تاریخ حدیث شیعه 2 (عصر غیبت)

مشخصات کتاب

سرشناسه:طباطبائی، سیدمحمدکاظم، 1344 -

عنوان و نام پدیدآور:تاریخ حدیث شیعه2(عصر غیبت) / محمد کاظم طباطبایی .

مشخصات نشر:قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث: دانشکده علوم حدیث ، 1388 - 1390.

مشخصات ظاهری:304ص .

شابک:39000 ریال 978-964-530-370-7 : ؛ 140000 ریال: ج.2: 978-964-493-565-7

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:پشت جلد به انگلیسی : The History of Shiite Hadith

یادداشت:کتابنامه .

موضوع:حدیث -- تاریخ

موضوع:احادیث شیعه -- تاریخ

شناسه افزوده:دانشکده علوم حدیث

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

شناسه افزوده:پژوهشگاه قرآن و حدیث

رده بندی کنگره:BP106/5/ط2ت2 1388

رده بندی دیویی:297/29

شماره کتابشناسی ملی:1755861

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

تاریخ حدیث شیعه2(عصر غیبت)

محمد کاظم طباطبایی

ص :5

ص :6

فهرست

ص :7

فهرست

ص :8

فهرست

ص :9

فهرست

ص :10

ص :11

ص :12

ص :13

ص :14

ص :15

ص :16

مقدمۀ ناشر

حفظ،ثبت و نشر دستاوردهای علمی در عرصۀ حدیث،بخشی از رسالت سنگین دانشکدۀ علوم حدیث است.در ادای این وظیفه،معاونت پژوهشی با همکاری مرکز آموزش های الکترونیک دانشکده،متن ارائه شدۀ استادان مبرّز و متخصّص در هر حوزه را طیّ فرآیندی طولانی و البته لازم،برای چاپ و توزیع آماده می کند.در آغاز،متن اولیه ای متناسب با سرفصل های مصوّب وزارت علوم،تحقیقات و فناوری در هر درس،از سوی یکی از استادان و متخصصان آن موضوع نگاشته می شود و با همکاری آموزشیاران ورزیده تکمیل می گردد.در مرحله دوم،این متن به وسیلۀ برخی از استادان و کارشناسان،نقّادی می شود که مؤلّف محترم با توجه به نقدها،نوشتۀ خود را اصلاح می نماید.این متن به صورت«درسنامه»در می آید و پس از تدریس مکرّر و با توجه به پرسش ها و گفتگوهای دانشجویان و مخاطبان کتاب،دوباره نقد،تکمیل و اصلاح می شود.در مرحلۀ ویراستاری محتوایی نیز متن،اندکی فشرده و در قالب کتاب های درسی آمادۀ نشر می شود.

نوشتۀ حاضر که به تاریخ حدیث شیعه در عصر غیبت پرداخته،یازدهمین کتاب از این سلسلۀ درس نامه هاست.مؤلّف این کتاب که از قدیم ترین همکاران مؤسسۀ علمی فرهنگی دار الحدیث (از بدو تأسیس) و از محققان و استادان توانا و فرزانه در عرصۀ علوم اسلامی است،توانسته با پژوهشی گسترده و بهره گیری از همکاری برخی از استادان و دانشجویان ممتاز دانشکدۀ علوم حدیث،متنی در خور و قابل اعتماد را فراهم آورد.این نوشته،اگر چه اولین کار در این عرصه نیست،امّا می توان آن را یکی از بهترین کتاب ها در زمینۀ تاریخ حدیث شیعه دانست.این متن برای دانشجویان

ص:17

عزیز در رشته های الهیات و معارف اسلامی و به ویژه رشته های علوم قرآن و حدیث و نیز طلّاب گرامی حوزه های علمیۀ سراسر کشور و به ارزش دو واحد درسی قابل استفاده است.دانشکدۀ علوم حدیث امید دارد بتواند تمام دانش تولید شده در عرصۀ پرگسترۀ علوم حدیثی را پیراسته و آماده کند و آن را در اختیار علاقه مندان قرار دهد.

معاون پژوهشی دانشکدۀ علوم حدیث

عبد الهادی مسعودی

ص:18

پیش گفتار

اشاره

با آغاز دورۀ غیبت،حدیث شیعه وارد مرحلۀ جدیدی شد که با دورۀ پیشین متفاوت بود.دورۀ حضور آشکار امام در میان مردمان به«انجام»رسیده بود و صدور حدیث به پایان خویش نزدیک می شد.پس از اتمام دورۀ غیبت صغری و توقف توقیعات صادر شده از ناحیۀ مقدّسه،مجموعه روایات شیعی به کمال خویش رسید.اکنون دیگر امام معصوم،در میان مردم حضور نداشت و عالمان شیعه و راویان حدیث،جانشین امام علیه السلام در میان مردم و مرجع آنان در رفع مشکلات سیاسی،اجتماعی و معرفتی بودند.

تدوین حدیث که از دورۀ حضور آغاز شده بود اکنون به صورت گسترده تری پیگیری می شد.حوزه های حدیثی که در گوشه و کنار پدید آمده بودند،به تدریج به مراکز بزرگ حدیثی تبدیل شدند و گاه،مکتب حدیثی خاصی پدید می آمد که دارای مبانی ویژه بود.

عالمان شیعی،افزون بر تدوین تک نگاری های حدیثی در موضوعات متفاوت،جوامع حدیثی زیبا و کارآمدی پدید آوردند که تاکنون بر تارک معارف بشری می درخشد.

در این سال های طولانی که نزدیک به دوازده قرن استمرار یافته است ،حدیث شیعه دوره های گوناگون و پر فراز و نشیبی را پشت سر گذارده است.گاه در اوج بوده و هواخواهان،مروّجان و مؤلّفان بسیار داشته و گاه در محاق رفته و از اقبال مردمان،بی بهره بوده است.

سده های چهارم،پنجم،یازدهم و دوازدهم هجری و نیز دورۀ معاصر و به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران،از دوره های رشد و رونق حدیث شیعی محسوب می شوند.

ص:19

آگاهی از مجموعۀ پُر برگ و بارِ تلاش های حدیثی عالمان شیعی و نگاشته های آنان،نیاز به فرصتی بیش از این مجال و حوصله ای فراتر از حوصلۀ مخاطبان این نگاشته دارد.از این رو در این نوشته به اختصار به مباحث مربوط به تاریخ حدیث شیعه در دورۀ غیبت،اشاره و نگاشته های گوناگون آن عصر را به ایجاز،معرفی کرده ایم.

تقدیر و تشکر

این اثر،همانند جلد نخست آن،با پیگیری عزیزان مرکز آموزش های الکترونیک در دانشکدۀ علوم حدیث پدید آمده است.همراهی و تلاش آقایان سید حمید حسینی و مهدی کمانی را در پدیدآوری اولیه اثر ارج می نهم.

همچنین از تمام عزیزانی که در مراحل پسین کار،انتشار این اثر را پیگیری کرده اند،به ویژه از دوست گرامی و دانشمندم حجة الاسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی،معاون پژوهشی دانشکدۀ علوم حدیث سپاس گزارم.

موسسۀ علمی فرهنگی دار الحدیث،نقشی پویا و قابل ستایش در تدوین این اثر و سایر مطالعات حدیثی در روزگار معاصر داشته است.امید که مؤسس محترم آن،حضرت آیة الله ری شهری،جزا و تقدیر خویش را از صاحبان اصلی حدیث و ولی نعمتان ما،به ویژه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ،به نیکوترین وجه،دریافت کند.

همراهی همسر و فرزندانم در پیشبرد فعالیت های حدیثی و آموزش و نگارش این اثر،جایگاهی اساسی دارد و بدون یاری آنان به انجام رساندن این کار و دیگر کارهای پژوهشی این بنده میسّر نبود.خداوند متعال به آنان جزای خیر دهد.

نکته

برای آگاهی بیشتر از زندگی شخصی و علمی و آثار محدّثان شیعه،می توان به کتاب های سرگذشت نامه نویسی (رجال و تراجم)،مراجعه کرد که به گونۀ معمول،بر اساس نام اشخاص،مرتب شده اند،کتاب هایی مانند رجال النجاشی،رجال الشیخ الطوسی،از پیشینیان و أعیان الشیعة تألیف سید محسن امین و روضات الجنات نوشتۀ خوانساری از پسینیان.

دربارۀ کتاب ها و نگاشته های عالمان،نیز می توان به کتاب الذریعة نگاشتۀ مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی مراجعه نمود که ترتیب آن بر اساس نام کتاب هاست.

ص:20

چند کتاب با عنوان تاریخ حدیث شیعه،ولی ناظر به سده های متفاوت،به وسیلۀ پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث (دار الحدیث) منتشر شده است که منبع بسیار خوبی برای گسترده تر در برخی از مباحث این کتاب اند.

گفتنی است که در مقدمۀ بسیاری از کتاب های حدیث،محققان و تصحیح کنندگان آنها،صفحاتی را به شرح زندگی مؤلف و توضیح دربارۀ آن کتاب،اختصاص داده اند.

برنامۀ نرم افزاری«جامع الأحادیث»(نور 2) نیز در بخش کتاب شناسی خود،اطلاعات با ارزشی در بارۀ کتاب های حدیثی ای که منبع بحار الأنوار به شمار می آیند،گرد آورده است.

بمنّه و کرمه

سید محمد کاظم طباطبایی

بهمن 1389

ص:21

ص:22

درس اول: حدیث درسدۀ چهارم و ژنجم

اشاره

ص:23

ص:24

درآمد

از منظر تاریخ حدیث،سده های چهارم و پنجم هجری دورانی مهم و نقش آفرین برای حدیث و دیگر معارف شیعی به شمار می رود.پژوهشگران و دانشوران بزرگ حدیث شیعه،همچون شیخ کلینی،شیخ صدوق،شیخ مفید،سید مرتضی،سید رضی و شیخ طوسی در این دوره می زیستند،کتب اربعۀ حدیثی شیعه در این دوران نگارش یافتند،علاوه بر آن صدها کتاب حدیثی و پیرامونِ حدیثی دیگر نیز محصول این دوران هستند.اکنون باید دید این پدیدۀ خجسته،یعنی فزونی،تنوع و گرمی بازار تلاشهای حدیثی و به بار نشستن آنها،چگونه حاصل شده است و چرا پس از نیمۀ دوم سدۀ پنجم (450 هجری به بعد) این پدیده استمرار نیافت.به نظر می رسد که مهم ترین عامل در این زمینه،مساعد بودن شرایط سیاسی،فرهنگی و اجتماعی آن دوران است که بستری مناسب برای این گونه تلاشها فراهم کرده بود.

نگاهی به فضای سیاسی این دوران

اشاره

با سپری شدن سدۀ سوم و آغاز سدۀ چهارم از اقتدار،ابهت و عظمت خلافت عباسی کاسته شده و دوران ضعف و سستی ارکان آن فرا رسید.قدرت اجرایی در اختیار وزیران قرار گرفت و وزرات دستخوش فساد دولتیان شد؛به گونه ای که این پست با پرداخت رشوه به خلیفه یا نزدیکان او قابل دست یابی بود و از این رو در آغاز سدۀ چهارم،وزیران به بهانه های گوناگون برکنار یا منصوب می شدند. (1)رقابت میان درباریان برای احراز این پست روز به روز شدیدتر می شد که کمترین پیامد آن بی نظمی و بی ثباتی در کار مدیریت کشور پهناور اسلامی بود.در چنین اوضاع آشفته ای حکومتهای محلی کوچک و

ص:25


1- (1) .الکلینی و الکافی،ص 250.

بزرگ از گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی سر برآوردند که برخی از آنها توانستند به قدرتهای بزرگی تبدیل شوند.دولت آل بویه در ایران،دولت فاطمیان در شمال آفریقا و دولت حمدانیان در شمال عراق و سوریه،نمونه ای از این دولتهای قدرتمند هستند.آل بویه با گسترش قلمرو خود از مرکز ایران به سمت غرب بر خوزستان و بغداد نیز استیلا یافتند و قدرت سیاسی را از خلیفه ستاندند.آنان با در اختیار گرفتن بیت المال و پرداخت حقوق به خلیفه او را تحقیر کردند (1)و عزل و نصب وزیران و مدیران اجرایی را خود به عهده گرفتند.این سه دولت مقتدر و برخی دولتهای کوچک دیگر،گرایش شیعی یا نزدیک به شیعه داشتند و در ترویج معارف شیعی کوشا بودند.البته مقصود از شیعه در اینجا تمامی فرقه های منتسب به این مذهب،اعم از زیدیه و اسماعیلیه،است.در چنین فضایی عالمان شیعی برای ترویج و گسترش معارف و عقاید خود نه تنها با مانعی رو به رو نبودند،بلکه بعضی از آنان از کمک و پشتیبانی حکومت نیز برخوردار بودند و بدین ترتیب امکان تبلیغ معارف شیعی در چنین دورانی بیش از پیش فراهم شد.آشنایی اجمالی با برخی از دولتهای محلی یادشده می تواند در تحلیل صحیح و بازیابی دلایل اجتماعی و سیاسی گسترش حدیث در این دوران کمک شایانی نماید.لذا در ادامۀ بحث ابتدا با هر یک از این دولتها آشنا می شویم.لازم به ذکر است که در این گزارش،گسترۀ تأثیرگذاری به ترتیب تاریخی مقدم شده است.

آل بویه 448-334

(2)

حکمرانان آل بویه در سرزمینی چشم به دنیا گشودند که حوزۀ نفوذ تفکر شیعه به شمار می آمد و پیشینۀ چند دهه حکومت سادات زیدی مذهب را در حافظۀ

ص:26


1- (1) .ابن اثیر در این باره می نویسد:«معزالدوله نخستین امیر آل بویه در بغداد تمام اموال و داراییهای خزانۀ دولت مرکزی را در اختیار گرفت و برای خلیفه روزانه پنج هزار درهم مقرر کرد»؛الکامل فی التاریخ،ج 5،ص 269-268،بیروت،مؤسسة التاریخ العربی،1414 .
2- (2) برای آگاهی بیشتر از دولت آل بویه به منابع ذیل مراجعه کنید: تاریخ آل بویه،مرحوم علی اصغر فقیهی،انتشارات سمت؛آل بویه نخستین سلسلۀ قدرتمند شیعه،علی اصغر فقیهی؛آل بویه حامیان فرهنگ تشیع،سید سیف الله نحوی؛احیای فرهنگی در عهد آل بویه،جوئل.ل.کرومر،ترجمۀ محمدسعید ضیائی؛مقالۀ مدخل«آل بویه»در دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛مقالۀ مدخل«آل بویه»در دائرة المعارف تشیع.

تاریخی خود به یادگار داشت. (1)طبرستان سرزمینی بود که به دلیل وجود کوههای بلند و صعب العبور و جنگلهای زیاد،محل امنی برای انقلابیون به شمار می آمد.گروه زیدیه به رهبری سادات حسنی و زیدی از استعداد طبیعی این سامان سود جسته و به تبلیغ مذهب خود در این سرزمین پرداختند و سرانجام توانستند با رهبری داعی بزرگ،حسن بن زید،حکومت علویان را در این منطقه تشکیل دهند (250 ه).هرچند که بعد از سه دهه،در سال 278 هجری،با هجوم سامانیان این دولت سقوط کرد،ولی داعی صغیر (ناصر اطروش) توانست دوباره بر این نواحی استیلا یابد (301 ه).جانشینان او تا زمان ظهور آل بویه بر بخشهایی از طبرستان حاکمیت داشتند.

علی،حسن و احمد فرزندان بویۀ ماهی گیر در چنین سرزمینی رشد یافتند.ایشان ابتدا در سِمَت فرماندهی دولت محلی مرداویج خدمت می کردند (2)تا اینکه زمینۀ قدرت یافتن آنها فراهم شد و با گشودن دروازه های اصفهان و شیراز پایه های دولت خود را پی ریزی کردند و سپس با فتح خوزستان و بغداد (332 ه) قلمرو خود را گسترش دادند.ورود فاتحانۀ برادر کوچک تر (احمد) به بغداد،دولت آنان را به اوج اقتدار رساند.خلیفۀ عباسی،المستکفی،نیز با بخشیدن القاب عمادالدوله به علی،رکن الدوله به حسن و معزالدوله به احمد،قدرت آنان را به رسمیت شناخت.در این دوران همۀ امور به اراده و خواست سلطان بویه ای اداره می شد و خلیفه هیچ اختیاری نداشت و از خلافت جز نامی باقی نمانده بود.ابن کثیر در این باره می نویسد:

خلافت آن سان ضعیف شد که خلیفه توانایی صدور هیچ فرمانی را نداشت و نمی توانست وزیری را تعیین یا برکنار نماید،تمامی امور حکومت در اختیار معزالدوله بود.آل بویه،بنی عباس را غاصب می دانستند و از این رو،حتی زمانی معزالدوله تصمیم گرفت که اساس خلافت عباسی را براندازد و به جای آنان فردی از علویان را به خلافت منصوب کند،ولی به خاطر برخی ملاحظات سیاسی از این کار خودداری ورزید (3).

ص:27


1- (1) .رسول جعفریان،تاریخ اسلام از طلوع طاهریان تا غروب خوارزم شاهیان،صفحۀ 97 به بعد (روزگار علویان طبرستان)،مؤسسۀ فرهنگی دانش و اندیشۀ معاصر.
2- (2) .آل بویه نخستین سلسلۀ قدرتمند شیعه،ص 88.
3- (3) .البدایة و النهایه،ج 11،ص 240.

فاطمیان 567-296ه

(1)

شیعیان اسماعیلی در دورۀ پایانی سدۀ سوم هجری در عراق و یمن دست به تلاشهایی برای قیام و براندازی خلافت عباسی زدند که نتیجه ای در پی نداشت،اما آنان با قطع امید از نواحی نزدیک به پایتخت به سرزمینهای دوردست چشم دوختند.در این میان شمال آفریقا زمینۀ مناسب تری برای دعوت و قیام آنان داشت.رهبران این گروه با انتساب خود به اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام خود را فاطمی و علوی معرفی و برتری خویش را بر خلفای عباسی اثبات می کردند.قیام فاطمیان در محدودۀ سرزمین تونس امروزی با ادعای مهدویت از سوی رهبر این گروه،ابوعبدالله المهدی،آغاز شد (296ه) که با موفقیت همراه بود.او توانست حکومت خود را در این سرزمین پی ریزی کند.جانشینان بعدی او در سال 361 توانستند بر مصر و شامات نیز استیلا یابند.خلیفۀ فاطمی پیش از ورود به مصر دستور ساخت پایتخت جدیدی را صادر کرد که«قاهره»نام گرفت.نخستین دانشگاه با عنوان«الأزهر»نیز در این دوران ساخته شد.از آنجا که فاطمیان خود شیعه بودند،به مذهب تشیع رسمیت بخشیدند.آنان در حوزه های گوناگون سیاست،فرهنگ،معاملات،حقوق و قضا،بر اساس مذهب اسماعیلیه رفتار می کردند و در این راستا بود که قاضی نعمان مغربی،کتاب دعائم الاسلام را نگاشت تا برای افراد و نهادهای حکومتی ای که می خواهند بر اساس اندیشه های اسماعیلیه رفتار کنند،مرجع مناسبی باشد.شیرازۀ اصلی این کتاب روایات رسیده از معصومین تا امام صادق علیه السلام است.او نگاشتۀ حدیثی دیگری با عنوان شرح الاخبار در زمینۀ شرح احادیث دارد.این دو کتاب،که امروزه در فهرست کتب حدیثی شیعه به شمار می آیند،از جمله میراث علمی به جای مانده از دولت فاطمیان است که بر اساس اندیشۀ شیعۀ اسماعیلی نگاشته شده است.

ص:28


1- (1) .برای آگاهی بیشتر از دولت فاطمیان به منابع ذیل مراجعه کنید: تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب،ادریس عمادالدین (872)،لبنان،بیروت،دار الغرب الاسلامی،1985م،چاپ اول؛ الخطط المقریزیه،مقریزی (م 845)،مکتبة الثقافیة الدینیه؛ فاطمیان در مصر،عبدالله ناصری،پژوهشکدۀ حوزه و دانشگاه،قم،1379ش.

حمدانیان 392-293

ابو الهیجاء عبدالله در سال 293 از سوی خلیفۀ عباسی به امارت موصل و توابع آن منصوب شد.پس از مرگ او در سال 317 فرزندش حسن ناصرالدوله،جانشین پدر شد و برادرش علی سیف الدوله به امارت حلب و حمص در شامات رسید.این دو برادر در عمل دولت مستقلی بنا نهادند.ایشان به دلیل گرایش به تشیع،زمینه ساز ترویج و گسترش فرهنگ شیعی شدند که افزایش شمار شیعیان را نیز در پی داشت.ظاهراً ابن شعبۀ حرانی از محدثان حلبی در این دوران است.کتاب حدیثی تحف العقول یادگار او است.نعمانی نیز کتاب الغیبة خود را در این دوران و در این شهر نگاشت.همچنین خاندان ابن زهره حلبی که در معارف شیعی صاحب اثر و تألیف هستند،در فضای فرهنگی به یادگار مانده از این دولت پرورش یافتند. (1)

مساعد بودن فضای فرهنگی و اجتماعی

پیدایش فضای سیاسی بیان شده،فضای فرهنگی اجتماعی جامعه را برای تلاش دانشمندان شیعی مناسب ساخت.هرچند پیش از این دوران نیز،تعصبات خشک و بی منطق گذشته نسبت به شیعیان رو به کاهش بود اما آل بویه نیز با دوری گزیدن از تعصبات مذهبی،آزاد گذاشتن اندیشوران مذاهب گوناگون در بیان عقاید خود و ارج گذاری به دانشمندان همۀ مذاهب و فرق و ادیان،حتی اندیشمندان غیر مسلمان در جامعه،فضای ستایشگری از فرهیختگان و دانشوران را پدید آوردند که این امر حاکمیت فضای علمی و شکوفایی دانش را در پی داشت.این آزاداندیشی حاکمان بویه ای در کنار همسانی و هم رنگی تودۀ مردم با آنان در دوری گزیدن از تعصبات مذهبی،بستری مناسب برای ترویج مبانی اعتقادی تمام فرقه ها فراهم کرد.

گفتنی است:سلیقۀ اجرایی این گروه در احترام به عقاید مردم و پاسداشت باورهای گوناگون مذهبی آنان و برخورداری از روحیۀ گذشت و منش بزرگوارانه و مردم پسند و آلودگی کمتر به آفات قدرت،پایگاه مردمی نیرومندی به ایشان بخشید و بر اقتدارشان افزود.

ص:29


1- (1) .از دیگر شخصیتهای شیعی این سامان،ابوصلاح حلبی (زنده در طول سالهای 447 374ه) نویسندۀ الکافی فی الفقه است.

آل بویه ترویج فرهنگ و شعائر شیعه را در دستور کار خود داشتند،اما برخی ملاحظات ایشان را از رسمی کردن مذهب تشیع باز داشت. (1)صدور فرمانها،اجازه ها و کارهای ذیل در راستای همین هدف و برنامۀ ایشان بود:

صدور فرمان عزاداری علنی برای امام حسین در روز عاشورا (352 ه)؛ (2)

صدور فرمان شادمانی عمومی روز عید غدیر برای به امامت رسیدن امام علی (352ه)؛ (3)

صدور فرمان نوشتن کتیبه هایی با مضامین شعائر شیعی بر مساجد بغداد (352ه)؛ (4)

اجازه دادن به شیعیان برای گفتن عبارت«حی علی خیر العمل»و«أشهد أنّ علیاً ولی الله»در اذان؛ (5)

بازسازی حرمهای امامان شیعه. (6)

گرایش به تشیع و علاقه مندی به ترویج شعائر آن در کنار روحیۀ دانش دوستی و فرهیخته پروری،حاکمان آل بویه را به گزینش وزیرانی رهنمون ساخت که از لحاظ مذهبی،شیعی یا متمایل به اهل بیت و از لحاظ علمی،دانش آموختۀ علوم رایج روزگار خویش باشند.از این رو دانشوری چون محمد بن عمید یگانۀ عصر خویش در فلسفه،نجوم و ادبیات از سوی رکن الدوله (حاکم ری) به وزرات برگزیده شد (7)و شاگرد او صاحب بن عباد دانش اندوختۀ حدیث،کلام و ادب،وزیر مؤیدالدوله (8)و

ص:30


1- (1) .شواهدی بر گرایش آل حمدان به ویژه سیف الدوله به تشیع وجود دارد که یکی از آنها کتیبۀ موجود بر سردر مشهد الحسین در حلب است.برای آگاهی بیشتر به مقدمۀ کتاب غنیة النزوع ابن زهره حلبی،نشر مؤسسۀ امام صادق علیه السلام مراجعه کنید.نسخه ای از این کتاب در نرم افزار معجم فقهی نیز موجود است. همچنین برای آگاهی بیشتر از تاریخ این دولت به کتاب دولت حمدانیان،تألیف فیصل سامر و ترجمۀ علی رضا ذکاوتی از انتشارات نشر حوزه و دانشگاه قم مراجعه کنید.
2- (2) .البدایة و النهایه،ج 11،ص 276؛المنتظم،ج 14،ص 150 به بعد.
3- (3) .همان.
4- (4) .همان.
5- (5) .نشوار المحاضره،ج 2،ص 133. [1]
6- (6) .آل بویه نخستین سلسلۀ قدرتمند شیعه،ص 481.
7- (7) .تتمة المنتهی،ص 312.
8- (8) .ریاض العلماء،ج 1،ص 84.

«ابوعلی سینا»وزیر شمس الدوله و شاپور بن اردشیر مؤسس کتابخانۀ هشتاد هزار جلدی بغداد وزیر بهاءالدوله شدند.

نزدیک شدن مردان سیاست و علم به یکدیگر و حضور دانشمندان و دانش دوستان در ارکان قدرت و پیرو آن ارج گذاری به دانشوران و فرهیختگان،بالندگی علمی و رواج روحیۀ دانش جویی و دانش آموزی را در بین تودۀ مردم در پی داشت.در چنین دورانی اهل دانش در تمامی شاخه ها از احترام و حمایت حکومت بهره مند بودند و با پدید آمدن فضای علم دوستی و دانش جویی در جامعه،زمینۀ شکوفایی و رونق علمی فراهم گردید تا آنجا که به شکل یک نهضت درآمد؛چیزی که امروزه و در دوران معاصر با عنوان رنسانس اسلامی از آن یاد می شود.

در چنین دورانی،شاهد بزرگداشت محدث بزرگ،شیخ صدوق از سوی وزیری دانشور،یعنی صاحب بن عباد هستیم. (1)شیخ صدوق نیز کتاب عیون الاخبار خود را برای اهداء به او می نویسد تا زینت بخش کتابخانۀ بزرگ،عمومی و مشهورش گردد. (2)در بغداد عضدالدوله،امیر بویه ای،شیخ مفید را ارج می نهد و با حضور بر بالین او و عیادتش،به وقت بیماری شیخ (3)و کمکهای مالی به او نمونۀ دیگری از بزرگداشت عالمان شیعی را به نمایش می گذارد. (4)گفته اند عضد الدوله گاه به ایشان می گفت:«از هرکه خواهی شفاعت کن تا ما آن را پذیرا باشیم». (5)

فضای آزاد پدیدآمده در زمینۀ فرهنگ و مذهب،ترویج بیشتر معارف و فرهنگ شیعی را در پی داشت،چراکه شیعیان فرصت یافتند در مجامع رسمی باورهای خود را ابراز نمایند،در جلسات مناظره و گفتگو شرکت کنند و با پاسخ گویی به پرسشها و شبهات،منطق نیرومند،استحکام اندیشه و حقانیت باورهای خود را هویدا کنند.

ص:31


1- (1) .آل بویه حامیان فرهنگ تشیع،ص 105.
2- (2) .عیون اخبار الرضا،ص 3،مقدمۀ نویسنده.
3- (3) .ابن حجر عسقلانی،لسان المیزان،ج 5،ص 368،بیروت،نشر مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات،1390.
4- (4) .روضات الجنات،ج 6،ص 159.
5- (5) .سیر اعلام النبلاء،ج 17،ص 224.

شیخ صدوق در ری،نیشابور و بغداد (1)و شیخ مفید در بغداد (2)به تشکیل این گونه جلسات همت گماردند،که البته توفیق شیخ مفید بیشتر بود، (3)چنان که خطیب بغدادی (4)و عبدالجبار معتزلی بدان اعتراف کرده اند. (5)او که پرانگیزگی،توانایی علمی،پویایی اندیشه،منطق نیرومند،کوشایی،پشتکار و تلاش خستگی ناپذیر را در کنار پارسایی و زیرکی با هم جمع کرده بود،توانست بهترین و بیشترین بهره را از فرصت به دست آمده،ببرد و پیرو آن،توفیق زیادی بیابد و رشک و خشم مخالفان متعصب را چنان برانگیزد که برخی،به روز مرگ شیخ،جشن بگیرند و به تهنیت بنشینند. (6)

تلاشهای حدیثی در سده های چهارم و پنجم

پیدایش این فضای سیاسی،اجتماعی و فرهنگی در این دوران،بیش از همه عالمان شیعی را به تلاش افزون تر،واداشت.ایشان از فرصت به دست آمده بیشترین و بهترین بهره را بردند و با تلاش خستگی ناپذیر به طرح اندیشه های مذهب خود در شاخه های گوناگون علوم اسلامی پرداختند.این تلاشها در قالب کتابها و رساله هایی که ساختار اندیشۀ شیعی را واگویه می کردند،به بار نشست و برای

نسلهای بعد به یادگار ماند.در این میان،سهم آثار حدیثی بیش از دیگر شاخه ها بود،چرا که حدیث،مادر و مرجع و محور بسیاری از علوم آن دوران بود و جویندگان و عرضه کنندگان آن فزون تر از دیگر دانشها بودند و چنین بود که بر شمار و گونه های نگارشهای حدیثی و معرفتی شیعه در قم،ری و بغداد افزوده شد و مدرسه های حدیثی قم و بغداد گسترش یافتند و پایه ها و مبانی روشنی از خود بر جای نهادند. (7)تلاشهای حدیثی

ص:32


1- (1) .رجال نجاشی،ص 392،الرقم 1049؛مجالس المؤمنین،ج 1،ص 456؛نمونه ای از مناظرات شیخ صدوق را می توانید در کتاب کمال الدین،ص 87،ببینید که در حضور رکن الدوله بوده است و امیر اعتقاد خود را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در آن کتاب بیان می کند.
2- (2) .الرسائل العشرة،ص 35.
3- (3) .برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به ترجمۀ ابن نقیب سنی (عبیدالله بن عبدالله) در البدایة و النهایه،ج 12،ص 22.
4- (4) .تاریخ بغداد،ج 3،ص 231.
5- (5) .روضات الجنات،ج 6،ص 159. [1]
6- (6) .ر.ک:درس پنجم،مدرسۀ حدیثی بغداد.
7- (7) .در مبحثی خاص ویژگیهای این دو مدرسه را بررسی خواهیم کرد.

شیعیان،منحصر به نگارشهای حدیثی نبود،آنان علاوه بر نگارشهای عمیق،زیبا و ماندگار متون حدیثی،نگارشهای زیبایی در علوم پیرامونی حدیث نیز سامان دادند.بهترین نگاشته های رجالی شیعه در این دوران پدید آمده است.نگارشهای متفاوت در زمینۀ غریب الحدیث،فقه الحدیث و نقدالحدیث نیز در این دوران تألیف شده است.فهرست نگاریهای جامع از مصنفات حدیثی نیز یادگار این دوران است.گزارش اجمالی از گونه های نگارشی این دوران را در پی می آوریم.

گونه های نگارش حدیثی

اشاره

(1)

1.جامع نگاری

جامع نگاری با گردآوری مجموعه ای از احادیث ناظر به هم در ذیل عنوانها و موضوعات گوناگون فقهی،به وسیلۀ یاران امام رضا علیه السلام آغاز گردید و تا سده های چهارم و پنجم که جوامع بزرگی نگارش یافتند،سیر تکاملی خود را پیمود.جوامع مشهور شیعی که به کتب اربعه معروف اند و تا امروز بر تارک علم و اندیشۀ شیعه می درخشند،یادگار تلاش اندیشمندان زبردست و پرکار این دوران است.

الکافی:شیخ کلینی (م 329) و پرورش یافتۀ مدرسۀ حدیثی قم،با نگارش این کتاب مهم ترین جامع حدیثی شیعه را تدوین نمود.دو جلد نخست این مجموعۀ هشت جلدی با عنوان اصول،دربارۀ موضوعات اعتقادی و کلامی و پنج جلد آن با عنوان فروع در زمینۀ موضوعات فقهی و جلد آخر آن با عنوان روضه در موضوعات پراکنده است.این کتاب گرچه ثمرۀ مدرسۀ حدیثی قم بود،ولی زمینۀ نشر و نسخه برداری آن در بغداد،که دارای امکانات فراوان نشر بود،فراهم شد.

من لا یحضره الفقیه:این کتاب جامع احادیث فقهی است که شیخ صدوق (م 381) یکی از مؤلفان برجستۀ مدرسۀ حدیثی قم،آن را نگاشته است.

تهذیب الأَحکام:این کتاب را شیخ طوسی در شرح کتاب المقنعه استاد خود شیخ مفید (م 413) نگاشته است.از آنجا که استاد و شاگرد هر دو پرورش یافتۀ

ص:33


1- (1) .گونه های نگارشی در این مبحث به اجمال معرفی شده اند.نمونه های مورد اشاره نیز محدود به این دو قرن هستند.آشنایی بیشتر با این گونه ها و نمونه ها در درس سبک شناسی و جوامع حدیثی صورت خواهد گرفت.

مدرسۀ حدیثی بغداد هستند،این اثر که در زمان خود جامع ترین کتاب حدیثی فقهی است از ثمرات مدرسۀ حدیثی بغداد به شمار می آید.شیخ طوسی پس از مدتی گزیده ای از این اثر را با عنوان الاستبصار عرضه کرد که در ردیف کتب اربعه به شمار می آید.

جوامع حدیثی دیگری نیز در این دوران نگارش یافتند که اکنون در اختیار ما نیستند،مانند الجامع محمد بن حسن بن ولید (استاد شیخ طوسی) و مدینة العلم شیخ صدوق.

2.تک نگاری

تک نگاریها موضوعات گوناگونی دارند.هر موضوع اعتقادی،اخلاقی،اجتماعی و کلامی،می تواند دست مایۀ نگارش یک کتاب حدیثی در آن موضوع باشد.شمار تک نگاریهای این دوران به صدها عنوان می رسد.فضای علمی حاکم بر جامعه و مجموعه مباحثات پدیدآمده بین عالمان،رواج و افزایش این گونه نگارشها را در پی داشت.شیخ صدوق را می توان طلایه دار این گونه نویسندگی دانست.او نزدیک به سیصد رساله و کتاب حدیثی دارد،که بیشتر آنها تک نگاری در موضوعات خاص هستند،مانند کتاب التوحید در زمینۀ الهیات،کمال الدین در امامت و مهدویت و ثواب الاعمال و عقاب الاعمال در برشماری آثار کارهای نیک و بد.

3.امالی

این شیوه از نگارش حدیثی،خود محصول نوع خاصی از عرضۀ حدیث و دریافت آن است،که در آن استاد احادیث گوناگون را از حافظه یا کتابهای خود،برای شاگردان می خواند و املا می کند و شاگردان آن را می نویسند.به مجموعۀ نوشتۀ شاگرد که به صورت کتاب درمی آمد،امالی آن استاد می گفتند.در این شیوه معمولاً تاریخ جلسۀ خواندن حدیث (املا) و مکان آن یادداشت می شد.

چهار کتاب امالی مشهور شیعه یعنی امالی صدوق،امالی مفید،امالی طوسی و امالی سید مرتضی از نگارشهای این دوران هستند که به جز کتاب آخر،همگی نگاشتۀ حدیثی هستند.

ص:34

در بین زیدیه نیز الأمالی الخَمیسیَّه و الأمالی الإثنینیه به نگارش در آمد که گردآوری احادیث خوانده شدۀ یحیی بن حسین شجری گرگانی (م 479ه) در روزهای پنجشنبه و دوشنبه است.

4.مسندنویسی

در این شیوه احادیث نقل شده از یک راوی در کنار هم و با محوریت او گردآوری می شوند و موضوع احادیث نقشی در ترتیب آنها ندارد. (1)این شیوۀ نگارش در بین شیعیان،که در گردآوری روایات موضوع محور بودند و به موضوع آنها اهمیت می دادند،جایگاه چندانی نیافت برخلاف سنیان که این شیوه را بیشتر می پسندیدند.

در این دوران نمونه هایی از مسندنویسی با شیوۀ خاص شیعی گزارش شده است.تحف العقول را می توان نمونه ای از مسندنویسی شیعی برشمرد.ابن شُعبۀ حَرّانی در این کتاب روایات پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام را در سیزده باب مرتب کرده است.گفتنی است که او روایات هر امام را در یک مجموعه گرد آورده است.ترتیب موضوعی احادیث و همچنین نقل روایت امام علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله برای او اهمیت نداشته است.

عیون اخبار الرضا علیه السلام نیز نمونه ای از مسندنویسی شمرده می شود.این مجموعه تمامی احادیث منقول از امام رضا علیه السلام را دارا است.علاوه بر آن روایاتی را که دربارۀ امام رضا علیه السلام نقل شده است،نیز جمع آوری کرده است.این گونه نگارش با مسندنویسی معمول سنیان متفاوت است؛زیرا آنان روایات یک راوی را در کنار هم گردآوری می کنند در حالی که در دو کتاب یادشده روایات یک معصوم و روایاتی که دربارۀ آن معصوم علیه السلام است،در کنار هم گرد آمده است و هیچ توجهی به راوی حدیث نشده است.

گفتنی است در زمانهای پسین جلال الدین سیوطی (م 911) یکی از نویسندگان اهل سنت،به این گونه مسندنویسی روی آورد و مسند حضرت فاطمه و برخی دیگر از صحابه را بدین شیوه نگاشت.

ص:35


1- (1) .برای آگاهی بیشتر دربارۀ مسندنویسی،به کتاب مسندنویسی در تاریخ حدیث تألیف دکتر کاظم طباطبایی و مقالۀ«مسند و مسندنویسی»نگاشتۀ علی مختاری در مجلۀ علوم حدیث،ش4،صفحۀ 44 مراجعه کنید.

5.نگارشهای ذوقی و هنری

رونق بازار دانش آموزی،آموزش،پژوهش و نگارش در این دوران تا آنجا پیش رفت که اصحاب دانش به شیوه های رایج تألیف بسنده نکردند،بلکه برخی بر اساس علاقه،سلیقه و ذائقۀ خود و مخاطبان،یا برای تنوع در گونۀ ابلاغ معارف،شیوه های تازه ای را برای نگارش برگزیدند که نمایانگر ذوق هنری آنان بود.دسته بندی احادیث بر اساس اعداد موجود در آنها یکی از این شیوه ها است که ابوعبدالله برقی با نگارش القرائن پیشگام این گونه نگارش است.شیخ صدوق با نگارش الخصال و ابوالفتح محمد بن علی کراجکی (م 449ه) با نگارش معدن الجواهر در ردیف پس از او جای دارند.

دسته بندی احادیث در نگارش حدیثی بر اساس نوع سند نیز شیوۀ دیگری از این گونه تألیفات است؛جعفر بن احمد قمی با گردآوری احادیثی که با تعریف درایه ای،سند آنها مسلسل به شمار می آمد،کتاب المسلسلات خود را نگاشت چنان که پیش از او عبدالله بن جعفر حمیری (م 300) با گردآوری احادیث کوتاه سند،کتاب قرب الأسناد را عرضه کرد.

6.تفسیر مأثور

تفسیر نقلی یا تفسیر مأثور،گونه ای از گردآوری روایات است که در آن احادیث رسیده از معصومان،در شرح و تفسیر آیات قرآن،بر محوریت آیه ها و به ترتیب آیات و سوره های قرآن جمع آوری می شوند.پیشینۀ این شیوۀ نگارشی به زمان حضور امامان علیهم السلام می رسد.در سدۀ چهارم و پنجم نیز این گونه نگارشها مشاهده می شود.سه تفسیر ذیل از مشهورترین تفاسیر نقلی این دوره هستند که اکنون در دسترس ما هستند:

تفسیر فرات کوفی (اوایل قرن 4ه)؛

تفسیر علی بن ابراهیم قمی (اوایل قرن 4ه)؛

تفسیر عیاشی (پس از سال 320ه).

برخی از این قبیل آثار نیز با گذشت زمان ناپدید شده اند و دیگر در دسترس نیستند،مانند تفسیر شیخ صدوق،تفسیر علی بن بابویه و تفسیر محمد بن حسن بن ولید.

ص:36

شایان ذکر است تفسیر مأثور از همان ابتدا مورد توجه سنیان قرار گرفت با این تفاوت که آنان،اقوال صحابه و تابعین را نیز در شرح و تفسیر آیات بسان قول معصوم می آوردند.از این رو چنانچه اقوال صحابه و تابعین را از تفاسیر نقلی بزرگ ایشان،مانند تفسیر طبری و الدر المنثور سیوطی،حذف کنیم بخش ناچیزی باقی خواهد ماند.

7.کلام نقلی

شمار زیادی از نگاشته های این دوران در موضوعات کلام نقلی،نگارش یافته اند.باورهای شیعی در حوزۀ عقاید با سایر مسلمانان،که اکثریت پیروان را دارا بودند،تفاوت داشت،از این رو با هجوم فکری و فشار سیاسی و فرهنگی مخالفان رو به رو بود.این هجوم،عالمان شیعی را وا می داشت تا از فضای باز فرهنگی و مذهبی این دوران سود جویند و با پاسخ گویی به شبهات،مکتوب کردن آنها و نگارشهای گوناگون در شاخۀ کلام نقلی،از باورهای شیعی پاسداری نمایند و استواری،استحکام و منطق نیرومند اندیشۀ شیعی را نمایان و تودۀ شیعیان را در برابر آفات و آسیبهای اعتقادی بیمه کنند.در این راستا بدیهی می نمود که در کنار توجه به مباحث توحید،صفات الهی،مبدأ،معاد و نبوت،بیشترین سهم را به نگارشهایی در موضوع امامت،به ویژه امامت امام علی علیه السلام،که نقطۀ تمایز شیعیان با دیگران بود،اختصاص دهند.در این نگاشته ها از روایات سنیان فراوان استفاده می شد تا بتوان آنان را به حقانیت مذهب شیعه معترف ساخت.کتابهای ذیل نمونه هایی از این دست نگارشها هستند:

المسترشد فی إمامة أمیرالمؤمنین از محمد بن جریر طبری شیعی؛

فضائل أمیرالمؤمنین از ابن عقدۀ زیدی مذهب؛

الإمامة و التبصرة من الحیرة از ابن بابویه قمی؛

إثبات الوصیة از علی بن الحسین مسعودی؛

کفایة الأَثر از علی بن محمد خزاز قمی؛

تفضیل أمیرالمؤمنین از شیخ مفید؛

الاستنصار فی النص علی الأئمة الأطهار از ابوالفتح کراجکی؛

ص:37

دلائل الإمامة از محمد بن جریر بن رستم طبری. (1)

برخی از این نگاشته ها در گذر زمان ناپدید شده و به دست ما نرسیده اند،مانند کتابهای ذیل از شیخ صدوق که نجاشی آنها را در فهرست آثار او آورده است (2)ولی اکنون در دسترس ما نیستند:

إثبات النص علی الأئمة؛

إثبات النص علی أمیرالمؤمنین علیه السلام؛

إبطال الاختیار و إثبات النص؛

إثبات الخلافة لأمیرالمؤمنین.

مطالعۀ اجمالی کتابهایی که مصنفات اصحاب را نام برده اند،همانند رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی کثرت تعداد این گروه نگاشته ها را نمایان می سازد.

8.غیبت نگاری

موضوع غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله مباحثی است که حتی پیش از تولد حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) و در عصر حضور معصومان علیهم السلام مورد توجه شیعیان به ویژه دانشوران و نویسندگان بوده و دست مایۀ نگارش برخی آثار قرار گرفته است.طبیعی است،در این دوره که هر دوگونۀ غیبت،یعنی غیبت صغری و غیبت کبری در حال تجربه است و برای شیعیان به ویژه در رویارویی با سنیان دغدغه آفرید و نویسندگان به نگارش در این زمینه رهنمون شدند و نگاشته های بیشتری در این موضوع پدید آمد.سه کتاب ذیل که مرجع،مصدر و محور غیبت نگاری در سده های بعد هستند،از یادگارهای این دوران است که با تکیه بر احادیث و محوریت آنها نگارش یافته اند.اگر چه کتاب آخر نیز در بردارندۀ استدلال و نتیجه گیری است.

کتاب الغیبة (نعمانی)؛

ص:38


1- (1) .مؤلف دلائل الإمامه اگرچه همنام با مؤلف المسترشد فی الإمامه است،ولی فردی دیگر است.هم چنین این دو نفر با محمد بن جریر طبری سنی صاحب کتاب تاریخ طبری و تفسیر طبری متفاوت هستند،اگرچه هر سه هم نام و معاصر بوده و در یک محدودۀ جغرافیایی زندگی می کرده اند.
2- (2) .رجال نجاشی،ج 1،ص 389،ش 1049.

کمال الدین یا إکمال الدین و إتمام النعمة (شیخ صدوق)؛

کتاب الغیبة (الطوسی).

9.فضایل و مناقب

(1)

در این شیوۀ نگارشی مجموعه ای از احادیث بازگوکنندۀ برتریها و شایستگیها و افتخارات امام علی علیه السلام و گاه دیگر معصومان گردآوری می شود.در حقیقت این نوع نگارش،برآیند شکاف و اختلافی است که بر سر رهبری جامعه در پی انحراف از واقعۀ غدیر پدید آمد.شیعیان پیوسته در کنار اثبات امامت علی بن ابی طالب علیه السلام با ادلۀ گوناگون از قرآن و حدیث،به بیان برتریها و شایستگیهای ایشان نیز می پرداختند.

در سدۀ چهارم و پنجم که دورۀ رونق علمی و گرمی بازار نگارشهای حدیثی به شمار می آید،شاهد نگارش پر برگ و بارتر مجموعۀ فضایل نگاری هستیم؛به گونه ای که به خاطر فراوانی و تنوع نسبت به دوران پیشین و پسین خود بی مانند است.از این گروه فضیلت نگاریها می توان به کتب زیر اشاره کرد:

فضائل أمیرالمؤمنین از ابن عُقده (ابوالعباس احمد بن محمد)؛ (2)

مناقب الامام أمیرالمؤمنین از محمد بن سلیمان کوفی زیدی؛ (3)

نوادر الأَثر بعلیٍّ خیر البشر از جعفر بن احمد قمی؛

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار از قاضی نعمان (ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی)؛

ص:39


1- (1) .فضایل،جمع«فضیلة»به معنای برتری است و مناقب جمع منقبة است.به آنچه که مایۀ افتخار و مباهات برای فرد است،منقبت گفته می شود.
2- (2) .آقابزرگ طهرانی در الذریعه (ج 5،ص 102،ش 424) از این کتاب با عنوان جزء فی فضائل علی علیه السلام و از نویسندۀ آن با نام ابوالعباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة الکوفی (م 333) یاد می کند.
3- (3) .او متولد 255 هجری در کوفه و درگذشته به سال 322 در یمن است.او پس از برپایی دولت زیدیه در یمن به رهبری یحیی بن حسین معروف به امام هادی عهده دار پست قضاوت آنان شد و تا زمان جانشینان او،ناصر و مرتضی،بر این پست باقی ماند.کتاب مناقبش بیش از سه هزار حدیث دارد که بیشتر رجال أسناد آن،از رجال صحاح شش گانۀ سنیان است.(ر.ک:مقالۀ«کتابهای حدیثی منتشرشده از زیدیه»،تألیف سید علی موسوی نژاد،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 25،صفحۀ 170).

مأة منقبة از ابن شاذان قمی (ابوالحسن محمد بن احمد القمی)؛

الأَربعون حدیثاً عن الأَربعین فی فضائل أمیرالمؤمنین از ابوسعید محمد بن احمد بن حسین نیشابوری. (1)

گفتنی است که بسیاری از کتابهای فضایل و مناقب نیز به دست ما نرسیده اند که برخی از کتابهای شیخ صدوق از این گروه هستند.

10.تاریخ و سیره

تاریخ نویسی در سدۀ چهارم با پشت سر گذاشتن نگارشهای تاریخی بزرگی مثل تاریخ طبری (م 310ه)،نظر اهل قلم را به خود جلب کرده بود.در میان شیعیان نیز کسانی بودند که به تاریخ نگاری علاقه نشان می دادند،اما گزینۀ نخست آنان در موضوعات و مطالب تاریخی،سیرۀ معصومان و بیان تاریخ زندگی آنان بود،چیزی که سخت مورد بی مهری تاریخ نگاران اهل سنت بود.از این رو شیعیان بیش از هر موضوع تاریخی به گزارش این گونه امور همت می گماردند و بدیهی بود که در این راه پیش از هر گزارشی به متون حدیثی گزارش کنندۀ گزاره های تاریخی روی آورند و به آنها بها دهند.شایان ذکر است که جایگاه نگارشهای تاریخی و سیره با تکیه بر احادیث،پس از نگارشهای مبحث امامت و فضایل نگاری و مانند آنها قرار دارد.

به بیان سیرۀ معصومان در سده های پیشین نیز توجه شده است.برخی از نگاشته های شیعی در این باره به این قرار است:

عیون اخبار الرضا (شیخ صدوق 381 305)؛

خصائص أمیرالمؤمنین (سید رضی 406 359)؛

الجمل (شیخ مفید،م 413)؛

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (شیخ مفید)؛

المصابیح فی سیرة الرسول و آل البیت (احمد بن ابراهیم زیدی)؛

تیسیر المطالب (یحیی بن حسین بن هارون)؛

الهدایة فی تاریخ النبی و الأَئمة و معجزاتهم (حسین بن حمدان خصیبی). (2)

ص:40


1- (1) .ر.ک:میراث حدیث شیعه دفتر ششم، [1]صفحۀ 105 تا 236 به کوشش آقایان مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی.
2- (2) .حسین بن حمدان از جمله غالیان است و نگرش انحرافی دارد.

از این مجموعه کتابهای فراوانی در دسترس ما نیست.مقتل الحسین و الجمل،التاریخ و چندین کتاب دیگر از کتابهای شیخ صدوق از جملۀ این مجموعه است.

11.دعا و زیارت

شیعی بودن بسیاری از دولتهای این دوران،سفرهای زیارتی دولتیان به همراه رسیدگیهای مالی آنان به حرم امامان،آزادی سفر به این مکانها،افزایش شمار زائران و دفعات سفر زیارتی آنان را در پی داشت.این امر نیاز بیشتر،به نگاشته های دعایی و زیارتی را نمایان می ساخت.فضای علمی پدیدآمده در این دوران و پدیدار شدن تنوع نگارشی،بستر خوبی را برای پاسخ گویی بدین نیاز فراهم کرد و نگارشهای دعایی و زیارتی پرفایده،ماندگار و ارزشمندی از این دوران به یادگار گذاشت.یادآور می شویم که در کنار نقل زیارت نامه ها و دعاهایی که برای حرم امامان توصیه می شد،به امور مستحبی دیگر،مانند اعمال عبادی و آداب مستحبی روزانه،نیز پرداخته می شد.کتابهای زیر نمونه ای از این نگاشته ها هستند که باقی مانده اند:

کامل الزیارات (ابن قولویه قمی)؛

کتاب المزار (شیخ مفید)؛

مصباح المتهجد (شیخ طوسی)؛

فضل زیارة الحسین (ابوعبدالله محمد بن علی شجری زیدی).

کتابهای فراوانی نیز در دسترس ما نیستند،که اسامی برخی از آنها در کتابهای فهرست آمده است،همانند:

زیارات قبور الائمه (شیخ صدوق)؛

کتاب المزار (جعفر بن حسین بن علی قمی)؛

کتاب المزار (ابونضر محمد بن مسعود عیاشی)؛

الزیارات (حسین بن علی الخزاز القمی).

12.فقه الحدیث

در این دوران به فهم دقیق حدیث،غریب الحدیث،آسیب شناسی و اختلاف حدیث و...توجه شد.کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق نمونۀ خاص و زیبایی از مبحث غریب الحدیث است.برخی از تألیفات شیخ مفید،همانند رسالة فی معنی المولی،رسالة فی خبر ماریه،نحن معاشر الأنبیاء هم این گونه هستند.

ص:41

نقد حدیث در کتابهای مختلف شیخ مفید به شیوۀ منطقی و صحیح به چشم می خورد.رسالۀ تصحیح الاعتقاد،که به تبیین و تصحیح معارف حدیثی و نقد نظرات شیخ صدوق پرداخته است،کهن ترین نمونۀ نقد صحیح حدیث است.

سید مرتضی در کتاب امالی خود به مواردی از تبیین و تأویل حدیث دست یازیده و نمونه ای جالب و خواندنی ارائه کرده است.سید رضی نیز در کتاب المجازات النبویه،نمایی زیبا از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله ارائه نموده است.

در این میان مهم ترین کتابی که به اختلاف حدیث و راههای جمع میان احادیث به ظاهر متفاوت،پرداخته کتاب الاستبصار فیما اختلف من الأَخبار شیخ طوسی (رحمه الله) است.

این مؤلف و فقیه گرانمایه،ابتدا کتاب تهذیب الاحکام را به شیوۀ شرح حدیثی کتاب المقنعۀ شیخ مفید نوشت.اهتمام او در این شرح،نقل اخبار متنافی و جمع میان آنها بود.

کتاب استبصار،گزیدۀ کتاب تهذیب الاحکام است و تنها به اخبار اختلافی نظر دارد.این کتاب،تنها در بردارندۀ روایات فقهی است.از این رو در جمع اخبار مختلف،از روش فقهی سود جسته است.

در این زمینه کتابهای دیگری نیز نگاشته شده است که در گذر زمان مفقود شده اند.دو کتاب جواب المسائل فی اختلاف الأخبار و المزورین عن معانی الاخبار (1)از شیخ مفید از جملۀ این آثار هستند.

13.رجال

علم رجال در میان علوم پیرامونی حدیث،پیشینه دارترین آنها است،با این حال قدیمی ترین کتابهای رجالی که امروزه در دسترس ما هستند،از یادگارهای این دو سده اند و نگاشته های پیش از این دوران یا ناپدید شده اند و یا اینکه مطالبشان در کتب رجالی این دوران به کار رفته و خود به مرور از بین رفته اند.

رجال کشی و رجال طوسی از مشهورترین کتابهای رجالی این دوره هستند.فهرست نجاشی و فهرست شیخ طوسی نیز مطالب رجالی فراوانی داشته اند و در توثیق

ص:42


1- (1) .رجال نجاشی،ص 400.

راویان حدیث نقش اساسی دارند.ظاهراً نویسندگان این دو کتاب،افزون بر یادکرد نگاشته های شیعه،هدف رجالی تعدیل و تضعیف راویان را نیز پیش رو داشته اند.رجال ابن غضائری نیز از جمله کتابهای مهم و تأثیرگذار است که در این دوران نگاشته شده و تا قرنها مورد استفادۀ عالمان بوده و سپس ناپدید شده است.این کتاب به صورت بازیابی شده از کتابهای رجالی دیگر چاپ شده است. (1)ثقة الاسلام کلینی نیز کتابی با نام رجال داشته است که به دست ما نرسیده است. (2)شیخ صدوق نیز مجموعه ای رجالی به نام المصابیح (در 15 جزء) داشته است. (3)همچنین دو کتاب المصابیح و الزیادات علی ابی العباس بن سعید فی رجال جعفر بن محمد نگاشتۀ احمد بن علی بن العباس بن نوح سیرافی استاد نجاشی (4)از جملۀ این نگارشها هستند.

14.فهرست

موضوع فهرست نگاری کتابها و رساله های حدیثی و معرفی بزرگان شیعه،از جمله مباحثی بود که در این سالها اندیشمندان به آن توجه کردند.ریشۀ این توجه را باید در هجوم فرهنگی مخالفان به شیعیان دید.چنانچه گذشت،فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این دوران به سود شیعیان بود و آنان فرصت یافتند تا باورهای خود را آزادانه ابراز کرده و از آنها،به شیوه ای درست،منطقی و عقل مدارانه دفاع کنند.مخالفان که در گذشته همواره از فشارهای سیاسی و حکومتی برای سرکوب شیعه سود می جستند،با ایجاد شبهات فرهنگی،سعی در مقابله با شیعیان داشتند.هرچند که آنان در گذشته،به خاطر بهره مندی از قدرت سیاسی نیاز چندانی به برخورد فرهنگی و علمی نمی دیدند،اما در این دوران به ناچار،به هجمه های فرهنگی روی آوردند.یکی از اشکالاتی که مخالفان بر شیعیان وارد می کردند آن بود که شیعیان گروهی بی ریشه اند و پیشینه ای ندارند.در پاسخ گویی به این شبهه،شیخ مفید،سردمدار دفاع از ارکان تشیع،به شاگردان خود توصیه نمود که نگاشته های

ص:43


1- (1) .ر.ک:رجال ابن غضائری،تصحیح محمد رضا حسینی جلالی.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 377.
3- (3) .همان،ص 390.
4- (4) .همان،ص 86،ش 209.

شیعی را فهرست کنند و برای آگاهی دیگران آنها را منتشر کنند تا پیشینۀ علمی شیعیان بر دیگران روشن شود.

بنابراین توصیه،دو کتاب مهم و پراهمیت،که تأثیر مهمی در تاریخ حدیث نگاری شیعه و حتی در علم رجال داشت،به نگارش درآمد.فهرست أسماء مُصنِّفی الشیعه معروف به رجال نجاشی و الفهرست،نوشتۀ شیخ طوسی دو کتابی است که به این مهم پرداخته اند.این دو نویسنده اسامی حدیث نگاران شیعه را جمع آوری کرده و وثاقت آنها را بررسی کرده اند،همچنین اسامی کتابهای آنان و طریق خود در استفادۀ از آن کتابها را نیز یاد کرده اند.ابن قولویه نیز کتابی به نام الفهرست داشت،که اثری از آن نیست.

15.اخلاق

نگارش احادیث اخلاقی بیشتر به گونۀ تک نگاری در بعضی موضوعات اخلاقی در میان محدثان رایج بوده است.نمونه های فراوانی از اسامی این کتابها در دست است.ثقة الاسلام کلینی جلد دوم اصول کافی را به این موضوع اختصاص داده و با عنوان ایمان و کفر بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی را تبیین کرده است.ابن شُعبۀ حرانی در کتاب تحف العقول همت خود را در بیان احادیث اخلاق و آداب صرف کرده است.شیخ صدوق نیز در برخی از نگارشهای خویش،همانند صفات الشیعه،مصادقة الأخوان و حتی کتاب امالی و خصال به این موضوع توجه داشته است.کتاب التمحیص اسکافی نیز از این دست است.

از این گونه نگارشها کتابهای فراوانی به دست ما نرسیده است؛کتاب الزهد شیخ صدوق از این گروه است.

پرسش و پژوهش

1.از دیدگاه شما تلاشها،تبلیغات و نفوذ معنوی سادات در مناطق شمال ایران،چه نقشی در پرورش دولت مردان شیعی در سدۀ چهارم و پنجم داشت؟

2.به نظر شما حضور اندیشمندان شیعی در جلسات مناظره و گفتگو چه نقشی در ترویج فرهنگ تشیع داشت؟

3.چرا شیعیان به مسندنویسی به شیوۀ سنیان علاقه نشان نمی دادند؟

ص:44

درس دوم: مشهورترین حدیث نگاران سده سوم و چهارم

اشاره

ص:45

ص:46

درآمد

سده های سوم و چهارم هجری،آکنده از وجود راویان و محدثان مشهوری است که با آثار خویش ماندگار شده اند.آن گونه که از بررسی تاریخ و کاوش در مصنفات شیعی به دست می آید،این دوران فضای خاصی داشته است؛که پیامد آن تربیت شاگردان و رواج محدثین و نگارشگران حدیث بوده است (در درس قبل،با نمای اجمالی این دوران آشنا شدید.)

کتب اربعۀ شیعه،که مهم ترین مرجع حدیثی شیعیان است،در این دوران نگارش یافته و ماندگار شده است.ارکان مباحث رجالی (یعنی کتب اربعۀ رجالی) نیز در این دوران نگارش یافته است.بنیان ماندگار تفسیر مأثور،از این دوران به جا مانده است و....این دوران آن سان زیبا و تأثیرگذار است که انسان را به حیرت وا می دارد.از این رو،تنها به یادکرد مشهورترین و تأثیرگذارترین محدثان این دوره بسنده می کنیم؛یعنی افرادی که در زمان خویش با نگارش اثری مهم،تأثیری شگرف بر فرهنگ و معارف شیعی گذاشته اند.بزرگوارانی چون ثقةالاسلام کلینی،شیخ صدوق،شیخ مفید،سید رضی و شیخ طوسی در این گروه قرار می گیرند.به جز این گروه،از دیگر محدثان و مؤلفانی که به گونه ای از آوازه و شهرت برخوردارند نیز یاد خواهد شد.بنابراین از یادکرد بسیاری از افراد دیگر صرف نظر می کنیم.

1.ثقةالاسلام کلینی م 329 ه

ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی،در ری متولد شد و در شهر مقدس قم به تحصیل پرداخت.استادان حدیثی معروف او،علی بن ابراهیم قمی و محمد بن یحیی العطار بوده اند.نزدیک به هشتاد درصد احادیث کتاب کافی از این دو استاد حدیث نقل شده است.

ص:47

به غیر از کتاب کافی،پنج کتاب دیگر نیز به شیخ کلینی منتسب است (1)که اکنون در دسترس ما نیستند.این کتابها عبارت اند از:

الرد علی القرامطه؛

رسائل الأئمه علیهم السلام؛

تعبیر الرؤیا؛

کتاب الرجال؛

ما قیل فی الأئمة علیهم السلام من الشعر.

سید ابن طاووس (م 664ه) در کتابهای کشف المحجه،فلاح السائل و فتح الأبواب برخی از روایات کتاب رسائل الأئمه را نقل کرده است. (2)

کتاب کافی علاوه بر روایات فقهی،شامل روایات بنیادین معارف،چون«عقل و علم»،«حجت و ایمان و کفر»نیز است که در دو جلد آغازین کتاب اصول کافی قرار دارند.

در طول تاریخ حدیث شیعه،از کتاب کافی و مؤلف آن مدح و ستایش فراوانی شده است،همچنین شرحها و حاشیه های گوناگونی نیز بر آن نوشته شده است.

توضیحات مفصل دربارۀ این کتاب و مؤلف آن،در دروس دیگر بیان خواهد شد. (3)

2.ابن بابویه م 329 ه

علی بن حسین بن موسی قمی،پدر و استاد شیخ صدوق و از پایه های استوار حدیثی قم است.او با ثقةالاسلام کلینی هم طبقه بوده است و اساتید او نیز همانند اساتید کلینی هستند.منابع رجالی شیعه نزدیک به بیست کتاب را به او نسبت داده اند. (4)

کتاب الإمامة و التبصرة من الحیره،از جمله کتابهای او است که دربارۀ آن بحث و تحقیق انجام شده است.نسخه ای از این کتاب نزد علامه مجلسی بوده که به نظر ایشان،از

ص:48


1- (1) .رجال نجاشی،ص 377.
2- (2) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 3،ص 275.
3- (3) .ر.ک:درس جوامع حدیثی شیعه.
4- (4) .رجال نجاشی،ص 262،ش 684؛شیخ طوسی،الفهرست،ص 157،ش 392.

آنِ ابن بابویه بوده است، (1)اما محدث نوری (2)و برخی دیگر (3)این نظر را نمی پذیرند.در سالهای اخیر آقای محمد رضا حسینی جلالی به نسخۀ خطی این کتاب دست یافت و آن را به صورت تصحیح شده و همراه با مستدرکات آن،به جامعۀ علمی عرضه کرد.ایشان در مقدمۀ مفصل خویش تمامی اشکالات را بررسی کرده و به آنها جواب داده است.متون حدیثی این کتاب در کتابهای پس از آن،همچون کمال الدین،نقل شده است.

برخی از محققان،کتاب فقه الرضا را نیز به ابن بابویه نسبت داده اند.شباهتهای موجود بین این کتاب و رسالۀ ابن بابویه به پسرش،با عنوان کتاب الشرایع، (4)این نظریه را پدید آورده است. (5)لازم به ذکر است که انتساب این کتاب به امام رضا علیه السلام اشتباه است. (6)

3.محمد بن حسن بن ولید م 343 ه

او از معاصران ابن بابویه و استاد شیخ صدوق است.افکار و نظریه های او در حدیث و رجال با پذیرش و پیروی پسینیان در مدرسۀ حدیثی قم رو به رو شده است.

بیش از همه شاگردش،شیخ صدوق،از او تأثیر پذیرفته است؛چنان که می گوید:«هر روایتی که استاد ما بر آن صحّه نگذارد در نزد ما متروک و غیر صحیح است.» (7)همان گونه که در نظریۀ کلامی«پذیرش وقوع سهو از معصومان علیهم السلام جز در موارد ابلاغ معارف دینی»با استاد خود هم باور گشته است. (8)

ص:49


1- (1) .بحار الانوار،ج 6،ص 261.
2- (2) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 3،ص 282.
3- (3) .الذریعة علی تصانیف الشیعه،ج 2،ص 341.
4- (4) .از این کتاب در بحار الانوار،ج 80،ص 142 و ج 81،ص 156،مطالبی نقل شده است.
5- (5) .برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به مقدمۀ کتاب فقه الرضا و کتاب چهل مقاله،رضا استادی،مقالۀ اول،نشر کتابخانۀ عمومی آیت الله مرعشی نجفی،سال 1371.
6- (6) .علی بن حسین بن موسی گاه با نام علی بن موسی از او یاد شده و آن نام نیز به حضرت امام رضا علیه السلام تبدیل شده است.
7- (7) .من لا یحضره الفقیه،ج 2،ص 90،ذیل حدیث 1817.این رفتار شیخ باعث شد که در میان عالمان از زبان او چنین سخنی شهرت یابد:هر حدیثی را که استادمان محمد بن حسن بن ولید،صحیح بشمارد،صحیح می شماریم.(شیخ محمدتقی،هدایة المسترشدین،م 1248،ص 400).
8- (8) .من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص 360.

نمونۀ دیگر،پیروی راوی شناسان (رجالیان) از او،در اعتماد نداشتن به برخی از راویان کتاب نوادر احمد بن محمد بن عیسی است،تا آنجا که در کتابهای رجالی از این گروه با عنوان«مستثنیات کتاب نوادر»یاد شده است و از این رو،مورد اشکال قرار گرفته اند. (1)

او کتاب حدیثی با نام کتاب الجامع داشته که در اختیار شیخ صدوق و شیخ طوسی بوده است و این دو،روایات بسیاری از این کتاب،در نگاشته های خود نقل کرده اند.

4.ابن قولویه م 368 ه

جعفر بن محمد بن جعفر مشهور به ابن قولویه از محدثان و فقیهان قم است.او شاگرد کلینی و استاد شیخ مفید است.ابن قولویه در قم تحصیل و به برخی از شهرهای دیگر هم مسافرت کرده است.آثار او را در حدود بیست کتاب دانسته اند. (2)

کتاب کامل الزیارات تنها اثر باقی مانده از او است که منبع و مصدر قابل اعتماد عالمان در سده های پس از او بوده و بسیاری از زیارات ائمه علیهم السلام از آن نقل شده است.

افزون بر نقل زیارات و ادعیه،از جهت رجالی نیز به این کتاب توجه شده است.ابن قولویه در مقدمۀ کتاب یادآور شده که فقط از افراد ثقه و مورد اعتماد روایت نقل کرده است.از این رو برخی عالمان با استناد به این سخن،تمامی راویان ذکرشده در این کتاب را ثقه شمرده اند. (3)

شمار راویان موجود در این کتاب به بیش از هفتصد راوی و شمار روایات نقل شده در آن به هفتصد و پنجاه روایت می رسد.

ص:50


1- (1) .احمد بن محمد بن عیسی،از محدثان بزرگ قم است و کتابی با نام نوادر داشته است.این کتاب جامع،در بر دارندۀ بسیاری از متون حدیثی به نقل از راویان گوناگون است و دست مایۀ محدثان و فقیهان بود.محمد بن حسن بن ولید،برخی از آن راویان را خوش نمی داشت و ثقه نمی دانست.او روایات این افراد را از کتاب استثنا کرده و بقیۀ روایات کتاب نوادر را پذیرفت.این افراد با عنوان«مستثنیات کتاب نوادر»شناخته می شوند.در روزگاران بعد بسیاری از عالمان شیعه،نظر رجالی محمد بن حسن بن ولید را پذیرفتند.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 123.
3- (3) .معجم رجال الحدیث،ج 1،ص 50.البته آیت الله خویی در پایان عمرش از این نظر عدول کرده اند. ( کلیات فی علم الرجال،ص 301 به بعد).

5.جعفر بن احمد قمی متوفای نیمۀ دوم قرن چهارم

او در شهرهای قم و ری سکونت داشته است و از محدثان خوش ذوق سدۀ چهارم به شمار می آید.معاصر شیخ صدوق (م 381ه) است و هر دو از یکدیگر،حدیث نقل کرده اند. (1)آثار او را،دویست و بیست کتاب دانسته اند. (2)رساله های کوچک حدیثی باقی مانده از او،بیانگر هنر او در نگارش است.برخی از نگاشته هایش عبارت اند از:

جامع الأحادیث

مجموعه ای در حدود هفتصد روایت است که شبیه جامع الصغیر سیوطی (م 911ه) و غرر الحکم آمدی (م550ه)،بر اساس حرف اول متن مرتب شده است.این کتاب و پنج اثر دیگر این مؤلف در یک مجموعه چاپ شده است. (3)

المسلسلات

مجموعه ای از روایات است که با عنوان درایه ای حدیث مسلسل (4)همخوان است.به عنوان مثال یک حدیث به دلیل آنکه،نام بیشتر افراد زنجیرۀ سند فاطمه است،به حدیث فواطم شهرت یافته است. (5)

ص:51


1- (1) .به عنوان نمونه شیخ صدوق در معانی الاخبار،ص 6،ح 3 و التوحید،ص 188،ح 1،و ص 417،ح 1، [1]از او حدیث نقل کرده و او نیز در المسلسلات از شیخ صدوق روایت نقل کرده است.
2- (2) .الذریعه،ج 21،ص 21،ش 3751 و ج 22،ص 355،ش 7414.
3- (3) .این مجموعه با تصحیح و تحقیق سید محمد حسینی نیشابوری و از سوی انتشارات آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است.(چاپ اول،سال 1371) از این رو شمارۀ صفحات از کتاب جامع الاحادیث که در آغاز این مجموعه آمده،شروع شده است.
4- (4) .مسلسل به روایتی گفته می شود که تمام راویان زنجیرۀ سند،یک عنصر مشترک به عنوان مثال در نام یا حالت یا گفتار داشته باشند،مانند اینکه نام همه محمد باشد یا همه با سوگند نقل حدیث کرده باشند.
5- (5) .«بکیر بن أحنف قال:حدثتْنا فاطمةُ بنتُ علی بن موسی الرضا علیه السلام قالت:حدثتْنی فاطمة و زینب و أم کلثوم بناتُ موسی بن جعفر علیهما السلام قُلْنَ حدثتْنا فاطمة بنت جعفر بنِ محمد علیهما السلام قالت:حدثتْنی فاطمة بنت محمد بن علی علیهما السلام قالت:حدثتنی فاطمة بنت علی بن الحسین علیهما السلام قالت:حدثتنی فاطمة و سکینة ابنتا الحسین بنِ علی علیهما السلام عن أم کلثوم بنتِ علی علیه السلام عن فاطمةَ بنتِ رسولِ الله صلی الله علیه و آله قالت:سمعتُ رسولَ الله صلی الله علیه و آله یقول:لمّا اسْرِی بی إلی السماء دخلتُ الجنةَ فإذا أنا بقصْرٍ مِن دُرّةٍ بیضاءَ مُجَوَّفةٍ،و علیها بابٌ مُکلَّلٌ بالدُّّرِّ و الیاقوت،و علی الباب سِتْرٌ فرفعتُ رأسی فإذا مکتوبٌ علی الباب لا إله إلا الله محمدٌ رسولُ الله علی ولی القوم.» [2]حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام می فرمایند:از رسول خدا شنیدم که می فرمود:آن هنگام که مرا به آسمان بردند وارد بهشت شدم ناگهان قصری از درّ سفید و شفاف دیدم که دری درّ و یاقوت نشان داشت و بر در آن پرده ای آویخته،چون سرم را بلند کردم دیدم بر سردر آن نوشته:لا إله إلا الله محمدٌ رسول الله علی ولی القوم.

