
2- . تفسير العياشي ج 1 ص 327 [سورة المائدة(5): الآيات 55 الى 56] ح138
3- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ج 2 ص194 النظر إلى علي عبادة.. دعائم الإسلام ج 1 ص21 ذكر ولاية الأئمة من أهل بيت رسول الله صلى الله عليه و عليهم أجمعين .....

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا)

حسين بن ابى العلاء گويد: گفتار خود را در باره اوصياء كه اطاعتشان واجبست به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم فرمود: آرى ايشانند همان كسان كه خداى تعالى فرمايد (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر از خودتان را (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَآمَنُوا) (يعنى مقصود از واليان امر، اوصياء باشند) و ايشانند همان كسان كه خداى عز و جل فرموده است (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) ولى شما فقط خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اند. (1)

تفسير العياشي عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام)

امام باقر(علیه السلام) درباره آیه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) فرمودند: ایشان ائمه(علیهم السلام) هستند. (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) قَالَ إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ (اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ

ص: 666


1- . الكافي ج 1 ص187 باب فرض طاعة الأئمة ع ح7
2- . تفسير العياشي ج 1 ص328 [سورة المائدة(5): الآيات 55 الى 56] ح142

(الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ قَدْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ رَاكِعٌ وَ عَلَيْهِ حُلَّةٌ قِيمَتُهَا أَلْفُ دِينَارٍ وَ كَانَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) كَسَاهُ إِيَّاهَا وَ كَانَ النَّجَاشِيُّ أَهْدَاهَا لَهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) تَصَدَّقْ عَلَى مِسْكِينٍ فَطَرَحَ الْحُلَّةَ إِلَيْهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَيْهِ أَنِ احْمِلْهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ هَذِهِ الْآيَةَ وَ صَيَّرَ نِعْمَةَ أَوْلَادِهِ بِنِعْمَتِهِ فَكُلُّ مَنْ بَلَغَ مِنْ أَوْلَادِهِ مَبْلَغَ الْإِمَامَةِ يَكُونُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ مِثْلَهُ فَيَتَصَدَّقُونَ (وَ هُمْ راكِعُونَ)

وَ السَّائِلُ الَّذِي سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنَ

الْمَلَائِكَةِ وَ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَوْلَادِهِ يَكُونُونَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ.

امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) همانا ولى شما خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اندفرمود: يعنى اولى به شما و سزاوارتر به شما و كارهاى شما و جان و مال شما (اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اند، يعنى على(علیه السلام) و اولادش كه ائمه(علیهم السلام) هستند تا روز قيامت، سپس خداى عز و جل ايشان را وصف كرد و فرمود: (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) كسانى كه نماز مي خوانند و در حال ركوع زكاة مي دهند امير المؤمنين(علیه السلام) مشغول نماز ظهر بود، بعد از آنكه دو ركعت را خوانده و در ركوع بود، در حالى كه حله ايكه هزار دينار قيمت داشت، در برش بود و آن حله را نجاشى به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) هديه كرده و او به امير المؤمنين(علیه السلام) پوشانيده بود، مرد سائلى آمد و عرضه داشت: سلام بر تو اى ولى خدا (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)(1) و اى كسى كه نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارترى به فقير صدقه اى ده، على(علیه السلام) آن حله را به جانب او انداخت و با دست اشاره كرد كه بردار، سپس خداى عز و جل آن آيه را در شأن او نازل فرمود. و تصدق اولادش را

ص: 667


1- . الاحزاب آیة 6

به تصدق او متصل ساخت [و نعمت بر اولادش را به وسيله نعمت بر او قرار داد] پس هر يك از اولاد او كه به درجه امامت رسد، مانند خود او همين صفت را دارد كه در حال ركوع تصدق مي دهد (وَ هُمْ راكِعُونَ)....... (1)

سُلَيْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى جَنْبِهِ شَهِدْتَ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَمَعَ كُلَّ مُحْتَلِمٍ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ امْرَأَةٍ وَ صَبِيٍّ قَدْ عَقَلَ، فَجَمَعَهُمْ جَمِيعاً فَلَمْ يَدْخُلْ مَعَهُمْ غَيْرُهُمْ إِلَّا الزُّبَيْرُ فَإِنَّمَا أَدْخَلَهُ لِمَكَانِ صَفِيَّةَ، وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ. ....فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)لِعَلِيٍّ(علیه السلام) «يَا أَخِي، أَقْعِدْنِي»، فَأَقْعَدَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ أَسْنَدَهُ إِلَى نَحْرِهِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْبُدُوهُ، (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) وَ لَا تَخْتَلِفُوا. إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِيَ عَلَى خَمْسَةٍ: عَلَى الْوَلَايَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْحَجِّ. فَأَمَّا الْوَلَايَةُ فَلِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ (يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: وَ جَاءَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ، فَأَذِنَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَعَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. فَقَالَ سَلْمَانُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِلْمُؤْمِنِينَ عَامَّةً أَوْ خَاصَّةً لِبَعْضِهِمْ قَالَ: بَلْ خَاصَّةً لِبَعْضِهِمْ، الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ. قَالَ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: أَوَّلُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ وَ خَيْرُهُمْ أَخِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ ابْنِي هَذَا مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحَسَنِ(علیه السلام) ثُمَّ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ، وَ

ص: 668


1- . الكافي ج 1 ص288 باب ما نص الله عز و جل و رسوله على الأئمة ع واحدا فواحدا ح3

الْأَوْصِيَاءُ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ، حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى. هُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ، مَنْ أَطَاعَهُمْ (فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) وَ أَطَاعَنِي، وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ عَصَانِي، هُمْ مَعَ الْكِتَابِ وَ الْكِتَابُ مَعَهُمْ، لَا يُفَارِقُهُمْ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

سليم مى گويد: به ابن عباس در حالى كه جابر بن عبد اللَّه انصارى كنارش بود گفتم: آيا هنگام وفات پيامبر(صلی الله علیه و آله) حاضر بودى؟ گفت: آرى، وقتى بيمارى حضرت شدّت يافت هر جوان بالغ و زن و بچه اى كه عقلشان مى رسيد از فرزندان عبد المطلب را جمع كرد. آن حضرت فقط آنان را جمع نمود و غير آنان همراهشان وارد نشدند به جز زبير كه به خاطر صفيّه او را داخل كرد، و نيز عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زيد....پيامبر(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: برادرم، مرا بنشان. امير المؤمنين(علیه السلام) آن حضرت را نشانيد و به سينه تاگلويش تكيه داد. سپس آن حضرت حمد و ثناى الهى به جا آورد و فرمود: اى بنى عبد المطلب! تقواى الهى پيشه كنيد و خدا را بپرستيد. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)(1) همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و متفرق نشويد و اختلاف نكنيد. اسلام بر پنج پايه بنا شده است: ولايت و نماز و زكات و روزه ماه رمضان و حج. (يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)(2) ولايت براى خدا و رسولش و براى مؤمنينى است كه زكات را در حال ركوع مى پردازند و هر كه ولايت خدا و رسولش و كسانى كه ايمان آوردند را بپذيرد، (بداند) كه حزب خداوند غالب هستند ابن عباس گفت: در اينجا سلمان و مقداد و ابو ذر هم آمدند، و پيامبر(صلی الله علیه و آله) به همراه بنى عبد المطلب به آنان هم اجازه داد. سلمان عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آيا اين آيات شامل همه مؤمنين است يا مخصوص بعضى از ايشان است؟ فرمود: مخصوص بعضى از آنان است كه خداوند آنان را در بيش از يك آيه قرآن با خود و پيامبرش قرين نموده است. سلمان

ص: 669


1- . آل عمران آیة 103
2- . المائدة الآیات 55 و56

پرسيد: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آنان كيانند؟ فرمود: اوّل آنان و افضلشان و بهترينشان اين برادرم على بن ابى طالب(علیه السلام) است و در اين حال دست مبارك بر سر اميرالمؤمنين(علیه السلام) قرار دادند سپس اين پسرم بعد از او و دست مبارك را بر سر امام حسن(علیه السلام) قرار دادند سپس اين پسرم بعد از او و دست مبارك بر سر امام حسين(علیه السلام) قرار دادند و اوصياء نُه نفر از فرزندان حسين(علیه السلام) يكى پس از ديگرى خواهند بود. آنان ريسمان هاى محكم خداوند و دستاويزهاى مورد اعتماد اويند. آنان حجت خدا بر خلقش و شاهدان او در زمين اند. هر كه از آنان اطاعت كند، خداوند را و مرا اطاعت كرده است، و هر كه ازآنان سرپيچى كند از خداوند و از من سرپيچى كرده است. آنان با قرآن و قرآن با آنان است. قرآن از آنان جدا نمى شود و آنان از قرآن جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند. (1)

أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْحَارِثِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الشَّيْخِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ زَيْدِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ يَقُولُ وَقَفَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) سَائِلٌ وَ هُوَ رَاكِعٌ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ فَنَزَعَ خَاتَمَهُ فَأَعْطَاهُ السَّائِلَ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَعْلَمَهُ ذَلِكَ فَنَزَلَ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآيَةُ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مَوْلَاهُ

عمّار ياسر مى گويد: مسكينى در مقابل على(علیه السلام) در حالى كه آن حضرت در ركوع بود ايستاد و درخواست كمك كرد، على(علیه السلام) انگشترى خود را از انگشت خارج كرد و به سائل بينوا عطا كرد. وقتى رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) از ماجراى ايثار على(علیه السلام) آگاه شد، آيه (وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) بر رسول

ص: 670


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص: 905 الحديث الحادي و الستون [1]

خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد. و آن حضرت فرمود: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. (1)

وَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) فَقَالَ يَعْنِي هَادِي مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ مِمَّا أَجَابَ بِهِ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍالْعَسْكَرِيُّ(علیه السلام) فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَهْلِ الْأَهْوَازِ حِينَ سَأَلُوهُ عَنِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِيضِ أَنْ قَالَ اجْتَمَعَتِ الْأُمَّةُ قَاطِبَةً لَا اخْتِلَافَ بَيْنَهُمْ فِي ذَلِكَ أَنَّ الْقُرْآنَ حَقٌّ لَا رَيْبَ فِيهِ عِنْدَ جَمِيعِ فِرَقِهَا فَهُمْ فِي حَالَةِ الْإِجْمَاعِ عَلَيْهِ مُصِيبُونَ وَ عَلَى تَصْدِيقِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مُهْتَدُونَ وَ لِقَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِي عَلَى ضَلَالَةٍ فَأَخْبَرَ أَنَّ مَا اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِ الْأُمَّةُ وَ لَمْ يُخَالِفْ بَعْضُهَا بَعْضاً هُوَ الْحَقُّ فَهَذَا مَعْنَى الْحَدِيثِ لَا مَا تَأَوَّلَهُ الْجَاهِلُونَ وَ لَا مَا قَالَهُ الْمُعَانِدُونَ وَ مِنْ إِبْطَالِ حُكْمِ الْكِتَابِ وَ اتِّبَاعِ حُكْمِ الْأَحَادِيثِ الْمُزَوَّرَةِ وَ الرِّوَايَاتِ الْمُزَخْرَفَةِ اتِّبَاعُ الْأَهْوَاءِ الْمُرْدِيَةِ الْمُهْلِكَةِ الَّتِي تُخَالِفُ نَصَّ الْكِتَابِ وَ تَحْقِيقَ الْآيَاتِ الْوَاضِحَاتِ النَّيِّرَاتِ وَ نَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُوَفِّقَنَا لِلصَّوَابِ وَ يَهْدِيَنَا إِلَى الرَّشَادِ ثُمَّ قَالَ فَإِذَا شَهِدَ الْكِتَابُ بِتَصْدِيقِ خَبَرٍ وَ تَحْقِيقِهِ فَأَنْكَرَتْهُ طَائِفَةٌ مِنَ الْأُمَّةِ وَ عَارَضَتْهُ بِحَدِيثٍ مِنْ هَذِهِ الْأَحَادِيثِ الْمُزَوَّرَةِ فَصَارَتْ بِإِنْكَارِهَا وَ دَفْعِهَا الْكِتَابَ كُفَّاراً ضُلَّالًا وَ أَصَحُّ خَبَرٍ مَا عُرِفَ تَحْقِيقُهُ مِنَ الْكِتَابِ مِثْلُ الْخَبَرِ الْمُجْمَعِ عَلَيْهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَيْثُ قَالَ إِنِّي مُسْتَخْلِفٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ اللَّفْظَةُ الْأُخْرَى عَنْهُ فِي هَذَا الْمَعْنَى بِعَيْنِهِ قَوْلُهُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَمْ

ص: 671


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص223 منهم عمار بن ياسر[رضوان الله عليه] ح231

يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَلَمَّا وَجَدْنَا شَوَاهِدَ هَذَا الْحَدِيثِ نَصّاً فِي كِتَابِ اللَّهِ مِثْلَ قَوْلِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) ثُمَّ اتَّفَقَتْ رِوَايَاتُ الْعُلَمَاءِ فِي ذَلِكَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ فَشَكَرَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ وَ أَنْزَلَ الْآيَةَ فِيهِ ثُمَّ وَجَدْنَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ أَبَانَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ بِهَذِهِ اللَّفْظَةِ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ قَوْلِهِ عَلِيٌّ يَقْضِي دَيْنِي وَ يُنْجِزُ مَوْعِدِي وَ هُوَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ بَعْدِي وَ قَوْلِهِ حَيْثُ اسْتَخْلَفَهُ عَلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ تُخَلِّفُنِي عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ؟ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي فَعَلِمْنَا أَنَّ الْكِتَابَ شَهِدَ بِتَصْدِيقِ هَذِهِ الْأَخْبَارِ وَ تَحْقِيقِ هَذِهِ الشَّوَاهِدِ فَلَزِمَ الْأُمَّةَ الْإِقْرَارُ بِهَا إِذَا كَانَتْ هَذِهِ الْأَخْبَارُ وَافَقَتِ الْقُرْآنَ وَ وَافَقَ الْقُرْآنُ هَذِهِ الْأَخْبَارَ فَلَمَّا وَجَدْنَا ذَلِكَ مُوَافِقاً لِكِتَابِ اللَّهِ وَ وَجَدْنَا كِتَابَ اللَّهِ لِهَذِهِ الْأَخْبَارِ مُوَافِقاً وَ عَلَيْهَا دَلِيلًا كَانَ الِاقْتِدَاءُ بِهَذِهِ الْأَخْبَارِ فَرْضاً لَا يَتَعَدَّاهُ إِلَّا أَهْلُ الْعِنَادِ وَ الْفَسَادِ ثُمَّ قَالَ وَ مُرَادُنَا وَ قَصْدُنَا الْكَلَامُ فِي الْجَبْرِ وَ التَّفْوِيضِ وَ شَرْحِهِمَا وَ بَيَانِهِمَا وَ إِنَّمَا قَدَّمْنَا مَا قَدَّمْنَا لِيَكُونَ اتِّفَاقُ الْكِتَابِ وَ الْخَبَرِ إِذَا اتَّفَقَا دَلِيلًا لِمَا أَرَدْنَاهُ وَ قُوَّةً لِمَا نَحْنُ مُبَيِّنُوهُ مِنْ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.....عبّاس به هلال گويد: از حضرت هادى(علیه السلام) در باره اين آيه مباركه (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)(1) خداوند نور آسمان ها و زمين است سوال کردم، حضرت فرمود: يعنى: هدايتگر همه اهل آسمان و زمين است. و از جمله پاسخ هايى كه

ص: 672


1- . النور آیة 35

حضرت هادى(علیه السلام) در مسأله جبر و تفويض در نامه اش به اهل اهواز نگاشت اين بود كه فرمود: در اين مورد تمام امّت بدون اختلاف به اجماع رسيده اند كه قرآن بى هيچ شكّ و ترديدى نزد تمام فرقه ها حقّ است، و اهل اسلام در حالت اجتماع با آن موافقند و بر تصديق آيات آن هدايت شده اند، به خاطر اين فرمايش نبوىّ كه امّت من بر هيچ گمراهى و ضلالتى اجماع نخواهند كرد و آن حضرت با اين فرمايش اطّلاع داده آنچه امّت در آن بدون اختلاف به اجماع رسند حقّ محض است، و اين معنى حديث است نه آنچه نابخردان آن را تأويل مى كنند، و نه آن احاديث مزوّره و روايات مزخرفه اى كه معاندين براى ابطال قرآن دست به دامن آنها مى شوند، و در راه مخالفت با نصّ صريح قرآن پيروى هواى نفس هلاك كننده خود را مى كنند، و به تحقيق آيات واضح و روشن قرآن مى پردازند، و از خداوند مسألت مى نماييم تا ما را موفّق به راه صواب و هدايت به رشاد گرداند. سپس فرمود: وقتى آيه اى از قرآن خبرى را تصديق و تحقيق نمود، پس فرقه اى از مسلمين كه منكر آن شده و آن را با حديثى از احاديث مزوّره تعارض داشتند، همگى با اين انكار و دفع قرآن كافر و گمراه گردند، و صحيح ترين خبرى كه تحقيق آن از قرآن بدست مى آيد حديثى است اجماعى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنجا كه فرمود: من دو چيز براى شما پس از خود به جاى مى گذارم، كتاب خدا و عترت خود، اگر دست به دامن آن دو شويد هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد، و آن دو تا روزى كه در حوض بر من درآيند از هم جدا نمى گردند، و همين حديث با لفظ ديگرى هم از آن حضرت در اين معنى نقلشده كه من دو چيز گرانبها براى شما مى نهم كتاب خدا و عترت خود، اهل بيتم، و آن دو تا وقتى كه در حوض بر من وارد شوند از هم جدا نمى شوند، اگر دست به دامن آن دو شويد هرگز گمراه نخواهيد شد پس وقتى ما شواهد اين حديث را در نصّ قرآن يافتيم مانند اين آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ

ص: 673

راكِعُونَ) هر آينه ولىّ و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى از اهل ايمان هستند كه نماز را بر پاى مى دارند و زكات را مى پردازند در حالى كه ركوع مى كنند سپس تمام روايات علما در اين آيه متّفق است که فرد مذكور (مؤمنى كه در حال ركوع زكات داد) امير المؤمنين(علیه السلام) مى باشد، و نقل كرده اند كه آن حضرت انگشترى خود را در حال ركوع به صدقه داد، و خداوند در قدردانى از او آن آيه را نازل فرمود، سپس در تأييد همين مطلب به اين حديث نبوى بر مى خوريم كه فرمود: هر كه را من مولاى اويم پس على(علیه السلام) مولاى اوست، خدايا با دوستانش دوستى و با دشمنانش عداوت كن و اين فرمايش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه على(علیه السلام) دِين مرا قضا مى كند و وعده ام را عملى مى سازد، و پس من او خليفه بر شما است، و اين گفتار آن حضرت آنجا كه او را بر اهل مدينه خليفه خود ساخته در پاسخ به گفته او كه اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيا مرا با زنان و كودكان باقى مى نهى! فرمود: مگر خشنود نمى شوى كه منزلت تو نزد من همچون منزلت هارون نزد موسى باشد جز آنكه پس از من ديگر پيامبرى نخواهد بود، پس ما نيز دريافتيم كه قرآن به تصديق اين اخبار و روشن شدن اين شواهد گواهى داده، پس امّت ملزم به اقرار آن شدند چرا كه اين اخبار موافق با قرآن است، و قرآن نيز با آن احاديث سازگار و موافق مى باشد، پس هنگامى كه قرآن و اخبار را هر كدام موافق و مؤيّد و دليل ديگرى يافتيم ديگر اقتداى به اين احاديث بر همه فرض و واجب است و جز اهل عناد و فساد به آن تعدّى و بى احترامى نمى كند. سپس حضرت هادى(علیهالسلام) فرمود: و مراد و قصد اصلى ما سخن در باره جبر و تفويض و شرح و بيان آن دو بود، و نظر ما از آنچه در مقدّمه گفتيم تنها بيان اتّفاق و همراهى قرآن و حديث بود كه هر گاه با هم متّفق باشند دليل و راهنماى ما در قصد اصلى ما و نيرويى در بيان مطالبى كه مى گويم به خواست خدا خواهند بود..... (1)

ص: 674


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص450 احتجاج أبي الحسن علي بن محمد العسكري في شي ء من التوحيد و غير ذلك من العلوم الدينية و الدنياوية على المخالف و المؤالف

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً(علیه السلام) فِيمَا أَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يَعْرِفُونَ

نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)

يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ) بِالْوَلَايَةِ.

امام صادق(علیه السلام) از پدرش و او از جدش نقل مي كند كه راجع به قول خداى عز و جل (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)(1) نعمت خدا را مي شناسند و انكار مي كنند فرمود: چون آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) سرپرست شما فقط خداست و پيغمبر و كسانى كه ايمان دارند، همان ها كه نماز گزارند و در حالت ركوع زكاة دهند نازل شد، جمعى از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد مدينه انجمن كردند، بعضى از آنهابه بعض ديگر گفتند: در باره اين آيه چه مي گوئيد؟ بعضى گفتند: اگر اين آيه را انكار كنيم، آيات ديگر را هم انكار كرده ايم، و اگر به اين آيه ايمان آوريم (و آن را بپذيريم) اين خودخوارى ماست، زيرا پسر ابى طالب(علیه السلام) بر ما مسلط مى شود، پس گفتند: ما يقين داريم كه محمد(صلی الله علیه و آله) در آنچه مي گويد، راستگوست، ولى ما از او پيروى مي كنيم و از

ص: 675


1- . النحل آیة 83

على(علیه السلام) نسبت به آنچه دستورمان مي دهد فرمان نمي بريم. آنگاه اين آيه نازل شد (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها)(1) نعمت خدا را مي شناسند و باز انكار مي كنند يعنى ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) را مي شناسند، (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ)(2) ولى بيشترشان نسبت به ولايت كافرند. (3)

چرا خداوند نام های ائمه اطهار را به وضوح در قرآن نیاورده

جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ لَهُ وَ مَا هُوَ؟ قَالَ... وَ أَجِدُهُ يَقُولُ (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) فَكَيْفَ يَظْلِمُ اللَّهُ؟ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الظَّلَمَةُ؟... قَالَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام):...وَ أَمَّا قَوْلُهُ (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) فَهُوَ تَبَارَكَ اسْمُهُ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَظْلِمَ وَ لَكِنْ قَرَنَ أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ بِنَفْسِهِ وَ عَرَّفَ الْخَلِيقَةَ جَلَالَةَ قَدْرِهِمْ عِنْدَهُ وَ أَنَّ ظُلْمَهُمْ ظُلْمُهُ بِقَوْلِهِ (وَ ما ظَلَمُونا) بِبُغْضِهِمْ أَوْلِيَاءَنَا وَ مَعُونَةِ أَعْدَائِهِمْ عَلَيْهِمْ (وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) إِذْ حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ وَ أَوْجَبُوا عَلَيْهَا خُلُودَ النَّارِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ (إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ نَزَّلَ عَزَائِمَ الشَّرَائِعِ وَ آيَاتِ الْفَرَائِضِ فِي أَوْقَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ كَمَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ لَوْ شَاءَ لَخَلَقَهَا فِي أَقَلَّ مِنْ لَمْحِ الْبَصَرِ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الْأَنَاةَ وَ الْمُدَارَاةَ أَمْثَالًا لِأُمَنَائِهِ وَ إِيجَاباً لِلْحُجَّةِعَلَى خَلْقِهِ فَكَانَ أَوَّلُ مَا قَيَّدَهُمْ بِهِ الْإِقْرَارَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ وَ الرُّبُوبِيَّةِ وَ الشَّهَادَةَ بِأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ص: 676


1- . النحل آیة 83
2- . النحل آیة 83
3- . الكافي ج 1 ص427 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح77

فَلَمَّا أَقَرُّوا بِذَلِكَ تَلَاهُ بِالْإِقْرَارِ لِنَبِيِّهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ الشَّهَادَةِ لَهُ بِالرِّسَالَةِ فَلَمَّا انْقَادُوا لِذَلِكَ فَرَضَ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةَ ثُمَّ الصَّوْمَ ثُمَّ الْحَجَّ ثُمَّ الْجِهَادَ ثُمَّ الزَّكَاةَ ثُمَّ الصَّدَقَاتِ وَ مَا يَجْرِي مَجْرَاهَا مِنْ مَالِ الْفَيْ ءِ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ هَلْ بَقِيَ لِرَبِّكَ عَلَيْنَا بَعْدَ الَّذِي فَرَضَهُ شَيْ ءٌ آخَرُ يَفْتَرِضُهُ فَتَذْكُرَهُ لِتَسْكُنَ أَنْفُسُنَا إِلَى أَنَّهُ لَمْ يَبْقَ غَيْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) يَعْنِي الْوَلَايَةَ وَ أَنْزَلَ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) وَ لَيْسَ بَيْنَ الْأُمَّةِ خِلَافٌ أَنَّهُ لَمْ يُؤْتِ الزَّكَاةَ يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ وَ هُوَ رَاكِعٌ غَيْرُ رَجُلٍ وَ لَوْ ذَكَرَ اسْمَهُ فِي الْكِتَابِ لَأُسْقِطَ مَعَ مَا أُسْقِطَ مِنْ ذِكْرِهِ وَ هَذَا وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنَ الرُّمُوزِ الَّتِي ذَكَرْتُ لَكَ ثُبُوتَهَا فِي الْكِتَابِ لِيَجْهَلَ مَعْنَاهَا الْمُحَرِّفُونَ فَيَبْلُغَ إِلَيْكَ وَ إِلَى أَمْثَالِكَ وَ عِنْدَ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)

فرد زنديقى نزد مولى الموحّدين امير المؤمنين(علیه السلام) آمده و گفت: اگر اين اختلاف در آيات قرآن شما نبود حتما به دين شما مى آمدم. حضرت فرمود: آن آيه كدام است؟ .... زندیق عرضه داشت در آيه (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ )(1) چگونه خداوند مورد ظلم واقع شده و اين گروه ظالمان كيانند؟...حضرت فرمودند: و امّا آيه (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ )(2) و خداوند تبارك و تعالى منزّه است از اينكه مورد ظلم واقع شود، و پروردگار واليان خود بر خلق را مقرون به خود ساخته، و به مردم جلالت قدر ايشان را شناسانده، و اينكه ظلم به ايشان ظلم به او است به اين فراز كه (وَ ما ظَلَمُونا) با بُغض به اولياى ما و يارى دشمنانشان بر آنان و فراز (وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ) از اين رو كه نفس

ص: 677


1- . البقرة آیة 57
2- . البقرة آیة 57

خود را از بهشت محروم ساخته و آتش ابدى را بر خود واجب نمودند. و امّا آيه (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ)(1) پس خداوند عزّ و جلّ تمام قوانين و آيات فرائض را در اوقات مختلفنازل فرمود، همان طور كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، و اگر مى خواست در كمتر از يك چشم بر هم زدن هم خلق كند حتما آفريده بود، و ليكن رب العالمين لحظه و ساعات و مدارات اوقات را مثالى براى واليان خود و اتمام حجت بر مردم قرار داد، پس به اولين چيزى كه مقيّدشان فرمود: اقرار به وحدانيت و ربوبيت و شهادت به اينكه معبودى جز اللَّه نيست بود، پس هنگامى كه بدان اقرار نمودند دنباله اش اقرار به نبىّ خود و شهادت به رسالت او بود، وقتى اطاعت نمودند، نماز و روزه و حج را بر ايشان واجب نمود، سپس زكات، صدقات و هر چه مانند آن بود از مال خراج و غنيمت را بر ايشان فرض نمود، پس منافقان گفتند: آيا براى پروردگارت بعد از اين ها كه واجب كرد چيز ديگرى مانده كه فرض كند و تو آن را بگويى تا دلمان آرام گيرد تا اينكه چيز ديگرى باقى نمانده باشد؟ پس اين آيه نازل شد كه (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) يعنى ولايت. و اين آيه را نازل فرمود كه: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) و ميان امّت هيچ خلافى نيست كه هيچ كس در آن وقت به هنگام ركوع زكات نپرداخته جز يك مرد، و اگر نامش در قرآن برده مى شد حتما سقط مى شد، (یعنی اگر نام این اشخاص به طور واضح و آشکار در قرآن می آمد دشمنان نام آنان را از قرآن حذف کرده و قرآن دستخوش تغییر و تحریف می شد همانگونه که حق اهل بیت(علیهم السلام) را پایمال کردند) و اين و امثالش از جمله رموزى است كه ثبت آن را در كتاب برايت ذكر كردم، تا محرّفين به خطا افتند و آيه همان طور به دست تو و مانند تو برسد، و در اين هنگام خداوند فرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)(2)

ص: 678


1- . سبا آیة 46
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص254 احتجاجه ع على زنديق جاء مستدلا عليه بآي من القرآن متشابهة تحتاج إلى التأويل على أنها تقتضي التناقض و الاختلاف فيه و على أمثاله في أشياء أخرى

باب سی و ششم: عصمت ائمه اطهار

ص: 679

معنای عصمتعصمت در لغت به معنای منع و حفظ است. ابن منصور می گوید: عصمت در کلام عرب به معنای منع است. عَصَمَهُ یَعصِمُه عصماً یعنی منع و حفظ کرد او را... و اعتصم فلان بالله، یعنی به وسیله خدا امتناع کرد... و اعتصمت بالله یعنی: به لطف خدا از معصیت امتناع کردم.(1)

معصوم در لسان اهل شرع کسی را گویند که به لطف خداوند سبحان از هرگونه شرک و آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند در حالی توان انجام آنها را داشته باشد. پس از نظر لغت معصوم معنای عام و مطلقی دارد که شامل همه انواع حفظ و منع می شود و متعلق خاصی برای آن نیست. ولی از نظر اهل شرع متعلق خاصی برای آن بیان شده که منع از پلیدی و زشتی و گناه باشد. بنابراین معنای مصطلح اهل شرع هم مصداقی از مصادیق لغوی است و اصطلاح جدیدی در مقابل معنای لغوی آن نیست.

خداوند برهان الهی را به کسانی از بندگانش می دهد که خود را پاک کرده و رضای خدا را بر خواسته نفس اماره برگزیده اند بدین خاطر از بندگان مخلص خدا، گناه هلاکت بار سر نمی زند، و از ائمه اطهار و پیامبران هرگز هیچ گونه گناه و معصیتی اعم از صغیره یا کبیره سر نمی زند و فراموشی و سهو و خطا ندارند مَثَلِ ایشان در این باره مَثَلِ انسان بینا و شخص کور است که با هم در یک مسیر ناهموار پر از پرتگاه می روند، بدیهی است شخص بینا از فروافتادن در مهالک دوری می کند، و همراه نابینای خود را نیز آگاه می کند تا از سقوط در آن دوری گزیند. آری مَثَلِ بندگان مخلص خدا، اینگونه است. آنان برهان الهی را می بینند، و حقایق اعمال و آثار نیک و بد آن را در می یابند، ایشان با چنین بصیرتی که از زشتی گناه و پلیدی آن دارند، می دانند که گناه، در آخرت عذاب مجسّم، و آتش جاودان می گردد، پس ممکن نیست

ص: 680


1- . لسان العرب ج12 ص 403 و 404

در حال اختیار به چنان عملی مبادرت کنند.

حدیث1: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ يَعِظُهُ أُوصِيكَ وَ نَفْسِي بِتَقْوَى مَنْ لَا تَحِلُّ مَعْصِيَتُهُ وَ لَا يُرْجَى غَيْرُهُ وَ لَا الْغِنَى إِلَّا بِهِ فَإِنَّ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَوِيَ وَ شَبِعَ وَ رَوِيَ وَ رُفِعَ عَقْلُهُ عَنْ أَهْلِ الدُّنْيَا فَبَدَنُهُ مَعَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ قَلْبُهُ وَ عَقْلُهُ مُعَايِنُ الْآخِرَةِ فَأَطْفَأَ بِضَوْءِ قَلْبِهِ مَا أَبْصَرَتْ عَيْنَاهُ مِنْ حُبِّ الدُّنْيَا فَقَذِرَ حَرَامَهَا وَ جَانَبَ شُبُهَاتِهَا

حدیث1: امیرالمومنین(علیه السلام): کسی که از خدا تقوا کند، بزرگ و عزیز و قوی و سیراب می شود و عقل و خردش از اهل دنیا فراتر می رود. بدنش با اهل دنیا می باشد و دل و عقلش آخرت را می بیند. دوستی دنیا را که مقابل دیده هایش است (دنیای نقد) با نور دلش از بین می رود. پس حرام دنیا را به حقیقت چرکین و ناپاک می شمارد و از شبهات دوری می کند....(1)

حدیث2: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيُّ بِالرَّيِّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي الْحَسَنِ الْحَنُوطِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ: قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِكُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ

حدیث2: از هشام بن حكم پرسيدم كه معناى اين گفته شما چيست كه: مسلّما به جز معصوم امام نمى گردد، پاسخ داد: آن را از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم،

ص: 681


1- . الکافی ج2 ص136 بَابُ ذَمِّ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا ح23

فرمود: او به يارى و توفيق خدا از انجام هر عملى كه خداوند منع كرده است خوددارى مى كند، و خداوند تبارك و تعالى فرموده وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ و هر كه به خداوند تمسك جويد، به راه راست هدايت شده.(1)امام حجت خداست بر خلقش

دلیل دیگرعصمت امام حجت بودن او بر خلق است، امام(علیه السلام) در تمام ابعاد حجت خلق است، فعل و قول و تقریر امام(علیه السلام) از حجج شرعیه در احکام عملی مسلمانان به شمار می آید. پس اگر خطا و نسیان و لغزشی در او راه داشته باشد، چگونه می توان فعل و قول و تقریر او را حجت دانست.

حدیث3: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ:... وَ لَا يَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا يَصْطَفِي مِنْ عِبَادِهِ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَكْفُرُ بِهِ وَ يَعْبُدُ الشَّيْطَانَ دُونَهُ وَ لَا يَتَّخِذُ عَلَى خَلْقِهِ حُجَّةً إِلَّا مَعْصُوما

حدیث3: امام صادق(علیه السلام): خداوند کسانی را که می داند به او کافر می شوند و شیطان را اطاعت می کنند، به رسالت خویش از میان بندگانش اختیار نمی کند و بر خلق خویش حجتی غیر معصوم نمی گیرد.(2)

ص: 682


1- . معانی الاخبار باب معنى عصمة الإمام ص132. ح2
2- . التوحيد (للصدوق) ص407 باب 63 باب الأمر و النهي و الوعد و الوعيد ح5

حدیث4: قال الرضا(علیه السلام): ...وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه

حدیث4: به راستى چون خدا بنده اى را براى اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمه هاى حكمت و فرزانگىبجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد كه در پاسخ هيچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود، زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است، خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند.(1)

حدیث5: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَال:... قال الرضا(علیه السلام): فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه

حدیث5: امام رضا(علیه السلام): امام(علیه السلام) معصوم و از ناحیه خدا موفق و محفوظ و مورد تایید است و از خطاها و لغزش ها و انحرافات در امانست خداوند امام(علیه السلام) را عصمت عطا کرده تا حجت او بر بندگان و گواه بر خلقش باشد ...(2)

ص: 683


1- . الكافي ج 1 ص202 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح1
2- . الکافی ج1 ص203 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِهِ ح1

لزوم اطاعت مطلق از ایشان

(مَنْ

يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً)(1) كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده، و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى).

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)(2)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالأمر (اوصياى پيامبر) را.

خداوند در اين آيه، مؤمنان را به پيروي از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اولي الامر (صاحبان امر) فرا خوانده است و اين پيروي مطلق است و مشروط به هيچ شرطی نيست. از سوي ديگر ممكن نيست خداوند انسان را به پيروي از گناه و معصيت يا خطا و انحراف دعوت كند. با توجه به اين مقدمات، روشن مي شود كه آيه مورد بحث بر عصمت اولي الامر دلالت دارد زيرا اگر آنان معصوم نباشند و احتمال گناه يا خطا در مورد آنان برود، امر به پيروي مطلق از آنان صحيح نبوده و لازم بود اطاعت از آنان را به مواردي محدود سازد كه در آن گناه يا خطاها از سوي اولي الامر سر نزده باشد. به اين ترتيب آيه فوق دلالت روشني بر عصمت اولوالامر دارد و بر پايه روايات متعدد، مقصود از اولوالامر جانشينان پيامبر (علي(علیه السلام) و فرزندان او) هستند.

حدیث6: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ:... إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ

ص: 684


1- . سوره مبارکه نساء آیه 80
2- . سوره مبارکه نساء آیه 59

لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ.حدیث6: امیرالمومنین(علیه السلام): تنها بايد از خداوند و پيغمبر و جانشينان او فرمان برد و اين كه خداوند دستور فرموده است فقط از دستورات پيغمبر اطاعت شود براى اين است كه پيغمبر معصوم است و پاك و به نافرمانى خداوند دستور نمي دهد و اين كه فقط به اطاعت جانشينان پيغمبر امر فرموده است براى اين است كه آنان نيز معصومند و پاك و امر به گناه نمى كنند.(1)

حدیث7: ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أُمِرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ

حدیث7: سليم بن قيس گفت از اميرالمؤمنين(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: لازم است فرمانبردارى و اطاعت از خدا و پيامبرش و اولو الامر بنمايند، به اين جهت دستور داده شده از اولى الامر اطاعت نمايند چون آن ها معصوم و پاكند و هرگز امر به كار خلافی نمي كنند.(2)

حدیث8:

فِيمَا كَتَبَ الرِّضَا(علیه السلام) لِلْمَأْمُونِ....

لَا يَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَةَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يُضِلُّهُمْ وَ يُغْوِيهِمْ وَ لَا يَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا يَصْطَفِي مِنْ عِبَادِهِ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَكْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ يَعْبُدُ الشَّيْطَانَ دُونَهُ

حدیث8: از جمله مطالبى كه حضرت رضا(علیه السلام) به مأمون نوشت اين جملات بود كه خداوند هرگز اطاعت كسى را واجب نمى نمايد با اينكه مي داند او مردم را گمراه مي كند و باعث اغواى ايشان مي گردد و او را به مقام پيامبرى نيزنخواهد رساند

ص: 685


1- . الخصال صدوق ج1 ص139 يحذر على الدين ثلاثة ح158
2- .[2] علل الشرائع ج 1 ص 123 باب 102 باب العلة التي من أجلها أمر الله تعالى بطاعة الرسل و الأئمة ص ح1

و هرگز كسى را كه مي داند نسبت به خدا و پرستش او كافر مى شود و شيطان پرست مي گردد انتخاب نخواهد كرد.(1)

حدیث9: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ:...نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.

حدیث9: امام صادق(علیه السلام): ما قومی معصوم هستیم که خدای تعالی اطاعت ما را واجب و معصیت مارا حرام کرده است.(2)

پس روشن است که اطاعت از آنها به طور مطلق از این باب است که آنان معصوم و پاکیزه اند، هیچگونه گناه و خلافی از آنها سر نمی زند، نِسیان و غفلت و خطا بر آنان عارض نمی شود و گفتار و کردار آنان عین هدایت است. به همین جهت شیعه معتقد است که قول و تقریر معصوم(علیه السلام) حجت است. بدیهی است تنها کسی سزاوار پیروی است که هیچگونه انحراف و خطایی در او راه پیدا نکند.

حدیث10: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:... الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم

حدیث10: امام رضا(علیه السلام): امام(علیه السلام) از گناهان پاکیزه و از عیوب مبرّاست و علم به او اختصاص دارد.(3)

حدیث11: بَيَانُ أَنْوَاعِ الْقُرْآنِ بِرِوَايَةِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: وَ كِبَارُ حُدُودِ وَلَايَةِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ الطَّاعَةِ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الْخَطَاءِ وَ الزَّلَلِ وَ الْعَمْدِ وَ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَاصَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ وَ لَا يَخْطَأُ وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ الْمُوبِقَةِ لِلدِّينِ وَ لَا بِشَيْ ءٍ مِنَ الْمَلَاهِي.... وَ الْعِلَّةُ فِي وُجُوبِ الْعِصْمَةِ أَنَّهُ إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ مِنْهُ

ص: 686


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 125 باب 35 باب ما كتبه الرضا ع للمأمون في محض الإسلام و شرائع الدين ..... ح1
2- . الکافی ج1 ص269 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّةح6
3- . الکافی ج1 ص200 بابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِهِ ح1

أَنْ يَدْخُلَ فِي بَعْضِ مَا يَدْخُلُ فِيهِ النَّاسُ مِنِ ارْتِكَابِ الْمَحَارِم... فَإِذَا دَخَلَ فِي شَيْ ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ احْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحُدُودَ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً عَلَى النَّاسِ مُؤَدِّياً لَهُمْ مَنْ يَكُونُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ مِنِ ارْتِكَابِ الذُّنُوب

حدیث11: امیرالمومنین(علیه السلام): وظایف بزرگ ولایت امام واجب الطاعة آنست که اعتقاد داشته باشی که او از خطا و لغزش و تعمد و از گناهان صغیره و کبیره معصوم است و لغزش و خطا و لهو در هیچ امری از امور تباه کننده دین بلکه هیچگونه لهوی و سهوی در هیچ امر او نیست....علت اینکه امام(علیه السلام) باید معصوم باشد اینست که اگر او معصوم نباشد مانند دیگر مردم از ورود در محارم در امان نخواهد بود... و در صورت ارتکاب محارم نیاز به کسی خواهد داشت که حدود واجب خدا بر او جاری کند و چنین شخصی نمی تواند امام مردم و مُبَلِّغ خدا برای آنان باشد.(1)

حدیث12: قال امیرالمومنین(علیه السلام): ....أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيه

حدیث12: امیرالمومنین(علیه السلام): ای مردم! همانا سزاوار ترین مردم به امامت قوی ترین آنها به آن و داناترین آنان به امر خدا درباره امامت است.(2)

حدیث13: بَيَانُ أَنْوَاعِ الْقُرْآنِ بِرِوَايَةِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ:....وَ

الْعِلَّةُ فِي أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ أَنَّهُ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَالِماً بِجَمِيعِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ فُنُونِ الْعُلُومِ الَّتِي يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهَا فِي أُمُورِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ لَمْ يُؤْمَنْ مِنْهُ أَنْ يُقَلِّبَ شَرَائِعَ اللَّهِ وَ أَحْكَامَهُ وَ حُدُودَهُ فَيَقْطَعَ مَنْ لَا يَجِبُ عَلَيْهِ الْقَطْعُ وَ يَقْتُلَ وَ يَصْلِبَ السَّارِقَ وَ يَحُدَّ وَ يَضْرِبَ الْمُحَارِب

ص: 687


1- . بحارالانوار ج65 ص389 باب 27 دعائم الإسلام و الإيمان و شعبهما و فضل الإسلام ح39
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح خطبه173 الجدير بالخلافة

حدیث13: امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: ....دلیل اینکه امام(علیه السلام) باید داناترین مردم باشد، اینست که اگر او عالم به همه حلال و حرام و رشته ها و علومی که مردم در امور دین و دنیایشان به به آن محتاجند نباشد، ممکن است شرایع و احکام و حدود خدا را اشتباه جاری کند، جایی که قطع واجب نیست قطع کند و سارق را بکشد یا به دار کشد و محارب را حد جاری کرده و شلاق زند.(1)

آیه تطهیر

(إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا)(2)

خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.

طبق این آیه شریفه، اهل بیت که همان امامان معصوم و حضرت فاطمه الزهرا باشند از هرگونه پلیدی و گناه به دورند، که این همان معنای عصمت است، که خداوند متعال طبق گفته خودش آنها را به بهترین شکل ممکن پاک گردانیده است.

حدیث14: وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِيَّ وَ فِي أَخِي عَلِيٍّ وَ فِي ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ فِي ابْنِي وَ الْأَوْصِيَاءِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، وُلْدِي وَ وُلْدِ أَخِي: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. أَ تَدْرُونَ مَا «الرِّجْسُ» يَا سَلْمَانُ قَالَ: لَا. قَالَ: الشَّكُّ، لَا يَشُكُّونَ فِي شَيْ ءٍ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ أَبَداً، مُطَهَّرُونَ فِي وَلَادَتِنَا وَ طِينَتِنَا إِلَى آدَمَ، مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ.

ص: 688


1- . بحار الانوار ج65 ص 390 باب 27 دعائم الإسلام و الإيمان و شعبهما و فضل الإسلام ح39
2- . سوره مبارکه احزاب آیه 33

حدیث14: سليم بن قيس هلالى در كتاب خود به نقل از سلمان از رسول خدا نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: اين آيه در باره من و برادرم على(علیه السلام) و دخترم فاطمه و دو پسرم و جانشينان يكى پس از ديگرى نازل شده است كه فرزندان من و فرزندان برادرم هستند، اى سلمان! آيا مى دانيد SرجسR چيست؟ سلمان عرضه داشت: نه. فرمود: شكّ است، آنان هرگز در باره چيزى كه از جانب خدا آمده باشد شك نمى كنند. ما در ولادتمان و در طينتمان تا حضرت آدم(علیه السلام) پاك هستيم، و از هر بدى پاك و معصوم هستيم.(1)

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ حَدَّثَنَا هِلَالٌ أَبُو أَيُّوبَ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ سَمِعْتُ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيَّ يَذْكُرُ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (تَعَالَى) (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) فَأَخْبَرَهُ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)

از ابو سعید خدری درباره ی این آیه ی شریفه پرسیدم (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(2) او گفت: این آیه درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) فرو فرستاده شده. (3)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ النُّورِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَيْبَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْجَحَّافِ وَ سَالِمُ بْنُ أَبِي حَفْصَةَ، عَنْ نُفَيْعٍ أَبِي دَاوُدَ، عَنْ أَبِي الْحَمْرَاءِ، قَالَ: شَهِدْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله) أَرْبَعِينَ صَبَاحاً يَجِي ءُ إِلَى بَابِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَيَأْخُذُ بِعِضَادَتَيِ الْبَابِ، ثُمَّ يَقُولُ:

ص: 689


1- . سلیم بن قیس هلالی ج2 ص909 ح62
2- . الاحزاب آیة 33
3- . الأمالي (للطوسي) النص248 [9] المجلس التاسع ح30

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (1)

ابو الحمراء می گوید: مشاهده کردم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) چهل صبح به در خانه ی علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) می آمد پس کناره های در را می گرفت و می فرمود: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای خانواده من، نماز برپا دارید، خداوند شما را رحمت کند، (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (2)

حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ أَبِي مُوسَى بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبْدُوسُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُرَاتٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَأْتِينَا كُلَّ غَدَاةٍ فَيَقُولُ: الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ الصَّلَاةَ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)

امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هر روز صبح به نزد ما می آمد و می فرمود: نماز را بزرگ دارید خدا بر شما ببخشاید. نماز را برپادارید. (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)(3) خداوندمی خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانچه که باید و شاید شما را پاکیزه سازد. (4)

ص: 690


1- . الاحزاب آیة 33
2- . الأمالي (للطوسي) النص251 [9] المجلس التاسع ح39
3- . الاحزاب آیة 33
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح47

نزول آیه ی تطهیر

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغِيرَةَ مَوْلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهَا قَالَتْ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَيْتِهَا (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ أُرْسِلَ إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَلَمَّا أَتَوْهُ اعْتَنَقَ عَلِيّاً بِيَمِينِهِ، وَ الْحَسَنَ بِشِمَالِهِ، وَ الْحُسَيْنَ عَلَى بَطْنِهِ، وَ فَاطِمَةَ(علیه السلام) عِنْدَ رِجْلِهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ عِتْرَتِي، فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً" قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. قُلْتُ: فَأَنَا، يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). فَقَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

ام سلمه همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: این آیه در خانه ام فرو فرستاده شد. (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)(1) خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاکیزه سازد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمان داد که به دنبال علی(علیه السلام) و فاطمه و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) بفرستم. پس هنگامی که به نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند، علی(علیه السلام) را با دست راست و حسن(علیه السلام) را با دست چپبرگرفت و حسین را بر سینه اش نهاد و فاطمه(علیها السلام) را بر پایش نهاد و سه مرتبه فرمود: خداوندا این ها اهل خاندان و عترت من هستند پس پلیدی را از آنها دور ساز و به بهترین وجه پاکشان گردان. ام سلمه می گوید: عرضه داشتم: ای رسول خدا! من نیز در میان آنها هستم؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر خدا بخواهد تو بر خیر هستی. (2)

ص: 691


1- . الاحزاب آیة 33
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح20

آیه ی تطهیر حدیث کساء

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)

عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَيْتِي وَ فِي يَوْمِي، كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

عِنْدِي فَدَعَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَمَدَّ عَلَيْهِمْ كِسَاءً فَدَكِيّاً، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي، اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً. قَالَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام)

وَ أَنَا مِنْكُمْ يَا مُحَمَّدُ. فَقَالَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنْتَ مِنَّا يَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام).

قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ، وَ جِئْتُ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ. فَقَالَ: كُونِي مَكَانَكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ، إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ، أَنْتِ مِنْ أَزْوَاجِ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). فَقَالَ جَبْرَئِيلُ: اقْرَأْ يَا مُحَمَّدُ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) فِي

النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)علی بن حسین(علیه السلام) می فرماید: ام سلمه گفت: این آیه در خانه من و در روز من نازل شد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد من بود که علی(علیه السلام) فاطمه(علیها السلام) حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را خواند و جبرئیل(علیه السلام) آمده، سپس حضرت فرمود: خداوندا اینان خاندان منند. خداوندا از آنان پلیدی را دور کن و به بهترین وجه پاکشان کن. جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای محمد(صلی الله علیه و آله) من هم از آنان هستم. پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جبرئیل! تو هم از مائی. ام سلمه گفت: من عرضه داشتم. من از خاندان توام و آمدم که به میانشان بروم حضرت فرمود: ای ام سلمه در جایت بمان. تو در نیکی هستی. تو از همسران پیامبر خدایی. آنگاه جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای محمد! بخوان (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ

عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)(1) که درباره ی پیامبر(صلی الله علیه و آله)

ص: 692


1- . الاحزاب آیة 33

و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) است. (1)

نفی امامت ظالم

(وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ)(2)(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم! ابراهيم عرضه داشت: از دودمان من(نيز امامانى قرار بده!) خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمى رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند.

(إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم )(3)

ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند، و در زمين به ناحق ظلم روا مى دارند، براى آنان عذاب دردناكى است.

حدیث15: عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ أَيْ لَا يَكُونُ إِمَاماً ظَالِماً

حدیث15: حضرت ابو جعفر(علیه السلام) در مورد آيه (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ) فرمودند: يعنى امام(علیه السلام) نمي تواند ظالم باشد.(4)

ص: 693


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح34
2- . سوره مبارکه بقره آیه 124
3- . سوره مبارکه شوری آیه 42
4- .[2] تفسير العياشي ج 1 ص 58 [سورة البقرة(2): آية 124] ..... ح89

حدیث16: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: ...قال الرضا(علیه السلام):... قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِم

حدیث16: امام رضا(علیه السلام) در تفسیر آیه (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) می فرماید: این آیه امامت هر ستمکاری را تا قیامت باطل و آنرا در برگزیدگان اثبات کرده است.(1)

حدیث17:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًاقَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِ

حدیث17: شيخ كلينى رضوان الله تعالى عليه با سند صحيح از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كند: جابر گويد: شنيدم كه امام باقر(علیه السلام) مى فرمود: همانا خدا ابراهيم(علیه السلام) را به بندگى به پذيرفت پيش از آنكه به پيغمبرى پذيرد و به پيغمبرى پذيرفت پيش از آنكه به رسالت گيرد، او را به مقام رسالت رساند، پيش از آنكه او را خليل خود انتخاب كند، به مقام خليل رسيد، پيش از آنكه او را به امامت برساند و چون اين مقامات برايش فراهم نمود امام پنج انگشت خود را (براى نمودن اين پنج مقام) جمع كرد به ابراهيم(علیه السلام) گفت: اى ابراهيم همانا من تو را امام مردم گردانيدم. از بس اين مرتبت در

ص: 694


1- . الکافی ج1ص199 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِهِ ح1

چشم ابراهيم(علیه السلام) بزرگ آمد، گفت: پروردگارا و از فرزندان من هم؟ خداوند فرمود: (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ)(1) عهد من به ستمکاران نمی رسد.(2)

در اين آيه شريفه كه کبراي كلّي مبني بر اين كه ستمگران لايق مقام امامت نيستند بيان شده است. با مراجعه به قرآن كريم، مصاديق اين كبري معلوم مي شود يعني ظلم و ستم در بينش الهي در سه معنا به كار رفته است. و در هيچ يك از آن­ها امامت ممکن نیست

نوع اول: شرك، که ظلم انسان نسبت به خداوند است

(إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ)(3) همانا شرك به خداوند ظلم بزرگ است پس مشرك، شايسته مقام امامت نيست. هرچند که بعدا توبه کرده باشد.نوع دوم: ظلم به ديگران، كسي كه به حقوق بندگان خدا تجاوز كند ظالم است و حق امامت ندارد.

نوع سوم: ظلم به خويشتن، معصيت كار و متجاوز به حق خود نيز ظالم است و حق امامت ندارد:

(فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ)(4) از ميان آن ها عدّه اي بر خود ستم كردند

پس كسي شايسته مقام والاي امامت است كه نه به حق خدا تجاوز كرده باشد و نه به حق مردم و نه به حق خود، و به تعبير ديگر نسبت به هرگونه گناهي، معصوم باشد. منظور از(عَهْدِي )مقام امامت است، نه مقام رسالت و باز ترديدى نيست كه مراد از (عَهْدِي )كه خداوند صراحتا گفته است آن را به ظالمان و ستمگران نخواهد داد، همان مقام امامت است كه پيش از اين در آيه گذشت.

شيخ صدوق رضوان الله تعالى عليه در اين باره مى نويسد: و گفته خداوند كه فرمود (لا

يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ)(5) مقصود خداوند اين است: كسى كه بت و يا معبود ديگرى غير از خدا را ولو يك چشم برهم زدن پرسيده باشد، شايسته مقام

ص: 695


1- . سوره مبارکه بقره آیه 124
2- . الكافي، ج1 ص175 بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّة ح2
3- . سوره مبارکه لقمان آیه 13
4- . سوره مبارکه فاطر آیه 32
5- . سوره مبارکه بقره آیه 124

امامت نيست، اگر چه بعد از آن اسلام آورده باشد. ظلم به معناى قرار دادن يك چيز در غير جاى خودش هست و شرك بزرگترين ظلم است. خداوند در اين باره مى فرمايد (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ)(1) همچنين مقام امامت شايسته كسى كه مرتكب كار حرام شده باشد نيست، چه كبيره آن را انجام داده باشد يا صغيره اش را، اگر چه بعد از آن توبه كرده باشد. و نيز كسى كه بر گردن حدى باشد، نمى تواند بر ديگرى حدّ اجرا نمايد، از اين رو، امام(علیه السلام) بايد معصوم باشد و عصمت جز به نصالهى از طريق پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شناخته مى شود، چرا كه عصمت، در قيافه ظاهرى انسان هويدا نيست و همانند سياهى و سفيدى و چيزهاى ديگر با چشم ديده نمى شود(إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ)(2) بلكه عصمت، صفتى است مخفى كه جز از طريق خداوند داناى غيب شناخته نمى شود.

حدیث19: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ عَنَى بِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَصْلُحُ لِمَنْ قَدْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ إِنْ أَسْلَمَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَ أَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ وَ كَذَلِكَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ ارْتَكَبَ مِنَ الْمَحَارِمِ شَيْئاً صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً وَ إِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَ كَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدُّ فَإِذاً لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَا تُعْلَمُ عِصْمَتُهُ إِلَّا بِنَصِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله)

لِأَنَّ الْعِصْمَةَ لَيْسَتْ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَتُرَى كَالسَّوَادِ وَ الْبَيَاضِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ هِيَ مَغِيبَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا بِتَعْرِيفِ عَلَّامِ الْغُيُوبِ عَزَّ وَ جَل

حدیث19: درباره آیه (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ) معنى آن اينست كه امامت به كسى كه يك لحظه بت پرست بوده يا براى خدا شريك قائل شده نمي رسد گرچه بعد

ص: 696


1- . سوره مبارکه بقره آیه 124
2- . سوره مبارکه بقره آیه 124

اسلام آورده باشد. معنى ظلم قرار دادن چيزى راست در غير محل خودش و بزرگترين ظلم شرك به خداست.(1)

عصمت ائمه اطهار علیهم السلام

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا نُصَيْرُ بْنُ زِيَادٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا وُلْدُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) مَغْفُورٌ لَنَا.امام باقر(علیه السلام) فرمود: ما فرزندان فاطمه(علیها السلام) آمرزیده شده ایم. (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِي الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِيفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّاسُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ الْحَسَنِ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ )(3)

ص: 697


1- .[2] الخصال ج 1 ص 310 باب الكلمات التي ابتلى إبراهيم ربه بهن فأتمهن خمس
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح8
3- . الاسراء آیة 9

عبّاس كحّال غلام زيد بن علىّ گويد: پدرم برايم گفت: حضرت موسى ابن جعفر(علیه السلام) به نقل از پدرش از نيايش از امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: از ما خاندان جز معصوم، شخص ديگرى نمى تواند امام باشد، و عصمت صفتى نيست كه در ظاهر بدن باشد تا با چشم ديده شده و شناخته گردد، و به همين جهت امكان ندارد معصوم بودن كسى را بدست آورد مگر خدا به وسيله پيغمبرش آن را صريحاً فرموده باشد. شخصى عرضه داشت: اى فرزند گرامى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) معنى معصوم چيست؟ فرمود: معصوم شخصى است كه به واسطه چنگ زدنش به ريسمان الهى و جدا نشدنش از آن هرگز به گناهى آلوده نگردد، و رشته محكم خدا قرآن است كه آن دو تا روز قيامت از يك ديگر جدا نگردند، و تا رستاخيز امام(علیهالسلام) هدايت مى كند به قرآن، و قرآن راهنمائى مى نمايد به امام(علیه السلام)، و اين است فرموده خدا (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ ) همانا

اين قرآن مردم را به راست ترين و استوارترين طريقه هدايت مى كند. (1)

ائمه اطهار هرگز از قرآن جدا نمی شوند

حدیث22: أَنَا وَ أَوْصِيَائِي بَعْدِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [هُدَاةٌ] مُهْتَدُونَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فِي آيٍ مِنَ الْكِتَابِ كَثِيرَةٍ وَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ [وَ خُزَّانَهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ مَعَادِنَ حُكْمِهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْيِهِ] وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا حَتَّى نَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَوْضَهُ كَمَا قَال

حدیث22: سليم بن قيس هلالى از اميرالمؤمنين(علیه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: من و جانشينانم بعد از من تا قيامت هدايت كننده و هدايت يافته ايم.

ص: 698


1- . معاني الأخبار النص132 باب معنى عصمة الإمام ح1

كسانى كه خداوند آنان را در آيه هاى بسيارى از قرآن در كنار خود و پيامبرش قرار داده به درستى كه خداى تبارك و تعالى ما را پاكيزه و معصوم گردانيد، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمين قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شويم و نه او از ما جدا مى شود. تا در حوض کوثر بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شویم. (1)

حدیث23: فَأَيْنَ

تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشحدیث23: و آن حضرت در خطبه 87 نهج البلاغه مى فرمايد: ای مردم به كجا مى رويد؟ چرا از حق منحرف مى شويد؟ پرچم هاى حق برافراشته، و نشانه هاى آن آشكار است، با اينكه چراغ هاى هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان به كجا مى رويد؟ چرا سرگردانيد؟ در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست، آنان زمامداران حق و يقينند، پيشوايان دين، و زبان هاى راستى و راستگويانند، پس بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد و همانند تشنگانى كه به سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم ببريد.(2)

حدیث24: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ بُهْلُولٍ الْأَنْصَارِيُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ قُرَّةَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْمَدَنِيِّ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ مَا

ص: 699


1- . کتاب سلیم ج2 ص606 الحديث السابع
2- . نهج البلاغة للصبحی صالح خطبه87 عترة النبي

نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِي أَنْ يُعَلِّمَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ فَكَتَبْتُهُ وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ وَ مَا كَانَ أَوْ يَكُونُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ وَ لَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حِكْمَةً وَ نُوراً لَمْ أَنْسَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً وَ لَمْ يَفُتْنِي شَيْ ءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ فَقَالَ لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ نِسْيَاناً وَ لَا جَهْلًا وَ قَدْ أَخْبَرَنِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَدِ اسْتَجَابَ لِي فِيكَ وَ فِي شُرَكَائِكَ الَّذِينَ يَكُونُونَ مِنْ بَعْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ شُرَكَائِي مِنْ بَعْدِي قَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ بِي فَقَالَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ الْآيَةَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ هُمْ قَالَ الْأَوْصِيَاءُ مِنِّي إِلَى أَنْ يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ كُلُّهُمْ هَادٍ مُهْتَدٍ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُهُمْ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ بِهِمْ تُنْصَرُ أُمَّتِي وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ يُدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءُ وَ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ سَمِّهِمْلِي فَقَالَ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحَسَنِ ثُمَّ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ ابْنٌ لَهُ يُقَالُ لَهُ عَلَيٌّ وَ سَيُولَدُ فِي حَيَاتِكَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ تُكَمِّلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ سَمِّهِمْ لِي رَجُلًا فَرَجُلًا فَسَمَّاهُمْ رَجُلًا رَجُلًا فِيهِمْ وَ اللَّهِ يَا أَخَا بَنِي هِلَالٍ مَهْدِيُّ أُمَّتِي مُحَمَّدٌ الَّذِي يَمْلَأُ

ص: 700

الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ مَنْ يُبَايِعُهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ أَعْرِفُ أَسْمَاءَ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ.

حدیث24: سليم بن قيس هلالى گويد: از على(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: هيچ آيه اى از قرآن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نشد، جز آن كه براى من خواند و املاء كرد و من آن را به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را به من آموخت و دعا كرد كه خداى عز و جل به من فهم و حفظ آن را تعليم دهد. من هيچ آيه اى از كتاب خدا را فراموش نكردم و نه علمى را كه به من املاء كرد و نوشتم و آنچه خداى عز و جل از حلال و حرام و امر و نهى آنچه بوده و مى باشد از طاعت و معصيت به او آموخت و به حفظ من سپرد و يك حرف از آن فراموش را نكردم سپس دستش را بر سينه ام نهاد و از خداى عز و جل خواست كه دلم را پر از علم و فهم و حكمت و نور كند نه چيزى را فراموش كردم و نه از قلم انداختم. عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! مى ترسى كه من بعد فراموش كنم، فرمود: نه از فراموشى تو ترس دارم و نه از نادانى تو، پس از آنكه پروردگارم جل جلاله به من خبر داده كه دعاى مرا در باره تو و شركاء تو كه بعد از تو هستند مستجاب كرده. عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! شركاء بعد از من كيانند؟ فرمود: آنان كه خداى عز و جل آنها را قرين خود و من ساخته و گفته (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) تا آخر آيه عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! چه کسانی هستند؟ فرمود: اوصياء منند تا در سر حوض به من وارد شوند همه آنان هادى و مهدىباشند، هركه از آن ها كناره گيرد (گمراه می گردد) اما به آن ها زيانى نمى رسد، آنان با قرآنند و قرآن با آن ها است از آن ها جدا نشود و از او جدا نشوند. (1)

حدیث25: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ

ص: 701


1- . كمال الدين و تمام النعمة ص284باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح37

اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا.

حدیث25: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): در آخرين خطبه اش روزى كه خداى عزوجل قبض روحش نمود فرمود: من همانا دو چيز در ميان شما مي گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد تا مادامى كه به آن دو چنگ زنيد: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بيت (و خاندان) منند زيرا خداى لطيف و خبیر به من سفارش كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين دو (انگشت كه با هم برابرند) و دو (انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمي گويم مانند اين دو انگشت و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند. (يعنى با هم برابرند و اين طور نيست) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد) پس به هر دوى اينها چنگ زنيد تا نلغزيد و

گمراه نشويد، و برايشان جلو نيفتيد كه گمراه شويد.(1)

حدیث26: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِي الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِيفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّاسُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ الْحَسَنِ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِعَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا

ص: 702


1- . الکافی ج2ص415. بَابُ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَوْ كَافِراً أَوْ ضَالًّا

مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ

حدیث26: عبّاس كحّال غلام زيد بن علىّ(علیه السلام): پدرم برايم گفت: حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) به نقل از پدرش از جدش از امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: از ما خاندان جز معصوم، شخص ديگرى نمى تواند امام باشد، و عصمت صفتى نيست كه در ظاهر بدن باشد تا با چشم ديده شده و شناخته گردد، و به همين جهت امكان ندارد عصمت كسى را به دست آورد، مگر خدا به وسيله پيغمبرش آن را صريحاً فرموده باشد. شخصى عرضه داشت: اى فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) معنى معصوم چيست؟ فرمود: معصوم شخصى است كه به واسطه چنگ زدنش به ريسمان الهى و جدا نشدنش از آن هرگز به گناهى آلوده نگردد، و رشته محكم خدا قرآن است كه آن دو تا روز قيامت از يك ديگر جدا نگردند، و تا رستاخيز امام(علیه السلام) هدايت مى كند به قرآن، و قرآن راهنمائى مى نمايد به امام(علیه السلام) و اين است فرموده خدا (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ

أَقْوَمُ)(1) همانا اين قرآن مردم را به راست ترين و استوارترين طريقه هدايت مى كند.(2)

حدیث27: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ قَالَ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ.حدیث27: امام صادق(علیه السلام) در تفسير قول خداى تعالى (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ )(3) به راستى اين قرآن رهنمائى كند بدان چه راست و درست تر است فرمود: رهنمائى مى كند به وجود امام(علیه السلام)(4)

ص: 703


1- . سوره مبارکه الاسراء آیه 9
2- . معاني الأخبار ص132 باب معنى عصمة الإمام ح1
3- . سوره الاسرا آیه9
4- . الکافی ج1 ص216 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلْإِمَام ح2

حدیث28: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا.

حدیث28: امیرالمومنین(علیه السلام): خدای تعالی ما را پاکیزه و معصوم کرد و گواه بر خلقش و حجت بر روی زمینش قرار داد. ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شويم و نه او از ما جدا شود. (1)

حدیث29:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ

ص: 704


1- . الکافی ج1 ص191 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه ح5

مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَالْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين

حدیث29: جابر بن يزيد جُعفى گفت خدمت امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: براى چه سبب و علت مردم احتياج به پيغمبر و امام دارند؟ فرمود: براى بقاء و نظم و اصلاح عالم، و بقاء و اصلاح عالم به وجود ايشان آن است كه خداوند عذاب را از مردم (كه به واسطه اعمال بدشان مستوجب شده اند) دفع و رفع مى نمايد تا زمانى كه پيغمبر و امام در بين ايشان باشند. چنان كه در قرآن مي فرمايد (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ)(1) خداوند عذاب نخواهد كرد مردم را در حالى كه تو اى پيغمبر (رحمة للعالمين) در بين ايشان هستى. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: ستارگان امانند براى اهل آسمان و اهل بيت من امانند براى اهل زمين، و اگر ستارگان از آسمان فرو ريزند مي رسد به اهل آسمان آنچه را كه دوست نمي دارند هم چنين اگر اهل بيت من از ميان مردم بروند خواهد رسيد به اهل زمين آنچه را كه بد مي دارند و اهل بيت آن حضرت (دوازده نفر) ائمه مي باشند كه خداوند اطاعت آنها را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده چنان كه مي فرمايد (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) اى كسانى كه ايمان (به خدا و رسول و قيامت) آورده ايد فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت كنيد. و ايشان معصوم و پاك هستند (از هر رجس و پليدى و اعمال زشت) و مرتكب هيچ گونه گناهى نشده و نمي شوند و نافرمانى خدا را نمي كنند بلكه مؤيد من عند اللَّه و به راه و طريق صواب و صلاح مي باشند، و به سبب ايشان خداوند بندگان خود را روزى مي دهد و شهرهايشان را آباد مي گرداند، و به واسطه آنها باران از آسمان مي بارد و بركات از زمين خارج مى شود، و به واسطه وجود ايشان است كه به گناهكاران مهلت داده شده و تعجيل در

ص: 705


1- . سوره مبارکه انفال آیه 33

عذاب و عقوبت ايشان نمي شود (تا شايد بيدار و هوشيار شوند و توبه نمايند). و روحقدسى از ايشان دقيقه و آنى جدا نمي گردد، و ايشان از قرآن جدا نيستند و قرآن هم از ايشان جدا نيست، صلوات اللَّه عليهم اجمعين.(1)

توضیح: همانگونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده اند تمسک جستن به قرآن و عترت و عمل به دستورات آنان تنها راه نجات است.

ادله روایی عصمت امام

حدیث30: مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي طُولِ صُحْبَتِي إِيَّاهُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْكَلَامِ فِي صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّي سَأَلْتُهُ يَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِيهِ وَ بِأَيِّ شَيْ ءٍ تُعْرَفُ قَالَ إِنَّ جَمِيعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ وَ الْغَضَبُ وَ الشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مُنْتَفِيَةٌ عَنْهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ حَرِيصاً عَلَى هَذِهِ الدُّنْيَا وَ هِيَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ خَازِنُ الْمُسْلِمِينَ فَعَلَى مَا ذَا يَحْرِصُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونُ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا يَحْسُدُ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ وَ لَيْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَكَيْفَ يَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَغْضَبَ لِشَيْ ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَضَ عَلَيْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَ أَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ لَا رَأْفَةٌ فِي دِينِهِ حَتَّى يُقِيمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَ يُؤْثِرَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَبَّبَ إِلَيْهِ الْآخِرَةَ كَمَا حَبَّبَ إِلَيْنَا الدُّنْيَا فَهُوَ يَنْظُرُ إِلَى الْآخِرَةِ

ص: 706


1- . علل الشرائع، ج1 ص123 باب103 العلة التي من أجلها يحتاج إلى النبي و الإمام

كَمَا نَنْظُرُ إِلَى الدُّنْيَا فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً تَرَكَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِيحٍ وَ طَعَاماً طَيِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَ ثَوْباً لَيِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَ نِعْمَةً دَائِمَةً بَاقِيَةً لِدُنْيَا زَائِلَةٍ فَانِيَةٍ

حدیث30: ابن ابى عمر گفت: در طول مصاحبت با هشام بن حكم سخنى مفيدتر و نيكوتر از اين سخن درباره عصمت امام(علیه السلام) استفاده نكردم روزى از او پرسيدم امام(علیه السلام) بايد معصوم باشد؟ گفت: آرى پرسيدم صفت عصمت در او چگونه است و از كجا مي توان فهميد؟ گفت: تمام گناهان داراى چهار وجه است و پنجمى ندارد حرص، حسد، غضب، شهوت اين چهار وجه از امام(علیهالسلام) دور است. نبايد حريص به دنيا باشد با اين كه دنيا زير نگين اوست چون نگهبان مال مسلمانانست پس براى چه حرص بزند. نبايد خشم براى امور دنيا بگيرد مگر اين كه خشم او به واسطه خدا باشد زيرا خداوند بر او اقامه حدود را واجب نموده و نبايد سرزنش كسى در او مؤثر باشد و نه در دين به كسى دلسوزى كند در اجراى حد. نبايد پيرو شهوات باشد و دنيا را بر آخرت مقدم دارد زيرا خداوند آخرت را مورد توجه او قرار داده چنانچه دنيا را مورد توجه ما قرار داده او متوجه آخرت است همان طور كه ما متوجه دنيائيم آيا كسى چيز بهترى را رها مي كند و روى به چيز بدترى بياورد غذاى خوش مزه اى را رها كرده و غذاى تلخى بخورد و لباس نرم را رها كند و لباس خشن و زبر بپوشد

و نعمت های پايدار آخرت را با دنياى فانى و زوال پذير مبادله كند.(1)

حدیث31: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْمُكَتِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ قَلْبَوَيْهِ الْمُعَدِّلُ بِالرَّافِقَةِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ كَثِيرٍ التَّمِيمِيُّ الْيَمَانِيُّ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ حَرْبٍ الْهِلَالِيَّ أَمِيرَ الْمَدِينَةِ يَقُول:.... قال الصادق(علیه السلام):

قال النبی(صلی الله علیه و آله):...

وَ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا

ص: 707


1- .[1] علل الشرائع ج 1 ص 204 باب 155 باب العلة التي من أجلها يجب أن يكون الإمام معروف القبيلة معروف الجنس معروف النسب معروف البيت و العلة التي من أجلها يجب أن يكون الإمام أعلم الخلق و أسخى الخلق و أشجع الخلق و أعف الخلق معصوما من الذنوب ح2

يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ وَ عَلِيٌّ نَفْسِي وَ أَخِي أَطِيعُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ مُطَهَّرٌ مَعْصُومٌ (فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى )(1) ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ قُلْ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِين )(2)حدیث31: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ...اى مردم! مواظب خودتان باشيد، كه هرگاه هدايت يابيد آن كس كه گمراه است نمى تواند به شما زيانى برساند، على(علیه السلام) جان من و برادر من است، از او اطاعت كنيد، زيرا كه او پاكيزه و معصوم است، نه گمراه است و نه بدبخت. (3)

حدیث32: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَمَّارٍ قَالَ: ...قَالَ أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةُ(علیها السلام)

فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا تَبْكِي وَ لَا تَحْزَنِي فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبَاكِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنُ عَمِّكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَاكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يُخْرِجُ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون

حدیث32: ابوطفيل از عمار نقل كرده است كه وقتى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بستر احتضار قرار گرفت، خطاب به حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود: یا فاطمه! تو را بشارت دهم که اولین کسی از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی گریه مکن و محزون مباش براستی که تو سرور زنان بهشتی و پدرت سرور انبیاء و همسرت بهترین اوصیاء و فرزندانت سرور جوانان اهل بهشت خواهند بود، و از نسل حسين(علیه السلام)،

نُه امام

ص: 708


1- .[2] طه آیة 123
2- .[3] النور آیة 54
3- . علل الشرائع، ج1 باب العلة التي من أجلها لم يطق أمير المؤمنين ع حمل رسول الله ص لما أراد حط الأصنام من سطح الكعبة ص174و175

خواهند آمده كه همگى آن ها پاك و معصوم هستند. (1)

حدیث33: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِوبْنِ خَالِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ

مَعْصُومُونَ.

حدیث33: شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا و كمال الدين، خزار قمى در كفاية الأثر، و ابن شهرآشوب در مناقب آل أبى طالب مى نويسند: ابن عباس مى گويد: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مى گفت: من، على(علیه السلام)، حسن(علیه السلام)، حسين(علیه السلام) و نُه نفر از فرزندان حسين(علیه السلام)، پاك و معصوم هستيم. (2)

شیخ صدوق رحمة الله در کتاب خصال می گوید: اين ها دستورات دين است براى كسى كه بخواهد پايبند آنها شده و خداوند هدايت او را خواسته باشد:... انبياء و جانشينان او هيچ گناهى بر گردن ندارند، چرا كه آن ها معصوم و پاكيزه هستند... و خداى تبارك و تعالى بر بندگانش اطاعت كسى را واجب نمى كند كه مى داند كه ايشان را گمراه مى كند و در ضلالت مى اندازد و از براى رسالتش اختيار نمى فرمايد و بر نمى گزيند و از بندگانش كسى را كه مى داند كه كافر مى شود و شيطان را به غير از خدا مى پرستد و بر خلقش حجتى را فرا نمى گيرد مگر كسى كه معصوم باشد.

حدیث34:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَى وَ الْهَادِي الْمُنْتَجَى

وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَى اصْطَفَاهُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ فِي الذَّرِّ حِينَ ذَرَأَهُ وَ فِي الْبَرِيَّةِ حِينَ بَرَأَهُ ظِلًّا قَبْلَ خَلْقِ نَسَمَةٍ عَنْ

ص: 709


1- . كفاية الأثر باب ما جاء عن عمار بن ياسر رضي الله عنه عن النبي ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر صلوات الله عليهم أجمعين ص124
2- . عيون اخبار الرضا ج1 ص64 باب6 النصوص على الرضا ع بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح30

يَمِينِ عَرْشِهِ مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وَ انْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ بَقِيَّةً مِنْ آدَمَ(علیه السلام) وَ خِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ(علیه السلام) وَمُصْطَفًى مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ سُلَالَةً مِنْ إِسْمَاعِيلَ(علیه السلام)

وَ صَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ اللَّهِ يَحْفَظُهُ وَ يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ الْغَوَاسِقِ وَ نُفُوثُ كُلِّ فَاسِقٍ مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ السُّوءِ مُبْرَأً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ وَ الْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ مَنْسُوباً إِلَى الْعَفَافِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ عِنْدَ انْتِهَائِه

حدیث34: امام صادق(علیه السلام) در خطبه اى كه حال و صفات امامان را بيان مى كند، مي فرمايد:... پس امام همان برگزيده، پسنديده، رهبر، محرم اسرار و اميد بخشى است كه به فرمان خدا قيام كرده است، خدا او را براى اين برگزيده و در عالم ذر كه او را آفريده، زير نظر خود پروريده...خداوند هميشه به او توجه دارد، او را نگه مى دارد و از او حمايت مى كند، دام هاى شيطان و لشكرش را از او دور كرده و حوادث شب هنگام و افسون جادوگران را از او دفع مى نمايد، چنگال بدى را از او مى گرداند و او را از ناپاكى ها بر كنار مى دارد و از آفات بر حذر مى دارد، از گناه معصوم است و از هرگونه هرزگى مصون، هر جا باشد به بردبارى و نيكوكارى معروف است و به عفاف و علم و فضل بى نهايت موصوف. (1)

حدیث35: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ) أَ رَأَيْتَ مَا أَصَابَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ هُوَ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ

ص: 710


1- . الکافی ج1 ص204 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح2

طَهَارَةٍ مَعْصُومُونَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ.حدیث35: شيخ كلينى در كتاب كافى و شيخ صدوق در كتاب معانى الأخبار نقل مى كنند: على بن رئاب گويد از امام صادق(علیه السلام) در باره تفسير اين سخن خداوند كه (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ) هر شر و مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده ايد سؤال كردم آيا مصيبت هايى على(علیه السلام) و اهل بيت ديدند، به كارى هايى بود كه آنها انجام داده بودند، با اين كه آنان خاندان طهارت و هم معصوم (از گناه) بودند؟ حضرت فرمود: همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر روز و شب بدون اين كه گناهى انجام داده باشد، صد بار استغفار مى كرد و به سوى او توبه مى نمود، همانا خداوند دوستان خود را با مصيبت ها و پيش آمدها گرفتار كند تا بدان واسطه بدون گناه به آنها اجر و ثواب دهد.(1)

حدیث37: حَدَّثَنِي الْقَاضِي أُسَيْدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ السُّلَمِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ الْعَتَكِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ صَفْوَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمْزَةَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ فَاطِمَةَ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ كَاتِبَي عَلِيٍّ أَنَّهُمَا لَمْ يَكْتُبَا عَلَى عَلِيٍّ

ذَنْباً مُذْ صَحِبَاهُ.

حدیث37: حسن بن حمزه نوفلى از عموى خود از پدرش از جدش از حسن بن علي(علیه السلام) از فاطمه(علیها السلام) دختر پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئيل(علیه السلام) به من عرضه داشت: دو ملك و فرشته اى كه بر علي(علیه السلام) موكلند گفتند كه تاكنون از موقعى كه همراه آن جناب بوده اند گناهى بر او ننوشته اند.(2)

ص: 711


1- . سوره مبارکه شوری آیه 30، الكافي ج2، ص450 بَابٌ نَادِرٌ أَيْضا ح 2
2- .[2] كنز الفوائد ج 1 ص348 فصل من الكلام في تثبيت إمامة صاحب الزمان المهدي بن الحسن و إمامة آبائه ع ..... ص : 345

حدیث38: مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ ابْنُ تَاتَانَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ التَّمِيمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِيَدِهِ وَ يَكُونَ مُتَمَسِّكاً بِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ

حدیث38: محمّد بن علي تميمى گفت: مولايم علي بن موسى الرضا(علیه السلام) از آباء گرام خود از علي(علیه السلام) از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: هركه می خواهد بنگرد به شاخه ياقوت سرخ رنگ كه خداوند به دست خويش نصب فرموده و مايل است بدان چنگ زده و تمسک جوید علي(علیه السلام) و ائمه بعد از او را دوست بدارد آن ها برگزيدگان خدا و برجستگان بوده و از هر گناه و خطائى معصومند.(1)

حدیث39: فِي خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ..... الْأَنْبِيَاءُ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ

حدیث39: در خبر اعمش از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه حضرت فرمودند: انبياء و اوصياى ايشان بايد گناهى نداشته باشند زيرا آن ها معصوم و پاكند.(2)

حدیث40:

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَخْبِرْنِي عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ

ص: 712


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 57 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح211
2- .[2] الخصال ج 2 ص 608 باب خصال من شرائع الدين ح9

فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْق

حدیث40: علقمة بن محمد الخضرمى گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهادت چه كسى پذيرفته و يا پذيرفته نمى شود؟ فرمود: اى علقمه! هركه بر فطرت اسلام باشد، گواهيش پذيرفته مى شود. سپس سؤال كردم: آيا گواهى گناهكاران نيز پذيرفته مى شود؟ فرمود: اى علقمه! اگر شهادت گناهكاران پذيرفته نشود، پس بايد فقط شهادت انبياء و اوصياء پذيرفته شود، چرا كه تنها آن ها معصوم هستند نه غير آن ها. (1)

ص: 713


1- . الامالی للصدوق، المجلس22 ح3

باب سی و هفتم: جهات مختلف علوم ائمه اطهار

ص: 714

خداوند علم را به ایشان مرحمت کرده

(يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ)(1)آنچه در پيش روى آنها (بندگان) و پشت سر آنهاست مى داند، و جز به مقدارى كه بخواهد كسى از علم او آگاه نمى گردد.

(عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ)(2) خداوند، آگاه به غيب است و كسى بر غيب او آگاه نيست. جز پيامبرى كه مورد رضاى او باشد.

خداوند علم را به ایشان تعلیم فرموده

حدیث1: وَ رُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ فَرَجٍ الرُّخَّجِيِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ شِيعَتَكَ تَدَّعِي أَنَّكَ تَعْلَمُ كُلَّ مَاءٍ فِي دِجْلَةَ وَ وَزْنَهُ وَ كُنَّا عَلَى شَاطِئِ دِجْلَةَ فَقَالَ لِي يَقْدِرُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُفَوِّضَ عِلْمَ ذَلِكَ إِلَى بَعُوضَةٍ مِنْ خَلْقِهِ أَمْ لَا قُلْتُ نَعَمْ يَقْدِرُ فَقَالَ أَنَا أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ بَعُوضَةٍ وَ مِنْ أَكْثَرِ خَلْقِهِ.

حدیث1: از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: شیعیان تو ادّعا می کنند که تو می دانی چقدر آب در دجله هست و از وزن آن مطلع هستی و آن دو نفر در کنار دجله نشسته بودند، امام باقر(علیه السلام) فرمودند: آیا خداوند عزّوجل قدرت دارد علم آن را به یک پشه از مخلوقاتش تفویض کند؟ عرضه داشت: آری، حضرت فرمود: من نزد خداوند بیشتر از یک پشه کرامت دارم و از اکثر مردم.(3)

ص: 715


1- . البقره(2)، آیهﻱ255
2- . جن آیهﻱ26و27.
3- . إثبات الوصيّة للمسعوديّ، ص226روي أنّ عمر بن الفرج الرخجيّ قال لأبي جعفر عليه السلام ... مثله، مع اختلاف يسير. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج 7 ص 400 الخامس و السبعون أنه عليه السلام علم بماء دجلة و وزنه ح101، بحار الانوار ج50 ص100 باب 5 فضائله و مكارم أخلاقه و جوامع أحواله ع و أحوال خلفاء الجور في زمانه و أصحابه و ما جرى بينه و بينهم ذیل ح12

اعتقاد شیعه درباره علم غیب ائمه اطهار(علیهم السلام)

علامه بُرسی می فرماید:... شیعه که برای امام(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) ادعای غیب می کند، آن را به شکل مستقل ادّعا نکرده، بلکه ادعایش این است، که خداوند پیامبر(صلی الله علیه و آله) خود و اهل بیت(علیهم السلام) او را از امور غیبی که هیچ کس از آن مطلع نیست مطلع کرده.

سخنی با منکران

بعضی از مردم خیال می کنند مُنَزَّه دانستن ائمه (علیهم السلام)را از سَهو و نِسیان یا قائل شدن به این که آن ها آن چه را که واقع خواهد شد می دانند غُلُو است، و چه بسا این ها از روی جهالت چنین می پندارند، و سزاوار نیست که شخص آن چه را که نمی داند تکذیب کند. علامه مجلسی فرموده است: رد کردن اخباری که متون آن ها شهادت به صحیح بودن آن می دهد به خاطر گمان یا وهم، کوتاهی در شأن ائمهﻱ اطهار(علیهم السلام) است، زیرا می بینیم وقتی اخباری که مشتمل بر معجزات عجیب است به آن ها می رسد یا طعن در متن اخبار می زنند و یا طعن در راوی آن، بلکه جرم بیشتر آن هایی که مورد طعن واقع شده اند نقل چنین اخباری است.(1)

ائمه اطهار

وارثان علم رسول خدا و انبیاءحدیث1/1: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ الرِّضَا(علیه

السلام) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله)

كَانَ أَمِينَ

ص: 716


1- . برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بحارالأنوار: ج25 ص347، و مقدمه تفسیر مرآةالانوار: ص61 یعنی کسی که این خبرها را انکار کند معرفتی به امام ندارد و مردم جاهل به خاطر عدم معرفت به ائمهﻱ اطهارb گویندگان چنین اخباری را مجرم می پندارند.

اللَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ نَحْنُ النُّجَبَاءُ النُّجَاةُ وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ (شَرَعَ

لَكُمْ) يَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) (مِنَ

الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً) قَدْ وَصَّانَا بِمَا وَصَّى بِهِ نُوحاً (وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ) يَا مُحَمَّدُ (وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى) فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا عِلْمَ مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ (أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ ) يَا آلَ مُحَمَّدٍ (وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ) وَ كُونُوا عَلَى جَمَاعَةٍ (كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ) مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه

السلام) (ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ) مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ يَا مُحَمَّدُ (يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ) مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه

السلام).

حدیث1/1: از عبد اللَّه جندب روايت شده كه حضرت رضا(علیه السلام) به او نوشت: اما بعد همانا محمد(صلی الله علیه و آله) امين خدا بود در ميان خلقش و چون آن حضرت در گذشت، ما خانواده وارث او شديم، پس ما هستيم امين خدا در زمين، علم بلاها و مرگ ها و نژاد عرب و تولد اسلام نزد ماست (يعنى نژاد صحيح و فاسد عرب را مي شناسيم و از محل تولد اسلام كه دل انسانست آگاهيم) و چون هر مردى را به بينيم مي شناسيم كه او حقيقة مؤمن است يا منافق و نام شيعيان ما و نام پدرانشان،

ص: 717

نزد ما ثبت است. خدا از ما و آنها پيمان گرفته (كه ما رهبر آنها باشيم و آنها پيرو ما) بر سر هر آبى كه ما وارد شويم آنها هم وارد شوند و در هر جا در آئيم، در آيند (اشاره به حوض كوثر و بهشت و مقام عليين دارد و يا متابعت در مقام عمل را مي رساند) جز ما و ايشان كسى در كيش اسلام نيست، مائيم نجيب ورستگار و مائيم بازماندگان پيغمبران و مائيم فرزندان اوصياء و ما در كتاب خداى عز و جل خصوصيت داريم و ما به قرآن سزاوارتريم تا مردم ديگر و ما به پيغمبر نزديك تريم تا مردم ديگر، و خدا دينش را براى ما مقرر داشته و در قرآنش فرموده (شَرَعَ

لَكُمْ) (1)

مقرر فرمود براى شما (اى آل محمد) (مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً) از دين آنچه را كه به نوح سفارش نمود (به ما سفارش كرد آنچه را به نوح سفارش كرد) (وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ) و آنچه را به تو وحى كرديم (اى محمد) (وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى) و آنچه را به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم (به ما آموخت و رسانيد آنچه را بايد بدانيم و علوم اين پيغمبران را به ما سپرد، ما وارث پيغمبران اولو العزم هستيم) (أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ ) و آن سفارش اين بود كه دين را بپا داريد (اى آل محمد) (وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ) در آن تفرقه نيندازيد (و با هم متحد باشيد) (كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ) گران و ناگوار است بر مشركين (آنها كه به ولايت على مشرك شدند) (ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ) آنچه را بدان دعوتشان كنيد (كه ولايت على است) (يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ) همانا خدا (اى محمد) هدايت كند كسي را كه به او رجوع كند يعنى كسى كه ولايت على(علیه

السلام) را از تو بپذيرد.(2)

حدیث2/1: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ شُعَيْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

ص: 718


1- . الشوری 13
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص223 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ح1

وَ عِنْدَهُ أَبُو بَصِيرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) إِنَّ دَاوُدَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِنَّ سُلَيْمَانَ(علیه السلام) وَرِثَ دَاوُدَ(علیه السلام) وَ إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَرِثَ سُلَيْمَانَ(علیه السلام) وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَى فَقَالَ أَبُو بَصِيرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ يَاأَبَا مُحَمَّدٍ لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَةٍ.

حدیث2/1: ضريس كناسى گويد: من خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم و ابو بصير هم نزد آن حضرت بود امام صادق(علیه السلام) فرمود: داود(علیه السلام) علم پيغمبران را بارث برد و سليمان(علیه السلام) از داود(علیه السلام) ارث برد و محمد(صلی الله علیه و آله) از سليمان(علیه السلام) ارث برد و ما از محمد(صلی الله علیه و آله) ارث بريم و صُحُف ابراهيم(علیه السلام) و اَلواح موسى(علیه السلام) نزد ما است.(1)

حدیث3/1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيَاءَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) قَالَ وَ قَدْ أَعْطَى مُحَمَّداً جَمِيعَ مَا أَعْطَى الْأَنْبِيَاءَ وَ عِنْدَنَا الصُّحُفُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هِيَ الْأَلْوَاحُ قَالَ نَعَمْ.

حدیث3/1: ابو بصير گويد: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى ابا محمد! خداى عز و جل چيزى به پيغمبران عطا نفرمود، جز آنكه آن را به محمد(صلی الله علیه و آله) عطا كرد و همه آنچه را به پيغمبران داد، به محمد(صلی الله علیه و آله) هم عطا فرمود و آن صُحُفى كه خداى عزوجل فرمايد (صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى) (2) نزد ماست، عرضه داشتم: آن صحف همان الواحست؟ فرمود: بلى. (3)

ص: 719


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص225 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ح4
2- . الاعلی 19
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص225 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ح5

علمݠݠ را یکی پس از دیگری به ارث میبرند

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) كَانَ عَالِماً وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ لَنْ يَهْلِكَ عَالِمٌ إِلَّا بَقِيَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ

امام صادق(علیه السلام) فرمود: على(علیه السلام) عالم بود و علم به ارث منتقل مى شود و هرگز عالمى نميرد جز اينكه پس از او كسى باشد كه علم او را بداند يا آنچه را خدا خواهد.(1)

توضیح: یعنی ممکن است علمی بیشتر از عالمان گذشته را داشته باشد مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که علاوه بر علوم انبیاء گذشته علوم فراوانی را می دانست که دیگر انبیاء نمی دانستند و علومی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می دانست بدون کم و کاست به ائمه اطهار(علیهم السلام) هم رسیده است.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(علیه السلام) لَمْ يُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ كَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ يَهْلِكْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: علمى كه با آدم(علیه السلام) فرود آمده بالا نرفت و علم به ارث منتقل مى شود و على(علیه السلام) عالم اين امت بود و هيچ گاه عالمى از ما خانواده نميرد، جز اينكه از خاندانش جانشين او شود كسى كه مانند علم او يا آنچه خدا خواهد بداند. (2)

ص: 720


1- .[1] الکافی ج1 ص221 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح1
2- .[2] الکافی ج1 ص222 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح2

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ وَ لَا يَمُوتُ عَالِمٌ إِلَّا وَ تَرَكَ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: علم به ارث منتقل مى شود و عالمى (پیغمبر یا امامی از ما) نميرد جز اينكه كسي را كه مانند او يا آنچه خدا خواهد بداند به جا گذارد. (1)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) سُنَّةَ أَلْفِ نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(علیه السلام) لَمْ يُرْفَعْ وَ مَا مَاتَ عَالِمٌ فَذَهَبَ عِلْمُهُ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ.

امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: در على(علیه السلام) سنت هزار پيغمبر بود (چنانچه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه خواهد علم آدم(علیه السلام) و عبادت نوح(علیه السلام) و خلت ابراهيم(علیه السلام) و سطوت موسى(علیه السلام) و زهد عيسى(علیه السلام) را ببيند به على بن ابى طالب(علیه السلام) نظر كند) و علمى كه با آدم(علیه السلام) فرود آمد، بالا نرفت و عالمى نميرد كه علمش از ميان برود و علم به ارث منتقل مى شود. (یعنی با درگذشت عالم از انبیاء و اهل بیت علم او از بین نرفته بلکه به عالم پس از او منتقل می گردد.) (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(علیه السلام) لَمْ يُرْفَعْ وَ مَا مَاتَ عَالِمٌ فَذَهَبَ عِلْمُهُ.امام باقر(علیه السلام) فرمود: علمى كه با آدم(علیه السلام) فرود آمد بالا نرفت، و عالمى نميرد، كه علمش از ميان برود. (3)

ص: 721


1- .[1] الکافی ج1 ص222 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح3
2- .[2] الکافی ج1 ص222 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح4
3- .[1] الکافی ج1 ص222 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح5

مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ قِيلَ لَهُ وَ مَا النَّهَرُ الْعَظِيمُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْعِلْمُ الَّذِي أَعْطَاهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) سُنَنَ النَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً إِلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قِيلَ لَهُ وَ مَا تِلْكَ السُّنَنُ قَالَ عِلْمُ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَيَّرَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِيِّينَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) اسْمَعُوا مَا يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ إِنِّي حَدَّثْتُهُ أَنَّ اللَّهَ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) عِلْمَ النَّبِيِّينَ وَ أَنَّهُ جَمَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ يَسْأَلُنِي أَ هُوَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِيِّينَ.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: مردم رطوبت را مي مكند و نهر بزرگ را رها مي كنند، عرضه شد: نهر بزرگ چيست؟ فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و علمى كه خدا به او عطا فرموده است. همانا خداى عز و جل سنت هاى تمام پيغمبران را از آدم(علیه السلام) تا برسد به محمد(صلی الله علیه و آله) براى او گرد آورد، عرضه شد: آن سنت ها چه بود؟ فرمود: همه علم پيغمبران، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تمام آن را به امير المؤمنين(علیه السلام) تحويل داد. مردى عرضه داشت: اى پسر پيغمبر! امير المؤمنين(علیه السلام) اعلم است يا بعضى از پيغمبران امام باقر(علیه السلام) (به اطرافيان توجه كرد و) فرمود: گوش دهيد اين مرد چهمي گويد؟!! همانا خدا گوشهاى هر كه را خواهد باز مي كند من به او مي گويم: خدا علم تمام پيغمبران را براى محمد(صلی الله علیه و آله) جمع كرد و آن حضرت همه را به امير المؤمنين(علیه السلام) تحويل داد، باز او از من مي پرسد كه على(علیه السلام) اعلم است يا بعضى از پيغمبران (معنى سخن اينست كه آنچه همه پيغمبران مي دانستند على(علیه السلام) به تنهائى مي دانست و حتی علی(علیه السلام) اضافه بر ایشان می دانست و تمام علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ارث برد) (1)

ص: 722


1- .[1] الکافی ج1 ص222 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح6

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ فَلَا يَمُوتُ عَالِمٌ إِلَّا تَرَكَ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: علم به ارث منتقل مى شود، پس عالمى نميرد، جز اينكه كسى را كه مانند او يا آنچه را خدا خواهد بداند به جا گذارد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(علیه السلام) لَمْ يُرْفَعْ وَ مَا مَاتَ عَالِمٌ إِلَّا وَ قَدْ وَرَّثَ عِلْمَهُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ عَالِمٍ.

امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: همانا علمى كه به آدم(علیه السلام) فرود آمد، بالا نرفت و عالمى نميرد، جز اينكه علمش به ارث رسد، همانا زمين بدون عالم باقى نمي ماند.(2)تمام علوم انبیا ملائکه و رسل را میدانند

حدیث4/1: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا.

ص: 723


1- .[2] الکافی ج1 ص223 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح7
2- .[3] الکافی ج1 ص223 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم ح8

حدیث4/1: امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداى تبارك و تعالى را دو گونه علم است، علمى كه ملائكه و پيغمبران و رسولانش را به آن آگاه ساخته، پس آنچه ملائكه و رسولان و پيغمبرانش را به آن آگاه ساخته ما هم مي دانيم. علمى كه به خودش اختصاص داده و هر گاه در موضوعى از آن علم بدا حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پيش از ما هم عرضه شود. (1)

حدیث5/1: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْماً عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْماً نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا.

حدیث5/1: و فرمود: خداى عز و جل را دو گونه علم است: علمى كه نزد خود اوست و هيچ كس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته ، علمى كه به سوى ملائكه و رسولانش افكنده، آنچه به سوى ملائكه و رسولانش افكنده، به ما رسيده. (2)حدیث6/1: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ

مَكْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.

حدیث6/1: ضريس گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: خداى عز و جل را دو گونه علم است، علم بذل شده و علم نگهدارى شده. اما نسبت به علم بذل شده، هر چه ملائكه و رسولان دانند، ما هم مي دانيم و اما علم نگهدارى شده آنست كه نزد خداى در اصل كتاب (لوح محفوظ) است كه چون از آن در آيد نفوذ كند.(3)

ص: 724


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص255 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ ح1
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص255 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ ح2
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص255 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ ح3

حدیث7/1: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.

حدیث7/1: و فرمود خداى عز و جل را دو گونه علم است، علمى كه جز خود او نداند. علمى كه به ملائكه و رسولانش آموخته، آنچه به ملائكه و رسولانش آموخته است ما مي دانيم. (1)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زَيْدِ بْنِ الْمُعَدِّلِ النُّمَيْرِيِّ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ لَعِلْماً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَ عِلْماً يَعْلَمُهُ مَلَائِكَتُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ الْمُرْسَلُونَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ.توحيد صدوق: جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: خداوند يك علمى دارد كه جز خودش كسى از آن اطلاع ندارد و علمى كه ملائكه مقرب و انبياى مرسل از آن مطلعند ما نيز آن را اطلاع داريم. (2)

حدیث8/1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ:

...فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِكْرُهُ (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً) فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)

(إِلَّا

مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ) وَ كَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) مِمَّنِ ارْتَضَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ (عالِمُ الْغَيْبِ ) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يَقْدِرُ مِنْ شَيْ ءٍ وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ

ص: 725


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص255 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ ح4
2- .[1] التوحيد للصدوق ص138 باب 10 باب العلم ح15

فَذَلِكَ يَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَيْهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ فَلَا يُمْضِيهِ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِي يُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي انْتَهَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ إِلَيْنَا.*

حدیث8/1: حمران عرضكرد: بفرمائيد معنى گفتار خداى جل ذكره را (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً) (1) خدا غيب مي داند و كسى را بر علم غيب خود آگاه نكند امام(علیه السلام) (دنبال آيه را) فرمود (إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ) (2) مگر پيغمبرى كه مورد پسند او باشد به خدا كه محمد(صلی الله علیه و آله) از پسنديدگان او بود و اما اينكه فرمايد (عالِمُ الْغَيْبِ )(3) خدا غيب مى داند به راستى خداى عز و جل دانا بوده بدان چه از خلقش نهان است در آنچه به علم خود تقدير كند و در اجراء گذارد پيش از آفرينش آن و پيش از آنكه به فرشتگان ابلاغ كند، اى حمران! اين علم نزد او نگهداشته است و نسبت به آن مشيت دارد، هر گاه بخواهد طبق آنحكم دهد (و آن را به مورد اجرا گذارد) و گاهى نسبت به آن بَدا حاصل شود و به مورد اجرايش نگذارد و اما علمى كه خداى عز و جل آن را تقدير و حكم و امضاء فرموده علمى است كه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و سپس به ما رسیده است. (4)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.

بصائر: ابو بصير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه خدا را دو علم است يكى مخزون است كسى جز او خبر ندارد كه از همين نوع بداء است و ديگرى علمى است كه به ملائكه و انبيا و رسل آموخته ما نيز مي دانيم. (5)

ص: 726


1- . الجن 26
2- . الجن 27
3- . الجن 26
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص256 بَابٌ نَادِرٌ فِيهِ ذِكْرُ الْغَيْبِ ح2
5- .[2] الكافي ج 1 ص147 باب البداء ح8

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ أَوَّلَ وَصِيٍّ كَانَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ مَضَى إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ كَانَ جَمِيعُ الْأَنْبِيَاءِ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ مِنْهُمْ خَمْسَةٌ أُولُو الْعَزْمِ نُوحٌ(علیه السلام) وَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَ عِيسَى(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) كَانَ هِبَةَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِيَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَرِثَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ عَلَى قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ فِي ذُؤَابَةِ الْعَرْشِ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَهَذِهِ حُجَّتُنَا عَلَى مَنْ أَنْكَرَ حَقَّنَا وَ جَحَدَ مِيرَاثَنَا وَ مَا مَنَعَنَا مِنَ الْكَلَامِ وَ أَمَامَنَا الْيَقِينُ فَأَيُّ حُجَّةٍ تَكُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا.امام باقر(علیه السلام) فرمايد كه: پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: نخستين وصيى كه در روى زمين بود، هبة اللَّه پسر آدم(علیه السلام) بود و هيچ پيغمبرى در نگذشت، جز اينكه او را وصيى بود و همه پيغمبران يك صد و بيست هزار تن بودند كه پنج نفر آنها اولو العزمند، نوح(علیه السلام) و ابراهيم(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) و محمد(صلی الله علیه و آله) و على بن ابى طالب(علیه السلام) مانند هبة اللَّه است براى محمد(صلی الله علیه و آله) و علم اوصياء و پيشينيان خود را به ارث برده همانا محمد(صلی الله علیه و آله) علم پيغمبران و مرسلين پيش از خود را به ارث برده. بر پايه عرش نوشته است، حمزة (بن عبد المطلب) شير خدا و شير رسولش و سرور شهيدانست و در كنگره عرش نوشته است على(علیه السلام) امير مؤمنان است، اين است حجت ما بر كسى كه حق ما را انكار كند و نسبت به ميراث ما جحود ورزد، چه مانعى از گفتن اين مطالب داريم با آنكه مرگ در پيش است؟ [علم و حجت در برابر ماست] پس چگونه حجتى از اين رساتر مى شود. (1)

ص: 727


1- .[1] الکافی ج1 ص224 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم ح2

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ سُلَيْمَانَ(علیه السلام) وَرِثَ دَاوُدَ(علیه السلام) وَ إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَرِثَ سُلَيْمَانَ(علیه السلام) وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْيَانَ مَا فِي الْأَلْوَاحِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ قَالَ لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي يَحْدُثُ يَوْماً بَعْدَ يَوْمٍ وَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ.

مفضل بن عمر گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: همانا سليمان(علیه السلام) از داود(علیه السلام) ارث برد و محمد(صلی الله علیه و آله) از سليمان(علیه السلام) ارث برد و ما از محمد(صلی الله علیه و آله) ارث بريم. علم تورات و انجيل وبيان آنچه در الواح (جناب موسى(علیه السلام)) بود نزد ماست. عرضه داشتم: علم كامل همين است؟ فرمود: اين علم كامل نيست، همانا علم كامل آنست كه روز به روز و ساعت به ساعت پديد مى آيد. (این علم کامل هم در اختیار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار است.) (1)

هر کتابی که خدا نازل کرده نزد ائمه است و به هر زبانی که باشد میدانند

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يُونُسَ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي حَدِيثِ بُرَيْهٍ أَنَّهُ لَمَّا جَاءَ مَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَلَقِيَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَحَكَى لَهُ هِشَامٌ الْحِكَايَةَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) لِبُرَيْهٍ يَا بُرَيْهُ كَيْفَ عِلْمُكَ بِكِتَابِكَ قَالَ أَنَا بِهِ عَالِمٌ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ ثِقَتُكَ بِتَأْوِيلِهِ قَالَ مَا أَوْثَقَنِي بِعِلْمِي فِيهِ قَالَ فَابْتَدَأَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقْرَأُ الْإِنْجِيلَ فَقَالَ بُرَيْهٌ إِيَّاكَ كُنْتُ

ص: 728


1- .[1] الکافی ج1 ص224 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم ح3

أَطْلُبُ مُنْذُ خَمْسِينَ سَنَةً أَوْ مِثْلَكَ قَالَ فَآمَنَ بُرَيْهٌ وَ حَسُنَ إِيمَانُهُ وَ آمَنَتِ الْمَرْأَةُ الَّتِي كَانَتْ مَعَهُ فَدَخَلَ هِشَامٌ وَ بُرَيْهٌ وَ الْمَرْأَةُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَحَكَى لَهُ هِشَامٌ الْكَلَامَ الَّذِي جَرَى بَيْنَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) وَ بَيْنَ بُرَيْهٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) فَقَالَ بُرَيْهٌ أَنَّى لَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ كُتُبُ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْ ءٍ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي.

چون هشام بن حكم با بريه خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد، به حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) برخوردند، هشام داستان بريه را براى آن حضرت نقل كرد، چون پايان يافت، حضرت ابو الحسن(علیه السلام) به بريه فرمود: اى بريه!علمت به كتاب دينت تا چه حد است؟ عرضه داشت: آن را مي دانم فرمود: تا چه حد اطمينان دارى كه معنيش را بدانى؟ عرضه داشت: آن را خوب مي دانم و بسيار اطمينان دارم، سپس امام(علیه السلام) به خواندن انجيل شروع فرمود، بريه گفت: پنجاه سال است كه من تو را يا مانند تو را مي جستم، پس او به خدا ايمان آورد و خوب هم ايمان آورد و زنى هم كه با او بود، ايمان آورد، سپس هشام و بريه و آن زن، خدمت امام صادق(علیه السلام) آمدند، هشام گفتگوى ميان حضرت ابوالحسن(علیه السلام) و بريه را نقل كرد، امام صادق(علیه السلام) (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)(1) نژاد ابراهيم(علیه السلام) و عمران(علیه السلام) بعض آن از بعض ديگر است و خدا شنوا و داناست را قرائت فرمود، بريه گفت: تورات و انجيل و كتب پيغمبران از كجا به شما رسيده؟ فرمود: اين ها از خودشان به ما به ارث رسيده و چنان كه آنها مى خواندند ما هم مي خوانيم و چنان كه آنها بيان مي كردند ما هم بيان مي كنيم، خدا حجتى در زمينش نمي گذارد كه چيزى از او بپرسند و او بگويد نمي دانم.(2)

ص: 729


1- .[1] آل عمران آیة 34
2- .[2] الکافی ج1 ص227 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا ح1

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: أَتَيْنَا بَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ نَحْنُ نُرِيدُ الْإِذْنَ عَلَيْهِ فَسَمِعْنَاهُ يَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ لَيْسَ بِالْعَرَبِيَّةِ فَتَوَهَّمْنَا أَنَّهُ بِالسُّرْيَانِيَّةِ ثُمَّ بَكَى فَبَكَيْنَا لِبُكَائِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا الْغُلَامُ فَأَذِنَ لَنَا فَدَخَلْنَا عَلَيْهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَيْنَاكَ نُرِيدُ الْإِذْنَ عَلَيْكَ فَسَمِعْنَاكَ تَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ لَيْسَ بِالْعَرَبِيَّةِ فَتَوَهَّمْنَا أَنَّهُ بِالسُّرْيَانِيَّةِ ثُمَّ بَكَيْتَ فَبَكَيْنَا لِبُكَاءِكَ قَالَ نَعَمْ ذَكَرْتُ إِلْيَاسَ النَّبِيَّ(علیه السلام) وَ كَانَ مِنْ عُبَّادِ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقُلْتُ كَمَا كَانَ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ ثُمَّ انْدَفَعَ فِيهِ بِالسُّرْيَانِيَّةِ فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَأَيْنَا قَسّاً وَ لَا جَاثَلِيقاً أَفْصَحَ لَهْجَةً مِنْهُ بِهِ ثُمَّ فَسَّرَهُ لَنَا بِالْعَرَبِيَّةِ فَقَالَ كَانَ يَقُولُ فِي سُجُودِه ثُمَّ انْدَفَعَ فِيهِ بِالسُّرْيَانِيَّةِ فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَأَيْنَا قَسّاً وَ لَا جَاثَلِيقاً أَفْصَحَلَهْجَةً مِنْهُ بِهِ ثُمَّ فَسَّرَهُ لَنَا بِالْعَرَبِيَّةِ فَقَالَ كَانَ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَ قَدْ أَظْمَأْتُ لَكَ هَوَاجِرِي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَ قَدْ عَفَّرْتُ لَكَ فِي التُّرَابِ وَجْهِي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَ قَدِ اجْتَنَبْتُ لَكَ الْمَعَاصِيَ أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَ قَدْ أَسْهَرْتُ لَكَ لَيْلِي قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَإِنِّي غَيْرُ مُعَذِّبِكَ قَالَ فَقَالَ إِنْ قُلْتَ لَا أُعَذِّبُكَ ثُمَّ عَذَّبْتَنِي مَا ذَا أَ لَسْتُ عَبْدَكَ وَ أَنْتَ رَبِّي قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَإِنِّي غَيْرُ مُعَذِّبِكَ إِنِّي إِذَا وَعَدْتُ وَعْداً وَفَيْتُ بِهِ.

مفضل بن عمر گويد: ما در خانه امام صادق(علیه السلام) آمديم و مي خواستيم اجازه تشرف خدمتش گيريم، شنيدم حضرت سخنى مي گويد كه عربى نيست و خيال كرديم به لغت سريانى ست، سپس آن حضرت گريه كرد و ما هم از گريه او به گريه در آمديم، آنگاه غلامش بيرون آمد و به ما اجازه داد، ما خدمتش رسيديم، من عرضه داشتم: أَصْلَحَكَ اللَّهُ ما آمديم كه از شما اجازه ورود گيريم، شنيديم به لغتى كه عربى

ص: 730

نيست و به خيال ما سريانى بود، سخن مي گفتيد، سپس شما گريه كرديد و ما هم از گريه شما به گريه در آمديم. فرمود: آرى بياد الياس پيغمبر(علیه السلام) افتادم كه از عباد پيغمبران بنى اسرائيل بود و دعائى كه او در سجده مي خواند، مي خواندم، سپس آن دعا را به لغت سريانى پشت سر هم مي خواند كه به خدا من هيچ كشيش و جاثليقى را شيوا لهجه تر از او نديده بودم و بعد آن را براى ما به عربى ترجمه كرد و فرمود: او در سجودش مي گفت: خدايا تو را بينم كه مرا عذاب كنى، با آنكه روزهاى آتشبار به خاطر تو تشنگى كشيدم؟!؟ تو را بينم كه مرا عذاب كنى، در صورتى كه رخسارم را براى تو روى خاك ماليدم؟!! تو را بينم كه مرا عذاب كنى، با آنكه از گناهان به خاطر تو دورى گزيدم؟!! تو را بينم كه مرا عذاب كنى، با آنكه براى تو شب زنده دارى كردم؟!! پس خدا به او وحى كرد: سرت را بردار كه تو را عذاب نمي كنم الياس عرضه داشت: اگر فرمودى عذابت نمي كنم و سپس عذابم كردى چه مى شود؟ مگر نه اينست كه من بنده تو و تو پروردگار منى؟ باز خدا به او وحى كرد سرت را بردار كه من تو را معذب نکرده و چون وعده اى دادم به آن وفا كنم(وعده من مشروط و مقيد نيست كه تو ترس از عاقبت و نبودن شرط دارى بلكه وعده مطلق است) (1)

امیرالمومنین و ائمه اطهار شریکند در علم رسول خدا

حدیث9/1: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَتَى رَسُولَ اللَّهِ بِرُمَّانَتَيْنِ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِحْدَاهُمَا وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَكَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِيّاً نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَخِي هَلْ تَدْرِي مَا هَاتَانِ

ص: 731


1- .[1] الکافی ج1 ص227 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا ح2

الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَى فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ كَانَ يَكُونُ شَرِيكَهُ فِيهِ قَالَ لَمْ يُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(علیه السلام).

حدیث9/1: امام صادق(علیه السلام) فرمود: جبرئيل(علیه السلام) دو انار براى پیامبر(صلی الله علیه و آله)، آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يكى را خورد و ديگرى را دو نيمه كرد، نيمى را هم خورد و نيمى را به على(علیه السلام) خورانيد. سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برادرم! مى دانى اين دو انار چه بود؟ عرضه داشت: نه، فرمود: اما اولى نبوت بود كه (مخصوص منست) و تو را از آن بهره ئى نيست و اما ديگرى علم و دانش بود كه تو در آن با من شريك هستى. عرضه داشتم: چگونه على(علیه السلام) در علم شريك پيغمبر بود؟ فرمود: خدا هيچ علمى را بهمحمد(صلی الله علیه و آله) نياموخت جز آنكه به او دستور داد كه آن را به على(علیه السلام) بياموزد. (1)

حدیث10/1: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُمَا فَأَكَلَ وَاحِدَةً وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَعْطَى عَلِيّاً(علیه السلام) نِصْفَهَا فَأَكَلَهَا فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَمَّا الرُّمَّانَةُ الْأُولَى الَّتِي أَكَلْتُهَا فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا شَيْ ءٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَهُوَ الْعِلْمُ فَأَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ.

حدیث10/1: امام باقر(علیه السلام) فرمود: جبرئيل(علیه السلام) دو انار بهشتى آورد و هر دو را به آن حضرت داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) يكى را خورد و ديگرى را از ميان دو نيمه كرد، سپس نيمى را به على(علیه السلام) داد تا بخورد، آنگاه فرمود: اى على! انار اولى را كه من خوردم نبوت بود كه تو را در آن بهره ئى نيست و ديگرى علم و دانش بود كه تو با من در آن شريك هستى. (2)

ص: 732


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص263 بَابُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعَلِّمْ نَبِيَّهُ عِلْماً إِلَّا أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّهُ كَانَ شَرِيكَهُ فِي الْعِلْمِ ح1
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص263 بَابُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعَلِّمْ نَبِيَّهُ عِلْماً إِلَّا أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّهُ كَانَ شَرِيكَهُ فِي الْعِلْمِ ح2

حدیث11/1: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَلَقِيَهُ عَلِيٌّ(علیه

السلام) فَقَالَ مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ اللَّتَانِ فِي يَدِكَ فَقَالَ أَمَّا هَذِهِ فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا هَذِهِ فَالْعِلْمُ ثُمَّ فَلَقَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِنِصْفَيْنِ فَأَعْطَاهُ نِصْفَهَا وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نِصْفَهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ وَ أَنَا شَرِيكُكَ فِيهِ قَالَ فَلَمْ يَعْلَمْ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) حَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمَهُ عَلِيّاً ثُمَّ انْتَهَى الْعِلْمُ إِلَيْنَا ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ.

حدیث11/1: امام باقر(علیه السلام): جبرئيل(علیه السلام) براى محمد(صلی الله علیه و آله) دو انار بهشتى آورد، على(علیه السلام) او را ملاقات كرد و گفت: اين دو انار كه در دست دارى چيست؟ گفت اما اين يكى نبوت است كه تو از آن بهره ئى ندارى و اما اين يكى علمست، سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را دو نيمه كرد، نيمى را به على(علیه السلام) داد و نيمى را خود گرفت، سپس فرمود: در اين تو با من شريك هستى و من با تو. پس امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از آنچه خدايش تعليم داد حرفى نياموخت جز آنكه آن را به على(علیه السلام) تعليم داد، سپس آن علم به ما رسيد، آنگاه دست بر سينه خود نهاد. (1)

يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ

مرازم از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) هزار باب از علم آموخت كه از هر بابى هزار باب ديگر مي گشود. (2)

ص: 733


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص263 بَابُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعَلِّمْ نَبِيَّهُ عِلْماً إِلَّا أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّهُ كَانَ شَرِيكَهُ فِي الْعِلْمِ ح3
2- .[2] الإختصاص ص282 جهات علوم الأئمة ع

مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْحَصِيرَةِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطابِ ابن نباته از امير المؤمنين(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به من هزار باب از حلال و حرام از آنچه قبلا بوده و آنچه تا قيامت خواهد آمد آموخت كه از هر باب هزار باب هزار باب گشوده مي شد كه مى شود هزار هزار باب تا آنجا كه من بر مرگ و ميرها و بلاها و فصل الخطاب مطلع شدم. (1)

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِي يَعْقُوبَ الْأَحْوَلِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ أَبِي بَصِيرٍ وَ نَحْنُ عِدَّةٌ فَدَخَلْنَا مَعَهُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِلْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مِنْ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ فَعُلِّمْنَاهُ نَحْنُ فِيمَا عُلِّمْنَاهُ فَاللَّهَ فَاعْبُدْ وَ إِيَّاهُ فَارْجُ

اختصاص و بصائر: ابو يعقوب احول گفت ما با ابا بصير و چند نفر خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيديم فرمود: يا ابا محمّد! علم على(علیه السلام) از علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است ما آموخته ايم علم او را در ميان علمى كه آموخته ايم خداى را بپرست و به او اميدوار باش. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ لِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ

فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً(علیه السلام) قَالَ وَ عَلَّمَنَا وَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ مَا

ص: 734


1- .[1] الإختصاص ص283 جهات علوم الأئمة ع
2- .[2] الإختصاص ص279 جهات علوم الأئمة ع

صَنَعْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ أَوْ حَلَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ يَمِينٍ فِي تَقِيَّةٍ فَأَنْتُمْ مِنْهُ فِي سَعَةٍ.

بصائر: ابو الصباح گفت: به خدا قسم! جعفر بن محمد(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: خداوند به پيامبرش تنزيل و تأويل قرآن را آموخت آن جناب به على(علیه السلام) آموخت سپس فرمود: به خدا قسم! ما نيز مي دانيم هر قسمى كهبخوريد و هر ادعائى در باره علم ما بنمائيد بى اشكال است (به واسطه وسعت علم ما). (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْهُ أَوْ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْهَا قَالَ وَ عَنْ أَيِّ شَيْ ءٍ تَسْأَلُ قَالَ قُلْتُ لَهُ عِنْدَكَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ وَ كُتُبُهُ وَ عِلْمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ كُتُبُهُمْ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَكْثِرُ مِنْ ذَاكَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ.

عمر بن يزيد گفت: به حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: من از پدرت سؤالى كردم مايلم همان را از شما بپرسم فرمود: از چه مي پرسى؟ عرضه داشتم: آيا نزد شما علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) هست و كتاب هاى او و علم اوصياء و كتاب هايشان فرمود: آرى...(2)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْشَابُورِيِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ يُوسُفَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ فَضَّلَهُمْ بِالْعِلْمِ وَ أَوْرَثَنَا عِلْمَهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ فَضَّلَنَا عَلَيْهِمْ فِي عِلْمِهِمْ وَ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَمْ يَعْلَمُوا وَ عَلِمْنَا عِلْمَ الرَّسُولِ وَ عِلْمَهُمْ.

بصائر: حسين بن علوان از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه خداوند انبياى اولو العزم را آفريد و آنها را به علم امتياز بخشيد و به ما به ارث داد علم آنها را و ما را بر

ص: 735


1- .[1] الكافي ج 7 ص442 باب ما لا يلزم من الأيمان و النذور ح15
2- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص511 باب18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح19

آنها مزيت بخشيد به علم خودشان و علم پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) آن چيزهائى كه آنها نمي دانستند ما هم علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) را داريم و هم علم آنها را. (1)

یعنی علم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) علاوه بر علم تمام انبیاء شامل علومی می شود که انبیاء نمی دانستند و آنچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می داند ما نیز می دانیم.

وَ مِنْهُ قَالَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ نَحْنُ شَيْ ءٌ وَاحِد

از همان كتاب گفت از حضرت صادق(علیه السلام) روايت شده كه علم ما يكى است و فضل ما يكى و ما يك شى ء واحديم. (2)

وَ قَالَ كُلُ مَا كَانَ لِمُحَمَّدٍ فَلَنَا مِثْلُهُ إِلَّا النُّبُوَّةَ وَ الْأَزْوَاجَ.

فرمود: هر چه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) داشت ما نيز مانند آن را داشتيم جز نبوت و مسأله همسران.(3)

ائمه اطهار اهل علم و اهل ذکر هستندحدیث2: قال الباقر(علیه السلام):....كُلُّ كِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُمْ.

حدیث2: امام باقر(علیه السلام): ....هر کتابی که نازل شده نزد اهل علم است و اهل علم ما هستیم.(4)

حدیث3: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) قَالَ كِتَابُ اللَّهِ الذِّكْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ أَمَرَ

اللَّهُ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ يُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّى اللَّهُ الْقُرْآنَ

ص: 736


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص228 باب5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح2
2- .[2] بحار الأنوار ج 26 ص317 باب 6 تفضيلهم ع على الأنبياء و على جميع الخلق و أخذ ميثاقهم عنهم و عن الملائكة و عن سائر الخلق و أن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبهم صلوات الله عليهم
3- .[3] بحار الأنوار ج 26 ص317 باب 6 تفضيلهم ع على الأنبياء و على جميع الخلق و أخذ ميثاقهم عنهم و عن الملائكة و عن سائر الخلق و أن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبهم صلوات الله عليهم ح83
4- . الکافی ج1 ص226 کتاب الحجة باب33 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم ح6

ذِكْراً فَقَالَ (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ)

حدیث3: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ)(1) فرمودند: ذکر کتاب خداست و اهل ذکر اهل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند که خدای تعالی به سوال از آنها امر کرده و آنها به سوال از جاهلان امر نشده اند، و خدای تعالی قرآن را ذکر نامیده می فرماید (بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ)(2) ما ذکر را برتو نازل کردیم تا بر مردم بیان کنی آن چه بر آنها نازل شده و شاید آنها تفکر کنند. (3)حدیث4: قال الحسن(علیه السلام):...نَحْنُ نَقُولُ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنَّا وَ إِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا فِينَا وَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنَا أَهْلَهَا فِي كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ إِنَّ الْعِلْمَ فِينَا وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ هُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ كُلُّهُ بِحَذَافِيرِهِ وَ إِنَّهُ لَا يَحْدُثُ شَيْ ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ إِلَّا وَ هُوَ عِنْدَنَا مَكْتُوبٌ بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بِخَطِّ عَلِيٍّ(علیه السلام) بِيَدِهِ

حدیث4: امام حسن(علیه السلام): علم نزد ماست و ما اهل علم هستیم و همه علم با تمام حدودش نزد ما جمع شده و هیچ چیز حتی به اندازه دیه یک خراش تا قیامت حادث نمی شود، مگر اینکه به املای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دست خط امیرالمومنین(علیه السلام) نزد ما موجود است.(4)

حدیث5: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ:...فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) النَّاسَ بِمَا يَكْتَفُونَ بِهِ فِي عَهْدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقُلْتُ فَضَاعَ مِنْ ذَلِكَ شَيْ ءٌ فَقَالَ لَا هُوَ عِنْدَ أَهْلِهِ.*

ص: 737


1- . النحل(16)، آیهﻱ43.
2- . النحل(16)، آیهﻱ44.
3- . الكافي ج 1 ص 295 كِتَابُ الْحُجَّة باب الإشارة و النص على أمير المؤمنين ع ح3 بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص41 باب 19 باب في أئمة آل محمد ع أنهم أهل الذكر الذين أمر الله بسؤالهم و الأمر إليهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم يجيبوا ح19 وسائل الشيعة ج 27 ص66 باب 7 باب وجوب الرجوع في جميع الأحكام إلى المعصومين ع ح13،
4- . الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسی ج2 ص287 احتجاج الحسن بن علي ع على معاوية في الإمامة من يستحقها و من لا يستحقها بعد مضي النبي

حدیث5: سماعة بن مهران می گوید به امام کاظم(علیه السلام) عرضه داشتم: خدا شما را به سلامت دارد، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه آنچه را که مردم در زمانش نیاز داشتند برای آنها آورد؟ حضرت فرمود: آری و آنچه تا قیامت نیاز خواهند داشت. عرضه داشتم: چیزی از آن فروگذار شده است؟ فرمودند: خیر همه آن نزد اهلش است.(1)حدیث6: رَوَى الشَّهْرَسْتَانِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ الْمُسَمَّى بِمَفَاتِيحِ الْأَسْرَارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ فَقَالَ مَنْ عِنْدَنَا يَقُولُونَ قَوْلُهُ تَعَالَى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) إِنَّ الذِّكْرَ هُوَ التَّوْرَاةُ وَ أَهْلَ الذِّكْرِ هُمْ عُلَمَاءُ الْيَهُودِ فَقَالَ(علیه السلام) وَ اللَّهِ إِذاً يَدْعُونَنَا إِلَى دِينِهِمْ بَلْ نَحْنُ وَ اللَّهِ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِرَدِّ الْمَسْأَلَةِ إِلَيْنَا. قَالَ وَ كَذَا نُقِلَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْر

حدیث6: شهرستانى در تفسير خود بنام مفاتيح الاسرار مي نويسد كه مردى از امام صادق(علیه السلام) سؤال كرد و گفت: كسانى در شهر ما هستند مي گويند در اين آيه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ )(2)

منظور از ذكر تورات است و اهل ذكر علماى يهودند. حضرت فرمود: پس در اين صورت خداوند ما را دعوت به دين يهود مى نمايد. به خدا سوگند! ما اهل ذكر هستيم كه دستور داده از ما بپرسند گفته است همين طور از

امیرالمومنین(علیه السلام) نقل شده كه فرموده است ما اهل ذكریم.(3)

حدیث7: يُوسُفَ الْقَطَّانِ وَ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ وَ إِسْمَاعِيلَ السُّدِّيِّ وَ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ أَنَّهُ قَالَ الْحَارِثُ سَأَلْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ.

حدیث7: حارث گفت از اميرالمؤمنين(علیه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم فرمود: به خدا سوگند! ما اهل ذكر بوده و ما اهل علم هستيم ما معدن تأويل و تنزيل قرآنيم.(4)

ص: 738


1- . الکافی ج1 ص57 کتاب فضل العلم بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْيِ وَ الْمَقَايِيس ح13
2- . الانبیاء آیة 7
3- .[2]الوافي ج 3 ص526 تتمة كتاب الحجة أبواب خصائص الحجج و فضائلهم ع باب 65 أنهم أهل الذكر المسئولون ذیل ح1046
4- .[3] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص179 فصل في المقدمات

حدیث8: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ )

قَالَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ فَذَكَرْنَا لَهُ حَدِيثَ الْكَلْبِيِّ أَنَّهُ قَالَ

هِيَ فِي أَهْلِ الْكِتَابِ قَالَ فَلَعَنَهُ وَ كَذَّبَه

حدیث8: معلى بن خنيس از امام صادق(علیه السلام) در مورد آيه پرسیدند (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ )(1) حضرت فرمود: اهل ذكر آل محمّدند(صلی الله علیه و آله) سپس ما گفتار كلبى را به عرض امام(علیه السلام) رسانديم كه او مى گويد اهل ذكر اهل كتاب يهود و نصارى هستند، امام(علیه السلام) او را لعنت نموده و تكذيبش نمود.(2)

حدیث9: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) أَنَّهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى فَقَالَ إِذاً يَدْعُونَكُمْ إِلَى دِينِهِمْ قَالَ ثُمَّ قَالَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ

حدیث9: از امام باقر(علیه السلام) سوال شد که برخی گمان می کنند اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند حضرت فرمودند: در آن صورت شما را به دین خودشان می خوانند سپس به سینه خود اشاره کرده و فرمود: ما اهل ذکر بوده و سوال شوندگان ماییم.(3)حدیث10: قال الصادق(علیه السلام): وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِي دِينِهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا يَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ يَأْخُذُوا فِيهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ

ص: 739


1- . النحل آیة 43
2- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص41 باب19 باب في أئمة آل محمد ع أنهم أهل الذكر الذين أمر الله بسؤالهم و الأمر إليهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم يجيبوا ح15 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج 17 ؛ ص280 بَابُ7 وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِي جَمِيعِ الْأَحْكَامِ إِلَى الْمَعْصُومِينَ ح21343
3- .[3] الكافي ج 1 ص211 باب أن أهل الذكر الذين أمر الله الخلق بسؤالهم هم الأئمة ع ح7 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج 17 ؛ ص268 باب7 بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِي جَمِيعِ الْأَحْكَامِ إِلَى الْمَعْصُومِينَ ح21304

أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ بِمَا آتَاهُمْ مِنْ عِلْمِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ أَكْرَمَهُم بِهَا وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِم.*

حدیث10: امام صادق(علیه السلام): بدانید که از علم خدا نگذشته و به هیچ یک از خلق خویش دستور نداده که در دین خدا هوای نفس و رای قیاس به کار بندند. خدا قرآن را نازل کرده و بیان هرچیزی را در آن قرار داده و برای قرآن و یادگیری آن اهلی قرار داده و بر اهل قرآن که علم قرآن را از خدا دریافت کرده اند شایسته نیست که در علم قرآن هوی نفس و رای و قیاس بکارگیرند. خداوند با علمی که به آنان عطا کرده و به آنان اختصاص داده و با قرار دادن علم قرآن نزد آنها ایشان را گرامی داشته و از بکار بستن هوای نفس و رای و قیاس بی نیاز ساخته. آنان اهل ذکرند که خداوند تعالی این امت را به سوال از آنها امر فرموده است.(1)

حدیث11:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْت فِيمَا بَيَّنَ الرِّضَا(علیه السلام) عِنْدَ الْمَأْمُونِ مِنْ فَضْلِ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ أَنْ قَالَ وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (فَسْئَلُوا

أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ فَاسْأَلُونَا إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ هَلْ يَجُوزُ ذَلِكَ إِذاً يَدْعُونَنَا إِلَى دِينِهِمْ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنْ دِينِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَهَلْ عِنْدَكَ فِي ذَلِكَ شَرْحٌ بِخِلَافِ مَا قَالُوا يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ نَعَمْ الذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِكَ بَيِّنٌفِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ فِي سُورَةِ الطَّلَاقِ (فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ

ص: 740


1- . الکافی ج8 ص5 کتاب الروضة ح1

آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ) فَالذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ أَهْلُه*

حدیث11: در ضمن سخنانى كه حضرت رضا(علیه السلام) پيش مأمون راجع به فضيلت عترت طاهره بيان مى كرد فرمود: ..نُهم اينست كه ما اهل ذكر هستيم كه خداوند مي فرمايد (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ )(1) ما اهل ذكريم از ما بپرسيد اگر نمي دانيد. علما گفتند منظور يهود و نصارى است حضرت فرمود: سبحان اللَّه! چنين چيزى جايز است. اگر درست باشد پس خداوند ما را دعوت به دين آن ها نموده و آن ها خواهند گفت كه دين يهود بهتر از اسلام است. مأمون گفت: آيا شما توضيح ديگرى داريد؟ حضرت فرمودند: آرى، ذكر رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) است. و ما اهل او هستيم اين مطلب در آيه قرآن تصريح شده در سوره طلاق مي فرمايد ضمن آيه شریفه (فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ )(2) پس ذكر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و ما اهل او هستيم.(3)

حدیث1/11: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُأَهْلُ الذِّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه

السلام) نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.*

حدیث1/11: امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (فَسْئَلُوا

أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (4) اگر خودتان نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد از قول پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد: ذكر من هستم و امامان اهل ذكر باشند و راجع به قول خداى عز و جل (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) (5) همانا قرآن براى تو و

ص: 741


1- . النحل آیة 43
2- . الطلاق آیة 10 و 11
3- .[3]عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 239 باب23 ذكر مجلس الرضا ع مع المأمون في الفرق بين العترة و الأمة ..... ح1، الأمالي( للصدوق) ص532 المجلس التاسع و السبعون، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ،كتاب القضاء ، ج27 ص72باب7 بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِي جَمِيعِ الْأَحْكَامِ إِلَى الْمَعْصُومِينَ ح 33233- 31
4- . النحل43
5- . الزخرف 44

قوم تو ذكر است و به زودى از آن بازخواست مي شويد امام(علیه السلام) فرمود: مائيم قوم او و مائيم بازخواست شدگان [سؤال شوندگان].(1)

حدیث2/11: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ )(2) فَقَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ قُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَاكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نَفْعَلْ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ)*

حدیث2/11: به حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد يعنى چه؟ فرمود: مائيم اهل ذكر و مائيم پرسش شوندگان عرضه داشتم: شما پرسش شونده و ما پرسش كننده ايم؟ فرمود: آرى: عرضه داشتم: بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى عرضه داشتم: بر شماست كه به ما پاسخ دهيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست، اگر خواستيم پاسخ دهيم و اگر نخواستيم پاسخ ندهيم، مگر نمي شنوى قول خداى تباركو تعالى را (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ) (3) اينست بخشش بي حساب ما خواهى ببخش يا نگهدار (اين بخشش ما است خواهى ببخش يا نگهدار حسابى بر تو نيست).(4)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

ص: 742


1- . الکافی ج1 ص210 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح1
2- . النحل آیة 43
3- . ص 39
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص210 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح3

بصائر الدرجات: ابن كثير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مي كند در مورد آيه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (1) فرمود: ذكر محمّد(صلی الله علیه و آله) است و ما اهل آن هستيم و از ما بايد سؤال شود. (2)

حدیث3/11: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) فَرَسُولُ اللَّهِ الذِّكْرُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الْمَسْئُولُونَ وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ*

حدیث3/11: و باز امام صادق(علیه السلام) در باره آيه (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر است و اهل بيت پرسش شوندگان و اهل ذكر باشند. (3)

حدیث4/11: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ) قَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.*حدیث4/11: و آن حضرت فرمود (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ) همانا مراد از ذكر قرآنست و ما هستيم قوم او و ما هستيم سوال شوندگان.(4)

حدیث5/11: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الْوَرْدُ أَخُو الْكُمَيْتِ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ اخْتَرْتُ لَكَ سَبْعِينَ مَسْأَلَةً مَا تَحْضُرُنِي مِنْهَا مَسْأَلَةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ وَ لَا وَاحِدَةٌ يَا وَرْدُ قَالَ بَلَى قَدْ حَضَرَنِي مِنْهَا وَاحِدَةٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ

ص: 743


1- . النحل آیة 43
2- .[4] بصائر الدرجات ج 1 ص40 باب 19 باب في أئمة آل محمد ع أنهم أهل الذكر الذين أمر الله بسؤالهم و الأمر إليهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم يجيبوا ح11
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص211 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح4
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص211 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح5

إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ قَالَ قُلْتُ عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ ذَاكَ إِلَيْنَا. **

حدیث5/11: ابو بكر حضرمى گويد: خدمت امام باقر(علیه السلام) شرفياب بودم كه ورد برادر كميت (كه از شعراء معروف عرب و مداح اهل بيت است) وارد شد و عرضه داشتم: خدا مرا قربانت كند، هفتاد سؤال حاضر كرده بودم كه از شما بپرسم و اكنون يكى از آنها را هم بخاطر ندارم. (در اينجا اين شعر با تصحيف مناسب است) حضرت فرمود: اى ورد يكى را هم بخاطر ندارى؟!! عرضه داشتم: چرا يكى از آنها بخاطرم آمد فرمود: آن چيست؟ عرضه داشتم: قول خداى تبارك و تعالى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد ايشان كيانند؟ فرمود: ما هستيم عرضه داشتم: بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى، عرضه داشتم: بر شماست كه به ما جواب گوئيد؟ فرمود: اختيار با ماست. (1)

حدیث6/11: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنَ الْفَرْضِ مَا لَيْسَ عَلَى شِيعَتِهِمْ وَ عَلَى شِيعَتِنَا مَا لَيْسَ عَلَيْنَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْأَلُونَا قَالَ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَسْأَلُونَا وَ لَيْسَ عَلَيْنَا الْجَوَابُ إِنْ شِئْنَا أَجَبْنَا وَ إِنْ شِئْنَا أَمْسَكْنَا.*حدیث6/11: حضرت امام رضا(علیه السلام) از على بن الحسين(علیه السلام) نقل مي فرمايد: بر امامان چيزى واجبست كه بر شيعيانشان واجب نيست (مانند لباس خشن پوشيدن و غذاى درشت خوردن) و بر شيعيان ماست چيزى كه بر ما نيست، (و آن امور دين خود را از ما پرسيدن است) خداى عز و جل ايشان را امر فرموده كه از ما بپرسند زيرا فرموده است (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) اگر نمي دانيد از اهل ذكر

ص: 744


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص211 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح6

بپرسيد به ايشان فرمان داده كه از ما بپرسند ولى پاسخ بر ما لازم نيست، اگر بخواهيم پاسخ دهيم و اگر بخواهيم باز ايستيم. (1)

حدیث7/11: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا(علیه السلام) كِتَاباً فَكَانَ فِي بَعْضِ مَا كَتَبْتُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ) فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْأَلَةُ وَ لَمْ يُفْرَضْ عَلَيْكُمُ الْجَوَابُ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ)*

حدیث 7/11: محمد بن ابى نصر گويد: به امام رضا(علیه السلام) نامه اى نوشتم كه قسمتى از آن اين بود، خداى عز و جل فرمايد (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد و نيز فرموده است (وَ

ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ )(2) مؤمنين همگى نتوانند سفر كنند، پس چرا از هر گروه ايشان، دسته اى سفر نكنند، تا در امر دين دانش آموزند و چون بازگشتند، قوم خويش را بيم دهند، شايد آنها بترسند بنابراين بر مردم پرسش واجب گشته و بر شما پاسخ واجب نيست، امام(علیه السلام) مرقوم فرمود: خداى تبارك و تعالىفرمايد (فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ) (3) اگر از تو نپذيرفتند، بدان كه فقط از هوس هاى خود پيروى مي كنند، گمراه تر از كسى كه پيروى هوس خود كند كيست؟(4)

ص: 745


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص212 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح8
2- . التوبة 122
3- . القصص 50
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص212 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح9

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ قُلْتُ فَمَنِ الْمَأْمُورُونَ بِالْمَسْأَلَةِ قَالَ أَنْتُمْ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّا نَسْأَلُكَ كَمَا أُمِرْنَا وَ قَدْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا يَمْنَعُ مِنِّي إِذَا أَتَيْتُهُ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ قَالَ فَقَالَ إِنَّمَا أُمِرْتُمْ أَنْ تَسْأَلُونَّا وَ لَيْسَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْجَوَابُ إِنَّمَا ذَلِكَ إِلَيْنَا.

بصائر الدرجات: زراره گفت از حضرت باقر(علیه السلام) در مورد آيه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) پرسيدم كه اهل ذكر چه کسانی هستند؟ فرمود: ما. عرضه داشتم: پس به چه كس دستور داده اند از شما بپرسند؟ فرمود: به شما. عرضه داشتم: پس من از شما سؤال مي كنم همان طور كه دستور داده اند خيال می کردم از اين راه كه وارد شوم جواب خواهد داد فرمود: به شما دستور داده اند بپرسيد ولی بر ما الزام نشده كه حتما جواب شما را دهيم اين كار را در اختيار ما گذاشته اند.(1)

عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) يَكُونُ الْإِمَامُ فِي حَالٍ يُسْأَلُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الَّذِي يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ فَلَا يَكُونُ عِنْدَهُ شَيْ ءٌ قَالَ لَا وَ لَكِنْ قَدْ يَكُونُ عِنْدَهُ وَ لَا يُجِيبُ.

بصائر: با همين اسناد گفت به حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: آيا ممكن است در مورد حلال و حرام و ساير احتياج هاى مردم از امام(علیه السلام)سؤالى بكنند ولى جوابى در نزدش نباشد كه بدهد؟ فرمود: نه، چنين چيزى ممكن نيست ولى ممكن است جواب را بداند، اما پاسخی ندهد.(2)

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَافَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ أَحْسَنَ عَافِيَتِهِ إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ تَابَعَنَا وَ لَمْ يُخَالِفْنَا وَ إِذَا خِفْنَا خَافَ وَ إِذَا أَمِنَّا

ص: 746


1- .[3] بصائر الدرجات ج 1 ص39 باب 19 باب في أئمة آل محمد ع أنهم أهل الذكر الذين أمر الله بسؤالهم و الأمر إليهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم يجيبوا ح5
2- .[1] بصائر الدرجات ج 1 ص44 باب 20 باب في الأئمة ع يكون عندهم الحلال و الحرام في الأحوال كلها و لكن لا يجيبون ح4

أَمِنَ قَالَ اللَّهُ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) وَ قَالَ (فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ) الْآيَةَ فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَيْكُمُ الْمَسْأَلَةُ وَ الرَّدُّ إِلَيْنَا وَ لَمْ يُفْرَضْ عَلَيْنَا الْجَوَابُ أَ وَ لَمْ تُنْهَوْا عَنْ كَثْرَةِ الْمَسَائِلِ فَأَبَيْتُمْ أَنْ تَنْتَهُوا إِيَّاكُمْ وَ ذَاكَ فَإِنَّهُ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِكَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ لِأَنْبِيَائِهِمْ قَالَ اللَّهُ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ)

تفسير عياشى: احمد بن محمّد گفت حضرت رضا(علیه السلام) برايم نوشت خداوند به ما و تو بهترين عافيت عنايت كند. شيعيان ما كسانى هستند كه تابع ما باشند و مخالفت با ما نكنند هر گاه ما خائف باشيم آنها نيز در خوف باشند هنگام امن ما در امان باشند. خداوند مي فرمايد (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) و در آيه ديگر مي فرمايد (فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ)(1) براى شما واجب شده سؤال كردن و برگرداندن سؤال هاى خود را به ما و بر ما واجب نشده جواب دادن.(2)

إِبَانَةِ أَبِي الْعَبَّاسِ الْفَلَكِيِّ قَالَ عَلِيٌ أَلَا إِنَّ الذِّكْرَ رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ لَنَا ضُرِبَتِ الْأَمْثَال ابانة ابو العباس فلكى: مي نويسد حضرت علي(علیه السلام) فرمود: متوجه باشيد ذكر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و ما اهل آن جناب هستيم ما راسخين در علميم و مشعل هاى هدايت و پرچم هاى تقوى براى ما مثال زده شده.(3)

تَفْسِيرِ الثَّعْلَبِيِّ قَالَ عَلِيٌ فِي قَوْلِهِ (فَسْئَلُوا

أَهْلَ الذِّكْرِ) نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: ما اهل ذکر هستیم.(4)

ص: 747


1- .[2] التوبة آیة 122
2- .[3] تفسير العياشي ج 2 ص261 [سورة النحل(16): آية 43] ح33
3- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص98 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح9
4- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص98 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح8

الْبَاقِرُ إِنَّ النَّبِيَّ أُوتِيَ عِلْمَ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمَ الْوَصِيِّينَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ تَلَا (هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي) يَعْنِي النَّبِيَّ

حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) علم تمام انبياء و علم تمام اوصياء را داده اند و علم آنچه اتفاق مى افتد تا روز قيامت بعد اين آيه را تلاوت نمود (هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي)(1)

منظور پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است. (2)

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْر

ابن طريف از ابن نباته نقل كرد كه امير المؤمنين(علیه السلام) در باره آيه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) فرمود: ما اهل ذكريم. (3)وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ) فَرَسُولُ اللَّهِ الذِّكْرُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ أَمَرَ اللَّهُ النَّاسَ أَنْ يَسْأَلُوهُمْ فَهُمْ وُلَاةُ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِهِمْ فَلَيْسَ يَحِلُّ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ أَنْ يَأْخُذَ هَذَا الْحَقَّ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ لَهُم

كنز الفوائد: محمّد حلى گفت: آيه شريفه (إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ )(4) گفت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت آن جناب اهل ذكر هستند و از آنها بايد سؤال شود خداوند دستور داده از آنها بپرسند فرمانروايان مردم بوده و مقدمند بر آنها از جانشان، حلال نيست براى احدى كه حق واجب آنها را بگيرد.(5)

ص: 748


1- .[3] الانبیاء آیة 24
2- .[4] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص98 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته
3- .[5] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص318 [سورة الأنبياء(21) آية 7] ح2
4- .[1] الزخرف آیة 44
5- .[2] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص545 [سورة الزخرف(43): آية 44]

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ أَهْلُهُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ) قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

ابن كثير گويد: از امام صادق(علیه السلام) آيه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)(1) اگر خودتان نمي دانيد، از اهل ذكر بپرسيد را پرسيدم، فرمود: مقصود از ذكر محمد(صلی الله علیه و آله) است و ما هستيم اهل او كه پرسيده مي شويم، به حضرت عرضه داشتم: خداى تعالى فرمايد (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ)(2)قرآن ذكر است براى تو و قومت و بزودى از آن بازخواست شوید، فرمود: تنها ما را قصد كرده، مائيم اهل ذكر و مائيم پرسش شوندگان. (3)

ائمه اطهار صاحبان و راسخان در علم

حدیث12: إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ)

فَرَسُولُ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ

ص: 749


1- .[3] النحل آیة 43
2- .[4] الزخرف آیة 44
3- .[1] الکافی ج1 ص210 بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح2

حدیث12: بريد عجلى از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مى كند كه در باره آيه شريفه (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ )(1)

فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) افضل راسخين در علم است. خداوند او را از تمام آن چه نازل فرموده از تأويل و تنزيلش آگاه كرده و هرگز چيزى را بر پيغمبرش نازل نمى كند كه تأويلش را به او تعليم نكند جانشينان پيامبر(صلی الله علیه و آله) نيز بعد از او عالم به تمام آن ها هستند.(2)

حدیث13: عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى قُلْ (هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ) قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الْأَئِمَّةُ وَ النَّبَأُ

الْإِمَامَةُحدیث13: امام صادق(علیه السلام) ....در باره آيه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )(3) و آيه (هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ)(4)

فرمود: كسانى كه به آن ها علم داده شده ائمه هستند. و (نبأ) در آيه اى كه مي فرمايد اين خبر بزرگى است كه شما نسبت به آن بى اعتنا هستيد فرمود: مقصود امامت است.(5)

حدیث14: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) قُلْتُ أَنْتُمْ هُمْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونُوا

حدیث14: ابو بصير نقل مى كند كه امام باقر(علیه السلام) اين آيه را قرائت نمود (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ)(6) اين آيات آشكارى است در دل هاى كسانى كه به آن ها علم داده شده. امام(علیه السلام) فرمود: خداوند نفرموده اين آيات در داخل جلد قرآن است بلكه فرموده در سينه حاملين علم است عرضه داشتم: آقا! فدايت شوم آن ها چه کسانی هستند؟ فرمود: غير از ما چه كسی ممكن است باشد.(7)

ص: 750


1- .[2] آل عمران آیة 7
2- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص203 باب10 باب في الأئمة ع أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه ح4
3- .[1] العنکبوت آیة 49
4- .[2] ص آیة 67 و 68
5- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص205 باب11 باب في الأئمة أوتوا العلم و أثبت ذلك في صدورهم ح4
6- .[4] العنکبوت آیة 49
7- .[5] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1 ص205 باب 11 باب في الأئمة أوتوا العلم و أثبت ذلك في صدورهم ح6

حدیث15: وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) قَالَ إِيَّانَا عَنَى الْأَئِمَّةَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ.حدیث15: از امام باقر(علیه السلام) در باره آيه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )(1)

سوال شد حضرت فرمودند: خداوند ما را قصد كرده، ائمه(علیهم السلام) از آل محمّد(صلی الله علیه و آله)(2)

حدیث16: (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا) يَعْنِي مَا يَجْحَدُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةَ إِلَّا الظَّالِمُونَ

حدیث16: امام باقر(علیه السلام) در باره آیه شریفه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )(3) فرمودند: آن ها ائمه(علیهم السلام) هستند و معنى (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا)(4) يعنى انكار مقام امير المؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) را نمي كنند مگر كافران.(5)

تذکر: همانطور که منکر توحید و منکر نبوت کافر است منکر امامت نیز کافر می باشد و کسانی که منکر مقاماتی که خداوند به ائمه اطهار داده شوند کافر محسوب می شوند.

حدیث17: (قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ) قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الْأَئِمَّةُحدیث17: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ)(6)

فرمودند: در اين آيه كه مي فرمايد: آن ها كه به ايشان علم داده شده يعنى ائمه(علیهم السلام).(7)

حدیث18:

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا وَ حَسَداً لَنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ

أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى

ص: 751


1- .[1] العنکبوت آیة 49
2- .[2] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص 283 فصل المقدمات .....
3- .[3] العنکبوت آیة 49
4- .[4] العنکبوت آیة 49
5- .[5] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 205 باب11 باب في الأئمة أوتوا العلم و أثبت ذلك في صدورهم ح7
6- .[1] النحل آیة 27
7- .[2] تفسير القمي ج 1 ص384 [سورة النحل(16): الآيات 1 الى 36] ..... ص : 382

الْعَمَى لَا بِهِمْ

حدیث18: امير المؤمنين(علیه السلام): كجايند كسانى كه گمان مي كنند راسخين در علم غير از ما هستند از دروغ و ستمگرى و حسادتى كه به ما دارند چون خداوند ما را سربلند كرده و ايشان را پائين آورده و به ما لطف نموده و آن ها را محروم كرده و ما را داخل نموده و ايشان را خارج كرده و به وسيله ما هدايت پرتو افكنده و نابينائى رخت بربسته نه توسط آن ها.(1)

حدیث19: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنْ آيَةٍ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ مَطْلَعٌ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ هُوَ تَأْوِيلُهَا مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَجِئْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْ ءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ) وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ

حدیث19: فضيل گفت از امام باقر(علیه السلام) راجع به اين روايت پرسيدم كه مي فرمايد هر آيه اى داراى ظاهر و باطنى است و هيچ حرفى در آن نيست مگراين كه داراى انتها و ابتدائى است عرضه داشتم: منظور از ظاهر و باطن آيه چيست؟ حضرت فرمود: ظاهر و باطن آيه تأويل آن است كه بعضى مربوط به گذشته و برخى به آينده است كه با گذشت زمان و آمدن شب و روز پديد مى آيد هر وقت تأويل يك آيه از قرآن به وقوع مى پيوندد و ابتدا به امام هائى كه از دنيا رفته اند اطلاع داده مى شود سپس براى امام عصر(علیه السلام) گفته مى شود خداوند در اين آيه مي فرمايد (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ )(2) امام(علیه السلام) فرمود: ما تأويل آن را مى دانيم.(3)

ص: 752


1- .[3] غرر الحكم و درر الكلم ص 183 ح34
2- .[1] آل عمران آیة 7
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص203 باب 10 باب في الأئمة ع أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه ح2

حدیث20: ابْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَمِيرَةَ عَنِ الْكِنَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)(1)

حدیث20: كنانى گفت امام صادق(علیه السلام) فرمود: اى ابوالصباح! ما گروهى هستيم كه خداوند اطاعت ما را واجب نموده و خمس متعلق به ماست و مال پاكيزه از ماست ما راسخ در علم هستيم به ما حسادت مي ورزند كه خداوند در اين آيه مي فرمايد (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) (2)

توضیح: به درستی که صاحبان حقیقی و دانشمندان و معدن و سرچشمه تمامی علوم و وارثین پیامبر گرانقدر ائمه اطهارند هرکه به غیر ایشان متمسک شودهلاک می گردد زیرا ایشان داناترین مردمند به دین خدا و به کتاب خدا و انتخاب شدند از جانب خدا برای هدایت مردم و از هرگناه و سهو و نسیان و اشتباه مصونند.

حدیث21: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ حُجْرٍ عَنْ حُمْرَانَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) قَالَ نَحْنُ الْأَئِمَّةُ خَاصَّةً (وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ) فَزَعَمَ أَنَّ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ وَ الْآيَاتِ مِمَّنْ يَعْقِلُ ذَلِكَ

حدیث21: امام باقر(علیه السلام) درباره آيه شریفه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )(3) فرمود: فقط ما امامان هستيم و در تفسير (وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ)(4) فرمود: هرکه امام و آيات را بشناسد از كسانى است اين مطلب را درك مى كند كه در آيه فرمود Sدرك نمى كنند آن را مگر دانشمندانR.(5)

ص: 753


1- .[3] النساء آیة 54
2- .[4] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص202 باب10 باب في الأئمة ع أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه ح1
3- .[1] العنکبوت آیة 49
4- .[2] العنکبوت آیة 43
5- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص206 باب11 باب في الأئمة أوتوا العلم و أثبت ذلك في صدورهم ح11

حدیث22: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنِ النَّضْرِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ

حدیث22: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما راسخين در علم بوده و تأويل آن را مى دانيم.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْقُرْآنَزَاجِرٌ وَ آمِرٌ يَأْمُرُ بِالْجَنَّةِ وَ يَزْجُرُ عَنِ النَّارِ وَ فِيهِ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ فَأَمَّا الْمُحْكَمُ فَيُؤْمَنُ بِهِ وَ يُعْمَلُ بِهِ [وَ يُدَبَّرُ بِهِ] وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ فَيُؤْمَنُ بِهِ وَ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا) وَ آلُ مُحَمَّدٍ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ.

حضرت صادق(علیه السلام) مي فرمود: قرآن بازدارنده و امركننده است راه بهشت را امر مي كنند و از جهنم باز مي دارد قرآن داراى محكم و متشابه است به محكم بايد ايمان آورد و عمل كرد و معتقد بود ولى متشابه را بايد ايمان آورد اما عمل نكرد به همين مطلب اشاره مي كند آيه شريفه (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا)(2)

فرمود: راسخين در علم آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. (3)

ص: 754


1- .[4] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص204 باب 10 باب في الأئمة ع أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه ح6
2- .[1] آل عمران آیة 7
3- .[2] تفسير القمي ج 2 ص451 [سورة الناس(114): الآيات 1 الى 6]

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: (الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ.

امام صادق(علیه السلام) در حدیثی روشنگرانه فرمودند (الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ)(1) راسخون در علم اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان پس از وى مي باشند. (2)

ائمه اطهار همان عالمان هستندحدیث1/22: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ) قَالَ نَحْنُ (الَّذِينَ يَعْلَمُونَ) وَ عَدُوُّنَا (الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ ) وَ شِيعَتُنَا (أُولُوا الْأَلْبابِ).

حدیث1/22: و باز راجع به اين آيه (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ) (3) آيا آنهايى كه مى دانند با آنهايى كه نمى دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند مى پذيرند فرمودند: ما هستيم كسانى كه مي دانند و دشمنان ما نادانانند و شيعيان ما خردمندان.(4)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ بْنِ الْقَاسِمِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ سَعْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ ) قَالَ أَبُو

ص: 755


1- .[3] آل عمران آیة 7
2- .[4] الکافی ج1 ص213 بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح3
3- . الزمر 9
4- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص212 بَابُ أَنَّ مَنْ وَصَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ بِالْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح2

جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّمَا نَحْنُ (الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ) وَ (الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ) عَدُوُّنَا وَ شِيعَتُنَا (أُولُوا الْأَلْبابِ )

امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عز و جل (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ)(1) آيا كسانى كه می دانند با كسانى كه نمی دانند يكسانند، تنها خردمندان متذکر شوند فرمود: ما هستيم كسانى كه مي دانند و آنها كه نمي دانند دشمنان مايند و شيعيان ما خردمندانند. (2)

ائمه اطهار گنجینه های علم الهیحدیث23: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(علیه السلام) يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌمُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِك

حدیث23: ابن ابى يعفور گويد: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى پسر ابى يعفور! همانا خدا يكتاست و در يكتائى يگانه است (بى شريكست و بسيط مطلق و حتى صفاتش زائد بر ذاتش نيست) در كار خود يكتاست پس مخلوقى را آفريد و ايشان را براى اين كار (خلافت و امامت) سنجيد و مقدر كرد و ما هستيم آن مخلوق اى پسر ابى يعفور! و ما هستيم حجت خدا در ميان بندگانش و خزانه دار علمش و به اين كار (امامت و خلافت) قيام كرده ايم.(3)

ص: 756


1- .[3] الزمر آیة 9
2- .[4] الکافی ج1 ص212 بَابُ أَنَّ مَنْ وَصَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ بِالْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح1
3- . الکافی کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح5

حدیث24: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْتِكْمَالُ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ أُمَّتِكَ مِنْ تَرْكِ وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ هُمْ خُزَّانِي عَلَى عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَقَدْ أَنْبَأَنِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ.

حدیث24: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمايد، حجت من بر اشقياء امت تو كامل و تمامست، آنهائى كه ولايت على(علیه السلام) و اوصياء بعد از تو را ترك گفتند، زيرا روش و رفتار تو و پيغمبران پيش از تو در ايشان موجود است و به علاوه ايشان خزانه دار علم من بعد از تو مي باشند،سپس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا جبرئيل(علیه السلام) نام ايشان و نام پدرانشان را به من خبر داد.(1)

توضيح: كسانى كه رهبرانى چون على(علیه السلام) و اولادش دارند كه رفتار و گفتار آنها همان رفتار و گفتار پيغمبر(صلی الله علیه و آله) است و هر چه از آنها بپرسند مانند پيغمبر(صلی الله علیه و آله) جواب گويند، خدا تمام اسباب نجات و هدايت را برايشان آماده كرده است، اگر اين مردم چنين امامان و رهبرانى را رها كنند و در خانه ديگران روند، شقى ترين مردمند،

زيرا خدا حجت را برايشان تمام كرده و براى آنها جاى عذرى باقى نگذاشته است.

حدیث25: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ.

حدیث25: امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: ما ولى امر (امامت و خلافت) خدا و گنجينه علم خدا و صندوق وحى خدا هستيم.(2)

ص: 757


1- . الکافی ج1 ص193 کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح4
2- . الکافی کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح1

حدیث26: عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ رَفَعَهُ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ.

حدیث26: سدير گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: قربانت، شما چه سمتى داريد؟ فرمود: ما خزانه دار علم خدائيم، ما مترجم وحى خدائيم، ما حجت رسائيم بر هركه در زير آسمان و روى زمين است.(1)حدیث27:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ.

حدیث27: سورة بن كليب گفت: امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا قسم! ما گنجينه هاى خدائيم در آسمان و زمين نه گنجينه طلا و نقره گنجينه علم اوئيم.(2)

حدیث28: فقالَ ابو جعفرٍ(علیه السلام): نَحنُ خُزّانُ اللّهِ على عِلمِهِ و غَيبِهِ و حِكمَتِهِ، و أوصياءُ أنبيائِهِ، و عِبادٌ مُكرَمونَ

حدیث28: امام باقر(علیه السلام): ما خزانه داران علم و غیب و حکمت خدا هستیم، ما اوصیاء پیامبران و بندگان ارجمند اوییم.(3)

حدیث30: أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ

أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ

ص: 758


1- . الکافی کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح3
2- . الکافی کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح2
3- . الثاقب في المناقب ص522 الباب الثاني عشر في بيان آيات أبي جعفر محمّد بن علي التقي عليهما السلام و فيه عشرة فصول فصل10 فصل في ظهور آياته في معان شتى و فيه: اثنا عشر حديثا ح455.

حدیث30: عبد الرحمن بن كثير گفت: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: ما فرمانروايان امر خدائيم و گنجينه علم و مخزن وحى او.(1)حدیث31: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ لَنَا نَطَقَتِ الشَّجَرَةُ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ.

حدیث31: امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداى عز جل ما را آفريد و آفرينش ما را نيكو ساخت و ما را صورتگرى كرد و نيكو تصوير نمود و ما را در آسمان و زمينش خزانه دار ساخت و براى ما درخت سخن گفت و به وسيله عبادت ما خداى عزوجل عبادت شد و اگر ما نبوديم، خدا پرستيده نمي شد.(2)

شرح و تفسیر: مقصود از سخن گفتن درخت يا همان تكلم معمولى است كه به عنوان معجزه براى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) رخ داده است و يا استنباط علوم و معارفى از درختان و برگ آن هاست كه براى ديگران ميسر نيست چنان كه از بعضى اخبار استفاده مى شود.

حدیث32: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ خُزَّانُ اللَّهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة

حدیث32: بصائر: امام باقر(علیه السلام) نقل فرمود: ما خزينه داران خداوند در دنيا و آخرت هستيم.(3)

ص: 759


1- .[3] بصائر الدرجات ج 1 ص 61 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح3 ، الكافي ج 1 ص 192 باب أن الأئمة ع ولاة أمر الله و خزنة علمه ح1
2- . الکافی کتاب الحجة باب11 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه ح6
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 105 باب 19 باب في الأئمة أنهم خزان الله في السماء و الأرض على علمه ح11، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة خوئى ج 9 ص 237 المعنى ،

حدیث33: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): صِراطُ اللَّهِ عَليٌّ جَعَلَهُ اللَّهُ أَمِينَهُ عَلى عِلْمِ مَا فِي السَّمَاواتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ، فَهُوَ أَمِيرُهُ عَلَى الْخَلائِقِ وَ أَمِينُهُ عَلى الْحَقائِقِ

حدیث33: امام صادق(علیه السلام): صراط خداوندی علی(علیه السلام) است که او را امانتدار علم آنچه در آسمان ها و زمین است قرار داده پس او امیر مخلوقات و امانتدار حقایق است.(1)

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ) يَعْنِي عَلِيّاً إِنَّهُ جَعَلَ عَلِيّاً خَازِنَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَيْ ءٍ وَ ائْتَمَنَهُ عَلَيْهِ (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُور)

بصائر: ثمالى از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد در باره اين فرمايش خدا (صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ)(2) منظور از صراط خدا على(علیه السلام) است على(علیه السلام) را خزينه دار آنچه در آسمان ها و زمين است قرار داده و او را امين خويش نموده، به سوى خدا برگشت مي كند امور. (3)

حدیث34: فقال أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام): وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ لَقَدْ أَعْطَانِيَ اللَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

حدیث34: امام باقر(علیه السلام): ای جابر! به خدا قسم! پروردگار عالم علم گذشته و آینده را تا قیامت به ما عنایت فرموده.(4)

ص: 760


1- . مشارق الانوار الیقین ص219 فصل الإمام مع الخلق لا يغيب عنهم
2- .[2] الشوری آیة 53
3- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص106 باب 19 باب في الأئمة أنهم خزان الله في السماء و الأرض على علمه ح16
4- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص197.

حدیث1/34: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ.

حدیث1/34: امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا! كه ما خزانه دار خدائيم در آسمان و زمينش، نه آنكه خزانه دار طلا يا نقره باشيم، بلكه خزانه دار علمش هستيم. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يُوسُفَ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْمَلَطِيُّ وَ نُعَيْمُ بْنُ صَالِحٍ الطَّبَرِيُّ وَ دَارِمُ بْنُ قَبِيصَةَ النَّهْشَلِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا خِزَانَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ مِفْتَاحُهَا وَ مَنْ أَرَادَ الْخِزَانَةَ فَلْيَأْتِ الْمِفْتَاحَ.

ابن زريق بسندى كه در متن مذكور است از امام باقر(علیه السلام) از جابر بن عبد اللَّه انصارى روايت كرده است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من گنجينه علمم و على(علیه السلام) كليد آن، و هر كه بخواهد از گنجينه استفاده كند بايد به سراغ كليد آن رود. (2)

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَالَ فِي النَّاسِ وَ أَنَالَ وَ أَنَالَ وَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ عِنْدَنَا مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ

ص: 761


1- . الکافی ج1 ص 192 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ ح2
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص74 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح341

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مردم را از علوم كثيرى بهره مند نمود از چپ و راست و (هر طرف كه سؤال مي شد) ولى در نزد ما خانواده پايه و ريشه هاى علم و مآخذ و سرچشمه هاى آن و شرح و گنجينه هاى علم است. (1)

علم رسول خدا

حدیث35: حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ:

سُئِلَ عَلِيٌّ عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ فَقَالَ عَلِمَ النَّبِيُّ عِلْمَ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ

حدیث35: از امیرالمؤمنین(علیه السلام) دربارهﻱ علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال شد حضرت فرمودند: علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شامل علم تمامی پیغمبران بوده، و او بر آن چه واقع شده و تا قیامت به وقوع می پیوندد داناست. سپس فرمود: قسم به آن كسى كه جانم در دست اوست من داراى علم پيامبرم و علم گذشته و علم آينده تا فاصله بين من و قيامت. (2)

امام بر غیب مطلع بودهحدیث36: قَالَ الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ رُوِيَ أَنَّهُ جِي ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهِ وَ هُوَ طِفْلٌ وَ جَاءَ إِلَى الْمِنْبَرِ وَ رَقِيَ

ص: 762


1- .[1] الإختصاص ص307 في أن الأئمة ع عندهم أبواب الحكم و معاقل العلم و فصل ما بين الناس و مواد العلم و أصوله
2- . بصائرالدرجات ج1 ص127 باب6 في علم الأئمة بما في السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة ح1.

مِنْهُ دَرَجَةً ثُمَّ نَطَقَ فَقَالَ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا(علیه السلام) أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِي الْأَصْلَابِ أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِكُمْ وَ ظَوَاهِرِكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِ الضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّكِّ لَقُلْتُ قَوْلًا تَعَجَّبَ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ الشَّرِيفَةَ عَلَى فِيهِ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ اصْمُتْ كَمَا صَمَتَ آبَاؤُكَ مِنْ قَبْلُ.

حدیث36: من عالم به نسب های مردم که در صلب ها بوده هستم من عالم به اسرار و آشکار شما هستم و اینکه سرنوشت شما چگونه خواهد بود و این علمی است که به ما عطا شده قبل از اینکه همه مخلوقات آفریده شده باشند و بعد از نابودی آسمان ها و زمین خداوند به ما عطا کرده و اگر نبود که اهل باطل و دولت های اهل گمراهی حاکم هستند و عده ای که اهل شک هستند جان مرا تهدید می کردند سخنی می گفتم که اولین و آخرین از آن تعجب می کردند و بعد دست مبارکشان را بر روی دهانشان گذاشتند و فرمودند: ای محمد! سکوت کن همانطور که پدرانت قبل از تو سکوت کرده اند.(1)

علم اولین آخرین نزد ائمه اطهار استحدیث38: صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ: وَ اللَّهِ لَقَدْ أُعْطِينَا عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ عِنْدَكُمْ عِلْمُ الْغَيْبِ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ وَيْحَكُمْ وَسِّعُوا صُدُورَكُمْ وَ لْتُبْصِرْ أَعْيُنُكُمْ وَ لْتَعِ قُلُوبُكُمْ فَنَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ

ص: 763


1- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج 23الجوادع ص 159 وحده عليه السلام ..... ص : 159، مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 152 الفصل الحادي عشر في أسرار أبي جعفر محمد بن علي الجواد عليهما السلام النور المستضي ء ..... ص : 152

تَعَالَى فِي خَلْقِهِ وَ لَنْ يَسَعَ ذَلِكَ إِلَّا صَدْرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ قَوِيٍّ قُوَّتُهُ كَقُوَّةِ جِبَالِ تِهَامَةَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أُحْصِيَ لَكُمْ كُلَّ حَصَاةٍ عَلَيْهَا لَأَخْبَرْتُكُمْ وَ مَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ

إِلَّا وَ الْحَصَی تَلِدُ إِيلَاداً كَمَا يَلِدُ هَذَا الْخَلْقُ وَ اللَّهِ لَتَتَبَاغَضُونَ بَعْدِي حَتَّى يَأْكُلَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً

حدیث38: امام صادق(علیه السلام): به خدا سوگند! ما علم اولین و آخرین را می دانیم، مردی از اصحابش به او گفت: فدایت شوم آیا شما علم غیب می دانید؟ حضرت فرمودند: چه می گویی؟ من می دانم آن چه در صُلبِ مردان و رَحِمِ زنانست، وای بر شما سِعه صَدر داشته و چشمان تان را بازکنید و دل هایتان را بقبولانید و کسی نمی تواند آن را بپذیرد مگر مؤمنی که به اندازه کوه تهامه قدرت داشته باشد، به اِذن خداوند، به خدا سوگند! اگر بخواهم تعداد سنگریزه هایی که بر این کوه قرار دارد را بشمارم می توانم تعداد آن را به شما خبر دهم.(1)

حدیث39: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

يَقُولُ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ

وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَأَنَّمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ.

حدیث39: امام صادق(علیه السلام): من فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم و از کتاب خدا آگاهم، در این کتاب آن چه از ابتدای خلقت تا روزقیامت می باشد آمده، و در آن اخبار آسمان ها و زمین و بهشت و جهنّم و گذشته و آینده نیزآمده است، و من بر

ص: 764


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص 250 فصل في علمه ع.

تمامی این علوم به گونه ای آگاه و مطلّع هستم که گویا بر کف دست خویش می نگرم، آری! به درستی که خداوند متعال می فرماید: در قرآن بیان هر چیزی آمده است.(1)

بُكَيْرُ بْنُ أَعْيَنَ قَالَ قُبِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَى ذِرَاعِ نَفْسِهِ وَ قَالَ يَا بُكَيْرُ هَذَا وَ اللَّهِ جِلْدُ رَسُولِ اللَّهِ وَ هَذِهِ وَ اللَّهِ عُرُوقُ رَسُولِ اللَّهِ وَ هَذَا وَ اللَّهِ لَحْمُهُ وَ هَذَا عَظْمُهُ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الدُّنْيَا وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْآخِرَةِ فَرَأَى تَغَيُّرَ جَمَاعَةٍ فَقَالَ يَا بُكَيْرُ إِنِّي لَأَعْلَمُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى إِذْ يَقُولُ (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ء)(2)

بكير بن اعين گفت حضرت صادق(علیه السلام) آرنج خود را گرفت و فرمود: بكير! به خدا سوگند! اين پوست پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و به خدا سوگند! اين رگهاى پيامبر(صلی الله علیه و آله) است اين به خدا قسم! گوشت او و استخوان اوست. سوگند به خدا! من مي دانم آنچه در زمين و آنچه در دنيا است و مي دانم آنچه در آخرت است در اين موقع متوجه تغيير قيافه بعضى از حاضران شده فرمود: بكير! من اين مطلب را از روى كتاب خدا مي دانم زيرا در اين آيه مي فرمايد (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ). (3)

حدیث40: رُوِيَ أَنَّهُ جِي ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهِ وَ هُوَ طِفْلٌ وَ جَاءَ إِلَى الْمِنْبَرِ وَ رَقِيَ مِنْهُ دَرَجَةً ثُمَّ نَطَقَ فَقَالَ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِي الْأَصْلَابِ أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِكُمْ وَ ظَوَاهِرِكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِالضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّكِّ لَقُلْتُ قَوْلًا تَعَجَّبَ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ الشَّرِيفَةَ عَلَى فِيهِ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ اصْمُتْ كَمَا صَمَتَ آبَاؤُكَ مِنْ قَبْلُ.

ص: 765


1- . بصائرالدّرجات: ج1 ص197باب8 في أن عليا علم كلما أنزل على رسول الله ص في ليل أو نهار أو حضر أو سفر و الأئمة من بعده ح2.
2- . النحل آیة 89
3- .[3]مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص250 فصل في علمه

حدیث40: امام جواد(علیه السلام): من عالِم به نَسَب های مردم هستم مردمی که به دنیا آمده یا نیامده اند من اعلم از شما به ظواهر و باطن هایتان هستم، این علم را قبل از خلقت عالم داشته و بعد از آن نیز خواهیم داشت، اگر نبود تظاهرات اهل باطل و دولت هایشان علیهﻱ ما و اگر نبودند مردم عوام و شک های آنان چیزهایی می گفتیم که شگفت زده شوند.(1)

حدیث41: قَالَ

أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام):...وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ لَقَدْ أَعْطَانِي اللَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

حدیث41: امام باقر(علیه السلام): ای جابر به خدا قسم! پروردگار عالم علم گذشته و آینده را تا قیامت به ما عنایت فرموده.(2)

تذکر: خداوند علم فراوانی به ایشان بخشیده که به هیچ یک از مخلوقاتش عطا نفرموده و این خود دلیل دیگری است بر اینکه مقام بسیار والایی در نزد خداوند دارند.

خبر دادن امام رضا (علیه السلام)به ابن هذاب از آینده

حدیث42: مَا رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَال... ثُمَّ نَظَرَ الرِّضَا(علیه السلام) إِلَى ابْنِ هَذَّابٍ فَقَالَ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُكَ أَنَّكَ سَتُبْتَلَى فِي هَذِهِ الْأَيَّامِ بِدَمِ ذِي رَحِمٍ لَكَ أَ كُنْتَ مُصَدِّقاً لِي قَالَ لَا فَإِنَّ الْغَيْبَ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى قَالَ أَوَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ)

فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الَّذِي أَخْبَرْتُكَ بِهِ

ص: 766


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 152 الفصل الحادي عشر في أسرار أبي جعفر محمد بن علي الجواد عليهما السلام النور المستضي ء .....، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج 23-الجوادع ص 159 وحده عليه السلام
2- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص197 فصل في علمه ح6

يَا ابْنَ هَذَّابٍ لَكَائِنٌ إِلَى خَمْسَةِ أَيَّامٍ فَإِنْ لَمْ يَصِحَّ مَا قُلْتُ لَكَ فِي هَذِهِ الْمُدَّةِ فَإِنِّي كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ إِنْ صَحَّ فَتَعْلَمُ أَنَّكَ الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ لَكَ دَلَالَةٌ أُخْرَى أَمَا إِنَّكَ سَتُصَابُ بِبَصَرِكَ وَ تَصِيرُ مَكْفُوفاً فَلَا تُبْصِرُ سَهْلًا وَ لَا جَبَلًا وَ هَذَا كَائِنٌ بَعْدَ أَيَّامٍ وَ لَكَ عِنْدِي دَلَالَةٌ أُخْرَى أَنَّكَ سَتَحْلِفُ يَمِيناً كَاذِبَةً فَتُضْرَبُ بِالْبَرَصِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ نَزَلَ ذَلِكَ كُلُّهُ بِابْنِ هذاب [هَدَّابٍ] فَقِيلَ لَهُ أَ صَدَقَ الرِّضَا أَمْ كَذَبَ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُ فِي الْوَقْتِ الَّذِي أَخْبَرَنِي بِهِ أَنَّهُ كَائِنٌ وَ لَكِنِّي كُنْتُ أَتَجَلَّدُ

حدیث42: و نیز در داستان خبر دادن امام رضا(علیه السلام) به ابن هذاب درباره آن چه در او می گذرد به منظور برطرف کردن شک او در این باب که حضرت فرمودند: آیا اگر به تو خبر دهم که تو در این روزها به یکی از خویشاوندان خود مبتلا شده به من ایمان خواهی آورد؟ عرضه داشت: نه، چرا که غیب را جز خدا نمی داند، حضرت فرمود: مگر خداوند متعال نمی گوید (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ)(1) خداوند، آگاه به غيب است و كسى بر غيب او آگاه نيست. جز پيامبرى كه مورد رضاى او باشد. پس رسول الله(صلی الله علیه و آله) نزد خداوند مَرضی است و ما وارثان آن رسول بوده که خداوند او را بر آن چه از غیب خود می خواهد مطلع نموده، پس او حوادثی که تاکنون اتفاق افتاده و در آینده و تا قیامت اتفاق خواهد افتاد را به ما تعلیم داده و چیزی که به تو خبر دادم ای پسر هذاب تا پنج روز دیگر اتفاق خواهد افتاد، اگر مطلبی که گفتم در این مدت صحیح نبود در این صورت من دروغ گو و تهمت زننده خواهم بود و اگر صحیح بود، بدان که تو بر خداوند و رسول او مرتد شده ای، نشانه دیگری برایت می گویم، که تو در چشم هایت دچار بیماری شده و نمی توانی جایی را ببینی و این اتفاق چند روز دیگررخ خواهد

ص: 767


1- . جن آیهﻱ26و27.

داد. نشانه دیگری نیز از تو دارم و آن این که به زودی سوگند دروغی خورده و به بیماری بَرَص مبتلا خواهی شد. محمّد بن فضل می گوید: به خداوند سوگند، همهﻱ موارد برای ابن ذهب پیش آمد.(1)

امام رضا(علیه السلام) به عمرو بن هذاب وقتی علم غیب را از ائمه نفی کرد با این سخن برای او استدلال کرد: رسول الله(صلی الله علیه و آله) همان مَرضی خداوند است و ما وارثان آن رسول(صلی الله علیه و آله) بوده که خداوند او را بر علم غیب خود مطلع کرده، پس او حوادثی را که تاکنون اتفاق افتاده و در آینده و تا قیامت اتفاق خواهد افتاد را به ما تعلیم داده.

خبر دادن امام حسن(علیه السلام) به عایشه از غیب

حدیث43: وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمُقْرِي الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَبَلَةَ التَّمَّارِ عَنِ الْمُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ زَيْدِ بْنِ كَثِيرٍ الْجُمَحِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْمَوْلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا قَدِمَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مِنَ الْكُوفَةِ الْتَقَاهُ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مُعَزِّينَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مُهَنِّئِينَ لَهُ بِالْقُدُومِ، وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ أَزْوَاجُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَتْ عَائِشَةُ وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا فُقِدَ جَدُّكَ إِلَّا حَيْثُ فُقِدَ أَبُوكَ وَ لَقَدْ قُلْتَ يَوْمَ قَامَ عِنْدَنَا نَاعِيهِ قَوْلًا صَدَقْتَ فِيهِ مَا كَذَبْتَ.قَالَ لَهَا الْحَسَنُ(علیه السلام) عَسَى هُوَ تَمَثُّلُكَ بِقَوْلِ لَبِيدِ بْنِ رَبِيعَةَ حَيْثُ يَقُولُ:

وَ بَشَّرْتُهَا فَاسْتَعْجَلَتْ بِخِمَارِهَا يَحِقُّ عَلَى الْمُسْتَعْجِلِينَ الْمُبَاشِرُ

وَ أَخْبَرَهَا الرُّكْبَانُ أَنْ لَيْسَ بَيْنَهَا

وَ بَيْنَ قُرَى نَجْرَانَ وَ الشَّامِ كَافِرٌ

ص: 768


1- . الخرائج و الجرائح: ج1ص343 الباب التاسع في معجزات الإمام المظلوم المسموم علي بن موسى الرضا ح6.

فَأَلْقَتْ عَصَاهَا وَ اسْتَقَرَّتْ بِهَا النَّوَى كَمَا قَرَّ عَيْناً بِالْإِيَابِ الْمُسَافِرفَقَالَتْ لَهُ يَا ابْنَ خُبُوتٍ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ، فَمَنْ ذَا الَّذِي أَخْبَرَكَ بِهَذَا عَنِّي؟ فَقَالَ لَهَا مَا هَذَا غَيْبٌ لِأَنَّكِ أَظْهَرْتِيهِ، وَ سُمِعَ مِنْكِ، وَ عَنْ نَبْشِكِ جَزَراً اخْضَرَّ فِي وَسَطِ بَيْتِكِ لَيْلًا، بِلَا قَشٍّ فَتَتَرَيَّنُ الْحَدِيدَةُ فِي كَفِّكِ حَتَّى صَارَ جُرْحاً أَلَا فَاكْشِفِي عَنْهُ، وَ أَرِيهِ لِمَنْ حَوْلَكِ مِنَ النِّسَاءِ، ثُمَّ إِخْرَاجُكِ الْجَزَرَ وَ مَا فِيهِ وَ مَا جَمَعْتِهِ مِنْ خِيَانَةٍ وَ أَخْذُكِ مِنْهُ أَرْبَعِينَ دِينَاراً عَدَداً لَا تَعْلَمِينَ وَزْنَهَا وَ تَفْرِيقُكِ لَهُ فِي ضَعَفَةِ مُبْغِضِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ تَيْمٍ وَ عَدِيٍّ شُكْراً لِقَتْلِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ فَقَالَتْ: وَ اللَّهِ يَا حَسَنُ لَقَدْ كَانَ مَا قُلْتَ وَ لِلَّهِ ابْنُ هِنْدٍ فَلَقَدْ شَفَا وَ شَفَا فِيَّ.

حدیث43: از آن جمله است وقتی حضرت از کوفه به مدینه آمد، زنان نزد او آمده و مصیبت شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به او تسلیت گفتند و همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز آمدند. در این لحظه عائشه عرضه داشت: ای ابا محمّد! هیچ روزی مثل روز فقدان جدّ تو نبود، مگر روز فقدان پدرت، حضرت به او فرمودند: آیا فراموش کرده ای آن شب را که در خانه ات بدون چراغ و با یک تکه آهن زمین را حفر کردی و با آن بر دست خود کوبیدی و دستت مجروح شد و تا کنون مجروح است، و از دورن آن حفره کیسه ای سبز رنگ که پول های خیانت را در آن جمع کرده بودی از زیر خاک بیرون کشیدی و از درون آن چهل دینار برداشتی و تو وزن این تعداد سکه را نمی دانستی و آن ها را بین دشمنان علی(علیه السلام) از قبیله تیم و عدی تقسیم نموده و در شب شهادت او شاد شدی، عائشه عرضه داشت: آری این گونه بود.(1)

ص: 769


1- . هدایة الکبری خصیبی: ص196 الباب الرابع باب الامام الحسن المجتبى.

شک کننده درباره ائمه اطهار(علیهم السلام) کافر استحدیث44: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ لِمَنْ يُرِيدُ قَضَاءَ الْحَاجَاتِ أَنْ يَقُولَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى ره عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكِسَائِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ عَنْ أَخِيهِ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُول: إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلَاةِ فَقُل ....اللَّهُمَّ إِنِّي أَدِينُكَ بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ وَ الرِّضَا بِمَا فَضَّلْتَهُمْ بِهِ غَيْرَ مُتَكَبِّرٍ وَ لَا مُسْتَكْبِر

حدیث44: در دعای نقل شده از ائمه(علیهم السلام) می گوییم: خدایا! من به اطاعت آن ها و ولایت آن ها و به آن چه آن ها را به آن برتری داده ای معتقد بوده و انکار نکرده و تکبر نمی ورزم.(1)

حدیث45: وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ مَهْدِيٍّ الْجَوْهَرِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَايَ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ(علیه السلام) بِالْعَسْكَرِ: أَ َسْنَا قَدْ قُلْنَا لَكُمْ لَا تَسْأَلُونَّا عَنْ عِلْمِ الْغَيْبِ فَنُخْرِجَ مَا عَلِمْنَا مِنْهُ إِلَيْكُمْ فَيَسْمَعَهُ مَنْ لَا يُطِيقُ اسْتِمَاعَهُ فَيَكْفُرُ

حدیث45: امام حسن عسکری(علیه السلام) وقتی دربارهﻱ قائم منتظرf از او سؤال شد فرمودند: مگر به شما نگفتیم دربارهﻱ علم غیب از ما سؤال نکنید؟ چرا که ما آن را می دانیم و بیان می کنیم و در آن صورت عدّه ای از شما که طاقت آن را ندارند آن را شنیده و کافر می شوند.(2)

حدیث46: وَ قَالَ الإِمَامُ الصَادِقُ(علیه السلام): يَا مُفَضَّلْ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) يَعْزُبُ عَنْهُ شَي ءٌ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فَقَد كَفَرَ بِمَا نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّا لَنَشْهَدُ أَعْمَالَ-كُمْ وَ لا يَخْفى عَلَيْنَا شَي ءٌ مِنْ أَمْرِكُمْ،

وَ إِنَّ أَعْمَالَ-كُم

ص: 770


1- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج 1 ص59 فصل في سياقة الصلوات الإحدى و الخمسين ركعة في اليوم و الليلة ..... ص : 30 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 5 ص 62 باب 18 باب استحباب الشهادتين و الإقرار بالأئمة في دبر كل صلاة
2- . الهدایة الکبری: ص334 الباب الثالث عشر باب الإمام الحسن العسكري باب13.

لَتُعْرَضُ عَلَيْنَا

حدیث46: امام صادق(علیه السلام): ای مُفَضَّل! هرکه گمان کند که امام از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بر ذره ای از امور محتوم بی اطلاع است به آن چه بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده کافر است و ما شاهد اعمال شما بوده و هیچ امری از شما بر ما پوشیده نیست و اعمال شما بر ما عَرضه می شود...(1)

حدیث47: مَا رَواهُ المُفَضَّلِ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَاَل: يَا مُفَضَّلُ، إِنَّ الْعَالِمَ مِنَّا يَعْلَمُ حَتّى تَقَلُّبَ جَنَاحِ الطَّيْرِ فِي الْهَواءِ، وَ مَنْ أَنْكَرَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئَاً فَقَدْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ فَوقِ عَرْشِهِ، وَ أَوْجَبَ لِأَولِيائِهِ الْجَهْلَ، وَ هُمْ حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرارٌ أَتْقِياءُ

حدیث47: امام صادق(علیه السلام) دربارهﻱ علم ائمهﻱ معصومین(علیهم السلام) می فرماید: ای مُفَضَّل! یک فرد عالم از ما حتّی به بال زدن پرندگان در هوا علم دارد و کسی که چیزی از این را انکار کند، به خداوند بالای عرش کفر ورزیده و برای اولیاء خدا جهل قائل شده، در حالی که آنان حلیم، عالم، نیکوکار و با تقوا هستند. (2)

حدیث48: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَنَان عَنْ المُفَضَّلِ عَنْ أْبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لَهُ: يَا مُفَضَّلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ يَعْزُبُ عَنْهُ شَي ءٌ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ يَعْني مِمّا كَتَبَ الْعِلْمُ عَلَى اللَّوحِ، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا نَزَلَ عَلى مُحَمَّدٍ، وَ إِنَّا لَنَشْهَدُ أَعْمَالَ-كُمْ و لا يَخْفَى عَلَيْنَا شَي ءٌ مِنْ أَمْرِكُمْ، وَ إِنَّ أَعْمَالَ-كُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيْنَا

حدیث48: امام صادق(علیه السلام): ای مُفَضَّل هرکه گمان کند که امام آل محمد(علیهم السلام) مطلبی از امور ثبت شده یعنی علومی که در لوح نوشته شده را نمی داند به دینی که بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل گشته کافر شده و ما اعمالشما را مشاهده کرده و چیزی از امور شما بر ما پنهان نیست و اعمال شما بر ما عرضه می شود. (3)

ص: 771


1- . مشارق انوار الیقین: ص213 فصل.
2- . مشارق انوار الیقین: ص207 فصل معنى الإمامة و جنسها.
3- . مشارق انوار الیقین: ص213 فصل.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا يَنْقَلِبُ جَنَاحُ طَائِرٍ فِي الْهَوَاءِ إِلَّا وَ عِنْدَنَا فِيهِ عِلْمٌ.

و به همين اسناد از آن حضرت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كرده كه فرمود: بال پرنده اى در هوا نجنبد جز آنكه ما بدان آگاهى داريم. (1)

ائمه اطهار سرچشمه علم و آثار و حی

حدیث49: إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ قَالَ: لَقِيَ رَجُلٌ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) بِالثَّعْلَبِيَّةِ وَ هُوَ يُرِيدُ كَرْبَلَاءَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ مِنْ أَيِّ الْبُلْدَانِ أَنْتَ فَقَالَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَالَ يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُكَ بِالْمَدِينَةِ لَأَرَيْتُكَ أَثَرَ جَبْرَئِيلَ مِنْ دَارِنَا وَ نُزُولِهِ عَلَى جَدِّي بِالْوَحْيِ يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ مُسْتَقَى الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِنَا أَ فَعَلِمُوا وَ جَهِلْنَا هَذَا مَا لَا يَكُونُ.

حدیث49: حكم بن عتيبه گفت: مردى در ثعلبيه خدمت امام حسين(علیه السلام) رسيد آن موقعى كه به طرف كربلا مي رفت وارد شد و سلام كرد امام(علیه السلام) فرمود: از كدام شهرى گفت: اهل كوفه فرمود: اى برادر كوفى اگر تو را در مدينه مي ديدم نشانت مي دادم اثر جبرئيل(علیه السلام) را در خانه خودمان و نزول اوبراى جدم با وحى اى برادر كوفى سرچشمه علم نزد ما است ممكن است آنها بدانند و ما ندانيم؟ اين مطلب است كه امكان ندارد.(2)

ص: 772


1- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص32 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح54
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 12 باب 7 باب في أئمة آل محمد ص مستقى العلم عندهم و إنهم علماء لا يظلمون و لا يجهلون

حدیث50: وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: ...فَكُلُّ عِلْمٍ خَرَجَ إِلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَمِنَّا

حدیث50: امام صادق(علیه السلام): هر دانشی که به سوی اهل آسمان ها و زمین خارج شود از دریای رحمت ما اهل بیت سرچشمه گرفته و به واسطهﻱ ما به ایشان عطا می گردد.(1)

حدیث51: قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ وَ عِنْدَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ كُوفَةَ عَجَباً لِلنَّاسِ يَقُولُونَ أَخَذُوا عِلْمَهُمْ كُلَّهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَعَمِلُوا بِهِ وَ اهْتَدَوْا وَ يَرَوْنَ أَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمْ نَأْخُذْ عِلْمَهُ وَ لَمْ نَهْتَدِ بِهِ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذُرِّيَّتُهُ فِي مَنَازِلِنَا أُنْزِلَ الْوَحْيُ وَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ إِلَى النَّاسِ الْعِلْمُ أَ فَتَرَاهُمْ عَلِمُوا وَ اهْتَدَوْا وَ جَهِلْنَا وَ ضَلَلْنَا إِنَّ هَذَا مُحَال

حدیث51: يحيى بن عبداللَّه بن حسن گويد: از امام صادق(علیه السلام) در حالى كه گروهى از كوفيان خدمتش بودند شنيدم كه مى فرمود: شگفتا! از اين مردم كه مى گويند: تمام دانش خود را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرا گرفته و بدان عمل نموده و هدايت شده اند، و معتقدند ما اهل بيت علم او را نگرفته و هدايت نيافتیم و حال آن كه ما اهل و اولاد او هستيم، وحى در منازل ما فرودآمده، و دانش از نزد مابه سوى مردم خارج گرديده، گمان مى كنى كه آنان دانستند و هدايت شدند و ما ندانستيم و گمراه گشتيم؟! حقّا كه چنين چيزى محال است. (2)

ص: 773


1- . مشارق انوارالیقین: فصل منازل الآل عليهم السلام العالية ص69.
2- .[1] الأمالی للمفید المجلس14 ح6

حدیث52: كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ، نَقْلًا مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَى يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ لَهُ يَا يُونُسُ إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَخُذْ عَنْ أَهْلِ الْبَيْتِ فَإِنَّا رَوَيْنَاهُ وَ أُوتِينَا شَرْحَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَانَا وَ آتَانَا ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِين

حدیث52: يونس بن ظبيان از امام صادق(علیه السلام) فرمود: يونس! هرگاه علم صحيح خواستى از اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بگير علم را به ما داده اند و حكمت را براى ما تشريح كرده اند و فصل خطاب خداوند ما را برگزيده و به ما داده است چيزى كه به احدى در جهان نداده.(1)

هیچ کس توانایی درک علم ائمه اطهار(علیهم السلام) را ندارد

حدیث53: قَالَ الباقر(علیه السلام): لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِيَ الَّذِي آتَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِيدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانَ وَ الدِّينَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ كَيْفَ لِي بِذَلِكَ وَ لَمْ يَجِدْ جَدِّي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى كَانَ يَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ

حدیث53: امام باقر(علیه السلام): اگر برای علم و دانشی که خداوند به من عنایت فرموده حاملینی می یافتم، یعنی کسانی که ظرفیت پذیرش و تحمل قبول آن راداشتند هر آینه توحید و اسلام را از کلمه صمد انتشار می دادم و چگونه برای من ممکن است و حال آن که جدّم امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین اشخاصی را نیافتند.(2)

ص: 774


1- .[2] فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص 166 الفصل العشرون في الإمامة باب 5 النص على الأئمة الاثنى عشر عليهم السلام و أنهم من قريش، كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص258 باب ما جاء عن جعفر بن محمد ع مما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه موسى ح1
2- . التوحيد للصدوق ص 92 باب 4 باب تفسير قل هو الله أحد إلى آخرها ح6.

مقایسه علم ائمه اطهار(علیهم السلام) با علم انبیا

حدیث54: قال امیرالمومنین(علیه السلام):...عِلْمُ

الْأَنْبِيَاءِ فِي عِلْمِهِمْ وَ سِرُّ الْأَوْصِيَاءِ فِي سِرِّهِمْ وَ عِزُّ الْأَوْلِيَاءِ فِي عِزِّهِمْ كَالْقَطْرَةِ فِي الْبَحْرِ وَ الذَّرَّةِ فِي الْقَفْرِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عِنْدَ الْإِمَامِ كَيَدِهِ مِنْ رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ يَعْلَمُ بَرَّهَا مِنْ فَاجِرِهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ وَرِثَ ذَلِكَ السِّرَّ الْمَصُونَ الْأَوْصِيَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ وَ مَنْ أَنْكَرَتْ ذَلِكَ فَهُوَ شَقِيٌّ مَلْعُونٌ يَلْعَنُهُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُ اللَّاعِنُونَ وَ كَيْفَ يَفْرِضُ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ طَاعَةَ مَنْ يُحْجَبُ عَنْهُ مَلَكُوتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْكَلِمَةَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) تَنْصَرِفُ إِلَى سَبْعِينَ وَجْهاً وَ كُلُّ مَا فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ الْكِتَابِ الْكَرِيمِ وَ الْكَلَامِ الْقَدِيمِ مِنْ آيَةٍ تُذْكَرُ فِيهَا الْعَيْنُ وَ الْوَجْهُ وَ الْيَدُ وَ الْجَنْبُ فَالْمُرَادُ مِنْهَا الْوَلِيُ لِأَنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ يَعْنِي حَقَّ اللَّهِ وَ عِلْمَ اللَّهِ وَ عَيْنَ اللَّهِ وَ يَدَ اللَّهِ فَهُمُ الْجَنْبُ الْعَلِيُّ وَ الْوَجْهُ الرَّضِيُّ وَ الْمَنْهَلُ الرَّوِيُّ وَ الصِّرَاطُ السَّوِيُّ وَ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى عَفْوِهِ وَ رِضَاهُ سِرُّ الْوَاحِدِ وَ الْأَحَدِ فَلَا يُقَاسُ بِهِمْ مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ فَهُمْ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ خَالِصَتُهُ وَ سِرُّ الدَّيَّانِ وَ كَلِمَتُهُ وَ بَابُ الْإِيمَانِ وَ كَعْبَتُهُ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ مَحَجَّتُهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ رَايَتُهُ وَ فَضْلُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَيْنُ الْيَقِينِ وَ حَقِيقَتُهُ وَ صِرَاطُ الْحَقِّ وَ عِصْمَتُهُ وَ مَبْدَأُ الْوُجُودِ وَ غَايَتُهُ وَ قُدْرَةُ الرَّبِّ وَ مَشِيَّتُهُ وَ أُمُّ الْكِتَابِ وَ خَاتِمَتُهُ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ دَلَالَتُهُ وَ خَزَنَةُ الْوَحْيِ وَ حَفَظَتُهُ وَ آيَةُ الذِّكْرِ وَ تَرَاجِمَتُهُ وَ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ نِهَايَتُهُ

ص: 775

حدیث54: امیرمؤمنان علی(علیه السلام): علم و دانش همهﻱ پیامبران(1) در برابر علم و دانش اهل بیت(علیهم السلام) و سِرّ همهﻱ اوصیا در برابر سِرّشان و اقتدار همهﻱ اولیاﻱ در برابر اقتدار آن ها، همانند قطره ای در دریا و ذره ای در بیابان و سیع است آسمان ها و زمين در نزد امام چون مانند دست اوست نسبت به كف دستش ظاهرش را از باطن و خوبش را از بد و خشكى را از تر تميز مي دهد. زيرا خداوندپيامبرش را از علم گذشته و آينده مطلع كرده و او در اختيار اوصياء گرام نهاده هر كه منكر اين مقام باشد شقى و ملعون است كه مورد لعنت لعنت كنندگان قرار دارد چگونه خداوند اطاعت كسى را بر مردم واجب مي كند كه راه به ملكوت آسمانها و زمين نداشته باشد كلماتى كه نمودار شخصيت آل محمد(صلی الله علیه و آله) است هفتاد نوع است و هر آيه در قرآن مجيد و كلام خدا سخن از عين و وجه و يد و جنب دارد منظور امام است زيرا او جنب اللَّه و وجه اللَّه است يعنى حق اللَّه، علم اللَّه، عين اللَّه، يد اللَّه، آنها جنب على و وجه رضى و سرچشمه گوارا و راه راست و وسيله به سوى خدا و واسطه عفو و رضاى اويند. آنها سرّ واحد يكتايند كسى را نمي توان با آنها اَنباز گرفت مورد لطف خاص و خالص خدا و سرّ ديّان و كلمه او و باب ايمان و كعبه او. حجت اللَّه و راه روشن او راهنماى هدايت و پرچم توحيد و فضل خدا و رحمت او و عين اليقين و حقيقت آن و راه حق و عصمت او و مبدأ وجود و منتهايش و قدرت پروردگار و مشيّت او و امّ الكتاب و خاتمه آن و فصل الخطاب و دلالتش و گنجينه وحى و نگهبان آن و آيه ذكر و ترجمه آن و معدن تنزيل و نهايت آن.(2)

حدیث55: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْأَئِمَّةُ يَعْلَمُونَ مَا يُضْمِرُ فَقَالَ عَلِمْتُ وَ اللَّهِ مَا عَلِمَتِ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ ثُمَّ قَالَ لِي أَزِيدُكَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ نُزَادُ مَا لَمْ تُزَدِ الْأَنْبِيَاءُ

ص: 776


1- . به جز پيامبر بزرگوار اسلامo.
2- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 179 فصل[حقيقة الإمام و الإمامة]، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ج 1 ص 34 باب الثمرة الرابعة في جامع صفاتهم صلوات الله عليهم.

حدیث55: ثمالى از على بن الحسين(علیه السلام) نقل كرد كه عرضه داشتم: به آن آقا فدايت شوم آيا ائمه(علیهم السلام) مي دانند نيّت اشخاص را فرمود: به خدا قسم! آنچه انبيا(علیهم السلام) بدانند آنها مي دانند سپس فرمود: مي خواهى برايتاضافه كنم. گفتم: بفرمائيد فرمود: به ما اضافه داده مى شود چيزهائى كه براى انبياء(علیهم السلام) نبوده.(1)

حدیث56: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي بِشْرٍ عَنْ كَثِيرِ بْنِ أَبِي حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَقَدْ سَأَلَ مُوسَى الْعَالِمَ مَسْأَلَةً لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ جَوَابُهَا وَ لَقَدْ سَأَلَ الْعَالِمُ مُوسَى مَسْأَلَةً لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ جَوَابُهَا وَ لَوْ كُنْتُ بَيْنَهُمَا لَأَخْبَرْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِجَوَابِ مَسْأَلَتِهِ وَ لَسَأَلْتُهُمَا عَنْ مَسْأَلَةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُمَا جَوَابُهَا.

حدیث56: امام باقر(علیه السلام): حضرت موسی(علیه السلام) از خضر(علیه السلام) سؤالی پرسید که پاسخ آن را نمی دانست، و حضرت خضر(علیه السلام) هم از موسی(علیه السلام) سؤالی پرسید که پاسخ آن را نمی دانست، اگر من آن جا بودم پاسخ سؤال هر یک از آن دو را می گفتم و از آنان سؤالی می پرسیدم که هیچ کدام جوابش را نمی دانستند.(2)

حدیث57: عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَتَّابٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ بَعْضَهُ مَا خَلَا النَّبِيَّ فَإِنَّهُ أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ كُلَّهُ فَقَالَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ قَالَ (كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ)

وَ قَالَ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ )

وَ لَمْ يُخْبِرْ أَنَّ عِنْدَهُ عِلْمَ الْكِتَابِ وَ مَنْ لَا يَقَعُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْجَمِيعِ وَ قَالَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) (أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)

فَهَذَا الْكُلُّ وَ نَحْنُ الْمُصْطَفَوْنَ وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فِيمَا سَأَلَ رَبَّهُ (رَبِّ زِدْنِي عِلْماً) فَهِيَ الزِّيَادَةُ الَّتِي عِنْدَنَا مِنَ الْعِلْمِ الَّذِي ل َمْ يَكُنْ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ الْأَنْبِيَاءِ وَ

ص: 777


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 242 باب 10 باب في الأئمة أنهم يعرفون الإضمار و حديث النفس قبل أن يخبروا به ح27
2- . بصائر الدرجات: ص229 باب6 في أئمة ع أفضل من موسى و الخضر ح1.

لَا ذُرِّيَّةِ الْأَنْبِيَاءِ غَيْرِنَا فَبِهَذَا الْعِلْمِ عَلِمْنَا الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ حدیث57: از ابى جعفر و آن جناب از پدرش نقل كرد كه فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را بر نيانگيخت مگر اينكه مقدارى از علم به او داد به جز پيامبر ما به او تمام علم را داد و در قرآن فرموده (تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ)(1) و در آيه ديگر (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ)(2) و فرموده است (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ)(3) نفرمود: كسى كه داراى علم كتاب است بلكه فرموده است كسى كه در نزد او مقدارى از علم كتاب است ولى در باره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است. (أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)(4) اين بيان مربوط به تمام علم است و ما آن خانواده برگزيده هستيم كه در اين آيه مي فرمايد، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در تقاضاى خود از خدا مي گفت (رَبِّ زِدْنِي عِلْماً)(5) مرا افزايش علم عنايت كن اين همان افزايشى است كه در نزد ما است و در اختيار هيچ يك از انبياء(علیهم السلام) و نه بازماندگان آنها جز ما نبوده است با همين علم ما از بلاها و مرگ و ميرها و حق و باطل ها اطلاع داريم.(6)

حدیث59:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ فَضَّلَهُمْ بِالْعِلْمِ وَ أَوْرَثَنَا عِلْمَهُمْ وَ فَضَّلَنَا عَلَيْهِمْ فِي عِلْمِهِمْ وَ عَلَّمَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا لَمْ يَعْلَمُوا وَ عَلَّمَنَا عِلْمَ الرَّسُولِ وَ عِلْمَهُمْ.حدیث59: حسين بن علوان از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه خداوند انبياى اولوالعزم را آفريد و آنها را به علم امتياز بخشيد و به ما به ارث داد علم آنها را و ما را بر آنها مزيت بخشيد به علم خودشان و علم پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آن چيزهائى كه آنها نمي دانستند ما هم علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) را داريم و هم علم آنها را.(7)

ص: 778


1- . النحل آیة 89
2- . الاعراف آیة 145
3- . النمل آیة 40
4- . فاطر آیة 32
5- . طه آیة 114
6- .[6] تفسير فرات الكوفي ص145 [سورة الأعراف(7): آية 145]
7- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 228 باب 5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح2

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1) هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سُئِلَ عَنِ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) عِنْدَ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ

ابن اذينه از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: كسى كه داراى علم الكتاب است امير المؤمنين(علیه السلام) است از آن جناب سؤال كردند كسى كه داراى علم الكتاب است داناتر است يا كسى كه مقدارى از علم كتاب را دارد فرمود: مقایسه علم آنكه مقدارى از علم كتاب را داشته با كسى كه علم الكتاب را دارد همچون قیاس میزان آبی است که بال پشه را تر کرده با کل دریا، امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: تمام دانشى را كه آدم(علیه السلام) از آسمان به زمين فرود آورد و همه امتيازات علمى پيامبران تا خاتم انبياء در اختيار عترت پيامبر خاتم است. (2)حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ النَّبِيُّ وَرِثَ عَلِمَ النَّبِيِّينَ كُلَّهُمْ قَالَ لِي نَعَمْ قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنِ انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَرِثَهُمُ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ فِي آبَائِهِمْ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْعِلْمِ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ قَدْ كَانَ مُحَمَّدٌ أَعْلَمَ مِنْهُ قَالَ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) كَانَ يُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ وَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ كَانَ يَفْهَمُ كَلَامَ الطَّيْرِ قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقْدِرُ عَلَى هَذِهِ

ص: 779


1- . الرعد آیة 43
2- .[3] تفسير القمي ج 1 ص367 [سورة الرعد(13): الآيات 41 الى 43]

الْمَنَازِلِ فَقَالَ إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِينَ فَقَدَهُ وَ شَكَّ فِي أَمْرِهِ (ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ ) وَ كَانَتِ الْمَرَدَةُ وَ الرِّيحُ وَ النَّمْلُ وَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّيَاطِينُ لَهُ طَائِعِينَ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ فَقَالَ (لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ ) وَ إِنَّمَا غَضِبَ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ كَانَ يَدُلُّهُ عَلَى الْمَاءِ فَهَذَا وَ هُوَ طَيْرٌ قَدْ أُعْطِيَ مَا لَمْ يُعْطَ سُلَيْمَانُ وَ إِنَّمَا أَرَادَهُ لِيَدُلَّهُ عَلَى الْمَاءِ فَهَذَا لَمْ يُعْطَ سُلَيْمَانُ وَ كَانَتِ الْمَرَدَةُ لَهُ طَائِعِينَ وَ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ كَانَتِ الطَّيْرُ تَعْرِفُهُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى) فَقَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ فَعِنْدَنَا مَا يقطع [يُسَيَّرُ] بِهِ الْجِبَالُ وَ يُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ يُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ نَحْنُ نَعْرِفُ مَا تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنْ كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَآيَاتٌ مَا يُرَادُ بِهَا أَمْرٌ مِنَ الْأُمُورِ الَّتِي أعطاه [أَعْطَاهَا] اللَّهُ الْمَاضِينَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ ذَلِكَ كُلَّهُ لَنَا فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ) ثُمَّ قَالَ جَلَّ وَ عَزَّ (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا) فَنَحْنُ الَّذِينَ اصْطَفَانَا اللَّهُ فَقَدْ وَرِثْنَا عِلْمَ هَذَا الْقُرْآنِ الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ.

بصائر: ابراهيم بن عبد الحميد از پدر خود از حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) كه به آن جناب عرضه داشتم: فدايت شوم آيا پيامبر(صلی الله علیه و آله) علوم تمام انبيا را داشت فرمود: آرى گفتم از آدم تا منتهى به خودش گرديد فرمود: آرى وارث نبوت آنها و تمام علومى كه در پدران آنها بود از نبوّت و علم در اختيار آن جناب قرار گرفت هيچ پيامبرى را خدا مبعوث نكرده مگر اينكه پيامبر ما از او داناتر بوده. عرضه داشتم: عيسى بن مريم(علیه السلام) مرده را به اجازه خدا زنده مي كرد فرمود: صحيح است و

ص: 780

سليمان بن داود(علیه السلام) سخن پرنده ها را مي دانست فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين قدرت ها را داشت فرمود: سليمان بن داود(علیه السلام) وقتى هدهد را نديد و در مورد او مشكوك شد گفت (ما

لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ )(1) تمام شياطين و باد و مورچه و انس و جن و پريان مطيع او بودند بر او خشمگين شد گفت (لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ )(2)

اين خشمى كه سليمان(علیه السلام) بر او گرفته بود به واسطه آن بود كه او را به آب راهنمائى مي كرد اكنون ببين اين يك پرنده است خدا به او چيزى داده كه به سليمان(علیه السلام) نداده او را مي خواست تا جاى آب را به سليمان(علیه السلام) نشان دهد اين مطلبى بود كه سليمان(علیه السلام) نمي دانست با اينكه شياطين پيرو او بودند و اطلاع از آب در زير هوا نداشتند آن پرنده مي دانست. خداوند در قرآن مي فرمايد (وَ

لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى )(3) ما وارث اين قرآن هستيم پس در نزد ما قدرتى است كه به وسيله آن كوه ها را جابجا مى نمايد و شهرها را پشت سر مي گذارد و مرده را به اذن خدا زنده مي كند ما آنچه زير آسمان است مي دانيم گر چه در كتاب خدا آياتى هست كه آنچه انبياى پيشين و مرسلين از جانب خدا داشته اند تمام آنها را خداوند براى ما در ام الكتاب قرار داده. خداوند در قرآن مي فرمايد (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ )(4) و در اين آيهمي فرمايد (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)(5) ما همان كسانى هستيم كه خداوند ما را برگزيده و وارث علم قرآنيم كه در آن توضيح هر چيزى هست. (6)

حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَهُ فَذَكَرُوا سُلَيْمَانَ وَ مَا أُعْطِيَ

ص: 781


1- . النمل آیة 20
2- . النمل آیة 21
3- . الرعد آیة 31
4- . النمل آیة 75
5- . فاطر آیة 32
6- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص115 باب 1 باب في الأئمة ع أنهم ورثوا علم آدم و جميع العلماء ح3

مِنَ الْعِلْمِ وَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْمُلْكِ فَقَالَ لِي وَ مَا أُعْطِيَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ وَ صَاحِبُكُمُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) وَ كَانَ وَ اللَّهِ عِنْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) عِلْمُ الْكِتَابِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ.

بصائر: ابن بكير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: من خدمت آن جناب بودم سخن علم سليمان(علیه السلام) شد و قدرتى كه به او داده شده بود فرمود: به سليمان بن داود(علیه السلام) چه چيز داده شده به او يك حرف از اسم اعظم داده بودند ولى امام شما كه خداوند در اين آيه مي فرمايد (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(1) به خدا قسم! نزد على(علیه السلام) علم كتاب بود عرضه داشتم: صحيح مى فرمائيد فدايتان شوم. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَلِيدٍ السَّمَّانِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا تَقُولُ الشِّيعَةُ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَ عِيسَى(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مِنْ أَيِّ حَالاتٍ تَسْأَلُنِي قَالَ أَسْأَلُكَ عَنِ الْعِلْمِ فَأَمَّا الْفَضْلُ فَهُمْ سَوَاءٌ قَالَ قُلْتُجُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا عَسَى أَقُولُ فِيهِمْ فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ أَعْلَمُ مِنْهُمَا ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ لَيْسَ يَقُولُونَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مَا لِلرَّسُولِ مِنَ الْعِلْمِ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَخَاصِمْهُمْ فِيهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ)(3) فَأَعْلَمَنَا أَنَّهُ لَمْ يُبَيِّنْ لَهُ الْأَمْرَ كُلَّهُ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمُحَمَّدٍ (وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ)(4)

ص: 782


1- . الرعد آیة 43
2- .[4] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص212 باب 1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح1
3- . الاعراف آیة 145
4- . النحل آیة 89

بصائر: وليد سمان گفت: حضرت باقر(علیه السلام) به من فرمود: يا عبد اللَّه شيعه در باره على(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) چه مي گويند عرضه داشتم: در چه مورد مي فرمائيد؟ فرمود: از علم مي پرسم اما فضيلت كه آنها مساوى هستند عرضه داشتم: فدايت شوم چطور صحيح است بگويم در باره آنها فرمود: به خدا قسم! على(علیه السلام) از آنها عالمتر است. سپس فرمود: مگر نمي گويند على(علیه السلام) داراى علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) است عرضه داشتم: چرا فرمود: پس با آنها در اين مورد استدلال كن خداوند در باره موسى مي فرمايد (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ) معلوم مى شود كه تمام مسائل را باو نياموخته. خداوند در باره محمد(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد (وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ) در صفحه بعد همين روايت نقل مى شود از اين آيه مي پرسند مي فرمايد: على(علیه السلام) اول ما و افضل ما و بهترين ما پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) است دنباله روايت نيز تكرار شده است.(1)

حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ شُعَيْبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لِرَجُلٍ تَمَصُّونَ الثِّمَادَ وَ تَدَعُونَ النَّهَرَ الْأَعْظَمَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَاتَعْنِي بِهَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ عُلِّمَ النَّبِيُّ عِلْمَ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص فَجَعَلَهُ مُحَمَّدٌ عِنْدَ عَلِيٍّ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَعَلِيٌّ أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ فَنَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ أَقُولُ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ جَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ عَلِيٍّ فَيَقُولُ عَلِيٌّ أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ.

بصائر: على بن اسماعيل از يك راوى خود نقل مي كند كه حضرت صادق(علیه السلام) به مردى فرمود: شما يك ذره آب را مي مكيد و آب نهر بزرگ را رها مي كنيد آن مرد گفت: منظور شما از اين حرف چيست؟ فرمود: علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) علم تمام پيامبران است و خدا به او وحى كرد حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) آن را در اختيار

ص: 783


1- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص228 باب5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح3

على(علیه السلام) گذاشت. عرضه داشت على(علیه السلام) داناتر است يا بعضى از انبياء حضرت صادق(علیه السلام) به يكى از ياران خود نگاه كرده فرمود: خدا گوش دل هر كه را بخواهد باز مي كند من مي گويم پيامبر(صلی الله علیه و آله) تمام علوم را در اختيار على(علیه السلام) گذاشت او مي گويد على(علیه السلام) داناتر است يا بعضى از انبياء. (1)

وَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمُ السَّيِّدَانِ الْمُرْتَضَى وَ الْمُجْتَبَى ابْنَا الدَّاعِي الْحَسَنِيِ وَ الْأُسْتَاذَانِ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو الْقَاسِمِ ابْنَا كُمَيْحٍ عَنِ الشَّيْخِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ بِالْعِلْمِ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ وَرَّثَنَا عِلْمَهُمْ وَ فَضَّلَنَا عَلَيْهِمْ فِي فَضْلِهِمْ وَ عَلَّمَ رَسُولَ اللَّهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ عَلَّمَنَا عِلْمَ رَسُولِ اللَّهِ فَرَوَيْنَا لِشِيعَتِنَا فَمَنْ قَبِلَهُ مِنْهُمْ فَهُوَ أَفْضَلُهُمْ أَيْنَمَا نَكُونُ فَشِيعَتُنَا مَعَنَا وَ قَالَ تَمَصُّونَ الرَّوَاضِعَ وَ تَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ فَقِيلَ مَا تَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ

إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ عِلْمَ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ

وَ أَسَرَّهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقِيلَ عَلِيٌّ أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ أَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ حَوَى عِلْمَ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ يُعَلِّمْهُمْ وَ أَنَّهُ جَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ عَلِيٍّ فَتَقُولُ عَلِيٌّ أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ وَ تَلَا (قالَ الَّذِيعِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) ثُمَّ فَرَّقَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ.

ص: 784


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص228 باب5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح4

قطب راوندى با اسنادش از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه: خداوند پيامبران اولو العزم را به وسيله علمشان به ساير پيامبران ترجيح داده است. و ما علم آنان را به ارث برديم و خدا ما را در فضل شان به آنان فضيلت داده است و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چيزهايى را آموخت كه ساير پيامبران از آن اطلاع نداشتند. و ما را هم به علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آگاه گردانيد. و ما آنها را به شيعيان خود روايت كرديم، پس كسى كه قبول بكند افضل شيعيان است و ما هر جا باشيم شيعيان ما هم آنجا هستند. باز فرمود: آب هاى كم را مى جوئيد و نهرهاى بزرگ را رها مى كنيد؟! پرسيدند: منظورتان چيست؟ فرمود: خداوند تمام علوم پيامبران را به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) وحى كرد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) هم آن را به على(علیه السلام) سپرد. پرسيدند: على(علیه السلام) اعلم است يا بعضى از پيامبران؟ فرمود: خدا هر كس را كه بخواهد شنوائيش را باز مى كند، من مى گويم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علوم تمام پيامبران را داشت و علاوه بر آن، خداوند چيزهايى را به او آموخته بود كه به ديگران نياموخته بود. او هم تمام اين علوم را نزد على(علیه السلام) گذاشت، باز شما مى گوييد على(علیه السلام) اعلم است يا بعضى از پيامبران؟ آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ )(1) بعد انگشتانش را از هم گشود و به سينه اش گذاشت و گفت: نزد ماست به خدا سوگند تمام علم كتاب.(2)ائمه اطهار بر تمامی زبانها اشراف کامل دارند

حدیث60: الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كَانَ الرِّضَا يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً

ص: 785


1- . النمل آیة 40
2- .[2] الخرائج و الجرائح ج 2 ص796 الباب السادس عشر في نوادر المعجزات ح6

يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِكَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهَا فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطَابِ...

حدیث60: هروى گفت: امام رضا(علیه السلام) با مردم به زبان خود آنها صحبت مي كرد به خدا قسم! فصيح ترين و داناترين مردم به هر زبان و لغتى بود. روزى عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه! من تعجب مي كنم از اطلاع شما از اين زبان ها با اختلاف آنها فرمود: ابا صلت من حجت خدا بر مردمم درست نيست خداوند كسى را حجت بر مردم قرار دهد با اينكه زبان آنها را نمى فهمد مگر فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام) را نشنيده اى كه فرمود: به ما فصل الخطاب داده شده ...(1)

حدیث61: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ مَمْلُوكاً مِنَ الْحَبَشِ وَ قَدِ اشْتَرَوْهُمْ لَهُ فَكَلَّمَ غُلَاماً مِنْهُمْ وَ كَانَ مِنَ الْحَبَشِ جَمِيلٌ فَكَلَّمَهُ بِكَلَامِهِ سَاعَةً حَتَّى أَتَى عَلَى جَمِيعِ مَا يُرِيدُ وَ أَعْطَاهُ دِرْهَماً فَقَالَ أَعْطِ أَصْحَابَكَ هَؤُلَاءِ كُلَّ غُلَامٍ مِنْهُمْ كُلَّ هِلَالٍ ثَلَاثِينَ دِرْهَماً ثُمَّ خَرَجُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَقَدْ رَأَيْتُكَ تُكَلِّمُ هَذَا الْغُلَامَ بِالْحَبَشِيَّةِ فَمَا ذَا أَمَرْتَهُ قَالَ أَمَرْتُهُ أَنْ يَسْتَوْصِيَ بِأَصْحَابِهِ خَيْراً وَ يُعْطِيَهُمْ فِي كُلِّ هِلَالٍ ثَلَاثِينَ دِرْهَماً وَ ذَلِكَ أَنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّهُ غُلَامٌ عَاقِلٌ مِنْ أَبْنَاءِ مَلِكِهِمْ فَأَوْصَيْتُهُ بِجَمِيعِ مَا احْتَاجَ إِلَيْهِ فَقَبِلَ وَصِيَّتِي وَ مَعَ هَذَا غُلَامٌ صِدْقٌ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّكَ عَجِبْتَ مِنْ كَلَامِي إِيَّاهُ بِالْحَبَشِيَّةِ لَا تَعْجَبْ فَمَا خَفِيَ عَلَيْكَ مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ أَعْجَبُ وَ أَكْثَرُ وَ مَا هَذَا مِنَ الْإِمَامِ فِي عِلْمِهِ إِلَّا كَطَيْرٍ أَخَذَ بِمِنْقَارِهِ مِنَ الْبَحْرِ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ أَ فَتَرَى الَّذِي أَخَذَ بِمِنْقَارِهِ نَقَصَ مِنَ الْبَحْرِ شَيْئاً قَالَ فَإِنَّ الْإِمَامَ

ص: 786


1- .[1] بحارالانوار ج26 ص190 باب 14 أنهم يعلمون جميع الألسن و اللغات و يتكلمون بها ح2

بِمَنْزِلَةِ الْبَحْرِ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ وَ عَجَائِبُهُ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ وَ الطَّيْرُ حِينَ أَخَذَ مِنَ الْبَحْرِقَطْرَةً بِمِنْقَارِهِ لَمْ يَنْقُصْ مِنَ الْبَحْرِ شَيْئاً كَذَلِكَ الْعَالِمُ لَا يَنْقُصُهُ عِلْمُهُ شَيْئاً وَ لَا تَنْفَدُ عَجَائِبُهُ

حدیث61: على بن ابى حمزه گفت: خدمت حضرت رضا(علیه السلام) بودم كه سى نفر از غلامان حبشى وارد شدند كه آنها را براى امام خريده بودند با يكى از آنها صحبت كرد غلام زيبائى در ميان حبشيان بود ساعتى به زبان خودش با او صحبت كرد تا هرچه مايل بود گفت و يك درهم به او بخشيد فرمود: به دوستان هركدام در ماه سى درهم بده بعد رفتند. عرضه داشتم: آقا با اين غلام به زبان حبشى صحبت كردى چه دستور به او دادى. فرمود: به او سفارش كردم با دوستانش خوش رفتار باشد و به هر كدام در ماه سى درهم بدهد. زيرا من وقتى او را ديدم فهميدم غلام دانائى است و از فرزندان ملوك آنها است او را سفارش كردم به تمام آنچه لازم داشتم سفارش مرا پذيرفت با اينكه او غلام درستى است. سپس فرمود: شايد تعجب كرده اى از صحبت كردن من با او به زبان حبشى. تعجب نكن آنچه از امر امام(علیه السلام) بر تو مخفى است شگفت انگيزتر و زيادتر است اين در مقابل علم امام(علیه السلام) مثل قطره آبى است كه پرنده اى از دريا با منقار خود بگيرد به نسبت خود دريا آيا آنچه از دريا مي گيرد با منقارش خيال مي كنى از دريا كم مى شود؟ فرمود: امام(علیه السلام) به منزله دريا است آنچه نزد اوست تمام شدنى نيست و علم هايش بيشتر از اينها است كبوتر وقتى با منقار خود قطره اى از دريا مي گيرد چيزى كم نكرده است همينطور عالم علمش تمام شدنى نيست و عجايب او پايان يافتنى نخواهد بود.(1)

حدیث62: مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ يُعْرَفُ

ص: 787


1- .[1] قرب الإسناد ص 335 احاديث متفرقة ح1238

الْإِمَامُ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَشَيْ ءٌ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ وَ نَصَبَهُ لَهُمْ عَلَماً حَتَّى يَكُونَ حُجَّةً عَلَيْهِمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَصَبَعَلِيّاً(علیه السلام) وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ يُعَرِّفُونَهُمُ النَّاسَ وَ يَنْصِبُونَهُمْ لَهُمْ حَتَّى يَعْرِفُوهُ وَ يُسْأَلُ فَيُجِيبُ وَ يُسْكَتُ عَنْهُ فَيَبْتَدِئُ وَ يُخْبِرُ النَّاسَ بِمَا فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ فَقَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ السَّاعَةَ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ أُعْطِيكَ عَلَامَةً تَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا فَوَ اللَّهِ مَا لَبِثْتُ أَنْ دَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَتَكَلَّمَ الْخُرَاسَانِيُّ بِالْعَرَبِيَّةِ فَأَجَابَهُ هُوَ بِالْفَارِسِيَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِيُّ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا مَنَعَنِي أَنْ أُكَلِّمَكَ بِكَلَامِي إِلَّا أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ لَا تُحْسِنُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ ءٍ فِيهِ رُوحٌ بِهَذَا يُعْرَفُ الْإِمَامُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ هَذِهِ الْخِصَالُ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَام

حدیث62: ابوبصير از موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل كرد كه من خدمت ايشان رسيدم عرضه داشتم: فدايت شوم امام(علیه السلام) را چگونه مى توان شناخت فرمود: با چند امتياز اول تصريح پدرش به امامت او و معرفى به مردم كه امام است تا حجت بر آنها باشد زيرا پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) علي(علیه السلام) را به منصب امامت تعيين كرد و به مردم معرفى نمود همين طور ائمه(علیهم السلام) نيز جانشين خود را تعيين مي كنند و به مردم معرفى مي نمايند از او سؤال كنند جواب مي دهد اگر ساكت باشند او خود ايشان را خبر مي دهد و از آنچه فردا اتفاق خواهد افتاد اطلاع مي دهد و با تمام زبانها با مردم سخن مي گويد. آنگاه رو به من نموده فرمود: هم اكنون به تو علامتى نشان مي دهم كه اطمينان حاصل كنى. به خدا قسم! چيزى نگذشت كه مردى از اهالى خراسان وارد شد او به زبان

ص: 788

عربى صحبت كرد امام(علیه السلام) به فارسى جوابش را داد. خراسانى گفت: آقا خدا نگهدار شما باشد چيزى مانع صحبت كردن من به فارسى نشد جز اينكه گمان مي كردم شما فارسى خوب نمي دانيد. فرمود: سبحان اللَّه! اگر من نتوانم جواب تو را بدهم پس چه فضيلتى بر تو دارم. سپس فرمود: ابا محمّد! براى امام(علیه السلام) زبان هيچ يك از مردم وپرنده ها و چهارپايان و نه هر صاحب روحى مخفى نيست با چنين دليلى امام(علیه السلام) را مى توان شناخت اگر در او چنين امتيازهايى نباشد امام نيست.(1)

حدیث63: الْيَقْطِينِيُّ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: أَرْسَلْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ(علیه السلام) غُلَامِي وَ كَانَ صِقْلَابِيّاً فَرَجَعَ الْغُلَامُ إِلَيَّ مُتَعَجِّباً فَقُلْتُ لَهُ مَا لَكَ يَا بُنَيَّ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَتَعَجَّبُ مَا زَالَ يُكَلِّمُنِي بِالصِّقْلَابِيَّةِ كَأَنَّهُ وَاحِدٌ مِنَّا فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا اللِّسَانِ كَيْلَا يَسْمَعَ بَعْضُ الْغِلْمَانِ مَا دَارَ بَيْنَهُمْ.

حدیث63: على بن مهزيار گفت غلامم را فرستادم خدمت امام هادى(علیه السلام) غلامى از نزديكي هاى قسطنطنيه بود غلام با تعجب برگشت گفتم چه شده پسرم گفت چگونه تعجب نكنم با من به زبان رومى صحبت مي كرد مثل اينكه يك فرد رومى است گمان كردم با صحبت كردن به اين زبان مايل بوده غلامان نشنوند چه صحبت شده بين آنها.(2)

حدیث64: ابْنُ عِيسَى عَنِ الْأَهْوَازِيِّ وَ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَخِي مُلَيْحٍ عَنْ أَبِي يَزِيدَ فَرْقَدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ قَدْ بَعَثَ غُلَاماً لَهُ أَعْجَمِيّاً فِي حَاجَةٍ فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَجَعَلَ يُغَيِّرُ الرِّسَالَةَ فَلَا يُحِيرُهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيَغْضَبُ عَلَيْهِ فَقَالَ تَكَلَّمْ بِأَيِّ لِسَانٍ شِئْتَ فَإِنِّي أَفْهَمُ عَنْكَ

حدیث64: ابو يزيد فرقد گفت: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم غلامى اعجمى را فرستاد از پى كارى غلام برگشت و شروع به تغيير ماموريت كرد نمي توانست خوب

ص: 789


1- .[1] قرب الإسناد ص 339 احاديث متفرقة ح1244، دلائل الإمامة 337ص ذكر معجزاته(عليه السلام ح37
2- .[2] الإختصاص ص 289 معرفة الأئمة ع حميع اللغات و منطق الطير و سائر الحيوانات ح1

توضيح دهد به طورى كه من گمان كردم امام(علیه السلام) خشمگین خواهد شد حضرت فرمود: با هر زبانى كه مايلى صحبت كن من مي فهمم چه مي گوئى.(1)حدیث65: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عِمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا عَمَّارُ أَبُو مُسْلِمٍ فطلله وكسا وَ كسيحه بساطورا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَا رَأَيْتُ نَبَطِيّاً أَفْصَحَ مِنْكَ بِالنَّبَطِيَّةِ فَقَالَ يَا عَمَّارُ وَ بِكُلِّ لِسَانٍ

حدیث65: عمّار ساباطى گفت: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: عمار ابو مسلم فطلّله و كسا و كسيحه بساطورا عرضه داشتم: من شخصى نبطى (ساكنان بين عراقين) را نديدم كه فصيح تر از شما باشد فرمود: عمار و به هر زبانى(سخن می گوییم).(2)

برخی از نشانه های امامت از زبان امام رضا

وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ فِي دُخُولِ الرِّضَا(علیه السلام) الْكُوفَةَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ كَانَ فِيمَا أَوْصَانِي بِهِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي وَقْتِ مُنْصَرَفِهِ مِنَ الْبَصْرَةِ أَنْ قَالَ لِي صِرْ إِلَى الْكُوفَةِ فَاجْمَعِ الشِّيعَةَ هُنَاكَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنِّي قَادِمٌ عَلَيْهِمْ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْزِلَ فِي دَارِ حَفْصِ بْنِ عُمَيْرٍ الْيَشْكُرِيِّ فَصِرْتُ إِلَى الْكُوفَةِ فَأَعْلَمْتُ الشِّيعَةَ أَنَّ الرِّضَا(علیه السلام) قَادِمٌ عَلَيْهِمْ فَأَنَا يَوْماً عِنْدَ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ إِذْ مَرَّ بِي سَلَامٌ خَادِمُ الرِّضَا(علیه السلام) فَعَلِمْتُ أَنَّ الرِّضَا(علیه السلام) قَدْ قَدِمَ فَبَادَرْتُ إِلَى دَارِ حَفْصِ بْنِ عُمَيْرٍ فَإِذَا هُوَ فِي الدَّارِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِي احْتَشِدْ [لِي] فِي طَعَامٍ تُصْلِحُهُ لِلشِّيعَةِ فَقُلْتُ قَدِ احْتَشَدْتُ

ص: 790


1- .[3] الإختصاص ص290 معرفة الأئمة ع حميع اللغات و منطق الطير و سائر الحيوانات ح2
2- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص 218 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب، الإختصاص ص289 معرفة الأئمة ع حميع اللغات و منطق الطير و سائر الحيوانات ح2

وَ فَرَغْتُ مِمَّا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى تَوْفِيقِكَ فَجَمَعْنَا الشِّيعَةَ فَلَمَّا أَكَلُوا قَالَ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْ مَنْ بِالْكُوفَةِ مِنَ الْمُتَكَلِّمِينَ وَ الْعُلَمَاءِ فَأَحْضِرْهُمْ فَأَحْضَرْنَاهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الرِّضَا(علیه السلام) إِنِّيأُرِيدُ أَنْ أَجْعَلَ لَكُمْ حَظّاً مِنْ نَفْسِي كَمَا جَعَلْتُ لِأَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْلَمَنِي كُلَّ كِتَابٍ أَنْزَلَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى جَاثَلِيقَ وَ كَانَ مَعْرُوفاً بِالْجَدَلِ وَ الْعِلْمِ وَ الْإِنْجِيلِ فَقَالَ يَا جَاثَلِيقُ هَلْ تَعْرِفُ لِعِيسَى صَحِيفَةً فِيهَا خَمْسَةُ أَسْمَاءَ يُعَلِّقُهَا فِي عُنُقِهِ إِذَا كَانَ بِالْمَغْرِبِ فَأَرَادَ الْمَشْرِقَ فَتَحَهَا فَأَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ بِاسْمِ وَاحِدٍ مِنَ الْخَمْسَةِ أَنْ تَنْطَوِىَ لَهُ الْأَرْضُ فَيَصِيرَ مِنَ الْمَغْرِبِ إِلَى الْمَشْرِقِ وَ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فِي لَحْظَةٍ فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ لَا عِلْمَ لِي بِهَا وَ أَمَّا الْأَسْمَاءُ الْخَمْسَةُ فَقَدْ كَانَتْ مَعَهُ بِلَا شَكٍّ وَ يَسْأَلُ اللَّهَ بِهَا أَوْ بِوَاحِدٍ مِنْهَا فَيُعْطِيهِ اللَّهُ جَمِيعَ مَا يَسْأَلُهُ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ إِذْ لَمْ تُنْكِرِ الْأَسْمَاءَ فَأَمَّا الصَّحِيفَةُ فَلَا يَضُرُّ أَقْرَرْتَ بِهَا أَوْ أَنْكَرْتَ اشْهَدُوا عَلَى قَوْلِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَ لَيْسَ أَنْصَفُ النَّاسِ مَنْ حَاجَّ خَصْمَهُ بِمِلَّتِهِ وَ بِكِتَابِهِ وَ بِنَبِيِّهِ وَ شَرِيعَتِهِ قَالُوا نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ بِإِمَامٍ بَعْدَ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَنْ قَامَ بِمَا قَامَ بِهِ مُحَمَّدٌ حِينَ يُفْضَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِمَنْ حَاجَّ الْأُمَمَ بِالْبَرَاهِينِ لِلْإِمَامَةِ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ وَ مَا هَذَا الدَّلِيلُ عَلَى الْإِمَامِ قَالَ أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ فَيُحَاجَّ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ وَ أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِجَمِيعِ اللُّغَاتِ حَتَّى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ لِسَانٌ وَاحِدٌ فَيُحَاجَّ كُلَّ قَوْمٍ بِلُغَتِهِمْ ثُمَّ يَكُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِيّاً نَقِيّاً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ طَاهِراً مِنْ كُلِّ عَيْبٍ عَادِلًا مُنْصِفاً حَكِيماً رَءُوفاً رَحِيماً حَلِيماً غَفُوراً عَطُوفاً صَدُوقاً بَارّاً مُشْفِقاً

ص: 791

أَمِيناً مَأْمُوناً رَاتِقاً فَاتِقاً فَقَامَ إِلَيْهِ نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا تَقُولُ فِي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ مَا أَقُولُ فِي إِمَامٍ شَهِدَتْ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَاطِبَةً بِأَنَّهُ كَانَ أَعْلَمَ أَهْلِ زَمَانِهِ قَالَ فَمَا تَقُولُ فِي مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ كَانَ مِثْلَهُ قَالَ فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَحَيَّرُوا فِي أَمْرِهِ قَالَ إِنَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَمَرَ بُرْهَةً مِنْ دَهْرِهِ فَكَانَ يُكَلِّمُ الْأَنْبَاطَ بِلِسَانِهِمْ وَ يُكَلِّمُ أَهْلَ خُرَاسَانَ بِالدَّرِيَّةِ وَ أَهْلَ الرُّومِ بِالرُّومِيَّةِ وَ يُكَلِّمُ الْعَجَمَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ كَانَ يَرِدُ عَلَيْهِ مِنَ الْآفَاقِ عُلَمَاءُ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى فَيُحَاجُّهُمْ بِكُتُبِهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ فَلَمَّا نَفِدَتْ مُدَّتُهُ وَ كَانَ وَقْتُ وَفَاتِهِ أَتَانِي مَوْلًى بِرِسَالَتِهِ يَقُولُ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْأَجَلَ قَدْ نَفِدَ وَ الْمُدَّةَ قَدِ انْقَضَتْ وَ أَنْتَ وَصِيُّ أَبِيكَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا كَانَ وَقْتُ وَفَاتِهِ دَعَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ أَوْصَاهُ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الصَّحِيفَةَ الَّتِي كَانَ فِيهَا الْأَسْمَاءُ الَّتِي خَصَّ اللَّهُ بِهَا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَغَطَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَأْسَ عَلِيٍّ(علیه السلام) بِمُلَاءَتِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَخْرِجْ لِسَانَكَ فَأَخْرَجَهُ فَخَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ اجْعَلْ لِسَانِي فِي فِيكَ فَمُصَّهُ وَ ابْلَعْ كُلَّ مَا تَجِدُ فِي فِيكَ فَفَعَلَ عَلِيٌّ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ فَهَّمَكَ مَا فَهَمَّنِي وَ بَصَّرَكَ مَا بَصَّرَنِي وَ أَعْطَاكَ مِنَ الْعِلْمِ مَاأَعْطَانِي إِلَّا النُّبُوَّةَ فَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي ثُمَّ كَذَلِكَ إِمَاماً بَعْدَ إِمَامِ فَلَمَّا مَضَى مُوسَى عَلِمْتُ كُلَّ لِسَانٍ وَ كُلَّ كِتَابٍ وَ مَا كَانَ وَ مَا سَيَكُونُ بِغَيْرِ تَعَلُّمٍ وَ هَذَا سِرُّ الْأَنْبِيَاءِ أَوْدَعَهُ اللَّهُ فِيهِمْ وَ الْأَنْبِيَاءُ أَوْدَعُوهُ إِلَى أَوْصِيَائِهِمْ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ ذَلِكَ وَ يُحَقِّقْهُ فَلَيْسَ هُوَ عَلَى شَيْ ءٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ

محمّد بن فضل مى گويد: وقتى كه امام رضا(علیه السلام) خواست از بصره به مدينه برگردد، به من دستور داد و فرمود: به كوفه برو و شيعيان را جمع كن و به آنها خبر

ص: 792

بده كه من به آنجا خواهم آمد. و فرمود: در خانه حفص بن عمير اقامت كن. من هم به كوفه رفتم و دستورات آن حضرت را اجرا كردم. روزى با نصر بن مزاحم بودم كه «سلام» خادم امام رضا(علیه السلام) از كنار ما عبور كرد. لذا فهميدم كه امام(علیه السلام) به خانه حفص آمده است. به آنجا رفتم و امام(علیه السلام) در آنجا بود. پس بر او سلام كردم. سپس به من فرمود: غذايى آماده كن. گفتم: همه چيز آماده است. فرمود: خدا را شكر كه موفّق شدى. شيعيان را دعوت كرديم و همه حاضر شدند. وقتى كه غذا خوردند، امام(علیه السلام) رو به من فرمود: اى محمّد! ببين در كوفه از متكلمين و دانشمندان چه كسى هست؟ پس آنان را نزد من حاضر كن. پس من نيز آنان را حاضر ساختم. آنگاه امام(علیه السلام) خطاب به آنها فرمود: مى خواهم همان مجلس سودمندى را كه در بصره برقرار كردم براى شما نيز برقرار كنم. و خدا مرا بر تمام كتاب هاى آسمانى دانا نموده است. سپس امام(علیه السلام) رو به جاثليق كوفه كه شخصى دانشمند و در بحث و جدل، معروف بود، نمود و فرمود: اى جاثليق! آيا مى دانى براى حضرت عيسى(علیه السلام) صحيفه اى وجود داشت كه در آن اسم پنج تن بود كه بر گردنش آويزان كرده بود. و حضرت، در مغرب بود و مى خواست به مشرق برود، صحيفه را گشود و خدا را به نام يكى از آنان قسم داد كه زمين زير پاى او پيچيده شود و در يك لحظه از مغرب به مشرق و از مشرق به مغرب، سير كرد؟ جاثليق گفت: من جريان اين صحيفه را نمى دانم ولى بدون ترديد اسماء پنجگانه همراه او بود كه به آنها يا يكى از آنان توسّل مى جست. و خداوند نيز آنچهمى خواست به او عطا مى كرد. حضرت فرمود: اللَّه اكبر! همين كه نام ها را قبول دارى، همين كافى است. و ديگر فرق نمى كند كه به صحيفه اقرار كنى يا نه. اى مردم! بر گفتار او شاهد باشيد. سپس فرمود: اى مردم! آيا كسى كه با طرف مقابلش به دين و كتاب و پيامبر و شريعت او، احتجاج كند، با انصاف ترين مردم نيست؟ گفتند: آرى. بعد فرمود: بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) كسى امام(علیه السلام) است كه قيام كند به آنچه پيامبر(صلی الله علیه و آله) به آن

ص: 793

قيام كرده است و بتواند كارهاى او را انجام دهد. و امامتش را با دلايل و براهين، ثابت كند. رأس الجالوت گفت: دلايل امامت چيست؟ فرمود: اينكه امام(علیه السلام)، به تورات، انجيل، زبور و قرآن، احاطه داشته باشد و با هر كدام به كتاب خودشان احتجاج كند. و اينكه همه زبان ها را بداند و با اهل هر زبانى، به زبان خودش، مباحثه كند. و افزون بر اين ها، بايد از هر آلودگى و عيبى، پاك باشد. و همچنين عادل، با انصاف، حكيم، دلسوز و مهربان، بردبار، اهل بخشش و گذشت، راستگو و نيكوكار، صميمى، امين و مطمئن باشد. و امور مردم را حلّ و فصل كند. نصر بن مزاحم ايستاد و گفت: يا بن رسول اللَّه! در مورد جعفر بن محمّد(علیه السلام) چه مى گويى؟ فرمود: چه بگويم درباره ی امامى كه امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) همگى و به اتفاق، گواهى داده اند كه او داناترين اهل زمانش بود! گفت: در مورد موسى بن جعفر(علیه السلام) چه مى گويى؟ امام(علیه السلام) فرمود: او هم همان طور بود. نصر گفت: مردم در امر او سرگردان و متحيّر هستند. فرمود: حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) در بُرهه اى از زمان زيست كه با نبطى ها به زبانشان و با خراساني ها با زبان فارسى و با روميان، به رومى و با غير عرب، به زبان خودشان، سخن مى گفت. و علما و بزرگان يهود و نصارى، از نقاط دور مى آمدند و حضرت با آنان با كتاب و زبان خودشان بحث و احتجاج مى نمود. و وقتى عمر مباركشان به پايان رسيد، توسط شخصى نامه اى به من فرستاد كه: اىپسرم! اجلم فرا رسيده و عمرم به آخر رسيد. و تو جانشين پدرت هستى. همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام رحلتش على(علیه السلام) را خواست و به او وصيت نمود و صحيفه اى به او داد كه در آن، نامهاى پيامبران و جانشينان آنها بود. بعد فرمود: اى على! نزديكتر آى، وقتى امام(علیه السلام) نزديك شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عباى خويش را بر سر او كشيد و فرمود: زبانت را بيرون بياور. و او بيرون آورد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) انگشترش را به زبان او كشيد و فرمود: زبانم را در دهانت بگذار و آن را بمك و هر چه در دهانت بود، فرو ببر. (1)

ص: 794


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص349 الباب التاسع في معجزات الإمام المظلوم المسموم علي بن موسى الرضا ح7

ائمه اطهار زبان همه موجودات را میدانند

حدیث66: قال الکاظم(علیه السلام): ..إِنَّ الْإِمَامَ يَعْلَمُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ مَنْطِقَ كُلِّ ذِي رُوحٍ خَلَقَهُ اللَّهُ وَ مَا يَخْفَى عَلَى الْإِمَامِ شَيْ ء

حدیث66: امام کاظم(علیه السلام): ...امام(علیه السلام) زبان پرندگان و زبان هر موجود داری روح را می داند و چیزی بر امام(علیه السلام) پوشیده نیست.(1)

علم ائمه اطهار به گذشته و آینده

حدیث67: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ عَالِمٌ جَاهِلًا أَبَداً عَالِمٌ بِشَيْ ءٍ جَاهِلٌ بِشَيْ ءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُحدیث67: امام باقر(علیه السلام) فرمود: نه بخدا كسى كه اطاعت او بر مردم واجب باشد جاهل به نيازهاى آنها نيست كه چيزى را بداند و چيزى را نداند سپس فرمود: خداوند بزرگ و كريم تر است از آن كه اطاعت شخصى را بر مردم واجب كند كه داراى علم آسمان و زمين نيست هرگز از او پوشيده نمي دارد.(2)

حدیث68: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ الْمُفَضَّلِ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ

ص: 795


1- . الثاقب في المناقب ص462 الباب العاشر في ذكر معجزات الامام موسى بن جعفر عليهما السلام و فيه ستة فصول فصل6 في بيان ظهور آياته في معان شتى و فيه: أحد عشر حديثا ..... ح391
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 124 باب 5 باب ما لا يحجب عن الأئمة علم السماء و أخباره و علم الأرض و غير ذلك ح2

اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ عَلَيْهِمْ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً أَوْ مَسَاءً

حدیث68: سماعة بن سعد خثعمى بهمراه مفضل خدمت امام صادق(علیه السلام) بود. مفضل عرضه داشت: فدايت شوم آيا خداوند فرمانبردارى شخصى را بر مردم واجب مي كند آنگاه او را از اخبار آسمان ها بى اطلاع مي گذارد فرمود: خداوند رئوف تر و كريم تر است نسبت به بندگان خود كه اطاعت شخصى را بر آنها واجب نمايد كه از اخبار آسمان در صبح و شب اطلاع نداشته باشد.(1)

حدیث69: قال امیرالمومنین(علیه السلام): وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً

حدیث69: امیرالمؤمنین(علیه السلام): سوگند به خدا! اگر بخواهم مي توانم هرکدام از شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگی اش آگاه سازم امّا ازآن می ترسم که با این گونه خبرها نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کافر شوید. آگاه باشید، من به خواص اصحاب خود كه كفر و غُلُو در او راه نخواهد يافت اين اخبار را خواهم رساند. سوگند به خدایی که محمّد(صلی الله علیه و آله) را به حقّ برانگیخت و او را برگزید جزء به راستی سخني نمی گویم.(2)

حدیث70: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ

ص: 796


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 124 باب 5 باب ما لا يحجب عن الأئمة علم السماء و أخباره و علم الأرض و غير ذلك ح1
2- . نهج البلاغه للصبحی صالح ص250: خطبة175.

حدیث70: امام صادق(علیه السلام): به خدا قسم! من داراى علم آنچه در آسمان ها و زمين و بهشت و جهنم و آنچه بوده و آنچه خواهد آمد تا روز قيامت هستم.(1)

حدیث71: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ النَّضْرِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ فَرْوَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي الْأَصْبَغِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جَالِساً فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْحَسَنُ بْنُ السَّرِيِّ الْكَرْخِيُّ قَالَ سَأَلَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ جَارَاهُ فِي شَيْ ءٍ فَقَالَ لَيْسَ هُوَ كَذَلِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَ تَرَى مَنْ جَعَلَهُ

اللَّهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ

حدیث71: سعد بن ابى الاصبع می گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) نشسته بودم كه حسن بن سرى كرخى وارد شد امام(علیه السلام) از او چيزى پرسيد و در مورد چيزى گفتگو كردند او مي گفت: نه اين طور نيست سه بار تكرار كرد.سپس حضرت فرمود: خيال مي كنى كسى را كه خدا حجت قرار داده بر خلقش بر او چيزى از امور مردم

مخفى بماند؟(2)

حدیث72: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ صَفْوَانُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ وَ ذَكَرُوا الْإِمَامَ وَ فَضْلَهُ قَالَ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِي الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِي السَّمَاءِ وَ فِي مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا

حدیث72: على بن احمد بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه گفت من و صفوان خدمت حضرت ابو الحسن(علیه السلام) بوديم صحبت از امام(علیه السلام) و مقامش شد فرمود: مقام امام(علیه السلام) در زمين مانند ماه است در آسمان او در محل خود از تمام چيزها مطلع است.(3)

ص: 797


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 127 باب 6 باب في علم الأئمة بما في السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة ح2
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 122 باب 4 باب ما لا يحجب من الأئمة شي ء من أمر و إن عندهم جميع ما يحتاج إليه الأمر ح4
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 443 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ح8

حدیث73: أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا بَا بَكْرٍ مَا يَخْفَى عَلَيَّ شَيْ ءٌ مِنْ بِلَادِكُمْ

حدیث73: ابوبكر حضرمى گفت: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: يا ابابكر! چيزى از اتفاقات شهرهاى شما بر من مخفى نيست.(1)حدیث74: عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْأَزْرَقِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ يَكُونَ احْتَجَّ عَلَى عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ يُغَيِّبُ عَنْهُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِهِمْ

حدیث74: اسماعيل ازرق گفت: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: خداوند حكيم تر و كريم تر و بزرگتر و داناتر از آن است كه بر بندگان خود حجتى قرار دهد آنگاه پنهان بدارد از او امور مردم را.(2)

حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا حَدَثَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْمٌ بِيَوْمٍ وَ سَاعَةٌ بِسَاعَةٍ.

بصائر: ضريس از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: علم آن است كه در شبانه روز پيش مى آيد روز به روز و ساعت به ساعت. (3)

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلِمَ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَانَ يَقُولُ

ص: 798


1- .[3] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 443 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ح7
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 122 باب 4 باب ما لا يحجب من الأئمة شي ء من أمر و إن عندهم جميع ما يحتاج إليه الأمر ح1
3- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص325 باب 7 باب ما يلقى شي ء بعد شي ء يوما بيوم و ساعة بساعة مما يحدث ح1

فِيكُمْ قَوْلًا عَظِيماً، قَالَ وَ مَا كَانَ يَقُولُ قُلْتُ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّكُمْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ قَالَ عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ يَسِيرٌ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ الَّذِي يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَار

تفسير قمى: ....به حضرت باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم ابو الخطاب در باره شما اعتقاد بزرگى دارد فرمود: چه مي گويد؟ عرضه داشتم: او معتقداست كه شما علم حلال و حرام و قرآن را مي دانيد. فرمود علم حلال و حرام چيزى نيست در مقابل علم آنچه در شب و روز به وجود مى آيد. (و ما آنرا نیز می دانیم)(1)

ائمه اطهار معدن علم و آثار وحی

حدیث76: أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ

حدیث76: عبد الرحمن بن كثير گفت از امام صادق(علیه السلام) شنيدم مي فرمود: ما فرمانروايان امر خدا و گنجينه هاى علم او مخزن وحى و اهل دين خدا هستيم كتاب خدا بر ما فرود آمده و به واسطه ما خداوند عبادت شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي شد ما وارث پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و عترت او هستيم.(2)

حدیث77: ابْنُ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ مُعَاذٍ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ

ص: 799


1- .[1] تفسير القمي ج 1 ص96 [سورة آل عمران(3): الآيات 1 الى 7]
2- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 61 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح3

اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ.حدیث77: مزاحم خراسانى گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) ما خانواده، خانواده رحمت و شجره نبوّت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و معدن علم هستيم.(1)

حدیث78: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ الْأَعْمَشِ عَنِ الْأَعْمَشِ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: لَمَّا اخْتَلَفَ النَّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ أَبُو ذَرٍّ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ

حدیث78: اعمش از ابو ذر نقل كرد كه وقتى مردم پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اختلاف پيدا كردند ابو ذر گفت: خانواده پيامبر شما اهل بيت نبوّتند و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و خاندان رحمت و معدن علمند.(2)

حدیث79: عَنِ الْجِعَابِيِّ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ رَبِيعَةَ السَّعْدِيِّ قَالَ: أَتَيْتُ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ فَقُلْتُ لَهُ حَدِّثْنِي بِمَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رَأَيْتَهُ يَعْمَلُ بِهِ فَقَالَ عَلَيْكَ بِالْقُرْآنِ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ لِتُحَدِّثَنِي بِمَا لَمْ أَرَهُ وَ لَمْ أَسْمَعْهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ عَلَى حُذَيْفَةَ أَنِّي أَتَيْتُهُ لِيُحَدِّثَنِي فَإِنَّهُ قَدْ سَمِعَ وَ كَتَمَ قَالَ فَقَالَ حُذَيْفَةُ قَدْ أَبْلَغْتُ فِي الشِّدَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي خُذْهَا قَصِيرَةٌ مِنْ طَوِيلَةٍ وَ جَامِعَةً لِكُلِّ أَمْرِكَ إِنَّ آيَةَ الْجَنَّةِ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ لَيَأْكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ فَقُلْتُ لَهُ فَبَيِّنْ لِي آيَةَ الْجَنَّةِ فَأَتَّبِعَهَا وَ آيَةَ النَّارِ فَأَتَّقِيَهَا فَقَالَ لِي وَ الَّذِي نَفْسُ حُذَيْفَةَ بِيَدِهِ إِنَّ آيَةَ الْجَنَّةِ وَ الْهُدَاةَ إِلَيْهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ

ص: 800


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 56 باب 1 باب في الأئمة ع أنهم معدن العلم و شجرة النبوة و مفاتيح الحكمة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة ح1
2- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 57 باب 1 باب في الأئمة ع أنهم معدن العلم و شجرة النبوة و مفاتيح الحكمة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة ص ح4

آيَةَ النَّارِ وَ الدُّعَاةَ إِلَيْهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَعْدَاؤُهُمْ.حدیث79: ربيعه سعدى گفت رفتم پيش حذيفة بن يمان گفتم برايم حديثى نقل كن از آنها كه از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) شنيده اى و ديده اى به آن عمل مي كند. گفت قرآن را رها نكن گفتم من قرآن را خوانده ام آمده ام از تو حديثى بشنوم كه نديده و نشنيده ام از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) خدايا تو را گواه مي گيرم كه پيش حذيفه آمدم و از او درخواست حديث كردم او شنيد ولى كتمان كرد. گفت: عجب بر من دشوار و سخت گرفتى حالا گوش كن جمله كوتاهى از سخنى طولانى كه جامع تمام امور تو است گفت: نشانه بهشت در ميان همين مردم غذا مي خورد و راه مي رود. گفتم: توضيح بده نشانه بهشت را بشناسم و پيرو او شوم و نشانه آتش را تشخيص دهم و از آن پرهيز نمايم گفت: قسم به آن كس كه جان حذيفه در اختيار اوست نشانه بهشت و راهنماى به سوى بهشت تا روز قيامت ائمه از آل محمّدند(صلی الله علیه و آله) و نشانه جهنم و راهنماى به سوى جهنم تا روز قيامت دشمنان اين هايند.(1)

حدیث80: أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: يَا بَا بَصِيرٍ نَحْنُ شَجَرَةُ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ النَّبِيِّ وَ فِي دَارِنَا مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ وَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّهِ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا هَلَكَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَل

حدیث80: امالى: ابو بصير از امام صادق(علیه السلام) نقل كرد كه آن جناب فرمود: اى ابا بصير! ما درخت علم و اهل بيت پيامبريم در خانه ما جبرئيل(علیه السلام) فرود مى آيد و ما گنجينه علم خدا و مخزن وحى او هستيم هر كه تابع ما باشدنجات مي يابد و هر كه مخالف با ما باشد هلاك مى شود خداوند اين را بر خود لازم شمرده.(2)

ص: 801


1- .[1] الأمالي للطوسي ص86 [3] المجلس الثالث ح41
2- .[1] الأمالي للصدوق ص 307 المجلس الخمسون ح15

حدیث81: الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْجَارُودِ وَ هُوَ أَبُو الْمُنْذِرِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مَا تَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا نَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ

حدیث81: ابو المنذر گفت با پدرم رفتم خدمت حضرت زين العابدين(علیه السلام) آن جناب فرمود: مردم از ما چه بدى ديده اند؟ به خدا قسم! ما شجره نبوّت و خانه رحمت و محل رسالت و معدن علم و محل رفت و آمد ملائكه هستيم.(1)

حدیث82: أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَسْأَلُهُ عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الْجَوَابَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا... مَنْ فَارَقَنَا هَلَكَ وَ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا... نَحْنُ نُورٌ لِمَنْ تَبِعَنَا وَ هُدًى لِمَنِ اهْتَدَى بِنَا وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنَّا فَلَيْسَ مِنَ الْإِسْلَامِ فِي شَيْ ءٍ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ الدِّينَ وَ بِنَا يَخْتِمُهُ وَ بِنَا أَطْعَمَكُمْ عُشْبَ الْأَرْضِ وَ بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَطْرَ السَّمَاءِ وَ بِنَا آمَنَكُمُ اللَّهُ مِنَ الْغَرَقِ فِي بَحْرِكُمْ وَ مِنَ الْخَسْفِ فِي بَرِّكُمْ وَ بِنَا نَفَعَكُمُ اللَّهُ فِي حَيَاتِكُمْ وَ فِي قُبُورِكُمْ وَ فِي مَحْشَرِكُمْ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ دُخُولِكُمُ الْجِنَان

حدیث82: عبد اللَّه بن جندب گفت براى حضرت رضا نوشتم اين آيه را تفسير فرمايد (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) در جواب من نوشت. اما بعد همانامحمّد(صلی الله علیه و آله) امين خدا است در ميان مردم وقتى از دنيا رحلت نمود ما اهل بيت و ورثه او بوديم ما امناء خدا در زمينيم در نزد ما علم منايا و بلاياست... هر كه از ما جدا

ص: 802


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 56 باب 1 باب في الأئمة ع أنهم معدن العلم و شجرة النبوة و مفاتيح الحكمة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة ص ح2

شود هلاك مي گردد و هر كه پيرو ما باشد نجات مى يابد... ما نوريم براى پيروان خود و هدايت هستيم براى كسى كه از ما هدايت جويد هر كه از ما نباشد از اسلام بهره اى نبرده به وسيله ما خدا دين را گشود و به وسيله ما ختم مي نمايد به وسيله ما خداوند به شما خورانيد سبزه زمين را و به واسطه ما خداوند از آسمان باران فرستاد و به واسطه ما شما را در دريا از غرق نگه داشت و از فرو رفتن به زمين در بيابان و به وسيله ما خدا در زندگى بشما نفع بخشيد در قبر و در محشر و هنگام صراط و هنگام داخل شدن بهشت...(1)

حدیث83: ابْنُ مُوسَى عَنِ الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَسَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْيَمَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يرقان [بُرْقَانَ] عَنْ مَيْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ فِينَا خَطِيباً فَقَالَ فِي آخِرِ خُطْبَتِه ... فِينَا الْحُكْمُ وَ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ النُّبُوَّةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْقَصْدُ وَ الصِّدْقُ وَ الطُّهُورُ وَ الْعَفَافُ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ لَنَا بِالْمَوَدَّةِ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُون

حدیث83: خصال: عبد اللَّه بن عباس گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در ميان ما به سخن رانى مشغول شد و در آخر فرمايش خود فرمود:...در ميان ما حكم و حلم و علم و نبوّت و سخاوت و شجاعت و هدايت و صدق و پاكى و عفاف است ما كلمه تقوى و راه هدايت و مثل اعلى و حجت بزرگ و دست آويز محكم وحبل المتين هستيم خداوند در باره ما دستور مودّت و دوستى داده بعد از دريافت حق ديگر چيزى جز گمراهى نيست كجا مي رويد.(2)

ص: 803


1- .[1] تفسير القمي ج 2 ص 104 [سورة النور(24): الآيات 35 الى 38]
2- .[1] الخصال ج 2 ص 432 عشر خصال جمعها الله عز و جل لنبيه و أهل بيته ح14

حدیث84: يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ قَالا أَخْبَرَنَا أَبُو عِمْرَانَ الْأَرْمَنِيُّ وَ هُوَ مُوسَى بْنُ زَنْجَوَيْهِ عَنْ عَائِذِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ فَمَنْ وَفَى بِذِمَّتِنَا فَقَدْ وَفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَهُمَا فَقَدْ

خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ

حدیث84: بصائر: خثيمه از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: ما درخت نبوّت و خاندان رحمت و كليدهاى حكمت و معدن علم و پايگاه رسالت و محل آمد و رفت ملائكه و مخزن اسرار خدا و امانت او در ميان مردم و ما حرم بزرگ خدا و ما پيمان اوئيم هر كه به قرارداد خود وفا كند به پيمان خدا وفا كرده و هر كه به پيمان ما وفا نمايد به عهد خدا وفا كرده و هر كه پيمان شكنى نمايد در هر دو مورد پيمان و عهد خدا را شكسته است.(1)

حدیث85: إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَنْزِلَتُكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ فَقَالَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ

حدیث85: ابو خالد از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه! مقام شما در نزد خدا چگونه است فرمود: حجت خدا برخلق و باب و دربى هستيم كه از آن بايد وارد شد و امين اسرار خدا و مترجم وحى او هستيم.(2)

ص: 804


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 57 باب 1 باب في الأئمة ع أنهم معدن العلم و شجرة النبوة و مفاتيح الحكمة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة ص ح3، الكافي ج 1 ص 221 باب أن الأئمة ع معدن العلم و شجرة النبوة و مختلف الملائكة ..... ح3
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 62 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح 9

حدیث86: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ

حدیث86: بصائر: خثيمه از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه شنيدم مي فرمود: ما جنب اللَّه و برگزيده او و منتخب خدا و تحويل گيرنده ميراث انبيا و امناى پروردگار و حجت خدا و اركان ايمان و پايه هاى اسلام هستيم ما رحمت خدا بر خلقيم.(1)

حدیث87: أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَمِّهِ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ:... إِنَّهُ الْإِمَامُ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ مَعْدِنُ الْحِلْمِ وَ مَوْضِعُ الْعِلْمِ يَبْقُرُهُ بَقْراً وَ اللَّهِ لَهُوَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ

حدیث87: امام سجاد(علیه السلام) درباره فرزندش امام باقر(علیه السلام) فرمودند: او امام و پدر امامان است، معدن بردباری و جایگاه علم و دانش است،همانند دریائی که در آن آب موج می زند علم و دانش در سینه اش موج می زند و آنرا می شکافد و نشر می دهد، به خدا قسم او شبیه ترین مردم به رسول خداست.(2)

حدیث88: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ:... (وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ)(3) يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ء

ص: 805


1- .[2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 63 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح10
2- . كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص238 باب ما جاء عن علي بن الحسين ع ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه محمد الباقر ح2
3- . الاعراف آیة 156

حدیث88: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه (وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ) و رحمت او همه چیز را فرا گرفته فرمودند: منظور از رحمت علم امام(علیه السلام) است و علم او وسیع است و همه اشیاء از علم او موجود هستند.(1)

تمامی علوم از جانب ائمه اطهار (علیهم السلام) است

حدیث89: وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ وَ نَحْنُ ذِمَّةُ اللَّهِ لَمْ نَزَلْ أَنْوَاراً حَوْلَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ فَيُسَبِّحُ أَهْلُ السَّمَاءِ لِتَسْبِيحِنَا فَلَمَّا نَزَلْنَا إِلَى الْأَرْضِ سَبَّحْنَا فَسَبَّحَ أَهْلُ الْأَرْضِ فَكُلُّ عِلْمٍ خَرَجَ إِلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَمِنَّا

حدیث89: امام صادق(علیه السلام): ما درخت نبوّت و معدن رسالتیم، ما میثاق خدا و ذمّه او هستیم، ما نورهایی به دور عرش بودیم که تسبیح می گفتیم، و اهل آسمان با تسبیح ما تسبیح می گفتند، و وقتی بر زمین نازل شدیم تسبیح گفتیم واهل زمین نیز تسبیح گفتند. پس هر علمی که برای اهل آسمان ها و زمین آشکار می شود از ما و از

جانب ماست.(2)

ائمه اطهار(علیهم السلام) خزانه داران علم خداوندی

حدیث90: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ

ص: 806


1- . الكافي ج 1 ص429 ح83 بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة.
2- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 69 فصل[منازل الآل عليهم السلام العالية]

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ.

حدیث90: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: به راستى ما خانواده شجره نبوت، موضع رسالت، محل رفت و آمد ملائکه، خانه رحمت و معدن دانشيم. (1)

حدیث91: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَشَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ خَيْثَمَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا خَيْثَمَةُ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ نَحْنُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ فَمَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَهَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ.

حدیث91: خُيْثَمَه گويد: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى خيثمه! ما شجره نبوت، خانه رحمت، كليدهاى حكمت، معدن علم، موضع رسالت، محل رفت وآمد ملائکه، و محل سِرِ خدائيم، ما سپرده خدائيم در ميان بندگانش، ما حرم اكبر خدائيم، ما پناه خدا و پيمان خدائيم، هر كه به عهده ما بپايد به عهد خدا پائيده است و هر كه

آن را بشكند، پناه و عهد خدا را شكسته.(2)

حدیث92: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ.

ص: 807


1- . الکافی ج1 ص221 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَة ح2
2- . الکافی ج1 ص221 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَة ح3

حدیث92: على بن الحسين(علیه السلام): مردم چه خرده اى از ما مى گيرند، ما به خدا! شجره نبوت، خاندان رحمت، معدن علم و محل رفت و آمد ملائکه هستيم.(1)

الْمَدَائِنِيُّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ حَمَلَةُ كِتَابِ اللَّهِ طَاعَتُنَا فَرِيضَةٌ وَ حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ مُحِبُّنَا فِي الْجَنَّةِ وَ مُبْغِضُنَا فِي النَّار

مناقب شهر آشوب: جابر جعفى گفت: حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: ما فرمانروايان امر خدا و گنجينه هاى علم خدا و وارث وحى او و حاملين كتاب خداهستيم فرمان بردارى از ما واجب و دوستى با ما ايمان و دشمنى با ما كفر است دوست ما در بهشت و دشمن ما در جهنم است. (2)

امام سجاد(علیه السلام) ناجی مردم مدینه

حدیث93: كَتَبَ مَلِكُ الرُّومِ إِلَى عَبْدِ الْمَلِكِ أَكَلْتُ لَحْمَ الْجَمَلِ الَّذِي هَرَبَ عَلَيْهِ أَبُوكَ مِنَ الْمَدِينَةِ لَأَغْزُوَنَّكَ بِجُنُودٍ مِائَةِ أَلْفٍ وَ مِائَةِ أَلْفٍ وَ مِائَةِ أَلْفٍ فَكَتَبَ عَبْدُ الْمَلِكِ إِلَى الْحَجَّاجِ أَنْ يَبْعَثَ إِلَى زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ يَتَوَعَّدَهُ وَ يَكْتُبَ إِلَيْهِ مَا يَقُولُ فَفَعَلَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِنَّ لِلَّهِ لَوْحاً مَحْفُوظاً يَلْحَظُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ لَحْظَةٍ لَيْسَ مِنْهَا لَحْظَةٌ إِلَّا يُحْيِي فِيهَا وَ يُمِيتُ وَ يُعِزُّ وَ يُذِلُّ وَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكْفِيَكَ مِنْهَا لَحْظَةً وَاحِدَةً فَكَتَبَ بِهَا الْحَجَّاجُ إِلَى عَبْدِ الْمَلِكِ فَكَتَبَ عَبْدُ الْمَلِكِ بِذَلِكَ إِلَى مَلِكِ الرُّومِ فَلَمَّا قَرَأَهُ قَالَ مَا خَرَجَ هَذَا إِلَّا مِنْ كَلَامِ النُّبُوَّة

ص: 808


1- . الکافی ج1 ص221 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَة ح1
2- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص206 فصل في معالي أموره ع ح1

حدیث93: از جمله آن ها زمانی بود که ملک روم نامه ای به عبدالملک مروان نوشت و اعلان جنگ با او نمود، به این عبارت: كَتَبَ مَلِكُ الرُّومِ إِلَى عَبْدِ الْمَلِكِ أَكَلْتُ لَحْمَ الْجَمَلِ الَّذِي هَرَبَ عَلَيْهِ أَبُوكَ مِنَ الْمَدِينَةِ لَأَغْزُوَنَّكَ بِجُنُودٍ مِائَةِ أَلْفٍ وَ مِائَةِ أَلْفٍ وَ مِائَةِ أَلْفٍ. ای عبدالملک! تو گوشت شتری خورده ای که پدرت بر آن سوار شد و از مدینه فرار کرد. سیصد هزار لشکر را به جنگ تو خواهم فرستاد. عبدالملک ترسید و چاره ای برای دفع او پیدا ننمود تنها یک مطلب در ذهن او خطور کرد که اگر بتواند از مقام و بزرگواری حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) تقاضای چاره سازی کند ممکن است از این خطر در امان باشد. می دانست که ائمهﻱ بزرگوار ما به واسطهﻱ مقام شامخ امامت و ولایت و ارتباط خاص آن ها با ذات مقدس لایزالی می توانند برای هر مشکلی و به هر مرضی دوائی تهیه نمایند. پس عبدالملک بن حجاج نوشت که کسی را خدمت امام زین العابدین(علیه السلام) بفرست (و این مطلب را خدمت آن بزرگوارعرضه بدار) هر چه جواب دادند آن را برای من بنویس. حضرت سجاد(علیه السلام) در جواب مرقوم فرمودند: به راستی برای خداوند لوح محفوظی است که در هر روز سیصد مرتبه توجّه و التفات به آن می نماید و در هر توجّه افرادی را زنده و افرادی را می میراند، افرادی را عزیز و افرادی را ذلیل می فرماید و من امیدوارم در یکی از آن لحظات کفایت کند تو را (ما را از شر تو نگه داشته به حساب تو برسد) حجّاج این فرمایش آن حضرت را به عبدالملک نوشت و او هم عین عبارات را به پادشاه روم فرستاد، چون پادشاه نامه را خواند گفت: این (عبارات) بیرون نیامده مگر از کلام نبوّت.(1)

ص: 809


1- . مناقب ال أبي طالبj: ج4 ص161 فصل في علمه و حلمه و تواضعه.

ائمه اطهار(علیهم السلام) صاحب علم تمام قرآن

حدیث94: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ

أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ

الْأَوْصِيَاءِ

حدیث94: امام باقر(علیه السلام): احدى نمى تواند مدعى شود كه همه قرآن از ظاهر و باطن نزد او است جز اوصياء.(1) حدیث95: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ.

حدیث95: امام باقر(علیه السلام) مى فرمود: هيچ كس از مردم مدعى نيست كه همه قرآن را جمع كرده چنانچه نازل شده است مگر بسيار دروغگو باشد چنانچه خداى تعالى نازل كرده احدى جمع و نگهدارى نكرده جز على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامان پس از او. (2)

عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ) إِلَى قَوْلِهِ (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ) قَالَ فِينَا نَزَلَتْ

حضرت باقر(علیه السلام) فرمود (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ)(3)

تا اين قسمت آيه (اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ )(4)

اين آيه در باره ما نازل شده. (5)

حَدَّثَنَا هَيْثَمٌ النَّهْدِيُّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ

ص: 810


1- . الکافی ج1 ص228 کتاب الحجة بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ ع وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه ح2
2- . الکافی ج1 ص228 کتاب الحجة بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ ع وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه ح1
3- . المائدة آیة 44
4- . المائدة آیة 44
5- . تفسير العياشي ج 1 ص322 [سورة المائدة(5): الآيات 44 الى 47] ح118

عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَاتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ ثُمَّ أَمْسَكَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَوْ وَجَدْنَا وِعَاءً وَ مُسْتَرَاحاً لَعَلَّمْنَا (وَ اللَّهُ الْمُسْتَعان )

عمر بن مصعب از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: از جمله علومى كه به ما داده شده تفسير قرآن و دگرگوني هاى روزگار و اتفاقات شبانه روز است هر گاه خداوند در باره بنده اى تصميم نيكى داشته باشد به او گوش شنوا مي دهداما اگر همين گوش شنوا را بدهند به كسى كه گوش فرا نمي دهد چنان فرار مي كند مثل اينكه نشنيده. امام(علیه السلام) در اين موقع ساعتى سكوت كرد آنگاه فرمود: اگر دلى آگاه و مخزنى درست پيدا كنيم يا كسى كه اطمينان به او داشته باشيم (كه اسرار را فاش نمي كند) اين علوم را به آنها مى آموزيم (وَ اللَّهُ الْمُسْتَعان )(1) خداوند كمك كار است. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ خَادِمِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ تُعَلِّمُ النَّاسَ تَأْوِيلَ الْقُرْآنِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ فَقَالَ [عَلَى] مَا أُبَلِّغُ رِسَالَتَكَ بَعْدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تُخْبِرُ النَّاسَ بِمَا أَشْكَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ.

بصائر الدرجات: انس بن مالك خادم پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا علي! تو مى آموزى به مردم تأويل قرآن را به چيزهائى كه نمى دانند. اميرالمؤمنين(علیه السلام) عرضه داشت: چگونه تبليغ رسالتت را بعد از شما كنيم؟! فرمود: مسائل مشكلى كه مردم در تأويل قرآن دارند به آن ها اطلاع مي دهى. (3)

حَدَّثَنَا السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا دَخَلَ رَأْسِي يوما [نَوْمٌ] وَ لَا عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ حَتَّى عَلِمْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ حَلَالٍ

ص: 811


1- . یوسف آیة 18
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص194 باب 7 باب في أن الأئمة إنهم أعطوا تفسير القرآن الكريم و التأويل ح1
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 195 باب7 باب في أن الأئمة إنهم أعطوا تفسير القرآن الكريم و التأويل ح3

أَوْ حَرَامٍ أَوْ سُنَّةٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فِيمَا نَزَلَ فِيهِ وَ فِيمَنْ نَزَلَ فَخَرَجْنَا فَلَقِيَتْنَا الْمُعْتَزِلَةُ فَذَكَرْنَا ذَلِكَ لَهُمْ فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ عَظِيمٌ كَيْفَ يَكُونُ هَذَا وَ قَدْ كَانَ أَحَدُهُمَا يَغِيبُ عَنْ صَاحِبِهِ فَكَيْفَ يَعْلَمُ هَذَا قَالَ فَرَجَعْنَا إِلَى زَيْدٍ فَأَخْبَرْنَاهُ بِرَدِّهِمْ عَلَيْنَا فَقَالَ يُتَحَفَّظُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَدَدَ الْأَيَّامِ الَّتِي غَابَ بِهَافَإِذَا الْتَقَيَا قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ نَزَلَ عَلَيَّ فِي يَوْمٍ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَا وَ فِي يَوْمٍ كَذَا وَ كَذَا حَتَّى يَعُدَّهُمَا عَلَيْهِ إِلَى آخِرِ الْيَوْمِ الَّذِي وَافَى فِيهِ فَأَخْبَرْنَاهُمْ بِذَلِكَ.

ابو خالد واسطى از زيد بن علي نقل كرد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: هرگز خوابم نبرد و نه چشم برهم گذاشتم در زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله) مگر اينكه از آن جناب فرا گرفتم كه آن روز جبرئيل(علیه السلام) چه چيز از حلال و حرام و سنت و امر و نهى از طرف خداوند آورده در چه مورد و در باره چه كس نازل شده. ما از خدمت زيد بن على(علیه السلام) خارج شديم همين مطلب را براى معتزليان نقل كرديم گفتند اين ادعاى بزرگى است چگونه امكان دارد با اينكه اتفاق مى افتاد يكى از ديگرى دور مى افتاد. پس از كجا اطلاع پيدا مى كرد. ما برگشتيم پيش زيد و جريان رد كردن آنها را نقل كرديم. گفت تعداد روزهائى كه از خدمت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) دور بود در خاطر مى سپرد وقتى ايشان را ملاقات مي كرد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مي فرمود: يا على! فلان روز فلان چيز نازل شد و در فلان روز فلان تا آخرين روزى كه دور بوده ما برگشتيم و جواب را به معتزليان گفتيم.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ

بِمَكَّةَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّكَ لَتُفَسِّرُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَا لَمْ تَسْمَعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَنَا

ص: 812


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص197 باب 8 باب في أن عليا علم كلما أنزل على رسول الله في ليل أو نهار أو حضر أو سفر و الأئمة من بعده ح1

فُسِّرَ قَبْلَ أَنْ يُفَسَّرَ فِي النَّاسِ فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ سَفَرِيَّهُ وَ حَضَرِيَّهُ وَ فِي أَيِّ لَيْلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آيَةٍ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ وَ فِيمَا نَزَلَتْ فَنَحْنُ حُكَمَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ) فَالشَّهَادَةُ لَنَا وَ الْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَيْهِ فَهَذَا عِلْمُ مَا قَدْ أَنْهَيْتُهُ إِلَيْكَ وَ أَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ مَا لَزِمَنِي فَإِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَ إِنْ تَرَكَتْ فَ (إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ)بصائر الدرجات: يعقوب بن جعفر گفت در خدمت حضرت ابو الحسن(علیه السلام) در مكه بودم مردى به ايشان گفت شما از قرآن تفسيرهائى مى كنيد كه شنيده نشده. امام(علیه السلام) فرمود: قرآن بر ما نازل شده قبل از مردم و پيش از مردم براى ما تفسير شده است ما به حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و آياتى كه در سفر و آياتى كه در حضر نازل شده و در كدام شب چقدر آيه نازل شده و در باره چه كس و چه چيز نازل گرديده عارف هستيم ما حكماى خدا در زمين و گواهان او در ميان مردم هستيم اين آيه اشاره به همين مطلب است (سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ)(1)

گواهى از ما است و پرسش از مردم، اين علمى بود كه به تو اطلاع دادم اگر قبول نمودى بر اين نعمت سپاسگزارى كن و اگر رد كردى خداوند بر هر چيز گواه است. (2)

اسم اعظم الهی

حدیث96: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْكَرِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً كَانَ عِنْدَ آصَفَ

ص: 813


1- . الزخرف آیة 19
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص198 باب 8 باب في أن عليا علم كلما أنزل على رسول الله ص في ليل أو نهار أو حضر أو سفر و الأئمة من بعده ح4

حَرْفٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَانْخَرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا مِنْهُ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ.

حدیث96: على بن محمد نوفلى از امام عسكرى(علیه السلام) گويد: از آن حضرت شنيدم مى فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است، آصف يك حرف داشت و به زبان آورد و زمين ميان او تا سبأ (در يمن) شكافت و تخت بلقيس را دربر گرفت و به سليمان(علیه السلام) رسانيد و سپس در كمتر از چشم بر هم زدنی باز شد و به حال خود برگشت، هفتاد و دو حرف آن نزد ما است و يك حرف مخصوص خدا است كه در علم غيب آن را ويژه خود ساخته است.(1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ عِمْرَانَ الْقُمِّيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَمْ أَحْفَظْ اسْمَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) أُعْطِيَ حَرْفَيْنِ كَانَ يَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِيَ مُوسَى(علیه السلام) أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ نُوحٌ(علیه السلام) خَمْسَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ أُعْطِيَ آدَمُ(علیه السلام) خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِيَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ حُجِبَ

عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ.

امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: به عيسى بن مريم(علیه السلام) دو حرف داده شد كه با آنها كار مي كرد و به موسى(علیه السلام) چهار حرف و به ابراهيم(علیه السلام) هشت حرف و به نوح(علیه السلام) پانزده حرف و به آدم(علیه السلام) بيست و پنج حرف داده شد و خداى تعالى تمام اين حروف

ص: 814


1- . الکافی ج1 ص230 کتاب الحجة بَابُ مَا أُعْطِيَ الْأَئِمَّةُ ع مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَم ح3

را براى محمد(صلی الله علیه و آله) جمع فرمود، همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرفست و هفتاد و دو حرف آن به محمد(صلی الله علیه و آله) داده شد و يك حرف از او پنهان شد. (1)

حدیث97: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ أَخْبَرَنِي شُرَيْسٌ الْوَابِشِيُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسلام) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.

حدیث97: امام باقر(علیه السلام) فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرفست و تنها يك حرف آن نزد آصف بود، آصف آن يك حرف را گفت و زمين ميان او و تخت بلقيس در هم نورديد تا او تخت را به دست گرفت، سپس زمين به حالت اول بازگشت، و اين عمل در كمتر از يك چشم برهم زدن انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داريم و يك حرف هم نزد خداست كه آن را در علم غيب براى خود مخصوص ساخته وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.(2)

صاحب علم الکتاب

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ

ص: 815


1- .[2] الکافی ج1 ص230 بَابُ مَا أُعْطِيَ الْأَئِمَّةُ ع مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَم ح2
2- . الکافی ج1 ص230 کتاب الحجة بَابُ مَا أُعْطِيَ الْأَئِمَّةُ ع مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَم ح1

أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ)(1) قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ.

بصائر: عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: كسى كه مقدارى از علم كتاب در اختيار او بود گفت من تخت بلقيس را مى آورم برايت قبل از اينكه چشم برهم زنى حضرت صادق(علیه السلام) انگشتانخود را از هم گشود و بر سينه گذاشت فرمود: به خدا قسم در نزد ما تمام علم كتاب هست. (2)

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(3) هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سُئِلَ عَنِ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) عِنْدَ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ

النَّبِيِّينَ

ابن اذينه از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: كسى كه داراى علم الكتاب است امير المؤمنين(علیه السلام) است از آن جناب سؤال كردند كسى كه داراى علم الكتاب است داناتر است يا كسى كه مقدارى از علم كتاب را دارد حضرت فرمود: نیست علم کسی که علمی از کتاب را دارد نسبت به علم آنکه علم تمام کتاب را دارد مگر به اندازه رطوبتی که مگسی در برخورد بالش با آب دریا از آن می گیرد، اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: تمام دانشى را كه آدم(علیه السلام) از آسمان به زمين فرود آورد و همه امتيازات علمى پيامبران تا خاتم انبياء در اختيار عترت پيامبر خاتم است. (4)

ص: 816


1- . النمل آیة 40
2- .[1] الكافي ج 1 ص229 باب أنه لم يجمع القرآن كله إلا الأئمة ع و أنهم يعلمون علمه كله ح5
3- . الرعد آیة 43
4- .[3] تفسير القمي ج 1 ص367 [سورة الرعد(13): الآيات 41 الى 43]

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُثَنًّى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ فِي الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ.بصائر: مثنى گفت: از اين آيه سؤال كردم (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) فرمود: در باره على(علیه السلام) بعد از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و در باره امامان بعد از اوست. (1)

علم ائمه اطهار

حدیث98: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:... قَالَ الرضا(علیه السلام): ...الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَة... إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَان.... الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَه

حدیث98: امام رضا(علیه السلام): امام(علیه السلام) عالمی است که جهل در او راه ندارد و نگاهبانی است که سستی ندارد. معدن قدس و پاکی و عبادت و زهد و علم و عبادتست... همانا پیامبران و امامان را خدای تعالی موفق کرده و از علم و حکمت

ص: 817


1- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص214 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح10

مخزون خویش چیزی که به دیگران نداده به ایشان عطا کرده، پس علم آنان فراتر از علم اهل زمانشان است... همانا بنده ای که خداوند برای امور بندگانش برمی گزیند سینه او را برای این امر فراخ می کند و در قلب او چشمه های حکمت را جاری می سازد و علم را به او الهام می کند، که در جواب هیچ سوالینمی ماند و از صواب آن در حیرت نمی افتد زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است، خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند، اين فضل الهى است كه به هر كه خواهد عطا كند، و خدا صاحب فضل بزرگى است، آيا بشر قادر است كه چنين امامى انتخاب كند يا منتخب آنها داراى چنين صفاتى بوده كه آن را پيش انداخته اند...(1)

حدیث99: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً

حدیث99: امام باقر(علیه السلام): خداوند بزرگتر و گرامی تر از آنست که پیروی از بنده ای را واجب کند و علم آسمان و زمین اش را از او دریغ کند. سپس فرمود: خدا او را از این دانش محجوب نمی کند.(2)

حدیث100: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَخِيهِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ:... وَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ

ص: 818


1- . الکافی ج1 ص202 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح1
2- . الکافی ج1 ص262 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم ح3

الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِي كِتَابِ اللَّهِ لآَيَاتٍ مَا يُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ يَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا كَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ثُمَّ قَالَ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَنَحْنُ الَّذِينَ اصْطَفَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ.

حدیث100: امام کاظم(علیه السلام): و همانا خداوند در کتابش می فرماید ( وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى.... )(1) و اگر به وسيله قرآن كوه ها به حركت درآيند و زمين قطعه قطعه گردد و مردگان به حرف آيند... و ما وارث این قرآن هستیم که به وسیله آن کوه ها به حرکت در می آید و شهرها به وسیله آن قطع می شود و مردگان به آن زنده می شوند... همانا خدای تعالی می فرماید (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ)(2) هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست جز این که در کتاب مبین وجود دارد سپس می فرماید (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)(3) سپس کتاب را به ارث گذاشتیم نزد بندگان برگزیده مان، ما هستیم آنان که خداوند متعال برگزیده و ما وارث این کتابی هستیم که در آن بیان هر چیزی هست.(4)

حدیث101: مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... وَ كُلُّ كِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُمْ

حدیث101: امام صادق(علیه السلام): هر کتابی که نازل شده نزد اهل علم است و آنان ماییم.(5)

ص: 819


1- . سوره مبارکه رعد آیه 31
2- . سوره مبارکه نمل آیه 75
3- . سوره مبارکه فاطر آیه 32
4- . الکافی ج1 ص226 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم ح7
5- . الکافی ج1 ص226 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم ح6

حدیث102:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.

حدیث102: امام باقر(علیه السلام): همانا برای خداوند عزوجل دو علم است: علم مبذول و علم مکفوف، اما علم مبذول پس هیچ علمی نیست که فرشتگان و رسولان آنرا بدانند مگر اینکه ما آنرا می دانیم. و اما علم مکفوف علمی است که نزد خداوند عزوجل در ام الکتاب است و آنگاه که خارج شود نافذ می شود.(1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ عَالِمٌ جَاهِلًا أَبَداً عَالِماً بِشَيْ ءٍ جَاهِلًا بِشَيْ ءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ

طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ.

ابو حمزه گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: نه بخدا عالم هرگز جاهل نباشد (يعنى عالمى كه خدا اطاعتش را بر مردم واجب كرده و او همان امامست) ممكن نيست چيزى را بداند و چيزى را نداند (او همه چيز مى داند) سپس فرمود: خدا والاتر از آنست كه فرمانبرى از بنده ئى را واجب كند كه علم آسمان و زمينش را از او نهان داشته است و باز فرمود: آن را از او نهان نكند. (2)

ص: 820


1- . الکافی ج1 ص255 کتاب الحجة بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل ح3
2- .[2] الکافی ج1 ص262 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم ح6

جهات علوم ائمه اطهار(علیهم السلام)

حدیث103: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيٍّ السَّائِيِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ قَالَ: مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا.

حدیث103: على سائى از ابى الحسن اول موسى(علیه السلام) گويد: فرمود: رسائى دانش ما از سه سوى است، گذشته، آينده و آنچه پديد شونده، اما راجع به گذشته براى ما تفسير شده و اما راجع به آينده نوشته شده و اما آنچه پديد گردد گاهى در دل افتد و گاهى در گوش اثر كند، و اين بهترين دانش ماست و در عين حال بعد از پيغمبر ما پيغمبرى نيست.(1)

حدیث1/103: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ عِلْمِ عَالِمِكُمْ قَالَ وِرَاثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ إِنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ يُقْذَفُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ يُنْكَتُ فِي آذَانِكُمْ قَالَ أَوْ ذَاكَ

حدیث1/103: حارث بن مغيرة گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: از علم عالم خود (يعنى امام از شما خانواده) به من خبر دهيد، فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و از على(علیه السلام) به ارث رسيده است. عرضه داشتم: به ما گزارش مي دهند كه علم به دل شما الهام مى شود و در گوش شما وارد مي گردد، فرمود: گاهى هم چنين است. (2)

ص: 821


1- . الکافی ج1 ص264 کتاب الحجة بَابُ جِهَاتِ عُلُومِ الْأَئِمَّةِ ح1
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص264 بَابُ جِهَاتِ عُلُومِ الْأَئِمَّةِ ع ح2

حدیث2/103: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ قَالَ: كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) جَمَاعَةً مِنَ

الشِّيعَةِ فِي الْحِجْرِ فَقَالَ عَلَيْنَا عَيْنٌ فَالْتَفَتْنَا يَمْنَةً وَ يَسْرَةً فَلَمْ نَرَ أَحَداً فَقُلْنَا لَيْسَ عَلَيْنَا عَيْنٌ فَقَالَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ رَبِّ الْبَنِيَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى(علیه السلام) وَ الْخَضِرَ(علیه السلام) أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وِرَاثَةً.*

حدیث2/103: سيف تمّار (خرما فروش) گويد: با جماعتى از شيعيان در حجر اسماعيل خدمت امام صادق(علیه السلام) بوديم، حضرت فرمود: .....حضرت سه مرتبه فرمود: به پروردگار اين كعبه، به پروردگار اين ساختمان، اگر من با موسى(علیه السلام) و خضر(علیه السلام) مى بودم به آنها خبر مى دادم كه من از آنها داناترم و چيزى را كه نزد آنها نبود، به ايشان گزارش مى دادم، زيرا به موسى(علیه السلام) و خضر(علیه السلام) علم آنچه گذشته و واقع شده، عطا شده بود، ولى علم آنچه تا روز قيامت واقع مى شود، عطا نشده بود، ليكن ما از راه وراثت آن علم را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بدست آورده ايم. (1)

حدیث3/103: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِمِنًى عَنْ خَمْسِمِائَةِ حَرْفٍ مِنَ الْكَلَامِ فَأَقْبَلْتُ أَقُولُ يَقُولُونَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَيَقُولُ قُلْ كَذَا وَ كَذَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَلَالُ وَ هَذَا الْحَرَامُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُهُ وَ أَنَّكَ أَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ وَ هَذَا هُوَ الْكَلَامُ فَقَالَ لِي وَيْكَ يَا هِشَامُ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا

ص: 822


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص260 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ح1

يَكُونُ

عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ.*

حدیث3/103: هشام بن حكم گويد: در منى از امام صادق(علیه السلام) پانصد مطلب از علم كلام پرسيدم و گفتم آنها (متكلمين عامه) چنين و چنانمى گويند، امام مي فرمود: تو چنين و چنان بگو. (هشام از حاضر جوابى و تسلط آن حضرت بر مسائل علم كلام تعجب كرد، گويد) عرضه داشتم: من مي دانم كه مسائل حلال و حرام در دست شماست و شما از همه مردم نسبت به آن داناتريد ولى اينها علم كلامست؟!! به من فرمود: واى بر تو اى هشام خداى تبارك و تعالى براى خلقش حجتى مقرر نمي دارد كه همه احتياجات مردم نزد او نباشد (حجت خدا كسى است كه از هر چه پرسند جواب گويد). (1)

حدیث4/103: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ

كُلِّ شَيْ ءٍ.**

حدیث4/103: جماعتى از اصحاب كه عبد الاعلى و ابو عبيدة و عبد اللَّه بن بشر خثعمى از آن جمله بودند، از امام صادق(علیه السلام) شنيدند كه فرمود: من آنچه در آسمانها و زمين است مى دانم و آنچه در بهشت و دوزخست مى دانم و گذشته و آينده را مى دانم، سپس اندكى تأمل كرد و ديد اين سخن بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمودند: من اين مطالب را از كتاب خداى عز و جل مى دانم. خداى عز و جل

ص: 823


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص262 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ح5

مي فرمايد بيان هر چيز در قرآنست. (1)نمونه ای دیگر

حدیث104: وَجَدْتُ بِخَطِّ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ كَانَ أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ يَخْدُمُ مُحَمَّدَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ دَهْراً وَ مَا كَانَ يَشُكُّ فِي أَنَّهُ إِمَامٌ حَتَّى أَتَاهُ ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي حُرْمَةً وَ مَوَدَّةً وَ انْقِطَاعاً فَأَسْأَلُكَ بِحُرْمَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَّا أَخْبَرْتَنِي أَنْتَ الْإِمَامُ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى خَلْقِهِ قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ حَلَّفْتَنِي بِالْعَظِيمِ الْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيَّ وَ عَلَيْكَ وَ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فَأَقْبَلَ أَبُو خَالِدٍ لَمَّا أَنْ سَمِعَ مَا قَالَهُ مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ وَ جَاءَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَلَمَّا اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ أُخْبِرَ أَنَّ أَبَا خَالِدٍ بِالْبَابِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ وَ دَنَا مِنْهُ قَالَ مَرْحَباً يَا كَنْكَرُ مَا كُنْتَ لَنَا بِزَائِرٍ مَا بَدَا لَكَ فِينَا فَخَرَّ أَبُو خَالِدٍ سَاجِداً شَاكِراً لِلَّهِ تَعَالَى مِمَّا سَمِعَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى عَرَفْتُ إِمَامِي فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ إِمَامَكَ يَا أَبَا خَالِدٍ قَالَ إِنَّكَ دَعَوْتَنِي بِاسْمِيَ الَّذِي سَمَّتْنِي بِهِ أُمِّيَ الَّتِي وَلَدَتْنِي وَ قَدْ كُنْتُ فِي عَمْيَاءَ مِنْ أَمْرِي وَ لَقَدْ خَدَمْتُ مُحَمَّدَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ عُمُراً مِنْ عُمُرِي وَ لَا أَشُكُّ أَنَّهُ إِمَامٌ حَتَّى إِذَا كَانَ قَرِيباً سَأَلْتُهُ بِحُرْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حُرْمَةِ رَسُولِهِ وَ بِحُرْمَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ

ص: 824


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص261 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ح2

فَأَرْشَدَنِي إِلَيْكَ وَ قَالَ هُوَ الْإِمَامُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِ اللَّهِ كُلِّهِمْ ثُمَّ أَذِنْتَ لِي فَجِئْتُ فَدَنَوْتُ مِنْكَ وَ سَمَّيْتَنِي بِاسْمِيَ الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي فَعَلِمْتُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَيَّ وَ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ

حدیث104: در رجال کشی از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: ابوخالد مدتی بود که خدمت محمد بن حنفیه را می کرد و شکی نداشت که او امام است تا اینکه روزی پیش وی آمد و گفت فدایت شوم به حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) مرا بگو که آیا توئی آن امام مفترض الطاعه ای که اطاعت او بر مردمان واجب است؟ محمد حنفیه گفت: ای اباخالد! به من قسم بزرگی دادی امام من و تو و همه مسلمین علی بن الحسین(علیه السلام) است. ابوخالد چون این سخن شنید خدمت حضرت سجاد(علیه السلام) آمد و اجازهورود خواست، امام(علیه السلام) اجازه فرمود و چون وارد شد حضرت فرمود: خوش آمدی ای کنکر! (کنکر اسم ابوخالد بود بعضی نوشته اند اسمش وردان و لقبش کنکر بود) تو پیش ما نمی آمدی چه شده که حالا یاد ما کرده ای؟ ابوخالد عرضه داشت: سپاس خدای را که مرا نمی رانید تا امام خود را شناختم. حضرت فرمود: امام خود را چگونه شناختی؟ ابوخالد عرضه داشت: شما مرا به اسمی خطاب فرمودید که مادرم در موقع ولادت من، مرا به آن اسم نامیده و کسی از این موضوع اطلاعی ندارد و من در کار خود گمراه بودم و عمری خدمت محمد حنفیه می نمودم و شکی نداشتم که او امام است تا اینکه از او به حرمت خدای تعالی و پیغمبرش و به حرمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره امامت سئوال کردم و او گفت که شما امام من و او و جمیع خلق خدا هستید و سپس از او اجازه گرفته و نزد شما آمدم و شما مرا به اسمی که مادرم مرا به آن نامیده است نام بردید. بنابراین دانستم که شما آن امام مفترض الطاعة ای هستید که خداوند اطاعتش را بر من و هر مسلمان دیگر واجب کرده است.(1)

ص: 825


1- . بحارالانوار جلد46 ص45 باب 3 معجزاته و معالي أموره و غرائب شأنه صلوات الله عليه ح45

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: أَتَيْتُ خُرَاسَانَ وَ أَنَا وَاقِفٌ فَحَمَلْتُ مَعِي مَتَاعاً وَ كَانَ مَعِي ثَوْبٌ وَشِيٌّ فِي بَعْضِ الرِّزَمِ وَ لَمْ أَشْعُرْ بِهِ وَ لَمْ أَعْرِفْ مَكَانَهُ فَلَمَّا قَدِمْتُ مَرْوَ وَ نَزَلْتُ فِي بَعْضِ مَنَازِلِهَا لَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَ رَجُلٌ مَدَنِيٌّ مِنْ بَعْضِ مُوَلَّدِيهَا فَقَالَ لِي إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) يَقُولُ لَكَ ابْعَثْ إِلَيَّ الثَّوْبَ الْوَشِيَّ الَّذِي عِنْدَكَ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ أَخْبَرَ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) بِقُدُومِي وَ أَنَا قَدِمْتُ آنِفاً وَ مَا عِنْدِي ثَوْبٌ وَشِيٌّ فَرَجَعَ إِلَيْهِ وَ عَادَ إِلَيَّ فَقَالَ يَقُولُ لَكَ بَلَى هُوَ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا وَ رِزْمَتُهُ كَذَا وَ كَذَا فَطَلَبْتُهُ حَيْثُ قَالَ فَوَجَدْتُهُ فِي أَسْفَلِ الرِّزْمَةِ فَبَعَثْتُ بِهِ إِلَيْهِ.

