عروسی نور

مشخصات کتاب

سرشناسه:درچه ای، فاطمه سادات، 1360-

عنوان و نام پديدآور:عروسی نور/نویسنده فاطمه سادات درچه ای.

مشخصات نشر:قم: سمت خدای سبحان، 1400.

مشخصات ظاهری:111 ص.؛ 14/5×21/5 س م.

شابک:300000 ریال:978-622-99489-3-4

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:داستان های مذهبی -- قرن 14

موضوع:Religious fiction -- 20th century

موضوع:فاطمه زهرا(س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- داستان

موضوع:Fatimah Zahra, The Saint -- Fiction

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- داستان

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- Fiction

رده بندی کنگره:PIR8343

رده بندی دیویی:8فا3/62

شماره کتابشناسی ملی:8407818

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا

ص: 1

اشاره

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

صلوات و تحیت بر امیرالمؤمنین علیه السلام... 9

صلوات و تحیت بر صدیقه طاهره، ام الائمه النجباء فاطمه الزهراء علیها السلام...10

سخن مؤلف...11

مقدمه... 15

رسول خدا صلی الله علیه و آله و داغ فرزندان... 17

هدیه مخصوص رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج... 19

پایان چهل روز هجران...22

مونس مادر و معجزه شق القمر... 24

تصدیق خدیجه بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و بشارت تولد مادر یازده امام... 26

ولادت نور... 28

شهادت دادن فاطمه صدیقه علیها السلام بر امامان بعد از خود از فرزندانش...30

پر شدن مدینه از نور ولادت فاطمه علیها السلام...32

آغاز محاصره شعب ابیطالب...33

شکسته شدن محاصره شعب و رحلت خدیجه طاهره... 34

ص: 5

هجرت به مدینه و جانبازی امیرالمؤمنین... 36

بالاتر رفتن مقام امیرالمؤمنین از ملائک... 38

امیرالمؤمنین در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله و بی تاب شهادت...40

امانتداری امیرالمؤمنین در هجرت به مدینه...41

استقبال نبی اکرم صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین و مهاجرین...46

آغاز زندگی جدید فاطمه زهرا علیها السلام... 48

منتظر امر الهی برای ازدواج فاطمه زهرا علیها السلام...50

خواستگاری عبدالرحمان از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله...52

به دنبال امیرمؤمنان برای تزویج با فاطمه علیها السلام...54

مهیا شدن امیرمؤمنان برای خواستگاری از گوهر نبی اکرم صلی الله علیه و آله...56

ای پیامبر صلی الله علیه و آله برخیز به دنبال امیرالمؤمنین برو... 58

رضایت حوریه بهشت از جوانمرد ترین مردان...61

ندای تکبیر و تهلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله و شادمانی او از این پیوند... 63

فاطمه علیها السلام سپر امیرالمؤمنین... 65

مهریه بی نظیر دخت نبی...67

مهریه ای که خداوند در آسمان ها برای حبیبه اش مقرر فرمود... 69

و اما در آسمان ها چه گذشت؟...71

خطبه خوانی فرشته شیرینزبان، راحیل، به امر الهی... 73

خبر از خطبه خوانی فرشتگان در آسمان...75

آماده کردن وسایل زندگی عروس و داماد...77

تأخیر بین عقد و عروسی...79

ص: 6

اجاره کردن منزل داماد...83

داماد شروع به چیدن وسایل می کند... 85

دعوت همگانی داماد برای جشن عروسی...86

خوردن همه مردم شهر از ولیمه عروسی... 89

عروس لباس مجلسش را بخشید...91

هدیه باریتعالی برای دست عطاکننده...93

نمایان شدن خورشید جمال فاطمه علیها السلام بر آسمان دل امیرمؤمنان...95

بدرقه دخت نبی همراه ملائک آسمان...98

افتخار گرفتن افسار شهباء از آن کیست؟... 99

زیباترین عروسی عالم...101

تکبیرگویی در مراسم عروسی... 102

نزول قدر بر قلب مشتاق علی علیه السلام... 105

کتابنامه از مصادر شیعه و غیر شیعی...107

ص: 7

ص: 8

صلوات و تحیت بر امیرالمؤمنین علیه السلام

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِب اَخي نَبِيِّكَ، وَ وَلِيِّهِ وَصَفِيِّهِ وَ وَزيرِهِ، وَ مُسْتَوْدَعِ عَلْمِهِ، وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ، وَ بابِ حِكْمَتِهِ، وَ النّاطِقِ بِحُجَّتِهِ، وَالدّاعي اِلی شَريعَتِهِ، وَخَليفَتِهِ في اُمَّتِهِ، وَمُفَرِّجِ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ، قاصِمِ الْكَفَرَةِ، وَمُرْغِمِ الْفَجَرَةِ، الَّذي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هاروُنَ مِنْ موُسي، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَالْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْاَوَّلينَ وَالآخِرينَ، وَصَلِّ عَلَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَوْصِيآءِ اَنْبِيآئِكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ.

ص: 9

صلوات و تحیت بر صدیقه طاهره، ام الائمه النجباء فاطمه الزهراء علیها السلام

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَاُمِّ اَحِبّآئِكَ وَاَصْفِيآئِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلی نِسآءِ الْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثّائِرَ اَللَّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللَّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدی، وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ، وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الْاَعْلی، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلي اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنّي في هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ.

ص: 10

سخن مؤلف

اللهم صلّ علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک.

«وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى».(1)

و اینچنین فرمود پروردگار:

«وَعِزَّتي وَجَلالي اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضيئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْكاً يَسْري، اِلاّ لِاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ.»(2)

ص: 11


1- او صديقه كبري است و قرون و اعصار بر محور معرفت و شناخت نسبت به او دائر است (امام صادق علیه السلام ) محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، (بیروت، دار احیاء التراث العربی)، ج43، ص105)
2- به عزّت و جلالم سوگند كه من نيافريدم آسمان را و نه زمين پهناور و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخش گر و نه دريای روان و نه كشتی در جريان را، مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما اهل بیت نبوت. (حدیث کساء)

چه کسی بانو را شناخت که با پرتوی از معرفت او، آدم ابوالبشر به مقام عالی او افتخار کرد و نوح نبی بر بلندای شأن او مباهات کرد و ابراهیم خلیل با انتخاب نور مقدس در نسلش، نسلش را رفعت بخشید و اسماعیل نبی بر برادرانش برتری یافت که او شاخه ای از ریشه او بود. او حبیبه حبیب خدا و ریحانه رسول و روح بین قلب او بود.

او نخستین پرتوی سپیده خورشید آسمان، شمع روشنایی بخش مشکات انوار قدس، برگزیده شرف و سخاوت، شاهکار خلقت و آفرینش و واسطه حلقه وجود عالم هستی و نجم هدایت است که برای در راه ماندگان پرتو افشانی می کند.

او سلالۀ نبوت و کام گرفته از علم و کرم وجود است. او لیله القدر مصطفی، دخت خدیجة الکبری، همسر علی مرتضی علیه السلام ، ام الائمة النجباء است.

و خداوند برقرار کرد پیوند آسمانی و پر برکت و مبارک او را با امیرالمؤمنین، خاتم الوصیین، امام المتقین، زینت عابدان و صدیقان و نجیبان، پیشوای نیکان و پارسایان و امام روسپیدان و نیکوکاران، نخستین کس از ایمان آوردندگان، نخستین کس از تصدیق کنندگان نبوت، نخستین کس از عبادت کنندگان و نمازگزاران نخستین کس از واردشوندگان بهشت. صاحب پرچم حمد الهی در قیامت، باب علم و حکمت، بحر جوشان و لبریز دانش و نفس رسول خدا.

ص: 12

پیوند این دو گوهر آسمانی و دو دریای بیکران از جمال و جلال الهی است که نسل خلیفة الله را بر زمین باقی گذارد.

فاطمه علیها السلام مادر صالحان و صادقان و خلفای الهی بر روی زمین شد و امیرمؤمنان، پدر پیشوایان هدایت و خورشيدهای تابان.

و ایشان اند که به انتظار فرزندشان شب تاریک را به فجر صادق برسانند و منتظر موعود الهی، برپاکننده عدل الهی بر زمین و حکومت صالحان باشند،که اوست آخرین باقی مانده خدا و ذخیره الهی، از نسل ابراهیم خلیل. اوست احياگر آیات دين و درهم شكننده شوكت متجاوزان، ويران كننده بناهای شرک و دورويی و از بین برنده شاخه های گمراهی و نفاق، اوست قطع كننده دام های دروغ و بهتان، اوست نابودكننده سركشان و متکبران.

و اینک لحظه شماری ماست برای ظهور منجی بشریت و آخرین حلقه از این پیوند نورانی.

پیوند با شکوه و مبارکی که حکومت صالحان را در زمین رقم می زند.

پیوند پر برکتی که سبب خلقت زمین و زمان می شود.

جشن آسمانی و پیوند مبارکی که در آن روز حضور نداشتیم، تا بهره بریم و شادباش گوییم و برای زندگی خود الگو گیریم و راه سعادت را بپیماییم.

پس بر آن شدیم تا با ورق زدن در صفحات تاریخ به یادماندنی و

ص: 13

پیاده کردن آن سنت و سیره اولیای الهی، راه تقرب پیش گیریم تا در منزل آخرت قرین ایشان باشیم.

با خواندن این داستان -که برداشت آزادی از روایات و مستندات تاریخی و حقیقی می باشد - همگی را به جشن با شکوه و به یادماندنی و تاریخی پیوند آسمانی دو گوهر عالم هستی، صدیقه طاهره، دخت نبی اعظم و علی بن ابی طالب، شاه داماد عالم، به عروسی نور با نور دعوت می کنیم. باشد که دعوت ما را اجابت نمایید و مجلسمان را با نور وجود خود -که از طینت ایشان گرفته شده است_ منورتر فرمایید.

همگی دعوتید.

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

زمان: 6 ذیحجه، سال دوم هجری

مکان: مدینة النبی، مسجد النّبی

فاطمه سادات درچه ای

تابستان 1400

ص: 14

مقدمه

در آن هنگام که حق تعالی اراده کرد عالم را بیافریند و رحمتش را در عالم بگستراند، گوهری آفرید تا جهان به وجود او پایدار باشد و آسمان و زمین رفعت یابد. ماه و خورشید درخشنده گردد و دریاها آرام و روان و سکان داران الهی، آماده به امر او قرار گیرند.

او اراده کرد و نوری آفرید تا مشعل روشنایی در ظلمت ها و چلچراغ هستی در اعصار باشد.

آری او زهرای مرضیه علیهاالسلام، واسطۀ فیض الهی، همان رمز آفرینش که خداوند عزیز و کریم خطاب به رسول اعظمش صلی الله علیه و آله و وزیر و وصی او -امیر تمامی مؤمنان، علی مرتضی- فرمود: ای رسول رحمتم و ای عبد صالحم! اگر فاطمه نبود، رحمتم را به وسیله شما نمی گستراندم. اگر فاطمه نبود و جان نثاری او، شما دو تن نبودید و نسل شما در زمین نبود و جهانی آفریده نمی شد. اگر فاطمه نبود، امامی نبود و آسمانی بنا نمی شد و زمینی گسترده نمی شد. اگر فاطمه جان خود را سپر

ص: 15

امیرمؤمنان قرار نمی داد و فدایی او نمی شد، امامی باقی نمی ماند و نسلی از امام بر زمین قرار نمی گرفت. پس دنیایی پدیدار نمی شد. آری...

ص: 16

رسول خدا صلی الله علیه و آله و داغ فرزندان

رسول خدا صلی الله علیه و آله با از دست دادن پسرانش(1) قاسم و عبدالله، طاهر و مطهر، طیب و مطیب که همه از خدیجه کبری علیها السلام بودند، (2)، با قلبی پر از اندوه، خطاب به کوه های مکه فرمود: ای کوه اگر می دانستی به من چه می گذرد فرو می ریختی(3).

قاسم به سنی رسیده بود که توانایی اسب سواری داشت. آنچه داغ قاسم را سنگین تر کرد، تمسخر دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. عمروعاص پس از این اندوه جانسوز، نمک به زخم خدیجه علیها السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله موعود

ص: 17


1- خداوند هشت فرزند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عنایت فرمود که جز ابراهیم باقی از حضرت خدیجه بود. (مقدسی، البدء والتاریخ، ج5، ص16)
2- ابن عساکر، تاریخ مدینه، دمشق، ج،3 ص130-132؛ الاصابة ابن الحجر، 3/455؛ العقد الفريد، 5/6
3- تاریخ یعقوبی، ج2، ص32

پاشیده و حضرت را ابتر و بی فرزند معرفی کرد(1) تا اتهام قتل پسران پیامبرموعود صلی الله علیه و آله را از گردن هم دستان بزداید.