در بخشهایی از کتاب المسلسلات،از شیخ صدوق نیز روایت نقل شده است. (1)

کتاب الغایات

در بر گیرندۀ روایاتی است که با تعابیری مثل«برترین،نیکوترین،زیرک ترین،زشت ترین و منفورترین و...»به کامل ترین وصفها اشاره دارند.روایات این کتاب همه مرسل اند.

کتاب العروس

این رساله مربوط به فضائل و آداب روز جمعه است.نگارنده با الهام از حدیث اول کتاب،که در آن،روز جمعه به عروس تشبیه شده،اثر خود را العروس نامیده است:

الإمام الصادق جعفر بن محمد علیه السلام قال:إذا کان یومُ القیامة بعثَ اللهُ الأیامَ فی صُورٍ یعرفُها الخلْقُ أنّها الایامُ،ثم یبعثُ اللهُ الجُمُعَةَ أمامَها یقْدُمُها کالعروسِ ذاتِ جمالٍ و کمالٍ تُهْدَی إلی ذی دِینٍ و مالٍ. (2)

امام صادق علیه السلام فرمودند:چون روز رستاخیز فرا رسد خداوند روزها را در هیئتهایی برانگیزد که مردم خواهند فهمید آنها روزهای هفته هستند.آن گاه پروردگار روز جمعه را پیشرو روزها قرار دهد،چون عروسی زیبا و کمال یافته که عازم خانۀ دامادی با دین و ایمان است.

6.شیخ صدوق م 381 ه

محمد بن علی بن حسین مشهور به شیخ صدوق،از مشهورترین راویان و حدیث نگاران شیعه است.او در پی دعای امام مهدی علیه السلام متولد شد.مشهورترین اساتید او،پدرش و محمد بن حسن بن ولید هستند.به دعوت رکن الدوله از قم به ری مهاجرت کرد.سفرهای گوناگون او به سرزمینهای مختلف جهان اسلام مایۀ شگفتی است.این سفرها سبب شده است که او استادان فراوان و گوناگونی از فرقه های مختلف مذهبی،داشته باشد.

ص:52


1- (1) .المسلسلات،ص 241،245،250،261 و 264.
2- (2) .العروس،ص 145.

اسامی نزدیک به دویست و پنجاه شیخ حدیثی او اکنون در دست است.شیخ طوسی دربارۀ او گفته است:«در میان اساتید قم،از نظر قدرت حافظه و کثرت علم همانند او دیده نشده است». (1)

همت اصلی او نگارش حدیث است.می توان گفت در تمام حوزه های معارف نقلی آن روزگار همچون فقه،اخلاق،کلام نقلی،دعا،تاریخ،فضائل و مناقب و فقه الحدیث،نوشته های حدیثی دارد.

سلیقه و ذوق هنری او نیز از گونه های نگارشی او هویدا است.هرچند شمار اندکی از نوشته های او،برای ما باقی مانده است،اما از همین مقدار نیز می توان به ذوق،سلیقه و زاویۀ دید او در نحوۀ انتقال معارف حدیثی پی برد.در درس پیشین به برخی گونه های نگارشی او اشاره کردیم.

نگاشته های او نزدیک به سیصد اثر بوده است.شیخ صدوق در مقدمۀ کتاب من لا یحضره الفقیه تعداد نوشته های خویش را تا آن زمان دویست و چهل و پنج اثر برشمرده است. (2)امروزه،تنها شمار اندکی از این مجموعۀ بزرگ آثار،در دسترس ما هستند و اکثر آنها در سده های پیشین ناپدید شده اند.کتابهای رجالی و بسیاری از کتابهای کلامی با موضوع امامت و کتابهای فقهی ایشان از این گروه اند.برخی گفته اند کتاب مدینة العلم حتی تا سدۀ نهم هجری در دسترس عالمان بوده است.این کتاب فقهی از من لا یحضره الفقیه بزرگ تر بوده است.

از نگاشته های شیخ صدوق،اکنون این کتابها در دسترس هستند:

1.اکمال الدین و اتمام النعمه (یا کمال الدین)

2.الأمالی ( المجالس)

3.التوحید

4.ثواب الأعمال

5.عقاب الأعمال

6.عیون أخبار الرضا

ص:53


1- (1) .شیخ طوسی،الفهرست،ص 237،ش 125.
2- (2) .من لا یحضره الفقیه،ج 1،مقدمۀ مؤلف.

7.علل الشرایع

8.الخصال

9.معانی الأخبار

10.من لا یحضره الفقیه

11.فضائل الشیعه

12.صفات الشیعه

13.فضائل الأشهر الثلاثه

14.الأعتقادات

15.مصادقة الأخوان

16.المواعظ (1)

17.المقنع

18.الهدایه

دو کتاب آخر،فقهی بوده و جزء نوشته های حدیثی به شمار نمی آیند.هرچند روایات متعددی در بر دارند.

دربارۀ هر یک از این کتابها می توان مفصل سخن گفت،اما از محدودۀ بحث ما خارج است.

7.ابن خزاز قمی متوفای نیمۀ دوم قرن چهارم

او شاگرد شیخ صدوق و از متکلمان قم است.در کتاب مشهور خویش کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر به جمع آوری روایاتی پرداخته است که بر دوازده امام دلالت دارند.بسیاری از اسناد این روایات به وسیلۀ سنیان نقل شده است.

8.عیاشی متوفای نیمۀ اول قرن چهارم

محمد بن مسعود عیاشی از عالمان خراسان و استاد کشی است.او در

ابتدا سنی مذهب بود.در جوانی به شیعه گرایش پیدا کرد و در نزد عالمان شیعی

ص:54


1- (1) .این کتاب در سالهای اخیر یافت شده و انتساب این نسخه به شیخ صدوق،ثابت نیست.

تحصیل نمود.نجاشی او را از شخصیتهای برجستۀ شیعیان دوازده امامی می داند،اما با این حال یادآور شده که او در بسیاری از موارد،از راویان ضعیف روایت نقل کرده است. (1)

تألیفات او را بیش از دویست عنوان برشمرده اند که بیشتر آنها فقهی هستند. (2)از این مجموعۀ عظیم،تنها جزء ناقصی از تفسیر او باقی مانده است.نسخه بردار این کتاب برای مختصر نمودن آن،اسناد کتاب را حذف و روایات آن را مرسل کرده است.این کتاب از مصادر مهم تفسیر مأثور و قابل توجه مفسران و محدثان بعد از خود بوده است.اگرچه در برخی از موارد،از دقت لازم برخوردار نیست،زیرا با نقل از راویان ضعیف،متونی شاذ و غیر قابل قبول را بدان وارد کرده است.

9.ابوعمرو کَشی متوفای نیمۀ اول قرن چهارم

او از دانشوران خراسانی (سمرقند) است.شاگرد عیاشی و استاد محدثانی بزرگ چون ابن قولویه و تَلَّعُکبَری است.کتاب رجال او معروف بوده است.شیخ طوسی گزیده ای از این کتاب را عرضه کرده که تاکنون نیز باقی مانده و عنوان اختیار معرفة الرجال (3)را یافته است.در این مجموعه،راویان شیعی بر حسب طبقه مرتب شده اند و روایاتی در شناخت،ستایش و یا نکوهش آنها نقل شده است.

10.علی بن حسین مسعودی متوفای نیمۀ اول قرن چهارم

از مشهورترین نویسندگان سدۀ چهارم هجری است.آزادمنشی او در نقل گزارشهای تاریخی،بر شهرت او افزوده است.اگرچه دربارۀ شخصیت و عقاید او اختلاف نظر وجود دارد زیرا شخصی دیگر نیز با همین نام برخی کتابهای تاریخی را نگاشته است که مشهورترین آن کتاب مُروج الذهب است.مؤلف کتاب إثبات الوصیه نیز همین نام و عنوان را دارا است.با وجود آنکه هر دو کتاب در حدود سالهای 332

ص:55


1- (1) .رجال نجاشی،ص 350،ش 944.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 351؛شیخ طوسی،فهرست،ص 212،ش 604.
3- (3) .آنچه امروزه به عنوان رجال کشی در دسترس ما است،همین کتاب است.

هجری نگاشته شده اند نگارش مروج الذهب در سال 332 آغاز شده (1)و إثبات الوصیه نیز در همین دوران نوشته شده است. (2) ولی شیوۀ نگرش و باورهای این دو کتاب کاملاً با یکدیگر متفاوت است.مؤلف إثبات الوصیه،انسانی شیعی با باورهای عمیق امامی است و اعتقاد خود به دوازده امام را به طور صریح ابراز کرده و امام علی علیه السلام را به عنوان وصی بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کرده است.در حالی که مؤلف مروج الذهب شخصی سنی می نماید که اگرچه فضائل امام علی علیه السلام را می ستاید،ولی امامت ایشان را باور ندارد.

از زمانهای کهن دربارۀ شیعه یا سنی بودن مسعودی بحث شده است.هر گروه برای ادعای خویش دلایلی آورده و به یکی از دو نگاشتۀ او استناد کرده اند. (3)برخی از محققان معتقدند که مؤلف این دو کتاب،دو نفر هستند که همنام بوده و در یک عصر،ولی در دو منطقۀ جغرافیایی می زیسته اند.این نظریه با توصیف نجاشی از مسعودی در کتاب رجال نجاشی منافات دارد،زیرا نجاشی تمامی کتابهای مشهور را به علی بن حسین مسعودی شیعی نسبت می دهد. (4)نجاشی او را تا 333 هجری زنده می شمارد.عبدالله الصاوی در مقدمۀ اخبارالزمان،مسعودی مورخ را معتزلی،شافعی و تا 345 یا 346 هجری زنده می داند و هیچ یک از کتابهای نجاشی را جزء کتب او برنمی شمرد. (5)

11.محمد بن ابراهیم نُعمانی متوفای نیمۀ دوم قرن چهارم

از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست.او در بغداد از محضر ثقة الإسلام کلینی استفاده کرده و سپس به شام رفته است. (6)

ص:56


1- (1) .مروج الذهب،ج 2،ص 332.
2- (2) .إثبات الوصیه،ص 231.
3- (3) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 1،ص 116.
4- (4) .رجال نجاشی،ص 254.
5- (5) .مقدمۀ اخبار الزمان،ص 18 و 20.
6- (6) .مقدمۀ آقای علی اکبر غفاری بر کتاب الغیبه نعمانی،ص 11.این مقدمه در بر دارندۀ اطلاعات ارزشمند دیگری دربارۀ این کتاب و مؤلف آن است.

چندین کتاب به او نسبت داده شده است،کتاب الغیبه مشهورترین کتاب باقی مانده از او است.نعمانی کتاب الغیبه را برای محکم کردن پایه های اعتقادی شیعیان دربارۀ امام مهدی علیه السلام نگاشته است.دربارۀ این کتاب در درس پیشین توضیح مختصری دادیم.

12.هارون بن موسی تلعکبری م 385 ه

از محدثان مشهور و پر روایت است.بسیاری از اصول و مصنفات اصحاب ائمه علیهم السلام را روایت کرده و به نسلهای پس از خویش انتقال داده است،بدین جهت می توان او را نقطۀ اتصال بسیاری از مصنفات دانست.شیخ طوسی دربارۀ او گفته است:

وی شخصیتی ارزشمند،مورد اطمینان،پر روایت و بی مانند است.همچنین او روایت کنندۀ تمام اصول و مصنفات حدیثی است (1).

بنا به گفتۀ نجاشی او کتابی به نام الجوامع فی علوم الدین داشته است، (2)که اکنون در دست نیست.سید ابن طاووس دعای سحر ابوحمزۀ ثمالی را از طریق او نقل می کند. (3)از این رو آقا بزرگ تهرانی،راوی این دعا را ایشان می داند. (4)

او بیش از همه،از ابن همام روایت نقل کرده و رابطۀ نزدیکی با او داشته است.استاد مهم دیگرش ابن عقده است. (5)نجاشی و ابن غضائری نیز از شاگردان او هستند.

13.محمد بن جریر طبری

در قرن چهارم هجری،سه نفر محدث با نام محمد بن جریر طبری یافت می شوند که از شمال ایران و منطقۀ طبرستان برخاسته اند.مشهورترین آنها محمد بن جریر

ص:57


1- (1) .رجال شیخ طوسی،ص 449،ش 6386.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 439،ش 1184.
3- (3) .اقبال الاعمال،ج 1،ص 157.
4- (4) .الذریعه،ج 8،ص 187. [1]
5- (5) .مقالۀ«سال شمار آموزشی هارون بن موسی تلعکبری»،سید محمد جواد شبیری،مجلۀ علوم حدیث،ش 32،ص 10.شایان ذکر است که این مقاله با تفصیل بیشتری در شرح حال این راوی،در دانش نامۀ جهان اسلام،ج 8،ص 91،موجود است.

طبری،نویسندۀ کتاب تاریخ طبری و تفسیر طبری است.او سنی مذهب است.دو همنام دیگر او شیعه مذهب بوده اند.اولی نویسندۀ کتاب المسترشد فی الإمامه است.او در این کتاب به اثبات امامت امام علی علیه السلام و شایستگی ایشان پرداخته است.شیخ طوسی در معرفی او نوشته است:«لیس بصاحب التاریخ» (1)محمد بن جریر طبری دیگر،نویسندۀ کتاب دلائل الأمامه است که علاوه بر اثبات امامت به شرح حال امامان و مناقب و معجزات آنان نیز پرداخته است. (2)

کتابهای دیگری چون مناقب فاطمة و ولدها،نوادر المعجزات و کتاب الرجال نیز به محمد بن جریر نسبت داده شده است.

14.حسین بن حمدان خصیبی م 334 ه

او از سران غالیان فرقۀ نصیریه است.در حلب می زیسته است و ابن عقده و تلعکبری از او روایت نقل کرده اند.رجالیان او را به فساد عقیده متهم کرده و تضعیف کرده اند. (3)او کتابی در تاریخ ائمه علیهم السلام داشته است که گزیده ای از آن با نام الهدایة الکبری اکنون چاپ شده است.متأسفانه تفکر اشتباه و آمیخته به غلو حسین بن حمدان در برخی از کتابهای پس از او نیز تأثیر گذاشته است.محققان باید همیشه در ریشه یابی متون غلوآمیز و اخذ و نقد آن متون دقت و توجه کنند.

15.ابن شعبه حرّانی

حسین بن علی معروف به ابن شعبه مؤلف کتاب تحف العقول است.از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست.تا قرن نهم هجری ذکری از او و کتاب او نشده است.قرینه هایی بر اینکه او در قرن چهارم زندگی می کرده و معاصر با شیخ صدوق بوده است،اقامه کرده اند (4)که اثبات آنها محتاج دلایل بیشتری است.کتاب تحف العقول

ص:58


1- (1) .شیخ طوسی،الفهرست،ص 712.
2- (2) .آقای علی موسی الکعبی،دربارۀ طبری ها و اشتراک و تفاوت آنان و آثار علمی ایشان،مقاله ای دارند با عنوان«الطبریون نظرة فی المتفق و المفترق»که در مجلۀ علوم الحدیث عربی،شماره های 16 و 17،به چاپ رسیده است.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 67؛رجال ابن غضائری،ص 54،ش 40،نشر دار الحدیث،سال 1380.
4- (4) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 1،ص 187.

به سبب قوت متن و دارا بودن نظم خاص شایان توجه بوده و ستایش شده است.موضوع محوری آن اخلاق و آداب است و سخنان هر یک از معصومین علیهم السلام را در بابی مجزا ذکر کرده است.اگرچه اسناد کتاب حذف شده،ولی زیبایی و استواری متن آن موجب شهرت و مقبولیت آن گشته است.برخی از خطبه ها و نامه های امام علی علیه السلام که به گونۀ تقطیع شده در نهج البلاغه و کتب دیگر آمده است،به صورت پیوسته و کامل تر در این کتاب ذکر شده است.

16.محمد بن محمد بن أشعث کوفی

از راویان شیعی است که ساکن مصر بوده است.نجاشی او را قابل اعتماد دانسته است. (1)تلعکبری در سال 313 بخشی از روایات او را که با عنوان اشعثیات شناخته می شده با واسطۀ محمد بن داود بن سلیمان کاتب،دریافت کرده است. (2)کتاب اشعثیات یا کتاب جعفریات،را به او منسوب می دانند.فضل الله راوندی بسیاری از احادیث این کتاب را در نوادر خویش آورده است.محدث نوری نیز بر این کتاب اعتماد داشته و آن را رواج داده است. (3)

17.قاضی نعمان مغربی م 363 ه

او از مبلغان و مؤلفان مشهور فاطمیان مصر است.دربارۀ مذهب او اختلاف است.محل زندگی،آثار نگارشی و اظهار عقاید او دلالت بر آن دارد که اسماعیلی است،اما محدث نوری تأکید می کند که او امامی بوده و به تقیه رفتار می کرده است. (4)این نظر به هیچ عنوان قابل دفاع نیست.

نوشته های او دربارۀ امام مهدی علیه السلام و تطبیق آن بر فاطمیان،حتی با پوشش تقیه نیز قابل توجیه نیست. (5)

ص:59


1- (1) .رجال نجاشی،ص 379.
2- (2) .رجال طوسی،ص 444،ش 6325.
3- (3) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 1،ص 30.
4- (4) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 1،ص 129.
5- (5) .شرح الاخبار،ج 3،ص 355 به بعد.همچنین رجوع کنید به مقالۀ آقای امیر جوان آراسته با عنوان«قاضی نعمان و مذهب او»در فصلنامۀ هفت آسمان،سال سوم،شمارۀ نهم و دهم،ص 83-47،بهار و تابستان،سال 1380.

کتاب دعائم الإسلام که از جمله آثار او است،قانون و منبع احکام اسماعیلیه بوده است.در این کتاب روایات فراوانی از امام صادق علیه السلام گرد آمده است.محدث نوری بدان اعتماد کرده و احادیث آن را در کتاب مستدرک الوسائل نقل کرده است.از این طریق،احادیث این کتاب در کتاب جامع احادیث شیعه نیز وارد شده است.اگرچه محققان شیعی به این کتاب اعتماد ندارند.

کتاب دیگر او شرح الأخبار است که فضائل امامان شیعه،تا امام صادق علیه السلام،را بازگو کرده است.تفکر اسماعیلی مؤلف از مجموعه روایاتی که دربارۀ امام مهدی علیه السلام آورده است،قابل دست یابی است. (1)

18.سید رضی م 406 ه

محمد بن حسین موسی معروف به سید رضی،شاعر،ادیب،محدث و مفسر یگانه و برادر سید مرتضی است.والدین او از اشراف و بزرگان شیعه بودند.سید رضی مقام نقابت شیعیان را به عهده داشت و مورد احترام آلِ بویه و وزیران آنها بود.او در زمانۀ خویش به فرزانگی و بزرگواری معروف و مشهور بود.سید رضی شاگرد شیخ مفید و مؤلف نهج البلاغه است.وجود کتابخانه های بزرگ و غنی بغداد این امکان را در اختیار سید رضی قرار داد تا زیباترین و ماندگارترین نگارش از سخنان امام علی علیه السلام را ارائه کند.

سید رضی ابتدا کتاب خصائص الأئمه را نوشت.او در این اثر سعی در معرفی و توضیح زندگانی و سیرۀ امامان علیهم السلام داشت.پس از نگارش سخنان امام علی علیه السلام،به تقاضای عده ای تصمیم گرفت تا این قسمت از کتاب را تکمیل و سخنان بلاغی امام علی علیه السلام را جمع آوری کند.نهج البلاغه در ماه رجب سال چهارصد هجری پایان یافت.نسخه های فراوان خطی از این کتاب در دست است. (2)

نهج البلاغه به عنوان کتابی سیاسی،اخلاقی و اجتماعی،مشهورترین کتاب حدیثی شیعه در میان غیر شیعیان است.شرحهای فراوانی بر این کتاب نوشته شده

ص:60


1- (1) .شرح الاخبار،ج 3،ص 355 به بعد (جزءهای چهارده و پانزده کتاب).
2- (2) .کتاب نهج البلاغة عبر القرون از سید عبدالعزیز طباطبایی.این کتاب به صورت مقاله و با عنوان«فی رحاب نهج البلاغة»در فصلنامۀ عربی تراثنا،ش 29،سال هفتم و ش 35 و 36،سال نهم،1414،ص 168-161 نیز منتشر شده است.

است.امام خمینی (رحمة الله علیه) نهج البلاغه را افتخار شیعیان برشمرده است. (1)

چون تمامی احادیث نهج البلاغه مرسل است در سالهای اخیر برای مستندسازی آن کوششهایی انجام شده است.مصادر نهج البلاغه،تألیف سید عبدالزهراء الخطیب و نهج السعاده اثر محمد باقر محمودی از مشهورترین این تلاشها است.

کتاب حدیثی دیگر سید رضی،المجازات النبویه نام دارد.او پس از نگارشی دربارۀ مجازهای قرآن،متوجه وجود این صنعت ادبی در احادیث نبوی شد و بر آن شد تا در کتاب جداگانه ای به گردآوری و شرح و تفسیر آنها بپردازد.

او در بررسی احادیث این کتاب،ذوق خود را در کاوش از شیوه های هنری نمایان ساخته است. (2)توضیحات او در ذیل احادیث،این کتاب را به منبع خوبی در برخی زمینه های فقه الحدیث،تبدیل کرده است.

19.شیخ مفید م 413 ه

اشاره

محمد بن محمد بن نعمان معروف به ابن المعلم و شیخ مفید،نابغۀ بزرگ شیعی و هدیۀ الهی بر آنان است.او مهم ترین و پرآوازه ترین شخصیت کلامی شیعی در این دوران است.نبوغ و ذوق خارق العادۀ او موجب شد که شیعه از شکل یک اقلیت مطرود و غضب شده تبدیل به گروهی شود که با قوت استدلال خویش،هر سدی را از پیش پا برمی دارد.پشتکار و همت والای او در تبیین آرای منطقی شیعی،تطابق آنها با عقل و نقل،همچنین استفاده از عنصر عقل در نقد احادیث مخالفان و احادیث شیعی و بالاخره بهره گیری از فرصتهای پدید آمده که با یاری زمانه و احترام حاکمان آل بویه همراه بود همه و همه از عوامل پیروزی او در طرح این عقاید بود.نظرات مبتکرانۀ او هنوز هم قابل توجه و بررسی است و این نشانۀ پیشی جستن او بر زمانه است.به راستی که جامعۀ شیعی مدیون زحمات این مرد بزرگ است.

ص:61


1- (1) .وصیت نامۀ امام خمینی،ص 4.
2- (2) .گرایش او به ادبیات و صنایع ادبی و هنرهای موجود در این حوزه،از ویژگیهای بارز شخصیت علمی سید رضی است به گونه ای که بر دیگر ابعاد شخصیتی اش سایه انداخته است.اشعار فراوان او که دیوان شعرش او را تشکیل می دهند همچنین صاحب نظر بودنش در ادبیات گواه بر این امر است.

فعالیتهای حدیثی او در انتقال روایات و کتب روایی از نسل قبل به نسل پسین و نگارش مجموعه های زیبا در حدیث،فقه الحدیث،تاریخ و سیره،دعا و زیارات و کلام نقلی است.شیخ طوسی شمار کتابهای ایشان را نزدیک به دویست عنوان می داند (1)که بیشتر آنها در زمینه های یادشده است.مقام و موقعیت شیخ مفید،اقتضا می کند که بسیار بیش از این بدو پرداخته شود،ولی ما حیات او را به اجمال وا می گذاریم و به معرفی خلاصۀ برخی کتابهای حدیثی او می پردازیم.

أمالی

این کتاب مجموعه ای از چهل و دو مجلس حدیثی شیخ مفید است که از سال 404 تا 411 هجری و بیشتر در ماه رمضان و در روز شنبه برپا می شده است.در مجموع سیصد و هشتاد و هفت روایت مسند در این کتاب آمده است.روایات کتاب،متونی قوی و استوار دارد و بیشتر در ارتباط با موضوعات کلامی و به خصوص امامت است.در مقایسه با کتابهای أمالی دیگر،أمالی مفید از دقت بیشتری برخوردار است.

الإرشاد

نام کامل آن الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد است که به تاریخ زندگی،فضائل و سیرۀ امامان معصوم پرداخته است.بیش از نیمی از کتاب دربارۀ امام علی علیه السلام،فضائل و سخنان ایشان است که به گونۀ مبسوط نقل شده است.کتاب ارشاد کهن ترین و معتبرترین کتاب تاریخ امامان علیهم السلام است.چاپ جدید آن در دو جلد عرضه شده است.

المَزار

مجموعه زیارات معصومین علیهم السلام است که با اقبال عالمان شیعه مواجه شده است.

الجمل

رویارویی امام علی علیه السلام با عایشه،طلحه و زبیر را می توان مهم ترین فتنه در سدۀ اول هجری نامید.شیخ مفید در دو نگاشتۀ کلامی و تاریخی خویش به این مهم

ص:62


1- (1) .شیخ طوسی،الفهرست،ص 238،ش 711.نجاشی نیز نام 174 عنوان کتاب او را در رجال خود آورده است.(رجال نجاشی،ج 2،ص 327،ش 1068)

پرداخته و حقانیت امام علی علیه السلام را اثبات کرده است.اکنون این دو نگاشته در یک مجلد و با عنوان الجمل در دسترس است.

مجموعه رساله های فقه الحدیثی و نقد الحدیثی

نزدیک به بیست عنوان از رساله های کوچک شیخ مفید،به ارزیابی برخی از متون و دقت و تأمل در آنها پرداخته است.این مجموعه،تطبیق نظرات فقه الحدیثی شیخ مفید است که دارای اهمیت فراوانی است.

تصحیح الإعتقاد مهم ترین نوشته در این مجموعه است.این رساله حاشیه ای نقادانه بر کتاب الإعتقادات شیخ صدوق است و اختلافات مبنایی این دو عالم بزرگوار را در موارد فراوانی نشان می دهد.قوت و دقت استدلال شیخ مفید و شیوۀ او در مواجهه با نگرش شیخ صدوق در این رساله به خوبی روشن می شود.

این کتاب،کهن ترین نگارش،و قوی ترین آنها،در مبانی و مصادیق فقه الحدیث و نقد الحدیث است.

بعضی دیگر از رساله های فقه الحدیثی شیخ مفید از این قرارند:

رسالة فی معنی المولی؛

مسألة فی معنی قول النبی«أصحابی کالنجوم»؛

رسالة حول خبر ماریه؛

تزویج أمیر المؤمنین بنته من عمر؛

ایمان أبی طالب؛

جوابات أهل الموصل فی العدد و الرؤیه.

کتاب آخر در نقد روایاتی است که ماه رمضان را همیشه سی روزبرشمارند.این متون در مدرسۀ حدیثی قم پذیرفته شده بود،ولی شیخ مفید آنها را مردود دانست.

شیخ مفید و کتاب إختصاص

رجالیان در فهرست کتابهای شیخ مفید،نامی از کتاب إختصاص نیاورده اند،لیکن در مصادر متأخر از قرن دهم،از کتاب إختصاص به عنوان نگاشتۀ شیخ مفید نام برده

ص:63

شده است. (1)دربارۀ این کتاب و مؤلف آن اختلاف جدی وجود دارد.با توجه به اسناد روایات و متن آنها می توان اطمینان یافت که این کتاب نگارش شیخ مفید و حتی انتخاب او از کتابی دیگر نیست و به اشتباه،به شیخ مفید نسبت داده شده است. (2)

20.سید مرتضی م 436 ه

علی بن حسین بن موسی مشهور به سید مرتضی و علم الهدی،از چهره های شاخص فقه و معارف در قرن پنجم است.او برادر بزرگ سید رضی،شاگرد شیخ مفید و استاد شیخ طوسی است و در بسیاری از علوم صاحب نظر است.کتاب الذریعة إلی اصول الشریعه که تصنیف او است را می توان به عنوان آغازین نگارش اصول فقه و فقه الحدیث شیعی موجود برشمرد.

وجاهت شخصیت او مورد تأیید شیعه و سنی است.سید مرتضی نزدیک به هفتاد کتاب نوشته،که بیشتر آنها در فقه،کلام و ادب بوده است.کتاب حدیث خاصی ندارد ولی در برخی کتابهای خود به برخی زمینه های فقه الحدیثی همانند تأویل و نقد حدیث پرداخته است.کتاب أمالی او حاوی نکات نغز و فراوانی در این زمینه ها است. (3)

21.نجاشی م 450 ه

ابوالعباس احمد بن علی نجاشی،از مشهورترین رجال تاریخی شیعه،شاگرد شیخ مفید و احمد بن حسین غضائری است.نگارش مشهور او در فهرست أسماء مصنفی الشیعه،دست مایۀ عالمان رجالی است.نکته سنجی و سخت گیری او در نقل از اساتید سبب شده است که اساتید بی واسطۀ او موثق شمرده شوند.تخصص او در رجال نیز

ص:64


1- (1) .خاتمة مستدرک الوسائل،ج 1،ص 209.
2- (2) .ر.ک:مقالۀ«شیخ مفید و کتاب الإختصاص»از سید محمدجواد شبیری که در مجموعه مقالات کنگرۀ شیخ مفید به چاپ رسیده است.( المقالات و الرسالات،ش 9،أربع مقالات حول الشیخ المفید المقالة الرابعه،ص 134).یادآور می شویم در مجموعۀ شمارۀ 9 که چهار مقالۀ جناب شبیری چاپ شده است،اطلاعات ارزشمند دیگری نیز دربارۀ شیخ مفید آمده به خصوص مقالۀ سوم که دربارۀ سایر آثار شیخ مفید است.
3- (3) .برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به مجلۀ علوم حدیث،ش 34،مقالۀ«منابع و ابزارهای فقه الحدیث در امالی سید مرتضی»،نوشتۀ علی نقی خدایاری.

موجب شده است که اقوال او بر قول شیخ طوسی مقدم شمرده شود. (1)او کتابهای دیگری هم داشته که به دست ما نرسیده است. (2)

22.شیخ طوسی م460ه

ابوجعفر محمد بن حسن طوسی،شیخ الطائفه،از مشهورترین چهره های شیعی است.فقه،حدیث،تفسیر،کلام،رجال و اصول از زمینه های تخصص و تألیف او است.او در سال 385 در طوس به دنیا آمد و در سال 408 به بغداد رفت و در محضر شیخ مفید و سپس سید مرتضی شاگردی کرد.

دوران طولانی زعامت سید مرتضی این فرصت را در اختیار شیخ طوسی قرار داد تا ماندگارترین نوشته های خویش را در علوم مختلف عرضه کند.به غیر از فقه که تخصص اصلی شیخ طوسی است و بدان نیز شهرت یافته است نگارشهای دیگری هم دارد.التبیان فی تفسیر القرآن،عدة الأصول (العده فی أصول الفقه) و تلخیص شافی از جمله آثار او است.ماندگارترین آثار او،در زمینۀ حدیث و علوم پیرامونی آن است.کتاب تهذیب الأحکام و الإستبصار،نمونه ای از کارهای حدیثی فقهی ایشان است.

او پس از درگذشت سید مرتضی در سال 436 در بغداد،رهبری شیعیان را به عهده گرفت.در سال 447،پس از هجوم سلجوقیان و سقوط آل بویه،مدرسه و کتابخانۀ او مورد هجوم قرار گرفت و ناچار به نجف هجرت کرد و حوزۀ نجف را بنیان نهاد.در نهایت شیخ طوسی در سال 460 هجری در نجف درگذشت و در نزدیکی مرقد امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد. (3)

گزارش اجمالی از برخی کتابهای شیخ طوسی

تهذیب الأحکام

شیخ طوسی با هدف جمع آوری و حل روایات مختلف،به شرح کتاب المقنعه،نگارش شیخ مفید،پرداخته و احادیث مربوط به هر فرع فقهی را جمع آوری کرده

ص:65


1- (1) .سید بحر العلوم در الفوائد الرجالیه،ج 2،ص 212.
2- (2) .برای آشنایی بیشتر به کتاب«آشنایی با کتب رجال شیعه»نگاشته محمدکاظم رحمان ستایش مراجعه شود.
3- (3) .دربارۀ شیخ طوسی و نوشته های مهم حدیثی او،به کتاب«جوامع حدیثی شیعه»نگاشته هادی حجت مراجعه شود.

است.مؤلف به احادیث اختلافی و چگونگی جمع میان آنها اهتمام خاص دارد.بیش از سیزده هزار و پانصد حدیث فقهی در این کتاب گردآوری شده است.از این رو،بزرگ ترین مجموعۀ احادیث فقهی،در زمان خود به شمار می آمده است.نگارش این کتاب قبل از سال 413 هجری آغاز شده است.شیخ طوسی در آن زمان کمتر از بیست و هشت سال داشته است.مشیخۀ کتاب تهذیب الاحکام نیز اهمیتی خاص در شناسایی راویان،طبقات و مصنفان شیعه دارد.

الإستبصار فیما اختلف من الأخبار

این کتاب گزیدۀ التهذیب است و تنها به اخبار اختلافی و وجه جمع آنها اشاره کرده است.از این رو،این کتاب در زمرۀ کتابهای تطبیقی فقه الحدیث قرار می گیرد.در مبحث پیشین دربارۀ این کتاب سخن گفتیم.

أمالی الطوسی

این کتاب با نام أمالی ابن الشیخ هم معرفی شده است.این اثر،مجموعه مجالس حدیثی شیخ طوسی است که در اواخر عمر و در نجف برگزار شده است.در مجموع چهل و شش مجلس و هزار و پانصد و سی و هفت حدیث دارد که دارای موضوعاتی مختلف در کلام،تاریخ و اخلاق است.گزارشهای تاریخی در این کتاب نقشی پررنگ دارند.قسمتی از أمالی شیخ مفید نیز در این کتاب آمده است.

کتاب الغیبه

هدف اصلی این کتاب،پاسخ نقلی و عقلی به شبهات مربوط به مهدویت،شفاف سازی موضوع غیبت و انحصار (1)امام مهدی علیه السلام است.پردازش دیدگاههای فرقه های شیعی و پاسخ گویی بدانها،هستۀ اصلی کتاب را تشکیل می دهد.تاریخ زندگی امام مهدی و حوادث آینده،قسمتهای دیگر کتاب است.شیخ طوسی کتاب خویش را تکمیل کنندۀ کتاب غیبۀ نعمانی می شمارد.

ص:66


1- (1) .منحصر کردن مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه) در دوازدهمین امام شیعیان.

مصباح المتهجد

کهن ترین کتاب دعایی شیعه است که اکنون در اختیار و دسترس ما قرار دارد.این اثر از زمان تألیف با توجه و اقبال دانشمندان شیعه مواجه شده است.اعمال و دعاهای روز،هفته و ماه همراه با زیارات معصومین علیهم السلام در این کتاب ذکر شده است.این کتاب یکی از مصادر اصلی کتب ادعیۀ متأخر شیعه است.شیخ طوسی خلاصه ای از این کتاب را نیز نوشته است.

کتابهای رجالی

سه کتاب رجالی از شیخ طوسی در دست است.رجال طوسی،فهرست طوسی و إختیار معرفة الرجال،گزیدۀ رجال کشی.

کتاب فهرست شیخ طوسی در مباحث رجالی،بیشتر مورد استفاده است.زیرا تعدیل و تضعیف آن دربارۀ راویان بیش از کتاب رجال طوسی و رجال کشی است.رجال طوسی برای شناخت طبقات راویان در عصر ائمه علیهم السلام مفید است چراکه بر این اساس مرتب شده است.إختیار معرفة الرجال یا رجال کشی منتخبی از مجموعه روایات است که کشی به گونۀ مسند نقل کرده و وضعیت برخی از راویان را نیز معلوم کرده است.بیشترین متون روایی دربارۀ غالیان و طرد آنها،در این کتاب آمده است.شیخ طوسی در اواخر عمر خویش،در نجف،گزیدۀ رجال کشی را بر شاگردان خویش خوانده است.

نکتۀ مهم و قابل تأمل،در مجموعه آثار شیخ طوسی آن است که بهترین کتابهای حدیثی شیخ طوسی در رابطه با احادیث فقهی،در دوران جوانی او نوشته شده است.کتابهای دوران کهنسالی این شخصیت عظیم القدر و بلندمرتبه همانند أمالی یا مجالس،در رتبۀ پایین تری نسبت به کتاب تهذیب الأحکام قرار دارد.

23.کراجکی م 449 ه

محمد بن علی کراجکی از نویسندگان پرکار در قرن پنجم است.او شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی است که در علوم مختلف صاحب نظر و دارای تألیفاتی بوده است.

ص:67

تألیفات او را حدود هفتاد جلد و حتی نود و هفت عنوان برشمرده اند (1)که بیشتر آنها در دسترس ما نیست.برخی کتابهای او از این قرار است:

کنز الفوائد

مجموعه ای از رساله های کوچک است که علاوه بر حدیث،مباحث کلامی و غیر آن را نیز در بر دارد.مباحث فقه الحدیثی نیز در آن یافت می شود.

معدن الجواهر

مجموعه ای از احادیث عددی است که بر اساس اعداد مرتب شده و بر حسب ترتیب معصومان سامان یافته است.سخنان برخی از حکما و بزرگان هم در پایان آمده است.

التعجب فی أغلاط العامة فی مسألة الإمامه

مؤلف به برخی از خطاهای آشکار سنیان،در مبحث امامت اشاره کرده است.او با ابراز تعجب از اشتباه فاحش آنان،آن موارد را نقد و بررسی کرده است.رویکرد کلامی،نقد الحدیثی مؤلف در این کتاب آشکار است.

ص:68


1- (1) .بر اساس شمارش کتاب مکتبة العلامة الکراجکی که نوشتۀ یکی از معاصران و شاگردان او و شامل ترجمه و فهرست آثار کراجکی است.محقق و مصحح این کتاب،مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی است که در مجلۀ تراثنا،سال یازدهم (1374 شمسی،برابر با 1416 قمری)،ش 43 و 44،ص 367 به بعد آمده است.

درس سوم: مدرسۀ حدیثی قم 1

اشاره

ص:69

ص:70

حوزه های حدیثی شیعه

حدیث در سیر گذار خود پس از زمان صدور،مکانها و زمانها را درمی نوردید و در لابه لای جانها،جای می گرفت.گروهی سخن معصوم را در مدینه،کوفه،خراسان و سامرا می شنیدند و در سرزمینی دیگر به افراد مشتاق می رساندند.تلاشهای نخستین در نشر حدیث با ابتکار و سلیقۀ خود راویان و بدون ساختار و نظم ویژه ای در گوشه و کنار شهرهای اسلامی انجام می گرفت.اما در برخی شهرها با گذشت زمان،نشر حدیث و نحوۀ عرضه و دریافت آن به گونه ای نظم و سازمان می یافت و آن شهرها را به حوزه های کوچک حدیثی تبدیل می کرد.

رونق و شور حدیث آموزی در حوزه های حدیثی،روز به روز بر پویایی آنها می افزود و سلیقه ها،حساسیتها و ابتکارات گوناگون را در شیوۀ دریافت و عرضۀ حدیث نمایان می ساخت.بر این اساس و به مرور زمان برخی از حوزه های حدیثی با شیوه ها و دستور خاصی در عرصۀ حدیث فعالیت می کردند.بروز این ویژگیهای خاص آنها را با دیگر حوزه ها متمایز می ساخت.این گروه از حوزه های حدیثی در مسیر رشد و کمال خود مدرسۀ حدیثی نام گرفتند. (1)مدرسۀ حدیثی معمولاً مکان جغرافیایی خاصی را شامل می شود؛همانند مدرسۀ حدیثی بصره در میان اهل سنت و مدرسۀ حدیثی بغداد در میان شیعیان.

ص:71


1- (1) .اصطلاح مکتب حدیثی نیز در این مجموعه استفاده می شود که اشاره به مکتب فکری خاصی است که در منطقۀ جغرافیایی ویژه ای قرار نمی گیرد؛همانند مکتب اخباریگری که نزدیک به دویست سال در نقاط مختلف ایران و عراق و بحرین فعالیت می کرد.

نخستین حوزۀ حدیثی شیعه،مدینه بود،زیرا امامان علیهم السلام تا زمان امام جواد علیه السلام در این شهر استقرار داشتند.شیفتگان به دانش اهل بیت علیهم السلام از شهرهای گوناگون سرزمین پهناور اسلامی خود را بدین شهر مقدس می رساندند تا از خرمن فیض آن بزرگواران خوشه برچینند و حدیث ایشان را به ارمغان ببرند.

محمد بن مسلم طائفی،محدث بزرگ و عالی مقام شیعی،چهار سال در این شهر اقامت کرد تا از محضر امام باقر علیه السلام بهره برد. (1)

دومین حوزۀ حدیثی شیعه،حوزۀ کوفه است،شهری که در آن گرایشهای شیعی سابقه ای کهن حتی پیش از حضور امیرالمؤمنین علیه السلام در آن شهر دارد. (2)

هجرت امام علی علیه السلام به کوفه پس از جنگ جمل و حضور چهار ساله در این شهر حوزۀ حدیثی کوفه را غنی و نیرومند ساخت.حضور طولانی مدت یاران بزرگوار ایشان همانند حُجْر بن عَدِی،کُمیل بن زیاد،رُشَیْد هجری،اصْبَغ بن نُباتِه و...در این شهر حوزۀ حدیثی شیعه را پررونق نمود.

سومین حوزۀ حدیثی شیعه،خراسان بود؛منطقه ای که در زمان حضور بیش از دو سال امام علی بن موسی الرضا علیه السلام با معارف اهل بیت علیهم السلام بیشتر آشنا شد.حوزۀ حدیثی قم منطقۀ دیگری بود که در همین دوران شکل گرفت.این حوزۀ نوپا با سود جستن از شرایط مساعد،رشد و گسترش پیدا کرد و شخصیتهای بزرگی در آن پرورش یافتند.حوزۀ حدیثی قم نخستین یا از نخستین حوزه های حدیثی است (3)که

ص:72


1- (1) .معجم رجال الحدیث،ج 8،ص 266.
2- (2) .حضور افرادی همچون عمار بن یاسر،مالک اشتر،زید بن صوحان،صعصعة بن صوحان،عبدالله بن بدیل،کمیل بن زیاد،حجر بن عَدِی و...در کوفه موجب رواج تفکر شیعی در این شهر شد.هستۀ اصلی معترضان عثمان بن عفان را این گروه تشکیل می دادند.عثمان همۀ این گروه را تبعید کرده بود که پس از آغاز شورش به کوفه بازگشتند.
3- (3) .تردیدِ در آغازین مدرسۀ حدیثی شیعه به جهت مشخص نبودن موقعیت حوزۀ حدیثی کوفه است.در مورد اینکه آیا از مبانی،دستور و شیوۀ خاصی در دریافت و عرضۀ حدیث برخوردار بوده است یا نه.باید گفت که بدیهی است حوزۀ حدیثی کوفه قدمتی بیش از حوزۀ حدیثی قم دارد.بنابراین اگر ثابت شود این حوزه از چنین ویژگیهایی برخوردار بوده نخستین مدرسۀ حدیثی شیعه مدرسۀ حدیثی کوفه خواهد بود و اما اگر مشخص شود که فقط مجموعه ای بوده است که راویان و محدثان در آنجا همدیگر را یافته و اطلاعات حدیثی خود را ردّ و بدل می کردند نخستین مدرسه،مدرسۀ حدیثی قم خواهد بود.به نظر می رسد شهر کوفه هیچ گاه این جایگاه خاص حدیثی را نیافته است.

به مدرسۀ حدیثی تبدیل شد و برکات و ثمرات فراوان و دامنه داری از خود بر جای گذاشت.از این رو مدرسۀ حدیثی قم شایستگی آن را دارد که با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.

قم اولین پایگاه خالص شیعی

قم و مناطق پیرامونی آن را سپاه اسلام در سال بیست و سه هجری به فرماندهی ابوموسی اشعری فتح نمود.

برخی گفته اند که قم شهری اسلامی است و پیش از فتوحات مسلمانان پیشینه ای نداشته است. (1)این نظریه با مخالفت برخی دیگر رو به رو شده و هر دو گروه برای خود دلایلی داشته و به نقد مخالفان پاسخ داده اند که در برخی کتابها به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. (2)

آنچه دربارۀ شهر قم مهم می نماید آن است که برخی از عربهای مهاجر،که بسیاری از آنان با حکومت مخالف بوده و با آنان معارضه داشتند،در اواخر قرن اول هجری به قم مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شدند.این گروه از خانوادۀ سائب بن مالک اشعری و یا سعد بن مالک بودند (3)که در گذشته از خاندانهای شیعی ساکن کوفه و از مخالفان بنی امیه به شمار می آمدند.

اجتماع این گروه شیعه در این شهر در سالهای پسین قرن اول هجری موجب رواج تفکر شیعی و مهاجرت دیگر شیعیان شد؛به گونه ای که شهر قم اولین مرکز خالص شیعی در ایران گشت که هیچ فردی از اهل سنت در آن وجود نداشت. (4)از این رو بود که در کلام امامان معصوم علیهم السلام از قم با عنوان پناهگاه شیعیان یاد شده است (5)؛زیرا اظهار و ابراز عقاید شیعی در آن آزاد بود.

دوری از مرکز خلافت و نداشتن امتیاز خاص اقتصادی و جغرافیایی موجب گشت

ص:73


1- (1) .معجم البلدان،ج 4،ص 397.
2- (2) .گنجینۀ آثار قم،ج 1،ص 80-74.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 81.
4- (4) .معجم البلدان،ج 4،ص 397.
5- (5) .بحار الانوار،ج 57،ص 214.

این شهر مورد هجوم حاکمان قرار نگیرد و عالمان آن بتوانند در فضایی آرام به تبیین،گسترش و روشمند کردن عقاید شیعی بپردازند.

افرادی از خانوادۀ اهل بیت علیهم السلام که منطقۀ مرکزی عراق را برای خود ایمن نمی یافتند به قم مهاجرت کرده و در این منطقه سکنی گزیدند.وجود آرامگاه چهارصد امامزاده در قم و پیرامون آن از فزونی روند هجرت ایشان حکایت دارد.

روایات فراوانی در مدح قم و اهالی آن از امام صادق علیه السلام و ائمۀ دیگر صادر شده است که برخی ناظر به زمان صدور بوده و برخی نظر به آینده دارند. (1)حضور حضرت معصومه (سلام الله علیها) و سپس وجود بارگاه ایشان در سالهای آغازین قرن سوم هجری،حرکت شیعی قم را سرعت بیشتری بخشید.

زکریا بن آدم قمی،از اولین دانشمندان قم است که در متون حدیثی و رجالی مورد توجه قرار گرفته و توثیق صریح امام رضا علیه السلام نسبت به او نقل شده است. (2)شیخ طوسی او را به عنوان وکیل ممدوح امامان علیهم السلام معرفی کرده است. (3)وکالت او در آن زمان نشانگر فزونی شمار شیعیان قم است که انتخاب وکیل مستقلی را لازم و ضروری می نموده است.شیخ طوسی او را از یاران امام صادق علیه السلام تا امام جواد علیه السلام دانسته است. (4)احمد بن اسحاق قمی،نوادۀ سعد بن مالک نیز وکیل امامان متأخر در قم بوده است. (5)

مدرسۀ حدیثی قم شهرت خویش را وامدار احمد بن محمد بن عیسی اشعری است.وی بر کسانی که در باور او احادیث غلوآمیز نقل می کردند و یا در نقل احادیث سهل انگاریهایی داشتند سخت می گرفت و حتی برخی را بدین اتهام از شهر اخراج کرد.برخورد وی با این دسته از راویان زمینۀ رونق نوع خاصی از شیوۀ عرضه و دریافت حدیث را که با باورهای او در نحوۀ فعالیت حدیثی همخوانی داشت فراهم کرد و از آن پس فعالیتهای حدیثی بر اساس این شیوه نظم گرفت که باعث تمایز

ص:74


1- (1) .بحار الانوار،ج 57،ص 221-212.
2- (2) .رجال کشی،ج 2،ص 859-857.
3- (3) .الغیبه،ص 348. [1]
4- (4) .رجال طوسی،ص 210،358،375.
5- (5) .معجم رجال الحدیث،ج 2،ص 52.

حوزۀ حدیثی قم با دیگر حوزه های حدیثی شد و اصطلاح مدرسۀ حدیثی قم را پدید آورد و این گونه است که نام این مدرسه هماره با آن بزرگ همراه است.

این مدرسه حرکت رو به کمال خویش را،که در حدود سال دویست هجری،آغاز کرده بود،تا سالهای پایانی سدۀ چهارم ادامه دارد.یعنی در حدود دویست سال مرکز حدیثی مهم شیعه محسوب می گشت.در طول این مدت نسلهای پیاپی از دانشمندان محدث شیعی پدید آمده و آثار ماندگاری از خود بر جای نهادند.

مدرسۀ حدیثی قم نقش مهم و تأثیرگذاری در انتقال معارف حدیثی و گره زدن حوزۀ حدیثی کوفه با مدرسۀ حدیثی بغداد ایفا کرد.

حوزۀ حدیثی کوفه در دوران امامان علیهم السلام،مهم ترین حوزۀ حدیثی شیعه به شمار می آید.پیدایش غالیان در آن شهر و دست درازی آنان به حدیث موجب گشت که این حوزۀ حدیثی دچار آسیب جدی شود؛این آسیب در مدرسۀ حدیثی قم ترمیم شد.محدثان بزرگ و بزرگوار کوفه به قم رفتند و میراث حدیثی خویش را در اختیار عالمان آن سامان قرار دادند.سخت گیری عالمان قم موجب گشت تا متون منتقل شده به قم از پیرایه ها پیراسته و به متون شفاف وحیانی نزدیکتر شود.

جمعیت همگون شیعی در قم،وجود تعداد نسبتاً زیاد عالمان و محدثان،دور بودن از تعدی و ظلم خلفای عباسی،پدیدار شدن روحیۀ دانش گستری و دانش آموزی و...موجب شد تا این مدرسه روز به روز بالنده تر گشته و به سوی کمال و شکوفایی رو کند و در این دوران نگاشته های متعدد و گوناگون در آن تألیف شد که برخی از آنها هنوز نیز بر تارک نگاشته های حدیثی شیعه جای دارد.

مشهورترین ویژگی عالمان قم نص گرایی شدید بود که برای پرهیز از افتادن در دام اصحاب رأی و نظر و پیراستگی معارف الهی شیعی از معارف غیرمطمئن بشری صورت می گرفت.مخالفت جدی برخی از عالمان شیعی با نقل احادیث ضعیف گونه ای دیگر از مبارزۀ آنان با مبادی معرفتی غیر قابل اعتماد بود.

اهمیت این مدرسه چنان زیاد بود که حسین بن روح،نایب سوم امام مهدی علیه السلام،کتاب التأدیب خود را برای بازبینی عالمان این دیار به این سامان فرستاد تا آنان نظر

ص:75

خود را دربارۀ این کتاب بیان کنند. (1)

این ویژگیها مدرسۀ حدیثی قم را دارای وجهه ای مشخص و گران قدر کرده است.نگارش مهم ترین جامع حدیثی شیعه (کافی) در این حوزۀ حدیثی نشانگر میزان اعتماد پسینیان بر این مدرسه است.

این ستایشها بدان معنا نیست که این حوزۀ حدیثی هیچ گونه نقص و کاستی نداشته و محتاج نقد و بررسی نیست.انتقادهایی راجع به شیوه،روش و نگرش مدرسۀ حدیثی قم از همان دوران تاکنون وجود داشته که برخی از آنها متین و قابل قبول است.

اکنون ضمن بررسی ویژگیهای مدرسۀ حدیثی قم برخی از انتقادها را نیز برمی کاویم.

ویژگیهای مدرسۀ حدیثی قم

(2)

مدرسۀ حدیثی قم در طول دوران دویست سالۀ حیات خویش ویژگیها و خصوصیاتی را دارا بود که آن را از دیگر حوزه ها متمایز می ساخت.برخی از مشخصات این مدرسۀ حدیثی نیز با مدرسۀ حدیثی کوفه یا بغداد مشترک است.

1.میراث داری

هجرت گروهی از راویان و محدثان حوزه های دیگر حدیثی به قم و مسافرت و رحله های حدیثی محدثان بزرگ موجب شد که مجموعه ای غنی و دراز دامن از نگاشته ها و گزارشهای راویان مختلف در قم اجتماع کند.

ص:76


1- (1) .شیخ طوسی،الغیبه،ص 390.
2- (2) .برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مدرسۀ حدیثی قم می توانید به منابع ذیل مراجعه کنید: 1 مکتب حدیثی قم،محمدرضا جباری؛ 2 شرح لمعه شهید ثانی با تصحیح و پاورقی آقای کلانتر که در مقدمه به مدارس حدیثی شیعه و تطور دانش فقه شیعی پرداخته است.بخش مربوط به مدرسۀ حدیثی قم و ری در صفحات 53 43 جلد یکم این مجموعۀ ده جلدی آمده است. 3 در میان مقالات کنگرۀ شیخ مفید نیز مقاله ای به بررسی مدرسۀ بغداد پرداخته که ضمن آن به تناسب،مدرسۀ حدیثی قم به وسیلۀ بغدادیان نقد شده است. 4 مقالۀ«شجرۀ علمی خاندان اشعری قم»،محمد حاج تقی،فصلنامۀ علمی تخصصی علوم حدیث،شمارۀ پنجم،پاییز 1376؛ 5 مدرسۀ قم و بغداد،اندرو نیومن،ترجمۀ سید صادق آگاه اشکوری،نشر زائر قم.

مهم ترین قسمت این مجموعۀ فراهم آمده از حوزۀ حدیثی کوفه بود.آوردیم که هستۀ اصلی دانشمندان حدیثی قم مهاجران شیعی کوفی بودند که حوزۀ قم را بنیان گذاری کردند.این افراد شالودۀ اصلی علمای حدیث را در قم تشکیل می دادند.

ابراهیم بن هاشم از مهاجران کوفه به قم است؛نجاشی دربارۀ او گفته است:

او نخستین کسی بود که حدیث کوفیان را در قم منتشر کرد (1).

حسین بن سعید اهوازی،مشهورترین نگارشگر کتابهای ثلاثین،(کتابهای سی گانۀ احادیث فقهی) انتقال دهندۀ دیگر حدیث به قم است.کتاب او را که شاگردش،احمد بن محمد بن عیسی،در قم منتشر کرد به شاگرد وی منسوب و به نوادر احمد بن محمد بن عیسی مشهور شد.برخی از محققان نوادر احمد بن محمد بن عیسی را همان کتاب حسین بن سعید می دانند. (2)

در آن دوران رحلات (مسافرتهای) حدیثی نیز برای عرضه و دریافت حدیث مرسوم بود.بسیاری از محدثان قم به شهرهای کوچک و بزرگ مسافرت کرده،احادیث آن دیار را شنیده و روایات خویش را برای آنان بازگو می کردند.

نسل اول این محدثان به مدینه،مکه،کوفه و مَرْو مسافرت کردند.نسلهای بعد نیز رخت سفر به بغداد،بصره،سامرا،اهواز،نیشابور،سمرقند و حتی شام و مصر بستند. (3)برخی از محدثان این سرزمینها نیز با مسافرت خویش به قم،گسترش حدیث در قم و بهره گیری از میراث حدیثی قم را در آنجا توأمان به انجام می رساندند.

شیخ صدوق سرآمد محدثان اهل قم در فراوانی سفرهای حدیثی است.وجود نام بیش از دویست نفر از غیر قمیان در فهرست مشایخ او و تصریح به مکانهای گوناگون

ص:77


1- (1) .رجال نجاشی،ص 16.
2- (2) .این کتاب از سوی مؤسسۀ الامام مهدی در سال 1408 به چاپ رسیده است.مصحح محترم آن،جناب آقای ابطحی اصفهانی،در مقدمۀ کتاب (ص 12-10) به اختلاف نظر دربارۀ اینکه کتاب از احمد بن محمد بن عیسی یا حسین بن سعید بن حماد اهوازی است اشاره کرده و با استناد به کلام شیخ حر عاملی در حاشیۀ نسخۀ خطی این کتاب آن را از آن شاگرد،یعنی احمد می داند.
3- (3) .ر.ک:محمدرضا جباری،شناخت و تحلیل مکتب حدیثی قم از آغاز تا قرن پنجم هجری،ص 131-102.

جلسات املای حدیث در کتاب امالی وی گویای درستی این ادعایند.بیش از پانزده حوزۀ حدیثی در آثار شیخ صدوق مورد اشاره قرار گرفته است. (1)

2.نص گرایی

مهم ترین ویژگی مدرسۀ حدیثی قم نص گرایی و اعتماد به متون نقلی است.آنان سعی می کردند تنها در محدودۀ نقلیات کاوش و جستجو کنند و از دخالت مستقل و جسورانۀ عقل در تحلیل و تأویل خبر بپرهیزند.اگر شیخ صدوق را نمایندۀ مدرسۀ حدیثی قم بشماریم و از زاویۀ دید او به اخبار،کلام نقلی و عقاید بنگریم تفاوت آشکار این مدرسه با مدرسۀ حدیثی بغداد را بهتر شاهد خواهیم بود.

پرهیز از دخالت ندادن هر چه جز حدیث در ساماندهی فکری و باورهای دینی موجب گشت مباحث اعتقادی،کلامی و فقهی از مستقلات عقلی دوری گزیند و در مباحث نقلی تبلور یابد و حتی نگاشته های فقهی نیز نقل مضمون روایات معصومین علیهم السلام بود.چیزی که اکنون با عنوان فقه مأثور از آن یاد می شود.کتابهای الهدایه و المقنع (در فقه) و الاعتقادات (در عقاید) نمونۀ شفاف نص گرایی مدرسۀ حدیثی قم است.شیوۀ فقه مأثور به حوزه های حدیثی دیگر شیعه نیز گسترش یافت.

3.پرهیز از رأی و اجتناب از عقل گرایی

شیوه و روش اهل رأی،که سردمدار آن ابوحنیفه (فقیه سنی کوفه) بود مورد مخالفت شدید ائمه علیهم السلام قرار گرفت و استفاده از تمثیل (2)و استحسان (3)در یافتن احکام شرعی و فقهی مردود اعلام گشت.بدیهی است که آگاهی یافتن از اعتباریات شارع مقدس از طریق استحسان و قیاس (تمثیل) به هیچ وجه ممکن نیست.

نتیجۀ طبیعی تفکر نص گرایی مدرسۀ قم آن بود که از تفکر عقل گرای رایج در آن زمان دوری جوید.آنان نه تنها قیاس در احکام فقهی را مردود می دانستند،بلکه دیگر حوزه های معرفتی را نیز با فقه همراه کردند.آنان گمان می کردند هر گونه

ص:78


1- (1) .رجوع کنید به مقدمۀ کتاب کمال الدین،نگاشتۀ استاد علی اکبر غفاری،ص 6.
2- (2) .تمثیل،به معنای همانند سازی دو حکم به سبب شباهت موجود در آنان با یکدیگراست.
3- (3) .انتساب حکم به شارع به سبب ملاحظات و مناسباتی که فقیه به دلخواه خود استنتاج نموده و آن را برتر می شمرد بدون آنکه دلیل شرعی بر آن وجود داشته باشد (رجوع کنید به اصطلاح الاصول:ص 32).

اجتهاد و استنباط،حتی در حوزه هایی که در قلمرو فقه و اعتباریات شارع نیست،ملحق به قیاس و مردود می باشد و بدین ترتیب دایرۀ قیاس و استنباط مذموم را که محدودۀ خاصی داشت گسترش دادند.این گونه بود که عالمان و دانشمندان قم از روش نقد تعقلی در سایر حوزه های فکری نیز خودداری کردند.

شیخ صدوق با استناد به روایاتی که در آنها از جدل و کلام انتقاد شده است (1)جدل و بحث دربارۀ خدا و امور دین را ممنوع می شمارد. (2)تفکر حاکم بر مدرسۀ بغداد برخلاف مدرسۀ قم این گونه نگرش را برنمی تافت.

موضعگیری شدید و منتقدانۀ شیخ مفید و شاگردانش موجب شد که این طرز تفکر به کناری نهاده شود.تندترین انتقادات شیخ مفید از شیخ صدوق و طرز تفکر عالمان قم در دو کتاب تصحیح الاعتقاد و رسالة حول العدد آمده است.

شیخ مفید دربارۀ تفکر نص گرا و پرهیز از خردورزی برخی محدثان می نویسد:

لکنَّ أصحابَنا المُتَعلِّقینَ بِالأخبارِ أصحابُ سلامةٍ و بُعْدِ ذهنٍ و قِلّةِ فِطْنةٍ یَمُرّون علی وجوهِهم فیما سَمِعُوه مِن الأحادیثِ و لا یَنظرون فی سندِها و لا یَفرُقون بینَ حقِّها و باطلِها و لا یَفهَمون ما یَدخُلُ علیهم فی إثباتِها و لا یُحَصّلون معانِیَ ما یُطلقونه مِنها (3)

اما [متأسفانه] محدثانِ نص گرای امامیه افرادی پاکدل،کم دقت و کم درایت هستند؛در احادیثی که می شنوند چندان دقت نمی کنند،در اسناد آنها نمی نگرند،سره و ناسرۀ آنها را از هم تشخیص نمی دهند،پیامدهای پذیرش آنها را درنمی یابند و مفاهیم احادیثی را که نقل می کنند نمی پالایند.

خضوع قمیها در مقابل روایات و اجتناب از تحلیل و نقد آن موجب شد که برخی از آنان به سبب وجود پاره ای از روایات،سهو پیامبر صلی الله علیه و آله را در امور غیر مربوط به ابلاغ رسالت بپذیرند.همچنان که به جهت نقل پاره ای از احادیث،ماه رمضان را همیشه سی روزه بدانند و دخالت اعتبار در امور تکوینی را پذیرا باشند.

ص:79


1- (1) .شیخ صدوق،التوحید،ص 459،ح 26.
2- (2) .الاعتقادات،ص 42.
3- (3) .تصحیح اعتقادات الإمامیه،ص 88.

4.برخورد شدید با نقل احادیث ضعیف

گونۀ مواجهۀ عالمان قم با راویان ضعیف و روایات آنان مشهور است.اخراج برخی از راویان مشهور و صاحب کتاب از قم،تنها به این دلیل صورت گرفت که آنان از احادیث ضعیف روایات زیادی نقل کرده بودند.احمد بن محمد بن خالد برقی،صاحب کتاب محاسن،به دستور هم نام خود،احمد بن محمد بن عیسی،تنها به همین دلیل از قم اخراج شده است. (1)

برخوردی چنین شدید و غیرمتعارف نشان دهندۀ رواج فرهنگ نقل حدیث از افراد معتمد و ثقه در قم است.

محمد بن حسن بن ولید،استاد شیخ صدوق،نیز برخوردی مشابه با راویان ضعیف داشته است.او افراد چندی از جمله راویان موجود در کتاب نوادر الحکمه را تضعیف و روایات این گروه را غیرمعتبر شمرده است.او همچنین با آن که همۀ کتابهای محمد بن حسن صفّار را نقل کرده،اما کتاب بصائر الدرجات او را نقل نکرده و گویی نسبت به آن بی اعتماد بوده است. (2)

نکتۀ مهم آن است که مدرسۀ قم در تمامی دورانها برخوردی این چنین نداشته است و راویانی همچون سَیّاری که فردی حدیث ساز و دروغ پرداز بوده است،نیز در راویان قم به چشم می آیند،همچنین در میان استادان حدیثی شیخ صدوق راویان توثیق نشدۀ فراوانی وجود دارند که در مقایسه با استادان حدیثی شیخ مفید بسیار بیشتر می نمایند.بنابراین اگرچه برخی از زمانها حضور راویان ضعیف در قم سخت بوده است،ولی در اوقات دیگر نقل از راویان ضعیف به خصوص اگر در شهر دیگری ساکن بودند امری عادی به شمار می رفته است.

5.مبارزه با متون غلوآمیز

آنچه مدرسۀ حدیثی قم را شهره ساخته و آوازۀ آن را در آفاق پراکنده برخورد شدید و نسبتاً بدون مسامحۀ عالمان قم در برابر خطر غالیان و تفکر غالیانه بود.تعریف تقریباً خاص قمیها از غلو،موجب رواج گسترۀ مفهوم و در بر گرفتن افرادی

ص:80


1- (1) .معجم رجال الحدیث،ج 3،ص 49.
2- (2) .همان،ج 16،ص 264.

گشت که در مکتبها و حوزه های دیگر غالی شمرده نمی شدند.علاوه بر آن به جهت یکدست بودن شهر قم و اقتدار عالمان شیعی در آن،گروندگان به تفکر غالیانه به شدت مجازات می شدند.برخی از محدثان مشهور به اتهام غلو از شهر قم اخراج و امکان حضور در مجامع علمی و حدیثی آن را از دست دادند.

سهل بن زیاد از این گروه به شمار می رود.نجاشی دربارۀ او نوشته است:

کان ضعیفاً فی الحدیثِ،غیرَ مُعتَمَدٍ علیه فیه؛و کان أحمدُ بنُ محمدِ بنِ عیسی یَشهَدُ علیه بالغُلوِ و الکِذبِ،و أخرجَه مِن قُم إلی الریّ وکان یَسکُنُها (1).

وی در حدیث ضعیف و غیر قابل اعتماد است؛احمد بن محمد بن عیسی به غلو و دروغ پردازی وی گواهی می داد و [سرانجام] او را از قم اخراج و به ری فرستاد.[بدین ترتیب] سهل مدتها در ری زیست.

ابن غضائری نیز اخراج او را این گونه گزارش نموده است:

أخرَجَه عن قُم و أظهَرَ البَرائَة منه و نَهَی الناسَ عن السِماعِ منه و الرِوایةِ عنه (2).

همچنین گفته اند:محمد بن حسن بن ولید،سهل بن زیاد را از مستثنیات کتاب نوادر الحکمه معرفی کرده و روایات او را معتبر نشمرده است. (3)

برخوردی این چنین با ابوسُمَیْنه نیز صورت گرفته است.او از کوفه به قم مهاجرت کرد و میهمان احمد بن محمد بن عیسی گشت.آنگاه که غالی بودن او شهرت پیدا کرد میزبان،نه تنها او را از منزل خویش بلکه از شهر قم اخراج نمود. (4)

حسین بن عبیدالله قمی،علی بن محمد بن شیرۀ قاشانی،قاسم بن حسن بن علی بن یقطین،احمد بن حسین بن سعید اهوازی و...از کسان دیگری هستند که

ص:81


1- (1) .رجال نجاشی،ص 185.
2- (2) .معجم رجال الحدیث،ج 9،ص 356. [1]
3- (3) .رجال نجاشی،ص 348؛کتاب نوادر الحکمه،یکی از گسترده ترین و معروف ترین نگارشهای جامع حدیثی آن دوران است.محمد بن حسن بن ولید،ضمن تأیید اصل کتاب و راویان آن،بیش از بیست نفر از افرادی که در این کتاب از آنان نقل حدیث شده است را ضعیف شمرده است.این افراد با اصطلاح مستثنیات کتاب نوادر الحکمه معرفی می شوند.
4- (4) .معجم رجال الحدیث،ج 17،ص 319.

به اتهام غلو مورد بی مهری قرار گرفته اند. (1)برخی از متهمان به غلو تا مرحلۀ اعدام نیز پیش رفته اند.دربارۀ محمد بن أورَمَه (استاد ابوسُمَیْنه) نوشته اند:

ذکرَه القمیون و غَمَزوا علیه و رَمَوه بالغُلوِ حتّی دَسَّ علیه مَن یَفتِک به،فوَجَده یُصلِّی مِن أولِ اللیلِ إلی آخِرِه فتَوَقَّفوا عنه.و حَکی جَماعةٌ مِن شُیوخِ القمیین عن ابنِ الولیدِ أنّه قال:"محمدُ بنُ اورمةَ طُعِنَ علیه بالغلو،و کلُّ (فَکلُّ) ما کان فی کتُبِه مِمّا وُجِد فی کتبِ الحسینِ بنِ سعیدٍ و غیرِه فَقُلْ به،و ما تَفَرَّدَ به فلا تَعتَمِدْه"،و قال بعضُ أصحابِنا:"إنّه رَأی تُوقیعاً مِن أبی الحسن الثالثِ علیه السلام إلی أهلِ قم فِی مَعنَی محمدِ بنِ أورمةَ و بَرائتِه مِمّا قُذِفَ به" (2).

اهل قم وی را به بدی یاد کرده اند،او را مورد طعن قرار داده و به وی نسبت غلو داده اند؛آن سان که شخصی برای ترور وی به کمین نشست.در این حال مشاهده کرد که از آغاز شب تا پایان شب نماز می خواند و بدین ترتیب [از سوء قصد به او] دست نگه داشتند.جماعتی از بزرگان قم از قول ابن ولید آورده اند که گفت:"محمد بن أورمه متهم به غلو است؛لذا روایات کتب وی را که در کتابهای حسین بن سعید و دیگران نیز موجود است بپذیر و به آنچه تنها او نقل کرده اعتماد مکن".یکی از محدثان امامیه می گوید که وی توقیعی از امام رضا علیه السلام خطاب به مردم قم در ارتباط با محمد بن أورمه دیده که امام علیه السلام وی را از اتهاماتی که به او نسبت داده اند بری دانسته است.

چند نکته

دربارۀ مواجهۀ قمیها با غالیان و متون غالیانه،چند نکته شنیدنی است:

1.تعریف غلو در مدرسۀ حدیثی قم

تعریف غلو در نزد محدثان قم بسیار وسیع و گسترده بوده است.شیخ صدوق (رحمه الله) دربارۀ سهو النبی صلی الله علیه و آله نوشته است:

إنّ الغُلاةَ و المُفَوِّضَةَ،لَعَنَهُم اللهُ،یُنکرون سهوَ النبیِّ صلی الله علیه و آله و یَقولون:"لَو جاز أنْ یَسهُوَ علیه السلام فی الصلاةِ لَجاز أنْ یَسهُوَ فی التبلیغِ..." و کان شیخُنا محمدُ بنُ الحسنِ بنِ أحمدِ بنِ الولیدِ،رَحِمَه اللهُ،یقول:"أولُ درجةٍ فی الغلوِ نفْی السهوِ

ص:82


1- (1) .ذیل نام این افراد به رجال نجاشی و معجم رجال الحدیث رجوع شود.بسیاری از این افراد در کتاب ابن غضائری یاد شده اند.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 329.

عن النبیِّ صلی الله علیه و آله،و لو جازَ أنْ تُرَدَّ الاخبارُ الواردةُ فی هذا المَعنَی لَجازَ أنْ تُرَدَّ جمیعُ الأخبارِ" (1).

غالیان و اهل تفویض،که لعنت خدا بر آنان باد،سهو النبی را انکار می کنند و می گویند اگر جایز باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله در نماز دچار سهو (خطا و اشتباه) شود،جایز خواهد بود که در ابلاغ رسالت نیز دستخوش لغزش شود...".استاد ما،محمد بن حسن بن احمد بن ولید (که خدا وی را رحمت کند) می فرمود:"اولین مرحلۀ غلو،انکار سهو النبی است و اگر جایز باشد که روایات رسیده در این باره را رد کرد جایز خواهد بود که همۀ روایات را پذیرفت.

این دیدگاه در مقایسه با دیدگاه مشهور شیعیان،پس از شیخ مفید (رحمه الله)،که پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان را از سهو و نسیان در همۀ امور منزه می شمارند عجیب می نماید.

2.برخورد متفاوت با متهمان به غلو و یا ناقلان از راویان ضعیف

ظاهراً برخوردهای تند با متهمان به غلو در تمامی سالهای رواج مدرسۀ حدیثی قم یکسان نبوده است؛برای نمونه سهل بن زیاد با این اتهام از قم اخراج شد،ولی بیش از دو هزار حدیث به نقل از او در کافی،مهم ترین کتاب حدیثی شیعه و افتخار مدرسۀ حدیثی قم،نقل شده است. (2)به نظر می رسد تنها در دوران ریاست احمد بن محمد بن عیسی با متهمان به غلو و یا ناقلان از راویان ضعیف برخوردهای بی محابا شده است،ضمن آنکه روشن نیست سخت گیریهای احمد بن محمد بن عیسی حتی نسبت به برقی و ابوسُمَیْنه به جهت باور وی به خطای ایشان بوده باشد.محتمل است که او در اندیشۀ نهادینه کردن اصول مورد نظر خود،مبنی بر عدم اعتماد به احادیث غالیان و نقل از راویان ضعیف،چنین رفتار کرده است،همان گونه که اظهار پشیمانی پسین او می تواند نشانۀ این سیاست باشد.شیخ صدوق نیز از سهل بن زیاد نقل روایت کرده است،حتی برخی گزارشهای سیاری و ابوسُمَیْنه نیز در کتاب کافی موجود است. (3)

ص:83


1- (1) .من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص 360-359.
2- (2) .اگرچه تعداد زیادی از این روایات،سند و طریق دیگری به غیر از سهل بن زیاد نیز دارند،ولی ذکر و یاد سهل بن زیاد در این کتاب نشانۀ اهمیت دادن به وی است.
3- (3) .کافی،ج 1،ص 24،74،369،414 و 453؛ج 2،ص 250،624 و....

