امالی شیخ طوسی (عربی- فارسی) جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:طوسی، محمدبن حسن، 385-460ق.

عنوان قراردادی:امالی . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور:امالی شیخ طوسی/ مترجم صادق حسن زاده.

مشخصات نشر:قم: اندیشه هادی

مشخصات ظاهری:2ج.

شابک:180000 ریال: دوره 978-964-8850-18-5 : ؛ ج. 1 978-964-8850-16-1 : ؛ ج. 2 978-964-8850-17-8 :

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1388.

یادداشت:ج. 1 (چاپ اول: 1388).

یادداشت:عنوان روی جلد: ترجمه امالی شیخ طوسی.

عنوان روی جلد:ترجمه امالی شیخ طوسی.

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 4ق.

شناسه افزوده:حسن زاده، صادق، 1342 -، مترجم

رده بندی کنگره:BP129/ط9الف8 1300ی

رده بندی دیویی:297/212

شماره کتابشناسی ملی:2048488

ص :1

اشاره

ص :2

امالی شیخ طوسی (جلد دوم)

ص:3

[14] المجلس الرابع عشر

فیه بقیّه أخبار ابن مخلد،و فیه من أخبار أبی الحسین ابن بشران المعدّل، و فیه أحادیث أبی عبد اللّه حمویه البصری،و أحادیث إبراهیم بن إسحاق الأحمری روایه ابن شبل الوکیل،و فیه من أحادیث محمّد بن محمّد بن النعمان

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

853-1- أخبرنا أبو الحسن محمّد بن محمّد بن محمّد ابن مخلد،فی ذی الحجّه سنه سبع عشره و أربع مائه،فی داره بدرب السّلولیّ فی القطعیعه،قال:

حدّثنی محمّد بن جعفر بن نصیر عن أحمد بن محمّد بن مسروق عن یحیی الجلاّء قال:سمعت بشرا یقول لجلسائه:سیحوا فإنّ الماء إذا ساح طاب،و إذا وقف تغیّر و اصفرّ.

854-2- أخبرنا ابن مخلد،قال أخبرنا الخالدیّ،قال حدّثنا أبو محمّد الحارث بن محمّد بن أبی أسامه،قال:حدّثنا عبد العزیز بن أبان،قال:حدّثنا الثّوریّ،عن

ص:4

14- جلسه چهاردهم

اشاره

جلسه چهاردهم

که بقیۀ احادیث ابن مخلّد[سر سلسلۀ راویان احادیث پیشین]و احادیث ابو حسین بن بشران معدّل و ابو عبد اللّه حمویه بصری و ابراهیم بن اسحاق احمری،روایت ابن شبل وکیل و احادیث محمّد بن محمّد بن نعمان در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

775-گردش کنید به درستی که آب چون می گردد پاک می شود

[853]1-یحیای جلاء که از بندگان ارجمند خداوند بود گفته است:از بشر شنیدم که به هم نشینانش می گفت:گردش کنید که آب چون بگردد،پاک می شود و چون بایستد دگرگون می شود و زرد می گردد.

ص:5

سعد بن إبراهیم،قال:سمعت عبد اللّه بن شدّاد قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:ما سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یفدی رجلا بأبویه إلاّ سعدا،سمعته یقول:ارم سعد،فداک أبی و أمّی.

855-3- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن محمّد بن یونس عن أبی نعیم،عن الحکم بن أبی نعیم،قال:سمعت فاطمه بنت محمّد علیه السّلام تحدّث عن أبیها علیه السّلام قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أعتق رقبه مؤمنه کان له بکلّ عضو منها فکاک عضو منه من النّار.قال محمّد:فذاکرت بهذا الحدیث الشّاذکونیّ فقال رجل عنده:حدّثناه أبو نعیم.

856-4- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن عبد اللّه بن یوسف عن محمّد بن سلیمان عن عبد الوارث بن سعید،قال قدمت مکّه فوجدت فیها أبا حنیفه و ابن أبی لیلی و ابن شبرمه،فسألت أبا حنیفه فقلت:ما تقول فی رجل باع بیعا و شرط شرطا؟قال:البیع باطل و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن أبی لیلی فسألته، فقال:البیع جائز و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن شبرمه فسألته،فقال:البیع جائز و الشّرط جائز،فقلت:سبحان اللّه ثلاث من فقهاء أهل العراق اختلفتم علیّ فی مسأله واحده فأتیت أبا حنیفه فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی عمرو بن شعیب،عن أبیه،عن جدّه:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله نهی عن بیع و شرط،البیع باطل و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن أبی لیلی فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی هشام عن

ص:6

776-از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نشنیدم جز بر سعد که بگوید پدر و مادرم به فدایت باد

[854]2-عبد اللّه شدّاد گفته است:از علی علیه السّلام شنیدم که می فرمود:نشنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جز برای سعد بگوید:پدر و مادرم به فدایت.از ایشان شنیدم که می فرمود:تیر بینداز سعد،پدر و مادرم به فدایت.

777-فضیلت آزاد کردن بنده

[855]3-حکم بن ابی نعیم گفته است:از فاطمه دخت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که از پدرش سخن می گفت که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس بندۀ مؤمنی را آزاد کند،برابر هر عضو او، آزادی یکی از عضوهای او از آتش خواهد بود.محمّد راوی گفته است:من این حدیث را با شاذکونی گفتم و مردی که نزد او بود،گفت:این حدیث را از ابو نعیم به ما گفته است.

778-اختلاف فقها در خرید و فروش شرط

[856]4-عبد الوارث بن سعید گفته است:من به مکه رسیدم و ابو حنیفه و ابن ابو لیلی و ابن شبرمه را در آن جا یافتم.از ابو حنیفه پرسیدم:چه می گویی دربارۀ مردی که چیزی می فروشد و شرط می گذارد؟او گفت:این بیع و شرط هردو باطل است.سپس به نزد ابن ابو لیلی آمدم و از او پرسیدم.او گفت:بیع و شرط باطل است.سپس به نزد ابن شبرمه آمدم و از او پرسیدم.او گفت:هم بیع و هم شرط صحیح است.من گفتم:سبحان اللّه سه فقیه اهل عراق در یک پرسش من اختلاف دارید.آن گاه به نزد ابو حنیفه آمدم و از ماجرا آگاهش کردم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند.ولی عمرو بن شعیب از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله از بیع به همراه شرط نهی کرده است.پس بیع و شرط باطل خواهند بود.سپس به نزد ابن ابو لیلی آمدم و آنچه را که رخ داده بود گفتم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند، ولی هشام بن عروه از پدرش روایت کرده

ص:7

عروه،عن عائشه،قالت:أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن أشتری بریره فأعتقها،البیع جائز و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن شبرمه فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی مسعر بن کدام،عن محارب بن دثار،عن جابر بن عبد اللّه،قال:بعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ناقه شرط لی جلابها إلی المدینه،البیع جائز و الشّرط جائز.

857-5- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن الحسین بن الکمیت عن المعلّی بن مهدیّ،عن أبی شهاب،عن الحجّاج بن أرطاه،عن عبد الملک بن عمر،عن عطیّه-رجل من بنی قریظه-قال:عرضنا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فمن کانت له عانه قتله و من لم تکن له عانه ترکه،فلم تکن لی عانه فترکنی.

858-6- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عمرو بن البختریّ عن سعدان بن نصر،عن محمّد بن مصعب عن الأوزاعیّ،عن أسید بن خالد عن عبد اللّه بن محیریز،قال:قلت لرجل من أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال الأوزاعیّ:حسبت أنا أنّه یکنّی أبا جمعه-حدّثنا حدیثا سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:لأحدّثنّک حدیثا جیّدا:تغدّینا یوما مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و معنا أبو عبیده بن الجرّاح فقلنا:یا رسول اللّه،هل أحد خیر منّا،أسلمنا معک؛و جاهدنا معک؟قال:بلی،قوم من أمّتی یأتون من بعدکم فیؤمنون بی.

859-7- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن عبد الملک عن یزید بن هارون،عن فطر قال:سمعت بعض أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لقد کان لعلیّ بن أبی طالب

ص:8

که عایشه گفته است:رسول خدا به من دستور داد که بریره را بخرم و آزادش کنم.که در این صورت بیع جایز است و شرط باطل.سپس به نزد ابن شبرمه آمدم و ماجرا را به او گفتم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند،ولی مسعر بن کدام از محارب بن دثار به نقل از جابر بن عبد اللّه روایت کرده که گفته است:من مادینه شتری را به پیامبر فروختم و ایشان شرط کرد که آن را به مدینه بیاورم که در این صورت بیع و شرط روا است.

779-تعامل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نسبت به اسیران بنی قریظه

[857]5-عطیّه-مردی از بنی قریظه-گوید:ما را به رسول خدا عرضه کردند و ایشان هرکس را که موی شرمگاه داشت،کشت و هرکس را که آن را نداشت رها کرد.من موی شرمگاه نداشتم و رهایم کرد.

780-در برتری داشتن مردمانی که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله را ندیده اند ولی به او ایمان دارند

[858]6-عبد اللّه بن محیریز گفته است:به مردی از اصحاب پیامبر-اوزاعی[از راویان این حدیث]گفته است:گمان می کنم که کنیه اش را ابو جمعه گفت-گفتم:حدیثی از رسول خدا که خودت آن را شنیده باشی بر ایمان بگو.او گفت:حدیثی خوب برایتان خواهم گفت:

روزی با رسول خدا صبحانه می خوردیم و ابو عبیدۀ جرّاح هم با ما بود که گفتیم:آیا مردمانی بهتر از ما هست و حال آنکه به تو اسلام آوردیم و به همراهت جنگیدیم.فرمود:آری گروهی از امّتم پس از شما می آیند که[ندیده]به من ایمان می آورند.

ص:9

صلوات اللّه علیه من السّوابق ما لو أنّ سابقه منها بین الخلائق لو سعتهم خیرا.

860-8- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن العبّاس بن حاتم عن یعلی بن عبید عن یحیی بن عبید اللّه،عن أبیه،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یحلّ لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاثه أیّام،و السّابق یسبق إلی الجنّه.

861-9- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن الهیثم القاضی،عن محمّد بن إسماعیل بن عبّاس عن أبیه عن صمصم بن زرعه،عن شریح بن عبید،قال:

کان جبیر بن نفیر یحدّث أنّ رجالا سألوا النّواس بن سمعان،فقالوا:ما أرجی شیء سمعت لنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟فقال النّواس سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من مات و هو لا یشرک باللّه(عزّ و جلّ)شیئا،فقد حلّت له مغفرته،إن شاء أن یغفر له.

قال نواس عند ذلک:إنّی لأرجو أن لا یموت أحد تحلّ له مغفره اللّه(عزّ و جلّ)إلاّ غفر له.

862-10- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن یونس عن عون بن عماره،عن سلیمان بن عمران عن أبی حازم المدنیّ،عن ابن عبّاس فی قوله (تعالی): وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً [لقمان(31):20]قال:الظّاهره الإسلام،و الباطنه ستر الذّنوب.

863-11- أخبرنا ابن مخلد،قال:أخبرنا الرّزّاز،قال:حدّثنا أبو خالد القرشیّ عبد العزیز بن معاویه بن عبد العزیز،قال:حدّثنا أبو عاصم،قال:حدّثنا مالک بن

ص:10

781-اگر یکی از ویژگی های حضرت علی علیه السّلام را دیگری داشت نیکی آن شخص را فرا می گرفت

[859]7-یکی از اصحاب پیامبر گفت:اگر یکی از ویژگی های علی بن ابی طالب علیه السّلام را آفریدگان دیگر داشتند،نیکی آنان را فرا می گرفت.

782-بر مسلمانی روا نیست که با برادرش بیشتر از سه روز قطع ارتباط کند

[860]8-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بر مسلمان روا نیست که بیشتر از سه روز با برادرش قطع ارتباط کند و آن که[در پیوند دوباره]پیشگی بگیرد به بهشت پیشی گرفته است.

783-هرکس بمیرد و به خدا شرک نورزد بر او آمرزش رواست

[861]9-شریح بن عبید گفته است:جبیر بن نفیر می گفت:چندین مرد از نوّاس بن سمعان پرسیدند:امیدانگیزترین چیزی را که از رسول خدا شنیده ای به ما بگو.نوّاس گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هرکس بمیرد و به خداوند عزّتمند چیزی را شریک نگیرد، آمرزش خواهد بر او روا است اگر خدا بخواهد که او را بیامرزد.نوّاس در این هنگام گفت:من امید دارم که هرکس بمیرد و آمرزش خداوند بر او روا باشد،خداوند او را بیامرزد.

784-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً)

[862]10-از ابن عبّاس روایت شده که دربارۀ این آیه:«و نعمت هایش را بر شما ارزانی داشت نمایان و نهان»[لقمان(31):آیۀ 20]گفت:نمایان،اسلام است و نهان،پوشیدن گناهان.

ص:11

أنس،عن الزّهریّ،عن سعید بن المسیّب و أبی سلمه،عن أبی هریره قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا وقعت الحدود فلا شفعه.

864-12- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن أحمد بن أبی العوّام،عن عبد الوهّاب بن عطا عن محمّد بن عمرو،عن أبی سلمه،عن أبی هریره:عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا،و خیارکم خیارکم لنسائهم.

865-13- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن محمّد بن عمرو الرّزّاز،عن حامد بن سهل عن أبی غسّان عن شریک،عن سماک،عن عکرمه،عن ابن عبّاس،عن میمونه،زوجه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قالت أجنبت أنا و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاغتسلت من جفنه و فضلت فیها فضله،فجاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاغتسل منها، فقلت:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،إنّها فضله منّی أو قالت:اغتسلت-فقال:لیس الماء جنابه.

866-14- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن الحسن بن علیّ القطّان،عن عبّاد بن موسی عن إبراهیم بن سلیمان عن عبد اللّه بن مسلم،عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یجلس علی الأرض،و یأکل علی الأرض،و یعتقل الشّاه،و یجیب دعوه المملوک علی خبز الشّعیر.

867-15- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن محمّد بن عثمان العبسیّ،عن عبد الجبّار بن عاصم،عن عبید اللّه بن عمر عن عبد الملک بن عمیر،عن مصعب

ص:12

785-در قیامت چون حدود ثابت شود شفاعت پذیرفته نمی شود

[863]11-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون حدود ثابت شود شفاعت پذیرفته نمی گردد.

786-کمال ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترین شماهاست

[864]12-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کامل ترین مؤمنان در ایمان نیک خوترین ایشان هستند و بهترین شما،کسانی هستند که نسبت به زنانشان بهترین اند.

787-غسل کردن با آبی که با آن یک بار غسل کرده اند

[865]13-میمونه همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گوید:من و رسول خدا جنب بودیم،من از خمره ای غسل کردم و قسمتی از آب آن ماند.سپس رسول خدا آمد و با آن غسل کرد.من گفتم:ای رسول خدا آن بقیۀ آب غسل من بود-یا گفته است:من با آن غسل کردم-حضرت فرمود:آب غسلت که جنب نشده تا نجس باشد.

788-اخلاق حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[866]14-ابن عبّاس گفته است:رسول خدا بر زمین می نشست و بر روی زمین غذا می خورد و گوسفند می دوشید و دعوت بردگان بر سفرۀ نان جوین را می پذیرفت.

ص:13

بن شیبه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا أخذ القوم مجالسهم،فإن دعا رجل أخاه و أوسع له فی مجلسه فلیأته،فإنّما هی کرامه أکرمه بها أخوه،و إن لم یوسع له أحد فلینظر أوسع مکان یجده فلیجلس فیه.

868-16- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن الحارث بن محمّد بن أبی أسامه،عن داود بن المحبّر،عن عبّاد،عن عبد اللّه بن دینار،عن ابن عمران عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:کم من عاقل عقل عن اللّه(عزّ و جلّ)أمره،و هو حقیر عند النّاس ذمیم المنظر،ینجو غدا،و کم من ظّریف اللّسان،جمیل المنظر عند النّاس،یهلک غدا فی القیامه.

869-17- أخبرنا ابن مخلد،قال:حدّثنا الخالدیّ،قال:حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن سلیمان الحضرمیّ،قال:حدّثنا إبراهیم بن محمّد بن العبّاس أبو إسحاق الشّافعیّ،قال:حدّثنا عبد اللّه بن رجاء،عن ابن عجلان،عن نافع،عن ابن عمر، قال:نهی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن تطرق النّساء لیلا.قال:فأطرق رجلان،و کلاهما رأی مع امرأته ما یکره.

870-18- أخبرنا ابن المخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر الخالدیّ عن القاسم بن محمّد بن حمّاد عن جندل بن والق،عن أبی مالک الأنصاریّ،عن أبی عبد الرّحمن السّدّیّ،عن داود بن أبی هند،عن أبی نضره،عن أبی سعید،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه.

