جهان خلقت در پناه اهل بیت علیهم السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1387

عنوان و نام پدیدآور:جهان خلقت در پناه اهل بیت علیهم السلام/ محمد امیری سوادکوهی.

مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1399.

مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه ، رایانه و کتاب

موضوع:مهدویت - اهل بیت علیهم السلام

اِلهی عَظُمَ الْبَلَاءُ

وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطاءُ

وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الأرْضُ وَ مُنِعَتِ

السَّمَاءُ وَ أنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ عَلَیْکَ

الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ أولِی الأمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أوْ هُوَ أقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَان وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَان یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ

الزَّمَانِ الأمَانَ الأمَانَ الأمَانَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ

أدْرِکْنِی أدْرِکْنِی أدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ

السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أرْحَمَ

الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ

آلِهِ الطَّاهِرِین .

ص: 1

گرفتاری ها و تلاطم ها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین .

زندگی پیچ و تاب­های فراوانی دارد و ما در این ناهمواری­ها مبتلای به تلاطم­های بی حد و حصری هستیم که جامعه را ملتهب­تر از دیروز و آشفته­تر از هر زمان نموده و در این مسیر زخم­ها عمیق­تر و دردها طاقت فرساتر شده و دل­های مضطر ، سودای یأس و نا امیدی در کویر تفتیدۀ غم سر می­دهند .

آنجاست که ناگزیر بشر به سمت یک کمال مطلق رهنمون و دست نیاز به سوی خالقی بی نیاز دراز کرده و وجود خود را در دایرۀ امن عبودیت و بندگی او قرار می­دهد و حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أحْسَنِ الْحَالِ را از خدا و ائمۀ هدی طلب می­کند .

گاهی قلم با جوهره­اش اعجاز و گاهی نیز با جوهرش تاریخ را سیاه می­کند و از آن جایی که انسان ذاتاً به دنبال کمال و دفع ضرر و تسکین آلام بشری می­باشد ، شایسته است در تلاطم­های زندگی در طلب رهایی ، سطح تعمّق خود را وسعت بخشیده و درد را بشناسد و منشاء آن را از نگاه و زوایای مختلف بررسی نماید و در امتداد آن احتمال دهد که شاید خود منشاء درد بوده و برای یکبار هم که شده آن زخم کهنه را در وجود خود جستجو کند.

بازگشت به فطرت

بازگشت به خود ، نخستین راه دفع التهابات یک جامعه است و می­توان گفت تمام ناهنجاری­های بشریت از آنجا آغاز شد که آدمی از اصل و حقیقت

ص: 2

خویش غافل گشت و از معنویات و حصن حصین الهی فاصله گرفت و پس از آن با کوچکترین نسیم سرد شبانگاهی ، گلبرگ­های وجودش ، نغمه خوان فصل خزان و محنت شده و از این رو خدای متعال برای در امان ماندن از آفات و بلیّات ، پیامبران و امامان و فریاد رسانی را از جانب خویش برگزید تا بتوانند مردم را در پناهگاه الهی خویش جای داده و آنها را به سوی فطرت ، حقیقت و پاکی سوق دهند ، تا از اصل و اساس خویش غافل نگشته و تباهی و ظلمت را در حریم آسمانی خویش راه ندهند .

در روزگاری که همۀ مردم هر کدام به نوعی در سختی و تلخی­های دنیایی خود غوطه ورند و بلاها از هر طرف آنها را احاطه نموده و از هیچ کس کاری بر نمی­آید و با یک ویروس فراگیر آن­چنان دچار سرگردانی و ترس و حیرت می­شوند که هیچ کس نمی­تواند آنها را آرام و در پناه خود قرار دهد ، آن زمان است که فطرت پاک بشری در قلب خود یک غوث و یک منجی و یک فریادرسی را فریاد می­زند تا بتواند خویشتن را از گرداب حوادث روزگار برهاند و سرشت پاک خویش را از دریچۀ موعود به سر منزل مقصود برساند .

حقیقتاً چه باید کرد و در وانفسای دوران تاریک دنیا به کدامین پناهگاه باید پناهنده شد ؟ ! به کجا کاسۀ گدایی خود را رو کنیم و به دامان چه کسی چنگ زنیم و در مشکلات و بلایای همه گیر دست التجاء به کدامین خانه دراز کنیم تا آرامشی قلب ما و جهان خلقت را در بر بگیرد ؟ !

پاسخ این سؤال را در روایتی بسیار زیبا و دلنشین از هادی امت ، حضرت امام

ص: 3

علی النقی (علیه السلام) درمی­یابیم تا بشریت بداند نزدیکترین راه برای نجات از تلاطم­­های سخت و طاقت فرسای روزگار چیست و به کدامین سو قدم برداریم .

راه نجات

در زمان حضرت امام هادی (علیه السلام) ، یکی از شیعیان از شهری دور به ایشان نامه ای نوشت و از آن حضرت سؤالی پرسید که یابن رسول الله ! من از شما دور هستم و گاهی حاجات و مشکلات و سؤالاتی دارم ، چگونه با شما ارتباط برقرار کنم ( و پناهنده به حصن حصینتان گردم ) ؟ !

امام عطوفت و مهربانی ، حضرت هادی (علیه السلام) در جوابش نوشتند :

« إنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک فَإنَّ اَلْجَوَابَ یَأتیکَ »(1)

هرگاه حاجتی داشتی کافی است ، لبت را حرکت بدهی ! ، که جواب برای تو خواهد رسید . ( ما از شما دور نیستیم ) .

... و چه شیرین است برای ما ، پدری مهربان ، در همین نزدیکی ، که کافی است تا ، لبت را تکان بدهی و با او سخن بگویی ! ، او از ما دور نیست ! .

وقتی کلام زیبای امام هادی (علیه السلام) را خواندم ، ناخودآگاه بغضی گلویم را فشرد و لب­هایم به لرزه در آمد و زبان دلم مترنم به سخنی با امام زمانم شد که در این برهوت تنهایی ، در این سرگردانی و التهاب و وحشت روزگار و میدان داریِ بلایا ، دلمان تنها و تنها به نیمه نگاه شما خوش است ؛ و امید و پناهی جز شما برای ما نیست .

ص: 4


1- . بحارالانوار ، ج 53 ، ص 306 .

مولای من ! امام مهربان ! فرمودند :

إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک !

ای قامت رعنای محبت بر زمین ، ای دلسوزتر از پدر و ای مهربان­تر از مادر !

برکت از باران و نور از روشنایی رفته است ، جهان تاریک است و عبور ثانیه های تردید ؛ دل ها را بی تاب می کند ، برای نجات ما بیا ! بیا و پناه بغض های شکستۀ ما باش ! .

ما جز شما کسی را نداریم ! غوث امت تویی ! پناهگاه خلقت تویی ! امید عترت تویی !

نامت را که می برم دلم چه قرص می شود ! چنان کوه ها که ستون های زمینند ، عمود سیارۀ سرگردان قلبم می شود . نامت را که می برم اقیانوس موّاج دلم چه آرام می شود ! .

تمام تردیدها که ته نشین می شوند ، تصویر تماشایی مهرت در آن جلوه گر می شود .

مولای من ! حال دنیا خوب نیست ! گرفتاری و غم ، ترس و اضطراب ، ظلم و فساد ... گلوی دنیا را می فشارد ! ! ، چنان شانه­هایمان در زیر آوار فتنه­های آخرالزمان سنگین شده که تاب سر بلند کردن نداریم . به فریادمان برسید که نفسهایمان به شماره افتاده­اند .

آهسته می­گویم که قلبت جریحه دار نشود ! دلم ، یک حالی است ، انگار کسی روی یک زخم قدیمی نمک می پاشد و تا عمق جانم می سوزد . حرم­ها خلوت شدند ، صدای ندبه ای بین دیوارهای حیاط گوهرشاد نمی­پیچد .

ص: 5

خبری از ندای « آمدم ای شاه پناهم بده... » نیست . کربلا خلوت ، نجف خلوت ، مکه خلوت ! مدینه ...

دوباره این صحن ها شلوغ می شود . این روزها هیچ­وقت از خاطرمان پاک نمی شود . ولی مدینه آن کنج حیاطش که پشت نرده های سبز زندانیست . بهشت زمینی ما بود . که سال­هاست خلوت است .

سلام بر خلوت نشین زمین ! . آقای بی قرینم ... ترحمی کن به ما !

کاش می­فهمیدیم تمام مشکلات ما از نبودن شماست.

خورشید من ! کِی طلوع می­کنی ؟

تنهایت گذاشتیم ... و در هیاهوی دنیا ، صدایت را گم کرده­ایم . حالا که به تاوان این غفلت ، از زمین و زمان بلا می­بارد ، به دامان خودت پناه می­آوریم .

حضرت پدر ! صدای فرزندان گنهکارت به آسمان نمی­رسد ؛ پس خودت برایمان استغفار کن .

« یَا أبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا ، إنَّا کُنَّا خَاطِئینَ »(1)

دنیا تشنۀ منجی!

حال که در عصر تاریک غیبت امام زمان ارواحنافداه هستیم می­بایست دل را در گروِ آن پناهگاه عالم و امید قلب خاتم و تنها کلید قفل غم­ها نهاد و آرامشِ اضطرار و مرهم زخم­های کهنۀ روزگار را تنها از او خواست .