3.مراتب غلو

گفتیم که عاملان ترور محمد بن اورمه،آن گاه که نماز خواندن مستمر او را مشاهده کردند او را غالی نشمرده و از ترور او صرف نظر کردند.از این سخن معلوم می شود که از منظر آنان مرحلۀ نهایی غلو که شخص را مستحق قتل می ساخته آن بوده است که غلو در ذات داشته و از انجام تکالیف و دستورات دینی سرپیچی کند؛بنابراین مبارزۀ آنان با کسانی که غلو در صفات داشته و معصومان علیهم السلام را افرادی با ویژگیهای خاص و ماورائی می دانستند بدان معنا نبود که آنها را از مسلمانی نیز خارج بدانند.نهایت آنکه چون غلو در صفات مقدمه ای برای پیدایش غلو در ذات بود از ترویج این عقاید جلوگیری می کردند. (1)

4.رویکرد دوگانه

شیخ صدوق همانند استاد خویش (ابن ولید) سهو النبی را می پذیرد و انکار آن را اولین مرحلۀ غلو می شمارد. (2)با این وجود او راوی (ناقل) اصلی زیارت جامعۀ کبیره است. (3)شاید اگر شیخ صدوق این متن زیبای امام شناسی را نقل نمی کرد ما نیز اکنون از فیض این معارف محروم بودیم. (4)

سؤال اساسی این است که چگونه کسی که عدم سهو النبی را نمی پذیرد و آن را نشانۀ غلو می شمارد فرازهای بلند زیارت جامعه را،که بسی بالاتر و مهم تر از عدم السهو است،باور دارد و آنها را در کتابهای خویش نقل می کند.به نظر می رسد علت قبول نظریۀ سهو النبی تنها بدان جهت است که عالمان قم و از جمله شیخ صدوق نقد احادیث را با دلایل غیرقطعی،خصوصاً دلایل عقلی،نمی پذیرفتند و گمان داشتند در صورت رد این گونه احادیث با نقد عقلی ممکن است تمام روایات نقد و رد شوند؛زیرا عقل توانایی درک تمام امور مطرح شده در احادیث را ندارد و ممکن است با پی نبردن به حقیقت،آنها را رد کند؛چنان که شیخ صدوق می نویسد:

ص:84


1- (1) .ر.ک:نعمت الله صفری،غالیان.
2- (2) .من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص 359.
3- (3) .من لا یحضره الفقیه،ج 2،ص 609؛عیون اخبار الرضا،ج 1،ص 305.
4- (4) .شیخ طوسی در تهذیب الاحکام این روایت را به نقل از شیخ صدوق نقل کرده است،تهذیب الاحکام،ج 6،ص 95.

و لو جازَ أنْ تُرَدَّ الأخبارُ الواردةُ فی هذا المَعنَی لَجازَ أنْ تُرَدَّ جمیعُ الأخبارِ (1).

بنابراین راز پذیرش سهو النبی از یکسو و نقل متن زیارت جامعۀ کبیره از سوی دیگر چیزی جز نص گرایی و اخبارگرایی شدید قمیان نیست. (2)آنان همان گونه که روایات سهو النبی را قبول داشتند فرازهای زیارت جامعۀ کبیره را نیز می پذیرفتند.گفتنی است که شیخ صدوق (ره) نظریۀ اسماء النبی را مطرح کرده و از آن دفاع کرده است.از منظر ایشان،خدای تعالی فراموشی را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) پدید آورد تا تسهیل و آسان سازی در کار مومنان باشد.

5.کثرت نگارش

مدرسۀ حدیثی قم از جهت کثرت نگارشهای حدیثی و مرتبط با حدیث،مدرسه ای نمونه و مثال زدنی است.نگارشهای متفاوت در موضوعات گوناگون حدیثی در سالهای مختلف تألیف شده است.یکی از محققان نزدیک به هزار کتاب حدیثی را از مدرسۀ قم از کتابهای فهرست استخراج نموده است. (3)می دانیم که تنها شیخ صدوق نزدیک به سیصد نوشتۀ حدیثی داشته است که اسامی تمام آنها نیز در اختیار ما نیست.بسیاری از این آثار و مؤلفان آنها نیز در کتابهای رجالی یاد نشده اند.بنابراین مدرسۀ حدیثی قم عالمانی بزرگ و مؤلفانی گرانقدر داشته است که حتی اسامی تمامی آنها نیز برای ما آشنا نیست.

در ادامه،به برخی مشاهیر حدیثی و همچنین برخی آثار ماندگار آنان خواهیم پرداخت.

ص:85


1- (1) .من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص 360-359.
2- (2) .شیخ صدوق و قمیان چون در برخی روایات نقل شده،دیده بودند که خطای پیامبر در غیر از موارد ابلاغ معارف دینی پذیرفته شده آن را قبول کرده و بدان ایمان داشتند؛از این رو در رویارویی با بغدادیان،که پیامبر را حتی در موارد عادی و شخصی زندگی مصون از خطا و معصوم می دانستند و دلیل آن را عقل می شمردند،آنان را به غلو متهم می کردند.
3- (3) .محمدرضا جباری،شناخت و تحلیل مدرسۀ حدیثی قم،ص 248-193.

ص:86

درس چهارم: مدرسۀ حدیثی قم 2

اشاره

ص:87

ص:88

محدثان مشهور مدرسۀ حدیثی قم

اشاره

مدرسۀ حدیثی قم در طول نزدیک به دویست سال پناهگاه و مکان امید بسیاری از محدثان شیعی بوده است.کتابهای رجال و فهرست نام نزدیک به سیصد و پنجاه نفر از دانشمندان و محدثان قم را ذکر کرده اند.

با اینکه بسیاری از محدثان مشهور از شاگردان این مدرسه اند،ولی با عنوان قمی معرفی نشده اند؛بنابراین شمار محدثان قم بسیار فراتر از این تعداد است؛به عنوان مثال تأمل در اساتید ثقة الإسلام کلینی در کتاب کافی معلوم می شود که نزدیک به 95 درصد احادیث کتاب کافی از استادان و مشایخ قم نقل شده است.بنابراین شیخ کلینی را نیز می باید از ثمرات مدرسۀ حدیثی قم دانست؛هرچند او هیچ گاه با عنوان القمی توصیف نشده و تنها کلینی یا رازی خوانده شده است.برای تبیین عظمت مدرسۀ حدیثی قم تنها ذکر این مطلب کافی است که یکی از محققان،نام سیصد و پنجاه نفر از محدثان قم تا پایان قرن چهارم هجری را یاد کرده است. (1)اکنون به اجمال برخی از مشهورترین محدثان قم را معرفی می کنیم. (2)

ص:89


1- (1) .محمدرضا جباری،شناخت و تحلیل مدرسۀ حدیثی قم (رسالۀ دکتری).
2- (2) .اصطلاح شیخ القمیین:نجاشی در رجال خود از هفت نفر به عنوان شیخ قمیان یاد کرده است.برخی از آنان با یکدیگر همدوره اند.ظاهراً منظور او این است که در میان قمیان فرد مورد اشاره از بزرگان شهر است نه آنکه تنها مصداق این عنوان باشد. احمد بن محمد بن عیسی أشعری (رجال نجاشی،ص81) عبدالله بن جعفر الحمیری،أبوالعباس القمی ( همان،ص219) علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی (همان،ص 261) محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک الأشعری،أبوعلی (همان،ص 338) محمد بن علی بن محبوب الأشعری القمی،أبوجعفر (همان،ص 349) محمد بن أحمد بن داود بن علی،أبوالحسن (همان،ص 384) محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید،أبوجعفر (همان،ص 383). هرچند که درباره قمی بودن نفر آخر تردید داشته است: شیخُ القُمیینَ و فقیهُهم و مُتقدّمُهم و وجههم و یقال:انّه نَزیل قُم و ما کان أصُله منها؛ و می گویند او تنها ساکن قم بوده و اصالتاً قمی نبوده است.

1.احمد بن محمد بن عیسی

او از اصحاب امام هشتم،امام نهم و امام دهم علیهم السلام است.ریاست مقتدرانۀ او بر حوزۀ قم سبب شهرت این مدرسه و معروفیت آن به دقت در عصر خود شده است.نجاشی او را شیخ قمیان و فقیه آنان معرفی کرده است. (1)

ذهبی،از دانشمندان سنی،نیز او را«بزرگ شیعیان در قم و برخوردار از شهرت و تألیفات»دانسته است. (2)

سؤالات او از امام رضا علیه السلام در کتاب المسائل جمع شده است.او کتابهای حدیثی دیگری نیز داشته است.دوران ریاست او بر قم به سبب سخت گیری و احتیاط بسیار زیادش با اخراج برخی از محدثان مشهور همانند:برقی،سهل بن زیاد و...،همراه بود؛هرچند که به نظر می رسد این تندرویها در دورۀ پایانی عمرش کاهش یافته است.احمد بن محمد بن ادریس تا اواخر قرن سوم هجری زنده بود.از او بیش از دو هزار و سیصد روایت در کتب اربعه نقل شده است. (3)

2.زکریا بن آدم

او از اصحاب امام صادق،امام کاظم،امام رضا و امام جواد علیهم السلام (4)و مورد اعتماد و توثیق امام رضا علیه السلام است.علی بن مسیب می گوید:

خدمت امام رضا علیه السلام عرض کردم:«من از شما دورم و همیشه به شما دسترسی ندارم.به نظر شما دانشهای دینی ام را از چه کسی دریافت کنم؟»ایشان فرمودند:«از زکریا بن آدم که در امور دنیا و آخرت فردی امین و مورد اعتماد است.» (5)

ص:90


1- (1) .رجال نجاشی،ص 82.
2- (2) .لسان المیزان،ج 1،ص 260.
3- (3) .معجم رجال الحدیث،ج 3،ص 90.
4- (4) .رجال طوسی،ص 210،358 و 375.
5- (5) .رجال کشی،ج 2،ص 857.

ظاهراً او وکیل امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام در قم بوده است. (1)هنگامی که زکریا بن آدم تصمیم خود را مبنی بر ترک خاندانش (ظاهراً مقصود مردم قم است)،به دلیل نارضایتی از آنان،با امام رضا علیه السلام در میان گذاشت امام رضا علیه السلام به او فرمود:

این کار را نکن؛چرا که به برکت وجود تو بلاها از خاندانت برطرف می شود،همان گونه که به برکت موسی بن جعفر بلاها از اهل بغداد برطرف می شود (2).

3.ابراهیم بن هاشم

او از دانشمندان و راویان پرحدیث کوفی است که به قم مهاجرت کرده است.دربارۀ ابراهیم بن هاشم گفته اند:«او نخستین کسی است که احادیث کوفیان را در قم منتشر کرد.» (3)بیشترین روایات او از طریق فرزندش،علی بن ابراهیم گزارش شده است.بیش از شش هزار و چهارصد روایت به نقل از او در کتب اربعه آمده است. (4)

4.علی بن ابراهیم قمی

او از فرزندان ابراهیم بن هاشم و از مشهورترین راویان قم و پرروایت ترین آنها در دوران غیبت صغری است.بیش از هفت هزار و صد روایت او در کتب اربعه نقل شده است. (5)او استاد شیخ کلینی و ابن بابویه،پدر شیخ صدوق است.علی بن ابراهیم قمی کتابهای بسیاری نگاشته که تفسیر علی بن ابراهیم از کهن ترین تفاسیر روایی در دسترس از آن جمله است. (6)نجاشی دربارۀ او گفته است:

ثقةٌ فی الحدیث،ثَبتٌ، (7)مُعتَمَدٌ،صحیحُ المذهبِ،سَمِعَ فَأکثَرَ وَ صنَّفَ کُتباً وَ

ص:91


1- (1) .همان،ص 859.
2- (2) .همان،ص 857.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 16.
4- (4) .معجم رجال الحدیث،ج 1،ص 291.
5- (5) .همان،ج 12،ص 213.
6- (6) .رجال نجاشی،ص 260.
7- (7) .ثبت همانند الفاظ دیگری که در این متن به کار رفته برای تعدیل و توثیق راوی است.مرحوم کلباسی در سماء المقال،ج 2،ص 187 می نویسد:«در کتب شرح حال نویسی راویان،منظور از واژۀ ثبت این است که راوی در نقل حدیث مورد اعتماد است و متن را با دقت نقل می کند.»

(1)فی وسط عُمرِه (2).

5.سعد بن عبدالله اشعری

نجاشی او را چنین ستوده است:

شیخُ هذهِ الطائفةِ و فقیهُها و وجهُها (3).

و شیخ طوسی دربارۀ او گفته است:

جلیلُ القدرِ،واسِعُ الأخبارِ،کثیرُ التصانیفِ،ثقةٌ (4).

او شاگرد احمد بن محمد بن عیسی و استاد شیخ کلینی است.نگارشهای حدیثی او نیز در کتابهای فهرست یاد شده است.سعد بن عبدالله اشعری کتابی با نام بصائر الدرجات (5)داشته است که برخی متون آن در مختصر بصائر الدرجات آمده است.او در حدود سال 299 هجری وفات نموده است.

در کتاب کمال الدین شیخ صدوق گزارشی بیان شده است مبنی بر آن که او امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در محضر امام عسکری علیه السلام ملاقات کرده است. (6)

6.احمد بن اسحاق قمی

او از گرامی ترین و شناخته شده ترین راویان قم است که افتخار مصاحبت با امام جواد، (7)امام هادی (8)و امام حسن عسکری علیهم السلام (9)را داشته و توفیق دیدار امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز به دست آورده است. (10)

ص:92


1- (1) .اضر در اینجا به معنای از دست دادن بینایی چشم است.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 260؛ترجمه:او از شیعیان امامیه،ثقه و در نقل حدیث مورد اعتماد است؛احادیث بسیار زیادی نقل کرده و کتابهایی هم تصنیف کرده است.در وسط عمرش نابینا شد.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 177.
4- (4) .فهرست شیخ طوسی،ص 135.
5- (5) .لازم به ذکر است که این کتاب،به غیر از کتاب بصائر الدرجات،نگاشتۀ محمد بن حسن صفار قمی است که معاصر سعد بن عبدالله بوده است.کتاب بصائر الدرجات که اکنون موجود است،نگاشتۀ صفار است.
6- (6) .کمال الدین،ص 454؛متن اشاره شده اشکالاتی دارد که موجب می شود اعتماد به آن کاهش یابد.
7- (7) .رجال طوسی،ص 373؛رجال نجاشی،ص 91.
8- (8) .همان.
9- (9) .رجال طوسی،ص 373؛رجال نجاشی،ص 91.
10- (10) .فهرست شیخ طوسی،ص 70؛کمال الدین و تمام النعمه،ص 442. [1]

او وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بر موقوفات منطقۀ قم و رابط مردم با آن حضرت بود؛همچنان که در دوران غیبت صغری نیز او رابط مردم قم با نایب اول و نایب دوم امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. (1)

رجالیان کهن او را با این تعابیر ستوده اند:ثقة، (2)الشیخ الصدوق، (3)کبیر القدر، (4)شیخ القمیین، (5)وافِدُ القمیین، (6)صالح، (7)خاصّةُ أبی محمد علیه السلام، (8)کرامتُه علی اللهِ و علی حُجَجِه. (9)

7.احمد بن محمد بن خالد برقی

خانوادۀ او ساکن کوفه بودند و در زمان امام صادق علیه السلام به قم مهاجرت کرده و در منطقۀ برق رود سکنی گزیدند.احمد بن محمد،همانند پدرش،از راویان و محدثان قم بود.نجاشی او را توثیق کرده،ولی به دلیل اعتماد بر احادیث مرسل و نقل از راویان ضعیف از او انتقاد کرده است. (10)

او یکی از پرتألیف ترین نگارندگان حدیث در دوران خویش است.بیش از صد نگاشته از او ذکر شده است.کتاب المحاسن او،که تنها قسمتی از آن اکنون در

ص:93


1- (1) .دلائل الإمامه،ص 503.
2- (2) .رجال طوسی،ص 397؛الغیبه طوسی،ص 417.
3- (3) .دلائل الإمامه،ص 503؛الغیبه،ص 287.
4- (4) .فهرست شیخ طوسی،ص 70.
5- (5) .همان.
6- (6) .همان؛رجال نجاشی،ص 91.(قیل فی تفسیره:إنه الذی کان یأتی الأئمة لأخْذ العلم عنهم (م ت)؛تفرشی،نقد الرجال،ج 1،ص 105، [1]پاورقی یعنی اهل قم او را به نمایندگی خود نزد معصوم علیه السلام می فرستادند).
7- (7) .اختیار معرفة الرجال،ج 2،ص 831.
8- (8) .رجال نجاشی،ص 91؛فهرست شیخ طوسی،ص 70؛از خواص (یاران ویژۀ) حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است.
9- (9) .کمال الدین،ص 384؛یعنی شایستۀ تکریم پروردگار و حجتهای (ائمه علیهم السلام) اوست.
10- (10) .رجال نجاشی،ص 76.

اختیار است،تمامی انواع نگاشته های او را در بر دارد. (1)ذوق نگارش خاص و سلیقۀ چینش زیبا و بدون پیشینه از جملۀ ویژگیهای او است.شیخ صدوق بسیاری از گونه های نگارشی خویش را همانند او به انجام رسانده است. (2)

احمد بن محمد بن عیسی،برقی را،به جرم نقل گستردۀ احادیث مرسل و گزارش از راویان ضعیف،از قم اخراج کرد.پشیمانی احمد بن محمد بن عیسی از این عمل و حضور با پای برهنه در تشییع جنازۀ برقی در کتابهای رجالی گزارش شده است.احمد بن محمد بن خالد برقی در حدود سالهای 274 یا 280 هجری درگذشت. (3)

8.محمد بن یحیی العطار

او از بزرگان قم در زمان خویش و استاد شیخ کلینی است.بیش از پنج هزار روایت به نقل از او در کتاب کافی نقل شده است.او معاصر سعد بن عبدالله اشعری و محمد بن حسن صفار بوده است.نجاشی دربارۀ او نوشته است: «شیخُ أصحابِنا فی زمانه،ثقةٌ،عَیْنٌ،کثیرُ الحدیثِ،له کتبٌ». (4)

9.عبدالله بن جعفر حمیری

مؤلف کتاب مشهور قرب الأسناد و از اصحاب امام هادی (5)و امام عسکری علیهم السلام است. (6)او نگارشهای فراوانی داشته است که نام آنها در کتابهای فهرست ذکر شده است. (7)

کتاب قرب الأسناد،مجموعه روایات عالی السندی است که از امام صادق تا امام رضا علیهم السلام در اختیار او بوده است.او در سالهای پایانی قرن سوم هجری به کوفه رفته و در آنجا نقل حدیث کرده است.نجاشی دربارۀ او چنین نوشته است:

ص:94


1- (1) .رجال نجاشی،ص 77.
2- (2) .به عنوان کتاب الخصال،برگرفته از شیوۀ کتاب القرائن در نگارش احادیث عددی است.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 77.
4- (4) .همان،ص 353.
5- (5) .رجال طوسی،ص 389.
6- (6) .همان،ص 400.
7- (7) .فهرست شیخ طوسی،ص 167.

شیخُ القمیین و وَجْهُهم قَدِمَ الکوفةَ سنةَ نیف و تسعینَ و مِأتَین و سَمِعَ أهلُها مِنه فَأکثَروا و صَنَّفَ کُتباً کثیرةً (1)

بزرگ اهل قم و فرد شاخص آنان،سال دویست و نود و اندی وارد کوفه شد،مردم آن دیار از او روایت شنیدند و بسیار نقل کردند.او کتابهای بسیاری به رشتۀ تحریر درآورده است.

10.محمد بن حسن صفار م 290ه

او از مشهورترین راویان مدرسۀ حدیثی قم است.نجاشی او را این گونه ستوده است:

کان وجهاً فی أصحابِنا القُمیینَ،ثقةً،عظیمَ القدْر،راجِحاً،قلیلَ السَقَطِ فی الروایه (2)در میان محدثان امامیۀ اهل قم فردی برجسته،ثقه و عظیم القدر بود،بر دیگران برتری داشت و در امر حدیث به ندرت دچار لغزش می شد.

او از صحابۀ امام عسکری علیه السلام است. (3)محمد بن حسن صفار غیبت صغری را درک نموده و در سال 290 رحلت کرده است. (4)او کتابهای متعددی تألیف کرده است که از جملۀ آنها می توان به کتاب بصائر الدرجات اشاره کرد که اکنون نیز در دسترس ما قرار دارد.نام او در بیش از هشتصد سند از اسناد روایات کتب اربعه مشاهده می شود. (5)

11.محمد بن حسن بن ولید

او استاد شیخ صدوق و از چهره های شاخص مدرسۀ حدیثی قم است.دربارۀ او چنین گفته اند:

شیخُ القمیین و فقیهُهم و مُتَقَدِّمُهم و وجهُهم،ثقةٌ ثقةٌ،عیْنٌ،مَسکونٌ إلیه»، (6)

ص:95


1- (1) .رجال نجاشی،ص 219.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 354.
3- (3) .الفهرست شیخ طوسی،ص 219.
4- (4) .رجال نجاشی،ص 354.
5- (5) .معجم رجال الحدیث،ج 16،ص 272،ش 10555 و [1]ج 24،ص 91 و....
6- (6) .رجال نجاشی،ص 383.

«جلیلُ القدرِ بصیرٌ بالفقه»، (1)«عارفٌ بالرجال،مُوثوقٌ به،له کتبٌ...» (2).

محمد بن حسن بن ولید حدوداً با ثقة الإسلام کلینی و علی بن حسین بن بابویه معاصر بوده و در سال 343 درگذشته است. (3)دربارۀ او پیش تر سخن گفتیم.

12.جعفر بن محمد بن قولویه

نجاشی ضمن توثیق او به سرآمد بودن در زیباییها،اعتبار و دانش فقه او نیز اشاره می کند:

مِن ثِقاتِ أصحابِنا و أجِلّائِهم فی الحدیثِ و الفقهِ...و کلُّ ما یُوصَفُ بِه الناسُ مِن جَمیلٍ و ثقةٍ و فقهٍ فهو فوقَه،له کتبٌ حِسانٌ (4).

نگاشته های حدیثی او فراوان و به عدد ابواب فقه بوده است.کتاب مشهورش به نام کامل الزیارات،کهن ترین کتاب زیارتی در دسترس است.

او در سال 367 در بغداد رحلت کرد (5)و در کنار حرم امام کاظم علیه السلام دفن شد.

خاتمه

سه نفر از بزرگ ترین محدثان قم که مشهورتر از آن اند که در این خلاصه ذکر شوند عبارتند از؛محمد بن یعقوب کلینی،علی بن الحسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) و محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) که در درس پیش به اجمال معرفی شدند. (6)

آثار ماندگار

نگاشته های مدرسۀ حدیثی قم بسیار فراوان بوده است.نام نزدیک به هزار کتاب از این نوشتارها ذکر شده است.اما متأسفانه تعداد بسیار کمی از این مجموعه اکنون در دسترس است.بیشتر این آثار در گردش روزگار از میان رفته و به ما رخ ننموده است.

ص:96


1- (1) .رجال شیخ طوسی،ص 439.
2- (2) .فهرست شیخ طوسی،ص 237.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 383.
4- (4) .رجال نجاشی،ص 123.
5- (5) .رجال طوسی،ص 418.
6- (6) .زندگی نامۀ مفصل ثقة الإسلام کلینی و شیخ صدوق در کتاب جوامع حدیثی شیعه آمده است.

نزدیک به سی کتاب از این مجموعۀ عظیم در دسترس است که پانزده عنوان آن از نگاشته های شیخ صدوق است.فهرست اجمالی این آثار عبارت اند از:

1.محاسن برقی،2.بصائر الدرجات صفار،3.تفسیر علی بن ابراهیم،4.قرب الأسناد،5.کافی،6.الإمامة و التبصره،7.کامل الزیارات،8.من لا یحضره الفقیه،9.التوحید،10.معانی الأخبار،11.علل الشرایع،12.خصال،13.ثواب الأعمال،14.عقاب الأعمال،15.کمال الدین،16.عیون أخبار الرضا علیه السلام،17.فضائل الشیعه،18.صفات الشیعه،19.مصادقة الإخوان،20.فضائل الأشهر الثلاثه،21.الأمالی،22.کفایة الأثر،23.جامع الأحادیث،24.الغایات،25.المسلسلات،26.الأعمال المانعة من الجنه،27.العروس،28.نوادر الأثر فی علیٍّ خیرِ البشر،29.مأة منقبه.

برخی از این کتابها اجزایی دارند؛مثلاً کتاب محاسن موجود کتابهای (ابواب) چون کتاب السفر،کتاب القرائن،کتاب ثواب الأعمال،کتاب عقاب الأعمال،کتاب الصفوة و النور و الرحمه،کتاب مصابیح الظلم،کتاب العلل،کتاب المَآکل،کتاب الماء،کتاب المنافع و کتاب المرافق را در بر دارد.فضائل الأشهر الثلاثه نیز به سه کتاب دربارۀ ماههای رجب،شعبان و رمضان تقسیم شده است.

برخی از نگاشته های این مجموعه اهمیتی فراوان یافته اند.کتاب کافی و کتاب من لا یحضره الفقیه از جمله کتب اربعه اند که در طول تاریخ شیعه در نزد تمامی عالمان شیعی اهمیتی خاص داشته اند. (1)محاسن برقی به عنوان کهن ترین جامع حدیثی در دسترس شیعه،بصائر الدرجات با عنوان مشهورترین اثر حدیثی ماندگار در باب امامت،تفسیر علی بن ابراهیم با وصف کهن ترین تفسیر مأثور شیعی،کامل الزیارات با ویژگی قدیم ترین کتاب دربارۀ زیارت ائمه علیهم السلام و مجموعه کتابهای حدیثی شیخ صدوق اکنون در دسترس محققان و پژوهشگران حدیث قرار دارد.

هماهنگی سازمانی میان ارکان مدرسۀ حدیثی قم

اشاره

ویژگیهای چندگانه ای که برای حوزۀ حدیثی قم گفته شد امری دائمی و بی استثنا نبوده است و این حوزۀ حدیثی بخش عمدۀ آنها را در زمان احمد بن محمد بن

ص:97


1- (1) .دربارۀ این دو کتاب به تفصیل در کتاب جوامع حدیثی شیعه بحث شده است.

عیسی در بر داشته است؛با این حال به نظر می رسد اندیشۀ این راوی بزرگ در شکل گیری نظام فکری محدثان قمی تأثیر خود را گذاشته است و پدیدآور مکتبی شده است که ارکان سازمانی آن با هم سازگار و میان آنها ارتباط منطقی برقرار بوده است.تأمل در ویژگیهای یادشدۀ مکتب حدیثی قم ارتباط منطقی میان ارکان این سازمان فکری را روشن می سازد.اگر حوزۀ حدیثی قم از عقل گرایی رایج آن دوران به دلیل نگرانی از غلطیدن در وادی خطرناک رأی گرایی و قیاس دوری می گزیند،از سوی دیگر با سخت گیری در پذیرش متون غلوآمیز و روایات راویان ضعیف به گونه ای از نفوذ روایات ساختگی،ضعیف و آلوده به افراطگری جلوگیری می کرد.معلوم نیست اگر قمیان چنین سخت گیریهایی نداشتند،چه بلایی بر سر مجموعه روایات شیعی این حوزه می آمد و آیا باز هم ما شاهد میراث پرگوهر درخشنده ای مثل کافی بودیم یا نه؟به ویژه آنکه حوزۀ حدیثی قم محیطی بسته و شیعی خالص بوده و به دلیل روبه رو نبودن با انتقاد دیگر نحله ها به گونه ای طبیعی در معرض چنین آفاتی،به ویژه غلو،قرار داشته است.

نکته:

عناوین دیگر مدرسۀ حدیثی قم

مدرسۀ حدیثی قم را مدرسۀ نقلی نیز نامیده اند؛چرا که آنان حتی در اعتقادات،که استناد به دلیل عقلی در آن جایگاه بسیار مهمی دارد،به روایات نقل شده بسنده می کردند؛چنان که این نکته در دو اثر اعتقادی شیخ صدوق،الإعتقادات و التوحید نیز مشاهده می شود.پدر شیخ صدوق نیز در مقدمۀ کتاب فقهی خود،الرساله می نویسد:

آنچه در این کتاب آمده برگرفته از امامان هدایت است؛بنابراین،متونی که در ظاهر به معصوم نسبت داده نشده و حکمی را بیان کرده است در حقیقت روایتی است که به صورت مرسل آمده و متن پیش روی اجتهاد،استنباط و نظر فقهی نویسنده نیست (1).

ص:98


1- (1) .الذریعه،ج 13،ص 46.

برخی محققان نص گرایی و اخباریگری قمیان را نتیجۀ طبیعی فراوانی محدثان و روایات موجود در قم می دانند که پاسخگوی نیازهای آنان بوده است و اجتهاد و استنباط در جایی نیاز بوده که به دلیل نبود دلیل روایی،دانشوران و عالمان دینی به ناچار به اجتهاد و دلیل عقلی رو می آوردند، (1)اما این سخن نمی تواند درست باشد؛زیرا مدرسۀ حدیثی قم خود وامدار محدثان عراقی،به ویژه کوفیان،بوده و نمی توان گفت شمار احادیث در دسترس محدثان عراق و بغداد کمتر از احادیث قمیان بوده است.احتمال دارد که وجود مجتهدان بزرگ اهل سنت در عراق همچون ابوحنیفه و شافعی در پیشینۀ مکتب بغداد و کوفه بر وارد کردن رأی و نظر و به گونه ای عقل،استحسانات و مصالح و سلم در مذهب آنان تأثیر داشته است و همچنین ممکن است که مسائل بیشتری در عراق مطرح بوده و نزدیکی پایتخت و نیز اختلاف مذهبی موجود ذخیره و میراث نقلی را پاسخگو نمی دیده است.

بررسی انتقادات

مدرسۀ حدیثی قم در اواخر دوران خود،با انتقادات شدید مدرسۀ حدیثی بغداد رو به رو شد.انتقادات مطرح شده به دلیل دو ویژگی خاص مدرسۀ حدیثی قم یعنی نص گرایی افراطی و پرهیز از نقد عقل گرایانه بر این مدرسه وارد شده است.برآیند طبیعی این دو ویژگی،اعتقاد به مباحثی بود که با برداشتهای مدرسۀ حدیثی بغداد ناهمگون می نمود.آینده نگری شیخ مفید همراه با وجاهت فوق العادۀ ایشان باعث شد که برخی برداشتهای ساده و بسیط مدرسۀ حدیثی قم از مجموعه باورهای شیعی حذف شود و اندیشۀ عقل مدارانۀ شیخ مفید جایگزین آن شود.این تفکر شیعیان را قادر می ساخت در مجامع فرهنگی با توان و نیروی افزون تری به رقابت با دیگر اندیشه ها بپردازند و از حریم باورهای خود پاسداری کنند.شاید به جهت اهمیت این موضوع است که انتقادات شیخ مفید از شیخ صدوق و مدرسۀ حدیثی قم بسیار سخت و شدید بوده است.با آنکه او از شاگردان شیخ صدوق بوده اما چنان به تفکر او حمله کرده است که برخی آن را برخلاف انتظار دانسته و در اثبات آن نگاشته ها به

ص:99


1- (1) .عبدالهادی الفضلی،دروس فی أصول فقه الإمامیه،ص 58.

شیخ مفید تردید کرده اند. (1)مهم ترین انتقاد شیخ مفید از شیخ صدوق به عنوان نمایندۀ مدرسۀ حدیثی قم روش اخبارگرایی محض و خالص او بود.کتاب تصحیح الإعتقاد،مهم ترین کتاب در بررسی انتقادات شیخ مفید است،که نویسنده در آن بر روش اهل حدیث خرده گرفته است. (2)

شیخ مفید همچنین به نبود روحیۀ ژرف نگری در شیخ صدوق و مدرسۀ حدیثی قم اعتراض می کند.او در بحث اراده و مشیت نوشته است:

الذی ذَکَرَه الشیخُ أبوجعفر رَحِمَه اللهُ فی هذا البابِ لا یَتَحَصّلُ و مَعانیه تَختَلِفُ و تَتَناقَضُ و السببُ فِی ذلک أنّه عَمِلَعَلَی ظَواهِرِ الأحادیثِ المُختَلِفةِ و لمْ یَکُنْ مِمَّن یَرَی النَظرَ،فَیُمَیِّزُ بینَ الحقِ مِنها و الباطلِ و یَعملُ عَلی ما یُوجِبُ الحُجَّةُ.و مَنْ عَوَّلَ فِی مَذهبِه عَلی الأقاویلِ المُختَلِفةِ و تقلیدِ الرُواةِ کانت حالُه فِی الضعفِ ما وَصَفْناه (3).

آنچه شیخ صدوق در این فصل (اراده و مشیت خداوند) بیان کرده است،اثبات شدنی نیست و مطالب آن با یکدیگر تخالف و تناقض دارند؛علت آن است که او بر پایۀ ظواهر احادیث متناقض عمل کرده و بسان کسانی نبوده است که نظر می کند و درست و نادرست را از هم جدا می کنند و بر پایۀ آنچه از حجت برخاسته است عمل می کنند و کسی که در رویکرد خویش بر سخنان گوناگون و تقلید از راویان تکیه می کند ضعف او آنسان است که شرح دادیم.

ص:100


1- (1) .مکتب حدیثی قم،ص 408.
2- (2) .کتاب الاعتقادات شیخ صدوق بر اساس نص گرایی و اخبارگرایی در عقلانی ترین موضوع دینی یعنی حوزۀ عقاید نوشته شده است و نص گرایی شیخ صدوق در این کتاب بیش از دیگر آثار او هویدا است.انتقادهای تند شیخ مفید در تصحیح الاعتقادات بهترین نمونۀ برخورد با اخباریگری و نص گرایی در آن دوران است.
3- (3) .همان،ص 49.

درس پنجم: مدرسۀ حدیثی بغداد

اشاره

ص:101

ص:102

درآمد

اشاره

هدف از این پژوهش،بررسی ویژگیها و مبانی مدرسه ای است که شیخ مفید (413-336ه) آن را در بغداد پایه گذاری کرد و به دست شاگردانی مانند سید مرتضی

(م 435) و شیخ طوسی (م 460ه) به اوج خود رسید.این مدرسه به گونه ای جامع طراحی شده بود و فقه،کلام و تاریخ را نیز در بر می گرفت.هر چند در این درس ما تنها به آموزه های حدیثی این مدرسه توجه خواهیم کرد.

تأثیر مدرسۀ بغداد بر تفکر شیعی،به ویژه در حدیث،کلام و فقه،بسیار عمیق و گسترده است؛به گونه ای که می توان تفکر شیعی را ادامۀ تفکر مدرسۀ بغداد به شمار آورد.

شیعیان بغداد

بغداد شهری باسابقه (1)در ساحل دجله است که به دستور منصور دوانیقی (م 158ه) ساخته شد و از همان آغازِ بنا،پایتخت خلافت اسلامی شد.انتخاب مکان،سازماندهی تأسیس،طراحی بافت شهری و سایر پیش بینی های لازم برای ساماندهی نیازهای مرکز خلافت،از ویژگیهای متمایز این شهر نسبت به شهرهای دیگر عربی است. (2)

شیعیان از ابتدای تأسیس بغداد،در این شهر سکونت یافته و محلۀ کَرْخ را پایگاه خویش ساختند.علاوه بر کرخ،برخی محلات دیگر بغداد نیز شیعه نشین بود.

حرم مطهر امام کاظم و امام جواد علیهما السلام موجب جلالت شیعه در این شهر شد.افراد شاخصی همانند خاندانهای علی بن یَقْطین،نوبَختی،عَلَویان و...نیز در این شهر ساکن بوده و روزگار گذرانیده اند.حضور نایبان چهارگانۀ امام مهدی (عجل الله تعالی

ص:103


1- (1) .دانش نامۀ جهان اسلام،ج 3،ص 539.
2- (2) .ر.ک:زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد،ص 48-19. [1]

فرجه الشریف) در بغداد،سبب اهمیت بیشتر این شهر نزد شیعیان شد.تسلط امیران آل بویه بر بغداد (447-334ه) سبب شد شیعیان آزادی عمل یابند.در طول این دوران،مرکز خلافت اسلامی،به محلی برای آمد و شد عالمان شیعه تبدیل شده بود و به این وسیله بذر علوم و معارف اهل بیت در این شهر پراکنده می شد.

این وضعیت تا سال 447 هجری بسامان بود،اما پس از هجوم سلجوقیان و برافتادن آل بویه،وضعیت سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی شیعیان نابسامان شد؛با این حال منطقۀ کَرْخ بر وضعیت شیعی خویش باقی ماند،چنانکه تاکنون نیز این موقعیت را حفظ کرده است.

حوزۀ حدیثی بغداد

حوزۀ حدیثی شیعی بغداد را می توان همزادِ این شهر دانست.از ابتدای تأسیس شهر به دست منصور،شیعیان به این شهر منتقل شدند.بسیاری از این مهاجران از گروه محدثان و عالمان بودند.برخی از آنان اصالتاً کوفی بودند و روایات خود را در کوفه و مدینه شنیده بودند و بعضی دیگر نگارندۀ کتابهای حدیثی بودند.تجمع این گروه نسبتاً گسترده و سرشناس،موجب شد که هستۀ علمی جامعۀ شیعه همچون هستۀ اجتماعی آنان در بغداد جلوه گر شود.

گروهی از اصحاب امام صادق علیه السلام هم در بغداد مستقر شده و به نشر حدیث پرداختند؛از جملۀ این افراد می توان به ابوالْیَسَع کَرْْخی بغدادی، (1)قاسم بن عُروه، (2)ظَریف بن ناصِح، (3)حَفْص بن البُختَری، (4)عبدالرحمن بن حَجّاج، (5)یحیی بن حجاج کرخی (6)و هِشام بن حَکَم (7)اشاره کرد.

ص:104


1- (1) .رجال نجاشی،ص 296.
2- (2) .همان،ص 314.
3- (3) .همان،ص 209.
4- (4) .همان،ص 134.
5- (5) .همان،ص 237.
6- (6) .همان،ص 55.
7- (7) .همان،ص 433.

بعضی از این افراد،در بغداد به تجارت مشغول بودند که هشام بن حکم صحابی بزرگ و متکلم مشهور شیعی از این افراد است.

در سالهای بعد،شیعیانِ متولد بغداد،افزون شدند.تأمل در راویان بغدادی نشان می دهد که نسل بعدی محدثین شیعی،مشهورتر و استوارتر هستند.اِبن ابی عُمَیر،برجسته ترین فرد از این گروه است.نجاشی دربارۀ او می نویسد:

بَغدادیُّ الأصْلِ و الْمَقامِ،لَقِیَ أبا الْحَسَنِ موسَی علیه السلام وَ سَمِعَ مِنه أحادیثَ کَنّاه فی بعضِها فقال علیه السلام:"یا أباأحمدَ"،و رَوَی عَن الرِّضا علیه السلام،جَلیلُ الْقَدرِ،عَظیمُ الْمَنزِلَةِ فِینا و عِند المُخالفینَ...وکان حُبِسَ فی أیامِ الرَّشیدِ،فقیلَ لِیَلِیَ القَضاءَ...وقیلَ بلْ لِیَدُلَّ عَلَی مَواضعِ الشّیعَةِوأصحابِ موسَی بنِ جَعفرٍ علیه السلام (1).

اصالتاً بغدادی و ساکن آنجا است.با اباالحسن،موسی بن جعفر علیه السلام،دیدار داشته و از ایشان احادیثی نقل کرده است که آن حضرت وی را در شماری از آنها با کنیه خطاب کرده اند و فرموده اند:ای ابااحمد.وی از امام رضا علیه السلام نیز روایت نقل کرده است.سترگ مرتبه است؛در میان امامیه و مخالفین [امامیه] جایگاه والایی دارد...وی در روزگار هارون الرشید عباسی زندانی شد.گویند برای اینکه مسند قضاوت را بر عهده بگیرد...و یا برای اینکه پایگاههای شیعیان و یاران موسی بن جعفر علیه السلام را افشا کند.

بسیاری از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز در بغداد متولد شده و در آن شهر به تحصیل و تدریس مشغول شدند.

بر خلاف طبقۀ پیشین از محدثین بغداد،که معمولاً در کوفه تحصیل کرده بودند،این گروه،دانش آموختۀ حوزۀ حدیثی بغداد بودند.

علاوه بر آن،برخی از آنان در امور حکومتی مربوط به خلافت عباسیان نیز اشتغال داشتند.برای نمونه علی بن یَقطین بغدادی (182-124.) در سِمت وزارت هارون الرشید به فعالیت پرداخت.او از اصحاب خاص امام کاظم علیه السلام است.عبدالله بن سنان،از مشهورترین راویان شیعی است که مسئول امور مالی در خلافت بنی عباس بود.فَضْل بن سلیمان بغدادی نیز کاتب منصور و مهدی عباسی بوده و از شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام است.

ص:105


1- (1) .همان،ص 326.

اسامی بسیاری از راویان شیعی که بغدادی بوده و در اواخر قرن سوم در کوفه می زیسته اند،در رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی آمده است.

حضور نایبان خاص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بغداد،اهمیت فوق العاده ای به این حوزۀ حدیثی بخشیده بود.بغداد در فاصلۀ سالهای 260 تا سال 329 هجری،پناهگاه و جایگاه نایبان خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مرکز ثقل جامعۀ شیعی محسوب می شد.هجرت مسلمانان شیعی از تمامی نقاط جغرافیایی به این شهر یا بازدید از آن در این دوران،فراوان در منابع مختلف گزارش شده است.

علاوه بر شیعیان دوازده امامی،گروههای دیگر نیز در بغداد حضور علمی داشتند که از آن میان می توان به معتزله،اشاعره،زیدیه،اهل حدیث،عثمانیه و...اشاره کرد.از این رو،گفتگوهای علمیِ بینِ مذهبی در بغداد،رایج بوده است.حتی معتزله نیز،که در بسیاری از موارد با شیعیان موافق بودند،با آنان به بحث می پرداختند. (1)

ظاهراً فضای عمومی حدیث شیعی،در این دوران به قدری پر رونق بود که ثقة الاسلام کلینی،نگاشتۀ جامع خویش را از قم و ری به بغداد آورد و آن را در آن شهر منتشر نمود و همان جا آن را بر راویان شیعه خواند و به آنان اجازۀ نقل روایت داد.پدر شیخ صدوق نیز در سال 328 هجری به بغداد آمد و اجازۀ روایت کتابهایش را به عالمان بغداد اعطا کرد. (2)

در سالهای پس از آن (352 هجری به بعد) شیخ صدوق نیز به بغداد مسافرت کرد و برای عالمان آن دیار حدیث گفت.

برخی دیگر از عالمان مشهور قم،همانند ابن قُولِوَیه (م 369ه) و ابن داود قمی

(م 368ه) نیز از وطن خویش به بغداد مهاجرت کردند و در آن سکنی گزیدند.طبیعی است که پیدایش حکومتهای مستقل شیعی در ایران و عراق و حمایت آنان از دانش و دانشمندان و ایجاد فضای باز سیاسی و فرهنگی برای طرح مسائل حساس و مهم دینی و مذهبی نقش بسزایی در این مهاجرتها داشته است.

ص:106


1- (1) .ر.ک:مناسبت فرهنگ معتزله و شیعه از آغاز تا شیخ مفید،کنگرۀ جهانی شیخ مفید،جزوۀ شمارۀ 710.
2- (2) .رجال نجاشی،ص 261.

آنچه تاکنون گفته شد،تصویری از حوزۀ حدیثی بغداد،در فاصلۀ سالهای 160 تا 350 هجری بود.اکنون به بررسی مدرسۀ حدیثی بغداد و بنیان گذار نابغۀ آن،مرحوم شیخ مفید (رحمة الله علیه)،می پردازیم.

مرکزیت علمی

بغداد در درازنای تاریخ،دوره های گوناگون و پرتلاطمی را پشت سر گذاشته است.در سده های چهارم و پنجم،شهر بغداد گونه های مختلف علمی و ارائۀ نظریه های متفاوت را در شاخه های گوناگون علوم تجربه کرد.

در این دوران،ادیبان،شاعران،فیلسوفان،فقیهان،منجمان،اهل کلام،مفسران و دیگران در بغداد حضور داشتند و به تربیت دانش پژوهان و مباحثه با یکدیگر مشغول بودند.

در میان همۀ نحله های فکری،محدثان جایگاه ویژه ای داشتند.خطیب بغدادی،نام بیش از پنج هزار نفر از محدثان سنی را که در این سالها در بغداد سکونت داشته یا به این شهر سفر کرده اند،در کتاب خویش ذکر کرده است. (1)

از دیگر نشانه های رواج تفکر حدیثی در بغداد،عزیمت محدثانی بزرگ چون ثقة الاسلام کلینی و ابن قولویه یا مسافرت شیخ صدوق بدان شهر برای نقل حدیث است.

تفکر معتزله در بغداد،جایگاه ویژه ای داشت.معتزلۀ بغداد،مبانی و نظریه های خاصی داشتند که آنان را از دیگر متفکران معتزله،از جمله معتزلۀ بصره،متمایز می ساخت.رواج تفکر اعتزال در این سرزمین،سبب پیدایش تفکر عقل گرایانه و مواجهه و مباحثۀ دانشمندان شد. (2)

شماری از ملحدین و غیرمسلمانان نیز در بغداد حضور داشتند و به ترویج عقیدۀ خویش می پرداختند.حتی برخی از این افراد با دانشمندان مسلمان و شیعه،دوستی عمیق و رابطه ای صمیمانه داشتند.ابراز علاقۀ ابوالعلاء مَعَرِّی به سید مرتضی و سید رضی و دوستی متقابل این دو دانشمند شیعی با او،نشان دهندۀ فضای علمی باز بغداد است. (3)

ص:107


1- (1) .ر.ک:عبدالقادر عطا،مقدمۀ تاریخ بغداد،ج 1،ص 22.
2- (2) .ر.ک:رسول جعفریان،مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه،ص 29.
3- (3) .الغدیر،ج 4،ص 272.

طبیعی است که این فضا و موقعیت،به برخوردی دقیق،عمیق و همه جانبه با تمامی گرایش های فکری نیازمند است.مبانی علمی دقیق و معیارهای اصولی صحیح،موجب سالم ماندن تفکر شیعی از گزند گرایش های دیگر و تمایز این تفکر از نحله های فکری دیگر می گردید.

بنیان گذار مدرسۀ بغداد

مدرسۀ بغداد با نام بزرگ مردی گره خورده است که حق زیادی بر گردن تفکر ناب شیعی دارد.یادکرد فعالیتهای شیخ مفید (رحمة الله علیه) و مدرسۀ حدیثی و کلامی بغداد،به گونه ای ادای دین به ساحت آن شخصیت بزرگوار شیعی است.

شیخ مفید در سلسلۀ عالمان امامیه،تنها یک متکلم و فقیه سرآمد و برجسته نیست،بلکه فراتر از این،او مؤسس و سرحلقۀ جریان علمی رو به تکاملی است که در دو رشتۀ کلام و فقه،تا امروز در حوزه های علمی شیعه امتداد یافته و با وجود تأثیرپذیری های گوناگون تاریخی و جغرافیایی و مکتبی،ویژگیهای اصلی و خطوط اساسی آن همچنان بر جای مانده است. (1)

شیخ مفید کسی است که علوم گذشتگان،با همۀ تکامل خود،در او جمع شده بود و به برکت چنین شخصیت چندبعدی و همه جانبه ای که داشت،حوزۀ علمی بغداد را پایه گذاری کرد.این حوزه قرنها پس از آن دوام یافت و در آن فقه،کلام،اصول،ادب،حدیث و رجال در کنار و مکمل یکدیگر تدریس و تحقیق می شد. (2)

زندگی شخصی و شخصیت فردی شیخ مفید (رحمة الله علیه) را در مباحث پیشین بررسی کردیم؛بنابراین،در این قسمت تنها به بیان نقش بنیان گذاری ایشان در مدرسۀ بغداد بسنده می کنیم.

مدرسۀ حدیثی بغداد

اشاره

به نظر می رسید که پس از پایان دورۀ غیبت صغری (سال 329ه) شهر و حوزۀ حدیثی بغداد اهمیت خود را در میان شیعیان از دست می دهد،اما دو حادثۀ ویژه

ص:108


1- (1) همان،ص 5. [1]
2- (2) .همان،ص 11.

موجب اشتهار بیش از پیش این حوزۀ حدیثی شیعه شد و نام آن را در تفکر شیعی ماندگار ساخت.

هر چند این دو واقعه در آغاز،هیچ ارتباطی با هم نداشتند،ولی برآیند پدیدآمده به وسیلۀ آن دو،نتیجه ای بسیار نیکو بود.

1.تصرف بغداد

واقعۀ اول،تسلط سرداران آل بویه بر شهر بغداد در سال 334 هجری بود.این اتفاق سبب شد که تفکر شیعی موجود در شهرِ بغداد رخ بنماید و قدرت عرض اندام و هماوردی پیدا کند.شیعیان در این دوران به اقلیتی قدرتمند و بااراده تبدیل شده بودند.حمایت سیاسی آل بویه از شیعیان،موجب دلگرمی آنان شد و نگاه ایشان را به آینده ای روشن تر امیدوار کرد.سال 352 هجری اولین سالی بود که عزاداری عاشورا و جشن عید غدیر به گونه ای علنی و در سطحی وسیع برگزار می شد.

بغداد در فاصلۀ سالهای 367 تا 372،که دوران امارت عَضَدُ الدوله بود،رونق افزون تری یافت.او علاوه بر خدمات فراوان در آبادانی بغداد،عالمان را به تحقیق و پژوهش در رشته های مختلف تشویق کرد و از این رهگذر به رشد و اعتلای دانش کمک فراوان نمود.

2.ظهور شیخ مفید

واقعۀ دوم،تولد نابغۀ بزرگ شیعی،محمد بن محمد بن نُعمان،مشهور به شیخ مفید،در سال 336 هجری در عُکْبَرا (منطقه ای در شصت کیلومتری بغداد) بود.مدرسۀ حدیثی بغداد مرهون شخصیت،تفکر و اقدامات این بزرگ مرد شیعی است.بدین سبب،زندگی،عقیده و کوشش های او به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.

شیخ مفید در یازدهم ذیقعده سال 336 هجری متولد شد. (1)پدر او معلم بود و به این سبب او را ابنُ المعلِّم نامیدند.وی در کودکی به همراه پدر به بغداد آمد و در حوزۀ بغداد به تحصیل پرداخت.برخی از مشایخ حدیثی او پیش از دوازده سالگی او

ص:109


1- (1) .رجال نجاشی،ص 402.

رحلت کرده اند. (1)وی در سن نوزده سالگی از شیخ صدوق،که در سال 355 هجری به بغداد آمده بود،حدیث شنید. (2)

بیشتر اساتید او از محدثان یا متخصصان علم کلام هستند و فقها و مورخان در فهرست اساتید او چندان به چشم نمی خورد.

سطح بالای دانش شیخ مفید و قدرت او در مباحثه با مخالفان،موجب شهرت سریع وی شد و شاید از همین رو در سن جوانی به مفید ملقب شد. (3)او 35 ساله بود که رهبری شیعیان بغداد را به عهده گرفت.مقام علمی و موقعیت اجتماعی او چنان بود که عضد الدوله،امیر دانش دوست آل بویه،به عیادت او می رفت و شفاعتش را در حق دیگران پذیرا می شد. (4)شیخ مفید در زمان مرگ عضد الدوله تنها 36 سال داشت.او تمامی کتابهای مخالفان را در حافظۀ خود داشت تا بتواند شبهه های آنان را پاسخ گوید. (5)وی همچنین در خانۀ خویش،مجلس بحث و مناظره بر پا می ساخت.در آن مجالس،عالمان مذاهب گوناگون حضور می یافتند و او با تمامی آنان به بحث می پرداخت. (6)

تیزهوشی،حاضرجوابی،علم سرشار،زبان نیکو و قدرت تحمل او از مجموعۀ مباحثه هایش هویدا است. (7)

ابویَعْلی جعفری،داماد شیخ مفید،در توصیف او گفته است:

وی به جز پاسی از شب در بستر نمی خفت و سپس از جای برخاسته و نماز می خواند و مطالعه و تدریس می کرد و یا قرآن تلاوت می نمود (8).

ص:110


1- (1) .ر.ک:گذری بر حیات شیخ مفید،ص 11. [1]
2- (2) .ناگفته هایی از حیات شیخ مفید،ص 65.
3- (3) .ر.ک:معجم الادباء،ج 14؛تاریخ بغداد،ج 12،ص 16،این دو کتاب جریان شرکت شیخ مفید در مجلس درس علی بن عیسی رُمّانی را نقل کرده اند.سؤال و جواب شیخ مفید موجب درماندگی استاد معتزلی شد و او را به لقب شیخ مفید ستود.طبیعی است که این واقعه مربوط به دوران جوانی او بوده است.
4- (4) .سیر اعلام النبلاء،ج 17،ص 344.
5- (5) .همان.
6- (6) .المنتظم،ج 8،ص 11.
7- (7) .ر.ک:الفصول المختاره،ص 31،53،69،88 و....
8- (8) .لسان المیزان،ج 5،ص 368.

صداقت او بسیار و خشوع و فروتنی او نیکو بود.زندگی بسیار ساده و لباسی خشن داشت. (1)

مهم ترین اقدام شیخ مفید،تشکیل مدرسه های علمی برای شیعیان و آموزش و تربیت کودکان شیعه و جذب نخبگان بود.وی در مکتب خانه ها و کارگاههای بافندگی جستجو می کرد و کودکان تیزهوش و مستعد را در نظر می گرفت و با دادن پول به والدین آنان،آنها را به مکتب من برد و به آنان دانش می آموخت. (2)به این سبب،شاگردان تیزهوش بسیاری در محضر او گرد آمدند و به تحصیل مشغول شدند.

ظاهراً آموزشهای او تنها به فقه و حدیث محدود نمی شد.او به مباحث اعتقادی،به ویژه امامت،اهتمامی ویژه داشت.تلاش او در زدودن شبهه های مخالفان در مجموعۀ رساله های کوچک و بزرگ او هویدا است.نوشته های او بیش از دویست اثر است.غنای آثار،استواری اندیشه و تأثیر شگرف او در آرا و نظرات دانشمندان متأخر شیعی چنان بود که دربارۀ وی گفته اند:«او را برگردن هر دانشمند و پیشوایی حق و منت است». (3)

دانشمندان بزرگی در حوزۀ درسی شیخ مفید حضور یافتند و به مقامات بلند علمی راه پیدا کردند.این گروه،مدرسۀ علمی بغداد را رونق بخشیدند و موجب تداوم مباحثات علمی آن شدند.مشهورترین افراد این گروه عبارتند از:

1.سید مرتضی (436-355ه)؛

2.شیخ طوسی (460-385ه)؛

3.سید رضی (406-359ه)؛

4.ابوالعباس نجاشی (450-372ه)؛

5.ابوالفتح کراجَکی (449ه)؛

6.سَلّار دیلمی (448ه).

در پایان مناسب است که گفتار ابن ابی طَیّ (م 630)،مؤلف خوشذوق شیعی،را نیز دربارۀ وی نقل کنیم که جامع تمامی گفتارها است:

ص:111


1- (1) .العبر،ج 2،ص 225؛سیر اعلام النبلاء،ج 17،ص 344.
2- (2) .سیر اعلام النبلاء،ج 17،ص 344.
3- (3) .لسان المیزان،ج 5،ص 368.

در تمامی گونه های علم از جمله قرآن،حدیث،فقه،تاریخ،رجال،تفسیر،نحو و شعر یگانه و سرآمد او بود.با صلابت و جلالت در دوران آل بویه با پیروان هر عقیده مناظره می کرد و مرتبتی بالا نزد خلفا داشت.او بر خود مسلط بود و با دیگران بسیار نیک.خشوع فراوان داشت،نماز و روزه اش بسیار بود.لباس خشن می پوشید و همواره به مطالعه و آموزش دیگران مشغول بود.از پرحافظه ترین مردمان بود.دربارۀ او گفته اند که هیچ کتابی از مخالفین شیعه وجود نداشت که در حافظه اش نباشد و به این گونه توانست که شبهه افکنی آنان را دربارۀ شیعه پاسخ گوید (1).

اصول و مبانی مدرسۀ بغداد

اشاره

وجود نحله های گوناگون فقهی،کلامی،حدیثی و تفسیری در بغداد و مباحثات فراوان میان فرقه ها،سبب شد شیخ مفید (رحمة الله علیه)،به طراحی روش و منهج فکری جامعی بپردازد که تمامی این علوم را پوشش دهد و آنها را در یک مجموعۀ مسنجم گرد آورد.اصول و مبانی این مدرسه باید دقیق بنا می شد تا بتواند تمامی شبهات وارد شده از طرف گروههای مختلف فکری را پاسخ گو باشد و در عین حال استقلال فکری مذهب شیعه را به نمایش بگذارد،از طرف دیگر قادر به گفت و گو و مباحثه با دیگر فرقه های فکری باشد و شایستگی آن را داشته باشد که به ابطال مبانی فکری و باورهای ذهنی گروههای مخالف بپردازد.

اصول و مبانی فکری حاکم بر مدرسۀ شیعی بغداد را این گونه می توان تصویر کرد:

1.اهتمام به عقل و تعقّل

عقل،به عنوان منبع معرفت و تعقل،به عنوان روش دست یابی به معارف،در مکتب بغداد نقش اساسی دارد.اهمیت بخشیدن به عقل در مباحث اساسی و بنیادین معارف،امری است که در قرآن کریم و روایات شیعی به آن تأکید شده است. (2)

موقعیت شهر بغداد و وجود گروههای مختلف فکری اقتضا می کرد که مشترکات و مقبولات گروه های فکری،در مباحثات مورد توجه قرار گیرد.عقل،به عنوان هدیۀ

ص:112


1- (1) .سیر اعلام النبلاء،ج 17،ص 344.
2- (2) .رجوع کنید به آیات فراوان قرآن که به تعقل،تفکر و تدبر توصیه کرده است؛همچنین کتاب«العقل و الجهل»را در مصادر حدیثی شیعی همچون کافی و بحار الأنوار مطالعه کنید.

الهی مشترک بین انسانها،از این منظر مورد توجه بود.گرایش عقلی معتزله در بغداد طرفداران زیادی داشت که لازمۀ آن اهتمام عالمان شیعی به عقل و تعقل بود.

از منظر دیگر،در شهر بغداد اقبال به مباحثات کلامی و عقایدی بسی بیشتر از مباحثات فقهی بود.گرایش به فقه توجه به منابع نقلی را می طلبد،اما مباحثات کلامی به اعتبارات شرعی و جعل و رفع حکم وابسته نیست.بنابراین،عقل گرایی در مدرسۀ بغداد بسی گسترده تر از مدارس دیگر حدیثی اعم از کوفه،قم و حِلّه بود.

در مدرسۀ شیعی بغداد شیوۀ عقل گرایانه و عقل مدار کاملاً هویداست.شیخ مفید در تبیین معیارهای نقد حدیث می نویسد:

إنْ وَجَدْنا حَدیثاً یُخالِفُ أحْکامَ العُقولِ،أطْرَحْناه لِقَضیةِ العَقْلِ بِفَسادِه (1).

اگر حدیثی را بیابیم که با احکام عقلانی در تضاد است،آن را به سبب حکم عقل به فسادش،رد می کنیم.

ایشان پس از بحث دربارۀ روح و بررسی دقیق معانی آن،به نقد شیوۀ اصحاب حدیث می پردازد و می نویسد:

لکنَّ أصحابَنا المُتَعلِّقینَ بِالأخبارِ أصحابُ سلامةٍ وبُعْدِ ذهنٍ وقِلّةِ فِطْنةٍ یَمُرّون علی وجوهِهم فیما سَمِعُوه مِن الأحادیثِ ولایَنظرون فی سندِها ولا یَفرُقون بینَ حقِّها وباطلِها ولا یَفهَمون ما یَدخُلُ علیهم فی إثباتِها ولا یُحَصّلون معانِیَ ما یُطلقونه مِنها (2).

اما [متأسفانه] محدثان نص گرای امامیه،افرادی پاکدل،کم دقت و کم درایت هستند.در احادیثی که می شنوند،چندان دقت نمی کنند و در اسناد آنها نظر نمی کنند و سره را از ناسره تشخیص نمی دهند و پیامدهای پذیرش آنها را درنمی یابند و مفاهیم احادیثی را که نقل می کنند،نمی پالایند.

سید مرتضی،این شیوه را به گونه ای شدیدتر اعمال کرده است.ایشان در پاسخ به سؤالی دربارۀ قدرت خداوند بر امر محال و قرار دادن جهان در یک تخم مرغ و استناد این سخن به روایتی در کتاب کافی نوشته است:

ص:113


1- (1) .تصحیح الاعتقاد،ص 149.
2- (2) .تصحیح اعتقادات الإمامیه،ص 88.

إنَّ الحَدیثَ المَرویَّ فی کُتُبِ الشیعةِ وکُتُبِ جَمیعِ مُخالفینا یَتَضَمَّنُ ضَرْبَ الْخَطَأِ وصُنُوفَ الْباطلِ...ولهذا وَجَبَ نَقْدُ الْحَدیثِ بِعَرْضِه عَلَی الْعُقولِ فإذا سَلَّم علیها عُرِضَ علی الأدِلّةِ الصَّحیحةِ کالقرآنِ وما فی مَعناه فإذا سَلَّمَ علیها جُوِّزَ أن یکونَ حَقاً والمُخبِرُ به صادقاً (1).

این حدیث،که در کتابهای شیعه و مخالفان ما نقل شده،دارای خطا و بخشهای باطل است...بنابراین،باید با عرضه بر عقل سنجیده شود و چنانچه تسلیم عقل باشد،بر معیارهای صحیح قرآنی عرضه می شود و اگر [باز] تسلیم آنها باشد،حق است و راوی آن راستگو.

همچنین دربارۀ میزان اعمال، (2)سی روز بودن ماه رمضان (3)و موارد دیگر نیز بر سنجش حدیث با عقل تأکید کرده است.

2.اعتدال در عقل گرایی یا محدودیت عقل

برخی به اشتباه گمان کرده اند که مکتب بغداد،خردگرایی محض را انتخاب کرده و دست از نقل کشیده است.این گروه،عالمان شیعه را تحت تأثیر معتزلۀ بغداد می شمرند و حتی گاهی،برخی از آنان را معتزلی می خوانند.سید مرتضی (رحمة الله علیه) به شدت با این اتهام مواجه شده است و برخی از تراجم نویسان او را معتزلی شمرده اند. (4)

حتی این اتهام متوجه شیخ مفید هم شده است.شیخ در المسائل الصاغانیّه به این مطلب اشاره کرده است. (5)

زمینۀ بروز این اتهام به دوران پیش از شیخ مفید برمی گردد.گرایش به قیاس در فقه ابن جُنَید واقعیتی است که همه بر آن اذعان دارند. (6)خاندان نوبختی،از دانشمندان بزرگ کلامی شیعه،به گرایش های معتزلی دچار شدند و در فهم مباحث

ص:114


1- (1) .رسائل الشریف المرتضی،ج 1،ص 410. [1]
2- (2) .همان،ص 114.
3- (3) .جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه،ص 22.
4- (4) .ر.ک:مقدمه رسائل المرتضی،ج 1،ص 9.
5- (5) .المسائل الصاغانیه،ص 41.
6- (6) .ابن جنید (زنده در سال340 هجری) از فقهای قدیم شیعه است که سابقه سنی دارد.روش فقهی او،برگرفته از افکار پیشین اوست و گاه فراتر از نصوص به قیاس و استحسان می انجامد.

کلامی به عقل گرایی افراطی روی آوردند.حتی برخی از عالمان،مانند صاحب بن عَبّاد،خود را شیعی و معتزلی خوانده اند (!!؟) یا برخی دیگر پاره ای از اصول معتزله را پذیرفتند. (1)اما باید گفت که مدرسۀ بغداد در سایه سار تفکر شیخ مفید (رحمة الله علیه)،از این آفت مصون ماند.کتاب النقض علَی ابنِ الجُنید برای روشن کردن محدودۀ عقل و استفاده نکردن از قیاس در استنباطهای فقهی نگاشته است.

شیخ مفید در موارد فراوان تصریح می کند که عقل به خودی خود قدرت فهم و درک بسیاری از مسائل کلامی را ندارند و به دلیل نقلی محتاج است.ایشان در ابتدای کتاب اوائل المقالات می نویسد:

القَول فی أنَّ العَقلَ لا یَنْفَکُّ عَن سَمْعٍ وأنَّ التَّکلیفَ لا یَصْلُحُ إلاّ بِالرُّسُل علیهم السلام:واِتَّفقَتِ الإمامیَّةُ عَلی أنَّ العقلَ مُحتاجٌ فی عَمله ونَتائجِه إلی السَّمعِ وأنَّه غَیرُ مُنْفَکٍّ عن سَمعٍ یُنَبِّهُ العاقلَ علی کَیفیةِ الاستدلالِ وأنَّه لابُدَّ فی أولِ التکلیفِ وابتدائِه فی العالَم مِن رَسولٍ؛ووافَقَهُم فی ذلک أصحابُ الحدیثِ وأجْمَعتِ المُعتزلَةُ والخَوارجُ والزَّیدیةُ علی خِلافِ ذلک وزَعَمُوا أنَّ العُقولَ تَعمَلُ بِمُجَرَّدِها مِن السَّمعِ والتَوقیفِ (2).

گفتار در اینکه عقل از قرآن و سنت قابل تفکیک نیست و تکلیف جز به وسیلۀ فرستادگان [الهی] بایسته نیست:

امامیه هم داستان اند که عقل در عملکرد و دستاوردهایش به قرآن و سنت نیازمند است و عقل از نصّی که فرد اندیشمند را بر نحوۀ استدلال آگاه سازد،تفکیک ناشدنی است و عقل در آغاز تکلیف و [حتی] در آغاز پیدایش خود در عالم هستی گریزی از یک پیام رسان ندارد.

اصحاب حدیث نیز در این باب با امامیه هم داستان اند،اما معتزله،خوارج و زیدیه با آنان مخالف اند و پنداشته اند که عقل می تواند مستقل از قرآن و سنت و اوامر توقیفی عمل کند.

و در مورد دیگر می نویسد:

إنَّ استحقاقَ القَدیمِ،سُبحانَه،بِهذه الصَّفاتِ (أعْنی کَونَه تعالی سَمیعاً بَصیراً ورائیّاً ومُدرِکاً) کلِّها مِن جَهَةِ السَّمْعِ دونَ الْقیاسِ ودَلائلِ العُقولِ (3).

ص:115


1- (1) .رجال نجاشی،ص 381؛دربارۀ محمد بن بَشْر حَمْدُونی.
2- (2) .اوائل المقالات،ص 44. [1]
3- (3) .همان،ص 59. [2]

اینکه خداوند قدیم،سبحانه،بایستۀ این صفات،یعنی سمیع و بصیر و بینا و مُدرِک،است بر پایۀ قرآن و سنت است،نه بر اساس قیاس و دلایل عقلی.

و در مورد بداء تصریح می کند:

قَولُ الإمامیَّةِ فی الْبَداءِ طَریقَةُ السَّمْعِ دونَ العقلِ (1).

باور امامیه در خصوص بدا از راه نص است نه عقل.

به این سبب برخی از محققین پس از اشاره به برخی از نکات بالا نوشته اند:

وارد شدن عنصر سَمع در بنای مکتب کلامی شیخ مفید،موجب آن شده است که به مدد بیانات ائمه علیهم السلام بسیاری از مباحث دشوار،که دست یافتن به سخن حق در آن مسیری طولانی را می طلبد،به آسانی در مجموعۀ کلامی آن بزرگوار جای گیرد و خط سیر کلامی شیعه را پس از مفید،از انحرافها و اضطرابهای فکری نجات بخشد (2).

به این سبب شیخ مفید به عنوان تثبیت گر هویت مستقل مکتب تشیع معرفی شده است. (3)

3.آفرینش شیوه ای منطقی و صحیح در جمع بین عقل و نقل

گفتیم که معتزله،نسبت به نقل بی اعتنا بودند و به استنتاجات عقلی خویش تکیه داشتند.این شیوه،پیشینه ای کهن داشت و به اصحاب رأی در کوفه و بصره منتهی می شد.

در مقابل،شیوۀ اهل حدیث و اخبارگرایان سنی و شیعه این بود که به متون نقلی بها می دادند و نسبت به استنتاجات و نظرات عقل بی اعتنا بودند.

افراط و تفریط در دو سوی این روشها هویداست.اما دانش وران مدرسۀ بغداد،به ویژه بنیان گذار آن شیخ مفید (رحمة الله علیه)،سعی در تعادل و توازن بین عقل و نقل داشتند و این شیوه را،هم در فقه و هم در کلام،به کار برده اند.

عدول از شیوۀ فقیهان قدیم،که تنها به فقه مأثور می پرداختند،در مدرسۀ بغداد شکلی جدی به خود گرفت و با شیخ طوسی به اوج رسید.البته این شیوه موجب

ص:116


1- (1) .تصحیح الاعتقاد،ص 65.
2- (2) .ر.ک:پیام رهبر معظم انقلاب به کنگرۀ شیخ مفید،ص 42.
3- (3) .همان،ص 12؛مطالعۀ پیام نغز و پربار رهبر معظم انقلاب اسلامی به کنگرۀ شیخ مفید برای شناخت ایشان در مکتب فکری بغداد لازم است.

نشد که عالمان مدرسۀ بغداد همانند ابن جُنید و ابن ابی عَقیل عَمّانی در ورطۀ اهل رأی و نظر نیز بیفتند.

شیخ مفید در تبیین این روش و نقد دو روش پیشین نوشته است:

لا یجوزُ لأحدٍ مِن الخلْقِ أنْ یَحکُمَ علی الحقِّ فیما وَقَعَ فیه الإختلافُ مِن مَعنَی کتابٍ أو سنةٍ أو مَدلولِ دلیلٍ عقلیٍّ إلا بعدَ إحاطةِ العلمِ بذلک...والذی رَواه ابوجعفرٍ (رحمة الله علیه) فلیس یَجبُ العملُ بِجمیعِه،إذا لم یَکُنْ ثابتاً....واصحابُ الحدیثِ یَنقُلُونَ الْغَثَّ والسَّمینَ ولا یَقْتَصِرونَ فی النقلِ علَی المَعلومِ...فأمّا کُتُبُ أبی علیٍّ،[محمدِ] بنِ الجُنَیدِ فَقَد حَشاها بِاحکامٍ عَمَلَ فیها علَی الظنِّ واِستعمَلَ فیها مَذهبَ المُخالفینَ فی القیاسِ المُرْذِلِ (1).

جایز نیست که کسی در معنای قرآن یا سنت یا مدلول دلیلِ عقلی،که در آنها اختلاف آرا وجود دارد،بدون احاطۀ علمی بر آنها حکم به حقانیت کند...و در صورتی که [صدور] آنچه شیخ صدوق (رحمة الله علیه) روایت کرده است،اثبات نشده باشد،لازم نیست به هیچ یک عمل شود...،زیرا اصحاب حدیث سره و ناسره را نقل می کنند و در نقل روایات بر آنچه به [صدور] آن علم است،اکتفا نمی کنند....ابوعلی و ابن جنید کتابهای خویش را از احکامی آکنده کرده اند که در آنها بر پایۀ ظن عمل کرده اند و از قیاس ناپسند،که روش مخالفان است،بهره برده اند.

با توجه به این مبانی،این سخن بسیار صحیح خواهد بود که:

هر یک از دو جریان [پیشین] از جهتی ناقص است؛در جریان اول،فتوا همان متن روایت است،بدون تفریع و ردّ فرع بر اصل و بحث و مناقشه و نقد و استنتاج.اجتهاد به معنای مصطلح آن،در فقاهت دخالت و تأثیری ندارد و در جریان دوم اگر چه استدلال و نظر هست،لیکن گویا،آن نیست که به اقتضای تعالیم مکتب اهل بیت علیهم السلام باید باشد،است....

فقه مفید از این هر دو عیب پاک و دارای هر دو مزیت است؛یعنی هم بر روشهای معتبر نزد امامیه تکیه دارد و هم از اجتهاد مصطلح و دخالت دادن عنصر استدلال و استنباط نظری در فقه بهره مند است.بنابراین،او همان کسی است که قالب علمی مقبول و معتبر را نزد شیعه به دست آورد و موارد مأثور و اصول متلقات را نظم علمی بخشید و آن را در حوزۀ فقاهت شیعه باقی گذارد. (2)

ص:117


1- (1) .المسائل السَروِیّه،ص 73. [1]
2- (2) .از پیام رهبر انقلاب به کنگرۀ شیخ مفید،ص 31.