ص:14

789-آداب نشستن

[867]15-از مصعب بن شیبه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی گروهی در جاهایشان نشستند اگر کسی برادرش را صدا بزند و جایی برایش باز کند او باید به سویش برود؛زیرا کرامتی است که برادرش او را با آن گرامی دارد و اگر کسی برایش جا باز نکرد هر جا که جای گشاده ای یافت آنجا بنشیند.

790-کسانی که ممکن است در روز قیامت هلاک شوند و یا نجات یابند

[868]16-از ابن عمر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چه بسا عاقلی که دربارۀ کارش خداوند عزّتمند را در نظر بگیرد و نزد مردم خوار و زشت منظر باشد امّا فردای روز قیامت نجات یابد و بسا خوش زبان و نیک رویی میان مردم که فردای قیامت هلاک شود.

791-وارد شدن بر زنان شبانه

[869]17-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از وارد شدن شبانه بر[خانۀ]زنان نهی کرد.او گفته است:دو مرد چنین وارد شدند و هر دو چیزی به همراه زنانشان دیدند که ناپسند بود.

792-خیر را نزد خوشرویان طلب کنید

[870]18-از ابو سعید روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نیکی را نزد زیبارویان بجویید.

ص:15

871-19- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن محمّد بن إبراهیم بن زیاد عن سهل بن زنجله،عن الصّبّاح بن محارب،عن داود الأودیّ،عن سماک،عن خالد بن جریر قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا شرب الخمر فاجلدوه،فان عاد فاجلدوه،فإن عاد فاقتلوه.

872-20- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن أحمد بن محمّد بن مسروق قال:أنشدنی بعض أصحابنا شعرا:.

اجعل تلادک فی المهمّ من الأمور إذا اقترب

حسّن التّصبّر ما استطعت فإنّه نعم السّبب

لا تسه عن أدب الصّغیر و إن شکا ألم التّعب

و دع الکبیر لشأنه کبّر الکبیر عن الأدب

لا تصحب النّطف المریب فقربه إحدی الرّیب

و اعلم بأنّ ذنوبه تعدی کما یعدی الجرب

آخر أخبار ابن مخلد

873-21- أخبرنا أبو الحسین علیّ بن محمّد بن عبد اللّه ابن بشران المعدّل،فی منزله ببغداد فی رجب سنه إحدی عشره و أربعمائه،قال:أخبرنا محمّد بن عمرو بن البختریّ عن سعید بن نصر البزّاز عن سفیان بن عیینه،عن عمر:أنّه سمع جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ یقول:أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبر عبد اللّه بن أبیّ بعد ما أدخل

ص:16

793-حد شارب خمر

[871]19-از جریر عبد اللّه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون کسی شراب نوشید، تازیانه اش بزنید و چون دوباره نوشید،دوباره تازیانه اش بزنید و اگر باز هم نوشید او را بکشید.

794-شعر در مورد اخلاق

[872]20-احمد بن محمّد بن مسروق قرشی گفت:یکی از اصحاب مان شعری برایم خواند که چنین بود:

سود مالت را در امور مهم قرار بده وقتی زمانش می رسد.

شکیبایی هر اندازۀ که بتوانی نیکو است و همان سبب نیکی است.

از تربیت خردسال غافل نشو اگرچه از درد خستگی شکایت کند.

و بزرگسال را به حال خودش رها کن و او را از تربیت،بزرگ بدان.

با مرد گمان انگیز دوستی نکن که نزدیکی به او یکی از تردیدها است.

و بدان که گناهان او سرایت می کند چنان که بیماری جرب[گری]سرایت می کند.

پایان احادیث ابن مخلّد

795-دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برای بیرون آوردن جنازۀ عبد اللّه بن ابی از قبر

[873]21-از عمرو روایت شده که او از جابر بن عبد اللّه شنیده که می گفت:«رسول خدا کنار گور عبد اللّه بن ابی آمد،پس از آن که او در آن قرار داده شد،

ص:17

حفرته فأمر به فأخرج،فوضعه علی رکبته-أو فخذه-فنفث فیه من ریقه و ألبسه قمیصه اللّه أعلم.

874-22- أخبرنا ابن بشران،عن محمّد بن عمرو البختریّ،عن سعدان بن نصر،عن سفیان بن عیینه،عن عمر:أنّه سمع جابر بن عبد اللّه یقول:لمّا کان العبّاس بالمدینه فطلبت الأنصار ثوبا یکسونه،فلم یجدوا قمیصا یصلح علیه إلاّ قمیص عبد اللّه بن أبیّ،فکسوه إیّاه.

875-23- أخبرنا ابن بشران،قال:أخبرنا أبو علیّ إسماعیل بن محمّد الصّفّار قراءه علیه،قال:حدّثنا أبو علیّ الحسن بن عرفه العبدیّ،یوم الثّلاثاء فی ذی الحجّه سنه ستّ و خمسین و مائتین،قال:حدّثنا أبو النّضر هاشم بن القاسم،عن سلیمان بن المغیره،عن ثابت البنانیّ،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آتی یوم القیامه باب الجنّه فأستفتح،فیقول الخازن:من أنت؟فأقول:أنا محمّد.فیقول:بک أمرت ألاّ أفتح لأحد قبلک.

876-24- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد بن السّماک،عن محمّد بن عبد اللّه المنادی،عن شجاع بن الولید،عن هاشم بن هاشم،عن عامر بن سعد:أنّ سعدا قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من تصبح بتمرات من عجوه لم یضرّه ذلک الیوم سمّ و لا سحر.

877-25- أخبرنا ابن بشران،عن أحمد بن سلیمان عن محمّد بن عثمان،عن

ص:18

آن گاه فرمان داد تا او را بیرون آوردند و سپس حضرت او را روی زانوان و یا بر ران خود گذاشت و از آب دهانش در او ریخت و پیراهن خودش را به او پوشانید»خدا عالم است.

796-پیراهن عباس

[874]22-جابر بن عبد اللّه گوید:وقتی عبّاس در مدینه بود.انصار پیراهنی می جستند تا بر او بپوشانند و هیچ پیراهنی جز پیراهن عبد اللّه بن ابی نیافتند که به قامت او راست بیاید،پس پیراهن را به عبّاس پوشاندند.

797-در بهشت،قبل از حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله بر هیچ کسی باز نمی شود

[875]23-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:روز قیامت به کنار در بهشت می آیم و می گویم که در را باز کند و دربان آن می گوید:تو کیستی؟من می گویم:من محمّد صلّی اللّه علیه و اله هستم.او می گوید:به خاطر تو فرمان دارم که در را پیش از تو برای کسی باز نکنم.

798-کسی که صبح را با خرما شروع کند

[876]24-از سعد روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس با چند خرمای عجوه [بهترین خرمای مدینه]صبح کند در آن روز هیچ زهر و جادویی به او زیان نمی رساند.

ص:19

الحسن بن جعفر،عن سعید بن محمّد،عن یحیی بن سعید،عن عبد اللّه بن عمر، عن نافع،عن ابن عمر،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نهی عن بیع الولاء،و عن هبته.

878-26- أخبرنا ابن بشران،عن الحسن بن صفوان عن عبد اللّه بن محمّد عن أبی خیثمه،عن یعقوب بن إبراهیم بن سعد،عن أبیه،عن صالح بن کیسان،عن نافع:أنّ عبد اللّه بن عمر قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بینما ثلاثه رهط یتماشون أخذهم المطر،فآووا إلی غار فی جبل،فبینما هم فیه انحطّت صخره فأطبقت علیهم،فقال بعضهم لبعض:انظروا أفضل أعمال عملتموها فسلوه بها،لعلّه یفرّج عنکم.قال أحدهم:اللّهمّ إنّه کان لی والدان کبیران،و کانت لی امرأه و أولاد صغار،فکنت أرعی علیهم،فإذا أرحت علیهم غنمی بدأت بوالدیّ فسقیتهما،فلم آت حتّی نام أبوای،فطیّبت الإناء ثمّ حلبت ثمّ قمت بحلابی عند رأس أبویّ،و الصّبیه ینضاعون عند رجلی،أکره أن أبدأ بهم قبل أبویّ،و أکره أن أوقظهما من نومهما، فلم أزل کذلک حتّی أضاء الفجر،اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک، فافرج عنّا فرجه نری منها السّماء؛ففرّج لهم فرجه فرأوا منها السّماء.و قال الآخر:اللّهمّ إنّه کانت لی بنت عمّ فأحببتها حبّا کانت أعزّ النّاس إلیّ،فسألتها نفسها،فقالت:لا حتّی تأتینی بمائه دینار؛فسعیت حتّی جمعت مائه دینار فأتیتها بها،فلمّا کنت بین رجلیها،قالت:اتّق اللّه و لا تفتح الخاتم إلاّ بحقّه،فقمت عنها، اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک،فافرج عنّا فیها فرجه؛ففرّج اللّه

ص:20

799-نهی از خرید و فروش«ولاء»و بخشیدن آن

[877]25-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از فروش و هدیه دادن[حق ارث آزاد کننده یا ورثۀ او از آزاد شده]نهی کرده است.

800-قصۀ سه نفری که به غار رفتند و سنگی راهشان را بست

[878]26-عبد اللّه بن عمر روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سه نفر با هم می رفتند که باران بر آن ها باریدن گرفت،به غاری در کوه پناه بردند.در آن جا بودند که تخته سنگی فرو افتاد و راه را بر آنان بست.آن گاه یکی از ایشان به دو نفر دیگر گفت:ببینید چه عمل با فضیلتی کرده اید که با آن خدا را بخوانید تا گره از کارتان بگشاید.یکی شان گفت:خداوندا من پدر و مادری پیر و زنی و کودکانی خردسال داشتم که از آنان نگهداری می کردم،چون گوسفندانم را از صحرا باز می گرداندم از پدر و مادرم آغاز کرده،ایشان را سیراب می کردم و تا نمی خوابیدند باز نمی گشتم آن گاه ظرف را پاک شسته و شیر می دوشیدم و آن را کنار سر پدر و مادرم می نهادم.درحالی که کودکانم در کنار پایم از گرسنگی ناله می کردند دوست نداشتم که پیش از پدر و مادرم به آنان چیزی بدهم و دوست نداشتم که آنان را از خواب بیدار کنم و پیوسته بر این حال بودم تا سپیده می زد.خدایا اگر این کارها را در جهت خرسندی تو کرده ام گره از کارمان بگشای تا بار دیگر آسمان را ببینیم.خداوند بخشی از تخته سنگ را کنار زد و آنان آسمان را از آن جا دیدند.دیگری گفت:خداوند من دختر عمویی داشتم که او را بسیار دوست می داشتم.او گرامی ترین مردمان در نزد من بود ولی وقتی از او طلب کامجویی کردم.

گفت:نمی پذیرم،مگر صد دینار زر برایم بیاوری.من کوشیدم و صد دینار گرد آورده،آن را به نزد او بردم،چون میان پاهایش قرار گرفتم او گفت:از خدا پروا کن و این مهر را جز به سبب حق نگشا،و من از او دست کشیدم.خداوند اگر این کار را جهت خشنودی تو کرده ام راهی برایمان باز کن.

ص:21

لهم فیها فرجه.و قال الثّالث:اللّهمّ إنّی کنت استأجرت أجیرا بفرق ذره،فلمّا قضی عمله عرضت علیه فأبی أن یأخذه و رغب عنه،فلم أزل أعتمل به حتّی جمعت منه بقرا و رعائها فجاءنی فقال:اتّق اللّه،و أعطنی حقّی و لا تظلمنی؛فقلت له:

اذهب إلی تلک البقر و رعائها فخذها؛فذهب فاستاقها،اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک فافرج عنّا ما بقی منها؛ففرّج اللّه عنهم فخرجوا یتماشون.

879-27- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن جعفر بن محمّد الورّاق،عن عاصم عن قیس بن الرّبیع،عن سفیان بن عیینه،عن أبی الزّبیر،عن جابر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یبیع حاضر لباد،دعوا النّاس یرزق اللّه بعضهم من بعض.

880-28- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد بن الدّقّاق عن الحسن بن سلاّم السّوّاق،عن زکریّا بن عدیّ،عن مسلم بن خالد،عن زیاد بن سعد،عن محمّد بن المنکدر،عن صفوان بن سلیم،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعثت علی أثر ثمانیه آلاف نبیّ،منهم أربعه آلاف من بنی إسرائیل.

881-29- أخبرنا ابن بشران،عن علیّ بن محمّد المقری،عن یحیی بن عثمان، عن سعید بن حمّاد،عن الفضل بن موسی،عن ابن جریح عن عطاء عن عبد اللّه بن السّائب،قال:حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم عید،فلمّا قضی صلاته قال:من

ص:22

و خداوند بخشی دیگر از آن سنگ را کنار زد.سومی گفت:خداوندا من کارگری را در برابر شانزده رطل ذرّت به کار گرفتم.وقتی کارش را به پایان برد آن را به او دادم ولی آن را نگرفت و نخواست.پس همواره با آن پول کار می کردم تا آنکه چندین گاو و چوپانی خریدم.آن گاه او آمد و گفت:از خدا پروا کن و حقّ مرا بده و به من ستم نکن.و من به او گفتم:برو و آن گلّه گاو و چوپانش را بردار و ببر.و او آن ها را برد.خدایا اگر من این کار را جهت خشنودی تو کرده ام آنچه از این سنگ باقی مانده،از راه ما بردار و خداوند راه را بر آنان گشود و آنان بیرون رفتند.

801-شهرنشین چیزی به روستایی نفروشد

[879]27-از جابر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:شهرنشین چیزی به بادیه نشین نفروشد،مردم را رها کنید تا خداوند برخی را به سبب برخی دیگر روزی دهد.

802-پیامبر بعد از هشت هزار پیامبر برانگیخته شده است

[880]28-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من پس از هشت هزار پیامبر برانگیخته شده ام که چهار هزار تن ایشان از بنی اسرائیل بودند.

803-واجب نبودن گوش دادن به خطبۀ روز عید

[881]29-عبد اللّه بن سائل گفته است:روز عیدی در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودیم و چون نمازش را به پایان برد فرمود:هرکس دوست دارد خطبه بشنود،بماند و هرکس دوست دارد که برود،برود.

ص:23

أحبّ أن یسمع الخطبه فلیستمع،و من أحبّ أن ینصرف فلینصرف.

882-30- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن محمّد بن إبراهیم بن عبد الحمید عن علیّ بن بحر،عن قتاده بن الفضل،عن هشام بن الغار عن أبیه،عن جدّه ربیعه،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول یکون فی أمّتی الخسف و المسخ و القذف.قال:قلنا:یا رسول اللّه،بم؟قال:باتّخاذهم القینات،و شربهم الخمور.

883-31- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد،عن جعفر الحنّاط،عن عبد الصّمد بن یزید،عن فضیل بن عیاض،قال سئل ابن المبارک:من النّاس؟قال:

العلماء.قال:من الملوک؟قال:الزّهّاد.قال:فمن السّفله؟قال:الّذی یأکل بدینه.

884-32- أخبرنا ابن بشران،قال:أخبرنا دعلج بن أحمد بن دعلج المعدّل، قال:أخبرنا یوسف بن یعقوب،قال:أخبرنا عمرو،قال:أخبرنا زائده،عن الأعمش،عن غیلان بن بشر،عن یعلی بن الولید،قال:إنّی لآخذ بید أبی الدّرداء، فقلت:یا أبا الدّرداء،ما تحبّ لمن تحبّ؟قال:أن یموت.قلت:فإن لم یمت؟قال:

یقلّ اللّه ماله و ولده.

885-33- أخبرنا ابن بشران،عن الرّزّاز،عن سعدان بن نصر،عن سفیان بن عیینه،عن الزّهریّ سمع سهل بن سعد السّاعدیّ یقول:اطّلع رجل من جحر فی حجره النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و معه مدری یحکّ به رأسه،فقال:لو أنّی أعلم أن تنتظر لطعنت به

ص:24

804-اثر بد،آوازه خوانی و شراب خواری

[882]30-ابو مالک یکی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گفته است:از رسول خدا شنیدم که می فرمود:در امّت من فرومایگی و مسخ و تهمت خواهد بود.او گفته است:ما عرض کردیم:

به چه سبب؟فرمود:به سبب آوازه خوان گرفتن و شراب نوشیدن شان.

805-عده ای از مردم به وسیلۀ دینشان روزی می خورند

[883]31-از فضیل بن عیاض گوید:از ابن مبارک پرسیدند:مردم کیانند؟گفتند:عالمان.

پرسیدند:پادشاهان کیانند؟گفت:پارسایان.پرسیدند:و سفلگان کیانند؟گفت:کسانی که به وسیلۀ دینشان روزی می خورند.

[884]32-یعلی بن ولید گفته است:من دست ابو درداء را گرفتم و گفتم:ای ابو درداء برای دوستت چه چیزی را دوست می داری؟گفت:مردن را،گفتم:اگر نمرد؟گفت:خداوند مال و فرزندانی اندک به او بدهد.