اوست که قلب خسته را آرام می­کند و استخوان شکسته را تسکین می­بخشد .

ص: 6


1- . یوسف / 98 .

اوست که پناه همۀ دردمندان و انیس دل شب زنده داران است !

اوست آن کس که خدا او را غوث و فریادرس امت نام نهاد و حتی مادر مظلومه و مجروحه­اش نیز در پشت در نیم سوخته ، نام او را زمزمه می­کرد و با یاد او آرام می­گرفت ! .

هر دل مضطری که از هر جا قطع امید کرد ، از درد و غمش به گوشه­ای پناه برد تنها تکیه بر آستان با کرامت او می­نهد و با اشک و هِق هِقی از روی عجز و ناامیدی دست بر سینه ، با قامتی خمیده عرضه می­دارد : سلام علی آل یاسین ! .

خدا سوره­ای دارد به نام اشک که آن را در دل­های مضطر نازل می­کند تا بارش رحمتش را بر کویر تفتیده جان­ها فرود آرد .

قلبی که شکسته و از همه جا ناامید است دیگر مجال آن ندارد تا درب دیگری را بکوبد که حاصلش جز خاری و سبکی و شکستگی چیزی نیست .

ای گرفتار ! ای ناامید ! حال برخیز ! فَحَرِّکْ شَفَتَیْک ، آل یاسین بخوان ! فَحَرِّکْ شَفَتَیْک ، سلام الله الکامل را زمزمه کن ! .

آرامش دل­ها تنها با ساییدن جبهه و خاکساری بر آستان قدس مهدوی­اش

حاصل می­شود و در سختی­ها و تلخی­های روزگار ، تنها امام زمان است که می­تواند یاری­مان کند و تنها اوست که در هر زمان و مکانی می­توانیم صدایش کنیم و با او سخن بگوییم .

امامان معصوم علیهم السلام، پناهگاه عالم

ص: 7

مهمترین نیاز بشریت نیاز به آرامش و مقام امن است و از این رو است که انسان همواره در پی تحصیل مقام امن ، دائماً در تلاش و کوشش می­باشد .

در روایات متواتره ، اهل بیت عصمت و طهارت : به عنوان « کَهْف » معرفی شده­اند .

واژۀ « کهف » به معنای پناهگاه ، بارها در متون روایی و در شأن اهل بیت : تکرار شده است .

امام جواد (علیه السلام) ، در زیارت پدر بزرگوارشان ، عالم آل محمد : حضرت امام رضا (علیه السلام) می­فرماید : « اَلسَّلامُ عَلی کُهُوفِ الکائِناتِ وَ ظِلِّها» ! (1)سلام بر پناهگاه­های هستی و سایه­های آن !.

و در دعای روزانه­ای که از امام سجّاد (علیه السلام) نقل شده است ، اهل بیت: را چنین می­خوانیم :

« اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الکَهفِ الحَصِینِ وَ غیاثِ المُضْطَرِّینَ » .(2)

بار خدایا ! بر محمّد و خاندانش ، دژ نگه دارنده [ ی ما ] و فریادرسِ گرفتاران ، درود فرست .

تبیین « پناهگاه جهان خلقت »

امام هادی (علیه السلام) در زیارت جامعه کبیره که به عنوان بهترین سند برای احیای فرهنگی شیعه و بهترین راه برای آشنا نمودن فطرت­های تشنه با اهل بیت : می­باشد ، حضرات معصومین: را به عنوان « کَهْف الْوَرَی » معرفی می­کنند و این بدان معناست که « شما اهل بیت : ملجأ و پناهگاه همۀ ماوراء هستید » .

ص: 8


1- . بحار الأنوار ، ج 102 ، ص 53 ، ح 11 .
2- . مصباح المتهجّد ، ص 361 .

« کهف » به غار بسیار بزرگ در دل کوه را گویند که معمولاً در مکان­های مرتفع ایجاد می شود و واژه « الوَری » ، به معنای آفریدگان و مخلوقات خداست .

ترکیب « کهف » و « الوَری » ، یعنی پناهگاهِ آفریدگان و عمومیت آن ، و تمامی موجودات را در برمی­گیرد ؛ زیرا همه موجودات ، آفریدگان الهی­­اند و ضرورت « کَهْف الوَری » ، در همین نکته است که هر موجودی به گاهِ نیاز ، در جستجوی پناهگاهی است تا در سایه سار آن ، آرام گیرد و از گرما و سرما و دشمن و ترس و ... بِرَهد ، و اگر در زمان نیاز ، پناهگاه را در نیابد ، بی تردید ، آفات و بلایا و ... ، او را از بین خواهند بُرد .

اگر امام هادی علیه السلام ، حضرات معصومین: را « کَهْف الْوَرَی » خطاب می کنند به یقین قصد دارند تا بزرگترین پناهگاه و ملجاء جهان خلقت را معرفی نمایند .

به نظر می­رسد که استفاده از « کهف » ، یعنی پناهگاه وسیع ، در برابر « غار » که شکافی خُرد در دلِ کوه است ، به همین منظور باشد ؛ یعنی امامان : ، همه آنانی را که در جستجوی مأمن هستند ، پناه می­دهند و این پناهگاه ، تنها به این دنیا اختصاص ندارد ؛ بلکه در دین ، و در دنیا و آخرت ، پناه مردمان­اند . فخر شیعه مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) نیز در توضیح « کَهْف الوَری » می­نویسد : مَلْجَأ الخلائِقِ فِی الدِّینِ وَ الآخِرَة وَ الدُّنیا .(1) پناهگاه آفریدگان ، در دین و آخرت و دنیا هستند .

اهل بیت علیهم السلام ، پناهگاه انبیاء الهی

ص: 9


1- . بحار الأنوار ، ج 102 ، ص 136 .

همانطوری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فرزندان معصوم او : ملجاء و مرجع توسل جمیع انبیاء بوده­­اند ، جهان بشریت از آدم تا خاتم مأمور به توسل و پناهندگی به اهل بیت : بوده است .

از همان وقتی­که آدم آفریده شد و - برای استجابت دعا و رفع مشکلاتش - توسل به پنج تن و شفیع قرار دادن آن­ها در پیشگاه پروردگار بی همتا توسط جبرئیل به او آموخته شد ، تکلیف بنی آدم روشن گردید .

انسانی که در جهانی پر از شدائد و مشکلات قدم می نهد ، دنیایی که دائماً در آغوش امواج بلا و گرداب حوادث عظیمه است ، رحمت بیکران الهی ایجاب می کند که دستاویزهای محکم و عروة الوثقای ناگسستنی در اختیار این بشر سرگردان قرار دهد تا در مسیر ناهموار زندگانیش ، امید گاهی خداپسند و پناهگاهی دور از گزند داشته باشد و با توسل و تمسک و چنگ زدن به ریسمان رحمت واسعه الهی ، فرزندان آدم نیز همانند حضرت آدم (علیه السلام) به ساحل نجات دست یابند .

پناهندگی به اهل بیت علیهم السلام در همه جا و همه حال و ...

در مشکلات دنیوی ، اهل بیت : ملجأ و پناهگاه جهان خلقتند و چه بسیار مردمان که در همین دنیا، به امامان: پناه برده­اند و آنان را « کَهف الوَری» یافته­اند .

از آن جایی که حیات و ممات پیامبران و اولیای خدا یکی است ، خدای متعال زیارت قبر امام معصوم (علیه السلام) و زیارت امام حیّ و غایب از نظر را یکی می­داند و به همگان امر می­کند که به مقام آنها پناهنده شوند .

ص: 10

گاهی پناهنده شدن به اهل بیت علیهم السلام: با مراجعه به خود امام معصوم در عصر حیات ظاهری­شان است که در تاریخ بسیار از این نمونه­ها ذکر شده است .

گاهی پناهنده شدن به امامان معصوم علیهم السلام : پس از شهادت ، مراجعه به قبر شریف آنهاست و گاهی با استغاثۀ از راه دور و درک حضور امام زمان در همۀ زمان­ها و مکان­هاست که آن هم گاهی با نوشتن عریضه و اقامۀ نمازهای استغاثه و دعاهای توسل به ساحت مقدس آن پناهگاهان عالم صورت می­پذیرد و انسان درمانده و پریشان با زیارت ولی خدا ، به خدای متعال متصل ، و در حصن حصین الهی ، آرامش می­گیرد .

پناهندگی غیر شیعیان به اهل البیت علیهم السلام

نه تنها شیعیان ، بلکه بزرگان اهل تسنن و سایر ادیان نیز ، متوسل به اهل بیت عصمت و طهارت : شده و به ایشان پناهنده می­شوند ، که در این مجال اندک به چند نمونه بسنده می­کنیم .