این شیوه در علم کلام،دقیق تر و شیواتر مورد عمل قرار گرفت.دخالت عنصر سمع،که به معنای شنیدن متون وحیانی از معصومین علیهم السلام است،در کنار معیار و مبنای عقل در حوزۀ مباحث کلامی،

از ویژگیهای مدرسۀ حدیثی بغداد است.شیخ مفید در آثار خویش به این واژه فراوان توجه دارد. (1)

4.تثبیت هویت مستقل مکتب اهل بیت علیهم السلام

خطر بزرگی که پس از آغاز دوران غیبت کبری تفکر شیعی را تهدید می کرد،نفوذ تفکرات بیگانه با این مذهب در درون آن بود.در زمان حضور امامان علیهم السلام،امام به عنوان مرزبان بیدار و هوشیار،نگهبان این تفکر بود.پس از آغاز غیبت،این وظیفۀ مهم بر عهدۀ دانشمندان شیعه قرار گرفت.آنان باید با استفاده از میراث ارزشمند ائمه علیهم السلام،به تبیین چارچوب دقیق فکری شیعه،به عنوان یک نظام فکری و عملی،می پرداختند به گونه ای که بتوانند هم از انحراف و خروج از حیطۀ مبانی مذهب جلوگیری کنند و هم آزادی فکری درون مذهبی را محدود نکنند تا تشیع بتواند به نیازهای زمانه پاسخ گوید و در مواجهه با مشکلات فکری و عملی سربلند بیرون آید.

مدرسۀ حدیثی قم،در قبال انحراف بیرونی به شدت و بی ملاحظه واکنش نشان می داد،ولی قدرت پاسخ گویی به نیازهای زمانه را نداشت؛به این سبب گرایش های معتزلی در میان متفکران شیعی پیدا شد. (2)

مبارزۀ حذفی با خطر غلو؛یعنی اخراج و تبعید متهمان به غلو،با تعریف خاص قم نیز مشکل را حل نکرد.

اما مدرسۀ بغداد،به رهبری شیخ مفید (رحمة الله علیه) هویت مستقلی برای پیروان مکتب اهل بیت تثبیت کرد.این امر در بغداد و در حضور نحله های فکری

ص:118


1- (1) .مراجعه شود به آثار شیخ مفید که دهها بار این واژه را به کار برده و گاه آن را تنها طریق دست یابی به شناخت هستی دانسته است؛برای نمونه: «والکلامُ فی عذابِ القبر:طریقُه السَّمعُ دونَ العقل....»؛ المسائل السرویه،ص 62. [1] سید مرتضی (رحمة الله علیه) نیز این واژه را به کار برده است؛ر.ک:به کتاب تنزیه الانبیاء،ص 58 و...).
2- (2) .خاندان بنی نوبَخْت نمونۀ خوبی از شیعیان متمایل به تفکر اعتزال هستند.ابن جنید نیز نمونۀ فقهی این گرایش است.

متفاوت بسیار بااهمیت می نمود.

تأسیس فقه تفریعی شیعه با استفاده از اصل اجتهاد و با بهره برداری از سرمایۀ حدیث اهل بیت علیهم السلام،از ثمرات مدرسۀ بغداد است که تاکنون ادامه دارد.

نگارش اولین کتابهای اصولی،همانند التذکرةُ باصولِ الفقه،نگاشتۀ شیخ مفید (رحمة الله علیه)،الذریعه،به قلم سید مرتضی (رحمة الله علیه) و عدةُ الاصول نوشتۀ شیخ طوسی (رحمة الله علیه) از ثمرات این تفکر است.همچنین نگارش کتابهای کلامی چون بسیاری از کتابها و رساله های شیخ مفید،سید مرتضی،شیخ طوسی و کراجکی نیز در این راستا است.

شیخ مفید (رحمة الله علیه)،در کتاب اوائلُ المَقالات فی المذاهبِ و المُختارات به بیان تفاوت میان شیعه و معتزله پرداخته و آنها را بر فراز آورده است.

تبیین نظر شیعه در برخی از مسائل،همانند صفات خدا،عصمت و امامت از ویژگیهای این مکتب فکری است.

تفکر حاکم بر مدرسۀ بغداد را می توان،تفکری منطقی و روزآمد و در خلاف جهت تفکر حاکم بر اخباریان (1)به شمار آورد.

محدثان مشهور و آثار ماندگار مدرسۀ بغداد

در مباحث پیشین،مهم ترین محدثان و شخصیتهای تأثیرگذار مدرسۀ بغداد را مورد بررسی قرار دادیم.شیخ مفید،شیخ طوسی،سید مرتضی و سید رضی،چهار نفر از سرشناس ترین عالمان این مدرسه هستند که با توجه به شهرت این افراد و اشاره هایی که در درسهای پیشین به زندگی نامه های ایشان داشتیم،از توضیح بیشتر دربارۀ این افراد صرف نظر می کنیم.

کتابهای تهذیب الأحکام،الإستبصار،نهج البلاغه،امالی مفید،امالی طوسی و الغیبه از مشهورترین آثار ماندگار حدیثی مدرسۀ بغداد هستند که در درسهای پیشین این کتابها و آثار دیگر این مدرسه را مورد بررسی قرار دادیم.

ص:119


1- (1) .ر.ک:درس دوازدهم.

ص:120

درس ششم: حوزه های حدیثی

اشاره

ص:121

ص:122

درآمد

دقت و تأمل در متون حدیثی و تاریخی مربوط به سده های چهارم و پنجم،بیانگر این است که علاوه بر مدرسه های حدیثی قم و بغداد،حوزه های کوچک و بزرگ حدیثی شیعی فراوانی نیز در گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی وجود داشت.تعدد و تنوع این حوزه های حدیثی،مرهون گستردگی جغرافیای مناطق شیعی و تلاش عالمان و حدیث پژوهان در شهرهای گوناگون بود.

با نگاه به سازمان وکالت ناحیۀ مقدسه، (1)تنوع جغرافیایی مناطق شیعه نشین در این دو سده،روشن تر می شود.در ابتدای سدۀ چهارم و در سالهای پایانی غیبت صغری،وکیلان مستقیم و یا باواسطۀ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهرهای گوناگون پراکنده بودند،به طوری که شهرهایی چون بغداد،قم،آوه،ری،همدان،نیشابور و...هر کدام وکیلی خاص برای ناحیۀ خود داشتند.طبیعی است که تعداد شیعیان این شهرها و احتیاج علمی و درآمد اقتصادی آنها به حدی بوده است که می بایست شخصی خاص،متولی این امور گردد.این گونه شهرها،حوزۀ حدیثی و

ص:123


1- (1) .«سازمان وکالت»اصطلاحی است که به تشکیلات منظم وکلای امامان معصوم اشاره دارد.پیدایش وکیلان از آغاز دوران امامت و گسترش این افراد در دوران پس از امام باقر علیه السلام،اقتضای آن داشت که سازمانی تشکیلاتی به این افراد و رابطۀ بین آنها بپردازد.این تشکیلات منظم در زمان امام هادی و امام عسکری علیهما السلام،شاکلۀ نهایی خود را پیدا کرده و برای هر منطقۀ شیعه نشین،فرد یا افرادی را به عنوان«وکیل ناحیۀ مقدسه»معرفی نمود. آقای دکتر محمدرضا جباری در کتاب دراز دامن سازمان وکالت،تحقیق مفصلی در مورد این وکیلان انجام داده است.

معارفی نیز داشتند و هر مقدار شهر و تعداد شیعیان ساکن در آن گسترده تر و بیشتر می شد،حوزۀ حدیثی آن نیز قدرتمندتر می شد.

تقسیم بندی حوزه های حدیثی

اشاره

به منظور آشنایی دقیق تر با حوزه های حدیثی،آنها را به چند گروه اصلی تقسیم و حوزه ها را در گروه های کوچک تر بررسی می کنیم.

منطقۀ ایران؛شامل حوزه های:خراسان بزرگ (سمرقند،کَش و نیشابور)،جبل (طبرستان و قزوین)،مرکزی (قم،ری،کاشان و همدان) و جنوب (اهواز و فارس).

منطقۀ عراق؛شامل حوزه های:بغداد و کوفه.

منطقۀ شامات؛شامل حوزه های:مصر،شام و حلب.

حوزه های حدیثی خراسان

اشاره

خراسان،منطقه ای بزرگ در شرق سرزمینهای اسلامی است که در دوران خلیفۀ دوم و سوم و در زمان امامت امام علی علیه السلام به تصرف مسلمانان درآمد.خراسان آن روزگار،علاوه بر خراسان موجود در زمان ما،کشورهای شرق دریای خرز،قسمتی از افغانستان و بخشی از کشورهای آسیای میانه را نیز در بر می گرفت. (1)

بیشتر مناطق خراسان محل سکونت اهل تسنن بود و حوزه های حدیثی سنّی نیز در آن دیار پررونق بود.شیعیان در بعضی از شهرهای خراسان،همانند سبزوار،اکثریت داشتند و در شهرهای دیگر نیز رابطۀ خوبی با اهل سنت داشتند.سنیّان منطقۀ خراسان به علت همجواری با بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام و دوری از منطقۀ شام و حجاز،در برخورد با شیعیان و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام تعصب کمتری داشتند.وجود راویانی با عنوان خراسانی،مَرْوَزی،هِرَوی، (2) بلخی و...در میان اصحاب امامان علیهم السلام، (3)بیانگر رواج تفکر شیعی در این منطقه است.

ص:124


1- (1) .ر.ک:معجم البلدان،ج 2،ص 350.
2- (2) .مروزی،یعنی کسی که در مرو زندگی می کرده است.لقب هروی نیز برای ساکنان و منسوبان به هرات به کار می رفته است؛همانند:ابوالصلت هروی.
3- (3) .ر.ک:رجال نجاشی،ص 407،139،189،72،25.

ارتباط محدثان سنی و شیعه،نسبتاً مناسب بود و گاه برخی از محدثان یک فرقه از محدثان فرقۀ دیگر حدیث نقل می کردند.شیخ صدوق اساتید سنی فراوانی داشت که بسیاری از آنان خراسانی بودند؛وی به شهرهای بلخ،سرخس،اِیلاق،سمرقند،فَرغانه و مشهد سفر کرده (1)و در ایلاق تصمیم گرفت که کتاب من لا یحضره الفقیه را بنا به درخواست ابوعبدالله نعمت،تألیف کند. (2)

خراسان حوزه های حدیثی گسترده و متنوعی داشت که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:

1.سمرقند

منطقه ای در شمال خراسان و از شهرهای باستانی بود که پیشینه ای علمی داشت.عالمان شیعه در سمرقند حوزۀ علمی قابل توجهی بنیان گذاردند.

محمد بن مسعود عیاشی و ابوعمرو کشی،دو تن از مشهورترین عالمان این حوزۀ حدیثی هستند.

نجاشی دربارۀ ابونضر عیاشی (3)،که خانه اش را به مدرسه ای علمی تبدیل کرده بود،نوشته است:

دارِه التی کانتْ مَرتَعاً لِلشِّیعَةِ وأهلِ العِلمِ (4).

خانه اش مرتع (محل رفت و آمد و بهره گیری) شیعیان و دانشمندان بود.

همچنین افزوده است:

أنفَقَ أبو النَّضْرِ عَلَی العلمِ و الحدیثِ تَرَکَةَ أبیه سائرَها و کانت ثَلاثَمِائَةِ ألفِ

ص:125


1- (1) .مقدمۀ معانی الاخبار به قلم علی اکبر غفاری،ص 25 17.
2- (2) .ر.ک:من لایحضره الفقیه،ج 1،مقدمۀ شیخ صدوق.
3- (3) .وی قبل از گرویدن به تشیع بر مذهب اهل سنت بود.نجاشی او را «ثِقةٌ،صَدوقٌ،عَینٌ مِن عُیونِ هذه الطّائفَةِ» خوانده است،که اساتیدی از کوفه،بغداد و قم داشته است.وی حدوداً هم طبقۀ کلینی با اندکی تقدم و فردی کثیر التألیف بود.شیخ طوسی و ابن ندیم کتابهای او را بیش از دویست عنوان دانسته اند.(فهرست شیخ طوسی،ص 212؛فهرست ابن ندیم،ص 244)نجاشی نام یکصد و هفتاد کتاب او را ذکر کرده است که تفسیر عیاشی،تنها کتاب باقیمانده از اوست و از مهم ترین منابع تفسیر مأثور شمرده شده که بیش از دو هزار حدیث دارد (ر.ک:مقدمۀ تفسیر عیاشی به قلم علامه طباطبایی،ص 5 1).
4- (4) .رجال نجاشی،ص 372.

دینارٍ و کانتْ دارُه کالْمسجدِ بَینَ ناسِخٍ أو مُقابِلٍ أو قارِئٍ أو مُعَلِّقٍ مَملوءَةً مِن الناس (1).

ابونضر [محمد بن مسعود،معروف به عیاشی] تمام ارث پدرش را،که سیصد هزار دینار بود،در راه علم و حدیث صرف کرد.در خانه اش یا ناسخان بودند و یا مقابله گران،قاریان و حاشیه نگاران،و همچون مسجد،آکنده از مردمان بود.

ابوعمرو کشّی (2)عالم دیگر این دیار حدود ده تن از عالمان این حوزه را شاگردی کرده است که نام آنان در کتاب رجال او ذکر شده است.

از عالمان دیگر این دیار می توان به افراد زیر اشاره کرد:

1.حسین بن اشکِیب مَروَزی،که در سمرقند و کَش ساکن بوده است؛ (3)

2.جعفر بن احمد بن ایوب،استاد عیاشی؛ (4)

3.محمد بن مسعود بن مَزید کشی؛ (5)

4.محمد بن ابراهیم وَرّاق سمرقندی؛ (6)

5.حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی؛ (7)

6.جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی (8)؛که راوی تمام کتب پدرش بوده است.

ص:126


1- (1) .همان،ص 351.
2- (2) .محمد بن عمرو کشی از محدثان مشهور سمرقند است که شاگرد عیاشی و استاد تَلِّعُکْبَری بوده است.نجاشی دربارۀ وی نوشته است: کان ثِقةً عَیناً و رَوَی عَن الضُّعفاءِ کثیراً و صَحِبَ العیاشیَّ و أخَذَ عَنه. مردی معتبر و متشخص (عَین) است.وی از روات ضعیف بسیار نقل کرده،شاگرد عیاشی بوده و از وی کسب علم کرده است. وی حدوداً هم طبقۀ ثقة الاسلام کلینی با اندکی تأخر است.کتاب رجال او آنقدر شهرت داشته که شیخ طوسی منتخبی از آن را با نام اختیار معرفة الرجال ارائه کرده که در دسترس است.مهم ترین امتیاز این کتاب،نقل مسند روایات و اخبار مربوط به راویان آن است.این شیوه در کتابهای دیگر رجالی رعایت نمی شود.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 44.
4- (4) .همان،ص 121.
5- (5) .رجال کشی،ص 551 و. [1]
6- (6) .همان،ص 817 و.... [2]
7- (7) .فهرست شیخ طوسی،ص 120.
8- (8) .همان،ص 215 به بعد.

شیخ طوسی بیش از چهل نفر دیگر از محدثان این دیار را نام برده است. (1)بسیاری از عالمان این منطقه با عنوان شاگردان و یا غِلمان (2)عیاشی توصیف شده اند.

2.نیشابور

نیشابور در سده های اولیۀ تاریخ اسلام،یکی از حوزه های حدیثی مشهور سنیّان بود.مسلم نیشابوری،صاحب کتاب صحیح مسلم،و حاکم نیشابوری،مؤلف کتاب المستدرک علی الصحیحَین،از مشهورترین محدثان آن دیار هستند.عبور امام رضا علیه السلام از نیشابور و درخواست عالمان آن دیار برای شنیدن روایت از ایشان،بیانگر کم بودن تعصب در میان محدثان سنی آن دیار است.

محدثان شیعی نیز در نیشابور حوزۀ درسی داشتند.محدثانی همچون:حَمدان بن سلیمان نیشابوری، (3)علی بن محمد بن قُتَیبه، (4)ابامحمد علوی، (5)یحیی بن محمد، (6)شاگرد فضل بن شاذان و استاد ابوعمرو کشی،و مهم تر از همه،فضل بن شاذان از این دیار برخاسته اند.خاندان فضل بن شاذان،همچون پدر و فرزندانش،خانواده ای مشهور و معتبر از محدثان بوده اند.مقبرۀ فضل بن شاذان در نیشابور است.

شیعیان نیشابور آنقدر زیاد بودند که ابراهیم بن عَبدُه از زمان امام هادی علیه السلام به عنوان وکیلی خاص برای آن دیار منصوب شد؛وی از اصحاب امام هادی علیه السلام بود که زمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت صغری را نیز درک کرده است. (7)

فَتّال نیشابوریَو روضة الواعظین

ابوعلی محمد بن حسن فتال نیشابوری از محدثان این دیار در قرن پنجم است.وی در نیشابور و بغداد تحصیل کرد.اساتید بغدادی او شیخ طوسی و سید مرتضی

ص:127


1- (1) .ر.ک:رجال طوسی،ص 405 به بعد.
2- (2) .غِلمان در لغت جمع غلام به معنای فرزند است و در اینجا مراد شاگردان است.
3- (3) .رجال نجاشی،ص 138.
4- (4) .همان،ص 259.
5- (5) .همان،ص 422.
6- (6) .همان،ص 443.
7- (7) .ر.ک:اختیار معرفة الرجال،ج 2،ص 848-846؛رجال طوسی،ص 397 و 384.

بوده اند.ابن شهرآشوب نیز از شاگردان او بوده است.وی در سال 508 در نیشابور در گذشت، (1)شیخ منتجب الدین او را شهید خوانده است. (2)

کتاب مشهور او روضة الواعظین و بصیرة المُتَّعِظِین نام دارد که در پی جمع آوری مباحث بنیادین عقیدتی و بیان آداب و اخلاق و مواعظ بوده و آن را به صورت ابواب و مجالس (در صد مجلس) سامان داده است.

خاتمه

افراد دیگری با القاب سَرخسی،هِرَوی،مَروزی،بلخی،بِیهقی و....در این دوران بوده اند که در حوزۀ خراسان تحصیل و تدریس می کرده اند، (3)ولی شهر آنان حوزۀ حدیثی نداشته است.مثلاً منطقۀ بیهق،به ویژه سبزوار،منطقه ای شیعه نشین بوده ولی گزارش معتبری از حوزۀ حدیثی شیعۀ دوازده امامی در این دیار در دست نیست.

نکتۀ مهم این است که شماری از راویان منطقۀ خراسان،به تفکر غالیگری متهم هستند. (4)

حوزۀ طبرستان و دیلم

به دلیل کوهستانی بودن منطقۀ طبرستان و فاصلۀ زیاد آن با شام و بغداد،بسیاری از سادات و شیعیان فراری از حکومت،به این منطقه مهاجرت کردند که حضور عالمان و سردمداران زیدیه در این دیار شاهدی بر این مدعاست.یحیی بن عبدالله بن حسن،از اصحاب امام صادق علیه السلام و از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام،از جملۀ کسانی بود که پس از قیام شهید فَخ (5)به این منطقه گریخت.

چون طبرستان در مسیر حرکت شیعیان به سمت خراسان بود،بنابراین حوزه های حدیثی در آمل،گرگان و...تأسیس شد.نجاشی به نقل از ابومحمد حسن بن حمزۀ

ص:128


1- (1) .مقدمۀ کتاب روضة الواعظین.
2- (2) .فهرست منتجب الدین،ص 108. [1]
3- (3) .ر.ک:تاریخ تشیع در ایران،ج 1،ص 260 به بعد. [2]
4- (4) .ر.ک:همان،ص 265.
5- (5) .حسین بن علی بن حسن،از نوادگان امام حسن علیه السلام بود که در زمان خلافت هادی از خلفای بنی عباس قیام کرد و در سال 169.در منطقۀ فَخ،در نزدیکی مکه،به شهادت رسید.

طبری آورده است:

أنَّ أبا العباس أحمدَ بنَ مُحمدٍ الدِینِوریِّ حَدَّثَهم عن الحُسینِ بنِ سَعیدٍ بِکُتُبِه و جمیعِ مُصَنَّفاتِه عندَ مُنصَرَفِه مِن زیارةِ الرضا علیه السلام،أیامَ جَعفرِ بنِ الحسنِ الناصرِ بِآمُلِ طبرستانَ سَنةَ ثَلاثِمائهِ ٍ (1).

ابوالعباس احمد بن محمد دینوری هنگام بازگشت از زیارت امام رضا علیه السلام در آملِ طبرستان،به روزگار [حکومت] جعفر بن حسنِ ناصر،سال سیصد [قمری]،کتابها و تمامی نگاشته های حسین بن سعید را بر آنان روایت و بدانان منتقل کرد.

مرعشیان طبرستان نیز گروهی کهن و پرجمیعت بودند که به بغداد و شهرهای دیگر رفته و در منطقۀ خویش نیز حوزۀ علمی و حدیثی داشتند.

کثرت راویانی که با لقب طبری در کتابهای رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی آمده،از وجود حوزه ای پررونق در این مناطق حکایت دارد؛همچنین وجود سلسلۀ سند راویان که از یک منطقه برخاسته و در همان منطقه زیسته اند،نشانۀ عدم مهاجرت این افراد از منطقۀ خویش است.

مثلاً کتاب المُسترشِد،نگاشته محمد بن جریر بن رستم طبری آملی،به وسیلۀ شاگردش حسن بن حمزۀ طبری روایت شده است. (2)محمد بن جریر بن رستم،زادۀ ساری و محمد بن حسن بن عُبیدالله نیز ساکن آمل بوده اند. (3)

وجود کتابی با نام جوابات اهل طبرستان (4)از تألیفات شیخ مفید،حاکی از ارتباط این منطقه با مدرسۀ علمی بغداد است.

گرگان (جرجان) نیز منطقه ای بوده است که عالمان فراوانی داشته که با وصف جرجانی در اسناد و کتابهای رجال یاد شده اند؛سید مرتضی و شیخ مفید نیز هر در اسناد شیخ صدوق،که گاه به محل تحمل روایت نیز اشاره می شود،به مواردی از نقل کدام کتابهایی با نام المسائل الجُرجانیه نگاشته اند. (5)شیخ مفید کتابهایی با نام المسائل المازندرانیه نیز دارد. (6)

ص:129


1- (1) .رجال نجاشی،ص 60.
2- (2) .همان،ص 376.
3- (3) .همان،ص 395.
4- (4) .همان،ص 401.
5- (5) .فهرست شیخ طوسی،ص 238 165.
6- (6) .همان.

حدیث در مناطق مختلف طبرستان اشاره شده است. (1)پیدایش آل بویه از این منطقه نیز دلیل دیگری بر رواج باورهای شیعی در این منطقه است.

عبدالجلیل قزوینی در کتاب النقض دربارۀ مدرسه های شیعیان در این مناطق نوشته است:

اگر به تَعدید مدارس سادات مشغول شویم،در بلاد خراسان و حدود مازندران و شهرهای شام،از حلب تا حَرّان،و از بلاد عِراق چون قم و کاشان و آبه،که مدارس چند است؟و کی بوده است؟و اوقاف چند؟طومارات کتب خواهد! (2)

حوزۀ ری

در قرن چهارم و پنجم شیعیان ری،گروهی بانفوذ و رو به پیشرفت بوده اند،هر چند اکثریت مردم و عالمان این دیار سنی بودند.

در میان اصحاب امامان علیهم السلام از راویانی با وصفِ رازی یاد شده است. (3)برخی،از شهرهایی چون کوفه به این شهر مهاجرت کرده اند که یحیی بن عَلاء بَجَلی کوفی از این گروه است. (4)

حضور حضرت عبدالعظیم حسنی در ری (قرن سوم) و مدفن آن بزرگوار،سبب ترویج فرهنگ شیعی در این شهر شد.خاندان ثقة الاسلام کلینی نیز از عالمان این دیار بودند.علی بن محمد رازی مشهور به عَلّان کلینی،استاد و دایی ثقة الاسلام کلینی است که کتابی با نام اخبار القائم نگاشته است.کلینی زادۀ کلین در نزدیکی شهر ری است که با عبارت«شَیخُ اصحابِنا بِالرَّی»توصیف شده است.

نزدیکی ری به قم موجب ارتباط بین عالمان این دو شهر بود.اگرچه مدرسۀ حدیثی قم بسیار مهم تر بود و بر حوزۀ حدیثی ری بیشتر تأثیر داشت،ولی آزادی عمل در ری،باعث شد برخی از تبعیدیان قم به این شهر هجرت کنند که سهل بن زیاد رازی از این گروه است.از این رو برخی از افراد محدثِ ری،به غلو متهم شدند و برخی نیز با این اتهام از قم به ری مهاجرت کردند. (5)

ص:130


1- (1) .ر.ک:توحید،ص 381،خصال،ص 165.
2- (2) .ر.ک:تاریخ تشیع در ایران،ج 1،ص 380، [1]به نقل از کتاب النقض،ص 34. [2]
3- (3) .رجال نجاشی،ص 109،126،228 و....
4- (4) .همان،ص 443.
5- (5) .ر.ک:رجال ابن غضائری،ص 125،97،79،66،51 و 43.

سیطرۀ آل بویه بر ری و به قدرت رسیدن وزیران دانشمندی همچون صاحب بن عَبّاد،موجب رواج فرهنگ شیعی در این شهر شد.کتابخانۀ مشهور صاحب،در این شهر آکنده از کتابهای کلامی،حدیثی و ادبی بود.شیخ صدوق،کتاب عیون الاخبار را برای صاحب بن عباد نوشت و به کتابخانۀ او هدیه کرد.

خاندان شیخ صدوق تا سالها بعد،از عالمان این دیار بوده اند.وجود افرادی چون محمد بن عبدالرحمن بن قِبِۀ رازی،شیخ جعفر دُورْیَسْتی (1)(طَرشتی)،محمد بن حَسّان رازی،عبدالله بن احمد رازی و بسیاری دیگر با این عنوان،نشان می دهد که عالمان شیعی در نسلهای متفاوت در این شهر می زیسته اند.

در کتاب فهرست مُنتَجب الدین،از نوادگان شیخ صدوق،بسیاری از دانشمندان و مؤلفان این شهر نام برده شده است.نام دهها دانشمند شیعی این حوزه را،با مراجعه به کتاب مفاخر ری نیز می توان یافت. (2)

هجوم سلطان محمود غزنوی در سال 420 هجری،اگر چه موجب سقوط آل بویه در این شهر و خراب شدن مدارس و کتابخانه های شیعی گشت،ولی حوزۀ آموزشی و معرفتی شیعه در این شهر،همچنان پا برجا ماند و سالهای زیادی به ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام پرداخت.

حوزۀ مصر

ارتباط مصریان با اهل بیت علیهم السلام پیشینه ای کهن دارد.درخواست مردم مصر برای حکمرانی محمد بن ابی بکر،فرزندخواندۀ امام علی علیه السلام،بیانگر دوری گزیدن آنان از امویان و اشتیاق ایشان به نزدیکی به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است.اسماعیل،فرزند امام کاظم علیه السلام،نیز به مصر مهاجرت کرد و فرزندانش در آنجا ساکن شدند.

راویان دیگری نیز در مصر می زیسته و یا در آنجا حدیث خوانده و گفته اند که

ص:131


1- (1) .دُورْیَست مِن قُرَی الرَّی (معجم البلدان،ج 2،ص 484).
2- (2) .ر.ک:مجموعۀ آثار کنگرۀ بزرگداشت حضرت عبدالعظیم علیه السلام،ج 17؛حسن صادقی،مفاخر ری،ص 286-278.(نامهای محدثان این دیار فهرست شده است).

احمد بن محمد جُرجانی، (1)محمد بن احمد صابونی، (2)عُبیدالله فضل (3)و محمد بن محمد بن اشعث (4)از این جمله اند.

محمد بن محمد بن اشعث متولد کوفه است که به مصر مهاجرت کرد.کتابی با نام اشعثیات و یا جعفریات به او منسوب است که مجموعۀ روایاتی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که امام صادق علیه السلام آنها را از طریق پدران پاک نهاد خود روایت کرده است.مرحوم فضل الله راوندی خلاصه ای از آن با نام النوادر تهیه کرده است. (5)

قرن چهارم و پنجم،دوران قدرت یافتن فاطمیان در مصر بود.اگرچه آنان تفکر اسماعیلی داشتند،ولی تکیه گاه احکام حقوقی و آداب اجتماعی آنان برگرفته از تفکر شیعی بود.تشکیل مدرسۀ علمی عظیم الازهر در مصر،موجب رواج آموزش آموزه های معرفتی اهل بیت علیهم السلام در آنجا گردید.

قاضی نُعمان مغربی،عالم مشهور این دوره (م 363 ق) است.او دو کتاب مشهور خود،دعائم الاسلام و شرح الأخبار،را از مجموعۀ روایات شیعه فراهم آورده است.

پیشینیان در مذهب قاضی نعمان اختلاف کرده اند.عده ای او را سنی مذهب دانسته اند و برخی همانند علامه مجلسی (6)و محدث نوری (7)بر امامی بودن او تأکید کرده و گفته اند که وی به تقیه عمل می کرده است؛علامۀ مجلسی می گوید:«اکثر روایات او در مصادر شیعی موجود است و این دلیل بر تشیع او است.» (8)

کتاب دعائم،فقه حکومتی اسماعیلیه مصر را تدوین کرده و با استناد به روایات اهل بیت علیهم السلام آن را اثبات کرده است.تمامی روایات کتاب،مرسل و مطابق با نظر مؤلف آن صحیح شمرده می شود.

ص:132


1- (1) .رجال نجاشی،ص 86.
2- (2) .همان،ص 126.
3- (3) .همان،ص 232.
4- (4) .همان،ص 379.
5- (5) .ر.ک:نوادر راوندی،مقدمه.
6- (6) .بحار الأنوار،ج 1،ص 36.
7- (7) .خاتمۀ مستدرک،ج 1،ص 40 به بعد.
8- (8) .بحار الأنوار،ج 1،ص 36.

کتاب دیگر او شرح الاخبار است که به فضایل امامان تا امام صادق علیه السلام پرداخته است.تأمل در این دو کتاب و چگونگی نگاه قاضی نعمان به موضوع مهدویت،این نکته را به اثبات می رساند که او شیعۀ دوازده امامی نیست؛چرا که حاکم فاطمی را به عنوان امام مهدی و امام عصر مطرح می کند (1)که به هیچ وجه با عقاید شیعی تناسب ندارد.مباحث انتهایی کتاب که دربارۀ مهدویت است،همه بر خلفای فاطمی تطبیق شده است.

وی اگر چه شیعۀ دوازده امامی نیست،ولی از مصادر حدیثی شیعیان بسیار استفاده کرده و باعث انتقال میراث حدیثی پیشینیان به ما شده است.

ص:133


1- (1) .شرح الأخبار،ص 88-58.

ص:134

درس هفتم: حدیث در سده های ششم و هفتم

اشاره

ص:135

ص:136

وضعیت علم حدیث،حوزه ها و دانشوران حدیث در سده های ششم و هفتم

تسلط ترکان سلجوقی بر بغداد در نیمۀ قرن پنجم،موجب از هم پاشیدگی حوزۀ شیعی بغداد گشت.حوزۀ شیعی بغداد در زمینۀ فقه،کلام و حدیث،مبانی و معیارهایی نو وضع کرده بود و شادابی و نشاط فراوان داشت.

پس از قدرت گرفتن سلجوقیان،این تحرک علمی از میان رفت و به رکود و سکون گرایید.سلجوقیان،که تا اواسط قرن هفتم به حکومت داری مشغول بودند،بغداد را برای شیعیان ناامن ساخته بودند.آنان انتقام عباسیان از سالهای طولانی وزارت آل بویه از شیعیان و عالمان این دوره می گرفتند.همین وضعیت موجب شد شیخ طوسی به نجف هجرت کند و حوزۀ نجف را بنیان نهد.

بدین سبب در قرن ششم و نیمۀ اول قرن هفتم وضعیت اجتماعی و سیاسی برای فعالیت شیعیان مناسب نبود.خفقان و سخت گیری سیاسی و اجتماعی،سبب پدید آمدن نوعی رکود در این حوزه و حوزه های دیگر شیعی شده بود.هر چند سخت گیریهای اجتماعی و درگیری با اکثریت سنی،در میان جامعه وجود داشت،اما در سالهای پایانی خلافت عباسیان،وضعیت شیعیان بهبود یافت و برخی از آنان مقام وزارت بنی عباس را در اختیار گرفتند و به بازسازی اماکن شیعی و ترمیم آسیب های پدیدآمده پرداختند.آخرین وزیر بنی عباس،ابن عَلْقَمی بود که باور شیعی داشت و با خواجه نصیرالدین طوسی دوستی و مشاوره می کرد.

هجوم مغولان به رهبری هَلاکُو به بغداد موجب سقوط خلافت عباسی در سال 656 هجری گشت.سقوط خلافت عباسی آزادیهای سیاسی را برای تودۀ دربند و به ویژه شیعیان به ارمغان آورد.درباریان و خاندان خلیفه،که در سخت گیری بر شیعیان و حتی

ص:137

قتل و غارت آنان از هم سبقت می گرفتند،برکنار شدند و حکومت جدید بر سر کار آمد.این حکومت از هیچ دین و مذهبی حمایت نمی کرد و سعی داشت نوعی آزادی مذهبی را در جامعه رواج دهد.نیک اندیشی عالمان شیعی در مصون ماندن برخی از شهرهای شیعی و آینده نگری آنان،به ویژه خواجه نصیرالدین طوسی،در رویارویی با مغولان در زمینه سازی برای آزادی عمل شیعیان مؤثر بود.خواجه نصیرالدین طوسی در دوران آخرین خلیفۀ عباسی و همچنین در زمان هلاکو،در میان درباریان مقامی خاص و ویژه داشت.

وضعیت شیعیان در مناطق دیگر نیز چندان مناسب نبود.اَیوبیان (صلاح الدین ایوبی و...)،که در نیمۀ قرن ششم بر مصر مسلط شده بودند،سلسلۀ فاطمیان را برانداختند و شیعه ستیزی را آغاز کردند.

اگرچه معمولاً به رو در رویی ایوبیان با مسیحیان در جنگهای صلیبی اشاره می شود و ایوبیان را تحسین می کنند،ولی به نقطه ضعف مهم آنان در گسترش دشمنی علیه شیعیان کمتر اشاره می شود.

ایوبیان با سخت گیری بر شیعیان مصر موجب از بین رفتن این تفکر در سرزمین مصر گشتند.در مجموع می توان گفت که در این دوران،جامعۀ شیعی در وضعیت مناسبی به سر نمی برد.نامساعد بودن فضای سیاسی و اجتماعی موجب پدیدآمدن روحیۀ سرخوردگی در محیط علمی جامعۀ شیعی گشت.

پس از سالهای 450 هجری،نگارشهای مهم و تأثیرگذار بر جامعۀ شیعی کمتر به چشم می آید.این تنها،وضعیت علم حدیث نبود،بلکه دیگر علوم نیز وضعیتی این چنین داشتند.

تا سالیانی دراز پس از شیخ طوسی (رحمه الله)،فقیه صاحب نظر و مشهوری در میان عالمان شیعه وجود نداشت؛از این رو،این زمان را دوران مقلِّده،یعنی دوران حضور عالمان پیرو شیخ طوسی نامیده اند.

شیخ سَدیدُالدین حِمْصی از عالمان قرن ششم گفته است:

پس از شیخ طوسی هیچ مفتی و فقیه صاحب نظری وجود نداشت و همۀ فقیهان شیعه ناقل و گزارشگر نظرات شیخ بودند (1).

ص:138


1- (1) .ر.ک:کشف المحجّه،ص 127؛وصول الأخیار،ص 33؛معالم الدین،ص 179 و....

برخی پدید آمدن این دوران را ناشی از عظمت و بزرگی شیخ طوسی دانسته اند؛ (1)اگرچه بزرگی شیخ طوسی و نبوغ ایشان مورد تأیید همگان است،ولی عامل اصلی در نبود نشاط فکری در جامعۀ شیعی،نامساعد بودن اوضاع سیاسی و اجتماعی بوده است.این محیط نابسامان،فضای مناسب برای تفکر و جهش فرهنگی در حوزه های فقه،حدیث و معارف را فراهم نمی کرد.البته دوران سکون و رکود فقه،در اواخر قرن ششم به پایان رسید و با تلاش و کوشش عالمانی همچون ابن ادریس حِلّی (م 598ه) دوران طراوت فقه شیعی آغاز گشت.

ولی در حوزۀ حدیث،این تحرک پدید نیامد.معارف حدیثی و گونه های متفاوت نگارش و کوشش در آن به کندی به حرکت خویش ادامه می داد.حوزه ها و مدرسه های حدیثی در شهرهای کوچک و بزرگ وجود داشت و کتابهای حدیثی دست به دست می گشت و به نسل پسین منتقل می شد.گزارش این تلاش در سلسلۀ اجازات راویان و محدثان به خوبی منعکس شده است.

سوگمندانه باید گفت:این تلاش و کوشش درخور جامعۀ عظیم و فرهیختۀ شیعی نبود.در طول این دوران،اثری تأثیرگذار و ماندگار پدید نیامد.آثار نگارش یافته در این زمان از گستره و اهمیت آثار مدرسۀ قم و بغداد برخوردار نیست.

برخی ویژگیهای فعالیتهای حدیثی این دو سده

رواج فضایل نگاری

فضایل نگاری در این دوران رواج یافته است.در این زمان،اهل سنّت کتابهایی دربارۀ نقل فضایل و مناقب اهل بیت نگاشته اند؛مناقب خوارزمی (م 586ه) و مطالب السئول محمد بن طلحۀ شافعی متوفی 656 هجری از آن جمله است.

در نگارشهای شیعی،مناقب ابن شهرآشوب (588-489ه) مشهورترین اثر در مناقب نگاری این دوره است که برگرفته از دهها کتاب اهل سنّت در منقبت نگاری امامان است.

ص:139


1- (1) .مقدمه ای بر فقه شیعه،ص 50 و....

برخی دلیل رواج منقبت نگاری در این دوران را رواج تفکر نقل گرا و افول تفکر عقل گرا دانسته اند.در این دوران گروه معتزله نابود شد و تفکر اهل حدیث رونق گرفت.شیعیان نیز از این روش برای پیشبرد آرمانهای خویش استفاده کردند.شاید اثر تخریبی سلجوقیان و هجوم اهل سنّت به باورهای شیعی نیز در این رویکرد مؤثر بوده باشد.

مبادلات حدیثی

مبادلات حدیثی بین شیعه و اهل سنّت نیز در این دوران دیده می شود.در این دوران نگاشته های حدیثی حساسیت کمتری نسبت به موضوعات فرقه ای دارند و مؤلفین شیعی از متون حدیثی اهل سنّت استفاده کردند و برخی از نویسندگان اهل سنّت نیز این روش را پی گرفتند.نقل روایات اهل سنّت در کتابهایی همچون مجمع البیان،مکارم الأخلاق و مشکاة الانوار فراوان یافت می شود.این شیوه تنها در آثار برخی از قدما همچون شیخ صدوق دیده می شود.

ظهور خاندانهای دانشور

در این دوران به خاندانهای عالم و نگارشگران شیعی برمی خوریم.خاندان طبرسی،نمونۀ زیبایی از چند نسل عالمان را به جامعۀ شیعی عرضه کرده است.

خاندان علامه حِلّی نمونۀ دیگری است که علوم دینی را در طول چند نسل پاسداری کرده است.خاندان سید بن طاووس نیز در زمرۀ این گروه قرار دارد.

فعالیت حدیثی شهرهای کوچک و ظهور دانشورانی برجسته در آن

اگرچه مناطقی بزرگ و مهم همچون بغداد،مصر،خراسان و قم در این دوران شاهد فعالیتهای چشمگیر حدیثی نبود،ولی شهرهایی کوچک را می توان یافت که نام خویش را در این دوران جاودانه ساخته اند.

شهر حِلّه،مشهورترین شهر در این دوران است.این شهر که در اواخر قرن پنجم ساخته شد،محل زندگی عالمان بسیاری در این زمان است.ابن ادریس حِلّی،که پیشتر از او یاد کردیم،از آن جمله است.او در پایان اثر ماندگار فقهی خویش،

ص:140

السرائر،مجموعه ای حدیثی فراهم آورد که با نام مُسْتَطْرَفات السَرائر ماندگار شده است.ابن ادریس نوادۀ دختری شیخ طوسی است و کتابهایی از مجموعۀ غنی کتابخانۀ شیخ طوسی را در اختیار داشته که احادیث آنها را در این بخش آورده است.

خاندان سید بن طاووس نیز از جملۀ عالمان حِلّه هستند.علی بن موسی (664 589ه) که با لقب سید بن طاووس شهره است،نماد ادعیه نگاری در مجموعۀ میراث حدیثی شیعی است.برادر او احمد بن موسی (م 673ه) نیز محدثی گران قدر و در مباحث رجال و نقد حدیث صاحب نظر بود.تقسیم بندی چهارگانۀ حدیث به صحیح و حسن و موثق و ضعیف از ابتکارات اوست که در زمان شاگردش،علامه حِلّی،فراگیر شد.

خاندان علامه حِلّی از قبیل پدر،دایی،که به محقق حلّی معروف است و کتاب شرایع الإسلام را نگاشته است،و فرزند علامه حِلّی،فخر المحققین،از مشاهیر عالمان حِلّه هستند.ابن بِطریق،(متوفی اواخر قرن ششم) مؤلف کتابُ العُمده نیز از عالمان حِلّه در این دوران است.

شهر راوند کاشان از دیگر مناطقی است که در این دوران عالمان و مؤلفانی را در خود پرورش داده است.سعید بن هِبَةُالله مشهور به قطب راوندی (م 573ه)،فرزندش محمد بن سعید (متوفی اواخر قرن ششم) و فضل الله راوندی (م 571ه) از این جمله اند.

امین الإسلام طبرسی و خاندان او،که در منطقۀ بیهق می زیستند و سالیانی دراز در مدارس آن دیار به تلاش علمی مشغول بودند،هم از عالمان و دانشوران برجستۀ سدۀ ششم و هفتم هجری به شمار می روند.

برخی از محدثان سرشناس این دوره و آثار حدیثی آنان

اشاره

در بالا به برخی از محدثان و عالمان این دوره و آثار آنان اشاره کردیم.بعضی دیگر از این افراد و آثار نیز شایستۀ یادآوری هستند:

عبدالواحد آمُدی (متوفی نیمۀ قرن ششم) مؤلف کتاب غُرر الحِکم و دُرَر الکَلِم؛

عمادالدین طبری (متوفی نیمۀ قرن ششم) مؤلف کتاب بِشارة المصطفی لِشیعة المرتضی؛

ص:141

ابن حمزۀ طوسی (نیمۀ قرن ششم) نگارشگر کتاب الثاقب فی المَناقب؛

مُنتجَبُ الدین بن بابویه (م 585ه) نگارندۀ کتاب رجالی فهرست منتجبِ الدین؛

قطب الدین کَیْدَری (اواخر قرن ششم) مؤلف کتاب دیوان امام علی علیه السلام؛

ابوعبدالله مشهدی (اواخر قرن ششم) مؤلف کتاب المَزارُ الکبیر؛

وَرّام بن ابی فَراس (م 605ه) نگارندۀ کتاب تَنبیه الخَواطر؛

احمد بن علی طَبْرسی (م 620ه) نویسندۀ کتاب الإحتجاج؛

ابن نَما حِلّی (م 645ه) نگارندۀ کتاب ذَوب النَّضار و مُثیرُ الأحزان؛

ابن میثم بحرانی (م 679ه) نویسندۀ کتاب شرح نهج البلاغه؛

شاذان بن جبرئیل (نیمۀ قرن هفتم) نویسندۀ کتاب الفضائل؛

محمد بن محمد شَعیری سبزواری (متوفی اواخر قرن هفتم) نویسندۀ کتاب جامعُ الأخبار؛

علی بن عیسی ارْبِلی (م 693ه) نگارندۀ کتاب کشف الغِمَّة.

این فهرست نشان می دهد که با وجود حوادث پدیدآمده در این دوران،عالمان شیعی نگاشته های متعددی را فراهم آورده اند؛اگرچه این آثار از تألیفات دورۀ پیشین اهمیت کمتری دارد.

اکنون چند فرد از مجموعۀ عالمان و محدثان این دوران را به تفصیل معرفی می کنیم.

خاندان طبرسی

ابوعلی فضل بن حسن طبرسی مشهور به امین الإسلام،از بزرگان عالمان امامیه در قرن ششم هجری است.

مرحوم حسین کریمان معتقد است:طَبْرسی منسوب به طبرستان نیست،زیرا اگر این گونه بود باید طبری خوانده می شد؛بنابراین،طَبْرِسی منسوب به طَبْرس،معرّب تفْرِش است.ایشان می نویسد:

در تاریخ بَیهق که مؤلف آن از معاصران طبْرسی بوده است و با هم آشنایی داشته اند،آمده است:«طبْرِس منزلی است میان قاشان و اصفهان و اصل ایشان از آنِ بُقْعَت است» (1).

ص:142


1- (1) .تاریخ بیهق،ص 242؛ [1]برای توضیح بیشتر مراجعه شود به دائرة المعارف تشیع،ج 10،ص 474.

طبرسی بیشتر عمر خود را در مشهد گذراند و بیش از بیست سال نیز در سبزوار به فراگیری علوم اسلامی مشغول بود.ظاهراً کتابهای مشهور او در محیط شیعی سبزوار نگارش یافته است.

نزدیک به بیست کتاب به امین الإسلام منسوب است.تفسیر مجمع البیان،کتاب أعلام الوری،کُنوز النَّجاح و...از نگاشته های اوست.

اگرچه تفسیر مجمع البیان به شدت تحت تأثیر تفسیر تبیان شیخ طوسی است،ولی شهرتی بس افزون یافته و مشهورترین تفسیر کهن در زمان ما گردیده است.او تفسیر دیگری به نام جوامع الجامع نیز دارد.

کتاب دیگر او أعلام الوَری بِأعلام الهُدی در فضایل و احوال معصومین علیهم السلام است.این کتاب به گونۀ گزارشی و بسیار خلاصه،زندگی شخصی،سیره و مناقب اهل بیت را جمع آوری کرده است. (1)

کتاب کنوزُ النَّجاح نیز به ایشان منسوب است.این کتاب شامل ادعیه است و یکی از مصادر سید بن طاووس در نگارش کتابهای دعا محسوب می شود.

طبرسی در سال 548 هجری در سبزوار درگذشت و در نزدیکی حرم امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.

حسن بن فضل طبْرسی،فرزند امین الإسلام و شاگرد ایشان است.مشهورترین کتاب موجود او کتاب مکارم الأخلاق است که به جمع آوری احادیثی پرداخته است که به بزرگواریهای اخلاقی مردم اشاره دارد.احادیث این کتاب بدون سند است و مؤلف از مصادر شیعه و اهل سنّت استفاده کرده است.

علی بن حسن طبْرسی،نوادۀ امین الإسلام است.او کتابی با نام مِشکاة الأنوار نگاشته است که متمّم کتاب مکارم الأخلاق محسوب می شود.

ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبْرسی،مؤلف کتاب الإحتجاج نیز طبرسی است،ولی با خاندان پیشین ارتباطی ندارد.او معاصر امین الإسلام طبرسی بوده است.کتاب احتجاج،مجموعۀ مباحثات و احتجاجات معصومین علیهم السلام و یاران ایشان با

ص:143


1- (1) .برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به مجلۀ آیینۀ پژوهش شمارۀ 46،ص 34 مقالۀ«طبرسی و کتاب أعلام الوری»؛همچنین مقدمۀ کتاب أعلام الوری،ص 30 21.

مخالفان خود را جمع آوری کرده است.همچنین در پایان کتاب توقیعاتی از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است.در توصیف و مدح این کتاب فراوان سخن گفته اند، (1)ولی مرسل بودن متون و ضعف محتوایی برخی از آن متون،اعتماد کلی به کتاب را می زداید.

لازم به ذکر است که متون موجود در کتاب احتجاج ماهیت جدلی دارند و نباید آنها را عقاید حقیقی شیعه تلقی کرد.تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام،کتاب سلیم بن قیس و کتابهای شیخ صدوق و سید مرتضی از جمله مصادر طبرسی در کتاب احتجاج است. (2)

ابن شهرآشوب 588 489ه

ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی،مفسر،محدث و فقیه امامی در سدۀ ششم هجری است.تحصیل و تدریس او در شهرهای مختلف خراسان،بغداد،حِلّه و حلب بوده است. (3)اساتید شیعه و سنی فراوانی داشته است که از آن جملۀ می توان به ابوعلی فضل بن حسن طبرسی،قطب راوندی،جارالله زمخشری و خطیب خوارزمی اشاره کرد.ابن ادریس حِلّی،ابن بِطریق حِلّی و ابن زُهره هم شاگرد او بوده اند که حکایت از تدریس او در حِلّه و حلب دارد.

ابن شهرآشوب در سال 588 هجری در حلب درگذشت و در آنجا مدفون گشت.

مشهورترین نگاشته های او سه کتاب هستند که اکنون نیز در دسترس است:

1.متشابهُ القرآن و مُخْتَلَفُه:مؤلف آیات متشابه را به ترتیب موضوعی بررسی و طبقه بندی کرده است.

2.مَعالم العلماء:از مهم ترین کتابهای فهرست و رجال شیعه در سده های پنجم تا هفتم است.این کتاب تلخیص فهرست شیخ طوسی است که زیاداتی دربارۀ عالمان پس از شیخ طوسی به آن اضافه شده است.

ص:144


1- (1) .ر.ک:مقدمۀ کتاب الإحتجاج.
2- (2) .دربارۀ خاندان طبرسی رجوع شود به دائرة المعارف تشیع،ج 10،ص 470 به بعد؛مقدمۀ کتاب الإحتجاج.
3- (3) .دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج 4،ص 90.

3.مناقبُ آل ابی طالب:مشهورترین کتاب ابن شهرآشوب است که به تفصیل و به گونۀ گسترده مناقب پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را مطرح کرده است.بیشترین بخش کتاب به نقل مناقب و فضایل امام علی علیه السلام اختصاص دارد که رکن مهم و تأثیرگذار امامت شیعی است.

مصادر مورد استفادۀ او در این کتاب بسیار فراوان است.فهرستی از اسامی بسیاری از این کتابها و طریق ابن شهرآشوب به آنها در مقدمۀ کتاب آمده است. (1)

او در مقدمۀ کتاب نوشته است:

وقد قَصَدْتُ فی هذا الکتابِ مِنَ الاختصارِ علی متونِ الأخبارِ وعَدَلْتُ عنِ الإطالةِ والإکثارِ والاحتجاجِ مِنَ الظواهرِ والاستدلالِ علی فَحْواها ومعناها وحَذَفْتُ أسانیدَها لِشُهرتِها ولإشارتی إلی رُواتِها وطُرُقِها والکتبِ المُنْتَزعَةِ منها (2).

در این کتاب متون را مختصر کردم و از زیاده گویی و احتجاج و استدلال بر مفهوم و معنای آنها دست کشیدم و اسناد را به جهت شهرت آنها و اشاره به راویان و طرق و کتب مأخذ حذف کردم.

برخی از مصادر مورد استفادۀ ابن شهرآشوب اکنون در اختیار ما نیست.پاره ای از گزارشهای موجود در این کتاب مفصّل تر از کتابهای دیگر است؛داستان فُطرُس مَلک در جریان تولد امام حسین علیه السلام از این جمله است. (3)

سید بن طاووس

آل طاووس خاندانی مهم در حِلّه بودند که در چند نسل عالمانی را تربیت کرده و مقام و موقعیت نقابت علویان را نیز یافتند.

مشهورترین فرد این گروه و پرتألیف ترین نگارندۀ این سده،علی بن موسی بن جعفر (664-589ه) است که به سید بن طاووس مشهور شده است.

او نوادۀ دختری شیخ وَرّام بن ابی فَراس حِلّی،مؤلف کتاب تنبیهُ الخَواطر است.پدر او نیز نوادۀ دختری شیخ طوسی (م 460ه) است.سید بن طاووس در مواردی

ص:145


1- (1) .ر.ک:مناقب،ج 1،ص 14-7.
2- (2) .همان،ص 14.
3- (3) .مناقب،ج 3،ص 229.

به این دو جدّ خویش اشاره کرده و به آن می بالد.

سید بن طاووس دوران عمر خود را در حِلّه،بغداد،نجف،کربلا،کاظمَین و سامرا گذراند.او نزد خلیفۀ عباسی،سرشناس و مورد اعتماد بود و با مُستَنْصِر،روابط خوبی داشت.

با وجود این،اصرارهای خلیفۀ عباسی برای پذیرفتن مقامی از جانب او،حتی نقابت سادات و...،سودی نبخشید و هیچ منصبی را نپذیرفت.او پس از هجوم مغول به رهبری هلاکو،در جلوگیری از گسترش خونریزی تلاش کرد.ارتباط او با خواجه نصیر طوسی نیز این موقعیت را برای او فراهم کرد که در تلاش خود موفق باشد.نظریۀ مشهور او در پاسخ هلاکو نشان از تیزبینی وی دارد.هلاکو خان مغول،از عالمان مسلمان پرسید:پادشاه عادل کافر برتر است یا فرمانروای مسلمان ستمگر؟

سید بن طاووس در جواب نوشت:پادشاه عادل کافر برتر است.بقیۀ عالمان نیز این مطلب را تأیید کردند.جواب سید بن طاووس برگرفته از حدیث نبوی است که فرمود:

«المُلْکُ یَبقِی مَعَ الکُفرِ ولا یَبقِی مَعَ الظُّلمِ.» او در این زمان و به اصرار خواجه نصیرالدین طوسی،منصب نِقابت علویان را پذیرفت.

گذشته از شخصیت اجتماعی سید بن طاووس،مقام علمی او نیز بسیار والا و ارزنده بود.اساتید و شاگردان سید فراوان بوده اند.علامه حِلّی،پدر علامه حِلّی و برادرزادۀ سید بن طاووس از مشهورترین شاگردان او هستند.

زهد،تقوا و قداست سید بن طاووس از زمان حیات او شهره است.او را صاحب کرامات شمرده اند که با امام مهدی علیه السلام نیز ارتباط داشته است.شیفتگی وی به امام مهدی علیه السلام در نوشته های گوناگون او مشهود است.

سید بن طاووس در سال 664 هجری در بغداد از دنیا رفت و در نجف اشرف مدفون گشت. (1)

آثار

شهرت ابن طاووس به نگاشته های فراوان او در حدیث،تاریخ و اخلاق است.ابن طاووس نماد ادعیه نگاری در میان مؤلفان شیعی است.

ص:146


1- (1) .زندگی مفصل او در ابتدای کتاب کتابخانۀ سید بن طاووس و مقدمۀ برخی از کتابهای او آمده است.

مجموعۀ نگاشته های او نزدیک به شصت عنوان است (1)که بسیاری از آنها در دسترس بوده و ماندگار شده اند.نقل حکایت و اشاره به حوادث تاریخی در نوشته های او فراوان به چشم می آید.

او بر خلاف برادر خویش،سخت گیری سندی در احادیث و ادعیه را به کناری نهاده و با این امور با تساهل رو به رو می شود.

کتابخانۀ غنی و پرشمار او،مجموعه ای از نفیس ترین کتابهای حدیث و دعا بوده است.اِتان گِلْبِرگ،مستشرق یهودی،تحقیقی ویژه دربارۀ وی انجام داده و با نام کتابخانۀ سید بن طاووس منتشر کرده است. (2)از مشهورترین کتابهای ماندگار او،به این گروه می توان اشاره کرد:

1.إِقبالُ الأعمال یا الإقبال لصالحِ الأعمال

مهم ترین و مفصل ترین کتاب در زمینۀ دعانگاری است.این کتاب مجموعۀ اعمال و ادعیۀ یازده ماه سال است.اعمال ماه رمضان در قسمتی مجزا با نام المِضْمار آمده و بدان ملحق شده است. (3)برخی از بزرگان،کتاب إقبال الأعمال را دربردارندۀ عالی ترین مراتب عرفان شیعی دانسته اند. (4)

سید بن طاووس ضمن نقل ادعیه و آداب،نکات فراوانی از جانب خود در تحلیل آن متون و تجلیل از آن بیان می کند.

سید بن طاووس،کتاب إقبال الأعمال را همراه با هفت کتاب دعایی دیگر خویش متمّم و مکمّل مِصباح المُتُهَجِّد شیخ طوسی معرفی کرده است. (5)

2.مصباح الزائر

مجموعۀ زیاراتی مناسب با قبور پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت در این کتاب جمع آوری شده است.برخی از زیارتها مأثور بوده و از جانب امامان علیهم السلام صادر شده است.برخی

ص:147


1- (1) .ر.ک:کتابخانۀ سید ابن طاووس،ص 111 50.
2- (2) .این کتاب در سال 1372 به فارسی ترجمه و منتشر شده است.تلاش و کوشش مؤلف برای نزدیک شدن به کتابخانۀ سید بن طاووس و ظرافتهای زندگی و نگارشی او،جالب است.
3- (3) .این کتاب در جلد اول از چاپ سه جلدی اقبال الاعمال آمده است ( اقبال الأعمال ج1 ص 23 به بعد).
4- (4) .ر.ک:نور علی نور،ص 11.
5- (5) .اقبال الأعمال،ج 1،ص 18-17.

نیز از سوی عالمان و از جمله سید بن طاووس انشا شده است.

3.اللُهوف علی قَتلَی الطَفُوف

مجموعه ای دربارۀ حوادث کربلا و حرکت امام حسین علیه السلام و قیام ایشان است.این کتاب از نخستین نگاشته های سید بن طاووس است.او این متن را برای خواندن سخنرانان در ایام عزاداری نوشته است.

4.فلاحُ السّائل

در تبیین و توضیح نمازهای واجب و مستحب در شبانه روز و آداب شرعی مربوط به آن است.مؤلف در هر مورد،به تفصیل،به تمامی موضوعات مرتبط با مناسک شرعی می پردازد.

5.کشْفُ المَحَجَّة لِثَمرةِ المَهَجَّة

نوشته ای سفارش گونه از سید بن طاووس به دو فرزندش محمد و علی است که در آن زمان کودکانی خردسال بوده اند.او در مقدمۀ کتاب به تفصیل به فهرست دقیق مطالب کتاب می پردازد.علاوه بر وصایای پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام به برخی از مباحث کلامی نیز اشاره می کند.

احمد بن موسی م 673ه

احمد بن موسی برادر علی بن موسی است که در علم رجال،فقه،حدیث،ادب و...مهارت داشته است.او در کتابهای رجالی و ادبی،نه کتابهای حدیث و دعا،با عنوان سید بن طاووس شهره است.

اساتید و شاگردان او با برادرش مشترک است.از نگاشته های او می توان به دو کتاب فقهی اشاره کرد که مجموعاً در ده مجلد بوده است و اکنون این مجموعه در اختیار ما نیست.

بیشترین شهرت او در رجال است.تقسیم بندی چهارگانۀ حدیث به صحیح،حسن،موثّق،ضعیف را به ایشان نسبت می دهند.این نظریه ملاک اعتبار حدیث در میان متأخرین است که به واسطۀ دو شاگرد ایشان،علامه حِلّی (م 267ه) و ابن داود حِلّی (م 740ه) منتشر شده است.

ص:148

از تألیفات رجالی او می توان حلّ الإِشکال فی مَعرفة الرجال را نام برد که از کتابهای رجالی کهن شیعه فراهم آمده است.این کتاب از نگاشته های رجالی مشهوری بوده است.اکنون در اختیار ما نیست.صاحب معالم گزیده ای از آن را با نام التحریرُ الطاووسی فراهم کرده است که از این رهگذر می توان با مبانی رجالی ایشان آشنا شد.در این کتاب به آرای رجالی ابن غضائری توجه شده و مطالب زیادی از آن نقل شده است.

پرسش و پژوهش

دیگر آثار دعایی و غیر دعایی سید بن طاووس را نام برده و دربارۀ آنها تحقیق کنید.

ص:149

ص:150

درس هشتم: حدیث در سده هشتم و نهم

اشاره

ص:151

ص:152

درآمد

سدۀ هشتم هجری،از دیدگاه سیاسی و اجتماعی،دورانی مطلوب برای شیعیان محسوب می شود.برافتادن عباسیان در میانۀ قرن هفتم،موجب شد که سخت گیری حکومت و اهل سنت،که بیشترِ مردم را در اختیار داشتند،نسبت به شیعیان کمتر شود.تساهل مذهبی که ایلخانان مغول،همانند هلاکو و جانشینان او داشتند،سبب شد که شیعیان در آرامش و آسایش نسبی باشند؛به ویژه آنکه افرادی مانند خواجه نصیرالدین طوسی در دربار مغول حضور داشتند و زمینۀ تسهیل ترویج تفکر شیعی را فراهم می کردند.

نسلهای بعدی پادشاهان مغول،به اسلام گرایش پیدا کردند.غازان خان (م 703ه) اولین حاکم مغول بود که اسلام را پذیرفت و در سال 694 هجری اسلام را دین رسمی قلمرو حکومت خویش اعلام کرد.او اگرچه مذهب خاصی نداشت،ولی با عقاید شیعیان با عطوفت برخورد می کرد و حتی گرایش شیعی داشت. (1)آغاز قرن هشتم،با حکمرانی سلطان محمد خدابنده یا الْجایَتُو همراه بود.در زمان او محدودۀ تحت سلطۀ ایلخانان مغول بسیار گسترده بود و نظام حکومتی آنان استقرار یافته بود.

الجایتو در سال 703 هجری به قدرت رسید.او منازعات مذهبی را نکوهش می کرد و به بدگویی عالمان هر فرقه نسبت به فرقۀ دیگر معترض بود.

حضور عالمان شیعی چون سید تاج الدین آوَجی در دربار او سبب شد که الجایتو

ص:153


1- (1) .تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 648. [1]

به مذهب تشیع گرایش پیدا کند و در نهایت شیعه شود.او مذهب شیعه را سال 709 هجری مذهب رسمی اعلام کرد.پس از آن اوضاع سیاسی مطابق با نظر شیعیان تغییر کرد و زمینه برای ترویج باورهای شیعی فراهم شد.

دعوت او از عالمان شیعی برای حضور در دربار،به همین منظور بود.هجرت علامه حلّی (م 726ه) به ایران و همراهی او با سلطان محمد خدابنده،تأثیری بسیار عمیق بر پادشاه و مردم نهاد.مباحثات مذهبی ایشان با دانشمندان دیگر فرقه ها،سبب شد تا شخصیت علامه حلّی به عنوان یک دانشمند شیعی دقیق در علوم عقلی و نقلی همراه با زبانی بسیار عفیف و پاک و پرهیز از هر گونه بدگویی نسبت به مخالفان شیعه،بروز پیدا کند و در چشم و ذهن همۀ افراد به بزرگی و بزرگواری شهره شود. (1)

علامه حلّی،سه کتاب مهم و تأثیرگذار کلام شیعی را در این دوران نوشته و به سلطان محمد خدابنده اهدا کرده است.نهج الحق و کشف الصدق،مِنهاج الکَرامه و کشف الیقین سه کتاب مشهور او است.

سفرهای بسیار سلطان محمد خدابنده،سبب شد تا فکر تأسیس «المَدرسةُ السَیّاره» به همراه سلطان و به پیشنهاد خواجه رشیدالدین فضل الله پدید آید.علامه حلّی در این مدرسۀ سیّار با تدریس و تحقیق شاگردان شیعی را پرورش می داد و کتابهای خود را می نگاشت. (2)آغاز و انجام نگارش برخی از کتابهای او در نقاط جغرافیایی مختلف بوده است.

الجایتو در سال 713 درگذشت و علامه حلّی به شهر حلّه بازگشت.او تحقیقات حدیثی،کلامی،فقهی و عقلی خود را در این شهر ادامه داد.شهر حلّه در آن دوران،نقطۀ امید دانشمندان شیعی بود.در نیمۀ اول سدۀ هشتم افزون بر ایلخانان مغول،حکومتهای منطقه ای شیعه نیز در برخی از نواحی به وجود آمدند.

ص:154


1- (1) .ر.ک:تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 676-645. [1]
2- (2) .علامۀ حلّی جلد دوم [2]کتاب الفین را در سال 712 هجری در دینور نزدیک کرمانشاه پایان داده است:تاریخ تشیع در ایران،ص 662.محمد بن ابراهیم دشتکی،شاگرد علامه نیز کتاب قواعد علامه را در سال 713 هجری در مدرسۀ سیاره کتابت کرده است:همان،ص 673.

یکی از حکومتهای منطقه ای،حکومت سربداران (783-738ه) در منطقۀ بیهق بود که تفکری متمایل به عقاید شیعی داشت.این گروه پس از اعدام شیخ خلیفه،از صوفیان منطقۀ بیهق،به دست حاکمان مغول،به رهبری شیخ حسن جوری شورش کردند و لقب سربداران را برای خود برگزیدند.آنان در سال 738 هجری منطقۀ سبزوار تا نیشابور و دامغان را به تصرف درآوردند و حکومت سربداران را بنیان نهادند. (1)

خواجه علی مُؤیّد آخرین حکمران سربدار (783-766ه) است.او در ترویج علم و ادب و استحکام مبانی تشیع تلاش کرد.خواجه علی مؤید به شیخ شمس الدین محمد مکی،مشهور به شهید اول،نامه نوشت و از او خواست که به عنوان رهبر مذهبی سربداران به ایران بیاید. (2)شهید اول در سال 782 هجری کتاب لُمعۀ دمشقیّه را برای آنان نگاشت و از آمدن عذر خواست. (3)

سرانجام،دولت سربداران در سال 783 هجری و پس از حضور تیمور در این منطقه منقرض شد.

سلسلۀ سادات مرعشی،مشهور به مرعشیان (795-760ه) نیز سلسله ای شیعی بود که بر مناطق گسترده ای از مازندران تا قزوین حکمرانی می کرد.به باور برخی،قیام این سلسله به پیروی از تفکر سربداران شکل گرفته است. (4)

با این همه،در اواخر قرن هشتم اوضاع سیاسی نامساعد گشت.یورش تیمور لنگ به ایران پس از سال 770 هجری خرابیهای اقتصادی و اجتماعی زیادی به بار آورد.اما جانشینان تیمور در اوایل قرن نهم،به موضوعات فرهنگی اهمیت می دادند و دانشمندان را می نواختند.

ص:155


1- (1) .تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 677. [1]
2- (2) .غایة المراد،ج 1،ص 164.
3- (3) .تاریخ تشیع در ایران،ص 683. [2]
4- (4) .دائرة المعارف تشیع،ج 4،ص 376.

حوزه های مهم حدیثی شیعی در قرن هشتم

1.حوزۀ حِلّه

(1)

مشهورترین و پررونق ترین حوزۀ شیعی در سده های هفتم تا نهم هجری،حوزۀ حدیثی حلّه است.این حوزه دانشمندان مشهور و معتبری را به جامعۀ شیعی هدیه کرده و نام خود را جاودانه ساخته است.

در بحث پیشین برخی از بزرگان این حوزه را معرفی کردیم.حضور افرادی چون ابن ادریس حلّی،محقق حلّی،علامه حلّی و فخر المحققین به این حوزه رنگ فقهی بخشید.محقق حلّی و علامه حلّی،دو شخصیت شاخص در فقه شیعی هستند.

مصون ماندن حلّه از حملۀ مغول که با درایت و تیزبینی پدر علامه حلّی و محقق حلّی صورت پذیرفت موجب رونق این شهر در سدۀ هشتم شد.حلّه مرکز و پناهگاه عالمان و دانش پژوهان شیعه بود.با نظر به شاگردان علامه حلّی و نسخه برداران کتابهای او می توان حضور پرنشاط عالمان را در این شهر مشاهده کرد.بیشتر این عالمان از مناطق خراسان،اصفهان،طبرستان و سایر نواحی به حضور ایشان می رسیدند. (2)

2.حوزۀ جبل عامل

حوزۀ جبل عامل،که یکی از حوزۀ کهن در این سده است،شاهد شکوفایی یکی از نوابغ بود که پس از شهادت به شهید اول شهره گشت.علاوه بر شهید اول عالمان

ص:156


1- (1) .با وجود دانشمندان و عالمان تأثیرگذاری چون ابن ادریس حلی،سید بن طاووس،علامه حلی و ابن فهد در این شهر،عنوان مدرسه و یا مکتب حلّه را برای این شهر مناسب ندانستیم؛بنابراین،از آن با عنوان حوزۀ حدیثی حلّه یاد کردیم.علت این نام گذاری روشن است.اگرچه این حوزۀ حدیثی جایگاه عالمان و دانشمندان بزرگی بوده است،ولی از یک روش و معیار واحد پیروی ننموده است.سید بن طاووس و برادرش دارای دو سبک و مبنای متفاوت و حتی متضاد هستند.ابن ادریس حلّی شیوه ای خاص دارد.علامه حلّی نیز در مباحث رجالی از سبک احمد بن علی بن طاووس،پیروی می کند و در شیوۀ کلامی و حدیثی،راه و روشی مخصوص به خویش دارد.همۀ این افراد را نمی توان در مدرسه ای حدیثی با ویژگیهای خاص و مشخص جای داد؛بنابراین،واژۀ حوزۀ حدیثی حلّه برای این شهر و گروه مناسب تر است.
2- (2) .رسول جعفریان،تاریخ پژوه معاصر،با استفاده از نسخه های به جای مانده از کتابهای علامه حلّی،گزارشی از این افراد ارائه داده است.برای اطلاع بیشتر،ر.ک:تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 676 669. [1]

بسیاری در این شهر می زیستند.شیخ حر عاملی در کتابی با نام أملُ الآمِل فی علماء جبلْ عامل عالمان این دیار را معرفی کرده است.او می نویسد:

وَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ بَعْضِ مَشایِخِنا أنه اجتَمَعَ فی جنازةٍ فی قریةٍ مِنْ قُری جَبَلْ عامِلَ سبعونَ مجتهداً فی عصرِ الشهیدِ وما قارَبَه (1).

گفتنی است شهرت فقهی حوزۀ جبل عامل بیش از شهرت حدیثی یا کلامی آن است.

دربارۀ شهید اول پس از این سخن خواهیم گفت.

3.حوزۀ ایران و عراق

در این سده محدثان متوسطی در ایران و عراق نیز حضور داشته اند که در سلسلۀ اجازات از آنان یاد شده است.

رخدادهای حدیثی

مهم ترین رویداد حدیثی این سده،تغییر مبانی نگرش به اعتبار روایات است.اگرچه این تغییر مبنا از سوی احمد بن طاووس ارائه شد،ولی پیگیری و نهادینه کردن این مبنا و جایگزینی آن به جای ملاک اعتبار حدیث در نزد قدما به همت مرحوم علامه حلّی (رحمه الله) صورت گرفت.

او در کتابهای فقهی خویش چهارگونه بودن اسناد احادیث و بی اعتباری حدیث ضعیف از منظر سندی را به کار گرفت و آن را در علم و روش درسی خویش در پرورش شاگردانش الگو ساخت.

تأثیر تفکر علامه بر نسلهای پس از خود انکارنکردنی است.شیوه و نگرش رجالی و حدیثی علامه در مبانی نسلهای پس از او نهادینه گشت و ملاک اعتبار قدمایی،فراموش شد.رویداد دیگر،گسترش گرایش کلام نقلی بود که به سبب تألیفات علامه حلّی در این دوران رخ داد.نگارش کتابهای نهج الحق و منهاج الکرامه،جامعۀ حدیثی اهل سنت را تکان داد.ابن تَیمیّه (م 728ه) که معاصر با علامه حلّی بود برای رفع این چالش،کتاب منهاج السُّنّة النبویّه را نگاشت.این کتاب که مهم ترین

ص:157


1- (1) .أمل الآمل،ج 1،ص 15؛گفتنی است،حتی اگر این سخن را مبالغه آمیز بدانیم باز هم نشانگر حضور عالمان بسیار خواهد بود.

کتاب در بیان افکار او و دیگر پیروان اهل حدیث در اهل سنت است،هم اکنون نیز مهم ترین کتاب مرجع در عقاید وهّابیان است.

مقدمۀ ابن تیمیّه بر این کتاب،سرشار از تهمتها و افترائات بدون سند و مدرک است که عمق یکسونگری و تعصب و لجاجت درونی مؤلف را آشکار می سازد.علامه حلّی (رحمه الله) پس از مطالعۀ کتاب منهاج السنّه گفت: «لَوْ کانَ یَفْهَمُ ما أَقولُ أَجَبْتُه.»؛ (1)اگر او می توانست مقصود مرا درک کند جواب اشکالاتش را می گفتم.این نقض و ابرام نشانگر آن است که نگاشتۀ علامه حلّی در مدت زمان کوتاهی به شام رفته و ابن تیمیّه بر آن نقد نوشته است.این نقد در اختیار علامه قرار گرفته و او آن را وارد ندانسته است.