806-برای نگاه کردن اجازه بگیرید

[885]33-سهل بن سعد ساعدی گوید:مردی از سوراخی به اتاق پیامبر گرامی می نگریست و به دستش چنگکی بود که با آن سرش را می خارید.در این هنگام پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

اگر می دانستم که دزدانه می نگری با همین چنگک به چشمت می زدم؛برای این نگریستن باید اجازه بگیری.

ص:25

فی عینک،إنّما جعل الاستئذان من أجل النّظر.

886-34- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن الحسن بن عرفه،عن حریز بن عبد الحمید،عن عماره بن القعقاع،عن أبی زرعه،عن أبی هریره،قال:سئل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أیّ الصّدقه أفضل؟قال:أن تصدّق و أنت صحیح شحیح تأمل البقاء و تخاف الفقر،و لا تمهل حتّی إذا بلغت الحلقوم قلت:لفلان کذا و لفلان کذا ألا و قد کان لفلان.

887-35- أخبرنا ابن بشران،قال:حدّثنا إسماعیل بن محمّد الصّفّار،قال:

حدّثنا محمّد بن عیسی العطّار،قال:حدّثنا کثیر بن هشام،قال:حدّثنا عیسی بن إبراهیم،عن الحکم بن عبد اللّه،عن الزّهریّ،عن سالم،عن أبیه،قال:مرّ عمر بن الخطّاب علی قوم یرمون رشقا فقال:بئس ما رمیتم.قالوا:یا أمیر المؤمنین،إنّا قوم متعلّمین؟قال:و اللّه لذنبکم فی لحنکم أشدّ من ذنبکم فی رمیتکم؛سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:رحم اللّه رجلا أصلح من لسانه.

888-36- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن محمّد بن صالح الأنماطیّ،عن أبی صالح الفرّاء،عن أبی إسحاق الفزاریّ،عن سفیان الثّوریّ،عن عمرو بن دینار،عن ابن عمر،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یصلّی علی راحلته حیث توجّهت به.

889-37- أخبرنا ابن بشران،قال أخبرنا دعلج بن أحمد بن دعلج،قال:حدّثنا

ص:26

807-صدقه دهید درحالی که سالم هستید

[886]34-ابو هریره گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پرسیدند که کدام صدقه با فضیلت تر است؟ فرمود:در حالی صدق بدهی که تندرست و سلامت باشی،آرزوی ماندن داشته باشی و از نداری بترسی و درنگ نکنی که جانت به حلقوم برسد و بگویی:برای فلانی چنین و برای فلانی چنان و برای فلان هم چنین باشد.

808-خدا رحمت کند کسی را که زبانش اصلاح کند

[887]35-سالم از پدرش روایت کرده که عمر بن خطّاب بر مردمی گذشت که تیر می انداختند،پس گفت:چه بد می اندازید.آن ها گفتند:ما داریم می آموزیم!او گفت:به خدا سوگند گناه لحن صحبت شما بیش از گناه پرتاب آن است.از رسول خدا شنیدم که می فرمود:

خدا بیامرزد مردی را که گفتارش بهبود بخشد.

809-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در راه بروی شترش نماز می خواند

[888]36-از ابن عمر روایت شده که گفته است:من[در سفر]هرگاه به رسول خدا رو می کردم بر ماده شتر خود در حال نماز بودند.

ص:27

أبو سعید الهرویّ یحیی بن أبی نصر الشّیخ الصّالح،قال:سمعت إبراهیم بن المنذر الحزامیّ یقول:سمعت معنا و محمّد بن صدقه أحدهما أو کلاهما-قال:و کلاهما ثقه-عن مالک بن أنس،قال:لا یؤخذ العلم من أربعه،و خذوا ممّا سوی ذلک:لا یؤخذ من کذّاب یکذب فی حدیث النّاس،و لا من سفیه معلن السّفه،و لا من صاحب هوی یدعو إلی هواه،و لا من رجل له فضل و صلاح و عباده إذا لم یحسن ما یحدث.

آخر أخبار ابن بشران

890-38- أخبرنا أبو عبد اللّه حمّویه قراءه علیه ببغداد فی دار الغضائریّ،یوم السّبت النّصف من ذی القعده سنه ثلاث عشره و أربعمائه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن محمّد بن کثیر،عن سفیان،عن أبی حصین،عن شیخ من أهل المدینه،عن حکیم بن حزام:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بعث معه بدینار یشتری له أضحیّه، فاشتراها بدینار و باعها بدینارین،فرجع فاشتری أضحیّه بدینار و جاء بدینار إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فتصدّق به النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،و دعا له أن یبارک له فی تجارته.

891-39- أخبرنا حمّویه،عن محمّد بن محمّد بن بکر عن أبی خلیفه،عن مسدّد،عن أبی الأحوص،عن عبد العزیز بن رفیع،عن عطاء،عن حزام بن حکیم قال:ابتعت طعاما من طعام الصّدقه،فأربحت فیه قبل أن أقبضه،فأردت بیعه، فسألت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:لا تبعه حتّی تقبضه.حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد،

ص:28

810-از چهار شخص علم آموخته نمی شود

[889]37-از مالک بن انس روایت شده که گفته است:دانش از چهار کس آموخته نمی شود، آن را جز از ایشان بخواهید:از دروغگویی که در سخنان مردم دروغ می آمیزد،از کودنی که کودنی اش آشکار است.از هوس بازی که به سوی هوس اش فرا می خواند و از مردی که دارای فضیلت و شایستگی و عبادت هست ولی آنچه را می گوید به نیکی انجام نمی دهد.

پایان احادیث ابن بشران

811-دعای پیامبر برای کسی که فرستاده بود تا گوسفندی بخرد

[890]38-حکیم بن حزام گفته است که پیامبر او را با یک دینار فرستاد تا گوسفندی برای قربانی بگیرد.او قربانی ای خرید و سپس[در بین راه]به دو دینار فروخت.آن گاه بازگشت و قربانی دیگری به یک دینار خرید و یک دینار را به پیامبر گرامی بازگرداند.پیامبر آن را به او بخشید و دعا کرد که خداوند به تجارت او برکت بدهد.

812-تا چیزی را که خریدی نگرفتی حق فروش آن را نداری

[891]39-حکیم بن حزام گفته است:مقداری گندم آقای صدقه را خریدم و پیش از آن که آن گندم ها را بگیرم در آن گندم ها سود کردم[قیمت بالا رفت]پس خواستم آن ها را بفروشم از پیامبر گرامی در این باره پرسیدم.فرمودند:تا گندم ها را نگرفته ای،نفروش.حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد،پسر عموی زبیر است و از جمله بزرگانی است که پیامبر گرامی با آنان مدارا کرد تا دیگران را به اسلام ترغیب کند او در سال 55 درگذشت و کنیه اش ابو خالد بود.

واقدی گفته است او در سن 120 سالگی در سال 54 درگذشته است.

ص:29

و هو ابن عمّ الزّبیر،و هو من المؤلّفه قلوبهم،و مات سنه خمس و خمسین،و یکنّی أبا خالد.قال الواقدیّ:سنه أربع و خمسین و هو ابن عشرین و مائه سنه.

892-40- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن العبّاس بن الفضل،عن عثمان بن عمر،عن إسرائیل عن میسره بن حبیب،عن المنهال بن عمرو،عن عائشه بنت طلحه،عن عائشه،قالت:ما رأیت من النّاس أحدا أشبه کلاما و حدیثا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من فاطمه.کانت إذا دخلت علیه رحّب بها،و قبّل یدیها،و أجلسها فی مجلسه،فإذا دخل علیها قامت إلیه فرحّبت به،و قبّلت یدیه، و دخلت علیه فی مرضه فسارّها فبکت،ثمّ سارّها فضحکت،فقلت:کنت أری لهذه فضلا علی النّساء،فإذا هی امرأه من النّساء،فبینما هی تبکی إذ ضحکت! فسألتها فقالت:انّی(إذن)لبذره؛فلمّا توفّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،سألتها فقالت:إنّه اخبرنی أنّه یموت فبکیت،ثمّ اخبرنی أنّی أوّل أهله لحوقا به فضحکت.

893-41- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن العبّاس بن الفضل،عن محمّد بن أبی رجاء،عن إبراهیم عن سعد،عن أبی إسحاق،عن عبد اللّه بن علیّ بن أبی رافع،عن أبیه،عن سلمی امرأه أبی رافع.قالت:مرضت فاطمه علیها السّلام فلمّا کان فی الیوم الّذی ماتت فیه قالت:هیّئی لی ماء فصببت لها، فاغتسلت کأحسن ما کانت تغتسل،ثمّ قالت ایتینی بثیاب جدد؛فلبستها.ثمّ أتت البیت الّذی کانت فیه فقالت؛افرشی لی فی وسطه،ثمّ اضطجعت و استقبلت

ص:30

813-دوست داشتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه را

[892]40-عایشه گوید:در میان مردم ندیده ام که در گویش و گفتار کسی از فاطمه به رسول خدا شبیه تر باشد،وقتی او به نزد پیامبر آمد حضرت به او خوشامد می گفت و دستانش را می بوسید و در جای خودش می نشاند و وقتی پیامبر به نزد او می رفت،فاطمه صلّی اللّه علیه و اله بر می خاست و به ایشان خوشامد می گفت و دستانشان را می بوسید.فاطمه در بیماری پیامبر به نزد ایشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه گریست.سپس باز نجوا کرد و فاطمه خندید.نزد خودم گفتم:من گمان می کردم که این زن بر دیگر زنان فضیلتی دارد و اکنون او را می بینم که چون زنان دیگر است،در میان گریه ناگاه می خندد.آن گاه در این باره از خودش پرسیدم.فرمود:حال که پرسیدی خواهم گفت.چون رسول خدا وفات کرد،در آن باره پرسیدم و او فرمود:ایشان به من خبر داد که در این بیماری وفات خواهد کرد و پس من گریستم.سپس فرمود:من نخستین کسی از خاندان او هستم که به او خواهم پیوست و من خندیدم.

814-بیماری حضرت فاطمه علیها السّلام درحالی که با آن بیماری فوت کرد

[893]41-سلمی زن ابو رافع گفته است:فاطمه علیها السّلام بیمار شد و چون روز وفاتش رسید فرمود:

برایم آبی بیاورید.من آب ریختم و به بهترین صورت غسل کرد و سپس فرمود:جامه های نویم را بده.سپس به اتاقی که در آن بود،آمد و فرمود:بسترم را در این اتاق بیندازید.

ص:31

القبله و وضعت یدها تحت خدّها،و قالت:إنّی مقبوضه الآن فلا أکشفنّ فإنّی قد اغتسلت.قالت:فماتت،فلمّا جاء علیّ علیه السّلام أخبرته فقال:لا تکشف؛فحملها بغسلها علیها السّلام.

894-42- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفه،عن مسدّد،عن عبد الوارث،عن لیث بن أبی سلیم،عن عبد اللّه بن الحسن،عن أمّه فاطمه،عن جدّته قالت:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا دخل المسجد صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:اللّهمّ اغفر لی ذنوبی،و افتح لی أبواب رحمتک،و إذا خرج صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:اللّهمّ اغفر لی ذنوبی،و افتح لی أبواب فضلک.

895-43- أخبرنا حمّویه،بن علیّ عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن مکّیّ بن مروک الأهوازیّ،عن علیّ بن بحر،عن حاتم بن إسماعیل،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیه السّلام قال:دخلنا علی جابر بن عبد اللّه،فلمّا انتهینا إلیه سأل عن القوم حتّی انتهی إلیّ،فقلت:أنا محمّد بن علیّ بن الحسین،فأهوی بیده إلی رأسی،فنزع زرّی الأعلی و زرّی الأسفل،ثمّ وضع کفّه بین ثدیی،و قال:مرحبا بک،و أهلا یابن أخی،سل عمّا شئت،فسألته و هو أعمی،و جاء وقت الصّلاه،فقام فی نساجه فالتحف بها،فلمّا وضعها علی منکبه رجع طرفاها إلیه من صغرها، و رداؤه إلی جنبه علی المشجب،فصلّی بنا،فقلت:اخبرنی عن حجّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟فقال بیده فعقد تسعا،و قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مکث تسع سنین لم یحجّ،

ص:32

سپس رو به قبله دراز کشید و دستش را زیر گونه اش نهاد و فرمود:من هم اکنون جان خواهم سپرد.از من جامه برندارید که خود غسل کرده ام و آنگاه درگذشت.چون علی علیه السّلام آمد،خبر را گفتم.فرمود:از او جامه نخواهند برداشت.آن گاه او را با غسل خودش از زمین برداشت.

815-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام دخول و خروج از مسجد

[894]42-از فاطمه علیها السّلام روایت شده که رسول خدا وقتی به مسجد می رفت صلوات می فرستاد و می فرمود:خداوندا گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را برایم بگشا.و چون بیرون می رفت باز صلوات می فرستاد و می فرمود:خداوندا گناهانم را بیامرز و درهای احسانت را برایم بگشا.

816-امام باقر علیه السّلام در مورد جابر بن عبد اللّه

[895]43-از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمودند:ما به نزد جابر بن عبد اللّه رفتیم و چون به او رسیدیم او احوال همه را پرسید تا به من رسید.من گفتم:من محمد بن علی بن حسین هستم.او دستش را بر سرم کشید و آن گاه دکمۀ بالا و پایین پیراهنم را باز کرد و کف دستش را میان سینه ام گذاشت و گفت:آفرین بر تو ای پسر برادر خوش آمدی.هرچه می خواهی بپرس او مردی نابینا بود و من از او پرسش ها کردم تا وقت نماز شد،با پارچه ای که دربر داشت برخاست و آن را به خود پیچید و ولی وقتی آن را بر شانه هایش نهاد چون کوچک بود از دو طرف شانه هایش فرو افتاد و عبایش را که در کنار او بر روی رخت آویز بود برداشت با ما نماز خواند سپس من گفتم:از حج رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایم بگو؟با دستش به عدد نه اشاره کرد و نشست و گفت:رسول خدا نه سال ماند و حجّ نکرد.

ص:33

ثمّ أذّن فی النّاس فی العاشره،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حاجّ فقدم المدینه بشر کثیر،کلّهم یلتمس أن یأتمّ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یعمل ما عمله،فخرج و خرجنا معه حتّی أتینا ذا الحلیفه فذکر الحدیث،و قدم علیّ علیه السّلام من الیمن ببدن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فوجد فاطمه علیها السّلام فیمن أحلّ،و لبست ثیابا صبیغا و اکتحلت،فأنکر علیّ علیه السّلام ذلک علیها،فقالت:

أبی صلّی اللّه علیه و اله أمرنی بهذا؛و کان علیّ علیه السّلام یقول بالعراق:فذهبت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله محرّشا علی فاطمه علیها السّلام بالّذی صنعت،مستفتیا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالّذی ذکرت عنه، فأنکرت ذلک،قال:صدقت صدقت.

896-44- أخبرنا حمّویه،قال أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن الحجبیّ،قال:

حدّثنا حمّاد بن زید،قال:حدّثنا لیث بن أبی سلیم،عن مجاهد،عن ابن عمر، قال:أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم ببعض جسدی،فقال:یا عبد اللّه بن عمر،کن فی الدّنیا کأنّک غریب و کأنّک عابر سبیل،فاعدد نفسک فی الموتی.قال:قال مجاهد:

ثمّ قال لی ابن عمر:یا مجاهد،إذا أصبحت فلا تحدّثنّ نفسک بالمساء،و إذا أمسیت فلا تحدّثنّ نفسک بالصّباح،و خذ من حیاتک لموتک،و خذ من صحّتک لسقمک،و خذ من فراغک لشغلک،فإنّک یا عبد اللّه لا تدری ما اسمک غدا.

897-45- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن محمّد بن کثیر، عن شعبه،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی،عن سمره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من روی عنّی حدیثا،و هو یری أنّه کذب،فهو أحد الکاذبین.

ص:34

سپس در سال دهم اعلان داشتند که رسول خدا[در این سال]حج گزرانده است پس مردم بسیاری به مدینه آمدند که همگی می خواستند به رسول خدا اقتدا کنند و عمل ایشان را انجام بدهند.آن گاه ایشان بیرون آمد و ما با ایشان بیرون آمدیم تا به ذو الحلیفه رسیدیم و امام گوید:

و جابر همین طور ادامه داد تا رسید به اینجا که علی علیه السّلام با قربانی های پیامبر گرامی از یمن رسید و فاطمه را در میان کسانی دید که از احرام بیرون آمده اند درحالی که جامه هایی رنگین پوشیده و سرمه کشیده بود.علی علیه السّلام آن را بر او ناپسند دانست ولی فاطمه گفت:پدرم مرا به این کار فرمان داده است.علی علیه السّلام در عراق می فرمود:من به نزد رسول خدا رفتم تا در این باره از ایشان بپرسم و سرزنش او را از ایشان بخواهم ولی حضرت فرمود:او راست گفته است.او راست گفته است.