نبی رحمت با اندوه فراوان و دشواری های سال های اول بعثتش، امر شد تا از تنها همسر دلبندش، تنها آرامش بخش روزهای سخت رسالت، خدیجۀ طاهره علیها السلام ، چهل شبانه روز جدا شود و هریک، به تنهایی خدا را عبادت کنند و روزها روزه گیرند و شب ها برای مناجات به پا خیزند. از دنیا نخورند حتی لقمه ای و ننوشند جرعه ای، مگر از رطب یا انجیر یا سیب بهشتی تا سزاوار آن گوهر یکتای هستی، هدیۀ بزرگ الهی، مادر انوار مقدسه بر روی زمین، فاطمه زکیه علیها السلام شوند.(2)

ص: 18


1- تاریخ مدینة، دمشق، 3/125؛ الطبقات الکبری، 1/133؛ الدر المنثور، 6/401
2- بحارالأنوار، 16/78؛ الدر النظیم ،452؛ العدد القویه، 220؛ الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 1/343

هدیه مخصوص رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج

چهل شبانه روز به پایان رسید، درهای آسمان به روی نبی اکرم صلی الله علیه و آله گشوده شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله با استقبال ملائک مقرب الهی به آسمان عروج کرد. جبرئیل امین و ملائک مقرب، مقدم او را توتیای چشم می کردند و بر او درود و سلام گفته، بشارت می دادند.

در این هنگام، خداوند از انواری که پیش از خلقت آسمان ها و زمین آفریده بود، نوری را برگزید که در حال تسبیح و تقدیس در زیر ساق عرش بود و از آن نور، میوۀ بهشتی آفرید بسیار خوش بو و معطر و توصیف ناپذیر.(1)

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای گروه مردمان! آیا می دانید فاطمه علیها السلام از چه چیز آفریده شده است؟»گفتند: خدا و رسول او

ص: 19


1- تفسیر فرات الکوفی، 76 و 321؛ بحارالأنوار، 43/18؛ اللمعة البیضاء، 116؛ الأسرار الفاطمیة علیها السلام، 323

داناترند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه علیها السلام فقط به صورت يك انسيه(انسان) خلق نشده؛ بلكه مركب از حورا و انسيه است. فاطمه از اصل و ریشه جبرائیل آفریده شده است (با همان لطافت فرشتگان)». سپس فرمود: «خداي تبارك و تعالی سيبی را از بهشت به من اهدا فرمود. جبرئيل اين سيب را به صدر (سينه) خودش چسباند و برای من آورد و با عرض سلام و درخواست رحمت و بركات خداوند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: خدای تبارك و تعالي سيبي را از بهشت برای شما اهدا كرده است. آن را گرفتم، بوسيدم و روى چشم خود نهادم و بر سينه ام فشردم».

پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه دادند: «جبرئيل گفت: اى محمّد! اين سيب را بخور! گفتم: آيا هديه پروردگارم را بخورم؟ جبرئيل گفت: آرى، به تو امر شده كه آن را بخورى. و من وقتى آن سيب را دو قسمت كردم تا بخورم نورى از آن ساطع گرديد كه مرا به وحشت افكند. جبرئيل گفت: نترس و آن را بخور، اين نور به منصوره تعلق دارد. گفتم: منصوره كيست؟ گفت: دخترى است كه از صلب تو به وجود خواهد آمد و نام او در آسمان منصوره است و در زمين فاطمه. در زمين فاطمه ناميده شد براى اينكه شيعيان وى از آتش جهنّم باز نگاه داشته شده اند و دشمنانش از دوستى و محبت وى كه نجات بخش است، محروم مى مانند و اين است معنى كلام خداوند كه مي فرمايد: (وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ

ص: 20

الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ)(1)؛ «و در اين روز- يعنى قيامت- مؤمنين به سبب نصرت و يارى خداوند که یاری می کند هر که را می خواهد، شادمان مى گردند»؛ یعنی یاری کردن فاطمه علیها السلام برای دوستانش.(2)

ص: 21


1- روم، 4 و 5
2- تفسیر فرات الکوفی، 76 و 321؛ بحارالأنوار، 43/18؛ اللمعة البیضاء، 116؛ الأسرار الفاطمیه علیها السلام ، 323

پایان چهل روز هجران

پیامبر به زمین و به خانه ابوطالب بازگشت، همچنانکه این چهل روز در منزل مؤمن قریش، زعیم مکه و کفیل رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عمویش ابوطالب و در کنار برادرزاده اش علی بن ابی طالب علیه السلام به سر می برد.

جبرئیل در شب چهلم بعد از افطار بهشتی و قبل از اقامه نماز مغرب، دست نبی اکرم صلی الله علیه و آله را گرفت و او را به خانه خدیجه راهنمائی کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از چهل روز هجران و دوری از همسر دلبندش، درب خانۀ او را کوبید و بانوی مؤمنین با شنیدن صدای رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، با شادمانی از محراب عبادت برخاست و درب را گشود و از دستان نبی اکرم صلی الله علیه و آله گل بوسه چید و هر دو اشک شادی وصال جاری کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به خیر کثیر بشارت داد.

ص: 22

از آن به بعد آن نور پاک، به ام المؤمنین خدیجه کبری سپرده شد(1).(2)

ص: 23


1- .تا آن روز، خدیجه شش فرزند از رسول خدا داشت که با توطئه مشرکین، همۀ پسران پیامبر در سنین کودکی در مکه کشته شدند و دل مادر داغدار فرزندان بود، ولی مادر همچنان مقاوم تر و با ایمانی راسخ تر، در راه مقاومت ایستادگی می کرد. (فاکهی، اخبار مکه، ج31، ص68)
2- .بحارالأنوار، 16/78؛ الأنوار البهیه، 54؛ الدر النظیم، 453؛ العدد القویه، 221.

مونس مادر و معجزه شق القمر

آن حوریۀ بهشتی ملازم مادر بود و از بطن مادر سخن می گفت و او را دلداری می داد. او مونس مادر شده بود و استقامت را برای او می طلبید.

روزی مشرکین از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند که ماه را دو نیم کند تا با این معجزه ایمان آورند، رسول خدا صلی الله علیه و آله خواسته آنها را پذیرفت و دست به آسمان برد. دعایش اجابت شد و ناگهان ماه به دو نیم شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرکان را صدا زد و فرمود: ببینید و بر رسالتم گواهی دهید. ولی باز هم مشرکین انکار کردند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اندوهگین درحالی که مشرکین فریاد می زدند این سحر است، آنان را ترک کرد(1)

و این آیات بر او نازل شد:

ص: 24


1- .تفسیر مجمع البیان، 9/310؛ مناقب، ابن شهرآشوب، 1/106؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، 2/116.

(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ * اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ* وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ * وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).(1)

«نزدیک شد ساعت و بشکافت ماه و اگر ببینند آیتی را، روی برتابند و گویند سحری است گذران و تکذیب کردند و پیروی کردند هوای نفس خویش را.»

حضرت خدیجه نگران جان رسول خدا صلی الله علیه و آله در بام خانه شاهد بر ماجرا بود و او را دعا می کرد که به ناگاه فاطمۀ زهرا علیها السلام از درون بطن مادر، او را ندا داد که:

یا اماه! لا تخشی علی أبی، و معه رب المشارق و المغارب؛ «مادرم! در مورد پدرم، نگران مباش، چراکه پروردگار مشرق ها و مغرب ها با اوست.»

ص: 25


1- .قمر، 1-3.

تصدیق خدیجه بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و بشارت تولد مادر یازده امام

رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه شدند و از گفتار مشرکان لجوج، آزرده خاطر بود که با استقبال گرم خدیجه علیها السلام روبه رو شدند. خدیجه علیها السلام در حالی که تبسمی به لب داشت،گفت: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! من بر فراز خانه، معجزه شما را مشاهده کردم و بر ایمانم افزوده شد و امیدوارم خداوند دل های ایشان را به حق متمایل کند ولی از آن شگفت انگیزتر اینکه این کودک که در رحم دارم با من سخن گفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله شادمان از نعمت بزرگ الهی، تبسم فرمودند و بار دیگر خدا را سپاس گفتند و فرمودند: خداوند به هیچ پیامبری معجزه ای نداد مگر آنکه آن را به من عطا کرد.(1)

نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه! جبرائیل مرا بشارت داد که او

ص: 26


1- .ریاحین الشریعه، ج2، ص265

دختری است پاکیزه و پر برکت که خداوند تعالی نسل مرا از او قرار داده است. آنان امامانی هستند که پس از من، و برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام ، خلیفۀ خدا بر روی زمین اند.(1)

ص: 27


1- امالی، ص690، دلائل الإمامه، ص77.

ولادت نور

چون زمان به دنیا آمدن آن نور پاک الهی شد، و حمل بر خدیجه دشوار گشت، رسول خدا به دنبال زنان حاذق قریش فرستادند تا خدیجه را یاری دهند، ولی آنها امتناع کردند و ناسزا گفتند و او را تنها گذاشتند که تو با مردی فقیر ازدواج کردی که ادعای رسالت دارد و خدایان ما را ترک گفته است.

خداوند باری تعالی نیز برای او جبران کرد. آری خداوند متعال اراده کرده بود تا لیله ی قدر نبی را تنها دستان پاک بهشتی لمس کنند. تو گویی که لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ «دست بدان نسایند جز پاک شدگان»

ناگاه بهترین زنان پاک بهشتی، بلندقامت و خوش سیما در شکوه و جلال، بر سیدة البطحاء، خدیجه کبری، همرزم روزهای سخت مکه، وارد شدند و او را بشارت دادند و شادباش گفتند و خود را معرفی کردند و عرضه داشتند: نگران مباش که ما فرستادگان پروردگارت و

ص: 28

خواهران تو در بهشت هستیم. ساره سخن آغاز کرد و گفت: من ساره همسر ابراهیم هستم به همراه، آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران و ام کلثوم خواهر موسی.خداوند ما را برای یاری تو فرستاده است.(1)

آری، فاطمه کبری علیها السلام در غروب بیستم جمادی، در سال پنجم بعثت، پاک و پاکیزه دیده به جهان گشود و زمین را با قدومش مزین نمود، در آن هنگام چنان نوری از او ساطع گشت که در تمام خانه ها جا گرفت و همه را متعجب کرد. در مشرق و مغرب زمین جایی نماند مگر اینکه همه را روشن کرد و در آن حال ده نفر حورالعین وارد شدند که در دست هر یک از آنها طشت و ابریق بهشتی بود که در آن ابریق ها آب کوثر بود و بر او از آب کوثر بهشتی ریختند و دو لباس سفیدی که چون تکه ای از نور بود را از روی طبق برداشتند که بسیار خوش بو و معطر بود. حضرت زهرا علیها السلام را به یکی از آن جامه ها پیچیدند و دیگری را برای او مقنعه ای قرار دادند و سر او را پوشاندند.

ص: 29


1- .دلائل الإمامه، 76 و مشابه حدیث فوق: الخرائج والجرائح، 2/524؛ مناقب، ابن شهرآشوب 3/118؛ شجرة طوبی، 2/247؛ اللمعة البیضاء، 228؛ مجمع النورین، 48.

شهادت دادن فاطمه صدیقه علیها السلام بر امامان بعد از خود از فرزندانش

در آن هنگام فاطمه علیها السلام غنچه لب گشود و بر رسالت پدر بزرگوار خود سید انبیا و همچنین شوهر آینده خود، سید اوصیاء و فرزندان آینده خود سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله شهادت داد و فرمود:

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ «شهادت می دهم بر یگانگی خدا و شهادت می دهم که پدرم سید انبیاست و همانا همسرم، سید اوصیاء پیامبران است و دو فرزندم سید و آقای فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.»(1)

ص: 30


1- .امالی شیخ صدوق ص690؛ دلائل الامامه ص77؛ خرائج و جرائح ج2 ص524؛ بحار الأنوار ج16 ص80.

سپس بر هریک از آن زن ها سلام داد و نام هریک از آنها را بر زبان جاری کرد و زنان به روی او تبسم کردند و او را در آغوش کشیدند و فشردند و بر او سلام دادند و حورالعین نیز یکدیگر را شادباش گفتند و بعد از آن اهل آسمان ها یکدیگر را به ولادت آن بانوی دو عالم بشارت دادند.

ص: 31

پر شدن مدینه از نور ولادت فاطمه علیها السلام

خانۀ خدیجه محل رفت و آمد فرشتگان شده بود و آسمانیان غرق در شادی و سرور از دیدار مولود کوثر بودند. در آن هنگام که خورشید در حال غروب بود و تاریکی غالب بود، در آسمان نوری ظاهر شد که هرگز فرشتگان و زمینیان مانند آن را ندیده بودند.