کتابهایی را که در فضایل اهل بیت علیهم السلام و دیگر امور مربوط به آنان است نیز در این حوزه می توان جای داد؛کتابهایی چون کشف الیقین،المُستَجاد مِنْ کتابِ الإرشاد (هر دو از علامه حلّی).

رخداد دیگر آغاز نگرش و نگارش صوفیانۀ حدیثی در میان شیعیان است.سید حیدر آملی یکی از عالمان این دوره و از شاگردان فخر المحققین است که با این شیوه به نگارش کتابهای جامع الأسرار و...پرداخته است.به نظر می رسد اولین مؤلف حدیثی شیعه که از این دید به متون نگریسته و آنان را برای رواج تفکر صوفیانه (یا عارفانه) تدوین کرده است،سید حیدر آملی باشد.پس از سید حیدر،احادیث مورد استشهاد او به کتابهای پسین فیلسوفان،عارفان و صوفیان شیعی راه یافت. (2)

نگارش کتابهای رجالی ماندگار نیز در این سده به چشم می آید.علامه حلّی،خلاصة الأقوال را نگاشته است و ابن داوود کتاب رجال را سامان داده است.

علامه،کتابی دیگر با نام إیضاح الأشتباه دارد که پیرامون علم رجال است و در آن به ضبط دقیق نامهای راویان پرداخته است. (3)

ص:158


1- (1) .لسان المیزان،ج 2،ص 318.
2- (2) .ر.ک:علی نقی خدایاری،«رویکرد حدیثی سید حیدر آملی»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 28.
3- (3) .برای آشنایی بیشتر ر.ک:علی نقی خدایاری،تاریخ حدیث شیعه [1]در قرن هشتم و نهم،انتشارات دارالحدیث.

نکتۀ آخر اینکه تاریخ حدیث اهل سنت در سده های هشتم و نهم بسیار پربار است.برخی از مشهورترین محدثان اهل سنت که بر نحوۀ تفکر حدیث اهل سنت تأثیر گذارده اند در این دوران می زیسته اند.حافظ جمال الدین یوسف مِزّی (م 742ه) از این جمله است.او مهم ترین رجال نگار متأخر اهل سنت است که کتابش و گزیده های مختلف آن،از آن زمان تا کنون از مهم ترین گروه کتابهای رجالی اهل سنت شمرده می شود.

شمس الدین ذهبی (م 748ه) نیز کتابهای گوناگونی در رجال،حدیث و تاریخ دارد.ابن تَیمیّه (م 728ه) و شاگردان مکتب او چون ابن قَیّم جُوزی (م 751ه)،تقی الدین سُبکی (م 756ه)،و ابن کثیر دمشقی (م 774ه) نیز در سدۀ هشتم می زیستند.

آشنایی با برخی از محدثان سدۀ هشتم

اشاره

حدیث نگاران این دوره چندان زیاد نیستند.بسیاری از آنان نیز به علوم دیگر،مانند فقه،شهره اند.مشهورترین آنان علامه حلّی (م 726ه) و شهید اول (م 786ه) هستند.افراد دیگری نیز از حدیث نگاران این دوره شمرده می شوند؛افرادی چون حسن بن ابی الحسن دیلمی،نویسندۀ کتابهای إرشاد القلوب و أعلام الدین،فخر المحققین،مؤلف ثلاثٌ و أربعونَ حدیثاً نَبویّاً،سید حیدر آملی،شاگرد فخر المحققین و نویسندۀ جامع الأسرار،ابنُ مَعیِّه (م 776ه)،استاد حدیث و انساب، (1)ابن عَتائِقی (اواخر قرن هشتم)،نگارندۀ شرح نهج البلاغه و چند کتاب دیگر. (2)

علامه حلّی

جمال الدین حسن بن یوسف بن علی بن مُطهر حلّی،مشهور به علامۀ حلّی،در سال 648 هجری در حلّه متولد شد.خانوادۀ او از عالمان مشهور حلّه بودند؛پدر او عالمی فرهیخته و مشهور بود،محقق حلّی دایی او است و برادرش علی نیز عالم و

ص:159


1- (1) .ر.ک:مفاخر اسلام،ج 4،ص 320-310.
2- (2) .ر.ک:دائرة المعارف بزرگ اسلامی،مدخل ابن عتائقی.

محدث بود.علامه حلّی مشهورترین عالم این حوزۀ حدیثی است.به واقع او را باید از معدود چهره های بسیار شاخص در قلۀ معارف شیعی دانست.او از پرآوازه ترین عالمان فقیه،متکلم و محدّث در تاریخ اسلام محسوب می شود که در تمامی شاخه های معرفتی،تحصیل و تدریس کرده و کتاب نوشته است.لقب علامه به طور مطلق تنها دربارۀ او به کار می رود.

ابن داوود حلّی،دانشمند معاصر او،نوشته است:

شَیْخُ الطّائِفَة وعَلّامَةُ وَقْتِه وصاحِبُ التَّحقیقِ والتَّدقیقِ،کَثیرُ التَّصانیفِ نتهتْ إلیه ریاسةُ الإمامیّة فی المَعقول والمَنقول (1).

تفرشی،مؤلف نقد الرجال،نیز در توصیف او می نویسد:

در ذهن من این موضوع خلجان داشت که زندگی علامه را ذکر نکنم؛زیرا کتاب من گنجایش توصیف بزرگی او را ندارد.هر خوبی و فضیلتی را که تصور کنید او برتر از آن است. (2)

ابن حجر،دانشمند سنی،دربارۀ او چنین نظر داده است:

عالمُ الشیعَةَ وإمامُهمْ ومُصَنِّفُهم وکانَ آیةً فی الذَّکاءِ...واشْتَهَرَتْ تَصانیفُه فی حیاتِه...وکانَ ابنُ المُطَهّرِ مُشْهَرَ الذّکرِ وحَسَنَ الأخلاقِ (3).

دانشمند شیعه و پیشوای آنان،و نویسندۀ پرکاری که در ذکاوت شهرۀ آفاق بود.کتابهایش در زمان خود شهرت داشت.ابن مطهر در یادها مشهور و در اخلاق بی نظیر بود.

او نزد اساتیدی چون پدرش،یوسف بن مطهر،و دایی خود،محقق حلّی،سید بن طاووس و برادرش،خواجه نصیر طوسی و ابن میثم بحرانی دانش آموخت.

بیشتر عالمان سدۀ هشتم هجری از نقاط مختلف ایران شاگرد او هستند.

بیشترین شهرت علامه حلّی در فقه و کلام است.

چند کتاب مشهور فقهی او با نامهای مُختَلَفُ الشیعه،قواعدُ الأحکام،التّذکره،

ص:160


1- (1) .رجال ابن داوود،ص 78.
2- (2) .نقد الرجال،ج 2،ص 69.
3- (3) .لسان المیزان،ج 2،ص 317.

تبصرة المتعلّمین و إرشاد الأذهان،نمونه های زیبایی از کار و تلاش فقهی هستند.کتاب مختلف الشیعه به اختلاف عالمان شیعه در موضوعات و مسائل فقهی پرداخته است و کتاب التذکره به آرای فقیهان اهل سنت نظر دارد.

می توان ادعا کرد که عالمان اهل سنت کتابی به گستردگی کتاب التذکره ننگاشته اند.

مجموعۀ نگاشته های علامه حلّی نزدیک به 120 عنوان است (1)که برخی از آنها در مجلدات متعدد تدوین شده است.

کتابهایی که در ارتباط با حدیث و یا کلام نقلی نوشته است نزدیک به پانزده عنوان است.متأسفانه مهم ترین نگارشهای حدیثی علامه اکنون در اختیار ما نیست.مهم ترین نگاشته در این مجموعه کتاب استقصاءُ الاعتبارِ فی تحریرِ مَعانی الأخبار است.

به ظاهر این کتاب به شرح الحدیث (فقه الحدیث) توجه داشته؛علامه حلّی در معرفی این کتاب گفته است:

ذَکَرْنا فیه کُلَّ حدیثٍ وَصَلَ إلینا وَ بَحَثْنا فی کُلِّ حدیثٍ علی صِحَّةِ سَنَدِه أو إبطالِهِ وکَوْنِ مَتنِه مُحکَماً أو متشابهاً وما اشْتَمَلَ علی المَتنِ مِنَ المَباحِثِ والأدلّةِ وما یُسْتَنْبَطُ مِن المَتنِ مِن الأحکامِ الشَرعیّةِ وَغَیرِها وهوَ کتابٌ لَمْ یُعْمَلْ مِثْلُه (2).

در این کتاب هر روایتی را که به ما رسیده،آوردیم و از درستی یا نادرستی سند آن و نیز محکم یا متشابه بودن و دیگر مباحثی که به متن حدیث بازمی گردد،سخن راندیم و احکام شرعی حاصل از متن را به نقد نشستیم.این کتابی است که مانند آن به منصۀ ظهور نرسیده است.

با توصیف علامه از این کتاب باید آن را مهم ترین کتاب فقه الحدیثی شیعه شمرد.متأسفانه این مجموعه اکنون در دسترس نیست،اما بسیار محتمل است که رویکرد این کتاب بررسی احادیث فقهی بوده باشد. (3)

ص:161


1- (1) .ر.ک:مکتبة العلامة الحلّی،ص 223-25.
2- (2) .خلاصة الأقوال،ص 110. [1]
3- (3) .دیگر آثار حدیثی علامه حلی [2]از این قرار است: 1-جامعُ الأخبار 2-مصابیحُ الأنوار فی جمعِ جمیع الأخبار آن گونه که از نام این کتاب پیدا است،کتاب حاضر به جمع آوری احادیث پرداخته و مجموعه نگری را مورد توجه قرار داده است. 3-الدُّرَرُ و المَرجان فِی الأحادیثِ الصِّحاح و الحِسان 4-النَهجُ الوَضّاحِ فِی الأحادیثِ الصِّحاح این دو کتاب نیز به روش رجالی و معیار پذیرش حدیث در نزد علامه حلّی [3]اشاره دارند.ایشان با توجه به تغییر مبانی قدمایی و پذیرش تقسیم چهارگانۀ حدیث،نگارشهای جدیدی را از احادیث صحیح و یا صحیح و حسن،سامان داده است.

در زمینۀ رجال دو کتاب خلاصة الأقوال و إیضاح الاشتباه از ایشان در دسترس است.کتاب بزرگ دیگری نیز در رجال داشته است که با عنوان کشفُ المَقال یا کتاب الکبیر از آن یاد می کند.در بحث آشنایی با کتب رجال شیعه با این دو کتاب آشنا خواهید شد.

دیگر نگاشته های علامه حلّی کتابهای کلام نقلی ایشان است.این کتابها عبارت اند از:نهج الحق و کشف الصدق،منهاج الکَرامة فی إثبات الإمامه و کشفُ الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین،که پیشتر از آنها یاد کردیم.

گزیده ای از کتاب إرشاد شیخ مفید با عنوان المُسْتَجاد من کتاب الإرشاد نیز به علامه حلّی منسوب است.این کتاب هم اکنون در دسترس است و چون از زاویۀ دید دو تن از بزرگ ترین عالمان شیعه نگارش یافته است،منبعی بسیار مفید و مطمئن برای دست یابی به تاریخ و سیرۀ معصومان علیهم السلام است.

شهید اول 786 734ه

حوزۀ جبل عامل،بزرگ ترین حوزۀ حدیثی و فقهی شیعه در منطقۀ شام بوده که دانشمندان فراوانی را پرورش داده است.محمد بن مکّی عاملی،مشهور به شهید اول،مشهورترین چهرۀ فقه و حدیث حوزۀ جبل عامل است.او متولد جِزین و تحصیل کردۀ جبل عامل و عراق است.شهید شاگرد فخر المحققین،فرزند دانشمند علامه حلّی،است.فخر المحققین دربارۀ او گفته است:

الإمامُ العَلّامَةُ الأعظمُ،أفْضَلُ عُلَماءِ العالمِ سَیّدُ فُضَلاءِ بَنی آدمَ مولانا شَمسُ الحقِّ والدِّینِ (1).

ص:162


1- (1) .بحار الأنوار،ج 107،ص 178. [1]

به نظر می رسد برای تبیین مقام شهید اول،هیچ توصیفی به اندازۀ این سخن استادش فخر المحققین اهمیت ندارد.

سخن دیگری نیز به فخر المحققین منسوب است که فرمود:

اسْتَفَدْتُ مِنه أکْثَرَ مِمّا اسْتفادَ منّی (1).

شیوخ اجازۀ او فراوان بوده اند.علاوه بر عالمان شیعی،اساتید فراوان سنّی هم داشته است.شهید اول در اجازۀ خود به ابن خازن دربارۀ مشایخ اهل سنت خود گفته که از حدود چهل تن از اساتید حدیثی اهل سنت در شهرهای مکه،مدینه،بغداد،مصر،دمشق و بیت المقدس حدیث شنیده است. (2)بسیاری از افراد از او روایت کرده اند.شهید اول یکی از چهره های شاخص و انگشت شمار در طرق اجازات است.شیخ آغا بزرگ در این زمینه می نویسد:طرق اجازات بالجمله به او ختم می شود. (3)

آثار حدیثی مشهور او عبارت اند از:کتاب المزار ،الدُّرَّةُ الباهِرَةُ و الأربعونَ حدیثاً. او در زمینه های دیگر نیز فردی کوشا و پرتلاش بوده است.کتابهای دروس،ذِکری و اللُّمعةُ الدّمشقیّه مشهورترین آثار فقهی او هستند.

شهید اول در شرایط سخت اجتماعی زندگی می کرد و عاقبت در زمان سلطنت برقوق و به فتوای مفتیان مالکی و شافعی پس از تحمل یک سال حبس در قلعۀ شام در سال 786 هجری در سن 52 سالگی به شهادت رسید.

کتاب الدّرّة الباهره گزیده ای از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است که به گونۀ مسند ائمه نگاشته شده است.حدود 70 درصد آن برگرفته از کتاب نُزهَةُ الناظر نگاشتۀ حسین بن محمد حَلَوانی (قرن 5) است. (4)

سید حیدر آملی و نگارش احادیث عرفانی

از رخدادهای حدیثی مهم در قرن هشتم،رویکرد عارفانه صوفیانه به احادیث شیعی است.

ص:163


1- (1) .أعیان الشیعه،ج 1،ص 145. [1]
2- (2) .الحقائق الراهنه،ص 206.
3- (3) .همان،ص 205.
4- (4) .برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به:مقدمۀ عبدالهادی مسعودی،مصحح و مترجم کتاب الدرة الباهره.

اگرچه عالمان اهل سنت به این موضوع پرداخته و نگاشته هایی را فراهم کرده اند،اما این گونه نگارش در سده های پیشین،در منابع حدیثی شیعه نظیر نداشته است.

آثار ابن عربی با نگاه عارفانه است و برخی از آثار غزالی از نگاه صوفیانۀ او نشأت گرفته است.با توجه به آغاز این حرکت از سوی سید حیدر آملی و تأثیر عمیق کتابهای او بر نگاشته های عرفانی شیعی در سده های پسین،مناسب است با توجه و دقت بیشتر به این موضوع پرداخته شود. (1)

سید حیدر آملی در اوایل سدۀ هشتم در آمل به دنیا آمد.پس از تحصیل و تا سی سالگی در دربار حاکمان طبرستان خدمت می کرد و به مال و منال فراوان دست یافت.با تحول درونی ای که در خویش احساس کرد،از دربار و مال کناره گرفت و پس از زیارت خانۀ خدا به گروه صوفیه پیوست.او افزون بر خرقه پوشی و ریاضت به تحصیل متون مهم عرفانی پرداخت و هم زمان نزد برخی از مشهورترین عالمان شیعی چون فخر المحققین تحصیل کرد و از او اجازۀ روایت گرفت.

آملی آثار متعددی در زمینه های عرفان و تصوف نگاشته است که مشهورترین آنها جامع الأسرار (با رویکرد حدیثی) و المحیط الأعظم (در تأویل آیات قرآن) است.

جامع الأسرار

هدف سید حیدر آملی در جامع الأسرار،سازگار نشان دادن مبانی دینی و شیعی با دیدگاه صوفیان در مباحث مهم اعتقادی مانند توحید،نبوت،ولایت و ایمان است. (2)یکی از محققان،احادیث جامع الأسرار را به چند دسته تقسیم کرده و گفته است:

برخی از احادیث این کتاب در منابع معتبر حدیثی کهن شیعه آمده است،ولی سید حیدر بدون اشاره به منبع و مأخذ آنها را نقل می کند.بیشتر احادیث این کتاب از این گروه است که با مشرب عرفانی سید حیدر آملی معنا شده است. (3)گروه دیگر از احادیث این کتاب با منابع کهن شیعی متفاوت بوده و اضافاتی دارد که آن زیاده مورد نظر و استدلال سید حیدر است.

ص:164


1- (1) .برای اطلاع و آگاهی بیشتر ر.ک:مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 28،ص 96-65.
2- (2) .جامع الأسرار،ص 611.
3- (3) .مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 28،ص 73.

گروه سوم متونی هستند که رنگ شیعی دارند،ولی در منابع کنونی در دسترس ما وجود ندارد؛خطبۀ البیان،خطبۀ افتخار،حدیث حقیقت و...از این جمله اند.این متون در روزگارهای پسین مورد اعتماد تفکر غالیانه قرار گرفته است (1).

گروهی از احادیث کتاب،احادیث اهل سنت است که در ظاهر با تفکر شیعی تباین دارد؛مانند: «سَتَرَوْنَ رَبَّکُمْ کَما تَرَوْنَ القَمَرَ لَیْلَةَ البَّدرِ» (2). روایات رؤیت در این کتاب نسبتاً فراوان است. (3)

گروه دیگر احادیث با مضامین عرفانی و تصوف است که در منابع معتبر حدیثی شیعه و اهل سنت یافت نمی شود؛مانند: «الشّریعةُ أقوالی والطّریقةُ أفعالی والحقیقةُ أحوالی....» (4)

پس از سید حیدر آملی بسیاری از این متون،به ویژه متونی که رنگ سنّی نداشت،به کتابهای پسین منتقل شد.ابن ابی جمهور احسائی در دو کتاب عَوالی اللَّئالی و المُجلَّی،این متون را نقل کرد و از آن راه به کتابهای عرفانی و حتی حدیثی ما وارد شد.

برخی از این متون نیز به دست شیخ رجب بُرسی و از راه کتاب مَشارقُ أنوار الیقین به کتابهای متأخر راه یافته است. (5)

گسترۀ تاریخی و دامنۀ فکری این گروه،گسترده و درازدامن است و رویکرد عارفانه و صوفیانه به احادیث،محتاج دقت و تأمل بیشتری است.

تاریخ حدیث شیعه در قرن نهم

روند رو به رشد گسترش تشیع در جامعۀ ایران که در قرن هشتم آغاز شده بود،در قرن نهم نیز ادامه یافت و در نهایت به تأسیس حکومت شیعی صفوی در قرن دهم منجر شد.

ص:165


1- (1) .همان،ص 77-75.
2- (2) .صحیح بخاری،ج 1،ص 138.
3- (3) .ر.ک:مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 28،ص 79-78.
4- (4) .جامع الأسرار،ص 346.
5- (5) .برای آگاهی بیشتر ر.ک:مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 28،ص 93-90؛مؤلف در این مقاله برخی از متون کتاب جامع الأسرار را ردیابی کرده و نشان آن را در کتابهای حدیثی و عرفانی پسین ارائه داده است.

از جمله حوادث ناگوار سده های هشتم و نهم باید به هجوم تیمور لنگ به ایران و سرزمین های اطراف آن اشاره کرد.او در سه یورش گستردۀ خود در بین سالهای 770 تا 807 هجری خسارت های فراوان بر جامعۀ ایران وارد کرد.علاوه بر خسارتهای اقتصادی،برافتادن حکومت های محلی کوچک،همچون سربداران،از پیامدهای هجوم تیمور لنگ به ایران است.

جانشینان تیمور یعنی شاهرخ،الغ بیک و سلطان حسین بایقرا روش آسیب رساندن به بنیان های اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی را رها کردند و به تقویت بنیان های فرهنگی پرداختند.آنان هرات (در افغانستان کنونی) را پایتخت خویش قرار دادند و به از هنرمندان و عالمان دلجویی و حمایت کردند.این شیوه موجب رواج نگارش های علمی و پدیدآمدن آثار هنری در این دیار شد.

برخی از حکومت های محلی نیز در مناطقی از سرزمین پهناور ایران پدیدآمدند که سلسلۀ قرا قویونلو و آق قویونلو و خاندان اینجو،از این گروه اند.

روشن است که در فضایی این گونه نامساعد همراه با هجوم و یورش مغولان،توقع ایجاد یک فرهنگ مستقر و پیشرفته در جامعه شیعی،سنجیده نیست.

بنابراین،میراث حدیثی شیعه به روال سالهای پیشین به نسلهای پسین انتقال می یافت و نگارش های محدود و انگشت شمار به جامعۀ علمی عرضه می شد.

مجموعۀ آثار پدیدآمده در این سده چندان پربرگ و بار نیست.

نگارش گران شاخص حدیث در این دوران به چند نفر محدود است:حسن بن سلیمان حلّی،شیخ رجب برسی (م 813)،ابن فهد حلّی (م 841) و کفعمی (م 905).

1.حسن بن سلیمان حلی:متولد حله و از شاگردان شهید اول است.شهید اول در اجازۀ روایی به وی،او را ستوده است.کتاب مشهور او مختصر بصائر الدرجات و یا کتاب المحتضر گزیدۀ بصائر الدرجات سعد بن عبداللَّه اشعری و نه محمد بن حسن صفّار (1)همراه با اضافاتی دیگر است و به بیان فضایل اهل بیت پرداخته است.علاوه بر فضایل اهل بیت،روایات مربوط به رجعت در این کتاب به گونه ای مفصل بیان شده است. (2)

ص:166


1- (1) .الضیاء اللامع،ص 34.
2- (2) .بحار الأنوار،ج 1،ص 10.

2.شیخ رجب بُرسی:او از محدّثان قرن نهم و مؤلف کتاب مشارق أنوار الیقین است.تفکر صوفیانه و شبه غالیانۀ او موجب رواج نگرشی خاص در حدیث شده است که همانند تفکر غالیانه در سده های پیشین است.

شیخ حرّ عاملی او را فاضل،محدّث،شاعر و ادیب دانسته و دربارۀ کتاب او نوشته است: «وَ فی کتابِه إفراطٌ و نُسِبَ إلی الغلوّ». (1)

علامه مجلسی نیز اعتماد به کتاب او را روا ندانسته و آن را حاوی مطالب غلوآمیز دانسته است. (2)

در مقابل علامه امینی به دفاع از او برخاسته است.خطبۀ افتخار،خطبة البیان،خطبۀ تطنجیه و بسیاری از سخنان نامتعارف دیگر که اکنون نیز در میان مردم شهرت دارد معمولاً از این کتاب اخذ شده اند.این متون در مصادر کهن و معتبر شیعی یافت نمی شوند.

3.ابن فهد حلّی (م 841):عالم عابد و محدث اخلاق پژوه این دوره است.اساتید او از شاگردان فخر المحققین و شهید اول هستند.تحصیل و تدریس او در حلّه و کربلا بوده است.مشهورترین کتاب او عُدَّة الدّاعی است.این کتاب شامل احادیث مربوط به دعا و آداب آن است.اعتبار این کتاب در نزد دانشمندان متأخر موجب شهرت ابن فهد گشته است.

4.کفعمی (م 905):محدث پرتألیف دعانگار قرن نهم،ابراهیم بن علی کفعمی است،مشهورترین کتابهای دعایی او بلد الأمین و جُنَّة الأمان،مشهور به مصباح کفعمی،است.

ترتیب کتاب بلد الأمین شباهت فراوان به کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی دارد.ادعیۀ روزانه،دعاهای هفته،اعمال و دعاهای مربوط به ماههای قمری در این کتاب جمع آوری شده و در ادامه زیارات معصومان،ادعیه و مناجاتهای مربوط به امامان را آورده است.مصباح کفعمی،نگارش جدیدتر از کتاب بلد الأمین است که ترتیب و شیوه آن را حفظ کرده است.

ص:167


1- (1) .الغدیر،ج 7،ص 33. [1]
2- (2) .برای آگاهی بیشتر از نظرات متفاوت ر.ک:مجلۀ علوم حدیث،شماره 22 و 25،مقالات«معرفی مشارق انوار الیقین»و نگاهی به«خطبة البیان وتطنجیة».

ص:168

درس نهم: حدث پژوهی در قرن دهم

اشاره

ص:169

ص:170

درآمد

سدۀ دهم هجری دورانی جدید و مهم در حیات سیاسی و فرهنگی شیعه است.دوران فترت و رکود در علوم و معارف شیعی به ویژه معارف حدیثی،که پس از نیمۀ قرن پنجم هجری آغاز شده بود،در این زمان پایان یافت و دوره ای جدید و سرنوشت ساز آغاز گشت.گسترش فعالیتهای حدیثی چون رواج نگارشهای حدیثی و تألیفات پیرامون حدیث در زمینه های مختلف،احیا و تکثیر نسخه های صحیح از متون کهن حدیثی،ترجمۀ حدیث به زبان فارسی،نگارش جوامع حدیثی گوناگون،نگارشهای متنوع فقه الحدیثی و...به این دوران جلوۀ خاصی بخشیده است.

تحلیل جامعه شناختی و روان شناختی از این تغییر و تحول ژرف،محتاج به دقتی فراوان و عمیق است که باید به دور از حُب و بغض و با منطق صحیح تاریخی انجام گیرد.

روشن است که تلاش عالمان شیعی برای ترویج فرهنگ و باورهای مذهب تشیّع،در سایۀ پیدایش حکومت صفوی در ایران و با حمایت آنان انجام گرفته است.نزدیک شدن عالمان دینی به دربار و استفاده از امکانات دولتی با شعار شیعی،تحلیلها و انگاره هایی را در موضوع رابطۀ دین (مذهب) و دولت پدید آورد که برخی از آن نظریه ها محتاج به نقد،درست بینی،درست پنداری و سنجش است.

در این جلسه تصویری صحیح از وضعیت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی آن دوره ارائه خواهد شد و از رهگذر آن،تحلیلی صحیح و مبتنی بر واقعیتهای موجود در آن زمان به دست خواهد آمد.

ص:171

نگاهی به اوضاع سیاسی این دوران

اشاره

(1)

آغاز سدۀ دهم هجری با قدرت یافتن سلسلۀ صفویه در ایران هم زمان است.نوادگان صفی الدّین اردبیلی،صوفی شهرۀ قرن هشتم،خرقه و خانقاه را به کناری نهادند و به تشکیل سلسله ای جدید همت گماردند.شیخ حیدر اردبیلی (قرن نهم) با استفاده از نیروی مریدان خانوادۀ خویش،فعالیتی را آغاز کرد که در نهایت به تشکیل حکومت صفویه در سال 907 هجری به دست شاه اسماعیل صفوی منجر شد.

بررسی چگونگی قدرت یافتن صفویان با موضوع این نوشتار بی ارتباط است.آنچه مهم است آنکه شاه اسماعیل صفوی پس از به دست گرفتن قدرت در تبریز،به ترویج فرهنگ و شعائر شیعی پرداخت.تأمل در این شیوۀ نوپدید بسیار مهم است،زیرا پیشینۀ خاندان صفوی،ارتباط روشنی با مذهب تشیع ندارد.آنان صوفیانی بودند که به اهل بیت علاقه نشان می دادند،ولی از نظام فکری و معرفتی شیعه پیروی نمی کردند.

ترویج باورهای شیعی از سوی شاه اسماعیل صفوی به گونه ای افراطی آغاز شد.او بیزاری جستن و بدگویی از کسانی را که اهل سنّت نسبت به آنها حساس بودند آشکارا ترویج می کرد و به آن اهمیت می داد.

تحلیل روش شاه اسماعیل در این رابطه نیازمند دقت و تأمل است.باید به این سؤال پاسخ داد که آیا این اقدام،تنها یک اقدام سیاسی برای تمایز با حکومت عثمانی است و یا اقدامی مبتنی بر فرهنگ و باور شیعی و نشئت گرفته از اعتقادات اوست؟ (2)

نیّت شاه اسماعیل و برخی از جانشینان او هرچه باشد نهال پربار و برگی را پدید آورده است.صفویان با این روش در پی متحد ساختن ایرانیان برآمدند و نخستین دولت

ص:172


1- (1) .برای آشنایی بیشتر با اوضاع سیاسی و فرهنگی این دوره نک:تاریخ تحولات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه از دکتر عبدالحسین نوایی و دکتر عباسقلی غفاری فرد (انتشارات سمت1385/ ش) و کتاب صفویّه در عرصۀ دین،فرهنگ و سیاست از رسول جعفریان (انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه،1379 ش).
2- (2) .توجه به هوش و سیاست شاه اسماعیل و قدرت او در طراحی نظام حکومتی جدید می تواند مؤید نظریۀ سیاست مداری او در ترویج فرهنگ شیعی باشد؛اما دقت در مخالفتهایی که با شاه اسماعیل در این رابطه می شد و یا سخت گیری او در لعن خلفا و دست نیافتن به سود سیاسی زودحاصل در این رابطه،این نظر را تأیید نمی کند.

شیعی در ایران را به تمام معنا پایه ریزی کردند.تمامیت ارضی،وحدت ملی و استقلال از دولت عثمانی،از جمله شاخصهای مهم در ایده های حاکم بر تفکر سلسلۀ صفویه است.

این اقدام برای عرض اندام در مقابل حکومت مقتدر و گستردۀ عثمانی بود.امپراتوری عثمانی با ادعای تجدید خلافت اسلامی،گسترۀ وسیعی از سرزمینهای اسلامی را زیر سلطه داشت و قدرتی متحد و واحد در سرزمین خویش برقرار ساخته بود.تفکرات سنّی گری که گاه با تعصب و خشونت آمیخته می شد بر تمامی سرزمین عثمانی سایه افکنده بود.در پاره ای از مناطق همانند شام،برخی از بزرگ ترین عالمان شیعی همانند شهید ثانی (1)تحت تأثیر این تفکر کور،به شهادت رسیدند. (2)

اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران نشان داد که میان حکومت تازه و حکومت عثمانی تفاوت آشکاری وجود دارد.حکومت جدید برای دست یابی به هویت مستقل و قابل ارائه،نیازمند نهادینه ساختن فرهنگ و معارف شیعی در تمامی زمینه ها بود.ایجاد،تقویت و نهادینه سازی فرهنگ شیعی به بستری نیاز داشت که در آن بنیانهای فقهی،اعتقادی،حقوقی،اجتماعی و سیاسی پی ریزی شده باشد.پیشینۀ صوفیانۀ سردمداران حکومت جدید و دادوستد آنان با فرهنگ غیرتشکیلاتی صوفیان،این نیاز جدید را برآورده نمی ساخت؛بنابراین،آنان به گروهی ژرف نگر،ورزیده و دارای تفکر عالمانه نیاز داشتند که این وضعیت را سامان بخشد و فرهنگ جدید را ایجاد کند و آن را نهادینه سازد.بدین منظور،آنان به عالمان،فقیهان و متفکران شیعی روی آوردند.شاه اسماعیل صفوی در آغاز سلطنت خویش نامه ای برای عالمان بحرین،کوفه،حله و جبل عامل نوشت و آنان را برای نشر معارف و اجرای احکام تشیع به ایران دعوت کرد. (3)

مهاجرت عالمان شیعه از نقاط مختلف به ویژه جبل عامل به ایران،تأثیر فراوانی بر فرهنگ شیعی و باورهای مردمان این دیار داشت.به واقع ارتباط حکومت صفوی و عالمان شیعی گونه ای از هم زیستی مسالمت آمیز بود که دو طرف این ارتباط،منافع

ص:173


1- (1) .برای نحوۀ شهادت ایشان نک:أمل الأمل،ج 1،ص 91-90.
2- (2) .نام شماری از این عالمان شهید در کتاب شهداء الفضیله آمده است.
3- (3) .ایران در عصر صفویه،ص 29.

مورد نظر خویش را به دست می آوردند.حکومت صفوی با داعیه داری تشیع،خود را حکومتی مبتنی بر دین و مذهب معرفی می کرد و از وجهۀ عالمان شیعی و نگاشته ها و آرای آنان در این راه سود می برد.عالمان شیعی نیز که پس از سالیان دراز فرصت جمع آوری متون،نظریه پردازی،تقویت هویت شیعی و رواج باورهای شیعی را به دست آورده بودند از این فرصت نهایت استفاده را کردند و به نهادینه سازی این تفکر پرداختند.طبیعی است که این همزیستی،ارتباط مسالمت آمیز و دست یابی به اهداف،تنها در صورتی پدید می آمد که نفع دو طرف ماجرا در آن لحاظ شده باشد.

بنابراین،انتظار اقدامات انقلابی و قیام در برابر برخی از مظاهر بیدادگری حاکمان صفوی در برخی از موارد انتظار صحیحی نبود و حتی گاه لازم بود ارکان حکومتی که استقلال فرهنگ شیعی را پاس می داشت،تقویت شود. (1)

موضع گیری مجموعۀ عالمان شیعی،خواه افرادی که از مناطق دیگر به ایران مهاجرت کرده بودند و با شاهان ارتباط داشتند (همانند شیخ بهایی) و یا آنان که ایرانی بودند و در دربار حضور می یافتند (همانند علامه مجلسی) و آنان که از همکاری و ارتباط با دربار تن می زدند (همانند فیض کاشانی و مقدس اردبیلی) مجموعه ای زیبا از تفکر اعتدال،مصلحت سنجی و ابعاد مختلف سلوک دینی در مواجهه با حکومت صفوی را پدیدار ساخته بود.

مهاجرت عالمان شیعی به ایران

تشکیل حکومت مذهب محور با داعیۀ ترویج فرهنگ شیعی پس از سالها محرومیت و مهجوری،سبب روی آوردن عالمان و فقیهان به سوی ایران گشت.شاهان صفوی از این گرایش استقبال کردند و عالمان را گرامی داشتند.درخواست آنان از فقیهان و گروههای علمی دیگر،نشانۀ احتیاج آنان به این گروه فرهنگ ساز بود.از جهت دیگر سخت گیری دولت عثمانی بر شیعیان (2)و عالمان شیعی موجب رونق مهاجرت به ایران گردید.نفرت عالمان

ص:174


1- (1) .ستایش علامه مجلسی از حاکمان صفوی و یا همراهی شیخ بهایی با شاه عباس صفوی از این منظر باید مورد بررسی قرار گیرد.نشناختن موقعیت زمانی و مکانی و رعایت مصلحتهای اجتماعی در فضای آن دوران موجب برساختن تحلیلهایی غلط و دور از منطق در این زمینه می گردد.
2- (2) .تنها در یک واقعه بیش از چهل هزار شیعه در حکومت عثمانی به قتل رسیده اند.( تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 765) [1]

جبل عامل،که چند تن از عالمان مشهور خود همانند شهید اول و شهید ثانی را در این راه از دست داده بودند،موجب شد که هجرت از این منطقه به سوی ایران شتاب بیشتری گیرد. (1)

اولین عالم شیعی که با مهاجرت به ایران شیوۀ پذیرش ترویج مذهب در حکومت جدید ایران را بنیان نهاد شیخ علی بن عبدالعال کَرَکی مشهور به محقق ثانی (940-870ه) است.او در سال 916 هجری،مدت زمانی پس از فتح بغداد به دعوت صفویان به ایران آمد.شهرت محقق کرکی در فقه و تسلط او بر مبانی کهن و استوار این علم ریشه دار موجب شد که دوره ای جدید در فقه شیعی آغاز شود و فقیهان از حوزۀ مسائل خصوصی و شخصی مکلّفین خارج و به حوزۀ مسائل اجتماعی و حکومتی وارد شوند. (2)

ظاهراً سالهای پایانی حکومت شاه اسماعیل صفوی،دوران مناسبی برای حضور محقق در ایران نبود؛بنابراین،او در اواخر حکومت شاه اسماعیل به عراق رفت و پس از هجرت چندین ساله به عراق و روی کار آمدن شاه تهماسب صفوی (در سال 930 هجری) به ایران بازگشت.

موفقیت محقق ثانی و همکاری شاه تّهماسب در این زمینه،موجب شد که موج دیگری از مهاجرت عالمان جبل عامل به ایران آغاز گردد.کمال الدین درویش،علی بن هلال کَرکی،شیخ علی منشار (پدر همسر شیخ بهایی) و حسین بن عبدالصمد حارثی (م 984ه) پدر شیخ بهایی به همراه فرزندش به ایران مهاجرت کردند.در سالهای بعد افرادی چون شیخ حر عاملی و شماری از عالمان بحرین،که با عنوان بحرانی شناخته می شوند،نیز به ایران آمدند. (3)

اگرچه تعداد مهاجران به ایران چندان پرشمار نیست،ولی دقت در نگرش و تفکر آنان،نشان می دهد که تنها کسانی که از جهت فرهنگی و اجتماعی،قدرت تأثیرگذاری و فعالیت سازنده داشتند به ایران آمده و فرهنگ سازی کرده اند.به واقع

ص:175


1- (1) .دین و دولت در ایران،ص 54.
2- (2) .ر.ک:مقدمه ای بر فقه شیعه،ص 56.
3- (3) .دربارۀ مهاجرت عالمان شیعی کتابها و مقالات مستقلی نوشته شده است.برخی از این نگاشته ها عبارت اند از:جعفر المهاجر،الهجرة العاملیة إلی إیران فی العصر الصفوی، [1]أسبابها التاریخیة و نتائجها الثقافیة و السیاسی؛مهدی فرهانی،مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران؛محمدکاظم رحمتی،مهاجرت علمای جبل عامل به ایران در مطالعات عصر صفوی،و....

حکومت صفوی در جذب نخبگان همت داشت،نه دانش آموختگان معمولی و متوسط؛در نتیجه افراد مهاجر به طور معمول از اشخاص ویژه محسوب می شدند. (1)

حدیث نگاران مشهور قرن نهم

اشاره

با وجود دعوت حاکمان صفوی و مهاجرت عالمان شیعی و رونق گرفتن حوزه های فقه و حدیث شیعه در ایران میراث ماندگار حدیثی در قرن نهم،حاصل تلاش عالمانی چون شهید ثانی است.با آنکه عالمان شیعی مذهب از نقاط مختلف به ایران آمده بودند،مشهورترین محدثان و ماندگارترین نگارشها مربوط به حوزۀ ایران،جبل عامل و عراق است.ابن أبی جمهور أَحسائی،زین الدین بن علی جبعی عاملی،مشهور به شهید ثانی،حسن بن زین الدین عاملی،پسر شهید ثانی و حسین بن عبدالصمد حارثی،پدر شیخ بهایی از عالمان حدیث و نگارندگان متون حدیث و علوم حدیث در این دوره هستند.

اکنون به معرفی این عالمان و آثار ایشان می پردازیم.

1.ابن أبی جمهور أَحسائی

نام او محمد بن زین الدین و متولد منطقۀ احساء (در شرق کشور عربستان) است.او در احساء و عراق و حجاز دانش آموخته است.اساتید و شاگردان،به استثنای محقق کرکی،او چندان شهره نیستند.او را عارف،متکلم،فقیه و محدث دانسته اند.بر احسائی به سبب گرایش به تصوف و کوتاهی در نقل حدیث،خرده گرفته اند.

آثار حدیثی او نسبتاً فراوان است،ولی شهرت او به سبب نگارش کتاب عوالی اللئالی است که مهم ترین کتاب او شمرده می شود. (2)

ص:176


1- (1) .شخصیت استثنا در این مجموعه،شهید ثانی (م 966ه) است.او با وجود تبحّر در علوم مختلف،به ویژه فقه و حدیث و درایه،در منطقۀ شام ماند و به تبلیغ مبانی شیعی ادامه داد و در نهایت به شهادت رسید.پیشگامی او در برخی از عرصه های علوم پیرامونی حدیث روشن است.علت ماندگاری او در سرزمین اجدادی و نیامدن به ایران محتاج دقت و تأمل بیشتر است.فرزند او نیز به عراق رفت،ولی در ایران حضور نداشت.
2- (2) .برای آگاهی بیشتر رجوع شود به:دائرة المعارف بزرگ اسلامی،مدخل ابن أبی جمهور؛تاریخ حدیث شیعه در قرن 8،9 و 10،ص 50. [1]

عوالی اللئالی (یا غوالی اللئالی) مجموعه ای حدیثی است که بیشتر به ابواب فقهی نظر دارد و کاربردی است.ابن أبی جمهور روایات خود را به صورت مرسل نقل کرده و تنها در مقدمۀ کتاب برخی از طرق و اسناد خود را به علامه حلی و شیخ طوسی برشمرده است،ولی ارتباط سند با متن را معلوم نکرده است.

برخی از متون موجود در کتاب از مصادر اهل سنّت نقل شده اند.برخی محدثان و فقیهان به این دو نکته انتقاد کرده اند.علامه مجلسی دربارۀ کتاب عوالی نوشته است:

کتابُ عوالی اللئالی وإنْ کان مَشهوراً ومؤلِّفُه فی الفضلِ معروفاً لکنَّه لم یُمَیَّزِ الْقِشْرَ مِن اللُبابِ وَأَدخَلَ أَخبارَ مُتُعَصَّبِی المُخالِفینَ بَینَ روایاتِ الأصحابِ فَلذا اقْتصَرْنا منه علی نقْلِ بعضِها (1).

کتاب عوالی اللئالی با وجود شهرت خود و نویسنده اش،احادیث سره را انتخاب نکرده و روایات مخالفان تندرو را در میان روایات اصحاب امامیه آورده است؛بنابراین،از این کتاب کمتر حدیث نقل می کنیم.

صاحب وسائل این کتاب را معتبر ندانسته و از آن نقل نکرده است. (2)صاحب حدائق نیز گفته است:

و ما علیه کتابُ المذکور من نسبة صاحبه إلی التساهل فی نقل الأخبار وخلط غَثِِّها بِسَمینِها وصحیحها بسقیمها (3)صاحب کتاب مذکور در نقل اخبار متساهل بوده و احادیث ضعیف را در کنار روایات قوی و متون صحیح را همراه با گزارشهای ناصحیح در کتاب با هم آورده است.

اصولیان نیز سخن صاحب حدائق را تأیید کرده اند، (4)اما برخی همانند محدث جزائری،محدث نوری و آیة الله مرعشی مؤلف و کتاب را تأیید کرده و در موافقت با آن سخن گفته اند. (5)

اگرچه اعتراض به صاحب حدائق نسبتاً گسترده است،ولی به جهت کاربردی بودن روایاتی که در کتاب است گاه اصولیان و کسانی که تفکر اخباری ندارند،به این

ص:177


1- (1) .بحار الأنوار،ج 1،ص 31. [1]
2- (2) .وسائل الشیعه،ج 30،ص 160.
3- (3) .حدائق الناضره،ج 1،ص 99.
4- (4) .فوائد الأصول،ج 2،ص 116؛فوائد الأصول،ج 3،ص 389؛أصول الفقه،ج 2،ص 219.
5- (5) .رجوع شود به:دائرة المعارف بزرگ اسلامی،مدخل ابن أبی جمهور؛عوالی اللئالی،مقدمۀ آیة الله مرعشی.

کتاب استدلال می کنند.

برخی روایات مهم مانند

«الناس مسلّطون علی أموالهم» (مردم مالک اموال خویش اند)و یا مرفوعۀ زراره در جمع بین اخبار متعارض،از جمله احادیثی هستند که تنها از طریق کتاب عوالی اللئالی به مصادر فقهی و حدیثی متأخر راه یافته اند. (1)

به نظر می رسد با وجود آنکه دانشمندان شیعی به برخی از روایات اختصاصی کتاب عوالی اللئالی به شدت نیاز داشته اند،ولی ضعفهای موجود در کتاب و یا مؤلف آن (همانند اتهام غلوّ و یا صوفیگری) موجب گشته که اعتماد کلی آنان به کتاب کاهش یابد و عالمان شیعی از آن استفاده و به آن استناد نکنند.

2.شهید ثانی

سرآمد نویسندگان شیعه در این دوره و نخستین دانشمند شیعی است که در علم درایة الحدیث (مصطلحات الحدیث) کتاب نوشته است.ایشان با وجود عمر نسبتاً کوتاه،(965-911ه) در تمامی زمینه های علوم اسلامی صاحب نظر بوده است.فقه،تفسیر،علوم عقلی،هندسه،هیئت،ادبیات،حدیث،کلام،تاریخ و...او را به دانشمندی جامع در علوم اسلامی تبدیل کرده است.

شهید ثانی در جبل عامل لبنان متولد شد و تحصیلات خود را در این منطقه آغاز کرد.در شام و مصر افزون بر عالمان شیعی،از استادان اهل سنّت نیز استفاده نمود.

علاوه بر نگارشهای مهم فقهی همانند مسالک الأفهام و شرح لمعه،نگاشته های حدیثی ایشان نیز مورد استقبال قرار گرفته است. (2)

کتاب البدایة فی علم الدرایه و کتاب الرعایة فی علم الدرایه مهم ترین کتابهای درایه ای او هستند که بر نگارشهای بعدی در علم درایه تأثیر زیادی گذاشته اند.شهید ثانی کتاب دیگری با نام غنیة القاصدین فی اصطلاحات المحدثین دارد.الرعایة فی علم الدرایه اگرچه جزء نخستین نگاشته های شیعی در این علم است،ولی از قوام و استحکام خاصی برخوردار است؛زیرا از تمامی نوشته های اهل سنت در این موضوع استفاده کرده و فواید آنها را جمع آوری نموده است.

ص:178


1- (1) .نک:عوالی اللئالی،ج 1،ص 222 و ج 4 صفحه 133.
2- (2) .برای اطلاع از زندگی شهید ثانی،ر.ک:مقدمۀ کتاب منیة المرید به قلم رضا مختاری.

کتابهای الأربعون حدیثاً فی الفضائل و شرح حدیث الدنیا مزرعة الأخرة نیز نگارش حدیثی و فقه الحدیثی شهید ثانی است.

کتاب منیة المرید فی آداب المفید والمستفید مشهورترین کتاب اخلاقی حدیثی شهید ثانی است که در آن،آداب و وظایف معلم و دانشجو را با بهره گیری از قرآن و حدیث بیان کرده است.دانشمندان و عالمان شیعی بر خواندن و تدریس این کتاب اصرار داشته اند و آن را چندین و چند بار مطالعه می کرده اند. (1)بر هر دانشجوی علاقه مند به هر رشته از علوم لازم است که این کتاب را بخواند. (2)

کتابهای دیگر شهید ثانی همچون کشف الریبه،حقائق الإیمان و مُسَکّن الفوائد نیز رنگ حدیثی دارند.کشف الریبه فی أحکام الغیبه یکی از زیباترین نگارشهای اخلاقی،فقهی از منظر قرآن و حدیث است.شهید ثانی کتابی با نام الإجازات نیز نوشته است که جایگاه ایشان را در سلسلۀ اسناد شیعی و طبقات محدثان مشخص می کند.

شهید ثانی در سال 965 هجری در پی کینه توزی برخی از متعصّبان اهل سنّت در شهر مکه دستگیر و به اسلامبول،مرکز خلافت عثمانی،منتقل شد و در آنجا به شهادت رسید.

او پیش از دستگیری،مشغول به نگارش کتاب مسالک الأفهام بود.کتاب منیة المرید را نیز در سال قبل از آن به پایان رسانده بود. (3)

3.حسین بن عبدالصمد حارثی 984-918ه

از عالمان حدیث پژوه جبل عامل،معاصر شهید ثانی و شاگرد اوست.وی پدر شیخ بهایی دانشمند پرآوازۀ سدۀ دهم و یازدهم شیعه است آگاهی او از فقه،ادب،تاریخ،لغت و حدیث را ستوده اند.او یکی از آغازگران پژوهش حدیثی در ایران شمرده می شود.

ص:179


1- (1) .مقدمۀ منیة المرید،ص 55،به نقل از میرزای شیرازی،سید محسن امین عاملی،مامقانی و....
2- (2) .علی اصغر حکمت توصیف این کتاب را از یکی از دانشمندان غربی شنیده و به خواندن آن راغب شده است.مقدمۀ منیة المرید،ص 56.
3- (3) .مقدمۀ منیة المرید،ص 15؛تحقیق،تصحیح و مقدمۀ رضا مختاری این کتاب را خواندنی تر کرده است.

حارثی در زمان شاه تهماسب به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد.شاه صفوی که آوازۀ او را شنید او را به قزوین،که پایتخت آن دوره بود،فرا خواند.مدتی شیخ الإسلام قزوین و سپس مشهد گشت.پس از فتح افغانستان،به مدت هشت سال به هرات مهاجرت کرد و بذر تشیع را در آن دیار پراکند.در آخر عمر نیز در بحرین زندگی می کرد. (1)مجموع نگاشته های او نزدیک به سی عنوان است که در موضوعات فقهی،کلامی،حدیثی و ادبی نوشته شده اند.

از جمله کتابهای حدیثی او کتاب الأربعین حدیثاً،تعلیقات بر صحیفۀ سجادیه و وصول الأخیار إلی أصول الأخبار است.کتاب وصول الأخیار،با مقدمه ای مفصل در مباحث امامت،مباحث و اصطلاحات موضوع علم درایه را به تفصیل مطرح نموده است. (2)

4.حسن بن زین الدین 1011-958

او فرزند شهید ثانی است که به سبب نگارش کتاب معالم الدین به صاحب معالم شهره گشته است.صاحب معالم هفت ساله بود که پدرش به شهادت رسید.تحصیلات خود را همراه با دایی خویش (صاحب مدارک) در جبل عامل آغاز کرد و در عراق ادامه داد.این دو،شاگرد مقدس اردبیلی و مولی عبدالله یزدی و...بودند.ارتباط او و صاحب مدارک آنقدر صمیمی و دوستانه بود که در میان دانشمندان ضرب المثل گشت.نگاشته های فراوان او همراه با ارزیابی صاحب مدارک بوده است.شهرت او در اصول،فقه،حدیث و ادب است.

او با تألیف متنی مرتب و پاکیزه در علم اصول فقه به عنوان مقدمه ای بر کتاب معالم الدین خود،راه را برای بحثهای متمرکز در اصول فقه گشود. (3)

علم،آگاهی و ذوق او را بسیار ستوده اند. (4)شیخ حر عاملی دربارۀ او گفته است:

کان عالماً فاضلاً متبحراً محققاً ثقةً ثقةً فقیهاً وجیهاً نبیهاً محدثاً جامعاً للفنون

ص:180


1- (1) .ر.ک:أعیان الشیعه،ج 6،ص 66 56. [1]
2- (2) .برای آشنایی بیشتر با جایگاه این کتاب در علم درایة نک:رسائل فی درایة الحدیث،ج1 ص 325.
3- (3) .مقدمه ای بر فقه شیعه،ص 15. [2]
4- (4) .أعیان الشیعه،ج 5،ص 92. [3]

أدبیاً شاعراً زاهداً عابداً ورعاً جلیل القدر عظیم الشأن کثیر المحاسن وحید دهره أعرف أهل زمانه بالفقه والحدیث والرجال. (1)

علاوه بر کتابهای فقهی چند اثر نفیس حدیثی از او بر جای مانده است.

نگارش رجالی او با نام التحریر الطاووسی،تصنیف و بازنویسی کتاب حل الإشکال فی معرفة الرجال نگاشتۀ سید احمد بن طاووس است.نکتۀ مهم در این کتاب آن است که او به نسخۀ دست نویس سید بن طاووس دسترسی داشته و ایشان نیز برخی از کتابهای مهم رجالی همانند رجال ابن غضائری را در اختیار داشته است.در واقع می توان گفت که ما از راه کتاب التحریر الطاووسی به کتاب ابن غضائری دست می یابیم.

مهم ترین نگاشتۀ حدیثی صاحب معالم،کتاب منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح و الحسان است.او در این کتاب احادیث صحیح السند را از کتب اربعه استخراج نموده و آنها را تنظیم کرده است.

احادیثی را که خود صحیح می شمارد و در بررسی سندی آن بسیار سخت گیری می کند با رمز«صحی»،یعنی«صحیحٌ عندی»مشخص کرده و احادیث صحیح در نزد مشهور را با رمز«صحو»معین کرده است.در ادامه نیز احادیث«حسن»را ذکر می کند.

ظاهراً این شیوۀ نگارش تنها در آثار علامه حلی بوده است و پیشینۀ دیگری ندارد.

مؤلف پس از نقل روایت به شرح دقیق آن می پردازد.الفاظ غریب آن را توضیح می دهد و با بیانی رسا فقه الحدیث زیبایی را ارائه می کند.مؤلف مشکلات احتمالی در متن را مشخص می کند و راه حل لازم برای حل اشکال و یا نفی تعارض را ارائه می دهد.او در قسمت رفع اختلاف،از شیوۀ شیخ طوسی استفاده کرده است.

مقدمۀ طولانی او بر کتاب منتقی الجمان،بیانگر معیارهای رجالی او است.این مقدمه مشتمل بر دوازده فایده است.فایدۀ سوم از این مجموعه به تبیین مبنای ایشان در کافی نبودن توثیق یک عادل اختصاص دارد.او توثیق را نوعی شهادت می شمارد که به دو نفر شاهد نیاز دارد.

این کتاب تنها تا ابواب حج نوشته شده و اجل مهلت تکمیل آن را نداده است.

ص:181


1- (1) .أمل الآمل،ج 1،ص 57. [1]

ص:182

درس دهم: حدیث پژوهی در سده های یازدهم و دوازدهم

اشاره

ص:183

ص:184

درآمد

اشاره

حدیث پژوهی و نگارش آثار ماندگار و تلاش در زمینه های گوناگون حدیثی در قرن یازدهم و دوازدهم هجری شکل گرفت و رواج یافت.اگرچه حکومت صفویه در قرن دهم تشکیل شد و فعالیتهای علمی عالمان شیعی را پیگیری می کرد،ولی آثار فعالیتهای حدیثی عالمان در قرن یازدهم پدیدار گشت.

کوشش افرادی چون پدر شیخ بهایی،شیخ علی منشار (پدر همسر شیخ بهایی)،ملاعبدالله شوشتری،محمدتقی مجلسی،ملا محمد استرآبادی،ملا محمد امین استرآبادی و...در این دوره ثمر داد و آثاری ماندگار در حوزۀ حدیث شیعه منتشر شد.فعالیت اخباریان که در سدۀ یازدهم آغاز شده بود به این جریان کمک می کرد و فعالیتهای حدیثی را در صدر می نشاند.این جنبش حدیثی نوبنیاد،زمینه های متفاوت پژوهشی را مدّ نظر قرار داد.

فعالیتهای اصلی دانشمندان و محدثان این دوره در هفت محور اصلی و چند محور فرعی طبقه بندی می شود.محورهای اصلی فعالیتهای محدثان شیعی از این قرار است:

1.تکثیر نسخه ها؛

2.تک نگاری؛

3.جامع نگاری؛

4.شرح نویسی و فقه الحدیث؛

5.تفسیر مأثور؛

6.ترجمه؛

7.علوم حدیث (رجال،درایه و...).

ص:185

در ادامۀ نوشتار،مصادیق عناوین بالا و شخصیتهایی که در این زمینه فعالیت کرده اند،به بحث گذاشته می شود.

تکثیر نسخه ها

فضای خفقان آلود سیاسی و اجتماعی نسبت به شیعیان و باورهای آنان در سده های پیشین به گونه ای بود که به طور معمول امکان فعالیت آشکار و بدون دغدغه را از عالمان شیعی می گرفت.

این وضعیت موجب شده بود که نگاشته های کهن حدیثی شیعه،گسترش عمومی درخور شأن خویش نیابند.در فضای پیشین،در پیش گرفتن تقیه و آشکار نکردن عقاید خود از سوی شیعیان سبب مخفی ماندن نسخه های اصیل و دقیق حدیثی می گشت.بسیاری از نسخه ها در هجوم متعصبان اهل سنّت نابود شد و برخی از آنها در پستوهای نَمورِ خانه ها از بین رفت و به دست نسلهای پسین نرسید.

تلاش عالمان شیعی که با زحمت فراوان در پی نقل و روایت نسخه های کهن حدیثی بودند بسیار پراکنده بود.ممکن بود نسخه ای در روستایی دورافتاده باشد که عالمان شهرهای بزرگ از آن بی اطلاع باشند.

قدرت یافتن عالمان شیعی در این دوران و امکان فعالیت آزاد در گسترش باورهای شیعی،آنان را به این فکر واداشت که نسخه های اصیل،معتبر و کهن را احیا کنند و در دسترس دیگران قرار دهند.

شیخ علی منشار،شیخ الاسلام اصفهان و پدر زن شیخ بهایی،در سفر به هند نسخه های خطی بسیاری تهیه کرد و به اصفهان آورد.گفته اند که او چهار هزار نسخۀ خطی فراهم کرد که بعدها در اختیار شیخ بهایی قرار گرفت. (1)

علامه محمدتقی مجلسی نیز از کسانی است که در این مسیر تلاش فراوان کرده است.او خود در این باره نوشته است:

در این شهر اصفهان دو یا سه کس کتب حدیث داشتند و آن نیز در کتابخانه بود که کسی ندیده بود و الحال (1066ه) قریب به چهل سال است که سعی نمودم...و به مرتبه ای رسیده است که در بسیاری از کتابخانه ها جمیع کتب مکرر هست.والحمد لله

ص:186


1- (1) .ریاض العلماء،ج 4،ص 266. [1]

رب العالمین که اکثر فضلای عصرْ اوقات شریف ایشان صرف حدیث می شود. (1)

علامه محمدباقر مجلسی نیز به این کار بسیار اهمیت می داد.او به عنوان شیخ الإسلام اصفهان موقوفات خاصی در اختیار داشت که برای گسترش حدیث و تکثیر نسخه های خطی هزینه می شد.نگاهی به فهرست کتابهای خطی و تاریخ نگارش آنها،تفاوت آشکار این دوران با زمان پیشین را مشخص می کند.بیشتر نسخه های خطی موجود در زمان ما در این روزگار فراهم آمده است.

علامه مجلسی به گروههای مختلف علمی مأموریت داد تا نسخه های دور از چشم را در نقاط مختلف بیابند و نمونه ای از آن را به اصفهان منتقل کنند.در پی این تلاش مجموعه ای گسترده از نسخه های خطی فراهم آمد و زمینه ای مناسب برای مقایسۀ نسخه ها و گزینش برترین آنها به وجود آمد.پس از گزینش و انتخاب بهترین نسخه،آن نسخه تکثیر می شد و در اختیار عالمان قرار می گرفت.

مجموعۀ این امکانات موجب شد که علامه مجلسی در نگارش بحار الأنوار از بهترین نسخه های زمان خویش استفاده کند.این کتاب اکنون نیز به عنوان گزارشگر نسخه های کهن صحیح مورد توجه مصححان کتب حدیثی است.

تک نگاری

نگارش متون حدیثی در این دوران بیش از پیش گسترش یافت.در این زمان کتابهایی نگارش یافت که بسیاری از آنها تا کنون به صورت نسخۀ خطی باقی مانده و به چاپ نرسیده است.تقریباً تمامی محدثان این دوره نگارشهایی این گونه داشته اند.

شیخ حر عاملی کتابهایی با نام الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه،الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعه،إثباة الهداة والفصول المهمة فی معرفة الأئمه نوشته است.سید هاشم بحرانی هم کتابهای گوناگونی در زمینه های مختلف،به ویژه معرفت امامان،نگاشته است.معالم الزلفی فی معارف النشأة الأولی و الأخری،حلیة الأبرار،مناقب أمیرالمؤمنین،المحجّة فیما نزل فی القائم الحجة،غایة المرام و...از نگاشته های اوست.

ص:187


1- (1) .لوامع صاحبقرانی،ج 8،ص 37. [1]

نور البراهین سید نعمت الله جزائری،قصص الأنبیای حویزی،نوادر الأخبار و معادن الحکمه هر دو از ملا محسن فیض کاشانی،مسار الشیعۀ فراهانی و دهها کتاب دیگر از جمله تک نگاریهای این دوران است.

یکی از زیرشاخه های مهم در تک نگاری احادیث شیعی،اربعین نویسی (چهل حدیث) است که در این دوران رشد گسترده ای یافت.اربعین نویسی شاخه ای کهن در نگاشته های حدیثی شیعی و سنّی است.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:

من حفظ علی أمتی أربعین حدیثاً ینتفعون مما یحتاجون إلیه فی أمر دینهم بعثه الله عزّ وجلّ یوم القیامة فقیهاً عالماً (1).

هر کس از امت من چهل حدیث از احادیثی که امتم در امر دین بدانها نیاز دارند،حفظ کند خدا در قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد.

نگارندگان چهل حدیث موضوعی عام یا خاص را هدف قرار می دادند و به نگارش و یا شرح چهل حدیث در آن باره می پرداختند.مباحث اخلاقی،اعتقادی،فضایل و مناقب،سنن،آداب،احکام و...موضوعات مورد توجه عالمان شیعی بوده است.الأربعین فی فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام،نوشتۀ جمال الدین محمدشاه شاهرودی (م 930ه)،الأربعون حدیثاً نگارش حسین بن عبدالصمد حارثی (م 984ه)،الأربعون حدیثاً فی أحوال النصاب و المخالفین نوشتۀ عبدالقاهر حسینی تفرشی (م 1025ه)،الأربعین شیخ بهایی،الأربعین علامه محمدتقی مجلسی،الأربعون حدیثاً،نوشتۀ قاضی سعید قمی (همراه با شرح روایات معارفی)،الأربعون حدیثاً فی أصول الدین و فروع الدین علامه مجلسی،الأربعون حدیثاً،نوشتۀ فخرالدین طریحی و چندین کتاب دیگر از این گروه است. (2)

جامع نویسی

مشهورترین کتابهای جامع حدیثی پس از کتب اربعه در این دوران نگاشته شده است.شهرت این نگارشها موجب تمایز این دوران با زمان پیش و پس از خود گشته است.

ص:188


1- (1) .خصال،ج 2،ص 50؛ [1]کافی،ج 1،ص 49،و....
2- (2) .برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به مقالۀ چهل نویسی و حدیث«الأربعین»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 1.

تا پیش از این دوران،عالمان و فقیهان برای اطمینان از یافته های خود نیازمند مراجعه به تمامی کتابها و بررسی آنها بودند؛همچنین آنها مجبور بودند به کتب اربعه مراجعه کنند.در بسیاری از مباحث اعتقادی (همانند معاد) کتابی جامع و مطمئن در دسترس نبود.تاریخ و سیرۀ معصومان،مباحث اخلاقی و...نیز وضعیتی این چنین داشت.کتابی جامع که تمامی احادیث ابواب فقه و یا معارف را در بر داشته باشد نیز در اختیار عالمان نبود.

ملا محسن فیض کاشانی (م 1091ه) اولین جامع نگار احادیث فقهی در این دوران است.او با جمع آوری و ترکیب کتب اربعۀ شیعه،کتاب وافی را سامان داد.این کتاب بیشتر برای فقیهان کارآمد بود،ولی مباحث اعتقادی و اجتماعی کتاب کافی را هم در بر داشت.

شیخ محمد بن حسن حر عاملی،با نگاشتن وسائل الشیعه ماندگارترین جامع فقهی شیعه را سامان داد.او علاوه بر کتب اربعه،روایات فقهی بیش از هشتاد کتاب حدیثی دیگر را نیز جمع آوری و به شیوه ای کاملاً کاربردی تنظیم کرد.همسانی ترتیب و دسته بندی مباحث این کتاب با مباحث کتاب شرایع الإسلام-یکی از اصلی ترین مراجع معتبر فقه شیعه-و توجه کامل به جزئیات موجود در مباحث فقهی،آن را شهره ساخته است؛به گونه ای که این کتاب مرجع مجتهدان در استنباط و اجتهاد قرار گرفته است.

مهم ترین جامع حدیثی شیعی یعنی بحار الأنوار نیز در این دوران نوشته شده است.در این مجموعه مرحوم علامه مجلسی همّت اصلی خود را به جمع آوری احادیث غیرفقهی اختصاص داده است؛زیرا روایات فقهی در مجموعه های دیگر فراهم آمده اند. (1)

همت و تلاش مرحوم علامه (رحمه الله) در پی جویی و جمع آوری احادیث و تنظیم دقیق آنها در موضوعات متفاوت،آن مقدار بلند و گسترده است که انسان را به تعجب وامی دارد.

ص:189


1- (1) .گفتنی است که بخش فقه بحار الأنوار نیز بسیار گسترده و نزدیک به بیست جلد است.

پس از علامه مجلسی،مرحوم شیخ عبدالله بحرانی با نگارش کتاب عوالم العلوم سعی کرد تا کاری بزرگ تر و وسیع تر از بحار الأنوار را سامان دهد،ولی مزایای فراوان کتاب بحار الأنوار و شهرت علامه مجلسی موجب گمنامی کتاب عوالم العلوم گشته است.این کتابها در درس جوامع حدیثی شیعه به تفصیل بررسی می شود؛بنابراین،در این بحث به این مختصر بسنده می کنیم. (1)

شرح نویسی و فقه الحدیث

تا پیش از این دوران،شرح نویسی بر احادیث چندان گسترش نداشت.فقیهان در لا به لای مباحث فقهی به شرح احادیث فقهی می پرداختند،ولی سایر احادیث،همچون احادیث اعتقادی،که گاه بسیار مهم تر و دقیق تر از روایات فقهی بودند در حاشیه به سر می بردند؛حتی مهم ترین کتاب حدیثی شیعه،یعنی کتاب کافی تا آن دوران شرح پسندیده ای نداشت.مرحوم میرداماد در مقدمۀ کتاب کافی ضمن مدح و ستایش ثقة الإسلام کلینی و کتاب کافی نوشته است:

در مدت هفتصد سالی که از تألیف کتاب کافی گذشته است کسی از عالمان به شرح احادیث و حل مشکلات آن نپرداخته است.امّا در روزگار ما بیش از سی شرح و حاشیه بر کتاب کافی نوشته شده است و این تعداد نشانگر اهمیت دادن عالمان شیعه به این شیوه است (2).

یکی از کهن ترین شروح صحیفۀ سجادیه،شرح مرحوم شیخ بهایی (م 1030ه) بر این کتاب است.اگرچه تنها یک قسمت از این نوشته با نام الحدیقة الهلالیه،در شرح دعای امام سجاد علیه السلام به هنگام رؤیت هلال،در دست است،ولی این کتاب مختصر نشانگر دقت و تیزبینی شیخ بهایی در موضوعات حدیثی،نجومی و پیروی از معیارهای صحیح و علمی در شرح حدیث و فقه الحدیث است.

ص:190


1- (1) .برای آگاهی بیشتر از کتاب بحار الأنوار،ر.ک:آشنایی با بحار الأنوار نوشتۀ احمد عابدی،مقدمۀ معجم ألفاظ بحار الأنوار،نشر دفتر تبلیغات اسلامی،جوامع حدیثی شیعه،هادی حجت،تاریخ حدیث در قرن دهم و یازدهم،نوشتۀ الیاس پوراکبر،مدخل بحار الأنوار در دانش نامۀ جهان اسلام و....
2- (2) .الرواشح السماویه،ص 4؛مقایسۀ این سخن با تعداد شروح کتاب بخاری که نزدیک به چهارصد عنوان است عجیب و عبرت آموز است.

با وجود آنکه ملاصدرا (م 1050ه) در فلسفه و علوم عقلی شهره است،ولی او را باید یکی از اولین شارحان حدیث شمرد.نگاه دقیق او به روایات اعتقادی موجب شد که نگاه نقلی و تعبدی صرف به متون تغییر کند و آیات و روایات چونان متون برهانی و همسان با احکام عقلی جلوه کند.اگرچه شرح ملاصدرا بسیار ناقص است و تنها پانصد حدیث اول کتاب کافی را دربرمی گیرد،ولی به جهت آنکه این مضمون مربوط به کتاب عقل و کتاب توحید است اهمیت بسیاری دارد.به گفتۀ علامه شعرانی،این شرح تأثیری بسیار ژرف بر شروح پس از خود گذاشته و آنها را نیز متحول ساخته است. (1)

علامه محمدتقی مجلسی (م 1070ه) نیز دو شرح بر کتاب من لا یحضره الفقیه نوشته است؛روضة المتقین به زبان عربی و لوامع صاحبقرانی به زبان فارسی.لوامع صاحبقرانی جزء نخستین شروح درازدامن فارسی بر کتب حدیثی شیعه است.ایشان دو شرح فارسی و عربی بر صحیفه سجادیه هم نگاشته است.

ملا خلیل قزوینی (م 1089ه) دو شرح فارسی و عربی مفصّل بر کتاب کافی دارد.هر چهار کتاب،به ویژه شروح فارسی کتاب کافی و من لا یحضره الفقیه،به درخواست شاه عباس دوم انجام گرفته است. (2)علامه مجلسی نیز دو شرح بر دو کتاب از کتب اربعه دارد و کتاب مرآة العقول را در شرح کتاب کافی و کتاب ملاذ الأخیار را در شرح کتاب تهذیب الأحکام نوشته است.

ملا صالح مازندرانی بر اصول و روضۀ کافی شرح نوشت و رفیع الدین نائینی بر آن کتاب حاشیه نگاشت که با نام«الحاشیة علی أصول الکافی»به چاپ رسیده است.

سید نعمت الله جزائری (م 1112ه) دو کتاب در شرح تهذیب الأحکام و یک کتاب در شرح استبصار با نام الأسرار فی شرح الاستبصار نوشته است.او همچنین کتاب توحید و عیون الأخبار شیخ صدوق را نیز شرح کرده است.شرح کتاب التوحید با نام«نور البراهین أو أنیس الوحید فی شرح التوحید»به چاپ رسیده است.

ص:191


1- (1) .شرح ملا صالح مازندرانی،ج 5،ص 169؛رضا استادی،«ده نکته دربارۀ شرح اصول کافی ملاصدرا»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 13.
2- (2) .عباس نامه،ص 184 و 185.

در گزارش مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی شروح فراوانی بر کتاب کافی،صحیفۀ سجادیه،تهذیب الأحکام و من لا یحضره الفقیه نام برده شده است.همچنین در شرح احادیث خاص و مشکل رساله های فراوانی نوشته شده که در این کتاب نیز به آن اشاره شده است.حاشیه های گوناگونی نیز بر کتابهای حدیثی در این دوران موجود است. (1)

شرح سید علیخان مدنی با نام ریاض السالکین مهم ترین شرح بر کتاب صحیفۀ سجادیه است که در هفت جلد منتشر شده است.

کتاب بحار الأنوار مهم ترین کتاب شرح حدیثی در این مجموعه است.علامه مجلسی پس از ذکر روایت،شرح و تبیین خویش را زیر عنوان های«بیان»،«تبیین»،«ایضاح»،«توضیح»و....آورده است.او به غریب الحدیث،شرح حدیث،تعارض و اختلاف حدیث پرداخته است و سعی در حل مشکل الحدیث دارد.کتاب بحار الأنوار جامع ترین شرح روایات شیعی است و از شیوۀ صحیح و پسندیدۀ فقه الحدیث پیروی می کند.

تفسیر مأثور

نگارش تفسیر روایی یا تفسیر مأثور نیز در این دوران فراوان است.گسترش فعالیتهای حدیثی و رواج اخباریگری در این دوره رواج تفسیر مأثور را در پی داشته است.به اعتقاد اخباریان فهم آیات قرآن بدون استفاده از کلام معصوم ممکن نیست.در سایۀ این باور،آنها به روایات تفسیری توجه ویژه داشتند و کتابهایی در این زمینه نگاشتند.مشهورترین این تفاسیر عبارت اند از:

1.تفسیر صافی و أصفی

تفسیر صافی از مشهورترین تفاسیر شیعی،نگاشتۀ ملامحسن فیض کاشانی

(م 1091ه) است.در این تفسیر،به روایات اهل بیت و درایت آن اهمیت بسیار داده شده است.این تفسیر به تفاسیر کهن مأثور همانند تفسیر قمی و عیاشی توجه ویژه دارد.به باور فیض،تاکنون تفسیری مهذّب،شفاف،کامل،کافی و منحصر به احادیث

ص:192


1- (1) .نکتۀ قابل توجه اینکه شروح نهج البلاغه در این دوران کمتر از حدّ انتظار است.این نکته نیازمند دقت و تأمل است.

اهل بیت نوشته نشده است؛از این رو،او این تفسیر را با هدف رسیدن به این نتیجه به انجام رسانده است.مقدمات دوازده گانۀ فیض کاشانی در ابتدای تفسیر صافی،مخاطب را با نحوۀ تفکر و روش کار او آشنا می سازد.فیض کاشانی این تفسیر را خلاصه کرده و نام أصفی را بر آن نهاده است.

