بماذا نعتقد؟ : ما به چه معتقدیم؟

مشخصات کتاب

سرشناسه:علم الهدی، محمدباقر، 1331 - 1388.

عنوان و نام پدیدآور:ما به چه معتقدیم؟ [کتاب]/محمدباقر علم الهدی.

مشخصات نشر:مشهد : ولایت، 1393.

مشخصات ظاهری:56ص.؛ 21/5×14/5س م.

شابک:978-964-6172-75-3

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:صفحه عنوان به انگلیسی: Khorasan and the school of divine Gnosis

یادداشت:صفحه عنوان به عربی: بماذا نعتقد؟

یادداشت:کتاب حاضر تحت عنوان"ما به چه معتقدیم؟ اصول عقاید به زبان ساده" به صورت تک زبانه توسط انتشارات پیام طوس در سال1382 منتشر شده است..

یادداشت:کتابنامه:ص.[41]-[42]،همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر:ما به چه معتقدیم؟ اصول عقاید به زبان ساده.

موضوع:اصول دین -- به زبان ساده

موضوع:شیعه -- عقاید

موضوع:فروع دین -- به زبان ساده

رده بندی کنگره:BP211/5/ع 814م 2 1393

رده بندی دیویی:297/4172

شماره کتابشناسی ملی:3638671

ص: 1

اشاره

اَللّهُمَ صَلِّ عَلی علی بن مُوسَی الِّرِضا المَرُتَضی اَلاِمامِ التَّقیِّ النَّقیِّ وَ حُجَتِکَ عَلی مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّری اَلصِدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة کَاَفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلی اَحَدٍ مِن اولیائِکَ.بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ

ص: 2

ما به چه معتقدیم؟

علامه حاج شیخ محمد باقر علم الهدی قدس سره

تحقیق : موسسه عالم آل محمد علیهم السلام المعارفیه

ص: 3

سرشناسه:علم الهدی، محمدباقر، 1331 - 1388.

عنوان و نام پدیدآور:ما به چه معتقدیم؟ [کتاب]/محمدباقر علم الهدی.

مشخصات نشر:مشهد : ولایت، 1393.

مشخصات ظاهری:56ص.؛ 21/5×14/5س م.

شابک:978-964-6172-75-3

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:صفحه عنوان به انگلیسی: Khorasan and the school of divine Gnosis

یادداشت:صفحه عنوان به عربی: بماذا نعتقد؟

یادداشت:کتاب حاضر تحت عنوان"ما به چه معتقدیم؟ اصول عقاید به زبان ساده" به صورت تک زبانه توسط انتشارات پیام طوس در سال1382 منتشر شده است..

یادداشت:کتابنامه:ص.[41]-[42]،همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر:ما به چه معتقدیم؟ اصول عقاید به زبان ساده.

موضوع:اصول دین -- به زبان ساده

موضوع:شیعه -- عقاید

موضوع:فروع دین -- به زبان ساده

رده بندی کنگره:BP211/5/ع 814م 2 1393

رده بندی دیویی:297/4172

شماره کتابشناسی ملی:3638671

ص: 4

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«اُدعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَال-مَوعِظَةِ ال-حَسَنَة»

علم و معرفت بزرگ ترین و بهترین نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به بندگان صالح خویش عطا می فرماید و آن ها را در مسیر عبودیت و کمال بندگی به سوی خود با آن یاری می کند. بزرگ ترین افتخار بندگان خدا برخورداری آن ها از این نعمت گران سنگ است. عالمان ربانی و عارفان حقیقی کسانی هستند که در راه بندگی خدا همواره پیامبران الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) را چراغ راه خویش قرار داده و از سلوک طریق علمی و عملی آن ها هیچ وقت احساس خستگی به خود راه نداده و از هر طریق دیگری غیر از راه امامان معصوم(علیهم السلام) دوری و بیزاری می جویند.

این بنیاد با هدف احیای آثار چنین بزرگانی که در طول تاریخ تشیع همواره مدافع و پشتیبان معارف اصیل وحیانی و علوم راستین اهل بیت(علیهم السلام) بوده اند تشکیل شده است.

امید است با توجهات خاص حضرات معصومین(علیهم السلام) در این راه توفیق یارشان باشد تا بتوانند قدم های مثبت مهمی در احیای آثار ارزشمند آن بزرگان با شرایط روز بردارند.

ص: 5

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.

ص: 6

فهرست

مقدمه تحقیق. 9

مقدمه 13

اثبات صانع. 15

راه نخست: دلیل عقل. 15

راه دوم: فطرت. 17

توحید 19

عدل. 25

جبر و تفویض... 29

نبوت و اثبات خاتمیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) 34

امامت. 38

نخستین دلیل: عقل. 39

ص: 7

دومین دلیل: راهنمایی قرآن. 39

امامت از دیدگاه اهل سنت. 39

مصونیت پیامبر و امام 43

معجزه 44

معاد 47

کتابنامه 51

چکیدۀ عربی و انگلیسی.. 53

بیان مؤسسه..................55

ص: 8

مقدمه تحقیق

بسم اللّه الرحمن الرحیم

قال رسول الله9: إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثَةٍ صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ وَ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ وَ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَه.(1)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسی که از دنیا برود، عمل او منقطع می گردد، مگر از سه چیز: صدقه جاریه ای که از خود به یادگار گذاشته و دانشی که مردم از آن بهره برند و فرزند صالح و شایسته ای که برایش دعا کند.

از عواملی که سرنوشت زندگانی ابدی ما به آن بستگی دارد اعتقادات صحیح است که با تمسک کردن به ثقلین به آن دست یافته باشیم. این نوشتار بر اساس اصول اعتقادی که بر اساس تعالیم الهی است، تنظیم شده است.

دانش و علمی که از ناحیه اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) برسد

ص: 9


1- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص14؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص230، ح6 [13960].

اصول واقعی دین خداست و کسی که واسطه در این راه باشد اوست که مصداق بارز همین حدیث و احادیث تعلم است.

مرحوم علامه حاج شیخ محمد باقر علم الهدی استادی بی نظیر در مسیر شناخت مردم با خدای خویش بود. و چون این اثر اعتقادی به صورت مختصر برای استفاده همگان تدوین شده است ما بر آن شدیم که در راستای عمل کردن به زحمات استاد این اثر را با تحقیق و ترجمه به زبان های عربی، انگلیسی و اردو در اختیار عموم جامعه قرار دهیم تا با نشر و پخش مثل چنین آثاری دیگران هم از فیوضات علمی این عالم فرهیخته بهره ببرند شاید توانسته باشیم حق کوچکی از وظیفه شاگردی را ایفا کرده باشیم. و به جهت این که برای بعضی از خوانندگان زبان های دیگر ممکن است کارآیی نداشته باشد، به صورت تک زبانه(فارسی)تجدید چاپ نمودیم.

مرحوم استاد دوران تحصیل خود را در محضر اساتید بارزی از علماء گذراند که از جمله اساتید ایشان می توان به افرادی نظیر: آیة اللّه شیخ حسنعلی مروارید، آیة اللّه شیخ محمد باقر ملکی میانجی، آیة اللّه میرزا جواد طهرانی، آیة اللّه شیخ علی نمازی شاهرودی، آیة اللّه شیخ علی فلسفی و آیة اللّه سید محمود مجتهدی سیستانی اشاره نمود.

ص: 10

از مرحوم استاد اثرهای زیادی باقیست:

* خورشید اسلام چگونه درخشید؟ (شش جلد).

* کمال هستی در عصر ظهور.

* شفاعت (سه جلد).

* حضرت حمزه(علیه السّلام)، مدافع حق.

* البداء آیة عظمة اللّه.

* سدّ المفرّ علی منکر عالم الذرّ.

* سدّ المفرّ علی القائل بالقدر.

* البصیرة والعمی فی کلام الباری و أولی النُهی.

* حدیث النفس فی أحادیث أهل البیت(علیهم السلام).

* النبیّ وآله(علیهم السلام) کلّهم نور واحد.

* معرفة اللّه.

سرانجام این یگانه در روز ششم رمضان1431 مصادف با1389دار فانی را وداع گفت و در وادی کربلا جای گرفت.

آن چه پیش روی خواننده عزیز و گرامی است سلسله درس هایی

است که در یک سفر تبلیغی به شهرستان اراک برای گروهی از دانشجویان در تاریخ 29/ 3/ 1375 مطابق با اول صفر 1417 قمری ایراد شده است. به همت صدیق ارجمند حجةالإسلام والمسلمین شیخ حسن کاشانی جمع آوری گردیده است.

ص: 11

لازم به ذکر است آن چه در پاورقی ها آمده، اضافاتی است که دوست گرامی حجة الاسلام و المسلمین شیخ امیر فخاری و همچنین عزیزان در مؤسسۀ معارف عالم آل محمد(علیهم السلام) به آن افزوده اند، اگر کاستی صورت گرفته است ما را در زدودن آن یاری فرمایید.