زنان بهشتی، خدیجه را ندا دادند: ای خدیجه بگیر این مولود را، درحالی که پاک و پاکیزه و فرخنده است و برکت داده شده در او و در نسل او.(1)

خدیجه طاهره او را گرفت درحالی که شادمان و خرسند بود، او را شیر داد.(2)

ص: 32


1- .الامالی، الصدوق، ص69؛ روضة الواعظین، ص143؛ الثاقب فی المناقب، ص286؛ بحارالأنوار، 42/2؛ شجرة طوبی، 2/248.
2- .هرگاه خدیجه فرزندی به دنیا می آورد به دایه ای می داد تا او را شیر دهد، اما چون فاطمه متولد شد، احدی غیر از خدیجه او را شیر نداد. (ابن عساکر، منتخب تاریخ کبیر، جزء اول، ص293/ تاریخ مدینه، دمشق، ج3، ص128).

آغاز محاصره شعب ابی طالب

روزها سپری می شدند و عناد مشرکین بیشتر می شد. فاطمه علیها السلام به تازگی راه رفتن آموخته بود که مشرکین محاصرۀ شعب ابی طالب را آغاز کردند و فاطمه علیها السلام راه رفتن خود را بر روی سنگ های داغ شعب تجربه کرد و همچنین در حالی از شیر مادر گرفته شد، که مؤمنین در محاصرۀ شعب بودند و از گرسنگی رنج می بردند.

سال های دشوار شعب چنین گذشت و تنها ابوطالب و فرزندانش مخصوصاً فرزند کوچک او، امیرمؤمنان که دیگر به عنوان وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی شده بود، رسول اکرم صلی الله علیه و آله را یاری دادند و خدیجۀ کبری تمام دارایی خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله تقدیم کرد.

ص: 33

شکسته شدن محاصره شعب و رحلت خدیجه طاهره

سه سال گذشت تا نقشه مشرکین، نقش بر آب شد و خداوند رسولش صلی الله علیه و آله را پیروز ساخت.

عهدنامه را موریانه ها خوردند و تنها نام پروردگار باقی ماند.

محاصره شکسته شد ولی آزار مشرکین تمامی نداشت.

پس از پیروز شدن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مشرکین، دو حامی بزرگ نبی اکرم صلی الله علیه و آله را از سر راه برداشتند. ابتدا زعیم مکه، سید عرب و عجم، ابوالائمه، حضرت ابوطالب، عموی فداکار پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، که در تمامی عمر حامی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و همچنین مادر زهرای مرضیه علیها السلام، سیده البطحاء، ام الائمه، خدیجۀ کبری علیها السلام که تمامی مال و جان خود را

ص: 34

فدای حضرت کرد و اولین بانوی شهیده اسلام شد.(1)و فاطمۀ پاک و مطهر در کودکی مادر مهربان و دوست فداکار خود را از دست داد و گرد یتیمی بر چهره اش نشست.(2)

ص: 35


1- .ام المؤمنین خدیجه از ولادت تا شهادت، ص156.
2- .جهت اطلاع از ماجرای شعب ابی طالب علیه السلام به بحارالأنوار، مجلد 18/148-243 و ج19/1-28 رجوع کنید.

هجرت به مدینه و جانبازی امیرالمؤمنین

پس از کشته شدن این دو حامی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله ، شهر مکه پیش از گذشته ناامن شد و دیگر جای ماندن نبود.

خداوند پیامبرش صلی الله علیه و آله را از نقشه مشرکین آگاه کرد و فرمان داد تا رسولش صلی الله علیه و آله، شبانه مکه را ترک و به مدینه هجرت کند، ولی برای نجات رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی باید به ناچار جان خود را فدا می کرد و در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله ، آماج حمله مشرکین قرار می گرفت تا رسول خدا صلی الله علیه و آله نجات یابد و رسالت خود را انجام دهد. چهل تن از پهلوانان قبائل مکه، شبانه بر گرد خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله حلقه زدند تا با نقشه قبلی و هماهنگ به خانه هجوم برند و رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل رسانند.(1)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، یار امین و صدیق خود علی بن ابی طالب علیه السلام را خواند و موضوع را با او در میان گذارد و از او خواست تا در بسترش

ص: 36


1- .منهاج البراعه، الخویی، 140/ 15.

بیارامد تا او بتواند شبانه مکه را ترک کند و در غار ثور مخفی شود و بعد به طرف مدینه هجرت نماید. امیرالمؤمنین به محض شنیدن این موضوع و به شکرانۀ این مأموریت الهی سر بر سجده نهاد و شکر الهی به جای آورد و سر برداشت و چون اسماعیل نبی عرضه داشت: إفْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (1)؛ «آنچه را مأمور شده ای انجام ده ولی مرا نه تنها از صابران بلکه از شکرگزاران خواهی یافت.»

چشم و گوش و قلبم فدای شما باد! به هرچه خواهی فرمان ده که مطیع شما هستم. همانگونه که مقصود شماست در آن وارد می شوم و موفقیتم تنها از آنِ خداست.(2) سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و از هم جدا شدند.(3)

مشرکان از ابتدای شب، خانه حضرت را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت در این وقت زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و این برای ما ننگ است و بعد ها عرب درباره ما می گویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.(4) خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه بودند و فاطمۀ کوچک علیها السلام مبارزه با مشرکین و حمایت از رسالت را همچنان تجربه می کرد.

ص: 37


1- .صافات، 102.
2- .الامالی، الطوسی، 465.
3- .بحارالأنوار، 19/61.
4- .السیرة الحلبیه، 191/ 2.

بالاتر رفتن مقام امیرالمؤمنین از ملائک

امیرالمؤمنین که در خانه وحی و دامان پیامبر صلی الله علیه و آله پرورش یافته بود، اکنون با عشق، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و از نفس خود یعنی نبی اعظم دفاع می کرد و آماده بود تا جان خود را فدای او کند که در این حال خداوند به جبرائیل و میکائیل دو ملک مقرب خود چنین و حی فرمود: من میان شما عقد اخوت بستم و عمر یکی را از دیگری بیشتر قرار دادم، اکنون بگویید کدام یک از شما به نفع دیگری ایثار می کند و عمر کوتاه تر را برمی گزیند؟ فرشتگان هیچ یک حاضر نشدند در حق دیگری ایثار کنند و مرگ زودتر را برای خود برگزینند.

خداوند به آنان ندا داد که چه می شد اگر مانند ولیّ خودم، علی بن ابی طالب علیه السلام می بودید؟ (به زمین بنگرید و علی بن ابی طالب علیه السلام را بنگرید) میان او و فرستاده ام محمد عقد اخوت بستم و او حاضر شد تا (در جوانی) زندگی خودش را فدای او کند، در بستر وی خوابید تا با به خطر انداختن جان خود، جان او را نجات دهد. حال همگی به زمین

ص: 38

فرود آیید و او را در برابر دشمنانش محافظت کنید، که او وصی و خلیفه و جانشین بعد از اوست.

آنگاه جبرئیل به زمین فرود آمد و بالای سر امیرالمؤمنین ایستاد و میکائیل پائین پای او مستقر شد و جبرئیل پیوسته می گفت: بَخٍّ بَخٍّ مِنْ مِثْلِكَ یابْنَ اَبی طالب؟ یباهِی اللّهُ بِكَ الْمَلائِكَةَ؛ به به! آفرین به تو! خوشا به حال تو ای پسر ابوطالب. چه کسی مثل توست؟ که خداوند به وجود تو در میان فرشتگان افتخار و مباهات می کنند!(1)

سپس خداوند بر رسولش صلی الله علیه و آله که در راه هجرت بود نازل کرد:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ)(2)؛ «از مردم کسانی هستند که جانشان را برای رضایت پروردگار می فروشند.»(3)

ص: 39


1- .بحارالأنوار، ج،19 ص39؛ اسد الغابه، ج4، ص25؛ نورالابصار، شبلنجی، ص77.
2- .بقره، 207.
3- .به نقل از هفتمین زیارت در فضايل امیرالمؤمنین، ص85؛ امالی، طوسی، ص496؛ مناقب، ابن شهر آشوب، 339/1.

امیرالمؤمنین در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله و بی تاب شهادت

امیرالمؤمنین در هر لحظه منتظر هجوم مشرکین بود و لقاء الهی با بدن خون آلود را می طلبید. با هجوم مشرکین و دیدن علی بن ابی طالب علیه السلام بر جای پیامبر صلی الله علیه و آله و باطل شدن نقشه، مشرکین به خشم آمدند و هر چه توانستند خشمشان را بر سر امیرمؤمنان کوفتند. سپس او را از خانه بیرون کشیدند و درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله از او پرسیدند و چون از امیرمؤمنان ناامید شدند، ساعتی او را در مسجد الحرام زندانی کردند و تا سر حد مرگ زدند و بعد آزادش کردند و به دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله حرکت کردند.(1)

ص: 40


1- .جهت اطلاع از جریان لیله المبیت و جان نثاری امیرالمؤمنین علیه السلامبه کتاب گران سنگ بحارالأنوار، 19/39-104 مراجعه نمایید.

امانتداری امیرالمؤمنین در هجرت به مدینه

پس از هجرت شبانه حضرت و دست نیافتن به رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مشرکین تنها راه دستیابی به او را خاندان او و خصوصاً دختر کوچک و عزیز او می دانستند. امیرالمؤمنین با زیرکی تمام مخفیانه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در غار ثور دیدار کرد تا جای او فاش نشود و مشرکین به ایشان دست نیابند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله با دیدن وی او را در آغوش کشیدند و گریستند و به ابی بکربن اریقط، راهنمای سفر خود که به همراهشان بود، فرمودند: اگر علی علیه السلام نبود رسالتم ناتمام بود و بعثتم بقایی نداشت. سپس به وصی خود، فرزند ابوطالب، سفارش کرد که بر بالای کوه صفا رود و ندا دهد که هر کس امانتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد از وی دریافت کند و بعد خاندان او را به همراه مسلمانان ناتوان از شهر خارج کند و به وی در محله قبا در مدینه ملحق کند. امیرمؤمنان بعد از انجام سفارشات نبی اکرم صلی الله علیه و آله ، فواطم را از شهر خارج کرد و در جایی که مقرر بود... به تعدادی ازمسلمانان، چون ایمن و واقد ملحق شدند. با آگاه شدن

ص: 41

مشرکین از خروج ایشان، به دنبال کاروان به راه افتادند، امیرمؤمنان با شدت تمام از امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کردند. امیرالمؤمنین در میان راه، هفت سوار نقاب دار را دیدند که از دور به سرعت، اسب های خود را به سوی کاروان می راندند.

به ایمن و واقد فرمودند تا به سرعت شتران را بخوابانند و پاهای آنها را ببندند و زنان را پیاده کنند تا آسیبی به ایشان نرسد. در این حین سواران سر رسیدند و درحالی که خشم گلوی آنان را می فشرد شروع به بدگویی کردند که تو تصور می کنی با این زنان می توانی از دست ما فرار کنی؟! حتماً باید از این راه برگردی. امیرالمؤمنین فرمود: اگر برنگردم چه می شود؟ گفتند به زور تو را باز می گردانیم ویا با سر تو بازمی گردیم. این را گفتند و رو به شتران آوردند تا شتر ها را رم دهند. فاطمه کوچک علیها السلام که جانبازی های امیرالمؤمنین را تماشا می کرد، از خداوند برای او یاری می طلبید. در این هنگام علی علیه السلام شمشیر کشید و به سوی آنان هجوم برد. یکی از نقاب داران شمشیرش را به طرف شیرزاده ابوطالب رها کرد که امیرمؤمنان ضربه اش را به خودش بازگرداند و با خشم به طرف آنها هجوم برد و ضربه ای حیرت انگیز بر ایشان وارد کرد و غرید که من عازم مدینه هستم و هدفی جز این ندارم که این امانات را به رسول خدا صلی الله علیه و آله برسانم. هرکس می خواهد که او را قطعه قطعه کنم و خون او را بریزم در پی من بیاید و به من نزدیک شود. این را گفت و به ایمن و واقد دستور داد تا پای شتران را باز کنند و راه

ص: 42

خود را در پیش گیرند. مشرکان که دیدند پسر ابوطالب تا پای جان حاضر است با آنان بجنگد و مهارت و دلاوری او را دیدند، جان خود را برداشتند و راه مکه را در پیش گرفتند. امیرمؤمنان نیز راه خود را به سوی مدینه ادامه دادند. ولی باز هجوم ابوسفیان و جنگ با او آسایش را از بین برده بود و علی بن ابی طالب علیه السلام به همراه مهاجرین تا پای جان ایستادگی کردند که این آیات بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد.

(الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار* رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ* رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ* رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ* فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُالثَّوَابِ)(1)؛

«آنان که همواره خدا را ایستاده و

ص: 43


1- .آل عمران، 191 تا 195.

نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان باعظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار. پروردگارا! بی تردید هرکه را تو در آتش درآوری، قطعاً خوار و رسوایش کرده ای، و برای ستمکاران هیج یاری وجود ندارد. پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندادهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرامی خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران. پس پروردگارشان دعایشان را اجابت کرد [که] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم؛ پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند و از خانه هایشان رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هاییکه از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است ازسوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.»

امیرالمؤمنین تمامی راه را پیاده طی کرد و در تمام منازل یاد خدا از لبان مبارک او و مهاجرین نیفتاد و در همه منازل نماز را با همسفران خود به جای آورد که این آیات نازل شد.(1)

ص: 44


1- .الامالی، الطوسی، 469؛ مناقب، ابن شهر آشوب، 1/159؛ حلیة الابرار، 1/149؛ بحارالأنوار، 19/65؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم9، 4/278.

استقبال نبی اکرم صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین و مهاجرین

رسول خدا صلی الله علیه و آله در محله قبا بی صبرانه منتظر ورود کاروان کوچک مهاجرین بود که ابوبکر بن ابی قحافه و دوستانش که از هجرت پیامبر اسلام باخبر شدند و خود را به او رساندند، به ایشان اصرار داشتند که مردم یثرب منتظر ورود ما هستند و کاروان هرگز به قبا نمی رسد. به شهر وارد شویم. رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی غضب آلود انداختند و فرمودند من منتظر ایشان می مانم.

پس از بیست روز سفر، کاروان امیرمؤمنان از دور پیدا شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به دیدارشان شتافتند. هنگامی که نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان افتاد مشاهده کرد که پاهایش ورم کرده است و قطرات خون از آن می چکد، او را در آغوش گرفت و اشک در دیدگان پر مهر پیامبر صلی الله علیه و آله حلقه زد.(1) امیرمؤمنان امانت او، فاطمه زهرا علیها السلام را با شادمانی و

ص: 45


1- .أعلام الوری، ص192/ تاریخ کامل، ج2، ص75.

به سلامت به حضرت برگرداندند و رسول خدا صلی الله علیه و آله صدیقه اش را در آغوش فشرد و اشک شوق و شکر جاری کرد.

خاندان حضرت، با تمامی مشکلات ولی با شجاعت ها و دلاوری های بی نظیر امیرمؤمنان و به هر زحمت که بود، به مدینه رسیدند و فاطمۀ زهرا علیها السلام به همراه امیرمؤمنان و فواطم به مدینه الرسول پا نهادند.(1)

و قسمت دیگری از زندگی حضرت زهرا علیها السلام و امیرمؤمنان آغاز شد.

ص: 46


1- .الکافی، 8/340؛ مختصر بصائر الدرجات، ص130؛ المحتضر، ص106؛ بحارالأنوار، 19/115.

آغاز زندگی جدید فاطمه زهرا علیها السلام

فاطمه زهرا علیها السلام از ابتدای زندگی پر مشقت خود در کنار پدر بزرگوارش، به همراه مشکلات و سختی های پدر گام برمی داشت و او را در این مسیر یاری می کرد.

زمانی که به سن نه سالگی رسید، علاوه،بر زیبایی تمامی که خداوند او را بدان آراسته بود و جمال الهی خود را در نور وجود او به تماشا گذاشته بود، علم و حکمت او بود که نزد صدیقه طاهره به ودیعت نهاده بود و فاطمه علیها السلام را از دختران دیگر ممتاز ساخته بود. مشی او مشی پیامبران و سیره او سیره انبیا بود.

او فرشته ای بود که در صورت انسان رخساره نموده بود.

ص: 47

چون خورشید جمال فاطمه علیها السلام ، در آسمان کمال درخشیدن گرفت و در افق جلالت و عظمت ماه جمالش، بدر تمام شد، بزرگان مهاجرین و انصار از هر سوی روان شدند تا از نگین عالم هستی،

ص: 48

خواستگاری کنند و این پس از پیروزی بزرگ حضرت و دلاوری های امیرمؤمنان در جنگ بدر بود و استقرار حکومت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه.

ص: 49

منتظر امر الهی برای ازدواج فاطمه زهرا علیها السلام

بعد از جنگ بدر و در پایان نه سالگی حضرت صدیقه طاهره علیها السلام ، خواستگاران او از هر سوی روانه خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و ایشان هریک را به گونه ای پاسخ می داد و می فرمود: من منتظر فرمان و حکم الهی هستم.(1)

گاهی رسول خدا صلی الله علیه و آله از گفته هایشان غضبناک می شد و رو برمی گردانید که شخص گمان می کرد درباره او از جانب خداوند وحیی نازل شده است.

روزی ابوبکر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و در مقابل ایشان نشست و عرض کرد: من نسبت به اسلام دلخواه و دلسوزم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: منظورت چیست؟ گفت: می خواهم فاطمه علیها السلام را به عقد

ص: 50


1- .ینابیع الموده، 2/63؛ شرح احقاق الحق، 6/595؛ کنز العمال، 13/684؛ المعجم الکبیر، 22/409.

من در آورید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از او روی برگرداند و فرمود: امر او با پروردگار است و منتظر امر الهی هستم و ابوبکر برگشت و به دوست و یار دیرین خود عمر بن خطاب گفت: هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده است؟ گفت: فاطمه علیها السلام را خواستم، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله از من روی برگرداند. عمر گفت: حال من می روم و آنچه تو خواستی می خواهم که گفتۀ من را رد نمی کند.

عمر به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و در حال ناباوری همان جواب را شنید و رسول خدا صلی الله علیه و آله از او نیز روی برگرداند.(1)

روز دیگر عبدالرحمان بن عوف زهری که صاحب مال فراوان بود و به آن می بالید و به واسطه ثروتش بر دیگران فخر می فروخت، همراه عثمان بن عفان بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد.

ص: 51


1- .صحیح ابن حبان، 15/393؛ المعجم الکبیر، 22/409؛ الریاض النضره، 3/142؛ کنز العمال، 13/684؛ جواهر المطالب، 1/147.

خواستگاری عبدالرحمان از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله

عبدالرحمان گفت: یا محمد فاطمه علیها السلام دخترت را به عقد من در آور که من صد شتر سیاه زاغ چشم، که بارهای آنها جامه های سفید نازک مصری باشد به همراه ده هزار دینار به او می بخشم(1)و بعد عثمان نیز پیشنهاد خود را بیان کرد و دارایی های خود را به رخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کشید و این در حالی بود که عثمان پیش از آن با رقیه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه کبری علیها السلام ازدواج کرده بود و براثر صدمات و آزار او، رقیه به تازگی و همزمان با پیروزی بدر از دنیا رفته بود.(2) عثمان و عبدالرحمان بن عوف حرف خود را تکرار کردند و ثروت خود را اظهار کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و با غضب مشتیاز سنگریزه ها به

ص: 52


1- .تذکرة الخواص، ص306.
2- .اقتباس از اصول کافی، ج3، ص236؛ صلوات هر روز ماه رمضان در مفاتیح\الجنان، أللّهُمَّ صَلِّ عَلى رُقَيَّةَ بِنْت نَبِيَّك وَ الْعَنْ مَن آذى نَبِيَّك فِيْها.

طرف او پاشید و فرمود: تو بر کثرت مالت بر من می بالی.

در این حال هر دو دیدند همۀ سنگریزه هایی که به طرفشان ریخته شد، تبدیل به در گرانبهایی شد که تنها یک دانه از آنها قیمت تمامی دارایی عبدالرحمان و عثمان است.(1)

ص: 53


1- .دلائل الإمامه، ص82؛ نوادر المعجزات، ص84؛ مدینة المعاجز، 2/323.

به دنبال امیرمؤمنان برای تزویج با فاطمه علیها السلام

پس از شنیدن این خبر، سعدبن معاذ که از دوستان صمیمی و بزرگ انصار بود از ماجرا آگاهی یافت.

او خواسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را می دانست. بنابراین به دنبال علی ابن ابی طالب علیه السلام رفت و ایشان را مشغول آبیاری در یکی از بوستان های مدینه دید و گفت علی جان، درود و سلام خدا بر تو، چرا فاطمه علیها السلام دخت پسر عمویت را، از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستگاری نمی کنی درحالی که تو نزدیک ترین و شایسته ترین و لایق ترین کس به او هستی؟

علی مرتضی علیه السلام که دلاوری هایش در بدر، بر سر زبان ها بود و ماجرای پهلوانیش در آن نبردها، داستان شیرین و قصه های شب کودکان حجاز بود و تا به حال به خاطر شرم و حیا، میل و رغبت خود را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اظهار نکرده بود، تصمیم به خواستگاری دخت نبی

ص: 54

اکرم صلی الله علیه و آله گرفت.

او فاطمه علیها السلام را گوهر عصمت و فرشته پاکی ها یافته بود و به دنبال فرصتی بود تا با رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح کند.

ص: 55

مهیا شدن امیرمؤمنان برای خواستگاری از گوهر نبی اکرم صلی الله علیه و آله

امیرمؤمنان که جلوه جلال و شکوه الهی است به منزل رفت تا آماده تشرف به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله شود. وجه الله آب بر وجه زد و زینت عرش الهی که ممدوح ملائک است خود را بیاراست و با آراستگی تمام، شرف حضور یافت.

در این زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در منزل ام سلمه به سر می برد، علی علیه السلام در را کوبید و رخصت حضور طلبید ولی این تپش قلب علی علیه السلام بود که به گوش می رسید.

ام سلمه گفت کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: محبوب خدا و رسول اوست که در را می کوبد، نبی اکرم صلی الله علیه و آله به استقبال او رفت و با دیدن پرورده دامانش و یار همیشگی اش، او را در آغوش کشید و در کنار خود نشاند. رسول خدا صلی الله علیه و آله با او سخن گفت و منتظر ماند تا او نیز سخن گوید. آنگاه تپش قلب علی علیه السلام بیشتر شد چنانچه بر گونه اوگل سرخ

ص: 56

حیا نشست. علی علیه السلام حرف خود را برگرداند و از اوضاع و احوال گفت وگو کرد و بدون آنکه اندیشه خود را فاش سازد، خداحافظی کرد و بیرون رفت.

سعد بن معاذ که منتظر او بود، از او پرسید: علی جان چه شد؟ او پاسخ داد: نتوانستم بیان کنم. سعد گفت: من خود به تو می آموزم که چه گویی؟ حال به تو می گویم.

آنچه را که من می گویم بیان کن. چون بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدی، بگو آمده ام به سوی فرستاده خدا تا شریک زندگی خود را از او بخواهم. علی علیه السلام فرمود: این بار رفتنم دشوارتر از گذشته خواهد بود.

روز دیگر سعد بن معاذ به همراه علی بن ابی طالب علیه السلام به راه افتادند تا محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شوند.(1)

ص: 57


1- .المناقب، الخوارزمی، 343؛ مسند الامام علی علیه السلام ، 8/19.

ای پیامبر صلی الله علیه و آله برخیز به دنبال امیرالمؤمنین برو

جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: یا احمد! خداوند علیّ اعلی تو را سلام می رساند و می فرماید:

«قُمْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام)، فَإِنَّ مَثَلَهُ مَثَلُ الْکَعْبَهْ یُحَجُّ إِلَیْهَا، وَ لَا تَحُجُّ إِلَی أَحَدٍ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمَرَنِی أَنْ آمُرَ رِضْوَانَ خَازِنَ الْجَنَّهْ أَنْ یُزَیِّنَ الْأَرْبَعَ جِنَانٍ و ... قَدْ أَمَرَکَ اللَّهُ أَنْ تُزَوِّجَهُ بِفَاطِمَهْ (سلام الله علیها) فِی الْأَرْضِ.»

«برخیز به سوی علی بن ابی طالب، زیرا مَثَل او مَثَل کعبه است که به سوی آن می روند و او به سوی احدی نمی رود. خداوند مرا فرمان داده تا بهشت را بیارایم... و تو را امر فرموده تا فاطمه علیها السلام را به تزویج علی علیه السلام درآوری.»(1)

در این هنگام علی بن ابی طالب علیه السلام به پشت در رسید و در را کوفت.

ص: 58


1- .دلائل الإمامه، 82؛ نوادر المعجزات، 85؛ مدینة المعاجز، 2/323.

رسول خدا صلی الله علیه و آله خود شتابان و شادمان به سمت در برخاستند و امیرالمؤمنین را در آغوش کشیدند و همراه سعد وارد خانه شدند.

امیرالمؤمنین سر به زیر انداخته بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود علی جان تو لب به کلام می گشایی یا من آغاز کنم.

همچنان علی علیه السلام سر به زیر انداخته بود که سعد گفت: ای فرستاده خدا، علی حاجتی دارد که شرم مانع می شود تا بیان کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی جان! تو را مژده دهم که جبرئیل امین مرا بشارت داد که خداوند بلندمرتبه برخلاف سایر انسان ها، خود، تو را به عقد فاطمه علیها السلام درآورده است.