در میان رهبران مذاهب اهل تسنن ، شافعی بیش از دیگران ارادت قلبی خود را نسبت به خاندان اهل بیت : ابراز داشته است . وی ، خاندان پیامبر را ، وسیلۀ نجات خود در درگاه الهی می داند و می گوید :

آلُ النّبیِ ذَریعَتی

و هُمُ إلیه وسیلتی

أرجو بهم اُعطی غَدا

بیدی الیمین صَحیفَتی

ص: 11

خاندان پیامبر پناه من و واسطه من به سوی خدا و پیامبرند وامیدوارم که به واسطه آنها در فردای قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود .(1)

« ابن حَبّان » از بزرگان اهل تسنن نیز در کتاب « الثقات » از پناهنده شدنش به قبر مطهر امام رضا (علیه السلام) یاد می­کند و می­نویسد : من به دفعات قبر امام رضا علیه السلام را زیارت کرده­ام . زمانی که در طوس بودم ، هر مشکلی برایم رخ می­داد ، قبر علی بن موسی الرضا را - که درود خدا بر جدش و خودش باد - زیارت می­کردم و برای برطرف شدن مشکلم دعا می­کردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل می­شد . این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم . خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش - که درود خدا بر او اهل بیتش باد - بمیراند .(2)

رهبر کاتولیک های جهان ، ژان پل دوّم نیز می­گوید : من در پناه نام فاطمه 3 ، از مرگ نجات یافته­ام .(3) و در واقع به نام مادر مظلومۀ شیعه پناهنده شد و نجات یافت .

ترس از آشکار شدن پناهگاه بودن اهل بیت علیهم السلام

« در جنگ جهانی اول ( 1916 میلادی ) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدّس مشغول سنگرگیری و حمله بودند ، در دهکده کوچکی به نام « اونتره » یک نقره پیدا کردند که حاشیه­اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش ، خطوطی به حروف طلایی نگارش

ص: 12


1- . دیوان امام شافعی ، ص 152.
2- . الثقات لابن حبان ، ج8 ، ص457 ، چاپ دائرة المعارف العثمانیة .
3- . نهضت فاطمیه ، ج1 ، ص162 .

یافته بود و چون آن را نزد فرمانده خود ، « میجر - ای - ان - گریندل » بردند ، هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد ، ولی دریافت که این نوشته به زبان و خطی بسیار قدیمی است و بالأخره این لوح ، به وسیله وی دست به دست گردید تا به سرپرست ارتش بریتانیا « لیفتو نانت » و « گلدستون » رسید و ایشان

هم آن را به دست باستان­شناسان بریتانیا سپردند . پس از پایان جنگ ( 1918 میلادی ) درباره لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبان­های باستانی بریتانیا ، آمریکا ، فرانسه ، آلمان و سایر کشورهای اروپایی ، عضو آن کمیته بودند . پس از چند ماه بررسی و تحقیق در سوم ژانویه 1920 میلادی معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام « لوح سلیمانی » و سخنانی از حضرت سلیمان7 را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم ، نگارش یافته است و ما ترجمه­اش در اینجا می­آوریم :

الله احمد ایلی باهتول

حاسن حاسین

یاه احمد ! مقذا = ای احمد ! به فریادم رس

یاه ایلی ! انصطاه = ای علی ! مرا مددی فرمای

یاه باهتول ! اکاشئی = ای بتول ! نظر مرحمت فرمای

یاه حاسن ! اضو مظع = ای حسن ! کرم فرمای

یاه حاسین ! بارفو = ای حسین ! خوشی بخش

امو سلیمان صوه عئخب زالهلاد اقتا =

این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه می­کند

بذات الله کم ایلی = و علی قدرة الله است

ص: 13

... چون این خبر به اسقف اعظم انگلستان (lord bishop) رسید ، فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه­اش این است :

اگر این لوح در موزه گذاشته شود و در دید مردم قرار گیرد ، اساس مسیحیت متزلزل خواهد شد و سرانجام خود مسیحیان ، جنازه مسیحیت را بر

دوش بلند نموده ، در قبر فراموشی دفن خواهند کرد . لذا بهتر آن است که لوح مذکور در رازخانه کلیسای انگلستان گذارده شود و جز اُسقف و اهل سرّ ، کسی آن را نبیند .(1)

و آن به این معنا بود که پیامبران عظیم الشأن همواره پناهندۀ به اهل بیت : بودند و « یُریدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ ولَوْ کرِهَ الْکافِرونَ» .(2)

توضیحی شایسته

همگان می­دانیم که پناهگاه اصلی و ذاتی ، خداوند جلّ اسمه است . امامان نور هم ، از آن رو که بندگان برگزیدۀ ذات مقدّس ربوبی هستند ، تجلّی کهفِ ربوبی هستند . بنابراین پناهندگی به آنان در حقیقت پناهندگی به ذات مقدّس ربوبی است ، چون آنها هم به اذن او پناه می­دهند . اینجاست که آمیختگی توحید و ولایت معنا می­یابد ، از یک سو در حدیث معروف سلسلة الذهب می­­خوانیم : « کلمة لا اله الّا اللّه حصنی ؛ کلمه توحید دژ منِ خداوند است »(3)

و از سوی دیگر

ص: 14


1- . اقتباسی از کتاب اتمام حجت ، ص 183 .
2- . صف / 9 .
3- . بحارالانوار ، ج 49 ، ص 121.

می­خوانیم : « ولایة علی بن ابی طالب حصنی ؛(1)

ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دژ محکم من است » .

امام حسین علیه السلام باب نجات امت

خدای تعالی وجود مقدس سیّدالشّهداء (علیه السلام) را رحمت قرار داده است . آن هم یک رحمت واسعه که با کوچکترین توجه به جانب سیّدالشّهداء (علیه السلام) این رحمت را شامل حال انسان می کند .

سیّد الشّهداء « باب نجاۀ الامۀ » است . « باب » یعنی « در » است . یعنی راه نجات فقط از طریق امام حسین (علیه السلام) است .

راه نجات توسل و زیارت و روضه خواندن و گریستن برای سیّدالشّهداء (علیه السلام) است .

باب نجات و رحمت واسعۀ الهی علاوه بر آخرت در این دنیا هم هست ؛ اما یک نظر دیگر در این جهت وجود دارد . « یا رحمۀ الله الواسعۀ » و « یا باب نجاۀ الامۀ » این فقط به آخرت منوط نیست ؛ بلکه باب نجات امت که تو هستی حتی در این دنیا هم این باب بودن برای نجات را داری . حتی در این دنیا هم باب رحمت هستی که مردم گشایش رحمت الهی را از ناحیه و از درِ خانۀ تو ببینند و شایسته است مؤمنین در بلایا و مشکلات به ساحت قدسیِ سیّدالشّهداء (علیه السلام) رجوع کنند و با برپاییِ جلسات روضه خوانی و توسلات ، دفع بلیه را از ساحت قدسیِ آن حضرت مسئلت نمایند .

ص: 15


1- . بحارالانوار ، ج 39 ، ص 246.

وسیع­ترین پناهگاه

امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارۀ پناهگاه بودن امام زمان ارواحنافداه فرمود :

« المهدی اوسعکم کهفا و اکثرکم علما » ؛ پناه دهندگی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از همه شما بیشتر و علم و دانشش فزونتر است .(1)

پناهگاه امن در عصر غیبت

توجه به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء ، بزرگترین مایۀ تحصیل امن و آرامش است و وقتی حضرت را در همه جا شاهد و ناظر بدانیم و « اَشهَدُ أنَّکَ تَشهَدُ مَقَامِی تَسمَعُ کَلامِی تَرُدُّ سَلامِی » را باور داشته باشیم همواره در حصن حصین امام زمانی­اش پناهنده خواهیم بود و از تمام بلیات محفوظ خواهیم ماند .

حضرت حجت بن الحسن (علیهما السلام) سبب و موجب همه این عوالم وجود است ؛ برای آنکه ابر و باد و مَه و خورشید و فلک برای چرخیدن و گردش و حرکت ، باید غایتی داشته باشند ، غایت آنها آن است که برای انسان کامل و معصوم ، حرکت کنند ؛ نه برای انسانی ناقص ، خطاکار و عاصی و از این­رو همۀ عالم به طفیلی وجود امام زمان ارواحنا له الفداء ، در قید حیاتند و مرزوقند و روزی می­برند .

اینکه در دعای عدیله آمده است: « وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء » ، مبتنی بر همین اصل است . چون حضرت حضور دارند جهان خلقت نیز هم مرزوق می­شوند .

ص: 16


1- . غیبت نعمانی ، ص 214 .

شایسته است که ما بدانیم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده و توجه آن امام همام هستیم ، چرا که خود فرمودند : « إِنَّا غَیْرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم وَ لَو لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الْأعدَاءُ (1)؛ همانا ، ما از رعایت حال شما کوتاهی نمی­کنیم و شما را از یاد نمی­ بریم ، در غیر این صورت سختی­ها و گرفتاری­ها برشما فرو می آید و دشمنان شما را ریشه کن کرده و از بین می برند » .

امام زمان غوث امّت !

یکی از القاب خاصّۀ حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)« غَوْث » می­باشد که در زیارت معتبره وارد شده و معنی آن « فریاد رس » است.

« غَوْث » در لغت به معنای کمک و معونه است و از ایشان به « غَوْث الفُقَراء » نیز یاد شده است .

در زیارت آل یاسین از امام عصر ارواحنا فداه به « الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ » تعبیر شده است .

در زیارتی دیگر از ایشان به عنوان « السلام علی مفرّج الکربات ؛ سلام بر گشاینده سختی ها و دشواری ها »(2)یاد شده است و حال بر همگان آشکار شده است که پناهگاه عالمیان در زمان ما کیست ؟ ! .

ص: 17


1- . احتجاج ، ج 2، ص497 ؛ بحارالانوار ، ج53 ، ص 175 .
2- . بحارالانوار، ج 102، ص 84

از وظائف بزرگ ما توجه و توسل به حضرت بقیت الله ارواحنا فداه می­باشد . مخصوصاً در هنگام سختی­ها ، مشکلات شدید و بیماری­های دشوار که بر انسان وارد می­شود .