وشاء( شخصی واقفی بود که پس از این معجزه شیعه گردید) گويد: من به خراسان رفتم و از طايفه واقفيه بودم و متاعى را همراه خود برده بودم در ميان آنهاجامه گلدارى در يكى از بغچه ها بود كه من نفهميده بودم و جايش را هم نمي دانستم. چون رو وارد شدم و در منزلى فرود آمدم، بدون سابقه مردى مدنى كه فقط در مدينه متولد شده بود آمد و به من گفت: همانا ابو الحسن الرضا(علیه السلام) به تو مي گويد: آن جامه گلدارى كه نزد تو هست، براى من بفرست، من گفتم: چه کسی ورود مرا به ابو الحسن(علیه السلام) خبر داده؟ من اكنون وارد مي شوم، و جامه گلدارى نزد من نيست، او رفت و برگشت و گفت: می فرماید: چرا آن جامه در فلان جا و سارغش چنين و چنانست، من آن سارغ را گشتم و آن جامه را در زير بغچه پيدا كرده و نزدش فرستادم. (1)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هُلَيْلٍ يَقُولُ بِعَبْدِ اللَّهِ فَصَارَ إِلَى الْعَسْكَرِ فَرَجَعَ عَنْ ذَلِكَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ سَبَبِ رُجُوعِهِ فَقَالَ إِنِّي عَرَضْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ

ص: 826


1- .[1] الکافی ج1 ص354 بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة ح12

فَوَافَقَنِي فِي طَرِيقٍ ضَيِّقٍ فَمَالَ نَحْوِي حَتَّى إِذَا حَاذَانِي أَقْبَلَ نَحْوِي بِشَيْ ءٍ مِنْ فِيهِ فَوَقَعَ عَلَى صَدْرِي فَأَخَذْتُهُ فَإِذَا هُوَ رَقٌّ فِيهِ مَكْتُوبٌ مَا كَانَ هُنَالِكَ وَ لَا كَذَلِكَ

احمد بن محمد بن عبد اللَّه گويد، عبد اللَّه بن هليل معتقد به امامت عبد اللَّه (افطح پسر بزرگتر امام صادق(علیه السلام)) بود، مسافرتى به سامرا كرد و از آن عقيده برگشت. من از او علت برگشتنش را پرسيدم گفت: من به فكر افتادم كه اين مطلب را از حضرت ابى الحسن(علیه السلام) بپرسم، اتفاقا در كوچه تنگى به حضرت برخوردم، خود را به طرف من كج كرد تا برابرم رسيد، و چيزى به جانب من انداخت كه روى سينه ام افتاد، من آن را برداشتم، ورقه اى بود كه در آن نوشته بود: او در آن مقام نبود و چنان استحقاقى نداشت (يعنى عبد اللَّه سزاوار امامت نبود).(1)ائمه اطهار وارثان قرآن

حدیث110: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ.

حدیث110: از امام باقر(علیه السلام) شنيدم كه اين آيه را قرائت مي فرمود(بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ) بلكه قرآن آيه هائيست روشن، در سينه كسانى كه به آنها علم داده اند و با دست اشاره به سينه خود فرمود.(2)

حدیث111: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

ص: 827


1- .[2] الکافی ج1 ص355 بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة ح14
2- . الکافی ج1 ص213 کتاب الحجة باب23 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح1

حدیث111: امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) فرمود: ايشان ائمه(علیهم السلام) مي باشند.(1)

حدیث112: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ فِي هَذِهِ الْآيَةِ بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مَا قَالَ بَيْنَ دَفَّتَيِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونُوا غَيْرَنَا.

حدیث112: ابو بصير گويد: امام باقر(علیه السلام) اين آيه(بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ)(2) را قرائت نمود و سپس فرمود: به خدا اى ابا محمد! خدا نفرمود: قرآن آيه هائيست ميان دو جلد قرآن (تا مردمى گويند قرآن كه حجتخداست بر ما، همين آيات ميان دو جلد يعنى از صفحه اول تا صفحه آخر است و محتاج به امامى كه آن را تفسير كند نمي باشيم) عرضه داشتم: قربانت گردم چه کسانی هستند؟ (دانشمندانى كه حقايق قرآن در سينه آنهاست) فرمود: توقع مي رود كه جز ما چه اشخاصى باشند؟!(3)

حدیث113: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ

حدیث113: ابى ولاد گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل(الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ)(4) كسانى كه به آنها كتاب داده ايم و آن را چنان كه شايسته است مي خوانند، بدان ايمان آورده اند پرسيدم، فرمود: ايشان ائمه(علیهم السلام) باشند (و تلاوت شايسته آنست كه الفاظش را شمرده و با تانى ادا كنند و در معانى آن تفكر نمايند و در نتيجه طبق آن عمل كنند.)(5)

ص: 828


1- . الکافی ج1 ص214 کتاب الحجة باب23 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح2
2- . سوره مبارکه عنکبوت آیه49
3- . الکافی ج1 ص214 کتاب الحجة باب23 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح3
4- . سوره مبارکه بقره آیه121
5- . الکافی ج1 ص215 کتاب الحجة باب24 بَابٌ فِي أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ وَ أَوْرَثَهُمْ كِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح4

حدیث114: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ عَنْ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ لِلْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.

حدیث114: سالم گويد: از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم راجع به قول خداى عزوجل(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌوَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ)(1) آنگاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم. بعضى از ايشان بخود ستم كنند و بعضى معتدلند و بعضى به اذن خدا به سوى نيكي ها شتابانند. فرمود: شتابنده به سوى نيك ها امامست و معتدل امام شناس است و ستمگر به خويش كسى است كه امام(علیه السلام) را نمي شناسد.(2)

حدیث115: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ شَغَرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ خَاصَّةً.

ص: 829


1- . سوره مبارکه فاطرآیه 32
2- . الکافی ج1 ص214 کتاب الحجة باب24 بَابٌ فِي أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ وَ أَوْرَثَهُمْ كِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّةُ ح1

حدیث115: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه راجع به آيه(بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ)(1) مي فرمود: آن ها تنها ائمه(علیهم السلام) مي باشند.(2)

حدیث116: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ خَاصَّةً.

حدیث116: محمد بن فضيل گويد: از آن حضرت راجع به قول خداى عزوجل (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) پرسيدم، فرمود: ايشان تنها ائمه(علیهم السلام) مي باشند.(3)

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (بَلْ

هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) قَالَ نَحْنُ هُمْ فَقَالَ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى يَقُومُ الْقَائِمُ قَالَ كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِي ءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ أَمْرٌ غَيْرُ هَذَا

علي بن اسباط گفت مردى از حضرت صادق(علیه السلام) راجع به آيه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) پرسيد فرمودند: ما همان اشخاص هستیم، عرضه داشتم: فدايت شوم تا قائم قيام كند فرمود: ما همه قائم به امر خدا هستيم يكى پس از ديگرى، صاحب شمشير بيايد وقتى او آمد امرى غير از اين آمده است. (4)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اكْتُبْ فَكَتَبَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ (وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَ) قَالَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَدَّقَ رَسُولَ اللَّهِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ

تفسير قمى: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه (وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَ )(5)

فرمود: منظور امير المؤمنين(علیه السلام) است كه تصديق كرد آنچه بر پيامبر اكرم نازل شد. (6)

ص: 830


1- . العنکبوت آیة 49
2- . الکافی ج1 ص214 کتاب الحجة باب23 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح4
3- . الکافی ج1 ص214 کتاب الحجة باب23 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم ح5
4- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص424 [سورة العنكبوت(29): آية 49]
5- . سبا آیة 6
6- .[3] تفسير القمي ج 2 ص198 [سورة سبإ(34): الآيات 1 الى 10]

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ زَيْدِ بْنِ سَلَّامٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ خَيْثَمَةَ [حَدَّثَنِي] عَنْكَ أَنَّهُ سَأَلَكَ عَنْ قَوْلِهِ [تَعَالَى] (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ) فَحَدَّثَنِي [حَدَّثَنِي] أَنَّكَ حَدَّثْتَهُ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِيكُمْ وَ أَنَّكُمُ الَّذِينَ أُوتِيتُمُ الْعِلْمَ قَالَ صَدَقَ وَ اللَّهِ خَيْثَمَةُ لَهَكَذَا حَدَّثْتُهُ (وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)(1)

به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: به من گفته شده شما چنين فرموده اى كه اين آيه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّاالظَّالِمُونَ)(2) فقط در باره شما خانواده بوده و به شما علم داده شده فرمود: به خدا سوگند! خثيمه راست گفته همين طور به او گفتم (وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا) (3)

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْخَثْعَمِيُّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ) قَالَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِهِ يَعْنِي أَهْلَ الْإِيمَانِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَة

حضرت باقر(علیه السلام) نقل آيه (فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ )(4)

فرمود: آل محمدند (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ )(5)

منظور مؤمنين از اهل قبله است. (6)

علم صحیح

تنها امامان اهل بیت وارث علوم پیامبر گرامی و اوصیای پیشین هستند. و نیز گفتیم که تنها آنها هستند که علوم قرآن و احکام و قوانین دین را به طور کلی از

ص: 831


1- . العنکبوت آیة 69
2- . العنکبوت آیة 49
3- .[2] تفسير فرات الكوفي ص319 [سورة العنكبوت(29): الآيات 43 الى 49] ح433
4- . العنکبوت آیة 47
5- . العنکبوت آیة 47
6- .[5] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 423 [سورة العنكبوت(29): آية 47]

پیامبر آموخته اند. بنابراین برای بدست آوردن علم صحیح که هیچگونه شبهه و تردیدی در آن نباشد، باید سراغ آنها را گرفت. زیرا فقط آنها هستند که دین خالص را از پیامبر دریافت کرده اند دینی که آمده است می خواهد مردم را هدایت کند و احکام و قوانین خدا را برساند، بیان این دین فقط در اختیار پیامبر بود و بعد از او هم فقط امامان اهل بیت این مقام را دارا شده اند. و به همین جهت است که می گویند:حدیث117: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ فُضَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ.

حدیث117: امام رضا(علیه السلام): هر چیزی که منشاء آن این خانه نباشد باطل است.(1)

حدیث118: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:...وَ اللَّهِ لَا يُصِيبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ.

حدیث118: و نیز فرموده اند: سوگند به خدا! علم صحیح یافت نگردد مگر از اهل بیتی که بر آنها فرشته وحی نازل شده.(2)

حدیث119: قال الرضا(علیه السلام): إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْت

حدیث119: امام رضا(علیه السلام) فرموده اند: اگر طالب علم صحیح هستی نزد ما اهل بیت است.(3)

ص: 832


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص511 باب 18 باب النوادر في الأئمة ع و أعاجيبهم ح21
2- . الکافی ج1 ص399 بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ ع وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِل ح4
3- . وسائل الشیعه ج27 ص72 باب7 وجوب الرجوع في جميع الأحكام إلى المعصومين ح33231

حدیث120: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.حدیث120: امام باقر(علیه السلام) فرمود: اگر به مشرق رفته یا به مغرب رويد، علم درستى جز آنچه از ما خانواده تراوش كند، پيدا نكنيد.(1)

حدیث121: وَ بِقَوْلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ الْبُيُوتُ هِيَ بُيُوتُ الْعِلْمِ الَّذِي اسْتُودِعَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ وَ أَبْوَابُهَا أَوْصِيَاؤُهُمْ فَكُلُّ مَنْ عَمِلَ مِنْ أَعْمَالِ الْخَيْرِ فَجَرَى عَلَى غَيْرِ أَيْدِي أَهْلِ الِاصْطِفَاءِ وَ عُهُودِهِمْ وَ شَرَائِعِهِمْ وَ سُنَنِهِمْ وَ مَعَالِمِ دِينِهِمْ مَرْدُودٌ وَ غَيْرُ مَقْبُولٍ

وَ

أَهْلُهُ بِمَحَلِّ كُفْرٍ...

حدیث121: خداوند متعال می فرماید: (وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها)(2) خانه ها را از درهایشان وارد شوید امیرالمومنین(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه می فرماید: منظور از خانه ها، خانه های علم است که پیامبران علم را در آنان به ودیعه گذاشته اند. و منظور از درهای خانه ها اوصیاء پیامبرانند. و هر عمل خیری که از غیر برگزیدگان و یا بدون مطابقت با پیمان ها و حدود و شرایع و روش ها و معالم دین آنها صادر شود، مردود و غیر مقبول است.(3)

حدیث122: وَ عَنْ أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَجَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنِ الْبُيُوتُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها قَالَ عَلِيٌّ نَحْنُ الْبُيُوتُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ بِهَا أَنْ تُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُيُوتُهُ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهُحدیث122: و در جای دیگری می فرماید: ما هستیم خانه هایی که خداوند دستور داده که به آن ها باید از درهایشان وارد شد. ما باب خدا و خانه های اوییم که به آن ها باید از بابش وارد شد...(4)

ص: 833


1- . الكافي ج 1 ص399 باب أنه ليس شي ء من الحق في يد الناس إلا ما خرج من عند الأئمة ع و أن كل شي ء لم يخرج من عندهم فهو باطل ..ح3
2- . سوره مبارکه بقره آیه 189
3- . الاحتجاج ج1 ص248 احتجاجه ع على زنديق جاء مستدلا عليه بآي من القرآن متشابهة تحتاج إلى التأويل على أنها تقتضي.....
4- .الاحتجاج ج1 احتجاجه ع - على بعض - اليهود - و غيره في أنواع شتى من العلوم ص227

تذکر: پس علم صحیح و هدایت کننده را تنها باید از ائمه اطهار(علیهم السلام) اخذ نمود.

حدیث1/122:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَيْ ءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَلْيَذْهَبِ النَّاسُ حَيْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَيْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَيْتِهِ.

حدیث1/122: زراره گويد: من نزد امام باقر(علیه السلام) بودم، مردى از اهل كوفه از آن حضرت راجع به قول امير المؤمنين(علیه السلام) پرسيد كه: بپرسيد از من هر چه خواهيد و چيزى از من نپرسيد جز آنكه شما را از آن خبر دهم. امام باقر(علیه السلام) فرمود: به راستى مطلب اين است كه هيچ كس علمى ندارد جز آن كه از نزد على(علیه السلام) بيرون آمده، مردم هر جا خواهند بروند، به خدا سوگند! كه علم حق و درست نيست جز از اينجا (و با دست اشاره به خانه خود كرد). (1)

حدیث2/122: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ يَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَكَمِ (إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ) فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ(علیه

السلام)حدیث2/122: ابى بصير گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: آیا گواهى زنازاده رواست؟ فرمود: نه، عرضه داشتم: حكم بن عتيبه آن را روا و نافذ مى داند

ص: 834


1- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص399 بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ ع وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِل ح2

فرمود: بار خدايا گناه او را نيامرز، خدا به حَكَم نفرموده است كه (إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ) (1) به راستى كه آن قرآن ياد آورى براى تو و قوم تو است پس حَكَم به راست يا چپ رود، ( علم صحیح را بدست نیاورد) و به خدا علم اخذ نشود جز از خاندان رسول كه جبرئيل(علیه السلام) بر آنها نازل شده. (2)

بوسیله ایشان قدرت خداوند آشکار می گردد

حدیث123: وَ هُوَ مَا نَقَلَهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الشَّيْخِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ(علیه السلام) قَال...أَقَامَهُمْ مَقَامَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ لَا يُرَى وَ لَا يُدْرَكُ وَ لَا تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَ لَا إِنِّيَّتُهُ فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ فِيهِمْ يَظْهَرُ قُدْرَتُهُ

حدیث123: امام کاظم(علیه السلام): خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را جانشین خویش قرارداده، چرا که او از چشم ها پنهان بوده و درک نمی شود و کمیت و کیفیّت او قابل شناخت نیست. امّا اهل بیت(علیهم السلام) چنین نبوده و سخن گویان پروردگار می باشند و ایشان تصرف کنندگان در امر و نهی الهی هستند. پس خداوند به وسیلهﻱ ایشان قدرت خویش را بر مردم ظاهر می سازد.(3)

ص: 835


1- . الزخرف 44
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص400 بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ ع وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِل ح5
3- . تأویل الایات: ص394 سورة الشعراء(26): الآيات 217 الى 219.

علمی که به امام می رسد

حدیث126: أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ جَرِيشٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّا أَنْزَلْناهُ نُورٌ كَهَيْئَةِ الْعَيْنِ عَلَى رَأْسِ النَّبِيِّ وَ الْأَوْصِيَاءِ لَا يُرِيدُ أَحَدٌ مِنَّا عِلْمَ أَمْرٍ مِنْ أَمْرِ الْأَرْضِ أَوْ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ إِلَى الْحُجُبِ الَّتِي بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَّا رُفِعَ طَرْفُهُ إِلَى ذَلِكَ النُّورِ فَرَأَى تَفْسِيرَ الَّذِي أَرَادَ فِيهِ مَكْتُوباً

حدیث126: عباس بن جريش از حضرت جواد(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: امام صادق(علیه السلام) فرمود: Sإِنَّا أَنْزَلْناهُR نورى است به صورت خورشيد بر سر پيامبر و اوصياء او احدی از ما دانستن چيزى از مسائل زمينی يا آسمانی تا حجاب هایی که میان خدا و عرش اوست را اراده نمي كند جز اينكه نگاهی به این نور می کند و آنچه می خواهد در آن می بیند.(1)

ائمه اطهار امام مبین هستند

سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ قَدِ اجْتَمَعَ عَلَى مَالِهِ بَيَانٌ فَأَحْبَبْتُ دَفْعَهُ إِلَيْهِ وَ كُنْتُ حَبَسْتُ مِنْهُ دِينَاراً لِكَيْ أَعْلَمَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فَوَضَعْتُ الْمَالَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي يَا سَدِيرُ خُنْتَنَا وَ لَمْ تُرِدْ بِخِيَانَتِكَ إِيَّانَا قَطِيعَتَنَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَلِكَ قَالَ أَخَذْتَ شَيْئاً مِنْ حَقِّنَا لِتَعْلَمَ كَيْفَ مَذْهَبُنَا قُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَ قَوْلَ أَصْحَابِي فَقَالَ لِي أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ نَعْلَمُهُ وَ عِنْدَنَا ذَلِكَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ

ص: 836


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص 442 باب 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ح5.

أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) اعْلَمْ أَنَّ عِلْمَ الْأَنْبِيَاءِ مَحْفُوظٌ فِي عِلْمِنَا مُجْتَمِعٌ عِنْدَنَا وَ عَلِمُنَا مِنْ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ فَأَيْنَ يُذْهَبُ بِكَ قُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاك سدير صيرفى گفت خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيدم مقدارى پول پيش من بود مي خواستم بدهم به ايشان. يك دينار آن را نگه داشتم تا حرف هاى مردم را آزمايش كنم. پول ها را خدمت امام نهادم. حضرت فرمود: سدير به ما خيانت كردى اما از اين خيانت قصد سوئى نداشتى. عرضه داشتم: فدايت شوم چطور؟ فرمود: مقدارى از حق ما را نگه داشتى تا ببينى ما چه مي كنيم. عرضه داشتم: صحیح مي فرمائيد. من مي خواستم آزمايش كنم سخن دوستانم را. فرمود: مگر نمي دانى ما هر چه مورد احتياج باشد مي دانيم و علم آن نزد ما است مگر نشنيده اى خداوند مي فرمايد (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ )(1) بدان كه علم انبياء در علم ما محفوظ است و نزد ما است و دانش ما از انبياء گرفته شده. چه فكر مي كنى؟ عرضه داشتم: صحیح مي فرمائى فدايت شوم. (2)

ائمه در علم و شجاعت یکسانند

حدیث3/128: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ دَاوُدَ النَّهْدِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِي نَحْنُ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِي الْعَطَايَا عَلَى قَدْرِ مَا نُؤْمَرُ.حدیث3/128: حضرت ابو الحسن(علیه السلام): ما خانواده در علم و شجاعت برابريم و در بخشيدن (علم و مال به مردم) به هر اندازه كه دستور داريم، مي بخشيم. (3)

ص: 837


1- . یس آیة 12
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص227 فصل في معرفته باللغات و إخباراته بالغيب
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص275 بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ الطَّاعَةِ سَوَاءٌ ح2

الْمُحْتَضَرُ، مِنْ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقَالَ مَسْأَلَةٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ سَلْ يَا مُفَضَّلُ قَالَ مَا مُنْتَهَى عِلْمِ الْعَالِمِ قَالَ قَدْ سَأَلْتَ جَسِيماً وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً مَا السَّمَاءُ الدُّنْيَا فِي السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ إِلَّا كَحَلْقَةِ دِرْعٍ مُلْقَاةٍ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ وَ كَذَلِكَ كُلُّ سَمَاءٍ عِنْدَ سَمَاءٍ أُخْرَى وَ كَذَا السَّمَاءُ السَّابِعَةُ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ لَا الظُّلْمَةُ عِنْدَ النُّورِ وَ لَا ذَلِكَ كُلُّهُ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا الْأَرَضِينَ بَعْضِهَا فِي بَعْضٍ وَ لَا مِثْلُ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي عِلْمِ الْعَالِمِ يَعْنِي الْإِمَامَ مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذَا اخْتَلَطَ وَ رَغَا أَخَذْتَ مِنْهُ لَعْقَةً بِإِصْبَعِكَ وَ لَا عِلْمُ الْعَالِمِ فِي عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذْ اخْتَلَطَ وَ رَغَا انْتَهَزْتَ مِنْهُ بِرَأْسِ إِبْرَةٍ نَهْزَةً ثُمَّ قَالَ يَكْفِيكَ مِنْ هَذِهِ الْبَيَانِ بِأَقَلِّهِ وَ أَنْتَ بِأَخْبَارِ الْأُمُورِ تُصِيبُ

كتاب محتضر: ابو بصير گفت: در نزد حضرت صادق(علیه السلام) بودم كه مفضل بن عمر وارد شد عرضه داشت: مسأله اى دارم فرمود: بپرس عرضه داشت: منتهاى علم امام(علیه السلام) چقدر است؟ فرمود: سؤال بزرگى كردى، سؤال عظيمى كردى آسمان دنيا در مقابل آسمان دوم همانند يك حلقه زره است كه در يك بيابان افتاده باشد همين نسبت هست براى هر آسمانى نسبت به آسمان ديگر باز همين نسبت هست براى آسمان هفتم نسبت به ظلمت و ظلمت در مقابل نور و تمام اينها نسبت به هواء و زمين ها كه بعضى در مقابل بعضى ديگر نسبتى دارند و همين مقدار هم به آن اضافه شود تمام اين ها در مقابل علم امام(علیه السلام) به اين مقدار هم نيست كه ده سير خردل را نرم بكوبى و بعد در آب بريزى تا مخلوط شود و كف كندبعد با انگشت از آن يك انگشت بردارى و علم امام(علیه السلام) در مقابل علم خداى تعالى به اين نسبت هم نيست كه ده سير خردل را نرم بكوبى و با آب مخلوط كنى تا كف كند بعد سر سوزنى به آن

ص: 838

بزنى و بردارى فرمود: از اين توضيحى كه دادم بايد توجه داشته باشى كه كمترين مقدار ممكن را بايد در نظر بگيرى وقتى اين مطلب را دقت كنى خواهى فهميد مقام و شأن ائمه را در باره اخبارى كه از آنها به تو مي رسد. (1)

کلام آخر

حدیث127: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ

أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِمْ...

حدیث127: ضريس كناسى گويد: در حالى كه جمعى از اصحاب خدمت امام باقر(علیه السلام) بودند، شنيدم كه آن حضرت مي فرمود: من در شگفتم از مردمى كه از ما پيروى مى كنند و ما را پيشواى خود مي دانند و مي گويند اطاعت ما چون اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) واجب است، با وجود اين دليل و حجت خودرا مي شكنند و خود را در برابر مخالفان محكوم نمايند (یعنی با ضعف قلبى كه از خود نشان دهند خود را مغلوب كنند) و حق ما را كاهش دهند و بر كسى كه خدايش برهان حق معرفت، و گردن نهادن به امر ما را عطا فرموده، خرده گيرى كنند (و آن حق شناسى را كه خدا

ص: 839


1- . بحار الأنوار ج 25 ص385 باب 13 غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسليم لهم في جميع ذلك ح43

برهان روشن حق معرفت ما و تسليم به امر ما را بدو عطا فرموده عيب كنند)، شما مي پذيريد كه خداى تبارك و تعالى اطاعت اوليائش را بر بندگانش واجب كند و سپس اخبار آسمان ها و زمين را از ايشان پوشيده دارد و اصول علم را نسبت به سؤالاتى كه از ايشان مى شود و قوام دين ايشانست از آنها قطع كند....(1)

حدیث128: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ

فِي عِبَادِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ

حدیث128: ابن ابى يعفور: حضرت صادق(علیه السلام): خداوند يكتاى بى همتا است به وحدانيت بى نظير است و تنها خالق اوست. گروهى را خلق نمود و به آنها امر دين را واگذار كرد ما آن گروه هستيم. ما حجت خدا در ميان بندگان و گواهان بر خلق و امناى بر وحى و خزينه داران علم او هستيم و وجه خدائيم كه از آن جناب بايد به سوى او رفت و ديده او ميان مردم و زبان گويا و باب اللَّه هستيم كه راهنما به سوى اوييم ما عالم بامر و دعوت كننده به راهش هستيم به وسيله ما خداشناخته شد و پرستش گرديد ما راهنمايان به سوى خدائيم اگر ما نبوديم خدا پرستش نمي شد. (2)

حدیث1/128: تحف العقول قَالَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ أَكْثَمَ فِي دَارِ الْعَامَّةِ فَسَأَلَنِي عَنْ مَسَائِلَ فَجِئْتُ إِلَى أَخِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ فَدَارَ

ص: 840


1- . الکافی ج1 ص261 کتاب الحجة باب48 بابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم ح4
2- . التوحيد (للصدوق) ص152 باب 12 باب تفسير قول الله عز و جل كل شي ء هالك إلا وجهه ح9

بَيْنِي وَ بَيْنَهُ مِنَ الْمَوَاعِظِ مَا حَمَلَنِي وَ بَصَّرَنِي طَاعَتَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ ابْنَ أَكْثَمَ كَتَبَ يَسْأَلُنِي عَنْ مَسَائِلَ لِأُفْتِيَهُ فِيهَا فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ فَهَلْ أَفْتَيْتَهُ قُلْتُ لَا قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لَمْ أَعْرِفْهَا قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ كَتَبَ يَسْأَلُنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ) نَبِيُّ اللَّهِ كَانَ مُحْتَاجاً إِلَى عِلْمِ آصَفَ وَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ (رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً) أَ سَجَدَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ لِيُوسُفَ وَ هُمْ أَنْبِيَاءُ وَ عَنْ قَوْلِهِ (فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ ) مَنِ الْمُخَاطَبُ بِالْآيَةِ فَإِنْ كَانَ الْمُخَاطَبُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَدْ شَكَّ وَ إِنْ كَانَ الْمُخَاطَبُ غَيْرَهُ فَعَلَى مَنْ إِذاً أُنْزِلَ الْكِتَابُ وَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ ) مَا هَذِهِ الْأَبْحُرُ وَ أَيْنَ هِيَ .....قَالَ اكْتُبْ إِلَيْهِ قُلْتُ وَ مَا أَكْتُبُ قَالَ اكْتُبْ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

وَ أَنْتَ فَأَلْهَمَكَ اللَّهُ الرُّشْدَ أَتَانِي كِتَابُكَ وَ مَا امْتَحَنْتَنَا بِهِ مِنْ تَعَنُّتِكَ لِتَجِدَ إِلَى الطَّعْنِ سَبِيلًا إِنْ قَصَرْنَا فِيهَا وَ اللَّهُ يُكَافِئُكَ عَلَى نِيَّتِكَ وَ قَدْ شَرَحْنَا مَسَائِلَكَ فَأَصْغِ إِلَيْهَا سَمْعَكَ وَ ذَلِّلْ لَهَا فَهْمَكَ وَ اشْغَلْ بِهَا قَلْبَكَ فَقَدْ لَزِمَتْكَ الْحُجَّةُ وَ السَّلَامُ سَأَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ فَهُوَ آصَفُ بْنُ بَرْخِيَا وَ لَمْ يَعْجِزْ سُلَيْمَانُ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا عَرَفَ آصَفُ لَكِنَّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَحَبَّ أَنْ يُعَرِّفَ أُمَّتَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَنَّهُ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ سُلَيْمَانَ أَوْدَعَهُ آصَفَ بِأَمْرِ اللَّهِ فَفَهَّمَهُ ذَلِكَ لِئَلَّا يَخْتَلِفَ عَلَيْهِ فِي

ص: 841

إِمَامَتِهِ وَ دَلَالَتِهِ كَمَا فُهِّمَ سُلَيْمَانُ فِي حَيَاةِ دَاوُدَ لِتُعْرَفَ نُبُوَّتُهُ وَ إِمَامَتُهُ مِنْ بَعْدِهِ لِتَأَكُّدِ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْقِ وَ أَمَّا سُجُودُ يَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ كَانَ طَاعَةً لِلَّهِ وَ مَحَبَّةً لِيُوسُفَ كَمَا أَنَّ السُّجُودَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لِآدَمَ لَمْ يَكُنْ لِآدَمَ وَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ طَاعَةً لِلَّهِ وَ مَحَبَّةً مِنْهُمْ لِآدَمَ فَسَجَدَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ وَ يُوسُفُ مَعَهُمْ شُكْراً لِلَّهِ بِاجْتِمَاعِ شَمْلِهِمْ أَ لَمْ تَرَهُ يَقُولُ فِي شُكْرِهِ ذَلِكَ الْوَقْتَ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ فَإِنَّ الْمُخَاطَبَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمْ يَكُنْ فِي شَكٍّ مِمَّا أُنْزِلَ إِلَيْهِ وَ لَكِنْ قَالَتِ الْجَهَلَةُ كَيْفَ لَمْ يَبْعَثِ اللَّهُ نَبِيّاً مِنَالْمَلَائِكَةِ إِذْ لَمْ يُفَرِّقْ بَيْنَ نَبِيِّهِ وَ بَيْنَنَا فِي الِاسْتِغْنَاءِ عَنِ الْمَآكِلِ وَ الْمَشَارِبِ وَ الْمَشْيِ فِي الْأَسْوَاقِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيِّهِ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ بِمَحْضَرِ الْجَهَلَةِ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا قَبْلَكَ إِلَّا وَ هُوَ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَكَ بِهِمْ أُسْوَةٌ وَ إِنَّمَا قَالَ فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍ وَ لَمْ يَكُنْ وَ لَكِنْ لِلنَّصَفَةِ كَمَا قَالَ تَعَالَى تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ وَ لَوْ قَالَ عَلَيْكُمْ لَمْ يُجِيبُوا إِلَى الْمُبَاهَلَةِ وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ نَبِيَّهُ يُؤَدِّي عَنْهُ رِسَالاتِهِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ فَكَذَلِكَ عَرَفَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنْ أَحَبَّ أَنْ يُنْصِفَ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ فَهُوَ كَذَلِكَ لَوْ أَنَّ أَشْجَارَ الدُّنْيَا أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ وَ انْفَجَرَتِ الْأَرْضُ عُيُوناً لَنَفَدَتْ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ اللَّهِ وَ هِيَ عَيْنُ الْكِبْرِيتِ وَ عَيْنُ النَّمِرِ وَ عَيْنُ

ص: 842

الْبَرَهُوتِ وَ عَيْنُ طَبَرِيَّةَ وَ حَمَّةُ مَاسَبَذَانَ وَ حَمَّةُ إِفْرِيقِيَةَ يُدْعَى لسان وَ عَيْنُ بحرون وَ نَحْنُ كَلِمَاتُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنْفَدُ وَ لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا ....

حدیث1/128: موسى بن محمد بن الرضا گفت با يحيى بن اكثم در سراى عمومى خليفه ملاقات كردم. از من چند مسأله پرسيد. رفتم خدمت برادرم على بن محمد (امام هادى(علیه السلام)) بين من و او گفتگوهايى شد كه بالاخره مرا به مقام امامت خويش بينا كرد و اطاعتش را به گردن گرفتم. عرضه داشتم: فدايت شوم يحيى بن اكثم از من چند سؤال كرده و نوشته كه جوابش را بدهم. امام(علیه السلام) خنديد و فرمود: جوابش را دادى؟ عرضه داشتم: نه. فرمود: چرا؟ گفتم: نمى دانستم. پرسيد آن مسائل چه بود؟

عرضه داشتم: از اين آيه سؤال كرد (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ )(1) آيا پيامبر خدا نياز و احتياج به علم آصف داشت؟ و از اين آيه (وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً)(2) آيا يعقوب و فرزندانش براى يوسف سجده كردند به اينكه آنها پيامبرند و از اين آيه (فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِالَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ )(3) خداوند در اين آيه به چه كس خطاب مى كند كه بپرس اگر مخاطب پيامبر است پس معلوم مى شود مشكوك بوده و اگر مخاطب ديگرى است پس بر چه كس كتاب نازل شده؟ و از اين آيه (وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ )(4) اين درياها چيست و كجا است ........فرمود: بنويس. گفتم چه بنويسم؟ فرمود: بنويس.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

خدا راهنمائيت كند. نامه ات رسيد كه مى خواستى ما را آزمايش كنى تا اگر نتوانستيم جواب بدهيم بر ما خورده بگيرى خداوند بر اين نيت تو را كيفر مى نمايد

ص: 843


1- . النمل آیة 40
2- . یوسف آیة 100
3- . یونس آیة 94
4- . لقمان آیة 27

تمام سؤال هاى تو را ملاحظه كرديم. اينك جواب خود را بشنو و درست دقت كن و كاملا متوجه باش كه حجت بر تو تمام مى شود و السلام.

از اين آيه پرسيده بودى (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ) گويند آصف بن برخيا(علیه السلام) بود. سليمان(علیه السلام) عاجز از آنچه آصف(علیه السلام) مى دانست نبود ولى او مى خواست به امت خود از جن و انس بفهماند كه حجت بعد از او آصف بن برخيا(علیه السلام) است. اين اطلاع آصف از طريق خود سليمان(علیه السلام) بود با اجازه خدا به او اين مطلب را آموخته بود، تا در مورد امامت و راهنمائى او اختلاف نكنند. چنانچه سليمان(علیه السلام) در زمان داود اطلاعى به او داده شد تا بفهمد پيامبر راهنما بعد از داود سليمان(علیه السلام) است و حجت بر مردم تثبيت گردد. اما سجده يعقوب(علیه السلام) و فرزندانش اطاعت خدا بود و علاقه به يوسف(علیه السلام) چنانچه سجده ملائكه براى آدم(علیهالسلام) براى خود آدم(علیه السلام) نبود. اطاعت امر خدا و محبت براى آدم(علیه السلام) بود. يعقوب(علیه السلام) و فرزندان او و خود يوسف(علیه السلام) با آنها به سجده افتادند. به جهت شكر خدا بود كه جدائى چندين سال از بين رفت و اجتماع نمودند. مگر نفهميدى كه در مورد شكر اين نعمت مى گويد (رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ )(1) تا آخر آيه. اما آيه (فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ )(2) مخاطب در آيه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و شكى در مورد انزال كتاب نداشته ولى مردم نادان مى گفتند: چرا خداوند پيامبرى از جنس فرشته ها نفرستاده زيرا اكنون بين ما و پيامبر خدا فرقى نيست كه او از خوردن غذا و آشاميدن و راه رفتن در بازارها بى نياز باشد. خداوند به پيامبرش وحى مى نمايد (فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ )(3) سؤال كن از آنها كه كتاب مى خوانند در حضور اين نادان مردم آيا خدا پيامبرى را قبل از تو فرستاده جز اينكه غذا مى خورده و در بازارها راه مى رفته. تو نيز مانند آنهائى. اما اينكه فرموده است (فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍ)(4) در رابطه با مماشات نسبت به خصم

ص: 844


1- . یوسف آیة 101
2- . یونس آیة 94
3- . یونس آیة 94
4- . یونس آیة 94

است. چنانچه در اين آيه مى فرمايد( تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ)(1) اگر مى فرمود: لعنت خدا بر شما قرار گيرد به طور جزم آنها مباهله اى را نمى پذيرفتند با اينكه خداوند مى دانست پيامبرش كه امر رسالت را صحيح انجام داده از دروغ گويان نيست. همين طور پيامبر اكرم نيز مى دانست كهآنچه مى گويد صحيح است ولى خواست انصاف را رعايت نمايد و طريق مماشات با خصم را بپيمايد.

اما اين آيه (وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ )(2) جريان همين طور است كه اگر اشجار دنيا قلم باشد و دريا را هفت دريا كمك و مدد كند و چشمه ها بجوشد همه آنها تمام مى شوند قبل از تمام شدن كلمات الله ....ما كلمات الله هستيم كه نابود نمى شويم و فضائل ما را نمى توانند درك كنند.... (3)

حدیث2/128: تفسير القمي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَوْنٍ النَّصِيبِيِّ قَالَ:

لَمَّا أَرَادَ الْمَأْمُونُ أَنْ يُزَوِّجَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ابْنَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ بَيْتِهِ الْأَدْنَيْنَ مِنْهُ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَنْشُدُكَ اللَّهَ أَنْ تُخْرِجَ عَنَّا أَمْراً قَدْ مَلِكْنَاهُ وَ تَنْزِعَ عَنَّا عِزّاً قَدْ أَلْبَسَنَا اللَّهُ فَقَدْ عَرَفْتَ الْأَمْرَ الَّذِي بَيْنَنَا وَ بَيْنَ آلِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

قَدِيماً وَ حَدِيثاً فَقَالَ الْمَأْمُونُ اسْكُتُوا فَوَ اللَّهِ لَا قَبِلْتُ مِنْ أَحَدٍ مِنْكُمْ فِي أَمْرِهِ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ فَتُزَوِّجُ قُرَّةَ عَيْنِكَ صَبِيّاً لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا يَعْرِفُ فَرِيضَةً مِنْ سُنَّةٍ وَ لَا يَمِيزُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

يَوْمَئِذٍ عَشْرُ سِنِينَ أَوْ إِحْدَى عَشْرَةَ سَنَةً فَلَوْ صَبَرْتَ عَلَيْهِ حَتَّى يَتَأَدَّبَ وَ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ يَعْرِفَ فَرْضاً مِنْ سُنَّةٍ فَقَالَ لَهُمُ الْمَأْمُونُ وَ اللَّهِ إِنَّهُ أَفْقَهُ مِنْكُمْ وَ أَعْلَمُ بِاللَّهِ

ص: 845


1- . آل عمران آیة 61
2- . لقمان آیة 27
3- . تحف العقول ص476 باب أجوبته ع ليحيى بن أكثم عن مسائله ح1

وَ بِرَسُولِهِ وَ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ وَ أَحْكَامِهِ وَ أَقْرَأُ لِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَعْلَمُ بِمُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ تَنْزِيلِهِ وَ تَأْوِيلِهِ مِنْكُمْ فَاسْأَلُوهُ فَإِنْ كَانَ الْأَمْرُ كَمَا قُلْتُمْ قَبِلْتُ مِنْكُمْ فِي أَمْرِهِ وَ إِنْ كَانَ كَمَا قُلْتُ عَلِمْتُمْ أَنَّ الرَّجُلَ خَيْرٌ مِنْكُمْ فَخَرَجُوا

مِنْ عِنْدِهِ وَ بَعَثُوا إِلَى يَحْيَى بْنِ أَكْثَمَ وَ أَطْمَعُوهُ فِي هَدَايَا أَنْ يَحْتَالَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) بِمَسْأَلَةٍ لَا يَدْرِي كَيْفَ الْجَوَابُ فِيهَا عِنْدَ الْمَأْمُونِ إِذَا اجْتَمَعُوا لِلتَّزْوِيجِ فَلَمَّا حَضَرُوا وَ حَضَرَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ إِنْ أَذِنْتَ لَهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ الْمَأْمُونُ يَا يَحْيَى سَلْ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ مَسْأَلَةٍ فِي الْفِقْهِ لِنَنْظُرَ كَيْفَ فِقْهُهُ فَقَالَ يَحْيَى يَا أَبَا جَعْفَرٍأَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا تَقُولُ فِي مُحْرِمٍ قَتَلَ صَيْداً فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ فِي حَرَمٍ عَالِماً أَوْ جَاهِلًا عَمْداً أَوْ خَطَأً عَبْداً أَوْ حُرّاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً مُبْدِئاً أَوْ مُعِيداً مِنْ ذَوَاتِ الطَّيْرِ أَوْ غَيْرِهَا مِنْ صِغَارِ الصَّيْدِ أَوْ مِنْ كِبَارِهَا مُصِرّاً عَلَيْهَا أَوْ نَادِماً بِاللَّيْلِ فِي وَكْرِهَا أَوْ بِالنَّهَارِ عِيَاناً مُحْرِماً لِلْحَجِّ أَوْ لِلْعُمْرَةِ قَالَ فَانْقَطَعَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ انْقِطَاعاً لَمْ يَخْفَ عَلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ كَثُرَ النَّاسُ تَعَجُّباً مِنْ جَوَابِهِ....

حدیث2/128: وقتى مأمون تصميم گرفت دختر خود ام الفضل را به ازدواج حضرت جواد(علیه السلام) درآورد خويشاوندان نزديك او پيش مأمون آمدند و اظهار داشتند تو را به خدا سوگند مى دهيم كه اين خلافت را كه خداوند به ما داده از خاندان ما خارج نكنى و عزت خدادادى را از ما نگيرى. تو خود اختلاف بين ما و اولاد على بن ابى طالب(علیه السلام) را بهتر مى دانى. مأمون به آنها گفت ساكت باشيد، حرف هيچ كدام از شما را در باره او نمى پذيرم. گفتند: مى خواهى دختر خود را به پسر بچه اى بدهى كه هنوز معلومات دينى ندارد و بين واجب و مستحب فرق نمى گذارد و خوب و بد را

ص: 846

تميز نمى دهد، در آن موقع امام جواد(علیه السلام) ده سال يا يازده سال داشت اگر صبر كنى اقلا ادب بياموزد و قرآن فرا گيرد و فرق بين واجب و مستحب بگذارد بهتر است.

مأمون به آنها گفت به خدا قسم! او از شما فقيه تر است و بهتر از شما خدا و پيامبر را مى شناسد و فرق بين واجب و مستحب مى گذارد و كتاب خدا را از شما بهتر مى خواند و داناتر به محكم و متشابه و خاص و عام و ناسخ و منسوخ و تنزيل و تأويل آن است، او را آزمايش كنيد اگر حرف شما صحيح بود نظرتان را مى پذيرم، اگر حرف من درست بود خواهيد فهميد كه او از شما بهتر است. از پيش مأمون خارج شدند و از پى يحيى بن اكثم فرستاده او را به طمع انداختند و وعده هائى به او دادند تا سؤالى براى حضرت جواد(علیه السلام) ترتيب دهد كه نتواند پاسخ آن را در حضور مأمون در مجلس ازدواج بدهد. مجلس آماده شد. همه حضور يافتند. امام جواد(علیه السلام) نيز حضور داشت. عباسيان رو به مأمون نموده گفتند اينك يحيىبن اكثم حاضر است اگر اجازه مى فرمائيد از ابا جعفر(علیه السلام) مسأله اى را سؤال كند. مأمون گفت يحيى از ابا جعفر(علیه السلام) مسأله اى فقهى بپرس تا بفهميم اطلاعات فقهى او چگونه است. يحيى گفت آقا بفرمائيد حكم شخص محرمى كه صيد و شكارى را كشته باشد چيست؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: صيد را در حلّ كشته يا در حرم؟ عالم بوده يا جاهل؟ عمدا بوده يا اشتباه؟ عبد بوده يا آزاد؟ صغير بوده يا كبير؟ دفعه اول او بوده يا براى چندمين بار اين كار را كرده؟ صيد پرنده بود يا غير پرنده؟ از شكارهاى كوچك بوده يا بزرگ؟ هنوز اصرار بر اين كار دارد يا پشيمان شده؟ شب در آشيانه او را گرفته يا در روز آشكار؟ احرام براى حج بسته بوده يا براى عمره؟ يحيى بن اكثم (در توضيحاتى كه امام جواد(علیه السلام) از او پرسيد و شقوق مختلف مسأله گيج شد) و نتوانست چيزى بگويد، به طورى كه موقعيت در خواست كنندگان و انتظار آنها را هيچ توجهى نداشت. مردم

نيز از جواب امام جواد(علیه السلام) متعجب شدند.(1)

ص: 847


1- . تفسير القمي ج 1 ص 182 [سورة المائدة(5): الآيات 90 الى 95]

این مقداری است از آن چه فرموده و اظهار کرده اند، و امّا آن چه به خاطر عدم پذیرش ما پنهان کرده اند علم آن نزد خداوند است. آن چه از فضائل و کمالات خود ذکر کرده اند به اندازهﻱ درک مردم و قبول آن ها بوده، و هدف ایشان از بیان آن ارشاد مردم به حقایق محکم و وارد کردن آن ها به راه مستقیم و رساندن آنان به مراتب عالی است امامان ما آن چه را دربارهﻱ فضائل خود فرموده اند به این جهت بوده و چون دل های مردم مریض و افکار آن ها ضعیف و عقل های آنان کامل نیست همهﻱ فضائل خود را بیان نکرده اند، زیرا مردم تاب تحمل و پذیرش همهﻱ حقایق را ندارند، چون حق سنگین است، و هنگامی که قائم آل محمد(علیه السلام) ان شاءالله قیام کرد مردم از نظر عقلی و علمی به کمال می رسند. همان طور که مولای ما حضرت باقرالعلوم(علیهالسلام) فرموده اند: وقتی قائم ما اهل بیت قیام کرد دست خود را بر روی سر بندگان قرار می دهد که به برکت آن عقل ها و اندیشه ها از پراکندگی نجات پیدا کرده و فهم آن ها کامل می گردد. در آن زمان وقتی چنین لطفی به بندگان شد مردم اسرار و حقایق را می توانند درک کنند و آن را بپذیرند. پس هنگامی که حضرت بقیة اللهf ظاهر گردید و زمین را به نور خود روشن ساخت، علوم و حقایق را در میان مردم منتشر می کند، زیرا در دولت کریمهﻱ آن حضرت به خاطر این که دست شریف خود را بر سر مردمان می گذارد عقول و افکار ایشان تمرکز پیدا می کند و فهم آن ها کامل می گردد. پس آن چه به ما رسیده و ما به آن چه رسیده ایم از آن جمله این کتاب بیش از Sقطره ایR از دریای فضائل و مناقب ایشان نیست، و هرگز آن را انکار نکرده و وحشت نداشته باشید و از مطالب این کتاب تعجب نکنید، و از خدای تعالی تقاضا کنید فهم شما را در معارف خاندان وحی زیاد کند، و جستجو نموده از رحمت او مأیوس نباشید، زیرا قرآن کریم می فرماید: از رحمت خدا جز قومی که کافرند مأیوس نمی باشند.(1)

و به مولا و صاحب اختیارت و فرمانروای همهﻱ هستی بگو: ای پادشاه عالم! به ما و

ص: 848


1- . یوسف آیهﻱ87.

اهل ما بیچارگی روی آورده و ما با سرمایه ای بسیار اندک به شما روی آورده ایم، پیمانهﻱ ما را پر کن و بر ما نیکی و احسان نما، که خداوند نیکوکاران را پاداش می دهد.(1)

و هنگامی که مولا و سرورت فهمیدن معارف را به تو احسان نمود می توانید بپذیرید آن چه را که فرشته مقرب یا نبی مرسل و یا بنده ای که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده(2)

قابلیت پذیرش آن را دارد. اسرار اهل بیت(علیهمالسلام) را از اخبار و روایاتی که رسیده درک کنید، خداوند به ما و شما Sقطره ایR از Sدریاهای نورR روزی نماید.

ص: 849


1- . یوسف آیهﻱ88.
2- . بصائر الدرجات: باب11 في أئمة آل محمد ع حديثهم صعب مستصعب ص21.

باب سی و هشتم: والدین حقیقی ما

ص: 850

(وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)(1)

در تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام) در ذیل فرمایش خدای متعال که می فرماید: (وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)(2) و به پدر و مادر نیکی کنید، آمده است.

حدیث1: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفْضَلُ وَالِدَيْكُمْ وَ أَحَقُّهُمَا لِشُكْرِكُمْ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌ(علیه السلام)حدیث1: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بهترین و سزاوارترین پدر و مادر شما به سپاس گزاری، همانا محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) هستند.(3)

حدیث2: وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام)،

يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا

حدیث2: حضرت زهرا(علیها السلام): محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) پدران این امتند که اگر از آنان اطاعت کنند آن ها را از کژی ها و انحرافات بازداشته و از عذاب همیشگی رهایی می بخشند، و اگر پیرو آن ها باشند نعمت همیشگی را به آنان ارزانی می دارند.(4)

حدیث3: وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِنْ كَانَ الْأَبَوَانِ إِنَّمَا عَظُمَ حَقُّهُمَا عَلَى أَوْلَادهِمَا لِإِحْسَانِهِمَا إِلَيْهِمْ، فَإِحْسَانُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ فَهُمَا بِأَنْ يَكُونَا أَبَوَيْهِمْ أَحَقُ

حدیث3: امام سجاد(علیه السلام): اگر حق پدر و مادر بر فرزند زیاد است به خاطر نیکی و احسانی است که به فرزندان خود می نمایند، و احسان و نیکی محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بر این امّت بیشتر و بزرگتر بوده، پس سزاوارترند که آن دو بزرگوار دو پدر ایشان باشند.(5)

ص: 851


1- . بقره آیهﻱ83.
2- . بقره آیهﻱ83.
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح189.
4- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح191.
5- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح194.

حدیث5: وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام): مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْرِفَ َيْفَ قَدْرُهُ عِنْدَ اللَّهِ، فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ قَدْرُ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلِ عِنْدَهُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

حدیث5: امام باقر(علیه السلام): هرکه می خواهد بداند چه اندازه در نزد خدا مقام و منزلت دارد پس بنگرد که دو پدر برتر او محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) چه اندازه در نزد او احترام داشته و مقام دارند.(1)

حدیث6: وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً، وَ لَهُمَا فِي كُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِيعاً، يَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُكَّانِ جِنَانِهِ وَ يُسْعِدُهُ بِكَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِهِ

حدیث6: امام حسن(علیه السلام): محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) پدران این امتند، خوشا به حال کسی که به حق آن ها عارف بوده، و در همهﻱ حالات زندگی از ایشان اطاعت کند، که در این صورت خدای متعال از بهترین ساکنان بهشتش قرار داده و با کرامات و رضوانش به سعادت قرین می سازد.(2)

حدیث7: وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) أَ مَا يَكْرَهُ أَحَدُكُمْ أَنْ يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَيْنِ وَلَدَاهُ قَالُوا: بَلَى وَ اللَّهِ. قَالَ: فَلْيَجْتَهِدْ أَنْ لَا يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَيْنِ هُمَا أَبَوَاهُ أَفْضَلَ مِنْ أَبَوَيْ نَفْسِهِحدیث7: امام رضا(علیه السلام): آیا کسی را که از پدر و مادر نژادی خودش دور نمایند ناراحت نمی شود؟ گفتند: چرا سوگند به خدا! فرمود: پس سعی کنید شما را از پدر و مادری که از پدر و مادر نژادی شما برتر هستند، دور ننمایند.(3)

حدیث8: وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ [بْنِ مُوسَى](علیه السلام) حِينَ قَالَ رَجُلٌ بِحَضْرَتِهِ: إِنِّي لَأُحِبُّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيّاً(علیه السلام) حَتَّى لَوْ قُطِعْتُ إِرْباً إِرْباً، أَوْ قُرِضْتُ لَمْ أَزُلْ

ص: 852


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح195.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح192.
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص331 في أن الوالدين محمد ص و علي ح198.

عَنْهُ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام): لَا جَرَمَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيّاً(علیه السلام) يُعْطِيَانِكَ مِنْ أَنْفُسِهِمَا مَا تُعْطِيهِمَا [أَنْتَ] مِنْ نَفْسِكَ إِنَّهُمَا لَيَسْتَدْعِيَانِ لَكَ فِي يَوْمِ فَصْلِ الْقَضَاءِ مَا لَا يَفِي مَا بَذَلْتَهُ لَهُمَا بِجُزْءٍ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ ذَلِكَ

حدیث8: شخصی حضور امام جواد(علیه السلام) عرضه داشت: من محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) را چنان دوست می دارم که اگر مرا قطعه قطعه کنند دست از محبت آن ها برنمی دارم، فرمود: بدون تردید محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) آن مقدار پاداش به تو می دهند که در راه آن ها از خود محبت نشان داده ای، آنان در قیامت آن قدر برای تو درخواست می نمایند که آن چه را تو برای آنان بذل نموده ای یکصد هزارم آن را وفا نکند.(1)

حدیث9: وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)

مَنْ آثَرَ طَاعَةَ أَبَوَيْ دِينِهِ: مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

عَلَى طَاعَةِ أَبَوَيْ نَسَبِهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ: لَأُوثِرَنَّكَ كَمَا آثَرْتَنِي وَ لَأُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أَبَوَيْ دِينِكَ، كَمَا شَرَّفْتَ نَفْسَكَ بِإِيثَارِ حُبِّهِمَا عَلَى حُبِّ أَبَوَيْ نَسَبِكَحدیث9: امام حسن عسکری(علیه السلام): کسی که اطاعت دو پدر دینی خود محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) را مقدم بر اطاعت پدر و مادر نژادی خود نماید خدای متعال به او فرماید: هر آینه تو را مقدم می دارم و به تو ارزش می دهم چنان که تو مرا مقدم داشتی و به تو در حضور دو پدر دینی ات شرافت و شخصیت می دهم، چنان که تو خود را با ترجیح دادن محبت آن ها بر پدر و مادر نژادیت شخصیت و شرافت دادی.(2)

حدیث10: وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ مَنْ لَمْ يَكُنْ وَالِدَا دِينِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ وَالِدَيْ نَسَبِهِ، فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي حِلٍّ وَ لَا حَرَامٍ، وَ لَا كَثِيرٍ وَ لَا قَلِيلٍ

ص: 853


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص332 في أن الوالدين محمد ص و علي ح199.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص333 في أن الوالدين محمد ص و علي ح201.

حدیث10: امام هادی(علیه السلام): کسی که دو پدر دینی او یعنی محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) در نزد او گرامی تر از پدر و مادر او نباشند در واقع از دین خدا Sنه از حلال و نه از حرامش و نه کم و نه زیادR بهره ای نبرده است.(1)

حدیث11: وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ

حدیث11: امیرالمؤمنین(علیه السلام): از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: من و علی(علیه السلام) پدر ان این امتیم، همانا حق ما بر مردم بزرگتر و بیشتر از حق پدر و مادر آن هاست، چرا که اگر آنان از ما پیروی کنند آن هارا از جهنم نجات داده به سوی بهشت می بریم و از بندگی رهایی داده به بهترین آزادگان ملحق می سازیم.(2)

حدیث12: قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَعِظَمُ ثَوَابِ الصَّلَاةِ عَلَى قَدْرِ تَعْظِيمِ الْمُصَلِّي أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

حدیث12: امام کاظم(علیه السلام): ثواب نماز به اندازه تعظیم و احترام نمازگزار نسبت به دو پدر برتر خود، محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بیشتر است. (3)

حدیث13: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَال:...وَ اللَّهِ لَأَنَا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم

حدیث13: امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: به خدا قسم ما اهل بیت(علیهم السلام) از خود ش-ما به شم-ا م-هربان تریم.(4)

حدیث14: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ

ص: 854


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص332 في أن الوالدين محمد ص و علي ح200.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح190.
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص331 في أن الوالدين محمد ص و علي ح197.
4- . بصائر الدرجات ج 1 ص265 باب1 في الأئمة ع أنهم يعرفون آجال شيعتهم و سبب ما يصيبهم ح15.

أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ:... (الإِمَامُ) وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم

حدیث14: امام رضا(علیه السلام): همانا ام-ام نس-بت به ش-ی-عیان خوی-ش از پ--دران و م-ادران دل سوزتر است.(1)حدیث15: أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:.قَالَ الرضا(علیه السلام):.الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآد

حدیث15: امام رضا(علیه السلام) فرمودند: امام(علیه السلام)، رفیقی شفیق، پدری مهربان و برادری همدل است. او همچون مادرى نیكوكار نسبت به فرزند کوچک خود بوده و پناه بندگان خدا در گرفتاری های سخت است.(2)

حدیث16: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:...(الإمَامُ )كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ.

حدیث16: رسول خدا(صلی الله علیه و آله): امام(علیه السلام) همچون پدری مهربان می باشد. (3)

حدیث17: وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، وَ أَطَاعَهُمَا حَقَّ الطَّاعَةِ قِيلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فِي أَيِّ الْجِنَانِ شِئْتَ

حدیث17: امام حسین(علیه السلام): کسی که حق دو پدر برتر خود، محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) را بشناسد و حقّیقتاً به تمام و کمال از آنان اطاعت کند، در قیامت به او خطاب می شود: هر کجای بهشت را که دوست داری ساکن شو.(4)

ص: 855


1- . الخصال ج 2 ص528 أبواب الثلاثين و ما فوقه للإمام ع ثلاثون علامة ح1.
2- . الكافي ج 1 ص: 200 بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه ح1.
3- . الكافي ج 1ص407 بَابُ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْإِمَام ح8.
4- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص330 في أن الوالدين محمد ص و علي ح193.

باب چهل وچهارم: ذره ای از ظلمهایی که به ایشان شده وشهادت ایشان

ص: 856

خبر دادن رسول خدا به امیرالمومنین از ظلمهایی که به ایشان میشود

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ عِيسَى بْنِ الْمُسْتَفَادِ أَبِيمُوسَى الضَّرِيرِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَ لَيْسَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) كَاتِبَ الْوَصِيَّةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُمْلِي عَلَيْهِ وَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ شُهُودٌ قَالَ فَأَطْرَقَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) قَدْ كَانَ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ حِينَ نَزَلَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْأَمْرُ نَزَلَتِ الْوَصِيَّةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ كِتَاباً مُسَجَّلًا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) مَعَ أُمَنَاءِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) مُرْ بِإِخْرَاجِ مَنْ عِنْدَكَ إِلَّا وَصِيَّكَ لِيَقْبِضَهَا مِنَّا وَ تُشْهِدَنَا بِدَفْعِكَ إِيَّاهَا إِلَيْهِ ضَامِناً لَهَا يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) فَأَمَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) بِإِخْرَاجِ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ مَا خَلَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) فِيمَا بَيْنَ السِّتْرِ وَ الْبَابِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ هَذَا كِتَابُ مَا كُنْتُ عَهِدْتُ إِلَيْكَ وَ شَرَطْتُ عَلَيْكَ وَ شَهِدْتُ بِهِ عَلَيْكَ وَ أَشْهَدْتُ بِهِ عَلَيْكَ مَلَائِكَتِي وَ كَفَى بِي يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) شَهِيداً قَالَ فَارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) رَبِّي هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ السَّلَامُ صَدَقَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَرَّ هَاتِ الْكِتَابَ فَدَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُ بِدَفْعِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ اقْرَأْهُ فَقَرَأَهُ حَرْفاً حَرْفاً فَقَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) هَذَا عَهْدُ رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيَّ وَ شَرْطُهُ عَلَيَ وَ أَمَانَتُهُ وَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ وَ أَدَّيْتُ فَقَالَ

ص: 857

عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ أَنَا أَشْهَدُ لَكَ بِأَبِي وَ أُمِّي أَنْتَ بِالْبَلَاغِ وَ النَّصِيحَةِ وَ التَّصْدِيقِ عَلَى مَا قُلْتَ وَ يَشْهَدُ لَكَ بِهِ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَ أَنَا لَكُمَا عَلَى ذَلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَخَذْتَ وَصِيَّتِي وَ عَرَفْتَهَا وَ ضَمِنْتَ لِلَّهِ وَ لِيَ الْوَفَاءَ بِمَا فِيهَا فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) نَعَمْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي عَلَيَّ ضَمَانُهَا وَ عَلَى اللَّهِ عَوْنِي وَ تَوْفِيقِي عَلَى أَدَائِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُشْهِدَ عَلَيْكَ بِمُوَافَاتِي بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام)نَعَمْ أَشْهِدْ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ الْآنَ وَ هُمَا حَاضِرَانِ مَعَهُمَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ لِأُشْهِدَهُمْ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِيَشْهَدُوا وَ أَنَا بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أُشْهِدُهُمْ فَأَشْهَدَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَانَ فِيمَا اشْتَرَطَ عَلَيْهِ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) بِأَمْرِ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) فِيمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) تَفِي بِمَا فِيهَا مِنْ مُوَالاةِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ الْبَرَاءَةِ وَ الْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْكَ وَ عَلَى كَظْمِ الْغَيْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّي وَ غَصْبِ خُمُسِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ فَقَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) يَقُولُ لِلنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) عَرِّفْهُ أَنَّهُ يُنْتَهَكُ الْحُرْمَةُ وَ هِيَ حُرْمَةُ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلَى أَنْ تُخْضَبَ لِحْيَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِيطٍ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَصَعِقْتُ حِينَ فَهِمْتُ الْكَلِمَةَ مِنَ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) حَتَّى سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِي وَ قُلْتُ نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ إِنِ انْتَهَكَتِ الْحُرْمَةُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْكِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْكَعْبَةُ وَ خُضِبَتْ لِحْيَتِي مِنْ رَأْسِي بِدَمٍ عَبِيطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً

ص: 858

أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَيْكَ ثُمَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ أَعْلَمَهُمْ مِثْلَ مَا أَعْلَمَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالُوا مِثْلَ قَوْلِهِ فَخُتِمَتِ الْوَصِيَّةُ بِخَوَاتِيمَ مِنْ ذَهَبٍ لَمْ تَمَسَّهُ النَّارُ وَ دُفِعَتْ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَ لَا تَذْكُرُ مَا كَانَ فِي الْوَصِيَّةِ فَقَالَ سُنَنُ اللَّهِ وَ سُنَنُ رَسُولِهِ فَقُلْتُ أَ كَانَ فِي الْوَصِيَّةِ تَوَثُّبُهُمْ وَ خِلَافُهُمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ شَيْئاً شَيْئاً وَ حَرْفاً حَرْفاً أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ ) وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیهالسلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) أَ لَيْسَ قَدْ فَهِمْتُمَا مَا تَقَدَّمْتُ بِهِ إِلَيْكُمَا وَ قَبِلْتُمَاهُ فَقَالا بَلَى وَ صَبَرْنَا عَلَى مَا سَاءَنَا وَ غَاظَنَا.

ابو موسى ضرير (نابينا) گويد: موسى بن جعفر(علیه السلام) به من فرمود كه: من به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: مگر امير المؤمنين(علیه السلام) كاتب وصيت و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) ديكته گو و جبرئيل(علیه السلام) و ملائكه مقربون شهود آن نبودند؟! حضرت مدتى سر به زير انداخت و سپس فرمود: چنان بود كه گفتى، اى ابو الحسن(علیه السلام) ولى زمانى كه وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در رسيد، امر وصيت از جانب خدا در مكتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مكتوب را جبرئيل(علیه السلام) همراه ملائكه امين خداى تبارك و تعالى فرود آورد. جبرئيل(علیه السلام) گفت: اى محمد! دستور ده هر كه نزدت هست، جز وصيّت يعنى على(علیه السلام) بيرون روند، تا او مكتوب وصيّت را از ما بگيرد و ما را گواه گيرد كه تو آن را به او دادى و خودش ضامن و متعهد آن شود، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به اخراج هر كه در خانه بود، جز على(علیه السلام) دستور داد، و فاطمه(علیها السلام) در ميان در و پرده بود. آنگاه جبرئيل(علیه السلام) گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مي رساند و مي فرمايد: اين همان مكتوبست كه (در شب معراج) با تو پيمان كردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و

ص: 859

فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، در صورتى كه شهادت خودم تنها كافى است اى محمد(صلی الله علیه و آله) بندهاى استخوان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به لرزه در آمد و گفت: اى جبرئيل! پروردگار من خودش سلام است (يعنى سلامتى از هر عيب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز مي گردد. خداى عز و جل راست فرموده و احسان كرده است، مكتوب را بده، جبرئيل(علیه السلام) آن را به او داد و دستور داد كه به امير المؤمنين(علیه السلام) تسليم كند و به او گفت: آن را بخوان، حضرت آن را كلمه به كلمه قرائت كرد. سپس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى على! اينپيمانى است كه پروردگارم تبارك و تعالى با من كرده و امانت او و شرط او بر من است، من رسانيدم و خير خواهى كردم و ادا نمودم. على(علیه السلام) گفت [پدر و مادرم به فدايت] من در اين رسانيدن و خير خواهى و تصديق آنچه گفتى گواه توام و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى مي دهد، جبرئيل(علیه السلام) گفت: من هم در اين موضوع گواه شما هستم، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، اى على! وصيت مرا گرفتى و آن را فهميدى و وفاء به مضامينش را براى خدا و من ضمانت كردى؟ على(علیه السلام) گفت: آرى پدر و مادرم به قربانت، ضمانت آن بر من، و يارى من و توفيق دادن مرا بر انجام آن بر خداست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى على(علیه السلام) مي خواهم بر تو گواه گيرم كه عمل كردن به اين وصيت را روز قيامت به من خبر دهى، على(علیه السلام) گفت: آرى، گواه بگير، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: الان جبرئيل(علیه السلام) و ميكائيل(علیه السلام) ميان من و تو حاضرند و ملائكه مقربين همراه ايشانند، آنها را بر تو گواه مي گيرم، على(علیه السلام) گفت: آرى گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ايشان را گواه مى گيرم. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ايشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر على(علیه السلام) به دستور جبرئيل(علیه السلام) و فرمان خداى عز و جل شرط كرد، اين بود كه به او گفت: اى على! وفا مي كنى به آنچه در اين وصيت است، از دوست داشتن كسانى كه خدا و رسولش را دوست دارند و، بيزارى و دشمنى نسبت به كسانى كه با خدا و رسولش

ص: 860

دشمنى كنند، با شكيبائى و فرو خوردن خشمت، در صورت از ميان رفتن حقت و غصب كردن خمست و دريدن پرده احترامت؟ گفت: آرى حاضرم، اى رسول خدا! سپس امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفريد كه من از جبرئيل(علیه السلام) شنيدم كه به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مى گفت: اى محمد! به على(علیهالسلام) بفهمان كه پرده احترام او كه همان احترام خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است دريده مى شود، و اين وصيت با اين شرط است كه ريشش از خون تازه سرش رنگين شود، اميرالمؤمنين(علیه السلام) گويد: چون اين جمله را از جبرئيل(علیه السلام) امين فهميدم (هتک حُرمَت به خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جسارت به حضرت زهرا(علیها السلام) و شهادت ایشان) فريادى زدم و به رو بر زمين افتادم و گفتم: آرى قبول دارم و راضى هستم، اگر چه پرده احترام دريده شود، و سنت ها تعطيل شود و قرآن پاره شود و خانه كعبه خراب گردد و محاسنم از خون سرم رنگين شود همواره شكيبائى كنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) را بخواند و چنانچه به اميرالمؤمنين(علیه السلام) اعلام فرمود، به آنها نيز اعلام كرد، ايشان هم مانند او جواب دادند، سپس آن وصيت با چند مهر از طلا كه آتش به آن نرسيده بود [ساخته دست بشر نبود] مهر شد و به امير المومنين(علیه السلام) تحويل داده شد. ابو موسى گويد: من به موسى بن جعفر(علیه السلام) عرضه داشتم: پدر و مادرم به قربانت، نمى فرمائى در آن وصيت نامه چه نوشته بود؟ فرمود: سنت هاى خدا و سنت هاى رسولش بود، عرضه داشتم: طغيان جستن و مخالفت آنها (كه بعد از پيغمبر(علیه السلام) طغيان كردند) بر امير المؤمنين(علیه السلام) در آن وصيتنامه نوشته بود؟ فرمود: آرى، به خدا، يك به يك و حرف به حرف، مگر نشنيده ئى قول خداى عز و جل را (إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ )(1) ما خود هستيم كه مردگان را زنده كنيم و اعمالى را كه از پيش انجام داده اند با آثار ايشان بنويسيم و همه چيز را

ص: 861


1- . یس آیة 12

در كتابى روشن آمارگيرى كرده ايم (پس نوشته شدن همه چيز در وصيتنامه استبعادىندارد) به خدا كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و آله به امير المؤمنين(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) فرمود: مگر چنين نيست كه آنچه را به شما وصيت كردم و دستور دادم فهميديد و پذيرفتيد؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت كند و به خشم آورد صبر كنيم و در نسخه صفوانى زياده بر اين است. (1)

آزار دهنده ی اهل بیت

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَرْطَاةُ بْنُ حَبِيبٍ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ ذَكْوَانَ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ: مَنْ آذَى شَعْرَةً مِنِّي فَقَدْ آذَانِي، وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ مَنْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) لَعَنَهُ مَلَأُ السَّمَاوَاتِ وَ مَلَأُ الْأَرْضِ، وَ تَلَا (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً)

زید بن علی(علیه السلام) در حالی که مویش را گرفته بود گفت: پدرم علی بن حسین(علیه السلام) در حالی که مویش را گرفته بود فرمود: از پدرم علی بن حسین(علیه السلام) شنیدم در حالی که مویش را گرفته بود فرمود از علی بن ابیطالب(علیه السلام) شنیدم در حالی که

ص: 862


1- . الكافي ج 1 ص281 باب أن الأئمة ع لم يفعلوا شيئا و لا يفعلون إلا بعهد من الله عز و جل و أمر منه لا يتجاوزونه ح4

مویش را گرفته بود فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم در حالی که مویش را گرفته بود فرمود: هرکه تار مویی از من بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدای عزوجل را آزرده و هرکهخدای عز و جل را بیازارد ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین او را لعنت کنند. پس این آیه را خواند (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً)(1) همانا کسانی که خداوند و فرستاده اش را می آزارند، خداوند آنها را در دنیا و اخرت لعنتشان می کند و عذابی خوار کننده برایشان آماده کند. (2)

جایگاه ستمکاران به اهل بیت

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْغَازِي، قَالَ حَدَّثَنَا الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): حَرُمَتْ الْجَنَّةُ عَلَى مَنْ ظَلَمَ أَهْلَ بَيْتِي وَ قَاتَلَهُمْ وَ عَلَى الْمُعْتَرِضِ عَلَيْهِمْ وَ السَّابِّ لَهُمْ، (أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)

ص: 863


1- . الاحزاب آیة 57
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح12

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بهشت بر کسی که بر اهل بیت من ستم کرده و با آنان بجنگد و به ایشان اعتراض کرده و به آنان دشنام دهد، حرام است (أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ)(1) آنان بهره ای در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنان سخن نمی گوید ودر قیامت به آنها نظر نخواهد داشت و پاکشان نمی دارد و برای آنها عذابی دردناک است. (2)

خبر دادن پیامبر از مصائبی که بر اهل بیت وارد میگردد

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ، فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ: أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي، وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ(علیها السلام) ابْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي" يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ" فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي. فَسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) فَبَكَتْ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لَا تَبْكِينَ. يَا بُنَيَّةِ. فَقَالَتْ: لَسْتُ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِي مِنْ بَعْدِكَ وَ لَكِنْ أَبْكِي لِفِرَاقِكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). فَقَالَ لَهَا: أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي، فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.

ص: 864


1- . آل عمران آیة 77
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح24

عبدالله بن عباس می گوید: هنگامی که وقت وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید گریست تا اشک، محاسن مبارکش را تر کرد. پس به ایشان عرضه شد: ای رسول خدا! چه چیز شمارا به گریه واداشته است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: گریه می کنم بر فرزندانم و آنچه بدکاران امتم پس از من بر سر آنان می آورند می گریم. گویا دخترم فاطمه(علیها السلام) را می بینم که پس از من موردستم قرار گرفته و ندا در می دهد، ای پدر! ای پدر! پس هیچ کس از امت من او را یاری نمی کند. پس فاطمه(علیها السلام) آن سخن را شنیده گریست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: دخترم! گریه مکن. فاطمه(علیها السلام) عرضه داشت: بر آن چه پس از شما بر سرم می آید نمی گریم، بلکه بر دوری تو می گریم. پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای دختر محمد! به تو بشارت باد که به زودی به من می پیوندی. پس همانا تو اولین شخص از خانواده ام هستی که به من می پیوندی. (1)

پاداش اشک در مصائب اهل بیت علیهم السلام

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ الدَّقَّاقُ إِجَازَةً، قَالَ أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً أَوْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً إِلَّا بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً. قَالَ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ: فَرَأَيْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي الْمَنَامِ فَقُلْتُ: حَدَّثَنِي مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْكَ، أَنَّكَ

ص: 865


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح18

قُلْتَ: مَا مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً، أَوْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً إِلَّا بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً. قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: سَقَطَ الْإِسْنَادُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ.

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: هیچ بنده ای نیست که از چشمانش در مصیبت ما قطره ای اشک خارج شود و ذره ای بگرید جز آن که خداوند به وسیله آن قطره او را مدتی بی پایان در بهشت جای می دهد. احمد بن یحیی اودی می گوید: پسامام حسین(علیه السلام) را در خواب دیدم و عرضه داشتم: مخول بن ابراهیم از ربیع بن منذر از پدر شما روایت کرده است که فرمودید: هیچ بنده ای نیست که از دیدگانش در مصیبت ما قطره ای اشک خارج شود و ذره ای بگرید جز آن که خداوند به وسیله ی آن قطره

او را مدتی بی پایان در بهشت جای دهد. (1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ خَلَفٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عُتْبَةَ، عَنْ حُسَيْنٍ الْأَشْقَرِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَارَةَ الْكُوفِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ: مَنْ دَمَعَتْ عَيْنُهُ دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنَا، أَوْ حَقٍّ لَنَا أُنْقِصْنَاهُ، أَوْ عِرْضٍ انْتُهِكَ لَنَا، أَوْ حَدٍّ مِنْ شِيعَتِنَا، بَوَّأَهُ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً.

امام صادق(علیه السلام) می فرمود: هرکه برای خونی که از ما ریخته شده یا حقی که ما از آن محروم گردیم و حرمتی که از ما یا یکی از شیعیان هتک شود، قطره ی اشکی بریزد خداوند بلند مرتبه مدت های طولانی و بی پایان او را در بهشت سُکنی دهد. (2)

ص: 866


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح35
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح32

زیارت اهل بیت

وَ رَوَى سُلَيْمَانُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَيْفَ أَزُورُكَ وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَى ذَلِكَ قَالَ قَالَ لِي يَا عِيسَى إِذَا لَمْ تَقْدِرْ عَلَى الْمَجِي ءِفَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فَاغْتَسِلْ أَوْ تَوَضَّأْ وَ اصْعَدْ إِلَى سَطْحِكَ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ تَوَجَّهْ نَحْوِي فَإِنَّهُ مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي فَقَدْ زَارَنِي فِي مَمَاتِي وَ مَنْ زَارَنِي فِي مَمَاتِي فَقَدْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي.

سليمان بن عيسى از پدرش روايت كرده، وى گفت: محضر مبارك حضرت ابى عبد اللَّه(علیه السلام) عرضه داشتم: وقتى قادر بر زيارت شما نباشم چگونه زيارتتان كنم: حضرت به من فرمودند: اى عيسى! وقتى بر آمدن نزد ما قادر نبودى صبر كن تا روز جمعه شود پس غسل كن يا وضوء بگير و سپس به پشت بام برو و دو ركعت نماز بخوان و سپس به طرف من توجّه كن، كسى كه من را در حياتم زيارت كند محققا در ممات من نيز زيارتم كرده و كسى كه در مماتم زيارتم كند محققا در حياتم من را زيارت كرده. (1)

درباره دشمنان و ظالمین به ائمه اطهار

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْغَازِي، قَالَ

ص: 867


1- . كامل الزيارات النص 287 الباب السادس و التسعون من نأت داره و بعدت شقته كيف يزوره ح4

حَدَّثَنَا الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام)،

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام)، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام)،

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)،

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَرُمَتْالْجَنَّةُ عَلَى مَنْ ظَلَمَ أَهْلَ بَيْتِي وَ قَاتَلَهُمْ وَ عَلَى الْمُعْتَرِضِ عَلَيْهِمْ وَ السَّابِّ لَهُمْ (أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)(1)

امالى: داود بن سليمان از حضرت رضا(علیه السلام) از آباء گرامش از اميرالمومنين(علیه السلام) نقل كرده كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: بهشت حرام شده بر كسى كه ستم به اهل بيت من نمايد و با آنها جنگ كند و كسى كه با ايشان برخورد بد داشته و

ناسزا به آنها

بگويد آنها را در آخرت بهره اى نيست و خداوند با ايشان در قيامت

سخن نخواهد گفت و نه پاكشان كند و دچار عذابى سخت شوند.(2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ) فَقَالَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي، وَ سَلَّمَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بَعْدِي، وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِ. فَقِيلَ وَ أَصْحَابُ النَّارِ قَالَ مَنْ سَخِطَ الْوَلَايَةَ، وَ نَقَضَ الْعَهْدَ، وَ قَاتَلَهُ بَعْدِي.

برادر دعبل از حضرت رضا(علیه السلام) از آباء گرامش نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين آيه را تلاوت نمود (لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ )(3)

فرمود: اصحاب بهشت كسانى بوده كه مرا اطاعت کرده و تسليم على بن ابى طالب(علیه السلام) پس از من باشند و اقرار به ولايت اونمايند يك نفر عرضه داشت:

ص: 868


1- . آل عمران آیة 77
2- . الأمالي للطوسي النص 164 [6] المجلس السادس ح24
3- . الحشر آیة 20

اصحاب جهنم كيانند. فرمود: كسى كه مخالف ولايت باشد و پيمان شكنى كند و با على(علیه السلام) پس از من به جنگ پردازد.(1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَصْحَابُ النَّارِ قَالَ مَنْ قَاتَلَ عَلِيّاً(علیه السلام) بَعْدِي، أُولَئِكَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ مَعَ الْكُفَّارِ فَقَدْ كَفَرُوا (بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ ) أَلَا وَ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي فَمَنْ حَارَبَهُ فَقَدْ حَارَبَنِي وَ أَسْخَطَ رَبِّي، ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) حَرْبُكَ حَرْبِي، وَ سِلْمُكَ سِلْمِي، وَ أَنْتَ الْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي بَعْدِي.

امالى: با همين اسناد از على بن ابى طالب(علیه السلام) از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه اين آيه را تلاوت نمود (فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(2) عرضه داشتند: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اصحاب آتش كيانند فرمود: هر كه پس از من با على(علیه السلام) جنگ كند اين ها اصحاب آتشند با كافران. اينها كافر به حق شده اند (بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ)(3) وقتى براى آنها حق آمد. بدانيد على(علیه السلام) پاره تن من است هرکه با او جنگ كند با من جنگ كرده و خدا را به خشم در آورده سپس على(علیه السلام) را صدا زده فرمود: يا على(علیه السلام) جنگ تو جنگ من و سازش تو سازش من و تو راهنماى مردم بعد از من براى امتم هستى.(4)أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ حَبِيبٍ النَّهْدِيُّ، قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ يُقَالُ لَهُ الْبِرْذَوْنُ بْنُ شَبِيبٍ، أَنَّهُ سَمِعَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ: احْفَظُوا فِينَا مَا حَفِظَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ فِي الْيَتِيمَيْنِ، (وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً)

ص: 869


1- . الأمالي (للطوسي) النص363 [13] المجلس الثالث عشر ح13
2- . البقرة آیة 81
3- . الانعام آیة 5
4- . الأمالي (للطوسي) النص364 [13] المجلس الثالث عشر ح14

ابو العباس بن شبيب از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مي كند: كه فرمود مراعات كنيد در باره ما آنچه را عبد صالح در باره آن دو يتيم مراعات كرد (وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً)(1) كه پدرشان مرد صالحى بود (اشاره به داستان خضر است). (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يَوْمَ

نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ) قَالَ فَقَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ فَقَالَ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ أَلَا وَ مَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ أَعَانَ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ.

بصائر: جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه چون اين آيه نازل شد (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ )(3) مسلمانان گفتند يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مگر شما امام تمام مردم نيستى. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: من رسول خدا(صلی الله علیه و آله) براى تمام مردمم ولى پس از من امام هائى براى مردم از جانب خدا تعيين شده از اهل بيتم در ميان مردم قيام به حق کرده ولى آنها را تكذيب نموده و مورد ستم قرار دهند پيشوايان كفر و گمراهى و پيروان آنها بدانيد هر كه آنها را دوست بدارد و پيرو ايشان باشد و تصديق كند ايشان را او از من است و به زودىمرا ملاقات خواهد نمود و بدانيد هر كه به آنها ستم كند و يا همكارى با ظالم نماید و تكذيب كند آنها را او از من نيست و نه با من خواهد بود و من از او بيزارم. (4)

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصْفَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ

ص: 870


1- . الکهف آیة 82
2- . الأمالي (للطوسي) النص273 [10] المجلس العاشر ح52
3- . الاسراء آیة 71
4- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص33 باب 16 باب فيه معرفة أئمة الهدى من أئمة الضلال و أنهم الجبت و الطاغوت و الفواحش ح16

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَرَاسَةَ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ زِيَادٍ الْأَحْمَرُ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَرَأَ (وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما)

ثُمَّ قَالَ حَفِظَهُمَا رَبُّهُمَا لِصَلَاحِ أَبِيهِمَا فَمَنْ أَوْلَى بِحُسْنِ الْحِفْظِ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَدُّنَا وَ ابْنَتُهُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْجَنَّةِ أُمُّنَا وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ وَحَّدَهُ وَ صَلَّى أَبُونَا

زياد بن احمر از زيد بن على بن الحسين(علیه السلام) نقل كرد كه اين آيه را تلاوت كرد (وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ )(1) سپس فرمود: خداوند آن دو بچه را حفظ كرد چون پدرشان مرد صالحى بود چه كسى از ما سزاوارتر به حفظ است جدّ ما پيامبر(صلی الله علیه و آله) و دخترش سرور زنان بهشت، مادر ما است و اولين كسى كه ايمان به خدا آورد و موحد شد و نماز خواند پدر ما است. (2)

يَحْيَى الْحَلَبِيُّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْخَارِجَةِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْفَى نَبِيَّكُمْ أَنْ يَلْقَى مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِيَتِ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ أُمَمِهَا وَ جَعَلَ ذَلِكَ عَلَيْنَا.ابو بصير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: خداوند پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را معاف نمود از اينكه از امت خود ببيند آنچه را پيامبران ديگر از امت خود ديدند و اين مطلب را براى ما قرار داد. (3)

ص: 871


1- . الکهف آیة 82
2- . الأمالي (للمفيد) النص116 المجلس الثالث عشر ح9
3- . الكافي ج 8 ص252 حديث القباب ح352

انبیاء و ائمه را نمیکشند مگر زنا زادگان

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ قَالَ سَمِعْتُ غَيْرَ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَرْوِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لَنْ يَعْمَلَ ابْنُ آدَمَ عَمَلًا أَعْظَمَ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ رَجُلٍ قَتَلَ نَبِيّاً أَوْ إِمَاماً أَوْ هَدَمَ الْكَعْبَةَ الَّتِي جَعَلَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قِبْلَةً لِعِبَادِهِ أَوْ أَفْرَغَ مَاءَهُ فِي امْرَأَةٍ حَرَاماً.

امام صادق(علیه السلام): پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: فرزند آدم عملى بزرگتر انجام نمي دهد از كشتن پيامبر يا امام(علیه السلام) يا ويران كردن كعبه كه خدا آن را قبله براى مردم قرار داده يا آب مردى خود را در زنى بريزد به طور حرام (زنا كند).(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَنْصُورٍ أَبِي زِيَادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)فِي قَوْلِ فِرْعَوْنَ (ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى) مَنْ كَانَ يَمْنَعُهُ قَالَ مَنَعَتْهُ رِشْدَتُهُ وَ لَا يَقْتُلُ الْأَنْبِيَاءَ وَ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا أَوْلَادُ الزِّنَا

از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد گفته فرعون (ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى)(2) مرا بگذاريد تا موسى(علیه السلام) را بكشم. سؤال شد چه كسى او را مانع از كشتن موسى(علیه السلام) مي شد فرمود: چون زنا زاده نبود زيرا انبياء و اولاد انبياء را نمى كشند مگر زنازادگان.(3)

ص: 872


1- .[2] الخصال ج 1 ص120 لن يعمل ابن آدم عملا أعظم عند الله عز و جل من ثلاثة ح109
2- .[1] غافر آیة 26
3- .[2] علل الشرائع ج 1 ص58 باب52 باب العلة التي من أجلها لم يقتل فرعون موسى ع لما قال ذروني أقتل موسى ح1

وَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَا يَقْتُلُ النَّبِيِّينَ وَ أَوْلَادَ النَّبِيِّينَ إِلَّا أَوْلَادُ زِنًا.

قصص الأنبياء جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: پيامبران و اولادشان را نمي كشند مگر زنازادگان. (1)

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ عَاقِرَ نَاقَةِ صَالِحٍ كَانَ أَزْرَقَ ابْنَ بَغِيٍّ وَ إِنَّ قَاتِلَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ابْنُ بَغِيٍّ وَ كَانَتْ مُرَادٌ تَقُولُ مَا نَعْرِفُ لَهُ فِينَا أَباً وَ لَا نَسَباً وَ إِنَّ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ

بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ابْنُ بَغِيٍّ وَ إِنَّهُ لَمْ يَقْتُلِ

الْأَنْبِيَاءَ وَ لَا أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا أَوْلَادُ الْبَغَايَا

قصص الأنبياء: جابر از حضرت باقر(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: پى كننده شتر صالح زنازاده بود. قاتل حضرت على(علیه السلام) نيز زنازاده بود قبيله مراد كه ابن ملجم از آن قبيله بود مي گفتند ما براى او پدر و نسبى نمى شناسيم قاتل حضرتحسين(علیه السلام) نيز زنازاده بود انبياء و فرزندان آن ها را نمى كشند مگر زنازادگان. (2)

اعْتِقَادُنَا فِي قَتَلَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ قَتَلَةِ الْأَئِمَّةِ أَنَّهُمْ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ مُخَلَّدُونَ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ النَّارِ وَ مَنِ اعْتَقَدَ فِيهِمْ غَيْرَ مَا ذَكَرْنَاهُ فَلَيْسَ عِنْدَنَا مِنْ دِينِ اللَّهِ عَلَى شَيْ ءٍ.

اعتقادات صدوق: اعتقاد ما در مورد كشندگان انبياء و ائمه(علیهم السلام) اين است كه آنها كافر و مشرك هستند و مُخَلَّد در بدترين جاى جهنم هستند هر كه در مورد آنها غير آنچه ذكر شد معتقد باشد بهره اى از دين خدا نبرده. (3)

ص: 873


1- .[3] كامل الزيارات النص79 الباب الخامس و العشرون ما جاء في قاتل الحسين و قاتل يحيى بن زكريا ح9
2- .[1] قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ص220 فصل 3 ح291
3- .[2] اعتقادات الإماميه (للصدوق) ص106 [38] باب الاعتقاد في الظالمين

اندکی از

مصائب ائمه اطهار

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي زُرْعَةَ، عَنْ حُمْرَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ أَجْراً فِي الْآخِرَةِ أَعْظَمُهُمْ مُصِيبَةً فِي الدُّنْيَا، وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَةً، مُصِيبَتُنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَبْلُ، ثُمَّ يَشْرَكُنَا فِيهِ النَّاسُ.

حمران از محمّد بن على بن ابى طالب(علیه السلام) نقل كرد كه گفت از همه بيشتر پاداش در آخرت به كسى مي دهند كه مصيبت او در دنيا از همه بيشتر باشد اهل بيت(علیهم السلام) از همه مردم مصيبت كش تر بوده اند مصيبت ما قبلا در موردپيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بوده بعد مردم با ما شريك هستند در مورد پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)(1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُحَارِبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْمِنْقَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ سَابُورَ الْبُرْجُمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ عَنْ أَبِيهِ بُرَيْدَةَ بْنِ حُصَيْبٍ الْأَسْلَمِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي عَهْداً فَقُلْتُ: يَا رَبِّ بَيِّنْهُ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) اسْمَعْ عَلِيٌّ(علیه السلام) رَايَةُ الْهُدَى وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي وَ نُورٌ مَنْ أَطَاعَنِي وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أْلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ فَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ قَالَ: قُلْتُ أَجَلْ قُلْتُ وَ اجْعَلْ دِينَهُ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ ثُمَّ قَالَ: إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي قَالَ: قُلْتُ: أَخِي وَ صَاحِبِي قَالَ: ذَلِكَ مِمَّا قَدْ سَبَقَ مِنِّي إِنَّهُ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِهِ.

ص: 874


1- .[1] الأمالي (للطوسي) النص269 [10] المجلس العاشر ح37

امالى: بريده بن حصيب اسلمى گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند با من عهدى بست گفتم خدايا آن عهد را برايم بيان فرما فرمود: اى محمّد(صلی الله علیه و آله) بشنو على(علیه السلام) پرچم هدايت و رهبر اولياى من و نور درخشان است براى كسانى كه مرا اطاعت كنند او كلمه ايست كه بر پرهيزكاران لازم نموده ام هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه با او خشم داشته باشد مرا دشمن داشته به على(علیه السلام) اين مژده را بده عرضه داشتم: خدايا دلش را روشن گردان و ايمان را بهار دلش گردان خداوند در پاسخ فرمود: چنين كردم سپس فرمود: من او را ممتاز به بلاء و گرفتارى كرده ام كه هيچ يك از امت تو به آن گرفتار نخواهند شد. عرضه داشتم: خدايا برادر و دوست من است. فرمود: اين مطلبىاست كه از پيش مقدر شده او گرفتار مى شود و به واسطه او نيز گرفتارى پيش مى آيد. (1)

حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ نُصَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدٌ عَنْ حُصَيْنٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا زِلْتُ أَنَا وَ مَنْ كَانَ قَبْلِي مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ مُبْتَلَيْنَ بِمَنْ يُؤْذِينَا وَ لَوْ كَانَ الْمُؤْمِنُ عَلَى رَأْسِ جَبَلٍ لَقَيَّضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَنْ يُؤْذِيهِ لِيَأْجُرَهُ عَلَى ذَلِك

علل الشرائع: على بن الحسين(علیه السلام) از پدر خود نقل مي كند كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: پيوسته من و پيامبران پيشين و مؤمنين گرفتار كسانى بوده ايم كه ما را اذيت مي كنند اگر مؤمن بر سر كوهى باشد خداوند كسى را مي گمارد كه او را بيازارد تا به اين وسيله به او پاداش دهد. (2)

ص: 875


1- .[1] الأمالي (للطوسي) النص513 [18] المجلس الثامن عشر ح31
2- .[2] علل الشرائع ج 1 ص45 باب40 باب العلة التي من أجلها يبتلى النبيون و المؤمنون ح3

عُثْمَانُ بْنُ أَبَانٍ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها) الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ ذَلِك

مناقب: ابان بن عثمان گفت از حضرت صادق(علیه السلام) درباره این آيه سؤال كردم (وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها)(1) فرمود: ما همان ها هستيم (كه تقاضا داريم از اين قريه اى كه اهل آن ظالم هستند خدا ما را خارج كند). (2)عُبْدُوسٌ الْهَمْدَانِيُّ وَ ابْنُ فَوْرَكَ الْأَصْفَهَانِيُّ وَ ابْنُ شِيرَوَيْهِ الدَّيْلَمِيُّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ ذَكَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مَا يَلْقَى بَعْدَهُ قَالَ فَبَكَى عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ قَالَ

أَسْأَلُكَ بِحَقِّ قَرَابَتِي وَ صُحْبَتِي إِلَّا دَعَوْتَ اللَّهَ أَنْ

يَقْبِضَنِي إِلَيْهِ قَالَ يَا

عَلِيُّ(علیه السلام) تَسْأَلُنِي أَنْ أَدْعُوَ اللَّهَ لِأَجَلٍ مُؤَجَّلٍ الْخَبَر

ابو سعيد خدرى گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) گفت چه بر سرش مى آيد پس از او على(علیه السلام) گريه كرد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) از شما تقاضا مي كنم به حق خويشاوندى و مصاحبتى كه با شما دارم از خدا بخواهيد مرگ مرا برساند.(3)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: بَيْنَا أَنَا وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذِ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَبَكَى فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ

ص: 876


1- .[3] النساء آیة 75
2- .[4] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص209 فصل في مصائب أهل البيت ح1
3- .[1] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص209 فصل في مصائب أهل البيت ح2

أَبْكِي مِمَّا يُصْنَعُ بِكُمْ بَعْدِي فَقُلْتُ وَ مَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ أَبْكِي مِنْ ضَرْبَتِكَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) خَدَّهَا وَ طَعْنَةِ الْحَسَنِ(علیه السلام) فِي الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَى وَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ فَبَكَى أَهْلُ الْبَيْتِ(علیهم السلام) جَمِيعاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا خَلَقَنَا رَبُّنَا إِلَّا لِلْبَلَاءِ قَالَ أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ.امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: من و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) در خدمت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بوديم كه آن جناب به من توجه نموده گريه كرد عرضه داشتم: براى چه گريه كرديد يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: گريه براى ضربتى كه بر سرت وارد مى شود و سيلى كه به فاطمه(علیها السلام) مي زنند و ضربتى كه بران حسن(علیه السلام) مي زنند و سم و زهرى كه به او مي دهند و كشته شدن حسين(علیه السلام) مي كنم. فرمود: همه اهل بيت(علیهم السلام) گريستند، عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) خدا ما را نيافريده جز براى بلا، فرمود: مژده گير اى على(علیه السلام) كه خداى عز و جل با من عهد كرده كه دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْكَبَائِرَ سَبْعٌ فِينَا نَزَلَتْ وَ مِنَّا اسْتُحِلَّتْ فَأَوَّلُهَا الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ (الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ )(2) وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْكَارُ حَقِّنَا وَ أَمَّا الشِّرْكُ بِاللَّهِ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا مَا أَنْزَلَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِينَا مَا قَالَ فَكَذَّبُوا اللَّهَ وَ كَذَّبُوا رَسُولَهُ فَأَشْرَكُوا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ

ص: 877


1- .[1] الأمالي( للصدوق) النص134 المجلس الثامن و العشرون ح2
2- .[2] الانعام آیة 151

أَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ (الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ) فَقَدْ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَصْحَابَهُ وَ أَمَّا أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ فَقَدْ ذَهَبُوا بِفَيْئِنَا الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فَأَعْطَوْهُ غَيْرَنَا وَ أَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ) فَعَقُّوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ عَقُّوا أُمَّهُمْ خَدِيجَةَ فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ أَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ(علیها السلام) عَلَىمَنَابِرِهِمْ وَ أَمَّا الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بَيْعَتَهُمْ طَائِعِينَ غَيْرَ مُكْرَهِينَ فَفَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ وَ أَمَّا إِنْكَارُ حَقِّنَا فَهَذَا مِمَّا لَا يَتَنَازَعُونَ فِيهِ.

علل الشرائع و خصال: عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: هفت مورد از گناهان کبیره در باره ما نازل شده و از حق ما حلال شمردند اول آنها شرك به خداى عظيم است. قتل نفس كه خدا حرام كرده و خوردن مال يتيم و عقوق والدين و نسبت زنا به زن شوهردار و فرار از جنگ و انكار حق ما. اما شرك به خدا. در باره ما خداوند مطالب زيادى نازل نموده و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز مطالبى فرموده هم خدا را تكذيب كردند و هم پيامبر(صلی الله علیه و آله) را در نتيجه مشرك به خدا شده اند. اما قتل نفس كه خدا حرام كرده حضرت حسين بن على(علیه السلام) را شهيد كردند با اصحابش، و اما خوردن مال يتيم سهم ما را از غنيمت از بين بردند كه خدا به ما داده، و به ديگران دادند. اما نافرمانى پدر و مادر خداوند در قرآن مى فرمايد (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ )(1) خلاف فرمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) عمل نمودند درباره ذريه اش و نافرمانى كردند نسبت به خديجه مادرشان در مورد فرزندانش. اما نسبت ناشايست. اين نسبت را به فاطمه(علیها السلام) دادند در منبرهايشان اما فرار از جنگ به اين طور كه با اميرالمومنين(علیه السلام) بيعت كردند به دلخواه خود و بدون اجبار ولى فرار كردند و على(علیه السلام) را تنها گذاشتند اما انكار حق ما چيزيست كه كسى

ص: 878


1- .[1] الاحزاب آیة 6

در آن مورد اختلافى ندارد. (1)قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ(علیه السلام) مَا لَقِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْ ظُلْمِ قُرَيْشٍ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْنَا وَ قَتْلِهِمْ إِيَّانَا وَ مَا لَقِيَتْ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا مِنَ النَّاسِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُبِضَ وَ قَدْ قَامَ بِحَقِّنَا وَ أَمَرَ بِطَاعَتِنَا وَ فَرَضَ وَلَايَتَنَا وَ مَوَدَّتَنَا وَ أَخْبَرَهُمْ بِأَنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ [مِنْهُمُ] الْغَائِبَ فَتَظَاهَرُوا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَاحْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِيهِ وَ مَا سَمِعَتْهُ الْعَامَّةُ فَقَالُوا صَدَقْتَ قَدْ قَالَ [ذَلِكَ] رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَكِنْ قَدْ نَسَخَهُ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَكْرَمَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اصْطَفَانَا وَ لَمْ يَرْضَ لَنَا بِالدُّنْيَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْمَعُ لَنَا النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ فَشَهِدَ لَهُ بِذَلِكَ أَرْبَعَةُ نَفَرٍ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ فَشَبَّهُوا عَلَى الْعَامَّةِ وَ صَدَّقُوهُمْ وَ رَدُّوهُمْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ وَ أَخْرَجُوهَا مِنْ مَعْدِنِهَا [مِنْ] حَيْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ وَ احْتَجُّوا عَلَى الْأَنْصَارِ بِحَقِّنَا وَ حُجَّتِنَا فَعَقَدُوهَا لِأَبِي بَكْرٍ ثُمَّ رَدَّهَا أَبُو بَكْرٍ إِلَى عُمَرَ يُكَافِيهِ بِهَا ثُمَّ جَعَلَهَا عُمَرُ شُورَى بَيْنَ سِتَّةٍ [فَقَلَّدُوهَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ] ثُمَّ جَعَلَهَا ابْنُ عَوْفٍ لِعُثْمَانَ عَلَى أَنْ يَرُدَّهَا عَلَيْهِ فَغَدَرَ بِهِ عُثْمَانُ وَ أَظْهَرَ ابْنُ عَوْفٍ كُفْرَهُ وَ جَهْلَهُ وَ طَعَنَ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِهِ وَ زَعَمَ وُلْدُهُ أَنَّ عُثْمَانَ سَمَّهُ فَمَاتَ ثُمَّ قَامَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ فَبَايَعَا عَلِيّاً(علیه السلام) طَائِعَيْنِ غَيْرَ مُكْرَهَيْنِ ثُمَّ نَكَثَا وَ غَدَرَا وَ ذَهَبَا بِعَائِشَةَ [مَعَهُمَا] إِلَى الْبَصْرَةِ [مُطَالَبَةً بِدَمِ عُثْمَانَ] ثُمَّ دَعَا مُعَاوِيَةُ طُغَاةَ أَهْلِ الشَّامِ إِلَى الطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ وَ نَصَبَ لَنَا الْحَرْبَ ثُمَّ خَالَفَهُ أَهْلُ حَرُورَاءَ عَلَى أَنْ يَحْكُمَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَلَوْ كَانَا حَكَمَا بِمَا اشْتُرِطَ عَلَيْهِمَا لَحَكَمَا أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِ

ص: 879


1- .[2] علل الشرائع ج 2 ص474 باب223 باب العلة التي من أجلها أوجب الله على أهل الكبائر النار ح1

اللَّهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ وَ فِي سُنَّتِهِ فَخَالَفَهُ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ وَ قَاتَلُوهُ ثُمَّ بَايَعُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) بَعْدَ أَبِيهِ وَ عَاهَدُوهُ ثُمَّ غَدَرُوا بِهِ وَ أَسْلَمُوهُ وَ وَثَبُوا عَلَيْهِ حَتَّى طَعَنُوهُ بِخَنْجَرٍ فِي فَخِذِهِ وَ انْتَهَبُوا عَسْكَرَهُ وَ عَالَجُوا خَلَاخِيلَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِ فَصَالَحَ مُعَاوِيَةَ وَ حَقَنَ دَمَهُ وَ دَمَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ هُمْ قَلِيلٌ حَقَّ قَلِيلٍ حِينَ لَا يَجِدُ أَعْوَاناً ثُمَّ بَايَعَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ أَلْفاً ثُمَّ غَدَرُوا بِهِ ثُمَّ خَرَجُوا إِلَيْهِ فَقَاتَلُوهُ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَيْتِ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نُذَلُّ وَ نُقْصَى وَ نُحْرَمُ [وَ نُقْتَلُ وَ نُطْرَدُ] وَ نَخَافُ عَلَى دِمَائِنَا وَ كُلُّ مَنْ يُحِبُّنَا وَ وَجَدَ الْكَاذِبُونَ لِكَذِبِهِمْ مَوْضِعاً يَتَقَرَّبُونَ بِهِ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ وَ قُضَاتِهِمْ وَ عُمَّالِهِمْ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ يُحَدِّثُونَ عَدُوَّنَا عَنْ وُلَاتِهِمُ الْمَاضِينَ بِالْأَحَادِيثِ الْكَاذِبَةِ الْبَاطِلَةِ وَ يَرْوُونَ عَنَّا مَا لَمْ نَقُلْ تَهْجِيناً مِنْهُمْ لَنَا وَ كَذِباً مِنْهُمْ عَلَيْنَا وَ تَقَرُّباً إِلَى وُلَاتِهِمْ وَ قُضَاتِهِمْ بِالزُّورِ وَ الْكَذِبِ وَ كَانَ عِظَمُ ذَلِكَ وَ كَثْرَتُهُ فِي زَمَنِ مُعَاوِيَةَ بَعْدَ مَوْتِ الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقُتِلَتِ الشِّيعَةُ فِي كُلِّبَلْدَةٍ وَ قُطِعَتْ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ وَ صُلِبُوا عَلَى التُّهَمَةِ وَ الظِّنَّةِ مِنْ ذِكْرِ حُبِّنَا وَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْنَا ثُمَّ لَمْ يَزَلِ

الْبَلَاءُ يَشْتَدُّ وَ يَزْدَادُ إِلَى زَمَانِ ابْنِ زِيَادٍ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ جَاءَ الْحَجَّاجُ فَقَتَلَهُمْ بِكُلِّ قِتْلَةٍ وَ بِكُلِّ ظِنَّةٍ وَ بِكُلِّ تُهَمَةٍ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَيُقَالُ لَهُ زِنْدِيقٌ أَوْ مَجُوسِيٌّ كَانَ ذَلِكَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يُشَارَ إِلَيْهِ أَنَّهُ مِنْ شِيعَةِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ رُبَّمَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ الَّذِي يُذْكَرُ بِالْخَيْرِ وَ لَعَلَّهُ يَكُونُ وَرِعاً صَدُوقاً يُحَدِّثُ بِأَحَادِيثَ عَظِيمَةٍ عَجِيبَةٍ مِنْ تَفْضِيلِ بَعْضِ مَنْ قَدْ مَضَى مِنَ الْوُلَاةِ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ مِنْهَا شَيْئاً قَطُّ وَ هُوَ يَحْسَبُ أَنَّهَا حَقٌّ لِكَثْرَةِ مَنْ قَدْ سَمِعَهَا مِنْهُ مِمَّنْ لَا يُعْرَفُ بِكَذِبٍ وَ لَا بِقِلَّةِ وَرَعٍ وَ يَرْوُونَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَشْيَاءَ

ص: 880

قَبِيحَةً وَ عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مَا يَعْلَمُ اللَّهُ أَنَّهُمْ قَدْ رَوَوْا فِي ذَلِكَ الْبَاطِلَ وَ الْكَذِبَ وَ الزُّورَ [قَالَ] قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ سَمِّ لِي مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ رَوَوْا أَنَّ سَيِّدَيْ كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَنَّ عُمَرَ مُحَدَّثٌ وَ أَنَّ الْمَلَكَ يُلَقِّنُهُ وَ أَنَّ السَّكِينَةَ تَنْطِقُ عَلَى لِسَانِهِ وَ أَنَّ عُثْمَانَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَحِي مِنْهُ [وَ أَنَّ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ وَزِيراً مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَنِ اقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ مِنْ بَعْدِي] وَ اثْبُتْ حِرَاءَ فَمَا عَلَيْكَ إِلَّا نَبِيٌّ وَ صِدِّيقٌ وَ شَهِيدٌ حَتَّى عَدَّدَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ رِوَايَةٍ يَحْسَبُونَ أَنَّهَا حَقٌّ فَقَالَ هِيَ وَ اللَّهِ كُلُّهَا كَذِبٌ وَ زُورٌ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ لَمْ يَكُنْ مِنْهَا شَيْ ءٌ قَالَ مِنْهَا مَوْضُوعٌ وَ مِنْهَا مُحَرَّفٌ فَأَمَّا الْمُحَرَّفُ فَإِنَّمَا عَنَى [أَنَ] عَلَيْكَ نَبِيُّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ صِدِّيقٌ وَ شَهِيدٌ يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَبِلَهَا وَ مِثْلُهُ كَيْفَ لَا يُبَارَكُ لَكَ وَ قَدْ عَلَاكَ نَبِيٌّ وَ صِدِّيقٌ وَ شَهِيدٌ يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ عَامُّهَا كَذِبٌ وَ زُورٌ وَ بَاطِلٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قَوْلِي قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَوْلَ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَا اخْتَلَفَ فِيهِ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِيَّ(علیه السلام)

مجلسى عليه الرحمه ميگويد: در كتاب سليم بن قيس هلالى ديدم كه ابان بن ابى عياش گفت حضرت باقر(علیه السلام) فرمود. چقدر قريش به ما اهل بيت ظلم كرد و بر ضرر ما قدم برداشت و ما را كشت و چقدر شيعيان و دوستان ما از مردم كشيدند. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت با اينكه حق ما را كاملا معين كرد و دستور به اطاعت از ما داد و ولايت و محبت ما را واجب نمود و به آنها اطلاع داد كه ما از جان به آنها مقدم تريم و به حاضرين دستور داد كه به غائبين اين مطالبرا برسانند. بر خلاف على(علیه السلام) قيام كردند، آن جناب با آنها به احتجاج ايستاد به وسيله آنچه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در باره او فرموده بود و هر چه مردم شنيده بودند. گفتند: صحيح است اما به

ص: 881

دروغ گفتند: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين حرف ها را فرموده ولى بعد نسخ كرده. و باز به دروغ گفتند: پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است ما اهل بيت(علیهم السلام) را خداوند گرامى داشته و برگزيده و ما را به دنيا امتياز نبخشيده و براى ما نبوّت و خلافت را جمع ننموده، بر اين مطلب چهار نفر شهادت دادند عمر و ابو عبيده و معاذ بن جبل و سالم غلام ابى حذيفه، مردم را به اشتباه انداختند مردم هم سخن آنها را تصديق كردند و آنها را به عقب برگرداندند و از جايگاهى كه خدا براى آنها قرار داده بود خارجشان كردند بر انصار استدلال كردند با همان استدلالى كه حق ما را ثابت مي كرد. خلافت را به ابابكر سپردند. بعد ابا بكر به پاس خدمت عمر به او رد كرد بعد عمر، خلافت را به شوراى شش نفرى واگذاشت بعد عبد الرحمن بن عوف به عثمان سپرد كه او به خودش بر گرداند. عثمان به او خيانت كرد به همين جهت عبد الرحمن بن عوف او را تكفير نمود و در زمان عثمان مبتلا به طاعون شد و از دنيا رفت بستگان او خيال كردند عثمان او را مسموم نموده. سپس طلحه و زبير به خواست خود بدون اجبار حركت كردند و با على(علیه السلام) بيعت نمودند هر دو خلاف عهد كرده بيعت را شكستند و عايشه را تحريك نموده او را به بصره بردند. معاويه سركشان شام را بر على(علیه السلام) شورانيد به خونخواهى عثمان. جنگ به پا كرد، بعد با على(علیه السلام) خوارج مخالفت كردند كه بايد حكم از روى كتاب خدا و سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بشود اگر آنها واقعا آن طورى كه تعهد كرده بودند حكم مي كردند بايد على(علیه السلام) را جانشين پيامبر مي دانستند بر طبق كتاب خدا و به گفته پيامبر(صلی الله علیه و آله) و سنت آن جناب ولى اهل نهروان با او مخالفت نموده به پيكار برخاستند.سپس با حسن بن على(علیه السلام) بيعت كردند پس از پدرش و تعهد نمودند، اما خيانت كردند و او را به دشمن واگذاردند حتّى بر او حمله كرده و با خنجر به رانش زدند و سپاهش را غارت نمودند حتّى خلخال از پاى زنان خارج كردند. امام حسن(علیه السلام) با معاويه مصالحه كرد به جهت حفظ خون خود و اهل بيت و شيعيانش كه بسيار كم

ص: 882

بودند. به اندازه اى كه يار و ياورى كافى نداشت. بعد با حضرت حسين(علیه السلام) هجده هزار نفر بيعت كردند ولى خيانت نمودند بروى او شمشير كشيدند و به جنگ پرداختند تا شهيد شد. پيوسته ما اهل بيت پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) خوار و تبعيد شديم و محروم بوديم و كشته مى شديم و مطرود و هر كه ما را دوست مي داشت در همين وضع بود. دروغ پردازان محلى راه يافتند كه بدان وسيله مقرب شوند پيش فرمانروايان و قاضى ها و كارگزاران در هر شهر و ديار براى دشمنان ما و فرمانروايان احاديث دروغى را ذكر مي كردند از خود ما به دروغ احاديثى نقل مي كردند كه ما نگفته بوديم تا ما را كوچك كنند و تا پيش فرمانروايان و قاضى ها مقرب گردند با گزاف گوئى و دروغ، بيشتر اين پيش آمدها در زمان معاويه بود پس از درگذشت امام حسن(علیه السلام) شيعيان را در هر شهر و ديارى مي كشتند و دست و پاى آنها را قطع می نمودند و به دار مى آويختند با يك تهمت و احتمال كه به ما بستگى دارد و از پيروان ما است. اين گرفتاري ها پيوسته شدت مي يافت در زمان ابن زياد پس از شهادت حضرت حسين(علیه السلام) بعد حجاج بن يوسف آمد در كشتار آنها هر چه توانست زياده روى كرد با هر گمان و تهمتى به طورى كه اگر به كسى كافر يا مجوسى مي گفتند مايل تر بود تا اينكه نسبت تشيع بدهند كه از دوستان حسين(علیه السلام) است. بسيار ديده مي شد شخصى نيكوكار بود و مردى پرهيزگار و راستگو به شمار مي رفت اما حديث هاى عجيب و غريبى نقل مي كرد در فضيلت و برترى بعضى از فرمانروايان كه هرگز يكى از آنهاراست نبود و گمان مي كرد اين احاديث درست و صحيح است چون بسيار شنيده بود آنها را از كسانى كه اعتماد به راستگوئى و ورع ايشان داشت. از على(علیه السلام) كارهاى زشتی را به دروغ نقل مى كردند و هم از امام حسن(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) مطالبى كه خدا مي دانست دروغ است به كذب و افترا نسبت مي دادند. عرضه داشتم: آقا مقدارى از آن مطالب را براى من نقل بفرمائيد فرمود: يكى، اين روايت كه عمر سرور پيران

ص: 883

بهشت است و عمر با ملائكه صحبت مي كند و به او تلقين مي نمايند و وقار و سكينه از زبانش فرو مي ريزد و ملائكه از عثمان خجالت مي كشند و ثابت باش اى كوه حرى بر روى تو نيست مگر نبى و صديق و شهيد، آنگاه حضرت باقر(علیه السلام) بيش از دويست روايت ذكر كرد كه مردم معتقدند همه آنها درست است سپس فرمود: به خدا قسم همه اينها دروغ و بهتان است. عرضه داشتم: هيچ كدام از اين ها نبوده؟ فرمود: بعضى از اينها ساختنى است و بعضى را تغيير داده اند...سپس امام(علیه السلام) فرمود: خدايا سخن مرا قرار ده مطابق سخن پيامبر(صلی الله علیه و آله) و سخن على(علیه السلام) در چيزهائى كه امت محمّد(صلی الله علیه و آله) در آن اختلاف كرده اند پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) تا ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)(1)

تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ الْخَبَرَ

ابا صلت هروى از حضرت رضا(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: هيچ يك از ما نيست مگر اينكه كشته مى شود. (2)اعْتِقَادُنَا فِي النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ سُمَّ فِي غَزْوَةِ خَيْبَرَ فَمَا زَالَتْ هَذِهِ الْأَكْلَةُ تعاده [تُعَاوِدُهُ] حَتَّى قَطَعَتْ أَبْهَرَهُ فَمَاتَ مِنْهَا وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَتَلَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ، وَ دُفِنَ بِالْغَرِيِّ. وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) سَمَّتْهُ امْرَأَتُهُ جَعْدَةُ بِنْتُ الْأَشْعَثِ الْكِنْدِيِّ، فَمَاتَ مِنْ ذَلِكَ. وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قُتِلَ بِكَرْبَلَاءَ، وَ قَاتِلُهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ لَعَنَهُ اللَّهُ. وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) سَيِّدُ الْعَابِدِينَ سَمَّهُ الْوَلِيدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ فَقَتَلَهُ. وَ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) سَمَّهُ إِبْرَاهِيمُ بْنُ وَلِيدٍ فَقَتَلَهُ. وَ الصَّادِقُ(علیه السلام) سَمَّهُ الْمَنْصُورُ فَقَتَلَهُ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) سَمَّهُ هَارُونُ الرَّشِيدُ فَقَتَلَهُ. وَ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) قَتَلَهُ الْمَأْمُونُ بِالسَّمِّ. وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ

ص: 884


1- .[1] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص630 الحديث العاشر[1]
2- .[2] بحار الأنوار ج 27 ص214 باب 9 شدة محنهم و أنهم أعظم الناس مصيبة و أنهم عليهم السلام لا يموتون إلا بالشهادة ح16

عَلِيٍّ(علیه السلام) قَتَلَهُ الْمُعْتَصِمُ بِالسَّمِّ. وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَتَلَهُ الْمُعْتَضِدُ بِالسَّمِّ. وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیه السلام) قَتَلَهُ الْمُعْتَمِدُ بِالسَّمِّ.

وَ اعْتِقَادُنَا أَنَّ ذَلِكَ جَرَى عَلَيْهِمْ عَلَى الْحَقِيقَةِ وَ الصِّحَّةِ لَا عَلَى الْحِسْبَانِ وَ الْحَيْلُولَةِ وَ لَا عَلَى الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُمْ شُبِّهُوا أَوْ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَلَيْسَ مِنْ دِينِنَا عَلَى شَيْ ءٍ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ قَدْ أَخْبَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) أَنَّهُمْ مَقْتُولُونَ وَ مَنْ قَالَ إِنَّهُمْ لَمْ يُقْتَلُوا فَقَدْ كَذَّبَهُمْ وَ مَنْ كَذَّبَهُمْ فَقَدْ كَذَّبَ اللَّهَ وَ مَنْ كَذَّبَ اللَّهَ فَقَدْ كَفَرَ

بِهِ وَ خَرَجَ بِهِ عَنِ الْإِسْلَامِ (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً

فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ )

اعتقادات صدوق: مي نويسد اعتقاد ما اينست كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خيبر مسموم شد پيوسته اين ناراحتى در آن جناب بازگشت مي كرد و از آن ناراحتى فوت شد. امير المؤمنين(علیه السلام) را عبد الرحمن بن ملجم شهيد كرد و در نجف دفن شد. امام حسن(علیه السلام) را همسرش جُعده دختر اشعث كندى لعنت خدا بر اين دختر و پدر باد، مسموم كرد امام حسين(علیه السلام) در كربلا شهيد شد آن جناب را سنان بن انس نخعى كشت حضرت زين العابدين(علیهالسلام) را وليد بن عبد الملك مسموم كرد امام باقر(علیه السلام) را ابراهيم بن وليد مسموم كرد و آن جناب را شهيد نمود حضرت صادق(علیه السلام) را منصور دوانيقى شهيد كرد و مسموم نمود. موسى بن جعفر(علیه السلام) را هارون الرشيد مسموم كرد و شهيد شد حضرت رضا(علیه السلام) را مامون با سمّ شهيد حضرت جواد(علیه السلام) را معتصم به وسيله سمّ شهيد كرد. حضرت امام على النقى(علیه السلام) را متوكل با سم شهيد نمود و امام حسن عسكرى(علیه السلام) را معتضد عباسى با سم شهيد كرد. ما معتقديم كه واقعا اين اتفاقات براى آنها پيش آمد نه اينكه در عالم خيال و گمان مردم و يا بصورت شك و ترديد هر كه خيال كند كه ظاهرا چنين مي شد

ص: 885

نسبت به همه يا يكى از ائمه(علیهم السلام) هرگز بر اعتقاد و دين ما نيست و ما از او بيزاريم پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اطلاع داده و همچنين ائمه(علیهم السلام) كه آنها شهيد مي شوند هر كه بگويد كشته نشده اند. آنها را تكذيب نموده و هر كه آنها را تكذيب كند خدا را تكذيب نموده و با تكذيب خدا كافر شده و از دين اسلام خارج است (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ )(1) و هر كه جز اسلام دين ديگرى بپذيرد از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانكاران است. (2)

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) رَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَأَرَادَ الْكَلَامَ فَخَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فقد [فَقَعَدَ] سَاعَةً ثُمَّ قَامَ فَقَالَ ....وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُوم كفاية الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه حضرت امام حسن(علیه السلام) پس از شهادت پدر خود امير المؤمنين(علیه السلام) در ضمن سخن رانى خود فرمود: پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) به من خبر داده كه امامت در اختيار دوازده امام از اهل بيت(علیهم السلام) اوست كه بر گزيده اند هيچ كدام از ما نيست مگر اينكه يا مسموم مى شود و يا مقتول. (3)

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ

ص: 886


1- .[1] آل عمران آیة 85
2- .[2] اعتقادات الإماميه (للصدوق) ص 97 باب 37 باب الاعتقاد في نفي الغلو و التفويض
3- .[1] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص160 باب ما روي عن الحسن بن علي عن رسول الله ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر ح1

بَيْنَ يَدَيْهِ طَشْتٌ يُقْذَفُ فِيهِ الدَّمُ وَ يَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاهُ مُعَاوِيَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّكَأَ فَقُلْتُ عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ نَعَمْ اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ وَ لَا كمل [تَحْمِلْ هَمَ] يَوْمِكَ الَّذِي له باب [لَمْ يَأْتِ] عَلَى لومك [يَوْمِكَ] الَّذِي أَنْتَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا عِقَاباً وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالًا كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا وَ إِنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ تَكُنْ قَدْ أَخَذْتَ مِنَ الْمَيْتَةِ وَ إِنْ كَانَ الْعِتَابَ فَإِنَّ الْعِقَابَ يَسِيرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذَا نَازَعَتْكَ إِلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً فاتك [أَعَانَكَ] وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ وَ إِنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ جَدَّهَا [مَدَّهَا] وَ إِنْ بَدَتْ مِنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا وَ إِنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ وَ إِنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَكَ وَ إِنْنَزَلَتْ بِكَ أَحَدُ الْمُلِمَّاتِ أسألك [وَاسَاكَ] مَنْ لَا يَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ وَ

ص: 887

لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّوَالِقُ وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ إِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْفِساً آثَرَكَ قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خشت [خَشِيتُ] عَلَيْهِ وَ دَخَلَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ فَانْكَبَّ عَلَيْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ وَ تَسَارَّا جَمِيعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ قَدْ نُعِيَتْ إِلَيْهِ نَفْسُهُ وَ قَدْ أَوْصَى إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ تُوُفِّيَ فِي يَوْمِ الْخَمِيسِ فِي آخِرِ صَفَرٍ سَنَةَ خَمْسِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ لَهُ سَبْعٌ وَ أَرْبَعُونَ سَنَةً.

در كتاب كفايه از جنادة بن ابى اميه نقل مي كند كه گفت: من در آن مرضى كه امام حسن(علیه السلام) از دنيا رفت به حضور آن حضرت مشرف شدم. جلو آن بزرگوار طشتى بود، خونى كه استفراغ مي كرد در ميان آن طشت مي ريخت، و نيز لخته های خون به وسيله آن زهرى كه از طرف معاويه به آن بزرگوار داده شده بود خارج مي شد من به امام حسن(علیه السلام) عرضه داشتم: اى آقاى من! چرا خويشتن را معالجه نمي كنى!؟ فرمود: اى بنده خدا! مرگ را با چه مي توان معالجه نمود!؟ من گفتم (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ)(1) سپس آن حضرت متوجه من شد و فرمود: به خدا قسم پيغمبر خدا به ما خبر داده، مقام امامت نصيب دوازده نفر از فرزندان على(علیه السلام) و زهرا خواهد شد و هيچ يك از ما نيست مگر اينكه مسموم يا مقتول مى شود آنگاه من طشت را برداشتم و امام(علیه السلام) گريست. راوى مي گويد: به امام حسن(علیه السلام) عرضه داشتم: يا بن رسول اللَّه! مرا موعظه كن. فرمود: آرى، آماده سفر آخرت باش، زاد و توشه اين سفر را قبل از فرا رسيدن اجل تحصيل كن، بدان كه تو طالب دنيا هستى و مرگ طالب تو در اين روزى كه هستى غم و اندوه آن روزى كه نيامده مخور! بدان تو از مال بيشتر از قوت و غذاى خود جمع نمي كنى مگر اينكه براى ديگرى خزينه خواهى كرد. بدان كه إِلَّا

كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا

ص: 888


1- .[1] البقرة آیة 156

عِقَاباً وَ فِي الشُّبُهَاتِعِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ يعنى فرداى قيامت در باره مال حلال دنيا حساب و راجع به حرام آن عقاب و عذاب و در باره شبهه ناك آن عتاب خواهد بود. تو دنيا را نظير يك مردارى فرض كن و به قدر كفايت از آن برگير، اگر اين مقدار كه گرفتى حلال باشد از زهاد دنيا محسوب خواهى شد، و اگر حرام باشد مسئوليتى ندارى، زيرا گويا، از ميته به قدر احتياج استفاده نموده باشى. و اگر عتاب در كار باشد سهل و آسان است. براى دنيا به نحوى كار كن كه گويا، دائما مي خواهى در دنيا باشى (پس اگر يكى از كارهاى دنيوى به تأخير بيفتد بعدا وقت دارى كه آن را انجام دهى) ولى براى عالم آخرت به نحوى كار كن كه گويا، فردا خواهى مرد (و فرصتى براى انجام دادن آن نخواهى داشت) اگر طالب عزت بدون عشيره و هيبت بدون قدرت هستى از ذلت معصيت پروردگار به سوى عزت طاعت او شتاب كن. هر گاه ناچار شدى با مردان رفاقت نمائى با كسى رفاقت كن كه زينت بخش تو باشد، اگر خدمتى براى او كردى نگاهدار تو باشد، اگر كمكى از وى بخواهى معين تو باشد، اگر سخنى بگوئى تصديق نمايد، اگر بر دشمنى حمله كنى تو را تقويت كند، اگر دستى براى احسان دراز كنى او نيز دراز نمايد، اگر روزگار رخنه اى در كار تو ايجاد كند او آن را مسدود كند، اگر از تو نيكى احساس كند منظور بدارد، اگر از او چيزى بخواهى عطا نمايد، اگر تو ساكت باشى او شروع به سخن كند، اگر بلائى به وى رسيد تو ناراحت شوى. خلاصه بايد كسى باشد كه به وسيله او مصيبتى بر تو وارد نشود. و بلاهائى از او به تو نرسد، در موقع حقايق تو را رها ننمايد، اگر در باره چيزى اختلاف پيدا نموديد تو را بر خود مقدم بدارد. راوى مي گويد: سپس نفس مبارك امام حسن(علیه السلام) قطع و رنگ مقدسش به نحوى زرد شد كه من ترسيدم شهيد شود، در اين بين امام حسين(علیه السلام) و اسود بن ابو الاسود وارد شدند. امام حسين(علیه السلام) آن حضرت را در برگرفت. سر و ميان دو چشم مبارك

ص: 889

او را بوسيد، سپس نزد آن بزرگوار نشست و با يك ديگر رازهاى فراوان گفتند، ابو الاسود گفت: إنا للَّه! امام حسن(علیه السلام) خبر مرگ خود را داد، امام حسن(علیه السلام) حسين(علیه السلام) را وصى خويشتن قرار داد و در روز پنج شنبه آخر ماه صفر سنه پنجاهم هجرى در سن چهل و هفت سالگى شهيد و در قبرستان بقيع دفن شد. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ قَالَ:

لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ) قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ.

امام باقر(علیه السلام): چون آيه (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ )(2) روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان خوانيم نازل شد، عرضه داشتند: اى فرستاده خدا! مگر شما امام همه مردم نيستيد؟ پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من از جانب خدا به سوى همه مردم فرستاده شده ام ولى بعد از من امامانى از خاندانم بر مردم منصوب شوند، ايشان در ميان مردم قيام كنند و مردم آنها را تكذيب كنند و امامان كفر و گمراهى و پيروانشان بر ايشان ستم كنند، هر كه آنها را دوست دارد و از آنها پيروى كند و تصديقشان نمايد، از من بوده و با من است و مرا ملاقات خواهد كرد و آگاهباشيد هرکه به ايشان ستم كند و تكذيبشان نمايد، از من نبوده و با من نيست و من از او بيزارم.(3)

ص: 890


1- .[1] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص227 باب ما جاء عن الحسن ع ما يوافق هذه الأخبار و نصه على أخيه الحسين ع
2- . الاسراء 71
3- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص215 بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِمَامَانِ إِمَامٌ يَدْعُو إِلَى اللَّهِ وَ إِمَامٌ يَدْعُو إِلَى النَّارِ ح1

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ وَ وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ وَ عَمَّا لَا يَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَيْهِ أَسْمَاعَكُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَكُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورُكُمْ

ص: 891

ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ الْمُصَلِّينَ وَ السَّاجِدِينَ وَ أَنْ لَا يُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ (يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ )(1) أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَيْسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ فَقَالَ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِالْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِي هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمِينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلَاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضاً كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ وَ مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَلَيْكُمْ وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُفَتِّحَهَا عَلَيْكُمْ وَ الشَّيَاطِينَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُسَلِّطَهَا عَلَيْكُمْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي

ص: 892


1- . المطففین آیة 6

هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى

خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.

على بن ابى طالب(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يك روز اين خطبه را براى ما خواند آيا مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است، ماهى است كه پيش خدا بهترين ماه است و روزهايش بهترين روزها و شب هايش بهترين شب ها و ساعاتش بهترين ساعات آن ماهى است كه در آن دعوت شديد به مهمانى خدا و اهل كرامت خدائيد در آن نفس هاى شما در آن تسبيح است و خواب شما در آن عبادتست كردارتان در آن پذيرفته و دعايتانمستجاب از خدا بخواهيد با نيات درست و دل هاى پاك كه شما را براى روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد بدبخت آنكه از آمرزش خدا در اين ماه محروم گردد، به گرسنگى و تشنگى خود در آن گرسنگى و تشنگى روز قيامت را ياد كنيد و بر فقراء و مساكين خود صدقه دهيد و بزرگان خود را احترام كنيد و خردان را ترحم كنيد و صله رحم كنيد و زبان ها نگهداريد و از آنچه خدا ديدنش را حلال نكرده چشم بپوشيد و آنچه را از شنيدنش

ص: 893

حلال نكرده گوش ببنديد و بر يتيمان مردم مهر ورزيد تا بر يتيمان شما مهر ورزند و به خدا از گناهان خود توبه كنيد و در وقت نماز دست به دعا برداريد كه بهترين ساعت ها است خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد به مناجات آنها پاسخ دهد و فرياد آنها را لبيك گويد و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب كند اي مردم نفس شما گرو كردار شما است آن را به استغفار رها كنيد دوش شما از گناهان شما بار سنگينى دارد به طول سجود آن را سبك كنيد و بدانيد كه خداى تعالى ذكره به عزت خود قسم خورده كه نمازخوانان و ساجدان را عذاب نكند و آنها را روز قيامت به هراس دوزخ نيندازد، آيا مردم هر كدام شما يك روزه دار را افطار دهد در اين ماه نزد خدا ثواب آزاد كردن بنده اى دارد و گناهان گذشته اش آمرزيده گردد عرضه شد: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) همه ما بر آن توانائى نداريم، فرمود: از خدا بپرهيزيد گرچه با نيمه خرمائى باشد و گرچه به شربتى آب باشد ای مردم هر كه در اين ماه خوش خلقى كند جواز صراط او باشد در روزى كه همه قدم ها بلغزد هر كه در آن تخفيف دهد بر مملوكان خود خدا حسابش را تخفيف دهد و هر كه شر خود را باز دارد خدا خشم خود را از او باز دارد روزى كه ملاقاتش كند و هر كه در آن يتيمى را گرامى دارد خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد و هر كه در آن صله رحم كند روز ملاقات با او صله نمايد برحمت خود و هر كه قطع رحم كند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد هر كه نماز مستحبىبخواند خدا برات آزادى از آتش برايش بنويسد و هر كه در آن واجبى ادا كند ثواب كسى دارد كه هفتاد واجب در ماه هاى ديگر ادا كند و هر كه در آن بر من بسيار صلوات فرستد خدا روزى كه ميزان ها سبك است ميزانش را سنگين كند هر كه يك آيه قرآن در آن بخواند چون كسى باشد كه در ماه هاى ديگر يك ختم قرآن بخواند ای مردم درهاى بهشت در اين ماه گشوده از خدا بخواهيد كه آنها را نبندد به روى شما، درهاى دوزخ در اين ماه بسته است از

ص: 894

پروردگار خود بخواهيد كه به روى شما آنها را نگشايد شياطين در آن به بند هستند از خدا و پروردگار خود بخواهيد كه ديگر آنها را بر شما مسلط نكند امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: من برخاستم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) كدام عمل در اين ماه بهتر است فرمود: اى ابو الحسن! بهترين عمل در اين ماه ورع از محارم خداى عز و جل است سپس گريست عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) چرا گريه می كنید؟ فرمود: براى آنچه در اين ماه از تو حلال شمارند گويا تو را مي نگرم كه نماز براى پروردگارت مي خوانى و شقى تر اولين و آخرين كه جفت پى كننده شتر ثمود است برانگيخته شود و ضربتى بر فرقت زند و محاسنت را خضاب كند اميرالمؤمنين فرمود: عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اين در صورتيست كه دين من سالم است؟ پیامبر فرمود: با سلامتى دين تو است سپس فرمود: اى على! هر كه تو را بكشد مرا كشته و هر كه تو را به خشم آرد مرا به خشم آورده و هر كه تو را دشنام دهد مرا دشنام داده زيرا تو جان منى روحت از روح من و گلت از گل منست به راستى خداى تبارك و تعالى آفريده مرا با تو برگزيده مرا با تو و مرا براى نبوت اختيار كرده و تو را براى امامت هر كه منكر امامت تو است منكر نبوت منست اى على تو وصى من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من و خليفه من بر امت منى در زندگى من و پس از مردن من فرمانت فرمان من و غدقنت غدقن منست سوگند به آنكه مرا به نبوت مبعوث كرده و بهترین خلق ساخته كه تو حجت خدائى بر خلقش و امين اوئى بر سِرَّش و خليفه اوئى بر بندگانش. (1)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ(علیه السلام) فَلَمَّا رَآهُ

ص: 895


1- . الأمالي( للصدوق) النص95 المجلس العشرون ح4

بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى ثُمَّ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) فَلَمَّا رَآهَا بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَأَجْلَسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا أَخِي فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا تَرَى وَاحِداً مِنْ هَؤُلَاءِ إِلَّا بَكَيْتَ أَ وَ مَا فِيهِمْ مَنْ تُسَرُّ بِرُؤْيَتِهِ فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ إِنِّي وَ إِيَّاهُمْ لَأَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ نَسَمَةٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْهُمْ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ أَخِي وَ شَقِيقِي وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدِي وَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِي وَ شَفَاعَتِي وَ هُوَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ قَائِدُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ هُوَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ بِوَلَايَتِهِ صَارَتْ أُمَّتِي مَرْحُومَةً وَ بِعَدَاوَتِهِ صَارَتِ الْمُخَالَفَةُ لَهُ مِنْهَا مَلْعُونَةً وَ إِنِّي بَكَيْتُ حِينَ أَقْبَلَ لِأَنِّي ذَكَرْتُ غَدْرَ الْأُمَّةِ بِهِ بَعْدِي حَتَّى إِنَّهُ لَيُزَالُ عَنْ مَقْعَدِي وَ قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ بَعْدِي ثُمَّ لَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُضْرَبَ عَلَى قِرْنِهِ ضَرْبَةً تُخْضَبُ مِنْهَا لِحْيَتُهُ فِي أَفْضَلِ الشُّهُورِ (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ)(1) وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ(علیها السلام) فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِيمِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا

ص: 896


1- . البقرة آیة 18

يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ(علیها السلام) سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ(علیها السلام) فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ )(1) يَا فَاطِمَةُ (اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)(2) ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيَلْحَقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِينَ وَ أَمَّا الْحَسَنُ(علیه السلام) فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ

ص: 897


1- . آل عمران آیة 42
2- . آل عمران آیة 43

ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِي فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي الْمَلَائِكَةُ وَ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ الْحِيتَانُ فِي جَوْفِ الْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى الْعُيُونُ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَإِنَّهُ مِنِّي وَ هُوَ ابْنِي وَ وَلَدِي وَ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدَ أَخِيهِ وَ هُوَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ غِيَاثُ الْمُسْتَغِيثِينَ وَكَهْفُ الْمُسْتَجِيرِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ بَابُ نَجَاةِ الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهُ تَذَكَّرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهِ بَعْدِي كَأَنِّي بِهِ وَ قَدِ اسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَ قُرْبِي فَلَا يُجَارُ فَأَضُمُّهُ فِي مَنَامِهِ إِلَى صَدْرِي وَ آمُرُهُ بِالرِّحْلَةِ عَنْ دَارِ هِجْرَتِي وَ أُبَشِّرُهُ بِالشَّهَادَةِ فَيَرْتَحِلُ عَنْهَا إِلَى أَرْضِ مَقْتَلِهِ وَ مَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ قَتْلٍ وَ فَنَاءٍ تَنْصُرُهُ عِصَابَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ مِنْ سَادَةِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ قَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَخَرَّ عَنْ فَرَسِهِ صَرِيعاً ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ مَظْلُوماً ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَكَى مَنْ حَوْلَهُ وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمْ بِالضَّجِيجِ ثُمَّ قَالَ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي بَعْدِي ثُمَّ دَخَلَ مَنْزِلَهُ.

ص: 898

ابن عباس گويد روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بود كه حسن(علیه السلام) آمد و چون او را ديد گريست و سپس فرمود: بیا نزد من اى پسرم و او را به خود نزديك كرد تا بر زانوى راست نشانيد سپس حسين(علیه السلام) آمد و چون او را ديد گريست و گفت بيا بيا پسر جانم و او را هم نزديك كرد تا بر زانوى چپ خود نشانيد سپس فاطمه(علیها السلام) آمد و گریست او را هم به خود نزديك كرد و برابر خود نشانيد و سپس امير المؤمنين(علیه السلام) آمد او را هم كه ديد گريست و نزديك خود طلبيد و در پهلوى راست خود نشانيد، اصحابش گفتند يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) هر كدام را که ديدى گريستى؟ توى اين ها كسى نبود كه از ديدنش شاد شوى؟ فرمود: به حق آنكه مرا به نبوت بر انگيخته و بر همه مردم برگزيده من و اين ها گرامى ترين خلقيم نزد خدا و روى زمين كسى نيست كه از اين ها نزد من محبوبتر باشد اما على بن ابى طالب(علیه السلام) كه برادر من و همكار من و بعد از من صاحب امر است و صاحب لواء منست در دنيا و آخرت و صاحب حوض من و شفاعت منست و سرور هر مسلمانى و امام هر مؤمنى است و پيشواى هر متقى و وصى و خليفه من بر خاندانم و امتم در زندگى و پس از مرگم دوستش دوست من و دشمنش دشمنم به ولايتش امتم مرحومه اند و هر كه مخالف او باشد ملعونست و چون آمد گريستم براى آنكه يادم آمد كه پس از من امتم با او دغلى كنند و او را ازمسندم بردارند و خدا آن را براى او مقرر كرده پس از من و سپس گرفتارى كشد تا ضربتى به سرش زنند كه محاسنش از آن خضاب شود در بهترين ماهى كه ماه رمضانست و خدا در آن قرآن نازل كرده براى هدايت مردم و گواهى بر رهنمائى و فرق حق و باطل، و اما دخترم فاطمه(علیها السلام) كه بانوى زنان جهانيان است از اولين و آخرين و پاره تن منست و نور ديده منست و ميوه دل منست و روح منست كه درون منست و حوراء انسيه است هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله بايستد نورش به فرشتگان آسمان بتابد چنانچه نور اختران بر زمين بتابد و خداى عز و جل

ص: 899

به فرشتگانش فرمايد فرشتگانم ببينيد كنيزم فاطمه(علیها السلام) را برابرم ايستاده و دلش از ترسم مي لرزد و دل به عبادتم داده، گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش امان دادم و چون او را ديدم بيادم افتاد آنچه پس از من با وى مى شود گويا مى بينم خوارى به خانه اش راه يافته و حرمتش زير پا رفته و حقش غصب شده و ارثش ممنوع شده و پهلويش شكسته و جنين او سقط شده و فرياد مي زند يا محمدا و جواب نشنود و استغاثه كند و كسى به دادش نرسد و هميشه پس از من غمنده و گرفتار و گريان است...ياد جدائى من كند و شب كه آواز مرا نشنود به هراس افتد آوازى كه من با تلاوت قرآن تهجد مي كردم و خود را خوار بيند پس از آنكه در دوران پدر عزيز بوده در اينجا خداى تعالى او را با فرشتگان مأنوس سازد و او را بدان چه به مريم بنت عمران(علیها السلام) گفتند ندا دهند و گويند اى فاطمه(علیها السلام) خدايت گزيد و پاك كرد و بر زنان جهانيان برگزيد اى فاطمه(علیها السلام) قنوت كن بر پروردگارت و سجود و ركوع كن با راكعان سپس بيمارى او آغاز شود و خدا مريم بنت عمران(علیها السلام) را بفرستد او را پرستارى كند و در بيمارى او انيس او باشد اينجا است كه گويد پروردگارا من از زندگى دلتنگ شدم و از اهل دنيا ملولم مرا به پدرم رسان خداى عز و جل او را به من رساند و اول كس از خاندانمباشد كه به من رسد، محزون و گرفتار و غمنده و شهيد بر من وارد شود و من در اينجا بگويم خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده و كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده و خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا سقط جنين كرده و ملائكه آمين گويند، اما حسن(علیه السلام) كه پسرم و فرزندم و پاره تنم و نور ديده ام و روشنى دلم و ميوه قلبم هست و او سيد جوانان اهل بهشت است و حجت خداست بر امت امرش امر من است و قولش قول من هم هر كه پيرويش كند از منست و هر كه نافرمانيش كند از من نيست و چون او را ديدم بيادم آمد آنچه از اهانت پس از من بيند و تا آنجا كشد كه با زهر

ص: 900

ستم و عدوانش كشند در اينجا فرشتگان هفت آسمان بر او بگريند و همه چيز تا پرنده هوا و ماهيان دريا بر او گريند چشم كسى كه بر او بگريد كور نباشد روزى كه چشم ها كورند و هر كه بر او محزون شود روزى كه دل ها همه محزونند دلش محزون نباشد و هر كه در بقيع او را زيارت كند قدمش بر صراط برجا ماند روزى كه همه قدم ها بلغزند و اما حسين(علیه السلام) از من است و فرزند من است و بهترين خلق است، پس از برادرش امام مسلمانان و سرور مؤمنان و خليفه خداوند عالميان است و غياث مستغيثين و پناه امان جويان و حجت خدا بر همه خلق و او سيد جوانان اهل بهشت است و باب نجات است امرش امر من است و طاعتش طاعت من، هر كه پيرويش كند از من است و هر كه نافرمانيش كند از من نيست و چون ديدمش به يادم آمد كه بعد از من، با او چه مى شود گويا مى نگرم كه به حرم من و قرب من پناهنده شده و او را پناه ندهند در خواب به آغوشش گيرم و بر سينه چسبانمش و به او دستور دهم از خانه هجرتم بكوچد و او را به شهادت بشارت دهم از آنجا بكوچد به زمينى كه قتلگاه او است زمين كرب و بلا و قتل و رنج يك دسته مسلمانان ياريش كنند كه سروران شهداى امتند در روز قيامت گويا مي نگرمش كه تيرى خورده و از اسبش به خاك افتاده وچون گوسفند سرش را مظلومانه بريدند سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گريست و كسانى كه گردش بودند گريستند و صداى شيون آنها بلند شد و آن حضرت برخاست و مي فرمود خدايا به تو شكايت كنم آنچه را خاندانم پس از من برخورند سپس وارد منزلش شد. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) دَخَلَ يَوْماً إِلَى الْحَسَنِ(علیه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ

ص: 901


1- . الأمالي( للصدوق) النص112 المجلس الرابع و العشرون ح2

بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَارِ.

حسين بن على بن ابى طالب(علیه السلام) وارد شد بر حضرت حسن(علیه السلام) و چون چشمش به او افتاد گريست به او فرمود: چه تو را مي گرياند اى ابا عبد اللَّه؟ عرضه داشت: مي گريم براى آنچه با تو كنند، فرمود: آنچه به من آيد زهريست كه به كامم ريزند و كشته شوم ولى اى ابا عبد اللَّه روزى چون روز تو نباشد سى هزار مردى كه مدعيند از امت جد ما محمدند و خود را به دين اسلام بندند بر تو گرد آيند و همدست شوند براى كشتن تو و ريختن خونت و هتك حرمتت و اسير كردن ذريه ات و زنانت و غارت بنه ات در اينجا است كه به بنى اميه لعنت فرودآيد و آسمان خاكستر و خون بارد و همه چيز بر تو بگريند تا وحشيان بيابان و ماهيان دريا. (1)

ائمه اطهار

خبر دارند از عاقبت خود و نحوه شهادتشان

حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حرث المبطل [حَارِثٍ الْبَطَلِ] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ أَوْ عَمَّنْ رَوَى عَنْ أَبِي

ص: 902


1- . الأمالي( للصدوق) النص115 المجلس الرابع و العشرون ح3

بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ الْإِمَامَ لَوْ لَمْ يَعْلَمْ مَا يُصِيبُهُ وَ إِلَى مَا يَصِيرُ فَلَيْسَ ذَلِكَ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ.

بصائر: ابو بصير گفت حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: امام(علیه السلام) اگر نداند چه بر سر او مى آيد و كارش به كجا منتهى مى شود او حجت خدا بر مردم نيست. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ السَّائِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْعِلَّةِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الْمِخَدَّةِ ثُمَّ يَضْرِبُ بِهَا رَأْسَهُ وَ يَزِيدُهُ قَالَ فَقَالَ لِي صَاحِبُكُمْ أَبُو فُلَانٍ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَخَافُ أَنْ يَكُونَ هَؤُلَاءِ اغْتَالُوكَ عِنْدَ مَا رَأَوْكَ مِنْ

شِدَّةٍ عَلَيْكَ قَالَ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيَّ بَأْسٌ فَبَرَأَ (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ )(2)

محمّد بن عيسى از سائى نقل كرد كه خدمت حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) رسيدم سخت ناراحت و بيمار بود سر از بالش بر مي داشت باز بر بالش مي زد دهان مقدسش كف كرده بود بهمن فرمود: امام شما على بن موسى الرضا(علیه السلام)است عرضه داشتم: فدايت شوم مى ترسم اينها شما را مسموم كرده باشند با اين ناراحتى شديد كه در شما ديده اند فرمود: مرا كارى نخواهد شد حال امام(علیه السلام) خوب شد (الْحَمْدُ

لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ )(3)

جسم ایشان در قبر باقی نمی ماند

حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ وَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ

ص: 903


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص484 باب9 في الأئمة أنهم يعرفون متى يموتون و يعلمون ذلك قبل أن يأتيهم الموت عليهم ع ح13
2- . الفاتحة آیة 2
3- . بصائر الدرجات ج 1 ص483 باب 9 باب في الأئمة أنهم يعرفون متى يموتون و يعلمون ذلك قبل أن يأتيهم الموت عليهم ع ح10

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) هَلْ كَانَ يُصَابُ فِي قَبْرِهِ شَيْ ءٌ فَقَالَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَكَ إِنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) مَعَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ يُرْزَقُونَ وَ يُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ يَقُولُ يَا رَبِّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِي رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ يَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لَفَرِحْتَ أَكْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ.

كامل الزياره عبد اللَّه بن بكر گفت با حضرت صادق(علیه السلام) به حج رفتم در يك حديث طولانى مي گويد عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اگر قبر حضرت حسين(علیه السلام) را بشكافند آيا چيزى در قبرش يافت مى شود فرمود: اى پسر بكر! چه سؤال هاى بزرگى مي كنى؟! حسين بن على(علیه السلام) با پدرو مادر و برادرش در منزل پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) هست و با او روزى مي خورند و خوشحالند او در طرف راست عرش چنگ زده و مي گويد خدايا وعده اى كه به من داده اى وفا كن. او زائرين خود را تماشا مي كند و اسم آنها را و اسم پدرشان را و آنچه در بار و بُنه خود دارند بهتر اطلاع دارد از اطلاعى كه يكى از ايشان نسبت به فرزندش دارد او مى بيند كسى را كه بر مصيبتش گريه مي كند برايش استغفار مي نمايد و از پدر خود درخواست استغفار برايش مي كند و مي فرمايد اى گريه كننده اگر بدانى چه چيز خدا برايت فراهم كرده بيشتر از اندوهى كه دارى شاد مي شوى و براى او طلب آمرزش مي كند از هر گناه و خطائى. (1)

ص: 904


1- .[1] كامل الزيارات النص103 الباب الثاني و الثلاثون ثواب من بكى على الحسين بن علي ح7

باب چهل و سوم در فضیلت صلوات بر محمد و آل محمد

ص: 905

در فضائل فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ بُكَيْرٍ أَبُو حُبَابٍ عَنْ سَلَّامٍ الْخُزَاعِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَرْثِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَا مِنْ دُعَاءٍ إِلَّا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ حِجَابٌ حَتَّى يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ خَرَقَ ذَلِكَ الْحِجَابَ وَ دَخَلَ الدُّعَاءُ فَإِذَا لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ رَجَعَ الدُّعَاء

على بن ابى طالب(علیه السلام) از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: هر دعائى بين آسمان و زمين جلو آن حجابى است تا وقتى صلوات برپيامبر(صلی الله علیه و آله) و آل او بفرستد وقتى صلوات فرستاد اين حجاب شكافته مى شود و دعا رد مي گردد و اگر اين كار را نكرد دعا بر مي گردد. (1)

وَ رَوَى الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَرْشَ خَلَقَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ قَالَ لَهُمْ طُوفُوا بَعَرْشِ النُّورِ وَ سَبِّحُونِي وَ احْمِلُوا عَرْشِي فَطَافُوا وَ سَبَّحُوا وَ أَرَادُوا أَنْ يَحْمِلُوا الْعَرْشَ فَمَا قَدَرُوا فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ طُوفُوا بَعَرْشِ النُّورِ فَصَلُّوا عَلَى نُورِ جَلَالِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) حَبِيبِي وَ احْمِلُوا عَرْشِي فَطَافُوا بَعَرْشِ الْجَلَالِ وَ صَلَّوْا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ حَمَلُوا الْعَرْشَ فَأَطَاقُوا حَمْلَهُ فَقَالُوا رَبَّنَا أَمَرْتَنَا بِتَسْبِيحِكَ وَ تَقْدِيسِكَ فَقَالَ اللَّهُ لَهُمْ يَا مَلَائِكَتِي إِذَا صَلَّيْتُمْ عَلَى حَبِيبِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَدْ سَبَّحْتُمُونِي وَ قَدَّسْتُمُونِي وَ هَلَّلْتُمُونِي

برسى در مشارق الانوار از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرده كه فرمود: وقتى خداوند عرش را آفريد هفتاد هزار ملك خلق كرد و به آنها دستور داد كه اطراف عرش نور

ص: 906


1- .[1] بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص236 أسباب تشيع يوحنا النصراني ما جرى لموسى بن عيسى الهاشمي مع تربة الحسين

طواف كنيد و مرا تسبيح نمائيد و عرش مرا حمل كنيد. طواف كردند و تسبيح نمودند ولى وقتى خواستند عرش را حمل كنند نتوانستند خداوند به آنها فرمود طواف كنيد اطراف عرش نور و صلوات بفرستيد بر نور جلالم محمّد(صلی الله علیه و آله) حبيب اللَّه و عرشم را حمل كنيد. طواف نمودند و صلوات بر محمّد(صلی الله علیه و آله) فرستادند و عرش را حمل كردند و قدرت حمل آن را پيدا كردند. عرضه داشتند: خدايا ما را دستور به تسبيح و تقديس خود دادى. خداوند فرمود وقتى شما صلوات بر حبيبم محمّد(صلی الله علیه و آله) فرستاديد مرا تسبيح و تقديس و تهليل نموده ايد. (1)قَالَ وَ رَوَى ابْنُ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى عَلَيَ صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَبْقَ رَطْبٌ وَ لَا يَابِسٌ إِلَّا وَ صَلَّى عَلَى ذَلِكَ الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَيْهِ.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه بر من يك صلوات بفرستد خداوند بر او هزار صلوات در هزار صف از ملائكه مي فرستد هيچ تر و خشكى باقى نمى ماند مگر اينكه بر آن بنده صلوات مي فرستد چون خدا بر او صلوات فرستاده. (2)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِائَةَ مَرَّةٍ قَضَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ.

محمّد بن مسلم از حضرت صادق(علیه السلام) از آباء گرام از حضرت على(علیه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه صد مرتبه بر محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) صلوات فرستد خداوند صد حاجتش را برمي آورد. (3)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ فَرُّوخَ مَوْلَى آلِ طَلْحَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ

ص: 907


1- .[2] بحار الأنوار ج 27 ص258 باب 15 الصلاة عليهم صلوات الله عليهم ح8
2- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص259 باب 15 الصلاة عليهم صلوات الله عليهم ح9
3- .[2] الجعفريات (الأشعثيات) ص 183 كتاب التفسير

مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) عَشْراً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِائَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ أَلْفاً أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً)اسحاق بن فروخ گويد: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: اى اسحاق بن فروخ! هر كه ده بار بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد خداوند و فرشتگان او صد بار بر او صلوات فرستند، و هر كه صد بار بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) صلوات فرستد خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او صلوات فرستند، آيا گفتار خداى عز و جل را نشنيده اى (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً)(1) او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او (نيز) براى شما تقاضاى رحمت مى كنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرك گناه) به سوى نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون گردد، او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است. (2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ رَجُلًا أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي جَعَلْتُ ثُلُثَ صَلَوَاتِي لَكَ فَقَالَ لَهُ خَيْراً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي جَعَلْتُ نِصْفَ صَلَوَاتِي لَكَ فَقَالَ لَهُ ذَاكَ أَفْضَلُ فَقَالَ إِنِّي جَعَلْتُ كُلَّ صَلَوَاتِي لَكَ فَقَالَ إِذاً يَكْفِيَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَهَمَّكَ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتِكَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ يَجْعَلُ صَلَاتَهُ لَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً إِلَّا بَدَأَ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ.

ص: 908


1- .[1] الاحزاب آیة 43
2- .[2] الكافي ج 2 ص493 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح14

و نيز فرمود: مردى نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يك سوم دعاهاى خود را به شما اختصاص دهم؟ فرمود: نيكو است، برای دومین بار عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیهو آله) نيمى از دعاهاى خود را مخصوص شما گردانم؟ فرمود: اين بهتر است، مجددا عرضه داشت: همه دعاهايم را براى شما قرار دهم؟ فرمود: در اين صورت خداى عز و جل آنچه از كارهاى دنيا و آخرتت كه تو را اندوهناك كند كفايت فرمايد. پس مردى به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشت: خدايت نيكى دهد چگونه دعايش را براى او قرار دهد، حضرت فرمودند: چيزى از خداى

عزوجل در خواست نكند جز اينكه ابتداء به صلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش كند. (1)

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَجْعَلُ نِصْفَ صَلَوَاتِي لَكَ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ أَجْعَلُ صَلَوَاتِي كُلَّهَا

لَكَ قَالَ نَعَمْ فَلَمَّا مَضَى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ كُفِيَ هَمَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.

و نيز امام باقر(علیه السلام) فرمود: مردى نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده عرضه داشت: من نيمى از صلوات (و دعاهايم) را براى شما قرار دهم؟ فرمود: آرى، سپس عرضه داشت: همه دعاهايم را به شما مخصوص گردانم؟ فرمود: آرى، همين كه آن مرد رفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اندوه دنيا و آخرتش كفايت شد. (2)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ أَبِي عِمْرَانَ الْأَزْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ قَالَ يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِائَةَ مَرَّةٍ قُضِيَتْ لَهُ مِائَةُ حَاجَةٍ ثَلَاثُونَ لِلدُّنْيَا وَ الْبَاقِي لِلْآخِرَةِ.

ص: 909


1- .[1] الكافي ج 2 ص493 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح12
2- .[2] الكافي ج 2 ص493 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح11

و نيز حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هر كه صد بار بگويد يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) صد حاجت از او برآورده شود كه سى حاجت آن از (حاجات) دنيا باشد [و باقى از آخرت].(1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُقِلَ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُكْثِرْ.

حضرت صادق(علیه السلام): رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه بر من صلوات فرستد خدا و فرشتگان بر او صلوات فرستند، هر كه خواهد كم فرستد و هر كه خواهد بيش. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: إِذَا ذُكِرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَبْقَ شَيْ ءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ(صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلُ بَيْتِهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: چون نام پيغمبر(صلی الله علیه و آله) برده شد بسيار بر او صلوات بفرستيد، زيرا هر كه يك صلوات بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرستد خداوند هزار بار در هزار صف از فرشته ها بر او صلوات فرستد، و چيزى از مخلوقات خدا نماند جز اينكه بر اين بنده صلوات فرستد براى آنكه خداوندو فرشتگان براى او صلوات فرستند، و هر كه در اين فضيلت رغبت نكند پس او نادان و مغرور است، و خدا و رسول و خاندانش از او بيزارند. (3)

ص: 910


1- .[1] الكافي ج 2 ص493 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح9
2- .[2] الكافي ج 2 ص492 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح7
3- .[1] الكافي ج 2 ص492 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح6

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ دَعَا وَ لَمْ يَذْكُرِ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) رَفْرَفَ الدُّعَاءُ عَلَى رَأْسِهِ فَإِذَا ذَكَرَ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) رُفِعَ الدُّعَاءُ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هر كه دعائى كند و نام پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را نبرد آن دعا بالاى سرش (چون پرنده اى) بچرخد، و چون نام پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را برد دعا بالا رود. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: پيوسته دعا محجوبست (و ميانه آن و استجابتش حجاب و پرده اى حائل است) تا بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش صلوات فرستاده شود (كه آنگاه پرده و حائل برطرف شود). (2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْ ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيُخْرِجُ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ.

محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر(علیه السلام) و صادق(علیه السلام) حديث كند كه فرمود: در ميزان (و ترازوى اعمال در قيامت) چيزى سنگين تر ازصلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) نيست، و همانا مردى باشد كه اعمالش را در ميزان گذارند و سبك باشد، پس ثواب صلوات او درآيد و آن را در ميزان نهد پس به سبب آن سنگين گردد و (بر كفه ديگر) بچربد. (3)

ص: 911


1- .[2] الكافي ج 2 ص491 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح2
2- .[3] الكافي ج 2 ص491 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح1
3- .[1] الكافي ج 2 ص494 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح15

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَلْيَبْدَأْ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ ثُمَّ يَسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ يَخْتِمُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَقْبَلَ الطَّرَفَيْنِ وَ يَدَعَ الْوَسَطَ إِذَا كَانَتِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) لَا تُحْجَبُ عَنْهُ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هر كه به درگاه خداى عز و جل حاجتى دارد بايد به صلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش شروع كند، و سپس حاجت خود را بخواهد، و در آخر هم به صلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) پايان دهد، زيرا كه خداى عز وجل كريم تر از آن است كه دو طرف (دعا) را بپذيرد، و وسط (دعا) را واگذارد (و به اجابت نرساند) زيرا صلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) محجوب نيست (و بدون برخورد به حجابى بالا رود). (1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ نُعَيْمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنِّي دَخَلْتُ الْبَيْتَ وَ لَمْ يَحْضُرْنِي شَيْ ءٌ مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا خَرَجْتَ بِهِ.عبد السلام بن نعيم: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: من وارد خانه (كعبه) شدم و هيچ دعائى بخاطر نداشتم جز صلوات بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) فرمود: آگاه باش كه هيچ كس مانند تو (در فضيلت و ثواب) از خانه بيرون نيامده است. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا مَعْنَى أَجْعَلُ صَلَوَاتِي كُلَّهَا

ص: 912


1- .[2] الكافي ج 2 ص494 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح16
2- .[1] الكافي ج 2 ص494 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح17

لَكَ فَقَالَ يُقَدِّمُهُ بَيْنَ يَدَيْ كُلِّ حَاجَةٍ فَلَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً حَتَّى يَبْدَأَ بِالنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَيُصَلِّيَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَسْأَلَ اللَّهَ حَوَائِجَهُ.

ابو بصير گويد: به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: معناى اينكه همه صلواتم را براى شما قرار دهم چيست؟ فرمود: يعنى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را مقدمه و جلو هر حاجتى قرار مي دهد، و از خداى عز و جل چيزى درخواست نكند تا به نام پيغمبر(صلی الله علیه و آله) ابتداء كند و صلوات بر او فرستد، سپس حاجات خود را از خدا درخواست كند. (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ لِي مَا مَعْنَى قَوْلِهِ (وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى) قُلْتُ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ قَامَ فَصَلَّى فَقَالَ لِي لَقَدْ كَلَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا شَطَطاً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ هُوَ فَقَالَ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ.

خدمت حضرت رضا(علیه السلام) شرفياب شدم، پس آن حضرت به من فرمود: معناى گفتار خداوند چيست؟ (وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى)(2) و ياد كرد نام پروردگارش را پس صلوات به جا آورد عرضه داشتم: يعنى هر زمان نام پروردگارشرا به ياد آورد برخاسته و نماز خواند (و صلاة به معناى نماز است) حضرت فرمود: (اگر اين طور باشد) پس خدا به حقيقت تكليفى بيرون از طاقت و توانائى كرده است؟ عرضه داشتم: قربانت پس معناى آن چگونه است؟ فرمود: هر گاه نام پروردگارش را ياد كند بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل او صلوات فرستد. (3)

ص: 913


1- .[2] الكافي ج 2 ص492 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح4
2- .[3] الاعلی آیة 15
3- .[1] الكافي ج 2 ص494 باب الصلاة على النبي محمد و أهل بيته عليهم السلام ح18

درباره ی صلوات

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَى آلِهِ، لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ، وَ رِيحُهَا مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِ مِائَةِ عَامٍ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه بگوید صلی علی محمد اما بر خاندانم درود نفرستد بوی بهشت را نخواهد یافت و حال آن که بوی بهشت از فاصله ای پانصد ساله به مشام می رسد. (1)

صلوات و اجابت دعاأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيَبْدَأْ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) مَقْبُولَةٌ، وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَقْبَلَ بَعْضَ الدُّعَاءِ وَ يَرُدَّ بَعْضاً.

ص: 914


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس15 ح5

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامی که یکی از شما خدا را می خواند، دعا را با درود بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) آغاز کند پس به درستی که صلوات و درود بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفته شده است این چنین نیست که خداوند قسمتی از دعا را بپذیرد و قسمت دیگر آن را رد کند. (1)

ص: 915


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح42

شفاعت ایشان

ص: 916

از این چهار گروه شفاعت کنم

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: الْمُحِبُّ لِأَهْلِ بَيْتِي، وَ الْمُوَالِي لَهُمْ وَ الْمُعَادِي فِيهِمْ، وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ، وَ السَّاعِي لَهُمْ فِيمَا يَنُوبُهُمْ مِنْ أُمُورِهِمْ

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: چهار گروه هستند که من در قیامت از آنها شفاعت می کنم. دوستداران اهل بیت من و کسانی که برای رضایت من اهل بیتم را دوست دارند و درباره ی آنان (و برای رضایت ما) دشمنی می کنند و کسانی که نیازهای اهل بیت را بر آورده می سازند و تلاش گرانی که در مورد امور مرتبط با اهل بیت تلاش می کنند. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَرْبَعَةُ أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي مِنْ بَعْدِي، وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ، وَ السَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَيْهِ، وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: چهار کس اند که من در قیامت خواهشگر و شفاعتگر آنان خواهم بود: کسی که پس از من فرزندانم را گرامی دارد. کسی که نیازهای آنان را برآورد کسی که برای کارهای آنان به هنگام نیازشان بکوشد و کسی که با دل و زبانش آنان را دوست بدارد. (2)

ص: 917


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح73
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح30

شفاعت شامل ایشان شود

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ أَرَادَ التَّوَسُّلَ إِلَيَّ، وَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عِنْدِي يَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَلْيَصِلْ أَهْلَ بَيْتِي وَ يُدْخِلِ السُّرُورَ عَلَيْهِمْ.

امام باقر(علیه السلام) به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه می خواهد به من توسل جوید و برایش نزد من دستی شفاعتگر در قیامت باشد به خاندانم بپیوندد و شادشان کند. (1)

شفاعت

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى بْنِ سَامَانَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْعَبَرْتَائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ فِي مَنْزِلِهِ بِالْكَرْخِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَحَدِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ كَاتِبُ الْفَضْلِ بْنِ الرَّبِيعِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الرَّبِيعِ، عَنْ أَبِيهِ الرَّبِيعِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي جَعْفَرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لِرَجُلٍ مِنْ شِيعَتِهِ اجْهَدْ أَنْ لَا يَكُونَ لِمُنَافِقٍ عِنْدَكَ يَدٌ، فَإِنَّ الْمُكَافِئَ عَنْكَ وَ عَنْهُمْ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِجَنَّتِهِ، وَ الْمُصْطَفَى مُحَمَّدٌ(علیه السلام) بِشَفَاعَتِهِ، وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) بِحَوْضِ جَدِّهِمَا.

ص: 918


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس15 ح4

امیرالمومنین(علیه السلام) به مردی فرمود: بکوش که برای منافق در نزد تو دست چیره گر نباشد. زیرا تو و شیعیان را خداوند عزتمند با بهشتش، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) با شفاعتش، و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) با حوض جدشان پاداش می دهند. (1)

دوستی و شفاعت

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ يُوسُفَ بْنِ رَاشِدٍ الْكُوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ بزيغ [بَزِيعٍ] الْخَزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ الْأَشْقَرُ، عَنْ قَيْسٍ، عَنْ لَيْثٍ، عَنْ أَبِي لَيْلَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ يَوَدُّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا، وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همواره دوستدار اهل بیت باشید. پس به درستی که هرکه در قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که مارا دوست می دارد با شفاعت ما داخل در بهشت می گردد. سوگند به کسی که جانم در دست اوست کردار هیچ بنده ای جز با شناخت حق ما به او سودی نمی بخشد. (2)

ص: 919


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس25 ح5
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح 16

باب چهل و پنجم: صفات شیعیان و پیروان حقیقی ائمه اطهار

ص: 920

اطاعت از خدا

وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ فِي حَدِيثٍ وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا.امام باقر(علیه السلام): به خدا سوگند! كه از جانب خدا براى ما جواز رهايى از آتش نيست و بين ما و خدا خويشاوندى بر قرار نيست و ما حجّت و برهانى بر خدا نداريم و جز به وسيلهﻱ طاعت و فرمانبردارى اش به او نزديك نشويم پس هر كدام از شما كه مطيع خدا باشد ولايت و دوستى ما به او سود مى بخشد و هر كدام شما كه در برابر خدا عصيان كند دوستى ما به او سودى نمى بخشد. واى بر شما مبادا فريب بخوريد، واى بر شما مبادا فريب بخوريد.(1)

قال الباقر(علیه السلام): فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام باقر(علیه السلام): به خدا سوگند! شیعه ما نیست، مگر آن که خدای عزّوجل را اطاعت کند(2)

عَنْ أَبِي عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مَسْعُودِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَ

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: همانا شيعه ما كسى است كه مطيع خداوند عزّوجل باشد(3)

ص: 921


1- . الكافي ج 2 ص75 باب الطاعة و التقوى ..ح6.
2- . الكافي ج 2 ص73 باب الطاعة و التقوى ..... ح1.
3- . الأمالي للطوسي ص 273 [10] المجلس العاشر ح54.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ أَخِي عُرَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَا تَذْهَبْ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: مذاهب (و مكتب ها و انديشه ها) تو را فريب ندهد، به خدا سوگند! شيعهﻯ ما نيست، مگر آن كه خدا را اطاعت كند.(1)شرح: در زمان امام باقر(علیه السلام)، بدعت گزاران و دين سازان گمراه، عقايد و افكار باطلى درميان مسلمين انتشار مي داده، كه نمونه هایی از آن در اين زمان هم در ميان عوام مسلمين ديده مى شود، مانند عقيده به این که تنها قبول تشيع يا محبّت اميرالمؤمنين(علیه السلام) يا اميدوارى به خدا يا گريه براى امام حسين(علیه السلام) بدون هيچ طاعت و عبادت ديگر موجب سعادت و نجاتست، امام باقر(علیه السلام) با يك جمله كوتاه، تمام رشته هاى اوهام و خرافات ايشان را بر باد داده، شيعيان خود را بيدار و هوشيار مي كند و شاهراه حقّيقت را پيش پاى آن ها مي گذارد و مي فرمايد: افكار و عقايد باطل، شما را منحرف نسازد، بدانيد يگانه راه سعادت و نجات اطاعت خداست و بس

و بقيه احاديث اين باب نيز شاهد اين مدعاست.

وَ قَالَ لَا يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ مَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلَا عَمَلَ لَهُ.

امام باقر(علیه السلام): هيچ كردارى جز با شناخت و آگاهى، پذيرفته نگردد و هيچ شناختى جز با كردار به دست نيايد و هر آن كه آگاه گرديد، آگاهى اش او را به كردار رهنمون سازد و كسى كه آگاهى ندارد كردارى هم ندارد.(2)

ص: 922


1- . الكافي ج 2 ص73 كتابُ الإيمان و الكفر باب الطاعة و التقوى ح1.
2- . تحف العقول: ص294.

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: إِنَّهُ لَا يُدْرَكُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ.

ابوحمزه ثمالى از امام باقر(علیه السلام) در ضمن حديثى روايت كرده كه: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نمي توان بدست آورد، آن چه نزد خداوند است، مگر با اطاعت از خدا.(1)وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ- أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ إِلَى أَنْ قَالَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.

جابر از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه به من فرمود: اى جابر! آيا بس مى كند کسی که خود را شيعهﻯ ما مى داند و این که بگويد: من دوست دار اهل بيت(علیهم السلام) هستم؟ به خدا سوگند! شيعهﻯ ما نيست، مگر آن كه خدا را پروا دارد و از او اطاعت كند،

ص: 923


1- . الكافي ج 2 ص74 باب الطاعة و التقوى .....ح2.

اى جابر! شيعيان ما شناخته مى شوند به تواضع، خشوع، امانت، ياد كردن خدا، روزه، نماز، نيكى به پدر و مادر، كمك به همسايگان فقير، مساعدت به مسكينان، يارى بدهكاران و يتيمان، (رسیدگی به) همسايگان، راست گوئى، تلاوت قرآن، نگهداشتن زبان از گفتار دربارهﻯ ديگران مگر به نيكى، شيعيان ما امانت داران اشياء در ميان عشاير خود هستند، تا این که فرمود: محبوب ترين بندگان نزد خدا پرهيزكارترين و عاقل ترين مردم به طاعت خداوند است. اى جابر! تقرب و نزديكى به خدا به واسطهﻯ اطاعتِ از خداست، با ما برائت از آتش نيست، هیچ کس بر خدا حجّتى ندارد. (بهانه اى براى فرار از عذاب ندارد) هر كه مطيع خدا باشد ولى و دوست دار ما بوده و هر كه عصيان خدا كند دشمن ماست كسى به ولايت ما نرسد، مگر به عمل و پرهيزكارى.(1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِجَابِرٍ أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا نَعْرِفُ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ قَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونُ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ثُمَّ لَا يَعْمَلُ بِعَمَلِهِ وَ لَا يَتَّبِعُ سُنَّتَهُ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ

ص: 924


1- . الكافي ج 2 ص74 باب الطاعة و التقوى .....ح3.

وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ لَهُ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالطَّاعَةِ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ- مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا يُنَالُ غَداً وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْفَضْلِ وَ الْوَرَع

امام باقر(علیه السلام) در حدیثی بسیار زیبا، پرمعنا و روشنگرانه فرمودند: اى جابر! کسی که خود را به تشيع مي بندد به همين اكتفاء می کند كه خود را دوست ما داند؟! به خدا نيست شيعه ما، مگر کسی که تقواى از خدا دارد و فرمان او بَرَد و شناخته نشوند جز به تواضع و خُشوع و كِثرت ذكر خدا، روزه، نماز، رسیدگی به همسايگان فقير و مستمند، قرض داران، يتيمان، راست گوئى، خواندن قرآن و نگه دارى زبان از مردم جز به خير و آن ها امينان عشيره خود باشند در هر چيز، جابر عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه! من كسى را به اين اوصاف نمي شناسم، فرمود: اى جابر! به خود راه مده كه براى مردى همين بس است كه بگويد: من رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دوست دارم با این که ایشان به از على(علیه السلام) است و اگركردار او را نداشته و پيرو روشش نگردد محبّت او برايش سودى ندارد از خدا بترسيد و براى آن چه نزد خداست عمل كنيد، ميان خدا و احدى خويشى نيست دوست ترين مردم نزد خدا و گرامي ترين آن ها به درگاهش با تقواتر و فرمانبرتر آن ها است به خدا كهتقرب به خداى جل ثنائه ميسر نشود، مگر به طاعت، ما برات آزادى از دوزخ همراه نداريم و احدى بر خدا حجّتى ندارد هر كه مطيع خداست دوست ما و هر كه نافرمان خداست دشمن ماست به دوستى و ولايت ما نتوان رسيد جز به ورَع و كردار. (1)

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ

ص: 925


1- . الکافی ج2 ص74 باب الطاعة و التقوی ح3

مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغَالِي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التَّالِي فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُ سَعْدٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْغَالِي قَالَ قَوْمٌ يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا فَلَيْسَ أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُمْ قَالَ فَمَا التَّالِي قَالَ الْمُرْتَادُ يُرِيدُ الْخَيْرَ يُبَلِّغُهُ الْخَيْرَ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى گروه شيعه ﻯ آل محمد! شما تكيه گاهﻯ ميانه باشيد تا آن كه غلوّكننده به سوى شما بازگردد، و آن كه عقب مانده خودش را به شما برساند. مردى پرسيد: فدايت شوم! غلوّكننده كدامست؟ فرمود: مردمى كه دربارهﻯ ما چيزهايى مى گويند كه خود ما آن را به خود نسبت نمى دهيم، آن ها از ما نيستند و ما هم از آنان نيستيم. پرسيد: عقب مانده چه كسانى هستند؟ فرمود: كسى كه طالب خير است، خير به او مى رسد و به همان مقدار پاداش داده مى شود. سپس رو به ما كرد و فرمود: به خدا سوگند! ما از جانب خدا براتى نداريم و ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست و بر خدا حجّتى نداريم، نزديكى به خدا جز با اطاعت و بندگى ميسّر نمى شود، پس هر كه از شما كه مطيع خدا باشد دوستى ما سودش دهد، و آن كه از شما نافرمانى خدا كند، ولايت ما به او سودى نرسانده است.(1)عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ

ص: 926


1- . الکافی ج2 ص75 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى ح6.

مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ فَوَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ

امام باقر(علیه السلام): اى جابر! آيا همين بس است كه گروهى اسم خود را شيعه بگذارند و بگويند: ما اهل بيت(علیهم السلام) را دوست مى داريم، به خدا سوگند شيعيان ما كسانیند كه تقوى داشته و از خدا اطاعت كنند. اى جابر شيعيان ما به تواضع، فروتنى، خشوع و امانت معروفند، آنان همواره در ياد خدا باشند و نماز و روزه دارند و به پدر و مادر نيكى كنند و با همسايگان فقير و مستمند رفت و آمد نمايند. شيعيان ما كسانى مى باشند كه به ورشكسته گان مى رسند، قرض داران را كمك مى كنند، و به يتيمان رسيدگى دارند، راست مى گويند، قرآن تلاوت نموده، و زبان از مردم باز مى دارند، جز

ص: 927

خير نمى گويند، و امينان خانواده هاى خود باشند. جابر گويد: عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه! ما امروز اشخاصى به اين صفات مشاهده نكنيم، فرمود: اى جابر شما به كجا مى رويد آيا شايسته است مردى بگويد من على(علیه السلام) را دوست مى دارم، ولى بعد از اين اهل كار نباشد، اگر او مى گويد: من رسولخدا(صلی الله علیه و آله) را دوست مى دارم، بايد بداند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از على(علیه السلام) بهتر است. پس چرا از سنّت رسول(صلی الله علیه و آله) متابعت نکرده و از سيرهﻯ آن حضرت پيروى ندارد بايد بداند بدون عمل از محبّت سودى نخواهد برد، اينك از خدا بترسيد و به دستورات او عمل نمائيد، خداوند با هیچ کس خويشاوندي ندارد، هر كه متقى و پرهيزگار بوده و از دستورات خدا اطاعت كند او محبوب خداوند است.(1)

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) تَبِعَ قَوْمٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا شِيعَتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ فَقَالُوا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ قَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِين

امام صادق(علیه السلام) فرمود: عدّه اى به دنبال اميرالمؤمنين(علیه السلام) به راه افتادند، حضرت متوجّه آنان شده و فرمود: كيستيد؟ گفتند: شيعيان تو اى امير مؤمنان! فرمود: چرا در چهره شما نشانه شيعه نمى بينم؟ گفتند: نشانه چهره شيعه چيست؟ فرمود: زردى صورت از اثر بى خوابى، فرورفتگى شكم بر اثر روزه گرفتن، خشكيدن لب ها بر اثر دعاى بسيار، و نشستن غبار فروتنى بر آن ها.(2)

وَ قَالَ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ تَعَهُّدِ الْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ ذَوِي الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ

ص: 928


1- . الكافي ج 2 ص74 باب الطاعة و التقوى ..... ص : 73.
2- . صفات الشيعة الحديث العشرون.

الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ.

امام باقر(علیه السلام): شیعهﻯ ما نیست جز کسی که پروای از نافرمانی خدا دارد و او را پیروی کند شیعه را نتوان شناخت جز با فروتنی، افتادگی، ادای امانت،بسیاری یاد خدا روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر، رسیدگی به همسایگان نیازمند، مستمندان و بدهکاران...(1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَنْبَسَةَ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعُودُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ).

امام باقر(علیه السلام): شیعه ی ما کسی است که از خداوند والا فرمانبرداری کند. (2)

در خلوت خود نیز خدا ترس هستند

حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْحَرْثِ الْبَطَلِ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَرَأَيْتُ جَارِيَةً فِي الدَّارِ الَّتِي نَزَلْتُهَا فَعَجَبَتْنِي فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَمَتَّعَ مِنْهَا فَأَبَتْ أَنْ تُزَوِّجَنِي نَفْسَهَا قَالَ فَجِئْتُ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَكَانَتْ هِيَ الَّتِي فَتَحَتْ لِي فَوَضَعْتُ يَدِيِ عَلَى صَدْرِهَا فَبَادَرَتْنِي حَتَّى دَخَلْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقَالَ يَا مُرَازِمُ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ خَلَا ثُمَّ لَمْ يَرْعَ قَلْبَهُ.

ص: 929


1- .[1] تحف العقول: ص295
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح54

امام كاظم(علیه السلام) رفتم، امام فرمود: ...اى مرازم! از شيعيان ما نيست كسى كه در خلوت ورع نداشته باشد و از خدا نترسد. (1)در باره گریستن از خوف خدا

قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَنْ بَكَى عَلَى ذَنْبِهِ حَتَّى تَسِيلَ دُمُوعُهُ عَلَى لِحْيَتِهِ حَرَّمَ اللَّهُ دِيبَاجَةَ وَجْهِهِ عَلَى النَّارِ

از نبى اكرم(صلی الله علیه و آله): هر كه از گناه خود چندان بگريد كه اشك هايش بر محاسنش فرو ريزد، خداوند چهره اش را بر آتش حرام گرداند. (2)

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ مِنْهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَار

امام صادق(علیه السلام): هر چیز پیمانه و وزنی دارد مگر اشک ها همانا قطره ای اشک از خوف خدا دریاهایی از آتش را فرو می نشاند.(3)

وَ قَالَ مَنْ بَكَى خَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ مِثْلُ الذُّبَابِ مِنَ الدَّمْعِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ آمَنَهُ اللَّهُ بِهِ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَر

و فرمود: هر كه به قدر بال مگسى از ترس خدا اشك ريزد خداوند از فَزَعِ قيامت نگهش بدارد. (4)

ص: 930


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص247 باب11 باب في الأئمة أنهم يخبرون شيعتهم بأفعالهم و سرهم و أفعال غيبهم و هم غيب عنهم ح10
2- . مكارم الأخلاق ص316 في البكاء
3- . الكافي ج 2 ص 482 باب البكاء ح5
4- . مكارم الأخلاق ص316 في البكاء

مِنْ كِتَابِ زُهْدِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى(علیه السلام) أَنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا إِلَيَّ بِشَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَى(علیه السلام) وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُوسَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي فَقَالَ مُوسَى(علیه السلام) يَا رَبِّ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَمَّا الزَّاهِدُونَ فَأُحَكِّمُهُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْخَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنِ الْمَعَاصِي فَإِنِّي أُنَاقِشُ النَّاسَ وَ لَا أُنَاقِشُهُم

از امام صادق(علیه السلام): خداوند به موسى(علیه السلام) وحى فرمود: بندگانم به چيزى كه بهتر از اين سه چيز باشد به من تقرب نمى توانند يافت: زهد و بى علاقه گى به دنيا، اجتناب از گناه، گريه از خوف من، موسى(علیه السلام) پرسيد با آن كس كه اين سه چيز را دارد چه مي كنى؟ خداوند وحى كرد كه: اما زاهدان، در بهشت حكمشان را نافذ گردانم، و اما گريه كنندگان، در مقام اعلاى بهشت جاى دهم و امّا دورى كنندگان از گناه، در حساب با ايشان سخت گيرى و دقّت روا نمي دارم. (1)

عَنْهُ قَالَ بَكَى يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا(علیه السلام) حَتَّى ذَهَبَ لَحْمُ خَدَّيْهِ مِنَ الدُّمُوعِ فَوَضَعَ عَلَى الْعِظَامِ لُبُوداً تَجْرِي عَلَيْهَا الدُّمُوعُ فَقَالَ لَهُ أَبُوهُ يَا بُنَيَّ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَهَبَكَ لِي لِتَقَرَّ عَيْنِي بِكَ فَقَالَ يَا أَبَتِ إِنَّ عَلَى نِيرَانِ رَبِّنَا مَعَاثِرَ لَا يَجُوزُهَا إِلَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ أَتَخَوَّفُ أَنْ آتِيَهُ فِيهَا فَأَزِلَّ فَبَكَى زَكَرِيَّا(علیه السلام) حَتَّى غُشِيَ عَلَيْهِ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: يحيى چندان گريست كه گوشت گونه هايش برفت و بر استخوان گونه پارچه اى مي نهاد كه اشكش نيز بر آن جارى بود، زكريا به او گفت پسرم، من تو را از خدا خواسته ام كه مايه نشاط من باشى، جواب داد اى پدر! بر

ص: 931


1- . الكافي ج 2 ص482 باب البكاء ح6

دوزخ خداوند لغزشگاه ها و پرتگاه هايى است كه از آن سالم نگذرند مگر گريه كنندگان از خوف خدا، و من مي ترسم كه پايم بر آن ها بلغزد، زكريا نيز از اين سخن بيهوش شد. (1)

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بُكَاءُ الْعُيُونِ وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرَحِمَ اللَّهُ تَعَالَى تِلْكَ الْأُمَّةَ لِبُكَاءِ ذَلِكَ الْعَبْدِامير مؤمنان(علیه السلام): فرمود: گريه و ترس از خدا يكى از احسان ها و از رحمت هاى خدا است، اگر واجد آن بوديد آن را غنيمت شمريد و دعا كنيد، كه اگر در يك ملّت مردى بگريد خداوند از گريه او بر همه ملّت ترحم آرد. (2)

وَ قَالَ إِذَا لَمْ يَجِئْكَ الْبُكَاءُ فَتَبَاكَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْ عَيْنِكَ مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ فَبَخْ بَخ

و فرمود: اگر اشكت نيامد، حالت گريه به خود گير و خوش به حالت اگر به قدر بال مگسى اشكت بيرون آيد. (3)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَا مِنْ عَيْنٍ إِلَّا وَ هِيَ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْناً بَكَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَيْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ وَ لَا فَاضَتْ عَلَى خَدِّهِ فَرَهِقَ ذَلِكَ الْوَجْهَ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ وَ مَا مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدَّمْعَةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُطْفِئُ بِالْيَسِيرِ مِنْهَا الْبِحَارَ مِنَ النَّارِ فَلَوْ أَنَّ عَبْداً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرَحِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْكَ الْأُمَّةَ بِبُكَاءِ ذَلِكَ الْعَبْدِ.

ص: 932


1- . مكارم الأخلاق ص317 في البكاء
2- . مكارم الأخلاق ص317 في البكاء
3- . مكارم الأخلاق ص317 في البكاء

و نيز آن حضرت(علیه السلام) فرمود: هيچ چشمى نيست جز اينكه روز قيامت گريان است مگر چشمى كه از ترس خدا گريسته باشد، و هيچ چشمى نيست كه از ترس خداى عز و جل به اشك خود پُر شود جز اين كه خداى عز و جل بدنش را به آتش دوزخ حرام گرداند، و آن اشك بر گونه اى روان نگردد كه گرد پريشانى و خوارى ببيند، هر چیز پيمانه و وزنى دارد مگر اشكها همانا قطره ای اشک از خوف خدا دریاهایی از آتش را فرو می نشاند، پس اگر بنده اى در ميان يك امتى بگريد خداى عز و جل به خاطر گريه آن بنده به همه آن امّت رحم كند. (1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ مَا مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْعَيْنَ إِذَا اغْرَوْرَقَتْ بِمَائِهَا حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَى النَّارِ فَإِنْ سَالَتْ عَلَى الْخَدِّ لَمْ يَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ أَبَداً وَ إِنَّ الْقَطْرَةَ مِنَ الدُّمُوعِ تُطْفِئُ أَمْثَالَ الْبِحَارِ مِنَ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا

از امام باقر(علیه السلام): هر چيزى وزن و اندازه بردار است مگر اشك ها، كه چون چشمى پُر اشك شود، خداوندش بر آتش حرام كند، و اگر اشك بر گونه جارى شود بر آن چهره در قيامت ذلّت و گرفتگى نرسد، كه قطره اى اشك درياهایی از آتش را فرو نشاند، و اگر در ميان امّتى يك نفر بگريد خداوند بر همه آنها رحمت آرد. (2)

وَ رُوِيَ أَنَّ الْكَاظِمَ(علیه السلام) كَانَ يَبْكِي مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ حَتَّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ

و حضرت كاظم(علیه السلام) از خشيت چندان مي گريست كه محاسنش از اشك هايش تر مي شد. (3)

وَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) إِلَهِي مَا لِمَنْ بَلَّ وَجْهَهُ بِالدَّمْعِ مِنْ مَخَافَتِكَ قَالَ جَزَاؤُهُ مَغْفِرَتِي وَ رِضْوَانِي

ص: 933


1- . الکافی ج2 ص482 باب البکاء ح2
2- . مكارم الأخلاق ص317 في البكاء
3- . مكارم الأخلاق ص318 في البكاء

ابراهيم(علیه السلام) پرسيد: خداوندا براى كسانى كه چهره از اشك تَر كنند چه دارى؟ فرمود: مغفرت و خشنودى من پاداش آنست. (1)

وَ مِنْ زُهْدِهِ أَنَّهُ قِيلَ لَهُ مَا أَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ فَقَالَ لَا يَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي الدُّنْيَا

در كتاب مناقب راجع به زهد و تقواى امام حسين(علیه السلام) مى نويسد: به آن حضرت گفته شد: چقدر خوف تو از پروردگارت بزرگ است؟ فرمودند: فرداى قيامت كسى در امان نيست مگر آن كسى كه در دنيا از خدا خوف داشته باشد. (2)کثرت استغفار

وَ قَالَ أَكْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يُعَلِّمْكُمُ الِاسْتِغْفَارَ إِلَّا وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يَغْفِرَ لَكُم

و فرمود: طلب آمرزش فراوان كنيد زيرا كه خدا استغفار را به شما نياموخت مگر اينكه اراده ى آمرزش شما را داشت. (3)

پیروی از ائمه طاهرین می کنند

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ.... إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا، وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا، وَ اقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا

شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى کرده و از آثار ما تبعيت نموده و به كارهاى ما اقتداء كنند. (4)

ص: 934


1- . مكارم الأخلاق ص317 في البكاء
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص69 فصل في مكارم أخلاقه
3- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 1 ص184 الباب الحادي و الخمسون في أخبار عن النبي ص و الأئمة الأطهار
4- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ص307 [في أن ولاية علي حسنة لا يضر معها سيئة ح148

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا.

حسين بن خالد گويد: امام رضا(علیه السلام) فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه به گفتار ما عمل مى كنند و به دستورات ما گردن مى نهد و با دشمنان ما مخالفت مى نمايند، و هر كه چنين نباشد از شيعيان ما نخواهد بود. (1)أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْإِمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ فِيمَا أَجَازَ لِي أَنْ أَرْوِيَهُ عَنْهُ وَ قَدْ نَسَخْتُهُ مِنْ أَصْلِهِ وَ قَابَلْتُ مَعَ وَلَدِهِ قَالَ: أَخْبَرَنِي عَمِّي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمِّهِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الشَّيْخِ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحٍ عَنِ السَّرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ الطَّائِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَحْيَى بْنِ بَسَّامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ: إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْوَرَعِ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ شِيعَتُهُمْ كَيْ تَقْتَدِيَ الرَّعِيَّةُ بِهِم

عمر بن يحيى: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود: سزاوارترين مردم به وَرَع و پرهيزگارى آل محمد(صلی الله علیه و آله) و شيعيان آنها مى باشند تا مردم به آنها اقتداء كنند. (2)

ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا الْمُطِيعُونَ لَنَا فَسَيَغْفِرُ اللَّهُ ذُنُوبَهُمْ، فَيَزِيدُهُمْ إِحْسَاناً إِلَى حَسَنَاتِهِمْ. قَالُوا: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنِ الْمُطِيعُونَ لَكُمْ قَالَ: الَّذِينَ يُوَحِّدُونَ رَبَّهُمْ، وَ يَصِفُونَهُ بِمَا يَلِيقُ بِهِ مِنَ الصِّفَاتِ، وَ يُؤْمِنُونَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) نَبِيِّهِ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ فِي إِتْيَانِ فَرَائِضِهِ وَ تَرْكِ مَحَارِمِهِ، وَ يُحْيُونَ أَوْقَاتَهُمْ بِذِكْرِهِ، وَ بِالصَّلَاةِ

ص: 935


1- . صفات الشيعة ص3 الحديث الثاني
2- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص141 تكلم الحصاة في كف علي بلا إله إلا الله محمد رسول الله.

عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ [الطَّيِّبِينَ] وَ يَنْفُونَ عَنْ أَنْفُسِهِمُ الشُّحَّ وَ الْبُخْلَ، فَيُؤَدُّونَ مَا فَرَضَ عَلَيْهِمْ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا يَمْنَعُونَهَا.

امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: كسانى كه از ما اطاعت مى كنند خداوند به زودى گناهان آنها را مى آمرزد، و بر آنها بخاطر كارهاى نيكشان منت مى گذارد، گفتند يا امير المؤمنين(علیه السلام) مطيعيان شما كدام افراد هستند. فرمود: كسانى كه خدا را به يگانگى مى شناسند، و به صفات شايسته او را وصف مى كنند و بهمحمد(صلی الله علیه و آله) به عنوان نبوت اعتقاد دارند و خداوند را در انجام واجبات اطاعت مى كنند و از محرمات دست باز مى دارند. اوقات خود را در ياد خدا زنده نگه مى دارند، و بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل او درود مى فرستند، و از بُخل و حسادت خوددارى مى نمايند، و زكاتى را كه خداوند واجب گردانيده اداء مى كنند و آن را از مستحقان و نيازمندان دريغ نمى دارند. (1)

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَنْبَغِي لِمَنِ ادَّعَى هَذَا الْأَمْرَ فِي السِّرِّ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ بِبُرْهَانٍ فِي الْعَلَانِيَةِ قُلْتُ وَ مَا هَذَا الْبُرْهَانُ الَّذِي يَأْتِي فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يَكُونُ لَهُ ظَاهِرٌ يُصَدِّقُ بَاطِنَهُ

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: لازم است كسانى كه در نهان خود را پيرو امامت ما مى دانند در آشكارا هم كارى بكنند تا عقيده آنها معلوم گردد راوى گويد: عرضه داشتم: اين برهان آشكار كدام است، فرمود: حلال خدا را حلال بداند و حرام او را حرام و ظاهرش هم باطنش را گواهى كند. (2)

ص: 936


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص554 [سورة البقرة آية 113] ح328
2- . الغيبة للنعماني النص114 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح7

پیروی از ائمه اطهاروَ قَالَ رَجُلٌ لِامْرَأَتِهِ اذْهَبِي إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَاسْأَلِيهَا عَنِّي أَنِّي مِنْ شِيعَتِكُمْ أَمْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِكُمْ فَسَأَلَتْهَا فَقَالَتْ قُولِي لَهُ إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ إِلَّا فَلَا

حضرت زهرا(علیها السلام): اگر به آن چه فرمان می دهیم، عمل نمایی و از آن چه بر حذر می داریم دوری کنی شیعهﻯمایی و اِلاّ هرگز.(1)

وَ قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) لِرَجُلٍ فَخَرَ عَلَى آخَرَ وَ قَالَ أَ تُفَاخِرُنِي وَ أَنَا مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ فَقَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) مَا فَخَرْتَ عَلَيْهِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ غُبِنَ مِنْكَ عَلَى الْكَذِبِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَالُكَ مَعَكَ تُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ بَلْ أُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِي قَالَ فَلَسْتَ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّنَا نَحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَى الْمُنْتَحِلِينَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَيْنَا

دو نفر به يكديگر تفاخر مي كردند يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا به من فخر می كنى و حال آنكه من شيعه خاندان پاك محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم؟ حضرت باقر(علیه السلام) كه از نزديك سخنان آن دو را مى شنيدند به او فرمودند: اى بنده خدا به خداى كعبه تو را بر او فخرى نيست بلكه خود را فريب دادى و دروغ گفتى بعد از آن او را با اين سؤال آزمايش فرمودند: كه مال و ثروتى كه خودت بدست آوردى دوست دارى خودت از آن استفاده كنى يا برادران مؤمنت (به تعبير ديگر اگر در راه خودت مصرف كنى خوشحالترى يا اينكه مصرف برادران مؤمن نمائى) عرضه داشت: خرج خودم مي كنم فرمود: پس بنا بر اين از شيعيان ما نيستى زيرا ما خودمان اگر مالمان را در

ص: 937


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص308 [بيان معنى الشيعة:] .....ح152

راه وابستگان از برادران خويش صرف كنيم براى ما محبوبتر است از اينكه مصرف خود سازيم (پس از شيعيان ما نيستى)(1) وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِنِّي مِنْ شِيعَتِكُمْ فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ لَنَا فِي أَوَامِرِنَا وَ زَوَاجِرِنَا مُطِيعاً فَقَدْ صَدَقْتَ وَ إِنْ كُنْتَ بِخِلَافِ ذَلِكَ فَلَا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْوَاكَ مَرْتَبَةً شَرِيفَةً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهَا لَا تَقُلْ لَنَا أَنَا مِنْ شِيعَتِكُم

مردى به حسن بن على(علیه السلام) عرضه داشت: من از شيعيان شما هستم، امام حسن(علیه السلام) فرمود: اى بنده خدا اگر از اوامر و نواهى ما اطاعت كنيد راست مى گوئيد و اگر بر خلاف اين باشيد بر گناهان خود اضافه نكنيد و مدعى اين مقام عالى كه اهليت آن را نداريد نشويد و نگوئيد من از شيعيان شما مى باشم(2)

وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ قَالَ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ اللَّهُ لَكَ كَذَبْتَ وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ

شخصى نزد حسين بن على(علیه السلام) آمد و گفت: يا ابن رسول اللَّه! من از شيعيان شما هستم، فرمود: از خداوند بترس و مدعى مقامى نباش كه خداوند تو را تكذيب كند و در ادعايت رسوا گردى شيعيان ما كسانى هستند كه دل آنها از هر مكر و حيله و نيرنگ و فريب خالى باشد...(3)

قَالَ وَ قِيلَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ مَرَرْنَا بِرَجُلٍ فِي السُّوقِ وَ هُوَ يُنَادِي أَنَا مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) الْخُلَّصِ وَ هُوَ يُنَادِي عَلَى ثِيَابٍ يَبِيعُهَا مَنْ يَزِيدُ فَقَالَ مُوسَى مَا جَهِلَ وَ لَا ضَاع امْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ أَ تَدْرُونَ مَا مَثَلُ هَذَا

ص: 938


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص309 [بيان معنى الشيعة:] .....ح156
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام 309 [بيان معنى الشيعة:] .....ح153 البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص603 [سورة الصافات(37): آية 83] .....ح8995 مجموعة ورام ج 2 ص106 الجزء الثاني
3- . البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص603 [سورة الصافات(37): آية 83] ..... ص : 599

هَذَا شَخْصٌ قَالَ أَنَا مِثْلُ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ عَمَّارٍ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يُبَاخِسُ فِي بَيْعِهِ وَ يُدَلِّسُ عُيُوبَ الْمَبِيعِ عَلَى مُشْتَرِيهِ وَ يَشْتَرِي الشَّيْ ءَ بِثَمَنٍ فَيُزَايِدُ الْغَرِيبَ يَطْلُبُهُ فَيُوجِبُ لَهُ ثُمَّ إِذَا غَابَ الْمُشْتَرِي قَالَ لَاأُرِيدُهُ إِلَّا بِكَذَا بِدُونِ مَا كَانَ طَلَبَهُ مِنْهُ أَ يَكُونُ هَذَا كَسَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ عَمَّارٍ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ هَذَا كَهُمْ

به حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) گفته شد كه از بازارى گذشتيم مردى در آن جا فرياد مى زد: من از شيعيان آل محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) از خالصان مى باشند! او جامه هائى در جلو خود گذاشته و آن ها را مى فروخت و مى گفت: چه کسی زيادتر مى خرد؟ امام(علیه السلام) فرمود: هر كس مقام و قدرش را بشناسد سخنانى بر زبان جارى نمى كند كه قدر و مقامش ضايع شود، مى دانيد داستان اين مرد چيست؟ اين شخص مى گويد: من مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستم در صورتى كه براى فروش متاع خود چانه مى زند. او متاع عوضى را به مشترى مى دهد و تدليس مى نمايد و جنسى را كه ارزان خريده مى خواهد گران بفروشد و به هر مشترى يك نوع از قيمت را مى گويد، آيا اين شخص را مى توان مانند سلمان و يا ابوذر و مقداد و عمار دانست؟ هرگز چنين نخواهد شد.(1)

قَالَ وَ لَمَّا جَعَلَ الْمَأْمُونُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) وِلَايَةَ الْعَهْدِ دَخَلَ عَلَيْهِ آذِنُهُ وَ قَالَ إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ يَقُولُونَ نَحْنُ شِيعَةُ عَلِيٍّ فَقَالَ أَنَا مَشْغُولٌ فَاصْرِفْهُمْ فَصَرَفَهُمْ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْيَوْمِ الثَّانِي جَاءُوا وَ قَالُوا كَذَلِكَ مِثْلَهَا فَصَرَفَهُمْ إِلَى أَنْ جَاءُوا هَكَذَا يَقُولُونَ وَ يَصْرِفُهُمْ شَهْرَيْنِ ثُمَّ أَيِسُوا مِنَ الْوُصُولِ وَ قَالُوا لِلْحَاجِبِ قُلْ لِمَوْلَانَا إِنَّا شِيعَةُ أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

وَ

ص: 939


1- . بحارالأنوار: ج65 ص157باب 19 صفات الشيعة و أصنافهم و ذم الاغترار و الحث على العمل و التقوى

قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِي حِجَابِكَ لَنَا وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ الْكَرَّةَ وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجِلًا وَ أَنَفَةً مِمَّا لَحِقَنَا وَ عَجْزاً عَنِ احْتِمَالِ مَضَضِ مَا يَلْحَقُنَا بِشَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) ائْذَنْ لَهُمْ لِيَدْخُلُوا فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَأْذَنْ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ فَبَقُوا قِيَاماً فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا هَذَا الْجَفَاءُ الْعَظِيمُ وَ الِاسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا الْحِجَابِ الصَّعْبِ أَيُّ بَاقِيَةٍ تَبْقَى مِنَّا بَعْدَ هَذَا فَقَالَالرِّضَا(علیه السلام) اقْرَءُوا وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ مَا اقْتَدَيْتُ إِلَّا بِرَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فِيكُمْ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَنْ بَعْدَهُ مِنْ آبَائِيَ الطَّاهِرِينَ عَتَبُوا عَلَيْكُمْ فَاقْتَدَيْتُ بِهِمْ قَالُوا لِمَا ذَا يَا ابْنَ رَسُولِ(صلی الله علیه و آله) اللَّهِ قَالَ لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

وَيْحَكُمْ إِنَّمَا شِيعَتُهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ وَ لَمْ يَرْكَبُوا شَيْئاً مِنْ فُنُونِ زَوَاجِرِهِ فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّكُمْ شِيعَتُهُ وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ مُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اللَّهِ وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لَا يَجِبُ

التَّقِيَّةُ وَ تَتْرُكُونَ التَّقِيَّةَ حَيْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِيَّة

هنگامى كه مامون على بن موسى الرضا(علیه السلام) را به ولايت عهدى خود برگزيد، خادمش نزد آن حضرت آمد و گفت: گروهى دم در هستند و مى گويند ما از شيعيان هستيم امام فرمودند: من امروز مشغول هستم آن ها را بگوئيد بروند خادم گفت و آنها هم رفتند. اين جماعت روز ديگر آمدند و مانند روز قبل اذن ورود خواستند، بار ديگر آنها را برگرداندند، و آن ها مدت دو ماه در رفت و آمد بودند و كار به جائى رسيد كه

ص: 940

مايوس شدند و به حاجب گفتند به مولاى ما بگو ما از شيعيان پدرت هستيم ما را راه بدهيد. ما اگر بدون ملاقات شما از اين جا برويم مردم ما را شماتت مى كنند و ديگر رو نداريم به شهر و خانه خود مراجعت كنيم زيرا همواره مورد سرزنش مردم خواهيم بود، در اين هنگام امام دستور دادند به آنها اجازه ورود داده شود آنها وارد شدند و سلام كردند و امام هم اجازه نشستن به آنها دادند!.

آنها هم چنان در حال قيام بودند و گفتند يا ابن رسول اللَّه! اين چه جفاء بزرگى بود كه در باره ما روا داشتيد و ما را سبك كرديد و به ما اجازه ملاقات نداديد، ما بعد از اين چه گونه در ميان مردم حاضر شويم و به خانه و كاشانه خود مراجعت نمائيم، و براى ما آبروئى باقى نماند. امام رضا(علیه السلام) فرمود: شما اين آيه شريفه رابخوانيد هر مصيبتى كه به شما برسد بوسيله خودتان بدست آمده و خداوند از بيشتر گناهان شما در مى گذرد من در اين جا به خداى خود اقتداء كردم و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امير المؤمنين(علیه السلام) و پدران خود پيروى نمودم. عرضه داشتند: يا ابن رسول اللَّه! چرا چنين كردى حضرت فرمود: براى اينكه شما مدعى هستيد كه شيعيان امير المؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) هستيد، واى بر شما شيعيان او حسن و حسين و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكر هستند كه در هيچ جا با او مخالفت نكرده و اوامر نواهى او را انجام دادند. شما ادعا داريد كه از شيعيان آنها مى باشيد در حالى كه در كارهاى خود با آنها مخالفت مى كنيد و در واجبات كوتاهى مى نمائيد، و در باره كمك به برادران خود سستى داريد، در جايى كه تقيه لازم نيست تقيه مى كنيد و در جايى كه تقيه بايد بكنيد تقيه نداريد.(1)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا.

ص: 941


1- . بحارالأنوار: ج65 ص158باب 19 صفات الشيعة و أصنافهم و ذم الاغترار و الحث على العمل و التقوى

محمد بن عمر بن حنظله گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: از شيعيان ما نيستند آن كسانى كه با زبان خود اظهار دوستى مى كنند ولى در عمل با ما و آثار و كردار ما مخالفت مى نمايند، شيعيان ما كسانى هستند كه با زبان و دل با ما مى باشند و از آثار ما پيروى مى كنند و مانند ما كار مى نمايند، آنها شيعيان ما مى باشند. (1) وَ قَالَ الْإِمَامُ قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فُلَانٌ يَنْظُرُ إِلَى حَرَمِ جَارِهِ فَإِنْ أَمْكَنَهُ مُوَاقَعَةُ حَرَامٍ لَمْ يَرْعَ عَنْهُ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ ائْتُونِي بِهِ فَقَالَ رَجُلٌ آخَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِكُمْ مِمَّنْ يَعْتَقِدُ مُوَالاتَكَ وَ مُوَالاةَ عَلِيٍّ وَ يَبْرَأُ مِنْ أَعْدَائِكُمَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا تَقُلْ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ كَذِبٌ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ لَيْسَ هَذَا الَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا الرَّجُلِ مِنْ أَعْمَالِنَا

امام صادق(علیه السلام): مردى خدمت رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: يا رسول اللَّه! فلان شخص به ناموس همسايه اش نگاه مى كند، و اگر چنانچه حرام و گناهى برايش پيش بيايد ابا و امتناعى ندارد و مرتكب اعمال زشت مى شود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اين سخن برآشفت و گفت: اين مرد را نزد من بياوريد، مرد ديگرى گفت: يا رسول اللَّه! او از شيعيان شما مى باشد و با شما و على(علیه السلام) دوستی می ورزد و از دشمنان شما بيزارى مى جويد. رسول اكرم(صلی الله علیه و آله): نگوئيد او از شيعيان ما هست زيرا اين سخن دروغ مى باشد، شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى كنند و از اعمال ما تبعيت نمايند و اين شخصى كه شما تعريف مى كنيد از شيعيان ما نيست.(2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ

ص: 942


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص71 الفصل الثالث في آداب الشيعة ..... وسائل الشيعة ج 15 ص247 باب 21 باب وجوب الورع .....ح20409
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص307 [بيان معنى الشيعة:] ..... ح150

الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا.

مفضّل بن عمر گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمود: دروغ مى گويد کسی که گمان مى كند از شيعيان ماست، در حالى كه به غير ما تمسّك مى جويد.(1)وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا

حسين بن خالد گويد: امام رضا(علیه السلام) فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه به گفتار ما عمل مى كنند و به دستورات ما گردن مى نهد و با دشمنان ما مخالفت مى نمايند، و هر كه چنين نباشد از شيعيان ما نخواهد بود.(2)

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا الْمُطِيعُونَ لَنَا فَسَيَغْفِرُ اللَّهُ ذُنُوبَهُمُ امْتِنَاناً إِلَى إِحْسَانِهِمْ قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنِ الْمُطِيعُونَ لَكُمْ قَالَ الَّذِينَ يُوَحِّدُونَ رَبَّهُمْ وَ يَصِفُونَهُ بِمَا يَلِيقُ بِهِ مِنَ الصِّفَاتِ وَ يُؤْمِنُونَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) نَبِيِّهِ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ فِي إِتْيَانِ فَرَائِضِهِ وَ تَرْكِ مَحَارِمِهِ وَ يُحْيُونَ أَوْقَاتَهُمْ بِذِكْرِهِ وَ بِالصَّلَاةِ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ وَ يَتَّقُونَ عَلَى

أَنْفُسِهِمُ الشُّحَّ وَ الْبُخْلَ وَ يُؤَدُّونَ كُلَّ مَا فَرَضَ عَلَيْهِمْ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا يَمْنَعُونَهَا

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: کسانی که از ما اطاعت مى كنند، خداوند به زودى گناهان آن ها را مى آمرزد، و بر آن ها به خاطر كارهاى نيك شان منت مى گذارد، گفتند: يا اميرالمؤمنين پیروان شما چه کسانیند. فرمود: کسانی که خدا را به يگانگى مى شناسند، و به صفات شايسته او را وصف مى كنند و به محمد(صلی الله علیه و آله) به عنوان نبوت

ص: 943


1- . صفات الشيعه:ح4.
2- . صفات الشيعة الحديث الثاني

اعتقاد دارند و خداوند را در انجام واجبات اطاعت مى كنند و از محرمات دست باز مى دارند اوقات خود را در ياد خدا زنده نگه مى دارند، و بر محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل او درود مى فرستند، و از بُخل و حسادت خوددارى مى نمايند، و زكاتى را كه خداوند واجب گردانيده اداء مى كنند و آن را از مستحقّان و نيازمندان دريغ نمى دارند. (1) ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: ....وَ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّةِ إِمَامٍ وَ لَا يَقْتَدِي بِأَعْمَالِهِ.

امام سجاد(علیه السلام): مبغوض ترين مردم نزد خداوند كسى است كه خود را پیرو روش امامی بداند ولی از رفتار و کردار او پیروی نکند.(2)

عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ مَعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ النَّصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَرَامٍ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَوْ نَشَرَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ لِهَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ لَقَالُوا هَؤُلَاءِ كَذَّابُونَ وَ لَوْ رَأَى هَؤُلَاءِ أُولَئِكَ لَقَالُوا مَجَانِينُ

حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه مي گفت: اگر سلمان و ابوذر زنده شوند و اين افرادى را كه امروز ادعاى تشيع و پيروى و دوستى شما را دارند ببینند خواهند گفت: اين ها دروغ مي گويند و اگر اين مدعيان تشيع امروزى سلمان و ابوذر را ببينند مي گويند: آن ها ديوانه هستند.(3)

ص: 944


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص554 [سورة البقرة(2): آية 113] .....ح328
2- . الکافی: ج8 ص234 حَدِيثُ الْقِبَاب ح312.
3- . الأمالي للمفيد ص 214 المجلس الرابع و العشرون ح5

عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ عُبَيْسٍ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَنْبَغِي لِمَنِ ادَّعَى هَذَا الْأَمْرَ فِي السِّرِّ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ بِبُرْهَانٍ فِي الْعَلَانِيَةِ قُلْتُ وَ مَا هَذَا الْبُرْهَانُ الَّذِي يَأْتِي بِهِ فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يَكُونُ لَهُ ظَاهِرٌ يُصَدِّقُ بَاطِنَهُ

ابن عقده از ... از ابو خالد مكفوف از بعضى اصحابش نقل كند كه امام صادق(علیه السلام) فرمود سزاوار است كسى كه در نهان ادعاى تشيع مي كند در آشكار نيز نشانه اى بر ادعاى خود بياورد عرضكردم آن نشانه چيست؟ فرمود: حلالخدا را حلال و حرام او را حرام بداند و چنين عمل كند و نمودش از نظر عمل درونش را در ادّعا تصديق نمايد. (1)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ

لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ

صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاس...

امام باقر(علیه السلام): آیا از تشیع مرد همین بس باشد که دوستی ما خانِدانِ پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دارد؟ به خدای سوگند! به حقّیقت شیعه بودن دست نمی یازد، مگر آن کس که تقوا پیشه کند و خدا را فرمان بر باشد، شیعیان ما نشانه های چندی دارند که

ص: 945


1- . الغيبة للنعماني ص 114 باب 5 دما روي فيمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و ليس بإمام و أن كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت ح7

با آن ها شناخته می شوند، تواضع، خشوع، امانت داری، فراوانی یاد خدا، روزه، نماز، نیکی با پدرو مادر، رسیدگی به همسایگان، دستگیری از نیازمندان، بدهکاران و یتیمان، تلاوت قرآن، راست گویی، نیازردن مردم با زبان و...(1)

قَالَ أَبُو يَعْقُوبَ يُوسُفُ بْنُ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ سَيَّارٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا... قال الصادق(علیه السلام): أَنَّ شِيعَتَنَا هُمُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ يُطِيعُونَا فِي جَمِيعِ أَوَامِرِنَا وَ نَوَاهِينَا فَأُولَئِكَ شِيعَتُنَا فَأَمَّا مَنْ خَالَفَنَا فِي كَثِيرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَاامام رضا(علیه السلام) فرمود: شيعيان ما، آن هايند كه از آثار ما پيروى می کنند و در تمام اوامر و نواهى از ما اطاعت می کنند، اين ها شيعيان ما هستند ولى کسانی که در واجبات خدائى با ما مخالفت می کنند از شيعيان ما نيستند.(2)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا.

ص: 946


1- . کافی: ج2 ص74 باب36 بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى ح3.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 318 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى:] ح161.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: از شيعيان ما نيستند آن كسانى كه با زبان خود اظهار دوستى مى كنند، ولى در عمل با ما و آثار و كردار ما مخالفت مى نمايند، ولكن شيعهﻯ ما كسى است كه با زبان و قلبش با ما موافق باشد و از آثار ما پيروى نمايد و در كارها از ما متابعت كند، آنان شيعيان ما هستند.(1)

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: شيعهﻯ ما نيست آن كه به گفتار زبان كفايت كند. ولى بر خلاف اعمال و آثار ما رفتار كند، ولكن شيعهﻯ ما كسى است كه در زبان و قلب با ما موافق باشد و از آثار ما پيروى كند و به اعمال ما عمل نمايد كه اينان شيعيان ما هستند.(2)

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِيهِ.امام صادق(علیه السلام) فرمود: كوششى كه تقوا و پارسايى در آن رعايت نشود سودى نخواهد داشت.(3)

وَ عَنْهُمْ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الصَّيْقَلِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ.

امام باقر(علیه السلام): همانا سخت ترين عبادت باز ايستادن از گناه است. (4)

فَإِنِّي سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ افْتَرَقَ النَّاسُ فِينَا عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا كَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَيَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا كَلَامَنَا وَ لَمْ يُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِيَسْتَأْكِلُوا النَّاسَ بِنَا فَيَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً يُسَلِّطُ عَلَيْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ يُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ لَا تَدَعُوا صِلَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَمْوَالِكُمْ مَنْ كَانَ غَنِيّاً فَبِقَدْرِ غِنَاهُ وَ مَنْ كَانَ فَقِيراً فَبِقَدْرِ فَقْرِهِ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَقْضِيَ اللَّهُ لَهُ أَهَمَّ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ فَلْيَصِلْ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ شِيعَتَهُمْ بِأَحْوَجِ مَا يَكُونُ إِلَيْهِ مِنْ مَالِهِ لَا تَغْضَبُوا مِنَ الْحَقِّ إِذَا قِيلَ

ص: 947


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبارص 71 الفصل الثالث في آداب الشيعة ..... ص : 64
2- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص71 الفصل الثالث في آداب الشيعة .....
3- . الكافي ج 2 ص76 باب الورع .....ح1.
4- . الكافي ج 2 ص77 باب الورع .....ح5.

لَكُمْ وَ لَا تُبْغِضُوا أَهْلَ الْحَقِّ إِذَا صَدَعُوكُمْ بِهِ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَغْضَبُ مِنَ الْحَقِّ إِذَا صُدِعَ بِه

امام صادق(علیه السلام): مردم دربارهﻯ ما سه دسته شدند؛ يك دسته دوست دار مايند و در انتظار قائم ماf به سر مى برند تا از دنياى ما برخوردار گردند، اينان سخن ما راگويند، و آن را حفظ نمايند ولى از عمل ما كوتاهى كنند، پس خداوند آن ها را به دوزخ برد، يك دسته هم دوست دار مايند و گوش به حرف ما مى سپارند و مانند ما رفتار مى كنند تا به وسيلهﻱ ما از كيسه ﻯ مردم بخورند، پس خداوند درون آن ها را پر از آتش سازد و گرسنگى و تشنگى را بر آن ها چيره نمايد، و دسته اى ديگر دوست دار مايند و گوش به حرف ما مى سپارند و از فرمان ما پيروىمى كنند و با عمل ما مخالفت نورزند، اينان از ما باشند و ما از آن ها. از اموال خود دادن صلهﻯ آل محمد(علیهم السلام) را ترك نكنيد، هر كس توان گر است در حدّ توان گريش و هر كس تنگدست است در حدّ تنگدستى اش، پس هر كس خواهد خداوند حاجت هاى ضرورى و نيازهاى مهمّ او را برآورده نمايد، بايد با تمام نيازى كه به مال خود دارد، به آل محمد(علیهم السلام) و شيعيان آنان عطا و صِله دهد. چون به شما سخن حقّى گفته شود، خشمگين نشود و هرگاه اهل حقّ سخن حقّى را به شما بگويند

با آنان دشمنى نورزيد زيرا مؤمن از این که سخن حقّى را به او گويند، خشمگين نگردد.(1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ لِجَمِيعِ أَمْرِنَا مُتَّبِعاً مُرِيداً أَلَا وَ إِنَّ مِنِ اتِّبَاعِ أَمْرِنَا وَ إِرَادَتِهِ الْوَرَعَ فَتَزَيَّنُوا بِهِ يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ وَ كِيدُوا أَعْدَاءَنَا بِهِ يَنْعَشْكُمُ اللَّهُ.

ص: 948


1- . تحف العقول عن آل الرسولb ص514. وصية المفضل بن عمر لجماعة الشيعة

از امام صادق(علیه السلام) روايت است كه فرمود: ما مردى را مؤمن نمى شماريم، مگر این که تمامى امر ما را پيروى كند و بخواهد، آگاه باشيد كه از جمله، پيروى امر ما و خواستن امر ما پارسايى است، پس خود را با پارسايى زينت دهيد تا خداوند رحمتش را شامل حالتان كند و دشمنان ما را به وسيلهﻱ پارسايى فريب دهيد تا خداوند شما را بلند مرتبه گرداند.(1)

عَنْ خَالِدِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ طَلْحَةَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ الشَّامِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى آيَةً فِي الْمُنَافِقِينَ إِلَّا وَ هِيَ فِيمَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ حضرت صادق(علیه السلام) مى فرمودند: آياتى كه خداوند در باره منافقان نازل كرده در باره كسانى كه خود را به تشيع مى بندد صدق دارد.(2)

عَنْ حَمْدَوَيْهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ هَذَا الْأَمْرَ لَمَنْ هُوَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا

ابراهيم كرخى گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: در ميان شيعيان كسانى هستند كه از يهود و نَصارى و مَجوس و مُشركان هم بدتر مى باشند.(3)

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمِّهِ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ يُونُسَ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَحْيَى بْنِ بَسَّامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْوَرَعِ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ شِيعَتُهُمْ كَيْ تَقْتَدِيَ الرَّعِيَّةُ بِهِمْ

ص: 949


1- . الكافي ج 2 ص 78 باب الورع ..... ح13.
2- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص299 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح535.
3- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص297 ما روي في محمد بن أبي زينب ..... ح528.

از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود: سزاوارترين مردم به ورع و پرهيزگارى آل محمد(صلی الله علیه و آله) و شيعيان آن ها مى باشند تا مردم به آن ها اقتداء كنند.(1)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا اللَّهَ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ الْجَنَّةَ لَنْ تَفُوتَكُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْكُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِكُمْ فَتَنَافَسُوا فِي دَرَجَاتِهَا قِيلَ فَهَلْ يَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَاقَعَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ ظَلَمَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ خَالَفَ مَا رُسِمَ لَهُ مِنَ الشَّرِيعَاتِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَذِراً طَفِساً يَقُولُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَعَلِيٌّ(علیه السلام) يَا فُلَانُ أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ لَا تَصْلُحُ لِمُرَافَقَةِ مَوَالِيكَ الْأَخْيَارِ وَ لَا لِمُعَانَقَةِ الْحُورِ الْحِسَانِ وَ لَا الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ لَا تَصِلُ إِلَى مَا هُنَاك

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ...هر كه نفس خود را با مخالفت محمد(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) چركين كند و دنبال كارهاى حرام برود و به مؤمنان ظلم كند و با احكام شريعت مخالفت نمايد روز قيامت گناهكار و آلوده خواهد آمد محمد(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) مى گويند تو كثيف و آلوده هستى و صلاحيت همنشينى با صالحان و نيكان را ندارى و شايسته نيستى كه با حوران هم آغوش گردى و با فرشتگان مقرب

هم نشين گردى تو نمى توانى خود را با آنها قرين سازى....(2)

در عبادت بسیار سخت کوش هستند

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي

ص: 950


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ج 2 ص 141 تكلم الحصاة في كف علي بلا إله إلا الله محمد رسول الله. ..
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص306 [في أن ولاية علي ع حسنة لا يضر معها سيئة:] .....ح148.

الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَا أَبَا الْمِقْدَامِ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) الشَّاحِبُونَ النَّاحِلُونَ الذَّابِلُونَ ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ خَمِيصَةٌ بُطُونُهُمْ مُتَغَيِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اسْتَقْبَلُوا الْأَرْضَ بِجِبَاهِهِمْ كَثِيرٌ سُجُودُهُمْ كَثِيرَةٌ دُمُوعُهُمْ كَثِيرٌ دُعَاؤُهُمْ كَثِيرٌ بُكَاؤُهُمْ يَفْرَحُ النَّاسُ وَ هُمْ يَحْزَنُونَ.

ابو المقدام گويد: حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: اى ابو المقدام! شيعيان على(علیه السلام) كسانى هستند كه رنگ هاى آنها پريده و دگرگون و لاغر مى باشند، لب هاى آنان خشك و شكم هاى آنها به كمر چسبيده و رنگ ها متغير و چهره آنها زرداست. هنگامى كه شب فرا مى رسد زمين را براى خود فرش مى گيرند و با صورت هاى خود به طرف زمين مى آيند و به عبادت مشغول مى گردند، سجده هاى آنها زياد، و اشك ريزان، هستند، بسيار دعا مى كنند و زياد گريه مى نمايند، مردم خوشحالى دارند ولى آنها در اندوه به سر مى برند. (1)

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَصْفَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْإِسْكَنْدَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ الرَّقِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَّقَ بِكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَّبَ بِكَ مُحِبُّوكَ مَعْرُوفُونَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَى وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ هُمْ أَهْلُ الدِّينِ وَ الْوَرَعِ وَ السَّمْتِ الْحَسَنِ وَ التَّوَاضُعِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 951


1- . الخصال ج 2 ص444 في الشيعة عشر خصال

خَاشِعَةٌ أَبْصَارُهُمْ وَجِلَةٌ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ قَدْ عَرَفُوا حَقَّ وَلَايَتِكَ وَ أَلْسِنَتُهُمْ نَاطِقَةٌ بِفَضْلِكَ وَ أَعْيُنُهُمْ سَاكِبَةٌ تَحَنُّناً عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ يَدِينُونَ لِلَّهِ بِمَا أَمَرَهُمْ بِهِ فِي كِتَابِهِ وَ جَاءَهُمْ بِهِ الْبُرْهَانُ مِنْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ عَامِلُونَ بِمَا يَأْمُرُهُمْ بِهِ أُولُو الْأَمْرِ مِنْهُمْ مُتَوَاصِلُونَ غَيْرُ مُتَقَاطِعِينَ مُتَحَابُّونَ غَيْرُ مُتَبَاغِضِينَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتُصَلِّي عَلَيْهِمْ وَ تُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِمْ وَ تَسْتَغْفِرُ لِلْمُذْنِبِ مِنْهُمْ وَ تَشْهَدُ حَضْرَتَهُ وَ تَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

على بن مهدى رقى گويد: امام رضا(علیه السلام) از پدرانش روايت مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى على! خوشا به حال هر كه تو را دوست بدارد و بدا به حال آن كه تو را دشمن بدارد و تكذيبت كند، دوستان تو در آسمان ها و زمين ها معروف مى باشند. آنها اهل ديانت و تقوى و حسن رفتار و فروتنى براى خداوند مى باشند، ديدگان آنها در حال خشوع و دل ها از ترس خدا همواره به ذكر مشغول هستند، آنها حق ولايت تو را شناختند، زبان هاى آنان به فضل تو در حركت مى باشند، و ديدگان آنها به خاطر اشتياق به تو و فرزندانت اشك مى ريزند. خداوندهر چه در كتاب خود فرمود به آن ايمان دارند، و به سنت هاى ثابته رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل مى كنند، به سخنان اولو الامر خود گوش فرا مى دهند، آنها با هم در رفت و آمد هستند و به ديدن يك ديگر مى روند، و از هم جدا و منقطع زندگى نمى كنند و با هم قطع رابطه ندارند. آنها همديگر را دوست دارند، و با هم دشمنى ندارند، فرشتگان بر آنها نماز مى گذارند، و در دعاى آنها آمين مى گويند و براى گناهكاران آنها استغفار مى كنند، و در جنازه آنها شركت دارند، و از فقدان و درگذشت آنها تا روز قيامت در ناراحتى هستند. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:

كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَاعِداً

ص: 952


1- . عيون أخبار الرضا ج 1 ص261 باب26 باب ما جاء عن الرضا من الأخبار النادرة في فنون شتى ح21

فِي بَيْتِهِ إِذْ قَرَعَ قَوْمٌ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَقَالَ يَا جَارِيَةُ انْظُرِي مَنْ

بِالْبَابِ فَقَالُوا قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِكَ فَوَثَبَ عَجْلَانَ حَتَّى كَادَ أَنْ يَقَعَ فَلَمَّا فَتَحَ الْبَابَ وَ نَظَرَ إِلَيْهِمْ رَجَعَ وَ قَالَ كَذَبُوا فَأَيْنَ السَّمْتُ فِي الْوُجُوهِ أَيْنَ أَثَرُ الْعِبَادَةِ أَيْنَ سِيمَاءُ السُّجُودِ إِنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَ شَعَثِهِمْ قَدْ قَرَحَتِ الْعِبَادَةُ مِنْهُمُ الْآنَافَ وَ دَثَّرَتِ الْجِبَاهَ وَ الْمَسَاجِدَ خُمْصُ الْبُطُونِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ قَدْ هَيَّجَتِ الْعِبَادَةُ وُجُوهَهُمْ وَ أَخْلَقَ سَهَرُ اللَّيَالِي وَ قَطْعُ الْهَوَاجِرِ جُثَثَهُمْ الْمُسَبِّحُونَ إِذَا سَكَتَ النَّاسُ وَ الْمُصَلُّونَ إِذَا نَامَ النَّاسُ وَ الْمَحْزُونُونَ إِذَا فَرِحَ النَّاسُ يُعْرَفُونَ بِالزُّهْدِ كَلَامُهُمُ الرَّحْمَةُ وَ تَشَاغُلُهُمْ بِالْجَنَّةِ.

حمران بن اعين از حضرت صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: امام سجاد(علیه السلام) در خانه نشسته بود كه ناگهان گروهى در خانه را زدند، حضرت فرمود: بنگريد در خانه كيست گفتند گروهى از شيعيان شما هستند، حضرت به شتاب در خانه آمدند و هنگامى كه در را گشودند و به آنها نگاه كردند برگشتند و گفتند دروغ مى گويند. فرمود: من در سيماى آنها چهره شيعيان را مشاهده نمى كنم، اثر عبادت در صورت آنان نيست دور پيشانى آنها جاى سجده مشاهده نمى گردد، شيعيانما با عبادت و صورت هاى غبارآلود شناخته مى گردند، بینی های آنها از عبادت مجروح شده و پيشانى و سجده گاه آنها چركين گرديده است. آنها لاغر و نحيف مى باشند و لب هايشان خشك است، عبادت صورت هاى آنها را خشك كرده و بيدارى شب ها و تشنگى و گرمى روزها بدن آنان را كهنه ساخته است، هنگامى كه مردم سكوت مى كنند آنها تسبيح مى گويند، و هر گاه مردم به خواب روند آنها نماز مى گذارند، و هر گاه مردم خوشحال شوند آنها محزون مى شوند، آنها به زهد معروف و به رحمت سخن مى گويند. (1)

ص: 953


1- . صفات الشيعة ص28 الحديث الأربعون

مراقبت بر نماز حفظ اسرار و دستگیری از نیازمندان

قَالَ: وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ إِلَى أَسْرَارِنَا كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عَنْ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا

ابن صدقه گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: شيعيان ما را در هنگام نماز آزمايش كنيد و بنگريد كه آنان چگونه نماز را حفظ مى كنند، و بنگريد كه اسرار ما را چگونه نگه مى دارند و از دشمنان حفظ مى نمايند و اموال خود را چگونه در اختيار برادران خود قرار مى دهند و با آنان مواسات مى كنند.(1)

مواظبت شدید بر انجام واجبات

أَنَّ شِيعَتَنَا هُمُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ آثَارَنَا، وَ يُطِيعُونَّا فِي جَمِيعِ أَوَامِرِنَا وَنَوَاهِينَا، فَأُولَئِكَ [مِنْ] شِيعَتِنَا. فَأَمَّا مَنْ خَالَفَنَا فِي كَثِيرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا.

امام باقر(علیه السلام): شيعيان از آثار ما پيروى مى كنند و از اوامر ما اطاعت مى نمايند و از نواهى ما دست مى كشند اين گروه از شيعيان ما به حساب مى آيند، ولى آن هائى كه واجبات خداوند را انجام نمى دهند شيعيان ما نيستند. (2)

ص: 954


1- . قرب الإسناد ص 78 احاديث متفرقة ح253
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص318 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى] ح161

شب زنده دار هستند

عَنْ ميسرة [مُيَسِّرٍ] قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَا مُيَسِّرُ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِشِيعَتِنَا قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّهُمْ حُصُونٌ حَصِينَةٌ في [وَ] صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ لَيْسُوا بِالْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ وَ لَا بِالْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسْدٌ بِالنَّهَار

ميسر گويد: حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: اى ميسر! مى خواهى از شيعيان ما اطلاع حاصل كنى گفتم: آرى قربانت گردم فرمود: آنها دژهاى محكمى هستند و دل هاى قابل اطمينان و عقل هاى استوارى دارند، آنها اسرار را فاش نمى كنند و رياكار و بدكار نيستند، شب ها اهل عبادت و روزها مانند شير ژيان مى باشند. (1)

عَنْهُ قَالَ إِنَّ أَصْحَابَ عَلِيٍّ(علیه السلام) كَانُوا الْمَنْظُورَ إِلَيْهِمْ فِي القَبَائِلِ وَ كَانُوا أَصْحَابَ الْوَدَائِعِ مَرْضِيِّينَ عِنْدَ النَّاسِ سَهَّارَ اللَّيْلِ مَصَابِيحَ النَّهَار

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: ياران على(علیه السلام) در قبيله ها مورد نظر بودند، و مردم ودايع خود را نزد آنها مى گذاشتند، مردم از آنها راضى بودند، شب ها بيدار و روزها مانند چراغ فروزان در ميان جامعه بودند. (2)خواندن نماز شب

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ اللَّيْل

و در کتاب Sبلد الامینR امام صادق (علیه السلام)فرموده است:

از شیعیان ما نیست کسی که نماز شب نخواند.(3)

ص: 955


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص62 الفصل الثاني في ذكر علامات الشيعة
2- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص63 الفصل الثاني في ذكر علامات الشيعة
3- . المقنع للصدوق ص131باب 19 باب صلاة الليل ..... ص : 131

عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... وَ قَالَ أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ.

و نیز فرموده: خدا نسبت به کسی که شب همچون مردار است و روزش را به بِطالَت می گذراند دشمنی شدیدی دارد.(1)

تقوای الهی و پیروی از قرآن

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ پیامبر(صلی الله علیه و آله): ای مردم!... هنگامی که فتنه ها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن رو آورید که قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعتش پذیرفته و گزارش دهنده ای است که گزارشش تصدیق شده و هر که قرآن را پیشوای خود قرار دهد به

ص: 956


1- .بحارالأنوار: 84/158 ح46 به نقل از کتاب SالغایاتR

بهشتش راهنمایی کند و کسی که آن را پشت سر قرار دهد، به دوزخش کشانَد. قرآن هدایت گری است که به بهترین راه ها هدایت می کند و کتابی است که در آن جزئیات شریعت بیان حقّایق و تحصیل حقّ قرار دارد قرآن جدا کننده حقّ و باطل است که در آن بیهوده ای راه ندارد. قرآن ظاهری دارد و باطنی که ظاهرش حکم و دستور است و باطنش علم و دانش ظاهرش زیباست و باطنش ژرف ستارگانی دارد و ستارگان آن هم ستارگانی شگفتی هایش به شماره نیاید و عجائبش کهنه نشود. چرا های هدایت در قرآن است و نشانه های حکمت....(1)

قال النبی(صلی الله علیه و آله): إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ

پیامبر(صلی الله علیه و آله): همانا علی(علیه السلام) و شیعیانش رستگارانند.

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ هِلَالٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِيهِ.

امام صادق(علیه السلام): تو را به رعايت تقواى الهى و پارسايى و كوشش سفارش مى كنم و بدان كه كوششى كه پارسايى در آن نباشد سودى نخواهد داشت.(2)

أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِم

ص: 957


1- . الکافی: كِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآن ج2 ص599 ح2
2- . الكافي ج 2 ص76 باب الورع ..... ح1.

امیرالمؤمنین(علیه السلام): در نهج البلاغه دربارهﻱ پرهیزکاران می فرمایند: در دل شب قدم هایشان را استوار ساخته در حالی که قرآن را جزء به جزء و با تفکر و اندیشه تلاوت می کنند با قرآن خود را محزون و دوای دردشان را از آن طلب می نمایند پس هرگاه به آیه ای گذر کنند که در آن تشویقی است به شوق پاداش به آن روی آورند و جانشان از شوق به سوی آن پر کشد و گمان دارند که نعمت های بهشت در برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیه ای گذر کنند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می سپارند و گمان می برند که شرار شعله های آتش و نعره آن در گوششان طنین انداز است پس قامت خم می کنند پیشانی، دست ها و پاها بر خاک می گذارند و از خدای بزرگ آزادی از آتش را طلب می کنند.(1)

شیعیان ما با تقواترین مردم

مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ رِوَايَةِ أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِي زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ يَكُونُ فِي مِصْرٍ يَكُونُ فِيهِ مِائَةُ أَلْفٍ وَ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ أَوْرَعُ مِنْهُ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: شيعهﻯ ما نيست کسی که در شهرى زندگى كند و كسى با ورع تر از اودر آن جا باشد. (يعنى شيعهﻯ ما در يك جامعه هميشه از

همه با ورع تر و پرهيزكارتر باشد)(2)

تذکر: پس کسی نمی تواند ادعا کند که شیعه حقیقی است مگر تسلیم محض فرمان خدای تبارک و تعالی و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار باشد و در عبادات به سختی بکوشد. و از محرمات دوری جسته و در کردار و گفتار به ائمهاطهار تمسک جوید. و به حقیقت از خدا بترسد و از ظلم و ستم به مخلوقات اجتناب ورزد.

ص: 958


1- . نهج البلاغه للصبحی صالح خطبهﻱ193 و من خطبة له ع يصف فيها المتقين.
2- . وسائل الشيعه: 15 ص247 باب21 21 بَابُ وُجُوبِ الْوَرَع ح18.

دستگیری از فقرا و نیازمندان دارند

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْخَطَّابِ الْكُوفِيِّ وَ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ قَالا دَخَلَ سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ يَا سَدِيرُ لَا تَزَالُ شِيعَتُنَا مرعبين [مَرْعِيِّينَ] مَحْفُوظِينَ مَسْتُورِينَ مَعْصُومِينَ مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ لِأَنْفُسِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ خَالِقِهِمْ وَ صَحَّتْ نِيَّاتُهُمْ لِأَئِمَّتِهِمْ وَ بَرُّوا إِخْوَانَهُمْ فَعَطَفُوا عَلَى ضَعِيفِهِمْ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى ذَوِي الْفَاقَةِ مِنْهُمْ إِنَّا لَا نَأْمُرُ بِظُلْمٍ وَ لَكِنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ وَ الْمُوَاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِكُمْ فَإِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَمْ يَزَالُوا مُسْتَضْعَفِينَ قَلِيلِينَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ(علیه السلام)

سدير صيرفى گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم و در نزد آن جناب گروهى از ياران او بودند، فرمود: اى سدير! شيعيان ما همواره محفوظ و مستورند نيت ها و دل هاى آنها با ائمه و رهبرانشان پاك و بى آلايش باشند. با برادران خود نيكى كنند و به ضعفاء آنها برسند، و به درماندگان آنها احسان نمايند، ما شما را هرگز به ظلم دعوت نمى كنيم بلکه به ورع و پرهيزگارى فرا مى خوانيم، با برادران خود مواسات داشته باشيد، و بدانيد كه دوستان خدا هميشه مستضعف و اندك هستند، و از هنگامى كه خداوند آدم(علیه السلام) را خلق كرده چنين بوده است. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَدَخَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ فَسَأَلَهُ كَيْفَ مَنْ خَلَّفْتَ مِنْ إِخْوَانِكَ فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ وَ زَكَّى وَ أَطْرَى فَقَالَ لَهُ كَيْفَ عِيَادَةُ

ص: 959


1- . المحاسن ج 1 ص158 باب26 باب خصائص المؤمن ..... ح95

أَغْنِيَائِهِمْ لِفُقَرَائِهِمْ قَالَ قَلِيلَةٌ قَالَ كَيْفَ مُوَاصَلَةُ أَغْنِيَائِهِمْ لِفُقَرَائِهِمْ فِي ذَاتِ أَيْدِيهِمْ فَقَالَ إِنَّكَ تَذْكُرُ أَخْلَاقاً مَا هِيَ فِيمَنْ عِنْدَنَا قَالَ فَكَيْفَ يَزْعُمُ هَؤُلَاءِ أَنَّهُمْ لَنَا شِيعَةٌ.محمد بن عجلان گويد: در خدمت حضرت صادق(علیه السلام) بودم كه مردى وارد شد و سلام كرد، امام(علیه السلام) از او پرسيد برادران خود را چگونه يافتى، او از آنها ستايش و تمجيد كرد، امام(علیه السلام) فرمود: مالداران آنها با نيازمندان چگونه رفتار مى كنند. آن مرد گفت روابط اغنياء با فقراء بسيار كم است، از اين گونه اخلاق در نزد ما نيست، امام(علیه السلام) فرمود: پس چگونه آنها خيال مى كنند كه از شيعيان هستند. (1)

دستگیری از نیازمندان

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَدَخَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ فَسَأَلَهُ كَيْفَ مَنْ خَلَّفْتَ مِنْ إِخْوَانِكَ فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ وَ زَكَّى وَ أَطْرَى فَقَالَ لَهُ كَيْفَ عِيَادَةُ أَغْنِيَائِهِمْ لِفُقَرَائِهِمْ قَالَ قَلِيلَةٌ قَالَ كَيْفَ مُوَاصَلَةُ أَغْنِيَائِهِمْ لِفُقَرَائِهِمْ فِي ذَاتِ أَيْدِيهِمْ فَقَالَ إِنَّكَ تَذْكُرُ أَخْلَاقاً مَا هِيَ فِيمَنْ عِنْدَنَا قَالَ فَكَيْفَ يَزْعُمُ هَؤُلَاءِ أَنَّهُمْ لَنَا شِيعَةٌ.

محمد پسر عجلان گويد نزد امام صادق(علیه السلام) بوديم، مردى داخل شد و سلام كرد از او پرسش فرمودند برادران دينى تو چگونه اند از آنان ستايش فراوانى نمود به او فرمود: دلجویی توانگران آنها با مستمندانشان چگونه است؟ عرضه داشت: كم است

ص: 960


1- . صفات الشيعة ص8 الحديث الثالث عشر

فرمود: رسيدگى مالدارانشان به درويشان بر چه پايه است؟ عرضه داشت: كردار و رفتارهائى را ياد آور مي شويد كه پيش ما نيست حضرت فرمود: پس چگونه اينان گمان مي كنند كه از پيروان مايند. (1)عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ رَفَعَهُ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ فَقَالَ سَبْعُونَ حَقّاً لَا أُخْبِرُكَ إِلَّا بِسَبْعَةٍ فَإِنِّي عَلَيْكَ مُشْفِقٌ أَخْشَى أَلَّا تَحْتَمِلَ فَقُلْتُ بَلَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَا تَشْبَعُ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَكْتَسِي وَ يَعْرَى وَ تَكُونُ دَلِيلَهُ وَ قَمِيصَهُ الَّذِي يَلْبَسُهُ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَتَكَلَّمُ بِهِ وَ تُحِبُّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ إِنْ كَانَتْ لَكَ جَارِيَةٌ بَعَثْتَهَا لِتَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ تَسْعَى فِي حَوَائِجِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِنَا وَ وَلَايَتَنَا بِوَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ.

و در کتاب SکافیR از معلی بن خنیس روایت می کند که گفت: از امام صادق(علیه السلام) در باره حقوق مؤمن سئوال کردم فرمود: او را هفتاد حق است فقط هفت حق آن را به تو خبر می دهم، زیرا نسبت به تو دلسوزم و می ترسم به آن ها عمل نکنی یا آن ها را قبول ننمایی. عرضه داشتم: بفرمائید ان شاءالله عمل خواهم کرد. حضرت فرمود: تو سیرنباشی در حالی که او گرسنه است، تو پوشیده نباشی در حالی که او عریان و برهنه است، راهنمای او باشی، لباس او باشی که او را می پوشاند، زبان او باشی که با آن تکلم می کند، دوست داشته باشی برای او آن چه برای خودت دوست داری، اگر کنیزی داری برای او بفرستی تا رختخواب او را آماده کند، و شب و روز در برآوردن حوائجش تلاش کنی، اگر چنین کردی آن هنگام، رشته ولایت تو به ولایت ما، و ولایت ما به ولایت الهی متصل می گردد. (2)

ص: 961


1- .صفات الشبعه ح13
2- .الکافی ج2ص174 بَابُ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِيهِ وَ أَدَاءِ حَقِّه ح14.

عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةَ عِنْدَنَا كَثِيرٌ فَقَالَ فَهَلْ يَعْطِفُ الْغَنِيُّ عَلَى الْفَقِيرِ وَ هَلْ يَتَجَاوَزُ الْمُحْسِنُ على [عَنِ] الْمُسِي ءِ وَ يَتَوَاسَوْنَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ شِيعَةً الشِّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هَذَا

ابواسماعيل گفته: به حضرت باقر(علیه السلام) گفتم: شيعه پيروان شما آل محمد(علیهم السلام) نزد ما بسيار است، فرمود: آيا دارا به ندار مهربانى می کند وچيزى مي دهد؟ و نيكوكار از بدكار مي گذرد و با يكديگر كمك مي نمایند؟ عرضه داشتم: نه، فرمود: آنان شيعه نيستند، شيعه كسى است كه اين كارها را به جا آورد.(1)

رفتار نیکو با مخالفان و سایر مردم

وَ قَالَ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُصَالَحَةَ مَنْ صَالَحَهُ وَ مُخَالَفَةَ مَنْ خَالَفَهُ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا (اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ) وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.

امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: اى شيعيان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) از ما نيست كسى كه در هنگام خشم خود دار نباشد و در برخورد با همنشين و همسفر خود و كسى كه با او دست آشتى داده، و آن كه با وى مخالف است، رفتارى نيكو در پيش نگيرد اى شيعه آل محمّد(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا (اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ )(2) با تمام توان از خدا پروا كنيد و بترسيد، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.(3)

ص: 962


1- . الكافي ج 2 ص173 باب حق المؤمن على أخيه و أداء حقه ..... ح11
2- . التغابن آیة 16
3- . تحف العقول النص380 و روي عنه ع في قصار هذه المعاني

عاقل و پرهیزکار هستند

حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ: إِنَّ أَصْحَابِي أُولُو النُّهَى وَ التُّقَى فَمَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ أَهْلِ النُّهَى وَ التُّقَى فَلَيْسَ مِنْ أَصْحَابِي.

از حمدويه بن نصير از ... داود بن فرقد گويد از حضرت صادق(علیه السلام)شنيدم مي فرمود: همانا ياران من خردمند و پرهيزگارند، بنا بر اين هر كه اهل خرد و پرهيزگارى نباشد از ياران من نيست.(1)

ابْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ، عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّا نُعَيَّرُ بِالْكُوفَةِ فَيُقَالُ لَنَا جَعْفَرِيَّةٌ قَالَ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَصْحَابَ جَعْفَرٍ مِنْكُمْ لَقَلِيلٌ، إِنَّمَا أَصْحَابُ جَعْفَرٍ مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ.

ابو الصباح كنانى: به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: مردم كوفه ما را سرزنش مي كنند و ما را جعفرى مى نامند حضرت خشمگين شده و سپس فرمود: مسلّما ياران جعفر(علیه السلام) ميان شما اندكند، چون ياران جعفر(علیه السلام) كسانى هستند كه در نهايت پارسایی بوده، و تنها براى خدا كار كنند. (2)

از محرمات دوری می کنند

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ

ص: 963


1- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص255 الفطحية ح473
2- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص255 الفطحية ح474

أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: به خداوند سوگند شيعيان على(علیه السلام) كسانى هستند كه شكم و دامن خود را نگه دارند و براى خداوند كار كنند و اميدوار ثواب او باشند و از عذاب او بترسند. (1)حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً

دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِخْلَاصُهُ بِهَا أَنْ يَحْجُبَهُ [أَنْ يَحْجُزَهُ] لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى.

امام صادق(علیه السلام): هر كه Sلا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ R را با اخلاص بگويد، داخل بهشت مى شود و اخلاصش به اين است كه Sلا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ R او را از آن چه خداوند حرام كرده است باز دارد.(2)

زینت ما باشید

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُول:... وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً

امام حسن عسکری(علیه السلام): زینت ما باشید نه مایهﻯ سرشکستگی ما.(3)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):... فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ

ص: 964


1- . صفات الشيعة ص7 الحديث الثاني عشر
2- . صفات الشیعة حدیث 6
3- . الکافی ج2 ص77 بَابُ الْوَرَع ح9

أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَر

امام صادق(علیه السلام): و به هنگامی که یکی از شیعیان ما پرهیزکاری پیشه کند و در سخنش راست گوید و امانت های مردم را به تمامیت ادا نماید و در معاشرت با مردم بر اساس حسن خلق عمل کند در مورد او گویند: او به راه مذهب جعفری است در این صورت من خوشحال می شوم و درون من از شادی و سرور آکنده می گردد و مردم می گویند: این چنین روشی ناگزیر، روش جعفر بن محمّد(صلی اللهعلیه و آله) است و اگر غیر از این عمل نمائید ننگ و نکبت کردار ناروای شما دامن ما را می گیرد و می گویند: این روش، روشِ جعفر بن محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1)

قال صاحب الزمان: ...فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم

امام زمان: مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال ایشان که به ما می رسد و برایمان ناخوشایند و دور از انتظارست.(2)

قال الصادق: إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ لِمَكَانِكَ مِنَّا

امام صادق(علیه السلام) در روایتی زیبا و پر معنا فرمودند: کار نیک از هرکه سر زند نیکوست اما از تو نیکوتر و کار ناپسند از هرکه سر زند زشت است اما از تو زشت تر چون منسوب به مایی.(3)

ص: 965


1- . الکافی: ج2 ص636 كِتَابُ الْعِشْرَةِبَابُ مَا يَجِبُ مِنَ الْمُعَاشَرَةح5.
2- .الاحتجاج للطبرسی ج2ص499 ذكر طرف مما خرج أيضا عن صاحب الزمان من المسائل الفقهية وغيرها في التوقيعات على أيدي الأبواب الأربعة و غيرهم
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 4 ص236 باب إمامة أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فصل في خرق العادات له ح3

عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ.

امام صادق(علیه السلام): مردم را بدون زبان خود به طرف ما بخوانيد، آن ها اگر از شما عبادت، راستى و ورَع را ديدند متوجّه ما مى شوند.(1)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِبْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عُثْمَانَ الْأَحْوَلُ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً (قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ.

سليمان بن مهران: خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيدم در حالى كه گروهى از شيعيان در نزد آن جناب بودند و امام(علیه السلام) مى فرمودند: اى جماعت شيعيان زینت ما باشید نه مایه سرشکستگی ما (قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً)(2) با مردم به نيكى رفتار كنيد، زبان خود را نگهداريد، و هر سخنى بر زبان جارى نسازيد و كم سخن بگوئيد. (3)

تذکر: اعمال خوب ما حقانیت ما را بیش از پیش بر مخالفان و معاندان اثبات می کند.

ص: 966


1- . الكافي ج 2 ص 105 باب الصدق و أداء الأمانة ح10
2- . البقرة آیة 83
3- . الأمالي للصدوق النص400 المجلس الثاني و الستون ح17

شیعیان ما اینگونه اند

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا أَهْلُ الْهُدَى وَ أَهْلُ التُّقَى وَ أَهْلُ الْخَيْرِ وَ أَهْلُ الْإِيمَانِ وَ أَهْلُ الْفَتْحِ وَ الظَّفَرِ.

يكى از روات گويد: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: شيعيان ما اهل هدايت و تقوى و خير و بركت و ايمان مى باشند، و هم آنها اهل ظفر و پيروزىهستند. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِيَّاكَ وَ السَّفِلَةَ فَإِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ.

مفضل گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: از سفله گان دورى كنيد، شيعيان على(علیه السلام) كسانى هستند كه شكم و دامن خود را نگه مى دارند و كوشش دارند زياد براى خداوند كار كنند و از او در انتظار پاداش مى باشند و از عذاب او مى ترسند، هر گاه اين ها را ديديد آنان شيعيان جعفر هستند. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا الْمُتَزَاوِرُونَ فِي إِحْيَاءِ أَمْرِنَا الَّذِينَ إِنْ غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا وَ إِنْ رَضُوا لَمْ يُسْرِفُوا بَرَكَةٌ عَلَى مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا.

ص: 967


1- . الكافي ج 2 ص233 باب المؤمن و علاماته و صفاته ..... ح8
2- . الكافي ج 2 ص233 باب المؤمن و علاماته و صفاته ..... ح9

ابو المقدام گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: امير المؤمنين(علیه السلام) فرمودند: شيعيان ما كسانى هستند كه به همديگر بذل و بخشش مى كنند و در محبت ما با هم محبت مى نمايند، و در زنده نگه داشتن آثار ما با هم رفت و آمد دارند، اگر به آنها ظلم شود غضب نمى كنند و اگر خوشحال شدند اسراف ندارند، به همسايگان مى رسند و با شريكان خود به خوبى رفتار مى نمايند. (1)توصیف شیعیان از زبان امیرالمومنین

نَوْفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبِكَالِيُّ قَالَ قَالَ لِي عَلِيٌّ(علیه السلام) يَا نَوْفُ خُلِقْنَا مِنْ طِينَةٍ طَيِّبَةٍ وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ طِينَتِنَا فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُلْحِقُوا بِنَا قَالَ نَوْفُ فَقُلْتُ صِفْ لِي شِيعَتَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَبَكَى لِذِكْرِي شِيعَتَهُ ثُمَّ قَالَ يَا نَوْفُ شِيعَتِي وَ اللَّهِ الْحُلَمَاءُ الْعُلَمَاءُ بِاللَّهِ وَ دِينِهِ الْعَامِلُونَ بِطَاعَتِهِ وَ أَمْرِهِ الْمُهْتَدُونَ بِحُبِّهِ أَنْضَاءُ عِبَادَةٍ أَحْلَاسُ زَهَادَةٍ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الذِّكْرِ خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الطَّوَى تُعْرَفُ الزَّهَادَةُ فِي وُجُوهِهِمْ وَ الرَّهْبَانِيَّةُ فِي سَمْتِهِمْ مَصَابِيحُ كُلِّ ظُلْمَةٍ وَ رَيْحَانُ كُلِّ قَبِيلٍ لَا يَسُبُّونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ سَلَفاً وَ لَا يَقْتَفُونَ لَهُمْ خَلَفاً قَالَ أَبَوُا الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ) شُرُورُهُمْ مَكْنُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُمْ فِي رَاحَةٍ فَهُمُ الْأَكَايِسَةُ وَ الْأَوْلِيَاءُ وَ الْخَالِصَةُ النُّجَبَاءُ وَ هُمُ الظِّمَاءُ الرِّوَاءُونَ فِرَاراً بِدِينِهِمْ إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ

ص: 968


1- . الكافي ج 2 ص237 باب المؤمن و علاماته و صفاته ..... ح24

غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا أُولَئِكَ شِيعَتِيَ الْأَطْيَبُونَ وَ إِخْوَانِيَ الْأَكْرَمُونَ آهاً وَ شَوْقاً إِلَيْهِم

نوف بكالى گويد: على(علیه السلام) فرمود: اى نوف ما از طينتى پاك خلق شديم، و شيعيان ما هم از طينت ما آفريده شده اند هنگامى كه روز قيامت برپا شود به ما ملحق مى گردند، نوف گويد: عرض كردم شيعيان خود را براى من وصف كنيد. على(علیه السلام) هنگامى كه ذكر شيعيانش به ميان آمد گريست و گفت: اى نوف شيعيان من حليم و بردبار مى باشند، به خدا و دين او آگاهى دارند و از اوامر خداوند اطاعت مى كنند، و با محبت او راه را پيدا مى كنند، از عبادت لاغر شده اند و با زهد خو گرفته اند. از بيدارى در سحرها و خواندن نماز شب چهره هاى آنها زرد مى باشند ديدگان آنها از گريه بر هم برآمده است، لبهاى آنها از كثرت ذكر به هم چسبيده و خشك است، شكم ها از گرسنگى در اثر روزه به پشت چسبيده و خداشناسى در صورت آنها نمايان و ترك دنيا در سيماى آنها مشاهده مى گردد. آنها چراغ هاى فروزان در شب هاى تاريك هستند، و بوى خوش هر قبيله اى مى باشند، از مسلمانانگذشته تعريف نمى كنند، و آيندگان را متهم نمى دارند، (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ )(1) مردم از شرهاى آنها در امان هستند، دل هاى آنها همواره در حال حزن مى باشد. زبان آنها پاك است، خواسته هاى آنان سبك و ناچيز مى باشد، آنها خود را در سختى مى اندازند ولى مردم را از خود در راحتى مى گذارند، آنها زيرك و باهوش هستند و از پاكان و برگزيدگان بشمار مى روند. آنها دين خود را بر مى دارند و از جامعه فرار مى كنند، اگر در اجتماعى شركت كنند شناخته نمى شوند و اگر غائب شوند كسى از آنها احوال پرسى نمى كند، آنها هستند شيعيان پاك من و برادران بزرگوار من، و من بسيار اشتياق دارم آنها را مشاهده نمايم. (2)

أَخْبَرَنِي أَبُو الرَّجَاءِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ طَالِبٍ الْبَلَدِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ الْكُوفِيُ قَالَ حَدَّثَنَا

ص: 969


1- . الاسراء آیة 36
2- . مجموعة ورام ج 2 ص70 الجزء الثاني

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ حِجَابٍ الْأَزْدِيُّ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أبي [أَبُو] خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) لِمَوْلَاهُ نَوْفٍ الشَّامِيِّ وَ هُوَ مَعَهُ فِي السَّطْعِ يَا نَوْفُ أَ رَامِقٌ أَمْ نَبْهَانُ قَالَ نَبْهَانُ أَرْمُقُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ هَلْ تَدْرِي مَنْ شِيعَتِي قَالَ لَا وَ اللَّهِ قَالَ شِيعَتِي الذُّبْلُ الشِّفَاهِ الْخُمْص الْبُطُونِ الَّذِينَ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِيَّةُ وَ الرَّبَّانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسْدٌ بِالنَّهَارِ الَّذِينَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّزَرُوا عَلَى أَوْسَاطِهِمْ وَ ارْتَدَوْا عَلَى أَطْرَافِهِمْ وَ صَفُّوا أَقْدَامَهُمْ وَ افْتَرَشُوا جِبَاهَهُمْ تَجْرِي دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ يَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كِرَامٌ نُجَبَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ يَا نَوْفُ شِيعَتِي الَّذِينَ اتَّخِذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ الْمَاءَ طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا شِيعَتِي مَنْ لَمْ يَهِرَّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَمْ يَسْأَلِ النَّاسَ وَ لَوْ مَاتَ جُوعاً إِنْ رَأَى مُؤْمِناً أَكْرَمَهُ وَ إِنْ رَأَى فَاسِقاً هَجَرَهُ هَؤُلَاءِ وَ اللَّهِ يَا نَوْفُ شِيعَتِي شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْأَبْدَانُ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ قَالَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ فَقَالَ لِي فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ يَا نَوْفُ يَجِي ءُ النَّبِيُّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَبِّهِ جَلَّتْ أَسْمَاؤُهُ يَعْنِي يَحْمِلُ الدِّينَ وَ حُجْزَةَ الدِّينِ وَ أَنَا آخُذُ بِحُجْزَتِهِ وَ أَهْلُ بَيْتِي آخِذُونَ بِحُجْزَتِي وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا فَإِلَى أَيْنَ إِلَىالْجَنَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَهَا ثَلَاثا

سدير از حضرت باقر و روايت مى كند كه على(علیه السلام) به نوف شامى كه همراه آن

ص: 970

جناب بالاى بامى قرار گرفته بودند فرمود: اى نوف! بيدار هستى و يا در خوابى، وى گفت: بيدارم و متوجه شما هستم، فرمود: مى دانى شيعه من كيست، گفت نه به خدا سوگند. على(علیه السلام) فرمود: شيعيان من لب هاى خشك دارند، شكم ها به پشت چسبيده است خداشناسى و رهبانيت از صورت آنها معلوم است شب ها عبادت مى كنند و روزها مانند شير مى باشند، شيعيان من كسانى هستند كه هنگام شب لنگى بر كمر بسته و پارچه اى را بر دوش افكنده و قدم ها را به هم نزديك كرده به عبادت مشغول مى شوند. آنها صورت هاى خود را براى سجده بر زمين مى نهند، اشك از ديدگان آنها بر چهره ها سرازير مى گردد، آنان براى رهائى از گناهان خود به خداوند پناه مى برند، آنها در روز از عالمان و بردباران و نيكان و پرهيزكاران بشمار مى روند. اى نوف! شيعيان من كسانى هستند كه زمين را براى خود فرش انتخاب كرده اند، و آب را وسيله پاكى و قرآن را براى خود شعار گرفته اند اگر در جايى حاضر گردند شناخته نمى شوند و اگر براى آنها غيبتى پيش آيد كسى از آنها احوال پرسى نمى كند. شيعيان من كسانى هستند كه در قبرستان ها به ديدن همديگر مى روند و در اموال خود با هم مواسات دارند و در راه خدا با هم بذل و بخشش دارند، او بايد يك درهم بدهد و يك درهم بگيرد و يك جامه بدهد و يك جامه بگيرد، در غير اين صورت او از شيعيان من به حساب نخواهد آمد. شيعه من مانند سگ زوزه نمى كشد و مانند كلاغ طمع ندارد، و از مردم سؤال نمى كند اگر چه از گرسنگى جان دهد، اگر مؤمنى را مشاهده كند از وى احترام مى كند و اگر فاسقى را به بيند از وى مى گريزد اى نوف! اينها شيعيان من مى باشند. مردم از شر آنها در امان هستند، دل هاى آنان محزون و خواسته هايشان سبك و نفسشان عفيف است، اگر چه بدن هاى آنها با هم متفاوت است ولى با هم بيگانه نيستند، نوف گفت: يا امير المؤمنين(علیه السلام) آنهارا در كجا پيدا كنم فرمود: در اطراف زمين. اى نوف! رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) در قيامت به ريسمان خداوند دست

ص: 971

مى زنند، و ما هم به او دست مى زنيم و شيعيان ما هم دست از دامن ما مى گيرند، در اينجا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به كجا مى روند به خداوند سوگند كه به طرف بهشت خواهند رفت و اين كلمه را سه بار تكرار كردند. (1)

عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ لَمْ يَزَلْ فِي مَوْضِعِهِ حَتَّى صَارَتِ الشَّمْسُ عَلَى قِيدِ رُمْحٍ وَ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَدْرَكْنَا أَقْوَاماً كَانُوا (يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً) يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ رُكَبِهِمْ كَأَنَّ زَفِيرَ النَّارِ فِي آذَانِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ كَأَنَّ الْقَوْمَ بَاتُوا غَافِلِينَ قَالَ ثُمَّ قَامَ فَمَا رُئِيَ ضَاحِكاً حَتَّى قُبِضَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه

حضرت سجاد(علیه السلام) فرمود: امير المؤمنين(علیه السلام) نماز گزاردند و در جاى خود نشستند تا آنگاه كه آفتاب به اندازه نيزه اى بالا آمد، بعد از آن متوجه مردم شد و فرمود: به خداوند سوگند گروهى قبل از ما گذشتند كه همواره خدا را سجده مى كردند. (يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً)(2) آنها در حال قيام و سجده خدا را پرستش مى كردند و چهره ها و زانوهاى خود را بر زمين مى گذاشتند، گويا صداى آتش در گوش آنها نواخته مى شد، هنگامى كه نام خدا به ميان مى آمد مانند درختان مى لرزيدند، ولى مردم همه در غفلت هستند، بعد از اين امير المؤمنين(علیه السلام) هرگز خندان مشاهده نشد تا جهان را وداع گفت. (3)

ص: 972


1- . كنز الفوائد ج 1 ص87 فصل في صفة أهل الإيمان ح2
2- . الفرقان آیة 64
3- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص61 الفصل الأول في ذكر صفات الشيعة ح13

خطبه همام

وَ أَخْبَرَنِي أَيْضاً أَبُو الرَّجَاءِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ طَالِبٍ الرَّازِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيُّ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْوَابِشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ الْخَيَّاطُ قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الْبُنْدَارُ بِالْكُوفَةِ مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ وَ هَذَا الْحَدِيثُ بِلَفْظِهِ وَ هُوَ أَتَمُّ سِيَاقَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ قَوْمِهِ يَعْنِي يَحْيَى ابْنَ أُمِّ الطَّوِيلِ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ عَنْ نَوْفٍ الْبِكَالِيِّ قَالَ عَرَضَتْ لِي إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حَاجَةٌ فَاسْتَبْعَثْتُ إِلَيْهِ جُنْدَبَ بْنَ زُهَيْرٍ وَ الرَّبِيعَ بْنَ خَيْثَمٍ وَ ابْنَ أَخِيهِ هَمَّامَ بْنَ عُبَادَةَ بْنِ خَيْثَمٍ وَ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْبَرَانِسِ فَأَقْبَلْنَا مُعْتَمِدِينَ لِقَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَأَلْفَيْنَاهُ حِينَ خَرَجَ يَؤُمُّ الْمَسْجِدَ فَأَفْضَى وَ نَحْنُ مَعَهُ إِلَى نَفَرٍ مُتَدَيِّنِينَ قَدْ أَفَاضُوا فِي الْأُحْدُوثَاتِ تَفَكُّهاً وَ بَعْضُهُمْ يُلْهِي بَعْضاً فَلَمَّا أَشْرَفَ لَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَسْرَعُوا إِلَيْهِ قِيَاماً فَسَلَّمُوا وَ رَدَّ التَّحِيَّةَ ثُمَّ قَالَ مَنِ الْقَوْمُ فَقَالُوا أُنَاسٌ مِنْ شِيعَتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُمْ حُبّاً ثُمَّ قَالَ يَا هَؤُلَاءِ مَا لِي لَا أَرَى فِيكُمْ شِيمَةَ شِيعَتِنَا وَ حِلْيَةَ أَحِبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَمْسَكَ الْقَوْمُ حَيَاءً قَالَ نَوْفُ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ جُنْدَبٌ وَ الرَّبِيعُ فَقَالا مَا سِمَةُ شِيعَتِكُمْ وَ صِفَتُهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَتَثَاقَلَ عَنْ جَوَابِهِمَا فَقَالَ اتَّقِيَا اللَّهَ أَيُّهَا الرَّجُلَانِ وَ أَحْسِنَا (إِنَّ اللَّهَ مَعَ

ص: 973

الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) فَقَالَ هَمَّامُ بْنُ عُبَادَةَ وَ كَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً أَسْأَلُكَ بِالَّذِي أَكْرَمَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ خَصَّكُمْ وَ حَبَاكُمْ وَ فَضَّلَكُمْ تَفْضِيلًا إِلَّا أَنْبَأْتَنَا بِصِفَةِ شِيعَتِكُمْ فَقَالَ لَا تُقْسِمْ فَسَأُنَبِّئُكُمْ جَمِيعاً وَ أَخَذَ بِيَدِ هَمَّامٍ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَسَبَّحَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَوْجَزَهُمَا وَ أَكْمَلَهُمَا ثُمَّ جَلَسَ وَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا وَ حَفَّ الْقَوْمُ بِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ خَلَقَ خَلْقَهُ فَأَلْزَمَهُمْ عِبَادَتَهُ وَ كَلَّفَهُمْ طَاعَتَهُ وَ قَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ فِي الدُّنْيَا بِحَيْثُ وَضَعَهُمْ وَ وَصَفَهُمْ فِي الدِّينِ بِحَيْثُ وَصَفَهُمْ وَ هُوَ فِيذَلِكَ غَنِيٌّ عَنْهُمْ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ وَ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُمْ لَكِنَّهُ تَعَالَى عَلِمَ قُصُورَهُمْ عَمَّا يَصْلُحُ عَلَيْهِ شُئُونُهُمْ وَ يَسْتَقِيمُ بِهِ أَوَدُهُمْ وَ هُمْ فِي عَاجِلِهِمْ وَ آجِلِهِمْ فَأَدَّبَهُمْ بِإِذْنِهِ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ فَأَمَرَهُمْ تَخْيِيراً وَ كَلَّفَهُمْ يَسِيراً وَ أَمَازَ سُبْحَانَهُ بِعَدْلِ حُكْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ بَيْنَ الْمُوجِفِ مِنْ أَنَامِهِ إِلَى مَرْضَاتِهِ وَ مَحَبَّتِهِ وَ بَيْنَ الْمُبْطِئِ عَنْهَا وَ الْمُسْتَظْهِرِ عَلَى نِعْمَتِهِ مِنْهُمْ بِمَعْصِيَتِهِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ ) ثُمَّ وَضَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَدَهُ عَلَى مَنْكِبِ هَمَّامِ بْنِ عُبَادَةَ فَقَالَ أَلَا مَنْ سَأَلَ مِنْ شِيعَةِ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ فِي كِتَابِهِ مَعَ نَبِيِّهِ تَطْهِيراً فَهُمُ الْعَارِفُونَ بِاللَّهِ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَهْلُ الْفَضَائِلِ وَ الْفَوَاضِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ وَ بَخَعُوا لِلَّهِ بِطَاعَتِهِ وَ خَضَعُوا لَهُ بِعِبَادَتِهِ فَمَضَوْا غَاضِّينَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ بِدِينِهِمْ

ص: 974

نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّذِينَ نَزَلَتْ مِنْهُمْ فِي الرَّخَاءِ رِضًى عَنِ اللَّهِ بِالْقَضَاءِ فَلَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ وَ الثَّوَابِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَى أَرَائِكِهَا مُتَّكِئُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ دَخَلَهَا فَهُمْ فِيهَا يُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ وَ مَعْرِفَتُهُمْ فِي الْإِسْلَامِ عَظِيمَةٌ صَبَرُوا أَيَّاماً قَلِيلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً وَ تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبٌّ كَرِيمٌ أُنَاسٌ أَكْيَاسٌ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ طَلَبَتْهُمْ فَأَعْجَزُوهَا أَمَّا اللَّيْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالُونَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلًا يَعِظُونَ أَنْفُسَهُمْ بِأَمْثَالِهِ وَ يَسْتَشْفُونَ لِدَائِهِمْ بِدَوَائِهِ تَارَةً وَ تَارَةً يَفْتَرِشُونَ جِبَاهَهُمْ وَ أَكَفَّهُمْ وَ رُكَبَهُمْ وَ أَطْرَافَ أَقْدَامِهِمْ تَجْرِي دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ وَ يُمَجِّدُونَ جَبَّاراً عَظِيماً وَ يَجْأَرُونَ إِلَيْهِ جَلَّ جَلَالُهُ فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ هَذَا لَيْلُهُمْ فَأَمَّا نَهَارُهُمْ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ بَرَرَةٌ أَتْقِيَاءُ بَرَاهُمْ خَوْفُ بَارِئِهِمْ فَهُمْ أَمْثَالُ الْقِدَاحِ يَحْسَبُهُمُ النَّاظِرُ إِلَيْهِمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ أَوْ خُولِطُوا وَ قَدْ خَالَطَ الْقَوْمَ مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهِمْ وَ شِدَّةِ سُلْطَانِهِ أَمْرٌ عَظِيمٌ طَاشَتْ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ ذَهَلَتْ مِنْهُ عُقُولُهُمْ فَإِذَا اسْتَفَاقُوا مِنْ ذَلِكَ بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ لَا يَرْضَوْنَ بِالْقَلِيلِ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْجَزِيلَ فَهُمْ مِنْهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِنْ ذُكِرَ أَحَدُهُمْ خَافَ مِمَّا يَقُولُونَ وَ قَالَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ فَإِنَّكَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ وَ سَاتِرُ

ص: 975

الْعُيُوبِ هَذَا وَ مِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنْ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً عَلَى عِلْمٍ وَ فَهْماً فِي فِقْهٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ كَيْساً فِي رِفْقٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ تَحَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ رَحْمَةً لِلْمَجْهُودِ وَ إِعْطَاءً فِي حَقٍّ وَ رِفْقاً فِي كَسْبٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ تَعَفُّفاً فِي طَمَعٍ وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ طَبَعٍ أَيْ دَنَسٍوَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ اعْتِصَاماً فِي شَهْوَةٍ وَ بِرّاً فِي اسْتِقَامَةٍ لَا يُغَيِّرُهُ مَا جَهِلَهُ وَ لَا يَدَعُ إِحْصَاءَ مَا عَمِلَهُ يَسْتَبْطِئُ نَفْسَهُ فِي الْعَمَلِ وَ هُوَ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ عَلَى وَجَلٍ يُصْبِحُ وَ شُغْلُهُ الذِّكْرُ وَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ يَبِيتُ حَذِراً مِنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ وَ يُصْبِحُ فَرِحاً لِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا إِلَيْهِ تَشْرَهُ رَغْبَةً فِيمَا يَبْقَى وَ زَهَادَةً فِيمَا يَفْنَى قَدْ قَرَنَ الْعَمَلَ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمَ بِالْحِلْمِ يَظَلُّ دَائِماً نَشَاطُهُ بَعِيداً كَسَلُهُ قَرِيباً أَمَلُهُ قَلِيلًا زَلَلُهُ مُتَوَقِّعاً أَجَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاكِراً رَبَّهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ عَازِباً جَهْلُهُ مُحْرِزاً دِينَهُ مَيِّتاً دَاؤُهُ كَاظِماً غَيْظَهُ صَافِياً خُلُقُهُ آمِناً مِنْ جَارِهِ سَهْلًا أَمْرُهُ مَعْدُوماً كِبْرُهُ ثَبْتَا صَبْرُهُ كَثِيراً ذِكْرُهُ لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِيَاءً وَ مَا يَتْرُكُهُ حَيَاءً الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ كَانَ بَيْنَ الْغَافِلِينَ كُتِبَ فِي الذَّاكِرِينَ وَ إِنْ كَانَ مَعَ الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ قَرِيبٌ مَعْرُوفُهُ صَادِقٌ قَوْلُهُ حَسَنٌ فِعْلُهُ مُقْبِلٌ خَيْرُهُ مُدْبِرٌ شَرُّهُ غَائِبٌ مَكْرُهُ فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ وَ لَا يَدَّعِي مَا لَيْسَ لَهُ وَ لَا يَجْحَدُ مَا عَلَيْهِ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ بِهِ عَلَيْهِ لَا يُضَيِّعُ مَا اسْتَحْفَظَهُ وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا

ص: 976

يَبْغِي عَلَى أَحَدٍ وَ لَا يَغْلِبُهُ الْحَسَدُ وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمُصَابِ مُؤَدٍّ لِلْأَمَانَاتِ عَامِلٌ بِالطَّاعَاتِ سَرِيعٌ إِلَى الْخَيْرَاتِ بَطِي ءٌ عَنِ الْمُنْكَرَاتِ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَفْعَلُهُ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَجْتَنِبُهُ لَا يَدْخُلُ فِي الْأُمُورِ بِجَهْلٍ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ بِعَجْزٍ إِنْ صَمَتَ لَمْ يُعْيِهِ الصَّمْتُ وَ إِنْ نَطَقَ لَمْ يَعِبْهُ اللَّفْظُ وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ بِهِ صَوْتُهُ قَانِعٌ بِالَّذِي قُدِّرَ لَهُ لَا يَجْمَحُ بِهِ الْغَيْظُ وَ لَا يَغْلِبُهُ الْهَوَى وَ لَا يَقْهَرُهُ الشُّحُّ يُخَالِطُ النَّاسَ بِعِلْمٍ وَ يُفَارِقُهُمْ بِسِلْمٍ يَتَكَلَّمُ لِيَغْنَمَ وَ يَسْأَلُ لِيَفْهَمَ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَتْعَبَهَا لِإِخْوَتِهِ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ لِيَكُونَ اللَّهُ تَعَالَى هُوَ الْمُنْتَصِرُ يَقْتَدِي بِمَنْ سَلَفَ مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ قَبْلَهُ فَهُوَ قُدْوَةٌ لِمَنْ خَلَفَ مِنْ طَالِبِ الْبِرِّ بَعْدَهُ أُولَئِكَ عُمَّالٌ لِلَّهِ وَ مَطَايَا أَمْرِهِ وَ طَاعَتِهِ وَ سُرُجُ أَرْضِهِ وَ بَرِيَّتِهِ أُولَئِكَ شِيعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا آهاً شَوْقاً إِلَيْهِمْ فَصَاحَ هَمَّامُ بْنُ عُبَادَةَ صَيْحَةً وَقَعَ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَحَرَّكُوهُ فَإِذَنْ هُوَ قَدْ فَارَقَ الدُّنْيَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَاسْتَعْبَرَ الرَّبِيعُ بَاكِياً وَ قَالَ لَأَسْرَعَ مَا أَوْدَتْ مَوْعِظَتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِابْنِ أَخِي وَ لَوَدِدْتُ أَنِّي بِمَكَانِهِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَمَا بَالُكَ أَنْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ وَاحِدٍ أَجَلًا لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَنْ يَتَجَاوَزَهُ فَلَا تَعُدْ بِهَا فَإِنَّمَا يَنْفُثُهَا عَلَى لِسَانِكَ الشَّيْطَانُ قَالَ فَصَلَّى عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَشِيَّةَ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ شَهِدَ جَنَازَتَهُ وَ نَحْنُ مَعَهُ قَالَ الرَّاوِي عَنْ نَوْفٍ فَصِرْتُ إِلَى الرَّبِيعِ بْنِ خَيْثَمٍ فَذَكَرْتُ لَهُ مَا حَدَّثَنِي نَوْفٌ فَبَكَى الرَّبِيعُ حَتَّى كَادَتْ نَفْسُهُ أَنْ تُقْبَضَ وَ قَالَ صَدَقَ أَخِي إِنَّ مَوْعِظَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَلَامَهُ ذَلِكَ

ص: 977

مِنِّي بِمَرْأًى وَ مَسْمَعٍ مَا ذَكَرْتُ مَا كَانَ مِنْهَمَّامِ بْنِ عُبَادَةَ يَوْمَئِذٍ وَ أَتَانِي هُنَيْئَةً إِلَّا كَدَّرَهَا وَ لَا شِدَّةٍ إِلَّا فَرَّجَهَا

نوف بكالى گويد: حاجتى برايم پيش آمد در اين هنگام از جندب بن زهير و ربيع بن خثيم و خواهر زاده او همام بن عباده كه يكى از زهاد و عباد آن روز بود كمك خواستم و به اتفاق حضور امير المؤمنين(علیه السلام) رفتيم، هنگامى كه درب منزل رسيديم آن جناب عازم مسجد بودند ما هم در خدمت آن جناب به طرف مسجد رفتيم. در اينجا چند نفر مرد چاق و فربه با هم سخن مى گفتند و قصه هاى خنده دارى بين آنها جريان داشت و همديگر را سرگرم كرده بودند، هنگامى كه امير المؤمنين(علیه السلام) از نزد اين جماعت عبور كردند آنها از جاى خود به سرعت برخاستند و سلام كردند امام(علیه السلام) هم جواب سلام آنها را دادند، پرسيدند اينها از كجا آمده اند گفتند گروهى از شيعيان شما هستند. على(علیه السلام) پس از اينكه با آنها تعارف كردند فرمودند: من در شما سيماى شيعيان را مشاهده نمى كنم و چهره و هيكل شما هيكل دوستان اهل بيت نيست آن جماعت شرمنده شدند و چيزى نگفتند نوف گويد: در اين هنگام جندب و ربيع گفتند، علامت شيعيان شما و وصف آنها چيست. امام(علیه السلام) از جواب آنها خوددارى كرد فرمود: اى دو مرد از خداوند بترسيد و كارهاى نيك انجام دهيد، (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ)(1)

خداوند با كسانى است كه كارهاى نيك انجام مى دهند و از وى مى ترسند در اين جا همام كه مردى عابد و پرهيزكار بود گفت: به آن كسى كه شما خاندان را برگزيد و شما را به همگان برترى داد ما را از صفت شيعيان خودت مطلع گردان. على(علیه السلام) فرمود: سوگند ندهيد اينك شما را در اين مورد مطلع خواهم كرد، حضرت از جايش برخاست و دست همام را گرفت و وارد مسجد شد و دو ركعت نماز كامل اداء كرد و بعد نشست و متوجه ما شد و در حالى كه همه مردم پيرامونش بودند آغازسخن كردند. امير المؤمنين(علیه السلام) پس از حمد

ص: 978


1- . النحل آیة 128

خداوند و درود بر رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوندى كه سپاس او بزرگ و نامهاى او گرامى و پاك هستند، مخلوقات خود را آفريد و عبادت خود را بر آن ها لازم گردانيد و طاعت خود را به آنان تكليف كرد و زندگى را بين آنان تقسيم فرمود. خداوند متعال آنها را در دنيا در محل خود قرار داد، پروردگار از طاعت بندگان بى نياز است، طاعت هيچ كس به او سود نمى رساند و معصيت احدى به او زيان ندارد ولى چون خداوند متعال قصور آنها را در زندگى آنان مى دانست و براى استقامت جامعه در امور زندگى دين و دنيا آنها را ملزم به اوامر و نواهى خود فرمود تا كارهاى آنان استقامت پيدا كند. خداوند به مردم امر كرد ولى آنان را مخير گردانيد و كارهاى آسانى را به آنها تكليف فرمود: و پاداشهاى فراوانى به آنها وعده فرمود، خداوند متعال بين كسانى كه با محبت دنبال كارها را مى گيرند و براى رضاى خداوند كام برمى دارند و بين آنهائى كه كارها را تاخير مى اندازند و يا معصيت مى كنند به عدالت و حكمت داورى فرموده و نعمت خود را به همه عطا كرده است. اما در عين حال بين گناه كار و نيكوكار تميزى گذاشته و هر يك را از ديگرى جدا كرده است، و در قرآن شريف فرموده: كسانى كه مرتكب گناه مى شوند خيال مى كنند، ما آنها را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، زندگى و مرگ آنها يكسان خواهد بود، داورى آنها در اين جا بسيار بد است. (أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ)(1) بعد از اين على(علیه السلام) دست خود را بالاى شانه همام گذاشت و گفت: اى كسى كه از شيعه اهل بيت سؤال مى كنى همان اهل بيتى كه خداوند پليدى را از آنها برده و آنها را پاك و پاكيزه قرار داده و در كتاب خود آنها را در رديف پيامبر(صلی الله علیه و آله) خود پاك قرارداده است. شيعيان كسانى هستند كه خدا را مى شناسند و به اوامر او گردن مى نهند، آنها اهل فضيلت ها و مقامات عاليه و اهل نعمت ها و احسان ها مى باشند، آنها پيوسته

ص: 979


1- . الجاثیة آیة 21

حق را در نظر مى گيرند و به حق سخن مى گويند، لباس هاى ميانه در برمى كنند و در پوشش زياده روى ندارند. با فروتنى راه مى روند و همواره سربه زير دارند، براى طاعت خداوند سر فرود آورده اند و براى عبادت او خاضع شده اند آنها از آنچه خداوند حرام كرده است ديده بر هم مى نهند، گوشهاى خود را براى شنيدن علم سودمند باز مى كنند و مسائل دينى را فرا مى گيرند. آنها در مشكلات راضى هستند همان گونه كه در هنگام وسعت و آسايش راضى مى باشند آنان به هر چه خداوند براى آنها بخواهد راضى هستند و اگر اجل آنها در دست خداوند نبود جان آنها يك لحظه در بدن ها استقرار پيدا نمى كرد، زيرا آنها براى لقاء پروردگار بسيار شائق هستند و از عذاب خداوند مى ترسند. خالق در نزد آنها بسيار بزرگ است و غير از او هر چه هست در نظر آنان حقير و ناچيز مى باشد آنها مثل اينكه در بهشت آرميده اند و در آنجا روزى مى خورند و بر پشتيها تكيه زده اند، و خود را در جهنم مى نگرند و در آنجا معذب مى باشند. دل هاى آنها محزون، مردم از دست و زبان آنها در آسايش مى باشند، بدنهاى آنها لاغر و خواسته هايشان سبك هست، آنها مردانى عفيف هستند در راه اسلام بسيار كمك كرده اند اين جماعت روزهايى صبر كردند ولى براحتى طولانى رسيدند. آنها در تجارت خود سود بردند و خداوند كريم راهها را بر آنها آسان كرد، آنها مردمانى باهوش و زرنگ هستند، دنيا آنها را به طرف خود كشيد ولى آنان دنيا را قبول نكردند و هر چه خود را به آنها نشان داد ولى سرانجام عاجز گرديد. آن جماعت هنگام شب قدمهاى خود را به هم نزديك مى كنند و مشغول تلاوت قرآن مجيد مى گردند و آنها با آداب قرائت مى كنند، يا امثال قرآن خود را موعظه مى فرمايند و از داروهاى شفابخش آن بهبودى مى يابند. آنها صورتها ودستهاى خود را بر زمين مى گذارند و زانوهاى خويش را بر زمين مى چسبانند و خداوند را سجده مى كنند، اشك ها بر چهره ها جارى مى گردند، و خداوند جبار را

ص: 980

تعظيم مى نمايند و براى آزادى خود به خدا ملتجى مى شوند و اين است وضع شب هاى آنها. اما روزها مردمانى حليم، عالم و متقى و پرهيزكار هستند از ترس خداوند مانند تيرها باريك شده اند، گمان مى كنند آنها بيمار هستند در صورتى كه آنان بيمارى ندارند، گروهى خيال مى نمايند آنها ديوانه مى باشند در صورتى كه ديوانه هم نيستند. آنها از عظمت خداوند مانند ديوانگان شده اند و از حكومت و سلطنت او وحشت دارند دل هاى آنها ترسان و دل آنان لرزان شده و عقل آنها زائل گرديده است، هنگامى كه از حال خوف و خشيت بيرون مى گردند دنبال كارهاى نيك مى روند. آنان از كارهاى كم راضى نيستند و كارهاى خوب را زياد نمى دانند، آنها همواره خود را متهم مى دانند و از اعمال خود مى ترسند، اگر كسى از آنها تعريف كند از گفته هاى او مى ترسند و مى گويند ما به كارهاى خود واقف هستيم و خداوند از حال ما آگاه است. آنها در برابر واصفان مى گويند بار خدايا ما را به آنچه واصفان مى گويند مواخذه مكن و مرا بهتر از آنچه آنها مى پندارند قرار بده، و بيامرز آن گناهانى را كه نمى دانند بار خدايا تو از همه چيز آگاهى و عيب ها را مى پوشانى. از علامت يكى از آنها اين است كه در او نيروى ايمان مشاهده مى كنى، و حزم و احتياط و نرمش را در او مى نگرى، او در ايمان به مرحله يقين رسيده، و در طلب علم حريص است و فهم و دركش خوب مى باشد و علم را با حلم تؤام كرده است. در عين ملايمت باهوش مى باشد و در ثروت ميانه رو هست، و در فقر و تنگدستى تميز و مرتب و زيبا منظر است و در سختيها صبر مى كند، در عبادت خشوع دارد، براى دردمندان رحمت است و حق را اداء مى كند و در كسب ملايم مى باشد. همواره دنبال حلال مى رود و طمع ندارد و پست و دنى نيست، در هدايت مردم بانشاط مى باشد، ازشهوت ها خود را حفظ مى كند، و در پايمردى نيك عمل است، جاهل و مغرور نيست و همواره در فكر كارهاى خود مى باشد. او خود را در كارهاى نيك مقصر مى داند، از

ص: 981

كارهاى نيك خود هم واهمه دارد، صبح مى كند در حالى كه مشغول ذكر است، شب مى كند و همش سپاسگزارى مى باشد، هنگامى كه بخواب مى رود از خواب غفلت مى ترسد و صبح از خواب برمى خيزد خوشحال است اينكه به فضل و رحمت خداوند رسيده است. اگر با نفسش در كارى مشغول منازعه باشد خواسته نفس را اجابت نمى كند، زيرا او در فكر جهان باقى است و از دنياى فانى گريزان است، علم را با عمل مقرون كرده و علم را با حلم به هم آميخته است. همواره در نشاط مى باشد، كسالت در او راه ندارد، آرزوهايش نزديك است، لغزش هايش اندك مى باشد، همواره در انتظار مرگ است، خدا را همواره ياد مى كند، نفسش قانع مى باشد و جهل از وى فاصله دارد. دين خود را حفظ مى كند، بيماريش مرده است، خشمش را فرو مى برد، اخلاقش صاف مى باشد، همسايگان از وى در آسايش مى باشند، كارهايش آسان است، خودخواهى در او راه ندارد، صبرش بر همه روشن است، و همواره در حال ذكر مى باشد. هيچ كار نيكى را از روى رياء انجام نمى دهد، و به خاطر شرم و حياء كارى را ترك نمى كند، همواره اهل خير است، و شر و فساد در او راه ندارد، اگر در ميان غافلان باشد از ذاكران به حساب مى آيد و اگر در ميان ذاكران باشد از غافلان به حساب نمى آيد. هر كه به او ظلم كند عفوش مى كند، هر كه او را محروم كند او در عوض بخشش مى نمايد، هر كه با وى رفت و آمد نكند او ارتباط خود را قطع نمى كند، نيكي هاى او را همه مى نگرند، در گفتار صادق است، و در كردار حسن رفتار دارد، خيرش به همه رو مى آورد و شرش از همه دور مى باشد، مكر در او نيست و نيرنگى ندارد. در مشكلات صبور است، در پيش آمدها شكيبا مى باشد و وقارش را از دست نمى دهد، در هنگام وسعت و رفاه سپاسگزار است، به كسانى كه مورد بغضشهستند ستم نمى كند و به كسانى كه مورد علاقه اش مى باشد گناهى روا نمى دارد. در چيزى كه متعلق به او نيست ادعائى ندارد، و اگر چيزى در گردن دارد انكار نمى كند

ص: 982

حق را مى شناسد قبل از اينكه شاهدى بيايد و در موردى گواهى دهد، هر چه به او بسپارند حفظ مى كند، و با القاب زشت مردم را خطاب نمى كند، به هيچ كس تعدى ندارد حسد در او نيست و همسايگان را آزار نمى دهد. به مصيبت ديده شماتت نمى كنند، امانت ها را اداء مى نمايد، به طاعات مشغول مى گردد، در كارهاى خير شتابان هست، دنبال منكرات نمى رود، به كارهاى نيك امر مى كند و خود هم عمل مى نمايد، از منهيات نهى مى نمايد و خود هم بجا نمى آورد. از روى جهالت در كارها شركت نمى كند، و به خاطر ضعف و سستى دست از حق باز نمى دارد اگر سكوت مى كند سكوت او را از اظهار حق باز نمى دارد، و اگر سخن مى گويد از حق تجاوز نمى كند، اگر مى خندد صدايش بلند نمى گردد، از هر چه به او داده شده قانع است، خشم او را از راه بيرون نمى سازد و هواى نفس بر او چيره نمى گردد. بخل او را مقهور نمى سازد با علم و فضيلت با مردم رفت و آمد مى كند و با سلام و نرمى از آنها جدا مى شود، سخن مى گويد براى اينكه سود ببرد و مى پرسد براى اينكه دريابد، خودش را به سخنى مى اندازد ولى مردم را از خود در آسايش قرار مى دهد، مردم را از خود خوشحال مى كند و خود را براى آخرت به مشقت مى افكند. اگر كسى به او ستم كند صبر مى نمايد تا خداوند از وى يارى نمايد و انتقامش را بگيرد، به نيكوكاران قبل از خود اقتداء مى كند تا آيندگان هم از وى تبعيت كنند و نيكوكار باشند، آن گروه عاملان خداوند مى باشند، و از وى اطاعت مى كنند و اوامر او را اجراء مى نمايند، آنان چراغ هاى فروزان روى زمين هستند و مردم از آنها روشنائى مى گيرند. آن جماعت شيعيان و دوستان ما مى باشند آه چه اندازه مشتاق ديدار آنها هستم، در اين هنگام همام فريادى كشيد و بر زمين افتاد، هنگامى كه او را حركت دادند جان داده بود، ربيعدر اين جا گريه كرد و گفت يا امير المؤمنين! موعظه شما به سرعت در آن اثر كرد كاش من بجاى او بودم. على(علیه السلام) فرمود: مواعظ و نصايح درست اين چنين در اهلش

ص: 983

اثر مى كند و به خداوند سوگند من از همين وضع كه برايش پيش آمد مى ترسيدم، اميرالمؤمنين(علیه السلام) بر جنازه او نماز گزاردند و در عصر همان روز به خاك سپرده شد و در تشییع جنازه اش هم شركت فرمود، راوى گويد: من نزد ربيع رفتم و جريانى را كه نوف برايم نقل كرده بود از وى پرسيدم گفت: راست مى گويد. (1)

در مذمت کسانی که خود را شیعه حقیقی می دانند

وَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ فَإِذَنْ أَنْتَ كَإِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ فِيهِ: (وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ) فَإِنْ كَانَ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ، وَ هُوَ طَاهِرٌ مِنَ الْغِشِّ وَ الْغِلِّ [فَأَنْتَ مِنْ مُحِبِّينَا] وَ إِلَّا فَإِنَّكَ إِنْ عَرَفْتَ أَنَّكَ بِقَوْلِكَ كَاذِبٌ فِيهِ، إِنَّكَ لَمُبْتَلًى بِفَالِجٍ لَا يُفَارِقُكَ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ جُذَامٍ لِيَكُونَ كَفَّارَةً لِكِذْبِكَ هَذَا.