سعد اشارتی به حیدر کرار کرد، حضرت امیر به او نگاه کرد و تبسمی نمود.

فاتح خیبر، دل را به دریا زد و قفل از دهان گشود که: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ! شما بودید که مرا به آداب الهی تأدیب فرمودید و در نیکی و مهربانی از پدر و مادرم مهربان تر بودید.

خداوند عزّوجل مرا به سبب پیامبرش صلی الله علیه و آله راهنمایی کرد و به دست رسولش راه هدایت را گشود و مرا به سعادت رساند.

سعد همچنان نگاهی با تعجب و رضایتمندی بر علی مرتضی علیه السلام دوخته بودکه امیرمؤمنان ادامه داد: به ذات خداوند سوگند که ای فرستاده خدا! شما ذخیره و همه دارایی من در دنیا و آخرت هستید و اکنون دوست دارم تا خداوند بازویم را به شما محکم کند و همسری

ص: 59

باشد که مرا آرام جان باشد.

اکنون با کمال رغبت آمده ام تا صدیقه طاهره، فاطمه زهرا علیها السلام ، دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله را خواستگاری کنم.

علی علیه السلام سر به زیر انداخت و عرضه داشت:

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا اکنون او را به عقد من درمیاوری؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله که گفتار و کردار او الگو و اسوه همه انسان هاست و همچنین مقام و شأن یگانه دخترش در این مواقف شناخته می شود، فرمود:

به من فرصت بده تا نظر دخترم را نیز در این باره جویا شوم، چراکه پیش از این، مردان زیادی از او خواستگاری کرده اند و گاه من مطلب را با فاطمه علیها السلام در میان گذاشته ام و در چهره اش آثار تمایل ندیده ام، پس بگذار خواست و تمایل تو را نیز به وی برسانم.

ص: 60

رضایت حوریه بهشت از جوانمرد ترین مردان

آنگاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برخاستند و به اتاق دیگری رفتند، درحالی که قلب علی علیه السلام از اضطراب کنده شده بود و منتظر جواب فاطمه اطهر علیها السلام نشسته بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله ختمی مرتبت در کنار حبیبه اش نشست و خواسته حیدرش را به او رساند. فرشته مقربی نازل شد و سلام داد و گفت: من صرصائیل ام. خداوند مرا نزد شما فرستاده تا به شما بگویم نور را با نور تزویج کن؛ یعنی فاطمه علیها السلام را با علی بن ابی طالب علیه السلام . در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله به میان شانه های صرصائیل نگریست و دید، نوشته شده است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ، علی بن أبی طالب مقيم الحجّة».نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای صرصائیل از چه زمانی این جمله بین شانه های تو نوشته شده است؟ گفت: دوازده هزار سال پیش ازآنکه خداوند

ص: 61

متعال دنیا را بیافریند.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله شادمان گشت و منتظر جواب یگانه گوهرش بود. فاطمه زهرا علیها السلام که چیزی از علی مرتضی علیه السلام بر او مخفی نبود و از تمام زحمات و جان فشانی های او در راه پدر بزرگوارش باخبر بود. دلاوری ها و شجاعت هایش را در شعب ابی طالب و در لیله المبیت، در بستر پدرش و در راه هجرت به مدینه شاهد بود. شجاعت های ایشان در جنگ بدر، از زبان همگان به گوشش رسیده بود: شنیده بود که اسیران به دست شیرزاده ابی طالب اسیر شدند و در شب پیش از جنگ که مسلمانان نیازمند آب بودند، او داوطلب تهیه آب شد و در تاریکی بیابان به تنهایی و از میان مشرکین به طرف چاه بدر حرکت کرد و در مسیر بازگشت، فرشتگان مقرب الهی، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، همراه تعدادی دیگر از فرشتگان نزد علی علیه السلام آمدند و درود و سلام نثارش کردند. او مایه فخر انسان بر ملائک شده است و می تواند بهترین یاور برای پدر و بهترین پدر برای فرزندانش باشد و همچنین فاطمۀ زهرا علیها السلام که رضایت خدا را، بر این امر مهم در چهرۀ فرستاده اش مشاهده نمود با سکوتی که توأم با رضایتمندی بود، سر به زیر انداخت و تبسم کرد و اینگونه رضایت خود را ابراز فرمود.

ص: 62


1- .مائة منقبه، 35؛ المحتضر، 234؛ مدینة المعاجز، 2/410؛ بحارالأنوار، 43/123.

ندای تکبیر و تهلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله و شادمانی او از این پیوند

رسول اکرم صلی الله علیه و آله که تبسم رضایتمندانه فاطمه اش علیه السلام را دید با شور و شوقی وصف ناشدنی و قلبی آکنده از محبت به فاطمه و علی در حالی که ندای الله اکبر و تهلیل و تکبیر بر لب داشت، از جای برخاست. ندای حمد او در جان علی علیه السلام طنین انداز شد.(1) علی علیه السلام بی اختیار از جای برخاست و چهرۀ شادمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را نظاره گر شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سمت امیرالمؤمنین قدم برمی داشت تا هرچه سریع تر جانش را در آغوشش بفشارد.

خاتم انبیا صلی الله علیه و آله با ملاقات سید اوصیاء، چنان او را در آغوش جان فشرد که گویی دو جان کرّوبی، بار دیگر در عالم خاکی، در یک پیکر

ص: 63


1- .فاطمۀ زهرا از ولادت تا شهادت، ص177.

به هم پیوند خورده، یا دو نور الهی بر هم تابیده اند. آری چونان دو بحر زلال و عمیق، تلاقی یافتند و خداوند را بر این مهم شکر گزاردند.

در این هنگام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل و هفتاد ملک مقرّب الهی که به خانه وحی سرازیر می شدند فاطمه علیها السلام را به علی علیه السلام تزویج کرد و ایشان را مبارک باد گفت، درحالی که ملائک همگی آیه نور می خواندند و هلهله می کردند.(1)

پس از آن نبی اکرم صلی الله علیه و آله ، به رسم سنت، درخصوص صداق (مهریه) با امیرمؤمنان گفت و گو فرمود.

ص: 64


1- .(مَرَجَ البَحْرَيْنِ يَلتَقِيَانِ* بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ* فَبِأَيِّ آلاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللؤْلؤُ والمَرْجَانُ). «دو دريا را (به گونه ای) روان كرد (كه) با هم برخورد كنند. ميان آن دو حد فاصلی است كه به هم تجاوز نمی كنند. پس كدام يک از نعمت های پروردگارتان را منكريد؟ از هر دو (دريا) مرواريد و مرجان برآيد». امام صادق علیه السلام درباره آیات (مَرَجَ البَحْرَیْنِ یَلتَقِیَانِ* بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ) فرمود: علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام دو دریای عمیقی هستند كه هیچ یک بر دیگری ظلم و طغیان نمی كنند. (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللؤْلؤُ والمَرْجَانُ) ثمره تلاقی دو دریا، حسن و حسین علیهما السلام هستند (الرحمن، 19 تا 23، تفسیر برهان، ذیل آیه 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن).

فاطمه علیها السلام سپر امیرالمؤمنین

نبی اکرم صلی الله علیه و آله از امیرمؤمنان پرسید: آیا برای این ازدواج مهریه ای قرار داده ای؟

علی ابن ابی طالب علیه السلام عرضه داشت: پدر و مادرم فدای شما، چیزی از من بر شما مخفی نیست و از وضع من مطلع اید. تمام دارایی من یک شمشیر و یک زره و یک شتر آبکش است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سعه صدر و گشاده رویی فراوان، پاسخ او را شنید و فرمود: یا علی شمشیرت را لازم داری، زیراکه با آن در راه خدا می جنگی و دشمنان خدای را از پای در می آوری، شتر آبکشت را نیز نیاز داری، که با آن برای نخلستان ها و خانواده ات آب می کشی و زاد و توشه سفر را با آن حمل می کنی، من در قبال این زره با ازدواجت موافقت می کنم، زره را بفروش و آن را صداق فاطمه علیها السلام قرار ده.(1)-کنایه از اینکه ازاین پس

ص: 65


1- .المناقب، الخوارزمی، 346؛ کشف الغمه، 1/365؛ بحارالأنوار، 43/27؛ مجمع النورین، ص54.

فاطمه علیها السلام زره و سپر توست، با فاطمه علیها السلام نیازی به زره نداری و او جان تو را چون جان خود حفظ می کند، گرچه به قیمت جان خود تمام شود امیر مؤمنان که پس از مجاهدت در بدر، آن زره را از پهلوانان مشرکین به غنیمت گرفته بود و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آن را بدو بخشیده بود، در بازار فروخته و بهای آن را که پانصد درهم بود نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آورد.(1) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به درهم ها نگاه انداخت و فرمود: آیا می دانی چه کسی آن را از تو خرید؟

عرض کرد: دحیه بود و او بعد از خرید زره از من خواهش کرد تا آن را به عنوان هدیه از او قبول کنم.(2)

پیغمبر تبسم نمود و فرمود: او دحیه نبود، لیکن جبرئیل بود و درهم ها هم ازجانب خداوند بود تا شرافت و برکتی باشد برای دختر من فاطمه علیها السلام و برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام .(3)

ص: 66


1- .زره او حطیمیه بود، به معنای شکن آور. معروف بود که هر شمشیری به آن می خورد می شکست (الفتاوی المسیره، السید السیستانی، ص302؛ حواریات فقهیه، السید محمد سعید الحکیم، ص235).
2- .دلائل الإمامه، ص84؛ نوادر المعجزات، ص86؛ مدینة المعاجز، 2/325 و 444؛ بحارالأنوار، 43/129.
3- .دلائل الإمامه، ص84؛ نوادر المعجزات، ص85.

مهریه بی نظیر دخت نبی

رسول خدا صلی الله علیه و آله به رسم سنت، آن بها را صداق و مهریه فاطمه زهرا علیها السلام قرار داد و آن را نزد صدیقۀ طاهره آورد. چون رمز آفرینش افلاک، مهریۀ خود را دید، نگاهی به آن انداخت و عرضه داشت:

پدرجان! دختران شوهر می کنند و مقداری صداق برایشان تعیین می گردد، پس فرق من که دختر رسول هدایتم با سایر دختران چیست؟

پدر جان! منم دخت خدیجه کبری که مهریۀ خود را به شویش داد تا یار رسالت شود.

پس دوست دارم که مهریه ام را به امیرمؤمنان برگردانید و از خدای تعالی بخواهید که مهریۀ مرا شفاعت گنهکاران از امت شما قرار دهد.

اشک از چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله جاری شد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و با خود کاغذی کوچک را که در آن نوشته بود: «خدای تعالی مهریۀ فاطمه علیها السلام را شفاعت گنهکاران، از امت پدرش قرارداد»، به

ص: 67

ارمغان آورد. به همین علت زمانی که آن بانو در حال احتضار بود وصیت فرمود که آن کاغذ را روی سینه و در زیر کفنش قرار دهند تا در روز محشر از گنهکاران امت شفاعت کند.(1)

و مهریۀ ام ابیها اینچنین تعیین شد.

ص: 68


1- .اخبار الدول و آثار الاول، ص88، به نقل از شرح احقاق الحق، 10/367؛ الأسرار الفاطمیه علیها السلام ، ص178.

مهریه ای که خداوند در آسمان ها برای حبیبه اش مقرر فرمود

بعد از آن، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: علاوه بر آن صداق که سنت من است و صداقی که شافع امتم است، خداوند در آسمان مهریه ای مقرر فرمود و بین آسمانیان اعلان کرد: مهریۀ فاطمۀ زهرا علیها السلام یک پنجم زمین است؛ و هرکه در زمین راه برود درحالی که با فاطمه ام علیها السلام و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت بر زمین حرام است.(1)

و نیز فرمودند: مهر فاطمه علیها السلام یک پنجم دنیا و دوسوم بهشت است و چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ دنیا، برای فاطمه زهرا علیها السلام است.(2)

ص: 69


1- .روضة الواعظین، 147؛ مناقب ابن شهرآشوب، 3/128؛ بحارالأنوار، 43/113.
2- .الهدایة الکبری، 378؛ دلائل الإمامه، 92؛ مناقب ابن شهرآشوب، 3/128؛ مدینة المعاجز، 2/337؛ بحارالأنوار، 43/113.

آری! خواست خداوند این بود که علاوه بر پانصد درهم که علی بن ابی طالب علیه السلام از پول زره آورده بود، صداق معنوی هم قرار دهد.

