سه روز در بهشت (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام اعتکاف)

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور:سه روز در بهشت(نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام اعتکاف) / دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد

مشخصات نشر: دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد اردیبهشت 1393

مشخصات ظاهری:70ص

زبان: فارسی

موضوع:اعتکاف -- اسلام

موضوع:اعتکاف

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

فهرست مطالب

کتاب غریب...9

محبت الهی و توبه...22

خلوت و خودسازی...34

نماز شب...46

وفات حضرت زینب علیها السلام...59

ص: 3

اعتکاف یکی از رویش های انقلابی است

خوشا به حالتان معتکفین عزیز. پدیدهی اعتکاف یکی از رویش های انقلابی است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتکاف همیشه بود. زمان جوانی ما وقتی ایام ماه رجب فرا می رسید، در مسجد امام قم - آنهم فقط قم، در مشهد من اصلا اعتکاف ندیده بودم، شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف می کردند. این پدیدهی عمومی؛ این که دهها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رویشهای انقلاب است. من یک وقت عرض کردم که انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویش ها بر ریزش ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفین عزیز.

مقام معظم رهبری، خطبه های نماز جمعه تهران 1384/5/28

ص: 4

مقدمه

روزهای سپید و نورانی عبادت و بندگی «ایام البیض» در فصل بهار سلوک و معنویت، رجب و شعبان و رمضان المبارک، قطعه ی زمانی از حیات طیبه است که در حرارت کلافه کننده ی روزمرگی های یکنواخت زندگی، پنجره ای از بهشت را به روی اهل ایمان می گشاید.

اعتکاف رجبیه و شعبانیه و رمضانیه مورد تأکید همیشگی پیشوایان الهی و سیره ی حسنه ی بزرگان دین بوده است.

یکی از برکات ارزشمند انقلاب اسلامی، احیاء این سنت انسان ساز است، پدیده ای مبارک که به فرموده رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی، از رویش های انقلاب عظیم اسلامی مان به شمار می رود. و هر سال بیش از سال گذشته مورد توجه و استقبال مؤمنان به ویژه نسل آینده

ص: 5

ساز قرار می گیرد.

مسجد» و وقوف حداقل سه روزه در خانه خدا یکی از ارکان اصلی تحقق اعتکاف است، که در کنار روزه به این عبادت الهی قوام می بخشد. اعتکاف، بهار حضور در خانه خدا و جلوه گاه خلوت عاشقانه با حضرت معبود است. خلوتی در میان جمع، آن هم در مساجد جامع و مساجد اصلی و محوری، که محل رفت و آمد مردم است، همراه با ترنم ذکر و دعا و نماز و تلاوت قرآن و سکوت و صمت و تفکر و سحر خیزی عاشقانه!

فرصت اعتکاف در مساجد، یک فرصت طلایی برای آشنایی با آداب و اسرار آن و شناخت و تفکر در معارف الهی و آسمانی است که محور آن مبلغان دینی و به ویژه ائمه محترم جماعات هستند. فرصتی که دل ها و روحهای صیقل خورده با «صوم» و «صلاه» و «صمت» و وقوف در خانه خدا را آماده پذیرش بهتر مواعظ و حکمت های قرآنی و ولایی می سازد.

این جزوه مختصر تلاشی است برای انتقال بهتر معارف وحیانی به جان پاک و روحهای مستعد میهمانان

ص: 6

سه روزه خانه خدا، که توسط فاضل ارجمند حجت الاسلام و المسلمین هادی پور و به کوشش دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد، تقدیم ائمه بزرگوار جماعت می گردد.

امید آنکه با ارائه نقدهای سازنده ما را در گامهای بعد یاری فرمائید.

مرکز رسیدگی به امور مساجد

معاونت فرهنگی اجتماعی

ص: 7

ص: 8

کتاب غریب

ایجاد انگیزه

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: هنگامی که موسی با خضر علیهماالسلام ملاقات کرد، صحنه عجیبی توجه آنان را به خود جلب کرد. پرنده ای در مقابل آنان ظاهر شد که کمی کوچکتر از گنجشک بود.

آن پرنده با منقار خود قطره ای آب برداشت و به طرف مشرق پرتاب کرد! بار دوم قطره ای دیگر برداشت و آن را به طرف مغرب انداخت، بار سوم آن را به طرف جنوب و بار چهارم به طرف شمال پرتاب کرد! و دفعه پنجم به طرف آسمان و دفعه ششم به خشکی و دفعه هفتم به دریا انداخت و سپس پرکشید و پرواز کرد. خضر به موسی علیهماالسلام گفت: آیا می دانی این پرنده چه می گوید؟ موسی علیه السلام گفت: چه می گوید؟

خضر علیه السلام گفت:

ص: 9

می گوید: علم شما دو نفر روی هم در مقابل دانش آخرین پیامبر و وصیش همانند این قطره است در مقابل این دریا!(1)

اقناع اندیشه

«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ.» (نمل / آیات 38 تا 40)

کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت، گفت: من آن را پیش از آن که چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد! و هنگامی که (سلیمان) آن را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا می آورم یا کفران می کنم.

آیه ی مورد بحث می فرماید: کسی که مقداری از

ص: 10


1- . البرهان، ج3، ص445.

علم کتاب را داشت، گفت: ای سلیمان! قبل از یک چشم به هم زدن، تخت ملکه ی سبأ را از کشورش به این جا منتقل می کنم. امّا در آیه ی آخر سوره ی رعد، خداوند به پیامبرش می فرماید: کفّار رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو کافی است که خداوند و کسی که تمام علم کتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد: «قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ.»(1)

در روایات می خوانیم: مراد از کسی که تمام علم کتاب را دارد، علی بن ابی طالب علیه السلام است. اگر کسی که بخشی از علم کتاب را می داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر می کند، پس کسی که تمام علم کتاب را می داند، در تمام عمر چه قدرتی دارد؟

امام صادق علیه السلام می فرماید:

آگاهی کسی که بخشی از علم را داشت، نسبت به علم علی علیه السلام، مثل مقدار آبی است که بر بال یک مگس

ص: 11


1- . رعد/43 .

باشد نسبت به دریا.(1)

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وآله چنین آمده است:

ابو سعید می گوید: من از معنی "الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ" (که در داستان سلیمان آمده) از محضرش سؤال کردم. فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داوود بود، عرض کردم: "وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ" از چه کسی سخن می گوید؟ فرمود:

ذاک اخی علی بن ابی طالب:

او برادرم علی بن ابی طالب است!

توجه به تفاوت "علم من الکتاب" که علم جزئی را می گوید، و"علم الکتاب" که "علم کلی" را بیان می کند، روشن می سازد که میان "آصف" و "علی" علیه السلام چه اندازه تفاوت بوده است؟!

در روایات بسیاری می خوانیم که اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد "آصف بن برخیا" بود، و چنان خرق عادتی را انجام داد،

ص: 12


1- . تفسیر نور، ج8، ص424.

و نزد امامان اهل بیت علیهم السلام هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است.(1)

امام و مولای ما آن قدر علم دارد که علم موسی و خضر علیهما السلام در مقابلش مثل یک قطره است در مقابل دریا، ما چند بار از این علم استفاده کرده ایم؟

حاج آقا! مگر می شود از علم آقا استفاده کرد؟ حضرت الان در قید حیات نیستند که در منبر کوفه بگویند هرکسی هر سئوالی دارد بپرسد؛ من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می شناسم، تا ما برویم و از محضرشان سئوال کنیم!