در انتها از همه عزیزانی که در به هم رساندن این اثر نقشی داشته اند، کمال تشکر و قدردانی را می نمایم.

مرتضی اعدادی خراسانی

مصادف با رحلت بی بی حضرت معصومه(علیها السلام) 1436ق

مشهد الرضا علیه آلاف التحیة والثناء

ص: 12

مقدمه

الحمدللّه ربّ العالمین والصلاة والسلام علی اشرف الأنبیاء والمرسلین ابی القاسم محمّد وآله الطیّبین الطاهرین ولعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

ستایش و سپاس خدایی را که آدمیان را بر فطرت خداشناسی آفرید و نعمت های گوناگون و بس فراوان به آنان ارزانی داشت و دلایل محکم و روشن بر اثبات توحید و دیگر مسائل اعتقادی در اختیارشان قرار داد تا آنان از ظلمت جهل وگمراهی بیرون آیند.

یادآوری

پایه های اعتقادی هر انسانی باید بر اساس عقل و فطرت و وجدان صحیح استوار باشد از این رو دین مقدس اسلام اجازه نمی دهد که آدمی بدون دلیل و برهان به چیزی معتقد شود و از طرفی می دانیم که همه افراد بشر از داناترین گرفته تا کرد پشت کوه، از هر نژاد و طایفه که باشند از جهت تکلیف با یکدیگر مساوی هستند یعنی همه مکلف به

ص: 13

فراگیری عقائد صحیح و سپس به پرستش آفریدگار جهانیان می باشند بنابراین دلایل خداشناسی باید محکم ودر عین حال بسیار ساده و قابل درک برای همگان باشد و به هیچ وجه نیازی به آشنایی با معلومات گوناگون و فراگیری اصطلاحات پیچیده و مبانی نادرست فلسفه و عرفان نداشته باشد تا همه ملل و طوائف از عالم و جاهل بتوانند آن را به آسانی بفهمند و ایمان بیاورند زیرا:

اوّلا: فراگیری فلسفه و عرفان برای مردم بی استعداد و نیز گرفتار، اصلا مقدور و امکان پذیر نیست.

ثانیا: با توجه به مکلف بودن همه مردم، جایز نیست انسان مدتی به بهانه فراگیری علم در ظلمت کفر و الحاد و زندقه باقی بماند.

ثالثا: راه فلاسفه وعرفا غلط است، زیرا فلسفه وعرفان خدای موهوم ومتخیل را که موضوع و مخلوق وهم و خیال است معرفی می کند که آن طبق آیات و روایات مردود است. اما انبیا و پیشوایان دین، مردم را از راه وجدان و فطرت سالم و بیدار ساختن عقل های خفته و دلایل روشن به پذیرش و ستایش خدای واقعی که برتر از وهم و خیال و عقل است دعوت می نمایند.(1)

ص: 14


1- برگرفته از خطبه اوّل نهج البلاغه، ص43 آن جا که می فرماید: ... پروردگار متعال رسولانش را به سوی مردم بر انگیخت و پیامبرانش را پشت سر هم فرستاد... تا عقل های خفته مردم را برانگیزانند و بیدار کنند... .

اثبات صانع

اشاره

درباره اثبات این مطلب که پدیده های جهان هستی دارای پدید آورندۀ دانا و توانا می باشند از دو راه می توان استدلال کرد:

راه نخست: دلیل عقل

این دلیل برای تمام افراد بشر در هر شرایطی که باشند قابل درک و فهم است و آن چنین است که: همه به خوبی می دانند هر چیزی که پدید آید قطعا دارای منشأ و مبدئی است و هرگز نمی توان پذیرفت که پدیده ای بدون پدید آورنده، پدید آید از این رو به طور طبیعی هر انسان عاقلی در زمینه برخورد با چیزی که نبوده و سپس بوجود آمده است نخست به جستجوی پدید آورنده آن می پردازد، مثلا اگر در مقابل او یک سیستم کم حجم دقیق با کارایی زیاد از نوع رایانه قرار دهند که مانند آن را ندیده باشد نخستین پرسشی که مطرح می کند، نام مخترع آن می باشد که کیست؟ و همچنین اگر اکتشاف جدیدی در زمینه علوم مطرح شود، فوری معرفی نام مکتشف آن به میان می آید. اکنون با توجه به این که نخست هیچ موجودی از موجودات وجود نداشته بعد یک یک به وجود آمده اند آن هم با دقت و نظم عجیبی که بر چهره هر

ص: 15

پدیده ای نمایان است و بر آن حکومت می کند، عقل ما را راهنمایی می کند که: باید پدید آورنده ای دانا و توانا آن ها را پدید آورده باشد قرآن مجید هم در این زمینه به تذکر و یادآوری پرداخته می فرماید:

«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»؛(1)

آیا این مردم (بدون آفریدگار) از نیستی محض به وجود آمده اند یا خویشتن را خود پدید آورده اند؟

البته این حقیقت که انسان نبوده و ایجاد شده برای همه روشن و ثابت است؛ پس یا باید این پدیده عجیب (یعنی انسان) بدون پدید آورنده باشد که عقل این مطلب را نمی پذیرد و یا باید پدید آورنده انسان ها خود آنان باشند که این نیز قابل قبول نیست، زیرا در آن زمانی که نبوده اند، چیزی نبوده اند که منشأ اثر باشند و بعد از آن که بوجود آمده اند دیگر معنی ندارد که گفته شود خویشتن را خود پدید آورده اند یعنی پدیده ای که هست نیازی به پدید آوردن ندارد.(2)

بنابراین پدیده های جهان هستی را پدید آورنده ای حکیم و قادر پدید آورده است و بر ماست که او را از صمیم دل خالصانه بپرستیم تا در دو جهان رستگار شویم.

ص: 16


1- طور (52)، آیۀ 35.
2- ر.ک: التوحید، ص290، ح10؛ بحارالأنوار، ج3، ص50، ح23 (باب سوم از کتاب التوحید).

راه دوم: فطرت

انسان به گونه ای آفریده شده که در شرایطی ویژه به خوبی درک می کند که آگاه و قدرتمندی همواره امور او را تنظیم نموده و تدبیر می کند یعنی قدرت و حکومت خدا را درباره خودش وجدان می کند از این قرار که: نبود، پدید شد، کوچک بود، بزرگ شد، کودک ناتوان بود، جوان توانا شد، توانا و قدرتمند بود، ضعیف و ناتوان شد، سالم و تندرست بود، مریض شد، مریض و بیمار بود، سالم و تندرست شد، خشمناک بود، شاد و خرسند شد، شاد و خرسند بود، عصبانی شد، محزون بود، شاد شد، شاد بود، محزون شد... .(1)

و نیز اگر در شرایط بسیار مشکلی قرار بگیرد به طوری که برای تأمین و رفع نیاز خود از همه اسباب عادی قطع امید کند در آن هنگام به خوبی عجز و ناتوانی خود و قدرت بی نهایت پروردگار خویش را وجدان می نماید از این رو دستش را به سوی او دراز می کند و از او کمک می طلبد تا او را نجات دهد.

روزی یکی از شیعیان حضرت امام صادق(علیه السّلام) خدمت آن حضرت مشرف شد و به ایشان عرض کرد: مرا درباره خدا راهنمایی کنید زیرا که بعضی از افراد مخالف، مرا به حیرت و سرگردانی دچار کرده اند. حضرت فرمودند:

آیا هرگز سوار کشتی شده ای؟ عرض کرد: آری. فرمودند: آیا

ص: 17


1- ر.ک: التوحید، ص127، ح4؛ بحارالأنوار، ج3، ص42، ح18 (باب سوم از کتاب التوحید).

هرگز کشتی تو شکسته است به طوری که کشتی دیگری یا نجات غریقی که تو را نجات دهد وجود نداشته باشد؟ عرض کرد: آری. فرمودند: آیا قلب تو متوجه شده است به این که قدرتمندی وجود دارد که قادر است تو را از ورطه هلاکت برهاند و نجات دهد؟ عرض کرد: آری. فرمودند: همان قدرتمند، خداست که در هنگامی که نجات بخشی و فریاد رسی نیست، قادر است به فریاد تو برسد و تورا از مهلکه نجات بخشد.(1)

آری ممکن است هواهای نفسانی از قبیل شهوت، غضب، حب جاه و مقام و... روی فطرت را بپوشانند ولی هنگام رو آوردن مصائب و گرفتاری های سخت که انسان از همه جا قطع

امید می کند فطرت پاک به جلوه گری می پردازد و انسان را متوجه پروردگار قادر و بی نیاز خود می سازد و انسان در برابر او به کرنش و پوزش می افتد و به او پناه می برد و فقط از او یاری و کمک می طلبد.

آری در این حالت است که انسان از خواب غفلت بیدار می شود و خدای خویش را می یابد و به وجود او اقرار و اعتراف می کند و سر به آستان پر برکتش می ساید.