817-در دنیا مثل یک عابر باش

[896]44-ابن عمر گفته است:روزی رسول خدا دست بر من گذاشت و فرمود:ای عبد اللّه بن عمر در دنیا چنان باش که گویا بیگانه و رهگذری.و خودت را از مردگان بشمار.مجاهد [یکی از راویان این حدیث]گفته است:ابن عمر به من گفت:ای مجاهد چون صبح کردی دربارۀ شب سخن نگو و چون به شب رسیدی دربارۀ صبح سخن نگو.از زندگی برای مرگ، از تندرستی برای بیماری و از فراغتت برای کارت توشه بگیر؛زیرا ای عبد اللّه تو نمی دانی که فردا چه خواهی شد.

818-کسی که حدیثی را که دروغ است روایت کند خود او دروغ گوست

[897]45-از سمره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس از ما حدیثی روایت کند با اینکه می بیند این سخن دروغ است،از دروغ گویان است.

ص:35

898-46- أخبرنا حمّویه،قال:حدّثنا أبو الحسین،عن أبی خلیفه،عن محمّد بن کثیر،عن شعبه،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی،عن کعب بن عجره،قال:

معقّبات لا یخیب قائلهنّ أو فاعلهنّ،یکبّر أربعا و ثلاثین،و یسبّح ثلاثا و ثلاثین، و یحمّد ثلاثا و ثلاثین.

899-47- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفه،عن أبی الولید،عن شعبه،عن الحکم،عن ابن أبی رافع،أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بعث رجلا من بنی مخزوم علی الصّدقه،فقال لأبی رافع:اصحبنی کیما تصیب منها؛فقال:حتّی آتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأسأله؛فأتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فسأله فقال:مولی القوم من أنفسهم،و إنّا لا تحلّ لنا الصّدقه.

900-48- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن أبی الولید و أبی کثیر معا،عن شعبه،عن الحکم عن الحسن بن مسلم،عن ابن عبّاس،قال:ما ظهر البغی قطّ فی قوم،إلاّ ظهر فیهم الموتان،و لا ظهر البخس فی المیزان إلاّ ظهر فیهم الخسران و الفقر-قال أبو خلیفه:عن أبی کثیر:إلاّ ابتلوا بالسّنه و لا ظهر نقض العهد فی قوم إلاّ أدیل علیهم عدوّهم.

901-49- أخبرنا حمّویه،بن علیّ البصریّ،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه، عن عن محمّد بن کثیر،عن شعبه،عن الحکم بن عبد اللّه بن نافع:أنّ أبا موسی عاد الحسن بن علیّ علیهما السّلام فقال الحسن علیه السّلام أعائدا جئت أو زائرا؟فقال:عائدا.

ص:36

819-تعقیباتی که گویندۀ آنها پشیمان نمی شود

[898]46-کعب بن عجزه گفته است:تعقیباتی که گوینده یا کنندۀ آن ها ناامید نمی شود سی و چهار بار اللّه اکبر،سی و سه بار سبحان اللّه و سی و سه بار الحمد للّه است.

820-صدقه گرفتن بر ما حرام است

[899]47-ابن ابو رافع گفته است:پیامبر گرامی مردی از بنی مخزوم را برای گرفتن زکات فرستاد و او به ابو رافع گفت:با من همراه شو تا چیزی از آن،بهرۀ تو باشد.و ابو رافع گفت:

نخواهم آمد مگر آن که به نزد پیامبر رفته و از او بپرسم.آن گاه رفت و از پیامبر گرامی چنین پرسید.حضرت فرمود:غلام قوم از خود آن قوم است و زکات برای ما حلال نیست.[ابو رافع غلام پیامبر بود]

821-ستمکاری ظاهر نمی شد مگر با ظاهر شدن مرگ

[900]48-ابن عبّاس گفته است:هرگز در میان گروهی ستمکاری پدیدار نمی شود جز این که مرگ در میانشان ظاهر می گردد و در ترازو کم گذاری نمی شود جز این که زیان و فقر ظاهر می شود-ابو خلیفه از ابو کثیر چنین روایت کرده است:جز این که به قحطی دچار می گردند- و پیمان شکنی در مردمی آشکار نمی شود جز این که دشمنانشان بر آنان چیره می شوند.

822-کسی که برای عیادت مریضی برود هفتاد هزار فرشته برای او استغفار می کنند

[901]49-عبد اللّه نافع گفته است:ابو موسی از حسن مجتبی علیه السّلام عیادت کرد و امام علیه السّلام به او فرمود:آیا برای عیادت آمدی یا برای دیدار؟او عرض کرد:برای عیادت.

ص:37

فقال:ما من رجل یعود مریضا ممسیا إلاّ خرج معه سبعون ألف ملک یستغفرون له حتّی یصبح،و کان له خریف فی الجنّه.

902-50- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن مسلم بن إبراهیم،عن قرّه،عن عون بن عبد اللّه بن عتبه،قال:کسی أبو ذرّ بردین،فائتزر بأحدهما و ارتدی بشمله،و کسا غلامه أحدهما؛ثمّ خرج إلی القوم فقالوا له:یا با ذرّ لو لبستهما جمیعا کان أجمل.قال:أجل،و لکنّی سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:

أطعموهم ممّا تأکلون،و ألبسوهم ممّا تلبسون.

903-51- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن مسلم،عن أبی هلال،عن بکر بن عبد اللّه:أنّ عمر بن الخطّاب دخل علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و هو موقوذ- أو قال:محموم-فقال له عمر:یا رسول اللّه ما أشدّ وعکک أو حمّاک فقال:ما منعنی ذلک أن قرأت اللّیله ثلاثین سوره فیهنّ السّبع الطّول فقال عمر:یا رسول اللّه،غفر اللّه لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر،و أنت تجهد هذا الاجتهاد؟فقال:یا عمر أفلا أکون عبدا شکورا.

904-52- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن مسلم عن هلال بن مسلم الجحدریّ،قال:سمعت جدّی جرّه-أو جوّه-قال:شهدت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أتی بمال عند المساء،فقال:اقسموا هذا المال.فقالوا:قد أمسینا یا أمیر المؤمنین فأخّره إلی غد.فقال لهم:تقبلون أن أعیش إلی غد؟فقالوا:ما ذا

ص:38

حضرت فرمود:هرکس بیماری را شب هنگام عیادت کند،هفتاد هزار فرشته با او بیرون می آیند تا برای او تا صبح آمرزش بخواهند و در بهشت نخلستانی برایش خواهد بود.

823-غذا دهید از آنچه می خورید و بپوشانید از آنچه می پوشید

[902]50-عون بن عبد اللّه بن عتبه گفت:دو پارچۀ برد به ابو ذر دادند که او یکی از آن ها را به کمر بست و بر دوش انداخت و دیگری را به غلامش پوشاند،سپس به میان مردم آمد.آنان به او گفتند:ای ابو ذر اگر هر دو را می پوشیدی زیباتر می شد.او گفت:بله ولی من از پیامبر شنیدم که می فرمود:به آنان از آنچه خود می خورید،بخورانید و از آنچه می پوشید،بپوشانید.

824-قرائت 30 سوره توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در هنگام بیماریشان

[903]51-بکر بن عبد اللّه گفته است:عمر خطّاب به نزد پیامبر که به سختی بیمار بود-یا تب کرده بود-آمده و عرض کرد:ای رسول خدا چه سخت است درد شما!ایشان فرمود:این مرا از خواندن سی سوره و از آن جمله هفت سورۀ دراز در شب باز نداشته است.عمر عرض کرد:ای رسول خدا،خداوند خطای پیشین و پسین تو را آمرزیده است ولی شما چنین کوشش می کنی؟فرمودند:ای عمر آیا نباید بنده ای سپاسگزار باشم.

825-تعجیل در تقسیم مال توسط حضرت علی علیه السّلام

[904]52-از هلال بن مسلم جحدری روایت شده که از جدّش جوّه-یا جرّه-شنیده که می گوید:علی بن ابی طالب علیه السّلام را دیدم که مالی برایش آوردند و او فرمود:این مال را تقسیم کنید.آنان گفتند:ای امیر مؤمنان اکنون شب است.آن را به فردا بیندازید.حضرت به آنان فرمود:آیا شما تضمین می دهید که تا فردا زنده باشم؟

ص:39

بأیدینا قال فلا تؤخّروه حتّی تقسموه فأتی بشمع،فقسموا ذلک المال من تحت لیلتهم.

905-53- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفه،عن مکّیّ،عن محمّد بن یسار،عن وهب بن حزام،عن أبیه،عن یحیی بن أیّوب،عن برید بن أبی حبیب،عن أبی سلمه،عن عبد الرّحمن،عن أمّ سلمه،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أوصی عند وفاته:بخروج الیهود من جزیره العرب،فقال:اللّه اللّه فی القبط فإنّکم ستظهرون علیهم،و یکونون لکم عدّه و أعوانا فی سبیل اللّه.

906-54- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفه،عن شاکر بن العیاض،عن هاشم بن سعید،عن کنانه،عن صفیّه،قالت:أعتقنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله، و جعل عتقی صداقی.

907-55- أخبرنا حمّویه،عن محمّد بن محمّد بن بکر،عن ابن مقبل،عن عبد اللّه بن شبیب،عن إسحاق بن محمّد القرویّ،عن سعید بن مسلم،عن علیّ بن الحسین،عن أبیه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من رضی من اللّه بالقلیل من الرّزق،رضی اللّه منه بالقلیل من العمل،و انتظار الفرج عباده.

908-56- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن ابن مقبل،عن أحمد بن محمّد النّخعیّ،عن مسعر بن یحیی،عن شریک،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول اللّه(عزّ و جلّ)اشتدّ غضبی علی من ظلم

ص:40

آنان گفتند:این در دست ما نیست.او فرمود:پس آن را عقب نیندازید و تقسیمش کنید.آن گاه شمعی آوردند و آن مال را شبانه تقسیم کردند.

826-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام فوتش به خارج کردن یهود از جزیرۀ اعراب

[905]53-از امّ سلمه روایت شده که رسول خدا هنگام وفاتش وصیّت فرمود:که یهود را از جزیره العرب بیرون کنید و فرمود:خدا را دربارۀ قبطیان زودا که بر آنان چیره گردید و ایشان پشتیبان شما خواهند شد و برای شما در راه خدا یاور خواهند بود.

827-صفیه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا آزاد کرد و آن را مهریه من قرار داد

[906]54-صفیه گفته است:رسول خدا مرا آزاد کرد و آزادی ام را مهریه ام قرار داد.

828-کسی که به رزق و روزی کم راضی باشد خدا نیز از عمل کم او راضی می شود

[907]55-از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به روزی اندک خداوند خرسند باشد،خداوند به عمل اندک او خشنود می گردد و انتظار فرج عبادت است.

829-خداوند می فرمایند:خشم من بر کسی است که یاوری جز من ندارد

[908]56-از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند می فرماید:

خشم من بر کسی که بر آدمی ستم می کند که جز من یاوری ندارد،سخت است.

پایان احادیث حمویّه

ص:41

یمن لا یجد ناصرا غیری.

انتهت أخبار حمّویه

909-57- قرئ علی أبی القاسم علیّ بن شبل بن أسد الوکیل،و أنا أسمع،فی منزله ببغداد فی الربض بباب المحوّل،فی صفر سنه عشر و أربعمائه،حدّثنا ظفر بن حمدون،عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ، عن عمرو بن شمر،عن یعقوب بن میثم التّمّار مولی علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام فقلت له:جعلت فداک یا ابن رسول اللّه،إنّی وجدت فی کتب أبی أنّ علیّا علیه السّلام قال لأبی میثم:أحبب حبیب آل محمّد و إن کان فاسقا زانیا، و أبغض مبغض آل محمّد و إن کان صوّاما قوّاما فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو یقول: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ [البیّنه(98):7]ثمّ التفت إلیّ و قال:هم و اللّه أنت و شیعتک یا علیّ،و میعادک و میعادهم الحوض غدا، غرّا محجّلین متوّجین.فقال أبو جعفر علیه السّلام:هکذا هو عیانا فی کتاب علیّ علیه السّلام.

910-58- و بهذا الإسناد،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن صبّاح المزنیّ،عن الحارث بن حصیره،عن الأصبغ بن نباته،قال:سمعت الأشعث بن قیس الکندیّ و جویبر الختّلیّ قالا لعلیّ:أمیر المؤمنین علیه السّلام،حدّثنا فی خلواتک أنت و فاطمه،قال:نعم.

بینا أنا و فاطمه فی کساء،إذ أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نصف اللّیل و کان یأتیها بالتّمر و اللّبن لیعینها علی الغلامین،فدخل فوضع رجلا بجبالی و رجلا بجبالها.ثمّ إنّ

ص:42

830-دوست بدار دوستدار آل محمد را اگرچه فاسق باشد

[909]57-یعقوب بن تمّار خادم حضرت سجّاد علیه السّلام گفته است:به نزد حضرت باقر علیه السّلام رفتم و به ایشان عرض کردم:ای پسر رسول خدا جانم به فدایت من در میان نامه های پدرم دیدم که علی علیه السّلام به پدرم میثم فرموده است:دوستدار خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را دوست بدار اگرچه منحرف و زناکار باشد و کینه ورز به خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را دشمن بدار اگرچه بسیار روزه دار و شب زنده دار باشد؛زیرا من از رسول خدا شنیدم که این آیه را خواند:«کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادند همانا بهترین آفریدگان اند».[بیّنه(98):آیۀ 7]و سپس به من رو کرد و فرمود:به خدا سوگند ای علی آنان تو و پیروان تواند و دیدار تو و آنان در فردای قیامت در کنار حوض خواهد بود درحالی که شما همگان پیشانی سپید و سرمه کشیده و تاج بر سر نهادیده اید.حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:آنچه در نامۀ علی علیه السّلام است،همین است.

831-فضیلت حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السّلام

[910]58-اصبغ بن نباته گفته است:شنیدم که اشعث بن قیس کندی و جویبر ختّلی به علی علیه السّلام گفتند:ای امیر مؤمنان دربارۀ تنهایی ات با فاطمه بر ایمان بگو.او فرمود:آری وقتی من و فاطمه زیر پتو بودیم ناگاه نیمه شب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پیش آمد.ایشان برای فاطمه خرما و شیر می آورد تا آن را به دو پسرمان بدهد.آن گاه زیر لحاف آمد و یک پایش را در کنار من و پایی را در کنار او گذاشت.

ص:43

فاطمه علیه السّلام بکت فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما یبکیک یا بنیّه محمّد؟فقالت:حالنا کما تری فی کساء نصفه تحتنا و نصفه فوقنا.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لها یا فاطمه،أما تعلمین أنّ اللّه(تعالی)اطّلع إطّلاعه من سمائه إلی أرضه فاختار منها أباک فاتّخذه صفیّا و ابتعثه برسالته و ائتمنه علی وحیه یا فاطمه أما تعلمین أنّ اللّه اطّلع اطّلاعه من سمائه إلی أرضه فاختار منها بعلک و أمرنی أن أزوّجکه و أن أتّخذه وصیّا؛یا فاطمه،أما تعلمین أنّ العرش شاک ربّه أن یزیّنه بزینه لم یزیّن بها بشرا من خلقه، فزیّنه بالحسن و الحسین،برکنین من أرکان الجنّه؟و روی؛رکن من أرکان العرش.

911-59- إبراهیم بن إسحاق عن عبد الرّحمن بن أحمد التّمیمیّ،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إذا کان یوم القیامه وکلنا اللّه بحساب شیعتنا، فما کان للّه سألنا اللّه أن یهبه لنا فهو لهم،و ما کان لنا فهو لهم،ثمّ قرأ أبو عبد اللّه علیه السّلام إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ [الغاشیه(88):25-26].

912-60- إبراهیم بن إسحاق عن ابن أبی عمیر،عن سدیر الصّیرفیّ،قال:

جاءت امرأه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقالت له:جعلت فداک،إنّی و أبی و أهل بیتی نتولاّکم.فقال لها:أبو عبد اللّه علیه السّلام صدقت،فما الّذی تریدین؟قالت له المرأه:

جعلت فداک یابن رسول اللّه،أصابنی وضح فی عضدی،فادع اللّه أن یذهب به عنّی.قال أبو عبد اللّه:اللّهمّ إنّک تبرئ الأکمه و الأبرص،و تحیی العظام و هی رمیم،

ص:44

سپس فاطمه گریست و رسول خدا به او فرمود:ای دختر محمّد چرا می گریی؟او عرض کرد:

حالتان چنان است که می بینی.لحافی داریم که نیمش زیر ماست و نیمش روی ما.رسول خدا به او فرمود:ای فاطمه مگر نمی دانی که خداوند والا از آسمان تا زمین را جستجو کرد و از میان آن ها پدرت را برگزید.او را به رسالتش برانگیخت و امین وحی خود قرار داد.ای فاطمه مگر نمی دانی که خداوند از آسمان تا زمین را جستجو کرد و از آن ها شوهر تو را برگزید و به من فرمان داد که تو را به ازدواج او درآورم و او را جانشین خودم بگیرم.ای فاطمه مگر نمی دانی که عرش از پروردگارش خواست که او را به زینتی بیاراید که هیچ بشری از آفریدگانش را به آن نیاراسته است و خدا او را با حسن و حسین که دو ستون از ستون های بهشت است،آرایش داد؟-و ستونی از ستون های عرشی نیز روایت شده است-.