آقای ما در قید حیات نیست، ولی اثری از حضرت به جا مانده که گنجینه ای از علم و معرفت است. گنجینه ای که هر کس به سمت آن رفته، بهره بسیاری برده است.

شهید مطهری در مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه می نویسد: یک تابستان برای فرار از گرمای شدید قم به

ص: 13


1- . تفسیر نمونه، ج15، ص474.

اصفهان رفتم. در اصفهان با استادی آشنا شدم که مرا با چیز گرانبهایی آشنا کرد.

شهید مطهری می گوید: من سال های زیادی بود که اسم نهج البلاغه را شنیده بودم و آن را دیده بودم، ولی هیچگاه سراغ این کتاب نرفته بودم تا اینکه این استاد بزرگوار مرا با این کتاب آشنا کرد. احساس کردم که دنیای جدیدی کشف کرده ام.

شیخ محمد عبده، عالم بزرگ دانشگاه الازهر مصر، اولین کسی است که این کتاب ارزشمند را در مصر چاپ کرده، او گفته: اصلا با این کتاب آشنایی نداشتم تا اینکه در یک شهر غریب این کتاب را مطالعه کردم. سخت در شگفت شدم. احساس کردم به گنجینه ای گرانبها دست یافته ام. همان موقع تصمیم گرفتم که آن را چاپ کنم.(1)

ابن ابی الحدید معتزلی، عالم سنی، درباره یکی از خطبه های نهج البلاغه می گوید: من در طول 50 سال

ص: 14


1- . مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری.

1000 مرتبه این خطبه را خواندم.(1)

جرج جرداق مسیحی در طول عمرش 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کرده است، اما من و شمای شیعه یک بار هم سراغ این کتاب نرفته ایم. حتی در بعضی خانه ها اثری از این گنجینه نیست.

تحریک احساس

خیلی برای ما شیعیان شرمندگی دارد که یک عالم سنی وقتی نهج البلاغه را می خواند تصمیم بگیرد چاپش کند و در کشورش ترویج بدهد، و دیگر عالم سنی، یک خطبه آن را 1000 بار بخواند، اما ما تا به حال سراغش نرفته ایم. بسیاری از ما در خانه هایمان نهج البلاغه نداریم؛ چه رسد به این که بخواهیم آن را بخوانیم. ما خیلی بی معرفتیم. تازه، ادعا هم می کنیم که اگر در زمان حضرت بودیم نمی گذاشتیم آقا این قدر غریب باشد. اگر مردی یا علی مدد! الان کلام آقا را از غربت در بیاور! عهد کن حداقل روزی یک صفحه از

ص: 15


1- . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه221.

این کلام مبارک را بخوانی.

ببینیم حضرت چه انتظاری از یاران و شیعیانشان داشته اند و روز تولد آقا کمی دل ایشان را شاد کنیم. بگوییم: آقا جان! اگر در زمان شما نبودیم که کلامتان را عملی کنیم و تسکین دردهای دلتان باشیم، امروز که هستیم محکم ایستاده ایم تا غصه هایتان را کم کنیم.

آقای آهنگران تعریف می کند: اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سواد آموزی اهواز در اختیار سید حسین علم الهدی بود. او و چند نفر از دوستانش، از جمله من، به آنجا رفت و آمد داشتیم. یکی از شب ها، من و سید حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم. نیمه های شب بود که سید حسین نهج البلاغه می خواند. وقتی من نگاه کردم دیدم چهره اش برافروخته شده و دارد اشک می ریزد. من زیرچشمی به نهج البلاغه نگاه کردم و صفحه را به ذهن سپردم. پس از مدتی که سید حسین نهج البلاغه را بست و برای استراحت بیرون رفت، من نهج البلاغه را باز کردم و آن صفحه را نگاه کردم. دیدم همان خطبه ای

ص: 16

است که حضرت در فراق یاران با وفایش گریه می کند و می فرماید: این عمار این ذو الشهادتین...(1)

رفتار سازی

میدانی درد مولای من و تو چیست؟ درد آقای من و تو درد بی یاوری است.

حضرت در خطبه 27 نهج البلاغه از دست کوفیان چنان شکایت می کند که دل انسان از بی غیرتی کوفیان به درد می آید. ببین کوفیان چه کردند با امیرالمؤمنین که آقایی که مظهر صبر است با آن ها این طور صحبت می کند. حضرت حتی با اهل مدینه و قاتلین همسرش هم اینطور سخن نگفته است!

«یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ

ص: 17


1- . لحظه های آشنا، ص49.

حَتَّی لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ ها أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَی السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع.»

ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم! شناسایی شما- سوگند به خدا- که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سر انجام آن شد.

خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلّت پذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت:

«بی تردید پسر ابی طالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد.» خدا پدرشان را مزد دهد، آیا یکی از

ص: 18

آن ها تجربه های جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی بگیرد؟ هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیی نخواهد داشت.(1)

درد دل حضرت در این خطبه اینست که یار مطیع ندارد. الان هم اگر از آقا بپرسی شما از ما چه توقعی دارید؟ خواسته دل شما از من شیعه چیست؟ حضرت خواهند گفت: اطاعت از ولی زمانت. اطاعت پذیری، از چه کسی؟ از ولی زمان.

اگر می خواهی بفهمی چقدر مطیع اوامر مولایت هستی، ببین چقدر مطیع اوامر نائبش هستی. اکنون، امتحان اطاعت پذیری از امام، امتحان ولی فقیه است. نقل می کنند:

شهید محراب آیت اللَّه صدوقی از جبهه برگشته بود، بسیار خسته و مریض حال وارد منزل پسرش در تهران

ص: 19


1- . نهج البلاغة، ترجمه دشتی، ص77.

شد و گفت: تصمیم دارم 15 روز استراحت کنم.

فردای آن روز در جماران خدمت امام قدس سره رسید، امام پرسید: شما کی به یزد برمی گردید؟ ایشان گفت:

امروز، فردا.

در حیاط منزل، فرزندش گفت: پدرجان! شما گفتید 15 روز می مانم! فرمود: بنا داشتم 15 روز بمانم، امّا از سؤال امام فهمیدم که می گوید برگرد یزد، لذا از ولی امر اطاعت می کنم.(1)

رهبر، امسال را سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریت جهادی نامیدند، بیایید ما حداقل برای ارتقای فرهنگ خودمان و خانواده یک کار حسابی بکنیم. یکی از کارهایی که می توانیم برای ارتقای فرهنگ خود و خانواده مان انجام بدهیم، مطالعه کتاب های مفید است. می توانیم از کتاب سیری در نهج البلاغه شهید مطهری شروع کنیم.

کتاب های شهید مطهری را به اعضای خانواده

ص: 20


1- . خاطرات حجت الاسلام قرائتی، ج2، ص50.

هدیه بدهیم و با خانواده شروع کنیم به مطالعه این کتب. بنا به گفته حضرت امام، آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روانبخش است. حضرت امام در پیامی که در سالگرد شهادت این شهید بزرگوار دادند، فرمودند: مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرحزاست.

ص: 21

محبت الهی و توبه

ایجاد انگیزه

از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از غیرت و بر آدم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست بیاید به تماشا گه راز

دست غیب آمد و بر سینه نا محرم زد(1)

روی انّه تعالی أوحی إلی داود علیه السلام: «یا داود، لو یعلم المدبرون عنی کیف انتظاری لهم و رفقی بهم و شوقی

ص: 22


1- . غزلیات حافظ، غزل شماره 152. به اهتمام فدایی منش مجید، انتشارات سرور، چاپ چهارم، 1381.