2.البرهان فی تفسیر القرآن

این تفسیر نگاشتۀ سید هاشم بحرانی (م 1107ه)،گسترده ترین تفسیر روایی است که به جمع آوری تمامی متون حدیثی،بدون جداسازی سره از ناسره پرداخته و آنها را در کتاب خود نقل کرده است.شیوۀ اخباریگری نویسنده در نقل روایات به طور کامل دیده می شود.او روایات مورد نظر خود را از حدود 57 کتاب حدیثی جمع آوری کرده و در تفسیر آیات آورده است.بیشتر توجه بحرانی به نقل روایات است و از نقد متون به شدت دوری می گزیند.

3.تفسیر نور الثقلین

عبدالعلی حویزی (م 1112ه) نگارندۀ این تفسیر با جمع آوری روایات تفسیری سعی کرده است تا روایاتی مقبول و خوش مضمون ارائه دهد.او اسناد روایات را حذف و تنها متن آنها را ذکر کرده است.هر چند این تفسیر برتر از تفسیر البرهان است،اما همان گونه که در برخی از تفاسیر دیگر نقلی نیز دیده می شود برخی از متون اسرائیلیات به این تفسیر راه پیدا کرده است.با وجود این،علامه طباطبایی،مؤلف تفسیر المیزان،تلاش مؤلف را در تنظیم و نگارش این کتاب ستوده است. (1)

4.تفسیر کنز الدقائق

این کتاب تألیف میرزا محمد مشهدی (م 1125ه) و شبیه به کتاب نور الثقلین است.دو سوم انتهایی این دو کتاب دقیقاً مشابه هم هستند و این نشان می دهد که یکی از این دو کتاب از دیگری گرفته شده است.

ص:193


1- (1) .ر.ک:مقدمۀ نور الثقلین.

5.تفسیر موجود در کتاب بحار الأنوار

بایسته است که کتاب بحار الأنوار نیز یکی از تفاسیر مأثور در این دوره شمرده شود.علامه مجلسی در هر باب و عنوان این کتاب،ابتدا آیات مربوط با آن عنوان و سپس روایات هم مضمون با آیات را ذکر و در ادامه،روایات آن باب را نقل می کند.این شیوه موجب شده است که بحار الأنوار مفصل ترین تفسیر روایی جلوه کند.همچنین این شیوه در همراهی آیات و روایات تفسیری با دیگر روایات اهل بیت زمینۀ فهم برتر را در هر عنوان قرآنی فراهم می سازد.شیوۀ علامه مجلسی در انتخاب آیات مرتبط در یک موضوع و مضمون،گونه ای تفسیر موضوعی آیات را نیز پدید آورده و از روش تفسیر قرآن به قرآن نیز استفاده شده است.

ترجمه فارسی نویسی

رسمی شدن مذهب شیعه در ایران که زبان رسمی مردم آن فارسی بود،نیاز به آن داشت که برای آشنایی مردم عادی با متون معرفتی امامان گامهای اساسی برداشته شود.پیش از این دوران،معارف علمی و حدیثی تنها به زبان عربی،که زبان علمی و دینی مسلمانان بود،نوشته می شد.این زبان رسمی،رایج و مشترک برای ارتباط جوامع مختلف مورد نیاز بود،ولی گرهی از کار مردم نمی گشود.

بنابراین،تودۀ مردم تنها از راه جلسات سخنرانی اطلاعات دینی و مذهبی خود را به دست می آوردند؛در حقیقت فرهیختگان و طلاب رابط بین مردم و متون دینی بودند.

حکومت صفوی تلاش کرد متون معرفتی شیعه به زبان فارسی نوشته شود و در اختیار مردم قرار گیرد.شاه اسماعیل از عالمان خواست که متون فقهی را به زبان فارسی و برای تودۀ مردم بنویسند.

علی بن حسن زواره ای (م 947ه) کتابهای کشف الغمه،الطرائف،احتجاج،مکارم الأخلاق،نهج البلاغه و...را به زبان فارسی ترجمه کرد.شیخ بهایی جامع عباسی را به عنوان اولین رسالۀ عملیۀ فارسی نگاشت.علامه محمدتقی مجلسی،یکی از دو شرح خود را بر من لا یحضره الفقیه به زبان فارسی و با نام لوامع صاحبقرانی به

ص:194

درخواست شاه عباس دوم نوشت.ملا خلیل قزوینی نیز شرح خود بر کتاب کافی را به دو زبان عربی و فارسی نگاشت.

بسیاری دیگر از عالمان چون ملا محسن فیض کاشانی،قاضی سعید قمی،آقا جمال خوانساری،ملا محمد صالح روغنی و...نیز متون حدیثی و معرفتی فارسی فراوانی نوشته اند.در میان این همه تلاش و کوشش،فعالیت علامه محمدباقر مجلسی جلوه ای دیگر دارد.علامه مجلسی فارسی نویسی و ساده نویسی را در آثار خود،در کنار هم آورده است.او به مخاطب عام،و نه فرهیخته،نظر دارد و متن خویش را به دور از صنایع ادبی می نگارد.شهرت علامه مجلسی و ساده نویسی او موجب شد که آثارش در زمان خودش گسترش پیدا کند.

بیش از نیمی از عناوین کتابهای علامه مجلسی به زبان فارسی است.ایشان نامۀ امام علی علیه السلام به مالک اشتر،توحید مفضّل،زیارت جامعه،دعای کمیل،دعای سمات و دعای مباهله را به فارسی ساده ترجمه کرده است.شرح فارسی دعای جوشن کبیر و شرح فارسی برخی از احادیث مشکل و...نیز در زمرۀ این نگاشته هاست.

شاگرد او،میرمحمدصالح خاتون آبادی،در توصیفی اغراق آمیز گفته است:

کمتر خانه ای در شهرهای شیعه نشین وجود دارد که نگاشته ای از آثار فارسی مجلسی در آن نباشد (1).

علوم پیرامونی حدیث رجال،درایه و...

علوم پیرامونی حدیث چون غریب الحدیث،درایة الحدیث و رجال نیز در این دوران رونق فوق العاده ای یافتند و کتابها و رساله های فراوانی در این موضوعات نوشته شد.

پس از نگارش الرعایه به قلم شهید ثانی،حسین بن عبدالصمد حارثی کتاب وصول الأخیار إلی أصول الأخبار را در علم درایه نگاشت.میرداماد نیز اگرچه در علوم عقلی شهره است،ولی جزء دوم کتاب الرواشح السماویه را به علوم حدیثی اختصاص داد و مباحث رجال و درایه را مطرح ساخت.همچنین شیخ بهایی کوچک ترین و زیباترین رساله در علم مصطلح الحدیث را با نام الوجیزه در این زمان نوشت.

ص:195


1- (1) .بحار الأنوار،ج 102،ص 28.

در علم رجال،نگاشته های فراوانی در این دوره نوشته شد.تفرشی (م 1021ه) کتاب رجال مفیدی نوشت.میرزا محمد استرآبادی نیز سه کتاب در علم رجال نوشت؛کتاب کبیر،متوسط و صغیر.

کتاب رجال کبیر او با نام منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال بزرگ ترین کتاب رجالی تا آن زمان است.نویسنده تمامی راویان کتب اربعه و دیگر افراد موجود در کتابهای رجالی پیشین را به گونۀ الفبایی آورده است.او اقوال عالمان پیشین و حتی نظرات اهل سنّت را دربارۀ راویان شیعی نقل کرده است.

عنایت الله قهپایی (م 1016ه) نیز ترتیب رجال کشی و ترتیب فهرست شیخ طوسی را نوشته است.کتاب مشهور او مجمع الرجال فی معرفة أحوال الرجال،جامع کتب رجالی پیشین است.

عبدالنبی بن سعد جزائری (م 1021ه) در کتاب خویش«حاوی الأقوال فی معرفة الرجال»شیوۀ جدیدی به کار گرفت و راویان را در چهار گروه صحیح،حسن،موثق و ضعیف طبقه بندی کرد.

علامه محمدتقی مجلسی مشیخۀ فقیه را شرح کرد.علامه محمد باقر مجلسی نیز نگاشته ای در علم رجال دارد.

یکی از بهترین نگارشهای رجالی در شناخت راویان و طبقات آنان با استفاده از اساتید و شاگردانشان کتاب جامع الرواة نوشتۀ محمد بن علی اردبیلی است.آیت الله بروجردی (رحمه الله) بزرگ رجالی قرن اخیر به این کتاب اهمیت فراوان می داده اند.با مراجعه به کتابهایی چون الذریعه و مصفی المقال فی علم الرجال می توان نام و مشخصات شماری دیگر از کتابهای رجالی را به دست آورد. (1)

غریب الحدیث نیز در این دوران مورد توجه قرار گرفت.مرحوم فخرالدین طریحی (م 1085ه) کتاب مجمع البحرین و مطلع البدرین را در غریب القرآن و غریب الحدیث نگاشت.او در نگارش این کتاب از تمامی کتابهای غریب الحدیث اهل سنّت که پیش از او نوشته شده بود استفاده کرد.افزون بر آن بسیاری از واژه ها و متون حدیثی شیعی را نیز بدان اضافه نمود. (2)

ص:196


1- (1) .توضیحات بیشتر دربارۀ برخی از کتابهای رجالی این دوره را در مبحث کتاب شناسی کتب رجالی خواهید یافت.
2- (2) .ر.ک:عبدالهادی مسعودی،سیر تدوین غریب الحدیث،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 13.

مرحوم فیض کاشانی هم در نگارش کتاب وافی به واژه های غریب توجه کرده و به تبیین و توضیح آنها پرداخته است.نگاه فقیهانه و محققانۀ او در تبیین برخی از واژه ها بسیار جالب توجه است.

در این حوزه نیز بیشترین کوشش را علامه محمدباقر مجلسی در نگارش بحار الأنوار متحمل شده است.یکی از اهداف او در نگارش کتاب بحار الأنوار شرح و تبیین واژه های غریب موجود در روایات بوده است.تسلّط شگفت انگیز ایشان بر کتابهای لغت و غریب الحدیث و آشنایی گسترده با متون مختلف حدیثی موجب شده است که از این زاویه نیز کتاب بحار الأنوار سرآمد نگاشته های معاصر و مشابه خود باشد.

ص:197

ص:198

درس یازدهم: کحدثان شاخص سده های یازدهم و دوازدهم

اشاره

ص:199

ص:200

درآمد

اشاره

سده های یازدهم و دوازدهم مملوّ از حدیث پژوهان و حدیث نگارانی است که به آموختن،آموزش،پژوهش،نگارش و مباحثه در متون و علوم حدیثی اشتغال داشته اند.در این دوران حدیث پژوهی سرآمد دیگر علوم شیعی محسوب می شد و بر فقه،اصول و علوم عقلی مقدّم بود.

آشنایی با تمامی محدثان این دوره و آثار آنان،به تحقیقاتی گسترده در منابع،متون و کتابخانه های شخصی و عمومی که نسخه های خطی این دوران را جمع آوری کرده اند،نیازمند است.در این دوران شهر اصفهان،پایتخت دولت صفوی،مرکز علمی شیعه محسوب می شد و عالمان بسیاری در این شهر می زیستند که همگی به معارف دینی،به ویژه حدیث،اهتمام زیادی داشتند که دهها تن از این عالمان،در قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون هستند. (1)

علامه شیخ آقابزرگ تهرانی در الذریعه،علامه سید محسن امین در أعیان الشیعه،مرحوم خوانساری در روضات الجنات و مرحوم افندی در ریاض العلماء بسیاری از این افراد را نام برده اند.در این گزارش اجمالی،تنها مهم ترین حدیث پژوهان این دوره را،به ترتیب طبقات و بر حسب سال فوت آنان،ذکر و مختصری از زندگی نامۀ آنان را بیان می کنیم.

قاضی نورالله شوشتری 1019-956ه

او در شوشتر متولد شد و پس از اتمام تحصیلات خود،در پی نابسامانی اوضاع خوزستان به مشهد و سپس در سال 992 به هند مهاجرت کرد.اکبر شاه (م 1104ه) او را گرامی داشت و مقام قضاوت را به او واگذار کرد.

ص:201


1- (1) .برای آشنایی بیشتر ر.ک:تذکرة القبور،ملا حبیب الله گزی؛روضۀ رضوان،محمدحسین ریاحی؛دانش نامۀ عالمان مدفون در تخت فولاد.

تبلیغ باورهای شیعی در هند،از او چهره ای مشهور و مورد احترام ساخت.مهم ترین اقدام او پاسخ گویی به شبهات مخالفان شیعه با استفاده از متون مقبول آنان بود.علاوه بر این،او کتاب الصوارم المُهرقه را در ردّ الصواعق المُحرقه و کتاب إحقاق الحق را در ردّ کتاب إبطال نهج الباطل (1)نوشت.او در کتاب إحقاق الحق به تفصیل از مبانی شیعه در زمینۀ امامت امام علی علیه السلام دفاع کرده است. (2)

نگاشته های او را نزدیک به 140 عنوان ذکر کرده اند (3)که برخی از آنها رجالی و برخی شرح کتابهای حدیثی است که شرح تهذیب الأحکام،شرح صحیفۀ سجادیه و تعلیقه بر کتاب کافی از این جمله است.او پس از مرگ اکبر شاه ( 1014 ه) و قدرت گرفتن افراطیان متعصب،به جرم دفاع از کیان تشیّع به شهادت رسید. (4)

ملاعبدالله شوشتری م 1021ه

او از شاگردان مقدس اردبیلی و با شیخ بهایی معاصر است.همگان،علم،فضل و تقوای او را ستوده اند.علامه محمدتقی مجلسی گسترش دروس حدیثی در اصفهان را به او نسبت داده و نوشته است:

می توان نشر فقه و حدیث را بر اثر مساعی او دانست...آن هنگام که او به اصفهان آمد،عدد طلاب علوم دینی به پنجاه نفر نمی رسید،در حالی که در زمان وفات او بیش از هزار نفر از فضلا در این شهر بودند (5).

بیشتر محدثان نسل بعد،مانند ملا محمدتقی مجلسی (مجلسی اول) و سید مصطفی تفرشی صاحب نقد الرجال شاگرد او هستند. (6)او حاشیه هایی بر تهذیب،

ص:202


1- (1) .این کتاب ردیه ای بر کشف الحق و نهج الصدق علامه حلّی است.
2- (2) .این کتاب در سالهای اخیر همراه با ملحقات فراوان آن توسط آیةالله مرعشی نجفی چاپ شده است.ویرایش جدید این مجموعه با تغییرات کاربردی فراوانی به نام موسوعة الإمامة فی نصوص أهل السنه منتشر شده است.
3- (3) .ر.ک:مقدمۀ آیة الله مرعشی نجفی بر کتاب إحقاق الحق،ج 1،ص 97-90.
4- (4) .برای آگاهی بیشتر،ر.ک:ریاض العلماء،ج 5،ص 265 به بعد؛ [1]شهداء الفضیله،ص 175 به بعد؛مقدمۀ إحقاق الحق.
5- (5) .لوامع صاحبقرانی،ج 14،ص 382. [2]
6- (6) .مقدمه ای بر فقه شیعه،ص 58.

استبصار و رجال ابن داود نگاشته است.تأثیرگذاری او در گسترش معارف حدیثی بیشتر به علت فعالیتهای پیگیر او در درس و بحث است نه به آثار ماندگار.

شیخ بهایی 1031-953ه

بهاءالدین محمد بن حسین عاملی،مشهور به شیخ بهایی (1031-953ه)،از مشهورترین و اثرگذارترین عالمان شیعی در دوران صفویه است.او در جبل عامل متولد شد و در سن هفت سالگی همراه با پدرش به ایران مهاجرت کرد.تخصص و تبحر او در فلسفه،حدیث،فقه،ادب،ریاضی،معماری و تمامی علوم عصر خویش،جامعیتی به او بخشید که نماد و اسطورۀ دانایی و توانایی شده بود.

او در سنین جوانی و هنگام حضور در قزوین،در دانشهای دینی چهره ای شاخص بود،به گونه ای که پس از مهاجرت پدرش به هرات،او جانشین پدر در قزوین،مرکز حکومت صفوی،شد.او پس از مهاجرت به اصفهان،به تربیت شاگردان زبده همت گماشت.علامه محمدتقی مجلسی در توصیف او می نویسد:

الشیخُ الأعظم والوالد المُعظّم الإمام العلّامة،مَلِک الفُضلاء والأُدباء والمحدثین،بَهاء المِلّة والحق والدین (1).

استاد بزرگ و پدر بزرگوار،راهبر دانشمند و سرسلسلۀ بزرگان،ادیبان و محدثان،آبروی دین و حق و حقیقت.

تأثیرگذاری شیخ بهایی در تمامی امور مربوط به علم و ادب و هنر زبانزد و شهره است.او دربارۀ آموزش حدیث و تدبر و تأمل در آن می گوید:

پیمودن مسیر رسالت،جز از راه نقل حدیث،ضبط،روایت،درایت و تدبر در آن و صرف عمر در بررسی و مباحثۀ آن و سپری ساختن روزها و سالها در تمرین و همراهی با آن غیرممکن است (2).

نگاشته های کوچک و بزرگ او بیش از صد عنوان است.برخی از رساله ها و کتابهای حدیثی او همانند وجیزه (در علم درایه) و الأربعون حدیثا (شرح چهل حدیث اخلاقی و اجتماعی) مشهور هستند.دو کتاب شایسته ذکر دیگر ایشان عبارت است از:

ص:203


1- (1) .روضة المتقین،ج 1،ص 22.
2- (2) .الأربعون حدیثاً،ص 59.

1.الحدیقة الهلالیه

این کتاب شرح دعای رؤیت هلال امام سجاد از صحیفۀ سجادیه است.علاوه بر نکات فراوان موجود در این شرح،ارائۀ مبانی فقه الحدیثی شیخ بهایی به شکلی کاربردی این رساله را پرفایده و با اهمیت ساخته است.

2.مفتاح الفلاح

این کتاب پیرامون آداب،اعمال و ادعیۀ روز و شب است.این کتاب با قسمتی از مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی شباهت دارد،ولی شیوۀ بیان آن اخلاقی و فقیهانه تر است.

ملاامین استرآبادی م 1036ه

او سردمدار حرکت اخباری است که در درس بعدی دربارۀ او سخن خواهیم گفت.

محمدباقر حسینی استرآبادی،مشهور به میرداماد م 1041ه

(1)

او از اساتید بزرگ فلسفۀ اسلامی است که تحصیلات خود را در مشهد تمام کرد و سپس به شهرهای دیگر،همچون قزوین و اصفهان رفت.ملاصدرا در توصیف او می نویسد:

سیّدی وسَندی وأستادی واِستنادی فی المَعالم الدینیّةِ والعلوم الإلهیة...علّامةُ الزّمان وأُعجوبةُ الدَّوران (2).

بزرگ و تکیه گاه و استاد و شخصیت مورد استناد من در دانش های دین و علوم الهی؛علامّۀ روزگار و اعجوبه زمان خودبود.

او دوست و همنشین شیخ بهایی و در فقه،ادب و حدیث صاحب نظر بود.او را معلم ثالث لقب داده اند.

نگاشته های او بیش از هفتاد کتاب و رساله است.کتاب قبسات مهم ترین کتاب فلسفی اوست.وی کتابهای حدیثی فراوانی دارد که از آن میان کتابهای حاشیه بر صحیفۀ سجادیه،استبصار،رجال کشی و...را می توان نام برد.کتاب الرواشح السماویه،شرح او بر کتاب کافی است که تنها مقدمۀ ثقة الاسلام کلینی را توضیح

ص:204


1- (1) .پدر او داماد محقق کَرَکی بوده است،لذا وی به میرداماد مشهور شده است.
2- (2) .شرح أصول کافی،ج 1،ص 214. [1]

داده و در ادامه به مباحث رجال و درایه نزدیک شده است.او در 39 بند،یا به تعبیر خود«راشِحَه»،موضوعات متنوعی را دربارۀ برخی از مسائل مهم رجالی یا اصطلاحات حدیثی بیان کرده است. (1)مرحوم میرداماد را می بایست نمونه ای جالب از ترکیب تفکر عقلی و نقلی شیعی به شمار آورد که با همراه ساختن قرآن،حدیث،فقه،فلسفه و کلام،آثار زیبایی را در این زمینه ها پدید آورده است.

صدرالدین محمد شیرازی،مشهور به ملاصدرا 1050-979ه

بزرگ ترین فیلسوف اسلامی و شیعی در دوران متأخر صدرالدین محمد شیرازی است.او زادۀ شیراز و تحصیل کرده در شیراز و اصفهان است که در اطراف قم ساکن بوده است.مشهورترین اساتید وی شیخ بهایی و میرداماد هستند.او بنیانگذار حکمت متعالیه است که راه را برای همراهی فلسفه و عرفان گشوده است.کتاب أسفار أربعه مهم ترین کتاب فلسفی اوست.

تفکرات او از زمان حیات وی تاکنون مورد بحث و نقد و تأیید قرار گرفته است.فلسفۀ شیعی معاصر از مشرب وی پیروی می کند.

اگرچه شهرت ملاصدرا بیشتر در فلسفه است،ولی نگاشته هایی در تفسیر قرآن و شرح حدیث نیز دارد.

شرح او بر کتاب کافی از مهم ترین شروح این کتاب است.نگاه عقل گرایانۀ ملاصدرا در شرح متون نقلی و توضیحات او پیرامون اسناد روایات به همراه بیان نکات رجالی و حدیثی،در این رساله نمایان است.او می نویسد:

ولقد ابْتُلِینا بِجَماعَةٍ یَرَونَ التَّعَمُّقَ فی الأمور الرّبانیّةِ بِدْعَةً والتَّدَبُّرَ فی الآیاتِ الإلهیّةِ خُدعةً کأنَّهم الحَنابلةُ مِن کُتُبِ الحدیث (2).

گرفتار جماعتی شده ایم که اندیشیدن در امور ربانی را بدعت و تدبر در آیات الهی را نیرنگ می پندارند.اینان،همچون حنبلیان،(کورکورانه) با کتب حدیث برخورد می کنند.

ص:205


1- (1) .برای آگاهی بیشتر ر.ک:مقدمۀ الرواشح السماویه،به قلم محمدحسین درایتی؛«معرفی اجمالی کتاب الرواشح السماویه»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 10.
2- (2) .شرح أصول کافی،ج 1،ص 168. [1]

او در پی آن است که روایات را از منظر برهان و استدلال توضیح دهد و منطقی بودن شیوۀ سخن و گویش امامان علیهم السلام را تبیین کند.او در شرح خویش به یافته ها و گفته های دیگران نیز نظر داشته و آنها را نقل و نقد می کند.شرح ملاصدرا در بخشهای اولیۀ کتاب کافی از گسترده ترین شروح این کتاب است.او حتی در مباحث سندی نیز به تفصیل سخن گفته است.آرا و نظرات ملاصدرا در کتابهای دیگر،که به شرح احادیث کافی پرداخته اند،نقد،اثبات و یا رد شده است. (1)

علامه محمدتقی مجلسی م 1070ه

او در سال 1003 هجری در اصفهان متولد شد.خاندان او از نسل أبونعیم اصفهانی مؤلف حلیة الاولیاء هستند.او نزد عالمانی همچون شیخ بهایی و ملا عبدالله شوشتری تحصیل کرد و سپس به نجف اشرف رفت و تحصیلات فقهی و حدیثی خود را در آن دیار ادامه داد.او پس از مرگ شاه عباس به اصفهان بازگشت و تدریس و تعلیم خویش را در این شهر آغاز نمود.گسترش حدیث پژوهی در اصفهان از نتایج فعالیتهای او است.او در این باره می نویسد:

آنچه از آن جمله بهرۀ این بی بضاعت شده است،آن است که چون علم اخبار اهل بیت رسالت...به دلیل استیلای سلاطین جور و ائمۀ ضلال متروک و منسوخ شده بود...در احیای مراسم و تبیین معالم آن به نحوی تلاش کردم که اکنون،بحمد الله،تمامی علوم را نسخ کرده است و اکثر علمای زمان به ترویج و تحصیل آن رو آورده اند (2).

آثار حدیثی علامه محمدتقی مجلسی فراوان است؛زیرا او تمامی کوشش خویش را در این علم متمرکز نمود.افزون بر برخی نگاشته های رجالی،همانند حاشیه ای بر نقد الرجال و شرح مشیخۀ من لا یحضره الفقیه،آثار او را می توان در سه حوزه جای داد:

ص:206


1- (1) .برای آگاهی بیشتر،ر.ک:رضا استادی،«ده نکته دربارۀ شرح اصول کافی ملاصدرا»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 13؛نادعلی عاشوری،«دیدگاههای حدیثی ملاصدرا»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 19؛علی نصیری،«شرح صدر المتألهین بر اصول کافی»،مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 24.
2- (2) .لوامع صاحبقرانی،ج 1،ص 10. [1]

1.ترویج صحیفۀ سجادیه

گسترش نسخه برداری از صحیفۀ سجادیه و معرفی آن به جوامع علمی شیعی از جمله تلاشهای علامه مجلسی بوده است.او خود اشاره می کند که در حالتی،بین خواب و بیداری،امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده و از ایشان کتابی را درخواست کرده است.امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز کتاب صحیفۀ سجادیه را به او معرفی کرده اند.او پس از آن به ترویج این کتاب پرداخته و نسخه هایی متعدد از آن را در اصفهان منتشر کرده است. (1)

اگرچه این کتاب قبل از علامه مجلسی هم در دست دانشمندان بود،ولی رواج گستردۀ آن به تلاش مجلسی اول صورت گرفته است.

او دو شرح فارسی و عربی نیز بر صحیفۀ سجادیه نگاشته است.

2.شرح کتاب من لا یحضره الفقیه

مشهورترین و ماندگارترین تلاش علمی و حدیثی علامه مجلسی،نگارش دو شرح مفصّل به زبان عربی و فارسی بر کتاب من لا یحضره الفقیه است که شرح عربی آن روضة المتقین و شرح فارسی آن لوامع صاحبقرانی نام دارد.

او در این کتابها با استفاده از تمامی اندوخته های خویش و با به کارگیری مبانی مقبول در فهم و درک روایات،در پی دست یابی به مراد جدی معصوم علیه السلام و تبیین آن برای مخاطبان خویش بوده است. (2)

علاوه بر این،ایشان شرحی نیز بر کتاب تهذیب الأحکام با نام إحیاء الأحادیث فی شرح تهذیب الحدیث نوشته است. (3)

3.فارسی نویسی

همان گونه که گفتیم،فارسی نویسی،از روشهای مجلسی اول در فراگیر کردن استفاده از متون حدیثی است.تألیف شرح فارسی بر صحیفۀ سجادیه و من لا یحضره

ص:207


1- (1) .الفیض القدسی،(مندرج در بحار الأنوار،ج 102) ص 116-114.
2- (2) .برای آشنایی بیشتر ر.ک:عبدالهادی مسعودی،«تلاشهای مجلسی اول در فهم متن»،و«از مفهوم تا مقصود»مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 34.
3- (3) .ر ک:الذریعة،ج1،ص 307. [1]

الفقیه از ابداعات او به شمار می رود.علاوه بر این،او خطبۀ امام علی علیه السلام در اوصاف متقین را نیز به زبان فارسی شرح کرده است.

تمایل به اخباریان در آثار مجلسی اول مشهود است. (1)

دربارۀ تمایل ایشان به عرفان و تصوف و گرایش به کشف و شهود و ارتباط با برخی از چهره های صوفی شیعی معاصر نیز گفتارهایی نقل شده است،اما علامه محمدباقر مجلسی،که تفکر ضد صوفی گری دارد،درصدد نفی این انتساب برآمده و نوشته است:

وَإیّاکّ أن تَظُنَّ بِالوالدِ أنّه مِنَ الصُّوفیّة وإنّما کانَ یُظهِرُ أنّه مِنهم لِأجلِ التَّوصُّلِ إلَی رَدِّهِم عَن اعتِقاداتِهم الباطِلَة (2).

و برحذر باش از اینکه والد ما را از صوفیه بپنداری،زیرا او خود را از آنها نشان می داد تا بتواند آنان را از عقاید باطلشان بازگرداند.

ملاصالح مازندرانی م 1086ه

حسام الدین محمدصالح بن احمد مازندرانی،داماد علامه محمدتقی مجلسی و شاگرد اوست.او در ابتدای تحصیل در اصفهان در نهایت فقر و عسرت زندگی می کرد.تحصیلات او در علوم عقلی و نقلی در اصفهان و نزد عالمان مشهور آن دیار بوده است.

آگاهی ما از زندگانی او چندان گسترده نیست.چیزی که باعث شهرت یافتن او شده است،شرح او بر اصول و روضۀ کافی است.علامه شعرانی دربارۀ او می نویسد: «مَولَی العَظیم العارف الحکیم المحقّق الجامع للفضائلِ العملیه والفنون العقلیة والشّرعیة.» شعرانی همچنین شرح او را شرحی پرفایده،خوش عبارت و خالی از تکلف خوانده است. (3)

او در علوم عقلی از حکمت متعالیه بهره می جست و مانند ملا محسن فیض کاشانی به اخباریان تمایل داشت.

ص:208


1- (1) .در بحث مربوط به اخباریگری در این باره سخن خواهیم گفت.
2- (2) .لؤلؤة البحرین،ص 60. [1]
3- (3) .شرح ملا صالح مازندرانی،ج 1،ص 7.

وی در نگاشتۀ خود به شرح ملاصدرا و میرداماد نظر داشته و آنها را نقل و نقد می کند.

روش او در شرح احادیث کافی با مبانی علامه محمدتقی و محمدباقر مجلسی مطابقت دارد.

چاپ جدید این کتاب در دوازده جلد با حواشی متعدد و پرفایدۀ علامه شعرانی به طبع رسیده است که این حواشی فواید این کتاب را دو چندان کرده است.البته علامه شعرانی برخی از آرای ملا صالح را نپذیرفته و آنها را نقد کرده است.این کتاب تنها روایات اصول و روضۀ کافی را شرح کرده است.

ملا صالح مازندرانی کتاب من لا یحضره الفقیه و برخی از احادیث مشکل را نیز شرح کرده است.

شیخ فخرالدین طریحی م 1087ه

شیخ فخرالدین طریحی زادۀ نجف،تحصیل کرده در آن و استاد حوزۀ این شهر است.او از خاندانی مشهور و عالم پرور بود.وی در بسیاری از دانش ها متبحر بود و نگاشته هایی در علوم متعدد داشت.مجموعۀ نگاشته های او چهل عنوان است که برخی از آنها پیرامون شرح حدیث یا علوم مرتبط با آن،به ویژه رجال و درایه،است.

مشهورترین کتاب او مجمع البحرین،پیرامون غریب القرآن و غریب الحدیث است.

محرک اصلی او در نگارش این کتاب،نارسایی کتابهای غریب الحدیث اهل سنّت،در بهره دهی نسبت به احادیث اهل بیت علیهم السلام و ذکر نکردن شاهد مثال از این روایات است.این نگاشته از معدود نگاشته های شیعی در علم غریب الحدیث با عنایت به احادیث اهل بیت است.

فیض کاشانی 1091-1007ه

او در خانواده ای عالم و پیشینه دار در کاشان (یا قم) به دنیا آمد.تحصیلات خود را در موطن خویش آغاز کرد و در اصفهان ادامه داد.او شاگرد میرداماد،ملاصدرا،مجلسی اول و سید ماجد بحرانی است.

او داماد و همراه ملاصدرا در تنهایی های او بوده است.مشرب فلسفی او نیز برگرفته از حکمت متعالیه است.

ص:209

او در علوم مختلف از قبیل فلسفه،فقه،حدیث،تفسیر قرآن،اعتقادات و علوم ادبی متخصص و صاحب نظر بود.تخصص او در خلط نکردن علوم مختلف با یکدیگر،ستایش محققان را برانگیخته است. (1)نگاشته های او بیش از 130 عنوان کتاب است که بسیاری از آنها پیرامون حدیث و علوم مرتبط با آن است.

کتاب وافی،مهم ترین و مشهورترین نگاشتۀ حدیثی اوست.این کتاب را می توان از اولین جامع نگاریهای دوران صفویه برشمرد که علاوه بر جامعیت،غریب الحدیث و شرح الحدیث را نیز در بر می گیرد.

تفسیر صافی او نشانگر روش معتدل و مقبول تفسیر مأثور است.

کتاب نوادر الأخبار او،مجموعه ای از احادیث اعتقادی و مرتبط با اصول دین است که در کتب اربعه ذکر نشده است.

المحجة البیضاء (إحیاءُ الإحیاء/تهذیبُ الاحیاء) نگارشی از کتاب إحیاء العلوم غزالی است که با نگاهی شیعی و از منظر احادیث اهل بیت آن را اصلاح کرده است.او علاوه بر زدودن برخی از مطالب سست و ناروا از این کتاب،روایات اهل بیت را نیز به این کتاب افزوده و آن را مستندتر و مقبول تر کرده است.آثار فراوان دیگر او در اخلاق و معارف نیز از احادیث اهل بیت علیهم السلام سرچشمه یافته است.

أصول المعارف (در چند جلد)،أصول العقائد،علم الیقین،حق الیقین،عین الیقین و...نیز از جمله آثار اعتقادی اوست.

اگرچه ملا محسن فیض کاشانی از دانشمندان اخباری است،ولی از تعصب و سخت گیریهای اخباریان افراطی به دور است.او آثار زیبایی در شعر و ادب نیز دارد و دیوان شعر او مشهور است.

محمد بن حسن حرّ عاملی 1104-1033ه

او در روستای مشغره از توابع جبل عامل،در جنوب لبنان،متولد شد.تحصیلاتش را در آنجا آغاز کرد و در چهل سالگی به ایران آمد و در مشهد ساکن شد.او در مدت حضور خود در مشهد شیخ الإسلام این شهر بود.

ص:210


1- (1) .ر.ک:مهر تابان،ص 26، [1]به نقل از علامه طباطبایی.

بیشتر شهرت شیخ حر عاملی به خاطر نگارش کتاب وسائل الشیعه است.از این رو،او را با لقب صاحب وسائل نیز نام می برند.

آثار حدیثی او،به غیر از وسائل الشیعه،نیز فراوان و پربار است که برخی از آنان این گونهاند:

1.الجواهر السَّنیّة فی الأحادیث القُدسیَّه

2.الصَّحیفة الثّانیة السّجّادیَّه

مؤلف در این کتاب 67 دعا از امام سجاد علیه السلام را افزون بر ادعیه صحیفه سجادیه،جمع آوری کرده است.

3.الإیقاظ من الهَجعَة بالبُرهان علی الرّجعَه

در این کتاب روایاتی که رجعت مردمان و امامان علیهم السلام را در آخر الزمان اثبات می کند،جمع آوری شده است.

4.إثبات الهداة

مؤلف در این کتاب روایاتی را که پیرامون نبوت،امامت و همچنین پیامبران و امامان علیهم السلام وجود دارد،گردآوری کرده است.

5.الفُصول المُهِمَّة فی أصول الأئمَّه

وی در این کتاب به جمع آوری قواعد کلی که از امامان علیهم السلام دربارۀ اصول و فروع دین و سایر علوم،همچون علم اصول فقه،طب و غیره وارد شده،پرداخته است.

سید هاشم بحرانی م 1107ه

او زادۀ بحرین و دانش آموختۀ بحرین و نجف است.دوران حیات او با دوران اوج حرکت اخباریگری در بحرین و عراق مقارن است.او نیز تحت تأثیر این حرکت به جمع آوری متون حدیثی برای بازگویی معارف شیعی پرداخته است.مرحوم شیخ یوسف بحرانی،پس از علامه مجلسی،او را سرآمد حدیث نگاران می داند. (1)

ص:211


1- (1) .لؤلؤة البحرین،ص 64.

مجموعۀ نگاشته های او نزدیک به شصت عنوان است که تمامی آنها رنگ حدیثی دارند و در موضوعاتی همچون تفسیر قرآن،اعتقادات،امامت،تاریخ و سیره است.

البرهان فی تفسیر القرآن،مدینة المعاجز،المَحَجّة فیما نَزَل فی القائم الحجَّه،مَعالِمُ الزُلفَی،ترتیب التهذیب،حلیة الأبرار،غایة المرام و...از جمله نگاشته های او هستند.تفکر اخباری او موجب شده است که برخی از متون ضعیف یا ناصحیح نیز در برخی از کتابهای او جلوه گر شود.بنابراین،مواجهه با نگاشته های او باید با نقد و تیزبینی همراه باشد.

علامه محمدباقر مجلسی م 1112ه

او مشهورترین چهرۀ حدیثی این دوران و تأثیرگذارترین آنهاست.او با استفاده از نیروی تفکر خدادادی و امکانات فراهم آمده در دوران صفوی،به تلاش و کوشش در تمامی زمینه های علمی و عملی در نشر معارف حدیثی پرداخت.نگارش کتاب بحار الأنوار،بستری برای دیگر فعالیتهای او شد. (1)

مجموع نگاشته های او نزدیک به صد عنوان است که بیشتر آنها حدیثی است.مرآة العقول در شرح کافی،ملاذ الأخیار در شرح تهذیب الأحکام،شرح الأربعین حدیثاً،الفرائد الطریفة فی شرح الصحیفه،از جمله کتابهای او در شرح حدیث است.

علامه مجلسی 74 عنوان کتاب و رساله به زبان فارسی نگاشته است که برخی فقهی و بیشتر آنها حدیثی است.ترجمۀ ادعیه ای همچون دعای کمیل،مباهله،سمات،جوشن صغیر،زیارت جامعه،شرح دعای جوشن،ترجمۀ احادیث مهمی مانند توحید مفضّل،توحید امام رضا علیه السلام،حدیث عبدالله بن جُندَب،حدیث رجاء بن أبی ضحاک،حدیث ستة أشیاء و ترجمۀ عهدنامۀ مالک اشتر از دیگر اقدامات حدیثی او است.

متون اعتقادی همچون رسالة فی البداء،رسالة فی الجبر و التفویض،رسالة فی الجنة و النار،رسالة فی الرجعة و متون اخلاقی و تاریخی همانند عین الحیاة،حق الیقین،حلیة المتقین،حیاة القلوب،جلاء العیون و...از جمله نگاشته های فارسی ایشان است. (2)

ص:212


1- (1) .برای آگاهی بیشتر ر.ک:آشنایی با بحار الأنوار،احمد عابدی.
2- (2) .ر.ک:آشنایی با بحار الأنوار،ص 66-60. [1]

گفتنی است که بسیاری از این مطالب از کتاب جامع ایشان،یعنی بحار الأنوار،اخذ و به زبان فارسی ترجمه شده است.

آقا جمال خوانساری م 1122ه

خاندان خوانساری،خاندانی عالم پرور بوده اند.آقا حسین خوانساری و دو فرزندش آقا جمال و آقا رضی از فقیهان حدیث شناس و حدیث نویس این خانواده اند.

آقا جمال خوانساری،افزون بر شرح لمعه و سایر نگارشهای فقهی،برخی از آثار حدیثی را نیز به فارسی ترجمه کرده است.مشهورترین اثر او شرح و ترجمۀ غرر الحکم است که در هفت جلد به چاپ رسیده است.دقت و تیزبینی آقا جمال خوانساری در نقل و ترجمۀ صحیح روایات غرر الحکم جالب و ستودنی است.این کتاب به همت مرحوم جلال الدین محدث ارموی به چاپ رسیده است.

علاوه بر این،ایشان صحیفۀ سجادیه،الفصول المختاره و چند رسالۀ حدیثی دیگر را نیز ترجمه کرده است.

خاتمه

علاوه بر دانشمندان و حدیث پژوهان یادشده،شمار دیگری از عالمان حدیث نگار نیز در این دوران می زیسته اند.اسامی برخی این محدثان به قرار زیر است:

1.سید نعمت الله جزائری (م 1112ه):وی نزدیک به پنجاه کتاب و رساله تألیف کرده است که بیشتر آنها حدیثی است.از جملۀ این آثار می توان نور البراهین و النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین را نام برد.

2.محمد بن محمد محسن فیض کاشانی (م 1115ه)،فرزند فیض کاشانی و نویسندۀ کتاب معادن الحکمة فی مکاتیب الأئمَّه و کتابهای دیگر.

3.سلیمان بن عبدالله ماحوزی (محقق بحرانی) (م 1121ه)،نویسندۀ بیش از یکصد کتاب و رساله که بیشتر آنها پیرامون شرح حدیث یا علوم مرتبط با آن است.

4.شیخ عبدالله بن صالح سماهیجی (م 1135ه)،نویسندۀ الصحیفة العلویه و التحفة المرتضویه.او از اخباریان افراطی است و نگاشته هایی در ردّ مجتهدین و تقویت مسلک اخباری دارد.

ص:213

ص:214

درس دوازدهم: اخباریان 1

اشاره

ص:215

ص:216

درآمد

اشاره

ابتدای قرن یازدهم هجری،مصادف با آغاز فعالیت گروهی بود که با عنوان اخباری شناخته و توصیف می شوند.گرایش گستردۀ آنان به روایات معصومین علیهم السلام و دوری گزیدن از منابع معرفتی دیگر،همانند قرآن و عقل،علت اصلی نام گذاری این گروه به«اخباریان»است.

سرسلسلۀ این گروه،محمدامین استرآبادی (م 1033) است که با نگارش کتاب الفَوائِدُ المَدَنیّه این حرکت را آغاز کرد.این حرکت،در دوره های بعد با بهره گرفتن از فضای مناسبی که در دوران صفویه ایجاد شده بود و نیز تفکر تهاجمی نسلهای اولیۀ اخباریان،توانست در حوزه های علمیه نیز جلوه گری کند و تفکر اجتهادی شیعه را مدت زمانی تحت تأثیر خود قرار دهد.نسلهای بعدی اخباریان با کاستن از تندرویهای اولیه به تفکر متعادل نزدیک تر شدند و در نهایت،در اواخر قرن دوازدهم،تفکر اجتهادی توانست بر تفکر اخباری غلبه کند و آن را از صحنۀ علمی شیعه خارج سازد.مرحوم وحید بهبهانی (م 1205) سردمدار مبارزۀ مجتهدین با تفکر اخباری است.تفکر اجتهادی پس از ظهور صاحب جواهر (م 1266) قدرت بیشتری یافت و با شیخ اعظم،مرتضی انصاری (م 1281)،به اوج خود رسید.

بحث دربارۀ اخباریان از دو زاویه می تواند مورد توجه قرار گیرد:

1.بررسی اخباریان به عنوان گروهی تأثیرگذار در تاریخ حدیث شیعه؛

2.بررسی و نقد و تحلیل ویژگیهای تفکر اخباریگری و اصول و مبانی معرفتی آن،به دور از مباحث تاریخی آن.

ظهور و پیدایش اخباریگری

پیدایش و گسترش اخباریگری،به عنوان یک مکتب حدیثی،حاصل تفکر و تلاش میرزا محمدامین استرآبادی (م 1033) است.او از شاگردان صاحب مَدارک

ص:217

(م 1009) و صاحب مَعالم (م 1011) بوده و از ایشان اجازۀ اجتهاد دریافت کرده است. (1)

او شاگرد میرزا محمد استرآبادی (م 1028)،از رجالیان نامدار آن دوره نیز بود که تأثیر عمیقی بر وی گذاشت.میرزا محمد به او توصیه نمود تا شیوۀ قُدمای امامیه را در اعتماد بر حدیث احیا کند. (2)

محمدامین استرآبادی تحصیلات خود را در ایران و عراق به پایان رساند،سپس در مدینه اقامت گزید و کتاب مشهور خود،الفَوائدُ المَدَنیّه،را در آن دیار نگاشت.

او در بیان انگیزۀ تألیف این کتاب می نویسد:

تا آنکه نوبت به أعلم العلما متأخرین در علم حدیث و رجال و استاد کل،میرزا محمد استرآبادی،رسید.پس ایشان بعد از آنکه جمیع احادیث را به فقیر تعلیم کردند،اشاره کردند که طریقۀ اخباریین بکن و شبهاتی که معارضه با آن طریق دارد را دفع کن.چرا که این معنا در خاطر می گذشت،لیکن رب العزّه تقدیر کرده بود که این معنا بر قلم تو جاری شود.

پس فقیر،بعد از آنکه جمیع علوم متعارفه را از اعظم علمای آن فنون اخذ کرده،چندین سال در مدینۀ منوره سر به گریبان فکر فرو بردم و تضرع به درگاه الهی می کردم و توسل به ارواح اهل بیت عصمت علیهم السلام می جستم و مجدداًً نظر به احادیث عامه و خاصه می کردم،از روی کمال تعمق و تأمل؛تا اینکه به توفیق پروردگار و سید المرسلین و ائمۀ طاهرین،به اشارۀ لازم الإطاعه امتثال نمودم و به تألیف فوائد مدنیه موفق شدم.به مطالعۀ شریف ایشان مشرف شد.پس تحسین این تألیف کردند و مثابه مؤلفش گفتند (3).

استرآبادی معتقد است که تفکر اخباریگری شیوۀ کهن اصحاب امامیه است.

او می نویسد:

عِندَ قُدماءِ أصحابِنا الأخباریّینَ, قَدَّسَ اللهُ أرواحَهُم, کَالشَّیخَینِ الأعلمَینِ الصَدوقَینِ والإمامِ الثِقةِ محمدِ بنِ یعقوبِ الْکُلَینیّ...وشَیخِه علیِّ بنِ ابراهیمَ...

ص:218


1- (1) .روضات الجنات،ج 1،ص 120.
2- (2) .میرزا محمد استرآبادی سه کتاب به نامهای رجال کبیر،رجال متوسط و رجال صغیر دارد که رجال کبیر او مفصل ترین کتاب رجالی تا آن زمان است.
3- (3) .روضات الجنات،ج 1،ص 121، [1]به نقل از رسالۀ دانش نامۀ شاهی.

ومَن تَقَدَّمَهم مِمَّّن أدرکَ صُحْبَةَ بعضِ الأئمةِ علیهم السلام أو قَرُبَ عَهدُهُ به علیه السلام لا مَدرَکَ للأحکامِ الشرعیةِ النَظَریةِ, فَرعیةً کانَت أو أصلیةً, إلا أحادیثَ العِترةِ الطاهرةِ علیهم السلام وتلک الروایاتِ الشریفةَ مُتَضَمِّنَةً لِقواعدَ قطعیةٍِ تَسُدُّ مَسَدَّ الْخیالاتِ العقلیةِ المَذکورةِ فی الکُتُبِ ِ الأصولیَّه (1).

علمای پیشین حدیث, که خداوند روانشان را منزه گرداند, همچون دو دانشمند اعلم،شیخ صدوق و پدر ایشان (صدوقین) و امام ثقه،محمد بن یعقوب کلینی و استاد وی،علی بن ابراهیم و راویانی که پیش از اینان محضر یکی از امامان را درک کرده اند یا در زمانی نزدیک به عصر حضور ائمه می زیستند،بر این باورند که تنها منبع دریافت احکام شرعی, اعم از اصول و فروع, احادیث ائمۀ اطهار و روایات ارجمند و حاوی مبانی قطعی است که جایگزین تصورات و خیال پردازیهای عقلانی موجود در کتب اصولی می شوند.

گروهی از عالمان شیعی نیز این دیدگاه استرآبادی را پذیرفته اند،چنان که علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی اول) در این باره می نویسد:

تا آنکه سی سال تقریباً قبل از این،فاضلِ متبحر،مولانا محمدامین استرآبادی (رحمه الله) مشغول مقابله و مطالعۀ اخبار ائمۀ معصومین علیهم السلام شد و مذمت آرا و مقاییس نمود و طریقۀ اصحاب حضرات ائمۀ معصومین علیهم السلام را دانست.فوائد مدنیه را نوشت و به این بلاد فرستاده و اکثر اهل نجف و عتبات عالیات طریقۀ او را مستحسن دانستند و رجوع به اخبار نموده اند و الحق اکثر آنچه مولانا محمدامین گفته است،حق است (2).

حوزۀ علمیۀ اصفهان،که بزرگ ترین حوزۀ علمی شیعی ایران بود،تحت تأثیر این موج قرار گرفت و پاره ای از محدثان،فقیهان و حتی فیلسوفان را به خود جذب کرد.اگر چه مجتهدان و اصولیان،همچنان حاکمیت علمی و قدرت نفوذ خود را حفظ کرده بودند.

ظاهراً منظور مرحوم مجلسی اول (قدّس سرّه) در عبارت فوق،تودۀ طلاب حوزۀ نجف و کربلا است،زیرا عالمان مشهور آن دیار را نمی توان اخباری شمرد.

در سالهای بعد, برخی از عالمان بزرگ،به این شیوه گرایش پیدا کردند که ملامحسن فیض کاشانی (م1091)،شیخ حر عاملی (م 1104ه)،سید هاشم بَحرانی (م 1107ه)،سید نعمت الله جزائری (م 1112ه) و شیخ یوسف بحرانی

(م 1186ه) از این جمله هستند.

ص:219


1- (1) .فوائد المدنیه،ص 92.
2- (2) .لوامع صاحبقرانی،ج 1،ص 16. [1]

تاریخ گویای آن است که این تفکر در منطقۀ بحرین،طرفداران بیشتری یافت؛به گونه ای که این سامان در دوره های بعد به مرکزی برای اخباریان تبدیل شد.

اگر چه لحن سخن اخباریان گاه با شدت و گاه با ملایمت همراه بود و برخی مانند شیخ عبدالله سَماهیچی و شیخ محمد اخباری به مجتهدان ناسزا می گفتند و برخی مانند شیخ یوسف بحرانی افرادی معتدل و میانه رو بودند،اما مبانی فکری ایشان پس از استرآبادی دچار تغییر و تحول چندانی نشد.

نگرش اخباریگری،به سبب جمود و پاسخ گو نبودن به نیازهای زمانه،امکان استمرار نداشت.بنابراین،در مقابل تفکر اصولی تاب مقاومت نیافت.

زمینه های پیدایش اخباریگری

دربارۀ زمینه های بروز تفکر اخباریگری،نظرات متفاوتی وجود دارد.

خود اخباریان مدعی وجود پاره ای از عناصر تأثیرگذار اهل سنّت در اصول فقه شیعه هستند و انگیزۀ جنبش خویش را زدودن این آثار می دانند.

برخی احتمال داده اند که ملا محمدامین،به هنگام سکونت در مکه،تحت تأثیر اندیشه های افراطی ابن حَزْم اندلسی, از عالمان قرن پنجم فرقۀ ظاهریۀ اهل سنّت, قرار گرفته است. (1)

برخی دیگر احتمال داده اند که عقل گریزی اخباریان تحت تأثیر جنبش اروپایی طرفدار حس و تجربه سامان یافته است. (2)

هیچ کدام از این احتمالات،با دلیل اثباتی همراه نیست؛بنابراین،اثبات یا ابطال آنها امکان پذیر نیست.توجه به سخنان ملا امین استرآبادی و تعصب شدید او علیه اهل سنّت،نظریۀ اول را مستبعد می سازد.همچنین اهتمام به نقل و روایت و دوری گزیدن از هرچه غیر آن است،نظریۀ تأثیرگذاری حسّیون اروپا بر استرآبادی را نیز تضعیف می کند.

ص:220


1- (1) .یادنامۀ علامه مجلسی،ج 2،ص 270؛به نقل از:دکتر محمدجعفر لنگرودی،مکتبهای حقوقی در اسلام،ص 285.
2- (2) .شهید مطهری،این احتمال را از حضرت آیت الله بروجردی نقل کرده است؛ر.ک:ده گفتار، ص 70.

به احتمال قوی عقل گرایی افراطی و بی اعتنایی به نقل در قرن هشتم تا دهم هجری موجب پدید آمدن نظریۀ تفریطی اخباریان در این زمینه شده است.زیرا هر افراطگری،تفریطی را نیز به دنبال خود دارد. (1)سخت گیری صاحب مدارک و صاحب معالم در تصحیح اخبار و ردّ روایات ضعیف هم در پیدایش زمینه های توجه به روایات در شخصیت ملا محمد امین استر آبادی بی تأثیر نبوده است به ویژه آنکه وی شاگرد آن دو بزرگوار بوده است.

آشنایی با ویژگیهای تفکر اخباریگری

ایدۀ اصلی اخباریان این بود که تنها راه رسیدن به صلاح و فلاح،تمسک روایات معصومین علیهم السلام و دوری گزیدن از سایر منابع معرفتی است.

آنان،بر خلاف مجتهدان،اجماع و عقل و قرآنِ بدون تفسیر معصوم علیه السلام را شایستۀ احتجاج و استناد نمی دانستند.استرآبادی در توضیح این مجمل می نویسد:

روش صحیح نزد من،راهی است که اخباریان کهن پیموده اند.نظر آنان این بوده است که هر آنچه امت اسلامی تا روز قیامت به آن نیاز دارد،از جانب خداوند و از راه قطعی در اختیار او قرار گرفته است, حتی دیۀ جراحتی کوچک.و بسیاری از احکام و آموزه هایی که پیامبر صلی الله علیه و آله با کتاب و سنّت برای ما آورده است،دچار نسخ و تقیید و تخصیص و تأویل است و این موارد نزد عترت طاهره به ودیعت نهاده شده است.علاوه بر آن،بیشتر آیات قرآن به گونه ای است که برای مردم عادی نامفهوم است.سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز همین حالت را دارد.بنابراین،ما برای دست یابی و شناخت احکام شرعی نظری،اصلی یا فرعی،چاره ای جز مراجعه و شنیدن از ائمۀ معصومین علیهم السلام نداریم.در نتیجه استنباط احکام نظری از ظاهر کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله امکان پذیر نیست،مگر آنکه از ناحیۀ امامان علیهم السلام تبیین گردد و احوال آنها معلوم شود.

باید تا زمانی که تبیین معصومین به دست نیامده است،در متون قرآن و سنّت نبوی توقف و احتیاط نمود (2).

توجه به این سخن ما را با بسیاری از مبانی فکری اخباریان آشنا می کند.

برخی از ویژگیهای تفکر اخباریگری از این قرار است:

ص:221


1- (1) .ر.ک:آیت الله بروجردی, حاشیه بر کفایة الأصول،مقدمه, ص 36.
2- (2) .الفوائد المدنیه،ص 104.

1.بیشتر آیات قرآن کریم،برای مردم قابل فهم نیست و تنها امامان معصوم علیهم السلام قدرت فهمِ مراد همۀ آیات قرآن را دارند.بنابراین،استناد به آیات قرآن برای به دست آوردن حکم و نظریۀ شارع صحیح نیست.و تنها تفسیر اهل بیت معصوم علیهم السلام معتبر و قابل تبعیت است.

گفتنی است این نظریه در دوران بعد مورد قبول برخی از اخباریان میانه رو قرار نگرفت.شیخ یوسف بحرانی و ملا محسن فیض کاشانی،از جملۀ اخباریانی هستند که فهم قرآن را در انحصار معصومان نمی دانند. (1)

2.تمامی امور نظری و عملی که انسان به آن محتاج است،در میراث حدیثی اهل بیت علیهم السلام موجود است.بنابراین،در هر موضوع و مبحث،باید با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام حکم و نظریۀ ایشان را استخراج نمود.

3.عقل انسان توان درک و فهم احکام و نظریات شرعی را ندارد؛بنابراین،اعتماد بر ادراکات عقلی در فهم این موارد جایز نیست.امین استرآبادی در این باره نوشته است:

در علومی که اساس و شالودۀ آن غیرمحسوس اند،تنها ائمۀ اطهار علیهم السلام از خطا مصون می مانند و قواعد منطقی در این موارد هیچ کارکردی ندارند.تنها فایدۀ این قواعد،تنظیم شکل ظاهری استدلال،همچون موجبه بودن صغری و کلی بودن کبری است. (2)

استرآبادی به سخن امامان علیهم السلام در نفی قیاس استدلال می کند و در پی اثبات این نظریه است که عقل در محدودۀ احکام شرعی،حق دخالت ندارد و نور افشانی نمی کند.او در نهایت دخالت عقل را در تمامی موارد شرعی انکار می کند؛ (3)

4.اجماع دلیل شرعی برگرفته از اهل سنّت است و نمی تواند به عنوان دلیل حکم شرعی قرار گیرد.اگر همۀ فقیهان بر حکم مسئله ای اجماع کنند آن نظریه حجت نخواهد بود؛زیرا هیچ یک از آنان معصوم نیستند.پس،بود و نبود اجماع یکسان خواهد بود.

ص:222


1- (1) .ر.ک:الدرة النجفیه،ص 171.
2- (2) .الفوائد المدنیه،ص 471؛لا یُعصَمُ عَن الخطإ فی مادةِ الموادِ فی العلومِ التی مبادئُها بعیدةٌ عَن الإحساسِ إلّا أصحابُ العصمةِ علیهم السلام وأنّ القواعدَ المنطقیةَ غیرُ نافعةٍ فی هذا البابِ وإنّما نفعُها فی صورةِ الأفکارِ کإیجابِ الصُغری وکُلیةِ الکُبری.
3- (3) .الفوائد المدنیه،ص 77.

اخباریان اجماع را ساخته و پرداختۀ اهل سنّت می شمارند که از دست یابی به معارف اهل بیت محروم بوده اند.

5.روایات کتب اربعه قطعی الصدور و عمل به آنها لازم است.تقسیم بندی احادیث به چهار گروه،که از دوران علامه حلی رواج پیدا کرده است،نادرست و ناروا است.استرآبادی در این باره می گوید:

احادیث به دستور امامان و به دست اصحاب آنها مکتوب شده است تا راهنمای شیعیان در عقاید و اعمالشان،به ویژه در زمان غیبت کبری،باشد؛از این رو،تقسیم بندی این احادیث به اقسام چهارگانه باطل است (1).

او دوازده دلیل بر این مطلب ارائه می کند که مهم ترین آن تأثیرپذیری این نظریه از اهل سنّت است.اگر چه سخن استرآبادی همۀ احادیث را شامل می شود،ولی اخباریان بعدی تصریح کرده اند که صحت احادیث،تنها مربوط به کتب اربعه است. (2)

6.اجتهاد و تقلید،بدعت و نادرست است؛زیرا این گونه اجتهاد و تقلید،در زمان معصومین علیهم السلام پیشینه ای نداشته و از طریق اهل سنّت به جامعۀ شیعی منتقل شده است.اصحاب امامان علیهم السلام از شیوۀ اجتهادی آگاهی نداشته اند و تنها منبع علمی آنان،روایات معصومین علیهم السلام بوده است که بر اساس آن عمل می کرده اند.امامان هرگز آنان را به اجتهاد فرانخوانده و از عمل به روایت منع نکرده اند،بلکه آنان را از استحسان و قیاس بر حذر داشته اند.این شیوه،روش عالمان و فقیهان کهن نیز بوده است.اجتهاد و مباحث اصولی از زمان ابن ابی عَقیل و ابن جُنید در میان عالمان شیعی راه یافت. (3)

7.همۀ شیعیان مقلد ائمه علیهم السلام هستند و اگر با زبان عربی آشنا باشند, باید با بررسی احادیث،تکالیف خود را به طور مستقیم از اخبار استخراج کنند.بنابراین،ارتباط عالمان با تودۀ مردم در مقام مجتهد و مقلد صحیح نیست.

8.نتیجۀ پدیدآمده از ویژگی قبل آن است که همۀ مردم مقلد معصومین علیهم السلام هستند؛بنابراین،تقلید از میت جایز است.

ص:223


1- (1) .الفوائد المدنیه،ص 30،موضع گیری امین استرآبادی نسبت به علامه حلی بسیار تند است.
2- (2) .ر.ک:هدایة الأبرار،ص 17.
3- (3) الفوائد المدنیه،ص 78.

9.اصول عملی عقلی هیچ گونه حجیتی ندارد،زیرا عقل شایستگی ورود به مباحث دقیق شرعی را ندارد.بنابراین،قبیح بودن«تکلیف ما لا یُطاق»و یا«عِقاب بِلا بیان»معلوم نیست.حتی اگر عقل انسانی این دو مورد را قبیح بشمارد،این فهم و درک عقل حجیت ندارد و قابل پذیرش نیست.نتیجۀ سخن آنکه اگر دلیل شرعی بر عدم عقاب بلا بیان وجود داشته باشد،آن دلیل حجت است و الاّ نمی توان به حکم عقل بر«قبح عقاب بلا بیان»استناد کرد و برائت شرعی را اثبات نمود.

10.چون برائت عقلی, (1)مورد پذیرش نیست،بنابراین،اگر جواز یا عدم جواز عملی خاص،مشکوک باشد, آن عمل،مورد شبهه است و باید نسبت به آن احتیاط شود و آن عمل ترک شود.بر پایۀ این نظریه،کشیدن سیگار و قلیان حرام است،چون دلیل شرعی بر جواز آن وجود ندارد. (2)

11.اندیشیدن در مدلول نص و لوازم سخن معصومین علیهم السلام ناپسند است و باید از آن اجتناب شود.استناد به قرینه و سیاق و حیثیهای دیگر کلامی نیز صحیح نیست و نمی تواند مدرک حکم شرعی تلقی شود.

12.سازماندهی اصول فقه،به دست اهل سنّت بوده است که از منبع معرفتی معصومین علیهم السلام فاصله گرفته اند.روش اهل سنّت در پردازش علم اصول،مورد پذیرش معصومین علیهم السلام نبوده است و امامان علیهم السلام به صراحت با برخی از آن نظرات (همانند قیاس) مخالفت کرده اند؛بنابراین،استناد به اصول فقه،استناد به اصولِ فاسده و کاسده است. (3)

ص:224


1- (1) .عقل،عقاب و مجازات کردن مکلف را تنها در صورتی جایز می داند که او با علم به حرمت فعل،آن را انجام داده باشد.بنابراین اگر حرمت کاری معلوم نباشد،مکلف مجاز است آن را انجام دهد.این قانون را«قبح عقاب بلا بیان»و نتیجۀ حاصل از آن را برائت عقلی گویند.شرع هم این قانون عقلی را تأیید کرده است.بنابراین هر کار و عملی مجاز و حلال است مگر آنکه خلافش ثابت شود.
2- (2) .اخباریان آنچه را که مردم در زندگی روزمرۀ خود با آن رو به رو هستند،به سه دسته تقسیم کرده اند: الف) حلال بیّن, که جواز انجام آن روشن است؛ ب) حرام بین, که حرمت انجام آن معلوم است؛ ج) مشتبه،یعنی مواردی که حلیت یا حرمت آن روشن نیست. مجتهدان با استناد به اصل برائت معتقدند که هر چیز حلال است مگر آنکه حرمت آن ثابت شود. (کل شی لک حلال حتی تعرف أنه حرام بعینه ) .ولی اخباریان معتقدند که دربارۀ امور مشتبه باید احتیاط نمود و از آن اجتناب کرد.
3- (3) .این دو وصف را فیض کاشانی در طعن بر اصول فقه مجتهدین به کار برده است؛ر.ک:مقدمۀ کتاب وافی.

نقد و بررسی مبانی اخباریگری

اشاره

مبانی اخباریان را به دو دسته می توان تقسیم کرد:

1.منابع معرفتی؛

2.روش دست یابی به آموزه های دینی.

در گروه اول, آنان تنها سنّت منقول از امامان علیهم السلام را منبع معرفتی می شمارند و کتاب،عقل و اجماع را مصدر معرفت نمی دانند.

در محدودۀ روش نیز روش اجتهادی را نقد و اجتهاد و تقلید،بهره گیری از علم اصول و بهره گیری از اصول عملیه را نفی می کنند.

اکنون به طور خلاصه،برخی از مهم ترین مبانی آنان را بررسی و نقد می کنیم.این بررسی می تواند شما را در نقد سایر پیش فرضهای اخباریان نیز یاری کند.

الف قرآن

حذف قرآن،که مهم ترین منبع معرفتی آموزه های دینی است،مهم ترین و خطرناک ترین شیوه در تفکر اخباریگری است.قرآن اصیل ترین سند مکتوب مسلمانان و تنها منبع قطعی الصدور آنان است که مورد قبول تمامی فرقه های اسلامی قرار گرفته است.

قرآن خود را کتاب هدایت معرفی کرده و آیات آن را بیان و مبین بر شمرده است:

(هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ )، 1 (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ ). 2

نکتۀ مهم تر آنکه قرآن،مردمان و حتی غیرمسلمانان را به تفکر و تدبر در آیات قرآن ترغیب می کند و می فرماید:

( أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها) 3

ص:225

(أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً) 1

قرآن،حتی مردم را به تحدی و مبارزه فراخوانده است که اگر می توانند همانند قرآن و یا سوره ای از قرآن بیاورند.تحدی و به مبارزه خواندن در صورتی درست است که فهم قرآن و مقایسۀ آن با دیگر متون،برای مردم میسّر باشد.

این نظریه با سنّت نیز مخالف است،چرا که حدیث شریف ثقلین،که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن می فرماید:

انّی تارکٌ فیکم الثَقَلَیْن کتابَ اللهِ وعِترتی؛ما إنْ تَمسکْتُم بِهما لَن تَضِلُّوا ولَن یَفترِقا حتّی یَرِدا علیَّ الحوضَ .

و از جهت سندی نیز متواتر و صحیح است،بر تمسک به قرآن دلالت دارد و استناد نکردن به قرآن را موجب گمراهی می شمارد.

روایات فراوان عرضۀ حدیث بر قرآن و سنجش متون حدیثی با متن و روح قرآن و آیات آن،نیز دلیل دیگری بر امکان فهم قرآن است. (1)

اگر فهم قرآن ممکن نبود،دستور به عرضۀ حدیث بر قرآن, به گونه ای کلی یا در هنگام تعارض اخبار, لغو و بیهوده بود.

ب عقل

دربارۀ عقل،که منبع معرفت یا راه فهم و دست یابی به مراد آیات و روایت است،فراوان می توان سخن گفت.عقل از آن نظر که منبع معرفتی احکام شرعی (اعتباریات شارع) یا منبع معرفتی دیگر آموزه های دینی است،به بررسی دقیق تر محتاج است.به نظر می رسد اخباریان با استناد به روایات نفی قیاس در پی آن بودند تا نقش عقل را در تمامی موارد (اعتبارات شرعی و غیر آن) و به هر عنوان (منبع معرفتی یا روش معرفت) نفی کنند.آنان حتی برائت عقلی را نیز به این بهانه نفی کرده اند؛در حالی که این روایات در صدد نفی روش ناصحیح استفاده, از عقل در احکام شرعی هستند.احکام شرعی از اعتبارات شارع است و فلسفۀ آن برای عقول

ص:226


1- (2) .ر.ک:کافی،ج 1،ص 69.

انسانی روشن نیست. (1)این سخن نمی تواند دستاویز اخباریان بر روشنگر نبودن عقل در تمامی موارد گردد. (2)

ج اجتهاد و تقلید

تقلید،روشی عاقلانه و برگرفته از سیرۀ عقلا و به معنای مراجعۀ غیرمتخصص به متخصص است.این شیوه،با سیرۀ عقلا سازگار و مورد تأیید قرآن و روایات است.آیۀ نَفْر:

(فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ) 3

بر این نکته دلالت دارد که قرآن،این سیرۀ عقلایی را امضا کرده است.قرآن به صراحت فرمان داده است که گروهی مهاجرت کرده و احکام و معارف را بیاموزند و پس از بازگشت به دیگران آگاهی بخشند.

اگر اصل مراجعۀ غیرعالم به عالم نفی شود،این معنا جلوه گر می شود که تمامی مردم می باید با مراجعه به اصول علمی،نیاز شرعی خود را برآورند؛امری که هیچ گاه اتفاق نیفتاده است و به صورت عادی نیز امکان پذیر نیست.

ص:227


1- (1) .مقصود از قیاس فقهی،همان تمثیل منطقی است؛یعنی،به مجرد مشابهت دو موضوع،حکم یکی از آنها را به دیگری سرایت دهیم.این شیوه،که مورد استناد فقیهان اهل رأی،همانند ابوحنیفه بود،مورد انکار شدید امامان معصوم علیهم السلام به ویژه امام صادق علیه السلام،قرار گرفت.تفاوت این شیوه با قیاس منطقی کاملاً آشکار است.بنابراین،نمی توان با استناد به روایات نفی کنندۀ قیاس،قیاس اولویت را نادرست شمرد.مقصود از قیاس اولویت آن است که اگر قرآن،نسبت به پدر و مادر و احترام به آنان می فرماید: (فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ) ،می توانیم نتیجه بگیریم که هر اهانت دیگر یا کتک زدن آنها نیز حرام و ناپسند است. نکتۀ مهم تر آنکه عقل در شناخت مفاسد و مصالح احکام راهی ندارد و اعتبارات شارع را درک نمی کند.قبول این سخن بدان معنا نیست که عقل به عنوان چراغ هدایت و آفرینش،امکان بازنمایی،شفاف سازی و انتخاب برتر را در تمامی زمینه ها از دست داده است.
2- (2) .ر.ک:جایگاه سیاسی عالم دین در دو مکتب اخباری و اصولی،ص 154-117.

ص:228

درس سیزدهم: اخباریان 2

اشاره

ص:229

ص:230

درآمد

اگرچه مکتب اخباریگری،حرکتی پویا و پیشرو نیست؛ولی نمی توان تأثیرگذاری آن را بر جامعۀ شیعی انکارکرد.این تفکر حدود دو قرن به فعالیت خود ادامه داد و آثار منفی و مثبتی را از خود بر جای نهاد.

مقاومت در برابر حرکت اجتهادی و نظریه پردازی مجتهدان،ثمرۀ منفی فعالیتهای طرفداران این تفکر بود.منزوی شدن فقیهان ژرف اندیش و میدان داری عالمان متوسط در ساماندهی فرهنگ توده ای،از دیگر اثرات منفی این تفکر بود.

اگر چه تندروی،تکروی،بی احترامی به عالمان پیشین،مهجوریت تدبر در قرآن،جمود فکری،پرهیز از نوآوری و مبارزه با آن،بی اعتنایی به تدبر و اجتهاد و...در تفکر و عمل برخی از اخباریان مشهود است؛ولی این عوامل نباید موجب نادیده انگاشتن خدمات این گروه گردد.گرایش به آموزه های نقلی و اعتنای فراوان به حدیث به عنوان منبع معرفتی،جامع نگاریهای حدیثی،تدبر و تأمل در متون حدیثی،تربیت نسلی جدید از محدثان شیعی و...از جمله خدمات این گروه به معارف شیعی است.به عبارتی دیگر،اوج گرایش عالمان به متون حدیثی،در قرنهای یازدهم و دوازدهم است.جامع نگاریهای ماندگار حدیثی همچون وسائل الشیعه،وافی و بحار الانوار از مهم ترین ثمرات این تفکر است.اندیشۀ بازگشت به متون نقلی نیز در این زمان آغاز شده و گسترش یافته است.شرح نویسی بر کتابهای حدیثی،همچون روضة المُتّقین،لَوامِع صاحبقَرانی،مَلاذُ الأَخیار،شروح گوناگون کتاب کافی و صحیفۀ سجادیه نیز با این تفکر حدیثگرا مرتبط است.بنابراین از آثار و فواید باقی مانده از این تفکر نیز می بایست قدردانی شود.

ص:231

عالمان مشهور اخباری

اشاره

تعداد دانشمندان اخباری،با توجه به فعالیت دویست سالۀ اخباریان چندان پرشمار و چشم گیر نیست.این گروه معدود نیز خود به دو دستۀ اخباریان تندرو و اخباریان معتدل تقسیم می شوند.البته در این میان،برخی از افراد

نیز به غلط اخباری شمرده شده اند.ذکر این نکته شایسته است که میان اخبارگرایی و اخباری گری تفاوت اساسی وجود دارد.اخبارگرایی یعنی گرایش به روایات به عنوان یک منبع معرفتی می تواند با منابع معرفتی دیگر همچون قرآن اجماع و عقل،جمع شود در حالی که اخباری گری در حالت شدید خود،تمام منابع معرفتی دیگر را کنار می نهد و تنها منبع معرفتی شایسته را روایات اهل بیت می شمرد. (1)

ملاامین استرآبادی

در مباحث پیشین پیرامون شخصیت و اندیشه های ملاامین استرآبادی به تفصیل سخن گفتیم.

علامه محمدتقی مجلسی

او پدر علامه محمدباقر مجلسی و از شاگردان شیخ بهایی است.مجلسی اول به ستایش از تفکر ملاامین استرآبادی پرداخته و مبانی اخباریان را ستوده است.شرح نویسی او بر کتاب من لا یحضره الفقیه نیز از این دیدگاه نشئت گرفته است.اخباریان،خود را پیرو محدثان کهن شمرده است و به مکتب حدیثی قم،به ویژه شیخ صدوق (رحمة الله علیه)،اعتنا و احترام ویژه داشتند..علامه محمدتقی مجلسی،در مواجه با مجتهدان،تندرویهای امین استرآبادی را ندارد.از این رو،باید او را در گروه اخباریان معتدل و یا حتی متمایل به اخبارگرایان جای داد.