بنابراین در همۀ گرفتاری­ها مخصوصاً زمانی که بیچارگی و اضطرار سراسر وجودمان را احاطه کرده ، باید به منتقم آل الله امام زمان صلوات الله علیه متوسل شویم و بدانیم همۀ گرفتاری­ها و سختی­هایی که به ما می­رسد بر اثر غیبت آن حضرت است ، و ما موظف هستیم برای ظهور آن بزرگوار دعا کنیم .

حضرت امام باقرالعلوم (علیه السلام) نیز در روایتی در مورد ویژگی های امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)چنین می فرماید : « أوسَعُکُمْ کَهْفَاً، وأکثَرُکُم عِلْماً، وأوْسَعُکُمْ رحماً(1)؛

( حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) از همه شما بیشتر ، مردمان را پناه می دهد و از همه شما علمش افزونتر است ، و رحمت و لطفش از همه فراگیرتر است » .

دلباختۀ امام زمان ارواحنافداه ، آیت الله شهید حاج سید محمّد تقی موسوی اصفهانی ، صاحب کتاب گرانسنگ « مکیال المکارم » در جلد دوّم این کتاب نورانی که به امر حضرت نگاشته شده ، می­نویسد :

شایسته است در مواقع سختی و گرفتاری برای تعجیل فرج آن حضرت بسیار دعا کرد ، به جهت چند وجه :

... چهارم : این که دعا برای آن حضرت گونه ای از توسّل به او است – که درود خداوند بر او باد – و آن بزرگوار وسیله نجات از سختی ها و بلیّات می­باشد.

ص: 18


1- . اثبات الهداة ، ج (علیه السلام) ، ص 75 .

همچنین در کتاب « النجم الثاقب » باب دوّم ، صفحه30 در وجه ملقّب شدن آن حضرت به « غوث » سخن می­گوید و در باب نهم ، صفحه 152 رؤیایی را از رسول خدا 6 نقل می کند که در آن وارد شده است که به هر یک از امامان باید دربارۀ چه چیزی توسّل نمود ، تا آنکه دربارۀ حضرت حجّت ارواحنافداه می فرماید : برای فریادرسی از گرفتاری ها باید متوسّل شد ، و باید گفت :

« یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أغِثْنِی ، یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أدْرِکْنِی ! » و یا بگوید : « یَا مَولایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ، أنَا مُسْتَغِیثٌ بِکَ ! »

گفتاری حکیمانه در پناهنده شدن به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

دلباختۀ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فقیه بزرگوار و محدث عالی مقدار ، مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمّد باقر موحد ابطحی اصفهانی (رحمه الله علیه) که تمام حرکات و سکناتشان در پی رضایت و تبلیغ نام و یاد امام زمان ارواحنافداه بود و شهر اقلید فارس را به نام اقلید امام زمان ارواحنافداه مزیّن فرمود ، بر این باور بود که صِرف اینکه انسان به یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و متوسل به اوست و در هر صبح و شام او را زیارت میکند کافی نیست ، بلکه تکلیف دیگری هست و میبایست سعی کرد تا جامعه را ، جامعه امام زمانی قرار داد و مردم را متوجه به آن پناهگاهِ جهان خلقت کرد ، که در همه حال در حصن حصین مهدوی­اش قرار گیرند .

این عالم ربانی در هر فرصت متناسب ، از امام عصر ارواحنافداه سخن به میان میآورد و همۀ فعالیت­های علمی و اجتماعی و ارشادی خود را در راستای تعظیم و تکریم آن حضرت و آشناسازی جامعه با نام و یاد و عظمت آن بزرگوار قرار می­­داد و مردم را نسبت به اصل وجود آن حضرت و عظمت و جلال و جمال او آگاه می­ساخت .

او که وقتی نام مولایش را بر زبان جاری میکرد ، اشک از چشمانش سرازیر می­شد ، دستور توسل به آن حضرت را به مردم می­آموخت و آنها را نسبت به آن امام همام امیدوار میکرد . همچنین در دوران مبارزه با بهائیت در آباده و اقلید و ... شبهات را در مورد وجود آن حضرت برطرف مینمود و در مورد طول عمر آن حضرت و غیبت و فواید وجودیِ او ، در عین اینکه در پرده

ص: 19

غیبت است ، سخن میگفت و ابهامات را بر طرف مینمود تا همه افراد شیعه نسبت به امام ، آگاهی پیدا کرده و مبلغ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شوند .

آن بزرگمرد معتقد بود که در این راه یک بسیج عمومی لازم است که همۀ اهل سخن و قلم یکصدا شوند ، همنوا شوند و به مردم بفهمانند که ما بیصاحب نیستیم ، تا جامعه ، یکپارچه جامعۀ امام زمانی شود ، ایشان اصرار داشتند که نباید یک روحانی و واعظ در ایام ولادت آن حضرت به چند جمله یا داستان اکتفا نماید ، بلکه باید کاری کند که زن و مرد شیعه دائم به فکر امامشان بوده و مبلّغ او باشند و در هر حادثه قبل از هر کسی به یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)بیفتند و از او کمک بخواهند . نه آنکه پس از آنکه نزد همه اطباء رفته و تمام اموالشان را در این راه تباه کردند . و پاسخ منفی و مأیوس کننده شنیدند ، تازه به یاد مسجد جمکران و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)بیفتند .

ص: 20

برای در امان ماندن شیعیان سامرا از وبا

عالم متّقی ، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ مرتضی حائری 1از قول پدر بزرگوارشان نقل می­کردند : با مرحوم میرزا علی آقا شیرازی ، درس خصوصی نزد مرحوم آقای میرزا محمدتقی شیرازی می خواندیم ، محل درس در بالا خانه ای بود ، مرحوم استاد سیدمحمد فشارکی که از پایین صدای دوست یعنی میرزا محمدتقی را شنید ، بالا آمد و این جریان در موقعی بود که بیماری وبا در سامرا آمده بود ، سیدمحمد فشارکی به مرحوم میرزا رو کرد و گفت : آقای میرزا من را مجتهد می دانی ؟ ایشان گفتند : آری ! شما را مجتهد می دانیم ، دوباره گفتند : من را عادل می دانی ؟ گفتند : بلی ! شما را عادل می دانیم ، دفعه سوم گفتند : حکم مجتهد عادل را نافذ می دانی ؟

گفتند : اطلاق آن ، محل منع است ، ایشان گفتند : من حکم کردم بر تمام رجال و نساء از شیعه سامرا که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه کنند به روح جناب نرجس خاتون سلام الله علیها والده ماجده حضرت حجت ارواحنا فداه و آن را شفیع کنند نزد فرزندش حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)که ایشان شفاعت کنند عنداللّه و من ضامن می شوم که هر کسی این عمل را انجام دهد مبتلا به بیماری وبا نشود.

این حکم منتشر شد و همه عمل کردند و از شیعه هیچ کس مبتلا به بیماری وبا نشد و به قدری مطلب روشن بود که سنیّان ، مردگان خود را شب دفن می کردند و می آمدند حرم امام هادی و حضرت عسکری علیهما السلام می گفتند : انا نسلم علیک مثل ما یسلم علیک الشیعه.(1)

ص: 21


1- . الکلام یجر الکلام ، ج 1، ص 54 .

زیارت ، پنجره ای به سوی پناهگاه

آدمی همواره با تجاوز از مسیر بندگی و انجام معصیت ، اسباب دوری از فطرت پاک خود را فراهم نموده و مجرای اتصال خویشتن را با خدای متعال قطع و خود را از فیض آرامش و طمأنینۀ الهی محروم می­سازد ، از این رو خدای متعال باب زیارت اولیای خدا را بر بندگان خود گشود تا مردم بتوانند از مجرای زیارت ولی خدا ، به فیض اتصال به ذاتِ پاک ربوبی نائل گردند و به فطرت پاک و زلال خویش واقف شوند و از آن باب ، خود را در یک پناهگاه امن و مستحکم قرار داده تا از بلیات دنیوی و اخروی نجات دهند .

زیارت مفهومی است که میان تمام مسلمانان و فرق اسلامی ، مطرح و مورد تائید است و علاوه بر نصوص و ادلۀ روایی که در این رابطه وجود دارد ، پشتوانه عقلی و فطری نیز دارد .

گاهی زیارت از نزدیک و در کنار قبر مطهر معصوم (علیه السلام) و گاهی زیارت مانند زیارت پیامبر6 و امامان : و نیز حضرت زهرا سلام الله علیها از راه دور نیز مستحب است ، چنان که پس از زیارت امام حسین (علیه السلام) ، زیارت جناب علی اکبر و حضرت عباس (علیهما السلام) و دیگر شهدای کربلا نیز از راه دور استحباب دارد . در زیارت از راه دور نیز غسل زیارت کردن و پوشیدن لباس پاک و پاکیزه و نیز زیارت کردن در زیر آسمان ، مانند پشت بام یا بیابان ، به زیارت مأثور و خواندن نماز زیارت قبل از آن استحباب دارد ، در همۀ این حالات جان کلام این است که از « باب السلام زیارت » خود را به پناهگاه­های جهان خلقت متصل می­کنیم و از یُمن عنایات صاحب آن مضجع نورانی ، خیر دنیا و آخرت را نصیب خود می­کنیم .