إلی ترک معاصیهم، لماتوا شوقا إلیّ و تقطعت أوصالهم من محبّتی. یا داود هذه إرادتی فی المدبرین، فکیف بالمقبلین إلی.»

خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی کرد: اگر بنده هایی که به من پشت کردند یعنی سراغ بنده های من رفتند، دنبال معصیت من رفتند، اگر می دانستند و می فهمیدند که چقدر منتظر آن ها هستم و چقدر دوستشان دارم و به ترک گناهانشان مشتاقم، از شدت شوق جان می دادند، قالب تهی می کردند و بند بندشان از هم می گسست. ای داوود! این ارادت من به کسانی است که به من پشت کردند، پس چطور خواهد بود برخورد من با آنان که به من رو کردند.(1)

اقناع اندیشه

خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ.» (بقره/ 165)

ص: 23


1- . تفسیر المعین، کاشانی محمد بن مرتضی، ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی قم 1410 ق چاپ اول، ج 2، ص101.

یعنی عده ای از مردم، غیر من را انتخاب می کنند (مثلا انسان دیگری از جنس مخالف، یا ماشین، خانه و پول...) و آن را به اندازه ای دوست می دارند که باید من را آنطور دوست داشته باشند. بعد خدا بنده مؤمنش را به رخ می کشد و می فرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ.»(1)

یعنی اگر همه شما می خواهید با اسباب بازی هایی که خلق کردم بازی کنید و عاشق عروسکها و ماشین های اسباب بازی باشید، مهم نیست. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید.»(2)

من احتیاجی به شما ندارم. به قول خودمان دلم به حال شما می سوزد که چی رو با چی عوض کردید! امّا بدانید من بنده هایی دارم که واقعاً من خدایشان هستم و به من ایمان دارند و نشانه آن اینست که مرا بیش از همه چیز و همه کس دوست دارند. من عالم را برای اینها خلق

ص: 24


1- . بقره/165.
2- . فاطر/15.

کردم.

در حدیث قدسی فرمود: «یا بنی آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی.»(1) بنده من! من همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم. حیف است که صرف اشیاء و مخلوقات من بشوی، تو مال منی!

این را بفهمیم!

به قول آن عارف بزرگ، آیت الله حق شناس رحمة الله علیه:

هشیار باش که خلقت عالم ز بهر توست

غیر از خدا هر آنچه خواهی شکست توست

تحریک احساس

کاش بفهمیم خداوند متعال چقدر ما را دوست دارد و چقدر مشتاق توبه و بازگشت ما به در خانه اش است!

عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ اللَّهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ نَزَلَ فِی أَرْضٍ دَوِّیَّةٍ

ص: 25


1- . الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، انتشارات دهقان - تهران، چاپ: سوم، 1380ش، ص710.

مُهْلِکَةٍ فَفَقَدَ رَاحِلَتَهُ فَطَلَبَهَا حَتَّی اشْتَدَّ عَلَیْهِ الْحَرُّ وَ الْعَطَشُ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی قَالَ أَرْجِعُ إِلَی مَکَانِی الَّذِی کُنْتُ فِیهِ فَأَنَامُ حَتَّی أَمُوتَ فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَی سَاعِدِهِ لِیَمُوتَ فَاسْتَیْقَظَ فَإِذَا رَاحِلَتُهُ عِنْدَهُ عَلَیْهَا زَادُهُ وَ شَرَابُهُ فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ هَذَا بِرَاحِلَتِهِ وَ زَادِ.

از ابن مسعود نقل شده است: «از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: هر گاه مردی در بیابان مرگباری فرود آید و مرکب و زاد راه خویش را گم کند و به دنبال آن ها بگردد تا گرما و تشنگی بر او بی نهایت چیره شود و با خود بگوید: به مکان خویش باز گردم و در انتظار مرگ باشم؛ سر بر دست نهد و منتظر مرگ باشد، بعد چشم باز کند و ناگاه مرکب و زاد خود را بیابد، چه اندازه شادمان خواهد شد؟ خداوند از توبه بنده مؤمن خویش بیش از این شادمان می شود.» (1)

مادری که فرزند گمشده اش را پیدا می کند، چقدر خوشحال می شود؟ تا حالا دیده اید مادر فرزند گم کرده

ص: 26


1- 6. نهج الحق و کشف الصدق، ج1، صفحه 375.

چه جور گریه می کند؟ وقتی فرزندش را پیدا می کند چطور در آغوش می فشاردش؟ در روایت آمده خدا از برگشتن بنده اش این گونه خشنود می شود و این گونه منتظر اوست.(1)

قرآن می فرماید: « ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا»(2) او ما را طلب کرد در حالی که در حال معصیتش بودیم، اوامرش را ترک کردیم و نهی های او را بهاء ندادیم ولی او به فضلش از ما ناامید نشد و یک فرصت دیگر داد، فرمود: «یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا

ص: 27


1- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 12، ص126.
2- . توبه/ 118: پس خداوند توبه آنان بپذیرفت تا به او بازآیند، که توبه پذیر و مهربان است. عن سلام، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا، قال: «أقالهم، فو الله ما تابوا». البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص863. توبه پروردگار به معنی بازگشت او به رحمت و توجه به بندگان است توبه خدا در اینجا به معنی پذیرش عذر بندگان از گناه نیست، بلکه همان رحمت خاص الهی است که در این لحظات سخت به یاری پیامبر صلی الله علیه وآله و همه مؤمنان، بدون استثناء، از مهاجران و انصار آمد، و آن ها را در امر جهاد ثابت قدم ساخت. تفسیر نمونه، ج 8، ص172 و 173.

تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ.»(1) بارها در قرآن فرمود: «تُوبُوا.» توبه برای ما یک مفهوم کلیشه ای شده. اما توبه یعنی: بنده من برگرد؛ من منتظرم، مرا به مخلوقاتم نفروش! با من باشی هرچه بخواهی به تو می دهم.

با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن

خواجه عبد الله انصاری چه زیبا سروده:

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند(2)

در روایت آمده:

روزی حضرت داوود علیه السلام در حال عبور از بیابان مورچه ای را می بیند که دائما دانه های خاک را از تپه ای

ص: 28


1- . زمر/53.
2- . دیوان شمس، رباعی 491.

برمی دارد و جای دیگری می ریزد. از خداوند خواست که از راز این کار آگاه بشود. مورچه به سخن درآمد و گفت: معشوقی دارم که شرط ازدواج خودش را آوردن تمام خاک های آن تپه به این محل قرار داده. حضرت فرمود: با این جثّه کوچک، تو تا کی می توانی خاک های این تلّ بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟ مورچه گفت: اینها را می دانم، ولی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام. در اینجا حضرت داوود علیه السلام منقلب شد و فهمید این جریان درسی برای او بوده است.(1)

رفتار سازی

فرمود: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا.»(2)

ص: 29


1- . کیمیای محبت، محمدی ری شهری محمد، انتشارات دارالحدیث، چاپ دوم 1378، ص62.
2- .[4] پیامبر صلی الله علیه وآله فرماید: «برای پروردگار شما در دوران عمرتان نسیم های رحمتی است، بهوش باشید و خود را در معرض آنها در آورید». بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 68، ص221.