832-روز قیامت امامان بر حساب شیعیان می رسند

[911]59-از عبد اللّه بن سنان روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:چون روز قیامت شود،خداوند ما را به حساب رسی شیعیانمان می گمارد پس آنچه برای خدا است ما از خداوند می خواهیم تا آن را به ما واگذارد و برای ایشان باشد و آنچه برای ما است برای خود ایشان است.سپس این آیه را خواند:(همانا بازگشت شان به سوی ما است.سپس حساب شان با ما است).[غاشیه(88):آیۀ 25 و 26]

833-شفا گرفتن زن مریض به دعای امام صادق علیه السّلام

[912]60-سدیر صیرفی گفت:زنی به خدمت حضرت صادق علیه السّلام آمد و گفت:جانم فدایت من و پدر و خاندانم دوستدار شماییم.حضرت به او فرمودند:راست می گویی،خواسته ات چیست؟آن زن عرض کرد:جانم فدایت ای پسر رسول خدا.در بازویم خوره ای پدید آمده است.از خدا بخواه که آن را از بین ببرد.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خداوندا همانا تو کور و جذام زده را شفا می دهی و استخوان های پوسیده را زنده می گردانی،

ص:45

ألبسها من عفوک و عافیتک ما تری أثر إجابه دعائی.فقالت المرأه:و اللّه لقد قمت و ما بی منه قلیل و لا کثیر.

913-61- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن ثابت و أبی المغراء العجلیّ،قالا حدّثنا الحلبیّ،قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه(عزّ و جلّ): وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً [العادیات(100):1]قال:وجّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عمر بن الخطّاب فی سریّه،فرجع منهزما یجبّن أصحابه و یجبّنونه أصحابه،فلمّا انتهی إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال لعلیّ علیه السّلام:أنت صاحب القوم،فتهیّأ أنت و من ترید من فرسان المهاجرین و الأنصار؛و سر اللّیل و لا تفارقک العین.قال:فانتهی علیّ إلی ما أمره به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فسار إلیهم،فلمّا کان عند وجه الصّبح أغار علیهم،فأنزل اللّه علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً [العادیات(100):1]إلی آخرها.

914-62- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن ابن معروف و ابن عیسی معا عن الحسین بن سعید،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن مختار،عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان علیّ علیه السّلام محدّثا،و کان سلمان محدّثا قال قلت فما آیه المحدّث قال یأتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت.

915-63- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن ابن عیسی،عن عبد اللّه بن الصّلت و محمّد بن خالد،عن علیّ بن النّعمان،عن یزید بن إسحاق،عن أبی حمزه،قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ منّا لمن ینکت فی قلبه،و إنّ منّا لمن یؤتی فی

ص:46

پس اگر اجابت دعای مرا صلاح می دانی جامۀ عفو و عافیتت را بر او بپوشان.آن زن گفته است:به خدا سوگند من در حالی برخاستم که هیچ چیزی از آن خوره در من نبود.

834-تفسیر آیۀ(و العادیات ضبحا)

[913]61-حلبی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خداوند والا پرسیدم:

«سوگند به اسبان دوندۀ به نفس افتاده»[عادیات(100):آیۀ 1]حضرت فرمودند:رسول خدا عمر بن خطّاب را به جنگی فرستاد و او شکست خورده بازگشت درحالی که اصحاب او را ترسو می خواندند و او اصحابش را ترسو می نامید.چون او به پیامبر گرامی رسید،حضرت به علی علیه السّلام فرمود:تو رهبر این مردمی.پس خودت و هر سواری از مهاجر و انصار که می خواهی آماده شوید و آن گاه فرمود:[روز را کمین کن]و در شب حمله کن و جاسوس هایت را به اطراف بفرست.راوی گفته است:علی علیه السّلام به سوی آنچه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمانش داده بود،رفت.و چون نزدیک صبح شد،بر آنان تاخت و خداوند چنین به پیامبرش نازل کرد:«سوگند به اسبان دوندۀ به نفس افتاده»

835-حضرت علی علیه السّلام محدث بودند و سلمان هم محدّثا بود

[914]62-از ابو بصیر روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:علی علیه السّلام محدّث(سخن گفته شده)بود و سلمان نیز محدّث بود.راوی گفته که من عرض کردم:نشانۀ محدّث بودن چیست؟حضرت فرمودند:فرشته ای به نزد شخص می آید و در قلبش چنین و چنان الهام می کند.

836-امام صادق علیه السّلام می فرمودند:برخی از ما به قلبشان الهام می شود و برخی در خواب الهام می شود

[915]63-ابو حمزه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:همانا برخی از ما به قلبش الهام می شود و به برخی در خواب الهام می شود

ص:47

منامه،و إنّ منّا لمن یسمع الصّوت مثل صوت السّلسله فی الطّشت و إنّ منّا لمن یأتیه صوره أعظم من جبرئیل و میکائیل.و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:منّا من ینکت فی قلبه،و منّا من یقذف فی قلبه،و منّا من یخاطب.و قال علیه السّلام إنّ منّا لمن یعاین معاینه، و إنّ منّا لمن ینقر فی قلبه کیت و کیت،و إنّ منّا لمن یسمع کما یقع السّلسله فی الطّست.قال:قلت:و الّذی یعاینون ما هو؟قال:خلق أعظم من جبرئیل و میکائیل.

916-64- إبراهیم،بن إسحاق الأحمریّ عن إبراهیم بن مهزیار و جماعه من رجاله و غیرهم،عن داود بن فرقد،عن الحارث النّضریّ،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام الّذی یسأل عنه الإمام علیه السّلام و لیس عنده فیه شیء من أین یعلمه؟قال:ینکت فی القلب نکتا،أو ینقر فی الأذن نقرا،و قیل لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إذا سئل الإمام کیف یجیب؟قال:إلهام أو إسماع،و ربّما کانا جمیعا.

917-65- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن عبد الحمید و عبد اللّه بن الصّلت،عن حنان بن سدیر،عن أبیه.قال إبراهیم:و حدّثنی عبد اللّه بن حمّاد،عن سدیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو فی نفر من أصحابه:إنّ مقامی بین أظهرکم خیر لکم،و إنّ مفارقتی إیّاکم خیر لکم.فقام إلیه جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،و قال:یا رسول اللّه،أمّا مقامک بین أظهرنا فهو خیر لنا،فکیف یکون مفارقتک إیّانا خیرا لنا،قال صلّی اللّه علیه و اله:أمّا مقامی بین أظهرکم فهو خیر لکم،لأنّ

ص:48

و همانا برخی از ما صدایی همانند صدای زنجیر در تشت را می شنود و به نزد برخی نیز آفریده ای بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل می آید و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از میان ما کسانی هستند که بر قلبشان الهام می شود و کسانی هم در دلشان انداخته می شود و کسانی که با ایشان سخن گفته می شود.و همچنین فرمود:از میان ما کسانی به چشم می بینند کسانی در قلبشان چنین و چنان الهام می شود و کسانی نیز فقط می شنوند چنان زنجیر در تشت می افتد.

راوی گفته است:من عرض کردم:و آنچه آنان به چشم می بینند چه چیز است؟فرمودند:

آفریده ای بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل.

837-به قلب امامان الهام می شود یا به گوششان گفته می شود

[916]64-حارث نصری گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:وقتی از امام چیزی پرسیده می شود و در آن مورد آگاهی ندارد آن را از کجا خواهد فهمید؟فرمودند:یا به قلبش الهام می شود و یا در گوشش گفته می شود.و از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند:وقتی از امام چیزی می پرسند چگونه پاسخ می گوید؟فرمودند:با الهام یا شنیدن و چه بسا با هر دو.

838-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمودند:بودن در میان شما برایتان خوب است

[917]65-سدیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان چند تن از اصحاب فرمودند:همانا بودن من در میان شما برایتان خوب است

ص:49

اللّه(عزّ و جلّ)یقول: وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ [انفال(8):33]یعنی یعذّبهم بالسّیف،فأمّا مفارقتی إیّاکم فهو خیر لکم، لأنّ أعمالکم تعرض علیّ کلّ إثنین و خمیس،فما کان من حسن حمدت اللّه (تعالی)علیه،و ما کان من سیّئ استغفرت لکم.

918-66- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن الحسین و یعقوب بن یزید و عبد اللّه بن الصّلت و العبّاس بن معروف و منصور و أیّوب و القاسم و محمّد بن عیسی و محمّد بن خالد و غیرهم،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقلت له:جعلت فداک،قوله(عزّ و جلّ): وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ [توبه(9):105]قال:إیّانا عنی.

919-67- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن ابن بکیر، قال:قلت:لأبی عبد اللّه علیه السّلام اخبرنی أبو بصیر أنّه سمعک تقول:لو لا أنّا نزاد لأنفدنا؟قال:نعم.قال:قلت:تزادون شیئا لیس عند رسول اللّه فقال:لا إذا کان ذلک إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وحیا و إلینا حدیثا.

920-68- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن جماعه،عن ابن فضّال،عن محمّد بن الرّبیع،عن عبد اللّه بن بکیر،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لو لا أنّا نزاد لأنفدنا.قال قلت:تزادون شیئا لیس عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:

إنّه إذا کان ذلک أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأخبر ثمّ إلی علیّ علیه السّلام ثمّ إلی بنیه واحدا،بعد واحد،

ص:50

ولی جدایی ام نیز برایتان خوب است.جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و عرض کرد:ای رسول خدا بودن شما در میان ما برای ما خوب است،ولی جدایی تان از ما،چگونه بر ایمان خوب باشد؟حضرت فرمودند:این که بودن من در میان شما برایتان خوب است برای این است که خداوند عزّتمند می فرماید:«تا تو در میان آن ها هستی خداوند ایشان را عذاب نخواهد کرد و نیز تا وقتی که آمرزش می خواهند خداوند عذابشان نمی کند»[انفال(8):آیۀ 33]یعنی با شمشیر عذابشان می کند و امّا این که جدایی ام از شما برایتان خوب است برای این است که اعمال شما در هر دوشنبه و پنج شنبه به من عرضه می شود.که اگر نیکی باشد خداوند والا را بر آن سپاس می گویم و اگر بدی باشد برایتان آمرزش می خواهم.

839-تفسیر آیۀ شریفۀ(و قل اعملوا فسیری اللّه)

[918]66-ابن اذینه گفته است:من در خدمت حضرت صادق علیه السّلام به ایشان عرض کردم:جانم فدایت مرا دربارۀ این سخن خداوند عزّتمند آگاه کن که فرمود:«و بگو عمل کنید که خداوند و فرستاده اش و مؤمنان عملتان را خواهند دید»[توبه(9):آیۀ 105]حضرت فرمودند:

مقصود از مؤمنان،ما هستیم.

840-حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر به عمل ما افزوده نمی شد از میان می رفتیم

[919]67-عبد اللّه بن بکیر گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:ابو بصیر به من گفت که از شما شنیده شده است که فرموده اید:اگر علم ما افزایش نمی یافت،از میان می رفتیم؟ حضرت فرمودند:آری.من عرض کردم:چیزی به شما افزوده می گردد که نزد رسول خدا نبوده است؟فرمودند:نه.وقتی چنین شود،به رسول خدا وحی می شود با ما سخن گفته می شود.

[920]68-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:اگر علم ما افزایش نمی یافت ما از میان می رفتیم راوی گوید که عرض کردم:چیزی به شما افزوده می شود که نزد رسول خدا نبوده است؟فرمودند:اگر چنین بود که چیزی نزد پیامبر نباشد،به او خبر داده می شود سپس به علی علیه السّلام،سپس یکی پس از دیگری تا به صاحب این امر برسد.

ص:51

حتّی ینتهی إلی صاحب هذا الأمر.

921-69- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن أبی جعفر الطّالبیّ،عن محمّد بن خالد التّمیمیّ،عن علیّ بن أبان،عن ابن نباته،قال:کنت جالسا عند أمیر المؤمنین علیه السّلام فأتاه رجل،فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّی لأحبّک فی السّرّ کما أحبّک فی العلانیه.قال:فنکت أمیر المؤمنین علیه السّلام بعود کان فی یده فی الأرض ساعه،ثمّ رفع رأسه،فقال:کذبت و اللّه،ما أعرف وجهک فی الوجوه و لا اسمک فی الأسماء.

قال الأصبغ:فعجبت من ذلک عجبا شدیدا،فلم أبرح حتّی أتاه رجل آخر.فقال:

و اللّه یا أمیر المؤمنین،إنّی لأحبّک فی السّرّ کما أحبّک فی العلانیه.قال:فنکت بعوده ذلک فی الأرض طویلا،ثمّ رفع رأسه،فقال:صدقت،إنّ طینتنا طینه مرحومه،أخذ اللّه میثاقها یوم أخذ المیثاق،فلا یشذّ منها شاذّ؛و لا یدخل فیها داخل إلی یوم القیامه،أما إنّه فاتّخذ للفاقه جلبابا،فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:الفاقه إلی محبّیک أسرع من السّیل من أعلی الوادی إلی أسفله.

922-70- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن الحسین عن الأصمّ، عن زرعه،عن المفضّل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ اللّه جعل علیّا علیه السّلام علما بینه و بین خلقه،لیس بینهم علم غیره،فمن أقرّ بولایته کان مؤمنا،و من جحده کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ و من نصب معه کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّه،و من أنکرها دخل النّار.

ص:52

841-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام

[921]69-اصبغ بن نباته گفته است:من در خدمت امیر مؤمنان علیه السّلام نشسته بودم که مردی آمد و عرض کرد:ای امیر مؤمنان من تو را چنان که در آشکار دوست دارم در نهان نیز دوست می دارم.امیر مؤمنان علیه السّلام اندک زمانی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سر بلند کرد و فرمود:به خدا سوگند دروغ می گویی من نه صورت تو را در میان صورت ها می بینم نه نامت را در میان آن ها.أصبغ گفته است:من از این سخن بسیار شگفت زده شدم و از جایم حرکت نکرده بودم که مردی دیگر آمد و گفت:ای امیر مؤمنان به خدا سوگند من تو را در نهان چنان دوست می دارم که در آشکارا حضرت دیر زمانی با چوبش زمین را خراشید و سپس سربلند کرد و فرمود:راست می گویی،همانا سرشت ما سرشتی رحمت شده است که خداوند در روز میثاق از آن پیمان گرفته است و تا روز رستاخیز نه کسی از آن جدا می شود و نه کسی به آن داخل می شود.هان پس برای نیازت جامه ای برگیر؛زیرا من از رسول خدا شنیدم که می فرمود:نیازمندی به دوست داران تو زودتر می رسد تا آن سیل که از بالای دره به پایین سرازیر می شود.

842-خداوند متعال علی را نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد

[922]70-از مفضّل روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند والا علی علیه السّلام را نشانه ای میان خود و آفریدگانش نهاد و جز او نشانه ای میانشان نیست.هرکس به ولایت او اقرار کند،مؤمن است و هرکس او را انکار کند،کافر می گردد هرکس او را نشناسد گمراه است و هرکس با او دیگری را برافرازد مشرک.هرکس با ولایت او بیاید وارد بهشت می شود و هرکس او را انکار کند به دوزخ می رود.