ص: 18


1- التوحید، ص 231، ح5؛ بحارالأنوار، ج89، ص232، ح14 (باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن وآیاته... از کتاب القرآن).

توحید

با نگرش دقیق به دو دلیل مزبور که پیرامون اثبات خالق قادر متعال ارائه گردید نیازی به اثبات یکتایی او احساس نمی شود؛ زیرا هنگامی که انسان عاقل به وجود پدید آورنده ای حکیم و قادر علی الاطلاق پی می برد و نیز وقتی امواج خروشان دریا سرنشینان کشتی را با خطر جدی روبرو می سازد و همه از همه جا قطع امید می کنند فقط متوجه خدای قادر متعال می شوند و او را می خوانند و از او کمک می طلبند و با حالت تضرع و زاری با خود زمزمه می کنند که فقط او می تواند انسان را از خطر نجات بخشد.

در چنین حالتی ضمن اثبات وجود خدای آفریننده، یکتایی او هم به طور قطعی و یقین به اثبات رسیده است و دیگر نیازی به استدلال بر یکتایی او احساس نمی شود و همین روش، روش انبیاء و اولیاء بوده است یعنی انبیاء خدای واقعی را طوری معرفی می فرمودند که یکتایی او هم ضمن اثبات وجود او به اثبات می رسید.

اما حکماء و فلاسفه بر خلاف روش انبیای الهی پس از بحث در اثبات وجود خدا به اثبات یکتایی او می پردازند یعنی نخست در زمینه وجود خدا استدلال می کنند که آیا خدا هست یا نیست؟ پس از این راه

ص: 19

که از راه علت و معلول و... اثبات کردند که خدا هست به اثبات یکتایی او می پردازند و دلایلی ارائه می کنند ولی قرآن بدون این که درباره خدا شک کند

قاطعانه می فرماید: «أَ فِی اللهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ»(1) اگر با دقت بنگریم در این آیه شریفه، هم اثبات خدا هست هم اثبات یکتایی او.(2)

خدا را به محمد وآل محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سوگند می دهیم که ما را بیش از پیش با خودش آشنا بفرماید. از این رو باید گفت دلیل بر توحید و یکتایی خداوند متعال همان دلیل بر وجود صانع حکیم و مدبر و توانا می باشد یعنی عقل و فطرت دو برهان بر وجود مبدأ دانا و توانا و حکیم و دو دلیل بر یکتایی او می باشند و برای توضیح بیشتر در بحث برهان بر توحید چنین می گوییم: در زمینه توحید از راه های گوناگون می توان وارد بحث شد، ولی چون بنابر آن است که به طور فشرده و در عین حال، واضح و روان سخن گفت به سه دلیل اشاره می شود:

1. شرکت به معنای همیاری و همدستی و شریک به معنای یاور و همیار و همدست می باشد. بسیار واضح است که شرکت داشتن بدین

ص: 20


1- ابراهیم(14)، آیۀ 10 : «پیامبران (به مردم) گفتند: آیا در اللّه شک دارید؟ آن خدایی که آسمان ها و زمین را خلق کرده است».
2- توضیح مطلب: با یک استفهام انکاری مطلب را تمام کرده است، زیرا آفرینش آسمان ها با این عظمت وبه وجود آوردن زمین با این گستردگی از دست دانا و توانایی غیر از او بر نمی آید.

معنی است که کسی بخواهد کاری را انجام دهد و به تنهایی قادر نباشد به خواسته خود برسد. این جاست که از دانش و فکر یا توانایی و قدرت دیگری استفاده می کند. پس وجود شریک در هر زمینه ای برای هر کس، دلیل بر کمبود و ضعف او می باشد یا در جنبه های علمی و یا از جهت قدرت. و ما با مطالعه و دقت درباره موجودات گوناگون جهان هستی به خوبی، علم و آگاهی و نیز دقت و توانایی نامحدود پدید آورنده آن ها را وجدان می کنیم بنابراین با توجه به آن که پدید آورنده موجودات یعنی خداوند متعال به طور نامحدود دانا و توانا است، نیازی به شریک ندارد زیرا وجود شریک برای او دلیل بر ضعف او خواهد بود: یا در جنبه علمی تا از دانش شریک خود بهره مند شود یا از جهت قدرت تا از نیروی او استفاده کند و کسی که محتاج به دیگری است نمی تواند مبدأ و پدید آورنده این جهان پهناور و با عظمت شود.

2. دلیل نظم: همان طوری که ما در برخورد با موجودات گوناگون به خوبی می یابیم که هرکدام از آن ها با نظم خاصی سرپا می باشد؛ سیر کهکشان ها و حرکت زمین و پدید آمدن شب و روز و چهار فصل و نیز نظم در اعضای بدن به خوبی این حقیقت را نشان می دهند. پس نظم حاکم بر موجودات دلیل گویایی بر وجود ناظم دانا و توانا و حکیم است. اکنون می گوییم با نظر عمیق تر به خوبی وجدان می کنیم که همه موجودات (تا آن جا که دانش بشر پیش رفته است) با یکدیگر مربوط و

ص: 21

ارتباط خاصی بین آن ها حکم فرماست به طوری که هماهنگی کامل در میان آن ها به خوبی حس می شود که یک نظم بر همه حکم فرماست مثلا از آسمان برف و باران فرود می آید زمین نیرومند می شود سپس گیاهان و نباتات رشد می کنند با فعالیت نباتات هوا سالم شده و تصفیه می گردد انسان و حیوان به راحتی تنفس می کنند و با تنفس، خون بدن ایشان سالم می گردد و به زندگی خود ادامه می دهند و نیز با پدید آمدن انواع نباتات انسان و حیوان در زمینه خوراک و نیز نیاز انسان در زمینه بدست آوردن درمان گوناگون تأمین می شود غذا را انسان در دهان می گذارد زبان آن را به اطراف دهان می چرخاند دندان های منظم که به سه قسمت تقسیم می شوند غذا را نرم می کنند و غده های بزاقی با ترشح مخصوص آن را خمیر کرده و آماده هضم می نماید، سپس از راه مخصوص وارد معده می شود و با فعالیت معده هضم شده و عصاره آن تبدیل به خون می شود

این هماهنگی کامل و نظم واحد که به گوشه ای از آن اشاره شد به ما نشان می دهد که ناظم آن ها واحد و یکتا می باشد همانطوری که از هماهنگی کلاس های یک مدرسه پی می بریم که در آن مدرسه یک ناظم است و از هماهنگی درس های یک کلاس در مدت یک سال تحصیلی به دست می آوریم که یک معلم برای آنان درس گفته و ناظم واحدی داشته است.

3. دلیل فطرت: همان طوری که برای اثبات خدا مفید است برای

ص: 22

یکتایی او نیز مفید می باشد به این معنا که وقتی انسان نیاز خود را وجدان می نماید و از همه اسباب عادی و دلایل مادی قطع امید می نماید متوجه به کسی می شود که نیاز او را می داند و نیز می تواند آن را بر طرف نموده و از خطر انسان را رها سازد در چنین حالتی هر انسانی به یک نقطه متوجه می شود و به یک نفر دل می بندد و نیز هر کسی در چنین شرایطی قرار بگیرد به آن نقطه ای دل می بندد که دیگران نیز به آن نقطه دِل بستگی پیدا کرده اند.(1)

ص: 23


1- آیات و روایات فراوانی دلالت بر ظهور معرفت فطری دارند، نظیر آیۀ 65 از سوره العنکبوت (29): «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»؛ همین مردم مشرک اگر سوار کشتی شوند و دست خوش طوفان و امواج خروشان گردند خدا را از صمیم قلب بیاری می طلبند و همین که خداوند خطر را از آن ها دور کرد و به سلامت قدم بخشگی گذاردند باز نسبت به خداوند شرک می آورند. و همچنین حدیثی که مرحوم علامۀ مجلسی از کنزالفوائد، ج1، ص212 از ابو تمیمۀ هجیمی که محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدم و گفتم: ای پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) من را به چه دعوت می کنی؟ حضرت فرمودند: اگر دربیابانی بی آب و علفی باشی و زاد و توشه ات [مَرکبت] را گُم کنی؛ و او را خطاب کنی، تو را اجابت می کند. و تو را دعوت می کنم به آن چیزی که اگر در سرزمینت قحطی و خشک سالی شد، او را بخوانی، تو را اجابت کند. گفتم: قسم به پدرت، خوب پروردگاری است و مسلمان شدم. برای استفاده از آیات و احادیث بیشتری در این زمینه به کتاب معرفة اللّه، ص241-309 از مرحوم مؤلف و کتاب توحید الإمامیة، ص207 - 258 مراجعه کنید.

ص: 24

عدل

از دیگر مسائل اعتقادی شیعه داوازده امامی مسأله عدل خداست یعنی خدا عادل است و ظالم نیست. برای روشن شدن این مسأله نخست باید معنای واژه «عدل» و «ظلم» توضیح داده شود.