ص: 70

و اما در آسمان ها چه گذشت؟

و اما در آسمان، پیش از آنکه دو دریا با هم تلاقی یابند و مظهر جمال و جلال الهی در یک پیکر ظهور کنند، کوثر را به عقد ولایت در آورد. آری! به راستی، رب العزه تمام این امور را به خاطر حرمت و احترام صدیقه طاهره و مقام اول خلقت، نبی اکرم صلی الله علیه و آله و پسرعم او حیدر کرار انجام داد و نیز به جهت دو فرزندی که در آینده از این پیوند متولد می شوند و حجت های الهی در زمین خواهند بود.

در این هنگام آسمانیان و ملائک به امر الهی در آسمان چهارم گرد هم آمدند تا مراسم ویژه ای برای عقد دو گوهر عالم هستی به پا دارند.

به سکان و اهل بهشت امر شد تا با نهرها و درخت ها و میوه ها، بهشت را زینت بخشند و فرش ها بر هم بگسترند.

باد بهشتی(میثره) را فرمان داد تا با انواع عطرها و رایحۀ خوش بهشتی پراکنده شود و همۀ حورالعین را امر به خواندن سوره طاها و

ص: 71

یاسین نمود. پس همه خواندند:

(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِين* عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ)

که در این میان نداکننده ای ندا داد: امروز روز عقد فاطمه علیها السلام ، بضعه رسول، دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، سید رسولان و علی مرتضی علیه السلام ، سید اوصیاست درحالی که از این پیوند خوشنودم.

پس خدای متعال ابر سفیدی را برانگیخت تا بر اهل بهشت مروارید و زبرجد و یاقوت ببارد و حوریان و خادمان را بر آن داشت تا آنها را برچینند، هرچندکه ملائک در برچیدن آن، از هم گوی سبقت می ربودند.(1)

ص: 72


1- .دلائل الإمامه، 86؛ مدینة المعاجز، 2/328؛ بحارالأنوار، 101/87.

خطبه خوانی فرشته شیرین زبان، راحیل، به امر الهی

پروردگار فرمان داد تا در بیت معمور منبری از نور زنند و فرشته خوش سخن و شیرین کلام خود، راحیل را امر کرد تا خطبه بخواند و راحیل چنین خطبه خواند:

«ستایش مخصوص خدایی است که پیش از هر مخلوقی بوده و ذات مقدس او بعد از فنای همه موجودات باقی خواهد ماند.

او را سپاس گوییم که ما را فرشتگانی روحانی و معترف به ربوبیتش قرار داد درحالی که مطیع و فرمانبردار اوییم و در برابر نعمت هایش شکرگزاریم. او را شاکریم که حرص و ولع و شهوات را از ما دور کرد و میل و رغبت ما را تنها در تسبیح و تقدیس خود قرار داد. خدایی که ما را از گناهان، محجوب و از عیوب، مستور داشته، ما را در آسمان ها سکنی داده و به سرادقات عرش و عظمت خود نزدیک ساخته است.

پروردگاری که رحمتش گسترده است و نعمتش فراوان. آن

ص: 73

خدایی که الحاد مشرکان و عصیان گنهکاران او را زیانی نرساند و بر دامن پاک کبریائی اش گردی ننشیند»

و راحیل با ندایی رساتر توأم با شادمانی بیشتر، چنین ادامه داد:

«پادشاه صاحب جبروت، برگزیده کرمش و بنده عظمتش امام متقین، علی بن ابی طالب را برای سیدۀ زنان، دختر بهترین انبیا و سید مرسلین اختیار فرمود.

ریسمان آن نبی را به ریسمان مردی از خاندان او پیوند داد که نخستین تصدیق کننده دعوتش و یاری کننده رسولش باشد.

و کابین بست علی ابن ابی طالب علیه السلام ، حامی همیشگی رسول خدا صلی الله علیه و آله را، به فاطمۀ بتول، دخت رسول رب العالمین.»

با شنیدن این پیام، تمام آسمانیان و افلاکیان را شور و شعفی وصف ناپذیر فراگرفت.

پس از راحیل، جبرئیل امین، پیام پروردگار را چنین قرائت کرد:

«حمد ردای من، ستایش مخصوص من، کبریایی خاص من و مخلوقات همگی بندگان من اند،

به تزویج درآوردم فاطمه بنده ام را برای برگزیده ام علی

«إشهدو یا ملائکتی»؛ای فرشتگان من، شما شاهد باشید.»(1)

ص: 74


1- .الامالی، الصدوق، 654؛ عیون اخبار الرضا7، 1/222؛ روضة الواعظین، 145؛ نوادر المعجزات، 85؛ مناقب، ابن شهرآشوب، 3/349؛ المحتضر، 237؛ الجواهر السنیه، 234؛ بحارالأنوار، 43/92 و 110.

خبر از خطبه خوانی فرشتگان در آسمان

در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی مرتضی علیه السلام سخن گفت و فرمود:

جبرائیل خبر می دهد که خداوند متعال فاطمه علیها السلام را بر تو تزویج نموده و بر این پیمان چهار هزار فرشته را به گواهی گرفته است و بر درخت طوبی نیز امر فرموده تا بر آنان درّ و یاقوت و جواهرات و زیورها فرو بارد و حورالعین نیز در جمع کردن درّ و یاقوت و جواهرات بر یکدیگر پیشی جستند و از آن افشانده ها تا روز قیامت به یکدیگر هدیه می دهند و با افتخار می گویند این نثار فاطمه علیها السلام است. (1)

در روایتی از جابربن عبدالله نقل شده است که روزی ام ایمن درحالی که می گریست بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از علت گریه او سؤال فرمود. ام سلمه گفت: مردی از انصار دختر خویش را

ص: 75


1- .مناقب، ابن شهرآشوب، 2/216؛ المناقب، الخوارزمی، 337؛ کشف الغمه، 1/359؛ فضائل الخمسه، 2/107؛ بحارالأنوار، 37/69.

شوهر داد. در مراسم ازدواج، بر سر دخترش بادام و شکر افشاند. من به یاد فاطمه زهرا علیها السلام افتادم که مراسم او چیزی افشانده نشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

قسم به آن کس که مرا به پیامبری برانگیخت و رسالت را خاص من گردانید، پروردگار متعال آن هنگام که فاطمه علیها السلام را به علی علیه السلام تزویج فرمود، ملائکه مقرب خود را امر کرد تا در عرش او جمع شوند؛ آنگاه بر پرندگان امر فرمود نغمه سرایی کنند، سپس درخت طوبی را فرمان داد تا بر آنان لؤلؤ شفاف و درخشنده همراه با درّ و مروارید سفید و زبرجد سبز و یاقوت سرخ بیافشانند.(1)

ص: 76


1- .مناقب، ابن مغازلی، 268؛ شرح احقاق الحق، 6/611 و 18/174.

آماده کردن وسایل زندگی عروس و داماد

رسول خدا صلی الله علیه و آله مقدار پولی را به اصحاب دادند تا برای فاطمه اش علیها السلام وسایل زندگی تهیه کنند و فرمودند آنچه از وسایل خانه که ضروری است، تهیه کنید.

سلمان و بلال و عمار با کمال میل، دینار ها را برداشته و راهی بازار شدند تا وسایل زندگی مشترک بهترین و والاترین دوستشان، امیرمؤمنان را تهیه کنند.

اصحاب رفته و آنچه خریده بودند به منزل ام سلمه، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند.

وسایل زندگی دو گوهر و دو چکیدۀ عالم هستی بدین قرار بود:

دو بستر خواب از پارچه نصری، فرشی از پوست، بالشی از پشم با درونی از لیف خرما، عبایی خیبری، یک مشک آب، کوزه هایی گِلین و سفالین برای آب، یک آفتابه، پرده ای نازک و پشمین، پیراهنی به

ص: 77

قیمت هفت درهم، یک روبنده به ارزش چهار درهم، حوله ای سیاه رنگ، حصیری بحرینی، یک دستاس، وسیله و ظرف خضابی از مس، ظرفی سفالین برای شیر، مَشکی کهنه برای آب.

وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله این وسایل را نگریست، سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! برکت ده قومی را که بیشتر ظرف هایشان گِلین است».(1)

ص: 78


1- المناقب، الخوارزمی، 349؛ کشف الغمه، 1/369؛ کشف الیقین، 196؛ بحارالأنوار، 43/130.

تأخیر بین عقد و عروسی

بین عقد و مراسم ازدواج، ناخواسته فاصله افتاد، زیرا امیرمؤمنان از اینکه از نبی اکرم صلی الله علیه و آله ، همسر خود را درخواست کند، درحالی که مسکنی نداشت، خجالت می کشید و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم به سبب حفظ کرامت و حرمت فاطمه زهرا علیها السلام ، نمی خواست قبل از آنکه شوی وی او را طلب کند، فاطمه اش علیها السلام را به خانه شوهر فرستد.

این فاصله یک ماه به طول انجامید. سرانجام عقیل برادر امیرمؤمنان خدمت حضرت رسید و علت سکوت او را پرسید و از وی درخواست کرد تا برای تهیه مقدمات ازدواج، اقدام کند.

با اینکه ولیّ خدا از درمیان گذاردن این مطلب با رسول خدا صلی الله علیه و آله خجالت می کشید، با اصرار عقیل هر دو راهی منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند تا با ایشان درخصوص این مطلب گفت وگو کنند. در راه با ام ایمن برخورد کردند و موضوع را با او درمیان گذشتند. ام ایمن از این موضوع خوشحال و عهده دار آن شد، چراکه رفتار بعضی از

ص: 79

همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله را با فاطمه علیها السلام می دید.(1)

ام ایمن به سراغ ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و مطلب را با او در میان گذاشت و با هم به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیدند، ام سلمه عرض کرد:

پدر و مادرم فدای شما، ما برای مسئله ای نزد شما آمده ایم که اگر خدیجه کبری زنده بود، چشمش روشن می شد.

نبی اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن نام خدیجه و جای خالی کسی که هم

ص: 80


1- .حضرت صادق آل محمّد می فرماید: روزی عایشه به طرف فاطمه زهرا علیها السلام آمد و به آن حضرت عتاب کرد و بر سرش فریاد کشید: ای دختر خدیجه! تو چه فکر می کنی؟! برای چه این قدر به خود می بالی؟ مگر مادرت چه فضیلتی بر ما دارد؟ او هم زنی مانند ما خواهد بود. چون حضرت فاطمه علیها السلام صدای عایشه و آن زخم زبان ها را شنید، گریان شد. در این هنگام رسول خدا از در وارد شد و صدای فریاد عایشه را شنید و در این هنگام اشک فاطمه را بر گونه اش مشاهده کرد و علّت گریه دخترش را جویا شد. فاطمه زهرا علیها السلام اظهار داشت: پدرجان! عایشه نام مادرم را به زشتی یاد کرد و از او به بدی یاد کرد و من از این موضوع اندوهناک و گریان شدم. حضرت رسول صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن، غضبناک شد و به عایشه خطاب کرد و فرمود: ای حُمیراء! آرام و ساکت باش، چراکه خداوند متعال، زن پرمحبّت و صاحب فرزند را پربرکت و مبارک گردانیده است و خدیجه نیز ازجمله همان زنانی است که رحمت و فیض خداوند متعال، شامل حالش گشته و تاکنون برای من چند فرزند آورده است. (الخصال، 404؛ شجرة طوبی، 2/233؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم9، 13/129؛ بحارالأنوار، ج16، ص3).

فاطمه علیها السلام را مادر بود و هم امیرمؤمنان را در دامانش پرورش داد، گریست و فرمود: «خدیجه! کجا مانند خدیجه پیدا می شود؟ او همان کسی بود که در هنگامی که همه مردم مرا تکذیب نمودند او مرا تصدیق کرد. و امروز چقدر جای او خالی است.»

ام سلمه گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله افسوس که او، عمری کوتاه داشت و حمایت بی دریغ او از شما، جانش را ستاند و به سوی خدا رفت، ولی علی برادر شما و پسر عموی شما، درخواست دارد تا همسرش فاطمه علیها السلام را به منزل برد.

ام ایمن نیز به دنبال سخن او عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان همسر خویش را خواسته است، پس چشم فاطمه علیها السلام را به شویش روشن کنید و پراکندگی این دو را به جمع مبدل سازید و چشم همه را نیز به این موضوع روشن فرمایید.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: پس چرا علی بن ابی طالب خود این مطلب را با من در میان نمی گذارد؟ گفتند: زیرا از شما شرم دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: به سراغ برادرم علی ابن ابی طالب بروید و او را پیش من بیاورید.

ام ایمن بیرون رفت. با باز شدن در، امیرمؤمنان را دید که پشت در منتظر و بی تاب پاسخ رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

ام ایمن گفت: رسول گرامی صلی الله علیه و آله شما را می خواند.

علی علیه السلام با اجازۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل حجره شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله قیام

ص: 81

کرد و او را در آغوش گرفت و امیرمؤمنان در حالی کهسرش از فرط حیا پایین بود، برابر آن حضرت نشست.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آیا دوست داری که همسرت را به خانه ببری؟

علی علیه السلام پاسخ داد: پدر و مادرم فدای شما. بله! چشمانم را به نور فاطمه علیها السلام روشن کنید.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: پس امشب یا فردا شب بیا و همسر خود را ببر، منزلی را آماده کن و فاطمه علیها السلام را در آن سکنی ده.