ص:53

923-71- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن سلیمان،عن أبیه،قال:

کان رجل من أهل الشّام یختلف إلی أبی جعفر علیه السّلام و کان مرکزه بالمدینه یختلف إلی مجلس أبی جعفر علیه السّلام یقول له:یا محمّد،ألا تری أنّی إنّما أغشی مجلسک حیاء منّی منک،و لا أقول إنّ أحدا فی الأرض،أبغض إلیّ منکم أهل البیت،و أعلم أنّ طاعه اللّه و طاعه رسوله و طاعه أمیر المؤمنین فی بغضکم،و لکن أراک رجلا فصیحا،لک أدب و حسن لفظ،و إنّما الاختلاف إلیک لحسن أدبک،و کان أبو جعفر علیه السّلام یقول له خیرا،و یقول:لن تخفی علی اللّه خافیه.فلم یلبث الشّامیّ إلاّ قلیلا حتّی مرض و اشتدّ وجعه،فلمّا ثقل دعا ولیّه،و قال له:إذا أنت مددت علیّ الثّوب فی النّعش،فأت محمّد بن علیّ علیه السّلام وسله أن یصلّی علیّ و أعلمه أنّی أنا الّذی أمرتک بذلک.قال:فلمّا أن کان فی نصف اللّیل ظنّوا أنّه قد برد و سجّوه،فلمّا أن أصبح النّاس خرج ولیّه إلی المسجد،فلمّا أن صلّی محمّد بن علیّ علیه السّلام و تورّک و کان إذا صلّی عقّب فی مجلسه-قال له:یا أبا جعفر،إنّ فلان الشّامیّ[فلانا الشّامیّ]قد هلک،و هو یسألک أن تصلّی علیه فقال أبو جعفر:کلاّ،إنّ بلاد الشّام بلاد صرد و الحجاز بلاد حرّ و لحمها شدید،فانطلق فلا تعجلنّ علی صاحبک حتّی آتیکم؛ثمّ قام علیه السّلام من مجلسه،فأخذ علیه السّلام وضوءا،ثمّ عاد فصلّی رکعتین،ثمّ مدّ یده تلقاء وجهه ما شاء اللّه ثمّ خرّ ساجدا حتّی طلعت الشّمس،ثمّ نهض علیه السّلام فانتهی إلی منزل الشّامیّ،فدخل علیه،فدعاه فأجابه،ثمّ أجلسه و أسنده و دعا له

ص:54

843-مرد شامی که به مجلس امام باقر علیه السّلام آمد و دشمن او بود

[923]71-محمد بن سلیمان از پدرش روایت کرده که گفته است:مردی از اهل شام به خدمت حضرت باقر علیه السّلام رفت و آمد می کرد.محل اقامت او در مدینه بود و به مجلس حضرت رفت و آمد می کرد و به ایشان می گفت:ای محمّد گمان نکن که من از روی شرم از تو به مجلست می آیم و معتقد نیستم که در زمین کسی دشمن تر از شما با من وجود دارد بلکه می دانم که اطاعت از خدا و فرستاده اش و اطاعت از امیر مؤمنین در کینه ورزی با شما است ولی تو را مردی سخن آور می بینم که صاحب ادب و زیبا سخن هستی و چون نیک آداب هستی به سویت می آیم.حضرت باقر علیه السّلام به او نیکی می کرد و می فرمود:هیچ پنهانی بر خداوند نهان نیست.مدّتی نگذشت و شامی بیمار شد و دردش بسیار گشت و چون تحمل ناپذیر شد همسایه اش را فرا خواند و به او گفت:وقتی در تابوت جامه را به رویم کشیدی به نزد محمّد بن علی علیه السّلام برو و از او بخواه که بر من نماز گزارد و او را آگاه کن از اینکه من،تو را به این درخواست واداشتم.راوی گفته است:چون نیمه شب شد آنان گمان کردند که بدن او سرد شده[و مرده]است.پس او را کفن کردند.چون صبح شد،همسایه اش به مسجد رفت.و آن گاه که حضرت باقر علیه السّلام نماز گزارد و تورّک کرد-حضرت چون نماز می گزارد در همان جا به روی ران نشسته تعقیبات را انجام می داد-به ایشان گفت:ای ابو جعفر فلان شامی مرده و از شما خواسته که بر او نماز بگزاری.حضرت باقر علیه السّلام به او فرمودند:نه چنین نیست.همانا سرزمین شام سرزمین سرمای سخت است و سرزمین حجاز سرزمین گرما است و گرمایش سخت است.تو برو و دربارۀ همسایه ات شتاب نکن تا من بیایم.سپس از جایش برخاست و وضویی گرفت آن گاه بازگشته و دو رکعت نماز گزارد.آن گاه دستش را مدّت زیادی در برابر صورتش گرفت سپس تا آفتاب برآمد به سجده افتاد.آن گاه برخاست و به سوی منزل آن شامی رفت و داخل شده،او را صدا کرد و او پاسخ داد.سپس او را نشاند و تکیه اش داد و برایش حلیمی خواست

ص:55

بسویق فسقاه،و قال لأهله:املئوا جوفه،و برّدوا صدره بالطّعام البارد؛ثمّ انصرف علیه السّلام،فلم یلبث إلاّ قلیلا حتّی عوفی الشّامیّ،فأتی أبا جعفر علیه السّلام فقال:

أخلنی؛فأخلاه،فقال:أشهد أنّک حجّه اللّه علی خلقه،و بابه الّذی یؤتی منه،فمن أتی من غیرک خاب و خسر و ضلّ ضلالا بعیدا،قال له أبو جعفر علیه السّلام و ما بدا لک؟ قال:أشهد أنّی عهدت بروحی و عاینت بعینی،فلم یتفاجأنی إلاّ و مناد ینادی، أسمعه بأذنی ینادی و ما أنا بالنّائم:ردّوا علیه روحه،فقد سألنا ذلک محمّد بن علیّ،فقال له أبو جعفر علیه السّلام:أما علمت أنّ اللّه یحبّ العبد و یبغض عمله،و یبغض العبد و یحبّ عمله؟قال:فصار بعد ذلک من أصحاب أبی جعفر علیه السّلام.

انتهت أخبار الأحمری

924-72- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن حنان بن سدیر،عن أبیه،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی لألقی الرّجل لم أره و لم یرنی فیما مضی قبل یومه ذلک فأحبّه حبّا شدیدا،فإذا کلّمته وجدته لی مثل ما أنا علیه له،و یخبرنی أنّه یجد لی مثل الّذی أجد له؟فقال:صدقت یا سدیر،إنّ ائتلاف قلوب الأبرار إذا التقوا،و إن لم یظهروا التّودّد بألسنتهم،کسرعه اختلاط قطر السّماء علی میاه الأنهار،و إنّ بعد ائتلاف قلوب الفجّار إذا التقوا،و إن أظهروا التّودّد بألسنتهم،کبعد البهائم من التّعاطف، و إن طال اعتلافها علی مذود واحد.

ص:56

و به او نوشاند و به خانواده اش فرمود:شکمش را پر کنید و سینه اش را با غذای خنک سرد کنید.سپس بازگشت و اندکی نگذشت که آن شامی سلامتی اش را بازیافت و به نزد حضرت باقر علیه السّلام آمد و گفت:می خواهم با شما تنها باشم.حضرت با او خلوت کرد و او عرض کرد:

گواهی می دهم که تو حجّت خدا بر آفریدگانش هستی و دری که از آن وارد می شوند.هرکس از دری جز تو وارد شود ناکام شده،زیان می کند و به گمراهی دوری می افتد.حضرت باقر علیه السّلام به او فرمود:برای تو چه اتفاقی افتاد؟او عرض کرد:گواهی می دهم که متوجه روح خود شدم [که از بدنم جدا می شد]و آن را با چشمانم دیدم.مرا چیزی غافلگیر نکرد جز این که ندا دهنده ای فریاد زد که-و من با گوشم شنیدم و در خواب نبودم-روحش را به او بازگردانید که محمّد بن علی علیه السّلام از ما چنین خواسته است.

حضرت باقر علیه السّلام به او فرمود:مگر نمی دانی که گاهی خداوند بنده را دوست دارد و عملش را دوست نمی دارد و گاهی بنده را دوست نمی دارد و عملش را دوست می دارد؟راوی گفته است:و پس از آن او از یاران حضرت باقر علیه السّلام شد.

احادیث احمری پایان یافت.

844-یکی بودن قلب های نیکان وقتی یکدیگر را می بینند

[924]72-سدیر گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام گفتم:گاهی مردی را می بینم که نه من و نه او هیچ کدام پیش از آن همدیگر را ندیده ایم ولی او را بسیار دوست می دارم و وقتی با او صحبت می کنم می بینم بر همان عقیده است که من هستم.آن گاه او می گوید که نسبت به من چنان بوده که من نسبت به او بوده ام حضرت فرمودند:درست می گویی ای سدیر همانا پیوند دل های نیکان در هنگام دیدار-اگرچه با زبان دوستی شان را آشکار نکنند-شتابناک تر از آمیزش قطره های باران با آب رودخانه است.و همانا دوری دل های بدکاران در هنگام دیدار-اگرچه در زبان اظهار دوستی کنند-همچون دوری چارپایان از مهربانی به یکدیگر است.اگرچه مدت زیادی از یک آخور علف خورده باشند.

ص:57

925-73- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد،عن ابن عیسی، عن موسی بن طلحه،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ فی اللّیله الّتی یولد فیها الإمام لا یولد فیها مولود إلاّ کان مؤمنا،و إن ولد فی أرض الشّرک نقله اللّه إلی الإیمان ببرکه الإمام.

926-74- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد بن عیسی العلویّ،عن حیدر بن محمّد السّمرقندیّ،عن أبی عمرو الکشّیّ،عن حمدویه بن بشر عن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن خالد،قال:قلت لأبی الحسن الرّضا علیه السّلام إنّ عبد اللّه بن بکیر یروی حدیثا و یتأوّله،و أنا أحبّ أن أعرضه علیک.فقال:ما ذاک الحدیث؟ قلت:قال ابن بکیر:حدّثنی عبید بن زراره،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام أیّام خرج محمّد بن عبد اللّه بن الحسن،إذ دخل علیه رجل من أصحابنا،فقال له:

جعلت فداک،إنّ محمّد بن عبد اللّه قد خرج،و أجابه النّاس،فما تقول فی الخروج معه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اسکن ما سکنت السّماء و الأرض.فقال عبد اللّه بن بکیر:فإذا کان الأمر هکذا،فلم یکن خروج ما سکنت السّماء و الأرض،فما من قائم و ما من خروج.فقال أبو الحسن علیه السّلام صدق أبو عبد اللّه علیه السّلام،و لیس الأمر علی ما تأوّله ابن بکیر،إنّما قال أبو عبد اللّه علیه السّلام اسکن ما سکنت السّماء من النّداء، و الأرض من الخسف بالجیش.

927-75- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال،عن علیّ بن سلیمان،عن جعفر بن

ص:58

845-هر نوزادی اگر در شب ولادت امامی به دنیا بیاید از مؤمنان می شود

[925]73-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا در شبی که امام متولد می شود،هیچ فرزندی به دنیا نمی آید مگر این که مؤمن باشد و اگر در سرزمین شرک به دنیا بیاید خداوند او را به برکت امام به ایمان می کشاند.

846-سؤال امام صادق علیه السّلام از قیام محمد بن عبد اللّه

[926]74-حسین بن خالد گفته است:به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم:عبد اللّه بن بکیر حدیثی روایت کرده،آن را تأویل می کرد و من دوست دارم که آن را به شما عرضه کنم.امام علیه السّلام فرمودند:آن حدیث چیست؟من عرض کردم:ابن بکیر گفت:عبید بن زراره روایت کرد که من در روزگار قیام محمد بن عبد اللّه بن حسن نزد حضرت صادق علیه السّلام بودم که ناگاه مردی از اصحابمان به نزد ایشان آمد و عرض کرد:جانم فدایت محمّد بن عبد اللّه قیام کرده و مردم او را پذیرفته اند.نظر شما دربارۀ قیام به همراه او چیست؟حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تا آسمان و زمین آرام است،آرام باش.و عبد اللّه بن بکیر گفت:اگر چنین باشد و تا آسمان و زمین آرام است قیامی نباشد نه قیام کننده ای خواهد بود و نه هیچ قیامی.حضرت رضا علیه السّلام فرمودند:

حضرت صادق علیه السّلام درست فرموده اند ولی موضوع چنان نیست که ابن بکیر تأویل کرده است.

همانا حضرت صادق علیه السّلام فرموده است:تا آسمان از فریاد و زمین از فرو رفتن[در اثر گام های]لشکر آرام باشد،آرام باشید.

ص:59

محمّد بن مالک،عن محمّد بن المثنّی،عن أبیه،عن عثمان بن زید،عن المفضّل، قال:دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال لی:من صحبک؟فقلت له:رجل من إخوانی.قال:فما فعل؟فقلت:منذ دخلت المدینه لم أعرف مکانه.فقال لی:أما علمت أنّ من صحب مؤمنا أربعین خطوه،سأله اللّه عنه یوم القیامه.

928-76- قال المفید رأیت فی بعض الأصول حدیثا لم یحضرنی الآن إسناده عن الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:من صحب أخاه المؤمن فی طریق فتقدّمه فیه بقدر ما یغیب عنه بصره فقد أشاط بدمه و أعان علیه.

929-77- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال،عن علیّ بن سلیمان،عن أحمد بن القاسم،عن أحمد بن محمّد السّیّاریّ،عن محمّد البرقیّ،عن سعید بن مسلم،عن داود بن کثیر الرّقّیّ،قال:کنت جالسا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ قال مبتدئا من قبل نفسه:یا داود،لقد عرضت علیّ أعمالکم یوم الخمیس،فرأیت فیما عرض علیّ من عملک صلتک لابن عمّک فلان فسرّنی ذلک،إنّی علمت أنّ صلتک له أسرع لفناء عمره و قطع أجله.قال داود:و کان لی ابن عمّ معاند ناصب خبیث بلغنی عنه و عن عیاله سوء حال،فصککت له:نفقه قبل خروجی إلی مکّه،فلمّا صرت فی المدینه اخبرنی أبو عبد اللّه علیه السّلام بذلک.

930-78- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن الأهوازیّ،عن ابن أبی عمیر،عن البطائنیّ عن أبی بصیر،قال:سألت أبا عبد

ص:60

847-هرکس با مؤمنی چهل قدم همراهی کند خداوند دربارۀ آن از او خواهد پرسید؟

[927]75-مفضّل بن عمر جعفی گفته است:به خدمت حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان به من فرمود:چه کسی تو را همراهی می کرد؟عرض کردم:مردی از برادرانم.حضرت فرمود:

کارش چه شد؟عرض کردم:از وقتی رسیدم از او خبری ندارم.حضرت به من فرمودند:مگر نمی دانی که هرکس با مؤمنی چهل گام همراهی کند خداوند دربارۀ آن از او خواهد پرسید؟

[928]76-شیخ مفید گفته است:من در یکی از اصول،حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام خوانده ام که اکنون سندش در خاطرم نیست.ایشان فرموده اند:هرکس برادر مؤمنش را در راهی همراهی کند و آن گاه به اندازه ای که از چشم او نهان شود،پیش افتد خون او را هدر کرده،به زیان او یاری رسانده است.

848-اعمال روز پنج شنبه بر ائمه عرضه می شود

[929]77-داود بن کثیر رقّی گفته است:من در خدمت حضرت صادق علیه السّلام نشسته بودم که حضرت آغاز سخن کرده،فرمود:ای داود روز پنج شنبه اعمال شما بر من عرضه شد و من در آن ها عمل تو را که هدیه ای به پسر عمویت فلانی بود دیدم و شاد شدم.من دانستم که هدیۀ تو به او پایان عمرش و اجلش را شتاب بخشیده است.داود گفته است:من پسر عموی بدخواه، کینه توز و پلیدی داشتم و شنیده بودم که او و خانواده اش در احوال بدی هستند پس قبل از رفتنم به مکّه حواله ای نقدی به او دادم و چون به مدینه رسیدم حضرت صادق علیه السّلام از آن خبر داد.

ص:61

اللّه علیه السّلام عن دعاء یوسف علیه السّلام ما کان؟فقال:إنّ دعاء یوسف علیه السّلام کان کثیرا،لکنّه لمّا اشتدّ علیه الحبس خرّ للّه ساجدا و قال:«اللّهمّ إن کانت الذّنوب قد أخلقت وجهی عندک،فلن ترفع لی إلیک صوتا،فأنا أتوجّه إلیک بوجه الشّیخ یعقوب».قال:ثمّ بکی أبو عبد اللّه علیه السّلام و قال:صلّی اللّه علی یعقوب و علی یوسف،و أنا أقول:«اللّهمّ باللّه و برسوله صلّی اللّه علیه و اله».

931-79- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن الحسین بن محمّد بن بشر،عن علیّ بن الحسن بن عبید،عن إسماعیل بن أبان،عن أبی مریم،عن حمران قال،زرت قبر الحسین علیه السّلام فلمّا قدمت جاءنی أبو جعفر محمّد بن علیّ علیهم السّلام و عمر بن علیّ بن عبد اللّه بن علیّ،فقال أبو جعفر علیه السّلام أبشر یا حمران،فمن زار قبور شهداء آل محمّد علیهم السّلام یرید اللّه بذلک وصله نبیّه،خرج من ذنوبه کیوم ولدته أمّه.