واژه «عدل» را در زبان فارسی می توان چنین معنی کرد: (شایسته)، (بجا) و در مقابل، واژه «ظلم» را نیز می توان چنین ترجمه کرد: (ناپسند)، (ناشایسته) با توجه به این معانی، وسعت معنای «عدل» و «ظلم» دانسته می شود.(1)

البته در فارسی غالبا واژه «ظلم» به معنای تجاوز به دیگران استعمال می شود ولی در زبان عربی به هر فکر و عقیده انحرافی و نیز به هر عمل ناپسند و هرگونه تجاوز به دیگران «ظلم» گفته شده است. و همچنین غالبا واژه عدل و عدالت درباره کسی به کار برده می شود که در هنگام تقسیم به طور مساوی قسمت کند ولی با کمی دقت به خوبی

ص: 25


1- ر.ک: لسان العرب، ج12، ص373؛ و برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به کتاب عدل (استاد بیابانی)، ص65-76.

می توان فهمید که در همه موارد به طور مساوی تقسیم کردن «بجا» و «شایسته» نمی باشد مثلا اگر معلم به انضباط و مراقبت دانش آموزان یکسان نمره بدهد این برابری و تساوی بین دانش آموزان با انضباط وافراد بی انضباط عملی نابجا و مخالف

عدالت و مورد نکوهش همه خردمندان قرار خواهد گرفت؛ البته در بعضی موارد لازمه عدالت رعایت برابری و تساوی است مثلا رعایت برابری و تساوی بین دانش آموزان یک کلاس در امر تحصیل و امتحان، لازمه عدالت است پس مفهوم «عدالت» در همه جا به معنای برابری و تساوی نیست.

اکنون باید گفت: اصل عدالت را که شیعه درباره خداوند متعال معتقد است بدین معناست که هرگز از او کاری «نابجا» و «ناشایست» صادر نمی شود بلکه هر آن چه از خداوند قادر متعال در امور آفرینش و نیز در امور بندگانش از جهت تشریع قوانین و نیز از جهت پاداش و کیفر صادر می شود شایسته و پسندیده است.

اما اثبات عدل خداوند متعال در امور آفرینش از بحث اعتقادی ما خارج است و نیازی به بررسی آن نیست زیرا:

اوّلا: تا آن جا که دانش بشر گسترش یافته و با اسرار نهفته در خلقت و آفرینش پدیده های گوناگون جهان هستی آشنایی پیدا کرده است به خوبی این حقیقت را یافته است که:

جهان هم چون مثال خال و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

ص: 26

و خلاصه همه چیز در اصل آفرینش بر طبق نظام دقیق و شگفت آور می باشد البته یک سلسله از معماهای جهان آفرینش هنوز کشف نشده ولی حتی برای نمونه در یک مورد هم نتوانسته اند موجودی را بر خلاف حکمت و نظم و بی اثر و فایده پیدا کنند.

و ثانیا: بحث ما در مورد اثبات اصل عدل است مبنی بر این که خداوند متعال عادل است یعنی به همه اختیار و آزادی داده است و راه هدایت و گمراهی را با فرستادن پیامبران مشخص فرموده و آنان را به پاداش کارهای نیک و کیفر کارهای زشت وعده داده(1)

و فرموده است: «هرکس به اندازه خردلی کار خیر انجام دهد پاداش آن را می بیند و هر که به اندازه خردلی کار زشت انجام دهد به کیفر اعمالش خواهد رسید و به احدی کوچک ترین ظلم و ستمی روا داشته نمی شود».(2)

ص: 27


1- پروردگار متعال انسان را دارای اراده آزاد آفرید و بر اساس همین اختیار و اراده به او امر و نهی کرده است و در نتیجه از او حساب می کشد. پس پروردگار متعال در ثواب وپاداش دادن به نیکوکار یا کیفر کردن بدکار بر اساس عدل رفتار نموده است زیرا اوّل به او اراده و اختیار داده و سپس امر و نهی کرده و راه و چاه را به او نشان داده و در آخر کار، این انسان را به جزای کردار خویش می رساند.
2- ر.ک: الانبیاء (21) آیۀ 47: (وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکَفی بِنا حاسِبینَ)؛ لقمان (16)، آیۀ 16: ( یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبِیرٌ)؛ الزلزلة (99)، آیات 7و8: ( فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ).

برای اثبات این اصل اعتقادی می گوییم: اقدام به عمل ناپسند و ظلم در اثر ضعف دانش یا کمی قدرت است اگر کسی زشتی اعمال ناپسند را به خوبی درک کند وبرای رسیدن به هدف خود بتواند از راه صحیح و پسندیده اقدام نماید هیچ جهتی برای ارتکاب عمل ناپسند باقی نمی ماند و ما پس از آن که با نگرش دقیق در هر یک از پدیده های جهان آفرینش به علم و قدرت نامحدود خداوند متعال پی بردیم یقین می کنیم که هیچ گونه عجز و ضعفی در خداوند قادر متعال نیست که سبب شود به بندگانش ظلم و ستم روا دارد. علاوه بر آن که قرآن می فرماید:

﴿إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ﴾؛(1)

خداوند به دادگری و احسان و نیکوکاری فرمان می دهد.

﴿إِنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَلکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾؛(2)

خداوند هرگز به احدی به اندازه کوچک ترین چیزی ستم روا نمی دارد ولی خود مردم در حق خودشان ستم می کنند.

آیا خداوندی که در این دو آیه شریفه و سایر آیات قرآن(3) توصیه به

ص: 28


1- النحل (16)، آیۀ 90.
2- یونس (10)، آیۀ 44.
3- البقرة (2)، آیۀ 282؛ آل عمران (3)، آیۀ 18 ؛ النساء (4)، آیات 3، 58،129،135؛ المائدة (5)، آیات 8 ، 42؛ الانعام (6)، آیۀ 152؛ الأعراف (7)، آیۀ29؛ یونس (10)، آیۀ3؛ النحل (16)، آیۀ 76؛ الشوری (42)، آیۀ 15؛ الحجرات (49)، آیۀ9؛ الحدید(57)، آیۀ 25؛ الممتحنه (60)، آیۀ 8؛... .

عدل و دادگری می فرماید، امکان دارد که کوچک ترین ستمی بر بندگان خود روا دارد؟ هرگز.

جبر و تفویض

در دنباله مبحث عدل، مطرح نمودن بحث اختیار به نظر مناسب می رسد و حقیقت امر در ارتباط با وضع انسان، پس از بررسی چند مسأله به خوبی واضح و قابل وجدان است:

1. ما به خوبی وجدان می کنیم که آن چه از دانش و علم و نیز نیرو وقدرت در اختیار داریم از خود مانیست بلکه از سوی دیگری است که به ما می رسد به دلیل آن که هر انسان دانشمند و نیرومندی در ابتدای تولد فوق العاده ضعیف و ناتوان و نادان می باشد سپس با گذشت زمان دانا و نیرومند می شود و گاهی در پایان عمر در اثر کهولت سن نیروی خود را از دست می دهد و نیز دانستنی های خود را به فراموشی می سپارد این بهترین دلیل است بر آن که علم و قدرت انسان از سوی پروردگار متعال به او می رسد و از خود او نمی باشد.

2. اختیار و آزادی انسان در زمینه تصمیم گیری و اقدام به هر کاری که از او صادر می شود برای همه قابل درک می باشد و دلیل بر آن که همه عُقَلا اختیار داشتن و قدرت بر تصمیم گیری در کارها را وجدان می کنند آن است که در هر جامعه ای برای تنظیم امور خود مقرراتی را قرار می دهند و هرکس از آن مقررات تخلف کند به گونه ای مورد سؤال قرار می گیرد. تنظیم

ص: 29

قانون دلیل برآن است که انسان دارای اراده آزاد است زیرا اگر ما در کارهای خود هیچ گونه اختیاری نمی داشتیم صحیح نبود که ما را موظف به عمل به مقررات نمایند و نیز مؤاخذه کسانی که از قانون تخلف می کنند دلیل بر آن است که انسان در کارهای خود قدرت تصمیم گیری دارد زیرا اگر چنین نباشد بازخواست کردن شخص مجبور صحیح نبود؛ اگر دانش آموز در انجام وظایف تحصیلی خود اختیار نمی داشت صحیح نبود که او را به نوشتن تکالیف درسی و مانند آن موظف سازد و اگر دانش آموز جدی و دانش آموزی که درس نخوانده هر دو مجبور بودند و هیچ کدام آزادی عمل نمی داشتند تفاوت گذاردن میان آن دو هرگز صحیح نبود و نیز اگر مریض قدرت برخوردن دوا وعمل به نسخه طبیب نداشته باشد دستور دادن دکتر به اینکه خود را به وسیله عمل به نسخه درمان کند غلط خواهد بود، زیرا کسی را که اختیار ندارد به کاری موظف نمی سازند. بنابراین به خوبی می یابیم که آزادانه، قدرت بر تصمیم گیری داریم لذا در کارهای خود مجبور نیستیم و نیز به خوبی می یابیم که این قدرت و حریت را خدا به ما تملیک کرده است واز خود ما نیست. مرحوم شیخ صدوق در کتاب توحید خود روایتی نقل می کند که بخشی از آن چنین است:

خدا مالک هر چیزی است که به بشر تملیک کرده است.(1)

ص: 30


1- التوحید، ص 361، ح7 (باب 59: نفی الجبر و التفویض)؛ بحارالأنوار، ج5، ص16، ح22 (باب اوّل از ابواب العدل از کتاب العدل و المعاد).