ص: 22

قبور مطهر امامزادگان عظیم الشأن شعبه­ای از ...

امامزادگان عظیم الشأن نیز مراکز نور وشعبه های حرم­های اهل بیت: هستند که هر یک از آن بزرگواران در جای جای این کرۀ خاکی ، ستارگان درخشانی هستند که با قدوم مبارک خود به آن سرزمین ، دانش نبوی ، صولت حیدری ، عصمت فاطمی را به عنوان تحفه ای گران بها به همراه آوردند و ضمن رسانیدن پیام مظلومیت و مهجوریت قرآن و عترت با به ودیعه گزاردن ذراری خویش پیدایش شاخه هایی از شجره طیّبۀ کوثر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و زهرای بتول سلام الله علیها را سبب شدند .

تشرّف آیت الله نمازی به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و فریادرسی آن حضرت

آیت الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیکبختانی است که در سفر بیت الله الحرام پس از حادثه ای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانۀ خدا ، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیت الله الاعظم ارواحنا فداه می شود که خود این جریان را چنین نقل می­کند .

من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت الله الحرام مشرّف می شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می کردم . آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی ، عربستان قوانینی برای ماشین های حجّاج وضع کرده بود و آن این­که ماشین های زائران خانة خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند . هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم ، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل می کرد . ضمناً دو ماشین پلیس ، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفة حفاظت از قافله را بر

ص: 23

عهده داشت ماشین ما دو راننده به نام های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّة تهران بودند. هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می کرد . از قضا ماشینِ ما در آخر صف ، پشت سر همة ماشین ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُر و لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم ، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم . من باید از صفِ ماشین ها خارج شوم و می روم در جلوی ماشین های دیگر قرار می گیرم .

گم شدن در بیابان

اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین ها جدا شده ، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد . من به خاطر سفرهای متمادی می دانستم که بیابان های عربستان بی سروته و بی انتهاست . لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد . حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.

اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت : به اندازة کافی آب و بنزین داریم و می توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم . او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند . کم کم شب هم فرا رسید . ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم . وقتی از ماشین پیاده شدم ؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصلة ما با هفت برادران

ص: 24

( هفت اورنگ ) زیاد شده ، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده ایم به همین خاطر به راننده گفتم : امشب را همین جا بیتوته می کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده ایم ، باز می گردیم .

فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شن های نرم است و باد آن ها را پیوسته حرکت می دهد ، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم . هیچ اثری از راه دیشب بر سینة صحرا نبود از آن طرف ، ماشین هم مرتّب در شن ها فرو می رفت ، جهت های متعددّی را چند فرسخ ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.

فردا صبح روز سوم ، آب و بنزین هم تمام شد.

همه وحشت زده و ناامید شده بودیم . من به عنوان روحانی کاروان و کسی که سفرهای زیادی به خانة خدا آمده بودم گفتم : «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد . اما چاره ای هم نیست ، بیایید همگی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)متوسّل شویم . اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید ، زهی سعادت و خوشبختی ، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده ، طعمة حیوانات خواهیم شد . بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی رمق بیفتد ، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود که اگر مرگ به سراغ ما آمد ، در آن گودال ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمة حیوانات نشود و با گذشت زمان ، باد وزیده و شن ها را روی ما بریزد و در زیر شن ها مدفون شویم.

ص: 25

همه مشغول شدند و هر یک برای خود قبری کند و در این حال به حاجیان گفتم : جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم : توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم . ابتدا به رسول خدا 6 بعد به حضرت زهرا 3 و سپس به سایر امامان : وقتی به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)رسیدم ، روضه ای خواندم و گریة زیادی کردیم . در این حال الهام شدم که همه با هم « آقا » را با این ذکر بخوانیم :

یا فارس الحجاز أدرکنا ، یا اباصالح المهدی ادرکنا ،

یا صاحب الزمان ادرکنا

همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می کردیم و آقا را صدا می زدیم. به حاجیان گفتم : « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همة اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم ، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم » .

بعد از توسّل و توجّه ، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده ، من هم از جمع ، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند . به امام زمان عرضه داشتم : « آقا جان ! اگر الان به فریاد ما نرسی ، پس کِی و کجا به فریادمان خواهی رسید » . گریه و توسل عجیبی

داشتم که قابل توصیف نیست . در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه ، دیگر در من پیدا نشد.

ص: 26

در حال توسّل و تضرّع بودم که ناگهان آقایی در شکل و شمایل یک مرد عرب ، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود ، در برابرم ظاهر شد . با آن که بیابان صاف و همواری در مقابل من بود و همه چیز از مسافت دور قابل رؤیت و دیدن بود ، اما من آمدن او را ندیدم و متوجّه نشدم . خیال کردم از عرب های حجاز است و احیاناً شتربانی است که همراه شترهایش به مسافرت می رود و یا شاید رهگذری است که تصادفاً از این بیابان عبور می کرده است . با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی گنجیدم . با دیدن او خود را در « جَریه » که مرز میان عربستان و عراق بود می دیدم . با خود گفتم : این آقا حتماً راه رسیدن به « جریه » را می داند و ما را راهنمایی خواهد کرد.

در حال بشاشت و شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد ، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم . در پاسخ فرمود : « علیکم السلام و رحمةالله و برکاته » . به هم که رسیدیم روبوسی کرده ، من صورت او را بوسیدم . شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود ، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند . پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند : « ضیّعتم الطریق ؛ راه را گم کرده اید ؟ »

گفتم : بله.

فرمودند : من آمده ام که راه را به شما نشان دهم.

عرض کردم : خیلی ممنون.

ص: 27

بعد فرمودند : از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید ، به دو کوه دیگر می رسید ، از میان آن ها هم بگذرید ، جادّه برای شما نمایان می شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به « جریه » برسید.

آقا پس از نشان دادن راه فرمودند : « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح ؛ نذرهایی که کرده اید ، صحیح نیست » .

عرض کردم : چرا ، آقای من ؟

فرمودند : « نذر شما مرجوح است ، اگر همة دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می روید ؟ در حالی که شما چهل روز در عراق می باشید و به زیارت امام حسین7 و امیرمؤمنان7 و سایر امامان : مشرّف می شوید ، اگر آن چه راه همراه دارید ، در راه خدا انفاق کنید ، در مسیر ، بدون خرجی می مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می شوید و تکدّی هم حرام است . آن چه را از مال و دارایی به همراه دارید ، الآن قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازة آن در راه خدا انفاق کنید ، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است » .

سپس فرمود : « رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید ، الآن که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید » .

دوستان ما هنوز در حال گریه و انابه و توسّل و تضرّع بودند و ما را نمی دیدند ، اما ما آنان را می دیدیم . وقتی آن ها را صدا کردم ، با دیدن ما یک باره از جا

برخاستند و با خوشحالی به طرف ما آمدند . یکی یکی سلام کرده ، دست آقا را بوسیدند . آن گاه حضرت فرمودند : « سوار شوید و از همین راه بروید » .

ص: 28

به دوستان گفتم : « آقا راه را به من نشان دادند ، سوار شوید تا برویم » .

یکی از حاجیان به نام « حاج محمّد شاه حسینی » به من گفت : « حاج آقا ! اگر راه بیفتیم ممکن است ماشین دوباره در شن ها فرو رود یا این که مجدّداً راه را گم کنیم . بیایید پول های نذر شده را همین الآن به این مرد عرب به مقداری که می خواهد بدهیم ، تا زحمت کشیده تا رسیدن به مقصد ما را همراهی کند » .

آقا وقتی سخن حاجی مذکور را شنیدند ، فرمودند : « [ شیخ اسماعیل ] جلوی من به همة آن ها بگو که نذر آن ها صحیح نیست » . من هم به حاج محمّد و سایر حجّاج گفتم : « آقا می فرمایند نذر شما مرجوح است و صحیح نمی باشد ، اگر همة دارایی و اموال تان را الان در راه خدا بدهید با کدام پول می خواهید به عراق بروید و از آن جا به ایران برگردید ؟ در عراق مجبور به تکدّی و گدایی می شوید و گدایی هم حرام است » .

آن آقا همچنین فرمودند : « من می دانم پولی که همراه دارید برای شما در سفر کافی است وگرنه خودم به شما پول می دادم » .

ما دیدیم نمی توانیم آقا را با پرداخت پول با خود همراه کنیم ، یک باره به قلبم الهام شد که آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن و احترام به آن خیلی عقیده مند می باشند به همین خاطر قرآن کوچکی که در جیب بغلم بود بیرون آورده و ایشان را به قرآن سوگند دادم .

آقا فرمودند : « چرا به قرآن قسم می خوری ؟ به قرآن قسم نخور ! باشد حالا که مرا به قرآن قسم دادی می آیم » . سپس فرمودند : « علی اصغر مقصّر است ( که باعث گم شدن شما شد ) ، اکنون محمود رانندگی کند من هم

ص: 29

وسط ( صندلی کنار راننده ) می نشینم و شما ( شیخ اسماعیل ) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند . »

به محمودآقا گفتم : تو رانندگی کن . آقا شترهایشان را همان جا خوابانیدند و خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم.