932-80- أخبرنا المفید عن عمرو بن محمّد الصّیرفیّ،عن محمّد بن همّام، عن الفزاریّ،عن سعید بن عمر،عن الحسن بن ضوء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال علیّ بن الحسین زین العابدین علیهما السّلام:قال اللّه(عزّ و جلّ)ما من شیء أتردّد عنه تردّدی عن قبض روح المؤمن،یکره الموت و أنا أکره مساءته،فإذا حضره أجله الّذی لا یؤخّر فیه بعثت إلیه بریحانتین من الجنّه تسمّی إحداهما المسخیه و الأخری المنسیه،فأمّا المسخیه فتسخیه عن ماله،و أمّا المنسیه فتنسیه أمر الدّنیا.

ص:62

849-دعای حضرت یوسف علیه السّلام در زندان

[930]78-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دعای یوسف علیه السّلام پرسیدم.

فرمودند:دعای یوسف علیه السّلام بسیار است امّا وقتی زندان بر او سخت شد برای خداوند به سجده افتاد و گفت:«خداوندا اگر چهره ام در نزد تو به سبب گناهان فرسوده شده است و دیگر صدایم به سوی تو بالا نمی آید اینک به آبروی یعقوب پیر به تو رو می آورم».راوی گفته است:سپس حضرت صادق علیه السّلام گریست و فرمود:خداوند به یعقوب و یوسف درود بفرستد و من می گویم:«خدایا من به آبروی تو و فرستاده ات[به تو روی می آورم].

850-فضیلت زیارت قبور آل محمد صلّی اللّه علیه و اله

[931]79-حمران-که خدایش بیامرزد-گفته است:من مرقد حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کردم و چون بازگشتم حضرت باقر علیه السّلام و عمر بن علی عبد اللّه بن علی به نزدم آمدند و حضرت باقر علیه السّلام به من فرمود:مژده بر تو ای حمران که هرکس مرقد شهیدان خاندان محمّد علیهم السّلام را زیارت کند و نیّتش[رضای]خدا و پیوستن به پیامبرش باشد،از گناهانش خارج می شود مانند روزی که مادرش او را به دنیا آورده است.

851-قبض روح مؤمنان

[932]80-حضرت سجّاد علیه السّلام فرمود:خداوند عزّتمند فرموده است:من در هیچ چیزی همچون گرفتن جان مؤمن تردید نمی کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی اش را نمی پسندم.و چون اجلش که در آن تأخیری نیست فرا می رسد،دو گیاه خوشبوی بهشتی که یکی مسخیه و دیگری منسیه نام دارد برایش می فرستیم،مسخیه او را از مالش جدا می کند و منسیه دنیا را از یادش می برد.

ص:63

933-81- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن أحمد بن إدریس،عن ابن عیسی،عن الحسن بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ فیمن ینتحل هذا الأمر لمن یکذب حتّی یحتاج الشّیطان إلی کذبه.

934-82- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد النّحویّ،عن محمّد بن همّام،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن عبد اللّه بن محمّد الفزاریّ، عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:کان من دعاء علیّ بن الحسین علیهما السّلام:«إلهی إن کنت عصیتک بارتکاب شیء ممّا نهیتنی،عنه فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک الإیمان بک،منّا منک به علیّ لا منّا منّی به علیک، و ترکت معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک أن أجعل لک شریکا،أو أجعل لک ولدا أو ندّا،و عصیتک علی غیر مکابره و لا معانده و لا استخفاف منّی بربوبیّتک،و لا جحود لحقّک،و لکن استزلّنی الشّیطان بعد الحجّه و البیان،فإن تعذّبنی فبذنوبی و إن تغفر لی فبجودک و رحمتک یا أرحم الرّاحمین».

935-83- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن یونس،عن العلاء بن الرّزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:من قال بعد صلاه الصّبح قبل أن یتکلّم:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»یعیدها سبع مرّات،دفع اللّه عنه سبعین نوعا من أنواع

ص:64

[933]81-هشام بن سالم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا در میان کسانی که خود را به امر ولایت نسبت می دهند کسانی هستند که دروغ می گویند چنان که شیطان به دروغ آن ها نیازمند می شود.

852-دعای امام سجاد علیه السّلام

[934]82-جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که یکی از دعاهای حضرت سجّاد علیه السّلام چنین بود:«خداوندا اگر با دست یازیدن به آنچه از آن بازداشته بودی تو را نافرمانی کرده ام ولی در محبوب ترین امور در نزد تو که ایمان به تو است-اگرچه آن هم احسان تو به من بود و نه منّت من بر تو-و نیز از شریک یا فرزند و همتا قرار دادن برای تو که بدترین چیزها در بارگاه تو است از تو فرمان برده ام.من تو را نه از روی خودپسندی و لجبازی و نه از روی خوار شمردن پروردگارت و یا انکار حقّت نافرمانی نکرده ام بلکه شیطان پس از[اتمام]حجّت و رسیدن بیانی روشن مرا لغزانده بود.اگر مرا به سبب گناهانم کیفر کنی به من ستم نکرده ای و اگر مرا بیامرزی به سبب گشاده دستی و بخشندگی ات خواهد بود.ای مهربان ترین مهربانان».

853-هرکس بعد از نماز صبح و مغرب لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم بگوید

[935]83-محمّد بن مسلم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس پس از نماز صبح و مغرب پیش از آن که سخن بگوید،بخواند:«بسم اللّه الرحمن الرحیم،لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم»و آن را هفت بار تکرار کند،خداوند هفتاد گونه از انواع بلاها را که کمترین آنها جذام و پیسی است،از او برطرف می کند.

ص:65

البلاء،و من قالها إذا صلّی المغرب قبل أن یتکلّم دفع اللّه عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء أهونها الجذام و البرص.

936-84- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری،عن ابن عقده،عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن إبراهیم،شیخ من أصحابنا،عن صبّاح الحذّاء،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام من کانت له إلی اللّه حاجه فلیقصد إلی مسجد الکوفه و لیسبغ وضوءه و لیصلّ فی المسجد رکعتین،یقرأ فی کلّ واحده منهما فاتحه الکتاب و سبع سور معها،و هی(المعوّذتان)و(قل هو اللّه أحد)و(قل یا أیّها الکافرون)و(إذا جاء نصر اللّه و الفتح)و(سبّح اسم ربّک الأعلی) و(إنّا أنزلناه فی لیله القدر)فإذا فرغ من الرّکعتین و تشهّد و سلّم،و سأل اللّه حاجته، فإنّها تقضی بعون اللّه،إن شاء اللّه.قال علیّ بن الحسن بن فضّال:و قال لی هذا الشّیخ:إنّی فعلت ذلک و دعوت اللّه أن یوسّع علیّ فی رزقی،فأنا من اللّه(تعالی) بکلّ نعمه،ثمّ دعوته أن یرزقنی الحجّ فرزقنیه،و علّمته رجلا کان من أصحابنا مقترا علیه فی رزقه فرزقه اللّه(تعالی)و وسّع علیه.

937-85- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ، قال:حدّثنا محمّد بن علیّ بن إبراهیم،قال:حدّثنا داود بن سلیمان أبو محمّد المروزیّ،قال:حدّثنا صالح بن عبد اللّه التّرمذیّ،قال:حدّثنا نوح بن أبی مریم، عن إبراهیم الصّائغ،عن سلمه بن کهیل،عن عیسی،عن عاصم،عن زرّ بن

ص:66

854-نماز حاجت در مسجد کوفه

[936]84-صبّاح حذّاء روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از درگاه خداوند حاجتی دارد،آهنگ مسجد کوفه کند و وضویی کامل بسازد و دو رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت یک فاتحه الکتاب و هفت سوره بخواند:سوره های فلق و ناس و قل هو اللّه احد و قل یا ایها الکافرون و اذا جاء نصر اللّه و سبح اسم ربک الاعلی و انا انزلناه فی لیله القدر و چون دو رکعت را به پایان رساند و تشهد سلام را به جا آورد،حاجتش را از خداوند بخواهد که ان شاء اللّه به یاری او برآورده می شود.علی بن حسن بن فضال گفته است:پیرمردی از اصحابمان به من گفت:من این دستور را انجام دادم و از خداوند خواستم که روزی ام را فراوان کند و اکنون همۀ نعمت ها را از جانب خداوند والا دارم.سپس از خداوند خواستم که حجّ را روزی ام کند که آن را هم روزی ام کرد و این دعا را به مردی از اصحابمان که تهیدست بود آموختم و خداوند والا روزی اش داد و فراوان بخشید.

ص:67

حبیش،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا یکون العبد مؤمنا حتّی أکون أحبّ إلیه من نفسه و من ولده و ماله و أهله.قال:فقال بعض القوم:یا رسول اللّه،إنّا لنجد ذلک بأنفسنا.فقال علیه السّلام بل أنا أحبّ إلی المؤمنین من أنفسهم.ثمّ قال:أرأیتم لو أنّ رجلا سطا علی واحد منکم فنال منه باللّسان و الید،کان العفو عنه أفضل أم السّطوه علیه و الإنتقام منه؟قالوا:بل العفو،یا رسول اللّه.قال:

أفرأیتم لو أنّ رجلا ذکرنی عند أحد منکم بسوء و تناولنی بیده کان الإنتقام منه و السّطوه علیه أفضل أم العفو عنه؟قالوا:بل الإنتقام منه أفضل.قال:فأنا إذن أحبّ إلیکم من أنفسکم.

938-86- أخبرنا المفید عن ابو بکر،عن أحمد بن عیسی عن مسعر بن یحیی، عن شریک،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جالسا فی جماعه من أصحابه إذ أقبل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه،و إلی نوح فی حکمته،و إلی إبراهیم فی حلمه،فلینظر إلی علیّ بن أبی طالب.

939-87- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد الزّراریّ،عن الحمیریّ،عن ابن أبی الخطّاب،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن السّاباطیّ،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ أبا أمیّه یوسف بن ثابت حدّث عنک أنّک قلت:لا یضرّ مع الإیمان عمل،و لا ینفع مع الکفر عمل؟فقال:إنّه لم یسألنی أبو أمیّه عن تفسیرها،إنّما

ص:68

855-بنده مؤمن نمی گردد،جز هنگامی که من در نزد او از خودش و فرزندان و مالش محبوب تر باشم

[937]85-از عبد اللّه بن مسعود روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بنده مؤمن نمی گردد جز هنگامی که من در نزد او از خودش و از فرزندان و مالش و خانواده اش محبوب تر باشم.

یک نفر گفت:ای رسول خدا ما این را در دلمان می بینیم.حضرت فرمودند:آری من نزد مؤمنان از خودشان محبوب ترم.سپس فرمودند:به من بگویید اگر مردی به یکی از شما حمله کند و با زبان و دست آسیب برساند،گذشت از او بهتر است یا حمله و انتقام از او؟آنان گفتند:البتّه گذشت ای رسول خدا،حضرت فرمودند:به من بگویید اگر مردی نزد یکی از شما از من به بدی یاد کند و به من آسیب برساند،انتقام از او و حمله بر او بهتر است یا گذشت از او؟آنان گفتند:البتّه انتقام بهتر است،حضرت فرمودند:اکنون من در نزد شما از خودتان محبوب ترم.

856-نظر به حضرت علی علیه السّلام

[938]86-عبد اللّه بن مسعود گفته است:رسول خدا در میان گروهی از اصحابشان نشسته بودند که علی بن ابی طالب علیه السّلام پیش رو آمد و رسول خدا فرمودند:هرکس می خواهد دانش آدم،حکمت نوح و شکیبایی ابراهیم را ببیند،به علی بن ابی طالب علیه السّلام بنگرد.

857-با وجود ایمان عمل بد زیان نمی رساند و با وجود کفر کردار نیکو سود نمی رساند

[939]87-عمّار بن موسی ساباطی گفت:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:همانا ابو امیّه یوسف بن ثابت از شما روایت کرده که فرموده اید:با وجود ایمان،عمل[بد]زیان نمی رساند و با وجود کفر کردار[نیکو]سود نمی رساند؟حضرت فرمودند:ابو امیّه تفسیرش را از من نپرسید.

ص:69

عنیت بهذا أنّه من عرف الإمام من آل محمّد علیهم السّلام و تولاّه،ثمّ عمل لنفسه بما شاء من عمل الخیر قبل منه ذلک،و ضوعف له أضعافا کثیره،فانتفع بأعمال الخیر مع المعرفه،فهذا ما عنیت بذلک،و کذلک لا یقبل اللّه من العباد الأعمال الصّالحه الّتی یعملونها إذا تولّوا الإمام الجائر الّذی لیس من اللّه تعالی فقال له عبد اللّه بن أبی یعفور:ألیس اللّه(تعالی)قال: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فکیف لا ینفع العمل الصّالح ممّن تولّی أئمّه الجور؟فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:و هل تدری ما الحسنه الّتی عناها اللّه(تعالی)فی هذه الآیه،هی معرفه الإمام و طاعته،و قد قال اللّه(عزّ و جلّ): مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [النمل(27):89-90]و إنّما أراد بالسّیّئه إنکار الإمام الّذی هو من اللّه(تعالی).ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من جاء یوم القیامه بولایه إمام جائر لیس من اللّه و جاءه منکرا لحقّنا جاحدا لولایتنا،أکبّه اللّه(تعالی) یوم القیامه فی النّار.

940-88- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ،عن نصر بن أحمد الزّراریّ،عن سهل،عن محمّد بن الولید،عن سفیان بن عیینه،عن الرّکین بن الرّبیع،عن الحسین بن قبیصه،عن جابر الأنصاریّ،قال:خطبنا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال فی خطبته:من آمن بی و صدّقنی فلیتولّ علیّا بعدی،فإنّ ولایته ولایتی،و ولایتی ولایه اللّه،أمر عهده إلیّ ربّی و أمرنی أن أبلّغکموه،ألا هل بلّغت؟فقالوا:نشهد أنّک

ص:70

همانا مقصود من این بود که هرکس امام خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را بشناسد و سرپرستی او[بر خودش]را بپذیرد،سپس آن چه از عمل نیک می خواهد برای خودش عمل کند از او پذیرفته شده و برایش چندین برابر می شود و به سبب اعمال نیک همراه با معرفت سود می برد.این مقصود من بود.همچنان که خدا اعمال نیک را از بندگان پیرو امامی ستمکار که از سوی او نیست نمی پذیرد.آن گاه عبد اللّه بن ابو یعفور گفت:مگر خداوند والا نفرموده است:«هرکس عمل نیکی بکند پاداشی بهتر از آن یابد و ایشان از هراس آن روز در امان اند»[نمل(27):

آیۀ 89]پس چگونه عمل نیک از کسانی که از ائمّه ستمکار پیروی می کنند،پذیرفته نیست؟ حضرت صادق علیه السّلام به او فرمودند:و آیا می دانی مقصود خداوند از نیکی که در این آیه فرموده، چیست؟شناخت امام و فرمانبری از اوست.خداوند عزّتمند فرموده است:«و هرکس عمل بدی بکند به صورت در دوزخ می افتد.آیا جز بر آن چه عمل می کردید جزا خواهید دید» [نمل(27):آیۀ 90]و همانا مقصود خداوند از بدی انکار امامی است که از جانب خداوند است.سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس در روز قیامت با ولایت امامی ستمکار که از جانب خداوند نیست و با انکار حقّ ما و ولایت ما بیاید،خداوند والا او را به صورت در دوزخ می اندازد.

858-ولایت حضرت علی علیه السّلام

[940]88-جابر بن عبد اللّه انصاری گفته است:پیامبر گرامی برای ما خطبه خواند و از جمله فرمود:هرکس به من ایمان آورده و مرا پذیرفته است باید پس از من از علی پیروی کند؛زیرا پیروی از او،پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است.پروردگارم پیمان با او را به من فرمان داد فرمود که آن را به شما برسانم،آیا به شما رساندم؟

ص:71

قد بلّغت.قال:أما إنّکم تقولون:نشهد أنّک قد بلّغت،و إنّ منکم لمن ینازعه حقّه، و یحمل النّاس علی کتفه.قالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمّهم لنا.قال صلّی اللّه علیه و اله:أمرت بالإعراض عنهم،و کفی بالمرء منکم ما یجد لعلیّ فی نفسه.

941-89- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن محمّد بن عبید،عن ابن أسباط،عن ابن عمیره،عن محمّد بن حمران،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لمّا کان من أمر الحسین بن علیّ ما کان،ضجّت الملائکه إلی اللّه(تعالی) و قالت:یا ربّ یفعل هذا بالحسین صفیّک و ابن نبیّک؟قال:فأقام اللّه لهم ظلّ القائم علیه السّلام و قال:بهذا أنتقم له من ظالمیه.