یعنی خداوند متعال قدرت و آزادی را به ما تملیک کرد و ما مالک قدرت و آزادی شدیم ولی در عین حال خدا اَملَک است(1)

یعنی خدا مالک تر از خود انسان است(2) هرگاه که بخواهد قدرت و آزادی را از من بگیرد، می گیرد. پس چون قدرت و آزادی کامل به بشر داده است و بشر در انجام کارهای خیر و شر توانا و آزاد است پس «لاجبر» جبری در کار نیست. و چون خدا درباره قدرت و آزادی من از خود من مالک تر است و هرگاه اراده کند که از من بگیرد فوری می گیرد پس «لاتفویض» یعنی کارها را صدرصد به بشر واگذار نکرده است(3)

از این رو در حدیث آمده است:

لَا جَبرَ وَ لَا تَفوِیضَ، بَل أمرٌ بَینَ الأمرَینِ.(4)

ص: 31


1- اشاره به حدیث أمیرالمؤمینن (علیه السّلام) است که فرمود: وَقَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَی قَوْلِهِمْ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنَّا لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً وَ لَا نَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنَا فَمَتَی مَلَّکَنَا مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا وَ مَتَی أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَکْلِیفَهُ عَنَّا. نهج البلاغه، حکمت404، ص574؛ بحارالأنوار، ج5، ص209، ح49 (باب هفتم از أبواب العدل از کتاب العدل و المعاد).
2- توضیح مطلب: چون پروردگار متعال قدرت و آزادی را به انسان عطا فرموده است و هرگاه اراده کند می تواند بگیرد، پس او سزاوار تر است به مالکیت از انسانی که دارای اراده واختیار است و هرگونه که بخواهد می تواند این اراده واختیارش را صرف کند.
3- توضیح مطلب: شخص بیماری را در نظر بگیرید که توان حرکت دادن دستش را ندارد و پزشک متخصص با وصل کردن مقدار مشخصی برق به بدن او وی را قادر به حرکت دست می کند. در این صورت حرکت دستان او به اختیار خودش صورت می پذیرد اما برای این که چنین اختیاری را دارا باشد باید لحظه به لحظه آن نیروی الکتریسیته به بدنش متصل باشد.
4- بحارالأنوار، ج5، ص11، ح18 (باب اوّل از أبواب العدل از کتاب العدل و المعاد)؛ بر اهل فن پوشیده نیست که این حدیث یکی از معجزات علمی اهل البیت: است که تمام شبهات در بحث اراده و اختیار و جبر و تفویض را پاسخ می دهد. مؤلف محترم کتاب مفصلی در این زمینه دارند به نام سد المفر علی القائل بالقدر که دانش پژوهان به آن می توانند مراجعه کنند.

ص: 32

نبوت و اثبات خاتمیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

در زمینه نیاز به قانون و پیامبر و مسأله نبوت از راه های گوناگون می توان سخن گفت ولی ما به طور فشرده یک دلیل را بیان می کنیم و در ابتدا به چند موضوع تذکر می دهیم:

1. بدون تردید زندگی انسان، زندگی اجتماعی است و برای او زندگی انفرادی امکان ندارد. ما نمی توانیم بدون استفاده از تلاش دیگران نیازهای خود را تأمین کنیم پس انسان باید در اجتماع زندگی کند تا نیازهای چهارگانه خود را (1- خوراک 2- پوشاک 3- مسکن 4- دوا و درمان) برطرف نماید.

2. بسیار واضح است که جامعه وقتی به طور منظم بر سر پا می باشد که مقررات صحیحی در آن حکم فرما باشد. و احتیاج به قانون برای همه عقلا واضح و روشن است و لذا در هر اجتماعی حتی منکرین خدا مقرراتی حاکم است بلکه در هر کار اجتماعی، مانند یک اداره یا کارخانه اعضای آن پیرو مقرراتی می باشند پس هر اجتماعی اگرچه کوچک، نیازمند به قانون است.

ص: 33

3. قانون صحیح و کامل، آن قانونی است که مطابق با اسلوب آفرینش و جواب گوی نیازهای انسان باشد همان طوری که استفاده صحیح از مثل یک ماشین لباسشویی متوقف بر آن است که مقررات بر طبق ساختمان آن ماشین تنظیم شده و به دست ما برسد.

4. قانون مطابق با اسلوب آفرینش را تنها آفریننده انسان که نیازهای انسان را و نیز نفع و ضرر او را می داند می تواند تدوین کند. یعنی به خوبی واضح است که پدید آورنده هر چیزی به خصوصیات و نیاز و رموز آن پدیده از همه آگاه تر است در مثال گذشته برای استفاده صحیح از همان ماشین لباسشویی، مهندسین مقرراتی را تنظیم می نمایند و به وسیله یک دفترچه آن مقررات و طرز استفاده صحیح را برای دیگران بیان می کنند پس نتیجه می گیریم که تنها آفریننده انسان باید برنامه و قانون زندگی فردی و اجتماعی بشر را تنظیم کند.

5. تا زمانی که اسلوب خلقت دگرگون نشود و وضع انسان از جهت غرائز و تمایلات و نیازها تغییر نکند مقررات نیز ثابت خواهد بود، همان طوری که در مثال سابق تا کارخانه در وضع ماشین دگرگونی ایجاد نکند مقررات آن را هم عوض نخواهد کرد خداوند متعال می فرماید که

ص: 34

وضع آفرینش انسان که خدا او را خلق نموده تغییر نخواهد کرد.(1) لذا قانون و آیین پیامبر اسلام که آخرین قانون است ثابت خواهد ماند. کسانی که می گویند با گذشت زمان و تفاوت وضع زندگی انسان های امروز و گذشته باید قانون و مقررات نیز عوض شود ایشان به یک نکته توجه کرده اند ولی از نقطه اساسی غافل شده اند؛ آری! وضع زندگی انسان از جهت ابزار و از جهت وسایل تأمین نیاز خود تغییر پیدا کرده مثلا وضع تغذیه و پوشاک و مسکن و وسایل زندگی و وسایل نقلیه و درمان امراض دگرگون شده است و در آینده نیز تغییر پذیر است ولی انسان امروز با انسان گذشته و انسان آینده از جهت خواسته ها و نیازها هیچ تغییری پیدا نکرده است و ما گفتیم که قانون صحیح باید بر طبق نیاز انسان بوده باشد نه آن که قانون صحیح بر طبق اسباب و وسایل تأمین کننده نیاز ما باشد البته باید توجه داشت که پیشوایان ما در فرمایشات خود، گاهی حکم بعضی از موضوعات را به طور جزئی و مشخص بیان کرده اند و گاهی به طور کلی. و انسان متخصص در

ص: 35


1- الروم(30)، آیۀ30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»: ای پیغمبر خود و پیروانت با کمال پایداری و استقامت به آئین پاک اسلام رو آورده و از دین خدا که فطرت انسانی بدان آفریده شده پیروی کنید و بدانید که در آفرینش خدا تغییری نباید داده شود آئین استوار خدا این است اما بیشتر مردم نمی دانند.

مسائل دین یعنی فقیه از آن کلیات می تواند در هر زمانی آن چه را که مورد نیاز است استخراج نماید و برای دیگران بیان کند.

تا این جا نتیجه می گیریم که انسان برای حفظ نظام زندگی خود محتاج به قانونی است که خداوند آنرا تنظیم بفرماید و به او برساند. اکنون می گوییم آن کسی که به توسط او قانون را به دیگران می رساند به او «پیامبر» یعنی پیام آورنده از جانب خدا گفته می شود. بنابراین، احتیاج به دین و قانون و آورنده قانون، ثابت و محقق است.

ص: 36

امامت

اشاره

یکی از اصول اعتقادات شیعیان مسأله امامت است به این معنی که شیعه معتقد است در هر زمانی جامعه بشریت نیازمند به وجود پیشوایان معصوم و منصوب از طرف خداوند متعال می باشد.

در مسأله امامت به سه نکته مهم باید توجه داشت:

نکته نخست: مسأله امامت مربوط به زمان درگذشت پیامبر اسلام نیست تا کسی عنوان کند که آن زمان سپری شده و دیگر این بحث مفید نیست بلکه مسأله امامت به همه زمان ها مربوط می باشد و ما شیعیان معتقدیم که وجود پیشوا و راهنما در هر زمانی لازم است.