حاج محمود پشت فرمان نشست ، آقا به من فرمودند : « بگو ماشین را روشن کند » . در این حال هیچ یک از مسافران و راننده ها به نداشتن بنزین و آب توجّهی نداشتند . حاج محمود استارت زد ، ماشین روشن شد و به راه افتاد . در این لحظه دیدم آقا ، انگشت سبابه­شان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.

ماشین بدون این که در شن ها فرو رود ، به سرعت راه خود را می پیمود . وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان طور که آقا فرموده بودند دو کوه دیگر ظاهر شد . آقا فرمودند : « بگو از میان این دو کوه حرکت کند » . من به حاج محمود آقا گفتم : از وسط دو کوه حرکت کن.

آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده ها را می دانستند و همه را به اسم ، نام می بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده ، پاسخ می گفتند.

وقتی به وسط دو کوه رسیدیم ، حضرت به آسمان نگاهی کرده ، فرمودند : « الآن اوّل ظهر است . به راننده بگو بایستد . همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید . من هم نماز خود را بخوانم ، رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب ان شاءالله به جریه برسیم » .

ص: 30

من سخنان آقا را به حاج محمود گفتم ، ایشان هم ماشین را نگه داشت . وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند : « آب که ندارید ؟ » عرض کردم : خیر ، آبی نداریم . حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند : « آن درخت را که می بینی ، کنار آن چاهی است بروید ، آب بنوشید ، وضو بگیرید و نماز بخوانید ، مشک ها را هم پُر کرده ، ماشین تان را هم آب کنید . من همین جا نماز می خوانم ، من وضو دارم » .

وقتی به آن درختچه رسیدیم ، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایین تر بود . به راحتی دستمان به آب می رسید و می توانستیم از آن آب نوشیده و وضو بگیریم.

خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز ، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود ، تشریف آوردند و فرمودند : « همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند » بعد از این که ماشین به راه افتاد ، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته ، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند : « نمی خواهم » . مقداری نان که خودم در « شاهرود » از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم ، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند.

آن گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان ، کرمانشاه ، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند « ملاّ علی همدانی » تمجید نمودند . و دربارة حضرت « آیت الله وحید خراسانی » - حفظه الله - که در آن زمان به شیخ حسین خراسانی معروف بودند ، توجهی نموده ، فرمودند : « برکات و عنایات ما به ایشان می رسد » . آن گاه مقداری هم به من امیدواری داده ، فرمودند : « ... شما

ص: 31

ان شاءالله وضعتان خوب خواهد شد » . و درباره ناراحتی هایی که داشتم ، دلداری دادند ، بحمدالله ، آن گرفتاری ها برطرف شد.

در طیّ مسیر دربارة بعضی از علما ، صحبت هایی به میان آمد - آقا از بعضی از مراجع مثل « آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی » و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.

ایران از برکات اهل بیت علیهم السلام برخوردار است

حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض می کردم ، می فرمودند : « همة این ها از برکات ما اهل بیت : است » . در این حین عرضه داشتم : « در جاده های ایران ، چند فرسخ به چند فرسخ ، قهوه خانه ، آب ، روشنایی و میوه است . اما این جا هیچ چیز نیست . »

حضرت فرمودند : « در همه جای ایران ، نعمت وافر و فراوان است و همة آن ها از برکات ما اهل بیت: است » و من غافل از همه جا و همه چیز ، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم . ماشین همچنان راه خود را با قدرت می پیمود تا این که اول مغرب - همان طور که آقا فرموده بودند - به « جریه » در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم. در این هنگام آقا فرمودند : « من دیگر

می روم . از این جا به بعد راه را به تنهایی نروید . امشب را در جریه بمانید ، فردا یک قافلة صدتایی از مکّه می آید ، شما با آن قافله همراه شوید » .

عرض کردم

: چشم ! امشب همین جا می مانیم . شما هم نزد ما بمانید و میهمان ما باشید.

حضرت فرمودند : « شیخ اسماعیل ! من کار زیادی دارم ، تو مرا به قرآن قسم دادی ، من هم اجابت کردم . من باید بروم و شما را به خدا می سپارم و دوباره تکرار می کنم . آن نذری که کردید ، صحیح نیست . شما مراقب باشید که این ها دارایی شان را به

ص: 32

کسی نبخشند همان طور که قبلاً گفتم اموالتان را حساب کنید و بنویسید ، بعد در وطن خودتان به اندازة آن انفاق کنید ».

ما حدود سه ساعت به ظهر مانده همراه آقا سوار ماشین شدیم و تا مغرب خدمت ایشان بودیم . امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)پیوسته مشغول ذکر بودند ، اما من متوجه نبودم که چه ذکری را می گویند . شالی به کمرشان بسته بودند و به هیئت اعراب حجاز شمشیری بزرگ در طرف راست و شمشیر کوچکی در طرف چپ خود آویخته بودند و چیزی مانند باشماق ( نوعی سرپوش ) که عرب ها بر سرشان می اندازند ، به سر مبارک انداخته بودند اما پیشانی نورانی و ابروهای کمند و چشمان جذّاب شان کاملاً دیده می شد و خیلی خوش اخلاق بودند . در این هنگام من برای انجام کاری از ایشان اجازه خواستم . ایشان چند قدمی همراهی کردند و همین طور که مشغول صحبت بودم دیگر آقا را ندیدم ، تازه فهمیدم که چه بر سرمان آمده است.

رفقا را صدا زدم ؛ حاج عبدالله ! حاج محمد ! کور باطن ها ! از صبح تا حالا خدمت آقا بودیم اما او را نشناختیم با گفتن این سخن و فهمیدن موضوع همه شروع به گریه کردند . صدای گریة حجّاج بلند شد . بر اثر گریه زیاد و سر و صدا ، چند تا از شُرطه ها و

پلیس ها با عجله در خیمه ای که برپا کرده بودیم آمدند و گفتند : « کی مرده ؟ » آنان خیال می کردند کسی از گروه ما مُرده است و ما برای او گریه و زاری می کنیم.

من گفتم : « کسی نمرده ، ما راه را گم کرده بودیم ، حالا که راه را پیدا کرده ایم ، گریه می کنیم »

یکی از آنان گفت : « خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید ، این که گریه ندارد » . در این حال که ما با شُرطه ها مشغول صحبت بودیم ، صدای اذان بلند شد و مغرب شده بود . به راننده ها گفتم : « اسم شما را از کجا می دانست ؟ اصغرآقا اسم تو را از کجا می دانست که

ص: 33

فرمود : « اصغر آقا مقصّر است » اصغرآقا بنا کرد به سر زدن و گریه کردن و گفت : راست گفتید . تقصیر من بود ، من سبب گم شدن شما شدم . گفتم : الحمدلله، عاقبتش به خیر شد ، تو ما را گم کردی ، اما الحمدلله به نعمت ملاقات مولایمان رسیدیم .(1)

زیارت آل یاسین و سلام الله الکامل

زیارت آل یاسین و سلام الله الکامل از زیارت­های مشهور و دعاهای ویژه­ای است که همواره بسیاری از مؤمنان و مشتاقان و منتظران ظهور حضرت بقیت الله الاعظم ارواحنا فداه آن را قرائت می­کنند و در شدائد و سختی­ها شعار خود قرار داده ، و در مناسبت­ها و فرصت­های معین ، گاه و بی­گاه با خواندن آن با امام زمانشان ارتباط روحی برقرار می­کنند و با حضرتش تجدید عهد و پیمان می­نمایند . خصوصاً در

هنگام اضطرار و ناامیدی ، با جان و دل به سوی ولیّ خدا روی می­آورند و با این دعا و زیارت از بزرگترین پناهگاهِ جهان خلقت ، حضرت حجۀ بن الحسن العسکری ارواحنافداه یاری می­طلبند . و هم اکنون متن زیارت « آل یس » و نیز دستور نماز استغاثۀ به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و زیارت « سلام الله الکامل التام » را در اختیار متوسلین به آن حضرت قرار می­دهیم ، باشد که جامعۀ شیعیان و دلبستگان اهل البیت : و بالاخص حضرت بقیۀ الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف

بهره­مند شوند .

ص: 34


1- . و نیز شهرت فراوان و اعتبار ویژه­ای در میان علما و بزرگان برخوردار است و بارها در مراکز علمی و محافل امام زمانی مطرح گشته و سوز و گداز و شور و حال ویژه­ای در آن مجالس هویدا و رائحۀ امید در جامعه به وجود آورده است . باقی اصفهانی ، محمدرضا ، مجالس حضرت مهدی4 ، ص 308 و این داستان تشرف در دانشنامۀ حوزه ، بخش سیرۀ علما و بزرگان ؛ ماهنامۀ تخصصی موعود و منابع متعدد دیگر نیز نقل گردیده است .

زیارت آل یس

مرحوم محدث قمی در « مفاتیح الجنان » چنین فرموده است : و زیارت کن آن حضرت را به آنچه خود دستور العمل داده­اند چنانچه شیخ جلیل احمد بن ابی طالب طبرسی1 در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که از ناحیه مقدسه بیرون آمد به سوی محمد حمیری بعد از جواب از مسائلی که از آن حضرت سؤال کرده بود :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لا لأمْرِه ِ تَعْقِلُونَ وَ لا مِنْ أوْلِیَائِهِ تَقْبَلُونَ

به نام خداوند بخشنده مهربان ، نه فرمانش را تعقل می کنید و نه از اولیایش می پذیرید،

حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِی النُّذُرُ السَّلامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ

حکمتی است رسا، ولی بیم دادن ها سودشان ندهد، سلام بر ما و بر بندگان شایسته خدا.