مردى نزد على بن الحسين(علیه السلام) آمد و گفت: يا ابن رسول اللَّه من از شيعيان خاص شما مى باشم، امام(علیه السلام) فرمود: اى بنده خدا هر گاه تو مانند ابراهيم خليل(علیه السلام) باشى كه خداوند مى فرمايد (وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ )(2) اكنون اگر دلت مانند دل او سالم است تو از شيعيان ما هستى و اگر دلت از مكر و فريب و غش و خيانت خالى نيست تو از دوستان ما مى باشى، اگر دراين گفتارت دروغ بگوئى خداوند تو را گرفتار کند....(3)

قَالَ وَ لَمَّا جُعِلَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) وَلَايَةُ الْعَهْدِ دَخَلَ عَلَيْهِ آذِنُهُ

ص: 984


1- . كنز الفوائد ج 1 ص89 فصل في صفة أهل الإيمان ح3
2- . الصافات آیة 84 و83
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ص309 (بيان معنى الشيعة) ح155

فَقَالَ: إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ، يَقُولُونَ: نَحْنُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ: أَنَا مَشْغُولٌ فَاصْرِفْهُمْ. فَصَرَفَهُمْ. فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّانِي جَاءُوا وَ قَالُوا كَذَلِكَ، فَقَالَ مِثْلَهَا، فَصَرَفَهُمْ إِلَى أَنْ جَاءُوهُ هَكَذَا يَقُولُونَ وَ يَصْرِفُهُمْ شَهْرَيْنِ، ثُمَّ أَيِسُوا مِنَ الْوُصُولِ وَ قَالُوا لِلْحَاجِبِ: قُلْ لِمَوْلَانَا: إِنَّا شِيعَةُ أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِي حِجَابِكَ لَنَا، وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ الْكَرَّةَ، وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجِلًا وَ أَنَفَةً مِمَّا لَحِقَنَا، وَ عَجْزاً عَنِ احْتِمَالِ مَضَضِ مَا يَلْحَقُنَا بِشَمَاتَةِ أَعْدَائِنَا. فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام): ائْذَنْ لَهُمْ لِيَدْخُلُوا. فَدَخَلُوا عَلَيْهِ، فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِمْ، وَ لَمْ يَأْذَنْ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ، فَبَقُوا قِيَاماً، فَقَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا هَذَا الْجَفَاءُ الْعَظِيمُ وَ الِاسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا الْحِجَابِ الصَّعْبِ أَيُّ بَاقِيَةٍ تَبْقَى مِنَّا بَعْدَ هَذَا فَقَالَ الرِّضَا: اقْرَءُوا (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ) مَا اقْتَدَيْتُ إِلَّا بِرَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فِيكُمْ، وَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ آبَائِيَ الطَّاهِرِينَ عَتَبُوا عَلَيْكُمْ، فَاقْتَدَيْتُ بِهِمْ. قَالُوا: لِمَا ذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ [لَهُمْ]: لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَيْحَكُمْ إِنَّمَا شِيعَتُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ سَلْمَانُ وَ أبي [أَبُو] ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ، الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ يَرْتَكِبُوا شَيْئاً مِنْ [فُنُونِ] زَوَاجِرِهِ. فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّكُمْ شِيعَتُهُ، وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ، مُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ [وَ] مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اللَّهِ، وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لَا تَجِبُ التَّقِيَّةُ، وَ تَتْرُكُونَ التَّقِيَّةَ [حَيْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِيَّةِ]. لَوْ قُلْتُمْ أَنَّكُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ، وَ الْمُوَالُونَ لِأَوْلِيَائِهِ، وَ

ص: 985

الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ، لَمْ أُنْكِرْهُ مِنْ قَوْلِكُمْ، وَ لَكِنْ هَذِهِ مَرْتَبَةٌ شَرِيفَةٌ ادَّعَيْتُمُوهَا، إِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا قَوْلَكُمْ بِفِعْلِكُمْ هَلَكْتُمْ إِلَّا أَنْ تَتَدَارَكَكُمْ رَحْمَةٌ [مِنْ] رَبِّكُمْ.قَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، فَإِنَّا نَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ نَتُوبُ إِلَيْهِ مِنْ قَوْلِنَا، بَلْ نَقُولُ كَمَا عَلَّمَنَا مَوْلَانَا نَحْنُ مُحِبُّوكُمْ، وَ مُحِبُّو أَوْلِيَائِكُمْ، وَ مُعَادُو أَعْدَائِكُمْ. قَالَ الرِّضَا(علیه السلام): فَمَرْحَباً بِكُمْ يَا إِخْوَانِي وَ أَهْلَ وُدِّي، ارْتَفِعُوا، ارْتَفِعُوا فَمَا زَالَ يَرْفَعُهُمْ حَتَّى أَلْصَقَهُمْ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ لِحَاجِبِهِ: كَمْ مَرَّةً حَجَبْتَهُمْ قَالَ: سِتِّينَ مَرَّةً. فَقَالَ لِحَاجِبِهِ: فَاخْتَلِفْ إِلَيْهِمْ سِتِّينَ مَرَّةً مُتَوَالِيَةً، فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ اقْرَأْهُمْ سَلَامِي فَقَدْ مَحَوْا مَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِاسْتِغْفَارِهِمْ وَ تَوْبَتِهِمْ، وَ اسْتَحَقُّوا الْكَرَامَةَ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ مُوَالاتِهِمْ. وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ وَ أُمُورَ عِيَالاتِهِمْ، فَأَوْسِعْهُمْ بِنَفَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ صِلَاتٍ وَ دَفْعِ مَعَرَّاتٍ

امام(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه مامون على بن موسى الرضا(علیه السلام) را به ولايت عهدى خود برگزيد، خادمش نزد آن حضرت آمد و گفت: گروهى دم در هستند و مى گويند ما از شيعيان هستيم امام(علیه السلام) فرمودند: من امروز مشغول هستم آن ها را بگوئيد بروند خادم گفت و آنها هم رفتند. اين جماعت روز ديگر آمدند و مانند روز قبل اذن ورود خواستند، بار ديگر آنها را برگرداندند، و آن ها مدت دو ماه در رفت و آمد بودند و كار به جائى رسيد كه مايوس شدند و به حاجب گفتند به مولاى ما بگو ما از شيعيان پدرت هستيم ما را راه بدهيد. ما اگر بدون ملاقات شما از اين جا برويم مردم ما را شماتت مى كنند و ديگر رو نداريم به شهر و خانه خود مراجعت كنيم زيرا همواره مورد سرزنش مردم خواهيم بود، در اين هنگام امام(علیه السلام) دستور دادند به آنها اجازه ورود داده شود آنها وارد شدند و سلام كردند و امام(علیه السلام) هم اجازه نشستن به آنها دادند!. آنها هم چنان در حال قيام بودند و گفتند يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اين چه جفاء بزرگى بود كه در باره ما روا داشتيد و ما را سبك كرديد و به ما اجازه ملاقات

ص: 986

نداديد، ما بعد از اين چه گونه در ميان مردم حاضر شويم و به خانه و كاشانه خود مراجعت نمائيم، و براى ما آبروئى باقى نماند. امام رضا(علیه السلام) فرمود (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍفَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ)(1) شما اين آيه شريفه را بخوانيد هر مصيبتى كه به شما برسد به وسيله خودتان بدست آمده و خداوند از بيشتر گناهان شما در مى گذرد من در اين جا به خداى خود اقتداء كرده و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امير المؤمنين(علیه السلام) و پدران خود پيروى نمودم. گفتند يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) چرا چنين كردى فرمود: براى اينكه شما مدعى هستيد كه شيعيان امير المؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) هستيد، واى بر شما شيعيان او حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و ابو ذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكر هستند كه در هيچ جا با او مخالفت نكردند و اوامر نواهى او را انجام دادند. شما ادعا داريد كه از شيعيان آنها مى باشيد در حالى كه در كارهاى خود با آنها مخالفت مى كنيد و در واجبات كوتاهى مى نمائيد، و در باره كمك به برادران خود سستى داريد، در جايى كه تقيه لازم نيست تقيه مى كنيد و در جايى كه تقيه بايد بكنيد تقيه نداريد. شما بايد بگوئيد ما از دوستان او هستيم، دوستان او را دوست مى داريم و با دشمنان آنها دشمنى مى كنيم، من از اين گفتار شما ناراحت نيستم ولى شما مقام بزرگى را ادعاء مى كنيد، و اگر گفتارتان با كردار مطابقت نكند هلاك مى گرديد مگر اينكه رحمت خداوند شما را دريابد. گفتند: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) ما استغفار مى كنيم و از گفته خود توبه مى نمائيم، و همان طور كه فرموديد ما دوستان شما و دوستان دوستان شما هستيم، و با دشمنان شما دشمن مى باشيم، امام(علیه السلام) فرمود: حالا خوش آمديد و اينك برادران و دوستان من هستيد بيائيد در بالا قرار گيريد. آنها اندك اندك جلو رفتند تا نزديك آن جناب رسيدند، بعد از اين حضرت رضا(علیه السلام) به حاجب خود فرمودند اين ها چند بار در خانه ما آمدند و اذن ملاقات داده نشد، حاجب گفت: آنان شصت بار براى زيارت شما آمدند وتوفيق نيافتند. امام(علیه السلام)

ص: 987


1- . الشوری آیة 30

فرمود: شما هم شصت بار از آن ها ديدن كن و سلام مرا به آنها برسان آن ها در گفته خود استغفار كردند و خداوند هم از آنها درگذشت و شايسته كرامت شدند اينك به خاطر اينكه آن ها ما را دوست مى دارند به آن ها احسان كن و مشكلات آن ها را برطرف گردان تا به زندگى خود برسند. (1)

قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) وَ هُوَ مَسْرُورٌ، فَقَالَ: مَا لِي أَرَاكَ مَسْرُوراً قَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ: أَحَقُّ يَوْمٍ بِأَنْ يُسَرَّ الْعَبْدُ فِيهِ يَوْمٌ يَرْزُقُهُ اللَّهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ سَدَّ خَلَّاتٍ مِنْ إِخْوَانٍ لَهُ مُؤْمِنِينَ، وَ إِنَّهُ قَصَدَنِي الْيَوْمَ عَشَرَةٌ مِنْ إِخْوَانِيَ [الْمُؤْمِنِينَ] الْفُقَرَاءِ لَهُمْ عِيَالاتٌ، قَصَدُونِي مِنْ بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا، فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَلِهَذَا سُرُورِي. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام): لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْدُ. فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ قَالَ: هَاهْ قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ صَدَقَاتِكَ. قَالَ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ: اقْرَأْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) قَالَ الرَّجُلُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا مَنَنْتُ عَلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ تَصَدَّقْتُ عَلَيْهِمْ وَ لَا آذَيْتُهُمْ! قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا قَالَ: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) وَ لَمْ يَقُلْ لَا تُبْطِلُوا بِالْمَنِّ عَلَى مَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، [وَ بِالْأَذَى لِمَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ] وَ هُوَ كُلُّ أَذًى، أَ فَتَرَى أَذَاكَ لِلْقَوْمِ الَّذِينَ تَصَدَّقْتَ عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ، أَمْ أَذَاكَ لِحَفَظَتِكَ وَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ حَوَالَيْكَ، أَمْ أَذَاكَ لَنَا فَقَالَ الرَّجُلُ: بَلْ هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: فَقَدْ آذَيْتَنِي وَ آذَيْتَهُمْ وَ أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ. قَالَ: لِمَا ذَا قَالَ: لِقَوْلِكَ «وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ

ص: 988


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص312 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى] ح159

شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ» وَيْحَكَ، أَ تَدْرِي مَنْ شِيعَتُنَا الْخُلَّصُ [قَالَ: لَا قَالَ: شِيعَتُنَا الْخُلَّصُ]حِزْقِيلُ الْمُؤْمِنُ، مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ صَاحِبُ يس الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [فِيهِ]: (وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى) وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ، أَ سَوَّيْتَ نَفْسَكَ بِهَؤُلَاءِ أَ مَا آذَيْتَ بِهَذَا الْمَلَائِكَةَ، وَ آذَيْتَنَا. فَقَالَ الرَّجُلُ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ، فَكَيْفَ أَقُولُ قَالَ: قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِكُمْ. فَقَالَ: كَذَلِكَ أَقُولُ، وَ كَذَلِكَ أَنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ قَدْ تُبْتُ مِنَ الْقَوْلِ الَّذِي أَنْكَرْتَهُ، وَ أَنْكَرَتْهُ الْمَلَائِكَةُ، فَمَا أَنْكَرْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا لِإِنْكَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام): الْآنَ قَدْ عَادَتْ إِلَيْكَ مَثُوبَاتُ صَدَقَاتِكَ وَ زَالَ عَنْهَا الْإِحْبَاطُ.

مردى خدمت حضرت جواد(علیه السلام) رسيد در حالى كه بسيار خوشحال بود، امام(علیه السلام) فرمود: چرا خوشحال هستى عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) از پدرت شنيدم مى فرمود: سزاوارترين روز براى بنده روزى است كه در آن موفق شود به برادران خود كمك كند و به درد دل آنها برسد. امروز ده نفر از برادران نيازمند نزد من آمدند، آنها داراى زن و فرزند بودند، و از شهر ديگرى آمده بودند، من به آنها توجه كردم و هر چه از من خواستند به آنها دادم، از اين جهت خوشحال هستم كه خداوند توفيق خدمت گزارى به برادران را به من عنايت فرمود. امام جواد(علیه السلام) فرمود: به جان خودم سوگند سزاوار است شما خوشحال گردى، اگر كارى نكنى كه بعد از اين اثر اين كار خوب را از بين ببرى، عرضه داشت: قربانت گردم چگونه اعمال من اثر خود را از دست مى دهد در حالى كه من از شيعيان مخلص شما هستم. امام(علیه السلام) فرمود: آرى صدقات و نيكى به برادران را باطل مى كنى، عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) چگونه باطل مى گردد، فرمود: اين آيه شريفه را تلاوت كن (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا

ص: 989

لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى)(1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد صدقات خود را با منت نهادن و آزار دادنديگران باطل نكنيد. عرضه داشت: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) من بر آنها منت نگذاشتم و به آنان آزارى هم نرسانيدم، امام(علیه السلام) فرمود (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) خداوند نفرموده به كسانى كه صدقه مى دهيد منت نگذاريد و يا آنها را اذيت نكنيد، و مقصود از آن هر گونه منت و اذيت كردن مى باشند و تنها به آنها ارتباط ندارد. متوجه باش اذيت و آزار كردن آنها بزرگتر است و يا آزار دادن به فرشتگان كه حافظ اعمال شما مى باشند و يا اينكه ما را اذيت كنيد، آن مرد گفت: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) البته اين بزرگتر است، امام(علیه السلام) فرمود: پس در اين صورت من و آنها را آزار داده اى و صدقه ات را باطل كرده اى، عرضه داشت: چگونه فرمود: هم اين گونه كه گفتيد چگونه صدقه و انفاق من باطل مى گردد در حالى كه من از شيعيان خالص شما هستم، بعد فرمود: متوجه باش آيا مى دانى شيعيان خالص ما چه كسانى هستند، گفت نمى دانم، فرمود: آنها عبارتند از جبرئيل، مؤمن آل فرعون و صاحب يس. صاحب يس همان است كه خداوند فرمودند: (وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى)(2) و هم چنين سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار هستند كه از شيعيان به شمار مى روند، تو خود را به اين گروه پيوسته اى، آيا تو با اين ادعاء فرشتگان و ما را آزار نداده اى آن مرد عرضه داشت: استغفار مى كنم بفرمائيد چگونه بگويم. امام(علیه السلام) فرمودند: بگو من از مواليان و دوستان شما هستم و با دشمنان شما دشمن مى باشم، و با دوستانت هم دوستى مى كنم و از گفتارى كه مورد انكار شما قرار گرفت توبه مى كنم، كارى كه مورد انكار شما و فرشتگان قرار گيرد مورد انكار خداوند هم هست، امام(علیه السلام) فرمود: اكنون پاداش صدقات به شمابرگردد. (3)

ثُمَّ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ لِلرَّجُلِ الَّذِي قَالَ إِنَّهُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام): يَا عَبْدَ اللَّهِ لَسْتَ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ، إِنَّمَا أَنْتَ مِنْ مُحِبِّيهِ، وَ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ الَّذِينَ قَالَ عَزَّ

ص: 990


1- . البقرة آیة 264
2- . یس آیة 20
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص314 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى] ح160

وَ جَلَّ فِيهِمْ (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ ) هُمُ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ وَصَفُوهُ بِصِفَاتِهِ، وَ نَزَّهُوهُ عَنْ خِلَافِ صِفَاتِهِ، وَ صَدَّقُوا مُحَمَّداً فِي أَقْوَالِهِ، وَ صَوَّبُوهُ فِي كُلِّ أَفْعَالِهِ، وَ رَأَوْا عَلِيّاً بَعْدَهُ سَيِّداً إِمَاماً، وَ قَرْماً هُمَاماً لَا يَعْدِلُهُ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ أَحَدٌ، وَ لَا كُلُّهُمْ إِذَا اجْتَمَعُوا فِي كِفَّةٍ يُوزَنُونَ بِوَزْنِهِ، بَلْ يَرْجَحُ عَلَيْهِمْ كَمَا تَرْجَحُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ عَلَى الذَّرَّةِ. وَ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الَّذِينَ لَا يُبَالُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِمْ، أَوْ وَقَعُوا عَلَى الْمَوْتِ. وَ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الَّذِينَ يُؤْثِرُونَ إِخْوَانَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ، (وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ) وَ هُمُ الَّذِينَ لَا يَرَاهُمُ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاهُمْ، وَ لَا يَفْقِدُهُمْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ. وَ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الَّذِينَ يَقْتَدُونَ بِعَلِيٍّ فِي إِكْرَامِ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ. مَا عَنْ قَوْلِي أَقُولُ لَكَ هَذَا، بَلْ أَقُولُهُ عَنْ قَوْلِ مُحَمَّدٍ فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: (وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) قَضَوُا الْفَرَائِضَ كُلَّهَا، بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ اعْتِقَادِ النُّبُوَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ أَعْظَمُهَا [فَرْضاً] قَضَاءُ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ، وَ اسْتِعْمَالِ التَّقِيَّةِ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ

بعد از اين امام به آن مردي كه مدعی بود از شيعيان على(علیه السلام) است فرمود: اى بنده خدا! تو از شيعيان على(علیه السلام) نيستى بلكه تو از محبان آن جناب مى باشى، شيعيان على(علیه السلام) كسانى هستند كه خداوند متعال در باره آنان فرمود (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(1)

آنها كسانى هستند كه كارهاى شايسته مى كنند و در بهشت جاودان مى باشند. آنها كسانى هستند كه به خداوند ايمان آورده اند و او را به صفات خودش وصف و تعريف كرده اند و از هر عيبى و نقصى پاك داشته اند و محمد(صلی الله علیه و آله) را با كردار و گفتارش تصديق نموده اند و على(علیه السلام) را بعد از او امام و بزرگ و رهبربراى خود گرفته اند. از امت محمد(صلی الله علیه و آله) كسى با آن برابرى

ص: 991


1- . البقرة آیة 82

نمى كند، و اگر همه آنها را در يك كفه ترازو بگذارند و على(علیه السلام) را در كفه ديگر از همه آنها سنگين تر خواهد بود همان طور كه آسمان بر زمين سنگينى مى كند و زمين بر ذره. شيعيان آل محمد(صلی الله علیه و آله) در راه خدا جنگ مى كنند آنها ترسى ندارند از آنكه مرگ بر آنها وارد شود و يا آنها بر مرگ وارد شوند، شيعيان على(علیه السلام) كسانى مى باشند كه برادران خود را بر خود اختيار مى كنند و از خود مى گذرند. (وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ)(1)

خداوند آنها را در كارهاى زشت مشاهده نمى كند و همواره در اوامر خداوند كوشش مى كنند و در احترام نمودن به برادران ايمانى خود به علی(علیه السلام) اقتدا کنند، من اين را از طرف خود نمى گويم. اين گفته محمد(صلی الله علیه و آله) مى باشد كه فرمود: آن ها كارهاى شايسته مى كنند (وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ)(2) همه واجبات را انجام مى دهند و به توحيد و نبوت و امامت معتقد هستند و از همه مهمتر براى خدا حقوق برادران را انجام مى دهند و از دشمنان خدا تقيه مى نمايند. (3)

در فضیلت رفض و معنای آن

وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ(علیه السلام): إِنَّ عَمَّاراً الدُّهْنِيَ شَهِدَ الْيَوْمَ عِنْدَ [ابْنِ] أَبِي لَيْلَى قَاضِي الْكُوفَةِ بِشَهَادَةٍ، فَقَالَ لَهُ الْقَاضِي: قُمْ يَا عَمَّارُ فَقَدْ عَرَفْنَاكَ، لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُكَ لِأَنَّكَ رَافِضِيٌّ. فَقَامَ عَمَّارٌ وَ قَدِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ، وَ اسْتَفْرَغَهُ الْبُكَاءُ. فَقَالَلَهُ ابْنُ أَبِي لَيْلَى: أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الْحَدِيثِ، إِنْ كَانَ يَسُوءُكَ أَنْ يُقَالَ لَكَ «رَافِضِيٌّ» فَتَبَرَّأْ مِنَ الرَّفْضِ، فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا. فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ: يَا هَذَا مَا ذَهَبْتَ وَ اللَّهِ حَيْثُ ذَهَبْتَ، وَ لَكِنِّي بَكَيْتُ عَلَيْكَ وَ عَلَيَّ: أَمَّا بُكَائِي عَلَى نَفْسِي فَإِنَّكَ

ص: 992


1- . الحشر آیة 9
2- . البقرة آیة 82
3- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص319 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى] ح161

نَسَبْتَنِي إِلَى رُتْبَةٍ شَرِيفَةٍ لَسْتُ مِنْ أَهْلِهَا، زَعَمْتَ أَنِّي رَافِضِيٌّ، وَيْحَكَ لَقَدْ حَدَّثَنِي الصَّادِقُ «أَنَّ أَوَّلَ مَنْ سُمِّيَ الرَّافِضَةَ السَّحَرَةُ الَّذِينَ لَمَّا شَاهَدُوا آيَةَ مُوسَى(علیه السلام) فِي عَصَاهُ آمَنُوا بِهِ [وَ رَضُوا بِهِ] وَ اتَّبَعُوهُ وَ رَفَضُوا أَمَرَ فِرْعَوْنَ، وَ اسْتَسْلَمُوا لِكُلِّ مَا نَزَلَ بِهِمْ، فَسَمَّاهُمْ فِرْعَوْنُ الرَّافِضَةَ لَمَّا رَفَضُوا دِينَهُ» فَالرَّافِضِيُّ مَنْ رَفَضَ كُلَّمَا كَرِهَهُ اللَّهُ، تَعَالَى وَ فَعَلَ كُلَّ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ، فَأَيْنَ فِي الزَّمَانِ مِثْلُ هَذَا فَإِنَّمَا بَكَيْتُ عَلَى نَفْسِي خَشْيَةَ أَنْ (يَطَّلِعَ اللَّهُ تَعَالَى) عَلَى قَلْبِي، وَ قَدْ تَقَبَّلْتُ هَذَا الِاسْمَ الشَّرِيفَ عَلَى نَفْسِي، فَيُعَاتِبَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَقُولَ: يَا عَمَّارُ أَ كُنْتَ رَافِضاً لِلْأَبَاطِيلِ، عَامِلًا لِلطَّاعَاتِ كَمَا قَالَ لَكَ فَيَكُونَ ذَلِكَ تَقْصِيراً بِي فِي الدَّرَجَاتِ إِنْ سَامَحَنِي، وَ مُوجِباً لِشَدَيدِ الْعِقَابِ عَلَيَّ إِنْ نَاقَشَنِي، إِلَّا أَنْ يَتَدَارَكَنِي مَوَالِيَّ بِشَفَاعَتِهِمْ. وَ أَمَّا بُكَائِي عَلَيْكَ، فَلِعِظَمِ كَذِبِكَ فِي تَسْمِيَتِي بِغَيْرِ اسْمِي، وَ شَفَقَتِيَ الشَّدِيدَةِ عَلَيْكَ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ تَعَالَى أَنْ صَرَفْتَ أَشْرَفَ الْأَسْمَاءِ إِلَى أَنْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَرْذَلِهَا كَيْفَ يَصْبِرُ بَدَنُكَ عَلَى عَذَابِ [اللَّهِ، وَ عَذَابِ] كَلِمَتِكَ هَذِهِ! فَقَالَ الصَّادِقُ: لَوْ أَنَّ عَلَى عَمَّارٍ مِنَ الذُّنُوبِ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ لَمُحِيَتْ عَنْهُ بِهَذِهِ الْكَلِمَاتِ: وَ إِنَّهَا لَتَزِيدُ فِي حَسَنَاتِهِ عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَ حَتَّى يُجْعَلَ كُلُّ خَرْدَلَةٍ مِنْهَا أَعْظَمَ مِنَ الدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ

به حضرت صادق(علیه السلام) گفته شد كه عمار دهنى روزى در نزد ابن ابى ليلى قاضى كوفه در موردى شهادت داد قاضى گفت: اى عمار! ما تو را مى شناسيم و شهادت تو در نزد ما قبول نيست زيرا تو رافضى هستى، عمار از جايش برخاست در حالى كه بدنش مى لرزيد و گريه اش گرفته بود. ابن ابى ليلى گفت: تو مردى از اهل علم و حديث هستى و اگر از كلمه رافضى مى ترسى از رفض برائت حاصل كن و در

ص: 993

اين صورت برادر ما خواهى بود، عمار گفت: تو مقصود و نيت ما را نفهميدى و گرفتار اشتباه و انحراف شدى، من بر خود و شما گريه كردم. اما گريه براى خودم از اين جهت است كه تو مرا به جايى نسبت دادى كه من درخور آن مقام بزرگ نيستمپنداشتى من رافضى هستم، واى بر تو من از امام صادق(علیه السلام) شنيدم نخستين كسانى كه به اين عنوان خوانده شدند ساحران فرعون بودند كه با ديدن آيات ايمان آوردند و به موسى(علیه السلام) پيوستند و فرعون آنها را رافضى ناميد. پس رافضى آن كس هست كه آن چه را خداوند قبول ندارد ترك گويد و اوامر خداوند را انجام دهد، اينك آن جريان كجا و وضع ما كجا هست، و اينكه بر خود مى گريم براى اين است كه مى ترسم خداوند بر دل من آگاهى پيدا كند و با اين لقب شريفى كه تو به من دادى مورد عتاب پروردگار قرار گيرم. خداوند به من مى فرمايد: اى عمار! تو واقعا اباطيل را ترك كردى و رو به طاعت آوردى همان گونه كه به تو گفتند و اين موجب مى گردد كه من در رسيدن به درجات كوتاهى كنم در صورتى كه خداوند با من مصافحه كند، و يا موجب عقاب گردد در صورتى كه با من مناقشه نمايد، مگر اينكه دوستان ما از ما شفاعت كنند. اما اينكه چرا به حال تو گريه كردم به خاطر اين است كه دروغ بزرگى در باره من گفتى و با نامى ديگر مرا نام بردى و از اين مى ترسم كه خداوند تو را عذاب كند براى اينكه نام بزرگى براى من انتخاب كردى، و اگر تو اين نام را پست بدانى در برابر اين بى اعتنائى چگونه بر عذاب خداوند صبر مى كنى. امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر گناهان عمار از آسمان ها هم بزرگتر و از زمين ها هم سنگين تر بود براى اين سخنانى كه بر زبانش جارى شد آمرزيده مى شود، و حسنات او در نزد خداوند به اندازه ى است كه يك خردل از آن هزار بار بزرگتر از دنيا مى باشد. (1)

ص: 994


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص310 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى] ح157

تعداد اندک شیعیان حقیقیحَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي وَ اللَّهِ أُحِبُّكَ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكَ يَا سَيِّدِي مَا أَكْثَرَ شِيعَتُكُمْ فَقَالَ لَهُ اذْكُرْهُمْ فَقَالَ كَثِيرٌ فَقَالَ تُحْصِيهِمْ فَقَالَ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ كَانَ الَّذِي تُرِيدُونَ وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ وَ لَا يَمْدَحُ بِنَا مُعْلِناً وَ لَا يُخَاصِمُ بِنَا قَالِياً وَ لَا يُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَ لَا يُحْدِثُ لَنَا ثَالِباً وَ لَا يُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَا يُبْغِضُ لَنَا مُحِبّاً فَقُلْتُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِهَذِهِ الشِّيعَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِنَّهُمْ يَتَشَيَّعُونَ فَقَالَ فِيهِمُ التَّمْيِيزُ وَ فِيهِمُ التَّمْحِيصُ وَ فِيهِمُ التَّبْدِيلُ يَأْتِي عَلَيْهِمْ سِنُونَ تُفْنِيهِمْ وَ سَيْفٌ يَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ يُبَدِّدُهُمْ إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بِكَفِّهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ الْمَوْصُوفِينَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ اطْلُبْهُمْ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ أُولَئِكَ الْخَفِيضُ عَيْشُهُمُ الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمْ الَّذِينَ إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا وَ إِنْ مَرِضُوا لَمْ يُعَادُوا وَ إِنْ خَطَبُوا لَمْ يُزَوَّجُوا وَ إِنْ مَاتُوا لَمْ يُشْهَدُوا أُولَئِكَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ يَتَوَاسَوْنَ وَ فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ وَ لَا تَخْتَلِفُ أَهْوَاؤُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ

ص: 995

الْبُلْدَانُ.

مردى از حضرت صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه يكى از اصحاب به آن جناب عرضه داشت: قربانت گردم به خداوند سوگند من شما را دوست دارم و دوستان شما را هم دوست مى دارم، اى سيد من شيعيان شما بسيار زياد شده اند، فرمود: نام آن ها را ببر عرضه داشت: زياد هستند فرمود: مى توانيد آن ها را بشماريد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر عده آن ها به سيصد و چند نفر رسيده بود حرف شما مورد قبول واقع شده بود، شيعيان ما كسانى هستند كه صداى آن ها از گوششان تجاوز نمى كند و كينه اش هم از خودش تعدى ندارد، در باره ما غلو نمى كنند، و دوستان ما را دشمن نمى دارند، و با كسانى كه از ما عيب جوئى مى كنند مجالست ندارد. حديثى كه مورد ملامت باشد از ما روايت نمى كنند، دشمنان ما را دوست نمى گيرند، و با دوستان ما دشمنى نمى كنند، راوى گويد: عرضه داشت: پس ما با اينشيعيان گوناگون كه مدعى تشيع هستند چه كنيم، فرمود: آن ها را بايد از يك ديگر تميز دهيد و آنان را مورد آزمايش قرار دهيد، آنان تغيير و تبديل پيدا مى كنند، گذشت زمان آن ها را فانى مى كند و شمشيرها آنان را از پا در مى آورند. اختلافات شيعيان را از هم پراكنده مى سازد، شيعيان ما مانند سگ ها زوزه نمى كشند و مانند كلاغ طمع ندارند، و با دست خود از مردم سؤال نمى كنند اگر چه از گرسنگى بميرند، گفتم: قربانت گردم من اين شيعيان را با اين صفت از كجا پيدا كنم. حضرت فرمود: آن ها را در اطراف زمين جستجو كنيد، آنان كسانى هستند كه داراى زندگى خشنى مى باشند، همواره از اين منزل به منزل ديگرى منتقل مى گردند، اگر در جايى حضور پيدا كنند شناخته نمى شوند و اگر پنهان شدند مورد تفقد قرار نمى گيرند. اگر بيمار شوند كسى از آن ها عيادت نمى كند، و اگر بخواهد زن بگيرد به او زن نمى دهند و اگر بميرند كسى به تشييع جنازه آن ها نمى رود، آنها در مال خود مواساة دارند، و در قبرها از هم ديدن مى كنند و اختلاف آراء ندارند

ص: 996

اگر چه شهرهاى آنها از هم دور باشند. در حديث ديگرى آمده كه حضرت فرمود: اگر مؤمنى را مشاهده كنند او را احترام مى نمايند و اگر منافقى را مشاهده كنند او را ترك مى گويند و در هنگام مرگ بى تابى ندارند. (1)

توصیف اهل بهشت و وصف اهل دوزخ از لسان امیرالمومنین

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الدِّينَوَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) الْبَصْرَةَ بَعْدَ قِتَالِ أَهْلِ الْجَمَلِ دَعَاهُالْأَحْنَفُ بْنُ قَيْسٍ وَ اتَّخَذَ لَهُ طَعَاماً فَبَعَثَ إِلَيْهِ وَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ يَا أَحْنَفُ ادْعُ لِي أَصْحَابِي فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مُتَخَشِّعُونَ كَأَنَّهُمْ شِنَانٌ بَوَالِي فَقَالَ الْأَحْنَفُ بْنُ قَيْسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا الَّذِي نَزَلَ بِهِمْ أَ مِنْ قِلَّةِ الطَّعَامِ أَوْ مِنْ هَوْلِ الْحَرْبِ فَقَالَ لَا يَا أَحْنَفُ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَحَبَّ أَقْوَاماً تَنَسَّكُوا لَهُ فِي دَارِ الدُّنْيَا تَنَسُّكَ مَنْ هَجَمَ عَلَى مَا عَلِمَ مِنْ قُرْبِهِمْ مِنْ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُشَاهِدُوهَا فَحَمَلُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى مَجْهُودِهَا وَ كَانُوا إِذَا ذَكَرُوا صَبَاحَ يَوْمِ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَوَهَّمُوا خُرُوجَ عُنُقٍ يَخْرُجُ مِنَ النَّارِ يُحْشَرُ الْخَلَائِقُ إِلَى رَبِّهِمْ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كِتَابٍ يَبْدُو فِيهِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ فَضَائِحُ ذُنُوبِهِمْ فَكَادَتْ أَنْفُسُهُمْ تَسِيلُ سَيَلَاناً أَوْ تَطِيرُ قُلُوبُهُمْ بِأَجْنِحَةِ الْخَوْفِ طَيَرَاناً وَ تُفَارِقُهُمْ عُقُولُهُمْ إِذَا غَلَتْ بِهِمْ مِنْ أَجْلِ التَّجَرُّدِ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ غَلَيَاناً فَكَانُوا يَحِنُّونَ حَنِينَ الْوَالِهِ فِي دُجَى الظُّلَمِ وَ كَانُوا يَفْجَعُونَ مِنْ خَوْفِ مَا أَوْقَفُوا عَلَيْهِ أَنْفُسَهُمْ فَمَضَوْا ذُبُلَ الْأَجْسَامِ حَزِينَةً قُلُوبُهُمْ كَالِحَةً

ص: 997


1- . الغيبة (للنعماني) النص203 باب 12 ما يلحق الشيعة من التمحيص و التفرق و التشتت عند الغيبة حتى لا يبقى على حقيقة الأمر إلا الأقل الذي وصفه الأئمة ح4

وُجُوهُهُمْ ذَابِلَةً شِفَاهُهُمْ خَامِصَةً بُطُونُهُمْ تَرَاهُمْ سُكَارَى سُمَّارَ وَحْشَةِ اللَّيْلِ مُتَخَشِّعُونَ كَأَنَّهُمْ شِنَانٌ بَوَالِي قَدْ أَخْلَصُوا لِلَّهِ أَعْمَالَهُمْ سِرّاً وَ عَلَانِيَةً فَلَمْ تَأْمَنْ مِنْ فَزَعِهِ قُلُوبُهُمْ بَلْ كَانُوا كَمَنْ حَرَسُوا قِبَابَ خَرَاجِهِمْ فَلَوْ رَأَيْتَهُمْ فِي لَيْلَتِهِمْ وَ قَدْ نَامَتِ الْعُيُونُ وَ هَدَأَتِ الْأَصْوَاتُ وَ سَكَنَتِ الْحَرَكَاتُ مِنَ الطَّيْرِ فِي الرُّكُودِ وَ قَدْ منههم [نَبَّهَهُمْ] هَوْلُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْوَعِيدُ كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ) فَاسْتَيْقَظُوا إِلَيْهَا فَزِعِينَ وَ قَامُوا إِلَى صَلَاتِهِمْ مُعْوِلِينَ بَاكِينَ تَارَةً وَ أُخْرَى مُسَبِّحِينَ يَبْكُونَ فِي مَحَارِيبِهِمْ وَ يَرِنُّونَ يَصْطَفُّونَ لَيْلَةً مُظْلِمَةً بَهْمَاءَ يَبْكُونَ فَلَوْ رَأَيْتَهُمْ يَا أَحْنَفُ فِي لَيْلَتِهِمْ قِيَاماً عَلَى أَطْرَافِهِمْ مُنْحَنِيَةً ظُهُورُهُمْ يَتْلُونَ أَجْزَاءَ الْقُرْآنِ لِصَلَاتِهِمْ قَدِ اشْتَدَّتْ أَعْوَالُهُمْ وَ نَحِيبُهُمْ وَ زَفِيرُهُمْ إِذَا زَفَرُوا خِلْتَ النَّارَ قَدْ أَخَذَتْ مِنْهُمْ إِلَى حَلَاقِيمِهِمْ وَ إِذَا أَعْوَلُوا حَسِبْتَ السَّلَاسِلَ قَدْ صُفِّدَتْ فِي أَعْنَاقِهِمْ فَلَوْ رَأَيْتَهُمْ فِي نَهَارِهِمْ إِذاً لَرَأَيْتَ قَوْماً (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً) وَ يَقُولُونَ (لِلنَّاسِ حُسْناً) (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً) قَدْ قَيَّدُوا أَقْدَامَهُمْ مِنَ التُّهَمَاتِ وَ أَبْكَمُوا أَلْسِنَتَهُمْ أَنْ يَتَكَلَّمُوا فِي أَعْرَاضِ النَّاسِ وَ سَجَّمُوا أَسْمَاعَهُمْ أَنْ يَلِجَهَا خَوْضُ خَائِضٍ وَ كَحَلُوا أَبْصَارَهُمْ بِغَضِّ النَّظَرِ إِلَى الْمَعَاصِي وَ انْتَحَوْا دَارَ السَّلَامِ الَّتِي مَنْ دَخَلَهَا كَانَ آمِناً مِنَ الرَّيْبِ وَ الْأَحْزَانِ فَلَعَلَّكَ يَا أَحْنَفُ شَغَلَكَ نَظَرُكَ فِي وَجْهِ وَاحِدَةٍ تُبْدِي الْأَسْقَامَ بِغَاضِرَةِ وَجْهِهَا وَ دَارٍ قَدْ أَشْغَلَتْ بِنَقْشِ رَوَاقِهَا وَ سُتُورٍ قَدْ عَلَّقَتْهَا وَ الرِّيحُ وَ الْآجَامُ مُوَكَّلَةٌ بِثَمَرِهَا وَ لَيْسَتْ دَارُكَ هَذِهِ دَارَ الْبَقَاءِ فَأَحْمَتْكَ الدَّارُ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَيْضَاءَ فَشَقَّقَ فِيهَا أَنْهَارَهَا وَ

ص: 998

غَرَسَ فِيهَا أَشْجَارَهَا وَ ظَلَّلَ عَلَيْهَا بِالنُّضْجِ مِنْ ثِمَارِهَا وَ كَبَسَهَا بِالْعَواتِقِ مِنْ حُورِهَا ثُمَّ أَسْكَنَهَا أَوْلِيَاءَهُ وَ أَهْلَ طَاعَتِهِ فَلَوْ رَأَيْتَهُمْ يَا أَحْنَفُ وَ قَدْ قَدِمُوا عَلَى زِيَادَاتِ رَبِّهِمْ سُبْحَانَهُ فَإِذَا ضَرَبْتَ جَنَائِبَهُمْ صَوَّتَتْ رَوَاحِلُهُمْ بِأَصْوَاتٍ لَمْ يَسْمَعِ السَّامِعُونَ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ أَظَلَّتْهُمْ غَمَامَةٌ فَأَمْطَرَتْ عَلَيْهِمُ الْمِسْكَ وَ الرَّادِنَ وَ صَهَلَتْ خُيُولُهَا بَيْنَ أَغْرَاسِ تِلْكَ الْجِنَانِ وَ تَخَلَّلَتْ بِهِمْ نُوقُهُمْ بَيْنَ كُثُبِ الزَّعْفَرَانِ وَ يَتَّطِئُ مِنْ تَحْتِ أَقْدَامِهِمُ اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ وَ اسْتَقْبَلَتْهُمْ قَهَارِمَتُهَا بِمَنَابِرِ الرَّيْحَانِ وَ هَاجَتْ لَهُمْ رِيحٌ مِنْ قِبَلِ الْعَرْشِ فَنَثَرَتْعَلَيْهِمُ الْيَاسَمِينَ وَ الْأُقْحُوَانَ وَ ذَهَبُوا إِلَى بَابِهَا فَيَفْتَحُ لَهُمُ الْبَابَ رِضْوَانُ ثُمَّ يَسْجُدُونَ لِلَّهِ فِي فِنَاءِ الْجِنَانِ فَقَالَ لَهُمُ الْجَبَّارُ ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ فَإِنِّي قَدْ رَفَعْتُ عَنْكُمْ مَئُونَةَ الْعِبَادَةِ وَ أَسْكَنْتُكُمْ جَنَّةَ الرِّضْوَانِ فَإِنْ فَاتَكَ يَا أَحْنَفُ مَا ذَكَرْتُ لَكَ فِي صَدْرِ كَلَامِي لَتُتْرَكَنَّ فِي سَرَابِيلِ الْقَطِرَانِ وَ لَتَطُوفَنَ (بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ) وَ لَتَسْقِيَنَّ شَرَاباً حَارَّ الْغَلَيَانِ فِي إِنْضَاجِهِ فَكَمْ يَوْمَئِذٍ فِي النَّارِ مِنْ صُلْبٍ مَحْطُومٍ وَ وَجْهٍ مَهْشُومٍ وَ مُشَوَّهٍ مَضْرُوبٍ عَلَى الْخُرْطُومِ قَدْ أَكَلَتِ الْجَامِعَةُ كَفَّهُ وَ الْتَحَمَ الطَّوْقُ بِعُنُقِهِ فَلَوْ رَأَيْتَهُمْ يَا أَحْنَفُ يَنْحَدِرُونَ فِي أَوْدِيَتِهَا وَ يَصْعَدُونَ جِبَالَهَا وَ قَدْ أُلْبِسُوا الْمُقَطَّعَاتِ مِنَ الْقَطِرَانِ وَ أُقْرِنُوا مَعَ فُجَّارِهَا وَ شَيَاطِينِهَا فَإِذَا اسْتَغَاثُوا بِأَسْوَإِ أَخْذٍ مِنْ حَرِيقٍ شَدَّتْ عَلَيْهِمْ عَقَارِبُهَا وَ حَيَّاتُهَا وَ لَوْ رَأَيْتَ مُنَادِياً يُنَادِي وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ وَ نَعِيمِهَا وَ يَا أَهْلَ حُلِيِّهَا وَ حُلَلِهَا خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ فَعِنْدَهَا يَنْقَطِعُ رَجَاؤُهُمْ وَ تُغْلَقُ الْأَبْوَابُ وَ تَنْقَطِعُ بِهِمُ الْأَسْبَابُ فَكَمْ يَوْمَئِذٍ مِنْ شَيْخٍ يُنَادِي وَا شَيْبَتَاهْ وَ كَمْ شَبَابٍ يُنَادِي وَا شَبَابَاهْ وَ كَمْ مِنِ امْرَأَةٍ تُنَادِي وَا فَضِيحَتَاهْ هُتِكَتْ عَنْهُمُ السُّتُورُ

ص: 999

فَكَمْ يَوْمَئِذٍ مِنْ مَغْمُوسٍ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا مَحْبُوسٌ يَا لَكَ غَمْسَةٌ أَلْبَسَتْكَ بَعْدَ لِبَاسِ الْكَتَّانِ وَ الْمَاءِ الْمُبَرَّدِ عَلَى الْجُدْرَانِ وَ أَكْلِ الطَّعَامِ أَلْوَاناً بَعْدَ أَلْوَانٍ لِبَاساً لَمْ يَدَعْ لَكَ شَعْراً نَاعِماً كُنْتَ مُطْعَمَهُ إِلَّا بَيَّضَهُ وَ لَا عَيْناً كُنْتَ تُبْصِرُ بِهَا إِلَى حَبِيبٍ إِلَّا فَقَأَهَا هَذَا مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُجْرِمِينَ وَ ذَلِكَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُتَّقِينَ.

محمد بن حنفيه: هنگامى كه على(علیه السلام) وارد بصره شدند احنف بن قيس او را براى خوردن غذا دعوت كردند و اين در هنگامى بود كه جنگ جمل تمام شده بود، على(علیه السلام) فرمود: اى احنف! اصحاب مرا بگو بيايند، در اين جا گروهى كه خشوع داشتند و سر به زير بودند وارد شدند و مانند مشك هاى كوچك خشك به نظر مى رسيدند. احنف گفت: يا امير المؤمنين! اين ها چرا اين چنين شده اند، آيا اين ها غذا نخورده اند و يا از ترس جنگ به اين روز افتاده اند، حضرت فرمود: نه احنف اين چنين نيست خداوند متعال گروهى را كه در دنيا به عبادت و پارسائى گذرانيده اند دوست دارد اين جماعت بخاطر معلوماتى كه از روز قيامت دارند اين چنين شده اند. آنها قبل از اينكه روز قيامت بيايد و اعمال و افعال آدميان عرضه گردد خود را در عرصات مى نگرند و چنين تصور مى كنند كه اكنون قيامت است و كوه هائى از آتش آنها را احاطه كرده است و مردم براى عرض اعمال در آنجا حاضر شده اند. گويا اكنون نامه اعمال آنها آشكار شده و مردم از كارهاى آنها مطلع شده اند، و رسوائى آنان بر همه روشن گرديده است ازاين جهت جان آنها مى خواهد از تن بيرون رود و با بال هاى خوف پرواز كنند و اينك با جوش و خروش آماده حركت به طرف خداوند مى باشند. آنها مانند كسانى كه در شب تاريكى گرفتار و پريشان گشته باشند فرياد و ناله مى كنند، آنها از ترس مطالبى كه از آخرت بدست آورده اند گريه ها دارند آنها با بدن هاى خشك درگذشتند و با دل هاى محزون و چهره هاى گرفته و لب هاى به هم چسبيده مى باشند. آنها را بى هوش ملاحظه مى كنى، آنها را در شب ها بيدار و وحشت زده مى نگرى، چهره ها خاشع و سربه زير و خشكيده

ص: 1000

هستند، كارهاى مخفى و علنى خود را براى رضاى خداوند انجام مى دهند دل هاى آنها از ترس آرامش ندارند. اگر آنها را در هنگام شب ملاحظه كنى در آن هنگام كه همه ديدگان به خواب رفته اند و صداها خاموش گشته اند و حركت ها ساكت گرديده اند همان گونه كه پرندگان در لانه ها به خواب رفته اند سختي هاى قيامت آنها را از آرامش و سكون باز داشته است. خداوند متعال مى فرمايد (أَ

فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ)(1) آيا اهل آبادي ها آسوده هستند در هنگامى كه خواب مى باشند عذاب ما آنها را فرا گيرد، در حال ترس از خواب بيدار مى شوند و به طرف مصلى خود مى روند، گاهى گريه مى كنند و گاهى تسبيح مى گويند و در محراب ها گريه مى كنند و ناله ها سر مى دهند. اى احنف! اگر آنها را مشاهده كنى كه در شب ها با حالت انحناء براى نماز ايستاده اند، و اجزاء قرآن را تلاوت مى كنند، در اين هنگام ناله ها و فرياد سوزان آنها بلند است، هنگام ناله كردن آنها خيال مى كنى كه آتش گلوهاى آن ها را گرفته است. هنگامى كه بانك خود را بلند مى كنند خيال مى كنى كه سلسله هاى جهنم را بر گردن آنها افكنده اند، (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً)(2) در وقت روز اگر آنها رابنگرى كه چگونه با نرمى و آرامى حركت مى كنند، (لِلنَّاسِ

حُسْناً)(3) و با مردم با حسن خلق معامله مى نمايند، (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)(4) (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً)(5)

و هر گاه نادانان با آنها سخن گويند جواب سلام را مى شنوند. اين گروه هر گاه به سخنان لغو بگذرند با بزرگوارى از آن مى گذرند، آنها هرگز گرد تهمت ها نمى روند و زبانشان را از بدگوئى مردم حفظ كرده اند، گوش هاى خود را از شنيدن سخن هاى بيهوده نگه مى دارند و ديدگان خود را از نگاه كردن به حرام حفظ مى كنند. آنها همواره متوجه دار السلام، هستند، خانه اى كه هر كه در آن داخل شود در امن و امان خواهد بود و از شك و ترديد و حزن و اندوه مصون خواهند شد، اى احنف! شايد نظر تو در ظاهر اين باشد كه دنيا را پر از نعمت و خوشى مشاهده مى كنى ولى در

ص: 1001


1- . الاعراف آیة 97
2- . الفرقان آیة 63
3- . البقرة آیة 83
4- . الفرقان آیة 63
5- . الفرقان آیة 72

باطن همه اش بيمارى مى باشد. دنيا خانه اى است پر از نقش و نگار و رواقى است پر از زرق و برق كه پرده ها بر آن افكنده اند و بادها و گرمي ها ميوه هاى آن را رسانيده اند، ولى اين خانه با همه اين ها جاى هميشگى نيست ولى همين دنيا تو را از خانه آخرت باز داشته است. خانه آخرت كه از لؤلؤ سفيد ساخته شده و نهرها در آن جارى گرديده و درخت ها در آن كاشته شده و ميوه هاى آن رسيده، و حوريان در آنجا مهيا گشته است، و خداوند دوستان و مطيعان خود را در آن جاى داده است. اى احنف! اگر آنها را مشاهده كنى هنگامى كه بر پيشگاه خداوند حاضر مى گردند، چگونه بر مركب هائى سوار مى شوند كه كسى مانند آنها را نديده است، صداهائى از آن مراكب شنيده مى شود كه كسى مانند آن صداها را نشنيده است. ابرهائى بر آنها سايه مى افكنند و باران هائى از مشك و زعفران بر آنها ريزش مى كنند و فرياد و شيهه اسبهاى آنها در ميان كشتزارهاىبهشت بلند مى باشد، شترهاى آنها از ميان تپه هائى از زعفران عبور مى كنند، و قدم هاى آنها در ميان لؤلؤ و مرجان جاى دارند. كارگذاران از آنها استقبال مى كنند و دسته هائى از گل براى آنها مى آورند و بادى از طرف عرش وزيدن مى گيرد و بوهاى ياسمين بر آنها نثار مى كند، آنها به سوی بهشت مى روند و رضوان در بهشت را براى آنها باز مى كند، و آنها در آنجا خداوند را سجده مى كنند. در اين هنگام خداوند متعال به آنها خطاب مى كنند سرهاى خود را بلند كنيد كه من سختي هاى عبادت را از شما برداشتم و شما را در بهشت رضوان جاى دادم اى احنف همان گونه كه در آغاز سخنم به شما گفتم در جامه هائى از آتش افكنده خواهيد شد و در ميان دوزخ درهم خواهيد غلتيد. (بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ)(1) در آن جا آبى داغ و جوشان به آنها مى دهند، در آن روز ميان آتش همه استخوان هاى آنها شكسته خواهند شد و صورت ها در هم كوبيده خواهند گرديد و چهره ها زشت و گريه مى كردند و دماغشان بر خاك ذلت ماليده مى شود. زنجيرها دست و پاى آنها را خرد مى كنند و گردنشان را زخم مى نمايند، اى احنف! هنگامى كه مشاهده

ص: 1002


1- . الرحمن آیة 44

كنى آنها در وادى جهنم پائين مى روند و يا در كوه ها بالا مى روند و لباس هاى آتشين در بر دارند و با شيطان ها و بدكاران و فاسقان همنشين شده اند، هر گاه از عذاب ها ناله كنند و يا فريادرسى كنند با مار و عقرب به فريادشان مى رسند. در آنجا مشاهده مى كنى كه منادى فرياد مى زند اى اهل بهشت و نعمت و اى كسانى كه در بهشت در زيورها و خوشي ها به سر مى بريد و در شادمانى و نشاط مى باشيد اينك در اين لذت ها و نعمت ها همواره جاويدان باشيد و ديگر براى شما مرگى نيست. در اين هنگام اميد اهل جهنم قطع مى شود و درها بسته مى گردد وسيله ها از بين مى رود، در آن روز نيز مردها فرياد مى زنند به پيرى ما توجه كنيد جوانان مى گويند ما جوان هستيم، زنان صدا مى زنند ما رسوا شديم، پرده ها باز مى شوند و حقيقت ها روشن مى گردند. در آن روز گروهى درعذاب فرو رفته اند و در ميان طبقات جهنم محبوس شده اند آنها بعد از اينكه لباس هاى فاخر در بر كرده بودند در كثافت ها غوطه مى خورند، و بعد از آشاميدني هاى خوش گوار گرفتار آب جوشان شده اند و بعد از خوردن انواع غذاهاى لذيذ اين گونه گرفتار شده اند. موهاى سياه و زيبا همه اش سفيد شده است، و ديدگان شاداب و زيبائى كه به دوستان مى نگريست اينك از حدقه ها برآمده است، اين است آنچه خداوند براى بدكاران آماده ساخته، و آن است آنچه براى پرهيزگاران مهيا كرده است. (1)

نجات اهل ایمان

عَنْ مَصْقَلَةَ الطَّحَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا يَمْنَعُكُمْ مِنْ أَنْ تَشْهَدُوا عَلَى مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ (كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين )

ص: 1003


1- . صفات الشيعة ص39 الحديث الثالث و الستون

مصقله آسيابان گويد حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: چه چيز شما را بازمى دارد از اينكه گواهى دهيد نسبت به آن كسى كه از شما بر اين امر (تشيع) مُرده است كه او از اهل بهشت است؟ همانا خداوند مي فرمايد: (كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين) (1) اين چنين ما بر خود فرض كرديم كه اهل ايمان را نجات بخشيم.(2)

خصوصیات شیعیان امیرالمومنینأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ الْقُمِّيُّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ قَالَ: صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالنَّاسِ الصُّبْحَ بِالْعِرَاقِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ وَعَظَهُمْ، فَبَكَى وَ أَبْكَاهُمْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ عَهِدْتُ أَقْوَاماً عَلَى عَهْدِ خَلِيلِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّهُمْ لَيُصْبِحُونَ وَ يَمْشُونَ شُعْثاً غُبْراً خُمُصاً بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ كَرُكَبِ الْمِعْزَى، (يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً)(3) يُرَاوِحُونَ بَيْنَ أَقْدَامِهِمْ وَ جِبَاهِهِمْ، يُنَاجُونَ رَبَّهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُ فَكَاكَ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ، وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُهُمْ مَعَ ذَلِكَ وَ هُمْ جَمِيعٌ مُشْفِقُونَ مِنْهُ خَائِفُونَ.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: امیرالمومنین(علیه السلام) در عراق نماز صبح را با مردم خواند پس هنگامی که نمازش به پایان رسید مردم را پند داد. پس آنگاه از ترس خدا

ص: 1004


1- . یونس آیة 103
2- . تفسير العياشي ج 2 ص138 [سورة يونس(10): آية 103] ح51
3- . الفرقان آیة 64

گریست و مردم را گریاند. سپس فرمود: به خدا قسم! در زمان دوستم فرستاده ی خدا با گروه هایی دمساز بودم و آنان شب را به صبح می رساندند و ژولیده و با لباس های کهنه و لاغر اندام قدم بر می داشتند در حالی که میان چشمانشان همچون زانوان بز پینه بسته بود. شب را برای پروردگارشان در سجده و قیام به صبح می رساندند. دائما در حال رکوع و سجود بودند و با پروردگارشان مناجات می کردند و از او رهایی از آتش دوزخ را می طلبیدند. به خدا قسم با این همه خصوصیات آنان را در حالی می دیدم که هراسناک و ترسناک بودند. (1)

اهل بیت و حسابرسی شیعیانإِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ التَّمِيمِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَكَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا، فَمَا كَانَ لِلَّهِ سَأَلْنَا اللَّهَ أَنْ يَهَبَهُ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ، وَ مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ، ثُمَّ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ)

از عبدالله بن سنان روایت شده که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: چون قیامت شود، خداوند ما را به حسابرسی شیعیانمان می گمارد پس آنچه برای خداست ما از خداوند می خواهیم تا آن را به ما واگذارد و برای ایشان باشد و آنچه برای ما است برای خود ایشان است. سپس این آیه را خواند. (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم )(2) همانا بازگشتشان به سوی ماست. پس حسابشان با ماست. (3)

ص: 1005


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح11
2- . الغاشیة الآیات 25 و 26
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح59

شیعیان ما از گل ما خلق شده اند

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي، قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكُتْنُجِيُّ، عَنْ أَبِي عَاصِمٍ، عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا، يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُنَا، وَ يَسُرُّهُمْ مَا يَسُرُّنَا، فَإِذَا أَرَادَنَا أَحَدٌ فَلْيَقْصِدْهُمْ فَإِنَّهُمْ الَّذِينَ يُوصَلُ مِنْهُ إِلَيْنَا.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: شیعیان ما جزئی از ما هستند که از باقی مانده ی گل ما خلق شده اند. هر آنچه ما را اندوهگین کند آنان را اندوهگین می سازد و هر آنچه ما را شادمان کند آنان را شادمان می گرداند. پس هرکه مارا می طلبد می بایست آنهارا قصد کند (و به آنها نیکی کند) پس آنان کسانی هستند که از ایشان به ما می رسد. (چون نیکی در حق شیعیان ما نیکی در حق ماست) (1)

اهمیت تقیه

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَلْزَمِ التَّقِيَّةَ، وَ يصوننا [يَصُنَّا] عَنْ سَفِلَةِ الرَّعِيَّةِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: کسی که تقیه را مراعات نکند و ما را از مردم پست حفظ ننماید از ما نیست. (2)

ص: 1006


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح35
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح81

سهم مومن و کافر از دنیا

حدیث4: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ وَ لَا يُعْطِي الْآخِرَةَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْأَلُ رَبَّهُ مَوْضِعَ سَوْطٍ مِنَ الدُّنْيَا فَلَا يُعْطِيهِ وَ يَسْأَلُهُ الْآخِرَةَ فَيُعْطِيهِ مَا شَاءَ وَ يُعْطِي الْكَافِرَ مِنَ الدُّنْيَا قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ مَا شَاءَ وَ يَسْأَلُهُ مَوْضِعَ سَوْطٍ فِي الْآخِرَةِ فَلَا يُعْطِيهِ إِيَّاهُ.

حدیث4: امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند بزرگ دنيا را به دوست و دشمن خود داد ولى نعمت هاى آخرت را تنها به كسانى مى دهد كه دوستشان دارد، مؤمن از خداى خود مى خواهد كه ناراحتى دنيايش را بردارد و از او برداشته نمى شود و آخرت را هر اندازه درخواست كند به او داده خواهد شد و بدون خواهش كافران به آنان دنيا داده مى شود. ولى چون از خدا مى خواهد كه عذاب آخرت را از او بردارد جوابى نمى شنود.(1)شیعه ما ستم نمی کند

حدیث55: جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ قَالَ قَالَ أَمِير ُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) الْمُؤْمِنُ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِض..

حدیث55: امیرالمؤمنین(علیه السلام): مؤمن حتّی به دشمن خود نیز ستم نمی کند.(2)

حدیث56: قال الصادق(علیه السلام): ...وَ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ يَظْلِمُ النَّاس

حدیث56: امام صادق(علیه السلام): شیعهﻯ ما نیست کسی که ظلم کند.(3)

ص: 1007


1- . فضائل الشیعه: ح32.
2- . الأمالي للطوسي ص 580 [24] مجلس يوم الجمعة التاسع من ربيع الأول سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح4.
3- . تحف العقول ص303 وصيته لعبد الله بن جندب.

خوف و رجاء(بیم و امید)

امید به رحمت الهی ضروری است. امّا باید در نظر داشت که این امید تا آن جا درست و بجاست که در انسان تأثیر سازنده داشته باشد و راه توبه و بازگشت به سوی خداوند را بر روی او بگشاید نه این که خود زمینه لغزش ها و گناهان باشد و انسان با اتکا به رحمت الهی از اطاعت خداوند سر باز زند و موجبات خشم الهی را فراهم آورد این نوع امید که به گناه و فساد دامن زند امید کاذب یا امید دروغین نامیده می شود. و امام باقر(علیه السلام) از چنین امیدی مارا پرهیز داده و می فرمایند: با ترس واقعی از خداوند از چنگال ابلیس بگریز وبپرهیز از امید دروغین. زیرا این گونه امیدهای بی اساس تو در نگرانی و ترس واقعی (و در معرض خشم پروردگار) قرار می دهد.

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِداً إِذْ نَزَلَ جَبْرَائِيلُ(علیه السلام) كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَخِي جَبْرَائِيلُ(علیه السلام) مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا أَكُونُ كَذَلِكَ وَ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالنَّارِ فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الْجِبَالِ لَذَابَتْ مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِيعِ قُطِرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَكَى جَبْرَائِيلُ(علیه السلام) فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمَا قَدْ آمَنْتُكُمَا مِنْ أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً تَسْتَحِقَّانِ بِهِ النَّارَ وَ لَكِنْ هَكَذَا كُونُوا

ص: 1008

امام صادق(علیه السلام) فرمود: روزى جبرئيل(علیه السلام) محزون و اندوهگين بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد، پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چرا تو را حزين مى بينم؟ عرضه داشت: چرا نباشم؟ در صورتى كه امروز منافيخ دوزخ نهاده شد، پرسيد: منافيخ چيست؟ عرضه داشت: آتش دوزخ است كه خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دميدند، تا سرخ شد، و هزار سال ديگر دميدند تا سفيد شد و هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد و اينك آتش دوزخ سياه و تاريك است، اى پيامبر خدا! اگر حلقه اى از آن كه طولش هفتاد ذراع است، بر سر كوه ها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مى شوند و اگر قطره اى از آب های زقوم و ضريع دوزخ در آب های جهان بريزند، همه اهل زمین آن از بوى تعفّنش بميرند؟! در اين موقع هم پيامبر (صلی الله علیه و آله) و هم جبرئيل(علیه السلام) گريان شدند، خداوند به آن دو وحى كرد: شما را از گناه ايمن نمودم، كه مستحقّ آتش نشويد، و ليكن همواره از من ترسناك باشيد. آياتى كه دربارهﻱ خوف از خدا در قرآن آمده، بسياراست، مانند (وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)(1) از من بترسيد، اگر مؤمن هستيد. (فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ)(2) پس از من بترسيد. و نيز دربارهﻱقومى مى فرمايد (يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ)(3) از خدا كه فوق همه آن هاست مى ترسند. (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ)(4) و براى کسی که از مقام خدايش بترسد، دو بهشت خواهد بود. و امّا (مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ و نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى)(5) و امّا کسی که از پروردگارش بترسد و نفس را از هوی و هوس باز دارد، پس بهشت جايگاه اوست. (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)(6) ترس از خدا براى علما است و بس ترس از خدا ميوهﻯ علم است و کسی که از خدا نترسد، علم ندارد، و ترس چراغ نفس است و به وسيلهﻱ آن از تاريكى هايش بيرون مى آيد. ترس صرفا از آنِ كسى نيست كه اشك از چشمش روان است، و اين معنا خوفى كاذب به حساب مى آيد، بلكه شخص ترسان كسى است كه كارهايى را كه مؤاخذه و عذاب داشته ترك كند، و اگر مردم از دوزخ مى ترسيدند،

ص: 1009


1- . آل عمران آیة 175
2- . النحل آیة 51
3- . النحل آیة 50
4- . الرحمن آیة 46
5- . النازعات آیة 41-40
6- . فاطر آیة 28

چنان كه از فقر مى ترسند، از آن ايمن مى شدند، و گِرد گناه نمى رفتند. دل مؤمن تا هنگامى كه از صراط نگذشته آرام نمى گيرد، و هر كه در دنيا از خدا خوف داشته باشد، در آخرت در امّان خواهد بود.(1)وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) إِنَّ قَوْماً مِنْ شِيعَتِكُمْ يَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِي وَ يَقُولُونَ نَرْجُو فَقَالَ كَذَبُوا لَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا كُلُّ مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ شِيعَتِنَا مِنْكُمْ إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ قَوْماً اسْتَقْبَلُوا عَلِيّاً فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا نَحْنُ شِيعَتُكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ قَالُوا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ ذُبُلُ

الشِّفَاهِ حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِيَامِ عَلَيْهِمْ عِبَرُ الْخَاشِعِين

و شخصى ديگر به خدمت آن حضرت عرضه داشت كه: قومى از شيعيان شما معصيت کرده و مي گويند: ما اميدوار به خدائيم، حضرت فرمود: دروغ مي گويند، شيعيان ما نيستند، اين ها قومى هستند كه امانى و آمال ايشان را مضطرب كرده، کسی که اميد به چيزى داشته باشد عمل از براى آن می کند، به خدا قسم شيعهﻯ ما نيست مگر آن كسی كه از خدا خوف داشته باشد و پرهيز نمايد از حرام ها (و آن وقت اميدوار به خدا باشد) و فرمود: جمعى حضور اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمدند و سلام نمودند و عرضه داشتند: ما شيعيان شمائيم! حضرت فرمود: نمى بينم در شما آثار و سيماى شيعيان، گفتند: آثار و سيماى شيعيان چگونه است؟ فرمود: صورت هايشان در بيدارى شب (براى عبادت شبانه) زرد است و اشك ديدگان شان جاريست (و از خوف خدا) شكم هايشان به پشت چسبيده، و لب هايشان به دعا باز است، و كمرشان از خوف خدا (براى ركوع و سجود) خميده است، و از خشوعى كه

دارند بروى خاك مى نشينند.(2)

ص: 1010


1- . إرشاد القلوب: إلى الصواب الباب الثامن و العشرون الباب الثامن و العشرون في الخوف من الله تعالى ج1 ص105ح7.
2- . إرشاد القلوب: ج 1 ص107 الباب التاسع و العشرون في الرجاء لله تعالى ح3

سُئِلَ ابْنُ عَبَّاسٍ عَنْ صِفَةِ الَّذِينَ صَدَقُوا اللَّهَ الْمَخَافَةَ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ قُلُوبُهُمْ مِنَ الْخَوْفِ قَرِحَةٌ وَ أَعْيُنُهُمْ بَاكِيَةٌ وَ دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ جَارِيَةٌ يَقُولُونَ كَيْفَ نَفْرَحُ وَ الْمَوْتُ مِنْ وَرَائِنَا وَ الْقَبْرُ مَوْرِدُنَا وَ الْقِيَامَةُ مَوْعِدُنَا وَ عَلَى اللَّهِ عُرِضْنَا وَ شُهُودُنَا جَوَارِحُنَا وَ الصِّرَاطُ عَلَى جَهَنَّمَ طَرِيقُنَا وَ عَلَى اللَّهِ حِسَابُنَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى فَإِنَّا نَعُوذُ بِهِ مِنْ أَلْسُنٍ وَاصِفَةٍ وَ أَعْمَالٍ مُخَالِفَةٍ مَعَ قُلُوبٍ عَارِفَةٍ فَإِنَّ الْعَمَلَ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ وَ الْخَوْفَ ثَمَرَةُ الْعَمَلِ وَ الرَّجَاءَ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ وَ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ اجْتَهَدَ فِي أَسْبَابِ الْوُصُولِ إِلَيْهَا وَ مَنْ حَذِرَ النَّارَ تَبَاعَدَ مِمَّا يُدْنِي إِلَيْهَا وَ مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ اسْتَعَدَّ لِلِقَائِه سؤال كرد ابن عباس از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) صفات كسانى را كه از خداوند مي ترسند؟ فرمود: آن ها طايفه ئى هستند كه قلوبشان مملوّ از خوف و چشمانشان گريان است و اشك ديدگانشان بر صورت هایشان جارى است. و مى گويند چگونه خوشحال (به اين دنيا) باشيم و حال آن كه مرگ به دنبال ما و قبر جايگاه ورود ماست و قيامت وعده گاه ما و ما را حضور خداوند خواهند برد و جوارح ما بر اعمال ما شهادت خواهند داد و صراط كه بر جهنّم كشيده شده محل عبور ماست و با پروردگار است حساب (همهﻯ مردم) پس پناه مي بريم. به خدا از اعمالى كه مخالف اوامر او باشد در حالی که قلوب ما، دانا به اوامرش بوده. به درستى كه عمل، ثمرهﻯ علم و خوف ثمره عمل و اميدوارى به خدا ثمره يقين است. و هر كه مشتاق بهشت بوده کوشش کند، در اعمالى كه او را به آن مي رساند و هر كه از آتش بترسد دورى کند از اعمالى كه نتيجهﻯ آن آتش است و هر كه دوست بدارد لقاى خدا را خود را مهياى آن کند (از گناهان توبه کرده و خود را از هر خيانتى طاهر نمايد).(1)

ص: 1011


1- . إرشاد القلوب الباب الثامن عشر و صايا و حكم بليغة ج1 ص75

وَ قَالَ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي أُلِمُّ بِالْمَعَاصِي وَ أَرْجُو الْعَفْوَ مَعَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا اتَّقِ اللَّهَ وَ اعْمَلْ بِطَاعَتِهِ وَ ارْجُ مَعَ ذَلِكَ الْقَبُولَ فَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ بِاللَّهِ ظَنّاً وَ أَعْظَمَهُمْ رَجَاءً أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَحْسَنَ النَّاسِ بِاللَّهِ ظَنّاً وَ أَبْسَطَهُمْ لَهُ رَجَاءً وَ كَانَ أَعْظَمَ النَّاسِ مِنْهُ خَوْفاً وَ أَشَدَّهُمْ لَهُ هَيْبَةً وَ مِنْهُ رَهْبَةً وَ كَذَا سَائِرُ الْأَنْبِيَاءِ لَمْ يَكُنْ فِي زَمَانِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَحَدٌ أَحْسَنَ مِنْهُ رَجَاءً وَ لَا أَشَدَّ مِنْهُ خَوْفاً وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لِأَصْحَابِهِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ يَحْسُنَ ظَنُّكُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا (فإنَّما يَكونُ حُسنُ ظَنِّ العَبدِ بِرَبِّهِ على قَدرِ خَوفِهِ مِنه و إنَّ أحسَنَ الناسِ بِاللهِ ظَنّاً أشَدُّهُم خَوفاً منه فَدَعُوا الأمانِيَّ منكم و جِدُّوا و اجتَهِدُوا و أدُّوا إلى اللهِ حَقَّهُ و إلى خَلقِهِ فما صَنَعَ أحَدٌ حَقَّهُ إلّا كانَ بَراءَةٌ مِن النّارِ و ليسَ لِأحدٍ على اللهِ حُجَّةٌ و لا بينَ أحَدٍ و بينَ اللهِ قَرابَةٌ فماضَرَبَ اللهُ تعالى مثلُ آدمَ في أنَّهُ عَصَى بِأكلِ حَبَّةٍ إلّا عِبرَةً لكم و تَذكِرةً) وَ لَقَدْ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ فِي تَسْبِيحِهِ سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ خَطِيئَةَ آدَمَ عِبْرَةً لِأَوْلَادِه.(1)

مردى عرضه داشت: اى پسر رسول خدا! من گناه مي كنم و بعد ناراحت مى شوم با اين حال اميد بخشش دارم. حضرت فرمود: اى مرد بترس! از خدا و انجام وظيفه كن با اين حال اميدوار بخشش باش. زيرا كه نيكوترين مردم كسى است كه به خدا گمان خوب داشته باشد و اميدواريش بزرگ و رام ترين مردم به خدا باشد و همانا اميرالمؤمنين(علیه السلام) از همهﻯ گمانش به خدا بهتر و اميدواريش بيشتر و بيمناك ترين مردم نسبت به خدا بود. و ابهتش از همه مهم تر و همچنين بودند. ساير پيامبران در زمان هر يك از آنان هیچ کس در اين صفات از آن ها بهتر نبود. و حضرت

ص: 1012


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب للديلمي ج 1 ص108 الباب التاسع و العشرون في الرجاء لله تعالى .

اميرالمؤمنين(علیه السلام) به يارانش فرمود: اگر مى توانيد سخت از خدا بترسيد و گمان خود را به او نيكو نمائيد بين اين دو صفت جمع كنيد (زيرا كه گمان خوب بنده به پروردگارش به اندازه ى ترس از خداست و همانا خوش گمان ترين مردم به پروردگار همان هايند كه سخت بيمناكند پس آرزوها را واگذاريد فعاليت و كوشش كنيد، تا بتوانيد حقّ خالق و مخلوق را ادا كنيد و هر كس كه حقّ خدا را ادا كند برايش دورى از آتش باشد و نيست براى كسى بر خدا حجّتى و نه بين خدا و كسى خويشاونديست خدا داستان گناه آدم(علیه السلام) را مثل نزده، مگر براى بيدارى شما) و همانا امیرالمومنین(علیه السلام) در تسبيحش عرضه می داشت: سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ خَطِيئَةَ آدَمَ عِبْرَةً لِأَوْلَادِه منزه است خدائى كه گناه آدم را براى فرزندانش پند و اندرز قرار داد.وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ قَوْماً مِنْ مَوَالِيكَ يُلِمُّونَ بِالْمَعَاصِي وَ يَقُولُونَ نَرْجُو فَقَالَ كَذَبُوا لَيْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِكَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ الْأَمَانِيُّ مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْ ءٍ هَرَبَ مِنْهُ

از على بن محمّد كه حديث را برده تا امام گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: به راستى جمعى از دوستانت به گناهان اندر شوند و مى گويند: ما اميدواريم. حضرت فرمود: دروغ مى گويند، دوستان و پيروان ما نيستند، آنان مردمى هستند که به آرزوهاى بي جا دل خوشند، هر كه به چيزى اميد دارد براى آن كار كند و هر كه از چيزى ترسد از آن گريزد.(1)

ص: 1013


1- . الکافی: ج2 ص68 كتاب الإيمان و الكفر بَابُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاء ح6.

اینان شیعه ما نیستند

وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَرَّةً وَ أَنَا مَعَهُ يَا مُفَضَّلُ كَمْ أَصْحَابُكَ فَقُلْتُ وَ قَلِيلٌ فَلَمَّا، انْصَرَفْتُ إِلَى الْكُوفَةِ أَقْبَلَتْ عَلَيَّ الشِّيعَةُ فَمَزَّقُونِي كُلَّ مُمَزَّقٍ يَأْكُلُونَ لَحْمِي وَ يَشَمُّونَ عِرْضِي حَتَّى إِنَّ بَعْضَهُمْ اسْتَقْبَلَنِي فَوَثَبَ فِي وَجْهِي وَ بَعْضُهُمْ قَعَدَ لِي فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ يُرِيدُ ضَرْبِي وَ رَمَوْنِي بِكُلِّ بُهْتَانٍ حَتَّى بَلَغَ ذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَيْهِ فِي السَّنَةِ الثَّانِيَةِ كَانَ أَوَّلَ مَا اسْتَقْبَلَنِي بِهِ بَعْدَ تَسْلِيمِهِ عَلَيَّ أَنْ قَالَ يَا مُفَضَّلُ مَا هَذَا الَّذِي بَلَغَنِي أَنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَكَ وَ فِيكَ قُلْتُ وَ مَا عَلَيَّ مِنْ قَوْلِهِمْ قَالَ أَجَلْ بَلْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ أَ يَغْضَبُونَ بُؤْسٌ لَهُمْ إِنَّكَ قُلْتَ إِنَّ أَصْحَابَكَ قَلِيلٌ- لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ لَنَا شِيعَةً وَ لَوْ كَانُوا شِيعَةً مَا غَضِبُوا مِنْ قَوْلِكَ وَ مَا اشْمَأَزُّوا مِنْهُ لَقَدْ وَصَفَ اللَّهُ شِيعَتَنَا بِغَيْرِ مَا هُمْ عَلَيْهِ وَ مَا شِيعَةُ جَعْفَرٍ إِلَّا مَنْكَفَّ لِسَانَهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا سَيِّدَهُ وَ خَافَ اللَّهَ حَقَّ خِيفَتِهِ وَيْحَهُمْ أَ فِيهِمْ مَنْ قَدْ صَارَ كَالْحَنَايَا مِنْ كَثْرَةِ الصَّلَاةِ أَوْ قَدْ صَارَ كَالتَّائِهِ مِنْ شِدَّةِ الْخَوْفِ أَوْ كَالضَّرِيرِ مِنَ الْخُشُوعِ أَوْ كَالضَّنِيِّ مِنَ الصِّيَامِ أَوْ كَالْأَخْرَسِ مِنْ طُولِ الصَّمْتِ وَ السُّكُوتِ أَوْ هَلْ فِيهِمْ مَنْ قَدْ أَدْأَبَ لَيْلَهُ مِنْ طُولِ الْقِيَامِ وَ أَدْأَبَ نَهَارَهُ مِنَ الصِّيَامِ أَوْ مَنَعَ نَفْسَهُ لَذَّاتِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ شَوْقاً إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنَّى يَكُونُونَ لَنَا شِيعَةً وَ إِنَّهُمْ لَيُخَاصِمُونَ عَدُوَّنَا فِينَا حَتَّى يَزِيدُوهُمْ عَدَاوَةً وَ إِنَّهُمْ لَيَهِرُّونَ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ يَطْمَعُونَ طَمَعَ الْغُرَابِ أَمَا إِنِّي لَوْ لَا أَنَّنِي أَتَخَوَّفُ عَلَيْهِمْ أَنْ أُغْرِيَهُمْ بِكَ لَأَمَرْتُكَ أَنْ تَدْخُلَ بَيْتَكَ وَ تُغْلِقَ بَابَكَ ثُمَّ لَا تَنْظُرَ إِلَيْهِمْ مَا بَقِيتَ

ص: 1014

وَ لَكِنْ إِنْ جَاءُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَهُمْ حُجَّةً عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ احْتَجَّ بِهِمْ عَلَى غَيْرِهِمْ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا وَ مَا تَرَوْنَ فِيهَا مِنْ نَعِيمِهَا وَ زَهْرَتِهَا وَ بَهْجَتِهَا وَ مُلْكِهَا فَإِنَّهَا لَا تَصْلُحُ لَكُمْ فَوَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ لِأَهْلِهَا.

يك روز امام صادق(علیه السلام) كه من خدمت ايشان بودم فرمود: مفضل ياران شما چقدر هستند؟ عرضه داشتم: كم. وقتى به كوفه برگشتم شيعيان بر من حمله كرده و مي خواستند پاره پاره ام كنند و گوشت مرا بخورند. ناسزا به من مي گفتند: به طورى كه بعضى روبه رويم مي ايستاد و بعضى در سر راه مى نشستند تا من بيايم و مرا بزنند هر نوع تهمتى مي توانستند به من زدند به طورى كه خبر اين پيش آمد به امام صادق(علیه السلام) رسيد. در سال دوم كه خدمت ايشان رسيدم. اولين صحبتى كه پس از سلام با من نمود اين بود پرسيد: مفضل اين حرف ها چيست كه شنيده ام دربارهﻯ تو مي گويند. گفتم: آقا من كارى نكرده ام. فرمود: صحيح است اين كارها از طرف آن ها است آيا خشم مي گيرند براى يك گرفتارى خودشان. تو گفتى ياران و دوستانت كمند به خدا قسم آن ها شيعهﻯ ما نيستند اگر آن ها شيعه بودند از حرف تو خشمگين نمی شدند و نه ناراحت مي گرديدند. خداوند شيعيان ما را غير آن چه اين ها عمل كردند توصيف نموده. پيرو جعفر بن محمّد صادق نيست، مگر كسى كه زبان خود را نگه دارد و براى خدا عمل كند و اميد به او داشته باشد و به واقع از خدا بترسد آيا در ميان آن ها كسانى هستند كه از بسيارى نماز خميده شده باشند و يا از ترس و خوف حيران و يا از شدت گريه و حزن كور و يا از روزه بسيار بيمار شده يا از سكوت و خاموشى زياد مانند گنگ گرديد. آيا در ميان آن ها هستند کسانی که از شب زنده دارى به زحمت افتاده باشند و از روزه گرفتن رنج كشيده باشند. يا از لذّت و نعمت خوددارى كند به واسطهﻯ خوف خدا و علاقه به ما اهل بيت كجا اين ها شيعه ما هستند با این که پيوسته با دشمنان ما در مى آويزند تا دشمنى آن ها افزايش يابد. مثل سگ ها زوزه

ص: 1015

مي كشند و مثل كلاغ حرص و طمع دارند. اگر نه اين بود كه مي ترسيدم بر آن ها كه دشمنى با تو كنند دستور مي دادم در خانه ات را ببندى و به هيچ كدام آن ها توجّه نكنى تا زنده هستى. ولى اگر آمدند از آن ها بپذير. زيرا خداوند آن ها را حجّت بر خودشان قرار داده و به وسيلهﻱ آن ها بر ديگران حجّت را تمام می کند.(1)

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ افْتَرَقَ النَّاسُ فِينَا عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا كَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَيَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا كَلَامَنَا وَ لَمْ يُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِيَسْتَأْكِلُوا النَّاسَ بِنَا فَيَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً يُسَلِّطُ عَلَيْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ يُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ لَا تَدَعُوا صِلَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَمْوَالِكُمْ مَنْ كَانَ غَنِيّاً فَبِقَدْرِ غِنَاهُ وَ مَنْ كَانَ فَقِيراً فَبِقَدْرِ فَقْرِهِ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَقْضِيَ اللَّهُ لَهُ أَهَمَّ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ فَلْيَصِلْ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ شِيعَتَهُمْ بِأَحْوَجِ مَا يَكُونُ إِلَيْهِ مِنْ مَالِهِ لَا تَغْضَبُوا مِنَ الْحَقِّ إِذَا قِيلَ لَكُمْ وَ لَا تُبْغِضُوا أَهْلَ الْحَقِّ إِذَا صَدَعُوكُمْ بِهِ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَغْضَبُ مِنَ الْحَقِّ إِذَا صُدِعَ بِهِ

امام صادق(علیه السلام) مي فرمود: مردم دربارهﻯ ما سه دسته شدند: يك دسته ما را دوست دارند و انتظار قائمf ما را دارند تا از دنياى ما بهره برند. عقيدهﻯ ما را دارند و سخن ما را حفظ كردند و از عمل ما كوتاهى كردند. محقّقاً خدا آن ها را به دوزخ برد، يك دسته ما را دوست دارند و كلام ما را بشنوند و مانند ما عمل كنند تا به وسيلهﻱ ما از مردم بخورند. خدا شكم شان را از آتش پر كند، و گرسنگى و تشنگى را بر آن ها مسلط سازد، و يك دسته ما را دوست دارند وگفتهﻯ ما را حفظ كنند و امر ما را اطاعت كنند، و در عمل با ما مخالفت نكنند آنان از ما باشند و ما از آن ها از مال خود صله به آل محمد(صلی الله علیه و آله) را ترك نكنيد هر كه توان گر است

ص: 1016


1- . بحارالأنوار: ج 75 ص382 باب 31 وصية المفضل بن عمر لجماعة الشيعة.

به اندازه توانگريش، و هر كه فقير است به اندازهﻯ فقرش، هر كه خواهد خدا اهمّ حوائجش را بر آورد. بايد با كمال نيازمندى كه به مالش دارد به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و شيعهﻯ آن ها كمك مالى كند، چون به شما سخن حقّى گویند خشم نكنيد، و چون اهل حقّ، حرف حقی درباره تان گویند آنان را دشمن نداريد، زيرا مؤمن از سخن حقی که به او گویند خشم نكند.(1)

شیعیان ما اینگونه اند

قال امام العسکری(علیه السلام): وَ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الَّذِينَ يُؤْثِرُونَ إِخْوَانَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ هُمُ الَّذِينَ لَا يَرَاهُمُ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاهُمْ وَ لَا يَفْقِدُهُمْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ وَ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الَّذِينَ يَقْتَدُونَ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) فِي إِكْرَامِ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَنْ قَوْلِي أَقُولُ لَكَ هَذَا بَلْ أَقُولُهُ عَنْ قَوْلِ مُحَمَّدٍ ص فَذَلِكَ قَوْلُهُ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قَضَوُا الْفَرَائِضَ كُلَّهَا بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ اعْتِقَادِ النُّبُوَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ أَعْظَمُهَا قَضَاءُ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ وَ اسْتِعْمَالُ التَّقِيَّةِ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ

امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: شيعيان علي(علیه السلام) كسانى مى باشند كه برادران خود را بر خود اختيار مى كنند و از خود مى گذرند. خداوند آن ها را در كارهاى زشت مشاهده نمى كند و همواره در اوامر خداوند كوشش مى كنند و از برادران ايمانى خود احترام مى نمايند، من اين را از طرف خود نمى گويم. اين گفتهﻯ محمد(صلی الله علیه و آله) مى باشد كه فرمود: آن ها كارهاى شايسته مى كنندهمهﻯ واجبات را انجام

ص: 1017


1- . تحف العقول وصية المفضل بن عمر لجماعة الشيعة ص514.

مى دهند و به توحيد و نبوّت و امامت معتقد هستند و براى خدا حقّوق برادران را انجام مى دهند و از دشمنان خدا تقيّه مى نمايند.(1)

وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ شِيعَةَ عَلِيٍّ(علیه السلام) كَانُوا خُمْصَ الْبُطُونِ ذُبُلَ الشِّفَاهِ أَهْلَ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ يُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِيَّةِ فَأَعِينُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: همانا شيعيان علي(علیه السلام) شكم هاشان تهى و لب هاشان خشكيده بود، اهل مهربانى و علم و بردبارى بودند، به پارسايى شناخته مى شدند پس با پرهيزكارى و تلاش ما را بر شيعه بودنتان يارى كنيد.(2)

وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ

لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ

فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَر

امام صادق(علیه السلام): شيعهﻯ على كسى است كه شكم و دامن خود را حفظ نمايد، و سخت كوش باشد، و كارش براى خالقش باشد، و اميد ثواب از او داشته باشد، و از كيفر او بترسد، هرگاه چنين كسانى را ديدى آن ها شيعهﻯ جعفر هستند.(3)

عَنْ أَبِيهِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.امام باقر(علیه السلام) در حدیثی پرمعنا فرمودند: ولايت ما را نمي توان نائل شد مگر با عمل و ورَع.(4)

ص: 1018


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام319 [في معنى الرافضي، و أن أول من سمي به سحرة موسى:] ....ح161
2- . الكافي ج 2 ص233 باب المؤمن و علاماته و صفاته ..... ح10
3- . الكافي ج 2 ص233 باب المؤمن و علاماته و صفاته .....ح9.
4- . صفات الشيعة الحديث الثاني و العشرون.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحَدِهِمَا عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ صِفَةِ الْمُؤْمِنِ فَقَالَ عِشْرُونَ خَصْلَةً فِي الْمُؤْمِنِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكْمُلْ إِيمَانُهُ إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِينَ يَا عَلِيُّ الْحَاضِرُونَ الصَّلَاةَ وَ الْمُسَارِعُونَ إِلَى الزَّكَاةِ وَ الْمُطْعِمُونَ لِلْمِسْكِينِ الْمَاسِحُونَ لِرَأْسِ الْيَتِيمِ الْمُطَهِّرُونَ أَطْمَارَهُمْ الْمُتَّزِرُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمُ الَّذِينَ إِنْ حَدَّثُوا لَمْ يَكْذِبُوا وَ إِنْ وَعَدُوا لَمْ يُخْلِفُوا وَ إِنِ اؤْتُمِنُوا لَمْ يَخُونُوا وَ إِنْ تَكَلَّمُوا صَدَقُوا رُهْبَانُ اللَّيْلِ أُسْدٌ بِالنَّهَارِ صَائِمُونَ النَّهَارَ قَائِمُونَ اللَّيْلَ لَا يُؤْذُونَ جَاراً وَ لَا يَتَأَذَّى بِهِمْ جَارٌ الَّذِينَ مَشْيُهُمْ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنٌ وَ خُطَاهُمْ إِلَى بُيُوتِ الْأَرَامِلِ وَ عَلَى أَثَرِ الْجَنَائِزِ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْمُتَّقِينَ.

در حديثى از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روايت است كه: حضرت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد اوصاف مؤمن سؤال كرد و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: بيست خصلت در مؤمن هست كه اگر اين خصلت ها در او نباشد ايمانش كامل نيست. اى على! از اخلاق مؤمنين اين است به نماز جماعت حاضر شوند، به پرداخت زكات شتاب كنند و مسكين را طعام دهند، دست بر سر يتيم كشند، جامه هاى كهنه خويش را پاكيزه كنند،،مؤمنان كسانى هستند، كه اگر سخن بگويند دروغ نمى گويند و اگر وعده دهند به وعده عمل مى كنند و اگر در كارى آنان را امين شمرند خيانت نمى كنند و اگر سخن گويند راست خواهند گفت، پارسايان شب و شيران روزاند، روز را به روزه و شب را به قيام مى گذرانند، همسايهﻱ را آزار نمى دهند و همسايه اى از آنان رنجيده خاطر نمى شود، به آرامى بر روى زمين قدم برمى دارند و براى كمك به زنان بى سرپرست و براى تشييع جنازه ها قدم پيش مى گذارند. خداوند ما و شما را از پرهيزكاران قرار دهد.(1)

ص: 1019


1- . الكافي ج 2 ص232 باب المؤمن و علاماته و صفاته ..... ح5.

تلاش برای رفع حوائج و گرفتاریهای دیگران

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَنَظَرَ إِلَيَّ بِوَجْهٍ قَاطِبٍ فَقُلْتُ مَا الَّذِي غَيَّرَكَ لِي قَالَ الَّذِي غَيَّرَكَ لِإِخْوَانِكَ بَلَغَنِي يَا إِسْحَاقُ أَنَّكَ أَقْعَدْتَ بِبَابِكَ بَوَّاباً يَرُدُّ عَنْكَ فُقَرَاءَ الشِّيعَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي خِفْتُ الشُّهْرَةَ فَقَالَ أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّةَ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرَّحْمَةَ عَلَيْهِمَا فَكَانَتْ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ لِأَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ فَإِذَا تَوَافَقَا غَمَرَتْهُمَا الرَّحْمَةُ فَإِذَا قَعَدَا يَتَحَدَّثَانِ قَالَ الْحَفَظَةُ بَعْضُهَا لِبَعْضٍ اعْتَزِلُوا بِنَا فَلَعَلَّ لَهُمَا سِرّاً وَ قَدْ سَتَرَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا فَقُلْتُ أَلَيْسَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ) فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ إِنْ كَانَتِ الْحَفَظَةُ لَا تَسْمَعُ فَإِنَّ عَالِمَ السِّرِّ يَسْمَعُ وَ يَرَى.

اسحاق بن عمّار گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم، حضرت با ترش رويى به من نگاه كرد، عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه! چه چيز حالت شما را نسبت به من دگرگون نموده است؟ فرمود: آن چه كه رفتار ترا نسبت به برادرانت دگرگون ساخته، اى اسحاق! به من خبر رسيده كه در خانه ات دربان گذاشته اى تا فقراى شيعه را راه ندهند، عرضه داشتم: فدايت شوم من از شهرت ترسيدم، فرمود: آيا از بلا نترسيدى؟ آيا نمي دانى؟ چون دو مؤمن به هم برسند و مُصافّحه نمايند، خداى عزّوجل بر آن ها رحمت فرو مى فرستد كه، نود و نه درصد رحمت براى كسى است كه محبّتش به رفيقش بيشتر باشد و اگر محبّتشان يكسان باشد رحمت خدا

ص: 1020

پرده اى برايشان فرو كشد، و چون به مذاكره نشينند، برخى از فرشتگان محافظ آن هابه بعضى ديگر مى گويند: از اين ها دور شويم شايد رازى داشته باشند كه خدا بر آن ها پرده كشيده است، عرضه داشتم: مگر خداى عزّوجل نمى فرمايد (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)(1) به گفتارى لب نگشايد جز آن كه نزد او فرشته اى مراقب و آماده باشد فرمودند: اى اسحاق! اگر محافظان نشنوند، خداوند عالم به رازها مى شنود و مى بيند.(2)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَعَرَضَ لِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا كَانَ سَأَلَنِيَ الذَّهَابَ مَعَهُ فِي حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَيَّ فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ يَا أَبَانُ إِيَّاكَ يُرِيدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ وَ اقْطَعِ الطَّوَافَ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ فَقَالَ دَعْهُ لَا تُرِدْهُ فَلَمْ أَزَلْ أَرُدُّ عَلَيْهِ قَالَ يَا أَبَانُ تُقَاسِمُهُ شَطْرَ مَالِكَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَيَّ فَرَأَى مَا دَخَلَنِي فَقَالَ يَا أَبَانُ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ قَدْ ذَكَرَ الْمُؤْثِرِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِذَا أَنْتَ قَاسَمْتَهُ فَلَمْ تُؤْثِرْهُ إِنَّمَا تُؤْثِرُهُ إِذَا أَنْتَ أَعْطَيْتَهُ مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ.

ابان بن تغلب گويد: با امام صادق(علیه السلام) طواف مى كردم، يكى از دوستانم را ديدم، و از من خواست همراه او بروم كه حاجتى دارد. او به من اشاره كرد و امام صادق(علیه السلام) او را ديد، و به من فرمود: اى ابان! آن شخص تو را مى خواهد؟ عرضه داشتم: آرى، فرمود: او نيز عقيده تو را دارد، يعنى شيعه است؟ عرضه داشتم: آرى، فرمود: طوافت را قطع كن و با او برو، عرضه داشتم: اگر طواف و اجب هم باشد، فرمود: بلى. ابان گويد: با دوستم رفتم. پس از آن به خدمت حضرت رسيدم، و از حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: اين موضوع را كنار بگذار و از من مخواه سپس همواره

ص: 1021


1- . ق آیة 18
2- . الکافی ج2 ص181 بَابُ الْمُصَافَحَة ح14

تكرار كردم و به اصرار نمودم، تا فرمود: اى ابان! نيمى از مالت را به او مى دهى، سپس به من نگريست، و چون ديد چه حالى به من دست داده است فرمود:اى ابان! آيا نمى دانى كه خداوند از ايثارگران ياد نموده است؟ گفتم: چرا؟ فرمود: چون تو نيمى از مالت را به او دهى وى را بر خود ترجيح نداده اى زمانى او را بر خود ترجيح داده اى كه از نصف ديگر هم به او بدهى.(1)

وَ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:

أَحِبَّ أَخَاكَ الْمُسْلِمَ وَ أَحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ إِذَا احْتَجْتَ فَسَلْهُ وَ إِذَا سَأَلَكَ فَأَعْطِهِ وَ لَا تَدَّخِرْ عَنْهُ خَيْراً فَإِنَّهُ لَا يَدَّخِرُ عَنْكَ كُنْ لَهُ ظَهْراً فَإِنَّهُ لَكَ ظَهْرٌ إِنْ غَابَ فَاحْفَظْهُ فِي غَيْبَتِهِ وَ إِنْ شَهِدَ فَزُرْهُ وَ أَجِلَّهُ وَ أَكْرِمْهُ فَإِنَّهُ مِنْكَ وَ أَنْتَ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْكَ عَاتِباً فَلَا تُفَارِقْهُ حَتَّى تَسُلَّ سَخِيمَتَهُ وَ مَا فِي نَفْسِهِ فَإِذَا أَصَابَهُ خَيْرٌ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ إِنِ ابْتُلِيَ فَاعْضُدْهُ وَ تَمَحَّلْ لَهُ.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: برادر مسلمانت را دوست بدار، آن چه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواه، و آن چه براى خود نمى پسندى براى او نيز مپسند، چون نيازمند شدى از او بخواه، و اگر او از تو چيزى درخواست كرد به او بده، هيچ خيرى را از او پنهان مدار كه او نيز خيرى را از تو نهفته ندارد، پشتيبان او باش تا او نيز پشتيبان تو باشد، و چون غايب شد در غيبتش حقّ را رعايت كن، و اگر حاضر شود با او ديدار نموده و تجليل و احترامش كن، زيرا تو از او و او از توست، و اگر بر تو نكوهش كرد، از او جدا نشوى تا این که از كينهﻯ دلش كاسته شود، اگر خيرى به

ص: 1022


1- . الكافي ج 2 ص171 باب حق المؤمن على أخيه و أداء حقه ..... ح8.

او برسد، خدا را سپاس گزارى كن. چون گرفتار شد كمكش كن و حقّش را نيز به گردن گير.(1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي مُسْلِمٍ أَتَى مُسْلِماً زَائِراً أَوْ طَالِبَ حَاجَةٍ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِهِ فَاسْتَأْذَنَعَلَيْهِ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ وَ لَمْ يَخْرُجْ إِلَيْهِ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ أَيُّمَا مُسْلِمٍ أَتَى مُسْلِماً زَائِراً أَوْ طَالِبَ حَاجَةٍ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِهِ فَاسْتَأْذَنَ لَهُ وَ لَمْ يَخْرُجْ إِلَيْهِ لَمْ يَزَلْ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ حَتَّى يَلْتَقِيَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ حَتَّى يَلْتَقِيَا قَالَ نَعَمْ يَا أَبَا حَمْزَةَ.

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد چه می فرمائید: در مورد مسلمانى كه براى ديدن يا حاجتى نزد مسلمانى برود و او در خانه باشد و اجازه ورود بخواهد، او اجازه ندهد و از خانه هم بيرون نيايد؟ حضرت فرمود: اى اباحمزه! هر مسلمانى كه براى ديدار يا درخواست حاجتى نزد مسلمانى برود كه در خانه است و اجازه و رود بخواهد و آن مسلمان از خانه بيرون نيايد، پيوسته به لعنت خدا گرفتار باشد تا همديگر را ملاقات نمايند، عرضه داشتم: فدايت شوم، در لعنت خداست تا يكديگر را ديدار كنند؟ حضرت فرمود: آرى اى اباحمزه.(2)

الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَبَشِيٍّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي غُنْدَرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ بَذَلَ جَاهَهُ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ وَ لَمْ يَمَسَّهُ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ بَخِلَ بِجَاهِهِ عَلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ أَوْجَهُ جَاهاً مِنْهُ إِلَّا

ص: 1023


1- . الكافي ج 2 ص170 باب حق المؤمن على أخيه و أداء حقه ..... ح5 حدیث مشابه است
2- . الکافی ج2 ص365 بَابُ مَنْ حَجَبَ أَخَاهُ الْمُؤْمِن.

مَسَّهُ قَتَرٌ وَ ذِلَّةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَصَابَتْ وَجْهَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَفَحَاتُ النِّيرَانِ مُعَذَّباً كَانَ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مؤمنى نباشد كه آبرويش را صرف برادر مؤمنش كند جز كه خدا چهره اش را به دوزخ حرام كند و سختى و خوارى روز قيامت به او نرسد، و هر مؤمنى از آبروى خود بر برادرش دريغ كند و از او آبرومندتر باشد، نباشد جز كه سختى و خوارى دنيا و آخرت به او برسد، و شراره هاى دوزخ در قيامت به چهره او برخورد کند، چه در عذاب باشد يا آمرزيده گردد.(1)عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِنَا فَاسْتَعَانَ بِهِ فِي حَاجَةٍ فَلَمْ يُعِنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنْ يَقْضِيَ حَوَائِجَ عَدُوٍّ مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

امام صادق(علیه السلام): هر كدام از شيعه، كه كسى از برادران ما در حاجتى از او يارى خواهد و با توانائى به او يارى ندهد. خدای عزّوجل او را گرفتار كند به انجام حاجت يكى از دشمنان ما كه بدان عذاب كشد در روز قيامت.(2)

وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَسَرَّةً.

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: نزديك ترين حال بنده خدا به درگاه خدا عزّوجل وقتى است كه دل برادر مؤمنش را شاد كند.(3).

وَ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِي حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ مَا أَحْسَنَ الصَّمْتَ مِنْ غَيْرِ عِيٍّ وَ الْهَذَّارُ لَهُ سَقَطَات

ص: 1024


1- . الأمالي للطوسي ص 670 [36] مجلس يوم الجمعة سلخ رجب - عظم الله بركته - سنة سبع و خمسين و أربعمائةح18
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص 249 عقاب من استعان به المؤمن فلم يعنه ......
3- . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 12 ص 398 باب 24 باب استحباب إدخال السرور على المؤمن و تحريم إدخال الكرب عليه ..... ح14406

امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند در زمين بندگانى دارد كه در بر آوردن حوائج مردم مى كوشند، ايشان در روز قيامت در امان و آسايشند.(1)

وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: يَا مَالِكُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤَدُّوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ يَا مَالِكُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ كَانَ بِمِثْلِ حَالِكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا مَالِكُ إِنَّ الْمَيِّتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ شَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ وَ قَالَ مَالِكٌ بَيْنَمَا أَنَا عِنْدَهُ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ وَ أَنَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِشَيْ ءٍ مِنْ فَضْلِهِمْ فَقَالَ لِي أَنْتُمْ وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا لَا تَظُنَّنَّ أَنَّكَ مُفْرِطٌ فِي أَمْرِنَا يَا مَالِكُ إِنَّهُ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ فَكَمَا لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ كَذَلِكَ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَمَا لَايُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ فَكَذَلِكَ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَتِنَا وَ كَمَا لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَتِنَا فَكَذَلِكَ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ يَا مَالِكُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَلْقَى أَخَاهُ فَيُصَافِحُهُ فَلَا يَزَالُ اللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهِمَا وَ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا حَتَّى يَتَفَرَّقَا وَ إِنَّهُ لَنْ يُقْدَرَ عَلَى صِفَةِ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ قَالَ إِنَّ أَبِي كَانَ يَقُولُ لَنْ تَطْعَمَ النَّارُ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ.

مالك جهنىّ از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند، كه به او فرمودند: اى مالك! آيا خشنود نمی شويد كه نماز را به پا داريد و زکات بدهيد و دست از اعمال زشت باز داريد و وارد بهشت شويد؟ سپس فرمود: اى مالك! هر مردمى كه از پيشوائى، در دنيا پيروى می کنند روز قيامت مى آيند آن ها او را لعنت می کنند و او آن ها را مگر شما و هر كه حالش مثل شما باشد. سپس فرمود: اى مالك! هر كه از شما بر اين مرام (يعنى تشيّع) بميرد شهيد است هم چون کسی که در راه خدا شمشير مي زند. مالك

ص: 1025


1- . الكافي ج 2 ص 197 باب السعي في حاجة المؤمن .....ح2

گفت: در يكى از روزها كه من در حضور امام صادق(علیه السلام) نشسته بودم و فضائل آن ها را با خودم حديث نفس مي کردم به من فرمود: به خدا! شما شيعهﻯ ما هستيد هيچ گاه فكر نكنى كه در اعتقاد به ما زياده روى كردى. اى مالك! خداى را توصيف نتوان و هم چنان كه توانائى توصيف او نيست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نيز توصيف نتوان و هم چنان كه رسول را توانائى وصفش نباشد توصيف ما نيز از قدرت بيرون است و همان طورى كه وصف ما امكان ندارد مؤمن را نيز نتوان وصف كرد. اى مالك! همانا مؤمن برادرش را ملاقات می کند و به او دست مي دهد، خداوند هم دائماً به آن ها نظر رحمت مى افكند و پيوسته گناهان از روى آن ها بريزند تا از هم جدا شوند، و البته هیچ کس نمي تواند ارزش اين ملاقات و اين مؤمن را وصف كند. همانا پدرم مي فرمود: هرگز آتش دوزخ نمى چشد كسى را كه اين امر را بستايد.(1)وَ قَالَ ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا يَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّى يَرَى وَبَالَهُنَّ الْبَغْيُ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الْيَمِينُ الْكَاذِبَةُ يُبَارِزُ اللَّهَ بِهَا وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَةِ ثَوَاباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فُجَّاراً فَيَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَ يُثْرُونَ وَ إِنَّ الْيَمِينَ الْكَاذِبَةَ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ لَيَذَرَانِ الدِّيَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا

سه خصلتند كه مرتكبشان نميرد تا وَبالِشان را ببيند، ستمكارى، قطع رحم، و قسم دروغ كه نبرد با خدا است، راستى كه نزديكترين طاعت به ثواب صله رحم است، و چه بسا مردمی بدكار باشند اما به واسطه مهربانی و صله رحم، اموالشان فزون شود و ثروتمند گردند، و راستى كه قسم دروغ و قطع رحم خانمان ها را ويران و تهى از اهلش سازند.(2)

ص: 1026


1- . فضائل الشيعة الحديث 37
2- . الكافي ج 2 ص347 باب قطيعة الرحم .....ح4.

تعداد اندک شیعیان حقیقی

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ كَمْ شِيعَتُنَا بِالْكُوفَةِ قَالَ قُلْتُ خَمْسُونَ أَلْفاً قَالَ فَمَا زَالَ يَقُولُ حَتَّى قَالَ أَ تَرْجُو أَنْ يَكُونُوا عِشْرِينَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنْ يَكُونَ بِالْكُوفَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَ أَمْرَنَا الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ وَ لَا يَقُولُونَ عَلَيْنَا إِلَّا بِالْحَقِّ.

مفضّل بن قيس گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) به من فرمود: شيعيان ما در كوفه چند نفرند؟ عرضه داشتم: پنجاه هزار نفر. حضرت پيوسته اين سؤال را تكرار مى كرد، تا این که فرمود: آيا اميد دارى بيست نفر باشند؟ و در ادامه فرمود: به خداسوگند! آرزو دارم در كوفه بيست و پنج نفر مرد باشند كه امر امامت ما اهل بيت را كه بر آن ثابت و استوار هستيم بشناسند و عليهﻯ ما جز به حقّ سخنى نگويند.(1)

صبر بر مصیبتها

عَنْهُ قَالَ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ فِي الْمَصَائِبِ مِنَ الْأَجْرِ لَتَمَنَّي أَنْ يُقْرَضَ بالمقارض [بِالْمَقَارِيضِ]

امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر مؤمن مى دانست كه چه پاداشى در مقابل صبر بر مصيبت ها نصيبش مى شود، همواره آرزو مى كرد كه با مِقراض بدنش تكه تكه شود.(2)

ص: 1027


1- . صفات الشيعه: ح26.
2- . مشكاة الأنوار: باب7 ص292 الفصل السادس في الابتلاء و الاختبار.

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا يُضِرُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا أَيَّ مِيتَةٍ يَمُوتُ أَكْلُ السَّبُعِ أَوِ احْتِرَاقٌ بِالنَّارِ أَوْ إِغْرَاقٌ بِالْمَاءِ أَوْ صَلْبٌ أَوْ قَتْلٌ هُوَ وَ اللَّهِ صِدِّيقٌ شَهِيد

امام مجتبى(علیه السلام): از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شيعه به هر صورتى بميرد زيان نمى بيند، چه خوراك درندگان شود، يا به آتش سوزانده شود، يا در آب غرق شود، يا به دار آويخته شود، يا كشته شود، به خدا قسم! او به هر حال جزء صدّيقان و شهيدان است.(1)

دارایی های حلالوَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ الْعَبْدَ لَيَرْفَعُ يَدَهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَطْعَمُهُ حَرَامٌ فَكَيْفَ يُسْتَجَابُ لَهُ وَ هَذَا حَالُه

رسول خدا: همانا بنده دستش را برای دعا به درگاه خدا بالا می برد در حالی که خوراکش حرام است، با چنین حالی چگونه دعایش مستجاب شود(2)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ بِمِنًى فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ فَقَالَ يَأْكُلُونَ الْحَرَامَ وَ يَلْبَسُونَ الْحَرَامَ وَ يَنْكِحُونَ الْحَرَامَ وَ لَكِنْ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ الْحَلَالَ وَ تَلْبَسُونَ الْحَلَالَ وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ غَيْرُكُمْ وَ لَا يُتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ.

منصور صيقل گفت: در منى در خيمه امام صادق(علیه السلام) نزد آن جناب بودم كه حضرت به مردم نگريست و فرمود: حرام مى خورند و حرام مى پوشند و به حرام،

ص: 1028


1- . مشكاة الأنوارص288 باب7 الفصل السادس في الابتلاء و الاختبار.
2- .ارشاد القلوب ص149الباب السابع و الأربعون في الدعاء و بركته و فضله

ازدواج مى كنند. و شما (شيعيان) حلال مى خوريد و حلال مى پوشيد و به حلال، ازدواج مى كنيد. نه، به خدا سوگند! جز شما كسى حجّ به جاى نمى آورد و از غير شما، اعمال خير پذيرفته نمى شود.(1)

خوش قولی، امانتداری، خیانت نکردن و...

وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ يَزِيدَ الصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) رَجُلٌ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ اؤْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ هِيَ أَدْنَى الْمَنَازِلِ مِنَ الْكُفْرِ وَ لَيْسَ بِكَافِرٍ.

به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: مردى هست كه ادّعا می کند شيعه است ولى اگر سخن گويد: دروغ مى گويد: و اگر وعده دهد به وعده اش وفا نكند و اگرامينش شمرند خيانت كند چنين كسى چه مقام و منزلتى دارد؟ حضرت فرمود: منزلت او نزديك ترين منزلت ها به كفر است...(2)

وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقاً وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ مَنْ إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِي كِتَابِهِ (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ) وَ قَالَ (أَنَّ

ص: 1029


1- . فضائل الشیعه: ح40.
2- . الكافي ج 2 ص 290 باب في أصول الكفر و أركانه .....ح5.

لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ )

وَ فِي قَوْلِهِ (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: سه چيز است كه اگر در كسى باشد آن كس منافق است اگر چه روزه بگيرد و نماز بخواند و به مسلمان بودن خود معتقد باشد، کسی که هنگامى که او را امين شمرند خيانت كند و هنگامى که سخن گويد دروغ گويد و هنگامى که وعده دهد خلف وعده كند. به راستى كه خداوند عزّوجل در كتابش فرموده است (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ)(1) همانا كه خداوند خيانت كاران را دوست نمى دارد و فرمود (أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ)(2) لعنت خدا بر او باد. اگر از دروغ گويان باشد و فرمود (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا)(3) و در كتاب، اسماعيل را ياد آور كه او وعده اش راست بود، و فرستاده و پيامبر بود.(4)

وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللهعلیه و آله) أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِ رِجَالِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ شِرَارُ رِجَالِكُمُ الْبَهَّاتُ الْجَرِي ءُ الْفَحَّاشُ الْآكِلُ وَحْدَهُ وَ الْمَانِعُ رِفْدَهُ وَ الضَّارِبُ عَبْدَهُ وَ الْمُلْجِئُ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِهِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی بسیار زیبا و پر معنا فرمودند: آيا شما را نسبت به بدترين مردانتان آگاه سازم؟ گفتيم: آرى اى رسول خدا! حضرت فرمود: بدترين مردان شما كسى است كه دروغ باف، گستاخ و بسيار هرزه گو باشد، به تنهايى بخورد و يارى اش را از مردمان باز دارد و گماشته زير دستش را كتك بزند و خانواده اش را به ديگرى پناهنده سازد.(5)

ص: 1030


1- . الانفال آیة 58
2- . النور آیة 7
3- . مریم آیة 54
4- . وسائل الشيعه: ج 15 ص339 باب49 بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يَنْبَغِي تَرْكُهُ مِنَ الْخِصَالِ الْمُحَرَّمَةِ وَ الْمَكْرُوهَة ح20487.
5- . وسائل الشيعه: ج 15 ص340 باب49 بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يَنْبَغِي تَرْكُهُ مِنَ الْخِصَالِ الْمُحَرَّمَةِ وَ الْمَكْرُوهَة ح20488.

عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) شِيعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ أَصْحَابُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ رَكْعَةً فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ الْقَائِمُونَ بِاللَّيْلِ الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ يُزَكُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ وَ يَجْتَنِبُونَ كُلَّ مُحَرَّمٍ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: شيعيان ما اهل ورع و پرهيزگارى هستند و وفاء و امانت دارند، و داراى زهد و عبادت مى باشند، و در شب و روز پنجاه و يك ركعت نماز مى گزارند و نماز شب مى گزارند، روزها را روزه دارند، زكات مال خود را مى دهند، حج خانه خدا را به جا مى آورند و از هر حرامى دورى مى كنند.(1)

قال الحسین(علیه السلام):...إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُم امام حسین(علیه السلام): همانا شیعیان ما کسانی هستند که قلبشان از هرگونه آلودگی و ناپاکی و خیانت پاک باشد(2)

جایگاه شیعیان امیرالمومنین در قیامت

وَ مِنْهُ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ رَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ إِمَامِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ فَأَقُومُ آخُذُ بِيَدِهِ فَيَبْيَضُّ وَجْهُهُ وَ وُجُوهُ أَصْحَابِهِ فَأَقُولُ مَا خَلَفْتُمُونِي فِي الثَّقَلَيْنِ بَعْدِي فَيَقُولُونَ تَبِعْنَا الْأَكْبَرَ وَ صَدَّقْنَاهُ

ص: 1031


1- . صفات الشيعة الحديث الأول.
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص309 [بيان معنى الشيعة:] ..... ح154.

وَ وَازَرْنَا الْأَصْغَرَ وَ نَصَرْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا مَعَهُ فَأَقُولُ رِدُوا رِوَاءً مَرْوِيِّينَ فَيَشْرَبُونَ شَرْبَةً لَا يَظْمَئُونَ بَعْدَهَا أَبَداً وَجْهُ إِمَامِهِمْ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ وَ وُجُوهُهُمْ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ أَوْ كَأَضْوَاءِ نَجْمٍ فِي السَّمَاء

و نيز در مناقب از ابى ذر روايت كرده كه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فرموده كه: وارد شود بر حوض امير المؤمنين(علیه السلام) و امام الغر المحجلين، پس من برخيزم و دست او را بگيرم پس سفيد روى باشد او و اصحاب او، من گويم آنچه من گذاشته بودم از كتاب و عترت بعد از من با ايشان چگونه سلوك كرديد؟ اصحاب آن حضرت گويند كه: اكبر را متابعت كرديم و تصديق نموديم، و اصغر را اعانت كرديم و نصرت داديم و مقاتله كرديم با او در معركه دشمن، بعد از آن من گويم كه: وارد شويد بر حوض و سيراب گرديد و هر كه شربتى از آن بياشامد بعد از آن هرگز تشنه نشود، و روى امام ايشان همچو آفتاب نورانى روشن باشد، و روى ايشان باشد مثل قمر در شب بدر يا همچو نور ستاره ها كه در آسمانست. (1) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِئُ، قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبَّاسٍ الْبَجَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ تَسْنِيمٍ الْوَرَّاقُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُقَاتِلُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)

فَقَالَ: قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ: ذَاكَ عَلِيٌّ وَ شِيعَتُهُ، هُمُ السَّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ، الْمُقَرَّبُونَ مِنَ اللَّهِ بِكَرَامَتِهِ لَهُمْ.

ص: 1032


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص108 في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه

ابن عباس می گوید: از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از سخن خدا که می فرماید: (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)(1) پیشگامان پیشگامانند، آنها مقربانند، در باغ های پر نعمت بهشت جایی دارند، پرسیدم: فرمودند: جبرئیل(علیه السلام) به من عرضه داشت: آنان علی(علیه السلام) و شیعیان هستند. آنان پیشگامان به سوی بهشت و به سبب کرامت خداوند به آنان، از مقربان پروردگارند. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ يُوسُفَ الْقَطَّانُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ قَيْسٍ الرُّحْبِيِّ، قَالَ: كُنْتُ جَالِساً مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَلَى بَابِ الْقَصْرِ حَتَّى أَلْجَأَتْهُ الشَّمْسُ إِلَى حَائِطِ الْقَصْرِ، فَوَثَبَ لِيَدْخُلَ، فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَتَعَلَّقَ بِثَوْبِهِ، وَ قَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)، حَدِّثْنِي حَدِيثاً جَامِعاً يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهِ قَالَ: أَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيَّ حَدِيثٌ كَثِيرُ قَالَ: بَلَى، وَ لَكِنْ حَدِّثْنِي حَدِيثاً يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهِ. قَالَ: حَدَّثَنِي خَلِيلِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَنِّي أَرِدُ أَنَا وَ شِيعَتِي الْحَوْضَ رِوَاءً مَرْوِيِّينَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ، وَ يَرِدُ عَدُوُّنَا ظِمَاءً مُظْمَئِينَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ، خُذْهَا إِلَيْكَ قَصِيرَةًمِنْ طَوِيلَةٍ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ، وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْتَ، أَرْسِلْنِي يَا أَخَا هَمْدَانَ، ثُمَّ دَخَلَ الْقَصْرَ.

عبدالرحمن بن قیس رحبی می گوید: مردی از همدان خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) رسید و به لباس علی(علیه السلام) در آویخت و عرضه داشت: ای امیر مومنان! حدیثی جامع برای ما روایت کن که خداوند به وسیله ی آن مرا سود بخشد. امام(علیه السلام) فرمود: آیا در این احادیث فراوان آنچه می خواستی نبود؟ مرد عرضه داشت بود، اما حدیثی برایم

ص: 1033


1- . الواقعة الآیات 10 الی 12
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح13

روایت کن که خداوند به وسیله ی آن مرا سود بخشد. امام(علیه السلام) فرمود: دوستم فرستاده ی خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به درستی که من و شیعیانمان سیراب و با چهره هایی درخشان بر حوض کوثر وارد می شویم و دشمنان ما تشنه و با چهره هایی سیاه وارد شوند این (حکمت) کوچک را از (روایات طولانی و فراروان دریافت کن: که تو در قیامت با کسی هستی که دوستش می داری و برای تو همان است که با اعمال خود به دست آوری. (1)

جایگاه شیعه در بهشت

أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُتْبَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ النَّضْرِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّامِتِ الْجُعْفِيُّ، قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ مِنَ الْبَصْرِيِّينَ، فَحَدَّثَهُمْ بِحَدِيثِ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فِي الْحَجِّ أَمْلَاهُ عَلَيْهِمْ، فَلَمَّا قَامُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالًا، وَ إِنَّكُمْ لَزِمْتُمْ صَاحِبَكُمْ، فَإِلَى أَيْنَ تَرَوْنَ يُرَدُّ بِكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ اللَّهِ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ اللَّهِ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ اللَّهِ.

محمد بن صامت می گوید: در نزد امام صادق(علیه السلام) بودیم و در او گروهی از اهل بصره حضور داشتند پس امام صادق(علیه السلام) حدیث پدرش ازجابر بن عبدالله را که در مورد حج بود برایشان روایت نموده و املاء فرمود: پس هنگامی که برخاستند امام صادق(علیه السلام) فرمود: همانا مردم به راست و چپ منحرف شدند و شما با امام خود همراه

ص: 1034


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح33

شدید پس فکر می کنید که (در قیامت) به کجا وارد می شوید؟ به خدا سوگند به سوی بهشت، به خدا سوگند به سوی بهشت، به خدا سوگند به سوی بهشت. (1)

چگونگی رفتار با غیر شیعیان

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ يَصْرِمُ ذَوِي قَرَابَتِهِ مِمَّنْ لَا يَعْرِفُ الْحَقَّ قَالَ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَصْرِمَهُ.

ابوبصير گويد: از امام صادق(علیه السلام) دربارهﻯ مردى كه با خويشاوندى خود به خاطر این که مذهب حقّ را نمى شناسد، شيعه نيست قطع رابطه كند، سؤال كردم؟ فرمود: سزاوار نيست كه خويشاوندى را قطع كند.(2)

وَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أُصَلِّي فِي أَهْلِي ثُمَ أَخْرُجُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيُقَدِّمُونِي فَقَالَ تَقَدَّمْ لَا عَلَيْكَ وَ صَلِّ بِهِمْ.

مردى به حضرت امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت: من در خانوادهﻯ خود نماز (فرادى) مي گزارم آن گاه بيرون رفته و به مسجد (اهل تسنّن يا شيعه) مي رومو آنان مرا به امامت نماز پيش مي اندازند چه كنم؟ آن حضرت فرمود: اشكالى ندارد جلو بايست و با ايشان (به امامت) نماز كن. (3)

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَيْفَ نَصْنَعُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِمَّنْ لَيْسَ هُوَ عَلَى أَثَرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ أَئِمَّتَكُمُ الَّذِينَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ كَمِثْلِ مَا يَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ

ص: 1035


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح16
2- . الکافی ج2 ص344 باب الهجرة ح3.
3- . من لا يحضره الفقيه ج 1 ص383 باب الجماعة و فضلها ح1130.

مَرْضَاهُمْ وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِم

معاويه بن وهب گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: چگونه شايسته است براى ما كه با قوم خود، و مردمانى كه با ما آميزش دارند و شيعه نيستند، رفتار كنيم؟ فرمود: به پيشوايان خود نگاه كنيد و از آن ها پيروى كنيد، آن گونه كه آنان رفتار مى كنند شما نيز همان طور رفتار نماييد، به خدا سوگند! آن ها به عيادت بيمارانشان مى روند، و بر جنازه هايشان حاضر مى شوند، و به سود و ضرر آن ها گواهى مى دهند، و امانت هاى آنان را به آن ها بر مى گردانند.(1)

کیفیت قبض روح شیعیان

أَبُو طَاهِرٍ الْمُقَلَّدُ بْنُ غَالِبٍ عَنْ رِجَالِهِ بِإِسْنَادِهِ الْمُتَّصِلِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام):... قُلْتُ فَمَا لِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ قَالَ بَلَى إِنَّ أَشَدَّ شِيعَتِنَا لَنَا حُبّاً يَكُونُ خُرُوجُ نَفْسِهِ كَشَرَابِ أَحَدِكُمْ فِي يَوْمِ الصَّيْفِ الْمَاءَ الْبَارِدَ الَّذِي يَنْتَقِعُ بِهِ الْقُلُوبُ وَ إِنَّ سَائِرَهُمْ لَيَمُوتُ كَمَا يُغْبَطُ أَحَدُكُمْ عَلَى فِرَاشِه كَأَقَرِّ مَا كَانَتْ عَيْنُهُ بِمَوْتِهِ.

حارث همدانی می گوید بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شده و از ایشان درباره کیفیت جان کندن شیعیان سؤال کردم حضرت فرمودند: در میان آنان کسانی کهمحبتشان به ما شدیدتر است خارج شدن روح از بدن ایشان مانند آنست که آب سردی را یکی از شما در روز گرم تابستانی بیاشامد و از آن لذت بَرَد، و بقیه آن ها جان دادن ایشان مانند آنست که یکی از شما در رختخواب خود تکانی بخورد و یا

ص: 1036


1- . الكافي ج 2 ص636 باب ما يجب من المعاشرة .....ح4.

خُرخُری کند(1)

این قبض روح مخصوص شیعیان حقیقی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده اما نسبت به دیگران همانطور که در کتاب بستان الواعظین از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده: مردن سه هزار شدت و سختی داشته که هرکدامآن ها از هزار ضربت شمشیر سخت تر است.

حاضر شدن آل محمد در کنار هر میت

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي الْمَوْضِعِ الْمُقَدَّسِ الْمَذْكُورِ عَلَى سَاكِنِهِ السَّلَامُ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيُّ الْمُجَاوِرُ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ سِتِّينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْأَحْمَسِيُّ مِنْ أَصْلِ خَطِّ أَبِي سَعِيدٍ بِيَدِهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِيدِ بْنُ كَثِيرٍ الْهِلَالِيُّ التَّمَّارُ قَالَ: أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ: أَخْبَرَنَا أَبُو خَالِدٍ الْوَاسِطِيُّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ قَالُوا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تُفَارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صَاحِبِهَا حَتَّى يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ أَوْ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ وَ حِينَ يَرَى مَلَكَ الْمَوْتِ يَرَانِي وَ يَرَى عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ حَسَناً(علیه السلام) وَ حُسَيْناً(علیه السلام) فَإِنْ كَانَ يُحِبُّنَا

ص: 1037


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص752 [سورة المطففين(83): الآيات 18 الى 20] ..... ص : 748

قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِهِ إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّنِي وَ يُحِبُّ أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ شَدِّدْ عَلَيْهِ إِنَّهُ كَانَ يُبْغِضُنِي وَ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِي

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): به خدایی که جانم در دست اوست سوگند می خورم که هیچ روحی جسدش را ترک نمی کند، مگر آن که از میوه بهشتی یا از درخت زقوم بخورد و فرشته مرگ را ببیند و من، علی(علیه السلام)، فاطمه(علیها السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را ببیند اگر دوست دار ما باشد می گویم: ای فرشته مرگ! با او مدارا کن چرا که او من و اهل بیت مرا دوست داشت، و اگر با ما دشمن باشد، می گویم: ای فرشته مرگ! بر او سخت بگیر چرا که او با من و اهل بیت من دشمن بود،(1) (دوستی و محبت حقیقی که با پیروی از ایشان توام باشد.)

سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُ أَحَدِكُمْ هَذِهِ قِيلَ لَهُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَحْذَرُ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا وَ حُزْنِهَا فَقَدْ أَمِنْتَ مِنْهُ وَ يُقَالُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) أَمَامَكَ

امام صادق(علیه السلام): وقتی که جان یکی از شما (مقصود پیروان حقیقی ائمه اطهار) به گلویش برسد به او گفته می شود: آنچه از هموم و غم دنیا که تو را محزون کرده بود اکنون به پایان رسید و به او گفته می شود پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) در پیش روی تو هستند(2)الْفُضَيْلُ بْنُ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ عَنْ جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُمَا قَالا:

حَرَامٌ عَلَى رُوحٍ أَنْ تُفَارِقَ جَسَدَهَا حَتَّى تَرَى

الْخَمْسَةَ، حَتَّى تَرَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ حَسَناً(علیه السلام) وَ حُسَيْناً(علیه السلام) بِحَيْثُ تَقَرُّ عَيْنُهَا، أَوْ تُسْخَنَ عَيْنُهَا

ص: 1038


1- . بشارة المصطفی ج2ص6 كلام النبي عن الميت و شجرة الزقوم ح1
2- . الکافی ج3 ص134 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح10.

امام باقر(علیه السلام): هیچ روحی از بدن خارج نمی گردد تا این که پنج تن از معصومین یعنی محمد(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه السلام)، فاطمه(علیها السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)، را می بیند به گونه ای که یا دیدگانش روشن شود یا آتش بگیرد.(1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) حَدَّثَنِي صَالِحُ بْنُ مِيثَمٍ عَنْ عَبَايَةَ الْأَسَدِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ لَا يُبْغِضُنِي عَبْدٌ أَبَداً يَمُوتُ عَلَى بُغْضِي إِلَّا رَآنِي عِنْدَ مَوْتِهِ حَيْثُ يَكْرَهُ وَ لَا يُحِبُّنِي عَبْدٌ أَبَداً فَيَمُوتُ عَلَى حُبِّي إِلَّا رَآنِي عِنْدَ مَوْتِهِ حَيْثُ يُحِبُّ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) نَعَمْ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِالْيَمِينِ

از امير المؤمنين على(علیه السلام) روايت است كه گفت: به خدا سوگند! هركه دشمنى مرا در دل بگيرد، به وقت مرگ، چهره مرا در جايگاهى ببيند كه باعث اندوه او گردد. و هرکه دوستى مرا در دل بگيرد، به وقت مرگ، چهره مرا در جايگاهى ببيند كه باعث شادى او گردد. ابو جعفر(علیه السلام) گفت: آرى درستاست. چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سمت راست على(علیه السلام) امير مؤمنان هويدا مى شود.(2)

أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ عُقْبَةَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

يَقُولُ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا وَقَعَتْ نَفْسُهُ فِي صَدْرِهِ يَرَى قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا يَرَى قَالَ يَرَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

أَنَا رَسُولُ اللَّهِ أَبْشِرْ ثُمَّ يَرَى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَيَقُولُ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ تُحِبُّ أَنْ أَنْفَعَكَ الْيَوْمَ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ يَكُونُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ يَرَى هَذَا ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا قَالَ قَالَ لَا إِذَا رَأَى هَذَا أَبَداً مَاتَ وَ أَعْظَمَ ذَلِكَ

قَالَ وَ ذَلِكَ فِي الْقُرْآنِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ

ص: 1039


1- . الأمالي للطوسي ص628 [30] مجلس يوم الجمعة الثامن عشر من جمادى الآخرة سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح6 مقصود اینست کسانی که از ایشان پیروی نکرده اند خجالت کشیده و افسوس میخورند.
2- . الکافی ج3 ص132 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح5

وَ جَلَّ (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ)

شنيدم ابوعبدالله صادق(علیه السلام) مى گفت: موقعى كه آخرين نفس، در سينه حبس شود، بنده مؤمن مى بيند. من گفتم: قربانت شوم. چه مى بيند؟ ابو عبد الله گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مى بيند كه به او مى گويد: منم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مژده باد كه رستگار گشتى. على بن ابى طالب(علیه السلام) را مى بيند كه مى گويد: منم على بن ابى طالب(علیه السلام) كه دوستار او بودى. مى خواهى كه امروز، پشت و پناهت باشم؟ من گفتم: آيا ممكن است كه انسان به اين مقام برسد و مجددا به دنيا باز گردد. ابو عبد اللَّه گفت: نه. اگر به اين مقام برسد، ديگر جز حركت به سوى آخرت راهى ندارد. ابو عبدالله گفت: بيان اين مطلب در قرآن است. آن جا كه مى گويد (الَّذِينَ

آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِالدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ)(1) آنان كه ايمان دارند و پرهيزگار بوده اند، مژده بشارت را در زندگى دنيا و زندگى آخرت دريافت مى كنند. سخن خدا، دگرگون نخواهد شد(2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَابُورَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ فِي الْمَيِّتِ تَدْمَعُ عَيْنُهُ عِنْدَ الْمَوْتِ فَقَالَ ذَلِكَ عِنْدَ مُعَايَنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَرَى مَا يَسُرُّهُ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَرَى الرَّجُلَ يَرَى مَا يَسُرُّهُ وَ مَا يُحِبُّ فَتَدْمَعُ عَيْنُهُ لِذَلِكَ وَ يَضْحَكُ.

شنيدم ابو عبد الله صادق مى گفت: افراد مؤمن كه به هنگام جان دادن قطرات اشكى از گوشه چشم فرو مى ريزند، بدين علت است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با حال رضايت ديدار مى كنند و مسرور مى شوند. نديده ايد كه در هنگام مسرت و شادى، قلب انسان شكفته مى شود و آب از ديدگانش فرو مى ريزد.(3)

ص: 1040


1- .[1] یونس آیة 64-63
2- . الکافی ج3 ص133 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح8
3- . الکافی ج3 ص133 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح6

أَبُو عَلِيِّ بْنُ رَاشِدٍ وَ غَيْرُهُ فِي خَبَرٍ طَوِيل:...قَالَ الکاظم(علیه السلام):... وَ مَنْ يَجْرِي مَجْرَايَ مِنَ الْأَئِمَّةِ لَا بُدَّ لَنَا مِنْ حُضُورِ جَنَائِزِكُمْ فِي أَيِّ بَلَدٍ كُنْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي أَنْفُسِكُم

امام کاظم(علیه السلام): ...بر من و سایر امامان لازمست که بر جنازه شما در هرکجا که باشید حاضر شویم، پس تقوای الهی را پیشه کنید.(1)

وَ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّمَا يَغْتَبِطُ أَحَدُكُمْ حِينَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَاهُنَا فَيَنْزِلُ عَلَيْهِ مَلَكٌ فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أُعْطِيتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُهُ فَقَدْ أَمِنْتَ مِنْهُ فَيُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى مَنْزِلِهِ مِنَ الْجَنَّةِ فَيُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَسْكَنِكَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ انْظُرْ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ هُمْ رُفَقَاؤُكَ وَ هُوَقَوْلُهُ تَعَالَى (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ)(2)

حضرت باقر(علیه السلام): همانا حسرت شما را مى خورند وقتى جان شما به اينجا برسد ملك الموت بر او نازل مى شود و به او مى گويد آنچه اميدوار بودى به تو دادند و از آنچه مى ترسيدى در امان هستى دربى برايش مى گشايد از منزلش به بهشت به او گفته مى شود نگاه كن به جايگاه خود در بهشت ببين اين پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است و فلان و فلان و فلان كه از رفقاى تو بودند اين آيه همين مطلب را مى فرمايد (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ) (3)

وَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَعَلَى دِينِ اللَّهِ وَ دِينِ مَلَائِكَتِهِ وَ إِنَّكُمْ وَ اللَّهِ لَعَلَى الْحَقِّ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ فَإِذَا تَمَيَّزَ النَّاسُ فَتَمَيَّزُوا فَإِنَّ ثَوَابَكُمْ لَعَلَى اللَّهِ وَ إِنَّ

ص: 1041


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 4 ص292 فصل في إنبائه ع بالمغيبات
2- .[1] یونس آیة 64-63
3- .[2] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص458 فصل في حسن الظن بالله تعالى ح11

أَغْبَطَ مَا تَكُونُونَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُ أَحَدِكُمْ إِلَى هَذِهِ وَ أَوْمَأَ إِلَى حَلْقِهِ قَرَّتْ عَيْنُهُ.

صفوان از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: به خدا قسم! شما بر دين خدا و دين ملائكه هستيد به خدا قسم! شما بر حق هستيد از خدا بترسيد و زبان خود را نگه داريد و نماز در مسجدهايتان بخوانيد و عيادت از مريض هايتان بكنيد وقتى مردم راهى را در پيش گرفتند شما طفره نرويد. ثواب شما را خدا مي دهد بيشترين موقعى كه بر شما حسرت مى خورند زمانى است كه جان شما برسد به اينجا (و اشاره به گلوى خود کرد) چشمش روشن مى شود. (1)

وَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَدِ اسْتَحْيَيْتُ مِمَّا أُكَرِّرُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَىحَنْجَرَتِهِ يَأْتِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَيَقُولَانِ لَهُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ مِنْهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَأَمَامَكَ فَأَبْشِرُوا أَنْتُمُ الطَّيِّبُونَ وَ نِسَاؤُكُمُ الطَّيِّبَاتُ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَيْنَاءُ كُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّيقٌ شَهِيدٌ.

ابن ابى يعفور گفت حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: من خجالت مي كشم از زياد تكرار كردن اين سخن براى شما. فاصله بين شما و بين اينكه حسرتتان را بخورند همين قدر است كه جان شما به اينجا برسد با دست اشاره به حنجره خود نمود پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و على مرتضى(علیه السلام) پيش او مى آيند و به او مي گويند از آنچه مي ترسيدى خداوند به تو امان داد و آنچه اميدوار بودى در پيش روى تو است مژده باد شما را شما طيبين هستيد و زنانتان طيبات. هر زن مؤمنى حوريه است زيبا و هر مرد مؤمنى صديق و شهيد. (2)

وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لِأَصْحَابِهِ ابْتِدَاءً مِنْهُ أَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا النَّاسُ وَ صَدَّقْتُمُونَا وَ كَذَّبَنَا النَّاسُ وَ وَصَلْتُمُونَا وَ جَفَانَا النَّاسُ فَجَعَلَ اللَّهُ مَحْيَاكُمْ مَحْيَانَا

ص: 1042


1- .[3] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص458 فصل في حسن الظن بالله تعالى ح15
2- .[1] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص456 فصل في حسن الظن بالله تعالى ح6

وَ مَمَاتَكُمْ مَمَاتَنَا أَمَا وَ اللَّهِ مَا بَيْنَ الرَّجُلِ مِنْكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُقِرَّ اللَّهُ عَيْنَهُ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَذَا الْمَكَانَ وَ أَوْمَأَ إِلَى حَلْقِهِ فَمَدَّ الْجِلْدَةَ ثُمَّ أَعَادَ ذَلِكَ فَوَ اللَّهِ مَا رَضِيَ حَتَّى حَلَفَ فَقَالَ وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَحَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بِذَلِكَ أَنَّ النَّاسَ أَخَذُوا هَاهُنَا وَ هَاهُنَا وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ حَيْثُ أَخَذَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنْ عِبَادِهِ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ اخْتَرْتُمْ خِيَرَةَ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى الْأَسْوَدِ وَ الْأَبْيَضِ وَ إِنْ كَانَ حَرُورِيّاً وَ إِنْ كَانَ شَامِيّاً.

حضرت صادق(علیه السلام) ابتداء فرمود: شما ما را دوست داشتيد با اين كه مردم دشمن ما بودند و ما را تصديق كرديد مردم تكذيب نمودند با ما پيوستيد مردم به ما جفا كردند خدا زندگى شما را زندگى ما و مرگتان را مرگ ما قرار داده. به خدا قسم! فاصله بين يكى از شما تا چشمش روشن شود همين قدر است كه جانش به اينجا برسد با دست اشاره به گلوى خود كرد پوست را كشيد باز تكرار كرد راضى نشده تا سوگند ياد كرد و فرمود: قسم به آن خدائى كه جز او پروردگارى نيست پدرمحضرت باقر(علیه السلام) اين را برايم نقل كرد. مردم اين طرف آن طرف رفتند رفتند شما راهى كه خدا مى خواست از پيش گرفتيد. خداوند از بين بندگان خود محمد(صلی الله علیه و آله) را انتخاب كرد شما هم برگزيده خدا را انتخاب كرديد از خدا بپرهيزيد و امانت ها را برسانيد به سياه و سفيد چه از خوارج باشد يا شامى. (1)

قَالَ وَ مِمَّا رَوَاهُ لِيَ السَّيِّدُ الْجَلِيلُ بَهَاءُ الدَّيْنِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحُسَيْنِيُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْكَشِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ رَفَعَهُ إِلَى سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ أَنَّهُ حَضَرَ أَحَدَ ابْنَيْ سَابُورَ وَ كَانَ لَهُمَا وَرَعٌ وَ إِخْبَاتٌ فَمَرِضَ أَحَدُهُمَا وَ لَا أَحْسَبُهُ إِلَّا زَكَرِيَّا بْنَ سَابُورَ قَالَ فَحَضَرْتُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ فَبَسَطَ يَدَهُ ثُمَّ قَالَ بَسَطْتُ

ص: 1043


1- .[1] الكافي ج 8 ص236 حديث القباب ح316

يَدِي يَا عَلِيُّ قَالَ قَصَصْتُ ذَلِكَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ قُمْتُ عَنْهُ فَأَتْبَعَنِي رَسُولَهُ فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ أَخْبِرْنِي خَبَرَ الرَّجُلِ الَّذِي حَضَرْتَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ أَيَّ شَيْ ءٍ سَمِعْتَهُ يَقُولُ قُلْتُ بَسَطَ يَدَهُ ثُمَّ قَالَ بَسَطْتُ يَدِي يَا عَلِيُّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ رَآهُ وَ اللَّهِ رَآهُ وَ اللَّهِ

سعيد بن يسار گفت يكى از دو پسر شاهپور كه هر دو با ورع و تقوى بودند به حال احتضار افتاد خيال مي كنم زكريا بود هنگام مرگ من در کنار بسترش بودم دست خود را گشود بعد گفت: دستم را گشودم يا على! اين جريان را من براى حضرت صادق(علیه السلام) نقل كردم از جاى حركت كرده رفتم چيزى نگذشت كه شخصى را از پى من فرستاد خدمتش رسيدم فرمود: بگو آن مرد چه مي گفت عرضه داشتم: دستش را گشود بعد گفت: يا على! دستم را گشودم حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا قسم او را ديده به خدا قسم او را ديده. (1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا عُقْبَةُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ إِلَى هَذِهِ ثُمَّ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى الْوَرِيدِ ثُمَّ اتَّكَأَ وَ كَانَ مَعِيَ الْمُعَلَّى فَغَمَزَنِي أَنْ أَسْأَلَهُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ أَيَّ شَيْ ءٍ يَرَى فَقُلْتُ لَهُ بِضْعَ عَشْرَةَ مَرَّةً أَيَّ شَيْ ءٍ فَقَالَ فِي كُلِّهَا يَرَى وَ لَا يَزِيدُ عَلَيْهَا ثُمَّجَلَسَ فِي آخِرِهَا فَقَالَ يَا عُقْبَةُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ فَقَالَ أَبَيْتَ إِلَّا أَنْ تَعْلَمَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّمَا دِينِي مَعَ دِينِكَ فَإِذَا ذَهَبَ دِينِي كَانَ ذَلِكَ كَيْفَ لِي بِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كُلَّ سَاعَةٍ وَ بَكَيْتُ فَرَقَّ لِي فَقَالَ يَرَاهُمَا وَ اللَّهِ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ

ص: 1044


1- .[2] رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال ص335 ما روي في زكريا بن سابور ح614

أُمِّي مَنْ هُمَا قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّى تَرَاهُمَا قُلْتُ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا الْمُؤْمِنُ أَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا فَقَالَ لَا يَمْضِي أَمَامَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا مَضَى أَمَامَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَقُولَانِ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ يَدْخُلَانِ جَمِيعاً عَلَى الْمُؤْمِنِ فَيَجْلِسُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ رَأْسِهِ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عِنْدَ رِجْلَيْهِ فَيُكِبُّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِنِّي خَيْرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ يَنْهَضُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَقُومُ عَلِيٌّ(علیه السلام) حَتَّى يُكِبَّ عَلَيْهِ فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ أَمَا لَأَنْفَعَنَّكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ أَيْنَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَالَ فِي يُونُسَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَاهُنَا (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم )

اباعبدالله (امام صادق(علیه السلام)) به من فرمود: ای عقبه! خداوند روز قیامت جز همین مذهبی که شما دارید قبول نخواهند کرد. بین شما و بین صحنه هایی که دیدن آن سبب روشنایی چشم تان خواهد شد فاصله ای نیست جز این که جان تان به این جا برسد و با دست اشاره به حلق خود کرد. این جمله را فرمود: و سپس سکوت کرد. و معلی (بن خنیس) که با من بود دست مرا فشار داد که از آقا بپرس چه می بیند؟! من عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بفرمایید وقتی جان به گلو برسد چه می بینید؟ پس تا ده بار سؤال کردم چه می بیند؟ پس امام(علیه السلام) در همه آن ها فرمود می بیند و چیزی اضافه نفرمود. سپس در آخر جلسه امام(علیه السلام) فرمود: ای عقبه! عرضه داشتم: گوش به فرمان شما هستم و خداوند پی در پی به شما سعادت دهد. فرمود: می خواهی به تو بگویم چه می بیند؟عرضه داشتم: آری ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) من شیعه و در دین شما هستم. اگر بر اثر جهالت، دینم را از دست بدهم چه کنم؟ هر

ص: 1045

لحظه که دستم به دامن شما نمی رسد. و با این حال گریه کردم. دل امام(علیه السلام) به حال من سوخت پس فرمود: به خدا (در هنگام مرگ) آن دو نفر را می بیند عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدایت آن دو نفر کیستند؟ فرمود: آن دو نفر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند. ای عقبه! به خدا هیچ مؤمنی از دنیا نمی رود الّا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی مرتضی(علیه السلام) را می بیند عرضه داشتم: وقتی مؤمن آن دو را دید دلش می خواهد به دنیا باز گردد؟ فرمود: مؤمن تا آن دو نفر را ندیده نمی خواهد از دنیا دل بردارد ولی وقتی که آنان را دید، دل از دنیا می کند عرضه داشتم: آیا آن دو نفر با او سخن می گویند؟ فرمود: آری هر دوی آن ها کنار مؤمن (محتضر) حاضر می شوند. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بالای سر او و امیرمؤمنان(علیه السلام) کنار پای او می نشینند. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با مهربانی به او می نگرد. سپس می فرماید: ای دوست خدا! بشارت که من رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم من برای تو بهترم از آن چه که در دنیا گذاشته و آمده ای سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر می خیزدو امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالای سر محتضر می نشیند و می فرماید: ای دوست خدا! بشارت که من علی بن ابی طالب(علیه السلام) هستم. من همان هستم که در دنیا دوستم داشتی، اینک وقت آن رسیده که من نافع به حالت باشم. بعد امام صادق(علیه السلام) فرمود: این جریان در کتاب خدا (قرآن) آمده است. عرضه داشتم: جانم به قربانت در کجای کتاب خدا آمده است؟! حضرت فرمودند: در سوره ی یونس آن جا که خدای عز وجل می فرماید (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم) (1)

ص: 1046


1- . الكافي ج 3 ص128 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح1

خیر رسانی به برادران دینی

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْخَطَّابِ الْكُوفِيِّ وَ مُصْعَبٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِسَدِيرٍ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّةِ وَ عَجَّلَ رُوحَهُ إِلَى الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ أَوْ تَبِينَ لَهُ النَّدَامَةُ وَ الْحَسْرَةُ إِلَّا أَنْ يُعَايِنَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ (عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ) وَ أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَقْبِضُ رُوحَهُ فَيُنَادِي رُوحَهُ فَتَخْرُجُ مِنْ جَسَدِهِ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَمَا يُحِسُّ بِخُرُوجِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي) ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ كَانَ وَرِعاً مُوَاسِياً لِإِخْوَانِهِ وَصُولًا لَهُمْ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ وَرِعٍ وَ لَا وَصُولًا لِإِخْوَانِهِ قِيلَ لَهُ مَا مَنَعَكَ مِنَ الْوَرَعِ وَ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِكَ أَنْتَ مِمَّنِ انْتَحَلَ الْمَحَبَّةَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُصَدِّقْ ذَلِكَ بِفِعْلٍ وَ إِذَا لَقِيَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَقِيَهُمَا مُعْرِضَيْنِ مُقْطِبَيْنِ فِي وَجْهِهِ غَيْرَ شَافِعَيْنِ لَهُ قَالَ سَدِيرٌ

مَنْ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَهُوَ ذَلِكَ

امام صادق(علیه السلام) به سَدیر فرمودند: قسم به آن که محمّد(صلی الله علیه و آله) را به پیغمبری فرستاده، و شتابانه روحش را به بهشت برده، میان هر یک از شما با شادمانی یا پشیمانی و افسوس فاصله ای نباشد جز که به چشم خود ببیندآن چه را خدای عزّوجل در قرآنش فرموده (عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ)(1) Sاز راست و از چپ نشسته ای باشدR و ملک الموت آید تا جانش را بگیرد، و روحش را فریاد دهد تا از تنش بدر آید، امّا آن که مؤمن باشد خارج شدن روح را احساس نکند (یعنی

ص: 1047


1- . ق آیة 17

برایش هیچ تلخی و ناگواری ندارد) برای این که خداوند می فرماید: (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي) (1) ای نفس اطمینان داده شده! به سوی پروردگارت برگرد در حالی که از تو راضی است پس میان بندگانم برو و داخل بهشتم شو، و آن گاه فرمود: این مقام برای کسی است که پارسا باشد و با برادران دینی خود همراهی کند و به آنان خیر رساند. و اگر ناپارسا است و خیر رسان به برادران خود نیست به او گفته شود: چه چیز تو را باز داشت از پارسائی و همراهی کردن با برادرانت؟ تو از آن کسانی می باشی که به زبان اظهار دوستی کنند و با کردار، آن را پیاده نکنند، و چون برخورد کند با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان(علیه السلام)، از او رو گردانند و در روی او ترش رو باشند و شفاعت او نکنند، سَدیر گفت: یعنی از کسانی است که خدا بینی آن ها را بریده و به آن ها توجهی ندارد؟ آن حضرت فرمودند: آری همان است.(2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً أَوْ ضَرَّهُ أَوْ مَاكَرَهُ.و به همين اسناد از آن حضرت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كرده كه فرمود: از ما نيست كسى كه با مسلمانى به نيرنگ رفتار كند (در معامله خيانت كند، و او را فريب دهد) يا خسارت زند يا به حيله و تزوير عمل نمايد. (3)

ص: 1048


1- . الفجر آیة 30-27
2- . المحاسن: ج1 ص177 باب39 الاغتباط عند الوفاة ح161.
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص29 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح26

مورد آزمایش قرار میگیرند

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقُولُ (الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ)

ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ

فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.

معمر بن خلاد گويد: شنيدم حضرت ابو الحسن(علیه السلام) مي فرمود: (الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ) (1) مگر مردم پنداشته اند به صرف اينكه گويند ايمان داريم رها شوند و امتحان نشوند؟! سپس به من فرمود: فتنه (امتحان) چيست؟ عرضه داشتم: قربانت گردم: آنچه ما مي دانيم امتحان در دين است، حضرت فرمود: امتحان مي شوند، چنان كه طلا امتحان مى شود، و باز فرمود: خالص وپاك مي شوند، چنان كه طلا پاك مى شود. (2) (خالص و ناخالص جدا شوند)

دعای امام(علیه السلام) در حقّ شیعیان

إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ الْحَمِقِ حَدِيثٌ فَقَالَ اعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ فَقَالَ مَا هَذَا الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحَزَنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ وَ تَدعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ

ص: 1049


1- . العنکبوت 1-2
2- . الکافی کتاب الحجة ج1 ص370 بَابُ التَّمْحِيصِ وَ الِامْتِحَان ح4

عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) صَدَقَ عَمْرٌو

عمرو خدمت حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) رسید و در چهره آن جناب زردى مشاهده كرد گفت: اين زردى از چيست؟ آن جناب اظهار يك ناراحتى كرد على(علیه السلام) به او فرمودند: ای رمیله! زن و مرد مؤمنی نیست که مریض شود مگر این که ما به خاطر بیماری او مریض می شویم، و هرگاه محزون گردد ما به خاطر حزن او اندوهگین شده و هر زمان دعا کند ما به دعای او آمین می گوئیم عمرو گفت: فهميدم چه فرمودى ولى چگونه دعا مي كنيم شما آمين مي گوئى؟ فرمود: براى ما مساوى است كسى كه حضور داشته باشد و كسى كه غايب باشد.(1)بصائر الدرجات الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ رُمَيْلَةَ قَالَ: وُعِكْتُ وَعْكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خِفَّةً فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّيَ خَلْفَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

الْمِنْبَرَ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الْوَعْكُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

وَ دَخَلَ الْقَصْرَ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ مُتَشَبِّكٌ بَعْضُكَ فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي كُنْتُ فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةِ فِي الصَّلَاةِ خَلْفَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزَنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا يَسْكُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي

ص: 1050


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص260 باب 16 باب في الأئمة أنهم يعرفون من يمرض من شيعتهم و يحزنون و يدعون و يؤمنون على دعاء شيعتهم و هم غيب عنهم ..... ح2

الْقَصْرِ أَ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَيْرِهَا.

رميله گفت: تب شديدى در زمان امير المؤمنين(علیه السلام) داشتم روز جمعه آرامش بيشترى در خود ديدم با خود گفتم بهترين كار اينست كه روى خودم مقدارى آب بريزم و پشت سر امير المؤمنين(علیه السلام) نماز بخوانم اين كار را كردم و به جانب مسجد رفتم همين كه مولى امير المؤمنين(علیه السلام) روى منبر رفت باز تب برگشت. وقتى آن جناب تمام كرد و به جانب خانه رفت من نيز با ايشان رفتم فرمود: رميله! ديدم در خود پيچيده بودى عرضه داشتم: آرى و جريان را به عرض ايشان رساندم كه علاقه داشتم نمازى پشت سر شما بخوانم فرمود: رميله هر مؤمنى كه مريض مى شود ما نيز به واسطه بيمارى او مريض مي شويم و محزون نمي شود مگر اينكه ما نيز از اندوه او محزون مي شويم و دعائى نمي كند مگر اينكه دعاى او را آمين مي گوئيم ساكت نمي شود مگر اينكه ما برايش دعا مي كنيم. عرضه داشتم: يا امير المؤمنين! فدايتشوم اين براى كسى است كه با شما در خانه باشد اما آن ها كه در اطراف زمين هستند چطور فرمود: رميله! در شرق و غرب و غير آن مؤمنى از نظر ما پنهان نيست.(1)

لحظه ی احتضار مومن

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ،

ص: 1051


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص260 باب16 باب في الأئمة أنهم يعرفون من يمرض من شيعتهم و يحزنون و يدعون و يؤمنون على دعاء شيعتهم و هم غيب عنهم ح1.

عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ: مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ مَوْتِهِمْ قُلْتُ يَقُولُونَ فِي حَوَاصِلِ طُيُورٍ خُضْرٍ. فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ! الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ، إِذَا كَانَ ذَلِكَ أَتَاهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ مَعَهُمْ مَلَائِكَةٌ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) الْمُقَرَّبِينَ، فَإِنْ أَنْطَقَ اللَّهُ لِسَانَهُ بِالشَّهَادَةِ لَهُ بِالتَّوْحِيدِ وَ لِلنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّةِ وَ الْوَلَايَةِ لِأَهْلِ الْبَيْتِ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ مَعَهُمْ، وَ إِنِ اعْتُقِلَ لِسَانُهُ فَإِنَّ نَبِيَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قَلْبِهِ مِنْ ذَلِكَ فَشَهِدَ بِهِ، وَ شَهِدَ عَلَى شَهَادَةِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) (عَلَى جَمَاعَتِهِمْ مِنَ اللَّهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ). وَ مَنْ حَضَرَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، فَإِذَا قَبَضَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَيْهِصَيَّرَ تِلْكَ الرُّوحَ إِلَى الْجَنَّةِ فِي صُورَةٍ كَصُورَتِهِ فِي الدُّنْيَا فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ، فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفَهُمْ بِتِلْكَ الصُّورَةِ الَّتِي كَانَتْ فِي الدُّنْيَا.

یونس بن ظبیان گفته است: در خدمت امام صادق(علیه السلام) بودیم که ایشان فرمودند: مردم درباره ی روح مومنان پس از مرگشان چه می گویند؟ عرضه داشتم: آنان می گویند که روح مومنان در چینه دانی سبز است. حضرت فرمودند: سبحان الله! مومن در نزد خدا گرامی تر از این است. چون مرگ مومن فرا رسد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) به همراه فرشتگانی از فرشتگان مقرب خداوند به نزد مومن می آیند تا اگر خداوند زبان او را به شهادت بر توحید خود و نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ولایت اهل بیت می گشاید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و فرشتگان مقرب همراه ایشان بر آن گواهی

ص: 1052

دهند و اگر زبانش بند آمد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) آنچه در قلب اوست بداند و به آن گواهی دهد و بر گواهی ایشان، علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) بر همگی ایشان از جانب خدا برترین سلام باد و فرشتگان حاضر با ایشان گواهی دهند. و چون خداوند روح او را بگیرد آن روح در صورتی مانند صورت دنیایی اش به سوی بهشت می رود و می خورد و می آشامد. و اگر کسی به نزد او بیاید او را با همان صورتی که در دنیا داشت دیدار می کند. (1)

مقام والای پیروان ائمه اطهار در قیامتأَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ، عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام): إِنَّ

اللَّهَ (تَعَالَى) ضَمِنَ لِلْمُؤْمِنِ ضَمَاناً. قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا هُوَ قَالَ: ضَمِنَ لَهُ إِنْ أَقَرَّ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْإِمَامَةِ، وَ أَدَّى مَا افْتُرِضَ عَلَيْهِ، أَنْ يُسْكِنَهُ فِي جِوَارِهِ. قَالَ:

فَقُلْتُ:

هَذِهِ وَ اللَّهِ هِيَ الْكَرَامَةُ الَّتِي لَا يُشْبِهُهَا كَرَامَةُ الْآدَمِيِّينَ. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اعْمَلُوا قَلِيلًا تَنَعَّمُوا كَثِيراً.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند عزوجل برای مومن چیزهایی را ضمانت کرده است. راوی گوید به امام(علیه السلام) عرضه داشتم: آن چه ضمانتی است؟ امام(علیه السلام) فرمودند: برای مومن ضمانت کرده که اگر به ربوبیت خدا و نبوت محمد(صلی الله علیه و آله)

ص: 1053


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح90

و ولایت علی(علیه السلام) اقرار کرده و واجباتش را ادا کرده او را در همسایگی خود سکونت دهد. راوی گوید: عرضه داشتم: به خدا سوگند این پاداش بزرگوارانه ای است که پاداش بزرگوارانه آدمیان به آن شباهت ندارد. آنگاه امام صادق(علیه السلام) فرمود: اندک عمل کنید و فراوان بهره ببرید. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ) فَقَالَ:

أَصْحَابُ الْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي، وَ سَلَّمَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بَعْدِي،

وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِ. فَقِيلَ: وَ أَصْحَابُ النَّارِ قَالَ: مَنْ سَخِطَ الْوَلَايَةَ، وَ نَقَضَ الْعَهْدَ، وَ قَاتَلَهُ بَعْدِي.امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را (لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ)(2) اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت برابر نیستند، اصحاب بهشت رستگارانند. خواند و فرمود: اصحاب بهشت کسانی هستند که از من فرمان برند و علی بن ابیطالب(علیه السلام) را بعد از من پذیرفته و به ولایتش اقرار کردند. پرسیدند اصحاب دوزخ چه کسانی اند؟ حضرت فرمود: کسانی که از ولایت او خشمگین شده و پیمانش شکسته و با او به جنگ پرداختند. (3)

در فضیلت و مقام شیعیان

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقُولُ: مَنْ عَادَى شِيعَتَنَا فَقَدْ عَادَانَا

ص: 1054


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح18
2- . الحشر آیة 20
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح13

وَ مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانَا لِأَنَّهُمْ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ طِينَتِنَا مَنْ أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مِنَّا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَلَيْسَ مِنَّا شِيعَتُنَا يَنْظُرُونَ بِنُورِ اللَّهِ وَ يَتَقَلَّبُونَ فِي رَحْمَةِ اللَّهِ وَ يَفُوزُونَ بِكَرَامَةِ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا يَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لَا يَغِيبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَيْنَ كَانَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْ شِيعَتِنَا دَيْناً فَهُوَ عَلَيْنَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْهُمْ مَالًا فَهُوَ لِوَرَثَتِهِ شِيعَتُنَا (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ) وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ وَ يَصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ يُوَالُونَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ [مِنْ أَعْدَائِنَا] أُولَئِكَ أَهْلُ الْإِيمَانِ وَ التُّقَى وَ أَهْلُ الْوَرَعِ وَ التَّقْوَى وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْهِمْ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ طَعَنَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ طَعَنَ عَلَى اللَّهِ لِأَنَّهُمْ عِبَادُ اللَّهِ حَقّاً وَ أَوْلِيَاؤُهُ صِدْقاً وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَشْفَعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ فَيُشَفِّعُهُ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِمْ لِكَرَامَتِهِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

ابن ابى نجران گويد: از امام ابو الحسن(علیه السلام) شنيدم فرمود: هر كه باشيعيان ما دشمنى كند با ما دشمنى كرده است، و هر كه آنها را دوست بدارد با ما دوستى كرده است، زيرا آنها از ما هستند و از زيادى طينت ما خلق شده اند. هر كه آنها را دوست بدارد ما را دوست داشته و هر كه با آنها دشمنى كند با ما دشمنى كرده است، شيعيان ما با نور خداوند مى نگرند و در رحمت خداوند غوطه مى خورند، و از كرامت خداوند برخوردار مى باشند و از مراحم او بهره مند هستند. هر يك از شيعيان ما كه بيمار گردند ما هم در اثر بيمارى او بيمار مى شويم، و اگر اندوهگين شوند ما هم اندوهگين مى گرديم، و اگر خوشحال شوند ما هم خوشحال مى شويم، شيعيان ما اگر در شرق و يا غرب عالم هم باشند و ما آنها را از نظر دور نمى داريم. هر گاه يكى از شيعيان ما

ص: 1055

وام داشته باشند ما اداء مى كنيم، اگر مالى از آنها بماند به ورثه اش تعلق دارد، شيعيان ما كسانى هستند كه (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ)(1) نماز مى گذارند و زكاة مى دهند و حج خانه خدا را به جاى مى آورند و ماه رمضان را روزه مى دارند. آنها اهل بيت را دوست مى دارند و از دشمنان آنها بيزارى مى جويند، اين جماعت اهل تقوى و ايمان مى باشند و پرهيزگار و با ورع هستند، هر كه بر آنها ايراد بگيرد، به خداوند ايراد گرفته است هر كه آنها را رد كند خداوند را رد كرده است. آنها بندگان خداوند هستند و حق عبوديت را ادا كرده اند، و آنها دوستان راستين خداوند مى باشند، به خداوند سوگند يكى از آنها روز قيامت از گروهى مانند قبيله ربيعه و مضر شفاعت مى كند و خداوند هم شفاعت آنها را قبول مى كند. (2)

همنشینی با ائمه اطهارحَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي قَاسِمٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ شِيعَتِهِمْ فَقَالَ شِيعَتُنَا مَنْ قَدَّمَ مَا اسْتَحْسَنَ وَ أَمْسَكَ مَا اسْتَقْبَحَ وَ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَارَعَ بِالْأَمْرِ الْجَلِيلِ رَغْبَةً إِلَى رَحْمَةِ الْجَلِيلِ فَذَاكَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا وَ مَعَنَا حَيْثُ مَا كُنَّا.

مسعدة بن صدقه گويد: از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد شيعيان آنها سؤال شد، حضرت فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه كارهاى نيك را انجام دهند و از كارهاى زشت دست باز دارند، خوبي ها را آشكار كنند و در اعمال نيك شتابان باشند و به رحمت خداوند بزرگ رغبت نشان دهند، اين شيعيان از ما هستند هر جا برويم با ما خواهند بود. (3)

ص: 1056


1- . النمل آیة 3
2- . صفات الشيعة ص3 الحديث الخامس
3- . صفات الشيعة ص17 الحديث الثاني و الثلاثون

مقام شیعیان

قال النبی(صلی الله علیه و آله)....: وَ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ يَشْرَبُ مِنَ السَّلْسَبِيلِ وَ الزَّنْجَبِيلِ وَ لَا تَزِلُّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) قَدَمٌ عَلَى الصِّرَاطِ إِلَّا وَ ثَبَتَ لَهُ مَكَانَهَا أُخْرَى وَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) وَ شِيعَتِهِ مِنَ اللَّهِ مَكَاناً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون

پيامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا على(علیه السلام) اول كسى است كه از سلسبيل مي نوشد. قدم على(علیه السلام) بر صراط هنوز برداشته نشده كه جاى ديگرى براى اوست و همانا براى على(علیه السلام) و شيعه ى او از طرف خدا مكانيست كه خلق اوّلين و آخرين بر آن رشك مي برند.(1)

قَالَ عَلِيٌّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ لِقَنْبَرٍ يَا قَنْبَرُ أَبْشِرْ وَ بَشِّرْ وَ اسْتَبْشِرْفَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَّةِ إِلَّا الشِّيعَةَ إِنَّلِكُلِّ شَيْ ءٍ عُرْوَةً وَ عُرْوَةُ الدِّينِ الشِّيعَةُ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الدِّينِ الشِّيعَةُ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ الْمَجَالِسِ مَجَالِسُ الشِّيعَةِ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ شَهْوَةً وَ شَهْوَةُ الدُّنْيَا سُكْنَى الشِّيعَةِ فِيهَا فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ مَا اسْتَكْمَلَ أَهْلُ خِلَافِكُمُ الطَّيِّبَاتِ مَا لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ كُلُّ نَاصِبٍ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ اجْتَهَدَ مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ الْآيَةِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ. تَصْلى ناراً حامِيَةً وَ مَنْ دَعَا مُخَالِفاً لَكُمْ فَإِجَابَةُ دُعَائِهِ لَكُمْ وَ مَنْ طَلَبَ مِنْكُمْ إِلَى اللَّهِ حَاجَةً فَلَهُ مِائَةٌ وَ مَنْ سَأَلَ مِنْكُمْ مَسْأَلَةً فَلَهُ مِائَةٌ وَ مَنْ دَعَا مِنْكُمْ دَعْوَةً فَلَهُ مِائَةٌ وَ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ حَسَنَةً فَلَا تُحْصَى تَضَاعِيفُهَا وَ مَنْ أَسَاءَ مِنْكُمْ سَيِّئَةً فَمُحَمَّدٌ حَجِيجُهُ عَلَى تَبِعَتِهَا وَ اللَّهِ إِنَّ صَائِمَكُمْ لَيَرْتَعُ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ تَدْعُو لَهُ الْمَلَائِكَةُ بِالْفَوْزِ حَتَّى يُفْطِرَ وَ إِنَّ

ص: 1057


1- . الخصال ج 2 ص 583 لواء الحمد سبعون شقة ح1.

حُجَّاجَكُمْ وَ عُمَّارَكُمْ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ إِنَّكُمْ جَمِيعاً لَأَهْلُ دَعْوَةِ اللَّهِ وَ أَهْلُ وَلَايَتِهِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا حُزْنٌ كُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ فَتَنَافَسُوا فِي فَضَائِلِ الدَّرَجَاتِ وَ اللَّهِ مَا أَحَدٌ أَقْرَبَ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ بَعْدَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ شِيعَتِنَا مَا أَحْسَنَ صُنْعَ اللَّهِ إِلَيْهِم

علي(علیه السلام) به قنبر فرمود: اى قنبر! بشارت بده و بگو آن ها هم به ديگران بشارت دهند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنيا رحلت (شهادت) فرمود: در حالى كه بر تمام مردم غير از شيعيان خشمگين بود، آگاه باشيد! براى هر چيزى دستگيره اى است و دستگيره دين شيعيانند، و براى هر چيزى شرافتى هست و شرافت دين شيعيانند، و براى هر چيزى آقايى هست و آقاى مجالس مجالس شيعيان است، و براى هر چيزى لذتى هست و لذّت دنيا به زندگى شيعه در آن است، به خدا قسم! اگر شما در روى زمين نبوديد آيندگان شما نعمت ها را كامل نمى نمودند، و در آخرت بهره و نصيبى نداشتند، هر كه مخالفت ما كند گر چه بسيار عبادت نمايد و جدّيت در افعال خير داشته باشد. مشمول اين آيهﻱ است (روز قيامت صورت گروهى ترسناك و ذليل باشد و همهﻯ كارشان رنج و مشقت، و پيوسته در آتش جهنّم خواهند بود) و هر يك از مخالفين شما دعايى بكند در حقّ شما مستجاب مى شود، و هر يك از شما حاجتى را از خدا طلب نمايد. صد برابر به او عنايت شود، و هر يك از شما خواهشى كند. صد برابر به او داده مى شود، و هر يك از شما دعايى كند صد برابر اجابت شود، و هر يك از شما كار نيكى انجام دهد خداى تعالى پاداشى به او دهد كه چندين برابر باشد و نتواند آن را حساب كند، و هر يك از شما كار بدىانجام دهد. محمد(صلی الله علیه و آله) از عواقب آن دفاع كند، به خدا قسم! روزه گيرنده شما در باغ های بهشت گردش مى كنند، ملائك براى رستگاريشان دعا مى كنند. تا زمانى كه افطار نمايند، و حاجيان و عمره روندگان شما بندگان مخصوص خدايند، و تمامى شما جزء دعوت شدگان خدا و اهل ولايت اوييد، نه ترسى براى شما هست و نه محزون خواهيد شد، تمامى شما در

ص: 1058

بهشت خواهيد بود پس براى ارتقاءﻯ درجه از هم پيشى گيريد، به خدا قسم! هیچ کس بعد از ما به عرش خدا به قدر شيعيان ما نزديك نيست، چه نيكو معامله اى خداوند با آنان نمود.(1)

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ كُلَيْبِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْأَسَدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَعَلَى دِينِ اللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ عَلَيْكُمْ بِالصَّلَاةِ وَ الْعِبَادَةِ عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ.

كليب بن معاويه گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: آرى به خدا سوگند! شما (شيعيان) بر دين خدا و فرشتگان خدا هستيد! پس يارى كنيد ما را در اين راه (در راه دين) به وَرَع و كوشش (در امر دين) بر شما باد به نماز و عبادت، بر شما باد به ورع.(2)

عَنْ خَالِ وُلْدِ هَاشِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ وَ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلشِّيعَةِ وَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ وَ أَنْتُمْ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ وَ اجْتِهَادٍ يُحِبُّ اللَّهُ لَكُم امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خدا و ملائكه اش و ارواح پيامبران براى شيعه طلب آمرزش مى كنند و تا روز قيامت بر آنان درود مى فرستند، و فرمودند: شما در بندگى خدا و اجتهادى كه خداوند براى شما دوست دارد، هستيد.(3)

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) تُوضَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنَابِرُ حَوْلَ الْعَرْشِ لِشِيعَتِي وَ شِيعَةِ أَهْلِ بَيْتِي الْمُخْلَصِينَ فِي وِلَايَتِنَا وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَلُمُّوا يَا

ص: 1059


1- . مشكاة الأنوار ص93 باب7 الفصل الخامس في ذكر ما جاء في فضائل شيعة علي.
2- . الأمالي للطوسي ص33 [2] المجلس الثاني ح2.
3- . مشكاة الأنوار ص94 باب2 الفصل5 الفصل الخامس في ذكر ما جاء في فضائل شيعة علي ح447.

عِبَادِي إِلَيَّ لِأَنْشُرَنَ عَلَيْكُمْ كَرَامَتِي فَقَدْ أُوذِيتُمْ فِي الدُّنْيَا.

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در روز قيامت منابرى براى پيروان من و شيعيان اهل بيتم آنان كه در محبّت ما اخلاص مي ورزند در اطراف عرش بر پا مي دارند و خداوند عزّ و جل بندگان را فرمان مي دهد كه به سوى من بشتابيد تا كرامتم را بر شما پخش كنم، چرا كه شما در دنيا (راه حقّ را با اخلاص پيموديد و در آن) رنج ها و آزارها ديديد. (1)

چکیده مطالب

وَ قَالَ الْإِمَامُ الْبَاقِرُ(علیه السلام): إِنَ وَلَايَتَنَا لَا تُدْرَكُ إِلَّا بِالْعَمَل.امام باقر(علیه السلام): به ولايت ما جز با عمل نمى توان رسيد.(2)

وَ قَالَ الْإِمَامُ الْبَاقِرُ(علیه السلام): مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ

امام باقر(علیه السلام): هر كه از خدا اطاعت كرد دوست ما، و هر كه معصيت نمود دشمن ماست، به ولايت ما نخواهيد رسيد مگر به وَرَع، تقوى و عمل صالح.(3)

وَ قَالَ الْإِمَامُ الرِّضَا(علیه السلام): مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ يُطِعِ اللَّهَ فَلَيْسَ مِنَّا

امام رضا(علیه السلام): هرکه خود را از ما بداند اما از خدا اطاعت نکند از ما نیست.(4)

وَ رَوَى الشَّيْخُ أَيْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ

ص: 1060


1- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص60 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح232
2- . الحياة: ج1 باب3 ح14.
3- . الکافی ج2 ص74 كتابُ الإيمان و الكفر بَابُ الطَّاعَةِ و التَّقْوَى: ح3.
4- . تفسير الصافي ج 2 ص451 [سورة هود(11): آية 46] .

الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا

فضل به اسناد خود از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: ما اصل هر خوبى هستيم و از ما جوانه مي زند هر نيكى، و از جمله خوبي هاست توحيد، نماز و روزه، فرو بردن خشم، گذشت از گناهكار و رحم به تهيدست بررسى از همسايه و اعتراف به شخصيت اشخاص خوب. دشمن ما نيز ريشه هر بدى است و از آن ها جوانه مي زند هر كار زشت و قبيحى از جمله آن ها دروغگوئى سخن چينى بُخل قطع خويشاوندى ربا خوارى خوردن مال يتيم و تجاوز از حَدّى كه خدا امر كرده و انجامفواحش ظاهر و پنهان، زنا، دزدى و هر كار زشت ديگر دروغ گفته كسى كه مدعى است به ما محبت مي ورزد با اينكه چنگ زده به كارهاى دشمنان ما.(1)

قال الصادق(علیه السلام):...إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ....جز اين نيست، که من امام، و پيشواى كسى بوده كه از من اطاعت نموده و فرمان بَرَد.(2)

ص: 1061


1- .[1] الكافي ج 8 ص242 حديث القباب ح336
2- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال ص 301 باب ما روي في محمد بن أبي زينب ...ح539، الغيبة للنعماني ص37 باب 1 ما روي في صون سر آل محمد ع عمن ليس من أهله و النهي عن إذاعته لهم و اطلاعهم.

کلام پایانی

وَ قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِمَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ بَلْ أَيْنَ تَذْهَبُونَ يَا مَنْ نَجَا مِنْ أَصْلَابِ أَصْحَابِ السَّفِينَةِ هَذِهِ مَثَلُهَا فِيكُمْ فَارْكَبُوهَا فَكَمَا نَجَا فِي هَاتِيكَ مَنْ نَجَا فَكَذَلِكَ يَنْجُو فِي هَذِهِ مَنْ دَخَلَهَا أَنَا رَهِينٌ بِذَلِكَ قَسَماً حَقّاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ وَ الْوَيْلُ لِمَنْ تَخَلَّفَ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ تَخَلَّفَ أَ مَا بَلَغَكُمْ مَا قَالَ فِيهِمْ نَبِيُّكُمْ(صلی الله علیه و آله) حَيْثُ يَقُولُ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْيَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا (هذا عَذْبٌ فُراتٌ) (1) فَاشْرَبُوا (وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ)(2)

فَاجْتَنِبُوا وَ قَالَ تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ)(3)

وَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ (وَ لَوْ كانَ مِنْ

ص: 1062


1- . الفرقان آیة 53
2- . الفرقان آیة 53
3- . الانعام آیة 38

عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً)(1)

وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ

امیرالمومنین(علیه السلام): اى مردم! بر شما باد كه از اطاعت و رهنمود رهبرانى كه هيچ عذرى در نشناختن آنها، از شما پذيرفته نيست، سرپيچى نكنيد به اين علت كه آن علمی كه با آدم(علیه السلام) نازل گرديد و هر آنچه را كه تمام پيامبران از آدم(علیه السلام) تا خاتم الأنبيا(صلی الله علیه و آله) بر آن برترى يافتند، همه در عترت پيامبر(صلی الله علیه و آله) شما جمع است به كجا مى رويد؟ اى كسانى كه از اصحاب كشتى نوح(علیه السلام) با گذشت زمان طولانى نشأت گرفته ايد و در زمانى خاص و بر طبق اراده الهى بر اين جهان پهناور، قدم نهاده ايد تنها راه نجات شما در اين است كه به كشتى نجات (اهل البيت) پناه بجوييد تا از طوفان عقايد باطل نجات يابيد، اگر اصحاب كشتى نوح(علیه السلام) در آن زمان، به واسطه سوار شدنبه آن كشتى از خطر غرق شدن محفوظ ماندند، شما نيز در اين زمان با پناه بردن به كشتى آل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) از خطر عقايد و مسلك هاى خُرافى نجات خواهيد يافت. در اين گفتار هيچ گونه ترديدى وجود ندارد و من در مقابل اين گفته خود تعهد مى دهم و سوگند ياد مى كنم و در روز قيامت پاسخ گوى آن خواهم بود، اما شما را مجبور نمى كنم آن را بپذيريد. آرى مى گويم واى بر كسى كه از اين راه تخلف كند، باز هم واى بر متخلّف از اين راه آيا به شما ابلاغ نشده آن چه را كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در باره ی اهل البيت در بازگشت از حجة الوداع و ابلاغ مأموريت الهى فرمود: دو چيز گران بها، گرانسنگ و ارزشمند در بين شما به جاى مى گذارم و مى روم، مادامى كه شما به آن دو چنگ بزنيد و در پناه آنها قرار گيريد، هرگز گمراه نمى شويد. آن دو يكى كتاب خدا [قرآن] و ديگرى عترت [اهل بيت من] مى باشند كه از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه در كنار حوض بر من وارد شوند، اكنون بنگريد، چگونه سفارش من را در باره آن ها رعايت نموده و عمل مى كنيد. سپس فرمود: آگاه

ص: 1063


1- . النساء آیة 82

باشيد پيروى از قرآن و مكتب اهل بيت من، آب شيرين و گوارايى است آن را بنوشيد و آن ديگرى (يعنى پيروى از اهل بدعت) آب شور و تلخى است و بايد از آن اجتناب كنيد (تا از هلاکت ابدی نجات پیدا کرده و به سعادت ابدی برسید). (1)

ص: 1064


1- . كشف اليقين النص188 المبحث السادس في نبذ يسيرة من كلامه

پاورقی ها و منابع کتاب

ص: 1065

جلد 3

مشخصات کتاب

فضائل آل عبا

سرشناسه : هاشمی، زهرا، 1363-

عنوان و نام پديدآور : مصباح الهدی/ نویسندگان زهراهاشمی، محمد کوکبی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 14 - 1400 .

مشخصات ظاهری : 3چ.

شابک : 500000 ریال: ج3:978-600-415-077-4

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت : فهرسنویسی براساس جلد سوم،1400.

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج3. فضائل آل عبا.

موضوع : محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل -- احادیث

موضوع : muhammad, Prophet -- *Virtues -- Hadiths

موضوع : خاندان نبوت -- فضایل -- احادیث

موضوع : muhammad, Prophet, d. 632 -- Family -- Virtues -- Hediths

موضوع : ائمه اثنا عشر -- فضایل-- احادیث

Imams (Shiites) -- *Virtues-- Hadiths

امامت -- احادیث

Imamate -- Hadiths

احادیث شیعه -- قرن 14

Hadith (Shiites) -- Texts -- 20th century

شناسه افزوده : کوکبی، محمد، 1361 -

رده بندی کنگره : BP25

رده بندی دیویی : 297/931

شماره کتابشناسی ملی : 8424869

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

مقام اهل بیت در نزد خداوند تبارک و تعالی

مقام اهل بیت در نزد خداوند تبارک و تعالی

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ جَعْفَرِ بْنَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الطَّالَقَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْوَاقِدِيِّ عَنِ الْهُذَيْلِ عَنْ مَكْحُولٍ عَنْ طَاوُسٍ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ آدَمَ(علیه السلام) وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ أَسْجَدَ لَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ زَوَّجَهُ حَوَّاءَ أَمَتَهُ فَرَفَعَ طَرْفَهُ نَحْوَ الْعَرْشِ فَإِذَا هُوَ بِخَمْسَةِ سُطُورٍ مَكْتُوبَاتٍ قَالَ آدَمُ(علیه السلام) يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ إِذَا تَشَفَّعَ بِهِمْ إِلَيَّ خَلْقِي شَفَّعْتُهُمْ فَقَالَ آدَمُ(علیه السلام) يَا رَبِّ بِقَدْرِهِمْ عِنْدَكَ مَا اسْمُهُمْ قَالَ تَعَالَى أَمَّا الْأَوَّلُ فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ هُوَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ الثَّانِي فَأَنَا الْعَالِي وَ هُوَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ الثَّالِثُ فَأَنَا الْفَاطِرُ وَ هِيَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الرَّابِعُ فَأَنَا الْمُحْسِنُ وَ هُوَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْخَامِسُ فَأَنَا ذُو الْإِحْسَانِ وَ هُوَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) كُلٌّ يَحْمَدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام): وقتى خداوند عزّ و جلّ آدم(علیه السلام) را آفريد، و از روح خود در كالبد او دميد و فرشتگان را فرمان داد تا وى را سجده نمودند، و او را در بهشت مأوى داد، و كنيز خود حوا را همسر او نمود، پس آدم(علیه السلام) سر برداشت و نگاهى به گوشه عرش افكند و در آنجا پنج سطر نوشته ديد، گفت: بار

ص: 1

الها اينان كه نامشان را مى نگرم چه كسانى هستند؟ خداوند عزّ و جلّ فرمود: ايشان شخصيّت هاى برجسته اى هستند كه هر گاه آفريدگانم از آنان درخواست شفاعت كنند، من بى دريغ وساطت آنان را خواهم پذيرفت، آدم(علیه السلام) عرضه داشت: پروردگارا به منزلت و مقامى كه در پيشگاهت دارند تو را سوگند مى دهم، چگونگى نام آنان را برايم بيان فرما؟ خداوندتعالى فرمود: اما نخستين آنان نام من محمود و او محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و دوم ايشان من عاليم و او على(علیه السلام) است و سومى، من فاطرم، و او فاطمه(علیها السلام) است، و چهارم من محسنم و او حسن(علیه السلام) است، پنجم من صاحب احسانم و او حسين(علیه السلام) است، همگى آنان مشغول حمد و ستايش من هستند. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ جَالِساً وَ عِنْدَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ خَلْقٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنَّا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى شَقَّ لِي اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ مَحْمُودٌ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله)

وَ شَقَّ لَكَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى وَ أَنْتَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ شَقَّ لَكَ يَا حَسَنُ(علیه السلام)

اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْمُحْسِنُ وَ أَنْتَ حَسَنٌ(علیه السلام) وَ شَقَّ لَكَ يَا حُسَيْنُ(علیه السلام)

اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ ذُو الْإِحْسَانِ وَ أَنْتَ حُسَيْنٌ(علیه السلام) وَ شَقَ لَكِ

يَا فَاطِمَةُ(علیها السلام)

اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْفَاطِرُ وَ أَنْتِ فَاطِمَةُ(علیها السلام) ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ عَدُوٌّ

ص: 2


1- . معاني الأخبار النص56 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح5

لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُمْ لِأَنَّهُمْ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُمْ.

عبد اللَّه بن فضل هاشمى گويد: امام صادق(علیه السلام) به نقل از جدّ بزرگوارش چنين فرمود: روزى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در حالى كه نشستهبودند و على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) در خدمتش بودند فرمود: به خدائى كه مرا مژده دهنده مبعوث نموده سوگند، كه هيچ مخلوقى بر روى زمين نزد او محبوبتر و گرامى تر از ما نيست، زيرا خداوند تبارك و تعالى براى من از اسماء خود نامى اقتباس كرده است. نام او «محمود» و نام من «محمّد(صلی الله علیه و آله)» است، براى تو نيز اى على(علیه السلام)، نامى از نام هاى خود گرفت، يعنى او

«على الاعلى» است و ترا «على(علیه السلام)» ناميد. و اى حسن(علیه السلام) نام تو را هم از يكى از اسماء خود برگرفت زيرا نام او «محسن» است و تو را «حسن(علیه السلام)» نام نهاد. و براى تو نيز اى حسين(علیه السلام)، از نام هاى خود نامى جدا كرد و او «ذو الإحسان» است و نام تو «حسين(علیه السلام)»، و براى تو هم اى «فاطمه(علیها السلام)» از اسامى خود نامى درآورد، نام او «فاطر» است و تو «فاطمه(علیها السلام)» سپس دست به دعا برداشته و گفت: پروردگارا، تو را گواه مى گيرم كه من با كسى كه با اينان موافق باشد موافقم و با هر كه با ايشان به دشمنى برخيزد در ستيزم، دوستدار آنان را دوست مى دارم، و بر دشمنشان خشمگينم. دوستيم با دوستشان به اين جهت است كه اينان از من و من نيز از آنانم. (1)

سخنان رسول خدا در فضیلت اهل بیت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ

ص: 3


1- . معاني الأخبار النص55 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ع ح3

أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ كُنْتُ جَالِساً بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي مَرْضَتِهِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام)فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِأَبِيهَا مِنَ الضَّعْفِ بَكَتْ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا يُبْكِيكِ يَا فَاطِمَةُ(علیها السلام) قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَخْشَى عَلَى نَفْسِي وَ وُلْدِي الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِالْبُكَاءِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ(علیها السلام) أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ أَنَّهُ حَتَمَ الْفَنَاءَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَانِيَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا زَوْجَكِ وَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ أُزَوِّجَكِ إِيَّاهُ وَ أَتَّخِذَهُ وَلِيّاً وَ وَزِيراً وَ أَنْ أَجْعَلَهُ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي فَأَبُوكِ خَيْرُ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ بَعْلُكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِي ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَالِثَةً فَاخْتَارَكِ وَ وَلَدَيْكِ فَأَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ(علیه السلام) وَ حُسَيْنٌ(علیه السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبْنَاءُ بَعْلِكِ أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِيُّونَ وَ أَوَّلُ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدِي أَخِي عَلِيٌّ ثُمَّ حَسَنٌ(علیه السلام) ثُمَّ حُسَيْنٌ(علیه السلام) ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي دَرَجَتِي وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ مِنْ دَرَجَتِي وَ دَرَجَةِ أَبِي إِبْرَاهِيمَ أَ مَا تَعْلَمِينَ يَا بُنَيَّةِ أَنَّ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ إِيَّاكِ أَنَّ زَوْجَكِ خَيْرُ أُمَّتِي وَ خَيْرُ أَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ فَرِحَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ لِبَعْلِكِ مَنَاقِبَ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ فَلَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى

ص: 4

ذَلِكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي وَ عِلْمُهُ بِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّتِي وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي غَيْرَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَّمَنِي عِلْماً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرِي وَ عَلَّمَ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ عِلْماً فَكُلُّ مَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَأَنَا أَعْلَمُهُ وَ أَمَرَنِيَ اللَّهُ أَنْ أُعَلِّمَهُ إِيَّاهُ فَفَعَلْتُ فَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ حِكْمَتِي غَيْرُهُ وَ إِنَّكِ يَا بُنَيَّةِ زَوْجَتُهُ وَ ابْنَاهُ سِبْطَايَ حَسَنٌ(علیه السلام) وَ حُسَيْنٌ(علیه السلام) وَ هُمَا سِبْطَا أُمَّتِي وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ آتَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ يَا بُنَيَّةِ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَعْطَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِتَّ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْأَوَّلِينَ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْآخِرِينَ غَيْرَنَا نَبِيُّنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ هُوَ أَبُوكِ وَ وَصِيُّنَا سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ هُوَ بَعْلُكِ وَ شَهِيدُنَا سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) عَمُّ أَبِيكِ قَالَتْ يَارَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هُوَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ قَالَ لَا بَلْ سَيِّدُ شُهَدَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مَا خَلَا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ذُو الْجَنَاحَيْنِ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ(علیه السلام) وَ حُسَيْنٌ(علیه السلام) سِبْطَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَهْدِيُّ(علیه السلام) هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَتْ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ سَمَّيْتَهُمْ أَفْضَلُ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بَعْدِي أَفْضَلُ أُمَّتِي وَ حَمْزَةُ(علیه السلام) وَ جَعْفَرٌ(علیه السلام) أَفْضَلُ أَهْلِ بَيْتِي بَعْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ بَعْدَكِ وَ بَعْدَ ابْنَيَّ وَ سِبْطَيَّ حَسَنٍ(علیه السلام) وَ حُسَيْنٍ(علیه السلام) وَ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَيْهَا وَ إِلَى بَعْلِهَا وَ

ص: 5

إِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ يَا أَخِي أَنْتَ سَتَبْقَى بَعْدِي وَ سَتَلْقَى مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لَا تُلْقِ بِهَا إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذَا اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ قَضَى الْفُرْقَةَ وَ الِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى)(1) حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا يُنَازَعَ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ لِذِي الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَعَجَّلَ النَّقِمَةَ وَ كَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَ يُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ (لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِماعَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى)(2) فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ.

سلمان فارسىّ گويد: من هنگام بيمارى شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مقابل آن حضرت نشسته بودم كه فاطمه(علیها السلام) وارد شد و چون ضعف پدر را ديد گريست و اشك بر گونه هايش جارى شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى فاطمه! براى چه گريه مى كنى؟ گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر خود و فرزندانم نگرانم كه پس از شما تباه شويم، آنگاه دو چشم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غرق اشك شد، سپس فرمود: اى فاطمه! آيا نمى دانى كه ما اهل بيتى هستيم كه خداى تعالى آخرت را براى ما بر دنيا برگزيده

ص: 6


1- . الانعام آیة 35
2- . النجم آیة 31

است و اينكه او نيستى را براى همه خلقش حتم كرده است، و اينكه خداى تعالى بر زمين نظرى افكند و مرا از ميان خلقش برگزيد و مرا پيامبر ساخت، سپس دوباره بر زمين نظرى افكند و از ميان آنها شوهر تو را برگزيد و به من وحى كرد كه تو را به تزويج او در آورم و او را ولىّ و وزير خود ساخته و خليفه خود در امّتم قرار دهم، پس پدر تو بهترين انبياء خدا و رسولان اوست و همسر تو بهترين اوصياء است و تو از ميان اهل من اوّل كسى هستى كه به من ملحق مى شوى، سپس سوم بار بر زمين نظرى افكند و تو و دو فرزندت را برگزيد و تو سرور زنان بهشتى و دو فرزندت حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) سرور جوانان بهشتيند و فرزندان شوهر تو تا روز قيامت اوصياى من هستند و همه آنها هادى و مهدى هستند و اوّلين وصىّ پس از من برادرم علي(علیه السلام) است و بعد از او حسن(علیه السلام) و سپس حسين(علیه السلام)، آنگاه نُه تَن از فرزندان حسين(علیه السلام) در درجه من هستند، و در بهشت درجه اى نزديكتر به خدا از درجه من و جدّم ابراهيم نيست. اى دختر جان! آيا نمى دانى كه اين از كرامتخدا بر توست كه شوهرت بهترين امّتم و اهل بيتم و اقدم مسلمانان و حليم ترين و دانشمندترين ايشان است. به دنبال اين سخنان، فاطمه(علیها السلام) شاد شد و به واسطه سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خُرسند گرديد. سپس فرمود: اى دختر جان! براى شوهر تو مناقبى است: ايمان او به خدا و رسولش مقدّم بر ايمان ديگران است و هيچ كس از امّتم در اين منقبت بر او پيشى ندارد. و ديگر علم او به كتاب خداى تعالى و سنّتم است، و در ميان امّتم هيچ كس غير او نيست كه همه علوم مرا بداند و خداى تعالى علمى به من آموخته كه به ديگرى تعليم نداده است و به ملائكه و رسولانش علمى آموخته كه من آن را مى دانم و خداوند فرمان داده است كه آن را به على(علیه السلام) بياموزم و من چنين كرده ام و در ميان امّتم هيچ كس نيست كه جميع علم و فهم و حكمتم را بداند جز على(علیه السلام)، و تو اى دختر جان! همسر اويى و دو فرزند او حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) دو سبط منند و آن دو،

ص: 7

دو سبط امّتم مى باشند. و ديگر امر به معروف و نهى از منكر اوست و خداى تعالى به او حكمت و فصل الخطاب ارزانى فرموده است. اى دختر جان! ما اهل بيتى هستيم كه خداى تعالى به ما شش خصلت عطا فرموده است كه به هيچ كس از اوّلين و آخرين ارزانى نفرموده است: پيامبر ما سرور انبيا و مرسلين است و او پدر توست، وصىّ ما سرور اوصياست و او شوهر توست و شهيد ما سرور شهداست و او حمزة بن عبد المطّلب عموى پدر توست، فاطمه(علیها السلام) گفت: اى رسول خدا! آيا او سيد شهدايى است كه همراه او كشته شدند؟ فرمود: خير، بلكه او سرور شهيدان اوّلين و آخرين به غير از انبيا و اوصياست، و جعفر بن ابى طالب(علیه السلام) كه داراى دو بال است و در بهشت همراه ملائكه پرواز مى كند و دو فرزند تو حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) كه دو سبط امّتم و سرور جوانان اهل بهشتند و قسم به خدايى كه جانم در دست اوست مهدى(علیه السلام) اين امّت از ماست، كسى كه زمين را پر ازعدل و داد نمايد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. فاطمه(علیها السلام) گفت: از اينان كه نام بردى كدامشان افضل است؟ فرمود: علي(علیه السلام) پس از من افضل امّتم مى باشد و پس از علي(علیه السلام) و تو و دو فرزند و سبطم حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و اوصياى از اولاد اين فرزندم و به حسين(علیه السلام) اشاره كرده و فرمودند مهدى(علیه السلام) از آنهاست افضل اهل بيتم حمزه(علیه السلام) و جعفر(علیه السلام) هستند، ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را بر دنيا براى ما اختيار كرده است، سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر فاطمه(علیها السلام) و شوهر و فرزندانش نگريستند و فرمودند: اى سلمان! خدا را گواه مى گيرم كه من با كسى كه با اينان در آشتى باشد آشتى و با كسى كه با آنان در جنگ باشد در جنگم، آنان در بهشت هم درجه منند، سپس به على(علیه السلام) رو كرده و فرمودند برادرم! تو بعد از من مي مانى و از قريش سختى خواهى ديد، آنها عليه تو متّحد شده و بر تو ستم روا مى دارند، اگر يارانى يافتى با آنها جهاد كن و به همراهى موافقان با مخالفان خود كارزار كن، و اگر يارانى نيافتى صبر پيشه ساز و دست

ص: 8

نگهدار و خود را به هلاكت مينداز كه نسبت تو به من مانند نسبت هارون(علیه السلام) به موسى(علیه السلام) است و براى تو در هارون(علیه السلام) اسوه نيكويى است، زيرا قومش او را ضعيف شمردند و نزديك بود كه او را بكشند، پس بر ستم قريش و همدستى آنها عليه خودت صبر پيشه ساز كه تو به منزله هارون(علیه السلام) و پيروان اويى و آنها به منزله گوساله و پيروان آنند. اى علي! خداى تعالى به فرقت و اختلاف در اين امّت حكم كرده است و اگر مى خواست همه را هدايت مى كرد تا به غايتى كه حتّى دو نفر از اين امّت مختلف نشوند و در هيچ امر او منازعه نكنند و مفضول منكر فضل فاضل نشود و اگر مى خواست در فرستادن عذاب تعجيل مى فرمود و وضع را تغيير مى داد تا ظالم تكذيب شود و معلوم گردد كه گردش حقّ به كجاستو ليكن خداوند دنيا را سراى اعمال قرار داده است و آخرت را دار القرار تا آنان كه بد كردند كيفر كار خود بينند و آنان كه نيكى كردند پاداش خوب بيابند، سپس على(علیه السلام) فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا أَبُو سَعِيدٍ الْبَصْرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ صَدَقَةَ الْعَنْبَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

يَوْماً صَلَاةَ الْفَجْرِ، ثُمَّ انْفَتَلَ وَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا يُحَدِّثُنَا، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ فَقَدَ الشَّمْسَ فَلْيَتَمَسَّكْ بِالْقَمَرِ، وَ مَنْ فَقَدَ الْقَمَرَ فَلْيَتَمَسَّكْ بِالْفَرْقَدَيْنِ. قَالَ: فَقُمْتُ أَنَا وَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ وَ مَعَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ، فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنِ الشَّمْسُ قَالَ: أَنَا، فَإِذَا هُوَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) خَلَقَنَا وَ جَعَلَنَا بِمَنْزِلَةِ نُجُومِ السَّمَاءِ كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ، فَأَنَا الشَّمْسُ فَإِذَا ذَهَبَ بِي فَتَمَسَّكُوا بِالْقَمَرِ. قُلْنَا: فَمَنِ الْقَمَرُ قَالَ: أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ

ص: 9


1- . كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص262 باب 24 باب ما روي عن النبي في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح10

قَاضِي دِينِي وَ أَبُو وُلْدِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

قُلْنَا: فَمَنِ الْفَرْقَدَانِ قَالَ: الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام). ثُمَّ

مَكَثَ مَلِيّاً وَ قَالَ: فَاطِمَةُ هِيَ الزُّهَرَةُ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

جابر بن عبدالله انصاری گفت: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز بامداد را خواند و سپس برگشت و رو به ما فرمود: ای مردم! هرکه خورشید را گم کند باید به ماه درآویزد و هرکه ماه را گم کند باید به دو ستاره در آویزد. جابر گفت که من و ابو ایّوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و عرضه داشتیم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خورشید کیست؟ فرمود: منم. آن گاه برای ما مثال زد و فرمود: همانا خداوند والا ما را آفرید و به مانند ستارگان آسمان قرارمان داد که هرگاه ستاره ای نهانشود ستاره ای دیگر طلوع کند. و من خورشیدم که وقتی مرا بردند باید به ماه در آویزید. ما عرضه داشتیم: ماه کیست؟ فرمودند: برادرم جانشین و وزیر و ادا کننده بدهی ام و پدر فرزندانم و جانشین خاندانم علی بن ابیطالب(علیه السلام). ما عرضه داشتیم: و آن دو ستاره ی قطبی چه کسانی هستند؟ فرمودند: حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) سپس مدت درازی مکث کرده فرمودند: فاطمه(علیها السلام) همان ستاره ی بامداد است و خاندانم به همراه قرآن و قرآن به همراه ایشان است، از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ بُنْدَارَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعاً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَجَعَلْتُكَ نَبِيّاً وَ شَقَقْتُ لَكَ مِنِ اسْمِي اسْماً فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله)

ثُمَّ اطَّلَعْتُ

ص: 10


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح38

الثَّانِيَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ جَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ خَلِيفَتَكَ وَ زَوْجَ ابْنَتِكَ وَ أَبَا ذُرِّيَّتِكَ وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا لعلي [الْعَلِيُ] الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ وَ جَعَلْتُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) مِنْ نُورِكُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصِيرَ كَالشَّنِ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ مَا أَسْكَنْتُهُ جَنَّتِي وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِي يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّي فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(علیه السلام) وَ مُحَمَّدِ بْنِعَلِيٍّ(علیه السلام) وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ(علیه السلام) فِي وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ قُلْتُ يَا رَبِ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) وَ هَذَا الْقَائِمُ(علیه السلام)

الَّذِي يُحِلُ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي وَ هُوَ رَاحَةٌ لِأَوْلِيَائِي وَ هُوَ الَّذِي يَشْفِي قُلُوبَ شِيعَتِكَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَ الْجَاحِدِينَ وَ الْكَافِرِينَ فَيُخْرِجُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى طَرِيَّيْنِ فَيُحْرِقُهُمَا فَلَفِتْنَةُ النَّاسِ بِهِمَا يَوْمَئِذٍ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعِجْلِ وَ السَّامِرِيِّ.

مفضل بن عمر از حضرت صادق جعفر بن محمد(علیه السلام) روايت كرده كه آن جناب از پدر بزرگوارش و او از پدران خود و آنها از حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) روايت كرده اند كه فرمود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: كه چون كه من به آسمان سير داده شدم جناب رب الارباب جل جلاله وحى فرستاد و فرمود به من اى محمد(صلی الله علیه و آله) چون كه نظر مرحمت به زمين انداختم برگزيدم تو را از اهل زمين پس تو را پيغمبر قرار دادم و مشتق كردم از براى تو از اسم خود اسمى را پس منم محمود و توئى

ص: 11

محمد(صلی الله علیه و آله) پس چون كه ثانيا نظر كردم برگزيدم از اهل زمين على(علیه السلام) را و وى را وصى تو و جانشين تو و شوهر دختر تو و پدر ذريه تو قرار دادم و مشتق گردانيدم از براى او اسمى را از اسماء خودم پس منم على اعلى و او است على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) را از نور شما دو نفر قرار دادم پس از آن ولايت و محبت ايشان را بر ملائكه عرضه داشتم هر كه قبول ولايت نمود نزد من از مقربين درگاه شد اى محمد(صلی الله علیه و آله) اگر بنده مرا بندگى كند تا اينكه قطعه قطعه شود پس مثل انبان و مشك كهنه شود پس از آن نزد من انكار كند ولايت و محبت ايشان را او را در بهشت خود جاى ندهم و در سايه عرش خود مكان ندهم اى محمد(صلی الله علیه و آله) آيا دوست مي دارى ايشان را ببينى عرضه داشتم: بلى اى پروردگار من فرمود: بلند كند سر خود را پس چون سر خود را بلند نمودم ديدم انوار على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیهالسلام) و على بن الحسين(علیه السلام) و محمد بن على(علیه السلام) و جعفر بن محمد(علیه السلام) و موسى بن جعفر(علیه السلام) و على بن موسى(علیه السلام) و محمد بن على(علیه السلام) و على بن محمد(علیه السلام) و حسن بن على(علیه السلام) و حجة بن الحسن(علیه السلام) كه در وسط ايشان قائم(علیه السلام) بود مثل ستاره درخشنده، عرض كردم اى پروردگار من كيستند اين ها؟ فرمود: اين ها ائمه(علیهم السلام) هستند و آن كسى كه در وسط ايشان قائم(علیه السلام) است كسى است كه حلال مي كند حلال مرا و حرام مي كند حرام مرا و با او انتقام مي كشم از دشمنان خودم و او راحت دوستان من است و او كسى است كه شفا مي دهد قلوب شيعه تو را از ظلم ظالمان و جاحدان و كافران پس بيرون مى آورد دو بت بزرگ لات و عزى را در حالتى كه هر دو تر و تازه باشند پس مي سوزاند آنها را و فتنه كه مردم در آن وقت به جهت اين دو بت برپا كنند سخت تر است از فتنه گوساله و سامرى. (1)

ص: 12


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص58 باب 6 باب النصوص على الرضا ع بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح27

فضائل اهل بیت از زبان علی

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيِّ بْنِ صَدَقَةَ الْبَرْقِيُّ أَمْلَاهُ عَلَيَّ إِمْلَاءً مِنْ كِتَابِهِ، قَالَ حَدَّثَنَا [أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا] الرِّضَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أَتَى أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ إِلَى مَنْزِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ خَاطَبَاهُ فِي الْبَيْعَةِوَ خَرَجَا مِنْ عِنْدِهِ، خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَى الْمَسْجِدِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ بِمَا اصْطَنَعَ عِنْدَهُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا(صلی الله علیه و آله) مِنْهُمْ، وَ أَذْهَبَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ فُلَاناً وَ فُلَاناً أَتَيَانِي وَ طَالَبَانِي بِالْبَيْعَةِ لِمَنْ سَبِيلُهُ أَنْ يُبَايِعَنِي، أَنَا ابْنُ عَمِّ النَّبِيِّ(علیه السلام) وَ أَبُو ابْنَيْهِ، وَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا يَقُولُهَا أَحَدٌ غَيْرِي إِلَّا كَاذِبٌ، وَ أَسْلَمْتُ وَ صَلَّيْتُ، وَ أَنَا وَصِيُّهُ، وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِنْتِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ أَبُو حَسَنٍ(علیه السلام) وَ حُسَيْنِ(علیه السلام) سِبْطَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ، بِنَا هَدَاكُمُ اللَّهُ، وَ بِنَا اسْتَنْقَذَكُمْ مِنَ الضَّلَالَةِ، وَ أَنَا صَاحِبُ يَوْمِ الدَّوْحِ، وَ فِيَّ نَزَلَتْ سُورَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ، وَ أَنَا الْوَصِيُّ عَلَى الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا بَقِيَّتُهُ عَلَى الْأَحْيَاءِ مِنْ أُمَّتِهِ، فَاتَّقُوا اللَّهَ (يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ)(1) وَ (يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ )(2) ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بَيْتِهِ.

ص: 13


1- . محمد آیة 7
2- . النحل آیة 81

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: آنگاه که ابوبکر و عمر درباره ی بیعت با امیرالمومنین(علیه السلام) سخن گفتند، امیرالمومنین(علیه السلام) به مسجد رفت و خدا را برای برگزیدن اهل بیت از میان آنان سپاس و آفرین گفت، زیرا فرستاده ای از خودشان در میان آنان برانگیخت و پلیدی را از آنان برطرف کرده و به راستی پاکیزه شان کرد. سپس فرمود: فلانی و فلانی به نزد من آمدند و از من بیعت خواستند برای کسی که او باید با من بیعت می کرد. من پسر عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و پدر فرزندانش و راستگوی بزرگ و برادر رسول خدایم. که اگر کسی جز من این ها را بگوید دروغگو است. من پیش از همه اسلام آوردم و نماز گزاردم. من وصی او و همسر دخترش سرور زنان جهان و پدر حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) ودو نوه ی رسول خدایم. ماییم خاندان رحمت به سبب ما شما را هدایت می کند و به سبب ما شما را از گمراهی نجات می دهد. منم صاحب روز دوح یک سوره از قرآن درباره ی من نازل شده. منم وصی پیامبر بر اموات خاندانش. منم بازمانده ی او بر زندگان امتش پس از خدا پروا کنید تا شما را پایدار کند و نعمتش را بر شما تمام سازد. سپس حضرت به خانه اش بازگشت. (1)

اسامی اهل بیت در تورات و انجیل

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

ص: 14


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس22 ح1

فَقَالُوا يَا مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)....فَأَخْبِرْنِي عَنِ السَّادِسِ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مَكْتُوبَاتٍ فِي التَّوْرَاةِ أَمَرَ اللَّهُ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنْ يَقْتَدُوا بِمُوسَى فِيهَا مِنْ بَعْدِهِ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فَأَنْشَدْتُكَ بِاللَّهِ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُكَ تُقِرُّ لِي قَالَ الْيَهُودِيُّ نَعَمْ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَا فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ وَ هِيَ بِالْعِبْرَانِيَّةِ طاب ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

هَذِهِ الْآيَةَ (يَجِدُونَهُ

مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ )(1)

(وَ

مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ)(2)

وَ فِي السَّطْرِ الثَّانِياسْمُ وَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

وَ الثَّالِثِ وَ الرَّابِعِ سِبْطَيَّ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ فِي الْخَامِسِ أُمِّهِمَا فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ فِي التَّوْرَاةِ اسْمُ وَصِيِّي إِلْيَا وَ اسْمُ سِبْطَيَّ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ وَ هُمَا نُورَا فَاطِمَة(علیها السلام)

به من خبر ده از ششمين، در تورات پنج چيز نوشته است كه خدا به بنى اسرائيل دستور داد در آنها از موسى(علیه السلام) پيروى كنند پس از او. فرمود تو را بخدا اگر از آنها به تو اطلاع دادم به من اعتراف كنى؟ يهودى گفت آرى اى محمد(صلی الله علیه و آله) پيغمبر فرمود در تورات نوشته است مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و به عبرانى طاب ضبط شده و پس از آن اين آيه را (يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ ) در يابند آن را مكتوب نزد خود در تورات و انجيل مژده بخش به رسولى پس از خود بنام احمد و در سطر دوم نام وصيش على بن ابى طالب(علیه السلام) و در سوم و چهارم دو سبطش حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و در پنجم مادرشان فاطمه(علیها السلام) بانوى زنان جهانيان، در تورات، نام وصيم اليا و نام دو سبطم شبر و شبير و اين دو نور فاطمه(علیها السلام) هستند.... (3)

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ

ص: 15


1- . الاعراف آیة 157
2- . الصف آیة 6
3- . الأمالي( للصدوق) النص 192 المجلس الخامس و الثلاثون ح1

أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ:...أَوَّلُ مَا فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ هِيَ بِالْعِبْرَانِيَّةِ طاب ثُمَ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآيَةَ (يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ )(1) (وَ مُبَشِّراًبِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ)(2)

وَ فِي السَّطْرِ الثَّانِي اسْمُ وَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الثَّالِثِ وَ الرَّابِعِ سِبْطَيَّ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ فِي الْخَامِسِ أُمِّهِمَا فَاطِمَةَ(علیها السلام) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ فِي التَّوْرَاةِ اسْمُ وَصِيِّي إِلْيَا وَ اسْمُ سِبْطَيَّ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ وَ هُمَا نُورَا فَاطِمَةَ(علیها السلام) قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در تورات نوشته است مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و به عبرانى طاب ضبط شده و پس از آن اين آيه را (يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ

مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ) در يابند آن را مكتوب نزد خود در تورات و انجيل مژده بخش به رسولى پس از خود بنام احمد(صلی الله علیه و آله) و در سطر دوم نام وصيش على بن ابى طالب(علیه السلام) و در سوم و چهارم دو سبطش حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و در پنجم مادرشان فاطمه(علیها السلام) بانوى زنان جهانيان، در تورات، نام وصيم اليا و نام دو سبطم شبر و شبير و اين دو نور فاطمه(علیها السلام) هستند، يهودى گفت راست گفتى اى محمد(صلی الله علیه و آله). (3)

ص: 16


1- . الاعراف آیة 57
2- . الصف آیة 6
3- . الأمالي( للصدوق) النص192 المجلس الخامس و الثلاثون

درباره پنج تن آل عبا

قَوْلُهُ تَعَالَى (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ ) عَنْ أَنَسٍ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) (يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ ) قَالَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام)(بَيْنَهُما بَرْزَخٌ) النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) (يَخْرُجُ مِنْهُمَا) الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)

ابن عباس گويد: آن دو دريا (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ )(1) على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) هستند كه (بَيْنَهُما بَرْزَخٌ)(2) بين آن دو دريا فاصله اى است، پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آن دو، لؤلؤ و مرجان، يعنى (يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ)(3) حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) بيرون آيند.(4)

توسل انبیاء بر اهل بیت علیهم السلام

وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السِّنَانِيِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) خَلِيلًا لِكَثْرَةِ صَلَاتِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ.

امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: ابراهیم(علیه السلام) خلیل خدا شد چون بسیار بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) صلوات می فرستاد. (5)

ص: 17


1- . الرحمن آیة 19
2- . الرحمن آیة 20
3- . الرحمن آیة 22
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . وسائل الشيعة ج 7 ص194 باب34 باب استحباب الإكثار من الصلاة على محمد و آله عليهم السلام و اختيارها على ما سواها ح9

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ الدَّهَّانِ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا طَرَحَ إِخْوَةُ يُوسُفَ(علیه السلام) يُوسُفَ(علیه السلام) فِي الْجُبِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا غُلَامُ مَا تَصْنَعُ هَاهُنَا فَقَالَ إِنَّ إِخْوَتِي أَلْقَوْنِي فِي الْجُبِّ قَالَ فَتُحِبُّ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهُ قَالَ ذَاكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ شَاءَ أَخْرَجَنِي قَالَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لَكَ ادْعُنِي بِهَذَا الدُّعَاءِ حَتَّى أُخْرِجَكَ مِنَ الْجُبِّ فَقَالَ لَهُ وَ مَا الدُّعَاءُ فَقَالَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)(1) (ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ )(2) أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مِمَّا أَنَا فِيهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجاً قَالَ ثُمَّ كَانَ مِنْ قِصَّتِهِ مَا ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: چون برادران يوسف(علیه السلام) او را در چاه افكندند جبرئيل(علیه السلام) نزدش آمد و گفت: اى پسرك در اينجا چه مي كنى؟ گفت: همانا برادران من مرا در اين چاه افكندند جبرئيل(علیه السلام) گفت: مي خواهى كه از اين چاه بيرون آئى؟ يوسف گفت: اين با خداى عز و جل است اگر خواهد مرا بيرون آرد، امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس جبرئيل(علیه السلام) به او گفت: همانا خداى تعالى به تو فرمايد: مرا با اين دعا بخوان تا از چاه بيرونت آورم، يوسف(علیه السلام) گفت: آن دعا كدام است؟ گفت: بگو: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ ) أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مِمَّا أَنَا فِيهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجاً امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس داستانش همان شد كه خداوند در كتابش ياد فرموده است. (3)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ قَرَأْتُ عَلَى أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قُلْتُ حَدَّثَكُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ

ص: 18


1- . البقرة آیة 117
2- . الرحمن آیة 27
3- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 556 باب الدعاء للكرب و الهم و الحزن و الخوف ح4

قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) عَنِ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّى آدَمُ(علیه السلام) مِنْ رَبِّهِ (فَتابَ عَلَيْهِ ) قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ عَلَيْهِ.

ابن عباس گويد پرسيدم از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كلماتى را كه آدم دريافت از پروردگار خود و توبه او را پذيرفت فرمود به حق محمد(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) جز آنكه توبه ام بپذيرى و توبه اش را پذيرفت. (1)

الْبَاقِرُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ) كَلِمَاتٍ فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ كَذَا نَزَلَتْ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).

نيز حضرت باقر(علیه السلام) در تفسير آيه (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ) فرموده: منظور كلماتى است كه در باره حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و فرزندان آنان نازل شده. (2)

ص: 19


1- . الأمالي( للصدوق) النص 76 المجلس الثامن عشر ح20
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 43 ص32 باب 3 مناقبها و فضائلها و بعض أحوالها و معجزاتها صلوات الله عليها

امیرالمومنین و ائمه اطهار

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) الْآيَةَ أَوْرَدَ الْحَافِظُ ابْنُ مَرْدَوَيْهِ مِنْ أَزْيَدَ مِنْ مِائَةِ طَرِيقٍ أَنَّهَا فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ

خداوند مى فرمايد: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(1)

اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته است كه هر نوع رجس و پليدى را از شما دور سازد و از هر عيب پاك و منزه گرداند. حافظ ابن مردويه از بيش از يك صد طريق از راويان احاديث بازگو نموده كه اين آيه شريفه در باره محمد(صلی الله علیه و آله) على(علیه السلام) فاطمه(علیها السلام) حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) نازل گرديده و كسى با آنها در اين فضيلت بزرگ، همگام و همتا نيست.(2)

ص: 20


1- . الاحزاب آیة 33
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص405 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

باب سی ونهم: اندکی از دریای فضائل سیدالعالمین رسول خدا

اشاره

ص: 21

ولادت رسول خدا

ص: 22

و امّا، فخر کائنات، سیدالعالمین رسول خداست که برای ارشاد این امت سختی ها کشید و رنج ها برد و جسم گرامی اش را در راه هدایت این مردم فرسوده ساخت و مزدی از ایشان نمی خواست جز مودت و دوستی و پیروی از خاندان مکرمش، اکنون به قطره ای از دریای فضائل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه بزرگوارش اشاره می کنیم که این احادیث می تواند ذره ای از مقامات ایشان را تصویر کند.

وقایع هنگام ولادت رسول خدا

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَخْتَرِقُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ فَلَمَّا وُلِدَ عِيسَى(علیه السلام) حُجِبَ عَنْ ثَلَاثِ سَمَاوَاتٍ وَ كَانَ يَخْتَرِقُ أَرْبَعَ سَمَاوَاتٍ فَلَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حُجِبَ عَنِ السَّبْعِ كُلِّهَا وَ رُمِيَتِ الشَّيَاطِينُ بِالنُّجُومِ وَ قَالَتْ قُرَيْشٌ هَذَا قِيَامُ السَّاعَةِ كُنَّا نَسْمَعُ أَهْلَ الْكُتُبِ يَذْكُرُونَهُ وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أُمَيَّةَ وَ كَانَ مِنْ أَزْجَرِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ انْظُرُوا هَذِهِ النُّجُومَ الَّتِي يُهْتَدَى بِهَا وَ يُعْرَفُ بِهَا أَزْمَانُ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ فَإِنْ كَانَ رُمِيَ بِهَا فَهُوَ هَلَاكُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ إِنْ كَانَتْ ثَبَتَتْ وَ رُمِيَ بِغَيْرِهَا فَهُوَ أَمْرٌ حَدَثٌ وَ أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ كُلُّهَا صَبِيحَةَ وُلِدَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لَيْسَ مِنْهَا صَنَمٌ إِلَّا وَ هُوَ مُنْكَبٌّ عَلَى وَجْهِهِ وَ ارْتَجَسَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ إِيوَانُ كِسْرَى وَ سَقَطَتْ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ

ص: 23

شُرْفَةً وَ غَاضَتْ بُحَيْرَةُ سَاوَةَ وَ فَاضَ وَادِي السَّمَاوَةِ وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ فَارِسَ وَ لَمْ تَخْمُدْ قَبْلَ ذَلِكَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ رَأَى الْمُؤبَدَانُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِي الْمَنَامِ إِبِلًا صِعَاباً تَقُودُ خَيْلًا عِرَاباً قَدْ قَطَعَتْ دِجْلَةَ وَ انْسَرَبَتْ فِي بِلَادِهِمْ وَ انْقَصَمَ طَاقُ الْمَلِكِ كِسْرَى مِنْ وَسَطِهِ وَ انْخَرَقَتْ عَلَيْهِ دِجْلَةُ الْعَوْرَاءُ وَ انْتَشَرَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ نُورٌ مِنْ قِبَلِ الْحِجَازِ ثُمَّ اسْتَطَارَ حَتَّى بَلَغَ الْمَشْرِقَ وَ لَمْ يَبْقَ سَرِيرٌ لِمَلِكٍ مِنْ مملوك [مُلُوكِ] الدُّنْيَا إِلَّا أَصْبَحَ مَنْكُوساً وَ الْمَلِكُ مُخْرِساً لَا يَتَكَلَّمُ يَوْمَهُ ذَلِكَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْكَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ يَبْقَ كَاهِنَةٌ فِي الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا وَ عَظُمَتْ قُرَيْشٌ فِي الْعَرَبِ وَ سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ(علیه السلام) إِنَّمَا سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُمْ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ قَالَتْ آمِنَةُ إِنَّ ابْنِي وَ اللَّهِ سَقَطَ فَاتَّقَى الْأَرْضَ بِيَدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَيْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنِّي نُورٌ أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ وَ سَمِعْتُ فِي الضَّوْءِ قَائِلًا يَقُولُ إِنَّكِ قَدْ وَلَدْتِ سَيِّدَ النَّاسِ فَسَمِّيهِ مُحَمَّداً وَ أُتِيَ بِهِ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لِيَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ قَدْ بَلَغَهُ مَا قَالَتْ أُمُّهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْطَانِي هَذَا الْغُلَامَ الطَّيِّبَ الْأَرْدَانِ قَدْ سَادَ فِي الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمَانِ ثُمَّ عَوَّذَهُ بِأَرْكَانِ الْكَعْبَةِ وَ قَالَ فِيهِ أَشْعَاراً قَالَ وَ صَاحَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ في أَبَالِسَتِهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا مَا الَّذِي أَفْزَعَكَ يَا سَيِّدَنَا فَقَالَ لَهُمْ وَيْلَكُمْ لَقَدْ أَنْكَرْتُ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ لَقَدْ حَدَثَ فِي الْأَرْضِحَدَثٌ عَظِيمٌ مَا حَدَثَ مِثْلُهُ مُنْذُ وُلِدَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ(علیه السلام) فَاخْرُجُوا فَانْظُرُوا مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِي قَدْ حَدَثَ فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا مَا وَجَدْنَا شَيْئاً فَقَالَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنَا لِهَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ انْغَمَسَ فِي الدُّنْيَا فَجَالَهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْحَرَمِ

ص: 24

فَوَجَدَ الْحَرَمَ مَحْفُوظاً بِالْمَلَائِكَةِ فَذَهَبَ لِيَدْخُلَ فَصَاحُوا بِهِ فَرَجَعَ ثُمَّ صَارَ مِثْلَ الصِّرِّ [الصُّرَدِ] وَ هُوَ الْعُصْفُورُ فَدَخَلَ مِنْ قِبَلِ حِرَاءَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَرَاكَ لَعَنَكَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ حَرْفٌ أَسْأَلُكَ عَنْهُ يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِي حَدَثَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ فِي الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ وُلِدَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ هَلْ لِي فِيهِ نَصِيبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِي أُمَّتِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ رَضِيتُ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود ابليس تا آسمان هفتم را در مينوشت و چون عيسى(علیه السلام) زاده شد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار ديگر ميرفت و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) متولد شد از هفت آسمان ممنوع شد و شياطين را با تير مي زدند، قريش گفتند اين قيام همان كسى است كه مي شنيديم اهل كتاب او را نام مي بردند، عمرو بن اميه كه ستاره شناس تر مردم جاهليت بود گفت به ستاره ها توجه كنيد كه راهنما بودند و وقت زمستان و تابستان با آنها شناخته مى شود اگر آنها سقوط كنند همه چيز هلاك شود و اگر آنها برجايند و ستاره هاى ديگرى سقوط مي كنند امر تازه ايست، در صبح روز ولادت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) همه بت ها سرنگون شدند و به روی بر خاك افتادند، در آن شب طاق كسرى ترک برداشت و چهارده كنگره از آن فروريخت و درياچه ساوه خشك شد و وادى ساوه پر از آب شد و آتشكده فارس كه از هزار سال فروزان بود خاموش گرديد و مؤبدان در خواب ديدند كه شتران سختى اسبان عربى را يدك دارند و از دجله گذشتند و در بلاد عجم منتشر شدند و طاق كسرى از وسط شكست و رود دجله عريان بر آن مسلط شد و در آن شب نورى از سمت حجاز برآمد و تا مشرق تتق كشيد و تخت همه سلاطين وارونه شد و خودشان لال شدند و در آن روز نتوانستند سخن گويند دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد و كاهنه هاى عرب از همزاد شيطانى خود ممنوع شدند و قريشدر ميان عرب آل اللَّه ناميده شدند. امام صادق(علیه السلام) فرمود آنها را آل اللَّه گفتند براى آنكه در بيت اللَّه بودند آمنه گفت بخدا

ص: 25

چون فرزندم سقوط كرد دست بر زمين نهاد و سر به آسمان برآورد و بدان نگريست و نورى از من تابيد كه همه چيز را روشن كرد و در آن نور شنيدم كه گوينده مي گفت تو سيد عرب را زادى و او را محمد(صلی الله علیه و آله) بنام و عبد المطلب(علیه السلام) آمد كه او را ديدار كند و آنچه مادرش گفته بود شنيده بود او را در دامن گرفت و گفت حمد خدا را كه اين پسر را به من داد كه اندامى خوشبو دارد و در گهواره بر همه پسران آقا است و باركان كعبه او را پناهيد و اشعارى در باره او سرود و ابليس در ميان اعوان خود فرياد كشيد و همه ابليسان گردش را گرفتند و گفتند: آقاى ما تو را چه به هراس افكنده؟ گفت واى بر شما از ديشب وضع آسمان و زمين را ديگرگون بينيم در زمين تازه عجيبى رخ داده كه از زمان ولادت عيسى(علیه السلام) تا كنون سابقه نداشته برويد و خبرى از اين پيش آمد تازه بگيريد همه پراكنده شدند و برگشتند و گفتند ما تازه اى نديديم ابليس گفت من خود بايد خبر گيرم در دنيا به گردش پرداخت تا به ناحيه حرم مكه رسيد ديد فرشتگان گرد آن را گرفتند و خواست وارد آن شود به او بانك زدند و بر گشت و چون گنجشكى گرديد و از طرف غار حرى برآمد كه جبرئيل(علیه السلام) به او نهيب زد برو اى ملعون گفت اى جبرئيل(علیه السلام) از تو سخنى پرسم بگو كه از ديشب تا كنون چه تازه اى رخ داده؟ گفت محمد(صلی الله علیه و آله) متولد شده، گفت مرا در او بهره اى است؟ گفت: نه گفت: در امتش چطور؟ گفت: آرى؟ گفت: خشنودم.(1)

الصَّادِقُ(علیه السلام) أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ عَلَى وُجُوهِهَا وَ ارْتَجَسَ إِيْوَانُ كِسْرَى وَ سَقَطَ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرَافَةً وَ غَاضَتْ بُحَيْرَةُ سَاوَةَ وَ خَمَدَتْ نَارُ فَارِسَ وَ لَمْ تُخْمَدْ قَبْلَ ذَلِكَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ لَمْ يَبْقَ سَرِيرٌ لِمَلِكٍ إِلَّا أَصْبَحَ مَنْكُوساً وَالْمَلِكُ مُخْرَساً لَا يَتَكَلَّمُ يَوْمَهِ ذَلِكَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْكَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ تَبْقَ كَاهِنَةٌ فِي الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا

ص: 26


1- . الأمالي( للصدوق) النص285 المجلس الثامن و الأربعون ح1

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در هنگام ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) عظیم الشان، بت ها به صورت، به زمین افتادند. پادشاهی نماند، مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند. در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت. (1)

ص: 27


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 1 ص30 فصل في مولده

رفتار رسول خدا با امتش

ص: 28

هم و غم فراوان رسول خدا برای هدایت امت

(إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ)

اگر [چه] بر هدايت آنان حرص ورزى، ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى كند، و براى ايشان يارى كنندگانى نيست. (1)

(إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ )

در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى كند، و او به راه يافتگان داناتر است (2)

(لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ)

شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمى آورند، جان خود را تباه سازى اگر بخواهيم، معجزه اى از آسمان بر آنان فرود مى آوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد(3)

(وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ )سخن آنان تو را غمگين نكند، زيرا عزّت، همه از آنِ خداست. او شنواى داناست.(4)

(أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ)

ص: 29


1- . النحل آیة 37
2- . القصص آیة 56
3- . الشعراء الآیات 3و4
4- . یونس آیة 65

آيا آن كس كه زشتىِ كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مى بيند [مانند مؤمن نيكوكار است]؟ خداست كه هر كه را بخواهد بى راه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند. پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون] بر آنان، جانت [از كف] برود، قطعاً خدا به آنچه مى كنند داناست (1)

(فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً)

شايد، اگر به اين سخن ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه، در پيگيرىِ [كار]شان تباه كنى.(2)

(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ)

اى پيامبر، كسانى كه در كفر شتاب مى ورزند، تو را غمگين نسازند؛ [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند: «ايمان آورديم»، و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود.... (3)

(وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ)

و قطعاً مى دانيم كه سينه تو از آنچه مى گويند تنگ مى شود(4) (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ)

قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.(5)

ص: 30


1- . فاطر آیة 8
2- . الکهف آیة 6
3- . المائدة آیة 41
4- . الحجر آیة 97
5- . التوبة آیة 128

( وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنينَ)

و بيشتر مردم هر چند آرزومند باشى ايمان آورنده نيستند. (1)

(قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ)

به يقين، مى دانيم كه آنچه مى گويند تو را سخت غمگين مى كند. در واقع آنان تو را تكذيب نمى كنند، ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى كنند. (2)

(وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَ مِنَ الْجاهِلينَ)

و اگر اعراض كردن آنان [از قرآن] بر تو گران است....(3)

(ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)

قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى (4)

(وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ)

و اگر پروردگار تو مى خواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى كنى كه بگروند؟(5) (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ)

ص: 31


1- . یوسف آیة 103
2- . الانعام آیة 33
3- . الانعام آیة 35
4- . طه آیة 2
5- . یونس آیة 99

و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى دهند و مى گويند: او زودباور است. بگو: گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و (سخن) مؤمنان را باور مى كند، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده اند رحمتى است. و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى رسانند، عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت. (1)

(وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ )

و صبر كن و صبر تو جز به (توفيق) خدا نيست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى كنند دل تنگ مدار. (2)

(وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ)

و كسانى كه در كفر مى كوشند، تو را اندوهگين نسازند كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى رسانند. خداوند مى خواهد در آخرت براى آنان بهره اى قرار ندهد، و براى ايشان عذابى بزرگ است. (3)

(فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ)

پس اگر تو را تكذيب كردند، [بدان كه] پيامبرانى [هم] كه پيش از تو، دلايل روشن و نوشته ها و كتاب روشن آورده بودند، تكذيب شدند. (4)

(وَ مَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ)

ص: 32


1- . التوبة آیة 61
2- . النحل آیة 127
3- . آل عمران آیة 176
4- . آل عمران آیة 184

و هر كه كفر ورزد، نبايد كفر او تو را غمگين گرداند. بازگشتشان به سوى ماست، و به آنچه كرده اند آگاهشان خواهيم كرد. در حقيقت، خدا به راز دلها داناست (1)

اخلاق عظیم رسول خدا

(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ)

پس به [بركتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل كنندگان را دوست مى دارد. (2)

(وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ)

و راستى كه تو را خويى والاست. (3)

(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ)

و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.(4)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ

ص: 33


1- . لقمان آیة 23
2- . آل عمران آیة 159
3- . قلم آیة 4
4- . الانبیاء آیة 107

الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ يَهُودِيّاً كَانَ لَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)دَنَانِيرُ فَتَقَاضَاهُ فَقَالَ لَهُ يَا يَهُودِيُّ مَا عِنْدِي مَا أُعْطِيكَ قَالَ فَإِنِّي لَا أُفَارِقُكَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى تَقْضِيَنِي فَقَالَ إِذاً أَجْلِسَ مَعَكَ فَجَلَسَ مَعَهُ حَتَّى صَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ الْغَدَاةَ وَ كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَتَهَدَّدُونَهُ وَ يَتَوَاعَدُونَهُ فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَا الَّذِي تَصْنَعُونَ بِهِ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَهُودِيٌّ يَحْبِسُكَ فَقَالَ لَمْ يَبْعَثْنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنْ أَظْلِمَ مُعَاهَداً وَ لَا غَيْرَهُ فَلَمَّا عَلَا النَّهَارُ قَالَ الْيَهُودِيُّ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ شَطْرُ مَالِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمَا وَ اللَّهِ مَا فَعَلْتُ بِكَ الَّذِي فَعَلْتُ إِلَّا لِأَنْظُرَ إِلَى نَعْتِكَ فِي التَّوْرَاةِ فَإِنِّي قَرَأْتُ فِي التَّوْرَاةِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ وَ مُهَاجَرُهُ بِطَيْبَةَ وَ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا سَخَّابٍ وَ لَا مُتَزَيِّنٍ [مُتَرَيِّنٍ] بِالْفُحْشِ وَ لَا قَوْلِ الْخَنَى وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ هَذَا مَالِي فَاحْكُمْ فِيهِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ كَانَ الْيَهُودِيُّ كَثِيرَ الْمَالِ...

امام هفتم نقل از پدرانش فرمود يك يهودى چند اشرفى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى خواست و از او مطالبه كرد فرمود چيزى ندارم به تو بدهم گفت اى محمد(صلی الله علیه و آله) از تو جدا نشوم تا بپردازى فرمود در اين صورت با تو مى نشينم با او نشست تا در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و بامداد را با يارانش خواند، اصحاب او يهودى را تهديد مى كردند و نهيب مى دادند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنها نگاهى كرد و فرمود: با او چه كار مى كنيد؟ عرضه داشتند: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) يك يهودى تو را باز داشت كرده فرمود: خدا مرا نفرستاده كه به كافر هم پيمانى يا ديگرى ستم كنم و چون روز برآمد يهودى گفت اشهد ان لا اله الا اللَّه و گواهم كه تو رسول خدائى و نيمى از مالم را در

ص: 34

راه خدا دادم به خدا اين كار با تو نكردم جز آنكه صفت تو را در تورات بررسى كنم چون صفت تو را در تورات خواندم كه محمد بن عبد اللَّه(صلی الله علیه و آله) مولدش مكه است و به مدينه مهاجرت كند كج خلق و سخت گير نيست بد سخن و هرزه گونيست و من گواهم كه معبود حقى جز خدا نيست و تو رسول خدائى و اين مال من در اختيار تو است و به دستور خدا در آن حكم كن و مال بسيارى داشت. (1)

وَ بَعَثَنِي قَوْمِي إِلَيْكَ رَائِداً أَبْغِي أَنْ أَسْتَحْلِفَكَ وَ أَخْشَى أَنْ تَغْضَبَ قَالَ لَا أَغْضَبُ إِنِّي أَنَا الَّذِي سَمَّانِيَ اللَّهُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ محمد(صلی الله علیه و آله) [مُحَمَّداً] رَسُولَ اللَّهِ الْمُجْتَبَى الْمُصْطَفَى لَيْسَ بِفَحَّاشٍ وَ لَا سَخَّابٍ فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَا يُتْبِعُ السَّيِّئَةَ السَّيِّئَةَ وَ لَكِنْ يُتْبِعُ السَّيِّئَةَ الْحَسَنَةَ فَسَلْنِي عَمَّا شِئْتَ وَ أَنَا الَّذِي سَمَّانِيَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ)(2) فَسَلْ عَمَّا شِئْتَ

پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک اعرابی به نزد فردی از بنی عامر آمد و از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سراغ گرفت ... به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نوشت: قوم من، مرا به عنوان پیشگام به سوی تو فرستادند. می خواهم که تو را قسم دهم ولی می ترسم که عصبانی شوی. فرمود: من خشمگین نمی شوم. من کسی هستم که خداوند در تورات و انجیل، مرا محمّد(صلی الله علیه و آله)، رسول، مجتبی و مصطفی نامیده است، کسی که فحّاش نیست و در بازار عربده نمی کشد، جوابِ بدی را به بدی نمی دهد، بلکه جواب بدی را با خوبی می دهد. پس هرچه می خواهی از من بپرس. من کسی هستم که خدا در قرآن در شأن او گفته است: (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ) پس هرچه می خواهی بپرس. (3)

تفسير العياشي عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ النَّاسِ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) إِنْ كَانَ لَهُ حَقٌّ فَمَا مَنَعَهُ أَنْ يَقُومَ بِهِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُكَلِّفْ هَذَا إِلَّا إِنْسَاناً وَاحِداً رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ (فَقاتِلْ فِي سَبِيلِاللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ

ص: 35


1- . الأمالي( للصدوق) النص 465 المجلس الحادي و السبعون ح6
2- . آل عمران آیة 159
3- . تفسير العياشي ج 1 ص204 [سورة آل عمران(3): آية 159]

حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ)(1) فَلَيْسَ هَذَا إِلَّا لِلرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ لِغَيْرِهِ (إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ)(2) فَلَمْ يَكُنْ يَوْمَئِذٍ فِئَةٌ يُعِينُونَهُ عَلَى أَمْرِهِ

امام صادق(علیه السلام) هرگز چنین نبود که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) طلب کمک شود و او بگوید: نه، اگر چیزی داشت، می بخشید و اگر چیزی نداشت می فرمود: «إن شاءالله می یابی» و هرگز با بدی پاسخ نداد. و از زمانی که آیه: (فَقَاتِلْ

فِی سَبِیلِ اللهِ لاَ تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ) بر او نازل شد، با هر لشکری روبرو می شد، فرماندهی را خود برعهده می گرفت. (3)

مهربانی رسول خدا نسبت به مردم

يَرْفَعُهُ إِلَى الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرٌ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيٌّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَال ....وَ كَانَ يَقُولُ خَالَطَ حُبِّي دِمَاءَ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ يُؤْثِرُونِّي عَلَى الْآباءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَقَدْ كَانَ أَرْحَمَ النَّاسِ وَ أَرْأَفَهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): دوستى من با خون امّتم آميخته گشته و مرا بر پدران و مادران و خودشان ترجيح مى دهند. او (پيامبر(صلی الله علیه و آله)) نسبت به مردم مهربان بود و با آنان رأفت داشت، خداوند مى فرمايد: (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌعَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ )(4) به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است. (5)

ص: 36


1- . النساء آیة 84
2- . الانفال آیة 16
3- . البرهان في تفسير القرآن ج 2 ص139 [سورة النساء(4): آية 84] ح2592
4- . التوبة آیة 128
5- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص407 في جوابه ع عن حبر اليهود

مقام رسول خدا

ص: 37

برخی از اسامی پیامبر

قَالَ وَ سَأَلَ بَعْضُ الْيَهُودِ رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّيتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً قَالَ: أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّي فِي الْأَرْضِ مَحْمُودٌ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّي فِي السَّمَاءِ أَحْمَدُ مِنْهُ، وَ أَمَّا الْبَشِيرُ فَأُبَشِّرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ بِالْجَنَّةِ وَ أَمَّا النَّذِيرُ فَأُنْذِرُ مَنْ عَصَى اللَّهَ بِالنَّارفردی یهودی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پرسید: چرا نام تو محمّد(صلی الله علیه و آله) و احمد(صلی الله علیه و آله) و بشیر و نذیر است؟ فرمود: محمّد(صلی الله علیه و آله) است، چون من در زمین ستوده شده هستم. احمد(صلی الله علیه و آله) است، چون در آسمان ستوده تر از زمین هستم. بشیر است، چون هرکه خداوند را اطاعت کند، به بهشت بشارت می دهم. و نذیر است، چون هرکه از فرمان خدا سرپیچی کند، به آتش بیم می دهم. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الصَّلْتِ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اسْمَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) الْمَاحِي وَ فِي تَوْرَاةِ مُوسَى(علیه السلام) الْحَادُّ وَ فِي إِنْجِيلِ عِيسَى(علیه السلام) أَحْمَدُ وَ فِي الْفُرْقَانِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قِيلَ فَمَا تَأْوِيلُ الْمَاحِي فَقَالَ الْمَاحِي صُورَةَ الْأَصْنَامِ وَ مَاحِي الْأَوْثَانِ وَ الْأَزْلَامِ وَ كُلِّ مَعْبُودٍ دُونَ الرَّحْمَنِ قِيلَ فَمَا تَأْوِيلُ الْحَادِّ قِيلَ يُحَادُّ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ دِينَهُ قَرِيباً كَانَ أَوْ بَعِيداً قِيلَ فَمَا تَأْوِيلُ أَحْمَدَ قَالَ حَسُنَ ثَنَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ فِي الْكُتُبِ بِمَا حُمِدَ مِنْ أَفْعَالِهِ قِيلَ فَمَا تَأْوِيلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ وَ جَمِيعَ أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِيعَ أُمَمِهِمْ يَحْمَدُونَهُ وَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ

ص: 38


1- . تفسير القمي ج 2 ص365 [سورة الصف(61): الآيات 1 الى 6]

اسْمَهُ لَمَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ

امام پنجم فرمود نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صحف ابراهيم(علیه السلام) ماحى است و در تورات موسى(علیه السلام) الحاد و در انجيل عيسى(علیه السلام) احمد و در فرقان محمد(صلی الله علیه و آله) است عرض شد ماحى يعنى چه؟ فرمود: نابود كننده بت ها و وثن ها و قمارها و هر معبودى جز خداى رحمان عرض شد معنى الحاد چيست فرمود: مبارزه كند با هر كه با خدا و دينش بستيزد خويشباشد يا بيگانه عرضه داشت: احمد يعنى چه؟ فرمود خداى عز و جل در كتب خود او را نيك ستوده عرضه داشت: محمد(صلی الله علیه و آله) يعنى چه؟ فرمود: براستى خدا و فرشتگانش و همه پيغمبرانش و رسولانش و همه امت هايش او را تمجيد كنند و بر او رحمت فرستند، نامش بر عرش نوشته است مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه(1)

مقام پیامبر

حَدَّثَنِي أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ النَّخَعِيِّ الْقَاضِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: جَاءَ إِبْلِيسُ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) وَ هُوَ يُنَاجِي رَبَّهُ فَقَالَ لَهُ مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَا تَرْجُو مِنْهُ وَ هُوَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ يُنَاجِي رَبَّهُ فَقَالَ أَرْجُو مِنْهُ مَا رَجَوْتُ مِنْ أَبِيهِ آدَمَ(علیه السلام) وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ وَ كَانَ فِيمَا نَاجَاهُ أَنْ قَالَ لَهُ يَا مُوسَى(علیه السلام) لَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ إِلَّا لِمَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِي وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ خَوْفِي وَ قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ لَمْ يَبِتْ مُصِرّاً عَلَى الْخَطِيئَةِ وَ عَرَفَ حَقَّ أَوْلِيَائِي وَ أَحِبَّائِي فَقَالَ يَا رَبِّ تَعْنِي بِأَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ إِسْحَاقَ(علیه السلام) وَ يَعْقُوبَ(علیه السلام) فَقَالَ هُمْ

ص: 39


1- . الأمالي( للصدوق) النص71 المجلس السابع عشر ح2

كَذَلِكَ يَا مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنِّي أَرَدْتُ مَنْ مِنْ أَجْلِهِ خَلَقْتُ آدَمَ(علیه السلام) وَ حَوَّاءَ(علیها السلام) وَ مَنْ مِنْ أَجْلِهِ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ فَقَالَ مُوسَى(علیه السلام) وَ مَنْ هُوَ يَا رَبِّ فَقَالَ مُحَمَّدٌ أَحْمَدُ شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِي لِأَنِّي أَنَا الْمَحْمُودُ فَقَالَ مُوسَى(علیه السلام) يَا رَبِّ اجْعَلْنِي مِنْ أُمَّتِهِ قَالَ أَنْتَ يَا مُوسَى(علیه السلام) مِنْ أُمَّتِهِ إِذَا عَرَفْتَهُ وَ عَرَفْتَ مَنْزِلَتَهُ وَ مَنْزِلَةَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِنَّ مَثَلَهُ وَ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَنْ خَلَقْتُ كَمَثَلِ الْفِرْدَوْسِ فِي الْجِنَانِ لَا يَيْبَسُ وَرَقُهَا وَ لَا يَتَغَيَّرُ طَعْمُهَا فَمَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفَ حَقَّهُمْ جَعَلْتُ لَهُعِنْدَ الْجَهْلِ حِلْماً وَ عِنْدَ الظُّلَمِ نُوراً وَ أُجِيبُهُ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَنِي وَ أُعْطِيهِ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَنِي.

حفص بن غياث نخعى گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: موسى بن عمران(علیه السلام) مشغول راز و نياز با پروردگار خويش بود كه ابليس به آنجا آمد يكى از فرشتگان به او گفت: در چنين حال خوشى كه وى سرگرم مناجات با خداى خويش است از او چه مى خواهى؟ شيطان گفت: همان را كه از پدرش «آدم(علیه السلام)» هنگامى كه در بهشت بود اميد داشتم. در ضمن مناجات قسمتى از آنچه را خدا به حضرت موسى(علیه السلام) فرمود اين بود: اى موسى(علیه السلام) من نماز را نمى پذيرم مگر از شخصى كه در برابر عظمتم كرنش نمايد، و همواره در دلش از من ترس باشد، روز خود را به ياد من سپرى سازد، و شب را با آلودگى به گناه به صبح نرساند، و نيز حق دوستان مخلص و ياران وفادار مرا بشناسد. موسى(علیه السلام) عرضه داشت: پروردگارا آيا مقصود از دوستان و اوليائت «ابراهيم(علیه السلام) و اسحاق(علیه السلام) و يعقوب(علیه السلام)» هستند؟ فرمود: اى موسى(علیه السلام) ايشان چنانند، و ليكن مقصود من آن كسى است كه براى وجود او پدر و مادر بشر (آدم(علیه السلام) و حوّا(علیها السلام)) را آفريدم، و به خاطر او بهشت و جهنم را پديد آوردم، حضرت موسى(علیه السلام) عرضه داشت: خداوندا او كيست؟ فرمود: محمّد(صلی الله علیه و آله) احمد كه نامش را از اسم خود مشتق ساخته ام، چون من محمودم. موسى(علیه السلام) در خواست كرد كه خداوندا

ص: 40

مرا از امّت او گردان. فرمود: اى موسى(علیه السلام) اگر او را بشناسى و به مقام وى و خاندانش آگاه شوى از امّت او خواهى بود، زيرا مثل او و خاندان پاكش، مثل باغ بهشت است كه برگش نمى خشكد و مزه اش تغيير نمى كند، و هر كه آنان را شناخت و حقّشان را دانست، هر گاه بر اثر نادانى عمل ناشايسته اى از او سربزند در كيفر او شتاب نمى ورزم، درتاريكي ها برايش فروغى قرار مى دهم، و قبل از آنكه از من سؤالى كند نيازش را برطرف مى كنم و قبل از تقاضاى او عطايش مى دهم. (1)

برتری رسول خدا و ائمه اطهار بر تمام ملائکه و انبیاء

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ [أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ] مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ عُبَيْدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ نَصْرٍ الْأَنْبَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُوقٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُتْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

يَقُول: ...لَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا الْأَنْبِيَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَة قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَنَحْنُ أَفْضَلُ أَمِ الْمَلَائِكَةُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ نَحْنُ أَفْضَلُ خَيْرُ خَلِيقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِيطِ الْأَرْضِ وَ خِيَرَةُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ كَيْفَ لَا نَكُونُ خَيْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِيدِهِ فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِيلَ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّه

ص: 41


1- . معاني الأخبار النص54 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح1

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): اگر ما نبودیم خداوند بهشت و جهنّم و انبیاء و ملائکه را خلق نمی نمود. علی(علیه السلام) عرضه داشت: يا رسول اللَّه! پس ما از ملائكه برتريم. فرمود: يا على! ما بهتر از تمام خلايق خدا در زمين هستيم و بهتريم از ملائک مقرب و چطور از آن ها بهتر نباشيم با اينكه ما بر آن ها در معرفت و شناخت خدا و توحيد سبقت گرفتيم آن ها به وسيله ما خدا را شناختند و پرستش كردند و راه را يافتند به سوى شناخت خدا.(1)حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام)

عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئيلُ(علیه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُ الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ

ص: 42


1- . كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص158 باب ما روي عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ص عن النبي ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر

وَ لَا الْأَرْضَ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقُ أَرْوَاحِنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَحْمِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ يَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُنَالَ عِظَمُ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا يَحِقُّ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَيْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعْمَتِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ....

از امام رضا(علیه السلام) از آباء كرامش از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه مي فرمود: خلق نفرموده خداوند كسيرا افضل و گرامى تر از من، على(علیه السلام) عرضه داشت: يا رسول اللَّه! شما افضلید يا جبرئيل(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا على! پروردگار فضيلت داده انبياء و مرسلين خود را بر ملائكهﻱ مقربين، و فضيلت داده مرا بر تمامى انبیاء و فضيلت بعد از من براى تو و سپس براى ائمه بعد از تو باشد، و ملائكه خادمان مایند. يا على! ملائكه حملة العرش و ملائكه اطراف آن حمد و ستايش مي نمايند خداوند را و طلب مغفرت مي كنند براى کسانی که ايمان

ص: 43

آورده اند به ولايت ما يا على! اگر ما نبوديم خداى تعالى خلق نمي فرمود آدم(علیه السلام) و حوا و بهشت و جهنّم و آسمان و زمين را و چگونه ما افضل نباشيم از ملائكه و حال آن كه سبقت و پيشى گرفتيم بر ملائكه در خداشناسى و تسبيح و تهليل و تقديس خداوند.....و علّت سبقت ما اين شد كه، اول چیزی که خداوند آفرید ارواح ما بود، پس از آن ما را به یگانگی و شکر خود گویا نمود، بعد از آن ملائکه را آفرید و وقتی آنان ارواح ما را یک نور واحد مشاهده کردند ما را بزرگ شمردند. پس ما شروع به تسبیح پروردگار نمودیم تا ملائکه بدانند ما مخلوق هستیم و خداوند منزه است از این که

دارای صفات ما باشد، و ملائکه نیز پس از ما شروع به تسبیح نموده و او را منزه از صفات ما شمردند. وقتی مشاهدهﻱ عظمت مقام ما نمودند ما خدا را تهلیل گفتیم تا ملائکه بدانند که جز او پروردگاری نیست و ما بنده ایم نه خدا، تا این که هم ردیف با او یا در مقامی پایین تر از او، ما را پرستش نکنند (زیرا تنها خداوند سزاوار پرستش است) آنان نیز گفتند Sلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُR و بار دیگر چون بزرگی مقام ما را مشاهده کردند. Sاللَّهَ أَكْبَرُR گفتیم تا ملائکه بدانند خداوند بزرگتر از آنست که مقامش درک شود مگر به وسیلهﻱ خودش، ونیز وقتی مشاهده کردند خداوند چقدر عزّت و نیرو به ما داده، گفتیم Sلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِR تا ملائکه بدانند حرکت و نیروئی نیست. مگر به یاری و مدد خداوند و چون نعمت های خدا را بر ما مشاهده نموده واطاعت از ما را واجب دیدند گفتیم Sالْحَمْدُ لِلَّهِR پس ملائکه الهی به واسطهﻱ ما به شناخت توحید خدا، تهلیل، تحمید و تمجید او هدایت یافتند....(1)

ص: 44


1- . علل الشرایع: ج1 ص5 باب7 العلة التي من أجلها صارت الأنبياء و الرسل و الحجج ص أفضل من الملائكة ح1.

مقام پیامبر از زبان امام سجاد علیه السلام

أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ (مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى )(1) أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ (دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى )(2) أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله)

امام سجاد(علیه السلام) در مجلس یزید لعنة الله علیه این چنان از مقام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن می گوید: من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم. من فرزند بزرگمردی هستم که حجر الاسود را با عبای خویش جا به جا کرد و بر سر جایش نصب فرمود. من فرزند بهترین انسانی هستم که جامه احرام بر تنکرده و بر گرد خانه ی خدا به طواف پرداخته است. من فرزند بهترین انسانی هستم که کفش پوشید و آن گاه برای طواف بر گرد خانه ی خدا آن را از پا درآورد، من فرزند بهترین طواف گران و بهترین سعی کنندگانم. من فرزند بهترین حج گزاران و برترین لبیک گویان به دعوت خدایم، من فرزند آن بزرگ پیشوایی هستم که بر آن مرکب آسمانی سوار شد و در این فضای بی کران به پرواز درآمد، من فرزند آن پیامبری هستم که شبانگاه از مکه و از کهن ترین معبد توحید و رسالت، به سوی مسجد الاقصی پرواز داده شد. من فرزند آن کسی هستم که در شب معراج و سیر وصف ناپذیر آسمانی اش به سدرة المنتهی رسید، و نزدیکترین پیام آوران خدا به بارگاه او بود، من فرزند آن کسی هستم

ص: 45


1- . الاسراء آیة 1
2- . النجم الآیات 8 و 9

که در اوج آسمان ها با فرشتگان نماز خواند و آنان با شادمانی به او اقتدا کردند، من فرزند آن کسی هستم که خدای فرزانه آنچه را می خواست به او وحی فرمود، من فرزند محمد(صلی الله علیه و آله) آن پیامبر برگزیده بارگاه خدا هستم.... (1)

مقام پیامبر از زبان امام رضا علیه السلام

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ أَهْلُ الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله)

عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ )(2) وَ قَالَ (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ )(3) وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَعَالَى وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ

ص: 46


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 45 ص138 باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة و ما ظهر من إعجازه صلوات الله عليه في تلك الأحوال
2- . النساء آیة 80
3- . الفتح آیة 10

جَلَّ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ )(1) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ (كُلُّ

شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ )(2) فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ فِي دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِيمٌ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَا يَرَانِي بَعْدَ أَنْ يُفَارِقَنِي يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِمَكَانٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْأَبْصَارِ وَ الْأَوْهَامِ قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَى النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ فَقَالَ لَا هُمْ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) وَ كَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْ ءٍ وَ يُخَلَّدُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ )(3) وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

لَمَّاعُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَخَذَ بِيَدِي جَبْرَئِيلُ فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِي مِنْ رُطَبِهَا فَأَكَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِكَ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ(علیها السلام)

فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ(علیها السلام) فَفَاطِمَةُ(علیها السلام) حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَكُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(علیها السلام).

از عبد اللّه السلام بن صالح الهروى مروى است كه گفت من به على بن موسى الرضا(علیه السلام) عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) چه مي فرمائيد در اين حديث كه اهل حديث روايت كرده اند كه مؤمنين در بهشت از منزل هاى خود خداوند را مى بينند فرمود: اى ابا صلت! (اینگونه نیست که گفته اند) خداى تبارك و تعالى تفصيل داد پيغمبر گرامى خود محمد(صلی الله علیه و آله) را بر جميع خلق از پيغمبران و ملائكه و طاعت او

ص: 47


1- . الرحمن الآیات 26و27
2- . القصص آیة 88
3- . الرحمن الآیات43و44

را اطاعت خود قرار داده و پيروى او را پيروى خود قرار داد و زيارت او را در دنيا و آخرت زيارت خود قرار داد و فرمود هر كه رسول(صلی الله علیه و آله) را اطاعت كند خداوند را اطاعت كرده است و فرمود: كسانى كه بيعت كنند تو را اى رسول محترم(صلی الله علیه و آله) خدا را بيعت كرده اند و دست خدا بالاى دست خلق است يعنى چون دست خلق نيست و پيغمبر مكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه مرا زيارت كند در حيات و زندگى من يا بعد از موت من خداوند را زيارت كرده و درجه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در بهشت بلندترين درجات است و كسى كه از منزل خود در بهشت آن جناب را در درجه او زيارت كند خداوند تبارك و تعالى را زيارت كرده ابا صلت عبد السلام گويد كه عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) چه چيز است معنى آن خبرى را كه روايت كرده اند كه ثواب لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ نظر كردن بروى خداوند است فرمود: اى ابا صلت كسى كه وصف كند حقتعالى را بر روى مثل صورت و روهاى مردم به اين معنى كه بگويد خداوند روى دارد كافر است و لكن وجه خداوند، انبياء و رسل و حجج او هستند و ايشانند كسانى كه خلق به سبب اين ها روى به خداوند و دين خداو معرفت او مي نمايند و حق تعالى فرمود. (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ) يعنى هر كه بر روى زمين است فانى خواهد شد و روى پروردگار باقى و برقرار است و نيز حقتعالى فرموده (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) و هر چيز هلاك خواهد شد مگر روى پروردگار پس نظر به سوى انبياء خدا و رسل و حجج او در درجات ايشان در روز قيامت ثواب عظيم دارد از براى مؤمنين و پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرموده كسى كه دشمن دارد اهل بيت و عترت مرا نخواهد ديد مرا و من هم نخواهم ديد او را در روز قيامت و فرمود: در شما كسى است كه مرا نخواهد ديد بعد از آنكه از من مفارقت كند اى ابا صلت خداوند تبارك و تعالى نه موصوف خواهد شد به مكان و نه ابصار ابا صلت گويد كه عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) خبر بده مرا از جهنم و بهشت كه آيا حقتعالى آنها را خلق فرموده است يا بعد از اين

ص: 48

خلق مي كند فرمود: خلق فرموده است و پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) در شب معراج چون عروج كرد به آسمان داخل بهشت شد و جهنم را هم رؤيت نمود. ابا صلت گويد كه من عرضه داشتم: كه طائفه اى قائلند به اينكه بهشت و جهنم مقدرند و هنوز خلق نشده اند حضرت فرمود: نه اين طائفه از ما هستند و نه ما از ايشان كسى كه انكار كند خلقت بهشت و جهنم را تكذيب نموده است ما را، و چيزى از ولايت ما را ندارد، و مخلد خواهد بود در آتش جهنم. حقتعالى فرموده (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ ) اينست دوزخى كه تكذيب كنند آن را گناهكاران طواف كنند ميان آن و ميان آب جوشان بسيار گرم. و پيغمبر معظم(صلی الله علیه و آله) فرمود: كه چون عروج دادند مرا به سوى آسمان جبرئيل(علیه السلام) دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت نمود و از رطب بهشتى به من داد من تناول نمودم پس اين تغيير يافت به نطفه در صُلب من چون هُبوط كردم به زمين و با خديجه(علیها السلام) نزديكى كردم حامله شد به فاطمه(علیها السلام) پس فاطمه(علیها السلام) حوراء وانسيه شد و هر زمان كه مشتاق بوى بهشت مي شدم بوى دخترم فاطمه(علیها السلام) را استشمام مي نمودم. (1)

خبر دادن پیامبر از شهادت عمار

وَ قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) آخِرُ شَرَابِكَ مِنَ الدُّنْيَا ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ وَ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، فَاعْتَرَضَهُ أَبُو الْعَادِيَةِ الْفَزَارِيُّ فَقَتَلَهُ. فَعَلَى أَبِي الْعَادِيَةِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِينَ، وَ عَلَى

مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَ سَلَلْتَ عَلَيْهِ سَيْفَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ، وَ عَلَى مَنْ

ص: 49


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص115 باب 11 باب ما جاء عن الرضا علي بن موسى ع من الأخبار في التوحيد ح3

رَضِيَ بِمَا سَاءَكَ وَ لَمْ يَكْرَهْهُ، وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْهُ، أَوْ أَعَانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسَانٍ، أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ، أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهَادِ مَعَكَ، أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ، أَوْ جَحَدَ حَقَّكَ، أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ سَلَامُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ، وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِكَ الطَّاهِرِينَ، إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقَّكَ، غَصْبُ الصِّدِّيقَةِ الزَّهْرَاءِ(علیها السلام) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَكاً، وَ رَدُّ شَهَادَتِكَ وَ شَهَادَةِ السَّيِّدَيْنِ سُلَالَتِكَ وَ عِتْرَةِ أَخِيكَ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ، وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ، وَ أَبَانَ فَضْلَكُمْ، وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ، فَأَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً، قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: (إِنَ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّينَ)(1) فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) وَ أَنْتَ يَا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلْقِ، فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ، ثُمَّ أَفْرَضُوكَ سَهْمَ ذَوِي الْقُرْبَى مَكْراً، أَوْ حَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْراً.و یکی دیگر از نشانه های حقانیت تو این که عمار در معرکه صفین و در حال جهاد فریاد می زد: کوچ کنید، کوچ کنید به سوی بهشت. و هنگامی که آب طلبید و دید که به جای آب برایش شیر آوردند تکبیر گفته و فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود آخرین توشه ات از این دنیا شیری رقیق است و تو را گروه متجاوز به قتل می رسانند پس ازین ابوالعادیه او را به شهادت رساند. پس لعنت خدا و فرشتگان و تمام انبیاء بر ابوالعادیه و لعنت بر کسی که شمشیر به روی تو کشید و تو به روی او شمشیر کشیدی از مشرکین و منافقین تا روز قیامت. (2)

ص: 50


1- . المعارج الآیات 23-19
2- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص277 12 - زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه مختصة بيوم الغدير

خبر دادن انبیاء از ظهور رسول خدا

ص: 51

انبیاء گذشته از آمدن رسول خدا خبر دادند

وَ قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ)(1) يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ)(2) لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَنْزَلَ عَلَيْهِمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ صِفَةَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ صِفَةَ أَصْحَابِهِ وَ مَبْعَثَهُ وَ مُهَاجَرَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ )(3) فَهَذِهِ صِفَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ صِفَةُ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَفَهُ أَهْلُ الْكِتَابِ كَمَا قَالَ جَلَّ جَلَالُهُ (فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ)(4) وَ

كَانَتِ الْيَهُودُ يَقُولُونَلِلْعَرَبِ قَبْلَ مَجِي ءِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)

أَيُّهَا الْعَرَبُ هَذَا أَوَانُ نَبِيٍّ يَخْرُجُ بِمَكَّةَ وَ يَكُونُ مُهَاجَرُهُ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ آخِرُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَفْضَلُهُمْ فِي عَيْنَيْهِ حُمْرَةٌ وَ بَيْنَ كَتِفَيْهِ خَاتَمُ النُّبُوَّةِ يَلْبَسُ الشَّمْلَةَ يَجْتَزِئُ بِالْكِسْرَةِ وَ التُّمَيْرَاتِ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَرِيَّةَ وَ هُوَ الضَّحُوكُ الْقَتَّالُ يَضَعُ سَيْفَهُ عَلَى عَاتِقِهِ لَا يُبَالِي مَنْ لَاقَى يَبْلُغُ سُلْطَانُهُ مُنْقَطَعَ الْخُفِّ وَ الْحَافِرِ لَنَقْتُلَنَّكُمْ بِهِ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ قَتْلَ عَادٍ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ حَسَدُوهُ وَ كَفَرُوا بِهِ كَمَا قَالَ اللَّهُ (وَ

كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ )(5)

وَ مِنْهُ كُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ (ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ)(6) أَيْ يَتَبَرَّأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ مِنْهُ كُفْرُ

ص: 52


1- . البقرة آیة 146
2- . البقرة آیة 146
3- . الفتح آیة 29
4- . البقرة آیة 89
5- . البقرة آیة 89
6- . العنکبوت آیة 25

التَّرْكِ لِمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ)(1)

أَيْ تَرَكَ الْحَجَّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ فَقَدْ كَفَرَ وَ مِنْهُ كُفْرُ النِّعَمِ وَ هُوَ قَوْلُهُ (لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ)(2)

أَيْ وَ مَنْ لَمْ يَشْكُرْ نِعْمَةَ اللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ فَهَذِهِ وُجُوهُ الْكُفْرِ فِي كِتَابِ اللَّهِ.

حريز از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: هنگامى كه آيه ی شريفه (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ) كه در باره يهود و نصارى مى باشد نازل شد و تفسيرش اين است كه آنها رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مى شناسند همان گونه كه فرزندان خود را مى شناسند. خداوند متعال در تورات و انجيل و زبور صفات رسول(صلی الله علیه و آله) را براى آنها بيان كرده بود و از اصحاب و ياران آن جناب و مبعث او و هجرتش به مدينه سخن گفته بود و در اين باره در قرآن مجيد فرمود: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ ) محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا مى باشد وكسانى كه با او هستند بر كفار سخت گيرى مى كنند ولى نسبت به خود مهربان مى باشند، آنها را در حال ركوع و سجود مشاهده مى كنيد كه از خداوند خير و احسان طلب مى نمايند و خوشنودى او را مى خواهند، در سيماى آنها اثر سجده هست و در تورات و انجيل وصف آنها آمده است. اين بود صفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه در تورات و انجيل بيان شده است و همچنان صفات اصحاب او هم آمده، ولى بعد از اينكه خداوند او را مبعوث فرمودند اهل كتاب آن حضرت را شناختند ولى بعد از اينكه آمد و آنها را دعوت كرد او را نشناختند و كافر شدند. يهوديان قبل از آمدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عرب ها مى گفتند: اكنون نزديك است كه پيامبرى در مكه ظهور كند، و به مدينه مهاجرت نمايد، او بهترين پيامبران و آخرين آنها مى باشند، در

ص: 53


1- . آل عمران آیة 97
2- . النمل آیة 40

ديدگان او يك سرخى هست و بين دو شانه اش مهر نبوت مشاهده مى شود. او پارچه اى به خود مى پيچد و با نانى مختصر قناعت مى كند، و با چند دانه خرما روز را به سر مى برد، او بر الاغ برهنه سوار مى گردد و خندان و جنگجو مى باشد، شمشيرش را روى شانه اش مى گذارد و باكى ندارد از اينكه با كدام شخص برخورد مى كند، حكومت او به دورترين جاها خواهد رسيد، اى جماعت عرب با او با شما جنگ خواهيم كرد. اما بعد از اينكه آن پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله) مبعوث شد بر او حسد بردند و كافر شدند، همان گونه كه خداوند فرمود: (وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ) آنها قبل از بعثت مى گفتند ما به وسيله او بر شما پيروز خواهيم شد، اما بعد از اينكه آمد او را نشناختند و به او كافر شدند. (1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:... فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ)(2) يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ (وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ )(3) أَنَّكَ الرَّسُولُ إِلَيْهِمْ (فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ)(4) فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ فَسَلَبَهُمْ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ فَقَالَ (إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ)(5) لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.

ص: 54


1- . بحار الأنوار ج 69 ص92 باب 98 الكفر و لوازمه و آثاره و أنواعه و أصناف الشرك ذیل ح2
2- . البقرة آیة 146
3- . البقرة الآیات 146 و 147
4- . البقرة آیة 147
5- . الفرقان آیة 44

و اما اصحاب مشأمه يهود و نصارايند كه خداى عز و جل مي فرمايد: كسانى كه خدا كتابشان داد او را مي شناسند چنان كه فرزندان خود را مي شناسند، (يعنى (نبوت) محمد(صلی الله علیه و آله) و ولايت را در تورات و انجيل مي شناسند، چنان كه پسران خود را در خانه هاى خويش مي شناسند و دسته ئى از آنها با آنكه مي دانند حق را مي پوشند حق و درستى از پروردگارا تو است كه تو به سوى آنها فرستاده شده ئى پس مبادا از آنها باشى كه شك و تردد دارند. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ:...فَلَمَّا نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ عَلَى مُوسَى(علیه السلام) بَشَّرَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ كَانَ بَيْنَ يُوسُفَ وَ مُوسَى مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ كَانَ وَصِيُّ مُوسَى(علیه السلام) يُوشَعَ بْنَ نُونٍ(علیه السلام) وَ هُوَ فَتَاهُ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَلَمْ تَزَلِ الْأَنْبِيَاءُ تُبَشِّرُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیهو آله) حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) فَبَشَّرَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى (يَجِدُونَهُ)(2) يَعْنِي الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى (مَكْتُوباً)(3) يَعْنِي صِفَةَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) (عِنْدَهُمْ) يَعْنِي (فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ)(4) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْبِرُ عَنْ عِيسَى(علیه السلام) (وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ)(5) وَ بَشَّرَ مُوسَى(علیه السلام) وَ عِيسَى(علیه السلام) بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) كَمَا بَشَّرَ الْأَنْبِيَاءُ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ

امام باقر(علیه السلام) زمانی که تورات بر موسی(علیه السلام) نازل شد، بشارت به محمّد داده شد. میان یوسف(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) ده پیامبر بود و جانشین موسی(علیه السلام)، یوشع بن نون(علیه السلام) بود. او همان جوانمردی است که خداوند نام او را در کتابش برده است. انبیاء همواره به محمّد(صلی الله علیه و آله) بشارت می دادند تا اینکه خداوند مسیح

ص: 55


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص283 باب الكبائر ح16
2- . الاعراف آیة 157
3- . الاعراف آیة 157
4- . الاعراف آیة 157
5- . الصف آیة 6

عیسی بن مریم(علیه السلام) را به پیامبری مبعوث کرد و او نیز به پیامبر(صلی الله علیه و آله) بشارت داد. و کلام خداوند تعالی در این زمینه، چنین است: (یَجِدُونَهُ) مقصود، یهود و نصاری است، (مَکْتُوبًا) یعنی، صفت محمّد(صلی الله علیه و آله) و نام او مکتوب است در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند آن ها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد. و کلام خداوند عزّوجلّ است که از زبان عیسی خبر می دهد و سخن می گوید: (وَ مُبَشِّرًا بِرَسُول یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ) و موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) به آمدنمحمّد(صلی الله علیه و آله) بشارت دادند، همان طور که برخی پیامبران به آمدن برخی دیگر بشارت می دادند تا اینکه زمان بعثت محمّد(صلی الله علیه و آله) فرا رسید. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:...فَلَمَّا

أَنْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَسِيحَ(علیه السلام) قَالَ الْمَسِيحُ لَهُمْ إِنَّهُ سَوْفَ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي نَبِيٌّ اسْمُهُ أَحْمَدُ(صلی الله علیه و آله) مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ(علیه السلام)

يَجِي ءُ بِتَصْدِيقِي وَ تَصْدِيقِكُمْ وَ عُذْرِي وَ عُذْرِكُم

امام صادق(علیه السلام) چون خدای عزّوجلّ مسیح(علیه السلام) را مبعوث ساخت، مسیح(علیه السلام) به مردم گفت: همانا پس از من پیغمبری که نامش احمد(صلی الله علیه و آله) و از اولاد اسماعیل(علیه السلام) است خواهد آمد که مرا و شما را تصدیق می کند و حجّت و عذر مرا و شما را می آورد. (2)

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ الْفَقِيهُ بِأَخْسِيكِثَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ الْحَمَّادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِيُّ بِبُخَارَا قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ بَكَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَرَجُ بْنُ فَضَالَةَ عَنْ لُقْمَانَ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: قُلْتُ يَا

ص: 56


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص117 حديث آدم ع مع الشجرة
2- . الكافي ج 1 ص293 باب الإشارة و النص على أمير المؤمنين ح3

رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا كَانَ بَدْءُ أَمْرِكَ قَالَ دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ وَ بُشْرَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(علیه السلام) وَ رَأَتْ أُمِّي أَنَّهُ خَرَجَ مِنْهَا شَيْ ءٌ أَضَاءَتْ مِنْهُ قُصُورُ الشَّامِ.

ابى امامة گويد: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آغاز كار شما از چه شروع شد؟ فرمود: از دعاى پدرم حضرتابراهيم(علیه السلام) و مژده عيسى بن مريم(علیه السلام) و خوابى كه مادرم ديد كه نورى از او بيرون آمد كه بر كاخ هاى شام درخشيدن گرفت. (1)

وَ مِنْهَا: مَا رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ لَمَّا تُوُفِّيَ الْإِمَامُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا(علیه السلام) فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ بِالْأَمْرِ وَ أَوْصَلْتُ إِلَيْهِ مَا كَانَ مَعِي وَ قُلْتُ إِنِّي صَائِرٌ إِلَى الْبَصْرَةِ وَ عَرَفْتُ كَثْرَةَ خِلَافِ النَّاسِ وَ قَدْ نُعِيَ إِلَيْهِمْ مُوسَى(علیه السلام) وَ مَا أَشُكُّ أَنَّهُمْ سَيَسْأَلُونِّي عَنْ بَرَاهِينِ الْإِمَامِ فَلَوْ أَرَيْتَنِي شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَمْ يَخْفَ عَلَيَّ هَذَا فَأَبْلِغْ أَوْلِيَاءَنَا بِالْبَصْرَةِ وَ غَيْرِهَا أَنِّي قَادِمٌ عَلَيْهِمْ وَ (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ )(2) ثُمَّ أَخْرَجَ إِلَيَّ جَمِيعَ مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بُرْدَتِهِ وَ قَضِيبِهِ وَ سِلَاحِهِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ فَقُلْتُ وَ مَتَى تَقْدَمُ عَلَيْهِمْ قَالَ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ وُصُولِكَ وَ دُخُولِكَ الْبَصْرَةَ. فَلَمَّا قَدِمْتُهَا سَأَلُونِي عَنِ الْحَالِ فَقُلْتُ لَهُمْ إِنِّي أَتَيْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَبْلَ وَفَاتِهِ بِيَوْمٍ وَاحِدٍ فَقَالَ إِنِّي مَيِّتٌ لَا مَحَالَةَ فَإِذَا وَارَيْتَنِي فِي لَحْدِي فَلَا تُقِيمَنَّ وَ تَوَجَّهْ إِلَى الْمَدِينَةِ بِوَدَائِعِي هَذِهِ وَ أَوْصِلْهَا إِلَى ابْنِي عَلِيِّ بْنِ مُوسَى فَهُوَ وَصِيِّي وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدِي فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ وَ أَوْصَلْتُ الْوَدَائِعَ إِلَيْهِ وَ هُوَ يُوَافِيكُمْ إِلَى ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ يَوْمِي هَذَا فَاسْأَلُوهُ عَمَّا شِئْتُمْ فَابْتَدَرَ لِلْكَلَامِ عَمْرُو بْنُ هذاب [هَدَّابٍ] مِنَ الْقَوْمِ وَ كَانَ نَاصِبِيّاً يَنْحُو نَحْوَ التَّزَيُّدِ وَ الِاعْتِزَالِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ

ص: 57


1- . الخصال ج 1 ص177 بدء أمر النبي ص من ثلاثة
2- . الکهف آیة 39

رَجُلٌ مِنْ أَفَاضِلِ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ فِي وَرَعِهِ وَ زُهْدِهِ وَ عِلْمِهِ وَ سِنِّهِ وَ لَيْسَ هُوَ كَشَابٍّ مِثْلِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(علیه السلام) وَ لَعَلَّهُ لَوْ سُئِلَ عَنْ شَيْ ءٍ مِنْ مُعْضِلَاتِ الْأَحْكَامِ لَحَارَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَجْلِسِ لَا تَقُلْ يَا عَمْرُو ذَلِكَ فَإِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى مَا وَصَفَ مِنَ الْفَضْلِ وَ هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ يَقُولُ إِنَّهُ يَقْدَمُ إِلَى ثَلَاثَةِ أَيَّامِ فَكَفَاكَ بِهِ دَلِيلًا وَ تَفَرَّقُوا فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ مِنْ دُخُولِيَ الْبَصْرَةَ إِذَا الرِّضَا(علیه السلام) قَدْ وَافَى فَقَصَدَ مَنْزِلَ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَخْلَى لَهُ دَارَهُ وَ قَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ يَتَصَرَّفُ بَيْنَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ فَقَالَ يَا حَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَحْضِرْ جَمِيعَ الْقَوْمِ الَّذِينَ حَضَرُوا عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ وَ غَيْرَهُمْ مِنْ شِيعَتِنَا وَ أَحْضِرْجَاثَلِيقَ النَّصَارَى وَ رَأْسَ الْجَالُوتِ وَ مُرِ الْقَوْمَ أَنْ يَسْأَلُوا عَمَّا بَدَا لَهُمْ فَجَمَعَهُمْ كُلَّهُمْ وَ الزَّيْدِيَّةَ وَ الْمُعْتَزِلَةَ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ لِمَا يَدْعُوهُمُ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ فَلَمَّا تَكَامَلُوا ثُنِيَ لِلرِّضَا(علیه السلام) وِسَادَةٌ فَجَلَسَ عَلَيْهَا ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ هَلْ تَدْرُونَ لِمَ بَدَأْتُكُمْ بِالسَّلَامِ فَقَالُوا لَا قَالَ لِتَطْمَئِنَ أَنْفُسُكُمْ قَالُوا وَ مَنْ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ أَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَلَّيْتُ الْيَوْمَ الْفَجْرَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَعَ وَالِي الْمَدِينَةِ وَ أَقْرَأَنِي بَعْدَ أَنْ صَلَّيْنَا كِتَابَ صَاحِبِهِ إِلَيْهِ وَ اسْتَشَارَنِي فِي كَثِيرٍ مِنْ أُمُورِهِ فَأَشَرْتُ عَلَيْهِ بِمَا فِيهِ الْحَظُّ لَهُ وَ وَعَدْتُهُ أَنْ يَصِيرَ إِلَيَّ بِالْعَشِيِّ بَعْدَ الْعَصْرِ مِنْ هَذَا الْيَوْمِ لِيَكْتُبَ عِنْدِي جَوَابَ كِتَابِ صَاحِبِهِ وَ أَنَا وَافٍ لَهُ بِمَا وَعَدْتُهُ بِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ الْجَمَاعَةُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا نُرِيدُ مَعَ هَذَا الدَّلِيلِ بُرْهَاناً أَكْبَرَ مِنْهُ وَ إِنَّكَ عِنْدَنَا الصَّادِقُ الْقَوْلِ وَ قَامُوا لِيَنْصَرِفُوا فَقَالَ

ص: 58

لَهُمُ الرِّضَا(علیه السلام) لَا تَفَرَّقُوا فَإِنِّي إِنَّمَا جَمَعْتُكُمْ لِتَسْأَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ مِنْ آثَارِ النُّبُوَّةِ وَ عَلَامَاتِ الْإِمَامَةِ الَّتِي لَا تَجِدُونَهَا إِلَّا عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَهَلُمُّوا مَسَائِلَكُمْ فَابْتَدَرَ عَمْرُو بْنُ هذاب [هَدَّابٍ] فَقَالَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيَّ ذَكَرَ عَنْكَ أَشْيَاءَ لَا تَقْبَلُهَا الْقُلُوبُ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) وَ مَا تِلْكَ قَالَ أَخْبَرَنَا عَنْكَ أَنَّكَ تَعْرِفُ كُلَّ مَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ وَ أَنَّكَ تَعْرِفُ كُلَّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) صَدَقَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ فَأَنَا أَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَهَلُمُّوا فَاسْأَلُوا قَالَ فَإِنَّا نَخْتَبِرُكَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ ءٍ بِالْأَلْسُنِ وَ اللُّغَاتِ وَ هَذَا رُومِيٌّ وَ هَذَا هِنْدِيٌ وَ هَذَا فَارِسِيٌّ وَ هَذَا تُرْكِيٌّ فَأَحْضَرْنَاهُمْ فَقَالَ فَلْيَتَكَلَّمُوا بِمَا أَحَبُّوا أُجِبْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِلِسَانِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَسَأَلَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَسْأَلَةً بِلِسَانِهِ وَ لُغَتِهِ فَأَجَابَهُمْ عَمَّا سَأَلُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لُغَاتِهِمْ فَتَحَيَّرَ النَّاسُ وَ تَعَجَّبُوا وَ أَقَرُّوا جَمِيعاً بِأَنَّهُ أَفْصَحُ مِنْهُمْ بِلُغَاتِهِمْ ثُمَّ نَظَرَ الرِّضَا(علیه السلام) إِلَى ابْنِ هَذَّابٍ فَقَالَ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُكَ أَنَّكَ سَتُبْتَلَى فِي هَذِهِ الْأَيَّامِ بِدَمِ ذِي رَحِمٍ لَكَ أَ كُنْتَ مُصَدِّقاً لِي قَالَ لَا فَإِنَّ الْغَيْبَ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى قَالَ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ )(1) فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ(صلیالله علیه و آله) الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الَّذِي أَخْبَرْتُكَ بِهِ يَا ابْنَ هَذَّابٍ لَكَائِنٌ إِلَى خَمْسَةِ أَيَّامٍ فَإِنْ لَمْ يَصِحَّ مَا قُلْتُ لَكَ فِي هَذِهِ الْمُدَّةِ فَإِنِّي كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ إِنْ صَحَّ فَتَعْلَمُ أَنَّكَ الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ لَكَ دَلَالَةٌ أُخْرَى أَمَا إِنَّكَ سَتُصَابُ بِبَصَرِكَ وَ تَصِيرُ مَكْفُوفاً فَلَا تُبْصِرُ سَهْلًا وَ لَا جَبَلًا وَ هَذَا كَائِنٌ بَعْدَ أَيَّامٍ وَ لَكَ عِنْدِي دَلَالَةٌ أُخْرَى أَنَّكَ سَتَحْلِفُ يَمِيناً كَاذِبَةً فَتُضْرَبُ بِالْبَرَصِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ فَوَ اللَّهِ

ص: 59


1- . الجن الآیات 26 و 27

لَقَدْ نَزَلَ ذَلِكَ كُلُّهُ بِابْنِ هذاب [هَدَّابٍ] فَقِيلَ لَهُ أَ صَدَقَ الرِّضَا أَمْ كَذَبَ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُ فِي الْوَقْتِ الَّذِي أَخْبَرَنِي بِهِ أَنَّهُ كَائِنٌ وَ لَكِنِّي كُنْتُ أَتَجَلَّدُ ثُمَّ إِنَّ الرِّضَا(علیه السلام) الْتَفَتَ إِلَى الْجَاثَلِيقِ فَقَالَ هَلْ دَلَّ الْإِنْجِيلُ عَلَى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَوْ دَلَّ الْإِنْجِيلُ عَلَى ذَلِكَ مَا جَحَدْنَاهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ السَّكْتَةِ الَّتِي لَكُمْ فِي السِّفْرِ الثَّالِثِ فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَى لَا يَجُوزُ لَنَا أَنْ نُظْهِرَهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَإِنْ قَرَّرْتُكَ أَنَّهُ اسْمُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذِكْرُهُ وَ أَقَرَّ عِيسَى(علیه السلام) بِهِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَ تُقِرُّ بِهِ وَ لَا تُنْكِرُهُ قَالَ الْجَاثَلِيقُ إِنْ فَعَلْتَ أَقْرَرْتُ فَإِنِّي لَا أَرُدُّ الْإِنْجِيلَ وَ لَا أَجْحَدُهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَخُذْ عَلَى السِّفْرِ الثَّالِثِ الَّذِي فِيهِ ذِكْرُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ بِشَارَةُ عِيسَى(علیه السلام) بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ الْجَاثَلِيقُ هَاتِ فَأَقْبَلَ الرِّضَا(علیه السلام) يَتْلُو ذَلِكَ السِّفْرَ الثَّالِثَ مِنَ الْإِنْجِيلِ حَتَّى بَلَغَ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا جَاثَلِيقُ مَنْ هَذَا النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) الْمَوْصُوفُ قَالَ الْجَاثَلِيقُ صِفْهُ قَالَ لَا أَصِفُهُ إِلَّا بِمَا وَصَفَهُ اللَّهُ هُوَ صَاحِبُ النَّاقَةِ وَ الْعَصَا وَ الْكِسَاءِ النَّبِيُّ الْأُمِّيُ (الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ)(1) يَهْدِي إِلَى الطَّرِيقِ الْأَقْصَدِ وَ الْمِنْهَاجِ الْأَعْدَلِ وَ الصِّرَاطِ الْأَقْوَمِ سَأَلْتُكَ يَا جَاثَلِيقُ بِحَقِّ عِيسَى(علیه السلام) رُوحِ اللَّهِ وَ كَلِمَتِهِ هَلْ تَجِدُ هَذِهِ الصِّفَةَ فِي الْإِنْجِيلِ لِهَذَا النَّبِيِّ فَأَطْرَقَ الْجَاثَلِيقُ مَلِيّاً وَ عَلِمَ أَنَّهُ إِنْ جَحَدَ الْإِنْجِيلَ كَفَرَ فَقَالَ نَعَمْ هَذِهِ الصِّفَةُ فِي الْإِنْجِيلِ وَ قَدْ ذَكَرَ عِيسَى(علیهالسلام) هَذَا النَّبِيَّ وَ لَمْ يَصِحَّ عِنْدَ النَّصَارَى أَنَّهُ صَاحِبُكُمْ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَمَّا إِذَا لَمْ تَكْفُرْ بِجُحُودِ الْإِنْجِيلِ وَ أَقْرَرْتَ

ص: 60


1- . الاعراف آیة 157

بِمَا فِيهِ مِنْ صِفَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَخُذْ عَلَيَّ فِي السِّفْرِ الثَّانِي فَإِنِّي أُوجِدُكَ ذِكْرَهُ وَ ذِكْرَ وَصِيِّهِ وَ ذِكْرَ ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ ذِكْرَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَلَمَّا سَمِعَ الْجَاثَلِيقُ وَ رَأْسُ الْجَالُوتِ ذَلِكَ عَلِمَا أَنَّ الرِّضَا(علیه السلام) عَالِمٌ بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ فَقَالا وَ اللَّهِ قَدْ أَتَى بِمَا لَا يُمْكِنُنَا رَدُّهُ وَ لَا دَفْعُهُ إِلَّا بِجُحُودِ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مُوسَى(علیه السلام) وَ عِيسَى(علیه السلام) جَمِيعاً وَ لَكِنْ لَمْ يَتَقَرَّرْ عِنْدَنَا بِالصِّحَّةِ أَنَّهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) هَذَا فَأَمَّا اسْمُهُ مُحَمَّدٌ فَلَا يَجُوزُ لَنَا أَنْ نُقِرَّ لَكُمْ بِنُبُوَّتِهِ وَ نَحْنُ شَاكُّونَ أَنَّهُ مُحَمَّدُكُمْ أَوْ غَيْرُهُ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) احْتَجَزْتُمْ بِالشَّكِّ فَهَلْ بَعَثَ اللَّهُ قَبْلُ أَوْ بَعْدُ مِنْ وُلْدِ آدَمَ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِنَا هَذَا نَبِيّاً اسْمُهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) أَوْ تَجِدُونَهُ فِي شَيْ ءٍ مِنَ الْكُتُبِ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ مُحَمَّدِنَا فَأَحْجَمُوا عَنْ جَوَابِهِ وَ قَالُوا لَا يَجُوزُ لَنَا أَنْ نُقِرَّ لَكُمْ بِأَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) هُوَ مُحَمَّدُكُمْ لِأَنَّا إِنْ أَقْرَرْنَا لَكَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيِّهِ وَ ابْنَتِهِ وَ ابْنَيْهِ عَلَى مَا ذَكَرْتَ أَدْخَلْتُمُونَا فِي الْإِسْلَامِ كَرْهاً فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَنْتَ يَا جَاثَلِيقُ آمِنْ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ لَا يَبْدَؤُكَ مِنَّا شَيْ ءٌ تَكْرَهُ مِمَّا تَخَافُهُ وَ تَحْذَرُهُ قَالَ أَمَّا إِذَا قَدْ آمَنْتَنِي فَإِنَّ هَذَا النَّبِيُّ الَّذِي اسْمُهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ هَذَا الْوَصِيُّ الَّذِي اسْمُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هَذِهِ الْبِنْتُ الَّتِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ هَذَانِ السِّبْطَانِ اللَّذَانِ اسْمُهُمَا الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَهَذَا الَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ مِنِ اسْمِ هَذَا النَّبِيِّ وَ هَذَا الْوَصِيِّ وَ هَذِهِ الْبِنْتِ وَ هَذَيْنِ السِّبْطَيْنِ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ أَمْ كَذِبٌ وَ زُورٌ قَالَ بَلْ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ وَ مَا قَالَ اللَّهُ إِلَّا الْحَقَّ فَلَمَّا أَخَذَ الرِّضَا(علیه السلام) إِقْرَارَ الْجَاثَلِيقِ بِذَلِكَ قَالَ لِرَأْسِ الْجَالُوتِ فَاسْتَمِعِ الْآنَ يَا رَأْسَ الْجَالُوتِ

ص: 61

السِّفْرَ الْفُلَانِيَّ مِنْ زَبُورِ دَاوُدَ قَالَ هَاتِ بَارَكَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى مَنْ وَلَدَكَ فَتَلَا الرِّضَا(علیه السلام) السِّفْرَ الْأَوَّلَ مِنَ الزَّبُورِ حَتَّىانْتَهَى إِلَى ذِكْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقَالَ سَأَلْتُكَ يَا رَأْسَ الْجَالُوتِ بِحَقِّ اللَّهِ أَ هَذَا فِي زَبُورِ دَاوُدَ(علیه السلام) وَ لَكَ مِنَ الْأَمَانِ وَ الذِّمَّةِ وَ الْعَهْدِ مَا قَدْ أَعْطَيْتُهُ الْجَاثَلِيقَ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا بِعَيْنِهِ فِي الزَّبُورِ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ الرِّضَا فَبِحَقِّ الْعَشْرِ الْآيَاتِ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) فِي التَّوْرَاةِ هَلْ تَجِدُ صِفَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي التَّوْرَاةِ مَنْسُوبِينَ إِلَى الْعَدْلِ وَ الْفَضْلِ قَالَ نَعَمْ وَ مَنْ جَحَدَ هَذَا فَهُوَ كَافِرٌ بِرَبِّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ قَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) فَخُذِ الْآنَ عَلَى سِفْرِ كَذَا مِنَ التَّوْرَاةِ فَأَقْبَلَ الرِّضَا(علیه السلام) يَتْلُو التَّوْرَاةَ وَ أَقْبَلَ رَأْسُ الْجَالُوتِ يَتَعَجَّبُ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ بَيَانِهِ وَ فَصَاحَتِهِ وَ لِسَانِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا أَحْمَادُ وَ بِنْتُ أَحْمَادَ وَ إِلْيَا وَ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ وَ تَفْسِيرُهُ بِالْعَرَبِيَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَتَلَا الرِّضَا(علیه السلام) السِّفْرَ إِلَى تَمَامِهِ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ لَمَّا فَرَغَ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ لَوْ لَا الرِّئَاسَةُ الَّتِي قَدْ حَصَلَتْ لِي عَلَى جَمِيعِ الْيَهُودِ لَآمَنْتُ بِأَحْمَادَ وَ اتَّبَعْتُ أَمْرَكَ فَوَ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الزَّبُورَ عَلَى دَاوُدَ وَ الْإِنْجِيلَ عَلَى عِيسَى(علیه السلام) مَا رَأَيْتُ أَقْرَأَ لِلتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ مِنْكَ وَ لَا رَأَيْتُ أَحَداً أَحْسَنَ بَيَاناً وَ تَفْسِيراً وَ فَصَاحَةً لِهَذِهِ الْكُتُبِ مِنْكَ فَلَمْ يَزَلِ الرِّضَا(علیه السلام) مَعَهُمْ فِي ذَلِكَ إِلَى وَقْتِ الزَّوَالِ فَقَالَ لَهُمْ حِينَ حَضَرَ وَقْتُ الزَّوَالِ أَنَا أُصَلِّي وَ أَصِيرُ إِلَى الْمَدِينَةِ لِلْوَعْدِ الَّذِي وَعَدْتُ بِهِ وَالِيَ الْمَدِينَةِ لِيَكْتُبَ جَوَابَ كِتَابِهِ وَ أَعُودُ إِلَيْكُمْ بُكْرَةً إِنْ

ص: 62

شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَأَذَّنَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ وَ أَقَامَ وَ تَقَدَّمَ الرِّضَا(علیه السلام) فَصَلَّى بِالنَّاسِ وَ خَفَّفَ الْقِرَاءَةَ وَ رَكَعَ تَمَامَ السُّنَّةِ وَ انْصَرَفَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ عَادَ إِلَى مَجْلِسِهِ ذَلِكَ فَأَتَوْهُ بِجَارِيَةٍ رُومِيَّةٍ فَكَلَّمَهَا بِالرُّومِيَّةِ وَ الْجَاثَلِيقُ يَسْمَعُ وَ كَانَ فَهِماً بِالرُّومِيَّةِ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) بِالرُّومِيَّةِ لَهَا أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) أَمْ عِيسَى(علیه السلام) فَقَالَتْ كَانَ فِيمَا مَضَى عِيسَى(علیه السلام) أَحَبَّ إِلَيَّ حِينَ لَمْ أَكُنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَأَمَّابَعْدَ أَنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَمُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) الْآنَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ عِيسَى(علیه السلام) وَ مِنْ كُلِّ نَبِيٍّ فَقَالَ لَهَا الْجَاثَلِيقُ فَإِذَا كُنْتِ دَخَلْتِ فِي دِينِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَتُبْغِضِينَ عِيسَى(علیه السلام) قَالَتْ مَعَاذَ اللَّهِ بَلْ أُحِبُّ عِيسَى(علیه السلام) وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ لَكِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) أَحَبُّ إِلَيَّ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لِلْجَاثَلِيقِ فَسِّرْ لِلْجَمَاعَةِ مَا تَكَلَّمَتْ بِهِ الْجَارِيَةُ وَ مَا قُلْتَ أَنْتَ لَهَا وَ مَا أَجَابَتْكَ بِهِ فَفَسَّرَ لَهُمُ الْجَاثَلِيقُ ذَلِكَ كُلَّهُ ثُمَّ قَالَ الْجَاثَلِيقُ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) هَاهُنَا رَجُلٌ سِنْدِيٌّ وَ هُوَ نَصْرَانِيٌّ صَاحِبُ احْتِجَاجٍ وَ كَلَامٍ بِالسِّنْدِيَّةِ فَقَالَ لَهُ أَحْضِرْنِيهِ فَأَحْضَرَهُ فَتَكَلَّمَ مَعَهُ بِالسِّنْدِيَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ يُحَاجُّهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَى شَيْ ءٍ بِالسِّنْدِيَّةِ فِي النَّصْرَانِيَّةِ فَسَمِعْنَا السِّنْدِيَّ يَقُولُ بِالسِّنْدِيَّةِ بثطى بثطى بثطلة فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ بِالسِّنْدِيَّةِ ثُمَّ كَلَّمَهُ فِي عِيسَى(علیه السلام) وَ مَرْيَمَ فَلَمْ يَزَلْ يُدْرِجُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ إِلَى أَنْ قَالَ بِالسِّنْدِيَّةِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ مِنْطَقَةً كَانَتْ عَلَيْهِ فَظَهَرَ مِنْ تَحْتِهَا زُنَّارٌ فِي وَسَطِهِ فَقَالَ اقْطَعْهُ أَنْتَ بِيَدِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَدَعَا الرِّضَا(علیه السلام) بِسِكِّينٍ فَقَطَعَهُ ثُمَّ قَالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ خُذِ السِّنْدِيَّ إِلَى الْحَمَّامِ فَطَهِّرْهُ وَ اكْسُهُ وَ عِيَالَهُ وَ احْمِلْهُمْ جَمِيعاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْقَوْمِ قَالَ قَدْ صَحَّ عِنْدَكُمْ صِدْقُ مَا كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ

ص: 63

الْفَضْلِ يُلْقِي عَلَيْكُمْ عَنِّي فَقَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ نَعَمْ وَ اللَّهِ قَدْ بَانَ لَنَا مِنْكَ فَوْقَ ذَلِكَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ قَدْ ذَكَرَ لَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ أَنَّكَ تُحْمَلُ إِلَى خُرَاسَانَ فَقَالَ صَدَقَ مُحَمَّدٌ إِلَّا أَنِّي أُحْمَلُ مُكَرَّماً مُعَظَّماً مُبَجَّلًا قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ فَشَهِدَ لَهُ الْجَمَاعَةُ بِالْإِمَامَةِ وَ بَاتَ عِنْدَنَا تِلْكَ اللَّيْلَةَ فَلَمَّا أَصْبَحَ وَدَّعَ الْجَمَاعَةَ وَ أَوْصَانِي بِمَا أَرَادَ وَ مَضَى وَ تَبِعْتُهُ أُشَيِّعُهُ حَتَّى إِذَا صِرْنَا فِي وَسَطِ الْقَرْيَةِ عَدَلَ عَنِ الطَّرِيقِ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ انْصَرِفْ فِي حِفْظِ اللَّهِ غَمِّضْ طَرْفَكَ فَغَمَّضْتُهُ ثُمَّ قَالَ افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَفَتَحْتُهُمَا فَإِذَا أَنَا عَلَى بَابِ مَنْزِلِي بِالْبَصْرَةِ وَ لَمْ أَرَ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ وَ حَمَلْتُ السِّنْدِيَّ وَ عِيَالَهُ إِلَى الْمَدِينَةِ فِي وَقْتِ الْمَوْسِمِ

محمّد بن فضل هاشمى مى گويد: زمانى كه امام موسى بن جعفر(علیه السلام) وفات كرد، به مدينه آمدم و به خدمت امام رضا(علیه السلام) رسيده، به عنوان امام و ولىّ امر، به او سلام كردم. و ودايعى كه نزد من بود، به ايشان رساندم و عرضه داشتم كهمن به بصره برمى گردم. و شما مى دانيد كه خبر فوت امام كاظم(علیه السلام) به اهل آنجا رسيده و اختلاف زيادى بين مردم رخ داده (در باره امامت بعد از آن حضرت) و شك ندارم كه از من از براهين امام(علیه السلام) سؤال خواهند كرد. اگر چيزى از آن براهين به من نشان بدهيد، بى مناسبت نيست. آن حضرت فرمود: اين موضوع براى من مخفى نيست. به دوستداران من بگو كه من به بصره مى آيم. (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ) و آنچه كه امامان از عبا، چوب دستى و اسلحه با خود بايد داشته باشند را بيرون آورد (و به من نشان داد). راوى مى گويد: عرضه داشتم: چه وقت منتظر مقدم شما باشيم؟ فرمود: سه روز بعد از رسيدن تو به بصره. راوى مى گويد: پس، من از خدمت حضرت مرخص شدم و به بصره رفتم. و در آنجا از جانشين امام موسى بن جعفر(علیه السلام) از من سؤال كردند. گفتم: يك روز قبل از وفات حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) ايشان را ملاقات نمودم، به من فرمود: من از دنيا

ص: 64

مى روم. وقتى مرا دفن نموديد، به مدينه برو و اين امانت ها را به فرزندم رضا برسان. او وصى من و صاحب امر بعد از من است و من به دستور آن حضرت عمل كردم و امانت ها را در مدينه به على بن موسى(علیه السلام) رساندم. و ايشان وعده كردند كه بعد از سه روز از رسيدن من به بصره، به بصره بيايند، و هر سؤالى كه داريد از ايشان بپرسيد. عمرو بن هذّاب كه تمايل به زيديه و معتزله داشت، شروع به سخن كرد و گفت: اى محمّد! حسن بن محمّد از فضلاى اهل بيت است. و در ورع، زهد، علم و سن و سال، در حد بالايى است. و مثل على بن موسى(علیه السلام) جوانى نيست كه اگر از مشكلات احكام از او سؤال كنند، نتواند پاسخ آن را بدهد. حسن بن محمّد كه همان جا حاضر بود گفت: اى عمرو! چنين مگو. با آن فضيلت هايى كه از او گفته شد. و اين محمّد بن فضل است كه مى گويد: سه روز ديگر امام رضا(علیه السلام) به اينجا مى آيد، همين كفايت مى كند كه دليلى بر بزرگى او باشد. و آن جمع متفرق شدند. هنگامى كه روز سوم شد، ناگاه متوجه شديم كه آنحضرت به بصره آمده و در منزل حسن بن محمّد مى باشد. و او از امام(علیه السلام) پذيرايى مى كند. پس حضرت دستور داد و فرمود: اى حسن جماعت شيعه و اشخاصى كه با من كارى دارند حاضر ساز و جاثليق نصرانى و رأس الجالوت را نيز دعوت كن. و به همه بگو از آنچه مى خواهند سؤال كنند. همه اعم از زيديه و معتزله جمع شدند ولى نمى دانستند حسن آنها را براى چه جمع مى كند. وقتى كه همه حاضر شدند، منبرى براى آن حضرت گذاشته شد و حضرت بر فراز آن قرار گرفت و رو به حضار مجلس نموده و فرمود: السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. آيا مى دانيد چرا من سخنم را با سلام آغاز نمودم؟ گفتند: خير. فرمود: براى اينكه به شما آرامش بدهم. گفتند: خداوند تو را رحمت كند، تو كيستى؟ فرمود: من على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(علیه السلام) و فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم. امروز نماز صبح را با والى مدينه در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خوانده ام بعد از اينكه نماز

ص: 65

را خوانديم، نامه اى را كه از سوى صاحبش به او رسيده بود، نشانم داد و با من مشورت كرد. و من هم او را راهنمايى كردم و وعده دادم كه بعد از نماز عصر، به مدينه بر مى گردم تا جواب نامه را نزد من بنويسد و من به وعده ام عمل خواهم كرد. و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه. آنگاه مردم گفتند: يا ابن رسول اللَّه! ما را همين قدر كفايت مى كند و شما نزد ما راستگو هستيد. و براى ثبوت امامت شما دليلى ديگر لازم نيست. سپس برخاستند تا بروند كه حضرت فرمود: بمانيد و متفرق نشويد. من شما را در اينجا جمع نموده ام تا از من سؤال كنيد از هر آنچه مى خواهيد؛ از آثار نبوّت و علامت هاى امامتى تا از من سؤال كنيد از هر آنچه مى خواهيد، از آثار نبوّت و علامت هاى امامتى كه نمى يابيد آنها را مگر نزد ما اهل بيت. پس سؤال هايتان را بياوريد. پس عمرو بن هذّاب شروع كرد و گفت: محمّد بن فضل هاشمى، كلماتى در باره شما مى گويد و مقاماتى براى شما قائل است كه قلب ها آن را قبول نمى كنند.حضرت فرمود: آنها چيست؟ گفت: محمّد بن فضل هاشمى مى گويد: شما هر آنچه را خداوند نازل فرموده، مى دانيد و مى توانيد به هر زبان و لغتى صحبت كنيد. امام(علیه السلام) فرمود: محمّد بن فضل راست مى گويد. من آنها را به او خبر داده ام. پس بشتابيد و سؤال كنيد. عمرو بن هذّاب گفت: ما قبل از هر چيز شما را با زبان امتحان مى كنيم. ما در اين شهر افراد مختلف اعم از رومى، هندى، فارسى و تركى زبان داريم. همه آنها را حاضر مى كنيم. حضرت فرمود: پس تكلم كنيد به هر آنچه دوست داريد. ان شاء اللَّه به هر يك از شما با زبان خودتان پاسخ خواهم گفت. پس هر كدام از آنها با زبان و لغت خودشان مسأله اى را پرسيدند و امام(علیه السلام) هم با لغت خودشان، به آنان پاسخ گفت. مردم بسيار تعجّب كرده و حيران ماندند. و تصديق كردند كه امام(علیه السلام) از خود آنها به زبانشان واردتر و فصيح تر است. سپس حضرت، به عمرو بن هذّاب توجّه نموده و فرمود: اگر به تو خبر دهم كه در همين ايّام به خون يكى از اقوامت، مبتلا مى شوى (يعنى او را مى كشى) مرا تصديق

ص: 66

مى كنى؟ او جواب داد: خير! چون غيب را فقط خدا مى داند. حضرت فرمود: آرى، اما آيا خداوند نمى فرمايد: (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ) پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد خداوند مرتضى مى باشد و ما ورثه همان رسولى هستيم كه خداوند او را مطلع و آگاه ساخته است از غيب خود از هر آنچه خواسته است. پس ما به آنچه در گذشته رخ داده است و آنچه در آينده تا روز قيامت رخ خواهد داد، آگاه هستيم. اى پسر هذّاب! آنچه به تو خبر دادم در ظرف پنج روز واقع خواهد شد. پس اگر آنچه را كه به تو گفتم در اين مدت صورت نگرفت، پس من دروغگو و افترا زننده هستم. ولى اگر صحيح شد پس بدان كه تو رد كننده خدا و رسول او هستى. سپس امام(علیه السلام) فرمود: چيز ديگرى نيز هست و آن اينكه: آگاه باش كه بزودى نابينا خواهى شد و چيزى را نمى بينى نه زمين و نه كوهى را. بعد از چند روز همان طور شد كهامام(علیه السلام) فرموده بود. مطلب ديگر اينكه: تو به زودى به دروغ قسم خواهى خورد، لذا به مرض پيسى مبتلا مى شوى. محمّد بن فضل مى گويد: به خدا قسم! هر چه حضرت رضا(علیه السلام) فرموده بود، به سر عمرو بن هذّاب آمد. سپس امام رضا(علیه السلام) رو به جاثليق كرده فرمود: آيا در انجيل، دليلى بر پيامبرى حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) هست؟ جاثليق گفت: اگر چنين چيزى باشد، ما آن را انكار نمى كنيم. حضرت فرمود: از «سكينه» كه در سفر سوم از كتاب انجيل است به من بگو. گفت: نامى از نام هاى خداى متعال است كه براى ما اظهار آن جايز نيست. امام(علیه السلام) فرمود: اگر براى تو ثابت كنم كه آن اسم محمّد(صلی الله علیه و آله) و ياد اوست و عيساى پيامبر، به آن اقرار كرده و آن را براى بنى اسرائيل بشارت داده است، اقرار مى كنى، و در صدد انكار آن بر نمى آيى؟ گفت: اگر چنين كنى اقرار مى كنم چون من انجيل را رد نمى كنم و منكر آن نيز نمى شوم. حضرت فرمود: پس بگير براى من سفر سوم را كه در آنجا نام محمّد(صلی الله علیه و آله) ذكر شده و عيسى(علیه السلام) به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بشارت داده است. جاثليق گفت: اين هم سفر سوم. حضرت، سفر

ص: 67

سوم از انجيل را گرفته و خواند، تا رسيد به نام پيامبر(صلی الله علیه و آله)، سپس رو به جاثليق نموده، فرمود: اين پيامبرى كه در اينجا توصيف شده است، كيست؟ جاثليق گفت: او را توصيف كن. حضرت فرمود: چيزى از خود نمى گويم بلكه توصيف خدا را ذكر مى كنم؛ او صاحب ناقه و عصا و كسا مى باشد، پيامبر امّى است كه نام مبارك او در تورات و انجيل نوشته شده، امر به معروف و نهى از منكر مى كند و حلال و حرام خدا را بيان مى نمايد. طيّبات و پاكيها را حلال و خبائث و ناپاكي ها را حرام مى نمايد. تكاليف و گناهان سخت را بر مى دارد. و زنجيرهايى كه مانع از پيمودن راه رستگارى و طريق عدل و مستقيم مى شوند، از بين مى برد. اى جاثليق! تو را به حق عيسى(علیه السلام) كه روح خدا و كلمه او بود آيا درانجيل اين توصيفات را براى اين پيامبر نديده اى؟ جاثليق سرش را پايين انداخت و دانست كه اگر انكار كند، كافر خواهد شد. بعد گفت: آرى، اين صفات در انجيل هست و عيسى(علیه السلام) نام اين پيامبر را آورده است. امام(علیه السلام) فرمود: اكنون كه انكار نكردى و به اين مطالب اقرار نمودى، سفر دوم انجيل را نيز بياور كه در آنجا نام آن پيامبر و جانشينش (على(علیه السلام)) و نام دخترش فاطمه و فرزندانش حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) ذكر شده است. وقتى جاثليق و رأس الجالوت، مشاهده كردند كه حضرت از آنها به كتاب هايشان عالمتر است عرضه داشتند: قسم به خدا! چيزى فرموديد كه رد و دفع آن براى ما امكان ندارد، مگر اينكه منكر تورات و انجيل و زبور بشويم. و مطالب شما را موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) بشارت داده اند. ولى ما نمى دانستيم او محمّد(صلی الله علیه و آله) است. ولى اكنون چون شك داريم كه آيا اين محمّد(صلی الله علیه و آله)، محمّد(صلی الله علیه و آله) شماست و يا محمّد(صلی الله علیه و آله) ديگر. لذا نمى توانيم به نبوّت او اقرار كنيم! امام(علیه السلام) فرمود: چرا به شك چنگ مى زنيد، مگر از ابتداى خلقت تا به حال، خداوند كسى را مبعوث كرده است كه نامش محمّد باشد؟ و آيا غير از محمّد(صلی الله علیه و آله) ما، در كتاب هاى آسمانى «محمّد» ديگرى ديده ايد؟ آنها از جواب باز ماندند و گفتند: ما نمى توانيم قبول كنيم كه اين محمّد(صلی الله علیه و آله)،

ص: 68

محمّد(صلی الله علیه و آله) شماست؛ چون اگر به پيامبرى او و جانشينى على(علیه السلام) و فرزندان فاطمه اقرار كنيم، به اجبار مسلمان شده ايم. امام فرمود: تو اى جاثليق! در پناه خدا و پيامبرش ايمان بياور و از ناحيه ما، بدى به تو نمى رسد و از چيزى خوف نداشته باش. جاثليق گفت: اكنون كه مرا پناه دادى، نام هايى كه ذكر نمودى، در تورات، انجيل و زبور آمده است. حضرت فرمود: آيا سخنان تورات و انجيل و زبور راست است يا دروغ؟ گفت: بلكه راست است. و خدا جز حق نمى گويد.بعد از اينكه امام(علیه السلام) از جاثليق اقرار گرفت، رو به رأس الجالوت كرده، فرمود: گوش كن اى رأس الجالوت! سفر فلان از زبور داود(علیه السلام) را، رأس الجالوت گفت: بخوان، خدا تو را و پدر و مادرت را مبارك گرداند. امام(علیه السلام) شروع كرد و سفر اول از زبور را خواند. تا اينكه به نام محمّد، على(علیه السلام)، فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) رسيد. فرمود: اى رأس الجالوت! تو را به خدا! آيا اين ها در زبور داود(علیه السلام) نيست؟ و به تو نيز مثل جاثليق پناه مى دهم. رأس الجالوت گفت: آرى، عين مطالب و نام ها در زبور آمده است. حضرت فرمود: تو را به حق ده معجزه اى كه خداوند بر موسى بن عمران(علیه السلام) اعطا نمود، قسم مى دهم آيا اين پنج تن، در تورات به عدل و فضل توصيف نشده اند؟ گفت: آرى، و كسى كه منكر آن شود به خدا و پيامبرانش كافر گرديده است. امام(علیه السلام) رو به او كرد و فرمود: فلان سفر از تورات را بياور و شروع كرد به خواندن. رأس الجالوت از خواندن و فصاحت و بلاغت حضرت، تعجّب كرد. وقتى امام(علیه السلام) به نام مقدس محمّد(صلی الله علیه و آله) رسيد، رأس الجالوت گفت: آرى، اينها احماد و دختر او، واليا و شبر و شبير هستند كه معناى آن به عربى مى شود: محمّد(صلی الله علیه و آله)، على(علیه السلام)، فاطمه(علیها السلام)، حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام). امام آن جزء از تورات را تا به آخر خواند. سپس رأس الجالوت گفت: به خدا قسم! اى پسر محمّد! اگر خوف از دست دادن رياستى كه بر تمام يهود پيدا كرده ام، نبود به احماد (محمّد(صلی الله علیه و آله)) ايمان مى آوردم و دستورات شما را اطاعت مى كردم. و قسم به خدايى كه

ص: 69

تورات را بر موسى(علیه السلام) و زبور را بر داود(علیه السلام) و انجيل را بر عيسى(علیه السلام) نازل كرد، تا به حال كسى را نديدم بهتر از شما تورات و انجيل و زبور را بخواند. و به بهترين بيان و فصاحت و بلاغت، آن را تفسير كند. امام رضا(علیه السلام) تا ظهر با آنان بود. وقتى ظهر شدفرمود: من نمازم را مى خوانم و به مدينه بر مى گردم تا به وعده اى كه به والى مدينه داده ام و آن نوشتن جواب نامه صاحبش مى باشد، وفا كنم. و فردا صبح نزد شما برمى گردم، ان شاء اللَّه. راوى مى گويد: بعد از اينكه امام(علیه السلام) نمازش را خواند، روانه مدينه شد. صبح روز بعد، حضرت برگشت و دوباره همان مجلس، برپا شد. پس كنيز رومى آوردند و امام(علیه السلام) با او به زبان رومى سخن گفت. و در اين حال جاثليق كه با زبان رومى آشنا بود، گوش فرا مى داد. حضرت به زبان رومى خطاب به آن كنيز فرمود: محمّد(صلی الله علیه و آله) را بيشتر دوست مى دارى يا عيسى(علیه السلام) را؟ گفت: تا زمانى كه محمّد(صلی الله علیه و آله) را نمى شناختم، عيسى(علیه السلام) را بيشتر دوست داشتم. امّا بعد از اينكه محمّد(صلی الله علیه و آله) را شناختم، او را بيشتر از حضرت عيسى(علیه السلام) و ساير پيامبران، دوست مى دارم. جاثليق به كنيز گفت: اگر مسلمان بشوى، دشمن عيسى(علیه السلام) مى شوى؟! كنيز گفت: به خدا پناه مى برم! عيسى(علیه السلام) را دوست داشته و به او ايمان دارم ولى محمّد(صلی الله علیه و آله) نزد من محبوبتر است. آنگاه امام(علیه السلام) به جاثليق گفت: آنچه را كه اين جاريه گفت، براى مردم تفسير كن و همچنين تفسير كن آنچه را كه تو به او گفتى و او براى تو جواب گفت: پس جاثليق نيز همه اينها را براى مردم تفسير نمود. سپس جاثليق به امام(علیه السلام) عرضه داشت: اى فرزند محمّد(صلی الله علیه و آله) در اينجا مردى سندى مى باشد كه مذهبش نصرانى است و مى خواهد با شما به زبان سندى احتجاج نمايد. حضرت فرمود: او را حاضر كنيد. وقتى كه حاضر شد، امام(علیه السلام) با او به زبان خودش صحبت كرد و بعد سؤال و جواب هايى بين آن دو در مورد نصرانيت رد و بدل شد. راوى مى گويد: شنيديم كه مرد سندى مى گويد: بثطى بثطى بثطلة. حضرت فرمود: او به زبان سندى، به يگانگى خداوند گواهى مى دهد.