نکته دوم: بنا به عقیده شیعه، خداوند متعال باید پیشوای جامعه را همانند پیامبر تعیین کند و نظریات مردم در این مسأله حیاتی و حساس هیچ گونه دخالتی ندارد، این مطلب را با دو دلیل می توان اثبات کرد:

ص: 37

نخستین دلیل: عقل

شناخت پروردگار متعال و عدم شناخت انسان

یکی از صفات امام مانند پیامبر، عصمت یعنی پاک بودن از هر گناه و لغزش و اشتباه می باشد وما هرگز نمی توانیم چنین کسی را در میان مردم بشناسیم زیرا آگاهی ما نسبت به شناخت افراد بسیار ضعیف و محدود است، ولی خداوند متعال همه را به خوبی می شناسد از این رو باید انسان معصوم را از میان افراد بشر تعیین نمود و به دیگران معرفی کند تا مردم در شناخت پیشوای خود دچار حیرت نشوند.

دومین دلیل: راهنمایی قرآن

اشاره

روش خداوند متعال در زمینه هدایت بشر در قرآن مجید پروردگار متعال می فرماید:

البته بر عهده ماست که مردم را هدایت کنیم.(1)

در این آیه شریفه خداوند خود را مسؤول هدایت مردم معرفی کرده و بدون تردید بهترین وسیله آشنایی مردم با دین و قانون خدا انتخاب و شناساندن معلم و پیشوای خود می باشد پس خداوند باید او را انتخاب و معرفی فرماید تا مردم را هدایت کند و چنین هم کرده است.

امامت از دیدگاه اهل سنت

دانشمندان اهل سنت در زمینه مسأله امامت به دو دسته تقسیم می شوند:

ص: 38


1- اللیل (92)، آیۀ: 12: {إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی}.

گروه اوّل می گویند: «پیامبر از دنیا رفت و کسی را به عنوان جانشین معرفی ننمود»؛(1) پاسخ ایشان از سخنانی که قبلا عنوان شد داده می شود، زیرا با فرض این که دین اسلام، دین جاوید و باقی است و مردم موظف به اجرای دستورات آن می باشند، در این صورت اگر معلم و راهنما را معرفی نکنند این تکلیف بر خلاف عدالت خواهد بود پس باید راهنما معین کند و چنین هم کرده است.

گروه دوم می گویند: «پیامبر جانشین خود را معرفی کرد

ولی پس از رحلت ایشان مردم حضرت علی ابن ابی طالب (علیهما السّلام)را کنار گذاشتند و با دیگری بیعت کردند».(2)

از این گفتار به دو گونه می توان پاسخ گفت:

پاسخ اوّل: همان طور که قبلا بیان شد پیشوای جامعه باید بهترین عمل کننده به قانون یعنی معصوم باشد بدیهی است مردم نمی توانند چنین شخصی را بشناسند، چنان چه نشناختند و نعل بندی را به جای گوهر فروش نشاندند.

پاسخ دوم: در قرآن مجید خداوند متعال می فرماید:

هر گاه حکمی از طرف پروردگار نازل شد هیچ مرد و زن با ایمان حق اظهار نظر ودگرگونی آن را ندارند. (3)

ص: 39


1- برای این قول مراجعه شود به: الغدیر، ج5، ص567 به نقل از باقلانی و خضری. و نیز عبقات الأنوار، ج11، ص597 به نقل از فخر رازی.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12، ص 82.
3- الأحزاب (33)، آیۀ36: ﴿وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً...﴾.

و نیز می فرماید:

خدا می آفریند و او نیز برای راهنمایی مردم انسان شایسته را اختیار می کند و هرگز مردم در این زمینه اختیار ندارند.(1)

اما مسأله مشورت و تبادل افکار یکی از مسائل مهم اخلاقی دین اسلام می باشد ولی زمینه مشورت درباره اموری است که حکم آن به طور قطعی در دین بیان نشده و برای ما تکلیفی نیامده باشد، زیرا اگر وظیفه ما مشخص شده باشد باید در اجرای آن بکوشیم و در مقابل فرمان خداوند متعال تسلیم باشیم نه این که باز در مورد آن مشورت کنیم.

تاریخ اسلام با صدای بلند شهادت می دهد و اعلام می دارد که

پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به امر پروردگار در روز هیجدهم ماه ذیحجه سال دهم هجری، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی (علیه السّلام) را در حضور بیش از یک صد هزار نفر زائر خانه خدا به سر دست گرفت ضمن ایراد خطبه ای مفصل فرمود:

هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست سپس یاران او را دعا و دشمنانش را نفرین کرد.(2)

نکته سوم: همان طور که قبلا بیان شد که خداوند متعال برای برقراری نظم در زندگی انسان ها قانون جامع و کاملی را تنظیم نموده است که تا روز آخر زندگی بشر باید باقی بماند زیرا وضع خلقت و

ص: 40


1- القصص (28)، آیۀ68: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَیَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَتَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴾.
2- اثبات الهداة، ج3، ص38؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج2، ص 289؛ برای آشنایی بیشتر با مصادر اهل سنت ر.ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج21، ص1-82.

آفرینش انسان تغییر نمی کند. اکنون این مسأله مطرح می شود که اگر دقیق ترین و کامل ترین قانون را داشته باشیم ولی آن قانون توسط شخصی آگاه و دانشمند برای مردم بیان نشود علاوه بر آن که ضمانت اجرایی نخواهد داشت هرگز مفید هم نخواهد بود. مثلا در زمینه رانندگی، برای برقراری نظم مقرراتی تنظیم شده است و مأموران راهنمایی برای آگاهی مردم و جلوگیری از تخلف رانندگان مشغول فعالیت هستند و به یقین اگر مأموران راهنمایی نباشند مقررات به تنهایی موجب نظم نخواهد بود پس با توجه به این که مردم در هر زمانی باید پای بند به قانون بوده و آن را باید در زندگی خود به اجرا درآورند و با توجه به این که ایشان به آن قانون آگاهی ندارند به حکم عقل باید شخصی آگاه و دانا آن قانون را برای دیگران توضیح دهد و از تخلف ایشان جلوگیری نماید. بنابراین به این نتیجه می رسیم که اگر خداوند برای جامعه پیشوایی معین نکند و در عین حال آنان را به رعایت قانون دین موظف نماید مثل این است که دانشجویان دانشگاه را به تحصیل علم مکلف سازند بدون آن که استادی به کلاس اعزام نمایند بدیهی است که این تکلیف بر خلاف عدالت است. از این رو خداوند متعال راهنمایانی آگاه و دانا و پاک از هرگونه گناه و آلودگی انتخاب کرده است تا مردم را از ظلمات جهل و گمراهی بیرون آرند و به شاهراه سعادت و کمال رهنمون گردند. آن بزرگواران دوازده نفرند اوّل ایشان حضرت امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) و آخر ایشان حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.(1)

ص: 41


1- ر.ک: کفایة الأثر، ص 58؛ غایة المرام، ج 4، ص 119؛ ینابیع المودة، ج 3، ص 395، ح 46.

مصونیت پیامبر و امام

یکی از اصول اعتقادی ما مصونیت داشتن پیغمبر و امام در زمینه گناه و خطا و اشتباه است به این معنا که پیامبران و امامان باید از آلوده شدن به گناه و معصیت و نیز ارتکاب خطا مصونیت داشته باشند. و مخالف با ما در این مسأله اهل سنت می باشند لذا ما در پاسخ گویی به آنان هم به دلیل عقلی و هم به آیات قرآن استدلال می کنیم.

اما دلیل عقل: باتوجه به این که هدف و غرض خداوند از فرستادن پیامبران و تعیین جانشین، آشنایی مردم با آیین خدا و به کار گرفتن دین در زندگی خود می باشد حال اگر ایشان خود در رساندن قانون دچار اشتباه شوند یا از عمل به آن کوتاهی کنند هرگز این هدف تأمین نخواهد شد به علاوه ما به خوبی می دانیم در زمینه تربیت و پرورش، عمل مربی از گفتار او مؤثرتر خواهد بود تا آن جا که می گویند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» اگر مربی جامعه بر خلاف عمل کند، در زمینه تربیت دیگران موفق نخواهد بود.

واما دلیل از قرآن مجید؛ خداوند می فرماید:

ما به ابراهیم پس از آن که او را آزمایش کردیم مقام امامت دادیم ایشان برای بعضی از فرزندان خود آن را تقاضا کرد جواب آمد پیمان ما یعنی امامت به انسان ظالم داده نمی شود. (1)

ص: 42


1- البقرة(2)، آیۀ124: ﴿وَإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ﴾.

می دانیم که ظلم در قرآن به سه معنی آمده است:

1. شرک.(1)

2. گناه و معصیت.(2)

3. تجاوز به دیگران.(3)

پس عهده دار امامت از این سه نوع آلودگی باید به دور باشد.