هرگاه خواستید توجّه کنید به وسیله ما به سوی خداوند تبارک و تعالی و به سوی ما پس بگوید چنانکه خدای تعالی فرموده :

سَلامٌ عَلَی آل یس السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ

سلام بر خاندان یس ، سلام بر تو ای دعوت کننده به سوی خدا و آگاه به آیاتش ،

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلیفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ

سلام بر تو ای خلیفه خدا و یاور حقّش ، سلام بر تو ای حجّت خدا

وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ

و راهنما به سوی اراده اش ، سلام بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و تفسیرکننده اش ،

ص: 35

السَّلامُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أطْرَافِ نَهَارِکَ السَّلامُ عَلَیْکَ

سلام بر تو در تمام ساعات شب و روز ، سلام بر تو

یَا بَقیَّةَ اللَّهِ فِی أرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا میثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ

ای بجا مانده خدا در زمینش ، سلام بر تو ای پیمان خدا که آن را برگرفت و محکمش کرد ،

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَاللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْعَلَمُ سلام

بر تو ای وعده خدا که آن را ضمانت نمود، سلام بر تو ای پرچم برافراشته

الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرُ مَکْذُوبٍ

و دانش سرریز و فریادرس و رحمت گسترده و وعدۀ بی دروغ ،

السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ السَّلامُ

سلام بر تو هنگامی که بر می خیزی ، سلام بر تو زمانی که می نشینی ، سلام بر تو

عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَءُ وَ تُبَیِّنُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ وقتی

که می خوانی و بیان می کنی ، سلام بر تو هنگامی که نماز می خوانی و قنوت بجا می آوری ،

السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّرُ

سلام بر تو زمانی که رکوع و سجود می نمایی ، سلام بر تو وقتی که تهلیل و تکبیر می گویی

السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ سلام بر تو هنگامی که سپاس و استغفار می نمایی ؛ سلام بر تو زمانی که

تُصْبِحُ وَ تُمْسِی السَّلامُ عَلَیْکَ فِی اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی

صبح و شام می کنی ، سلام بر تو در شب هنگامی که می پوشاند و در روز وقتی که آشکار می شود ،

ص: 36

السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الاِمَامُ الْمَأمُونُ السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْمُقَدَّمُ

سلام بر تو ای پیشوای امین ، سلام بر تو ای پیش نهاده ی آرزو شده ،

الْمَأمُولُ السَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوَامِعِ السَّلامِ اُشْهِدُکَ یَا مَوْلایَ أنّی

سلام بر تو به همه سلام ها ، تو را گواه می گیرم ای مولایم که

أشْهَدُ أنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ

گواهی می دهم معبودی جز خدا نیست ، یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده و

رَسُولُهُ لا حَبِیبَ إِلا هُوَ وَ أهْلُهُ وَ اُشْهِدُکَ یَا مَوْلَایَ أنَّ علیّاً أمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ

فرستاده اوست ، محبوبی جز او و اهل بیتش نیست و تو را گواه می گیرم ای مولایم ، بر اینکه علی امیرمؤمنان

حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَ الْحُسَیْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ حُجَّتُهُ و حسن و حسین و علی بن الحسین

وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ

و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر

حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد

مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ أشْهَدُ أنَّکَ حُجَّةُ اللَّهِ انتُمُ

و حسن بن علی ، حجّت های خدایند و گواهی می دهم که تو حجّت خدایی ، شما

الاَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ أنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقٌّ لا رَیْبَ فِیهَا یَوْمَ لا یَنْفَعُ

آغاز و انجام هستید ؛ و همانا بازگشت شما حق است ، تردیدی در آن نیست ، روزی که

ص: 37

نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أوْ کَسَبَتْ فِی إیمانِها خَیْراً

کسی را ایمانش سود نبخشد که پیش از این ایمان نیاورده بود یا در ایمانش کسب خیری نکرده بود

وَ أنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أنَّ نَاکِراً وَ نَکِیراً حَقٌّ وَ أشْهَدُ أنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ

و گواهی می دهم که مرگ و ناکر و نکیر و زنده شدن و

الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمیزَانَ حَقٌّ وَ الحَشرَ

برانگیختن و صراط و کمینگاه و میزان و گردآوردن

حَقٌّ و الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حَقٌّ

و حساب و بهشت و دوزخ و وعده و تهدید به هر دو حق است

یَا مَوْلایَ شَقِیَ مَنْ خَالَفَکُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أطَاعَکُمْ فَاشْهَدْ عَلَی مَا

ای مولای من ، بدبخت شد کسی که با شما مخالفت ورزید و خوشبخت شد کسی که از شما اطاعت کرد ،

أشْهَدْتُکَ عَلَیْهِ وَ أنَا وَلیٌّ لَکَ بَرِی ءٌ مِنْ عَدُوِّکَ فَالْحَقُّ مَا

پس گواه باش بر آنچه تو را بر آن گواه گرفتم و من دوست تو و بیزار از دشمن توأم ، پس حق

رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا اَسخَطْتُمُوهُ وَ الْمَعْرُوفُ مَا أمَرْتُمْ بِهِ وَ

آن است که شما به آن خشنود شدید و باطل آن است که شما از آن ناخشنود گشتید و معروف

الْمُنْکَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْهُ فَنَفْسِی مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ

آن است که شما به آن امر فرمودید و منکر آن است که شما از آن نهی کردید ، پس نهاد من مؤمن به

بِرَسُولِهِ وَ بِأمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِکُمْ یَا مَوْلایَ أوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ وَ

خدای یگانه بی شریک و به رسول او و به امیرمؤمنان و به شماست ای مولای من ، به آغاز و انجام شما

نُصْرَتِی مُعَدَّةٌ لَکُمْ وَ مَوَدَّتِی خَالِصَةٌ لَکُمْ آمِینَ آمِینَ .

و یاری ام برای شما آماده و دوستی ام نسبت به شما بی آلایش است ، اجابت فرما ، اجابت فرما .

ص: 38

و بعد از آن این دعا خوانده شود

اللَّهُمَّ إنِّی أسْألُکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبیِّ رَحْمَتِکَ وَ

خدایا من از تو می خواهم که بر محمّد پیامبر رحمتت و

کَلِمَةِ نُورِکَ وَ أنْ تَمْلأ قَلْبی نُورَ الْیَقینِ وَ صَدْری نُورَ الْإیمَانِ وَ

کلمه نورت درود فرستی و پر کنی دلم را با نور یقین و سینه ام را با نور ایمان و

فِکْری نُورَ النیّاتِ وَ عَزْمی نُورَ الْعِلْمِ وَ قُوَّتی نُورَ الْعَمَلِ وَ فکرم را با نور تصمیم و اراده ام را با نور دانش و نیرویم را با نور عمل و

لِسَانی نُورَ الصِّدْقِ وَ دینی نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِکَ وَ بَصَرِی زبانم را با نور راستی و دینم را با نور بینایی از سوی خود و دیده ام را

نُورَ الضِّیاءِ وَ سَمْعِی نُورَ الْحِکْمَةِ وَ مَوَدَّتی نُورَ الْمُوالاةِ با نور روشنایی و گوشم را با نور حکمت و مودّتم را با نور دوستی

لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ حَتَّی ألْقَاکَ وَ قَدْ وَفَیْتُ بِعَهْدِکَ

محمّد و خاندانش ( درود بر ایشان ) تا دیدارت کنم درحالی که به عهد

وَ مِیثَاقِکَ فَتُغَشِّیَنِی رَحْمَتُکَ یَا وَلِیُّ یَا حَمِیدُ .

و پیمانت وفا کرده ام ، پس فرا بگیرد رحمتت مرا ای سرپرست و ای ستوده ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ حُجَّتِکَ فی أرْضِکَ وَ خَلِیفَتِکَ فی بِلادِکَ

خدایا درود فرست بر محمّد [ نام مبارک امام دوازدهم ] ، حجّتت در زمینت و خلیفه ات در کشورهایت

وَ الدَّاعِی إلی سَبِیلِکَ وَ الْقَائِمِ بِقِسْطِکَ وَ السَّائِرِ بِأمْرِکَ وَلیِّ

و دعوت کننده به راهت و قیام کننده به عدلت و انقلاب کننده به فرمانت ، دوست

ص: 39

الْمُؤْمِنینَ وَ بَوَارِ الْکَافِرینَ وَ مُجَلِّی الظُلْمَةِ وَ مُنیرِ الْحَقِّ وَ النّاطِقِ اهل ایمان و نابودکننده کافران و زداینده تاریکی و روشنی بخش حق و گویای

بِالْحِکْمَةِ وَ الصِّدْقِ وَ کَلِمَتِکَ التَّامَّةِ فِی أرْضِکَ الْمُرْتَقِبِ الْخَائِفِ به حکمت و راستی و کلمه کاملت در زمین ، آن منتظر بیمناک ،

وَ الْوَلیِّ النَّاصِحِ سَفِینَةِ النَّجَاةِ وَ عَلَمِ الْهُدَی وَ نُورِ أبْصَارِ الْوَرَی ولی خیرخواه ؛ کشتی نجات و پرچم هدایت و روشنی دیدگان مردم

وَ خَیْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدَی وَ مُجَلِّی الْعَمی الَّذِی یَمْلاءُ الأرْضَ و بهترین کسی که جامه و ردای خلافت پوشید و زداینده کوردلی که زمین را

عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ .

پر از عدل وداد می کند ، چنان که از ستم ستمکاران پر شده که تو بر هر چیز توانایی .

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وَلِیِّکَ وَ ابْنِ أوْلِیَائِکَ الَّذینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ

خدایا درود فرست بر ولی ات و فرزند اولیایت ، آنان که اطاعتشان را لازم نمودی

وَ أوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً

و حقّشان را واجب کردی و پلیدی را از ایشان زدودی و پاکشان نمودی پاک ساختنی درخور .

اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَ انْصُرْ بِهِ أوْلِیَاءَکَ وَ أوْلِیَائَهُ خدایا او را یاری کن و به وسیله او برای دینت پیروزی آور و اولیایت

وَ شِیعَتَهُ وَ أنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أعِذْهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ بَاغٍ وَ و اولیایش و پیروان و یارانش را ، به سبب او یاری ده . خدایا پناهش ده از شرّ هر متجاوز

ص: 40

طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ و سرکش و از شرّ تمام آفریدگانت و او را محافظت فرما از پیش رو و پشت سرش

عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ مِنْ أنْ یُوصَلَ إِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ

و از راست وچپ و از او پاسداری کن و از اینکه به او آسیبی رسد

احْفَظْ فِیهِ رَسُولَکَ وَ آلَ رَسُولِکَ وَ أظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أیِّدْهُ بِالنَّصْرِ

نگهداری اش فرما و حفظ کن به وسیله او رسول و خاندان رسولت را ؛ و عدالت را به وسیله او آشکار نما

وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْکُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ و او را به پیروزی تأیید کن و یاورش را یاری ده و واگذارنده اش را به خواری نشان و شکننده اش را بشکن

الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیْثُ کَانُوا مِنْ مَشَارِقِ و به وسیله او گردنکشان کفر را درهم بکوب و کافران را به قتل برسان و منافقان و همه بی دینان را از میان برادر هر

الأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا بَرِّها وَ بَحْرِها وَ امْلَأ بِهِ الأرْضَ عَدْلاً وَ أظْهِرْ بِهِ کجا که باشند ، از مشارق و مغارب زمین و خشکی و دریای کره ی خاک و به وسیله او زمین را از عدالت پر کن

دینَ نَبِیِّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِه وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ و دین پیامبرت را به او نمایان ساز ، خدایا قرار ده مرا از یاوران و

أعْوَانِهِ وَ أتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ أرِنِی فِی آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ مَا کمک کاران و پیروان و شیعیانش و به من بنمایان درباره خاندان محمد ( درود بر ایشان ) ، آنچه

یَأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَا یَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ آنان آرزو دارند و درباره دشمنانشان آنچه از آن پرهیز می نمایند ای معبود حق آمین ،

یَا ذَاالْجَلالِ وَ الاکْرَامِ یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .

ای صاحب بزرگی و بزرگواری ، ای مهربان ترین مهربانان .

ص: 41

استغاثۀ به حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و نیز ، مرحوم محدث قمی رحمه الله علیه در کتاب شریف « مفاتیح الجنان » از مرحوم سید علیخان در « کلم الطیب » نقل فرموده : این استغاثه­ای است به حضرت صاحب الزمان ( صلوات الله علیه ) هر جا که باشی دو رکعت نماز به حمد و هر سوره که خواهی بگذار ، پس رو به قبله زیر آسمان بایست و بگو :

سَلامُ اللَّهِ الْکَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ ، وَ صَلَواتُهُ الدَّائِمَةُ وَ بَرَکَاتُهُ

سلام کامل ، تمام ، همه جانبه و فراگیر خدا و درود همیشگی و برکات

الْقَائِمَةُ التَّامَّةُ عَلَی حُجَّةِ اللَّهِ وَ وَلیِّهِ فِی أرْضِهِ وَ بِلادِهِ ، وَ خَلیفَتِهِ

پاینده و برازنده حق بر حجت خدا و جانشین او در زمین و تمامی سرزمین ها و خلیفه او

عَلَی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ ، وَ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ ، وَ بَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ ، وَ الصَّفْوَةِ

بر همه خلق و بندگان ، آن که از نسل نبوّت و باقیمانده عترت و از برگزیدگان است ،

صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ مُظْهِرِ الإیمَانِ، وَ مُلَقِّنِ أحْکَامِ الْقُرْآنِ وَ مُطَهِّرِ

صاحب زمان و آشکار کننده ایمان و معلّم احکام قرآن و پاک کننده

الْأرْضِ ، وَ نَاشِرِ الْعَدْلِ فِی الطُّولِ وَ الْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ

زمین و گستراننده عدالت در طول و عرض جهان و حجّت پایدار

الْمَهْدِیِّ ، الإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمُرْتَضَی ، وَ ابْنِ الأئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ ، الْوَصِیِّ

مهدی ، آن امام مورد انتظار ، پسندیده و فرزند امامان پاک ، جانشین

بْنِ الأوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ ، الْهَادِی الْمَعْصُومِ اِبْنِ الأئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومِینَ.

و فرزند جانشینان پسندیده ، رهبر معصوم و فرزند پیشوایان راهبر معصوم ،

ص: 42

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ الْمُسْتَضْعَفینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا

سلام بر توای عزّت بخش اهل ایمان و همه آنان که ناتوانشان شمردند ، سلام بر تو ای

مُذِلَّ الْکَافِرینَ الْمُتَکَبِّرینَ الظَّالِمِینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ

خوارکننده کافران گردنکش و ستمکار؛ سلام بر تو ای سرورم

یا صَاحِبَ الزَّمَانِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ

ای صاحب الزامان ، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو

یَابْنَ أمیرِالْمُؤْمِنینَ السَّلامُ عَلَیْک یَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ

ای فرزند امیرمؤمنان ، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا ، سرور بانوان

الْعَالَمینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الائمۀِ الْحُجَجِ المَعصُومینَ وَ جهان،

سلام بر تو ای فرزند امامان ، آن حجّت های معصوم و

الامامِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعِینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ سَلامَ

ای پیشوای همه خلایق ، سلام بر تو ای سرورم ، سلامی

مُخْلِصٍ لَکَ فِی الْوَلایَۀِ . أشْهَدُ أنَّکَ الإِمَامُ الْمَهْدِیُّ قَوْلاً وَ

با کمال خلوص به تو در ولایت و پیروی ، گواهی می دهم که همانا تو امام راه یافته در گفتار و

فِعْلاً ، وَ أنَّکَ الَّذِی تَمْلأ الأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً ، بَعْدَ ما مُلِئَتْ

کرداری و تویی آن که زمین را با عدل و داد پر کنی ، پس از آنکه

ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَکَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَکَ ، وَ قَرَّبَ

از ستم و جور پر شد، پس خدا در گشایش کارت شتاب ورزد و آمدنت را آسان نماید ؛ و زمانت

ص: 43

زَمَانَکَ ، وَ کَثَّرَ أن-ْصَارَکَ وَ أعْوَانَکَ ، وَ أن-ْجَزَ لَکَ مَا وَعَدَکَ ،

نزدیک فرماید و بر یاران و یاورانت بیفزاید و به آنچه به تو وعده داده وفا کند

فَهُوَ أصْدَقُ الْقَائِلینَ « وَ نُرِیدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا

فِی که خدا راست گوترین گویندگان است که در قرآن فرموده : « و ما می خواهیم بر کسانی که در

الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ » یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ

زمین ناتوان شمرده شده اند منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم » ای سرورم ای صاحب الزمان ،

الزَّمَانِ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ، حَاجَتی کَذَا وَ کَذَا ، فَاشْفَعْ لِی فِی

ای فرزند رسول خدا ، حاجت من این و آن است ؛ در برآورده شدن حاجاتم نزد خدا

نَجَاحِهَا ، فَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی لِعِلْمِی أنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ

واسطه شو ، من با حاجاتم بسوی تو رو نمودم ، چون می دانم شفاعت تو نزد خدا پذیرفته

شَفَاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقَاماً مَحْمُوداً ، فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّکُمْ بِأمْرِهِ

می شود و مقام تو در بارگاهش بس ستوده است ، پس به حق آن که شما را به امر خویش خاص گرداند

وَ ارْتَضَاکُمْ لِسِرِّهِ ، وَ بِالشَّأنِ الَّذِی لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ ،

و برای بیان اسرارش برگزید و به حق جایگاهی که شما در پیشگاه خدا دارید که تنها بین شما و اوست ،

سَلِ اللَّهَ تَعَالَی فِی نُجْحِ طَلِبَتِی وَ إِجَابَةِ دَعْوَتِی ، وَ کَشْفِ کُرْبَتِی .

برآوردن خواهشم و اجابت دعایم و برطرف شدن اندوهم را از خدا بخواه .

و بخواه هر چه خواهی ، که به خواست خدا برآورده شود . ان شاء الله تعالی .

مرحوم محدث قمی (رحمه الله علیه) گوید : بهتر آن است که در رکعت اول این نماز استغاثه ، بعد از حمد ، سورۀ « اِنّا فَتَحنا » بخواند ، و در رکعت دوم سورۀ « اذا جاء نصرالله » .

ص: 44

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109