دوستان! شاید در عمرتان دیگر هرگز از این نسیم های رحمت نَوزد، اینجا جائیست که باید مثل حر سرنوشت دنیا و آخرتت را رقم بزنی. یادت باشد جهنمیان در جهنم می گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ.»(1) خود دانی! ... هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله! هر که دارد هوس کوی خدا بسم الله! هر کس می خواهد در این اعتکاف حسابش را با خدا صاف کند بسم الله! امام خمینی رحمه الله علیه در کتاب شرح چهل حدیث می فرمایند: اگر کسی بخواهد از

هر گناهی پاک بشود باید ارکان و شرایط توبه را به جا آورد که در این صورت قطعا بخشیده خواهد شد، ولو سنگین ترین گناهان را مرتکب شده باشد.

حضرت امام رحمه الله علیه می نویسند:

ص: 30


1- .[5] ملک/10: و می گویند: اگر ما می شنیدیم یا تعقل می کردیم، اهل این آتش سوزنده نمی بودیم.

" بدان که از برای توبه کامله ارکان و شرایطی است که تا آن ها محقق نشود، توبه صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمده آن ها که لازم است می پردازیم. یکی از آن ها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته، و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه. و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزله مقومات ذاتیه آن است و از برای آن شرایط قبول و شرایط کمالی است، که آنها را به ترتیب مذکور می داریم. عمده شرایط دو امر است، چنانچه عمده شرایط کمال نیز دو امر است. و ما در این باب می پردازیم به ذکر کلام شریف حضرت مولی الموالی، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و ملوک کلام است.

روی فی نهج البلاغة أنّ قائلا قال بحضرته، علیه السّلام: أستغفر اللّه. فقال له: ثکلتک امّک! أ تدری ما الإستغفار؟ إنّ الإستغفار درجة العلیّین، و هو اسم واقع علی ستّة معان: أوّلها النّدم علی ما مضی. و الثّانی العزم علی ترک العود إلیه أبدا. و الثّالث أن تؤدّی إلی المخلوقین حقوقهم حتّی

ص: 31

تلقی اللّه سبحانه املس لیس علیک تبعة. و الرّابع أن تعمد إلی کلّ فریضة علیک ضیّعتها فتؤدّی حقّها. و الخامس أن تعمد إلی اللّحم الّذی نبت علی السّحت، فتذیبه بالأحزان حتّی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید. و السّادس أن تذیق الجسم ألم الطّاعة کما أذقته حلاوة المعصیة. (1)

«همانا گوینده ای در محضر حضرت امیر، علیه السلام، گفت: استغفر اللّه.» پس فرمود به او: «مادرت در عزایت گریه کناد، آیا می دانی چیست استغفار؟ همانا استغفار درجه علّیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی. اوّل آن ها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق حق آن ها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله ای. (یعنی حقی از کسی به عهده تو نباشد.) چهارم، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع

ص: 32


1- . نهج البلاغة، حکمت 409.

کردی آن را، پس ادا کنی حق آن را. پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوه ها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آنکه بچشانی جسم را درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی.» این حدیث شریف مشتمل است اوّلا بر دو رکن توبه که «پشیمانی» و «عزم بر عدم عود» است. و پس از آن، بر دو شرط مهم قبول آن که «ردّ حقوق مخلوق» و «ردّ حقوق خالق» است. انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود.(1)

ص: 33


1- [1] . چهل حدیث(اربعین حدیث)، امام خمینی، ص 275.

خلوت و خودسازی

شروع انگیزه سازی

در روایت آمده جمعی در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله مسلمانی را مدح و ستایش کردند و تمام خوبی ها و خصال نیک را برای او شمردند:

«أَثْنَی قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَی رَجُلٍ حَتَّی ذَکَرُوا جَمِیعَ خِصَالِ الْخَیْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَیْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُکَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِی الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَیْرِ تَسْأَلُنَا(1) عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ الْأَحْمَقَ یُصِیبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا یَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِی الدَّرَجَاتِ وَ یَنَالُونَ الزُّلْفَی مِنْ رَبِّهِمْ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ.»(2)

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کیف عقل الرجل؟!» عقل او

ص: 34


1- . فی بعض نسخ المصدر «تسأله».
2- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 74، ص158.

چگونه است؟ گفتند: ای رسول خدا ما از تلاش و کوشش او در عبادت و انواع کارهای خیر می گوییم و شما از عقلش سؤال می کنید؟ فرمود: «ان الاحمق یصیب بحمقه اعظم من فجور الفاجر وانما یرتفع العباد غدا فی الدرجات و ینالون الزلفی من ربهم علی قدر عقولهم.» مصیبتی که از ناحیه حماقت احمق حاصل می شود، بدتر از فجور فاجران و گناه بدکاران است. خداوند فردای قیامت مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آن ها بالا می برد و بنده بر این اساس به قرب الهی نائل می گردد.

در روایت زیبای دیگری در اهمیت عقل از امیر مؤمنان می خوانیم:

«جبرییل نزد آدم آمد و گفت:

خداوند فرمود که بین سه چیز، عقل و حیا و دین، یکی را انتخاب کن! آدم فرمود: عقل را اختیار کردم. جبرییل خطاب به حیا و دین کرد و گفت: از آدم دور شوید! آنها گفتند: ای جبرییل! ما مأمور شده ایم که با

ص: 35

عقل باشیم. هرجا که عقل باشد ما هم هستیم.»(1)

اقناع اندیشه

در برخی روایات یک ساعت تفکر معادل هفتاد سال عبادت به شمار آمده که فلسفه آن سرنوشت ساز بودن تفکر است. چه بسا یک ساعت فکر کردن که سرنوشت انسانی را تغییر داده و چه بسا عبادت های چندین ساله که با یک غفلت به باد فنا رفته است. اسلام بر خلاف مسیحیت که ایمان را در کنار گذاشتن عقل معرفی می کند، کاملا طرفدار تعقل و تفکر است. شاهد این نکته آنست که خداوند متعال در بیش از سیصد آیه از آیات قرآن، انسان ها را به علم، تدبر، تفکر و تعقل دعوت نموده است و این نشانه اهمیت تفکر در قرآن است. حضرت ختمی مرتبت فرمودند:

«إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ.»(2)

ص: 36


1- .[3] وسایل الشیعه، چاپ جدید، ج11، ص60.
2- . تحف العقول، النص، ص54.

همه خیر فقط با عقل درک می شود و دین ندارد کسی که عقل ندارد.

اگر کسی به شما مشتی بادام یا گردو بدهد و بگوید: بفرما بخور! و شما ببینید که فقط پوست بادام است. چه خواهید گفت؟ نمی گویید: پس مغزش کو؟ اگر بگوید: گردو به این گرانی! بفرمایید میل کنید! شما پاسخ می دهید: پوستش را بخورم؟ اصل گردو مغزش است!

اگر تمام جسم انسان را در نظر بگیریم، همین طور است! مغز ما عقل و تفکر ماست که انسان بدون آن پوچ است و ملاک انسانیت را ندارد.