ص: 70

سپس امام(علیه السلام) در مورد حضرت عيسى(علیه السلام) و مريم با او صحبت كرد و او راقانع كرد تا اينكه به زبان سندى گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ بعد كمربندش را بالا برد و علامتى كه به رسم نصرانيت، مى بستند، آن را به امام(علیه السلام) داد و عرض كرد، يا بن رسول اللَّه! با دست خود، اين را پاره كنيد. و حضرت چاقويى طلب كردند و به وسيله آن، علامت را پاره كردند. سپس حضرت به محمّد بن فضل، دستور داد تا مرد سندى را به حمام ببرد و او را غسل دهد و لباس بپوشاند و با خانواده اش به مدينه بياورد. وقتى كه بحث و گفتگوها تمام شد، حضرت فرمود: آيا متوجّه شديد آنچه را كه محمّد بن فضل در مورد من با شما مطرح كرده بود، درست بود؟ همه گفتند: آرى، بلكه چندين برابر، بيشتر از آن را در شما ديديم. و ديگر اينكه محمّد بن فضل مى گويد: شما را به خراسان مى برند؟ حضرت فرمود: محمّد(صلی الله علیه و آله) راست مى گويد، الّا اينكه مرا با شكوه، عزّت و جلال به آنجا مى برند. محمّد بن فضل مى گويد: در همان جا همگى به امامت حضرت گواهى دادند. و حضرت، شب را نزد ما سپرى كرد و صبح هنگام با مردم خداحافظى كرد و به من سفارشاتى فرمود و قصد عزيمت نمود. و من او را بدرقه كردم تا اينكه ميان دهى رسيديم. حضرت به كنارى رفته و چهار ركعت نماز بجا آورد و بعد به من فرمود: اى محمّد! برگرد و در پناه خدا باش و چشمانت را ببند. من نيز چشمانم را بستم. سپس فرمود: چشمانت را باز كن. وقتى چشمانم را باز كردم، ديدم در بصره نزد درب خانه ام ايستاده ام! و اثرى از امام(علیه السلام) نيست.(1)

ص: 71


1- . الخرائج و الجرائح ج 1 ص341 الباب التاسع في معجزات الإمام المظلوم المسموم علي بن موسى الرضا ح6

چرا پیامبر را امی میخوانند

ص: 72

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَ النَّبِيُّ الْأُمِّيَّ فَقَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَكْتُبَ فَقَالَ كَذَبُوا عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى ذَلِكَ وَ اللَّهُ يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ)(1) فَكَيْفَ كَانَ يُعَلِّمُهُمْ مَا لَا يُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ بِاثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ أَوْ قَالَ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ كَانَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ مَكَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها)(2) حديث كرد مرا پدرم از ... از جعفر بن محمّد(علیه السلام) كه گفت پرسيدم از حضرت امام محمّد تقى(علیه السلام) كه: چرا نبى اكرم(صلی الله علیه و آله) را امّى مي گفتند؟ فرمود: مردم چه مي گويند در اين موضوع؟ عرضه داشتم: كه مردم گمان مي كنند كه چون آن حضرت نمي توانست بنويسد و بخواند حضرتش را امى گفتند! فرمود: دروغ مي گويند، لعنت خدا بر آنها باد، چگونه چنين چيزى مى شود كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نمي توانست بخواند و بنويسد! (و هر كه چنين معتقد باشد بر خلاف قول خدا معتقد شده) با اينكه خداوند در كتاب محكم خود قرآن مجيد مي فرمايد: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ) او است خدائى كه ميان عرب امّى (كه خواندن و نوشتن را نمي دانستند) پيغمبرى بزرگوار از جنس همان مردم مبعوث به رسالت فرمود تا برايشان آيات وحى خدا را تلاوت كند و ايشان را از جهل و صفات

ص: 73


1- . الجمعة آیة 2
2- . الانعام آیة 92

ناپسند و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت و كتاب آسمانى و حكمت الهى به آنها بياموزد. پس وقتى كه خدا بفرمايد: پيغمبر(صلی الله علیه و آله) تلاوت آيات مي نمود و مردم را تعليم كتاب مي كرد، آيا چنين پيغمبرى نمي توانست بخواند و بنويسد؟! بخدا قسم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به هفتاد و سه زبان مي خواند و مي نوشت، و علت آنكه آن حضرت را امّى گفتند براى اين بود كه از اهل مكه بود و مكه را ام القرى مي گويند چنان كه خداى تعالى مي فرمايد: (وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها) (ام القرى يعنى مادر شهرها، و ام با ياء نسبت امّى مى شود يعنى كسى كه از اهل مكه است). (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الْخَشَّابُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ وَ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ غَيْرِهِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلیالله علیه و آله) لَمْ يَكْتُبْ وَ لَا يَقْرَأُ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ )(2) فَكَيْفَ يُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ لَيْسَ يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ وَ يَكْتُبَ قَالَ قُلْتُ فَلِمَ سُمِّيَ النَّبِيُّ الْأُمِّيَّ قَالَ لِأَنَّهُ نُسِبَ إِلَى مَكَّةَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها)(3) فَأُمُّ الْقُرَى مَكَّةُ فَقِيلَ أُمِّيٌّ لِذَلِكَ

حديث كردند ما را ... از مردى كه گفت عرضه داشتم: به حضرت باقر(علیه السلام) كه (بعضى از) مردم گمان مي كنند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمي توانست بخواند و بنويسد فرمود دروغ مي گويند خدا آنها را لعنت كند (و از رحمتش دور بگرداند) چگونه آن حضرت نمي توانست بخواند و بنويسد با اينكه خداوند (در حق آن حضرت) ميفرمايد: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ

ص: 74


1- . علل الشرائع ج 1 ص124 باب105 باب العلة التي من أجلها سمي النبي ص الأمي ..... ح1
2- . الجمعة آیة 2
3- . الانعام آیة 92

وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ ) پس اگر آن حضرت خواندن و نوشتن را نمي دانست چگونه (خداوند فرموده كه) مردم را تعليم كتاب و حكمت الهى مي فرمود مگر نعوذ باللَّه خدا دروغ فرموده؟ راوى گويد عرضه داشتم: پس چرا حضرتش راامّى ناميده اند؟! فرمود: چون نسبت به مكه داشت (و از اهل مكه بود) و مكه را «امّ» مي گويند چنان كه خداى عز و جل فرموده: (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها) (كه مراد از ام القرى مكه است) و هر كه اهل مكه باشد او را به آنجا نسبت مي دهند و به او امّى مي گويند. (1)

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) كَانَ يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ وَ يَقْرَأُ مَا لَمْ يُكْتَبْ.امام صادق(علیه السلام) فرمودند: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هم می خواندند و هم می نوشتند و حتی چیزهایی را که هنوز نوشته نشده بود، می خواندند. (2)

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْمُغِيرَةِ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَنْبَسَةُ قَالَ أَخْبَرَنِي يُونُسُ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتِ النَّبِيَّ الْوَفَاةُ وَ فِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ لَا تَأْتُوهُ بِشَيْ ءٍ فَإِنَّهُ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ وَ اخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قُومُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا كَثُرَ اللَّغَطُ وَ الِاخْتِلَافُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُومُوا عَنِّي قَالَ عُبَيْدُ

ص: 75


1- . علل الشرائع ج 1 ص125 باب105 باب العلة التي من أجلها سمي النبي الأمي ..... ح2
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص227 باب4 باب في أن رسول الله ص كان يقرأ و يكتب بكل لسان ح5

اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ وَ كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ يَقُولُ الرَّزِيَّةُ كُلُّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَنَا ذَلِكَ الْكِتَابَ مِنْ اخْتِلَافِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ

عبد اللَّه بن عبّاس گويد: چون زمان رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرا رسيد گروهى كه عمر بن خطّاب نيز در ميان آنان بود در خانه حضور داشتند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بيائيد نامه اى براى شما بنويسم تا هرگز پس از آن گمراه نشويد. عمر گفت: چيزى نياوريد كه درد بر او غلبه كرده، و قرآن نزد شما هست، و كتاب خدا ما را كافى است. ميان اهل خانه اختلاف افتاد و به مخاصمه پرداختند، عدّه اى مى گفتند برخيزيد (كاغذ بياوريد) تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برايتان بنويسد، و عدّه اى ديگر سخن عمر را مى گفتند. چون سر و صدا بلند شد واختلاف بالا گرفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: از نزد من برخيزيد (و مرا تنها بگذاريد). عبيد اللَّه بن عبد اللَّه بن عتبه گويد: ابن عبّاس هميشه مى گفت: تمام مصيبت ها از همان وقتى آغاز شد كه با اختلاف و شلوغ كارى خود مانع از آن شدند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن نوشته را بر ايمان بنويسد. (1)

همگی اتفاق نظر دارند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در نزد استادی خواندن و نوشتن را نیاموخت اما این مطلب به این معنا نیست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بی سواد بوده بلکه سواد خواندن و نوشتن را توسط علم لدنی و از ناحیه ی خدای تبارک و تعالی آموخته است.

ص: 76


1- . الأمالي (للمفيد) النص36 المجلس الخامس ح3

ذره ای از سختی های رسول خدا برای هدایت امت

ص: 77

رَأَیتُ رَسولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی الجاهِلِیَّةِ وَ هُوَ یَقولُ لِلنَّاسِ: قُولُوا لا اِلهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا فَمِنْهُمْ مَنْ تَفَلَ فِی وَجْهِهِ، وَ مِنْهُمْ مَن حَثَا عَلَیهِ التُّرَابَ، وَ مِنْهُمْ مَنْ سَبَّهُ، حَتَّی انْتَصَفَ النَّهارُ فَأَقبَلَتْ جارِیَةٌ بِعُسٍّ مِنْ ماءٍ فَغَسَلَ وَجهَهُ أَوْ یَدَیهِ وَ قَالَ: یا بُنَیَّةُ لَا تَخْشَی عَلَی أَبِیکِ عَیلَةً وَ لَا ذِلَّةً

منیب می گوید: در دوران جاهلیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که خطاب به مردم می گفت: بگویید: نیست خدایی جز خدای یکتا تا رستگار شوید. برخی بر چهره اش آب دهان می انداختند و برخی بر او خاک می پاشیدند و برخیدشنامش می دادند تا آنکه روز به نیمه رسید. آنگاه دختری با کاسه بزرگی از آب نزد او آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صورت و دستانش را شست و فرمود: دخترم، از تنهایی و بی کسی پدرت بیمی به خود راه مده.

کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) یَحْکِی نَبِیّاً مِنَ الأَنْبِیاءِ ضَرَبَهُ قَومُهُ وَ هُوَ یَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ!

عبدالله می گوید: گویی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را می بینم که همچون یکی از پیامبران، از سوی قومش مضروب و خونین شده و در حالی که خون را از چهره اش پاک می کند عرضه می دارد: خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمی دانند.

رَأَیتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَرَّ فِی سُوقِ ذِی الْمَجازِ وَ عَلَیهِ حُلَّةٌ حَمْراءُ، وَ هُوَ یَقُولُ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ، قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»، و رَجُلٌ یَرْمِیهِ بِالْحِجارَةِ و قَدْ أَدْمَی کَعْبَیهِ وَ عُرقُوبَیهِ، و َهُوَ یَقُولُ: یَا أَیّها النَّاسُ، لَا تُطِیعُوهُ فَإِنَّهُ کَذَّابٌ! فَقُلْتُ:

ص: 78

مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: غُلامُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا الَّذی یَتْبَعُهُ یَرْمِیهِ بِالْحِجَارَةِ؟ قَالُوا: هَذَا عَبْدُ الْعُزَّی أَبو لَهَبٍ.

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را در حالی دیدم که جامه ای سرخ فام برتن داشت و از بازار ذو المجاز می گذشت و می فرمود: ای مردم! بگویید: خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید. در این هنگام، مردی به سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) سنگ پرتاب کرد و استخوان قوزک و پی پاشنه پای ایشان را خونین کرد و در این حال می گفت: ای مردم! از او پیروی نکنید که دروغگوست! من (که تا آن روز، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نمی شناختم) گفتم: این شخص کیست؟ گفتند: جوانی از فرزندان عبد المطّلب است. گفتم: این شخص که او را دنبال کرده است و به او سنگ پرتاپ می کند، کیست؟ گفتند: این، عبد العزّی ابولهب (عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله)) است.فَقَدْ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

كَانَ يَمْشِي وَ مَعَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَأَدْرَكَهُ أَعْرَابِيٌّ

فَجَذَبَهُ جَذْباً شَدِيداً وَ كَانَ عَلَيْهِ بُرْدٌ نَجْرَانِيٌّ غَلِيظُ الْحَاشِيَةِ فَأَثَّرَتِ الْحَاشِيَةُ فِي عُنُقِهِ مِنْ شِدَّةِ جَذْبِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) هَبْ لِي مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي عِنْدَكَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَضَحِكَ وَ أَمَرَ بِإِعْطَائِهِ وَ لَمَّا أَكْثَرَتْ قُرَيْشٌ أَذَاهُ وَ ضَرْبَهُ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ فَلِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم )

نقل كرده اند كه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حال رفتن بود، و بعضى از اصحاب نيز در خدمت آن بزرگوار بودند، مرد عربى با آن حضرت برخورد كرد، چنان به شدّت او را به طرف خود كشيد كه حاشيه درشت عبایی كه بر دوش داشت، گردن مباركش را آزرد، آنگاه گفت: يا محمد! از آن مال هاى خدا كه در نزد تو است، به من هم بده! پيامبر(صلی الله علیه و آله) نگاهى به آن مرد عرب كرد و خنديد، و دستور داد تا به او چيزى دادند.

ص: 79

وقتى هم كه آن بزرگوار را افراد قبيله قريش زياد اذيّت كردند، و صدمه زدند، رو به طرف آسمان كرد و عرضه داشت: بارالها قوم مرا بيامرز كه آنها نادانند! و به همين دليل است كه خداى متعال در کتاب شریفش فرمودند (وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ) به راستى كه تو به خُلقِ عظيمى آراسته اى (1)

ص: 80


1- . مجموعة ورام ج1 ص99 باب تهذيب الأخلاق.

مباهله

ص: 81

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ الْمِيكَالِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدَانُ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ حَاتِمٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ دِينَارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ أَبِي هِنْدٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) الْعَاقِبُ وَ السَّيِّدُ، فَدَعَاهُمَا إِلَى الْإِسْلَامِ فَتَلَاحَيَا وَ رَدَّا عَلَيْهِ، فَدَعَاهُمَا إِلَى الْمُلَاعَنَةِ، فَوَاعَدَاهُ عَلَى أَنْ يُغَادِيَاهِ بِالْغَدَاةِ فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يَجِيئَا وَ أَقَرَّا لَهُ بِالْخَرَاجِ... (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ) قَالَ الشَّعْبِيُّ: قَالَ جَابِرٌ: (أَنْفُسَنا) رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيُّ بْنُأَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، وَ (أَبْناءَنا) الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)، وَ (نِساءَنا) فَاطِمَةُ(علیها السلام).

جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل كرده است: دو تن از علماى مسيحى به نام هاى عاقب و سيّد در مدينه به خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسيدند. آن حضرت آنان را به اسلام دعوت كرد، آن دو نپذيرفتند. نبى اکرم(صلی الله علیه و آله) بر طبق فرمان خداى سبحان در آيه (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ) آنان را به مُباهِله دعوت كرد، و در روز موعود به همراه على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) در جايگاه مباهله حاضر شد. امّا آن دو حاضر به مباهله نشدند، بلكه به خراج و جزيه راضى شدند، در اين جا شعبى از جابر بن عبد اللَّه نقل مى كند: منظور از انفسنا، على بن ابى طالب(علیه السلام) و منظور از ابناءنا، حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و منظور از نساءنا، فاطمه(علیها السلام) است. (1)

ص: 82


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص162 باب و من سورة آل عمران ح173

فَقَالَ أُسْقُفُّ نَجْرَانَ يَا مَعْشَرَ النَّصَارَى:...وَ ارْجِعُوا إِلَى بِلَادِكُمْ وَ ارْتَئُوا لِأَنْفُسِكُمْ يَا مَعْشَرَ النَّصَارَى إِنِّي لَأَرَى وُجُوهاً لَوْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ يُزِيلَ جَبَلًا مِنْ مَكَانِهِ لَأَزَالَهُ بِهَا فَلَا تُبَاهِلُوهُ فَتَهْلِكُوا وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ نَصْرَانِيٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.... وَ قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله): وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الْهَلَاكَ قَدْ بَدَا عَلَى أَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ وَ لَاضْطَرَمَ الْوَادِي عَلَيْهِمْ نَاراً وَ

لَاسْتَأْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ أَهْلَهُ حَتَّى الطَّيْرَ عَلَى رُءُوسِ الشَّجَرِ وَ لَمَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى كُلِّهِمْ حَتَّى هَلَكُوا

سرکرده گروه نَجران خطاب به دوستانش گفت: اكنون براى نجات خويش از مهلكه عذاب بكوشيد و آينده خود را با تيزبينى از خطر برهانيد، اى گروه نصارا! هم اكنون چهره هايى نورانى مى بينم كه اگر كسى براى از جاى كندن كوهى به آنها متوسل شود، هر آينه خداوند به بركت اين صورت هاى نورانى، آن كوه را از جايى به جاىديگر منتقل خواهد نمود. با اين حال اگر بخواهيد با او مباهله نماييد. بى ترديد به نابودى و هلاكت خواهيد رسيد و در پهناى گيتى، يك تن نصرانى تا روز قيامت بر جا نخواهد ماند!! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: سوگند به خدايى! كه جانم در قبضه قدرت اوست اگر جمعيت نَجران به مباهله اقدام مى كردند، بى گمان نابودى، آنها را فرامى گرفت و همگى به صورت خوكان و بوزينگان مسخ مى شدند. و آتش شعله ور و سوزان آنها را فرا مى گرفت تا آنجا كه پرندگان بر شاخه درختان و در پرواز را طعمه خود مى ساخت و سرزمين آنان را نابود و تمامى اهل نجران را به هلاكت مى كشاند، علاوه بر اين هنوز سال مباهله به پايان نرسيده بود كه جمعيت مسيحيان روى زمين همگى نابود مى شدند.(1)

ص: 83


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص214 المبحث الخامس في المباهلة

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا هِلَالُ بْنُ أَيُّوبَ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ أَبِي أُمَيَّةَ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ مَنِ الَّذِينَ أَرَادَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُبَاهِلَ بِهِمْ قَالَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ الْأَنْفُسُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيُّ(علیه السلام)

مجاهد گوید به ابن عباس گفتم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه چه کسانی می خواست مباهله کند؟ گفت: علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و مراد از انفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بودند. (1)

آیه مباهله(فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ)(2)

هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

(فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ)(3)

ص: 84


1- . الأمالي للطوسي ص334 [12] المجلس الثاني عشر ح10
2- . سوره مبارکه آل عمران آیه 61
3- . سوره مبارکه آل عمران آیه 61

هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

حدیث20: قَالَ وَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ أَيْضاً قَالَ: قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا(علیه السلام) أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) فَضِيلَةٌ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى....حدیث20: روزی مامون لعنة الله علیه به امام رضا(علیه السلام) عرضه داشت: بزرگ ترین فضیلتی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) از قرآن دارد برای من بازگو کنید. حضرت فرمودند: برترین فضیلت آن حضرت در قضیه مُباهِله است. همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وسیلهﻱ علی(علیه السلام)، فاطمه، حسن(علیه السلام)، و حسین(علیه السلام) با نصارای نجران مُباهِله نمود، و علی(علیه السلام) را همانند جان خویش قرار داد... بنابراین، همهﻱ فضائلی که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لازم بوده بر علی(علیه السلام) نیز ثابت شده جز نبوّت، پس کدامین فضل و برتری بالاتر از این فضل و شرف؟(1)

تذکر: و از جمله این فضیلت ها عصمت است که امیرالمومنین(علیه السلام) در آن با پیامبر(صلی الله علیه و آله) شریک است پس آیه مباهله یک سند زنده برای

ص: 85


1- . غرر الأخبار ص 230 الفصل العشرون فيه عجائب و نوادر غريبة و أشعار في فضائل أمير المؤمنين عليه التحيّة و السلام

عظمت اهل بیت بوده که بواسطه آن لزوم عصمت امام(علیه السلام) به اثبات می رسد.

حدیث21: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): هَذَا الْجَامِعُ لِلْمَكَارِمِ، الْحَاوِي لِلْفَضَائِل

حدیث21:رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره به سوی علی(علیه السلام) کرده و فرمودند:...همه مکارم و فضائل در این شخص جمع شده.(1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ الْمُنْذِرِ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ، عَنْ أَبِي صَادِقٍ، عَنْ رَبِيعَةَ بْنِ نَاجِذٍ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حِينَ خَرَجَ لِمُبَاهَلَةِ النَّصَارَى بِي وَ بِفَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)علی(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مُباهله با مسیحیان خارج شد من و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را همراه برد. (2)

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا هِلَالُ بْنُ أَيُّوبَ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ أَبِي أُمَيَّةَ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ: مَنِ الَّذِينَ أَرَادَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

أَنْ يُبَاهِلَ بِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام)

وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام)

وَ الْحَسَنُ(علیه السلام)

وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)

وَ الْأَنْفُسُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيُّ(علیه السلام)

مجاهد می گوید: به این عباس گفتم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه چه کسانی می خواست مباهله کند؟ گفت: علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و مراد از انفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بودند. (3)

ص: 86


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص100 ح54
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح7
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح10

باب چهلم: قطره ای از دریای بی پایان فضائل امیرالمومنین

اشاره

ص: 87

ولادت امیرالمومنین

ص: 88

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ كُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ فَرِيقٌ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِهِ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَقَالَتْ رَبِّ إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَ كُتُبٍ وَ إِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلَامِ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ(علیه السلام) وَ إِنَّهُ بَنَى الْبَيْتَ الْعَتِيقَ فَبِحَقِّ الَّذِي بَنَى هَذَا الْبَيْتَ وَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِي فِي بَطْنِي لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلَادَتِي قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ فَرَأَيْنَا الْبَيْتَ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ الْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ الرَّابِعِ وَ بِيَدِهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَتْ إِنِّي فُضِّلْتُ عَلَى مَنْ تَقَدَّمَنِي مِنَ النِّسَاءِ لِأَنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ عَبَدَتِ اللَّهَ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا اضْطِرَاراً وَ أَنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْيَابِسَةَ بِيَدِهَا حَتَّى أَكَلَتْمِنْهَا (رُطَباً جَنِيًّا)(1) وَ أَنِّي دَخَلْتُ بَيْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَ أَكَلْتُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ أَرْزَاقِهَا فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ يَا فَاطِمَةُ سَمِّيهِ عَلِيّاً فَهُوَ عَلِيٌّ وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يَقُولُ إِنِّي شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِي وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ

ص: 89


1- . مریم آیة 25

عِلْمِي وَ هُوَ الَّذِي يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ فِي بَيْتِي وَ هُوَ الَّذِي يُؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِي وَ يُقَدِّسُنِي وَ يُمَجِّدُنِي فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ وَ أَبْغَضَهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين

حديث كرد ما را ... از يزيد بن قعنب كه گفت: با عباس بن عبد المطلب و جمعى از فرزندان عبد العزّى در گوشه مسجد الحرام نشسته بوديم و مشاهده كرديم كه فاطمه(علیها السلام) بنت اسد وارد شد و به حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) نُه ماهه حامله بود و آثار درد مخاض در او ظاهر و نمايان بود و كنار خانه كعبه رفت و گفت: خدايا ايمان به تو آورده ام، و ايمان دارم به پيغمبران تو و آنچه كه از جانب تو آورده اند، و تصديق دارم كتاب هاى آسمانى و كلام جدم حضرت ابراهيم خليل(علیه السلام) را [كه گفت (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ )(1) پروردگارا اين شهر مكه را محل امن و امان قرار بده و دور بدار مرا و فرزندانم را از بت پرستى] كه اوست بناكننده اين خانه (به دستور تو) پس خدايا به حق آن كسى كه اين خانه را ساخته و به حق اين فرزندى كه در رحم من است وضع حمل را بر من سهل و آسان گردان.

يزيد بن قعنب گفت: همه ديديم ديوار خانه كعبه شكافته شد و فاطمه(علیها السلام) بنت اسد داخل در خانه كعبه شد و از چشم ما پنهان گرديد و شكاف ديوار به هم متصل شد، همگى رفتيم كه قفل خانه كعبه را باز كنيم (يكى بعد از ديگرى هر چه كرديم) باز نشد، دانستيم كه اين امر از طرف خداى تعالى است، و پس از چهار روز بيرون آمد در حالى كه در دست او امير المؤمنين(علیه السلام) بود، و مي گفت: مقام من شامخ تر است بر زنانى كه پيش از من بوده اند، زيرا آسيه دختر مزاحم (زن فرعون) عبادت كرد خدا رامخفيانه در مكانى كه خداوند دوست نمي داشت كه عبادتش كنند در آن مكان مگر در حال اضطرار (چون براى امت حضرت موسى(علیه السلام) جايز نبوده عبادت كنند مگر در معابد و كنيسه ها) و مريم دختر عمران (مادر حضرت عيسى(علیه السلام)) درخت خرماى خشكيده را با دست خود حركت داد

ص: 90


1- . ابراهیم آیة 35

تا از آن درخت خرما افتاد و تناول نمود، و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه ها و غذاهاى بهشتى خوردم، و چون خواستم بيرون آيم هاتفى گفت: اى فاطمه! فرزند خود را على نام بگذار، كه خداى علىّ اعلى مي فرمايد اسم او را مشتق از اسم خود نمودم و به ادب خود او را مؤدب گردانيده ام و به غامض و مشكل هاى علم خودم (كه كسى از آنها اطلاع ندارد) او را عالم و واقف نموده ام، و اوست كه مي شكند بت هائى را كه در خانه (كعبه) من گذارده اند (بت پرستان) و اوست كه اذان مي گويد بر بام خانه من و مرا تقديس و تمجيد مي نمايد، پس خوشا به حال كسى كه او را دوست بدارد و اطاعت دستوراتش بنمايد، و واى بر كسى كه نافرمانى او كند و او را دشمن بدارد، و يا (علنى و آشكارا با او) دشمنى نمايد.(1)

پدر بزرگوار ایشان

ص: 91


1- . علل الشرائع ج 1 ص135باب116 باب العلة التي من أجلها سمي الأكرمون على الله تعالى محمدا و عليا و فاطمة و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم ح3

ایمان جناب ابوطالب علیه السلام

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ(علیه السلام) قَالَ: قِيلَ لَهُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ أَبَا طَالِبٍ كَانَ كَافِراً فَقَالَ كَذَبُوا كَيْفَ يَكُونُ كَافِراً وَ هُوَ يَقُولُ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) نَبِيّاً كَمُوسَى(علیه السلام) خُطَّ فِي أَوَّلِ الْكُتُبِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ كَيْفَ يَكُونُ أَبُوطَالِبٍ(علیه السلام) كَافِراً وَ هُوَ يَقُولُ لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ ابْنَنَا لَا مُكَذَّبٌ لَدَيْنَا وَ لَا يَعْبَأُ بِقِيلِ الْأَبَاطِلِ وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ

اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق(علیه السلام) نقل كند كه به آن حضرت عرض شد: آنها گمان كنند كه ابو طالب(علیه السلام) كافر بوده است، فرمود: دروغ گويند، چگونه او كافر است كه مي گويد مگر نمي دانند كه ما محمد(صلی الله علیه و آله) را مانند موسى(علیه السلام) به پيغمبرى يافته ايم كه در كتاب هاى نخست و سلف نامش نوشته است؟ و در حديث ديگر فرمود: چگونه مى شود كه ابو طالب(علیه السلام) كافر باشد؟ در صورتى كه خود او مي گويد: مردم دانسته اند كه ما فرزند خود را به دروغ نسبت ندهيم و به سخن ياوه سرايان اعتنا نمي کنیم. او رو سفيد و آبرومندى است كه باحترام آبروى او طلب باران مى شود. او فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنانست. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مَثَلُ أَصْحَابِ الْكَهْفِ أَسَرُّوا الْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ (أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ ).

ص: 92


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص448 باب مولد النبي ص و وفاته ح29

و فرمود: حكايت ابو طالب(علیه السلام) حكايت اصحاب كهف است كه ايمان را نهان كردند و شرك را اظهار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد. (يك بار به جهت ايمان آوردن و يك بار به جهت تقيه كردن). (1)

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ الصَّغِيرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ النَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) وَ الْبَطْنُ الَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ(علیها السلام) بِنْتُ وَهْبٍ وَ

أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ فِي

رِوَايَةِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِنْتِ أَسَد.

جبرئيل(علیه السلام) بر پيغمبر نازل شد و عرضه داشت: اى محمد(صلی الله علیه و آله) پروردگارت به تو سلام مي رساند و مي فرمايد من آتش دوزخ را حرام كردم بر پشتى كه تو را فرود آورد، و شكمى كه به تو آبستن شد، و دامانى كه تو را پروريد آن پشت، پشت عبداللَّه بن عبد المطلب است، و شكمى كه به تو آبستن شد، آمنه (علیها السلام)بنت وهب، و اما دامانى كه تو را پروريد، دامان ابى طالب

(علیه السلام)و فاطمه (علیها السلام)بنت اسد است. (2)

عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِساً فِي الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِي أَنْزَلَكَ اللَّهُ بِهِ وَ أَبُوكَ مُعَذَّبٌ فِي النَّارِفَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ص: 93


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص448 باب مولد النبي ص و وفاته ح28
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص466 باب مولد النبي ص و وفاته ح21

مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاكَ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِيهِمْ أَبِي مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نُورَ أَبِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَيُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ كُلِّهِمْ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ نُورِي وَ نُورَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ نُورَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ نُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ(علیه السلام) بِأَلْفَيْ عَامٍ

امام صادق(علیه السلام) فرمود: كه امير مؤمنان(علیه السلام) در رحبه بود و مردم در گرد او بودند و مردى از جا برخاست و عرضه داشت: اى امير مؤمنان تو را چنين مقامى است با اينكه پدرت در دوزخ عذاب مي كشد. فرمودش خاموش باش خداوند دهانت را خُرد كند سوگند بدان كه محمد(صلی الله علیه و آله) را براستى برانگيخته اگر پدرم همه گناهكاران روى زمين را شفاعت كند خدا شفاعتش را بپذيرد و از همه درگذرد، آيا پدرم در دوزخ عذاب مي كشد در حالی که پسرش قسمت كننده بهشت و دوزخ است؟ سوگند بدان كه محمد(صلی الله علیه و آله) را به راستى فرستاده كه نور پدرم در روز رستاخيز نور همه خلائق را به خاموشى كشد جز پنج نور كه از محمد(صلی الله علیه و آله) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و نور فرزندانش كه امامند، آگاه باش كه نور او از نور ما است و خدا آن را دو هزار سال پيش از آفرينش آدم(علیه السلام) آفريده. (1)

مَا أَخْبَرَنِي بِهِ شَيْخِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الْوَاسِطِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُمِّيُّ الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُنْجِحٌ الْخَادِمُ مَوْلَى بَعْضِ الطَّاهِرِيَّةِ بِطُوسَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبَانُ

ص: 94


1- . كنز الفوائد ج 1 ص183 فصل في الأشعار المأثورة عن أبي طالب بن عبد المطلب ره التي يستدل بها على صحة إيمانه

بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى الْإِمَامِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ شَكَكْتُ فِي إِيمَانِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ فَكَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَمَنْ (يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى)(1) إِنَّكَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِيمَانِ أَبِي طَالِبِ(علیه السلام) كَانَ مَصِيرُكَ إِلَى النَّارِ

به سندش تا ابان بن محمد كه گفت: نوشتم به امام رضا على بن موسى(علیه السلام) قربانت من در باره ايمان ابى طالب(علیه السلام) ترديد دارم و آن حضرت در پاسخم نگارش فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اما بعد (يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى) هر كه پيرو باشد جز راه مؤمنان را، به دنبال آنَش فرستيم كه دوست داشته، راستش اگر تو به ايمان ابى طالب(علیه السلام) اعتراف نكنى به دوزخ خواهى رفت. (2)

وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبَانِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يُونُسَ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ يَا يُونُسُ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي إِيمَانِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَقُولُونَ هُوَ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ يَغْلِي مِنْهَا أُمُّ رَأْسِهِ فَقَالَ كَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ(علیه السلام) مِنْ رُفَقَاءِ (النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقًا)(3)

و به سندش از يونس بن نباته از امام صادق(علیه السلام) فرمود: اى يونس مردم در باره ابو طالب(علیه السلام) چه مي گويند؟ گفتم: قربانت مي گويند او در گودالى از دوزخ است كه مغزش از آن به جوش مى آيد فرمود: دروغ گفتند دشمنان خدا، به راستی که ابیطالب(علیه السلام) از رفقاى (النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقًا) پيغمبران و صديقان و شهيدانست و نيكان شايسته و چه خوب رفيقانى باشند آنان. (4)

ص: 95


1- . النساء آیة 115
2- . كنز الفوائد ج 1 ص182 فصل في الأشعار المأثورة عن أبي طالب بن عبد المطلب ره التي يستدل بها على صحة إيمانه
3- . النساء آیة 69
4- . كنز الفوائد ج 1 ص183 فصل في الأشعار المأثورة عن أبي طالب بن عبد المطلب ره التي يستدل بها على صحة إيمانه

خبر دادن جناب ابوطالب علیه السلام به ولادت امیرالمومنین

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْفَارِسِيِّ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِنْتَ أَسَدٍ جَاءَتْ إِلَى أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لِتُبَشِّرَهُ بِمَوْلِدِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) اصْبِرِي سَبْتاً أُبَشِّرْكِ بِمِثْلِهِ إِلَّا النُّبُوَّةَ وَ قَالَ السَّبْتُ ثَلَاثُونَ سَنَةً وَ كَانَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثَلَاثُونَ سَنَةً

امام صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه(علیها السلام) بنت اسد نزد ابو طالب(علیه السلام) آمد تا او را به ولادت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مژده دهد، ابو طالب(علیه السلام) گفت يك سبت صبر كن، من هم تو را به شخصى مانند او غير از مقام نبوت مژده خواهم داد، امام صادق(علیه السلام) فرمود: سبت 30 سال است و فاصله ميان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و امير المؤمنين(علیه السلام) سى سال بود. (1)

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فُتِحَ لآِمِنَةَ بَيَاضُ فَارِسَ وَ قُصُورُ الشَّامِ فَجَاءَتْفَاطِمَةُ(علیها السلام) بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَى أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً فَأَعْلَمَتْهُ مَا قَالَتْ آمِنَةُ فَقَالَ لَهَا أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) وَ تَتَعَجَّبِينَ مِنْ هَذَا إِنَّكِ تَحْبَلِينَ وَ تَلِدِينَ بِوَصِيِّهِ وَ وَزِيرِهِ.

مفضل بن عمر گويد شنيدم: امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) متولد شد، سفيدى مملكت فارس و كاخ هاى شام براى (مادرش) آمنه. نمايان شد. فاطمه(علیها السلام) بنت اسد مادر امير المؤمنين(علیه السلام) خندان و شادان نزد ابو طالب(علیه السلام) آمد و آنچه را آمنه گفته بود به او خبر داد: ابوطالب(علیه السلام) فرمود: از اين تعجب مي كنى همانا

ص: 96


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص452 باب مولد أمير المؤمنين صلوات الله عليه ح1

تو هم آبستن شوى و وصى و وزير او را بزائى. (1)

حمایت جناب ابوطالب از رسول خدا

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) اخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَلَيْسَ لَكَ فِيهَا نَاصِرٌ وَ ثَارَتْ قُرَيْشٌ بِالنَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَخَرَجَ هَارِباً حَتَّى جَاءَ إِلَى جَبَلٍ بِمَكَّةَ يُقَالُ لَهُ الْحَجُونُ فَصَارَ إِلَيْهِ.

و فرمود: چون ابو طالب(علیه السلام) وفات يافت، جبرئيل(علیه السلام) بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و عرض كرد: اى محمد! از مكه بيرون رو، زيرا در اينجا ياورى ندارى و قريش هم بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) هجوم آوردند. حضرت از آنجا فرار كرد تا به يكى از كوه هاى مكه كه حجونش مي گفتند رسيد و درآنجا شد، (گويا مقصود همان كوهى است كه غار مشهور در آن بوده و هجرت در اين زمان واقع شد). (2)

فَقَالَ قَيْسٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) (رَحْمَةً

لِلْعالَمِينَ )(3)

فَبَعَثَهُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً إِلَى الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَبْيَضِ وَ اخْتَارَهُ لِنُبُوَّتِهِ وَ اخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ فَكَانَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ وَ آمَنَ بِهِ ابْنَ عَمِّهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ كَانَ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) عَمُّهُ يَذُبُّ عَنْهُ وَ يَمْنَعُ مِنْهُ وَ يَحُولُ بَيْنَ كُفَّارِ قُرَيْشٍ وَ بَيْنَهُ أَنْ يُرَوِّعُوهُ أَوْ يُؤْذُوهُ وَ يَأْمُرُهُ بِتَبْلِيغِ رِسَالاتِ رَبِّهِ فَلَمْ يَزَلْ مَمْنُوعاً مِنَ الضَّيْمِ وَ الْأَذَى حَتَّى مَاتَ عَمُّهُ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَمَرَ ابْنَهُ عَلِيّاً(علیه السلام) بِمُؤَازَرَتِهِ [وَ نُصْرَتِهِ] فَوَازَرَهُ

ص: 97


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص454 باب مولد أمير المؤمنين صلوات الله عليه ح3
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص449 باب مولد النبي ص و وفاته ح31
3- . الانبیاء آیة 107

عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ نَصَرَهُ وَ جَعَلَ نَفْسَهُ دُونَهُ فِي كُلِّ شَدِيدَةٍ وَ كُلِّ ضَيْقٍ وَ كُلِّ خَوْفٍ وَ اخْتَصَّ اللَّهُ بِذَلِكَ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنْ بَيْنِ قُرَيْشٍ وَ أَكْرَمَهُ مِنْ بَيْنِ جَمِيعِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَم

قيس گفت: خداوند عز و جل محمّد(صلی الله علیه و آله) را (رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ) رحمت بر جهانيان فرستاد و او را بر همه مردم فرستاد بر جن و انس و سرخ و سياه و سفيد. و او را براى نبوّتش انتخاب كرد و به رسالت خويش اختصاص داد. اوّل كسى كه او را تصديق نمود و به او ايمان آورد پسر عمويش على بن ابى طالب(علیه السلام) بود. عمويش ابوطالب(علیه السلام) از او دفاع مى كرد و مانع دشمنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى شد و بين كفار قريش و او حائل مى شد كه او را نترسانند و اذيت نكنند، و او را به ابلاغ رسالت هاى پروردگار ترغيب مى كرد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) همچنان از ظلم و اذيت مانع داشت تا آنكه عمويش ابوطالب(علیه السلام) از دنيا رفت و به پسرش على(علیه السلام) دستور داد تا آن حضرت را تقويت و يارى كند. على(علیه السلام) هم او را تقويت و يارى نمود وجان خود را در هر مسأله شديدى و در هر تنگنا و ترسى فداى او كرد. اين مطلب را خداوند از بين قريش به على(علیه السلام) اختصاص داد و او را از بين همه عرب و عجم مورد اكرام قرار داد. (1)

رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) اسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ يَا عَمِّ وَ اللَّهِ لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُوطَالِبٍ(علیه السلام) امْضِ لِأَمْرِكَ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْذُلُكَ أَبَداً

و روايت شده كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اشك از چشمانش جارى شد بعد فرمود عمو جان، اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند دست از ماموريت خود بر نمى دارم تا به انجام برسانم يا كشته شوم. حضرت ابو طالب(علیه السلام) گفت دنبال كار خود باش هرگز دست از پشتيبانى تو بر نمى دارم. (2)

ص: 98


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص779 الحديث السادس و العشرون
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 9 ص143 تفسير الآيات

مادر بزرگوار ایشان

ص: 99

مادر بزرگوار ایشان فاطمه بنت اسد

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِنْتَ أَسَدٍ أُمَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) كَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ هَاجَرَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ عَلَى قَدَمَيْهَا وَ كَانَتْ مِنْ أَبَرِّ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَمِعَتْ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ النَّاسَ يُحْشَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عُرَاةً كَمَا وُلِدُوا فَقَالَتْ وَا سَوْأَتَاهْ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنِّي أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَبْعَثَكِ كَاسِيَةً وَ سَمِعَتْهُ يَذْكُرُ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ وَا ضَعْفَاهْ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنِّي أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَكْفِيَكِ ذَلِكِ وَ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَوْماً إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُعْتِقَ جَارِيَتِي هَذِهِ فَقَالَ لَهَا إِنْ فَعَلْتِ أَعْتَقَ اللَّهُ بِكُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْواً مِنْكِ مِنَ النَّارِ فَلَمَّا مَرِضَتْ أَوْصَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمَرَتْ أَنْ يُعْتِقَ خَادِمَهَا وَ اعْتُقِلَ لِسَانُهَا فَجَعَلَتْ تُومِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِيمَاءً فَقَبِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَصِيَّتَهَا فَبَيْنَمَا هُوَ ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِدٌ إِذْ أَتَاهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ(علیها السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أُمِّي وَ اللَّهِ وَ قَامَ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ بَكَى ثُمَّ أَمَرَ النِّسَاءَ أَنْ يَغْسِلْنَهَا وَ قَالَ إِذَا فَرَغْتُنَّ فَلَا تُحْدِثْنَ شَيْئاً حَتَّى تُعْلِمْنَنِي فَلَمَّا فَرَغْنَ أَعْلَمْنَهُ بِذَلِكَ فَأَعْطَاهُنَّ أَحَدَ قَمِيصَيْهِ الَّذِي يَلِي جَسَدَهُ وَ أَمَرَهُنَّ أَنْ يُكَفِّنَّهَا فِيهِ وَ قَالَ لِلْمُسْلِمِينَ إِذَا رَأَيْتُمُونِي قَدْ فَعَلْتُ شَيْئاً لَمْ أَفْعَلْهُ قَبْلَ ذَلِكَ فَسَلُونِي لِمَ فَعَلْتُهُ فَلَمَّا فَرَغْنَ مِنْ غُسْلِهَا وَ كَفْنِهَا دَخَلَ فَحَمَلَ جَنَازَتَهَا عَلَى عَاتِقِهِ فَلَمْ يَزَلْ تَحْتَ

ص: 100

جَنَازَتِهَا حَتَّى أَوْرَدَهَا قَبْرَهَا ثُمَّ وَضَعَهَا وَ دَخَلَ الْقَبْرَ فَاضْطَجَعَ فِيهِثُمَّ قَامَ فَأَخَذَهَا عَلَى يَدَيْهِ حَتَّى وَضَعَهَا فِي الْقَبْرِ ثُمَّ انْكَبَّ عَلَيْهَا طَوِيلًا يُنَاجِيهَا وَ يَقُولُ لَهَا ابْنُكِ ابْنُكِ [ابْنُكِ] ثُمَّ خَرَجَ وَ سَوَّى عَلَيْهَا ثُمَّ انْكَبَّ عَلَى قَبْرِهَا فَسَمِعُوهُ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُهَا إِيَّاكَ ثُمَّ انْصَرَفَ فَقَالَ لَهُ الْمُسْلِمُونَ إِنَّا رَأَيْنَاكَ فَعَلْتَ أَشْيَاءَ لَمْ تَفْعَلْهَا قَبْلَ الْيَوْمِ فَقَالَ الْيَوْمَ فَقَدْتُ بِرَّ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِنْ كَانَتْ لَيَكُونُ عِنْدَهَا الشَّيْ ءُ فَتُؤْثِرُنِي بِهِ عَلَى نَفْسِهَا وَ وَلَدِهَا وَ إِنِّي ذَكَرْتُ الْقِيَامَةَ وَ أَنَّ النَّاسَ يُحْشَرُونَ عُرَاةً فَقَالَتْ وَا سَوْأَتَاهْ فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَبْعَثَهَا اللَّهُ كَاسِيَةً وَ ذَكَرْتُ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ وَا ضَعْفَاهْ فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَكْفِيَهَا اللَّهُ ذَلِكَ فَكَفَّنْتُهَا بِقَمِيصِي وَ اضْطَجَعْتُ فِي قَبْرِهَا لِذَلِكَ وَ انْكَبَبْتُ عَلَيْهَا فَلَقَّنْتُهَا مَا تُسْأَلُ عَنْهُ فَإِنَّهَا سُئِلَتْ عَنْ رَبِّهَا فَقَالَتْ وَ سُئِلَتْ عَنْ رَسُولِهَا فَأَجَابَتْ وَ سُئِلَتْ عَنْ وَلِيِّهَا وَ إِمَامِهَا فَأُرْتِجَ عَلَيْهَا فَقُلْتُ ابْنُكِ ابْنُكِ [ابْنُكِ].

امام صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه(علیها السلام) بنت اسد مادر امير المؤمنين(علیه السلام) نخستين زنى بود كه پياده از مكه به مدينه به سوى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مهاجرت كرد و از همه مردم نسبت به پيغمبر مهربانتر بود، از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيد كه مي فرمود: مردم روز قيامت عریان محشور شوند، پس گفت: واى از اين رسوائى! پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از خدا مي خواهم كه تو را پوشیده محشور كند، و نيز از آن حضرت شنيد كه فشار قبر را ياد آور مى شد. فاطمه(علیها السلام) گفت: واى از ناتوانى! پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: من از خدا مى خواهم كه تو را در آنجا آسوده دارد. روزى به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: مي خواهم اين كنيز خود را آزاد كنم، حضرت به او فرمود: اگر چنين كنى، خدا در برابر هر عضوى از او يك عضو تو را از آتش دوزخ آزاد كند، پس چون بيمار شد،

ص: 101

به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وصيت كرد و سفارش نمود خادمش را آزاد كند، لذا به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اشاره كرد و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وصيتش را پذيرفت. پس روزى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نشسته بود كه امير المؤمنين(علیه السلام) گريان وارد شد. پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: چرا گريه مي كنى؟ عرضه داشت: مادرم فاطمه(علیها السلام) وفات كرد. پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: به خدا مادر من هم بود، پس با شتاببرخاست تا بر او وارد شد و چون به او نگريست گريان شد. آنگاه به زن ها دستور داد غسلش دهند. و فرمود: چون از غسلش فارغ شديد، كارى نكنيد تا به من خبر دهيد، آنها چون فارغ شدند، آن حضرت را آگاه ساختند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پيراهنى را كه در زير مي پوشيد و به بدنش مى چسبيد به يكى از آنها داد تا در آن كفنش كنند، و به مسلمانان فرمود: هر گاه ديديد من كارى كردم كه پيش از اين نكرده بودم، از من بپرسيد چرا اين كار كردى؟ چون زنان از غسل و كفنش، بپرداختند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در آمد و جنازه را روى دوش كشيد و همواره زير جنازه بود تا به قبرش رسانيد، سپس جنازه را گذاشت و خود داخل قبر شد و در آن دراز كشيد، آنگاه برخاست و جنازه را با دست خود گرفت و داخل قبر كرد، سپس خم شد و مدتى طولانى با او نجوا کرد و مى فرمود: پسرت، پسرت [پسرت] پس برخاست و روى قبر را هموار كرد، و باز خود را بروى قبر انداخت و مردم مي شنيدند كه مي فرمود: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بار خدايا! من او را به تو مي سپارم آنگاه مراجعت فرمود. مسلمين عرضه داشتند: شما را ديديم كارهائى كرديد كه پيش از اين نكرده بوديد فرمود: امروز مهربانى ابو طالب(علیه السلام) را از دست دادم، فاطمه(علیها السلام) اگر چيز خوبى نزدش بود، مرا بر خود و فرزندانش مقدم مي داشت، من از روز قيامت ياد كردم و گفتم: مردم برهنه محشور شوند، او گفت: واى از اين رسوائى، من ضامن شدم كه خدا او را پوشیده محشور كند و از فشار قبر يادآور شدم. او گفت: واى از ناتوانى، من ضمانتش كردم كه خدا كارگزاريش كند، از اين جهت او را در پيراهنم كفن كردم و در قبرش خوابيدم

ص: 102

و سر بگوشش گذاردم و آنچه از او مي پرسيدند تلقينش كردم. چون او را از پروردگارش پرسيدند جواب داد و چون از پيغمبرشپرسيدند جواب داد اما چون از ولى و امامش پرسيدند، من گفتم: پسرت، پسرت [پسرت].(1)

ص: 103


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص453 باب مولد أمير المؤمنين صلوات الله عليه ح2

جایگاه امیرالمومنین در نزد خدای عزوجل

ص: 104

علی را نشناخت احدی جز خدا و رسولش

كَمَا قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ وَ لَا عَرَفَنِي إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ وَ لَا عَرَفَكَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی! خدا را نشاخت احدی به جز من و تو، و من را نشناخت کسی جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.(1)

قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ وَ مَا عَرَفَكَ حَقَ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو و تورا نشناخت آنگونه که حق شناخت توست جز خدا و من. (2)

کلام خدای عزوجل درباره امیرالمومنین

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ظَهِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ ابْنُ أَخِي يُونُسَ الْبَغْدَادِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ النَّهْشَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ص: 105


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص145 [سورة النساء(4): آية 69]
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 39 ص84 في المفردات ح1

عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) عَنْ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) عَنْ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) عَنْ إِسْرَافِيلَ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: (أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا)(1) خَلَقْتُ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِي فَاخْتَرْتُ مِنْهُمْ مَنْ شِئْتُ مِنْ أَنْبِيَائِي وَ اخْتَرْتُ مِنْ جَمِيعِهِمْ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَبِيباً وَ خَلِيلًا وَ صَفِيّاً فَبَعَثْتُهُ رَسُولًا إِلَى خَلْقِي وَ اصْطَفَيْتُ لَهُ عَلِيّاً(علیه السلام) فَجَعَلْتُهُ لَهُ أَخاً وَ وَصِيّاً وَ وَزِيراً وَ مُؤَدِّياً عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى خَلْقِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى عِبَادِي لِيُبَيِّنَ لَهُمْ كِتَابِي وَ يَسِيرَ فِيهِمْ بِحُكْمِي وَ جَعَلْتُهُ الْعَلَمَ الْهَادِيَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَابِيَ الَّذِي أُوتِيَ مِنْهُ وَ بَيْتِيَ الَّذِي (مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً)(2) مِنْ نَارِي وَ حِصْنِيَ الَّذِي مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ حَصَّنَهُ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وَجْهِيَ الَّذِي مَنْ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ لَمْ أَصْرِفْ وَجْهِي عَنْهُ وَ حُجَّتِي فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ عَلَى جَمِيعِ مَنْ فِيهِنَّ مِنْ خَلْقِي لَا أَقْبَلُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْهُمْ إِلَّا بِالْإِقْرَارِ بِوَلَايَتِهِ مَعَ نُبُوَّةِ أَحْمَدَ رَسُولِي وَ هُوَ يَدِيَ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِي وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى مَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي فَمَنْ أَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبَادِي وَ تَوَلَّيْتُهُ عَرَّفْتُهُ وَلَايَتَهُ وَ مَعْرِفَتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ مِنْ عِبَادِي أَبْغَضْتُهُ لِانْصِرَافِهِ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ وَلَايَتِهِ فَبِعِزَّتِي حَلَفْتُ وَ بِجَلَالِي أَقْسَمْتُ أَنَّهُ لَا يَتَوَلَّى عَلِيّاً عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي إِلَّا زَحْزَحْتُهُ عَنِ النَّارِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُبْغِضُهُ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي وَ يَعْدِلُ عَنْ وَلَايَتِهِ إِلَّا أَبْغَضْتُهُ وَ أَدْخَلْتُهُ النَّارَ (وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ)(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداى جل جلاله فرمود منم خدا معبود حقى جز من نيست به توان خود خلق را آفريدم و هر كه از پيغمبران را خواستم از آنها برگزيدم و از ميان آنها محمد(صلی الله علیه و آله) حبيب و خليل و صفى خود را بر گزيدم و او را به خلق خود مبعوث كردم و على(علیه السلام) را براىاو برگزيدم و برادر و وصى و وزير و ادا كن بعد از او به خلقم ساختم و خليفه خود بر بندگانم نمودم تا قرآن مرا براى آنها

ص: 106


1- . طه آیة 14
2- . آل عمران آیة 97
3- . البقرة آیة 126

بيان كند و در ميان آنها به حكم من سير كند، او را عَلَم راهبر از گمراهى و باب خود كه از او در آيند و خانه خود كه هر كه وارد شود از دوزخم در امانست نمودم و او است دژ من كه هر كه بدان پناهد از بد دنيا و آخرت محفوظ است و وجه من است كه هر كه بدو رو كند از او رو نگردانم و حجت منست در آسمان ها و زمين بر هر كه در آنها است از خلقم نپذيرم كردار هيچ عاملى را جز با اقرار به ولايت او و نبوت احمد رسولم، اوست دو دست گشاده ام بر بندگانم او است نعمتى كه به هر كه دوست داشتم دادم و او را ولى و شناساى او نمودم و هر كه از بندگانم را دشمن دارم براى آنست كه از شناسائى و ولايتش روگردانست و به عزت خود سوگند خوردم و به جلالم قسم خوردم كه هيچ كدام بندگانم على(علیه السلام) را دوست ندارند جز آنكه آنها را از دوزخ بركنار دارم و به بهشت وارد كنم و دشمن ندارد او را كسى و از ولايتش رو نگرداند جز آنكه او را دشمن دارم و در دوزخ درآرم كه چه بد سرانجامى است. (1)

وَ عَنْ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) انْتَهَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَأَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) ثَلَاثاً أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيم

از اسعد بن زرارة نقل كرده است كه گفت: رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: در آن شبى كه به معراج و سير آسمان ها مى رفتم، به سدرة المنتهى رسيدم، در آنجا خداى متعال، در باره ی على(علیه السلام) به من وحى نمود و سه بار تكرار كردكه على(علیه السلام) پيشواى متقيان و آقاى مسلمانان و راهنماى سپيد رويان به جنات النعيم است. (2)

وَ عَنْ أَخْطَبَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا كَانَ لَيْلَةُ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ إِذَا قَصْرٌ أَحْمَرُ مِنْ يَاقُوتَةٍ تَتَلَأْلَأُ فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِين

ص: 107


1- . الأمالي( للصدوق) النص 222 المجلس التاسع و الثلاثون ح10
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص303 المبحث السابع عشر في وصفه بالسيادة ح3

از اخطب بن محمد، نقل است كه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در آن شبى كه در آسمان سير مى كردم، ناگهان قصرى كه از ياقوت سرخ ساخته شده بود مشاهده نمودم، در آن هنگام خداى متعال به من وحى نمود كه اين قصر براى على(علیه السلام) است كه آقاى مسلمانان و پيشواى متقيان و رهبر سپيدرويان است. (1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، نُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) اسْتَوْصِ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) خَيْراً، فَإِنَّهُ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): هنگامی که در شب معراج به آسمان برده شدم و به سدرة المنتهی رسیدم ندا آمد، ای محمد! بر علی(علیه السلام) خیرخواهی نما و بهنیکی رفتار کن. همانا که او آقای مسلمانان و پیشوای پرهیزکاران و رهبر سپیدرویان در روز قیامت است. (2)

آنچه خداوند درباره ی علی امر فرموده است

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُ بْنُ سَعِيدٍ الْمُقْرِئُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ

ص: 108


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص302 المبحث السابع عشر في وصفه بالسيادة ح2
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح30

أَبِي هَاشِمٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً قَالُوا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). قَالَ: هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي إِمَامُكُمْ، فَأَحِبُّوهُ لِحُبِّي، وَ أَكْرِمُوهُ لِكَرَامَتِي، فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَمَرَنِي أَنْ أَقُولَ لَكُمْ مَا قُلْتُ.

سلمان فارسی می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: ای گروه مهاجرین و انصار. آیا شما را به امری راهنمایی نکنم که اگر به آن دست یازید پس از من هرگز گمراه نمی شوید؟ عرضه داشتند بله، ای رسول خدا! پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: علی(علیه السلام) برادر، وزیر، وارث و جانشین من، و امام شماست پس برای دوستی من او را دوست بدارید و برای بزرگداشت من اورا بزرگ دارید پس همانا جبرئیل(علیه السلام) به من فرمان داد که آنچه را گفتم به شما بگویم. (1)

وَ حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَّةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَاصِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي الشَّوَارِبِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ الضُّبَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سور [سَعْدُ] بْنُ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سُئِلَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ مَوْلَاكُمْ فَأَحِبُّوهُ وَ كَبِيرُكُمْ فَاتَّبِعُوهُ وَ عَالِمُكُمْ فَأَكْرِمُوهُ وَ قَائِدُكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ فَعَزِّرُوهُ وَ إِذَا دَعَاكُمْ فَأَجِيبُوهُ وَ إِذَا أَمَرَكُمْ فَأَطِيعُوهُ وَ أَحِبُّوهُ لِحُبِّي وَ أَكْرِمُوهُ لِكَرَامَتِي مَا قُلْتُ لَكُمْ فِي عَلِيٍّ إِلَّا مَا أَمَرَنِي بِهِ رَبِّي

ص: 109


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح36

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي فرمود: بر شما باد ملازمت على بن ابى طالب(علیه السلام) كه او مولاى شما است دوستش داريد، و بزرگ شما است از او پيروى كنيد، و داناى شما است او را گرامى داريد، و جلودار شما است به سوى بهشت او را عزيز شماريد، و چون شما را بخواند پذيرا باشيد و چون به شما فرمان دهد فرمانش ببريد و دوستش داريد به دوستى من و گراميش داريد به كرامت من، نگفتم به شما در باره ی على(علیه السلام) جز آنچه را پروردگارم به من امر فرموده. (1)

حجت خدا بر مردم

تَارِيخِ الْخَطِيبِ وَ الْإِحَنِ وَ الْمِحَنِ رَوَى أَنَسٌ أَنَّهُ نَظَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ

انس می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاهی به علی(علیه السلام) انداخت و فرمود: من و علی(علیه السلام) حجت خدا هستیم بر خلق. (2)

الْفِرْدَوْسِ عَنِ الدَّيْلَمِيِّ قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ

رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من و علی(علیه السلام) حجت خدا بر بندگانش هستیم. (3)فِي الْحِسَابِ كَمَالُ حُجَجِي بِعَلِي(علیه السلام)(4)

خداوند متعال فرموده: کمال حجت های من در قیامت علی(علیه السلام) است.

أَبُو صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً) أَيْ مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ عَنِ الْهُدَى

ص: 110


1- . كنز الفوائد ج 2 ص56 فصل من روايات ابن شاذان رحمه الله ح3
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص97 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح1
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص97 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح2
4- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص97 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح3

امام صادق(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً) فرمودند: هرکه ترک کند ولایت علی(علیه السلام) را خداوند او را

(از شنیدن حرف حق) کر و از دیدن راه هدایت کور کند. (1)

وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

با اسنادی که به انس بن مالک می رسد از او نقل شده است در نزد رسول الله(صلی الله علیه و آله) بودم زمانی که علی(علیه السلام) وارد شد نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من و او حجت خدا بر مردم در روز قیامت هستیم. (2)

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِيالْقَاسِمِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): إمامان بعد از من دوازده نفرند، كه اوّلشان على بن ابیطالب(علیه السلام) و آخرشان قائم(علیه السلام) است، ايشان خلفاى من، و اوصياء من، و اولياء من و حجّت هاى خدا بر امّت من بعد از من هستند. (3)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ غَيْرُهُمَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ خَلَّفَ فِي أُمَّتِهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ وَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَ العروة [عُرْوَتَهُ] الْوُثْقَى الَّتِي (لَا انْفِصامَ لَها) وَ

ص: 111


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص97 فصل في أنه حجة الله و ذكره و آيته و فضله و رحمته و نعمته ح4
2- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام لابن شاذان القمي ص95 ح80 حديث علي حجة الله
3- . من لا يحضره الفقيه ج 4 ص179 باب الوصية من لدن آدم ع ح5406

عَهْدَهُ الْمُؤَكَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ يَشْهَدُ كُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِيقٍ يَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِيهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ الْإِمَامِ وَ وَلَايَتِهِ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِي أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِ اسْتِكْمَالِ دِينِهِ وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ الِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَ الِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِي مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَ مُصْطَفَى أَهْلِ خِيَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ] أَسْبَابِ سَبِيلِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْيِ وَ مُصِيبَاتِ السُّنَنِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَ لَمْ يَكُنِ (اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ ) وَ تَكُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَةً.

اسحاق بن غالب از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمودند: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت در ميان امت خود كتاب خدا و وصى خويش علي بن ابى طالب(علیه السلام) اميرالمؤمنين و پيشواى متقين و حبل اللَّه المتين ودستاويز محكم غير قابل گسستن (لَا انْفِصامَ لَها)(1) را گذارد پيمانى استوار گرفت كه اين دو با هم هستند و هر كدام گواه ديگرى است. و زبان گويا قرآن است كه چه چيز را خدا بر بندگان واجب نموده از قبيل اطاعت خدا و اطاعت امام و ولايت او و حق واجبش كه عبارت است از كامل شدن دين و اظهار امر و احتجاج به دليل و درخشش به نورى از گنجينه برگزيدگان و

ص: 112


1- . البقرة آیة 256

ائمه(علیهم السلام) گرام است. خداوند به وسيله ائمه هدى(علیهم السلام) از خاندان نبوت دين خود را روشن نمود و راه رستگارى را واضح كرد و به وسيله آنها گنجينه هاى دانش خود را گشود هر كه از امت محمّد(صلی الله علیه و آله) آشنا به حق واجب امام خود گرديد شيرينى طعم ايمانش را چشيد و ارزش اسلام خويش را درك كرد زيرا خدا امام را رهبر خلق و حجت بر جهانيان قرار داده او را مفتخر به تاج وقار نموده و به نور خويش منور گردانيده با ريسمانى ناگسستنى او را به آسمان پيوند داده نمى توان به مقامات آخرت و آنچه خداوند به بندگان ارزانى مي دارد رسيد مگر از راه پيروى امام و اعمال بندگان پذيرفته نيست مگر با معرفت او. امام عقده هاى مشكل دين و رمزهاى پيچيده سنت و پيش آمدهاى نامعلوم زندگى را حل مى كند هرگز خداوند گمراه نمي كند گروهى را كه هدايت نموده بلكه به آنها راه رستگارى را مى آموزد (اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ)(1) او حجت بالغه پروردگار است ميان مردم. (2)

اللَّهُمَّ أَنْتَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ عَصَاهُ وَ خَالَفَ أَمْرَه خدایا تو قرار دادی حجت بر کسی که معصيت کرده و مخالفت امرت مى كند (و از هواى نفس خود پيروى مى نمايد) (3)

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو وَ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: عَاشَ نُوحٌ(علیه السلام) بَعْدَ الطُّوفَانِ خَمْسَمِائَةِ سَنَةٍ ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَانْظُرْ إِلَى الِاسْمِ الْأَكْبَرِ وَ مِيرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ الَّتِي مَعَكَ فَادْفَعْهَا إِلَى ابْنِكَ سَامٍ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ يُعْرَفُ بِهِ هُدَايَ وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ مَقْبِضِ النَّبِيِّ وَ مَبْعَثِ النَّبِيِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ النَّاسَ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِي وَ

ص: 113


1- . التوبة آیة 115
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص412 باب17 باب في قول رسول الله ص إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و أهل بيتي ح2
3- . الأصول الستة عشر ص217 [أخبار حميد بن شعيب عن جابر الجعفي] ح13

دَاعٍ إِلَيَّ وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي وَ عَارِفٍ بِأَمْرِي فَإِنِّي قَدْ قَضَيْتُ أَنْ أَجْعَلَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً لِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ قَالَ فَدَفَعَ نُوحٌ(علیه السلام) الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ إِلَى سَامٍ وَ أَمَّا حَامٌ وَ يَافِثُ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمَا عِلْمٌ يَنْتَفِعَانِ بِهِ قَالَ وَ بَشَّرَهُمْ نُوحٌ(علیه السلام) بِهُودٍ(علیه السلام) وَ أَمَرَهُمْ بِاتِّبَاعِهِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَفْتَحُوا الْوَصِيَّةَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ يَنْظُرُوا فِيهَا وَ يَكُونَ عِيداً لَهُمْ

امام صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت نوح(علیه السلام) پس از طوفان پانصد سال زندگى كرد سپس جبرئيل(علیه السلام) به نزد او آمده (و از جانب خداى تعالى براى او پيغام آورده) گفت: اى نوح! همانا دوران پيغمبرى تو سپرى شده و روزگارت به سر آمده اكنون در اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت كه همراه تو است نظر كن و آن را به فرزندت سام بسپار، زيرا من زمين را وانگذارم جز آنكه در آن دانشمندى باشد كه طاعت من به وسيله او شناخته شود و راه هدايت من با او دانسته گردد، و او وسيله نجاتى باشد در فاصله مرگ يك پيغمبر و بعثت پيغمبر ديگر، و شيوه من چنان نيست كه مردم را بدون حجتى از جانب خود، و بدون خواننده به سوى خود و راهنمائى به سوى راه من، و كسى كه عارف به فرمان منباشد واگذارم، و مقرر داشته ام كه براى هر قومى راهنمائى منصوب دارم كه سعادتمندان را به او راهنمائى كنم و حجت من باشد و حجّت من باشد براى نگون بختان.(1)

لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ وَ الْخَائِنِينَ وَ الْآثِمِينَ وَ الظَّالِمِينَ مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِين

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بخشی از خطابه غدیر فرمودند: ...ايزد منان مرا و ساير اوصياى من (ائمة الهدى(علیهم السلام)) را حجت بر جميع مقتصران و همگى باغيان و مخالفان و دشمنان همه خاندان طيبين و طاهرين الى يوم الدين گردانيد. (2)

ص: 114


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص285 حديث نوح ع يوم القيامة ح430
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص62 احتجاج النبي ص يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب ع و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين

فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ....وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا لَمّاً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ.... فَاحْمَدُوا اللَّهَ الَّذِي بِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ ابْتَغَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ، فَنَحْنُ وَسِيلَتُهُ فِي خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ آلُ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ حُجَّةُ غَيْبِهِ، وَ وَرَثَةُ أَنْبِيَائِهِ

حضرت زهرا(علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه فرمودند: و خدا ايمان را سبب تطهير شما از شرك كفر و عصيان...و اطاعت از مارا سبب نظام امت و امامت ما را امانی از تفرقه و اختلاف قرار داده سپاسگزار باشید خدایی را که به عظمت و نورش، اهل آسمان ها و زمین، وسیله ای به سوی او طلب کردند و ما وسیله خدا درمخلوقاتش و آل رسول(صلی الله علیه و آله) و حجّت خدا برای غیبش بوده و ما خاصّان خدا و محل قُدس او و وارثان انبیائیم...(1)

وَ احْمَدوا اللَّهَ الَّذِي لِعَظَمَتِهِ وِ نُورِهِ يَبْتَغَي مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَيْه ِالْوَسِيلَةَ وَ نَحْنُ وَسِيلَتُهُ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ خَاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فی غَيْبِهِ وَ نَحنُ وَرَثَةُ

أَنْبِيَائِهِ

خدایى را حمد و سپاس گویید كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمان ها و زمین است به سوى او وسیله می جوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم. (2)

وَ أَخْبَرَنَا أَيْضاً أَبُو جَعْفَرٍ [عَنْ] مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ: عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَ [هُ] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ

ص: 115


1- . دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص113 حديث فدك
2- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 16 ص211 الفصل الأول فيما ورد من الأخبار و السير المنقولة من أفواه أهل الحديث و كتبهم لا من كتب الشيعة و رجالهم

فِي أُمَّتِي مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ (هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )

جابر بن عبد اللَّه انصارى مى گويد؛ پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداى سبحان، على(علیه السلام) و همسر و فرزندانش را حجّت هاى خود بر مردم قرار داده است و آنان باب هاى علم براى امّت من هستند. هر كه در جست و جوى هدايت توسط آنان باشد. (هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)(1) به صراط مستقيم هدايت مى يابد. (2)وَ مِنْهُ عَنْ أَنَسٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَرَأَى عَلِيّاً(علیه السلام) مُقْبِلًا فَقَالَ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَة

مناقب خوارزمى، از انس نقل كرده است كه گفت: نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حاضر بودم، ناگهان چشمش به روى على(علیه السلام) افتاد كه به سويش مى آيد: فرمود: من و اين كه مى آيد دو حجت خدا بر امتم در روز قيامت خواهيم بود. (3)

خداوند متعال به وجود علی مُباهات می کند

الْمُسْتَدْرَكُ مِنَ الْفِرْدَوْسِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبَاهِي بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) كُلَّ يَوْمٍ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ حَتَّى تَقُولَ بَخْ بَخْ هَنِيئاً لَكَ يَا عَلِيُ(علیه السلام)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث زیبایی فرمودند: خدای عزّوجل هر روز به وجود علی بن ابي طالب(علیه السلام) بر فرشتگان مقرّب مُباهات می کند تا این که فرشتگان می گویند: به به، بر تو گوارا باد یا علی(علیه السلام).(4)

حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْغِطْرِيفِ الْجُرْجَانِيُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو خَلِيفَةَ الْفَضْلُ بْنُ صال [حُبَابٍ] الْجُمَحِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ

ص: 116


1- . آل عمران آیة 101
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص76 [سورة الفاتحة(1): آية 6] ح89
3- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 294 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح3
4- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب ج 3 ص266 فصل في مساواته مع سائر الأنبياء ع .....

قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ [عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ] قَالَ:... قالَ الرَسول(صلی الله علیه و آله): .. وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(علیه السلام)

سُمِّيَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ بَاهَى اللَّهُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ وَ حَمَلَةَ عَرْشِهِ أَلَارسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی بسیار زیبا فرمودند: ...هر كه على(علیه السلام) را دوست بدارد مُطيع خدا ناميده مى شود در زمين و خدا بر ملائكه و حاملين عرش به واسطه علی(علیه السلام) مُباهات مي كند.(1)

محبت شدید خداوند به امیرالمومنین

رَوَى الْمَنْصُورُ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ أَبِي الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ جَالِسَيْنِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَسَلَّمَ فَرَدَّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) السَّلَامَ وَ بَشَّ بِهِ وَ قَامَ إِلَيْهِ وَ اعْتَنَقَهُ وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ أَجْلَسَهُ عَنْ يَمِينِهِ فَقَالَ الْعَبَّاسُ أَ تُحِبُّ هَذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهِ لَلَّهُ أَشَدُّ حُبّاً لَهُ مِنِّي إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ فِي صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتِي فِي صُلْبِ هَذَا

عبد اللَّه بن عباس می گوید من و پدر من عباس بن عبد المطلب نشسته بوديم نزد رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) كه على بن ابى طالب(علیه السلام) وارد شد سلام کرد و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) سلامش را پاسخ داد سپس برخاست و او را در بغل گرفت و ميان هر دو چشمش را بوسه داد و و در سمت راست خود نشاند عباس عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آيا علی(علیه السلام) را دوست می داری؟ حضرت فرمود: كه اى عموی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اللَّه كه

ص: 117


1- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص65 المنقبة السابعة و الثلاثون.

خداى تعالى علی(علیه السلام) را از من بیشتر دوست دارد، و خدای تعالی ذريه هر نبى را در صُلب او قرار داد اما ذُريّه مرا در صُلب علی(علیه السلام) قرار داده است. (1) امیرالمومنین جنب الله

الصَّادِقُ وَ الْبَاقِرُ وَ السَّجَّادُ وَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي هَذِهِ الْآيَةِ قَالُوا (جَنْبِ اللَّهِ) عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

امام باقر(علیه السلام) درباره (جَنْبِ اللَّهِ)(2) فرمودند: مقصود علی(علیه السلام) است و او حجت خدا بر خلق است تا قیامت. (3)

الرِّضَا(علیه السلام) فِي (جَنْبِ اللَّهِ) قَالَ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام)

امام رضا(علیه السلام) درباره (جَنْبِ اللَّهِ)(4) فرمودند: یعنی ولایت علی(علیه السلام)(5)

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ أَنَا جَنْبُ اللَّه

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: من صراط خدا و جنب الله هستم.(6)

قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ ) قَالَ جَنْبُ اللَّهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ [عَلَى] خُزَّانِ جَهَنَّمَ أَنْ يَدْفَعَ مَفَاتِيحَ جَهَنَّمَ إِلَى عَلِيٍّ فَيُدْخِلُ مَنْ يُرِيدُ وَ يُنْجِي مَنْ يُرِيدُ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْأَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ يَا عَلِيُّ إِنَّ لِوَاءَ الْحَمْدِ مَعَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَقْدَمُ بِهِ قُدَّامَ أُمَّتِي وَ

ص: 118


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص94 في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه
2- . الزمر آیة 56
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ
4- . الزمر آیة 56
5- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ
6- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص273 فصل في الشواذ

الْمُؤَذِّنُونَ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ شِمَالِك

فرات بن ابراهیم کوفی به طور معنعن از حضرت علی بن حسین امام سجاد(علیه السلام) نقل می کند در سخن خداوند تعالی (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ )(1) فرمودند: جَنْبُ اللَّهِ علی(علیه السلام) است و او حجت خدا بر خلق است در روز قیامت. روز قیامت خداوند بر نگهبانان گماشته بر جهنم امر می فرماید که کلیدهای جهنم را به علی بن ابیطالب(علیه السلام) دهید پس وارد می کند هر که را بخواهد و نجات می بخشد هر که را اراده نماید. به این دلیل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر که تو را دشمن بدارد با من دشمنی نموده. ای علی! تو برادر من هستی و من برادر تو هستم. ای علی! همانا لوا و پرچم حمد و ستایش در روز قیامت با تو است که پیشی جویان امتم بدان پیشی می جویند و اعلان کنندگانی از سمت راست و چپ تو می آیند. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي خُطْبَتِهِ أَنَا الْهَادِي وَ أَنَا الْمُهْتَدِي وَ أَنَا أَبُو الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ الْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ كُلِ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ وَ أَنَا قَائِدُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُهُ الصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي يَقُولُ (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ ) وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّي وَصِيُّ نَبِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ لَا يُنْكِرُ

ص: 119


1- . الزمر آیة 56
2- . تفسير فرات الكوفي ص366 [سورة الزمر(39): آية 56]

هَذَا إِلَّا رَادٌّ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله).ابو بصير از از حضرت صادق(علیه السلام) كه فرمود امير المؤمنين(علیه السلام) در خطبه خويش فرمود: كه منم راه نما و منم راه يافته و منم پدر يتيمان و بيچارگان و شوهر بيوه زنان و منم پناه هر ناتوان و محل ايمنى هر ترسان و منم جلودار مؤمنان به سوى بهشت و منم ريسمان استوار خدا و منم دسته محكم تر خدا و كلمه تقوى و سخن پرهيزگارى خدا و منم چشم خدا و زبان راستگوى او و دست او و منم جنب و پهلوى خدا كه خدا مي فرمايد (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ )(1) يعنى به جهت كراهت و نخواستن آنكه در نزد ديدن عذاب خدا نفسى بگويد كه اى افسوس و پشيمانى بر كوتاهى كردن من در باب جنب خدا يعنى در جانب و حق او يا در امر يا در طلب قرب جوار او يا طريقه كه موصل برضاى او باشد و منم دست گشوده خدا بر بندگانش به مهربانى و آمرزش و منم درگاه حطه و آن كلمه استغفار بنى اسرائيل بود يعنى گناهان مرا از من بيفكن و مرا بيامرز (و شرح باب حطه در تفاسير مذكور است) هر كه مرا شناخت و حق مرا شناخت به حقيقت اويم پروردگار خود را شناخته زيرا كه من وصى پيغمبر اويم در زمين او و حجت اويم بر خلق او و اين را انكار نمي كند مگر ردكننده بر خدا و رسولش(صلی الله علیه و آله). (2)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) قَالَ جَنْبُ اللَّهِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَذَلِكَ مَا كَانَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ بِالْمَكَانِ الرَّفِيعِ إِلَى أَنْ يَنْتَهِيَ الْأَمْرُ إِلَى آخِرِهِمْ

ص: 120


1- . الزمر آیة 56
2- . التوحيد (للصدوق) ص164 باب22 باب معنى جنب الله عز و جل ح2

موسى بن جعفر(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ)(1) دريغا بر من از آنچه در جنب خدا قصور ورزيدم فرمود: جنب خدا اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و همچنين اوصياء بعد از او تا آخرين آنها در مقام بلندى باشند. (2)

علی وَجهُ اللَّه

أَبُو الْمَضَا عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ فِي قَوْلِهِ (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ) قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام)

امام رضا(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)(3) فرمودند: مقصود علی(علیه السلام) است. (4)

سلام خداوند بر ایشان

قَوْلُهُ تَعَالَى (سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ ) قَالَ ابْنُ السَّائِبِ آلُ يَاسِينَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)(سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ)(5) ابن سائب گويد مراد آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. (6)

ص: 121


1- . الزمر آیة 56
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص145 باب النوادر ح9
3- . البقرة آیة 115
4- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص272 فصل في الشواذ ح3
5- . الصافات آیة 130
6- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

دست خدا چشم خدا باب خدا

.....السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا يَعْسُوبَ الدِّينِ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، وَ يَدَهُ الْبَاسِطَةَ، وَ أُذُنَهُ الْوَاعِيَةَ، وَ حِكْمَتَهُ الْبَالِغَةَ، وَ نِعْمَتَهُ السَّابِغَةَ، السَّلَامُ عَلَى قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، السَّلَامُ عَلَى نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الْأَبْرَارِ وَ نِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّارِ، السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِ الْمُتَّقِينَ الْأَخْيَارِ...

صفوان جمال از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که هنگام زیارت امیرالمومنین(علیه السلام) بگویید: السلام علیک یا امیرالمومنین، سلام بر تو ای پیشوای دین و پیشروی آبرو داران، سلام بر تو ای درگاه الهی. سلام بر تو ای دیده ی بینای خداوند، و دست گشوده ی او، گوش شنوا و نگهدارنده ی راز او و حکمت رسا و کامل او، و نعمت وافرش سلام بر تقسیم کننده ی بهشت و دوزخ، سلام بر نعمت خدا بر ابرار و نقمتش بر فجّار سلام بر بهترین نیکان...(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ بِشْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَّانُ الْجَمَّالِ قَالَ حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ أَبِي عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولُ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ.امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: من عین الله (چشم خدا)، یدالله (دست خدا) جنب الله (نهایت قرب به خدا را دارم) و باب الله (دربی که باید از آن وارد شد) هستم. (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْهُ

ص: 122


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص217 5 زيارة اخرى لأمير المؤمنين و الحسين بن علي صلوات الله عليهما
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص61 باب 3 باب في الأئمة أنهم حجة الله و باب الله و ولاة أمر الله و وجه الله الذي يؤتى منه و جنب الله و عين الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله ح2

مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ.

اسود بن سعيد گويد خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم كه خود حضرت بدون آنكه من چيزى بپرسم شروع كرد و فرمود: ما حجت خدائيم ما باب خدائيم، ما زبان خدائيم، ما وجه خدائيم، ما ديده خدا در ميان خلقش باشيم، مائيم سرپرستان امر خدا در ميان بندگانش (امر خدا همان فرمان هاى خداست نسبت به بندگانش و يا به معنى مطلق كار و مطلب خدائى است مانند امر توحيد و معاد و نبوت و عبادات و معاملات از نظر شرع و معانى ساير جملات در دو حديث قبل بيان شد). (1)

حزب علی حزب خداست

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):... حِزْبُ عَلِيٍّ(علیه السلام) حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِرسول خدا(صلی الله علیه و آله): حزب على(علیه السلام) حزب خداست و حزب دشمنانش حزب شيطان.(2)

عهد و

پیمان خدا از پیامبر درباره ی مقام علی

وَ مِنْ كِتَابِ كِفَايَةِ الطَّالِبِ لِلْحَافِظِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الشَّافِعِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بُرْدَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيَّ عَهْداً فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا رَبِّ

ص: 123


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص145 باب النوادر ح7
2- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

بَيِّنْهُ لِي فَقَالَ اسْمَعْ فَقُلْتُ سَمِعْتُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) رَايَةُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الْأَوْلِيَاءِ وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَنِي فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ فَجَاءَ عَلِيٌّ فَبَشَّرْتُهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ فِي قَبْضَتِهِ فَإِنْ يُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي وَ إِنْ يُتِمَّ الَّذِي بَشَّرْتَنِي بِهِ فَاللَّهُ أَوْلَى بِي قَالَ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِيعَهُ الْإِيمَانَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ فَعَلْتُ بِهِ ذَلِكَ ثُمَّ إِنَّهُ رَفَعَ إِلَيَّ أَنَّهُ سَيَخُصُّهُ مِنَ الْبَلَاءِ بِشَيْ ءٍ لَمْ يَخُصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَ إِنَّ هَذَا شَيْ ءٌ قَدْ سَبَقَ أَنَّهُ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِه

رسول اكرم(صلی الله علیه و آله): خداى متعال، در باره ی مقام و منزلت على(علیه السلام) با من عهد و پيمانى موثّق و مؤكد در انجام مأموريتم گرفت، عرضه داشتم: پروردگارا آن مأموريت مهم چيست؟ فرمود: بشنو عرضه داشتم: آماده ام، فرمود: على(علیه السلام) پرچمدار هدايت، رهبر اولياى من و روشنايى فرمانبران من مى باشد. وى آن كلمه اى است كه پرهيزگاران را به آن الزام نموده ام. هر كه محبّ على(علیه السلام) باشد محبّ من است و هر كه دشمن على(علیه السلام) است، دشمن من مى باشد! تو اى پيامبر او را مژده و بشارت به اين عنايت خاص داده و او را آگاه كن در آن حال على(علیه السلام) نزدم حاضر شد و مژده الهى را به او ابلاغ نمودم. پسعلى(علیه السلام) عرضه داشت: يا رسول اللَّه! من بنده خدا و در قبضه اقتدار او هستم، اگر مرا عذاب كند، علت اين عذاب جز گناه و نافرمانى چيزى نيست و اگر اين مژدگانى را محقق سازد از فضل و عظمت اوست. در آن حال دست به دعا برداشته و عرض كردم: پروردگارا! قلب او را نورانى و بهار عمر او را ايمان به خودت قرار ده، خداى عز و جل، دعاى مرا در باره او مستجاب نمود و فرمود: خواسته تو را در باره او انجام خواهم داد، سپس خداوند مرا آگاه نمود كه آزمايش هايى به او اختصاص داده ام، كه اين آزمايش ها و بلاها در باره هيچ يك از اصحابم پيش نخواهد آمد، از اين رو

ص: 124

عرض كردم: پروردگارا او برادر و يار و همگام با من است؟ فرمود: اين رتبه و مقام پيش از علم تو پيش بينى شده بود، چرا كه او مورد امتحان و آزمايش من قرار گرفته و مردم را در باره مقام و منزلتش آزمايش خواهم نمود. (1)

خداوند به علی احتجاج کرد

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْمُظَفَّرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَاشِمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الزُّرَارِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ أَبِي زَكَرِيَّا الْمَوْصِلِيِّ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ (عَلَيْهِمْ السَّلَامُ)، أَنَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

قَالَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام)

أَنْتَ الَّذِي احْتَجَّ اللَّهُ بِكَ فِي ابْتِدَائِهِ الْخَلْقَ حَيْثُ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً، فَقَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا: بَلَى. قَالَ: وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولِي قَالُوا: بَلَى. قَالَ: وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَصِيِّي فَأَبَى الْخَلْقُ جَمِيعاً إِلَّا اسْتِكْبَاراً وَ عَتَوْا مِنْ وَلَايَتِكَ إِلَّا نَفَرٌ قَلِيلٌ، وَ هُمْ أَقَلُّ الْقَلِيلِ، وَ هُمْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ.رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: تو کسی هستی که خداوند در آغاز آفرینش آفریدگان و هنگامی که آنان را به صورت اشباحی برپا داشت به تو احتجاج کرد، پس خداوند به آفریدگان فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ عرضه داشتند: بلی هستی خداوند فرمود: و محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده ی من نیست؟ عرضه داشتند: بلی هست، خداوند فرمود: و علی بن ابیطالب(علیه السلام) جانشین من نیست؟ پس جز گروهی

ص: 125


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 230 المبحث السادس في وجوب محبته و مودته ح16

اندک دیگر آفریدگان از روی نخوت و سرکشی از ولایت تو سرباز زدند و آن چند نفر که کمترین افرادند، همان اصحاب یمین می باشند. (1)

خداوند والا با علی سخن گفت

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنِي الْأَجْلَحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكِنْدِيُّ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: نَاجَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَوْمَ الطَّائِفِ فَأَطَالَ مُنَاجَاتَهُ، فَرَأَى الْكَرَاهَةَ فِي وُجُوهِ رِجَالٍ، فَقَالُوا: قَدْ أَطَالَ مُنَاجَاتَهُ مُنْذُ الْيَوْمِ. فَقَالَ: مَا أَنَا انْتَجَيْتُهُ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) انْتَجَاهُ.

جابر می گوید: رسول خدا در روز طائف با علی بن ابیطالب(علیه السلام) پنهان سخن می گفت و سخنش را طولانی کرد. پس ناخوشایندی را در چهره ی مردانی، مشاهده نمود. پس گفتند: پیامبر(صلی الله علیه و آله) سخنش را از امروزطولانی ساخته است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من با او سخن نگفتم. خداوند والا با او سخن گفت. (2)

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمٍ الْمُلَائِيُّ، عَنِ الْأَجْلَحِ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ هُوَ مُحَاصِرٌ الطَّائِفَ، فَكَانَ الْقَوْمُ اسْتَشْرَفُوا لِذَلِكَ وَ قَالُوا: لَقَدْ طَالَ نَجْوَاكَ لَهُ مُنْذُ الْيَوْمِ. فَقَالَ: مَا أَنَا انْتَجَيْتُهُ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ انْتَجَاهُ.

ص: 126


1- . الأمالي (للطوسي) النص 232 [9] المجلس التاسع ح4
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح10

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حالی که طائف را محاصره کرده بودند علی(علیه السلام) را فرا خواند و جماعتی به این امر نگریسته و گفتند: از امروز نجوایت با علی(علیه السلام) فزونی یافته. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من با او نجوا نکردم. بلکه خدا با او نجوا فرمود. (1)

رحمت پروردگار بر او و دو فرزندش فرود می آید

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِئٌ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ بِشْرٍ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) جَالِساً فِي مَسْجِدِهِ، فَجَاءَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ، ثُمَّ جَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَأَخَذَهُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَبَّلَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: اذْهَبْ فَاجْلِسْ مَعَ أَبِيكَ، ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَفَعَلَالنَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) مِثْلَ ذَلِكَ، وَ قَالَ لَهُ اجْلِسْ مَعَ أَبِيكَ، إِذْ دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّةً، وَ أَعْرَضَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَا مَنَعَكَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى عَلِيٍّ وَ وَلَدَيْهِ، فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ، لَقَدْ رَأَيْتُ الرَّحْمَةَ تَنْزِلُ عَلَيْهِ وَ عَلَى وَلَدَيْهِ.

امام باقر(علیه السلام): پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مسجد نشسته بودند پس علی(علیه السلام) به نزد او آمده سلام کرد و نشست. آنگاه حسن بن علی(علیه السلام) آمد. پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را در دامنش نشاند و در آغوش گرفت و بوسید سپس فرمود: برو کنار پدرت بنشین. آنگاه حسین بن علی(علیه السلام) آمد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانند آن رفتار را انجام داد و به او فرمود: در کنار پدرت

ص: 127


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح2

بنشین. آنگاه مردی در مسجد داخل شد و فقط بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سلام کرد و از علی(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) روی گرداند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: چه چیز تورا بازداشت که بر علی(علیه السلام) و دو فرزندش سلام نکنی؟ سوگند به آنکه مرا به هدایت و دین حق برانگیخت مشاهده کردم که رحمت پروردگار بر او و دو فرزندش فرود می آید. (1)

ازدواج علی و فاطمه به امر خدا صورت گرفت

إِنَ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام)(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا خدای متعال امر کرد که فاطمه(علیها السلام) را به ازدواج علی(علیه السلام) در بیاورم.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) إِلَّا لَمَّا أَمَرَنِي اللَّهُ بِتَزْوِيجِهَا.

و به همين اسناد جعابى روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من جز به فرمان حق تعالى فاطمه(علیها السلام) دخترم را به شوهر ندادم. (3)

بیوت خدای عزوجل

قَوْلُهُ تَعَالَى (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ ) عَنْ أَنَسٍ وَ بُرَيْدَةَ قَالا قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ( فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ) إِلَى قَوْلِهِ (الْقُلُوبُ وَ

ص: 128


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح37
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 100 ص267 باب 6 الدعاء عند إرادة التزويج و الصيغة و الخطبة و آداب النكاح و الزفاف و الوليمة ح13
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح226

الْأَبْصارُ) فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا يَعْنِي بَيْتَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) قَالَ نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا

و ديگر (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ )(1) يعنى تسبيح گويند خداى را در خانه هاى كه دستورى داد خداى تعالى و امر كرد آن كه برداشته شود قدر او به تعظيم، يعنى آن را رفيع قدر و بزرگ مرتبه دانند، يا بردارند در آن آوازها، يا برداشته شود به حق سبحانه حاجت ها در آن بيوت و ياد كرده شود در آن خانه هانام او، مرويست از انس و بريده كه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) خواند اين آيت را تا (فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ)(2) مردى برخاست و گفت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) كدام خانه هاست اين؟ فرمود: خانه هاى انبيا، ابوبكر گفت خانه على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) هر آينه از اين خانه ها است؟ فرمود: بله از افاضل اين خانه ها است. (3)

علی اسم

پسندیده خدا

السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ، وَ وَجْهِهِ الْمُضِي ءِ، وَ جَنْبِهِ الْعَلِيِّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

سلام بر نام پسندیده ی خدا و چهره ی تابان او و هم نشین والایش و رحمت و برکات الهی بر او باد. (4)

ص: 129


1- . النور آیة 36
2- . النور آیة 37
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص319 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص218 5 - زيارة اخرى لأمير المؤمنين و الحسين بن علي صلوات الله عليهما

علی شایسته ی اعطای فضل از ناحیه ی خدا عزوجل باشد

وَ عَنْهُ (وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ) قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) (أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي)(1) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ)(2) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).و ديگر ابو جعفر(علیه السلام) فرموده كه (وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ )(3) على بن ابى طالب(علیه السلام) است. و به هر انسان شايسته نعمتى از كرم خود، عطا كند فرمود: مراد از آن انسان على بن ابى طالب(علیه السلام) است.(4)

برگزیدگان خدای عزوجل

وَ قَالَ عَلِيٌ (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا) نَحْنُ أُولَئِك

و ديگر آيت (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)(5)

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: برگزيدگان مائيم. (6)

ص: 130


1- . یوسف آیة 108
2- . الرعد آیة 19
3- . هود آیة 3
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . فاطر آیة 32
6- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

جایگاه امیرالمومنین در نزد رسول مهربانی

ص: 131

جایگاه ویژه علی در نزد پیامبر

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الْوَاسِطِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ حَسَنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الرُّمَّانِيِّ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي بِمَنْزِلَةِ رَأْسِي مِنْ بَدَنِي.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: جایگاه علی(علیه السلام) نسبت به من همچون جایگاه سر نسبت به بدنم باشد.(1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي النَّضْرِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بَيَّاعُ الْحَرِيرِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: سَأَلْتُهُ مَنْ كَانَ آثَرَ النَّاسِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِيمَا رَأَيْتَ قَالَ: مَا رَأَيْتُ أَحَداً بِمَنْزِلَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) كَانَ يَبْعَثُنِي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ إِلَيْهِ فَيَسْتَخْلِي بِهِ حَتَّى يُصْبِحَ، هَذَا كَانَ لَهُ عِنْدَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا. قَالَ: وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ يَقُولُ: يَا أَنَسُ،تُحِبُّ عَلِيّاً(علیه السلام) قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ لِحُبِّكَ إِيَّاهُ. فَقَالَ: أَمَا إِنَّكَ إِنْ أَحْبَبْتَهُ أَحَبَّكَ اللَّهُ، وَ إِنْ أَبْغَضْتَهُ أَبْغَضَكَ اللَّهُ، وَ إِنْ أَبْغَضَكَ اللَّهُ أَوْلَجَكَ فِي النَّارِ. (2)

از انس بن مالک سوال کردم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چه کسی را بر سایرین ترجیح می داد؟ انس گفت: هیچ کس را به مرتبه ی علی بن ابی طالب(علیه السلام) مشاهده نکردم. در

ص: 132


1- . الأمالي للطوسي ص353 [12] المجلس الثاني عشر ح72
2- . الأمالي (للطوسي) النص 232 [9] المجلس التاسع ح3

دل شب مرا به دنبال او می فرستاد، و تا صبح با او خلوت می نمود و این جایگاه علی(علیه السلام) در نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت. و شنیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: ای انس آیا علی(علیه السلام) را دوست می داری؟ عرضه داشتم: ای رسول خدا! به خدا سوگند! من او را دوست می دارم چون تو او را دوست می داری. پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آگاه باش که اگر او را دوست بداری خدا تورا دوست می دارد و اگر اورا دشمن بداری خدا تو را دشمن می دارد و اگر خدا تو را دشمن بدارد در دوزخ می افکندت. (1)

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ ثَابِتٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيِّ، قَالَ وَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي غُنَيَّةَ، وَ عَبَّادُ بْنُ الرَّبِيعِ، وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي غُنَيَّةَ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيِّ، عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ فَذَكَرْتُ لَهَا عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَالَتْ: مَا رَأَيْتُ رَجُلًا كَانَ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْهُ، وَ مَا رَأَيْتُ امْرَأَةً كَانَتْ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ امْرَأَتِهِ.جُمَیع بن عُمَیر می گوید به همراه مادرم بر عایشه وارد شدیم، پس مادرم علی(علیه السلام) را نزد عایشه یاد کرد. پس عایشه گفت: هیچ مردی محبوب تر از علی(علیه السلام) و هیچ زنی محبوبتر از فاطمه(علیها السلام) در نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشاهده نکرده ام. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّرِيفُ الْفَقِيهُ أَبُو إِبْرَاهِيمَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَرُوبَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، عَنِ الْمُعْتَمِرِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي مِجْلَزٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَفُّهُ فِي كَفِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ هُوَ يُقَلِّبُهُ.

ص: 133


1- . الأمالي (للطوسي) النص 232 [9] المجلس التاسع ح3
2- . الأمالي (للطوسي) النص249 [9] المجلس التاسع ح32

فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، مَا مَنْزِلَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) مِنْكَ فَقَالَ: كَمَنْزِلَتِي مِنَ اللَّهِ.

عبدالله بن مسعود: دیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست در دست علی بن ابیطالب(علیه السلام) گذاشته و آن را می بوسید. پس عرضه داشتم: ای رسول خدا! علی(علیه السلام) در نزد تو چه جایگاهی دارد؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همان جایگاهی که من در نزد خداوند دارم. (1)

أَخْبَرَنَا ابْنُ الْحَمَّامِيِّ الْمُقْرِئُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ الْآدَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مَالِكُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، قَالَ حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ سَعِيدٍ الْحَنَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي جُمَيْعُ بْنُ عُمَيْرٍ التَّيْمِيُّ، قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي وَ خَالَتِي عَلَى عَائِشَةَ، فَسَأَلْنَاهَا كَيْفَ كَانَ مَنْزِلَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِيكُمْ قَالَتْ: سُبْحَانَ اللَّهِ! كَيْفَ تَسْأَلَانِ عَنْ رَجُلٍ لَمَّا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ النَّاسُ: أَيْنَ تَدْفِنُونَهُ فَقَالَ عَلِيٌّ(علیهالسلام): لَيْسَ فِي أَرْضِكُمْ بُقْعَةٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ بُقْعَةٍ قُبِضَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَيْفَ تَسْأَلَانِّي عَنْ رَجُلٍ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى مَوْضِعٍ لَمْ يَطْمَعْ فِيهِ أَحَدٌ.

جمیع بن عمیر می گوید: به همراه مادر و خاله ام به نزد عایشه رفتیم و از او پرسیدیم که جایگاه علی(علیه السلام) در میان شما چگونه بود؟ او گفت: سبحان الله! چگونه می پرسید از مردی که چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درگذشت و مردم گفتند او را کجا دفن می کنید؟ علی(علیه السلام) فرمود: در همه زمین شما هیچ مکانی محبوبتر از مکانی نیست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن جان سپرده است. و چگونه از من درباره ی مردی می پرسید که دست بر جایگاهی گذاشته که طمع هیچکس به آن نمی رسید. (2)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ ابْنُ بِنْتِ الْأَشَجِّ الْكِنْدِيِّ بِأُسْوَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو جَعْفَرٍ الذُّهْلِيُّ، قَالَ

ص: 134


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح44
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح71

حَدَّثَنَا عَمَّارُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْغَفُورِ أَبُو الصَّبَّاحِ الْوَاسِطِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَنْصَارِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ وَ كَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَتْ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حِجَّةَ الْوَدَاعِ بِأَزْوَاجِهِ، فَكَانَ يَأْوِي فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ إِلَى امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ وَ هُوَ حَرَامٌ يَبْتَغِي بِذَلِكَ الْعَدْلَ بَيْنَهُنَّ. قَالَتْ: فَلَمَّا أَنْ كَانَتْ لَيْلَةُ عَائِشَةَ وَ يَوْمُهَا خَلَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يُنَاجِيهِ وَ هُمَا يَسِيرَانِ، فَأَطَالَ مُنَاجَاتَهُ، فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى عَائِشَةَ، فَقَالَتْ: إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَذْهَبَ إِلَى عَلِيٍّ فَأَنَالَهُ أَوْ قَالَتْ: أَتَنَاوَلَهُ بِلِسَانِي، فِي حَبْسِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنِّي، فَنَهَيْتُهَا، فَنَصَّتْ نَاقَتَهَا فِي السَّيْرِ، ثُمَّ إِنَّهَا رَجَعَتْ إِلَيَ وَ هِيَ تَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا لَكِ قَالَتْ: إِنِّي أَتَيْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ: يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، مَا تَزَالُ تَحْبِسُ عَنِّي رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لَا تَحُولِي بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، إِنَّهُ لَا يُحَاقُّهُ فِيَّ أَحَدٌ، وَ إِنَّهُ لَا يُبْغِضُهُ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّهُ كَافِرٌ، أَلَا إِنَّ الْحَقَّ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، يَمِيلُ مَعَهُ حَيْثُمَا مَالَ، لَا يَفْتَرِقَانِ جَمِيعاً حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَقُلْتُ لَهَا قَدْ نَهَيْتُكِ فَأَبَيْتِ إِلَّا مَا صَنَعْتِ.

ام سلمه همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله): رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حج پایانی را با همسرانش به انجام رساند آن حضرت در هر روز و شب در حالی که محرم بود پیش یکی از همسرانش می رفت تا عدالت را میان آنان برقرار کند. او گفته است: وقتی روز و شب عایشه فرا رسید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با علی بن ابیطالب(علیه السلام) خلوت کرده بود و در حال قدم زدن با او به نجوا سخن می گفت. چون سخنشان به طول انجامید بر عایشه دشوار آمد و گفت: می خواهم سراغ علی(علیه السلام) بروم و به این جهت که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از من بازداشته با زبانم او را بنوازم. ام سلمه می گوید: او را از این کار نهی کردم، ولی او ماده شترش را

ص: 135

راند و رفت. سپس گریان به نزد من بازگشت. من گفتم: چه شده است؟ گفت: من به نزد پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) رفتم و گفتم: ای پسر ابوطالب(علیه السلام) چرا پیوسته رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از من باز می داری؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: میان من و علی(علیه السلام) فاصله نینداز که هیچ کس نباید درباره ی من با او نِزاع کند، زیرا سوگند به کسی که جانم در دست اوست، مومن با او دشمنی نمی کند و کافر او را دوست نمی دارد. هان که حق پس از من به همراه علی(علیه السلام) است. هرجا که علی(علیه السلام) برود حق نیز می رود از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند. ام سلمه گفت: من به او گفتم که من تو را از این کار نهی کردم ولی تو سرباز زدی و کار خودت را کردی. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ نَاجِيَةَ أَبُو ثَوْرٍ الْقُرَشِيُّ بِسَلَمْيَةَ، قَالَحَدَّثَنِي عَطَاءُ بْنُ مُسْلِمٍ الْحَلَبِيُّ، عَنْ أَزْهَرَ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: أَنَّهُ ذَكَرُوا عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَالَ: إِنَّهُ كَانَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِمَنْزِلَةٍ خَاصَّةٍ، وَ لَقَدْ كَانَتْ لَهُ عَلَيْهِ دَخْلَةٌ لَمْ تَكُنْ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ.

ابو هارون عبدی روایت کرده که در نزد ابو سعید خدری از علی(علیه السلام) سخن به میان آمد و او گفت: او نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جایگاه ویژه ای داشت و با ایشان رابطه ای داشت که با هیچ یک از مردم نداشت. (2)

فَأَخَذَتْنِي الْحُمَّى لَيْلَةً فَأَسْهَرَتْنِي، فَسَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِسَهَرِي. فَبَاتَ لَيْلَتَهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ مُصَلَّاهُ يُصَلِّي مَا قُدِّرَ لَهُ، ثُمَّ يَأْتِينِي فَيَسْأَلُنِي وَ يَنْظُرُ إِلَيَّ. فَلَمْ يَزَلْ دَأْبُهُ ذَلِكَ إِلَى أَنْ أَصْبَحَ. فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّى بِأَصْحَابِهِ الْغَدَاةَ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ اشْفِ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ عَافِهِ فَإِنَّهُ قَدْ أَسْهَرَنِي اللَّيْلَةَ لِمَا بِهِ مِنَ الْوَجَعِ»، فَكَأَنَّمَا نَشِطْتُ مِنْ عِقَالٍ

ص: 136


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح7
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس28 ح3

مَا بِي قَبْلَهُ. قَالَ: ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَبْشِرْ يَا أَخِي قَالَ ذَلِكَ وَ أَصْحَابُهُ يَسْمَعُونَ قُلْتُ: بَشَّرَكَ اللَّهُ بِخَيْرٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ جَعَلَنِي فِدَاءَكَ. قَالَ: إِنِّي لَمْ أَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَانِيهِ، وَ لَمْ أَسْأَلْ لِنَفْسِي شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُ لَكَ مِثْلَهُ، وَ إِنِّي دَعَوْتُ اللَّهَ «أَنْ يُوَاخِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ» فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُهُ «أَنْ يَجْعَلَكَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي» فَفَعَلَ.

يك شب مرا تب گرفت و بيدارم نگه داشت. پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخاطر بيدارى من بيدار ماند، و آن شب را بين من و محل نماز خود به صبح رساند كه مقدارى نماز مى خواند و سپس نزد من مى آمد و حال مرا مى پرسيد و به من توجّه مى كرد، و تا صبح كارش همين بود. وقتى صبح شد نماز صبح را با اصحابش خواند و سپس فرمود: خدايا، على(علیه السلام) را شفا و عافيت بده او امشب از دردى كه داشت مرا بيدار نگه داشت. با اين دعا از بيمارى كه قبل از آن داشتم خلاص شدم. امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: بعد پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برادرم،بشارت باد تو را و اين سخن را طورى فرمود كه اصحابش مى شنيدند عرضه داشتم: يا رسول اللَّه، خدا تو را بشارت خير دهد و مرا فدايت گرداند. فرمود: من از خداوند چيزى نخواستم مگر آنكه به من عطا كرد، و چيزى براى خود نخواستم مگر آنكه مثل آن را براى تو خواستم. من از خدا خواستم كه بين من و تو برادرى قرار دهد، و چنين كرد، و از او خواستم تو را صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من قرار دهد، و چنين كرد. (1)

الْأَرْبَعِينِ عَنِ الْخَطِيبِ أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَخَذْتَ مِنِّي عُبَيْدَةَ بْنَ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) يَوْمَ أُحُدٍ وَ هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) فَلَا تَدَعْنِي (فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِين) (2)

ص: 137


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص904 الحديث الستون
2- . الانبیاء آیة 89

در روز خندق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خدایا در در بدر عبیدة بن حارث و در روز احد حمزه را از دست دادم، و این علی(علیه السلام) است مرا تنها و بی یاور مگذار (وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِين)(1)

وَ لَمَّا وَرَدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمَدِينَةَ، نَزَلَ فِي بَنِي عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ بِقُبَاءَ، فَأَرَادَهُ أَبُو بَكْرٍ عَلَى دُخُولِهِ الْمَدِينَةَ وَ أَلَاصَهُ فِي ذَلِكَ، فَقَالَ: مَا أَنَا بِدِاخِلِهَا حَتَّى يَقْدَمَ ابْنُ عَمِّي وَ ابْنَتِي، يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه نزدیک شدند در منطقه ی قبا و میان قبیله ی بنی عمرو بن عوف فرود آمدند. ابوبکر تلاش می کرد تا ایشان را واردمدینه کند اما حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمودند: تا پسر عمویم (علی(علیه السلام)) و دخترم فاطمه(علیها السلام) به من نرسند به مدینه داخل نمی شوم. (2)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ [رَحِمَهُ اللَّهِ عَلَيْهِ] قَالَ كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُحَدِّثُنِي وَ أَنَا لَهُ مُسْتَمِعٌ إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَلَمَّا أَنْ بَصُرَ [أَبْصَرَ] بِهِ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَشْرَقَ وَجْهُهُ نُوراً

وَ فَرَحاً وَ سُرُوراً بِأَخِيهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ثُمَّ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْه....

ابوذر غفاری می گوید: روزی در منزل ام سلمه مشغول گفتگو با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم که علی بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد. تا چشمان رسول خدا به علی(علیه السلام) افتاد از شدت شادی چهره اش برافروخته شد سپس او را به سینه چسبانید و میان چشمانش را بوسید.... (3)

ص: 138


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص221 فصل في الاختصاص
2- . الأمالي (للطوسي) النص469 [16] المجلس السادس عشر ح37
3- . تفسير فرات الكوفي ص371 [سورة الزمر(39): آية 74] ح503

اللَّهُمَّ فَرِّجْ هَمِّي وَ بَرِّدْ كَبِدِي بِخَلِيلِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمودند: خدایا اندوهم را بزدای و جگرم را به دیدن محبوبم علی بن ابیطالب(علیه السلام) خنک ساز(1)

امیرالمومنین صاحب سِرِّ پیامبروَ مِنْ إِفْشَائِهِ الْأَسْرَارَ عَلَيْهِ مَا رَوَى شِيرَوَيْهِ فِي الْفِرْدَوْسِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): صَاحِبُ سِرِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام). (2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: صاحب سِرِّ من علی بن ابیطالب(علیه السلام) است

علی از آنچه بر رسول خدا نازل میشد مطلع بود

وَ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْهُ فِي لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مَقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا. فَقَالَ ابْنُ الْكَوَّاءِ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، فَمَا كَانَ يَنْزِلُ عَلَيْهِ وَ أَنْتَ غَائِبٌ عَنْهُ قَالَ: كَانَ يَحْفَظُ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا كَانَ يَنْزِلُ عَلَيْهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ أَنَا عَنْهُ غَائِبٌ حَتَّى أَقْدَمَ عَلَيْهِ فَيُقْرِئُنِيهِ، وَ يَقُولُ لِي: يَا عَلِيُّ(علیه السلام)، أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيَّ بَعْدَكَ كَذَا وَ كَذَا، وَ تَأْوِيلُهُ كَذَا وَ كَذَا، فَيُعَلِّمُنِي تَنْزِيلَهُ وَ تَأْوِيلَهُ.

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: از من درباره ی کتاب خدای عزتمند بپرسید که به خدا سوگند آیه ای از آن در شب یا روز یا بر راه و بر جای فرو نیامده جز آن که

ص: 139


1- . تفسير فرات الكوفي ص548 [سورة الانشقاق(84): آية 8] ح703
2- . بحار الأنوار ج 38 ص300 باب 67 أنه ع كان أخص الناس بالرسول و أحبهم إليه و كيفية معاشرتهما و بيان حاله في حياة الرسول و فيه أنه ع يذكر متى ما ذكر النبي

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواندن و تاویل آنرا به من آموخت. در این هنگام ابن کوّا عرضه داشت: ای امیر مومنان! پس چیزی نبوده که بر او نازل شود و شما نزدش نباشی؟ حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنچه از قرآن بر او نازل شد برایم حفظ می کرد و وقتی من نزدش نبودم، آن گاه به نزدش می رفتم،به من می آموخت و می فرمود: ای علی! بعد از تو خداوند چنین و چنان به من نازل کرد و تاویلش چنین و چنان است. و وحی و تاویلش را به من می آموخت. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ السُّدِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ الْحَفَرِيُّ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ أَخِيهِ أَسْنَدَهُ لَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ: كَانَ الْوَحْيُ يَنْزِلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

لَيْلًا، فَلَا يُصْبِحُ حَتَّى يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ يَنْزِلُ الْوَحْيُ نَهَاراً فَلَا يُمْسِي حَتَّى يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(علیه السلام)

عبدالله بن حسن بن حسن گفته است: هرگاه وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شبانه فرود می آمد آن حضرت صبح علی(علیه السلام) را از آن آگاه می گرد و هرگاه در روز فرود می آمد پیش از شب او را از آن آگاه می کرد. (2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْقَرِ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ أَخِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ نَهَاراً لَمْ يَمَسَّ حَتَّى يُخْبِرَ بِهِ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ لَيْلًا لَمْ يُصْبِحْ حَتَّى يُخْبِرَ بِهِ عَلِيّاً(علیه السلام).

چون در روز وحى به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي رسيد شب نشده بود كه آن را به على(علیه السلام) گزارش مي داد و اگر شب وحى مي رسيد صبح نمي كرد تا آن را به على(علیه السلام) خبر مي داد. (3)

ص: 140


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح65
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس30 ح2
3- . الأمالي( للصدوق) النص 548 المجلس الحادي و الثمانون ح21

علی از منست و من از علی هستمقَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):...وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): على(علیه السلام) از منست و من از اویم.(1)

قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ.

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه على(علیه السلام) فرمود: مرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو از منى و من از تو. (2)

وَ نَقَلْتُ مِنْ مَنَاقِبِ الْخُوَارِزْمِيِّ عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ أُهْدِيَ إِلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) قِنْوُ مَوْزٍ فَجَعَلَ يُقَشِّرُ الْمَوْزَةَ وَ يَجْعَلُهَا فِي فَمِي فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ تُحِبُّ عَلِيّاً(علیه السلام) قَالَ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْه

و در مناقب خوارزمى منقولست از عبد خير كه او روايت كند از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) كه خوشه ای موز برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) هدیه آرودند هديه نزد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) آورد آن حضرت آن موز را از پوست جدا مي كرد و به دهان من مي نهاد، قائلى گفت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) به درستى كه دوست مي دارى على(علیه السلام) را؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: كه واى بر تو هنوز نمي دانى كه على(علیه السلام) از منست و من از على(علیه السلام)(3) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عُبَيْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْمَكِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عِيسَى الرَّمْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ عَبَايَةَ الْأَسَدِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأُمِّ سَلَمَةَ: يَا أُمَّ سَلَمَةَ، عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي، وَ أَنَا

ص: 141


1- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح224
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص96 في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه

مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام)، لَحْمُهُ لَحْمِي، وَ دَمُهُ دَمِي، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي، هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ.

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): ای ام سلمه! علی(علیه السلام) از منست و من از علی(علیه السلام) هستم. گوشت او گوشت من و خون او خون منست و او نسبت به من در جایگاه هارون(علیه السلام) نسبت به موسی(علیه السلام) است. ای ام سلمه! بشنو و گواه باش. علی(علیه السلام) آقا و سرور مسلمان است. (1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ، قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ مُهَاجِرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ، قَالَ: كَانَتْ عِصَابَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي مَسْجِدِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَذَكَرُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ انْتَهَكُوا مِنْهُ، وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَائِلٌ فِي بَيْتِ بَعْضِ نِسَائِهِ، فَأُتِيَ بِقَوْلِهِمْ فَثَارَ مِنْ نَوْمِهِ فِي إِزَارٍ لَيْسَ عَلَيْهِ غَيْرُهُ، فَقَصَدَ نَحْوَهُمْ وَ رَأَوُا الْغَضَبَ فِي وَجْهِهِ، فَقَالُوا: نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَ غَضَبِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله). فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَا لَكُمْ وَ علي [عَلِيّاً(علیه السلام)]! أَ مَا تَدَعُونَ عَلِيّاً، أَلَا إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، مَنْ آذَى عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ آذَانِي، مَنْ آذَى عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ آذَانِي.زربن جیش می گوید: گروهی از قریش در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند پس علی بن ابیطالب(علیه السلام) را یاد کردند و از او بدگویی نمودند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خانه یکی از همسرانش در خواب قیلوله به سر می بردند. پس سخن قریش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، به سرعت از جا برخاست. و به سوی آنان رفت. قریش خشم را در چهره ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشاهده کرد پس عرضه داشتند: از خشم خدا و رسولش به خدا پناه می بریم. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: با علی(علیه السلام) چکار دارید؟ آیا علی(علیه السلام) را رها نمی کنید؟ آگاه

ص: 142


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس2 ح34

باشید که علی(علیه السلام) از من و من از علی(علیه السلام) هستم. هرکه علی(علیه السلام) را بیازارد مرا آزرده و هرکه علی(علیه السلام) را بیازارد مرا آزرده. (1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِي هَارُونَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ. فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام): يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)، وَ أَنَا مِنْكُمَا.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: علی(علیه السلام) از من است و من از علی(علیه السلام) هستم. پس جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای محمد! من نیز از شمایم. (2)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْقَيْسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يَزِيدَ الطَّائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ طَرِيفٍ الْحَنْظَلِيُّ، عَنْ عَطِيَّةَ بْنِ سَعْدٍ الْعَوْفِيِّ، عَنْ مَحْدُوجِ بْنِ زَيْدٍ الذُّهْلِيِّ، وَ كَانَ فِي وَفْدِ قَوْمِهِ إِلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)

تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ) قَالَ: فَقُلْتُ: يَارَسُولَ اللَّهِ، مَنْ أَصْحَابِ الْجَنَّةِ قَالَ:

مَنْ أَطَاعَنِي وَ سَلَّمَ لِهَذَا مِنْ بَعْدِي. قَالَ: وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

بِكَفِّ عَلِيٍّ(علیه السلام)

وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ إِلَى جَنْبِهِ فَرَفَعَهَا، وَ قَالَ: أَلَا إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، فَمَنْ حَادَّهُ فَقَدْ حَادَّنِي، وَ مَنْ حَادَّنِي فَقَدْ أَسْخَطَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ). ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ، حَرْبُكَ حَرْبِي، وَ سِلْمُكَ سِلْمِي، وَ أَنْتَ الْعَلَمُ بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي.

از مخدوج ذهلی که در میان هیاتی از قومش به سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده بود روایت شد که آن حضرت این آیه را خواند (لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ)(3) دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند، بهشتیان رستگارانند.

ص: 143


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح28
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح42
3- . الحشر آیة 20

من عرضه داشتم: بهشتیان چه کسانی هستند؟ ایشان فرمودند: کسانی که از من اطاعت کنند و پس از من این مرد را بپذیرند. و دست علی(علیه السلام) را که در کنارش بود بلند کردند و فرمودند: هان که علی(علیه السلام) از من است و من از او هستم. هرکه با او مخالفت کند با من مخالفت کرده و هرکه با من مخالفت کند، خداوند عزتمند را خشمگین کرده است. آنگاه فرمودند: ای علی! جنگ با تو جنگ با من و صلح با تو صلح با من است. و تو نشانه ی میان من و امتم هستی. عطیّه بن سعد کوفی یکی از روایان حدیث گفته است: من به منزل زید ارقم رفتم و حدیث مخدوج بن یزید را برایش گفتم. او گفت گمان نمی کنم کسی جز من مانده باشد که آن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده باشد و روایت کند، من گواهی می دهم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را به ما فرمودند. سپس گفت: کسانی بودند که این سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدند و با این همه با علی(علیه السلام) مخالفت کردند. (1) امیرالمومنین

شاهد بر پیامبر

قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) قَالَ عَبَّادُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيُّ سَمِعْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا وَ قَدْ نَزَلَتْ فِيهِ آيَةٌ أَوْ آيَتَانِ فَقَالَ رَجُلٌ مِمَّنْ تَحْتَهُ فَمَا نَزَلَ فِيكَ أَنْتَ فَغَضِبَ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ لَمْ تَسْأَلْنِي عَلَى رُءُوسِ الْقَوْمِ مَا حَدَّثْتُكَ وَيْحَكَ هَلْ تَقْرَأُ سُورَةَ هُودٍ ثُمَّ قَرَأَ عَلِيٌّ(علیه السلام) (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى بَيِّنَةٍ وَ أَنَا الشَّاهِدُ مِنْهُ.

ص: 144


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح32

در باره ی آيه (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ )(1) عبّاد بن عبد اللَّه اسدى مى گويد: از على(علیه السلام) شنيدم كه بر منبر مى گفت: مردى از قريش نيست كه يك يا دو آيه در حقّ او نازل نشده باشد. مردى كه پاى منبر نشسته بود گفت: در حقّ تو چه نازل شده است؟ حضرت خشمگين شد و فرمود: اگر تو اين را در برابر سران قوم نمى پرسيدى به تو نمى گفتم: واى بر تو، آيا در سوره هود نخوانده اى كه (أَ

فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ) پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر بيّنه است و من شاهد بر او.(2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَقَالَ: وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ جَرَتْ عَلَيْهِ الْمَوَاسِي إِلَّا وَ قَدْ نَزَلَتْ فِيهِ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، أَعْرِفُهَا كَمَا أَعْرِفُهُ. فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ

فَقَالَ:

يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَا آيَتُكَ الَّتِي نَزَلَتْ فِيكَ فَقَالَ: إِذَا سَأَلْتَ فَافْهَمْ وَ لَا عَلَيْكَ أَلَّا تَسْأَلَ عَنْهَا غَيْرِي، أَ قَرَأْتَ سُورَةَ هُودٍ قَالَ:

نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: فَسَمِعْتَ

اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَقُولُ: (أَ

فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌمِنْهُ) قَالَ: نَعَمْ.

قَالَ: فَالَّذِي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِي يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ، وَ هُوَ الشَّاهِدُ وَ هُوَ مِنْهُ، عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، وَ أَنَا الشَّاهِدُ، وَ أَنَا مِنْهُ

امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه ی نماز جمعه فرمود: سوگند به کسی که دانه را شکافت و جنبندگان را آفرید، کسی از قریش نیست که بر او ستمی روا شده باشد مگر آن که درباره ی او آیه ای نازل شده. شخصی پرسید: ای امیرالمومنین. آیه ای که درباره ی شما نازل شده کدام است؟ حضرت فرمودند: چون پرسیدی بفهم. و اشکالی ندارد که جز از من نپرسی. آیا سوره ی هود را خوانده ای؟ عرضه داشت: بله. حضرت فرمود: پس شنیده ای که خدای عزوجل می فرماید (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ

ص: 145


1- . هود آیة 11
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص315 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

شاهِدٌ مِنْهُ)(1) آیا کسی که دلیل روشنی از جانب پروردگارش داشت و به دنبال آن شاهدی از خود داشت او عرضه داشت: بله. حضرت فرمود: کسی که دلیلی روشن از جانب پروردگار داشت، محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا بود و کسی که به دنبالش شاهد او بود که گواه اوست و از اوست علی(علیه السلام) پسر ابوطالب است. شاهد منم و من از اویم. (2)

خدایا مرا نمیران تا علی را ببینم

وَ مِنْهُ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَعَثَ عَلِيّاً(علیه السلام) فِي سَرِيَّةٍ قَالَتْ فَرَأَيْتُهُ رَافِعاً يَدَيْهِ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِي حَتَّى تُرِيَنِي عَلِيّاً(علیه السلام) هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ أَخْرَجَهُ أَبُو عِيسَى مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى التِّرْمِذِيُّفِي صَحِيحِهِ: وَ مِثْلُهُ مِنْ كِتَابِ الْيَوَاقِيتِ لِأَبِي عُمَرَ الزَّاهِدِ إِلَّا أَنَّ فِيهِ حَتَّى تُرِيَنِي وَجْهَ عَلِي(علیه السلام)

و از ام عطيه روايت است كه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) امير المؤمنين را(علیه السلام) در سريه به جنگ كفار فرستاده بود من ديدم كه آن حضرت دست هاى مبارك به دعا برداشته بود كه: بار خدايا نمیران مرا تا ببينم على(علیه السلام) را و مثل اين در كتاب يواقيت مذكور است با این تفاوت که فرمود: تا ببينم روى على(علیه السلام) را. (3)

دوری و فراق یکدیگر را تحمل نمیکردند

وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام)

قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي الْمَسْجِدِ بَعْدَ أَنْ صَلَّى الْفَجْرَ ثُمَّ نَهَضَ وَ نَهَضْتُ مَعَهُ وَ كَانَ

ص: 146


1- . هود آیة 17
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح51
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص103 في محبة الرسول إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه

رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَّجِهَ إِلَى مَوْضِعٍ أَعْلَمَنِي بِذَلِكَ وَ كَانَ إِذَا أَبْطَأَ فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ صِرْتُ إِلَيْهِ لِأَعْرِفَ خَبَرَهُ لِأَنَّهُ لَا يَتَصَابَرُ قَلْبِي عَلَى فِرَاقِهِ سَاعَةً وَاحِدَة...

حضرت صادق(علیه السلام) به واسطه پدران گرامش نقل نموده كه حضرت على(علیه السلام) فرمود: در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از اداى نماز صبح در مسجد نشسته بودم كه آن حضرت برخاسته و حركت نمودند و من نيز با آن حضرت روانه شدم، و رسم آن حضرت اين بود كه به هر جايى كه مى خواستند بروند مرا مطّلع مى فرمودند، و هر گاه توقّف در آن محلّ طول مى كشيد من به آنجامى رفتم تا ببينم چه خبر شده، زيرا قلب من حتّى براى زمانى كوتاه فراق و دورى آن حضرت را طاقت نمى آورد.... (1)

رسول خدا در آغوش امیرالمومنین از دنیا رفت

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ بَزِيعٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمٍ الْمُلَائِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلْقَمَةَ وَ الْأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ: ادْعُوا لِي حَبِيبِي. فَقُلْتُ لَهُمْ: ادْعُوا لَهُ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَوَ اللَّهِ مَا يُرِيدُ غَيْرَهُ، فَلَمَّا جَاءَهُ فَرَّجَ الثَّوْبَ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِيهِ، فَلَمْ يَزَلْ يَحْتَضِنُهُ حَتَّى قُبِضَ وَ يَدُهُ عَلَيْهِ.

عایشه: هنگامی که زمان رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرا رسید فرمود: دوستم را نزد من بخوانید. پس به اطرافیان حضرت گفتم: فرزند ابوطالب(علیه السلام) را فرا خوانید به خدا سوگند! جز او را نمی طلبد. پس هنگامی که علی(علیه السلام) به نزد پیامبر آمد پارچه ای

ص: 147


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص197 خطبة أمير المؤمنين ع بعد فتح البصرة

را که بر خود بود بر علی(علیه السلام) گشود و علی(علیه السلام) را داخل آن ساخت پس هم چنان علی(علیه السلام) را در آغوش داشت تا از دنیا رفت در حالی که در آغوش علی(علیه السلام) بود.(1)

رسول خدا را امیرالمومنین غسل کرده و کفن نموده و دفن نمودندقَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِي الْبَصِيرُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْقُرَشِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ لَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) تَوَلَّى غُسْلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْعَبَّاسُ مَعَهُ وَ الْفَضْلُ بْنُ الْعَبَّاسِ فَلَمَّا فَرَغَ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنْ غُسْلِهِ كَشَفَ الْإِزَارَ عَنْ وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي طِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ أَحَدٍ مِمَّنْ سِوَاكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَكِنْ مَا لَا يُرْفَعُ كَمَدٌ وَ غُصَصٌ مُحَالِفَانِ وَ هُمَا دَاءُ الْأَجَلِ وَ قَلَّا لَكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ هَمِّكَ ثُمَّ أَكَبَّ عَلَيْهِ فَقَبَّلَ وَجْهَهُ وَ مَدَّ الْإِزَارَ عَلَيْه

عبد اللَّه بن عبّاسگويد: چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وفات يافت كار غسل او را اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) به دست گرفت و عبّاس و پسرش: فضل نيز با آن حضرت بودند، چون على(علیه السلام) از غسل پيامبر(صلی الله علیه و آله) فراغت يافت كفن از چهره مبارك حضرتش كنار زد و گفت: پدر و مادرم فدايت، پاكيزه زيستى و پاكيزه بدرود حيات

ص: 148


1- . الأمالي للطوسي ص332 [12] المجلس الثاني عشر ح5

گفتى، با مرگ تو چيزى از ما بريده شد كه با مرگ هيچ يك از انبياء گذشته بريده نشده و آن نبوّت و اخبار آسمانى است، مصيبت تو از طرفى به اندازه اى بزرگ است كه با اين مصيبت ويژه ات تسلّى بخش مصيبت هر كس ديگرى هستى، و از طرفى نيز بر تمامى مردم سايه افكنده است به طورى كه همه در اين غم شريك اند، و اگر به صبر و پايدارى فرمان نداده و از بى تابى و ناشكيبائى نهى نفرموده بودى هر آينه اشك ديده مان را در اين راه با گريه فراوان مى خشكانديم پدر و مادرم فدايت ما را به نزد خدايت ياد آر و مارا وجهه همّت خود دار. سپس خود را به روى بدن آن حضرت انداخت و صورتش را بوسيد و كفن را به رويش كشيد. (1)

دعاهای پیامبر در حق علی

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مِدْرَارٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي طَاهِرُ بْنُ مِدْرَارٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ مَيْسَرَةَ بْنِ شُرَيْحٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَكَمُ بْنِ عُتَيْبَةَ، وَ سَلَمَةُ بْنُ كُهَيْلٍ، قَالا: حَدَّثَنَا حَبِيبٌ وَ كَانَ إِسْكَافاً فِي بَنِي بَدِيٍّ، وَ أَثْنَى عَلَيْهِ خَيْراً أَنَّهُ سَمِعَ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ يَقُولُ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز عید غدیر برایمان خطبه خواند و فرمود: هرکه من صاحب اختیار اویم پس علی(علیه السلام) صاحب اختیار اوست، خداوندا هرکه او را یاری کند، یاری کن، و با هرکه با او دشمنی کند، دشمنی کن. (2)

ص: 149


1- . الأمالي (للمفيد) النص102 المجلس الثاني عشر ح4
2- . الأمالي (للطوسي) النص254 [9] المجلس التاسع ح48

وَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ وَجِعْتُ وَجَعاً فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) فَأَنَامَنِي فِي مَكَانِهِ وَ قَامَ يُصَلِّي فَأَلْقَى عَلَيَّ طَرَفَ ثَوْبِهِ فَصَلَّى مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَدْ بَرَأْتَ فَلَا بَأْسَ عَلَيْكَ مَا سَأَلْتُ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا وَ سَأَلْتُ لَكَ مِثْلَهُ وَ لَا سَأَلْتُ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَانِيهِ إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي

على(علیه السلام) فرمود: به بيمارى شديدى مبتلا گرديدم براى طلب شفا و دعاى آن حضرت به منزل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفتم. وقتى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رنجورى مرا مشاهده نمود، مرا در جاى خويش خواباند و گوشه اى ازلباس خود را روى من كشيد و خود به نماز مشغول شد، پس از گذشت زمانى كه در عبادت گذرانيد، به من فرمود: اى پسر ابیطالب(علیه السلام) خداوند تو را شفا عنايت نمود و از اين به بعد هيچ نگرانى وجود ندارد، زيرا هر چه براى خودم از خداوند طلب كردم مانند همان نيز، براى تو از خداوند خواستم و همه خواسته هايم برآورده شد، مگر مسأله نبوت كه بعد از من پيامبرى نخواهد آمد. (1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا هَانِئُ بْنُ أَيُّوبَ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ عَمِيرَةَ بْنِ سَعْدٍ: أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً(علیه السلام) فِي الرَّحْبَةِ يَنْشُدُ النَّاسَ: مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَامَ بِضْعَةَ عَشَرَ فَشَهِدُوا.

عمیرة بن سعد: شنیدم که علی(علیه السلام) در میان جمعیت، مردم را سوگند می دهد و می فرماید: چه کسی شنیده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه من مولا و صاحب اختیار اویم علی(علیه السلام) مولا و صاحب اختیار اوست. خداوندا! گرامی بدار هرکه او را گرامی دارد و دشمن دار هرکه با او دشمنی کند؟ پس چند ده نفری برخاستند و گواهی دادند. (2)

ص: 150


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص152 في بيان أنه ع أفضل الأصحاب .....
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح47

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه من مولای اویم علی(علیه السلام) مولای اوست. خداوندا گرامی دار هرکه او را گرامی دارد و دشمن دار هرکهبا او دشمنی کند و خوار ساز هرکه او را خوار نماید و یاری کن هرکه او را یاری کند. (1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الزَّيَّاتِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَطْنَ قُدَيْدٍ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): يَا عَلِيُّ، إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يُوَالِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يُؤَاخِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيِّي فَفَعَلَ. فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: وَ اللَّهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ فِي شَنٍ بَالٍ خَيْرٌ مِمَّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَبَّهُ، هَلَّا سَأَلَهُ مَلَكاً يَعْضُدُهُ عَلَى عَدُوِّهِ، أَوْ كَنْزاً يَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى فَاقَتِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ (تَعَالَى): (فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ)(2)

ص: 151


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح44
2- . هود آیة 12

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بطن قدید (موضعی در نزدیکی مکه) فرود آمد به علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمود: ای علی! من از خدا خواستم که میان من و تو دوستی برقرار کند و خدا این چنین کرد. و از او خواستم، که میان من و تو برادری برقرار کند و این چنین کرد و از او خواستم تو را جانشین من قرار دهد و این چنین کرد. پس مردی از آن جماعت گفت: به خدا قسم! یک پیمانه از خرما در مشکی کهنه و پوسیده بهتر از آن چیزی است که محمد(صلی الله علیه و آله) از پروردگارش درخواست نمود. چرا فرشته ای را درخواست نکرده که او را بر دشمنش یاری دهد و یا گنجی نطلبیده که برای فقر وبیچارگی خود از او کمک گیرد؟ پس خداوند بلند مرتبه این آیه را فرستاد (فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ وَكيلٌ)(1)

جز درب خانه علی باقی دربها را ببند

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) سُدُّوا الْأَبْوَابَ الشَّارِعَةَ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

جعابىّ به همين اسناد: از امير مؤمنان(علیه السلام) روايت كرده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تمام درب هائى كه از منازل به مسجد باز است ببنديد جز باب على(علیه السلام) را.(2)

ص: 152


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح18
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص67 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح302

امیرالمومنین در معراج

فَرَوَاهُ صَدْرُ الْأَئِمَّةِ مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَكِّيُّ أَخْطَبُ خُوارِزْمَ عَنِ الْمُهَذَّبِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ زِيرَكَ الْمُقْرِئُ أَخْبَرَنَا وَالِدِيأَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدٌ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّيْسَابُورِيُّ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّانَجِيُّ الْبَغْدَادِيُّ مِنْ حِفْظِهِ بِدِينَوَرَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ الرَّازِيُّ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْهَمَدَانِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى الْأَزْدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ سُئِلَ بِأَيِّ لُغَةٍ خَاطَبَكَ رَبُّكَ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ قَالَ خَاطَبَنِي بِلُغَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَلْهَمَنِي أَنْ قُلْتُ يَا رَبِّ خَاطَبْتَنِي أَنْتَ أَمْ عَلِيٌّ فَقَالَ يَا أَحْمَدُ أَنَا شَيْ ءٌ لَا كَالْأَشْيَاءِ لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ خَلَقْتُكَ مِنْ نُورِي وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً مِنْ نُورِكَ فَاطَّلَعْتُ عَلَى سَرَائِرِ قَلْبِكَ فَلَمْ أَجِدْ فِي قَلْبِكَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَخَاطَبْتُكَ بِلِسَانِهِ كَيْمَا يَطْمَئِنَّ قَلْبُكَ

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال شد كه در شب معراج، خداوند با چه زبانى با تو سخن گفت؟ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود: با زبان على بن ابى طالب(علیه السلام) بعد هم به من الهام فرمود و گفتم: خداوندا! مرا خطاب مى فرمايى يا على(علیه السلام) را؟ خطاب آمد: اى احمد! من مانند ساير اشيا نبوده و با مردم قیاس نشوم تو را از نور خود خلق كرده و على(علیه السلام) را هم از نور تو آفريدم و به اسرار قلبت آگاهم. و در قلب تو كسى را محبوب تر از على(علیه السلام) نيافتم. اين بود كه من با زبان او با تو حرف زدم تا قلبت آرام بگيرد. (1)

ص: 153


1- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص155 في أنه ع كان أقرب الناس برسول الله ح242.

حَدَّثَنِي بِهِ مِنْ طَرِيقِ الْعَامَّةِ الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ الْقُمِّيُّ وَ نَقَلْتُهُ مِنْ كِتَابِهِ الْمَعْرُوفِ بِإِيضَاحِ دَقَائِقِ النَّوَاصِبِ وَ قَرَأْتُهُ عَلَيْهِ بِمَكَّةَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مَسْرُورٍ اللَّجَّامُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلَوِيَّةَ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الْأَسْوَدِ الْكَاتِبِ الْأَصْبَهَانِيِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ مَا مَرَرْتُ بِمَلَإٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَّا سَأَلُونِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّ اسْمَ عَلِيٍّ أَشْهَرُ فِي السَّمَاءِ مِنِ اسْمِي فَلَمَّا بَلَغْتُ السَّمَاءَ الرَّابِعَةَ نَظَرْتُ إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاًإِلَّا أَقْبِضُ رُوحَهُ بِيَدِي مَا خَلَا أَنْتَ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقْبِضُ أَرْوَاحَكُمَا بِقُدْرَتِهِ فَلَمَّا صِرْتُ تَحْتَ الْعَرْشِ نَظَرْتُ فَإِذَا أَنَا بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) لَيْسَ هَذَا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ لَكِنَّهُ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَنِ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى صُورَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَنَحْنُ الْمَلَائِكَةُ

الْمُقَرَّبُونَ كُلَّمَا اشْتَقْنَا إِلَى وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي

طَالِبٍ(علیه السلام) زُرْنَا هَذَا الْمَلَكَ لِكَرَامَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَه

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) وقتى به معراج رفت در آسمان فرشته اى را ديد به صورت امير المؤمنين(علیه السلام) اين خبر را دو فريق (سنى و شيعه) اتفاق بر نقلش نموده اند. ابن عباس گفت از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) شنيدم مي فرمود: وقتى مرا به آسمان بردند به هيچ گروهى از ملائكه گذر نكردم مگر اينكه از من راجع به على بن ابى طالب(علیه السلام) مي پرسيدند به طورى كه من گمان كردم اسم على(علیه السلام) در آسمان مشهورتر از اسم من

ص: 154

است. به آسمان چهارم كه رسيدم چشمم به ملك الموت(علیه السلام) افتاد عرضه داشت: خداوند آفريده اى را نيافريده مگر اينكه روح او را من قبض مي كنم مگر روح شما و على(علیه السلام) زيرا خداوند روح شما را به قدرت خويش قبض مي نمايد. وقتى به زير عرش رسيدم نگاه كردم ديدم على بن ابى طالب(علیه السلام) زير عرش پروردگار ايستاده گفتم يا على(علیه السلام) از من جلوتر آمده اى؟ جبرئيل(علیه السلام) عرضه داشت: يا محمّد! اين چه كسى است كه با تو صحبت مي كند؟ گفتم: برادرم على بن ابى طالب(علیه السلام) است گفت: اين على(علیه السلام) نيست اين يكى از فرشتگان خدا است كه او را به صورت على بن ابى طالب(علیه السلام) آفريده ما ملائكه مقرب هر وقتمشتاق ديدار على بن ابى طالب(علیه السلام) مي شويم اين فرشته را زيارت كنيم به جهت عظمت مقام على بن ابى طالب(علیه السلام).(1)

وَ مِنْهُ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ فَإِذَا أَنَا بِمَلَكٍ جَالِسٌ عَلَى مِنْبَرٍ مِنْ نُورٍ وَ الْمَلَائِكَةُ تُحْدِقُ بِهِ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا المَلَكُ قَالَ ادْنُ مِنْهُ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِ فَدَنَوْتُ مِنْهُ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَإِذَا أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ سَبَقَنِي عَلِيٌّ إِلَى السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ لَا وَ لَكِنِ الْمَلَائِكَةُ شَكَتْ حُبَّهَا لِعَلِيٍّ فَخَلَقَ اللَّهُ هَذَا الْمَلَكَ مِنْ نُورٍ عَلَى صُورَةِ عَلِيٍّ فَالْمَلَائِكَةُ تَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ وَ يَوْمِ جُمُعَةٍ

سَبْعِينَ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ يَهْدُونَ ثَوَابُهُ لِمُحِبِّ عَلِيٍّ(علیه السلام)

و هم از مناقب ابن مغازلى است كه روايت كرد از انس كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: كه آن شب كه مرا به معراج بردند در آنجا فرشته ای ديدم نشسته بر منبر كه از نور است و فرشتگان بسيار بر وى ناظرند پس گفتم: يا جبرئيل! اين چه ملك است؟ جبرئيل(علیه السلام) گفت: نزديك شو به او و بر او سلام كن، من نزديك رفتم و بر او سلام كردم ديدم كه برادر و ابن عم من على بن ابى طالب(علیه السلام) است، گفتم: يا جبرئيل

ص: 155


1- . الرسالة العلوية في فضل أمير المؤمنين عليه السلام على سائر البرية ص45 فصل آخر.

على(علیه السلام) بر من سبقت كرده است بر آسمان چهارم؟ جبرئيل(علیه السلام) عرضه داشت: يا محمد! سبقت نكرده و ليكن ملائكه ملاء اعلى به واسطه شدت محبتى كه به اميرالمؤمنين(علیه السلام) دارند از حق تعالى التماس نمودند كه مي خواهیم او را ببينيم، حق سبحانه و تعالى اين ملك را خلق كرد از نور به صورت على(علیه السلام) كه ملائكه زيارت مي كنند او را در هر شب جمعه و روزجمعه هفتاد هزار بار، و تسبيح و تقديس حق جل و علا مي نمايند، و ثواب آن را هديت مي كنند بر محبان و دوستان على(علیه السلام).(1)

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَالِكِ بْنِ الْأَبْرَدِ النَّخَعِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلِ بْنِ غَزْوَانَ الضَّبِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا غَالِبٌ الْجُهَنِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، أُوقِفْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي فَقَالَ لِي: يَا مُحَمَّدُ. فَقُلْتُ: لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ. قَالَ: قَدْ بَلَوْتَ خَلْقِي، فَأَيَّهُمْ وَجَدْتَ أَطْوَعَ لَكَ قَالَ: قُلْتُ: رَبِّ عَلِيّاً. قَالَ: صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ، فَهَلِ اتَّخَذْتَ لِنَفْسِكَ خَلِيفَةَ يُؤَدِّي عَنْكَ، وَ يُعَلِّمُ عِبَادِي مِنْ كِتَابِي مَا لَا يَعْلَمُونَ قَالَ: قُلْتُ: اخْتَرْ لِي، فَإِنَّ خِيَرَتَكَ خَيْرٌ لِي. قَالَ: قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ عَلِيّاً، فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً، فَإِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ عِلْمِي وَ حِلْمِي وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً، لَمْ يَقُلْهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا أَحَدٌ بَعْدَهُ. يَا مُحَمَّدُ، عَلِيٌّ رَايَةُ الْهُدَى، وَ إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي، وَ نُورُ أَوْلِيَائِي، وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ، مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي، فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ. فَقَالَ النَّبِيُّ: رَبِّ فَقَدْ بَشَّرْتُهُ. فَقَالَ عَلِيٌّ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ فِي قَبَضْتِهِ إِنْ يُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي، لَمْ يَظْلِمْنِي شَيْئاً،

ص: 156


1- .[1] كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص139 باب و أما تفصيل العلوم فمنه ابتداؤها و إليه تنسب

وَ إِنْ يُتِمَّ لِي مَا وَعَدَنِي فَاللَّهُ أَوْلَى بِي. فَقَالَ: اللَّهُمَّ أَجِلَّ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِيعَهُ الْإِيمَانَ بِكَ. قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ بِهِ يَا مُحَمَّدُ، غَيْرَ أَنِّي مُخْتَصَّهُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَلَاءِ لَمْ أَخْتَصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ أَوْلِيَائِي. قَالَ: قُلْتُ: رَبِّ أَخِي وَ صَاحِبِي. قَالَ: إِنَّهُ قَدْ سَبَقَ فِي عِلْمِي

أَنَّهُ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِهِ، لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمْ يُعْرَفْ حِزْبِي وَ لَا أَوْلِيَائِي وَ لَا أَوْلِيَاءُ رُسُلِي

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتى مرا به آسمان بردند تا سدرة المنتهى كه رسيدم و در مقابل پروردگار ايستادم. فرمود: يا محمّد! عرضه داشتم: آری. فرمود: تو مردم را آزمايش كرده اى كدام يك بيشتر پيرو تو بودند عرضه داشتم: خداياعلي(علیه السلام)، فرمود: درست است آيا براى خود جانشينى گرفته اى كه دنباله مأموريت تو را بگيرد و كتاب مرا به مردم بياموزد عرضه داشتم: نه، خدايا تو انتخاب كن كه منتخب تو به صلاح من است فرمود: من علي(علیه السلام) را برگزيدم او را جانشين و وصى خود قرار ده من علم و حلم خويش را به او بخشيدم او به حقیقت امير المؤمنين است و اين مقام را كسى قبل از او نداشته و بعد از او نخواهد داشت، يا محمّد! علي(علیه السلام) پرچم هدايت و پيشواى فرمانبرداران و روشنى بخش دل دوستان و او كلمه تقوى است كه بر متقين محبت او را واجب نموده ام هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته اين بشارت را به او بده. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين بشارت را به على(علیه السلام) داد علي(علیه السلام) فرمود: من بنده خدا و در اختيار اويم اگر مرا كيفر كند از خطاى من است نه اينكه ستم به من روا داشته باشد و اگر وعده خود را انجام دهد او شايسته چنين كارى است نسبت به من. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خدايا دل او را بزرگ دار و ايمان به خود را روشنى بخش دلش قرار ده فرمود: اين خواسته تو را مستجاب كردم جز اينكه او را امتياز بخشيدم به گرفتاري هایى كه هيچ يك از اولياء خود را چنين امتيازى نداده ام عرضه داشتم: خدايا برادر و مصاحب من است. فرمود:

ص: 157

در علم من چنين گذشته كه او گرفتار خواهد شد اگر علي(علیه السلام) نبود دوستان من و پيامبرم شناخته نمى شدند. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُوسَوِيُّ فِي دَارِهِ بِمَكَّةَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُؤَدِّبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ نَهِيكٍ الْكُوفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ رِئَابٍ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ: يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ تَلَقَّتْنِي الْمَلَائِكَةُ بِالْبِشَارَاتِ فِي كُلِّ سَمَاءٍ حَتَّى لَقِيَنِي جَبْرَئِيلُ فِي مَحْفِلٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، لَوِ اجْتَمَعَتْ أُمَّتُكَ عَلَى حُبِّ عَلِيٍّ، مَا خَلَقَ اللَّهُ النَّارَ. يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ أَشْهَدَكَ مَعِي فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ حَتَّى أَنِسْتُ بِكَ: أَمَّا أَوَّلُ ذَلِكَ: فَلَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ، قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ: أَيْنَ أَخُوكَ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ، خَلَّفْتُهُ وَرَائِي. فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ فَلْيَأْتِكَ بِهِ، فَدَعَوْتُ اللَّهَ فَإِذَا مِثَالُكَ مَعِي، وَ إِذَا الْمَلَائِكَةُ وُقُوفٌ صُفُوفاً، فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ، مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يُبَاهِي اللَّهُ بِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَدَنَوْتُ فَنَطَقْتُ بِمَا كَانَ وَ بِمَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. وَ الثَّانِي: حِينَ أُسْرِيَ بِي إِلَى ذِي الْعَرْشِ فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ: أَيْنَ أَخُوكَ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ: خَلَّفْتُهُ وَرَائِي. قَالَ: ادْعُ اللَّهَ فَلْيَأْتِكَ بِهِ، فَدَعَوْتُ اللَّهَ فَإِذَا مِثَالُكَ مَعِي، وَ كُشِطَ لِي عَنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ حَتَّى رَأَيْتُ سُكَّانَهَا وَ عُمَّارَهَا وَ مَوْضِعَ كُلِّ مَلَكٍ مِنْهَا.

ص: 158


1- . الأمالي للطوسي ص343 [12] المجلس الثاني عشر ح45

وَ الثَّالِثُ: حَيْثُ بُعِثْتَ لِلْجِنِّ فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ أَيْنَ أَخُوكَ فَقُلْتُ: خَلَّفْتُهُ وَرَائِي. فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ فَلْيَأْتِكَ بِهِ، فَدَعَوْتُ اللَّهَ

فَإِذَا أَنْتَ مَعِي، فَمَا قُلْتُ لَهُمْ شَيْئاً وَ لَا رَدُّوا عَلَيَّ شَيْئاً إِلَّا سَمِعْتَهُ وَ وَعَيْتَهُ.

وَ الرَّابِعُ: خُصِّصْنَا بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ أَنْتَ مَعِي فِيهَا، وَ لَيْسَتْ لِأَحَدٍ غَيْرِنَا.

وَ الْخَامِسُ: نَاجَيْتُ اللَّهَ وَ مِثَالُكَ مَعِي، فَسَأَلْتُ فِيكَ خِصَالًا أَجَابَنِي إِلَيْهَا إِلَّا النُّبُوَّةَ، فَإِنَّهُ قَالَ: خَصَّصْتُهَا بِكَ، وَ خَتَمْتُهَا بِكَ.

وَ السَّادِسُ: لَمَّا طُفْتُ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ، كَانَ مِثَالُكَ مَعِي.

وَ السَّابِعُ: هَلَاكُ الْأَحْزَابِ عَلَى يَدِي، وَ أَنْتَ مَعِي.

يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ أَشْرَفَ عَلَى الدُّنْيَا فَاخْتَارَنِي عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِيَةَ فَاخْتَارَكَ عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَةَ فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَةَ فَاخْتَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِمَا عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ. يَا عَلِيُّ، إِنِّي رَأَيْتُ اسْمَكَ مَقْرُوناً بِاسْمِي فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، فَأَنِسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ: إِنِّي

لَمَّا بَلَغْتُ بَيْتَ الْمَقْدِسِ فِي مَعَارِجِي إِلَى السَّمَاءِ، وَجَدْتُ عَلَى صَخْرَتِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ" فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ، وَ مَنْ وَزِيرِي قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِالْمُنْتَهَى،

وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهِ، أَنَا وَحْدِي، وَ مُحَمَّدٌ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي، أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ:

يَا جَبْرَئِيلُ، وَ مَنْ وَزِيرِي فَقَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ وَ انْتَهَيْتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ:

أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا

ص: 159

وَحْدِي، مُحَمَّدٌ حَبِيبِي وَ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي، أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ أَخِيهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ. يَا

عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ أَعْطَانِي فِيكَ سَبْعَ خِصَالٍ: أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَنْشَقُّ الْقَبْرُ عَنْهُ مَعِي، وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَقِفُ مَعِي عَلَى الصِّرَاطِ، فَيَقُولُ لِلنَّارِ:

خُذِي هَذَا فَهُوَ لَكَ وَ ذَرِي هَذَا فَلَيْسَ هُوَ لَكَ، وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُكْسَى إِذَا كُسِيتُ وَ يُحَيَّا إِذَا حُيِّيتُ، وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَقِفُ مَعِي عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعُ مَعِي بَابَ الْجَنَّةِ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَسْكُنُ مَعِي عِلِّيِّينَ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَشْرَبُ مَعِي مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ الَّذِي (خِتامُهُ مِسْكٌ، وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ )

ابو بصیر از حضرت صادق(علیه السلام) به نقل از پدرانش روایت کرده که علی(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی! وقتی مرا در آن سفر شبانه به آسمان بردند در هر آسمان فرشتگانی مرا با مژده هایی استقبال کردند تا جبرئیل(علیه السلام) در انجمنی از فرشتگان مرا دیدار کرد و عرضه داشت: ای محمد! اگر امت تو بر دوستی علی(علیه السلام) گرد می آمدند خداوند عزتمند دوزخ را نمی آفرید، ای علی! همانا خدای والا در هفت جا تورا با من حاضر کرد تا آنکه با تو اُنس گرفتم. نخستین جا شبی که به معراج رفتم جبرئیل(علیه السلام) به من عرضه داشت: برادرت کجاست؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: از خداوند بخواه تا او را به نزدت بیاورد. من از خدا خواستم و ناگاه دیدم که همسان تو بامنست، در این هنگام دسته ای از ملائکه را دیدم که به صف ایستاده اند، گفتم: ای جبرئیل! اینان کیستند که به صف ایستاده اند؟ عرضه داشت: اینان کسانی هستند که در قیامت خداوند به (واسطه شما) آنان فخر می کند. پس نزدیک آنان شدم و از آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد شد با آنان حرف زدم (در حالی که مثال تو همراه من بود) دومین جا: هنگامی که مرا بسویصاحب

عرش عزتمند می بردند، جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: برادرت کجاست؟ و من

ص: 160

هم گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: از خداوند عزتمند بخواه تا اورا به نزدت بیاورد. من از خداوند عزتمند خواستم و ناگاه مثال تو همراه من بود. تا اینکه حقیقت آسمان ها برایم مکشوف شد و من در هفت آسمان ساکنین آن، و موضع هر ملکی را در جایگاه خود دیدم. (در حالی که مثال تو همراه من بود و همه چیز را می دید) هنگامی که بر اجّنه مبعوث شدم، جبرئیل(علیه السلام) به من عرضه داشت: علی(علیه السلام) کجاست؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل(علیه السلام) گفت: از خداوند عزتمند بخواه تا اورا به نزدت بیاورد من از خداوند عزتمند خواستم و ناگاه تو با من بودی. و من هیچ کلامی با خدا نگفتم و هیچ جوابی نشنیدم، مگر اینکه تو آن را شنیدی. چهارم: خداوند ما را به شب قدر اختصاص داده و غیر از ما کسی دیگر چنین نیست.

پنجم: در حالی که مثال تو با من بود با خدای عزتمند مناجات کردم و برایت خصلت هایی خواستم جز نبوت، همه را پذیرفت. آنگاه فرمود: تورا به آن اختصاص دادم و با تو آنرا خاتمه دادم.

ششم: آنگاه که خانه آباد شده را طواف کردم، همسان تو با من بود.

هفتم: نابودی احزاب به دست من بود در حالی که تو با من بودی.......(1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُعَلَّى بْنُ هِلَالٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِيصَالِحٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: أَعْطَانِي اللَّهُ خَمْساً، وَ أَعْطَى عَلِيّاً خَمْساً: أَعْطَانِي جَوَامِعَ الْكَلِمِ، وَ أَعْطَى عَلِيّاً جَوَامِعَ الْعِلْمِ، وَ جَعَلَنِيَ نَبِيّاً وَ جَعَلَهُ وَصِيّاً، وَ أَعْطَانِي الْكَوْثَرَ، وَ أَعْطَاهُ السَّلْسَبِيلَ، وَ أَعْطَانِي الْوَحْيَ، وَ

ص: 161


1- . الأمالي للطوسي ص642 [32] مجلس يوم الجمعة الثاني من رجب سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح21

أَعْطَاهُ الْإِلْهَامَ، وَ أَسْرَى بِي إِلَيْهِ، وَ فَتَحَ لَهُ أَبْوَابَ السَّمَاءِ وَ الْحُجُبِ حَتَّى نَظَرَ إِلَيَّ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ. قَالَ: ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ لَهُ: مَا يُبْكِيكَ فِدَاكَ أُمِّي وَ أَبِي فَقَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، إِنَّ أَوَّلَ مَا كَلَّمَنِي بِهِ أَنْ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) انْظُرْ تَحْتَكَ، فَنَظَرْتُ إِلَى الْحُجُبِ قَدِ انْخَرَقَتْ، وَ إِلَى أَبْوَابِ السَّمَاءِ قَدْ فُتِحَتْ، وَ نَظَرْتُ إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ هُوَ رَافِعٌ رَأْسَهُ إِلَيَّ، فَكَلَّمَنِي وَ كَلَّمْتُهُ، وَ كَلَّمَنِي رَبِّي فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، بِمَ كَلَّمَكَ رَبُّكَ قَالَ: قَالَ لِي: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)، إِنِّي جَعَلْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) وَصِيَّكَ وَ وَزِيرَكَ وَ خَلِيفَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ فَأَعْلِمْهُ، فَهَا هُوَ يَسْمَعُ كَلَامَكَ، فَأَعْلَمْتُهُ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي فَقَالَ لِي: قَدْ قَبِلْتُ وَ أَطَعْتُ. فَأَمَرَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَيْهِ، فَفَعَلَتْ، فَرَدَّ عَلَيْهِمُ السَّلَامَ، وَ رَأَيْتُ الْمَلَائِكَةَ يَتَبَاشَرُونَ بِهِ، وَ مَا مَرَرْتُ بِمَلَائِكَةٍ مِنْ مَلَائِكَةِ السَّمَاءِ إِلَّا هَنَّئُونِي وَ قَالُوا: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)، وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ، لَقَدْ دَخَلَ السُّرُورُ عَلَى جَمِيعِ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِخْلَافِ اللَّهِ لَكَ ابْنَ عَمِّكَ. وَ رَأَيْتُ حَمَلَةَ الْعَرْشِ قَدْ نَكَسُوا رُءُوسَهُمْ إِلَى الْأَرْضِ، فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام)، لِمَ نَكَسَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ رُءُوسَهُمْ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)، مَا مِنْ مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَّا وَ قَدْ نَظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) اسْتِبْشَاراً بِهِ مَا خَلَا حَمَلَةَ الْعَرْشِ، فَإِنَّهُمْ اسْتَأْذَنُوا اللَّهَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ، فَأَذِنَ لَهُمْ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَنَظَرُوا إِلَيْهِ، فَلَمَّا هَبَطْتُ جَعَلْتُ أُخْبِرُهُ بِذَلِكَ وَ هُوَ يُخْبِرُنِي بِهِ، فَعَلِمْتُ أَنِّي لَمْ أَطَأْ مَوْطِئاً إِلَّا وَ قَدْ كُشِفَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْهُ حَتَّى نَظَرَ إِلَيْهِ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، أَوْصِنِي. فَقَالَ: عَلَيْكَ بِمَوَدَّةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي

ص: 162

طَالِبٍ(علیه السلام) وَ هُوَ تَعَالَى أَعْلَمُ، فَإِنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ قَبْلَ عَمَلِهِ عَلَى مَا كَانَ مِنْهُ، وَ إِنْ لَمْ يَأْتِ بِوَلَايَتِهِ لَمْ يَسْأَلْهُ عَنْ شَيْ ءٍ، ثُمَّ أَمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، إِنَّ النَّارَ لَأَشَدُّ غَضَباً عَلَى مُبْغِضِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مِنْهَا عَلَى مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَلَداً. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، لَوْ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءَ الْمُرْسَلِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى بُغْضِ عَلِيٍّ(علیه السلام)، وَ لَنْ يَفْعَلُوا، لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، وَ هَلْ يُبْغِضُهُ أَحَدٌ قَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ نَعَمْ، يُبْغِضُهُ قَوْمٌ يَذْكُرُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّتِي، لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُمْ فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، إِنَّ مِنْ عَلَامَةِ بُغْضِهِمْ تَفْضِيلَهُمْ مَنْ هُوَ دُونَهُ عَلَيْهِ، وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي، وَ لَا وَصِيّاً أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ وَصِيِّي عَلِيٍّ(علیه السلام). قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَمْ أَزَلْ لَهُ كَمَا أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصَّانِي بِمَوَدَّتِهِ، وَ إِنَّهُ لَأَكْبَرُ عَمَلِي عِنْدِي. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَمَّا مَضَى مِنَ الزَّمَانِ مَا مَضَى، وَ حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْوَفَاةُ حَضَرْتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، قَدْ دَنَا أَجَلُكَ، فَمَا تَأْمُرُنِي فَقَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، خَالِفْ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً(علیه السلام)، وَ لَا تَكُونَنَّ لَهُمْ ظَهِيراً، وَ لَا وَلِيّاً. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَلِمَ لَا تَأْمُرُ النَّاسَ بِتَرْكِ مُخَالَفَتِهِ قَالَ: فَبَكَى حَتَّى أُغْمِيَ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، قَدْ سَبَقَ فِيهِمْ عِلْمُ رَبِّي، وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَخْرُجُ أَحَدٌ مِمَّنْ خَالَفَهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَنْكَرَ حَقَّهُ حَتَّى يُغَيِّرَ اللَّهُ مَا بِهِ مِنْ نِعْمَةٍ. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَنْكَ رَاضٍ، فَاسْلُكْ طَرِيقَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، وَ مِلْ مَعَهُ حَيْثُ مَالَ، وَ ارْضَ بِهِ إِمَاماً، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ وَالِ مَنْ وَالاهُ. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، احْذَرْ أَنْ يَدْخُلَكَ شَكٌّ فِيهِ، فَإِنَّ الشَّكَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) كُفْرٌ بِاللَّهِ

ص: 163

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): خداوند به من پنج چیز و به علی(علیه السلام) نیز پنج چیز ارزانی فرمود: به من سخنی جامع و به علی(علیه السلام) دانشی جامع ارزانی نمود. مرا پیامبر و علی(علیه السلام) را جانشین قرار داد. به من کوثر و به علی(علیه السلام) سلسبیل عطا فرمود. به من وحی و به علی(علیه السلام) الهام بخشید.مرا به سوی خود بالا برد و درب های آسمان و حجاب هارا بر او گشود تا به من نگریست و من به او نگریستم. سپس پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) گریست. پس خدمت حضرت عرضه داشتم: پدر و مادرم فدایت گردند چه چیز تورا به گریه واداشته است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای ابن عباس! همانا اولین سخنی که خدا به من گفت این بود که فرمود: ای محمد(صلی الله علیه و آله) به پایین نگاه کن، و من به حجاب ها نگریستم که شکافته شده بود و دروازه های آسمان که گشوده شده بود و به علی(علیه السلام) نگریستم که سر به سوی من فراز کرده، با من سخن گفت و من با او سخن گفتم و نیز خدای عزوجل با من سخن گفت. عرضه داشتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، چه سخنی باتو گفت. فرمود: خدا به من فرمود: ای محمد! همانا من علی(علیه السلام) را جانشین و وزیر و خلیفه پس از تو قرار دادم پس به او ابلاغ کن. او سخن تورا می شنود. پس کلام خداوند را به او رساندم. درحالی که در پیشگاه خداوند قرار داشتم. پس خداوند به من فرمود: همانا پذیرفتی و اطاعت کردی. پس خداوند به فرشتگان فرمان داد که بر او سلام کنند پس اینچنین کردند و علی(علیه السلام) سلام ایشان را پاسخ گفت و دیدم که فرشتگان به او بشارت می دهند و بر هیچ فرشته ای از فرشتگان آسمان نگذشتم جز آن که به من تهنیت گفته و عرضه داشتند: ای محمد! سوگند به کسی که به حق تورا برانگیخت، بخاطر اینکه خداوند پسر عمویت را جانشین تو ساخت شادی بر تمام فرشتگان فرود آمد. مشاهده کردم که حاملان عرش سرهایشان را به سوی زمین پایین آورده اند. پس گفتم ای جبرئیل! چرا حاملان عرش سرهایشان را پایین آورده اند؟ جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای محمد! هیچ فرشته ای از فرشتگان نبود مگر آنکه برای برای شادی و سرور به چهره علی بن

ص: 164

ابیطالب(علیه السلام) نگریست و حاملان عرش در این ساعت از خداوند کسب اجازه نموده اند و خداوند به ایشان اجازه داد که به علی بن ابیطالب(علیه السلام) بنگرند پسبه او نگریستند. پس هنگامی که به زمین پایین آمدم او را از آنچه گذشت با خبر کردم در حالی که او نیز مرا به آنچه مشاهده کردم خبر می داد پس دانستم که بر هیچ محلی قدم نگذاشتم مگر آنکه آن جایگاه برای علی(علیه السلام) روشن و آشکار گردید تا به آنجا بنگرد ( و از آنچه می گذرد با خبر شود).... (1)

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ الْجِعَابِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجَبٍ الْأَنْبَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَلَفُ بْنُ دُرُسْتَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ صقين [صُقَيْرٍ]، عَنْ هَمَّامٍ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَنَوْتُ مِنْ رَبِّي حَتَّى كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى ) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، مَنْ تُحِبُّ مِنَ الْخَلْقِ قُلْتُ: يَا رَبِّ عَلِيّاً(علیه السلام). قَالَ: الْتَفِتْ يَا مُحَمَّدُ، فَالْتَفَتَ عَنْ يَسَارِي، فَإِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): هنگامی که به سوی آسمان بالا برده شدم و در پیشگاه خداوند قرار گرفتم، خداوند متعال فرمود: ای محمد(صلی الله علیه و آله) از میان آفریدگان چه کسی را دوست می داری؟ عرضه داشتم: پروردگارا علی(علیه السلام) را دوست می دارم. فرمودند: ای محمد(صلی الله علیه و آله) روی گردان پس به سمت چپ خود نظر کرده و علی بن ابیطالب(علیه السلام) را دیدم. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى

ص: 165


1- . الأمالي للطوسي ص 105 [4] المجلس الرابع ح15
2- . الأمالي للطوسي ص352 [12] المجلس الثاني عشر ح67

السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ مِنْهَا إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ مِنَ السِّدْرَةِ إِلَى حُجُبِ النُّورِ نَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَلِي فَاخْضَعْ وَ إِيَّايَفَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ وَ بِي فَثِقْ فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِكَ عَبْداً وَ حَبِيباً وَ رَسُولًا وَ نَبِيّاً وَ بِأَخِيكَ عَلِيٍّ خَلِيفَةً وَ بَاباً فَهُوَ حُجَّتِي عَلَى عِبَادِي وَ إِمَامٌ لِخَلْقِي بِهِ يُعْرَفُ أَوْلِيَائِي مِنْ أَعْدَائِي وَ بِهِ يُمَيَّزُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مِنْ حِزْبِي وَ بِهِ يُقَامُ دِينِي وَ تُحْفَظُ حُدُودِي وَ تُنْفَذُ أَحْكَامِي وَ بِكَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِي وَ إِمَائِي وَ بِالْقَائِمِ مِنْكُمْ أَعْمُرُ أَرْضِي بِتَسْبِيحِي وَ تَهْلِيلِي وَ تَقْدِيسِي وَ تَكْبِيرِي وَ تَمْجِيدِي وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُورِثُهَا أَوْلِيَائِي وَ بِهِ أَجْعَلُ (كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا) بِيَ السُّفْلى وَ كَلِمَتِيَ الْعُلْيَا وَ بِهِ أُحْيِي عِبَادِي وَ بِلَادِي بِعِلْمِي وَ لَهُ [بِهِ] أُظْهِرُ الْكُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِيَّتِي وَ إِيَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِي وَ أَمُدُّهُ بِمَلَائِكَتِي لِتُؤَيِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِي وَ إِعْلَانِ دِينِي ذَلِكَ وَلِيِّي حَقّاً وَ مَهْدِيُّ عِبَادِي صِدْقاً.

عبد اللَّه بن عباس: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتى مرا به آسمان هفتم بردند و از آنجا به سدرة المنتهى و از سدرة تا حجب نور، خداوند به من خطاب كرد يا محمد! تو بنده من و من پروردگار توام نسبت به من خضوع داشته و مرا پرستش کرده و بر من توكل كن و به من اعتماد نما من تو را به بندگى و دوستى و رسالت و نبوت برگزيدم، و برادرت علي(علیه السلام) را خليفه و درب به سوى من، او حجت من بر مردم و امام خلق است، به وسيله او دشمنان خود را از دوستان جدا کرده و به واسطه ی او پيروان شيطان از خداپرستان جدا شوند و با او دين پايدار و حدود محفوظ و احكام اجراء شود. به وسيله تو و او و ائمه(علیهم السلام) از فرزندانش به بندگان و كنيزان خود رحم کرده و به واسطه قائم(علیه السلام) از شما خانواده زمين را آباد با تسبيح و تقديس و تهليل و

ص: 166

تمجيد کرده و با او پاك كنم زمين را از دشمنانم و در اختيار دوستان خود گذارم و به واسطه او سخن كافران را در پائين و سخن خود را در بالا قرار دهم و به واسطه او بندگان و بلاد را زنده کرده براى او گنج ها و ذخاير را آشكار کنم به اراده خود او را بر اسرار و راز دل ها آگاه کرده و به اراده خود و با ملائكه مددش کنم در راه اجرا و گسترش دستور خود به واقع ولى من و مهدى(علیه السلام) بندگان منست. (1)امیرالمومنین در تمام فضایل شریک با رسول خدا است

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الشَّرِيفُ الصَّالِحُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ الْحَسَنِ الْوَرَامِينِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ الْمَعْرُوفُ بِشَبَابِ الصَّيْرَفِيِّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَابْتَدَأَنِي، فَقَالَ: يَا سُلَيْمَانُ، مَا جَاءَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يُؤْخَذُ بِهِ، وَ مَا نَهَى عَنْهُ يُنْتَهَى عَنْهُ، جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لِرَسُولِهِ الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ، الْعَائِبُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي شَيْ ءٍ كَالْعَائِبِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ. كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بَابَ اللَّهِ لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ، وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ تَمَسَّكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ، كَذَلِكَ جَرَى حُكْمُ

ص: 167


1- .[1] الأمالي للصدوق ص300 المجلس التاسع و الأربعون ح16

الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ، وَ هُمُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى. أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ يَقُولُ: أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ، وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ، وَ لَقَدْ أَقَرَّ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا لِمُحَمَّدٍ وَ لَقَدْ حَمَلْتُ مِثْلَ حَمُولَةِ مُحَمَّدٍ، وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ، وَ إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) يُدْعَى فَيُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ فَيَنْطِقُ، وَ أُدْعَى فَأُكْسَى وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ، وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِي: عَلِمْتُ الْبَلَايَا، وَ الْقَضَايَا، (وَ فَصْلَ الْخِطاب )

سعيد اعرج گفت من و سليمان بن خالد خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسيديم ابتدا و بدون سابقه سؤالى به من فرمود سليمان آنچه اميرالمؤمنين علي بن ابىطالب(علیه السلام) دستور داده بايد انجام داد و آنچه نهى كرده بايد خوددارى نمود فضيلت و مقام علي(علیه السلام) همان فضيلت و مقام پيامبر(صلی الله علیه و آله) است پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برترى بر تمام خلايق دارد. (و علی(علیه السلام) نیز برتری بر تمام مخلوقات دارد) كسى كه عيب جوئى بر اميرالمومنين(علیه السلام) در چيزى نمايد مثل كسى است كه عيب بر خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بگيرد و رد كننده علي(علیه السلام) در چيز كوچك يا بزرگ مشرک به خداست. امير المؤمنين(علیه السلام) باب اللَّه است كه نتوان به سوى خدا رفت مگر از آن در و راه به سوى اوست كه هر كه جز اين راه را برود هلاك شده همچنين است حكم سائر ائمه پس از او يكى بعد از ديگرى خداوند آنها را اركان زمين قرار داده و حجت بالغه او هستند بر مردم روى زمين و زير آسمان. مگر نمي دانى كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: من از جانب خدا تقسيم كننده هستم بين بهشت و جهنم و من فاروق اكبر (تميز دهنده بين حق و باطل) و صاحب عصا منم تمام فرشتگان و روح اقرار كرده اند برايم بمانند آنچه اقرار براى محمد مصطفى(صلی الله علیه و آله) نموده اند و بر من نيز بار تبليغ و ارشاد و علم و دانش گذارده شده همان مقدار كه بر

ص: 168

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) تحميل گرديده و او مأمور از جانب خدا است پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را خواهند خواست و بر او لباس مي پوشانند و از او مي خواهند صحبت كند شروع به سخن مي نمايد مرا نيز مي خواهند لباس بر قامتم مي پوشانند و از من مي خواهند سخن بگويم شروع به سخن مي كنم به من امتيازاتى بخشيده اند كه به هيچ كس قبل از من نداده اند علم بلايا و وقايع را دارم و داراى فصل الخطاب هستم (1)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ:

فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا جَاءَآخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ وَ جَرَى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ مِثْلَ الَّذِي جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى فِي الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ عهد [عُمَدَ] الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ وَ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنْ هُدًى إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ لِأَنَّهُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا هَبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذْرٍ أَوْ نُذْرٍ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَا فِي الْأَرْضِ يَجْرِي لِآخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِي جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلَى شَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى أَحَدِ قِسْمَيْنِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي وَ لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ

ص: 169


1- . الأمالي للطوسي ص206 المجلس الثامن[8] ح2

الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّي صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ.

بصائر: ابو صامت حلوانى از حضرت باقر(علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود: اميرالمومنين(علیه السلام) بر ساير جهانيان برترى داده شده به اينكه هر چه دستور دهد بايد انجام شود و آنچه نهى كند بايد خوددارى گردد اطاعت و فرمانبردارى از او پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) مانند اطاعت و فرمانبردارى از پيامبر(صلی الله علیه و آله) لازم است و فضيلت و برترى از آن پيامبر(صلی الله علیه و آله) است. كسى كه خود را بر علي(علیه السلام) مقدم بدارد مثل كسى است كه خود را بر خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) مقدم داشته و كسى كه خود را برتر از علي(علیه السلام) بداند مثل كسى است كه خود را برتر از خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بداند هر كسى بر او رد كند چه مسائل كوچك و چه بزرگ باشد در حد شرك به خدا است پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) باب اللَّه است كه جز از آن درب نتوان رفت و راه به سوى خدا است كه هر كه از آن راه برود به خدا مي رسد امير المؤمنين(علیه السلام) نيز چنين است بعد از او و اين مقام براى ائمه يكى پس از ديگرى هست. خداوند آنهارا اركان زمين قرار داده تا موجب تزلزل جهان براى مردم نشود و پايه هاى اسلام و روابط دين هستند كه مانع از دست اندازى به دين مي شوند هيچ كس هدايت نخواهد يافت مگر به وسيله آنها و هيچ كس از هدايت خارج نمي شود مگر اينكه كوتاهى در باره حق آنها كرده باشد و امين خدايند بر آنچه از علم و دانش نازل شده و بر هر نذر و پيمان، و حجت بالغه بر مردم جهانند آنچه از جانب خدا براى اولين آنها است براى آخرى نيز همان جارى است و هيچ كس به يكى از اينها نمي رسد مگر به كمك خدا. اميرالمومنين(علیه السلام) فرمود: من قسمت كننده بهشت و جهنم هستم داخل نمي شود در آن مگر به يكى از دو قسمتى كه من كرده ام من فاروق اكبر و پيشوا براى كسى كه بعد از من است هستم و سفير و مأمورم از جانب كسى كه قبل از من بوده هيچ كس را بر من فضيلت و برترى نيست مگر محمد

ص: 170

مصطفى(صلی الله علیه و آله) من و او در يك راه هستيم جز اينكه او را به نام (پيامبر(صلی الله علیه و آله)) ناميده اند به من شش امتياز بخشيده اند علم منايا و بلايا و وصايا و علم انساب و فصل الخطاب من حمله كننده در جنگ هايم و پيروزشونده بر قدرت هايم من صاحب عصا و ميسم هستم و آن جنبنده اى هستم كه با مردم سخن مي گويد. (1)

امیرالمومنین نفس پیامبرحدیث15: قَالَ وَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ أَيْضاً قَالَ: قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا(علیه السلام) أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) فَضِيلَةٌ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى

حدیث15: روزی مامون لعنة الله علیه به امام رضا(علیه السلام) عرضه داشت: بزرگ ترین فضیلتی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) از قرآن دارد برای من بازگو کنید. حضرت فرمودند: برترین فضیلت آن حضرت در قضیه مُباهِله است. همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وسیلهﻱ علی(علیه السلام)، فاطمه(علیها السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) با نَصارای نجران مُباهِله نمود، و

ص: 171


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص199 باب 9 باب في الأئمة ع أنه جرى لهم ما جرى لرسول الله و أنهم أمناء الله على خلقه و أركان الأرض و أمناء الله على ما هبط من علم أو عذر أو نذر و الحجة البالغة على ما في الأرض و أنهم قد أعطوا علم المنايا و البلايا و الوصايا و فصل الخطاب و العصا و الميسم ح1

علی(علیه السلام) را همانند جان خویش قرار داد... در نتيجه ثابت شد كه احدى در عالم از ازل تا ابد افضل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وجود نداشته در نتيجه احدى در عالم نيز افضل از نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (امیرالمومنین(علیه السلام)) نيست بر طبق حکم خدای متعال.... (1) (بنابراین، همهﻱ فضائلی که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لازم بوده بر علی(علیه السلام) نیز ثابت شده جز نبوّت، پس کدامین فضل و برتری بالاتر از این فضل و شرف؟ و شکی نیست که از جملهﻱ صفات پیامبر اکرم(صلی اللهعلیه و آله)، افضلیّت ایشان است بر تمام پیامبران و رسولان الهی، بنابراین با توجّه به نصّ صریح آیهﻱ مباهله که علی(علیه السلام) را نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرّفی می کند، پس باید آن حضرت نیز مانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) افضل از سایر انبیاء و رسولان باشد)

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا هِلَالُ بْنُ أَيُّوبَ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ أَبِي أُمَيَّةَ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ:

مَنِ الَّذِينَ أَرَادَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُبَاهِلَ بِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ (علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ الْأَنْفُسُ

النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيُّ(علیه السلام)

مجاهد می گوید: به این عباس گفتم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه چه کسانی می خواست مباهله کند؟ گفت: علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و مراد از انفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بودند. (2)

ص: 172


1- . الفصول المختارة ص38 فصل حوار بين الرضا ع و المأمون في المباهلة
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح10

پیامبر و علی از شجره واحد

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَنَا وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ قَرَأَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله).

و ديگر آيت (وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ)(1) از جابر بن عبد اللَّه روايت است كه او شنيده از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي فرمود كه: همه مردمان از اشجار متفرقه اند ولی من و تو اى على(علیه السلام) از يك درختيم بعد از آن اين آيت را خواند.(2)

رسول خدا و امیرالمومنین از نوری واحد خلق شدند

وَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الدِّهْقَانِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ:...قَالَ

النَبی(صلی الله علیه و آله):... يَا عَلِيُّ أَمَا عَلِمْتَ

أَنَّهُ أَبَى خَالِقِي وَ رَازِقِي أَنْ يَكُونَ لِي سِرٌّ دُونَك يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي مِنْ بَعْدِي وَ أَنْتَ الْمَظْلُومُ الْمُضْطَهَدُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ الثَّابِتُ عَلَيْكَ كَالْمُقِيمِ مَعِي وَ مُفَارِقُكَ مُفَارِقِي يَا عَلِيُّ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ

ص: 173


1- . الرعد آیة 4
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص316 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث زیبایی فرمودند: ...يا على! خداوند و خالق و رازق من امتناع ورزيده از اينكه من سرّ و رازى داشته باشم كه تو مطلع نباشى يا على! وصى من هستى پس از من و تو مظلوم و مغلوب هستى پس از من، يا على! كسى كه در راه تو ثابت قدم باشد با من خواهد بود و كسى كه از تو جداشود از من جدا شده يا على! دروغ گفته كسى كه گمان كرده

مرا دوست مي دارد، ولى با تو دشمن باشد چون خدا من و تو را از يك نور آفريده.(1)

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ. (2)

و به همين اسناد جعابى روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من و على(علیه السلام) از يك نور آفريده شده ايم.

خلقت محمد و علی

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ. قَالَ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ وَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لِعَلِيٍّ(علیه السلام): يَا عَلِيُّ، أَ لَا أَسُرُّكَ، أَ لَا أَمْنَحُكَ، أَ لَا أُبَشِّرُكَ قَالَ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). قَالَ: إِنِّي خُلِقْتُ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ طِينَةِ وَاحِدَةٍ، وَ فَضَلَتْ فَضْلَةٌ فَخَلَقَ اللَّهُ مِنْهَا شِيعَتَنَا، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دُعِيَ النَّاسُ بِأَسْمَاءِ أُمَّهَاتِهِمْ سِوَى

ص: 174


1- . فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص52 باب قوله صلى الله عليه و آله: علي أخي، وزيري، وصيي ح45
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح219

شِيعَتِنَا فَإِنَّهُمْ يُدْعَوْنَ بِأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ لِطِيبِ مَوْلِدِهِمْ.جابر بن عبدالله گفنه: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که به علی(علیه السلام) می فرمود: ای علی آیا تو را شاد نکنم. آیا به تو چیزی نبخشم. آیا به تو مژده ندهم؟ او عرضه داشت: چرا ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله). حضرت فرمود: همانا من و تو از یک گِل خلق شدیم و زیادی آن باقی ماند. آنگاه خداوند از آن شیعیان ما را آفرید چون قیامت شود مردم به نام مادرانشان خوانده می شوند جز شیعیان ما که آنان به جهت حلال زادگی به نام پدرانشان خوانده می شوند. (1)

امیرالمومنین و ائمه نورند

تفسير القمي (وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ ) قَالَ عَنَى أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ(علیه السلام) عَبْدٌ مَخْلُوقٌ فَجَعَلُوهُ رَبّاً (فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ ) قَوْلُهُ (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ) قَالَ يُبَيِّنُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) مَا أَخْفَيْتُمُوهُ مِمَّا فِي التَّوْرَاةِ مِنْ أَخْبَارِهِ وَ يَدَعُ كَثِيراً لَا يُبَيِّنُهُ (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ ) يَعْنِي بِالنُّورِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) قَوْلُهُ (قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ ) مُخَاطَبَةٌ لِأَهْلِ الْكِتَابِ (يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ) قَالَ عَلَى انْقِطَاعٍ مِنَ الرُّسُلِ ثُمَّ احْتَجَّ عَلَيْهِمْ فَقَالَ (أَنْ تَقُولُوا) أَيْ لِئَلَّا تَقُولُوا قَوْلُهُ (اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً) يَعْنِي فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يَجْمَعِ اللَّهُ

ص: 175


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح25

لَهُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْمُلْكَ فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ ثُمَّ جَمَعَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله)

تفسير قمى (وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ )(1) نوشته است منظور اينست كه عيسى بن مريم(علیه السلام) بنده و مخلوق است كه او را نصارى خداگرفته اند (وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ )(2) اين و آيه (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ)(3) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بيان مى كنند كه آنچه شما از تورات مخفى كرده ايد در ارتباط با اخبار مربوطه به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و بسيارى از آنها را بيان نمى كند. (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ )(4) منظور از نور امير المؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) است.(5)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ قَالَ:

لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ) قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ.

امام باقر(علیه السلام): چون آيه (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ )(6) روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان خوانيم نازل شد، عرضه داشتند: اى فرستاده خدا! مگر شما امام همه مردم نيستيد؟ پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من از جانب خدا بسوى همه مردم فرستاده شده ام ولى بعد از من امامانى از خاندانم بر مردم منصوب شوند، ايشان در ميان مردم قيام كنند و مردم آنها را تكذيب كنند و امامان كفر وگمراهى و پيروانشان بر ايشان ستم كنند، هر كه آنها را دوست دارد و از آنها پيروى كند و تصديقشان نمايد، از من

ص: 176


1- . المائدة آیة 14
2- . المائدة آیة 13
3- . المائدة آیة 15
4- . المائدة آیة 15
5- . تفسير القمي ج 1 ص164 [سورة المائدة(5): الآيات 15 الى 26] .....
6- . الاسراء 71

بوده و با من است و مرا ملاقات خواهد كرد و آگاه باشيد كسى كه به ايشان ستم كند و تكذيبشان نمايد، از من نبوده و با من نيست و من از او بيزارم. (1)

ص: 177


1- . الكافي ج 1 ص215 باب أن الأئمة في كتاب الله إمامان إمام يدعو إلى الله و إمام يدعو إلى النار ح1

امیرالمومنین و انبیاء

ص: 178

انبیاء بر محبت و ولایت ایشان مبعوث شده اند

وَ نَقَلْتُ مِمَّا خَرَّجَهُ الْعِزُّ الْمُحَدِّثُ قَالَ وَ رُوِيَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

أَتَانِي مَلَكٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا) عَلَى مَا بُعِثُوا قَالَ قُلْتُ عَلَى مَا بُعِثُوا قَالَ عَلَى وَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب(علیه السلام).

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در شب معراج ملکی به نزد من آمده و عرضه داشت: (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا)(1) يعنى بپرس اى محمد! كسانى را كه پيش از تو فرستاديم از فرستادگان ما بر آنچه مبعوث شده اند، من گفتم بر چه مبعوث شده اند؟ گفت: بر ولایت تو و ولایت على بن ابیطالب(علیه السلام).(2)

أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّبَّاطُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَيُّوبَ الْبَغْدَادِيُّ الْجَوْهَرِيُّ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ لَاحِقِ بْنِ سَابِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الشَّرْقِيِّ بْنِ الْقُطَامِيِّ عَنْ تَمِيمِ بْنِ وَهْلَةَ الْمُرِّيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْجَارُودُ بْنُ الْمُنْذِرِ الْعَبْدِي...فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا جَارُودُ لَيْلَةٌ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ أَنْ سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا فَقُلْتُ لَهُمْ عَلَى مَا بُعِثْتُمْ فَقَالُوا عَلَى نُبُوَّتِكَ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْكُمَا ثُمَّ أَوْحَى إِلَيَّ أَنِ الْتَفِتْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهالسلام) وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ

ص: 179


1- . الزخرف آیة 45
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ يُصَلُّونَ فَقَالَ لِيَ الرَّبُّ تَعَالَى هَؤُلَاءِ الْحُجَجُ لِأَوْلِيَائِي وَ هَذَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي...

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى ابو جارود شبى كه مرا به آسمان بالا برند خدا عز و جل به من وحى كرد كه بپرس از رسولان پيش از خودت كه بر چه مبعوث شديد، بدانها گفتم: بر چه مبعوث شديد؟ گفتند بر عقيده به نبوت تو و ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامانى كه از شمایند وانگه به من وحى شد كه رو كن به سمت راست عرش من بدان سو رو كردم و به ناگاه على(علیه السلام)، حسن(علیه السلام)، حسين(علیه السلام)، على بن الحسين(علیه السلام)، محمد بن على(علیه السلام)، جعفر بن محمد(علیه السلام)، موسى بن جعفر(علیه السلام)، على بن موسى(علیه السلام)، محمد بن على(علیه السلام)، على بن محمد(علیه السلام)، حسن بن على(علیه السلام) و مهدى(علیه السلام) در حوضچه اى از نور نماز مي خواندند و پروردگار تعالى به من فرمود: اينانند حجت هایند براى دوستانم و اين است كه انتقام گیرد از دشمنانم... (1)

تفسير العياشي عَنْ خَطَّابِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّنَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ)(2) بِتَكْذِيبِهِمْ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ (فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ )(3)

ص: 180


1- . كنز الفوائد ج 2 ص139 خبر قس و ما قاله بسوق عكاظ ح3
2- . النحل آیة 36
3- . النحل آیة 36

تفسير عياشى: خطاب بن سلمه گفت حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را بر نيانگيخت مگر با ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان اين آيه اشاره به همان است: (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ) آنها كه گمراه شدند به واسطه تكذيب آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بود بعد مي فرمايد: (فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ )(1)

توسل انبیاء بر ذوات مقدس ایشان

رُوِيَ أَنَّ آدَمَ(علیه السلام) لَمّا نَزَلَ إِلَی الدُّنْيا بَكی حَتّی صارَ فِي خَدّيهِ مِنَ الدُّمُوعِ نَهْرانِ ثَجّاجانِ فَنَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئيلُ(علیه السلام) فَقَالَ: يا آدَمُ، تُحِبُّ أَنْ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَيْكَ؟

قَالَ: نَعَمْ. فَقَالَ: قُلِ: اَللّهُمَّ إِنّا نَسْأَلُكَ بِحَقّ ِالأَكْرَمينَ عَلَيْكَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ عَليٍّ(علیه السلام) وَ فاطِمَةَ(علیها السلام) وَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه إِلاّ تُبْتَ عَلَيْنا. فَتابَ اللَّهُ عَلَيْهِما، وَنُوحٌ(علیه السلام) لَمّا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ وَ هُوَ فِي السَّفينَةِ، تَوَسَّلَ إِلَى اللَّهِ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، فَأَنْجاهُ اللَّهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْغَرَقِ، وَ إِبْراهيمُ(علیه السلام) لَمّا قُذِفَ بِه فِي النّارِ، تَوَسَّلَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِه الطّاهِرينَ، فَجُعِلَتِ النّارِ عَلَيهِ بَرْداً وَ سَلاماً.

وَ كَذلِكَ سائِرُ الأَنْبياءِ وَ الأَوصياءِ وَ الْحُجَجِ كانُوا يَتَوَسَّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحانَهُ فِي مَهامِّهِمْ وَ حَوائِجِهِم بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ أَهْلِ بَيْتِه، وَ لَوْ عَرَفُوا أَنَّ أَحَداً أَقْرَبُ مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ لَأَبَرُّوهُ عَلَيْهِم.

و آنگاه که آدم(علیه السلام) هبوط کرد و به دنیا آورده شد آنقدر گریست که اشک هایش بر گونه هایش همچون نهر آب جاری بود و آثار اشک بر چهره اش نمایان شده بود، جبرئیل(علیه السلام) بر او نازل شد و گفت: ای آدم! آیا می خواهی خداوندتوبه تو را پذیرا گردد؟ آدم گفت: آری. جبرئیل(علیه السلام) گفت: بگو خداوندا به حق گرامی ترین بندگانت محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و ائمه از نسل او از تو می خواهم که توبه ما را پذیرا باشی پس توبه ایشان پذیرفته شد، و آنگاه که نوح(علیه السلام) مشرف به غرق شد وسیله قرار داد محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش را به درگاه خدا پس از غرق شدن رهایی یافت و آنگاه که ابراهیم(علیه السلام) به آتش پرتاب شد وسیله قرار داد محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش را به درگاه خدا پس آتش بر او سرد و سالم شد و همواره انبیاء اوصیاء و حجت های خدا وسیله قرار می دادند محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش را به

ص: 181


1- . تفسير العياشي ج 2 ص258 [سورة النحل(16): آية 36] ح25

درگاه خدا در مهمات و حاجت های خود و اگر کسانی بودند که از محمد(صلی الله علیه و آله) و آلش به درگاه خدا نزدیکتر بودند یقینا انبیاء ایشان را وسیله قرار می دادند (حال آنکه هرگز چنین اشخاصی یافت نمی گردند) (1)

امیرالمومنین

نجات دهنده انبیاء از گرفتاری

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): اِعْلَمْ يَا سَلْمَانُ أَنَّهُ مَاابتُلِیَ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِ مُنذُ عَهدِ آدَمَ(علیه السلام) إِلی الآنِ بِبَلاءٍ إِلّا کانَ عَلیٌّ(علیه السلام) هُوَ الَّذیِ نَجّاهُ مِنْ ذلِکَ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای سلمان! بدان هیچ یک از انبیاء اولیاء از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا الان به گرفتاری مبتلا نشدند مگر آنکه علی(علیه السلام) ایشان را از گرفتاری نجات داده است.قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): یا عَليُّ(علیه السلام) كُنْتَ مَعَ الأَنْبیاءِ سِرّاً وَ مَعِیَ جَهْراً.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی جان! تو با همه پیامبران گذشته به صورت پنهان همراه بودی، ولی با من آشکارا همراه شده ای.

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): بَعَثَ اللَّهُ عَليّاً(علیه السلام) مَعَ كُلِّ نَبِىٍّ سِرّاً، وَ مَعِىَ جَهْراً

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: علی(علیه السلام) با همه انبیاء در باطن و با من در ظاهر برانگیخته شده

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): بُعِثَ عَلیٌ(علیه السلام) مَعَ الأَنْبِیاءِ باطِنَاٍ وَ مَعَکَ ظَاهِراً

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مبعوث شد علی(علیه السلام) با انبیاء بطور پنهان و با من بطور آشکار

ص: 182


1- . المحتضر للحلی ص499 ح479

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): اِنَّ اللَّهَ تَعَالی قَالَ یَا مُحَّمَدُ بَعَثْتُ عَلیّاً(علیه السلام) مَعَ الأَنْبیاءِ باطِناً وَ مَعَکَ ظاهِراً

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدای تبارک و تعالی به من فرمود: ای محمد! من علی(علیه السلام) را با پیامبران در باطن فرستادم و با تو در ظاهر.

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ عَلِیّاً(علیه السلام) مَعَ الأَنْبِیاءِ بَاطِناً وَ بَعَثَهُ مَعَکَ ظَاهِراً

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا خداوند علی(علیه السلام) را با انبیاء در باطن و با تو در ظاهر بر انگیخته.

علم ایشان در قیاس با علم سایر انبیاءقَالَ اَمیر المُومِنین(علیه السلام):...عِلْمُ الْأَنْبِيَاءِ فِي عِلْمِهِمْ وَ سِرُّ الْأَوْصِيَاءِ فِي سِرِّهِمْ وَ عِزُّ الْأَوْلِيَاءِ فِي عِزِّهِمْ كَالْقَطْرَةِ فِي الْبَحْرِ وَ الذَّرَّةِ فِي الْقَفْرِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عِنْدَ الْإِمَامِ كَيَدِهِ مِنْ رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ يَعْلَمُ بَرَّهَا مِنْ فَاجِرِهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ وَرِثَ ذَلِكَ السِّرَّ الْمَصُونَ

الْأَوْصِيَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ وَ مَنْ أَنْكَرَتْ ذَلِكَ فَهُوَ شَقِيٌّ

مَلْعُونٌ يَلْعَنُهُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُ اللَّاعِنُونَ وَ كَيْفَ يَفْرِضُ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ طَاعَةَ مَنْ يُحْجَبُ عَنْهُ مَلَكُوتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض

امیرمؤمنان علی(علیه السلام): ...علم و دانش همهﻱ پیامبران(1) در برابر علم و دانش اهل بیت(علیهم السلام) و سِرّ همهﻱ اوصیا در برابر سِرّشان و اقتدار همهﻱ اولیاﻱ در برابر اقتدار آن ها، همانند قطره ای در دریا و ذره ای در بیابان و سیع است.(2)

ص: 183


1- . به جز پيامبر بزرگوار اسلامo.
2- . بحار الأنوار ج 25 ص173 باب 4 جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة ح39.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ الْكُوفِيِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ السَّمَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي أُولِي الْعَزْمِ وَ صَاحِبِكُمْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ قُلْتُ مَا يُقَدِّمُونَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَحَداً قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى(علیه السلام) (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً) وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ قَالَ لِعِيسَى(علیه السلام) (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ ) وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ قَالَ لِصَاحِبِكُمْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) وَ عِلْمُ هَذَا الْكِتَابِ عِنْدَه

امام صادق(علیه السلام): نظر مردم در باره اولو العزم و امامتان اميرالمومنين(علیه السلام) چيست؟ گفتم: هيچ كسى را بر اولو العزم مقدّم نمى دارند. حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالى در باره موسى(علیه السلام) فرموده (وَ كَتَبْنا لَهُفِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً)(1) و براى او در آن لوح ها از هر گونه پندى چيزى نوشتيم و نفرمود: هر موعظه اى را و از قول عيسى(علیه السلام) فرموده (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ)(2) و تا برخى از آنچه را كه در باره آن اختلاف مى كنيد برايتان بيان كنم و در باره امامتان امير المؤمنين(علیه السلام) فرموده (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(3) بگو: ميان من و شما خدا گواهى بسنده است و آن كه دانش كتاب نزد اوست و خداوند [در باره آن كتاب] فرموده (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ)(4) و نه هيچ ترى و نه هيچ خشكى مگر آنكه در كتابى است و علم و دانش آن كتاب نزد او است.(5)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَلِيدٍ السَّمَّانِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا تَقُولُ الشِّيعَةُ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام)

ص: 184


1- . الاعراف آیة 145
2- . الزخرف آیة 63
3- . الرعد آیة 43
4- . الانعام آیة 59
5- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 2 ص375 احتجاج أبي عبد الله الصادق ع في أنواع شتى من العلوم الدينية على أصناف كثيرة من أهل الملل و الديانات

وَ عِيسَى(علیه السلام)

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مِنْ أَيِّ حَالاتٍ تَسْأَلُنِي قَالَ أَسْأَلُكَ عَنِ الْعِلْمِ فَأَمَّا الْفَضْلُ فَهُمْ سَوَاءٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا عَسَى أَقُولُ فِيهِمْ فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ أَعْلَمُ مِنْهُمَا ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ لَيْسَ يَقُولُونَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مَا لِلرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله)

مِنَ الْعِلْمِ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَخَاصِمْهُمْ فِيهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى(علیه السلام) (وَ

كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ) فَأَعْلَمَنَا أَنَّهُ لَمْ يُبَيِّنْ لَهُ الْأَمْرَ كُلَّهُ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) (وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْ ءٍ)بصائر: وليد سمان گفت: حضرت باقر(علیه السلام) به من فرمود: يا عبد اللَّه شيعه در باره على(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) چه مي گويند عرضه داشتم: در چه مورد مي فرمائيد؟ فرمود: از علم مي پرسم اما فضيلت كه آنها مساوى هستند عرضه داشتم: فدايت شوم چطور صحيح است بگويم در باره آنها فرمود به خدا قسم على(علیه السلام) از آنها عالمتر است. سپس فرمود: مگر نمي گويند على(علیه السلام) داراى علم پيامبر(صلی الله علیه و آله) است عرضه داشتم: چرا فرمود پس با آنها در اين مورد استدلال كن خداوند در باره موسى(علیه السلام) مي فرمايد: (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ)(1) معلوم مى شود كه تمام مسائل را به او نياموخته. خداوند در باره محمّد(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد (وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْ ءٍ)(2) در صفحه بعد همين روايت نقل مى شود از اين آيه مي پرسند مي فرمايد على(علیه السلام) اول ما و افضل ما و بهترين ما پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) است دنباله روايت نيز تكرار شده است. (3)

قَالَ سَعْدٌ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ السَّمَّانِ قَالَ قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام) يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَ عِيسَى(علیه السلام) قُلْتُ مَا عَسَى أَنْ أَقُولَ فِيهِمْ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ أَعْلَمُ مِنْهُمَا ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ

ص: 185


1- . الاعراف آیة 145
2- . النحل آیة 89
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص228 باب5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح3

تَقُولُونَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مَا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْعِلْمِ قُلْتُ نَعَمْ وَ النَّاسُ يُنْكِرُونَ قَالَ فَخَاصِمْهُمْ فِيهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى لِمُوسَى(علیهالسلام) (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ) فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَمْ يَكْتُبْ لَهُ الشَّيْ ءَ كُلَّهُ وَ قَالَ لِعِيسَى(علیه السلام) (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ) فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَمْ يُبَيِّنِ الْأَمْرَ كُلَّهُ وَ قَالَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) (وَ

جِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْ ءٍ) قَالَ فَسُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ وَ اللَّهِ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ بِهِ آدَمُ(علیه السلام) عَلَى حَالِهِ عِنْدَنَا وَ لَيْسَ يَمْضِي مِنَّا عَالِمٌ إِلَّا خَلَفَهُ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ

عبد اللَّه بن وليد سمّان مى گويد: امام باقر(علیه السلام) از من پرسيد: اى عبد اللَّه! در باره على(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) چه مى گويى؟ گفتم: در باره آنان چه مى توانم بگويم؟ فرمود: او به خدا سوگند! از آن دو اعلم بود. سپس فرمود: مگر شما نمى گوييد آنچه را كه پيامبر دارد على(علیه السلام) هم دارد؟ گفتم: آرى، ولى مردم انكار مى كنند. فرمود: با اين فرمايش خداوند به موسى(علیه السلام) با آنان مباحثه كن كه مى فرمايد: (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ)(1) در اين آيه خداوند به ما فهمانده است كه همه چيز را براى او ننوشته است. و به عيسى(علیه السلام) فرموده است (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ )(2) و اينجا هم به ما فهمانده كه تمام چيزها را براى عيسى(علیه السلام) بيان نكرده است. و به محمّد(صلی الله علیه و آله) فرموده است (وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْ ءٍ)(3) و فرمود در باره آيه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْعِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(4) پرسيده شد، فرمود: به خدا سوگند! ما را قصد كرده است و على(علیه السلام) نخستين ما و افضل ما و بهترين ما بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى باشد. باز فرمود: آن علمى كه خداوند براى آدم(علیه السلام) فرستاده است به همان حال نزد ماست و از ميان ما

ص: 186


1- . الاعراف آیة 145
2- . الزخرف آیة 63
3- . النحل آیة 89
4- . الرعد آیة 43

عالمى از دنيا نمى رود مگر اينكه كسى را كه علم او را بداند، جانشين خويش بگذارد و علم همين طور به ارث مى رسد.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْكُوفِيِّينَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا يَقُولُ أَصْحَابُكَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ عِيسَى وَ مُوسَى أَنَّهُمْ أَعْلَمُ قَالَ قُلْتُ مَا يُقَدِّمُونَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَحَداً قَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ حَاجَجْتَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ لَحَجَجْتَهُمْ قَالَ قُلْتُ وَ أَيْنَ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَالَ فِي مُوسَى(علیه السلام) (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً) وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ قَالَ فِي عِيسَى(علیه السلام) (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ ) وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ قَالَ فِي صَاحِبِكُمْ (كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )

بصائر با استناد به ابو عبد اللَّه بن وليد مى گويد: امام صادق(علیه السلام) از من پرسيد: پيروان تو در باره امير المؤمنين(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) چه مى گويند و كداميك را داناتر مى شمارند؟ گفتم: ما مى گوئيم هيچ كس بر پيامبران اولى العزم برترى و تقدّم ندارد حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: اگر من با شما بر اساس كتاب خدا استدلال كنم، چه خواهيد گفت؟ گفتم: در كجاى كتاب خدا چنين مطلبى آمده است؟ حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: خداى تعالى به موسى(علیه السلام) فرمود (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً)(2)يعنى ما در الواح تورات براى موسى(علیه السلام) از پند هر چيزى نوشتيم) امّا نفرمود: علم همه چيز را نوشتيم. عيسى(علیه السلام) به مردم فرمود (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ) (3)

(يعنى من آمده ام تا بعضى از موارد اختلافتان را برايتان توضيح دهم) و نفرمود: همه چيز را برايتان بيان كنم و توضيح دهم. امّا در باره صاحب شما فرمود (كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(4)

يعنى

ص: 187


1- . الخرائج و الجرائح ج 2 ص799 الباب السادس عشر في نوادر المعجزات ح8
2- . الاعراف آیة 145
3- . الزخرف آیة 63
4- . الرعد آیة 43

ميان من و شما شهادت خدا و كسى كه علم همه كتاب نزد اوست كفايت مى كند. (1)

امیرالمومنین سید الاوصیاء

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ...أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيِّي سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ أَوْصِيَائِي سَادَةُ الْأَوْصِيَاءِ ..وَ لَتَكْفُرَنَّ بِكَ

الْأُمَّةُ وَ لَتَخْتَلِفَنَّ عَلَيْكَ اخْتِلَافاً شَدِيداً الثَّابِتُ عَلَيْكَ كَالْمُقِيمِ

مَعِي وَ الشَّاذُّ عَنْكَ فِي النَّارِ وَ النَّارُ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من سيد پيغمبرانم و وصيم سيد اوصياء و اوصيائم، سادات اوصیائند...پس از من (اکثر) امت به تو کافر شده واختلافى شديد خواهند نمود آنکه تو را رها نکند همچون کسی است که با من بوده و آنان كه از تو برگشته و منحرف شوند در آتشند، و آتش جايگاه كافران است. (2)

امیرالمومنین

برتر از تمام انبیاء

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يُوسُفَ الْبَغْدَادِيُّ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَنْبَسَةَ مَوْلَى الرَّشِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا دَارِمُ بْنُ قَبِيصَةَ بْنِ

ص: 188


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص229 باب 5 باب في أمير المؤمنين ع و أولي العزم أيهم أعلم ح6
2- . الأمالي للصدوق ص 403 المجلس الثالث و الستون 63 ح3

نَهْشَلِ بْنِ مُجَمِّعٍ الصَّنْعَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ أَنَا أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ وَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ وَصِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ وَصِيٍّ فَعَلِيٌّ أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ أَفْضَلُهُم

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداى عز و جل يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آفريد و من گرامى ترين آنهايم نزد خدا و نبالم و آفريد يك صد و بيست و چهار

هزار وصى و على(علیه السلام) گرامى تر و برتر آنها است نزد خدا. (1)

خَبَرٌ مِمَّا رُوِيَ عَنْ جَمَاعَةٍ ثِقَاتٍ، أَنَّهُ لَمَّا وَرَدَتْ حُرَّةُ بِنْتُ حَلِيمَةَ السَّعْدِيَّةُ (رض) عَلَى الْحَجَّاجِ بْنِ يُوسُفَ الثَّقَفِيِّ وَ أَنَّهَا مُثِّلَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ. فَقَالَ لَهَا: يَا حُرَّةُ ابْنَةُ حَلِيمَةَ السَّعْدِيَّةِ، قَالَتْ لَهُ: فِرَاسَةٌ مِنْ غَيْرِ مُؤْمِنٍ. فَقَالَ لَهَا: اللَّهُ جَاءَ بِكِ، وَ قَدْ قِيلَ لِي عَنْكِ: إِنَّكِ تُفَضِّلِينَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ؟قَالَتْ: لَقَدْ كَذَبَ الَّذِي قَالَ إِنِّي أُفَضِّلُهُ عَلَى هَؤُلَاءِ خَاصَّةً، قَالَ وَ عَلَى غَيْرِ هَؤُلَاءِ؟ قَالَتْ أُفَضِّلُهُ عَلَى آدَمَ(علیه السلام) وَ نُوحٍ(علیه السلام) وَ لُوطٍ(علیه السلام) وَ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَ دَاوُدَ(علیه السلام) وَ سُلَيْمَانَ(علیه السلام) وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهَا: يَا وَيْلَكِ! أَقُولُ لَكِ إِنَّكِ تُفَضِلِّينَهُ عَلَى الصَّحَابَةِ، وَ تَزِيدِينَ عَلَيْهِمْ سَبْعَةً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ أُولِي الْعَزْمِ، مِنَ الرُّسُلِ. وَ إِذَا لَمْ تَأْتِي بِبَيَانِ مَا قُلْتِ وَ إِلَّا لَأَضْرِبَنَّ عُنُقِكِ. قَالَتْ: مَا أَنَا فَضَّلْتُهُ عَلَى هَؤُلَاءِ الْأَنْبِيَاءِ، بَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَهُ. بِقَوْلِهِ تَعَالَى فِي الْقُرْآنِ

ص: 189


1- . الأمالي (للصدوق) النص236 المجلس الحادي و الأربعون ح11

فِي حَقِّ آدَمَ (وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى) وَ قَالَ فِي عَلِيٍّ (وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً) قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ فما [فَبِمَا] تُفَضِّلِينَهُ عَلَى نُوحٍ وَ لُوطٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ؟ قَالَتِ: اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَهُ، بِقَوْلِهِ تَعَالَى: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) الَّتِي يَرْضَى اللَّهُ لِرِضَاهَا، وَ يَسْخَطُ لِسَخَطِهَا. قَالَ الْحَجَّاجُ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى أَبِي الْأَنْبِيَاءِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ؟ قَالَتِ: اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَهُ بِقَوْلِهِ تَعَالَى (رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي) عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالَ قَوْلًا لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: لَوْ كُشِفَ (لِيَ) الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً فَهَذِهِ كَلِمَةٌ مَا قَالَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ. قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ؟ قَالَتْ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ (وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ ) وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ نَزَلَ عَلَى الْجِنِّ يُقَاتِلُهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ، مَعَ أَنَّهُمْ يَتَصَوَّرُونَ عَلَى صُوَرٍ شَتَّى. فَهَلْ يَسْتَوِي مَنْ يَخَافُ عَصَاهُ إِذَا انْقَلَبَتْ حَيَّةً، مَعَ مَنْ يُقَاتِلُ الْجِنَّ فِي مَنَازِلِهِمْ قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ. وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: أَنَّهَا قَالَتْ: أُفَضِّلُهُ بِقَوْلِهِ تَعَالَى (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ ) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بَاتَ عَلَى فِرَاشِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَقِيَهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ فِي حَقِّهِ (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ) قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ؟قَالَتِ: اللَّهُ فَضَّلَهُ بِقَوْلِهِ تَعَالَى (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ

ص: 190

النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ) قَالَ لَهَا: فِي أَيِّ شَيْ ءٍ كَانَتْ حُكُومَتُهُ؟ قَالَتْ: فِي رَجُلَيْنِ وَاحِدٌ لَهُ غَنَمٌ، وَ الْآخَرُ لَهُ كَرْمٌ، فَبَعَثَ الْغَنَمَ فِي الْكَرْمِ فَرَعَتْهُ، فَتَحَاكَمَا إِلَى دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: تُبَاعُ الْغَنَمُ وَ يُنْفَقُ ثَمَنُهَا عَلَى الْكَرْمِ، حَتَّى تَعُودَ إِلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ، فَقَالَ لَهُ سُلَيْمَانُ: لَا يَا أَبَتِ، يُؤْخَذُ لَبَنُهَا وَ صُوفُهَا، وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: (فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ ) مَوْلَانَا عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالَ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَمَّا تَحْتَ الْعَرْشِ، وَ عَمَّا فَوْقَهُ، إِنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ دَخَلَ يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ .. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. لِلْحَاضِرِينَ: أَفْضَلُكُمْ وَ أَعْلَمُكُمْ وَ أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ. فَقَالَ لَهَا: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى سُلَيْمَانَ؟ فَقَالَتْ: اللَّهُ فَضَّلَهُ عَلَيْهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى: رَبِ (هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ) مَوْلَانَا عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالَ: طَلَّقْتُكِ يَا دُنْيَا ثَلَاثاً، لَا رَجْعَةَ لِي فِيكِ، فَعِنْدَ ذَلِكَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي حَقِّهِ عَلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ (تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ) قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(علیه السلام). قَالَتِ: اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَهُ بِقَوْلِهِ تَعَالَى (وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ) فَأَخَّرَ

ص: 191

الْحُكُومَةَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) لَمَّا ادَّعَى فِيهِ النُّصَيْرِيَّةُ مَا ادَّعَوْا، وَ هُمْ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ، قَاتَلَهُمْ وَ لَمْ يُؤَخِّرْ حُكُومَتَهُمْ. فَهَذِهِ كَانَتْ فَضَائِلَهُ لَا تُعَدُّ بِفَضَائِلِ غَيْرِهِ. قَالَ: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، خَرَجْتِ مِنْ جَوَابِكِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَكَانَ ذَلِكَ ثُمَّ أَجَازَهَا، أَعْطَاهَا، وَ سَرَّحَهَا سَرَاحاً حَسَناً رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهَا

در فضائل ابن شاذان از گروهى مورد اعتماد نقل مي كند كه چون حره دختر حليمه سعديه وارد بر حجاج بن يوسف شد حجاج به او گفت تو حره دختر حليمهسعديه هستى در پاسخ او گفت: خوب تشخيص دادى ولى حسن تشخيص از امتيازات مؤمن است نه تو. حجاج گفت: خدا تو را به اينجا آورد مي گويند تو على(علیه السلام) را بر ابى بكر و عمر و عثمان برترى مي دهى گفت: هر كه چنين نسبتى داده دروغ گفته من او را بر ديگران نيز فضيلت مي دهم آدم(علیه السلام) نوح(علیه السلام) لوط(علیه السلام) ابراهيم(علیه السلام) و سليمان(علیه السلام) و عيسى ابن مريم(علیه السلام) گفت: واى بر تو علاوه بر اينكه او را از صحابه بهتر مي دانى بر هفت نفر از پيامبران مقدم مي دارى كه اولو العزم پيامبرانند اگر دليل اين مطلب را نياورى گردنت را مي زنم. گفت: من او را بر اين پيامبران مقدم مي شمارم خداوند در قرآن او را برتر دانسته زيرا در باره آدم(علیه السلام) مي فرمايد (وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى)(1) ولى در باره على(علیه السلام) مي فرمايد (وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً)(2) حجاج گفت: احسن حره به چه دليل او را بر نوح(علیه السلام) و لوط(علیه السلام) مقدم مي دارى. حره گفت: خداوند او را برتر دانسته چنانچه در باره آن دو مي فرمايد (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ)(3) اما على بن ابى طالب(علیه السلام) پايگاهش زير سدرة المنتهى است و همسرش فاطمه(علیها السلام) دختر پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود كه از رضاى او خدا راضى و از خشمش خشمگين مى شود. حجاج گفت: بسيار عالى، به

ص: 192


1- . طه آیة 121
2- . الانسان آیة 122
3- . التحریم آیة 10

چه دليل او را بر پدر انبياء ابراهيم خليل(علیه السلام) مقدم مي دارى؟ جواب داد خداوند او را در اين آيه مقدم داشته (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْلِيَطْمَئِنَ قَلْبِي)(1) ولى مولاى من امير المؤمنين(علیه السلام) سخنى فرموده كه هيچ يك از فرق مسلمان در آن سخن اختلاف ندارند فرمود: لَوْ كُشِفَ (لِيَ) الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً اگر پرده ها برداشته شود بر يقين من افزوده نمي شود اين سخن را كسى قبل از على(علیه السلام) و بعد از او نگفته. حجاج گفت: احسن چگونه او را برتر از موسى كليم الله مي دانى؟ گفت: خداوند مي فرمايد (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ)(2) ولى على(علیه السلام) در رختخواب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خوابيد بى آنكه ترس و بيمى داشته باشد تا خداوند اين آيه را در باره اش نازل نمود (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ )(3) حجاج گفت: احسن چگونه او را بر داود(علیه السلام) و سليمان(علیه السلام) فضيلت مي دهى گفت: خداوند به اين آيه او را بر اين دو فضيلت داده (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ)(4) حجاج پرسيد: حكومت داود(علیه السلام) در چه موضوع بود گفت: دو نفر آمدند كه يكى باغستانى از انگور داشت و ديگرى گله اى گوسفند صاحب باغ مدعى بود كه اين مرد گوسفندانش را در باغ من رها كرده و انگورم را چرانده شكايت پيش داود(علیه السلام) برد. داود(علیه السلام) گفت: گوسفندها را مي فروشند معادل زيانى كه به باغ وارد شده مي دهند تا باغ به صورت اول برگردد، سليمان(علیه السلام) پسر داود گفت: نه پدر از منافع گوسفند از قبيل شير و پشم استفاده مي كنند خداوند در اين آيه مي فرمايد (فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ )(5) ما حكم آن جريان را به سليمان(علیه السلام) آموختيم. ولى مولاى ما على(علیه السلام) فرمود از من سؤال كنيد از بالاى عرش واز زير عرش سؤال كنيد قبل از اينكه مرا از دست دهيد. در روز فتح خيبر خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيد پيغمبر(صلی الله علیه و آله) روى به حاضرين نموده فرمود:

ص: 193


1- . البقرة آیة 260
2- . القصص آیة 21
3- . البقرة آیة 207
4- . ص آیة 26
5- . الانبیاء آیة 79

از همه شما گرامى تر و داناتر و واردتر به فنون قضاوت على(علیه السلام) است. حجاج گفت: احسن به چه دليل او را بر سليمان(علیه السلام) فضيلت مي دهى گفت: خداوند در اين آيه فضيلت داده (قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي )(1) ولى مولاى ما امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: دنيا من تو را سه طلاقه كرده ام مرا حاجتى به تو نيست در اين موقع اين آيه را نازل نمود (تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً)(2) حجاج گفت: احسن به چه دليل او را از عيسى(علیه السلام) برتر مي دانى؟ گفت: خداوند در اين آيه به او برترى داده (إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ)(3)

حكومت را به تاخير انداخت تا روز قيامت اما على بن ابى طالب(علیه السلام) وقتى نصيريه ادعاى خود را نمودند آنها را كشت و به قيامت نيانداخت اين فضائل على(علیه السلام) است كه قابل مقايسه با فضائل ديگران نيست حجاج گفت: احسن از عهده جواب برآمدى اگر چنين جوابى نمي دادى تو را مي كشتم جايزه اى به او داد و با احترام او را به منزل خود برگرداند. (4) أَنَّهُ دَخَلَ أَميرُ الْمُؤْمِنينَ(علیه السلام) لَمّا ضُرِبَ، فَقَالَ: يا أَميرَ الْمُؤْمِنينَ(علیه السلام) اَنْتَ اَفْضَلُ اَمْ آدَمُ أَبُو الْبَشَرِ؟ قَالَ عَليٌّ(علیه السلام): تَزْكِيَةُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ قَبيحٌ لكِنْ قَالَ اللَّهُ تَعالی: (يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلَا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَ-ٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ)(5) وَ اِنَّ اَكْثَرَ الْأَشْياءِ أَبَاحَهَا لِي قَدْ تَرَكْتُها وَ مَا قَارَبْتُها ثُمَّ قَالَ: اَنْتَ اَفْضَلُ يا أَميرَ الْمُؤْمِنينَ اَمْ نُوحٌ؟ قَالَ عَليٌّ عليه السلام: اِنَّ نُوحاً دَعَا عَلی قَوْمِه وَ اَمّا اَنَا ما دَعَوْتُ عَلی ظَالِمي حَقّي وَ ابْنُ نُوحٍ

ص: 194


1- . ص آیة 35
2- . القصص آیة 83
3- . المائدة آیة 116
4- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي) ص234 (193)(حديث إحتجاج حرة على الحجاج)
5- . البقرة آیة 35

كانَ كافِراً وَ ابْنايَ سَيِدا شَبابِ أَهلِ الْجَنَّةِ. قَالَ: اَنْتَ اَفْضَلُ اَمْ مُوسی قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَرْسَلَ مُوسَی إِلَی فِرْعَوْنَ فَقَالَ: إِنّي أَخَافُ اَنْ يَقْتُلُونِ، حَتَّی قَالَ اللَّهُ: (لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ)(1) وَ قَالَ: (رَبِّ إِنّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسَاً فَاَخافُ اَنْ يَقْتُلُونِ)(2) وَ اَنَا ما خِفْتُ حينَ اَرْسَلَني رَسولُ اللَّهِ بِتَبْليغِ سُورَةِ بَراءَةٍ أَنْ اَقْرَأَهَا عَلَی قُرَيْشٍ فِي الْمُوسِمِ مَعَ أَنّي كُنْتُ قَدْ قَتَلْتُ كَثيراً مِن صَنادِيدِهِمْ فَذَهَبْتُ بِها إِلَيْهِمْ وَ قَرأْتُها عَلَيْهِمْ وَمَا خِفْتُهُم. ثُمَّ قَالَ: أَنْتَ اَفْضَلُ اَمْ عِيسَی ابْنُ مَرْيَمَ؟ قَالَ: كَانَتْ أُمُّهُ فِي الْبَيْتِ الْمُقَدَّسِ، فَلَمّا جَاءَ وَقْتُ وِلادَتِهَا سَمِعَتْ قَائِلاً يَقُولُ: اُخْرُجي هذَا بَيْتُ الْعِبادَةِ لَا بَيْتُ الوِلادَةِ وَ أَنَا اُمِّي فاطِمَةُ بِنْتُ اَسَدٍ لَمّا قَرَبَ وَضْعُ حَمْلِها كانَتْ فِي الْحَرَم فَانْشَقَّ حائِطُ الْكَعْبَةِ وَسَمِعَتْ قائِلاً يَقُولُ لَهَا: اُدْخُلِي فَدَخَلَتْ فِي وَسَطِ الْبَيْتِ وَأَنَا وُلِدْتُ بِهِ وَلَيْسَ لِأَحَدٍ هذِهِ الْفَضيلَةُ لا قَبْلي وَ لا بَعْدي. ثُمَّ قَالَ: أَنْتَ اَفْضَلُ اَمْ إِبْراهیم؟ فَقاَل: أَنَا أَفْضَلُ، لِأَنَّ إِبْراهِيمَ قَالَ: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبی)(3) وَلِكنّي قُلْتُ وَ أَقُولُ: لَوْ كُشِفَ (لِيَ) الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً (فَهَذِهِ كَلِمَةٌ مَا قَالَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ)از صعصعة بن صوحان روايت است كه وى هنگامى كه على(علیه السلام) به حكومت رسيد بر آن حضرت وارد شده وعرضه داشتم: اى اميرمؤمنان(علیه السلام) شما برتريد يا آدم ابوالبشر؟ فرمود: خودستايى زشت است، (ولى بدان كه) خداوند به آدم(علیه السلام) فرمود: (تو وهمسرت در بهشت جاى گزينيد واز همه چيز بخوريد جز اين درخت ولى آدم(علیه السلام) از آن درخت خورد) اما با آن كه خداوند بيشتر چيزها را براى من مباح كرده بود من از آنها دست كشيدم و پيرامون آنها نگشتم. عرضه داشت: شما برتريد يا نوح(علیه السلام) فرمود:

ص: 195


1- . النمل آیة 10
2- . القصص آیة 33
3- . البقرة آیة 260

نوح(علیه السلام) قوم خود را نفرين كرد ومن هيچ گاه بر ظالمان وغاصبان به حق خودم نفرين نكردم، و فرزند نوح(علیه السلام) كافر بود ولى دو فرزند من سرور جوانان اهل بهشتند. عرضه داشت: شما برتريد يا موسى(علیه السلام) فرمود: خداوند موسى(علیه السلام) را به نزد فرعون فرستاد و موسى(علیه السلام) عرضه داشت:گفت: اى پروردگار من، يكى از ايشان را كشته ام، و مى ترسم مرا بكشند. ولى من هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا براى تبليغ سوره برائت فرستاد كه آن را در موسم حج بر قريش قرائت كنم هيچ نترسيدم با آن كه بسيارى از سران و بزرگان آنها را كشته بودم، رفتم و آن سوره را بر آنان قرائت كرده و از آنان نترسيدم. عرضه داشت: شما برتريد يا عيسى بن مريم(علیه السلام) فرمود: مادر عيسى(علیه السلام) در بيت المقدس بود، چون هنگام زايمان او فرا رسيد شنيد كه كسى می گفت: بيرون رو كه اينجا پرستشگاه است نه زايشگاه، اما مادر من فاطمه(علیها السلام) بنت اسد چون هنگام زايمانش فرا رسيد در حرم بود، پس ديوار كعبه شكافت و شنيد كه كسى می گويد: داخل شو، و او داخل در وسط خانه شد و من در آنجا به دنيا آمدم، و اين فضيلت را هيچ كس پيش از من و پس از من دارا نبوده و نيست.(1) عرضه داشت: شما برترید یا ابراهیم(علیه السلام) حضرت فرمودند: من برترم وچون ابراهیم(علیه السلام) به خدای تبارک و تعالی عرضه داشت: خدایا به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خداوند فرمود: آیا باور نداری؟ ابراهیم(علیه السلام) عرضه داشت: آری باور دارم، اما می خواهم قلبم مطمئن گردد. اما من گفتم و می گویم: اگر تمامی پرده ها کنار روند ذره ای بر یقینم افزوده نمی گردد.

ص: 196


1- . طوالع الانوار للموسوی ص96

امیرالمومنین خیر البریة

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) قَالُوا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام).

درباره قول خدای عزوجل (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(1) این آیه درباره علی(علیه السلام) نازل شده(2)

وَ مِنْهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَأَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ أَتَاكُمْ أَخِي ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَضَرَبَهَا بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ هَذَا وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ أَوَّلُكُمْ إِيمَاناً مَعِي وَ أَوْفَاكُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَقْوَمُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَعْدَلُكُمْ فِي الرَّعِيَّةِ وَ أَقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ أَعْظَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِيَّةً قَالَ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) قَالَ وَ كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِذَا أَقْبَلَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالُوا قَدْ جَاءَ خَيْرُ الْبَرِيَّةِهم در مناقب از جابر روايت مي كند كه ما نزد پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بوديم كه على بن ابى طالب(علیه السلام) آمد آن حضرت فرمود كه: برادر من آمد و بعد از آن ملتفت شد به جانب كعبه و دست مبارك بر آن زد و فرمود: به آن خدائى كه جان من به يد قدرت اوست كه اين و شيعه اين رستگارانند در روز قيامت، و ديگر فرمود كه: او اول شماست در ايمان به من، و اوفى شماست به عهد الهى، و اقوم شماست به امر پادشاهى، و اعدل شماست در رعيت، و اقسم شماست به سويت، و اعظم شماست نزد حضرت عزت به مزيت، گفت كه: بعد از اين اين آيت نازل شد كه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ

ص: 197


1- . البینة آیة 7
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) يعنى به درستى آنان كه گرويده اند و كرده اند عمل هاى پاك و ستوده آن گروه ايشانند بهترين همه آفريدگان. و بعد از آنكه اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) او را مي ديدند مى گفتند كه خير البريه آمد. (1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ السَّرَّاجِ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ فَضَّلَ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِي عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَدْ كَفَرَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه برتری داد کسی را از اصحاب و یاران من بر علی(علیه السلام) به تحقیق کافر شده است. (2)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَنَسٍ الْأَنْصَارِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَأَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ النَّبِيُّ(صلیالله علیه و آله): قَدْ أَتَاكُمْ أَخِي، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَضَرَبَهَا بِيَدِهِ، ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إِنَّ هَذَا وَ شِيعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ أَوَّلُكُمْ إِيمَاناً مَعِي، وَ أَوْفَاكُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ، وَ أَقْوَمُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ، وَ أَعْدَلُكُمْ فِي الرَّعِيَّةِ، وَ أَقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ، وَ أَعْظَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِيَّةً، قَالَ: فَنَزَلَتْ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) قَالَ: وَ كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا أَقْبَلَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَالُوا: قَدْ جَاءَ خَيْرٌ الْبَرِيَّةِ.

جابر بن عبد الله: نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودیم که علی بن ابیطالب(علیه السلام) پیش آمد، پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برادرم به نزد شما آمد، آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رو به جانب کعبه کرد، و با

ص: 198


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص153 في بيان أنه ع أفضل الأصحاب
2- . الأمالي للصدوق النص656 المجلس الرابع و التسعون ح4

دست به دیوار آن زد، آنگاه فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، او و شیعیانش در روز قیامت رستگارانند، سپس فرمود: او اولین کسی است که با من ایمان آورد، و وفادار ترین شما به پیمان خدا و پایدارترین شما به امر اوست و او نسبت به زیر دستان از همه شما عدالتمندتر و به هنگام تقسیم در رعایت مساوات و برابری دقیق تر است، و در نزد خداوند بیش از تمامی شما برتری دارد، راوی گوید: پس این آیه فرو فرستاده شد (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(1) و یاران

پیامبر(صلی الله علیه و آله) هرگاه که علی(علیه السلام) می آمد می گفتند: بهترین آفریدگان آمد. (2)

علی خیرالبشر

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ عُمَرَ التَّمَّارِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ هِلْقَامَ، قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ،عَنِ الْأَعْمَشِ وَ عُبَيْدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ: ذَاكَ خَيْرُ الْبَشَرِ.

عطیه کوفی می گوید: از جابر بن عبدالله درباره ی علی بن ابیطالب(علیه السلام) پرسیدم گفت: او بهترین انسان هاست. (3)

ص: 199


1- . البینة آیة 7
2- . الأمالي (للطوسي) النص251 [9] المجلس التاسع ح40
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح16

بهترینِ امت

وَ مِنْ كِتَابِ الْمُسْتَرْشِدِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَيْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدِي أَوَّلُهَا إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

و در كتاب مسترشد روايت مي كند از سلمان فارسى كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود كه: بهترينِ امت بعد از من على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (1)

علی صالح مومنینقَوْلُهُ تَعَالَى (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) قَالَ مُجَاهِدٌ هُوَ عَلِيٌّ(علیه السلام).

و ديگر آیه (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ)(2)

مجاهد گويد كه صالح المؤمنين على بن ابى طالب است(علیه السلام). (3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ ) نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ.

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) حَدَّثَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَا مُسْنِدُهُ إِلَى صَدْرِي قَالَ أَيْ عَلِيُّ أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا) الْآيَةَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ وَ مَوْعِدِي وَ مَوْعِدُكُمُ الْحَوْضُ إِذَا جَثَتِ الْأُمَمُ لِلْحِسَابِ تُدْعَوْنَ غُرّاً مُحَجَّلِينَ

ص: 200


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص87 ما جاء في إسلامه و سبقه و سنه يومئذ
2- . التحریم آیة 4
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

در باره آيه مباركه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(1) تحقيقا كسانى كه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام مى دهند بهترين مردمانند، على(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حالى كه او را بر سينه ام تكيه داده بودم، به اين آيه اشاره نمود و فرمود: يا على! مراد از اين آيه، تو و شيعيانت مى باشيد، ميعاد تو و شيعيانت با من در روز قيامت كنار حوض [كوثر] است، آن گاه كه مردم براى حساب روز قيامت به زانو نشسته اند، اما پيروان تو با چهره هاى نورانى وارد بهشت مى شوند.(2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ ) عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مِثْلَهُ از اسماء بنت عميس و ابن عباس روايت شده است كه از پيامبر(صلی الله علیه و آله) شنيديم كه مى فرمود: مراد از (وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ)(3) على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (4)

برترین خلق خدا بعد از رسول گرامی

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله): وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّ وَصِيِّي لَأَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّهُ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ بَعْدِي بِهِمْ يَحْبِسُ اللَّهُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبَالَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ بِهِمْ يَسْقِي خَلْقَهُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ النَّبَات

ص: 201


1- . البینة آیة 7
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص316 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . التحریم آیة 4
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص316 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): به حقّ کسی که مرا به رسالت برانگیخت و بهترین خَلق خود قرار داد، وصی و جانشین من برترین اوصیاست، او حجت خدا بر بندگان و جانشین او در میان مخلوقات بوده، و فرزندان او پیشوایان هدایت کننده اند. به واسطهﻱ ایشان از اهل زمین عذاب را منع کرده، و به سبب آن ها آسمان ها را حفظ کند، و به خاطر ایشان کوه ها را نگاه دارد، و بندگان را از باران رحمت خود سیراب کند، و به برکت ایشان گیاهان را از زمین خارج کرده و می رویاند.(1)

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْفَقِيهُ شَيْخٌ لِأَهْلِ الرَّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّفَّارُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ بْنِ عُتْبَةَ الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ شَرِيكٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطَاءٍ قَالَ:سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَتْ ذَاكَ [ذَلِكَ] خَيْرُ الْبَشَرِ وَ لَا يَشُكُّ فِيهِ إِلَّا كَافِرٌ.

عطاء گويد: از عايشه پرسيدم راجع به على بن ابى طالب(علیه السلام)، گفت: آن حضرت خير البشر است و شك نكند در آن جز كافر.(2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّيْرَفِيُّ وَ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْحَدِيثِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ بَسَّامٍ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْخَيْرِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُونُسَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُونُسَ وَ أَبُو الْخَيْرِ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بُكَيْرٍ النَّخَعِيُّ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي وَائِلٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِيِّ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَيْرُ الْبَشَرِ وَ مَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ.

ص: 202


1- . الاختصاص: ص224 حديث في الأئمة.
2- . الأمالي للصدوق المجلس الثامن عشر18 ح3.

حذيقة بن يمان از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) روايت كرده كه فرمود: على بن ابى طالب(علیه السلام) خير البشر است و هركه اِبا كند كافر بوده.(1)

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْخَيْطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَزْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ الْعُرَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ يُوسُفَ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ حُذَيْفَةَ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ ذَاكَ [ذَلِكَ] خَيْرُ الْبَشَرِ وَ لَا يَشُكُّ فِيهِ إِلَّا مُنَافِقٌ.

از حذيفه سؤال شد راجع به على(علیه السلام) گفت: آن حضرت خير البشر است و شك ندارد در آن جز منافق.(2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هَارُونَ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَحَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ خَيْرُ الْبَشَرِ وَ لَا يَشُكُّ فِيكَ إِلَّا كَافِرٌ.

به روايت امام رضا(علیه السلام) از جدّش على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به من فرموده توئى خير البشر و شك نكند در بارهﻱ تو جز كافر.(3)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَيْرُ الْبَشَرِ لَا يَشُكُّ فِيكَ إِلَّا كَافِرٌ.

ص: 203


1- . الأمالي للصدوق المجلس الثامن عشر18 ح5.
2- . الأمالي للصدوق المجلس الثامن عشر18 ح4.
3- . الأمالي للصدوق المجلس الثامن عشر18 ح7.

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: تو بهترين افراد بشر هستى و كسى درباره ات شك نكند جز كافر. (1)

قَالَ

وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ مَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ بَعْدِي أَفْضَلَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ إِنَّهُ إِمَامُ أُمَّتِي وَ أَمِيرُهَا وَ إِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا مَنِ اقْتَدَى بِهِ بَعْدِي اهْتَدَى وَ مَنِ اهْتَدَى بِغَيْرِهِ ضَلَّ وَ غَوَى إِنِّي أَنَا النَّبِيُّ الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) مَا أَنْطِقُ بِفَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْمُجْتَبَى عَنِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: آسمان سايه نيافكنده و زمين برنداشته پس از من كسى را كه افضل از علي بن ابى طالب(علیه السلام) باشد او امام امت من و رهبر آنها و وصى و جانشين من است بر امت هركه پس از من به او اقتدا كند هدايت يافته و هركه ديگرى رهبرش شود گمراه و بيچاره است من پيامبر برگزيده ام از روى هواى نفس سخن از فضل علي(علیه السلام) نمي گويم اين وحى خدا است که روح الامين آورده از جانب خداى جهان آفرين كه هرچه در آسمان ها و زمين و بين آن دو و زير آسمان باشد متعلق به اوست.(2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ الرَّبِيعِ قَالَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَشْعَثُ عَنْ

ص: 204


1- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح225
2- .[1] كنز الفوائد ج 2 ص56 فصل من روايات ابن شاذان رحمه الله ح2

ضَمْرَةَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: نَظَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ هَذَا خَيْرُ الْأَوَّلِينَ [وَ خَيْرُ الْآخِرِينَ] مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِينَ هَذَا سَيِّدُ الصِّدِّيقِينَ وَ زَيْنُ الْوَصِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِين

ابى ذر رضى اللَّه عنه گفت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نگاهى به على بن ابى طالب(علیه السلام) كرده و گفت: اين بهترين شخص از پيشينيان و آيندگان از اهل آسمان ها و اهل زمين ها است اين سرور صديقين و سيد وصيين است. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أُمِّهِ أُمِّ سَلَمَةَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدِي سَادَةُ أَهْلِ الْأَرْضِ

وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.ام سلمه گفت از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) شنيدم مى فرمود: علي بن ابى طالب(علیه السلام) و پيشوايان از نژاد او بهترين شخصيت هاى روى زمين و رهبر سفيد چهرگان در روز قيامت هستند. (2)

أَبُو نُعَيْمٍ الْأَصْفَهَانِيُّ فِي مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِي عَلِيٍّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَرْثِ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُقَاسُ بِالنَّاسِ فَقَامَ رَجُلٌ فَأَتَى ابْنُ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَ وَ لَيْسَ النَّبِيُّ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ قَدْ نَزَلَ فِي عَلِيٍ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة)

ص: 205


1- .[2] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص88 المنقبة الخامسة و الخمسون
2- .[1] الأمالي للصدوق ص582 المجلس الخامس و الثمانون ح24

حارث گفت: علي(علیه السلام) فرمود: ما اهل بيت را با مردم نمي توان قياس كرد مردى از جاى حركت كرد و پيش عبد اللَّه بن عباس رفت و اين جريان را به او گفت. او جواب داد علي(علیه السلام) راست مي گويد مگر نه اين بود كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) با مردم مقايسه نمي شد بعد ابن عباس گفت اين آيه در باره علي(علیه السلام) نازل شد (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(1)

حَدَّثَنِي أَبُو زَكَرِيَّا طَلْحَةُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ طَلْحَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّرَّامُ قَدِمَ عَلَيْنَا الْكُوفَةَ حَاجّاً قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَادٍ شَاهُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بِهَرَاةَ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْحَمِيدِ الْقَتَّادُ قَالَ حَدَّثَنِي هُشَيْمُ بْنُ بَشِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ بْنُ الْحَجَّاجِ قَالَ حَدَّثَنَا عَدِيُّ بْنُ ثَابِتٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَفْضَلُ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى غَيْرِي وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ إِنَّ فَاطِمَةَ(علیها السلام) سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) خَطَبَنِي وَ لَوْ وَجَدْتُ لِفَاطِمَةَ(علیها السلام) خَيْراً مِنْ عَلِيٍّ لَمْ أُزَوِّجْهَا مِنْهُ ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: علي بن ابى طالب(علیه السلام) بهترين خلق خدا است بعد از من و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) سرور جوانان اهل بهشتند و پدرشان بهتر از آنها است فاطمه(علیها السلام) بهترين زنان جهان است و علي(علیه السلام) داماد من است اگر بهتر از علي(علیه السلام) دامادى مى يافتم فاطمه(علیها السلام) را به ازدواج او در نمى آوردم. (2)

قَالَ وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ

ص: 206


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص68 فصل في أنه خير الخلق بعد النبي، البینة آیة 7
2- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص19 المنقبة الثانية

مَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ بَعْدِي أَفْضَلَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ إِنَّهُ إِمَامُ أُمَّتِي وَ أَمِيرُهَا وَ إِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا مَنِ اقْتَدَى بِهِ بَعْدِي اهْتَدَى وَ مَنِ اهْتَدَى بِغَيْرِهِ ضَلَّ وَ غَوَى إِنِّي أَنَا النَّبِيُّ الْمُصْطَفَى مَا أَنْطِقُ بِفَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ الْهَوَى (إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى ) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْمُجْتَبَى عَنِ الَّذِي (لَهُ

ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى) وَ قَالَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِيمَا عَدَّ مِنْ عَقَائِدِ الشِّيعَةِ الْإِمَامِيَّةِ وَ يَجِبُ أَنْ يُعْتَقَدَ أَنَّ أَفْضَلَ الْأَئِمَّةِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يُسَمَّى بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَحَدٌ سِوَاهُ وَ أَنَّ بَقِيَّةَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ يُقَالُ لَهُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْخُلَفَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ الْحُجَجُ وَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِي الْحَقِيقَةِ أُمَرَاءَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يَمْنَعُوا مِنْ هَذَا الِاسْمِ لِأَجْلِ مَعْنَاهُ لِأَنَّهُ حَاصِلٌ عَلَى الِاسْتِحْقَاقِ وَ إِنَّمَا مَنَعُوا مِنْ لَفْظِهِ سِمَةً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ أَنَّ أَفْضَلَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَلَدُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ أَفْضَلُ الْبَاقِينَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِمَامُ الزَّمَانِ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) ثُمَّ بَقِيَّةُ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ عَلَى مَا جَاءَ بِهِ الْأَثَرُ وَ ثَبَتَ فِي النَّظَرِ وَ أَنَّهُ لَا يَتِمُّ الْإِيمَانُ إِلَّا بِمُوَالاةِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِهِ وَ أَنَّ أَعْدَاءَ الْأَئِمَّةِ كُفَّارٌ مُخَلَّدُونَ فِي النَّارِ وَ إِنْ أَظْهَرُوا الْإِسْلَامَ فَمَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ تَوَلَّاهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ شَكَّ فِيهِمْ أَوْ أَنْكَرَ أَحَدَهُمْ أَوْ شَكَّ فِيهِ أَوْ تَوَلَّى أَعْدَاءَهُمْ أَوْ أَحَدَ أَعْدَائِهِمْ فَهُوَ ضَالٌّ هَالِكٌ بَلْ كَافِرٌلَا يَنْفَعُهُ عَمَلٌ وَ لَا اجْتِهَادٌ وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ طَاعَةٌ وَ لَا تَصِحُّ لَهُ حَسَنَاتٌ وَ أَنْ يُعْتَقَدَ أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ مَضَوْا مِنَ الدُّنْيَا وَ هُمْ غَيْرُ عَاصِينَ يُؤْمَرُ بِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَ أَنَّ جَمِيعَ الْكُفَّارِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ مَنْ لَمْ تَصِحَّ لَهُ الْأُصُولُ مِنَ

ص: 207

الْمُؤْمِنِينَ يُؤْمَرُ بِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَحِيمِ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَ إِنَّمَا يُحَاسَبُ مَنْ خَلَطَ (عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً) وَ هُمُ الْعَارِفُونَ الْعُصَاةُ

ابن عباس گفت: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: آسمان سايه نيافكنده و زمين بر نداشته پس از من كسى را كه افضل از علي بن ابى طالب(علیه السلام) باشد او امام امت من و رهبر آنها است و او وصى و جانشين من است بر امت هر كه پس از من به او اقتدا كند هدايت يافته و هر كه ديگرى رهبرش شود گمراه و بيچاره است من پيامبر برگزيده ام از روى هواى نفس سخن از فضل علي(علیه السلام) نمي گويم (إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى )(1) اين وحى خدا است روح الامين آورده از جانب خداى جهان آفرين (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى) (2) كه هر چه در آسمان ها و زمين و بين آن دو و زير آسمان است متعلق به اوست. (3)

صدوق رحمة اللَّه گفته از جمله عقايد شيعه امامى اين مطلب شمرده شده: واجب است كه معتقد شويم افضل از تمام ائمه(علیهم السلام) امير المؤمنين علي بن ابى طالب(علیه السلام) است و اينكه جايز نيست هيچ كس را جز او به نام امير المؤمنين ناميد و بقيه را ائمه(علیهم السلام) مي گوئيم ائمه(علیهم السلام) جانشينان پيامبر، اوصياء رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و حُجَج خدایند با اينكه آنها نيز امير بر مؤمنين هستند و از ناميدن به اين اسم جلوگيرى نكرده اند به واسطه معنى آن چوناين معنى در تمام ائمه(علیهم السلام) وجود دارد اما از ناميدن به اين لفظ (اميرالمؤمنين) منع كرده اند تا علامت براى اميرالمؤمنين(علیه السلام) باشد.

ص: 208


1- . النجم آیة 4
2- . طه آیة 6
3- . بحار الأنوار ج 25 ص361 باب 12 أنه جرى لهم من الفضل و الطاعة مثل ما جرى لرسول الله ص و أنهم في الفضل سواء ح21

علی برادر رسول خدا

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ، وَ أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الثَّقَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّوْفَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) آخَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، فَآخَى بَيْنَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ، وَ بَيْنَ عُثْمَانَ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، وَ بَيْنَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ حَتَّى آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ أَجْمَعِهِمْ عَلَى قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ، ثُمَّ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): أَنْتَ أَخِي، وَ أَنَا أَخُوكَ.

عبدالله بن عباس گفته: وقتی این آیه ناز شد (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)(1) مومنان برادرند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میان مسلمانان عقد برادری خواند، میان ابوبکر با عمر، عثمان با عبد الرحمن، فلانی با فلانی و میان اصحابش بنا بر جایگاهشان برادری خواند. سپس به علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمود. تو برادر منی و من برادر توام. (2) وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ فِيهَا مَاتَ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ بِشْرٍ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي نُوَيْرَةَ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شَمِرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سَعْدِ بْنِ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: آخَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَيْنَ الْأَنْصَارِ وَ الْمُهَاجِرِينَ أُخُوَّةَ الدِّينِ، وَ كَانَ يُؤَاخِي بَيْنَ الرَّجُلِ وَ نَظِيرِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ: هَذَا أَخِي. قَالَ: حُذَيْفَةُ

ص: 209


1- . الحجرات آیة 10
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس25 ح3

فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ، وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الَّذِي لَيْسَ لَهُ فِي الْأَنَامِ شِبْهٌ وَ لَا نَظِيرٌ، وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخُوهُ.

حذیفة بن یمان گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میان انصار و مهاجرین برادری دینی برقرار کرد. حضرت هرکه را با همانندش برادر می کرد. سپس دست علی بن ابیطالب(علیه السلام) را گرفت و فرمود: این برادر من است. حذیفة گفت: پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سرور فرستادگان و پیشوای پرهیزکاران و فرستاده ی پروردگار جهانیان است. کسی که در میان آدمیان مثل و مانندی ندارد و علی بن ابیطالب(علیه السلام) برادر اوست. (1)

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُودِيتُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ نِعْمَ الْأَبُ أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): روز قیامت منادی ندا می دهد: ای محمد! چه خوب پدری است پدرت ابراهیم(علیه السلام) و چه خوب برادری است برادرت علی بن ابیطالب(علیه السلام). (2) مِنْ كِتَابِ مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي آدَمِيٍّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَذَكَرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قِصَّةَ مُؤَاخَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَيْنَ الصَّحَابَةِ فَقَالَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) لَقَدْ ذَهَبَتْ رُوحِي وَ انْقَطَعَ ظَهْرِي حِينَ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِكَ مَا فَعَلْتَ فَإِنْ كَانَ هَذَا مِنْ سَخَطِكَ عَلَيَّ فَلَكَ الْعُتْبَى وَ الْكَرَامَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا اخْتَرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي فَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي.... وَ أَنْتَ مَعِي فِي قَصْرِي فِي الْجَنَّةِ مَعَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ أَنْتَ أَخِي وَ رَفِيقِي ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ) الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ

ص: 210


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس25 ح4
2- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص58 متن الصحيفة ح82

در كتاب مسند احمد بن حنبل به نقل از زيد بن ابى آدميّ آمده است كه گفته: بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شدم پس على(علیه السلام) داستان برادرى با پيامبر(صلی الله علیه و آله) را در ميان صحابه باز گفت. راوى مى گويد: على(علیه السلام) گفت: روحم برفت و پشتم بشكست آن گاه كه ديدم تو با اصحاب خود چنان مى كنى كه كردى. اگر اين از خشم تو بر من بود، كه خشنودى و كرامت از آن توست. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برگزيد من تو را برنگزيدم مگر براى خود. پس تو براى من همچون هارون(علیه السلام) هستى براى موسى(علیه السلام)، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست و تو برادر و وارث من هستى........ و تو به همراه فاطمه(علیها السلام) در بهشت در كوشك من خواهى بود در حالى كه برادر و دوست من هستى. پيامبر(صلی الله علیه و آله) سپس آيه (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ )(1) را تلاوت كرد كه يك ديگر را در راه خدا دوست دارند و به يك ديگر مى نگرند. (2)

ص: 211


1- . الحجر آیة47
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص200 المبحث الثالث في مؤاخاته للنبي ح1

جایگاه امیرالمومنین در نزد ملائکه مقرب

ص: 212

معلم ملائکه مقرب

إِنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله)

كَانَ جَالِساً وَعِنْدَهُ جَبْرَئيلُ(علیه السلام)

فَدَخَلَ عَلِيٌّ، فَقَامَ لَهُ جَبْرَئيلُ(علیه السلام): فَقَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله)

اَتَقومُ لِهَذَا الْفَتَی. فَقَالَ: نَعَمْ اِنَّ لَهُ عَلَيَّ حَقُّ التَّعْليمِ. فَقَالَ

النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): كَيْفَ ذَلِكَ التَّعْليمُ يا جَبْرَئيلُ.

قَالَ: لَمَّا خَلَقَنِي اللَّهُ تَعَالَی سَأَلَني مَنْ اَنْتَ وَ ما اسْمُكَ وَ ما أَنَا وَ مَا اسْمي؟ فَتَحَيَّرْتُ فِي الْجَوابِ وَ بَقيتُ ساكِتاً ثُمَّ حَضَرَ هذَا الشَّابُ في عالَمِ الْاَنْوارِ وَ عَلَّمَنِي الْجَوابَ.

فَقالَ: قُلْ: أَنْتَ رَبِّيَ الْجَليلُ وَ اسْمُكَ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ وَاسْمِي جَبْرَئيلُ وَ لِهَذَا قُمْتُ لَهُ وَعَظَّمْتُهُ. فَقَالَ

النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): كَمْ عُمْرُكَ يا جَبْرَئيلُ؟ فَقَالَ: يا رَسولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، يَطْلُعُ نَجْمٌ مِنَ الْعَرشِ في كُلِّ ثَلاثينَ اَلْفَ سَنَةٍ مَرَّةً وَ قَدْ شاهَدْتُهُ طالِعاً ثَلاثينَ اَلْفَ مَرَّةٍ.

قَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله) لِجَبْرَئيلُ(علیه السلام): هَلْ مَنْ كانَ يَزيدُ عُمْرُهُ مِنْكَ؟ قَالَ جَبْرَئيلُ(علیه السلام): بَلَی، ميكائيلُ(علیه السلام) اَزْيَدُ عُمْرُهُ مِنّي. فَنَزَلَ

ميكائيلُ(علیه السلام)، قَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): يا ميكائيلُ! كَمْ مُدَّةَ عُمْرِكَ؟ قَالَ ميكائيلُ(علیه السلام): يا حَبيبَ اللَّهِ لا أَعْلَمُ مُدَّةَ عُمْري لكِنْ كوكَبٌ يَطْلُعُ فِي كُلِّ سِتّينَ اَلْفَ عامٍ مَرَّةً وَ أَنَا رَأَيْتُهُ سِتّينَ اَلْفَ مَرَّةٍ. قَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): هَلْ مَنْ كانَ عُمْرُهُ أَزْيَدَ مِنْكَ؟ قَالَ: بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)،

إِسْرَافيلُ(علیه السلام) عُمْرُهُ أَزْيَدُ مِنِّي. فَنَزَلَ إسْرَافيلُ(علیه السلام)، فَقَالَ: يا إسْرَافيلُ كَمْ عُمْرُكَ؟ قَالَ: يَا حَبيبَ اللَّهِ، أَنَا لا أَعْلَمُ مُدَّةَ عُمْرِي وَ لَكِنْ كَوْکَبٌ يَطْلُعُ فِي كُلِّ تِسْعينَ أَلْفَ عَامٍ مَرَّةً أَنَا رَأَيْتُهُ تِسْعينَ أَلْفَ مَرَّةً. قَالَ النَّبيُّ(صلی الله علیه و آله): هَلْ مَنْ كَانَ عُمْرُهُ أَزْيَدَ مِنْكَ؟ قَالَ: بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)،

عِزْرَائيلُ(علیه السلام). فَنَزَلَ عِزْرَائيلُ(علیه السلام)،

قَالَ: يَا عِزْرَائيلُ، كَمْ مُدَّةَ عُمْرِكَ؟

قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، أَنَا لا أَعْلَمُ مُدَّةَ عُمْري لَكِنْ كُوكَبٌ يَطْلُعُ فِي كُلِّ مِائَةٍ وَعِشْرينَ أَلْفَ عامٍ مَرَّةً، أَنَا رَأَيْتُهُ مِائَةً وَعِشْرينَ أَلْفَ مَرَّةٍ.

قَالَ: هَلْ مَنْ كانَ عُمْرُهُ أَزْيَدَ مِنْكَ؟ قَالَ:

بَلَی يا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، رُوحٌ(علیه السلام). فَنَزَلَ رُوحٌ(علیه السلام) قَالَ: يا رُوحُ(علیه السلام)، كَمْ مُدَّةَ عُمْرِكَ؟ قَالَ: يا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)،

أَنَا لا أَعْلَمُ

ص: 213

مُدَّةَ عُمْري لَكِنْ كُوْكَبٌ يَطْلُعُ فِي كُلِّ مِائَتَي أَلْفِ عامٍ مَرَّةً وَ أَنَا رَأَيْتُهُ مِأَتَيْنِ وَ أَلْفَ مَرَّةٍ. قَالَ: يا عَليُّ، اِرْفَعْ عِمَامَتَكَ. فَرَفَعَ

أَميرُ الْمُؤْمِنينَ(علیه السلام) عِمَامَتَهُ فَرَأَوْا تِلْكَ الْمَلائِكَةُ أَنْ طَلَعَ كُوْكَبٌ، عَنْ جَبينِهِ الْمُبينِ وَ نُوَّرَتْ بِنُورِهِ الاَرضُونَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلی النَبيِّ(صلی الله علیه و آله)

وَ آلِهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ مِنَ الآنَ إِلی يَومِ الدينِ.

روزی جبرئیل(علیه السلام) در خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود که حضرت علی(علیه السلام) وارد شد. جبرئیل(علیه السلام) چون آن حضرت را دید برخاست وشرائط تعظیم بجای آورد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می کنی؟ جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من حق تعلیم است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: چگونه؟ جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد، از من پرسید: تو کیستی و من کیستم؟ من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مدت عمر تو چند سال است؟ جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: یا رسول الله! در آسمان، ستاره ای هست ک-ه هر 30 هزار سال یکبار طلوع می کند، من آن را 30 هزار بار دیده ام حضرت فرمود: آیا مخلوقی می شناسی که عمرش از تو بیشتر بوده باشد؟ جبرئیل عرضه داشت: آری میکائیل(علیه السلام) پس میکائیل(علیه السلام) پایین آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مدت عمر تو چقدر است؟ میکائیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای حبیب خدا نمی دانم اما ستاره ای هست که هر شصت

ص: 214

هزار سال یکبار طلوع می کند و من آنرا شصت هزار بار دیده ام، حضرت فرمود: آیا مخلوقی می شناسی که عمرش از تو بیشتر بوده باشد؟ میکائیل(علیه السلام) عرضه داشت: آری اسرافیل(علیه السلام) پس اسرافیل(علیه السلام) پایین آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: مدت عمر تو چقدر است؟ عرضه داشت: ای حبیب خدا نمی دانم اما ستاره ای هست که هر نود هزار سال یکبار طلوع می کند و من آنرا نود هزار بار دیده ام، حضرت فرمود: آیا مخلوقی می شناسی که عمرش از تو بیشتر بوده باشد؟ اسرافیل(علیه السلام) عرضه داشت: آری عزرائیل(علیه السلام) پس عزرائیل(علیه السلام) پایین آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: مدتعمر تو چقدر است؟ عزرائیل(علیه السلام) عرضه داشت: ای حبیب خدا نمی دانم اما ستاره ای هست که هر 120 هزار سال یکبار طلوع کرده و من آنرا 120 هزار بار دیده ام حضرت فرمود: آیا مخلوقی می شناسی که عمرش از تو بیشتر بوده باشد؟ عزرائیل(علیه السلام) عرضه داشت: آری روح(علیه السلام) پس روح(علیه السلام) پایین آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: مدت عمر تو چقدر است؟ روح(علیه السلام) عرضه داشت: ای حبیب خدا من نمی دانم چه میزان است، اما ستاره ای هست که هر دویست هزار سال یکبار طلوع می کند و من آنرا دویست هزار بار دیده ام. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: عمامه ات را بالا بزن، پس امیرالمومنین(علیه السلام) عمامه اش را بالا زد و ملائکه دیدند آن ستاره را در پیشانی امیرالمومنین(علیه السلام) و به نور آن زمین ها روشن گردید و صلوات

خداوند بر او و بر پیامبر و آلش و سلام خداوند بر تمام ایشان تا روز قیامت.(1)

ص: 215


1- . طوالع الانوار للموسوی ص90

تفاخر فرشتگان بر یکدیگر

رُوِیَ أَنَّ الْمَلائِكَةَ الْمُقَرَّبينَ اخْتَصَمُوا فِي الْمَلَأِ الْأَعْلی وَتَفاخَرُوا فِيما بَيْنَهُمْ وَذلِكَ قَوْلُه تَعالی (ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُون)(1) فَتَفاخَرَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ، فَقالَ جَبْرَئيلُ(علیه السلام): أَنَا أَكْبَرُ وَأَعْظَمُ مِنْكُمْ لِأَجْلِ أَنّي مُتَعَلِّمُ مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) حَيْثُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالی خَلَقَني فَقَالَ لي: مَنْ أَنَا وَمَنْ أَنْتَ؟فَقُلْتُ فِي جَوابٍ: أَنَا أَنَا وَأَنْتَ أَنْتَ، فَحينَئِذٍ انْكَسَرَ بالي فَهَبَطْتُ وَبَقيتُ وَحيداً وَ مُتَحَيِّراً فَإِذا ظَهَرَ عَليُّ بْنُ أَبي طالِبٍ أَميرُ الْمُؤمِنينَ(علیه السلام) فَعَلَّمَني فَقَالَ لي: قُلْ يا جَبْرَئيلُ(علیه السلام) فِي الْجَوابِ: أَنْتَ الرَّبُّ الْجَليلُ و َأَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ وَاسْمي جَبْرَئيلُ، فَحينَئِذٍ عَادَ لي رِيشي، فَعَدْتُ إِلی مَكاني، وَقالَ مِيكائيل(علیه السلام): أَنَا أَعْظَمُ مِنْكُمْ لِأَجْلِ أَنّي خادِمُ عَليٍّ كُنْتُ أُحَرِّكُ مَهْدَهُ فِي الطُفُولِيَّةِ، وَقال إِسْرافيلُ(علیه السلام): أَنَا أَعْظَمُ وَأَكْبَرُ مِنْكُمْ لِأَجْلِ أَنَّهُ لَمّا رَقَی الْمَنْبَرَ فِي الْكُوفَةِ وَقَالَ: سَلُوني قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني فَأَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالی أَنْ أَنْزِلْ وَ قَبِّلْ مِنْ فَمِ عَلِيٍّ فَأَنَا قَدْ قَبَّلْتُ مِنْ فَمِه فَلَيْسَ لَكُمْ ذلِكَ، وَ قَالَ عِزْرائيلُ(علیه السلام): أَنَا أَكْبَرُ وَ أَعْظَمُ لِأَجْلِ أَنّي إِذا أُمِرْتُ بِقَبْضِ رُوحِ شِيعَةٍ مِنْ أَشْياعِه [لا] أَقْبِضُ رُوحَهُ حَتّی يَظْهَرَ عَليٌّ(علیه السلام) فَيَأمُرَني ما هُوَ أَمَرَهُ مِنَ الرِّفْقِ عَلَيْهِمْ.

فرشتگان مقرب الهی در ملکوت اعلاء هر کدام جهت برتری خویش را از دیگران بیان می نمودند. جبرئیل(علیه السلام) گفت: من از شما بزرگتر و با عظمت ترم. زیرا من دانش آموخته علی(علیه السلام) هستم. زمانی که خداوند متعال مرا خلق کرد از من سوال نمود که من کیستم و تو کیستی؟ من در جواب عرضه داشتم: أَنَا

أَنَا وَأَنْتَ أَنْتَ خداوند قول مرا نپسندید و من شکسته بال به زمین هبوط کردم و تنها و متحیر ماندم. در آن زمان بود که

ص: 216


1- . ص آیة 69

حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(علیه السلام) آشکار شد و فرمود که در جواب خداوند متعال اینگونه بگویم أَنْتَ الرَّبُّ الْجَليلُ و َأَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ وَاسْمي جَبْرَئيلُ تو پروردگار بزرگ و با عظمتی و من بنده کوچک تو و اسمم جبرئیل(علیه السلام) است. در آن زمان بود که پر و بال سوخته ام به من برگشت و من به جایگاه خود صعود کردم. میکائیل(علیه السلام) گفت من از شما برترم. زیرا من خادم علی(علیه السلام) هستم. من در زمان طفولیت علی(علیه السلام) گهواره جنبانی حضرت را عهده دار بودم. اسرافیل(علیه السلام) گفت من از شما باعظمت تر و بزرگترم زیرا زمانی که امیرالمومنین(علیه السلام) بر فراز منبر کوفه فرمود: سَلُوني

قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني خداوند متعال بهمن امر فرمود که به زمین فرود آیم و دهان علی(علیه السلام) را ببوسم و من اینچنین کردم و چنین فضیلتی برای شما نیست. عزراییل(علیه السلام) گفت من بزرگتر و با عظمت ترم زیرا هنگامی که مامور می شوم روح شیعه ای از شیعیان علی(علیه السلام) را قبض کنم تا امیرالمومنین(علیه السلام) ظاهر نشود قبض نمی کنم. پس حضرت تشریف می آورند و مرا به رفق و مدارای با او سفارش می کنند و من امر ایشان را اطاعت می کنم.(1)

ص: 217


1- . طوالع الانوار للموسوی ص275

علم امیرالمومنین

ص: 218

گنجینه علوم الهی

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ) عَنْ بُرَيْدَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله)

لِعَلِيٍّ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُدْنِيَكَ وَ لَا أُقْصِيَكَ وَ أَنْ أُعْلِمَكَ وَ أَنْ تَعِيَ فَنَزَلَتْ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَعِيَ فَنَزَلَتْ وَ عَنْ مَكْحُولٍ قَالَ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآيَةَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ فَقَالَ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ:

وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ فَسَأَلْتُ رَبِّي فَقُلْتُ اللَّهُمَّاجْعَلْهَا أُذُنَ عَلِيٍّ فَكَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَقُولُ مَا سَمِعْتُ مِنْ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَلَاماً إِلَّا وَعَيْتُهُ وَ حَفِظْتُهُ فَلَمْ أَنْسَه

خداوند متعال مى فرمايد: (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ)(1) گوش شنواى هوشمندان اين پند و تذكر را تواند شنيد. بريده گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: خداوند به من امر نمود، تا تو را به خود نزديك ساخته و از خود دور ننمايم و علوم غامض را به تو بياموزم زيرا جز تو كسى قادر به حفظ و نگهدارى آنها نيست و بر خداوند است كه علوم خويش را در جايى استقرار بخشد كه از گزند و نابودى، محفوظ بماند، آن گاه اين آيه نازل گرديد. از مكحول روايت شده است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه را قرائت نمود سپس رو به على(علیه السلام) نمود و فرمود: از خداى متعال خواستم، آن گوش شنوايى كه علوم الهى و آيات قرآنى را خوب مى شنود، همانا گوش شنواى تو باشد.(2)

وَ عَنْ مَكْحُولٍ قَالَ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآيَةَ (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ) ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ فَقَالَ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ) را قرائت نمود سپس رو به على(علیه السلام) نمود و فرمود: از خداى متعال خواستم، آن گوش شنوايى كه علوم الهى و آيات قرآنى را خوب مى شنود، همانا گوش شنواى تو باشد.(3)

ص: 219


1- . الحاقة آیة 12
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع
3- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص390 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

امیرالمومنین

طعام دانش میدهدالْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) لِمَ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ لِأَنَّهُ يَمِيرُهُمْ الْعِلْمَ أَ مَا سَمِعْتَ فِي كِتَابِ اللَّهِ (وَ نَمِيرُ أَهْلَنا)

از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) سوال شد چرا آن حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ناميده شد؟ فرمود: زيرا او مؤمنين را طعام علمى مي دهد. مگر نشنيده ئى كه خدا در كتابش مي فرمايد (وَ نَمِيرُ أَهْلَنا)(1) و ما خانواده خود را طعام مي دهيم. (2)

وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى قَالَ: لِأَنَّ مِيرَةَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ عِنْدِهِ يَمِيرُهُمُ الْعِلْم

و در روايت ديگر است كه فرمود: زيرا خوراك مؤمنين از جانب اوست، او به آنها خوراك دانش مي دهد. (3)

امیرالمومنین تمام علم رسول خدا را دارا می باشد

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِرُمَّانَتَيْنِ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِحْدَاهُمَا وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَكَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِيّاً(علیه السلام) نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَخِي هَلْ تَدْرِي مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَى فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَالْعِلْمُ

ص: 220


1- . یوسف آیة 65
2- . الكافي ج 1 ص412 باب نادر ..... ح3
3- . الكافي ج 1 ص412 باب نادر ..... ح3

أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ كَانَ يَكُونُ شَرِيكَهُ فِيهِ قَالَ لَمْ يُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(علیه السلام).

حمران گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود: جبرئيل(علیه السلام) دو انار براى پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يكى را خورد و ديگرى را دو نيمه كرد، نيمى را هم خورد و نيمى را به على(علیه السلام) خورانيد. پس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برادرم! مى دانى اين دو انار چه بود؟ عرضه داشت: نه، فرمود: اما اولى نبوت بود كه (مخصوص منست و) تو را از آن بهره ئى نيست و اما ديگرى علم و دانش بود كه تو در آن با من شريك هستى. من گفتم: چگونه على(علیه السلام) در علم شريك پيغمبر بود؟ فرمود: خدا هيچ علمى را به محمد(صلی الله علیه و آله) نياموخت جز آنكه به او دستور داد كه آن را به على(علیه السلام) بياموزد. (1)

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُمَا فَأَكَلَ وَاحِدَةً وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَعْطَى عَلِيّاً نِصْفَهَا فَأَكَلَهَا فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَمَّا الرُّمَّانَةُ الْأُولَى الَّتِي أَكَلْتُهَا فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا شَيْ ءٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَهُوَ الْعِلْمُ فَأَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ.

امام باقر(علیه السلام): جبرئيل(علیه السلام) دو انار بهشتى آورد و هر دو را به آن حضرت داد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) يكى را خورد و ديگرى را از ميان دو نيمه كرد، سپس نيمى را به على(علیه السلام) داد تا بخورد، آنگاه فرمود: اى على! انار اولى را كه من خوردم نبوت بود كه تو را در آن بهره ئى نيست و ديگرى علم و دانش بود كه تو با من در آن شريك هستى. (2) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَلَقِيَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقَالَ مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ اللَّتَانِ فِي يَدِكَ فَقَالَ أَمَّا هَذِهِ فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا

ص: 221


1- . الكافي ج 1 ص263 باب أن الله عز و جل لم يعلم نبيه علما إلا أمره أن يعلمه أمير المؤمنين و أنه كان شريكه في العلم ح1
2- . الكافي ج 1 ص263 باب أن الله عز و جل لم يعلم نبيه علما إلا أمره أن يعلمه أمير المؤمنين و أنه كان شريكه في العلم ح2

هَذِهِ فَالْعِلْمُ ثُمَّ فَلَقَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِنِصْفَيْنِ فَأَعْطَاهُ نِصْفَهَا وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نِصْفَهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ وَ أَنَا شَرِيكُكَ فِيهِ قَالَ فَلَمْ يَعْلَمْ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمَهُ عَلِيّاً(علیه السلام) ثُمَّ انْتَهَى الْعِلْمُ إِلَيْنَا ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ.

امام باقر(علیه السلام) مي فرمود: جبرئيل(علیه السلام) براى محمد(صلی الله علیه و آله) دو انار بهشتى آورد، على(علیه السلام) او را ملاقات كرد و گفت: اين دو انار كه در دست دارى چيست؟ فرمود: اما اين يكى نبوت است كه تو از آن بهره ئى ندارى و اما اين يكى علمست، سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را دو نيمه كرد، نيمى را به على(علیه السلام) داد و نيمى را خود گرفت، سپس فرمود: در اين تو با من شريك هستى و من با تو. پس امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از آنچه خدايش تعليم داد حرفى نياموخت جز آنكه آن را به على(علیه السلام) تعليم داد، سپس آن علم به ما رسيد، آنگاه دست بر سينه خود نهاد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِالْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ

ص: 222


1- . الكافي ج 1 ص263 باب أن الله عز و جل لم يعلم نبيه علما إلا أمره أن يعلمه أمير المؤمنين و أنه كان شريكه في العلم ح3

وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ إِنَّمَا أَتَاكُمُ الْحَدِيثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ رَجُلٍ مُنَافِقٍ يُظْهِرُ الْإِيمَانَ مُتَصَنِّعٍ بِالْإِسْلَامِ لَا يَتَأَثَّمُ وَ لَا يَتَحَرَّجُ أَنْ يَكْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُتَعَمِّداً فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَذَّابٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقُوهُ وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا هَذَا قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَخَذُوا عَنْهُ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَ حَالَهُ وَ قَدْ أَخْبَرَهُ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَهُ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ (وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ) ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْكَذِبِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ حَمَلُوهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ وَ أَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ وَ رَجُلٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) شَيْئاً لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ وَهِمَ فِيهِ وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً فَهُوَ فِي يَدِهِ يَقُولُ بِهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَرْوِيهِ فَيَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَمْ يَقْبَلُوهُ وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَرَفَضَهُ وَ رَجُلٍ ثَالِثٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) شَيْئاً أَمَرَ بِهِ ثُمَّ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْ ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ مَنْسُوخَهُ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَ آخَرَ رَابِعٍ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُبْغِضٍ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمْ يَنْسَهُ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ كَمَا سَمِعَ لَمْ يَزِدْ

ص: 223

فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ وَ عَلِمَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ فَعَمِلَ بِالنَّاسِخِ وَ رَفَضَ الْمَنْسُوخَ فَإِنَّ أَمْرَ النَّبِيِّ(صلی الله علیهو آله) مِثْلُ الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ كَلَامٌ عَامٌّ وَ كَلَامٌ خَاصٌّ مِثْلُ الْقُرْآنِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) فَيَشْتَبِهُ عَلَى مَنْ لَمْ يَعْرِفْ وَ لَمْ يَدْرِ مَا عَنَى اللَّهُ بِهِ وَ رَسُولُهُ(صلی الله علیه و آله) وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَانَ يَسْأَلُهُ عَنِ الشَّيْ ءِ فَيَفْهَمُ وَ كَانَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْأَلُهُ وَ لَا يَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِي ءَ الْأَعْرَابِيُّ وَ الطَّارِئُ فَيَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى يَسْمَعُوا وَ قَدْ كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً وَ كُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةً فَيُخْلِينِي فِيهَا أَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ لَمْ يَصْنَعْ ذَلِكَ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِي فَرُبَّمَا كَانَ فِي بَيْتِي يَأْتِينِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَكْثَرُ ذَلِكَ فِي بَيْتِي وَ كُنْتُ إِذَا دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْضَ مَنَازِلِهِ أَخْلَانِي وَ أَقَامَ عَنِّي نِسَاءَهُ فَلَا يَبْقَى عِنْدَهُ غَيْرِي وَ إِذَا أَتَانِي لِلْخَلْوَةِ مَعِي فِي مَنْزِلِي لَمْ تَقُمْ عَنِّي فَاطِمَةُ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَنِيَّ وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِذَا سَكَتُّ عَنْهُ وَ فَنِيَتْ مَسَائِلِي ابْتَدَأَنِي فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ كَانَ أَوْ يَكُونُ وَ لَا كِتَابٍ مُنْزَلٍ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَهُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ فَلَمْ

ص: 224

أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُكْماً وَ نُوراً فَقُلْتُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مُنْذُ دَعَوْتَ اللَّهَ لِي بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ

شَيْئاً وَ لَمْ يَفُتْنِي شَيْ ءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ أَ فَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا

بَعْدُ فَقَالَ لَا لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ الْجَهْلَ.

سليم بن قيس گويد: به امير المؤمنين(علیه السلام) عرضه داشتم: من از سلمان و مقداد و ابى ذر چيزى از تفسير قرآن و هم احاديثى از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيده ام كه با آنچه در نزد مردم است مخالفست و باز از شما مي شنوم چيزى كه آنچه را شنيده ام تصديق مي كند، و در دست مردم مطالبى از تفسير قرآن و احاديثپيغمبر(صلی الله علیه و آله) مى بينم كه شما با آنها مخالفيد و همه را باطل مي دانيد، آيا عقيده داريد كه مردم عمدا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دروغ مى بندند و قرآن را برأى خود تفسير مي كنند؟ سليم گويد: حضرت به من توجه كرد و فرمود: سؤالى كردى اكنون پاسخش را بفهم. همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و خاطره درست و نادرست همه هست و در زمان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنكه ميان مردم به سخنرانى ايستاد و فرمود: اى مردم همانا دروغ بندان بر من زياد شده اند هر كه عمدا به من دروغ بندد بايد جاى نشستن خود را دوزخ داند. سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حديث از چهار طريقى كه پنجمى ندارد به شما مي رسد.

اول: شخص منافقى كه تظاهر به ايمان مي كند و اسلام ساختگى دارد و از عمدا دروغ بستن به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پروا ندارد و آن را گناه نمي شمارد، اگر مردم بدانند كه او منافق و دروغگو است از او نمي پذيرند و تصديقش نمي كنند ليكن مردم مي گويند اين شخص همدم پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بوده و او را ديده و از او شنيده است مردم از او اخذ كنند و از حالش آگهى ندارند در صورتى كه خداوند پيغمبرش را از حال منافقين خبر داده و ايشان را توصيف نموده و فرموده است (وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ

ص: 225

أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ)(1) چون ايشان را ببينى از ظاهرشان خوشت آيد و اگر سخن گويند به گفتارشان گوش دهى منافقين پس از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زنده ماندند و به رهبران گمراهى و كسانى كه با باطل و دروغ و تهمت مردم را به دوزخ خوانند پيوستند و آنها پست هاى حساسشان دادند و بر گردن مردمشان سوار كردند و به وسيله آنها دنيا را بدست آوردند زيرا مردم همراه زمامداران و دنبال دنيا مي روند مگر آن را كه خدا نگهدارد اين بود يكى از چهار نفر.دوم: كسى كه چيزى از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيده و آن را درست نفهميده و به غلط رفته ولى قصد دروغ نداشته آن حديث در دست او است، به آن معتقد است و عمل مي كند و به ديگران مي رساند و مي گويد من اين را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم. اگر مسلمين بدانند كه او به غلط رفته نمى پذيرندش و اگر هم خودش بداند اشتباه كرده آن را رها مي كند.

سوم: شخصى كه چيزى از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيده كه به آن امر مي فرمود سپس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته يا نهى چيزى را از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيده و سپس آن حضرت به آن امر فرموده و او اطلاع نيافته پس او منسوخ را حفظ كرده و ناسخ را حفظ نكرده اگر او بداند منسوخست تركش كند و اگر مسلمين هنگامى كه از او مي شنوند بدانند منسوخست تركش كنند.

چهارم: شخصى كه بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) دروغ نبسته و دروغ را از ترس خدا و احترام پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مبغوض دارد و حديث را هم فراموش نكرده بلكه آنچه شنيده چنان كه بوده حفظ كرده و همچنان كه شنيده نقل كرده، به آن نيفزوده و از آن كم نكرده و ناسخ را از منسوخ شناخته، به ناسخ عمل كرده و منسوخ را رها كرده، زيرا امر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ [و خاص و عام] و محكم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به دو طريق سخن مي فرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل

ص: 226


1- . المنافقون آیة 4

قرآن. و خداى عز و جل در كتابش فرموده (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)(1) آنچه را پيغمبر(صلی الله علیه و آله) برايتان آورده اخذ كنيد و از آنچه نهيتان كرده باز ايستيد، كسى كه مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درك نكند بر او مشتبه شود، اصحاب پيغمبر(صلی الله علیه وآله) كه چيزى از او مي پرسيدند همگى كه نمي فهميدند، بعضى از آنها از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي پرسيدند ولى (به علت شرم يا احترام يا بى قيدى) فهم جوئى نمي كردند و دوست داشتند كه بيابانى و رهگذرى بيايد و از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بپرسد تا آنها بشنوند. اما من هر روز يك نوبت و هر شب يك نوبت بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وارد مي شدم با من خلوت مي كرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چيزى از من پوشيده نداشت) اصحاب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي دانند كه جز من با هيچ كس چنين رفتار نمي كرد، بسا بود كه در خانه خودم بودم و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نزدم مى آمد، و اين همنشينى در خانه من بيشتر واقع مي شد از خانه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و چون در بعضى از منازل بر آن حضرت وارد مي شدم، زنان خود را بيرون مي كرد و تنها با من بود و چون براى خلوت به منزل من مى آمد فاطمه و هيچ يك از پسرانم را بيرون نمي كرد، چون از او مي پرسيدم جواب مي داد و چون پرسشم تمام مي شد و خاموش مي شدم او شروع مي فرمود، هيچ آيه ئى از قرآن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد، و از زمانى كه آن دعا را در باره من كرد هيچ آيه ئى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم فراموش نكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آينده و نوشته اى كه بر هر پيغمبر پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت به من تعليم فرمود و من حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سينه ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و

ص: 227


1- . الحشر آیة 7

حكم و نور پركند، عرضه داشتم: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را درباره من كردى چيزى را فراموش نكردم و آنچهرا هم ننوشتم از يادم نرفت، آيا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود: نه بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم. (1)

فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ حُجِبَ النَّاسُ عَنْهُ وَ ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَةٍ فَقَامَ فِي بَعْضِ شُئُونِهِ فَأَفَاقَ إِفَاقَةً فَافْتَقَدَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَالَ وَ أَزْوَاجُهُ حَوْلَهُ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي وَ عَاوَدَهُ الضَّعْفَ فَأَصْمَتَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ ادْعُوا لَهُ أَبَا بَكْرٍ فَدُعِيَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَلَمَّا فَتَحَ عَيْنَهُ نَظَرَ إِلَيْهِ وَ أَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَوْ كَانَ لَهُ إِلَيَّ حَاجَةٌ لَأَفْضَى بِهَا إِلَيَّ فَلَمَّا خَرَجَ أَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْقَوْلَ ثَانِيَةً وَ قَالَ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ حَفْصَةُ ادْعُوا لَهُ عُمَرَ فَدُعِيَ فَلَمَّا حَضَرَ رَآهُ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَانْصَرَفَ. ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا ادْعُوا لَهُ عَلِيّاً فَإِنَّهُ لَا يُرِيدُ غَيْرَهُ فَدُعِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ أَوْمَأَ إِلَيْهِ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ فَنَاجَاهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) طَوِيلًا ثُمَّ قَامَ فَجَلَسَ نَاحِيَةً حَتَّى أَغْفَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ النَّاسُ مَا الَّذِي أَوْعَزَ إِلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ وَصَّانِي بِمَا أَنَا قَائِمٌ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. ثُمَّ ثَقُلَ وَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَاضِرٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا قَرُبَ خُرُوجُ نَفْسِهِ قَالَ لَهُ ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى الْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ النَّاسِ وَ لَا تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي

رَمْسِي وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى فَأَخَذَ عَلِيٌّ(علیه السلام) رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ

ص: 228


1- . الكافي ج 1 ص62 باب اختلاف الحديث ح1

فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي...