ص:232


1- (1) .برای آشنایی بیشتر با این دو اصطلاح،به مقالۀ«اخباریگری و اخبارگرایی»به قلم محمدرضا حکیمی در کتاب یادنامۀ آیة الله مرعشی مراجعه کنید.مؤلف سعی در روشن ساختن این مطلب که گرایش به اخبار به عنوان یکی از مبادی معرفت دینی،پسندیده،شایسته و لازم است. ایشان اخذ آموزه های دینی از احادیث معصومان را اخبارگرایی نامیده است و آن را ارج می نهد.همچنین مؤلف گرایش به اخبار را از اخباریگری،با معیارهای ذکرشده،جدا می داند و ضمن ردّ اخباریگری،اخبارگرایی را تقویت می کند.

ملامحسن فیض کاشانی 1091-1007ه

در مباحث پیشین با زندگی نامۀ ملامحسن فیض آشنا شدیم.اکنون نگرش حدیثی او را بررسی می کنیم.

ملامحسن فیض کاشانی یکی از پایه های اصلی اخباریان معتدل در نظام فکری اخباریگری است.ایشان در بسیاری از نوشته های خویش،تمسک به اخبار و دوری گزیدن از اجتهاد غیرمأثور را مطرح و از آن دفاع کرده است.

مرحوم فیض کاشانی در مقدمۀ کتاب وافی،به تبیین این نظریه پرداخته و نوشته است:

پس از پایان دورۀ حضور و غیبت صغری،شیعیان با سنّیان همراه شدند و اصول فقه را از آنان برگرفتند.این اصول بر پایۀ تفکر اجتهادی سنّیان بنیان گذاری شده بود.مجتهدان سنّی،بسیاری از احکام شرعی را به عقل و رأی خویش استنباط می کردند و نظر خود را در کنار حکم خدا و رسول حجت می شمردند.برخی از شیعیان نیز روش استناد به اخبار را کنار نهاده و اجتهاد و استناد به آرای انسانی را جایز شمردند.آنان،آیات و روایات مربوط به منع از اجتهاد و عمل به آرا را تأویل نموده و نهی از پیروی از ظن را به مسائل اعتقادی مربوط دانستند.در نتیجه،تفکر اجتهادی در احکام و آرا اختلافهای شدیدی را پدید آورد و مقلدان آنان نیز به این تفرقه دچار شدند.در حالی که آنان می بایست به جای تقلید از مجتهد،از امام معصوم علیه السلام تقلید می کردند (1).

فیض کاشانی (رحمة الله علیه) رساله های الأُصولُ الأصیله،الحقُ المُبین و سَفینةُ النَّجاة را برای تشریح دلایل خویش در گرایش به اخبار و دوری گزیدن از منابع معرفتی دیگر در بدست آوردن احکام شرعی نوشته است.برخی از عناوین و سرفصلهای کتاب الأصول الأصیله به شرح زیر است:

1.کسی که دین خویش را از کتاب خدا و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله فرا گیرد،هرگز گمراه نخواهد شد.(استناد به سنت در کنار استناد به قرآن)

2.روایات معصومان علیهم السلام در مصادر حدیثی ما جمع آوری شده است.

3.اهل بیت علیهم السلام اصول و قواعدی را بیان کرده اند که با استفاده از آنها می توان فروع مختلف را تبیین کرد.

ص:233


1- (1) .وافی،ج 1،ص 18 14.

4.شارع مقدس در هر مسئله حکم مشخصی دارد که تنها از طریق اهل بیت به دست می آید.

5.تکیه کردن بر«ظن»و«گمان»در اصول اعتقادات و احکام عملی جایز نیست.

6.بر هر مکلف واجب است که به تفقه در دین بپردازد و آموزه های دینی را فرا گیرد.تقلید از مفتی نیز یکی از راههای فراگیری آموزه های دینی است. (1)

ایشان در رسالۀ الحق المبین به بهره گیری خویش از امین استرآبادی اشاره کرده و نوشته است:

برخی از نکاتی را که فهمیده ام،یکی از دانشوران شیعی نیز،که اهل استرآباد است،بدان دست یافته است.او دیرزمانی ساکن مکه بود و من در آنجا به مصاحبت او نائل آمدم.او بر این باور است که باید به اخبار عمل کرد و روش اجتهاد و باورِ آرای برساخته را رد نمود و از به کارگیری اصول فقه ساخته شده،(غیرمعصوم) اجتناب کرد.

به جانم سوگند که وی سخن به صواب می گوید.او این در را به روی ما باز نموده و ما را به روش درست رهنمون کرده است (2).

ایشان در ادامۀ سخن،به کار امین استرآبادی دو اشکال وارد کرده است:

1.تندروی و غلو دربارۀ اخبار و ادعای قطعیت روایات کتب اربعه؛

2.بدگویی و نکوهش مجتهدان و ناسزاگویی آنان.

به گفتۀ فیض کاشانی،این دو اشتباه موجب رویگردانی عالمان شیعه از سخن امین استرآبادی شده است.

نکته

بررسی نظرات فیض کاشانی بیانگر استقلال او در این نظریه است.او بسیاری از نظرات بنیادین اخباریان را نمی پذیرد او ظاهر قرآن را حجت می شمارد و بر این حجّیت تأکید می کند.تقلید را تا حدودی باور دارد و اجتهاد را در محدوده ای خاص

ص:234


1- (1) .ر.ک:کتاب الأصول الأصیله،ص 152-44.خلاصۀ این متون در پایان کتاب و به قلم مرحوم محدث ارموی آمده است:همان،ص 199-195.
2- (2) .الحق المبین،ص 12.

می پذیرد،همچنین او ناسزاگویی به مجتهدان را روا نمی داند،اگرچه به برخی از مبانی مجتهدان اشکال وارد می کند و آنها را اصول خودساخته می خواند.فیض کاشانی احکام عقلی تأیید شدۀ شرع را می پذیرد و عقل را به عنوان نور الهی معرفی می کند.در حقیقت،فیض کاشانی،تفکری خاص دارد که میان اخباری و اصولی قرار دارد.بنابراین،می توان گفت که مرحوم فیض،مروّج اخبارگرایی است،نه اخباریگری.

شیخ حرّ عاملی 1104-1033ه

صاحب وسائل نیز یکی از طرفداران غیرافراطی طریقۀ اخباری و از مخالفان روش اجتهادی است.پافشاری او بر این نظریه،سخت گیرانه تر از فیض کاشانی است به گونه ای که برخی گفته اند:

او شهادت و گواهیِ طلبه ای را به جهت خواندن کتاب اصولی شیخ بهایی به نام زبده نپذیرفته است (1).

ایشان در فواید پایانی کتاب وسائل الشیعه آورده است:

قَد عَرَفْتَ هُنا وفی أَولِ کتابِ الْقَضاءِ مُعظَمَ طَریقةِ الأَخباریینَ وَنُبْذَةً مِن أَدِلَّتِهِم (2).

اینجا و در ابتدای کتاب القضاء با بخش اعظم روش اخباریان و شمه ای از دلایل آنها آشنا شدید.

چینش ابواب و روایات وسائل الشیعه نیز ناظر به این موضع گیری است.برخی از سرفصلهای کتاب القضاء به شرح زیر است:

باب (3) جایز نیست کسی جز امام یا راوی حکم امام،که بر پایۀ آن حکم می کند،حکمی شرعی صادر کند (3)

باب (5):حرمت حکم کردن به غیر از قرآن وسنت. (4)

ص:235


1- (1) .ر.ک:روضات الجنّات،ج 7،ص 104.
2- (2) .وسائل الشیعه،ج 30،ص 69. [1]
3- (3) .همان،ج 27،ص 31.
4- (4) .همان.

باب (10):تقلید از غیر معصوم در آنچه که استنباط خود اوست و در آنچه که بر پایۀ قول معصوم عمل نمی کند،جایز نیست.

باب (13):استنتاج احکام نظری از ظواهر قرآن جایز نیست،مگر آنکه تفسیر آن از طریق معصومان علیهم السلام فهمیده شود.

باب (14):جایز نبودن استنباط احکام نظری،از ظاهر کلام نبوی که از طریقی غیر از طریق اهل بیت روایت شده باشد تا زمانی که تفسیر آن کلام توسط ایشان معلوم نگردد. (1)

تفکر اخباری ایشان در برخی موارد بسیار شفاف است؛برای مثال او پس از نقل روایات عرضۀ حدیث بر قرآن می نویسد:

عرضۀ (حدیث) بر قرآن به تنهایی در روایات تصریح نشده است،بلکه احتمال دارد بر پایۀ حمل مطلق بر مقید،مراد،عرضه بر کتاب و سنت با هم بوده باشد و احتمال دارد در خصوص دو روایت متعارض،یا از باب تقیه باشد (2).

عناوین ابواب و سخن آخر ایشان،یعنی حمل روایات عرضۀ حدیث بر تقیه،بیانگر تفکر اخباریگری ایشان است که در مباحث پیشین به آن اشاره شده است.

صاحب وسائل،ذیل روایت

«فأمّا مَن کانَ مِن الفقهاءِ صائناً لِنفسِه،حافظاً لدینِه،مُخالفاً لِهَواه،مُطیعاً لِأمرِ مَولاه،فَلِلْعَوامِ أنْ یُقَلِّدوه» می نویسد:می گویم:منظور از تقلیدِ اجازه داده شده در این حدیث،فقط پذیرش آنچه روایت می کند،است نه پذیرفتن رأی و اجتهاد و گمان وی و این معنایی است که هیچ اختلافی در آن نیست.با این حال اصولیان معتقدند که اعتماد بر حدیث نامبرده در اصول و فروع روا نیست؛زیرا این حدیث،مرسل؛سند آن مشکوک؛متن آن ضعیف است و با حدیثی که متواتر و متن آن قطعی و یقینی است،در تعارض است.اما با این همه احتمال حمل آن بر تقیه نیز وجود دارد (3).

ص:236


1- (1) .همان،ص 206.
2- (2) .همان،ص 124.
3- (3) .همان،ص 132.

پیشتر گفتیم که جواز ندانستن تقلید از غیرمعصوم،یکی از مبانی اصلی اخباریان بوده است.

نکتۀ آخر آنکه صاحب وسائل در کتاب گرانقدر خویش،تمامی روایات مربوط به هر فرع فقهی را مطرح کرده،ولی به آیات مربوط به آن موضوع،هیچ اشاره ای نکرده است مگر آنکه آیه در ضمن حدیثی نقل شده باشد.این شیوه،برگرفته از نگرش اخباریان به آیات قرآن و تمسک نکردن بدان،بدون استفاده از احادیث اهل بیت علیهم السلام است.

شیخ یوسف بحرانی 1186-1107ه

شیخ یوسف بحرانی از گروه فقیهان متتبع اخباری است.او تلاش دقیق مجتهدان را با گرایش معتدل اخباری ترکیب نموده و مجموعه مناسب و قابل نمونه برداری را با نام الحدائق الناضره سامان داده است.او در سال 1107 هجری در بحرین متولد شد،در میانۀ عمر در ایران زیست و در سال 1186 هجری در کربلا وفات کرد.

دوران زندگی او دورانی پرآشوب،پرخطر و سراسر گرفتاریهای شخصی و اجتماعی بود که این دوران در بحرین،ایران و عراق گذشت.

بیست سال پایانی عمر ایشان در کربلا سپری شد و موجب رونق حوزۀ علمی آن دیار شد.جناب شیخ یوسف بحرانی،تفکر معتدل اخباری داشت.زبان او پاک و عفیف بود و به گونه ای منطقی با مجتهدان و اخباریان رو به رو می شد.

تبیین مبانی نظری اخباریگری در مقدمۀ مفصل ایشان بر کتاب الحدائق الناضره آمده است.ادب سخن،زیبایی کلام،احترام به فقیهان و پرهیز از درشت گویی در این مقدمۀ بلند،بیانگر سلامت نفس شیخ یوسف بحرانی است. (1)

ایشان با اشاره به تفکر اخبارگرای شیخ صدوق و آرای اصول گرایانۀ شیخ مفید و سید مرتضی این گونه تفاوت در اجتهاد را،امری عادی می شمارد که به هیچ وجه شایستۀ نکوهش نیست.صاحب حدائق در ادامه می نویسد:

آوازۀ این اختلاف و وقوع این بی پروایی تا زمان صاحب الفوائد المدنیّه،که خدا با

ص:237


1- (1) .مقدمۀ الحدائق الناضره،ص 167-1.

رحمت واسع خود او را بیامرزد،برنیامده بود.اما او زبان نکوهش را بر دانشوران گشود و بسیار در آن زیاده روی کرد و تعصّبات بسیاری به خرج داد که شایستۀ چنین دانشمند فرهیخته ای نبود (1).

او در متن کتاب حدائق،از فقهای شیعه با احترام یاد می کند و در تحلیل و نقد نظرات آنان از سیرۀ علمی و مقبول پیروی می کند.شیخ یوسف بحرانی،روش خود را همانند روش علامه مجلسی می داند و آن را طریق میانه می شمارد. (2)

او در فهم آیات قرآنی،نظر شیخ طوسی را تأیید می کند و نظریۀ افراطی برخی از اخباریان مبنی بر فهم ناپذیری ظواهر تمامی آیات قرآن را مردود می شمارد. (3)قبول قواعد فقهی و معیارهای برگرفته از احادیث،همانند استصْحاب و اباحۀ اصلیّه (به تعبیر مرحوم بحرانی) بیانگر نزدیک تر بودن او به مجتهدان است؛اگرچه تمایز تفکر او و مجتهدان اصولی در تمامی این کتاب دیده می شود.او در مسئلۀ برائت،قائل به توقف است و نظر مجتهدان را دربارۀ اصل برائت نمی پذیرد. (4)علم اصول را از اهل سنت می داند و آن را نفی می کند. (5)تقسیم چهارگانۀ احادیث را نمی پذیرد و مطابق با نظر اخباریان عمل می کند. (6)

بحرانی معمولاً از بررسی اسناد روایاتی که از کتب مشهور شیعی نقل شده است،خودداری می کند و تنها به بررسی دلالت متن می پردازد.شیوۀ او در نقل اقوال فقیهان پیشین،مبتنی بر تفکر نقّادانه است.او دلایل غیرنقلی ارائه شده را نمی پذیرد و با استناد به روایات،به نقد این تفکر و نتیجۀ حاصل از آن می پردازد.تتبع فراوان و دقیق در اخبار،شیوۀ رایج مرحوم بحرانی در این کتاب است.از این رو،کتاب او در روزگاران به عنوان کتاب مرجع از سوی فقیهان پذیرفته شده است و برای نقل اقوال و جمع آوری احادیث بدان استناد می شود. (7)

ص:238


1- (1) .الحدائق الناضره،ج 1،ص 170.
2- (2) .همان،مقدمۀ دوم.
3- (3) .همان،مقدمۀ سوم.
4- (4) .همان،ج 10،ص 121.
5- (5) .همان،ج 18،ص 144.
6- (6) .دُرَر النجفیّه،ص 165.
7- (7) .ر.ک:دانش نامۀ جهان اسلام،ج 2،ص 317-314.

میرزا محمد اخباری 1232-1178ه

میرزا محمد اخباری،افراطی ترین فرد از گروه اخباریان است که پس از غلبۀ مرحوم وحید بهبهانی بر اخباریان،به ترویج این مسلک پرداخته است.

او به سال 1178 هجری در هندوستان زاده شد و پس از تحصیلات اولیه به عراق مهاجرت کرد.او فردی باهوش و سخنور بود که در علوم مختلف تخصص داشت و به زبان فارسی و عربی سخن می گفت و شعر می سرود.میرزا محمد اخباری در مباحثه و جدل نیز تخصص و تبحر داشت و همین موضوع سبب رواج تفکر او در میان تودۀ مردم شد.او از علوم غریبه،جفر و طلسمات نیز مطلع بود و از آن برای پیشبرد مقاصد خویش استفاده می کرد.

تعصب شدید او در اخباریگری،سبب دشمنی او با مجتهدان و ناسزاگویی وی به آنان شده بود،از این رو مجتهدان به مخالفت با او برخاستند و او را مجبور به ترک عراق و مهاجرت به ایران کردند.اقامت او در تهران مصادف با سلطنت فتحعلی شاه و درگیریهای ایران و روسیه بود.در این زمان از سوی حکومت و شخص شاه محترم دانسته می شد.انجام برخی از کارهای خارق العاده،به ویژه پیشگویی او دربارۀ قتل فرماندۀ سپاه روس،موجب شد که او نزد شاه مقامی فوق العاده بیابد.نقل کرده اند که او پیشنهاد کرد که چهل روز چله نشینی کند و به دنبال آن سرِ فرماندۀ سپاه روس را در تهران حاضر کند به شرط آنکه شاه نیز روش اخباریان را رواج دهد و تفکر اجتهادی را منسوخ کند.پس از انجام این عمل،خانوادۀ سلطنتی از بیم آنکه این چله نشینی ها موجب زیان آنها شود،عذر او را خواستند و او را روانۀ عتبات کردند.

او در عتبات نیز در امور اختلافی سرداران عثمانی دخالت کرد و بالاخره با حکم برخی از مجتهدان شیعه،واجب القتل شمرده شد و در سال 1232 هجری به دست تودۀ مردم به قتل رسید. (1)

میرزا محمد اخباری نمونۀ شاخص تفکر افراطی اخباریگری است که از همۀ وسایل ممکن برای مبارزه با مجتهدان بهره گرفته است.مبارزۀ او با مجتهدان،از نقاط تاریک و تأسف بار تاریخ حدیث شیعه است.در این دوران مباحثات علمی جای

ص:239


1- (1) .ر.ک:دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج 7 ص 157.

خود را به بدگویی و ناسزا داده و استمداد از قدرتهای محلی و حتی سنّی برای پیشبرد دیدگاه و رأی،جایز شمرده شده است.به عبارتی دیگر،اخباریگری در این زمان به صورت یک فرقه و نه یک تفکر علمی بروز کرده است.

دیگر عالمان اخباری

اشاره

از دیگر عالمان اخباری،خواه میانه رو و یا افراطی،به افراد زیر می توان اشاره کرد:

سید نعمت الله جزائری (م 1112ه)؛

شیخ عبدالله سَماهیجی (م 1135ه)؛او نگارندۀ کتاب مُنْیَةُ المُمارِسین است و تفاوتهای کلی و جزئی روش اخباری و اجتهادی را در چهل ماده بر شمرده است.

شیخ حسن اخباری (م 1181ه)؛

میرزا علی اخباری (م 1275 ه.در خرمشهر)؛

میرزا حسین اخباری (م 1318ه)؛

شیخ عنایت الله اخباری (م 1372ه).

علامه مجلسی؛اخباری یا اصولی؟

حیات علامه مجلسی هم زمان با رواج تفکر اخباریگری بود.همچنین ایشان در گرایش به اخبار اهل بیت شهره بودند؛از این رو،تصور شده است که علامه مجلسی (رحمه الله) نیز از پیروان و حتی از سردمداران این تفکر است.

علاوه بر موارد فوق،قرائن و شواهد زیر نیز به این تصور کمک کرده است و آن را تقویت می کند:

1.پدر علامه مجلسی به اخباریان گرایش داشته و علامه مجلسی نیز شاگرد وی بوده است.از این رو طبیعی است که متأثر از پدرش باشد.

2.مهم ترین و بزرگ ترین جامع حدیثی شیعه،بحار الأنوار،به دست ایشان و در این دوران نگاشته شده است.

3.نقد تفکر عقل گرایانه و مخالفت با فیلسوفان در آثار علامه مجلسی مشهود است. (1)

ص:240


1- (1) .ر ک:«نقد تهافت غزالی»،کیهان اندیشه،شمارۀ 17،مرداد و شهریور 1365،ص 53-30.

4.نقل روایات ضعیف و سعی در توجیه آن متون نیز در نوشته های ایشان مشاهده می شود.

5.برخی از استادان و پاره ای از شاگردان علامه مجلسی تفکر اخباری داشته اند.

با این همه،برخی از محققان،علامه مجلسی را فردی میان اخباری و اصولی می شمارند،زیرا علامه با برخی از مبانی اخباریگری مخالفت کرده است. (1)

اما دقت و تأمل در آثار علامه مجلسی بیانگر آن است که با وجود فعالیتهای فراوان حدیثی و اعتماد شدید ایشان بر روایات اهل بیت علیهم السلام،مبانی فکری ایشان با تفکر اخباریگری به طور کامل متفاوت است.با وجود آنکه در زمان او تفکر اخباریگری در دوران اوج خود بود،با این همه وی قواعد اجتهاد و روش مجتهدان را پذیرفته بود و مطابق آنها فتوا می داده است.تذکر این نکته شایسته است که شاخصه اصلی اخباریان نفی اجتهاد و علم اصول فقه است.بنابراین مخالفت با تفکر عقلی و یا نفی فلسفه و عرفان مرادف با اخباریگری نیست.

از این رو می باید علامه مجلسی را نیز از عالمان اخبارگرا دانست،و حتی نمی توان او را در زمرۀ اخباریان میانه رو قلمداد کرد.

نحوۀ تعامل علامه مجلسی با مبانی تفکر اخباریگری

چگونگی رویارویی علامه مجلسی با مبانی اخباریان از جملۀ مهم ترین مسائلی است که در تبیین دیدگاه ایشان در موضع اخباریگری بسیار مؤثر است؛از این رو در این بخش چگونگی مواجهۀ ایشان با مبانی اخباریان را بررسی می کنیم.

علامه مجلسی،همانند اصولیان و بر خلاف مجتهدان،اجتهاد را واجب کفایی می داند و تقلید غیرمجتهد از مجتهد را واجب عینی قلمداد می کند. (2)

ایشان همانند مجتهدان،تقلید از میّت را نفی می کند ولزوم وجود مجتهد زنده و تقلید مردمان از وی را لازم می شمرد. (3)

ص:241


1- (1) .ر.ک:علی دوانی،علامه مجلسی بزرگ علم و دین،ص 428؛حسن طارمی،علامه مجلسی،ص 200؛حسین مدرسی طباطبایی،مقدمه ای بر فقه شیعه،ص 59؛ [1]مصلح الدین مهدوی،زندگی نامۀ علامه مجلسی،ج 1،ص 251 و....
2- (2) .مرآة العقول،ج 1،ص 98.
3- (3) .نظم اللئالی،ص 13 و 14.

ایشان آشنایی با علم اصول را از مقدمات اجتهاد شمرده است (1)و در صدد بوده تا رساله ای در علم اصول تألیف کند و آن را در جلد بیست و پنجم بحار الأنوار بیاورد. (2)

علامه مجلسی اجماع را حجّت می شمرد و بدان احتجاج می کند. (3)مقصود از اجماع در سخن ایشان،اجماع دخولی (4)است که موارد آن محدود است.

ایشان ظواهر قرآن را حجت می داند و تمامی ابواب فقهی و غیرفقهی بحار الأنوار را با آیات قرآن آغاز می کند.استناد به آیات قرآن در بحار الأنوار آن مقدار گسترده است که می توان این کتاب را نوعی موضوع بندی آیات قرآن به شمار آورد.

اخباریان اعتقاد داشتند که در موارد شبهه باید احتیاط کرد و دلیلی بر اصل برائت وجود ندارد.اما علامه مجلسی در این زمینه با آنان مخالف و همسان با اصولیان قائل به اباحه و حلیّت است. (5)

سخنی از علامه مجلسی در تفسیر آیۀ وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ) 6 در دست است که شاهد زیبایی بر تفکر اصولی ایشان،به ویژه در موارد پیش گفته،است.ایشان می نویسد:

آیه به شکل عام و مطلق خود بر جواز نماز بر غیر قبله دلالت می کند و صحت نمازی را که بر غیر قبله انجام شود،تأیید می کند،در حالی که نسخ آیه نیز معلوم نیست.پس مواردی که با یکی از دلایل اجماع یا جز آن از حکم جواز آیه خارج شود،پذیرفته است و دیگر موارد در حکم آیه داخل است.

اما آیۀ قبله،که بعد از این خواهد آمد، (فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ) :بقره144/ در بسیاری از احکام با این آیه در تضاد است و آیۀ اول با اصل برائت تأیید می شود.بنابراین،تا زمانی که دلیل دیگری چون اجماع یا نص در آن مورد نیاید،عمل به آیۀ اول لازم است (6).

ص:242


1- (1) .همان،ص 10 و 11.
2- (2) .ملاذ الأخیار،ج 1،ص 20.
3- (3) .یادنامۀ علامه مجلسی،ج 2،ص 288.
4- (4) .اجماع عالمان شیعی بر یک حکم یا نظریه،دلالت می کند که معصوم علیه السلام نیز همین نظر را دارد و در میان اجماع کنندگان است.بنابراین،حجیت اجماع به سبب داخل بودن معصوم علیه السلام در گروه اجماع کنندگان است.این برداشت از اجماع را اجماع دخولی می گویند.
5- (5) .نظم اللئالی،ص 11 و 181؛بحار الأنوار،ج 81،ص 33. [1]
6- (7) .بحار الأنوار،ج 81،ص 33 و 34.

در این سخن فقیهانه حجیت اجماع،اصل برائت و ظاهر قرآن پذیرفته شده است.

بر خلاف اخباریان که دسته بندی چهارگانۀ احادیث را منکرند،علامه مجلسی در بسیاری از کتابهای خویش از این روش استفاده کرده است.بدین گونه که او در شرح کتاب شریف کافی،بسیاری از متون آن را«ضعیف علی المشهور»خوانده است.

گفتنی است که اعتماد علامه مجلسی به کتب کهن،به ویژه کافی،بسیار زیاد است،با این همه وی در مرآة العقول (شرح کافی) و همچنین مَلاذُ الأَخیار (شرح تهذیب الأحکام) از مبنای فقیهان استفاده کرده است.

علامه مجلسی در مباحث اعتقادی به عقل فطری استناد می کند و به حُسْن و قبح ذاتی عقلی معتقد است.ایشان در بحث وحدت صانع،ادلۀ عقلی را بر ادلۀ نقلی مقدم کرده است. (1)البته نمی توان علامه را عقل گرا نامید،زیرا در موارد تعارض بین عقل و نقل،او جانب نقل را مقدم می دارد و بر دلایل عقلی اعتماد نمی کند.در اعتباریات شرعی نیز عقل را حجت نمی شمرد و امامان معصوم علیهم السلام را عقل کامل معرفی می کند و سخن آنان را حجت می داند.علامه عقول غیرمعصومان را عقل ناقص و فاقد حجیت مطلق می داند. (2)به نظر ایشان،عقل در مرحلۀ شناخت خدا و وحدانیت ذات باری تعالی و شناخت حجت کاربرد دارد.به باور علامه عقل پس از شناخت پیامبر و امامان علیهم السلام،به ناتوانی خود در فهم اعتبارات شرعی و آموزه های دینی اعتراف می کند و نظر آنان را بر خویش مقدم می دارد. (3)

ناهمگونی نظرات ایشان با فیلسوفان و متکلمان عقلی نیز مشهود و نمونۀ بارز آن در حاشیه های علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) بر مجلدات اول کتاب بحار الأنوار نمایان است.

بنابراین،در ارتباط با عقل و نقل،نظرات علامه مجلسی به اخباریان نزدیک تر است،اگرچه با آن مطابقت تام ندارد؛ (4)یعنی،به گونه ای اجمالی،حجیّت عقل را می پذیرد،ولی محدودۀ کاربرد آن را بسیار کم می شمرد.

ص:243


1- (1) .همان،ج 3،ص 231.
2- (2) .همان،ج 1،ص 143.
3- (3) .همان.
4- (4) .ر.ک:علی ملکی میانجی،علامه مجلسی؛اخباری یا اصولی،ص 82-70.

اخباریان،موضع گیری خصمانه ای نسبت به فقیهان،به ویژه علامه حلی،دارند،ولی علامه مجلسی نسبت به فقیهان بسیار با احترام برخورد می کند و نام آنان،به ویژه علامه حلی،را با احترام فراوان یاد می کند. (1)

او با متکلمان عقل گرا همانند خواجه نصیر طوسی نیز برخوردی این گونه دارد. (2)

فرجام اخباریگری

اخباریگری واکنشی تند به برخی از مبانی و معیارهای اصولیان و فقیهان بود که قدرت تخریبی مناسبی داشت،ولی نمی توانست بستری برای سازندگی معیارها و تفکر مقبول و مستمر باشد.

این تفکر در مواجهه با حوادث پیش آمده در جامعه،منفعل بود.قطع ارتباط بین مجتهد و مقلّد و بی توجهی به میراث فقیهان پیشین نیز مشکل را افزون می کرد.در چنین وضعیتی،طبیعی می نمود که این حرکت ناتمام و ناقص بماند.

فاصله گرفتن از دوران تأسیس این نظریه و به وجود آمدن نحله های فکری گوناگون و متنوع در میان اخباریان موجب تضعیف این تفکر شد.

وجود برخی از اخباریان افراطی و حملات شدید آنان به مجتهدان نیز،اسباب بی اعتمادی عالمان و مردم به اخباریان را فراهم آورد.همچنین ظهور برخی از اخباریان میانه رو و منصف،که برخی از مبانی اصلی مجتهدان را پذیرفته بودند و حالتی میان اخباری و اصولی داشتند،به افول این تفکر یاری رساند.

اخباریان متأخر،همانند شیخ یوسف بحرانی،به صراحت از تندروی ملاامین استرآبادی انتقاد می کردند و برخی از مبانی اصلی او را نمی پذیرفتند.

از منظر دیگر،در سالهای اول تشکیل این تفکر،گروهی از عالمان فرهیخته،همچون مجلسی اول،فیض کاشانی و صاحب وسائل،با آن هم فکر و هم گام بودند،ولی پس از گذشت پنجاه سال،شخصیتهای عالم و تأثیرگذار در میان آنان کمتر به

ص:244


1- (1) .ر.ک:همان،ص 49-48.
2- (2) .برای آشنایی بیشتر در این موضوع رجوع کنید به همان،ص 97 17.مؤلف محترم در این نگاشتۀ بلند به زیبایی،مبانی فکری علامه مجلسی را تبیین کرده و تنافی آن را با تفکر اخباری روشن نموده است.نوشتۀ کوتاه ما نیز برگرفته از این مقاله است.

چشم می آمد.علاوه بر این،این تفکر در نقاطی همانند بحرین و خوزستان گسترش یافته بود که قدرت تأثیرگذاری بر کل جامعۀ اسلامی را نداشت.

نسلهای پسین اخباریان،مردانی ساده و عادی بودند که نسبت به تفکر خود و مخالفت با فقیهان متعصبانه برخورد می کردند.آنان از عمق بخشیدن به مبانی تفکر خویش عاجز بودند.حتی در برخی از موارد،همانند اجماع،که امکان اثبات نظریۀ اخباریان بسیار ساده بود،از نوشته های امین استرآبادی فراتر نمی رفتند. (1)با وجود این اشکالات،اخباریگری به مسیر خود ادامه می داد.

زوال این تفکر مرهون شخصیت فرزانه ای است که با مبارزۀ علمی و عملی پیگیر خود،این تفکر را به حاشیه راند.این شخص،استاد کل محمدباقر اصفهانی،مشهور به وحید بهبهانی است.

گفتنی است که شخصیت مرحوم شیخ یوسف بحرانی،به عنوان چهرۀ برجستۀ اخباری،و رو یا رو نشدن او با مرحوم وحید بهبهانی نیز در پیروزی تفکر اصولی و اجتهادی مؤثر بوده است.برخی گفته اند که مرحوم بحرانی در اواخر عمر خویش،تفکر اخباری را کنار نهاده و به مجتهدان نزدیک شده بود. (2)

وحید بهبهانی 1205-1117ه

علامه وحید بهبهانی مشهورترین چهرۀ اصولی در مبارزه با اخباریان است.استدلال محکم و قوی او در تبیین روش اجتهادی،همراه با مبارزات عملی با اخباریان،به چیره شدن تفکر اجتهادی و اضمحلال تفکر اخباری انجامید.

کتاب الإجتهاد و الأخبار او بیانگر معیارهای ایشان در تفکر اجتهادی خویش است.علاوه بر آن،در کتاب الفوائد الرجالیه،مبنای قبول خبر را به گونه ای سامان داده است که حجیت خبر موثوقٌ به جانشین حجیت خبر ثقه شده است؛یعنی،از افراط و تفریط پیشینیان (اخباری و اصولی) در قبول روایات دوری کرده است.

ص:245


1- (1) .نظریۀ اخباریان دربارۀ حجیت نداشتن اجماع در دورانهای بعد با موافقت برخی از عالمان و فقیهان شیعه رو به رو شد و نظریۀ اجماع دخولی قوت گرفت.مطابق این نظریه،حجیت اجماع با فرض دخول امام علیه السلام در افراد صاحب نظر است و گرنه اجماع،به خودی خود،هیچ گونه حجیتی ندارد.این تلقی از اجماع،آن را از اجماع اهل سنّت متمایز می سازد و اجماع را راهی برای دست یابی به نظر معصوم علیه السلام می داند.
2- (2) .مفاخر اسلام،ج 9،ص 165.

مرحوم وحید،زاده و تحصیل کردۀ اصفهان بود که به علت شیوع تفکر اخباریگری در آن دیار به بهبهان هجرت کرد. (1)او در بهبهان تفکر اجتهادی را در مقابل تفکر اخباری،ترویج داد و پس از مدتی به کربلا مهاجرت کرد.کربلا در آن زمان محل استقرار شیخ یوسف بحرانی،فقیه معتدل اخباری،بود.مردم کربلا و نجف به اخباریان تمایل داشتند.آنها به قدری بر اخباریگری پای بند بودند که اگر یک نفر از آنان می خواست کتابی از کتب مجتهدان را به دست بگیرد،برای اینکه دستش نجس نشود،آن را در دستمالی می پیچید و به دست می گرفت. (2)

حضور مرحوم وحید در کربلا موجب رونق یافتن حوزۀ اجتهادی در این شهر شد و برخی از شاگردان مرحوم بحرانی،همانند علامه بحر العلوم و سید محمدمهدی شهرستانی نیز مجذوب اندیشه های مرحوم وحید شدند.وحید بهبهانی در تمامی نوشته های خود به نقد تفکر اخباری می پرداخته و در مباحثه و جدل نیز بر اخباریان پیروز می شد. (3)به نظر می رسد مباحثات فراوانی بین ایشان و مرحوم بحرانی وجود داشته است. (4)

وحید بهبهانی،شاگردان خویش را از شرکت در درس و حتی نماز جماعت مرحوم شیخ یوسف بحرانی منع می کرد.چنانچه در کتاب تنقیح المَقال آمده است:

مرحوم وحید بهبهانی حکم کرد که نماز خواندن به امامت شیخ یوسف بحرانی باطل است،ولی صاحب حدائق حکم نمود که نماز گزاردن پشت سر وحید بهبهانی صحیح است.زمانی که حکم وحید بهبهانی را برای او گفتند،در جواب گفت:«تکلیف شرعی وی همان است که می گوید و تکلیف شرعی من نیز همین است که می گویم» (5).

حکم مرحوم وحید بهبهانی و پذیرش آن از ناحیۀ صاحب حدائق نشانۀ پاک طینتی و خلوص هر دو فرد است.مرحوم بحرانی وصیت کرد که پس از مرگش،وحید بهبهانی بر او نماز گزارد.

ص:246


1- (1) .وحید بهبهانی،ص 159.
2- (2) .مفاخر اسلام،ج 9،ص 163،به نقل از منتهی المقال،ج 6،ص 178.
3- (3) .همان،ص 166.
4- (4) .همان،ص 167.
5- (5) .تنقیح المقال،ج 2،ص 85.

پس از شکست اخباریان در کربلا،شخصیت علمی وحید بهبهانی و شاگردان او باورهای علمی و عمومی جامعۀ شیعی را تحت تأثیر قرار داد.

شاگردان وحید بهبهانی به ویژه علامه بحر العلوم و پس از او صاحب جواهر و در نهایت شیخ انصاری،تفکر اجتهادی و فقیهانه را گسترش دادند و آن را منضبط نمودند.

بنیان علم اصول،به شیوۀ جدید،به دست شیخ مرتضی انصاری بود.مباحث تدوین شده به دست ایشان،به طور خاص به مبانی اخباریان نظر دارد.حجیت ظواهر کتاب،حجیت قطع حاصل از مقدمات عقلی و تقدم آن بر ادلۀ ظنّی نقلی،اصول عملیّه،به ویژه اصل برائت،اجتهاد و تقلید،مباحث ظن و...در کتابهای شیخ انصاری به حد کمال رسیده است.از ایشان نقل شده است:«اگر امین استرآبادی زنده بود،این علم اصول را می پذیرفت».

تفکر اخباریگری،که در زمان وحید بهبهانی پایان یافته تلقی می شد،در سالهای بعد به گونه ای پراکنده در برخی نقاط،به ویژه خوزستان،به حیات خویش ادامه داد.

در دوران کنونی،این شیوه،مدافعی ندارد.هرچند که برخی از مبانی اخباریان در لایه های ناپیدای تفکر برخی از دانشمندان دینی وجود دارد.

ص:247

ص:248

درس چهاردهم: تاریخ حدیث شیعه در قرن سیزدهم

اشاره

ص:249

ص:250

درآمد

اشاره

ترویج فرهنگ و باورهای شیعی در ایران،عراق و دیگر مناطق شیعه نشین،در قرون یازدهم و دوازدهم،موجب نهادینه شدن این فرهنگ در میان شیعیان شد.استقرار این فرهنگ موجب شد که پس از پایان دورۀ صفویه و پدید آمدن اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی،آسیبی جدی به فرهنگ شیعی وارد نشود.با این همه،ضعف صفویان در سالهای پایانی حکومت و سپس هجوم اشرف و محمود افغان به مناطق شیعه نشین،موجب کند شدن رشد معارف شیعی،به ویژه معارف حدیثی،شد.برای تبیین تاریخ حدیث شیعه در این دوران،اشاره ای گذرا به تحولات سیاسی،اجتماعی و صنعتی،لازم و ضروری می نماید.

تحولات سیاسی

روال متعارف در حکومتهای سلطنتی این است که بنیان گذار این سلسله ها فردی جسور،شجاع و مدیر است.اما از آنجا که در نظام سلطنتی،حکومت،به جای اینکه به افراد لایق و شایسته سپرده شود،در میان افراد خانواده دست به دست می شود؛بنابراین،طبیعی است که با این شیوه،در ادامۀ حکومت افرادی ضعیف،هوسران و نازپرورده به قدرت می رسند و زمینه های زوال و انحلال آن سلسله آماده می شود.

سلسلۀ صفویه با تلاش شاه اسماعیل و شاه تهماسب استقرار یافت و در زمان شاه عباس به اوج قدرت خود رسید.اما در دوره های بعد فساد سیاسی و اخلاقی پدیدآمده در میان شاهان،زمینۀ زوال این حکومت را نیز آماده ساخت.سلطان حسین (1134-1105ه)،آخرین پادشاه صفوی،ضعیف ترین حاکم این سلسله بود که بر اثر بی کفایتی

ص:251

او،آسیبهای جدی بر کشور ایران و مردمان آن وارد آمد.شکست او از محمود افغان و سلطۀ برخی از جنگجویان افغان بر ایران (1148-1134ه) خرابی فراوانی را به بار آورد و حتی برخی از قسمتهای ایران در زمان او به تصرف بیگانگان درآمد.نادر شاه (1160-1148ه) با جنگاوری و تلاش خود توانست وحدت جغرافیایی ایران را سامان دهد و از گسترش تعرضات بیگانگان به آن جلوگیری کند.

او اگرچه سربازی شجاع و فرماندهی مقتدر بود،ولی بی رحمی و شقاوت فراوان او در کنار ادعای اصلاح طلبی مذهبی وی،ضربه های فراوانی به فرهنگ شیعی،مردم ایران و اطرافیان او وارد کرد.او مذهب شیعه را از رسمیت انداخت و آن را پس از مذاهب چهارگانۀ سنی قرار داد.نادرشاه بر عالمان شیعه بسیار سخت گرفت و بسیاری از آنان را به قتل رسانید. (1)او به گمان اصلاح طلبی،معاهده ای را با عنوان وثیقۀ نجف در رمضان سال 1156 با حضور عالمان شیعی و نمایندۀ دولت عثمانی نگاشت که در ظاهر به تأیید و امضای آنان رسید.در این وثیقه برخی از ناراستی های فرقه ای ذکر و در نهایت به وحدت مذهبی اشاره شده بود.سخت گیریهای او نسبت به نزدیکان خویش و همچنین جنایتهای او در لشکرکشی به هند و غارت اموال ایشان،تصویر نازیبایی از فرهنگ ایران در اذهان عمومی ایجاد کرد.

عالمان شیعی در دوران او مصون نبودند و باید با اجبار به خواسته های حکومت تن می دادند.دوران کوتاه سلطنت نادر در سال 1160 هجری به پایان رسید و از آنجا که وی تمامی افراد شاخص،مدیر و مدبر اطراف را پس از اندکی اغتشاش به قتل رسانده بود،لذا سلسلۀ نادری نیز با قتل او به دست اطرافیانش به پایان آمد.

زندیه در فاصله سالهای 1163 تا 1193 به قدرت رسیدند و بر مناطقی از ایران حکم راندند.اما پس از آن،دوران اغتشاش و هرج و مرج دوباره شروع شد.قاجاریه در سال 1209 هجری قدرت را به دست گرفتند و حکومتی واحد بر ایران برقرار کردند.آنان نیز در سالهای طولانی سرگرم جنگ و برخوردهای مرزی،به ویژه با روسیه،شدند.طبیعی است که در دورانی این چنین و با اوضاع سیاسی و اجتماعی نابسامان،انتظار پدید آمدن آثار گران بها و ماندگار فرهنگی،چندان روا نیست.

ص:252


1- (1) .ر.ک:تاریخ تشیع در ایران،ج 2،ص 845-841. [1]

قاجاریه از دوران فتحعلی شاه،به ویژه در دوران امیرکبیر (م 1267ه) به گسترش و ترویج فرهنگ شیعی پرداختند.بنابراین،زمینۀ رشد فرهنگ شیعی،به ویژه معارف حدیثی،در این دوران دوباره فراهم آمد.

تحولات فرهنگی

حرکت اخباریگری در سالهای پایانی قرن دوازدهم،مقهور تفکر اجتهادی شده بود.مجتهدان با تدوین و نگارش کتابهای جدید اصولی،قواعد کلی استنباط را به گونه ای دقیق تر بیان کردند و آن را مدون ساختند.بنابراین،مهم ترین فعالیتهای اصولی،در قرن سیزدهم انجام و توسط شیخ انصاری (م 1281ه) به مرحلۀ جدیدی وارد شد.علاوه بر این،نگرش اجتهادی دقتی ژرف تر در معارف داشت.بنابراین،تأثیر آن بر زمینه های معرفتی غیرفقهی نیز گسترده بود.از این رو،با گسترش و تعمیق تفکر اصولی و اجتهادی،دست یابی به تمامی آموزه های دینی به گونه ای دقیق تر فراهم آمد و بدین ترتیب فهم حدیث و آموزه های معرفتی نیز عمیق تر و کارآمدتر شد.از این منظر امکان گسترش معارف و دقت ورزی آن نیز افزون شد.

نگرش دیگری که در این سده بروز یافت،تفکر شیخیّه به رهبری شیخ احمد احسایی (م 1241ه) و سید کاظم رشتی (م 1259ه) بود.تفکر شیخیه بر توجه به روایات و امتزاج آن با عرفان و فلسفه تأکید داشت.به ادعای برخی،اساس شیخیه بر مبنای امتزاج تعبیرات فلسفی متأثر از آثار سهروردی با اخبار آل محمد علیهم السلام بود. (1)اعتنای شیخیه به روایات اهل بیت علیهم السلام امری روشن است،ولی شیوۀ استفادۀ آنان از این متون،دقیق و علمی نیست.

تأویل آیات قرآن و روایات اهل بیت،زمینه را برای توجیه و تحمیل هر سخن بر این متون آماده می ساخت.رمزآلود نمودن این معارف،ضربتی سخت بر فرهنگ شیعی بود که به همراه عقاید غالیانه و ناهمخوان با معارف دیگر،زمینه را برای انحراف برخی از افراد و گروهها آماده کرد.

شیخیه بر این نکته تأکید می کردند که انسان شناسی و هستی شناسی بر معارف اهل بیت علیهم السلام استوار است،ولی انتقال معارف را در روایات منحصر نمی دانستند،بلکه

ص:253


1- (1) .تاریخ حدیث شیعه در قرن 13 و 14،ص 52.

در کنار آن به وجود خارجی و تکوینی نماینده ای که او را رکن رابع و شیعۀ کامل می خوانند نیز،اعتقاد داشتند.

بابیگری از دل این تفکر سر برآورد.سید علی محمد شیرازی (1266-1235ه) از شاگردان سید کاظم رشتی بود که پس از مرگ او ادعای باب بودن برای امام عصر (عج الله فرجه) کرد و سپس ادعای امامت و در ادامه ادعای پیامبری کرد.بهائیت نیز ثمرۀ حرکت علی محمد باب بود.دستاویز قرار دادن معارف والای شیعی از سوی این گروه و افراد دیگری از پیروان شیخیه،حادثۀ ناگواری در تاریخ حدیث شیعی محسوب می شود. (1)

با این همه،تفکر رایج و غالب در تمامی مناطق شیعی،تفکر اصیل مبتنی بر قواعد صحیح اجتهادی و استفاده از معارف موجود در کتاب الله و روایات اهل بیت علیهم السلام بود.این تفکر آمادگی مواجهه با تمامی تفکرات انحرافی موجود را داشت.از این رو،عالمان و محدثان شیعه با تدوین معارف شیعی،علاوه بر مقابله با تفکرات منحرف،به تعمیق باورهای شیعی در همۀ زمینه ها پرداختند.

گفتنی است که تفکر وهّابیگری در جامعۀ اهل سنت نیز اندکی قبل از این دوران سر برآورد.محمد بن عبدالوهاب (1206-1115ه) با بهره گیری از تعلیمات ابن تیمیه (م 728ه) و با استفاده از اتحاد سیاسی خود با محمد بن سعود،دعوت به سَلَفیگری و مبارزه با عقایدی را که آنها را انحرافی می خواند،آغاز کرد که هجوم وهابیان به کربلا در سال 1216 از اثرات این تفکر است.

نکتۀ مهم در بررسی تحولات فرهنگی،آشنایی مسلمانان،به ویژه ایرانیان،با دانشهای موجود در اروپا و تأثیرپذیری ایشان از اروپائیان در علوم تجربی،فلسفه،ادبیات و...بود.این آشنایی و تأثیرپذیری،فضای جدیدی در میان فرهیختگان پدید آورد که به طور معمول با خدشه در مبانی دینی و مذهبی همراه بود.بنابراین،لزوم پاسخ گویی به این شبهات و حفاظت از باورهای عمومی دینی و مذهبی،وظیفۀ جدیدی بر عهدۀ عالمان و دانشمندان دینی گذارد.

ص:254


1- (1) .ر.ک:تاریخ حدیث شیعه در قرن 12 و 13،ص 25،جریانهای فرهنگی قرن دوازدهم و سیزدهم.

تحولات اجتماعی

تحولات اجتماعی در این دوران سریع تر از زمانهای پیشین بود.گرایش اجتهادی زمینه را برای ایجاد رابطۀ ویژۀ مجتهد و مقلد آماده می ساخت.این ارتباط گونه ای از نظام اجتماعی خاص را در کنار نظام سیاسی حاکم پدید می آورد که ویژگیهایی منحصر به فرد داشت.این ارتباط در سالهای پسین سبب پدید آمدن تحرکات اجتماعی،معرفتی و حتی آغازگر انقلاب اسلامی شد.برخی از مظاهر تمدن غرب نیز به تحولات سرزمینهای اسلامی سرعت بخشید و بدان یاری رساند.افزون بر گسترش این ارتباط،پدیدار شدن چاپارخانه،تلگراف و چاپ سنگی نیز سه عامل تأثیرگذار در این زمینه بود.

دو عامل اول،ارتباط بین عالمان و مردم و همچنین ارتباط بین عالمان دینیِ سرزمینهای دور را فراهم ساخت.این ارتباط علاوه بر انتقال اطلاعات لازم،موجب پدید آمدن مرجعیت واحد،مثلاً در زمان شیخ انصاری،شد.مرجعیت اعلم و قدرت تأثیرگذاری او بر حوادث سیاسی اجتماعی در زمان میرزای شیرازی،بروز یافت.در جریان تحریم تنباکو همه از این قدرت نهفته،که تازه آشکار شده بود،اطلاع یافتند.

در زمینۀ مباحث حدیثی و معرفتی نیز،انتشار کتاب با استفاده از صنعت چاپ سنگی از اهمیتی افزون برخوردار است.بسیاری از کتابها و مصادر معرفتی و حدیثی،به وسیلۀ این صنعت،در میان تودۀ مردم منتشر شد و تأثیرگذاری متون حدیثی را گسترش داد.علم و معرفت فراوانی که در سالیان دراز در نسخه های خطی دست نویس جمع آوری شده بود،در این سده در اختیار مردم و دانشمندان دیگر قرار گرفت.بسیاری از آثار حدیثی کهن و نو،در دوران قاجاریه به چاپ رسید و در نسخه های فراوان تکثیر شد.

چاپ بحار الأنوار به همت مرحوم حاج محمدحسن کمپانی،امین دارالضرب

(م 1314ه) از نمونه های پرافتخار در نشر حدیث شیعی است.او با صرف اموال فراوان و با بهره گیری از اساتید علمی و خوش نویسان دوران خویش،این کتاب عظیم را به چاپ رسانید و نام خود را جاودانه کرد.شمار کتابهایی که در این دوران با استفاده از چاپ سنگی منتشر شده اند،بسیار فراوان است.

ص:255

دانشمندان شیعه و میراث حدیثی آنان در قرن سیزدهم

اشاره

عالمان حدیثی و نگاشته های آنان در سدۀ سیزدهم هجری بسیار فراوان است.به گونه ای که شمارش آنان در محدودۀ نگاشته های مفصل نیز نمی گنجد.نوشتارهای حدیثی فراوانی همچون جامع نگاری،تک نگاری،اربعین نویسی،مناقب نویسی،اعتقادات،آداب و اخلاق،ادعیه و زیارات،شرح نویسی بر کتب اربعه و سایر کتابهای حدیثی مهم،همچون نهج البلاغه و صحیفۀ سجادیه،شرح احادیث مهم و مشکل،حاشیه نویسی بر کتابهای جامع،ترجمۀ حدیث،کتابهای رجال،درایه و همچنین اجازات حدیثی فراوانی در این سده به وجود آمد. (1)

ما در این مجموعه تنها به یادکرد برخی از افراد و چهره های شاخص و تأثیرگذار این دوران و نیز برخی از نوشته های آنان می پردازیم.

وحید بهبهانی م 1205ه

زندگی وحید بهبهانی و مبارزات او علیه تفکر اخباریگری را در درس پیش بررسی کردیم.مرحوم وحید بهبهانی در نوشته های خویش به تبیین مبانی خود دربارۀ حدیث و اعتبار آن پرداخته است.شیوۀ او شیوه ای مقبول و معتدل در پذیرش خبر موثوقٌ به است. (2)او از افراط سندگرایان و تفریط اخباریان دوری می کند.کتاب الفوائد الرجالیه،با وجود آنکه حجم کوچکی دارد،مجموعه ای از دانسته های ضروری برای هر پژوهشگر حدیث است.ایشان حواشی مفیدی نیز بر کتاب تهذیب الأحکام،وافی و منهج المقال نوشته اند.

علامه محمدمهدی بحرالعلوم م 1212

علامه محمدمهدی بحرالعلوم متولد کربلا در سال 1155 و تحصیل کرده در کربلا،نجف و مشهد است.او از شاگردان محدث بحرانی،صاحب الحدائق الناضره،و وحید

ص:256


1- (1) .ر.ک:تاریخ حدیث شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم،جناب آقای حسین صفره.نویسندۀ محترم بیش از دو سوم انتهایی کتاب خویش را در حجمی بیش از سیصد صفحه به گزارش نگاشته های این دو سده اختصاص داده است.
2- (2) .مقصود از خبر موثوقٌ به روایتی است که قراین متفاوت بر اعتبار آن وجود دارد،اگرچه وثاقت سندی این روایت ثابت نشده باشد.علوّ مضمون،شهرت،مقبولیت نزد عالمان،همانند نهج البلاغه و...از جمله قراین مورد نظر مرحوم وحید بهبهانی است.ر.ک:الفوائد الرجالیه.

بهبهانی است.شاگردان او که تعدادشان بسیار زیاد است،به شدت به او عشق می ورزیدند.فضیلتهای او بی شمار و مشهور است.او علاوه بر آثار علمی فراوان،به ویژه در فقه،آثار اجتماعی فراوانی نیز از خود به جا گذاشته است.خودسازی و تهذیب نفس و کرامات او،همچون دیدارش با امام مهدی (عج الله فرجه) امری مشهور است.کتاب الفوائد الرجالیه مهم ترین اثر رجالی اوست که در چهار جلد منتشر شده است. (1)

سید عبدالله شبّر م 1242

سید عبدالله شبّر در سال 1188 در نجف اشرف در خانواده ای دانشمند متولد شد و در بغداد و نجف تحصیل کرد.

او پرکارترین نویسندۀ دینی در آن دوران است.تخصصش در حدیث،کلام،فقه،اصول و تفسیر همراه با دقت نظر و سرعت نگارش،او را چهره ای اسطوره ای و زبانزد کرده است.

مجموع نگاشته های او بیش از شصت عنوان در بیش از صد جلد قطور است.کتاب جامع المعارف و الأحکام او با کتاب بحار الأنوار مقایسه می شود.سید عبدالله در این کتاب به جمع آوری روایات اهل البیت در ابواب مختلف فقهی و غیرفقهی پرداخته و آنان را در کنار هم جای داده است.شاگردانش وی را با علامه مجلسی مقایسه کرده و به او لقب مجلسی ثانی داده اند.سرعت نگارش او چنان بود که نویسندگان و منشیان از همراهی او بازمی ماندند.

کتاب زیبای دیگر او با نام مصابیح الأنوار فی حل مشکلات الأخبار،نمونۀ روشنی از احاطۀ او بر حدیث و کتب پیرامون حدیث است.او در این کتاب بسیاری از متون حدیثی را به دقت بررسی کرده و سخنان پیشینیان را در آن مورد نقل کرده است.آن گاه به استنتاج پرداخته و نظر صحیح را بیان و گاه ابداع کرده است.این کتاب از معدود کتابهای گسترده پیرامون مشکل الحدیث است.جلد اول این کتاب به بررسی 85 حدیث غیرفقهی پرداخته است.جلد دوم نیز به احادیث فقهی اختصاص دارد.

ص:257


1- (1) .برای آشنایی با علامه بحرالعلوم ر.ک:مقدمۀ الفوائد الرجالیه.

کتابهای الأصول الأصلیه و القواعد المستنبطه من الآیات و الأخبار المرویّه،الأنوار اللامعة فی شرح زیارة الجامعه،أعمال الأسبوع،أنیس الزائر،جامع المقال فی معرفة الرواة و الرجال،شرح نهج البلاغه،طب الأئمه و دهها کتاب دیگر از جمله کتابهای حدیثی او هستند که متأسفانه بیشتر آنها به چاپ نرسیده است.عجیب آنکه عمر او نسبت به تألیفاتش بسیار کوتاه (54 سال) بوده است.نکتۀ مهم آنکه با وجود تخصص و تبحر مرحوم شبّر در حدیث،ایشان تفکر اخباریگری نداشت و از شیوۀ مجتهدان پیروی می نمود. (1)

شیخ احمد احسایی م 1241ه

شیخ احمد احسایی متولد سال 1166 در منطقۀ احساء است.اجداد او از اهل سنت بوده اند.وی کراماتی از خود در زمان کودکی نقل می کند.او شاگرد وحید بهبهانی و علامه بحرالعلوم است که در ابتدا به اخباریان تمایل داشت.وی در زمان مسافرت به ایران علاوه بر مسافرت و سکونت در برخی از شهرها،با فتحعلی شاه نیز ملاقات کرد و مورد احترام قرار گرفت. (2)او بنیانگذار فرقۀ شیخیه است که تفکر و روشی بر خلاف شیوۀ رایج عالمان داشتند.ترکیب تفکر فلسفی و حدیثی با جلوه ای رمزآلود،و تأویل بسیار در کنار تفکر شبه غالیانه از مظاهر تفکر شیخیگری و شیخ احمد احسایی است.این تفکر به مخالفت با مبانی فکری اهل ظاهر،مسلمانان و دانشمندان سنتی،پرداخته است و شیوۀ صوفیان در کنار نهادن شریعت را نیز نمی پذیرد.نظریۀ آنان پیرامون معاد و ابداع جسم لطیف با عنوان هورقلیا مشهور است.برخی از عالمان معاصر او به مخالفت با وی پرداخته و حتی وی را تکفیر کرده اند. (3)

هواداران شیخیه رساله های گوناگون او در شرح احادیث،به ویژه احادیث اعتقادی یا احادیثی را که مورد استناد صوفیان قرار گرفته است،به چاپ رسانده اند.همچنین شرح مفصل او بر زیارت جامعه در چهار جلد چاپ شده است که نشان دهندۀ تفاوت نظرات او با نظرگاه مشهور شیعی است.

ص:258


1- (1) .برای آشنایی بیشتر ر.ک:مقدمۀ مصابیح الأنوار.
2- (2) ر.ک:دائرة المعارف بزرگ اسلامی،مدخل شیخ احمد احسایی.
3- (3) .ر.ک:أعیان الشیعه،ج 2،ص 590 به بعد. [1]

پس از احسایی،شاگردان او راه و روش وی را ادامه دادند.سید کاظم رشتی (م 1259) نگارشهای فراوانی در مباحث حدیث و عقاید شیخیه نوشت که از نگاشته های احسایی افراطی تر بود.محمدکریم خان کرمانی (م 1288) نیز نوشته های بسیاری در عقاید شیخیه و برخی از مباحث حدیثی دارد. (1)

میرحامد حسین م 1306ه

علامه میرحامد حسین موسوی در سال 1246 هجری در خانواده ای کهن،دانشمند در کشور هندوستان متولد شد.او در ادامۀ راه پدرش سید محمدقلی به دفاع از مبانی تشیع پرداخت.در آن دوران مناظرات نوشتاری فراوانی بین شیعیان و اهل سنت در جریان بود.بیشتر نگاشته های میرحامد حسین نیز به مباحث کلام،به ویژه امامت،اختصاص داشت.استقصاء الأفهام در ده جلد به زبان فارسی،ردّیه ای بر شبهات کتابهای معاصر اوست.

مشهورترین کتاب میرحامد حسین،عبقات الأنوار فی مناقب الأئمة الأطهار است.این کتاب پاسخ نامۀ مفصلی بر کتاب ضدّ شیعی تحفۀ اثنا عشریّه،نگاشتۀ مولوی عبدالعزیز دهلوی،است.میرحامد حسین در این کتاب با استناد به آیات قرآن،اصل امامت را اثبات کرده است و با اثبات تواتر و صحت روایات غدیر،حدیث ثقلین،حدیث منزلت،حدیث ولایت و...امامت امام علی علیه السلام را ثابت کرده است.این کتاب در سی جلد و به زبان فارسی نگاشته شده و تمامی طرق روایات مختلف را به دقت نقل کرده است.هر جلد قطور این کتاب بیش از هزار صفحه است.

آقای سید علی حسینی میلانی این کتاب را تلخیص و به زبان عربی ترجمه کرده و در بیست جلد با نام نفحات الأزهار منتشر کرده است.

گفتنی است که مجموعۀ کتاب عبقات الأنوار تا کنون به چاپ نرسیده و تنها دوازده جلد از این مجموعۀ عظیم منتشر شده است. (2)

ص:259


1- (1) .برای آگاهی از انحرافات این گروه ر.ک:مجلۀ انتظار،شمارۀ 3-1.
2- (2) .برای آگاهی بیشتر ر.ک:دانش نامۀ امام علی علیه السلام،ج 12،ص 309-294.

ص:260

درس پانزدهم: حدیث در سده چهاردهم

اشاره

ص:261

ص:262

درآمد

حدیث شیعه در سدۀ چهاردهم را باید در دو دورۀ زمانی بررسی کرد.پژوهشهای حدیثی در نیمۀ اول این قرن استمرار حرکتهای حدیثی در سدۀ سیزدهم است.فعالیتهای حدیثی این نیمه با فعالیتهای سدۀ سیزدهم در نگرش،روش و نوع شباهت زیادی دارد.

نیمۀ دوم قرن چهاردهم وضعیتی متفاوت دارد.سقوط دولت عثمانی و از هم پاشیدگی مناطق تحت سلطۀ آن،موجب پدید آمدن کشورهای کوچک از دل این امپراطوری بزرگ گردید.این کشورها به تقویت باورها و فرهنگ محلی علاقه داشتند.ورود صنعت چاپ به وسیلۀ حروف و سپس چاپ پیشرفته و زیبا سبب فراوانی کتابهای حدیثی و در دسترس بودن آنها گشت.استفاده از متون حدیثی و نتایج تفکر و پژوهش عالمان برای عالمان دیگر و مردم عادی بسیار آسان شد.

گسترش سوادآموزی و عمومیت یافتن مطالعه و کتاب خوانی،زمینه را برای ارتباط مستقیم تودۀ مردم با متون حدیثی آماده ساخت.پیشرفت و رفاه پدیدآمده در دوران معاصر،اوقات فراغت بیشتری برای مردم فراهم آورد.این اوقات فراغت،فرصت مناسبی برای مشتاقان معارف وحیانی فراهم ساخت.

عمومیت یافتن استفاده از مصادر حدیثی،لزوم پدید آوردن شیوه های جدید در استفاده از متون همانند تلخیص،ترجمه،حاشیه نویسی،معجم لفظی و موضوعی،تصحیح متون با روش علمی و مقبول،تک نگاری و جامع نگاری موضوعی،مستندسازی،پژوهش در علوم پیرامون حدیث و...از شیوه های نوپدید در استفاده از متون حدیثی بود.

اکنون به اجمال،برخی از شیوه های پیش گفته را بررسی می کنیم و سپس به بازگویی فعالیتهای حدیثی دانشمندان این دوره خواهیم پرداخت.

ص:263

برخی از شیوه های حدیث پژوهی سدۀ چهاردهم

1.احیای تراث بازآفرینی متون کهن

تکثیر نسخه های حدیثی و استنساخ آن همواره با اهمیت بوده است.عالمان پیشین با درک این اهمیت،همت خویش را در تکثیر نسخه های دقیق و صحیح به کار می بستند.آنان با استفاده از کاتبان صحیح نویس،مقابلۀ دوباره با متن اصلی و عرضۀ متن جدید بر اساتید حدیثی،کوشش در ارائۀ نسخۀ صحیح تر را به حدّ کمال می رساندند.با وجود همۀ این تلاشها،در پاره ای موارد تصحیف،تحریف و اشتباهات سهوی و عمدی رخ می داد که امری پذیرفته و غیرقابل انکار است.با گسترش صنعت چاپ در نیمۀ دوم قرن چهاردهم،امکان تولید انبوه نسخه ها فراهم شد.

بالا رفتن شمارگان نشر کتاب،اقتضا می کرد تا تلاش فراوان برای دست یابی به نسخۀ اصیل و صحیح صورت گیرد و متون کم غلط و به دور از خطاهای عمدی و غیرعمدی پیشین چاپ شود.

تصحیح متون کهن،ابتدا در غرب و به کوشش دانشمندان غربی آغاز شد.آثار ادبی شرق،به ویژه کتابهایی که به زبان عربی و یا مطابق با فرهنگ اهل سنت نوشته شده بود،در درجۀ اولِ اهمیت قرار داشت.

کتابهای حدیثی شیعی در این نیمه و به همت محققین شیعی،تصحیح و چاپ شد.بسیاری از کتابهای اصیل و کهن شیعی با استفاده از نسخه های موجود،به شکلی دقیق و پذیرفتنی به جامعۀ فرهنگی عرضه شد.مرحوم علی اکبر غفاری (م 1383.ش) و میرجلال الدین محدّث (م 1358.ش) شاخص ترین چهره ها در تصحیح متون حدیثی شیعی هستند.پژوهشگرانی چون ربانی شیرازی،بحرالعلوم،خِرسان،بهبودی،علامه شعرانی و فیض الإسلام از دیگر تلاشگران این عرصه اند.

کتاب کافی و من لا یحضره الفقیه که به دست استاد علی اکبر غفاری تصحیح شده اند از بهترین نمونه های تصحیح متون به روش علمی و مقبول در این دوره به شمار می روند.او در سالهای پایانی عمر خویش،کتاب های تهذیب الاحکام و الاستبصار را نیز تصحیح نمود.

ص:264

2.ترجمه

ترجمۀ قرآن،حدیث و متون معارفی به زبان فارسی در این نیمه گسترش یافت و پس از انقلاب اسلامی به اوج رسید.بسیاری از متون اصیل شیعی همانند نهج البلاغه،صحیفۀ سجادیه،اصول کافی،کتابهای شیخ صدوق و شیخ مفید و...از گروه کتابهای ترجمه شده به زبان فارسی است.ترجمۀ متون حدیثی که در ابتدا به صورت فردی و با عشق و علاقۀ شخصی آغاز شده بود کم کم به یک علم همراه با هنر تبدیل شد و دلبستگان ویژه ای یافت.شیوۀ ترجمه و چگونگی دست یابی دقیق تر به مفاهیم متون و تبیین صحیح تر آن به زبان مقصد در این سالها و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دقیق تر شده است و رو به تکامل می رود.

3.حاشیه نویسی علمی و منتقدانه

حاشیه نویسی پیشینه ای کهن در تاریخ حدیث شیعه دارد.دانشمندان شیعی به بسیاری از متون حدیثی توجه داشته اند.آنان نکات علمی و قابل ذکر را در حاشیۀ متون می نوشتند و به آیندگان هدیه می دادند.

بیشتر این حواشی در توضیح و تبیین متون مشکل و یا مشتبه بود.نمونۀ زیبای جامع این گونه حواشی در کتاب کافی به تصحیح استاد علی اکبر غفاری مشهود است.ایشان با مراجعه به متون کهن،بسیاری از این حواشی را جمع آوری کرده و در پاورقی کتاب کافی آورده اند.

حاشیه نویسی منتقدانه،نمونه هایی بسیار زیبا در این دوران یافته است.حواشی علامه طباطبایی بر مجلدات آغازین بحار الأنوار،نمایانگر دو طرز تفکر در مواجهه با متون مقدس است.

حاشیه های علمی و توضیحی علامه شَعرانی بر کتاب وافی و حاشیه بر شرح ملا صالح مازندرانی و...نیز بسیار زیبا و خواندنی هستند.بسیاری از حاشیه های ایشان بر کتاب شرح ملا صالح مازندرانی،از دیدگاه انتقادی و با رویکرد عقل گرایانه تر نسبت به متون حدیثی است.مرحوم ملا صالح مازندرانی تفکری متمایل به اخباریان دارد و از این زاویه به شرح احادیث پرداخته است.

ص:265

او بیش از 1600 حاشیه بر این کتاب نگاشته است.این حاشیه ها نمایانگر تفکر متفاوت علامه شعرانی است و علامه شعرانی زمینۀ مقایسه میان مبانی و معیارهای آنان را فراهم می سازد.

حواشی و تعلیقات مرحوم محدث ارْمَوی بر بسیاری از کتابها نیز خواندنی و پرفایده هستند مانند تصحیح و تعلیق المحاسن برقی،و تصحیح و تعلیق شرح غرر الحکم از آقا جمال خوانساری و تصحیح و تعلیق الأصول الأصیلة فیض کاشانی و تعلیق بر کتاب النقض عبدالجلیل قزوینی رازی.

4.نگارشهای رجال

نگارشهای نوپدید در مباحث رجالی،موجب تحرک این علم و دست یابی به افقهای جدید در این حوزه گشت.منابع اصلی و اولیۀ رجال،در قرن پنجم تألیف شده و در سالهای بعد با تغییرات جزئی روبه رو شده بود.تحقیقات رجالی در نیمۀ دوم قرن چهاردهم با تحقیقات پیشین تفاوتهای اساسی یافته است.علامه مامقانی نگارش درازدامنی با نام تنقیح المقال عرضه کرده است که سعی در جامع نگری در علم رجال و تراجم داشته است.

آیت الله بروجردی در چند کتاب به تبیین مبنای خویش در شناخت تخصّص راویان و شناخت طبقات آنان و مقایسۀ بین اسناد پرداخته اند که با عناوین ترتیب أسانید الکافی،ترتیب أسانید التهذیب و...به چاپ رسیده است.

آیت الله خویی با نگارش معجم رجال الحدیث گسترده ترین اثر رجالی را پدید آورد که علاوه بر دارا بودن متون کهن به استنتاج و رسیدگی متون و دست یابی به نظرات مقبول تر پرداخته است.علامه تُستَری (شوشتری) حواشی انتقادی خود بر تنقیح المقال را با تکمیل و اضافات به صورت کتابی با نام قاموس الرجال در دوازده جلد منتشر کرده است. (1)

5.پیرایش و نقد حدیث

نگاشته های عالمان شیعی دربارۀ احادیث موضوع (مجعول) و یا نقد متون حدیثی چندان پربرگ وبار نیست.گرایش نداشتن عالمان شیعی به این موضوع دو دلیل دارد:

ص:266


1- (1) .برای آشنایی تفصیلی با این کتابها به کتاب آشنایی با کتب رجالی شیعه مراجعه شود.

الف) پیرایش نسبی متون حدیثی اصلی شیعی از احادیث مجعول.

ب) در اقلیت بودن شیعیان نسبت به اکثریت سنی جهان اسلام.این ویژگی اقتضا می کرد تا دفاع از باورها و متون،جلوۀ بیشتر یابد و به بحث انتقادی کمتر پرداخته شود.

گسترش ارتباطات شیعیان با دیگر اقوام و ملل،موجب آشنایی آنان با متون شیعی و برفراز آوردن متون ضعیف و ناصحیح به دست آنان گشت.برخی از نویسندگان شیعی با درک موقعیت زمانه به بررسی متون حدیثی پرداخته و متون ناصحیح و غیرمقبول را مشخص کردند.

برخی از نگارشها به صورت مستقل به این موضوع پرداخته اند.علامه شوشتری (م 1374.ش) در کتاب الأخبار الدخیله،برخی متون تصحیف و یا تحریف شده را مطرح کرده است.

مرحوم هاشم معروف حسنی،به گونۀ گسترده به مناقب نگاری و فضایل نویسی توجه کرده است.همچنین علامه شعرانی،در حواشی زیبای خود بر کتابهای مختلف،به ویژه شرح ملا صالح مازندرانی،به نقد حدیث پرداخته است.برخی از مصححان کتاب بحار الأنوار همانند آقایان بهبودی و مصباح یزدی نقطه نظرات خاص خویش در نقد متون را در حواشی این کتاب آورده اند.

مکتب تفکیک

این سده،دوران پدیداری روش و شیوه ای در فهم معارف است که در سالیان اخیر با نام«مکتب تفکیک»شهره گشته است.بنیانگذار این شیوه مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (م 1356ه) در خراسان است.

او پس از اتمام تحصیلات فقه،اصول،فلسفه و عرفان در نجف به خراسان آمد و حوزۀ مشهد را رونق بخشید.محور تفکر مکتب تفکیک،جداسازی معارف قرآن و حدیث از معارف فلسفی و عرفانی است.بر اساس این نظریه،معارف قرآن و حدیث معارفی الهی هستند در حالی که آگاهیهای فلسفی و عرفانی،معرفتی بشری شمرده می شوند که همپوشانی کامل با معارف الهی ندارند؛بنابراین،اعتماد بدین گونه معرفت شایسته نیست.اگر اختلاف و تعارض میان این گروه از معارف با معارف

ص:267

قرآنی و حدیثی پدید آید،لازم است که از معرفت الهی پیروی شود و معارف بشری به کناری نهاده شوند.تأویل متون وحیانی با استناد به معارف بشری،تمام و خالص نیست و....

بیشترین اعتراض این مکتب به سوی فلسفه،به عنوان علم یونانی،و عرفان،به عنوان علمی با خاستگاه هندی،نشانه رفته است.اعتراض فراوان نسبت به فیلسوفان،به ویژه ملاصدرا،و نقد تفکر عقل گرا در این حوزه مشهود است. (1)

شیوۀ علمی و عملی مکتب تفکیک در معارضه با شیوۀ عالمانی همچون علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) است که تنافی معارف سه گانه را نمی پذیرند و شیوه ای خاص در جمع بین معارف دارند.