پرورش احساس

اشاره

اگرعزیزی از بین شما معتکفین بپرسد: از منظر قرآن، روی چه چیزهایی تفکّر کنیم که بیشتر مورد رضایت خدای متعال باشد، عرض می کنم: در قرآن به تفکّر در موضوعات متعددی سفارش شده است. به چهار مورد آن اشاره می کنم:

1. جهان­شناسی:

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ و

ص: 37

النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ.» (آل عمران/ آیات 190 تا 194)

نوف بکالی، که از یاران خاص علی علیه السلام بود، می گوید: شبی در خدمتش بودم، هنوز چشم مرا خواب فرا نگرفته بود، دیدم امام برخاست، و شروع به خواندن این آیات کرده، سپس مرا صدا زد و گفت: ای نوف! خوابی، یا بیدار؟

عرض کردم: بیدارم و صحنه آسمان را تماشا می کنم. فرمود: خوشا آنان که آلودگی های زمین را

ص: 38

نپذیرفتند و به این راه آسمان، پیش رفتند (از چهار دیوار عالم ماده بیرون پریدند و روح بلند آن ها ملکوت آسمان ها را سیر می کند).

در روایات اهل بیت نیز دستور داده شده که هر کس برای نماز شب برمی خیزد این آیات را تلاوت کند.(1)

2. تفکر و تدبر در مرگ:

«اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون.» (زمر/ 42 )

خداوند ارواح را به هنگام "مرگ" قبض می کند، و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام" خواب" می گیرد، سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد، و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز می گرداند تا سرآمد معینی، در این امر نشانه های روشنی است برای کسانی که تفکر می کنند.

ص: 39


1- . تفسیر نمونه، ج 3، ص 214.

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در ضمن توصیه­هایشان به ابوذر غفاری فرمودند: «ای ابوذر هر گاه جنازه­ای را همراهی کردی پس عملت در آن حال، تفکر باشد و فروتنی و بدان که تو نیز روزی به او ملحق خواهی شد.»(1)

ایشان با فضیلت­ترین اندیشه­ها را اندیشه مرگ عنوان کرده، فرمودند: «افضل التفکر ذکر الموت.»(2)

3. عبرت­آموزی:

«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم.» (یوسف/ 109 )

آیا (مخالفان دعوت تو) سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آن ها بودند چه شد؟

نقل شده در جنگ احد عمرو بن عبدالله مکنی

ص: 40


1- . اعلام الدین، ص 196 و مجموعه ورام، ج2، ص 59 و مکارم الاخلاق، ص 465.
2- . شعیری، تاج الدین؛ جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، 1363، ص 165 و مستدرک الوسیله، پیشین، ج2، ص 104.

به ابوعزه شاعر به اسارت مسلمانان در آمد. او پیش از این یک بار در جنگ بدر نیز به اسارت مسلمانان در آمده بود؛ اما با عجز و لابه توانست محبت رسول خدا صلی الله علیه وآله را نسبت به خود برانگیخته، آزاد شود. ابوعزه گفت: «ای محمد! [بار دیگر] بر من منت بگذار و آزادم کن.» پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «لا یلدغ المؤمن من حجر مرتین؛ مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی­شود تو دیگر به مکه بر نخواهی گشت که به گونه هایت دست بکشی و بگویی دو بار محمد صلی الله علیه وآله را مسخره کردم.» آن­گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله به عاصم بن ثابت دستور فرمود تا گردنش را بزند.(1)

4. تفکر و تدبر در قرآن :

«افلایتدبَّرون القرآنَ ام علی قلوبٍ اقفالهُا.» (محمّد / 24 )

تدبر کردن یعنی غواصی و کشف معارف قرآنی در

ص: 41


1- . بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417، ج1، ص 335 و ابن­هشام؛ السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی­تا، ج2، ص 104.

این دریای بیکران. هر کس می تواند به مقدار تدبری که می کند از مرجان ها و مرواریدهای آن صید کند و بهره ببرد. متأسفانه ما به قرآن در حد کنار دریا ایستادن و به آن نگاه کردن توجه داریم. ما به کلام خدا اعتقاد داریم، ولی اعتماد نداریم.

رفتار سازی

امام خمینی رحمه الله علیه در کتاب شریف چهل حدیث درباره جایگاه تفکر در خودسازی و تهذیب می فرمایند:

بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی «تفکّر» است. و بعضی از علمای اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار داده اند و آن نیز در مقام خود صحیح است.

و تفکر در این مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک

ص: 42

دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران می کند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده، و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ آیا انبیاء کرام و اولیاء معظم و حکمای بزرگ و علمای هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع می کردند و آن ها را از شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز می دادند با آن ها دشمنی داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچاره های فرو رفته در شهوات را مثل ما نمی دانستند؟ اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است، و منظور از این خلقت، عالم بالا و بزرگتری است، و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد، و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب

ص: 43

کند: ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی و در هر حال از خدای خود با عجز و زاری تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود ما بین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگری برای تو بنمایاند و موفق شود به منزل دیگر از مجاهده.(1)

بنابراین یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس عادت دادن خود است به تفکر، درست مثل محاسبه نفس. در هر شبانه روز، ولو چند دقیقه، به خود مجال بده و خلوت کن. در باره کارهایی که کرده و کارهایی که باید انجام بدهی فکر کن. البته چه جایی بهتر از مسجد و چه جایی بهتر از ایام اعتکاف و روزه داری که بنده به منبع فیض و حکمت الهی نزدیک است و مولاحتما به عبد معتکف خودش توجه ویژه دارد. این سیره و عادت

ص: 44


1- . چهل حدیث(اربعین حدیث)، ص 7.

علمای بزرگ بوده است و حتی شهدا و رزمندگان خلوت های طولانی و اسرارآمیزی با معشوق ازلی داشته اند. ان شاء الله شما عزیزان هم فرصت اعتکاف را تجربه ای از خلوت و تفکّر قرار بدهید و لذت آن را بچشید.

ص: 45

نماز شب

ایجاد انگیزه

در تفسیر "مجمع البیان" از "معاذ بن جبل" چنین نقل شده:

در غزوه "تبوک" در خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله بودم. گرما همه را سخت ناراحت کرده بود و هر کس به گوشه ای پناه می برد. ناگهان دیدم که پیامبر صلی الله علیه وآله از همه به من نزدیکتر است، خدمتش رفتم و عرض کردم: ای رسول خدا! عملی به من بیاموز که مرا وارد بهشت کند، و از آتش دوزخ دور سازد.

فرمود: سؤال بزرگی کردی، اما پاسخ آن برای کسی که خدا بر او آسان کرده است، مشکل نیست. سپس افزود:

«تعبد اللَّه و لا تشرک به شیئا و تقیم الصلاة المکتوبة و تؤدی الزکاة المفروضة و تصوم شهر رمضان.»

ص: 46

خدا را پرستش کن و چیزی را شریک او قرار نده. نمازهای واجب را انجام ده و زکات واجب- حق مستمندان- را اداء کن و ماه رمضان را روزه بگیر.

بعد فرمود: و اگر بخواهی از ابواب خیرات به تو خبر می دهم. عرض کردم: ای پیامبر بفرمائید! فرمود:

«الصوم جنة من النار و الصدقه تکفر الخطیئه و قیام الرجل فی جوف اللیل یبتغی وجه اللَّه ثم قرأ هذه الایه تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ.»(1)

روزه سپری است در برابر آتش و انفاق در راه خدا کفاره گناهان است، و قیام انسان در دل شب کسب خشنودی خداست. سپس آیه "تتجافی جنوبهم"را قرائت فرمود:

اقناع اندیشه

«تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ

ص: 47


1- . ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص225.

مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ.» (سجده / آیات 15 تا 17)

تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنها یاد آوری شود به سجده می افتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجای می آورند و تکبر نمی کنند.