....على(علیه السلام) در تمام اين مدت از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كناره نمى گرفت و پيوسته منتظر اجراى دستورات آن جناب بود فرداى آن روز كه درب خانه اش بروى مردم بسته بود و كسى از احوال آن جناب اطلاعى نداشت و بيمارىآن حضرت شدت يافته على(علیه السلام) براى انجام پاره از امور ضرورى خود رفته بود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اندكى افاقه يافت على(علیه السلام) را نديد زن هاى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اطراف او را گرفته بودند فرمود: برادر و رفيق مرا بخوانيد پس از اين جمله دوباره ضعف بر آن حضرت مستولى گرديد، ساکت شد عائشه گفت: ابو بكر را بگوئيد بيايد وى داخل شده بالين آن حضرت نشست چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ديده گشود چشمش به ابو بكر افتاد صورت برگردانيد ابوبكر دانست اشتباه كرده از جاى برخاست و گفت اگر او به من نيازمند بود صورت برنمى گردانيد و حاجتش را مي فرمود چون بيرون رفت دوباره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان جمله را تكرار كرد حفصه گفت عمر را حاضر كنيد چون حضور يافت و چشم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او افتاد صورت برگردانيد و او هم خارج شد بار سوم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود برادر و صاحب مرا بخوانيد ام سلمه كه حق از او خوشنود باد گفت على(علیه السلام) را بگوئيد حاضر شود كه پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) جز او به ديگرى عنايتى ندارد على(علیه السلام) را به حضور خواندند چون او وارد شد گوئيد روح روانى به رسول خدا دميدند شاد و خندان گرديده او را نزديك خواند مدتى با وى به راز پرداخت سپس على(علیه السلام) از جا برخاست و به گوشه آرام گرفت تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به خواب رود چون او خوابيد از خانه بيرون رفت مردم پرسيدند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با تو چه نجوائى داشت و چه فرمود؟ پاسخ داد هزار باب علم به من آموخت كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى شود و مرا به كارهائى مأموريت داد كه به خواست خدا بدان ها قيام خواهم كرد. بيمارى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدت كرد و آثار ارتحال ظاهر شد و على(علیه السلام) در آن هنگام حضور

ص: 229

داشت چون نزديك شد روح مقدسش به آشيان جنان پرواز نمايدبه على فرمود: يا على! سرم را در ميان دامان خود بگذار كه امر خدا دررسيده چون جان من از كالبد بيرون خرامد آن را به دست خود بگير و به صورت بكش سپس مرا رو به قبله قرار داده و به كار غسل من بپرداز و نخستين كس بر من نماز بگزار و تا مرا در ميان قبر پنهان ننموده از من جدا مشو و در تمام امور خود از خدا كمك بخواه. على(علیه السلام) حسب الامر سر مبارك پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را در ميان دامن خود گذارد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن هنگام از هوش رفت زهراى مرضيه كه حضور داشت به صورت پدر بزرگوارش خيره شده گريه و ندبه مى كرد. (1)

تمام علوم در نزد ایشان

أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مَالِكٍ كَثِيرُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي السَّرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدٍ الْكِنَانِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ لَمَّا بُويِعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِالْخِلَافَةِ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مُعْتَمّاً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَابِساً بُرْدَيْهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ وَعَظَ وَ أَنْذَرَ ثُمَّ جَلَسَ مُتَمَكِّناً وَ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَ وَضَعَهَا أَسْفَلَ سُرَّتِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى يَزْهَرَ كُلُّ كِتَابٍ مِنْ هَذِهِ الْكُتُبِ وَ يَقُولُ يَا

ص: 230


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص185 في الوصية لعلي في مرض النبي ص بعد تجهيزه أسامة لغزو الروم

رَبِّ إِنَّ عَلِيّاً قَضَى بِقَضَائِكَ وَ اللَّهِ إِنِّي أَعْلَمُ بِالْقُرْآنِ وَ تَأْوِيلِهِ مِنْ كُلِّ مُدَّعٍ عِلْمَهُ وَ لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِمَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍلَأَخْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِهَا وَ فِي مَنْ نَزَلَتْ وَ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ مَنْسُوخِهَا وَ خَاصِّهَا مِنْ عَامِّهَا وَ مُحْكَمِهَا مِنْ مُتَشَابِهِهَا وَ مَكِّيِّهَا مِنْ مَدَنِيِّهَا وَ اللَّهِ مَا فِئَةٌ تَضِلُّ أَوْ تُهْدَى إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُ قَائِدَهَا وَ سَائِقَهَا وَ نَاعِقَهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

و خبر داد مرا محّمد بن مظفر بزاز (بسند خود) از اصبغ بن نُباته كه گفت: هنگامى كه مردمان با على(علیه السلام) در باره خلافت بيعت كردند، آن حضرت در حالى كه عمامه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به سر بسته بود، و جامه او را بر تن داشت به مسجد آمد و بر منبر بالا رفت، پس خداى را ستايش و ثنا كرد، و مردمان را پند و اندرز داد، سپس به منبر تكيه زد و جاي گير كه شد انگشتان دو دست خود را درهم فرو برد و مشبك ساخته بر شکم نهاد و فرمود: اى گروه مردم! از من بپرسيد پيش از آنكه (من از دست شما بروم، و) مرا نيابيد، از من بپرسيد زيرا علم اولين و آخرين نزد من است، آگاه باشيد به خدا سوگند! اگر (بر بالين خلافت تكيه زنم و) بستر حكومت برايم گسترده شود ميان اهل توراة (و يهود) با توراتشان، و ميان اهل انجيل (و نصارى) با انجيلشان، و ميان اهل زبور با زبور آنها، و ميانه اهل قرآن با قرآن داورى كنم، بدانسان كه هر كتابى از اين كتاب ها به سخن آيد و بگويد بار پروردگارا همانا على(علیه السلام) به داورى تو داورى كرد، به خدا سوگند! من به قرآن و شرح و تفسير آن داناترم از هر كه ادعاى دانستن آن را مي كند، و اگر يك آيه در قرآن نبود هر آينه شما را به آنچه تا روز قيامت خواهد شد آگاه مي كردم، سپس (دوباره فرمود) از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد، سوگند به آن كه دانه را (در دل زمين) شكافت، و انسان را آفريد، اگر از يك به يك

ص: 231

آيه هاى قرآن از من بپرسيد شما را آگاه سازم از هنگام فرود آمدنش، و از آنچه (آن آيه) در باره آن فرود آمده، و از ناسخ و منسوخ آن، و خاص و عامش، و محكم و متشابهش، و اينكه در مكه نازل شده يا در مدينه (از همهاين ها) شما را آگاه كنم، به خدا، هيچ گروهى نيست كه گمراه شود يا رستگار گردد تا روز قيامت جز اينكه من پيشوا و جلودار آنها و خواننده به آن گروه را مى شناسم. (1)

احاطه ی امیرالمومنین به قرآن

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْقَاضِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ يَعْلَى التَّيْمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): مَا نَزَلَتْ آيَةٌ إِلَّا وَ أَنَا عَالِمٌ مَتَى نَزَلَتْ، وَ فِيمَنْ أُنْزِلَتْ، وَ لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَمَّا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ لَحَدَّثْتُكُمْ.

امیرمومنان علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمود: هیچ آیه ای فرو فرستاده نشد مگر آنکه می دانم چه هنگام و درباره ی چه کسی فرو فرستاده شده. و اگر از من درباره ی آنچه میان دو لوح محفوظ و لوح محو و اثبات بپرسید برایتان بازگو می کنم. (2)

ص: 232


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص34 في كونه أعلم الصحابة و أقدمهم إسلاما ح4
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح38

صاحب علم الکتاب

(وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)و كسانى كه كافر شدند مى گويند: تو فرستاده شده نیستی از سوی خدا به آنان بگو: بس است خداوند و آن كه نزد اوست علم كتاب، برای گواهی میان من و شما.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(2) فرمودند: آنکه در نزد او علم تمام کتاب بوده امیرالمومنین(علیه السلام) است.(3)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُغَلِّسٍ عَنْ خَلَفٍ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ شَأْنُهُ (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) قَالَ ذَاكَ وَصِيُّ أَخِي سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (قُلْ كَفى

بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ

بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ابى سعيد خدرى گويد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راجع به آيه (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ)(4) گفت آنكه نزد او علمی از كتاب بود، پرسيدم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود گفتم يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) در گفتارديگر خداى عز و جل

ص: 233


1- . الرعد 43.
2- . الرعد آیة 43
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص216 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح19
4- . النمل آیة 40

(قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1) بگو بس است به خدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب فرمود مقصود از آن برادرم على بن ابى طالب(علیه السلام) است.(2)

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِنَّهُ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)

از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(3) سوال شد حضرت فرمودند: این آیه درباره علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شده و اوست عالم این امت بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله).(4)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)

بريد بن معاويه گويد به امام باقر(علیه السلام) آيه شريفه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(5) بگو خدا و كسى كه علم كتاب نزد اوست، براى گواهى ميان من و شما كافى است را عرضه داشتم حضرت فرمود: خدا ما راقصد كرده و على(علیه السلام) بعد از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندانست. (6)

ص: 234


1- . الرعد آیة 43
2- . الأمالي( للصدوق) النص564 المجلس الثالث و الثمانون ح3
3- . الرعد آیة 43
4- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص216 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح18
5- . الرعد آیة 43
6- . الكافي ج 1 ص229 باب أنه لم يجمع القرآن كله إلا الأئمة ع و أنهم يعلمون علمه كله ح6

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (قُلْ كَفى بِاللَّهِ) فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ فِي الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ وَ عَلِيٌ(علیه السلام) (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب )

از امام باقر(علیه السلام) درباره آیه شریفه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1) سوال شد فرمودند: نازل شده درباره علی(علیه السلام) و ائمه بعد از او و مقصود از کسی که (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب) امیرالمومنین(علیه السلام) است. (2)

وَ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَبْعَثُ فِينَا مَنْ يَعْلَمُ كِتَابَهُ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِه

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: پیوسته در میان ما اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کسانی برانگیخته می شوند که عالم به کتاب از آغاز تا پایان آنند.(3)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ لِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً(علیه السلام) قَالَ وَ عَلَّمَنَا وَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ مَا صَنَعْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ أَوْ حَلَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ يَمِينٍ فِي تَقِيَّةٍ فَأَنْتُمْ مِنْهُ فِي سَعَةٍ.

خداوند به پیامبرش تنزیل و تاویل را آموخت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم آنرا به علی(علیه السلام) آموخت و به خدا سوگند به ما هم یاد داد... (4)وَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ يَحْيَى الْبَزَّازُ وَ دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ الرَّقِّيُّ فِي مَجْلِسِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)

إِلَى أَنْ قَالَ قَالَ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ

ص: 235


1- . الرعد آیة 43
2- . تفسير العياشي ج 2 ص221 [سورة الرعد(13): آية 43] ح78
3- . تفسير العياشي ج 1 ص16 باب علم الأئمة بالتأويل ح6
4- . الكافي ج 7 ص442 باب ما لا يلزم من الأيمان و النذور ح15

فِدَاكَ قَالَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ) أَفْهَمُ أَمْ (مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) كُلِّهِ ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلِّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلِّهِ عِنْدَنَا

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ:

كُنْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ يَحْيَى الْبَزَّازُ وَ دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ فِي مَجْلِسِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذْ خَرَجَ إِلَيْنَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ يَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ يَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ مَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِيَتِي فُلَانَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّي فَمَا عَلِمْتُ فِي أَيِّ بُيُوتِ الدَّارِ هِيَ قَالَ سَدِيرٌ فَلَمَّا أَنْ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ صَارَ فِي مَنْزِلِهِ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ مُيَسِّرٌ وَ قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاكَ سَمِعْنَاكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فِي أَمْرِ جَارِيَتِكَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّكَ تَعْلَمُ عِلْماً كَثِيراً وَ لَا نَنْسُبُكَ إِلَى عِلْمِ الْغَيْبِ قَالَ فَقَالَ يَا سَدِيرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (قالَ

الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْضاً (قُلْ

كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بَعْضُهُ

قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ

ص: 236

قَالَ

عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا.

فرمود: اى سدير! مگر تو قرآن را نمي خوانى؟ عرضه داشتم: چرا، فرمود: در آنچه از كتاب خداى عز و جل خوانده ئى؟ اين آيه (قالَ

الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَبِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ)(1) را ديده اى؟ کسی که علمی از کتاب را داشت گفت: من آن را پيش از آنكه چشم برهم زنى نزد تو آورم عرضه داشتم: قربانت گردم، اين آيه را خوانده ام. فرمود: آن مرد را شناختى و فهميدى چه اندازه از علم كتاب نزد او بود؟ عرضه داشتم: شما به من خبر دهيد. فرمود: به اندازه يك قطره آب نسبت به درياى اخضر (بحر محيط) عرضه داشتم: قربانت گردم، چه كم!! فرمود: اى سدير! چه بسيار است آن مقدارى كه خداى عز و جل نسبت داده است به علمى كه اكنون به تو خبر مي دهم [چه بسيار است آن مقدار براى كسى كه خداى عز و جل او را به علمى كه اكنون به تو خبر مي دهم نسبت نداده است]. اى سدير! باز در آنچه از كتاب خداى عز و جل خوانده ئى اين آيه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(2) را ديده ئى؟ بگو (اى محمد) گواه بودن خدا و كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما بس است (كسى كه علم كتاب نزد اوست على و امامان از فرزندان او مي باشند چنانچه عرضه داشتم: قربانت، اين آيه را هم خوانده ام. فرمود: آيا كسى كه تمام علم كتاب را مي داند بافهمتر است يا كسى كه بعضى از آن را مي داند؟ عرضه داشتم: نه، بلكه كسى كه تمام علم كتاب را مي داند آنگاه حضرت با دست اشاره به سينه اش نمود و فرمود: به خدا تمام علم كتاب نزد ماست، به خدا تمام علم كتاب نزد ماست.(3)

وَ قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ الْأَوَّلِ وَ الْآخِر

ص: 237


1- . النمل آیة 40
2- . الرعد آیة 43
3- . الكافي ج 1 ص257 باب نادر فيه ذكر الغيب ح3

امام باقر(علیه السلام) در باره آيه (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1) و كسى كه پيش او علم كتاب است فرمود: منظور على(علیه السلام) است كه علم همه كتاب هاى اول و آخر پيش اوست. (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ نَجْمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ.

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خدا (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(3) فرمود: مقصود علی(علیه السلام) است و در نزد اوست علم کتاب. (4)

حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كُنْتُ عِنْدَهُ فَذَكَرُوا سُلَيْمَانَ وَ مَا أُعْطِيَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْمُلْكِ فَقَالَ لِي وَ مَا أُعْطِيَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ(علیه السلام) إِنَّمَا كَانَ عِنْدَهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ وَ صَاحِبُكُمُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) وَ كَانَ وَ اللَّهِ عِنْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) عِلْمُ الْكِتَابِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ.

بصائر: ابن بكير از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: من خدمت آن جناب بودم سخن علم سليمان(علیه السلام) شد و قدرتى كه به او دادهشده بود فرمود: به سليمان بن داود(علیه السلام) چه چيز داده شده به او يك حرف از اسم اعظم داده بودند ولى صاحب شما كه خداوند در اين آيه مي فرمايد (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(5) به خدا قسم نزد على(علیه السلام) علم كتاب بود عرضه داشتم:

ص: 238


1- . الرعد آیة 43
2- . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 1 ص105 مجلس في ذكر فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب
3- . الرعد آیة 43
4- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص213 باب 1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح5
5- . الرعد آیة 43

صحيح مى فرمائيد فدايتان بشوم. (1)

قَالَ سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ: سَأَلَ رَجُلٌ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَخْبِرْنِي بِأَفْضَلِ مَنْقَبَةٍ لَكَ قَالَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ قَالَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ قَالَ (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ) أَنَا الشَّاهِدُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَوْلُهُ (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) إِيَّايَ عَنَى بِ (مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) فَلَمْ يَدَعْ شَيْئاً أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا ذَكَرَهُ مِثْلَ قَوْلِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) وَ قَوْلِهِ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) وَ غَيْرِ ذَلِكَ

سليم بن قيس الهلالى گفت: كه من روزى در خدمت حضرت امير على(علیه السلام) حاضر بودم و مى شنيدم كه مردى از آن حضرت سؤال نمود يا امير المؤمنين(علیه السلام) مرا خبر ده بافضل منقبت خود كه حضرت رب العزت بواسطه شما مقرر گردانيد كدامست؟ امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: كه آنچه حضرت ايزد معبود در كتاب خود كه به حضرت نبى المحمود ارسال و انزال نموده بيان فرموده. گفت: يا على ايزد تبارك و تعالى در شأن شما در قرآن كدام آيه منزل گردانيد؟ ولى خداى عز و جل در جواب سائل گفت: كه آيه مباركه (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ )(2) من شاهدم از رسول بر جميع مردم، و نيز قول حضرت رب العزت است كه (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(3) علم كتاب ايزد وهاب در نزد منست و حضرت قادر واحد در اين آيه مرا قصد كرد، هيچ چيز رب العزيز نفرستاد در قرآن الا اينكه مرا نيز ذكر كرد، مثل قول عز و جل كه در قرآن مذكور و بيان فرمود كه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ

ص: 239


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص212 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح1
2- . هود آیة 17
3- . الرعد آیة 43

الصَّلاةَ، وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ، وَ هُمْ راكِعُونَ)(1) و قوله تعالى (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ )(2) و غير از اين آيات در بيان هست. (3)

وَ رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ فِي عِتْرَةِ نَبِيِّكُمْ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُم

روايت است از حضرت امير المؤمنين على(علیه السلام) كه آنچه باعث نجات حضرت آدم(علیه السلام) صفى اللَّه بلكه آن كسى كه او را از جنت رب العالمين بر زمين آورد و آنچه باعث فضيلت تمامى پيغمبران ايزد منان شده غير از پيغمبر شماحضرت محمد مصطفى(صلی الله علیه و آله) ائمة الهدى است، پس كسى كه توسل به آن اعيان نمود و نمايد كى حيران و سرگردان ماند. (4)

أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:

الَّذِي (عِنْدَهُ

عِلْمُ الْكِتابِ) هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ سُئِلَ عَنِ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ) أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ (الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ) عِنْدَ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) إِلَّا بِقَدْرِ مَا يَأْخُذُ بَعُوضَةٌ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ

تفسير قمى: ابن اذينه از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه فرمود: كسى كه داراى علم كتاب است امير المؤمنين(علیه السلام) است از آن جناب سؤال كردند كسى كه داراى علم كتاب است داناتر است يا كسى كه مقدارى از علم كتاب را دارد فرمود: نسبت علم كسى كه مقدارى از علم كتاب دارد به كسى كه علم كتاب دارد به نسبت فكر به اندازه اى كه يك پشه از آب دريا با بال خود بر مي دارد امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: تمام دانشى را كه آدم از آسمان به زمين فرود آورد و همه امتيازات علمى پيامبران تا خاتم انبياء در اختيار عترت پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) است. (5)

ص: 240


1- . المائدة آیة 55
2- . النساء آیة 59
3- . كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2 ص903 الحديث الستون، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص159 احتجاجه على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص عليه و غيره من القول الجميل
4- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص159 احتجاجه ع على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص عليه و غيره من القول الجميل
5- .

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْمُفِيدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْجَلُودِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ:

حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ الْمُحَبَّرِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ أَبِي بِشْرٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ: عَنِ

ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (وَ

مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ [هُوَ] عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)سعيد بن جبير نقل كرده است: ابن عباس مفسّر قرآن و صحابى پيامبر(صلی الله علیه و آله) در باره قول خداوند (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) (1)

بيان كرد، كه منظور، على(علیه السلام) است كه علم الكتاب در نزد اوست. (2)

وَ أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ [السَّبِيعِيِ] قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورِ بْنِ الْجُنَيْدِ الرَّازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ إِشْكَابَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْدَلُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عُمَرَ زَاذَانَ، عَنِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ:

هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ابى عمر زاذان از ابن حنفيّة در توضيح كلام خدا (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) (3)

نقل كرد كه مصداق آيه على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (4)

أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَالِحٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْجَصَّاصُ قَالَ: أَخْبَرَنَا حُسَيْنُ بْنُ حَكَمٍ الْحِبَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَطَاءٍ قَالَ كُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ فِي الْمَسْجِدِ فَرَأَيْتُ ابْناً لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ جَالِساً فِي نَاحِيَةٍ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ: زَعَمُوا أَنَّ أَبَا هَذَا (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) (يَعْنِي) عَبْدَ اللَّهِ

بْنَ سَلَامٍ.قَالَ: لَا إِنَّمَا ذَاكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ص: 241


1- . الرعد آیة 43
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص401 [سورة الرعد(13): آية 43] ح423
3- . الرعد آیة 43
4- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص401 [سورة الرعد(13): آية 43] ح424

عبد اللَّه بن عطاء حكايت كرد: روزى در خدمت ابى جعفر(علیه السلام) در مسجد نشسته بوديم، ديدم فرزندان و نواده گان عبد اللَّه بن سلام در قسمت ديگر مسجد نشسته اند. به ابى جعفر(علیه السلام) گفتم، يا ابن رسول اللَّه! اينان گمانمى كنند در نزد پدرشان عبد اللَّه بن سلام (عِلْمُ الْكِتابِ )(1)

موجود بود. ابى جعفر(علیه السلام) فرمود: خير، اين گونه نيست (عِلْمُ الْكِتابِ) (2)

در نزد على(علیه السلام) جدّ ماست. (3)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ نَجْمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ صَاحِبُ عِلْمِ الْكِتَابِ عَلِيٌّ(علیه السلام)

امام باقر(علیه السلام) در باره (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(4) عزوجل فرمودند: صاحب علم الکتاب امیرالمومنین(علیه السلام) است. (5)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ نَضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي الْمَسْجِدِ أُحَدِّثُهُ إِذْ مَرَّ بَعْضُ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَّامٍ وَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ الَّذِي يَقُولُ النَّاسُ (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ لَا إِنَّمَا ذَلِكَ عَلِيٌّ(علیه السلام) نَزَلَتْ فِيهِ خَمْسُ آيَاتٍ أَحَدُهَا (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )

با امام باقر(علیه السلام) در مسجد بودم صحبت در باره برخی از فرزندان عبدالله بن سلیم بود عرضه داشتم: فدایت شوم او کسی است که گمان می کند این آیه(عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(6) اشاره به پدرش دارد حضرت فرمودند: خیر بلکه این آیه درباره

علی(علیه السلام) نازل شده... (7)

ص: 242


1- . الرعد آیة 43
2- . الرعد آیة 43
3- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص402 [سورة الرعد(13): آية 43] ح425
4- . الرعد آیة 43
5- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص214 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح6
6- . الرعد آیة 43
7- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص214 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ....ح11

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قُلْتُ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ فَمَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ غَيْرَهُ.

از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم درباره آیه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1) فرمود: او علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) هَذَا ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَّامٍ يَزْعُمُ أَنَّ أَبَاهُ الَّذِي يَقُولُ اللَّهُ (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) قَالَ كَذَبَ ذَاكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: پسر عبدالله بن سلام ادعا می کند که خداوند در این آیه (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(3) پدر او را قصدکرده حضرت فرمود: دروغ می گوید این آیه درباره امیرالمومنین(علیه السلام) نازل شد. (4)

حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ عِيسَى الكربزي [الْكُزْبُرِيُ] الْبَصْرِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الثَّعْلَبِيِّ عَنْ أَبِي تَمَامٍ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ ره عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) فَقَالَ أَنَا هُوَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ قَدْ صَدَّقَهُ اللَّهُ وَ أَعْطَاهُ الْوَسِيلَةَ فِي الْوَصِيَّةِ وَ لَا تخلى أمة [يُخَلِّي أُمَّتَهُ] مِنْ وَسِيلَتِهِ إِلَيْهِ وَ إِلَى اللَّهِ

ص: 243


1- . الرعد آیة 43
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص215 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح15
3- . الرعد آیة 43
4- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص215 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح16

قَالَ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ)(1)

امیرالمومنین(علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(2) فرمودند: من آن کسی هستم که علم تمام کتاب در نزد اوست... (3)

وَ مِنْ رِوَايَاتِ الشَّافِعِيِّ ابْنِ الْمَغَازِلِيِّ فِي الْمَعْنَى يَرْفَعُهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ عَابِسٍ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو مَرْيَمَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ أَبُو مَرْيَمَ حَدِّثْ عَلَيْنَا بِالْحَدِيثِ الَّذِي حَدَّثْتَنِي عَنِ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ جَالِساً إِذْ مَرَّ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ الَّذِي (عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ صَاحِبُكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ آيَاتٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ) (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ )(4)

الْآيَةَ وَ ذَكَرَ السُّدِّيُّ فِي تَفْسِيرِهِ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام)

از روايات شافعى ابن مغازلى در همين معنى روايتى كه آن را از على بن عابس نقل كرده است وى گفت: من و ابو مريم، بر عبد اللَّه ابن عطا وارد شديم ابو مريم به ابن عطا گفت: براى ما روايت كن همان روايتى را كه به من از ابو جعفر(علیه السلام) نقل كردى گفت: من نزد ابو جعفر(علیه السلام) نشسته بودم كه گذر عبد اللَّه سلام به آنجا افتاد به او گفتم فداى تو شوم، اين است پسر كسى كه نزد او است علم الكتاب؟! گفت: نه و لكن آن شخص صاحب شما على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه آياتى از قرآن در باره او نازل شده است مثل آيه (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ )(5)

(أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ)(6) (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ )(7)

ص: 244


1- . المائدة آیة 35
2- . الرعد آیة 43
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص216 باب1 باب مما عند الأئمة عليهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الكتاب ح21
4- . المائدة آیة 55
5- . الرعد آیة 43
6- . هود آیة 17
7- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص49 باب نزول آية إنما وليكم الله في شأن علي ع ح43

قَوْلُهُ تَعَالَى (كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) قَالَ مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

و ديگر درباره آيت (كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(1)

محمد بن حنفيه گفت: كه آن كس على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (2) داناترین مردم به سنت پیامبر

وَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّة

و عایشه گفت: علی(علیه السلام) داناترین مردم است به سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله).(3)

قضاوتهای علی ریشه در سنت نبوی دارد

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ حُمْدُونَ الرَّوَّاسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ طَرِيفٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ:

لَا تَجِدُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقْضِي بِقَضَاءٍ إِلَّا وَجَدْتَ لَهُ أَصْلًا فِي السُّنَّةِ. قَالَ: وَ كَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَقُولُ: لَوِ اخْتَصَمَ إِلَيَّ رَجُلَانِ فَقَضَيْتُ بَيْنَهُمَا، ثُمَّ مَكَثَا أَحْوَالًا كَثِيرَةً، ثُمَّ أَتَيَانِي فِي ذَلِكَ الْأَمْرِ، لَقَضَيْتُ بَيْنَهُمَا قَضَاءً وَاحِداً، لِأَنَّ الْقَضَاءَ لَا يَحُولُ وَ لَا يَزُولُ.

ص: 245


1- . الرعد آیة 43
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 57 السابع ح9

حسن بن طریف می گوید: شنیدم که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: علی(علیه السلام) را در حال قضاوت نمی یابی جز آنکه برایش اصلی در سنت می یابی. امام(علیه السلام) فرمود: علی می فرمود: اگر دو مرد قضاوت خود را به نزد من بیاورند و میانشان قضاوت کنم، سپس مدتی طولانی صبر کنند، و در آن امر بهنزد من بازگردند در میانشان به یک نحو قضاوت می کنم زیرا قضاوت تغییر نمی یابد و متفاوت نمی گردد. (1)

به این مرد پناه ببرید

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّلَّالُ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُزَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ غُرَابٍ، عَنْ مُوسَى بْنِ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيِّ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ عِيَاضٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: مَرَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِمَلَإٍ فِيهِ سَلْمَانُ فَقَالَ لَهُمْ سَلْمَانُ: قُومُوا فَخُذُوا بِحُجْزَةِ هَذَا، فَوَ اللَّهِ لَا يُخْبِرُكُمْ بِسِرِّ نَبِيِّكُمْ(صلی الله علیه و آله) أَحَدٌ غَيْرُهُ.

عیاض از پدرش روایت می کند که علی بن ابیطالب(علیه السلام) بر جماعتی گذشت که سلمان در میان آنها بود. پس سلمان به آن گروه گفت برخیزید و به این مرد پناه ببرید. پس به خدا سوگند هیچکس جز او شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نمی گرداند. (2)

ص: 246


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح3
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح7

علم صحیح

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَسْأَلُهُعَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَيْ ءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَلْيَذْهَبِ النَّاسُ حَيْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَيْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَيْتِهِ.

زراره گويد: خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم كه مردى از اهل كوفه از آن حضرت راجع به قول امير المؤمنين(علیه السلام): هر چه خواهيد از من بپرسيد هر چه از من بپرسيد به شما خبر دهم سؤال كرد، حضرت فرمود: هيچ كس علمى ندارد جز آنچه از اميرالمؤمنين(علیه السلام) استفاده شده، مردم هر كجا خواهند بروند، به خدا علم درست جز اينجا نيست و با دست اشاره به خانه خود كرد. (1)

ص: 247


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص399 باب أنه ليس شي ء من الحق في يد الناس إلا ما خرج من عند الأئمة ع و أن كل شي ء لم يخرج من عندهم فهو باطل ح2

امیرالمومنین نشانه ای از سوی خدای عزوجل

ص: 248

خداوند علی را نشانه ای برای مردم قرار داده

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ هَمَّامٍ،

قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدِ بْنِ يَقْطِينٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَيُّوبَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ كَثِيرِ بْنِ أَبِي خَالِدٍ الرَّقِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): لَوْ لَا أَنِّي أَسْتَحْيِي مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ، مَا تَرَكْتُ عَلَيْهِ خِرْقَةًيَتَوَارَى بِهَا، وَ إِذَا أَكْمَلْتُ لَهُ الْإِيمَانَ ابْتَلَيْتُهُ بِضَعْفٍ فِي قُوَّتِهِ وَ قِلَّةٍ فِي رِزْقِهِ، فَإِنْ هُوَ جَزِعَ أَعَدْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنْ صَبَرَ بَاهَيْتُ بِهِ مَلَائِكَتِي، أَلَا وَ قَدْ جَعَلْتُ عَلِيّاً عَلَماً لِلنَّاسِ، فَمَنْ تَبِعَهُ كَانَ هَادِياً، وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ ضَالًّا، لَا يُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ.

پیامبر(صلی الله علیه و آله): خداوند بلند مرتبه می فرماید: آگاه باشید علی(علیه السلام) را نشانه ای برای مردم قرار داده ام پس هرکه از او پیروی کند هدایت یافته و هرکه او را رها کند گمراه گشته جز مومن او را دوست نمی دارد و جز منافق او را دشمن نمی دارد. (1)

علی نشانه ای برای آفریدگان

إِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنِ الْأَصَمِّ، عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ، عَنِ الْمُفَضَّلِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) جَعَلَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ، لَيْسَ بَيْنَهُمْ عَلَمٌ غَيْرُهُ، فَمَنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِ كَانَ مُؤْمِناً،

ص: 249


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح60

وَ مَنْ جَحَدَهُ كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا، وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ كَانَ مُشْرِكاً، وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهَا دَخَلَ النَّارَ.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند والا علی(علیه السلام) را نشانه ای میان خود و آفریدگانش نهاد و جز او نشانه ای میانشان نیست. هرکه به ولایت او اقرار کند مومن است و هرکه او را انکار کند کافر می گردد هرکه او را نشناسد گمراه است و هرکه با او دیگری را برافرازد مشرک است. هرکه با ولایت او بیاید وارد بهشت می شود و هرکه اورا انکار کند به دوزخ می رود. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الْخَشَّابُ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّىالْحَضْرَمِيُّ، عَنْ زُرْعَةَ، يَعْنِي ابْنَ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ رَفَعَهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) نَصَبَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ، فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا، وَ مَنْ عَدَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غَيْرِهِ كَانَ مُشْرِكاً، وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ.

مفضل بن عمر جعفی از حضرت صادق(علیه السلام) به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا خدای عزوجل علی(علیه السلام) را چون نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد که هرکه او را بشناسد، مومن است و هرکه او را انکار کند کافر است. هرکه او را نشناسد گمراه شده و هرکه او را با دیگری همسان بداند شرک ورزیده است. هرکه به دوستی او در آید به بهشت می رود و هرکه به دشمنی با او بپردازد به دوزخ روانه می شود. (2)

ص: 250


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح70
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح36

تو نشانه ی میان من و امت هستی

وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ أَيْضاً الشَّافِعِيُّ ابْنُ الْمَغَازِلِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِدُرْنُوكٍ مِنْ دَرَانِيكِ الْجَنَّةِ فَجَلَسْتُ عَلَيْهِ فَلَمَّا صِرْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي كَلَّمَنِي وَ نَاجَانِي فَمَا عَلَّمَنِي شَيْئاً إِلَّا وَ عَلَّمْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) فَهُوَ بَابُ مَدِينَةِ عِلْمِي ثُمَّ دَعَاهُ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) سِلْمُكَ سِلْمِي وَ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ أَنْتَ الْعَلَمُ بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي بَعْدِي

ابن عباس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت می کند که فرمود: جبرئیل(علیه السلام) فرشی از فرش های بهشت برایم آورد و بر آن نشستم و چون نزد پروردگارم رسیدم با من سخن گفت. و هیچ چیز به من نیاموخت مگر آنکهعلي(علیه السلام) نیز آن را دانست، بنا بر این او درب شهر علم من است سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را نزد خود فراخواند و به وی فرمود: ای علی! دوستی تو دوستی من است و جنگ با تو جنگ با من است و تو نشانه ی میان من و امت من پس از من هستی. (1)

ص: 251


1- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص77 تزويج علي ع بفاطمة ع و قول الرسول كل نسب منقطع ما خلا نسبي و عدة مناقب لعلي ح102

اطاعت از علی یعنی اطاعت از خدا و رسول

ص: 252

خداوند متعال به اطاعت از علی امر فرمودهوَ حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَّةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَاصِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي الشَّوَارِبِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ الضُّبَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سور [سَعْدُ] بْنُ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سُئِلَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ مَوْلَاكُمْ فَأَحِبُّوهُ وَ كَبِيرُكُمْ فَاتَّبِعُوهُ وَ عَالِمُكُمْ فَأَكْرِمُوهُ وَ قَائِدُكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ فَعَزِّرُوهُ وَ إِذَا دَعَاكُمْ فَأَجِيبُوهُ وَ إِذَا أَمَرَكُمْ فَأَطِيعُوهُ وَ أَحِبُّوهُ لِحُبِّي وَ أَكْرِمُوهُ لِكَرَامَتِي مَا قُلْتُ لَكُمْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَّا مَا أَمَرَنِي بِهِ رَبِّي

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي فرمود: بر شما باد ملازمت على بن ابى طالب(علیه السلام) كه او مولاى شما است دوستش داريد، و بزرگ شما است از او پيروى كنيد، و داناى شما است او را گرامى داريد، و جلودار شما است به سوى بهشت او را عزيز شماريد، و چون شما را بخواند پذيرا باشيد و چون به شما فرمان دهد فرمانش ببريد و دوستش داريد به دوستى من و گراميش داريد به كرامت من، نگفتم به شما درباره على(علیه السلام) جز آنچه را پروردگارم به من فرموده. (1)

ص: 253


1- . كنز الفوائد ج 2 ص56 فصل من روايات ابن شاذان رحمه الله ح3

بعد از من از علی اطاعت کنیدأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَصِيرُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْحَاسِبُ، قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ الْوَاسِطِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، قَالَ حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ نُصَيْرٍ الْبَحْرَانِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): يَا أَيُّهَا النَّاسُ، (اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا) قَالُوا: لِمَنِ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ بَعْدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: لِأَخِي وَ ابْنِ عَمِّي وَ وَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام). قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ: فَعَصَوْهُ وَ اللَّهِ، وَ خَالَفُوا أَمْرَهُ، وَ حَمَلُوا عَلَيْهِ السُّيُوفَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): ای مردم! پرهیزکار باشید و سخن مرا بشنوید. عرضه داشتند: ای رسول خدا! پس از تو سخن چه کسی را بشنویم و از چه کسی اطاعت کنیم؟ فرمود: از برادر و پسر عمو و جانشینم علی بن ابیطالب(علیه السلام). جابر بن عبدالله انصاری می گوید: به خدا قسم! از او سرپیچی کردند و نافرمانی اش نمودند و بر او شمشیر کشیدند. (1)

پیروی از علی پیروی از رسول خداست

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):... عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي

ص: 254


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس2 ح52

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): على(علیه السلام) نسبت به من چون خود من است طاعتش طاعت من و نافرمانيش نافرمانى منست.(1)

أَخْبَرَنَا أَبُو شُكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ حَمْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُسْتَوْفِي الْأَصْبَهَانِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي دَارِهِ أَخْبَرَنَا أَبُو عَمْرٍو عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مَنْدَةَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خُرْشِيذَ، قَوْلَهُ «حَيْلُولَةً» وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بُنِالْهَيْثَمِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ أَخْبَرَنَا أَبُو مَنْصُورٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ شُكْرَوَيْهِ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خُرْشِيذَ، قَوْلَهُ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ أَبِي لَيْلَى حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ رَاشِدٍ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي وَائِلٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِيٌّ(علیه السلام) طَاعَتُهُ طَاعَتِي، وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اطاعت از علی(علیه السلام) اطاعت از من و نافرمانی او نافرمانی از منست. (2)

علی مطیع و پیرو پیامبر

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) يَعْنِي نَفْسَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

ص: 255


1- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.
2- . الأربعون حديثا (للرازي) ص53 الحديث الخامس و العشرون

و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر(علیه السلام) در آيه (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي)(1)

منظور پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده (وَ مَنِ اتَّبَعَنِي ) كسى كه پيرو من است منظور على بن ابى طالب(علیه السلام) و آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. (2)

پیروی از علی پیروی از خدا و رسولأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ الطَّبَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ أَحْمَدَ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ الْمَعْرُوفُ بِشَبَابِ الصَّيْرَفِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا الرُّكَيْنُ بْنُ الرَّبِيعِ الْفَزَارِيُّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ قَبِيصَةَ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ خَطَبَنَا النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ فِي خُطْبَتِهِ: مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنْ بَعْدِي، فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي، وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ، أَمَرَ عَهْدَهُ إِلَيَّ رَبِّي وَ أَمَرَنِي أَنْ أُبَلِّغَكُمُوهُ، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ. قَالَ: أَمَا إِنَّكُمْ تَقُولُونَ نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ، وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمْنْ يُنَازِعُهُ حَقَّهُ، وَ يَحْمِلُ النَّاسَ عَلَى كَتِفِهِ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِّهِمْ لَنَا. قَالَ: أُمِرْتُ بِالْإِعْرَاضِ عَنْهُمْ، وَ كَفَى بِالْمَرْءِ مِنْكُمْ مَا يَجِدُ لِعَلِيٍّ فِي نَفْسِهِ.

جابر بن عبدالله انصاری: پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) برای ما خطبه خواند و از جمله فرمود: هرکه به من ایمان آورده و مرا پذیرفته باید پس از من از علی(علیه السلام) پیروی کند زیرا پیروی از او پیروی از منست و پیروی از من پیروی از خداست. پروردگارم پیمان

ص: 256


1- . یوسف آیة 108
2- . تفسير القمي ج 1 ص358 [سورة يوسف(12): الآيات 102 الى 111] .....

با او را به من فرمان داد فرمود که آن را به شما برسانم، آیا به شما رساندم؟ آنان گفتند: گواهی می دهیم که تو رساندی. حضرت فرمودند: هان شما اکنون می گویید ما گواهیم که تو آن را رساندی ولی برخی از شما درباره ی این حق با او ستیزه کرده و مردم را بر او می شورانید. حضرت فرمودند: من به رویگردان شدن از ایشان فرمان داده شده ام. و برای هریک از شما آنچه در دل نسبت به علی(علیه السلام) دارد بس است. (1)

اطاعت از علی اطاعت از خداستوَ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَيْهِمَا يَوْماً [وَ] قَدْ أَقْبَلَا فَقَالَ هَذَانِ وَ اللَّهِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا إِنَّ خَيْرَ النَّاسِ عِنْدِي وَ أَحَبَّهُمْ إِلَيَّ وَ أَكْرَمَهُمْ عَلَيَّ أَبُوكُمَا ثُمَّ أُمُّكُمَا وَ لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنِّي وَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَلَا إِنَّ أَخِي وَ خَلِيلِي وَ وَزِيرِي وَ صَفِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحَسَنُ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ [التِّسْعَةُ] مِنْ عَقِبِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) [هُمُ] الْهُدَاةُ الْمُهْتَدُونَ هُمْ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ هُمْ زِرُّ الْأَرْضِ الَّذِينَ تَسْكُنُ إِلَيْهِمُ الْأَرْضُ وَ هُمْ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُمْ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى الَّتِي (لَا انْفِصامَ لَها) وَ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَكَهَا

ص: 257


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح88

غَرِقَ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً فَرَضَ اللَّهُ فِي الْكِتَابِ طَاعَتَهُمْ وَ أَمَرَ فِيهِ بِوَلَايَتِهِمْ مَنْ أَطَاعَهُمْ (أَطاعَ اللَّهَ ) وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ ....

روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نظر به آن دو (حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)) نمود در حالى كه با هم پيش مى آمدند، و فرمود: به خدا قسم، اينان دو آقاى جوانان اهل بهشتند و پدرشان از ايشان بهتر است. بهترين مردم نزد من و محبوبترين آنان در قلب من و محترم ترين ايشان در پيشگاه من پدر شما و سپس مادرتان است. احدى نزد خداوند افضل از من و برادرم و وزيرم و جانشينم در امّتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من على بن ابى طالب(علیه السلام) نيست. بدانيد كه برادرم و دوستم و وزيرم و انتخاب شده ام و خليفه بعد از خودم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من على بن ابى طالب(علیه السلام) است. وقتى او از دنيا رفت پسرم حسن(علیه السلام) بعد از اوست. وقتى او از دنيا رفت پسرم حسين(علیه السلام) بعد از اوست. سپس امامان نُه گانه از نسل حسين(علیه السلام) خواهند بود. آنان هدايت كنندگان هدايت شده اند. آنان با حقّ و حقّ با آنان است. تا روز قيامت ايشان ازحق جدا نمى شوند و حق از ايشان جدا نمى شود. آنان مايه قوام زمين هستند كه بخاطر آنان آرام گرفته است. آنان ريسمان محكم خداوند و دستاويز مستحكم خدايند (لَا

انْفِصامَ لَها)(1) كه از هم گسیختن نخواهد داشت. آنان حجّت هاى الهى در زمين و شاهدان او بر مردم و خزانه داران علمش و معادن حكمت اويند. آنان به منزله كشتى نوح اند كه هر كه بر آن سوار شد نجات يافت و هر كه آن را رها كرد غرق شد. آنان به منزله باب حطّه در بنى اسرائيلند كه هر كه از آن داخل شد مؤمن و هر كه از آن خارج شد كافر بود. خداوند در قرآن اطاعت ايشان را واجب كرده و در آن دستور ولايت آنان را داده است. هر كه آنان را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده (أَطاعَ اللَّهَ)(2) و هر كه از آنان سرپيچى كند از خدا سرپيچى كرده است. (3)

ص: 258


1- . البقرة آیة 256
2- . النساء آیة 80
3- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص734 الحديث الحادي و العشرون[1]

يَا مَوْلَايَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ، يَا أَمِينَ اللَّهِ، يَا وَلِيَّ اللَّهِ، أَنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُنُوباً قَدْ أَثْقَلَتْ ظَهْرِي وَ مَنَعَتْنِي مِنَ الرُّقَادِ، وَ ذِكْرُهَا يُقَلْقِلُ أَحْشَائِي، وَ قَدْ هَرَبْتُ مِنْهَا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكَ عَلَى سِرِّهِ، وَ اسْتَرْعَاكَ أَمْرَ خَلْقِهِ، وَ قَرَنَ طَاعَتَكَ بِطَاعَتِهِ، وَ مُوَالاتَكَ بِمُوَالاتِهِ، كُنْ لِي إِلَى اللَّهِ شَفِيعاً، وَ مِنَ النَّارِ مُجِيراً، وَ عَلَى الدَّهْرِ ظَهِيراً.

ای مولای من و ای حجت پروردگار، ای امین سر الهی و ای ولی خدا میان من و خدا گناهانی است که بر دوشم سنگینی می کند، خواب را از چشمانم ربوده و درونم را مضطرب کرده است. پس از آنها فرار کرده و به سوی خدا و به سوی تو پناه می آورم. به آبروی کسی که تو را امین سرش و نگهبان امور خلقش قرار داده، و اطاعت و پیروی از تو را هم طراز اطاعت و پیروی از خویش نموده، واسطه ی من به بارگاهی الهی و نجات بخش من از آتش و یاور من بر سختی های روزگار باش. (1)

ص: 259


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص211 3 - زيارة اخرى لأمير المؤمنين صلوات الله عليه

امیرالمومنین هدایتگر امت

ص: 260

هرکه از تو روی گرداند گمراه شود

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ بْنِ حُبَابٍ الْأَزْدِيُّ الْخَلَّالُ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْمُزَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ الْعُرَنِيُّ، عَنْ يَحْيَى بْنِ يَعْلَى، عَنْ عُمَرَ بْنِ مُوسَى يَعْنِي الْوَجِيهِيَّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام)، عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: أَلَا إِنَّكَ الْمُبْتَلَى وَ الْمُبْتَلَي بِكَ، أَمَا إِنَّكَ الْهَادِي لِمَنِ اتَّبَعَكَ، وَ مَنْ خَالَفَ طَرِيقَتَكَ ضَلَّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِرسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: بدان که تو آزموده ای و به تو آزموده می شود. هان که تو برای کسی که از تو پیروی کند هدایتگری و هرکه از تو روی گرداند تا قیامت گمراه است. (1)

امیرالمومنین هدایت گر امت

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ فَقَالَ أَنَا الْمُنْذِرُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ أَنْتَ الْهَادِي يَا عَلِيُّ يَهْتَدِي بِكَ الْمُهْتَدُونَ مِنْ بَعْدِي.

و ديگر آيت (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(2) يعنى جز اين نيست كه تو بيم كننده و از براى هر گروهى راه نماينده، ابن عباس گويد كه: چون اين آيت نازل

ص: 261


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح16
2- . الرعد آیة 7

شد، رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر سينه مبارك نهاد و فرمود كه: من منذرم، و اشارت كرد به دست خود بر دوش امير المؤمنين(علیه السلام) و گفت: توئى هادى اى على! راه يافتگان به تو راه يافته اند. (1)

وَ عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْهَادِي وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ.حضرت باقر(علیه السلام) در باره آيه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(2) نقل كرد كه فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) منذر است و علي(علیه السلام) هادى است به خدا قسم اين آيه در باره ما خانواده است و تا قيامت راهنمايان از ما خانواده خواهند بود.(3)

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِطَهُورٍ فَلَمَّا فَرَغَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍ(علیه السلام) فَأَلْزَمَهَا يَدَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ)(4) ثُمَّ ضَمَّ يَدَهُ إِلَى صَدْرِهِ قَالَ وَ (لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(5) ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ أَصْلُ الدِّينِ وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ وَ غَايَةُ الْهُدَى وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای وضو گرفتن خود آب طلب کردند و چون از وضوء فارغ شدند دست امیرالمومنین(علیه السلام) را گرفته و به دست خود محکم چسبانیدند و گفتند (إِنَّما

أَنْتَ مُنْذِرٌ) و سپس آن دست را به سینه ی امیرالمومنین(علیه السلام) برگردانند و فرمودند (لِكُلِّ

قَوْمٍ هادٍ) سپس فرمودند: ای علی! تو اصل دین خدا و منار ایمان و نهایت هدایت و پیشوای مردمان مومن و سپید پیشانی هستی من به این مطلب درباره ی تو گواهی دهم. (6)

ص: 262


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . الرعد آیة 7
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص30 باب13 باب في أئمة آل محمد أنهم الهادون يهدون إلى ما جاء به النبي ص ح7
4- . الرعد آیة 7
5- . الرعد آیة 7
6- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص30 باب13 باب في أئمة آل محمد ع أنهم الهادون يهدون إلى ما جاء به النبي ح8

صراط مستقیم صراط علی

قَوْلِهِ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ ) يَعْنِي صِرَاطَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ

و ديگر آيت (إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ )(1) يعنى به درستى آنان كه نمي گروند به سراى آخرت از راه راست گردندگان و ميل كنندگان اند به بيابان گمراهى، راه راست مراد طريق محمد(صلی الله علیه و آله) است و آل محمد(صلی الله علیه و آله).(2)

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْمُعَاذِيُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ مِنْ أَصْلِهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْفَقِيهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي حَاتِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدَةُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا كَامِلُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): أَنْتَ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ.

سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده كه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا على! تو طريق آشكار و صراط مستقيم و سركرده مؤمنان هستى(3)

أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْمَعْمَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْفَقِيهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ، عَنِ الْيَعْقُوبِيِّ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ سَرَّهُ [مَنْ أَرَادَ] أَنْ يَجُوزَ عَلَى الصِّرَاطِ

ص: 263


1- . المومنون آیة 74
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص76 [سورة الفاتحة(1): آية 6] ح88

كَالرِّيحِ الْعَاصِفِ وَ يَلِجَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَلْيَتَوَلَّ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي وَصَاحِبِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ مَنْ سَرَّهُ [وَ مَنْ أَرَادَ] أَنْ يَلِجَ النَّارَ فَلْيَتْرُكْ وَلَايَتَهُ فَوَ عِزَّةِ رَبِّي وَ جَلَالِهِ إِنَّهُ لَبَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ، وَ إِنَّهُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ إِنَّهُ الَّذِي يَسْأَلُ اللَّهُ عَنْ وَلَايَتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

ابى جعفر الباقر(علیه السلام): رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه مشتاق است كه از پل صراط مثل باد تند پاييزى بگذرد و خود را بدون حساب به بهشت جاويدان برساند، ولايت ولىّ و وصىّ و مصاحب و خليفه من، على بن ابى طالب(علیه السلام) را پذیرفته و بر دل بسپارد. و هر كه مى خواهد در آتش جهنّم سرنگون شود، ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) را رها كند. به عزّت و جلال پروردگارم سوگند، على(علیه السلام) باب اللَّه است، هيچ كسى وارد نمى شود، مگر از آن باب، و او صراط مستقيم است، على(علیه السلام) آن كسى است كه خداوند، در روز قيامت از ولايت او سؤال خواهد كرد. (1)

قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ) هُوَ عَلِيٌّ(علیه السلام).

و ديگر آيت (أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ )(2) يعنى كسى كه وعده نيك به او داده ايم و حتماً به آن خواهد رسيد، و آن على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) الْمُؤْمِنُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ الْفَاسِقُ الْوَلِيد

درباره قول خدای عزوجل (أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ)(4) مقصود از مومن علی(علیه السلام) و منظور از فاسق ولید بن عقبه باشد.(5)

ص: 264


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص76 [سورة الفاتحة(1): آية 6] ح90
2- . القصص آیة 61
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . السجدة آیة 18
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

امیرالمومنین باب حطة و هدایت

أَنَسٌ عَنْهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بَابُ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَ مِنْهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً.

علی بن ابیطالب(علیه السلام) باب حطه است هرکه در آن وارد شود مومن و هرکه از آن خارج شود کافر است. (1)

ثُمَّ صَعِدَ الْحَسَنُ(علیه السلام) الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ جَدَّهُ فَصَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ قَال أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَابُ هُدًى فَمَنْ دَخَلَهُ اهْتَدَى وَ مَنْ خَالَفَهُ تَرَدَّى

سپس امام مجتبی(علیه السلام) به منبر رفته پس از حمد الهی و یاد جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای مردم! امیرالمومنین(علیه السلام) باب هدایت است پس هرکه در آن وارد شود هدایت شده و هرکه مخالفت کند هلاک گردد. (2)

نور هدایت گر در قیامت

قَوْلُهُ تَعَالَى (يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ أَصْحَابُه آیه (يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ )(3)

يعنى روزى كه خوار نسازد خداى تعالى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را و آنان كه گرويده اند با او نور ايشان شتابد در پيش ايشان و به اطراف ايشان بر پل صراط و به

ص: 265


1- . بحار الأنوارج 40 ص76 باب 91 جوامع مناقبه صلوات الله عليه و فيه كثير من النصوص
2- . الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة ص253 خطبة أخرى للحسن
3- . التحریم آیة 8

آن نور مردم راه برند، اين دوستان على بن ابى طالب(علیه السلام) و اصحاب او است.(1)

و ديگر آیه (يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ)(2) يعنى روزى كه خوار نسازد خداى تعالى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را و آنان كه گرويده اند با او نور ايشان شتابد در پيش ايشان و به اطراف ايشان بر پل صراط و به آن نور مردم راه برند، اينان دوستان على بن ابى طالب(علیه السلام) و اصحاب او هستند. (3)

ص: 266


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع .....
2- . التحریم آیة 8
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

همراهی با امیرالمومنین تنها راه نجات و رستگاری

ص: 267

چرا علی را تنها گذاشتند

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْمُكَتِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ دُرَيْدٍ الْأَزْدِيُّ الْعَمَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ الْفَرَجِ الرِّيَاشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو زَيْدٍ النَّحْوِيُّ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ سَأَلْتُ الْخَلِيلَ بْنَ أَحْمَدَ الْعَرُوضِيُّ فَقُلْتُ لَهُ لِمَ هَجَرَ النَّاسُ عَلِيّاً(علیه السلام)

وَ قُرْبَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُرْبَاهُ وَ مَوْضِعُهُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مَوْضِعُهُ وَ عَنَاهُ فِي الْإِسْلَامِ عَنَاهُ فَقَالَ بَهَرَ وَ اللَّهِ نُورُهُ أَنْوَارَهُمْ وَ غَلَبَهُمْ عَلَى صَفْوِ كُلِّ مَنْهَلٍ وَ النَّاسُ إِلَى أَشْكَالِهِمْ أَمْيَلُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْأَوَّلِ يَقُولُ...

ابو زيد نحوى انصارى وى مى گويد: از خليل بن احمد عروضى سؤال كرده و به او گفتم: چرا مردم از على(علیه السلام) بريده و از حضرتش جدا شدند در حالى كه نزديكيش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزديكى غير قابل انكار و موقعيّتش نزد مسلمين موقعيّت درخشان و رنج ها و زحماتش در اسلام بر همگان روشن و واضح بود؟ خليل گفت: به خدا سوگند نور على(علیه السلام) بر درخشندگى همه مسلمين فائق بوده و بر هر مرد سخىّ و جوانمردى غالب بود و اين معنا را همگانمى دانستند و براى احدى قابل انكار نبود ولى مردم به هم تركيب ها و هم شكل هاى خويش مايلند. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) كَيْفَ مَالَ النَّاسُ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ وَ قَدْ عَرَفُوا فَضْلَهُ وَ سَابِقَتَهُ وَ مَكَانَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ إِنَّمَا مَالُوا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ لِأَنَّهُ كَانَ قَدْ قَتَلَ آبَاءَهُمْ وَ أَجْدَادَهُمْ وَ أَعْمَامَهُمْ وَ أَخْوَالَهُمْ وَ أَقْرِبَاءَهُمْ

ص: 268


1- . علل الشرائع ج 1 ص145باب 121 باب العلة التي من أجلها ترك الناس عليا ع و عدلوا عنه إلى غيره مع معرفتهم بفضله ح1

الْمُحَارِبِينَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَدَداً كَثِيراً فَكَانَ حِقْدُهُمْ عَلَيْهِ لِذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ فَلَمْ يُحِبُّوا أَنْ يَتَوَلَّى عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قُلُوبِهِمْ عَلَى غَيْرِهِ مِثْلُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الْجِهَادِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِثْلُ مَا كَانَ لَهُ فَلِذَلِكَ عَدَلُوا عَنْهُ وَ مَالُوا إِلَى غَيْرِهِ

از حضرت ابى الحسن(علیه السلام) راوى مى گويد: راجع به امير المؤمنين على(علیه السلام) از آن حضرت پرسيده و عرضه داشتم: چگونه مردم از آن حضرت روى گردانده و مايل به ديگرى شده با اين كه فضل و سابقه آن حضرت و موقعيّتش نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مى دانستند؟ حضرت فرمودند: جهت روى گردانيدن مردم از آن حضرت و مايل شدن به ديگرى اين بود كه آن جناب پدران و اجداد و عموها و دايى ها و نزديكانشان را كه تعداد زيادى بوده و با خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مُحارِبه برخاسته بودند كشت لذا كينه آن حضرت در دل ايشان جاى گرفت از اين رو دوست نداشتند كه حضرتش بر آنها ولايت و سرورى داشته باشد امّا نسبت به غيرش چنين كينه اى نداشتند لا جرم

از آن حضرت عدول كرده و متمايل به غير او گرديدند. (1) همراهی با علی در زمان فتنه ها

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مَخْلَدُ بْنُ شَدَّادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي سُخَيْلَةَ، قَالَ: حَجَجْتُ أَنَا وَ سَلْمَانُ فَنَزَلْنَا بِأَبِي ذَرٍّ، فَكُنَّا عِنْدَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ، فَلَمَّا حَانَ مِنَّا خُفُوفٌ قُلْتُ: يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنِّي أَرَى أُمُوراً قَدْ حَدَّثْتَ، وَ أَنَا خَائِفٌ أَنْ يَكُونَ فِي النَّاسِ اخْتِلَافٌ، فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ، فَمَا تَأْمُرُنِي قَالَ: الْزَمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ اشْهَدْ أَنِّي

ص: 269


1- . علل الشرائع ج 1 ص146 باب121 باب العلة التي من أجلها ترك الناس عليا ع و عدلوا عنه إلى غيره مع معرفتهم بفضله ح3

سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: عَلِيٌّ(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِيقُ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْفَارُوقُ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.

ابو سخیله می گوید: من و سلمان باهم حج گذاردیم، سپس به نزد ابوذر آمدیم، پس هر آنقدر که خدا خواست در نزد او بودیم. پس هنگامی که زمان رفتن فرا رسید عرضه داشتم: ای اباذر! به درستی که من مشاهده می کنم اموری به وقوع پیوسته، و من در هراسم که در میان مردم اختلاف افتد، پس اگر این چنین شد، مرا به چه فرمان می دهی؟ اباذر گفت: همراه کتاب خدا و علی بن ابیطالب(علیه السلام) باش، گواهی می دهم که شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: علی(علیه السلام) اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولین کسی است که در قیامت دست در دست من می نهد، و او راستگوی بزرگ و جدا کننده ای است که میان حق و باطل جدایی می افکند. (1) الْحَسَنُ عَنْ أَبِي لَيْلَى الْغِفَارِيِّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَتَكُونُ مِنْ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ الْفَارُوقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به زودی بعد از من فتنه ها پیدا می شود پس همراه علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشید زیرا او جدا کننده ی بین حق و باطل است. (2)

هرکه از علی کناره گیرد گمراه شود

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ بْنِ حُبَابٍ الْأَزْدِيُّ الْخَلَّالُ بِالْكُوفَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ

ص: 270


1- . الأمالي (للطوسي) النص250 [9] المجلس التاسع ح36
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص91 فصل في أنه الصديق و الفاروق و الصدق و الصادق و المعنى بقوله سيجعل لهم الرحمن ودا

بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ الْعُرَنِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى الْأَسْلَمِيُّ، عَنْ عُمَرَ بْنِ مُوسَى، يَعْنِي الْوَجِيهِيَّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيُّ أَمَا إِنَّكَ الْمُبْتَلَى وَ الْمُبْتَلَى بِكَ، أَمَا إِنَّكَ الْهَادِي مَنِ اتَّبَعَكَ، وَ مَنْ خَالَفَ طَرِيقَتَكَ فَقَدْ ضَلَّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای علی! تو آزموده ای و به تو آزموده شود، تو هدایتگر کسی هستی که از تو پیروی کند و هرکه از تو کناره گیرد تا قیامت گمراه شده. (1) همواره با علی باش

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي شَبَحٍ أَبُو الْحَسَنِ الرَّافِقِيُّ الصُّوفِيُّ بِحَرَّانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْمُعْتَمِرِ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُعَاذٍ الْعَامِرِيُّ بِالرَّقَّةِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ، عَنْ أَبِيهِ وَ عَمِّهِ مُعَاذٌ وَ عُبَيْدُ اللَّهِ ابْنِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عَمِّهِمَا يَزِيدَ بْنِ الْأَصَمِّ، قَالَ: قَدِمَ شُقَيْرُ بْنُ شَجَرَةَ الْعَامِرِيُّ الْمَدِينَةَ، فَاسْتَأْذَنَ عَلَى خَالَتِي مَيْمُونَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ زَوْجِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ كُنْتُ عِنْدَهَا، فَقَالَتْ: ائْذَنْ لِلرَّجُلِ، فَدَخَلَ فَقَالَتْ:

مِنْ أَيْنَ أَقْبَلَ الرَّجُلُ قَالَ: مِنَ الْكُوفَةِ. قَالَتْ: فَمِنْ أَيِّ القَبَائِلِ أَنْتَ قَالَ: مِنْ بَنِي عَامِرٍ. قَالَتْ: حَيِيتَ ازْدَدْ قُرْباً، فَمَا أَقْدَمَكَ قَالَ:

يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ، رَهِبْتُ أَنْ تَكْبِسَنِي الْفِتْنَةُ لَمَّا رَأَيْتُ مِنْ اخْتِلَافِ النَّاسِ فَخَرَجْتُ. قَالَتْ: فَهَلْ كُنْتَ بَايَعْتَ عَلِيّاً(علیه السلام) قَالَ: نَعَمْ. قَالَتْ: فَارْجِعْ فَلَا تَزُولَنَّ عَنْ صَفِّهِ، فَوَ اللَّهِ مَا ضَلَّ وَ لَا ضُلَّ بِهِ. قَالَ: يَا أُمَّاهْ فَهَلْ أَنْتِ

ص: 271


1- . الأمالي (للطوسي) النص499 [18] المجلس الثامن عشر ح1

مُحَدِّثَتِي فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) بِحَدِيثٍ سَمِعْتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَتْ: اللَّهُمَّ نَعَمْ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ:

عَلِيٌّ(علیه السلام)

آيَةُ الْحَقِّ، وَ رَايَةُ الْهُدَى، عَلِيٌّ(علیه السلام) سَيْفُ اللَّهِ يَسُلُّهُ عَلَى الْكُفَّارِ وَ الْمُنَافِقِينَ، فَمَنْ أَحَبَّهُ فَبِحُبِّي أَحَبَّهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَبِبُغْضِي أَبْغَضَهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي أَوْ أَبْغَضَ عَلِيّاً(علیه السلام) لَقِيَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ لَا حُجَّةَ لَهُ.

یزید بن اصم گفت: سفیر بن شجره عامری به مدینه آمد و از خاله من میمونة بن حارث همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در وقتی که من در نزدش بودم، اجازه ی ورود خواست. خاله ام گفت: به این مرد اجازه بده. او وارد شد و خاله ام گفت: این مرد از کجا آمده است؟ او گفت: از کوفه آمده ام. خاله ام گفت: از کدام قبیله ای؟ او گفت: از بنی عامر. خاله ام گفت: شرم نکن نزدیکتر بیا. چه چیزی تورا به اینجا کشانده است؟ او گفت: ای مادر مومنان از دیدن اختلاف میان مردم ترسیدم که در فتنه بیوفتم و برایهمین از کوفه بیرون آمدم. خاله ام گفت: آیا با علی(علیه السلام) بیعت کرده ای؟ گفت: بله. خاله ام گفت: پس بازگرد و از صف او بیرون نیا. به خدا سوگند او گمراه نمی شود و گمراه نمی کند. او گفت: مادر جان آیا حدیثی درباره ی علی(علیه السلام) می گویی؟ که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده باشی؟ خاله ام گفت: البته. از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: علی(علیه السلام) نشانه ی حق و پرچم هدایت است. علی(علیه السلام) شمشیر خداست که آن را برای کافران و منافقان بیرون می آورد. پس هرکه او را دوست بدارد با محبتش به من او را دوست داشته و هرکه او را دشنمی کند با کینه اش به من علی(علیه السلام) را دشمنی کرده است و هرکه به من یا علی(علیه السلام) کینه ورزد در حالی خداوند را دیدار می کند که هیچ برهانی برای خود ندارد؟(1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ أَبُو جَعْفَرٍ الطَّبَرِيُّ قِرَاءَةً، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُمَارَةَ الْأَسَدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَةَ الْقَنَّادُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو

ص: 272


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح14

سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ، عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: شَهِدْتُ مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَوْمَ الْجَمَلِ، فَلَمَّا رَأَيْتُ عَائِشَةَ وَاقِفَةً دَخَلَنِي بَعْضُ مَا يَدْخُلُ النَّاسَ حَتَّى إِذَا كَانَ عِنْدَ الظُّهْرِ فَكَشَفَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنِّي فَقَاتَلْتُ قِتَالًا شَدِيداً. قَالَ: ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ أَتَيْتُ الْمَدِينَةَ، فَأَتَيْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)

فَسَلَّمْتُ وَ اسْتَأْذَنْتُ، فَقِيلَ: مَنْ ذَا فَقُلْتُ: سَائِلٌ. فَقَالَتْ: أَطْعِمُوا السَّائِلَ. فَقُلْتُ: إِنِّي وَ اللَّهِ لَا أَسْأَلُ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً، وَ لَكِنِّي أَبُو ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ. فَقَالَتْ: مَرْحَباً، فَقَصَصْتُ عَلَيْهَا قِصَّتِي، قَالَتْ: فَأَيْنَ كُنْتَ حِينَ طَارَتِ الْقُلُوبُ مَطَائِرَهَا قَالَ: فَقُلْتُ إِلَى أَحْسَنِ ذَلِكَ، كَشَفَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنِّي حِينَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَاتَلْتُ قِتَالًا شَدِيداً مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَتَّى فَرَغَ، قَالَتْ: أَحْسَنْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) مَعَ الْقُرْآنِ، وَ الْقُرْآنَ مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ابو ثابت غلام ابوذر گفت: در جنگ جمل با علی(علیه السلام) حاضر بودم. چون عایشه را به پا خواسته دیدم برخی از آن چه به ذهن مردم می آمد به ذهنم آمد تا آن که به هنگام ظهر خداوند آن (تردید) را از من برداشت و آنگاه جنگ سختی کردم. سپس به مدینه آمدم و به خدمت ام سلمه همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتم و سلام کرده اجازه خواستم. گفتند: کیست؟ من گفتم: سائل ام سلمه گفت: به این سائل غذا دهید. من گفتم به خدا سوگند من غذا و آشامیدنی نمی خواهم من ابو ثابت غلام ابوذرم. ام سلمه! گفت: خوش آمدی. آنگاه من حکایتم را برایش بازگو کردم. او گفت: هنگامی که قلب ها به جایگاهشان پرگشودند توجه کردی؟ من گفتم: به نیکوترین جایگاه پر گشودم. خداوند آن تردید را به هنگام ظهر برداشت و من به همراه امیرالمومنین(علیه السلام) به سختی جنگ کردم تا پایان یافت. ام سلمه گفت: آفرین از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که

ص: 273

فرمودند: همانا علی(علیه السلام) همراه قرآن و قرآن همراه علی(علیه السلام) است از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (1)

رسول خدا این گروه را نفرین کردند

أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقَطَّانُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّمَّالِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بَسَّامٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ لَيْثِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَحِبُّوا عَلِيّاً(علیه السلام)، فَإِنَّ لَحْمَهُ لَحْمِي وَ دَمَهُ دَمِي، لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً مِنْ أُمَّتِي ضَيَّعُوا فِيهِ عَهْدِي، وَ نَسُوا فِيهِ وَصِيَّتِي، مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ رسول خدا(صلی الله علیه و آله): علی(علیه السلام) را دوست بدارید. همانا گوشت او گوشت من و خون او خون منست. خداوند جماعتی از امت مرا که پیمان مرا درباره ی علی(علیه السلام) تباه ساختند و سفارش مرا فراموش کردند لعنت کند آنان در نزد خدا هیچ بهره ای ندارند. (2)

ص: 274


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح15
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح10

کسی را بر علی برتری نجویید

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الشَّرِيفُ الصَّالِحُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ الطَّبَرِيُّ الْحُسَيْنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ حَاتِمٍ، الْمَعْرُوفُ بِأَبِي بَكْرٍ النَّجَّارِ الطَّبَرِيُّ الْفَقِيهُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، قَالَ حَدَّثَنَا دَاهِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْأَحْمَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لَا تُضَادُّوا بِعَلِيٍّ(علیه السلام) أَحَداً فَتَكْفُرُوا، وَ لَا تُفَضِّلُوا عَلَيْهِ أَحَداً فَتَرْتَدُّوا.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ یک از شما با علی(علیه السلام) مخالفت نورزید که کافر می شوید و هیچ کس را بر او برتری نبخشید که مرتد می گردید. (1) هرکه از علی جدا شود از خدا و پیامبر جدا گردیده

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):... مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): هرکه از علی(علیه السلام) جدا شود، از من جدا گردیده و هرکه از من جدا شود، از خدا جدا گردیده.(2)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنِي حَبِيبُ بْنُ أَبِي الْعَالِيَةِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ، وَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ فَارَقَنِي.

ص: 275


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح6
2- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه از من جدا گردد از خدا جدا شده و هرکه از علی(علیه السلام) جدا شود از من جدا شده است. (1)

به وسیله علی امت آزمایش می شوند

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ) قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) بِكَ وَ إِنَّكَ تُخَاصَمُ فَأَعِدَّ لِلْخُصُومَةِو ديگر آيت (الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ )(2) يعنى آيا مي دانند مردمان كه گذاشته شوند به آن كه مي گويند كه گرويديم ما و ايشان مفتون نگردند و به فتنه نيفتند، و اين آيت كه نازل شد امير المؤمنين(علیه السلام) پرسيد كه: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اين چه فتنه است؟ فرمود كه: به سبب تو به آن كه با تو خصومت خواهند كرد، تو آماده شود براى خصومت. (3)

قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مِحْنَةٌ لِلْعَالَمِ، بِهِ يَمِيزُ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.

امیرالمومنین(علیه السلام) روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: علی(علیه السلام) آزمون سختی است برای کسی که او را می شناسد که خداوند به وسیله ی او منافقان را از مومنان باز می نماید. (4)

ص: 276


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح32
2- . العنکبوت آیة 2-1
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص316 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح12

قطره ای از دریای بی پایان فضائل امیرالمومنین

ص: 277

کثرت فضائل امیرالمومنین

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سَعِيدٍ الْجَبَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ نَضْرٍ [نَصْرٍ] الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ طَلْحَةَ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ نَضْرٍ عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): ...لَوْ كَانَتْ بِحَارُ الدُّنْيَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلَاماً وَ أَهْلُهَا كُتَّاباً فَكَتَبُوا مَنَاقِبَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ فَضَائِلِهِ مِنْ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ يَفْنِيَهَا مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): اگر دریاها مرکب، و درختان عالم قلم گردند، و تمامي مردم نویسنده شوند و فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابى طالب(علیه السلام) را از روزی که خداوند عزّوجل جهان را آفریده تا روزی کهآن را فانی و نابود می کند، بنویسند نمی توانند یک دهم از فضائل و مناقبی را که خدای تبارک و تعالی به او کرامت کرده بنویسند.(1)

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَوْ أَنَّ الرِّيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): اگر درختان قلم، درياها مركب و جن و انس حساب گر و نويسنده شوند، نتوانند فضائل علي بن ابي طالب(علیه السلام) را برشمارند.(2)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أُسْرِیَ بی إِلی السَّمَاءِ رَأَیتُ تَحْتَ الْعَرْشِ فَضاءً وَسیِعاً مَمْلُوّاً مِنْ نِیاقِ الْجَنَّةِ لا یرُی اَوَّلُهَا وَ لا آخِرُهَا وَ عَلَیهَا أَحْمَالٌ وَ عَلی کُلِّ

ص: 278


1- . الأمالي للصدوق ص 558 المجلس الثاني و الثمانون ح15.
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص112 باب في فضل مناقبه و ما أعده الله تعالى لمحبيه و ذكر غزارة علمه و كونه أقضى الأصحاب ح1.

نَاقَةٍ جَاریةٌ وَ زِمَامُ کُلِّ نَاقَةٍ بِیدِ غُلامٍ مِنْ غِلْمَانِ الْجَنَّةِ

وَ سَئَلْتُ عَنْ جَبْرَئیلَ(علیه السلام)

عَنْ هَذِهِ النُّوقِ وَ أَحْمَالِهَا، قَالَ: هَذه جَهَازُ إِبْنَتِکَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) إِلی دَارِ عَلیٍّ(علیه السلام) وَ قُلْتُ لَهُ مَا هَذهِ الْأَحْمَالُ فَقَالَ لاَ أَدْرِی فَقُلْتُ لَهُ أَنِخْ واحِدَةً مِنْهَا، وَ فَعَلَ وَ رَأَیتُ حِمْلَهَا مَمْلُوّاً مِنَ الْکُتُبِ کُلُّ حِمْلٍ مُشْتَمِلٌ عَلی أَلْفِ کِتَابٍ، وَ کُلُّ کِتَابٍ فِیهِ أَلْفُ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِالْمُؤمِنِینَ(علیه السلام) وَ قَرَأْتُ فَضِیلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ، وَ إِذَا کُتِبَ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ سَبْعِینَ أَلْفَ عَالَمٍ وَ فِی کُلِّ عَالَمِ سَبْعِینَ أَلْفَ بَلَدٍ وَ فِی کُلِّ بَلَدٍ سَبْعِینَ أَلْفَ مَسْجِدٍ وَ فِی کُلِّ مَسْجِدٍ سَبْعیِنَ أَلْفَ مِحْرابٍ وَ فِی کُلِّ مِحْرابٍ یُصَلّی أَمیِرُالْمُؤمِنِینَ صَلَوةَ الْجُمْعَةِ

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در شب معراج در زیر عرش پروردگار دیدم مکان بزرگی را که مملو از شتران بهشتی بود و اول و آخر آنها دیده نمی شد درحالی که حمل می کردند بارهایی را و افسار هرشتری در دست یکی از پسران بهشتی بود. از جبرئیل(علیه السلام) پرسیدم: این شترها و بارهایشان چیست؟ او گفت: اینها جهیزیه دخترت فاطمه(علیها السلام) برای خانه علی(علیه السلام) است. پرسیدم: این بارها چیست؟ جبرئیل(علیه السلام) عرضه داشت: نمی دانم. به او گفتم: یکی از اینها را باز کن. یکی را باز کرد و دیدم بار آن مملو از کتاب است هر بار شتری، شامل هزار کتاب و در هر کتابی هزار فضیلت از فضایل امیرالمومنین(علیه السلام) بود.... (1)

قَالَ سَلْمَانُ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَخْبَرْتُكُمْ بِفَضْلِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي التَّوْرَاةِ لَقَالَتْ

طَائِفَةٌ مِنْكُمْ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ أُخْرَى اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَاتِلِ سَلْمَانَ.

ص: 279


1- . مجمع النورین ص57 فصل اسماؤها و بعض فضائلها ح4

سلمان گوید: قسم به آن که جانم در دست قدرت اوست اگر شما را خبر دهم به آن فضائل علی(علیه السلام) که در تورات است هرآینه گروهی از شما گویند: البته سلمان دیوانه است، و گروهی دیگر گویند: خدایا بیامرز کشنده سلمان را.(1)

قَالَ عِكْرِمَةُ: إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مَنْقَبَةً لَوْ حَدَّثْتُ بِهَا لَنَفِدَتْ أَقْطَارُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.

عكرمه می گفت: در مناقب جليله و فضايل كثيرهﻱ على(علیه السلام) چيزهايى مى دانم، كه اقطار زمين و آسمان تاب و تحمّل شنيدن آن ها را ندارند.(2)پاداش انتشار دهندگان فضائل امیرالمومنین

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْبَصْرِيُّ عَنْ يَحْيَى الْبَصْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ الصَّادِقِينَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ... وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي

ص: 280


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص 253 فصل في ذكره ع في الكتب ح3.
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 1 ص 30 باب قول عكرمة مولى ابن عباس [في تفضيل علي ع] ح13.

اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا يُقْبَلُ إِيمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداى متعال براى برادرم على بن ابى طالب(علیه السلام) فضائل بي شمارى مقرر كرده، پس هرکه یکی از فضائل او را ذکر کند، با اعتراف بدان خدا گناهان گذشته و آينده اش را بيامرزد... و هركه يك فضيلت از او بنويسد تا آن نوشته بماند فرشتگان برايش آمرزش جويند و هركه به فضيلتى از او گوش دهد خدا گناهانى كه به گوش كرده بيامرزد و هركه به يك فضيلتش نگاه كند خدا گناهانى كه با چشم كرده بيامرزد سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نگاه بر على بن ابى طالب(علیه السلام) عبادت، يادآوريش

عبادت و ايمان بنده پذيرفته نيست جز به ولايت او و برائت از دشمنانش و صلى اللَّه على نبينا محمّد و آله اجمعين.(1)توضیح: این که می فرمایند: خدا گناهانی که در گذشته و آینده مرتکب شده می آمرزد معنایش این است که توفیق توبه به او مرحمت می کند و عاقبتش را نیکو می گرداند، از این حدیث اجازه در معصیت داده نشده زیرا معاصی، فرد گنهکار را به جایی می کشاند که از دایره

ولایت ائمه معصومین(علیهم السلام) خارج شده و نهایتا او را وارد دوزخ می کند و دلیل سخن ما این حدیث از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد.

قَالَ الرَسول(صلی الله علیه و آله): يَا عِبَادَ اللَّهِ احْذَرُوا الِانْهِمَاكَ فِي الْمَعَاصِي وَ التَّهَاوُنَ بِهَا فَإِنَّ الْمَعَاصِيَ تَسْتَوْلِي الْخِذْلَانَ عَلَى صَاحِبِهَا حَتَّى تُوقِعَهُ فِي

رَدِّ وَلَايَةِ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ دَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَا تَزَالُ أَيْضاً بِذَلِكَ حَتَّى تُوقِعَهُ فِي دَفْعِ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْإِلْحَادِ فِي دِينِ اللَّهِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای بندگان خدا! از فرو رفتن در گناهان و سبک شمردن آنان بپرهیزید، زیرا گناهان خواری و پستی را بر گنه کار چیره می سازد تا

ص: 281


1- . الأمالي للصدوق المجلس الثامن و العشرون 28 ح9.

آن که او را به ارتکاب گناهان بزرگتر مبتلا می کند، پس پیوسته نافرمانی می کند و آن را سبک می شمارد و خود را ذلیل می کند و به انجام گناهان بزرگ مبتلا می شود تا این که به مرحله انکار ولایت جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می رسد، و نبوت پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) را رد می کند، و کم کم در شقاوتش ادامه می دهد تا توحید پروردگارش را هم منکر می گردد و مُلحِدی در دین خدا می شود.(1)

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُسْتَوْرِدِ النَّخَعِيِ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ فِي سَمَاءِ الدُّنْيَا لَيَطَّلِعُونَ عَلَى الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَيْنِ وَالثَّلَاثَةِ وَ هُمْ يَذْكُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَيَقُولُونَ أَ مَا تَرَوْنَ هَؤُلَاءِ فِي قِلَّتِهِمْ، وَ كَثْرَةِ عَدُوِّهِمْ يَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَتَقُولُ الطَّائِفَةُ الْأُخْرَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.

امام صادق(علیه السلام) در حدیثی زیبا فرمودند: همانا فرشتگانی در آسمان دنیا هستند به كساني كه فضائل و مناقب آل محمد(صلی الله علیه و آله) را یادآور شده و مذاکره می نمایند، سرکشی نموده و با هم می گویند: آیا نمی بینید اینان با این که افرادشان کم است و دشمنانشان زیاد فضائل آل محمد(صلی الله علیه و آله) را بیان می نمایند. دسته ای دیگر از فرشتگان به آن ها گویند این فضل و کرم خداست که آن را به هرکه خواهد می دهد و کرم خداوند زیاد است (و این توفیقی است از ناحیه خداوند تبارک و تعالی که به بندگان خود عطا می فرماید).(2)

بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ مَا قَوْمٌ اجْتَمَعُوا يَذْكُرُونَ فَضْلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَّا هَبَطَتْ عَلَيْهِمْ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ حَتَّى تَحُفَّ بِهِم...

ص: 282


1- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص264 [سورة البقرة(2): الآيات 58 الى 62] ح32
2- . الكافي ج 8 ص334 كِتَابُ الرَّوْضَة باب حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء ح521.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث زیبایی فرمودند: هیچ گروهی گرد هم جمع نشوند که فضائل علی بن ابیطالب(علیه السلام) را یاد کنند مگر آن که فرشتگان آسمان بر آنان فرود آمده و اطراف آنان پیچیده می شوند....(1)برخی از فضائل علی از زبان رسول خدا

أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي ذَرٍّ حَدِّثْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ بِأَعْجَبِ مَا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ:... وَ هُوَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ وَجْهُهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ جَنْبُهُ الظَّاهِرُ الْيَمِينُ وَ حَبْلُهُ الْقَوِيُّ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَيْتُهُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ عَلَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ فِي بَعْثِهِ مَنْ عَرَفَهُ نَجَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ هَوَى إِلَى النَّار

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ضمن حدیثی طولانی که خلاصه ای از آن در این جا آورده شده می فرماید: علی(علیه السلام) حاکم و مدبر این امّت و گواه بر ایشان و متصدی حساب آنانست. او صاحب مقامی والاست و همان راه حق و روشن و صراط مستقیم خداوند است. مردم پس از من به وسیلهﻱ او از گمراهی هدایت شده و از کوردلی بینش و بصیرت پیدا کنند، و به وسیلهﻱ او نجات یافتگان، نجات می یابند، و به وسیلهﻱ او

از مرگ پناه برده می شوند و از ترس امان می یابند، و به وسیلهﻱ او

ص: 283


1- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي) ص189 باب حديث في ذكر فضل علي ح163

گناهان محو و ظلم و ستم دفع، و رحمت الهی نازل می گردد. او چشم بینای خداوند و گوش شنوای اوست، او زبان گویای خدا در خلقش و دست باز او به رحمت، بر بندگانست، او وجه خدا در آسمان ها و زمین و جَنب راست و آشکار اوست. او ریسمان قدرتمند خدا و دستگیره محکم اوست که هرگز از هم گسیختگی ندارد او باب خداوند است که بایستی از آن وارد شد، و خانهﻱ خداست که هر که واردش شود در امان خواهد بود. او عَلَم و پرچم خداوند بر صراط در قیامت خواهدبود، هر که او را بشناسد به سوی بهشت و هر که انکار کند به دوزخ روانه خواهد شد.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِدِينِي وَ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ بَعْدِي فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ فَإِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ أَمِيرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ نَهْيُهُ نَهْيِي وَ تَابِعُهُ تَابِعِي وَ نَاصِرُهُ نَاصِرِي وَ خَاذِلُهُ خَاذِلِي ثُمَّ قَالَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً(علیه السلام) بَعْدِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً(علیه السلام) حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ وَ مَنْ خَذَلَ عَلِيّاً(علیه السلام) خَذَلَهُ اللَّهُ يَوْمَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ وَ مَنْ نَصَرَ عَلِيّاً(علیه السلام) نَصَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ لَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ ثُمَّ قَالَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) إِمَامَا أُمَّتِي بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أُمُّهُمَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُوهُمَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ(علیه السلام) مِنْ وُلْدِي طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ

ص: 284


1- . کتاب سُلَیم بن قیس: ج2 ص861 ح46.

وَ الْمُضِيعِينَ لِحُرْمَتِهِمْ بَعْدِي (وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا) وَ نَاصِراً لِعِتْرَتِي وَ أَئِمَّةِ أُمَّتِي وَ مُنْتَقِماً مِنَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّهِمْ (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون )

امام رضا(علیه السلام) از پدران بزرگوارشان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كند كه فرمودند: هر كه دوست دارد كه به دين من متمسّك شود و پس از من در كشتى نجات سوار شود بايد كه به علي بن ابى طالب(علیه السلام) اقتدا كند و دشمنش را دشمن بدارد و دوستش را دوست بدارد كه او وصىّ من و جانشينمن بر امّتم در حيات و ممات من است، و او امام هر مسلمان و امير هر مؤمن پس از من است قول او قول من و امر او امر من و نهى او نهى من است، و پيرو او پيرو من و ياور او ياور من و فروگزار او فروگزار (واگذار و رها کننده او رها کننده) من است. سپس فرمود: هر كه از علی(علیه السلام) جدا گردد مرا نخواهد ديد و من نيز در قيامت او را نخواهم ديد، و هر كه با علي(علیه السلام) مخالفت كند خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاه او را آتش قرار داده است و آن بد جايگاهى است، و كسى كه علي(علیه السلام) را فروگزارد خداوند او را در روزى كه بر وى در آيد فرو خواهد گذاشت، و هر كه على(علیه السلام) را نصرت كند خداوند او را در روز قيامت نصرت نمايد و حجّتش را هنگام بازخواست تلقين وى فرمايد، سپس فرمود: حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) دو امام امّت من پس از پدرشان و سيّد جوانان اهل بهشت هستند و مادرشان سرور زنان عالم و پدرشان سرور اوصياء هستند، و از فرزندان حسين(علیه السلام) نُه تن امامند كه نهمين آنها قائم(علیه السلام) از فرزندان من است طاعت آنان طاعت من و معصيت ايشان معصيت من است، از منكرين فضل و ضايع كنندگان حرمت او به خدا شكايت مى كنم و خداوند بهترين ولى و ناصر براى عترتم و ائمّه امّتم مى باشد و بهترين منتقم از منكرين ايشان است (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ).(1)

ص: 285


1- . كمال الدين ج 1 ص260 باب24 باب ما روي عن النبي ص في النص على القائم ع و أنه الثاني عشر من الأئمة ح6

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ اخْذُلْ عَدُوَّهُ وَ كُنْ لَهُ وَ لِوُلْدِهِ وَ اخْلُفْهُ فِيهِمْ بِخَيْرٍ وَ بَارِكْ لَهُمْ فِيمَا تُعْطِيهِمْ وَ أَيِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ احْفَظْهُمْ حَيْثُ تَوَجَّهُوا مِنَ الْأَرْضِ وَ اجْعَلِ الْإِمَامَةَ فِيهِمْ وَ اشْكُرْ مَنْ أَطَاعَهُمْ وَ أَهْلِكْ مَنْ عَصَاهُمْ إِنَّكَ قَرِيبٌ مُجِيبٌ.و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه من ولى امر او هستم على(علیه السلام) پس از من ولى امر او خواهد بود، پروردگارا! دوست بدار هر كه على(علیه السلام) را دوست داشته و ولى خود مي شمارد، و دشمن بدار هر كه با على(علیه السلام) دشمنى كرده و در ستيز است، و يارى نما كسى را كه او را يارى كرد، و كمك نما هر كه او را مدد نمود، و خوار و بي مقدار گردان دشمن على(علیه السلام) را، و كفايت كن او و فرزندان او را، و عاقبت امرشان را ختم به خير بفرما، و در آنچه بديشان ارزانى داشتى بركت ده، و آنان را به روح القدس مؤيّد فرما، و به هر كجاى زمين كه رو كنند نگهدارشان باش، و منصب پيشوائى را در آنان قرارده، و كسانى را كه

از ايشان پيروى مى كنند جزاى نيكو عطا كن، و مخالفان و نافرمانان آنان را هلاك

گردان، به راستى كه تو نزديك و اجابت كننده اى. (1)

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):...عَلِيٌّ دَيَّانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الشَّاهِدُ عَلَيْهَا وَ الْمُتَوَلِّي لِحِسَابِهَا وَ هُوَ صَاحِبُ السَّنَامِ الْأَعْظَمِ وَ طَرِيقُ الْحَقِّ الْأَبْهَجِ وَ السَّبِيلُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ بِهِ يُهْتَدَى

بَعْدِي مِنَ الضَّلَالَةِ وَ يُبْصَرُ بِهِ مِنَ الْعَمَى بِهِ يَنْجُو النَّاجُونَ وَ يُجَارُ مِنَ الْمَوْتِ وَ يُؤْمَنُ مِنَ الْخَوْفِ وَ يُمْحَى بِهِ السَّيِّئَاتُ وَ يُدْفَعُ الضَّيْمُ وَ يُنْزَلُ الرَّحْمَةُ وَ هُوَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ

ص: 286


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح227

النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ وَجْهُهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ جَنْبُهُ الظَّاهِرُ الْيَمِينُ وَ حَبْلُهُ الْقَوِيُّ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ

بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَيْتُهُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَ عَلَمُهُ عَلَى

الصِّرَاطِ فِي بَعْثِهِ مَنْ عَرَفَهُ نَجَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ هَوَى إِلَى النَّارِ.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى فرمود: على حاكم و مدبّر اين امت و شاهد بر آنها و متصدّى حساب آنان است. اوست صاحب مقام اعظم و راه حقّ روشن است، و او صراط مستقيم خداوند است. به وسيله او بعد از من از ضلالت هدايت مى يابند و ازكوردلى ها به بينش دست مى يابند. به وسيله او نجات يابندگان نجات مى يابند، و از مرگ به او پناه برده مى شود و به وسيله او امان از ترس مى آيد. با او گناهان محو و ظلم دفع مى گردد و رحمت نازل مى شود. او چشم بيننده خداوند و گوش شنواى او و زبان گوياى او در خلقش، و دست باز او به رحمت بر بندگانش، و وجه او در آسمان ها و زمين و جنب راست و آشكار او است او طناب محكم، و ريسمان قابل اعتماد بوده كه از هم گسيختگى ندارد، و باب خداوند است كه از آن بايد وارد شد و خانه خداست كه هر كه داخل آن شود در امان خواهد بود. او عَلَم خداوند بر صراط در روز برانگيختن مردم خواهد بود. هر كه او را بشناسد به سوى بهشت نجات خواهد يافت، و هر كه او را انكار كند به سوى آتش سقوط خواهد كرد.(1)

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ [أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ] مُحَمَّدِ

بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ عُبَيْدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ نَصْرٍ الْأَنْبَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُوقٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُتْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

ص: 287


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص859 الحديث السادس و الأربعون.

يَقُولُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ دَانَتْ بِطَاعَةِ إِمَامٍ لَيْسَ مِنِّي وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي نَفْسِهَا بَرَّةً وَ لَأَرْحَمَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ دَانَتْ بِإِمَامٍ عَادِلٍ مِنِّي وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي نَفْسِهَا غَيْرَ بَرَّةٍ وَ لَا تَقِيَّةٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِي حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ زَوْجُ ابْنَتِي مِنْ ذُرِّيَّتِكَ الْأَئِمَّةُ الْمُطَهَّرُونَ فَأَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنَا

وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ لَوْلَانَا لَمْ يُخْلَقِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ لَا الْأَنْبِيَاءُ وَ لَا الْمَلَائِكَةُ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَنَحْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ نَحْنُ خَيْرُ خَلِيقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِيطِ الْأَرْضِ وَ خَيْرٌ [مِنَ] الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ كَيْفَ لَا نَكُونُ خَيْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِيدِهِ فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِيلَ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّه

كتاب محتضر: محمّد بن حنيفه گفت امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مى فرمود: خداوند فرموده است هر آينه عذابخواهم كرد هر پيروى كه معتقد به رهبرى امامى باشد كه از جانب من تعيين نشده گر چه آن رعيت در واقع خودشان اشخاص خوبى باشند و مورد محبت قرار خواهم داد هر رعيتى را كه معتقد به امامت امام عادلى كه از جانب من تعيين شده باشد...سپس به من فرمود: يا على! تو امام هستى و جانشين بعد از من جنگ تو جنگ من و صلح و سازش تو سازش من و تو پدر دو نواده من و همسر دختر من و از نژاد تو است ائمه طاهرين من سرور انبياء و تو سيد اوصيائى و من و تو از يك درختيم اگر ما نبوديم خداوند بهشت و جهنم و انبياء و ملائكه را نمى آفريد. عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! پس ما از ملائكه برتريم. فرمود: يا على! ما بهتر از تمام خلايق خدا در زمين هستيم و بهترين فرشتگان مقرب چطور از آن ها بهتر نباشيم با اينكه ما بر آن ها در معرفت و شناخت خدا و

ص: 288

توحيد سبقت گرفتيم آن ها به وسيله ما خدا را شناختند و پرستش كردند و راه را يافتند به سوى شناخت خدا. (1)

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمِّهِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ:

حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتِي وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ حُجَّتِي وَ بَابُ اللَّهِ وَ بَابِي وَ صَفِيُّ اللَّهِ وَ صَفِيِّي وَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ حَبِيبِي وَ خَلِيلُ اللَّهِ وَ خَلِيلِي وَ سَيْفُ اللَّهِ وَ سَيْفِي وَ هُوَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ وَلِيُّهُ وَلِيِّي وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّي وَ حَرْبُهُ حَرْبِي وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ زَوْجَتُهُ ابْنَتِي وَ وُلْدُهُ وُلْدِي وَ هُوَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ أُمَّتِي أَجْمَعِين رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفه خدا و خليفه من و حجت خدا و حجت من و باب خدا و باب من و برگزیده خدا و برگزیده من و حبيب خدا و حبيب من و خليل خدا و خليل من و شمشير خدا و شمشير من است. او برادر من و دوست و وزير و وصى من است دوستدار او دوست من و دشمنی با او دشمنی با من است. ولىّ او ولى من دشمن او دشمن من جنگ با او جنگ با من و صلح با او صلح با من و سخن او سخن من امر او، امر من است همسرش دختر من و فرزندش فرزند من و او سيد الوصيين و بهترين فرد امت من است. (2)

ص: 289


1- .[1] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص 157 باب ما روي عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ص عن النبي ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر ع
2- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص31 وصية أمير المؤمنين لكميل بن زياد ح2

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ بَزِيعٍ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ الْمَكِّيِّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا حُذَيْفَةُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ [عَلَيْكَ] بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الْكُفْرُ بِهِ كُفْرٌ بِاللَّهِ وَ الشِّرْكُ بِهِ شِرْكٌ بِاللَّهِ وَ الشَّكُّ فِيهِ شَكٌّ فِي اللَّهِ وَ الْإِلْحَادُ فِيهِ إِلْحَادٌ فِي اللَّهِ وَ الْإِنْكَارُ لَهُ إِنْكَارٌ لِلَّهِ وَ الْإِيمَانُ بِهِ إِيمَانٌ بِاللَّهِ لِأَنَّهُ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيُّهُ وَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ مَوْلَاهُمْ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي (لَا انْفِصامَ لَها) وَ سَيَهْلِكُ فِيهِ اثْنَانِ وَ لَا ذَنْبَ لَهُ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُقَصِّرٌ يَا حُذَيْفَةُ لَا تُفَارِقَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) فَتُفَارِقَنِي وَ لَا تُخَالِفَنَّ عَلِيّاً فَتُخَالِفَنِي إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا

مِنْهُ مَنْ أَسْخَطَهُ فَقَدْ أَسْخَطَنِي وَ مَنْ أَرْضَاهُ فَقَدْ أَرْضَانِي.

از حذيفة بن اسيد غفارى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود اى حذيفه! براستى حجت خدا بعد از من بر شما على بن ابى طالب(علیه السلام) است كفر به او كفر به خداست، شرك به او شرك به خداست، شك در او شك در خداست و الحاد در او الحاد در خداست، انكار او انكار خداست ايمان به او ايمان به خداستزيرا او برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و وصى او و امام امت او و سرور آنها است و او است حبل اللَّه المتين و عروة الوثقائى كه از هم گسیختگی ندارد و دو كس در باره او هلاك شوند و او تقصير ندارد دوست غلوّكننده و مقصر، اى حذيفه از على(علیه السلام) جدا مشو كه از من جدا شوى و با او مخالفت مكن كه مخالف من باشى على(علیه السلام) از منست و من از على(علیه السلام) هر كه خشمش آرد مرا به خشم آرد و هر كه خشنودش كند مرا خشنود كرده. (1)

ص: 290


1- . الأمالي( للصدوق) النص197 المجلس السادس و الثلاثون ح2

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتِي وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ حُجَّتِي وَ بَابُ اللَّهِ وَ بَابِي وَ صَفِيُّ اللَّهِ وَ صَفِيِّي وَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ حَبِيبِي وَ خَلِيلُ اللَّهِ وَ خَلِيلِي وَ سَيْفُ اللَّهِ وَ سَيْفِي وَ هُوَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ وَلِيُّهُ وَلِيِّي وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّي وَ حَرْبُهُ حَرْبِي وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ زَوْجَتُهُ ابْنَتِي وَ وُلْدُهُ وُلْدِي وَ هُوَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ أُمَّتِي أَجْمَعِينَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود كه على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفه خدا و خليفه من و حجت خدا و حجت من و باب خدا و باب من و صفى خدا و صفى من و حبيب خدا و حبيب من و خليل خدا و خليل من و شمشير خدا و شمشير منست و رفيق و وزير و وصى منست، دوستش دوست من و دشمنش دشمن من و جنگ با او جنگ با من و سازش با او سازش با من و گفته او گفته من و فرمانش فرمان من و همسرش دختر من و فرزندش فرزند منست و او سيد اوصياء و بهترين امت منست. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْوَلِيدِ، عَنْ شَيْخٍ مِنْ ثُمَالَةَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى امْرَأَةٍ مِنْ تَمِيمٍ عَجُوزٍ كَبِيرَةٍ، وَ هِيَ تُحَدِّثُ النَّاسَ، قُلْتُ لَهَا: يَرْحَمُكِ اللَّهُ حَدِّثِينِي عَنْ بَعْضِ فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَتْ: أُحَدِّثُكَ وَ هَذَا شَيْخٌ كَمَا تَرَى بَيْنَ يَدَيَّ قَائِمٌ. فَقُلْتُ لَهَا وَ مَنْ هَذَا فَقَالَتْ: أَبُو

ص: 291


1- . الأمالي( للصدوق) النص203 المجلس السادس و الثلاثون ح17

الْحَمْرَاءِ خَادِمُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَجَلَسْتُ إِلَيْهِ، فَلَمَّا سَمِعَ حَدِيثِي اسْتَوَى جَالِساً فَقَالَ: مَهْ. فَقُلْتُ: رَحِمَكَ اللَّهُ، حَدِّثْنِي بِمَا رَأَيْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَصْنَعُهُ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) وَ إِنَّ اللَّهَ يَسْأَلُكَ عَنْهُ. فَقَالَ: عَلَى الْخَبِيرِ سَقَطْتَ، خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَوْمَ عَرَفَةَ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ، إِنَّ اللَّهَ بَاهَى بِكُمْ فِي هَذَا الْيَوْمِ لِيَغْفِرَ لَكُمْ عَامَّةً، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ: وَ غَفَرَ لَكَ يَا عَلِيُّ خَاصَّةً. ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيُّ ادْنُ مِنِّي، فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ: إِنَّ السَّعِيدَ حَقَّ السَّعِيدِ مَنْ أَحَبَّكَ وَ أَطَاعَكَ، وَ إِنَّ الشَّقِيَّ كُلَّ الشَّقِيِّ مَنْ عَادَاكَ وَ أَبْغَضَكَ وَ نَصَبَ لَكَ، يَا عَلِيُّ، كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ، يَا عَلِيُّ، مَنْ حَارَبَكَ فَقَدْ حَارَبَنِي، وَ مَنْ حَارَبَنِي فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ، يَا عَلِيُّ، مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَ اللَّهَ فَقَدْ أَتْعَسَ اللَّهُ جَدَّهُ وَ أَدْخَلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ.

پیرمرد ثمالی گفت: من به نزد زنی از تمیمیان که بسیار پیر بود رفتم. او برای من حدیث می گفت. من به او گفتم خدا تورا بیامرزد درباره ی یکی از فضیلت های امیرالمومنین(علیه السلام) برایم حدیثی بگو. او گفت: من به تو حدیث بگوبم در حالی که این پیرمرد در برابر من ایستاده است. من گفتم: او کیست؟ گفت او ابو حمراء خدمتکار رسول خداست(صلی الله علیه و آله). من نزد او رفتم و چون سخنم را شنید، نشست و گفت: چه می گویی؟ من گفتم: خدا تو را بیامرزد از رفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با علی(علیه السلام) حدیث بگوکه خداوند در این مورد از تو خواهد پرسید. او گفت: به نزد شخصی آگاه آمده ای. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز عرفه در حالی که دست علی(علیه السلام) را گرفته بود به سوی ما آمد و فرمود: ایگروه آفریدگان همانا خداوند پاک و والا در این روز به شما مُباهات کرد تا شما را به صورت همگانی بیامرزد. سپس به علی(علیه السلام) رو کرد و به او فرمود: و تو را ای علی(علیه السلام) تنهایی آمرزید. سپس به او فرمود: علی(علیه السلام) جان نزدیکتر بیا. او نزدیک

ص: 292

رفت و حضرت فرمود: سعادتمند حقیقی کسی است که تو را دوست بدارد و از تو فرمان ببرد. و بدبخت و شقی به تمام معنا کسی است که با تو دشمنی کند، کینه ی تورا به دل گیرد و با تو جنگ کند. دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست می دارد در حالی که با تو دشمنی می کند. ای علی! هرکه با تو جنگ کند با من جنگ کرده است و هرکه با من جنگ کند با خدا جنگیده است. ای علی! هرکه با تو کینه ورزی و دشمنی کند، با من دشمنی کرده و هرکه با من دشمنی کند با خدا دشمنی کرده و هرکه با خدا دشمنی کند خدا نیک بختی او را از بین برده و او را به دوزخ می اندازد. (1)

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ السُّلَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ حَرْبُ عَلِيٍّ(علیه السلام) حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ(علیه السلام) سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ وَلِيُّ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُحُبُّ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ حِزْبُ عَلِيٍّ(علیه السلام) حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ

ص: 293


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس15 ح10

عَلِيٌّ(علیه السلام) قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): به راستى در على(علیه السلام) چند خصلت است كه اگر يكى از آنها در همه مردم بود در فضل آنها بس بود گفته او هر كه من مولاى اويم على(علیه السلام) مولاى من است و گفته او على(علیه السلام) از من چون هارونست از موسى(علیه السلام) و گفته او على(علیه السلام) از منست و من از او و گفته او على(علیه السلام) نسبت به من چون خود من است طاعتش طاعت منست و نافرمانيش نافرمانى من و گفته او جنگ با على(علیه السلام) جنگ با خداست و سازش با على(علیه السلام) سازش با خداست و گفته او دوست على(علیه السلام) دوست خداست و دشمن او دشمن خدا و گفته او على(علیه السلام) حجت خدا و خليفه او است بر بندگانش و گفته او دوستى على(علیه السلام) ايمانست و بُغض او كفر است و گفته او حزب على(علیه السلام) حزب خداست و حزب دشمنانش حزب شيطان و گفته او على(علیه السلام) با حق است و حق با او است از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من در آيند و گفته او على(علیه السلام) قسيم بهشت و دوزخ است و گفته او هر كه از على(علیه السلام) جدا شود از من جدا شده و هر كه از من جدا شود از خداى عز و جل جداست و گفته او شيعيان على(علیه السلام) همان كامجويان روز قيامتند. (1)

وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَنَسُ اسْكُبْ لِي وَضُوءاً ثُمَ قَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا أَنَسُ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكَ مِنْهَذَا الْبَابِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ قَالَ قُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ وَ كَتَمْتُهُ إِذْ جَاءَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقَالَ مَنْ هَذَا يَا أَنَسُ فَقُلْتُ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقَامَ مُسْتَبْشِراً فَاعْتَنَقَهُ ثُمَّ جَعَلَ يَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِهِ وَ يَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَلَى وَجْهِهِ فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ صَنَعْتَ شَيْئاً مَا صَنَعْتَهُ بِي قَبْلُ قَالَ وَ مَا يَمْنَعُنِي وَ أَنْتَ تُؤَدِّي عَنِّي وَ تُسْمِعُهُمْ صَوْتِي وَ

ص: 294


1- . الأمالي( للصدوق) النص89 المجلس20 العشرون ح1

تُبَيِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي وَ قَدْ رَوَاهُ الْحَافِظُ أَبُو نُعَيْمٍ فِي حِلْيَتِهِ ثُمَّ جَعَلَ يَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِهِ بِوَجْهِهِ وَ عَرَقَ وَجْهِ عَلِيٍّ بِوَجْهِه

و نيز در مناقب از انس روايت كند كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود كه: يا انس از چاه آب بكش از براى وضوى من، من كشيدم و آن حضرت وضو گرفته و دو ركعت نماز گذارد و فرمود كه: اى انس اول كسى كه بر تو درآيد از اين در او امير المؤمنين و سيد المسلمين و قايد الغر المحجلين و خاتم الوصيين است، انس گويد: كه من با خود گفتم بار خدايا چنان ساز كه از انصار يكى از اين در درآيد و اين را پنهان مي داشتم، ناگاه ديدم كه على بن ابى طالب(علیه السلام) از در درآمد آن حضرت فرمود كه: چه كس بود اى أنس؟ گفتم: على(علیه السلام) بود. پس آن حضرت برخاست چنانچه اثر استبشار از او ظاهر بود و امير المؤمنين(علیه السلام) را در بغل گرفت بعد از آن عرق جبين خود را بر جبين او ماليد و از عرق جبين او بر جبين خود رسانيد، امير المؤمنين(علیه السلام) عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) ديدم كارى را به جاى آوردى كه پيش از اين نمي كردى، فرمود كه: چه چيز مرا مانع آيد كه از اين قبيل نسبت به تو بجاى نياورم، چون تو حق تبليغ رسالت مرا به مردم خواهى رسانيد، و صوت مرا به ايشان خواهى شنوانيد، و مبين خواهى كرد اختلافى كه در ميان ايشان باشد بعد از من. (1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَدَةُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا كَامِلُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِي وَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ مُنْجِزُ عِدَاتِي وَ حَبِيبُ قَلْبِي وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ أَنْتَ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ أَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ

ص: 295


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص114 في فضل مناقبه و ما أعده الله تعالى لمحبيه و ذكر غزارة علمه و كونه أقضى الأصحاب

عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْتَ رُكْنُ الْإِيمَانِ وَ أَنْتَ مِصْبَاحُ الدُّجَى وَ أَنْتَ مَنَارُ الْهُدَى وَ أَنْتَ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِأَهْلِ الدُّنْيَا مَنْ تَبِعَكَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْكَ هَلَكَ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْتَ مَوْلَى مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا طَاهِرُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا خَبِيثُ الْوِلَادَةِ وَ مَا عَرَجَ بِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى السَّمَاءِ قَطُّ وَ كَلَّمَنِي رَبِّي إِلَّا قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) أَقْرِئْ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي السَّلَامَ وَ عَرِّفْهُ أَنَّهُ إِمَامُ أَوْلِيَائِي وَ نُورُ أَهْلِ طَاعَتِي فَهَنِيئاً لَكَ يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْكَرَامَةُ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: اى على(علیه السلام) تو صاحب حوض منى پرچمدار منى و بر آورنده وعده هاى منى دوست دل منى وارث علم منى و امانت دار مواريث پيغمبرانى توئى امين اللَّه در زمينش و حجت بر خلقش توئى ركن ايمان و چراغ هدايت و منار شب تار توئى علمى كه براى اهل دنيا برافراشتند هر كه تو را پيروى كند نجات يافته و هر كه از تو تخلف كند هلاك است توئى راه روشن توئى راه راست، توئى قائد الغر المحجلين، توئى سرور هر كه منش سرورم و من سرور هر مؤمن و مؤمنه ام دوستت ندارد جز پاكزاد و دشمنت ندارد جز بدزاد و پروردگارم هيچ گاه مرا به آسمان بالا نبرد و با من سخن نگفت جز اينكه فرمود: اى محمد(صلی الله علیه و آله) سلام مرا به على(علیه السلام) برسان و به او اعلام كن كه امام اولياء و نور اهل طاعت منست گوارا باد تو را اى على(علیه السلام) اين كرامت. (1)

ص: 296


1- . الأمالي( للصدوق) النص306 المجلس الخمسون ح14

برخی از سخنان رسول خدا خطاب به امیرالمومنین

قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِخَمْسٍ بَقِينَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ يَا عَلِيُّ بِكُمْ يُفْتَحُ هَذَا الْأَمْرُ وَ بِكُمْ يُخْتَمُ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَ (إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ) أَنْتُمْ حِزْبُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُكُمْ حِزْبُ الشَّيْطَانِ طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَكُمْ وَ وَيْلٌ لِمَنْ عَصَاكُمْ أَنْتُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ تَرَكَهَا ضَلَّ أَسْأَلُ اللَّهَ لَكُمُ الْجَنَّةَ لَا يَسْبِقُكُمْ أَحَدٌ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهَا

عبد اللَّه علوى از پدر خود از حضرت رضا(علیه السلام) و آن جناب از آباء گرام خويش از امير المؤمنين(علیه السلام) از پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرد كه فرمود: يا على! به وسيله شما اين امر افتتاح مى شود و به شما ختم مى گردد صبر و شكيبائى را پيشه گيريد عاقبت پسنديده اختصاص به پرهيزگاران دارد شما حزب خدائيد و دشمنانتان حزب شيطان خوشا به حال هرکه مطيع شما است و واى بر آنکه مخالفت با شما كند شما حجت خدا بر خلقيد و دست آويز محكم هر كه چنگ به دامن شما زند هدايت شده و هرکه شما را ترك كند گمراه شود. (1)

ص: 297


1- .[1] الأمالي للمفيد ص110 المجلس الثاني عشر ح9

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ سَادَةٌ فِي

الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ فِي الْآخِرَةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

سليمان بن مهران از حضرت صادق(علیه السلام) نقل كرد كه علي بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنين بيان كرد: يا علي! تو برادر و وارث و وصى و خليفه منى در ميان خانواده و امت من در زمان حيات و بعد از مرگم دوست دار تو دوست دار من و دشمن تو دشمن من است يا على! من و تو دو پدر اين امتيم، يا على! من و تو و ائمه از فرزندانت در دنيا سرور و در آخرت فرمانروائيم هر كه ما را بشناسد خدا را شناخته و هر كه منكر ما باشد خدا را انكار نموده. (1)

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْبَغْدَادِيُّ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ثَوَابٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ كَادِحٍ يَعْنِي أبي [أَبَا] جَعْفَرٍ الْبَجَلِيَّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ لَهِيعَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ يَعْنِي ابْنَ زِيَادٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ يَسَارٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِفَتْحِ خَيْبَرَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مِنْ

ص: 298


1- .[1] الأمالي للصدوق ص657 المجلس الرابع و التسعون ح6

أُمَّتِي مَا قَالَتِ النَّصَارَى لِلْمَسِيحِ عِيسَى بْنِ مَرْيَمَ(علیه السلام) لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْكَ وَ مِنْ فَضْلِ طَهُورِكَ يَسْتَشْفُوا بِه...

پس از فتح خیبر، به دست امیرمؤمنان علی(علیه السلام)، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روی سخن به او نمود و فرمود: ای علی! اگر نبود که گروهی از امّتمدربارهﻯ تو سخنان نصاری در حقّ عیسی بن مریم(علیه السلام) را گویند: (یعنی او را فرزند خدا خواندند و شریک او دانستند) امروز سخنی می گفتم: که بر احدی از مسلمانان نمی گذشتی مگر این که خاک پایت را به تبرّک برگیرند و با قطره های آب وضویت استشفاء جویند.(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عِلَاقَةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَقِيصَا عَنْ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَنْ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ أَنَا الْمُصْطَفَى لِلنُّبُوَّةِ وَ أَنْتَ الْمُجْتَبَى لِلْإِمَامَةِ وَ أَنَا صَاحِبُ التَّنْزِيلِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ التَّأْوِيلِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ أَبُو وُلْدِي شِيعَتُكَ شِيعَتِي وَ أَنْصَارُكَ أَنْصَارِي وَ أَوْلِيَاؤُكَ أَوْلِيَائِي وَ أَعْدَاؤُكَ أَعْدَائِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ صَاحِبِي عَلَى الْحَوْضِ غَداً وَ أَنْتَ صَاحِبِي فِي الْمَقَامِ الْمَحْمُودِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الْآخِرَةِ كَمَا أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا لَقَدْ سَعِدَ مَنْ تَوَلَّاكَ وَ شَقِيَ مَنْ عَادَاكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ بِمَحَبَّتِكَ وَ وَلَايَتِكَ وَ اللَّهِ إِنَّ أَهْلَ مَوَدَّتِكَ فِي السَّمَاءِ لَأَكْثَرُ مِنْهُمْ فِي الْأَرْضِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَمِينُ أُمَّتِي وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهَا

ص: 299


1- . الأمالي للصدوق ص96 المجلس الحادي و العشرون 21 ح1.

بَعْدِي قَوْلُكَ قَوْلِي وَ أَمْرُكَ أَمْرِي وَ طَاعَتُكَ طَاعَتِي وَ زَجْرُكَ زَجْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي وَ مَعْصِيَتُكَ مَعْصِيَتِي وَ حِزْبُكَ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ (وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون )

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على! تو برادر منى و من برادر تو، من براى نبوت برگزيده شده ام و تو براى امامت. من صاحب تنزيل هستم و تو صاحب تاويل. من و تو دو پدر اين امت هستیم. اى على! تو وصى و خليفه و وزير و وارث من و پدر دو فرزندم هستى. پیروان تو پیروان من هستند و ياران تو ياران من هستند. دوستان تو دوستان من و دشمنان تو دشمنان من هستند. اى على! در فرداى قيامت تو رفيق من بر سر حوض هستی. تو همراه من در مقام محمود هستی. توپرچمدار من در آخرت هستی همچنان که پرچمدار من در دنيا هستی. خوشبخت است هر كه تو را دوست گيرد و بدبخت است هر كه تو را دشمن دارد. به خداوندی که ذکرش مقدس است فرشتگان در آسمان به واسطه محبت و ولایت تو تقرب می جويند. به خدا دوستداران تو در آسمان بيشتر از زمين هستند. اى على! تو امين امت من و حجت خدا بر آنها بعد از من هستی. گفتار تو گفتار من است و امر تو امر من و اطاعت از تو اطاعت از من است. نکوهش تو نکوهش و سرزنش من است و نهي تو [از امری] نهى من است و نافرماني از تو نافرمانى از من است و حزب تو حزب من و حزب من حزب خدا است. (وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون)(1) و كسانى كه خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) و اهل ايمان امير المؤمنين(علیه السلام) را ولی خود بدانند پس به تحقیق حزب و لشکر خدا غالب و چيره خواهند بود. (2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَدَةُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا

ص: 300


1- . المائدة آیة 56
2- . الأمالي( للصدوق) النص332 المجلس الثالث و الخمسون ح13

كَامِلُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِي وَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ مُنْجِزُ عِدَاتِي وَ حَبِيبُ قَلْبِي وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ أَنْتَ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ أَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْتَ رُكْنُ الْإِيمَانِ وَ أَنْتَ مِصْبَاحُ الدُّجَى وَ أَنْتَ مَنَارُ الْهُدَى وَ أَنْتَ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِأَهْلِ الدُّنْيَا مَنْ تَبِعَكَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْكَ هَلَكَ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْتَ مَوْلَى مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا طَاهِرُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا خَبِيثُ الْوِلَادَةِ وَ مَا عَرَجَ بِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى السَّمَاءِ قَطُّ وَ كَلَّمَنِي رَبِّي إِلَّا قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ أَقْرِئْ عَلِيّاً(علیه السلام) مِنِّي السَّلَامَ وَ عَرِّفْهُ أَنَّهُ إِمَامُ أَوْلِيَائِي وَ نُورُ أَهْلِ طَاعَتِي فَهَنِيئاً لَكَ يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْكَرَامَةُ.رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود اى على! تو صاحب حوض منى پرچمدار منى و بر آورنده وعده هاى منى دوست دل منى وارث علم منى و امانت دار مواريث پيغمبرانى توئى امين اللَّه در زمينش و حجت بر خلقش توئى ركن ايمان و چراغ هدايت و منار شب تار توئى عَلَمى كه براى اهل دنيا برافراشتند هر كه تو را پيروى كند نجات يافته و هر كه از تو تخلف كند هلاك است توئى راه روشن توئى راه راست، توئى قائد الغر المحجلين، توئى سرور هر كه منش سرورم و من سرور هر مؤمن و مؤمنه ام دوستت ندارد جز پاكزاد و دشمنت ندارد جز بدزاد و پروردگارم هيچ گاه مرا به آسمان بالا نبرد و با من سخن نگفت جز اينكه فرمود: اى محمد(صلی الله علیه و آله) سلام مرا به على(علیه السلام) برسان و به او اعلام كن كه امام اولياء و نور اهل طاعت منست گوارا

ص: 301

باد تو را اى على! اين كرامت. (1)

حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِقُمَّ فِي رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ سَيِّدُ الصِّدِّيقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ أَنْتَ قَاضِي دَيْنِي وَ أَنْتَ مُنْجِزُ عِدَاتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمُفَارِقُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَحْجُورُ بَعْدِي أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ أُمَّتِي أَنَّ حِزْبَكَ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَ أَنَّ حِزْبَ أَعْدَائِكِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ.رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: يا على! تو حجت خدائى و تو باب (تقرّب) به خدائى، و تو راه به سوى خدائى، و توئى نبأ عظيم، و توئى صراط مستقيم حقّ، و توئى مثل اعلاى الهى، يا على! توئى امام مسلمين و امير مؤمنين، و بهترين وصيّين، و اشرف صدّيقين، يا علىّ توئى فاروق اعظم، (جداكننده حقّ از باطل) و توئى صدّيق اكبر، يا على توئى جانشين من بر امتم، و توئى اداكننده ديون من و توئى انجام دهنده وعده هاى من، يا على تو هستى كه پس از من مظلوم خواهى شد و مورد ستم قرار خواهى گرفت، يا على توئى كه پس از من از تو كناره جويند، يا على توئى كه پس از من محجور و خانه نشين گردى، خدا را گواه مي گيرم و هر كه را كه

ص: 302


1- . الأمالي( للصدوق) النص306 المجلس الخمسون ح14

حضور دارد از امّت من كه حزب تو حزب من است و حزب من حزب خداست، و حزب دشمنان تو حزب شيطان است. (1)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْبَرْقِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ الْمَرْزُبَانِ الْفَارِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ خَرَجَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ يَمْشِي فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَن:

إِمَّا أَنْ تَرْكَبَ وَ إِمَّا أَنْ تَنْصَرِفَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ تَرْكَبَ إِذَا رَكِبْتُ وَ تَمْشِيَ إِذَا مَشَيْتُ وَ تَجْلِسَ إِذَا جَلَسْتُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لَا بُدَّ لَكَ مِنَ الْقِيَامِ وَ الْقُعُودِ فِيهِ وَ مَا أَكْرَمَنِيَ اللَّهُ بِكَرَامَةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَكْرَمَكَ بِمِثْلِهَا وَ خَصَّنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ وَ جَعَلَكَ وَلِيِّي فِي ذَلِكَ تَقُومُ فِي حُدُودِهِ وَ فِي صَعْبِ أُمُورِهِ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا آمَنَ بِي مَنْ أَنْكَرَكَ وَ لَا أَقَرَّ بِي مَنْ جَحَدَكَ وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ كَفَرَ بِكَ وَ إِنَّ فَضْلَكَ لَمِنْ فَضْلِي وَ إِنَّ فَضْلِي لَكَ لَفَضْلُ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَ (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَخَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) فَفَضْلُ اللَّهِ نُبُوَّةُ نَبِيِّكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَبِذَلِكَ قَالَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الْوَلَايَةِ فَلْيَفْرَحُوا يَعْنِي الشِّيعَةَ هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ يَعْنِي مُخَالِفِيهِمْ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِيُعْبَدَ بِكَ وَ لِتُعْرَفَ بِكَ مَعَالِمُ الدِّينِ وَ يُصْلَحَ بِكَ دَارِسُ السَّبِيلِ وَ لَقَدْ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْكَ وَ لَنْ يَهْتَدِيَ إِلَى اللَّهِ مَنْ لَمْ

ص: 303


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص6 باب 30 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المنثورة ح13

يَهْتَدِ إِلَيْكَ وَ إِلَى وَلَايَتِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَ (وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى) يَعْنِي إِلَى وَلَايَتِكَ وَ لَقَدْ أَمَرَنِي رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَفْتَرِضَ مِنْ حَقِّكَ مَا أَفْتَرَضَ مِنْ حَقِّي وَ إِنَّ حَقَّكَ لَمَفْرُوضٌ عَلَى مَنْ آمَنَ بِي وَ لَوْلَاكَ لَمْ يُعْرَفْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَلْقَهُ بِوَلَايَتِكَ لَمْ يَلْقَهُ بِشَيْ ءٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ) يَعْنِي فِي وَلَايَتِكَ يَا عَلِيُ (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ )

وَ لَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ مِنْ وَلَايَتِكَ لَحَبِطَ عَمَلِي وَ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِكَ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ غَدَا سُحْقاً لَهُ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا قَوْلَ رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ إِنَّ الَّذِي أَقُولُ لَمِنَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ فِيكَ.

روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سواره بيرون شد و على(علیه السلام) همراهش پياده مي رفت فرمود: اى ابا الحسن(علیه السلام) يا سوار شو يا برگرد زيرا خدا به من دستور داده كه سوار شوى چون سوارم و پياده باشى چون پياده ام و بنشينى چون نشسته ام جز در اقامه حد الهى كه بايد در آن نشست و برخاست كنى خدا به من كرامتى نداده جز آنكه مانندش را به تو داده مرا به نبوت و رسالت مخصوص كرده و تو را در آن ولى من ساخته كه حدودش را به پا دارى و در مشكلاتش قيام كنى، بدان كه مرا به راستى مبعوث به نبوت كرده به من ايمان ندارد كسى كه منكر تو بوده و به خدا ايمان ندارد كسى كه كافر به تو باشد فضل تو از فضل منست و فضل من از خداست و آنست معنى قول خداى عز و جل (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) بدان بايد شاد باشند آن بهتر است از آنچه فراهم كنند فضل خدا نبوت پيغمبر شما و رحمتش ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) است فرمود به نبوت و ولايت بايد شاد باشند يعنى شيعه، آن بهتر است از آنچه جمع كنند يعنى مخالفين جمع كنند از اهل و مال و فرزند در دار دنيا، به خدا! يا على! تو آفريده نشدى مگر براى آنكه خدا پرستيده شود و به وسيله تو مَعالِم

ص: 304

دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، گمراهاست هركه تو را به رهبرى نپذيرفته و راه به خدا نخواهد يافت هركه تو راهنمايش نبوده و به ولايت تو اقرار نداشته و اين آيه شاهد همين معنى است (وَ

إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ) يعنى من مى آمرزم كسى را كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و اقرار به ولايت تو داشته باشد. خداوند مرا مأمور كرده كه آن حقى كه براى خودم واجب است براى تو نيز واجب بگردانم حق تو لازم است بر هرکه ايمان به من آورده باشد اگر تو نبودى دشمن خدا شناخته نمى شد هر كه خدا را بدون ولايت تو ملاقات كند با دست خالى به پيشگاه او رفته خداوند اين آيه را بر من نازل كرد (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) يعنى برسان آن دستورى كه به تو داده ايم در مورد ولايت علي(علیه السلام) (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) اگر تبليغ آن دستور را در مورد ولايت تو نمى رساندم عملم از ميان مي رفت و هر كه خدا را بدون ولايت تو ملاقات كند عملش از ميان رفته و عملش موجب فاصله او از خدا مى شود من آن چه مى گويم از جانب خدا است و آنچه مي گويم خدا در باره تو نازل كرده.(1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَ اعْتَدَى عَلَيْكَ وَ طُوبَى لِمَنْ تَبِعَكَ وَ لَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ الْمُقَاتِلُ بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ قَاتَلَكَ وَ طُوبَى لِمَنْ قَاتَلَ مَعَكَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ الَّذِي تَنْطِقُ بِكَلَامِي وَ تَتَكَلَّمُ بِلِسَانِي بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ رَدَّ عَلَيْكَ وَ طُوبَى لِمَنْ قَبِلَ كَلَامَكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ سَيِّدُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدِي وَ أَنْتَ إِمَامُهَا وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا

ص: 305


1- . الأمالي للصدوق ص 495 المجلس الرابع و السبعون ح13

مَنْ فَارَقَكَ فَارَقَنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَانَ مَعَكَ كَانَ مَعِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَصَدَّقَنِي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى أَمْرِي وَ جَاهَدَ مَعِي عَدُوِّي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعِي وَ النَّاسُ يَوْمَئِذٍ فِي غَفْلَةِ الْجَهَالَةِ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ مَعِي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَجُوزُ الصِّرَاطَ مَعِي وَ إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ عَقَبَةَ الصِّرَاطِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ حَوْضِي تَسْقِي مِنْهُ أَوْلِيَاءَكَ وَ تَذُودُ عَنْهُ أَعْدَاءَكَ وَ أَنْتَ صَاحِبِي إِذَا قُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ تُشَفِّعُ لِمُحِبِّينَا فَتُشَفَّعُ فِيهِمْ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَ بِيَدِكَ لِوَائِي وَ هُوَ لِوَاءُ الْحَمْدِ وَ هُوَ سَبْعُونَ شِقَّةً الشِّقَّةُ مِنْهُ أَوْسَعُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ شَجَرَةِ طُوبَى فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِكَ وَ أَغْصَانُهَا فِي دُورِ شِيعَتِكَ وَ مُحِبِّيكَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي مَحْمُودٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ فَضْلِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هِيَ مِنْ رِوَايَةِ مُخَالِفِيكُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَكُمْ أَ فَنَدِينُ بِهَا فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِينَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِيهَا التَّقْصِيرُ فِي أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِيحُ بِمَثَالِبِ

أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الْغُلُوَّ فِينَا كَفَّرُوا شِيعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى الْقَوْلِ بِرُبُوبِيَّتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقْصِيرَ اعْتَقَدُوهُ فِينَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ

ص: 306

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ) يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِيقَتَنَا فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ يَدِينَ بِذَلِكَ وَ يَبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُكَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَكَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.

از ابراهيم بن ابى محمود از حضرت رضا(علیه السلام) به توسط آباء امجاد خود از حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) مروى است كه آن جناب فرمود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا على(علیه السلام) توئى مظلوم بعد از من. پس واى بر كسى كه ستم كند تو را و عداوت كند مر تو را و خوشا به حال كسى كه متابعت كند تو را و ديگرى را بر تو اختيار نكند و بر نگزيند يا على(علیه السلام) توئى كه بعد از من با تو مقاتله و مجاهده كنند. پس واى بر كسى كه مقاتله و منازعه كند با تو و خوش به حال كسى كه در ركاب ظفر انتساب تو با اعداء تو مقاتله كند. ياعلى(علیه السلام) توئى كه سخن گوئى به سخن من و تكلم كنى به زبان من بعد از من پس واى بر كسى كه بر تو رد كند و خوشا به حال كسى كه سخن تو را قبول كند يا على(علیه السلام) توئى آقاى اين امت بعد از من و توئى امام اين امت و توئى خليفه من بر اين امت هر كه از تو مفارقت كند از من كناره جويد در روز قيامت و هر كه با تو باشد با من است در روز قيامت. يا على(علیه السلام) توئى اول كسى كه به من ايمان آورد و تصديق نمود مرا و توئى اول كسى كه يارى كرد مرا بر امر من و منازعه كرد با دشمنان من و توئى اول كسى كه با من نماز كرد و مردم در آن هنگام در غفلت جهالت بودند. يا على(علیه السلام) توئى اول كسى كه سر از قبر بر آورد با من و توئى اول كسى كه مبعوث شود با من در روز قيامت و توئى اول كسى كه از صراط بگذرد با من و پروردگار به عزت خود قسم ياد كرده كه احدى از آستانه صراط نگذرد مگر آنكه به سبب دوستى تو و دوستى ائمه(علیهم السلام) و اولاد تو برائت از آتش جهنم حاصل

ص: 307

كرده باشد و توئى اول كسى كه وارد شود بر حوض من و سيراب گردانى دوستداران خود را و منع كنى از آب دشمنان خود را و آب ندهى آنها را و توئى مصاحب من چون در مقام بلند و پسنديده بايستم تو شفاعت كنى دوستداران ما را و شفاعت تو در حق ايشان قبول شود و توئى اول كسى كه داخل بهشت شود و در دست تو لواء من باشد و آن لواء حمد است و هفتاد شقه دارد و هر شقه از آن وسيعتر است از آفتاب و ماه و توئى صاحب درخت طوبى در بهشت كه ريشه آن در خانه تست و شاخ هاى آن در خانه هاى شيعيان و دوستان تست. ابراهيم بن ابى محمود گويد كه به حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) نزد ما اخبارى از فضايل امير المؤمنين(علیه السلام) و فضل شما اهل بيت است و اين اخبار از روايت مخالفين شما است و ما امثال اين اخبار را از شما نشناختيم آيا به اين اخبار متدين شويم و قبول كنيم آنها را. فرمود: اى پسرابى محمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم از پدر بزرگوارش از جد بزرگوارش كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه گوش فرا دارد به سوى سخن گوينده يعنى روايتى كه او مي كند قبول كند اطاعت او را كرده است. پس اگر آن روايت كننده از خدا روايت كند اين كسى كه از براى او روايت كنند اطاعت و بندگى خدا كند و اگر از شيطان روايت كند اين شخص بندگى شيطان نموده است. پس از آن حضرت رضا(علیه السلام) فرمود اى پسر ابى محمود مخالفان ما اخبارى در فضايل ما جعل كرده اند و آن اخبار بر سه قسم باشد. يك قسم از آن اخبار اينست كه در حق ما غلو كرده اند و زياده از اندازه رفته اند (ما را نعوذ بالله خدا دانستند)

قسم دوم آنست كه در حق ما كوتاه انداخته اند و كم از اندازه رفته اند.

و قسم سوم آنست كه به عيب هاى دشمنان ما تصريح كرده اند.

پس مردم چون اخبارى كه در غلو ما جعل شده است بشنوند شيعيان ما را تكفير كنند و قول به خدا بودن ما نسبت به آنها دهند و چون بشنوند آن اخبارى كه

ص: 308

كوتاه انداخته شده به مضامين آنها در حق ما معتقد شوند و چون بشنوند آن اخبارى كه در معايب دشمنان ما جعل شده با اينكه در آن اخبار تصريح شده است به اسماء دشمنان ما اسماء ما را آورند و معايب را به اسماء ما زنند چه حقتعالى فرموده (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ )(1) و دشنام ندهيد آنان را كه مى پرستند غير خدا را و به قبايح ايشان را ياد مكنيد پس ايشان نيز در مقابل آن ناسزا گويند خداى را از روى ظلم و تجاوز از حق بيدانشى يعنى خداى را ناسزا گويند از روى جهل و نادانى پس نسبت به ما هم چنين كنند و آن معايب را به ما نسبت دهند. اى پسر ابى محمود چون ببينى كه هر طايفه از مردم به راهى روند تو با طريقه ما ملازم باش زيرا كه هر كه از ما دست بر ندارد و با ما ملازم باشد ما با او ملازم باشيم و هركه از ما مفارقت كند ما از او مفارقت كنيم و كمتر چيزى كه مرد را از دين او بيرون كند اينست كه سنگريزه را گويد دانه خرما است پس از آن متدين و معتقد شود به آن و بيزارى جويد از كسى كه او را مخالفت كند اى پسر ابى محمود حفظ كن آنچه من از براى تو حديث كردم زيرا كه جمع كردم از براى تو خير دنيا و آخرت را. (2)

بیان فضائل امیرالمومنین توسط امام مجتبی در مجلس معاویه

رُوِيَ عَنِ الشَّعْبِيِّ وَ أَبِي مِخْنَفٍ وَ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ الْمِصْرِيِ أَنَّهُمْ قَالُوا:... أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اسْتَخْلَفَهُ عَلَى الْمَدِينَةِ فِي غَزَاةِ تَبُوكَ وَ لَا سَخِطَ ذَلِكَ وَ لَا كَرَاهَةَ وَ تَكَلَّمَ فِيهِ الْمُنَافِقُونَ فَقَالَ لَا تُخْلِفْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنِّي لَمْ أَتَخَلَّفْ عَنْكَ فِي غَزْوَةٍ قَطُّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي

ص: 309


1- . الانعام آیة 108
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص303 باب 28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح63

فِي أَهْلِي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَوَلَّى اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ تَوَلَّانِي وَ مَنْ أَطَاعَنِي (فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ) وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(علیه السلام)

فَقَدْ أَحَبَّنِي ثُمَّ قَالَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا لَمْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَأَحِلُّوا حَلَالَهُ وَ حَرِّمُوا حَرَامَهُ وَ اعْمَلُوا بِمُحْكَمِهِ وَ آمِنُوا بِمُتَشَابِهِهِ وَ قُولُوا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي وَ وَالُوا مَنْ وَالاهُمْ وَ انْصُرُوهُمْ عَلَى مَنْ عَادَاهُمْ وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَزَالا فِيكُمْ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ دَعَا وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلِيّاً فَاجْتَذَبَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ اللَّهُمَّ مَنْ عَادَى عَلِيّاً(علیه السلام) فَلَا تَجْعَلْ لَهُ فِي الْأَرْضِ مَقْعَداً وَ لَا فِي السَّمَاءِ مَصْعَداً وَ اجْعَلْهُ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ النَّارِ؟ وَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیهو آله)

قَالَ لَهُ أَنْتَ الذَّائِذُ عَنْ حَوْضِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَذُودُ عَنْهُ كَمَا يَذُودُ أَحَدُكُمُ الْغَرِيبَةَ مِنْ وَسْطِ إِبِلِهِ؟ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

فَقَالَ عَلِيٌّ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ يُبْكِينِي أَنِّي أَعْلَمُ أَنَّ لَكَ فِي قُلُوبِ رِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي ضَغَائِنَ لَا يُبْدُونَهَا لَكَ حَتَّى أَتَوَلَّى عَنْكَ؟ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ بَيْتِهِ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ قَالَ إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ؟ وَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ سَلَّمُوا عَلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ فِي عَهْدِ

ص: 310

رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ حَيَاتِهِ؟ وَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ حَرَّمَ الشَّهَوَاتِ كُلَّهَا عَلَى نَفْسِهِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ) وَ كَانَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْمَنَايَا وَ عِلْمُ الْقَضَايَا وَ فَصْلُ الْكِتَابِ وَ رُسُوخُ الْعِلْمِ وَ مَنْزِلُ الْقُرْآنِ وَ كَانَ [فِي] رَهْطٍ لَا نَعْلَمُهُمْ يُتَمِّمُونَ عَشَرَةً نَبَّأَهُمُ اللَّهُ أَنَّهُمْ مُؤْمِنُونَ وَ أَنْتُمْ فِي رَهْطٍ قَرِيبٍ مِنْ عِدَّةِ أُولَئِكَ لُعِنُوا عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَشْهَدُ لَكُمْ وَ أَشْهَدُ عَلَيْكُمْ أَنَّكُمْ لُعَنَاءُ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ كُلَّكُمْ؟

در ضمن خبری طولانی امام حسن مجتبی(علیه السلام) در مجلس معاویه و در دفاع از امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: شما را به خدا قسم مي دهم: آيا مي دانيد هنگامى كه پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) متوجه جنگ تبوك شد حضرت امير را در مدينه خليفه خويشتن قرار داد، بدون اينكه غضب و كراهتى داشته باشد، آنگاه منافقين حضرت امير(علیه السلام) را براى اين موضوع سرزنش نمودند و آن بزرگوار به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: مرا در مدينه مگذار، زيرا من هرگز از تو تخلف نكرده ام. پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در جوابش فرمود: تو وصى و خليفه منى همان طور كه هارون(علیه السلام) براى موسى(علیه السلام) بود، سپسپيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) دست حضرت امير(علیه السلام) را گرفت و فرمود: ايها الناس! هر كه مرا دوست داشته باشد حقا كه خدا را دوست داشته است، هر كه على(علیه السلام) را دوست داشته باشد حقا كه مرا دوست داشته، كسى كه مرا اطاعت كند (فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ)(1)

حقا كه خدا را اطاعت نموده، هر كه على(علیه السلام) را اطاعت كند حقا كه مرا اطاعت كرده هر كه محبت مرا داشته باشد حقا كه محبت خدا را داشته و هر كه محبت على(علیه السلام) را داشته باشد حقا كه محبت مرا داشته است. سپس فرمود: شما را به

ص: 311


1- . النساء آیة 80

خدا قسم مي دهم آيا مي دانيد كه پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع فرمود: ايها الناس! من قرآن خدا را در ميان شما نهادم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد، پس حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانيد، به حكم آن عمل كنيد، به آيات متشابه آن ايمان داشته باشيد و بگوئيد: به قرآنى كه خدا بر ما نازل كرده ايمان داريم، نسبت به اهل بيت و عترت من محبت داشته باشيد! دوست بداريد كسى را كه ايشان را دوست داشته باشد، آنان را در مقابل دشمنانشان يارى نمائيد. اين قرآن و عترت من دائما در ميان شما مي باشند تا روز قيامت نزد حوض بر من وارد شوند. آنگاه در حالى كه بالاى منبر بود على بن ابى طالب(علیه السلام) را خواست و دست آن حضرت را گرفت و فرمود: بار خدايا! دوست بدار كسى را كه على(علیه السلام) را دوست دارد و دشمن بدار شخصى را كه على(علیه السلام) را دشمن بدارد، پروردگارا! كسى كه با على(علیه السلام) دشمنى كند در زمين جايگاهى برايش قرار مده و در آسمان محل بالا رفتنى به وى عطا مكن و او را در درك اسفل جهنم قرار بده!! شما را به خدا قسم مي دهم، آيا مي دانيد كه پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امير(علیه السلام) مي فرمود: تو فرداى قيامت نااهل ها را از نزدحوض من دور مي كنى آن طور كه يكى از شما شتر غريب را از ميان شتران خود دور نمايد.

شما را به خدا قسم مي دهم: آيا مي دانيد حضرت امير(علیه السلام) در آن بیماری كه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از دنيا رحلت كرد بر آن حضرت وارد شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گريست، على(علیه السلام) به پيغمبر اعظم(صلی الله علیه و آله) گفت: براى چه گريه مي كنى يا رسول اللَّه! فرمود: براى اين گريه مي كنم كه مي دانم بغض و كينه هائى از تو در دل امت من است: آنها را ظاهر نمي كنند تا موقعى كه از دست بروم.

شما را بخدا قسم مي دهم: آيا مي دانيد هنگامى كه اجل پيغمبر معظم(صلی الله علیه و آله) اسلام فرا رسيد و اهل بيت آن بزرگوار اجتماع كردند فرمود: پروردگارا! اينان اهل بيت و عترت منند، بار خدايا! دوست بدار هر كه ايشان را دوست مي دارد، آنان را بر

ص: 312

دشمنانشان نصرت بده، آنگاه فرمود: مثل اهل بيت من در ميان شما نظير كشتى نوح است، كسى كه داخل آن شود نجات پيدا مي كند و كسى كه از آن تخلف نمايد غرق خواهد شد. شما را به خدا قسم مي دهم، آيا مي دانيد اصحاب پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان حيات آن حضرت بر حضرت امير سلام و تبريك ولايت گفتند، شما را به خدا قسم مي دهم، آيا مي دانيد على بن ابى طالب(علیه السلام) در ميان اصحاب پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اول كسى بود كه كليه خواستنى ها را بر خود حرام كرد، بعد از آن آيه سوره مائده نازل شد كه مي فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)(1) اى افرادى كه ايمان آورده ايد اشياء طيب و نيكوئى كه خدا براى شما نازل كرده حرام نكنيد و سركشى هم منمائيد، زيراخدا افراد سركش را دوست ندارد. بخوريد از آن چيزهاى حلال و پاكيزه اى كه خدا براى شما مقدر نموده و از آن خدائى كه به او ايمان آورده ايد بترسيد و نزد او بود علم منايا و علم قضايا و فصل خطاب و رسوخ به علوم فراوان و همو عارف به محلّ نزول قرآن بود. على(علیه السلام) از گروهى بود كه گمان ندارم تعدادشان به ده برسد كه خدا پيامبر(صلی الله علیه و آله) را بر ايمانشان با خبر ساخت، و شما در گروهى به شمار اينان؛ ولى ملعون از زبان خود پيامبريد، پس من بر له و عليه شما شهادت مى دهم كه شما همگى از زبان خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) لعن شده ايد.... (2)

خطبه ی امام حسن بعد از شهادت امیرالمومنین

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْدِيٍّ، فِي مَنْزِلِهِ بِدَرْبِ الزَّعْفَرَانِيِّ بِبَغْدَادَ فِي الْكَرْخِ، سَنَةَ عَشْرٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ

ص: 313


1- . المائدة الآیات 87 و 88
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص273 احتجاج الحسن بن علي بن أبي طالب ع على جماعة من المنكرين لفضله و فضل أبيه من قبل بحضرة معاوية

بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ، فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ بَعْدَ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ إِمْلَاءً، فِي مَسْجِدِ بَرَاثَا، لِثَمَانٍ بَقِينَ مِنْ جُمَادَى الْأُولَى سَنَةَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ، عَنْ مَعْرُوفٍ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) بَعْدَ وَفَاةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ ذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ: خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ، وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ أَمِيرُ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ. ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ، وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخَرُونَ، لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُعْطِيهِ الرَّايَةَ فَيُقَاتِلُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنْ يَمِينِهِ، وَ مِيكَائِيلُ(علیه السلام) عَنْ يَسَارِهِ، فَمَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ، مَا تَرَكَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً إِلَّا شَيْئاً عَلَى صَبِيٍّ لَهُ، وَ مَا تَرَكَ فِي بَيْتِ الْمَالِ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ، فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ،أَرَادَ أَنْ يَشْتَرِيَ بِهَا خَادِماً لِأُمِّ كُلْثُومٍ. ثُمَّ قَالَ: مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ، قَوْلَ يُوسُفَ(علیه السلام): (وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ) أَنَا ابْنُ الْبَشِيرِ، أَنَا ابْنُ النَّذِيرِ، وَ أَنَا ابْنُ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ، وَ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ، وَ أَنَا ابْنُ الَّذِي أُرْسِلَ (رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ )(1) وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ كَانَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) يَنْزِلُ عَلَيْهِمْ وَ مِنْهُمْ كَانَ يَعْرُجُ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ، فَقَالَ فِيمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله): (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً) وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ: مَوَدَّتُنَا.

ص: 314


1- . الانبیاء آیة 107

حسین بن علی(علیه السلام) پس از وفات علی(علیه السلام) خطبه خواند و امیرالمومنین(علیه السلام) را یاد کرد و فرمود: او ختم کننده جانشینان، جانشین ختم کننده پیامبران و امیر راستگویان و شهدا و نیکوکاران بود. سپس فرمود: ای مردم! به درستی که مردی از شما جدا گردید که پیشینیان بر او برتری نیافتند و آیندگان به (جایگاه) او دست نیابند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پرچم جهاد را به او می سپرد و جبرئیل(علیه السلام) در سمت راست و میکائیل(علیه السلام) در سمت چپش قرار داشتند و باز نمی گشت تا خداوند او را پیروز گرداند. هیچ طلا و نقره ای به جای نگذاشت جز مقداری برای فرزندانش و در بیت المال نیز جز هفتصد درهم که از بخشش او افزون آمده بود، چیزی باقی نگذاشت و می خواست با آن خدمتکاری برای ام کلثوم تهیه کند. سپس فرمود: هرکه مرا شناخت که می شناسد و هرکه مرا نشناخت من حسن(علیه السلام) فرزند محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبرم. سپس این آیه را از قول حضرت یوسف(علیه السلام) تلاوت نمود (وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ)(1) من از کیش نیاکانم ابراهیم(علیه السلام)، اسحاق(علیه السلام) و یعقوب(علیه السلام) پیروی کرده ام من فرزند بشارت دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدا و چراغ روشنی بخش و فرزند کسی هستم که برای هدایت جهانیان فرستاده شد. من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنان دور ساخت و به نیکی پاکشان گردانید. من از اهل بیتی هستم که جبرئیل(علیه السلام) بر آنان فرود آمده و از آنان عروج می یافت. من از اهل بیتی هستم که خداوند محبت و ولایتشان را واجب ساخت. پس در آنچه بر محمد(صلی الله علیه و آله) فرو فرستاده فرمود: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً)(2) بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبت خویشاوندانم از شما طلب نکنم و هرکه کار نیکی انجام دهد و انجام کار نیک دوستی ما اهل بیت(علیهم السلام) است. (3)

ص: 315


1- . یوسف آیة 38
2- . الشوری آیة 23
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح39

امیرالمومنین از زبان خودش

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ غروان [غَزْوَانَ] الضَّبِّيِّ قَالَ أَخْبَرَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ إِسْحَاقَ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنَا خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ وَ أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اللَّهِ وَ أَنَا الْمُؤْتَمَنُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ وَ أَنَا إِمَامُ الْبَرِّيَّةِ بَعْدَ خَيْرِ الْخَلِيقَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ(صلی الله علیه و آله).امير المؤمنين(علیه السلام): منم حجت اللَّه خليفة اللَّه باب اللَّه منم خزانه دار علم خدا و امين سر خدا منم امام خلق پس از بهترين مردم محمد(صلی الله علیه و آله) نبى رحمت. (1)

وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَنَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْمُتَّقِينَ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَنَا الْمُتَخَتِّمُ بِالْيَمِينِ وَ الْمُعَفِّرُ لِلْجَبِينِ أَنَا الَّذِي هَاجَرْتُ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعْتُ الْبَيْعَتَيْنِ أَنَا صَاحِبُ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ أَنَا الضَّارِبُ بِالسَّيْفَيْنِ وَ الْحَامِلُ عَلَى فَرَسَيْنِ وَ أَنَا وَارِثُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعَالَمِينَ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَاتَمِ النَّبِيِّينَ أَهْلُ مُوَالاتِي مَرْحُومُونَ وَ أَهْلُ عَدَاوَتِي مَلْعُونُونَ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَثِيراً مَا يَقُولُ لِي يَا

ص: 316


1- . الأمالي( للصدوق) النص 35 المجلس التاسع ح9

عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ وَ أَنَا بَيْتُ الْحِكْمَةِ وَ أَنْتَ مِفْتَاحُهُ وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُك

ابوجعفر محمد بن علی بن حسین با اسنادی از اصبغ بن نباته نقل می کند که حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام)

روزی بر منبر کوفه فرمودند: من بهترین جانشین پیامبران و وصی برترین پیامبر خدا هستم. من امام متقیان و مولای مومنان و رهبر باتقوایان و همسر برترین بانوی عالمیان هستم. من آن کسی هستم که انگشتر را در دست راست می کنم و از خاک سجده بر پیشانی ام نشان دارم. من آن کسی هستم که دو بار هجرت کردم و دو بار بیعت نمودم. من فاتح بدر و حنین هستم و من جنگنده با دو شمشیر هستم و در جنگ ها بر مرکب ها، یکی پس از دیگری سوار می شدم و من وارث علم اولین و آخرین هستم و من حجت خداوند عزّوجلّ بر عالمیانبعد از انبیاء و پیامبران مرسل و محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران هستم. پذیرندگان ولایت من مورد رحمت هستند و دشمنان و کینه جویان با من ملعون و از رحمت به دور هستند. بسیار پیش آمده بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی! دوست داشتن تو از تقوا و بغض و دشمنی با تو از کفر و نفاق است و من سرای حکمت و فرزانگی هستم و تو کلید آن و دروغ می گوید کسی که گمان می کند که مرا دوست دارد در حالی که با تو دشمن است. (1)

مقام

امیرالمومنین در زبان امام سجاد

أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى(علیه السلام) أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ

ص: 317


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص156 عنوان صحيفة المؤمن حب علي

هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(صلی الله علیه و آله) أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ(علیه السلام) الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ(علیه السلام) أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) مِن الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَأَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)....

من فرزند علی(علیه السلام) مرتضایم. من فرزند آن بزرگ مردی هستم که با شهامت و اخلاصی وصف ناپذیرش، بینی گردنکشان شرک و بیداد را، پس از روشنگری و خیرخواهی بسیار و پس از ستیزه جویی و حق ناپذیری و زورمداری از سوی آنها به خاک مالید تا در برابر حق سر فرود آوردند و زبان به یکتایی خدا گشودند و به

ص: 318

برابری بندگان و به حقوق و آزادی و امنیت آنان اعتراف نمودند. من فرزند آن کسی هستم که در سخت ترین میدان ها و بحرانی ترین شرایط، پیشاپیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) با دشمن تجاوز کار و مغرور، قهرمانانه می رزمید، و با دو سلاح و نیزه پیکار می کرد و دوبار در راه خدا بار هجرت بست و دوبار در اوج تنهاییِ پیامبر، با او بیعت کرد و در روزهای سرنوشت ساز بدر و حنین با کفار و بیداد پیکار نمود و در همه ی این فراز و نشیب ها، لحظه ای به خدای توانا کفر نورزید و در راه حق و عدالت و آزادی و حقوق انسان ها از پا ننشست. من فرزند شایسته کردارترین ایمان آوردندگان، فرزند جانشینی راستین پیام آوران، فرزند نابود کننده ی حق ستیزان و تجاوز کاران، فرزند پیشوای حقیقی ایمان آورندگان، فرزند مایه ی روشنی دیدگان مجاهدان، فرزند زینت و زیور و آراستگی پرستشگران خدا، فرزند سالار و سرور نیایشگران با خدا، فرزند بسیار گریه کنندگان بارگاه دوست فرزند شکیباترین شکیبایان، و فرزند برترین نماز گزاران، از خاندان پیام آور پروردگار جهانیان هستم. من فرزند آن کسی هستم که جبرئیل(علیه السلام) و میکائیل(علیه السلام) او را یاری کردند، من فرزند آن کسی هستم که از حریم حرمت مردم و حقوق، امنیت و آزادی آنان دلیرانه دفاع کرد و با خشونت کیشان و بیرون رفتگان ازمرزهای دین خدا، با بیعت شکنان و قانون ستیزان و برتری جویان به پیکار برخاست. من فرزند بهترین و سرافرازترین چهره ی قریش فرزند نخستین ایمان آورنده به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فرزند نخستین پیشتاز در اسلام و ایمان، و فرزند شکننده کمر تجاوز کاران و نابود کننده شرک گرایان و بیداد پیشگان و زورمداران هستم. من فرزند آن بزرگمردی هستم که به سان تیری از تیرهای خدا بر نفاقگرایان و حق ستیزان بود و زبان حکمت و فرزانگی عبادت کنندگان راستین و پر اخلاص بارگاه خدا، یاری رسان دلیر دین و مقررات او بود، و سررشته دار دین و دولت حق، بوستان پر گل و لاله حکمت خدا بود و گنجینه ی بیکران و پایان ناپذیر علوم و

ص: 319

دانش های او. من فرزند همان پیشوای گرانقدری هستم که جوانمرد بود و بسیار سخاوتمند و بخشنده، بسیار زیبا بود و دارای سیمایی نور افشان، هوشمند بود و دنیای نیکی ها و خوبی ها، از همه ی پلیدی ها و ناپسندی ها پاک و پاکیزه بود و به همه ی ارزش ها آراسته، از سرزمین حجاز بود و خشنود به خواست خدا و مورد پسند حق. پیشگام در والایی ها و شایستگی ها بود و پیشتاز در نیکی ها، پیشوای بلند همت بود و دارای اراده ی آهنین در راه خدا، سمبل شکیبایان بود و نمونه ی پایداری در راه حق بسیار روزه دار و روزه گیر بود و پاکیزه از هر آلودگی، شب زنده دار بود و بسیار نمازگزار بارگاه خدا. من فرزند آن قهرمان بزرگی هستم که از هم پاشنده ی شیرازه ی دشمنان حق و عدالت بود و پراکنده ساز گروه ها و احزاب سرکش و حق ستیز و خود کامه. از همگان پر شهامت تر و قوی دل تر بود، و از همه ی شجاعان نامدارتر و پر صولت تر و پر صلابت تر، در برابر حق ستیزان از همه تزلزل ناپذیرتر بود و از همه پایدارتر. شیر غرنده ای بود که در گرماگرم پیکار و آن گاه که چکاچک شمشیرها و نیزه ها به هم می آمیخت، تجاوز کاران را به سان آسیاب در هم می نوردید و به سان تند باد و طوفانی که خار و خاشاک را بپراکند آنان را از هم پراکندهمی ساخت. شیر حجاز بود و شهسوار عراق سردار نامدار مکه، مدینه، خیف، منی، عقبه، بدر، و احد بود و پیشتاز بیعت رضوان و هجرت در راه خدا و در جهت خشنودی او، سالار عرب بود و شیر ژیان میدان نبرد وارث مشعر و عرفات بود و پدر گرانمایه ی دو نواده ارجمند پیامبر، حسن، حسین.... آری این بزرگمردی که پرتویی از سیمای نورافشان و سبک و سیره انسان پرور و عادلانه اش ترسیم گردید، نیای گرانقدر من امیر مومنان علی(علیه السلام)، فرزند رشید ابوطالب است. (1)

ص: 320


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 45 ص138 باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة و ما ظهر من إعجازه صلوات الله عليه في تلك الأحوال

برخی از فضائل امیرالمومنین از زبان امام باقر

وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مُعَاذٍ الرَّضَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا لُوطُ بْنُ يَحْيَى الْأَزْدِيُّ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ زَيْدٍ الْوَاقِدِيِّ، قَالَ: حَجَّ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ مَرْوَانَ سَنَةً مِنَ السِّنِينَ، وَ كَانَ قَدْ حَجَّ فِي تِلْكَ السَّنَةِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ جَعْفَرٌ فَقَالَ جَعْفَرٌ(علیه السلام) فِي بَعْضِ كَلَامِهِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ أَكْرَمَنَا بِهِ، فَنَحْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، وَ خِيَرَتُهُ مِنْ عِبَادِهِ، فَالسَّعِيدُ مَنِ اتَّبَعَنَا، وَ الشَّقِيُّ مَنْ عَادَانَا وَ خَالَفَنَا وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ يَتَوَلَّانَا وَ هُوَ يُوَالِي أَعْدَاءَنَا وَ مَنْ يَلِيهِمْ مِنْ جُلَسَائِهِمْ وَ أَصْحَابِهِمْ، فَهُوَ لَمْ يَسْمَعْ كَلَامَ رَبِّنَا وَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَأَخْبَرَ مُسَيْلَمَةُ أَخَاهُ بِمَا سَمِعَ فَلَمْ يَعْرِضْ لَنَا حَتَّى انْصَرَفَ إِلَى دِمَشْقَ، وَ انْصَرَفْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ، فَأَنْفَذَ بَرِيداً إِلَى عَامِلِ الْمَدِينَةِ بِإِشْخَاصِ أَبِي وَ إِشْخَاصِي مَعَهُ، فَأُشْخِصْنَا، فَلَمَّا وَرَدْنَا دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، ثُمَّ أَذِنَ لَنَا فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ، فَدَخَلْنَا وَ إِذَا هُوَ قَدْ قَعَدَ عَلَى سَرِيرِ الْمُلْكِ، وَ جُنْدُهُ وَ خَاصَّتُهُ وُقُوفٌ عَلَى أَرْجُلِهِمْ سِمَاطَيْنِ مُتَسَلِّحِينَ، وَ قَدْ نَصَبَ الْبِرْجَاسَ حِذَاءَهُ، وَ أَشْيَاخُ قَوْمِهِ يَرْمُونَ. فَلَمَّا دَخَلَ أَبِي وَ أَنَا خَلْفَهُ مَازَالَ يَسْتَدْنِينَا مِنْهُ حَتَّى حَاذَيْنَاهُ وَ جَلَسْنَا قَلِيلًا، فَقَالَ لِأَبِي: يَا أَبَا جَعْفَرٍ، لَوْ رَمَيْتَ مَعَ أَشْيَاخِ قَوْمِكَ الْغَرَضَ. وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَهْتِكَ بِأَبِي ظَنّاً مِنْهُ أَنَّهُ يُقَصِّرُ وَ يُخْطِئُ وَ لَا يُصِيبُ إِذَا رَمَى، فَيَشْتَفِي مِنْهُ بِذَلِكَ، فَقَالَ لَهُ: إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ عَنِ الرَّمْيِ، فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُعْفِيَنِي. فَقَالَ: وَ حَقِّ مَنْ أَعَزَّنَا بِدِينِهِ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ لَا أُعْفِيكَ. ثُمَّ أَوْمَأَ إِلَى شَيْخٍ مِنْ بَنِي

ص: 321

أُمَيَّةَ أَنْ أَعْطِهِ قَوْسَكَ.

رضه داشت آیا فزرند جعفر نیز میتواند اینگونه تیر اندازی کند؟ی را که میزد درفَتَنَاوَلَ أَبِي عِنْدَ ذَلِكَ قَوْسَ الشَّيْخِ، ثُمَّ تَنَاوَلَ مِنْهُ سَهْماً فَوَضَعَهُ فِي كَبِدِ الْقَوْسِ ثُمَّ انْتَزَعَ وَ رَمَى وَسَطَ الْغَرَضِ فَنَصَبَهُ فِيهِ، ثُمَّ رَمَى فِيهِ الثَّانِيَةَ فَشَقَّ فَوْقَ سَهْمِهِ إِلَى نَصْلِهِ، ثُمَّ تَابَعَ الرَّمْيَ حَتَّى شَقَّ تِسْعَةَ أَسْهُمٍ بَعْضُهَا فِي جَوْفِ بَعْضٍ، وَ هِشَامٌ يَضْطَرِبُ فِي مَجْلِسِهِ، فَلَمْ يَتَمَالَكْ أَنْ قَالَ: أَجَدْتَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ أَنْتَ أَرْمَى الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ، كَلَّا زَعَمْتَ أَنَّكَ قَدْ كَبِرْتَ عَنِ الرَّمْيِ. ثُمَّ أَدْرَكَتْهُ نَدَامَةٌ عَلَى مَا قَالَ. وَ كَانَ هِشَامِ لَا يُكَنِّي أَحَداً قَبْلَ أَبِي وَ لَا بَعْدَهُ فِي خِلَافَتِهِ، فَهَمَّ بِهِ وَ أَطْرَقَ إِطْرَاقَةً يَرْتَئِيُ فِيهِ رَأْياً، وَ أَبِي وَاقِفٌ بِحِذَائِهِ مُوَاجِهاً لَهُ، وَ أَنَا وَرَاءَ أَبِي. فَلَمَّا طَالَ وُقُوفُنَا بَيْنَ يَدَيْهِ غَضِبَ أَبِي فَهَمَّ بِهِ، وَ كَانَ أَبِي إِذَا غَضِبَ نَظَرَ إِلَى السَّمَاءِ نَظَرَ غَضْبَانٍ يَتَبَيَّنَ لِلنَّاظِرِ الْغَضَبُ فِي وَجْهِهِ، فَلَمَّا نَظَرَ هِشَامٌ ذَلِكَ مِنْ أَبِي قَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ، اصْعَدْ، فَصَعِدَ أَبِي إِلَى سَرِيرِهِ وَ أَنَا أَتْبَعُهُ، فَلَمَّا دَنَا مِنْ هِشَامٍ قَامَ إِلَيْهِ فَاعْتَنَقَهُ وَ أَقْعَدَهُ عَنْ يَمِينِهِ، ثُمَّ اعْتَنَقَنِي وَ أَقْعَدَنِي عَنْ يَمِينِ أَبِي، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى أَبِي بِوَجْهِهِ فَقَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ، لَا تَزَالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ تَسُودُهَا قُرَيْشٌ مَا دَامَ فِيهِمْ مِثْلُكَ، وَ لِلَّهِ دَرُّكَ، مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا الرَّمْيَ؟ وَ فِي كَمْ تَعَلَّمْتَهُ؟ فَقَالَ لَهُ أَبِي: قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَتَعَاطَوْنَهُ، فَتَعَاطَيْتُهُ أَيَّامَ حَدَاثَتِي، ثُمَّ تَرَكْتُهُ، فَلَمَّا أَرَادَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مِنِّي ذَلِكَ عُدْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ: مَا رَأَيْتُ مِثْلَ هَذَا الرَّمْيِ قَطُّ مُذْ عَقَلْتُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِي الْأَرْضِ أَحَداً يَرْمِي مِثْلَ هَذَا الرَّمْيِ، أَيْنَ رَمْيُ جَعْفَرٍ مِنْ رَمْيِكَ؟ فَقَالَ: إِنَّا نَحْنُ نَتَوَارَثُ الْكَمَالَ وَ التَّمَامَ اللَّذَيْنِ أَنْزَلَهُمَا اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ فِي قَوْلِهِ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً) وَ الْأَرْضُ لَا تَخْلُو مِمَّنْ يَكْمُلُ هَذِهِ الْأُمُورَ الَّتِي يُقَصِّرُ عَنْهَا غَيْرُنَا.

ص: 322

قَالَ: فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ مِنْ أَبِي انْقَلَبَتْ عَيْنُهُ الْيُمْنَى فَاحْوَلَّتْ وَ احْمَرَّ وَجْهُهُ، وَ كَانَ ذَلِكَ عَلَامَةُ غَضَبِهِ إِذَا غَضِبَ، ثُمَّ أَطْرَقَ هُنَيْئَةً، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِي: أَ لَسْنَا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ نَسَبُنَا وَ نَسَبُكُمْ وَاحِدٌ؟ فَقَالَ أَبِي: نَحْنُ كَذَلِكَ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) اخْتَصَّنَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّهِ وَ خَالِصِ عِلْمِهِ، بِمَا لَمْ يَخْتَصَّ أَحَداً بِهِ غَيْرَنَا. فَقَالَ: أَلَيْسَ اللَّهُ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) مِنْ شَجَرَةِ عَبْدِ مَنَافٍ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، أَبْيَضِهَا وَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا، مِنْ أَيْنَ وَرِثْتُمْ مَا لَيْسَ لِغَيْرِكُمْ؟ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَبْعُوثٌ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَى) (وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، فَمَنْ أَيْنَ وَرِثْتُمْ هَذَا الْعِلْمَ وَ لَيْسَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) نَبِيٌّ وَ لَا أَنْتُمْ أَنْبِيَاءُ؟ فَقَالَ: مِنْ قَوْلِهِ (تَعَالَى) لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله) (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ) فَالَّذِي أَبْدَاهُ فَهُوَ لِلنَّاسِ كَافَّةً، وَ الَّذِي لَمْ يُحَرِّكُ بِهِ لِسَانَهُ، أَمَرَ اللَّهُ (تَعَالَى) أَنْ يَخُصَّنَا بِهِ مِنْ دُونِ غَيْرِنَا. فَلِذَلِكَ كَانَ يُنَاجِي أَخَاهُ عَلِيّاً مِنْ دُونِ أَصْحَابِهِ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِكَ قُرْآناً فِي قَوْلِهِ (تَعَالَى) (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ: سَأَلْتُ اللَّهَ (تَعَالَى) أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ يَا عَلِيُّ فَلِذَلِكَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بِالْكُوفَةِ: عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يَفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ، خَصَّهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ مَكْنُونِ عِلْمِهِ مَا خَصَّهُ اللَّهُ بِهِ، فَصَارَ إِلَيْنَا وَ تَوَارَثْنَاهُ مِنْ دُونِ قَوْمِنَا. فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: إِنَّ عَلِيّاً كَانَ يَدَّعِي عِلْمَ الْغَيْبِ، وَ اللَّهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَيْنَ ادَّعَى ذَلِكَ؟ فَقَالَ أَبِي: إِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ذِكْرُهُ) أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ كِتَاباً بَيَّنَ فِيهِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فِي قَوْلِهِ (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى

ص: 323

لِلْمُسْلِمِينَ ) وَ فِي قَوْلِهِ (كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ ) وَ فِي قَوْلِهِ (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ) وَ فِي قَوْلِهِ (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ) وَ أَوْحَى اللَّهُ (تَعَالَى) إِلَى نَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ لَا يُبْقِيَ فِي غَيْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَكْنُونِ عِلْمِهِ شَيْئاً إِلَّا يُنَاجِي بِهِ عَلِيّاً(علیه السلام) فَأَمَرَهُ أَنْ يُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ يَتَوَلَّى غُسْلَهُ وَ تَكْفِينَهُ وَ تَحْنِيطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: حَرَامٌ عَلَى أَصْحَابِي وَ أَهْلِي أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى عَوْرَتِي غَيْرَ أَخِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، لَهُ مَا لِي وَ عَلَيْهِ مَا عَلَيَّ، وَ هُوَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزٌ مَوْعِدِي. ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ. وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِيلُ الْقُرْآنِ بِكَمَالِهِوَ تَمَامِهِ إِلَّا عِنْدَ عَلِيٍّ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ: أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ، أَيْ هُوَ قَاضِيكُمْ. وَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: لَوْ لَا عَلِيٌّ(علیه السلام) لَهَلَكَ

عُمَرُ أَ فَيَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ يَجْحَدُ غَيْرُهُ؟!

عمارة بن زيد واقدى گويد: هشام بن عبد الملك در يكى از سال ها براى حج به مكه آمد و در آن سال محمد بن على باقر(علیه السلام) و فرزندش جعفر بن محمد(علیه السلام) هم به حج آمده بودند، جعفر بن محمد(علیه السلام) در يكى از سخنانش فرموده بودند. ستايش خداوندى را سزاست كه محمد(صلی الله علیه و آله) را به حق خلعت نبوت داد و ما را به وسيله او گرامى نمود، ما برگزيدگان مخلوقات و بهترين بندگان او مى باشيم، خوشبخت كسى است كه از ما پيروى كند و بدبخت و شقى آن است كه از ما دورى نمايد و با ما به مخالفت برخيزد. در ميان مردم كسانى هستند كه مى گويند ما را دوست مى دارند و محبت ما را در دل خود دارند، در حالى كه همين گونه مردمان مدعى محبت ما با دشمنان ما هم ارتباط دارند و آنها را دوست مى دارند، آنها با كسانى كه با ما دشمن

ص: 324

مى باشند هم نشينى مى كنند و با ياران دشمنان ما رفت و آمد دارند، آنها هرگز كلام خدا را نشنيده اند و به آن عمل نكرده اند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مسلمة بن عبد الملك جريان را به برادرش گفت او هم چيزى به ما نگفت و به طرف شام رفت و ما هم به طرف مدينه برگشتيم، چندى نگذشت كه پيامى به عامل مدينه رسيد و هشام دستور داده بود كه من و پدرم را به طرف شام روانه كنند. عامل مدينه هم ما را روانه شام كرد و من همراه پدرم وارد دمشق شديم، هشام سه روز ما را معطل كرد و به ما اذن ورود نداد، روز چهارم ما را نزد هشام بردند، مشاهده كرديم او روى تخت سلطنت نشسته و سربازان و نزديكانش پيرامون او را گرفته اند و همگان مسلح و در حال قيام مى باشند، در وسط تالار هدفىگذاشته بودند كه بزرگان قومش به سوی آن تيراندازى مى كردند. ما به اتفاق پدر وارد بر هشام شديم، پدرم قبل از من حركت مى كرد و من هم دنبالش مى رفتم، تا آن گاه كه در مقابلش قرار گرفتيم هشام متوجه پدرم شد و عرضه داشت: اى محمد! تو هم تيراندازى كن و با پيرمردان قومت همراهى نما. او گمان مى كرد پدرم نخواهد توانست هدف گيرى كند و بدين وسيله او را تحقير کرده و استهزاء نمايد و انتقام خود را بگيرد و دلش را آرام كند، پدرم فرمود: من پير شده ام و از تيراندازى باز مانده ام بهتر است از من درگذريد، هشام عرضه داشت: به حق آن كسى كه ما را به دين او عزت داد و به حق محمد(صلی الله علیه و آله) شما را آزاد نخواهم گذاشت بايد تيراندازى كنى. بعد از آن به يكى از شيوخ بنى اميه گفت: کمان خود را به او بدهيد تا تيراندازى كند، پدرم كمان را از او گرفت و تيرى برداشت در كمان نهاد و آن را رها كرد و تير درست در وسط هدف نشست، سپس تير دوم را زد که به انتهای چوب تير اول برخورد کرد و آن را شكافت تا به نوک پیکان آن رسید به همین شکل نُه تير پشت سر هم به هدف زد كه هریک تير قبلى را می شكافت و در يك ديگر داخل می شد. هشام حالش دگرگون شد و مضطرب گرديد و گفت: يا ابا

ص: 325

جعفر نيكو هدف گيرى كردى و تو امروز تيراندازترين عرب و عجم مى باشى، تو گفتى من پير شده ام و توانائى ندارم تيراندازى كنم، بعد از آن از گفته اش پشيمان شد، هشام در خلافت خود كسى را با كنيه خطاب نمى كرد و فقط پدرم را با كنيه صدا زد. هشام مدتى سر بر زمين دوخت و ما هم در مقابل او قرار داشتيم، پدرم جلو و من هم دنبالش بودم....سپس هشام خطاب به پدرم عرضه داشت: اى محمد! بالا بيا، پدرم بالاى تخت او رفت و من هم دنبالش رفتم، وقتى كه نزديك هشام رسيد از جايش برخاست و او را در آغوش گرفت و در جانب راست خود نشانيد و بعد هم مرا در آغوش گرفت و در طرف راست پدرم نشانيد. بعد از آن متوجه پدرم شد و عرضهداشت: اى محمد! قرشيان بر عرب و عجم حكومت خواهند كرد مادامى كه مانند شما در ميان آنها باشند، خداوند تو را سلامتى بدهد اين تيراندازى را از كه آموختى و در چه مدت آن را فرا گرفتى. حضرت فرمود: خودت مى دانى كه اهل مدينه به تيراندازى عادت دارند و من هم در جوانى به اين كار مشغول بودم و بعد آن را ترك كردم اينك كه از من خواستى من هم بار ديگر تيراندازى كردم هشام گفت: من از هنگامى كه به سن رشد رسيده ام چنين تيراندازى نديده ام و گمان نمى كنم در روى زمين چنين تيراندازى باشد. هشام گفت: جعفر هم مانند شما تيراندازى مى كنند فرمودند: ما از اجدادمان كمال و تمام امتيازاتى كه در اين آيه خدا نازل نموده (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)(1) به ارث برده ايم جهان خالى از حجتى كه قدرت بر انجام امور شگفت انگيز داشته باشد نيست چنان قدرتى به غير ما خانواده داده نشده. حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هشام وقتى اين سخنان را از پدرم شنيد چشم راست او برگشت و صورتش قرمز شد. اين برگشتن چشم و قرمزى صورت علامت خشم او بود قدرى سر به زير انداخت. سپس سر بلند نموده عرضه داشت: مگر من و شما هر دو از فرزندان عبد مناف نيستيم مگر داراى يك نژاد

ص: 326


1- . المائدة آیة 3

نيستيم؟ پدرم فرمود: چرا ما نيز از همان نژاديم ولى خداوند از خزانه غيب خود به ما امتيازهايى داده كه به هيچ كس نداده. هشام عرضه داشت: مگر خداوند محمد(صلی الله علیه و آله) را از نژاد عبد مناف براى همه مردم سياه و سفيد و قرمز نفرستاد. از كجا شما بارث مقامى را برديد كه به ديگرى داده نشد پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى همه مردم فرستاده شده اين آيه قرآن نيز مي فرمايد ميراث آسمان و زمين از خداست (وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ )(1) از كجا به شما اين علم رسيد با اينكهبعد از محّمد(صلی الله علیه و آله) پيامبرى نيست و شما نیز پیامبر نمی باشید؟ پدرم فرمود: از فرموده اى خداى بزرگ به پيامبرش در اين آيه (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ)(2) آن كسى كه نبايد براى ديگران زبان بگشايد خدا به او امر مي كند كه به ما اين امتياز را بدهد و ديگران محروم باشند به همين جهت تنها با على(علیه السلام) به گفتگوى سرى پرداخت و خداوند اين آيه را نازل نمود (وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ)(3) پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ميان اصحاب فرمود: از خدا درخواست كردم كه آن گوش تو باشد على جان. به همين جهت على بن ابى طالب(علیه السلام) در كوفه گفت برايم پيامبر(صلی الله علیه و آله) هزار در از علم گشود كه از هر در هزار در ديگر باز مي شد امتيازاتى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) داد از خزانه اسرار همان طور كه شما به محبوبترين شخص در نزد خود امتيازى مي دهيد. آنچنان كه خدا پيامبر(صلی الله علیه و آله) را ممتاز گردانيد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز برادر خود على(علیه السلام) را امتياز بخشيد آن نيرو و قدرت ها از را راه ارث به ما رسيد بدون اينكه حتى ساير بستگان ما شريك باشند. هشام گفت على(علیه السلام) ادعاى علم غيب مي كرد با اينكه خداوند هيچ كس را بر غيب مطلع نكرده از كجا چنين ادعائى مي كرد. حضرت فرمود: خداوند بزرگ نوشته اى براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرستاد كه در آن تمام اسرار گذشته و آينده تا روز قيامت بود چنانچه اين آيه شاهد است (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ )(4) و در اين آيه ديگر (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ )(5) ودر اين آيه (ما فَرَّطْنا فِي

ص: 327


1- . آل عمران آیة 180
2- . القیامة آیة 16
3- . الحاقة آیة 12
4- . النحل آیة 89
5- . یس آیة 12

الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ)(1)

خداوند به پيامبرش وحى كرد كه تمام اسرار را با على(علیه السلام) در ميان گذارد دستور داد بعد از او قرآن را جمع كند غسل و كفن و ساير كارهاى دفن او را خودش انجام دهد. به اصحاب خود فرمود:...على(علیه السلام) از من و من از اويم سود من از او و سود او از من و زيان او و من همين طور است او پرداخت كننده قرض من و انجام دهنده ى تعهدات من است. و فرمود به اصحاب كه على بن ابى طالب(علیه السلام) بر تاويل قرآن جنگ خواهد كرد همان طورى كه من در تنزيل آن جنگ نمودم هيچ كس جز على(علیه السلام) عالم بر تمام تاويل قرآن نبود به همين جهت پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود بهترين داور شما على(علیه السلام) است منظورش اين بود كه او فقط داور است و عمر بن خطاب گفت: لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ اگر على(علیه السلام) نبود عمر هلاك مي شد عجیب اينجاست كه عمر این مطلب را قبول دارد اما ديگران انكار مي كنند.(2)

امیرالمومنین از زبان امام صادق

أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَيْمُونٍ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ زِيَادِ بْنِ رُسْتَمَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا

ص: 328


1- . الانعام آیة 38
2- . دلائل الإمامة ص235 ذكر معجزاته أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ ح26

أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِي طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْ ءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ(علیه السلام) عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

حسن بن محمد بن يحيى (به سند خود) از سعيد بن كلثوم روايت كند كه گفت: شرفياب محضر امام صادق(علیه السلام) بودم، پس نام امير المؤمنين على بن ابیطالب(علیه السلام) به ميان آمد، امام صادق(علیه السلام) او را ستود، و آنچه شايسته آن بزرگوار بود مدحش كرد آنگاه فرمود: به خدا على بن ابى طالب(علیه السلام) هرگز چيز حرامى از دنيا نخورد تا از دنيا رفت، و هرگز به او پيشنهاد انجام دو كارى كه مورد خوشنودى خدا بود نشد جز اينكه انجام هر كدام سخت تر و دشوارتر بود بر عهده گرفت، و هيچ پيش آمد ناگوار و اندوهناكى براى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پيش نيامد جز اينكه براى برطرف كردن آن على(علیه السلام) را مي طلبيد، و

ص: 329

اين بخاطر آن اعتمادى بود كه به او داشت، و كسى از اين امت تاب انجام عمل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را جز آن جناب نداشت، و عمل او عمل مردى بود كه خود را گويا ميانبهشت و دوزخ مي ديد، كه اميدوار در ثواب اين و ترسناك از عقاب آن بود، و همانا از دارائى خويش هزار بنده خريد و در راه خدا و براى رهائى از دوزخ آزاد كرد، كه بهاى آن را از دسترنج خود و عرق پيشانى داد و با اين حال خوراك خانواده و زن و بچه خود را از زيتون و سركه و خرما ترتيب داده بود (يعنى با خوراكى بسيار ساده آنان را اداره مي كرد و زيادى آن را باين راه مصرف مي نمود) و جامه اش جز كرباس نبود كه هر گاه آستين آن بلندتر از دستش بود مقراض را مي خواست و آن را قيچى مي كرد، و كسى در ميان فرزندان و خانواده او از على بن الحسين(علیه السلام) به او در جامه و دانش شبيه تر نبود، و همانا پسرش أبو جعفر باقر(علیه السلام) بر او درآمد و پدر را ديد در عبادت بدان جا رسيده كه أحدى بدان حال در نيامده، ديد به واسطه بيدارى شب رنگش زرد شده، و از بسيارى گريه چشمانش مجروح گشته، پيشانى و بينى او از بسيارى سجده پينه بسته، و از بس براى نماز روى پا ايستاده پاها و ساق آن ورم كرده، ابو جعفر باقر(علیه السلام) فرمايد: چون او را باين حال ديدم نتوانستم خوددارى كنم و از روى دلسوزى براى او گريستم، و او در آن حال سر به جيب تفكر فرو برده بود، پس از لختى كه از رفتن من بدان جا گذشت به من رو كرده فرمود: اى پسرم من برخى از كتاب هائى كه عبادت على بن ابى طالب(علیه السلام) در آن نوشته شده به من بده، من آن را به دستش دادم، اندكى از آن را خواند آنگاه با اندوه آن را به زمين نهاده فرمود: كيست كه تاب و نيروى عبادت علی بن ابیطالب(علیه السلام) امیرالمومنین را داشته باشد. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: أَوْصَى

ص: 330


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 2 ص141 فصل في فضائل الإمام السجاد ع

مُوسَى(علیه السلام) إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَى يُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَى وَلَدِ هَارُونَ وَ لَمْ يُوصِ إِلَى وَلَدِهِ وَ لَا إِلَى وَلَدِ مُوسَى(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَهُ الْخِيَرَةُ يَخْتَارُ مَنْ يَشَاءُ مِمَّنْ يَشَاءُ وَ بَشَّرَ مُوسَى(علیه السلام) وَ يُوشَعُ بِالْمَسِيحِ(علیه السلام) فَلَمَّا أَنْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَسِيحَ(علیه السلام) قَالَ الْمَسِيحُ لَهُمْ إِنَّهُ سَوْفَ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي نَبِيٌّ اسْمُهُ أَحْمَدُ(صلی الله علیه و آله) مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ(علیه السلام) يَجِي ءُ بِتَصْدِيقِي وَ تَصْدِيقِكُمْ وَ عُذْرِي وَ عُذْرِكُمْ....فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) أَسْلَمَ لَهُ الْعَقِبُ مِنَ الْمُسْتَحْفِظِينَ وَ كَذَّبَهُ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ دَعَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ عَلَيْهِ أَنْ أَعْلِنْ فَضْلَ وَصِيِّكَ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ الْعَرَبَ قَوْمٌ جُفَاةٌ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ كِتَابٌ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَيْهِمْ نَبِيٌّ وَ لَا يَعْرِفُونَ فَضْلَ نُبُوَّاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَا شَرَفَهُمْ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِي إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُهُمْ بِفَضْلِ أَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ (وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ)(1) (وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ)(2) فَذَكَرَ مِنْ فَضْلِ وَصِيِّهِ ذِكْراً فَوَقَعَ النِّفَاقُ فِي قُلُوبِهِمْ فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَلِكَ وَ مَا يَقُولُونَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ)(3) (فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ )(4) وَ لَكِنَّهُمْ يَجْحَدُونَ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَهُمْ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَتَأَلَّفُهُمْ وَ يَسْتَعِينُ بِبَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَزَالُ يُخْرِجُ لَهُمْ شَيْئاً فِي فَضْلِ وَصِيِّهِ حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ فَاحْتَجَّ عَلَيْهِمْ حِينَ أُعْلِمَ بِمَوْتِهِ وَ نُعِيَتْ إِلَيْهِ نَفْسُهُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ)(5) يَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَكَ وَ أَعْلِنْ وَصِيَّكَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِيَةً فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ

ص: 331


1- . النحل آیة 127
2- . الزخرف آیة 89
3- . الحج آیة 97
4- . الانعام آیة 33
5- . الشرح الآیات 7 و 8

رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ(صلی الله علیه و آله) لَيْسَ بِفَرَّارٍ يُعَرِّضُ بِمَنْ رَجَعَ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ وَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) سَيِّدُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عَمُودُ الدِّينِ وَ قَالَ هَذَا هُوَ الَّذِي يَضْرِبُ النَّاسَ بِالسَّيْفِ عَلَى الْحَقِّ بَعْدِي وَ قَالَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍ(علیه السلام) أَيْنَمَا مَالَ وَ قَالَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّكُمْ سَتَرِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُكُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِي الثَّقَلَيْنِ وَ الثَّقَلَانِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِي فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ فَوَقَعَتِ الْحُجَّةُ بِقَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ بِالْكِتَابِ الَّذِي يَقْرَأُهُ النَّاسُ فَلَمْ يَزَلْ يُلْقِي فَضْلَ أَهْلِ بَيْتِهِ بِالْكَلَامِ وَ يُبَيِّنُ لَهُمْ بِالْقُرْآنِ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(1) وَ قَالَ عَزَّ ذِكْرُهُ (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى)(2) ثُمَّ قَالَ (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ )(3) فَكَانَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ كَانَ حَقُّهُ الْوَصِيَّةَ الَّتِي جُعِلَتْ لَهُ وَ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فَقَالَ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)(4) ثُمَّ قَالَ (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ )(5) يَقُولُ أَسْأَلُكُمْ عَنِ الْمَوَدَّةِ الَّتِي أَنْزَلْتُ عَلَيْكُمْ فَضْلَهَا مَوَدَّةِ الْقُرْبَى بِأَيِّ ذَنْبٍ قَتَلْتُمُوهُمْ وَ قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)(6) قَالَ الْكِتَابُ هُوَ الذِّكْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ يُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقُرْآنَ ذِكْراً فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَالذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ )(7) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ)(8) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ

ص: 332


1- . الاحزاب آیة 33
2- . الانفال آیة 41
3- . الاسراء آیة 26
4- . الشوری آیة 23
5- . التکویر الآیات 8 و 9
6- . النحل آیة 43
7- . النحل آیة 44
8- . الزخرف آیة 44

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ )(1) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى)(2) اللَّهِ وَ إِلَى (الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ )(3) فَرَدَّ الْأَمْرَ أَمْرَ النَّاسِ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمُ الَّذِينَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ وَ بِالرَّدِّ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ)(4) فَنَادَى النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِسَمُرَاتٍ فَقُمَّ شَوْكُهُنَ ثُمَّ قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَوَقَعَتْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ فِي قُلُوبِ الْقَوْمِ وَ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ هَذَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَطُّ وَ مَا يُرِيدُ إِلَّا أَنْ يَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِينَةَ أَتَتْهُ الْأَنْصَارُ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ قَدْ أَحْسَنَ إِلَيْنَا وَ شَرَّفَنَا بِكَ وَ بِنُزُولِكَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْنَا فَقَدْ فَرَّحَ اللَّهُ صَدِيقَنَا وَ كَبَتَ عَدُوَّنَا وَ قَدْ يَأْتِيكَ وُفُودٌ فَلَا تَجِدُ مَا تُعْطِيهِمْ فَيَشْمَتُ بِكَ الْعَدُوُّ فَنُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَ ثُلُثَ أَمْوَالِنَا حَتَّى إِذَا قَدِمَ عَلَيْكَ وَفْدُ مَكَّةَ وَجَدْتَ مَا تُعْطِيهِمْ فَلَمْ يَرُدَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَيْهِمْ شَيْئاً وَ كَانَ يَنْتَظِرُ مَا يَأْتِيهِ مِنْ رَبِّهِ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَقَالَ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)(5) وَ لَمْ يَقْبَلْ أَمْوَالَهُمْ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا يُرِيدُ إِلَّا أَنْ يَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ وَ يَحْمِلَ عَلَيْنَا أَهْلَ بَيْتِهِ يَقُولُ أَمْسِ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ وَ الْيَوْمَ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ) ثُمَّ نَزَلَ عَلَيْهِ آيَةُ الْخُمُسِ فَقَالُوا يُرِيدُ أَنْ

ص: 333


1- . النساء آیة 59
2- . النساء آیة 83
3- . النساء آیة 83
4- . المائدة آیة 67
5- . الشوری آیة 23

يُعْطِيَهُمْ أَمْوَالَنَا وَ فَيْئَنَا ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَإِنِّي لَمْ أَتْرُكِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ لِيَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي وَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ يُولَدُ بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) الْآخَرِ قَالَ فَأَوْصَى إِلَيْهِ بِالاسْمِ الْأَكْبَرِ وَ مِيرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ أَوْصَى إِلَيْهِ بِأَلْفِ كَلِمَةٍ وَ أَلْفِ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ كَلِمَةٍ وَ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ كَلِمَةٍ وَ أَلْفَ بَابٍ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ....و چون خداى عز و جل مسيح(علیه السلام) را مبعوث ساخت، مسيح(علیه السلام) به مردم گفت: همانا پس از من پيغمبرى كه نامش احمد(صلی الله علیه و آله) و از اولاد اسماعيل(علیه السلام) است خواهد آمد كه مرا و شما را تصديق مي كند (به نبوت من و پيروى شما باور دارد) و حجت و عذر مرا و شما را مى آورد مانند من و شما احتجاج مي كند و قول بالوهيت مرا از من و شما نفى مي كند) ....و چون خداى عز و جل محمد(صلی الله علیه و آله) مبعوث كرد، مستحفظين پسين به او اسلام آوردند و بنى اسرائيل تكذيبش نمودند، او به سوى خداى عز و جل دعوت كرد و در راهش جهاد نمود تا آنكه خداى جل ذكره به او امر فرستاد كه فضيلت وصيت را آشكار كن، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: پروردگارا! عرب مردمى خشنند، در ميان ايشان كتابى نبوده و براى آنها پيغمبرى مبعوث نگشته و به فضيلت و شرف پيغمبران آگاه نيستند، اگر من فضيلتاهل بيتم را به آنها بگويم، ايمان نمى آورند، پس پس خداى جل ذكره فرمود: (وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ) غم آنها را مخور و بگو سلام شما در آينده مي دانيد پيغمبر اندكى از فضيلت وصيش تذكر داد، و در دل ها نفاق افتاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن نفاق و گفتار ايشان بدانست، خداى جل ذكره فرمود: اى محمد! (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ) (فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ

ص: 334

يَجْحَدُونَ ) محققا ما مي دانيم كه تو سينه ات از آنچه مي گويند تنگ مى شود ايشان تو را تكذيب نمي كنند بلكه ستمگران آيات خدا را انكار مي كنند يعنى بلكه بدون اينكه دليلى داشته باشند انكار مي كنند. رسول خدا ايشان را الفت مي داد و بعضى را ياور بعضى ديگر مي ساخت و هميشه چيزى از فضيلت وصيش را به آنها گوشزد مي كرد، تا آنكه اين سوره (انشراح) نازل شد و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زمانى كه از شهادت خود آگاه شد و گزارش آن را شنيد، بر آنها احتجاج كرد، و خداى فرموده: (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ ) چون فراغ يافتى در عبادت كوش [نصب كن] و به سوى پروردگارت راغب شو مي فرمايد: چون (از تبليغ رسالت) فراغ يافتى پرچم و نشانه ات يعنى على(علیه السلام) را نصب كن و وصيتت را آشكار نما پيغمبر(صلی الله علیه و آله) هم (در روز غدير) فضيلت على(علیه السلام) را آشكارا اعلام كرد. و فرمود: هر كه من مولاى او هستم على(علیه السلام) مولاى او است، خدايا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن تا سه مرتبه و باز در جنگ خيبر بعد از آنكه چند تن را پرچمدار كرد و نتوانستند فتح كنند فرمود: همانا مردى را اعزام كنم كه او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را، او فراركننده نيست با اين جمله پيغمبر گوشه مي زند به كسى كه از در قلعه خيبر برگشت، او اصحابش را ترسو مي شمرد و اصحابش او را و باز پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: على(علیه السلام) آقاى مؤمنين است و فرمود: على(علیه السلام) ستوندين است و فرمود: اينست همان كسى كه پس از من از روى حق با شمشير گردن مردم را مى زند، و فرمود: به هر جانب كه على(علیه السلام) رود، حق همراه اوست، و فرمود: همانا من دو امر در ميان شما مي گذارم، اگر آنها را بپذيريد، هرگز گمراه نشويد كتاب خداى عز و جل اهل بيت و عترت من، اى مردم گوش كنيد كه من تبليغ كردم، شما در قيامت سر حوض بر من وارد مي شويد و من از آنچه نسبت به ثقلين انجام داده ايد از شما بازخواست مي كنم، و ثقلين، كتاب خدا جل ذكره و اهل بيت منند، برايشان پيشى

ص: 335

نگيريد كه هلاك شويد، و به ايشان چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند. بنا بر اين حجت (خدا براى مردم) با قول پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و قرآنى كه خود مردم آن را مي خوانند ثابت شد، زيرا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) همواره فضيلت اهل بيتش را به وسيله بيان القا مي فرمود و به وسيله قرآن براى مردم روشن مي ساخت. (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ) خدا مي خواهد ناپاكى را از شما اهل اين خانه ببرد و پاكيزتان كند، پاكيزه كامل خداى عز ذكره فرمود: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى ) بدانيد كه هر چه غنيمت بدست آريد، پنج يك آن از آن خدا و پيغمبر او و خويشان او .... است و سپس فرمود: (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ) حق خويشاوندان را بده مقصود از خويشاوندان على(علیه السلام) است و حق او وصيتى است كه براى او قرار داده و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوتست. و فرمود: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ) بگو من از شما براى پيغمبرى مزدى جز دوستى خويشاوندان نمى خواهم سپس فرمود: (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ) و زمانى كه در باره دختر زنده بگور رفته بازخواست شود كه بچه گناهى كشته شد؟ خدا مي فرمايد در باره مودت و دوستى كه فضيلت آن را بر شما نازل كردم از شما بازخواست ميكنم و آن مودت خويشاوندان پيغمبر است كه ايشان را به چه گناه كشتيد؟ و باز خدا جلذكره فرمود: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد، فرمايد قرآن ذكر است و اهل قرآن آل محمدند كه خداى عز و جل مردم را به سؤال از ايشان امر كرده است، و مردم به سؤال از جهال و نادانان دستور ندارند، و خداى عز و جل قرآن را ذكر ناميده، در آنجا كه فرمايد: (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ) ما ذكر را به تو نازل كرديم تا براى مردم آنچه نازل شده بيان كنى شايد انديشه كنند و باز فرمود، (وَ إِنَّهُ

ص: 336

لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ) قرآن براى تو و قوم تو ذكر است و در آينده باز خواست شويد و خداى فرمود: (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) خدا را فرمان بريد و پيغمبر و صاحبان امر از خودتان را فرمان بريد و فرمود: (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ) و اگر آن را (بخدا و) رسول و صاحبان امر از خود ارجاع دهند، كسانى كه از آنها اهل استنباطند، بدانند، پس مقصود از ارجاع امر، ارجاع امر مردم است به صاحبان امر از آنها كه خدا مردم را به اطاعت از ايشان و رجوع به ايشان دستور داده است. و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حجة الوداع بازگشت، جبرئيل(علیه السلام) بر او نازل شد و گفت: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ) اى پيغمبر! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ كن، و اگر نكنى رسالت او را نرسانيده ئى، خدا تو را از شر مردم نگه مى دارد، همانا خدا كافران را هدايت نمي كند پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مردم را فرياد زد، تا گرد آمدند و دستور داد تا خارهاى بوته هاى خار را تراشيدند (تا بتوان روى آنها نشست و ايستاد). سپس آن حضرت فرمود: اى مردم ولى شما و سزاوارتر از خود به شما كيست؟ گفتند: خدا و رسولش، پس فرمود: هر كه من مولاى او هستم على(علیه السلام) مولاى اوست، خدايا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن پس خار نفاق در دل آن مردم افتاد و گفتند: خدا جل ذكره هرگز چنين امرى بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازلنكرده بلكه او مي خواهد بازوى پسر عمويش را بلند كند (او را بر ما رئيس كند) چون پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به مدينه وارد شد، انصار نزد او آمدند و گفتند: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خداى جل ذكره به ما احسان فرمود و از بركت تشريف فرمائى شما در ميان ما، به ما شرافت بخشيد، و دوست ما را شاد و دشمن ما را سركوب كرد، اكنون واردين نزد شما مى آيند و بسا چيزى ندارى كه به آنها عطا كنى و موجب شماتت دشمن مى شود، ما دوست داريم كه شما يك سوم

ص: 337

اموال ما را قبول فرمائى تا اگر از مكه اشخاصى بر شما وارد شدند، براى عطاء به آنها چيزى داشته باشى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جوابى به ايشان نداد و منتظر بود كه از پروردگارش چه دستور برسد. تا آنكه جبرئيل(علیه السلام) اين آيه آورد: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) بگو من براى پيغمبرى از شما مزدى جز دوستى خويشاوندان نمي خواهم و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اموال ايشان را نپذيرفت: باز منافقان گفتند: خدا اين را بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازل نكرده و او مقصودى جز بلند كردن بازوى پسر عمويش و تحميل خاندان خود را بر ما ندارد، ديروز مي گفت: هر كه من مولاى او هستم، على مولاى اوست، و امروز مي گويد: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) بگو من براى پيغمبرى از شما مزدى جز دوستى خويشان نمي خواهم. سپس آيه خمس بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل گشت و باز آنها گفتند: مى خواهد اموال و غنيمت ما را به آنها دهد. سپس جبرئيل(علیه السلام) نزد آن حضرت آمد و گفت: اى محمد! وظيفه پيغمبريت را انجام دادى و عمرت به آخر رسيد اكنون اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را به على(علیه السلام) بسپار، زيرا من هرگز زمين را خالى نگذارم، از دانشمندى كه اطاعت و ولايت من به وسيله او شناخته شود و او براى كسانى كه در ميان وفات رسول گذشته تا آمدن رسول آينده متولد مي شوند حجت باشد، پس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اسم اكبر و ميراثعلم و آثار علم نبوت را به عنوان وصيت به على(علیه السلام) سپرد و او را به هزار كلمه و هزار باب وصيت فرمود كه از هر كلمه و بابى هزار كلمه و باب گشوده مي شد. (1)

ص: 338


1- . الكافي ج 1 ص293 باب الإشارة و النص على أمير المؤمنين ح3

فضائل علی

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاضِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى أَبُو جَعْفَرٍ الْعِجْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مِسْعَرُ بْنُ يَحْيَى الْمُهَلَّبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَالِساً فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ(علیه السلام) فِي عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ(علیه السلام) فِي حِكْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فِي حِلْمِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در میان گروهی از اصحابشان نشسته بودند که علی بن ابیطالب(علیه السلام) پیش رو آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه می خواهد دانش آدم(علیه السلام)، حکمت نوح(علیه السلام)، و شکیبایی ابراهیم(علیه السلام) را ببیند به علی بن ابیطالب(علیه السلام) بنگرد. (1) حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ الْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْقَحْطَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

عَلِيٌّ(علیه السلام)

فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي الْأَرْضِ وَ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي الْأَرْضِ أَعْطَى اللَّهُ عَلِيّاً مِنَ الْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ(علیه السلام) وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى(علیه السلام) وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ(علیه السلام)

وَ سَخَاهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ(علیه السلام) وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ(علیه السلام) لَهُ اسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي الْجَنَّةِ بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي وَ كَانَتْ لَهُ

ص: 339


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح86

الْبِشَارَةُ عِنْدِي عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ الْحَقِّ مُزَكًّى عِنْدَ الْمَلَائِكَةِ وَ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي وَ ظَاهِرَتِي وَ مِصْبَاحِي وَ جَنَّتِي وَ رَفِيقِي آنَسَنِي بِهِ رَبِّي فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يَقْبِضَهُ قَبْلِي وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَقْبِضَهُ شَهِيداً بَعْدِي أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ حُورَ عَلِيٍّ أَكْثَرَ مِنْ وَرَقِ الشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِيٍّ كَعَدَدِ الْبَشَرِ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ تَوَلَّانِي حُبُّ عَلِيٍّ(علیه السلام) نِعْمَةٌ وَ اتِّبَاعُهُ فَضِيلَةٌ دَانَ بِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ حَفَّتْ بِهِ الْجِنُّ الصَّالِحُونَ لَمْ يَمْشِ عَلَى الْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِي إِلَّا كَانَ هُوَ أَكْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ يَكُ فَظّاً عَجُولًا وَ لَا مُسْتَرْسِلًا لِفَسَادٍ وَ لَا مُتَعَنِّداً حَمَلَتْهُ الْأَرْضُ فَأَكْرَمَتْهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِي أَحَدٌ كَانَ أَكْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ يَنْزِلْ مَنْزِلًا إِلَّا كَانَ مَيْمُوناً أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْحِكْمَةَ وَ رَدَّاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَا يَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِيَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِي لَأُوحِيَ إِلَيْهِ فَزَيَّنَ اللَّهُ بِهِ الْمَحَافِلَ وَ أَكْرَمَ بِهِ الْعَسَاكِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ الْبِلَادَ وَ أَعَزَّ بِهِ الْأَجْنَادَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ يُزَارُ وَ لَا يَزُورُ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ الْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ الظُّلْمَةَ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ الشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآيَاتِهِ وَ وَصَفَ فِيهِ آثَارَهُ وَ أَجْرَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ الْكَرِيمُ حَيّاً وَ الشَّهِيدُ مَيِّتاً ..

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: على(علیه السلام) در آسمان هفتم چون خورشيد درخشان روز است در زمين و در آسمان دنيا چون ماه تابان شب است در زمين خدا به على(علیه السلام) سهمى از فضيلت داده كه اگر بر اهل زمين پخش شود همه را فرا گيرد و سهمى از فهم داده كه اگر بر اهل زمين پخش شود همه را فرا گيرد نرمش لوط(علیه السلام) دارد و خلق يحيى(علیه السلام) و زهدايوب(علیه السلام) و در سخاوت به ابراهيم(علیه السلام) مانَد، خرمى او چون خرمى سليمان بن داود(علیه السلام) است و توانائى او چون توان داود(علیه السلام) نامش بر همه

ص: 340

پرده هاى بهشت نگاشته است پروردگارم مرا به وجودش مژده داد اين مژده از آن او بود در نزد من على(علیه السلام) نزد حق ستوده است و نزد فرشتگان تزكيه شده خاص منست و اعلان من و چراغ منست و بهشت من و يارم پروردگارم مرا بدو مأنوس كرد و از او در خواستم كه پيش از من جانش نستاند و درخواستم كه پس از من به فيض شهادت جانش را ربايد، من در بهشت در آمدم و ديدم حوريان على(علیه السلام) بيش از برگ درختانست و كاخ هاى على(علیه السلام) به شماره افراد انسان على(علیه السلام) از منست و من از على(علیه السلام) هر كه او را دوست دارد مرا دوست داشته دوستى على(علیه السلام) نعمت است و پيروى او فضيلتى است كه فرشتگان بدان معتقدند و صالحان جن گرد اويند پس از من كسى بر زمين گام ننهاده جز آنكه على(علیه السلام) بهتر از او است عزت است و افتخار و دليل راه نه سخت است و نه شتابكار و نه سهل انكار بر تباهى و نه عناد ورز، زمين او را برداشته و گرامى داشته. پس از من گرامى تر از وى از شكم مادرى بر نيامده و به هر جا فرود آمده است ميمنت داشته، خدا بروى حكمت فرو فرستاده و فهمش در بر كرده فرشتگان با او همنشين باشند و آنها را ببيند و اگر پس از من به كسى وحى شدى به او وحى رسيدى خدا به وجود او محفل ها را زيور كرده و قُشون ها را گرامى داشته و بِلاد را ارزانى عطا كرده و لشكرها را عزيز ساخته مَثَلَش مثل خانه محترم خداست به ديدنش روند و به ديد كسى نرود و همانند ماه است كه چون برآيد بر هر تاريكى پرتو افكند و چون خورشيد كه چون طلوع كند روشن سازد، خدايش در كتاب خودستوده و به آيات خويش مدح نموده و وصف آثارش كرده و در منازلش روان ساخته او تا زنده است گرامى است و در مردن به شهادت سعادتمند است. (1)

ص: 341


1- . الأمالي( للصدوق) النص8 المجلس الثاني ح7

ویژگی های فوق العاده ی علی

أَخْبَرَنَا ابْنُ مَخْلَدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا الرَّزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ الدَّقِيقِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ أَخْبَرَنَا فِطْرٌ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الطُّفَيْلِ يَقُولُ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله): لَقَدْ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مِنَ السَّوَابِقِ مَا لَوْ أَنَّ سَابِقَةً مِنْهَا بَيْنَ الْخَلَائِقِ لَوَسِعَتْهُمْ خَيْراً

یکی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: اگر یکی از ویژگی های علی بن ابیطالب(علیه السلام) را آفریدگان دیگر داشتند، نیکی آنان را فرا می گرفت. (1)

خداوند به من و علی پنج چیز داده

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَارُونَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ هِلَالٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: أَعْطَانِي اللَّهُ خَمْساً، وَ أَعْطَى عَلِيّاً خَمْساً أَعْطَانِي جَوَامِعَ الْكَلِمِ، وَ أَعْطَى عَلِيّاً جَوَامِعَ الْعِلْمِ، وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً، وَ جَعَلَ عَلِيّاً وَصِيّاً، أَعْطَانِي الْكَوْثَرَ، وَ أَعْطَى عَلِيّاً السَّلْسَبِيلَ، وَ أَعْطَانِي الْوَحْيَ، وَ أَعْطَى عَلِيّاً الْإِلْهَامَ، وَ أَسْرَى بِي إِلَيْهِ، وَ فُتِحَتْلَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ حَتَّى رَأَى مَا رَأَيْتُ وَ نَظَرَ إِلَى مَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ. ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، مَنْ خَالَفَ

ص: 342


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح7

عَلِيّاً فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لَهُ وَ لَا وَلِيّاً، فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا يُخَالِفُهُ أَحَدٌ إِلَّا غَيَّرَ اللَّهُ مَا بِهِ مِنْ نِعْمَةٍ وَ شَوَّهَ خَلْقَهُ قَبْلَ إِدْخَالِهِ النَّارَ. يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، لَا تَشُكَّ فِي عَلِيٍّ، فَإِنَّ الشَّكَّ فِيهِ يُخْرِجُ عَنِ الْإِيمَانِ، وَ يُوجِبُ الْخُلُودَ فِي النَّارِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): خداوند پنج چیز به من و پنج چیز به علی(علیه السلام) عطا نمود. به من سخنی جامع و به علی(علیه السلام) علمی کامل عطا فرمود. من را پیامبر و علی(علیه السلام) را جانشین من قرار داد. به من کوثر و به علی(علیه السلام) سلسبیل عطا کرد. به من وحی را و به علی(علیه السلام) الهام را بخشید. مرا به سوی خود بالا برد و در همان حال درهای آسمان به روی علی(علیه السلام) گشوده شد تا آنجا که هرچه من دیدم او هم دید و به آنچه من نظر کردم نگریست. آنگاه فرمود: ای ابن عباس! هرگز پشتیبان و دوست مخالفان علی(علیه السلام) مباش سوگند به کسی که مرا به حق برانگیخت هیچ کس با او به مخالفت بر نمی خیزد مگر آن که خداوند تمام نعمت های او را تغییر داده و پیش از داخل کردنش در دوزخ او را زشت روی می گرداند. ای ابن عباس! در علی(علیه السلام) شک مکن. پس به درستی که شک در او انسان را از ایمان بیرون کرده و موجب جاودانگی در آتش می شود. (1)

نُه چیز به علی عطا شده

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ السَّعِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُالْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ:

ص: 343


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح19

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): أُعطِيتُ تِسْعاً لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ قَبْلِي سِوَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله): لَقَدْ فُتِحَتْ لِي السُّبُلُ، وَ عَلِمْتُ الْمَنَايَا، وَ الْبَلَايَا، وَ الْأَنْسَابَ، (وَ فَصْلَ الْخِطابِ )(1)

وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فِي الْمَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي، فَمَا غَابَ عَنِّي مَا كَانَ قَبْلِي وَ لَا مَا يَأْتِي بَعْدِي، وَ أَنَّ بِوَلَايَتِي أَكْمَلَ اللَّهُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ دِينَهُمْ، وَ أَتَمَّ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ، وَ رَضِيَ لَهُمْ إِسْلَامَهُمْ، إِذْ يَقُولُ يَوْمَ الْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله): يَا مُحَمَّدُ، أَخْبِرْهُمْ أَنِّي أَكْمَلْتُ لَهُمُ الْيَوْمَ دِينَهُمْ، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ، وَ رَضِيتُ إِسْلَامَهُمْ، كُلَّ ذَلِكَ مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيَّ فَلَهُ الْحَمْدُ.

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: نُه چیز به من عطا گردید که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر(صلی الله علیه و آله) عطا نشده بود، راه ها برایم گشاده شد و علم زمان های مرگ و بلاهای جهان و نسب شناسی اشخاص و قضاوت به من عطا گردید و با اذن پروردگارم در ملکوت آسمان ها و زمین نگریستم و هیچ چیز از آنچه پیش از من بود و پس از من خواهد بود از نظرم دور نماند. و خداوند به ولایت من دین این امت را کامل کرد و نعمت را بر آنان تمام ساخت و اسلام را به عنوان دینشان پذیرفت. زیرا در روز عید غدیر خم به محمد(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای محمد! این جماعت را آگاه کن که من امروز دینشان را کامل کردم و نعمتم را برایشان تمام ساختم و از اسلامشان خشنود گردیدم. و تمامی این ها را خداوند بر من منت نهاد پس ستایش از آن اوست. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّوْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الطَّائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ الضُّبَعِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ الْفَضْلِ، قَالَ حَدَّثَنِي شَرِيكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي نَمِرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِالْأَنْصَارِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أُعطِيتُ فِي عَلِيٍّ تِسْعاً، ثَلَاثاً فِي الدُّنْيَا، وَ

ص: 344


1- . ص آیة 20
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح1

ثَلَاثاً فِي الْآخِرَةِ، وَ اثْنَيْنِ أَرْجُوهُمَا لَهُ، وَ وَاحِدَةً أَخَافُهَا عَلَيْهِ فَأَمَّا الثَّلَاثَةُ الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَسَاتِرٌ عَوْرَتِي، وَ الْقَائِمُ بِأَمْرِ أَهْلِي، وَ وَصِيِّي فِيهِمْ. وَ أَمَّا الثَّلَاثَةُ الَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَإِنِّي أُعْطَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِوَاءَ الْحَمْدِ فَأَرْفَعُهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَحْمِلُهُ عَنِّي، وَ أَعْتَمِدُ عَلَيْهِ فِي مَقَامِ الشَّفَاعَةِ، وَ يُعِينُنِي عَلَى حَمْلِ مَفَاتِيحِ الْجَنَّةِ. وَ أَمَّا اللَّتَانِ أَرْجُوهُمَا لَهُ: فَإِنَّهُ لَا يَرْجِعُ مِنْ بَعْدِي ضَالًّا، وَ لَا كَافِراً. وَ أَمَّا الَّتِي أَخَافُهَا عَلَيْهِ فَغَدْرُ قُرَيْشٍ بِهِ مِنْ بَعْدِي.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: درباره ی علی(علیه السلام) نُه خصوصیت به من عطا گردید که سه خصوصیت در دنیا و سه خصوصیت در آخرت است. بر دو امر به او امید دارم و از یک امر بر او در هراسم. اما سه خصوصیت او در دنیا این که عیب های (دین) مرا در کاستی های آن را می پوشاند و جبران می کند (مقصود اینست که تحریف هایی که متوجه دین خدا توسط دشمنان خدا می گردد توسط امیرالمومنین(علیه السلام) برطرف می شود) و امر خانواده ی مرا به پا می دارد و جانشین من در میان آنهاست. و اما سه خصوصیت در آخرت این که پرچم حمد در قیامت به دست من داده می شود پس آن را به علی بن ابیطالب(علیه السلام) می سپارم و او آن را از جانب من بر دوش می گیرد و در مقام شفاعت بر او تکیه می کنم و بر حمل کلیدهای بهشت مرا یاری می کند. و اما دو امری که در آن دو به او امید دارم این که پس از من گمراه و کافر نمی گردد و اما امری که در آن بر او هراسانم خیانت قریش به او پس از من است. (1)

ص: 345


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح9

خصلتهای سه گانه ی علی

حَدَّثَنَا أَبُو الْفَتْحِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الْفَوَارِسِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ السَّرَّاجُ، قَالَ حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا حَاتِمٌ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍ، عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

يَقُولُ لِعَلِيٍّ(علیه السلام)

ثَلَاثاً، فَلَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النِّعَمِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لِعَلِيٍّ(علیه السلام)، وَ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، فَقَالَ:

يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، تُخَلِّفُنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ:

لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. قَالَ: فَتَطَاوَلْنَا لَهَا، قَالَ: ادْعُوا لِي عَلِيّاً(علیه السلام)، فَأَتَى عَلِيٌّ أَرْمَدَ الْعَيْنَيْنِ، فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ، وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الرَّايَةَ فَفُتِحَ عَلَيْهِ، وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (نَدْعُ

أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ) دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(صلی الله علیه و آله) وَ حَسَناً(علیه السلام) وَ حُسَيْناً(علیه السلام) وَ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي.

عامر بن سعد از پدرش روایت می کند: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سه خصوصیت از علی(علیه السلام) ذکر کرد که اگر یکی از آنها برای من بود از شتران سرخ مو در نزد من محبوبتر بود. در حالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در یکی از جنگ هایش جانشین خود ساخته بود شنیدم که علی(علیه السلام) عرضه داشت: ای رسول خدا! مرا در میان زنان و کودکان باقی می گذاری؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی(علیه السلام) باشد جز آنکه هیچ پیامبری پس از من نیست. و همچنین شنیدم که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)در روز جنگ خیبر

ص: 346

فرمودند: پرچم را فردا به کسی می سپارم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند. پس ما گردن بر افراشتیم تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پرچم را به ما بدهد. ولی پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: علی(علیه السلام) را نزد من بخوانید. پس علی(علیه السلام) آمد در حالی که چشمانش را از شدت درد بسته بود. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آب دهان خود بر دو چشمش گذارد و پرچم را به او سپرد و به وسیله ی او بر دشمن پیروز شد. و دیگر بار هنگامی بود که این آیه فرو فرستاده شد (نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ)(1) که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) فاطمه و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را فرا خواند و فرمود: خداوندا این ها خانواده ی من هستند. (2)

نگاه به علی عبادت است

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ عِيسَى بْنُ مُوسَى بْنِ أَبِي مُحَمَّدِ بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَلَى اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ الْمَرْزُبَانِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْقُرَشِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعِيدٍ الْجُعْفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عِبَادَةٌ.رسول خدا(صلی الله علیه و آله): نگاه به چهره ی علی بن ابیطالب(علیه السلام) عبادت است. (3)

ص: 347


1- . آل عمران آیة 61
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح63
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح62

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اللَّيْثِ مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاذِ

بْنِ سَعِيدٍ الْحَضْرَمِيُّ بِالْجَارِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْمُنْذِرِ أَبُو بَكْرٍ الصَّنْعَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا

عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ، عَنْ أَبِيهِ هَمَّامِ بْنِ نَافِعٍ، عَنْ هَمَّامِ بْنِ مُنَبِّهٍ، عَنْ حُجْرٍ، يَعْنِي الْمَدَرِيَّ، قَالَ: قَدِمْتُ مَكَّةَ وَ بِهَا أَبُو ذَرٍّ جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَةَ، وَ قَدِمَ فِي ذَلِكَ الْعَامِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حَاجّاً، وَ مَعَهُ طَائِفَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَبَيْنَا أَنَا فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مَعَ أَبِي ذَرٍّ جَالِسٌ إِذْ مَرَّ بِنَا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ وَقَفَ يُصَلِّي بِإِزَائِنَا، فَرَمَاهُ أَبُو ذَرٍّ بِبَصَرِهِ، فَقُلْتُ:

يَرْحَمُكَ اللَّهُ يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّكَ لَتَنْظُرُ إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَمَا تَقْلَعُ عَنْهُ قَالَ: إِنِّي أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: النَّظَرُ

إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام)

عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ،

وَ النَّظَرُ فِي الصَّحِيفَةِ يَعْنِي صَحِيفَةَ الْقُرْآنِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَةٌ.

حجر مذری گفت: من به مکه رسیدم هنگامی که ابوذر جندب بن جناده در آنجا بود و در آن سال عمر خطاب به همراه گروهی از مهاجران و انصار که علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیز در میانشان بود به حج رفته بود هنگامی که در مسجد الحرام به همراه ابوذر نشسته بودم ناگاه علی(علیه السلام) از ما عبور کرد و در کنار ما به نماز ایستاد ابوذر به او چشم دوخت و من گفتم: ای ابوذر خدا تورا بیامرزد تو به علی(علیه السلام) می نگری و از او چشم برنمی داری؟ او گفت چنین می کنم، زیرا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: نگاه به علی بن ابیطالب(علیه السلام) عبادت است و نگاه به پدر و مادر با مهربانی و دلسوزی عبادت است و نگاه به قرآن عبادت است و نگاه به کعبه عبادت است. (1)

ص: 348


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح22

هرکه میخواهد زندگی اش زندگی من و مرگش مرگ من باشد

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ بِدَيْبُلَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بَيَانٍ، عَنْ حُمْرَانَ الْمَدَائِنِيِّ قَاضِي تَفْلِيسَ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي لِأُمِّي شَرِيفُ بْنُ سَابِقٍ التَّفْلِيسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ أَبِي قُرَّةَ التَّمِيمِيُّ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا رَبِّي، فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً(علیه السلام) بَعْدِي، وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ، وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي، خَلَقَهُمْ اللَّهُ مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي، وَ حَبَاهُمْ فَهْمِي وَ عِلْمِي، وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمَّتِي، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه دوست دارد که همچون من زندگی کند و همچون من بمیرد و در بهشت عدن که پروردگارم آنرا آماده ساخته، ساکن شود باید پس از من ولایت علی(علیه السلام) را بپذیرد و با یاوران او دوست باشد و از امامان او پیروی کند، زیرا آنان خاندان منند و خاندان ایشان را از گوشت و خون من آفریده شده و فهم و علم مرا به ایشان بخشیده است. وای بر کسانی از امت من که فضیلت ایشان را تکذیب کنند که خداوند شفاعت مرا به آنان نمی رساند. (1)

ص: 349


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس23 ح9

امیرالمومنین امام مبین هستند

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَلَّامٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) قَامَ رَجُلَانِ مِنْ مَجْلِسِهِمَا فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هُوَ التَّوْرَاةُ قَالَ لَا قَالا فَهُوَ الْإِنْجِيلُ قَالَ لَا قَالا فَهُوَ الْقُرْآنُ قَالَ لَا قَالَ فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هُوَ هَذَا إِنَّهُ الْإِمَامُ الَّذِي

أَحْصَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ عِلْمَ كُلِّ شَيْ ءٍ (يَعْنِي عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا

يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: چون اين آيه نازل شد (يس) هر چيز را در امام مبين آمار كرديم (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ)(1) دو مرد في المجلس برخاستند و عرضه داشتند: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) آن توراتست؟ فرمود: نه عرضه داشتند: انجيل است؟ فرمود: نه، عرضه داشتند: عرضه داشتند: قرآنست؟ فرمود: نه، امير المؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) آمد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: (امام مبین) اين است به راستى او است امامى كه خداى تبارك و تعالى علم هر چيز را بر او شمرده (یعنی هر چه بوده و هر چه می باشد مى دانند) (2)

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ

ص: 350


1- . یس آیة 12
2- . الأمالي(للصدوق) النص170 المجلس الثاني و الثلاثون ح5

عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقْرَأُ (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) قَالَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

كنز جامع الفوائد: صالح بن سهل گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) شنيدم مي خواند (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) (1) هر چيزى را بر شمرديم در امامى آشكار. فرمود: يعنى در امير المؤمنين(علیه السلام)(2)

خَبَرٌ آخَرُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَمَرَرْنَا بِوَادٍ مَمْلُوءٍ نَمْلًا فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) تَرَى يَكُونُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى يَعْلَمُ كَمْ عَدَدُ هَذَا قَالَ نَعَمْ يَا عَمَّارُ أَنَا أَعْرِفُ رَجُلًا يَعْلَمُ عَدَدَهُ وَ كَمْ فِيهِ ذَكَرٌ وَ كَمْ فِيهِ أُنْثَى فَقُلْتُ مَنْ ذَلِكَ الرَّجُلُ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ يَا عَمَّارُ أَ مَا قَرَأْتَ فِي سُورَةِ يس (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ ) فَقُلْتُ

بَلَى يَا مَوْلَايَ فَقَالَ أَنَا ذَلِكَ الْإِمَامُ الْمُبِين

عمار یاسر می گوید: در یکی از جنگ های حضرت در حضور او بودم به بیابانی رسیدیم که پر از مورچه بود به حضرت عرضه داشتم: ای امیرالمؤمنین(علیه السلام) آیا کسی از مخلوقات خداوند را می شناسی که تعداد این مورچه ها را بداند حضرت فرمود: بله ای عمار! من مردی را می شناسم که تعداد این مورچه ها و تعداد نر و ماده آن ها را نیز می داند عرضه داشتم: ای مولای من آن مرد کیست؟ فرمود: ای عمار! آیا در سوره یس نخوانده ای؟ (وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) (3) هر چیزی را ما در امام مبین به شماره آورده ایم عرضه داشتم: آری ای مولای من این آیه را خوانده ام حضرت فرمود: من آن Sامام مبینR هستم. (4)

ص: 351


1- . یس آیة 12
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص477 [سورة يس(36): آية 12]
3- . یس آیة 12
4- . الفضائل (لابن شاذان القمي) ص94 خبر عن ابن مسعود

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَنَا وَاللَّهِ الإمَامُ المُبينُ أُبِينُ الحَقَّ مِنَ البَاطِلِ وَرِثْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ.

امیرالمومنین(علیه السلام): به خدا سوگند منم امام مبین که آشکار می کنم حق را از باطل و آن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ارث برده ام. (1)

قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِين.

اى گروه مردم! بدانيد هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من احصاء فرموده است و من آن را در امام پرهيزگاران احصاء كردم. هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على(علیه السلام) تعليم دادم و او امام آشكاركننده و آشكار است. (2)

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): (وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ)(3) قَالَ: هُوَ الإِمامُ، إِمامُ الْحَقُّ الَّذِي إِنَّهُ يَعْلَمُ الْقُرْآنَ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ، وَ

مَا قَدَّموا من أَعْمَالِهِم و آثارُهُمْ "سُنَنُهُمُ الّتي سَنُّوها".

امیرالمومنین(علیه السلام): او آن امام مبین است امام برحقی که می داند (حقایق قرآن) را از ابتدا تا انتها و آنچه را از پیش فرستاده اند با اعمال و آثارشان... (4)

ص: 352


1- . تفسير القمي ج 2 ص212 [سورة يس(36): الآيات 10 الى 12]
2- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص60 احتجاج النبي ص يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب ع و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين
3- . یس آیة 12
4- . القرائات التنزیل و التحریف للسیاری ص29

امیرالمومنین کتاب مبین هستند

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زَيْدِ بْنِ الْوَلِيدِ الْخَثْعَمِيِ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ) قَالَ نَزَلَتْ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ

الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ) قَالَ فَقَالَ الْوَرَقَةُ السِّقْطُ وَ الْحَبَّةُ الْوَلَدُ وَ ظُلُمَاتُ الْأَرْضِ الْأَرْحَامُ وَ الرَّطْبُ مَا يَحْيَى مِنَ النَّاسِ وَ الْيَابِسُ مَا يُقْبَضُ وَ كُلُّ ذَلِكَ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ...

ابو الربيع شامى گويد: از امام صادق(علیه السلام) از گفتار خداى عز و جل پرسيدم اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اجابت كنيد و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را نيز اجابت كنيد زيرا شما را به چيزى كه زندگيتان مي دهد دعوت كند (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ )(1) حضرت فرمود: اين آيه در باره ولايت على(علیه السلام) نازل شده، (زيرا ولايت على(علیه السلام) است كه مايه زندگى جان و دل و خرد است). گويد: و از آن حضرت از گفتار خداى عز و جل پرسيدم: (وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لايابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ)(2) و هيچ برگى نيفتد مگر آنكه آن را (خدا) بداند، و نه دانه اى در تاريكي هاى زمين و نه تر و نه خشكى هست جز آنكه در نامه بيان كننده هست ...مقصود از SوَرَقَةٍR (جنين) سقط (شده) است، و مقصود از SحَبَّةٍR فرزند است، Sظُلُماتِ الْأَرْضِR رحم ها است، SرَطْبٍR

ص: 353


1- . الانفال آیة 24
2- . الانعام آیة 59

مردمان زنده است و SيابِسٍR آنان كه جانشان گرفته شده (و مرده اند). و همه اين ها در نزد امامى بيان كننده (محفوظ) است (و آنها را مي داند). (1)

امیرالمومنین

نقطه تحت باء

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): إِنَّ قَلْبَ الْقُرآنِ يس وَ قَلْبَ يس الْفاتِحَةُ وَ قَلبَ الفاتِحَةِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) وَقَلْبَ (بِسْمِ اللَّهِ) الْباءُ وَ قَلْبَ الْباءِ النُّقْطَةُ تَحْتَ الْباءِ وَ أَنَا النُّقْطَةُ الْكُبْرَی

امیرالمومنین(علیه السلام): همانا قلب قرآن یس و قلب یس فاتحة الکتاب و قلب فاتحة الکتاب (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ)

و قلب (بِسْمِ اللَّهِ) و قلب باء نقطه زیر آن

بوده و من آن نقطه کبری هستم. (2)

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَسْرارُ کَلَامِ اللَّهِ فِی الْقُرْآنِ، وَ أَسْرارُ الْقُرْآنِ فِی الْفَاتِحَةِ، وَ أَسْرارُ الْفَاتِحَةِ فِی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) وَ أَسْرارُ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) فِی بَاءِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) وَ أَسْرارُ الْباءِ فِی النُّقْطَةِ الَّتِی تَحْتَ الْباءِ وَ أَنَا النُّقْطَةُ الَّتِی تَحْتَ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): اسرار کلام خدا در قرآن جمع شده و اسرار قرآن در فاتحة الکتاب جمع گردیده و اسرار فاتحة الکتاب در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) آن جمع شده و اسرار (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) در باء (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) جمع گردیده و اسرار باء در نقطه زیر باء جمع گشته و من نقطه تحت باء هستم.

ص: 354


1- . حديث القباب ..... ص : 231 ج 8 ص 248 ح349
2- . طوالع الانوار للموسوی ص 130

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): جَمیعُ مَا فِی الْقُرْآنِ فِی باءِ (بِسْمِ اللَّهِ) وَ أَنَا النُّقْطَةُ تَحْتَ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): جمیع قرآن در باء (بِسْمِ اللَّهِ) بوده و من نقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَنَا النُّقْطَةُ الَّتِي تَحْتَ الْباءِ الْمَبْسُوطَةِ

امیرالمومنین(علیه السلام): من نقطه تحت باء مبسوطه هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): جَمیعُ مَا فِی الْقُرآنِ فِی بَاءِ (بِسْمِ اللَّهِ) وَ أَنَا النُّقْطَةُ تَحْتَ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): هرچه در قرآن است در باء (بِسْمِ اللَّهِ) جمع شده و من نقطه تحت باء هستم

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): ظَهَرَ الْمَوْجُوداتُ عَنْ بَاءِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) وَ أَنَا النُّقْطَةُ الَّتِی تَحْتَ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): به وجود آمدند موجودات از باء (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) و من نقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): سِرُّ الْکُتُبِ الْمُنْزَلَةِ فِی الْقُرآنِ وَ سِرُّ الْقُرآنِ فِی فاتِحَةِ الْکِتابِ وَ سِرُّ الْفَاتِحَةِ الْکِتابِ فِی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) وِ سِرُّ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) فِی نُقْطَةِ تَحْتِ الْباءِ وَ أَنَا نُقْطَةُ تَحْتِ الْباءِامیرالمومنین(علیه السلام): سِرِّ کتب نازل شده در قرآن بوده و سِرِّ قرآن در فاتحة الکتاب است و سِرِّ فاتحة الکتاب در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) بوده و سِرِّ (بِسْمِ اللَّهِ

ص: 355

الرَحْمنِ الرَّحِيمِ)

در نقطه تحت باء بوده و من نقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): جَمیعُ مَا فِی الْکُتُبِ السَّماویَّةِ فِی الْقُرآنِ وَ جَمیعُ مَا فِی الْقُرآنِ فِی فاتِحَةِ الْکِتابِ وَ جَمیعُ مَا فِی فاتِحَةِ الْکِتابِ فِی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) وَ جَمیعُ مَا فِی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) فِی باءِ (بِسْمِ اللَّهِ) وَ جَمیعُ مَا فِی باءِ (بِسْمِ اللَّهِ) فِی النُّقْطَةِ تَحْتَ الْباءِ وَ أَنَا نُقْطَةُ تَحْتِ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): تمام کتب آسمانی در قرآن بوده و جمیع قرآن در سوره حمد باشد و جمیع فاتحة الکتاب در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ)

و جمیع (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ)

در باء (بِسْمِ اللَّهِ) و جمیع آنچه در باء (بِسْمِ اللَّهِ) بوده در نقطه تحت باء جمع شده و من تقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): اِنَّ كُلُّ مَا فِي الْعالَمِ فِي الْقُرآنِ وَ كُلُّ مَا فِي الْقُرآنِ بِأَجْمَعِهِ فِي فَاتِحَةِ الْكِتابِ، وِ كُلُّ مَا فِي الْفاتِحَةِ فِي الْبَسْمَلَةِ، وَ كُّلُ مَا فِي الْبَسْمَلَةِ فِي الْباءِ، وَ أَنَا النُّقْطَةِ تَحْتَ الْباءِ

ص: 356

امیرالمومنین(علیه السلام): تمام آنچه در عالم بوده در قرآن جمع شده و تمام آنچه در قرآن بوده در فاتحة الکتاب جمع گردیده و آنچه در فاتحة الکتاب بوده در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) جمع شده، و آنچه در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) بوده در باء آن جمع گردیده و من نقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): کُلُّ مَا فِی الْقُرآنِ فِي الْحَمْدِ، وَ کُلُّ مَا کُلُّ مَا فِی الْحَمْدِ فِی الْبَسْمَلَةِ وَ کُلُّ مَا فِي الْبَسْمَلَةِ فِي الْباءِ وَ کُلُّ مَا فِي الْباءِ فِی النُّقْطَةِ، أَنَا النُّقْطَةُ الَّتِي تَحْتَ الْباءِ.

امیرالمومنین(علیه السلام): تمام آنچه در قرآن است در سوره حمد جمع گردیده و آنچه در سوره حمد است در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) آن جمع گشته وآنچه در (بِسْمِ اللَّهِ) بوده در باء آن جمع گردیده و آنچه در باء (بِسْمِ اللَّهِ) بوده در نقطه آن جمع گردیده و من نقطه تحت باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَنَا نُقْطَةُ باءِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) أَنَا جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی فَرَّطْتُمْ فِیهِ وَ أَنَا اللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ وَ أَنَا الْقَلَمُ، وَ أَنَا الْعَرْشُ، وَ أَنَا الْکُرسیُّ، و أَنَا السَّمواتُ وَ الْأَرَضُونَ

امیرالمومنین(علیه السلام): من نقطه باء (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) هستم من جنب الله هستم... من لوح محفوظ و قلم هستم من عرش و کرسی هستم من آسمان ها و زمین هایم

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): أَنَا النُّقْطَةُ الَّتِی تَحْتَ الْباءِ وَ سِرُّ الْباءِ

امیرالمومنین(علیه السلام): من نقطه تحت باء و سِرِّ باء هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): مَا فِی کَلامِ اللَّهِ فِی السَبْعِ الْمَثانی وَ مَا فِیهِ فِی الْبَسْمَلَةِ وَ مَا فِیهِ فِی الْباءِ و مَا فِیهِ فِی النُّقْطَةِ وَ أَنَا نُقْطَةُ تَحْتِ باءِ (بِسْمِ اللَّهِ)

امیرالمومنین(علیه السلام): يعني آنچه در كلام الهي (قرآن) بوده در سبع المثاني (سوره حمد) است و آن چه در سبع المثاني بوده، در (بِسْمِ اللَّهِ الرَحْمنِ الرَّحِيمِ) است و آنچه در (بِسْمِ اللَّهِ) بوده، در باء (بِسْمِ اللَّهِ) است و آنچه در باء (بِسْمِ اللَّهِ) بوده در نقطه آن است و من نقطه زيرين باء (بِسْمِ اللَّهِ) هستم.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): لَوْ شِئْتُ لَأوْقَرْتُ لَکُمْ ثَمَانينَ بَعيراً مِنْ عُلُومِ الْنُّقْطَةِ الَّتي تَحْتَ الْباءِ

ص: 357

امیرالمومنین(علیه السلام): اگر بخواهم از علوم نقطه تحت باء هشتاد شتر را بار خواهم کرد.

قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام): لَوْ شِئْتُ لَأوْقَرْتُ سَبعينَ بَعيراً مِن شَرْحِ باءِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ)امیرالمومنین(علیه السلام): اگر بخواهم از شرح باء (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) هفتاد شتر را بار می کنم.

سخن گفتن خورشید با امیرالمومنین

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ عَبَّاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بُرْقَانَ عَنْ مَيْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ زَاذَانَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَّةَ خَرَجْنَا وَ نَحْنُ ثَمَانِيَةُ آلَافِ رَجُلٍ فَلَمَّا أَمْسَيْنَا صِرْنَا عَشَرَةَ آلَافٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْهِجْرَةَ فَقَالَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ فَتْحِ مَكَّةَ قَالَ ثُمَّ انْتَهَيْنَا إِلَى هَوَازِنَ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ قُمْ فَانْظُرْ كَرَامَتَكَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلِّمِ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ اللَّهِ مَا حَسَدْتُ أَحَداً إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ قُلْتُ لِلْفَضْلِ قُمْ نَنْظُرْ كَيْفَ يُكَلِّمُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الشَّمْسَ فَلَمَّا طَلَعَتْ قَامَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ

ص: 358

أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ الدَّائِبُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ رَبِّهِ فَأَجَابَتْهُ الشَّمْسُ وَ هِيَ تَقُولُ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّهُ وَ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالَ فَانْكَبَّ عَلِيٌّ(علیه السلام) سَاجِداً شُكْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَامَ فَأَخَذَ بِرَأْسِ عَلِيٍّ(علیه السلام) يُقِيمُهُ وَ يَمْسَحُ وَجْهَهُ وَ يَقُولُ قُمْ حَبِيبِي فَقَدْ أَبْكَيْتَ أَهْلَ السَّمَاءِ مِنْ بُكَائِكَ وَ بَاهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِكَ حَمَلَةَ عَرْشِهِ.

ابن عباس گفت چون خداى عز و جل مكه را فتح كرد ما هشت هزار مرد مسلمان بوديم و شب كه شد ده هزار مسلمان شديم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)قانون هجرت را لغو كرد و فرمود پس از فتح مكه هجرتى نيست گويد سپس به هوازن رسيدم و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: اى على برخيز و كرامت خداى عز و جل را نسبت به خود ملاحظه كن و چون خورشید برآيد با او سخن كن ابن عباس گويد به خدا به احدى رشك نبردم جز در آن روز به على بن ابى طالب(علیه السلام) و به فضل گفتم برويم و ببينيم چطور على بن ابى طالب(علیه السلام) با خورشید سخن مى گويد. چون خورشید برآمد على بن ابى طالب(علیه السلام) برخاست و فرمود: درود بر تو اى بنده خوب و فرمانبر و ادامه ده طاعت خدا پروردگارت، خورشید در پاسخش عرضه داشت: درود بر تو اى برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و وصى او و حجت خدا بر خلقش گويد على(علیه السلام) به سجده افتاد و شكر خداى عز و جل كرد، گويد به خدا ديدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاست و سر على(علیه السلام) را گرفت و او را بلند كرد و دست به رويش كشيد و مى گفت حبيبم برخيز و كه اهل آسمان را از گريه خود گرياندى و خدا به وجود تو به حاملان عرش مُباهات كرد. (1)

ص: 359


1- . الأمالي( للصدوق) النص589 المجلس السادس و الثمانون ح14

آیات نازله در حق امیرالمومنین

وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) (الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ) مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِي (صَدَّقَ بِهِ ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ إِنَّ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ ) عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ نَاكِبُونَ عَنْ وَلَايَتِنَا قَوْلُهُ تَعَالَى (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ) قَالَ عَلِيٌ(علیه السلام) الْحَسَنَةُ حُبُّنَا وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ ) عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ مَنْ عَرَفْنَاهُ بِسِيمَاهُ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ قَوْلُهُ تَعَالَى (هَلْ

يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى

صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) وَ قَوْلُهُ (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) وَ قَوْلُهُ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ آلُ يس آلُ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ كَبَابِ حِطَّةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عَلِيٌّ وَ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) (وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) قِيلَ هُوَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) الْآيَةَ أَوْرَدَ الْحَافِظُ ابْنُ مَرْدَوَيْهِ مِنْ أَزْيَدَ مِنْ مِائَةِ طَرِيقٍ أَنَّهَا فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)

وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

وَ الْحَسَنِ(علیه السلام)

وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)

صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ

امام باقر(علیه السلام) مى فرمايد: مقصود از (الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ) محمّد و منظور از (صَدَّقَ بِهِ ) على بن ابى طالب(علیه السلام) مى باشد. على(علیه السلام) در باره آيه (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ) مى فرمايد: مقصود، منحرفان از ولايت ما هستند. على(علیه السلام) در باره آيه (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ

ص: 360

جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ) مى فرمايد: مقصود از حسنه دوستى ما و منظور از سيئة دشمنى با ماست. على(علیه السلام) در باره آيه (وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ) مى فرمايد: ما اصحاب اعراف هستيم و هر كه را به چهره بشناسيم به بهشت در مى آوريم. در باره آيه (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )

و (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ) و (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ و فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ) ابن عبّاس مى گويد (إِلْ ياسِينَ) آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. و ما همچون باب حطّه بنى اسرائيل هستيم، و (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) على(علیه السلام) است. و منظور از (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) على بن ابى طالب(علیه السلام) است. و گفته شده است كه مراد از آيه (وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) على بن ابى طالب(علیه السلام) است در باره آيه (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) ابن مردويه حافظ، در بيش تر از صد طريق آورده است كه آيه پيشگفته در حق محمّد(صلی الله علیه و آله) على(علیه السلام) فاطمه(علیها السلام) حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) نازل شده است. (1)

وَ رَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ عَنْ أَبِي الْحَمْرَاءِ قَالَ خَدَمْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله)

نَحْواً مِنْ تِسْعَةِ أَشْهُرٍ أَوْ عَشَرَةٍ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةِ فَجْرٍ لَا يَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهِ حَتَّى يَأْخُذَ بِعِضَادَتَيْ بَابِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ يَقُولَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَيَقُولَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ يَقُولَ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) قَالَ ثُمَّ يَنْصَرِفُ إِلَى مُصَلَّاه

ابو عبد اللَّه، محمّد بن عمران مرزبانى به نقل از ابوالحمراء روايت كرده است كه مى گويد: حدود نه يا ده ماه خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى كردم. هر بامداد به هنگام نماز صبح، از خانه بيرون نمى رفت مگر آن كه دو لنگه در خانه على(علیه السلام) مى گرفت و

ص: 361


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص401 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

مى فرمود السَّلَامُ

عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ و فاطمه(علیها السلام) و على(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) در پاسخ مى گفتند: وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ سپس پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى فرمود: هنگام نماز است رحمت خدا بر شما باد (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) راوى مى گويد: به دنبال اين سخن، پيامبر(صلی الله علیه و آله) راهى مصلاى خود مى شد. (1)

قَوْلُهُ تَعَالَى (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) وَ قَوْلُهُ (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ ) وَ قَوْلُهُ وَ (مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ) وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ آلُ يس آلُ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ كَبَابِ حِطَّةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ )

درباره آیه (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(2)

آيا [آن بنده كه كلّ بر ديگران است] با آزاد مردى كه به عدالت فرمان مى دهد و خود بر راه مستقيم است، يكسان هستند؟ (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ)(3)

درود بر آل يس.

(وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)(4) و آن كه در نزد او علم حقيقى به كتاب خداست. خداوند مى فرمايد: (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ )(5)

اما آن كسى كه نامه عمل او به دست راستش سپرده مى شود. در توضيح و تفسير اين چند آيه و در مورد هر يك حديثى از ابن عباس رسيده است كه مى فرمايد: آل يس آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند و فرموده اند كه ما آن كتاب سرنوشت ساز بنى اسرائيل هستيم و آن كس كه علم كتاب نزد اوست، على بن ابى طالب(علیه السلام) است و آن كس كه كتاب اوبه دست راستش سپرده مى شود و به بهشت مى رود على(علیه السلام) است و مراد از آيه (وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ )(6)

على(علیه السلام) مى باشد.(7)

ص: 362


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص405 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن
2- . النحل آیة 76
3- . الصافات آیة 130
4- . الرعد آیة 43
5- . الحاقة آیة 19
6- . النحل آیة 76
7- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 402 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ ) عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنَا أَمْ فَاطِمَةُ قَالَ فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْهَا وَ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَوْضِي تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ وَ إِنَّ عَلَيْهِ لَأَبَارِيقَ مِثْلَ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ أَنْتَ وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ وَ عَقِيلٌ وَ جَعْفَرٌ فِي الْجَنَّةِ (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ ) أَنْتَ مَعِي وَ شِيعَتُكَ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ ) لَا يَنْظُرُ أَحَدُهُمْ فِي قَفَاءِ صَاحِبِهِ

خداوند مى فرمايد: (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ) (1) و آنچه كينه [و شائبه هاى نفسانى] در سينه هاى آنان است بركنيم، برادرانه بر تخت هايى روبروى يك ديگر نشسته اند.

ابو هريرة گويد: على بن ابى طالب(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: اى پيامبر خدا! كداميك از ما نزد تو محبوب تريم من يا فاطمه(علیها السلام)؟ پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: فاطمه(علیها السلام) را بيش از تو دوست دارم ولى تو نزدم عزيزتر از فاطمه(علیها السلام) هستى! گويى مى بينم كه تو بر حوض من (كوثر) اشراف دارى و در حالى كه بر آن حوض جام هاى آب به شماره ستارگان وجود دارد، گروهى كه از خط ولايت تو منحرفند از ورود به آن دور نموده و طرد مى شوند و براى علوّ منزلت تو همين بسكه در آن روز تو، حسن(علیه السلام) حسين(علیه السلام) فاطمه(علیها السلام) عقيل(علیه السلام) و جعفر(علیه السلام) در برابر هم، بر تخت ها و سريرهاى بهشتى نشسته و شادمانيد و منزلت ديگر تو اين است كه همراه با شيعيانت در بهشت با من و در كنار من جاى داريد. سپس آيه كريمه را تلاوت نمود و فرمود: آنچنان از ديدن چهره يك ديگر، شادمانيد كه هيچ كس چشم از رخسار ديگرى برنمى دارد و به پشت سر، نگاه نمى كند. (2)

ص: 363


1- . الحجر آیة 47
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص325 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

پنهان نمودن فضائل اهل بیت

ثُمَّ قَالَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَنْ خَيْرُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا قِيلَ وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ إِبْلِيسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ وَ بَعْدَ الْمُتَسَمِّينَ بِأَسْمَائِكُمْ وَ بَعْدَ الْمُتَلَقِّبِينَ بِأَلْقَابِكُمْ وَ الْآخِذِينَ لِأَمْكِنَتِكُمْ وَ الْمُتَأَمِّرِينَ فِي مَمَالِكِكُمْ قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا هُمُ الْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِيلِ الْكَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ وَ فِيهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ إِلَّا الَّذِينَ تابُوا)(1) الْآيَةَ.

به امیرالمؤمنین عرض شد: پس از امامان هدایت و چراغ های تاریکی، بهترین مخلوقات چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «علمای صالح» دوباره پرسیدند: بدترین مخلوقات پس از ابلیس، فرعون، نمرود و کسانی که نام و لقب شما را بر دوش کشیده، جایگاه شما را غصب نموده و در سرزمین های شما حکم می رانند، چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «علمای فاسد» و آنان کسانی هستند که امورباطل را اظهار کرده و حقایق را می پوشانند و خداوند در شأن آنان فرموده است: (أُولَئِکَ یلعَنُهمُ اللَّهُ وَیلْعَنُهمُ اللَّاعِنُونَ)(2)

تفسير العياشي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ) قَالَ نَحْنُ هُمْ وَ قَدْ قَالُوا هَوَامُّ الْأَرْضِ.

امام صادق(علیه السلام) (أُولَئِکَ یلعَنُهمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهمُ اللَّاعِنُونَ)(3) منظور از آن ها (لعن کنندگان) ما هستیم. (4)

ص: 364


1- . البقرة آلآیات 160 و 159
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 2 ص89 باب 14 من يجوز أخذ العلم منه و من لا يجوز و ذم التقليد و النهي عن متابعة غير المعصوم في كل ما يقول و وجوب التمسك بعروة اتباعهم عليهم السلام و جواز الرجوع إلى رواة الأخبار و الفقهاء الصالحين
3- . البقرة آیة 159
4- . تفسير العياشي ج 1 ص72 [سورة البقرة(2): آية 159] ح141

عَیَاشِی عَن بَعضِ اَصحَابِنَا عَن أَبِی عَبدِاللَّه(علیه السلام) قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ)(1) قَالَ: نَحْنُ یَعْنِی بِهَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنَّا إِذَا صَارَتْ إِلَیْهِ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَوْ لَمْ یَسَعْهُ إِلَّا أَنْ یُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَنْ یَکُونُ بَعْدَهُ.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر عیاشی آمده است: عرضه داشتم: در مورد کلام خدا که می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ)(2) برایم توضیح دهید. فرمود: مقصود از (بیّنات و هدی) ما هستیم و خدا کمک کار ماست. (گویا سنّت شده) هرگاه مقام امامت به هریک از ما می رسد(مردم) به او رو نمی کنند و به سمت او نمی روند مگر آنکه (امام(علیه السلام)) بعدی بیاید و آن را برای مردم تبیین کند. (3)

تفسير العياشي عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ عَذَابِ الْقَبْرِ قَالَ إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) حَدَّثَنَا أَنَّ رَجُلًا أَتَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ فَقَالَ حَدِّثْنِي فَسَكَتَ عَنْهُ ثُمَ عَادَ فَسَكَتَ فَأَدْبَرَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ وَ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ) فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ إِنَّا لَوْ وَجَدْنَا أَمِيناً لَحَدَّثْنَاه

امام باقر(علیه السلام) مردی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: برایم حدیث و سخن بگو! سلمان سکوت کرد. او دوباره تکرار کرد. سلمان ساکت ماند. پس مرد بازگشت در حالی که این آیه را تلاوت می کرد: (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ)(4) پس سلمان گفت: پیش بیا! ما اگر فرد امینی را بیابیم حتماً برای او روایت می کنیم. (5)

ص: 365


1- . البقرة آیة 159
2- . البقرة آیة 159
3- . تفسير العياشي ج 1 ص72 [سورة البقرة(2): آية 159]
4- . البقرة آیة 159
5- . تفسير العياشي ج 1 ص71 [سورة البقرة(2): آية 159] ح138

نوری که با رسول خدا نازل شد امیرالمومنین است

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ )(1) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) النُّورُ هُوَ عَلِيٌّ(علیه السلام)

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی قول خدای عزوجل (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ) سوال شد ایشان فرمودند: نوری که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده علی(علیه السلام) است. (2) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ)(3) إِلَى قَوْلِهِ (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(4) قَالَ النُّورُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ.

امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ)(5) كسانى كه پيروى مي كنند از رسول و پيغمبر امی ست و اوصافش را در توراة و انجيل نزدشان نوشته مي يابند، ايشان را به كار نيك وامي دارد و از كار زشت نهى مي كند و پاكيزه ها را براى ايشان حلال و پليدى ها را برايشان حرام مي سازد تا آنجا كه فرمايد (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(6) و پيروى كنند از نورى كه با او نازل شده، تنها ايشان رستگارند فرمود: مقصود از نور در اينجا امير مؤمنان(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) مي باشند. (7)

ص: 366


1- . الاعراف آیة 157
2- . تفسير العياشي ج 2 ص31 [سورة الأعراف(7): آية 157]
3- . الاعراف آیة 157
4- . الاعراف آیة 157
5- . الاعراف آیة 157
6- . الاعراف آیة 157
7- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص194 باب أن الأئمة ع نور الله عز و جل ..... ح2

تفسير القمي (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ)(1)

قَالَ رُوحُ الْقُدُسِ هِيَ الَّتِي قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ

قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)(2)

قَالَ هُوَ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(علیه السلام) كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ ثُمَّ كَنَى عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا)(3)

وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ النُّورَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَوْلُهُ (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ )(4)

الْآيَةَ.

تفسير قمى (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ) فرمود روح القدس است اين همان است كه حضرت صادق(علیه السلام) فرمود در باره آيه ی (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) فرمود او فرشته ايست بزرگتر از جبرئيل(علیه السلام) و ميكائيل(علیه السلام) كه با پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بود و يا آنچه نيز هست سپس به كنايه از امير المؤمنين(علیه السلام) ياد كرده (وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا) دليل بر اينكه نور در اين آيه امير المؤمنين(علیه السلام) است اين آيه است (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ) پيروى كنيد از نورى كه به همراه او فرستاده شده در بخش جهات علوم ائمه خواهد آمد كه حضرت صادق(علیه السلام) مي فرمايد از ما خانواده كسانى هستند كه بر آنها صورتى بزرگتر از جبرئيل(علیه السلام) و ميكائيل(علیه السلام) وارد مى شود. (5) (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ )(6) يَعْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ)(7) يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (8) فَأَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَنْ يُخْبِرُوا أُمَمَهُمْ وَ يَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرُوهُ بِالْقَوْلِ وَ أَمَرُوا أُمَمَهُمْ بِذَلِكَ وَ سَيَرْجِعُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ يَرْجِعُونَ وَ يَنْصُرُونَهُ فِي الدُّنْيَا.

ص: 367


1- . الشوری آیة 52
2- . الاسراء آیة 85
3- . الشوری آیة 52
4- . الاعراف آیة 157
5- . تفسير القمي ج 2 ص279 [سورة الشورى(42): الآيات 39 الى 53] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 25 ص48 باب 3 الأرواح التي فيهم و أنهم مؤيدون بروح القدس و نور إنا أنزلناه في ليلة القدر و بيان نزول السورة فيهم عليهم السلام
6- . الاعراف آیة 157
7- . الاعراف آیة 157
8- . الاعراف آیة 157

تفسير قمى: (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ) كسانى كه ايمان به پيامبر آورند (وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ) يعنى پيرو اميرالمؤمنين(علیه السلام) باشند (أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) آن ها رستگارند. خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه به امت هاى خود خبر دهند از ظهور پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و او را يارى كنند. ايشان نيز به گفتار يارى نمودند و به امت خود اين دستور را دادند. (1)

أَقُولُ رَوَى الْحَافِظُ أَبُو نُعَيْمٍ فِي كِتَابِ مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِي عَلِيٍّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك )

این آیه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و در شان امیرالمومنین(علیه السلام) نازل شد

(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك)(2) الْأَنْزَعِ الْبَطِينِ

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْأَنْزَعِ الْبَطِينِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَدِ اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ أَيُّهَا الرَّجُلُ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ رَجُلٍ مَا وَطِئَ الْحَصَى بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفْضَلُ مِنْهُ وَ إِنَّهُ لَأَخُو رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ابْنُ عَمِّهِ

ص: 368


1- . تفسير القمي ج 1 ص242 [سورة الأعراف(7): الآيات 149 الى 157] ..... بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 23 ص309 باب 18 أنهم أنوار الله و تأويل آيات النور فيهم ح9
2- . بحار الأنوار ج 37 ص190 باب 52 أخبار الغدير و ما صدر في ذلك اليوم من النص الجلي على إمامته ع و تفسير بعض الآيات النازلة في تلك الواقعة ذیل ح74

وَ وَصِيُّهُ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ إِنَّهُ لَأَنْزَعُ مِنَ الشِّرْكِ بَطِينٌ مِنَ الْعِلْمِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ مَنْ أَرَادَ النَّجَاةَ غَداً فَلْيَأْخُذْ بِحُجْزَةِ هَذَا الْأَنْزَعِ يَعْنِي عَلِيّاً(علیه السلام)

عباية بن ربعى گويد: مردى به نزد ابن عبّاس آمد و پرسيد: معناى «الْأَنْزَعِ

الْبَطِينِ» چيست؟ زيرا مردم در اين مورد نظرات گوناگونى دارند. وى چنين پاسخ داد: اى مرد به خدا سوگند كه از شأن و مقام كسى سؤال كردى كه بعد از پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) هيچ كس بر روى ريگ هاى زمين پا ننهاده، كه در فضيلت برتر از او باشد، و بى شكّ او برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پسر عموى او، و خليفه او بر امّتش مى باشد، او شرك را از خود دور ساخت، شرك ستيز و سينه اش از دانش پر بود، و از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه فرمود: هر كه مى خواهد فرداى قيامت نجات يابد چنگ بر دامن اين «انزع» بزند يعنى على(علیه السلام)(1)

ص: 369


1- . معاني الأخبار النص 63 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح11

امیرالمومنین جانشین وصی وزیر وارث و خلیفه رسول خدا هستند

ص: 370

خداوند علی را برای جانشینی پیامبر برگزید

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيّاً حَتَّى أَمَرَهُ أَنْ يُوصِيَ إِلَى أَفْضَلِ عَشِيرَتِهِ مِنْ عَصَبَتِهِ، وَ أَمَرَنِي أَنْ أُوصِيَ. فَقُلْتُ: إِلَى مَنْ يَا رَبِّ فَقَالَ: أَوْصِ يَا مُحَمَّدُ إِلَى ابْنِ عَمِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)، فَإِنِّي قَدْ أَثْبَتُّهُ فِي الْكُتُبِ السَّالِفَةِ، وَ كَتَبْتُ فِيهَا أَنَّهُ وَصِيُّكَ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَخَذْتُ مِيثَاقَ الْخَلَائِقِ وَ مَوَاثِيقَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي، أَخَذْتُ مَوَاثِيقَهُمْ لِي بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ لَكَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)

بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْوَلَايَةِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد تا این که به او فرمان داد به بهترین خاندان و نزدیکانش وصیت کند و به من نیز امر کرد که وصیت کنم. پس عرضه داشتم: پروردگارا به چه کسی وصیت کنم؟ فرمود: ای محمد! به پسر عمویت علی بن ابیطالب(علیه السلام) وصیت کن پس همانا من او را در کتب پیشین پابرجا ساخته ام و در آنها نگاشته ام که او جانشین توست و بر آن، پیمان از آفریدگان و پیامبران و فرستادگانم گرفتم. و پیمان آنان برای من اقرار بهربوبیت و برای تو ای محمد(صلی الله علیه و آله) اقرار به نبوت و برای علی(علیه السلام) اقرار به ولایت است. (1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِي، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَنَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ هَاشِمٍ السِّمْسَارُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ، قَالَ

ص: 371


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح14

حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حزام [حَرَامٍ]، قَالَ:

أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، مَنْ وَصِيُّكَ قَالَ: فَأَمْسَكَ عَنِّي عَشْراً لَا يُجِيبُنِي، ثُمَّ قَالَ:

يَا جَابِرُ، أَ لَا أُخْبِرُكَ عَمَّا سَأَلْتَنِي فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ سَكَتَّ عَنِّي حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّكَ وَجَدْتَ عَلَيَّ. فَقَالَ: مَا وَجَدْتُ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ، وَ لَكِنْ كُنْتُ أَنْتَظِرُ مَا يَأْتِينِي مِنَ السَّمَاءِ، فَأَتَانِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ:

يَا مُحَمَّدُ، رَبُّكَ يَقُولُ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَصِيُّكَ، وَ خَلِيفَتُكَ عَلَى أَهْلِكَ وَ أُمَّتِكَ، وَ الذَّائِدُ عَنْ حَوْضِكَ، وَ هُوَ صَاحِبُ لِوَائِكَ يَقْدُمُكَ إِلَى الْجَنَّةِ. فَقُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)،

أَ رَأَيْتَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَذَا أَقْتُلُهُ قَالَ: نَعَمْ يَا جَابِرُ، مَا وُضِعَ هَذَا الْمَوْضِعَ إِلَّا لِيُتَابَعَ عَلَيْهِ، فَمَنْ تَابَعَهُ كَانَ مَعِي غَداً، وَ مَنْ خَالَفَهُ لَمْ يَرِدْ عَلَيَّ الْحَوْضَ أَبَداً.

جابر بن عبدالله حزام می گوید: به نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده و عرضه داشتم: ای رسول خدا! جانشین تو کیست؟ جابر می گوید: پس دقایقی سخن نگفت و پاسخ مرا نداد آنگاه فرمود: آیا تورا به آنچه از من پرسیدی آگاه نگردانم؟ پس عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدایت. به خدا سوگند خاموش ماندی و پاسخم را ندادی تا جایی که گمان کردم بر من خشمناک گشته ای. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جابر! بر تو خشمناک نگشتم بلکه در انتظار آن چه که از بالا به سویم می آید، بودم پس جبرئیل(علیه السلام) به نزد من آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت می فرماید: همانا علی بن ابیطالب(علیه السلام) جانشین و خلیفه تو بر خانواده و امتتوست و او کسی است که از حوض تو دفاع می کند (و نمی گذارد دشمنانت از آن سیراب شوند) و او صاحب پرچم توست که در برابر تو به سوی بهشت حرکت می کند. پس عرضه داشتم: ای پیامبر خدا! به من خبر ده که آیا با هر آن کس که به او ایمان نیاورد جهاد کنم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بله، ای جابر! این جایگاه امامت قرار داده نشده مگر این که از آن

ص: 372

پیروی شود. پس هرکه از او پیروی کند فردا با من است و هرکه با مخالفت با او به مخالفت برخیزد هرگز در حوض کوثر بر من وارد نمی شود. (1)

حدیث یوم الدار

فَجَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَمِيعَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) (فِيهِمْ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَبُولَهَبٍ) وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَدَعَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ خَادِمُهُ (يَوْمَئِذٍ) عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (يَوْمَئِذٍ) فِي حَجْرِ عَمِّهِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَيُّكُمْ يَنْتَدِبُ أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي فَسَكَتَ الْقَوْمُ حَتَّى أَعَادَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَأْسَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي حَجْرِهِ وَ تَفَلَ فِي فِيهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ امْلَأْ جَوْفَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُكْمَا ثُمَّ قَالَ لِأَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا أَبَا طَالِبٍ(علیه السلام) اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِكَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْنَبِيِّهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) (وَ آخَى بَيْنَ النَّاسِ) وَ آخَى بَيْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ بَيْنَ نَفْسِه

پيامبر(صلی الله علیه و آله) همه فرزندان عبد المطلب(علیه السلام) را كه از جمله آنان ابو طالب(علیه السلام) و ابو لهب بودند جمع كرد، و آنان در آن روز چهل نفر بودند. حضرت آنان را دعوت كرد، و خادمش در آن روز على(علیه السلام) بود و آن حضرت تحت تكفّل عمويش ابو طالب بود. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: كداميك از شما خود را برادر و وزير و وارث و خليفه من در امّتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من معرّفى مى كند؟ افراد حاضر ساكت ماندند تا آنكه حضرت سه مرتبه سخن خود را تكرار كردند. على(علیه السلام) عرضه داشت: من يا

ص: 373


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح23

رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)، خدا بر تو درود فرستد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) سر على(علیه السلام) را بر زانوى خود گذاشت و آب دهان مبارك را در دهانش ريخت و فرمود: خدايا، باطن على را از علم و فهم و حكمت پر كن. سپس به ابو طالب(علیه السلام) فرمود: اى ابو طالب(علیه السلام) اكنون سخن پسرت را گوش كن و از او اطاعت نما، چرا كه خدا او را نسبت به پيامبرش به منزله هارون(علیه السلام) نسبت به موسى(علیه السلام) قرار داده است. ديگر اينكه بين مردم برادرى قرار داد، و بين على(علیه السلام) و خودش برادرى قرار داد. (1)

وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي رَافِعٍ هَذِهِ الْقِصَّةُ وَ أَنَّهُ جَمَعَهُمْ فِي الشِّعْبِ فَصَنَعَ لَهُمْ رِجْلَ شَاةٍ فَأَكَلُوا حَتَّى تَضَلَّعُوا وَ سَقَاهُمْ عُسّاً فَشَرِبُوا كُلُّهُمْ حَتَّى رَوُوا ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ (أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) وَ أَنْتُمْ عَشِيرَتِي وَ رَهْطِي وَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ أَخاً وَ وَزِيراً وَ وَارِثاً وَ وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً فِي أَهْلِهِ فَأَيُّكُمْ يَقُومُ فَيُبَايِعُنِي عَلَى أَنَّهُ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ يَكُونُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ لَيَقُومَنَ قَائِمُكُمْ أَوْ لَيَكُونَنَّ مِنْ غَيْرِكُمْ ثُمَّ لَتَنْدَمُنَّ ثُمَّ أَعَادَ الْكَلَامَ ثَلَاثَمَرَّاتٍ فَقَامَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَبَايَعَهُ فَأَجَابَهُ ثُمَّ قَالَ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَفَتَحَ فَاهُ وَ مَجَّ فِي فِيهِ مِنْ رِيقِهِ وَ تَفَلَ بَيْنَ كَتِفَيْهِ وَ ثَدْيَيْهِ فَقَالَ أَبُو لَهَبٍ بِئْسَ مَا حَبَوْتَ بِهِ ابْنَ عَمِّكَ أَنْ أَجَابَكَ فَمَلَأْتَ فَاهُ وَ وَجْهَهُ بُزَاقاً فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) مَلَأْتُهُ حُكْماً وَ عِلْماً.

به راستی خداوند، هیچ پیامبری را مبعوث نكرد. مگر این كه برای او از اهلش برادر و وزیر و وارث و وصی و خلیفه در اهلش قرار داد. پس كدام یك از شما برمی خیزد تا با من بیعت كند كه برادر، وارث، وزیر و وصی من باشد و برای من به منزله هارون(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) باشد، جز این كه بعد از من نبی نیست، پس قوم

ص: 374


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص779 الحديث السادس و العشرون

ساكت شدند. وی سه بار جمله را تكرار كرد فَقَامَ عَلِی فَبَایعَهُ وَ أَجَابَه پس علی(علیه السلام) برخاست و بیعت و اجابت كرد.... (1)

حِينَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) فِي دَارِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ هُمْ أَرْبَعُونَ رَجُلًا يَوْمَئِذٍ يَزِيدُونَ رَجُلًا أَوْ يَنْقُصُونَ رَجُلًا فِيمَا ذَكَرَهُ الرُّوَاةُ وَ أَمَرَ أَنْ يُصْنَعَ لَهُمْ فَخِذُ شَاةٍ مَعَ مُدٍّ مِنَ الْبُرِّ وَ يُعَدَّ لَهُمْ صَاعٌ مِنَ اللَّبَنِ وَ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ مَعْرُوفاً بِأَكْلِ الْجَذَعَةِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ يَشْرَبُ الْفَرَقَ مِنَ الشَّرَابِ فِي ذَلِكَ الْمَقَامِ وَ أَرَادَ بِإِعْدَادِ قَلِيلِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ لِجَمَاعَتِهِمْ إِظْهَارَ الْآيَةِ لَهُمْ فِي شِبَعِهِمْ وَ رِيِّهِمْ مِمَّا كَانَ لَا يُشْبِعُ الْوَاحِدَ مِنْهُمْ وَ لَا يُرْوِيهِ ثُمَّ أَمَرَ بِتَقْدِيمِهِ لَهُمْ فَأَكَلَتِ الْجَمَاعَةُ كُلُّهَا مِنْ ذَلِكَ الْيَسِيرِ حَتَّى تَمَلَّئُوا مِنْهُ وَ لَمْ يَبِنْ مَا أَكَلُوهُ مِنْهُ وَ شَرِبُوهُ فِيهِ فَبَهَرَهُمْ بِذَلِكَ وَ بَيَّنَ لَهُمْ آيَةَ نُبُوَّتِهِ وَ عَلَامَةَ صِدْقِهِ بِبُرْهَانِ اللَّهِ تَعَالَى فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ بَعْدَ أَنْ شَبِعُوا مِنَ الطَّعَامِ وَ رَوُوا مِنَ الشَّرَابِ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي إِلَى الْخَلْقِ كَافَّةً وَ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ خَاصَّةً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى كَلِمَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ عَلَى اللِّسَانِ ثَقِيلَتَيْنِ فِي الْمِيزَانِ تَمْلِكُونَ بِهِمَا الْعَرَبَ وَ الْعَجَمَ وَ تَنْقَادُ لَكُمْ بِهِمَا الْأُمَمُ وَ تَدْخُلُونَ بِهِمَا الْجَنَّةَ وَ تَنْجُونَ بِهِمَا مِنَ النَّارِ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللهعلیه و آله)

فَمَنْ يُجِبْنِي إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ يُؤَازِرْنِي عَلَيْهِ وَ عَلَى الْقِيَامِ بِهِ يَكُنْ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي فَلَمْ يُجِبْ أَحَدٌ مِنْهُمْ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مِنْ بَيْنِهِمْ وَ أَنَا إِذْ ذَاكَ أَصْغَرُهُمْ سِنّاً وَ أَحْمَشُهُمْ سَاقاً وَ أَرْمَصُهُمْ عَيْناً فَقُلْتُ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

أُؤَازِرُكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ اجْلِسْ ثُمَّ أَعَادَ الْقَوْلَ عَلَى الْقَوْمِ ثَانِيَةً

ص: 375


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 18 ص163 باب 1 المبعث و إظهار الدعوة و ما لقي ص من القوم و ما جرى بينه و بينهم و جمل أحواله إلى دخول الشعب و فيه إسلام حمزة رضي الله عنه و أحوال كثير من أصحابه و أهل زمانه .....

فَأَصْمَتُوا وَ قُمْتُ فَقُلْتُ مِثْلَ مَقَالَتِيَ الْأُولَى فَقَالَ اجْلِسْ ثُمَّ أَعَادَ عَلَى الْقَوْمِ مَقَالَتَهُ ثَالِثَةً فَلَمْ يَنْطِقْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِحَرْفٍ فَقُلْتُ أَنَا أُؤَازِرُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

عَلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي فَنَهَضَ الْقَوْمُ وَ هُمْ يَقُولُونَ لِأَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

يَا أَبَا طَالِبٍ(علیه السلام)

لِيَهْنِكَ الْيَوْمَ إِنْ دَخَلْتَ فِي دِينِ ابْنِ أَخِيكَ فَقَدْ جَعَلَ ابْنَكَ أَمِيراً عَلَيْكَ

در آغازى كه پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مردم را به دين اسلام دعوت مي كرد نزديكان خود را گرد آورد و آنان را به يكتاپرستى و ايمان به خدا هدايت نمود و اضافه كرد كه اگر به من بگرويد شما را يارى كنم و بر كفار و دشمنانتان پيروزى دهم و شرافت دنيا و آخرت و نعمت جاويد بهشت را براى شما ضمانت نمايم هيچ يك از آنان به غير از امير المؤمنين(علیه السلام) دعوت آن جناب را اجابت نكرد به همين جهت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وي را برادر و وزير و و جانشين و خليفه خود قرار داد و بهشت را براى او واجب گردانيد. اين پيش آمد در ذيل حديث الدار كه همه ناقلين آثار به صحت آن اتفاق كرده اند چنين آورده شده. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرزندان عبد المطلب(علیه السلام) را كه چهل مرد يا بيشتر و يا كمتر بودند در خانه ابو طالب گرد آورد و دستور غذائى كه عبارت بوده از يك ران گوسفند و يك پيمانه گندم و چهار پيمانه شير براى آنان مهيا كرد با آنكه در ميان آنها كسى بود كه در يك نشست يك گوسفند ميخورد و نوزده جام مى آشاميد. حضرت خواست با اين غذاى اندك و نوشیدنی مختصر معجزه كرده باشد و به آنها بفهماند كه او مي تواند با اين غذاى مختصر كه خوراك يك نفر آنها نيست عده اى راسير كند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد نخست آنها را از همان غذا سير كردند و همه از آن استفاده كردند و چيزى از آن كاسته نشد، اين عمل آنان را مبهوت ساخته و بدين وسيله از معجزه او باخبر شده و براستى و صداقت او پى بردند. ميهمان ها چون از خوردن غذا و شير فارغ شدند فرمود فرزندان عبد المطلب(علیه السلام)

ص: 376

خداى متعال مرا به سوى همه جمعيت عموما و به سوى شما خصوصا مبعوث داشته و فرموده: (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ) نخست نزديكان خود را بترسان اينك حسب الامر شما را به گفتن دو كلمه كه بر زبان آسانست و ميزان روز رستاخيز شما را گرانبار مي سازد و بدين وسيله بر همه چيره مي شويد و همه مردم را منقاد خود قرار مي دهيد و وارد بهشت مي گرديد و از عذاب خدا رهائى مي يابيد امر مي كنم و آن دو كلمه شهادت به وحدانيت خدا و رسالت منست اينك كسى كه مرا اجابت كند و به دين و آئين من بگرود و به خواسته ی من قيام نمايد برادر و وصى و جانشين و وزير منست و كارهاى پس از من بدو متوجه است. ليكن متاسفانه كسى پاسخ نداده و اجابت نكرد. على(علیه السلام) فرموده: من كه در آن روز از همه كوچكتر و لاغراندام تر و چشمم پرآب تر بود از جاى برخاستم عرضه داشتم: من در اين راه با شما هم گامم فرمود بنشين بار ديگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان سخن را اعاده كرد كسى پاسخ نداد اين بار هم من پيشقدم شدم باز پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نپذيرفت بار سوم سخن را اعاده كرد. كسى اجابت نكرد من از جاى برخاسته براى سومين بار فرموده آن جناب را پاسخ دادم فرمود: بنشين كه تو برادر و وصى و وزير و جانشين پس از منى. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ الْأَبْرَشُ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِالْقَاسِمِ. قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُ وَ اللَّفْظُ لَهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ الْجَرْجَرَائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي سَلَمَةُ بْنُ صَالِحٍ الْجُعْفِيُّ، عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ وَ أَبِي مَرْيَمَ جَمِيعاً، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ نَوْفَلٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ص: 377


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص48 حديث الدار

قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) دَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِي: يَا عَلِيُّ(علیه السلام)، إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) أَمَرَنِي أَنْ أُنْذِرَ عَشِيرَتِيَ الْأَقْرَبِينَ، قَالَ: فَضِقْتُ بِذَلِكَ ذَرْعاً، وَ عَرَفْتُ أَنِّي مَتَى أُنَادِيهِمْ بِهَذَا الْأَمْرِ أَرَى مِنْهُمْ مَا أَكْرَهُ، فَصُمْتُ عَلَى ذَلِكَ، وَ جَاءَنِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله)، إِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ مَا أُمِرْتَ بِهِ عَذَّبَكَ رَبُّكَ فَاصْنَعْ لَنَا يَا عَلِيُّ صَاعاً مِنْ طَعَامٍ، وَ اجْعَلْ عَلَيْهِ رِجْلَ شَاةٍ، وَ امْلَأْ لَنَا عُسّاً مِنْ لَبَنٍ، ثُمَّ اجْمَعْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام) حَتَّى أُكَلِّمَهُمْ، وَ أَبْلِغْهُمْ مَا أُمِرْتُ بِهِ. فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ، ثُمَّ دَعَوْتُهُمْ أَجْمَعَ، وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أَرْبَعُونَ رَجُلًا يَزِيدُونَ رَجُلًا أَوْ يُنْقَصُونَ رَجُلًا، فِيهِمْ أَعْمَامُهُ أَبُو طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حَمْزَةُ(علیه السلام) وَ الْعَبَّاسُ(علیه السلام) وَ أَبُو لَهَبٍ. فَلَمَّا اجْتَمَعُوا لَهُ دَعَانِي بِالطَّعَامِ الَّذِي صَنَعْتُ لَهُمْ، فَجِئْتُ بِهِ، فَلَمَّا وَضَعْتُهُ تَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جِذْمَةً مِنَ اللَّحْمِ، فَشَقَّهَا بِأَسْنَانِهِ، ثُمَّ أَلْقَاهَا فِي نَوَاحِي الصَّحْفَةِ، ثُمَّ قَالَ: خُذُوا بِسْمِ اللَّهِ، فَأَكَلَ الْقَوْمُ حَتَّى صَدَرُوا، مَا لَهُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الطَّعَامِ حَاجَةٌ، وَ مَا أَرَى إِلَّا مَوَاضِعَ أَيْدِيهِمْ، وَ ايْمُ اللَّهِ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَيَأْكُلُ مَا قَدَّمْتُ لِجَمِيعِهِمْ، ثُمَّ جِئْتُهُمْ بِذَلِكَ الْعُسِّ فَشَرِبُوا حَتَّى رَوَوْا جَمِيعاً، وَ ايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَيَشْرَبُ مِثْلَهُ، فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُكَلِّمَهُمْ بَدَرَهُ أَبُو لَهَبٍ إِلَى الْكَلَامِ فَقَالَ: لَشَدَّ مَا سَحَرَكُمْ صَاحِبُكُمْ! فَتَفَرَّقَ الْقَوْمُ، وَ لَمْ يُكَلِّمْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِي مِنَ الْغَدِ: يَا عَلِيُّ(علیه السلام)، إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ سَبَقَنِي إِلَى مَا سَمِعْتَ مِنَ الْقَوْلِ، فَتَفَرَّقَ الْقَوْمُ قَبْلَ أَنْ أُكَلِّمَهُمْ، فَعُدَّ لَنَا مِنَ الطَّعَامِ بِمِثْلِ مَا صَنَعْتَ ثُمَّ اجْمَعْهُمْ لِي. قَالَ: فَفَعَلْتُ ثُمَّ جَمَعْتُهُمْ، فَدَعَانِي بِالطَّعَامِ فَقَرَّبْتُهُ لَهُمْ، فَفَعَلَ كَمَا فَعَلَ بِالْأَمْسِ، وَ

ص: 378

أَكَلُوا حَتَّى مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ حَاجَةٍ، ثُمَّ قَالَ: اسْقِهِمْ، فَجِئْتُهُمْ بِذَلِكَ الْعُسِّ فَشَرِبُوا حَتَّى رَوَوْا مِنْهُ جَمِيعاً. ثُمَّ تَكَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(علیه السلام)، إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُشَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ، إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ قَدْ أَمَرَنِي اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَنْ أَدْعُوَكُمْ إِلَيْهِ، فَأَيُّكُمْ يُؤْمِنُ بِي وَ يُؤَازِرُنِي عَلَى أَمْرِي، فَيَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي مِنْ بَعْدِي قَالَ: فَأَمْسَكَ الْقَوْمُ، وَ أَحْجَمُوا عَنْهَا جَمِيعاً. قَالَ: فَقُمْتُ وَ إِنِّي لَأَحْدَثُهُمْ سِنّاً، وَ أَرْمَصُهُمْ عَيْناً، وَ أَعْظَمُهُمْ بَطْناً، وَ أَحْمَشُهُمْ سَاقَا. فَقُلْتُ: أَنَا يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَكُونُ وَزِيرَكَ عَلَى مَا بَعَثَكَ اللَّهُ بِهِ. قَالَ: فَأَخَذَ بِيَدِي ثُمَّ قَالَ: إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا. قَالَ: فَقَامَ الْقَوْمُ يَضْحَكُونَ، وَ يَقُولُونَ لِأَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِكَ وَ تُطِيعَ.

عبد الله بن عباس روایت کرده که علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمودند: وقتی آیه (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)(1) فرود آمد پیامبر(صلی الله علیه و آله) مرا خواند و فرمود: ای علی(علیه السلام) خداوند فرازمند به من فرمان داده تا خویشان نزدیک خود را بیم دهم. من تاب این کار را ندارم و می دانم که هرگاه آنان را برای کار فرا بخوانم سخن ناپسندی از برخی از ایشان می شنوم و ناپسندی می بینم. پس خاموش ماندم ولی جبرئیل(علیه السلام) آمد و عرضه داشت: ای محمد! اگر آنچه را که به آن فرمان داده شده ای انجام ندهی پروردگارت تو را معذب کند. پس ای علی(علیه السلام) برایمان یک پیمانه غذا درست کن و یک پای گوسفند به آن اضافه کن و قدحی پر از شیر درست کن سپس فرزندان عبدالمطلب(علیه السلام) را جمع کن تا با آنان سخن بگویم و به آنچه را به آن فرمان داده شده ام برسانم. من آنچه را به من فرموده بود، انجام دادم و سپس همه را دعوت کردم. آنان در آن روز چهل مرد بودند و عموهای

ص: 379


1- . الشعراء آیة 214

حضرت، ابوطالب(علیه السلام)، حمزه(علیه السلام)، عباس(علیه السلام) و ابولهب نیز در میانشان بودند. وقتی آنان در خدمت حضرت گرد آمدند، غذایی را که من برایشان درست کرده بودم خواستندمن آن را آوردم و چون بر سر سفره نهادم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تکه ای گوشت برداشت و با دندان هایش پاره کرد و در گوشه های دیس گذاشت و فرمود: بسم الله بخورید. مهمانان خوردند سیر شدند و از غذا دست کشیدند و دیگر میلی به خوردن نداشتند. در حالی که جز جای دستشان چیزی از غذا نخورده بودند. و به خدایی که جان علی(علیه السلام) در دست اوست یک مرد از آنان هم می توانست. همه آنچه را که من آورده بودم بخورد. سپس قدح شیر را آوردم و آنان خوردند و سیراب شدندو به خدا سوگند یک مرد از ایشان هم می توانست آن را بخورد. وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواست سخن بگوید ابولهب پیشی گرفت و گفت: رفیقتان سخت شما را جادو کرده است. در این هنگام و با این سخن مردم پراکنده شدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با ایشان سخن نگفت. فردای آن روز به من فرمودند: ای علی! ابولهب با سخنی که از او شنیدی بر من پیشی گرفت و مردم پیش از آن که با آنان سخن بگویم پراکنده شدند، پس دوباره چنان غذایی را برایمان درست کن و آنان را نزد من گرد آور. من نیز چنان کردم. سپس آنان را گرد آوردم آنگاه حضرت غذا خواست و من پیش آوردم و ایشان چنان کرد که دیروز کرده بود و آنان خوردند و سیر شدند. سپس حضرت فرمود: آنان را سیراب کن. من آن قدح را برایشان آوردم همگی خوردند و سیراب شدند. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن را آغاز کرد و فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب(علیه السلام) به خدا من در میان عرب جوانی را نمی شناسم که چیزی برای مردمش بیاورد برتر از آنچه من برای شما آورده ام. همانا خیر دنیا و آخرت را برایتان آورده ام. و خداوند عزتمند به من فرمان داده تا شما را به سوی آن بخوانم. هرکه از شما که به من ایمان آورد و مرا در کارم یاری کند او پس از من برادر وصی وزیر و جانشین من در میان خاندانم خواهد بود. در حالی که مهمانان ساکت بوده و حرفی نمی زدند. پس من

ص: 380

جوانترین شان، بودم از ایشان سبقت گرفته برخاستم و عرضه داشتم: ای پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) من تورا یاری می کنم، در آنچه خداوند تورا به آن برانگیخته است. ایشان دست مرا گرفت و فرمود: این برادر وصی و جانشین من در میان شماست. سخنن او را بشنوید و فرمان برید. عده ای در حالی که می خندیدند به ابوطالب(علیه السلام) گفتند: به تو فرمان داد که از پسرت حرف شنوی داشته باشی. (1)

جایگاه هارون نسبت به موسی

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: خَلَّفَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

عَلِيّاً(علیه السلام)

فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، تُخَلِّفُنِي بَعْدَكَ قَالَ: أَ لَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي.

علی بن موسی الرضا(علیه السلام) از اجداد خود روایت می کند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در جنگ تبوک جانشین خود ساخت. پس عرضه داشت: ای رسول خدا! پس از خود مرا به جای می گذاری؟ (و با خود به جنگ نمی بری؟) پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من چون جایگاه هارون(علیه السلام) نسبت به موسی(علیه السلام) باشد جز آن که پیامبری بعد از من نیست. (2)

ص: 381


1- . الأمالي (للطوسي) النص581 [24] مجلس يوم الجمعة التاسع من ربيع الأول سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح11
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح42

برادر وزیر و جانشین پیامبر

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي فِي أَهْلِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): همانا برادر و وزیر و جانشین من در میان خانواده ام علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. (1)

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْخَطَّابِ، قَالَ حَدَّثَنَا نَاصِحٌ، عَنْ زَكَرِيَّا، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: اتَّكَأَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ أَخِي وَ أَكُونَ أَخَاكَ، وَ تَكُونَ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي تَدْخُلُ رَابِعَ أَرْبَعَةٍ الْجَنَّةَ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ ذُرِّيَّتُنَا خَلْفَ ظُهُورِنَا، وَ مَنْ تَبِعَنَا

مِنْ أُمَّتِنَا عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ شَمَائِلِهِمْ قَالَ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر علی(علیه السلام) تکیه داد و فرمود: آیا خشنود نمی گردی که برادرم باشی و من نیز برادرت باشم و سرپرست و جانشین و ارث پس از من باشی؟ و جزء چهار نفری باشی که در بهشت داخل می شوند، من و تو و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و فرزندان ما که پس از ما خواهند آمد وهرکه از امت ما که در چپ و راست خود (و در تمامی موارد) از ما پیروی کنند؟ عرضه داشتم: بله ای رسول خدا! (2)

ص: 382


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح11
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح6

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا مَطَرٌ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): همانا برادر و وزیر و جانشین من، علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. (1)

حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي وَ عَدُوُّكَ عَدُوِّي وَ وَلِيُّكَ وَلِيِّي.

جابر بن عبد اللَّه انصارى گويد شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي فرمود به على بن ابى طالب(علیه السلام) اى على! تو برادر من و وصى من و وارث من و خليفه من بر امت منى در زندگى من و پس از فوت من دوستت دوست من دشمنت دشمن من و بدخواهت بدخواه من و پيروت پيرو من است. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، جَمِيعاً، قَالا حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ لِي مِنْ رَسُولِاللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

ص: 383


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح46
2- . الأمالي( للصدوق) النص 125 المجلس السادس و العشرون ح5

عَشْرٌ لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي، وَ لَا يُعْطَاهُنَّ أَحَدٌ بَعْدِي. قَالَ لِي: أَنْتَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ أَخِي فِي الْآخِرَةِ، وَ أَنْتَ أَقْرَبُ النَّاسِ مِنِّي مَوْقِفاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْزِلِي وَ مَنْزِلُكَ فِي الْجَنَّةِ مُتَوَاجِهَانِ كَمَنْزِلٍ الْأَخَوَيْنِ، وَ أَنْتَ الْوَصِيُّ، وَ أَنْتَ الْوَلِيُّ، وَ أَنْتَ الْوَزِيرُ، عَدُوُّكَ عَدُوِّي وَ عَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ، وَ وَلِيُّكَ وَلِيِّيِ وَ وَلِيِّي وَلِيُّ اللَّهِ.

امیرمومنان(علیه السلام): برای من از جانب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ده موهبت بود که پیش از من به کسی عطا نشده بود و پس از من نیز به کسی عطا نگردید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: ای علی! تو برادر من در دنیا و آخرت هستی و در قیامت جایگاه تو نزدیکترین جایگاه به من است و منزل من و تو در بهشت همانند منزل دو برادر رو به روی هم است و تو جانشین و سرپرست و وزیر من هستی. دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداست و سرپرست تو دوست من و دوست من دوست خداست.(1)

جانشین پیامبر

حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ السُّكَّرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُهَنَّا بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مِينَا، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ لَيْلَةَ الْجِنِّ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ: يَا ابْنَ مَسْعُودٍ، نُعِيَتْ إِلَيَّ نَفْسِي. فَقُلْتُ: اسْتَخْلِفْ، يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). قَالَ: مَنْ قُلْتُ: أَبَا بَكْرٍ. فَأَعْرَضَ عَنِّي ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ مَسْعُودٍ، نُعِيَتْ إِلَيَّ نَفْسِي. قُلْتُ: اسْتَخْلِفْ. قَالَ: مَنْ قُلْتُ: عُمَرَ. فَأَعْرَضَ عَنِّي، ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ مَسْعُودٍ، نُعِيَتْإِلَيَّ

ص: 384


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح35

نَفْسِي. قُلْتُ: اسْتَخْلِفْ. قَالَ: مَنْ قُلْتُ عَلِيّاً(علیه السلام). قَالَ: أَمَا إِنَّهُمْ إِنْ أَطَاعُوهُ دَخَلُوا الْجَنَّةَ أَجْمَعُونَ أَكْتَعُونَ.

ابن مسعود می گوید: در شبی تاریک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: ای ابن مسعود. به گوش جانم، خبر مرگم خوانده شد. پس عرضه داشتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جانشینی قرار ده. فرمود: چه کسی؟ عرضه داشتم: ابوبکر. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از من روی گردانید. دگر باره فرمود: ای ابن مسعود! به گوش جانم خبر مرگم داده شده. گفتم جانشینی برگزین. فرمود: چه کسی را؟ عرضه داشتم: عمر. پس بار دیگر از من روی گردانید. آنگاه فرمود: ای ابن مسعود. به گوش دلم خبر از وفاتم داده شد. عرضه داشتم جانشینی قرار ده. فرمود: چه کسی را؟ عرضه داشتم: علی(علیه السلام) را. فرمود: آگاه باش چنان چه آنان از او پیروی کنند همگی در بهشت داخل می گردند. (1)

علی وزیر و خلیفه ی منست

أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْقُرَشِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ عَاصِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُوَيْدُ بْنُ سَعِيدٍ، [قَالَ] حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ، عَنْ مَطَرٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ خَلِيلِي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ خَيْرَ مَنْ أَتْرُكَ بَعْدِي يُنْجِزُ مَوْعِدِي وَ يَقْضِي دَيْنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

ص: 385


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح64

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اوست خلیل، وزير و خليفه در ميان اهل بيتم و بدانيد بهترين كسى كه وعده هاى مرا وفا كند و قرض و دينم را ادا نمايد على بن ابى طالب(علیه السلام) است. (1)

اشارات مختلف پیامبر به وصایت علی

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي الْهُذَيْلِ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامَةِ فِيمَنْ تَجِبُ وَ مَا عَلَامَةُ مَنْ تَجِبُ لَهُ الْإِمَامَةُ فَقَالَ إِنَّ الدَّلِيلَ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْقَائِمَ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّاطِقَ بِالْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِالْأَحْكَامِ أَخُو نَبِيِّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ وَصِيُّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَلِيُّهُ الَّذِي كَانَ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) الْمَفْرُوضُ الطَّاعَةِ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) الْمَوْصُوفُ بِقَوْلِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) الْمَدْعُوُّ إِلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ الْمُثْبَتُ لَهُ الْإِمَامَةُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِقَوْلِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَفْضَلُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ بْنُ

ص: 386


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص489 و في تثبيت هذه الوزارة لعلي ع و تحققها له ح516

عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ابْنَا خَيْرِ النِّسْوَانِ أَجْمَعِينَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) ثُمَّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) ثُمَّ ابْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِنَا هَذَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمْ عِتْرَةُ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) الْمَعْرُوفُونَ بِالْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ مِنْهُمْ فِي كُلِّ عَصْرٍ وَ زَمَانٍ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ أَوَانٍ وَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ يَرِثَ اللَّهُ (الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها)(1) وَ كُلُّ مَنْ خَالَفَهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ تَارِكٌ لِلْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ هُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ دِينُهُمُ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّةُ وَ الصِّدْقُ وَ الصَّلَاحُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولُ السُّجُودِ وَ قِيَامُ اللَّيْلِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ ثُمَّ قَالَ تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ حَدَّثَنِي أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فِي الْإِمَامَةِ مِثْلَهُ سَوَاءً.

تميم بن بهلول مى گويد: از عبد اللَّه بن ابى الهذيل از امامت پرسيدم و اينكه امامت در چه كسى است و علامت كسى كه مقام امامت را دارد چيست؟ گفت: راهنماى اين امر و حجّت بر مؤمنان و قائم به امور مسلمانان و ناطق به قرآن و عالم به احكام، همان برادر پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و جانشين او بر امتش و وصىّ او بر آنان و ولىّ اوست كه نسبت به او به منزله هارون(علیه السلام) از موسى(علیه السلام) بود و كسى كه پيروى از او به گفته خداوند:

(يا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)(2)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خداى را فرمان بردارى كنيد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) و خداوندان امر

ص: 387


1- . مریم آیة 40
2- . النساء آیة 59

خود را فرمان بردارى كنيد، آنكه خدا وى را در قرآن چنين وصف كرده (إِنَّما

وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)(1) ولى شما خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله)اوست و كسانى كه نماز مى گزارند و زكات مى دهند، در حالى كه در ركوع هستند، و آنكه در روز غدير خم مولاى گروندگان خوانده شده و پيشواى او ثابت گرديده به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) از سوى خدا چنان كه گفته: آيا من به شما از شما اولى نيستم؟ گفتند آرى اولى هستى، پس گفت: هر كه را من مولاى او هستم على(علیه السلام) مولاى اوست، بار خدايا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و يار او را يار باش، و آنكه وى را واگذارد او را واگذار و يارى گروى را يارى فرما. او على بن ابى طالب(علیه السلام) سرور گروندگان و پيشواى پرهيزكاران است، پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمان بردارى از وى واجب است و بعد از او حسن بن على(علیه السلام) بعدا حسين بن على(علیه السلام) كه دو سبط پيامبرند(صلی الله علیه و آله)، سپس على بن الحسين(علیه السلام) و محمد بن على(علیه السلام) و جعفر بن محمد(علیه السلام) و موسى بن جعفر(علیه السلام) و على بن موسى(علیه السلام) و محمد بن على(علیه السلام) و على بن محمد(علیه السلام) و حسن بن على(علیه السلام) و محمد بن الحسن(علیه السلام) مى باشند. تا امروز هر كدام يكى پس از ديگرى پيشواى اند. ايشان خاندان پيامبراند كه به وصايت و پيشوايى شناخته شده اند، زمين در هر دوره يى از يكى از ايشان تهى نيست، مخالف ايشان گمراه و گمراه كننده و رها دهنده ايشان رهايى دهنده حق و هدايت است. ايشان مفسر قرآن و گويندگان از سوى پيامبراند. آنكه مى ميرد و ايشان را به پيشوايى نشناسد مرگ وى مرگ زمان جاهليت باشد. راه و رسم ايشان پارسايى و راستى و كوشش و امانت بود، دستور ايشان شب زنده دارى و پرهيز از محرمات و انتظار گشايش و نيكى اخلاق و خوشى و خوبى همسايگى ست. بعدا تميم بن بهلول گفته: كه ابو معاويه از اعمش از امام صادق(علیه السلام) مانند اين حديث را براى من نقل كرده است.(2)

ص: 388


1- . المائدة آیة 55
2- . الخصال ج 2 ص478 الخلفاء و الأئمة بعد النبي ص اثنا عشر ح46

وَ رَوَى ابْنُ الْمَغَازِلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ وَصِيِّي وَ وَارِثِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب(علیه السلام)

ابن مغازلى از عبد اللَّه بن بريده روايت كرده است كه گفت: پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر پيغمبرى وصى و وارثى دارد، وصى و وارث من على بن ابى طالب(علیه السلام) است.(1)

هرکه با علی بر سر خلافت نزاع کند

مِنْ كِتَابِ مَنَاقِبِ الْخُوارِزْمِيِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ نَاصَبَ عَلِيّاً(علیه السلام) الْخِلَافَةَ بَعْدِي فَهُوَ كَافِرٌ وَ قَدْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ شَكَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَهُوَ كَافِر

ابوذر رضوان الله علیه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت می کند که فرمود: هر که پس از من بر سر خلافت با علی(علیه السلام) نزاع کند کافر است و با خدا و رسولش جنگیده است، و هر آنکه در علی(علیه السلام) شک کند کافر است(2)

بیعت با علی بیعت با رسول خدا

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) كَفُّ عَلِيٍّ(علیه السلام) كَفِّي جعابى به همين اسناد از امير مؤمنان(علیه السلام) روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: دست على(علیه السلام) دست من است. (يعنى بيعت با على(علیه السلام) بيعت با من است).(3)

ص: 389


1- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص23 ظهور التسمية لعلي ع بأنه وصي ح19
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 293 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح1
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص67 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح304

بیعت با علی بیعت با خداست

وَ رَوَتْ أُمُّ رَاشِدٍ مَوْلَاةُ أُمِّ هَانِئٍ أَنَّ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ دَخَلَا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَاسْتَأْذَنَاهُ فِي الْعُمْرَةِ فَأَذِنَ لَهُمَا فَلَمَّا وَلَّيَا مِنْ عِنْدِهِ سَمِعَتْهُمَا يَقُولَانِ: مَا بَايَعْنَاهُ بِقُلُوبِنَا وَ إِنَّمَا بَايَعْنَاهُ بِأَيْدِينَا فَأَخْبَرَتْ عَلِيّاً(علیه السلام) بِمَقَالَتِهِمَا فَقَالَ (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً)...

طلحه و زبير پيش على(علیه السلام) آمدند و از او براى عمره اجازه خواستند، و چون از پيش او بيرون آمدند، شنيدم مى گويند ما با دل هاى خود بيعت نكرديم بلكه فقط با دست هاى خود بيعت كرديم. من اين سخن ايشان را به على(علیه السلام) گفتم، اين آيه را تلاوت فرمود: (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً)(1) آنان كه با تو بيعت كردند به حقيقت با خدا بيعت كردند، دست خدا بر فراز دست آنهاست. و هر كه بيعت شكنى كند بر زيان خود كرده است و هر كه به عهدى كه با خدا بسته است وفا كند به زودى خداوند به او پاداشى بزرگ عطا خواهد کرد....(2) یار و مددکار رسول خدا در دنیا و آخرت

وَ قَالَ لِبَنِي عَمِّهِ أَيُّكُمْ يُوَالِينِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) جَالِسٌ مَعَهُمْ فَأَبَوْا فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَنَا أُوَالِيكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ (أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا

ص: 390


1- . الفتح آیة 10
2- . الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة ص437 سبب عناد طلحة و الزبير لأمير المؤمنين

وَ الْآخِرَةِ) قَالَ فَتَرَكَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ وَ قَالَ أَيُّكُمْ يُوَالِينِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَأَبَوْا قَالَ فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَنَا أُوَالِيكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ (أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ) فَقَالَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ مِنَ النَّاسِ بَعْدَ خَدِيجَة

و ديگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود بنى اعمام خود را، كه كدام يك يار و مددكار منست از شما در دنيا و آخرت؟ ايشان اِبا كرده، اميرالمؤمنين(علیه السلام) در آن ميان فرمود (أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ)(1) كه من يار و مددكار توام در دنيا و آخرت، باز اين كلام را اِعاده فرمود و ايشان اِبا كرده اميرالمؤمنين(علیه السلام) تلقى فرمود، بعد از آن حضرت گفت (أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ) كه تو ولى و ناصر منى در دنيا و آخرت و ديگر اول كسى از مردان كه تصديق پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود بعد از خديجه او بود. (2)

خلیفه رسول خداوَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي.

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: يا على! تو ذمّه مرا برى خواهى كرد، و توئى خليفه و جانشين من بر امّتم. (3)

قَالَ النَبی(صلی الله علیه و آله):... عَلِيٌّ(علیه السلام) حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله): على(علیه السلام) حجت خدا و خليفه اوست بر بندگانش.(4)

ص: 391


1- . یوسف آیة 101
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص82 ما جاء في إسلامه و سبقه و سنه يومئذ
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح229
4- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

علی ولی شماست

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِيُّ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِغَدِيرِ خُمٍّ يَقُولُ: إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَحِلُّ لِي وَ لَا لِأَهْلِ بَيْتِي، لَعَنَ اللَّهُ مَنِ ادَّعَى إِلَى غَيْرِ أَبِيهِ، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَوَلَّى غَيْرَ مَوَالِيهِ، الْوَلَدُ لِصَاحِبِ الْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ، وَ لَيْسَ لِوَارِثٍ وَصِيَّةٌ، أَلَا وَ قَدْ سَمِعْتُمْ مِنِّي وَ رَأَيْتُمُونِي، أَلَا مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، أَلَا وَ إِنِّي فَرَطٌ لَكُمْ عَلَى الْحَوْضِ، وَ مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَلَا تُسَوِّدُوا وَجْهِي، أَلَا لَأَسْتَنْقِذَنَّ رِجَالًا مِنَ النَّارِ، وَ لَيَسْتَنْقِذَنَّ مِنْ يَدِي أَقْوَامٌ، إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ، وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، أَلَا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمودند: صدقه بر من و اهل بیتم روا نیست. خداوند لعنت کند کسی را که خود را به غیر پدرش منسوب کند وسرپرستی غیر مولای خود را بپذیرد. فرزند برای صاحب بستر است و برای زنا کار سنگ است و وارث و وصیتی ندارد. آگاه باشید که شما سخن مرا شنیدید و مرا مشاهده کردید. هرکه از روی عمد بر من دروغ ببندد بررسی شود. آگاه باشید که من در کنار حوض کوثر چشم به راه شمایم و به فراوانی شما امت مُباهات می کنم. پس مرا رو سیاه نکنید. آگاه باشید که من گروهی را از دوزخ رهایی می بخشم، همانا خداوند سرپرست من و من نیز صاحب اختیار هر مرد و زن با ایمان هستم. آگاه باشد که هرکه من سرپرست و صاحب اختیار او هستم علی(علیه السلام) سرپرست و صاحب اختیار اوست. (1)

ص: 392


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح48

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا هَانِئُ بْنُ أَيُّوبَ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ عَمِيرَةَ بْنِ سَعْدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً(علیه السلام) فِي الرَّحْبَةِ وَ هُوَ يَنْشُدُ النَّاسَ: مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَامَ بِضْعَةَ عَشَرَ فَشَهِدُوا.