معجزه

یکی از مسائلی که ما به آن معتقد هستیم مسأله «اعجاز» است. معجزه یعنی کاری که از شخص مدعی نبوت یا امامت صادر می شود و از قدرت بشر عادی خارج است که در هیچ زمانی هیچ کس مانند آن را نمی تواند بیاورد البته در قرآن مجید واژه معجزه به کار نرفته ولی در احادیث به چشم می خورد و در

قرآن مجید خداوند می فرماید:

ما فرستادگان خود را با بینات یعنی آن چه روشن کننده صدق و درستی ادعای آن ها می باشد فرستاده ایم. (4)

ص: 43


1- لقمان(31)، آیۀ13: ﴿وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾.
2- فاطر(35)، آیۀ32: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ﴾.
3- یونس(10)، آیۀ 44: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَلکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾.
4- الحدید(57)، آیۀ 25: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ﴾.

و اما دلیل بر این مسأله اعتقادی: از آن جا که پیامبر و امام برای همگان به مانند معلم و راهنما می باشند پس باید خداوند متعال، ایشان را به وسیله ای به مردم معرفی نماید که برای همه چه مردان یا زنان، دانشمند یا نادان به راحتی قابل شناخت باشند تا دچار سرگردانی نشوند و افراد نااهل نتوانند به دروغ ادعای این منصب مهم را بنمایند همانند معرفی نامه یا کارت شناسایی که در زمان ما مرسوم است که مؤسسه یا شرکتی به نماینده خود می دهد تا بتواند به وظایف خود عامل باشد.

بعد از پایان این بحث به طور فشرده به مسأله معجزه جاوید پیامبر یعنی قرآن مجید اشاره می کنیم. معجزه بودن قرآن از جنبه های متعددی می باشد و شاید مهمترین آن ها جنبه علمی قرآن مجید می باشد. شخصی را در نظر بگیرید که محیط زندگی او دور از فرهنگ و دانش بوده است ودر طفولیت پدر ومادر را از دست داده است و هرگز نزد استادی حاضر نشده است. در عین حال در زمینه های مختلف یک سلسله حقایق علمی را بازگو نماید که پس از گذشت قرن ها دانشمندان با پیشرفت ابزار و وسایل آن را کشف نمایند قطعا یک چنین انسانی با آفریننده جهان هستی در ارتباط بوده و با الهام و وحی از طرف او آن حقایق علمی را دانسته و آگاهی پیدا کرده و بیان نموده است مانند مسأله حرکت زمین و جفت بودن گیاهان و نیز مسأله آفرینش انسان از نطفه مرد و زن و مسائل مهم دیگری که در کتاب های مفصل می توانید آن را ببینید.

ص: 44

معاد

یکی از مسائل اعتقادی ما اصل معاد می باشد به این معنا که اعتقاد داریم که زندگی انسان با آمدن مرگ تمام نمی شود و مرگ به معنای نابود شدن و نیستی نمی باشد بلکه مرگ انتقال از جایگاهی به جایگاه دیگر است همانند انتقال از رحم مادر به دنیا. و نیز ما معتقدیم که پس از مرگ حاصل تلاش و عملکرد انسان و پاداش اعمالش به او خواهد رسید و خداوند متعال با برگرداندن بدن انسان و روح او به پیکرش و انتقال او به بهشت یا دوزخ او را به جزای اعمال نیک و بدش می رساند برای بررسی این مسأله در دو زمینه باید گفت و گو کرد:

اول: مرگ پایان زندگی نیست و اعتقاد به زندگی دیگر برای انسان لازم است.

دوم: خداوند در رستاخیز بدن انسان را برمی گرداند و روح را در آن قرار می دهد تا پاداش اعمال خود را ببیند که گفته می شود معاد جسمانی و روحانی.

اما در زمینه اوّل به دو دلیل می توان استدلال کرد:

1. با پذیرش عدالت خدا، می گوییم: اگر با آمدن مرگ زندگی انسان تمام شود در حقیقت پایان زندگی کسانی که با پاکی و درستی زندگی کرده اند و بدین جهت دچار محرومیت شده و از خواسته های گوناگون خود چشم پوشیده اند، با پایان زندگی ستمگران و کسانی که به قانون خدا و حقوق دیگران بی اعتنا بوده اند یکسان خواهد بود. و این مانند آن است که برخورد معلم در پایان سال تحصیلی، با دانش آموزان جدی در تحصیل، همانند برخورد او با دانش آموزان غیر جدی باشد و قطعا این بر خلاف عدالت

ص: 45

است. پس لازمه عدالت خدا آن است که زندگی برای انسان قرار دهد تا همگی جزای اعمال خود را ببینند. خداوند در قرآن مجید می فرماید:

آیا ما کسانی را که در مقابل دین تسلیم

بوده اند مانند افرادی که متخلف بوده اند قرار می دهیم این چگونه داوری است.(1)

و نیز می فرماید:

آیا کسانی که ایمان آورده و دارای کارهای پسندیده می باشند مانند کسانی قرار می دهیم که فساد بر پا می کنند و ما پرهیزگاران را مانند بد کردارها قرار نمی دهیم.(2)

2. با پذیرش حکمت خداوند و این که کار بیهوده از او صادر نمی شود می گوییم: اگر به راستی این جهان با عظمت و امکانات فراوان و گوناگونی که در آن می باشد برای ادامه زندگی انسان دایر گردیده (همان طوری که از آیات قرآن مجید به دست می آید)(3)

سپس زندگی انسان منحصر باشد به دوره کوتاه دنیا، آن هم زندگی همراه با مشکلات و سختی های فراوان و با آمدن مرگ زندگی او خاتمه داده شود مثل آن می ماند که شخصی با سرمایه گذاری فراوان و تحمل رنج زیاد باغی یا کارخانه ای را احداث کند و هنگام به دست آمدن محصول آن را نابود سازد همه عُقلا او را زیر سؤال می برند که اقدام به چنین کار مهم باید بر

ص: 46


1- القلم (68)، آیات 35-36: ﴿أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ * ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ﴾.
2- ص (38)، آیۀ 28: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّارِ﴾.
3- ر.ک: إبراهیم(14)، آیۀ 32؛ النحل (16) آیۀ 14؛ السجدة(32) آیۀ 27؛ و آیات زیاد دیگر.

اساس هدف عالی و ارزنده باشد. پروردگار حکیم که هدف خود را از آفرینش جهان و همه موجودات آن ادامه زندگی انسان معرفی نموده اگر زندگی انسان را منحصر به این دوره کوتاه نماید و حاصل عمر او را به او تحویل ندهد، بر خلاف حکمت خواهد بود. قرآن مجید می فرماید:

آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و بازگشت شما به سوی ما نخواهد بود.(1)

گویا در این آیه می فرماید، اگر معاد نباشد آفرینش انسان دارای هدف حکیمانه ای نخواهد بود.

اما در زمینه دوم، مسأله معاد بازگشت بدن و سپس روح به بدن، بعد از آن که ما پذیرفتیم که خدا دارای قدرت نامحدود و بر همه چیز توانا است. این مسأله مشکل نخواهد بود و در قرآن مجید برای جواب گویی از اعتراض مشرکین مکه بر معاد جسمانی و روحانی به نمونه های قدرت خدا اکتفا می کند که ما به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

1. داستان حضرت ابراهیم (علیه السّلام)؛ پرندگان و بازگشت بدن آن ها و سپس روح در کالبد آن ها قرار گرفتن.(2)

2. داستان ارمیا؛ (بعضی از مفسرین عُزیر نوشته اند) که به فرمان خدا از دنیا رفت و پس از صد سال دومرتبه زنده شد و خوراکی و آشامیدنی او که انجیر و آب انگور بود سالم باقی مانده بود.

ص: 47


1- المؤمنون(23)، آیۀ115: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ ﴾.
2- البقرة (2)، آیات 259-260.

3. داستان اصحاب کهف؛ که برای مدت سیصد سال یا بیشتر خداوند متعال ایشان را در حال خواب نگهداری نمود می فرماید:

ما این چنین انجام دادیم تا بدانند قیامت بر حق است و خداوند قدرت دارد که انسان را بر گرداند.(1)

4. قرآن مجید در چند مورد به مردن و زنده شدن زمین در فصل پاییز و زمستان و بهار و تابستان تذکر می دهد و می فرماید:

این چنین خدا مردگان را زنده می کند.(2)

5. گاهی قرآن می فرماید:

آن چنان که از میان خاک گیاهان گوناگون را خارج می سازد، شما را پس از مرگ از دل خاک بیرون می آورد.(3)

6. گاهی قرآن مجید می فرماید:

بازگردانیدن انسان پس از مرگ آسان تر است از ایجاد کردن او.(4)

پس پروردگاری که او را آفریده می تواند او را برگرداند.