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود (به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند)، پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنها روزی داده ایم، انفاق می کنند.

هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی که مایه روشنی چشم ها می گردد برای آن ها نهفته شده، این جزای اعمالی است که انجام می دادند.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

« مَا مِنْ عَمَلٍ حَسَنٍ یَعْمَلُهُ الْعَبْدُ إِلَّا وَ لَهُ ثَوَابٌ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا صَلَاةَ اللَّیْلِ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یُبَیِّنْ ثَوَابَهَا لِعِظَمِ خَطَرِهَا عِنْدَهُ- فَقَالَ تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ- یَدْعُونَ رَبَّهُمْ

ص: 48

خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ- إِلَی قَوْلِهِ یَعْمَلُونَ.»(1)

هیچ عمل نیکی نیست، مگر اینکه ثواب روشنی در قرآن برای آن بیان شده، مگر نماز شب که خداوند بزرگ ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهمیت آن، لذا فرموده است:

هیچکس نمی داند چه ثواب هایی که مایه روشنایی چشمان است، برای آن ها نهفته شده است.(2)

همه ما دنبال رفع مشکلاتمان هستیم و برای بسیاری از مسائل که خودمان توانایی حل کردنش را نداریم، دست به دعا و توسل بر می داریم. این خیلی مطلوب است، اما خوب است به این حدیث شریف نیز دقت کنیم: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«ای مردم! هیچ کس از شما نیست، مگر اینکه مشکلات همچون کمربندی او را محاصره کرده است، پس زمانی که دو سوم از شب گذشت (و یک سوم آن

ص: 49


1- . تفسیر القمی، ج 2، ص169.
2- . تفسیر نمونه، ج 17، ص150.

باقی ماند) ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: برخیز! و ذکر خداوند بگوی که صبح نزدیک است. اگر او حرکت کرد و ذکر خداوند گفت، یگ گره از گرفتاری هایش گشوده خواهد شد و اگر او برخاست و وضو گرفت و به نماز ایستاد، تمامی گره های گرفتاری از او گشوده می شود و صبحگاهان، شادمان و با روشنی چشم از خواب بر می خیزد.»(1)

در روایت دیگری، ایشان به نقل از حضرت باری تعالی فرموده اند:

«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ أَوْحَی إِلَی الدُّنْیَا أَنْ أَتْعِبِی مَنْ خَدَمَکِ وَ اخْدُمِی مَنْ رَفَضَکِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّی بِسَیِّدِهِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَ نَاجَاهُ أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِی قَلْبِهِ فَإِذَا قَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ نَادَاهُ الْجَلِیلُ جَلَّ جَلَالُهُ لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیَّ أَکْفِکَ ثُمَّ یَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی عَبْدِی فَقَدْ تَخَلَّی

ص: 50


1- . عبادالرحمن، محمد جلیلپور، ص59.

بِی فِی جَوْفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَاطِلُونَ لَاهُونَ وَ الْغَافِلُونَ نِیَامٌ اشْهَدُوا أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَه.»(1)

«به راستی خدای جل جلاله به دنیا خطاب کرد: خادم خود را به رنج افکن و تارک خود را خدمت کن و چون بنده در نیمه شب تار با آقای خود خلوت کند و راز گوید، خدا نور را در دلش برجا دارد. چون گوید یا رب یا رب، جلیل جل جلاله او را ندا کند: لبیک عبد من! بخواه تا به تو بدهم، بر من توکل کن تا تو را کفایت کنم. سپس خدای جل جلاله به ملائکه خود فرماید: ای ملائکه! ببینید بنده مرا که در دل شب تار با من خلوت کرده و بیهودگان در بازی و غفلتند و به خواب اندرند. گواه باشید که من او را آمرزیدم.»(2)

تحریک احساس

اشاره

مرحوم سعدی گوید: یک شب از آغاز تا انجام همراه کاروانی حرکت می کردم. سحرگاه کنار جنگلی

ص: 51


1- . الأمالی( للصدوق)، النص، ص279.
2- . الأمالی (للصدوق)، ترجمه کمره ای، متن، ص279.

رسیدیم و در آنجا خوابیدیم. شوریده دلی همراه ما بود. نعره از دل برکشید و سر به بیابان زد و یک نفس به راز و نیاز پرداخت. هنگامی که روز شد، به او گفتم: این چه حالتی بود که دیشب پیدا کردی؟

در پاسخ گفت: بلبلان را بر روی درخت و کبک ها را بر روی کوه، قورباغه ها را در میان آب و حیوانات مختلف را در میان جنگل دیدم؛ همه می نالیدند. فکرکردم از جوانمردی به دور است که همه در تسبیح باشند و من در خواب غفلت.(1)

به همین جهت بزرگان دین همگی اهل مواظبت از سحر و نماز شب بوده اند. برای رعایت اختصار کلام، به سه نمونه از ایشان اشاره می کنیم:

1- حاج میرزا جواد ملکی تبریزی رحمه الله علیه

یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، می گوید:

مرحوم ملکی شب ها که برای تهجّد و نماز شب به پا

ص: 52


1- . گلستان سعدی،ص127.

می خاست، ابتدا در بسترش مدتی صدا به گریه بلند می کرد، سپس بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و آیات «إنّ فی خلق السّموات و الارض ...» را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد. پس از تطهیر و پیش از وضو نیز مدتی کنار حوض می نشست و می گریست. خلاصه از هنگام بیدارشدن، تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا می نشست و برمی خاست و گریه سر می داد و چون به مصلایش می رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.

2- علامه مجلسی اول رحمه الله علیه

آقا احمد، نواده وحید بهبهانی در کتاب مرآت الاحوال می نویسد: از بعضی ثقات شنیدم که آخوند ملا محمد تقی نقل کرده که در شبی از شب ها، بعد از نماز و تهجد و گریه و زاری به درگاه قادر متعال، خود را به حالتی دیدم که دانستم هرچه از درگاه احدیث مسئلت کنم، البته به اجابت مقرون و عنایت خواهد شد و فکر می کردم که چه از خدا بخواهم؟ امر دنیوی یا اخروی؟ که ناگاه صدای گریه محمدباقر (مجلسی دوم) از

ص: 53

گهواره بلند شد، من گفتم: الهی به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین گردان و موفق کن او را به توفیقات بی نهایت خود.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند (1)

3- امام خمینی رحمه الله علیه

یکی از نزدیکان امام می گوید: پنجاه سال است که نماز شب امام خمینی رحمه الله علیه ترک نشده، امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم، نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطبّاء می بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جاده ها وجود داشت، امام چندین ساعت در

ص: 54


1- . دیوان حافظ.

آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. اگر شما امام را از نزدیک دیده باشید، آثار اشک بر گونه های مبارک امام، حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.(1)

و نیز از قول فرزند امام خمینی رحمه الله علیه آمده است:

«شبی که از پاریس عازم ایران بودیم، امام در هواپیما برای نماز شب برخاستند و چنان می گریستند که خدمه هواپیما، تعجب کرده بودند. از من پرسیدند: آیا امام از چیزی ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است.»(2)

رفتار سازی

موانع سحرخیزی

اشاره

بطور کلی مهمترین علل عدم توفیق به نماز شب در دو عامل خلاصه شده است:

ص: 55


1- . فرازهایی از ابعاد روحی و اخلاقی و عرفانی امام خمینی، ص 75.
2- . سیمای فرزانگان، ص230.