ص: 82

اجاره کردن منزل داماد

امیرمؤمنان که چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله هجرت کرده و تمام دارایی خود را در مکه رها کرده بود و در مدینه منزلی نداشت تا همسر دلبندش را به آنجا ببرد، عرض کرد: ای رسول خدا! من در اینجا منزلی جز منزل حارثه بن نعمان نمی شناسم که همسرم را در آن ببرم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ما از حارثه بن نعمان خجالت می کشیم، زیرا از زمانی که به مدینه آمده ایم تمام منزل های او را گرفته ایم.

امیرمؤمنان به قصد تهیه منزل، محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک گفت و برای تهیه منزل از دوستان مدد گرفت.

خبر به گوش حارثه رسید. به محض شنیدن خبر، حارثه، خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانید و عرض کرد که ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! پدر و مادرم فدای شما. نه تنها دارایی ام، که جان من فدای شما! سوگند به خدا چیزی نزد من محبوب تر از آن نیست که تقدیم شما کرده باشم. آنچه

ص: 83

از من بگیرید، برایم دوست داشتنی تر و محبوب تر است از آنچه برایم باقی گذارید. حارثه یکی از منازلش را به امیرمؤمنان، نفس و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، تقدیم کرد.

ص: 84

داماد شروع به چیدن وسایل می کند

همتای بتول، داماد رسول صلی الله علیه و آله ، شروع به آماده کردن و آراستن اتاق برای ورود مونس و سرور زنان عالم، فاطمه زهرا علیها السلام ، صدیقۀ کبری کرد.

مولی الموحدین ابتدا مقداری شن در کف اتاق پهن کرد و چوبی را در داخل اتاق برای آویختن مشک و کوزۀ آب نصب نمود. چوب بزرگی را نیز برای جای لباس از دیواری به دیوار دیگر متصل نمود، آنگاه پوست گوسفند را روی شن کف اتاق گسترد و بالشی از لیف درخت خرما روی آن نهاد و ظروف گلین را در گوشه ای از اتاق قرار داد و به سلیقۀ علوی خود، اتاق را برای یگانه گوهر عالم و همسر عزیزش، مونس و همدم روزهای سختش، بیاراست و خدمت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شد.

ص: 85

دعوت همگانی داماد برای جشن عروسی

رسول گرامی صلی الله علیه و آله دستور دادند تا در عروسی ولیمه داده شود و فرمودند: خدای تعالی طعام دادن را دوست دارد زیرا در ولیمه خیر فراوانی است و بهره ای کثیر. چراکه باعث می شود شکم های گرسنه ای سیر شود و بذر محبت در قلب ها کاشته شود.

در همان شب، اهل عروس و داماد با هم آمادۀ جشن باشکوهی شدند، که سادگی آن به وضوح دیده می شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه اهل بیت گرامی، گوشت را برای پخت گذاشته و به کمک هم نان آماده کردند و بعد از آن، خرما و روغن فراهم کرده و خود آستین های مبارک را بالا زدند تا خرما را با روغن مخلوط کنند و آن شیرینی جشن عروسی یگانه گوهرش باشد.

آنگاه به علی علیه السلام فرمودند که مردم را به ولیمه ازدواج خود در آن شب به یادماندنی دعوت کنند.

مولای متقیان به مسجد آمد. مسجد از مسلمانان پر بود و در

ص: 86

میان آنان اهل صفه و مهاجرانی بودند که آه در بساط نداشتند. همراه آنان انصار از مدینه و مردمانی دیگر که ثروتی نداشتند، حاضر بودند.

مولای متقیان اندیشید که با این غذای کم چگونه می تواند از این جمعیت پذیرایی کند. درعین حال طبع شریف وی نمی پذیرفت که گروهی را دعوت کند و گروهی را دعوت ننماید، به خصوص که او فقیران را دوست می داشت و به آنها عشق می ورزید. ازسوی دیگر، همگی دوست داشتند در میهمانی ولیمه کوثر رسول، زهرای بتول علیها السلام و حیدر کرار علیه السلام شرکت داشته باشند و از آن سفره پربرکت بهره برند.

ایمان مولی الموحدین امیرالمؤمنین و اعتماد به خداوند متعال و اعتقاد به برکات وجود مسعود رسول الله صلی الله علیه و آله ، پذیرش و انجام هر عمل را بر او سهل و آسان می کرد. شاه داماد از جای برخاست و بربلندایی ایستاد تا همه صدای او را بشنوند، داماد رسول خدا صلی الله علیه و آله با صدای بلند که گویی طنین اش آسمان و زمین را پر کرده بود، ندا داد:

«ای مردم! مرحبا به شما، بشارت باد شما را که همۀ شما به مجلس ولیمۀ عروسی دخت نبی خدا صلی الله علیه و آله ، ام ابیها، فاطمه زهرا علیها السلام ، بضعه رسول، کوثر بتول دعوتید. باشد که همگی دعوتم را اجابت نمایید و در شامگاه حضور یابید.»

صدای دعوت علی به مرد و زن رسید و در سراسر شهر پیچید.گویا آسمانیان شادمان تر از زمینیان، لحظه شماری می کردند تا در

ص: 87

جشن ولیمه یگانه گوهر هستی و جوانمردترین جوانان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت کنند و از این جشن محروم نمانند.

ص: 88

خوردن همه مردم شهر از ولیمه عروسی

تمامی اهل مدینه خود را مهیای شرکت در مراسم بی نظیر بضعۀ رسول و وصی او علی ابن ابی طالب علیه السلام ساختند.

در آن شب به یادماندنی بیش از چهار هزار مرد و زن و کودک در آنجا گرد آمدند و دسته دسته وارد شدند و از آن غذایی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فراهم آورده بود خوردند. با وجود اینکه جمعیت فراوانی از ولیمۀ عروسی خوردند، ولی معجزه وار همچون یوم الإنذار(1)، غذا کم نیامد. بعدازآن، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، ظرف غذا خواستند و برای هریک از همسرانشان -که حاضر نبودند- غذا فرستادند.(2)

ص: 89


1- .یوم الإنذار روزی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله امر شد تا دعوت خود را آشکار کند و بستگان و عشیره خود را به دین اسلام دعوت و در همان شب وصی و جانشین بعد از خود را تعیین فرماید.
2- .المناقب، الخوارزمی، 349؛ کشف الغمه، 1/369؛ بحارالأنوار، 43/96 و 103؛ مجمع النورین، 57؛ الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 2/323؛ الأمالی، الطوسی، 42.

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله از بازار، برای فاطمه زهرا علیها السلام پیراهنی نو برای شب عروسی او خریداری کردند و به دست عروس رساندند. تا فاطمه علیها السلام جای خالی مادر را کمتر حس کند و از این هدیه شادمان شود.

ص: 90

عروس لباس مجلسش را بخشید

هنگامی که فاطمه زهرا علیها السلام مهیای رفتن به منزل شویش بود، سائلی در زد. او درخواست جامه ای کهنه کرد. فاطمه زهرا علیها السلام بر آن شد تا جامۀ خود را که پیراهنی وصله دار بود بدهد که این فرموده خداوند به یادش آمد:

(لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ)

ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ [حقیقت] نیکی نمی رسید ﺗﺎ از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از ﻫﺮ چیزی انفاق می کنید، یقیناً خدا به آن داناست.(1)

پس زهرای مرضیه علیها السلام درحالی که ده سال بیش نداشت، جامۀ نو

ص: 91


1- .آل عمران، 92.

خود را که برای شب عروسی وی بود، به سائل عطا کرد و لباس کهنه خود را برتن کرد.

این خبر به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود:

«فداها ابوها، پدرش به فدایش. فاطمه علیها السلام روح بین سینۀ من است. هرکس او را شادمان کند مرا شاد کرده و هر کس او را بیازارد مرا آزرده است».

و اینگونه یک بار دیگر سیدۀ زنان بر همگان شناسانده شد.

ص: 92

هدیه باری تعالی برای دست عطاکننده

در این هنگام پیک حق ازجانب پروردگار رسید. جبرئیل امین به محضر نبی اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد و عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله پروردگارت سلام می رساند و مرا فرمان داده که به فاطمه علیها السلام نیز سلام برسانم و برای او جامه ای زیبا از دیبای سبز بهشتی بیاورم.(1)

آری! باید حوراء الانسیه، کوثر بتول، بنت رسول، آن آینه جمال و جلال الهی با لباس بهشتی به خانه امیرمؤمنان، رهبر روسپیدان بهشت رود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله شادمان درحالی که اشک شادی در چشمان زیبایش حلقه زده بود، لباس بهشتی را به دست او رساند و به همسران خویش فرمودند تا فاطمه علیها السلام را برای مراسم عروسی آماده کنند، پس زنان عطریات را به وجود او، معطر کردند و گل خوشبوی رسول را، بوییدند

ص: 93


1- .نزهة المجالس، 2/175 و 435؛ الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 2/387.

و زیور را به وجود او زینت بخشیدند.

یکی مویش را شانه می زد و دیگری آن حوریه بهشتی را می آراست و برایش شعر می سرود.

لباسی را که جبرئیل از بهشت آورده بود، بر قامت رعنایش پوشاندند. لباسی که نمی شد برایش قیمتی تعیین کرد و بهایی بر آن نهاد.

ص: 94

نمایان شدن خورشید جمال فاطمه علیها السلام، بر آسمان دل امیرمؤمنان

هنگامی که هلال شب ششم ذی الحجه طلوع کرد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داماد عزیز و دست پروردۀ دامان خود را به خانۀ ام سلمه خواند و به ام سلمه فرمود تا فاطمه علیها السلام را نزد من بیاورید.

ام سلمه می گوید: من رفتم تا فاطمه علیها السلام را بیاورم، درحالی_که رخ زیبای اوچون مرواریدی درخشان در هاله ای از نور نشسته بود، به او گفتم: پدرت شما را می خواند. فاطمه علیها السلام با شنیدن این پیام، گل سرخ حیا بر گونه اش نمایان شد. از جای برخاست و چادر خود را به سر کشید و روبنده خود را زد تا به حجرۀ پدر رسد.

من دست او را گرفتم و درحالی که لباسش بر زمین کشیده می شد و از خجالت و شرم دربرابر پدر سر به زیر داشت، او را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردم.

ص: 95

هنگامی که خدمت آن حضرت رسید از شدت حیا زانویش خم شد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حبیب من! میوه قلبم! خداوند تو را در دنیا و آخرت محفوظ دارد.

زهرای مرضیه علیها السلام جلوتر رفت و پیش روی آن حضرت قرار گرفت، ولی از فرط حیا همچنان سر به زیر داشت. فاطمه علیها السلام خم شد و از کنار نقابش دست پدر را بوسید.

حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله داماد و وصی خود علی بن ابی طالب علیه السلام را پیش خود خواند. (تپش های قلب فاطمه علیها السلام که آکنده از حیا توأم با شور و شعف بود بیشتر شد) و حضرت امیرمؤمنان درحالی که از شوق، جان بر سینه اش آرام نمی گرفت، وارد شد و روبه روی پیامبر صلی الله علیه و آله ، در کنار فاطمه علیها السلام قرار گرفت.

در آن هنگام نبی اکرم صلی الله علیه و آله ، به آرامی چادر و روبنده از صورت چون ماه فاطمه علیها السلام کنار زد تا شویش ماه رخسارش را به تماشا بنشیند. در این هنگام خورشید روی فاطمه علیها السلام متلألیٔ شد و در آسمان دل بیکران علی علیه السلام درخشیدن گرفت. داماد با دنیایی از شرم و حیا سربلند کرد تا ماه رخسارش را در آیینه جمال الهی بنگرد.

با مشاهده جمال و آیینه جلال الهی، علی علیه السلام خم شد و بر دستان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوسه زد.

ص: 96

رسول خدا صلی الله علیه و آله با دلی سرشار از سرور، و درعین حال با کمال افتخار دست حبیبه اش را در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود: خداوند دختر رسولش را بر تو مبارک گرداند.

در این هنگام از هر سوی خانه، صدای هلهله بلند شد و زنان بر گرد فاطمه علیها السلام حلقه زدند و او را مبارک باد گفتند و بدرقه کردند.(1)

ص: 97


1- .الامالی، الطوسی، 42؛ بحارالأنوار، 43/96؛ الدر النظیم، 408؛ الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 2/331.