عمیرة بن سعد می گوید: شنیدم که علی(علیه السلام) در میدانگاه شهر مردم را سوگند می دهد و می فرماید: چه کسی شنید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه من مولای اویم من علی(علیه السلام) مولای اوست. خداوندا گرامی بدار هرکه او را گرامی بدارد و دشمن دار هرکه او را دشمن بدارد. پس چند ده نفر گواهی دادند. (1)

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُؤْمِنُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ مَشَايِخِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ وَاصِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا صُرِعَ زَيْدُ بْنُ صُوحَانَ يَوْمَ الْجَمَلِ جَاءَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ يَا زَيْدُ فَقَدْ كُنْتَ خَفِيفَ الْمَئُونَةِ عَظِيمَ الْمَعُونَةِ قَالَ فَرَفَعَ زَيْدٌ رَأْسَهُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَنْتَ فَجَزَاكَ اللَّهُ خَيْراً يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا عَلِمْتُكَ إِلَّا بِاللَّهِ عَلِيماً وَ فِي أُمِّ الْكِتَابِ عَلِيّاً(علیه السلام) حَكِيماً وَ إِنَّ اللَّهَ فِي صَدْرِكَ لَعَظِيمٌ وَ اللَّهِ مَا قَاتَلْتُ مَعَكَ عَلَى جَهَالَةٍ وَ لَكِنِّي سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) تَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ

اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ

ص: 393


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح12

نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ كَرِهْتُ وَ اللَّهِ أَنْ أَخْذُلَكَ فَيَخْذُلَنِي اللَّه

در جنگ جمل چون زید بن صوحان به زمین افتاد امیرالمومنین(علیه السلام) بر سر بالین او حاضر شد و فرمود: رحمت خدا بر تو ای زید چه یاور کم خرج و پر ثمری بودی. پس زید سرش را بلند کرد و عرضه داشت: خداوند جزای خیر به شما دهد یا امیرالمومنین به خدا سوگند من شما را عالم به توحید و کتاب الهی می دانم. خداوند در قلب شما جایگاهی بزرگ دارد. به خدا سوگند از روی بصیرت و آگاهی همراه شما شدم، زیرا از جناب ام سلمه شنیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه من مولی و ولی او هستم، پس علی(علیه السلام) ولی اوست. خدایا دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار. یاوران علی(علیه السلام) را یاری کن و مخالفینش را خوار و ذلیل فرما. (1)

هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست

قَالَ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَ مَوْلَاهُ عَلِي(علیه السلام)رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکه را من مولای اویم پس علی(علیه السلام) مولای اوست(2)

امام متقین

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّكَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِين

ص: 394


1- . الإختصاص النص79 زيد بن صوحان
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص294 في ذكر أنه أقرب الناس إلى رسول الله ص و أنه مولى من كان مولاه

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اى على! به درستى كه تو آقاى مسلمانان و سرور و نگهبان مؤمنان و پيشواى پرهيزگاران و زمامدار شهرت يافتگانى.(1)

درباره روز غدیر

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام)

يَوْمَ الْغَدِيرِ صَرَخَ إِبْلِيسُ فِي جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا أَتَاهُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ مَا ذَا دَهَاكَ فَمَا سَمِعْنَا لَكَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِكَ هَذِهِ فَقَالَ لَهُمْ فَعَلَ هَذَا النَّبِيُّ فِعْلًا إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اللَّهُ أَبَداً فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ أَنْتَ كُنْتَ لآِدَمَ فَلَمَّا قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ أَ مَا تَرَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ فِي رَأْسِهِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ يَعْنُونَ رَسُولَاللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَرَخَ إِبْلِيسُ صَرْخَةً بِطَرَبٍ فَجَمَعَ أَوْلِيَاءَهُ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّي كُنْتُ لآِدَمَ مِنْ قَبْلُ قَالُوا نَعَمْ قَالَ آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِ وَ هَؤُلَاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله)

فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَقَامَ النَّاسُ غَيْرَ عَلِيٍّ لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ الْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي الْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اطْرَبُوا لَا يُطَاعُ اللَّهُ حَتَّى يَقُومَ الْإِمَامُ وَ تَلَا أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)

(وَ

لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) كَانَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ لَمَّا

ص: 395


1- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص47 متن الصحيفة ح28

قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

وَ الظَّنُّ مِنْ إِبْلِيسَ حِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فَظَنَّ بِهِمْ إِبْلِيسُ ظَنّاً فَصَدَّقُوا ظَنَّهُ.

جابر از امام باقر(علیه السلام) روايت كند كه چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدير خم دست على(علیه السلام) را به دست گرفت (و آن حضرت را براى جانشينى خويش منصوب فرمود) شيطان در ميان لشكريانش فرياد زد، و هيچ يك از آنها چه در خشكى و چه دريا به جاى نماند جز آنكه به دنبال فرياد او به نزدش دويدند، و گفتند: اى آقا! و سرور ما چه بر سرت آمده كه ما تاكنون از تو فريادى وحشتناكتر از اين نشنيده بوديم؟ بدان ها گفت: اين پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كارى كرد كه اگر به راستى اين كار سرانجامى بگيرد هرگز كسى خداى را معصيت و نافرمانى نكند، در پاسخ گفتند: اى آقاى ما! تو همانى كه با آدم ابو البشر چنان كردى، و چون منافقان (كه در آن انجمن در غديرخم حاضر بودند) گفتند: اين مرد (يعنى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)) از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن مي گويد، و يكى از آن دو نفر به رفيقش گفت: مگر نمى بينى كه چشمانش چگونه در كاسه سرش مي چرخد؟ گويا ديوانه شده و مقصودشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود در اين موقع شيطان فريادى از روى خوشحالى زد، و دوستانش دوباره گردش را گرفتند، بدان ها گفت: آيا دانسته ايد كه من پيش از اين باآدم ابو البشر چه كردم؟ گفتند: آرى، گفت: آدم پيمان خود را شكست ولى به خدا كافر نشد، و اينان هم پيمان شكستند و هم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كافر شدند. و هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اين جهان رحلت فرمود و مردم به جاى على(علیه السلام) ديگرى را به خلافت نصب كردند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و پيادگان و سوارگان خود را جمع كرد و بدان ها گفت: شادى كنيد تا روز ظهور امام (آن طور كه بايد) خداى فرمانبردارى نشود. امام باقر(علیه السلام) اين آيه را خواند (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ) و به راستى شيطان گمان خويش را در باره آنها صادق و پابرجا

ص: 396

ديد، و به جز گروهى از مؤمنان (همگى) پيروى او را كردند امام باقر(علیه السلام) فرمود: تأويل اين آيه هنگامى بود كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اين جهان رفت، و گمان ابليس همان وقتى بود كه در باره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: او از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن مي گويد، و شيطان در اين موقع گمانى در باره ايشان برد و آنها گمان شيطان را ثابت و درست كردند. (1)

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ كَانَ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّهُ حَاضِراً بِعَفَارِيتِهِ فَقَالَتْ لَهُ حَيْثُ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ اللَّهِ مَا هَكَذَا قُلْتَ لَنَا لَقَدْ أَخْبَرْتَنَا أَنَّ هَذَا إِذَا مَضَى افْتَرَقَتْ أَصْحَابُهُ وَ هَذَا أَمْرٌ مُسْتَقَرٌّ كُلَّمَا أَرَادَ أَنْ يَذْهَبَ وَاحِدٌ بَدَرَ آخَرُ فَقَالَ افْتَرَقُوا فَإِنَّ أَصْحَابَهُ قَدْ وَعَدُونِي أَنْ لَا يُقِرُّوا لَهُ بِشَيْ ءٍ مِمَّا قَالَ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِين )

در آن هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه السلام) را در غدیرخم گرفت و فرمود : کسی که من مولای او هستم، علی(علیه السلام) مولایاوست. [در آن هنگام] شیاطین خاک بر سر خود ریختند. شیطان بزرگ که لعنت خدا بر او باد گفت: شما را چه می شود؟ گفتند: این مرد امروز گرهی بست که تا روز قیامت هیچ انسانی نمی تواند آن را بگشاید. شیطان به آنها گفت: هرگز! کسانی که پیرامون او هستند به من وعده ای داده اند که هیچ گاه از آن تخلف نمی ورزند. در آن هنگام خدای سبحان این آیه را فرو فرستاد (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ) و به یقین ابلیس گمان خود را درباره آنان محقق یافت که همگی از او پیروی کردند، جز گروه

ص: 397


1- . الكافي ج 8 ص344 کتاب الروضة باب حديث إسلام علي ص 338

اندکی از مؤمنان که مقصود [از مؤمنان] شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنِ الْوَلَايَةِ أَ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) مِنْ عِنْدِ رَبِ الْعَالَمِينَ يَوْمَ الْغَدِيرِ فَقَالَ (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ) قَالَ هِيَ الْوَلَايَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).

به امام باقر(علیه السلام) عرضه داشتم: مرا از ولایت [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] که جبرئیل(علیه السلام) از جانب پروردگار جهانیان در روز غدیر فرود آورده آگاه سازید امام باقر(علیه السلام) فرمود (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ) روح الامین آن را فرود آورد، بر قلب تو، تا از بیم دهندگان باشی، به زبان عربی آشکار، و به تحقیق توصیف آن در کتاب های پیشینیان نیز آمده است آن گاه فرمود: آن، ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)فَكَمَّلَ اللَّهُ دِينَهُ وَ أَقَرَّ عَيْنَ نَبِيِّهِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُتَابِعِينَ وَ كَانَ مَا قَدْ شَهِدَهُ بَعْضُكُمْ وَ بَلَغَ بَعْضَكُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّهِ الْحُسْنَى عَلَى الصَّابِرِينَ وَ دَمَّرَ اللَّهُ مَا صَنَعَ فِرْعَوْنُ وَ هَامَانُ وَ قَارُونُ وَ جُنُودُهُ وَ مَا كَانُوا يَعْرِشُونَ وَ بَقِيَتْ حُثَالَةٌ مِنَ الضُّلَّالِ لَا يَأْلُونَ النَّاسَ خَبَالًا يَقْصِدُهُمُ اللَّهُ فِي دِيَارِهِمْ وَ يَمْحُو آثَارَهُمْ وَ يُبِيدُ مَعَالِمَهُمْ وَ يُعْقِبُهُمْ عَنْ قُرْبِ الْحَسَرَاتِ وَ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ أَكُفَّهُمْ وَ مَدَّ أَعْنَاقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ حَتَّى بَدَّلُوهُ وَ مِنْ حُكْمِهِ حَتَّى غَيَّرُوهُ وَ سَيَأْتِي نَصْرُ اللَّهِ عَلَى عَدُوِّهِ لِحِينِهِ وَ اللَّهُ لَطِيفٌ خَبِيرٌ وَ فِي دُونِ مَا سَمِعْتُمْ كِفَايَةٌ وَ بَلَاغٌ فَتَأَمَّلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ مَا نَدَبَكُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ حَثَّكُمْ عَلَيْهِ وَ اقْصِدُوا شَرْعَهُ وَ

ص: 398


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص 463 [سورة سبإ(34): آية 20]
2- . بصائر الدرجات ج 1 ص 73 باب8 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك ح6

اسْلُكُوا نَهْجَهُ (وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ )

خداوند دين خود را كامل نمود و چشم پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و مؤمنين و پيروان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را روشن فرمود چنانچه بعضى از شما حاضر بوده و ديديد و به بعضى از شما هم رسيده و شنيديد و تمام گرديد حجت نيكوى خدا بر صبركنندگان و هلاك نمود و نابود ساخت آنچه را كه فرعون و هامان قارون صفتان و لشكرشان برپا داشتند و باقى مانده نخاله از گمراهان كه از فساد در ميان مردم كوتاهى ندارند و خداوند ايشان را در خانه ها و ديارشان نابود خواهد كرد و آثارشان را محو خواهد نمود و نشانه هاى ايشان را برطرف خواهد كرد و هر چه زودتر آنها را به حسرت گرفتار مي نمايد و ملحق مي كند آنها را به كسانى كه دست درازى كردند و گردن كشى نمودند و بر دين خدا دست يافتند و تبديل و تغيير در دين خدا دادند و به زودى يارى خدا خواهد آمد و حبيب خود را بر دشمن غلبه خواهد داد و خدا مهربان و دانا است و به كمتر چيزى كه به شما رساندم و شما شنيديد از جهت اتمام حجت شما را كافى بود خدا شما را رحمت كند تأمل و تفكر نمائيد در آنچه خداوند شما را به سوى آن خوانده و بر آن وادار نموده به شريعت او روى آوريد و راهى را كه او خواسته برويد و از راه هائى كه شما را از راه خدا باز دارد مرويد و پيروى نكنيد..(1)نزول آیه ی غدیر

وَ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْكَلْبِيِ نَزَلَ أَنْ يُبَلِّغَ فِيهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَوْلُهُ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) (2) فِيهِ خَمْسَةُ أَشْيَاءَ

ص: 399


1- .[1] مصباح المتهجد ج 2 ص755 خطبة أمير المؤمنين ع في يوم الغدير، بحار الأنوار ج 94 ص115 باب 60 فضل يوم الغدير و صومه ح8،
2- . المائدة آیة 67

كَرَامَةٌ وَ أَمْرٌ وَ حِكَايَةٌ وَ عَزْلٌ وَ عِصْمَةٌ أَمَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ أَنْ يَنْصِبَ عَلِيّاً إِمَاماً فَتَوَقَّفَ فِيهِ لِكَرَاهَتِهِ تَكْذِيبَ الْقَوْمِ فَنَزَلَتْ (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ )(1) الْآيَةَ فَأَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُسَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْإِمْرَةِ ثُمَّ نَزَلَ بَعْدَ أَيَّامٍ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)(2) وَ جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى (فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى)(3) لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَلَمَّا دَخَلَ وَقْتُهُ قَالَ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا أَوْحَى أَيْ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ.

کلبی گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه السلام) را گرفت و فرمود: هرکه من سرپرست و صاحب اختیار او هستم، پس علی(علیه السلام) سرپرست و صاحب اختیار او است. خداوندا! دوست بدار کسی را که با او دوستی کند و دشمن باش با کسی که با او دشمنی کند پس در این سخن خداوند ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است. پنج چیز است: کرامت، دستور،حکایت، عزل و حفظ؛ خداوند به پیامبرش دستور داد که علی(علیه السلام) را به عنوان امام نصب کند. پیامبر(علیه السلام) به خاطر اینکه از تکذیب قوم کراهت داشت، در انجام این کار توقّف کرد در نتیجه این آیه (فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الحَدیثِ أَسَفاً) نازل شد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن ها دستور داد که بر علی(علیه السلام) به عنوان امیر سلام کنند. (4)

آیه ای در شان روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین به ولایت

وَ مِنْ ذَلِكَ بِإِسْنَادِ الثَّعْلَبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ) الْآيَةَ قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ

ص: 400


1- . الکهف آیة 6
2- . المائدة آیة 67
3- . النجم آیة 10
4- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 37 ص155 باب 52 أخبار الغدير و ما صدر في ذلك اليوم من النص الجلي على إمامته ع و تفسير بعض الآيات النازلة في تلك الواقعة

أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أُمِرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُبَلِّغَ فِيهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ

و همچنين «ثعلبى» در ذيل آيه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ) به سند خود از «ابو صالح» از «ابن عباس» روايت كرده كه گفت: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ درباره ی على بن ابى طالب(علیه السلام) نازل شده است، خداوند امر كرد به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به مردم برساند آنچه در باره على(علیه السلام) است اين بود كه دست على(علیه السلام) را گرفت و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ (1) وَ مِنْ رِوَايَاتِ الثَّعْلَبِيِّ فِي تَفْسِيرِهِ لِخَبَرِ يَوْمِ الْغَدِيرِ غَيْرُ مَا تَقَدَّمَتِ الْإِشَارَةُ إِلَيْهِ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) الْآيَةَ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام)

مَعْنَاهُ (بَلِّغْ

مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) فِي فَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى مَعْنَاهُ (بَلِّغْ

مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ) فِي عَلِيٍّ(علیه السلام)

باز «ثعلبى» در تفسير خود ضمن اخبار غدير در ذيل آيه ی (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)(2) به سند خود روايت كرده ابو جعفر محمد بن على فرمود كه: معنى آيه ی (بَلِّغْ

ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) اين است (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ) يعنى آنچه در باره فضائل على(علیه السلام) به تو نازل شده است به مردم برسان. و در روايت ديگر آمده است كه معنى آيه اين است كه يعنى آنچه درباره ی على(علیه السلام) به تو نازل شده است، به مردم برسان(3)

ص: 401


1- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص152 حديث الغدير ح234
2- . المائدة آیة 67
3- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص151 حديث الغدير ح233

شما از عبادت طاغوت اجتناب کردید

مَا رُوِيَ بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ أَنْتُمْ (الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها)(1) وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.امام باقر(علیه السلام): شما کسانی هستید که از عبادت طاغوت اجتناب ورزیدند، و کسی که از [فرد] سرکش و جبّاری اطاعت کند در واقع او را عبادت کرده است. (2)

عهد و پیمان رسول خدا از مردم برای ولایت علی

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِي بِكَفٍّ وَاحِدَةٍ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ أَمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِيٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّي وَ مِنْهُ عَلَى مَا أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ إِنَّا سَامِعُونَ

مُطِيعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّكَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ نُبَايِعُكَ عَلَى ذَلِكَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَيْدِينَا عَلَى ذَلِكَ نَحْيَا وَ نَمُوتُ وَ نُبْعَثُ لَا نُغَيِّرُ وَ لَا نُبَدِّلُ وَ لَا نَشُكُّ وَ لَا نَرْتَابُ وَ لَا نَرْجِعُ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا نَنْقُضُ الْمِيثَاقَ وَ نُطِيعُ اللَّهَ وَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتَهُمْ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ

ص: 402


1- . الزمر آیة 17
2- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص502 [سورة الزمر(39): آية 17]

الْحُسَيْنِ الَّذِينَ قَدْ عَرَّفْتُكُمْ مَكَانَهُمَا مِنِّي وَ مَحَلَّهُمَا عِنْدِي وَ مَنْزِلَتَهُمَا مِنْ رَبِّي فَقَدْ أَدَّيْتُ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ فَإِنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمَا الْإِمَامَانِ بَعْدَ أَبِيهِمَا عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَنَا أَبُوهُمَا قَبْلَهُ فَقُولُوا أَطَعْنَا اللَّهَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ وَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتَ عَهْداً وَ مِيثَاقاً مَأْخُوذاً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ قُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ مُصَافَقَةِ أَيْدِينَا مَنْ أَدْرَكَهُمَا بِيَدِهِ وَ أَقَرَّ بِهِمَا بِلِسَانِهِ لَا نَبْتَغِي بِذَلِكَ بَدَلًا وَ لَا نَرَى مِنْ أَنْفُسِنَا عَنْهُ حِوَلًا أَبَداً نَحْنُ نُؤَدِّي ذَلِكَ عَنْكَ الدَّانِيَ وَ الْقَاصِيَ مِنْ أَوْلَادِنَا وَ أَهَالِينَا أَشْهَدْنَا اللَّهَ (وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً)(1) وَ أَنْتَ عَلَيْنَا بِهِ شَهِيدٌ وَ كُلُّ مَنْ أَطَاعَ مِمَّنْ ظَهَرَ وَ اسْتَتَرَ وَ مَلَائِكَةُ اللَّهِ وَ جُنُودُهُ وَ عَبِيدُهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَهِيدٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا تَقُولُونَ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّصَوْتٍ وَ خَافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ (فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها)(2) وَ مَنْ بَايَعَ فَإِنَّمَا يُبَايِعُ اللَّهَ (يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ) (3)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) (در خطبه ی غدیر فرمود) ای مردم! تعداد شما بیش از آن است که در یک جلسه بتوانید با من دست دهید و بیعت کنید و خدای عزّوجلّ فرمان داده است که نخست از شما اقرار زبانی بگیرم که در مورد امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و رهبر بودن او و امامانی که پس از او می آیند و از نسل من و اویند اقرار کنید و به شما گفتم و اعلام کردم که ذرّیّه ی من از صلب اویند. اکنون همگان بگویید: ما شنوا و فرمانبردار و پذیرا و خشنود به آن چیزی هستیم که از سوی پروردگارمان که پروردگار تو نیز هست در مورد علی(علیه السلام) و فرزندانش ابلاغ کردی و در این مورد با دل و جان و دست و زبان بیعت می کنیم و بر این بیعت زندگی می کنیم و می میریم و برانگیخته می شویم. آن را تغییر و تبدیل نمی کنیم و در آن شکّ و تردید روا نمی داریم

ص: 403


1- . النساء آیة 79
2- . الزمر آیة 41
3- . الفتح آیة 10

و از این عهد بر نمی گردیم و پیمان نمی شکنیم و از خداوند و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و فرزندانش حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) که امامند و از صُلب علی(علیه السلام) و ذرّیّه ی تو می باشند، اطاعت می کنیم. و من منزلت و مقام حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) را در پیشگاه خدایم و خودم به شما اعلام کردم و رساندم و آن دو سرور جوانان بهشتند و آن دو پس از پدرشان امامند و پیش از آنکه علی(علیه السلام) پدر آن دو باشد، من پدر ایشانم. اکنون بگویید: از خدای فرمانبرداریم و در این مورد با تو و علی و حسن و حسین و دیگر امامان که گفتی عهد و پیمان می بندیم و این پیمان که برای علی(علیه السلام) می گیری از دل و جان و دست و زبان رضایتمی دهیم و اگر بتوانیم دست بیعت هم می دهیم (دست در دست او می گذاریم)، وگرنه با زبان اقرار می کنیم و هرگز به فکر تغییر آن نخواهیم بود و در دل خود خیال بازگشت از آن را نخواهیم داشت و ما این عهد را به فرزندان خود و فرزندان دور خود (یعنی نوه ها و نتیجه ها و خانواده ی خود می رسانیم) و خدا را دراین باره گواه می گیریم و خداوند بهترین گواه است و تو و همه ی کسانی را که باید از ایشان اطاعت کرد، چه آشکار باشند و چه نهان و فرشتگان و لشکرهای خدا را گواه می گیریم و خداوند از هر گواهی بزرگتر است. ای مردم! چه می گویید؟ خداوند داننده ی هر سخن و اندیشه نهانی همگان است. هرکه رهنمون شده است به سود خویش رهنمون شده و هر آن که گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و هرکه بیعت کند با خدا بیعت کرده است. (1)

فرمان الهی برای اعلام ولایت علی

حَدَّثَنِي السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي

ص: 404


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 37 ص215 باب 52 أخبار الغدير و ما صدر في ذلك اليوم من النص الجلي على إمامته ع و تفسير بعض الآيات النازلة في تلك الواقعة

جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ الْوَالِدُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيٌّ السُّورِيُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُ مِنْ وُلْدِ الْأَفْطَسِ وَ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ وَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَيْرَ الْحَجِّ وَالْوَلَايَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَا رَسُولًا مِنْ رُسُلِي إِلَّا بَعْدَ إِكْمَالِ دِينِي وَ تَأْكِيدِ حُجَّتِي وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ مِنْ ذَاكَ فَرِيضَتَانِ مِمَّا تَحْتَاجُ أَنْ تُبَلِّغَهُمَا قَوْمَكَ فَرِيضَةُ الْحَجِّ وَ فَرِيضَةُ الْوَلَايَةِ وَ الْخِلَافَةِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنِّي لَمْ أُخَلِّ أَرْضِي مِنْ حُجَّةٍ وَ لَنْ أُخَلِّيَهَا أَبَداً فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَأْمُرُكَ أَنْ تُبَلِّغَ قَوْمَكَ الْحَجَّ وَ تَحُجَّ وَ يَحُجَّ مَعَكَ (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا)(1) مِنْ أَهْلِ الْحَضَرِ وَ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ وَ تُعَلِّمَهُمْ مِنْ مَعَالِمِ حَجِّهِمْ مِثْلَ مَا عَلَّمْتَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ تُوقِفَهُمْ مِنْ ذَلِكَ عَلَى مِثَالِ الَّذِي أَوْقَفْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ جَمِيعِ مَا بَلَّغْتَهُمْ مِنَ الشَّرَائِعِ فَنَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي النَّاسِ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُرِيدُ الْحَجَّ وَ أَنْ يُعَلِّمَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مِثْلَ الَّذِي عَلَّمَكُمْ مِنْ شَرَائِعِ دِينِكُمْ وَ يُوقِفَكُمْ مِنْ ذَاكَ عَلَى مَا أَوْقَفَكُمْ عَلَيْهِ مِنْ غَيْرِهِ فَخَرَجَ وَ خَرَجَ مَعَهُ النَّاسُ وَ أَصْغَوْا إِلَيْهِ لِيَنْظُرُوا مَا يَصْنَعُ فَيَصْنَعُوا مِثْلَهُ فَحَجَّ بِهِمْ

ص: 405


1- . آل عمران آیة 57

وَ بَلَّغَ مَنْ حَجَّ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ سَبْعِينَ أَلْفَ إِنْسَانٍ أَوْ يَزِيدُونَ عَلَى نَحْوِ عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى(علیه السلام) السَّبْعِينَ أَلْفَ الَّذِينَ أَخَذَ عَلَيْهِمْ بَيْعَةَ هَارُونَ فَنَكَثُوا وَ اتَّبَعُوا الْعِجْلَ وَ السَّامِرِيَّ وَ كَذَلِكَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْبَيْعَةَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْخِلَافَةِ عَلَى عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى(علیه السلام) فَنَكَثُوا الْبَيْعَةَ وَ اتَّبَعُوا الْعِجْلَ وَ السَّامِرِيَّ سُنَّةً بِسُنَّةٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ وَ اتَّصَلَتِ التَّلْبِيَةُ مَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَلَمَّا وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا أَجَلُكَ وَ مُدَّتُكَ وَ أَنَا مُسْتَقْدِمُكَ عَلَى مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا عَنْهُ مَحِيصٌ فَاعْهَدْ عَهْدَكَ وَ قَدِّمْ وَصِيَّتَكَ وَ اعْمِدْ إِلَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مِيرَاثِ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ السِّلَاحِ وَ التَّابُوتِ وَ جَمِيعِ مَا عِنْدَكَ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِيَاءِ فَسَلِّمْهُ إِلَى وَصِيِّكَ وَ خَلِيفَتِكَ مِنْ بَعْدِكَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَقِمْهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَ جَدِّدْ عَهْدَهُ وَ مِيثَاقَهُ وَ بَيْعَتَهُ وَ ذَكِّرْهُمْ مَا أَخَذْتُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْعَتِي وَ مِيثَاقِيَ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ وَ عَهْدِيَ الَّذِي عَهِدْتُ إِلَيْهِمْ مِنْ وَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَاهُمْ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِكْمَالِ دِينِي وَ حُجَّتِيوَ إِتْمَامِ نِعْمَتِي بِوَلَايَةِ أَوْلِيَائِي وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِي وَ ذَلِكَ كَمَالُ تَوْحِيدِي وَ دِينِي وَ إِتْمَامُ نِعْمَتِي عَلَى خَلْقِي بِاتِّبَاعِ وَلِيِّي وَ طَاعَتِهِ وَ ذَلِكَ أَنِّي لَا أَتْرُكُ أَرْضِي بِغَيْرِ وَلِيٍّ وَ لَا قَيِّمٍ لِيَكُونَ حُجَّةً لِي عَلَى خَلْقِي فَ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)(1) بِوَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَبْدِي وَ وَصِيِّ نَبِيِّي وَ

ص: 406


1- . المائدة آیة 3

الْخَلِيفَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ بِطَاعَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) نَبِيِّي وَ مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ مَعَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِطَاعَتِي مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي جَعَلْتُهُ عَلَماً بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَشْرَكَ بَيْعَتَهُ كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ لَقِيَنِي بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَقِيَنِي بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ فَأَقِمْ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَهْدِي وَ مِيثَاقِي لَهُمُ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِّي قَابِضُكَ إِلَيَّ وَ مُسْتَقْدِمُكَ عَلَيَّ فَخَشِيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ قَوْمِهِ وَ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ يَتَفَرَّقُوا وَ يَرْجِعُوا إِلَى الْجَاهِلِيَّةِ لِمَا عَرَفَ مِنْ عَدَاوَتِهِمْ وَ لِمَا يَنْطَوِي عَلَيْهِ أَنْفُسُهُمْ لِعَلِيٍّ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ وَ سَأَلَ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَنْ يَسْأَلَ رَبَّهُ الْعِصْمَةَ مِنَ النَّاسِ وَ انْتَظَرَ أَنْ يَأْتِيَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِالْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ عَنِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فَأَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى أَنْ بَلَغَ مَسْجِدَ الْخَيْفِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَأَمَرَهُ بِأَنْ يَعْهَدَ عَهْدَهُ وَ يُقِيمَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً لِلنَّاسِ يَهْتَدُونَ بِهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ بِالَّذِي أَرَادَ حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَ أَمَرَهُ بِالَّذِي أَتَاهُ فِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) إِنِّي أَخْشَى قَوْمِي أَنْ يُكَذِّبُونِي وَ لَا يَقْبَلُوا قَوْلِي فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَرَحَلَ فَلَمَّا بَلَغَ غَدِيرَ خُمٍ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلَاثَةِ أَمْيَالٍ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنَ النَّهَارِ بِالزَّجْرِ وَ الِانْتِهَارِ وَ الْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّيُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)(1) فِي عَلِيٍ(علیه السلام) (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ )(2)

ص: 407


1- . المائدة آیة 67
2- . المائدة آیة 67

به اسناد مذكور در متن از امام باقر(علیه السلام) نقل است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در موسم حجّ عازم مكّه بود در حالى كه تمام شرايع و قوانين را به جز حجّ و ولايت ابلاغ فرموده بودند كه فرشته وحى جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و از جانب پروردگار متعال ابلاغ سلام نموده و گفت: اى محمّد! خداوند مى فرمايد من هيچ پيامبرى از پيامبران گذشته را قبض روح نكردم مگر پس از كمال دين و اتمام حجّتم، و براى تو تنها دو موضوع باقى مانده كه بايد آن دو را به مردم ابلاغ نمايى، يكى حكم حجّ و ديگرى موضوع ولايت و خلافت است. زيرا من تا بحال زمين را خالى از حجّت قرار نداده ام و هرگز هم خالى نخواهم گذاشت، زيرا خداوند عزّ و جلّ تو را مأمور فرموده تا خود و ساير مردمان از اقصى نقاط مدينه و اطراف آن كه تمكّن و استطاعت لازم براى انجام حجّ دارند را به مكّه سوق دهى و تمام اصول و قوانين آن را همچون نماز و زكات و روزه به ايشان آموزش دهى. پس منادى را فرمود تا اعلام كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آهنگ سفر حجّ دارد و مأمور به تعليم اين عبادت بزرگ همچون ساير شرايع و مقرّرات سابق است. بارى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه هفتاد هزار نفر از اهالى مدينه و اطراف آن عازم مكّه شده و از مدينه خارج شدند مانند همان تعداد كه حضرت موسى(علیه السلام) از آنان براى هارون(علیه السلام) بيعت گرفت و عهدشكنى كردند و در آخر از گاو و سامرى تبعيّت نمودند و همه جماعت مسلمين در طول اين سفر قدم به قدم از تمام اعمال آن حضرت پيروى مى كردند. بارى عاقبت اين بيعتى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)براى خلافت على(علیه السلام) از مسلمانان گرفت در نهايت نعل بالنّعل شبيه به عهدشكنى قوم موسى در بيعت با هارون و تبعيّت از گاو و سامرى گرديد. جماعتى كه مسافت مدينه تا مكّه را طى مى كردند فضاى كوه و درّه و بيابان را مشحون از نداى لبّيك لبّيك خويش ساخته و به آنجا حال و هواى باشكوهى دادند. و چون مسافتى را طى كردند جبرئيل نازل شده و خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: خداوند پس از ابلاغ سلام مى فرمايد: زمان

ص: 408

وفات تو نزديك شده و مدّت رسالتت رو به پايان است، و بدان كه من تو را بى هيچ چاره و گريزى فرا مى خوانم، پس عهد خود بنما و سفارشت را ايراد كن، و آنچه علم دارى از خود و ميراث علوم انبياى پيش، و سلاح و تابوت و آثار و آيات رسالتت را به وصى و خليفه ات، و حجّت بالغه بر خلقم، على بن ابى طالب(علیه السلام) بسپار، و او را همچون نشانه اى براى مردم برپا كن و عهد و ميثاق او را تجديد نما، و به ايشان تمام عهود، و نيز پيمانى را كه از ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) ولى خود و مولاى آنان و همه مرد و زن مؤمن بسته ام به ايشان يادآورى كن. زيرا همه انبيايم را پس از اكمال دين و حجّتم و اتمام نعمتم به ولايت دوستانم و دشمنى دشمنانم قبض روح نمودم، و اين همان كمال توحيد و دين و اتمام نعمت من است كه مقرون پيروى و طاعت ولىّ من مى باشد. و بايد مردم بدانند كه من هيچ گاه زمين را خالى از ولى و سرپرست قرار نمى دهم تا حجّت بر مردم و خلقم باشد، پس امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به واسطه ولايت ولى خود و سرپرست مردان و زنان مؤمن على(علیه السلام) بنده ام و وصىّ پيامبرم و خليفه پس از او و حجّت بالغه بر خلقم دين شما پسنديدم. و طاعت و امتثال امر او مقرون طاعت من است. اطاعت او امتثال امر من، و عصيان او مستلزم مخالفت من است، او را علم و نشانه اى ميان خود و مردم قرار دادم، هر كه مقام او را شناخت مؤمن، و منكر او كافر است. و هر كه دربيعت او كسى را شريكش سازد مشرك مى باشد، و هر كه با ولايت او بميرد به بهشت رود و دشمنان او به جهنّم روند. پس اى محمّد، علىّ را عَلَم و راهنمايم قرارده، و از آنان برايش بيعت بگير، و عهد و پيمانى كه با آنان بسته ام را تجديد كن، زيرا من جانت را ستانده و نزد خود فرا مى خوانم. و از اين سو چون پيامبر نسبت به قوم خود و مخصوصا از منافقين امّت خائف و ترسان بود كه مبادا پراكنده شده و به جاهليّت و كفرى ديگر بازگردند، و همچنين از عداوت و بغض درونى آنان نسبت به على(علیه السلام)

ص: 409

آگاه بود، به همين خاطر توسّط جبرئيل(علیه السلام) از خداوند درخواست نمود كه او را از شرّ و كيد و مكر منافقين حفظ فرمايد. بنا بر اين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام اين امر را تا مسجد خيف در مراجعت از مكّه به تأخير انداخت. پس در آن منزل بار ديگر جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و تكليف سابق را راجع به معرّفى على ابن ابى طالب(علیه السلام) تجديد نمود ولى راجع به درخواست آخر پيامبر(صلی الله علیه و آله) مبنى بر عصمت و نگهدارى او از شرّ منافقين هيچ پيامى را نياورد تا اينكه به كراع الغميم در بين راه مكّه و مدينه رسيد. در همين منزل جبرئيل(علیه السلام) براى بار سوم نازل شده و موضوع معرّفى على بن ابى طالب(علیه السلام) را متذكّر شد، ولى بازهم خبرى از جواب درخواست پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حفظ و عصمت پيامبر نبود. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به جبرئيل(علیه السلام) فرمود: از آن مى ترسم كه مردم مرا تكذيب نموده و سخنم را در باره على بن ابى طالب(علیه السلام) نپذيرند. بارى از آنجا نيز حركت كرده تا به غدير خم؛ سه ميلى «جحفه» رسيدند، جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و پيامى حاوى منع و سرزنش و عصمت و حفظ از مردم بدين مضمون آورد كه: اى محمّد(صلی الله علیه و آله) خداوند متعال سلامت رسانده و مى فرمايد اى پيامبر(صلی الله علیه و آله)،آنچه را از سوى پروردگارت بر تو فرو آمده برسان و اگر اين نكنى پيام او را نرسانده باشى و خدا تو را از [فتنه و گزند] مردم نگاه مى دارد. (1)

دستور نصب امیرالمومنین

الْبَاقِرُ(علیه السلام) وَ الصَّادِقُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ )(2) أَ لَمْ نُعْلِمْكَ مَنْ وَصِيُّكَ فَجَعَلْنَاهُ نَاصِرَكَ وَ مُذِلَّ عَدُوِّكَ (الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ)(3) وَ

ص: 410


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص56 احتجاج النبي ص يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب ع و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين
2- . الشرح آیة 1
3- . الشرح آیة 3

أَخْرَجَ مِنْهُ سُلَالَةَ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ يَهْتَدُونَ (وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ )(1) فَلَا أُذْكَرُ إِلَّا ذُكِرْتَ مَعِي (فَإِذا فَرَغْتَ) مِنْ دُنْيَاكَ (فَانْصَبْ ) عَلِيّاً لِلْوَلَايَةِ تَهْتَدِي بِهِ الْفِرْقَةُ

امام باقر(علیه السلام) (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ)(2) آیا تو را آگاه نکردیم که وصیّ تو کیست؟ پس او را یاری گر تو و خوارکننده ی دشمنت قرار دادیم.... (3)

عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ) يَا مُحَمَّدُ أَ لَمْ نَجْعَلْ عَلِيّاً(علیه السلام) وَصِيَّكَ (وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ )(4) بِقَتْلِمُقَاتِلَةِ الْكُفَّارِ وَ أَهْلِ التَّأْوِيلِ بِعَلِيٍ (وَ رَفَعْنا لَكَ) (5) بِذَلِكَ (ذِكْرَكَ ) أَيْ رَفَعْنَا مَعَ ذِكْرِكَ يَا مُحَمَّدُ لَه

امام رضا(علیه السلام) (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ) ای محمّد(صلی الله علیه و آله) آیا علی(علیه السلام) را وصیّ تو قرار ندادم؟....(6)

زِينَةِ أَبِي حَاتِمٍ الرَّازِيِ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ قَرَأَ (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ)(7) قَالَ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ إِكْمَالِ الشَّرِيعَةِ فَانْصَبْ لَهُمْ عَلِيّاً(علیه السلام) إِمَاماً

امام صادق(علیه السلام) چنین قرائت کرد ( فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصِبْ) و چنین معرفی کرد که هرگاه از تکمیل شریعت فراغت یافتی علی(علیه السلام) را به عنوان امام آنان منصوب فرما(8)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ)(9) قَالَ فَقَالَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام).

امام صادق(علیه السلام) جمیل و حسن بن راشد از امام صادق(علیه السلام) درباره ی کلام خداوند عزّوجلّ (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ) نقل کرده اند که فرمود: با ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) حضرت علی(علیه السلام)(10)

ص: 411


1- . الشرح آیة 4
2- . الشرح آیة 1
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص23 فصل في قصة يوم الغدير
4- . الشرح آیة 2
5- . الشرح آیة 4
6- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص23 فصل في قصة يوم الغدير
7- . الشرح آیة 7
8- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص23 فصل في قصة يوم الغدير
9- . الشرح آیة 1
10- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص73 باب8 باب ما خص الله به الأئمة من آل محمد ص من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك ح3

وَ رَوَى أَيْضاً مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُهَلَّبِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام)

قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ)(1)

قَالَ بِعَلِيٍّ(علیه السلام)

فَاجْعَلْهُ وَصِيّاً قُلْتُ وَ قَوْلُهُ (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ )(2)

قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَنْ يَنْصِبَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَصِيَّه

امام صادق(علیه السلام) سلیمان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال: (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ) پرسیدم. ایشان فرمود: با حضرت علی(علیه السلام) پس او را وصیّ خود قرار داده است. (3)

(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ) قَالَ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) فَجَعَلْنَاهُ وَصِيَّكَ قَالَ وَ حِينَ فُتِحَ مَكَّةُ وَ دَخَلَتْ قُرَيْشٌ فِي الْإِسْلَامِ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ وَ يَسَّرَهُ (وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ ) قَالَ بِعَلِيٍّ(علیه السلام) الْحَرْبَ (الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ) أَيْ أثَقْلَ ظَهْرَكَ (وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ) قَالَ تُذْكَرُ إِذَا ذُكِرْتُ وَ هُوَ قَوْلُ النَّاسِ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً)(4) قَالَ مَا كُنْتَ فِيهِ مِنَ الْعُسْرِ أَتَاكَ الْيُسْرُ (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَانْصِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) (وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ)(5) علی بن ابراهیم (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ) با حضرت علی(علیه السلام) و او را وصیّ تو قرار دادیم هنگامی که مکّه فتح شد و قریشیان به اسلام گرویدند، خداوند سینه ی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را گشود و کارها را برایش آسان نمود.... (6)

ص: 412


1- . الشرح آیة 1
2- . الشرح آیة 7
3- . بحار الأنوار ج 36 ص135 باب 39 جامع في سائر الآيات النازلة في شأنه صلوات الله عليه ذیل ح91
4- . الشرح آیة 6
5- . الشرح آیة 8
6- . تفسير القمي ج 2 ص428 [سورة الشرح(94): الآيات 1 الى 8]

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

حَاجّاً فَنَزَلَتْ (فَإِذا فَرَغْتَ ) مِنْ حِجَّتِكَ فَانْصَبْ عَلِيّاً(علیه السلام) لِلنَّاس

امام صادق(علیه السلام) فرمود: گفته ی خداوند (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) آن گاه که فراغت یافتی منصوب کن پیامبر(صلی الله علیه و آله) در سفر حج بود که چنین نازل شد وقتی از حج خود فراغت یافتی علی(علیه السلام) را به عنوان عَلَمی برای مردم نصب کن. (1)

(فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ) قَالَ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَانْصِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) (وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ)

در معنای آیه ی (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) فرمود: وقتی از حجة الوداع فراغت یافتی، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را منصوب کن و به سوی پروردگارت رغبت نما. (2)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:....فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ ) يَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَكَ وَ أَعْلِنْ وَصِيَّكَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِيَةً فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.......امام صادق(علیه السلام): خداوند فرمود: (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ) آنگاه که فراغت یافتی منصوب کن و به سوی پروردگارت رغبت نما می فرماید: وقتی فراغت یافتی علامت خود را منصوب کن و جانشین خود را اعلان نما و فضیلت او را علناً بیان کن. این بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) سه مرتبه فرمود: هر که من صاحب اختیار اویم،

ص: 413


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص786 [سورة الشرح(94): الآيات 1 الى 8]
2- . تفسير القمي ج 2 ص428 [سورة الشرح(94): الآيات 1 الى 8] .....

علی(علیه السلام) صاحب اختیار اوست خدایا، دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد. (1)

خِطابه ی غدیر

حَدَّثَنِي السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ الْوَالِدُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيٌّ السُّورِيُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُ مِنْ وُلْدِ الْأَفْطَسِ وَ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ وَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَيْرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَا رَسُولًا مِنْ رُسُلِي إِلَّا بَعْدَ إِكْمَالِ دِينِي وَ تَأْكِيدِ حُجَّتِي وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ مِنْ ذَاكَ فَرِيضَتَانِ مِمَّا تَحْتَاجُ أَنْ تُبَلِّغَهُمَا قَوْمَكَ فَرِيضَةُ الْحَجِّ وَ فَرِيضَةُ الْوَلَايَةِ وَ الْخِلَافَةِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنِّي لَمْ أُخَلِّ أَرْضِي مِنْ حُجَّةٍ وَ لَنْ أُخَلِّيَهَا أَبَداً

ص: 414


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص294 باب الإشارة و النص على أمير المؤمنين ح3

فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَأْمُرُكَ أَنْ تُبَلِّغَ قَوْمَكَ الْحَجَّ وَ تَحُجَّ وَ يَحُجَّ مَعَكَ (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا)(1) مِنْ أَهْلِ الْحَضَرِ وَالْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ وَ تُعَلِّمَهُمْ مِنْ مَعَالِمِ حَجِّهِمْ مِثْلَ مَا عَلَّمْتَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ تُوقِفَهُمْ مِنْ ذَلِكَ عَلَى مِثَالِ الَّذِي أَوْقَفْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ جَمِيعِ مَا بَلَّغْتَهُمْ مِنَ الشَّرَائِعِ فَنَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي النَّاسِ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُرِيدُ الْحَجَّ وَ أَنْ يُعَلِّمَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مِثْلَ الَّذِي عَلَّمَكُمْ مِنْ شَرَائِعِ دِينِكُمْ وَ يُوقِفَكُمْ مِنْ ذَاكَ عَلَى مَا أَوْقَفَكُمْ عَلَيْهِ مِنْ غَيْرِهِ فَخَرَجَ وَ خَرَجَ مَعَهُ النَّاسُ وَ أَصْغَوْا إِلَيْهِ لِيَنْظُرُوا مَا يَصْنَعُ فَيَصْنَعُوا مِثْلَهُ فَحَجَّ بِهِمْ وَ بَلَّغَ مَنْ حَجَّ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ سَبْعِينَ أَلْفَ إِنْسَانٍ أَوْ يَزِيدُونَ عَلَى نَحْوِ عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى السَّبْعِينَ أَلْفَ الَّذِينَ أَخَذَ عَلَيْهِمْ بَيْعَةَ هَارُونَ فَنَكَثُوا وَ اتَّبَعُوا الْعِجْلَ وَ السَّامِرِيَ وَ كَذَلِكَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْبَيْعَةَ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْخِلَافَةِ عَلَى عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى(علیه السلام) فَنَكَثُوا الْبَيْعَةَ وَ اتَّبَعُوا الْعِجْلَ وَ السَّامِرِيَّ سُنَّةً بِسُنَّةٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ وَ اتَّصَلَتِ التَّلْبِيَةُ مَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَلَمَّا وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا أَجَلُكَ وَ مُدَّتُكَ وَ أَنَا مُسْتَقْدِمُكَ عَلَى مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا عَنْهُ مَحِيصٌ فَاعْهَدْ عَهْدَكَ وَ قَدِّمْ وَصِيَّتَكَ وَ اعْمِدْ إِلَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مِيرَاثِ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ السِّلَاحِ وَ التَّابُوتِ وَ جَمِيعِ مَا عِنْدَكَ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِيَاءِ فَسَلِّمْهُ إِلَى وَصِيِّكَ وَ خَلِيفَتِكَ مِنْ بَعْدِكَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَقِمْهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَ جَدِّدْ عَهْدَهُ وَ مِيثَاقَهُ وَ بَيْعَتَهُ وَ ذَكِّرْهُمْ مَا أَخَذْتُ عَلَيْهِمْ مِنْ

ص: 415


1- . آل عمران آیة 97

بَيْعَتِي وَ مِيثَاقِيَ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ وَ عَهْدِيَ الَّذِي عَهِدْتُ إِلَيْهِمْ مِنْ وَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَاهُمْ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِكْمَالِ دِينِي وَ حُجَّتِي وَ إِتْمَامِ نِعْمَتِي بِوَلَايَةِ أَوْلِيَائِي وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِي وَ ذَلِكَ كَمَالُ تَوْحِيدِي وَ دِينِي وَ إِتْمَامُ نِعْمَتِي عَلَى خَلْقِي بِاتِّبَاعِ وَلِيِّي وَ طَاعَتِهِ وَ ذَلِكَ أَنِّي لَا أَتْرُكُ أَرْضِي بِغَيْرِ وَلِيٍّ وَ لَا قَيِّمٍ لِيَكُونَ حُجَّةً لِي عَلَى خَلْقِي فَ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)(1)

بِوَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيٍّ عَبْدِي وَ وَصِيِّ نَبِيِّي وَ الْخَلِيفَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ بِطَاعَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّي وَ مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ مَعَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِطَاعَتِي مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْأَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي جَعَلْتُهُ عَلَماً بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَشْرَكَ بَيْعَتَهُ كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ لَقِيَنِي بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَقِيَنِي بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ فَأَقِمْ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَهْدِي وَ مِيثَاقِي لَهُمُ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِّي قَابِضُكَ إِلَيَّ وَ مُسْتَقْدِمُكَ عَلَيَّ فَخَشِيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ قَوْمِهِ وَ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ يَتَفَرَّقُوا وَ يَرْجِعُوا إِلَى الْجَاهِلِيَّةِ لِمَا عَرَفَ مِنْ عَدَاوَتِهِمْ وَ لِمَا يَنْطَوِي عَلَيْهِ أَنْفُسُهُمْ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ وَ سَأَلَ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَنْ يَسْأَلَ رَبَّهُ الْعِصْمَةَ مِنَ النَّاسِ وَ انْتَظَرَ أَنْ يَأْتِيَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِالْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ عَنِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فَأَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى أَنْ بَلَغَ مَسْجِدَ الْخَيْفِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَأَمَرَهُ بِأَنْ يَعْهَدَ عَهْدَهُ وَ يُقِيمَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً لِلنَّاسِ يَهْتَدُونَ بِهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ بِالَّذِي أَرَادَ

ص: 416


1- . المائدة آیة 3

حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) وَ أَمَرَهُ بِالَّذِي أَتَاهُ فِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) إِنِّي أَخْشَى قَوْمِي أَنْ يُكَذِّبُونِي وَ لَا يَقْبَلُوا قَوْلِي فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) فَرَحَلَ فَلَمَّا بَلَغَ غَدِيرَ خُمٍ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلَاثَةِ أَمْيَالٍ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنَ النَّهَارِ بِالزَّجْرِ وَ الِانْتِهَارِ وَ الْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ )(1) فِي عَلِيٍ (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ)(2) وَ كَانَ أَوَائِلُهُمْ قَرِيبٌ مِنَ الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ بِأَنْ يُرَدَّ مَنْ تَقَدَّمَ مِنْهُمْ وَ يُحْبَسَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ لِيُقِيمَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَماً لِلنَّاسِ وَ يُبَلِّغَهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ أَخْبَرَهُ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ عَصَمَهُ مِنَ النَّاسِ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ مَا جَاءَتْهُ الْعِصْمَةُ مُنَادِياً يُنَادِي فِي النَّاسِ بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ يُرَدُّ مَنْ تَقَدَّمَ مِنْهُمْ وَ يُحْبَسُ مَنْ تَأَخَّرَ وَ تَنَحَّى عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ إِلَى جَنْبِ مَسْجِدِ الْغَدِيرِ أَمَرَهُ بِذَلِكَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ فِي الْمَوْضِعِ سَلَمَاتٌ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُقَمَّ مَا تَحْتَهُنَ وَ يُنْصَبَ لَهُ حِجَارَةٌ كَهَيْئَةِ الْمِنْبَرِ لِيُشْرِفَ عَلَى النَّاسِ فَتَرَاجَعَ النَّاسُ وَ احْتُبِسَ أَوَاخِرُهُمْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ لَا يَزَالُونَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَوْقَ تِلْكَ الْأَحْجَارِ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أَثْنَى عَلَيْهِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فِي تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِي تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فِي سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِي أَرْكَانِهِ وَ (أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْماً)(3) وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ وَ قَهَرَ جَمِيعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ مَجِيداً لَمْ يَزَلْ مَحْمُوداً لَا يَزَالُ بَارِئَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ جَبَّارَ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ

ص: 417


1- . المائدة آیة 67
2- . المائدة آیة 67
3- . الطلاق آیة 12

مُتَفَضِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ بَرَأَهُ مُتَطَوِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لَا تَرَاهُ كَرِيمٌ حَلِيمٌ ذُو أَنَاةٍ قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ لَا يُعَجِّلُ بِانْتِقَامِهِ وَ لَا يُبَادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذَابِهِ قَدْ فَهِمَ السَّرَائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمَائِرَ وَ لَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُونَاتُ وَ لَا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيَّاتُ لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ وَ الْقُوَّةُ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ وَ لَيْسَ مِثْلَهُ شَيْ ءٌ وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّيْ ءِ حِينَ لَا شَيْ ءَ دَائِمٌ قَائِمٌ (بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ )(1) جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ (الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ)(2) لَا يَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعَايَنَةٍ وَ لَا يَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلَانِيَةٍ إِلَّا بِمَا دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ اللَّهُ الَّذِي مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ وَ الَّذِي يُغَشِّي الْأَبَدَ نُورُهُ وَ الَّذِي يُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلَا مُشَاوَرَةِ مُشِيرٍ وَ لَا مَعَهُ شَرِيكٌ فِي تَقْدِيرٍ وَ لَا تَفَاوُتٌ فِي تَدْبِيرٍ صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احْتِيَالٍ أَنْشَأَهَا فَكَانَتْ وَ بَرَأَهَا فَبَانَتْ فَ (هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)(3)

الْمُتْقِنُالصَّنْعَةِ الْحَسَنُ الصَّنِيعَةِ الْعَدْلُ الَّذِي لَا يَجُورُ وَ الْأَكْرَمُ الَّذِي تَرْجِعُ إِلَيْهِ الْأُمُورُ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ الَّذِي تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْ ءٍ لِقُدْرَتِهِ وَ خَضَعَ كُلُّ شَيْ ءٍ لِهَيْبَتِهِ مَلِكُ الْأَمْلَاكِ وَ مُفْلِكُ الْأَفْلَاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ (كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى)(4) (يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ)(5) (يَطْلُبُهُ حَثِيثاً)(6) قَاصِمُ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ ضِدٌّ وَ لَا نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ (لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ)(7) إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ رَبٌّ مَاجِدٌ يَشَاءُ فَيُمْضِي وَ يُرِيدُ فَيَقْضِي وَ يَعْلَمُ فَيُحْصِي وَ

ص: 418


1- . آل عمران آیة 18
2- . الأنعام آیة 103
3- . الحشر آیة 22
4- . الرعد آیة 2
5- . الزمر آیة 5
6- . الأعراف آیة 54
7- . الأخلاص الآیات4-3

يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ يُفْقِرُ وَ يُغْنِي وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكِي وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطِي (لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ)(1) بِيَدِهِ الْخَيْرُ (وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ)(2) (يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ)(3) لَا إِلَهَ إِلَّا (هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ)(4) مُجِيبُ الدُّعَاءِ وَ مُجْزِلُ الْعَطَاءِ مُحْصِي الْأَنْفَاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ لَا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ لَا يُضْجِرُهُ صُرَاخُ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَا يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ الْعَاصِمُ لِلصَّالِحِينَ وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحِينَ وَ مَوْلَى الْعَالَمِينَ الَّذِي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الشِدَّةِ وَ الرَّخَاءِ وَ أُومِنُ بِهِ وَ بِمَلَائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ أَسْمَعُ أَمْرَهُ وَ أُطِيعُ وَ أُبَادِرُ إِلَى كُلِّ مَا يَرْضَاهُ وَ أَسْتَسْلِمُ لِقَضَائِهِ رَغْبَةً فِي طَاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذِي لَا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لَا يُخَافُ جَوْرُهُ وَ أُقِرُّ لَهُ عَلَى نَفْسِي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ أُؤَدِّي مَا أَوْحَى إِلَيَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لَا أَفْعَلَ فَتَحُلَّ بِي مِنْهُ قَارِعَةٌ لَا يَدْفَعُهَا عَنِّي أَحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِأَنَّهُ قَدْ أَعْلَمَنِي أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَيَّ فَمَا بَلَّغْتُ رِسَالَتَهُ وَ قَدْ ضَمِنَ لِي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِصْمَةَ وَ هُوَ اللَّهُ الْكَافِي الْكَرِيمُ فَأَوْحَى إِلَيَ (بِسْمِ اللَّهِالرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)(5) فِي عَلِيٍّ يَعْنِي فِي الْخِلَافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ)(6)

مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا قَصَّرْتُ فِي تَبْلِيغِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ وَ أَنَا مُبَيِّنٌ لَكُمْ سَبَبَ نُزُولِ هَذِهِ الْآيَةِ إِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) هَبَطَ إِلَيَّ مِرَاراً ثَلَاثاً يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ

ص: 419


1- . التغابن آیة 1
2- . التغابن آیة 1
3- . الفاطر آیة 13
4- . الزمر آیة 5
5- . المائدة آیة 67
6- . المائدة آیة 67

هَارُونَ(علیه السلام) مِنْ مُوسَى(علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ بِذَلِكَ آيَةً مِنْ كِتَابِهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ )(1) وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ حَالٍ وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَنْ يَسْتَعْفِيَ لِي عَنْ تَبْلِيغِ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِي بِقِلَّةِ الْمُتَّقِينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِينَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِينَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ (يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ )(2) وَ يَحْسَبُونَهُ (هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ)(3) وَ كَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِي فِي غَيْرِ مَرَّةٍ حَتَّى سَمَّوْنِي أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذَلِكَ لِكَثْرَةِ مُلَازَمَتِهِ إِيَّايَ وَ إِقْبَالِي عَلَيْهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ قُرْآناً (وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ )(4) عَلَى الَّذِينَيَزْعُمُونَ أَنَّهُ أُذُنٌ (خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ)(5)

الْآيَةَ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّيَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أَنْ أُومِيَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيَانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ فِي أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ وَ كُلَّ ذَلِكَ لَا يَرْضَى اللَّهُ مِنِّي إِلَّا أَنْ أُبَلِّغَ مَا أَنْزَلَ إِلَيَّ ثُمَّ تَلَا (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ )(6) فِي عَلِيٍ (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ)(7)

فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إِمَاماً مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَى الْبَادِي وَ الْحَاضِرِ وَ عَلَى الْأَعْجَمِيِّ وَ الْعَرَبِيِّ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ وَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ عَلَى الْأَبْيَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ عَلَى كُلِّ مُوَحِّدٍ مَاضٍ حُكْمُهُ جَائِزٍ قَوْلُهُ نَافِذٍ أَمْرُهُ مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ

ص: 420


1- . المائدة آیة 55
2- . الفتح آیة 11
3- . النور آیة 15
4- . التوبة آیة 61
5- . التوبة آیة 61
6- . المائدة آیة 67
7- . المائدة آیة 67

مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ مُؤْمِنٌ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطَاعَ لَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ آخِرُ مَقَامٍ أَقُومُهُ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَاسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ انْقَادُوا لِأَمْرِ رَبِّكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلَاكُمْ وَ إِلَهُكُمْ ثُمَّ مِنْ دُونِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَلِيُّكُمُ الْقَائِمُ الْمُخَاطِبُ لَكُمْ ثُمَّ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ بِأَمْرِ رَبِّكُمْ ثُمَّ الْإِمَامَةُ فِي ذُرِّيَّتِي مِنْ وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله) لَا حَلَالَ إِلَّا مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ لَا حَرَامَ إِلَّا مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَرَّفَنِي الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ أَنَا أَفْضَيْتُ لِمَا عَلَّمَنِي رَبِّي مِنْ كِتَابِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ إِلَيْهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِينُ مَعَاشِرَ النَّاسِ لَا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لَا تَسْتَكْبِرُوا [وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا] مِنْ وَلَايَتِهِ فَهُوَ الَّذِي (يَهْدِي إِلَى الْحَقِ)(1) وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يُزْهِقُ الْبَاطِلَ وَ يَنْهَى عَنْهُ وَ لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ ثُمَّ إِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ هُوَ الَّذِي فَدَى رَسُولَهُ بِنَفْسِهِ وَ هُوَ الَّذِي كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَا أَحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الرِّجَالِ غَيْرُهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَنْيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى أَحَدٍ أَنْكَرَ وَلَايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ حَتْماً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَفْعَلَ ذَلِكَ بِمَنْ خَالَفَ أَمْرَهُ فِيهِ وَ أَنْ يُعَذِّبَهُ عَذَاباً شَدِيداً نُكْراً أَبَدَ الْآبَادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ فَاحْذَرُوا أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَصْلَوْا نَاراً (وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ)(2)

أَيُّهَا النَّاسُ بِي وَ اللَّهِ بُشِّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْحُجَّةُ عَلَى جَمِيعِ الْمَخْلُوقِينَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَمَنْ

ص: 421


1- . یونس آیة 35
2- . البقرة آیة 24

شَكَّ فِي ذَلِكَ فَهُوَ كَافِرٌ كُفْرَ [الْجَاهِلِيَّةِ] الْأُولَى وَ مَنْ شَكَّ فِي شَيْ ءٍ مِنْ قَوْلِي هَذَا فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُ وَ الشَّاكُّ فِي ذَلِكَ فَلَهُ النَّارُ مَعَاشِرَ النَّاسِ حَبَانِي اللَّهُ بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إِحْسَاناً مِنْهُ إِلَيَّ وَ (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ)(1)

مِنِّي أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ عَلَى كُلِّ حَالٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوا عَلِيّاً(علیه السلام) فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدِي مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلِي هَذَا وَ لَمْ يُوَافِقْهُ أَلَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) خَبَّرَنِي عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِذَلِكَ وَ يَقُولُ مَنْ عَادَى عَلِيّاً(علیه السلام) وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتِي وَ غَضَبِي فَ (لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ)(2)

أَنْ تُخَالِفُوهُ (فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها)(3) (إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ)(4)

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي ذَكَرَ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَى (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ)(5)

مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ انْظُرُوا إِلَى مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ هُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُكَمَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ أَلَا وَ قَدْ أَدَّيْتُ أَلَا وَ قَدْ بَلَّغْتُ أَلَا وَ قَدْ أَسْمَعْتُ أَلَا وَ قَدْ أَوْضَحْتُ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا إِنَّهُ لَيْسَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

ص: 422


1- . القصص آیة 70
2- . الحشر آیة 18
3- . النحل آیة 94
4- . الحشر آیة 18
5- . الزمر آیة 56

غَيْرَ أَخِي هَذَا وَ لَا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي لِأَحَدٍ غَيْرِهِ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى عَضُدِهِ فَرَفَعَهُ وَ كَانَ مُنْذُ أَوَّلِ مَا صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) شَالَ عَلِيّاً(علیه السلام) حَتَّى صَارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَاعِي عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ عَلَى تَفْسِيرِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّاعِي إِلَيْهِ وَ الْعَامِلُ بِمَا يَرْضَاهُ وَ الْمُحَارِبُ لِأَعْدَائِهِ وَ الْمُوَالِي عَلَى طَاعَتِهِ وَ النَّاهِي عَنْ مَعْصِيَتِهِ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْإِمَامُ الْهَادِي وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَقُولُ وَ (ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَ)(1)

بِأَمْرِ رَبِّي أَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ عَلَيَّ أَنَّ الْإِمَامَةَ بَعْدِي لِعَلِيٍّ(علیه السلام) وَلِيِّكَ عِنْدَ تِبْيَانِي ذَلِكَ وَ نَصْبِي إِيَّاهُ بِمَا أَكْمَلْتَ لِعِبَادِكَ مِنْ دِينِهِمْ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً فَقُلْتَ (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)(2)

اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ (أُولئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ)(3)

وَ فِي (النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(4)

(لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلا هُمْ يُنْظَرُونَ)(5) مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌ أَنْصَرُكُمْ لِي وَ أَحَقُّكُمْ بِي وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَيَّ وَ أَعَزُّكُمْ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِيَانِ وَ مَا نَزَلَتْ آيَةُ رِضًى إِلَّا فِيهِ وَ مَا خَاطَبَ اللَّهُ (الَّذِينَ آمَنُوا)(6)

إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا فِيهِ وَ لَا شَهِدَ بِالْجَنَّةِ فِي (هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ )(7)

ص: 423


1- . ق آیة 29
2- . آل عمران آیة 85
3- . آل عمران آیة 22
4- . البقرة آیة 39
5- . البقرة آیة 162
6- . البقرة آیة 104
7- . الأنسان آیة 1

إِلَّا لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِي سِوَاهُ وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَيْرَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ هُوَ نَاصِرُ دِينِ اللَّهِ وَ الْمُجَادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ وَ بَنُوهُ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ إِبْلِيسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ لِخَطِيئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُبْغِضُ عَلِيّاً(علیه السلام) إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَتَوَالَى عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ وَ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ وَ الْعَصْرِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ)(1)

إِلَى آخِرِهَا مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسَالَتِي (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ)(2)

مَعَاشِرَ النَّاسِ (اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)(3)

مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ (مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها)(4)

مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ مَسْلُوكٌ ثُمَّ فِي عَلِيٍّ ثُمَّ فِيالنَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذِي يَأْخُذُ بِحَقِ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ وَ الْخَائِنِينَ وَ الْآثِمِينَ وَ الظَّالِمِينَ مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِينَ مَعَاشِرَ النَّاسِ أُنْذِرُكُمْ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مِتُّ أَوْ قُتِلْتُ (انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ )(5)

أَلَا وَ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ

ص: 424


1- . العصر الآیات2-1
2- . النور آیة 54
3- . آل عمران آیة 102
4- . النساء آیة 47
5- . آل عمران آیة 144

وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ لَا تَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ إِسْلَامَكُمْ فَيَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يُصِيبَكُمْ (بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ )(1)

إِنَّهُ لَبِالْمِرْصَادِ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ (يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ )(2) مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ وَ أَنَا بَرِيئَانِ مِنْهُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُمْ وَ أَنْصَارُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ وَ أَشْيَاعُهُمْ (فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ)(3)

وَ لَبِئْسَ (مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ )(4)

أَلَا إِنَّهُمْ أَصْحَابُ الصَّحِيفَةِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ فِي صَحِيفَتِهِ قَالَ فَذَهَبَ عَلَى النَّاسِ إِلَّا شِرْذِمَةً مِنْهُمْ أَمْرُ الصَّحِيفَةِ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِي عَقِبِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِيغِهِ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ يَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ سَيَجْعَلُونَهَا مُلْكاً وَ اغْتِصَاباً أَلَا لَعَنَ اللَّهُ الْغَاصِبِينَ وَ الْمُغْتَصِبِينَ وَ عِنْدَهَا (سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ )(5)

فَ (يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ)(6)

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ يَذَرُكُمْ (عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ماكانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ )(7)

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ مَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ اللَّهُ مُهْلِكُهَا بِتَكْذِيبِهَا وَ كَذَلِكَ يُهْلِكُ الْقُرَى (وَ هِيَ ظالِمَةٌ)(8)

كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى وَ هَذَا عَلِيٌّ إِمَامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ وَ هُوَ مَوَاعِيدُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يُصَدِّقُ مَا وَعَدَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ (أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ)(9)

وَ اللَّهُ لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلِينَ وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ)(10)

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنِي وَ نَهَانِي وَ قَدْ أَمَرْتُ

ص: 425


1- . التوبة آیة 52
2- . القصص آیة 41
3- . النساء آیة 145
4- . النحل آیة 29
5- . الرحمن آیة 31
6- . الرحمن آیة 35
7- . آل عمران آیة 179
8- . هود آیة 102
9- . الصافات آیة 71
10- . المرسلات الآیات 19-16

عَلِيّاً(علیه السلام) وَ نَهَيْتُهُ فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْيَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِيعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا وَ صَيِّرُوا إِلَى مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقُ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِيلِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِ (وَ بِهِ يَعْدِلُونَ )(1)

ثُمَّ قَرَأَ (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ )(2)

إِلَى آخِرِهَا وَ قَالَ فِيَّ نَزَلَتْ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِيَّاهُمْ خُصَّتْ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ (اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ )(3)

أَلَا إِنَ (حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ )(4)

أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِيٍّ(علیه السلام) هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ (يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً)(5)

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمُ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ )(6)

إِلَى آخِرِ الْآيَةِ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمُ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ (الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ)(7)

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمُ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الَّذِينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ آمِنِينَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِالتَّسْلِيمِ أَنْ (طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ)(8)

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمُ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ( يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ )(9)

أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ يَصْلَوْنَ سَعِيراً أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ (شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ)(10)

وَ لَهَا زَفِيرٌ أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمُ الَّذِينَ قَالَ فِيهِمْ (كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها)(11)

الْآيَةَ أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ

ص: 426


1- . الأعراف آیة 181
2- . الفاتحة آیة 2
3- . یونس آیة 62
4- . المائدة آیة 56
5- . الأنعام آیة 112
6- . المجادلة آیة 22
7- . الأنعام آیة 82
8- . الزمر آیة 73
9- . غافر آیة 40
10- . الملک آیة 7
11- . الأعراف آیة 38

اللَّهُ مِنْ شَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ)(1)

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمُ (الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ)(2)

مَعَاشِرَ النَّاسِ شَتَّانَ مَا بَيْنَ السَّعِيرِ وَ الْجَنَّةِ عَدُوُّنَا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ وَ وَلِيُّنَا مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا وَ إِنِّي (مُنْذِرٌ)(3)

وَ عَلِيٌ (هادٍ)(4)

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَصِيِّي أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّاالْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّينِ أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِينَ أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا أَلَا إِنَّهُ قَاتِلُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِينِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِي بَحْرٍ عَمِيقٍ أَلَا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُنَبِّهُ بِأَمْرِ إِيمَانِهِ أَلَا إِنَّهُ الرَّشِيدُ السَّدِيدُ أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ أَلَا إِنَّهُ قَدْ بُشِّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لَا حَقَّ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَهُ أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرِّهِ وَ عَلَانِيَتِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أَفْهَمْتُكُمْ وَ هَذَا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدِي أَلَا وَ إِنِّي عِنْدَ انْقِضَاءِ خُطْبَتِي أَدْعُوكُمْ إِلَى مُصَافَقَتِي عَلَى بَيْعَتِهِ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ ثُمَّ مُصَافَقَتِهِ بَعْدِي أَلَا وَ إِنِّي قَدْ بَايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) قَدْ بَايَعَنِي وَ أَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ)(5)

الْآيَةَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ الْحَجَّ وَ (الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ)(6)

وَ الْعُمْرَةَ (مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما)(7)

الْآيَةَ مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَيْتَ فَمَا وَرَدَهُ أَهْلُ بَيْتٍ إِلَّا

ص: 427


1- . الملک الآیات 9-8
2- . الملک آیة 12
3- . الرعد آیة 7
4- . الرعد آیة 7
5- . الفتح آیة 10
6- . البقرة آیة 158
7- . البقرة آیة 158

اسْتَغْنَوْا وَ لَا تَخَلَّفُوا عَنْهُ إِلَّا افْتَقَرُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلَى وَقْتِهِ ذَلِكَ فَإِذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتُؤْنِفَ عَمَلُهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ الْحُجَّاجُ مُعَاوِنُونَ وَ نَفَقَاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ وَ اللَّهُ (لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ)(1)

مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ وَ لَا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشَاهِدِ إِلَّا بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلَاعٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ (أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ)(2)

كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَئِنْ طَالَ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ فَقَصَرْتُمْ أَوْ نَسِيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمُ الَّذِي نَصَبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدِي وَ مَنْ خَلَّفَهُ اللَّهُ مِنِّي وَ مِنْهُ يُخْبِرُكُمْ بِمَا تَسْأَلُونَ عَنْهُ وَ يُبَيِّنُ لَكُمْ مَا لَا تَعْلَمُونَ أَلَا إِنَّ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلَالِ وَ أَنْهَى عَنِ الْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِعَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِينَ هُمْ مِنِّي وَ مِنْهُ أَئِمَّةٌ قَائِمَةٌ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي يَقْضِي بِالْحَقِّ مَعَاشِرَ النَّاسِ وَ كُلُّ حَلَالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ أَوْ حَرَامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإِنِّي لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذَلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ أَلَا فَاذْكُرُوا ذَلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَوَاصَوْا بِهِ وَ لَا تُبَدِّلُوهُ وَ لَا تُغَيِّرُوهُ أَلَا وَ إِنِّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ أَلَا (فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ)(3)

وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ أَلَا وَ إِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلَى قَوْلِي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخَالَفَتِهِ فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنِّي وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْيٌ عَنْ مُنْكَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُومٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ وَ عَرَّفْتُكُمْ أَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ

ص: 428


1- . التوبة آیة 120
2- . البقرة آیة 43
3- . الحج آیة 78

(وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)(1)

وَ قُلْتُ لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا مَعَاشِرَ النَّاسِ التَّقْوَى التَّقْوَى احْذَرُوا السَّاعَةَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ ءٌ عَظِيمٌ)(2)

اذْكُرُوا الْمَمَاتَ وَ الْحِسَابَ وَ الْمَوَازِينَ وَ الْمُحَاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ الثَّوَابَ وَ الْعِقَابَ فَ (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ)(3)

أُثِيبُ عَلَيْهَا (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ)(4)

فَلَيْسَ لَهُ فِي الْجِنَانِ نَصِيبٌ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِي بِكَفٍّ وَاحِدَةٍ وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِيٍّ(علیه السلام) مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّي وَ مِنْهُ عَلَى مَا أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِيعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّكَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ نُبَايِعُكَ عَلَى ذَلِكَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَيْدِينَا عَلَى ذَلِكَ نَحْيَا وَ نَمُوتُ وَ نُبْعَثُ وَ لَا نُغَيِّرُ وَ لَا نُبَدِّلُ وَ لَا نَشُكُّ وَ لَا نَرْتَابُ وَ لَا نَرْجِعُ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا نَنْقُضُ الْمِيثَاقَ نُطِيعُ اللَّهَ وَ نُطِيعُكَ وَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتَهُمْ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِبَعْدَ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) اللَّذَيْنِ قَدْ عَرَّفْتُكُمْ مَكَانَهُمَا مِنِّي وَ مَحَلَّهُمَا عِنْدِي وَ مَنْزِلَتَهُمَا مِنْ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ أَدَّيْتُ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ وَ إِنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمَا الْإِمَامَانِ بَعْدَ أَبِيهِمَا عَلِيٍ وَ أَنَا أَبُوهُمَا قَبْلَهُ وَ قُولُوا أَطَعْنَا اللَّهَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ وَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتَ عَهْداً وَ مِيثَاقاً مَأْخُوذاً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ قُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ مُصَافَقَةِ أَيْدِينَا مَنْ أَدْرَكَهُمَا بِيَدِهِ وَ أَقَرَّ بِهِمَا بِلِسَانِهِ وَ لَا نَبْغِي بِذَلِكَ بَدَلًا وَ لَا نَرَى مِنْ أَنْفُسِنَا عَنْهُ حِوَلًا أَبَداً أَشْهَدْنَا اللَّهَ (وَ

ص: 429


1- . الزخرف آیة 28
2- . الحج آیة 1
3- . الأنعام آیة 160
4- . الأنعام آیة 160

كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً)(1)

وَ أَنْتَ عَلَيْنَا بِهِ شَهِيدٌ وَ كُلُّ مَنْ أَطَاعَ مِمَّنْ ظَهَرَ وَ اسْتَتَرَ وَ مَلَائِكَةُ اللَّهِ وَ جُنُودُهُ وَ عَبِيدُهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَهِيدٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا تَقُولُونَ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خَافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ فَمَنِ اهْتَدَى فَ (لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها)(2)

وَ مَنْ بَايَعَ فَإِنَّمَا يُبَايِعُ (اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)(3)

مَعَاشِرَ النَّاسِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ بَايِعُوا عَلِيّاً(علیه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنَ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ كَلِمَةً طَيِّبَةً بَاقِيَةً يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَى وَ (فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ )(4)

الْآيَةَ مَعَاشِرَ النَّاسِ قُولُوا الَّذِي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قُولُوا (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ)(5)

وَ قُولُوا (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ)(6)

الْآيَةَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهَا فِي الْقُرْآنِ أَكْثَرَ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهَا فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَمَنْ أَنْبَأَكُمْ بِهَا وَ عَرَّفَهَا فَصَدِّقُوهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ (مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ )(7)

وَ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتُهُمْ (فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً)(8)

مَعَاشِرَ النَّاسِ (السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ)(9)

إِلَى مُبَايَعَتِهِ وَ مُوَالاتِهِ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ (أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ)(10)

(فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)(11) مَعَاشِرَ النَّاسِ قُولُوا مَا يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ فَ (إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً)(12)

(فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً)(13)

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ اغْضَبْ عَلَى الْكَافِرِينَ (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)(14)

فَنَادَاهُ الْقَوْمُ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرِ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) بِقُلُوبِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَيْدِينَا وَ تَدَاكُّوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَصَافَقُوا بِأَيْدِيهِمْ

ص: 430


1- . النساء آیة 79
2- . یونس آیة 108
3- . الفتح آیة 10
4- . الفتح آیة 10
5- . البقرة آیة 285
6- . الأعراف آیة 43
7- . الأحزاب آیة 71
8- . الأحزاب آیة 71
9- . الواقعة آیة 10
10- . التوبة آیة 20
11- . الواقعة آیة 12
12- . ابراهیم آیة 8
13- . آل عمران آیة 144
14- . الأنعام آیة 45

فَكَانَ أَوَّلُ مَنْ صَافَقَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْأَوَّلُ وَ الثَّانِي وَ الثَّالِثُ وَ الرَّابِعُ وَ الْخَامِسُ وَ بَاقِي الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ بَاقِي النَّاسِ عَلَى طَبَقَاتِهِمْ وَ قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ إِلَى أَنْ صَلَّيْتُ الْمَغْرِبَ وَ الْعَتَمَةَ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ وَصَلُوا الْبَيْعَةَ وَ الْمُصَافَقَةَ ثَلَاثاً وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ كُلَّمَا بَايَعَ قَوْمٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِينَ وَ صَارَتِ الْمُصَافَقَةُ سُنَّةً وَ رَسْماً وَ رُبَّمَا يَسْتَعْمِلُهَا مَنْ لَيْسَ لَهُ حَقٌّ فِيهَا

به اسناد مذكور در متن از امام باقر(علیه السلام) نقل است كه: پيامبر(صلی الله علیه و آله) در موسم حجّ عازم مكّه بود در حالى كه تمام شرايع و قوانين را به جز حجّ و ولايت ابلاغ فرموده بودند كه فرشته وحى جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و ازجانب پروردگار متعال ابلاغ سلام نموده و گفت: اى محمّد(صلی الله علیه و آله) خداوند مى فرمايد: من هيچ پيامبرى از پيامبران گذشته را قبض روح نكردم مگر پس از كمال دين و اتمام حجّتم، و براى تو تنها دو موضوع باقى مانده كه بايد آن دو را به مردم ابلاغ نمايى، يكى حكم حجّ و ديگرى موضوع ولايت و خلافت است. زيرا من تا به حال زمين را خالى از حجّت قرار نداده ام و هرگز هم خالى نخواهم گذاشت، زيرا خداوند عزّ و جلّ تو را مأمور فرموده تا خود و ساير مردمان از اقصى نقاط مدينه و اطراف آن كه تمكّن و استطاعت لازم براى انجام حجّ دارند را به مكّه سوق دهى و تمام اصول و قوانين آن را همچون نماز و زكات و روزه به ايشان آموزش دهى. پس منادى را فرمود تا اعلام كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آهنگ سفر حجّ دارد و مأمور به تعليم اين عبادت بزرگ همچون ساير شرايع و مقرّرات سابق است. بارى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه هفتاد هزار نفر از اهالى مدينه و اطراف آن عازم مكّه شده و از مدينه خارج شدند مانند همان تعداد كه حضرت موسى(علیه السلام) از آنان براى هارون(علیه السلام) بيعت گرفت و عهدشكنى كردند و در آخر از گاو و سامرى تبعيّت نمودند و همه جماعت مسلمين در طول اين سفر قدم به قدم از تمام اعمال آن حضرت پيروى مى كردند. بارى عاقبت اين بيعتى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 431

براى خلافت على(علیه السلام) از مسلمانان گرفت در نهايت نعل بالنّعل شبيه به عهدشكنى قوم موسى در بيعت با هارون و تبعيّت از گاو و سامرى گرديد. جماعتى كه مسافت مدينه تا مكّه را طى مى كردند فضاى كوه و درّه و بيابان را مشحون از نداى لبّيك لبّيك خويش ساخته و به آنجا حال و هواى باشكوهى دادند. و چون مسافتى را طى كردند جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خداوند پس از ابلاغ سلام مى فرمايد: زمان وفات تو نزديك شده و مدّت رسالتت رو به پايان است، و بدان كهمن تو را بى هيچ چاره و گريزى فرا مى خوانم، پس عهد خود بنما و سفارشت را ايراد كن، و آنچه علم دارى از خود و ميراث علوم انبياى پيش، و سلاح و تابوت و آثار و آيات رسالتت را به وصى و خليفه ات و حجّت بالغه بر خلقم على بن ابى طالب(علیه السلام) بسپار، و او را همچون نشانه اى براى مردم برپا كن و عهد و ميثاق او را تجديد نما، و به ايشان تمام عهود، و نيز پيمانى را كه از ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) ولى خود و مولاى آنان و همه مرد و زن مؤمن بسته ام به ايشان يادآورى كن. زيرا همه انبيايم را پس از اكمال دين و حجّتم و اتمام نعمتم به ولايت دوستانم و دشمنى دشمنانم قبض روح نمودم، و اين همان كمال توحيد و دين و اتمام نعمت من است كه مقرون پيروى و طاعت ولىّ من مى باشد. و بايد مردم بدانند كه من هيچ گاه زمين را خالى از ولى و سرپرست قرار نمى دهم تا حجّت بر مردم و خلقم باشد، پس امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به واسطه ولايت ولى خود و سرپرست مردان و زنان مؤمن على(علیه السلام) بنده ام و وصىّ پيامبرم و خليفه پس از او و حجّت بالغه بر خلقم دين شما پسنديدم. و طاعت و امتثال امر او مقرون طاعت من است. اطاعت او امتثال امر من، و عصيان او مستلزم مخالفت من است، او را عَلَم و نشانه اى ميان خود و مردم قرار دادم، هر كه مقام او را شناخت مؤمن، و منكر او كافر است. و هر كه در بيعت او كسى را شريكش سازد مشرك

ص: 432

مى باشد، و هر كه با ولايت او بميرد به بهشت رود و دشمنان او به جهنّم روند. پس اى محمّد، علىّ(علیه السلام) را علم و راهنمايم قرارده، و از آنان برايش بيعت بگير، و عهد و پيمانى كه با آنان بسته ام را تجديد كن، زيرا من جانت را ستانده و نزد خود فرا مى خوانم. و از اين سو چون پيامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به قوم خود و مخصوصا از منافقين امّت خائف و ترسان بود كه مبادا پراكنده شده و به جاهليّت و كفرى ديگر بازگردند، و همچنين از عداوت و بغضدرونى آنان نسبت به على(علیه السلام) آگاه بود، به همين خاطر توسّط جبرئيل(علیه السلام) از خداوند درخواست نمود كه او را از شرّ و كيد و مكر منافقين حفظ فرمايد. بنا بر اين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام اين امر را تا مسجد خيف در مراجعت از مكّه به تأخير انداخت. پس در آن منزل بار ديگر جبرئيل(علیه السلام) نازل شده و تكليف سابق را راجع به معرّفى على ابن ابى طالب(علیه السلام) تجديد نمود ولى راجع به درخواست آخر پيامبر(صلی الله علیه و آله) مبنى بر عصمت و نگهدارى او از شرّ منافقين هيچ پيامى را نياورد تا اينكه به كراع الغميم در بين راه مكّه و مدينه رسيد. در همين منزل جبرئيل(علیه السلام) براى بار سوم نازل شده و موضوع معرّفى على بن ابى طالب(علیه السلام) را متذكّر شد، ولى بازهم خبرى از جواب درخواست پيامبر در حفظ و عصمت پيامبر نبود. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به جبرئيل(علیه السلام) فرمود: از آن مى ترسم كه مردم مرا تكذيب نموده و سخنم را در باره على بن ابى طالب(علیه السلام) نپذيرند. بارى از آنجا نيز حركت كرده تا به غدير خم، سه ميلى جحفه رسيدند، جبرئيل(علیه السلام) در همان جا ساعت پنج پس از آفتاب نازل شده و پيامى حاوى منع و سرزنش و عصمت و حفظ از مردم بدين مضمون آورد كه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ)(1)

خداوند متعال سلامت رسانده و مى فرمايد: اى پيامبر، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو فرو آمده برسان و اگر اين نكنى پيام او را نرسانده باشى و خدا تو را از [فتنه و گزند] مردم نگاه مى دارد بارى پيش رفتگان

ص: 433


1- . المائدة آیة 67

در نزديكي هاى جحفه بودند، و گروهى نيز هنوز به غدير خمّ نرسيده بودند، پس با فرمان پيامبر همه آنان را برگرداندند و عقب ماندگان را جمع نمودند و همه را در منزل غدير خمّ دور هم گرد آورده و مقدّمات تعريف و توصيه و خطابهخود را فراهم آورد. و در آن مكان درخت هايى بود كه به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زير آنجا جاروب شده و از سنگ ها به شكل منبر استفاده گرديد تا آن حضرت بر روى آن رفته و بر همه مشرف باشد. و تمام مسلمين از پيش و روى راه در آن مكان اجتماع كرده و سر تا پا گوش شدند تا پيامبر(صلی الله علیه و آله) به بالاى منبر رفته و پيام آسمانى و الهى و سخن شيرين خود را آغاز نمايد. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از حمد و ثناى الهى فرمود: حمد و ستايش درخور پروردگارى است كه شريك و نظيرى نداشته و بى همتا و يگانه است، و حكومت او سراسر هستى را فرا گرفته، و علم و توجّه به او همه موجودات را احاطه نموده است، و همه در پيشگاه قدرت و توانايى او خاضع و خاشعند. و پيوسته محبوب و محمود عالميان است، خالق آسمان ها و زمين و پروردگار روح و ملائكه و جهان هستى، همه و همه غرق احسان و نيكويى و رحمت و فضل بى منتهاى اويند، كريم و حليم و صبور و شكيبا و بردبار است، براى انتقام و عذاب گنه كاران شتاب نمى كند، سرائر و ضمائر بندگان بر او پوشيده نمى شود، افكار و نيّات و خاطره هاى مردم پيش او روشن و آشكار است، هيچ عجز و كوتاهى و نياز و ناتوانى به مقام عظمت او راه نيابد، ادراك و عقول مردم از درك و شناخت كنه ذات و صفات كبرايى او عاجز و قاصرند، برپا دارنده قسط و عدل است، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز و حكيم است، بالاتر از آن است كه چشم ها او را دريابند، و او چشم ها را دريابد، و اوست لطيف و آگاه به آشكار و نهان، هيچ كس با ديدن پى به وصف او نبرد، و نه سرّ و آشكار او را دريابد مگر خود خداوند راهنمايى فرمايد. و شهادت مى دهم كه قدس و پاكى خداوند متعال همه طبقات دهر را پر كرده است. و نور

ص: 434

مقدّس او ابديّت را پوشانيده است، خدايى كه بى هيچ يار و ياورى و شريك و مشاورى تقدير و امر خود را ايجاد مى فرمايد، آنچه را كه بخواهد لباس هستى مى پوشاند و كوچكترين زحمت و تكلّفى در كارهاى او درمقام خلق و تكوين كائنات ديده نمى شود، كارهاى او محكم و منظّم و متقن است، كمترين خلل و سستى و جور و تجاوز و ظلمى در او نيست، خداوند كريم است و مهربان، و برگشت همه به سوى او خواهد بود. و شهادت مى دهم همه چيز در پيشگاه با عظمت و قدرت او خاضع و متواضعند، خورشيد و ماه و ملك همه در تحت تسخير و نفوذ او هستند، اوراق و صفحات تكوين بدست تواناى او پيوسته در تغيير و تبدّل بوده، و روز و شب و زندگى و مرگ و فقر و غنى و خوشى و گرفتارى و گرما و سرما و رنگ هاى گوناگون پديدار مى شود، درهم كوبنده هر مخالف و معاندى است، و نابودكننده هر شيطان نافرمان و سركشى است، عارى از هر حريف و همتايى است، (ضدّ و ندّى ندارد) يكتا و يگانه است، تنها بى نيازى است كه نيازها بدو برند، نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس مر او را همتا و همانند نبوده و نباشد، معبودى واحد و پروردگارى بزرگوار است، هر چه مى خواهد اجرا مى كند و آنچه اراده مى كند انجام مى دهد، مى داند پس به شمار آورد، و مى ميراند و زنده مى كند، و فقر و غنى، شادى و حزن، و منع و عطاء، همه و همه بدست با عظمت اوست، پادشاهى از آن اوست، نيكي ها به دست او، و او بر هر چيزى توانا است. با افزودن و كاستن شب را در روز در مى آورد و روز را در شب، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز است و غفّار، همو كه دعاى بندگان اجابت و با سخاوت عطا مى كند، شمارنده نفسها، و پروردگار جنّ و انس، هيچ چيزى براى او مبهم و پيچيده نيست، و ناله دردمندان او را به ستوه نياورد، و پافشارى اصراركنندگان طاقتش را طاق نكند، حافظ صالحان، و توفيق دهنده رستگاران، و آقا و سرور جهانيان است، همو كه شايسته شكر و حمد همه خلائق

ص: 435

است. حمد و ستايش مى كنم او را در همه حال، در حال وسعت و تنگدستى، و در حال عافيت و شدّت، و ايمان دارم به او و به ملائكه و كتاب ها و پيغمبران او، مطيع اوامر او بوده و در هر چه موجب رضاى اوست شتاب مى كنم، و از سر ميل دراطاعتش و خوف از مجازاتش تسليم حكم و قضاى او هستم، چرا كه اللَّه همان خدايى است كه از نيرنگش ايمنى نيست و در نهايت عدالت و دادگرى است، معترف به بندگى او مى باشم، و به خدائيش شهادت مى دهم، و هر آنچه وحى شده ام را مى رسانم، تا مبادا مشمول قهر و عذاب و غضب او شوم كه در اين صورت هيچ كس نتواند جلوى اراده او را بگيرد. هيچ معبودى جز او نيست، همو مرا آگاه فرموده كه در صورت عدم ابلاغ دستورات او مأموريتم ناتمام و ابتر بماند، و نيز خداوند متعال متعهّد شده مرا در اين تبليغ محافظت فرمايد، زيرا خداوند كفايت كننده اى كريم است. از جانب خداوند به من وحى رسيده است كه (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ)(1) اى پيامبر، آنچه را از سوى پروردگارت به تو فرو آمده در باره خلافت على بن ابى طالب(علیه السلام) برسان و اگر اين نكنى پيام او را نرسانده باشى، و خدا تو را از [فتنه و گزند] مردم نگاه مى دارد. اى گروه مردم! شاهد باشيد كه من در رساندن فرمان خداوند هيچ كوتاهى نكردم، بدانيد كه جبرئيل(علیه السلام) در اين سفر سه مرتبه از جانب خداوند بر من نازل شده و پس از ابلاغ سلام الهى مرا مأمور كرده است كه در مقابل همگان سفارش او را ابلاغ نموده و بگويم: على بن ابى طالب(علیه السلام) برادر و وصى، و خليفه و امام بعد از من است، و او در نزد من همان جايگاه هارون(علیه السلام) در نزد موسى(علیه السلام) را داراست، جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود. و او پس از خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) ولى و سرپرست شماست و خداوند متعال در اين خصوص آيه اى بدين مضمون بر من نازل فرموده كه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ

ص: 436


1- . المائدة آیة 67

آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)(1)

همانا دوست و سرپرست شما خدا است و پيامبرش و كسانى كه ايمان آورده اند، آنان كه نماز را برپا مى دارند و زكات مى دهند در حالى كه در ركوعند و آن همان على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه نماز به پاى داشته و زكات پرداخته در حالت ركوع، و اوست كه پيوسته و در همه حال متوجّه خداوند بوده و در تمام امور او را در نظر مى گيرد. و نيز بدانيد كه من در ابتداى امر از جبرئيل(علیه السلام) خواستم مرا از ابلاغ اين مطلب به شما معذور بدارد زيرا به اين نكته واقف بودم كه تعداد اهل نفاق و دغل و دورويى بر پرهيزگاران امّتم غالبند، و مسخره كنندگان اسلام را مى شناختم، همان ها كه در كتاب خدا اين گونه وصف شده اند كه: چيزى با دهان هايشان مى گويند كه در دل هايشان نيست، و آن را [سخنى كوچك و آسان] مى پنداشتند و حال آنكه در نزد خداوند، بزرگ و عظيم است، و شدّت آزارم را بدان جا رساندند كه مرا اُذُن (سراپا گوش) ناميدند، و دليل اين نامگذارى اين بود كه مى پنداشتند من شنواى هر سخنى مى باشم، تا اينكه خداوند اين آيه را نازل فرمود (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ)(2) كه و از آنان كسانى اند كه پيامبر را مى آزارند و مى گويند: او (سراپا) گوش است (شنواى سخن هر كسى است) بگو: گوش نيكوست براى شما، يعنى براى كسانى كه مى پنداشتند او اُذُن است به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد و اگر بخواهم مى توانم نام هاى يكايك آنان را بشمارم، و خصوصيات كامل و تفصيل امورشان را ذكر بكنم، ولى بخدا قسم كه اين كار نه شايسته حال من و نه مورد پسند خداست كه جز آنچه وحى شده ام را نگويم، سپس اين آيه را خواند (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَرِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ)(3) اى پيامبر آنچه را از سوى پروردگارت به تو فرو آمده (در باره

ص: 437


1- . المائدة آیة 55
2- . التوبة آیة 61
3- . المائدة آیة 67

علىّ بن ابى طالب(علیه السلام)) برسان و اگر اين نكنى پيام او را نرسانده باشى، و خدا تو را از [فتنه و گزند] مردم نگاه مى دارد. پس اى گروه مردم بدانيد كه: خداوند متعال على بن ابى طالب(علیه السلام) را بر شما ولى و امام قرار داده، و اطاعت او را به نيكويى بر تمام گروههاى مهاجر و انصار و تابعين آنان، و بر حاضر و غائب و عرب و عجم و كوچك و بزرگ و عبد و آزاد و بر هر خداپرست واجب فرموده است، او فرمانش قابل اجرا، و سخنش مقبول، و امرش نافذ است، مخالف او ملعون، و پيرو او مشمول رحمت خداوند است، و هر كه او را تصديق كند و بدو گوش بسپارد و از او اطاعت كند مشمول غفران خداوند گردد. اى گروه مردم! اينجا آخرين محلّ گردهمايى و گفتگوى من با شما است، پس امر پروردگارتان را نيك بشنويد و اطاعت كنيد و امتثال نماييد، زيرا خداوند مولى و معبود شما است، و پس از او فرستاده اش محمّد(صلی الله علیه و آله) در برابرتان ايستاده و شما را خطاب مى كند، و پس از من به امر پروردگار متعال على(علیه السلام) ولىّ خدا و سرپرست شماست و پس از او تا پايان عمرتان اولاد و ذرّيّه او مولى و امامند. حلال همان است كه خدا فرموده، و حرام همان كه ممنوع داشته، حلال و حرام را به من آموخت، و من تمام علوم افاضه شده از خداوند از قرآن و حلال و حرام را به على(علیه السلام) دادم. اى گروه مردم! خداوند متعال تمام علوم را به من عطاء فرمود، و من هم تمام آنها را به على بن ابى طالب(علیه السلام) پيشواى پرهيزگاران و امام مبين تعليم نمودم. اى گروه مردم! از على(علیه السلام) غافل نشويد و او را ترك مكنيد، و از ولايتش خوددارى مكنيد، او راهنماى به حقّ و راستى و عامل به آن است، باطل و پوچ را نابود و از آن منع مى كند، و در راه خدا ازملامت ديگران متزلزل نمى شود، او اوّلين مؤمن به خدا و رسول و فدايى پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، او در حالى با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عبادت خداوند پرداخت كه همه شما بت پرست بوديد. اى گروه مردم! على(علیه السلام) را بزرگ و محترم شماريد كه خداوند او را تفضيل و تكريم

ص: 438

فرموده است و بدو روى آوريد كه خداوند او را به اين مقام منصوب فرموده است. اى گروه مردم! او از جانب خداوند امام و رهبر است، و منكر ولايت او از پذيرش و غفران الهى بدور، و بطور قطع و يقين مشمول عذاب الهى و آتش سوزان است. از مخالفت با او برحذر باشيد و گر نه به آتشى رويد كه سوخت و هيمه اش آدميان و سنگ هايند، و براى كافران مهيّا شده است. اى گروه مردم! همه انبياء و مرسلين گذشته به نبوّت من بشارت داده شده اند، و من خاتم انبياء و مرسلين، و حجّت خدا بر اهل آسمان و زمين هستم، پس هر كه در اين مورد ترديد كند همچون كفر دوران جاهليّت كافر است. و هر كه در باره قسمتى از گفتار من شك نمايد به همه گفتارم ترديد نموده است و مستحقّ آتش خواهد بود. اى گروه مردم! اين فضيلت و نعمتى است كه خداوند متعال مرا اعطا فرموده، هيچ معبودى جز او نيست، او را پيوسته حمد و سپاس گفته و از انعام و احسان خداوند براى هميشه تشكّر مى كنم. اى گروه مردم! على(علیه السلام) را تفضيل دهيد كه او پس از من افضل همه مردم است، بوسيله ما است كه مردم مشمول نعمت و رحمت خداوند قرار مى گيرند، و جبرئيل(علیه السلام) مرا خبر داده است كه خداوند متعال مى فرمايد: هر كه با على(علیه السلام) مخالفت و دشمنى كند ملعون و مغضوب بوده و از رحمت من دور مى شود. و هر كسى بايد بنگرد كه براى فرداى قيامت چه پيش فرستاده است، و بترسيد از اينكه دوباره دچار لغزش شويد كه خداوند بدان چه مى كنيد آگاه است. اى گروه مردم! بدانيد كه على بن ابى طالب(علیه السلام) جَنب پروردگار است، و او مصداق اين آيه است (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ)(1) تا كسى نگويد دريغا بر آن كوتاهى كه در باره خدا كردم اى گروه مردم! درباره قرآن بيانديشيد، و از آياتش سر درآوريد، و هميشه به محكمات آن ناظر باشيد، و نبايد از آيات متشابه پيروى كنيد، و قسم بخدا كه كسى نمى تواند حقائق و دقائق قرآن را تفسير و بيان كند مگر على بن

ص: 439


1- . الزمر آیة 56

ابى طالب(علیه السلام) كه برادر و وصىّ من است و همزمان دست على(علیه السلام) را گرفته و بالا برد، به حدّى كه زير بازوى آن حضرت هويدا شد و من به شما اعلام مى كنم: هرکه من مولاى اويم على(علیه السلام) مولاى او است، و موالات او از جانب خداوند با عزّت و جلال بر من نازل شده است. اى گروه مردم! على(علیه السلام) و اولاد پاكش ثقل اصغرند، و قرآن مجيد ثقل اكبر است. و هر كدام از آن دو مؤيّد و موافق ديگرى خواهد بود، و هرگز از همديگر جدا نخواهند شد تا روزى كه در جانب حوض به من رسند، آنان امنا و حكماى خداوند در روى زمينند. اى گروه مردم! آگاه باشيد، همه و همه آگاه باشيد كه من تمام اين مطالب را ادا نمودم و ابلاغ كردم و به گوش همه رساندم، همه و همه كلام خدا بود و من از جانب او گفتم، كه به جز برادرم على بن ابى طالب(علیه السلام) كسى سزاوار منصب امارت و امامت نيست، و پس از من كسيرا نشايد كه عنوان امير المؤمنين را بجز او به ديگرى نسبت دهد. سپس دست مبارك خود را دراز كرده و از بازوى على بن ابى طالب(علیه السلام) گرفته و بلند نمود تا آنجا كه پاهاى آن حضرت در موازات زانوى پيامبر(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت و فرمود: اى گروه مردم! اين على(علیه السلام) است، كه برادر و وصىّ، و حافظ علم من، و جانشينم بر امّت است، او مفسّر قرآن و داعى به سوى خدا و عامل به مَرضات الهى است، با دشمنان خدا در جنگ و طرفدار طاعت، و نهى كننده از نافرمانى او است، او جانشين پيامبر و امير مؤمنان و پيشواى هدايتگر است، و باعهدشكنان و ستمكاران و خارج شدگان از حقّ به اذن و فرمان خدا مى جنگد، حال گفتارى به زبان آورم كه به امر پروردگارم هر سخنى را تغيير دهد پروردگارا، دوستدارانش را دوست بدار، و با دشمنانش عداوت كن، و منكر او را لعن، و به هر كه حقّش را پايمال كند غضب فرما. پروردگارا، بنا بر همانچه خود فرمودى اعلام داشتم كه امامت پس از من براى على ابن ابى طالب(علیه السلام) است و او را به اين مقام منصوب نمودم، تا شريعت خود را براى بندگانت به كمال رسانى، و نعمت خود

ص: 440

را بر ايشان تمام كنى، و اسلام را دين آنان بپسندى، كه خود در قرآن فرموده اى (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ)(1) و هر كه جز اسلام دينى بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است پروردگارا! تو را به گواهى مى گيرم و تو را در اين شهادت بس كه تبليغ خود را انجام دادم. اى گروه مردم! بى شكّ خداوند دين خود را با امامت او به كمال رساند، پس كسى كه از او پيروى نكند و به خلفاى پس از او كه همه تا روز قيامت از فرزندان صُلبى منند اقتدا ننمايد، كارها و اعمالشان تباه و نابود شود و براى هميشه در آتش بماند، و عذابشان سبك نشود و مهلت نيابند. اى گروه مردم! اين على(علیه السلام) است، كه در همه موارد از شما بالاتر است، در يارى رساندن و شايستگى، و نزديكى و قرب، و عزّت در نزد من برترى دارد، و خدا و رسولش از او راضى و خشنودند، و تمام آيات رضايت و خشنودى در باره او نازل شده است، و خداوند تمام خطاب هاى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) در قرآن را به او آغاز نموده است، و تمام آيات مدح در كتاب خدا قرآن كريم در باره اوست، و سوره هل أتى براى اوست، كه اعتراف به بهشت نموده، و جز در شأن او نازل نشده، و هيچ كس جز او به واسطه اين سوره مدح نشده است. اى مردم! او كمك كار دين خدا، و مدافع رسول(صلی الله علیه و آله) است، او تقى، نقى،هادى و مهدى است، پيامبر شما بهترين پيامبران، و وصىّ او بهترين اوصيا و فرزندانش بهترين جانشينانند. اى گروه مردم! نسل هر پيامبرى از پشت اوست، و نسل من از پشت على(علیه السلام) است. اى گروه مردم! براستى، ابليس به واسطه حسادت بود كه آدم(علیه السلام) را از بهشت بيرون فرستاد، پس حسد نورزيد كه اعمالتان تباه شده و در نهايت منحرف گرديد، زيرا تنها يك خطا موجب شد آدم(علیه السلام) صفوة اللَّه از بهشت به زمين هبوط نمايد، در حالى كه او برگزيده خداوند بود، تا چه رسد به شما كه گروهى عباد اللَّه و گروهى اعداء اللَّه هستيد، بدانيد كه مُبغِض على(علیه السلام) تيره بخت و دوستدار او تَقىّ

ص: 441


1- . آل عمران آیة 85

و خدا ترس است. و جز اهل ايمان به او اعتماد ندارد، و قسم بخدا كه سوره و العصر در باره على(علیه السلام) نازل شده، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِ)(1) كه به نام خداى بخشاينده مهربان سوگند به روزگار (پيروزى حقّ بر باطل) كه هر آينه آدمى در زيانكارى است. مگر كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند و يك ديگر را به راستى و درستى اندرز دادند و يك ديگر را به شكيبايى سفارش كردند. اى گروه مردم! نقل قول خداوند نمودم و پيام خود را به شما رساندم، و بر پيامبر جز رساندن آشكار پيام نيست. اى گروه مردم! ترس از خداى را چنان كه شايسته ترس از اوست پيشه كنيد، و نميريد مگر در حالى كه مسلمان باشيد. اى گروه مردم! به خدا و پيامبرش و نورى كه با او نازل شده (قرآن) ايمان بياوريد پيش از آنكه چهره هايى را محو و ناپديد كنيم آن گونه كه آنها را به پشت سرشان بگردانيم. اى گروه مردم! نور خداوند در من راه يافته، سپس در على(علیه السلام) و پس از آن در نسل او تا قائم مهدى(علیه السلام) جارى خواهد بود، مهدى، همو كه حقّ خدا و هر حقّى را مى گيرد از ماست، زيراخداوند ما را حجّتى بر اهل تقصير و عناد و خلاف و خيانت و گناه و ستم و خلاصه بر همه جهانيان قرار داده است. اى گروه مردم! شما را انذار مى كنم كه من فقط پيامبر(صلی الله علیه و آله) و رسول خدا هستم، كه پيش از او پيامبران و فرستادگان گذشتند، پس اگر من بميرم يا كشته شوم آيا شما به دوران جاهليّت پيش از اسلام برخواهيد گشت؟ و هر كه عقبگرد كند هرگز به خدا گزند و زيانى نرساند، و به زودی كه خدا سپاسگزاران را پاداش دهد. بدانيد در اين سوره على(علیه السلام) موصوف به صبر و شكر شده، و پس از او فرزندانش كه از صُلب منند. اى گروه مردم! بواسطه اسلامتان بر خداوند منّت مگذاريد كه مشمول خشم خدا گرديد و شما را عذاب كند زيرا او در كمين گاه است. اى گروه مردم! پس از درگذشت من پيشوايانى ظهور كنند كه شما را

ص: 442


1- . العصر الآیات 3-1

به سوى آتش جهنّم مى خوانند، و در روز رستاخيز هيچ يارى و كمكى نشوند. اى گروه مردم! براستى كه خداوند و من از آنان بيزارم. اى گروه مردم! آنان و تمام انصار و اعوان و پيروانشان در فُروترين طبقه دوزخند و براستى بد است جايگاه گردنكشان! بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند، پس بايد هر يك از شما در صحيفه اش نظر كند. راوى حديث، امام باقر(علیه السلام) فرمود: جز گروهى اندك بقيّه مردم؛ ماجراى صحيفه را فراموش كردند. اى گروه مردم! من امامت را در ذرّيّه خودم تا روز قيامت باقى گذاشتم، و من هر آنچه گفتنى بود گفتم و مأموريتم را كاملا به انجام رساندم، تا آنجا كه براى هيچ كس، چه حاضر و چه غايب، چه آنان كه متولّد شده اند و چه آيندگان جاى عذر و بهانه اى باقى نماند، پس سفارشات مرا به ديگران ابلاغ كنيد، حاضر به غايب، و پدر به فرزند خود تا روز قيامت برسانند. امامت را ظالمانه غصب كرده و بصورت سلطنت در خواهند آورد، الا لعنت خدا بر آن دو گروهى كه اين مقام را به زور ستانده و غصب نمودند، اى پريان و آدميان، به زودی كه به حساب شما پردازيم و بر شما پاره اى از آتش و دودى يا مسى گداخته فرستاده شودكه نتوانيد از يك ديگر دفاع كنيد! اى گروه مردم! براستى خداوند پيوسته شما را غربال مى كند تا پاكدلان و خوبان را از بدكرداران جدا نمايد، و خداوند شما را از غيب با خبر نمى سازد. اى گروه مردم! هيچ قريه و شهرى را خداوند جز به جهت تكذيبشان نابود نكرد، و همچنين شهرهائى را كه ظلم و ستم در آن رسوخ نمايد، ويران و خراب مى كند، و اين فرد على(علیه السلام) است كه امام و سرپرست شماست، او از وعده هاى الهى است، و البتّه خداوند متعال به عهد و وعده هاى خود عمل خواهد كرد. اى گروه مردم! بسيارى از گذشتگان شما گمراه شدند، و به همين خاطر بدست خداوند هلاك شدند، پس پسينيان نيز مشمول آن هلاك گردند، خداوند متعال فرموده (أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ)(1) آيا پيشينيان را

ص: 443


1- . المرسلات الآیات 19-16

هلاك نكرد. سپس پسينيان مانند كفّار مكّه را از پى آنها درآريم. با بزهكاران چنين مى كنيم. در آن روز واى بر دروغ انگاران اى گروه مردم! خداوند مرا امر و نهى فرموده، و من نيز على(علیه السلام) را، پس او امر و نهى را از پروردگارش دريافته، بنا بر اين به سخنانش گوش دهيد تا سالم بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد، و از نواهيش دست برداريد تا براه راست افتيد، و مطابق ميل او حركت كنيد تا مبادا راه هاى مختلف شما را از راه او بازداشته و متفرّق و پراكنده شويد. اى گروه مردم! من همان صراط مستقيم و راه راستى هستم كه خداوند به شما امر فرموده از آن پيروى كنيد. و بعد از من على بن ابى طالب(علیه السلام) سپس فرزندان من از صُلب او صراط مستقيم اند. همان پيشوايانى كه مردم را به راه حقّ هدايت مى نمايند، و بدان وسيله دادگرى مى كنند. سپس آيات مباركه سوره حمد را تلاوت نمود (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَالضَّالِّينَ) سپاس و ستايش خداى راست. پروردگار جهانيان. آن بخشاينده مهربان. خداوند و فرمانرواى روز پاداش. تو را مى پرستيم و بس، و از تو يارى مى خواهيم و بس. ما را به راه راست راه بنماى. راه كسانى كه به آنان نعمت دادى نيكويى كردى نه راه خشم گرفتگان بر آنها و نه راه گمراهان و اشاره فرمود به اينكه اين آيات شريفه در حقّ من و در باره آنان نازل شده است، (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)(1) آنان دوستان خدايند، نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مى شوند (حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)(2) بدانيد كه به راستى گروه خدا پيروزند، بدانيد كه دشمنان على(علیه السلام) همان اهل شقاق و نفاقند، آنان دشمن و مخالف و از حدّ گذشتگانند، آنان برادران شيطانند، همان هايى كه برخى شان به برخى ديگر با گفتار آراسته و فريبنده پيام نهانى مى فرستند تا فريب دهند. بدانيد كه دوستان آنان در قرآن مذكورند، آنجا كه فرمايد (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ

ص: 444


1- . یونس آیة 62
2- . المائدة آیة 56

بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1)

مردمى را نيابى كه به خداى و روز واپسين ايمان آورند در حالى كه با كسانى كه با خداى و پيامبرش دشمنى و مخالفت كرده اند دوستى بدارند، اگر پدران با پسران يا برادران يا خويشانشان باشند، اينانند كه [خداوند] ايمان را در دل هاشان نوشته پايدار ساخته است و ايشان را به روحى از نزد خويش نيرومند گردانيده و به بهشت هايى در آورد كه از زير آنها جوي ها روان است، در آنجا جاويدانند، خدا از آنها خشنود است و ايشان از خدا خشنودند، ايشانند گروه خدا؛ آگاه باشيد كه گروه خدا رستگارانند بدانيد، دوستان آنان در اين آيه نيز مذكورندكه فرموده (الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ)(2) كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستمى نياميختند، ايشانند كه ايمنى دارند و آنان راه يافتگانند بدانيد، دوستان آنان به سلامت در بهشت در آيند، و ملائكه با سلام به پيشبازشان آيند و گويند (سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ)(3) خوش باشيد پس به بهشت در آييد [و در آن] جاودانه باشيد بدانيد، دوستان آنان همان گروهى هستند كه خداوند در باره اشان فرموده (يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ)(4) به بهشت در آيند و در آن بى حساب روزى داده شوند بدانيد، دشمنان آنان به آتش افروخته دوزخ درآيند. بدانيد، دشمنان آنان در حالى كه جهنّم مى جوشد، آوازى دلخراش مانند صداى خران از آن بشنوند. بدانيد، دشمنان آنان در اين آيه مذكورند (قالَ ادْخُلُوا في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً

ص: 445


1- . المجادلة آیة 22
2- . الأنعام آیة 82
3- . الزمر آیة 79
4- . غافر آیة 40

ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ)(1) هر گاه كه گروهى [بر جهنّم] در آيد گروهى همكيش خود را نفرين كند، تا چون همگى در آن به هم رسند گروه پسين (پيروان) در باره گروه پيشين (رهبران) خود گويند: خداوندا! اينان ما را گمراه كردند، پس آنها را دو چندان عذاب آتش بده، خداى فرمايد: هر كدام را [عذاب] دو چندان است و ليكن نمى دانيد بدانيد، دشمنان آنان در اين آيه مذكورند كه (تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ في ضَلالٍ كَبيرٍ)(2) هر گاه گروهى در دوزخ افكنده شوند، نگهبانانش [به نكوهش و سرزنش] از آنها پرسند: مگر شما را بيم كننده اى نيامد؟. گويند چرا، هماناما را بيم كننده آمد، ولى تكذيب كرديم و گفتيم: خدا هيچ چيز فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد بدانيد، دوستانشان آنانند كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند، آمرزش و مزد بزرگ دارند. اى گروه مردم! چقدر فاصله زيادى است ميان جهنّم و بهشت، دشمنان ما مشمول ذَمّ و لعن خدايند و دوستانمان مورد مَدح و دوستى پروردگارند. اى گروه مردم! بدانيد كه من انذاركننده و على(علیه السلام) هدايت كننده است، اى گروه مردم! من نبى و على(علیه السلام) وصى است. بدانيد كه خاتم امامان قائم مهدى(علیه السلام) از ما است، بدانيد كه او مسلّط و قاهر در دين است. بدانيد، او از ستمكاران انتقام خواهد گرفت. بدانيد، او فاتح قلعه ها و شهرها است. بدانيد او مشركان و دشمنان دين را نابود مى كند. بدانيد، او خون بهاى اولياى خدا را مى گيرد، بدانيد، او يارى رسان دين خدا است، بدانيد، او از درياى وسيع حقيقت و معرفت مى نوشد، بدانيد، كه او هر كه را به فراخور حال و استعداد و كردارش مقام و رتبه مى دهد، بدانيد، او برگزيده و منتخب خداوند است. بدانيد، او وارث علوم [انبياء] و محيط بر [حقائق] آن است. بدانيد، او مخبر پروردگار و معرّف ايمان به او است، بدانيد، او صاحب عقل سليم و ثبات در رأى و عمل است. بدانيد،

ص: 446


1- . الأعراف آیة 38
2- . الملک الآیات 9-8

امور دين الهى به او واگذار مى شود، بدانيد، كه پيامبران گذشته به وجود او بشارت داده اند. بدانيد، او حجّت باقى خدا است و پس از او حجّتى نيست، و حقّ تنها با اوست، و نور تنها نزد او مى باشد. بدانيد، او هميشه پيروز است و شكست در او راهى ندارد.بدانيد، او ولىّ خدا در زمين، و حاكم او در ميان بندگان، و امين به اسرار و ظواهر خدا است. اى گروه مردم! من مطالبى را بيان نموده و به شما فهماندم، و پس از من وظيفه على بن ابى طالب(علیه السلام) است. بدانيد، پس از پايان خطبه ام شما را دعوت مى كنم با من بيعت نموده و با من دست دهيد، سپس همه با على(علیه السلام) دست داده و بيعت نماييد، (إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْفَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىَ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا)(1) پس هر كه پيمان بشكند، بى شك به زيان خود قدم برداشته، و هر كه بدان چه بر آن با خداى پيمان بسته است وفا كند پس او را مزدى بزرگ خواهد بود اى گروه مردم! (إِنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ)(2) صفا و مروه از نشانه هاى خداست، پس هر كه قصد حجّ كند يا عمره گزارد، بر او ناروا و گناه نيست كه به گرد آن دو بگردد، و هر كه كار نيكى به خواست خويش كند خداوند سپاسدار و داناست اى گروه مردم! آهنگ خانه كنيد [حجّ را بجا آوريد]، هر كه حجّ رود ثروتمند شده، و هر فرد با استطاعتى كه از آن تخلّف كند فقير و بى چيز شود. اى گروه مردم! هيچ كس در موقف حجّ نمى ايستد جز آنكه خداوند گناهان گذشته اش را تا آن موقع مى آمرزد، و در پايان مراسم حجّ حساب اعمالش مجدّدا آغاز مى گردد. اى گروه مردم! حاجيان در اين راه مساعدت شوند، و هزينه هايشان پس داده شود، و خداوند پاداش نيكوكاران را تباه و ضايع نمى كند. اى گروه مردم! حجّ خانه خدا را با رعايت آداب دينى و شرايط لازمه بجاى آوريد، و بازگشت از آنجا حتما با توبه خالص و ترك شهوات و

ص: 447


1- . الفتح آیة 10
2- . البقرة آیة 158

تمايلات مادّى همراه باشد. اى گروه مردم! همان گونه كه خداوند فرموده نماز را بپاى داريد و زكات را بپردازيد، پس چنانچه زمان بر شما دراز گشت و كوتاهى نموده يا فراموش كرديد، على بن ابى طالب(علیه السلام) پاسخگوى شما مى باشد، او سرپرست شما، و پس از من شارحى منصوب از طرف خدا براى شما است، و منتخب الهى از من است و من از اويم. بدانيد! كه حلال و حرام بيش از آن است كه به شمار آيد و آنها را بشناسم، پس در يك مكان امر به حلال نمودم و از حرام بازداشتم، و به همينترتيب از طرف خداوند مأمور شده ام كه از شما براى على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامان پس از او كه از من و اويند از شما بيعت بگيريد، آنان تا روز قيامت امام و پيشوايند، و مهدى امّت من كه به حقّ داورى مى كند از آنان است. اى گروه مردم! هر آنچه از حلال و حرام كه تا امروز برايتان گفتم براى هميشه برقرار و ثابت خواهد بود. و من از آنها برنگشته و هيچ تغيير و تبديلى در آنها ندادم. پس بايد آنها را خوب حفظ كرده و در رعايت آن كوشيده و به يك ديگر سفارش كنيد. بدانيد كه من بار ديگر شما را به اقامه نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهى از منكر سفارش مى كنم. بدانيد كه در رأس امر به معروف و نهى از منكر اين است كه سخنانم را در نظر بگريد و سفارشاتم را رعايت كنيد، و به ديگران رسانده و از مخالفت با آنها پرهيز كنيد، زيرا آن فرمان خداوند و دستور من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى جز با حضور امام معصوم تحقّق نمى يابد. اى گروه مردم! قرآن معيّن نموده كه امام پس از على(علیه السلام) و فرزندان اويند، و من نيز به شما خبر دادم كه آنان از صُلب من و اويند، آنجا كه فرموده (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)(1) و آن را در فرزندان خود سخنى پاينده كرد و من نيز گفتم: و تا زمانى كه دست به دامن قرآن و عترت باشيد گمراه نخواهيد شد. اى گروه مردم! رعايت تقوا! رعايت تقوا! از روز جزا پروا كنيد، همان گونه كه خداوند فرموده (يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ ءٌ

ص: 448


1- . الزخرف آیة 28

عَظيمٌ)(1) كه زلزله رستاخيز چيزى است بزرگ پيوسته و هميشه مرگ و حساب و ميزان و حساب كشى در برابر پروردگار جهانيان و ثواب و عقاب را به ياد آوريد و متذكّر باشيد، كه هر كه كار نيك آورد پاداش برد، و هر كه بدى آورد هيچ نصيبى از بهشت نخواهد داشت. اى گروه مردم! تعداد شما بيش از آن است كه با مندست بيعت دهيد، و خداوند مرا مأمور فرموده تا از شما در باره امارت على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامان پس از او كه همه از صُلب من و اويند اقرار زبانى بگيرم، پس همگى بگوييد: گفته هايت را شنيديم و به نصب على بن ابى طالب(علیه السلام) و فرزندان صلبى او به امارت مسلمين راضى و فرمانبرداريم، و با تو در اين باره با قلب ها و جان و زبان و دست هايمان بيعت مى كنيم، بر اين عهد زندگى مى كنيم و مى ميريم و برانگيخته خواهيم شد، و نه تغيير و تبديلى در آن دهيم، و نه هيچ شكّ و ترديدى در آن كنيم. و از عهد خود باز نگرديم و زير پيمان خود نزنيم، و تا آخر مطيع خداوند بوده و گوش بفرمان شما و على(علیه السلام) امير المؤمنين و امامان از نسل تو و صُلب على(علیه السلام) پس از حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) خواهيم بود. همان دو شخصيتى كه شما را از جايگاهشان در نزد خود با خبر نمودم و از منزلتى كه در نزد خدا دارند آگاه ساختم، پس همه آنها را به شما رساندم، و آن دو آقا و سرور جوانان بهشتى مى باشند، و آن دو پس از پدرشان على(علیه السلام) امام و پيشوايند، و پيش از على(علیه السلام) من پدر آن دو مى باشم. و نيز بگوييد: در تمام مواردى كه گفتى خدا را اطاعت مى كنيم و گوش به فرمان تو و على(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و ائمه هستيم، اين عهد و پيمانى است كه براى امارت مسلمين با قلب و جان و زبانمان نموديم و با دست بيعت كرديم، هر كه آن دو را درك نمود با دست و زبان به مقامشان اعتراف نمايد. و جوياى هيچ تبديلى در آن نبوده و از جانب خود تا قيامت به جاى آن قائل به نيرو و قدرتى نخواهيم بود، خدا را به گواهى گيريم و خدا گواهى بسنده و كافى است، و تو در اين

ص: 449


1- . الحج آیة 1

موضوع بر ما گواه باشى، و نيز همه مطيعان، و فرشتگان و لشكرها و بندگان خداوند، همه و همه گواهى مى دهند، و گواهى خداوند از همه بزرگتر است اى گروه مردم! چه مى گوييد؟ خداوند از هر صدايى با خبر است و از ضمائر قلوب آگاهى دارد، (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَعَلَيْهِمْ بِوَكيل)(1)

پس هر كه راه يافت به سود خود اوست، و هر كه گمراه شد جز اين نيست كه به زيان خود گمراه مى شود (إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ )(2) و هر كه بيعت كند مانند آن است كه با خدا بيعت مى كند، دست خدا بالاى دست هاشان است اى گروه مردم! از خدا پروا كنيد، و با على(عليه السلام) امير المؤمنين و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و امامان كه مانند سخن پاكيزه و پايدارند بيعت كنيد، و بدانيد خداوند پيمان شكنان را هلاك مى كند، وفاداران را مشمول رحمتش قرار مى دهد، (فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ نَفْسِهِ)(3) پس هر كه پيمان بشكند جز اين نيست كه به زيان خويش مى شكند اى گروه مردم! همان كه به شما گفتم بگوييد، و به على(عليه السلام) با كلمه امير المؤمنين سلام كنيد و بگوييد (آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ)(4)

شنيديم و فرمان برديم، پروردگارا، آمرزش تو را خواهانيم و بازگشت [ما] به سوى توست و بگوييد: (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ)(5) سپاس و ستايش خداى راست كه ما را بدين جايگاه راه نمود و اگر خدا ما را راه ننموده بود راه نمى يافتيم اى گروه مردم! براستى فضائل على بن ابى طالب(عليه السلام) نزد خداوند است و آنها را در قرآن نازل فرموده، و از شمار خارج است، پس هر كه شما را بدانها خبر داد و آگاه ساخت او را باور نموده و تصديق كنيد. اى گروه مردم! هر كه خداوند را

ص: 450


1- . الزمر آیة 41
2- . الفتح آية 10
3- . الفتح آية 10
4- . البقرة آية 285
5- . الأعراف آية 43

اطاعت نموده و پيامبر و على(عليه السلام) و امامانى كه ذكر نمودم فرمانبرد براستى به كاميابى و پيروزى بزرگى دست يافته است. اى گروه مردم! پيشى گيرندگان! پيشى گيرندگان به بيعت و دوستى او و سلام كنندگان به او به كلمه امير المؤمنين، آنان رستگارانند، در بهشت هاى پر نعمت. اى گروه مردم! آنچه موجب خشنودى خدا از شماست بگوييد، كه اگر شما و همه عالم كافر شويد، خدا را هيچ گزند و زيانى نرساند، پروردگارا گناهان مؤمنان را ببخشاى، و بر كافران غضب نما، و حمد و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان. پس ندا از جماعت برخاست: با قلب و زبان و دست هايمان فرمان خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) او را شنيديم و اطاعت نموديم، سپس به سوى پيامبر(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) هجوم آورده و با زدن دست به دست پيامبر(صلي الله عليه و آله) با او بيعت نمودند، و نخست اوّلى و دومى و سومى و چهارمى و پنجمى و پس از آنان ديگران بنا بر مقام و منزلتشان بيعت كردند. و اين كار تا اقامه نماز مغرب و عشاء كه با هم خوانده شد تا سه بار ادامه يافت، و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در اثناى هر بيعت مى فرمود الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِين حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر همه مردم برترى داد و از همين جا زدن دست هنگام بيعت سنّت و رسم شد، و چه بسا اين سنّت را بعدها كسى انجام داد (غاصب ولايت اميرالمومنين(عليه السلام)) كه در

آن بيعت هيچ حقّى نداشت. (1)

وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ هَذِهِ الْخُطْبَةِ رَأَى النَّاسُ رَجُلًا جَمِيلًا بَهِيّاً طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ تَاللَّهِ مَارَأَيْتُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) كَالْيَوْمِ قَطُّ مَا أَشَدَّ مَا يُؤَكِّدُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ إِنَّهُ يَعْقِدُ عَقْداً لَا يَحِلُّهُ إِلَّا كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِرَسُولِهِ وَيْلٌ طَوِيلٌ لِمَنْ حَلَّ عَقْدَهُ قَالَ وَ الْتَفَتَ إِلَيْهِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حِينَ سَمِعَ كَلَامَهُ فَأَعْجَبَتْهُ هَيْئَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ مَا قَالَ هَذَا

ص: 451


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص55 باب احتجاج النبيo يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب(عليه السلام) و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين ح1

الرَّجُلُ قَالَ كَذَا وَ كَذَا؟ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) يَا عُمَرُ أَ تَدْرِي مَنْ ذَاكَ الرَّجُلُ؟ قَالَ لَا قَالَ ذَلِكَ الرُّوحُ الْأَمِينُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَإِيَّاكَ أَنْ تَحُلَّهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْكَ بِرَاء

و از امام صادق(عليه السلام) روايت است كه فرموده: وقتى پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين خطبه را بپايان رسانيد در ميان جماعت مردى خوش سيما و معطّر ظاهر شده و گفت: بخدا سوگند هيچ وقت محمّد(صلي الله عليه و آله) را مانند امروز نديده بودم كه تا اين اندازه در معرّفى پسر عمويش على بن ابى طالب(عليه السلام) و براى تثبيت وصايت و ولايت او اصرار و تأكيد و پافشارى نمايد، و به راستى جز كافر به خداى عظيم و پيامبرش هيچ كس قادر به مخالفت با آن قرارداد نيست، غم و اندوه طولانى و بي پايان بر كسى كه پيمانش بگسلد! امام صادق(عليه السلام) فرمود: عمر بن الخطّاب از هيئت و طرز سخن آن شخص شگفت زده گشته و رو به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) كرده گفت: آيا شنيدى آن مرد چه گفت؟ چنين و چنان گفت، پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى عمر! آيا فهميدى او كه بود؟ گفت: خير، فرمود: او روح الأمين جبرئيل(عليه السلام) بود، پس مبادا ولايت على(عليه السلام) را نقض كنى كه در اين صورت خداوند و پيامبر و فرشتگان خدا و همه مؤمنان از تو بيزار شوند! (1) اعلام برتري علي بر ديگران

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ زِيَادٍ مِنْ كِتَابَةٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ الْحَسَنِ الْجَرْمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ حَمَّادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ،

ص: 452


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص66 احتجاج النبيo يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب(عليه السلام) و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين ح2

عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عليه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) نَزَلَ عَلَيَّ وَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَقُومَ بِتَفْضِيلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) خَطِيباً عَلَى أَصْحَابِكَ لِيُبَلِّغُوا مَنْ بَعْدَهُمْ ذَلِكَ عَنْكَ، وَ يَأْمُرُ جَمِيعَ الْمَلَائِكَةِ أَنْ تَسْمَعَ مَا تَذْكُرُهُ، وَ اللَّهُ يُوحِي إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ مَنْ خَالَفَكَ فِي أَمْرِهِ دَخَلَ النَّارَ، وَ مَنْ أَطَاعَكَ فَلَهُ الْجَنَّةُ. فَأَمَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) مُنَادِياً فَنَادَى بِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً، فَاجْتَمَعَ النَّاسُ وَ خَرَجَ حَتَّى رَقِيَ الْمِنْبَرَ، وَ كَانَ أَوَّلُ مَا تَكَلَّمَ بِهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، أَنَا الْبَشِيرُ، وَ أَنَا النَّذِيرُ، وَ أَنَا النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ، إِنِّي مُبَلِّغُكُمْ عَنِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِي أَمْرِ رَجُلٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِي، وَ دَمُهُ مِنْ دَمِي، وَ هُوَ عَيْبَةُ الْعِلْمِ، وَ هُوَ الَّذِي انْتَخَبَهُ اللَّهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اصْطَفَاهُ وَ هَدَاهُ وَ تَوَلَّاهُ، وَ خَلَقَنِي وَ إِيَّاهُ، وَ فَضَّلَنِي بِالرِّسَالَةِ، وَ فَضَّلَهُ بِالتَّبْلِيغِ عَنِّي، وَ جَعَلَنِي مَدِينَةَ الْعِلْمِ وَ جَعَلَهُ الْبَابَ، وَ جَعَلَهُ خَازِنَ الْعِلْمِ وَ الْمُقْتَبَسَ مِنْهُ الْأَحْكَامُ، وَ خَصَّهُ بِالْوَصِيَّةِ، وَ أَبَانَ أَمْرَهُ، وَ خَوَّفَ مِنْ عَدَاوَتِهِ، وَ أَزْلَفَ مَنْ وَالاهُ، وَ غَفَرَ لِشِيعَتِهِ، وَ أَمَرَ النَّاسَ جَمِيعاً بِطَاعَتِهِ. وَ إِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَقُولُ:

مَنْ عَادَاهُ عَادَانِي، وَ مَنْ وَالاهُ وَالانِي، وَ مَنْ نَاصَبَهُ نَاصَبَنِي، وَ مَنْ خَالَفَهُ خَالَفَنِي، وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَانِي، وَ مَنْ آذَاهُ آذَانِي، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَرْدَاهُ أَرْدَانِي، وَ مَنْ كَادَهُ كَادَنِي، وَ مَنْ نَصَرَهُ نَصَرَنِي. يَا أَيُّهَا النَّاسُ، اسْمَعُوا مَا آمُرُكُمْ بِهِ وَ أَطِيعُوهُ، فَإِنِّي أُخَوِّفُكُمْ عِقَابَ اللَّهِ (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً) (وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ) ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ

ص: 453

أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ:

مَعَاشِرَ النَّاسِ، هَذَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ، وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ، وَ الْمُجَاهِدُ لِلْكَافِرِينَ. اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ بَلَّغْتُ، وَ هُمْ عِبَادُكَ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى صَلَاحِهِمْ فَأَصْلِحْهُمْ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ. ثُمَّ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِفَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ تَبْلِيغِكَ خَيْراً، قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ، وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَ أَرْضَيْتَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ أَرْغَمْتَ الْكَافِرِينَ، يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ ابْنَ عَمِّكَ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِهِ، يَا مُحَمَّدُ، قُلْ فِي كُلِّ أَوْقَاتِكَ" (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ) (وَ

سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ )

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: به درستي که جبرئيل(عليه السلام) بر من فرود آمد و عرضه داشت: همانا خدا به تو فرمان مي دهد که برتري علي بن ابيطالب(عليه السلام) را بر يارانت اعلام داري تا آنان نيز پس از خود اين سخن را از جانب تو به ديگران اعلام دارند و به تمامي فرشتگان نيز فرمان مي دهد که آنچه تو بيان مي داري را بشنود و اي محمد! خداوند به تو وحي مي کند که همانا هر که در امر پروردگار با تو به مخالفت برخيزد اهل دوزخ خواهد شد و هرکه از تو پيروي کند بهشت از آن اوست. پيامبر(صلي الله عليه و آله) به منادي فرمان داد و او به نماز جماعت ندا در داد. پس مردم جمع شدند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) از منزل خارج گشت و بر فراز منبر قرار گرفت و اولين سخني که بر زبان آورد اين بود: از شر شيطان رانده شده به خدا پناه مي برم. به نام خداوند بخشاينده مهربان. سپس فرمود: اي مردم! من بشارت دهنده و بيم دهنده و پيامبر امي هستم. به درستي که من از جانب خداوند عزتمند درباره ي مردي پيام آورده ام که گوشت او گوشت من و خون او خون ماست. او ظرف علم خداست و کسي است که خداوند او را از اين امت برگزيد و انتخاب کرد و هدايت نمود و ياريش داد. خداوند من و او را آفريد. مرا به پيامبري و او

ص: 454

را به تبليغ و پيام رساني از جانب من برتري بخشيد. مرا شهر علم و اورا در آن شهر قرار داد. و او را نگهبان دانش و کسي که احکام الهي از او دريافت مي شود قرار داد. او را به جانشيني مخصوص گردانيد و امرش را آشکار ساخت و هرکه با او دشمني نمود ترساند و هرکه او را گرامي داشت به خود نزديک گردانيد و شيعيانش را آمرزيد و تمامي مردم را به پيروي از او فرمان داد. و به درستي که خداوند عزوجل فرمودند:هرکه با او دشمني کند با من دشمني نمود و هرکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته است. هرکه دشمني خود را با او آشکار سازد، دشمني اش را با من آشکار کرده و هرکه با او به مخالفت برخيزد با من مخالفت کرده است و هرکه از او سرپيچي کند از من سرپيچي نموده. هر که او را بيازارد مرا آزرده و هرکه کينه او را در دل داشته باشد کينه مرا در دل داشته است. هرکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه او را خوار شمارد مرا خوار شمرده است و هرکه او را بازدارد مرا باز داشته و هرکه او را ياري کند مرا ياري کرده. اي مردم! آنچه به شما فرمان مي دهم را بشنويد و از آن پيروي کنيد. پس همانا من شمارا از کيفر خداوند برحذر مي دارم روزي که هرکه کارهاي نيک و بد خود را در برابر خود حاضر مي بيند آروز مي کند که اي کاش! ميان او و کردار بدش فاصله فراوان بود (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً)(1) (وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ)(2) آنگاه دست علي بن ابيطالب(عليه السلام) را در دست گرفت و فرمود: اي مردم! همانا علي(عليه السلام) مولاي مومنان و حجت خدا بر تمامي آفريدگان و جهاد کننده با کافران است. پروردگارا به درستي که من (آنچه را امر فرمودي) ابلاغ کردم و آنان بندگان تو هستند و تو برخيز آنان توانايي پس (امر) آنان را اصلاح فرما. به رحمت تو (چشم دوخته ايم) اي ارحم الراحمين! و من بر خود و شما از خداوند طلب بخشايش مي نمايم. آنگاه از منبر پايين آمد. پس جبرئيل(عليه السلام) به نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: اي محمد! به درستي که

ص: 455


1- . آل عمران آية 30
2- . آل عمران آية 28

خداي عزوجل به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: خداوند به تو از اين تبليغ و رساندن امر الهي پاداش نيکو عطا فرمايد. به درستي که رسالت پروردگارت را ابلاغ کرده و براي امتت خير خواهي نمودي ومومنان را خشنود گردانيدي و پوزه ي کافران را به خاک ماليدي. اي محمد! همانا پسر عمويت مورد امتحان الهي قرار مي گيرد و مردمان نيز به واسطه او مورد امتحان قرار مي گيرند. اي محمد! در تمامي زمان ها و لحظه ها بگو: (الْحَمْدُ

لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)(1) ستايش از آن خداوندي است که پروردگار جهانيان است (وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ)(2) و به زودي ستمکاران خواهند دانست به چه جايگاهي باز مي گردند. (3)

أَقُولُ رَوَى الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنِّي مَقْبُوضٌ وَ أَنَّ ابْنَ عَمِّي هُوَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتِي وَ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَ هُوَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ إِنِ اسْتَرْشَدْتُمُوهُ أَرْشَدَكُمْ وَ إِنْ تَبِعْتُمُوهُ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُ فَاللَّهَ أَطَعْتُمْ وَ إِنْ عَصَيْتُمُوهُ فَاللَّهَ عَصَيْتُمْ وَ إِنْ بَايَعْتُمُوهُ فَاللَّهَ بَايَعْتُمْ وَ إِنْ نَكَثْتُمْ بَيْعَتَهُ فَبَيْعَةَ اللَّهِ نَكَثْتُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَ عَلِيٌّ سَفِيرُهُ فَمَنْ خَالَفَ الْقُرْآنَ ضَلَّ وَ مَنْ تَبِعَ غَيْرَ عَلِيٍّ ذَلَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي خَاصَّتِي وَ قَرَابَتِي وَ أَوْلَادِي وَ ذُرِّيَّتِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ وَدِيعَتِي وَ إِنَّكُمْ مَجْمُوعُونَ غَداً وَ مَسْئُولُونَ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمْ فَمَنْ آذَاهُمْ فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ فَقَدْ ظَلَمَنِي وَ مَنْ نَصَرَهُمْ فَقَدْ نَصَرَنِي وَ مَنْ أَعَزَّهُمْ فَقَدْ أَعَزَّنِي وَ

مَنْ طَلَبَ الْهُدَى مِنْ غَيْرِهِمْ فَقَدْ كَذَّبَنِي فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا مَا أَنْتُمْ

قَائِلُونَ غَداً فَإِنِّي خَصْمٌ لِمَنْ كَانَ خَصْمَهُمْ وَ مَنْ كُنْتُ خَصْمَهُ فَالْوَيْلُ لَهُ

ص: 456


1- . الصّافّات آية 182
2- . الشعراء آية 227
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح39

بُرسى در مشارق الانوار از ابن عباس نقل كرده كه حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) در ضمن يك سخنرانى فرمودند: مردم خداوند به من خبر داده كه فوت خواهم شد پسر عمويم كه برادر من است وصى و ولى اللَّه است و جانشين من كه از طرف من تبليغ مي كند امام متقين و پيشواى سفيد چهرگان و يعسوب دين است اگر او را راهنماى خود قرار دهيد به مقصود مي رسيد و اگر پيرو او گرديد نجات مى يابيداطاعت او اطاعت خداست و مخالفت او مخالفت خدا، بيعت با او بيعت با خداست و پيمان شكستن با او پيمان شكنى با خدا است. خداوند قرآن را بر من نازل كرده علي(عليه السلام) سفير قرآن است هر كه مخالف قرآن باشد گمراه است و هر كه غير على(عليه السلام) را پيروى كند خوار است. مردم! اهل بيت من مورد توجه من و خويشاوندان و اولاد و ذريه و پاره ى تن و خون و امانت من هستند شما فردا جمع خواهيد شد و از دو امانت گران بازخواست مي شويد. متوجه باشيد چگونه رفتار خواهيد كرد با آن دو هر كه آنها را بيازارد مرا آزرده و ظالم آنها ظالم من است ناصر ايشان ناصر من هر كه آنها را احترام كند مرا احترام نموده كسى كه از غير آنها هدايت بجويد مرا تكذيب نموده از خدا بترسيد و متوجه باشيد كه فردا چه خواهيد گفت: من دشمن كسى هستم كه دشمن آنها باشد و هر كه من دشمن او باشم واى بر او است. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْقِبْطِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ لِلنَّاسِ أَغْفَلُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي عَلِيٍّ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَا أَغْفَلُوا قَوْلَهُ يَوْمَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ أَتَى النَّاسُ يَعُودُونَهُ فَجَاءَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لِيَدْنُوَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَمْ يَجِدْ مَكَاناً فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

أَنَّهُمْ لَا يُفْرِجُونَ لِعَلِيٍّ قَالَ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ هَذَا أَهْلُ بَيْتِي تَسْتَخِفُّونَ بِهِمْ وَ أَنَا حَيٌّ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ غِبْتُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغِيبُ عَنْكُمْ إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ الْبُشْرَى وَ الْحُبَّ وَ الْمَحَبَّةَ

ص: 457


1- .[1] مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص80 فصل[أثر حب علي و أثر بغضه عليه السلام]

لِمَنِ ائْتَمَّ بِعَلِيٍّ وَ تَوَلَّاهُ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي لِأَنَّهُمْ أَتْبَاعِي (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي) مَثَلٌ جَرَى فِي إِبْرَاهِيمَ لِأَنِّي مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ إِبْرَاهِيمُ مِنِّي وَ دِينِي دِينُهُ وَ سُنَّتِي سُنَّتُهُ وَ فَضْلُهُ فَضْلِي وَ أَنَا أَفْضَلُ مِنْهُ وَ فَضْلِي لَهُ فَضْلٌ تَصْدِيقُ قَوْلِ رَبِّي (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) وَ كَانَ

رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَدْ أَثْبَتَ رِجْلَهُ فِي مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ حِينَ عَادَهُ النَّاسُ.صدوق: در كتاب فضائل الشيعه به اسناد خود از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمود: مردم خود را به غفلت زدند از فرمايش پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) درباره علي(عليه السلام) روز غدير خم چنانچه غافل شدند از فرمايش آن جناب در روز مشربه ام ابراهيم. مردم به عيادت آن جناب آمدند على(عليه السلام) آمد تا نزديك پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شود جا نيافت وقتى حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) مشاهده كرد كه جا براى على(عليه السلام) باز نمي كنند فرمود: مردم! اينها اهل بيت من هستند احترام آنها را نمى داريد در صورتى كه هنوز زنده هستم. بدانيد اگر من از ميان شما بروم خدا هست روح و راحت و خشنودى و بشارت و دوستى و محبت اختصاص به پيرو و دوست دار و مطيع على(عليه السلام) و اوصياء بعد از او دارد بر من لازم است كه آنها را مشمول شفاعت خود كنم چون پيرو منند و هر كه پيرو من شد از خودم محسوب مى شود مانند پيروان ابراهيم(عليه السلام) چون من از ابراهيم(عليه السلام) هستم و ابراهيم(عليه السلام) از من، دين من دين او و سنتم سنت او و فضل او فضل من است ولى من از او افضل هستم و فضل من فضل اوست اينك سخن مرا تصديق مي كند آيه قرآن كه مي فرمايد (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).(1)

ص: 458


1- .[1] فضائل الشيعة ص33 الحديث 28

چرا اميرالمومنين قيام ننمودندتفسير العياشي عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَوْلَ النَّاسِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) إِنْ كَانَ لَهُ حَقٌّ فَمَا مَنَعَهُ أَنْ يَقُومَ بِهِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُكَلِّفْ هَذَا إِلَّا إِنْسَاناً وَاحِداً رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ (فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ )(1) فَلَيْسَ هَذَا إِلَّا لِلرَّسُولِ وَ قَالَ لِغَيْرِهِ (إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ)(2) فَلَمْ يَكُنْ يَوْمَئِذٍ فِئَةٌ يُعِينُونَهُ عَلَى أَمْرِهِ

امام صادق(عليه السلام) سليمان بن خالد گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مردم درباره ي علي(عليه السلام) مي گويند: اگر او حق داشت، چه چيز مانع از آن شد که حقّش را نگيرد؟ فرمود: خداوند تنها به يک نفر چنين مسؤليّتي داد و او رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود. (فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ) و اين امر تنها در مورد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي باشد و در مورد ديگران خداوند فرمود: (إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ) جز آن ها که براي سازوبرگ نبرد باز مي گردند يا آن ها که به ياري گروهي ديگر مي روند. در آن زمان گروهي نبود که او را در اين امر ياري کند. (3)

يَا أَخِي إِنَّكَ لَسْتَ كَمِثْلِي إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَعْصِمُنِي مِنَ النَّاسِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُجَاهِدَ وَ لَوْ بِنَفْسِي فَقَالَ جَاهِدْ (فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ)(4) وَ قَالَ (حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ)(5) [فَكُنْتُ أَنَا وَ أَنْتَ الْمُجَاهِدَيْنِ] وَ قَدْ مَكَثْتُ بِمَكَّةَ مَا مَكَثْتُ لَمْ أُومَرْ بِقِتَالٍ ثُمَّ أَمَرَنِي اللَّهُ بِالْقِتَالِ لِأَنَّهُ لَا يُعْرَفُ الدِّينُ إِلَّا بِي وَ لَا الشَّرَائِعُ وَ لَا السُّنَنُ وَ الْأَحْكَامُ وَ الْحُدُودُ وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ إِنَّ النَّاسَ يَدَعُونَ بَعْدِي مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ مَا أَمَرْتُهُمْ فِيكَ

ص: 459


1- . النساء آية 84
2- . الانفال آية 16
3- . تفسير العياشي ج 1 ص261 [سورة النساء(4): آية 84] ..... ح211
4- . النساء آية 84
5- . الانفال آية 65

مِنْ وَلَايَتِكَ وَمَا أَظْهَرْتُ مِنْ حُجَّتِكَ مُتَعَمِّدِينَ غَيْرَ جَاهِلِينَ [وَ لَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِمْ فِيهِ وَ لَا سِيَّمَا لَمَّا أَتَوْكَ قَبْلَ] مُخَالَفَةِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً عَلَيْهِمْ فَجَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاكْفُفْ يَدَكَ وَ احْقُنْ دَمَكَ

پيامبر(صلي الله عليه و آله) خطاب به اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: برادرم، تو مثل من نيستى از اين جهت كه خداوند به من دستور داده حقّ را آشكارا بيان كنم و به من خبر داده كه مرا از شر مردم حفظ مى كند، و به من دستور داده كه جهاد كنم اگر چه فقط خودم باشم، آنجا كه مى فرمايد: (فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ) در راه خدا جهاد كن كه مكلّف جز خودت نيستى و فرموده: (حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ ) مؤمنين را بر جنگ ترغيب كن من و تو (اى على) دو مجاهد بوديم. آن مدت كه در مكه ماندم مأمور به جنگ نشدم، و سپس خداوند مرا به جنگ مأمور نمود، چرا كه دين و شرايع و سنّتها و احكام و حدود و حلال و حرام جز با من شناخته نمى شوند. مردم بعد از من رها مى كنند آنچه خداوند به آنان دستور داده و آنچه من در باره تو به ولايتت دستور داده ام و حجت تو را ظاهر ساخته ام، و اين كار را عمدا و بدون آنكه جاهل باشند و نه اينكه در اين مورد بر آنان مشتبه شده باشد انجام مى دهند، بخصوص بخاطر آن رفتارهايى كه از قبل بعنوان مخالفت با خداوند انجام داده اند. پس اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنان جهاد كن و اگر يارانى نيافتى دست نگه دار و خون خود را حفظ نما، چرا كه اگر با دشمنى با آنان مقابله كنى و از آنان جدا شوى تو را مى كشند. و اگر تابع تو شدند و اطاعت تو را كردند آنان را به حق وادار كن و گر نه رها كن. و اگر ترا اجابت كردند و دشمنانت با تو اعلان جنگ دادند، تو نيز با آنان اعلام جنگ نما و با آنان جهاد كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را حفظ كن. و بدان كه اگر آنان را دعوت كنى تو را اجابت نمى كنند، ولى اين را ترك مكن كه حجّت را بر آنان تمام كنى. (1)

ص: 460


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص767 الحديث الخامس و العشرون

عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا مَنَعَ عَلِيّاً إِنْ كَانَ لَهُ حَقٌّ أَنْ يَقُومَ بِحَقِّهِ؟. فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُكَلِّفْ هَذَا أَحَداً إِلَّا نَبِيَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ، قَالَ لَهُ: (فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ )(1) وَ قَالَ لِغَيْرِهِ: (إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ)(2) فَعَلِيٌّ لَمْ يَجِدْ فِئَةً، وَ لَوْ وَجَدَ فِئَةً لَقَاتَلَ، ثُمَّ قَالَ: لَوْ كَانَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَةُ حَيَّيْنِ، إِنَّمَا بَقِيَ رَجُلَانِ

زيد شحّام: به امام کاظم(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم: آن ها (مردم) مي گفتند: اگر حق با علي(عليه السلام) بود، چه چيزي او را از اينکه بايستد و حقّش (امامت) را بگيرد، منع مي کرد فرمود: خداوند به هيچ کس تکليف نکرده و واجب نکرده که (براي گرفتن حقّش) آغازگر جهاد باشد مگر شخص پيامبر(صلي الله عليه و آله) که به او فرمود: (فَقاتِلْ

فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ) و حکم براي بقيّه اين است که درصورتي جواز جنگ داريد که گروهي با شما همراهي کنند که جز آن ها که براي سازوبرگ نبرد باز مي گردند يا آن ها که به ياري گروهي ديگر مي روند. و علي(عليه السلام) گروهي که با او همراهي کنند را پيدا نکرده بود که اگر پيدا مي کرد حتماَ به جهاد بر مي خواست..... (3)

ص: 461


1- . النساء آية 84
2- . الانفال آية 16
3- . تفسير العياشي ج 2 ص51 [سورة الأنفال(8): الآيات 15 الى 16] ح31

دوستي و محبت اميرالمومنين

ص: 462

خداوند به من امر کرده که علي را دوست بدارم

جَابِرٌ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تُحِبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ أَنْ تَأْمُرَ بِحُبِّهِ وَ وَلَايَتِهِ فَإِنِّي مُعْطٍ أَحِبَّاءَ عَلِيٍّ(عليه السلام) الْجَنَّةَ خُلْداً بِحُبِّهِمْ إِيَّاهُ، وَ مُدْخِلُ أَعْدَائِهِ وَ التَّارِكِينَ وَلَايَتَهُ النَّارَ جَزَاءً بِعَدَاوَتِهِمْ إِيَّاهُ وَ تَرْكِهِمْ وَلَايَتَهُ.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: جبرئيل(عليه السلام) نزد من آمد و عرضه داشت: خداوند متعال به تو فرمان مي دهد که علي(عليه السلام) را دوست بداري و به محبت و لايت او امر نمايي به درستي که به دوستداران علي(عليه السلام) بخاطر محبتشان به او بهشت جاودانه مي بخشم، و دشمنان او و روي گردانان از ولايتش را بخاطر دشمني و ترک ولايت او مخلد در آتش کنم.(1)

جَابِرٌ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) اللَّهُمَّ! إِنَّكَ أَمَرْتَنِي بِحُبِّ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَأُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُ وَ أُبْغِضُ مَنْ أَبْغَضَهُ، اللَّهُمَّ! إِنَّكَ أَمَرْتَنِي أَنْ أُوَاخِيَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَآخَيْتُهُ، فَنِعْمَ الْأَخُ وَجَدْتُهُ، اللَّهُمَّ! إِنَّكَ جَعَلْتَهُ وَزِيرِي، فَنِعْمَ الْوَزِيرُ وَجَدْتُهُ، اللَّهُمَّ! إِنَّكَ جَعَلْتَهُ الْهَادِيَ مَعِي فِي طِينَتِي، فَنِعْمَ الْهَادِي وَ الْمُتَّبِعُ، اللَّهُمَّ! إِنَّكَ جَعَلْتَهُ الْقَائِدَ وَ الدَّاعِيَ إِلَى الْجَنَّةِ مَنْ صَدَّقَهُ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُ، اللَّهُمَّ! أَنْتَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ عَصَاهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ، اللَّهُمَّ! إِنِّي قَدْ بَلَّغْتُ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ بَنِيهِ، اللَّهُمَّ! إِنِّي لَمْ أَقُلْ فِيعَلِيٍّ(عليه السلام) إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ، اللَّهُمَّ! فَمَنْ صَدَّقَنِي فِيمَا قُلْتُ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ اتَّبَعَنِي عَلَيْهِ فَهُوَ مِنِّي، اللَّهُمَّ! وَ مَنْ كَذَّبَ بِمَا قُلْتُ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ تَرَكَ أَمْرِي فِيهِ، فَلَيْسَ هُوَ مِنِّي.

ص: 463


1- . الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ص 217 [أخبار حميد بن شعيب عن جابر الجعفي] ..... ح218-14

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: خداوندا مرا به محبت علي(عليه السلام) امر فرمودي، پس دوست مي دارم هرکه علي(عليه السلام) را دوست بدارد و دشمن مي دارم هرکه علي(عليه السلام) را دشمن بدارد، خداوندا مرا به برادري با علي(عليه السلام) امر فرمودي و من او را به برادري برگزيدم و او را بهترين برادر يافتم، خدايا او را وزير من قرار دادي و من او را بهترين وزير يافتم، خدايا او را هدايت کننده از طينت خود يافتم و چه نيکو هدايت گرو تبعيت کننده اي(متبع)، خداوندا او را قائد و امام و دعوت کننده به سوي بهشت قرار دادي براي کساني که او را تصديق کرده و از او تبعيت کنند، خدايا او را حجت بر مخالفانش قرار دادي، خدايا من پيامي را که به من امر فرمودي، درباره ي علي(عليه السلام) و فرزندانش رساندم، و درباره ي علي(عليه السلام) جز آنچه تو امر فرمودي نمي گويم، خداوندا هرکه در آنچه درباره ي علي(عليه السلام) گفتم مرا تبعيت کند مرا تصديق کرده و از منست و هرکه تکذيب کند آنچه را درباره ي علي(عليه السلام) گفتم از من نيست. (1)

خداوند دوستي علي را بر آفريدگان واجب فرمود

وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نُعَيْمِ بْنِ سَهْلِ بْنِ أَبَانٍ النُّعَيِّمِيُّ الطَّائِفِيُّ، وَ كَانَ مُجَاوِراً بِمَكَّةَ، قَالَ حَدَّثَنَا عُقْبَةُ بْنُ الْمِنْهَالِ بْنِ بَحْرٍ أَبُو زِيَادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْهَاشِمِيٌّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْمُتَفَجِّعُ بْنُ مُصْعَبِ بْنِ تَوْبَةَ بْنِ ثُبَيْتٍ الْمُزَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَاجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ. قَالَ وَ حَدَّثَنَا عُقْبَةُ بْنُ الْمِنْهَالِ بْنِ بَحْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُمَيْدِ بْنِ الْبَنَّاءِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

ص: 464


1- . الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ص217 [أخبار حميد بن شعيب عن جابر الجعفي] ح13

جَاءَنِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بَوَرَقَةِ آسٍ خَضْرَاءَ مَكْتُوبٌ فِيهَا بِبَيَاضٍ إِنِّي افْتَرَضْتُ مَحَبَّةَ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَلَى خَلْقِي، فَبَلِّغْهُمْ ذَلِكَ عَنِّي.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: جبرئيل(عليه السلام) از جانب خداوند برگي از ريحان سبز برايم آورد که در آن به رنگ سپيد نوشته بود، من دوستي علي(عليه السلام) را بر آفريدگانم واجب کردم، اين را از سوي من به آنان برسان. (1)

محبت علي در محبوترين جايگاه ها

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: وَ اللَّهِ لَا يَهْلِكُ هَالِكٌ عَلَى حُبِّ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِلَّا رَآهُ فِي أَحَبِ الْمَوَاطِنِ إِلَيْهِ، وَ اللَّهِ لَا يَهْلِكُ هَالِكٌ عَلَى بُغْضِ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِلَّا رَآهُ فِي أَبْغَضِ الْمَوَاطِنِ إِلَيْهِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند از بين رونده اي بر محبت علي(عليه السلام) از بين نمي رود مگر آن که آن محبت را در محبوبترين جايگاه هامشاهده مي کند و به خدا سوگند هلاک شونده اي بر کينه ي علي(عليه السلام) هلاک نمي شود مگر آنکه (اثر) آن کينه را در ناپسندترين جايگاه ها مشاهده مي کند. (2)

ص: 465


1- . الأمالي (للطوسي) النص 619 مجلس 29 مجلس يوم الجمعة الحادي و العشرين من شهر ربيع الآخر سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح14
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح25

اميرالمومنين را آنطور که دوست داريد در قيامت خواهيد ديد

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ يُوسُفَ بْنِ رَاشِدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَكِيمٍ الْأَوْدِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ غَزْوَانَ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

قَالَ: مَنْ أَحَبَّنِي رَآنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ يُحِبُّ، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي رَآنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ يَكْرَهُ.

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: هر که مرا دوست بدارد در قيامت مرا آنچنان ببيند که دوست دارد و هرکه مرا دشمن دارد در قيامت مرا آنچنان ببيند که ناخوش دارد. (1)

دوست تو دوست من باشد

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْمَنْصُورِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمُّ أَبِي أَبُو مُوسَى عِيسَى بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ الْمَنْصُورِ، قَالَ: كُنْتُ خِدْناً لِلْإِمَامِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ كَانَ يَرْوِي عَنْهُكَثِيراً، مِنْ ذَلِكَ أَنَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا الْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ

ص: 466


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح3

اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِي وَ إِلَّا صَمَّتَا: يَا عَلِيُّ(عليه السلام)، مُحِبُّكَ مُحِبِّي، وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي.

پيامبر(صلي الله عليه و آله): اي علي! دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من. (1)

وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ أَيْضاً قَالَ رَجُلٌ لِسَلْمَانَ مَا أَشَدَّ حُبُّكَ لِعَلِيٍّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِي

مردى سوال کرد از سلمان را كه چرا علي(عليه السلام) را بسيار دوست مي دارى؟ سلمان گفت: من از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه: مي فرمود هر كه على(عليه السلام) را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه او را دشمن دارد مرا دشمن داشته. (2)

دوستي با علي دوستي با خداست

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ الْجِعَابِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْكَاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنِالْأَنْصَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الرُّمَّانِيِّ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ زَاذَانَ، قَالَ: قَالَ لِي سَلْمَانُ: يَا زَاذَانُ، أَحِبَّ عَلِيّاً(عليه السلام)، فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ضَرَبَ فَخِذَهُ، وَ قَالَ: مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُحِبِّي مُحِبُّ اللَّهِ، وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي وَ مُبْغِضِي مُبْغِضُ اللَّهِ

زادان مي گويد: سلمان به من گفت: اي زادان! علي(عليه السلام) را دوست بدار، پس همانا من مشاهده کردم که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر روي پاي علي(عليه السلام) زد و فرمود: دوستدار تو دوستدار منست و دوستدار من دوستدار خداست و دشمنت دشمن من و دشمن من دشمن خداي والاست. (3)

ص: 467


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح68
2- . نهج الحق و كشف الصدق ص259 المطلب الثالث في محبته ح5
3- . الأمالي للطوسي ص352 [12] المجلس الثاني عشر ح68

أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنُ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ زِيَادٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ يَعْلَى، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْخَوْلَانِيِّ، عَنْ زَاذَانَ، قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ يَقُولُ: لَا أَزَالُ أُحِبُّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَضْرِبُ فَخِذَهُ وَ يَقُولُ: مُحِبُّكَ لِي مُحِبٌّ، وَ مُحِبِّي لِلَّهِ مُحِبٌّ، وَ مُبْغِضُكَ لِي مُبْغِضٌ، وَ مُبْغِضِي لِلَّهِ (تَعَالَى) مُبْغِضٌ.

زادان مي گويد: شنيدم که سلمان پيوسته مي گفت: پيوسته علي(عليه السلام) را دوست مي دارم. به درستي که ديدم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر روي پاي علي(عليه السلام) مي زد و مي فرمود: دوستدار تو دوستدار من و دوستدار من دوستدار خداوند است و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداوند است. (1)

جَعْفَرٌ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِيفَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ! مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَأَحِبَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَأَبْغِضْهُ اللَّهُمَّ! إِنِّي أُحِبُّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَأَحِبَّهُ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه علي(عليه السلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه مرا دوست بدارد خدا را دوست مي دارد و هرکه علي(عليه السلام) را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هرکه مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته، بار خدايا هرکه علي(عليه السلام) را دوست دارد،

دوست بدار و هرکه علي(عليه السلام) را دشمن مي داند، دشمن بدار، بار خدايا

من على(عليه السلام) را دوست دارم تو نيز دوستش بدار. (2)

ص: 468


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح26
2- . الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ص 214 باب أخبار حميد بن شعيب عن جابر الجعفي ح2

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُتْبَةَ الْكِنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا بَكَّارُ بْنُ بِشْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْقَاسِمِ أَبُو الْحَسَنِ الْكِنْدِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، عَنْ أَبِيهِ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: أُوصِي مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) فَإِنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ تَوَلَّانِي، وَ مَنْ تَوَلَّانِي تَوَلَّى اللَّهَ، وَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ).

عمار ياسر مي گويد: شنيدم که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: هر آن که به من ايمان آورده و سخن مرا راست بر شمرد، به ولايت علي(عليه السلام) سفارش مي کنم. پس به درستي هرکه ولايت او را بپذيرد و هرکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه مرا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است و هرکه او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هرکه مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است. (1) قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله):... وَلِيُّ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَدُوُّ اللَّهِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): دوست على(عليه السلام) دوست خدا و دشمن او دشمن خداست.(2)

ص: 469


1- . الأمالي (للطوسي) النص248 [9] المجلس التاسع ح29
2- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

حلال زادگي و محبت علي

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّمْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ كُنَّا بِمِنًى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ بَصُرْنَا بِرَجُلٍ سَاجِدٍ وَ رَاكِعٍ وَ مُتَضَرِّعٍ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا أَحْسَنَ صَلَاتَهُ فَقَالَ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ أَبَاكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ فَمَضَى إِلَيْهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) غَيْرَ مُكْتَرِثٍ فَهَزَّهُ هَزَّةً أَدْخَلَ أَضْلَاعَهُ الْيُمْنَى فِي الْيُسْرَى وَ الْيُسْرَى فِي الْيُمْنَى ثُمَ قَالَ

لَأَقْتُلَنَّكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ مِنْ عِنْدِ رَبِّي مَا لَكَ تُرِيدُ قَتْلِي فَوَ اللَّهِ مَا أَبْغَضَكَ أَحَدٌ إِلَّا سَبَقَتْ نُطْفَتِي إِلَى رَحِمِ أُمِّهِ قَبْلَ نُطْفَةِ أَبِيهِ وَ لَقَدْ شَارَكْتُ مُبْغِضِيكَ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ (وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ) قَالَالنَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) صَدَقَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا سِفَاحِيٌّ وَ لَا مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَّا يَهُودِيٌّ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِيٌّ وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا سَلَقْلَقِيَّةٌ وَ هِيَ الَّتِي تَحِيضُ مِنْ دُبُرِهَا ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ اعْرِضُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى مَحَبَّةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَإِنْ أَجَابُوا فَهُمْ مِنْكُمْ وَ إِنْ أَبَوْا فَلَيْسُوا مِنْكُمْ قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَكُنَّا نَعْرِضُ حُبَّ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَلَى أَوْلَادِنَا فَمَنْ

ص: 470

أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلِمْنَا أَنَّهُ مِنْ أَوْلَادِنَا وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً(عليه السلام) انْتَفَيْنَا مِنْهُ

جابر بن عبد اللَّه انصارى، وى مى گويد: ما در معيّت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در منى بوديم، مردى را ديديم كه سجود و ركوع مى كند و تضرّع دارد، عرض كرديم: اى رسول خدا چقدر نيكو نماز مى خواند!! حضرت فرمود: اين مرد همان است كه پدر شما را از بهشت اخراج نمود، على(عليه السلام) بدون پروا به طرفش رفته پس او را تكان داد به طورى كه دنده هاى راستش در چپ و دنده هاى چپش در راست او فرو رفت، سپس حضرت به او فرمود: اگر خدا بخواهد تو را خواهم كشت. شيطان گفت: تا زمان معهود كه پروردگارم معيّن نموده تو بر اين كار قادر نيستى، چرا مرا مى خواهى بكشى به خدا سوگند احدى تو را دشمن ندارد مگر آن كه نطفه من زودتر از نطفه پدرش در رحم مادرش قرار گرفته من در اموال و اولاد دشمنان تو شركت دارم چنانچه خداوند عزّ و جلّ در كتاب محكمش مى فرمايد: (وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ)(1)

در اموال و اولاد ايشان شريك شو. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: يا على! او راست مى گويد بُغض تو را ندارد احدى از قريش مگر حرام زاده و نه از انصار مگر يهودى و نه از عرب مگر متّهم در نسب و نه از سائر مردم مگر شقىّ و نه از زنان مگر آنان كه از پشت حائض مى شوند، سپس ساكت شدند وپس از لحظاتى سر بلند كرده و فرمودند: اى گروه انصار فرزندانتان را بر محبّت على(عليه السلام) عرضه بداريد، اگر جواب دادند، آنها از شما بوده و اگر انكار و امتناع نمودند از شما نيستند. جابر بن عبد اللَّه مى گويد: ما محبّت على(عليه السلام) را بر فرزندانمان عرضه مى داشتيم، هر كه او را دوست مى داشت مى دانستيم اولاد خودمان بوده و آن كه بغض آن حضرت را در دل مى داشت خود را از او سلب مى كرديم و مى گفتيم از ما نيست. (2)

ص: 471


1- . الاسراء آية 64
2- . علل الشرائع ج 1 ص142 باب 120 باب في أن علة محبة أهل البيت ع طيب الولادة و أن علة بغضهم خبث الولادة ح7

دوستي اهل بيت و پاکي ولادت

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْكُوفِيُّ وَ أَبُو يُوسُفَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ الْأَنْبَارِيُّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْغِفَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قِيلَ وَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مُؤْمِنٌ طَابَتْ وِلَادَتُهُ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: كسى كه اهل بيت را دوست بدارد بايد بر اوّلين و شايسته ترين نعمت ها خدا را حمد و ستايش كند. محضر مباركش عرض شد: اوّلين و شايسته ترين نعمت ها چيست؟ حضرت فرمودند: پاكى ولادت، و ما را دوست ندارد مگر مؤمنى كه ولادتش پاك باشد. (1) حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي زِيَادٍ الْهِنْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ مَنْ أَحَبَّنِي وَ أَحَبَّكَ وَ أَحَبَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى طِيبِ مَوْلِدِهِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مُؤْمِنٌ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُبْغِضُنَا إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُه

امير المؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: يا على! كسى كه من و تو و ائمّه اى كه از فرزندان تو هستند را دوست بدارد بايد بر

ص: 472


1- . علل الشرائع ج 1 ص141 باب 120 باب في أن علة محبة أهل البيت طيب الولادة و أن علة بغضهم خبث الولادة ح1

پاكى ولادتش خدا را حمد و شكر كند، چه آن كه ما را دوست ندارد مگر مؤمنى كه ولادتش پاك باشد و دشمنى ندارد ما را مگر كسى كه ولادتش ناپاك است. (1)

محبت اهل بيت ايمني از عذاب

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

به اسناد سابق فرمود رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه ما اهل بيت(عليهم السلام) را دوست دارد حقتعالى در روز قيامت او را محشور كند در حالتى كه ايمن باشد از عذاب.(2) آثار محبت علي

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ السَّبِيعِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي مُقَاتِلٍ الْبَزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْكُوفِيُّ الْخَزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْأَنْصَارِيِّ، عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ: مَا جَاءَ بِكَ قَالَ: فَقُلْتُ: حُبِّي لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.

ص: 473


1- . علل الشرائع ج 1 ص141 باب120 باب في أن علة محبة أهل البيت ع طيب الولادة و أن علة بغضهم خبث الولادة ح3
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح220

فَقَالَ: يَا حَارِثُ أَ تُحِبُّنِي فَقُلْتُ: نَعَمْ وَ اللَّهِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: أَمَا لَوْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ الْحُلْقُومَ رَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ، وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ أَنَا أَذُودُ الرِّجَالَ عَنِ الْحَوْضِ ذَوْدَ غَرِيبَةِ الْإِبِلِ لَرَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ، وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ أَنَا مَارٌّ عَلَى الصِّرَاطِ بِلِوَاءِ الْحَمْدِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَرَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ.

حارث بن همداني مي گويد: به محضر اميرالمومنين علي بن ابيطالب(عليه السلام) وارد شدم. امام(عليه السلام) فرمودند: چه چيز تو را به اينجا کشانده است؟ عرضه داشتم: دوستي تو اي اميرالمومنين. پس فرمود: اي حارث! آيا مرا دوست مي داري؟ پس عرضه داشتم: به خدا سوگند! آري يا اميرالمومنين. حضرت فرمودند: بدان اگر جان به گلويت برسد (در لحظه ي مرگ) مرا همان گونه که دوست مي داري مشاهده خواهي کرد و آنگاه که مرا مشاهده کردي در حالي که مردم را از حوض(کوثر) همچون شتران تشنه و غريب سيراب مي کنم، مرا هرگونه که دوست مي داري مشاهده خواهي کرد، و آنگاه که مرا مشاهده کردي در حالي که بر صراط باپرچم حمد از مقابل رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي گذرم مرا همان گونه که دوست مي داري مشاهده خواهي کرد. (1)

تو با کساني هستي که دوستشان داري

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خُشَيْشٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ يَحْيَى بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ الْعَلَاءِ بْنِ أَبِي رَبِيعَةَ بْنِ عَلْقَمَةَ بْنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ، فِي مَنْزِلِهِ بِمَدِينَةِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَاهِرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْمَدِينِيُّ، قَالَ

ص: 474


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس2 ح30

حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى الصَّدَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَنِ السَّاعَةِ، فَقَالَ: مَا أَعْدَدْتَ لَهَا قَالَ: حُبَّ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله). قَالَ: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ.

انس بن مالک مي گويد: مردي از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره ي قيامت پرسيد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: برايش چه فراهم آورده اي؟ گفت: محبت خدا و فرستاده ي او. فرمود: تو با کساني هستي که دوستشان داري. (1)

دوستي و دشمني با ايشان

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ ) عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ فِيكَ مَثَلًا مِنْ عِيسَى(عليهالسلام) أَحَبَّهُ قَوْمٌ فَهَلَكُوا فِيهِ وَ أَبْغَضَهُ قَوْمٌ فَهَلَكُوا فِيهِ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ أَ مَا رَضِيَ لَهُ مَثَلًا إِلَّا عِيسَى(عليه السلام) فَنَزَلَت

و ديگر (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ)(2) يعنى و چون زده شد به پسر مريم(عليها السلام) مثلى آنگاه قوم تو از آن مثل فزع كنند و آواز بردارند اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت كند كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: كه در تو مثلى هست از عيسى(عليه السلام) كه بعضى به سبب دوستى او از اهل هلاك اند، و بعضى ديگر به واسطه بغض او از هلاك شدگان اند، پس منافقان آواز برآوردند كه نمى شد (پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي علي(عليه السلام)) مثال ديگرى جز عيسى(عليه السلام) بياورد، آنگاه اين آيه نازل شد. (3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ) عَنْ زَاذَانَ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) تَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ

ص: 475


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح82
2- . الزخرف آية 57
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص321 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ) وَ هُمْ أَنَا وَ شِيعَتِي

و ديگر آيه (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ )(1) يعنى از آنها كه آفريده ايم براى بهشت گروهى اند كه ايشان راه مي نمايند به حق و به حق عدل مي كنند در احكام خود، امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: كه اين امت هفتاد و سه فرقه شده اند، هفتاد و دو فرقه از آن از براى دوزخ اند، و يك فرقه از ايشان از اهل بهشت اند، و ايشان آن جماعت اند كه حق تعالى در اين آيت وصف فرمود، و آن منم و شيعه من. (2) قَوْلُهُ تَعَالَى (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ) قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) الْحَسَنَةُ حُبُّنَا وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا

خداوند مى فرمايد: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ)(3) آن كس كه عمل نيكويى انجام دهد، پاداش بهتر براى اوست و آنان از هول و هراس روز قيامت در امان خواهند بود و آن كس كه عمل بدى انجام دهد به كيفر آن گناه به رو به آتش مى افتد. على(عليه السلام) فرمود: كار پسنديده دوستى ما و كار زشت و بد بغض و دشمنى با ما باشد. (4)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ ) عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ مَنْ عَرَفْنَاهُ بِسِيمَاهُ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّة

خداوند مى فرمايد: (وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ)(5) و اهل اعراف ندا كنند مردانى را كه به سيمايشان مى شناسند. على(عليه السلام) فرمود: اصحاب اعراف ما هستيم و هر كه را به سيمايش بشناسيم از پيروان ما هست، او را به

ص: 476


1- . الاعراف آية 181
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص321 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . النمل آية 90-89
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع
5- . الاعراف آية 48

بهشت رهنمون خواهيم شد. (1)

قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سِمْطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لَمَّا نَزَلَتِ الْآيَةُ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) قَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يَا مُحَمَّدُ إِنَّ لِكُلِّ دِينٍ أَصْلًا وَ دِعَامَةً وَ فَرْعاً وَ بُنْيَاناً وَ إِنَّأَصْلَ الدِّينِ وَ دِعَامَتَهُ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ فَرْعَهُ وَ بُنْيَانَهُ مَحَبَّتُكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فِيمَا وَافَقَ الْحَقَّ وَ دَعَا إِلَيْه

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: شنيدم از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هنگامي که آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)(2)

نازل شد، جبرئيل(عليه السلام) عرضه داشت: اي محمد! براي هر ديني ريشه ستون و شاخه و اساسي است و به درستي که ريشه و ستون دين اسلام، گفتن (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) و شاخه و اساس آن دوست داشتن شما اهل بيت(عليهم السلام) است به همان کيفيتي که خدا فرموده و به آن امر کرده است. (3)

وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ شَهِيداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ مَغْفُوراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فُتِحَ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَى الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ

ص: 477


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع
2- . الشوري آية 23
3- . تفسير فرات الكوفي ص397 [سورة الشورى(42): آية 23] ح528

عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مَاتَ كَافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةو پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كه بميرد بر حبّ آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است شهيد آگاه باشد كه هر كه بميرد بر حبّ آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است آمرزيده آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است توبه كار آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است مؤمن كامل الايمان آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مژده دهد او را ملك الموت به بهشت بعد از آن منكر و نكير آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) بگرداند قبر او را مزار ملائكه رحمت آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) گشاده شود از براى او در قبر او دو در به بهشت آگاه باش كه هر كه بميرد بر حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است بر سنت و جماعت آگاه باش كه هر كه بميرد بر بغض آل محمد(صلي الله عليه و آله) يعنى بر دشمنى آل محمّد(صلي الله عليه و آله) بيايد روز قيامت و نوشته باشد بر ميان دو چشم او كه نااميد است از رحمت خدا آگاه باش كه هر كه بميرد بر بغض آل محمد(صلي الله عليه و آله) مرده است كافر آگاه باش كه هر كه بميرد بر بغض آل محمد(صلي الله عليه و آله) حس نکند بوى بهشت را. (1)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم السلام).

جعابىّ به همين اسناد از امير مؤمنان(عليه السلام) روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اوّل چيزى كه از بنده سؤال مى شود دوستى ما اهل بيت(عليهم السلام) است. (2)وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): لَا تَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَيْنِ يَدَيِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ: عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ، وَ جَسَدِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ، وَ مَالِكَ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبْتَهُ وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ، وَ عَنْ حُبِّنَا

ص: 478


1- . جامع الأخبار(للشعيري) ص166 الفصل الحادي و الثلاثون و المائة في الموت ح6
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص62 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح258

أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم السلام). فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: وَ مَا عَلَامَةُ حُبِّكُمْ، يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: مَحَبَّةُ هَذَا، وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

امام باقر(عليه السلام): در قيامت بنده قدم از قدم بر ندارد تا از چهار چيز از او سوال شود، از عمرت که در چه چيزي آن را به پايان رساندي؟ از بدنت که در چه راهي آن را فرسوده ساختي؟ از مالت که از کجا به دست آوردي و در چه راهي خرج کردي؟ و سوال شود از محبت ما اهل بيت(عليهم السلام) مردي برخاست و عرضه داشت: نشانه محبت شما اهل بيت(عليهم السلام) چيست؟ يا رسول الله(صلي الله عليه و آله) حضرت فرمودند: دوستي اين آقا، و

دست خويش را بر سر علي بن ابيطالب(عليه السلام) نهاد. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ نَضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِيِ عَنِ الْقَنْدِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ كُلُّ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ إِنَّ عَدَاوَتَنَا تَلْحَقُ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى إِنَّكُمْ لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُحِبُّونِّي وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ هَذَا يَعْنِي عَلِيّاً(عليه السلام).

مردى حضور رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) هر كه بگويد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مؤمن است؟ حضرت فرمود: دشمنىما به يهود و نصارى مي رساند شما به بهشت نرويد تا مرا دوست داريد و دروغ گويد كسى كه معتقد است مرا دوست داشته و على(عليه السلام) را دشمن دارد. (2)

ص: 479


1- . الأمالي (للطوسي) النص124 [5] المجلس الخامس ح6
2- . الأمالي للصدوق النص269 المجلس الخامس و الأربعون ح17

حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ رَجَاءٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَزِيدَ [حَمَّادُ بْنُ يَزِيدَ] عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَوْ عَنْ أَبَانِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ نَاصَبَ عَلِيّاً(عليه السلام) حَارَبَ اللَّهَ وَ مَنْ شَكَّ فِي عَلِيٍّ فَهُوَ كَافِرٌ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هر که با علي(عليه السلام) دشمني کند با خدا جنگيده و هرکه که شک در ولايت علي(عليه السلام) داشته باشد کافر است. (1)

محبت او در قلوب مومنان جاي گرفته

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) جَعَلَ اللَّهُ لَهُ وُدّاً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.

ابن عباس درباره قول خداي عزوجل (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا)(2) مي گويد اين آيه در شان علي بن ابيطالب(عليه السلام) نازل شده و خداوند محبت او را در دل هاي مومنان قرار داد.(3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) وَ عَنِ الْبَرَاءِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) يَاعَلِيُّ(عليه السلام) قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدّاً وَ اجْعَلْ لِي فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ مَوَدَّة

ص: 480


1- . الأمالي( للصدوق) النص 673 المجلس السادس و التسعون ح6
2- . مريم آية 96
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

آيه مباركه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) (كسانى كه به خدا و رسولش ايمان آورده و آن را با عمل صالح، پيوند داده اند، خداوند بخشنده، دوستى آنان را در دل ها ايجاد خواهد نمود) براء گويد: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: يا على! دعا كن و بگو پروردگارا عهدى و پيمانى نزد خودت برايم استوار كن، تا به آن پاى بند باشم و مودّتى نزد خويش برايم برقرار نما و آن را در دل هاى مؤمنان وارد ساز پس از اين دعا، آيه ياد شده نازل گرديد. (1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ دَلِيلٍ مُعَنْعَناً عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدًّا وَ اجْعَلْ لِي فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ مَوَدَّةً قَالَ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) بِهَذِهِ الْآيَةِ الْكَرِيمَةِ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: يا على! دعا كن و بگو پروردگارا عهدى و پيمانى نزد خودت برايم استوار كن، تا به آن پاى بند باشم و مودّتى نزد خويش برايم برقرار نما و آن را در دل هاى مؤمنان وارد ساز پس از اين دعا، جبرئيل(عليه السلام) نازل شد با اين آيه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا)(2) نازل گرديد. و اين دعا در شان علي(عليه السلام) نازل شد. (3)

ص: 481


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . مريم آية 96
3- . تفسير فرات الكوفي ص252 [سورة مريم(19): الآيات 96 الى 97] ح342

در مودت و دوستي ايشان

قَوْلُهُ تَعَالَى (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) فِي الْحَدِيثِ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ قَالَ لَا تُؤْذُوا فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ وَلَدَيْهِمَا.

درباره قول خداي عزوجل (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)(1) رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: آزار نرسانيد فاطمه(عليها السلام) علي(عليه السلام) و فرزندانشان را.(2)

وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ وُلْدُهُمَاو از ابن عباس نقل شده است كه چون آيه مباركه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) بگو اى پيامبر! براى اين رسالتم از شما مزدى جز دوستى به نزديكانم فردى نمى خواهم، نازل شد، اصحاب پرسيدند: يا رسول اللَّه! كسانى كه خداوند به دوستى آن ها فرمان داده است كيستند؟ فرمودند: على(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام)

حسن(عليه السلام)، حسين(عليه السلام) و فرزندان آنها مى باشند. (3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَجِبُ عَلَيْنَا حُبُّهُمْ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ ابْنَاهُمَا قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ رَوَاهُ سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ

خداوند مى فرمايد: (قُلْ

لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) بگو من از شما اجر رسالت جز اين نمى خواهم كه محبّت و مودّت مرا در باره نزديكانم منظور داريد. ابن عباس گويد: از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) در مورد ذوى القربى كه مودّت آنان واجب است پرسش به عمل

ص: 482


1- . الشوري آية 23
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص350 المبحث التاسع عشر في أولاده

آمد، آن حضرت فرمود: آنان كه محبّتشان بر شما واجب است، على(عليه السلام) فاطمه(عليها السلام) حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) مى باشند، آن بزرگوار، اين سخن را سه بار تكرار نمود. (1)

دوستي با علي ايمان و دشمني با او کفر است

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) بُغْضُ عَلِيٍّ كُفْرٌ وَ بُغْضُ بَنِي هَاشِمٍ نِفَاقٌ.و جعابىّ به همين اسناد روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:

دشمنى با على(عليه السلام) كفر است، و دشمنى با بنى هاشم نفاق. (2)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي.

جعابىّ به همين اسناد از امير مؤمنان(عليه السلام) روايت كرده كه گفت:

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من فرمود: دوست تو دوست من است و دشمن تو دشمن من [و دشمن من دشمن خداست].(3)

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله):... حُبُّ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): دوستى على(عليه السلام) ايمان است و بغض او كفر(4)

پيمان پيامبر براي دوستي و پيروي از علي

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْمَنْصُورِيُّ إِجَازَةً، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ مَحْمُودُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ

ص: 483


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص61 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح239
3- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص63 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح265
4- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِعَمْرٍو، عَنْ زَاذَانَ، عَنْ سَلْمَانَ قَالَ: بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى النُّصْحِ لِلْمُسْلِمِينَ، وَ الِائْتِمَامِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الْمُوَالاةِ لَهُ.

سلمان فارسي مي گويد: پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بر خيرخواهي براي مسلمانان و پيروي و دوستي علي بن ابيطالب(عليه السلام) از ما پيمان گرفت. (1)

ص: 484


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح9

دشمني با اميرالمومنين

ص: 485

دشنام دهندگان به اميرالمومنينوَ مِنْ كِتَابِ كِفَايَةِ الطَّالِبِ لِلْحَافِظِ الشَّافِعِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ وَ كَانَ سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ يَقُودُهُ فَمَرَّ عَلَى صُفَّةِ زَمْزَمَ فَإِذَا قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ يَشْتِمُونَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَالَ لِسَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ رُدَّنِي إِلَيْهِمْ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَيُّكُمُ السَّابُّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالُوا سُبْحَانَ اللَّهِ مَا فِينَا أَحَدٌ سَبَّ اللَّهَ قَالَ فَأَيُّكُمُ السَّابُّ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالُوا سُبْحَانَ اللَّهِ مَا فِينَا أَحَدٌ سَبَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ فَأَيُّكُمُ السَّابُّ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالُوا أَمَّا هَذَا فَقَدْ كَانَ قَالَ فَأَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَمِعَتْهُ أُذُنَايَ وَ وَعَاهُ قَلْبِي يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَا عَلِيُ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي وَ مَنْ سَبَّنِي فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ سَبَّ اللَّهَ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ ثُمَّ تَوَلَّى عَنْهُم

در كتاب كفاية الطالب حافظ شافعى به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس در حالى كه سعيد بن جبير او را فرماندهى مى كرد آمده است كه وى بر صفّه زمزم گذر كرد و ناگاه به مردمى برخورد كه على(عليه السلام) را دشنام مى دادند، پس به سعيد بن جبير گفت: مرا به سوى ايشان باز گردان. پس در برابر آن ها ايستاد و گفت: كدام يك از شما به خداوند دشنام مى دهد؟ گفتند: سبحان اللَّه، كسى در ميان ما نيست كه به خداوند عزّ و جلّ دشنام دهد. او گفت: كدام يك از شما به پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) دشنام مى دهد؟ گفتند: [سبحان اللَّه] كسى در ميان ما نيست كه به پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) دشنام دهد. عبد اللَّه بن عبّاس گفت: كدام يك از شما به على بن ابى طالب(عليه السلام) دشنام مى دهد؟ گفتند: در اين مورد هستند كسانى. عبد اللَّه بن عبّاس گفت: پيامبر(صلي الله عليه و آله) را گواه مى گيرم كه با دو گوش خود شنيدم و قلبم آن را حفظ كرد كه در باره على(عليه السلام) فرمود: اى على! هر كه تو را دشنام دهد مرا دشنام داده است و هر كه مرا دشنام دهد خداى را دشنام داده

ص: 486

است و هر كه خداى را دشنام دهد خداى او را به چهره در آتش درفكند. عبد اللَّه بن عبّاس اين را گفت و از ايشان دور شد. (1)

دشنام دادن به علي دشنام دادن به رسول

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْمَكِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ أَبِي بُكَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجَةِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَتْ: أَ يُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِيكُمْ فَقُلْتُ:مَعَاذَ اللَّهِ قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: مَنْ سَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ سَبَّنِي.

نزد ام سلمه همسر پيامبر(صلي الله عليه و آله) رفتم پس گفت: آيا از شما کسي به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دشنام مي دهد؟ عرضه داشتم: به خدا پناه مي بريم، او گفت: شنيدم که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: هرکه به علي(عليه السلام) دشنام دهد به من دشنام داده است. (2)

ص: 487


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 232 المبحث السادس في وجوب محبته و مودته
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس3 ح39

دشنام دادن به علي دشنام دادن به خدا

عَنْ عُمَرَ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ) قَالَ فَقَالَ يَا عُمَرُ رَأَيْتَ أَحَداً يَسُبُّ اللَّهَ قَالَ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَكَيْفَ قَالَ مَنْ سَبَّ وَلِيَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ

طيالسى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد كه سؤال كردم از اين آيه (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ)(1) فرمود: آيا ديده اى كسى خدا را فحش دهد عرضه داشتم: فدايت شوم پس چگونه است؟ فرمود: هر كه ولى خدا را فحش دهد خدا را ناسزا گفته. (2)

درباره ي دشنام دادن به اميرالمومنين

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنِ الصَّادِقِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: بَلَغَ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَّ مَوْلًى لَهَا يَنْتَقِصُ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ يَتَنَاوَلُهُ، فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ، فَلَمَّا صَارَ إِلَيْهَا قَالَتْ لَهُ: يَا بُنَيَّ، بَلَغَنِي أَنَّكَ تَنْتَقِصُ عَلِيّاً(عليه السلام) وَتَتَنَاوَلُهُ. قَالَ: نَعَمْ يَا أُمَّاهْ. قَالَتْ لَهُ: اقْعُدْ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ حَتَّى أُحَدِّثَكَ بِحَدِيثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ اخْتَرْ

ص: 488


1- . الانعام آية 108
2- . تفسير العياشي ج 1 ص373 [سورة الأنعام(6): آية 108] ح80

لِنَفْسِكَ. إِنَّا كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَيْلَةً تِسْعَ نِسْوَةٍ، وَ كَانَتْ لَيْلَتِي وَ يَوْمِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَأَتَيْتُ الْبَابَ فَقُلْتُ: أَدْخُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَيْكَ قَالَ: لَا. قَالَتْ: فَكَبَوْتُ كَبْوَةً شَدِيدَةً مَخَافَةَ أَنْ يَكُونَ رَدَّنِي مِنْ سَخْطَةٍ أَوْ نَزَلَ فِيَّ شَيْ ءٌ مِنَ السَّمَاءِ، فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ أَتَيْتُ الْبَابَ الثَّانِيَةَ، فَقُلْتُ: أَدْخُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: لَا. فَكَبَوْتُ كَبْوَةً أَشَدَّ مِنَ الْأُولَى، ثُمَّ لَمْ أَلْبَثْ حَتَّى أَتَيْتُ الْبَابَ الثَّالِثَةَ فَقُلْتُ: أَدْخُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: ادْخُلِي يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَدَخَلْتُ فَإِذَا عَلِيٌّ(عليه السلام) جَاثَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ: فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، إِذَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَمَا تَأْمُرُنِي بِهِ قَالَ: آمُرُكَ بِالصَّبْرِ، ثُمَّ أَعَادَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ ثَانِيَةً فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ، فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ ثَالِثَةً فَقَالَ لَهُ: يَا عَلِيُّ، يَا أَخِي، إِذَا كَانَ لَكَ ذَلِكَ مِنْهُمْ فَسَلِّ سَيْفَكَ، وَ ضَعْهُ عَلَى عَاتِقِكَ، وَ اضْرِبْ قُدُماً قُدُماً حَتَّى تَلْقَانِي وَ سَيْفُكَ شَاهِرٌ يَقْطُرُ مِنْ دِمَائِهِمْ. ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ: تَاللَّهِ مَا هَذِهِ الْكَآبَةُ، يَا أُمَّ سَلَمَةَ قُلْتُ: الَّذِي كَانَ مِنْ رَدِّكَ إِيَّايَ يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ لِي: وَ اللَّهِ مَا رَدَدْتُكِ مِنْ مَوْجِدَةٍ، وَ إِنَّكِ لَعَلَى خَيْرٍ مِنْ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَكِنْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يُخْبِرُنِي بِالْأَحْدَاثِ الَّتِي تَكُونُ بَعْدِي، وَ أَمَرَنِي أَنْ أُوصِيَ بِذَلِكِ عَلِيّاً(عليه السلام)، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي، هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ أَخِي فِي الْآخِرَةِ، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَزِيرِي فِي الدُّنْيَا وَ وَزِيرِي فِي الْآخِرَةِ، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حَامِلُ لِوَائِي وَ حَامِلُ لِوَاءِ الْحَمْدِ غَداً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ قَاضِي عِدَاتِي وَ الذَّابُّ عَنْ حَوْضِي، يَا أُمَّ سَلَمَةَ، اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا

ص: 489

عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنِالنَّاكِثُونَ قَالَ: الَّذِي يُبَايِعُونَ بِالْمَدِينَةِ وَ يَنْكُثُونَ بِالْبَصْرَةِ. قُلْتُ: وَ مَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ: مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ. قُلْتُ: وَ مَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ: أَصْحَابُ النَّهْرَوَانِ. فَقَالَ مَوْلَى أُمِّ سَلَمَةَ: فَرَّجْتِ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكِ، وَ اللَّهِ لَا عُدْتُ إِلَى سَبِّ عَلِيٍّ أَبَداً.

امام صادق(عليه السلام): ام سلمه همسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيد که غلامش قدر علي(عليه السلام) را مي کاهد و از او بدگويي مي کند. به دنبالش فرستاد و چون او به نزدش آمد گفت: پسرم شنيده ام که تو از قدر علي(عليه السلام) مي کاهي و از او بد مي گويي؟ او گفت: بله. ام سلمه گفت: مادرت به عزايت بنشيند. بنشين تا حديثي که از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيده ام برايت بگويم سپس راه خود را برگزين. ما نُه زن بوديم که هرکدام يک شب نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بوديم. يک روز و شب که نوبت من بود به سوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رفتم در زده عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آيا داخل شوم؟ فرمودند: نه. من از ترس اين که ايشان از روي خشم يا فرو فرستاده شدن آيه اي درباره ي من مرا رد کرده باشد رنگ باختم. اندکي نگذاشت که بار دوم رفته و عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آيا داخل شوم؟ فرمودند: نه. من از بار قبل بيشتر تکان خوردم. اما درنگ نکرده و بار سوم رفتم و عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آيا داخل شوم؟ فرمود: اي ام سلمه داخل شو. داخل شدم و علي(عليه السلام) را ديدم که برابر ايشان نيم خيز شده، دو دستش را تکيه گاه بدن کرده و مي گويد: پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اگر چنين و چنان شد چه فرمان مي دهي؟ فرمودند: تو را به شکيبايي فرمان مي دهم. سپس او بار ديگر آن سخن را باز گفت: و ايشان او را به شکيبايي فرمان داد. او بار سوم آن را تکرار کرد و ايشان فرمود: اي علي! اي برادرم وقتي آنان با تو چنين کردند، شمشيرت را بکش و بر شانه ات بگذار و مستقيم و قدم به قدم پيش رو تا مرا

ص: 490

ديدارکني در حالي که خون آنان از شمشير آخته ات مي چکد. سپس به من رو کرده و فرمود: اي ام سلمه! تو را به خدا سوگند اين چه اندوهي است؟ من عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شما مرا از داخل شدن بازداشتيد. فرمودند: به خدا سوگند سبب خاصي نداشت و تو در نزد خداوند و فرستاده اش در جايگاه نيکي هستي. جز اين که جبرئيل(عليه السلام) به نزد من آمد و از رخدادهاي پس از خود آگاهم کرد و به من فرمان داد که آنها را به علي(عليه السلام) سفارش کنم. اي ام سلمه! بشنو و شهادت بده، علي بن ابيطالب(عليه السلام) برادر من در دنيا و آخرت است. اي ام سلمه! بشنو و شهادت بده. علي بن ابيطالب(عليه السلام) وزير من در دنيا و آخرت است. اي ام سلمه! بشنو و شهادت بده، علي بن ابيطالب(عليه السلام) پرچمدار من و پرچمدار سپاس در فرداي قيامت است. اي ام سلمه! بشنو و شهادت بده، علي بن ابيطالب(عليه السلام) وصي و جانشين پس از من است. او بر آورنده ي وعده هاي من و دفاع کننده از حوض منست. اي ام سلمه! بشنو و شهادت بده علي بن ابيطالب(عليه السلام) سرور مسلمسن و پيشواي پرهيزکاران و راهبر سپيد رويان و پيکار کننده با ناکثان قاسطان و مارقان است. من عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ناکثان چه کساني هستند؟ فرمودند: کساني که در مدينه بيعت کرده و در بصر آنرا مي شکنند. عرضه داشتم: قاسطان چه کساني اند؟ فرمودند: معاويه و اصحاب شامي اويند. عرضه داشتم: مارقان چه کساني هستند؟ حضرت فرمودند: آنان اصحاب نهروانند. آنگه غلام ام سلمه گفت: خدا در کارت گشايش دهد که کار مرا گشودي به خدا سوگند هرگز بدگويي علي(عليه السلام) را نخواهم کرد. (1)

ص: 491


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس15 ح9

عاقبت دشنام دادن به علي

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى مُحَمَّدُ بْنُ زُهَيْرٍ الْقَاضِي بِالْأُبُلَّةِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَيْمَنَ، قَالَ حَدَّثَنِي مُصَبِّحُ بْنُ هِلْقَامٍ أَبُو عَلِيٍّ الْعِجْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قروزي بِالرَّمْلَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أُمَيَّةَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُسْلِمٍ الطَّرَسُوسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَطِيَّةَ، قَالَ: كَانَ أَبِي يَنَالُ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَأُتِيَ فِي الْمَنَامِ فَقِيلَ لَهُ أَنْتَ السَّابُّ عَلِيّاً

فَخُنِقَ حَتَّى أَحْدَثَ فِي فِرَاشِهِ ثَلَاثاً، يَعْنِي صُنِعَ بِهِ ذَلِكَ فِي الْمَنَامِ ثَلَاثَ لَيَالٍ.

سمر بن عطيّه: پدرم علي بن ابيطالب(عليه السلام) را ناسزا مي گفت در خواب به نزد او آمده گفتند: تو علي(عليه السلام) را دشنام مي گويي؟ آنگاه گلويش را فشردند چنان که بسترش را خيس کرد. سه بار (مقصود اينست سه شب پياپي با او چنين کردند). (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تُوزُونَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ مُوسَى الْمَكِّيُّ بِمِصْرَ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى الْكِسَائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ الْقَاضِي، عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ، قَالَ: كَانَ عِنْدَنَا بِالشُّرَاةِ قَاضٍ إِذَا فَرَغَ مِنْ قِصَصِهِ ذَكَرَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَشَتَمَهُ، فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ تَرَكَ ذَلِكَ يَوْماً وَ مِنَ الْغَدِ، فَقَالُوا: نَسِيَ، فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ تَرَكَهُ أَيْضاً، فَقَالُوا لَهُ وَ سَأَلُوهُ، فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ لَا أَذْكُرُهُ بِشَتِيمَةٍ أَبَداً، بَيْنَا أَنَا نَائِمٌ وَ النَّاسُ قَدْ جُمِعُوا فَيَأْتُونَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) فَيَقُولُ لِرَجُلٍ: اسْقِهِمْ، حَتَّى وَرَدَتْ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهُ: اسْقِهِ،فَطَرَدَنِي فَشَكَوْتُ ذَلِكَ إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، مُرْهُ فَلْيَسْقِنِي. قَالَ: اسْقِهِ، فَسَقَانِي قَطَرَاناً، فَأَصْبَحْتُ وَ أَنَا أَتَحَشَّاهُ.

ص: 492


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس29 ح13

ابو جعفر منصور عباسي گفته است: در شرات نقّالي در خدمت ما بود که وقتي قصه اش را به پايان مي برد علي(عليه السلام) را به بدي ياد مي کردو دشنامش مي داد. بر همين حال بود که ناگاه دو روزي ترک عادت کرد. مردمان گفتند: فراموش کرده است ولي چون روز سوم شد بازهم چيزي نگفت. درباره اش از او پرسيدند، او گفت: نه، خدا سوگند هرگز او را به دشنام ياد نخواهم کرد. من خواب بودم که ديدم مردم را گرد آورده اند. آنان را به خدمت پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) مي آوردند و ايشان به مردي مي فرمود. سيرابشان کن. تا من به خدمتشان رسيدم و حضرت به او فرمود: سيرابش کن. اما او مرا راند. از او به پيامبر(صلي الله عليه و آله) شکايت بردم و عرضه داشتم: اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به او بفرما که مرا سيراب کند. و او قَطِران (آب داغ) به من نوشاند. صبح که برخاستم از دشنام دادن به علي(عليه السلام) کناره گرفتم. (1)

لعن کردن دشمنان اميرالمومنين توسط قنابر

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَدَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَمْرٍو حَفْصٌ الْمَقْدِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَسَّانَ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ خَلْقاً لَيْسَ هُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ يَلْعَنُونَ مُبْغِضِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقِيلَ لَهُ وَ مَنْ هَذَا الْخَلْقُ قَالَ الْقَنَابِرُتَقُولُ فِي السَّحَرِ اللَّهُمَّ الْعَنْ مُبْغِضِي عَلِيٍّ(عليه السلام) اللَّهُمَّ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّه

ص: 493


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس29 ح14

ابن عبّاس: اى مردم خداوند تبارك و تعالى مخلوقى دارد كه از ذريّه آدم نبوده ولى دشمنان امير المؤمنين(عليه السلام) را لعنت مى كند. از او پرسيدند: اين مخلوق كيست؟ گفت: قنابر اين حيوان در سحرگاه زمزمه اش اين است كه: خدايا دشمنان على(عليه السلام) را لعنت كن، خدايا دشمن بدار دشمنان على(عليه السلام) را و دوست بدار دوستانش را. (1)

دشمني با علي و مرگ جاهليت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْرَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ بْنِ معيدان الْأَصْفَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الرَّبِيعِ الْأَعْرَجُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عِمْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدِ بْنِ جُدْعَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ مَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ حُوسِبَ بِمَا عَمِل

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): هر كه على(عليه السلام) را در حيات من و بعد از رحلتم از اين دنيا دوست داشته باشد حقّ تعالى امن و ايمان برايش قرار مى دهد تا زمانى كه خورشيد طلوع و غروب مي كند و كسى كه او را در زمان حياتو بعد از ممات من دشمن دارد به مرگ جاهليّت از دنيا رفته و به آنچه عمل كرده مورد محاسبه قرار مى گيرد. (2)

ص: 494


1- . علل الشرائع ج 1 ص143 باب120 باب في أن علة محبة أهل البيت ع طيب الولادة و أن علة بغضهم خبث الولادة ح8
2- . علل الشرائع ج 1 ص144 باب 120 باب في أن علة محبة أهل البيت ع طيب الولادة و أن علة بغضهم خبث الولادة ح10

دشمني باخاندان رسول خدا و نابودي اعمال

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ تَمِيمٍ، وَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، عَنْ بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ، وَ عَنْ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، كُلُّهُمْ ذَكَرُوا عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) ثَلَاثاً أَنْ يُثَبِّتَ قَائِلَكُمْ، وَ أَنْ يَهْدِيَ ضَالَّكُمْ، وَ أَنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ، وَ سَأَلْتُ اللَّهَ (تَعَالَى) أَنْ يَجْعَلَكُمْ جُوَدَاءَ نُجَبَاءَ رُحَمَاءَ، فَلَوْ أَنَّ امْرَأً صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّى وَ صَامَ، ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ هُوَ لِأَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدِ(صلي الله عليه و آله) مُبْغِضٌ، دَخَلَ النَّارَ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اي فرزندان عبدالمطلب! همانا من سه بار از خداي عزوجل خواستم که سخنگوي (بر حق) شما را استوار سازد و گمراهتان را هدايت بخشد و نادان شما را بياموزد، و همچنين از خدا خواستم که شما را اهل بخشش و نجابت و مهرباني قرار دهد، پس اگر کسي در ميان رکن و مقام بايستد و نماز بگذارد، و روزه بگيرد، آنگاه خدا را در حالي ملاقات کند که به خاندان محمد(صلي الله عليه و آله) دشمني مي ورزد در دوزخ داخل شود. (1)

ص: 495


1- . الأمالي (للطوسي) النص247 [9] المجلس التاسع ح27

هرکه علي را دشمن بداند اهل ايمان نيست

أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ حَدَّثَنَا سَوَّارُ بْنُ مُصْعَبٍ الْهَمَدَانِيُّ، عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ، عَنْ يَحْيَى بْنِ الْجَزَّارِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ آمَنَ بِي وَ بِمَا جِئْتُ بِهِ، وَ هُوَ يُبْغِضُ عَلِيّاً(عليه السلام) فَهُوَ كَاذِبٌ لَيْسَ بِمُؤْمِنٍ.

عبد الله بن مسعود مي گويد: شنيدم که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: هرکه گمان مي کند به من و آنچه آورده ام ايمان آورده است، و علي(عليه السلام) را دشمن بدارد، پس او دروغگو بوده و اهل ايمان نيست. (1)

هرکه تورا دشمن بدارد يهودي است يا نصراني

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍ(عليه السلام) مَنْ أَحَبَّكَ كَانَ مَعَ النَّبِيِّينَ فِي دَرَجَتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ يُبْغِضُكَ فَلَا يُبَالِي مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً.

ص: 496


1- . الأمالي (للطوسي) النص249 [9] المجلس التاسع ح33

به اسناد سابق فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على(عليه السلام) فرمود يا على! هر كه مرا دوست دارد در روز قيامت با پيغمبران در درجه ايشان باشد و هر كه بميرد و تو را دشمن داشته باشد باكى نيست نصرانى يا يهودى مرده است. (1) وَ مِنْهُ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حَيْدَةَ الْقُشَيْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ لَا يُبَالِي مَنْ مَاتَ وَ هُوَ يُبْغِضُكَ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّا

مناقب خوارزمى از معاوية بن حيده قشيرى نقل كرده است كه گفت: شنيدم از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) كه به على(عليه السلام) فرمود: اى على! آن كس كه بميرد و كينه تو را در دل داشته باشد، باكى بر او نيست كه بر آيين يهود و نصارا باشد!! (2)

واي بر کسي که کينه ي تورا داشته باشد

وَ مِنْهُ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ وَ اسْمُهُ خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَكَ تُحِبُّ الْمَسَاكِينَ وَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ يَرْضَوْنَ بِكَ إِمَاماً فَطُوبَى لِمَنْ تَبِعَكَ وَ صَدَقَ فِيكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ فِيك

مناقب خوارزمى از ابى ايوب انصارى كه اسم او خالد بن زيد است نقل كرده كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى على! خداوند متعال، محبت بينوايان را در دل تو جاى داده و تو به پيروى آنها از خودت خوشنودى و آنها نيز به امامت و رهبرى تو خوشنودند، خوشا به حال آن كه تو را پيروى كند و در پيروى از تو راستگو باشد و واى بر آن كس كه كينه تو را در دل داشته باشد و در باره تو دروغ بگويد. (3)

ص: 497


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص58 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح221
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 294 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح4
3- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 295 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح6

دوستي و دشمني ما در يک قلب جاي نميگيرد

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ التَّمَّارِ قَالَ: وَجَدْتُ فِي كِتَابِ مِيثَمٍ يَقُولُ: تَمَسَّيْنَا لَيْلَةً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ لَنَا:

لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ إِلَّا أَصْبَحَ يَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ، وَ لَا أَصْبَحَ عَبْدٌ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا يَجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ، فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُؤْمِنِ لَنَا، وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ لَنَا، وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا مُغْتَبِطاً بِحُبِّنَا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ يَنْتَظِرُهَا كُلَّ يَوْمٍ، وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا يُؤَسِّسُ (بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ)(1)

فَكَانَ ذَلِكَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ (بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ )(2)

وَ كَانَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ، فَهَنِيئاً لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ، وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ، إِنَّ عَبْداً لَنْ يُقَصِّرَ فِي حُبِّنَا لِخَيْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ، وَ لَنْ يُحِبَّنَا مَنْ يُحِبُّ مُبْغِضَنَا، إِنَّ ذَلِكَ لَا يَجْتَمِعُ فِي قَلْبٍ وَاحِدٍ وَ (ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ)(3) يُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً، وَ يُحِبُّ بِالْآخَرِ عَدُوَّهُمْ، وَ الَّذِي يُحِبُّنَا فَهُوَ يُخْلِصُ حُبَّنَا كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ لَا غِشَّ فِيهِ. نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ، وَ أَنَا وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ، وَ أَنَا حِزْبُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْلَمُ حَالَهُ فِي حُبِّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ، فَإِنْ وَجَدَ فِيهِ حُبَّ مَنْ أَلَّبَ عَلَيْنَا فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) وَ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) وَ اللَّهُ (عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ )(4)

ص: 498


1- . التوبة آية 109
2- . التوبة آية 109
3- . الاحزاب آية 4
4- . البقرة آية 98

صالح بن ميثم تمار مي گويد: در کتاب ميثم يافتم که نوشته بود: شبي را در نزد اميرمومنان علي بن ابيطالب(عليه السلام) به سر آورديم پس به ما فرمود: هيچ بنده اي نيست که خداوند قلبش را به ايمان آزموده باشد مگر اين که دوستي و محبت ما را در قلب خود مي يابد و هيچ بنده اي نيست که از کساني باشد که خداوند بر ايشان غضب کرده است مگر اين که کينه ي ما را در قلب خود مي جويد. پس ما از محبت مومنان به خود شادمان شده و کينه ي دشمنان خود را درک مي کنيم و دوستدار ما به برکت محبت ما با رحمتي از سوي خدا که هر روز در انتظار آن به سر مي برد شادمان مي گردد و دشمن ما بنيان خود را بر دهانه ي در حال ريزش دوزخ برپا کند. پس گويا آن دهانه ي ريزان او را با خود در آتش دوزخ فرو خواهد ريخت و گويا درهاي رحمت براي اصحاب رحمت بازگشته است. پس بخشايش بر اصحاب بخشايش گوارا باد و هلاکت باد بر کساني که جايگاه آنان آتش دوزخ است. همانا بنده اي که در محبت ما کوتاهي نخواهد کرد بخاطر نيکي و خيري است که خداوند در قلب او نهاده است و کسي که دشمن ما را دوست مي دارد هرگز مارا دوست نخواهد داشت. همانا اين دو در يک قلب نمي گنجد (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ)خداوند دو قلب در وجود کسي قرار نداده که با يکي گروهي را دوست بدارد و با ديگري به دشمنانشان مهر بورزد و کسي که ما را دوست مي دارد دوستي مارا خالص مي گرداند همانگونه که طلا خالص مي شود و هيچ ناخالصي در آن يافت نمي شود ما نجيبان هستيم و فرزندان ما چون فرزندان انبياء هستند و من جانشين جانشينان و حزب خدا و فرستاده ي او هستم و گروه طغيانگر حزب شيطان است پس هرکه دوست دارد حال خود را درباره محبت ما بداند پس قلب خود را بيازمايد اگر در آن محبت کسي را که بر ضد ما تشويق و ترغيب مي کند يافت بداند که خداوند وجبرئيل(عليه السلام) و ميکائيل(عليه السلام) دشمنان او هستند و خداوند دشمن کافران است. (1)

ص: 499


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح56

دروغ ميگويد کسي که با تو دشمن بوده و مرا دوست ميدارد

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يُونُسَ اللُّؤْلُؤِيُّ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي هِشَامُ بْنُ يُونُسَ، قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: نَظَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ: كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُبْغِضُكَ وَ يُحِبُّنِي.

انس مي گويد: پيامبر(صلي الله عليه و آله) به علي(عليه السلام) نگريست. پس فرمود: دروغ مي گويد کسي که گمان مي کند با وجود دشمني با تو مرا دوست مي دارد. (1)

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ لَا يُحِبُّ هَذَا فَقَدْ كَذَبَ.

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حالى كه دست على(عليه السلام) را در دست داشت فرمود: دروغ مي گويد هر كه ادّعا نمايد مرا دوست دارد، اگر على(عليه السلام) را دوست نداشته باشد. (2)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَشْعَرِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ فِيمَنْ يَنْتَحِلُ هَذَا الْأَمْرَ لَمَنْ يَكْذِبُ حَتَّى يَحْتَاجَ الشَّيْطَانُ إِلَى كَذِبِهِ.امام صادق(عليه السلام): همانا در ميان کساني که خود را به امر ولايت نسبت مي دهند کساني هستند که دروغ مي گويند چنان که شيطان به دروغ آنها نيازمند مي شود. (3)

ص: 500


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح70
2- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص60 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح231
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح81

وَ مِنْهُ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا وَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّكَ لَأَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَوْلَادِنَا قَالَ فَدَخَلَ حِينَئِذٍ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَنَظَرَ إِلَيْهِ النَّبِيُ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ

لَهُ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُبْغِضُكَ وَ يُحِبُّنِي

مناقب خوارزمى، از انس بن مالك نقل كرده است كه گفت: من و جماعتى در محضر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بوديم و گفتيم: به خدا سوگند اى رسول خدا! ما تو را از جانمان و فرزندانمان بيشتر دوست داريم، همزمان با اين اظهار على(عليه السلام) وارد شد، رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) نگاهى پر از شفقت به روى وى نمود و فرمود: دروغ مى گويد آن كس كه كينه تو را در دل دارد، اما با من اظهار محبت مى نمايد. (1)

خدايا با دشمنان علي دشمني کن

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ ثَابِتٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْمُسْلِمٍ الْمُلَائِيِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَنَا (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ) وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.

انس بن مالک مي گويد: شنيدم که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز عيد غدير خم مي فرمود: من (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)(2) از مومنان به خود شما سزاوارترم و دست علي(عليه السلام) را گرفت و فرمود: هرکه من صاحب اختيار اويم علي(عليه السلام) صاحب

ص: 501


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 294 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح5
2- . الاحزاب آية 6

اختيار اوست. خداوندا بزرگ دار کسي که او را بزرگ مي دارد و دشمني کن با کسي که با او دشمني کند. (1)

دشمنان ايشان

عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): (وَ

ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ) قَالَ:

أَعْدَاءُ عَلِيٍّ(عليه السلام)

هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِي النَّارِ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ

منصور بن حازم گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم تفسير آيه شريفه (وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ)(2) چيست، فرمود: دشمنان علي(عليه السلام) همواره در آتش هستند و در آن جاودان مى مانند. (3) عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ: عَلِيٌّ(عليه السلام) بَابُ الْهُدَى مَنْ خَالَفَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ دَخَلَ النَّارَ.

محمد بن جعفر(عليه السلام) فرمود: على(عليه السلام) باب هدايت مى باشد، هر كه با او مخالفت كند كافر است و هر كه او را انكار نمايد وارد آتش مى گردد. (4)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ السُّلَمِيِ

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) عَلَى النَّبِيِّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ مَا خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ مَا فِيهِنَّ وَ الأرض [الْأَرَضِينَ] السَّبْعَ وَ مَا عَلَيْهِنَّ وَ مَا خَلَقْتُ مَوْضِعاً أَعْظَمَ مِنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً دَعَانِي مُنْذُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) لَأَكْبَبْتُهُ فِي سَقَرَ.

ص: 502


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح4
2- . البقرة آية 167
3- . تفسير العياشي ج 1 ص317 [سورة المائدة(5): آية 37] ح101
4- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص 209 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح12

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: جبرئيل(عليه السلام) خدمت حضرت رسول فرود آمد و گفت: خداوند شما را سلام مى رساند و مى فرمايد: من آسمان هاى هفت گانه را خلق كردم و زمين هاى هفت گانه را با همه موجودات آن آفريدم. در ميان همه مخلوقات محلى محترم تر از ركن و مقام خلق نكرده ام هر بنده اى كه از هنگام خلقت زمين و آسمان مرا عبادت كند و بعد از آن نزد من حاضر شود و منكر مقام و ولايت على(عليه السلام) باشد او را در آتش خواهم انداخت. (1)

عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي عِمْرَانَ الْأَرْمَنِيِّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ لَوْ جَحَدَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) جَمِيعُ مَنْ فِي الْأَرْضِ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً وَ أَدْخَلَهُمُ النَّارَابن ابو العلاء گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم فرمودند: اگر همه مردم روى زمين على(عليه السلام) پرا انكار كنند خداوند همه را عذاب مى كند و وارد آتش مى سازد. (2)

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ أَعْدَاءُ عَلِيٍّ(عليه السلام) هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِي النَّارِ قَالَ اللَّهُ (وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها)

ابو بصير گويد: از امام باقر(عليه السلام) شنيدم فرمود: دشمنان على(عليه السلام) در آتش مخلد هستند، و خداوند مى فرمايد: (وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها)(3)

آن ها هرگز از آن جا بيرون نمى شوند.(4)

وَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنَا حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَ عِلْمِهِ فَمَنْ جَحَدَنَا كَانَ بِمَنْزِلَةِ إِبْلِيسَ فِي تَعَنُّتِهِ عَلَى اللَّهِ حِينَ أَمَرَهُ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ وَ مَنْ عَرَفَنَا وَ اتَّبَعَنَا كَانَ بِمَنْزِلَةِ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ(عليه السلام) فَأَطَاعُوه

ص: 503


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص210 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين و الشاك فيه و المنكر له ح15
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص209 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له ح13
3- . المائدة آية 37
4- . تفسير العياشي ج 1 ص317 [سورة المائدة(5): آية 37] ح100

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند متعال ما را بر مردمان حجت قرار داد، و بر علم خود امين گردانيد، هر كه ما را انكار كند مانند شيطان است كه از امر خداوند سرپيچيده و بر آدم(عليه السلام) سجده نكرد، و هر كه از ما اطاعت كند مانند فرشتگان است كه امر پروردگار را اطاعت كردند و بر آدم(عليه السلام) سجده نمودند.(1) دشمن تو دشمن خداست

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ الْمُؤَدِّبُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَارِثِ الْقُرَشِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الطَّائِفِيُّ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْسَرَةَ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رِيَاحٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) حِينَ خَلَّفَهُ: أَ مَا تَرْضَى أَنْ يَكُونَ عَدُوُّكَ عَدُوِّي وَ أَنَّ عَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ، وَ وَلِيَّكَ وَلِيِّي وَ وَلِيِّي وَلِيُّ اللَّهِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وقتي علي(عليه السلام) را جانشين خود ساخت فرمود: آيا خشنود نمي گردي که دشمن تو دشمن من باشد در حالي که دشمن من دشمن خداست و دوست تو دوست من باشد در حالي که دوست من دوست خداست. (2)

ص: 504


1- . الإختصاص النص334 في أن من جحد حقهم ع كان بمنزلة إبليس ح3
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح33

در مذمت کساني که ايشان را آزار رسانند

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا) عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ذَلِكَ أَنَّ نَفَراً مِنْ قُرَيْشٍ كَانُوا يُؤْذُونَهُ وَ يَكْذِبُونَ عَلَيْه و ديگر آيت (وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا)(1) مقاتل بن سليمان آورده كه بعضى از قريش امير المؤمنين(عليه السلام) را ايذا مي رسانيدند و تكذيب مي كردند، و بر او بهتان مي نهادند اين آيت نازل شد. (2)

وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِي مُسْنَدِهِ وَ الشَّافِعِيُّ ابْنُ الْمَغَازِلِيِّ فِي كِتَابِ الْمَنَاقِبِ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ آذَى عَلِيّاً فَقَدْ آذَانِي وَ زَادَ فِيهِ ابْنُ الْمَغَازِلِيِّ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ آذَى عَلِيّاً(عليه السلام) بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً فَقَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

وَ إِنْ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ يَا جَابِرُ كَلِمَةٌ يَحْتَجِزُونَ بِهَا أَنْ لَا تُسْفَكَ دِمَاؤُهُمْ وَ تُؤْخَذَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَنْ لَا يُعْطُوا (الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ)

احمد بن حنبل در مسند خود و شافعى ابن مغازلى در كتاب المناقب از چند طريق روايت كرده اند كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى مردم هر كه على(عليه السلام) را اذيت كند مرا اذيت كرده است اى مردم! هر كه على(عليه السلام) را اذيت كند، روز قيامت يهودى يا مسيحى برانگيخته مى شود پس جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اگر چه شهادت دهند بر وحدانيت خدا و اين كه تو رسول خدائى؟! پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اين كلمه اى است كه بهانه مى آورند بر اين كه خون آنها ريخته نشود و اموالشان اخذ نگردد و با ذلت به دست خود جزيه ندهند. (الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ)(3)

ص: 505


1- . الاحزاب آية 58
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص75 قوله ص من آذى عليا فقد آذاني ح96

آزار دهنده ي علي آزار دهنده ي خدا و رسولوَ ذَلِكَ أَنَّ أَقَاوِيلَ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مُتَّصِلَةٌ بِقَوْلِ اللَّهِ وَ ذَلِكَ مِثْلُ قَوْلِهِ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً)

وَ وَجَدْنَا نَظِيرَ هَذِهِ الْآيَةِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ آذَى عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ يُوشِكُ أَنْ يَنْتَقِمَ مِنْهُ وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه

گفتار آل پيغمبر(صلي الله عليه و آله) به گفتار خدا پيوسته است چنان كه در نظير اين آيه قرآن (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً)(1) فرموده: آنان كه خدا و رسولش را بيازارند در دنيا و آخرت، خدا لعنتشان كند و عذابى ذلت بار بر آنها آماده كرده. هر كه على(عليه السلام) را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده، و هر كه خدا را بيازارد به زودى به انتقام خدا دچار شود، و در حديث ديگر است كه هر كه على(عليه السلام) را دوست دارد مرا دوست داشته، هر كه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته (2)

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ آذَى عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَل

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه علي(عليه السلام) را دوست بدارد مرا دوست مي دارد و هرکه علي(عليه السلام) را دشمن بدارد مرا دشمن داشته وهر که علي(عليه السلام) را آزار دهد مرا آزار داده و هرکه مرا آزار دهد خدا را آزار نموده(3)

ص: 506


1- . الأحزاب آية 57
2- . تحف العقول النص459 رسالته ع في الرد على أهل الجبر و التفويض و إثبات العدل و المنزلة بين المنزلتين ح1
3- . العدد القوية لدفع المخاوف اليومية ص248 نبذة من أحوال أمير المؤمنين ع و كيفية شهادته

فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مُغْضَباً وَ قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ آذَى عَلِيّاً(عليه السلام) [إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَوَّلُكُمْ إِيمَاناً وَ أَوْفَاكُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ آذَى عَلِيّاً(عليه السلام)] بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً فَقَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنْ شَهِدَ أَلَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا جَابِرُ كَلِمَةٌ يَحْتَجِزُونَ بِهَا أَلَّا تُسْفَكَ دِمَاؤُهُمْ وَ أَنْ لَا تُسْتَبَاحَ

أَمْوَالُهُمْ وَ أَنْ لَا يُعْطَوُا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُون

رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) در حالى كه خشمگين بود برخاست و فرمود: اى مردم! هر كه على(عليه السلام) را اذيت كند، مرا اذيت نموده است! چرا كه على(عليه السلام) نخستين كسى است كه به خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) ايمان آورده و به پيمان الهى پابندتر است اى مردم! هر كه به هر شكل على(عليه السلام) را آزرده نمايد، روز قيامت در صف يهوديان يا نصرانيان برانگيخته مى شود، جابر گفت: يا رسول اللَّه! اگر چه به وحدانيت خداوند و رسالت شما اعتراف داشته باشد؟ رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) فرمود: آرى اگر شهادتين بر زبان آوريد، تنها فايده اش اين است كه خون شما ريخته نمى شود و اموال شما براى مسلمانان مُباح نمى گردد و از شما جزيه گرفته نمى شود! (اما ايمان واقعى همانا در گرو خوشنودى خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) و على بن ابى طالب(عليه السلام) مى باشد). (1)

خشم خدا و رسول بر آزاردهندگان عترت پيامبروَ مِنْهُ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى وَ غَضَبِي عَلَى مَنْ أَهْرَقَ دَمِي وَ آذَانِي فِي عِتْرَتِي

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: خشم خداوند و خشم من بر آن كس شدت دارد كه خون مرا بريزد و در باره عترتم مرا اذيت كند و آزار برساند. (2)

ص: 507


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 295 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح7
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 293 المبحث الرابع عشر في التوعد على من ناصب عليا ع الخلافة ح2

دشمنان را از حوض کوثر دور ميکنم

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ يَعْلَى التَّيْمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ، عَنْ أَبِي حَرْبِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَقُولُ: وَ اللَّهِ لَأَذُودَنَّ بِيَدَيَّ هَاتَيْنِ الْقَصِيرَتَيْنِ عَنْ حَوْضِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَعْدَاءَنَا، وَ لَأُورِدَنَّهُ أَحِبَّاءَنَا.

اميرالمومنين(عليه السلام) مي فرمود: به خدا سوگند با همين دو دست کوتاهم دشمنان را از حوض پيامبر(صلي الله عليه و آله) دور مي سازم و دوستانمان را بر آن وارد مي کنم. (1)

دشمن علي در آتشجَابِرٌ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): لَا يَنْجُو مِنَ النَّارِ وَ شِدَّةِ تَغَيُّظِهَا وَ زَفِيرِهَا وَ قَرْنِهَا وَ حَمِيمِهَا مَنْ عَادَى عَلِيّاً(عليه السلام) وَ تَرَكَ وَلَايَتَهُ، وَ أَحَبَّ مَنْ عَادَاهُ، فَقَالَتْ مَيْمُونَةُ زَوْجُ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله): وَ اللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ أَصْحَابِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ يُحِبُّ عَلِيّاً(عليه السلام) إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ، قَالَ: فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): الْقَلِيلُ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ كَثِيرٌ، وَ مَنْ تَعْرِفِينَ مِنْهُمْ؟ قَالَتْ: أَعْرِفُ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ وَ سَلْمَانَ،

ص: 508


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس6 ح40

وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنِّي أُحِبُّ عَلِيّاً(عليه السلام) بِحُبِّكَ إِيَّاهُ وَ نَصِيحَتِهِ لَكَ، قَالَ: فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): صَدَقْتِ إِنَّكِ صِدِّيقَةٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَكِ لِلْإِيمَانِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه با علي(عليه السلام) دشمني ورزد و از ولايتش سرپيچي کند و يا با دشمنانش دوست باشد، از آتش جهنم و خشم و خروش آن نجات نخواهد يافت. در اين هنگام جناب ميمونه (به معناي پر خير و برکت) همسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: به خدا سوگند در ميان اصحاب شما عده ي کمي دوستدار علي(عليه السلام) هستند. حضرت فرمود: اندک از اهل ايمان، کم نيستند، بلکه فراوانند، از اين اندک دوستداران علي(عليه السلام) چه کساني را مي شناسي؟ جناب ميمونه عرضه داشتند: ابوذر، مقداد، سلمان، همچنين مي دانيد که من نيز علي(عليه السلام) را دوست دارم چون شما هم او را دوست داريد و هم او دلسوز شماست. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: راست مي گويي، تو صديقه اي هستي که خداوند قلبت را براي ايمان محک زده است. (1)

ص: 509


1- . الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ص216 [أخبار حميد بن شعيب عن جابر الجعفي] ح12

ولايت اميرالمومنين

ص: 510

ولايت ايشان از ناحيه خداي تبارک و تعالي

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: كُنْتُ عِنْدَهُ جَالِساً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ حَدِّثْنِي عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ فَغَضِبَ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَخْوَفَ لِلَّهِ مِنْ أَنْ يَقُولَ مَا لَمْ يَأْمُرْهُ بِهِ اللَّهُ بَلِ افْتَرَضَهُ كَمَا افْتَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ.*ابى بصير از امام باقر(عليه السلام) گويد: خدمتش نشسته بودم و مردى به او گفت: براى من باز گو كه ولايت على(عليه السلام) از طرف خدا بود يا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آن حضرت در خشم شد و فرمود: واى بر تو، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از خداوند بيشتر از آن مى ترسيد كه بى دستور خدا سخنى گويد، بلكه خدا آن را فرض و واجب كرد، چنانچه نماز و زكاة و روزه و حج را واجب كرد.(1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ مَرَّتَيْنِ فَأَوْقَفَهُ جَبْرَئِيلُ مَوْقِفاً فَقَالَ لَهُ مَكَانَكَ يَا مُحَمَّدُ فَلَقَدْ وَقَفْتَ مَوْقِفاً مَا وَقَفَهُ مَلَكٌ قَطُّ وَ لَا نَبِيٌّ إِنَّ رَبَّكَ يُصَلِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ كَيْفَ يُصَلِّي قَالَ يَقُولُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ أَنَا رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي فَقَالَ اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ قَالَ وَ كَانَ كَمَا قَالَ اللَّهُ (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى) فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى ) قَالَ مَا بَيْنَ سِيَتِهَا إِلَى رَأْسِهَا فَقَالَ كَانَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ يَتَلَأْلَأُ

ص: 511


1- . الکافي ج1 ص289 کتاب الحجة بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا ح5

يَخْفِقُ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا وَ قَدْ قَالَ زَبَرْجَدٌ فَنَظَرَ فِي مِثْلِ سَمِّ الْإِبْرَةِ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ نُورِ الْعَظَمَةِ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ قَالَ لَبَّيْكَ رَبِّي قَالَ مَنْ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لِأَبِي بَصِيرٍ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ مَا جَاءَتْ وَلَايَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) مِنَ الْأَرْضِ وَ لَكِنْ جَاءَتْ مِنَ السَّمَاءِ مُشَافَهَةً.

على بن ابى حمزه گويد: ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) پرسيد و من حاضر بودم عرضه داشت: قربانت، پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را چند مرتبه به معراج بردند؟ فرمود: دو مرتبه، و جبرئيل(عليه السلام) او را در مقامى نگه داشت و گفت: در جايت بايست اى محمد! زيرا در جايى ايستاده ئى كه هرگز هيچ فرشته و پيغمبرى در آنجا نايستاده است، همانا پروردگارت در نماز است، فرمود: اى جبرئيل! چگونهنمازى؟ گفت: مي فرمايد: سبوح، قدوس، منم پروردگار ملائكه و روح كه رحمتم بر غضبم پيشى دارد، پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: بار خدايا در گذشتت را خواهم، در گذشتت را خواهم، امام(عليه السلام) فرمود: و همچنان بود كه خدا فرمايد پيغمبر(صلي الله عليه و آله) به مقام (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى) (1) رسيد، ابو بصير به حضرت عرضه داشت: قربانت، (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى ) چيست؟ فرمود: به مقدار فاصله ميان هلالى كمان تا سرش، سپس فرمود: و در ميان آن دو حجابى مي درخشيد و خاموش مي شد و به گمانم فرمود: زبر جدى بود، پس پيغمبر(صلي الله عليه و آله) نور عظمت را از اندازه سوراخ سوزن تا آنچه خدا خواهد (از كمترين درجه تا بالاترين مرتبه) مشاهده فرمود: و خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد! عرضه داشت: لبيك پروردگارم؛ فرمود: كيست براى امتت بعد از تو؟ (رهبرشان كيست؟) عرضه داشت: خدا داناتر است، فرمود: على بن ابى طالب(عليه السلام) است، امير مؤمنان و سرور مسلمانان و پيشواى روسفيدان، دست و پا درخشانان، سپس امام

ص: 512


1- . النجم آية 9

صادق(عليه السلام) به ابو بصير فرمود: اى ابا محمد! به خدا ولايت على(عليه السلام) از زمين نيامده، بلكه شفاها از آسمان رسيده است. (1)

ولايت علي ولايت خدا

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ حَمْدَانَ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُخْتَارٌ التَّمَّارُ، عَنْ أَبِي حَيَّانَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ قَالَرَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ تَوَلَّانِي، وَ مَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَوَلَّى اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ).

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هرکه ولايت و سرپرستي علي(عليه السلام) را بپذيرد سرپرستي مرا پذيرفته و هرکه سرپرستي مرا بر خودش بپذيرد خداوند والا را به سرپرستي خود برگزيده است. (2)

پذيرش ولايت اميرالمومنين پذيرش ولايت خدا و رسول است

وَ مِنْهُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوْصَى مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ تَوَلَّانِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَوَلَّى اللَّهَ عَزَّ وَ جَل

ص: 513


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص443 باب مولد النبي ص و وفاته ..... ح13
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح19

و هم در مناقب از عمار بن ياسر روايت مي كند كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود كه: وصيت مي كنم كسى را كه ايمان آورده به من و تصديق كرده مرا به ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) به آن كه هر كه تولى كرده او را پس به تحقيق كه تولى كرده به من و هر كه به من تولى كرده پس به درستى كه به خداى عز و جل تولى كرده. (1)

وَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أُوصِي مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

مَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ تَوَلَّانِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَوَلَّى اللَّهَ عَزَّ وَ جَل از عمّار بن ياسر نقل شده است كه گفت: رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: آن كس كه به من ايمان آورده و نبوّت مرا تصديق و اذعان دارد او را به ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) سفارش و توصيه مى نمايم، چرا كه هر كس ولايت او را بپذيرد، ولايت و نبوّت مرا قبول نموده و هر كه در مسير ولايت من قرار گرفته باشد، به ولايت پروردگار، داخل خواهد شد و خداوند از او راضى خواهد بود. (2)

شهادت بر ولايت و امارت اميرالمومنين واجبست

وَ رَوَى الْقَاسِمُ بْنُ مُعَاوِيَةَ... عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام)...قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرگاه به توحيد و رسالت پيامبر(صلي الله عليه و آله) گواهي داديد بر ولايت علي(عليه السلام) نيز شهادت دهيد. (3)

ص: 514


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص108 في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 231 المبحث السادس في وجوب محبته و مودته
3- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص158 احتجاجه على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله من النص عليه و غيره من القول الجميل ح4 (السطر الأخير)

از ولايت علي پرسيده ميشودوَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) قَالَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در مورد آيه (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ) آنان را باز داريد اينان بازپرسى بايد شوند فرمود: از ولايت على(عليه السلام) پرسش خواهند شد.(1)

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ مُحَمَّدُ بْنُ هَاشِمٍ الْهَاشِمِيُّ صَاحِبُ الصَّلَاةِ بِسُرَّمَنْ رَأَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي هَاشِمُ بْنُ الْقَاسِمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِيُّ الْبَصْرِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُثَنَّى، عَنْ ثُمَامَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَى جَهَنَّمَ لَمْ يَجُزْ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ جَوَازٌ فِيهِ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) يَعْنِي عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هنگامي که قيامت فرا رسد و صراط بر جهنم نصب گردد، کسي از آن نخواهد گذشت، مگر اين که جوازي براي عبور داشته باشد که ولايت علي بن ابي طالب(عليه السلام) در آن ثبت شده باشد. و درباره آيه (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) فرمودند: از ولايت علي(عليه السلام) پرسيده مي شود.(2)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ:....ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(عليهالسلام) إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ

ص: 515


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح222
2- . الأمالي للطوسي ص290 المجلس الحادي عشر ح11

الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّيَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَيْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَكَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَتِنَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ.

امام صادق(عليه السلام): چون بنده برابر خدا ايستد اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زكاة واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولايت ما خاندانست و اگر معترف به ولايت ما خاندان باشد و بر آن عقيده بميرد نماز و روزه و زكاة و حج او پذيرفته

است و اگر برابر خدا اعتراف به ولايت ما نكند خدا چيزى از اعمال او نپذيرد.(1)

ولايت اميرالمومنين جواز عبور از صراط

وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ الشَّافِعِيُّ ابْنُ الْمَغَازِلِيِّ فِي كِتَابِهِ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ بِأَسَانِيدِهَا عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ الْمَعْنَى مُتَقَارِبٌ فِيهَا أَنَّ النَّبِيَّ قَال إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ لَمْ يَجُزْ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ كِتَابُ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

از مناقب ابن مغازلى باسناد خود از انس نقل مي كند كه گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: چون در قيامت صراط را بر كنار جهنم نصب كننداز روى آن رد نمي شود مگر كسى كه با خود نوشته ى ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) را داشته باشد. (2)

ص: 516


1- . الأمالي للصدوق ص256 المجلس الرابع و الأربعون ح10
2- .[1] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص82 لا يجوز على الصراط أحد إلا بولاية علي ع ح114

وَ بِسَنَدَيْنِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيٌّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الْحَوْضِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِجَوَازٍ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

و با دو سند از ابن عباس پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: على(عليه السلام) روز قيامت كنار حوض كوثر است داخل بهشت نخواهد شد احدى مگر با اجازه عبور از على بن ابى طالب(عليه السلام). (1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَقْعُدُ أَنَا وَ أَنْتَ وَ جَبْرَئِيلُ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَمْ يَجُزْ أَحَدٌ إِلَّا مَنْ كَانَ مَعَهُ كِتَابٌ فِيهِ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَتِكَ.

سعد بن طريف از حضرت ابو جعفر(عليه السلام) نقل كرد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي! روز قيامت من و تو و جبرئيل(عليه السلام) بر صراط مي نشينيم هيچ كس از آن عبور نخواهد كرد مگر نوشته اى داشته باشد كه در او برات ولايت تو باشد. (2)

ولايت علي امان از آتش استأَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْوَاسِطِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ الْكُوفِيُّ بِوَاسِطٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْمُعَافَى بِقَصْرِ صَبِيحٍ، قَالَ:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) عَنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) عَنْ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) عَنْ إِسْرَافِيلَ(عليه السلام) عَنِ

ص: 517


1- .[2] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ص300 قوله ص لعلي ع مثل علي فيكم أو قال في هذه الأمة كمثل الكعبة ح502
2- .[3] معاني الأخبار ص36 باب معنى الصراط ح6

الْقَلَمِ، عَنِ اللَّوْحِ، عَنِ اللَّهِ (تَعَالَى): عَلِيٌّ حِصْنِي، مَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ نَارِي.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداي عزوجل فرموده است: علي(عليه السلام) دژ استوار منست که هرکه در آن داخل گردد از آتش من در امانست. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى الْأَهْوَازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) عَنْ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) عَنْ مِيكَائِيلَ(عليه السلام) عَنْ إِسْرَافِيلَ(عليه السلام) عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي.

خداى تبارك و تعالى مي فرمايد: ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) حصن من است و هر كه در حصن من در آيد از دوزخ من در امانست. (2)حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ جُمْلَةً قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ نَصْرٍ الْأُمَوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ الْحَصِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُمَارَةَ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ خَلِيفَةَ أَخُو هَوْذَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الْمُلَيْكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شِهَابٍ الزُّهْرِيُّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي

ص: 518


1- . الأمالي للطوسي ص353 [12] المجلس الثاني عشر ح69
2- . الأمالي للصدوق ص235 المجلس الحادي و الأربعون ح9

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: خداوند متعال فرمودند: ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) حصن من است و هر كه در حِصنِ من در آيد از عذاب من در امانست. (1)

وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ أَخْبَرَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيٌّ(عليه السلام) يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الْحَوْضِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِجَوَازٍ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

ابن عباس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت مي کند که فرمود: علي(عليه السلام) در روز قيامت بر سر حوض کوثر مي ايستد و هيچ کس داخل بهشت نمي شود مگر آن که از جانب علي(عليه السلام) جواز عبور داشته باشد(2)

دين مورد قبول خدا

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْمُغِيرَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَالْكَشِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ، عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْمُخَارِقِيِّ، قَالَ: وَصَفْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) دِينِي فَقُلْتُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) إِمَامُ عَدْلٍ بَعْدَهُ، ثُمَّ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام)، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)،

ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام)، ثُمَّ أَنْتَ. فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ. ثُمَّ قَالَ: اتَّقُوا اللَّهَ، اتَّقُوا اللَّهَ، اتَّقُوا اللَّهَ، عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ عِفَّةِ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ، تَكُونُوا مَعَنَا بِالرَّفِيقِ الْأَعْلَى.

ص: 519


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص170 [سورة آل عمران(3): آية 103] ح181
2- . عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار النص300 قوله ص لعلي ع مثل علي فيكم أو قال في هذه الأمة كمثل الكعبة ح502

ابراهيم مخارقي مي گويد: بر امام صادق(عليه السلام) دينم را عرضه داشتم، پس گفتم: گواهي مي دهم که هيچ معبودي جز خداوند نيست، و او يگانه است و محمد(صلي الله عليه و آله) فرستاده اوست و علي(عليه السلام) امام عادل پس از اوست و آنگاه حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و سپس علي بن حسين(عليه السلام) و سپس محمد بن علي(عليه السلام) و آنگاه شما، امامان ما هستيد. پس امام(عليه السلام) فرمودند: خداوند تو را رحمت کند. آنگاه سه مرتبه فرمود: از خدا بترسيد. بر شما باد به پرهيزکاري و راستگويي و بازگرداندن امانت و پاکي شکم و عورت (تا از عذاب خداوند رهايي يافته) و با ما در جوار خداوند والا باشيد. (1)

ولايت شرط قبولي اعمال

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ، قَالَ حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ الضَّحَّاكِ، قَالَ حَدَّثَنِي شَهْرُ بْنُ حَوْشَبٍ أَخُو الْعَوَّامِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً)قَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّهُ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً، وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلَى وَلَايَتِنَا وَ مَوَدَّتِنَا وَ مَعْرِفَةِ فَضْلِنَا، مَا أَغْنَى عَنْهُ ذَلِكَ شَيْئاً.

امام باقر(عليه السلام) درباره ي آيه (إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً)(2) فرمود: به خدا سوگند اگر توبه کننده اي توبه کند و ايمان بياورد و کردار نيک انجام دهد ولي به ولايت و دوستي و شناخت برتري ما هدايت نيابد آن کردارش او را از چيزي بي نياز نمي سازد. (3)

اللَّهُمَّ فَإِنِّي أُوفِي وَ أَشْهَدَ وَ أُقِرُّ وَ لَا أُنْكِرُ وَ لَا أَجْحَدُ وَ أُسِرُّ وَ أُعْلِنُ وَ أُظْهِرُ وَ أُبْطِنُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ

ص: 520


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح34
2- . مريم آية 60
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح6

مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَارِثُ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَمُ الدِّينِ وَ مُبِيرُ الْمُشْرِكِينَ وَ مُمَيِّزُ الْمُنَافِقِينَ وَ مُجَاهِدُ الْمَارِقِينَ وَ إِمَامِي وَ حُجَّتِي وَ عُرْوَتِي وَ صِرَاطِي وَ دَلِيلِي وَ حُجَّتِي وَ مَنْ لَا أَثِقُ بِأَعْمَالِي وَ لَوْ زَكَتْ وَ لَا أَرَاهَا مُنْجِيَةً لِي وَ لَوْ صَلَحَتْ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الِائْتِمَامِ بِهِ وَ الْإِقْرَارِ بِفَضَائِلِهِ وَ الْقَبُولِ مِنْ حَمَلَتِهَا وَ التَّسْلِيمِ لِرُوَاتِهَا

خداوندا من شهادت مي دهم و اعتراف مي کنم در پنهان و آشکار که غير از تو خدايي نيست. تويي يگانه و بي شريک، و همانا محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و پيام آور توست و اميرالمومنين(عليه السلام) برترين اوصياء و جانشين دانش انبياء پرچم دين و مايه ي هلاکت مشرکين و مايه ي امتحان و تميز منافين است. او امام و حجت من و دستاويز و راه مستقيم و راهنماي من به سوي توست. او کسي است که بدون ولايت و پيروي از او و اعتراف به فضائلش، به اعمال صالحم اميدي ندارم و اعمال صالحم را (بدون ولايت ايشان) مايه ي نجات خويش نمي دانم. (1)

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ،عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): إِنَّ أَبَا أُمَيَّةَ يُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ: لَا يَضُرُّ مَعَ الْإِيمَانِ عَمَلٌ، وَ لَا يَنْفَعُ مَعَ الْكُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ(عليه السلام): إِنَّهُ لَمْ يَسْأَلْنِي أَبُو أُمَيَّةَ عَنْ تَفْسِيرِهَا، إِنَّمَا عَنَيْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ تَوَلَّاهُ، ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ بِمَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَيْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِكَ، وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً، فَانْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَيْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ، فَهَذَا مَا عَنَيْتُ بِذَلِكَ، وَ كَذَلِكَ

ص: 521


1- . مهج الدعوات و منهج العبادات ص254 و من ذلك دعاء الرضا

لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِي لَيْسَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى). فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ: أَ لَيْسَ اللَّهُ (تَعَالَى) قَالَ: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ)(1) فَكَيْفَ لَا يَنْفَعُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ مِمَّنْ تَوَلَّى أَئِمَّةَ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): وَ هَلْ تَدْرِي مَا الْحَسَنَةُ الَّتِي عَنَاهَا اللَّهُ (تَعَالَى) فِي هَذِهِ الْآيَةِ، هِيَ وَ اللَّهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ، وَ قَالَ (عَزَّ وَ جَلَّ): (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(2) وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّيِّئَةِ إِنْكَارَ الْإِمَامِ الَّذِي هُوَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى). ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): مَنْ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَ مُنْكِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً بِوَلَايَتِنَا، أَكَبَّهُ اللَّهُ (تَعَالَى) يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ.

عمار بن موسي ساباطي گفته است: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: همانا ابو اميه يوسف بن ثابت از شما روايت کرده که فرموده ايد: با وجود ايمان، عمل بد زيان نمي رساند و با وجود کفر کردار نيک سود نمي رساند؟ حضرت فرمودند: ابواميه تفسيرش را از من نپرسيد. همانا مقصود من اين بود که هرکه امام خاندان محمد(صلي الله عليه و آله) را بشناسد و سرپرستي او را بر خودش بپذيرد، سپس آنچه از عمل نيک مي خواهد براي خودش عمل کند از او پذيرفته شده و برايش چندين برابرمي شود و به سبب اعمال نيک همراه با معرفت سود مي برد. اين مقصود من بود. همچنان که خدا اعمال نيک را از بندگان پيرو امامي ستمگر که از سوي او نيست نمي پذيرد. آن گاه عبدالله بن ابو يعفور گفت: مگر خداوند والا نفرموده است که: هرکه عمل نيکي کند پاداشي بهتر از آن يابد و ايشان از هراس آن روز در امانند. پس چگونه عمل نيک از کساني که از ائمه ستمکار پيروي مي کنند پذيرفته نيست؟ حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: آيا مي داني مقصود خداوند از نيکي که در اين آيه فرموده چيست؟ شناخت امام و فرمانبرداري از اوست. خداوند

ص: 522


1- . النمل آية 89
2- . النمل آية 90

عزتمند فرموده: و هرکه عمل بدي کند به صورت در دوزخ مي افتد. آيا جز بر آن چه عمل مي کرديد جزا خواهيد ديد؟ و همانا مقصود خداوند از بدي انکار امامي است که از جانب خداوند است. سپس حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکه در قيامت با ولايت امامي ستمکار، که از جانب خداوند نيست و با انکار حق ما و ولايت ما بيايد خداوند والا او را با صورت در دوزخ مي اندازد. (1)

از ولايت او پرسيده ميشود

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ) قَالَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ مَسْئُولُونَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

درباره قول خداي عزوجل (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ)(2) ابو سعيد خدري مي گويد: مورد سوال قرار مي گيرند درباره ي ولايت اميرالمومنين(عليه السلام).(3) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُمْ مَسْئُولُونَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

خداى متعال مى فرمايد (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) اى فرشتگان! آنها را متوقف سازيد، زيرا مورد سؤال قرار خواهند گرفت. از ابن عباس نقل شده است كه گفت: در قيامت در باره ولايت على(عليه السلام) از همه مردم پرسش خواهد شد.(4)

ص: 523


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح87
2- . الصافات آية 24
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص361 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

به ولايت محمد و علي گردن ننهادند

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: (فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا) غَيَّرُوا وَ بَدَّلُوا مَا قِيلَ لَهُمْ، وَ لَمْ يَنْقَادُوا لِوَلَايَةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ آلِهِمَا الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.

امام عسکري(عليه السلام) درباره ي آيه (فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا)(1) آنچه که به ايشان گفته شد را، تغيير داده و عوض نمودند و به ولايت محمّد(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) و خاندان پاکشان گردن ننهادند. (2) امر امامت به ستمکاران نمي رسد

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّبَرِيُّ، قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ. فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ كَيْفَ صِرْتَ دَعْوَةَ أَبِيكَ إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً)(3) فَاسْتَخَفَّ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) الْفَرَحَ، فَقَالَ: يَا رَبِّ، (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) (4) أَئِمَّةً مِثْلِي فَأَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَيْهِ: أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ، إِنِّي لَا أُعْطِيكَ عَهْداً لَا أَفِي لَكَ بِهِ. قَالَ: يَا رَبِّ، مَا الْعَهْدُ الَّذِي لَا تَفِي لِي بِهِ قَالَ: لَا أُعْطِيكَ لِظَالِمٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ. قَالَ: يَا رَبِّ، وَ مَنِ الظَّالِمُ مِنْ وُلْدِي

ص: 524


1- . البقرة آية 59
2- . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص260 [سورة البقرة(2): الآيات 58 الى 62]
3- . البقرة آية 124
4- . البقرة آية 124

الَّذِي لَا يَنَالُ عَهْدَكَ قَالَ: مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً. قَالَ إِبْرَاهِيمُ: (وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ، رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ )(1) قَالَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله): فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى أَخِي عَلِيٍّ لَمْ يَسْجُدُ أَحَدٌ مِنَّا لِصَنَمٍ قَطُّ، فَاتَّخَذِنيَ اللَّهُ نَبِيّاً، وَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَصِيّاً.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): من خواسته ي پسرم ابراهيم(عليه السلام) هستم. ما گفتيم: اي رسول خدا! شما چگونه خواسته ي پدرتان ابراهيم(عليه السلام) شده ايد؟ حضرت فرمودند: خداي عزتمند به ابراهيم(عليه السلام) وحي کرد که من تو رابراي مردم امام(عليه السلام) قرار مي دهم، ابراهيم(عليه السلام) از شادي در پوست خود نگنجيد و عرضه داشت: آيا از فرزندانم اماماني خواهد بود؟ خداوند عزوجل فرمود: اي ابرهيم! با تو پيماني نمي بندم که به آن وفادار نباشم. او عرضه داشت: پروردگارا کدام است آن پيماني که با من وفا نمي کني؟ خداوند فرمود: درباره ي ستمکاران از فرزندانت با تو پيمان نمي بندم. ابراهيم(عليه السلام) عرضه داشت: پروردگارا از فرزندان من کدام ستمکار است که به پيمان تو دست نمي يابد؟ خداوند فرمود: کسي که براي بُتي سجده کرده باشد، هرگز به امامت بر نمي گزينم و سزاوار هم نيست که او امام باشد. ابراهيم(عليه السلام) عرضه داشت: مرا و فرزندانم از بندگي بت ها دور کن. خداوندا! آنان بسياري از مردم را گمراه کردند. پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) فرمود: و اين خواسته به من و برادرم علي(عليه السلام) ختم شد که هيچ کدام از ما هرگز به بتي سجده نکرد از اين روي خداوند مرا پيامبر(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) را وصي قرار داد. (2)

ص: 525


1- . ابراهيم الآيات 35 و 36
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح62

هرکه به ولايت و امامت علي ايمان آوردأَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ الدِّعْبِلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَلِيُّ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ حَدَّثَنَا الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: يَقُولُ اللَّهُ: مَنْ آمَنَ بِي وَ بِنَبِيِّي وَ بِوَلِيِّي، أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ عَلَى مَا كَانَ مِنْ عَمَلِهِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: خداي عزوجل فرمود: هر که به من و به پيامبرم و به دوستم (علي(عليه السلام)) ايمان بياورد، او را بر اساس عمل خويش به بهشت مي برم. (1)

السَّلَامُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ قَامُوا بِأَمْرِكَ وَ آزَرُوا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ

سلام بر مومناني که براي ولايت تو قيام کردند و اولياء الهي را ياري رساندند. (2)

ولايت علي در قرآن

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ هَارُونَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ الصَّمَدِ إِبْرَاهِيمُ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ: سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدِ(عليه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِهِ (تَعَالَى) (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً) قَالَ: فِي وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ) قَالَ: لَا تَتَّبِعُوا غَيْرَهُ.

محمد بن ابراهيم مي گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم که درباره ي آيه (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً)(3) اي اهل ايمان همه ي شما باهم در مقام تسليم فرود آييد فرمودند:

ص: 526


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح67
2- . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج 6 ص26 باب 8 باب زيارته ح1
3- . البقرة آية 208

مراد از آن تسليم در برابر ولايت حضرت اميرالمومنين(عليه السلام) است وآيه (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ)(1) از وسوسه هاي شيطان پيروي نکنيد يعني فقط از علي(عليه السلام) پيروي کنيد و پيروي از غير او پيروي از شيطان است. (2)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ)(3) فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) هِيَ الْوَاحِدَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ)(4)

از ابى حمزه گويد: پرسيدم از امام باقر(عليه السلام) از قول خدا تعالى (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ) بگو (اى محمد(صلي الله عليه و آله)) همانا يگانه پند را به شما مى دهم فرمود: همانا به شما پند مى دهم به ولايت على(عليه السلام) اين است همان پند يگانه كه خدا تبارك و تعالى فرمايد: همانا يگانه پند را به شما مى دهيم.(5)

ايمان به نبوت و ولايت علي راه ورود به بهشت

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): يَقُولُ اللَّهُ: مَنْ آمَنَ بِي وَ بِنَبِيِّي، وَ تَوَلَّى عَلِيّاً(عليه السلام)، أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ عَلَى مَا كَانَ مِنْ عَمَلِهِ علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود: خداوند عزتمند مي فرمايد: هر که به من و پيامبرم ايمان آورد و ولايت علي(عليه السلام) را بپذيرد من بنا بر عملش او را به بهشت مي برم. (6)

ص: 527


1- . البقرة آية 168
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح38
3- . سباء آية 46
4- . سباء آية 46
5- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص420 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح41
6- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح29

ولايت علي را بپذيريد

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَاسِينَ التَّمَّارُ بِالرَّحَبَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْأَصْبَغِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَامِلِ الْأَسَدِيُّ الْقِرْقِسَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرُ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى الْأَسْلَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمَّارُ بْنُ رُزَيْقٍ الضَّبِّيُّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زِيَادِ بْنِ مُطَرِّفٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ مِيتَتِي، وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي، فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً(عليه السلام) بَعْدِي، فَإِنَّهُ لَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ هُدًى، وَ لَنْ يُدْخِلَكُمْ فِي رَدًى.

زيد بن ارقم روايت کرده که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه دوست بدارد که چون من زندگاني کند و چون من بميرد و به بهشتي که خداوند به من وعده داده در آيد، بايد پس از من ولايت علي(عليه السلام) را بپذيرد، زيرا او شما را از هدايت بيرون نمي برد و به هلاکت نمي کشاند. (1)

شهادت به ولايت اميرالمومنين هنگام خلقت عالم هستي

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ سَمِعْتُ يُونُسَ بْنَ يَعْقُوبَ يَقُولُ عَنْ سِنَانِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ: أَنَا أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتٍ نَوَّهَ اللَّهُ بِأَسْمَائِنَا إِنَّهُ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَمَرَ مُنَادِياً

ص: 528


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح48

فَنَادَى أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً ثَلَاثاً.

امام صادق(عليه السلام): فرمود: ما اول خاندانيم كه خدا نام ما را بلند كرده چون خدا آسمان ها و زمين را آفريد به منادى دستور داد آنگاه فرياد زد أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ سه بار أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً سه بار. (1)

فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ عَاصِمٍ عَمَّنْ حَدَّثَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَرْشَ خَلَقَ مَلَكَيْنِ فَاكْتَنَفَاهُ فَقَالَ اشْهَدَا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَشَهِدَا ثُمَّ قَالَ اشْهَدَا أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ فَشَهِدَا ثُمَّ قَالَ اشْهَدَا أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَشَهِدَا

عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرد وقتى خداوند عرش را آفريد دو ملك خلق كرد عرش را در برگرفتند به آن ها فرمود: گواهى دهيد كه خدائى جز من نيست سپس فرمود: گواهى دهيد محمد(صلي الله عليه و آله) رسول خداست، شهادت دادند سپس فرمود: شهادت دهيد كه على(عليه السلام) امير المؤمنين است پس شهادت دادند. (2)

ص: 529


1- .[1] الأمالي للصدوق ص604 المجلس الثامن و الثمانون ح4
2- .[2] اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ص 232 باب 72 الباب فيما نذكره من كتاب الإمامة بالأسانيد الصحاح في شهادة ملكين بأن عليا ع أمير المؤمنين عند خلق العرش

علي فاروق اعظم

ص: 530

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَرْشِدْنِي إِلَى النَّجَاةِ فَقَالَ يَا ابْنَ سَمُرَةَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الْأَهْوَاءُ وَ تَفَرَّقَتِ الْآرَاءُ فَعَلَيْكَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَإِنَّهُ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الْفَارُوقُ الَّذِي يُمَيِّزُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ سَأَلَهُ أَجَابَهُ وَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ أَرْشَدَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِهِ وَجَدَهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى لَدَيْهِ صَادَفَهُ وَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ أَمِنَهُ وَ مَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ نَجَّاهُ وَ مَنِ اقْتَدَى بِهِ هَدَاهُ يَا ابْنَ سَمُرَةَ سَلِمَ مَنْ سَلَّمَ لَهُ وَ وَالاهُ وَ هَلَكَ مَنْ رَدَّ عَلَيْهِ وَ عَادَاهُ يَا ابْنَ سَمُرَةَ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي رُوحُهُ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُهُ مِنْ طِينَتِي وَ هُوَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوهُ وَ هُوَ زَوْجُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ ابْنَيْهِ إِمَامَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

عبد الرحمن بن سمرة گويد عرض كردم يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) مرا به نجات رهبرى كن فرمود: اى پسر سمره گاهى كه هواها مختلف و رأي ها متفرق شد ملازم على بن ابى طالب(عليه السلام) باش كه او امام(عليه السلام) است و خليفه بر شما است بس از من او است فاروق كه تشخيص دهد ميان حق و باطل هر كه از او پرسد پاسخ گويد و هر

ص: 531

كه ره جويد رهش نمايد هر كه حق نزد او طلبد بيابد و هر كه هدايت پيش او جويد بر خورد هر كه بدو پناهد آسوده اش سازد و هر كه به او متمسك شود نجاتش دهد هر كه به او اقتداء كند رهبريش كند اى پسر سمره سالم ماند هر كه تسليم او گردد و دوستش دارد نابود است هر بر او رد كند و دشمنش دارداى پسر سمره براستى على از منست و روحش از روح منست و گلش از گل من، او برادر من و من برادر اويم او شوهر دختر من فاطمه(عليها السلام) بهترين زنان جهانيانست از اولين تا آخرين دو پسرش امام امت منند و دو سيد جوانان اهل بهشت كه حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) باشند با نُه امام از فرزندان حسين(عليه السلام) كه نهم آنها قائم(عليه السلام) آنها است در امتم و پر كند زمين را از عدل و داد چنانچه پرشده از ظلم و بيداد و صلى اللَّه على محمد و آله اجمعين. (1)

حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بِقُمَّ فِي رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ سَيِّدُ الصِّدِّيقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ أَنْتَ قَاضِي دَيْنِي وَ أَنْتَ مُنْجِزُ عِدَاتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمُفَارِقُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَحْجُورُ بَعْدِي أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ أُمَّتِي أَنَّ حِزْبَكَ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَ أَنَّ حِزْبَ أَعْدَائِكِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ.

ص: 532


1- . الأمالي( للصدوق) النص 26 المجلس السابع ح3

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: يا علىّ! تو حجت خدائى و تو باب (تقرّب) به خدائى، و تو راه به سوى خدائى، و توئى نبأ عظيم، و توئى صراط مستقيم حقّ، و توئى مثل اعلاى الهى، يا على! توئى امام مسلمين و امير مومنين، و بهترين وصيين، و اشرف صديقين، يا على(عليه السلام) توئى فاروق اعظم (جداكننده حقّ از باطل) و توئى صديق اكبر، يا على(عليه السلام) توئى جانشين من بر امتم، و توئى اداكننده ديون من و توئى انجام دهنده وعده هاىمن، يا على(عليه السلام) تو هستى كه پس از من مظلوم خواهى شد و مورد ستم قرار خواهى گرفت، يا على(عليه السلام) توئى كه پس از من از تو كناره جويند، يا على(عليه السلام) توئى كه پس از من محجور و خانه نشين گردى، خدا را گواه مي گيرم و هر كه را كه حضور دارد از امّت من كه حزب تو حزب من است و حزب من حزب خداست، و حزب دشمنان تو حزب شيطان است. (1)

وَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ فِي عَلِيٍ(عليه السلام) أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ الْفَارُوقُ تُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْكَافِرِين

از ابو ذر غفارى عليه الرحمه روايت شده كه وى گفت از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شنيدم درباره ي على بن ابى طالب(عليه السلام) مى فرمود: اى على(عليه السلام) تو اولين كسى هستى كه به من ايمان آوردى و اولين فردى خواهى بود كه در روز قيامت با من مصافحه مى كنى و توئى بزرگترين راستگويان، و توئى فروق كه بين حق و باطل را از هم جدا مي كنى، و تو پيشواى اهل ايمانى و مال و ثروت پيشواى كافران است. (2)

أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا الَّذِي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا غَيْرِي وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَمْ أَكُنْ فِيكُمْ لَمَا قُوتِلَ أَهْلُ الْجَمَلِ وَ لَا أَهْلُ صِفِّينَ وَ لَا أَهْلُ

ص: 533


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص6 باب30 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المنثورة ح13
2- . إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة) النص183 الفصل الأول في ذكر نبذ من خصائصه التي لا يشركه فيها غيره

النَّهْرَوَانِ [وَ ايْمُ اللَّهِ] لَوْ لَا أَنْ تَتَكَلَّمُوا وَ تَدَعُوا الْعَمَلَ لَحَدَّثْتُكُمْ بِمَا قَضَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) لِمَنْ قَاتَلَهُمْ مُسْتَبْصِراً فِي ضَلَالَتِهِمْ عَارِفاً بِالْهُدَى الَّذِينَحْنُ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِي [عَمَّا شِئْتُمْ] قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ إِنِّي بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلُ السَّابِقِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ النَّبِيِّينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ أَنَا دَيَّانُ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الَّذِي أُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ

وَ الْبَاطِلِ وَ إِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ مَا مِنْ آيَةٍ [نَزَلَتْ] إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ فِيمَا نَزَلَتْ وَ أَيْنَ نَزَلَتْ وَ عَلَى مَنْ نَزَلَتْ أَيُّهَا النَّاسُ [إِنَّهُ وَشِيكٌ أَنْ تَفْقِدُونِي] إِنِّي مُفَارِقُكُمْ وَ إِنِّي مَيِّتٌ أَوْ مَقْتُولٌ مَا يَنْتَظِرُ أَشْقَاهَا أَنْ يَخْضِبَهَا مِنْ فَوْقِهَا يَعْنِي لِحْيَتَهُ مِنْ دَمِ رَأْسِهِ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَا تَسْأَلُونِّي مِنْ فِئَةٍ تَبْلُغُ ثَلَاثَمِائَةٍ فَمَا فَوْقَهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِسَائِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ نَاعِقِهَا وَ بِخَرَابِ الْعَرَصَاتِ مَتَى تَخْرُبُ وَ مَتَى تَعْمُرُ بَعْدَ خَرَابِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

ابان از سليم بن قيس چنين نقل مى كند: امير المؤمنين(عليه السلام) بر فراز منبر قرار گرفت و حمد و ثناى الهى بجا آورد و فرمود: اى مردم، من آن كسى هستم كه چشم فتنه را از جا كندم و كسى جز من جرات آن را نداشت. به خدا قسم اگر من در ميان شما نبودم با اهل جمل و اهل صفين و اهل نهروان مقابله نمى شد. به خدا قسم اگر نبود ترس از اينكه فقط سخن بگوئيد و عمل را رها كنيد به شما خبر مى دادم از آنچه خداوند بر لسان پيامبرش مقدّر كرده براى آنان كه با بصيرت در گمراهى آنان و با معرفت به هدايتى كه ما بر آن هستيم با ايشان بجنگد. سپس فرمود: در باره هر چه مى خواهيد از من بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد. به خدا قسم من به راه هاى آسمان از

ص: 534

راه هاى زمين آگاهترم. من يعسوب مؤمنان و اولين نفر از سابقين و امام متقيان و خاتم جانشينان و وارث پيامبران و خليفه ربّ العالمين هستم. من جزا دهنده مردم در روز قيامت و قسمت كننده از طرف خداوند بين اهل بهشت و آتش هستم. منم صديق اكبر و فاروقى كه حق را از باطل جدا مى كنم. منم كه نزد من علم منايا و بلايا و فصل خطاب است. هيچ آيه اى نازل نشده مگر آنكه مى دانم در باره چه نازل شده و در كجا نازل شده و بر چه كسى نازل شده است. اى مردم، انتظار مى رود كه مرا از دست بدهيد، و من از شما جدا خواهم شد. من يا مى ميرم و يا كشته مى شوم شقى ترين اين امت زمان زيادى منتظر نمى ماند تا اينكه اين را از بالاى آن خضاب كند (يعنى محاسنم را از خونسرم خضاب كند) قسم به آنكه دانه را شكافت و مردم را آفريد از من درباره ي هيچ فرقه اى كه بين شما و قيام روز قيامت باشند سؤال نمى كنيد مگر آنكه در باره پيشوا و رهبر و سرپرست آن ها به شما خبر مى دهم. همچنين از خرابى بناها كه چه موقع خراب مى شود و چه موقع پس از خرابى دوباره تا قيامت آباد خواهد شد. (1)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مِيثَمٍ الْمِيثَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحْرِزٍ الْخُرَاسَانِيُّ عَنْ [قال حدثنا] عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ [عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)] أَنَا أُؤَدِّي مِنَ النَّبِيِّينَ إِلَى الْوَصِيِّينَ وَ مِنَ الْوَصِيِّينَ إِلَى النَّبِيِّينَ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ أَنَا أَقْضِي دَيْنَهُ وَ أُنْجِزُ عِدَاتِهِ وَ لَقَدِ اصْطَفَانِي رَبِّي بِالْعِلْمِ وَ الظَّفَرِ وَ لَقَدْ وَفَدْتُ إِلَى رَبِّي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وِفَادَةً فَعَرَّفَنِي نَفْسَهُ وَ أَعْطَانِي مَفَاتِيحَ الْغَيْبِ ثُمَّ قَالَ يَا قَنْبَرُ مَنْ عَلَى الْبَابِ [بِالْبَابِ] قَالَ مِيثَمٌ التَّمَّارُ مَا تَقُولُ إِنْ أُحَدِّثْكَ فَإِنْ أَخَذْتَهُ كُنْتَ مُؤْمِناً وَ إِنْ تَرَكْتَهُ كُنْتَ كَافِراً [ثُمَ] قَالَ أَنَا الْفَارُوقُ الَّذِي أَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ أَنَا أُدْخِلُ أَوْلِيَائِيَ الْجَنَّةَ وَ أَعْدَائِيَ النَّارَ أَنَا قَالَ اللَّهُ (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ

ص: 535


1- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص712 الحديث السابع عشر[1]

تُرْجَعُ الْأُمُورُ)(1) (بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُون )(2)

حضرت علي(عليه السلام): من فاروقي هستم که بين حق و باطل جدايي مي افکنم و اولياي خود را وارد بهشت مي کنم. و دشمنانم را در آتش داخل کنم همان که خداوند در قرآن کريم مي فرمايد (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ) (بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُون). (3)

وَ قَدْ قَالَ هُوَ أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَوَّلُ أَسْلَمْتُ قَبْلَ إِسْلَامِ النَّاسِ وَ صَلَّيْتُ قَبْلَ صَلَاتِهِمْ.نيز اميرالمومنين(عليه السلام) فرموده است: من صديق اکبرم من فاروق اعظم هستم که قبل از همه مردم اسلام آوردم و نماز خواندم. (4)

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَا جَاءَ بِهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ لِمُحَمَّدٍ(صلي

الله عليه و آله) الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْمُتَعَقِّبُ عَلَيْهِ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ يَجْرِي الْأَئِمَّةُ الْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَثِيراً مَا يَقُولُ أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ وَ الرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا

ص: 536


1- . البقرة آية 210
2- . البقرة آية 248
3- . تفسير فرات الكوفي ص67 [سورة البقرة(2): آية 210] ح37
4- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 41 ص152 باب 107 جوامع مكارم أخلاقه و آدابه و سننه و عدله و حسن سياسته صلوات الله عليه

بِهِ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يُدْعَى فَيُكْسَى وَ أُدْعَى فَأُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنْهُ كُلُّ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ مَكَّنَنِي فِيهِ بِعِلْمِهِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: آنچه على(عليه السلام) آورده انجام مي دهم و از آنچه نهى فرموده باز مي ايستم، براى او همان فضيلت آمده كه براى محمد(صلي الله عليه و آله) آمده و محمد(صلي الله عليه و آله) را بر تمام مخلوق خداى عز و جل فضيلت است، خرده گير بر حكمى كه على آورده مانند خرده گير بر خدا و رسولش باشد و كسى كه در موضوعى كوچك يا بزرگ على(عليه السلام) را رد كند در مرز شرك به خداست، امير المؤمنين(عليه السلام) باب منحصر به فرد خداشناسى است وراه به سوى خداست، هر كه جز آن پويد هلاك شود و اين امتيازات همچنين براى ائمه هدى يكى پس از ديگرى جاريست. خدا ايشان را اركان زمين قرار داده تا اهلش را نجنباند [اختلال نظام و سرگردانى عمومى پيش نيايد] و حجت رساى خويش ساخت براى مردم روى زمين و زير خاك (مردگان يا ساكنان آن روى زمين) خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) بسيار مي فرمود: من از طرف خدا قسمت كننده بهشت و دوزخم (ميان آن دو مكان ايستاده مواليانم را به بهشت و دشمنانم را به دوزخ راهنمائى مي كنم) و من بزرگترين فرق گذارم (ميان حق و باطل يا ميان بهشتى و دوزخى) و من صاحب عصا و ميسمم، تمام ملائكه و روح القدس و پيمبران به فضيلت من اقرار نمودند چنان كه به فضيلت محمد(صلي الله عليه و آله) اقرار كردند. مرا بر مسندى مانند مسند او نشانيده اند و آن مسند (هدايت و خلافت) خدائى ست [مركوب من در قيامت همان مركوب پيغمبر و از جانب خداست] رسول خدا(صلي الله عليه و آله) (در قيامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او باز پرسى شود و

ص: 537

من هم بازپرسى شوم و طبق گفته او سخن گويم، به من خصلت هائى عطا شده كه هيچ كس نه سبت به آنها بر من پيشى نگرفته است: مرگ مردم و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (قرآن يا تشخيص حق از باطل) را مي دانم، آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نيست (از امور آينده) بر من پوشيده نيست، به اجازه خدا بشارت مي دهم و از جانب او اداى وظيفه مي كنم، همه اينها از طرف خداست كه او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است. (1)

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَابْتَدَأَنَا فَقَالَ يَا سُلَيْمَانُ مَا جَاءَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليهالسلام) يُؤْخَذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ يُنْتَهَى عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي

الله عليه و آله) الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ الْمُعَيِّبُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُعَيِّبِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ بِذَلِكَ جَرَتِ الْأَئِمَّةُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ بِمِثْلِ مَا أَقَرَّتْ لِمُحَمَّدٍ(صلي

الله عليه و آله) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ وَ إِنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) يُدْعَى فَيُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُدْعَى فَأُكْسَى وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا لَمْ

ص: 538


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص196 باب أن الأئمة هم أركان الأرض ح1

يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُلُّ ذَلِكَ مَكَّنَنِيَ اللَّهُ فِيهِ بِإِذْنِهِ.

سعيد اعرج گويد: من و سليمان بن خالد خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيديم، حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: اى سليمان هر امرى كه از امير المؤمنين(عليه السلام) رسيده بايد اخذ شود و از هر چه نهى فرموده بايد ترك شود، براى او همان فضيلت است كه براى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بر تمام مخلوق خدا فضيلت است، كسى كه نسبت به چيزى از احكام او عيب گيرد مانند كسيست كه بر رسول خدا(صلي

الله عليه و آله) عيب گرفته است و هر كه او را در امرى كوچك يا بزرگ رد كند در مرز شرك به خداست. اميرالمؤمنين دريست كه از غير آن به خدا نتوان رسيد و راه به سوى خداست كه هر كه جز آن پويد هلاك شود و همچنين است مقام ائمه يكى پس از ديگرى، خدا ايشان را اركان زمين قرار داد تا أهلش را نجنباند، و حجت رساى خويش نمود بر كسانى كه روى زمين و زير خاكند و امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: من از طرف خداقسمت كننده ميان بهشت و دوزخم (و همچنين بقيه روايت را مانند روايت پيش نقل مي كند.) (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ

ص: 539


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص197 باب أن الأئمة هم أركان الأرض ح2

بِاللَّهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَى إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ يَجْرِي لآِخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِي جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلَى ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى حَدِّ قَسْمِي وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: فضيلت امير المؤمنين(عليه السلام) اينست كه هر چه آورده من به آن عمل مي كنم و از هر چه نهى كرده ترك مي كنم، اطاعت او بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) همان اطاعت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و فضيلت براى محمد(صلي الله عليه و آله) است، هر كه از او پيش افتد چون كسى است كه از خدا و رسولش پيش افتاده و كسى كه بر او برترى جويد مانند كسى است كه بررسول خدا(صلي الله عليه و آله) برترى جسته و هر كه در امر كوچك يا بزرگى او را رد كند در مرز شرك بخداست، زيرا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهى بود كه هر كه آن را پويد به خداى عز و جل رسد و همچنين است اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس از وى و ائمه يكى پس از ديگرى هم به همين روشند، خداى

ص: 540

عز و جل ايشان را اركان زمين مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون هاى اسلام و مرزدار راه هدايت ساخته. كسى جز با هدايت ايشان هدايت نشود و كسى كه از طريق هدايت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه ي تقصير در حق آنهاست، آنها بر علم و عذر و بيمى كه خدا (در قرآنش) نازل كرده امينند، و حجت رسا بر مردم روى زمينند، براى آخرين آن ها از جانب خدا جارى شود مثل آنچه براى نخستينشان جارى بود (همگى در علم و وجوب اطاعت و ساير كمالات برابرند) و كسى جز به يارى خدا بدين درجه نرسد، اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: من در ميان بهشت و دوزخ مقسم خدايم، كسى جز طبق تقسيم من به بهشت يا دوزخ نرود، من پيشواى مردم پس از خود و رساننده از جانب پيش از خود (پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله)) مي باشم، كسى جز احمد(صلي الله عليه و آله) بر من پيشى ندارد و من و او در يك روشيم، جز اينكه نبوت تنها به نام اوست، و به من شش فضيلت عطا شده است، علم آجال و مرگ ها، علم بلاها، علم وصايا (آنچه اوصياء پيغمبران مي دانند)، فصل الخطاب (قرآن يا داورى ميان حق و باطل و يا بيان و سخن واضح)، و من صاحب كرات (حمله هاى مشهور ميدان جنگ يا عالم به حوادث و وقايع گذشته و آينده) و دولت حاكم بر همه دولت هايم، و من صاحب عصا و ميسم و جنبنده اى كه با مردم سخن گويد مي باشم. (1)

ص: 541


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص197 باب أن الأئمة هم أركان الأرض ح3

منکران و مخالفان ولايت اميرالمومنين

ص: 542

هرکه از ولايت علي روي بگرداند عذاب سختي خواهد داشت

(لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً)(1)

تا در اين باره آنان را بيازماييم، و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قيد عذابى [روز]افزون درآورد.

فُرَاتُ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَدَائِنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ غُرَابٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ ) قَالَ: ذِكْرُ رَبِّهِ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَوْلَادِهِ السَّلَامُ.

حسين بن علوان از على بن غراب و او از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد، ابن عبّاس مفسّر مشهور در تفسير آيه كريمه (وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ )(2) گفت: ذكر ربّ يعنى ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و ولايت اولاد گرامى اش. و هر كه از ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) روى بگرداند، او را عذابى شديد فرا خواهد رسيد. (3) عذابي که بر منکر ولايت علي نازل شد

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ مَوْلَى الْأَنْصَارِيِّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَيُّوبَ الْوَاسِطِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ: مَنْ

ص: 543


1- . الجن آية 17
2- . الجن آية 17
3- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص386 [سورة الجن(72): آية 17] ح1035

كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ. طَارَ ذَلِكَ فِي الْبِلَادِ، فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) النُّعْمَانُ بْنُ الْحَرْثِ الْفِهْرِيُّ فَقَالَ: أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَمَرْتَنَا بِالْجِهَادِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ فَقَبِلْنَاهَا مِنْكَ، ثُمَّ لَمْ تَرْضَ حَتَّى نَصَبْتَ هَذَا الْغُلَامَ فَقُلْتَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَهَذَا شَيْ ءٌ مِنْكَ أَوْ أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ: أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ: اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّ هَذَا مِنَ اللَّهِ قَالَ: اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّ هَذَا مِنَ اللَّهِ. قَالَ: فَوَلَّى النُّعْمَانُ وَ هُوَ يَقُولُ: [اللَّهُمَ] (إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ )(1) فَرَمَاهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ عَلَى رَأْسِهِ فَقَتَلَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (سَأَلَ سائِلٌ )

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: وقتى در روز غدير خم، رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) مرا به جانشينى نصب كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ هرکه من مولاي اويم علي(عليه السلام) مولاي اوست و اين خبر در اطراف و اكناف منتشر شد. نعمان بن حرث فهرى وقتى خبر غدير را شنيد به نزد رسول اللَّه(صلي

الله عليه و آله) آمد و گفت: يا محمد! ما را امر كردى بگوييم أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي

الله عليه و آله) بگوييد خدايي جز خداي يگانه نيست و محمد رسول خداست پس تو را اطاعت كرديم. آن گاه دستور دادى جهاد و حج و نماز و زكات و روزه به جاى آوريم همه اينها را قبول كرديم، ولى تو به اين همهراضى نشدى، سپس اين غلام (على بن ابى طالب(عليه السلام)) را به عنوان جانشين خود نصب كردى و گفتى: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ امّا از تو سؤالى مى كنم. آيا اين كار از طرف توست يا از جانب خداى تو؟ مصطفى(صلي

الله عليه و آله) دوباره تكرار فرمود: به آن خدايى كه غير او معبودى نيست انتخاب على(عليه السلام) از جانب خداى بى همتا بود. نعمان از نزد رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) بازگشت، در حالى كه عصبانى و ناراضى بود و با خود

ص: 544


1- . الانفال آية 32

مى گفت: خدايا اگر اين كار و نصب على(عليه السلام) بر حق است. مرا طاقت پذيرش آن نيست از آسمان سنگى يا عذابى دردناك بر من بفرست. بي درنگ خداى جبّار سنگى آتشين بر سرش كوبيد و هلاكش كرد. آن گاه آيات (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ)(1) بر نبى(صلي الله عليه و آله) نازل شد. (2)

وَ [وَرَدَ أَيْضاً] فِي الْبَابِ عَنْ حُذَيْفَةَ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، وَ أَبِي هُرَيْرَةَ، وَ ابْنِ عَبَّاسٍ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ الْفَارِسِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْحَسَنِيُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ الْأَسَدِيُّ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ. وَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِيُ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرٍ الشَّيْبَانِيُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ الْأَسَدِيُّ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكِسَائِيُّ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا مَنْصُورٌ، عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ لَمَّا قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، قَامَ النُّعْمَانُ بْنُ الْمُنْذِرِ الْفِهْرِيُّ [كَذَا] فَقَالَ: هَذَا شَيْ ءٌ قُلْتَهُ مِنْ عِنْدِكَ أَوْ شَيْ ءٌ أَمَرَكَ بِهِ رَبُّكَ قَالَ: لَا بَلْ أَمَرَنِي بِهِ رَبِّي. فَقَالَ: اللَّهُمَّ أَنْزِلْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ. فَمَا بَلَغَ رَحْلَهُ حَتَّى جَاءَهُ حَجَرٌ فَأَدْمَاهُ فَخَرَّ مَيِّتاً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ )(3) سفيان بن سعيد از منصور از ربعى و او از حذيفة بن يمان: وقتى نبى(صلي

الله عليه و آله) براى جانشينى على(عليه السلام) در غدير خم فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ نعمان بن منذر فهرى از جاى برخاست و گفت: يا محمد! آيا اين انتصاب به دستور پروردگار است يا از جانب توست؟ رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) فرمود: البته خداى قادر و عليم مرا دستور فرمود تا على(عليه السلام) را در ميان شما نصب كنم. نعمان بن منذر كه از اين انتصاب ناراضى و

ص: 545


1- . المعارج الآيات 1و2
2- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص381 [سورة المعارج(70): الآيات 1 الى 2] ح1030
3- . المعارج الآيات 1و2

ناراحت بود با عصبانيت به طرف شتر خود رفت و گفت: اللَّهُمَّ أَنْزِلْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ خدايا! مرا تاب و تحمّل ولايت على(عليه السلام) نيست، پس سنگى از آسمان بر من فرودآر. هنوز به نزديك شتر خود نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و در دم هلاك شد. آن گاه آيات كريمه ي (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ) براى پيامبر(صلي

الله عليه و آله) نازل شد و اين حادثه را اين گونه بيان كرد. (1)

وَ أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ أَخْبَرَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ [قَالَ:] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُصْعَبٍ الْبَجَلِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُو عُمَارَةَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَهْدِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي مَعْشَرٍ الْمَدَنِيُّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْمَقْبُرِيِّ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بِعَضُدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ثُمَّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَقَامَ إِلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ: دَعَوْتَنَا أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ فَصَدَّقْنَا [كَ] وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فَصَلَّيْنَا وَ صُمْنَا، وَ بِالزَّكَاةِ فَأَدَّيْنَا فَلَمْ تُقْنِعْكَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ هَذَا!! فَهَذَا عَنِ اللَّهِ أَمْ عَنْكَ! قَالَ: عَنِ اللَّهِ لَا عَنِّي. قَالَ: اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنْكَ!! قَالَ: نَعَمْ ثَلَاثاً فَقَامَ الْأَعْرَابِيُّ مُسْرِعاً إِلَى بَعِيرِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: (اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَالْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ) (2) الْآيَةَ، فَمَا اسْتَتَمَّ الْكَلِمَاتِ حَتَّى نَزَلَتْ نَارٌ مِنَ السَّمَاءِ فَأَحْرَقَتْهُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي عَقِبِ ذَلِكَ (سَأَلَ سائِلٌ) إِلَى [قَوْلِهِ] (دافِعٌ )

سعيد بن ابى سعيد مقبرى از ابى هريرة نقل كرد؛ برد و چون مصطفى صلى اللَّه عليه و آله در غدير خم بازوى مرتضى(عليه السلام) را گرفته در ميان جمعيت حاضر فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ در آن هنگام مردى اعرابى برخاست و گفت: يا محمد(صلي الله عليه و آله) ما را دعوت كردى بگوييم أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ تو را

ص: 546


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص384 [سورة المعارج(70): الآيات 1 الى 2] ح1033
2- . الانفال آية 32

تصديق كرديم، دوباره امر به نماز و روزه كردى اجابت كرديم، سپس به زكات فرمان دادى، آن را هم پذيرفتيم و تسليم شديم، امّا تو به اين ها قانع نشدى و اكنون پسر عم خود را بر ما ولى گردانيدى. سؤالى دارم، آيا اين كار به فرمان يزدان و خداى سبحان است يا از پيش خود او را بر ما ولايت دادى؟ رسول اللَّه(صلي

الله عليه و آله) فرمود: اين كار از جانب خداست نه از طرف من، به آن خدايى كه شريك و همتا ندارد اين امر مهم به دستور خداوند سبحان است نه از جانب من و سه بار اين جمله را تكرار كرد. اعرابى كه از اين گفتار سخت سخت خشمگين بود به سرعت به سوى شتر خود رفت و گفت: (اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ) الْآيَةَ خدايا! اگر انتصاب ولايت على(عليه السلام) حقّ است، از آسمان عذابى دردناك يا سنگى آتشين بر من فرودآور. هنوز اين كلمات تمام نشده بود كه آتشى سوزنده از آسمان فرو ريخت و او را هلاك كرد. و به دنبال آن آيات كريمه ي (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ) نازل شد. (1)

وَ مِنْ ذَلِكَ بِإِسْنَادِ الثَّعْلَبِيِّ أَيْضاً قَالَ سُئِلَ سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ) فِيمَنْ نَزَلَتْ فَقَالَ لِلسَّائِلِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ مَسْأَلَةٍ مَا سَأَلَنِي عَنْهَا أَحَدٌ قَبْلَكَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ قَالَلَمَّا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي

الله عليه و آله) بِغَدِيرِ خُمٍّ نَادَى النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ فَشَاعَ ذَلِكَ وَ طَارَ فِي الْبِلَادِ فَبَلَغَ ذَلِكَ الْحَارِثَ بْنَ النُّعْمَانِ الْفِهْرِيَّ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلَى نَاقَةٍ لَهُ حَتَّى أَتَى الْأَبْطَحَ فَنَزَلَ عَنْ نَاقَتِهِ فَأَنَاخَهَا وَ عَقَلَهَا ثُمَّ أَتَى النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ فِي مَلَإٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهُ فَقَبِلْنَاهُ مِنْكَ وَ أَمَرْتَنَا أَنْ نُصَلِّيَ خَمْساً فَقَبِلْنَاهُ مِنْكَ وَ أَمَرْتَنَا بِالزَّكَاةِ فَقَبِلْنَاهُ مِنْكَ وَ أَمَرْتَنَا

ص: 547


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص385 [سورة المعارج(70): الآيات 1 الى 2] ح1034

أَنْ نَصُومَ شَهْراً فَقَبِلْنَاهُ مِنْكَ وَ أَمَرْتَنَا أَنْ نَحُجَّ الْبَيْتَ فَقَبِلْنَاهُ مِنْكَ ثُمَّ لَمْ تَرْضَ بِهَذَا حَتَّى رَفَعْتَ بِضَبْعَيْ ابْنِ عَمِّكَ فَفَضَّلْتَهُ عَلَيْنَا وَ قُلْتَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ فَهَذَا شَيْ ءٌ مِنْكَ أَمْ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ فَوَلَّي الْحَارِثُ بْنُ النُّعْمَانِ إِلَى رَاحِلَتِهِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مَا يَقُولُ مُحَمَّدٌ(صلي

الله عليه و آله) حَقّاً (فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ)(1) فَمَا وَصَلَ إِلَيْهَا حَتَّى رَمَاهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ فَسَقَطَ عَلَى هَامَتِهِ وَ خَرَجَ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ) الْآيَةَ

رسول خدا(صلي

الله عليه و آله) چون روز غدير خم شد دستور داد تا مناديان نداى نماز در دهند، پس وقتى همه جمع شدند دست على(عليه السلام) را گرفت و فرمود: هر كه من مولاى اويم پس على(عليه السلام) مولاى اوست. اين خبر به زودى در همه شهرها پراكنده شده و به «حارث بن نعمان فهرى» رسيد، پس نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد، در حالى كه بر ناقه اى سوار بود، ناقه را خوابانيد، و از آن پياده شد و گفت: اى محمد(صلي الله عليه و آله) از طرف خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه جز خدا معبودى نيست، و اين كه تو فرستاده اوئى، ما هم قبول كرديم، دستور دادى كه نماز پنجگانه بخوانيم پذيرفتيم، دستور دادى زكات بدهيم باز از تو پذيرفتيم، دستور دادى ماه رمضان را روزه بگيريم، پذيرفتيم دستور دادى حج كنيم، پذيرفتيم به اين مقدار راضى نشدى تا اين كه بازوان پسر عمويت را گرفته بلند كردى تااو را بر ما برترى دهى؟ و گفتى: كه هر كه من مولاى اويم پس على(عليه السلام) مولاى اوست. آيا اين سخن را از خودت گفتى يا از خداى عزوجل؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: به آن خدائى كه جز او معبودى نيست اين مطلب جز از ناحيه خدا نبود پس حارث پشت كرد كه برگردد گفت: بار الها اگر اين كه محمد(صلي الله عليه و آله) حق است، از آسمان سنگى بر ما بباران و يا عذابى دردناك بر ما بفرست، هنوز به ناقه خود نرسيده بود كه

ص: 548


1- . الانفال آية 32

خداوند سنگى از آسمان به سرش زد كه از ما تحت او خارج شد و درجا بمرد و بلافاصله اين آيه نازل شد (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ)(1)

سائلى از خدا عذابى واقع شدني خواست عذابى كه كسى نيست كفار را از آن حفظ كند، عذابى از ناحيه خداى داراى معارج. (2)

اختلاف امت درباره ي علي

وَ بِالْإِسْنَادِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ، وَ وَصِيِّي سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَوْصِيَاؤُهُ سَادَةُ الْأَوْصِيَاءِ، إِنَّ آدَمَ(عليه السلام) سَأَلَ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ وَصِيّاً صَالِحاً، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: أَنِّي أَكْرَمْتُ الْأَنْبِيَاءَ بِالنُّبُوَّةِ، ثُمَّ اخْتَرْتُ خَلْقِي وَ جَعَلْتُ خِيَارَهُمُ الْأَوْصِيَاءَ. ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَيْهِ يَا آدَمُ، أَوْصِ إِلَى شَيْثٍ النَّبِيِّ، فَأَوْصَى آدَمُ(عليه السلام) إِلَى شَيْثٍ(عليه السلام)، وَ هُوَ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَىشَيْثٌ(عليه السلام) إِلَى ابْنِهِ شَبَّانَ(عليه السلام) وَ هُوَ ابْنُ نَزْلَةَ الْحَوْرَاءِ(عليه السلام) الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى آدَمَ(عليه السلام) مِنَ الْجَنَّةِ، فَزَوَّجَهَا ابْنَهُ شَيْثَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى شَبَّانُ إِلَى مجلث(عليه السلام)، وَ أَوْصَى مجلث(عليه السلام) إِلَى محوت(عليه السلام)، وَ أَوْصَى محوت(عليه السلام) إِلَى علميشا(عليه السلام)، وَ أَوْصَى علميشا(عليه السلام) إِلَى أخنوخ(عليه السلام) وَ هُوَ إِدْرِيسُ النَّبِيُّ(عليه السلام) ، وَ أَوْصَى إِدْرِيسُ(عليه السلام) إِلَى نَاحُورَ(عليه السلام)، وَ دَفَعَهَا نَاحُورُ(عليه السلام) إِلَى نُوحٍ النَّبِيِّ(عليه السلام) وَ أَوْصَى

ص: 549


1- . المعارج الآيات 1و2و3
2- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص152 حديث الغدير ح235

نُوحٌ(عليه السلام) إِلَى سَامٍ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى سَامٌ(عليه السلام) إِلَى عَثَامِرَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى عَثَامِرُ(عليه السلام) إِلَى برغيشاشا(عليه السلام)، وَ أَوْصَى برغيشاشا(عليه السلام) إِلَى يَافِثَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى يَافِثُ(عليه السلام) إِلَى بره(عليه السلام)، وَ أَوْصَى بره(عليه السلام) إِلَى جفيسة(عليه السلام)، وَ أَوْصَى جفيسة(عليه السلام) إِلَى عِمْرَانَ(عليه السلام)، وَ دَفَعَهَا عِمْرَانُ(عليه السلام) إِلَى إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ(عليه السلام) وَ أَوْصَى إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) إِلَى ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى إِسْمَاعِيلُ(عليه السلام) إِلَى إِسْحَاقَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى إِسْحَاقُ(عليه السلام) إِلَى يَعْقُوبَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى يَعْقُوبُ(عليه السلام) إِلَى يُوسُفَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى يُوسُفُ(عليه السلام) إِلَى بثريا(عليه السلام)، وَ أَوْصَى بثريا(عليه السلام) إِلَى شُعَيْبٍ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى شُعَيْبٌ(عليه السلام) إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى مُوسَى(عليه السلام) إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى يُوشَعُ(عليه السلام) إِلَى دَاوُدَ(عليه السلام) وَ أَوْصَى دَاوُدُ(عليه السلام) إِلَى سُلَيْمَانَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى سُلَيْمَانُ(عليه السلام) إِلَى آصَفَ بْنِ بَرْخِيَا(عليه السلام)، وَ أَوْصَى آصَفُ(عليه السلام) إِلَى زَكَرِيَّا(عليه السلام)، وَ دَفَعَهَا زَكَرِيَّا(عليه السلام) إِلَى عِيسَى(عليه السلام) وَ أَوْصَى عِيسَى(عليه السلام) إِلَىشَمْعُونَ(عليه السلام) بْنِ شَمْعُونَ(عليه السلام) الصَّفَا، وَ أَوْصَى شَمْعُونُ(عليه السلام) إِلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا(عليه السلام)، وَ أَوْصَى يَحْيَى(عليه السلام) إِلَى مُنْذِرٍ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى مُنْذِرٌ(عليه السلام) إِلَى سُلَيْمَةَ(عليه السلام)، وَ أَوْصَى سُلَيْمَةُ(عليه السلام) إِلَى بُرْدَةَ(عليه السلام). ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ دَفَعَهَا إِلَيَّ بُرْدَةُ(عليه السلام)، وَ أَنَا أَدْفَعُهَا إِلَيْكَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام)، وَ أَنْتَ تَدْفَعُهَا إِلَى وَصِيِّكَ، وَ يَدْفَعُهَا وَصِيُّكَ إِلَى أَوْصِيَائِكَ مِنْ وُلْدِكَ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى تُدْفَعَ إِلَى خَيْرِ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدَكَ، وَ لَتَكْفُرَنَّ بِكَ الْأُمَّةُ، وَ لَتَخْتَلِفَنَّ عَلَيْكَ اخْتِلَافاً شَدِيداً، الثَّابِتُ عَلَيْكَ كَالْمُقِيمِ مَعِي، وَ الشَّاذُّ عَنْكَ فِي النَّارِ، وَ النَّارُ مَثْوَى الْكَافِرِينَ.