1-عوامل جسمی:

خستگی زیاد مغز و اعصاب و وضعیت مزاجی، خواب را سنگین و طولانی می کند. پرخوری در شب هم علتی دیگر برای خواب ماندن است. حضرت عیسی علیه السلام به امتش فرمود:

«ای بنی اسرائیل! خوردن خود را زیاد نکنید، چرا که هر کس بر خوردن خود بیفزاید، خوابش هم زیاد می شود. هر کس خوابش زیاد گردد، از نماز کم می گزارد و در نتیجه در زمره غافلان نوشته می شود.»(1)

2-عوامل روحی(گناهان):

«أَنَّهُ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی لَا أَقْوَی عَلَی الصَّلَاةِ بِاللَّیْلِ فَقَالَ لَا تَعْصِ اللَّهَ بِالنَّهَارِ وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ حُرِمْتُ الصَّلَاةَ بِاللَّیْلِ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ.»(2)

مردی به محضر علی علیه السلام آمد و عرض کرد: نمی

ص: 56


1- . عبادالرحمن، محمد جلیلپور، چاپ 91، ص59.
2- . التوحید (للصدوق)، ص97.

توانم نماز شب بخوانم. حضرت فرمود: در هنگام روز گناه نکن. مرد دیگری نزد امیر المؤمنین آمد و عرض کرد: از نماز شب محروم شده ام. حضرت فرمود: گناهانت تو را زمینگیر کرده است.

در روایت دیگری آمده است:

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکْذِبُ الْکَذِبَةَ فَیُحْرَمُ بِهَا رِزْقَهُ قُلْتُ وَ کَیْفَ یُحْرَمُ رِزْقَهُ فَقَالَ یُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّیْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّیْلِ حُرِمَ الرِّزْقَ.»(1)

نکته:

بزرگان فن اخلاق در این موارد صد بار استغفار قبل از خواب را سفارش می کنند.

اگر کسی با وجود رعایت موارد فوق نگران است توفیق و فضیلت نماز شب را از دست بدهد، خوب است به روایت زیر توجه کند و هر شب با نیّت بیداری سحر بخوابد که در این صورت اگر بیدار نشود هم از فضل الهی برخوردار خواهد بود، ان شاء الله.

«عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی

ص: 57


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص42.

سَمِعْتُکَ تَقُولُ نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ فَکَیْفَ تَکُونُ النِّیَّةُ خَیْراً مِنَ الْعَمَلِ قَالَ لِأَنَّ الْعَمَلَ رُبَّمَا کَانَ رِیَاءً لِلْمَخْلُوقِینَ وَ النِّیَّةُ خَالِصَةٌ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ فَیُعْطِی تَعَالَی عَلَی النِّیَّةِ مَا لَا یُعْطِی عَلَی الْعَمَلِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الْعَبْدَ لَیَنْوِی مِنْ نَهَارِهِ أَنْ یُصَلِّیَ بِاللَّیْلِ فَتَغْلِبُهُ عَیْنُهُ فَیَنَامُ فَیُثْبِتُ اللَّهُ لَهُ صَلَاتَهُ وَ یَکْتُبُ نَفَسَهُ تَسْبِیحاً وَ یَجْعَلُ نَوْمَهُ عَلَیْهِ صَدَقَةً.»(1)

ص: 58


1- . علل الشرائع، ج 2، ص524.

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

ایجاد انگیزه

یحیای مازنی، از همسایگان امیرالمؤمنین علیه السلام، نقل می کند:

«کنت فی جوار أمیر المؤمنین علیه السلام فی المدینة مدّة مدیدة، و بالقرب من البیت الّذی تسکنه زینب ابنته، فلا- و اللّه- ما رأیت لها شخصا، و لا سمعت لها صوتا.»

مدت طولانی در مدینه همسایه امیر المؤمنین بودم والله حتی یک بار نه خانم زینب سلام الله علیها را دیدم و نه حتی صدای ایشان را شنیدم. سپس می گوید:

«و کانت إذا أرادت الخروج لزیارة جدّها رسول اللّه صلی الله علیه وآله تخرج لیلا، و الحسن عن یمینها، و الحسین عن شمالها، و أمیر المؤمنین أمامها، فإذا قربت من القبر الشریف سبقها أمیر المؤمنین علیه السلام فأخمد ضوء القنادیل،

ص: 59

فسأله الحسن مرّة عن ذلک؟

فقال: أخشی أن ینظر أحد إلی شخص اختک زینب.»(1)

زینبی سلام الله علیها با این حیا و عفت که برای اینکه کسی قامتشان را نبیند شبانه به زیارت جدشان می رفتند و امام حسن و امام حسین و امیر المومنین علیهم السلام اطرافشان را می گرفتند، در کوفه چنان خطبه ای خواندند که کل شهر کوفه گریان شد. بشیر بن خزیم اسدی نقل می کند: آن روز زینب دختر علی توجّه مرا بخود جلب کرد، بخدا قسم! زنی را که سرا پا شرم و حیا باشد از او سخنران تر ندیده ام! گوئی سخن گفتن را از زبان امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب فرا گرفته بود، همین که همراه با اشاره دست به مردم گفت: ساکت شوید، نفس ها در سینه ها حبس شد

ص: 60


1- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلی الإمام الجواد)، ج 11، قسم2، فاطمةس، ص 956.

و زنگ ها که به گردن مرکب ها بود، از حرکت ایستاد. سپس به خطبه خواندن پرداخت.(1)

یا در شام وقتی مردک شامی برخاست و به یزید گفت: یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه را به من ببخش! فاطمه در حالتی که از وحشت می لرزید، دامن عمه اش زینب را گرفت. زینب سلام الله علیها او را در آغوش گرفت و فرمود: «گمان دروغ بردی و فرومایگی کردی! نه تو چنین حقی داری و نه یزید! یزید خشمگین گشت و سخنانی بین او و زینب سلام الله علیها رد و بدل شد، تا آنکه زینب سلام الله علیها فرمود: اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را مانند اسیران به هر سو می کشانی به گمانت که پیش خدا برای ما پستی و برای تو شرف و منزلت است؟ بعد حضرت در مقابل یزید خطبه ای خواند که پایه های حکومت یزید را به لرزه درآورد: أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ

ص: 61


1- . آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه لهوف، ص147.

سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی.

ای پسر کسانی که جدّمان (پیامبر صلی الله علیه وآله در فتح مکّه) اسیرشان کرد و سپس آن ها را آزاد نمود، آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی، پرده آنان را بدرّی و روی آنان را بگشایی تا دشمنان آنان را از شهری به شهری ببرند و بومی و غریب به آن ها چشم دوزند و نزدیک و دور، شریف و پست، چهره آن ها را بنگرند، [در حالی که] از مردان آن ها نه پرستاری مانده است و نه یاوری و نه نگهدار و کمک کننده ای؟(1)

ص: 62


1- . غمنامه کربلا، ترجمه لهوف، ص200.

اقناع اندیشه

شاید در نگاه اول این سؤال پیش بیاید: چه اتفاقی می افتد که خانمی با این همه حیا و عفت، در برابر مردان خطبه می خواند و به کلمات سخیفشان پاسخ می دهد؟

وقتی با دقت نگاه کنیم، می بینیم ویژگی بارزی در حضرت زینب سلام الله علیها بود که ایجاب می کرد در هر زمانی کار مخصوص آن زمان را انجام دهند؛ زمان شناسی. یکی از خصوصیات برجسته عقیله بنی هاشم زمان شناسی ایشان است. در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

«فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه.»(1)

برای شخص عاقل و خردمند لازم است که نسبت به زمان خود شناخت داشته و مشغول به خود و کار خود و نگهدارنده زبان خود باشد.