بدرقه دخت نبی همراه ملائک آسمان

نبی مکرم مرکب مخصوص خود -شهباء -را آوردند و خود روی آن پارچه ای انداختند و فاطمه علیها السلام را با اکرام بر روی آن نشاندند تا مگر درد یتیمی او را نرنجاند. اقوام و اصحاب همگی به دور حضرت حلقه زدند و شادی می کردند درحالی که تعدادی زیر لب چیزی می گفتند و بر امیرمؤمنان حسد می بردند.

ص: 98

افتخار گرفتن افسار شهباء از آن کیست؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب نگاه کرد درحالی که به دنبال کسی می گشت. آری! او به دنبال مردی از اهل خود بود. گویا افقی را نظاره گر بود. ولی وقت بازگو کردن آن نبود. دوست می داشت تا پاره تنش و حبیبه خدا و رسول را به جایی برد تا خم به ابرویش نیاورند و فرزندانش آنجا شادمان چون صدفی برگردش حلقه زنند.

آری او از میان اصحاب، یار همیشگی اش، محرم اسرارش، دوست صمیمی اش، شیخ الاصحاب، سلمان را طلبید.

چونان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می دید تنها مکانی که برای ورود فاطمه علیها السلام امن است و او و فرزندانش را عزیز می دارند و حرمتش را نگه می دارند و او را نمی آزارند و هفتمین فرزندش و هشتمین حجت خدا را چون نگینی در برگیرند و چون شمعی، به عشقش پروانه وار بسوزند، تنها و تنها نزد قوم سلمان است.

دو حجت الهی، رسول اکرم صلی الله علیه و آله -پدر او -و ولی خدا -همسر او -

ص: 99

گوهر عالم هستی را چونان صدفی برگرفتند. بر جانب راست و چپ او به حرکت در آمدند و زنان به دور او حلقه زدند. در پی مشایعت او، به راه افتادند تا به منزل علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شوند.

زنان و همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه ایشان و سلمان درحالی که افتخار گرفتن افسار مرکب را پیدا کرده بود، پیش می رفت.

عقیل و حمزه و جعفر و اهل بیت از پشت سر روانه شدند.(1)

ص: 100


1- .الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 2/331 و 341؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام ، ابن شهرآشوب 3/130؛ بحارالأنوار، 43/115؛ جامع الأحادیث الشیعه، 20/169.

زیباترین عروسی عالم

جابر بن عبدالله نقل می کند: ما در مراسم عروسی علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام حاضر شدیم و هیچ مراسم عروسی را از آن مراسم زیباتر و باشکوه تر ندیدم.

ص: 101

تکبیرگویی در مراسم عروسی

فاطمه زهرا علیها السلام شکوه و جلال و عظمت تمام بدرقه می شد که در این هنگام، رسول خدا صلی الله علیه و آله صدای فرود آمدن جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته و میکائیل را با هفتاد هزار ملک دیگر را شنید. رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: برای چه به زمین آمده اید؟ گفتند: آمده ایم فاطمه علیها السلام را تا خانه علی ابن ابی طالب علیه السلام پیشوای روسپیدان، همراهی کنیم.

آنگاه جبرئیل و میکائیل و فرشتگان همراه آنان صدا به تکبیر بلند کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز هم نوا با ایشان تکبیر گفت و سنت تکبیر گفتن در شب عروسی از همان شب میان مسلمانان نهاده شد.(1)

زنان بنی هاشم در التزام رکاب بانوی دو عالم بودند و رسول

ص: 102


1- .من لا یحضره الفقیه، 3/401؛ وسائل الشیعه، 20/92؛ دلائل الإمامه، 100؛ الامالی، الطوسی، 257؛ مکارم الاخلاق، الطبرسی، 208؛ المحتضر، 241؛ بحارالأنوار، 43/104.

خدا صلی الله علیه و آله ایشان را امر فرمودند که عمه هایشان، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار در این حرکت همراه کوثرش باشند. همسران پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پیشاپیش قافله می رفتند و اشعاری می خواندند.

همگی همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله بر این شایستگی اذعان کردند.

ام سلمه اشعاری سرود و بعد از او عایشه همراه دیگران شعر سرود و گفت:

«سپاس خدای را بر نعمت های پروردگار با عزت و توانا، راه روید با فاطمه ای که خدای تعالی یاد او را بلند نمود و وی را به شوهر مطهر طاهره تخصیص داد».(1)

زنان همراه نیز شعر می سرودند و شادمانیشان را اظهار می کردند، تا اینکه فاطمه علیها السلام ، حلقۀ اتصال نبوت و امامت وارد خانه علی علیه السلام شد.

ص: 103


1- .مناقب، ابن شهرآشوب، 3/130؛ بحارالأنوار، 43/115؛ شجرة طوبی، 2/253.

ص: 104

نزول قدر بر قلب مشتاق علی علیه السلام

امیرمؤمنان دل را مهبط قدم های فاطمه علیها السلام کرد و جان را محل فرود ملک فردوسش.

فرش او، عرش خدا بود و جوار امیرمؤمنان، قاب قوسین او.

رسول گرامی صلی الله علیه و آله بر آستان درب خانۀ امیرمؤمنان قرار گرفت و بر اهل بیت نبوت سلام داد و وارد شد.

امین وحیش علی بن ابی طالب علیه السلام را فراخواند و فاطمه زهرا علیها السلام را نیز.

آنگاه دست فاطمه علیها السلام را گرفتند و در دست تازه داماد نهادند و فرمودند: ای علی! فاطمه علیها السلام امانت من نزد توست، فاطمه علیها السلام نیکو همسری است و ای فاطمه علیها السلام علی علیه السلام ، نیکو شوهری است. سپس دست به آسمان افراشتند و فرمودند:

پروردگارا نیکی های خود را در آن دو و بر آن دو و فرزندانشان قرار بده. پروردگارا این دو محبوب ترین مخلوقات تو در نزد من هستند، پس خدایا آن دو را دوست بدار و از سوی خود برای آنان

ص: 105

نگهبانانی بگمار و من آن دو را به تو می سپارم. فرزندان آنان را نیز از شر شیاطین رانده شده در پناه تو قرار می دهم.

سپس به طرف درب خروجی رفت و آنگاه به گونه ای که همگان صدای او را بشنود، ندا سر داد: من برای همیشه با دوستان شما دوست و با دشمنان شما دشمن خواهم بود.(1)

ص: 106


1- .کشف الغمه، 1/380؛ بحارالأنوار، 43/140؛ الخصائص الفاطمیه علیها السلام ، 2/342.

کتابنامه

از مصادر شیعه و غیر شیعی

1. قرآن کریم کلام الله المجید.

2. الاسرار الفاطمیه، محمد فاضل المسعودی، مؤسسه زائرة قم.

3. الانوار البهیة، الشیخ عباس قمی، موسسه النشر الاسلامی قم.

4. الامالی، الشیخ الصدوق، مؤسسه البعثه، قم.

5. الامالی، محمدبن حسن طوسی، دارالثقافه، قم.

6. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، دار الکتب العلمیه، بیروت.

7. اخبار مکه، محمد بن اسحاق بن عباس فاکهی مکی، النهضة الحدیثة، مکة.

8. ام المؤمنین خدیجه از ولادت تا شهادت، سید محمد حسین جلال زاده مشهور، قم.

9. اسدالغابه، ابن اثیر، نشر اسماعیلیان، تهران.

10. اعلام الوری باعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، موسسه آل البیت:، قم.

11. اخبار الدول و آثار الاول، احمدبن یوسف القرمانی، عالم الکتب، بیروت.

ص: 107

12. بحارالانوار، العلامه محمدباقر المجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت.

13. البدء و التاریخ، ابونصر مقدسی، مکتب الثقافه الدینیة، بیروت.

14. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت.

15. تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق بن ابی یعقوب، دار الصادر، بیروت.

16. تاریخ کبیر، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیه، بیروت.

17. تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم الکوفی، الثقافه الارشاد الاسلامی، تهران.

18. تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن الطبرسی، مؤسسه الاعلمی، بیروت.

19. تفسیر البرهان، السید هاشم البحرانی، مؤسسه البعثه، بیروت.

20. تذکرة الخواص، سبط بن جوزی الشریف الرضی، قم.

21. الثاقب فی المناقب، ابن حمزه الطوسی، مؤسسه انصاریان، قم.

22. جواهر المطالب، الدمشقی باعونی شافعی، احیاء الثقافة الاسلامی، قم.

23. جواهر السنیه، الحر عاملی، مکتبه المفید، قم.

24. جامع احادیث الشیعه، السید البروجردی، المطبعه العلمیه، قم.

25.

26. حلیة الابرار، السید هاشم البحرانی، مؤسسه المعارف الاسلامیة، قم.

27. حواریات فقهیة، سید محمد تقی الحکیم، مؤسسه المنار، بیروت.

ص: 108

28. الخصال، الشیخ الصدوق، جماعة المدرسین حوزه العلمیة، قم.

29. الخصائص الفاطمیه، محمد باقر الکجوری، انتشارات الشریف الرضی.

30. الخرائج و الجرائح، قطب الدین الراوندی، مؤسسه الامام المهدی علیه السلام ، قم.

31. الدر النظیم ابن حاتم العاملی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم.

32. الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، مکتبة المرعشی، قم.

33. دلائل الامامة، محمد بن جریر الطبری، مؤسسه بعثة، قم.

34. ریاحین الشریعة، ذبیح الله المحلاتی، دارالکتب الاسلامیه، تهران.

35. روضة الواعظین، محمد بن فتال نیسابوری، منشورات الرضی، قم.

36. الریاض النضره، احمدبن عبدالله الطبری، دارالتالیف، تهران.

37. السیرة النبویة، ابن هشام الحمیری المدنی، القاهره.

38. السیره الحلبیه، الحلبی، دارالمعرفه، بیروت.

39. شرح احقاق الحق، المرعشی نجفی، منشورات آیت الله المرعشی، قم.

40. شجره طوبی، محمدمهدی الحائری، المکتبة الحیدریة، النجف.

41. الصحیح من سیرة نبی الاعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.

42. الصحیح، ابن حبان، موسسه الرساله، بیروت.

43. الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالصادر، بیروت.

44. العقدالفرید و الدر النضید، محمد بن حسن القمی، دارالحدیث،

ص: 109

قم.

45. العدد القویة، علی بن یوسف حلی، مکتبة المرعشی، قم.

46. فاطمه الزهرا علیها السلام از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، نشر محمد، قم.

47. الفتاوی المیسره، السیدعلی السیستانی، مطبعه فائق، نجف.

48. فضائل الخمسه من صحاح الستة الفیروزآبادی، مؤسسه الاعلمی، بیروت.

49. کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین، علامه الحلی، تهران.

50. الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، دار الصادر، بیروت.

51. الکافی، الشیخ الکلینی، المطبعة الحیدریة، النجف.

52. کنز العمال، متقی الهندی، مؤسسه الرساله بیروت.

53. کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، دار الاضواء، بیروت.

54. منهاج البراعه، میرزا حبیب الله الهاشمی، بنیاد فرهنگ امام مهدی علیه السلام ، قم.

55. اللمعه البیضاء، التبریزی الانصاری، مؤسسه الهادی، قم.

56. المحتضر، حسن بن سلیمان الحلی، المطبعه الحیدریه، النجف.

57. المناقب الموفق، بن احمد المکی الخوارزمی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم.

58. مناقب ابن شهر آشوب، سروی، المطبعه امیر، قم.

59. مائة منقبت، محمد بن احمد بن شاذان القمی، المطبعه امیر، قم.

60. مجمع النورین، ابوالحسن المرندی، طبع حجری، مجهول.

ص: 110

61. مسند امام علی علیه السلام ، سید حسن قبانچی، انتشارات اسوه، قم.

62. مختصر البصائر، حسن بن سلیمان الحلی، المطبعه الحیدریه، النجف.

63. المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی، دار احیاء التراث، بیروت.

64. مدینة المعاجز، السید هاشم البحرانی، مؤسسه معارف الاسلامیة، قم.

65. مناقب ابن مغازلی، ابن المغازلی الشافعی، مکتبة الاسلامی، تهران.

66. من لایحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، مؤسسه النشر الاسلامی، قم.

67. مکارم الاخلاق، الطبرسی، منشورات الشریف الرضی، قم.

68. نوادر المعجزات، محمد بن الجریر الطبری، مؤسسه امام مهدی علیه السلام ، قم.

69. نور الابصار، محمد مؤمن، دار القلم دار الشامیه، بیروت.

70. نزهة المجالس، الصفوری الشافعی، دارالکتب العلمیة، بیروت.

71. وسائل الشیعه، شیخ الحر العاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.

72. هدایة الکبری، حسین بن حمدان خضیبی، مؤسسه بلاغت، بیروت.

73. هفتمین زیارت، فاطمه سادات درچه ای، انتشارات اسلامی، تهران.

74. ینابیع الموده لذی القربی، القندوزی الحنفی، المطبعة اسوه، قم.

ص: 111

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109