مقاتل بن سليمان از حضرت صادق(عليه السلام) روايت کرده که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: من سرور پيامبرانم و جانشين من سرور جانشينان است و جانشينش سرور

ص: 550

جانشينان اند همانا آدم(عليه السلام) از خداوند عزتمند خواست که براي او جانشيني سزاوار قرار دهد. خداوند به او وحي فرستاد که: من پيامبران را با نبوت گرامي داشتم سپس آفريدگانم را برگزيدم و بهترين ايشان را جانشين قرار دادم. آنگاه فرمود: اي آدم(عليه السلام) به شيث(عليه السلام) پيامبر وصيت کن. پس آدم(عليه السلام) به شيث(عليه السلام) وصيت کرد و او هبة الله پسر آدم(عليه السلام) بود و شيث(عليه السلام) به پسرش شبّان(عليه السلام) وصيت کرد. و او پسر نزلة الحوراء بود که خداوند او را از بهشت براي آدم(عليه السلام) فرود آورده بود و آدم(عليه السلام) او را به ازدواج پسرش در آورده بود و شبّان(عليه السلام) به محلث(عليه السلام) وصيت کرد و محلث(عليه السلام) به محوت(عليه السلام) وصيت کرد و محوت(عليه السلام) به علميشاه(عليه السلام) وصيت کرد و علميشاه(عليه السلام) به اخنوخ(عليه السلام) وصيت کرد و او همان ادريس(عليه السلام) پيامبر است و ادريس(عليه السلام) به ناحور(عليه السلام) وصيت کرد و ناحور(عليه السلام) آن را به نوح(عليه السلام) پيامبر سپرد و نوح(عليه السلام) به سام(عليه السلام) وصيّت کرد و سام(عليه السلام) به عثامر(عليه السلام) وصيت کرد وعثامر(عليه السلام) به برغيشانا(عليه السلام) وصيت کرد و برغيشانا(عليه السلام) به يافت وصيت کرد و يافت به برّه(عليه السلام) وصيت کرد و برّه(عليه السلام) به جفيسه(عليه السلام) وصيت کرد و جفيسه(عليه السلام) به عمران(عليه السلام) وصيت کرد و عمران(عليه السلام) به ابراهيم(عليه السلام) خليل وصيت کرد و ابراهيم(عليه السلام) به پسرش اسماعيل(عليه السلام) وصيت کرد و اسماعيل(عليه السلام) به اسحاق(عليه السلام) وصيّت کرد و اسحاق(عليه السلام) به يعقوب(عليه السلام) وصيّت کرد و يعقوب(عليه السلام) به يوسف(عليه السلام) وصيّت کرد و يوسف(عليه السلام) به بثريا(عليه السلام) وصيّت کرد و بثريا(عليه السلام) به شعيب(عليه السلام) وصيّت کرد و شعيب(عليه السلام) به موسي(عليه السلام) عمران وصيِت کرد و موسي(عليه السلام) به يوشع بن نون(عليه السلام) وصيّت کرد و يوشع(عليه السلام) به داوود(عليه السلام) وصيّت کرد و داوود(عليه السلام) به سليمان(عليه السلام) وصيّت کرد و سليمان(عليه السلام) به آصف بن برخيا(عليه السلام) وصيّت کرد و آصف(عليه السلام) به زکريا(عليه السلام) وصيت کرد و زکريا به عيسي(عليه السلام) وصيت کرد و عيسي(عليه السلام) به شمعون(عليه السلام) بن حمون صفا(عليه السلام) وصيّت کرد و شمعون(عليه السلام) به يحيي بن زکريا(عليه السلام) وصيّت کرد و يحيي(عليه السلام) به منذر(عليه السلام) وصيّت کرد و منذر(عليه السلام) به سليمه(عليه السلام) وصيّت کرد و سليمه(عليه السلام) به بُرده وصيّت کرد. آنگاه

ص: 551

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: و بُرده آن را به من سپرد و اي علي! من آن را به تو مي سپارم و تو آن را به جانشينت مي سپاري و او آنرا به جانشيني از جانشينانت که از فرزندان توست يکي پس از ديگري مي سپارد تا به بهترين اهل زمين پس از تو سپرده شود و به تحقيق امت به سبب انکار تو کافر خواهند شد و به يقين اختلاف شديدي بر سر توپيدا خواهند کرد که پايدار بر (خلافت و امامت) تو همچون پابرجاي به همراه منست و جدا افتاده از تو در دوزخ است و دوزخ جايگاه کافران است. (1)

شما به گذشته ي خود باز گشتيد

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِيلٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: أَ تَزْعُمُونَ أَنَّ رَحِمَ نَبِيِّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَا تَنْفَعُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، بَلَى وَ اللَّهِ إِنَّ رَحِمِي لَمَوْصُولَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ، فَإِذَا جِئْتُ وَ قَامَ رِجَالٌ يَقُولُونَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، وَ قَالَ آخَرُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، وَ قَالَ آخَرُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، فَأَقُولُ: أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ عَرَفْتُهُ، وَ لَكِنَّكُمْ أَحْدَثْتُمْ بَعْدِي، وَ ارْتَدَدْتُمُ الْقَهْقَرَى.

پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: آيا گمان مي کنيد که خويشاوندي پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) در قيامت به قومش سود نمي بخشد؟ بله به خدا سوگند! خويشاوندي من در دنيا و آخرت برقرار است. سپس فرمود: اي مردم! من در کنار حوض کوثر از پيش در

ص: 552


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس15 ح48

انتظار شمايم. پس هنگامي که آمدم گروهي برخيزند و مي گويند: اي رسول خدا! من فلاني فرزند فلاني هستم. پس من مي گويم: نسب شمارا با خود فهميدم. اما شما پس از من رفتاري نادرست انجام داديد و به گذشته ي خود بازگشتيد. (1)

از ولايت علي به کجا ميرويد

قُلْتُ قَوْلُهُ (فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ )(2) قَالَ أَيْنَ تَذْهَبُونَ فِي عَلِيٍّ يَعْنِي وَلَايَتَهُ أَيْنَ تَفِرُّونَ مِنْهَا (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ )(3) لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ عَلَى وَلَايَتِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ (لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ) (4) قَالَ: فِي طَاعَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ

گفتم معنى اين آيه (فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ) فرمود: كجا مى رويد در مورد ولايت على(عليه السلام) كجا فرار مى كنيد از ولايت او (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ) براى كسانى كه خدا ميثاق از آنها به ولايت على(عليه السلام) گرفته شده....(5)

(فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ) وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ (فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ)(6) و کي باز مي گرديد؟ که علامت ها برپاست. و دليل ها هويداست. و نشانه ها برجاست. گمراهي تا کجا؟ سرگشتگي تا کي و چرا؟ خاندان پيامبرتان ميان شماست که زمامداران حقّ و يقينند. پيشوايان دينند. با ذکر جميل و

ص: 553


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح38
2- . التکوير الآيات 26 و 27
3- . التکوير آية 27
4- . التکوير آية 28
5- . تفسير القمي ج 2 ص408 [سورة التكوير(81): الآيات 15 الى 29]
6- . التکوير آية 26

گفتار راست قرينند. (1)

مخالفت با علي

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، قَالَ:

حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ، عَنْ فِطْرٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرٍو ذِي مَرٍّ، وَ سَعِيدِ بْنِ وَهْبٍ، وَ عَنْ زَيْدِ بْنِ نُفَيْعٍ، قَالُوا: سَمِعْنَا عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ فِي الرَّحْبَةِ:

أَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ سَمِعَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَا قَالَ إِلَّا قَامَ، فَقَامَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ، فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ: أَ لَسْتُ (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ) قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)،

فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ:

مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ(عليه السلام) مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ حِينَ فَرَغَ مِنَ الْحَدِيثِ: يَا أَبَا بَكْرٍ، أَيُّ أَشْيَاخٍ هُمْ.

زيد بن نفيع: شنيدم که علي(عليه السلام) در اجتماعي از مردم مي فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم که هرکه در روز غدير شنيد که پيامبر(صلي الله عليه و آله) چه فرمود بايستد، پس سيزده نفر ايستادند و گواهي دادند که رسول خدا(صلي الله عليهو آله) فرمود: (أَوْلى

بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)(2) آيا من به مومنان از خودشان سزاوارتر نيستم. گفتند: بله، اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پس دست علي(عليه السلام) را گرفت و فرمود: هرکه من صاحب اختيار اويم علي(عليه السلام) صاحب اختيار و مولاي اوست خداوندا حمايت کن هرکه اورا حمايت کند و دشمني کن با هرکه با او دشمني کند، و دوست بدار هرکه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هرکه او را دشمن بدارد و ياري کن هرکه او را ياري کند و خوار ساز هرکه اورا خوار کند، ابو

ص: 554


1- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص119 عترة النبي
2- . الاحزاب آية 6

اسحاق هنگامي که از حديث فارغ شد گفت: اي ابابکر! آن شيوخ چه کساني بودند که با علي(عليه السلام) بيعت کردند و بعد از آن به مخالفت برخاستند؟(1)

شک کننده درباره فضائل ايشان

مَرْفُوعٌ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رض قَالَ قَالَ لِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ لَا يَعْرِفُنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا وَ أَنْكَرَ فَضْلَنَا يَا سَلْمَانُ أَيُّمَا أَفْضَلُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

أَوْ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ(عليه السلام) قَالَ سَلْمَانُ بَلْ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَذَا آصَفُ بْنُ بَرْخِيَا قَدَرَ أَنْ يَحْمِلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ مِنْ فَارِسَ إِلَى سَبَإٍ فِي طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ (عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ) وَ لَأَفْعَلُ أَنَا أَضْعَافَ ذَلِكَ وَ عِنْدِي أَلْفُ كِتَابٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى شَيْثِ بْنِ آدَمَ(عليه السلام) خَمْسِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِدْرِيسَ النَّبِيِّ(عليه السلام)

ثَلَاثِينَ صَحِيفَةً وَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ(عليه السلام) عِشْرِينَ صَحِيفَةً وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) اعْلَمْ يَا سَلْمَانُ أَنَّ الشَّاكَّ فِي أُمُورِنَا وَ عُلُومِنَاكَالْمُمْتَرِي فِي مَعْرِفَتِنَا وَ حُقُوقِنَا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَلَايَتَنَا فِي كِتَابِهِ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ وَ بَيَّنَ فِيهِ مَا وَجَبَ الْعَمَلُ بِهِ وَ هُوَ غَيْرُ مَكْشُوف

اميرالمومنين(عليه السلام):....اي سلمان! به راستي که شک کننده در امر ولايت ما و علوم ما مانند کسي است که در شناخت ما و اداي حقوق ما حالت انکار و مجادله دارد و حال آنکه خدا ولايت ما را در کتابش در جاهاي زيادي واجب کرده و در کتابش بيان کرده که واجب است پذيرفتن ولايت ما اما اين مطلب را با رمز و کنايه و

ص: 555


1- . الأمالي (للطوسي) النص255 [9] المجلس التاسع ح51

اشاره بيان کرده که با تفکر و تامل آشکار مي شود. (1)

منکران ولايت علي

مَوْلَايَ فَضْلُكَ لَا يَخْفَى، وَ نُورُكَ لَا يُطْفَى، وَ إِنَّ مَنْ جَحَدَكَ الظَّلُومُ الْأَشْقَى، مَوْلَايَ أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبَادِ، وَ الْهَادِي إِلَى الرَّشَادِ، وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ.

مولاي من فضل و برتري ات پنهان نمي ماند و نور تو خاموش نمي گردد و هر که تو را انکار نمايد ستمکار و بدبخت است. مولاي من تو حجت بر بندگان و راهنماي به سوي هدايت و ذخيره و سرمايه روز قيامت هستي. (2)

وَ مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ لِآدَمَ وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِمَثَلُ إِبْلِيسَ وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ )(3) وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ كَانَ يَوْمُ بَعْثِهِ مِثْلَ يَوْمِ الْغَدِيرِ عِنْدَهُ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ إِذْ نَصَبَ لِأُمَّتِهِ وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً مِنْ بَعْدِهِ فِي ذَلِكَ الْيَوْم

امام رضا(عليه السلام) فرمود: مثل کساني که ولايت اميرالمومنين(عليه السلام) را در روز غدير پذيرفتند مانند فرشتگاني است که آدم(عليه السلام) را سجده کردند و مثل کساني که ولايت اميرالمومنين(عليه السلام) را در روز غدير نپذيرفتند مثل ابليس است. (4)

الْبَاقِرُ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا)(5) بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) (أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ)(6)

نَزَلَتْ فِي أَعْدَائِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُمْ أَخْرَجُوا النَّاسَ مِنَ النُّورِ وَ النُّورُ وَلَايَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَصَارُوا إِلَى الظُّلْمَةِ وَلَايَةِ أَعْدَائِهِ وَ قَدْ نَزَلَ فِيهِمْ (فَالَّذِينَ

آمَنُوا

ص: 556


1- . المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق ص82 معجزة أخرى ذكر ناقة صالح ثمود إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص416 أحاديث في فضائل أهل البيت
2- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص269 12 - زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه مختصة بيوم الغدير
3- . المائدة آية 3
4- . إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 1 ص465 فصل فيما نذكره من فضل صوم يوم الغدير من كتاب النشر و الطي
5- . البقرة آية 257
6- . البقرة آية 257

بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ)(1)

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون )(2)

امام باقر(عليه السلام) فرمود: (وَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ) درباره ي دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) و دنباله ي روان آن ها نازل شده است. اينان مردم را از نور که همانا ولايت علي(عليه السلام) است بيرون آورده و به تاريکي روي آوردند که همانپذيرش ولايت دشمنان ايشان است. (يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون) آن ها مي خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولي خدا جز اين نمي خواهد که نور خود را کامل کند، هرچند کافران ناخشنود باشند. (3)

مخالفان ولايت علي

وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى) قَالَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ(عليه السلام)

و از ابو جعفر(عليه السلام) منقولست كه آيت (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى)(4) در امر امير المؤمنين(عليه السلام) ورود يافته، يعنى مخالفت كردند با رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) از پس آنكه روشن گشته بود و ظاهر شده امر ايشان را راه حق كه امامت و خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) است.(5)

وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى) قَالَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ عَنْهُ (وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ) قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

ص: 557


1- . الاعراف آية 157
2- . التوبة آية 32
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص81 فصل في أنه النور و الهدى و الهادي
4- . محمد آية 32
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

(أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام).و از ابو جعفر(عليه السلام) منقولست كه آيت (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى)(1) در امر امير المؤمنين(عليه السلام) ورود يافته، يعنى مخالفت كردند با رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) از پس آنكه روشن گشته بود و ظاهر شده امر ايشان را راه حق كه امامت و خلافت امير المؤمنين(عليه السلام) است و ديگر ابو جعفر(عليه السلام) فرموده كه (وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ

فَضْلَهُ )

مقصود على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ ابْتَاعَ مِنْهُ أَرْضا

و ديگر( وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ)(3) يعنى و مي گويند منافقان كه گرويده ايم به خداى تعالى و به فرستاده او، و فرمانبردارى كرده ايم هر دو را پس برمي گردند گروهى از ايشان و امتناع مي نمايند از قبول حق از پس اقرار به ايمان.(4)

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) التَّارِكُونَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ(عليه السلام) الْمُنْكِرُونَ لِفَضْلِهِ وَ الْمُظَاهِرُونَ أَعْدَاءَهُ خَارِجُونَ عَنِ الْإِسْلَامِ مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ عَلَى ذَلِكَ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): رها کنندگان ولايت علي(عليه السلام) آنان که انکار فضائل او کرده، و پشتيباني از دشمنانش کنند اگر با اينحال بميرند از دين اسلام خارج گشته اند. (5)وَ بِالْإِسْنَادِ الْأَوَّلِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنْكُمْ مَا حَالُهُ فَقَالَ

ص: 558


1- . محمد آية 32
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . النور آية 47
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . المحاسن ج 1 ص89 باب15 عقاب من شك في أمير المؤمنين ح35

مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ بَرِئَ مِنْهُ وَ مِنْ دِينِهِ فَهُوَ كَافِرٌ مُرْتَدٌّ عَنِ الْإِسْلَامِ لِأَنَّ الْإِمَامَ مِنَ اللَّهِ وَ دِينَهُ مِنْ دِينِ اللَّهِ وَ مَنْ بَرِئَ مِنْ دِينِ اللَّهِ. فَدَمُهُ مُبَاحٌ فِي تِلْكَ الْحَالِ إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ أَوْ يَتُوبَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِمَّا قَالَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکه پيشوايي را که از جانب خدا تعيين شده انکار کند و از او و دين او بيزاري جويد، کافر و از دين اسلام بيرون است، زيرا آن پيشوا از جانب خداست و دين او دين خداست، و کسي که از دين خدا بيزاري جويد خونش در آن حال مُباح است مگر اين که توبه کرده و به سوي خدا بازگشت کند از آنچه که گفته و اعتقادي که پيدا کرده است. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْنَا أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ عَدُوَّ عَلِيٍّ(عليه السلام) لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَجْرَعَ جُرْعَةً مِنَ الْجَحِيمِ وَ قَالَ سَوَاءٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ هَذَا الْأَمْرَ صَلَّى أَمْ صَامَ.

حنان بن سدير نقل كرده است كه از امام محمد باقر(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: همانا كه دشمن على(عليه السلام) از دنيا نمى رود مگر آنكه جرعه اى از حميم (دوزخ) را به او بياشامانند، و در ادامه سخنان خود فرمود: حال كسى كه با اين امر (ولايت على(عليه السلام)) مخالف باشد يكسان است، خواه نماز بگذارد خواه زنا كند. (2)

وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(عليهم السلام) لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ إِنَّهُ فِي النَّارِ.امام صادق(عليه السلام) فرمود: براى دشمن ما اهل بيت(عليهم السلام) تفاوتى ندارد كه روزه بدارد و نماز گزارد يا زنا و دزدى كند بى گمان در دوزخ است. (3)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي الطَّيِّبِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَاشِمٍ أَخْبَرَنَا مَالِكُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنِ الْأَحْلَجِ عَنِ الشَّعْبِيِّ

ص: 559


1- . الغيبة( للنعماني) النص129 باب 7 ما روي فيمن شك في واحد من الأئمة أو بات ليلة لا يعرف فيها إمامه أو دان الله عز و جل بغير إمام منه ح3
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص210 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له
3- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص210 عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين ع و الشاك فيه و المنكر له

قَالَ:....لَمَّا

نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)(1) فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا إِنَّمَا يُرِيدُ أَنْ يَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ قَالُوهَا حَسَداً وَ بُغْضاً لِأَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ )(2)

وَ لَا تَعْتَدَّ هَذِهِ الْمَقَالَ وَ لَا يَشُقَّ عَلَيْكَ مَا قَالُوا قَبْلُ مِنْ فَإِنَّ اللَّهَ يَمْحُو (الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ)(3)

فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ حَزَنَ عَلَى مَا قَالُوا وَ عَلِمَ أَنَّ الْقَوْمَ غَيْرُ تَارِكِينَ الْحَسَدَ وَ الْبَغْضَاءَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (قَدْ

نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ)(4)

ص: 560


1- . الشوري آية 23
2- . الشوري آية 24
3- . الشوري آية 24
4- . الانعام آية 33

امام حسن(عليه السلام) هنگامي که اين آيه بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي کنم جز دوست داشتن نزديکانم (اهل بيتم) نازل شد، گروهي از مردم گفتند: اين را خداوند نازل نکرده است. او مي خواهد دست پسر عمويش را بالا ببرد (و جانشين خود معرفي کند). اين سخن را از روي حسادت و دشمني با اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفتند: پس خداي تعالي نازل فرمود: آيا مي گويند: او بر خدا دروغ بسته است درحالي که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر مي نهد. (اي پيامبر)! به اينسخنان توجّه نکن و آنچه پيش از اين گفتند، بر تو سخت نيايد. همانا خداوند باطل را محو مي کند و حقّ را به فرمانش پابرجا مي سازد چرا که او از آنچه درون سينه هاست آگاه است. پس آن (سخنان منافقان) بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) سخت آمد و از آنچه گفتند غمگين شد و دانست که قوم، حسادت و دشمني را رها نمي کنند. در نتيجه اين آيه نازل شد: (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ)(1)

مخالفان ولايت ايشان در زمان رسول خدا

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً(عليه السلام) فِيمَا أَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ بِالْوَلَايَةِ

احمد بن عيسى از جعفر بن محمّد از پدر بزرگوار و از جدش در باره آيه (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها) نقل كرد كه وقتى اين آيه نازل شد (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) گروهى ازاصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مسجد مدينه جمع شده گفتند: در باره اين آيه چه مى گوئيد. بعضى از آنها گفتند اگر كافر به اين آيه شويم كافر به همه آيات هستيم اگر ايمان آوريم اين خود يك خوارى و ذلت است كه علي بن ابى طالب(عليه السلام) بر ما مسلط شود. گفتند: ما مي دانيم هر چه محمّد(صلي الله عليه و آله) مى گويد راست است ما او را دوست مى داريم ولى از علي(عليه السلام) اطاعت نمى كنيم در مورد دستورى كه به ما داده بعد اين آيه نازل شد (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها) يعنى ولايت علي(عليه السلام) را مى دانستند. (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ) ولي بيشتر آنها به ولايت علي(عليه السلام) كافر بودند. (2)

ص: 561


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص196 الجزء السابع ح2
2- . الكافي ج 1 ص 427 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح77

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قَالَ قَالُوا أَوْ بَدِّلْ عَلِيّاً (بيان صَدَرَ تلك الآيةُ وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ الآية و قد مَرَّ أَنَّ المُرادَ بالآياتِ الأئِمّةُ أو المُرادَ بها الآياتُ المُشتَمِلَةُ على ذِكرِ ولايتِهِم و على التَّقدِيرَين إذا تُتلَى عليهم تلكَ الآياتُ قالَ المُنافِقونَ ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا ليسَ فيه ما لا نَرضَى به مِن وِلايةِ عليٍ أَوْ بَدِّلْهُ يعني علياً(عليه السلام) بِأن يَجعَلَ مكانَ آيةٍ مُتَضَمَّنَةٍ له آيةً أخرَى فقال اللهُ تعالى لرسولِهِ(صلي الله عليه و آله) (قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي أي بِالتَّبدِيلِ مِن قِبَلِ نَفسِي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ )

محمّد بن سنان از مفضل نقل كرد كه از امام صادق(عليه السلام) راجع به اين آيه پرسيدم (ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ) فرمود: گفتند علي(عليه السلام) را عوض كن.(1)

توضيح: ابتداى اين آيه (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ ) قبلا گفتيم كه منظور از آيات ائمه است وقتى اين آيات براى آ ن ها خوانده شود منافقينمي گويند قرآنى بياور كه در آن راجع به ولايت علي(عليه السلام) چيزى نباشد يا تغيير بده على(عليه السلام) را، اين طور كه به جاى آيه اى كه متضمن ولايت او است آيه ديگرى قرار بده. خداوند به پيامبرش مي فرمايد (قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي ) بگو به من اجازه داده نشده كه از طرف خود تغييرى دهم من فقط پيرو وحى هستم مي ترسم اگر تغييرى دهم از جانب خود، مبتلا به عذابى بزرگ شوم. و اين خود ثابت مي کند که عده اي دشمني و بغض شديدي نسبت به اميرالمومنين(عليه السلام) داشتند.

ص: 562


1- .[2] الكافي ج 1 ص419 باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولاية ح7

مخالفت با ولايت علي کردند

وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى) قَالَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ(عليه السلام)

و از ابو جعفر(عليه السلام) منقولست كه آيت (وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى)(1) در امر امير المؤمنين(عليه السلام) ورود يافته، يعنى مخالفت كردند با رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) از پس آنكه روشن گشته بود و ظاهر شده امر ايشان را راه حق كه امامت و خلافت امير المؤمنين(عليه السلام) است (2)

فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّي الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذَائِدَ الْحَقِ عَنْكَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ، الَّذِينَ (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُون )(3)

خدا لعنت کند آنان که حرمت تو را شکستند و حقت را از تو دور کردند شهادت مي دهم که آنان از همه زيانکارترند آنان که حرارت آتش به صورت هايشان مي خورد و در آن با روي گرفته و عبوس هستند. (4) کساني که از ولايت اهل بيت اعراض کرده اند

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ) عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ نَاكِبُونَ عَنْ وَلَايَتِنَا

ص: 563


1- . محمد آية 32
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . المومنون آية 104
4- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص269 12 - زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه مختصة بيوم الغدير

خداوند مى فرمايد: (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ)(1)

كسانى كه به روز قيامت ايمان ندارند از راه راست برمى گردند. از على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: آنان گروهى هستند كه از ولايت ما اعراض نموده و از راه ما كناره گرفته اند. (2)

دروغگوترين مردم تکذيب کنندگان ولايت اهل بيت

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ) قَالَ: الصِّدْقُ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.اميرالمومنين(عليه السلام) درباره ي آيه (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ)(3) کيست ستمکار تر از کسي که بر خدا دروغ بست و آن راستي را که بر او آمد دروغ خواند، کيست؟ فرمود: آن راستي ولايت ما خاندان است. (4)

هرکه علي را با ديگري برابر بداند

فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاكَ بِمَنْ نَاوَاكَ، وَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ يَقُولُ (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ )(5) وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَايَتَكَ.

امام هادي(عليه السلام) در زيارت غديريه مي فرمايند: خدا لعنت کند کساني که تورا هم طراز دشمنانت قرار دادند. در حالي که خداوند بلند مرتبه مي فرمايد: آيا آنان که مي دانند با آنان که نمي دانند برابرند؟ خدا لعنت کند کسي که تو را با ديگري مساوي

ص: 564


1- . المومنون آية 74
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع
3- . الزمر آية 32
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح17
5- . الزمر آية 90

بداند با آنکه خداوند ولايتت را بر او واجب کرده. (1)

خبر دادن پيامبر به علي از ظلم به اوأَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ الْجُعْفِيُّ الدَّهَّانُ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ سَعِيدٍ الْجُعْفِيُّ وَ هُوَ جَدُّهُ لِأُمِّهِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي الْبُهْلُولِ، قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ سَالِمٍ الْجُعْفِيِّ، قَالَ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ هُوَ فِي الرَّحْبَةِ جَالِسٌ: انْتَدِبُوا، وَ هُوَ عَلَى الْمَسِيرِ مِنَ السَّوَادِ، فَانْتَدَبُوا نَحْوٌ مِنْ مِائَةٍ، فَقَالَ: وَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ، لَقَدْ حَدَّثَنِي خَلِيلِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِي مِنْ بَعْدِهِ عَهْداً مَعْهُوداً وَ قَضَاءً مَقْضِيّاً، (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى )(2)

سالم جعفي روايت کرده که علي(عليه السلام) در حالي که در ميدان شهر نشسته بود فرمودند: رهسپار شويد، پس به همراه او که از عراق باز مي گشت نزديک به صد نفر به راه افتادند حضرت فرمود: به پروردگار آسمان و پروردگار زمين سوگند که رفيقم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مرا فرمود که اين امت پس از او در پيماني بسته شده و کاري به انجام رسيده به من خيانت خواهند کرد ولي هرکه حق را بپوشاند ناکام مي شود. (3)

ص: 565


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص270 12 - زيارة اخرى لمولانا أمير المؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه مختصة بيوم الغدير .....
2- . طه آية 61
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح8

پيامبر از ظلمهاي امت به علي خبر داد

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُسَدَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ زِيَادٍ الْقَلُوسِيُّ الْبَصْرِيُّ قَاضِي تِنِّيسَ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ سَيَّارٍ النَّصِيبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، قَالَ حَدَّثَنَا فِطْرُ بْنُ خَلِيفَةَ، قَالَ أَخْبَرَنِي حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ، قَالَ سَمِعْتُ ثَعْلَبَةَ بْنَ مَرْثَدٍ الْحِمَّانِيَّ، قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليهالسلام) قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ(صلي الله عليه و آله) أَنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ بَعْدِي.

ثعلبه بن مرشد: از علي(عليه السلام) شنيدم که فرمود: به خدا سوگند همانا پيامبر امّي(صلي الله عليه و آله) به من خاطر نشان کرد که اين امت پس از من به تو خيانت خواهند کرد. (1)

پيروان پيشواي ستمگر

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا، قَالَ حَدَّثَنَا كَثِيرُ بْنُ طَارِقٍ، قَالَ: سَأَلْتُ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

عَنْ قَوْلِهِ (تَعَالَى): (لا

تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً) فَقَالَ زَيْدٌ: يَا كَثِيرُ، إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ، وَ لَسْتَ بِمُتَّهَمٍ، وَ إِنِّي خَائِفٌ عَلَيْكَ أَنْ تَهْلِكَ، إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ بِأَتْبَاعِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ إِلَى النَّارِ، فَيَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ، وَ يَقُولُونَ لِإِمَامِهِمْ:

يَا مَنْ أَهْلَكَنَا هَلُمَّ الْآنَ فَخَلِّصْنَا مِمَّا نَحْنُ فِيهِ، فَعِنْدَهَا يُقَالُ لَهُمْ: (لا

ص: 566


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح9

تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً) ثُمَّ قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام): حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام): أَنْتَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) وَ أَصْحَابُكَ فِي الْجَنَّةِ، أَنْتَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) وَ أَتْبَاعُكَ فِي الْجَنَّةِ.

کثير بن طارق: از زيد بن علي بن حسين(عليه السلام) درباره سخن خداوند که مي فرمايد (لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثيراً)(1) امروز يکبار واويلا نمي گوييد بلکه بايد بسيار واويلا سر دهيد سوال کردم پس زيد گفت: اي کثير! تو مردنيکوکاري هستي و در معرض اتهام قرار نداري ولي من بر نابودي تو هراسانم. هنگامي که قيامت فرا رسد خداوند به پيروان هر امام ستمگري دستور مي دهد که به سوي دوزخ روانه شوند. پس واويلا سر مي دهند و به پيشوايشان مي گويند: اي کسي که ما را به نابودي کشاندي بيا و ما را از آنچه در آن هستيم نجات بخش. پس در اين هنگام به آنان گفته مي شود (لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثيراً) امروز يکبار واويلا نمي گوييد بلکه بايد بسيار واويلا سر دهيد آنگاه زيد بن علي(عليه السلام) گفت: پدرم از پدرش حسين بن علي(عليه السلام) روايت فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود: اي علي! تو و يارانت در بهشت هستيد. اي علي! تو و پيروانت در بهشت هستيد. (2)

پيشوايان گمراه

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُعْبَةَ الْأَنْصَارِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو السَّائِبِ سَلْمُ بْنُ جُنَادَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ سَعِيدٍ الثَّوْرِيُّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ

ص: 567


1- . الفرقان آية 14
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح37

يَحْيَى الْحَضْرَمِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ: كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ نَائِمٌ وَ رَأْسُهُ فِي حَجْرِي، فَتَذَاكَرْنَا الدَّجَّالَ فَاسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) مُحْمَرّاً وَجْهُهُ فَقَالَ: لَغَيْرُ الدَّجَّالِ أَخْوَفُ عَلَيْكُمْ مِنَ الدَّجَّالِ الْأَئِمَّةُ الْمُضِلُّونَ، وَ سَفْكُ دِمَاءِ عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي، أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ.عبدالله بن يحيي حضرمي گفت: از علي(عليه السلام) شنيدم که مي فرمود: در خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) نشسته بوديم و ايشان سر بر دامن من خوابيده بود. آن گاه از دجل سخن به ميان آمد و پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) در حالي که صورتش سرخ شده بود از خواب برخاست و فرمودند: کساني هستند که از دجل بر شما خوفناکترند، پيشوايان گمراه و ريختن خون خاندانم پس از من. من دشمن کساني هستم که با آنها بجنگند و دوست

کساني هستم که با آنها در صلح باشند. (1)

ص: 568


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح27

اميرالمومنين اولين مسلمان

ص: 569

اولين مسلمان

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْدِيٍّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْأَوْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَامِرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي كَامِلُ بْنُ الْعَلَاءِ، عَنْ عَامِرِ بْنِ السِّمْطِ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ أَبِي صَادِقٍ، عَنْ عَلِيمٍ، عَنْ سَلْمَانَ، قَالَ:إِنَّ أَوَّلَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وُرُوداً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُهَا إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: همانا اولين کسي از اين امت که بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد مي شود اولين کسي است که اسلام آورده و او علي بن ابيطالب(عليه السلام) است. (1)

حَدَّثَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ الْمُنْذِرِ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو مُوسَى: عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوَّلُ مَنْ أَسْلَمَ.

ابو موسي مي گويد: علي(عليه السلام) اولين کسي است که اسلام آورد. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خُشَيْشٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي الْأَحْمَسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي حَمَّادٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي صَادِقٍ، عَنْ عُلَيْمٍ، قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ يَقُولُ: إِنَّ أَوَّلَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وُرُوداً عَلَى نَبِيِّهَا أَوَّلُهَا إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام) وَ إِنَّ خَرَابَ هَذَا

الْبَيْتِ عَلَى يَدِ رَجُلٍ مِنْ آلِ فُلَانٍ.

ص: 570


1- . الأمالي (للطوسي) النص246 [9] المجلس التاسع ح24
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح60

عليم مي گويد: شنيدم که سلمان مي گفت: همانا اولين کسي که از اين امت بر پيامبرش وارد مي شود اولين کسي است که اسلام آورده و او علي بن ابيطالب(عليه السلام) است و ويراني اين خانه به دست مردي از آل فلان است. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْجَوْهَرِيُّ بِالْبَصْرَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّوْفَلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً) قَالَ: أَسْلَمَتِ الْمَلَائِكَةُ فِي السَّمَاءِ، وَ الْمُؤْمِنُونَ فِي الْأَرْضِ طَوْعاً، أَوَّلُهُمْ وَ سَابِقُهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ سَابِقٌّ، وَ أَسْلَمَ الْمُنَافِقُونَ كَرْهاً، وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَوَّلَ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً، وَ أَوَّلَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

لِلْمُشْرِكِينَ قِتَالًا، وَ قَاتَلَ مِنْ بَعْدِهِ الْمُنَافِقِينَ وَ مَنْ أَسْلَمَ كَرْهاً.

عبد الله بن عباس درباره ي اين آيه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً)(2) و کساني که در آسمان ها و زمين هستند خواه و ناخواه تسليم او هستند و به سوي او بازمي گردند گفت: فرشتگان در آسمان و مومنان در زمين از روي ميل اسلام آوردند. نخستين و پيشي گيرنده ي ايشان از اين امت علي بن ابيطالب(عليه السلام) است که براي هر امتي پيشي گيرنده اي است. و منافقان از روي بي ميلي اسلام آوردند. علي بن ابيطالب(عليه السلام) در اسلام آوردن نخستين شخص از اين امت بود که در رکاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با مشرکان جنگيد و پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) منافقان و کساني که با بي ميلي اسلام آورده بودند با او جنگيدند. (3)

ص: 571


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح80
2- . آل عمران آية 83
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح10

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنِي ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: هَذَا كِتَابُ جَدِّي عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ، فَقَرَأْتُ فِيهِ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى أَبُو الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ: أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَوَّلُ مَنْ أَسْلَمَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: از پدارنش روايت مي کند که علي(عليه السلام) اولين کسي بود که اسلام آورد. (1) علي اولين ايمان آورنده

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّوْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى السَّاجِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى السُّدِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مَرْزُوقٍ، عَنْ أَبِي سُخَيْلَةَ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا)، قَالا: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ: هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِيقُ الْأَكْبَرُ، وَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دست علي بن ابيطالب(عليه السلام) را در دست گرفت و فرمود: اين شخص اولين کسي است که به من ايمان آورده و اولين کسي است که در قيامت دست در دست من مي نهد و او راستگوي بزرگ و جدا کننده (حق از باطل) اين امت و پيشواي مومنان است. (2)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْجُعْفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الْكَرِيمِ وَ هُوَ أَبُو هِلَالٍ

ص: 572


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح43
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح11

الْجُعْفِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ الْحُرِّ النَّخَعِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ: أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنَ الرِّجَالِ عَلِيٌّ(عليه السلام)، وَ مِنَ النِّسَاءِ خَدِيجَةُ(عليها السلام).

عبدالرحمن از پدرش روايت مي کند: شنيدم که ابن عباس مي گويد: اولين کسي که از مردان به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ايمان آورد علي(عليه السلام) و از زنان خديجه(عليها السلام) بود. (1) اولين کسي که با پيامبر نماز خواند

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ

الرَّحْمَنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُجَيٍّ، قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَقُولُ: صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ مَعَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ ثَلَاثَ سِنِينَ، وَ كَانَ مِمَّا عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا يُبْغِضُنِي مُؤْمِنٌ، وَ لَا يُحِبُّنِي كَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ، وَ اللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ، وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي، وَ لَا نَسِيتُ مَا عَهِدَ إِلَيَّ.

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: با پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) سه سال پيش از آنکه کسي از مردم با او نماز گزارد نماز خواندم و از آنچه با من در ميان گذاشت اين بود که مومن مرا دشمن نمي دارد و کافر و منافق مرا دوست نمي دارد. به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و کسي بخاطر من گمراه نگشت و آنچه را با من در ميان گذارد فراموش نکرده ام. (2)

ص: 573


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح5
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح11

سبقت در اسلام

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ(عليه السلام) سَبَقَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) وَ مُؤْمِنُ آلِ يس(عليه السلام) سَبَقَ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(عليه السلام) وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) سَبَقَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

خداوند مى فرمايد (السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) آنان كه در ايمان سبقت گرفتند، همانا نزد خداوند منزلتى والا دارند و به خداوند نزديكترند. ابن عباسگويد: يوشع بن نون بود كه در پذيرش ايمان به موسى(عليه السلام) از همه سبقت گرفت و مؤمن آل يس به عيسى بن مريم(عليه السلام) و على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ايمان آورده و از همگان سبقت گرفتند. (1)

قَوْلُهُ تَعَالَى (السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) هُوَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

درباره قول خداي عزوجل (السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) گفته

مقصود علي(عليه السلام) باشد. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ)(3) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ سَبَقَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) وَ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ سَبَقَ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(عليه السلام) وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) سَبَقَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

ابن عباس گويد: يوشع بن نون(عليه السلام) بود كه در پذيرش ايمان به موسى(عليه السلام) از همه سبقت گرفت و مؤمن آل يس به عيسى بن مريم(عليه السلام) و على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ايمان آورده و از همگان سبقت گرفتند. (4)

ص: 574


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص394 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . الواقعة آية 11-10
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

قَوْلُهُ تَعَالَى (تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً) عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(عليه السلام) أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) و ديگر (تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً)(1) موسى بن جعفر(عليه السلام) از آباى بزرگوار خود روايت كرده كه اين آيت در شان على بن ابى طالب(عليه السلام) نازل شده. (2)

اميرالمومنين

اولين پيرو رسول خدا

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوَّلُ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي بَعْدَ الْحَقِ

و به همين اسناد جعابىّ روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: على(عليه السلام) نخستين كسى بود كه از من پيروى كرده (و به من ايمان آورد) و همو اوّلين كسى باشد كه در قيامت با خداوند جزا دهنده روبرو خواهد شد. (3)

اولين کسي که دعوت پيامبر را اجابت کرد

رَوَاهُ الْفَلَكِيُّ فِي إِبَانَةِ مَا فِي التَّنْزِيلِ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ (إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ )(4) نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ سَمِعَ وَ الْمَيِّتُ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَة

ص: 575


1- . الفتح آية 29
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- .[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص59 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح228
4- . الانعام آية 36

ابن عبّاس (إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ) در مورد علي(عليه السلام) نازل شده زيرا او اوّلين کسي است که براي پذيرفتن دعوت پيامبر گوش شنوا داشت و منظور از«مُرده» وليدبن عقبه است. (1)

مقدم در کتاب خدا

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ )

قِيلَ ذَلِكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لِأَنَّهُ كَانَ مُؤْمِناً مُهَاجِراً ذَا رَحِمٍ

آيه كريمه (أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ )(2) و خويشاوندان نسبى شخص بعضى ديگر در كتاب خدا مقدم اند از مهاجرين. گفته اند آن شخص على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه هم مؤمن مهاجر و هم خويشاوندى با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دارد.(3)

ص: 576


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص9 فصل في المسابقة بالإسلام
2- . الاحزاب آية 6
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

جنگهاي اميرالمومنين

ص: 577

جنگ با علي جنگ با خداست

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله):... حَرْبُ عَلِيٍّ(عليه السلام) حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ(عليه السلام) سِلْمُ اللَّهِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: جنگ با على(عليه السلام) جنگ با خداست و سازش با على(عليه السلام) سازش با خداست.(1)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَنْ نَصَبَ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) حَرْباً كَمَنْ نَصَبَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ مَنْ نَصَبَ لَكَ أَنْتَ لَا يَنْصِبُ لَكَ إِلَّا عَلَى هَذَا الدِّينِ كَمَا كَانَ نَصَبَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکه با پرچم علي(عليه السلام) بجنگد، مانند کسي هست که با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي جنگد، زيرا کسي که با تو بجنگد ، با تو نخواهد جنگيد مگر به خاطر

دين همان گونه که کسي که با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دشمني کرده با دين خدا دشمني کرده است. (2)

خشم خدا بر کساني که در مقابل علي جنگ کنند

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله): أَنَّهُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ) قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَنْ أَصْحَابُ النَّارِ قَالَ: مَنْ قَاتَلَ عَلِيّاً(عليه السلام) بَعْدِي، أُولَئِكَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ مَعَ الْكُفَّارِ فَقَدْ كَفَرُوا (بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ )(3) أَلَا وَ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) مِنِّي فَمَنْ حَارَبَهُ فَقَدْ حَارَبَنِي وَ أَسْخَطَ رَبِّي،

ص: 578


1- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.
2- . المحاسن ج 1 ص185 باب 47 باب الراد لحديث آل محمد ص ح195
3- . الانعام آية 5

ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَالَ: يَا عَلِيُّ(عليه السلام) حَرْبُكَ حَرْبِي، وَ سِلْمُكَ سِلْمِي، وَ أَنْتَ الْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي بَعْدِي.

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اين آيه را خواند (فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ) (1) پرسيده شد: اي رسول خدا! اصحاب دوزخ چه کساني هستند؟ حضرت فرمود: کساني که پس از من با علي(عليه السلام) بجنگند. آنان کساني هستند که به همراه کافران اهل دوزخند. کساني که چون حق به سويشان آمد کافر گشتند. بدانيد که علي(عليه السلام) از من است و هرکه با اوجنگيده پروردگارم را به خشم آورده. سپس علي(عليه السلام) را خواند و فرمود: اي علي! جنک با تو جنگ با من و سازش با تو سازش با من است. و تو پس از من نشانه ميان من و امتم هستي. (2)

جنگهاي علي در زمان رسول خدا

....كُلَّمَا حَشَوْا نَاراً لِلْحَرْبِ وَ نَجَمَ قَرْنٌ لِلضُّلَّالِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، قَذَفَ بِأَخِيهِ فِي لَهَوَاتِهَا، وَ لَا يَنْكَفِي حَتَّى يَطَأَ سِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِحَدِّهِ، مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ، قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)...

حضرت زهرا(عليها السلام) فرمودند: هرگاه آتش کينه افروختند آنرا خاموش ساخت و گاهي که گمراهي سر برداشت يا مشرکي دهان به جسارت گشود برادرش علي(عليه السلام) را در کام آنان انداخت علي(عليه السلام) باز نايستاد تا بر سر مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشير بساخت او اين رنج را براي رضاي خدا مي کشيد و در آن خشنودي پروردگار و رضاي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را مي ديد... (3)

ص: 579


1- . البقرة آية 81
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح14
3- . بلاغات النساء ص25 كلام فاطمة بنت رسول الله

مَا رَوَاهُ الْعَبَّاسُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعَبْدِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ رِجَالِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَقُولُ مَا رَأَيْتُ مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَخَاءً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ...از نخستين هنگامى كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به منصب نبوت نائل شد تا به امروز به حمد خدا روى خوشى نديدم.... (1)

خبر دادن پيامبر به جنگ اميرالمومنين با سه گروه

وَ ذَكَرَ الْخَطِيبُ فِي تَارِيخِهِ مَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ عَلْقَمَةَ وَ الْأَسْوَدَ كَرَّرَا مُعَاتَبَةَ أَبِي أَيُّوبَ عَلَى نُصْرَتِهِ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) فَزَادَهُمَا أَيْضاً حَالَ عُذْرِهِ بِمَا كَانَ سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ الْخَطِيبُ إِنَّ عَلْقَمَةَ وَ الْأَسْوَدَ أَتَيَا أَبَا أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيَّ عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ صِفِّيْنَ فَقَالا لَهُ يَا أَبَا أَيُّوبَ إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمَكَ بِنُزُولِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي بَيْتِكَ وَ بِمَجِي ءِ نَاقَتِهِ تَفَضُّلًا مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِكْرَاماً لَكَ حَتَّى أَنَاخَتْ بِبَابِكَ دُونَ النَّاسِ جَمِيعاً ثُمَّ جِئْتَ بِسَيْفِكَ عَلَى عَاتِقِكَ تَضْرِبُ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ يَا هَذَا إِنَّ الرَّائِدَ لَا يَكْذِبُ أَهْلَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَمَرَنَا بِقِتَالِ ثَلَاثَةٍ مَعَ عَلِيٍّ(عليه السلام) بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ فَأَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْنَاهُمْ وَ هُمْ أَهْلُ الْجَمَلِ وَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَهَذَا مُنْصَرَفُنَا عَنْهُمْ يَعْنِي مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرَو بْنَ عَاصٍ وَ أَمَّا الْمَارِقُونَ فَهُمْ أَهْلُ الطَّرْفَاوَاتِ وَ أَهْلُ السَّقِيفَاتِ وَ أَهْلُ النُّخَيْلَاتِ وَ

ص: 580


1- . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج 1 ص284 كلامه ع في تظلمه من أعدائه و دافعيه عن حقه ح1

أَهْلُ النَّهْرَوَانَاتِ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي أَيْنَ هُمْ وَ لَكِنْ لَا بُدَّ مِنْ قِتَالِهِمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ لِعَمَّارٍ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وَ أَنْتَ إِذْ ذَاكَ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَكَ يَا عَمَّارُ إِنْ رَأَيْتَ عَلِيّاً(عليه السلام) سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَإِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ هُدًى يَا عَمَّارُ مَنْ تَقَلَّدَ سَيْفاً وَ أَعَانَ بِهِ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَى عَدُوِّهِ قَلَّدَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِوِشَاحَيْنِ مِنْ دُرٍّ وَ مَنْ تَقَلَّدَ سَيْفاً أَعَانَ بِهِ عَدُوَّ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَلَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِشَاحَيْنِ مِنْ نَارٍ قُلْنَا يَا هَذَا حَسْبُكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ حَسْبُكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ

خطيب در تاريخ خود مطلبى را ذكر كرده است كه دلالت دارد بر اين كه «علقمه» و «اسود» به طور مكرر ابو ايوب انصارى را به خاطر كمك كردنش به على(عليه السلام) مورد عِتاب و سرزنش قرار مى دادند. از جمله: از علقمه و اسود روايت كرده كه گفتند: بعد از آن كه ابو ايوب انصارى از جنگ صفين بر گشت به ديدنش رفتيم و گفتيم: اى ابو ايوب خدا تو را گرامى داشت به اين كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد منزل تو شد و شتر او به در خانه تو ايستاد با اين كه خيلى ها علاقه داشتند كه آنها ميزبان پيامبر(صلي الله عليه و آله) بشوند، ولى از ميان همه آنها اين افتخار نصيب تو شد، آيا سزاوار است همه اين افتخارات خود و الطاف خداوندى را پشت سر اندازى و شمشير خودت را روى شانه ات بگيرى و بيائى به جنگ گويندگان كلمه توحيد؟! يعنى لشكر معاويه؟ ابو ايوب به ما گفت: هيچ وقت راهنما و قاصد به راهروان خود دروغ نمى گويند، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ما را مأمور كرد با سه طايفه در ركاب على(عليه السلام) بجنگيم «ناكثين، قاسطين و مارقين» اما ناكثان عبارت بودند از لشكر طلحه و زبير كه نقض بيعت با على(عليه السلام) كردند و جنگ جمل را راه انداختند و اما قاسطين همينها بودند كه اينك از جنگ با آنان بر مى گرديم (يعنى معاويه و عمرو عاص كه جنگ صفين را راه

ص: 581

انداختند) و اما مارقين كه به خدا سوگند هنوز نمى دانم چه كسانى هستند و چه وقت خواهيم جنگيد، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اصحاب طرقات و سعيفات و نخيلات و نهرواناتند كه ان شاء اللَّه با آنان نيز خواهيم جنگيد. آنگاه گفت: من از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه به عمار ياسر مى فرمود: جمعى ياغى و سركش از دين و ستمكار، تو را مى كشند و تو آن روز با حقى و حق با تو است اى عمار هر گاه على(عليه السلام) را ديدى كه به راهى مى رود و تمامى مردم به راهىديگر، تو راه على(عليه السلام) را بگير كه او تو را به سوى هلاكت راهنمائى نکرده و از هدايت خارج نمى كند. اى عمار! كسى كه شمشيرى حمايل كند تا على(عليه السلام) را بر دشمنش يارى دهد خداوند در قيامت دو شمشير از درّ به او حمايل مى كند و كسى كه شمشيرى عليه على(عليه السلام) و به يارى دشمن او حمايل كند، خداوند در قيامت دو شمشير از آتش به او حمايل مى نمايد. آنگاه از قول علقمه و اسود نقل كرده كه گفته اند: گفتيم فلانى همين مقدار ما را كافى است خداوند تو را رحمت كند. (1)

خبر دادن پيامبر به علي از جنگ با اهل نهروان

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) أَمَرَنِي أَنْ أَتَّخِذَكَ أَخاً وَ وَصِيّاً، فَأَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي، وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي، مَنْ تَبِعَكَ فَقَدْ تَبِعَنِي، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْكَ فَقَدْ تَخَلَّفَ

ص: 582


1- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص103 في أنه ع مع الحق و الحق معه ح153

عَنِّي، وَ مَنْ كَفَرَ بِكَ فَقَدْ كَفَرَ بِي، وَ مَنْ ظَلَمَكَ فَقَدْ ظَلَمَنِي. يَا عَلِيُّ، أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ. يَا عَلِيُّ، لَوْ لَا أَنْتَ لَمَا قُوتِلَ أَهْلُ النَّهَرِ. قَالَ: فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ مَنْ أَهْلُ النَّهَرِ قَالَ: قَوْمٌ يَمْرُقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ.

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اي علي! خداوند عز وجل به من فرمان داد که تو را برادر و جانشين خود قرار دهم. پس تو برادر و جانشين و خليفه من بر خانواده ام در زمان حيات و پس از مرگم هستي. هرکه از تو پيروي کند از من پيروي نموده است. و هرکه از تو سرپيچي نمايد از منسرپيچي نموده. و هرکه به تو کفر بورزد به من کفر ورزيده و هرکه به تو ستم کند به من ستم کرده. اي علي! تو از مني و من از توام. اي علي! اگر تو نبودي با اهل نهر جنگ نمي شد. پس عرضه داشتم: اهل نهر چه کساني هستند؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: گروهي که از اسلام خارج مي گردند همان گونه که تير از چله ي کمان خارج مي گردد. (1)

خبر دادن از جنگ کردن عده اي با علي

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام)

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: إِنِّي لَأَدْنَاهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًى، فَقَالَ: لَأَعْرِفَنَّكُمْ تَرْجِعُونَ بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضِ، وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمُوهَا لَتَعْرِفُنِّي فِي الْكَتِيبَةِ الَّتِي تُضَارِبُكُمْ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى خَلْفِهِ فَقَالَ: أَوْ عَلِيٌّ أَوْ عَلِيٌّ، ثَلَاثاً، فَرَأَيْنَا أَنَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) غَمَزَهُ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ: (فَإِمَّا

نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ) بِعَلِيٍ (أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ) ثُمَّ نَزَلَتْ: (قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ

ص: 583


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح43

لَقادِرُونَ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) ثُمَّ نَزَلَتْ: (فَاسْتَمْسِكْ

بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ) مِنْ أَمْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) (إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) وَ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ وَ (لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) عَنْ مَحَبَّةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام).

جابر بن عبدالله: من در منا در آخرين حج رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نزديکترين کس به ايشان بودم که فرمودند: گمان مي برم که پس از من کافر مي گرديد وبرخي گردن برخي ديگر را مي زنيد و به خدا سوگند اگر چنين کنيد مرا در لشکري که با شما مي جنگد، خواهيد ديد. سپس به پشت سرش رو کرد و فرمود: بجز علي(عليه السلام). آنگاه ما ديديم که جبرئيل(عليه السلام) او را لمس کرد و خداوند والا اين چنين فرو فرستاد (فَإِمَّا

نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ)(1) يا تورا ببريم که از آنها انتقام بگيريم به واسطه علي(عليه السلام) (أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ)(2) يا کيفري را که به آنها وعده کرديم به تو نشان دهيم زيرا ما بر تو تواناييم سپس نازل شد (قُلْ

رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْني فِي الْقَوْمِ الظَّالِمينَ وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ)(3) بگو پروردگارا! کاش چيزي را که به آنها وعده داده شده به من نشان مي دادي. پروردگارا مرا در گروه ستمکاران قرار مده و ما به نشان دادن وعده مان بر آنها تواناييم. بدي را با چيزي بهتر دفع کن سپس نازل شد (فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذي أُوحِيَ إِلَيْكَ)(4) پس به آنچه به تو وحي شده چنگ بزن يعني آنچه درباره ي علي(عليه السلام) است. (إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ)(5) و همانا علي(عليه السلام) نشانه اي براي قيامت است (لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ)(6) براي تو و مردمت و شما بازخواست خواهيد شد در مورد مهر ورزي به علي(عليه السلام).(7)

ص: 584


1- . الزخرف آية 41
2- . الزخرف آية 42
3- . المومنون الآيات 93 الي 95
4- . الزخرف آية 43
5- . الزخرف آية 43
6- . الزخرف آية44
7- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح11

خبر دادن علي به جنگ با ناکثان مارقان قاسطان

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِأُمِّ سَلَمَةَ: اشْهَدِي عَلَيَّ أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) يُقَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به ام سلمه فرمود: برايم گواهي بده که همانا علي(عليه السلام) با ناکثان (پيمان شکنان) و قاسطان (ستمکاران) و مارقان (گمراهان) خواهد جنگيد. (1)

علي و جنگ با اهل بدعت

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ أَبُو الْعَبَّاسِ الثَّقَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ أَبِي إِسْرَائِيلَ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَبِي سُلَيْمَانَ يَعْنِي الضُّبَعِيَّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام) بِمَا يَلْقَى بَعْدَهُ، فَبَكَى وَ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ وَ قَرَابَتِي مِنْكَ، وَ حَقِّ صُحْبَتِي إِيَّاكَ، لَمَّا دَعَوْتَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَنْ يَقْبِضَنِي إِلَيْهِ. فَقَالَ: أَ تَسْأَلُنِي أَنْ أَدْعُوَ رَبِّي لِأَجَلٍ مُؤَجَّلٍ قَالَ: فَعَلَى مَا أُقَاتِلُهُمْ قَالَ: عَلَى الْأَحْدَاثِ فِي الدِّينِ.

ابو سعيد خدري گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) علي(عليه السلام) را از آنچه خواهيد ديد خبر داد. علي(عليه السلام) گريست و عرضه داشت: اي رسول خدا! تو را بر حقم بر تو و خويشي و همراهي ام با تو از خداوند بخواه جانم را بگيرد.حضرت فرمود: آيا از من مي خواهي که با پروردگارم درباره ي اجل تعيين شده صحبت کنم؟ علي(عليه السلام) عرضه

ص: 585


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح24

داشت: بر چه اساسي با آنها بجنگم؟ حضرت فرمودند: بر اساس بدعت در دين. (1)

با شما ميجنگم بر اساس آنچه رسول خدا با شما جنگيد

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ قِرَاءَةً، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ، وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي حَاتِمٍ الرَّازِيُّ بِالرَّيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو زُرْعَةَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْكَرِيمِ، قَالا حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَةَ الْقَنَّادُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَسْبَاطُ بْنُ نَصْرٍ، عَنْ سَمَّاكٍ يَعْنِي ابْنَ حَرْبٍ عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) كَانَ يَقُولُ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَقُولُ: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ) وَ اللَّهِ لَا نَنْقَلِبُ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ، وَ اللَّهِ لَئِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ لَأُقَاتِلَنَّ عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَيْهِ حَتَّى أَمُوتَ، وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ وَ ابْنُ عَمِّهِ، وَ وَارِثُهُ، فَمَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي

ابن عباس روايت کرده علي(عليه السلام) در زمان حيات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمود: خداوند عز و جل مي فرمايد: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ)(2) محمد(صلي الله عليه و آله) فرستاده ي خداست، پيش از او فرستادگان ديگري نيز

ص: 586


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح5
2- . آل عمران آية 144

بوده اند که در گذشته اند. آيا اگر او بميرد يا کشته شود به آيينگذشته برمي گرديد؟ و هرکه به آيين گذشته برگردد به خدا زياني نمي رساند و خداوند به زودي سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. به خدا سوگند پس از اين که خدا ما را هدايت کرد به گذشتمان برنمي گرديم، به خدا سوگند اگر او بميرد يا کشته شود، بر اساس آن چه او جنگيد من هم مي جنگم تا بميرم. به خدا سوگند من برادر پسر عمو و وارث اويم و چه کسي به او از من سزاوار تر است؟(1)

تو و علي بايد با اينان بجنگيد

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِسْحَاقَ الرَّاشِدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْفَزَارِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ:

لَمَّا نَزَلَتْ (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ) قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): لَأُجَاهِدَنَّ الْعَمَالِقَةَ يَعْنِي الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ قَالَ:

أَنْتَ أَوْ عَلِيٌّ(عليه السلام).

ابن عباس گفته است: وقتي اين آيه نازل شد (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ)(2) اي پيامبر با کافران و منافقان پيکار کن. پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) فرمودند: همانا من با غول ها (کافران و منافقان) پيکار خواهم کرد. در اين هنگام جبرئيل(عليه السلام) آمد و عرضه داشت: چه تو و چه علي(عليه السلام) (يعني هردو بايد چنين کنيد) (3)

ص: 587


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح6
2- . التوبة آية 73
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح7

من يا علي با شما نبرد ميکنيم

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُحَارِبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ الرَّوَاجِنِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ الْقَاضِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ يَعْنِي الْحَنَفِيَّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَوْمَ الْفَتْحِ خَطِيباً، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي لَأَعْرِفُ أَنَّكُمْ تَرْجِعُونَ بَعْدِي كُفَّاراً، يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، وَ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ لَتَعْرِفُنِّي فِي كَتِيبَةٍ أَضْرِبُكُمْ بِالسَّيْفِ، ثُمَّ الْتَفَتَ عَنْ يَمِينِهِ، فَقَالَ النَّاسُ: لَقَّنَهُ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) شَيْئاً. فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): هَذَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يَقُولُ: أَوْ عَلِيٌّ(عليه السلام).

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روز فتح براي خطبه خواندن ايستاد و فرمود: اي مردم! همانا من مي دانم که شما پس از من به کفرتان بازمي گرديد و برخي تان گردن برخي ديگر را مي زند و اگر چنين کنيد مرا در لشکري خواهيد ديد که شما را با شمشير مي زنم. سپس به جانب راستش اشاره کرد و مردم گفتند: جبرئيل(عليه السلام) با او نجوا مي کند. آنگاه پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اين جبرئيل(عليه السلام) است که مي گويد: يا علي(عليه السلام) است که شما را به شمشير مي زند. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ قِرَاءَةً، وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ كَاسٍ النَّخَعِيُّ، وَ اللَّفْظُ لَهُ، قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْأَوْدِيُّ الصُّوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ يَعْنِي الْعُرَنِيَّ، قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى التَّيْمِيِّ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) فِي حِجَّةِ

ص: 588


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح8

الْوَدَاعِ، وَ رُكْبَتِي تَمَسُّ رُكْبَتَهُ، يَقُولُ: لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، أَمَا إِنْ فَعَلْتُمْ لَتَعْرِفُنِّي فِي نَاحِيَةِ الصَّفِّ. قَالَ: وَ أَشَارَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ، وَ قَالَ: قُلْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، أَوْ عَلِيٌّ(عليه السلام). قَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ، أَوْ عَلِيٌّ(عليه السلام).

جابر بن عبدالله انصاري گفت: من در حجة الوداع در حالي که زانويم به زانوي رسول خدا(عليه السلام) مي خورد از ايشان شنيدم که فرمودند: پس از من به کفرتان باز نگرديد که برخي گردن برخي ديگر را بزند. هان که اگر چنين کنيد مرا در يک سوي آن صف خواهيد شناخت. جابر گفت: و جبرئيل(عليه السلام) به او اشاره کرد و حضرت به جبرئيل(عليه السلام) رو کرد و عرضه داشت: بگو اگر خدا بخواهد يا منم يا علي(عليه السلام). و حضرت فرمودند: اگر خدا خواست يا منم يا علي(عليه السلام).(1)

فرمان شروع جنگ از سوي خدا

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمُحَمَّدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ التَّمِيمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْمَسْعُودِيُّ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَنَزِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ عَمِّي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْعَنَزِيُّ، قَالَ: إِنَّا لَجُلُوسٌ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَوْمَ الْجَمَلِ إِذْ جَاءَهُ النَّاسُ يَهْتِفُونَ بِهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، لَقَدْ نَالَنَا النَّبْلُ وَ النُّشَّابُ، فَسَكَتَ ثُمَّ جَاءَ آخَرُونَ فَذَكَرُوا مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالُوا قَدْ جُرِحْنَا، فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام): يَا قَوْمِ، مَنْ يُعْذِرُنِي مِنْ قَوْمٍ يَأْمُرُونِّي بِالْقِتَالِ وَ لَمْ تَنْزِلْ بَعْدُ الْمَلَائِكَةُ.

ص: 589


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح9

فَقَالَ: إِنَّا لَجُلُوسٌ مَا نَرَى رِيحاً وَ لَا نَحُسُّهَا إِذْ هَبَّتْ رِيحٌ طَيِّبَةٌ مِنْ خَلْفِنَا، وَ اللَّهِ لَوَجَدْتُ بَرْدَهَا بَيْنَ كَتِفَيَّ مِنْ تَحْتِ الدِّرْعِ وَ الثِّيَابِ، قَالَ: فَلَمَّا هَبَّتْ صَبَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) دِرْعَهُ، ثُمَّ قَامَ إِلَى الْقَوْمِ، فَمَا رَأَيْتُ فَتْحاً كَانَ أَسْرَعَ مِنْهُ.

ابو عبدالله عنزي مي گويد: در کنار علي بن ابيطالب(عليه السلام) در جنگ جمل نشسته بوديم که گروهي از مردم به نزد او آمدند و عرضه داشتند: اي امير مومنان! نيزه ها و عمودها بر ما وارد شده است پس امام(عليه السلام) خاموش شد. آنگاه گروه ديگري آمده و مانند آن سخن را بر زبان آورده و گفتند: ما مجروح شده ايم. پس علي(عليه السلام) فرمود: اي جماعت! چه کسي عذر مرا مي پذيرد از اين که گروهي مرا به جنگ فرمان مي دهد در حالي که فرشتگان هنوز بر من فرود نيامده اند. (و فرمان جنگ را از سوي خدا نياوردند) راوي گويد ما همچنان نشسته بوديم و هيچ بادي را احساس نمي کرديم که ناگهان بادي خوشايند و نيکو از پشت سر ما وزيدن گرفت پس هنگامي که آن باد وزيدن گرفت امرالمومنين(عليه السلام) زره بر تن کرد و به سوي آن جماعت برخاست و من هيچ پيروزي سريعتر از آن مشاهده نکرده بودم. (1)

علي قاتل بدکاران

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ أَبُو الْعَبَّاسِ الْقُرَشِيُّ بِالْكُوفَةِ سَنَةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي أَبُو أُمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى أَبُو جَعْفَرٍ الْقَيْسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يَزِيدَ الطَّائِيُّ، قَالَ

ص: 590


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح10

حَدَّثَنِي عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَنْصَارِيُّ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ ظَبْيَانَ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِالْأَسَدِيِّ، عَنْ زَيْدِ بْنِ صُوحَانَ أَنَّهُ حَدَّثَهُمْ عَنِ الْبَصْرَةِ، عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ: أَنَّهُ أَنْذَرَهُمْ فِتَناً مُشْبِهَةً، يَرْتَكِسُ فِيهَا أَقْوَامٌ عَلَى وُجُوهِهِمْ، قَالَ: ارْقُبُوهَا، قَالَ: فَقُلْنَا كَيْفَ النَّجَاةُ، يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: انْظُرُوا الْفِئَةَ الَّتِي فِيهَا عَلِيٌّ(عليه السلام) فَأْتُوهَا وَ لَوْ زَحْفاً عَلَى رُكَبِكُمْ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْبَرَرَةِ، وَ قَاتِلُ

الْفَجَرَةِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

از زيد بن صوحان روايت شده که حذيفة بن يمان ايشان را از فتنه هاي سرگردان کننده اي که در آن گروه ها به رو سرگردان مي شوند بيمشان داد و گفت: مراقب اين فتنه ها باشيد. راوي گفته است که ما گفتيم اي ابا عبدالله! نجات از آن چگونه است؟ او گفت: به گروهي که علي(عليه السلام) در آن است بنگريد و به سوي او برويد اگر چه با خزيدن با زانوانتان باشد زيرا من از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که فرمودند: علي(عليه السلام) تا قيامت امير نيکان و کشنده ي بدکاران است ياري شده است ياور او و نوميد گشته نوميد کننده ي او تا روز قيامت. (1)

اميرالمومنين در راه تأويل قرآن مي جنگد

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)

عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ

ص: 591


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح23

بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

قَالَ قَالَرَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام).

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: شخصي از شما در راه تأويل قرآن مي جنگد همانگونه که من در راه نزول آن جنگيدم و او علي بن ابيطالب(عليه السلام) است. (1)

ارزش ضربت علي در روز خندق

قَالَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله): لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِوُدٍّ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديث زيبايي فرمودند: مبارزه علي(عليه السلام) در روز خندق افضل است از اعمال امتم تا قيامت.(2)

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): ضربت علي(عليه السلام) در روز خندق افضل است از عبادت ثقلين.(3)

وَ كَذَلِكَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله)

لَمَّا بَرَزَ مَوْلَانَا عَلِيٌّ(عليه السلام)

إِلَيْهِ بَرَزَ الْإِسْلَامُ كُلُّهُ إِلَى الْكُفْرِ كُلِّه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز خندق هنگامي که اميرالمومنين(عليه السلام) در برابر عمر بن عبدود قرار گرفت فرمود: تمامي ايمان در برابر تمامي کفر قرار گرفته.(4)

ص: 592


1- . الجعفريات (الأشعثيات) ص 198 باب في ذكر البنات
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص138 فصل في قتاله ع في يوم الأحزاب
3- . إقبال الأعمال ج 1 ص 467 فصل فيما نذكره من جواب من سأل عما في يوم الغدير من الفضل و قصر فهمه عما ذكرناه من ذلك النقل.
4- . إقبال الأعمال ج 1 ص 467 فصل فيما نذكره من جواب من سأل عما في يوم الغدير من الفضل و قصر فهمه عما ذكرناه من ذلك النقل.

ليلة المبيت

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ النُّورِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْقُرَشِيُّ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: بَاتَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لَيْلَةَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى الْمُشْرِكِينَ عَلَى فِرَاشِهِ لِيُعَمِّيَ عَلَى قُرَيْشٍ، وَ فِيهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)(1)

ابن عباس مي گويد: شبي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به سوي مشرکان مکه خارج شد علي(عليه السلام) در بسترش خوابيد، تا قريش را از کشتن پيامبر(صلي الله عليه و آله) منحرف سازد، و در اينباره اين آيه فرو فرستاده شد (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)(2)

حَدَّثَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ صَفْوَانَ الْإِمَامُ بِأَنْطَاكِيَّةَ، قَالَ حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ جَمِيلٍ، قَالَ حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ، عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ): (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ) قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) حِينَ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)حکيم جبير درباره ي اين آيه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)(3) و برخي از مردم در جستجوي خرسندي خداوند جانشان را مي فروشند روايت کرده که امام سجاد(عليه السلام) فرمودند: درباره ي علي(عليه السلام) فرود آمد آن گاه که بر بستر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خوابيد. (4)

ص: 593


1- . البقرة آية 207
2- . الأمالي (للطوسي) النص252 [9] المجلس التاسع ح43
3- . البقرة آية 207
4- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح2

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ الْجَرْجَرَائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ الْمُلَائِيُّ، عَنْ عَوْفٍ الْأَعْرَابِيِّ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي الْحَسَنِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: لَمَّا تَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى الْغَارِ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ، أَمَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام) أَنْ يَنَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ يَتَوَشَّحَ بِبُرْدَتِهِ، فَبَاتَ عَلِيٌّ(عليه السلام) مُوَطِّناً نَفْسَهُ عَلَى الْقَتْلِ، وَ جَاءَتْ رِجَالُ قُرَيْشٍ مِنْ بُطُونِهَا يُرِيدُونَ قَتْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ يَضَعُوا عَلَيْهِ أَسْيَافَهُمْ لَا يَشُكُّونَ أَنَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) فَقَالُوا: أَيْقِظُوهُ لِيَجِدَ أَلَمَ الْقَتْلِ وَ يَرَى السُّيُوفَ تَأْخُذُهُ، فَلَمَّا أَيْقَظُوهُ وَ رَأَوْهُ عَلِيّاً(عليه السلام) تَرَكُوهُ وَ تَفَرَّقُوا فِي طَلَبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ)(1)

انس بن مالک روايت کرده که وقتي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) که ابوبکر نيز به همراهشان بود به سوي غار رفت، به علي(عليه السلام) فرمود که بر بستر او بخوابد و برد او را به خود بپيچد. پس علي(عليه السلام) در حالي که خودش را براي شهادت آماده کرده بود، خوابيد. و مردان قريشي در حالي آمدند که مي خواستند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بکشند، هنگامي که خواستند شمشيرهاشان را بر او بزنند ترديد نداشتندکه او محمد(صلي الله عليه و آله) است ولي گفتند: او را بيدار کنيد تا طعم مرگ را بچشد و ببيند که شمشيرها بر او فرود مي آيد. چون او را بيدار کردند و ديدند که علي(عليه السلام) است او را رها کردند و در جستجوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پراکنده شدند و خداوند عزتمند چنين نازل فرمود و برخي از مردم در جستجوي خرسندي خداوند جانشان را مي فروشند و خداوند به بندگانش مهربان است. (2)

ص: 594


1- . البقرة آية207
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح4

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، قَالُوا أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ الْمُحَارِبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَحْيَى التَّيْمِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: فَخَرَتْ عَائِشَةُ بِأَبِيهَا وَ مَكَانِهِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي الْغَارِ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ وَ أَيْنَ أَنْتِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) حَيْثُ نَامَ فِي مَكَانِهِ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ يُقْتَلُ فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُحِرْ جَوَاباً.

عايشه به پدرش و همراهي او با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در غار مُباهات کرد عبدالله بن شدّاد بن هان گفت: نظرت درباره ي علي بن ابيطالب(عليه السلام) چيست وقتي در جاي او خوابيد و مي دانست که کشته مي شود؟ عايشه خاموش ماند و پاسخي نداد. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْعَلَوِيُّ النَّصِيبِيُّ بِبَغْدَادَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، قَالَتْ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ (تَعَالَى) نَبِيَّهُ(صلي الله عليه و آله) بِالْهِجْرَةِ وَ أَنَامَ عَلِيّاً(عليه السلام) فِي فِرَاشِهِ وَ وَشَّحَهُ بِبُرْدٍ لَهُ حَضْرَمِيٍّ، ثُمَّ خَرَجَ، فَإِذَا وُجُوهُ قُرَيْشٍ عَلَى بَابِهِ، فَأَخَذَ حَفْنَةً مِنْ تُرَابٍ فَذَرَّهَا عَلَى رُءُوسِهِمْ، فَلَمْ يَشْعُرْ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ، وَ دَخَلَ عَلَيَّ بَيْتِي، فَلَمَّا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَيَّ وَقَالَ: أَبْشِرِي يَا أُمَّ هَانِئٍ، فَهَذَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يُخْبِرُنِي أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) قَدْ أَنْجَى عَلِيّاً مِنْ عَدُوِّهِ. قَالَتْ: وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَعَ جَنَاحِ الصُّبْحِ إِلَى غَارِ ثَوْرٍ، وَ كَانَ فِيهِ ثَلَاثاً، حَتَّى سَكَنَ عَنْهُ الطَّلَبُ، ثُمَّ أَرْسَلَ

ص: 595


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح5

إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَمَرَهُ بِأَمْرِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.

ام هاني بنت ابي طالب(عليه السلام) گفته است: وقتي خداوند والا به پيامبرش فرمان هجرت داد و ايشان علي(عليه السلام) را در بستر خودش خواباند و با برد حضرمي خود، رويش را پوشاند و سپس خارج شد ناگاه قريشيان را بر در خانه ديد، پس مشتي از خاک برگرفت و آنرا بر سرشان پاشيد و هيچ کدام از آنان او را نديدند، و آنگاه به خانه ي من آمد چون صبح شد به سوي من آمد و فرمود: مژده بر تو اي ام هلني اين جبرئيل(عليه السلام) است که به من خبر مي دهد همانا خداوند عز و جل علي(عليه السلام) را از دشمنانش نجات داده است. او گفته است: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در آغاز صبح به سوي غار ثور رفت و سه روز در آنجا بود تا جست و جو تمام شد. سپس به دنبال علي(عليه السلام) فرستاد و فرمود: تا کارهايش را انجام بدهد و امانت ها را بازگرداند. (1)

ص: 596


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس16 ح6

شجاعت و دلاوري اميرالمومنين

ص: 597

دلاوري علي

إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ثَابِتٍ وَ أَبُو الْمَغْرَاءِ الْعِجْلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَلَبِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: (وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً)(1)

قَالَ: وَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فِي سَرِيَّةٍ، فَرَجَعَ مُنْهَزِماً يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ أَصْحَابُهُ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ لِعَلِيٍّ(عليه السلام): أَنْتَ صَاحِبُ الْقَوْمِ، فَتَهَيَّأْ أَنْتَ وَ مَنْ تُرِيدُهُ مِنْ فُرْسَانِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، فَوَجَّهَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهُ: اكْمُنِ النَّهَارَ وَ سِرِ اللَّيْلَ وَ لَا تُفَارِقُكَ الْعَيْنُ. قَالَ: فَانْتَهَى عَلِيٌّ(عليه السلام) إِلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَسَارَ إِلَيْهِمْ، فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ وَجْهِ الصُّبْحِ أَغَارَ عَلَيْهِمْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) (وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً) إِلَى آخِرِهَا.

حلبي گفته است: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ي اين سخن خداوند والا پرسيدم: سوگند به اسب هاي دونده ي به نفس افتاده حضرت فرمودند: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عمر بن خطاب را به جنگي فرستاد و او شکست خورده بازگشت در حالي که اصحاب او را ترسو مي خواندند و او اصحابش را ترسو مي خواند. چون او به پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) رسيد، حضرت به علي(عليه السلام) فرمود: تو رهبر اين مردمي. پس خودت و هر سواري از مهاجر و انصار که مي خواهي آماده شويد و آن گاه فرمود: روز را کمين کن و در شب حمله کن و جاسوس هايت را به اطراف بفرست. راوي گفته است: علي(عليه السلام) به سوي آنچه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمانش داده بود رفت. و چون نزديک صبح شد، بر آنان تاخت و خداوند چنين به پيامبرش نازل کرد: (وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً) سوگند به اسبان دونده ي به نفس افتاده. (2)

ص: 598


1- . العاديات آية 1
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح61

وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا

به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم و اگر فرصت ها بدست آيد به سويشان مى شتابم(1)

برخي از آيات درباره رشادتهاي اميرالمومنين

وَ حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالا حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ حَكَمٍ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ حَدَّثَنَا حِبَّانُ، عَنِ الْكَلْبِيِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ: (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا) قَالَ: نَزَلَ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ حَمْزَةَ وَ عُبَيْدَةَ، وَ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، وَ الْحَارِثِ بْنِ الصِّمَّةِ وَ أَبِي دُجَانَة

ابو صالح از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: سخن خداوند (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ)(2)

درباره على(عليه السلام) و حمزه و عبيده و سهل بن حنيف و حارث بن صمه و ابودجانه نازل شده است. (3)فِي الْبُخَارِيِّ وَ مُسْلِمٍ مِنْ حَدِيثِ أَبِي ذَرٍّ أَنَّهُ كَانَ يُقْسِمُ قَسَماً أَنَ (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ) نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ حَمْزَةَ وَ عُبَيْدَةَ بْنِ الْحَارِثِ الَّذِينَ بارزوا الْمُشْرِكِينَ يَوْمَ بَدْرٍ عُتْبَةَ وَ شَيْبَةَ ابْناً رَبِيعَةَ وَ الْوَلِيدِ بْنُ عُتْبَةَ.

ص: 599


1- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص418 رسائل أمير المؤمنين عليه السلام 45 و من كتاب له ع إلى عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعي إلى وليمة قوم من أهلها، فمضى إليها - قوله:
2- . الصف آية 4
3- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص339 [سورة الصف(61) آية 4]

و ديگر آيت (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ )(1) يعنى اين دو گروه دشمنان كه جنگ كردند و جدال نمودند در دين پروردگار خود، در بخارى و مسلم نقل كرده از ابو ذر كه او گفت كه: من سوگند مي خورم به خداى كه اين آيت در حق على(عليه السلام) و حمزه و عبيدة بن حارث نازل شد در روز بدر به مبارزت مشركان كه عتبه و شيبه و وليد بن عتبه بود بيرون آمدند. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ ) عَنِ الْحَسَنِ قَالَ اسْتَوَى الْإِسْلَامُ بِسَيْفِ عَلِيٍّ(عليه السلام)

و ديگر حسن آورده كه (فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ )(3) در شان آن حضرتست زيرا كه استوا و قيام اسلام به شمشير امير المؤمنين(عليه السلام) ثبوت و رسوخ يافت. (4)

قَوْلُهُ تَعَالَى (يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

خداوند مى فرمايد (يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ)(5)

دهقانان را به شگفت آورد، تا از انبوهى آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. امام صادق(عليه السلام)فرمود: آن انسان قدرتمند [كه موجب شگفتى و خشم كفار مى شود]، همانا على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(6)

قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) خَاصَّةً وَ هُمَا أَوَّلُ مَنْ صَلَّى وَ رَكَعَ

خداوند مى فرمايد (وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ )(7)

و با ركوع كنندگان ركوع كنيد. از ابن عباس نقل شده است كه گفت: اين آيه شريفه در شان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و على (عليه السلام) به خصوص نازل گرديده، زيرا آن دو بزرگوار، نخستين نمازگزار و

ص: 600


1- . الحج آية 19
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . الفتح آية 29
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص316 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . الفتح آية 29
6- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص325 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
7- . البقرة آية 43

ركوع كننده بوده اند. (1)

قَوْلُهُ تَعَالَى (فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ)

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مُنْتَقِمُونَ بِعَلِيٍّ(عليه السلام)

و ديگر (فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ) (2) يعنى پس اگر ما ببريم تو را با جوار رحمت خود پيش از آنكه عذاب ايشان به تو نمائيم دل خوش دار پس به درستى كه ما از ايشان انتقام كشنده ايم به عذاب، ابن عباس آورده كه ما انتقام كشنده ايم از ايشان به شجاعت امير المؤمنين(عليه السلام)(3)

لِمَا رَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ جُبَيْرٍ فِي كِتَابِهِ نُخَبِ الْمَنَاقِبِ حَدِيثاً مُسْنَداً عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ) قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.و ديگر (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ )(4) ابن عباس گويد كسى كه امر به عدل كند و براه راست باشد على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(5)

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ) قِيلَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ حَمْزَةَ وَ عُبَيْدَةَ بْنِ الْحَارِثِ حِينَ بَارَزُوا عُتْبَةَ وَ شَيْبَةَ وَ الْوَلِيدَ قُرْآنٌ فَأَمَّا الْكُفَّارُ فَنَزَلَ فِيهِمْ (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ) إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى (عَذابَ الْحَرِيقِ) وَ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَصْحَابِهِ (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ) الْآيَة

ص: 601


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص325 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . الزخرف آية 41
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . النحل آية 76
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

خداوند مى فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ)(1) البته خداوند آنان را كه ايمان آورده اند و كارهاى نيكو و پسنديده انجام مى دهند، در باغ هاى بهشتى وارد خواهد نمود كه زير درختان آن باغ ها، نهرها جارى است. اين آيه در باره على(عليه السلام) حمزه و عبيدة بن حارث كه در جنگ بدر، با عتبه، شيبه و وليد نبرد نمودند، نازل گرديده است. امّا در باره كافران آيه (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ )(2)

اين دو گروه [مؤمن و كافر] كه در باره دين خدا به جدل و مبارزه پرداختند، تا آنجا كه مى فرمايد (وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ)(3) عذاب سوزان را بچشند. نازل گرديده است.(4)

شمشير الهيوَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام) يَا عَلِيُّ(عليه السلام) أَنْتَ فَارِسُ الْعَرَبِ وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ أَنْتَ أَخِي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ سَيْفُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُخْطِئُ وَ أَنْتَ رَفِيقِي فِي الْجَنَّةِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: يا علي! تو سلحشور عرب، کشنده ي ناکثين مارقين و قاسطين هستي تو برادرم و مولاي هر مومن و شمشير الهي هستي که به خطا نمي رود تو رفيق من در بهشتي. (5)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ

ص: 602


1- . الحج آية 14
2- . الحج آية 19
3- . الحج آية 22
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص325 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص90 باب الزيادات ح20

جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بَعْدِي كَافِرٌ وَ الْمُشْرِكُ بِهِ مُشْرِكٌ وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ وَ الْمُقْتَفِي لِأَثَرِهِ لَاحِقٌ وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ زَاهِقٌ عَلِيٌّ نُورُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ عَلِيٌّ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِ أَنْبِيَائِهِ عَلِيٌّ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ أَعْدَائِهِ السُّفْلَى عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ ..

ابن عباس گويد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود مخالف على بن ابى طالب(عليه السلام) پس از من كافر است و مشرك بوى مشرك است دوست او مؤمن است و دشمنش منافق و پيروش به حق رسد و محارب او از دين بيرون است و ردكننده به او نابود است. على(عليه السلام) نور خداست در بلاد او و حجت او است بر بندگانش على(عليه السلام) شمشير خداست بر دشمنانش و وارث علم پيغمبران او است على(عليه السلام) كلمه برتر خداست و كلمه دشمنانش فروتر است على(عليه السلام) سيد وصيان و وصى سيد پيغمبرانست على(عليه السلام) امير مؤمنان و جلوداردست و روسفيدان و امام مسلمانانست پذيرفته نيست ايمان جز به ولايت و طاعت او. (1)

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ رَحْمَتُهُ عَلَى أَوْلِيَائِه

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: من شمشير خدا هستم بر دشمنانش و رحمت خدا هستم براي اولياءاش. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ

ص: 603


1- . الأمالي( للصدوق) النص11 المجلس الثالث ح6
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص113 فصل في تسميته بعلي و المرتضى و حيدرة و أبي تراب و غير ذلك

أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتِي وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ حُجَّتِي وَ بَابُ اللَّهِ وَ بَابِي وَ صَفِيُّ اللَّهِ وَ صَفِيِّي وَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ حَبِيبِي وَ خَلِيلُ اللَّهِ وَ خَلِيلِي وَ سَيْفُ اللَّهِ وَ سَيْفِي وَ هُوَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ وَلِيُّهُ وَلِيِّي وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّي وَ حَرْبُهُ حَرْبِي وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ زَوْجَتُهُ ابْنَتِي وَ وُلْدُهُ وُلْدِي وَ هُوَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ أُمَّتِي أَجْمَعِينَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود كه على بن ابى طالب(عليه السلام) خليفه خدا و خليفه من و حجت خدا و حجت من و باب خدا و باب من و صفى خدا و صفى من و حبيب خدا و حبيب من و خليل خدا و خليل من و شمشير خدا و شمشير منست و رفيق و وزير و وصى منست، دوستش دوست من و دشمنش دشمن من و جنگ با او جنگ با من و سازش با او سازش با من و گفته او گفته من وفرمانش فرمان من و همسرش دختر من و فرزندش فرزند منست و او سيد اوصياء و بهترين امت منست. (1)

وَ عَنِ الْأَسْمَاخِ بْنِ الْخَزْرَجِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ(عليه السلام) لَا يَتَقَدَّمُكَ بَعْدِي إِلَّا كَافِرٌ وَ لَا يَتَخَلَّفُ عَنْكَ إِلَّا كاَفِرٌ أَنْتَ نُورُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عُلُومِ أَنْبِيَائِهِ أَنْتَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ آيَتُهُ الْكُبْرَى وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوِلَايَتِكَ.

و از اسماخ بن خزرج نقل شده است که رسول الله(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اي علي(عليه السلام)، بعد از من جز کافر کسي بر تو تقدم نمي جويد و از تو جز کافر روي بر نمي گرداند، تو نور خداوند در ميان بندگان و حجت خدا در بلادش هستي و شمشير خداوند بر دشمنانش هستي و وارث علوم انبياي الهي هستي، تو

ص: 604


1- . الأمالي( للصدوق) النص203 المجلس السادس و الثلاثون ح17

کلمه علياي الله و نشانه با عظمت الهي هستي و ايمان جز با ولايت تو پذيرفته نمي شود. (1)

شجاعت و دلاوري اميرالمومنين

رَوَى أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِي مُسْنَدِهِ قَالَ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ لَقَدْ فَارَقَكُمْ بِالْأَمْسِ رَجُلٌ لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخَرُونَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَبْعَثُهُ بِالرَّايَةِ جِبْرِيلُ(عليه السلام) عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) عَنْ شِمَالِهِ لَا يَنْصَرِفُ حَتَّى يَفْتَحَ لَه احمد بن حنبل در مسند خود آورده است كه حسن بن على(عليه السلام) خطبه اى خواند و گفت: ديروز مردى از شما جدا شد كه پيشينيان در علم او پيشى نگرفتند و ديگران بدو نرسند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) او را با پرچم مى فرستاد در حالى كه جبرئيل(عليه السلام) در سمت راست و ميكائيل(عليه السلام) در سمت چپ او قرار داشتند و حضرت باز نمى گشت مگر با فتح و پيروزى. (2)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ عَمْرِو بْنِ حَبَشِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: مَا قَدِمَتْ رَايَةٌ قُوتِلَ تَحْتَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا نَكَسَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ غُلِبَ أَصْحَابُهَا (وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ)(3) وَ مَا ضَرَبَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

ص: 605


1- . مشارق انوار اليقين في اسرار اميرالمومنين ص 81 فصل أثر حب علي و أثر بغضه عليه السلام
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص 122 المبحث الثاني في الجهاد
3- . الاعراف آية 119

بِسَيْفِهِ ذِي الْفَقَارِ أَحَداً فَنَجَا وَ كَانَ إِذَا قَاتَلَ [قَاتَلَ قَاتَلَ] جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) عَنْ يَسَارِهِ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ(عليه السلام) بَيْنَ يَدَيْهِ.

حسن بن على(عليه السلام): هيچ پرچمى جلو امير المؤمنين(عليه السلام) نيامد كه با آن نبرد كرد جز آنكه خدا سرنگونش ساخت و يارانش مغلوب شدند و به خوارى برگشتند و اميرالمؤمنين(عليه السلام) با ذو الفقار بر احدى نزد كه نجات يافته باشد و چون نبرد مي كرد جبرئيل(عليه السلام) سمت راستش بود و ميكائيل(عليه السلام) سمت چپش و عزرائيل(عليه السلام) در برابرش. (1)

ما مَلَأَ صَدرَ عَمِّکَ شَيءٌ قَطُّ وَ لا هابَهُ شَيءٌهيچ چيز دل عمويت را به لرزه در نمي آورد و چيزي او را نمي ترساند. (2)

وَ اللَّهِ مَا يُبَالِي ابْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ.

به خدا سوگند پسر ابي طالب(عليه السلام) باک ندارد که به پيشواز مرگ رفته يا مرگ او را دريابد. (3)

کاشف الکرب عن وجه الرسول

اختلافي در بين مسلمانان وجود ندارد كه پايه هاى دين و تقويت اركان اسلام، به شمشير امير المؤمنين(عليه السلام) استوار گرديد. در اين امر، كسى بر او سبقت نگرفت و پس از او نيز كسى به مرتبه او نرسيد. او شجاع و نيرومند در ميدان جنگ، سيف الله و زداينده غم و اندوه از چهره رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) بود، در قوت بازوي او همين بس که هيچگاه ضربتي بر کسي نزد که نياز به دومي باشد بلکه با همان ضربه اول او را هلاک

ص: 606


1- . الأمالي( للصدوق) النص513 المجلس السابع و السبعون ح9
2- . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج 17 ص69 «خطبة أمير المؤمنين عليه السلام فى اثناء حرب الجمل
3- . الأمالي( للصدوق) النص 110 المجلس الثالث و العشرون ح8

مي کرد، در شجاعت و دلاوري او سخن فراوان است از جمله آنکه زره حضرت قسمت پشت نداشت زماني که از او سوال شد که چرا زره شما اينگونه است حضرت فرمودند: زيرا من هرگز پشت به دشمن نخواهم کرد، او را کرّار غير فرّار ناميدند زيرا بسيار به دشمن حمله مي کرد بدون اينکه فرار کند از هيچ ميدان نبردي نگريخت و به هيچ ميدان رزمي وارد نشد مگر آنکه پيروز بازگشت يک تنه بهلشکر دشمن مي زد چنان كه فرشتگان را در حمله به دشمنان به شگفتى وا مى داشت. روزي در صفين معاويه مردي را ديد که صورت خود را پوشانده و مردانه شمشير مي زند به عمر و عاص گفت: اين دلاور کيست؟ عمرو عاص گفت: به تمام لشکر فرمان حمله بده اگر ديدي چون کوهي ايستاده بدان او علي(عليه السلام) است زيرا اگر اهل زمين بر او يورش برند هرگز پشت به ايشان نکرده و فرار نمي کند. پس معاويه به لشکر دستور حمله داد پس آن مبارز چون کوهي استوار ايستاد، همواره خداي تبارک و تعالي فتح و پيروزي را به دست او نصيب مسلمانان مي فرمود از اين رو او را کاشِفُ الْکَربْ عَنْ وَجْهِ الرَّسُول يعني زداينده غم و اندوه از چهره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ناميدند. او به جهاد خويش، كافران، مشرکان، منافقان، مارقين، قاسطين و ناكثين را به شكست و تحمل سختى واداشت.

ص: 607

جوانمردي اميرالمومنين

ص: 608

جوانمردي حضرت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) أَعْجَبُ لِمَنْ يَبْخَلُ بِالدُّنْيَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ عَلَيْهِ أَوْ يَبْخَلُ عَلَيْهَا وَ هِيَ مُدْبِرَةٌ عَنْهُ فَلَا الْإِنْفَاقُ مَعَ الْإِقْبَالِ يَضُرُّهُ وَ لَا الْإِمْسَاكُ مَعَ الْإِدْبَارِ يَنْفَعُهُ قَالَ مَالِكُ بْنُ أَنَسٍ وَ سَمِعْتُالصَّادِقَ(عليه السلام) يَقُولُ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لِمَ لَا تَشْتَرِي فَرَساً عَتِيقاً قَالَ لَا حَاجَةَ لِي فِيهِ وَ أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَى مَنْ فَرَّ مِنِّي.

مالك بن انس گويد از امام صادق(عليه السلام) شنيدم مى فرمود: به امير المؤمنين(عليه السلام) عرضه داشتند: چرا اسب نجيبى نمي خرى؟ فرمود: نيازى بدان ندارم زيرا از هر كه به من رو كند نگريزم و به هر كه از من گريزد حمله نكنم. (1)

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ نُعْمَانَ الرَّازِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ:...فَقَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) عَلَى كُرْسِيٍّ مِنْ ذَهَبٍ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌ(عليه السلام).

امام صادق(عليه السلام) فرمود: در روز اُحُد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) جبرئيل(عليه السلام) را نگريست كه بر روى چهار پايه از طلا در ميان زمين و آسمان (ايستاده) است و ميگويد: شمشيري چون ذوالفقار و جوانمردي چون علي(عليه السلام) نيست. (2)

ص: 609


1- . الأمالي( للصدوق) النص 170 المجلس الثاني و الثلاثون ح4
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص110 حديث أبي بصير مع المرأة ح90

شوق فراوان به شهادت

ص: 610

شوق اميرالمومنين به شهادت

وَ قَالَ: الْمَوْتُ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ، لَا يُعْجِزُهُ الْمُقِيمُ، وَ لَا يَفُوتُهُ الْهَارِبُ، فَقَدِّمُوا وَ لَا تَتَكَلَّمُوا، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِيصٌ، إِنَّكُمْ إِنْ لَمْ تُقْتَلُوا تَمُوتُوا، وَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ عَلَى الرَّأْسِ أَهْوَنُ مِنَ الْمَوْتِ عَلَى فِرَاشٍ.اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: مرگ انسان را مي طلبد و خود نيز طلبيده مي شود. هيچ بر جاي مانده اي آن را ناتوان نمي سازد و هيچ گريزاني از آن رهايي نمي يابد. پس اعمال نيک از پيش بفرستيد و سخن (بيهوده) مگوئيد که از مرگ چاره اي نيست به درستي که شما اگر (در ميدان جنگ) کشته نشويد در بستر خواهيد مرد. سوگند به کسي که جان علي(عليه السلام) در دست اوست هزار ضربت شمشير که بر سرم فرود آيد برايم از مرگ در بستر آسانتر است. (1)

ص: 611


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح28

منادي در سوگ اميرالمومنين چه گفت

ص: 612

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَرْقِيِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زَيْدٍ النَّيْسَابُورِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَسِيدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: لَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) ارْتَجَ الْمَوْضِعُ بِالْبُكَاءِ وَ دَهِشَ النَّاسُ كَيَوْمَ قُبِضَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ جَاءَ رَجُلٌ بَاكِياً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ يَقُولُ الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلَافَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِيمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً وَ أَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَىرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ آمَنَهُمْ عَلَى أَصْحَابِهِ وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ وَ أَكْرَمَهُمْ سَوَابِقَ وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْياً وَ خَلْقاً وَ سَمْتاً وَ فِعْلًا وَ أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً وَ أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ عَنْ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً قَوِيتَ حِينَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ وَ بَرَزْتَ حِينَ اسْتَكَانُوا وَ نَهَضْتَ حِينَ وَهَنُوا وَ لَزِمْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ وَ كُنْتَ خَلِيفَتَهُ حَقّاً لَمْ تُنَازَعْ وَ لَمْ تَضْرَعْ بِرَغْمِ الْمُنَافِقِينَ وَ غَيْظِ الْكَافِرِينَ وَ كُرْهِ الْحَاسِدِينَ وَ صِغَرِ الْفَاسِقِينَ فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا وَ نَطَقْتَ حِينَ تَتَعْتَعُوا وَ مَضَيْتَ بِنُورِ اللَّهِ إِذْ وَقَفُوا فَاتَّبَعُوكَ فَهُدُوا وَ كُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ قُنُوتاً وَ أَقَلَّهُمْ كَلَاماً وَ أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً وَ أَكْبَرَهُمْ رَأْياً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا وَ أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ كُنْتَ وَ اللَّهِ يَعْسُوباً لِلدِّينِ أَوَّلًا وَ آخِراً الْأَوَّلَ حِينَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ الْآخِرَ حِينَ فَشِلُوا كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ أَباً رَحِيماً إِذْ صَارُوا عَلَيْكَ عِيَالًا فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا وَ رَعَيْتَ

ص: 613

مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذَا اجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ صَبَرْتَ إِذْ أَسْرَعُوا وَ أَدْرَكْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا وَ نَالُوا بِكَ مَا لَمْ يَحْتَسِبُوا كُنْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً صَبّاً وَ نَهْباً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ عَمَداً وَ حِصْناً فَطِرْتَ وَ اللَّهِ بِنَعْمَائِهَا وَ فُزْتَ بِحِبَائِهَا وَ أَحْرَزْتَ سَوَابِغَهَا وَ ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُكَ وَ لَمْ يَزِغْ قَلْبُكَ وَ لَمْ تَضْعُفْ بَصِيرَتُكَ وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ وَ لَمْ تَخِرَّ كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ وَ كُنْتَ كَمَا قَالَ آمَنَ النَّاسِ فِي صُحْبَتِكَ وَ ذَاتِ يَدِكَ وَ كُنْتَ كَمَا قَالَ ضَعِيفاً فِي بَدَنِكَ قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَاضِعاً فِي نَفْسِكَ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ كَبِيراً فِي الْأَرْضِ جَلِيلًا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيكَ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِيكَ مَغْمَزٌ [وَ لَا لِأَحَدٍ فِيكَ مَطْمَعٌ] وَ لَا لِأَحَدٍ عِنْدَكَ هَوَادَةٌ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ عِنْدَكَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ حَتَّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ وَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ عِنْدَكَ ضَعِيفٌ ذَلِيلٌ حَتَّى تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ وَ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَكَ فِي ذَلِكَ سَوَاءٌ شَأْنُكَ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكَ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ أَمْرُكَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ وَ رَأْيُكَ عِلْمٌ وَ عَزْمٌ فِيمَا فَعَلْتَ وَ قَدْ نَهَجَ السَّبِيلُ وَ سَهُلَ الْعَسِيرُ وَ أُطْفِئَتِ النِّيرَانُ وَ اعْتَدَلَ بِكَ الدِّينُ وَ قَوِيَ بِكَ الْإِسْلَامُ فَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ وَ ثَبَتَ بِكَ الْإِسْلَامُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِيداً وَ أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَكَ تَعَباً شَدِيداً فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ فِي السَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِيبَتُكَ الْأَنَامَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُصَابَ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِكَ أَبَداً كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ كَهْفاً وَ حِصْناً وَ قُنَّةً رَاسِياً وَ عَلَى الْكَافِرِينَ غِلْظَةً وَ غَيْظاً فَأَلْحَقَكَ اللَّهُ بِنَبِيِّهِ وَ لَا أَحْرَمَنَا أَجْرَكَ وَ لَا أَضَلَّنَا بَعْدَكَ وَ سَكَتَ الْقَوْمُ حَتَّى انْقَضَى كَلَامُهُ وَ بَكَى وَ بَكَى أَصْحَابُ رَسُولِ

ص: 614

اللَّهِ ثُمَّ طَلَبُوهُ فَلَمْ يُصَادِفُوهُ.اسيد بن صفوان: روزى كه امير المؤمنين(عليه السلام) به شهادت رسيد، گريه شهر را به لرزه در آورد و مردم مانند روز وفات پيغمبر(صلي الله عليه و آله) دهشت زده شدند، مردى گريان و شتابان و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گويان پيدا شد و مى گفت: امروز خلافت نبوت بريده گشت تا به در خانه اى كه امير المؤمنين(عليه السلام) در آن بود ايستاد و گفت: خدايت رحمت كند اى ابو الحسن(عليه السلام) تو در گرويدن به اسلام از همه مردم پيشتر و در ايمان بااخلاصتر و از نظر يقين محكمتر و از خدا ترسانتر و از همه مردم، رنجكش تر و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را حافظتر و نسبت به اصحابش امين تر بودى. مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شريف تر و درجه ات از همه رفيعتر و به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از همه نزديكتر و از نظر روش و اخلاق و طريقه و كردار به آن حضرت شبيه تر و مقامت شريف تر و از همه نزدش گراميتر بودى. خدا تو را از جانب اسلام و پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و مسلمين پاداش خير دهد، توانا بودى هنگامى كه اصحاب پيغمبر(صلي الله عليه و آله) ناتوانى كردند، و به ميدان آمدى زمانى كه خوارى و زبونى از خود نشان دادند و قيام كردى موقعى كه سستى ورزيدند. و به روش رسول خدا چسبيدى، آنگاه كه اصحابش آهنگ انحراف كردند، خليفه بر حق او بودى، بى چون و چرا [و به نزاع برنخاستى] و در برابر زبونى منافقان و خشم كافران و بد آمدن حسودان و خوارى فاسقان، ناتوانى نشان ندادى. زمانى كه همه سست شدند، تو به امر خلافت قيام كردى و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتى، و چون توقف كردند، در پرتو نور خدا گام برداشتى، آنگاه از تو پيروى كردند و هدايت يافتند. و تو از همه نرم گوتر و خدا را فرمانبردارتر [عاقبت انديشتر] و كم سخن تر و درست گوى تر و بزرگ رأى تر و پردلتر و با يقين بيشتر و كردار نيكوتر و به امور آشناتر بودى. تو به خدا در ابتدا و انتها رئيس و بزرگ دين بودى ابتدا زمانى بود كه مردم پراكنده شدند (بعد از وفاتپيغمبر(صلي الله عليه و آله)) و انتها زمانى بود كه

ص: 615

سست شدند. براى مؤمنان پدر مهربان بودى زمانى كه تحت سرپرستى تو در آمدند، بارهاى گرانى را كه آنها از كشيدنش ناتوان شدند، به دوش گرفتى و آنچه (را از امور دين) تباه ساختند محافظت نمودى و آنچه (را از احكام و شرايع) رها كردند، رعايت فرمودى و زمانى كه زبونى كردند [به گردآوردن دنيا حريص شدند] دامن به كمر زدى. بلندى گرفتى زمانى كه بي تابى كردند و صبر نمودى زمانى كه شتاب كردند و هر خونى را كه مي خواستند تو گرفتى (براى مسلمين از كفار خونخواهى كردى) و از بركت تو به خيراتى رسيدند كه گمانش را نداشتند، بر كافران عذابى ريزان و رباينده و براى مؤمنان پشتيبان و سنگر بودى، به خدا همراه نعمت هاى خلافت [مصيبت هايش] پرواز كردى [آفريده شدى] و به عطايش (يعنى عطاى الهى] كامياب گشتى و سوابقش را احراز كردى و فضائلش را بدست آوردى، شمشير حجت و دليلت كُند نبود، و دلت منحرف نگشت و بصيرتت ضعيف نشد، هراسان نگشتى و سقوط نكردى. تو مانند كوه بودى كه طوفانش نجنباند و همچنان بودى كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: در رفاقت و دارائى خويش امانت نگهدارترين مردمست و باز چنان بودى كه فرمود: از لحاظ بدن ضعيف و در انجام امر خدا قوى است، نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتى. در روى زمين بزرگ و نزد مؤمنين شريف بودى، هيچ كس را در باره تو راه عيبجوئى نبود و هيچ گوينده ئى نسبت به تو راه خرده گيرى نداشت [و كسى از تو طمع حق پوشى نداشت] و براى هيچ كس نرمى و مجامله نداشتى، هر ناتوان و زبونى نزد تو توانا و عزيز بود تا حقش را برايش بستانى و هر تواناى عزيز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانى و در اين موضوع، خويش و بيگانه نزدت برابر بود، شأن و شخصيتت حق و راستى و مدارا بود. گفتارت حكمت و ثابت و فرمانت خويشتن دارى و دور انديشى و رأيت دانش و تصميم بود، نسبت به هر چه كردى. و هر آينه راه راست روشنگشت و امر مشكل آسان شد و آتش ها خاموش گشت، و دين به

ص: 616

وسيله تو راست شد و اسلام قوت يافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه كافران دوست نداشتند و اسلام و اهل ايمان از بركت تو پا بر جا شد، و بسيار بسيار پيشى گرفتى و جانشينان خود را به رنج بسيار افكندى (زيرا هر چه بكوشند تا از تو پيروى كنند نتوانند) تو بزرگتر از آنى كه مصيبتت با گريه جبران شود، مرگ تو در آسمان بزرگ جلوه كرد و مصيبت تو مردم را خرد كرد فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ما به قضاء خدا راضى و نسبت به فرمانش تسليميم، به خدا سوگند مسلمين هرگز كسى را مانند تو از دست ندهند، تو براى مؤمنين پناه و سنگر و مانند كوهى پا برجا و بر كافران خشونت و خشم بودى، خدا تو را به پيغمبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند، مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گريست و اصحاب پيغمبر(صلي الله عليه و آله) گريستند، سپس هر چه جستند او را نيافتند. (1)

ص: 617


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص454 باب مولد أمير المؤمنين صلوات الله عليه ح4

ايمان و تقوا اميرالمومنين

ص: 618

شدت تقوا

أَخْبَرَنَا حَمَّوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو خَلِيفَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُسْلِمٌ، عَنْ هِلَالِ بْنِ مُسْلِمٍ الْجَحْدَرِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَدِّي جَرَّةَ أَوْ جوة قَالَ: شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أُتِيَ بِمَالٍ عِنْدَ الْمَسَاءِ، فَقَالَ: اقْسِمُوا هَذَا الْمَالَ. فَقَالُوا: قَدْ أَمْسَيْنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَأَخِّرْهُ إِلَى غَدٍ. فَقَالَ لَهُمْ: تَقْبَلُونَ لِي أَنْ أَعِيشَ إِلَى غَدٍ قَالُوا: مَا ذَا بِأَيْدِينَا. قَالَ: فَلَا تُؤَخِّرُوهُ حَتَّى تَقْسِمُوهُ، فَأُتِيَ بِشَمْعٍ، فَقَسَمُوا ذَلِكَ الْمَالَ مِنْ تَحْتِ لَيْلَتِهِمْ.

از هلال بن مسلم حجدري روايت شده که جدش جوه شنيده که مي گويد: علي بن ابيطالب(عليه السلام) را ديدم که مالي برايش آوردند و فرمود: اين مال را تقسيم کنيد. آنان گفتند: اي اميرمومنان اکنون شب است. آنرا به فردا بيندازيد. حضرت به آنان فرمودند: آيا تضمين مي دهيد که تا فردا زنده باشم؟ آنان گفتند: اين در دست ما نيست. او فرمود: پس آن را عقب نيندازيد و تقسيمش کنيد، آنگاه شمعي آوردند و آن مال را شبانه تقسيم کردند. (1)

اهل عمل

أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا

ص: 619


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح52

اى مردم، به خدا قسم شما را به طاعتى ترغيب نمى نمايم جز اينكه خود به عمل به آن از شما پيشى مى گيرم، و از گناهى باز نمى دارم مگر اينكه قبل از شما از آن باز مى ايستم (1)

درباره ايمان اميرالمومنين

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله): لَو أَنَّ السَمواتِ السَبعَ وَ الأَرَضينَ السَبعَ وُضِعَت في كَفَّةِ ميزانٍ، وَ وُضِعَ إيمانُ عَليِ بنِ أَبي طالِب(عليه السلام) في ميزانٍ، لَرَجَحَ إيمانُ عَليٍ(عليه السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): اگر آسمان ها و زمين را در يک کفهي ميزان و ايمان علي(عليه السلام) را در کفهي ديگر نهند، همانا ايمان علي(عليه السلام) برتري و سنگيني کند.(2)

زهد علي

وَ رَوَى الْحَافِظُ أَبُو نُعَيْمٍ بِسَنَدِهِ فِي حِلْيَتِهِ أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ يُزَيِّنِ الْعِبَادَ بِزِينَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَاهِيَ زِينَةُ الْأَبْرَارِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا فَجَعَلَكَ لَا تَرْزَأُ مِنَ الدُّنْيَا شَيْئاً وَ لَا تَرْزَأُ مِنْكَ الدُّنْيَا شَيْئا

جناب عمار رضوان الله عليه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت مي کند که به علي بن ابي طالب(عليه السلام) فرمود:اي علي! خداوند تو را به زينتي مزين ساخته است که بندگان را

ص: 620


1- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص250 175 من خطبة له ع في الموعظة و بيان قرباه من رسول الله
2- . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج 3 ص266 الفصل الحادي و العشرون ح278.

به زينتي محبوب تر از آن در نزد خود مزين نساخته است و آن زهد در دنيا است، و خداوند تو را از دسترس دنيا دور نگه داشته است. (1)

ص: 621


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص170 في وصف زهده في الدنيا و سنته في رفضها و قناعته باليسير منها و عبادته

علي صادق صديق مصدق

ص: 622

علي راستگوي بزرگ

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ يُوسُفَ بْنِ رَاشِدٍ الْكُوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ حَدَّثَنَا فُضَيْلُ بْنُ الزُّبَيْرِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، عَنْ أَبِي سُخَيْلَةَ، قَالَ: حَجَجْتُ أَنَا وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ فَمَرَرْنَا بِالرَّبَذَةِ، وَ جَلَسْنَا إِلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ فَقَالَ لَنَا: إِنَّهُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ، وَ لَا بُدَّ مِنْهَا، فَعَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ الشَّيْخِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَالْزَمُوهُمَا، فَأَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنِّي سَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِي، وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِيقُ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ.

ابي سحيله مي گويد: من و سلمان باهم حج گذارديم پس از ربذه عبور نموديم و در نزد ابوذر غفاري نشستيم. پس به ما گفت: همانا پس از من فتنه اي است که از آن گريزي نيست پس بر شما باد به کتاب خدا و اسوه ي ما علي بن ابيطالب(عليه السلام) پس ملازم و همراه اين دو باشيد. بر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) گواهي مي دهم که فرمود: علي(عليه السلام) اولين کسي است که به من ايمان آورد و اولين کسي است که مرا تصديق نمود و اولين کسي است که روز قيامت دست در دست من خواهد نهاد و او راستگوي بزرگ و جدا کننده ي اين امت است که ميان حق و باطل جدايي مي افکند او پيشواي

مومنان و ثروت پيشواي منافقان است. (1)

ص: 623


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس5 ح55

اميرالمومنين

صادق و صديق و مصدق

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ كُونُوا مَعَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ أَصْحَابِهِ

و ديگر (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ )(1) يعنى اى مؤمنان! بترسيد از خداى تعالى و باشيد با صادقان، ابن عباس گفته: يعنى باشيد با على(عليه السلام) و اصحابش. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ ) الَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الَّذِي صَدَّقَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَهُ مُجَاهِدٌ

و ديگر آيت (وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ )(3)

يعنى و آن كس كه آمد به سخن راست و آن كه راست شمرد آن را، آنكه به سخن راست آمد رسول اللَّه(صليالله عليه و آله) است و آنكه راست شمرد آن را على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(4)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ) نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام).

و ديگر آيت (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ )(5) نزول اين آيت در شأن على بن ابى طالب است(عليه السلام) كه جامع اين صفاتست. (6)

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ:

حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)

فِي قَوْلِهِ:

(يا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) قَالَ: مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

ص: 624


1- . التوبة آية 119
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . الزمر آية 33
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . الحديد آية 19
6- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص313 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

امام باقر(عليه السلام) درباره ي سخن خداوند که مي فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ)(1) فرمود: با علي بن ابيطالب(عليه السلام) باشيد. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ ) عَنْ مُجَاهِدٍ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام)

خداوند مى فرمايد: (وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ ) و آن كسى كه سخن صدق آورد و آن را تصديق نمود. مجاهد گويد: اين آيه در باره على بن ابى طالب(عليه السلام) نازل گرديده است. (3) وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) (الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ ) مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ الَّذِي (صَدَّقَ بِهِ ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: آن كسى كه سخن صدق آورد محمد(صلي الله عليه و آله) بود و آن كه او را تصديق نمود، على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (4)

علي ميداند آنچه بر تو نازل ميشود حق است

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

و ديگر آيت (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ )(5) يعنى آيا كسى مي داند آنكه هر چه فرو فرستاده اند به سوى تو از پروردگار تو آن درست و راستست يعنى على بن ابى طالب(عليه السلام)(6)

ص: 625


1- . التوبة آية 119
2- . الأمالي (للطوسي) النص255 [9] المجلس التاسع ح53
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . الرعد آية 19
6- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص374 المبحث الحادي و العشرون فيما ورد من طريق الجمهور أنه نزل في أمير المؤمنين ع من القرآن

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

آيه كريمه (أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ )(1) در باره على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (2)

علي اميرالمومنين

ص: 626


1- . الرعد آية 19
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

خداوند متعالي علي را اميرالمومنين ناميد

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ كُنْتُ مِنْ رَبِّي كَقَابِ (قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى )(1) فَأَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي (ما أَوْحى )(2) ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، أَقْرِئْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامَ، فَمَا سَمَّيْتُ بِهَذَا أَحَداً قَبْلَهُ، وَ لَا أُسَمِّي بِهَذَا أَحَداً بَعْدَهُ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هنگامي که به آسمان برده شدم از پروردگار خود به مقدار نزديکي دو کمان يا کمتر فاصله داشتم. پس پروردگارم آن چه را مي خواستم به من وحي نمود. آنگاه فرمود: اي محمد! به اميرالمومنين علي بنابيطالب(عليه السلام) سلام برسان و بدان که هيچ کس را پيش از او اين گونه نام ننهادم و پس از او نيز بر هيچ کس اين نام را نمي نهم. (3)

بر علي با نام اميرالمومنين سلام کنيد

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَمْرُو بْنُ يَحْيَى الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنِي

أَبُو الْحَسَنِ إِسْحَاقُ بْنُ عُبْدُوسٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَهَارِ بْنِ عَمَّارٍ التَّيْمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مِهْرَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفُضَيْلُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَيْنِ أَخِي بُرَيْدَةَ بْنِ حُصَيْبٍ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا وَ أَخِي

ص: 627


1- . النجم آية 9
2- . النجم آية 10
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح25

بُرَيْدَةُ عِنْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

إِذْ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ، فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: انْطَلِقْ فَسَلِّمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)،

فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)،

وَ مَنْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام). قَالَ:

عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرِ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: نَعَمْ. ثُمَّ

دَخَلَ عُمَرُ فَسَلَّمَ فَقَالَ: انْطَلِقْ فَسَلِّمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام). فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، وَ

مَنْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام). قَالَ:

عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرِ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: نَعَمْ.

عمرو بن حصيب برادر بريدة بن حصيب: هنگامي که من و برادرم نزد پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بوديم، ابوبکر داخل شد. پس بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) سلام کرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: برو و بر اميرالمومنين(عليه السلام) سلام کن. پس گفت: اي رسول خدا! اميرالمومنين کيست؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله)فرمودند: علي بن ابيطالب(عليه السلام). ابوبکر گفت: آيا اين امر به فرمان خدا و فرستاده ي اوست؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: بله. آنگاه عمر داخل شد، پس سلام کرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: برو و به اميرالمومنين سلام کن. پس گفت: اي رسول خدا! اميرالمومنين(عليه السلام) کيست؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: علي بن ابيطالب(عليه السلام). گفت: آيا اين امر به فرمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و فرستاده ي اوست؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: بله. (1)

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ الصَّلْتِ الْأَهْوَازِيُّ سَمَاعاً مِنْهُ فِي مَسْجِدِهِ بِشَارِعِ دَارِ الرَّقِيقِ بِبَغْدَادَ، فِي سَلْخِ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَةِ تِسْعٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ إِمْلَاءً، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْمُسْتَوْرِدِ، قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ كُلَيْبٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ سَالِمٍ، قَالَ حَدَّثَنَا صَبَّاحٌ الْمُزَنِيُّ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْمُسَيَّبِ، عَنْ أَبِي دَاوُدَ، عَنْ بُرَيْدَةَ، قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) أَنْ نُسَلِّمَ عَلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ.

ص: 628


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح8

بريده مي گويد: پيامبر(صلي الله عليه و آله) به ما امر فرمود به علي(عليه السلام) با نام اميرالمومنين سلام کنيم. (1)

علي سرور مومنان

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَيْهَقِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عَمْرٍو الْمُجَاشِعِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ الْمُجَاشِعِيُّ وَ حَدَّثَنَاهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: حَدَّثَنِي عُمَرُ وَ سَلَمَةُ ابْنَا أُمِّ سَلَمَةَ رَبِيبَارَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ فِي حِجَّتِهِ حِجَّةِ الْوَدَاعِ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِينَ، عَلِيٌّ(عليه السلام) أَخِي وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ مِنْ بَعْدِي، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) خَتَمَ النُّبُوَّةَ بِي فَلَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَ هُوَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع فرمودند: علي(عليه السلام) سرور مومنان و مال سرور ستمکاران است. علي(عليه السلام) برادر من و مولاي مومنان پس از من است. او نسبت به من به منزله ي هارون(عليه السلام) نسبت به موسي(عليه السلام) است. جز آن که خداوند والا با من پيامبري را پايان داده و پس از من هيچ پيامبري نيست. او پس از من جانشين من در خاندانم و مومنان است. (2)

ص: 629


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح1
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس18 ح54

قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلي الله عليه و آله):...عَلِيٌّ(عليه السلام) سَيِّدُ الْمُؤْمِنِين

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): علي(عليه السلام) آقاي مومنين است.(1)

قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلي الله عليه و آله): عَلِيٌّ(عليه السلام) حُجَّةُ اَللَّهِ اَلْعُلْيَا عَلَى خَلْقِهِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): علي(عليه السلام) حجت بزرگ خداست بر خلقش

لقب اختصاصيمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدِّينَوَرِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ:

سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) لَمْ يُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ قَالَ يَقُولُونَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ )(2)

عمر بن زاهر گويد: مردى از امام صادق(عليه السلام) پرسيد كه به امام قائم(عليه السلام) به عنوان امير مومنان سلام مي كنند؟ فرمود: نه، آن نام را خدا مخصوص اميرالمومنين (على بن ابى طالب(عليه السلام)) نموده، پيش از او كسى بدان نام، ناميده نشده و بعد از او هم جز كافر آن نام را بر خود نبندد. عرضه داشتم: قربانت پس چگونه بر او سلام كنند؟ فرمود: مي گويند: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ سپس اين آيه را قرائت فرمود: (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) اگر مؤمن هستيد بقية اللَّه براى شما بهتر است. (3)

ص: 630


1- . الكافي ج 1 ص294 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح3
2- . هود آية 86
3- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص411 باب نادر ح2

علي امير مخلوقات

حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الدبري عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُعَمَّرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَاوُسٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كُنَّا جُلُوساً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ أَنْتَ حَيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ نَعَمْ وَ أَنَا حَيٌّ يَاعَلِيُّ(عليه السلام) مَرَرْتَ بِنَا أَمْسِ يَوْمِنَا وَ أَنَا وَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فِي حَدِيثٍ وَ لَمْ تُسَلِّمْ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَرَّ بِنَا وَ لَمْ يُسَلِّمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ سَلَّمَ لَسُرِرْنَا وَ رَدَدْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) رَأَيْتُكَ وَ دِحْيَةَ الْكَلْبِيَّ اسْتَخْلَيْتُمَا فِي حَدِيثٍ فَكَرِهْتُ أَنْ أَقْطَعَ عَلَيْكُمَا فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ دِحْيَةَ الْكَلْبِيَّ وَ إِنَّمَا كَانَ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) كَيْفَ سَمَّيْتَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ كَانَ اللَّهُ أَوْحَى إِلَيَّ فِي غَزْوَةِ بَدْرٍ أَنِ اهْبِطْ إِلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَأْمُرْهُ أَنْ يَأْمُرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَنْ يَجُولَ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ فَسَمَّاهُ اللَّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي السَّمَاءِ فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي السَّمَاءِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْأَرْضِ لَا يَتَقَدَّمُكَ بَعْدِي إِلَّا كَافِرٌ وَ لَا يَتَخَلَّفُ عَنْكَ بَعْدِي إِلَّا كَافِرٌ وَ إِنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ يُسَمُّونَكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ

ابن عباس گويد: در محضر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نشسته بوديم که علي بن ابيطالب(عليه السلام) وارد شد، پس گفت سلام بر تو اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و پيامبر(صلي الله عليه و آله) جواب

ص: 631

دادند و بر تو سلام اي امير المومنين و رحمت و برکات خدا بر تو باد. علي(عليه السلام) عرضه داشت کرد: مرا اميرالمومنين مي خوانيد در حالي که شما زنده ايد؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: آري، در حالي که من زنده ام.... همانا جبرئيل(عليه السلام) به من گفت: در هنگام غزوه ي بدر، خداوند به من وحي فرمود که به سوي محمد(صلي الله عليه و آله) فرود آي و او را بگو تا اميرالمؤمنين را امر کند که ميان دو لشگر جولان دهد، پس خداي متعال او را در آسمان اميرالمومنين ناميده است. سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ادامه داد: پس تو اي علي(عليه السلام)، امير هر که در آسمان است و امير هر که در زمين است مي باشي. و بعد از من کسي بر تو پيشي نجويَد مگر کافر، وکسي از تو سرپيچي نکند جز کافر. و همانا اهل آسمان ها تو را امير المؤمنين ناميده اند. (1)

حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّبَرِيُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُعَمَّرٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ طَاوُسٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ الرَسول(صلي الله عليه و آله): ...فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرُ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ أَمِيرُ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ أَمِيرُ مَنْ مَضَى وَ أَمِيرُ مَنْ بَقِيَ فَلَا أَمِيرَ قَبْلَكَ وَ لَا أَمِيرَ بَعْدَكَ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديث زيبايي فرمودند: پس تو اي علي! امير اهل آسمان ها و امير اهل زمين هستي، امير گذشتگان و امير بازماندگاني، پيش از تو اميري نبوده و پس از تو اميري نخواهد بود.(2)

ص: 632


1- . اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين النص241 باب 79 الباب فيما نذكره من المائة حديث برجالهم و هو الحديث السادس و العشرون في تسليم النبي ص على علي ع بأمير المؤمنين و تسمية الله جل جلاله له في السماء بأمير المؤمنين نذكره بلفظه
2- .[2]مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص52 باب المنقبة السادسة و العشرون.

علي امير نيکان

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ بْنِ سُلَيْمَانَ الصَّبَاحِيُّ، وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَرْوَانَ بْنِ نُقَيْشٍ الْمُقْرِئُ بِسُرَّمَنْ رَأَى، وَ أَبُو ذَرٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ، قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ الْحَنَفِيُّ الْمُؤَدِّبُ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ بْنُ سَعِيدٍ الثَّوْرِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ بَهْمَانَ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِالْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

آخِذاً بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ:

هَذَا أَمِيرُ الْبَرَرَةِ، وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ. ثُمَّ رَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ: أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ، وَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ.

جابر بن عبدالله انصاري گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را ديدم که دست علي بن ابيطالب(عليه السلام) را گرفت و فرمود: اين مرد امير نيکان و کشنده ي بدکاران است. ياور او ياري شده و نوميد کننده ي او نوميد گشته تا قيامت. سپس صدايش را بلند کرد و فرمود: من شهر حکمتم و علي(عليه السلام) درب آن است. هرکه حکمت مي خواهد بايد از درب آن وارد شود. (1)

ص: 633


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح24

علي امير المومنين است

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)

قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هُوَ رَأْسُ الْمُؤْمِنِينَو ديگر (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)(1) يعنى اى پيغمبر! كافى و پسنديده است تو را خداى تعالى و آن كه متابعت كرده تو را از مؤمنان، آن كس على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه سَرِ مؤمنانست. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) قِيلَ إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام)

و ديگر آيت (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)(3) در شأن امير المؤمنين(عليه السلام) سمت نزول يافته. (4)

بِسَنَدِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ وَ فِيهَا (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ رَأْسُهَا وَ قَائِدُهَا. (5)

ابن عباس روايت كند كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود كه: هيچ آيتى نيست از آيات قرآنى كه حق تعالى فرستاده باشد و در او (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) بود الا كه على(عليه السلام) رأس و امير آن آيتست.

وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مَا نَزَلَتْ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وَ شَرِيفُهَا

ص: 634


1- . الانفال آية 64
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . العصر آية 3
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

آيه كريمه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) به گفته ابن عباس در باره على(عليه السلام) بوده و آيه اى در قرآن نيست كه خطاب به مؤمنان باشد، جز اين كه، على(عليه السلام) امير آنها و شريف آن گروه مى باشد. (1) وَ عَنْهُ مَا ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) شَرِيفُهَا وَ أَمِيرُهَا وَ لَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي آيٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ مَا ذَكَرَ عَلِيّاً(عليه السلام) إِلَّا بِخَيْر

هيچ جاى قرآن (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) ذكر نشده مگر اين كه على(عليه السلام) امير و شريف آنان است و خداى جبّار اصحاب مصطفى(صلي الله عليه و آله) را در قرآن مورد عتاب قرار داد. ولى على(عليه السلام) را در قرآن جز به نيكى ياد نكرده است. (2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مَا نَزَلَتْ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَمِيرُهَا وَ شَرِيفُهَا

آيه كريمه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) به گفته ابن عباس در باره على(عليه السلام) است و آيه اى در قرآن نيست كه خطاب به مؤمنان باشد، جز اين كه، على(عليه السلام) امير آنها و شريف آن گروه مى باشد. (3)

وَ عَنْهُ مَا ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) شَرِيفُهَا وَ أَمِيرُهَا وَ لَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فِي آيٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ مَا ذَكَرَ عَلِيّاً(عليه السلام) إِلَّا بِخَيْرٍ

هيچ آيه اى در قرآن با خطاب (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) شروع نشده، مگر اين كه على(عليه السلام) امير و سرآمد آن مؤمنان است. بدانيد كه خداى محمد(صلي الله عليه و آله) همه اصحاب او را مورد عتاب و سرزنش قرار داده مگر على(عليه السلام) را و از على(عليه السلام) هميشه با نيكى ياد

ص: 635


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

كرده است.(1) أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِيدٍ مَسْعُودُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَاضِي بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ فَارِسٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ رَاشِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ بَذِيمَةَ: عَنْ

عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَا نَزَلَ فِي الْقُرْآنِ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وَ شَرِيفُهَا، وَ لَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْقُرْآنِ فِي غَيْرِ آيَةٍ مَا فِيهِمْ عَلِيٌّ.

هر آيه اى با كلمات مبارك (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) نازل شد. على(عليه السلام) امير و شريف آن جماعت مؤمنان است. خداى منّان در آيات متعددى مؤمنان را مورد عتاب و سرزنش قرار داد جز على(عليه السلام) را كه او هرگز مورد مؤاخذه و معاتبه واقع نشد.

وَ عَنْهُ مِثْلَهُ وَ فِيهِ إِلَّا كَانَ عَلِيٌّ رَأْسَهَا وَ أَمِيرَهَا وَ فِيهِ وَ لَقَدْ أَمَرَنَا بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ وَ عَنْهُ مِثْلَهُ وَ فِيهِ رَأْسَهَا وَ قَائِدَهَا

از ابن عباس نقل شده است كه خداوند متعال، اصحاب رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) را در شمارى از آيات سرزنش نموده است، جز على(عليه السلام) كه هر جا نشانى، از او باشد، از وى تجليل و احترام به عمل آمده است و در هر جاى قرآن كه خطاب (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) باشد، على(عليه السلام) شريف و امير آنهاست، از اين رو مأموريت يافتيم كه جز به نيكى از على(عليه السلام) ياد نكنيم.(2)

وَ عَنْ حُذَيْفَةَ إِلَّا كَانَ لِعَلِيٍّ لُبُّهَا وَ لُبَابُهَا(3)

از حذيفه در راستاى همين خطاب نقل شده است كه على(عليه السلام) حقيقت و سرّ واقعى ايمان است.

وَ عَنْ مُجَاهِدٍ فَإِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) سَابِقَةُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ سَبَقَهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ (4)

ص: 636


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ إِلَّا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) شَرِيفُهَا وَ أَمِيرُهَا. (1)

قَوْلُهُ تَعَالَى (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ ) عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ قَالَ هُوَ مَنْ رَدَّ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي عَلِيٍّ(عليه السلام)

و ديگر آيت (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ )(2) يعنى پس كيست ستمكارتر از كسى كه دروغ گويد بر خداى و دروغ شمرد سخن راست را چون بيايد به سوي او، از موسى بن جعفر(عليه السلام) مرويست كه فرمود كه: آن ستمكار كسى است كه قول رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) را رد كرد در امر امير المؤمنين(عليه السلام). (3)

عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمِيرَهَا وَ شَرِيفَهَا، لِأَنَّهُ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً.

مجاهد از عبد اللَّه بن عبّاس چنين روايت كرده است: هيچ آيه اى در قرآن با خطاب (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) نازل نشده مگر اين كه على(عليه السلام) امير و شريف آن مؤمنين است چون او اوّلين اسلام آورنده و نخستين مؤمن به دين اسلام و آيين محمّد(صلي الله عليه و آله) و كتاب خدا بود. (4)

أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ الْحَافِظُ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْحَافِظُ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْخِرَاشِ عَنِ الْعَوَّامِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ مَا كَانَ فِي الْقُرْآنِ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) فَإِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) سَابِقَةَ ذَلِكَ وَ فَضِيلَتَهُ.جماعتى از عيسى بن راشد اين حديث را نقل كرده اند: هر موضعى در قرآن عظيم آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) ذكر شده است على بن ابى طالب(عليه السلام) اوّلين و با

سابقه ترين مؤمنان و با فضيلت ترين آنان است. (5)

ص: 637


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . الزمر آية 32
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص70 قول عبد الله بن عباس فيه ح81
5- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص71 قول مجاهد بن جبر فيه ح84

حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خِرَاشٍ، عَنِ الْعَوَّامِ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ كُلُّ شَيْ ءٍ فِي الْقُرْآنِ: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) فَإِنَّ لِعَلِيٍّ سَبْقَهُ وَ فَضْلَهُ.

عبد اللَّه بن خراش در مقام على(عليه السلام) از عوام و او از مجاهد چنين روايت كرده است: هر جا آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) در قرآن نازل شده، على(عليه السلام) را سبقت و فضيلت بر همه آن مؤمنان است. (1)

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَّهُ جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ تُدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيْهِمْ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ فَجَاءَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ يَصْدُقُ عَلِيٌّ فِيمَا يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَمَّرَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَغَضِبَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِوَلَايَةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَقَدَهَا لَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِكَ مَلَائِكَتَهُ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ إِنَّهُ لَإِمَامُ الْمُسْلِمِينَ طَاعَتُهُ مَقْرُونَةٌ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتُهُ مَقْرُونَةٌ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَمَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ جَهِلَنِي وَ مَنْ عَرَفَهُ فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَهُ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي وَ مَنْ جَحَدَ إِمْرَتَهُ فَقَدْ جَحَدَ رِسَالَتِي وَ مَنْ دَفَعَ فَضْلَهُ فَقَدْ تَنْقُصُنِي وَ مَنْ قَاتَلَهُ فَقَدْ قَاتَلَنِي وَ مَنْ سَبَّهُ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّهُ مِنِّي خُلِقَ مِنْ طِينَتِي وَ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) ابْنَتِي وَ أَبُو وَلَدَيَّ الْحَسَنِ(عليهالسلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ

ص: 638


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص73 قول مجاهد بن جبر فيه ح85

فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُنَا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ.

مردى خدمت علي(عليه السلام) آمد و عرضه داشت: به شما اميرالمؤمنين گويند چه کسي تو را بر آنها امير كرده؟ فرمود: خداى جل جلاله مرا امير بر آنها كرده آن مرد نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه على(عليه السلام) راست مي گويد كه خدا امير بر خلقش كرده؟ پيغمبر(صلي الله عليه و آله) در خشم شده فرمود: به راستى على(عليه السلام) به ولايت از خداى عز و جل امير بر خلق است از بالاى عرش خود آن را منعقد نموده و ملائكه را گواه گرفته كه على(عليه السلام) خليفة اللَّه و حجت اللَّه و امام مسلمانان است طاعتش قرين طاعت خدا و نافرمانيش قرين نافرمانى خداست هر كه او را نشناسد مرا نشناخته و هر كه او را بشناسد مرا شناخته هر كه منكر امامت او است منكر نبوت من است و هر كه اميرى او را انكار كند رسالت مرا انكار كرده هر كه فضل او را دفع كند مرا كاسته، هر كه با او نبرد كند با من نبرد كرده و هر كه او را دشنام دهد مرا دشنام داده زيرا او از منست از گِل من خلق شده و او شوهر فاطمه(عليها السلام) دختر من است و پدر دو فرزندم حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) است سپس فرمود: من و على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و نُه فرزند حسين(عليه السلام) حجت هاى خدائيم بر خلقش دشمنانمان دشمنان خدا و دوستانمان دوستان خدايند. (1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ تَسْنِيمٍ الْوَرَّاقُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِالصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ لِأَصْحَابِهِ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَأْمُرُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الِاقْتِدَاءِ بِهِ فَهُوَ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي لَا تُخَالِفُوهُ فَتَكْفُرُوا وَ لَا تُفَارِقُوهُ فَتَضِلُّوا

ص: 639


1- . الأمالي(للصدوق) النص131 المجلس السابع و العشرون ح8

إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ جَعَلَ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَماً بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ النِّفَاقِ فَمَنْ أَحَبَّهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَبْغَضَهُ كَانَ مُنَافِقاً إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ جَعَلَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَصِيِّي وَ مَنَارَ الْهُدَى بَعْدِي فَهُوَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ عَيْبَةُ عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو ظَالِمِيهِ مِنْ أُمَّتِي.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به اصحابش فرمود معاشر اصحاب من به راستى خداى جل جلاله دستور مي دهد به شما به ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و پيروى او كه ولى و امام شما است پس از من مخالفت او نكنيد تا كافر نشويد و از او جدا نشويد تا گمراه نگرديد به راستى خدا جل جلاله على(عليه السلام) را نشانه ميان نفاق و ايمان ساخته هر كه او را دوست دارد مؤمن است و هر كه دشمنش دارد منافقست براستى خداى جل جلاله على(عليه السلام) را وصى و نوربخش پس از من نموده او سر نگهدار و گنجينه علم من و خليفه بعد از منست در خاندانم بخدا از ظالمان به وى شكايت كنم؟(1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ بْنِ نَصْرٍ أَبُو نَصْرٍ الصَّيْدَاوِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى الْأَسْلَمِيُّ، عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ يَحْيَى، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ زِيَادٍ الْعَبْسِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَلْقَمَةَ الْأَنْمَارِيِّ، قَالَ: لَمَّا قَدِمَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرِ يَسْتَنْفِرَانِ النَّاسَ، خَرَجَ حُذَيْفَةُ وَ هُوَ مَرِيضٌ مَرَضَهُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ، فَخَرَجَ يُهَادِي بَيْنَ رَجُلَيْنِ، فَحَرَّضَ النَّاسَ وَ حَثَّهُمْ عَلَى اتِّبَاعِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ طَاعَتِهِ وَ نُصْرَتِهِ، ثُمَّ قَالَ: أَلَا مَنْ أَرَادَ وَ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) حَقّاً حَقّاً، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، فَوَازِرُوهُ وَ اتَّبِعُوهُ وَ انْصُرُوهُ.از علي بن علقمه ايادي روايت شده که وقتي حسن بن علي(عليه السلام) و عمار ياسر که خدايش از او خشنود باشد آمدند تا مردم را به جنگ برانگيزند، حذيفه که رحمت

ص: 640


1- . الأمالي(للصدوق) النص284 المجلس السابع و الأربعون ح19

خدا بر او باد در همان بيماري که جان سپرد در حالي که به دو مرد تکيه داده بود بيرون آمد و مردم را به پيروي و ياري علي(عليه السلام) برانگيخت و سپس گفت: هان سوگند به کسي که معبودي جز او نيست هرکه مي خواهد به اميرالمومنين راستين بنگرد، علي بن ابيطالب(عليه السلام) را ببيند. پس از او حمايت کنيد و پيروي کرده، ياري اش نماييد. يعقوب بن زياد عيسي گفت: به خدا سوگند من اين حديث را از علي بن علقمه و از عموهايم شنيدم که از حذيفه نقل مي کردند. (1)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ الْأَسَدِيُّ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ أَبِي رَاشِدٍ، قَالَ: لَمَّا أَتَى حُذَيْفَةَ بِيعَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام)

ضَرَبَ بِيَدِهِ وَاحِدَةً عَلَى الْأُخْرَى وَ بَايَعَ لَهُ، وَ قَالَ: هَذِهِ بَيْعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

حَقّاً، فَوَ اللَّهِ لَا يُبَايَعُ بَعْدَهُ لِوَاحِدٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا أَصْغَرُ أَوْ أَبْتَرُ يُوَلِّي الْحَقَّ اسْتَهُ

از ابوراشد روايت شده که وقتي حذيفه براي بيعت با علي(عليه السلام) آمد يک دستش را به دست ديگرش زد و گفت: اين بيعت با اميرالمومنين(عليه السلام) راستين است. به خدا سوگند پس از او با کسي از قريش جز کوچکتري يا کِهتري که حق را زير نشيمنگاهش مي گذارد بيعت نمي شود. (2)

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَزْوِينِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْغَازِي، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَعْفَرٍ(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صليالله عليه و آله) يَا عَلِيُّ(عليه السلام)، إِنَّكَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ.

ص: 641


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح34
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح35

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اي علي! همانا تو آقا و سرور مسلمانان و امام پرهيزکاران و پيشواي سپيدرويان و رهبر مومنان هستي.(1)

ص: 642


1- . الأمالي للطوسي ص345 [12] المجلس الثاني عشر ح50

سه معجزه از اميرالمومنين

ص: 643

صحبت کردن سنگريزه

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ جَعْفَرٍ الْأُمَوِيِّ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، عَنْ أَبِي مَرْيَمَ، عَنْ سَلْمَانَ، قَالَ: كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَنَاوَلَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) حَصَاةً، فَمَا اسْتَقَرَّتِ الْحَصَاةُ فِي كَفِّ عَلِيٍّ(عليه السلام) حَتَّى نَطَقَتْ، وَ هِيَ تَقُولُ:" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ، رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً، وَ بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) نَبِيّاً، وَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَلِيّاً" ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَصْبَحَ مِنْكُمْ رَاضِياً بِاللَّهِ وَ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، فَقَدْ أَمِنَ خَوْفَ اللَّهِ وَ عِقَابَهُ.

سلمان: نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) نشسته بوديم که علي بن ابيطالب(عليه السلام) پيش آمد. پيامبر سنگ ريزه اي در دست علي(عليه السلام) قرار داد. و هنوز سنگريزه در دست علي(عليه السلام) قرار نگرفته بود که شروع به سخن گفتن کرد و گفت: هيچ خدايي جز خداي يگانه نيست، محمد(صلي الله عليه و آله) رسول خداست خداوند را به ربوبيت و محمد(صلي الله عليه و آله) را به پيامبري و علي(عليه السلام) را به ولايت پذيرفتم. سپس پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه از شما به خدا و ولايت علي بن ابيطالب(عليه السلام) خشنود بگردد از ترس خدا و کيفر او در امانست. (1) معجزه در کنار فرات

الْفَحَّامُ، عَنِ الْمَنْصُورِيِّ، عَنْ عَمِّ أَبِيهِ، قَالَ حَدَّثَنِي الْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْبَاقِرِ(عليه السلام) عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: كُنْتُ أُمَاشِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَلَى

ص: 644


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس10 ح87

الْفُرَاتِ، إِذْ خَرَجَتْ مَوْجَةٌ عَظِيمَةٌ فَغَطَّتْهُ حَتَّى اسْتَتَرَ عَنِّي، ثُمَّ انْحَسَرَتْ عَنْهُ وَ لَا رُطُوبَةَ عَلَيْهِ، فَوَجَمْتُ لِذَلِكَ وَ تَعَجَّبْتُ، وَ سَأَلْتُهُ عَنْهُ، فَقَالَ: وَ رَأَيْتَ ذَلِكَ قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: إِنَّمَا الْمَلَكُ الْمُوَكَّلُ بِالْمَاءِ خَرَجَ فَسَلَّمَ عَلَيَّ وَ اعْتَنَقَنِي.

جابر مي گويد: در خدمت اميرالمومنين(عليه السلام) در کنار فرات قدم مي زديم که ناگهان موج بزرگي از فرات برخاست و حضرت را در بر گرفت به گونه اي که او را در ديدگان من پنهان ساخت آنگاه آن موج بازگشت در حالي که هيچ تري و رطوبتي بر امام(عليه السلام) نبود. از اين امر در شگفت شدم و از امام(عليه السلام) سبب را جويا شدم. امام(عليه السلام) فرمود: آن را مشاهده کردي؟ عرضه داشتم: بله. امام(عليه السلام) فرمودند: فرشته ي گماشته برآب بيرون آمده و بر من سلام کرد و مرا در آغوش گرفت. (1)

اعجازي ديگر از اميرالمومنين

مَشَارِقُ الْأَنْوَارِ، عَنْ زَاذَانَ خَادِمِ سَلْمَانَ قَالَ: لَمَّا جَاءَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لِيُغَسِّلَ سَلْمَانَ وَجَدَهُ قَدْ مَاتَ فَرَفَعَ الشَّمْلَةَ عَنْ وَجْهِهِ فَتَبَسَّمَ وَ هَمَّ أَنْ يَقْعُدَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عُدْ إِلَى مَوْتِكَ فَعَادَدر همان کتاب از زاذان خدمتگزار سلمان فارسي نقل مي کند که گفت: هنگامي که امير المومنين(عليه السلام) براي غسل دادن سلمان تشريف آورد، سلمان را ديد که از دنيا رفته است، پارچه را از صورت او کنار زد، سلمان تبسمي کرد و خواست بنشيند، حضرت به او فرمود: به حال مرگ برگرد و او برگشت. (2)

ص: 645


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح32
2- . بحار الأنوار ج 22 ص384 باب 11 كيفية إسلام سلمان رضي الله عنه و مكارم أخلاقه و بعض مواعظه و سائر أحواله ح21

علي با حق است و حق با علي است

ص: 646

علي با حق است و حق با علي است

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله):... عَلِيٌّ(عليه السلام) مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): على(عليه السلام) با حق است و حق با علي(عليه السلام) است از هم جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند(1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ) قَالَ يَسْتَنْبِئُكَ يَا مُحَمَّدُ أَهْلُ مَكَّةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) إِمَامٌ هُوَ (قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ)

امام صادق(عليه السلام): در تفسير قول خداى تبارك و تعالى (وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ)(2) از تو خبر گيرند كه او حق است؟ بگو آرى به پروردگارم قسم كه او حق است گفت: اى محمد! اهل مكه از تو خبر گيرند كهعلى(عليه السلام) امام است (قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ)(3)

بگو آرى به خدا او به حق امام است. (4)

وَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ عَلِيٌّ(عليه السلام) مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِي فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ فَازَ وَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ ضَلَّ وَ غَوَى بَلَى يُكَفِّنُنِي وَ يُغَسِّلُنِي وَ يَقْضِي دَيْنِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَخْرُجُ الْأَئِمَّةُ(عليهم السلام) التِّسْعَةُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ(عليه السلام) هَذِهِ الْأُمَّة

ص: 647


1- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.
2- . يونس آية 53
3- . يونس آية 53
4- . الأمالي( للصدوق) النص673 المجلس السادس و التسعون ح7

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمود: علي(عليه السلام) با حق است و حق با علي(عليه السلام) است، او امام و خليفه بعد از منست، هرکه به او تمسک جويد، رستگار شده و نجات پيدا کند و هرکه از او روي گرداند و اطاعتش نکند گمراه شود.... (1)

قَوْلِ النَّبِيِّ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَار

يعنى على(عليه السلام) با حق است و حق با على(عليه السلام) مى رود هر كجا كه او برود. (2)

مَا رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ الطُّهَوِيُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ الْعَامِرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُدَيْلٍ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ لِعَائِشَةَ: أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَ لَمْ نَسْمَعْكَ تَقُولِينَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؟» قَالَتْ: بَلَى و باز از اين جمله است آنچه كه ابو داود طبرى، از عبد الله بن شريك، از عامر از عبد الله بن عامر نقل مى كند كه مى گفته است: شنيدم عبد الله بن بديل خزاعى به عايشه مى گفت تو را به خدا سوگند مى دهم كه آيا خود ما از تو نشنيديم كه مى گفتى خودم شنيدم پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى فرمود: على(عليه السلام) همراه حق است و حق همراه على(عليه السلام) است و از يكديگر جدا نمى شوند تا كنار حوض كوثر پيش من درآيند؟ گفت: آرى، همين گونه است. (3)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ الْمُعَدِّلُ بِالْأَنْبَارِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مِيثَمِ بْنِ أَبِي نُعَيْمٍ الطَّلْحِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي سَلَمَةُ بْنُ كُهَيْلٍ، عَنْ عِيَاضِ بْنِ عِيَاضٍ، وَ كَانَ مِنْ خِيَارِ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، عَنْ مَالِكِ بْنِ جَعُونَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا)، قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ وَ هُوَ

ص: 648


1- . كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص21 باب ما جاء عن عبد الله بن العباس عن رسول الله ص في النصوص على الأئمة الاثني عشر ح5 ح1810
2- . الفصول المختارة ص97 فصل الدليل على أن أمير المؤمنين أفضل الصحابة ح2 ح1811
3- . الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة ص433 في تتمة أسباب بغض عائشة لأمير المؤمنين ح1812

آخِذٌ بِكَفِّ عَلِيٍّ(عليه السلام): الْحَقُّ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ، يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ.

امّ سلمه گفت: از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حالي که دست علي(عليه السلام) را گرفته بود شنيدم که فرمود: حق پس از من به همراه علي(عليه السلام) است. هرجا که علي(عليه السلام) بگردد حق نيز با او مي گردد. (1)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ فَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِي الطَّبَقَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِي فِيهِمُ الْمَشِيئَةُ.ابو حمزه گويد: شنيدم امام باقر(عليه السلام) مي فرمود: همانا على(عليه السلام) دريست كه خدا آن را (بروى بندگانش) گشوده، هر كه از آن در وارد شود مؤمن است و هر كه از آن خارج شود كافر است.... (2)

پيشوايان حق و باطل

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَشِيرٍ الْعَطَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَنَى إِمَامَكُمْ وَ كَمْ مِنْ إِمَامٍ يَجِي ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُ أَصْحَابَهُ وَ يَلْعَنُونَهُ نَحْنُ ذُرِّيَّةُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ مَا آتَى اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْمُرْسَلِينَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ آتَاهُ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) كَمَا آتَى الْمُرْسَلِينَ مِنْ قَبْلِهِ ثُمَّ تَلَا (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً)(3)

ص: 649


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح15
2- . الكافي ج 1 ص437 باب فيه نتف و جوامع من الرواية في الولاية ح8
3- . الرعد آية 38

محاسن: بشير عطار از حضرت صادق(عليه السلام) در آيه (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ)(1)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: علي(عليه السلام) امام شما است بسيارى از پيشوايان هستند كه روز قيامت مى آيند در حالي که كه پيروان خود را لعنت کرده و پيروان، آنها را لعن مي كنند. ما بازماندگان پيامبريم و مادرمان فاطمه(عليها السلام) است هر چه خداوند به تمام مرسلين داده است به محمّد(صلي اللهعليه و آله) نيز بخشيده چنانچه به پيامبران قبل نيز داده سپس اين آيه را خواند (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً) (2)

ص: 650


1- . الاسراء آية 71
2- . المحاسن ج 1 ص155 باب22 باب من مات لا يعرف إمامه ح83

علي با قرآن است وقرآن با علي است

ص: 651

علي با قرآن و قرآن با علي

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي لِأُمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْقَيْسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يَزِيدَ الطَّائِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّيْمِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ تَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَيُّهَا النَّاسُ، يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيَنْطَلِقَ بِي، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةًإِلَيْكُمْ، أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي. ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَرَفَعَهَا فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَسْأَلُهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا.

امّ سلمه گفت: از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در بيماري که منجر به وفاتش شد شنيدم در حالي که اتاق از اصحاب پر بود فرمود: اي مردم! نزديک است که شتابان روحم را ستانده و مرا ببرند. من سخناني را براي اتمام حجت به شما پيشنهاد کردم بدانيد که من در ميان شما کتاب خدا و خاندانم را به جا مي گذارم. سپس دست علي(عليه السلام) را گرفت و بالا برد و فرمود: اين علي(عليه السلام) به همراه قرآن و قرآن به همراه علي(عليه السلام) است. دو جانشين بينا که از هم جدا نمي شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند من از آن دو درباره ي آنچه به جا گذاردم خواهم پرسيد. (1)

قَاَل يَا ابْنَ أَبي سُفيَانَ أَنْتَ تَدْعُوني إِلىَ الْعَمَلِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَنَا كِتَابُهُ الْنَاطِقْ إِنَّ هَذا لَهُوَ الْعَجَبُ الْعَجيِبُ وَ الْأَمْرُ الْغَرِيبُ

ص: 652


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس17 ح14

اي فرزند ابوسفيان تو مرا به عمل به قرآن ميخواني؟ حال آنکه من کتاب ناطق الهي هستم اين چقدر عجيب و امر تو چقدر غريب است(1)

ص: 653


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج 2 ص249 جهاده بعد رسول الله ص

علي پدر امت

ص: 654

علي پدر امت

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَمَّدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مَزْيَدٍ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): حَقُّ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَلَى الْمُسْلِمِينَ كَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: حق علي(عليه السلام) بر مسلمانان چون حق پدر بر فرزندانشان است. (1)

ص: 655


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح13

هرکه به علي حسد بورزد

ص: 656

هرکه به علي حسد بورزد

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ بْنِ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ الْغَزَّالُّ بِبَغْدَادَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا مُسَبِّحُ بْنُ حَاتِمٍ، قَالَ حَدَّثَنِي سَلَّامُ بْنُ أَبِي عَمْرَةَ أَبُو عَلِيٍّ الْخُرَاسَانِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَنْ حَسَدَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَقَدْ حَسَدَنِي، وَ مَنْ حَسَدَنِي فَقَدْ كَفَرَ.رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه به علي(عليه السلام) حسد بورزد به من حسد ورزيده و هرکه به من حسد بورزد کافر شده است. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْحَرَامِيُّ بِالْكُوفَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ سَلْمٍ الْحِمْيَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَنْصَارِيُّ الْعُرَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ سُلَيْمَانَ يَعْنِي الْأَنْصَارِيَّ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ: مَنْ حَسَدَ عَلِيّاً(عليه السلام) حَسَدَنِي، وَ مَنْ حَسَدَنِي دَخَلَ النَّارَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هرکه به علي(عليه السلام) حسد بورزد به من حسد ورزيده و هرکه به من حسد ورزد به دوزخ روانه شود. (2)

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ رَجَاءِ بْنِ صَالِحٍ، قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ الْعُرَنِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ

ص: 657


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس29 ح22
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس29 ح23

بْنُ مُخْتَارٍ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حُصَيْنٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ جُنْدَبٍ الْأَزْدِيِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: كُنْتُ خَادِماً لِلنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله)

فَكَانَ إِذَا ذَكَرَ عَلِيّاً(عليه السلام) رَأَيْتُ السُّرُورَ فِي وَجْهِهِ، إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَجَلَسَ فَذَكَرَ عَلِيّاً(عليه السلام) فَجَعَلَ يَنَالُ مِنْهُ، وَ جَعَلَ وَجْهُ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) يَتَغَيَّرُ، فَمَا لَبِثَ أَنْ دَخَلَ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَسَلَّمَ فَرَدَّ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله)

عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ:

عَلِيٌّ(عليه السلام)

وَ الْحَقُّ مَعاً هَكَذَا وَ أَشَارَ بِإِصْبَعَيْهِ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، يَا عَلِيُّ حَاسِدُكَ حَاسِدِي، وَ حَاسِدِي حَاسِدُ اللَّهِ، وَ حَاسِدُ اللَّهِ فِي النَّارِ.

انس بن مالک گفته است: من خدمتکار پيامبر(صلي الله عليه و آله) بودم و هرگاه نام علي(عليه السلام) مي آمد شادماني را در چهره ي حضرت مي ديدم. روزي مردي به خدمت حضرت آمد و نشست. آنگاه علي(عليه السلام) را ياد کرد و از او بدگويي نمود و چهره ي پيامبر(صلي الله عليه و آله) دگرگون شد. چيزي نگذشت کهعلي(عليه السلام) آمده سلام گفت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) پاسخش را داد و فرمود: علي(عليه السلام) و حق اين گونه اند و همراه هم هستند. به دو انگشتش اشاره کرد. از هم جدا نمي شوند تا در آن حوض به نزد من آيند. اي علي! کسي که به تو حسد مي ورزد به من حسد ورزيده و کسي که به من حسد بورزد به خداوند حسد ورزيده و کسي که به خداوند حسد بورزد در دوزخ است. (1)

ص: 658


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس30 ح1

اميرالمومنين خبري بزرگ و نشانه اي عظيم است

ص: 659

اميرالمومنين خبري بزرگ و آيتي عظيم

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) قَالَ فَقَالَ ذَلِكَ الَّتِي إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ قَالَ فَقَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ بِتَفْسِيرِهَا قَالَ فَقُلْتُ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ) قَالَ فَقَالَ هِيَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ عَظِيمٍ أَعْظَمُ مِنِّي وَ لَقَدْ عُرِضَتْ وَلَايَتِي عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ فَأَبَتْ أَنْ تَقْبَلَهَا قَالَ قُلْتُ لَهُ (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام).

امام باقر(عليه السلام) از ابوحمزه ثمالي روايت شده که گفت: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم شيعيان درباره ي تفسير آيه (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ

النَّبَإِ الْعَظِيمِ)(1) آن ها از چه چيز از يکديگر سؤال مي کنند؟! از خبر بزرگ وپراهميّت از شما مي­پرسند؟ امام(عليه

السلام) فرمود: تفسير آن نزد من است، اگر بخواهم آنان را باخبر مي­کنم و اگر بخواهم، آنان را باخبر نمي­کنم. امّا آيا مي­خواهي تو را از تفسير آن خبر دهم؟ عرضه داشتم:آري، آن ها از چه چيز از يکديگر سؤال مي کنند؟ فرمودند: اين آيه درباره ي اميرمؤمنان علي(عليه السلام) است. اميرالمومنين(عليه السلام) مي فرمود: خداوند عزّوجلّ نشانه اي بزرگ تر از من و خبري عظيم­تر از من ندارد. ولايت من بر تمام امّت هاي پيشين عرضه شد ليکن (گروهي) از پذيرفتن آن خودداري کردند. عرضه داشتم: در مورد آيات (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ)(2) فرمود: به خدا قسم منظور از آن علي(عليه السلام) است. (3)

ص: 660


1- . النباء الآيات 1 و 2
2- . ص الآيات 67 و 68
3- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص76 النوادر من الأبواب في الولاية ح3

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) قَالَ ذَلِكَ إِلَيَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ بِتَفْسِيرِهَا قُلْتُ (عَمَّ يَتَساءَلُونَ )(1) قَالَ فَقَالَ هِيَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي.

ابو حمزة: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: قربانت گردم، شيعه از شما تفسير اين آيه (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) را مي پرسند از چه از يك ديگر مي پرسند؟ از خبر بزرگى مي پرسند. فرمود: اختيار با من است، اگر خواهم به آنها بگويم و اگر خواهم نگويم، سپس فرمود: ولى من تفسيرش را براى تو مي گويم عرضه داشتم: از چه از يك ديگر مي پرسند؟ فرمود: اين آيه در باره امير المؤمنين(عليهالسلام) است، آن حضرت مي فرمود: خدا را آيه اى بزرگتر از من نيست، خدا را خبرى بزرگتر از من نيست. (2)

ص: 661


1- . النباء آية 1
2- . الكافي ج 1 ص207 باب أن الآيات التي ذكرها الله عز و جل في كتابه هم الأئمة ح3

سخن جبرئيل درباره اميرالمومنين

ص: 662

سخن جبرئيل درباره ي علي

أَخْبَرَنَا ابْنُ مَخْلَدٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمَّارٍ الْعَبْسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَارِقٍ الْوَابِشِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَوْنِ بْنِ [عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ] أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ مَرِيضٌ، فَإِذَا رَأْسُهُ فِي حَجْرِ رَجُلٍ أَحْسَنَ مَا رَأَيْتُ مِنَ الْخَلْقِ، وَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) نَائِمٌ، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ الرَّجُلُ: ادْنُ إِلَى ابْنِ عَمِّكَ، فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي، فَدَنَوْتُ مِنْهُمَا، فَقَامَ الرَّجُلُ وَ جَلَسْتُ مَكَانَهُ، وَ وَضَعْتُ رَأْسَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فِي حَجْرِي كَمَا كَانَ فِي حَجْرِ الرَّجُلِ، فَمَكَثْتُ سَاعَةً ثُمَّ إِنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) اسْتَيْقَظَ، فَقَالَ: أَيْنَ الرَّجُلُ، الَّذِي كَانَ رَأْسِي فِي حَجْرِهِ فَقُلْتُ: لَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْكَ دَعَانِي إِلَيْكَ، ثُمَّ قَالَ: ادْنُ إِلَى ابْنِ عَمِّكَ، فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي، ثُمَّ قَامَ فَجَلَسْتُ مَكَانَهُ. فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): فَهَلْ تَدْرِي مَنِ الرَّجُلُ قُلْتُ: لَا بِأَبِي وَ أُمِّي. فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): ذَاكَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) كَانَ يُحَدِّثُنِي حَتَّى خَفَّ عَنِّي وَجَعِي، وَ نِمْتُ وَ رَأْسِي فِي حَجْرِهِ.علي بن ابيطالب(عليه السلام): به خدمت پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) که بيمار بودند رفتم و ديدم که سرش در دامن مردي است که زيباتر از او در آفريدگان نديده بودم و پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) در خواب بود. چون من وارد شدم، آن مرد گفت: به نزد پسر عمويت بيا که تو از من به او سزاوار تري. من به آن دو نزديک و آنگاه آن مرد برخاست و من در جايش نشستم و سر پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) را در دامن نهادم، چنان که در دامن آن مرد بود. ساعتي سپري کردم و سپس پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيدار شد و فرمود: آن مردي که سرم در دامنش بود کجاست؟ من گفتم: وقتي من وارد مرا به سوي شما خواند و گفت: به نزد

ص: 663

پسر عمويت بيا که تو از من به او سزاوارتري. سپس برخاست و من در جايش نشستم. پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) فرمود: آيا مي داني آن مرد چه کسي بود؟ من عرضه داشتم: نه پدر و مادرم به فدايت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: او جبرئيل(عليه السلام) بود که با من سخن مي گفت تا دردم کاهش يافت و خوابيدم در حالي که سرم بر دامنش بود. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْأَشْعَثِ السِّجِسْتَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زَيْدٍ النَّهْشَلِيُّ شَاذَانُ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى الْخَزَّازُ، قَالَ حَدَّثَنَا مَنْدَلُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَنَزِيُّ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فِي بَيْتِهِ، فَغَدَا إِلَيْهِ عَلِيٌّ فِي الْغَدَاةِ، وَ كَانَ يُحِبُّ أَنْ لَا يَسْبِقَهُ إِلَيْهِ أَحَدٌ، فَدَخَلَ فَإِذَا النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله)

فِي صَحْنِ الدَّارِ، وَ إِذَا رَأْسُهُ فِي حَجْرِ دِحْيَةَ بْنِ خَلِيفَةَ الْكَلْبِيِّ، فَقَالَ: السَّلَامُ

عَلَيْكَ، كَيْفَ أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: بِخَيْرٍ، يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله).

فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام): جَزَاكَ اللَّهُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ خَيْراً. قَالَ لَهُ دِحْيَةُ: إِنِّي أُحِبُّكَ، وَ إِنَّ لَكَ عِنْدِي مَدِيحَةً أُهْدِيهَا إِلَيْكَ: أَنْتَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ(عليه السلام)...

لِوَاءُ الْحَمْدِ بِيَدِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، تُزَفُّ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ حِزْبِهِ إِلَى الْجِنَانِ، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ وَالاكَ، وَ خَابَ وَ خَسِرَ مَنْ خَلَاكَ، مُحِبُّو مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) مُحِبُّوكَ، وَ مُبْغِضُوهُ مُبْغِضُوكَ، لَا تَنَالُهُمْ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)، ادْنُ مِنْ صَفْوَةِ اللَّهِ. فَأَخَذَ رَأْسَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ، فَانْتَبَهَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله)

فَقَالَ: مَا هَذِهِ الْهَمْهَمَةُ، فَأَخْبَرَهُ الْحَدِيثَ، فَقَالَ: لَمْ يَكُنْ دِحْيَةَ، كَانَ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام)

سَمَّاكَ بِاسْمٍ سَمَّاكَ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِ، وَ هُوَ الَّذِي أَلْقَى مَحَبَّتَكَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ رَهْبَتَكَ فِي صُدُورِ الْكَافِرِينَ.

ص: 664


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح87

ابن عباس گفته است: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در خانه اش بود که علي(عليه السلام) صبح زود به خدمت ايشان رفت. او دوست داشت که پيش از همه خدمت ايشان برود. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حياط خانه و سر در دامن دحية بن خليفه کلبي داشت که او وارد شد و گفت: سلام بر تو، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) چگونه صبح کرده است؟ او گفت: به خوبي اي برادر رسول خدا(صلي الله عليه و آله). علي(عليه السلام) فرمود: خداوند به تو از ما خاندان خير بدهد. دحيه به او گفت: من تورا دوست مي دارم. برايت ستايشي گفته ام که به تو هديه مي کنم. تو اميرالمومنين هستي، راهبر سپيد پيشاني. و سيد اولاد آدم(عليه السلام) هستي... پرچم حمد در قيامت به دست توست. تو و شيعيانت به همراه محمد(صلي الله عليه و آله) و حزبش به سوي بهشت مي شتابيد. رستگار شد هرکه از تو پيروي کرد و ناکام و زيانکار شد هرکه تو را رها کرد. دوستداران محمد(صلي الله عليه و آله) دوستداران تو و دشمنان او دشمنان تواَند. و شفاعت محمد(صلي الله عليه و آله) به دشمنانش نمي رسد. به نزد برگزيده ي خداوند بيا آنگاه سر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را گرفت و به دامان نهاد که ناگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيدار شد و فرمود: اين همهمه چيست؟ علي(عليه السلام) جريان را بازگو کرد. رسول خدا(عليه السلام) فرمود: اودحية نبود او جبرئيل(عليه السلام) بود. او تو را به نامي خوانده که خداوند والا به آن نامت خوانده است. و اوست کسي که دوستي ات را در دل مومنان و هراست را در سينه ي کافران انداخته است. (1)

ص: 665


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس27 ح7

مظلوميت اميرالمومنين

ص: 666

مظلوميت اميرالمومنين

وَ رَوَى أَيْضاً أَنَّهُ قَالَ لِلْحَسَنِ(عليه السلام): وَ ايْمُ اللَّهِ يَا بُنَيَّ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مَبْغِيّاً عَلَيَّ مُنْذُ هَلَكَ جَدُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

اميرالمومنين(عليه السلام) خطاب به امام حسن(عليه السلام) فرمودند: قسم به خداوند! از روزي كه جدت از دنيا رفته است، همواره ظلم ها به طرف من سرازير شده است. (1)

رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ وَ الْمَسْعُودِيُّ عَنْ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ هَاشِمِ بْنِ مُسَاحِقٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّهُ لَمَّا انْهَزَمَ النَّاسُ يَوْمَ الْجَمَلِ اجْتَمَعَ مَعَهُ طَائِفَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ ظَلَمْنَا هَذَا الرَّجُلَ يَعْنُونَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ نَكَثْنَا بَيْعَتَهُ مِنْ غَيْرِ حَدَثٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ عَلَيْنَا فَمَا رَأَيْنَا قَطُّ أَكْرَمَ سِيرَةً مِنْهُ وَ لَا أَحْسَنَ عَفَواً بَعْدَرَسُولِ اللَّه(صلي الله عليه و آله) فَقُومُوا حَتَّى نَدْخُلَ عَلَيْهِ وَ نَعْتَذِرَ إِلَيْهِ مِمَّا صَنَعْنَاهُ قَالَ: فَصِرْنَا إِلَى بَابِهِ فَاسْتَأْذَنَّاهُ فَأَذِنَ لَنَا فَلَمَّا مَثُلْنَا بَيْنَ يَدَيْهِ جَعَلَ مُتَكَلِّمُنَا يَتَكَلَّمُ فَقَالَ: «أَنْصِتُوا أَكْفِكُمْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ فَإِنْ قُلْتُ حَقّاً فَصَدِّقُونِي وَ إِنْ قُلْتُ بَاطِلًا فَرُدُّوا عَلَيَّ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ! أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا قُبِضَ كُنْتُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِهِ وَ بِالنَّاسِ مِنْ بَعْدِهِ؟ قُلْنَا: اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ: «فَعَدَلْتُمْ عَنِّي وَ بَايَعْتُمْ أَبَا بَكْرٍ فَأَمْسَكْتُ وَ لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَشُقَّ عَصَا الْمُسْلِمِينَ وَ أُفَرِّقَ بَيْنَ جَمَاعَتِهِمْ ثُمَّ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ جَعَلَهَا لِعُمَرَ مِنْ بَعْدِهِ فَكَفَفْتُ وَ لَمْ أَهِجِ النَّاسَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنِّي كُنْتُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِمَقَامِهِ فَصَبَرْتُ حَتَّى قُتِلَ عُمَرُ وَ جَعَلَنِي سَادِسَ سِتَّةٍ فَكَفَفْتُ وَ لَمْ

ص: 667


1- . بحار الأنوار ج 29 ص628 بيان: ح39

أُحِبَّ أَنْ أُفَرِّقَ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ ثُمَّ بَايَعْتُمْ عُثْمَانَ فَطَعَنْتُمْ عَلَيْهِ فَقَتَلْتُمُوهُ وَ أَنَا جَالِسٌ فِي بَيْتِي فَأَتَيْتُمُونِي وَ بَايَعْتُمُونِي كَمَا بَايَعْتُمْ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ فَمَا بَالُكُمْ وَفَيْتُمْ لَهُمَا وَ لَمْ تَفُوا لِي؟! وَ مَا الَّذِي مَنَعَكُمْ مِنْ نَكْثِ بَيْعَتِهِمَا وَ دَعَاكُمْ إِلَى نَكْثِ بَيْعَتِي؟ فَقُلْنَا لَهُ: كُنْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَالْعَبْدِ الصَّالِحِ يُوسُفَ إِذْ قَالَ (لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ )(1) فَقَالَ: (لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ )(2) وَ إِنَّ فِيكُمْ رَجُلًا لَوْ بَايَعَنِي بِيَدِهِ لَنَكَثَ بِاسْتِهِ» يَعْنِي مَرْوَانَ بْنَ الْحَكَمِ

ابو مخنف از عدى، از ابى هشام، از بريد، از عبد الله بن مخارق، از هاشم بن مساحق قرشى نقل مى كند كه مى گفته است، پدرم مى گفت: چون در جنگ جمل مردم گريختند، گروهى از قريش كه مروان بن حكم نيز همراهشان بوده است پيش او آمدند و برخى به برخى ديگر گفته اند به خدا سوگند ما بر اين مرد يعنى امير المؤمنين(عليه السلام) ستم كرديم و بدون سبب بيعت او را شكستيم و به خدا سوگند بعد از آنكه بر ما پيروز شد هيچ كس را پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در كرم و بخشش چون او نديديم. اكنون بياييد پيش او برويم و از او پوزش بخواهيم. گويد بر در خانه على(عليه السلام) رفتيم و اجازه خواستيم. اجازه داد و چون برابرش رسيديم،سخنگوى ما خواست سخنى بگويد، فرمود: آرام و خاموش باشيد تا من سخن گويم. همانا كه من بشرى چون شمايم، اگر حق گفتم، مرا تصديق كنيد و اگر باطل گفتم سخن مرا رد كنيد. اكنون شما را به خدا سوگند مى دهم آيا مى دانيد كه چون رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رحلت كرد، من از همگان به او نزديكتر و براى حكومت بر مردم از همگان سزاوارتر بودم؟ گفتند: آرى مى دانيم.فرمود: در عين حال از من برگشتيد و با أبوبكر بيعت كرديد. من خويشتن دارى كردم و دوست نداشتم ميان مسلمانان پراكندگى و اختلاف پيش آورم. و أبوبكر حكومت را پس از خود براى عمر قرار داد، بازهم خوددارى كردم و مردم

ص: 668


1- . يوسف آية 92
2- . يوسف آية 92

را تحريك نكردم و حال آنكه مى دانستم كه شايسته ترين مردم براى آن كار و سزاوارتر مردم به جانشينى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستم و همچنان صبر و شكيبايى كردم تا كشته شد و [عمر] مرا نفر ششم آن شورى قرار داد، بازهم از خلافت دست برداشتم كه دوست نمى داشتم ميان مسلمانان تفرقه اندازم. و شما با عثمان بيعت كرديد و خود بر او شوريديد و او را كشتيد و من در خانه خود نشسته بودم. شما خود پيش من آمديد و با من بيعت كرديد همچنان كه با أبوبكر و عمر بيعت كرده بوديد، ولى نسبت به آن دو وفادارى كرديد ولى به عهد خود با من وفا نكرديد. چه چيزى موجب آمد تا بيعت آن دو را نشكنيد و بيعت مرا بشكنيد؟ گفتيم: اى امير المؤمنين همچون بنده صالح خدا يوسف(عليه السلام) باش كه چنين گفت: امروز بر شما سرزنشى نيست، خداى كه مهربانترين مهربانان است شما را ببخشايد. على(عليه السلام) فرمود: امروز بر شما سرزنشى نيست، هر چند ميان شما مردى است كه اگر با دست خويش با من بيعت كند با كفل خويش آن را مى شكند، و مقصودش مروان بن حكم بود. (1) مظلوميت

اميرالمومنين پس از شهادت

وَ حَدَّثَنِي وَالِدِي مِنَ الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ خَالِدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ وَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: لَمَّا

ص: 669


1- . الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة ص 416 اعتراف مروان بالظلم

أَفْضَتِ الْخِلَافَةُ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ سَفَكُوا فِيهَا الدَّمَ الْحَرَامَ وَ لَعَنُوا فِيهَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَلَى الْمَنَابِرِ أَلْفَ شَهْرٍ وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ وَ اغْتَالُوا الشِّيعَةَ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ وَ اسْتَأْصَلُوا بُنْيَانَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا لِحُطَامِ دُنْيَاهُمْ فَخَوَّفُوا النَّاسَ فِي الْبُلْدَانِ وَ كُلُّ مَنْ لَمْ يَلْعَنْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْهُ قَتَلُوهُ كَائِناً مَنْ كَانَ قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ الْجُعْفِيُّ فَشَكَوْتُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ أَشْيَاعِهِمْ إِلَى الْإِمَامِ الْمُبِينِ أَطْهَرِ الطَّاهِرِينَ زَيْنِ الْعِبَادِ وَ سَيِّدِ الزُّهَّادِ وَ خَلِيفَةِ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَدْ قَتَلُونَا تَحْتَ كُلِّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ وَ اسْتَأْصَلُوا شَأْفَتَنَا وَ أَعْلَنُوا لَعْنَ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَلَى الْمَنَابِرِ وَ الْمَنَارَاتِ وَ الْأَسْوَاقِ وَ الطُّرُقَاتِ وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ حَتَّى إِنَّهُمْ لَيَجْتَمِعُونَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَيَلْعَنُونَ عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَانِيَةً لَا يُنْكِرُ ذَلِكَ أَحَدٌ وَ لَا يَنْهَرُ فَإِنْ أَنْكَرَ ذَلِكَ أَحَدٌ مِنَّا حَمَلُوا عَلَيْهِ بِأَجْمَعِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا رَافِضِيٌّ أَبُو تُرَابِيٌّ وَ أَخَذُوهُ إِلَى سُلْطَانِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا ذَكَرَ أَبَا تُرَابٍ بِخَيْرٍ فَضَرَبُوهُ ثُمَّ حَبَسُوهُ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ قَتَلُوهُ فَلَمَّا سَمِعَ الْإِمَامُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ذَلِكَ مِنِّي نَظَرَ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ سَيِّدِي مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكَ فِي حِلْمِكَ وَ أَعْلَى سُلْطَانَكَ يَا رَبِّ قَدْ أَمْهَلْتَ عِبَادَكَ فِي بِلَادِكَ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّكَ أَمْهَلْتَهُمْ أَبَداً وَ هَذَا كُلُّهُ بِعَيْنِكَ لَا يُغَالَبُ قَضَاؤُكَ وَ لَا يُرَدُّ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا....وَ لَكِنَّنَّا (عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ) ....يَا جَابِرُ إِنَّ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً وَ مَكَاناً رَفِيعاً وَ لَوْ لَا نَحْنُ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ أَرْضاً وَ لَا سَمَاءً وَ لَا جَنَّةً وَ لَا نَاراً وَ لَا شَمْساً وَ لَا قَمَراً وَ لَا بَرّاً وَ لَا بَحْراً وَ لَا سَهْلًا وَ

ص: 670

لَا جَبَلًا وَ لَا رَطْباً وَ لَا يَابِساً وَ لَا حُلْواً وَ لَا مُرّاً وَ لَا مَاءً وَ لَا نَبَاتاً وَ لَا شَجَراً اخْتَرَعَنَا اللَّهُ مِنْ نُورِ ذَاتِهِ لَا يُقَاسُ بِنَا بَشَرٌ بِنَا أَنْقَذَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِنَا هَدَاكُمُ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ دَلَلْنَاكُمْ عَلَى رَبِّكُمْ فَقِفُوا عَلَى أَمْرِنَا وَ نَهْيِنَا وَ لَاتَرُدُّوا كُلَّ مَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنَّا فَأَنَا أَكْبَرُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَرْفَعُ مِنْ جَمِيعِ مَا يَرِدُ عَلَيْكُمْ مَا فَهِمْتُمُوهُ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ وَ مَا جَهِلْتُمُوهُ فَكِلُوا أَمْرَهُ إِلَيْنَا وَ قُولُوا أَئِمَّتُنَا أَعْلَمُ بِمَا قَالُوا ....أَصْلِحُوا

أَنْفُسَكُمْ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّضَرُّعِ وَ التَّوْبَةِ وَ الْوَرَعِ وَ النَّهْيِ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ لَا يَأْمَنُ (مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ) ...قَالَ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ تَلَا (أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ) ....أَجَلْ ثُمَّ تَلَا (فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ) وَ هِيَ وَ اللَّهِ آيَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِيَ وَ اللَّهِ وَلَايَتُنَا يَا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِي قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ انْتَهَكُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الظَّالِمِينَ وَ سَارُوا بِسِيرَةِ الْفَاسِقِينَ قَالَ جَابِرٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ أَلْهَمَنِي فَضْلَكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ مُوَالاةَ مَوَالِيكُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِكُمْ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا جَابِرُ أَ وَ تَدْرِي مَا الْمَعْرِفَةُ الْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ أَوَّلًا ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِي ثَانِياً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ ثَالِثاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَنَامِ رَابِعاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَرْكَانِ خَامِساً ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّقَبَاءِ سَادِساً ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّجَبَاءِ سَابِعاً وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى (لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً)

ص: 671

وَ تَلَا أَيْضاً (وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) يَا جَابِرُ إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِي أَمَّا إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ الْقَدِيمِ الْغَائِبِ الَّذِي (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ) وَ هُوَ غَيْبٌ بَاطِنٌ سَتُدْرِكُهُ كَمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَمَّا الْمَعَانِي فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِيكُمْ اخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ وَ فَوَّضَ إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّهُ وَ نَحْنُ أَحَلَّنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا الْمَحَلَّ وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ وَ جَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِي بِلَادِهِ فَمَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً وَ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ وَ كَفَرَ بِآيَاتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِهِ يَا جَابِرُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَدْ أَثْبَتَ التَّوْحِيدَ لِأَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ مُوَافِقَةٌ لِمَا فِي الْكِتَابِ الْمُنْزَلِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ)

جابر بن يزيد جعفى گفت چون خلافت به بنى اميه رسيد خون ها ريختند و امير المؤمنين(عليه السلام) را روى منبر هزار ماه لعنت كردند و از او بيزارى جستند و شروع به پنهان كشتن شيعيان در هر شهر نمودند و بنياد زندگى آنها را بر باد دادند براى رسيدن به پشيز بى ارزش دنيا مردم را وحشت زده كردند هر كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) را لعنت نمي كرد و از او بيزارى نمى جست او را مي كشتند هر كه باشد. جابر بن يزيد جعفى گفت: از بنى اميه و پيروان آنها شكايت به امام سجاد زين العابدين(عليه السلام) كردم عرضه داشتم: آقا ما را در هر گوشه و كنار مي كشند و از بيخ و بن برمي كنند و آشكارا مولاى ما امير المؤمنين(عليه السلام) را بر روى منبرها و مناره ها و بازار و كوچه ها

ص: 672

لعنت مي كنند و از او بيزارى مي جويند تا آنجا كه در مسجد پيامبر(صلي الله عليه و آله) جمع مي شوند و آشكارا على(عليه السلام) را لعنت مي كنند و يك نفر اين كار را منع نمى كند و اظهار ناراحتى نمى نمايد اگر يكى از ما انكار كند همه بر او حمله کرده و مي گويند اين رافضى و ابو ترابى است و او را پيش فرمانرواى خود برده و مدعى مي شوند كه اين شخص ابو تراب را به نيكى ياد كرده او را مي زنند و زندانى مي كنند و بعد او را مي كشند. امام(عليه السلام) كه اين سخنان را از من شنيد نگاهى به آسمان دوخته عرضه داشت: سُبْحَانَكَ

اللَّهُمَّ سَيِّدِي مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكَ فِي حِلْمِكَ وَ أَعْلَى سُلْطَانَكَ يَا رَبِّ قَدْ أَمْهَلْتَ عِبَادَكَ فِي بِلَادِكَ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّكَ أَمْهَلْتَهُمْ أَبَداً وَ هَذَا كُلُّهُ بِعَيْنِكَ لَا يُغَالَبُ قَضَاؤُكَ وَ لَا يُرَدُّ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا خدايا منزهى مولاى ما چقدر حلم تو زياد است و بلند مرتبه اى در شكيبائى و برتر است قدرت تو خدايا آنچنان بندگان خود را مهلت داده كه آنها گمان مي كنند هميشه مهلت دارند تمام اين جريان ها در ديدگاه تو است قضاى تو مغلوب نمي شود و تدبير حتمى تو قابل جلوگيرى نيست هر جور و هر وقت بخواهى تو داناتر از ما به آنهائى....سپس فرمود: (عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)(1) ما بندگان گرام خدا هستيم كه اظهار نظر پيش او نمى كنيم و به دستوراتش عمل مي نمائيم...جابر! ما را در نزد خداوند مقام و منزلى عالى است اگر ما نبوديم خداوند زمين و آسمان و بهشت و جهنم و خورشيد و ماه، بيابان و دريا و هموارى ها، و كوه ها و تر و خشك و شيرين و تلخ و آب و گياه و درختى رانمى آفريد ما را خداوند از نور ذات خود پديد آورد با هيچ يك از انسان ها مقايسه نمي شويم. به واسطه ما خداوند شما را نجات بخشيد و هدايت نمود به خدا قسم ما شما را به خداوند راهنمائى كرديم در مقابل فرمان ما از امر و نهى پايدار باشيد مبادا هر چه از ما به شما مي رسد رد كنيد ما بزرگتر و برتر و عظيم تر و بالاتر از تمام آن فضائلى هستيم كه از ما براى شما نقل

ص: 673


1- . الانبياء الآيات 27-26

مي كنند هر چه را مي فهميد خدا را سپاس گزار باشيد و آنچه نمى فهميد به خودمان واگذاريد و بگوئيد پيشوايان ما بهتر مي دانند كه چه مي گويند.... سپس فرمود: خود را اصلاح كنيد و تضرع و توبه نمائيد و پرهيزكار باشيد و خوددارى كنيد از اين كار كه مي كنيد (مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ)(1) از كيفر خدا خود را خلاص نمى بينند مگر زيان كاران....سپس امام(عليه السلام) اين آيه را خواند (قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرينَ إِلاَّ في ضَلالٍ )(2) (وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ )(3) ... بعد اين آيه را خواند (فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ )(4)

به خدا قسم اين آيات ما است و اين يكى از آنها است اينست به خدا ولايت ما جابر! چه مي گوئى در باره مردمى كه سنت ما را از بين برده اند و با دشمنان ما دوست شده اند و احترام ما را نگه نداشته به ما ستم كردند و حق ما را غصب كردند و راه و روش ستمكاران را در پيش گرفتند و سيرت فاسقان را عمل مي كنند. جابر گفت: حمد خدا را كه بر ما منت نهاد به معرفت شما و فضل و مقام شما را به ما فهماند و توفيق اطاعت و دوستى بادوستان شما و دشمنى با دشمنانتان را به ما عنايت كرد. فرمود: جابر مي دانى معرفت چيست؟ معرفت اثبات توحيد و يكتائى خدا است در درجه اول بعد معرفت معانى در مرحله دوم سپس معرفت ابواب در مرتبه سوم و آنگاه معرفت و شناسائى مردم است در درجه چهارم و بعد شناختن اركان در مرحله پنجم و در مرتبه ششم شناختن نقباء و پاكان است و در مرحله هفتم شناختن نجباء و اين تفسير آيه شريفه است (لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً)(5) سپس اين آيه ديگر را نيز قرائت فرمود (وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ

ص: 674


1- . الاعراف آية 99
2- . غافر الآيات 51-50
3- . الانعام آية 111
4- . الاعراف آية 51
5- . الکهف آية 109

سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ )(1) (اينك برايت توضيح مي دهيم) جابر اثبات توحيد و معرفت معانى را امّا اثبات توحيد عبارت است از شناختن خداى قديم و پنهان از ديده ها كه ديده ها او را در نيابد و لطيف و خبير است و او غيب است و پنهان به آن طورى كه خود را ستوده او را در مي يابى. (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير)(2) اما معانى ما معانى خدا و مظاهر او در ميان شمائيم ما را از نور ذات خويش آفريد و به ما امور بندگان خود را واگذارد ما به اجازه او هر چه بخواهيم انجام مي دهيم ما وقتى بخواهيم خدا مي خواهد و چون اراده كنيم خدا اراده مي كند ما را خداوند به اين مقام رسانيده و از بين بندگان خود برگزيده و ما را حجت خويش در زمين قرار داده. هر كه يكى از اينها را منكر شود و رد كند رد بر خدا كرده و كافر به آيات و انبياء و پيامبران او شده جابر! هر كه خدا را با اين صفت بشناسد اثبات توحيد كرده چون اين صفت موافققرآن مجيد است در اين آيه (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ)(3) (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ)(4) و اين آيه (لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ )(5) (6)

ص: 675


1- . لقمان آية 27
2- . الانعام آية 103
3- . الانعام آية 103
4- . الشوري آية 11
5- . الانبياء آية 23
6- . المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق ص118 فصل حديث الخيط و الزلزلة في مدينة الرسول عليه السّلام بحار الانوار ج26 ص 8 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح2

سيد و سرور در دنيا و آخرت

ص: 676

سيدي در دنيا و آخرت

وَ مِنْهُ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَنْتَ سَيِّدٌ فِي الدُّنْيَا وَ سَيِّدٌ فِي الْآخِرَةِ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ حَبِيبِي حَبِيبُ اللَّهِ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ بَغِيضِي بَغِيضُ اللَّهِ فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَكَ بَعْدِي

ابن عباس گفت كه وقتى نگاه كرد رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) به على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود كه: تو سيدى در دنيا و سيدى در آخرت هر كه تو را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست دارد خداى تعالى را دوست داشته، و هر كه بُغض تو دارد پس بدرستى كه بُغض من داشته و هر كه بُغض من داشته بُغض خدا را داشته، پس واى بر آن كه بعد از من بُغض و كينه تو داشته را باشد. (1)

مولاي هر مرد و زن

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ الْكِنْدِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ سَلْمِ بْنِ سَابُورَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي.رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: علي بن ابيطالب(عليه السلام) صاحب اختيار هر زن و مرد مومني است و او ولي و سرپرست شماست پس از من. (2)

ص: 677


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص94 في محبة الرسول ص إياه و تحريضه على محبته و موالاته و نهيه عن بغضه
2- . الأمالي (للطوسي) النص247 [9] المجلس التاسع ح26

علي سرور دنيا و آخرت

حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ، قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْأَزْهَرِ أَحْمَدُ بْنُ الْأَزْهَرِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ(عليه السلام): يَا عَلِيُّ، أَنْتَ سَيِّدٌ فِي الدُّنْيَا وَ سَيِّدٌ فِي الْآخِرَةِ، مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ).

پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله): اي علي! تو در دنيا و آخرت سروري. هرکه تورا دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هرکه تورا دشمن بدارد مرا دشمن داشته، و هرکه مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است. (1)

رَوَى الْخُوارِزْمِيُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ نَظَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ أَنْتَ سَيِّدٌ فِي الدُّنْيَا وَ سَيِّدٌ فِي الْآخِرَةِ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ حَبِيبِي حَبِيبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَدُوُّكَ عَدُوِّي وَ عَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ مِنْ بَعْدِي

خوارزمى از ابن عباس نقل نموده كه گفت: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ديده بر چهره على(عليه السلام) گشوده و فرمود: تو در دنيا و آخرت سيّد و آقايى! هر كه تو را دوست بدارد، مرا دوست مى دارد و دوست من، دوست خداوند است ودشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداست. واى بر آن كس كه بعد از من، با تو دشمنى نمايد. (2)

ص: 678


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح70
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص302 المبحث السابع عشر في وصفه بالسيادة ح1

ذره اي از مقام اميرالمومنين در قيامت

ص: 679

اميرالمومنين در قيامت

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله)....: وَ إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) أَوَّلُ مَنْ يَشْرَبُ مِنَ السَّلْسَبِيلِ وَ الزَّنْجَبِيلِ وَ لَا تَزِلُّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) قَدَمٌ عَلَى الصِّرَاطِ إِلَّا وَ ثَبَتَ لَهُ مَكَانَهَا أُخْرَى وَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) وَ شِيعَتِهِ مِنَ اللَّهِ مَكَاناً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون

پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله): همانا على(عليه السلام) اول كسى است كه از سلسبيل مي نوشد. قدم على(عليه السلام) بر صراط هنوز برداشته نشده كه جاى ديگرى براى اوست و همانا براى على(عليه السلام) و شيعه ى او از طرف خدا مكانيست كه خلق اوّلين و آخرين بر آن رشك مي برند.(1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ إِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي فِيكَ خَمْسَ خِصَالٍ فَأَعْطَانِي أَمَّا أَوَّلُهَا فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ وَ أَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ رَأْسِي وَ أَنْتَ مَعِي فَأَعْطَانِي وَ أَمَّا الثَّانِيَةُ فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يقضي [يَقِفَنِي] عِنْدَ كِفَّةِ الْمِيزَانِ وَ أَنْتَ مَعِي فَأَعْطَانِي وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ تَكُونَ حَامِلَ لِوَائِي وَ هُوَ لِوَاءُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ الْمُفْلِحُونَ هُمُ الْفَائِزُونَ بِالْجَنَّةِ فَأَعْطَانِي وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ تَسْقِيَ أُمَّتِي مِنْ حَوْضِي بِيَدِكَ فَأَعْطَانِي وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَكَ قَائِدَ أُمَّتِي إِلَى الْجَنَّةِ فَأَعْطَانِي فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِذَلِكَ.

و به همين اسناد از آن حضرت از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت كرده كه به على(عليه السلام) فرمود: يا على! من از خدايم در باره تو پنج چيزدرخواست كردم و همه را عطا فرمود، امّا اوّل آنها اين بود كه من نخستين كسى باشم در وقتى كه زمين بر او بشكافد، سر از قبر بر آرم و خاك را از سر و روى بيفشانم و تو با من باشى، پس اين، مورد قبول واقع شد، دوم اينكه درخواست نمودم چون مرا براى حساب نزد

ص: 680


1- . إرشاد القلوب: ج2 ص292 إلى الصواب خبر اللوح الذي كان عند جابر: ح2.

ميزان عمل در قيامت برند، تو آن هنگام با من باشى، اين را نيز عطا فرمود، سوم آنكه تو در آن روز پرچم مرا كه لواء اكبرش گويند و بر آن اين عبارت نوشته شده است الْمُفْلِحُونَ هُمُ الْفَائِزُونَ بِالْجَنَّةِ (رستگاران آنانند كه به بهشت دست يافتند) به دوش تو باشد و تو حامل آن باشى، خداوند اين را نيز پذيرفت، چهارم اين بود كه از خدايم خواستم كه تو ساقى حوض كوثرم باشى و قبول فرمود، و امّا پنجم اين بود كه تو سوق دهنده و جلودار امّت من به فردوس جَنان باشى و عطا فرمود، پس خداى را ستايش مى كنم از اينكه به من منّت نهاد و حاجاتم را روا فرمود. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُنْتَ أَنْتَ وَ وُلْدُكَ عَلَى خَيْلٍ بُلْقٍ مُتَوَّجِينَ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَيَأْمُرُ اللَّهُ بِكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ النَّاسُ يَنْظُرُونَ.

و به همين اسناد از آن حضرت از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت كرده كه به على(عليه السلام) فرمود: يا على! چون قيامت شود تو و فرزندانت (يعنى ائمّه معصومين) بر اسبان اَبلَقى كه به دُرّ و ياقوت آراسته اند سوار باشيد، و خداوند فرمان صادر كند

كه شما را به بهشت برند، در حالى كه مردم همه به شما مى نگرند. (2)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىالرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام)

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حسين بن ابراهيم به سند مذكور در متن از ريّان بن صلت روايت كرده كه امام هشتم از پدرش از آباء گرامش از على(عليه السلام) نقل كرد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: در روز رستاخيز پيروان على(عليه السلام) رستگارانند. (3)

ص: 681


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص30 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح35
2- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص30 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح37
3- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص52 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح201

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله): إِنَّ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ

پيامبر(صلي الله عليه و آله): همانا علي(عليه السلام) و شيعيانش رستگارانند.

كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ مِمَّا رَوَاهُ مِنَ الْأَرْبَعِينَ رِوَايَةُ سَعْدٍ الْإِرْبِلِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهِ عَنْهُ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذْ جَاءَ أَعْرَابِيٌ مِنْ بَنِي عَامِرٍ فَوَقَفَ وَ سَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) جَاءَ مِنْكَ رَسُولٌ يَدْعُونَّا إِلَى الْإِسْلَامِ فَأَسْلَمْنَا ثُمَّ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْجِهَادِ فَرَأَيْنَاهُ حَسَناً ثُمَّ نَهَيْتَنَا عَنِ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ الْغَيْبَةِ وَ الْمُنْكَرِ فَانْتَهَيْنَا فَقَالَ لَنَا رَسُولُكَ عَلَيْنَا أَنْ نُحِبَّ صِهْرَكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَمَا السِّرُّ فِي ذَلِكَ وَ مَا نَرَاهُ عِبَادَةً قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِخَمْسِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنِّي كُنْتُ يَوْمَ بَدْرٍ جَالِساً بَعْدَ أَنْ غَزَوْنَا إِذْ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ بَاهَيْتُ الْيَوْمَ بِعَلِيٍّ(عليه السلام) مَلَائِكَتِي وَ هُوَ يَجُولُ بَيْنَ الصُّفُوفِ وَ يَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ الْمَلَائِكَةُ تُكَبِّرُ مَعَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أُلْهِمُ حُبَّهُ إِلَّا مَنْ أُحِبُّهُ وَ لَا أُلْهِمُ بُغْضَهُ إِلَّا مَنْ أُبْغِضُهُ وَ الثَّانِيَةُ أَنِّي كُنْتُ يَوْمَ أُحُدٍ جَالِساً وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ جِهَازِ عَمِّي حَمْزَةَ إِذْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فَرَضْتُ الصَّلَاةَ وَ وَضَعْتُهَا عَنِ الْمَرِيضِ وَ فَرَضْتُ الصَّوْمَ وَ وَضَعْتُهُ عَنِ الْمَرِيضِ وَ الْمُسَافِرِ وَ فَرَضْتُ الْحَجَّ وَ وَضَعْتُهُ عَنِ الْمُقِلِّ الْمُدْقِعِ وَ فَرَضْتُ الزَّكَاةَ وَ وَضَعْتُهَا عَمَّنْ لَا يَمْلِكُ النِّصَابَ وَ جَعَلْتُ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَيْسَ فِيهِ رُخْصَةٌ الثَّالِثَةُ أَنَّهُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ كِتَاباً وَ لَا خَلَقَ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ سَيِّداً فَالْقُرْآنُ سَيِّدُ الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ وَ جَبْرَئِيلُ سَيِّدُ الْمَلَائِكَةِ أَوْ قَالَ إِسْرَافِيلُ وَ أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَعَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ لِكُلِّ أَمْرٍ سَيِّدٌ وَ حُبِّي وَ حُبُّ عَلِيٍّ سَيِّدُ مَا

ص: 682

تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ الرَّابِعَةُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَلْقَى فِي رُوعِي أَنَّ حُبَّهُ شَجَرَةُ طُوبَى الَّتِي غَرَسَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِيَدِهِ الْخَامِسَةُ أَنَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لَكَ مِنْبَرٌ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ وَ النَّبِيُّونَ كُلُّهُمْ عَنْ يَسَارِ الْعَرْشِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ نُصِبَ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) كُرْسِيٌّ إِلَى جَانِبِكَ إِكْرَاماً لَهُ فَمَنْ هَذِهِ خَصَائِصُهُ يَجِبُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُحِبُّوهُ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ سَمْعاً وَ طَاعَةً

حسن بن سليمان سند را مي رساند به سلمان فارسى رضى اللَّه عنه گفت در نزد پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بوديم كه مرد عربى از بنى عامر وارد شد سلام كرده عرضه داشت: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) از طرف شما پيكى آمد و ما را دعوت به اسلام نمود مسلمان شديم بعد ما را به نماز و روزه و جهاد دعوت كرد ديديم كار خوبى است بعد ما را از زنا و دزدى و غيبت و كار زشت باز داشت ما هم اين كارها ترك كرديم پيك شما به ما گفت بر ما واجب است على بن ابى طالب(عليه السلام) را دوست بداريم سرّ اين چيست با اينكه عبادت شمرده نمي شود. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: به واسطه پنج امتياز. اول: اينكه من در روز بدر پس از تمام شدن جنگ نشسته بودم كه جبرئيل(عليه السلام) نازل شده گفت خداوند سلامت مي رساند. و مي گويد من مباهات كردم امروز به واسطه على(عليه السلام) با ملائكه آن موقعى كه در بين صفوف جنگ در نبرد بود و اللَّه اكبر مي گفت ملائكه با او تكبير مي گفتند. قسم به عزت و جلالم حب او را ارزانى مي دارم به كسى كه دوست او باشد و بغضش را به كسى كه با او دشمن باشد. دوم: من روز جنگ احد نشسته بودم كار تجهيز عمويم حمزه(عليه السلام) تمام شده بود كه جبرئيل(عليه السلام) بر من نازل شد. عرضه داشت: يا محمّد! خداوند مى فرمايد نماز را واجب كردم. و آن را از مريض (زنان حائض) برداشتم و روزه را واجب نمودم اما از مريض و مسافر برداشتم و حج را واجب نمودم اما از ناتوان فقير برداشتم و زكات را واجب نمودم اما از كسى كه مالك نصاب نباشد برداشتم ولى دوستى على بن ابى طالب(عليه السلام) را برايش راه فرارىنگذاشتم. سوم: خداوند هيچ

ص: 683

كتابى را نفرستاده و نه خلقى را آفريده جز اينكه برايش سرورى قرار داده قرآن سرور كتاب هاى آسمانى است و جبرئيل(عليه السلام) سرور ملائكه يا فرمود: اسرافيل. و من سرور انبياء هستم و على(عليه السلام) سرور اوصياء، هر چيزى سرورى دارد دوستى من و دوستى على(عليه السلام) بهترين چيزى است كه بنده مطيع مي تواند به وسيله آن به خدا تقرب جويد. چهارم: خداوند در دلم انداخت كه حبّ على(عليه السلام) درخت طوبى است كه خداوند در بهشت آن را به دست خويش كاشته. پنجم: جبرئيل(عليه السلام) عرضه داشت: روز قيامت براى تو منبرى نصب مى شود طرف راست عرش و تمام پيامبران در طرف چپ عرش و جلو آن هستند و براى على(عليه السلام) يك تخت قرار داده مى شود در طرف پهلوى تو به جهت احترام او كسى كه داراى چنين امتيازهايى باشد واجب است او را دوست بداريد مرد عرب گفت به ديده مى پذيرم و اطاعت مي كنم. (1)

وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ تَفْسِيرِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ عُمَرَ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اكْتَنَفْنَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَوْماً فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَذَكَرَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا الْجَنَّةَ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَمِعْتُكَ تَقُولُ الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى النَّبِيِّينَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ حَتَّى تَدْخُلَهَا فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا دُجَانَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِوَاءً مِنْ نُورٍ وَ عَمُوداً مِنْ نُورٍ خَلَقَهُمَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ بِأَلْفَيْ سَنَةٍ مَكْتُوبٌ عَلَى ذَلِكَ اللِّوَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) خَيْرُ الْبَرِّيَّةِ صَاحِبُ اللِّوَاءِ عَلِيٌّ(عليه السلام) إِمَامُ الْقَوْمِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا بِكَ وَ شَرَّفَنَا فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَنْ أَحَبَّنَا وَ انْتَحَلَ مَحَبَّتَنَا أَسْكَنَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ (فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ)

ص: 684


1- . بحار الأنوار ج 27 ص129 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح119

جابر بن عبد اللَّه گفت روزى در مسجد مدينه اطراف پيامبر را گرفته بوديم يكى از اصحاب صحبت از بهشت كرد. ابو دجانه گفت يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) از شما شنيدم مى فرمودى بهشت حرام است بر پيامبران و ساير امت تا وقتى شما داخل شوى فرمود: ابو دجانه! مگر نمي دانى خداوند پرچمى از نور و ستونى از نور دارد كه آن دو را دو هزار سال قبل از آفرينش آسمان ها آفريد بر روى آن پرچم نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِّيَّةِ صاحب پرچم على(عليه السلام) كه پيشواى مردم است. ابو دجانه گفت خدا را ستايش مي كنيم كه ما را به وسيله تو هدايت نمود و مفتخر فرمود. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: نمي دانى هر كه ما را دوست داشته باشد و محبت ما را پذيرفته باشد خداوند او را با ما ساكن مي كند و اين آيه را خواند (فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ)(1)

ساقي کوثر

(عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورًا)(2)

بهشتيان جامه هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر دربَر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و صاحبشان باده اى پاك به آنان مى نوشاند

وَ جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ) يَعْنِي سَيِّدَهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب(عليه السلام)

ص: 685


1- . بحار الأنوار ج 27 ص129 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ح120 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 2 ص469 [سورة البينة(98): آية 7] ح1141
2- . الانسان آية 21

در تفسير اين آيه (وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ)(1) فرمودند: به دست سيدشان علي بن ابي طالب(عليه السلام) به ايشان مي نوشاند. (2)

در قيامت همگي محتاج به ايشان هستند

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ حَنَانٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَوْرَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) إِذَا كَانَ لَكَ يَا سَمَاعَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَإِنَّ لَهُمَا عِنْدَكَ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ وَ قَدْراً مِنَ الْقَدْرِ فَبِحَقِّ ذَلِكَ الشَّأْنِ وَ بِحَقِّ ذَلِكَ الْقَدْرِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَمْ يَبْقَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ إِلَّا وَ هُوَ يَحْتَاجُ إِلَيْهِمَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ.

حضرت ابو الحسن(عليه السلام) به من فرمود هر گاه حاجتى در نزد خدا داشتى بگو اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَإِنَّ لَهُمَا عِنْدَكَ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ وَ قَدْراً مِنَ الْقَدْرِ فَبِحَقِّ ذَلِكَ الشَّأْنِ وَ بِحَقِّ ذَلِكَ الْقَدْرِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) حاجت كه در نظر من است برآورى. قيامت كه مى شود هر ملك مقرب و نبى مرسل و مؤمنى كه خدا دلش را آزمايش به ايمان نموده محتاج به محمد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) است. (3)

ص: 686


1- . الانسان آية 21
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص162 فصل في أنه الساقي و الشفيع
3- .[3] الكافي ج 2 ص562 باب الدعاء للكرب و الهم و الحزن و الخوف كِتَابُ الدُّعَاء ح21

اولين شخصي که در قيامت به رسول خدا ملحق شود

مَا رَوَاهُ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ مِنْ طَرِيقِ عَلْثَمٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب(عليه السلام)

يعنى گفت: فرمود رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) اولين شما اى خلق در وارد شدن بر من نزد حوض كوثر اولين شما در مسلمان شدن على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (1)

همراهي اميرالمومنين با رسول خدا در دنيا و آخرت

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَ اعْتَدَى عَلَيْكَ وَ طُوبَى لِمَنْ تَبِعَكَ وَ لَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمُقَاتِلُ بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ قَاتَلَكَ وَ طُوبَى لِمَنْ قَاتَلَ مَعَكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الَّذِي تَنْطِقُ بِكَلَامِي وَ تَتَكَلَّمُ بِلِسَانِي بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ رَدَّ عَلَيْكَ وَ طُوبَى لِمَنْ قَبِلَ كَلَامَكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ سَيِّدُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدِي وَ أَنْتَ إِمَامُهَا وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا مَنْ فَارَقَكَ فَارَقَنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَانَ مَعَكَ كَانَ مَعِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي وَ أَنْتَ

ص: 687


1- . الفصول المختارة ص262 فصل في تقدم إيمان علي

أَوَّلُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى أَمْرِي وَ جَاهَدَ مَعِي عَدُوِّي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعِي وَ النَّاسُ يَوْمَئِذٍ فِي غَفْلَةِ الْجَهَالَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ مَعِي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَجُوزُ الصِّرَاطَ مَعِي وَ إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ عَقَبَةَ الصِّرَاطِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ حَوْضِي تَسْقِي مِنْهُ أَوْلِيَاءَكَ وَ تَذُودُ عَنْهُ أَعْدَاءَكَ وَ أَنْتَ صَاحِبِي إِذَاقُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ تُشَفِّعُ لِمُحِبِّينَا فَتُشَفَّعُ فِيهِمْ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَ بِيَدِكَ لِوَائِي وَ هُوَ لِوَاءُ الْحَمْدِ وَ هُوَ سَبْعُونَ شِقَّةً الشِّقَّةُ مِنْهُ أَوْسَعُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ شَجَرَةِ طُوبَى فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِكَ وَ أَغْصَانُهَا فِي دُورِ شِيعَتِكَ وَ مُحِبِّيك...

ابراهيم بن ابي محمود از امام رضا(عليه السلام) و آن حضرت از پدران بزرگوارشان از امام حسين(عليه السلام) روايت فرمودند كه: رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اى على! تويى مظلوم بعد از من، واى بر كسى كه به تو ظلم و تعدّى كند، و خوشا به حال كسى كه از تو پيروى كند و كسى را به تو ترجيح ندهد، اى على! تو كسى هستى كه بعد از من ديگران با او مى جنگند، واى بر كسى كه با تو بجنگد و خوشا به حال كسى كه همراه تو (و در لشکرت) جنگ كند، اى على! تو كسى هستى كه بعد از من با كلام من سخن مي گويى و با زبان من تكلّم مي كنى، واى بر كسى كه سخنان تو را رد كند و خوشا به حال كسى كه گفتارت را بپذيرد، اى على! تو بعد از من سرور اين امّت هستى، تو امام و خليفه آنان هستى، هر كه از تو جدا شود، در قيامت از من جدا خواهد بود، و هر كه با تو همراه باشد، در قيامت با من همراه خواهد بود، اى على! تو اوّلين كسى هستى كه به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد، و تو اوّلين كسى هستى كه در كارم مرا يارى كرد و به همراهم با دشمنانم جهاد نمود، و تو اوّلين كسى هستى كه با من نماز خواند در حالى كه مردم در آن روزگار در غفلت جهالت بودند، يا على! تو اوّلين كسى

ص: 688

هستى كه به همراه من در قيامت سر از خاك بر خواهى داشت و تو اوّلين كسى هستى كه به همراه من از صراط عبور خواهى نمود، پروردگارم به عزّت خود قسم خورده است كه هيچ كس از صراط نخواهد گذشت جز كسى كه با ولايت تو و ولايت امامان از نسل تو، بَراتِ نجات از آتش در دست داشته باشد، تو اوّلين كسى هستى كه بر حوض من وارد خواهى شد و دوستانت را از آن سيراب كرده، دشمنانت را از آن دور مي كنى، تو همراه من خواهى بود، زمانى كه در مقام محمود قرار گيرم و براى دوستان ما شفاعت مي كنى وشفاعتت در مورد آنان مورد قبول واقع مى شود، و تو اوّلين كسى هستى كه به بهشت وارد مي شوى در حالى كه پرچم به دست دارى كه آن، پرچم حمد است و هفتاد تكّه دارد و هر تكّه آن از ماه و خورشيد وسيع تر است، تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى، ريشه آن در خانه تو و شاخه و برگ هايش در خانه شيعيانت و دوستارانت است. (1)

سبقت در ورود به بهشت

وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ) فَقَالَ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) ذَاكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ شِيعَتُهُ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ الْمُقَرَّبُونَ مِنَ اللَّهِ بِكَرَامَتِهِ لَهُمْ.

و در روايت ابن عباس وارد است كه پرسيدم از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از اين آيت (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)(2) فرمود كه: گفت به من جبرئيل(عليه السلام) اين را كه على(عليه السلام) و شيعه ي او ايشان پيش روندگانند به جنت، و

ص: 689


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص303 باب 28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح63
2- . الواقعة الآيات 12-10

نزديكانند از جانب حقتعالى به كرامتى كه ايشان راست در قربت.(1)

وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) و ديگر (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ )(2) آن على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه نامه به دست او باشد پيش از همه.

وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ آلُ يَاسِينَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ ) وَ قَوْلُهُ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ آلُ يَاسِينَ آلُ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ كَبَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ قَوْلُهُ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

و ديگر (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) ابن عباس گويد كسى كه امر به عدل كند و به راه راست باشد على بن ابى طالب(عليه السلام) است و ديگر (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ) آن على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه نامه به دست او باشد پيش از همه و ديگر (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ) گويند كه اين آيت در شأن امير المؤمنين(عليه السلام) و حمزه(عليه السلام) نازل شده. (3)

حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَارِثُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِشَلَقَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَامَ أَبُو دُجَانَةَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ لَمْ تُخْبِرْنَا عَنِ اللَّهِ تَعَالَى أَنَّهُ أَخْبَرَكَ أَنَّ الْجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أَنْتَ

ص: 690


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص306 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع
2- . الحاقة آية 19
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص324 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

وَ عَلَى الْأُمَمِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أُمَّتُكَ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنْ حَامِلَ لِوَاءِ الْقَوْمِ إِمَامُهُمْ وَ عَلِيٌّ حَامِلُ لِوَاءِ الْحَمْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْنَ يَدَيَّ (وَ هُوَ صَاحِبُ رَايَتِي فَيَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَبْلِي فَإِنْ الْعَلَمَ مَعَهُ) وَ أَنَا عَلَى أَثَرِهِفَقَامَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ سُرُوراً وَ هُوَ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَّفَنَا بِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله).

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: در ميان انبياء و صديقين، علي بن ابيطالب(عليه السلام) نخستين کسي است که وارد بهشت مي شود. ابودجانه پرسيد: يا رسول الله(صلي الله عليه و آله) از شما شنيده بوديم شما نخستين کسي هستيد که وارد بهشت مي شويد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: درست است اما مگر نمي داني پرچمدار هر قومي پيشگام و پيشرو آنهاست؟ فرداي قيامت علي(عليه السلام) حامل لواء حمد است و پيشاپيش همگان حرکت مي کند، من هم پشت سرش مي روم. در اين هنگام اميرالمومنين(عليه السلام) با نهايت شادي فرمودند: سپاس خدايي را که ما را به واسطه ي شما شرافت بخشيد. (1)

رفيق و همنشين پيامبر در بهشت

وَ مِنْ تَفْسِيرِ ابْنِ الْحَجَّامِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (وَ

مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) الْآيَةَ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) هَلْ نَقْدِرُ أَنْ نَزُورَكَ فِي الْجَنَّةِ كُلَّمَا أَرَدْنَا قَالَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ رَفِيقاً أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ أُمَّتِهِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

عَلِيّاً(عليه السلام)

فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَنْزَلَ بَيَانَ مَا سَأَلْتَ فَجَعَلَكَ رَفِيقِي لِأَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ أَسْلَمَ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَر

ص: 691


1- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص81 المنقبة التاسعة و الأربعون

در تفسير ابن حجام مذكور است در تفسير آيت: (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ )(1) اميرالمؤمنين گفت: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) آيا ما قادر باشيم در بهشت كهتو را زيارت كنيم هر وقت كه خواهيم؟ فرمود كه يا على(عليه السلام) هر پيغمبرى را رفيقى خواهد بود كه با او باشد، و اولين كسي باشد كه ايمان آورده، پس اين آيت نازل شد كه: (فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً)(2) بعد از آن پيغمبر(صلي الله عليه و آله) امير المؤمنين(عليه السلام) را طلب كرد و گفت حق سبحانه و تعالى در بيان آنچه تو از من سؤال كردى آيت فرستاد و گردانيد تو را رفيق من، زيرا كه اول تو به من ايمان آوردى و صديق اكبر توئى. (3)

ص: 692


1- . النساء آية 69
2- . النساء آية 69
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص87 ما جاء في إسلامه و سبقه و سنه يومئذ

تقسيم کننده بهشت و دوزخ

ص: 693

اميرالمومنين

تقسيم کننده بهشت و دوزخ

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ: يَا جَابِرُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِفَصْلِ الْخِطَابِ دُعِيَ رَسُولُ اللَّهِ وَ دُعِيَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِين(عليه السلام).... ثُمَّ يُدْعَى بِنَا فَيُدْفَعُ إِلَيْنَا حِسَابُ النَّاسِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ نُدْخِلُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّار.... لِأَنَّ أَبْوَابَ الْجَنَّةِ إِلَيْهِ وَ أَبْوَابَ النَّارِ إِلَيْهِ

امام باقر(عليه السلام): هنگامي که قيامت فرا رسد و خداوند تمام مخلوقات خود را که از ابتداي خلقت آفريده براي محاکمه گرد آورد رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، اميرالمؤمنين(عليه السلام)... و سپس ما را بخوانند، و حساب مردمان را به ما واگذار کنند، به خدا قسم! ما اهل بهشت را وارد بهشت و اهل دوزخ را وارد آتش کنيم... و همانا درب هاي بهشت و دوزخ به علي(عليه السلام) واگذار شود.(1)وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَلِيُّ إِنَّكَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ إِنَّكَ لَتَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تَدْخُلُهَا بِلَا حِسَابٍ.

و به همين اسناد از آن حضرت روايت شده است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا على! تو قسيم بهشت و دوزخ بوده، و توئى كه كوبه باب بهشت را مى زنى و بدون محاسبه (مناقشه در حساب و چون و چرا) داخل آن مى شوى. (2)

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله):... عَلِيٌّ(عليه السلام) قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): علي(عليه السلام) تقسيم کننده بهشت و دوزخ است(3)

الْمُفِيدُ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيِ عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ

ص: 694


1- . الكافي ج 8 ص159 حَدِيثُ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَة ح154. مقصود اينست که اميرالمومنين(عليه السلام) اهل دوزخ به آتش و اهل بهشت را به بهشت وارد مي کند و اختيار دار آنهاست.
2- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 27 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح9
3- . الأمالي للصدوق ص89 المجلس العشرون 20 ح1.

مُسْكَانَ عَنِ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

كَيْفَ بِكَ يَا عَلِيُّ إِذَا وَقَفْتَ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ وَ قَدِمْتَ الصِّرَاطَ وَ قِيلَ لِلنَّاسِ جُوزُوا وَ قُلْتَ لِجَهَنَّمَ هَذَا لِي وَ هَذَا لَكِ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أُولَئِكَ فَقَالَ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ مَعَكَ حَيْثُ كُنْتَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): اي علي! چگونه خواهي بود وقتي که بر لبهي دوزخ بايستي و مردم را دستور دهند که بر صراط عبور کنند، آن گاه به دوزخ مي گويي: اين براي تو و اين براي من، يعني عده اي را به دوزخ حواله کرده، و عده اي را از آن نجات دهي، علي (عليه السلام) عرضه داشت: آنان که به سلامت عبور مي کنند چه کسانيند؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: آنان شيعيان تو باشند که همواره با تو خواهند بود.(1)حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَمْرٍو عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ قَالَ الْكَلْبِيُّ يَا أَعْمَشُ أَيُّ شَيْ ءٍ أَشَدُّ مَا سَمِعْتَ مِنْ مَنَاقِبِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ فَقَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ ظَرِيفٍ عَنْ عَبَايَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ أَنَا قَسِيمُ النَّارِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَهُوَ مِنِّي وَ مَنْ عَصَانِي فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَقَالَ الْكَلْبِيُّ عِنْدِي أَعْظَمُ مِمَّا عِنْدَكَ أَعْطَى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيّاً(عليه السلام)

كِتَاباً فِيهِ أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَسْمَاءِ أَهْلِ النَّارِ فَوَضَعَهُ عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَتْ لَيْسَ لَكَ فَلَمَّا وُلِّيَ عُمَرُ طَلَبَهُ فَقَالَتْ لَيْسَ لَكَ فَلَمَّا وَلِيُّ

عُثْمَانُ طَلَبَهُ فَقَالَتْ لَيْسَ

لَكَ فَلَمَّا وَلِيُّ عَلِيٌّ(عليه السلام) دَفَعَتْهُ إِلَيْهِ.

بصائر: اعمش گفت: كلبى به من گفت: اى اعمش! چه چيز دشوارترين مناقب على(عليه السلام) است كه شنيده اى اعمش در جواب گفت: موسى بن طريف از عبايه نقل كرد كه گفت: از على(عليه السلام) شنيدم مي فرمود: من قسمت كننده دوزخ بوده هر كه پيرو من باشد از من بوده و هر كه مخالفت با من كند اهل دوزخ است. (2)

ص: 695


1- . الأمالي (للطوسي) ص95 [3] المجلس الثالث ح55
2- .[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص191 باب5 باب في الأئمة ع عندهم الصحيفة التي فيها أسماء أهل الجنة و أسماء أهل النار ح3

وَ مِنْ كِتَابِ الْقَائِمِ لِلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَدَيَّانُ النَّاسِ يَوْمَ الدِّينِ وَ قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى أَحَدِ قِسْمَيَّ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ قَرْنٌ مِنْ حَدِيدٍ وَ بَابُ الْإِيمَانِ وَ صَاحِبُ الْمِيسَمِ وَ صَاحِبُ السِّنِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ النَّشْرِ الْأَوَّلِ وَ النَّشْرِ الْآخِرِ وَ صَاحِبُ الْقَضَاءِ وَ صَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ أَنَا إِمَامٌ لِمَنْ بَعْدِي وَ الْمُؤَدِّي مَنْ كَانَ قَبْلِي مَا يَتَقَدَّمُنِي إِلَّا أَحْمَدُ ص وَ إِنَّ جَمِيعَ الْمَلَائِكَةِ

وَ الرُّسُلِ وَ الرُّوحَ خَلْفَنَا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَيُدْعَى فَيَنْطِقُ وَ أُدْعَى فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السَّبْعَ الَّتِي لَمْ يَسْبِقْ إِلَيْهَا أَحَدٌ قَبْلِي بَصُرْتُ سُبُلَ الْكِتَابِ وَ فُتِحَتْ لِيَ الْأَسْبَابُ وَ عُلِّمْتُ الْأَنْسَابَ وَ مَجْرَى الْحِسَابِ وَ عُلِّمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ نَظَرْتُ فِي الْمَلَكُوتِ فَلَمْ يَعْزُبْ عَنِّي شَيْ ءٌ غَابَ عَنِّي وَ لَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَشْرَكْنِي أَحَدٌ فِيمَا أَشْهَدَنِي يَوْمَ شَهَادَةِ الْأَشْهَادِ وَ أَنَا الشَّاهِدُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى يَدِي يَتِمُّ مَوْعِدُ اللَّهِ وَ تَكْمُلُ كَلِمَتُهُ وَ بِي يَكْمُلُالدِّينُ وَ أَنَا النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَا الْإِسْلَامُ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ كُلُّ ذَلِكَ مِنْ مَنِّ اللَّهِ

از همان كتاب از حسن بن عبد اللَّه از حضرت صادق(عليه السلام) امير المؤمنين(عليه السلام) روى منبر كوفه فرمود: به خدا قسم! من جزا دهنده مردم روز قيامت و قسمت كننده از سوي خدايم، در بهشت و جهنم داخل آن نمي شود احدى مگر با يكى از دو قسمتى كه من مي كنم. من فاروق اكبر و شاخ آهنين و باب ايمان و صاحب ميسم و صاحب سنين و صاحب نشر اول و نشر آخر و صاحب عصا و صاحب كرات و دولة الدول و

ص: 696

امام اشخاص بعد از خود و نماينده از طرف كسى كه قبل از من بوده از من برتر نيست مگر احمد(صلي الله عليه و آله) تمام رسولان و ملائكه و روح پشت سر ما هستند پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دعوت کرده سخنرانى کند مرا نيز دعوت کرده مانند او سخنرانى کنم. به من عطا شده آن هفت چيزى كه به احدى قبل از من نداده اند آشنا به راه كتاب بودم و برايم درها گشوده شد و مي دانم اسباب را و محل جريان ابرها و علم مرگ و ميرها و بلاها و سفارشات و فصل الخطاب و نگاه كردم در ملكوت از من پنهان نيست چيزى كه غايب باشد از من و از دست من نرفته آنچه پيش از من بوده و شريك من نبوده احدى در چيزهائى كه گواهم در روز شهادت گواهان و من شاهد بر آنهايم. به دست من وعده خدا تمام مى شود و كلمه او تكميل مي گردد و به وسيله من دين كامل مى شود من آن نعمتى هستم كه خدا بر مردم ارزانى داشته و من اسلامى هستم كه خدا براى خود خواسته تمام اين ها منّت و لطفى است از خدا بر من. (1)وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ: (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا)(2)

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَمَّا نَزَلَتِ الْوَلَايَةُ وَ كَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ بِغَدِيرِ خُمٍّ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا: أَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَقَالَ لَهُمْ نَعَمْ حَقّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، فَقَالَ إِنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ يُقْعِدُهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَيُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ أَعْدَاءَهُ النَّارَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديثي بسيار زيبا در شان اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: .....به راستي او امير مومنان امام پرهيزگاران و پيشواي گروهي نيک سيرت است که در آخرت نشان دارند. در روز قيامت خداوند او را بر صراط

مي نشاند پس او

ص: 697


1- .[1] بحار الأنوار ج 26 ص153 باب 9 أنه لا يحجب عنهم شي ء من أحوال شيعتهم و ما تحتاج إليه الأمة من جميع العلوم و أنهم يعلمون ما يصيبهم من البلايا و يصبرون عليها و لو دعوا الله في دفعها لأجيبوا و أنهم يعلمون ما في الضمائر و علم المنايا و البلايا و فصل الخطاب و المواليد ح42
2- .[1] النحل آية 91

دوستانش را وارد بهشت و دشمنانش را وارد آتش کند.(1)

وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِذَا كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يُدْخِلُ الْجَنَّةَ مُحِبَّهُ وَ النَّارَ عَدُوَّهُ فَأَيْنَ مَالِكٌ وَ رِضْوَانُ إِذاً فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ أَ لَيْسَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) قُلْتُ بَلَى قَالَ فَعَلِيٌّ(عليه السلام) يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ مَالِكٌ وَ رِضْوَانُ أَمْرُهُمَا إِلَيْهِ خُذْهَا يَا مُفَضِّلُ فَإِنَّهَا مِنْ مَكْنُونِ الْعِلْمِ وَ مَخْزُونِهِ

مفضل بن عمر گفت به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: در صورتى كه على(عليه السلام) دوستش را به بهشت و دشمنش را به جهنم بفرستد پس مالك و رضوان كجايند؟ فرمود: مگر تمام مردم روز قيامت به امر محمّد(صلي الله عليه و آله) نيستند گفتم چرا فرمود: پس على(عليه السلام) روز قيامت تقسيم كننده بهشت و جهنماست به امر محمّد(صلي الله عليه و آله) و مالك و رضوان تحت اويند فرمود: اين مطلب را حفظ کرده كه از اسرار پنهان است. (2)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ الرَّبِيعِ قَالَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَشْعَثُ عَنْ ضَمْرَةَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: نَظَرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ هَذَا خَيْرُ الْأَوَّلِينَ [وَ خَيْرُ الْآخِرِينَ] مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِينَ هَذَا سَيِّدُ الصِّدِّيقِينَ وَ زَيْنُ الْوَصِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ قَدْ أَضَاءَتِ الْقِيَامَةُ مِنْ ضَوْئِهَا عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مُرَصَّعٌ بِالزَّبَرْجَدِ وَ الْيَاقُوتِ فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ يَقُولُ النَّبِيُّونَ هَذَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ هَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ هَذَا

ص: 698


1- .[2] تفسير القمي ج 1 ص 389 [سورة النحل(16): الآيات 81 الى 99]
2- .[1] مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص288 فصل[علي عليه السلام صاحب الجنان و قسيم الميزان]

وَصِيُّ حَبِيبِ اللَّهِ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَيَقِفُ عَلَى ظَهْرِ جَهَنَّمَ فَيُنْجِي مِنْهَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُدْخِلُ فِيهَا مَنْ لَا يُحِبُ وَ يَأْتِي أَبْوَابَ الْجَنَّةِ فَيُدْخِلُ [فِيهَا] أَوْلِيَاءَهُ [وَ شِيعَتَهُ مِنْ أَيِّ بَابٍ أَرَادُوا] بِغَيْرِ حِسَابٍ

مناقب محمّد بن احمد بن شاذان باسناد خود از ابى ذر رضى اللَّه عنه نقل كرد كه گفت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رو به جانب على بن ابى طالب(عليه السلام) نموده فرمود: اين بهترين پيشينيان و آيندگان است از بين اهل آسمان ها و زمين ها اين سرور پيشوايان و امام متقين و رهبر سفيد چهرگان است. روز قيامت سوار بر شترى از شترهاى بهشت است كه از نور آن قيامت درخشان مى شود و بر سر تاجى از زبرجد و ياقوت دارد ملائكه مي گويند اين ملك مقرب است؟ پيامبران مي گويند اين پيامبرى مرسل است؟ منادى از دل عرش فرياد مي زند اين صديق اكبر و وصى حبيب خدا است اين على بن ابى طالب(عليه السلام) است در كنار جهنم مى ايستد و هر كه را بخواهد خارج مي كند و از هر كه ناراحت باشد به دوزخمى فرستد بعد به جانب بهشت مى آيد و دوستان خود را وارد بهشت کند بدون حساب. (1)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ: يَا جَابِرُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِفَصْلِ الْخِطَابِ دُعِيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ دُعِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَيُكْسَى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُلَّةً خَضْرَاءَ تُضِي ءُ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ يُكْسَى عَلِيٌّ(عليه السلام) مِثْلَهَا وَ يُكْسَى رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُلَّةً وَرْدِيَّةً يُضِي ءُ لَهَا مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ يُكْسَى عَلِيٌّ(عليه السلام) مِثْلَهَا ثُمَّ يَصْعَدَانِ عِنْدَهَا ثُمَّ يُدْعَى بِنَا فَيُدْفَعُ إِلَيْنَا حِسَابُ النَّاسِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ نُدْخِلُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ

ص: 699


1- .[1] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص 88 المنقبة الخامسة و الخمسون

ثُمَّ يُدْعَى بِالنَّبِيِّينَ فَيُقَامُونَ صَفَّيْنِ عِنْدَ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى نَفْرُغَ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ فَإِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ بَعَثَ رَبُّ الْعِزَّةِ عَلِيّاً(عليه السلام) فَأَنْزَلَهُمْ مَنَازِلَهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ زَوَّجَهُمْ فَعَلِيٌّ وَ اللَّهِ الَّذِي يُزَوِّجُ أَهْلَ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ وَ مَا ذَاكَ إِلَى أَحَدٍ غَيْرِهِ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ فَضْلًا فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ وَ مَنَّ بِهِ عَلَيْهِ وَ هُوَ وَ اللَّهِ يُدْخِلُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ وَ هُوَ الَّذِي يُغْلِقُ عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ إِذَا دَخَلُوا فِيهَا أَبْوَابَهَا لِأَنَّ أَبْوَابَ الْجَنَّةِ إِلَيْهِ وَ أَبْوَابَ النَّارِ إِلَيْهِ.

از همان راوى سند را به جابر مي رساند از حضرت صادق(عليه السلام) كه فرمود روز قيامت كه مى شود خداوند پيشينيان و آيندگان را جمع مي كند براى بررسى حساب پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) امير المؤمنين را پيش مي خواند بر پيكر آن جناب حله اى سبز كه فاصله مشرق و مغرب را درخشان مى نمايد مى پوشاند و على(عليه السلام) را نيز همانند پيامبر(صلي الله عليه و آله) حله اى مي دهد پيامبر(صلي الله عليه و آله) حله اى ديگر گلى رنگ مي پوشد كه بين مشرق و مغرب را نورانى مي كند به على(عليه السلام) نيز صله اى چنين مي دهد سپس ما را مي خواند وحساب مردم را به ما وامي گذارد به خدا قسم ما بهشتيان را به بهشت و جهنميان را به جهنم مى فرستيم. سپس پيامبران را مى خواند و در دو صف مقابل عرش خدا مى ايستد تا ما از حساب به مردم فارغ شويم وقتى اهل بهشت وارد بهشت شوند و جهنميان وارد جهنم خداوند تبارك و تعالى على(عليه السلام) را مى فرستد آنها را در محل هاى خود در بهشت جاى مي دهد و آنها را به ازدواج در مى آورد به خدا قسم على(عليه السلام) است كه بهشتيان را به ازدواج درمى آورد در بهشت اين ماموريت به احدى جز على(عليه السلام) واگذار نشده به جهت شخصيت و عظمتى كه در نزد خدا دارد و فضيلتى كه خدا به او عنايت كرده و بر او منّت نهاده. به خدا قسم! اوست كه جهنميان را به جهنم مى فرستد و او است كه درب هاى بهشت را پس از وارد شدن بهشتيان مى بندد و درب هاى جهنم را نيز پس از

ص: 700

داخل شدن جهنميان، زيرا درب بهشت و جهنم در اختيار اوست. (1)

وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ(عليه السلام) أَنْتَ صَاحِبُ الْجِنَانِ وَ قَاسِمُ النِّيرَانِ أَلَا وَ إِنَّ مَالِكاً وَ رِضْوَانَ يَأْتِيَانِي غَداً عَنْ أَمْرِ الرَّحْمَنِ فَيَقُولَانِ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) هَذِهِ مَفَاتِيحُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ هِبَةً مِنَ اللَّهِ إِلَيْكَ فَسَلِّمْهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَأَدْفَعُهَا إِلَيْكَ فَمَفَاتِيحُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَوْمَئِذٍ بِيَدِكَ تَفْعَلُ بِهَا مَا تَشَاءُ

ابن عباس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كرد كه فرمود: يا على(عليه السلام) تو صاحب بهشت و قسيم دوزخ باشي آگاه باش كه مالك و رضوان فردا از جانب خدا مى آيند. عرضه مي دارند: اى محمّد(صلي الله عليه و آله) اينها كليدهاىبهشت و جهنم است كه به تو داده مى شود تسليم كن آنها را به على بن ابى طالب(عليه السلام) و كليدهاى بهشت و جهنم در اختيار تو است هر كار بخواهى مي كنى. (2)

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُؤْتَى بِكَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) عَلَى عِجْلَةٍ [نَاقَةٍ] مِنْ نُورٍ وَ عَلَى رَأْسِكَ تَاجٌ لَهُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ عَلَى كُلِّ رُكْنٍ ثَلَاثَةُ أَسْطُرٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ تُعْطَى مَفَاتِيحَ الْجَنَّةِ ثُمَّ يُوضَعُ لَكَ كُرْسِيٌّ يُعْرَفُ بِكُرْسِيِّ الْكَرَامَةِ فَتَقْعُدُ عَلَيْهِ ثُمَّ يُجْمَعُ لَكَ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ فَتَأْمُرُ بِشِيعَتِكَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ بِأَعْدَائِكَ إِلَى النَّارِ فَأَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ قَسِيمُ النَّارِ وَ لَقَدْ فَازَ مَنْ تَوَلَّاكَ وَ

خَسِرَ مَنْ

عَادَاكَ فَأَنْتَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ أَمِينُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ الْوَاضِحَةُ.

ص: 701


1- .[1] الكافي ج 8 ص 159 كِتَابُ الرَّوْضَة حَدِيثُ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ح154
2- .[1] بحار الأنوار ج 27 ص313 باب 9 أنهم شفعاء الخلق و أن إياب الخلق إليهم و حسابهم عليهم و أنه يسأل عن حبهم و ولايتهم في يوم القيامة ح8

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى على! در قيامت تو را سوار درشكه اى از نور آورند و بر سرت تاجى است كه چهار ركن دارد و هر ركنى سه سطر است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ كليدهاى بهشت را به تو دهند و تو را بر تخت معروف به تخت كرامت نشانند و همه اولين و آخرين بر گرد تو باشند و تو دستور دهى كه شيعيانت را به بهشت برند و دشمن هايت را به دوزخ، توئى قسم جنت، توئى قسيم دوزخ، كامجو است هر كه دوستت دارد و زيانمند است هر كه دشمنت دارد تو در آن روز امين خدا و حجت آشكار خدائى. (1)

وَ عَن ابْنِ عَبّاس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

يَا عَليُّ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ، رُوحُكَ مِن رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي وَ إنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَوَ اخْتَارَنِي لِلنُبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إمَامَتَكَ فَقَد أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَليُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهيُكَ نَهْيِي، أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُبُوّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إنّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خَليفَتُهُ عَلَى عِبادِهِ وَ أَنْتَ مَولَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِمَامُ كُلِّ مُؤمِنٍ وَ قَائِدُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ بِوِلايَتِكَ صَارَتْ أُمَّتِي مَرْحُومَةً وَ بِعَدَاوَتِكَ صَارَتِ الْفِرقَةُ المُخَالِفَةُ مِنْهَا مَلْعُونَةً وَ إنَّ الْخُلَفَاءَ بَعْدِي اثْنَا عَشَر أَنْتَ أوّلُهُمْ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ بِهِ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا كَأنِّي أنْظُرُ إلَيْكَ وَ أَنْتَ واقِفٌ عَلَى شَفِيرِ جَهَنّمَ وَ قَدْ تَطَايَرَ شَرَرُهَا وَ عَلا زَفَرُهَا وَ اشَتَدّ حَرُّهَا وَ أَنْتَ آخِذٌ بِزِمَامِهَا فَتَقُولُ لَكَ جَهَنّمُ: أَجِرْنِي

يَا

عَلِيُّ فَقَدْ أَطْفَأَ نُورُكَ لَهَبِي فَتَقُولُ لَهَا: قَرِّي يَا جَهَنَّمُ خُذِي هَذَا وَ اتْرُكِي هَذَا

ص: 702


1- . الأمالي للصدوق النص670 المجلس الخامس و التسعون ح10

ابن عباس نقل کرده است که رسول الله(صلي الله عليه و آله) فرمودند: اي علي! هر که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که به تو اهانت کند به من اهانت کرده. اي علي! تو از من هستي و من از تو هستم. روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است و خداوند سبحان من و تو را خلق کرد و من و تو را برگزيد و مرا براي نبوت انتخاب نمود و تو را براي امامت اختيار و انتخاب کرد. پس هر که امامت تو را انکار کند نبوت مرا انکار نموده است. اي علي! تو وصي و جانشين من هستي. امر و فرمان تو دستور من است و نهي تو نهي من است، قسم به کسي که مرا به پيامبري برانگيخت و مرا بهترين آفريدگان قرار داد همانا تو حجت خدا بر خلق و امين او بر وحيش و خليفه او بر بندگانش و سرور و ولي نعمت هر مسلمان و امام هر مومن و رهبر و پيشواي هر پرهيزگاري هستي. به واسطه ولايت تو امت من مورد رحمت قرار مي گيرد و به واسطه دشمني با تو آن گروه مخالف از رحمت و سعادت دور مي گردد. همانا جانشينان بعد از من دوازده نفر هستند تو اولين آنها هستي و آخرين آنها حضرت قائم است که خداوند مشرق و مغرب زمين را براي او مي گشايد. گويا به سويت مي نگرم در حالي که تو بر بالاي پرتگاه جهنم ايستاده اي و شعله هايش زبانه مي کشد و صداي برافروختن آتشش بلند است و حرارتش شدت مي گيرد و تو مهار آن را بهدست مي گيري و پس جهنم به تو مي گويد: بلند شويد (اجازه دهيد) يا علي! نور تو زبانه آتش مرا خاموش مي کند. پس تو به جهنم مي گويي: اي جهنم، فلاني را بگير و فلاني را واگذار. (1)

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الْعَبْدِيُّ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْأَلُوهُ لِيَ الْوَسِيلَةَ فَسَأَلْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) عَنِ الْوَسِيلَةِ فَقَالَ هِيَ دَرَجَتِي فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ أَلْفُ مِرْقَاةٍ مَا بَيْنَ الْمِرْقَاةِ إِلَى الْمِرْقَاةِ حُضْرُ الْفَرَسِ الْجَوَادِ شَهْراً وَ

ص: 703


1- . مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ص 87 فصل[علي عليه السلام الإمام المبين]

هِيَ مَا بَيْنَ مِرْقَاةِ جَوْهَرٍ إِلَى مِرْقَاةِ زَبَرْجَدٍ وَ مِرْقَاةِ يَاقُوتٍ إِلَى مِرْقَاةِ ذَهَبٍ إِلَى مِرْقَاةِ فِضَّةٍ فَيُؤْتَى بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى تُنْصَبَ مَعَ دَرَجَةِ النَّبِيِّينَ فَهِيَ فِي دَرَجِ النَّبِيِّينَ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا قَالَ طُوبَى لِمَنْ كَانَتْ هَذِهِ الدَّرَجَةُ دَرَجَتَهُ فَيَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُسْمِعُ النَّبِيِّينَ وَ جَمِيعَ الْخَلْقِ هَذِهِ دَرَجَةُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَأَقْبَلُ وَ أَنَا يَوْمَئِذٍ مُتَّزِرٌ بِرَيْطَةٍ مِنْ نُورٍ عَلَى تَاجِ الْمَلِكِ وَ إِكْلِيلُ الْكَرَامَةِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَمَامِي وَ بِيَدِهِ لِوَائِي وَ هُوَ لِوَاءُ الْحَمْدِ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْمُفْلِحُونَ هُمُ الْفَائِزُونَ بِاللَّهِ وَ إِذَا مَرَرْنَا بِالنَّبِيِّينَ قَالُوا هَذَانِ مَلَكَانِ كَرِيمَانِ مُقَرَّبَانِ لَمْ نَعْرِفْهُمَا وَ لَمْ نَرَهُمَا وَ إِذَا مَرَرْنَا بِالْمَلَائِكَةِ قَالُوا هَذَانِ نَبِيَّانِ مُرْسَلَانِ حَتَّى أَعْلَوَ الدَّرَجَةَ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَتْبَعُنِي حَتَّى إِذَا صِرْتُ فِي أَعْلَى الدَّرَجَةِ مِنْهَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَسْفَلَ مِنِّي بِدَرَجَةٍ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا قَالَ طُوبَى لِهَذَيْنِ الْعَبْدَيْنِ مَا أَكْرَمَهُمَا عَلَى اللَّهِ فَيَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ يُسْمِعُ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءَ وَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا حَبِيبِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ هَذَا وَلِيِّي عَلِيٌّ(عليه السلام) طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ كَذَّبَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ أَحَبَّكَ يَا عَلِيُّ إِلَّا اسْتَرْوَحَ إِلَى هَذَا الْكَلَامِ وَ ابْيَضَّ وَجْهُهُ وَ فَرِحَ قَلْبُهُ وَ لَا يَبْقَى أَحَدٌ مِمَّنْ عَادَاكَ أَوْ نَصَبَ لَكَ حَرْباً أَوْ جَحَدَ لَكَ حَقّاً إِلَّا اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ اضْطَرَبَتْقَدَمَاهُ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا مَلَكَانِ قَدْ أَقْبَلَا إِلَيَّ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَرِضْوَانُ خَازِنُ الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَمَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ فَيَدْنُو رِضْوَانُ فَيَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ فَأَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَلَكُ مَنْ أَنْتَ فَمَا أَحْسَنَ وَجْهَكَ وَ أَطْيَبَ

ص: 704

رِيحَكَ فَيَقُولُ أَنَا رِضْوَانُ خَازِنُ الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَفَاتِيحُ الْجَنَّةِ بَعَثَ بِهَا إِلَيْكَ رَبُّ الْعِزَّةِ فَخُذْهَا يَا أَحْمَدُ فَأَقُولُ قَدْ قَبِلْتُ ذَلِكَ مِنْ رَبِّي فَلَهُ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَضَّلَنِي بِهِ ادْفَعْهَا إِلَى أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) ثُمَّ يَرْجِعُ رِضْوَانُ فَيَدْنُو مَالِكٌ فَيَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ فَأَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَلَكُ مَنْ أَنْتَ فَمَا أَقْبَحَ وَجْهَكَ وَ أَنْكَرَ رُؤْيَتَكَ فَيَقُولُ أَنَا مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ وَ هَذِهِ مَقَالِيدُ النَّارِ بَعَثَ بِهَا إِلَيْكَ رَبُّ الْعِزَّةِ فَخُذْهَا يَا أَحْمَدُ فَأَقُولُ قَدْ قَبِلْتُ ذَلِكَ مِنْ رَبِّي فَلَهُ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَضَّلَنِي بِهِ ادْفَعْهَا إِلَى أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) ثُمَّ يَرْجِعُ مَالِكٌ فَيُقْبِلُ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ مَعَهُ مَفَاتِيحُ الْجَنَّةِ وَ مَقَالِيدُ النَّارِ حَتَّى يَقِفَ عَلَى عِجْزَةِ جَهَنَّمَ وَ قَدْ تَطَايَرَ شَرَرُهَا وَ عَلَا زَفِيرُهَا وَ اشْتَدَّ حَرُّهَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) آخِذٌ بِزِمَامِهَا فَتَقُولُ لَهُ جَهَنَّمُ جُزْنِي يَا عَلِيُّ قَدْ أَطْفَأَ نُورُكَ لَهَبِي فَيَقُولُ لَهَا عَلِيٌّ(عليه السلام) قِرِّي يَا جَهَنَّمُ خُذِي هَذَا وَ اتْرُكِي هَذَا خُذِي هَذَا عَدُوِّي وَ اتْرُكِي هَذَا وَلِيِّي فَلَجَهَنَّمُ يَوْمَئِذٍ أَشَدُّ مُطَاوَعَةً لِعَلِيٍّ(عليه السلام) مِنْ غُلَامِ أَحَدِكُمْ لِصَاحِبِهِ فَإِنْ شَاءَ يُذْهِبُهَا يَمْنَةً وَ إِنْ شَاءَ يُذْهِبُهَا يَسْرَةً وَ لَجَهَنَّمُ يَوْمَئِذٍ أَشَدُّ مُطَاوَعَةً لِعَلِيٍّ فِيمَا يَأْمُرُهَا بِهِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر گاه از خداى عز و جل خواهشى كنيد از او وسيله بخواهيد پرسيدند از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از وسيله، فرمود: آن درجه ايست كه من در بهشت دارم هزار پله است و ميان هر دو پله يك ماه دويدن اسب است و پله ها از گوهر است و زبرجد و ياقوت تا طلا و نقره آن را در قيامت بياورند در برابر درجه هاى پيغمبران نهند و چون ماه باشد ميان اختران در آن روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند كه گويد خوشا به كسى كه اين درجه دارد ندائى از طرف خداى عز و جل برسد كه همه پيغمبران و خلايق بشنوند، اين درجه محمد(صلي الله عليه و آله) است من آيم و قبائى از نور

ص: 705

در بر و تاج ملك و اكليل كرامت بر سر على بن ابى طالب(عليه السلام) لواء حمد را جلو من دارد و بر آن نوشته است (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ ) رستگاران همانند كه به خدا رسيدند و چون به پيغمبران گذريم گويند اين دو فرشته مقربند كه نشناسيم و نديديم و چون به فرشتگان گذريم گويند اينان دو پيغمبرمرسلند تا بر آن درجه بالا روم و على(عليه السلام) دنبال من آيد تا به بالاترين پله برآيم و على(عليه السلام) يك پله پائين تر از من باشد در اين روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند جز آنكه گويد خوشا بر اين دو بنده كه چه گراميند نزد خدا از طرف خدا ندائى رسد كه همه پيغمبران و صديقان و شهيدان و مؤمنان بشنوند اين است حبيبم محمد(صلي الله عليه و آله) و اين است وليم على(عليه السلام) خوشا به آن كه دوستش دارد و بدا به آن كه دشمنش دارد و دروغش شمارد سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: در اين روز كسى نباشد كه دوستت دارد اى على! جز آنكه از اين سخن خرم شود و روسپيد گردد و دل شاد و كسى نماند كه دشمنت دارد و يا ستيزه كرده و منكر حقت شده جز آنكه رويش سياه و قدمش لرزانست در اين ميانه دو فرشته پيش من آيند يكى رضوان كليددار بهشت و يكى مالك كليددار دوزخ، رضوان نزديك گردد و مي گويد درود بر تو اى احمد من گويم درود بر تو اى فرشته تو كيستى چه خوش رو و خوشبوئى؟ مي گويد: من كليد دار بهشتم و اين ها كليدهاى بهشت است كه رب العزت برايت فرستاده اى احمد آنها را بگير گويم از پروردگارم قبول كردم حمد او را بر آنچه به من تفضل كرد و آنها را تحويل برادرم على بن ابى طالب(عليه السلام) بده رضوان برگردد مالك دوزخ پيش آيد و گويد درود بر تو اى احمد، گويم درود بر تو اى فرشته كيستى كه چه زشت رو و نامطلوبى؟ گويد: من كليددار دوزخم و اين ها كليدهاى دوزخ است رب العزت براى شما فرستاده است اى احمد! بگير آنها را گويم قبول كردم از پروردگارم حمد او را بر آنچه مرا بدان فضيلت داد آنها را تحويل برادرم على بن ابى طالب(عليه السلام) بده مالك برگردد و كليدهاى بهشت و دوزخ را در دست دارد

ص: 706

تا بر دهانه جهنم بايستد كه شراره مي پراند و سوت مي كشد و حرارتش تند است و على مهار آن را دارد دوزخ به على(عليه السلام) گويد اى على! مرا واگذار و بگذر نور تو شرار مرا خاموش كرد على(عليهالسلام) فرمايد: آرام باش اى دوزخ اين شخص را بگير و اين را وانه اين دشمن مرا بگير و اين دوست مرا واگذار دوزخ در آن روز فرمانبرتر است براى على(عليه السلام) از غلام شما براى آقاى خود اگر خواهد آن را به راست و چپ بكشاند و بهشت آن روز براى على(عليه السلام) مطيع تر است در آنچه دستور دهد از همه مردم و صلى اللَّه على سيدنا خير خلقه محمد و آله اجمعين. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي قَوْلِهِ (أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ) قَالَ:

نَزَلَتْ فِيَّ وَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، وَ ذَلِكَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ شَفَّعَنِي رَبِّي وَ شَفَّعَكَ يَا عَلِيُّ، وَ كَسَانِي وَ كَسَاكَ يَا عَلِيُّ، ثُمَّ قَالَ لِي وَ لَكَ يَا عَلِيُّ: أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ مَنْ أَبْغَضَكُمَا، وَ أَدْخِلَا الْجَنَّةَ كُلَّ مَنْ أَحَبَّكُمَا، فَإِنَّ ذَلِكَ هُوَ الْمُؤْمِنُ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره ي اين سخن خداي عزوجل (أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ)(2) مي فرمايد: همه ي کافران ستيزه جو را در دوزخ افکنيد فرمود: درباره ي من و علي بن ابيطالب(عليه السلام) نازل شده آن بدين جهت است که چون قيامت شود پروردگارم من و تو را اي علي(عليه السلام) شفيع قرار دهد و من و تورا اي علي(عليه السلام) جامه دهد و سپس به من و تو مي فرمايد: هرکه با شما دشمني کرده در دوزخ افکنيد و هرکه با شما دوستي کرد به بهشت ببريد که او مومن است. (3)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، وَ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ، دَفَعَ الْخَالِقُ مَفَاتِيحَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ إِلَيَّ فَأَدْفَعُهَا إِلَيْكَ، فَيَقُولُ لَكَ احْكُمْ. قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام): وَ اللَّهِ إِنَّ لِلْجَنَّةِ أَحَداً وَ سَبْعِينَبَاباً، يَدْخُلُ مِنْ سَبْعِينَ مِنْهَا شِيعَتِي وَ أَهْلُ بَيْتِي، وَ مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ سَائِرُ النَّاسِ.

ص: 707


1- . الأمالي( للصدوق) النص 116 المجلس الرابع و العشرون ح4
2- . ق آية 24
3- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح33

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: چون قيامت برپا شود و خداوند حساب آفريدگان را به پايان برساند، خداي عزوجل کليدهاي بهشت و دوزخ را به من دهد و من نيز آن را به تو مي دهم. آنگاه خداوند به تو مي فرمايد: داوري کن. علي(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند براي بهشت هفتاد و يک در است که از هفتاد در آن شيعيان و خاندان من وارد مي شوند و از در ديگر مردمان ديگر. (1)

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا دِعْبِلٌ، قَالَ حَدَّثَنَا مُجَاشِعُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ الْجَزَرِيِّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ:

أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً) قَالَ:

سَأَلَ قَوْمٌ النَّبِيَّ فَقَالُوا: فِيمَنْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ، يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ عُقِدَ لِوَاءٌ مِنْ نُورٍ أَبْيَضَ وَ نَادَى مُنَادٍ: لِيَقُمْ سَيِّدُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَعَهُ الَّذِينَ آمَنُوا، فَقَدْ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) فَيَقُومُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَيُعْطِي اللَّهُ اللِّوَاءَ مِنَ النُّورِ الْأَبْيَضِ بِيَدِهِ، تَحْتَهُ جَمِيعُ السَّابِقِينَ الْأَوَّلِينَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا يُخَالِطُهُمْ غَيْرُهُمْ، حَتَّى يَجْلِسَ عَلَى مِنْبَرٍ مِنْ نُورِ رَبِّ الْعِزَّةِ، وَ يُعْرَضَ الْجَمِيعُ عَلَيْهِ رَجُلًا رَجُلًا فَيُعْطَى أَجْرَهُ وَ نُورَهُ، فَإِذَا أَتَى عَلَى آخِرِهِمْ قِيلَ لَهُمْ قَدْ عَرَفْتُمْ مَوْضِعَكُمْ وَ مَنَازِلَكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ، إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي لَكُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ، يَعْنِي الْجَنَّةَ فَيَقُومُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ الْقَوْمُ تَحْتَ لِوَائِهِ مَعَهُ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى مِنْبَرِهِ وَ لَا يَزَالُ يُعْرَضُ عَلَيْهِ جَمِيعُ الْمُؤْمِنِينَ، فَيَأْخُذُ نَصِيبَهُ مِنْهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ يَتْرُكُ أَقْوَاماً عَلَى النَّارِ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (لَهُمْ

أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ) (2) يَعْنِي السَّابِقِينَ الْأَوَّلِينَ وَ

ص: 708


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح35
2- . الحديد آية 19

الْمُؤْمِنِينَ وَ أَهْلَ الْوَلَايَةِ لَهُ، وَ قَوْلُهُ: (وَ

الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ) هُمُ الَّذِينَ قَاسَمَ عَلَيْهِمُ النَّارَ فَاسْتَحَقُّوا الْجَحِيمَ.از ابن عباس درباره ي آيه (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً)(1) خداوند به کساني که ايمان آورده و کارهاي نيک کردند آمرزش و پاداشي بزرگ وعده داده او. گفت: مردي به پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: اي رسول خدا! اين آيه درباره ي چه کسي نازل شده؟ ايشان فرمودند: چون رستاخيز شود پرچمي از نور سپيد برپا مي شود و منادي فرياد مي زند: سرور مومنان و به همراه او کساني که ايمان آورده اند، برخيزند که محمد(صلي الله عليه و آله) مبعوث شده است. آن گاه علي بن ابيطالب(عليه السلام) بر مي خيزد و خداوند آن پرچم را به دست او مي دهد و در زير آن همه پيشي گيرندگان نخستين از مهاجرين و انصار جمعند و هيچ کس ديگر با آنان نمي آميزد. تا آن حضرت بر منبري از نور پروردگار شکوهمند بنشيند و همگان يک به يک بر او عرضه شوند و او پاداش و نورشان را بدهد. و چون کار نفر پاياني به انجام رسد به آنان گفته مي شود جايگاه و مرتبه تان را در بهشت را شناختيد. پروردگارتان به شما مي فرمايد: براي شما در نزد من آمرزش و پاداشي بزرگ است. مقصود بهشت است. آنگاه علي بن ابيطالب(عليه السلام) و مردمان زير پرچم با او بر مي خيزند تا به بهشت روند. سپس به منبرش باز مي گردد و پيوسته مومنان بر او عرضه مي شوند و حضرت شيعيان خود را از بين مردم برگزيده و آنها را به بهشت مي برد و گروهي را در دوزخ رها مي کند و اين است و خداوند مي فرمايد: و کساني که ايمان آورده اند و کارهاي نيک کردند پاداش و نور براي آنان است که مقصود پيشي گيرندگان نخستين و مومنان و لايتمداران آن حضرت هستند و اين سخن خداوند (وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا

بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيمِ)(2) درباره ي کساني است که آن حضرت آتش را

ص: 709


1- . الفتح آية 29
2- . المائدة آية 10

برايشان تقسيم کرده و آنان سزاوار دوزخ شدند. (1)

وَ عَنْهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ الْعَسْكَرِيُّ بِالْمِصِّيصَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْأَنْمَاطِيُّ الْبَغْدَادِيُّ بِحَلَبَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ سَعِيدٍ النَّخَعِيُّ ابْنُ عَمِّ شَرِيكٍ، قَالَ: فَبَيْنَا أَنَا عِنْدَهُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ ابْنُ أَبِي لَيْلَى وَ أَبُو حَنِيفَةَ، فَسَأَلُوهُ عَنْ حَالِهِ، فَذَكَرَ ضَعْفاً شَدِيداً، وَ ذَكَرَ مَا يَتَخَوَّفُ مِنْ خَطِيئَاتِهِ، وَ أَدْرَكَتْهُ رَنَّةٌ فَبَكَى، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَبُو حَنِيفَةَ، فَقَالَ:

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، اتَّقِ اللَّهَ، وَ انْظُرْ لِنَفْسِكَ، فَإِنَّكَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا، وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الْآخِرَةِ، وَ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بِأَحَادِيثَ، لَوْ رَجَعْتَ عَنْهَا كَانَ خَيْراً لَكَ. قَالَ الْأَعْمَشُ: مِثْلَ مَا ذَا، يَا نُعْمَانُ قَالَ: مِثْلَ حَدِيثِ عَبَايَةَ: أَنَا قَسِيمُ النَّارِ. قَالَ: أَ وَ لِمِثْلِي تَقُولُ يَا يَهُودِيٌّ أَقْعِدُونِي سَنِّدُونِي أَقْعِدُونِي، حَدَّثَنِي وَ الَّذِي إِلَيْهِ مَصِيرِي مُوسَى بْنُ طَرِيفٍ، وَ لَمْ أَرَ أَسَدِيّاً كَانَ خَيْراً مِنْهُ، قَالَ:

سَمِعْتُ عَبَايَةَ بْنَ رِبْعِيٍّ إِمَامَ الْحَيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

يَقُولُ: أَنَا قَسِيمُ النَّارِ، أَقُولُ:

هَذَا وَلِيِّي دَعِيهِ، وَ هَذَا عَدُوِّي خُذِيهِ. وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْمُتَوَكِّلِ النَّاجِي، فِي إِمْرَةِ الْحَجَّاجِ، وَ كَانَ يَشْتِمُ عَلِيّاً(عليه السلام) شَتْماً مُقْذِعاً يَعْنِي الْحَجَّاجَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَأْمُرُ اللَّهُ فَأَقْعُدُ أَنَا وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) عَلَى الصِّرَاطِ، وَ يُقَالُ لَنَا: أَدْخِلَا الْجَنَّةَ مَنْ آمَنَ بِي وَ أَحَبَّكُمَا، وَ أَدْخِلَا النَّارَ مَنْ كَفَرَ بِي وَ أَبْغَضَكُمَا. قَالَ أَبُو سَعِيدٍ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): مَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِي، وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِي مَنْ لَمْ يَتَوَلَّ أَوْ قَالَ: لَمْ يُحِبَّ عَلِيّاً(عليه السلام)، وَ تَلَا (أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ) قَالَ فَجَعَلَ أَبُو حَنِيفَةَ إِزَارَهُ عَلَى رَأْسِهِ، وَ قَالَ: قُومُوا

ص: 710


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح61

بِنَا، لَا يَجِيئُنَا أَبُو مُحَمَّدٍ بِأَطَمَّ مِنْ هَذَا. قَالَ الْحَسَنُ بْنُ سَعِيدٍ: قَالَ لِي شَرِيكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَمَا أَمْسَى يَعْنِي الْأَعْمَشَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا (رَحِمَهُ اللَّهُ).شريک بن عبدالله قاضي گفته است: در بيماري اعمش که به مرگش انجاميد به نزدش بودم ناگاه ابن شبرمه و ابن ابو ليلي و ابو حنيفه به نزدش آمدند و از حالش پرسيدند و او از ناتواني بسيارش گفت. و گفت که از گناهانش مي ترسد و صدايش گره خورد و گريست. ابو حنيفه به او رو کرد و گفت: اي ابا محمد! از خدا بترس و به حال خود بنگر، زيرا تو در واپسين روز از عمر دنيا و نخستين روز از روزهاي آخرت هستي. تو درباره ي علي بن ابيطالب(عليه السلام) سخناني گفتي که اگر از آنها برگردي برايت بهتر است. اعمش گفت: مثلا چه چيز اي نعمان؟ او گفت: مثل حديث عباية (من قسمت کننده ي بهشت و دوزخم) اعمش گفت: اي يهودي به همچون مني چنين مي گويي؟ مرا بنشانيد، مرا بنشانيد. سوگند به کسي که بازگشتم به سوي اوست موسي بن طريف که هيچ اسدي اي بهتر از او نديدم، از عباية بن ربعي امام الحّي روايت کرد که اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: من تقسيم کننده ي دوزخم. مي گويم اين دوست من است او را رها کنيد و اين دشمن من است او را بگيريد. و ابو متوکل ناجي در حکومت حجاج که علي(عليه السلام) را دشنام زشت مي داد يعني حجاج لعنت الله عليه از ابو سعيد خدري روايت کرده که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: چون قيامت شود خداوند عزوجل فرمان دهد که من و علي(عليه السلام) بر طراط بنشينيم. به ما گفته شود کساني را که به من ايمان آورده اند و شما را دوست دارند به بهشت ببريد و کساني را که به من کفر ورزيده و با دشمني کردند روانه ي دوزخ کنيد. ابو سعيد گفته که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: کسي به من ايمان نياورده، و به خدا ايمان نياورده علي(عليه السلام) را دوست ندارد، يا فرمودند: علي(عليه السلام) را پيروي نکرده است. و خواندند: (أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ)(1) همه کافران ستيزه جو را در دوزخ بيندازيد. در اين هنگام ابوحنيفه

ص: 711


1- . ق آية 24

لباسش را بر سرش کشيد و گفت: برخيزيد ابو محمد ما را بيشتر از اين نمي توانست خاموش کند. حسن بن سعيد نخعي پسر عموي شريک گفته که شريک به من گفت: شب نشده بود که اعمش از دنيا رفت. خدايش بيامرزد. (1)

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي، قَالَ: حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ عُبْدُوسٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَهَارِ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) وَ عِنْدَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ، فَجَلَسْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَائِشَةَ، فَقَالَتْ لِي عَائِشَةُ: مَا وَجَدْتَ إِلَّا فَخِذِي أَوْ فَخِذَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله). فَقَالَ: مَهْ يَا عَائِشَةُ، لَا تُؤْذِينِي فِي عَلِيِّ، فَإِنَّهُ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ أَخِي فِي الْآخِرَةِ، وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، يَجْعَلُهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ، فَيُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهُ الْجَنَّةَ، وَ أَعْدَاءَهُ النَّارَ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: علي(عليه السلام) برادر من است در دنيا و آخرت و اميرالمومنين است که خداوند در قيامت او را بر صراط مي نشاند و بدين روي، دوستان خدا را در بهشت و دشمنان او را در دوزخ داخل مي سازد. (2)

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ وَ فِي هَذَا الْمَعْنَى حَدَّثَنِي أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرْحَانِ الدُّورِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فُرَاتٍ الدَّهَّانُ، قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ وَكِيعٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ النَّاجِي، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): يَقُولُ اللَّهُ (تَعَالَى) يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِي وَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَدْخِلَا الْجَنَّةَ مَنْ أَحَبَّكُمَا، وَ أَدْخِلَا النَّارَ

مَنْ أَبْغَضَكُما، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ (تَعَالَى):

(أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ)

ص: 712


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس30 ح7
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح9

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند در قيامت به من و علي بن ابيطالب(عليه السلام) مي فرمايد: هرکه شما را دوست داشت در بهشت و هرکه شما را دشمن داشت در دوزخ وارد سازيد و آن معني سخن خداوند است که مي فرمايد: (أَلْقِيا في جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنيدٍ)(1)

ناسپاسان لجوج را به جهنم در اندازيد. (2)

ص: 713


1- . ق آية 24
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس11 ح10

ذکر علي

ص: 714

مجالس خود را با ذکر علي زينت دهيد

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الرَّازِيِّ فِي دَرْبِ مَسْلَخْكَاهَ بِالرَّيِّ فِي ذِي الْقَعْدَةِ سَنَةَ ثَمَانَ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ إِمْلَاءً مِنْ لَفْظِهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ الْحُلْوَانِيُّ فِي دَارِهِ غُرَّةَ رَبِيعٍ الْآخِرِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ ثمانين و أَرْبَعِمِائَةٍ بِكَرْخِ بَغْدَادَ إِمْلَاءً مِنْ لَفْظِهِ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّرِيفُ الْأَجَلُّ الْمُرْتَضَى عَلَمُ الْهُدَى ذُو الْمَجْدَيْنِ أَبُو الْقَاسِمِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُوسَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي دَارِهِ بِبَغْدَادَ فِي بِرْكَةِ زَلْزَلٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) (1)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: مجالس خود را با ذکر علي(عليه السلام) زينت دهيد.

ص: 715


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ج 2 ص61 حديث زينوا مجالسكم بذكر علي

برخي از آيات نازله در شان اميرالمومنين

ص: 716

اشاراتي به برخي از آيات نازله درباره اميرالمومنين

وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَاعاً فَرُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سِيَرٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ.و روايت كنند از امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: قرآن ارباعا نازل شده ربعى از آن در شأن ما است، و ربعى در باب دشمنان ما، و ربعى در باب سير و قصص و امثال، و ربعى در فرايض و احكام، و از براى ما است كرائم قرآن. (1)

وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مَا نَزَلَ فِي أَحَدٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَا نَزَلَ فِي عَلِيٍّ.

و ابن عباس گويد كه: آنچه از قرآن در شان امير المؤمنين(عليه السلام) فرود آمده در حق هيچ كس فرود نيامده. (2)

وَ عَنْ مُجَاهِدٍ نَزَلَ فِي عَلِيٍّ سَبْعُونَ آيَةً.

مجاهد گويد: هفتاد آيت است كه در حق آن حضرت سمت نزول يافته. (3)

بعضي از آياتي که درباره ولايت ايشان نازل شده

وَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(عليه السلام) لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ) أَخَذَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: و چون آيه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)(4) نازل شد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دست علي(عليه السلام) راگرفت و فرمودند: هرکه من

ص: 717


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . المائدة آية 67

مولاي اويم پس علي(عليه السلام) مولاي اوست خدايا دوست بدار آن که او را دوست بدارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد.(1)

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهُ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْأَسْوَدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أَقْبَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَ مَعَهُ نَفَرٌ مِنْ قَوْمِهِ مِمَّنْ قَدْ آمَنُوا بِالنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ مَنَازِلَنَا بَعِيدَةٌ وَ لَيْسَ لَنَا مَجْلِسٌ وَ لَا مُتَحَدَّثٌ دُونَ هَذَا الْمَجْلِسِ وَ إِنَّ قَوْمَنَا لَمَّا رَأَوْنَا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ صَدَّقْنَاهُ رَفَضُونَا وَ آلُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنْ لَا يُجَالِسُونَا وَ لَا يُنَاكِحُونَا وَ لَا يُكَلِّمُونَا فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيْنَا. فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا، الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) ثُمَّ إِنَّ النَّبِيَّ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ بَيْنَ قَائِمٍ وَ رَاكِعٍ فَبَصُرَ بِسَائِلٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً قَالَ: نَعَمْ خَاتَمٌ مِنْ ذَهَبٍ. فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): مَنْ أَعْطَاكَهُ قَالَ: ذَاكَ الْقَائِمُ وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى عَلِيٍّ. فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): عَلَى أَيِّ [حَالٍ] أَعْطَاكَ قَالَ: أَعْطَانِي وَ هُوَ رَاكِعٌ فَكَبَّرَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَرَأَ: (وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ )

ابن عباس داستان را اين گونه نقل مى كند: عبد اللَّه بن سلام و چند نفر از هم مسلكانش كه پيرو دين يهود بوده و به اسلام پيوستند به حضور نبى(صلي الله عليه و آله) رسيدند و گفتند: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) منازل ما دور از منزل هاى شماست ما همنشين و هم صحبت نداريم. اقوام ما چون فهميدند مسلمان شده ايم. ازدواج و مجالست و تكلّم با ما را

ص: 718


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص312 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

تحريم كرده اند و اين تنهايى براى ما مشكل است. مصطفى(صلي الله عليه و آله) در جواب آنان آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواالَّذِينَ )(1) ... را تلاوت و سپس به سوى مسجد حركت كرد. در مسجد عدّه اى در حال ركوع و عده اى در حال سجود بودند. سائلى هم در بين آنان تقاضاى كمك مى كرد. مصطفى(صلي الله عليه و آله) از سائل پرسيد، آيا كسى كمكى به تو كرده يا خير؟ سائل گفت: بلى يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) يك انگشترى به من داده شد. حضرت پرسيد: چه كسى آن را به تو داد؟ سائل گفت: آن جوان كه ايستاده است و اشاره به على بن ابى طالب(عليه السلام) كرد حضرت پرسيد: در چه حالتى انگشترى را به تو داد. سائل گفت: آن را در حالت ركوع به من عنايت كرد. مصطفى(صلي الله عليه و آله) تكبير بلندى گفت، سپس آيه شريفه (وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)(2) را قرائت فرمود.(3)

قَوْلُهُ تَعَالَى (إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) دَعَاكُمْ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

و ديگر (إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ) (4) يعنى هر گاه خواند پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شما را براى چيزى كه زندگانى شما به آن چيز باشد، اجابت او نمائيد، ابو جعفر(عليه السلام) فرمود: كه آن دعوت به ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) است.(5)

قَوْلُهُ تَعَالَى (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ) الْآيَةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ حَدِيثُ غَدِيرِ خُمٍّ وَ رَفَعَهُ بِيَدِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فَنَزَلَتْ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَىإِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

و آيه (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ )(6) ابو سعيد خدرى گويد كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) دست امير المؤمنين(عليه السلام) گرفت در غدير خم و بالا برد و فرمود: اللَّهُ أَكْبَرُ بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضاى رب العالمين برسالت من و ولايت امير المؤمنين(عليه السلام). (7)

ص: 719


1- . المائدة آية 55
2- . المائدة آية 56
3- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص234 و منهم عبد الله بن عباس بن عبد المطلب ..... ح237
4- . الانفال آية 24
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص321 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
6- . المائدة آية 3
7- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

قَوْلُهُ تَعَالَى (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ (أُولِي الْأَمْرِ) فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ كَانَ وَ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) مِنْهُم

من از جعفر بن محمد(عليه السلام) سؤال كردم (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)(1) از اولى الامر كه در اين آيت واقع است فرمود كه: به خدا سوگند كه على(عليه السلام) از ايشانست.(2)

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ ) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ نَزَلَتْ فِي وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

ديگر (وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ) (3) جابر روايت كند از ابى عبد اللَّه(عليه السلام) كه اين آيت در ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) است. (4)

قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ) إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي شَأْنِ الْوَلَايَةِآيه مباركه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ )(5) اى پيامبر! آنچه را كه از سوى پروردگارت، بر تو نازل گرديده، ابلاغ كن. در باره بيان ولايت على(عليه السلام) در پايان حجة الوداع در غدير خم نازل گرديد. (6)

وَ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ لَمَّا جَاءَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) بِأَمْرِ الْوَلَايَةِ ضَاقَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) بِذَلِكَ ذَرْعاً وَ قَالَ قَوْمِي حَدِيثُو عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ فَنَزَلَتْ

زيد بن على گويد: زمانى كه جبرئيل پيام ابلاغ ولايت را به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رساند، پيامبر(صلي الله عليه و آله) اندكى از ابلاغ اين پيام نگران گرديد، فرمود: قوم من از عهد جاهليت، فاصله چندانى نگرفته اند نكند با شنيدن اين پيام، بار ديگر به جاهليت

ص: 720


1- . النساء آية 59
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . يونس آية 2
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص322 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
5- . المائدة آية 67
6- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع

نخستين عود نمايند، در آن حال اين آيه كريمه نازل شد (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) [و با تأكيد بسيار فرمان ابلاغ صادر گرديد و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اين فرمان را به مردم ابلاغ نمود]. (1)

ص: 721


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه ع

علي مانند کعبه

ص: 722

علي به منزله کعبه

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ الْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْقَحْطَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): ...مَثَلُهُ

كَمَثَلِ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ يُزَارُ وَ لَا يَزُورُ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ الْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ الظُّلْمَةَ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ الشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): علي(عليه السلام) در مثال مَثَلِ خانه خداست که او را زيارت کنند و او به زيارت کسي نرود و مَثَلِ ماه است که چونطلوع کند تاريکي ها را مي بَرد و مَثَلِ خورشيد است. زماني که طلوع کند عالم را نوراني گرداند.(1)

أَبُو ذَرٍّ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): مَثَلُ عَلِيٍ(عليه السلام) فِيكُمْ أَوْ قَالَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ، كَمَثَلِ الْكَعْبَةِ الْمَسْتُورَةِ النَّظَرُ

إِلَيْهَا عِبَادَةٌ وَ الْحَجُّ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ

پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: على(عليه السلام) در ميان اين امت همچون كعبه است كه خواه پوشيده باشد يا آشكار، نظر كردن بدان عبادت، و حج آن واجب است.(2)

ص: 723


1- . الأمالي للصدوق ص9 المجلس الثاني ح7.
2- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص298 المبحث الخامس عشر في تشبيهه بسورة الإخلاص و الكعبة و رأس النبي ح3

انفاق اميرالمومنين

ص: 724

درباره انفاق اميرالمومنين

قَوْلُهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً) نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) (1)

درباره قول خداي عزوجل (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً)(2) اين آيه در شان علي(عليه السلام) نازل شده.

كَانَ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَرْبَعَةُ دَرَاهِمَ لَمْ يَمْلِكْ سِوَاهَا فَتَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ لَيْلًا وَ بِدِرْهَمٍ نَهَاراً وَ بِدِرْهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرْهَمٍ عَلَانِيَةً فَنَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَى (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ )(3)

تمام دارايى على(عليه السلام) كه در چهار درهم منحصر مى گرديد، يكى را در شب، يكى را در روز، سومى را پنهانى و چهارمى را آشكارا تصدق نمود، در آن حال خداوند منان، آيه شريفه (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً، فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ

عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) (4)

ص: 725


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص314 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
2- . المجادلة آية 12
3- . البقرة آية 274
4- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص92 المبحث السادس في السخاء و الكرم

دعاي حضرت ابراهيم

ص: 726

دعاي ابراهيم

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَرَضَتْ وَلَايَتُهُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَفَعَلَ اللَّهُ ذَلِك (وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ )(1) يعنى ابراهيم پيغمبر(عليه السلام) گفت: بگردان از براى من زبان راست، يعنى راست گوى ظاهر كن از براى تجديد دين در امتان واپسين، از ابى عبد اللَّه جعفر بن محمد(عليه السلام) مرويست كه فرمود كه: آن على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه عرض كرد ولايت او بر ابراهيم(عليه السلام) فرمود كه: بار خدايا پديد كن او را از ذريت من، حق سبحانه و تعالى دعاى او را به اجابت رسانيده. (2)

ص: 727


1- . الشعراء آية 84
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص320 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

برخي ديگر از فضائل علي

ص: 728

اميرالمومنين

موذن

قَوْلُهُ تَعَالَى (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ هُوَ عَلِيٌّ(عليه السلام)

و ديگر (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ )(1) يعنى آواز دهده آواز دهنده در ميان بهشتيان و دوزخيان در قيامت ابو جعفر محمد بن على الباقر(عليه السلام) فرمود كه او على بن ابى طالب(عليه السلام)(2)

مامور ابلاغ سوره برائت به کفار

قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ) هُوَ حِينَ أَذَّنَ عَلِيٌّ بِالْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ بَرَاءَةَ وَ قَدْ تَقَدَّمَ ذِكْرُنَا لَهَا مِنْ مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ حِينَ أَنْفَذَهَا مَعَ أَبِي بَكْرٍ وَ أَتْبَعَهُ بِعَلِيٍّ(عليه السلام) وَ قَالَ قَدْ أُمِرْتُ أَنْ لَا يُبَلِّغَهَا إِلَّا أَنَا أَوْ وَاحِدٌ مِنِّي

و ديگر آيت (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ)(3) آن در وقتى نازل شد كه امير المؤمنين(عليه السلام) را اذن رسيد كه برود آيات و سوره برائت را از ابو بكر گرفته به اهل مكه برساند چنانچه مذكور شد.(4) قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ ) عَنْ أَبِي رَافِعٍ أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) وَجَّهَ عَلِيّاً(عليه السلام) فِي نَفَرٍ مَعَهُ فِي طَلَبِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقِيَهُمْ أَعْرَابِيٌّ مِنْ خُزَاعَةَ فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَ (قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ) فَنَزَلَتْ.

ص: 729


1- . الاعراف آية 44
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص321 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
3- . التوبة آية 3
4- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

و ديگر آيت (وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ)(1) يعنى گفتند پسنديده است ما را خداى تعالى و يارى دهنده و كفايت كننده و نيكو كارگزارى است حضرت پروردگار پس بازگشتند با عافيت تمام يا ثواب لا كلام از خداى عز و جل و زيادتى حرمت و عزت، ابو رافع روايت كند كه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) اميرالمؤمنين(عليه السلام) را با بعضى فرستاد در طلب ابو سفيان، اعرابى از خزاعه به ايشان رسيد و گفت كه قوم جمع شده اند در فلان جا از براى شما ايشان گفتند (حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ )(2)

اين آيت نازل شد. (3)

درخت طوبي

قَوْلُهُ تَعَالَى (طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ قَالَ هِيَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي حُجْرَةِ عَلِيٍّ وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ حُجْرَةٌ إِلَّا وَ فِيهَا غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَاو ديگر (طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ)(4) محمد بن سيرين آورده كه طوبى درختيست در بهشت كه اصل آن در حجره امير المؤمنين(عليه السلام) است، و نباشد در بهشت خانه اي الا كه در او شاخى از شاخ هاى آن درخت باشد.(5)

ص: 730


1- . آل عمران آية 174-173
2- . آل عمران آية 173
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص317 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه
4- . الرعد آية 29
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص323 في بيان ما نزل من القرآن في شأنه

علي آخرين بت شکن

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله): إِنَّ أَوَّلَ مَنْ كَسَرَ الْأَصْنَامَ جَدُّكَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُّ آخِرُ مَنْ كَسَرَ الْأَصْنَام

در جريان فتح مكّه و شكستن بت هاي خانهى كعبه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) خطاب به اميرالمومنين(عليه السلام) فرمودند: يا علي! بر شانهى من بالا رو نخستين بت شكن جدّت ابراهيم(عليه السلام) بود و تو آخرين بت شكني. (1)

علي ستون دين است

قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلي الله عليه و آله): ...عَلِيٌّ(عليه السلام) عَمُودُ الدِّين....

رسول خدا(صلي الله عليه و آله):...علي(عليه السلام) ستون دين است....(2)علي حکيم

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ وَاصِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا صُرِعَ زَيْدُ بْنُ صُوحَانَ يَوْمَ الْجَمَلِ جَاءَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا زَيْدُ قَدْ كُنْتَ خَفِيفَ الْمَئُونَةِ عَظِيمَ الْمَعُونَةِ فَرَفَعَ زَيْدٌ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ وَ أَنْتَ جَزَاكَ اللَّهُ خَيْراً يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَوَ اللَّهِ مَا

عَلِمْتُكَ إِلَّا

ص: 731


1- . الفضائل (لابن شاذان القمي) ص 97 خبر عن ابن مسعود
2- . الكافي ج 1 ص294 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ح3

بِاللَّهِ عَلِيماً وَ فِي أُمِّ الْكِتَابِ عَلِيّاً حَكِيماً وَ اللَّهَ فِي صَدْرِكَ عَظِيماً

ابن سنان از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد وقتى زيد بن صوحان در جنگ جمل روى زمين افتاد اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمد و بالاى سرش نشست و فرمود: خدا تو را رحمت كند زيد مردى كم خرج ولى بسيار كمك كننده بودى. زيد سر برداشت و نگاهى به مولى(عليه السلام) نموده عرضه داشت: خدا به شما نيز جزاى خير دهد يا اميرالمؤمنين(عليه السلام) به خدا قسم شما را دانا و عليم نسبت به خدا مي دانم و در قرآن به نام (على حكيم) يادشده اى و خداوند در دل تو بسيار بزرگ است.(1)

ص: 732


1- .[1] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص538 [سورة الزخرف(43): آية 4]

معرفت اميرالمومنين به نورانيت

ص: 733

معرفت

اميرالمومنين به نورانيت

أَقُولُ ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هَذَا الْخَبَرَ وَ وَجَدْتُهُ أَيْضاً فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ مُشْتَمِلٍ عَلَى أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ قَالَ رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ يَا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ فَأَتَيْنَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا جَاءَ بِكُمَا قَالا جِئْنَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ) يَقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ الدِّينُ الْحَنِيفِيَّةُ الْمُحَمَّدِيَّةُ السَّمْحَةُ وَ

ص: 734

قَوْلُهُ (يُقِيمُونَ الصَّلاةَ) فَمَنْ أَقَامَوَلَايَتِي فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ إِقَامَةُ وَلَايَتِي صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ فَالْمَلَكُ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُقَرَّباً لَمْ يَحْتَمِلْهُ وَ النَّبِيُّ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُرْسَلًا لَمْ يَحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُمْتَحَناً لَمْ يَحْتَمِلْهُ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ مَا نِهَايَتُهُ وَ مَا حَدُّهُ حَتَّى أَعْرِفَهُ قَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ الْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذِي لَا يُرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَيْهِ شَيْ ءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَرْتَبْ اعْلَمْ يَا أَبَا ذَرٍّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ لَا تَبْلُغُونَ كُنْهَ مَا فِينَا وَ لَا نِهَايَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَكْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا يَصِفُهُ وَ أَصِفُكُمْ أَوْ يَخْطُرُ عَلَى قَلْبِ أَحَدِكُمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَكَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ أَقَامَ وَلَايَتَكَ قَالَ نَعَمْ يَا سَلْمَانُ تَصْدِيقُ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ الْعَزِيزِ (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ ) فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ الصَّلَاةُ إِقَامَةُ وَلَايَتِي فَمِنْهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ) وَ لَمْ يَقُلْ وَ إِنَّهُمَا لَكَبِيرَةٌ لِأَنَّ الْوَلَايَةَ كَبِيرَةٌ حَمْلُهَا إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعُونَ هُمُ الشِّيعَةُ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ ذَلِكَ لِأَنَ أَهْلَ الْأَقَاوِيلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَ الْقَدَرِيَّةِ وَ الْخَوَارِجِ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ النَّاصِبِيَّةِ يُقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) لَيْسَ بَيْنَهُمْ خِلَافٌ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِي وَلَايَتِي مُنْكِرُونَ لِذَلِكَ جَاحِدُونَ بِهَا إِلَّا الْقَلِيلُ وَ هُمُ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ الْعَزِيزِ فَقَالَ (إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ ) وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي مَوْضِعٍ آخَرَ فِي كِتَابِهِ الْعَزِيزِ فِي

ص: 735

نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ فِي وَلَايَتِي فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ (وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ) فَالْقَصْرُ مُحَمَّدٌ وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ وَلَايَتِي عَطَّلُوهَا وَ جَحَدُوهَا وَ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِوَلَايَتِي لَمْ يَنْفَعْهُ الْإِقْرَارُ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) إِلَّا أَنَّهُمَا مَقْرُونَانِ وَ ذَلِكَ أَنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِهِ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) كَمَا قَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ(عليه السلام) مِنْ مُوسَى(عليه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) فَمَنِ اسْتَكْمَلَ مَعْرِفَتِي فَهُوَ عَلَى الدِّينِ الْقَيِّمِ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ) وَ سَأُبَيِّنُ ذَلِكَ بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَاجُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نُوراً وَاحِداً مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ أَنْ يُشَقَّ فَقَالَ لِلنِّصْفِ كُنْ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) وَ قَالَ لِلنِّصْفِ كُنْ عَلِيّاً فَمِنْهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ قَدْ وَجَّهَ أَبَا بَكْرٍ بِبَرَاءَةَ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) قَالَ لَبَّيْكَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تُؤَدِّيَهَا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ عَنْكَ فَوَجَّهَنِي فِي اسْتِرْدَادِ أَبِي بَكْرٍ فَرَدَدْتُهُ فَوَجَدَ فِي نَفْسِهِ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ نَزَلَ فِيَّ الْقُرْآنُ قَالَ لَا وَ لَكِنْ لَا يُؤَدِّي إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ مَنْ لَا يَصْلُحُ لِحَمْلِ صَحِيفَةٍ يُؤَدِّيهَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَيْفَ يَصْلُحُ لِلْإِمَامَةِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ فَأَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كُنَّا نُوراً وَاحِداً صَارَ رَسُولَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى(صلي الله عليه و آله) وَ صِرْتُ أَنَا وَصِيَّهُ الْمُرْتَضَى وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) النَّاطِقَ وَ صِرْتُ أَنَا الصَّامِتَ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ فِي كُلِّ عَصْرٍ مِنَ الْأَعْصَارِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ

ص: 736

نَاطِقٌ وَ صَامِتٌ يَا سَلْمَانُ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) الْمُنْذِرَ وَ صِرْتُ أَنَا الْهَادِيَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) فَرَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْمُنْذِرُ وَ أَنَا الْهَادِي (اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ) قَالَ فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أُخْرَى وَ قَالَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَاحِبَ الْجَمْعِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ النَّشْرِ وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَاحِبَ الْجَنَّةِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ النَّارِ أَقُولُ لَهَا خُذِي هَذَا وَ ذَرِي هَذَا وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَاحِبَ الرَّجْفَةِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ الْهَدَّةِ وَ أَنَا صَاحِبُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيهِ نَعَمْ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ وَ صَارَمُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) (يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ) وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) (ن وَ الْقَلَمِ) وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) (طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى ) وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَاحِبَ الدَّلَالاتِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ الْمُعْجِزَاتِ وَ الْآيَاتِ وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ صِرْتُ أَنَا خَاتَمَ الْوَصِيِّينَ وَ أَنَا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ (الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ ) وَ لَا أَحَدٌ اخْتَلَفَ إِلَّا فِي وَلَايَتِي وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) صَاحِبَ الدَّعْوَةِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ السَّيْفِ وَ صَارَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ أَمْرِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ) وَ هُوَ رُوحُ اللَّهِ لَا يُعْطِيهِ وَ لَا يُلْقِي هَذَا الرُّوحَ إِلَّا عَلَى مَلَكٍ مُقَرَّبٍ أَوْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ وَصِيٍّ مُنْتَجَبٍ فَمَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ هَذَا الرُّوحَ

ص: 737

فَقَدْ أَبَانَهُ مِنَ النَّاسِ وَ فَوَّضَ إِلَيْهِ الْقُدْرَةَ وَ أَحْيَا الْمَوْتَى وَ عَلِمَ بِمَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ سَارَ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ وَ مِنَ الْمَغْرِبِ إِلَى الْمَشْرِقِ فِي لَحْظَةِ عَيْنٍ وَ عَلِمَ مَا فِي الضَّمَائِرِ وَ الْقُلُوبِ وَ عَلِمَ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ وَ صَارَ مُحَمَّدٌ الذِّكْرَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ ) إِنِّي أُعْطِيتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ اسْتُودِعْتُ عِلْمَ الْقُرْآنِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) أَقَامَ الْحُجَّةَ حُجَّةً لِلنَّاسِ وَ صِرْتُ أَنَا حُجَّةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اللَّهُ لِي مَا لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَا لِنَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَ لَا لِمَلَكٍ مُقَرَّبٍ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ أَنَا الَّذِي حَمَلْتُ نُوحاً فِي السَّفِينَةِ بِأَمْرِ رَبِّي وَ أَنَا الَّذِي أَخْرَجْتُ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا الَّذِي جَاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّي وَ أَنَا الَّذِي أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِيمَ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا الَّذِي أَجْرَيْتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُيُونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ وَ أَنَا الْمُنَادِي مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ قَدْ سَمِعَهُ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ فَهِمَهُ قَوْمٌ إِنِّي لَأَسْمَعُ كُلَّ قَوْمٍ الْجَبَّارِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ بِلُغَاتِهِمْ وَ أَنَا الْخَضِرُ عَالِمُ مُوسَى وَ أَنَا مُعَلِّمُ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَيْنِ وَ أَنَا قُدْرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ أَنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) مِنِّي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُمابَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ ) يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ يَغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ يُقْتَلُوا يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ أَنَا

ص: 738

أَمِيرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِمَّنْ مَضَى وَ مِمَّنْ بَقِيَ وَ أُيِّدْتُ بِرُوحِ الْعَظَمَةِ وَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا كُنْهَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعْشَارَ الْعُشْرِ لِأَنَّا آيَاتُ اللَّهِ وَ دَلَائِلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ أَئِمَّتُهُ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ عَيْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُ اللَّهِ بِنَا يُعَذِّبُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِنَا يُثِيبُ وَ مِنْ بَيْنِ خَلْقِهِ طَهَّرَنَا وَ اخْتَارَنَا وَ اصْطَفَانَا وَ لَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَ وَ كَيْفَ وَ فِيمَ لَكَفَرَ وَ أَشْرَكَ لِأَنَّهُ لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ مَنْ آمَنَ بِمَا قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِمَا بَيَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرَحْتُ وَ أَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهَى وَ بَلَغَ وَ كَمَلَ وَ مَنْ شَكَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَيَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِي يَعْلَمُونَ وَ يَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا كُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) فَلَا تَفَرَّقُوا بَيْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا كَرِهْنَا كَرِهَ اللَّهُ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ أَنْكَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِيَّتَنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْكَرَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِيَّتَهُ فِينَا يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ لَقَدْ أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا مَا هُوَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَعْلَى وَ أَكْبَرُ مِنْ هَذَا كُلِّهِ

ص: 739

قُلْنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مَا الَّذِي أَعْطَاكُمْ مَا هُوَ أَعْظَمُ وَ أَجَلُّ مِنْ هَذَا كُلِّهِ قَالَ قَدْ أَعْطَانَا رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَنَا لِلِاسْمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي لَوْ شِئْنَا خَرَقَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ نَعْرُجُ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ نَهْبِطُ بِهِ الْأَرْضَ وَ نَغْرُبُ وَ نَشْرُقُ وَ نَنْتَهِي بِهِ إِلَى الْعَرْشِ فَنَجْلِسُ عَلَيْهِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُطِيعُنَا كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ الْبِحَارُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَعْطَانَا اللَّهُ ذَلِكَ كُلَّهُ بِالاسْمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي عَلَّمَنَا وَ خَصَّنَا بِهِ وَ مَعَ هَذَا كُلِّهِ نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ وَ نَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ نَعْمَلُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ بِأَمْرِ رَبِّنَا وَ نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ الْمُكْرَمُونَ الَّذِينَ (لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ) وَ جَعَلَنَا مَعْصُومِينَ مُطَهَّرِينَ وَ فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ فَنَحْنُ نَقُولُ (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَلَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ) وَ (حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ) أَعْنِي الْجَاحِدِينَ بِكُلِّ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْفَضْلِ وَ الْإِحْسَانِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ فَهَذَا مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَتَمَسَّكْ بِهَا رَاشِداً فَإِنَّهُ لَا يَبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى يَعْرِفَنِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَا كَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً كَامِلًا قَدْ خَاضَ بَحْراً مِنَ الْعِلْمِ وَ ارْتَقَى دَرَجَةً مِنَ الْفَضْلِ وَ اطَّلَعَ عَلَى سِرٍّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ مَكْنُونِ خَزَائِنِهِ

محمّد بن صدقه نقل كرد: ابا ذر غفارى از سلمان فارسى پرسيد معرفت امام امير المؤمنين(عليه السلام) به نورانيّت چگونه است. سلمان گفت با هم برويم از خود مولا سؤال كنيم آمديم خدمت امير المؤمنين(عليه السلام) ايشان را نيافتيم. مدتى منتظر شديم تا تشريف آوردند. سؤال فرمود: براى چه آمده ايد. عرضه داشتيم: آمده ايم بپرسيم شما را چگونه با نورانيّت مي توان شناخت. فرمود: مرحبا به شما دو دوست متعهد كه در راه

ص: 740

دين كوتاهى نداريد. به جان خود سوگند ياد مى كنم كه اين مطلب بر هر مرد و زن مؤمنى واجب است آنگاه فرمود: سلمان و ابا ذر. عرضه داشتيم: بفرمائيد يا امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: ايمان شخص كامل نمي شود مگر مرا به كنه معرفت با نورانيت بشناسد. وقتى به اين صورت شناخت آنگاه دلش را خدا به ايمان آزمايش نموده و شرح صدر براى اسلام به او عنايت كرده و در اين صورت است كه عارف و بينا و مستبصر مى شود. و هر كه كوتاهى از اين عرفان بنمايد در حال شك و ارتياب است. سلمان و ابا ذر! شناخت با نورانيت شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانيّت اين است همان دين خالص كه خداوند مي فرمايد (وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ)(1) مي فرمايد: دستور داده نشده به آنها مگر اينكه ايمان به نبوت حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) آورند كه همان دين حنيف محمدى ساده است اين قسمت آيه (وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ)(2) هر كه اقامه ولايت مرا كرده باشد نماز را به پاى داشته استبه پا داشتن ولايت من دشوار و سنگين است كه تاب آن را ندارد مگر فرشته مقرب يا پيامبر مرسل يا بنده مؤمنى كه خدا دلش را به ايمان آزمايش كرده باشد. فرشته اگر مقرّب نباشد تاب تحمل آن را ندارد و پيامبر نيز اگر مرسل نباشد تحمل ندارد و مؤمن هم اگر مورد آزمايش و اعتماد نباشد تاب آن را ندارد عرضه داشتم: يا امير المؤمنين(عليه السلام) مؤمن كيست و حدّ و نهايت ايمان چيست تا بتوان او را شناخت؟ فرمود: يا ابا عبد اللَّه. عرضه داشتم: آرى اى برادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه هر چه از جانب ما به او رسد دلش براى پذيرش آن وسعت داشته و شك و ترديد در آن ندارد. بدان ابا ذر كه من بنده خدا و خليفه بر بندگانم، ما را خدا قرار ندهيد ولى در فضل ما هر چه مي خواهيد بگوئيد باز هم به كُنهِ فضل ما نخواهيد رسيد و نهايت ندارد زيرا خداوند تبارك و تعالى به ما بيشتر و بزرگتر از آنچه ما مي گوئيم و شما

ص: 741


1- . البينة آية 5
2- . البينة آية 5

مي گوئيد يا خطور به قلب يكى از شما نمايد عنايت فرموده وقتى ما را اين طور شناختيد آن وقت مؤمن هستيد. سلمان گفت: عرضه داشتم: اى برادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) هر كه نماز به پا دارد ولايت تو را به پا داشته فرمود: آرى دليل اين مطلب آيه قرآن است (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ )(1) كمك بگير از صبر و نماز و آن سنگين و دشوار است مگر براى خشوع كنندگان صبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) است و نماز اقامه ولايت من است به همين جهت خداوند مى فرمايد (إِنَّها لَكَبِيرَةٌ)(2)

و نفرموده وَ إِنَّهُمَا لَكَبِيرَةٌ آن دو سنگين است چون حمل ولايت سنگين است مگر براى خاشعين كه آنها شيعيان بينا و روشنند. زيرا صاحب عقايد از قبيل مرجئه و قدريه و خوارج و ديگران از قبيل ناصبى ها اقرار به نبوت حضرت محمّد(صلي اللهعليه و آله) دارند و در اين مورد اختلافى ندارند ولى هم ايشان در باره ولايت من اختلاف دارند و منكر آن هستند مگر تعداد كمى. آنهايند كه خداوند در قرآن ايشان را توصيف نموده (إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ )(3) در جاى ديگر قرآن راجع به نبوت حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) و ولايت من مي فرمايد (وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ)(4) قصر محمّد(صلي الله عليه و آله) است و (بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ)(5) چاه واگذار شده ولايت من است كه آن را رها كرده اند و منكر شده اند هر كه اقرار به ولايت من نداشته باشد اقرار به نبوت پيامبر(صلي الله عليه و آله) براى او سودى نخواهد داشت اين دو با هم قرين و همراهند زيرا پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نبىّ مرسل و امام مردم است على(عليه السلام) پس از او امام مردم و وصىّ محمّد(صلي الله عليه و آله) است چنانچه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي اى على! همانا تو نسبت به من چون هارون(عليه السلام) باشى نسبت به موسى(عليه السلام) جز آنكه پس از من پيغمبرى نباشد. اول ما محمّد(صلي الله عليه و آله) و وسط ما محمّد(صلي الله عليه و آله) و آخر ما محمّد(صلي الله عليه و آله) نام دارد هر كه معرفت مرا كامل داشته باشد او بر دين قيم و استوار است چنانچه در اين آيه

ص: 742


1- . البقرة آية 45
2- . البقرة آية 45
3- . البقرة آية 45
4- . الحج آية 45
5- . الحج آية 45

مي فرمايد (وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ)(1)

اين مطلب را به توفيق خدا و كمك او توضيح مى دهم. اينك مي گويم سلمان و ابا ذر! من و محمّد(صلي الله عليه و آله) يك نور از نور خداوند بوديم خداوند دستور داد به آن نور كه دو قسمت شود به نيمى از آن فرمود: محمّد(صلي الله عليه و آله) باش و به نيمديگر فرمود على(عليه السلام) باش به همين جهت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده است: عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا عَلِيٌّ على(عليه السلام) از من است و من از على(عليه السلام) هستم، هيچ كس جز على(عليه السلام) از جانب من پيام نرساند و مطلبى ادا نكند. و اين كار را نمي تواند انجام دهد مگر على(عليه السلام) ابا بكر را با سوره برائت به مكه فرستاد جبرئيل(عليه السلام) نازل شد عرضه داشت: اى محمّد(صلي الله عليه و آله) خداوند مي فرمايد بايد اين كار را تو انجام دهى يا مردى از خودت آنگاه مرا فرستاد تا از ابا بكر بگيرم از او گرفتم اما او ناراحت شد از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پرسيد آيا در اين مورد آيه قرآن در باره من نازل شده فرمود: نه ولى نبايد اين كار را انجام دهد مگر من يا على(عليه السلام) سلمان و ابا ذر! اينك فكر كنيد كسى كه صلاحيت نداشته باشد چند آيه را به مردم برساند از جانب پيامبر(صلي الله عليه و آله) چگونه صلاحيت براى امامت دارد؟ من و پيامبر(صلي الله عليه و آله) يك نور بوديم او محمّد مصطفى(صلي الله عليه و آله) گرديد و من وصى او علىّ(عليه السلام) مرتضى شدم محمّد(صلي الله عليه و آله) ناطق شد و من ساكت بايد در هر زمان ناطق و صامتى باشد سلمان! محمّد(صلي الله عليه و آله) منذر است و من هادى، اين است معنى آيه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(2) پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) منذر است و من هادى. (اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ )(3) در اين موقع على(عليه السلام) دست خود را بر دست ديگر زده فرمود: محمّد(صلي الله عليه و آله) صاحب جمع است و من صاحب نشر محمّد(صلي الله عليه و آله) صاحب بهشتاست و من صاحب جهنم به جنهم مي گويم اين را بگير و اين يك را واگذار

ص: 743


1- . البينة آية 5
2- . الرعد آية 7
3- . الرعد الآيات 11-8

محمّد(صلي الله عليه و آله) صاحب مكان است و من صاحب ريزش و من صاحب لوح محفوظم كه خدا به من الهام نموده آنچه در لوح است. سلمان و يا ابا ذر! محمّد(صلي الله عليه و آله) يس و قرآن حكيم است محمّد(صلي الله عليه و آله) ن و القلم است و محمّد(صلي الله عليه و آله) (طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)(1)

محمّد(صلي الله عليه و آله) صاحب دلالات و من صاحب معجزات و آيات. محمّد(صلي الله عليه و آله) خاتم النبيين و من خاتم الوصيين و صراط مستقيم و من (النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ )(2) هيچ كس اختلاف ندارد مگر در باره ولايت من. محمّد(صلي الله عليه و آله) صاحب دعوت و من صاحب شمشير محمّد(صلي الله عليه و آله) پيامبر مرسل و من صاحب امر پيامبرم خداوند مي فرمايد (يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)(3) او روح اللَّه است كه عطا نمى كند و القا نمى نمايد آن روح را مگر بر ملك مقرب يا پيامبر مرسل يا وصىّ برگزيده به هر كس اين روح را عنايت كند او را از مردم جدا نموده و به او قدرت تفويض كرده و مرده زنده مي كند اطلاع از گذشته و آينده دارد از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق در يك چشم بهم زدن مي رود از دل ها و قلب ها خبر دارد و آنچه در آسمان ها و زمين است را مي داند. سلمان و يا ابا ذر محمّد(صلي الله عليه و آله) همان ذكرى است كه در قرآن فرموده (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ)(4) به من علم مرگ و ميرها و بلاها و فصل الخطاب (در هر جا چه بايد گفت و هر مسأله چه جوابى دارد) داده اندو به من علم قرآن و آنچه تا قيامت اتفاق خواهد افتاد واگذارده اند. محمّد(صلي الله عليه و آله) حجة را تعيين نمود تا براى مردم حجت باشد و من حجة اللَّه شدم خداوند به من مقامى عنايت كرده كه براى هيچ يك از گذشتگان و آيندگان چه پيامبر مرسل و چه فرشته مقرب قرار نداده. سلمان و يا اباذر منم آن كس كه نوح را در كشتى به دستور خدا بردم من يونس(عليه السلام) را به اجازه خدا از شكم نهنگ خارج كردم من به اجازه خدا موسى(عليه السلام) را از دريا گذراندم من ابراهيم(عليه السلام) را از آتش نجات دادم به اجازه خدا من نهرها و چشمه هايش را جارى و درخت هايش را

ص: 744


1- . طه الآيات 2-1
2- . النبأ الآيات 3-2
3- . غافر آية 15
4- . الطلاق الآيات 11-10

كاشتم با اجازه خدايم. من عذاب يوم الظله هستم (شايد منظور قيامت باشد) من فرياد مي زنم از مكان نزديكى كه تمام جن و انس آن را مي شنوند و گروهى مي فهمند من با هر گروهى چه ستمگران و چه منافقين به زبان خودشان صحبت مي كنم من آن خضرم كه دانشمند همراه موسى(عليه السلام) بود من معلم سليمان بن داودم و من ذو القرنين و قدرت اللَّه ام. سلمان و يا ابا ذر من محمّد(صلي الله عليه و آله) و محمّد(صلي الله عليه و آله) منم من از محمّدم و محمّد(صلي الله عليه و آله) از من است خداوند در اين آيه مى فرمايد (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ )(1) سلمان و يا ابا ذر مرده ما نمرده و غائب ما دور نشده و كشته هاى ما هرگز كشته نشده اند. سلمان و يا ابا ذر! من امير هر مرد و زن مؤمنم چه گذشتگان و چه آيندگان مرا با روح عظمت تائيد كرده اند من يكى از بندگان خدايم مبادا ما را خدا بناميد در باره فضل ما هر چه مايليد بگوئيد به كنه فضل ما نخواهيد رسيد و حتّى مقدارى از يك دهم آن را نمي توانيد بيان كنيد. چون ما آيات و دلائل خدائيم و حجت و خليفه و امين و امام وجه اللَّه و عين اللَّه و لسان اللَّه هستيم. به وسيله ما بندگان خدا عذاب مي شوند و به وسيله ما پاداش داده مي شوند ما را از ميان بندگانخود پاك نموده و انتخاب كرده و برگزيده اگر كسى بگويد به چه جهت و چگونه هستند و در كجايند كه چنين شده اند كافر و مشرك مى شود زيرا از آنچه بيان كردم و تفسير نمودم و شرح دادم و روشن كردم و استدلال نمودم نيابد او مؤمنى است كه آزمايش شده قلبش براى ايمان و سينه اش وسعت يافته براى اسلام او عارف روشن بين است كه به هدف رسيده و كامل شده و هر كه شك نمايد و دشمنى ورزد و منكر شود و متحير باشد و ترديد نمايد او مقصر و ناصبى است. سلمان و يا ابا ذر من زنده مى كنم و مى ميرانم به اجازه خدا من به شما خبر مي دهم چه مي خوريد و چه ذخيره در خانه هاى خود كرده ايد به اذن خدا من از دل هاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نيز همين كارها را مي كنند و اين اطلاعات را دارند هر وقت بخواهند و اراده

ص: 745


1- . الرحمن الآيات 20-19

كنند چون ما همه يكى هستيم اول ما محمّد(صلي الله عليه و آله) آخر ما محمّد(صلي الله عليه و آله) و وسط ما محمّد(صلي الله عليه و آله) است همه ما محمّديم بين ما جدائى نياندازيد ما وقتى بخواهيم خدا مي خواهد وقتى نخواهيم خدا نمي خواهد واى بس واى بر كسى كه منكر فضل و امتيازات و الطافى كه خدا به ما عنايت كرده باشد زيرا هر كه منكر يكى از چيزهائى باشد كه خدا به ما عنايت كرده منكر قدرت خدا و مشيّت اوست در باره ما. سلمان و ابا ذر! خدا به ما چيزهائى داده كه بزرگتر و عظيم تر و عالى تر از همه اينها است. عرضه داشتيم: چه چيز به شما داده كه بهتر از همه اينها است فرمود: ما را مطلع از اسم اعظم نموده كه اگر بخواهيم آسمان ها و زمين و بهشت و جهنم را از جاى بر كنيم به آسمان برده و بر زمين زنيم به مغرب و مشرق رفته و منتهى به عرش شويم و در آنجا مى نشينيم در مقابل (عرش) خدا و همه چيز مطيع ما هستند حتّى آسمان ها و زمين و شمس و قمر و ستارگان و كوه ها و درخت ها و جنبندگان و درياها و بهشت و جهنم اين مقام را خداوند به واسطه اسم اعظم كه عنايت نموده بخشيده با تمام اين امتيازات ما غذا مي خوريم و در بازارها راهمي رويم و اين كارها را به امر خدا انجام مي دهيم ما بندگان گرامى خدا هستيم كه اظهار نظر در مقابل او نداريم و به دستورش عمل مي كنيم. ما را معصوم و پاك قرار داده و برترى بخشيده بر بسيارى از بندگان مؤمنش ما مي گوئيم (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ )(1) خدا را ستايش كه ما را به اين مقام هدايت نموده كه اگر او راهنماى ما نبود راه به اين مقام نمى يافتيم. و ثابت است عذاب بر كافران كه منظور منكران الطاف خدا به ما هستند. سلمان و يا ابا ذر اين است معرفت من بنورانيّت وقتى مرا با اين مقام كسى شناخت روشن بين و به هدف رسيده كامل است كه در درياى علم فرو رفته و به مقام فضل رسيده و مطلع بر سرّى از اسرار و گنجينه علوم خدا شده. (2)

ص: 746


1- . الاعراف آية 43
2- . المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق ص68 ذكر معرفة أمير المؤمنين بالنورانية بحار الانوار ج26 ص 1 باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ح1

ابن ابي الحديد درباره ي اميرالمومنين چه ميگويد

ص: 747

ابن ابي الحديد معتزلي درباره او چه ميگويد

وَ مَا أَقُولُ فِي رَجُلٍ أَقَرَّ لَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ خُصُومُهُ بِالْفَضْلِ وَ لَمْ يُمْكِنْهُمْ جَهْلُ مَنَاقِبِهِ وَ لَا كِتْمَانُ فَضَائِلِهِ فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ اسْتَوْلَى بَنُو أُمَيَّةَ عَلَى سُلْطَانِ الْإِسْلَامِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ اجْتَهَدُوا بِكُلِّ حِيلَةٍ فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ التَّحْرِيفِ عَلَيْهِ وَ وَضْعِ الْمَعَايِبِ وَ الْمَثَالِبِ لَهُ وَ لَعَنُوهُ عَلَى جَمِيعِ الْمَنَابِرِ وَ تَوَعَّدُوا مَادِحِيهِ بَلْ حَبَسُوهُمْ وَ قَتَلُوهُمْ وَ مَنَعُوا مِنْ رِوَايَةِ حَدِيثٍ يَتَضَمَّنُ لَهُ فَضِيلَةً أَوْ يَرْفَعُ لَهُ ذِكْراً حَتَّى حَظَرُوا أَنْ يُسَمَّى أَحَدٌ بِاسْمِهِ فَمَا زَادَهُ ذَلِكَ إِلَّا رَفْعَةً وَ سُمُوّاً وَ كَانَ كَالْمِسْكِ كُلَّمَا سُتِرَ انْتَشَرَ عَرْفُهُ وَ كُلَّمَا كُتِمَ تَضَوَّعَ نَشْرُهُ وَ كَالشَّمْسِ لَا تُسْتَرُ بِالرَّاحِ وَ كَضَوْءِ النَّهَارِ إِنْ حُجِبَتْ عَنْهُ عَيْنٌ وَاحِدَةٌ أَدْرَكَتْهُ عُيُونٌ كَثِيرَةٌ أُخْرَى وَ مَا أَقُولُ فِي رَجُلٍ تَعْزِي إِلَيْهِ كُلُّ فَضِيلَةٍ وَ تَنْتَهِي إِلَيْهِ كُلُّ فِرْقَةٍ فَهُوَ رَئِيسُ الْفَضَائِلِ وَ يَنْبُوعُهَا وَ أَبُو عُذْرِهَا وَ سَابِقُ مِضْمَارِهَا وَ مُجْلِي حَلْبَتِهَا كُلُّ مَنْ بَرَعَ فِيهَا بَعْدَهُ فَمِنْهُ أَخَذَ وَ لَهُ اقْتَفَى وَ عَلَى مِثَالِهِ احْتَذَى وَ قَدْ عَرَفْتَ أَنَّ أَشْرَفَ الْعُلُومِ هُوَ الْعِلْمُ الْإِلَهِيُّ لِأَنَّ شَرَفَ الْعِلْمِ بِشَرَفِ الْمَعْلُومِ وَ مَعْرُوفُهُ أَشْرَفُ الْمَوْجُودَاتِ فَكَانَ هُوَ أَشْرَفَ الْعُلُومِ وَ مِنْ كَلَامِهِ اقْتُبِسَ وَ عَنْهُ نُقِلَ وَ إِلَيْهِ انْتُهِيَ وَ مِنْهُ ابْتُدِئ....