در کتاب مرآت العقول در شرح این روایت آمده

ص: 63


1- . کافی، ج2، ص116.

است که: یکی از حکمت هایی که در زبور داوود بیان شده، این است که بر عاقل لازم است اهل زمانش را بشناسد تا بتواند بین دوست و دشمن واقعی اش، گمراه کننده و هدایت کننده، بین کسی که باید او را متابعت کند یا از او مفارقت کند، فرق بگذارد. در نتیجه از ایشان در دین و دنیایش فریب نخورد و بتواند موضع تقیه، زندگی، گوشه گیری، حبّ و بغض را تشخیص دهد.(1)

امیر المومنین علیه السلام درباره زمان شناسی می فرمایند: «لا بدّ للعاقل من ثلاث: ان ینظر فی شأنه، و یحفظ لسانه، و یعرف زمانه.»(2)

عاقل را سه چیز است: این که در کار خود نظر کند،

ص: 64


1- . مرآه العقول فی شرح اخبار الرسول، ج8، ص225. "فی حکم آل داود" أی الزبور أو الأعم منه و مما صدر عنه علیه السلام أو عنهم من الحکم "علی العاقل" أی یجب أو یلزم علیه "أن یکون عارفا بزمانه" أی بأهل زمانه لیمیز بین صدیقه و عدوه الواقعیین و بین من یضله و من یهدیه، و بین من تجب متابعته و من تجب مفارقته و مجانبته، فلا ینخدع منهم فی دینه و دنیاه، و یعلم موضع التقیة و العشرة و العزلة و الحب و البغض.
2- . تحف العقول، ص144 و مستدرک نهج البلاغه،ص159.

و زبان خود نگاه دارد، و روزگار خود بشناسد.

یکی از نتایج زمان شناسی، حفظ فرد از فتنه ها و اشتباهات بزرگ است. امام صادق علیه السلام به مفضّل فرمودند:

«یَا مُفَضَّلُ، لَایُفْلِحُ مَنْ لَایَعْقِلُ، وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَمُ، ... وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ.»(1)

انسانی که زمان شناس نباشد، خیلی به ضرر خود و جامعه عمل می کند.

تحریک احساس

از جمله کسانی که عالم بود ولی زمان شناس نبود، عبدالله پسر حنظله غسیل الملائکه است. او در مدینه مرد قابل احترامی بود. محل رجوع مردم بود. وقتی که امام حسین علیه السلام برای قیام از مدینه خارج شد، او از کسانی بود که بی تفاوت رفتار کرد. همین شخص، یک سال بعد از شهادت امام، بیدار شد و با عده ای از بزرگان مدینه به شام رفت. یزید مهمانی مفصلی گرفت و شروع به

ص: 65


1- . کافی، ج1، ص61.

میگساری کرد و برای احترام به میهمانانش 100000 دینار به عبدالله داد و گفت: این مبلغ را خرج مدینه کن. تازه فهمیدند امام چه می گفته. وقتی از شام برگشتند، عبدالله به مردم مدینه گفت: «وَاللَّهِ مَا خَرَجْنَا عَلَی یَزِیدَ حَتَّی خِفْنَا أَنْ نُرْمَی بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ! إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الْأُمُّهَاتِ، وَ الْبَنَاتِ وَالْأَخَوَاتِ وَ یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ؛ ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وی) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران نیز زنا می کند؛ وی شراب می نوشد و نماز نمی خواند.»

دیگری گفت: «ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، طنبور می نوازد، نوازندگان به نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگ ها بازی می کند، با جمعی از دزدان شب نشینی دارد.»(1)

مردم مدینه به همین خاطر بر ضد یزید قیام کردند و

ص: 66


1- . عاشورا ریشه ها و انگیزه ها، ص215.

تا خبر به یزید رسید، لشکری فراهم کرد و به مدینه فرستاد و چنان فجایعی در مدینه اتفاق افتاد که در تاریخ کم نظیرست. در یک روز حدود ده هزار نفر کشته شدند و جان و مال و ناموس مردم مدینه سه روز بر لشکریان حلال شد. این جریان در تاریخ به واقعه حره معروف است.(1)

یکی دیگر از کسانی که زمان شناس نبود و به موقع بیدار نشد، سلیمان صرد خزاعی بود. به وقت خودش از امام دفاع نکرد، ولی بعد قیام توابین را به راه انداخت. به قول شهید محسن گلستانی: وقتی حسین در صحنه است اگر در صحنه نباشی هرجا می خواهی باش؛ چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب.(2)

رفتار سازی

یکی از چیزهایی که در این ایام اعتکاف باید از خدا بخواهیم اینست که زمان شناس باشیم. اگر می خواهیم به

ص: 67


1- . الکامل، ج4، ص112.
2- . سایت رهسپاریم با ولایت.

درد امام زمان بخوریم باید زمان شناس باشیم وگرنه به سرنوشت سلیمان ها و عبدالله ها دچار می شویم. وقتی زمان شناس شدیم وظیفه مان را در هر زمانی تشخیص خواهیم داد. یکی از اموری که انسان را زمان شناس می کند توجه به کلام ولایت است، چرا که ایشان بهتر از هر کسی می داند مهمترین نیاز کشور چیست. در روایت آمده است:

«أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم.»(1)

عامل دیگری که به زمان شناسی کمک می کند، بی تفاوت نبودن به مسائل روز کشور و جهان است. پدر شهید فهمیده می گوید: من می دیدم که گاهی حسین دوازده ساله صبح از کرج می رود تهران و شب برمی گردد. ازش پرسیدم: کجا میری و برمی گردی؟ گفت: در دانشگاه تعداد محدودی نشریه پخش می شود که تفکرات این دانشجویان را به هم می زند. من با پول

ص: 68


1- . کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص484.

تو جیبیی ام آن ها را می خرم و پاره می کنم.

روضه

حضرت زینب سلام الله علیها عمری در داغ برادر سوخت. در همان ابتدای ورود، وقتی کاروان به مدینه می رسد، زینب کبری سلام الله علیها خود را به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله می رساند و در حالی که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته است، خطاب به رسول خدا صلی الله علیه وآله می گوید:

«یَا جَدَّاهْ إِنِّی نَاعِیَةٌ إِلَیْکَ أَخِیَ الْحُسَیْنَ وَ هِیَ مَعَ ذَلِکَ لَا تَجِفُّ لَهَا عَبْرَةٌ وَ لَا تَفْتُرُ مِنَ الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کُلَّمَا نَظَرَتْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ تَجَدَّدَ حُزْنُهَا وَ زَادَ وَجْدُهَا.»(1)

یا جدّاه! من خبر مرگ برادرم حسین را برای تو آورده ام. زینب پیوسته گریه می کرد و اشک و آهش تمامی نداشت. و هر بار که به برادرزاده اش علی بن الحسین علیه السلام می نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده می شد.

ص: 69


1- . بحار الانوار، ج45، ص198.

نقل شده است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام زنان بنی هاشم لباس های سیاه و خشن بر تن کردند، از سرما و گرما پروایی نداشتند.(1)

ص: 70


1- . بحار الانوار، ج 45، ص188.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109