آشنایی با برخی از پژوهشگران حدیثی این دوره و آثار آنان

اشاره

حدیث پژوهی در قرن چهاردهم،رشد محسوسی داشته است.پژوهشهای حدیثی این دوره،تنها به محدثان و کسانی که به طور خاص به حدیث و علوم حدیثی اشتغال دارند،محدود نمی شود.بسیاری از پژوهشهای حدیثی به دست فقیهان،اصولیان،فیلسوفان و اهل کلام نوشته شده است؛از این رو،شمار افراد در این دوران نسبتاً افزون است.در اینجا ما تنها به گزارشی اجمالی از این دوران می پردازیم.

میرزا حسین نوری م 1320ه

در سال 1254 در شهرستان نور مازندران متولد شد.تحصیلات خود را در تهران آغاز کرد و در عراق ادامه داد.حوزۀ اصلی تخصص او حدیث و علوم حدیثی بود.حافظۀ نیرومند همراه با مطالعه و پشتکار بسیار،سبب موفقیت او در این زمینه گشت.

شمار نگاشته های او نزدیک به چهل عنوان است.مشهورترین تألیفات او عبارت اند از:

ص:268


1- (1) .برای آشنایی بیشتر،ر.ک:کتابهای مکتب تفکیک،اجتهاد و تقلید در فلسفه،معاد جسمانی در حکمت متعالیه،هر سه به قلم استاد محمدرضا حکیمی. نقد این تفکر نیز در کتاب رؤیای خلوص به قلم آقای سید حسن اسلامی در دست است.گزارش اجمالی این کتاب در مجلۀ علوم حدیث،شمارۀ 33 آمده است.آقای محمد اسفندیاری در کتاب راه خورشیدی به بیان معیارها و مبانی مکتب تفکیک پرداخته و آنها را تدوین کرده است.

1.مستدرک الوسائل (به همراه خاتمه ای درازدامن در کتاب شناسی و مباحث رجالی)؛

2.الصحیفة الثانیة العَلَویّه؛

3.الصحیفة الرابعة السَجادیّه؛

4.النجم الثاقب فی أحوال الإمام الغائب؛

5.فصل الخطاب.

کتاب مستدرک الوسائل در تکمیل کتاب وسائل الشیعه،تألیف شیخ حرّ عاملی،نگارش یافته است و ابواب و عناوینی مشابه آن دارد.او در صدد آن بوده است تا احادیثی را که در وسائل الشیعه به آنها توجه نشده است با عنوان دهی منظم،مطابق با وسائل الشیعه سامان دهد.همچنین روایاتی که در وسائل الشیعه موجود است،ولی در ابواب دیگر نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد،در ابواب جدید جای دهد.

عنوان بندی روایات،بر اساس کتاب وسائل الشیعه،استفاده از این کتاب (مستدرک الوسائل) را آسان ساخته است.اما مجتهدان به این کتاب به عنوان مصدر اجتهاد،توجه چندانی نکرده اند؛زیرا احادیث و کتابهای معتبر در وسائل الشیعه مورد توجه بوده اند در حالی که مصادر کتاب مستدرک الوسائل معمولاً ضعیف و غیرمعتبر هستند.

برخی از مجتهدان همانند آخوند خراسانی و شیخ آقابزرگ تهرانی،مراجعه به کتاب مستدرک را لازم شمرده اند، (1)ولی بسیاری از مجتهدان از آن کتاب به عنوان منبع استنباط استفاده نمی کنند.امام خمینی (رحمة الله علیه) با استدلال به ضعف روایات و همچنین ضعیف بودن مصادر آن مراجعه به آن کتاب و استنباط از آن را مفید نمی شمارد. (2)

مباحث پایانی کتاب مستدرک الوسائل،مجموعه ای بزرگ از موضوعات کتاب شناسی،رجال و امور پیرامونی حدیث است. (3)جلد اول از این مجموعه،مباحث کتاب شناسی مفیدی دارد.

ص:269


1- (1) .الذریعه،ج 2،ص 110 و 111.
2- (2) .أنوار الهدایه،ج 1،ص 244.
3- (3) اصل کتاب در هیجده جلد و خاتمۀ آن در دوازده جلد چاپ شده است.

گفتنی است شیوۀ مرحوم محدّث نوری در اعتماد بر اخبار و گزارشهای ضعیف در مباحث کتاب شناسی و توثیق مصادر نیز بروز دارد؛بنابراین،شایسته است با دیدی نقادانه بررسی شود.کتاب فصل الخطاب،پُر سر و صداترین کتاب محدث نوری است.این کتاب دربردارندۀ مجموعه ای از متون ضعیف و بی اعتبار شیعه و سنی است که می توان از آن تحریف قرآن را برداشت نمود.جمع آوری این گزارشهای بی اعتبار،دستاویزی برای مخالفان تشیع برای حمله به باورهای شیعی شد.گفته شده است که محدث نوری پس از انتشار کتاب،از نگاشتن آن اظهار نارضایتی کرده و تحریف قرآن را ناصحیح شمرده است. (1)

شیخ عبدالله مامقانی م 1351ه

او در سال 1290 در نجف در خانواده ای عالم زاده به دنیا آمد و در آنجا تحصیل و تدریس نمود.

بیشتر نگاشته های او فقهی و اصولی است.مهم ترین کتابهای مرتبط با حدیث ایشان عبارت از تنقیح المقال فی علم الرجال و مقباس الهدایة فی علم الدرایه است.

کتاب مقباس الهدایه گسترده ترین نگارش شیعی در باب مصطلحات حدیث است.مؤلف در این مجموعه،که با مستدرک آن در هفت جلد منتشر شده است،تمامی اصطلاحات موجود در علوم حدیث را بررسی کرده و نظر اجتهادی خویش را بیان نموده است.

تنقیح المقال نیز یکی از نگارشهای گسترده در علم رجال و تراجم (سرگذشت نامه) است.

کتاب قاموس الرجال،تألیف علامه محمدتقی شوشتری،حاشیه ای انتقادی و تکمیلی بر این کتاب است.

شیخ عباس قمی 1319/1359.ش

شیخ عباس قمی در حدود سال 1294 قمری در قم متولد شد.او تحصیلات خود را در قم و نجف به انجام رسانده است.محدث قمی شاگرد خاص مرحوم محدث

ص:270


1- (1) .برای آشنایی بیشتر،ر.ک:کتابهایی در موضوع تحریف ناپذیری قرآن که افرادی چون آیت الله معرفت،سید علی میلانی،رسول جعفریان و فتح الله نجارزادگان نوشته اند.

نوری و یار و همکار استاد در پژوهشهای حدیثی آخر عمر او بوده است.احترام او به استاد خویش در نوشته هایش فراوان دیده می شود.

ذوق نگارش همراه با اخلاص فراوان او،کارهای مبارکی پدید آورده و نام او را جاودان ساخته است.کتاب مفاتیح الجنان گزیده ای دقیق،منطقی و منظم از تمامی کتابهای دعای نسلهای پیشین است.شهرت این کتاب،مؤلف آن را نیز مشهور خاص و عام ساخته است.

کتابهای منتهی الآمال در تاریخ و سیرۀ چهارده معصوم علیهم السلام،نفس المهموم در مقتل حضرت امام حسین علیه السلام،بیت الأحزان دربارۀ زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از جمله کتابهای تاریخی ایشان است.

مهم ترین کتاب حدیثی مرحوم محدث قمی،کتاب ارجمند سفینة البحار است که تدوین فهرست موضوعی بحار الأنوار همراه با اشاره به مهم ترین روایات هر عنوان و مشخص کردن جایگاه عنوان در کتاب بحار الأنوار است.

این مجموعه که به صورت الفبایی ریشۀ کلمات تدوین یافته است یکی از ابداعات مرحوم محدّث قمی و کاربردی ترین اثر در زمان نگارش بوده است.

مطالعه و فیش برداری بحار الأنوار در مدت بیست سال انجام شده است.اضافات محدث قمی بر کتاب بحار الأنوار،این مجموعه را تبدیل به گنجینه ای از علوم و فنون نموده است.چاپ اول کتاب در دو جلد و چاپ جدید آن در هشت جلد منتشر شده است. (1)

علامه سید محسن امین عاملی 1331/1371.ش

در سال 1284 قمری در جبل عامل به دنیا آمد.تحصیلات خود را در لبنان و نجف به پایان برد و برای ارشاد مردم به سوریه و لبنان بازگشت.مشهورترین اثر او دایرة المعارف بزرگ أعیان الشیعه است که بزرگان،دانشمندان و شایستگان شیعی را یاد کرده است.

کتاب دیگر او با نام البحر الزخّار فی شرح أحادیث الأئمة الأطهار،از منظر حدیثی بسیار مهم و تأثیرگذار است.او در این کتاب با استفاده از قواعد مقبول فقه الحدیثی

ص:271


1- (1) .برای آشنایی بیشتر ر.ک:نُقباء البشر،ج 3،ص 1000-998؛مفاخر اسلام،ج 1،ص 170-169.

به تبیین و توضیح مفصل روایات پرداخته است.در این مجموعه بررسیهای سندی همراه با بررسی متن احادیث مورد نظر بوده است.متأسفانه با آغاز جنگ جهانی اول،نگارش این کتاب متوقف شد و تنها سه جلد آن به چاپ رسید.با وجود این،ارائۀ شیوۀ صحیح در شرح حدیث،به این کتاب اهمیت خاصی داده است.

آیت الله بروجردی م 1340.ش

آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی در سال 1292 هجری در بروجرد متولد شد و تحصیلات خود را در بروجرد و نجف به پایان برد.او از جوان ترین شاگردان مرحوم آخوند خراسانی (م 1329ه) و سید کاظم طباطبایی یزدی بود.35 سال حضور او در بروجرد به دور از گرفتاری های مرجعیت وهمراه با مطالعه و پژوهش و درس و بحث موجب غنای فکری او در زمینه های مختلف گردید.وی در سال 1364 هجری به قم آمد و مرجعیت واحد شیعه را پدید آورد.

شهرت ایشان در فقه،مانع بروز جنبه های علمی ایشان شده است.

در مباحث رجال،یکی از دقیق ترین مبانی را ارائه و به شاگردان خویش منتقل نموده است.ایشان به شناخت طبقات،تخصص راوی،مشایخ،شاگردان و...اهتمام ویژه داشت.

نزدیک به ده نگاشتۀ رجالی از ایشان باقی مانده است.مهم ترین کتاب،ترتیب أسانید الکافی یا تجرید أسانید الکافی است که با در کنار هم قرار دادن اسناد مربوط به هر راوی،زمینۀ تشخیص او،اساتید،شاگردان و تخصص فقهی راوی فراهم می آید.

طرح کتاب جامع أحادیث الشیعه نیز نشانگر دقت نظر ایشان در استفاده از متون است.آیت الله بروجردی با تبیین اشکالات موجود در کتاب وسائل الشیعه،طرحی را با عنوان«جامع الأحادیث»پیشنهاد کردند تا مجموعۀ روایات شیعی در کنار هم قرار گیرد و ارتباط بین روایات،روشن و واضح باشد.

ایشان در آغاز تصمیم داشت روایات اهل سنت را نیز در کنار روایات شیعی ذکر کند تا فضای صدور روایات شیعی روشن شود،ولی بعدها از این کار منصرف شد.

ص:272

این مجموعه به همت شاگردان ایشان تنظیم شد و پس از رحلت آیت الله بروجردی در سال 1380 هجری (1340.ش) به کوشش آقای شیخ اسماعیل معزّی منتشر گشت. (1)

علامه شعرانی م 1352.ش

در سال 1320 هجری در تهران متولد شد و در تهران،قم و نجف تحصیل کرد.علاوه بر دانشهای مرسوم حوزوی،در علوم دیگر همچون ریاضی و فلسفه و بر زبانهای بیگانه مسلط بود.

فعالیت ایشان در مباحث قرآن و حدیث بیش از موضوعات فقهی و اصولی است.تصحیح و یا نگاشتن حواشی بسیاری از کتابهای تفسیری همانند مجمع البیان،صافی،تفسیر ابوالفتح و منهج الصادقین،جلوه ای از کارهای قرآنی ایشان است.

حاشیه های ایشان بر کتاب وافی و کتاب شرح ملا صالح مازندرانی از آثار ماندگاری است که موجب در کنار هم قرار گرفتن نظرات و دیدگاههای متفاوت در فهم حدیث گشته است.بیش از 1600 حاشیه از ایشان بر کتاب شرح ملا صالح مازندرانی موجود است.دقت نظر علامه شعرانی در فهم روایت،دوری گزیدن از افراط و تفریط،استفاده از معانی مقبول و قابل دفاع و عفت قلم و کلام،حواشی ایشان را از اهمیت خاصی برخوردار ساخته است.

علامه شوشتری م 1374.ش

(2)

در سال 1320 هجری در نجف اشرف متولد شد.تحصیلات خود را در نجف به پایان رسانید و پس از سقوط رضاخان به ایران و شهر شوشتر نقل مکان کرد.فعالیتهای حدیثی علامه شوشتری نزدیک به شصت سال ادامه داشت.

بَهج الصِباغة فی شرح نهج البلاغه،قاموس الرجال،الأخبار الدخیله،قضاء أمیرالمؤمنین،الأربعون حدیثاً و فوائد الأخبار از جمله کتابهای حدیثی ایشان است.

ص:273


1- (1) .برای آشنایی بیشتر،ر.ک:مجلۀ حوزه،سال هشتم،شمارۀ (1) و (2)،مقدمۀ جناب آقای واعظزاده بر کتاب ترتیب أسانید الکافی.
2- (2) .برخی از افرادی که در قرن پانزدهم رحلت کرده اند،فعالیتهای علمی مؤثر آنان در سدۀ پیشین و قبل از انقلاب اسلامی ایران بوده است؛از این رو،در این درس از آنان یاد شده است.

بَهج الصِباغه شرحی مفصل و در چهارده جلد بر کتاب نهج البلاغه است.این شرح به گونۀ موضوعی ترتیب یافته است و مؤلف مباحث هر موضوع را در کنار هم جای داده است.علامه شوشتری در این اثر حدیثی همچنین به آثار پیشین نظر داشته و با حالتی منتقدانه،روش و کتاب را نقد کرده است.

قاموس الرجال،حواشی انتقادی ایشان بر کتاب تنقیح المقال علامه مامقانی است.این مجموعه که با تکیه بر حافظۀ خارق العاده و مطالعات بی نظیر ایشان پدید آمده است موجب تکمیل و تتمیم کتاب تنقیح المقال گشته است.

الأخبار الدخیله از جمله کتابهای ابتکاری ایشان است.علامه شوشتری در این اثر به بررسی روایات مختلف پرداخته و نارساییهای موجود در متن را که معمولاً از سوی ناسخان پدید آمده است،معرفی و برطرف می سازد.

ص:274

درس شانزدهم: حدیث شیعه و انقلاب اسلامی

اشاره

ص:275

ص:276

مقدمه

در مباحث پیشین،سه دورۀ طلایی تاریخ حدیث شیعه را برشمردیم:

1.عصر صادقین علیهم السلام؛

2.سده های چهارم و پنجم قمری؛

3.قرن یازدهم و دوازدهم قمری.

چهارمین دورۀ طلایی حدیث شیعه با انقلاب اسلامی ایران هم زمان است.انقلابی که با بهره گیری از آموزه های وحیانی اهل بیت علیهم السلام آغاز شد و تلاش در راه نهادینه سازی این معارف را سرلوحۀ کارهای خویش قرار داد.

رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه)،به عنوان فقیهی ژرف نگر،متعبّد،آینده نگر و سیاست مدار،موجب گشت تا بهترین موقعیت برای رواج فرهنگ شیعی فراهم گردد.موقعیتی این گونه،برای اولین بار در تاریخ شیعه پدید آمده بود؛از این رو،فرصت سوزی و هدر دادن امکانات موجود به هیچ روی،توجیهی نداشت.

پیدایش امکانات ارتباطی و ابزارهای پیشرفتۀ مطالعاتی و تحقیقاتی،حضور نیروهای جوان و تحصیل کرده،افزایش اوقات فراغت عمومی برای یادگیری،نگاه کاربردی به حدیث،امکان فراهم آوردن بودجۀ تحقیقاتی،گسترش پژوهشهای گروهی،نگاه دقیق و معرفت شناسانه به حدیث و...از ویژگیهای این دوره محسوب می شود که تأثیر مهمی بر گسترش حدیث پژوهی داشته است.

اکنون به بازگویی و توصیف برخی از مهم ترین ویژگیهای حدیث پژوهی در این دوره می پردازیم.

ویژگیهای حدیث پژوهی در دورۀ معاصر

1.عمومی شدن حدیث

از مهم ترین ویژگیهای حدیث در این دوره،فراگیر شدن مراجعه به معارف حدیثی است.

ص:277

این فراگیری و گسترش مرهون عوامل سیاسی،اجتماعی و فرهنگی خاصّی بود که در زمانهای پیشین پدید نیامده بود.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری روحانیت و با تکیه بر معارف ناب اهل بیت علیهم السلام،سبب گرایش شدید به این طرز تفکر شد.مردم ایران به عنوان مهم ترین و پرجمعیت ترین کشور شیعی،به معارف حدیثی روی آوردند.مردمان دیگر نقاط دنیا،به ویژه آزاداندیشان مسلمان و غیرمسلمان نیز،به این پدیدۀ قرن با تعجب می نگریستند و در پی دست یابی به مبانی معرفتی این تفکر بودند.رشد کُرسیهای شیعه شناسی در دانشگاههای غرب،نمونۀ بارزی از این رویکرد در جوامع غربی است.حتی دشمنان شیعه،همانند وهابیان،و دشمنان اسلام،همانند صهیونیست ها و مسیحیان تندرو،نیز به پژوهش در متون حدیثی شیعه پرداختند. (1)

نسل جدید و فرهیختۀ مسلمان،که تا پیش از این دوران تحت تأثیر فرهنگ غرب و شرق قرار داشت،به بازشناسی میراث خویش پرداخت.

گروههای مختلف فکری،با سطح سواد و تفکر گوناگون،شیفتۀ یادگیری و بازخوانی حدیث بودند.به جرئت می توان ادعا کرد که این اقبال عمومی در هیچ دوران،همانندی نداشته است.

طبیعی است که نگاشته های حدیثی پیشین در این دوران،به بازنویسی و آماده سازی نیاز داشت.نگارشهای گوناگون از معارف شیعی،به ویژه آموزه های حدیثی،در پی این نیاز پدید آمد.در همین راستا احیای میراث کهن شیعی به شیوۀ علمی و مقبول نیز مدّ نظر قرار گرفت.

اشتیاق فراوان گروههای مختلف اجتماعی،نیازمند پاسخ گویی به شیوه های متفاوت بود.احساس نیاز به معارف حدیثی،تنها به گروههای تحصیل کرده و فرهیخته محدود نمی شد.تودۀ مردم،به ویژه نسل انقلاب و جنگ،به معارف حدیثی اقبال بیشتری داشتند؛بنابراین،تفکر ترویج حدیث در میان تمامی مردم از اهمیت فراوانی برخوردار بود.

ص:278


1- (1) .تذکر این نکته مفید است که یکی از بزرگ ترین مجموعه های شیعه شناسی،به ویژه با تأکید بر شناخت حدیث،در کشور اسرائیل قرار دارد.اتان کلبرگ،پژوهشگر یهودی و نویسندۀ کتابها و مقالاتی همچون کتابخانۀ سید بن طاووس،أصول أربعمائه و...از این گروه است.

عمومی شدن حدیث،آسیبها و آفتهایی نیز داشت.عامی نگری و یا نگارش عوام گرایانه در این بستر پدید آمد.مقصود از گرایش عوام زده آن است که برای پاسخ گویی به نیازهای جدید بدون پیش بینی لازم،به تولید و تکثیر آثاری بدون مبانی دقیق و عمیق علمی پرداخته شود.

آگاهی نداشتن اقشار فرهیختۀ مذهبی در استفاده از اقیانوس معارف شیعی و صید درّ و مرجان موجود در آن طبیعی بود.حوزه های علمیه بیشتر به سمت فقه و اصول گرایش داشتند و آمادگی پاسخ گویی به این نیاز را در خود نمی دیدند.سخنان خطابی و یا توده گرا نیز تنها در محدودۀ خاصّ مکانی و زمانی جلوه گر می شد و پس از آن فروغی نداشت.

اشتباهات و کج فهمی های سهوی و عمدی نیز در این میان پدید می آمد.منشأ این اشتباهات،سهل انگاری در مبانی و روشهای بازشناسی متون شیعی بود.حدیث اهل بیت علیهم السلام را می توان به گونه ای ساده فهمید،ولی دست یابی به عمق معارف آن محتاج به فراهم ساختن زمینه های لازم در شناخت مبانی و روشها است.این مهم،وظیفۀ حدیث پژوهان جوان و نسل جدید محققان حدیثی را سخت تر و بااهمیت تر می سازد.

2.نگاه علمی به حدیث

گسترش توجه به حدیث و منابع حدیثی،پیامدهای دیگری نیز داشت.پدیدار شدن سؤالات،شبهات و اشکالات دربارۀ برخی متون طبیعی بود.این سؤالات گاه از سوی معتقدان به مکتب و باورهای شیعی و برای دست یابی به فهم برتر بود و گاه از سوی مخالفان و معاندان برای ایرادگیری و آشکار نمودن جلوه ای نازیبا از فرهنگ شیعی رخ می نمود.

بسیاری از متون حدیثی که با وصف

«صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» معرفی شده بودند و از اسرار شمرده می شدند اکنون به مدد وسایل ارتباطی در اختیار تودۀ مردم،خواه موافق و خواه مخالف قرار داشت.

فهم نامناسب برخی از متون،زمینه را برای تهاجم به فرهنگ شیعی آماده می ساخت.گفتنی است که در سالهای اخیر از سوی متعصبان،چندین کتاب در نقد

ص:279

کتاب کافی،مهم ترین کتاب حدیثی شیعی،نوشته شده و در آن،به این کتاب،که تجلیگاه فرهنگ شیعی است،حمله شده است.

برخی دیگر از متون ناصحیح که با حیله گری واضعان به درون کتابهای حدیثی شیعه راه یافته بود و با متون اصیل و فرهنگ شیعی ناهمخوان بود از سوی مخالفان برفراز می آمد و با هوچیگری و تبلیغات،به عنوان فرهنگ شیعی معرفی می شد.

پیدایش این مسائل،با توجه به موقعیت تفکر شیعی و انقلاب اسلامی در جهان بسیار طبیعی است تأثیر شگرف معارف وحیانی شیعی موجب بررسی دقیق و موشکافانۀ تمامی متون،معتقدات و حتی فرهنگ محلی شیعیان شد.مخالفان اندیشه های شیعی از رهگذر این فعالیت،بر آن بودند تا ناهمگونی های فرهنگ و معارف وحیانی شیعه را با دیگر فرهنگ آشکار سازند و هرگونه کاستی در فهم آن را به مردم اعلام کنند.

سؤال،اشکال،اعتراض و تشکیک،پاسخی درخور و شایسته طلب می کرد و عدم پاسخ گویی نشانۀ ضعف تلقی می شد؛بنابراین،عالمان و پژوهشگران به پاسخ گویی مطالب پیشین پرداختند.

خوشبختانه،مبانی دقیق و عمیق پژوهشهای حدیثی،کار پاسخ گویی را آسان کرده بود.نگارشهای فراوان در حل مشکلات حدیثی،اختلاف و تعارض اخبار،شرح احادیث بلند معرفتی و...که برخی تصحیح متون پیشین و برخی دیگر نوپدید بودند،در این سالها منتشر شد.

نقد حدیث و سنجش آن با معیارهای قطعی تر،از دیگر موضوعات مرتبط با حدیث بود که در این دوران مورد توجه قرار گرفت.نگاه دقیق به احادیث و کوشش در پیراستن متون ناصحیحِ جای گرفته در مصادر حدیثی شیعه از دیگر جلوه های نگاه علمی به حدیث بود.

3.نگارشهای نو

پدیداری نیازهای جدید و پاسخ یابی از متون حدیثی،در این دوران رونق گرفت.استفاده از ابزارهای جدید برای دست یابی صحیح و سریع به متون حدیثی و امکان جستجوی تمام و کامل موجب پدید آمدن تک نگاریها و جامع نویسی های جدید گشت.

ص:280

مستندسازی متون،تمایز میان متون گوناگون،دست یابی سریع به متون مورد نیاز،امکان مقایسه میان متون مختلف،دسترسی به مجموعۀ کامل متون حدیثی و...موجب شد پژوهشهای حدیثی با دقت بیش از پیش و در زمان کمتری انجام شود.

اکنون،مجموعۀ کامل متون حدیثی شیعه و اهل سنت به راحتی در اختیار تمامی حدیث پژوهان قرار دارد.بی شک تصور فراهم آمدن این امکانات در نیم قرن گذشته برای هیچ کس ممکن نبود.

این همه موجب پدید آمدن پژوهشهای نو و نگارشهای تازه گشت.نگارشهایی که در پی پرکردن خلل معرفتی در میان مردم بود.شمارش این نگاشته ها در دوران معاصر بسیار گسترده خواهد بود.

4.نگاه کاربردی به حدیث

رشد علوم جدید،به ویژه در حوزۀ علوم انسانی،سبب ارائۀ فرضیه های گوناگون در علوم و پیدایش تحقیقات در زمینه های مرتبط با آن بود.ارتباط علوم انسانی با جامعه،آشنایی مردم و پژوهشگران حوزۀ دین با این علوم،انتظار پاسخ گویی دین به مسائل و موضوعات اجتماعی و تربیتی از جملۀ عواملی بود که سبب شد تا نگاه کاربردی به حدیث و متون مقدس در این حوزه های فکری تقویت شود.

نگاه کاربردی به حدیث در برخی از موارد خاص همانند علوم تربیتی،مباحث اجتماعی و مسائل روان شناسی نمود و بروز یافته است. (1)

نگاه کاربردی به حدیث اگرچه کم پیشینه است،ولی به سرعت در حال گسترش و تعمیق است.این زاویۀ دید از جمله مباحث میان رشته ای است که مشکلات خاص خود را دارد.پژوهشگر این حوزه می باید در دو رشتۀ علمی مجزا،تخصص داشته باشد و زمینۀ ارتباط میان این دو رشته را فراهم کند.

روشن است که مهارت در دو رشته به راحتی امکان پذیر نیست؛از این رو،پژوهشهای گروهی در این زمینه ضروری تر و کارسازتر است.

ص:281


1- (1) .برای نمونه مراجعه شود به تربیت اجتماعی از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛دین و روان شناسی از دکتر گلزاری و عبدالهادی مسعودی؛رضایت از زندگی،نوشتۀ عباس پسندیده.نسیم حدیث،عبدالهادی مسعودی؛جوان و اقتصاد زندگی،اصغر هادوی کاشانی؛پژوهشی در فرهنگ حیا،عباس پسندیده؛اندیشه اجتماعی در روایات امر به معروف،غلامرضا صدیق اورعی.

5.پژوهش گروهی

اقتضای زمانه،گستردگی حوزۀ پژوهش،مباحث و موضوعات میان رشته ای،ممکن نبودن دست یابی به مهارتهای لازم در تمامی حوزه های تحقیق و...رواج پژوهشهای گروهی در این دوران را در پی داشته است.

این شیوه،که در سایر علوم و فنون نیز کارآمد است و به رواج پژوهش کمک کرده است،در حوزۀ علوم دینی،پیشینه ای طولانی ندارد.بسیاری از نگاشته های بزرگ حدیثی،تراوش فکری یک عالم سرشناس بوده است.نگاشته هایی همچون کتب اربعه و یا وافی و وسائل الشیعه تألیف یک نفر است.برخی از نگارشهای مفصل همانند بحار الأنوار،عوالم العلوم و جامع المعارف و الأحکام نیز،تراوش فکری مؤلفی مشخص بوده است.بنابراین،بر فرض پذیرش حضور برخی دیگر در نگارش مجموعه ای همچون بحار الأنوار،فعالیت آنان از حدّ استنساخ و کتابت فراتر نبوده است و آنان تأثیری در سیر پژوهش نداشته اند.

بنا بر دلایلی که در بالا ذکر شد شیوۀ تحقیق گروهی،به ویژه در مباحث میان رشته ای،شیوه ای موفق و پیشرفته برای استفاده از مهارتهای گوناگون افراد مختلف در مسیر تحقیق است.

طبیعی است که مدیر پژوهش،از نگاه علمی و پژوهشی،فرد ارشد گروه است که تحقیق را اداره و هدایت می نماید.

6.احیای تراث

دست یابی به متون کهن و ارائۀ آن به شکل زیبا و روزآمد که در سالهای پیشین آغاز شده بود در این دوران به اوج رسید و بیشتر کتابهای شایسته و درخور تحقیق،با روشهای علمی و پسندیده زیر نظر اساتید و متخصصان این علم به چاپ رسید و در اختیار مشتاقان قرار گرفت.نهادهای خاص (همانند مؤسسۀ آل البیت و دیگران) و افراد ویژه (همانند مرحوم علی اکبر غفاری و دیگران) به عرضۀ متون تصحیح شده پرداختند.روش تصحیح متون نیز مورد بحث و نقادی قرار گرفت.در این میان،تشویق آثار برتر در زمینه های گوناگون،به ویژه در متون حدیثی،تأثیرگذار بوده و کتابهایی را به عنوان معیار تحقیق معرفی کرده است؛تصحیح کتابهایی همچون منیة

ص:282

المرید،الجَمَل وکتاب شریف کافی،تصحیح موسسه دارالحدیث (در پانزده جلد و همراه حواشی نسخۀ بدل های فراوان و پژوهش کامل در اسناد)از این جمله است.همچنان که نقادی متون تصحیح شده و ارائۀ کاستیهای تحقیق زمینه را برای بیان آسیبها و چالشهای موجود در این رشته فراهم کرده است. (1)

7.معجم نگاری لفظی و موضوعی

آسان سازی استفاده از متون نقلی و دست یابی سریع تر به آیات و روایات،در گرو استفاده از ابزار و روشهایی است که روز به روز پیشرفته تر و دقیق تر می شوند.

معجم الفاظ یکی از شیوه های پرکاربرد و موفق در این زمینه است.اولین معجم الفاظ آیات قرآن در قرن سیزدهم و در زمان ناصرالدین شاه پدید آمد، (2)اما معجم مشهور قرآن را اروپاییان پدید آوردند.آشنا نبودن اروپاییان با آیات قرآن،لزوم نگارش معجم الفاظ را ضروری می ساخت.

معجم الفاظ احادیث اهل سنت نیز در اروپا پدید آمد.معجم الفاظ احادیث شیعی در آخرین سالهای سدۀ چهاردهم برای برخی از کتابها آغاز شده بود. (3)

پس از انقلاب معجم نویسی شتاب گرفت و برای برخی از کتابها همانند نهج البلاغه،کافی و دیگر کتب اربعه،کتابهای شیخ صدوق،بحار الأنوار،غُرَر الحکم،وسائل الشیعه،مستدرک الوسائل و...معجم الفاظ نگاشته شد.

در این میان معجم الفاظ نهج البلاغه و معجم بحار الأنوار با اقبال فزون تری روبه رو شدند.

گسترش استفاده از رایانه و پدید آمدن برنامه های نرم افزاری گوناگون،استفاده از معجم های مکتوب الفاظ را با رکود مواجه ساخت.مزایای استفاده از این برنامه بسیار بیشتر از معجم الفاظ بود.بنابراین،رونق استفاده از این روش پرفروغ نبود و چراغ معجم نگاری پس از یک دورۀ کوتاه به خاموشی گرایید.

ص:283


1- (1) .مراجعه شود به مجلۀ آینۀ پژوهش.این مجله در طول انتشار خود بسیاری از میراث مکتوب کهن را معرفی کرده و در نقد و یا ستایش از آن متون کوشیده است.
2- (2) .این معجم به نام کشف الآیات،در برخی از چاپهای قدیمی قرآن موجود است.
3- (3) الکاشف لِألفاظ نهج البلاغه،توسط دکتر جواد مصطفوی.

معجم نگاری موضوعی،روش دیگری بود که مفیدتر و تخصصی تر از معجم الفاظ بود؛زیرا از الفاظ موجود در متن فراتر می رفت و به محتوای متن می پرداخت،متون مشابه لفظی و معنوی را در کنار هم قرار می داد و موضوعات اصلی و ریزموضوعات را مرتب می کرد.

گستردگی متون و موضوعات استخراج شده،این گونه نگارش را بسیار سخت و دشوار می کند؛بنابراین،محدودۀ تحقیق به طور معمول به کتابهای خاص محدود می شود.

پژوهشهای قرآنی گوناگونی نیز با این شیوه منتشر شده است.رویکرد حدیثی این شیوه بیشتر به نهج البلاغه محدود می شود.الهادی إلی موضوعات نهج البلاغه،تصنیف نهج البلاغه،المعجم الموضوعی لِنهج البلاغه و فرهنگ آفتاب، (1)از جمله کتابهایی هستند که با دقت در متون علوی نهج البلاغه تألیف شده اند.

معجم موضوعی صحیفۀ سجادیه و تصنیف موضوعی غرر الحکم نیز از گروه معجم های موضوعی هستند.شایان ذکر است که پژوهش در این زمینه به کارِ گروهی و دقت بیشتر و منسجم تری نیاز دارد.زیرا لازم است با مطالعه و دقت در تمامی متون،نمایه های مناسب با توجه به عناوین اصلی و فرعی ساخته شود و در یک بستر مناسب قرار گیرد. (2)

8.استفاده از رایانه

یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در گسترش پژوهشهای حدیثی،استفاده از رایانه در علوم اسلامی بود.رایانه های شخصی،مدت زمان کوتاهی پس از اختراع (کمتر از ده سال) به حوزۀ علوم اسلامی وارد شد و مورد استفاده قرار گرفت.

مزایای استفاده از رایانه در پژوهشهای حدیثی،سبب رشد سریع و گسترش روزافزون آن گشت.حجم بسیار کم،استفادۀ آسان،امکان جستجوهای پیچیده و ترکیبی،در اختیار گذاردن متون حدیثی فراوان،ارتباط مستقیم الفاظ و متن (بر

ص:284


1- (1) این مجموعه به ترتیب به دست فرزانگانی چون آیت الله مشکینی،لبیب بیصون،اویس کریم محمد و معادیخواه،نگارش یافته است.
2- (2) .نمایه سازی از مطالب و موضوعات مورد بحث در حدیث،از شیوه های علمی و پرکاربرد است.نمایه سازی دقیق،پژوهش دشوار است که به مهارتهای علمی و تجربی فراوان نیازمند است.

خلاف معجم مکتوب الفاظ)،تناسب قیمت برنامه ها با سطح درآمد افراد و امکان فیش برداری سریع از جملۀ خدمات پژوهشهای رایانه ای است که پژوهش حدیثی را در این دوره از دوره های پیشین متمایز می سازد.

مجموعۀ متون حدیثی شیعه و اهل سنت و حتی نسخه های خطی عکس برداری شده که اکنون به آسانی در اختیار تمامی افراد قرار گرفته و زمینۀ مراجعه آنان به این منابع را فراهم آورده است،در زمانهای پیشین برای هیچ کس قابل تصور نیز نبود.

اکنون با استفاده از برنامه های نرم افزاری مرتبط با حدیث،پژوهشهای حدیثی بسیار سریع،دقیق،آسان و پرمخاطب گشته است.

امروزه برنامه های گوناگون رایانه ای در بازار وجود دارد و هر روز در حال ارتقا و پیشرفت است.روشن است که استفادۀ بهینه از رایانه،محتاج به تخصص و مهارت است که بدون آن آفتها و آسیبهایی را به همراه دارد.

9.پیدایش مراکز تخصصی حدیث

پژوهشهای حدیثی شیعی در گذشته نوعی پژوهش جنبی تلقی شده و در سایۀ پژوهشهای دیگر قرار گرفته بود.پس از قرن پنجم،به جز برخی زمانهای خاص،در روند عمومی پژوهشهای دینی از حدیث استفاده می شد،ولی به گونۀ مستقل و تخصصی بدان نمی پرداخت.در سالهای ابتدایی نظامهای جدید تحصیلی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی،دانشکده هایی با نام فلسفه،فقه و تاریخ به وجود آمد،ولی گرایش حدیث،مرکز ویژه ای برای خود نداشت.در دوران اخیر که به قرآن و حدیث نیز در کنار هم توجه شد حدیث در سایۀ قرآن قرار گرفت.افزون بر آن به علوم قرآنی و حدیثی بیش از متون قرآن و حدیث توجه شد.برخی از دانشکده های عراق،حدیث را به عنوان یک گرایش در نظر گرفتند،ولی این شیوه گسترش چندانی نیافت.

در سالهای اخیر،مراکز تخصصی حدیث تأسیس شده و رو به گسترش است.مؤسسۀ دار الحدیث اولین مجموعۀ عظیم و گسترده ای است که به گونۀ خاص،تحقیقات حدیثی را سرلوحۀ کار خویش قرار داده است.دانشکدۀ حدیث نیز از درون این مجموعه و در کنار پژوهشکدۀ حدیث این سیر علمی را دنبال می کند.مراکز و رشته های تخصصی

ص:285

حدیث در حوزۀ علمیۀ قم و سایر شهرستانها نیز پدید آمده است.کتابخانه های تخصصی حدیث از جمله مراکزی هستند پژوهش در حدیث را تسهیل کرده اند.

پژوهشهای مربوط به نهج البلاغه و مراکز تخصصی در رابطه با این کتاب را نیز باید به مراکز تخصصی حدیث افزود.

همچنین پدید آمدن مجله های تخصصی و سایتهای اینترنتی در موضوع حدیث،جزئی از مراکز تخصصی حدیثی محسوب می شوند.مجلات تخصصی،مرکزی برای مبادلۀ آخرین اطلاعات و پژوهشهای حدیثی است.این مجموعه ها که مخاطبان فراوان یافته اند زمینۀ پژوهشهای برتر و به روزتر حدیثی را فراهم کرده اند.

پایان نامه های گوناگون حدیثی نیز بخشی دیگر از این مجموعه است.در این دوره،علوم حدیث و متون روایی در نگارش پایان نامه ها مورد توجه قرار گرفته اند.رشد کمّی این گونه تحقیقات،در دوران اخیر بسیار چشمگیر گشته است و اکنون زمینۀ لازم برای رشد کیفی این مجموعه ها نیز فراهم آمده است.

10.رواج علوم پیرامونی حدیث

برخی از علوم حدیثی پیشینه ای کهن دارد.علم رجال از قرن دوم و علم درایه از قرن چهارم تا کنون رواج داشته اند.اختلاف الحدیث و مشکل الحدیث نیز نمونه های پژوهشی کهن داشته اند.اما مباحثی همانند مبانی نقد حدیث و مصادیق آن،مبانی فقه الحدیث،تاریخ حدیث،تاریخ علوم حدیث،مکتبها و منهج های حدیثی،کتاب شناسی توصیفی و یا انتقادی و معناشناسی حدیثی از مباحث روزآمد و دیدی هستند که پیشینه ای نداشته اند.

پس از پیدایش مراکز تخصصی حدیث،این مباحث مورد توجه محققان قرار گرفته و پژوهش دربارۀ آنان آغاز گشته است.محیط فکری لازم برای مبادلۀ اطلاعات و نقد و بررسی پژوهشها نیز آماده است.همچنین برخی پژوهشهای اولیه در پاره ای از این علوم منتشر شده و یا در دست انتشار است. (1)

ص:286


1- (1) .در سال های اخیر و پس از تاسیس مؤسسه دارالحدیث،نگاشته های فراوان پیرامون علوم حدیث منتشر شده است که در زمینه های تاریخ حدیث،فقه الحدیث،رجال و درایة و.......به پژوهش پرداخته اند.دانشکده علوم حدیث نیز در این زمینه ها،آثار ارزشمندی را ارائه کرده است.مجله های علوم حدیث (فارسی)،علوم الحدیث (عربی) و حدیث اندیشه نیز مقالات تخصصی پیرامون مباحث مرتبط با حدیث را منتشر کرده اند.این کتابها و مقالات مجموعه ای گسترده و دراز دامن است.

11.ارتباط فرهنگی صمیمانه تر شیعه و اهل سنت

ارتباط حدیثی شیعیان با اهل سنت و ارتباط متقابل آنان در طول تاریخ،سیر منظمی نداشته است.این ارتباط گاه در بعضی زمانها و مکانها،صمیمانه بوده و گاه با دشمنی همراه گشته است.رویکردهای سیاسی و اجتماعی نیز در ارتباط و عدم ارتباط فرهنگی تأثیر گذاشته اند.پس از تشکیل سلسلۀ صفویه و در پی دشمنی و کینه توزی دولت عثمانی و بروز تفکرات افراطی،ارتباط فرهنگی شیعه و اهل سنت رو به کاهش گذاشت.در این دوران مباحث تنش زا بیشتر مطرح می شد و مسائل مشترک در سایۀ موضوعات اختلافی قرار می گرفت.

در دوران اخیر که اسلام در تمامی شکلها و قرائتها با هجوم بیگانگان روبه رو گشته است میل به ارتباط فرهنگی صمیمانه در میان شیعه و اهل سنت افزون شده است.اگرچه برخی از تفکرات افراطی همانند وهابیّت و دیگر گروههای فکری،این صمیمت و ارتباط را برنمی تابند.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری روحانیّت شیعی و موضع گیریهای بیگانه ستیز آن،به ویژه در رویارویی با قدرت حاکم غرب و یهودیان،موجب روی آوردن تودۀ اهل سنت به این تفکر گشته است.

گرایش به آشنایی با متون معرفتی شیعه،با استفاده از امکانات ارتباطی جدید،ساده تر و دقیق تر شده است.

شیعیان نیز به مطالعۀ متون حدیثی اهل سنت،به عنوان نقل دیگری از سنت نبوی،اقبال نشان داده اند.آنان در کنار نقد برخی از متون اهل سنت به تبیین موارد مشترک پرداخته اند و استفاده از آن متون را در کنار متون اصیل شیعی پذیرا گشته اند. (1)

12.توجه مستشرقان به ویژه نسل جدید آنان به منابع شیعی

مطالعات اسلام شناسی در غرب،از چندین سدۀ قبل آغاز شده است و به گونه ای خاص به مقابله و مواجهه با آموزه های معرفتی اسلام پرداخته است.

ص:287


1- (1) .مجموعۀ میزان الحکمه و موسوعۀ امام علی علیه السلام از این گروه اند.

نگاشته های حدیثی مستشرقان،معمولاً به احادیث اهل سنت و پی جویی اشکالات در آن یا برجسته کردن نقاط مبهم آن اشاره داشت.اگرچه برخی فعالیت های اصلاحی و شایسته نیز انجام گرفت.در سالیان اخیرو پس از پیروزی انقلاب اسلامی آموزه های شیعی محور کار مستشرقان شد و نگاشته های فراوان در این باب پدید آمد.در این میان،حدیث پژوهی،سهمی شایسته داشت.شیوۀ تحقیق غربیان،موضوعات مورد علاقۀ آنان،نگاه های خاص آنان به آموزه های حدیثی،مطالعات آنان در تاریخ حدیث شیعه،توجّه ویژه به فرقه های شیعه به ویژه فرقه های منحرف و...از جمله مباحث شایسته پیگیری هستند.برخی از نگاشته های شایسته بحث در این حوزه از این قرار است:

رابرت گلیو/مجموعه های رسمی احادیث امامیه،(جوامع حدیثی شیعه) مارسین کاوسکی/کلینی و کافی،بواچکلی/غلات نخستین شیعه،بیوکارا/پیدایش واقفه،اتان کلبرگ/کتاب خانه ابن طاووس،همو/از امامیه تا اثنا عشریه،همو/شیخ صدوق و نظریه تحریف قرآن. (1)

خاتمه

نگاشته های حدیثی فراوان که در این دورۀ کوتاه پدید آمده است،این دوره را بر تارک دوران طلایی پیشین قرار می دهد.این پژوهشها آن مقدار گسترده و درازدامن است که نام بردن و توصیف اجمالی آنان نیز از محدودۀ این نوشتار خارج است.

ص:288


1- (1) .برای آگاهی بیشتر:ر.ک:بولتن مرجع مقالات مستشرقان و حدیث:جلد اول تا چهارم،به کوشش علی راد،پژوهشکده علوم و معارف حدیث/موسسه دار الحدیث.

فهرست منابع و مآخذ

1.آشنایی با بحار الأنوار،احمد عابدی،تهران:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،

1378 ش،اوّل.

2.آشنایی با کتب رجالی شیعه،محمد کاظم رحمان ستایش،تهران:سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاها (سمت).دانشکده علوم حدیث،1385 ش.

3.آل بویه حامیان فرهنگ تشیع،سیف اللّه نحوی،قم:سازمان تبلیغات اسلامی،پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام،انتشارات نور السجاد،1381 ش.

4.آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه،علی اصغر فقیهی،تهران:انتشارات صبا،1365 ش.

5.إثبات الوصیّة للإمام علی بن أبی طالب علیه السلام،المنسوب إلی علی بن الحسین المسعودی (م 346 ق)،بیروت:دار الأضواء،1409 ق،دوم.

6.اجتهاد و تقلید در فلسفه،محمد رضا حکیمی،تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1378 ش،اوّل.

7.الاحتجاج علی أهل اللجاج،أحمد بن علی الطَبَرسی (م 620 ق)،تحقیق:إبراهیم البهادری و محمّد هادی به،تهران:دار الاُسوة،1413 ق،اوّل.

8.إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل،نور اللّه بن السیّد شریف الشوشتری (القاضی التستری) (م 1019 ق)،تصحیح و تعلیق:السیّد شهاب الدین المرعشی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،1411 ق،اوّل.

ص:289

9.اخبار الزمان،أبو الحسن علی بن الحسین المسعودی (م 345 ق)،بیروت:دارالأندلس،1386 ق.

10.اخباری گری و اخبارگرایی (ضمیمه گنجینه شهاب ج 1)،محمد رضا حکیمی،قم:کتابخانه بزرگ حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی.

11.اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی)،محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1404 ق،اوّل.

12.الاُصول الأصیلة،محمّد بن شاه مرتضی الفیض الکاشانی،به تصحیح:میر جلال الدین المحدث الاُرموی،تهران:سازمان چاپ دانشگاه،1349.

13.اصول الفقه.شیخ محمد رضا المظفر (م 1388ق)،قم:مکتب الاعلام الاسلامی،1370 ش،چهارم.

14.الاعتقادات،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:عاصم عبد السیّد،قم:المؤتمر العالمی لألفیّة الشیخ المفید،1413 ق،اوّل.

15.إعلام الوری بأعلام الهدی،الفضل بن الحسن الطّبْرِسی (م 548 ق)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1417 ق،اوّل.

16.أعیان الشیعة،السیّد محسن الأمین الحسینی العاملی الشقرائی (م 1371 ق)،به کوشش:السیّد حسن الأمین،بیروت:دار التعارف،1403 ق،پنجم.

17.الإقبال بالأعمال الحسنة فی ما یعمل مرّة فی السنة:علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق)،تحقیق:جواد القیّومی،قم:مکتب الإعلام الإسلامی،1414 ق،اوّل.

18.الألفین فی إمامة مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام،العلاّمة الحسن بن یوسف الحلّی (م 726 ق)،قم:مؤسسة الدین و العلم،1403 ق.

19.الأمالی،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:مؤسسة البعثة،قم:مؤسسة البعثة،1407 ق،اوّل.

ص:290

20.أمل الآمل،محمّد بن حسن الحرّ العاملی،تحقیق:سیّد احمد حسینی،قم:دارالکتب الإسلامی،1362 ش،اوّل.

21.أنوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة،[الإمام] السیّد روح اللّه الخمینی،تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1413 ق.

22.أوائل المقالات،محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق)،تحقیق:إبراهیم الأنصاری،قم:المؤتمر العالمی بمناسبة ذکر ألفیة الشیخ المفید،1413 ق.

23.ایران عصر صفوی،راجر سیوری،ترجمه:کامبیز عزیزی،تهران:نشر مرکز،1372 ش.

24.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام،محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمة المجلسی) (م 1111 ق)،بیروت:مؤسسة الوفاء،1403 ق،دوم.

25.البدایة و النهایة،إسماعیل بن عمر الدمشقی (ابن کثیر) (م 774 ق)،تحقیق:مکتبة المعارف،بیروت:مکتبة المعارف.

بزرگان ری مفاخر ری.

26.پیام رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیة اللّه خامنه ای به کنگره جهانی هزاره شیخ مفید رحمه الله،قم:دبیرخانه کنگره،1372 ش.

27.تاریخ اسلام از طلوع تا غروب خوازم شاهیان،رسول جعفریان،تهران:مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

تاریخ الامم والملوک تاریخ الطبری.

28.تاریخ بغداد أو مدینة السلام،أحمد بن علی الخطیب البغدادی (م 463 ق)،مدینه:المکتبة السلفیّة.

29.تاریخ بیهق،علی بن زید البیهقی (م 565 ق)،ترجمه و تحقیق:یوسف الهادی،دمشق:دار إقرأ،1425 ق.

30.تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری،رسول جعفریان،قم:انصاریان،1375 ش.

ص:291

31.تاریخ حدیث شیعه از آغاز سده چهاردهم هجری تا امروز،مرتضی وفایی،قم:دار الحدیث،1387 ش،اوّل.

32.تاریخ حدیث شیعه در سده های چهارم تا هفتم هجری،مهدی احمدی و محمّد کاظم رحمتی،قم:دار الحدیث،1388 ش،اوّل.

33.تاریخ حدیث شیعه در سده های دوازدهم و سیزدهم هجری،حسین صفره،قم:دار الحدیث،1385 ش،اوّل.

34.تاریخ حدیث شیعه در سده های هشتم تا یازدهم هجری،علینقی خدایاری و الیاس پوراکبر،قم:دار الحدیث،1385 ش،اوّل.

35.تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)،أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م 310 ق)،بیروت:دارالفکر،1407 ق.

36.تتمة المنتهی،شیخ عباس القمی (م 1319 ق)،تصحیح:علی محدث زاده،قم:داوری.

37.تذکرة القبور،عبد الکریم بن مهدی گزی برخواری (م 1339 ق)،بکوشش:ناصر باقری بیدهندی،قم:کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی،1371 ش.

38.تربیت اجتماعی،قم:پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

39.ترتیب أسانید کتاب الکافی،حسین الطباطبایی البروجردی (م 1340 ق)،تنظیم:حسن النوری الهمدانی،مشهد:مجمع البحوث الاسلامیة،1414 ق.

40.تصحیح اعتقادات الإمامیة،أبو عبد اللّه محمد بن محمد العکبری المعروف بالشیخ المفید (م 413 ق)،تحقیق:عدة من المحققین،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،1417 ق.

41.تفسیر العیّاشی،محمّد بن مسعود السُّلَمی السمرقندی (العیّاشی) (م 320 ق)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی،تهران:المکتبة العلمیّة،1380 ق،اوّل.

42.تنزیه الأنبیاء،علی بن الحسین الموسوی (السیّد المرتضی) (م 436 ق)،قم:الشریف الرضی.

ص:292

43.تنقیح المقال فی علم الرجال،عبد اللّه بن محمّد حسن المامقانی (م 1351 ق)،تهران:جهان.

44.التوحید،محمّد بن علی ابن بابویه القمی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:السیّد هاشم الحسینی الطهرانی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1398 ق،اوّل.

45.تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة،محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق)،بیروت:دار التعارف،1401 ق،اوّل.

46.جامع الأسرار ومنبع الأنوار،السید حیدر بن علی الآملی (م 782 ق)،تهران:[بی جا]،1369.

47.جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر الطبری)،محمّد بن جریر الطبری

(م 310 ق)،بیروت:دار الفکر،1408 ق،اوّل.

48.جایگاه سیاسی عالم دینی در دو مکتب اخباری و اصولی،سید محسن آل غفور،تهیه:پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی اسلام،قم:بوستان کتاب،1384 ش.

49.جغرافیای ری (مجموعه آثار کنگره بزرگداشت عبدالعظیم علیه السلام)،علی ملکی،قم:دار الحدیث.

50.جوابات أهل الموصل،أبو عبد اللّه محمد بن محمد العکبری المعروف بالشیخ المفید (م 413 ق)،تحقیق:مهدی النجف و محمد الحسون،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،1413 ق.

51.جوامع حدیثی شیعه،هادی حجت،سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)،دانشکده علوم حدیث،1386 ش.

52.چهل مقاله،رضا استادی،قم:کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی،1413 ق.

53.الحاشیة علی کفایة الاصول فی الاصول آیة اللّه بروجردی،بهاء الدین الحجتی البروجردی،قم:انصاریان،1412 ق.

54.الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة،یوسف بن أحمد البحرانی (م 1186 ق)،تحقیق:محمّدتقی الإیروانی،نجف:دارالکتب الإسلامیة،1377 ق.

ص:293

55.الخصال،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1414 ق،چهارم.

56.دلائل الإمامة،محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق 5 ق)،تحقیق:مؤسسة البعثة،قم:مؤسسة البعثة،1413 ق،اوّل.

57.دائرة المعارف بزرگ اسلامی،زیر نظر:کاظم موسوی بجنوردی،تهران:مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی،1369ش،دوم.

58.دائرة المعارف تشیّع،زیر نظر:احمد حاج سیّد جوادی و دیگران،تهران:نشر شهید سعید محبّی،1375 ش.

59.دانش نامه امام علی علیه السلام،زیر نظر:علی اکبر رشاد،قم:پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1379 ش.

60.دانش نامه جهان اسلام،زیر نظر:غلامعلی حدّاد عادل،تهران:بنیاد دائرة المعارف،1371 ش به بعد.

61.دانش نامه عالمان مدفون در تخت فولاد،زیر نظر حسین منتظر القائم،اصفهان:

62.الدرر النجفیة،یوسف بن أحمد البحرانی (م 1186 ق)،بیروت:دارالمصطفی،1423 ق.

63.دروس فی اصول فقه الإمامیة،عبد الهادی الفضلی،تصحیح:لجنة مؤلفات العلامة الفضلی،بیروت:مرکز الغدیر،1428 ق.

64.الدروع الواقیة،علی بن موسی الحلی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1414 ق،اوّل.

65.الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة،محمّد بن مکّی العاملی (الشهید الأول)،مشهد:مؤسسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضویة المقدّسة،1365ش.

66.الدرة النجفیة،محمد الفاضل القائینی (م 1363 ق)،تحقیق:علی الفاضل القائینی،تهران:انتشارات کوشانپور،1423 ق.

67.ده گفتار،مرتضی مطهری (م 1358 ش)،تهران:انتشارات صدرا،1372 ش.

68.دین و دولت در ایران،حامد الگار،ترجمه:ابوالقاسم سرّی،تهران:توس،1369 ش،دوم.

ص:294

69.الذریعة إلی تصانیف الشیعة،محمّد محسن بن علی المنزوی (آقا بزرگ الطهرانی) (م 1348 ق)،بیروت:دارالأضواء،1403 ق،سوم.

70.راه خورشیدی (اندیشه نامه و راه نامه استاد علامه محمد رضا حکیمی)،محمد اسفندیاری،قم:دلیل ما،1382 ش.

71.الرجال،أحمد بن الحسین الغضائری (م قرن 5 ق)،تحقیق:السید محمد رضا الحسینی الجلالی،قم:دارالحدیث،1422 ق.

72.رجال ابن داوود،الحسن بن علی الحِلّی (ابن داوود) (م 737 ق)،تحقیق:السیّد محمّد صادق آل بحر العلوم،قم:منشورات الشریف الرضی،1392 ق.

73.رجال السید بحر العلوم المعروف ب (الفوائد الرجالیة)،محمد المهدی بحر العلوم الطباطبائی (م 1212 ق)،تحقیق:محمد صادق بحر العلوم و حسین بحر العلوم،تهران:مکتبة الصادق،1363 ش.

74.رجال الطوسی،محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق)،تحقیق:السیّد جواد القیّومی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1415 ق،اوّل.

75.رجال العلاّمة الحلّی (خلاصة الأقوال)،حسن بن یوسف الحلّی (العلاّمة) (م 726 ق)،قم:الشریف الرضی.

رجال الکشّی اختیار معرفة الرجال.

76.رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)،أحمد بن علی النجاشی (م 450 ق)،بیروت:دار الأضواء،1408 ق،اوّل.

77.الرسائل العشرة،الإمام الخمینی (م 1368)،تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله،1420 ق.

78.رسائل المرتضی؛الشریف المرتضی علیّ بن الحسین الموسوی البغدادی المعروف بعلم الهدی (ت 436 ق).الإعداد و التحقیق:السیّد مهدی الرجائی،مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام قم 1405 ق.

79.الرواشح السماویة فی شرح الأحادیث الإمامیّة،محمّد باقر الحسینی الإستر آبادی الداماد (میرداماد) (م 1041 ق)،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،1405 ق،اوّل.

ص:295

80.روضات الجنّات فی أحوال العلماء و السادات،محمّد باقر الخوانساری (م 1313 ق)،تحقیق:أسد اللّه إسماعیلیان،قم:مکتبة إسماعیلیان.

81.روضة رضوان (مشاهیر مدفون در تکیه گازرونی)،محمد حسین ریاحی،اصفهان:کانون پژوهش،1385 ش.

82.روضة المتّقین،محمدباقر مجلسی (م 1111ق)،تهران:بنیاد فرهنگ اسلامی کوشان پور.

83.روضة الواعظین،محمّد بن الحسن الفتّال النیسابوری (م 508 ق)،تحقیق:حسین الأعلمی،بیروت:مؤسسة الأعلمی،1406 ق،اوّل.

84.ریاض العلماء و حیاض الفضلاء،میرزا عبد اللّه أفندی الإصفهانی (ق 12 ق)،تحقیق:السیّد أحمد الحسینی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،1401 ق،اوّل.

85.رؤیای خلوص،سید حسن اسلامی،قم:مؤسسه بوستان کتاب،1387 ش.

86.زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد،حسن موسوی،قم:بوستان کتاب،1381 ش.

87.زندگی نامه علاّمه مجلسی،سیّد مصلح الدین مهدوی،تهران:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1378 ش،اوّل.

88.سماء المقال فی علم الرجال،ابو الهدی الکلباسی (م 1356 ق)،تحقیق:محمد الحسینی القزوینی،قم:مؤسسة ولی العصر علیه السلام،1419 ق.

89.سیر أعلام النبلاء،محمّد بن أحمد الذهبی (م 748 ق)،تحقیق:شُعیب الأرنؤوط،بیروت:مؤسسة الرسالة،1414 ق،دهم.

90.شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار،النعمان بن محمّد المصری (القاضی أبو حنیفة) (م 363 ق)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینی الجلالی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1412 ق،اوّل.

91.شرح اصول الکافی،محمّد صالح المازندرانی (م1081ق)،تصحیح:علی عاشور،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،1421ق.

92.شناخت و تحلیل مکتب حدیثی قم از آغاز تا قرن پنجم هجری،محمّد رضا جباری،قم:نشر زائر،1384 ش.

ص:296

93.شهداء الفضیلة،عبدالحسین الأمینی النجفی،نجف:مطبعة الغری،1355 ق،اوّل.

94.صحیح البخاری،محمّد بن إسماعیل البخاری (م 256 ق)،تحقیق:مصطفی دیب البغا،بیروت:دار ابن کثیر،1410 ق،چهارم.

95.العبر فی خبر من غبر،محمّد بن أحمد الذهبی (م 748 ه)،تحقیق:محمّد السعید بن بسیونی زغلول،بیروت:دار الکتب العلمیّة.

96.العروس (ضمیمة جامع الأحادیث)،أبو محمد جعفر بن أحمد ابن الزازی القمّی (م قرن 4 ق)،تصحیح:محمد الحسینی النیسابوری،مشهد:مجمع البحوث الإسلامیة،1413 ق.

97.علامه مجلسی اخباری یا اصولی؟،علی ملکی میانجی،قم:دلیل ما،1385 ش.

98.علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین،علی دوانی،تهران:امیر کبیر،1370 ش.

99.علامه مجلسی،حسن طارمی،تهران:طرح نو،1375 ش،اوّل.

100.عوالی اللآلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة،محمّد بن علی الأحسائی (ابن أبی جمهور) (م 940 ق)،تحقیق:مجتبی العراقی،قم:مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام،1403 ق،اوّل.

101.عیون أخبار الرضا علیه السلام،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:السیّد مهدی الحسینی اللاجوردی،تهران:جهان.

102.غالیان،نعمت اللّه صفری فروشانی،مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی،1378.

103.غایة المرام و حجّة الخصام فی تعیین الإمام،السیّد هاشم بن إسماعیل البحرانی (م 1107 ق)،تحقیق:السیّد علی عاشور،بیروت:مؤسسة التاریخ العربی،1422ق.

104.الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب،عبد الحسین بن أحمد الأمینی (م 1390 ق)،بیروت:دار الکتاب العربی،1387 ق،سوم.

105.الغیبة،محمّد بن إبراهیم الکاتب النعمانی (م 350 ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،تهران:مکتبة الصدوق.

ص:297

106.الغیبة،محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق)،تحقیق:عباد اللّه الطهرانی و علی أحمد ناصح،قم:مؤسسة المعارف الإسلامیّة،1411 ق،اوّل.

107.الفصول المختارة من العیون و المحاسن،علی بن الحسین الموسوی (الشریف المرتضی) (م 436 ق)،قم:المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیّة الشیخ المفید،1413 ق،اوّل.

فقه الرضا الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام.

108.الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام (فقه الرضا)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،مشهد:المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام.

109.فوائد الاُصول،محمد علی الکاظمی الخراسانی (م 1946)،تحقیق:رحمت اللّه رحمتی الأراکی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1416 ق.

الفوائد الرجالیة رجال السید بحر العلوم.

110.الفوائد المدنیة،محمد أمین الاسترآبادی (م 1033 ق)،تحقیق:رحمت اللّه رحمتی الأراکی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1424 ق.

111.الفهرست،منتجب الدین علی بن بابویه الرازی (م قرن 6 ق)،تحقیق:جلال الدین محدث الارموی،قم:کتابخانه عمومی آیة اللّه مرعشی نجفی،1366 ش.

112.الفهرست،محمّد بن إسحاق (ابن الندیم) (م 380 ق)،ترجمه وتحقیق:محمّد رضا تجدد،تهران:امیرکبیر،1366ش،سوم.

113.الفهرست،محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق)،تحقیق:السیّد جواد القیّومی،قم:مؤسسة نشر الفقاهة،1417 ق،اوّل.

114.الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی،میرزا حسین نوری،تحقیق:جعفر نبوی،مرصاد،1419 ق،اوّل.

115.قاضی نعمان و مذهب او،امیر جوان آراسته،فصلنامه هفت آسمان،سال سوم،شماره نهم و دهم.

116.الکافی،محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی (م 329 ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،بیروت:دار صعب و دار التعارف،1401 ق،چهارم.

ص:298

117.الکامل فی التاریخ،علی بن محمّد الشیبانی الموصلی (ابن الأثیر) (م 630 ق)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،1408 ق،اوّل.

118.الکامل فی التاریخ،علی بن محمّد الشیبانی الموصلی (ابن الأثیر) (م 630 ق)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،1408 ق،اوّل.

119.کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او،اتان گلبرگ،ترجمه:علی قرائی و رسول جعفریان،قم:کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی،1371 ش.

120.کتاب من لا یحضره الفقیه،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،دوم.

121.کلیات فی علم الرجال،جعفر السبحانی،قم:مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1410 ق.

122.الکلینی و الکافی،عبد الرسول عبد الحسن الغفار،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1416 ق.

123.کمال الدین وتمام النعمة،محمّدبن علی ابن بابویه القمّی (الشخ الصدوق)

(م 381 ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1405 ق،اوّل.

124.گنجینه آثار قم،عبّاس فیض،قم:چاپ خانه مهر استوار،1347 1348 ش.

125.لسان المیزان،أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (م 852 ق)،مؤسسة الأعلمی،1406 ق،سوم.

126.لوامع صاحبقرانی،محمّد تقی مجلسی،قم:اسماعیلیان،1375 ش.

127.لؤلؤة البحرین فی الإجازات و تراجم رجال الحدیث،السیّد یوسف البحرانی،تحقیق:سیّد محمّد صادق بحر العلوم،نجف:نعمان،بی تا.

128.مجالس المؤمنین،سیّد نور اللّه شوشتری،کتابفروشی اسلامیّه،1365 ش،سوم.

129.مجلّه نگاه حوزه،قم:دفتر تبلیغات اسلامی،ش 53 و 54،1378 ش.

ص:299

130.مجموعه آثار کنگره بزرگداشت عبد العظیم علیه السلام،قم:پژوهشکده علوم و معارف حدیث.

131.مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی(ره)،کنگره جهانی شیخ مفید،قم:پژوهشکده علوم و معارف حدیث.

132.مجموعة مقالات المؤتمر الدولی للشیخ ثقة الإسلام الکلینی(ره)،کنگره جهانی شیخ مفید،قم:پژوهشکده علوم و معارف حدیث.

133.مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول،محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمة المجلسی) (م 1111 ق)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولی المحلاتی،تهران:دار الکتب الإسلامیّة،1370 ش،سوم.

134.مروج الذهب و معادن الجوهر،علی بن الحسین المسعودی (م 346 ق)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،قاهره:مطبعة السعادة،1384 ق،چهارم.

135.المسائل السَرَویّة (مصنّفات الشیخ المفید)،محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری (الشیخ المفید) (م 413 ق)،تحقیق:صائب عبد الحمید،قم:المؤتمر العالمی لألفیّة الشیخ المفید،1413 ق.

136.المسائل الصاغانیة،أبو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العکبری المعروف بالشیخ المفید (م 413 ق)،تحقیق:عدة من المحققین،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،1413 ق.

137.المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام،محمّد بن جریر الطبری الامامی (ق 5 ق)،تحقیق:أحمد المحمودی،تهران:مؤسسة الثقافة الإسلامیّة لکوشانبور،1415 ق،اوّل.

138.المسلسلات فی الإجازات،شهاب الدین المرعشی النجفی،قم:مکتبة المرعشی،1411 ق.

139.مسندنویسی در تاریخ حدیث،سید کاظم طباطبایی،قم:بوستان کتاب،1376 ش.

140.مصابیح الأنوار فی حل مشکلات الأخبار،السید عبد اللّه الشبّر (م 1242 ق)،تحقیق:السید علی الشبّر،بغداد:مطبعة الزهراء.

ص:300

141.معاد جسمانی در حکمت متعالیه،محمد رضا حکیمی،قم:دلیل ما،1381 ش.

142.معالم الدین و ملاذ المجتهدین،جمال الدین حسن بن زین الدین بن الشهید الثانی (م 1011 ق)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1406 ق.

143.معانی الأخبار،محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1361 ش،اوّل.

144.معجم الاُدباء،یاقوت بن عبداللّه الحموی (م 626 ق)،تحقیق:إحسان عباس،بیروت:دار الغرب الإسلامی،1993م.

145.معجم البلدان،یاقوت بن عبد اللّه الحَمَوی الرومی(م 626 ق)،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،1399 ق،اوّل.

146.معجم رجال الحدیث،السیّد أبو القاسم الموسوی الخوئی (م 1413 ق)،قم:مدینة العلم،1403 ق،سوم.

147.المعجم المفهرس لألفاظ أحادیث بحار الأنوار،تحقیق:مرکز الابحاث والدراسات الإسلامیة،مکتب الاعلام الاسلامی فی الحوزة العلمیة،قم:دفتر تبلیغات اسلامی،1371 ش.

148.مفاخر ری (بزرگان ری)،محسن صادقی،قم:دارالحدیث،1382 ش.

149.مقدّمه ای بر فقه شیعه،سیّد حسین مدرّسی طباطبایی،ترجمه:محمّد آصف فکرت،مشهد:بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی،1368 ش.

150.مکتب تفکیک،محمد رضا حکیمی،تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1376 ش.

151.مکتب حدیثی قم،محمد رضا جباری،قم:انتشارات زائر،1384 ش.

152.مکتب های حقوقی در حقوق اسلام،محمد جعفر جعفری لنگرودی،تهران:کتابخانه گنج دانش،1370 ش.

153.ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار،محمدباقر بن محمدتقی المجلسی (العلامة المجلسی) (م 1111ق)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی النجفی،1406ق.

154.مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه،رسول جعفریان،تهران:سازمان تبلیغات اسلامی،1372 ش.

ص:301

155.مناقب آل أبی طالب (المناقب لابن شهر آشوب)،محمّد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب) (م 588 ق)،قم:المطبعة العلمیّة.

156.المنتظم فی تاریخ الاُمم و الملوک،عبد الرحمان بن علی ابن الجوزی (م 597 ق)،تحقیق:محمّد عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،1412 ق،اوّل.

157.منتهی المقال فی أحوال الرجال،لأبی علی الحائری محمّد بن إسماعیل المازندرانی (م 1216 ق)،تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث.

158.منیة المرید فی أدب المفید و المستفید،زین الدین بن علی العاملی (الشهید الثانی) (م 965 ق) قم:مکتب الإعلام الإسلامی،1415ق.

159.موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام فی الکتاب والسنة،محمد محمدی ریشهری،قم دارالحدیث،1420 ق،اوّل.

160.مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی،مهدی فرهانی منفرد،تهران:امیر کبیر،1377 ش،اوّل.

161.مهر تابان (یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه عالم ربانی محمد حسین طباطبایی)،محمد حسین حسینی طهرانی (م 1374 ش)،قم:انتشارات باقر العلوم.

162.میراث اسلامی ایران،رسول جعفریان،کتاب خانه آیة اللّه مرعشی،1376 ش،اوّل.

163.میراث حدیث شیعه،به کوشش:مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی،قم:دار الحدیث.

164.میزان الحکمة،محمّد الرَّیشَهری،قم:دار الحدیث،1416 ق.

165.نشوار المحاضرة وأخبار المذاکرة،أبو علی المحسن بن علی التنوخی (م 384 ق)،تحقیق:عبود الشالجی،بیروت:دار صادر،1416.

166.نظم اللئالی معروف به سؤال و جواب،علامه محمد باقر مجلسی (م 1111 ق)،گردآورنده:محمد بن أحمد حسینی لاهیجانی،تحقیق:سید مهدی رجایی،قم:دار الکتب الاسلامیة،1411 ق.

167.نقباء البشر،آقا بزرگ الطهرانی،مشهد:دار المرتضی،1404 ق،دوم.

ص:302

168.نقد الرجال،مصطفی بن الحسین الحسینی التفرشی (قرن 11ق)،تحقیق موسسة آل البیت علیهم السلام،قم،1418ق.

169.النوادر،فضل اللّه بن علی الحسنی الراوندی (م 571 ق)،تحقیق:سعید رضا علی عسکری،قم:دار الحدیث،1377 ش،اوّل.

170.نور الثقلین،عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی،اسماعیلیان،1415 ق،چهارم.

171.نهج البلاغة عبر القرون،عبد العزیز طباطبایی

172.الوافی،محمّدمحسن بن شاه مرتضی الکاشانی (الفیض الکاشانی) (م 1091 ق)،تحقیق:ضیاء الدین حسین اصفهانی،اصفهان:مکتبة الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام،1406 ق.

173.وحید بهبهانی،علی دوانی،تهران:امیر کبیر،1362 ش،دوم.

174.وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،محمّد بن الحسن الحرّ العاملی

(م 1104 ق)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1409 ق،اوّل.

175.وصول الأخیار إلی أصول الأخبار،حسین بن عبدالصمد العاملی،تحقیق:سیّد عبد اللطیف کوهکمری،مجمع الذخائر الاسلامیّة،1410 ق.

176.وصیتنامه الهی سیاسی امام خمینی رحمه الله،تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله.

177.الهجرة العاملیة إلی ایران فی العصر الصفوی،جعفر مهاجر،بیروت:دار الروضة،1410 ق،اوّل.

178.هدایة الأبرار إلی طریق الائمة الأطهار علیهم السلام،حسین بن شهاب الدین الکرکی (م 1076 ق) تصحیح:رؤوف جمال الدین،بغداد:المکتبة الوطنیة،1977 م.

179.هدایة المسترشدین فی شرح اصول معالم الدین،محمد تقی بن عبد الرحیم الرازی (م 1248 ق)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،1429 ق.

180.یادنامه مجلسی،به اهتمام:مهدی مهریزی و هادی ربّانی،تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1379ش،اوّل.

ص:303

مجلات

181.آیینه پژوهش،قم:سازمان تبلیغات اسلامی.

182.علوم الحدیث (فصل نامه عربی)،قم:دانشکده علوم حدیث.

183.علوم حدیث (فصل نامه)،قم:دانشکده علوم حدیث.

184.کیهان اندیشه،قم:مؤسسه کیهان

ص:304

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109