و نیز نمونه های دیگری که با بررسی آیات می توان آن ها را به دست آورد.(5)

ص: 48


1- الکهف (18)، آیۀ 21: ﴿وَکَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فِیهَا...﴾.
2- الروم(30)، آیۀ 50: ﴿فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٍ﴾.
3- الروم(30)، آیۀ 19: ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ﴾.
4- الروم (30)، آیۀ 27: ﴿وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ و همچنین سورۀ یس (36)، آیۀ 79: ﴿قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٍ ﴾.
5- آل عمران (3)، آیۀ27؛ الاعراف(7)، آیۀ 57؛ ق(50)، آیۀ 11.

کتابنامه

* قرآن کریم

* نهج البلاغه

1. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن (ت1104ق). بیروت: اعلمی. چاپ اوّل:1425ق.

2. احقاق الحق و ازهاق الباطل. شوشتری، نور اللّه (ت1019ق). تعلیق: شهاب الدین مرعشی. قم: کتابخانۀ آیت اللّه مرعشی(رحمه الله). چاپ اوّل: 1409ق.

3. بحارالأنوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمة الأطهار(علیهم السلام). مجلسی، محمد باقر (ت1110 ق). بیروت: دار إحیاء التراث العربی. چاپ دوم: 1403ق.

4. توحید الإمامیة. ملکی، محمد باقر (ت1377ش). ترجمه: محمد بیابانی اسکویی. تهران: انتشارات نبأ. چاپ دوم: 1391ش.

5. التوحید. ابن بابویه، محمد بن علی (ت381ق). تحقیق: هاشم حسینی. قم: موسسه نشر اسلامی. چاپ اوّل: 1398ق.

6. سد المفر علی القائل بالقدر. علم الهدی، محمد باقر (ت1431ق). تقریر: سید علی رضوی، امیر فخاری، حسن کاشانی. تهران: انتشارات منیر. چاپ اوّل: 1387ش.

7. شرح نهج البلاغه. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة اللّه (ت655ق). تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم. بیروت: انتشارات دار إحیاء التراث العربی. چاپ دوم: 1385ق.

ص: 49

8.عبقات الأنوار. موسوی نیشابوری، میر حامد حسین (ت1306ق). اصفهان: کتابخانۀ امیرالمؤمنین (علیه السّلام). چاپ دوم:

1. 1366ش.

9. عدل الهی. بیابانی اسکویی، محمد. تهران: انتشارات نبأ. چاپ دوم: 1391ش.

10. غایة المرام فی علم الکلام. آمدی، سیف الدین (ت623ق). بیروت: دارالکتب العلمیة. چاپ اوّل: 1413ق.

11. الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب. امینی، عبدالحسین (ت1349ش). قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة. چاپ اوّل: 1416ق.

12. کنزالفوائد. کراجکی، محمد بن علی (ت449ق). تحقیق: عبداللّه نعمة. قم: دارالذخائر. چاپ اوّل: 1410ق.

13. کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(علیهم السلام). خزاز رازی، علی بن محمد (قرن چهارم). تحقیق: عبد اللطیف حسینی کوه کمری. قم: بیدار. چاپ: 1401ق.

14. لسان العرب. ابن منظور، محمد بن مکرم (ت711ق). تحقیق: جمال الدین میردامادی. بیروت: انتشارات دارالفکر. چاپ سوم: 1414ق.

15. معرفة اللّه. علم الهدی، محمد باقر (ت1431ق). تقریر: سید علی رضوی، مشهد: انتشارات ولایت. چاپ اوّل: 1436ق.

16. ینابیع المودّة لذوی القربی. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (ت1294ق). تحقیق: سید علی جمال أشرف حسینی. قم: دار الأسوة للطباعة و النشر. چاپ: 1416ق.

ص: 50

* بماذا نعتقد؟

العلّامة الحاجّ الشیخ محمّد باقر علم الهدی(رحمه الله)

ترجمة: السیّد جعفر المدرّسیّ

ترجمة اردو: السیّد صغیرحسین النقویّ

ترجمة انجلیزی: السیّد مهدیّ المدرّسیّ

دار الولایة للنشر

1395 - 1438

ص: 51

الملخّص

تستقرّ العقیدة - وهی ما ینعقد القلب علیه - فی لبّ کلّ دین وأساس کلّ شرعة ومنهاج. فإنّها من الدین کالقلب من الجسد والجذر من الشجر؛ منها تتفرّع کلّ السلوک، وإلیها تعود کلّ الأخلاقیّات والعبادات، وبناءاً علیها تتمّ صیاغة شخصیّة الإنسان.

ولذا فإنّ المصدر الذی تُستقی منه العقیدة یحتلّ أخطر المواقع وأشدّها حساسیةّ. ولأجل ذلک تعدّدت المشارب وتضاربت النِّحَل، کیف لا وهذا یستلّ عقیدته من القیاسات الباطلة، وذاک یبنی علی أساس المکاشفات والتخیّلات، وآخر حیران لا یهتدی إلی الحقّ سبیلا.

لقد قام شیخنا العلاّمة الفهّامة، الفقیه الربّانی، المرحوم الشیخ محمّد باقر علم الهدی(قدّس سرّه) ببیان خلاصة العقیدة المستندة إلی العقل المستنیر بضیاء الوحی، والفطرة التی ذکّر بها أئمة الحقّ(علیهم السلام)، وذلک باستعراض موجز ومبسّط حتّی یسهل فهمه لجمیع الطبقات. وقد أشار رضوان اللّه علیه أنّ ما یمیّز دین اللّه هو قابلیة فهمه لدی جمیع العقلاء بما أودع الخالق فیهم من فطرة نقیَّة، - الشرط الذی لا یتوفّر فی الطریقتین الفلسفیة والعرفانیة البعیدین عن منهج القرآن الکریم وکلمات العترة الطاهرة صلوات اللّه علیهم اجمعین.

دارالولایة للنشر

إیران - المشهد المقدس - السوق الکبیر

هاتف: 00989151162907 - 00989151576003

ص: 52

​* BOOK SUMMARY

The religion of Islam applies impeccably with that of man's very formation and creation, and it's foundations are therefore both vividly clear and strong in nature.

That said, what a human being needs in order to

receive divine guidance in his first step to seeking truth is possessing a submissive soul, for the next step is without a doubt recognition to the truth.

In this book, the author late Shaikh M.B. Alamulhuda attempts to prove that Islam is not burdensome, and does not require a brain of a philosopher, it is in fact fathomable by every person with least amount of intellectual capacity, along with a mere reminder from the prophets and messengers.

-----------

The publisher

Velayat publishers

Address: Iran, Mashhad, central bazaar, Velayat publisher.

Tel:00989151576003 -00989151162907

ص: 53

* WHAT WE BELIEVE

Ayatollah Sheikh Baqer Alamolhuda

ED., TRANS, AND ANNOT. BY

Sayed Mahdi Modarresi

Commentary by:

Sheikh Morteda Aadadi

Velayat Publishers

2017 - 1395

ص: 54

بسم اللّه الرحمن الرحیم

(اُدعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَال-مَوعِظَةِ ال-حَسَنَة)

یُعدّ العلم والمعرفة أفضل وأکبر النِّعم الإلهیّة المهداة لعباد اللّه الصالحین لأنّه بالعلم یُعینهم اللّه علی عبودیّته وبه یخضعون له،

وهو من أکبر النّعم التی بها یفتخرون فی حیاتهم الدنیا.

والعلماء الربانیّون والعرفاء الإلهیّون هم من یستضیئون بهدی الأنبیاء والأئمّة: ولا یشعرون بالتَّعب أو الملل أبداً فی سلوک هذا الطریق. طریق العلم والعمل، ویتجنّبون الطُرُق الأُخری التی لا تنتهی بهم إلی نیل معارف الأئمّة:.

تهدف هذه المؤسّسة - التی تأسّست بدافع إحیاء آثار هذه الثلَّة المخلصة التی تحملت علی عاتقها مهمّة الدفاع عن معارف الوحی والعلوم الإلهیّة الأصیلة - إلی نشر هذا الفکر عبر الوسائل العصریّة المتاحة ومن اللّه التوفیق.

ص: 55

بسم اللّه الرحمن الرحیم

﴿اُدعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَال-مَوعِظَةِ ال-حَسَنَة﴾

Call on to the way of your lord with wisdom and good preaching

Knowledge is arguably God's most precious blessing given to humanity, with which they can understand, worship, and submit to the Almighty's commandments. It is indeed the greatest of His gifts for both in this life and the afterlife.

And those with divine understanding are the true inheritors of the prophets and their successors. Those are the people of wisdom who stop at nithing in carrying on their endeavor in seeking knowledge from its one and only source; the messengers of Allah.

This institution, was founded on the revival and republishing the canons and original works of the scholars who gave their life in supporting the foundations of the religion and the teachings of the holy prophet and his immaculate household. We ask Allah to guide us in this holy path.

ص: 56

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109