... و اينک من (ابن ابي الحديد) چه بگويم درباره بزرگ مردي که دشمنانش به فضيلت او اقرار کرده اند و براي آنان امکان منکرشدن مناقب او فراهم نشده است و نتوانسته اند فضايل او را پوشيده بدارند، و تو (خواننده) مي داني که بني اميه در خاور و باختر جهان بر پادشاهي چيره شدند و با تمام مکر و نيرنگ در خاموش کردن پرتو علي(عليه السلام) کوشيدند و بر ضد او تشويق کردند و براي او عيب ها و کارهاي نکوهيده

ص: 748

تراشيدند و بر همه منبرها او را لعن کردند و ستايشگران او را نه تنها تهديد کردند، که به زندان افکندند و کشتند و از روايت هر حديثي که متضمن فضيلتي براي او بود، يا خاطره و ياد او را زنده مي کرد جلوگيري کردند. حتي از نامگذاري کودکان به نام علي منع کردند و همه اين کارها بر برتري و علو مقام او افزود. همچون مشگ و عبير که هر چند پوشيده دارند بوي خوش آن فراگير و رايحه دل انگيزش پراکندهمي شود و چون خورشيد که با کف دست ها و پنجه ها نمي توان پوشيده اش داشت و چون پرتو روز، که بر فرض چشم نابينايي آن را نبيند، چشم هاي بي شمار آن را مي بينند. و چه بگويم درباره بزرگمردي که هر فضيلت به او باز مي گردد و هر فرقه به او پايان مي پذيرد و هر طايفه او را به خود مي کشد. او سالار همه فضايل و سر چشمه آن و يگانه مرد و پيشتاز عرصه آنهاست. رطل گران همه فضيلت ها او راست و هر که پس از او در هر فضيلتي، درخششي پيدا کرده است، از او پيروي کرده و در راه او گام نهاده است و چه گويم در حق مردي که هر گونه فضيلتي بدو منسوب و او رئيس فضائل و چشمه جوشان آنها است و تمام مناقب را زينت و شرافت به او است و هر کس هر چه از علوم و دانشها اکتساب کرده باشد از خرمن علوم او خوشه چيني کرده است و معلوم است که اشرف علوم و دانش ها علم الهي است زيرا شرف علم بشرف معلوم است و اين علم الهي از کلمات حکيمانه آنحضرت اقتباس شده و نقل گرديده و ابتداء و انتهايش از او است. (1)

وَ مِنَ الْعُلُومِ عِلْمُ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ عَنْهُ أُخِذَ وَ مِنْهُ فُرِّعَ وَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَى كُتُبِ التَّفْسِيرِ عَلِمْتَ صِحَّةَ ذَلِكَ لِأَنَّ أَكْثَرَهُ عَنْهُ وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ وَ قَدْ عَلِمَ النَّاسُ حَالَ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي مُلَازَمَتِهِ وَ انْقِطَاعِهِ إِلَيْهِ وَ أَنَّهُ تِلْمِيذُهُ وَ خِرِّيجُهُ وَ قِيلَ لَهُ أَيْنَ عِلْمُكَ مِنْ عِلْمِ ابْنِ عَمِّكَ فَقَالَ كَنِسْبَةِ

قَطْرَةٍ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى الْبَحْرِ الْمُحِيطِ.

ص: 749


1- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 1 ص17 القول في نسب أمير المؤمنين علي و ذكر لمع يسيرة من فضائله

و ابن عباس که خود در خدمت علي(عليه السلام) تلمذ نموده است (که او را حبر امت گويند) و هنگامي که به او گفتند علم تو نسبت به علم پسر عمويت علي(عليه السلام) به چه ميزان است گفت كَنِسْبَةِ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى الْبَحْرِ الْمُحِيطِ مانند قطره باراني نسبت به درياي بي پايان. (1)

ص: 750


1- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 1 ص19 القول في نسب أمير المؤمنين علي و ذكر لمع يسيرة من فضائله

عدالت علي

ص: 751

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا وَلِيَ عَلِيٌّ(عليه السلام) صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَا أَرْزَؤُكُمْ مِنْ فَيْئِكُمْ دِرْهَماً مَا قَامَ لِي عِذْقٌ بِيَثْرِبَ فَلْيَصْدُقْكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَ فَتَرَوْنِي مَانِعاً نَفْسِي وَ مُعْطِيَكُمْ قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ عَقِيلٌفَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ لَتَجْعَلَنِّي وَ أَسْوَدَ بِالْمَدِينَةِ سَوَاءً فَقَالَ اجْلِسْ أَ مَا كَانَ هَاهُنَا أَحَدٌ يَتَكَلَّمُ

غَيْرُكَ وَ مَا فَضْلُكَ عَلَيْهِ إِلَّا بِسَابِقَةٍ أَوْ بِتَقْوَى.

محمد بن مسلم از امام صادق(عليه السلام) روايت كند كه فرمود: هنگامى كه على(عليه السلام) به حكومت رسيد بر فراز منبر رفت و خداى را حمد و ثنا فرمود سپس گفت: به خدا سوگند كه من درهمى از بيت المال شما كم نكنم تا يك درخت خرمائى در شهر يثرب دارم و شما به نفس هاى خودتان رجوع كنيد و صدق گفتار مرا از خودتان بپرسيد و ببينيد آيا من (چگونه ممكن است) از خودم باز گيرم و به شما بدهم! فرمود: در اين حال عقيل برخاست و گفت: به خدا تو مرا با يك شخص سياه در مدينه برابر و يكسان قرار دهى! فرمود: بنشين...و تو بر آن سياه برترى و فضيلتى ندارى جز به سابقه در دين يا به تقوى و پرهيزكارى. (1)

ص: 752


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص182 خطبة لأمير المؤمنين ع ح204

عبادت علي

ص: 753

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ النصر [النَّضْرِ] بْنِ سِمْعَانَ التَّمِيمِيُّ الْخَرَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَكِّيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُغِيرَةَ عَنْ سُفْيَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً فِي مَجْلِسٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَتَذَاكَرْنَا أَعْمَالَ أَهْلِ بَدْرٍ وَ بَيْعَةَ الرِّضْوَانِ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ يَا قَوْمُ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَقَلِّ الْقَوْمِ مَالًا وَ أَكْثَرِهِمْ وَرَعاً وَ أَشَدِّهِمْ اجْتِهَاداً فِي الْعِبَادَةِ قَالُوا مَنْ قَالَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ فَوَ اللَّهِ إِنْ كَانَ فِي جَمَاعَةِ أَهْلِ الْمَجْلِسِ إِلَّا مُعْرِضٌ عَنْهُ بِوَجْهِهِ ثُمَّ انْتَدَبَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ يَا عُوَيْمِرُ لَقَدْ تَكَلَّمْتَ بِكَلِمَةٍ مَا وَافَقَكَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مُنْذُ أَتَيْتَ بِهَا فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ يَا قَوْمُ إِنِّي قَائِلٌ مَا رَأَيْتُ وَ لْيَقُلْ كُلُّ قَوْمٍ مِنْكُمْ مَا رَأَوْا شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بِشُوَيْحِطَاتِ النَّجَّارِ وَ قَدِ اعْتَزَلَ عَنْ مَوَالِيهِ وَ اخْتَفَى مِمَّنْ يَلِيهِ وَ اسْتَتَرَ بِمُغِيلَاتِ النَّخْلِ فَافْتَقَدْتُهُ وَ بَعُدَ عَلَيَّ مَكَانُهُ فَقُلْتُ لَحِقَ بِمَنْزِلِهِ فَإِذَا أَنَا بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ نَغْمَةٍ شَجِيٍّ وَ هُوَ يَقُولُ إِلَهِي كَمْ مِنْ مُوبِقَةٍ حَمَلْتَ عَنِّي فَقَابَلْتَهَا بِنِعْمَتِكَ وَ كَمْ مِنْ جَرِيرَةٍ تَكَرَّمْتَ عَنْ كَشْفِهَا بِكَرَمِكَ إِلَهِي إِنْ طَالَ فِي عِصْيَانِكَ عُمُرِي وَ عَظُمَ فِي الصُّحُفِ ذَنْبِي فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَيْرَ غُفْرَانِكَ وَ لَا أَنَا بِرَاجٍ غَيْرَ رِضْوَانِكَ فَشَغَلَنِيَ الصَّوْتُ وَ اقْتَفَيْتُ الْأَثَرَ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بِعَيْنِهِ فَاسْتَتَرْتُ لَهُ فَأَخْمَلْتُ الْحَرَكَةَ فَرَكَعَ رَكَعَاتٍ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْغَابِرِ ثُمَّ فَزِعَ إِلَى الدُّعَاءِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْبَثِّ وَ الشَّكْوَى فَكَانَ مِمَّا بِهِ

ص: 754

اللَّهَ نَاجَى أَنْ قَالَ إِلَهِي أُفَكِّرُ فِي عَفْوِكَ فَتَهُونُ عَلَيَّ خَطِيئَتِي ثُمَّ أَذْكُرُ الْعَظِيمَ مِنْ أَخْذِكَ فَتَعْظُمُ عَلَيَّ بَلِيَّتِي ثُمَّ قَالَ آهِ إِنْ أَنَا قَرَأْتُ فِي الصُّحُفِ سَيِّئَةً أَنَا نَاسِيهَا وَ أَنْتَ مُحْصِيهَا فَتَقُولُ خُذُوهُ فَيَا لَهُ مِنْ مَأْخُوذٍ لَا تُنْجِيهِ عَشِيرَتُهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ قَبِيلَتُهُ يَرْحَمُهُ الْمَلَأُ إِذَا أُذِّنَ فِيهِ بِالنِّدَاءِ ثُمَّ قَالَ آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَكْبَادَ وَ الْكُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتِ لَظَى قَالَ ثُمَّ انْغَمَرَ فِي الْبُكَاءِ فَلَمْ أَسْمَعْ لَهُ حِسّاً وَ لَا حَرَكَةً فَقُلْتُ غَلَبَ عَلَيْهِ النَّوْمُ لِطُولِ السَّهَرِ أُوقِظُهُ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَأَتَيْتُهُ فَإِذَا هُوَ كَالْخَشَبَةِ الْمُلْقَاةِ فَحَرَّكْتُهُ فَلَمْ يَتَحَرَّكْ وَ زَوَيْتُهُ فَلَمْ يَنْزَوِ فَقُلْتُ (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ) مَاتَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ فَأَتَيْتُ مَنْزِلَهُ مُبَادِراً أَنْعَاهُ إِلَيْهِمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ مَا كَانَ مِنْ شَأْنِهِ وَ مِنْ قِصَّتِهِ فَأَخْبَرْتُهَا الْخَبَرَ فَقَالَتْ هِيَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ الْغَشْيَةُ الَّتِي تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِمَاءٍ فَنَضَحُوهُ عَلَى وَجْهِهِ فَأَفَاقَ وَ نَظَرَ إِلَيَّ وَ أَنَا أَبْكِي فَقَالَ مِمَّا بُكَاؤُكَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ فَقُلْتُ مِمَّا أَرَاهُ تُنْزِلُهُ بِنَفْسِكَ فَقَالَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ دُعِيَ بِي إِلَى الْحِسَابِ وَ أَيْقَنَ أَهْلُ الْجَرَائِمِ بِالْعَذَابِ وَ احْتَوَشَتْنِي مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ وَ زَبَانِيَةٌ فِظَاظٌ فَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ قَدْ أَسْلَمَنِي الْأَحِبَّاءُ وَ رَحِمَنِي أَهْلُ الدُّنْيَا لَكُنْتَ أَشَدَّ رَحْمَةً لِي بَيْنَ يَدَيْ مَنْ لَا تَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ.

عروة بن زبير گويد ما در مسجد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) انجمنى داشتيم و در كارهاى اهل بدر و بيعت رضوان گفتگو مي كرديم ابو درداء گفت اى مردم! من شما را آگاه نكنم از كسى كه مالش از همه كمتر است و ورعش بيشتر و كوشش او در عبادت فزونتر؟ گفتند: او كيست؟ گفت على بن ابى طالب(عليه السلام)گويد بخدا هر كه در

ص: 755

انجمن بود از او روى گردانيد و مردى از انصار به او گفت اى عويمر سخنى گفتى كه كسى با تو موافقت نكرد ابو درداء گفت اى مردم من آنچه را ديدم مي گويم و شما هم بايد آنچه ديديد بگوئيد من خود على بن ابى طالب(عليه السلام) را در شويحطات نجار ديدم كه از موالى خود كناره كرد و از آنان كه همراه ويند مخفى شده و پشت نخل ها خلوت كرده من او را گم كرده بودم و از من دور شده بود گفتم به منزل خود رفته است به ناگاه آوازى حزين و آهنگى دل گداز شنيدم كه مي گفت. معبودا چه بسيار جرم بزرگى كه از من برخوردى و در برابرش به من نعمت دادى و چه بسيار جنايتى كه به كرم خود از كشف آن بزرگوارى نمودى معبودا اگر چه بدرازا كشيد در نافرمانيت عمرم و بزرگ است در دفتر جرمم من جز آمرزشت آرزوئى ندارم و جز رضايت اميدم نيست اين آواز مرا به خود جلب كرد و دنبالش رفتم و ناگاه ديدم على بن ابى طالب(عليه السلام) است خود را از او پنهان كردم و آرام حركت نمودم چند ركعتى بجا آورد در آن نيمه شب تار سپس به درگاه خدا مشغول گريه و زارى و دعا و شكوه شد و در ضمن مناجاتش مي گفت معبودا در گذشت تو انديشم و خطايم بر من آسان آيد و ياد سختگيرى تو افتم و گرفتاريم بر من بزرگ شود سپس فرمود آه اگر من در نامه عملم گناهى بخوانم كه از ياد بردم و تو آن را بر شمردى و بگوئى او را بگيريد واى از اين گرفتارى كه عشيره اش نتوانند نجاتش داد و قبيله اش سودى بدو نرسانند همه مردم به حال او رقت كنند گاهى كه او را احضار نمايند سپس فرمود: آه از آن آتشى كه جگرها و كليه ها را كباب كند آه از آتش بركننده كباب از سيخ آه از فروشدن در لجه شراره هاى سوزان در، گريه اندر شد تا از نفس افتاد و ديگر حس و حركتى از او نديدم گفتم خوابش ربوده است براى شب نشينى طولانى او، بيدارش كنم براى نماز بامداد نزد او رفتم و ديدم چون چوبه خشكى افتاده او را جنبانيدم حركت نكرد و نشانيدمش نشستن نتوانست گفتم (إِنَّا لِلَّهِوَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ )(1) به خدا على

ص: 756


1- . البقرة آية 156

بن ابى طالب(عليه السلام) از دنيا رفته دوان به منزلش رفتم كه خبر مرگ او را برسانم فاطمه فرمود: داستان او چيست؟ به او گزارش دادم فرمود: اى ابو درداء به خدا اين همان غشى است كه از ترس خدا به او دست مي دهد و آب آوردند و بر چهره او پاشيدند و به هوش آمد و به من نگاه كرد كه مي گريستم فرمود: اى ابو دردا براى چه گريه مي كنى؟ گفتم از اين آسيبى كه به خود مي زنى، فرمود: اى ابو درداء چطور باشى گاهى كه بينى مرا براى حساب دعوت كرده اند، بزه كاران كيفر را معاينه كنند و فرشتگان سخت گير و دوزخيانان تندخو گرد مرا دارند و من در برابر ملك جبار ايستاده ام دوستان از من دست كشيده و اهل دنيا به من دلسوزى كنند اينجا تو بايد بيشتر به حالم رقت كنى در برابر كسى كه چيزى بر او پوشيده نيست ابو درداء گفت: اين حالت را به خدا در هيچ كدام اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نديدم. (1)

ص: 757


1- . الأمالي( للصدوق) النص77 المجلس الثامن عشر ح9

هيبت علي

ص: 758

وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِذَا أَطْرَقَ هِبْنَا أَنْ نَبْتَدِيَهُ بِالْكَلَام

ابن عباس مي گويد: چون اميرالمومنين(عليه السلام) سر به زير مي انداخت، مهابتش مانع مي شد که سخن را آغاز کنيم. (1)

أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ أَحَدُ تَلَامِذَتِهِ وَ الْآخِذِينَ الْعِلْمَ عَنْهُ وَ هُوَ الَّذِي يَقُولُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَجْلِسُ بَيْنَنَا كَأَحَدِنَا وَ يُدَاعِبُنَا وَ يَبْسُطُنَا وَ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مَلَأْتُ طَرْفِي قَطُّ مِنْهُ هَيْبَةً لَهُ

ابن عباس گويد: او در ميان ما همانند ساير يارانش مي نشيند و خوش طبعي مي فرمايد و گشاده روي است، و باعث نشاط و شادي ما مي شود، با اين حال هرگز نتوانستيم بخاطر هيبتش يک نگاه سير او را ببينيم. (2)

ص: 759


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص116 فصل في المسابقة بالهيبة و الهمة
2- . الفصول المختارة ص214 فصل نقض مسائل من كتاب الفتيا للنظام

تواضع علي

ص: 760

فروتني

اميرالمومنين

وَ أَنْفَذَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مِيثَمَ التَّمَّارَ فِي أَمْرٍ فَوَقَفَ عَلَى بَابِ دُكَّانِهِ فَأَتَى

روزي اميرالمومنين(عليه السلام) ميثم را در پي کاري فرستاد و خود به جاي او در دکان خرما فروشي ايستاد. (1)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّيّاً فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ أَيْنَ تُرِيدُ يَا عَبْدَ اللَّهِ فَقَالَ أُرِيدُ الْكُوفَةَ فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِيقُ بِالذِّمِّيِّ عَدَلَ مَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُرِيدُ الْكُوفَةَ فَقَالَ لَهُ بَلَى فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ فَقَدْ تَرَكْتَ الطَّرِيقَ فَقَالَ لَهُ قَدْ عَلِمْتُ قَالَ فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِي وَ قَدْ عَلِمْتَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَيْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ كَذَلِكَ أَمَرَنَا نَبِيُّنَا(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ هَكَذَا قَالَ قَالَ نَعَمْ قَالَ الذِّمِّيُّ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْكَرِيمَةِ فَأَنَا أُشْهِدُكَ أَنِّي عَلَى دِينِكَ وَ رَجَعَ الذِّمِّيُّ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ.

و نيز آن حضرت از پدرانش حديث كند كه امير المؤمنين(عليه السلام) با يك نفر كافر ذمى (كه در پناه اسلام است) همراه شد، آن مرد ذمى به آن حضرت عرضهداشت: اى بنده خدا مي خواهى به كجا بروى؟ فرمود: مي خواهم به كوفه بروم، (پس سر دو راهى رسيدند و مرد ذمى بجاى ديگرى مي رفت) چون راه ذمى تغيير کرد، امير المؤمنين(عليه السلام) نيز همراه او راهش را تغيير داد، مرد ذمى عرضه داشت: مگر نمي خواستى به كوفه بروى؟ فرمود: چرا، ذمى عرضه داشت: راه كوفه را رها كردى، فرمود: مي دانم، گفت: پس چرا با اينكه مي دانى به راه من گشتى؟ امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: اين از مصاحبت

ص: 761


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص329 فصل في طاعة الجمادات له

نيکوست، كه مرد رفيق راهش را در هنگام جدائى چند گامى بدرقه كند، و اين گونه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) ما به ما دستور داده است، ذمى گفت اين گونه دستور داده؟ فرمود: آرى، ذمى گفت: پس به طور مسلم هر كه پيرويش كرده بخاطر همين كردارهاى بزرگوارانه او بوده، و من تو را گواه مي گيرم كه پيرو دين تو و بر كيش شمايم و مرد ذمى با امير المؤمنين(عليه السلام) برگشت و همين كه او را شناخت مسلمان شد. (1)

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَلَى أَصْحَابِهِ وَ هُوَ رَاكِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَكُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ لَكِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَكَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنْ مَشَى الْمَاشِي مَعَ الرَّاكِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاكِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي قَالَ وَ رَكِبَ مَرَّةً أُخْرَى فَمَشَوْا خَلْفَهُ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْكَى

امام صادق(عليه السلام): امير مؤمنان(عليه السلام) سواره نزد يارانش آمد و آنها پياده دنبالش رفتند، و رو به آنها كرد و فرمود: نيازى داريد؟ عرضه داشتند: نه يا اميرالمؤمنين، دوست داريم همراه شما باشيم. حضرت فرمود: برگرديد كه پياده رفتن به همراه سواره تباهى است براى سوار و خواريست براى پياده، فرمود: بار دگر سوار شد وپياده دنبالش راه افتادند فرمود: برگرديد كه كوبش كفش ها دنبال سر مردها سبب تباهى دل بي خردانست. (2)

خدمت به مردم

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ عَطِيَّةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا

ص: 762


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص670 باب حسن الصحابة و حق الصاحب في السفر ح5
2- . المحاسن ج 2 ص629 باب12 باب ارتباط الدابة و الركوب ح104

عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْفَيْ ءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً(عليه السلام) أَرْضاً فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّرُ فَقَالَ بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ (لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ)(1) لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا.

پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) زميني در اختيار اميرالمومنين(عليه السلام) گذاشت امام(عليه السلام) در آنجا چشمه اي استخراج کرد که آب فراوان از آن فواره مي زد. حضرت نام آنجا را ينبع گذاشتند. فوران آب مايه ي اميد اهالي شد. يک نفر از اهالي مژده فوران آب را به امام(عليه السلام) داد. حضرت فرمودند: به وارثان مژده دهيد که اين آب وقف زائران خانه خدا و رهگذراني است که از اينجا عبور مي کنند و کسي حق فروش آن را ندارد و نيز هيچکس را در آن حق ارث و بخشش نيست و هرکه آنرا بفروشد يا به کسي ببخشد لعنت خداوند و ملائکه و مردم، همه بر او باد. (2) وَ رَوَى زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ(عليه السلام) إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ يَزَلْ مُعَقِّباً إِلَى أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَإِذَا طَلَعَتْ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ غَيْرُهُمْ مِنَ النَّاسِ فَيُعَلِّمُهُمُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآن

روش هميشگي اميرالمومنين(عليه السلام) بر اين بود که چون نماز صبح را به جاي مي آورد تا طلوع خورشيد به تعقيبات مشغول مي شد و وقتي خورشيد طلوع مي کرد به فقيران، بيچارگان و ديگران فقه و قرآن مي آموخت. (3)

أَنَّ سَعِيدَ بْنَ الْقَيْسِ الْهَمْدَانِيِّ رَآهُ يَوْماً فِي شِدَّةِ الْحَرِّ فِي فِنَاءِ حَائِطٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ قَالَ مَا خَرَجْتُ إِلَّا لِأُعِينَ مَظْلُوماً أَوْ أُغِيثَ مَلْهُوفاً

ص: 763


1- . البقرة آية 161
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 7 ص54 باب صدقات النبي ص و فاطمة و الأئمة ع و وصاياهم ح9
3- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 41 ص132 باب 107 جوامع مكارم أخلاقه و آدابه و سننه و عدله و حسن سياسته صلوات الله عليه

سعيد بن قيس همداني روزي اميرالمومنين(عليه السلام) را در شدت گرما در محوطه اي ديد و گفت: اي امير مومنان(عليه السلام) در اين گرما چه مي کنيد؟ حضرت فرمودند: بيرون نيامدم

مگر براي آنکه به مظلومي کمک کنم يا به فرياد مصيبت ديده اي برسم. (1)

أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً.

اميرالمومنين(عليه السلام): آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختى هاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخى هاى زندگى الگويشان محسوب نشوم؟! آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند بهمانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشه اش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبه هاست، از علف هاى آن شكم را پر مى كند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بى خبر مى باشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهوده ام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گوينده اى از شما مى گويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب(عليه السلام) اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مى گردد! بدانيد درختان بيابانى چوبشان سخت تر، و درختان سرسبز پوستشان نازك تر، و گياهان صحرايى آتششان قوى تر، و خاموشى آنها ديرتر است.(2)

ص: 764


1- . الإختصاص النص157 فضائل علي ع من كتاب ابن دأب
2- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص418 45 و من كتاب له ع إلى عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعي إلى وليمة قوم من أهلها، فمضى إليها - قوله

يتيم نوازي علي

ص: 765

يتيم نوازي اميرالمومنين

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ قَالَ: جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَلٌ وَ تِينٌ مِنْ هَمْدَانَ وَ حُلْوَانَ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ يَأْتُوا بِالْيَتَامَى فَأَمْكَنَهُمْ مِنْ رُءُوسِ الْأَزْقَاقِ يَلْعَقُونَهَا وَ هُوَ يَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ قَدَحاً قَدَحاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لَهُمْ يَلْعَقُونَهَا فَقَالَ إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْيَتَامَى وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَايَةِ الْآبَاءِ.

حبيب بن ابى ثابت گويد: از همدان و حلوان (شهريست نزديك بغداد) براى اميرالمؤمنين(عليه السلام) عسل و انجير آوردند، حضرت به نقيبان و رؤساء اصحابش دستور داد تا يتيمان را حاضر كنند، سپس سر مشك هاى عسل را در اختيار آنها گذاشت تا بليسند و خود عسل ها را قدح، قدح، به مردم تقسيم مي كرد. به حضرتعرضه شد: اى امير مؤمنان! چرا بايد يتيمان سر مشك ها را بليسند؟ فرمود: زيرا امام پدر يتيمانست و من به حساب پدرها ليسيدن آنها را به ايشان واگذاشتم. (1)

أَبُو الطُّفَيْلِ رَأَيْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَدْعُو الْيَتَامَى فَيُطْعِمُهُمُ الْعَسَلَ حَتَّى قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ يَتِيما

ابوطفيل: اميرالمومنين(عليه السلام) را ديدم که يتيمان را مي خواند و به ايشان عسل مي خورانيد تا يکي از اصحاب حضرت گفت: دوست داشتم من هم کودکي يتيم بودم. (2)

ص: 766


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص406 باب ما يجب من حق الإمام على الرعية و حق الرعية على الإمام ح5
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 2 ص75 فصل في المسابقة بالسخاء و النفقة في سبيل الله

آزاد کردن بردگان

ص: 767

آزاد کردن برده ها از دسترنج خودش

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَمَصُّ النَّوَى بِفِيهِ وَ يَغْرِسُهُ فَيَطْلُعُ مِنْ سَاعَتِهِ وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ.امام صادق(عليه السلام) فرمودند: جدم اميرالمومنين(عليه السلام) با دستمزد خود هزار بنده ي مملوک خريد و آزاد کرد. (1)

ص: 768


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 5 ص74 باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق ح2

کمک کردن در کارهاي خانه

ص: 769

کمک کردن در کارهاي خانه

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَحْتَطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: حضرت امير(عليه السلام) هيزم تهيه مي کرد و از چاه آب براي منزل مي آورد و جاروب مي کرد و حضرت فاطمه(عليها السلام) نيز گندم را آرد مي نمود و خمير مي کرد و نان مي پخت. (1)

ص: 770


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 5 ص86 باب عمل الرجل في بيته ح1

سفارش به کارگزاران حکومتش

ص: 771

سفارش به کارگزاران حکومتشأَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ )(1) وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ [الْمَفَاقِرِ] الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا

اميرالمومنين(عليه السلام) خطاب به يکي از کارگزارانش فرمود: اما بعد، براى مردم حج را برپا دار، و ايّام اللّه را به يادشان آر، دو طرف روز را به خاطر آنان بنشين، و آن را كه از تو فتوا خواهد فتوا ده، جاهل را بياموز، و با دانا به گفتگو برخيز. بين تو و مردم پيام رسانى جز زبانت، و دربانى جز چهره ات نباشد، و نيازمندى را از ديدارت محروم مكن، كه اگر در ابتداى كار از درگاهت رانده شود، براى روا شدن حاجتش در آخر كار ستايش نشوى. در بيت المالى كه نزد تو جمع شده دقت كن و آن را براى عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند مصرف كن، و به فقيران و نيازمندان برسان، و اضافه آن را نزد من فرست تا ميان كسانى كه پيش ما هستند تقسيم كنيم. (2)

ص: 772


1- . ابراهيم آية 5
2- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص457 67 و من كتاب له ع إلى قثم بن العباس و هو عامله على مكة

علي از زبان ديگران

ص: 773

علي از زبان ديگران

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ النَّهْشَلِيُّ عَلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ قَالَ لَهُ صِفْ لِي عَلِيّاً(عليه السلام)

قَالَ أَ وَ تُعْفِينِي فَقَالَ لَا بَلْ صِفْهُ لِي فَقَالَ لَهُ ضِرَارٌ رَحِمَ اللَّهُ عَلِيّاً(عليه السلام)

كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا يُدْنِينَا إِذَا أَتَيْنَاهُ وَ يُجِيبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ وَ يُقَرِّبُنَا إِذَا زُرْنَاهُ لَا يُغْلَقُ لَهُ دُونَنَا بَابٌ وَ لَا يَحْجُبُنَا عَنْهُ حَاجِبٌ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ مَعَ تَقْرِيبِهِ لَنَا وَ قُرْبُهُ مِنَّا لَا نُكَلِّمُهُ لِهَيْبَتِهِ وَ لَا نَبْتَدِيهِ لِعَظَمَتِهِ فَإِذَا تَبَسَّمَ فَعَنْ مِثْلِ اللُّؤْلُؤِ الْمَنْظُومِ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ زِدْنِي مِنْ صِفَتِهِ فَقَالَ ضِرَارٌ رَحِمَ اللَّهُ عَلِيّاً(عليه السلام) كَانَ وَ اللَّهِ طَوِيلَ السَّهَادِ قَلِيلَ الرُّقَادِ يَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرافَ النَّهارِ وَ يَجُودُ لِلَّهِ بِمُهْجَتِهِ وَ يَبُوءُ إِلَيْهِ بِعَبْرَتِهِ لَا تُغْلَقُ لَهُ السُّتُورُ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنَّا الْبُدُورَ وَ لَا يَسْتَلِينُ الِاتِّكَاءَ وَ لَا يَسْتَخْشِنُ الْجَفَاءَ وَ لَوْ رَأَيْتَهُ إِذْ مُثِّلَ فِي مِحْرَابِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ غَارَتْ نُجُومَهُ وَ هُوَ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا دُنْيَا إِلَيَّ تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ أَبَنْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ لِي عَلَيْكِ ثُمَّ وَاهٍ وَاهٍ لِبُعْدِ السَّفَرِ وَ قِلَّةِ الزَّادِ وَ خُشُونَةِ الطَّرِيقِ قَالَ فَبَكَى مُعَاوِيَةُ وَ قَالَ حَسْبُكَ يَا ضِرَارُ كَذَلِكَ كَانَ وَ اللَّهِ عَلِيٌّ رَحِمَ اللَّهُ أَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام).

ص: 774

ضرار بن ضمره نهشلى به معاوية بن ابى سفيان وارد شد، معاويه به او گفت على(عليه السلام) را برايم وصف كن گفت مرا معاف مي دارى؟ گفت: نه. ضرار گفت: خدا على(عليه السلام) را رحمت كند در ميان ما چون يكى از ما بود و وقتى نزد او مى رفتيم ما را به خود نزديك مي كرد و چون از او پرسشى مي كرديم به ما جواب مي داد و چون ديدنش مي رفتيم ما را مقرب مي ساخت در بروى ما نمى بست و دربانى بر ما نمي گمارد و به خدا با همه اين كه ما را به خود نزديك مي كرد و به ما نزديك بود از هيبتش ياراى سخن گفتن با او نداشتيم و از بزرگواريش آغاز سخن با او نمي كرديم و چون لب خند مي زد از دندانى بود مانند دُر رشته كشيده معاويه گفت وصف بيشترى از او كن ضرار گفت خدا علي(عليه السلام) را رحمت کند به خدا بسيار بيدار بود و كم خواب همه وقت شب و هر ساعت روز قرآن مي خواند و جان در راه خدا مي داد و اشك به آستان او مي ريخت پرده براى او افكنده نمي شد و كيسه هاى زر از ما ذخيره نمي كرد براى وابسته خود نرمى نداشت (اجازه ي سوء استفاده نزديکانش را از موقعيت خويش نمي داد) و بر جفاكاران بدخوئى نمي كرد اگر او را مي ديدى كه در محراب عبادت متمثل مي شد در وقتى كه شب پرده ظلمت افكنده و اختران سرازير افق شدند و او دست به ريش گرفته و چون مار گزيده بر خود مي پيچيد و چون غمنده مي گريست و مي گفت اى دنيا خود را به رخ من مي كشى و مرا مشتاق خود مي سازى؟ هيهات هيهات من نيازى به تو ندارم و تو را سه طلاق دادم كه رجوعى ندارد. سپس مي فرمود: آه آه از دورى راه و كمى توشه و سختى طريق، معاويه گريست و گفت اى ضرار تو را بس است به خدا على(عليه السلام) چنين بود خدا رحمت كند ابوالحسن(عليه السلام) را. (1)

ص: 775


1- . الأمالي( للصدوق) النص 624 المجلس الحادي و التسعون ح2

برخي از وصاياي حضرت

ص: 776

وصيت حضرت

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَيَّدَ اللَّهُ تَمْكِينَهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الزَّيَّاتِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَلَامَةَ الْغَنَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَامِرِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مَعْمَرٍ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنِ الْفُجَيْعِ الْعُقَيْلِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ أَبِيَ الْوَفَاةُ أَقْبَلَ يُوصِي فَقَالَ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَخُو مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ صَاحِبُهُ وَ أَوَّلُ وَصِيَّتِي أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُهُ وَ خِيَرَتُهُ اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاهُ لِخِيَرَتِهِ وَ أَنَّ اللَّهَ بَاعِثُ (مَنْ فِي الْقُبُورِ)(1) وَ سَائِلُ النَّاسِ عَنْ أَعْمَالِهِمْ وَ عَالِمٌ بِمَا فِي الصُّدُورِ ثُمَّ إِنِّي أُوصِيكَ يَا حَسَنُ وَ كَفَى بِكَ وَصِيّاً بِمَا أَوْصَانِي بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ يَا بُنَيَّ فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَ ابْكِ عَلَى خَطِيئَتِكَ وَ لَا تَكُنِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّكَ وَ أُوصِيكَ يَا بُنَيَّ بِالصَّلَاةِ عِنْدَ وَقْتِهَا وَ الزَّكَاةِ فِي أَهْلِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ الصَّمْتِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ الِاقْتِصَادِ فِي الْعَمَلِ وَ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ إِكْرَامِ الضَّيْفِ وَ رَحْمَةِ الْمَجْهُودِ وَ أَصْحَابِ الْبَلَاءِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ حُبِّ الْمَسَاكِينِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ وَ التَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَفْضَلِ الْعِبَادَةِ وَ قَصْرِ الْأَمَلِ وَ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّكَ رَهْنُ مَوْتٍ وَ غَرَضُ بَلَاءٍ وَ طَرِيحُ سُقْمٍ وَ أُوصِيكَ بِخَشْيَةِ

ص: 777


1- . الحج آية 7

اللَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِهِ وَ أَنْهَاكَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ وَ إِذَا عَرَضَ شَيْ ءٌ مِنْ أَمْرِ الْآخِرَةِ فَابْدَأْ بِهِ وَ إِذَا عَرَضَ شَيْ ءٌ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فَتَأَنَّهُ حَتَّى تُصِيبَ رُشْدَكَ فِيهِ وَ إِيَّاكَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَةِ وَ الْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ فَإِنَّ قَرِينَ السَّوْءِ يُغَيِّرُ جَلِيسَهُ وَ كُنْ لِلَّهِ يَا بُنَيَّ عَامِلًا وَ عَنِ الْخَنَى زَجُوراً وَ بِالْمَعْرُوفِ آمِراً وَ عَنِ الْمُنْكَرِ نَاهِياً وَ وَاخِ الْإِخْوَانَ فِي اللَّهِ وَ أَحِبَّ الصَّالِحَ لِصَلَاحِهِ وَ دَارِ الْفَاسِقَ عَنْ دِينِكَ وَ أَبْغِضْهُ بِقَلْبِكَ وَ زَايِلْهُ بِأَعْمَالِكَ لِئَلَّا تَكُونَ مِثْلَهُ وَ إِيَّاكَ وَ الْجُلُوسَ فِي الطُّرُقَاتِ وَ دَعِ الْمُمَارَاةَ وَ مُجَارَاةَ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ لَا عِلْمَ وَ اقْتَصِدْ يَا بُنَيَّ فِي مَعِيشَتِكَ وَ اقْتَصِدْ فِي عِبَادَتِكَ وَ عَلَيْكَ فِيهَا بِالْأَمْرِالدَّائِمِ الَّذِي تُطِيقُهُ وَ الْزَمِ الصَّمْتَ تَسْلَمْ وَ قَدِّمْ لِنَفْسِكَ تَغْنَمْ وَ تَعَلَّمِ الْخَيْرَ تَعْلَمْ وَ كُنْ لِلَّهِ ذَاكِراً عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ ارْحَمْ مِنْ أَهْلِكَ الصَّغِيرَ وَ وَقِّرِ مِنْهُمُ الْكَبِيرَ وَ لَا تَأْكُلَنَّ طَعَاماً حَتَّى تَصَدَّقَ مِنْهُ قَبْلَ أَكْلِهِ وَ عَلَيْكَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ زَكَاةُ الْبَدَنِ وَ جُنَّةٌ لِأَهْلِهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَكَ وَ احْذَرْ جَلِيسَكَ وَ اجْتَنِبْ عَدُوَّكَ وَ عَلَيْكَ بِمَجَالِسِ الذِّكْرِ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنِّي لَمْ آلُكَ يَا بُنَيَّ نُصْحاً وَ (هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ)(1) وَ أُوصِيكَ بِأَخِيكَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) خَيْراً فَإِنَّهُ شَقِيقُكَ وَ ابْنُ أَبِيكَ وَ قَدْ تَعْلَمُ حُبِّي لَهُ وَ أَمَّا أَخُوكَ الْحُسَيْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّكَ وَ لَا أَزِيدُ الْوَصَاةَ بِذَلِكَ وَ اللَّهُ الْخَلِيفَةُ عَلَيْكُمْ وَ إِيَّاهُ أَسْأَلُ أَنْ يُصْلِحَكُمْ وَ أَنْ يَكُفَّ الطُّغَاةَ الْبُغَاةَ عَنْكُمْ وَ الصَّبْرَ الصَّبْرَ حَتَّى يَتَوَلَّى اللَّهُ الْأَمْرَ وَ (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)(2) الْعَلِيِّ الْعَظِيم

فجيع عقيلى گويد: حسن بن علىّ بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: چون هنگام وفات پدرم رسيد شروع به وصيّت نمود، فرمود: اينها مطالبى است كه علىّ بن ابى طالب(عليه السلام)

ص: 778


1- . الکهف آية 78
2- . الکهف آية 39

برادر محمّد(صلي الله عليه و آله) رسول خدا و پسر عمو و وصى و همدم و همراه او بدان وصيّت و سفارش نموده است. و آغاز وصيّتم اين است كه گواهى مى دهم معبودى جز اللَّه نيست، و محمّد(صلي الله عليه و آله) فرستاده خدا و برگزيده اوست، خداوند او را با علم خود اختيار كرد، و او را براى اختيار و انتخاب خود برگزيد و (گواهى مى دهم) كه خداوند مردگان را از قبرها برانگيزاند، و از مردم در مورد اعمالشان بازخواست مى كند، و او بدان چه در سينه ها نهانست داناست. اى حسن(عليه السلام) تو را كه وصى بودن تو به تنهائى كافى است سفارش مى كنم بدان چه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من سفارش فرمود. پسر جان من چون زمانش (تحقّق وصيّت) فرا رسد در خانه بنشين، و بر خطاهايت گريه كن و نبايد كه دنيا بزرگترين همّ و فكر تو باشد. پسر جانم تو را به گزاردن نماز در وقت خود، و پرداخت زكات به اهلش در هنگام حلول وقتش، خاموشى در برابر امور ترديد آميز واشتباه برانگيز، و ميانه روى در عمل، و رعايت عدالت در خشنودى و خشم، و خوشرفتارى با همسايگان، و مهمان نوازى، و مهربانى به تهيدستان و رنجديدگان بى بضاعت، و حفظ پيوند با فاميل، و دوستى و همنشينى با فقراء و مساكين، و فروتنى كه از برترين عبادات است، و كوتاه داشتن آرزو، و ياد آورى مرگ، و زهد و بى رغبتى به دنيا، سفارش مى كنم كه همانا تو در گرو مرگ، و هدف بلاء، و مغلوب مرض و بيمارى هستى. و تو را به ترس از خدا در نهان و آشكار كارت سفارش مى كنم، و از شتاب در گفتار و كردار نهى مى نمايم، و چون كار آخرتى پيش آمد در انجام آن بشتاب، و چون كار دنيائى پيش آمد شتاب نورز و خوب فكر كن تا به رشد و خير خودت در آن كار برسى. و از جاهائى كه بودن تو در آن موجب متّهم شدن توست و نيز از مجلسى كه بدان گمان بد مى رود بپرهيز كه همنشين ناباب همنشين خود را دگرگون سازد. پسر جانم براى خدا كار كن، و از سخن ناروا دورى گزين، و به كارهاى پسنديده امر كن، و از زشتى ها نهى نما، و با برادران دينى در راه

ص: 779

خدا برادرى كن، و نكوكار را بخاطر نيكوكاريش دوست بدار، و با فاسق به جهت حفظ دين خود مدارا بنما، و او را در دل دشمن دار، و در اعمال خود از وى فاصله بگير تا مثل او نباشى. از نشستن در سر كوى و برزن بپرهيز، و بحث و جدل را با كسى كه عقل و دانشى ندارد رها ساز پسر جانم در زندگانى و نيز در عبادت خود راه اعتدال و ميانه روى را پيش گير، و در عبادت به كارى كه مداوم و مورد توان توست بپرداز، و پيوسته خاموش باش تا سالم بمانى، و كردار نيكى براى خودت پيش فرست تا غنيمت برى، و نيكى را يادگير تا آگاهى يابى، و در هر حال ياد خدا باش، با خردسالان خانواده ات مهربان باش، و بزرگسالانشان را احترام بگذار، و طعامى را مخور تا اينكه پيش از خوردن چيزى از آن را صدقه دهى. پيوسته به روزه دارى بپرداز كه آن زكات بدن و سپر روزه دار (از آتش دوزخ) است، و با نفس خود جهادكن، و از همنشين خود در حذر باش، و از دشمنت دورى گزين، و بر تو باد به مجالسى كه در آنها ياد خدا مى شود، و فراوان دعا كن. پسر جانم راستى كه چيزى از خير خواهى و نصيحت را از تو فرو گذار ننمودم، و اينك زمان جدائى من و تو فرا رسيده است. تو را به برادرت محمّد(صلي الله عليه و آله) (ابن حنفيّه) سفارش به خير مى كنم كه او برادر و فرزند پدر تو است، و از ميزان دوستى من نسبت به او، باخبرى.

و امّا برادرت حسين(عليه السلام) كه او فرزند مادر توست (و نيازى به سفارش ندارد)، و بيش از اين در اين باره سفارش نمى كنم، خداوند كفيل من بر شماست، و از او مى خواهم كه شما را به صلاح آورد، و شرّ جفاكاران سركش را از شما باز دارد، و صبر را پيشه سازيد تا خداوند خودش زمام امر را به دست گيرد (حكومت را بدست اهلش بسپارد). و هيچ حركت و نيروئى نيست جز به خداى برتر و بزرگ. (1)

قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّحْوِيُّ التَّمَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا

ص: 780


1- . الأمالي (للمفيد) النص220 المجلس السادس و العشرون ح1

هِشَامٌ عَنْ أَبِي مِخْنَفٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قَالَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) خَطَبَ ذَاتَ يَوْمٍ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا مَقَالَتِي وَ عُوا كَلَامِي إِنَّ الْخُيَلَاءَ مِنَ التَّجَبُّرِ وَ النَّخْوَةَ مِنَ التَّكَبُّرِ وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ عَدُوٌّ حَاضِرٌ يَعِدُكُمُ الْبَاطِلَ أَلَا إِنَّ الْمُسْلِمَ أَخُو الْمُسْلِمِ فَ (لا تَنابَزُوا)(1) وَ لَا تَخَاذَلُوا فَإِنَّ شَرَائِعَ الدِّينِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ مَنْ تَرَكَهَا مَرَقَ وَ مَنْ فَارَقَهَا مُحِقَ لَيْسَ الْمُسْلِمُ بِالْخَائِنِ إِذَا ائْتُمِنَ وَ لَا بِالْمُخْلِفِ إِذَا وَعَدَ وَ لَا بِالْكَذُوبِ إِذَا نَطَقَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ قَوْلُنَا الْحَقُّ وَ فِعْلُنَا الْقِسْطُ وَ مِنَّا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ فِينَا قَادَةُ الْإِسْلَامِ وَ أُمَنَاءُ الْكِتَابِ نَدْعُوكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّهِ وَ الشِّدَّةِ فِي أَمْرِهِ وَ ابْتِغَاءِ رِضْوَانِهِ وَ إِلَى إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّالْبَيْتِ وَ صِيَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ تَوْفِيرِ الْفَيْ ءِ لِأَهْلِهِ أَلَا وَ إِنَّ أَعْجَبَ الْعَجَبِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ الْأُمَوِيَّ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ السَّهْمِيَّ يُحَرِّضَانِ النَّاسَ عَلَى طَلَبِ دَمِ ابْنِ عَمِّهِمَا وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَمْ أُخَالِفْ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَطُّ وَ لَمْ أَعْصِهِ فِي أَمْرٍ قَطُّ أَقِيهِ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكِصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَرْعُدُ مِنْهَا الْفَرَائِصُ بِقُوَّةٍ أَكْرَمَنِيَ اللَّهُ بِهَا فَلَهُ الْحَمْدُ وَ لَقَدْ قُبِضَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَفِي حَجْرِي وَ لَقَدْ وُلِّيتُ [وَلِيتُ] غُسْلَهُ بِيَدِي تُقَلِّبُهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ مَعِي وَ ايْمُ اللَّهِ مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلَّا ظَهَرَ بَاطِلُهَا عَلَى حَقِّهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ أَمَّا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَدْ أَعْلَمَكُمْ أَنَّ الْأُمَّةَ لَمْ تَسْتَقِمِ عَلَيْهِ فَتَفَرَّقَ النَّاسُ وَ قَدْ نَفَذَتْ بَصَائِرُهُم

ص: 781


1- . الحجرات آية 11

أصبغ بن نباته: روزى امير المؤمنين(عليه السلام) سخنرانى كرد، پس حمد و ثناى الهى بجاى آورد و بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) درود فرستاد سپس فرمود: اى مردم سخنم را بشنويد، و كلامم را خوب فرا گيريد، و همانا تكبّر و خود فروشى از نشانه هاى گردنكشى و زور نمائى است، و نخوت و بزرگ منشى از تكبّر است. شيطان دشمنى حاضر و آماده است كه شما را به باطل دلخوشى مى دهد، هان كه هر مسلمانى برادر مسلمان ديگر است، و پس القاب زشت بر هم ننهيد، و دست از يارى هم نشوئيد، كه همانا شرايع و قوانين دين يكى است، و راه هاى آن همراه است، هر كه آن را پيش بگيرد به حقّ و هدف خود مى رسد، و هر كه رهايش سازد از جادّه حق به در رود، و هر كه از آن جدا شود تباه و نابود مى گردد. مسلمان در امانت خيانت نورزد، و در وعده تخلّف نكند، و در سخن دروغ نگويد. ما خاندان رحمتيم، گفتار ما حقّ، و كردار ما عدل است. خاتم پيامبران از ماست، و پيشوايان اسلام و امينان كتاب خدا در ميان مايند. شما را به سوى خدا و پيامبرش، و جهاد با دشمنش، و سختگيرى و پايدارى در امرش، و طلب خرسنديش؛ و برپادارى نماز، و پرداخت زكات، و حجّ خانه خدا، و روزه ماه رمضان، و پرداخت كامل في به اهلش دعوت مى كنيم. هان كه از همه شگفت تر آنكه معاوية بن ابى سفيان اموى و عمر و بن عاص سهمى مردم رابه خونخواهى پسر عمويشان (عثمان) بر مى انگيزند و به خدا سوگند كه من هرگز با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مخالفت نورزيدم، و هرگز در كارى از وى سر نپيچيدم، جان خود را در مواردى سپر او ساختم كه زورمندان و شجاعان از آن عقب مى نشستند، و بنده هاى بدن ها از آن مى لرزيد، و البتّه به نيرويى بود كه خداوند به من كرامت نموده بود و بر اين بخشش او را سپاس مى گزارم. و پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حالى قبض روح شد كه سر مباركش در دامن من بود، و خودم با اين دست هايم غسل او را به عهده گرفتم، فرشتگان مقرّب در اين امر ياريم مى دادند. و به خدا سوگند كه هيچ امّتى پس از

ص: 782

پيامبرش اختلاف نكرد جز اينكه گروه باطل بر گروه حقّ غلبه يافت مگر آنكه خدا بخواهد. عمّار برخاست و گفت: اميرالمؤمنين(عليه السلام) شما را آگاه ساخت كه امّت با وى وفادار نخواهد ماند. پس مردم با بينائى كامل از هم جدا شدند. (1)

حق امام و ماموم بر يکديگر

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم

مردم مرا بر شما حقّى است و شما را بر من حقّى. بر من است كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم و حقّى را كه از بيت المال داريد بگزارم شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد. امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد و درنهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا كنيد. چون شما را بخوانم بياييد، و چون فرمان دهم بپذيريد، و از عهده برآييد. (2)

ص: 783


1- . الأمالي (للمفيد) النص 235 المجلس السابع و العشرون ح6
2- . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص79 طريق السداد

خبر دادن پيامبر درباره ي شهادت اميرالمومنين

ص: 784

خبر دادن پيامبر به علي شهادتش را

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرِ بْنِ النَّقَّاشِ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْمُعَاذِيُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُكَتِّبُ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقُ

عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّاللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا

ص: 785

عَلِيُّ(عليه السلام) أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.

امير المؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد كه من برخاستم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) افضل اعمال در اين ماه چيست فرمود: يا أبا الحسن(عليه السلام) افضل اعمال در اين ماه اجتناب كردن از حرام هاى خدا است. پس از آن گريه كرد عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) چه چيز تو را به گريه در آورد فرمود: يا على(عليه السلام) گريه مي كنم از براى آنكه خون تو را در اين ماه حلال دانند گويا مى بينم كه تو نماز مي گذارى كه شقى ترين اولين و آخرين پى كننده ناقه صالح ثمود ضربتى بر فرق تو زند كه محاسنت تو به خون سرت خضاب شود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد كه عرضه داشتم: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) سلامت دين من در اين است فرمود: آرى سلامت دين تو در اين است پس از آن فرمود يا على(عليه السلام) هر كه تو را به قتل رساند مرا به قتل رسانيده و هر كه تو را دشمن دارد مرا دشمن داشته است و هر كس تو را ناسزا گويد مرا ناسزا گفته است زيرا كه تو نسبت به من به منزلت جان منى روح تو از روح من است و گل تو از گل من است خداى تبارك و تعالى من و تو را آفريد و من و ترا برگزيد مرا به رسالت اختيار فرمود و تو را به امامت پس هر كه امامت تو را انكار كند نبوت مرا انكار كرده يا على(عليه السلام) توئى وزير من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من و جانشين من و خليفه من در امت من در زمان حيات من و بعد از وفات من امر تو امر من است و نهى تو نهى من است سوگند مي خورم به حق آن كسى كه مرا به پيغمبرى مبعوث كرد وبهترين خلق قرار داد كه توئى حجت خدا بر خلق او و امين خدا بر سر او و خليفه خدا بر بندگان او. (1)

ص: 786


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص297 باب 28 باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى ع من الأخبار المتفرقة ح53

خبر دادن اميرالمومنين از شهادتش

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ: خَطَبَ النَّاسَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِالْكُوفَةِ، فَقَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ الْحَقَّ قَدْ غَلَبَهُ الْبَاطِلُ، وَ لَيُغْلَبَنَّ الْبَاطِلُ عَمَّا قَلِيلٍ، أَيْنَ أَشْقَاكُمْ أَوْ قَالَ: شَقِيُّكُمْ، شَكَّ أَبِي، هَذَا قَوْلُ أَبِي فَوَ اللَّهِ لَيَضْرِبَنَّ هَذِهِ فَلَيْخْضِبَنَّهَا مِنْ هَذِهِ. وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى هَامَتِهِ وَ لِحْيَتِهِ.

اميرالمومنين(عليه السلام) در کوفه خطبه خواند و فرمود: اي مردم، همانا باطل بر حق چيره شده ولي پس از اندکي حق بر باطل چيره مي شود کجاست شقي ترين کسان شما؟ يا فرمود: شقي. به خدا بر سرم ضربه اي مي زند و تا اينجا را رنگين مي کند و با دست مبارک به سر و محاسنش اشاره فرمود. (1)

ص: 787


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس13 ح15

همدردي ايشان با شيعيان

ص: 788

با بيماري شما بيمار ميشويم

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّامِيُّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ رُمَيْلَةَ قَالَ: وُعِكْتُ وَعَكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خِفَّةً فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّيَ خَلْفَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْمِنْبَرَ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الْوَعْكُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ دَخَلَ الْقَصْرَ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ مُتَشَبِّكٌ بَعْضُكَ فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي كُنْتُ فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةِ فِي الصَّلَاةِ خَلْفَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزُنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا يَسْكُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي الْقَصْرِ أَ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَرْبِهَا.

بصائر: رميله گفت: تب شديدى در زمان امير المؤمنين(عليه السلام) داشتم روز جمعه آرامش بيشترى در خود ديدم با خود گفتم بهترين كار اينست كه روى خودم مقدارى آب بريزم و پشت سر امير المؤمنين(عليه السلام) نماز بخوانم اين كار را كردم و به جانب مسجد رفتم همين كه مولى امير المؤمنين(عليه السلام) روى منبر رفت باز تب برگشت. وقتى آن جناب تمام كرد و به جانب خانه رفت من نيز با ايشان رفتم فرمود: رميله! ديدم در خود پيچيده بودى عرضه داشتم: آرى جريان را به عرضايشان رساندم كه علاقه

ص: 789

داشتم نمازى پشت سر شما بخوانم فرمود: رميله هر مؤمنى كه مريض مى شود ما نيز به واسطه بيمارى او بيمار مي شويم و فزون نمي شود مگر اينكه ما نيز از اندوه او محزون مي شويم و دعائى نمي كند مگر اينكه دعاى او را آمين مي گوئيم ساكت نمي شود مگر اينكه ما برايش دعا مي كنيم. عرضه داشتم: يا امير المؤمنين(عليه السلام) فدايت شوم اين براى كسى است كه با شما در خانه باشد اما آنها كه در اطراف زمين هستند چطور فرمود: رميله! در شرق و غرب و غير آن مؤمنى از نظر ما پنهان نيست.(1)

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) صَدَقَ عَمْرٌو.

بصائر: ابو ربيع شامى گفت: به حضرت صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: از عمرو بن حمق حديثى شنيده ام فرمود: بگو گفت: خدمت حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) رسيدم و در چهره آن جناب زردى مشاهده كرد گفت: اين زردى از چيست؟ آن جناب اظهار يك ناراحتى كرد على(عليه السلام) به او فرمود: ما شادمانيم براى شادى شما و محزون هستيم براى حزن شما و دعا مي كنيم براى شما و دعا مي كنيد ما آمين مي گوئيم. عمرو عرضه داشت: فهميدم چه فرموديد، ولى چون دعا مي كنيم شماآمين ميگوئى؟ فرمود: براى ما مساوى است كسى كه حضور داشته باشد و كسى كه غايب باشد. (2)

ص: 790


1- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص259 باب 16 باب في الأئمة أنهم يعرفون من يمرض من شيعتهم و يحزنون و يدعون و يؤمنون على دعاء شيعتهم و هم غيب عنهم ح1
2- . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج 1 ص260 باب 16 باب في الأئمة أنهم يعرفون من يمرض من شيعتهم و يحزنون و يدعون و يؤمنون على دعاء شيعتهم و هم غيب عنهم ح2

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكُتْنُجِيُّ، عَنْ أَبِي عَاصِمٍ، عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قَالَ: شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا، يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُنَا، وَ يَسُرُّهُمْ مَا يَسُرُّنَا، فَإِذَا أَرَادَنَا أَحَدٌ فَلْيَقْصِدْهُمْ فَإِنَّهُمْ الَّذِينَ يُوصَلُ مِنْهُ إِلَيْنَا.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: شيعيان ما جزئي از ما هستند که از باقي مانده ي طينت ما آفريده شده اند. هر آنچه مارا اندوهگين سازد، آنان را نيز غمگين مي سازد، و هر آنچه ما را شادمان سازد، آنان را نيز شادمان مي گرداند. پس هرکه ما را مي طلبد، بايد به آنان توجه و نيکي نمايد. چرا که از طريق ايشان به ما مي رسد. (1)

با غم و اندوه شيعيان اندوهناک ميشوند

رَوَيْنَاهَا بِإِسْنَادِنَا الَّذِي ذَكَرْنَا مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ إِلَى جَدِّي أَبِي جَعْفَرٍ الطُّوسِيِّ عَنِ الْمُفِيدِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ رَوَيْنَاهَا أَيْضاً بِإِسْنَادِنَا إِلَى جَدِّي أَبِي جَعْفَرٍ الطُّوسِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ مُوسَى الْأَهْوَازِيِّ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ أَيُّوبَ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ عَطِيَّةَ بْنِ نَجِيحِ بْنِ

ص: 791


1- . الأمالي (للطوسي) النص 299 [11] المجلس الحادي عشر ح35

الْمُطَهَّرِالرَّازِيِّ وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالا مَعاً إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) كَتَبَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حِينَ حُمِلَ هُوَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ يُعَزِّيهِ عَمَّا صَارَ إِلَيْهِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) إِلَى الْخَلَفِ الصَّالِحِ وَ الذُّرِّيَّةِ الطَّيِّبَةِ مِنْ وُلْدِ أَخِيهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ أَمَّا بَعْدُ فَلَئِنْ كُنْتَ تَفَرَّدْتَ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَيْتِكَ مِمَّنْ حُمِلَ مَعَكَ بِمَا أَصَابَكُمْ مَا انْفَرَدْتَ بِالْحُزْنِ وَ الْغِبْطَةِ وَ الْكَآبَةِ وَ أَلِيمِ وَجَعِ الْقَلْبِ دُونِي فَلَقَدْ نَالَنِي مِنْ ذَلِكَ مِنَ الْجَزَعِ وَ الْقَلَقِ وَ حَرِّ الْمُصِيبَةِ مِثْلُ مَا نَالَكَ وَ لَكِنْ رَجَعْتُ إِلَى مَا أَمَرَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بِهِ الْمُتَّقِينَ مِنَ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْعَزَاءِ حِينَ يَقُولُ لِنَبِيِّهِ(صلي الله عليه و آله) (وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا)(1)

امام صادق(عليه السلام) هنگامي که عبداللَّه بن حسن را به همراه خانواده اش (در زمان منصور دوانيقي) به زندان کوفه بردند، امام صادق(عليه السلام) نامه اي به او نوشته و به خاطر اين پيش آمد با وي چنين اظهار همدردي فرمود: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (اين نامه اي است] خطاب به بازمانده ي صالح و فرزند پاک (از نسل امام حسن(عليه السلام)) از طرف برادرزاده و پسر عمويش. امّا بعد، اگر تنها تو و خانواده ات مبتلا به اين گرفتاري شده ايد. بدان که حزن و ناراحتي و اندوه خاطر و درد جانکاه آن، تنها براي تو نبوده و به همان مقدار که تو ناراحت و اندوهگين شده اي من نيز در ناراحتي و بي تابي و اندوه هستم، جز اينکه من به دستوري که خداوند به پرهيزکاران درباره ي صبرکردن و شکيباييِ نيکو داده توجّه مي نمايم، آنجا که خطاب به پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: (وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْيُنِنا) (2)

ص: 792


1- . الطور آية 48
2- . إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 2 ص579 فصل فيما نذكره مما ينبغي أن يكون الإنسان عليه يوم عاشوراء من الأسباب التي تقربه إلى الله جل جلاله و إلى رسوله ح2

بر بالين شيعيان حاضر ميشود

ص: 793

بر بالين مومنان حاضر ميشوند

حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ، قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ، عَنْ أَبِي عُمَرَ الْبَزَّازِ، قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِيُّ، وَ هُوَ يَقُولُ وَ كَانَ إِذَا غَدَا إِلَى الْقَضَاءِ جَلَسَ فِي مَكَانِي فَإِذَا رَجَعَ جَلَسَ فِي مَكَانِي، فَقَالَ لِي ذَاتَ يَوْمٍ يَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ لَكَ عِنْدِي حَدِيثاً أُحَدِّثُكَ بِهِ! قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا أَبَا عَمْرٍو مَا زَالَ لِي ضَالَّةٌ عِنْدَكَ، قَالَ، فَقَالَ: لِي لَا أُمَّ لَكَ فَأَيُّ ضَالَّةٍ تَقَعُ لَكَ عِنْدِي، قَالَ، فَأَبَى أَنْ يُحَدِّثَنِي يَوْمَئِذٍ، قَالَ: ثُمَّ سَأَلْتُهُ بَعْدُ فَقُلْتُ يَا أَبَا عَمْرٍو حَدِّثْنِي بِالْحَدِيثِ الَّذِي قُلْتَ لِي قَالَ سَمِعْتُ الْحَارِثَ الْأَعْوَرَ وَ هُوَ يَقُولُ أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً(عليه السلام) ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا أَعْوَرُ مَا جَاءَكَ قَالَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَاءَ بِي وَ اللَّهِ حُبُّكَ، قَالَ، فَقَالَ أَمَا إِنِّي سَأُحَدِّثُكَ لِتَشْكُرَهَا أَمَا إِنَّهُ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُحِبُّنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يُحِبُّ وَ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُبْغِضُنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يَكْرَهُ. قَالَ، ثُمَّ قَالَ لِيَ الشَّعْبِيُّ بَعْدُ أَمَا إِنَّ حُبَّهُ لَا يَنْفَعُكَ وَ بُغْضَهُ لَا يَضُرُّكَ.

....حارث همداني مي گويد: شبي دير هنگام به محضر اميرالمومنين(عليه السلام) رسيدم. حضرت فرمودند: چه چيز تو را اين وقت شب به اينجا کشانده است؟ عرضه داشتم: به خدا سوگند، محبت شما. فرمود: اينک برايت حديثي گويم تا شکرش را به جاي آوري. آگاه باش که هر بنده اي که مرا دوست بدارد، هنگام مرگ مرا همانطور که دوست داشته مي بيند و هر بنده اي که مرا دشمن بدارد، هنگام مرگ مرا همانطور که دشمن داشته مي بيند. (1)

ص: 794


1- . رجال الكشي إختيار معرفة الرجال النص89 الحارث الأعور ح142

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا عُقْبَةُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ إِلَى هَذِهِ ثُمَّ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى الْوَرِيدِ ثُمَّ اتَّكَأَ وَ كَانَ مَعِيَ الْمُعَلَّى فَغَمَزَنِي أَنْ أَسْأَلَهُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَإِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ أَيَّ شَيْ ءٍ يَرَى فَقُلْتُ لَهُ بِضْعَ عَشْرَةَ مَرَّةً أَيَّ شَيْ ءٍ فَقَالَ فِي كُلِّهَا يَرَى وَ لَا يَزِيدُ عَلَيْهَا ثُمَّ جَلَسَ فِي آخِرِهَا فَقَالَ يَا عُقْبَةُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ فَقَالَ أَبَيْتَ إِلَّا أَنْ تَعْلَمَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا دِينِي مَعَ دِينِكَ فَإِذَا ذَهَبَ دِينِي كَانَ ذَلِكَ كَيْفَ لِي بِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُلَّ سَاعَةٍ وَ بَكَيْتُ فَرَقَّ لِي فَقَالَ يَرَاهُمَا وَ اللَّهِ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي مَنْ هُمَا قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّى تَرَاهُمَا قُلْتُ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا الْمُؤْمِنُ أَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا فَقَالَلَا يَمْضِي أَمَامَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا مَضَى أَمَامَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَقُولَانِ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ يَدْخُلَانِ جَمِيعاً عَلَى الْمُؤْمِنِ فَيَجْلِسُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عِنْدَ رَأْسِهِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) عِنْدَ رِجْلَيْهِ فَيُكِبُّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنِّي خَيْرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ يَنْهَضُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَيَقُومُ عَلِيٌّ(عليه السلام) حَتَّى يُكِبَّ عَلَيْهِ فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ أَمَا لَأَنْفَعَنَّكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ أَيْنَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَالَ فِي يُونُسَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَاهُنَا (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )

ص: 795

عقبه گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اي عقبه! خداوند در روز قيامت هيچ چيز را از بندگانش نمي پذيرد، مگر اين امر (ولايت) را که شما شيعيان بر آن هستيد و هيچ يک از شما نخواهيد ديد آنچه را که چشم او را روشن نمايد، مگر زماني که جان او به اينجا برسد. سپس با دست مبارک خود به شاهرگ خويش اشاره فرمود، آن گاه تکيه داده و نشست. معلي که همراه من بود، با چشم اشاره کرد که در اين مورد از حضرتش بيشتر بپرسم. عرضه داشتم: اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هرگاه جان محتضر به اين جا برسد چه چيزي را مي بيند؟ بيش از ده بار پرسيدم: چه چيزي را مي بيند؟ ولي امام(عليه السلام) در همه ي آنها فرمود: مي بيند و چيزي بر آن نيفزود. سپس در آخرين پرسش نشست و فرمود: اي عقبه! عرضه داشتم: آري بفرماييد. فرمود: گويي دست نخواهي کشيد مگر پاسخ سوال را بداني؟ عرضه داشتم: آري، اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دين من فقط دين شماست. هرگاه دين من برود، ميان من و شما جدايي خواهد افتاد. چگونه مي توانم در حضور شما باشم و پاسخ خويش را نگيريم؟ سپس گريان شدم. حضرت چون چنين ديد دلش به حالم سوخت و فرمود: به خدا سوگند! آن دو را مي بيند. عرضه داشتم: پدر و مادرم فداي شما باد! آن دو کيستند؟ فرمود: آنها رسول خدا(صلي الله عليه و آله) واميرالمومنين(عليه السلام) هستند. اي عقبه! هيچ مومني نمي ميرد مگر اين که آنها را مي بيند. عرضه داشتم: هرگاه مومن ايشان را چنين ببيند آيا دوباره به دنيا بازمي گردد؟ حضرت فرمود: نه، به جلو پيش خواهد رفت، هرگاه ايشان را ببيند. عرضه داشتم: آيا چيزي به او مي گويند؟ حضرت فرمودند: آري، هر دو باهم نزد مومن آيند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در کنار سر و علي(عليه السلام) در کنار پاي او خواهد نشست، رسول خدا رو به او مي کند و مي فرمايد: اي دوست خدا! بشارت باد بر تو! من رسول خدايم. من از آنچه که از دنيا ترک کرده اي براي تو بهترم. سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برمي خيزد و اميرالمومنين(عليه السلام) به پا خواسته رو به او مي کند و مي فرمايد: اي

ص: 796

دوست خدا! بشارت باد بر تو من علي بن ابيطالبم، آن کسي که او را دوست مي داشتي. آگاه باش که به تو سود خواهم رساند. سپس امام صادق(عليه السلام) فرمود: اين حقيقت در کتاب خداي متعال مذکور است. عرضه داشتم: خداوند مرا فداي تو گرداند. در کجاي کتاب خداست؟ فرمود: در سوره ي يونس، آن جا که خداي متعال مي فرمايد: (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)(1) آن کساني که ايمان آورده و پرهيزکار شدند، براي آنها بشارت باد در زندگي دنيا و آخرت و کلمات خداوند را تغييري نيست و اين همان رستگاري بزرگ است. (2)

ص: 797


1- . يونس الآيات 64 و63
2- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 3 ص128 باب ما يعاين المؤمن و الكافر ح1

برخي از زيارتنامه هاي حضرت

ص: 798

زيارات حضرت

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَ مِنًى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَحْرَ الْعُلُومِ وَ كَهْفَ الْفُقَرَاءِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ وُلِدَ فِي الْكَعْبَةِ وَ زُوِّجَ فِي السَّمَاءِ بِسَيِّدَةِ النِّسَاءِ، وَ كَانَ شُهُودَهَا الْمَلَائِكَةُ السَّفَرَةُ الْبَرَرَةُ الْأَصْفِيَاءُ. السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِصْبَاحَ الضِّيَاءِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ خَصَّهُ النَّبِيُّ بِجَزِيلِ الْحِبَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ وَقَاهُ بِنَفْسِهِ شَرَّ الْأَعْدَاءِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ فَسَامَى شَمْعُونَ الصَّفَا، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ أَنْجَى اللَّهُ سَفِينَةَ نُوحٍ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَخِيهِ حَيْثُ الْتَطَمَ الْمَاءُ حَوْلَهَا وَ طَمَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ تَابَ اللَّهُ بِهِ وَ بِأَخِيهِ عَلَى آدَمَ إِذْ غَوَى، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا فَلَكَ النَّجَاةِ الَّذِي مَنْ رَكِبَهُ نَجَى وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهُ هَوَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ خَاطَبَ الثُّعْبَانَ وَ ذِئْبَ الْفَلَا، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

سلام بر تو اى آنكه مكه و منى به تو شرافت و احترام يافت سلام بر تو اى درياى علوم و پناه فقيران به حق سلام بر تو اى آنكه در خانه كعبه متولد شدى و عقد تزويجت در آسمان با سيد زنان عالم بسته شد و شاهدان اين عقد ملائكه برگزيده خدا بودند سلام بر تو اى چراغ روشن سلام بر تو اى آنكه پيغمبرت به عطاى بزرگ مخصوص كرد سلام بر تو اى آنكه بر خوابگاه پيغمبر خاتم رسولان خفتى و به جان خود دفع شر دشمنان از وجود شريفش كردى سلام بر تو اى آنكه آفتاب براى تو از مغرب بازگشت تا تو بر شمعون الصفا برترى يافتى سلام بر تو اىآنكه خدا به نام مبارك تو و برادرت كشتى نوح(عليه السلام) را از دريا نجات داد هنگامى كه از امواج و تلاطم دريا به خطر افتاد سلام بر تو اى آنكه خدا به واسطه ي او و

ص: 799

برادرش توبه آدم(عليه السلام) صفى را پذيرفت آنگاه كه به غوايت و عصيان درافتاد سلام بر تو اى كشتى نجات امت كه هر كه در اين كشتى نجات درآمد نجات يابد و هر كه از آن باز ماند هلاك شود سلام بر تو اى آنكه با گرگ صحرا خطاب كرد سلام بر تو اى امير اهل ايمان و رحمت و بركات الهى بر تو باد.... (1)

الْمَزَارُ الْقَدِيمُ، رُوِيَ عَنْ مَوْلَانَا مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام)

أَنَّهُ قَالَ مَضَيْتُ مَعَ وَالِدِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِلَى قَبْرِ جَدِّي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) بِالنَّجَفِ بِنَاحِيَةِ الْكُوفَةِ فَوَقَفَ عَلَيْهِ ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ وَ خَلِيلِ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ السَّلَامُ عَلَى يَعْسُوبِ الْإِيمَانِ وَ مِيزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَيْفِ ذِي الْجَلَالِ السَّلَامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ الْحَاكِمِ فِي يَوْمِ الدِّينِ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى السَّلَامُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ السَّلَامُ عَلَى الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللَّائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ وَسِيلَتِي إِلَى اللَّهِ وَ ذَرِيعَتِي وَ لِيَ حَقُّ مُوَالاتِي وَ تَأْمِيلِي

فَكُنْ لِي شَفِيعِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْوُقُوفِ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِي وَ هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ اصْرِفْنِي فِي مَوْقِفِي هَذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ كُلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَاكِياً وَ عَمَلًا كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين

سلام بر پدر امامان و دوست نبوت و تنها برادر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) سلام بر رئيس ايمان و ترازوي اعمال و شمشير خداي بزرگ، سلام بر شايسته ترين اهل ايمان، جانشين دانش پيامبران و حاکم در روز جزا سلام بر درخت تقوي سلام بر حجت رساي خدا و نعمت کامل او و انتقام کوبنده اش سلام بر راه روشن و ستاره فروزان و

ص: 800


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص207،206، 3 - زيارة اخرى لأمير المؤمنين صلوات الله عليه

پيشواي خيرخواه رحمت و برکات خدا بر او باد تويي وسيله و سببمبه سوي خدا و مراست حق دوستي و آرزومندي به درگاه خداي عزوجل، پس شفيع من باش در ايستادگي در برآوردن حاجاتم و آن حاجت آزادي ام از آتش است و مرا از اين جايگاه با موفقيت بازگردان و به دست آوردن همه آنچه خواسته ام، به حق رحمت و قدرتش. خدايا عقلي کامل و مغزي ممتاز و دلي پاک و عملي بسيار و ادبي برتر نصيبم کن و همه اين هارا به سود من قرار ده نه زيانم، به مهرباني ات اي مهربانترين مهربانان.(1)

شفاعت

ص: 801


1- . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 10 ص222 باب21 باب استحباب زيارة أمير المؤمنين و الأئمة ع بالزيارات المأثورة ح11900

شفاعت

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ حَرْبِ بْنِ شُرَيْحٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَيُّ آيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَرْجَى قَالَ مَايَقُولُ فِيهَا قَوْمُكَ قَالَ قُلْتُ يَقُولُونَ (يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)(1) قَالَ لَكِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ [بيت] لَا نَقُولُ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ فَأَيْشٍ [فَأَيَّ شَيْ ءٍ] تَقُولُونَ فِيهَا قَالَ نَقُولُ (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى)(2) الشَّفَاعَةَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَةَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَة

امام باقر(عليه السلام) از بشربن شريح بصري نقل شده که گفت: به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: اميدوار کننده ترين آيه ي قرآن کدام است؟ امام(عليه السلام) فرمود: اطرافيانت دراين باره چه نظري دارند؟ عرضه داشتم: معتقدند اميدوار کننده ترين آيه، اين آيه است بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد امام(عليه السلام) فرمود: ولي ما اهل بيت(عليهم السلام) چنين نظري نداريم عرضه داشتم: پس نظر شما دراين باره چيست؟ امام(عليه السلام) فرمود: ما معتقديم (اميدوار کننده ترين آيه، اين آيه است) (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضي) (مراد از اين مژده، مقامِ) شفاعت است، به خدا سوگند شفاعت است! به خدا سوگند شفاعت است. (3)

ص: 802


1- . الزمر آية 53
2- . الضحي آية 5
3- . تفسير فرات الكوفي ص571 [سورة الضحى(93): الآيات 4 الى 11] ح734

باب چهل ويکم: قطره اي ازدرياي فضائل فخر دوعالم فاطمه الزهرا

اشاره

ص: 803

چرا ايشان را فاطمه ناميدند

ص: 804

چرا ايشان را فاطمه سلام الله عليها ناميدند.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلَوِيَّةَ الْأَصْبَهَانِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْبَصْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَ تَدْرِينَ لِمَ سُمِّيتِ فَاطِمَةَ فَقَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِمَ سُمِّيَتْ قَالَ: لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّار

پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله): فاطمه(عليها السلام)، فاطمه ناميده شد، زيرا خداوند او و شيعيانش را از آتش جهنم دور نگاه مي دارد.(1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ السُّكَّرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَامَحْدُوجُ بْنُ عُمَيْرٍ الْحَنَفِيُ قَالَ حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْأَنْصَارِيُّ عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.

ابو هريره گويد: دختر گرامى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بدين جهت فاطمه(عليها السلام) ناميده شد كه خداوند عزّ و جلّ كسى را كه فاطمه(عليها السلام) را دوست داشته باشد، از آتش جهنّم بركنار خواهد كرد. (2)

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) لِفَاطِمَةَ(عليها السلام) شَقَ اللَّهُ لَكِ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْفَاطِرُ وَ أَنْتِ فَاطِمَةُ(عليها السلام).

ص: 805


1- . علل الشرائع ج 1 ص179 باب142 العلة التي من أجلها سميت فاطمة ع فاطمة ح5
2- . معاني الأخبار النص64 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ع ح14

پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه(عليها السلام) فرمودند: خداوند براى تو نامى که از نام هاى خود مشتق گرديده، قرار داده است زيرا نام او فاطر است و تو فاطمه(عليها السلام) هستي. (1)

وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ(عليها السلام) تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّضِيَّةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ قَالَ وَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) لِأَنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ(عليه السلام) لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ فِي الْأَرْض

ابى عبد الله(عليه السلام) روايت كند كه فاطمه(عليها السلام) را نزد حق تعالى نُه نام است: فاطمه، و صديقه و مباركه، و طاهره، و زكيه، و رضيه، و مرضيه، و محدثه، و زهرا و تسميه او به فاطمه(عليها السلام) از جهت آنست كه جدا گشته ازشر و شر از او باز گرفته شده، و اگر على(عليه السلام) بوجود نمى آمد او را كفوى در زمين نمي بود. (2)

وَ بِإِسْنَادِهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

يَقُولُ: إِنِّي سَمَّيْتُ فَاطِمَةَ(عليها السلام)

لِأَنَّهَا فُطِمَتْ وَ ذُرِّيَّتُهَا مِنَ النَّارِ، مَنْ لَقِيَ اللَّهَ مِنْهُمْ بِالتَّوْحِيدِ وَ الْإِيمَانِ بِمَا جِئْتُ بِهِ.

شيخ طوسى در امالى، به سندش از امام على بن ابى طالب(عليه السلام): از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرموده: دخترم فاطمه(عليها السلام) ناميده شده زيرا خداوند تعالى او و ذرّيّه اش را از آتش جهنّم نجات بخشيده است مشروط بر اينكه در زمان ملاقات پروردگارش به توحيد و آنچه از جانب پروردگارشان آمده ايمان داشته باشند. (3)

ص: 806


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 43 ص15 باب 2 أسمائها و بعض فضائلها ذيل حديث 13
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص463 منزلتها عند النبي
3- . الأمالي (للطوسي) النص570 [22] مجلس يوم الجمعة السابع عشر من صفر سنة سبع و خمسين و أربعمائة ح5

چرا ايشان را زهراءناميدند

ص: 807

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ سَهْلٍ الصَّيْقَلُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الدَّارِمِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)لِمَ سُمِّيَتِ الزَّهْرَاءُ(عليها السلام) زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّور....

ابان بن تغلب: محضر امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براى چه حضرت زهرا(عليها السلام) به زهراء موسوم گرديد؟ امام(عليه السلام) فرمودند: زيرا زهرا(عليها السلام) در روز سه مرتبه با سه نور مختلف براى اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى درخشيد. (1)

الْحَسَنُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ(عليها السلام) قَالَ لِأَنَّ لَهَا فِي الْجَنَّةِ قُبَّةً مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ ارْتِفَاعُهَا فِي الْهَوَاءِ مَسِيرَةُ سَنَةٍ مُعَلَّقَةٍ بِقُدْرَةِ الْجَبَّارِ لَا عِلَاقَةَ لَهَا مِنْ فَوْقِهَا فَتُمْسِكَهَا وَ لَا دِعَامَةَ لَهَا مِنْ تَحْتِهَا فَتَلْزَمَهَا لَهَا مِائَةُ أَلْفِ بَابٍ وَ عَلَى كُلِّ بَابٍ أَلْفٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَرَاهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ كَمَا يَرَى أَحَدُكُمُ الْكَوْكَبَ الدُّرِّيَّ الزَّاهِرَ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ فَيَقُولُونَ هَذِهِ الزَّهْرَاءُ لِفَاطِمَةَ(عليها السلام)

حسن بن زيد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: چرا فاطمه(عليها السلام) زهرا ناميده شد؟ فرمود: زيرا او قصرى از ياقوت سرخ در بهشت دارد كه ارتفاع آن به اندازه يك سال راه است و آن به قدرت خدا در هوا معلّق مانده است، و آن قصر داراى صد هزار در است و بر هر درى هزار ملك ايستاده است. اهل بهشت اين قصر را چنان مى بينند كه شما ستاره ها را، پس مى گويند: اين قصر درخشان به فاطمه(عليها السلام) تعلّق دارد. (2)

ص: 808


1- . علل الشرائع ج 1 ص180 باب 143 باب العلة التي من أجلها سميت فاطمة الزهراء زهراء ح2
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص330 فصل في منزلتها عند الله تعالى

أَبُو هَاشِمٍ الْعَسْكَرِيُ سَأَلْتُ صَاحِبَ الْعَسْكَرِ(عليه السلام) لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ(عليها السلام) فَقَالَ كَانَ وَجْهُهَا يَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) مِنْأَوَّلِ النَّهَارِ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالَ كَالْقَمَرِ الْمُنِيرِ وَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّيِ

ابو هاشم عسكرى گويد: از امام حسن عسكرى(عليه السلام) پرسيدم: چرا حضرت فاطمه(عليها السلام) را زهرا ناميدند؟ فرمود: زيرا چهره او براى امير المؤمنين(عليه السلام) در اوّل روز مانند آفتاب روشن و به هنگام زوال مانند ماه درخشان و به هنگام غروب آفتاب مانند ستاره مى درخشيد. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ سَهْلٍ الصَّيْقَلُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الدَّارِمِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِمَ سُمِّيَتِ الزَّهْرَاءُ(عليها السلام) زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فِي النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّورِ كَانَ يَزْهَرُ نُورُ وَجْهِهَا صَلَاةَ الْغَدَاةِ وَ النَّاسُ فِي فُرُشِهِمْ فَيَدْخُلُ بَيَاضُ ذَلِكَ النُّورِ إِلَى حُجُرَاتِهِمْ بِالْمَدِينَةِ فَتَبْيَضُّ حِيطَانُهُمْ فَيَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِكَ فَيَأْتُونَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) فَيَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَيُرْسِلُهُمْ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَيَأْتُونَ مَنْزِلَهَا فَيَرَوْنَهَا قَاعِدَةً فِي مِحْرَابِهَا تُصَلِّي وَ النُّورُ يَسْطَعُ مِنْ مِحْرَابِهَا مِنْ وَجْهِهَا فَيَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي رَأَوْهُ كَانَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَإِذَا نَصَفَ النَّهَارُ وَ تَرَتَّبَتْ لِلصَّلَاةِ زَهَرَ وَجْهُهَا بِالصُّفْرَةِ فَتَدْخُلُ الصُّفْرَةُ حُجُرَاتِ النَّاسِ فَتَصْفَرُّ ثِيَابُهُمْ وَ أَلْوَانُهُمْ فَيَأْتُونَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) فَيَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَيُرْسِلُهُمْ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَيَرَوْنَهَا قَائِمَةً فِي مِحْرَابِهَا وَ قَدْ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا فَإِذَا كَانَ آخِرُ النَّهَارِ وَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ احْمَرَّ

ص: 809


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص330 فصل في منزلتها عند الله تعالى

وَجْهُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَأَشْرَقَ وَجْهُهَا بِالْحُمْرَةِ فَرَحاً وَ شُكْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَكَانَ يَدْخُلُ حُمْرَةُ وَجْهِهَا حُجُرَاتِ الْقَوْمِ وَ تَحْمَرُّ حِيطَانُهُمْ فَيَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِكَ وَ يَأْتُونَ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) وَ يَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُرْسِلُهُمْ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَيَرَوْنَهَا جَالِسَةً تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُمَجِّدُهُ وَ نُورُ وَجْهِهَايَزْهَرُ بِالْحُمْرَةِ فَيَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي رَأَوْا كَانَ مِنْ نُورِ وَجْهِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَلَمْ يَزَلْ ذَلِكَ النُّورُ فِي وَجْهِهَا حَتَّى وُلِدَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَهُوَ يَتَقَلَّبُ فِي وُجُوهِنَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي الْأَئِمَّةِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِمَامٍ بَعْدَ إِمَام

شيخ صدوق در علل الشرائع از ابان بن تغلب روايت كرده: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: اى فرزند رسول خدا! چرا فاطمه را «زهرا» ناميدند؟ گفت: براى اينكه نور حضرت فاطمه(عليها السلام) روزى سه مرتبه براى امير المؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) جلوه مى كرد: نور او به هنگام اقامه نماز صبح در حالى كه مردمان در خواب بودند، چنان مى درخشيد كه سفيدى آن داخل خانه هاى مدينه مى گرديد و فضاى خانه ها را روشن مى نمود، آنان از اين نور تعجّب مى كردند و به سوى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مى شتافتند تا در باره منشأ آن نور سؤال كنند، و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آنها را به جانب خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) متوجه مى كرد، و هنگامى كه آنان به سوى خانه ايشان نگاه مى كردند مى ديدند كه فاطمه(عليها السلام) در محراب عبادت قرار گرفته و نورى از محراب ساطع مى شود، و آنگاه در مى يافتند كه نور مذكور همان نورى است كه از فاطمه(عليها السلام) ساطع مى گردد. هنگامى كه ظهر فرا مى رسيد و فاطمه(عليها السلام) آماده نماز مى گرديد نور زردى از چهره وى ساطع مى گرديد و داخل خانه هاى اهل مدينه مى شد به طورى كه در و ديوار خانه ها، و لباس و رنگ ايشان همه به زردى مى گراييد، پس هر گاه از آن نور پرسش مى نمودند، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ايشان را روانه خانه فاطمه(عليها السلام) مى كرد و آنان مى ديدند كه دختر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ميان محراب مشغول عبادت است و اين نور از وى

ص: 810

ساطع مى گردد. و هنگامى كه آفتاب غروب مى كرد چهره فاطمه(عليها السلام) به سرخى مى گراييد و نور قرمزى از او ساطع مى شد و فاطمه(عليها السلام) از اين امر خوشحال گرديده شكر خدا را به جاى مى آورد، پس آن نور داخل خانه هاى مردممى گرديد و تمام آنها را سرخفام مى نمود، مردم مدينه از اين امر تعجّب مى كردند و در باره آن با يك ديگر به گفتگو مى پرداختند و هر كه نظرى مى داد، بنا بر اين نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مى آمدند و علّت آن را جويا مى شدند و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ايشان را به سوى خانه فاطمه(عليها السلام) مى فرستاد و آنها مى ديدند كه فاطمه(عليها السلام) در محراب به عبادت ايستاده و آن نور از صورت وى ساطع مى گردد و مى فهميدند كه منشأ آن نور از كجاست. پس آن نور در چهره فاطمه باقى بود تا زمانى كه حسين(عليه السلام) از وى متولّد گرديد و آن نور به او منتقل شده و به ما رسيده است و همچنان در نزد ما خواهد بود، امامى بعد از امام ديگر، تا قيامت فرا رسد. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ فَاطِمَةَ(عليها السلام) لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.

ابن عماره گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: چرا حضرت فاطمه(عليها السلام) زهرا ناميده شد؟ فرمود: زيرا وقتى آن حضرت در محراب عبادت مى ايستاد نورش بر اهل آسمان ها مى تابيد، آنچنان كه نور اختران آسمان بر ساكنين زمين. (2)

وَ قَدْ رُوِيَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الزَّهْرَاءَ(عليها السلام) لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ.

ص: 811


1- . علل الشرائع ج 1 ص180 باب143 باب العلة التي من أجلها سميت فاطمة الزهراء ع زهراء ح2
2- . معاني الأخبار النص 64 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح15

و روايت شده است: از جابر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده به اين علّت زهرا(عليها السلام) نام گذارده شد كه خداوند عزّ و جلّ آن بانو را از نور با عظمت خود آفريد. (1)

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ القرمسيني [الْقِرْمِيسِينِيُ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الْجَزَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ(عليها السلام) زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِيَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِكَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي

و روايت كند كه وجه تسميه زهرا(عليها السلام) را از ابى جعفر(عليه السلام) پرسيدند فرمود كه خداى تعالى خلق كرد زهرا(عليها السلام) را از نور عظمت خود چون آن نور درخشيدن گرفت تمام آسمان ها و زمين را روشن گردانيد و چشم هاى ملايكه بى نور گشت به يكباره به سجده افتادند و گفتند اى اله و سيد ما اين چه نور است؟ وحى آمد به ايشان كه اين نوريست از نور من كه ساكن گردانيده بودم آن را در سماء خود و آفريده از عظمت خود كه بيرون آورم او را از صلب پيغمبرى از پيغمبران خودم كه تفضيل نهاده ام او را بر جميع انبيا و از اين نور بيرون آرم امامانى كه قيام نمايند به أمر من و هدايت كنند خلق را به حق من و خليفه باشند در زمين من بعد از انقضاى وحى من.(2)

ص: 812


1- . معاني الأخبار النص 64 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح16
2- . علل الشرائع ج 1 ص179 باب143 باب العلة التي من أجلها سميت فاطمة الزهراء ع زهراء ح1

ساير القاب و اسامي ايشان

ص: 813

ام ابيها

رُوِيَ فِي مَقَاتِلِ الطَّالِبِيِّينَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) أَنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) كَانَتْ تُكَنَّى أُمَّ أَبِيهَا

ابو الفرج اصفهانى در كتاب مقاتل الطالبيّين از امام باقر(عليه السلام) روايت كرده همانا كنيه فاطمه(عليها السلام) امّ ابيها يعنى مادر پدر بوده است. (1)

طاهرهمِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ قَالَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) الطَّاهِرَةَ لِطَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ رَفَثٍ وَ مَا رَأَتْ قَطُّ يَوْماً حُمْرَةً وَ لَا نِفَاساً

شيخ هاشم بن محمّد در مصباح الانوار از امام باقر(عليه السلام) و او از پدران بزرگوارش روايت نموده است: فاطمه(عليها السلام) دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را به سبب پاك بودنش از هر ننگ و پليدى، طاهره ناميدند، و او هرگز حيض و نفاس نديد. (2)

ص: 814


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 43 ص19 باب 2 أسمائها و بعض فضائلها ح19
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 43 ص19 باب 2 أسمائها و بعض فضائلها ح20

بتول

وَ عنه قَالَ عُبَيْدٌ الْهَرَوِيُّ فِي الْغَرِيبَيْنِ سُمِّيَتْ مَرْيَمُ(عليها السلام) بَتُولًا لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ الرِّجَالِ وَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَتُولًا لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ النَّظِيرِ

ابو عبيد هروى در غريبين گويد: حضرت مريم(عليها السلام) را از آن جهت «بتول» ناميدند كه به مردان تمايلى نداشت و فاطمه(عليها السلام) را به آن سبب «بتول» گفتند كه مثل و نظير نداشت. (1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الطَّيِّبِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله) سُئِلَ مَا الْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) تَقُولُ إِنَّ مَرْيَمَ(عليها السلام) بَتُولٌ وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَتُولٌ فَقَالَ الْبَتُولُ الَّتِي لَنْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَيْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَيْضَ مَكْرُوهٌ فِي بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ.

عيسى بن جعفر از پدران بزرگوارش از على بن ابى طالب(عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت على(عليه السلام) فرمود: از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پرسيدند معناى كلمه «بتول» (پاكدامن، دوشيزه) چيست؟ زيرا ما از شما شنيديم كه مى فرموديد مريم(عليها السلام) و فاطمه(عليها السلام) «بتول» هستند، فرمودند: بتول آن زنى است كه

هرگز خون حيض نبيند،

ص: 815


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص330 فصل في منزلتها عند الله تعالى

زيرا حيض براى دختران پيغمبران ناپسند است. (1)

کنيه هاي حضرت زهرا

و منه كُنَاهَا أُمُّ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ أُمُّ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ أُمُّ الْمُحَسِّنِ(عليه السلام) وَ أُمُّ الْأَئِمَّةِ وَ أُمُّ أَبِيهَا وَ أَسْمَاؤُهَا عَلَى مَا ذَكَرَهُ أَبُو جَعْفَرٍ الْقُمِّيُّ فَاطِمَةُ(عليها السلام)

الْبَتُولُ الْحَصَانُ الْحُرَّةُ السَّيِّدَةُ الْعَذْرَاءُ الزَّهْرَاءُ الْحَوْرَاءُ الْمُبَارَكَةُالطَّاهِرَةُ الزَّكِيَّةُ الرَّاضِيَةُ الْمَرْضِيَّةُ الْمُحَدَّثَةُ مَرْيَمُ الْكُبْرَى الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ يُقَالُ لَهَا فِي السَّمَاءِ النُّورِيَّةُ السَّمَاوِيَّةُ الْحَانِيَة

ابن شهر آشوب گويد: كنيه هاى حضرت فاطمه(عليها السلام) عبارتند از أُمُّ الْحَسَنِ(عليه السلام)، أُمُّ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)، أُمُّ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام)، أُمُّ أَبِيهَا و نام هاى او چنانچه شيخ صدوق گفته است عبارتند از: فاطمه، بتول، حصان، حرّه، سيّده، عذراء، زهرا، حوراء، مباركه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدّثه، مريم كبرى، صدّيقه كبرى، و در آسمان او را نوريّه سماويّه، و حانيه مى نامند. (2)

وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ(عليها السلام) تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّضِيَّةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ قَالَ وَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ فِي الْأَرْض

فاطمه(عليها السلام) را نزد حق تعالى نُه نام است فاطمه، و صديقه و مباركه، و طاهره، و زكيه، و رضيه، و مرضيه، و محدثه، و زهرا و تسميه او به فاطمه از جهت آنست كه

ص: 816


1- . معاني الأخبار النص 64 باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة ح17
2- . بحار الأنوار ج 43 ص16 باب 2 أسمائها و بعض فضائلها ح15

جدا گشته از شر و شر از او باز گرفته شده، و اگر على(عليه السلام) بوجود نمى آمد او را كفوى در زمين نمي بود(1)

وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَلَكٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّي فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُكِ مِنَ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ فِي الْمِيثَاق

و از ابى جعفر(عليه السلام) مرويست كه چون فاطمه(عليها السلام) زهرا متولد شد حق سبحانه و تعالى وحى فرستاد به فرشته كه برود و به زبان محمد(صلي اللهعليه و آله) با وى سخن گويد و نام او را فاطمه كند كه من تو را جدا ساخته ام و ممتاز گردانيده از ديگر زنان به علم و باز گرفته ام از تو خون حيض را.(2)

وَ نَعُودُ إِلَى ذِكْرِ شَيْ ءٍ مِمَّا أَوْرَدَهُ ابْنُ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ قَالَ يَرْفَعُهُ إِلَى أَسْمَاءِ بِنْتِ عُمَيْسٍ قَالَتْ...

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) خُلِقَتْ حُورِيَّةً فِي صُورَةٍ إِنْسِيَّةٍ(3)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): فاطمه(عليها السلام) حوريه ايست كه در صورت انسيه مخلوق شده

ص: 817


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص463 منزلتها عند النبي
2- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص463 منزلتها عند النبي
3- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص463 منزلتها عند النبي

ولادت حضرت زهرا

ص: 818

ولادت حضرت فاطمة الزهرا

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَلِيلِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ الْفَقِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(عليه السلام) كَيْفَ كَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ خَدِيجَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَكَّةَ فَكُنَّ لَا يَدْخُلْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يُسَلِّمْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يَتْرُكْنَامْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَيْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِيجَةُ لِذَلِكَ وَ كَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَيْهِ فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ تَكْتُمُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَوْماً فَسَمِعَ خَدِيجَةُ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَقَالَ لَهَا يَا خَدِيجَةُ مَنْ تُحَدِّثِينَ قَالَتِ الْجَنِينَ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي قَالَ يَا خَدِيجَةُ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي [يُبَشِّرُنِي] أَنَّهَا أُنْثَى وَ أَنَّهَا النَّسْلَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِي مِنْهَا وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ يَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ فَلَمْ تَزَلْ خَدِيجَةُ(عليها السلام) عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَنْ حَضَرَتْ وِلَادَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَى نِسَاءِ قُرَيْشٍ وَ بَنِي هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَيْنَ لِتَلِينَ مِنِّي مَا تَلِي النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَيْهَا أَنْتِ عَصَيْتِنَا وَ لَمْ تَقْبَلِي قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّداً يَتِيمَ أَبِي طَالِبٍ فَقِيراً لَا مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِي ءُ وَ لَا نَلِي مِنْ أَمْرِكِ شَيْئاً فَاغْتَمَّتْ خَدِيجَةُ(عليها السلام) لِذَلِكَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهَا

ص: 819

أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِي هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُنَّ فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِي يَا خَدِيجَةُ فَأَرْسَلَنَا رَبُّكِ إِلَيْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِيَ رَفِيقَتُكِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ كُلْثُومُ أُخْتُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَيْكِ لِنَلِيَ مِنْكِ مَا تَلِي النِّسَاءُ فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ يَمِينِهَا وَ أُخْرَى عَنْ يَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَيْنَ يَدَيْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ وَ دَخَلَ عَشْرٌ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مَعَهَا طَسْتٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِبْرِيقٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ فِي الْإِبْرِيقِ مَاءٌ مِنَ الْكَوْثَرِ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِي كَانَتْ بَيْنَ يَدَيْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْكَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَيْنِ بَيْضَاوَيْنِ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْيَبَ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالثَّانِيَةِ ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وُلْدِي سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَيْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ يَضْحَكْنَ إِلَيْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ حَدَثَ فِي السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِكَةُ قَبْلَ ذَلِكَ وَ قَالَتِ النِّسْوَةُ خُذِيهَا يَا خَدِيجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَكِيَّةً مَيْمُونَةً بُورِكَ فِيهَا وَ فِي نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ أَلْقَمَتْهَا ثَدْيَهَا فَدَرَّ عَلَيْهَا فَكَانَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) تَنْمِي فِي الْيَوْمِ كَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي الشَّهْرِ وَ تَنْمِي فِي الشَّهْرِ كَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي السَّنَةِ.

ص: 820

صدوق در كتاب: امالى از مفضل بن عمر نقل مي كند كه گفت: به حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: ولادت فاطمه زهرا(عليها السلام) چگونه بود؟ فرمود: موقعى كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) با خديجه كبري(عليها السلام) ازدواج نمود زنان مكه از آن بانو كناره گيرى نمودند، نزد او نمي رفتند، بر او سلام نمي كردند، هيچ زنى را اجازه نمي دادند كه نزد آن بانو مشرف شود. اين موضوع باعث وحشت و ناراحتى خديجه كبري(عليها السلام) شد، غم و اندوه وى براى پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) بود كه مبادا آن حضرت را آسيبى برسد. هنگامى كه خديجه به حضرت زهرا(عليها السلام) حامله شد فاطمه اطهر(عليها السلام) در رحم مادر با مادر گفتگو مي كرد و او را امر به صبر مي نمود. ولى خديجه كبري(عليها السلام) اين موضوع را از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) پنهان مي داشت، تا اينكه يك روز پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) نزد خديجه كبري(عليها السلام) آمد و شنيد كه آن بانو با فاطمه زهرا(عليها السلام) سخن مي گويد، فرمود: اى خديجه! با كه سخن مي گوئى!؟ خديجه گفت: اين بچه اى كه در رحم من است با من سخن مي گويد و مونس من است. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: آرى اين جبرئيل است كه به من بشارت مي دهد و مي گويد: اين فرزند دختر است، اين فرزند نسلى است طيّب و طاهر و مبارك خداى توانا نسل مرا از اين دختر برقرار و پايدار خواهد نمود. به زودى ائمه را از اين دختر بوجود مي آورد و آنان را پس از اينكه وحى پروردگار قطع شود در زمين خليفه خويشتن قرار خواهد داد. حضرت خديجه كبري(عليها السلام) دائما در همين حال بود تا اينكه موقع وضع حمل وى فرا رسيد، در اين موقع خديجه(عليها السلام) نزد زنان قريش و بنى هاشم فرستاد كه بيائيد و مرا در باره وضع حمل يارى نمائيد، آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را نپذيرفتى و با محمّد(صلي الله عليه و آله) كه شخص فقيرو يتيم ابو طالب(عليه السلام) بود ازدواج نمودى لذا ما نزد تو نخواهيم آمد و متصدى هيچ گونه امر تو نخواهيم شد!! خديجه كبري(عليها السلام) از شنيدن اين جواب غمگين گرديد، در همان حالى كه وى اندوهناك بود ناگاه

ص: 821

چهار زن گندمگون و بلند بالا كه گويا از زنان بنى هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامى كه خديجه كبري(عليها السلام) آنان را ديد جزع و فزع كرد، يكى از آنان گفت: اى خديجه! محزون مباش! زيرا ما فرستادگان خدائيم، ما خواهران تو هستيم، من ساره ام، اين بانو آسيه(عليها السلام) بنت مزاحم است كه در بهشت رفيق تو مي باشد. اين بانو مريم(عليها السلام) دختر عمران و آن بانوى ديگر كلثوم(عليها السلام) خواهر موسى بن عمران(عليه السلام) است ما را خدا فرستاده تا متصدى امر وضع حمل تو باشيم، يكى از آنان زنان طرف راست خديجه(عليها السلام) و ديگرى طرف چپ وى و سومى آنان در مقابل او و چهارمى ايشان پشت سر او نشستند و خديجه(عليها السلام) حضرت فاطمه(عليها السلام) را در حالى كه پاك و پاكيزه بود زائيد. موقعى كه حضرت زهرا(عليها السلام) متولد شد نور آن بانو درخشيد و داخل خانه هاى مكه شد، هيچ خانه اى در شرق و غرب زمين باقى نبود مگر اينكه آن نور در آن تابيد، آنگاه تعداد ده نفر از حور العين نزد خديجه كبري(عليها السلام) آمدند كه با هر كدام يك طشت و ابريق بهشتى بود، ابريق ها پر از آب كوثر بودند، آن زنى كه در مقابل خديجه بود ابريق ها را گرفت و فاطمه زهرا(عليها السلام) را با آب كوثر شستشو داد، بعدا دو حوله كه از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بودند بيرون آورد و يكى از آنها را به بدن مبارك حضرت زهرا(عليها السلام) پيچيد و ديگرى را براى آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهرا(عليها السلام) خواست كه سخن بگويد، زهراى اطهر(عليها السلام) زبان به شهادتين گشود و فرمود: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَوُلْدِي سَادَةُ الْأَسْبَاطِ آنگاه بر آن زنان سلام كرده و هر يك از آنان را به نامشان نام برد، آنان براى آن نوزاد مقدس خندان شدند و به يكديگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهرا(عليها السلام) به يكديگر بشارت مي دادند و در آسمان نور درخشنده اى پيدا شد كه ملائكه قبل از آن نظير آن را نديده بودند، بعدا آن زنان به

ص: 822

خديجه كبري(عليها السلام) گفتند: اين مولود پاك و پاكيزه را كه مبارك است بگير، اين نوزاد و نسل وى با بركت خواهند بود... (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ:....وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَخَذَ بِيَدِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِي مِنْ رُطَبِهَا فَأَكَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِكَ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ(عليها السلام) فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ(عليها السلام) فَفَاطِمَةُ(عليها السلام) حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَكُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام).

پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) روايت مي كند كه فرمود: موقعى كه مرا به معراج بردند جبرئيل(عليه السلام) دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود و از رطب بهشتى به من داد، من آن رطب را خوردم و آن رطب در صُلب من مبدل به نطفه شد، هنگامى كه به زمين آمدم و با خديجه كبري(عليها السلام) همبستر شدم وى به فاطمه(عليها السلام) حامله شد، پس فاطمه(عليها السلام) حوريه اى است كه به شكل انسان مي باشد، هر گاه كه من مشتاق بوى بهشت مي شوم دخترم فاطمه(عليها السلام) را مى بويم. (2)حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) حَوْرَاءُ إِنْسِيَّة قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ كَيْفَ هِيَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ

ص: 823


1- . الأمالي للصدوق ص593 المجلس السابع و الثمانون ح1
2- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص116 باب 11 باب ما جاء عن الرضا علي بن موسى ع من الأخبار في التوحيد ح3

قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ إِذْ كَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ(عليه السلام) عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ(عليه السلام) قِيلَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ أَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ كَانَتْ فِي حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَمَا كَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِيحُ وَ التَّهْلِيلُ وَ التَّحْمِيدُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ(عليه السلام)

وَ أَخْرَجَنِي مِنْ صُلْبِهِ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِي جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِي الْجَنَّةِ وَ أَتَانِي بِهَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَقَالَ لِي السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله)

إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قُلْتُ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ السَّلَامُ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ كُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَيْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) مَا لَكَ لَا تَأْكُلُ، كُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِكَ النُّورَ الْمَنْصُورَةُ فِي السَّمَاءِ وَ هِيَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةُ(عليها السلام) قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام)

وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) قَالَ سُمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ

وَ جَلَّ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) لِمُحِبِّيهَاصدوق در كتاب: معانى الاخبار از امام جعفر صادق(عليه السلام) از پدران بزرگوارش از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل مي كند كه فرمود: نور فاطمه(عليها السلام) قبل از اينكه زمين و آسمان خلق شوند آفريده شد، بعضى از مردم گفتند: يا رسول اللَّه! پس بنا بر اين: فاطمه(عليها السلام) از جنس بشر نيست؟ فرمود: فاطمه(عليها السلام) حوريه اي انسيه است. عرضه داشتند: يا رسول اللَّه! چگونه مى شود كه زهرا(عليها السلام) حوريه و انسيه باشد؟

ص: 824

فرمود: خداى توانا قبل از اينكه حضرت آدم(عليه السلام) را بيافريند فاطمه اطهر(عليها السلام) را پيش از آنکه ارواح خلائق را خلق كند از نور خود آفريد، هنگامى كه آدم(عليه السلام) را خلق نمود فاطمه(عليها السلام) را به وى عرضه كرد، گفته شد: يا رسول اللَّه! فاطمه(عليها السلام) در آن موقع كجا بود!؟ فرمود: نور او در ميان يك حقه در زير ساق عرش جاى داشت، گفتند: اى پيامبر خدا! طعام وى چه بود؟ فرمود: تسبح و تقديس و تهليل يعنى گفتن لا اله الا اللَّه و حمد خدا بود، موقعى كه خدا حضرت آدم(عليه السلام) را آفريد و مرا از صُلب او خارج نمود و دوست داشت كه فاطمه(عليها السلام) را از صُلب من خارج كند او را به صورت يك سيب در آورده و آن سيب را جبرئيل(عليه السلام) نزد من آورد و عرضه داشت: يا محمّد! السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ گفتم: وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهُ حَبِيبِي جبرئيل(عليه السلام) عرضه داشت: يا محمّد! خدا تو را سلام مي رساند، گفتم: سلامتى از طرف خدا است و به سوى او باز خواهد گشت، عرضه داشت: يا محمّد! اين يك سيبى است كه خداى مهربان آن را از بهشت براى تو فرستاده، من آن سيب را گرفته و به سينه خود نهادم، جبرئيل(عليه السلام) گفت: يا محمد! خداى حكيم مي فرمايد: اين سيب را تناول كن، هنگامى كه آن سيب را نصفه كردم چنان نورى از آن درخشيد كه ترسان شدم!! عرضه داشت: يا رسول اللَّه! پس چرا آن را نمي خورى! بخور وخائف مباش. زيرا اين نور آن بانوئى است كه در آسمان منصوره و در زمين فاطمه(عليها السلام) مي باشد. گفتم: اى حبيب من! چرا در آسمان منصوره و در زمين فاطمه(عليها السلام) است؟ گفت: بدين جهت در زمين فاطمه(عليها السلام) ناميده شده كه شيعيان خود را از آتش نجات مي دهد و دشمنان وى از محبتش محروم خواهند بود، در آسمان بدين لحاظ منصوره است كه خدا فرموده: در آن روز (يعنى قيامت) مؤمنين براى نصرت خدا كه هرکه را بخواهد يارى مي كند، خوشحال مى شوند، منظور از اين نصرت همان نصرتى است كه فاطمه اطهر(عليها السلام) براى دوستان خود خواهد نمود. (1)

ص: 825


1- . معاني الأخبار ص396 باب نوادر المعاني ح53

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

إِنَّكَ تَلْثَمُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ تَلْتَزِمُهَا وَ تُدْنِيهَا مِنْكَ وَ تَفْعَلُ بِهَا مَا لَا تَفْعَلُهُ بِأَحَدٍ مِنْ بَنَاتِكَ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) أَتَانِي بِتُفَّاحَةٍ مِنْ تُفَّاحِ الْجَنَّةِ فَأَكَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِي صُلْبِي ثُمَّ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَأَنَا أَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَةَ الْجَنَّة

صدوق در كتاب: علل الشرائع از امام محمد باقر(عليه السلام) از جابر بن عبد اللَّه نقل مي كند كه گفت: به پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) گفته شد: يا رسول اللَّه! براى چيست كه اين قدر فاطمه زهرا(عليها السلام) را مي بوسى و او را در بر مي گيرى و نزديك خويشتن جاى مي دهى، با او يك لطف و مرحمتى دارى كه با دختران ديگر خود ندارى!؟ فرمود: جبرئيل(عليه السلام) يك سيب از سيب هاى بهشت براى من آورد و من آن را خوردم، آن سيب در پشت من مبدل به نطفه شد، وقتى باخديجه(عليها السلام) همبستر شدم وى به فاطمه(عليها السلام) حامله گرديد، لذا من از فاطمه(عليها السلام) بوى بهشت را مي بويم. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَبْسِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي جَبَلَةُ الْمَكِّيُّ عَنْ طَاوُسٍ الْيَمَانِيِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ يُقَبِّلُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَقَالَتْ لَهُ أَ تُحِبُّهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّي لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ أَقَامَ مِيكَائِيلُ(عليه السلام) ثُمَّ قِيلَ لِي ادْنُ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) فَقُلْتُ أَتَقَدَّمُ وَ أَنْتَ بِحَضْرَتِي يَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ

ص: 826


1- . علل الشرائع ج 1 ص183 باب147 باب العلة التي من أجلها كان رسول الله ص يكثر تقبيل فاطمة ع ح1

جَلَّ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَكَ أَنْتَ خَاصَّةً فَدَنَوْتُ فَصَلَّيْتُ بِأَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ ثُمَّ الْتَفَتُّ عَنْ يَمِينِي فَإِذَا أَنَا بِإِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) فِي رَوْضَةٍ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ قَدِ اكْتَنَفَهَا جَمَاعَةٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ثُمَّ إِنِّي صِرْتُ إِلَى السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ وَ مِنْهَا إِلَى السَّادِسَةِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) نِعْمَ الْأَبُ أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى الْحُجُبِ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ أَصْلُهَا مَلَكَانِ يَطْوِيَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِيَّ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ فَقَالَ هَذِهِ لِأَخِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هَذَانِ الْمَلَكَانِ يَطْوِيَانِ لَهُ الْحُلِيَّ وَ الْحُلَلَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْيَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْكِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَكَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ(عليها السلام) فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ(عليها السلام) فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَإِذَا اشْتَقْتُ إِلَى الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) ابن عباس گفت: عايشه موقعى نزد پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مشرف شد كه ديد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فاطمه اطهر(عليها السلام) را مي بوسد عايشه گفت: يا رسول اللَّه! آيا فاطمه(عليها السلام) را دوست مي دارى!؟ پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: آرى، به خدا قسم! اگر تو مي دانستى من چقدر فاطمه ام را دوست مي دارم تو نيز او را بيشتر دوست مي داشتى، زيرا موقعى كه مرا در شب معراج به آسمان چهارم بردند جبرئيل(عليه السلام) اذان گفت و ميكائيل(عليه السلام) اقامه گفت، آنگاه به من گفته شد: يا محمّد! جلو بيا و نماز بگذار، گفتم: اى جبرئيل! با بودن تو من جلو بيايم و نماز بگذارم؟ عرضه داشت: آرى، زيرا خداى حكيم پيامبران مرسل خود را بر ملائكه مقرب خود فضيلت و برترى داده و تو را

ص: 827

يك فضيلت مخصوصى عطا نموده است، من جلو رفتم و با اهل آسمان چهارم نماز بجاى آوردم، وقتى به طرف راست خود متوجه شدم حضرت ابراهيم(عليه السلام) را ديدم كه در يكى از باغ هاى بهشت است و گروهى از ملائكه در اطراف آن بزرگوار اجتماع نموده اند. سپس وقتى به سوى آسمان پنجم و ششم بالا رفتم ندائى شنيدم كه گفت: يا محمّد! پدر تو ابراهيم(عليه السلام) خوب پدرى و برادرت على بن ابى طالب(عليه السلام) خوب برادرى است. هنگامى كه متوجه سرا پرده ها شدم جبرئيل(عليه السلام) دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود ناگاه با درختى از نور مواجه شدم كه ديدم دو ملك حله و زيورهائى به آن مي پيچند گفتم: اى حبيب من جبرئيل! اين درخت از كيست!؟ گفت: از برادرت حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) است، اين دو ملك تا روز قيامت حله و زيور به اين درخت مي پوشانند. آنگاه وقتى به طرف جلو رفته با رطبى روبرو شدم كه از كره نرم تر و از مشك خوشبوتر و از عسل شيرين تر بود، من يك رطب را خورده و آن در پشت من مبدل به نطفه شد، هنگامى كه به زمين نزول نموده و با خديجه كبري(عليها السلام) همبستر شدم به فاطمه زهرا(عليها السلام) حاملهشد، پس بنابراين فاطمه اطهر(عليها السلام) حوريه اى است كه انسيه باشد، هرگاه مشتاق بهشت شوم فاطمه(عليها السلام) را مي بوسم.(1)

وَ عَنْهُ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَأَنْكَرَتْ ذَلِكَ عَائِشَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَا عَائِشَةُ إِنِّي لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَأَدْنَانِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَ نَاوَلَنِي مِنْ ثِمَارِهَا فَأَكَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ مَاءً فِي ظَهْرِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَى مِنْهَا

در تفسير على بن ابراهيم از حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) خيلى فاطمه زهرا(عليها السلام) را مي بوسيد، عايشه راجع به اين موضوع به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اعتراض مي كرد، پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى عايشه! در آن

ص: 828


1- . علل الشرائع ج 1 ص184 باب 147 باب العلة التي من أجلها كان رسول الله ص يكثر تقبيل فاطمة ح2

شبى كه مرا به آسمان بردند و داخل بهشت شدم جبرئيل(عليه السلام) مرا نزديك درخت طوبي برد و از ميوه آن به من داد، موقعى كه من از آن خوردم آن ميوه در پشت من مبدل به نطفه شد، هنگامى كه به زمين آمدم و با خديجه كبري(عليها السلام) همبستر شدم وى به فاطمه زهرا(عليها السلام) حامله شد، لذا هيچ وقت من فاطمه(عليها السلام) را نمي بوسم مگر اينكه بوى درخت طوبي را از او مي بويم. (1)

ص: 829


1- . تفسير القمي ج 1 ص365 [سورة الرعد(13): الآيات 23 الى 29]

بر درب بهشت چه نوشته شده

ص: 830

بر درب بهشت نوشته شده

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله): لَيْلَةَ عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوباً: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُ اللَّهِ، عَلِيٌّ(عليه السلام) حُبُّ اللَّهِ، وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) صَفْوَةُ اللَّهِ، فَاطِمَةُ(عليها السلام) خِيَرَةُ اللَّهِ، عَلَى بَاغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديثي زيبا فرمود: هنگامي كه به معراج رفته بودم ديدم بر درب بهشت نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولُاللَّهِ علي(عليه السلام) حبيب خدا والحسن(عليه السلام) والحسين(عليه السلام) برگزيدگان خدا و فاطمه زهرا(عليها السلام) منتخب خداست و بر منكران و دشمنانشان لعنت خدا باد.(1)

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْحُلْوَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْمُقْرِئُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَمَّادٍ الْخَشَّابُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْمَدِينِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرٌ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ، عَلِيٌّ(عليه السلام) حَبِيبُ اللَّهِ، الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) صَفْوَةُ اللَّهِ، فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَمَةُ اللَّهِ، عَلَى بَاغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): هنگاميكه به معراج رفته بودم ديدم بر درب بهشت نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، محمد(صلي الله عليه و آله) فرستاده خدا علي(عليه السلام) محبوب خدا وحسن(عليه السلام) وحسين(عليه السلام) برگزيدگان خدا و فاطمه زهرا(عليها السلام) کنيز خداست و بر دشمنانشان لعنت خدا باد. (2)

ص: 831


1- . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج 1 ص295 [سورة الأنفال(8): آية 62] پاورقي
2- . الأمالي للطوسي ص 355 [12] المجلس الثاني عشر ح77

قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرٌ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ(عليها السلام) صَفْوَةُ اللَّهِ وَ عَلَى نَاكِرِهِمْ وَ بَاغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ تَعَالَى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هنگاميكه به معراج رفته بودم ديدم بر درب بهشت نوشته است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَلِيُّ اللَّهِ والحسن(عليه السلام) والحسين(عليه السلام) فرزندان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و فاطمه زهرا(عليها السلام) برگزيده خدا و بر منكران و دشمنانشان لعنت خدا باد.(1)

ص: 832


1- . الفضائل لابن شاذان القمي ص 83 حديث مفاخرة علي بن أبي طالب ع مع ولده الحسين ح1

مصائب حضرت زهرا

ص: 833

مصائب حضرت فاطمة الزهرا

صُبَّتْ عَلَيَ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَامصيبت هائي که بر من فرود آمد اگر بر روزهاي روشن نازل مي شد، چونان شب ، تيره و تار مي شدند.(1)

يَا إِلَهِي عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعاً

خداوندا مرگم را زودتر برسان.(2)

گريه هاي حضرت زهرا

قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله): وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ بَكَى لِبُكَائِكِ عَرْشُ اللَّهِ وَ مَا حَوْلَهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَا فِيهِمَا

پيامبر(صلي الله عليه و آله) خطاب به حضرت زهرا(عليها السلام) فرمودند: سوگند به ذاتي که به حق مرا مبعوث نمود، به گريه تو عرش خداوند و آن چه که در اطراف آنست از ملائکه، آسمان ها و زمين ها و آن چه درون آن هاست، به گريه خواهد افتاد.(3)

وَ رُوِيَ أَنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) لَا زَالَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ مِنَ الْمُصِيبَةِ بِمَوْتِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ هِيَ مَهْمُومَةٌ مَغْمُومَةٌ مَحْزُونَةٌ مَكْرُوبَةٌ كَئِيبَةٌ حَزِينَةٌ بَاكِيَةُ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةُ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَ حِينَ تَذْكُرُه

ص: 834


1- . بحار الأنوار ج 79 ص106 باب 16 التعزية و المأتم و آدابهما و أحكامها
2- . بحار الأنوار ج 43 ص177 باب 7 ما وقع عليها من الظلم و بكائها و حزنها و شكايتها في مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بيان العلة في إخفاء دفنها صلوات الله عليها و لعنة الله على من ظلمها ..... ح15
3- . بحار الأنوار ج 22 ص491 أبواب ما يتعلق بارتحاله إلى عالم البقاء صلى الله عليه ما دامت الأرض و السماء باب 1 وصيته ص عند قرب وفاته و فيه تجهيز جيش أسامة و بعض النوادر ح36.

و روايت شده است كه پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) همواره بر سر فاطمه(عليها السلام) از شدت درد دستار بسته بود و از آن مصيبت، سخت ناتوان و نزار و اندوهگين و دل گرفته و شكسته بال و همواره گريان و با دلى سوزان بود. گاه گاه از خود، بى خود مى شد. مخصوصا هر گاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به خاطر مى آورد. (1)

ص: 835


1- . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ج 1 ص150 مجلس في ذكر وفاة فاطمة ح2.

مقام و منزلت حضرت زهرا

ص: 836

مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله عليها

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(عليه السلام) قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَقِيلَ لِي إِنَّ الْأَوْصِيَاءَ لَا يُطَافُ عَنْهُمْ فَقَالَ لِي بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِثَلَاثِ سِنِينَ إِنِّي كُنْتُ اسْتَأْذَنْتُكَ فِي الطَّوَافِ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَأَذِنْتَ لِي فِي ذَلِكَ فَطُفْتُ عَنْكُمَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْ ءٌ فَعَمِلْتُ بِهِ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ طُفْتُ يَوْماً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ الْيَوْمَ الثَّانِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)

ثُمَّ طُفْتُ الْيَوْمَ الثَّالِثَ عَنِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الرَّابِعَ عَنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ الْخَامِسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ السَّادِسَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْيَوْمَ السَّابِعَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) وَ الْيَوْمَ الثَّامِنَ عَنْ أَبِيكَ مُوسَى(عليه السلام) وَ الْيَوْمَ التَّاسِعَ عَنْ أَبِيكَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ

الْيَوْمَ الْعَاشِرَ عَنْكَ يَا سَيِّدِي وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِهِمْ فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ قُلْتُ وَ رُبَّمَا طُفْتُ عَنْ أُمِّكَ فَاطِمَةَ(عليها السلام)

وَ رُبَّمَا لَمْ أَطُفْ فَقَالَ اسْتَكْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ

موسي بن قاسم: به امام جواد(عليه السلام) عرضه داشتم: مي خواستم به نيابت شما و پدر بزرگوارتان طواف کنم، به من گفته شد: به نيابت از اوصياء انبياء نمي توان طواف کرد، حضرت فرمود: هرچه مي تواني طواف کن که اين امري جايز و رواست، سه سال بعد به خدمت حضرت رسيده و عرضه داشتم: من درباره طواف کردن به

ص: 837

نيابت از شما و پدرتان از شما رخصت طلبيدم و شما اجازه داديد. از اينرو، از جانب شما تا جايي که خدا خواست نيابتا طواف کردم، ولي در قلبم امري خطور کرد که بدان عمل نمودم، حضرت فرمودند: چه چيز خطور کرد؟ عرضه داشتم: يک روز به نيابت از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) طواف نمودم، حضرت سه بار فرمودند: صلوات خداوندي بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باد، آن گاه افزودم: روز دوم به نيابت از اميرالمؤمنين(عليه السلام)، روز سوم به نيابت از امام مجتبي(عليه السلام)، روز چهارم به نيابت از سيد الشهدا(عليه السلام)، روز پنجم به نيابت از علي بن الحسين(عليه السلام)، روز ششم به نيابت از محمّد بن علي(عليه السلام)، روز هفتم به نيابت از جعفر بن محمد(عليه السلام)، روز هشتم به نيابت از موسي بن جعفر(عليه السلام)، روز نهم به نيابت از علي بن موسي(عليه السلام)، و روز دهم به نيابت از شما طواف نمودم، اينان کساني هستند که دين خدا را به سبب ولايت ايشان پذيرا گشته ام، حضرت فرمودند: به خدا سوگند! در اين صورت متدين به آن دين خدايي هستي که جز آن از بندگان پذيرفته نمي شود، عرضه داشتم: گاهي به نيابت از مادرتان فاطمه(عليها السلام) طواف کرده و گاهي نيز طواف نکردم. حضرت فرمودند: اين عمل را زياده انجام ده زيرا برترين امري است که بدان عمل مي کني، ان شاء الله.(1)

حضرت زهرا سلام الله عليها برتر از آسمانها و زمين

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله):...فَكُنَّا نُسَبِّحُهُ حِينَ لَا تَسْبِيحَ وَ نُقَدِّسُهُ حِينَ لَا تَقْدِيسَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْشِئَ خَلْقَهُ فَتَقَ نُورِي فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَالْعَرْشُمِنْ نُورِي وَ نُورِي مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ نُورِي أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ أَخِي عَلِيٍّ(عليه السلام)

ص: 838


1- . الكافي ج 4 کتاب الحج ص314 باب الطواف و الحج عن الأئمة ح2

فَخَلَقَ مِنْهُ الْمَلَائِكَةَ فَالْمَلَائِكَةُ مِنْ نُورِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ نُورُ عَلِيٍّ(عليه السلام) مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِي فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مِنْ نُورِ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ نُورُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ ابْنَتِي فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ...

پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ضمن حديثي مي فرمايد: ...ما خدارا تسبيح مي گفتيم پيش از آن که تسبيح کننده اي باشد و او را تقديس مي نموديم قبل از آن که تقديسي به زيور وجود آراسته گردد، چون خداوند خواست که خلقتش را تداوم بخشد از شکافتن من نور عرش را پديد آورد پس عرش از نور من و نور من از نور خداست، از اين رو نور من برتر از عرش است. پس از آن از شکافتن نور برادرم علي(عليه السلام) ملائکه را بيافريد، پس ملائکه از نور علي(عليه السلام) و نور علي(عليه السلام) از نور خداست، از اين رو علي(عليه السلام) برتر از فرشتگانست، سپس از شکافتن نور فاطمه(عليها السلام) آسمان ها و زمين را آفريد پس آسمان ها و زمين از نور فاطمه(عليها السلام) و فاطمه(عليها السلام) از نور خداست، از اين رو فاطمه(عليها السلام) برتر از آسمان ها و زمين است...(1)

توضيح: آري چهارده معصوم برتري دارند بر تمامي انبياء و ملائکه مقرب و خداوند متعال به يُمن وجود ايشان عالم را آفريد.

حضرت زهرا سلام الله عليها حجت خدا بر ائمه اطهارقَالَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرىُّ(عليه السلام): نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، وَ جَدَّتُنَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنَا

ص: 839


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص144 [سورة النساء(4): آية 69]

امام عسکري(عليه السلام) در حديث زيبايي فرمودند: ما حجت هاي خدا هستيم بر مردم و فاطمه(عليها السلام) حجت خداست بر ما(1)

حضرت زهرا حجاب خداوندي

قَالَ الْکَاظِمُ(عليه السلام):... قَالَ الرَّسُولُ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) بَابُهَا بَابِي وَ بَيْتُهَا بَيْتِي فَمَنْ هَتَكَهُ فَقَدْ هَتَكَ حِجَابَ اللَّهِ قَالَ عِيسَى فَبَكَى أَبُو الْحَسَنِ(عليه السلام) طَوِيلًا وَ قَطَعَ بَقِيَّةَ كَلَامِهِ وَ قَالَ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ يَا أُمَّهْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا

امام کاظم(عليه السلام) از قول رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: آگاه باشيد، درب خانه فاطمه(عليها السلام) درب من و خانه اش خانه منست، پس هر که به او تعدي کند حجاب خداوندي را دريده، راوي مي گويد: در اين هنگام امام(عليه السلام) براي مدتي طولاني به گريه افتاده و از ادامه کلام خود منصرف شدهو فرمودند: اي مادر! به خدا سوگند که حجاب خداوندي را دريدند. و اين کلام را سه مرتبه تکرار نمودند.(2)

ايشان صديقه کبري هستند

قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام):...وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى.

ص: 840


1- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد) ج 11قسم 2 فاطمة ص1030 باب أن الأئمة عليهم السلام من ولد فاطمة عليها السلام ح5
2- . طرف من الأنباء و المناقب ص146 الطرفة العاشرة في تصريح النبي صلى الله عليه و آله عند الوفاة بخلافة علي عليه السلام على الكبار و الصغار، بمحضر الأنصار

امام صادق(عليه السلام): ...او صديقهي کبري است که بر معرفت او جهان آفرينش از آغاز به گردش در آمده.(1)

ص: 841


1- . الأمالي للطوسي ص 668 مجلس36 ح6.

حضرت زهرا در قيامت

ص: 842

حضرت زهرا در قيامت

قَالَ النَّبِيُّ(عليه السلام):...وَ إِنَّهَا إِذَا مَرَّتْ فِي الْمَوْقِفِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ جِهَةِ الْعَرْشِ يَا أَهْلَ الْمَوْقِفِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ لِتَعْبُرَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله).

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): فاطمه(عليها السلام) چون بخواهد از صحراي قيامت عبور کند، بانگ سروشي از سوي عرش به گوش مي رسد که اي اهل عَرَصات! چشم فرو بنديد تا فاطمه(عليها السلام) دخت محمّد(صلي الله عليه و آله) عبور کند.(1)قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): يَا فَاطِمَةُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِ لَقَدْ حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى الْخَلَائِقِ حَتَّى أَدْخُلَهَا

رسول خدا(صلي الله عليه و آله)فرمودند: سوگند به خدايي که به حق مرا مبعوث نموده، بهشت بر آفريدگان حرام است پيش از آنکه تو داخل آن شوي.(2)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ عَلَيْهَا حُلَّةُ الْكَرَامَةِ وَ قَدْ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا الْخَلَائِقُ فَيَتَعَجَّبُونَ مِنْهَا ثُمَّ تُكْسَى أَيْضاً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ أَلْفَ حُلَّةٍ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حُلَّةٍ بِخَطٍّ أَخْضَرَ أَدْخِلُوا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْجَنَّةَ عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَحْسَنِ كَرَامَةٍ وَ أَحْسَنِ مَنْظَرٍ فَتُزَفُّ إِلَى الْجَنَّةِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ فَيُوَكَّلُ بِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِيَةٍ.

به اين اسناد گويد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: روز قيامت دختر من فاطمه(عليها السلام) به صحراى قيامت وارد شود و حله كرامت در برش باشد كه آن حله از آب حيوان و زندگانى سرشته شده باشد و خلائق به او نظر کرده و از او تعجب كنند پس از آن بپوشانند بر او از حله هاى بهشت هزار حله كه به هر حله به خط سبز نوشته باشد

ص: 843


1- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 9 ص193 فصل في ترجمة عائشة و ذكر طرف من أخبارها
2- . بحار الأنوار ج 22 ص491 أبواب ما يتعلق بارتحاله إلى عالم البقاء صلى الله عليه ما دامت الأرض و السماء باب 1 وصيته ص عند قرب وفاته و فيه تجهيز جيش أسامة و بعض النوادر ح36.

أَدْخِلُوا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْجَنَّةَ عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَحْسَنِ كَرَامَةٍ وَ أَحْسَنِ مَنْظَرٍ پس او را به بهشت ببرند مانند بردن عروس و هفتاد هزار كنيز همراه او باشند. (1)

ص: 844


1- .[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص30 باب 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح38

خطبه فدکيه

ص: 845

رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ افْتَتَحَتِ الْكَلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ فَعَادَ الْقَوْمُ فِي بُكَائِهِمْ فَلَمَّا أَمْسَكُوا عَادَتْ فِي كَلَامِهَا فَقَالَتْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ لِاتِّصَالِهَا وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُكَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِيلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِي التَّفَكُّرِ مَعْقُولُهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ وَ مِنَ الْأَوْهَامِ كَيْفِيَّتُهُ ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْ ءٍ كَانَ قَبْلَهَا وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا كَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَهَا بِمَشِيَّتِهِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَكْوِينِهَا وَ لَا فَائِدَةٍ لَهُ فِي تَصْوِيرِهَا إِلَّا تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ مِنْ نَقِمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) عَبْدُهُ وَ

ص: 846

رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِيلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهَايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآيِلِ الْأُمُورِ وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْأُمُورِ ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَ عَزِيمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِيرِ رَحْمَتِهِ فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فِي أَدْيَانِهَا عُكَّفاً عَلَى نِيرَانِهَا عَابِدَةً لِأَوْثَانِهَا مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفَانِهَا فَأَنَارَ اللَّهُ بِأَبِي مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) ظُلَمَهَا وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا وَ جَلَى عَنِ الْأَبْصَارِ غُمَمَهَا وَ قَامَ فِي النَّاسِ بِالْهِدَايَةِ فَأَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَايَةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَايَةِ وَ هَدَاهُمْ إِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ وَ رَغْبَةٍ وَ إِيْثَارٍ فَمُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) مِنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ فِي رَاحَةٍ قَدْ حُفَّ بِالْمَلَائِكَةِ الْأَبْرَارِ وَ رِضْوَانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ وَ مُجَاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَبِي نَبِيِّهِ وَ أَمِينِهِ وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِيِّهِ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قَالَتْ أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَمِ زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ مُنْجَلِيَةٌ ظَوَاهِرُهُ مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْيَاعُهُ قَائِداً [قَائِدٌ] إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعُهُ مُؤَدٍّ إِلَى النَّجَاةِ اسْتِمَاعُهُ بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ وَ بَيِّنَاتُهُ الْجَالِيَةُ وَ بَرَاهِينُهُ الْكَافِيَةُ وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ وَ شَرَائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً

ص: 847

لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ فَ (اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْمُسْلِمُونَ )(1) وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ فَإِنَّهُ (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ )(2) ثُمَّ قَالَتْ أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّي فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ أَبِي مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ )(3) فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِي دُونَ نِسَائِكُمْ وَ أَخَا ابْنِ عَمِّي دُونَ رِجَالِكُمْ وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إِلَيْهِ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ ضَارِباً ثَبَجَهُمْ آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ دَاعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ (بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ )(4) يجف [يَجُذُّ] الْأَصْنَامَ وَ يَنْكُثُ الْهَامَ حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ حَتَّى تَفَرَّى اللَّيْلُ عَنْ صُبْحِهِ وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ نَطَقَ زَعِيمُ الدِّينِ وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّيَاطِينِ وَ طَاحَ وَشِيظُ النِّفَاقِ وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ وَ فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِي نَفَرٍ مِنَ الْبِيضِ الْخِمَاصِ وَ

ص: 848


1- . آل عمران آية 102
2- . فاطر آية 28
3- . التوبة آية 128
4- . النحل آية 125

(كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ)(1) مَذْقَةَ الشَّارِبِ وَ نَهْزَةَ الطَّامِعِ وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ وَ تَقْتَاتُونَ الْقِدَّ أَذِلَّةً خَاسِئِينَ (تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ)(2) مِنْ حَوْلِكُمْ فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ بَعْدَ أَنْ مُنِيَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ (كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ )(3) أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّيْطَانِ أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا فَلَا يَنْكَفِئُ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُلَائِمٍ وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ (أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ )(4) فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؟ أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ

ص: 849


1- . آل عمران آية 103
2- . الانفال آية 26
3- . المائدة آية 64
4- . التوبة آية 49

ظُهُورِكُمْ أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ (بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا)(1) (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ )(2) ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ وَ يَصِيرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا وَ أَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا (أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ )(3) أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَى قَدْ تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ أَنِّي ابْنَتُهُ أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِي يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَرِثُ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثُ أَبِي لَقَدْ جِئْتَ (شَيْئاً فَرِيًّا)(4) أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ إِذْ يَقُولُ (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ)(5) وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ (فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْآلِ يَعْقُوبَ)(6) وَ قَالَ (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ )(7) وَ قَالَ (يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ )(8) وَ قَالَ (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ )(9) وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لَا حُظْوَةَ لِي وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِي وَ لَا رَحِمَ بَيْنَنَا أَ فَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ أَبِي مِنْهَا أَمْ هَلْ تَقُولُونَ إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِي مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَ ابْنِ عَمِّي فَدُونَكَهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الزَّعِيمُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ الْمَوْعِدُ الْقِيَامَةُ وَ عِنْدَ

ص: 850


1- . الکهف آية 50
2- . آل عمران آية 85
3- . المائدة آية 50
4- . مريم آية 27
5- . النمل آية 16
6- . مريم الآيات 6 و 5
7- . الانفال آية 75
8- . النساء آية 11
9- . البقرة آية 180

السَّاعَةِ (يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ)(1) وَ لَا يَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ وَ (لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ )(2) (مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ)(3) ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الْأَنْصَارِ فَقَالَتْ يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْإِسْلَامِ مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلَامَتِي؟ أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَبِي يَقُولُ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلَانَ ذَا إِهَالَةٍ وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) فَخَطْبٌ جَلِيلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ وَ أَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ وَ كَسَفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِهِ وَ أَكْدَتِ الْآمَالُ وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ وَ أُضِيعَ الْحَرِيمُ وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى لَا مِثْلُهَا نَازِلَةٌ وَ لَا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ وَ فِي مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبَحِكُمْ يَهْتِفُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ هُتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَةً وَ إِلْحَاناً وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ )(4) إِيهاً بَنِي قَيْلَةَ أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِي وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى مِنِّي وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدًى وَ مَجْمَعٍ تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ وَ أَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْأَدَاةِ وَ الْقُوَّةِ وَ عِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ تُوَافِيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِيبُونَ وَ تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ وَ النُّخْبَةُ الَّتِي انْتُخِبَتْ وَ الْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَ

ص: 851


1- . الجاثية آية 27
2- . الانعام آية 67
3- . هود آية 39
4- . آل عمران آية 144

تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ وَ كَافَحْتُمُ الْبُهَمَ لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ حَتَّى إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَى الْإِسْلَامِ وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَيَّامِ وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْكِ وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ الْكُفْرِ وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ وَ اسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّينِ فَأَنَّى حُزْتُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ وَ أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَانِ بُؤْساً لِقَوْمٍ (نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ)(1) مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ (وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)(2) أَلَا وَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ بِالضِّيقِ مِنَ السَّعَةِ فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَيْتُمْ وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ فَ (إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ)(3) أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِ بَاقِيَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَةً بِنَارِ (اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ)(4) فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وَ (سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ) (5) وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ (لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ)(6) فَاعْمَلُوا (إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّامُنْتَظِرُونَ )(7) فَأَجَابَهَا أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُثْمَانَ وَ قَالَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لَقَدْ كَانَ أَبُوكِ بِالْمُؤْمِنِينَ عَطُوفاً كَرِيماً رَءُوفاً رَحِيماً وَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً أَلِيماً وَ عِقَاباً عَظِيماً إِنْ عَزَوْنَاهُ وَجَدْنَاهُ أَبَاكِ دُونَ النِّسَاءِ وَ أَخَا إِلْفِكِ دُونَ الْأَخِلَّاءِ آثَرَهُ عَلَى كُلِّ حَمِيمٍ وَ سَاعَدَهُ

ص: 852


1- . التوبة آية 13
2- . التوبة آية 13
3- . ابراهيم آية 8
4- . الهمزة الآيات 7 و 6
5- . الشعراء آية 227
6- . سباء آية 46
7- . هود الآيات 122 و 121

فِي كُلِّ أَمْرٍ جَسِيمٍ لَا يُحِبُّكُمْ إِلَّا سَعِيدٌ وَ لَا يُبْغِضُكُمْ إِلَّا شَقِيٌ بَعِيدٌ فَأَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الطَّيِّبُونَ الْخِيَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ عَلَى الْخَيْرِ أَدِلَّتُنَا وَ إِلَى الْجَنَّةِ مَسَالِكُنَا وَ أَنْتِ يَا خِيَرَةَ النِّسَاءِ وَ ابْنَةَ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ صَادِقَةٌ فِي قَوْلِكِ سَابِقَةٌ فِي وُفُورِ عَقْلِكِ غَيْرُ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّكِ وَ لَا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِكِ وَ اللَّهِ مَا عَدَوْتُ رَأْيَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ لَا عَمِلْتُ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ الرَّائِدُ لَا يَكْذِبُ أَهْلَهُ وَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ كَفَى بِهِ شَهِيداً أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ وَ قَدْ جَعَلْنَا مَا حَاوَلْتِهِ فِي الْكُرَاعِ وَ السِّلَاحِ يُقَاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ يُجَاهِدُونَ الْكُفَّارَ وَ يُجَالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ وَ ذَلِكَ بِإِجْمَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَمْ أَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدِي وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِمَا كَانَ الرَّأْيُ عِنْدِي وَ هَذِهِ حَالِي وَ مَالِي هِيَ لَكِ وَ بَيْنَ يَدَيْكِ لَا تُزْوَى عَنْكِ وَ لَا نَدَّخِرُ دُونَكِ وَ إِنَّكِ وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ أُمَّةِ أَبِيكِ وَ الشَّجَرَةُ الطَّيِّبَةُ لِبَنِيكِ لَا نَدْفَعُ مَا لَكِ مِنْ فَضْلِكِ وَ لَا يُوضَعُ فِي فَرْعِكِ وَ أَصْلِكِ حُكْمُكِ نَافِذٌ فِيمَا مَلَكَتْ يَدَايَ فَهَلْ تَرَيْنَ أَنْ أُخَالِفَ فِي ذَاكِ أَبَاكِ؟ فَقَالَتْ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا كَانَ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَنْ كِتَابِ اللَّهِ صَادِفاً وَ لَا لِأَحْكَامِهِ مُخَالِفاً بَلْ كَانَ يَتْبَعُ أَثَرَهُ وَ يَقْفُو سُوَرَهُ أَ فَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَيْهِ بِالزُّورِ وَ هَذَا بَعْدَ وَفَاتِهِ شَبِيهٌ بِمَا بُغِيَ لَهُ مِنَ الْغَوَائِلِ فِي حَيَاتِهِ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ حَكَماً عَدْلًا وَ نَاطِقاً فَصْلًا يَقُولُ (يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ)(1) وَ يَقُولُ (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ)(2) وَ بَيَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا وَزَّعَ مِنَ الْأَقْسَاطِ وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ الْمِيرَاثِ وَ أَبَاحَ مِنْ حَظِّ الذُّكْرَانِ وَ

ص: 853


1- . مريم آية 6
2- . النمل آية 16

الْإِنَاثِ مَا أَزَاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلِينَ وَ أَزَالَ التَّظَنِّيَ وَ الشُّبُهَاتِ فِي الْغَابِرِينَ كَلَّا (بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراًفَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ)(1) فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ (صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ )(2) وَ صَدَقَتِ ابْنَتُهُ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَوْطِنُ الْهُدَى وَ الرَّحْمَةِ وَ رُكْنُ الدِّينِ وَ عَيْنُ الْحُجَّةِ لَا أُبَعِّدُ صَوَابَكِ وَ لَا أُنْكِرُ خِطَابَكِ هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ قَلَّدُونِي مَا تَقَلَّدْتُ- وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا أَخَذْتُ غَيْرَ مُكَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ وَ هُمْ بِذَلِكِ شُهُودٌ فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) إِلَى النَّاسِ وَ قَالَتْ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِيلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِرِ (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)(3) كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ وَ لَبِئْسَ مَا تَأَوَّلْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرُّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ لَتَجِدُنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِيلًا وَ غِبَّهُ وَبِيلًا إِذَا كُشِفَ لَكُمُ الْغِطَاءُ وَ بَانَ بإورائه [بِإِدْرَائِهِ] الضَّرَّاءُ وَ بَدَا لَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ (وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ )(4) ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ قَالَتْ

قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ

إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ

وَ كُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ مُقْتَرِبٌ

أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرْبُ

تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَبٌ

وَ كُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً يُسْتَضَاءُ بِهِ عَلَيْكَ يَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ

ص: 854


1- . يوسف آية 18
2- . الاحزاب آية 22
3- . محمد آية 24
4- . غافر آية 78

فَلَيْتَ قَبْلَكَ كَانَ الْمَوْتُ صَادَفَنَا لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ الْكُثُبُ

از عبد اللَّه بن حسن به اسناد مذكور در متن نقل است كه: وقتى ابو بكر و عمر براى منع حضرت زهرا(عليها السلام) از فدك همدست شدند و از آن با خبر شد، حضرت زهرا(عليها السلام) مقنعه بر سر كشيده و پارچه اى بر سر انداخته و با چند تن از اطرافيان و زنان قوم خود به سوى مجلس ابو بكر حركت فرمود، و با كمال طمأنينه و آرامش و همچون رسول خدا(صلي الله عليه و آله) راه مى رفت، چون وارد مسجدشد ابو بكر با گروهى از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند، پس پرده اى زدند، و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود، سپس آن حضرت آه دردناكى از دل سوزان خود كشيد و همه مجلس به گريه و ناله افتاده و يكپارچه اندوه و عزا شد، سپس آن حضرت اندكى صبر نمود تا مجلس آرام گشت سپس اين گونه سخن آغاز نمود: خداوند جهان را ستايش مى كنم و در برابر احسان و نيكوئي هاى ظاهرى و معنوى او شاكرم، نعمت هاى او همه جهانيان را فرا گرفته و سفره احسان او در همه جا گسترده شده است، خيرات و خوبي هاى پروردگار از شماره و اندازه و احاطه افكار ما خارج است، و سپاسگزارى و تشكّر بر نعمت او موجب دوام و مزيد آن قرار داده شده، و تداوم و تواتر احسان او سبب حمد و ستايش او خواهد بود. و شهادت مى دهم معبودى جز اللَّه نيست و او يكتا و بى شريك است، و البته تاويل اين كلمه (شهادت به وحدانيت) به حقيقت اخلاص مى باشد، و حقيقت توحيد و اخلاص فطرى قلوب و دل ها است. و خصوصيّات و تحقيق مقام توحيد به نور تفكر و ايمان ظاهر خواهد شد، و انديشه هاى ما از ادراك ذات او درمانده، و زبان ما از بيان و تقرير اوصافش قاصر، درك حضرت حق با چشم هاى ظاهرى محال و ممتنع است. همه موجودات را بى هيچ سابقه و مادّه به مرحله ظهور و هستى آورد، و اشياء را بى سابقه بديل و مثال و شكل و نظير ايجاد و انشاء كرد، و با مشيّت و توانائى كامل خود و بدون در نظر

ص: 855

گرفتن نفع و فائده اى مراتب هستى را تصوير و تنظيم فرمود، و از آن هيچ منظورى جز اظهار قدرت و حكمت و ابراز لطف و محبّت نداشت، او افراد انسان را آفريده و آنان را به سوى طاعت و عبادت و ثواب و اجر جميل دعوت كرده، و از خلاف و عِصيان و عِقاب و غضب خود تحذير فرمود. و شهادت مى دهم كه پدرم محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و فرستاده خداوند بود، كه او را پيش از بعثت او به مقام رسالت و نبوت در عالم غيب او را برگزيده است، زيرا مراتب و مقاماتاشخاص از روز ازل و از همان عالم غيب معلوم و معين گرديده است. و خداوند متعال به عواقب امور و جريان كارها آگاه است، و او به صلاح و فساد و حوادث و پيش آمدهاى روزگار محيط و عالم است. خداوند فرستاده و رسول(صلي الله عليه و آله) خود را مبعوث فرمود تا اوامر و احكام و فرامين او در ميان بشر روشن شده، و مردم از محيط جهل و گمراهى و انحراف به شاهراه دانش و معرفت و حقيقت و سعادت رهنمائى شوند، و چون آن حضرت مبعوث گرديد مردم همه متفرق و متشتّت بوده، و از اصنام و اوثان عبادت و پرستش مى كردند، و از پروردگار متعال و آفريننده تواناى جهان و جهانيان غافل و منحرف بودند، پس به وسيله آن حضرت جهالت و غفلت و نادانى مردم برطرف گرديد، و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با كمال حوصله و استقامت در هدايت و نجات دادن افراد كوشش كرده، و آنان را به سوى راه راست و آئين حقّ و محيط نور و هدايت راهنمايى فرمود. سپس خداوند آن رسول گرامى(صلي الله عليه و آله) را به سوى خويش خواند و از سر رافت و اختيار و رغبت و شوق و ايثار آن حضرت را قبض روح فرمود، و محمد(صلي الله عليه و آله) از زحمت و گرفتارى و مشقّت اين دنيا خلاص گرديد، و با فرشتگان ابرار مأنوس و به درگاه حضرت جبّار مجاور گشت، درود و صلوات خدا بر پدرم، كه نبى و امين او بر وحى بود، و برگزيده و منتخب او از تمام خلق، سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد!. سپس حضرت زهرا رو به جماعت كرده و فرمود: اى مهاجر و انصار شما بندگان خدا و بپا دارنده

ص: 856

احكام و اوامر و نواهى او هستيد، شما حامل پيام ها و سخنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) به سوى مردم و امّت ديگريد، بايد كه شما در مقام حفظ ودايع و حقائق الهى و دين مقدّس اسلام تمام كوشش و امانت خود را داشته باشيد. اين را بدانيد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در بين شما امانتى بس بزرگ و وديعه بس با عظمتى را باقى نهاده است، و آن كتاب ناطق و قرآن صادق و نور ساطعو پرتو درخشان است كه مجموعه حقائق و قوانين و حجّت هاى الهى در اين كتاب واضح و روشن گرديده است. و شما در صورت عمل به اين كتاب آسمانى به آخرين درجه سعادت و ترقّى رسيده و از تيرگي هاى جهالت و گمراهى و گرفتارى نجات يافته و مورد غِبطه امّت هاى ديگر قرار خواهيد گرفت. و اين را بدانيد كه در اين قرآن وظائف زندگى و حدود و دستورات انفرادى و اجتماعى شما مردم درج گرديده و حجج و بيّنات و براهين حقّ و حقايق و احكام الهى در آن منقوش است، و متوجّه اين مطلب باشيد كه تكاليف الهى و قوانين دينى تنها براى خوشبختى و سعادت شما مردم است. خداوند ايمان را براى تطهير قلوب شما از آلودگى شرك قرار داده، و اداى نماز را براى دورى از كبر، و پرداخت زكات را براى پاكى جان و بركت رزق و روزى، و روزه را براى تثبيت اخلاص، و اداى حج را براى بر پا داشتن دين، و عدل و انصاف را براى نظم اجتماع و حفظ روح مساوات، و لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى مؤمنان، و جهاد را موجب عزت اسلام و خوارى كفار و منافقان، و صبر را پايه خوشبختى و وسيله نيل به هدف، و امر به معروف را براى صلاح همگانى، و نيكى به پدر و مادر را براى مصون ماندن از عذاب الهى، و صله رحم را براى طولانى شدن عمر و تكثير ياران، و قصاص را براى محفوظ ماندن جان مردم، و اداى نذر را براى جلب مغفرت و رحمت حق، و رعايت وزن و كِيل را براى اجتناب از كم فروشى، و ممنوعيت شرب خمر را براى دورى از پليدى، و خوددارى از فحاشى و دشنام را براى مصونيت از لعنت مردمان، و دزدى

ص: 857

نكردن را براى حفظ عفت و پاكدامنى قرار داده است، و خداوند براى اين شرك را حرام نمود تا همه با اخلاص او را بپرستند، پس تقواى الهى را به خوبى رعايت كرده به گونه اى كه از اين سرا با حال تسليم خارج شويد، پس خدا را در اوامر و نواهيش اطاعت نمائيد، زيرا در ميان بندگان تنها دانشمندانند كه در برابر خدا خاشعند. پس فرمود: اى مردم آگاهباشيد كه من فاطمه(عليها السلام) و پدرم محمد(صلي الله عليه و آله) است، گفتارم تماما يك نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستى بدور است، از من هرگز كلام بي جا و كردار بى ربط سر نمى زند، (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ ) اين رسولى كه از جانب خدا آمده اگر تحقيق كنيد پدر من بود نه شما، و در عقد اخوّت پسر عموى من بود نه شما، چه نسبت نيكويى ميان آن دو است! آن رسول گرامى(صلي الله عليه و آله) پيوسته ابلاغ رسالت نموده و تنذير فرمود و هميشه با عقيده مشركان مخالف بوده و با كردارشان مبارزه مى كرد و از روى حكمت نيكو به راه پروردگارش مى خواند، بت هايشان را شكست و سران كفر را سركوب كرد، تا سرانجام اجتماعشان پراكنده شد و عقب نشينى كردند، تا اينكه صبح حقيقت طلوع كرد و پيشواى دين زبان گشود و تفاله هاى شياطين دم فرو بسته، و سران اهل نفاق به هلاكت رسيده، و كافران نابود شدند، و زبان شما با جمعى كه منوّر و عفيف بودند به كلمه اخلاص گويا شد (همان ها كه آيه تطهير در باره اشان نازل شد) حال اينكه پيش از اين كنار آتش سوزان گرفتار و دربند بوده و يك طعمه بيش نبوديد، و در زير چنگال ديگران هيچ اختيار و قدرتى نداشته و در زير پاى دشمن بوديد. آب كثيف و طعام هاى پست مى خورديد، ذليل و خوار بوديد، و با اينكه هيچ روزنه اميدى بر جاى نگذاشته بوديد و اشخاص كينه توز و نادان دائما توطئه مى كردند، باز مشمول رحمت خداوند شده و شما را توسط پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خود از اين همه پستى و هلاكت نجات بخشيد، و هر چه شعله آتش جنگ و خلاف را مى تافتند

ص: 858

خداوند خاموشش مى كرد. و هر گاه شيطان شاخ خود را بيرون مى كرد يا توسط گروهى از مشركان زبان بغض و عداوت خود را مى گشود برادر او على بن ابى طالب(عليه السلام) را براى مقابله و دفع آنها اعزام مى فرمود، و او از هيچ كدام از آن ماموريت ها بى نتيجه باز نمى گشت و بال و پر دشمن را زير پاى خودگذاشته و شعله هاى آتش مخالفين را با شمشير خود خاموش مى ساخت، و با خلوص نيت و فقط براى خدا تحمّل آن سختى ها را كرده و نهايت كوشش را مى نمود، وى نزديكترين مردم به پيامبر(صلي الله عليه و آله) و آقا و سرور اولياء اللَّه بود، او پيوسته آماده به خدمت و خيرخواه؛ جدّى و پرتلاش بود، و در راه خدا سخن هيچ ملامتگرى در او اثرى نداشت، و شما در آن روزگار در كمال رفاه و آسايش بسر برده و در كمال امنيّت در باغهاى خود لميده، و پيوسته در انتظار آن بوديد كه حوادث بد و جريانهاى ناملايم شامل حال ما خانواده گردد، آرى شما هنگام يورش دشمن فرار كرده و از جنگ گريزان بوديد. اكنون كه خداى تعالى پيامبر(صلي الله عليه و آله) خود را به سراى انبيا و برگزيدگان خود نقل مكان فرمود، ميانتان كينه هاى باطنى ظاهر گشت و جامه دين كهنه و بى رونق شد، و گمراه بى زبان به سخن آمد و فرد بى نام و نشان معروف گشت، و سركرده اهل باطل صداى زشت خويش بلند نمود، و قدم به ساحت شما نهاد، و شيطان با نيرنگ و فريب شما را تحريك كرد و پاسخ مثبت شنيد و شما را گول خورده ديد و براى اوامر خود آماده به خدمت يافت، و شما را به خشم آورد و به هدف خود رسيد، و شما اعتدال عمل را از دست داده و گمراه شديد. الحال زمانى نگذشته دامنه جراحت گسترش يافته و گويى ناعلاج شده، و هنوز جسم شريف پيامبر(صلي الله عليه و آله) در قبر مستقر نشده بود كه حريصانه آشوب كرديد و اعمال خود را جلوگير از فتنه مى پنداشتيد، بدانيد كه اين مردم هنگام امتحان باختند و جايگاه مردم كافر جهنم است، اين اعمال از شما به دور است و جاى چه عجب است، و چگونه

ص: 859

دروغ مى گوئيد؟ در حالى كه كتاب خدا در ميان شما است، قرآنى كه ظاهر و احكامش روشن و حقايق آن آشكار و نواهى آن واضح و اوامرش صريح است، آيا كلام خدا را پشت سر انداختيد؟ يا از آن اِعراض كرده ايد؟ چه تبديل بدى كردند ستمگران، و هر كه جز اسلام را پيروى كند از او پذيرفتهنخواهد شد و در سراى آخرت از زيانكاران خواهد گشت. سپس آنقدر صبر نكرديد كه بحران و جوش اين مصيبت فروكش كند و خروش آن آرام گيرد، و بلافاصله اقدام به دامن زدن و افروختن آتش كرديد، و شراره هاى فساد مردم را شعله ور ساختيد، و دعوت شيطان را اجابت نموده و گمراه شديد، و انوار دين مبين حقّ را خاموش، و احكام و سنّت هاى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را ترك نموديد، شما به بهانه هاى واهى اهداف شوم خود را به اجرا گذاشته و در واقع به اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) خيانت و ستم نموده و هر چه خواستيد كرديد، و ما در مقابل شما صبر مى كنيم، همچون صبر در برابر تيزى و برش كارد و طعنه نيزه ها، و حال شما مى پنداريد كه مرا هيچ ارثى نيست، مگر از احكام جاهليّت پيروى مى كنيد؟ حال اينكه در نزد اهل يقين هيچ حكمى بهتر از حكم خدا نيست، مگر فهم نداريد؟ آرى حقيقت آن بر شما چون روز روشن است كه من دخت پيامبرم. اى مسلمانان، آيا شايسته است كه من از ارث خود محروم باشم؟ اى پسر ابو قحافه آيا در قرآن است كه تو از پدر ارث برى و من نه؟ به تحقيق از نزد خود حكم تازه و دروغى در آوردى؟ مگر كتاب خدا را عمدا ترك كرده و احكام آن را پشت سر انداختى؟ خداوند در قرآن مى فرمايد: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ) و سليمان(عليه السلام) از داود(عليه السلام) ارث بردو نيز در نقل ماجراى [تولّد] يحيى(عليه السلام) مى فرمايد: (فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ)

زكريّا گفت: خدايا از سر احسان به من پسرى عطا فرما كه پس از من متولّى امور و وارث من و آل يعقوب(عليه السلام) باشد و نيز فرمود: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ ) صاحبان قرابت و خويشاوندان برخى

ص: 860

از آنان بر برخى ديگر اولويّت دارندو باز فرمود: (يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ)

حكم خداوند در باره ارث اولاد شما اين است كه نصيب يك مرد دو برابر زن باشد و نيز فرموده: (براى شما مقرّر شده كههنگام نزديك شدن زمان مرگ) (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ) اگر مالى از خود باقى گذارديد بايد براى پدر و مادر و خويشاوندان خود وصيّت نمائيد، اين از جمله حقوقى است كه بايد اهل تقوا رعايت كنند و شما پنداشته ايد مرا نصيب وارثى از پدرم نبوده و هيچ قرابتى ميان ما نيست؟! آيا آيات قرآن عموم شما را شامل مى شود ولى پدر من از آن خارج است؟! نكند شما گمان برده ايد كه من و پدرم از يك آئين نبوده و از هم ارث نمى بريم؟! مگر شما از پدر و پسر عمويم به عموم و خصوص آيات قرآن داناتريد؟! سپس به ابو بكر گفت: امروز فدك را از ما ستاندى، و هر چند كه هيچ مخالفى ندارى ولى بدان كه در روز حشر خداوند حاكم است، و چه خوب حاكمى است! و پيشواى ما محمد(صلي الله عليه و آله) و وعده گاه ما قيامت خواهد بود. و در آن روز اهل باطل در ضرر و زيانند، و ندامت سودشان نبخشد، و براى هر خبرى موعدى است و شما در نهايت خواهيد فهميد چه كسى عذاب خواركننده و دائمى شود. سپس آن حضرت رو به انصار نموده و فرمود: اى گروه بزرگان و اى بازوان تواناى ملّت، و اى نگهداران دين، اين چه رفتار سست و سبكى است كه ظالمانه در حقّ من روا داشته ايد؟ مگر پدرم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نفرموده بود: «مراعات هر شخصى در احترام به فرزندان اوست» چه با شتاب خلاف آن عمل كرديد، هر چند اين امر قابل پيش بينى بود، با اينكه شما براى احقاق حقوق من قادر و توانائيد، پنداشته ايد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از ميان رفت و ما رها گشتيم؟ آه كه فوت او چه حادثه بزرگ و پيش آمد عظيمى بود، شكافى وسيع پديد نمود و همه چيز را بهم ريخت و از فقد او زمين تيره شد و خورشيد و ماه گرفت، و تمام ستارگان از هم پاشيدند، و كشتى آرزو به گل

ص: 861

نشست، و كوه ها خاشع شدند، و در پى وفات او حريم ها زير پا گذارده شد و حرمت ها ريخت، و بخدا سوگند كه اين فاجعه اى عظيم و پيش آمدى بزرگ وبى مانند بود آرى اين قضاء حتمى و حكم قطعى خداوند بود كه در قرآن از طريق وحى به پيامبر همچون ديگر انبيا به چندين طريق شما را از فاجعه خبر داده بود كه (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ) و محمّد فقط رسولى است همچون ديگر رسولان، اگر بميرد يا كشته شود از راه حقّ منحرف شده و به پشت سر خودتان برمى گرديد (اين را بدانيد) و هر كه رو به قهقرى بر گردد ضررى به خداوند نخواهد داشت، و خداوند آن كسانى را كه به نعمتها و الطاف الهى متوجّه باشند، پاداشى نيكو مى دهد اى گروه انصار، شما حاضر و ناظر باشيد و ميراث پدر من مورد دستبرد ديگران واقع گردد؟! شما مشمول دعوت من گشته و در معرض امتحان و آزمايشيد، حال اينكه شما برخوردار از سلاح و تجهيزات جنگى بوده و معروف به اهل خير و صلاح و نيكوكارى هستيد، چه شده كه اكنون دعوت مرا شنيده و ياريم نمى كنيد؟! و ناله ام را مى شنويد و به فريادم نمى رسيد؟! با اينكه شما در گذشته به تلاش و شجاعت و نبرد و تحمّل سختي ها و استقامت شناخته شده و آن گروه منتخب مخصوص ما اهل بيت(عليهم السلام) بوديد؟! شما با اعراب جاهلى به جنگ پرداخته و در اين راه هر سختى و مشقّت را به جان خريديد، و با طوائف مختلف مبارزه كرديد و با دليرانشان به جدال پرداختيد، و پيوسته گوش به فرمان ما اهل بيت(عليهم السلام) بوديد، و مشتاقانه اوامر ما را اجرا مى كرديد، تا اينكه عاقبت نظم جامع اسلام برقرار گرديد، و خيرات روزگار تراوش نمود، و مشركان سر تسليم فرود آوردند، و تظاهر دروغ و باطل آرام شد، و شعله هاى كفر خاموش گشت، و هرج و مرج خاتمه يافت، و نظام دين محكم شد، چرا پس از روشنى حقيقت حيران شديد؟ و پس از

ص: 862

اظهار آن پنهان مى داريد؟ و بعد از پيشروى عقب نشينى كرديد؟ و پس از ايمان به شرك افتاديد؟ واى بر شما كه مانند آن گروهى هستيد كه عهد خود را شكستند، و آهنگ بيرون كردن پيامبر(صلي الله عليه و آله) را نمودند، و آنان بودند كه نخستين بار(دشمنى و پيكار با شما را) آغاز كردند؟ آيا از آنان مى ترسيد؟ و خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمنيد. آرى مى بينم كه شما ميل به رفاه و آسايش دنيا نموده و دست از آنكه شايسته توليت و امامت است برداشته ايد، و خود را از مسئوليّت تكاليف و حدود و وظائف دينى رها نموده و آزاد ساختيد، و هر آنچه ديده و شنيده و مى دانستيد را بدور انداختيد، حال اينكه اگر شما و اهل زمين كافر شوند، به راستى كه خداوند بى نياز و ستوده است. آرى من با كمال دقت و معرفت شما را از آن ضلالت و خذلان و تيرگى كه ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، و ناخواسته لبريز جان شد، و شور و خشمى به بيرون جهيد، و طاقتم طاق شد، و حبس آن نتوانستم، و پيشگيرانه بر زبانم آمد اكنون بگيريد و ببريد اين شترى كه به ناحقّ غصب نموديد و اين دابه خلافت و فدك را ماخوذ داريد او را رام و منقاد خود شماريد و به آسودگى سوار شويد، امّا بدانيد كه پاى اين دابه مجروح و پشت او زخم دارد، حمل آن عار، و ننگ آن باقى و برقرار و به وسم و نشان خداوند تعالى داغ دار و موسوم بودنش به ننگ هميشگى آشكار و پيوسته و متصل به آتش غضب خداوندگار و كشاننده است راكب خود را به سوى آتشى كه شكافنده قلب فاجران و كفار نابكار است همانا خداوند نگران است بدان چه مي كنيد و مي داند ظالمان به كجا مي روند و جاى مي گيرند. من دخت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شمايم كه برايتان بشير و نذير بود، و شما را به عذاب شديد بيم مي داد، پس آنچه كه مى توانيد انجام دهيد، ما نيز انتقام خواهيم كشيد، حال شما منتظر آن روز باشيد، ما نيز منتظر آن روز هستيم. ابو بكر گفت: اى دخت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بى شك پدرت پيوسته با مؤمنين مهربان و كريم و بى نهايت مشفق و رحيم

ص: 863

بود، و بر كافران سختگير و چون عذابى شديد بود، بر همگان روشن است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تنها پدر شما بوده، و افتخار برادرى با او فقط متعلق به شوهر تو است، همو كه از ميان همگان بهدوستى و رفاقت خويش برگزيد، و او نيز در هر كار سخت و مشكلى او را يارى نمود، فقط افراد خوشبخت شما را دوست مى دارند، و تنها افراد بدبخت به شما بغض مى ورزند. زيرا شما عترت طاهره و نجيبان برگزيده ايد، راهنماى ما بر خير و راه ما منتهى به بهشت است. و تو اى بهترين زنان، و دخت بهترين انبياء، در كلامت صادقى و از جهت عقل و كمال خرد و فهم مقدم هستى، كسى را نشايد كه قول تو را رد نموده و حقّ تو را تصاحب كند، بخدا سوگند من از راى پيامبر تجاوز نكرده، و بر خلاف فرمايش او رفتار نمى كنم، و البتّه راهنماى قوم به آنان دروغ نمى گويد، و من خدا را شاهد مى گيرم و همان مرا بس كه خود از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمود: ما جماعت پيغمبران هيچ طلا و نقره و زمين و مالى را از خود به ارث نمى گذاريم، و ميراث ما فقط علم و حكمت و كتاب و نبوّت است، و آنچه از متاع دنيا از ما باقى بماند در اختيار كسى است كه پس من از ولايت امور را بر عهده مى گيرد، و او هر طور كه صلاح بداند در آن تصرّف كند، و ما نيز آنچه تصرّف نموديم در راه تهيّه وسائل و اسباب جنگ از اسلحه و چارپايان مصرف خواهيم كرد، تا مسلمين نيرو و عظمت پيدا كرده و در جنگ با كفّار و مخالفين پيروز شوند، و اين اجماع مسلمين است و استبداد راى من نيست، و اين تمام ماجرا است، اينك فدك در پيش ما حاضر و در اختيار تو است، نه قصد قبض آن را داشته و نه از شما پنهان نمايم، و تو بانو و سرور زنان امّت پدرت مى باشى، و مادر گرامى فرزندان پيامبرى، و قصد تصاحب هيچ مالى از شما را نداريم، و منكر مقام تو از جهت پدران و اولاد نيستيم، و حكم و امر تو در آنچه تصاحب نموده ايم نافذ است، ولى آيا من مى توانم مخالف دستور پدرت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رفتار كنم؟! حضرت فاطمه(عليها السلام) فرمود: سبحان

ص: 864

اللَّه! هرگز پدرم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از كتاب خدا و احكام آن نه منصرف بود و نه مخالف، بلكه تنها بر اساس احكام وسوره هاى آن رفتار مى كرد، آيا شما باهم توطئه كرده و براى اين حيله بهانه و علّتى مى تراشيد؟ همان گونه كه در زمان حيات آن رسول گرامى(صلي الله عليه و آله) نيز به او سخنان ناروا نسبت مى داديد! اين قرآن است كه با صدايى بلند و رسا و صريح و عادلانه مى فرمايد: (يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ) (زكريّا گفت: خدايا از سر احسان به من پسرى عطا فرما كه پس از من) متولّى امور و وارث من و آل يعقوب باشد و (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ) و سليمان(عليه السلام) از داود(عليه السلام) ارث برد و خداوند در قرآن تا حدّى توزيع و توريث و قسط و قانون فرايض طبقات وارث را بيان فرموده است، كه موردى براى ترديد و اشتباه باقى نمانده است، حاشا! شماها در اين امر از تمايلات نفسانى خود پيروى نموده ايد و ما جز صبر چاره ديگرى نداريم، (وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ) ابو بكر گفت: تمام سخنان خدا و رسول راست و حقّ است، و تو نيز اى دخت پيامبر راست مى گويى، تو معدن علم و جايگاه هدايت و رحمتى، تو پايه و اساس دين و حجّت حقّى، من هرگز سخن تو را رد نكرده و منكر كلام تو نيستم، ولى من بى هيچ عناد و استبداد و ستيزه اى هر چه گفتم با راى نظر همين جماعت حاضر مسلمان بود و با مشورت ايشان انجام دادم، و ايشان همگى شاهدند. حضرت زهرا(عليها السلام) رو به جانب مردم نموده و فرمود: اى جماعت مسلمين كه عجولانه مبادرت به انتخاب امرى باطل و ناصواب نموديد، آيا پيرامون آيات قرآن هيچ تدبّر و تأمّل نمى كنيد، يا اينكه دل هاى شما در حجاب و پوشيده شده، نه اين طور نيست بلكه بدى كردار و اعمالتان بر دل هاى شما غالب گرديد و توان شنيدن و ديدن را از گوش و چشم شما گرفت، و چه بد تاويل نموديد و چه راه زشتى را پيش گرفتيد و بدتر از همه آن وجهى است كه به سبب آن حقّ ديگران را غصب كرديد، سوگند به خداوند كه چون پرده از برابر ديدگان شما برداشته شود منظره بسيار

ص: 865

هولناكى را خواهيد ديد، سپس اين آيه را قرائت نمود كه: (وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ )آنگاه رو به قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه و آله) نموده و اين مرثيه را سرود: پس از تو اخبار و اكاذيبى منتشر شد كه اگر شما حاضر بودى كار مردم تا اين حدّ سخت نمى شد، ما تو را از دست داديم همچون زمينى كه بارانى نافع را از دست دهد، قوم تو به اختلاف افتادند، پس تو خود شاهد امور ايشان باش، هر يك از خويشان او داراى احترام و منزلتند، و نزد خدا آن گرامى تر است كه به او نزديكتر، گروهى از مردم آنچه در سينه ها [از حقد و كينه] داشتند به ما نماياندند، آنگه كه تو درگذشتى و خاك ها ميان ما و شما حائل شد، گروهى از مردمان نسبت به ما روى ترش كرده و مقام ما را كوچك و سبك شمردند، چون از ميان ما غايب شدى امروز ما مورد غضب و خشم واقع شديم، تو همچون ماه شب چارده و نورى بودى كه از تو بهره مند مى شدند، و بر تو از جانب خداوند عزيز آيات نازل مى شد، اى كاش مرگ پيش از تو سراغ ما مى آمد، وقتى شما از اين دنيا رحلت نموده و ميان ما و شما حائل شد، به ما مصيبتى رسيده كه به هيچ فرد اندوهناكى از عرب و عجم نرسيده بود. سپس آن حضرت به منزل بازگشت در حالى كه حضرت امير(عليه السلام) در انتظار مراجعت و درخشش سيماى مبارك او بود...(1)

ص: 866


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص97 احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة

اطاعت از ايشان بر تمام مخلوقات واجب است

ص: 867

اطاعت از حضرت زهرا سلام الله عليها بر تمامي مخلوقات واجبستحَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ وَ جَعْفَرُ ابْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ وَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قال الصادق(عليه السلام): وَ لَقَدْ كَانَتْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّيْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ الْمَلَائِكَةِ.

امام صادق(عليه السلام) در حديثي مفصل و بسيار زيبا که در اين جا، اندکي از آن، آورده شده اشاره به شان والاي حضرت زهرا(عليها السلام) نموده و فرمودند: به راستي که اطاعت از آن حضرت بر تمام آفريدگان خدا از جن و انس، پرندگان، وُحوش، پيامبران و فرشتگان واجب بود.(1)

ص: 868


1- . دلائل الإمامة ص106خبر مصحفها (صلوات اللّه عليها) ح34

دشمنان ايشان در قيامت

ص: 869

دشمنان ايشان در قيامتقَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَأَقُومَنَّ بِخُصُومَةِ أَعْدَائِكِ وَ لَيَنْدَمَنَّ قَوْمٌ أَخَذُوا حَقَّكِ وَ قَطَعُوا مَوَدَّتَكِ وَ كَذَبُوا عَلَيَّ وَ لَيُخْتَلَجُنَ دُونِي فَأَقُولُ أُمَّتِي أُمَّتِي فَيُقَالُ إِنَّهُمْ بَدَّلُوا بَعْدَكَ وَ صَارُوا إِلَى السَّعِير

پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:...سوگند به ذاتي که مرا به زيور بعثت آراسته گردانيد، در قيامت به دشمني با دشمنان تو بر مي خيزم، تا اين که گروهي که حق تورا به ناحق غصب نموده و رشته دوستي را با تو گسسته و بر من دروغ بسته و پس از من در عقيده و افکارشان در راه حق سُستي و اِعوِجاج پيدا کردند پشيمان و سرافکنده شوند. سپس مي گويم: امّتم! امّتم! در جواب گفته مي شود: ايشانند کساني که بعد از تو تغيير مسير و عقيده داده و حال به سوي آتش در حرکتند.(1)

ص: 870


1- . طرف من الأنباء و المناقب ص193 الطرفة السادسة و العشرون في مناجاة النبي صلى الله عليه و آله لفاطمة و علي عليهما السلام، و وداعهما في الليلة التي قبض في نهارها، و تعريفه بطرف من حديث أمته و أسرارها.

سيده النساء العالمين

ص: 871

سيدة النساء العالمينحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا، عَنْ فِرَاسٍ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) تَمْشِي، لَا وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا مِشْيَتُهَا تَخْرِمُ مِنْ مِشْيَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَلَمَّا رَآهَا قَالَ: مَرْحَباً بِابْنَتِي، مَرَّتَيْنِ، قَالَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام): فَقَالَ لِي: أَ مَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَأْتِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاء هَذِهِ الْأُمَّة

عايشه مي گويد: فاطمه(عليها السلام) راه مي رفت و سوگند به خدايي که هيچ معبودي جز او نيست راه رفتن او هيچ کاستي از راه رفتن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نداشت پس هنگامي که پيامبر(صلي الله عليه و آله) فاطمه(عليها السلام) را ديد دوباره فرمود: دخترم خوش آمدي. فاطمه(عليها السلام) فرمود: پيامبر(صلي الله عليه و آله) به من فرمود: آيا خشنود نمي گردي که در قيامت بانوي زنان مومن و بانوي زنان اين امت باشي؟(1)

سرور بانوان عالم از ازل تا ابد

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) أَنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ

ص: 872


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح9

الْعَالَمِينَ أَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ ذَاكَ لِمَرْيَمَ(عليها السلام) كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.مُفَضَّل مي گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: مرا از گفتار پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) که در شان فاطمه(عليها السلام) فرمود: او سرور بانوان عالم است آگاه نما، آيا او سرور بانوان عصر خود مي باشد و يا سرور بانوان تمامي اعصار است؟ حضرت فرمودند: اين براي مريم(عليها السلام) است، زيرا مريم(عليها السلام) سرور بانوان زمان خود بود، اما فاطمه(عليها السلام) سرور بانوان عالم است از ابتداي خلقت تا انتهاي آن.(1)

فَأَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَاكِ (الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام)) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَنَا وَ أَخِي وَ الْأَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِيُّونَ أَوَّلُ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ أَخِي الْحَسَنُ(عليه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) ثُمَّ [تِسْعَةٌ مِنْ] وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي مَنْزِلٍ وَاحِدٍ فِي الْجَنَّةِ

پس تو سيّده زن هاى اهل بهشت هستى، و دو پسرت حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) دو آقاى جوانان اهل بهشتند، و من و برادرم و يازده امام كه جانشينان من تا روز قيامت هستند همگى هدايت كننده و هدايت شده ايم. اوّلين نفر از جانشينان پس از برادرم، حسن(عليه السلام) است و بعد از او حسين(عليه السلام) و سپس نُه نفر از فرزندان حسين(عليه السلام)، كه در بهشت در يك منزل خواهند بود. (2)

ص: 873


1- . معاني الأخبار ص 107 باب معنى ما روي في فاطمة ع أنها سيدة نساء العالمين
2- . كتاب سليم بن قيس الهلالي ج 2 ص565 الحديث الأول[1]

حقيقت شب قدر

ص: 874

حضرت زهرا سلام الله عليها حقيقت شب قدر

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ مِنْ مَعْرِفَتِهَا الشَّك

امام صادق(عليه السلام) در تفسير (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) فرمودند: مقصود از (اللَّيْلَةُ) فاطمه(عليها السلام) و مراد از (الْقَدْرُ) خداوند است، پس هر که فاطمه(عليها السلام) را آن طور که سزاواربوده و حق معرفت اوست بشناسد شب قدر را درک کرده، و همانا آن حضرت فاطمه(عليها السلام) ناميده شد زيرا مردم از شناخت او بازداشته شده و عاجزند.(1)

ص: 875


1- . تفسير فرات الكوفي ص581 و من سورة القدر ح747 زيرا مقام ايشان آنقدر والاست که عُقول مردم توانايي شناخت ايشان را ندارند

خشم خدا و رسول در خشم فاطمه

ص: 876

خشم خدا و رسول در خشم فاطمه

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ.

پيامبر(صلي الله عليه و آله): خداوند به خشم تو غضبناک و به خشنوديت خشنود مي گردد. (1)

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي

پيامبر(صلي الله عليه و آله): فاطمه(عليها السلام) پاره تن منست، هرکه او را بيازارد مرا آزرده.(2)

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): يُؤذِيني ما يُؤذيها وَ يَغضِبُني ما يُغضِبُها وَ اِنَّها بَضْعَةٌ مِنِّي

يُرِيبُنِي مَا رَابَهَا

پيامبر(صلي الله عليه و آله) همواره درباره حضرت زهرا(عليها السلام) مي فرمودند: مرا آزرده هرکه اورا بيازارد و به خشمم آورده هرکه او را خشمگين نمايد، او پاره تن منست، و مرا تکذيب نموده هرکه او را تکذيب کند. (3)

عَنْهُ، أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْكُوفِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الْغَزَّالُ،قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْأَحْمَسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ نَوْفَلٍ، قَالَ سَمِعْتُ سَعْدَ بْنَ مَالِكٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي وَقَّاصٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ: فَاطِمَةُ(عليها السلام)

بَضْعَةٌ مِنِّي، مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي، وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِي، فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَعَزُّ الْبَرِيَّةِ عَلَيَّ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: فاطمه(عليها السلام) پاره ي تن من است، هرکه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و هرکه او را بيازارد مرا آزار داده و فاطمه(عليها السلام) عزيزترين آفريدگان در نزد من است. (4)

ص: 877


1- . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ص351 المبحث العشرون في زوجته ح2
2- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 16 ص273 الفصل الثالث في أن فدك هل صح كونها نحلة رسول الله ص لفاطمة ع أم لا
3- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 9 ص193 فصل في ترجمة عائشة و ذكر طرف من أخبارها
4- . الأمالي (للطوسي) النص24 [1] المجلس الأول ح30

فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي ما رَابَها، يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمودند: فاطمه(عليها السلام) پاره ي تن منست، بي تابي او بي تابي منست، و آزار او، آزار من خواهد بود. (1)

قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) شِجْنَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا

پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله): فاطمه(عليها السلام) از ريشه اى پيچيده به من است، آزار مى دهد مرا هر آنچه او را آزار مى دهد، و خرسند مى سازد مرا هر آنچه او را خرسند مى سازد. (2)

حَدَّثَنَا بِذَلِكَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ أَخْبَرَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبَايَةَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) شِجْنَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَاآذَاهَا وَ يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا.

ابن عبّاس گويد: پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: قطعا فاطمه(عليها السلام) شاخه اي از من است آزرده مى سازد مرا آنچه او را آزرده مى سازد، و شادمان مى كند مرا آنچه او را شادمان مى نمايد، و به يقين خداوند تبارك و تعالى خشمگين گردد به واسطه ي خشم فاطمه(عليها السلام)، و خشنود گردد براى خشنودى فاطمه(عليها السلام).(3)

إِنَّمَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يُنْصِبُنِي مَا أَنْصَبَهَا.

فاطمه(عليها السلام) پاره تن من است. آنچه او را آزار دهد مرا آزار مي دهد و آنچه او را به رنج افکند مرا به رنج افکنده است. (4)

فَإِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْلِمُنِي مَا يُؤْلِمُهَا وَ يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا(5)

فاطمه(عليها السلام) پاره تن من است. درد او درد من و شادي او شادي من است

ص: 878


1- . تاج العروس من جواهر القاموس ج 11 ص20 1538
2- . معاني الأخبار النص303 باب معنى الشجنة
3- . معاني الأخبار النص303 باب معنى الشجنة ح2
4- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 29 ص337 الأولى ح4
5- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص363 في ذكر تزويجه ع فاطمة سيدة نساء العالمين

مُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ عَنْ أَبِي سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ وَ حِلْيَةِ أَبِي نُعَيْمٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ وَ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْزَمَةَ أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ إِنَّمَا فَاطِمَةُ شَجْنَةٌ مِنِّي يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا...حاكم در كتاب: مستدرك از پيغمبر گرامى اسلام روايت كرده كه فرمود: فاطمه از من است، آنچه كه او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده و آنچه كه وى را خوشحال نمايد مرا خوشحال مي نمايد. (1)

فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَضْعةٌ مِنِّي، يَقْبِضُنِي ما قَبَضَهَا و يَبْسُطُنِي ما بَسَطَهَا

فاطمه(عليها السلام) پاره ي تن منست، آنچه كه او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده و آنچه كه وى را خوشحال نمايد مرا خوشحال مي نمايد. (2)

فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي يُرْضِينِي مَا أَرْضَاهَا وَ يُسْخِطُنِي مَا أَسْخَطَهَا

پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده: فاطمه(عليها السلام) پاره تن من ميباشد، هر چه باعث رضايت زهراء شود باعث رضايت من مى شود، آنچه كه موجب خشم فاطمه شود موجب خشم من نيز خواهد شد. (3)

وَ رُوِيَ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَقَالَ مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهَا فَهِيَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ قَلْبِي وَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ

فاطمه(عليها السلام) پاره از منست و مجاهد روايت كند كه رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) يك روزى از خانه بيرون فرمود و دست فاطمه(عليها السلام) را در دست داشت گفت: هر كه شناسد اين را بشناسد و هر كه نشناسد او را اينفاطمه(عليها السلام) بنت محمد(صلي الله عليه و آله) است و او پاره از

ص: 879


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص332 فصل في حب النبي إياها
2- . تاج العروس من جواهر القاموس ج 10 ص132 [قبض]
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 3 ص332 فصل في حب النبي إياها

بدن منست و او دل و جان منست كه در ميان هر دو پهلوى منست، پس هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خداى را آزرده.(1)

ص: 880


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 1 ص466 منزلتها عند النبي ص ..... ص : 459

جايگاه حضرت زهرا در نزد رسول خدا

ص: 881

محبوبترين مردان و زنان در نزد رسول خدا

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ الْأَحْمَرُ،عَنِ الشَّيْبَانِيِّ، عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ، قَالَ:

قَالَتْ عَمَّتِي لِعَائِشَةَ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَ رَأَيْتَ مَسِيرَكَ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام)

مَا كَانَ قَالَتْ:

دَعِينَا مِنْكِ، إِنَّهُ مَا كَانَ مِنَ الرِّجَالِ أَحَبُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مِنْ عَلِيٍّ(عليه السلام)،

وَ لَا مِنَ النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ فَاطِمَةَ(عليها السلام)

جميع بن عمير مي گويد: مي شنيدم که عمه ام به عايشه مي گفت: تو بودي که آن سان به سوي علي(عليه السلام) قدم برداشتي؟ عايشه گفت: ما را رها کن! هيچ مردي در نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) محبوبتر از علي(عليه السلام) و هيچ زني محبوبتر از فاطمه(عليها السلام) نيست. (1)

احترام فراوان پيا مبر به حضرت زهرا سلام الله عليها

أَخْبَرَنَا حَمَّوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو خَلِيفَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْفَرَجِ الرِّيَاشِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ مِنَ النَّاسِ أَحَداً أَشْبَهَ كَلَاماً، وَ حَدِيثاً بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ

فَاطِمَةَ(عليها السلام) كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَحَّبَ بِهَا، وَ قَبَّلَ يَدَيْهَا، وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ، فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ، وَ قَبَّلَتْ يَدَيْهِ،

ص: 882


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس12 ح3

عايشه مي گفت: وقتي فاطمه(عليها السلام) بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) وارد مي شد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به او خوش آمد مي گفت، دست هاي مبارک او را مي بوسيد و او را در جاي خود مي نشانيد، و هنگامي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برفاطمه(عليها السلام) وارد مي شد، او از جاي برمي خاست و به پيامبر(صلي الله عليه و آله) خوش آمد مي گفت، و دست هاي او را مي بوسيد.(1)

منزلت حضرت زهرا سلام الله عليها در نزد رسول خدا

وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَنِ الْمُسَمَّى عِنْدَهُمْ جَارَ اللَّهِ فَخْرُ خُوارِزْمَ أَبُو الْقَاسِمِ مَحْمُودُ بْنُ عُمَرَ الزَّمَخْشَرِيُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ صَالِحٍ يَرْفَعُ الْحَدِيثَ بِأَسْمَاءِ رُوَاتِهِ وَ تَرَكْتُ ذَلِكَ اخْتِصَاراً قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله): فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَهْجَةُ قَلْبِي وَ ابْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ بَعْلُهَا نُورُ بَصَرِي وَ الْأَئِمَّةُ(عليهم السلام) مِنْ وُلْدِهَا أُمَنَاءُ رَبِّي وَ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ هَوَى

پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: فاطمه(عليها السلام) شادبي قلبم، و فرزندانش، ميوه هاي دلم، و همسرش نور ديدگانم، و پيشوايان از فرزندانش امناء پروردگارم و ريسمان رابط ميان خدا و خلق اويند، هر که به ايشان تمسک کند نجات يابد و هر که از آن ها اِعراض کند به وَرطه هلاکت افتد. (2)

ص: 883


1- . الأمالي لطوسي ص 400 المجلس الرابع عشر14 ح40
2- . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص118 حديث الثقلين ح180

پدرت به فدايتقال الرسول(صلي الله عليه و آله):...وَ قَالَ فِدَاكِ أَبُوكِ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): پدرت به فدايت يا فاطمه(عليها السلام).(1)

مقام فاطمه در نزد رسول خدا

أَخْبَرَنَا حَمَّوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو خَلِيفَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْفَرَجِ الرِّيَاشِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ مِنَ النَّاسِ أَحَداً أَشْبَهَ كَلَاماً وَ حَدِيثاً بِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مِنْ فَاطِمَةَ(عليها السلام). كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَحَّبَ بِهَا، وَ قَبَّلَ يَدَيْهَا، وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ، فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ، وَ قَبَّلَتْ يَدَيْهِ، وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ فِي مَرَضِهِ فَسَارَّهَا فَبَكَتْ، ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِكَتْ، فَقُلْتُ: كُنْتُ أَرَى لِهَذِهِ فَضْلًا عَلَى النِّسَاءِ، فَإِذَا هِيَ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ، فَبَيْنَمَا هِيَ تَبْكِي إِذْ ضَحِكَتْ! فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ: إِنِّي [إِذَنْ] لَبَذِرَةٌ فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ: إِنَّهُ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَمُوتُ فَبَكَيْتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنِي أَنِّي أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِكْتُ.

ص: 884


1- . طرف من الأنباء و المناقب ص191 باب الطرفة السادسة و العشرون في مناجاة النبي صلى الله عليه و آله لفاطمة و علي عليهما السلام، و وداعهما في الليلة التي قبض في نهارها، و تعريفه بطرف من حديث أمته و أسرارها

عايشه گويد: در ميان مردم نديده ام که در گويش و گفتار کسي از فاطمه(عليها السلام) به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شبيه تر باشد، وقتي او به نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد حضرت به او خوش آمد مي گفت و دستانش رامي بوسيد و در جاي خود مي نشانيد و وقتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) به نزد او مي رفت فاطمه(عليها السلام) بر مي خاست و به ايشان خوش آمد مي گفت و دستانش را مي بوسيد. فاطمه(عليها السلام) در بيماري پيامبر(صلي الله عليه و آله) به نزد ايشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه(عليها السلام) گريست. سپس باز نجوا کرد و فاطمه(عليها السلام) خنديد. نزد خود گفتم: من گمان مي کردم که اين زن بر زنان ديگر فضيلت دارد و اکنون او را مي بينم که چون زنان ديگر است، در ميان گريه ناگاه مي خندد. آنگاه در اين باره از خودش پرسيدم. فرمود: حال که پرسيدي خواهم گفت: چون رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وفات کرد، در آن باره پرسيدم فرمود: ايشان به من خبر داد که در اين بيماري وفات خواهد کرد و پس من گريستم. سپس فرمود: من نخستين کسي از خاندان او هستم که به او خواهم پيوست و من خنديدم. (1)

ص: 885


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس14 ح40

الگوي امام زمان

ص: 886

حضرت زهرا سلام الله عليها الگوي امام زمان

أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الرَّازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ الْقُمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بُنَانِ الطَّلْحِيُّ الْآبِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ النَّيْسَابُورِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الْمَوْثُوقُ بِهِ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَال: قال المهديf:...وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَيُرْدِي الْجَاهِلَ رِدَاءُ عَمَلِهِ وَ سَيَعْلَمُ الْكَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ

امام زمانf در شان حضرت زهرا(عليها السلام) فرمودند: و دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براي من سرمشقي نيکوست، و به زودي جاهل به سزاي عملش مي رسد و کافر خواهد دانست که فرجام نيک سراي آخرت از آنِ کيست.(1)

ص: 887


1- . الغيبة للطوسي كتاب الغيبة للحجة ص286 فصل بعض معجزات الإمام المهدي ع و ما ظهر من جهته ع من التوقيعات على يدي سفرائه

فرشتگان و حضرت زهرا

ص: 888

فرشتگان در کنار مزار حضرت زهرا سلام الله عليها

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِيمَا أَجَازَ لِي رِوَايَتَهُ عَنْهُ وَ كَتَبَ لِي بِخَطِّهِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الصَّقَّالِ: قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْعِجْلِيُّ القرمسي [الْقِرْمِيسِينِيُ] بِشَهْرَزُورَ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:...قَالَ الرَسول(صلي الله عليه و آله):..إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَكَّلَ بِهَا رَعِيلًا مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ يَمِينِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِي حَيَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا وَ عِنْدَ مَوْتِهَا يُكْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا فَمَنْ زَارَنِي بَعْدَ وَفَاتِي فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) فَكَأَنَّمَا زَارَنِي

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: همانا خدا گروهي از فرشتگان را به حضرت زهرا(عليها السلام) گماشته تا ايشان را از تمامي جهات محافظت نمايند، آنان در طول دوران زندگي به همراه آن حضرت و پس از وفات، در کنار قبر مبارک او خواهند بود، و درود بسيار بر او، پدر بزرگوارش، شوهر و فرزندانش مي فرستند.(1)

ص: 889


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ج 2 ص139 تكلم الحصاة في كف علي بلا إله إلا الله محمد رسول الله ح5

نزول جبرئيل و ساير ملائکه بر حضرت زهرا سلام الله عليها

مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ السَّكُونِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ بَيْتُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) مِنْ حُجْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ سَقْفُ بَيْتِهِمْ عَرْشُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ فِي قَعْرِ بُيُوتِهِمْ فُرْجَةٌ مَكْشُوطَةٌ إِلَى الْعَرْشِ مِعْرَاجُ الْوَحْيِ وَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِلُ عَلَيْهِمْ بِالْوَحْيِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ الْمَلَائِكَةُ لَا يَنْقَطِعَ فَوْجُهُم فَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَصْعَد...

امام باقر(عليه السلام): خانه علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام)، حُجره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و سقف خانه شان عرش پروردگار عالميان است. ژرفاي خانه آن ها شکافي به عرش که معراج وحي است داشته و ملائکه در هر صبح و شام و در هر ساعت و زماني نازل شده و بر

آن ها کلامي از وحي مي آورند، اين فوج ملائکه قطع نمي شود، فوجي از آسمان فرود مي آيد و فوجي به بالا مي رود...(1)

ملائکه مقرب خادمان حضرت زهرا سلام الله عليها

وَ رُوِيَ أَنَّهَا رُبَّمَا اشْتَغَلَتْ بِصَلَاتِهَا وَ عِبَادَتِهَا فَرُبَّمَا بَكَى وُلْدُهَا فَرَأَى الْمَهْدَ يَتَحَرَّكُ وَ كَانَ مَلَكٌ يُحَرِّكُهُ.

ص: 890


1- . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص792 سورة القدر و ما ورد في تأويلها من فضائل أهل البيت ح4

همچنين در شان حضرت زهرا(عليها السلام) روايت شده: بسا مي شد که حضرت زهرا(عليها السلام) به نماز و عبادت خدا مشغول بودند، که فرزند خردسالشان به گريه مي آمد، و مَلَکي گاهواره را به حرکت درمي آورد.(1)

ص: 891


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص337 فصل في معجزاتها ح6

انبياء و حضرت زهرا

ص: 892

انبياء همان سبقت گيرندگانند بر محبت فاطمه سلام الله عليها

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا

جابر گفت: حضرت باقر(عليه السلام) فرمود: ولايت ما ولايت خدا است كه پيامبرى را هرگز مبعوث نكرد مگر با ولايت ما. (1)

قال النَبيّ(صلي الله عليه و آله): إِنَّ اللّهَ لَهُ الحَمدُ عَرَضَ حُبَّ عَليٍّ(عليه السلام) وَ فاطِمَةٍ(عليها السلام) وَ ذُرّيَتِها عَلَى البَريّةِ، فَمَن بادَرَ مِنهُم بِالإجابةِ جَعَلَ مِنهُم الرُسُل وَ مَن أَجابَ بَعدَ ذلکَ جَعَلَ مِنهُم الشيعةِ وَ إِنَّ اللهَ جَمَعَهُم فيِ الجنةِ

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديث بسيار زيبايي در شأن حضرت زهرا(عليها السلام) فرمودند: خداوندي که ستايش از آن اوست حُبِّ علي(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام) و فرزندانشان را بر مخلوقات عَرضه نمود، و نخستين گروه اجابت کننده را از انبياء و رسولان خود قرار داده و ساير اجابت کنندگان را از شيعيان مقرر فرمود، و به راستي که خداوند آنان را در بهشت در کنار يکديگر گرد آورد.(2)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ الْغَفَّارِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا تَكَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِيٍّ فِي الْأَظِلَّةِ حَتَّى عُرِضَتْ عَلَيْهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَثُلُوا لَهُ فَأَقَرُّوا بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ

ص: 893


1- . الكافي ج 1 ص437 باب فيه نتف و جوامع من الرواية في الولاية ح3
2- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ؛ الجزء الحادي عشر القسم الأول ص161 باب8 حبّ الأنبياء عليهم السّلام لها عليها السّلام ح1

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: نبوت هيچ پيامبرى تكميل نشد در عالم أظلة مگر اينكه بر او عرضه شد ولايت من و ولايت اهل بيتم و تمثال آنان برايشان مجسم شد و انبياء اقرار به طاعت و ولايت ايشان نمودند.(1)

اقرار انبياء به فضل حضرت زهرا سلام الله عليها

قَالَ الصادقُ(عليه السلام): مَا تَكَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبيٍّ، حَتّى أَقَرَّ بِفَضلِها وَ مُحِبَّتِها.

امام صادق(عليه السلام): هيچ پيامبري نبوتش کامل نمي گردد مگر آن که به فضل حضرت زهرا(عليها السلام) و محبتش اقرار نمايد.(2)

توضيح: به راستي که چهارده معصوم گل سر سبد آفرينش بوده و برتر از تمام مخلوقات اعم از انبياء و ملائکه هستند و بدون اقرار انبياء به برتري چهارده معصوم، انبياء به نبوت نمي رسيدند.

ص: 894


1- . بصائر الدرجات ج 1 ص73 باب8 ما خص الله به الأئمة من آل محمد من ولاية الأنبياء لهم في الميثاق و غيره و ما أعلموا من ذلك ح7
2- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ؛ الجزء الحادي عشر القسم الأول ص161 باب8 حبّ الأنبياء عليهم السّلام لها عليها السّلام ح2

اهل بيت و حضرت زهرا

ص: 895

ائمه اطهار و توسلشان به حضرت زهرا سلام الله عليهامُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ قَالَ: ...عَنْ

جَدِّكَ أَنَّهُ كَانَ إِذَا وُعِكَ اسْتَعَانَ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ فَيَكُونُ لَهُ ثَوْبَانِ ثَوْبٌ فِي الْمَاءِ الْبَارِدِ وَ ثَوْبٌ عَلَى جَسَدِهِ يُرَاوِحُ بَيْنَهُمَا ثُمَّ يُنَادِي حَتَّى يُسْمَعَ صَوْتُهُ عَلَى بَابِ الدَّارِ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتَ مُحَمَّد(صلي الله عليه و آله)

امام صادق(عليه السلام) در حديثي پر معنا فرمودند: پدرم هرگاه مبتلاء به تب مي شد از آب خنک کمک مي گرفت و صداي مبارک خود را بلند مي کرد به گونه اي که تا کنار درب خانه شنيده مي شد و مي فرمود: يا فاطمه(عليها السلام)(1)

امام صادق(عليه السلام) در روايتي فرمودند: ما هنگام مواجهه با سختي ها به مادرمان فاطمه(عليها السلام) متوسل مي شويم.

مادر ائمه اطهار عليهم السلام

....وَ لِأَنَّا وُلْدُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) أَحْرَزَتْ مِيرَاثَه

...ما فرزند پيامبريم و مادرمان فاطمه زهرا(عليها السلام) است به همين جهت ميراث او را تصاحب كرديم. (2)

ص: 896


1- . الكافي کتاب الروضة ج 8 ص109 حَدِيثُ أَبِي بَصِيرٍ مَعَ الْمَرْأَة ح87
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 1 ص261 فصل في مفسداتها ح12

عبادت حضرت زهرا

ص: 897

خوف از خداوَ فِي الْكِتَابِ الْمَذْكُورِ، أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ) بَكَى النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) بُكَاءً شَدِيدا... ثُمَّ قَالَتْ يَا أَبَتِ فَدَيْتُكَ مَا الَّذِي أَبْكَاكَ فَذَكَرَ لَهَا مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ مِنَ الْآيَتَيْنِ الْمُتَقَدِّمَتَيْنِ قَالَ فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) عَلَى وَجْهِهَا

وَ هِيَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّار

چون اين آيه بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نازل شد (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ)(1) حضرت به سختي گريستند... در آن هنگام حضرت زهرا(عليها السلام) وارد شده و عرضه داشتند: پدر جان به چه سبب اينگونه گريه مي کنيد؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براي دخترش اين آيات را که جبرئيل(عليه السلام) از سوي خداوند نازل کرده بودند را تلاوت کردند، فاطمه(عليها السلام) با صورت بر زمين افتاد در حالي که مي فرمود: واي! واي! بر کسي که در دوزخ وارد شود.(2)

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:...قَالَ النَبي(صلي الله عليه و آله): وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ(عليها السلام) فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ

ص: 898


1- . الحجر،43و44.
2- . الدروع الواقية ص276 الفصل الرابع و العشرون فيما نذكره من حديث اليوم الذي ترفع فيه أعمال كل شهر

الْأَرْضِ وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّاررسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: فاطمه(عليها السلام) دختر من برترين زنان از اوّلين تا آخرين آنهاست. فاطمه(عليها السلام) پاره تن من است. زهرا(عليها السلام) نور دو چشم من است. زهرا(عليها السلام) ميوه قلب من است. زهرا(عليها السلام) روح و جان من است. زهرا(عليها السلام) حوريّه اى است كه به هيبت انساني در آمده. هنگامى كه فاطمه(عليها السلام) در مقابل پروردگار خود در ميان محراب عبادت مى ايستد نور او براى ملائكه آسمان نظير نور ستارگان از براى اهل زمين مى درخشد. خداوند به ملائكه خود مى فرمايد: به فاطمه(عليها السلام) كه برترين كنيزان من است نظر كنيد كه چگونه در مقابل من قرار گرفته و اعضاء و جوارح او از خوف من مى لرزد. فاطمه(عليها السلام) با توجه قلبى مشغول عبادت من شده، شما را شاهد مى گيرم كه شيعيان وى را از آتش در امان مى گذارم.(1) توضيح: شيعياني که از آتش دور نگاه داشته مي شوند شيعيان و پيروان حقيقي ائمه اطهارند نه کساني که تنها اسم شيعه را دارند و ادعاي تشيع را مي کنند در انتها به چند مورد از سخنان ائمه اطهار که در آن شيعيان حقيقي معرفي شدند اشاره مي کنيم.

جديت در عبادت

قال الرسول(صلي الله عليه و آله):... وَ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّه

ص: 899


1- . الأمالي للصدوق ص 113 المجلس الرابع و العشرون ح2

اي سلمان! به راستي که خداوند قلب و اعضاي فاطمه(عليها السلام) تا استخوان هايش را از ايمان و يقين آکنده ساخته به گونه اي که در طاعت خدا جديت دارد.(1)

ص: 900


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص337 فصل في معجزاتها

حضرت زهرا و اميرالمومنين

ص: 901

اميرالمومنين و کفويت ايشان با حضرت زهرا

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ(عليه السلام) لِفَاطِمَةَ(عليها السلام) تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّضِيَّةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ قَالَ تَدْرِي لِأَيِّ شَيْ ءٍ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ(عليها السلام) قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.

امام صادق(عليه السلام): براى فاطمه(عليها السلام) نزد خدا نُه نام است فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكية، رضيه، مرضيه، محدثه، زهراء سپس فرمود: مي دانى چرا فاطمه نام دارد؟ گفتم اى آقايم به من خبر ده، فرمود: از شر باز گرفته شده به راستي اگر اميرالمؤمنين(عليه السلام): فاطمه(عليها السلام) را به ازدواج خود درنياورده بود، تا روز قيامت بر روي زمين از آدم(عليه السلام) تا پس از آدم(عليه السلام) براي فاطمه(عليها السلام) همتايي نبود.(1)

ص: 902


1- . الأمالي للصدوق ص 592 المجلس السادس و الثمانون ح18

کاشف الکرب عن وجه علي

قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان

اميرالمومنين(عليه السلام): سوگند به خدا! که فاطمه(عليها السلام) هيچ گاه مرا خشمگين نکرد و در هيچ کاري از من سرپيچي ننمود. من هرگاه به فاطمه(عليها السلام) نگاه مي کردم، غم و اندوه از من زدوده مي شد. (1)

حوريه اي به شکل انسان

قال الرسول(صلي الله عليه و آله):...إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً فِي صُورَةِ إِنْسِيَّة

بي شک فاطمه(عليها السلام) حوريه اي است که به صورت انسان آفريده شده(2)

بهترين ياور براي عبادت خدا

قَالَ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه اميرالمومنين(عليه السلام): فاطمه(عليها السلام) خوب ياوري در راه اطاعت و بندگي خداست.(3)

ص: 903


1- . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1 ص 363 في ذكر تزويجه ع فاطمة سيدة نساء العالمين
2- . دلائل الإمامة ص 146 أخبار في مناقبها(صلوات الله عليها)
3- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج 3 ص 356 فصل في تزويجها ع

سخنان اميرالمومنين بعد از شهادت حضرت

ص: 904

سخنان علي بعد از شهادت حضرت زهراأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزْدَانِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) رَسُولِ اللَّهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا، وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا، وَ لَا يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا، فَفَعَلَ ذَلِكَ، وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ، وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ عَلَى اسْتِمْرَارٍ بِذَلِكَ، كَمَا وَصَّتْ بِهِ، فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلًا وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا، فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا، فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي، وَ غَمَضْتُكَ بِيَدِي، وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي، نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا

ص: 905

أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ (يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ ) سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ، الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ، فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ يُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ يُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَإِلَى اللَّهِيَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى، وَ فِيكَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

امام حسين(عليه السلام) مي فرمايد: هنگامي که فاطمه(عليها السلام) دختر محمد(صلي الله عليه و آله) فرستاده ي خدا بيمار گشت به علي بن ابيطالب(عليه السلام) سفارش نمود که امر بيماري او را پنهان دارد و خبر (وخامت حال) او را مخفي سازد و هيچ کس را بر بيماري او آگاه نگرداند. پس علي(عليه السلام) اينچنين کرد و خود از او پرستاري نمود و بر آن امر اسماء بنت عميس او را ياري مي نمود و بر اين شيوه استمرار داشت همانگونه که فاطمه(عليها السلام) به او سفارش کرده بود. پس هنگامي که زمان وفات فاطمه(عليها السلام) فرا رسيد به امير مومنان(عليه السلام) سفارش نمود که امر کفن و دفن او را بر عهده بگيرد و او را شبانه به خاک سپارد و مزارش را پنهان سازد. پس امير مومنان(عليه السلام) اين امور را بر عهده

ص: 906

گرفت و فاطمه(عليها السلام) را به خاک سپرد و مکان قبر او را مخفي ساخت پس هنگامي که دستانش را از خاک قبر زهرا(عليها السلام) پاک گردانيد اندوه در وجودش برانگيخته و اشکه ايش را بر چهره اش روان گرداند و رو به سوي قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) کرده و عرضه داشت: سلام بر تو اي فرستاده ي خدا از جانب من و دختر محبوب تو و روشني چشمانت و ملاقات کننده تو (در اين شب) که در خاک و در بارگاه تو آرميده است. دختري که خداوند اختيار کرده است که به سرعت به تو بپيوندد. اي فرستاده ي خدا، پس از دختر تو، مرا توان بردباري اندک است و پس (در گذشت) بانوي زنان جهان، خويشتنداري من به سستي و ناتواني گرائيده است، اما من که پيرو راه و روش تو هستم، و سختي جدايي تورا ديده ام و اندوهگين گشته ام، (اينک) شکيبايي ممکن است. به درستي که اين من بودم که تورا در قبر نهادم پس از آن که جان گرامي ات بر روي سينه ي من از بدن خارج شد و با دستان خود چشمانت را بر هم نهادم و خود، امر (کفن و دفن) تورا بر عهده گرفتم.آري در کتاب خدا پذيرش نيکوئي (از اين اعمال است) پس (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ)(1) همانا امانتي که به من سپرده بودي به سوي تو بازگردانده شد و به صاحبش رسيد و زهرا(عليها السلام) از من گرفته شد. پس آسمان و زمين چه زشت و نا زيباست. اي فرستاده ي خدا! از اين پس اندوه من جاودانه و شب هايم به شب زنده داري مي گذرد و اندوه همچنان در قلب من به سر مي برد تا آن روز که خداوند خانه اي که تو را در آن ساکني برايم برگزيند. اندوهي شديد مرا فرا گرفته است که چون زخمي بر جانم نشسته و غمي است که درونم را برمي انگيزد. چه سريع ميان ما جدايي انداخت و من شکايت خود را به سوي خدا مي برم و به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چکونه بر من و بر عليه حق او، در کنار هم جمع شدند پس احوال ما را از فاطمه(عليها السلام) خبرگير. پس چه بسيار حرارت و بغض پر تلاطمي که در سينه اش وجود داشت و راهي براي بيان و

ص: 907


1- . البقرة آية 156

بازگو کردن آن نيافت و به تو خواهد گفت (يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ)(1) و خداوند ميان ما حکم مي کند که او بهترين حکم کنندگان است. سلام بر تو اي فرستاده ي خدا، سلام وداع کننده اي که از روي ناخشنودي و يا خسته دلي سلام نمي کند. پس اگر (به سوي خانه ام) روي گردانم از خستگي و ملالت نيست و اگر باقي بمانم از از سوء ظن و گمان بد به آنچه خداوند به اهل صبر وعده داده است نمي باشد. بردباري خوش يُمن و زيباتر است و اگر توانمندي و غلبه فرمانروايان بر ما نبود جاودانه در کنار قبرت باقي مي ماندم و همچوم معتکفان در کنار مزارت درنگ مي نمودم و همچون زن فرزند مرده بر عظمت اين مصيبت ناله و زاري سر مي دادم. پس در محضر پروردگار دخترت مخفيانه به خاک سپرده مي شود و حقش به زور از او گرفته مي شود وآشکارا از ارث محروم مي گردد در حالي که پيمان (تو با اين مردمان) طولاني نگشته است و ياد تو به کهنگي نگراييده است. پس اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شکايت به درگاه خدا مي برم و زيباترين عزاداري را درباره تو به جا مي آورم پس درود و رحمت و برکات خدا بر تو و دخترت باد. (2)

ص: 908


1- . الاعراف آية 87
2- . الأمالي (للطوسي) المجلس4 ح20

شفاعت حضرت زهرا

ص: 909

شفاعت حضرت زهرا

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ لِفَاطِمَةَ(عليها السلام) وَقْفَةٌ عَلَى بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَى النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلَّانِي وَ تَوَلَّىذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ (لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ)(1) فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلَّاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ وَ لِيَتَبَيَّنَ لِمَلَائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَخُذِي بِيَدِهِ وَ أَدْخِلِيهِ الْجَنَّة

و از ابى جعفر(عليه السلام) مرويست كه چون روز قيامت شود فاطمه(عليها السلام) را بر در دوزخ گذار افتد و آنجا بايستد و در ميان هر دو چشم هر مردى از مؤمن و كافر نوشته شده باشد كه اين مؤمن است يا كافر و محبانى كه گناه ايشان بسيار بوده باشد امر كرده شوند به دوزخ، فاطمه(عليها السلام) آن را بخواند كه بر ميان هر دو چشم محبان نوشته گويد: اى معبود! و اى سيد من! مرا فاطمه(عليها السلام) نام كردى كه دوستان من و

ص: 910


1- . آل عمران آية 194

دوستان ذريت مرا از آتش دوزخ بازگيرى و وعده تو حق است كه خلاف نخواهد بود حق جل و علا فرمود: راست گفتى اى فاطمه! من تو را فاطمه(عليها السلام) نام كردم كه بازگيرم دوستان تو و دوستان ذريت ترا از آتش دوزخ و من خلاف وعده نخواهم كرد، من امر كردم ايشان را به دوزخ كه تا تو از جهت ايشان شفاعت كنى و من شفاعت تو را بپذيرم تا ظاهر شود بر ملائكه و انبيا و رسل من و اهل موقف را معلوم گردد كه تو نزد من چه مقدار قرب و منزلت دارى، اكنون در ميان چشم ايشان بخوان خواه مؤمن و خواه محب ايشان را دست گرفته از دوزخ بيرون برو در بهشت داخل گردان. (1)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِيهَا كَمَا تُنَادِي مَرْيَمَ(عليها السلام) بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) اللَّهُ (اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ )(2) يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) (اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)(3) فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَيْلَةٍ أَ لَيْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمَ(عليها السلام) بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا إِنَّ مَرْيَمَ(عليها السلام) كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين

احمد بن حسن قطان، از حسن بن على سكرى، از محمّد بن زكريّا جوهرى از شعيب بن واقد از اسحاق بن جعفر بن محمّد بن عيسى بن زيد بن على(عليه السلام)، وى

ص: 911


1- . علل الشرائع ج 1 ص179 باب142 باب العلة التي من أجلها سميت فاطمة ع فاطمة ح6
2- . آل عمران آية 42
3- . آل عمران آية 43

مى گويد: از حضرت ابا عبد اللَّه(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمودند: فاطمه(عليها السلام) را به خاطر اين محدّثه ناميدند كه فرشتگان از آسمان فرود مى آمدند و آن حضرت را مى خواندند همان طورى كه مريم(عليها السلام) دختر عمران را صدا مى زدند، بارى فرشتگان مى گفتند: اى فاطمه(عليها السلام) خدا تو را برگزيد و پاكيزه ات نمود و بر تمام زنان عالم اختيارت كرد، اى فاطمه(عليها السلام) پروردگارت را بخوان و سجده اش نما و با ركوع كنندگان ركوع كن و بدين ترتيب حضرتش با آنها سخن مى گفت و آنها نيز با جنابش حديث و سخن مى گفتند، شبى فاطمه(عليها السلام) به فرشتگان فرمود: مگر مريم(عليها السلام) بنت عمران بر تمام زنان عالم برترى ندارد؟ فرشتگان عرضه داشتند: مريم(عليها السلام) بانو و سرور زنان زمان خودش بود و خداوند عزّ و جلّ تو را بانو و سرور زنان زمان خودت وزمان مريم(عليها السلام) قرار داده و بدين ترتيب تو سرور تمام زنان عالم هستى از اوّلين تا آخرين. (1)

قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ الدِّينَوَرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ جَابِرٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِي بِحَدِيثٍ فِي فَضْلِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) إِذَا أَنَا حَدَّثْتُ بِهِ الشِّيعَةَ فَرِحُوا بِذَلِكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِلْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ فَيَكُونُ مِنْبَرِي أَعْلَى مَنَابِرِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ يَا مُحَمَّدُ اخْطُبْ فَأَخْطُبُ بِخُطْبَةٍ [خُطْبَةً] لَمْ يَسْمَعْ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ بِمِثْلِهَا ثُمَّ يُنْصَبُ لِلْأَوْصِيَاءِ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ وَ يُنْصَبُ لِوَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فِي أَوْسَاطِهِمْ مِنْبَرٌ مِنْ نُورٍ فَيَكُونُ مِنْبَرُهُ [مِنْبَرُ عَلِيٍ] أَعْلَى مَنَابِرِهِمْ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ [يَقُولُ لَهُ] يَا عَلِيُّ اخْطُبْ فَيَخْطُبُ بِخُطْبَةٍ [خُطْبَةً] لَمْ يَسْمَعْ أَحَدٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ بِمِثْلِهَا ثُمَّ يُنْصَبُ لِأَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ فَيَكُونُ

ص: 912


1- . علل الشرائع ج 1 ص182 باب146 باب العلة التي من أجلها سميت فاطمة ع محدثة ح1

لِابْنَيَّ وَ سِبْطَيَّ وَ رَيْحَانَتَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي منبر [مِنْبَرَانِ] مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُقَالُ لَهُمَا اخْطُبَا فَيَخْطُبَانِ بِخُطْبَتَيْنِ لَمْ يَسْمَعْ أَحَدٌ مِنْ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ بِمِثْلِهِمَا ثُمَّ يُنَادِي الْمُنَادِي [مُنَادٍ] وَ هُوَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) أَيْنَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَيْنَ خَدِيجَةُ(عليها السلام) بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَيْنَ مَرْيَمُ(عليها السلام) بِنْتُ عِمْرَانَ أَيْنَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ أَيْنَ أُمُّ كُلْثُومٍ أُمُّ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا فَيَقُمْنَ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا أَهْلَ الْجَمْعِ لِمَنِ الْكَرَمُ الْيَوْمَ فَيَقُولُ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ)(1) فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ [تَعَالَى] يَا أَهْلَ الْجَمْعِ إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ الْكَرَمَ لِمُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) وَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ فَاطِمَةَ(عليها السلام) يَا أَهْلَ الْجَمْعِ طَأْطِئُوا الرُّءُوسَ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّ [إِنَ] هَذِهِ فَاطِمَةُ(عليها السلام) تَسِيرُ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) بِنَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خِطَامُهَا مِنَ اللُّؤْلُؤِ الْمُحَقَّقِ الرَّطْبِ عَلَيْهَا رَحْلٌ مِنَ الْمَرْجَانِ فَتُنَاخُ بَيْنَ يَدَيْهَا فَتَرْكَبُهَا فَيَبْعَثُ إِلَيْهَا مِائَةَ أَلْفِ مَلَكٍ فَيَصِيرُوا عَلَى يَمِينِهَا وَ يَبْعَثُ إِلَيْهَا مِائَةَ أَلْفِ مَلَكٍ يَحْمِلُونَهَا عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ حَتَّى يُصَيِّرُوهَا [يُسَيِّرُوهَا] عِنْدَ [عَلَى] بَابِ الْجَنَّةِ فَإِذَا صَارَتْ عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ تَلْتَفِتُ فَيَقُولُ اللَّهُ يَا بِنْتَ حَبِيبِي مَا الْتِفَاتُكِ وَ قَدْ أَمَرْتُ بِكِ إِلَى جَنَّتِي [الْجَنَّةِ] فَتَقُولُ يَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ يُعْرَفَ قَدْرِي فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ فَيَقُولُ اللَّهُ [تَعَالَى] يَا بِنْتَ حَبِيبِي ارْجِعِي فَانْظُرِي مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ خُذِي بِيَدِهِ فَأَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِكَ الْيَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِيعَتَهَا وَ مُحِبِّيهَا كَمَا يَلْتَقِطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ الْجَيِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِيِّ فَإِذَا صَارَ شِيعَتُهَا مَعَهَا عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ

ص: 913


1- . غافر آية 16

يُلْقِي اللَّهُ فِي قُلُوبِهِمْ أَنْ يَلْتَفِتُوا فَإِذَا الْتَفَتُوا يَقُولُ (فَيَقُولُ) اللَّهُ يَا أَحِبَّائِي مَا الْتِفَاتُكُمْ وَ قَدْ شَفَعَتْ فِيكُمْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ حَبِيبِي فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ أَحْبَبْنَا أَنْ يُعْرَفَ قَدْرُنَا فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ فَيَقُولُ اللَّهُ يَا أَحِبَّائِي ارْجِعُوا وَ انْظُرُوا مَنْ أَحَبَّكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) انْظُرُوا مَنْ أَطْعَمَكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) انْظُرُوا مَنْ كَسَاكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) انْظُرُوا مَنْ سَقَاكُمْ شَرْبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) انْظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنْكُمْ غِيبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) خُذُوا بِيَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ اللَّهِ لَا يَبْقَى فِي النَّاسِ إِلَّا شَاكٌّ أَوْ كَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ فَإِذَا صَارُوا بَيْنَ الطَّبَقَاتِ نَادَوْا كَمَا قَالَ اللَّهُ [تَعَالَى] (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ )(1) فَيَقُولُونَ (فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ )(2) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ مُنِعُوا مَا طَلَبُوا (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ)(3) (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)(4) فرات بن ابراهيم در تفسير خود از جابر روايت ميكند كه گفت: به حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) گفتم: فدايت شوم، يا ابن رسول اللَّه! يك حديثى راجع به فضيلت جده ات فاطمه(عليها السلام) براى من بگو كه هر گاه من آن را براى شيعيانت نقل كنم خوشحال شوند. امام محمّد باقر(عليه السلام) فرمود: پيامبر معظم اسلام(صلي الله عليه و آله) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا ميرسد منبرهائى از نور براى پيمبران نصب خواهد شد، در آن روز منبر من از منبر همه بالاتر خواهد بود، خداى سبحان مي فرمايد: يا محمّد! سخنرانى كن! من آن روز خطبه اى خواهم خواند كه احدى از انبياء نظير آن را نشنيده باشند. سپس منبرهائى از نور براى وصى هاى انبياء نصب خواهد شد كه منبر وصى من على بن ابى طالب(عليه السلام) در وسط منبرهاى آنان مي باشد. منبر على(عليه السلام) بالاتر از منبر ايشان

ص: 914


1- . الشعراء الآيات 100 و 101
2- . الشعراء آية 102
3- . الانعام آية 28
4- . الشعراء آية 214

خواهد بود، آنگاه خطاب مي رسد: يا على(عليه السلام) سخنرانى كن، على(عليه السلام) سخنرانى مي كند كه احدى از اوصياء نظير آن را نشنيده باشند. بعد از آن منبرهائى از نور براى فرزندان پيامبران نصب مي نمايند، منبرى از نور براى دو فرزندم، دو سبط من، دو نو گل من نصب خواهد شد، به ايشان گفته مى شود: سخنرانى كنيد، ايشان سخنرانى مي كنند كه احدى از فرزندان انبياء نظير آنها را نشنيده باشند. پس از آن منادى كه جبرئيل(عليه السلام) است ندا مي كند: فاطمه(عليها السلام) دختر حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) كجاست؟ خديجه(عليها السلام) دختر خويلد (بضم خاء و فتح واو) كجاست؟ مريم(عليها السلام) دختر عمران كجاست؟ آسيه(عليها السلام) دختر مزاحم كجاست؟ ام كلثوم(عليها السلام) مادر يحيى بن زكريا(عليه السلام) كجاست؟ وقتى ايشان همه برخاستند خداى رؤف مي فرمايد: اى اهل محشر! امروز كرامت از كيست؟ حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) مي گويند: از خدائى كه يكتا و قهار است. خداى توانا خواهد فرمود: اى اهلمحشر! من كرامت را براى محمّد(صلي الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) قرار دادم، اى اهل محشر! سر خود را به زير بيندازيد و چشم خود را ببنديد تا فاطمه زهرا(عليها السلام) به سوى بهشت رود. در همين موقع است كه جبرئيل(عليه السلام) ناقه اى از بهشت براى آن بانو مى آورد كه دو پهلوى آن را به ديباى بهشتى زينت كرده باشند، مهار آن از مرواريد خواهد بود، جهاز آن از مرجان است، آن ناقه را مي خواباند و فاطمه(عليها السلام) سوار بر آن خواهد شد. آنگاه خداى رؤف تعداد صد هزار ملك مي فرستد تا طرف راست آن بانو باشند و صد هزار ملك ديگر مي فرستد كه طرف چپ وى قرار بگيرند و صد هزار ملك ديگر خواهد فرستاد كه فاطمه(عليها السلام) را بر فراز پر و بال خود به سوى بهشت حركت دهند. موقعى كه به در بهشت رسيدند فاطمه زهرا(عليها السلام) متوجه پشت سرش خواهد شد، خطاب مي رسد اى دختر حبيب من! براى چه پشت سرت را مي نگري، در صورتى كه من دستور داده ام: داخل بهشت شوى؟ فاطمه(عليها السلام) مي گويد: پروردگارا! دوست داشتم در

ص: 915

يك چنين روزى قدر و قابليت من شناخته شود. خدا مي فرمايد: اى دختر حبيب من! برگرد و بنگر هر كه محبت تو يا يكى از فرزندان تو را در قلب دارد دست او را بگير و داخل بهشت نما. امام محمّد باقر(عليه السلام) فرمود: اى جابر بخدا قسم كه فاطمه(عليها السلام) در آن روز شيعيان خود را به نحوى از ميان اهل محشر جدا مي كند و نجات مي دهد كه پرنده دانه هاى نيكو را از ميان دانه هاى بى ارزش بر مى چيند. موقعى كه او با شيعيانش بر در بهشت مي رسند خدا به دل شيعيان فاطمه(عليها السلام) مى اندازد كه متوجه عقب سر خويشتن شوند، وقتى متوجه عقب سر شدند خداى رؤف مي فرمايد: اى دوستان من! براى چه متوجه عقب سر خود مي شويد، در صورتى كه من شفاعت فاطمه(عليها السلام) دختر حبيب خود را در باره شما پذيرفتم؟ مي گويند: پروردگاراما دوست داريم در يك چنين روزى قدر و اهميت ما شناخته شود، خدا مي فرمايد: اى دوستان من برگرديد و هر كه شما را براى دوستى فاطمه(عليها السلام) دوست داشته هر كه براى محبت فاطمه(عليها السلام) به شما غذا داده، هر كه بدن شما را براى دوستى فاطمه(عليها السلام) پوشانيده، هر كه يك جرعه آب براى محبت فاطمه(عليها السلام) به شما داده، هر كسى كه براى دوستى فاطمه(عليها السلام) در غياب از شما دفاع كرده، دست آنان را بگيريد و داخل بهشت نمائيد. حضرت باقر(عليه السلام) مي فرمايد: بخدا قسم كه از آن مردم غير از افراد شكاك و كافر و منافق كسى باقى نخواهد ماند. وقتى كه ايشان يعنى كفار در ميان طبقات مردم آمدند چنان كه قرآن در خبر داده مي گويند: (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ) ما شفيع و دوست مهربانى نداريم، (فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ) اى كاش ما چاره مي داشتيم و از مؤمنين محسوب مي شديم. حضرت باقر(عليه السلام) گفت: هيهات هيهات!! آنان از خواسته خود ممنوع خواهند شد، و چنان كه قرآن مي فرمايد: (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ) اگر بر مي گشتند نيز مشغول آن كارى مي شدند كه نبايد بشوند، آنان دروغگو مى باشند. (1)

ص: 916


1- . تفسير فرات الكوفي ص298 [سورة الشعراء(26): الآيات 100 الى 102] ح403

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى ابْنِ أُخْتِ الْوَاقِدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْعَلَاءِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَكْرَمُ النَّاسِ عَلَيَّ فَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ وَالِ مَنْ وَالاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِينَ مِنْ كُلِّ رِجْسٍ مَعْصُومِينَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ أَيِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُأُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا بَعْدِي وَ أَنْتَ قَائِدُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) قَدْ أَقْبَلَتْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى نَجِيبٍ مِنْ نُورٍ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ يَسَارِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ خَلْفَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَقُودُ مُؤْمِنَاتِ أُمَّتِي إِلَى الْجَنَّةِ فَأَيُّمَا امْرَأَةٍ صَلَّتْ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ حَجَّتْ بَيْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَ زَكَّتْ مَالَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِيّاً بَعْدِي دَخَلَتِ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَةِ ابْنَتِي فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ هِيَ سَيِّدَةٌ لِنِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ ذَاكَ لِمَرْيَمَ(عليها السلام) بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ(عليها السلام) فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِي مِحْرَابِهَا فَيُسَلِّمُ عَلَيْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ يُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مَرْيَمَ(عليها السلام) فَيَقُولُونَ يَا فَاطِمَةُ(عليها السلام) (إِنَّ

ص: 917

اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ)(1) ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) إِنَّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي يَسُوؤُنِي مَا سَاءَهَا وَ يَسُرُّنِي مَا سَرَّهَا وَ إِنَّهَا أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَأَحْسِنْ إِلَيْهَا بَعْدِي وَ أَمَّا الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) فَهُمَا ابْنَايَ وَ رَيْحَانَتَايَ وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيُكْرَمَا عَلَيْكَ كَسَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمُ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُمْ.

ابن عباس گفت يك روز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نشسته بود و على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و حسنين نزد او بودند گفت خدايا تو مي دانى اينان اهل بيت منند و گرامى ترين مردم نزد من دوستشان را دوست دار، دشمنشان را دشمن دار مهربانى كن با مهربانان به آنها و بد دار بدخواه آنها را، كمك كن كمك، كار آنها را و آنها را از پليدى پاك كن و معصوم دار از هر گناهى و به روح القدس مؤيد دار اى على(عليه السلام) تو امام امت منى و بر آنها پس از من خليفه اى تو پيشرو اهلبهشتى و گويا من مي نگرم دخترم فاطمه(عليها السلام) را كه روز قيامت بر اسبى از نور سوار است و از طرف راستش هفتاد هزار فرشته و از چپش هفتاد هزار و جلو رو و دنبالش هر كدام هفتاد هزار فرشته باشد و زنان امتم را به بهشت رهبرى كند هر زنى در شبانه روز پنج نماز بخواند و ماه رمضان را روزه دارد و حج خانه خدا كند و زكاة مالش را بپردازد و شوهرش را اطاعت كند و پس از من پيرو على باشد بشفاعت دخترم فاطمه(عليها السلام) به بهشت رود و او سيده زنان عالميانست عرض شد يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) او سيده زنان عالم خود است؟ فرمود: او مريم(عليها السلام) دختر عمران بود اما دخترم فاطمه(عليها السلام) بانوى زنان عالم است از اولين و آخرين و او است كه چون در محرابش بايستد هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام دهند و ندائى كه به مريم(عليها السلام) كردند

ص: 918


1- . آل عمران آية 42

به او كنند و گويند اى فاطمه(عليها السلام) براستى خدا تو را برگزيد و پاك كرد و برگزيد بر زنان جهانيان سپس رو به على(عليه السلام) كرد و فرمود: اى على(عليه السلام) فاطمه(عليها السلام) پاره تن من است و نور ديده من و ميوه دلم بد آيدم آنچه او را بد آيد و شادم از شاديش و او اول كس است از خاندانم كه به من رسد، پس از من با او خوبى كن حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) دو پسر من و دو ريحان منند و هر دو سيد جوانان اهل بهشتند بايد پيش تو چون گوش و چشمت عزيز باشند سپس دست به آسمان برداشت و گفت بار خدايا گواه باش كه من دوستدار دوست آنها و دشمن دشمن آنها و سازش كار سازش كننده آنها و نبرد كن با نبردكننده آنهايم و دشمنم با هر كه بدخواه آنها است و دوستم با هر كه آنها را دوست دارد. (1)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ السِّنْدِيُّ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عِيسَى بْنِ مُوسَى عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّيَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ(عليها السلام) عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خَطْمُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ عَيْنَاهَا يَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ عَلَيْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُكْناً كُلُّ رُكْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ يُضِي ءُ كَمَا يُضِي ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ وَ لَا

ص: 919


1- . الأمالي( للصدوق) النص486 المجلس الثالث و السبعون ح18

رَسُولٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ(عليها السلام) فَتَسِيرُ حَتَّى تُحَاذِيَ عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ فَتَزُجُّ بِنَفْسِهَا عَنْ نَاقَتِهَا وَ تَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنِي اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا جَازَنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي ذُرِّيَّتِي وَ شِيعَتِي وَ شِيعَةَ ذُرِّيَّتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ مُحِبِّي ذُرِّيَّتِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَيْنَ ذُرِّيَّةُ فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ شِيعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّيَّتِهَا فَيُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَةُ(عليها السلام) حَتَّى تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ.

ابى جعفر محمد بن على باقر(عليه السلام) فرمود: شنيدم جابر بن عبد اللَّه انصارى مي گفت كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: چون روز قيامت شود دخترم فاطمه(عليها السلام) بر ناقه اى از ناقه هاى بهشت به محشر رو كند كه دو پهلويش نگار دارد و مهارش از لؤلؤتر و چهارپايش از زمرد سبز و دمش از مشك اذفر و دو چشمش از ياقوت سرخ است بر پشت آن قبه ايست از نور كه برونش از درونش ديده شود و درونش از برونش درون آن گذشت خداست و برونش رحمت خدا بر سر آن مخدره تاجى است از نور كه آن تاج هفتاد ركن دارد و هر ركنى مرصع به دُر و ياقوت است بدرخشد چنانچه بدرخشد اختر فروزان در افق آسمان و بر سمت راستش هفتاد هزار فرشته باشد و بر چپش هفتاد هزار فرشته و جبرئيل(عليهالسلام) مهار آن ناقه را گرفته و به بانك بلند فرياد كشد ديده بر هم نهيد تا فاطمه(عليها السلام) دختر محمد(صلي الله عليه و آله) بگذرد نماند در آن روز پيغمبر و رسول و نه صديق و شهيدى جز آنكه همه ديده بر هم نهند تا فاطمه(عليها السلام) بگذرد و خود را برابر عرش پروردگارش جل جلاله رساند و از ناقه به زير اندازد و گويد معبودا سيدا حكم كن ميان من و هر كه به من ستم كرده خدايا

ص: 920

حكم كن ميان من و هر كه فرزندانم را كشته به ناگاه پاسخى از طرف خداى جل جلاله در رسد كه اى حبيبم و زاده حبيبم از من بخواه تا عطا شوى و شفاعت كن تا پذيرفته گردد به عزت و جلالم سوگند كه ستم ستمگر را كيفر دهم مي گويد معبودم سيدم ذريه و شيعيان و شيعيان ذريه ام و دوستانم و دوستان ذريه ام را درياب از طرف خداى جل جلاله ندا رسد كجايند ذريه فاطمه(عليها السلام) و شيعيان و دوستان او و دوستان ذرارى او و آنان در ميان فرشتگان رحمت پيش آيند و فاطمه(عليها السلام) رهبر آنها گردد تا آنها را وارد بهشت كنند. (1)

ص: 921


1- . الأمالي( للصدوق) النص18 المجلس الخامس ح4

باب چهل و دوم: قطره اي ازدرياي فضائل حسن و حسين عليهما السلام

اشاره

ص: 922

ملائکه مقرب و ايشان

ص: 923

جبرئيل و اسرافيل زائران ايشان

قال الحسين(عليه السلام): ....وَ أَنَا فِي الْمَهْدِ نَاغَانِي جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ تَلَقَّانِي إِسْرَافِيل(عليه السلام)

امام حسين(عليه السلام): من در گهواره بودم که جبرئيل(عليه السلام) با سخنان خوش آيند خود مرا نوازش مي داد، و اسرافيل(عليه السلام) به ديدار من مي آمد.(1)

وَ رَوَى الْحَاكِمُ فِي أَمَالِيهِ لِلْحَسَنِ(عليه السلام)

مَنْ كَانَ يَبَاءُ بِجَدٍّ فَإِنَّ جَدِّيَ الرَّسُولُ(صلي الله عليه و آله) أَوْ كَانَ يَبَاءُ بِأُمٍّ فَإِنَّ أُمِّيَ الْبَتُولُ(عليها السلام) أَوْ كَانَ يَبَاءُ بِزَوْرٍ فَزَوْرُنَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام).

امام حسن(عليه السلام) مي فرمود: اگر كسى به جد خود ببالد جد من رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است، و اگر كسى به مادر خود ببالد مادر من بتول(عليهاالسلام) مي باشد. و اگر كسى به زائرين خود ببالد زائر خاندان ما جبرئيل(عليه السلام) است.(2)

ص: 924


1- . الفضائل لابن شاذان القمي ص85 حديث مفاخرة علي بن أبي طالب ع مع ولده الحسين ع
2- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص9 فصل في معجزاته ح10

امام حسن از زبان امام صادق

ص: 925

امام حسن از زبان امام صادق

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِي زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ كَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِياً وَ رُبَّمَا مَشَى حَافِياً وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْمَوْتَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْقَبْرَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْمَمَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْعَرْضَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً يُغْشَى عَلَيْهِ مِنْهَا وَ كَانَ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِيمِ وَ يَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَوَ يَعُوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)(1) إِلَّا قَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ وَ لَمْ يُرَ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِ إِلَّا ذَاكِراً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ كَانَ أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَفْصَحَهُمْ مَنْطِقاً وَ لَقَدْ قِيلَ لِمُعَاوِيَةَ ذَاتَ يَوْمٍ لَوْ أَمَرْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ لِيَبِينَ لِلنَّاسِ نَقْصُهُ فَدَعَاهُ فَقَالَ لَهُ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ تَكَلَّمْ بِكَلِمَاتٍ تَعِظُنَا بِهَا فَقَامَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ابْنُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَا ابْنُ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَنَا ابْنُ صَاحِبِ الْفَضَائِلِ أَنَا ابْنُ صَاحِبِ

ص: 926


1- . البقرة آية 104

الْمُعْجِزَاتِ وَ الدَّلَائِلِ أَنَا ابْنُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَا الْمَدْفُوعُ عَنْ حَقِّي أَنَا وَ أَخِي الْحُسَيْنُ(عليه السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَنَا ابْنُ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنًى أَنَا ابْنُ الْمَشْعَرِ وَ الْعَرَفَاتِ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ خُذْ فِي نَعْتِ الرُّطَبِ وَ دَعْ هَذَا فَقَالَ الرِّيحُ تَنْفُخُهُ وَ الْحَرُورُ يُنْضِجُهُ وَ الْبَرْدُ يُطَيِّبُهُ ثُمَّ عَادَ فِي كَلَامِهِ فَقَالَ أَنَا إِمَامُ خَلْقِ اللَّهِ وَ ابْنُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ فَخَشِيَ مُعَاوِيَةُ أَنْ يَتَكَلَّمَ بَعْدَ ذَلِكَ بِمَا يَفْتَتِنُ بِهِ النَّاسَ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ انْزِلْ فَقَدْ كَفَى مَا جَرَى فَنَزَلَ.

جعفر بن محمد الصادق(عليه السلام) فرمود: پدرم از پدرش باز گفت كه حسن بن على بن ابى طالب(عليه السلام) اعبد و ازهد و افضل اهل زمانش بود و هميشه پياده به حج مي رفت و بسا با پاهاى برهنه بود و هميشه چون ياد مرگ مي كرد مي گريست و چون ياد قبر مي كرد مي گريست و چون ياد قيامت و نشور مي كرد مي گريست و چون ياد گذشت بر صراط مي كرد مي گريست و چون ياد ملاقات با خدا مي كرد ناله اى مي زد و بيهوش مي شد و چون به نماز مي ايستاد برابر خدا لرزه بر اندامش مى افتاد و چون ياد بهشت و دوزخ مى افتاد چون مار گزيده پريشان مي شد و از خدا بهشت مي خواست و به او از دوزخ پناه مي برد و هميشه آيه از قرآن نمي خواند كه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)(1) داشت جز آنكه مي گفت لبيك اللهم لبيك و در هر حال كه ديده مي شد ذكر خداى سبحانه مي كرد و از همه مردم راست گفتارتر و شيواتر بود يك روز به معاويه گفتند كاش به حسن بن على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمان مي كردى به منبر برآيد و سخنرانى كند تا نقص او به مردم عيان گردد او را خواست و گفت به منبر برآ و سخنانى بگو كه ما را پند دهى برخاست بالاى منبر رفت حمد خدا و ستايش او نمود و فرمود: اي مردم هر كه مرا مي شناسد مي شناسد و هر كه مرا نمى شناسد من حسن بن على بن ابى طالب(عليه السلام) هستم و زاده بانوى زنان جهانيان فاطمه دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) منم پسر خير خلق اللَّه منم پسر

ص: 927


1- . البقرة آية 104

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) منم صاحب فضايل منم صاحب معجزات و دلائل منم پسر امير المؤمنين(عليه السلام) منم كه از حق خود بر كنارم من و برادرم حسين(عليه السلام) دو سيد جوانان اهل بهشتيم منم پسر ركن و مقام منم پسر مكه و منى منم پسر مشعر و عرفات. معاويه گفت اى ابا محمد! اين سخن را بگذار و وصف خرما را بگو فرمود: بادش بدمد و گرمايش برساند و سرمايش گوارا سازد سپس به سخن خود برگشت و فرمود: منم امام خلق خدا و زاده محمد(صلي الله عليه و آله) ، معاويه ترسيد از گفتارش شورشى پديد آيد ميان مردم عرضه داشت: اى ابا محمد(عليه السلام) آنچه گفتيد بس است پائين بيا آن حضرت فرود آمد. (1)

ص: 928


1- . الأمالي( للصدوق) النص178 المجلس الثالث و الثلاثون ح8

عبادت امام مجتبي

ص: 929

عبادت امام حسن مجتبي

مَا جَاءَ فِي رَوْضَةِ الْوَاعِظِينَ عَنِ الْفَتَّالِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) كَانَ إِذَا تَوَضَّأَ ارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَرْشِ أَنْ يَصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدَ مَفَاصِلُهُ وَ كَانَ إِذَا بَلَغَ بَابَ الْمَسْجِدِ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ يَقُولُ إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِكَ يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدِي بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ يَا كَرِيم

نيز در کتاب مناقب راجع به زهد امام حسن مجتبي(عليه السلام) از کتاب روضة الواعظين روايت مي کند که هرگاه امام حسن(عليه السلام) مشغول وضو مي شد اعضايش مي لرزيد و رنگ مبارکش زرد مي شد. وقتي راجع به اين موضوع از آن حضرت جويا مي شدند مي فرمود: جا دارد هرکه در مقابل پروردگار عرش قرار مي گيرد رنگش زرد و بند بند بدنش دچار رعشه شود. هرگاه امام حسن(عليه السلام) به در مسجد مي رسيد سر مبارک خود را بلند مي کرد و مي فرمود: بارخدايا! مهمان توبر درخانه ات قرار گرفته است، اي خداي نيکوکار! شخص گنهکار نزد تو آمده، اي پروردگار کريم! از گناهان من بخاطر آن نيکوئي هايي که داري درگذر. (1)

ص: 930


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص14 فصل في مكارم أخلاقه ح1

بيست و پنج حج با پاي پياده

وَ رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:..... وَ لَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) خَمْساً وَ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً وَ إِنَّ النَّجَائِبَ لَتُقَادُ مَعَهُ وَ قَدْ قَاسَمَ اللَّهَ مَرَّتَيْنِ حَتَّى إِنْ كَانَ لَيُعْطِي النَّعْلَ وَ يُمْسِكُ النَّعْلَ وَ يُعْطِي الْخُفَّ وَ يُمْسِكُ الْخُفَّ.

از ابن عباس روايت شده كه گفت:.... حسن بن على(عليه السلام) با پاى پياده بيست و پنج مرتبه به حج رفت، در صورتى كه اسب هاى بسيار خوبى در كاروان آن حضرت بود. وى دو مرتبه اموال خويشتن حتى نعلين هاى خود را با خدا تقسيم كرد. (1)

مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): إِنَّا نُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى مَكَّةَ مُشَاةً. قَالَ: فَقَالَ: لَا تَمْشُوا اخْرُجُوا رُكْبَاناً قَالَ: فَقُلْتُ:أَصْلَحَكَ اللَّهُ، إِنَّهُ بَلَغَنَا أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) حَجَّ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً. قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) حَجَّ وَ سَاقَ مَعَهُ الْمَحَامِلَ وَ الرِّحَالَ

در كتاب: قرب الاسناد از ابن بكير روايت مي كند كه گفت: به امام جعفر صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: اين طور شنيدم كه امام حسن(عليه السلام) پياده بيست حج بجاى آورده است؟ فرمود: آرى، حسن بن على(عليه السلام) پياده حج بجاى مي آورد، در صورتى كه محمل و هودج ها همراه او بود. و ... (2)

أَبُو نُعَيْمٍ فِي حِلْيَةِ الْأَوْلِيَاءِ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ الْحَسَنُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَلْقَاهُ وَ لَمْ أَمْشِ إِلَى بَيْتِهِ فَمَشَى عِشْرِينَ مَرَّةً مِنَ الْمَدِينَةِ عَلَى رِجْلَيْه

ص: 931


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص14 فصل في مكارم أخلاقه
2- . قرب الإسناد (ط - الحديثة) متن 170 احاديث متفرقة ح624

در كتاب: حلية الاولياء از امام حسن(عليه السلام) نقل مي كند كه مي فرمود: من از پروردگار خود خجالت مي كشم كه او را ملاقات نمايم و پياده به خانه خدا نرفته باشم لذا بيست مرتبه با پاى پياده از مدينه به حج رفت. و ... (1)

خوف از خدا

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ:لَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) الْوَفَاةُ بَكَى فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) أَ تَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الَّذِي أَنْتَ بِهِ وَ قَدْ قَالَ فِيكَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) مَا قَالَ وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً وَ قَدْ قَاسَمْتَ رَبَّكَ مَالَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى النَّعْلَ وَ النَّعْلَ فَقَالَ إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ.

از حضرت رضا(عليه السلام) روايت مي كند كه فرمود: هنگامى كه رحلت حضرت امام حسن(عليه السلام) فرا رسيد گريان شد. به آن حضرت گفته شد: يا ابن رسول اللَّه! آيا گريه مي كنى در صورتى كه نزد پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) يك چنين مقام و منزلتى دارى!؟ و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آن فضائل و مناقب فراواني را در باره تو فرموده است و از طرفى هم تو بيست مرتبه پياده به حج رفته اى!؟ تمام اموال خود را حتى نعلين خود را سه مرتبه با

ص: 932


1- . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج 4 ص14 فصل في مكارم

خدا تقسيم نمودى؟ امام حسن(عليه السلام) فرمود: من براى دو موضوع گريه مي كنم: اول براى حساب و هول روز قيامت. دوم براى فراق دوستان. (1)

ص: 933


1- . الأمالي( للصدوق) النص222 المجلس التاسع و الثلاثون ح9

فضائل سيدالشهداء

ص: 934

همانا حسين چراغ هدايت وکشتي نجات است

قال الرسول(صلي الله عليه و آله): وَ إِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ..

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): در طرف راست عرش خدا نوشته شده همانا حسين(عليه السلام) چراغ هدايت و کشتي نجات است.(1)

درب بهشتقال الرسول(صلي الله عليه و آله) : إِنَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة

رسول خدا(صلي الله عليه و آله): همانا حسين(عليه السلام) دري است از درهاي بهشت.(2)

کشتي نجات حسيني

قال الصادق(عليه السلام):كُلُّنا سُفُنُ النَّجَاةِ وَ لكِنَّ سَفينَةَ جَدِّي الحُسَين(عليه السلام) أَوسَع و فِي لُجَجِ البِحارِ أَسرَع

امام صادق(عليه السلام) فرمود: همه ما کشتي هاي نجاتيم، اما کشتي جدم حسين(عليه السلام) وسيعتر و در عبور از امواج سهمگين درياها سريعتر است.

ص: 935


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص60 باب 6 باب النصوص على الرضا ع بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح29
2- . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص 22 المنقبة الرابعة

سيدالشهدا زينت دهنده آسمانها و زمين

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ ثَابِتٍ الدَّوَالِينِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِ بْنِ مُوسَى(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام)

عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهالسلام)

قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ عِنْدَهُ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَا زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ قَالَ لَهُ أُبَيٌّ وَ كَيْفَ يَكُونُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ أَحَدٌ غَيْرُكَ قَالَ يَا أُبَيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي السَّمَاءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ...

ابيّ بن کعب مي گويد خدمت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودم که حسين(عليه السلام) وارد شد، حضرت به او فرمودند: خوش آمدي يا اباعبدالله! اي زينت بخش آسمان ها و زمين، ابيّ بن کعب مي گويد: از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پرسيدم چگونه ممکن است غير از شما کسي زينت بخش آسمان ها و زمين باشد؟ حضرت فرمودند: سوگند به آن که مرا به رسالت برانگيخت، حسين بن علي(عليه السلام) در آسمان جلوه بيشتري دارد و از عظمت والاتري برخوردارست، و اهل آسمان او را بهتر از اهل زمين مي شناسند و احترام

ص: 936

مي گذارند، و در سمت راست عرش الهي نوشته است همانا حسين(عليه السلام) چراغ هدايت و کشتي نجات است(1)

ص: 937


1- . عيون اخبارالرضا ج1ص59 باب6 النصوص على الرضا ع بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر ح29

از زبان رسول خدا

ص: 938

سخن رسول خدا درباره حسن و حسين

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّيْدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبَّاسٍ وَ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ حَرْبٍ جَمِيعاً قَالَ حَدَّثَنَا مَنْ سَمِعَ بَكْرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِيَّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَيْنِ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) لِي يَا عِمْرَانُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ مَوْقِعاً مِنَ الْقَلْبِ

وَ مَا وَقَعَ مَوْقِعَ هَذَيْنِ الْغُلَامَيْنِ مِنْ قَلْبِي شَيْ ءٌ قَطُّ فَقُلْتُ كُلُّ هَذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ يَا عِمْرَانُ وَ مَا خَفِيَ عَلَيْكَ أَكْثَرُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّهِمَا.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به من فرمودند: اى عمران! هر چيزى در قلب جايگاهى دارد ولى جايگاه اين دو كودك از قلب من هرگز مكان خاصّى نيست.عمران مى گويد: عرضه داشتم: اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تمام قلب شما جاى گاه اين دو است؟ حضرت فرمودند: اى عمران! آن چه بر تو مخفى مانده بيش از آنست كه دانسته اى، همانا خداوند متعال، مرا به محبّت ايشان امر فرموده است.(1)

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَابِسٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَبِيدَةَ السَّلْمَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) يَقُولُ مَنْ كَانَ يُحِبُّنِي فَلْيُحِبَّ ابْنَيَّ هَذَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّهِمَا.

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مى فرمودند: کسي که مرا دوست دارد بايد اين دو كودك (حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)) را هم دوست داشته باشد و آنكه خداوند مرا به دوست داشتن اين دو امر فرموده است.(2)

ص: 939


1- . کامل الزيارات ص50 باب14 الباب الرابع عشر حب رسول الله ص الحسن و الحسين ع و الأمر بحبهما و ثواب حبهما ح2
2- . کامل الزيارات ص51 باب14 الباب الرابع عشر حب رسول الله ص الحسن و الحسين ع و الأمر بحبهما و ثواب حبهما ح5

الفضائل لابن شاذان بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ إِذَا أَقْبَلَ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ الْحَسَنُ(عليه السلام) عَنْ يَمِينِهِ وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) عَنْ شِمَالِهِ فَقَامَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه و آله) وَ قَبَّلَ عَلِيّاً(عليه السلام) وَ أَلْزَمَهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ الْحَسَنَ(عليه السلام) وَ أَجْلَسَهُ إِلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ وَ قَبَّلَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ أَجْلَسَهُ إِلَى فَخِذِهِ الْأَيْسَرِ ثُمَّ جَعَلَ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَرْشِفُ شَفَتَيْهِمَا وَ يَقُولُ بِأَبِي أَبُوكُمَا وَ بِأَبِي أُمُّكُمَا ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى بَاهَى بِهِمَا وَ بِأَبِيهِمَا وَ بِأُمِّهِمَا وَ بِالْأَبْرَارِ مِنْ وُلْدِهِمَا الْمَلَائِكَةَ جَمِيعاً ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُمْ اللَّهُمَّ مَنْ أَطَاعَنِي فِيهِمْ وَ حَفِظَ وَصِيَّتِي فَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ فَإِنَّهُمْ أَهْلِي وَ الْقَوَّامُونَ بِدِينِي وَ الْمُحْيُونَ لِسُنَّتِي وَ التَّالُونَ لِكِتَابِ رَبِّي فَطَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي.جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در مسجد نشسته بود كه على(عليه السلام) در حالى كه حسن(عليه السلام) طرف راست و حسين(عليه السلام) طرف چپش بود، وارد شد، پيامبر(صلي الله عليه و آله) از جاى حركت كرد على(عليه السلام) را در بغل گرفت و حسن(عليه السلام) را روى زانوى راستش و حسين(عليه السلام) را روي زانوي چپش نشاند و پيوسته آن دو را مى بوسيد و لبان آنها را مى مكيد و مي فرمود: پدرم فداى پدرتان و مادرم فداى مادرتان. سپس فرمود: مردم خداوند تبارك و تعالى مُباهات كرد به اين دو و به پدر و مادرشان و به نيكوكاران از فرزندان اين دو، بر تمام ملائكه. بعد فرمود: خدايا گواه باش من اينها را دوست مي دارم و هر كه اينها را دوست داشته باشد خدايا هر كه مرا اطاعت كند در مورد اينها و وصيت مرا حفظ نمايد او را رحمت فرما به رحمت خود يا ارحم الراحمين اينها خانواده من و به پاداران دين من و زنده كنندگان سنّتم و خواننده كتاب پروردگارم، اطاعت از آنها اطاعت من و مخالفت با آنها مخالفت با من است.(1) و

ص: 940


1- . الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي) ص 153 (131)(حديث إطاعة أهل البيت)

با اين همه سفارشي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حق حسين(عليه السلام) کرده اند و بيان داشتند که من از شما اجر و مزدي نمي خواهم جز مودت و دوستي با اهل بيتم باز اين گروه جفاکار چگونه با نور چشم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) حسين(عليه السلام) برخورد کرده اند.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا.رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) هر دو آقا و بزرگ جوانان بهشتى بوده و پدرشان از آن دو بهتر است. (1)

ص: 941


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص33 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح56

خداوند در عوض شهادت سيدالشهداء به ايشان چه عنايت فرموده

ص: 942

خداوند در عوض شهادت سيدالشهداء به ايشان چه عنايت کرده

أَخْبَرَنَا ابْنُ خُشَيْشٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْعِجْلِيُّ الْقِرْمِيسِينِيُّ بِسُهْرَوَرْدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الصُّهْبَانِ الذُّهْلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيُّ، عَنْ كَرَّامِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام)

يَقُولَانِ:

قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) يَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَوَّضَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِيذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ لَا تُعَدَّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هَذِهِ الْخِلَالُ تُنَالُ بِالْحُسَيْنِ(عليه السلام)

فَمَا لَهُ فِي نَفْسِهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَلْحَقَهُ

بِالنَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَكَانَ مَعَهُ فِي دَرَجَتِهِ وَ مَنْزِلَتِهِ ثُمَّ تَلَا

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ) الْآيَةَ

در كتاب امالى شيخ از محمّد بن مسلم روايت مي كند: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم مى فرمود: خداى سبحان در عوض شهادت حسين(عليه السلام) مقام امامت را نصيب ذريه آن بزرگوار نمود، شفاء امراض را در تربت مقدس آن حضرت و مستجاب شدن دعا را نزد قبر مبارك آن بزرگوار قرار داد. ايامى را كه زوار آن بزرگوار به زيارتش مي روند و بر مى گردند جزء عمر آنان قرار نمي دهد. محمّد بن مسلم مي گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: اين عناياتي است كه به برکت حسين(عليه السلام) به دوستان آن حضرت مي رسد پس خود آن بزرگوار چه مقامى خواهد داشت!؟ فرمود: خداى مهربان حسين(عليه السلام) را به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ملحق نموده و حسين(عليه السلام) هم داراى درجه و

ص: 943

منزلت پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) مي باشد. سپس امام صادق(عليه السلام) آيه(وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم) را تلاوت كرد كه مي فرمايد: افرادى كه ايمان آوردند و ذريه ايشان از ايشان تبعيت كردند ذريه آنان را به آنان ملحق نموديم. (1)

ص: 944


1- .[1] الأمالي للطوسي ص 317 [11] المجلس الحادي عشر ح91

عذاب قاتل ايشان

ص: 945

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ عَلَيْهِ نِصْفُ عَذَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ قَدْ شُدَّتْ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ بِسَلَاسِلَ مِنْ نَارٍ مُنَكَّسٌ فِي النَّارِ حَتَّى يَقَعَ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَهُ رِيحٌ يَتَعَوَّذُ أَهْلُ النَّارِ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ شِدَّةِ نَتْنِهِ وَ هُوَ فِيهَا خَالِدٌ ذَائِقُ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ مَعَ جَمِيعِ مَنْ شَايَعَ عَلَى قَتْلِهِ كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمُ الْجُلُودَ حَتَّى يَذُوقُواالْعَذَابَ الْأَلِيمَ لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ سَاعَةً وَ يُسْقَوْنَ مِنْ حَمِيمِ جَهَنَّمَ فَالْوَيْلُ لَهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ تَعَالَى فِي النَّارِ.

و به همين اسناد از آن حضرت روايت كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: به راستى كه قاتل حسين بن على(عليه السلام) در تابوتى آتشين خواهد بود، و نيمى از عذاب همه اهل دنيا بر اوست، در حالى كه پا و دست هايش را با زنجيرهائى گداخته از آتش بهم بسته اند و واژگون در دوزخ معلّق ميرود تا به قعر جهنّم رسد، و داراى بوى بد و ناراحت كننده اى است كه همه دوزخيان از شدّت بوى تعفّن او به خدايشان پناه مى جويند، و وى در آن هميشه ماندنى است و از عذاب دردناك آن چشنده با همه آن كسان كه با او در كشتن حسين(عليه السلام) همكارى كردند، و هر آنچه پوستشان بسوزد خداوند از نو برآورد تا اينكه مرتّب آن شكنجه و آزار پردرد را بچشند و آنى ايشان را رها نكند، و چون اظهار تشنگى كنند از حميم،

(كه گنداب جهنّم است) بر حلقشان ريزند، پس واى بر ايشان از عذاب [خداوند متعال در] آتش. (1)

أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا مُرْسَلًا عَنْ بَعْضِ الصَّحَابَةِ قَالَ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ(صلي الله عليه و آله)

يَمَصُّ لُعَابَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) كَمَا يَمَصُّ الرَّجُلُ السُّكَّرَةَ وَ هُوَ يَقُولُ حُسَيْنٌ(عليه السلام) مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ(عليه السلام)

أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً(عليه السلام) وَ

ص: 946


1- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص47 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح178

أَبْغَضَ اللَّهُ مَنْ أَبْغَضَ حُسَيْناً(عليه السلام) حُسَيْنٌ(عليه السلام) سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلي الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ قَتَلَ بِيَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا سَبْعِينَ أَلْفاً مِنَ الْمُنَافِقِينَ وَ سَيَقْتُلُ بِابْنِ ابْنَتِكَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) سَبْعِينَ أَلْفاً وَ سَبْعِينَ أَلْفاً مِنَ الْمُعْتَدِينَ وَ إِنَّ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ وَ يَكُونُعَلَيْهِ نِصْفُ عَذَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ قَدْ شُدَّتْ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ بِسَلَاسِلَ مِنْ نَارٍ وَ هُوَ مُنَكَّسٌ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَهُ رِيحٌ يَتَعَوَّذُ أَهْلُ النَّارِ مِنْ شِدَّةِ نَتْنِهَا وَ هُوَ فِيهَا خَالِدٌ ذَائِقُ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ لَا يُفَتَّرُ عَنْهُ وَ يُسْقَى مِنْ حَمِيمِ جَهَنَّمَ.

در بعضى تأليفات علماء ما شيعيان از بعضى از صحابه نقل مي كند كه گفت: پيغمبر(صلي الله عليه و آله) را ديدم كه لعاب دهان امام حسين(عليه السلام) را نظير شكر مى مكيد و مي فرمود: يعنى حسين(عليه السلام) از من و من از حسينم. خدا آن كسى را دوست بدارد كه حسين(عليه السلام) را دوست داشته باشد. خدا بُغضِ آن كسى را داشته باشد كه بُغضِ حسين(عليه السلام) را دارد. حسين(عليه السلام) يكى از سبط ها است خدا قاتل حسين(عليه السلام) را لعنت كند! پس از اين جريان جبرئيل(عليه السلام) نازل شد و گفت: يا محمّد! خدا براى شهيد شدن يحيى بن زكريا(عليه السلام) تعداد هفتاد هزار نفر از منافقين بنى اسرائيل را كشت. به زودى خدا براى شهيد شدن پسر دختر تو يعنى حسين(عليه السلام) تعداد دو برابر آن را از متجاوزين اين امت خواهد كشت. جاى قاتل حسين(عليه السلام) در تابوتى از آتش است و بقدر نصف عذاب اهل جهنم دچار او خواهد شد. دست و پاى قاتل حسين(عليه السلام) به وسيله زنجيرهاى آتشين جهنم بسته خواهد شد و او با سر خود در دوزخ آويزان مى شود. يك بوى بدى از او مي وزد كه اهل جهنم از آن معذب و ناراحت خواهند شد. وى دائما در جهنم است. عذاب دردناك را مى چشد و از آن جدا نخواهد شد و از آب جوش جهنم سيراب مي گردد.(1)

ص: 947


1- .[1] بحار الأنوار ج 45 ص314 باب 46 ما عجل الله به قتلة الحسين صلوات الله عليه من العذاب في الدنيا و ما ظهر من إعجازه و استجابة دعائه في ذلك عند الحرب و بعده ذيل ح14

رفتار رسول خدا با حسين

ص: 948

وَ مِنْ ذَلِكَ بِإِسْنَادِ الْحَافِظِ مَسْعُودِ بْنِ نَاصِرٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ رَبِيعَةَ السَّعْدِيِّ قَال فَقَالَ لِي يَا رَبِيعَةُ اسْمَعْ مِنِّي وَ عِهِ وَ احْفَظْهُ وَ قِهِ وَ بَلِّغِ النَّاسَ عَنِّي أَنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ قَدْ أَخَذَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ وَضَعَهُ عَلَى مَنْكِبِهِ وَ جَعَلَ يَقِي بِعَقِبِهِ وَ هُوَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مِنِ اسْتِكْمَالِ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ بَعْدِي التَّارِكِينَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) أَلَا وَ إِنَّ التَّارِكِينَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) هُمُ الْمَارِقُونَ مِنْ دِينِي أَيُّهَا النَّاسُ هَذَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام)

خَيْرُ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ(عليه السلام) وَ جَدَّتُهُ خَدِيجَةُ(عليها السلام)

سَابِقَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ إِلَى الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام)

خَيْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً أَبُوهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَصِيُّ رَسُولِ(صلي الله عليه و آله)

رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ وَزِيرُهُ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله)

رَسُولِ اللَّهِ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) خَيْرُ النَّاسِ عَمّاً وَ عَمَّةً عَمُّهُ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) الْمُزَيَّنُ بِالْجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشَاءُ وَ عَمَّتُهُ أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) خَيْرُ النَّاسِ خَالًا وَخَالَةً خَالُهُ الْقَاسِمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله)

وَ خَالَتُهُ زَيْنَبُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ وَضَعَهُ عَنْ مَنْكِبِهِ وَ دَرَجَ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(عليه السلام) جَدُّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ جَدَّتُهُ فِي الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُ فِي الْجَنَّةِ وَ أُمُّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ عَمُّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ خَالُهُ فِي الْجَنَّةِ وَ خَالَتُهُ فِي الْجَنَّةِ وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَخُوهُ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنْ ذُرِّيَّةِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَاضِينَ مَا أُعْطِيَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) وَ لَا يُوسُفُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ لَجَدُّ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) خَيْرٌ مِنْ جَدِّ يُوسُفَ فَلَا تُخَالِجَنَّكُمُ الْأُمُورُ بِأَنَّ الْفَضْلَ وَ الشَّرَفَ وَ الْمَنْزِلَةَ وَ الْوَلَايَةَ

ص: 949

لَيْسَتْ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَا يَذْهَبَنَّ بِكُمُ الْأَبَاطِيلُ قَالَ الشَّيْخُ مَسْعُودُ بْنُ نَاصِرٍ الْحَافِظُ السِّجِسْتَانِيُّ هَذَا الْحَدِيثُ حَسَنٌ

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را ديدم كه حسين بن على(عليه السلام) را بروى شانه خود داشت و از پشت او را نگه داشته بود مي فرمود: مردم اين حسين(عليه السلام) از كسانيست كه حجت من است بر اشقياء بعد از من كسانى كه ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) را رها كردند متوجه باشيد ترك كنندگان ولايت علي بن ابى طالب(عليه السلام) از دين من خارجند. مردم! حسين بن علي(عليه السلام) از همه مردم برجسته تر است از نظر جد و جده. زيرا جدش محمد مصطفى(صلي الله عليه و آله) است كه بهترين فرزند آدم(عليه السلام) است و جده اش خديجه كبرى(عليها السلام) است كه از همه زنان جلوتر ايمان به خدا و رسول(صلي الله عليه و آله) آورده حسين(عليه السلام) از همه مردم بهتر است از لحاظ پدر و مادر پدرش علي بن ابى طالب(عليه السلام) وصى پيامبر(صلي الله عليه و آله) و وزير او و پسر عمويش و مادرش فاطمه(عليها السلام) دختر محمد(صلي الله عليه و آله) است. (1)

ص: 950


1- .[1] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص119 باب حديث الثقلين ح183

در مصائب سيدالشهداء

ص: 951

در مصائب سيد الشهداء

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(عليه السلام) إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ

هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ(عليه السلام).

امام رضا(عليه السلام) فرمود: محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى دانستند و خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتك كردند وذرارى و زنان ما را اسير كردند و آتش به خيمه هاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نكردند مصيبت حسين(عليه السلام) ديده هايمان را مجروح و اشک هايمان را جاري ساخته و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا به ما دچار ساخت، و تا قيامت بر حسين(عليه السلام) بايد گريست، گريه بر حسين(عليه السلام) گناهان بزرگ را از بين مي برد سپس فرمود پدرم را شيوه بود كه چون

ص: 952

محرم مي شد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود و روز دهم اوج مصيبت و حزن و گريه اش بود و مي فرمود: در اين روز حسين(عليه السلام) كشته شد. (1)

قَالَ الرِّضَا(عليه السلام): إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا

امام رضا(عليه السلام): مصيبت حسين(عليه السلام) ديده هايمان را مجروح و اشک هايمان را جاري ساخته(2)

قَالَ الرِّضَا(عليه السلام): كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ

امام رضا(عليه السلام): چون هلال ماه محرم ديده مي شد ديگر کسي پدرم را خندان نمي ديد و غم و اندوه بر او غالب بود. (3)

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ دَمْعٌ مِثْلُ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ.امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکه نام ما را ببرد يا نام ما نزد او برده شود، و به اندازه بال مگس اشک از چشمش خارج شود خدا گناهان او را مي آمرزد حتي اگر به اندازه کف دريا باشد. (4)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا(عليه السلام) فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِي يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا(عليه السلام) رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ (رَبِّ

هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ)(5) فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا (وَ

هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي

ص: 953


1- . الأمالي( للصدوق) النص128 المجلس السابع و العشرون ح2
2- . الأمالي( للصدوق) النص128 المجلس السابع و العشرون ح2
3- . الأمالي( للصدوق) النص128 المجلس السابع و العشرون ح2
4- . تفسير القمي ج 2 ص292 [سورة الدخان(44): آية 29] ح4
5- . آل عمران آية 38

الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى)(1) فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ

لِزَكَرِيَّا(عليه السلام)

ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا(صلي الله عليه و آله) لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام)

جَدِّي مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) يَا ابْنَ شَبِيبٍإِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) وَ آلِهِ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ (يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً)(2) يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

ص: 954


1- . آل عمران آية 39
2- . النساء آية 73

ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا(عليه السلام) رسيدم به من فرمود: اى پسر شبيب روزه اى؟ عرضه داشتم: نه. فرمود: اين روزيست كه زكريا به درگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا به من ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و به فرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا(عليه السلام) را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را به يحيى بشارت مي دهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا به درگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا(عليه السلام) مستجاب كرد سپس گفت اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مى دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنه اش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين(عليه السلام) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده نفر از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمان هاى هفت گانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش به زمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم(عليه السلام) ظهور كند و ياريشكند و شعار آنها يا لثارات الحسين است اى پسر شبيب! پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين(عليه السلام) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد. اى پسر شبيب! اگر بر حسين(عليه السلام) گريه كنى تا اشکت بر گونه هايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد. اى پسر شبيب! اگر خواهى خدا را ملاقات کني و گناهى نداشته باشى حسين(عليه السلام) را زيارت كن اى پسر شبيب! اگر خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين(عليه السلام) لعن كن اى پسر شبيب! اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين(عليه السلام) را دريابى هر وقت به يادش افتادى بگو كاش با آنها بودم و به

ص: 955

فوز عظيمى مى رسيدم. اى پسر شبيب! اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند. (1)

وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: لِكُلِّ شَيْ ءٍ ثَوَابٌ إِلَّا الدَّمْعَةَ فِينَا.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر چيزي ثواب و اجر معيني دارد مگر ريختن اشک براي ما، که ثوابش را احدي نمي داند. (2)

قَالَ الصَّادِق(عليه السلام): نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ(عليه السلام) نَوحَ الثَّکْلَي عَلَي وَلَدِها

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: همچون مادر فرزند از دست داده بر حسين(عليه السلام) گريه کنيد.

ص: 956


1- . الأمالي (للصدوق) النص 129 المجلس السابع و العشرون ح5
2- . كامل الزيارات النص106 الباب الثالث و الثلاثون من قال في الحسين ع شعرا فبكى و أبكى ح6

امام حسين از زبان فرزندش

ص: 957

امام حسين از زبان امام سجاد

ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ(عليه السلام) لَا شَيْ ءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلي الله عليه و آله) رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه و آله) هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّهُ كَانَ فِي مَجْلِسِ يَزِيدَ هَذَا حَبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ الْيَهُودِ فَقَالَ مَنْ هَذَا الْغُلَامُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ فَمَنِ الْحُسَيْنُ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ فَمَنْ أُمُّهُ قَالَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) فَقَالَ الْحَبْرُ يَا سُبْحَانَ اللَّهِ فَهَذَا ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ قَتَلْتُمُوهُ فِي هَذِهِ السُّرْعَةِ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُوهُ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكَ فِينَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) سِبْطاً مِنْ صُلْبِهِ لَظَنَنَّا أَنَّا كُنَّا نَعْبُدُهُ مِنْ دُونِ رَبِّنَا وَ أَنْتُمْ إِنَّمَا فَارَقَكُمْ نَبِيُّكُمْ بِالْأَمْسِ فَوَثَبْتُمْ عَلَى ابْنِهِ فَقَتَلْتُمُوهُ سَوْءَةً لَكُمْ مِنْ أُمَّةٍ قَالَ فَأَمَرَ بِهِ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُجِئَ فِي حَلْقِهِ ثَلَاثاً فَقَامَ الْحَبْرُ وَ هُوَ يَقُولُ إِنْ شِئْتُمْ فَاضْرِبُونِي وَ إِنْ شِئْتُمْ فَاقْتُلُونِي أَوْ فَذَرُونِي فَإِنِّي أَجِدُ فِي التَّوْرَاةِ أَنَّ مَنْ قَتَلَ ذُرِّيَّةَ نَبِيٍّ(صلي الله عليه و آله) لَا يَزَالُ مَلْعُوناً أَبَداً مَا بَقِيَ فَإِذَا مَاتَ يُصْلِيهِ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّم

ص: 958

من فرزند دخت فرزانه ي پيامبر مسلمانان فاطمه زهرايم، من فرزند خديجه ي کبري، آن بانوي بزرگ و توحيد گرايم، من فرزند کسي هستم که از روي ستم و بيداد کشته شد، من فرزند آن کسي هستم که سرش از قفا بريده شد، من فرزند آن آزاد مرد تشنه کامي هستم که در ساحل فرات با لب تشنه به شهادت رسيد، من فرزند آن کسي هستم که بدن نازنينش بر روي ريگ هاي تفتيده ي نينوا رها شد، من فرزند آن کسي هستم که عمامه و عبايش را ربودند..... (1)

ص: 959


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 45 ص139 باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة و ما ظهر من إعجازه صلوات الله عليه في تلك الأحوال

ياران سيدالشهداء

ص: 960

ياران با وفا

السَّلَامُ عَلَى بَشِيرِ بْنِ عُمَرَ الْحَضْرَمِيِّ، شَكَرَ اللَّهُ لَكَ قَوْلَكَ لِلْحُسَيْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الِانْصِرَافِ أَكَلَتْنِي إِذاً السِّبَاعُ حَيّاً إِذَا فَارَقْتُكَ، وَ أَسْأَلُ عَنْكَ الرُّكْبَانَ، وَ أَخْذُلُكَ مَعَ قِلَّةِ الْأَعْوَانِ، لَا يَكُونُ هَذَا أَبَداً.

سلام بر بشير بن عمر حضرمي! خدا به تو پاداش خير دهد بابت اعلام وفاداريت نسبت به امام حسين(عليه السلام) آنگاه که به تو اجازه ي انصراف داد و در پاسخ عرضه داشتي: درندگان زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا شوم و در اين بي کسي تنهايت گذارم و سپس سراغت را از کاروانيان بگيرم، هرگز چنين نخواهد شد. (1)

ص: 961


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي) ص493 8 - زيارة الشهداء رضوان الله عليهم في يوم عاشوراء.

آخرين مناجات هاي ايشان

ص: 962

آخرين مناجات امام حسين

بِدُعَاءِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ هُوَ آخِرُ دُعَاءٍ دَعَا بِهِ يَوْمَ كَوْثَرٍ اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ غَنِيٌّ عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِيضُ الْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِيبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِيبٌ إِذَا دُعِيتَ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَيْكَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شَكَرْتَ وَ ذُكُورٌ إِذَا ذَكَرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِياً احْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَنَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ قَالَ ابْنُ عَيَّاشٍ سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَدْعُو بِهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ قَالَ هُوَ مِنْ أَدْعِيَةِ الْيَوْمِ الثَّالِثِ مِنْ شَعْبَانَ وَ هُوَ مَوْلِدُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)

آخرين دعا و مناجات امام حسين(عليه السلام) در گودي قتلگاه اينچنين بود: خدايا تو بلند مرتبه و بزرگ جبروتي و در عذاب بس سختگيري، از آفريدگان بي نيازي، کبريايي ات فراگير است، بر هرچه مي خواهي توانايي، رحمتت به بندگان نزديک است، وعده ات راست، نعمتت کامل و آزمونت نيکوست، هنگامي که خوانده شوي بسيار نزديکي، به آنچه آفريدي احاطه داري، براي آن که توبه کند پذيراي توبه اي، بر هرچه اراده کني توانايي و آنچه را بجويي به دست آوري، هرگاه سپاس شوي، سپاس

ص: 963

پذيري هرگاه ياد شوي، ياد کني از سر نياز تورا مي خوانم و به ا احتياج به سوي تو ميل مي کنم و بيمناک به جانب تو پناه مي آورم و غمگين به درگاهت گريه مي کنم و در کمال ناتواني از تو کمک مي خواهم و براي کفايت امورم بر تو توکل مي نمايم، بين ما و بين قوم ما داوري کن که آنان ما را فريفتند و به ما نيرنگ زدند و از ياري ما دست کشيدند و با ما بي وفايي نمودند و ما را کشتند و حال آن که ما عترت پيامبر تو و فرزند محبوب ترين خلق تو، محمد بن عبدالله(صلي الله عليه و آله) هستيم. آن که او را به رسالت برگزيدي و بر وحي خود امين قرار دادي در کار ما گشايش و راه رهايي از مشکل قرار ده به مهرت اي مهربانترين مهربانان. (1)

ص: 964


1- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج 2 ص827

پاداش فراوان زيارت ايشان

ص: 965

در اهميت زيارت امام حسين

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَا سَدِيرُ تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي كُلِّ يَوْمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا قَالَ فَمَا أَجْفَاكُمْ قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ شَهْرٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَجْفَاكُمْ لِلْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَيْ أَلْفِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ وَ يَزُورُونَ لَا يَفْتُرُونَ وَ مَا عَلَيْكَ يَا سَدِيرُ أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فِي كُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَرَاسِخَ كَثِيرَةً فَقَالَ لِي اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِكَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ يَمْنَةً وَ يَسْرَةً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ قَالَ سَدِيرٌ فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِي الشَّهْرِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً.سدير مي گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اي سدير! آيا هر روز قبر حسين بن علي(عليه السلام) را زيارت مي کني؟ عرضه داشتم: خير، پدر و مادرم به فدايتان فرمود: چقدر شما جفاکاريد. و سپس فرمود: هر هفته زيارت مي کنيد؟ عرضه داشتم: خير. فرمود: هر ماه زيارت مي کنيد؟ عرضه داشتم: خير. فرمود: هر سال زيارت مي کنيد؟ عرضه داشتم: گاهي زيارت مي کنيم. فرمود: اي سدير! چقدر به حسين(عليه السلام) جفا مي کنيد. آيا نمي داني خداوند دو هزار هزار(دو ميليون) فرشته ي ژوليده موي و

ص: 966

خاک آلود دارد که هميشه بر حسين بن علي(عليه السلام) گريه مي کنند و قبر او را زيارت مي کنند و خسته نمي شوند؟ اي سدير! چرا خود را مقيد نمي سازي که هر جمعه پنج مرتبه و هر روز يکبار قبر حسين بن علي(عليه السلام) را زيارت کني؟ عرضه داشتم: بين ما و قبر حضرت فرسخ ها فاصله است. فرمود: به بلندي برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوي آسمان کن و سپس سوي قبر حسين(عليه السلام) توجه کن و بگو: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اگر چنين کني براي تو يک زيارت نوشته مي شود و هر زيارت معادل يک حج و يک عمره است. سدير گفت: گاهي مي شد که در يک روز بيش از بيست بار اين کار را انجام مي دادم. (1)

پاداش زيارت امام حسين عليه السلام

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ بَشِيرٍالدَّهَّانِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) رُبَّمَا فَاتَنِي الْحَجُّ فَأُعَرِّفُ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: أَحْسَنْتَ يَا بَشِيرُ، إِنَّهُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي غَيْرِ يَوْمِ عِيدٍ كُتِبَ لَهُ عِشْرُونَ حِجَّةً وَ عِشْرُونَ عُمْرَةً مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ، وَ عِشْرُونَ غَزْوَةً مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ، وَ مَنْ أَتَاهُ يَوْمَ عِيدٍ عَارِفاً بِحَقِّهِ كُتِبَ لَهُ مِائَةُ حِجَّةٍ وَ مِائَةُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ

ص: 967


1- . الكافي (ط - الإسلامية) ج 4 ص589 باب النوادر ح8

مُتَقَبَّلَاتٍ وَ مِائَةُ غَزْوَةٍ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ، وَ مَنْ أَتَاهُ يَوْمَ عَرَفَةَ عَارِفاً بِحَقِّهِ كُتِبَ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ أَلْفُ غَزْوَةٍ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ. قَالَ بَشِيرٌ: فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ لِي بِمِثْلِ الْمَوْقِفَيْنِ فَنَظَرَ إِلَيَّ كَالْمُغْضَبِ، ثُمَّ قَالَ: يَا بَشِيرُ، مَنْ أَتَى الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ فَاغْتَسَلَ فِي الْفُرَاتِ وَ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ، كُتِبَتْ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حِجَّةٌ بِمَنَاسِكِهَا. قَالَ: وَ لَا أَعْلَمُ إِلَّا قَالَ: وَ غَزْوَةٌ.

بشير دهّان: به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشتم: چه بسا به حج نرفتم ولي به نزد قبر حسين(عليه السلام) مي آيم (اين چگونه است)؟ امام(عليه السلام) فرمود: اي بشير! کار نيکويي انجام داده اي. همانا هرکس در روز غير عيد با شناخت نسبت به حق حسين بن علي(عليه السلام) به نزد قبرش بيايد برايش بيست حج و بيست عمره پذيرفته شده و صحيح و بيست جنگ به همراه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرستاده شده يا امام عادل، نوشته مي شود. و هر که در روز عيد در حالي که به حق او آگاه است به زيارت مزارش بيايد برايش صد هزار حج و هزار عمره پذيرفته شده و صحيح و صد جنگ با پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرستاده شده يا امام عادل، نوشته مي شود. و هرکه در روز عرفه در حالي که به حق امام(عليه السلام) آگاه است به کنار قبر حسين(عليه السلام) بيايد برايش هزار حج و هزار عمره پذيرفته شده و صحيح و هزار جنگ با پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرستاده شده، يا امام عادل نوشته مي شود. بشير مي گويد: پس عرضه داشتم: پس اگر توانستم به هردو جايگاه بروم چطور؟ پس امام(عليه السلام) با حالت غضب به من نگاهي کرد و فرمود: اي بشير! هرکه در حالي که به حق امام(عليه السلام) آگاه است به زيارت قبر حسين بن علي(عليه السلام)بيايد و در فرات غسل کند و به سوي او حرکت نمايد در برابر هر قدمي که بر مي دارد ثواب يک حج با تمام عباداتش نگاشته مي شود. راوي گويد: و چيز ديگر به ياد ندارم. جز آن که فرمود: و جنگي (يعني براي هر قدم ثواب يک جنگ به همراه پيامبر(صلي الله عليه و آله) و يا امام(عليه السلام) برايش نوشته مي شود) (1)

ص: 968


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس7 ح44

پاداش زيارت اميرالمومنين و سيد الشهدا

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَكْثَرَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، وَ إِنَّهُ لَيَنْزِلُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ، فَيَأْتُونَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ فَيَطُوفُونَ بِهِ، فَإِذَا هُمْ طَافُوا بِهِ نَزَلُوا فَطَافُوا بِالْكَعْبَةِ، فَإِذَا طَافُوا بِهَا أَتَوْا قَبْرَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ أَتَوْا قَبْرَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ أَتَوْا قَبْرَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ عَرَجُوا، وَ يَنْزِلُ مِثْلُهُمْ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. وَ قَالَ: مَنْ زَارَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ، غَيْرَ مُتَجَبِّرٍ، وَ لَا مُتَكَبِّرٍ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ، وَ غَفَرَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ، وَ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِينَ، وَ هُوِّنَ عَلَيْهِ الْحِسَابُ، وَ اسْتَقْبَلَتْهُ الْمَلَائِكَةُ، فَإِذَا انْصَرَفَ شَيَّعَتْهُ إِلَى مَنْزِلِهِ، فَإِنْ مَرِضَ عَادُوهُ، وَ إِنْ مَاتَ تَبِعُوهُ بِالاسْتِغْفَارِ إِلَى قَبْرِهِ. قَالَ: وَ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند هيچ آفريده اي بيشتر از فرشتگان نيافريد. هر روز هفتاد هزار ملک فرود مي آيند و به (بيت المعمور) مي روند و در آن طواف مي کنند پس هنگامي که به گرد آن طواف نمودند فرود مي آيند و گرد کعبهطواف مي کنند. پس هنگامي که بر گرد کعبه طواف کردند به نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمده و بر او سلام مي کنند، آنگاه به نزد قبر اميرالمومنين(عليه السلام) رفته و بر او سلام مي کنند آنگاه به نزد

ص: 969

قبر حسين(عليه السلام) مي آيند و بر او سلام مي کنند. آنگاه به بالا مي روند و مانند ايين گروه هميشه و تا قيامت فرود مي آيند (و اين چنين مي کنند) و امام صادق(عليه السلام) فرمود: هرکه امير المومنين(عليه السلام) را در حالي که به حقش عارف است و ستمگر و متکبر نيست زيارت کند خداوند برايش پاداش صد هزار شهيد را مي نويسد و گناهان پيشين و پسين او را مي آمرزد (توفيق توبه نصيبش مي کند) و در جمله ي ايمان آورندگان بر انگيخته شده و حساب بر او آسان گرفته مي شود و فرشتگان به استقبال او مي روند و هنگامي که باز مي گردد فرشتگان تا منزلش او را بدرقه مي کنند. هنگامي که بيمار گردد از او عيادت مي کنند و آنگاه که بميرد تا قبرش او را مشايعت کنند و برايش از خداوند طلب آمرزش کنند سپس فرمود: و هرکه حسين(عليه السلام) را در حالي که عارف به حق او باشد (يعني او را امام(عليه السلام) بداند و اطاعت از او را فرض و واجب بداند) زيارت کند خداوند برايش پاداش هزار حج پذيرفته شده و هزار عمره پذيرفته شده را مي نويسد و گناهان پسين و پيشين او را مي آمرزد. (1)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلي الله عليه و آله) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي(عليه السلام) أَنَّ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَهُ اللَّهُ فِي عِلِّيِّينَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ حَوْلَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ شَعْثَاءَ غَبْرَاءَ يَبْكُونَ عَلَيْهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.و به همين اسناد از آن حضرت روايت كرده كه از امام جعفر صادق(عليه السلام) از زيارت قبر حسين بن على(عليه السلام) پرسيدند فرمود: پدرم براى من گفت: هر كه قبر حسين بن على(عليه السلام) را زيارت كند و عارف به حقّ او باشد (يعنى او را امام مفترض الطّاعة بداند) خداوند نام او را در علّيّين ثبت فرمايد (يعنى از اهل علّيّين خواهد شد)، سپس فرمود: در اطراف قبر حسين(عليه السلام) هفتاد هزار فرشته ژوليده مو و غبار آلود اجتماع كرده اند و بر آن حضرت مي گريند تا روز قيامت. (2)

ص: 970


1- . الأمالي (للطوسي) المجلس8 ح22
2- .[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص44 باب31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ح159

پاورقي ها و منابع کتاب

ص: 971

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109