942-90- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن الحمیریّ، عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن القاسم بن محمّد،عن الحسین بن أحمد،عن ابن ظبیان،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:ما یقول النّاس فی أرواح المؤمنین بعد موتهم؟قلت:یقولون:فی حواصل طیور خضر.فقال:

سبحان اللّه!المؤمن أکرم علی اللّه من ذلک!إذا کان ذلک أتاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و معهم ملائکه اللّه عزّ و جلّ المقرّبون،فإن أنطق اللّه لسانه بالشّهاده له بالتّوحید و للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالنّبوّه و الولایه لأهل البیت علیهم السّلام شهد علی ذلک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و الملائکه المقرّبون معهم،و إن اعتقل لسانه خصّ اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بعلم ما فی قلبه من ذلک فشهد

ص:72

آنان گفتند:گواهی می دهیم که تو رساندی.حضرت فرمودند:هان شما اکنون می گویید ما گواهیم که تو آن را رساندی ولی برخی از شما دربارۀ این حق با او ستیزه و مردم را بر او می شورانید.آنان گفتند:ای رسول خدا درود خدا بر تو باد نام آنان را به ما بفرما.حضرت فرمودند،من به روی گردان شدن از ایشان فرمان داده شده ام.و برای هریک از شما آنچه در دل نسبت به علی دارد بس است.

859-ناله کردن ملائکه هنگام قتل امام حسین علیه السّلام

[941]89-از محمّد بن حمران روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آنگاه که امر حسین چنان شد که فرشتگان به درگاه خداوند والا ناله کردند و گفتند:پروردگارا با حسین برگزیدۀ تو و پسر پیامبرت چنین رفتار می شود؟امام فرمودند:در این هنگام خداوند سایۀ قائم علیه السّلام را به آنان نشان می دهد و می فرماید:با این مرد انتقام او را از ستمکارانش می گیرم.

860-ارواح مؤمنین بعد از مرگشان

[942]90-یونس بن ظبیان گفته است:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که ایشان فرمودند:

مردم دربارۀ روح مؤمنان در پس از مرگشان چه می گویند؟من عرض کردم:آنان می گویند که روح مؤمنان در چینه دان مرغانی سبز است.حضرت فرمودند:سبحان اللّه!مؤمن در نزد خدا گرامی تر از این است.چون مرگ مؤمن برسد،رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام به همراه فرشتگانی از فرشتگان مقرّب خداوند به نزد مؤمن می آیند تا اگر خداوند زبان او را به شهادت بر توحید خود و نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و ولایت اهل بیت می گشاید،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام و فرشتگان مقرب همراه ایشان بر آن گواهی دهند و اگر زبانش بند آمد پیامبر خدا آنچه را در قلب او است بداند و به آن گواهی دهد

ص:73

به و شهد علی شهاده النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین(علی جماعتهم من اللّه أفضل السّلام)و من حضر معهم من الملائکه،فإذا قبض اللّه إلیه،صیّر تلک الرّوح إلی الجنّه فی صوره کصورته فیأکلون و یشربون،فإذا قدم علیهم القادم عرفهم بتلک الصّوره الّتی کانت فی الدّنیا.

943-91- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن الحمیریّ، عن محمّد بن موسی بن عبد اللّه بن مهران،عن محمّد بن سنان،عن أبی بکر الحضرمیّ،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لو أنّ کافرا وصف ما تصفون عند خروج نفسه،ما طعمت النّار من جسده شیئا.

تمّ المجلس الرابع عشر،و یتلوه المجلس الخامس عشر.

ص:74

و بر گواهی ایشان،علی و فاطمه و حسن و حسین-بر همگی ایشان از جانب خدا برترین سلام باد-و فرشتگان حاضر با ایشان گواهی دهند.و چون خداوند روح او را بگیرد آن روح در صورتی همانند صورت دنیایی اش به سوی بهشت می رود و می خورد و می آشامد.و اگر کسی به نزد او بیاید او را با همان صورتی که در دنیا داشت دیدار می کند.

قبول توبه حتی هنگام مرگ

[943]91-ابو بکر حضر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر کافری به هنگام جان کندن آنچه را در نزدش می گویند،بگوید آتش دوزخ چیزی از جسم او را نمی خورد.

مجلس چهاردهم پایان یافت و پس از این مجلس مجلس پانزدهم است.

ص:75

[15] المجلس الخامس عشر فیه أحادیث أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی رحمه اللّه، روایه الحسین بن عبید اللّه الغضائری؛عنه.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

944-1- أخبرنا أبو عبد اللّه الحسین بن عبید اللّه الغضائریّ،قال:أخبرنا أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ،قال:أخبرنی أبی علیّ بن الحسین ابن بابویه رحمه اللّه،قال:حدّثنا ابن المتوکّل عن علیّ،عن أبیه،عن الحسن بن علیّ بن یقطین،عن أخیه الحسین،عن أبیه،قال:وقع الخبر إلی موسی بن جعفر علیه السّلام و عنده جماعه من أهل بیته بما عزم علیه موسی بن المهدیّ فی أمره.

فقال لأهل بیته:ما تشیرون؟قالوا:نری أن تتباعد عن هذا الرّجل،و أن تغیّب شخصک منه فإنّه لا یؤمن شرّه،فتبسّم أبو الحسن علیه السّلام ثمّ قال:

زعمت سخینه أن ستغلب ربّها و لیغلبنّ مغالب الغلاّب

ثمّ رفع یده علیه السّلام و قال:«إلهی کم من عدوّ شحذ لی ظبه مدیته،و أرهف لی شبا

ص:76

15- جلسه پانزدهم

اشاره

جلسه پانزدهم

که احادیث ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی رحمه اللّه و روایت حسین ابن عبید اللّه غضائری در این مجلس است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

861-هلاکت موسی بن مهدی به دعای امام کاظم علیه السّلام

[944]1-حسین بن علی بن یقطین روایت کرده که پدرش گفت:خبر تصمیم موسی بن مهدی دربارۀ حضرت کاظم علیه السّلام به ایشان و گروهی از خاندانش رسید و ایشان به خاندانش فرمود:

چه پیشنهادی دارید؟آنان گفتند:نظر ما این است که از این مرد دور شوی و خودت را از او پنهان کنی؛زیرا از شرّ او ایمن نمی توان شد.حضرت کاظم علیه السّلام لبخندی زد و فرمود:

سخینه پنداشت که بر پروردگارش چیره خواهد شد درحالی که همانا چیره ترین چیره ها چیره می شود سپس دستش را بالا برد و فرمود:«خدا چه بسیار دشمنی که دم خنجرش را برایم تیز کرد

ص:77

حدّه،و داف لی قواتل سمومه،و لم تنم عنّی عین حراسته،فلمّا رأیت ضعفی عن احتمال الفوادح،و عجزی عن ملمّات الجوائح،صرفت ذلک عنّی بحولک و قوّتک،لا بحولی و لا بقوّتی،و ألقیته فی الحفیر الّذی احتفره،لی خائبا ممّا أمّله فی دنیاه،متباعدا ممّا رجاه فی آخرته،فلک الحمد علی ذلک قدر استحقاقک، سیّدی الهی،فخذه بعزّتک،و افلل حدّه عنّی بقدرتک و اجعل له شغلا فیما یلیه و عجزا عمّا یناویه،الهی فأعدنی من عدوی حاضره تکون من غیظی شفاء،و من حقّی علیه وفاء،و صل اللّهمّ دعائی بالإجابه،و انظر شکایتی بالتّغییر،و عرّفه عمّا قلیل ما وعدت الظّالمین،و عرّفنی ما وعدت من إجابه المضطرّین،إنّک ذو الفضل و المنّ الکریم».قال:ثمّ تفرّق القوم،فما اجتمعوا إلاّ لقراءه الکتب الوارده بموت موسی بن المهدیّ.

945-2- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ما جیلویه عن علیّ بن إبراهیم،قال:

سمعت رجلا من أصحابنا یقول:لمّا حبس هارون الرّشید موسی بن جعفر علیهما السّلام و جنّ علیه اللّیل،فخاف ناحیه هارون أن یقتله،جدّد طهوره و استقبل بوجهه القبله،و صلّی للّه(عزّ و جلّ)أربع رکعات،ثمّ دعا بهذه الدّعوات فقال:«یا سیّدی نجّنی من حبس هارون،و خلّصنی من یده،یا مخلّص الصخر من بین رمل و طین و ماء،و یا مخلّص النّار من بین الحدید و الحجر،و یا مخلّص اللّبن من بین فرث و دم،و یا مخلّص الولد من بین مشیمه و رحم،و یا مخلّص الرّوح من بین الأحشاء

ص:78

و زهرهای کشنده اش را برایم آمیخت و چشم های پاسبانش از نگاهبانی من نخوابید و چون تو ناتوانی من از به دوش کشیدن ناگواری ها و بدبختی های ویرانگر را دیدی،آن را به نیرو و توانایی خودت و نه به نیرو و توانایی خودم از من برگرداندی و او را در چاهی انداختی که برای من کنده بود شکست خوردۀ در آرزوهای دنیا و دور افتادۀ از آنچه به آن امید داشت در آخرت و سپاس بر تو باد بر این نعمت به اندازه ای که سزاوار آن هستی.ای سرور و خداوندگار من به توانایی خودت او را بگیر و به قدرتت تیزی خنجرش را بر من کند کن.در آنچه برایش پیش می آید،مشغولش گردان و در آنچه نیّت می کند ناتوانش کن.بار خدایا،هم اکنون مرا در برابر او چنان یاری کن که خشم مرا فرو نشاند و حقم را از او بستاند و دعایم را به اجابت برسان.به شکایت هایم ترتیب اثر ده آنچه به ستمکاران وعده داده ای پس از اندک مدّتی به او بچشان و به من نیز آنچه را که به بیچارگان وعده کرده ای بنمای به درستی که تو صاحب فضل بزرگ و لطف بزرگوارانه هستی.راوی گوید:آن گروه پراکنده شدند و جز برای خواندن غمنامه هایی که در مرگ موسی بن مهدی نگاشته شده بود گردهم نیامدند.

862-آزادی امام کاظم علیه السّلام از زندان هارون الرشید

[945]2-مردی از اصحابمان گفته است:وقتی هارون الرشید حضرت کاظم علیه السّلام را به زندان انداخت و وقتی شب همه جا را فراگرفت،حضرت از جانب هارون ترسید که او را بکشد.

پس وضویش را تازه کرد و رو به قبله ایستاد و چهار رکعت نماز گزارد و سپس چنین دعا کرد:

«ای سرور من مرا از زندان هارون نجات ده،مرا از دست او رها گردان.ای رهایی بخش سنگ از میان ماسه و گل و آب.ای رهایی بخش آتش از میان آهن و سنگ.ای رهایی بخش شیر از میان سرگین و خون.ای رهایی بخش نوزاد از میان جنین و رحم و ای رهایی بخش روح از میان احشاء و امعاء،مرا از دست هارون الرشید برهان».

ص:79

و الأمعاء،خلّصنی من ید هارون».فلمّا دعا موسی علیه السّلام بهذه الدّعوات رأی هارون رجلا أسود فی منامه و بیده سیف قد سلّه،و هو واقفا علی رأس هارون، و هو یقول:یا هارون،أطلق عن موسی بن جعفر علیه السّلام و إلاّ ضربت علاوتک بسیفی هذا؛فخاف هارون من هیبته،ثمّ دعا حاجبه و قال له اذهب:إلی السّجن فأطلق عن موسی بن جعفر علیه السّلام قال:فخرج الحاجب فقرع باب السّجن،و قال:من هذا؟ قال:فإنّ الخلیفه یدعو موسی بن جعفر علیه السّلام فأخرجه من سجنک و أطلق عنه؛ فصاح السّجّان:یا موسی،إنّ الخلیفه یدعوک؛فقام موسی بن جعفر علیه السّلام مذعورا فزعا،و هو یقول:لا یدعونی فی جوف اللّیل إلاّ لشرّ یرید بی؛فقام باکیا مغموما آیسا من حیاته،فجاء إلی هارون و فرائصه ترتعد،فقال:سلام علی هارون،فردّ علیه السّلام،ثمّ قال له:ناشدتک اللّه،هل دعوت فی جوف هذه اللّیله بدعوات؟ فقال:نعم.قال:و ما هی؟قال:جدّدت طهوری و صلّیت للّه(عزّ و جلّ)أربع رکعات،و رفعت طرفی إلی السّماء،و قلت:«یا سیّدی خلّصنی من ید هارون و شرّه»فقال هارون قد استجاب اللّه دعوتک،یا حاجب أطلق عن هذا.ثمّ دعا بثیاب،فخلع علیه ثلاثا،و حمله علی فرسه و أکرمه،و صیّره ندیما لنفسه،ثمّ قال:

هات الکلمات حتّی أثبتها؛ثمّ دعا بدواه و قرطاس و کتب هذه الکلمات.قال:

فأطلق عنه،و سلّمه إلی حاجبه لیسلّمه إلی الدّار،فصار موسی بن جعفر علیه السّلام کریما شریفا عند هارون،و کان یدخل علیه فی کلّ خمیس.

ص:80

و چون حضرت کاظم علیه السّلام این دعاها را خواند.هارون مردی سیاه را در خواب دید که با شمشیری آخته در دست بالای سرش ایستاده و می گوید:ای هارون موسی بن جعفر را رها کن وگرنه با این شمشیرم گردنت را می زنم و هارون از هیبت او هراسان شد و نگهبان را خواسته،به او گفت:به زندان برو و موسی بن جعفر را آزاد کن.آن گاه نگهبان رفت و در زندان را زد.گفتند:کیست؟او گفت:خلیفه موسی بن جعفر را می خواند،او را از زندان بیرون آورده و آزادش کن.زندانبان فریاد زد:ای موسی خلیفه تو را می خواند.حضرت کاظم علیه السّلام بیمناک و هراسان برخاست درحالی که می فرمود:او در این میانۀ شب مرا جز برای شرّی که برایم قصد کرده،نمی خواهد.آن گاه فرمود:سلام بر هارون.هارون پاسخ سلام را داد و سپس به ایشان گفت:تو را به خداوند سوگند می دهم به من بگو آیا در این نیمه شب دعایی کرده ای؟حضرت فرمود:آری.او گفت:آن دعا چه بود؟فرمودند:وضویی نو ساختم و چهار رکعت نماز گزارده،سر به آسمان بلند کردم و گفتم:«ای سرور من مرا از دست شرّ هارون رها کن».هارون گفت:خداوند دعایت را اجابت کرده است.ای نگهبان،ایشان آزاد است.سپس جامه هایی خواست و سه بار ایشان را خلعت پوشاند و او را بر اسب خودش نشاند و گرامی اش داشته، همدم خودش قرار داد و سپس گفت:آن کلمات را بگو تا بنویسم.سپس دوات و کاغذ خواست و آن کلمات را نوشت و ایشان را رها کرد و به نگهبانش سپرد تا به خانه همراهی شان کند.حضرت کاظم علیه السّلام در نزد هارون گرامی و بزرگوار گشت و هارون خود هر پنج شنبه به زیارت او می رفت.

ص:81

946-3- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن ابن أبان،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر و محمّد بن إسماعیل،عن منصور بن یونس،عن منصور بن حازم؛و علیّ بن إسماعیل المیثمیّ،عن منصور بن حازم،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا رضاع بعد فطام،و لا وصال فی صیام،و لا یتم بعد احتلام،و لا صمت یوما إلی اللّیل،و لا تعرّب بعد الهجره، و لا هجره بعد الفتح،و لا طلاق قبل نکاح،و لا عتق قبل ملک،و لا یمین لولد مع والده،و لا لمملوک مع مولاه،و لا لمرأه مع زوجها،و لا نذر فی معصیه،و لا یمین فی قطیعه.

947-4- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا جعفر بن محمّد بن مروان،عن الحسین بن محمّد بن عامر،عن عمّه عبد اللّه بن عامر،عن ابن أبی عمیر،عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب،عن أبی جعفر عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

من أراد التّوسّل إلیّ،و أن یکون له عندی ید أشفع له بها یوم القیامه،فلیصل أهل بیتی و یدخل السّرور علیهم.

948-5- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن إدریس،عن أبیه،عن البرقیّ،عن أبیه، عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من قال«صلّی اللّه علی محمّد»و لم یصلّ علی آله،لم یجد ریح الجنّه،و ریحها من مسیره خمسمائه عام.

ص:82

863-بعد از گرفته شدن از شیر احکام شیر دادن بجا نیست

[946]3-امام صادق علیه السّلام از پدرانش از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند که فرمود:بعد از گرفته شدن از شیر،[احکام]شیر دادن[به جا]نیست و به هم پیوستن روزه ها[به اینکه بین افطار تا سحر چیزی نخورد]روا نیست و پس از منی دیدن،کودکی پایان می پذیرد و سکوت از صبح تا به شب[روزه سکوت]صحیح نیست و پس از کوچ[از بت پرستی و جهل]بازگشت جائز نیست و بعد از پیروزی[و موفقیت]کوچ[و پسرفت زیبا]نیست و پیش از عقد ازدواج، طلاق نیست و پیش از مالک شدن،آزاد کردن نیست و سوگند فرزند با[نبود اجازۀ]پدر صحیح نیست و همچنین قسم بنده با[نبود اجازۀ]ارباب و سوگند زن با[نبود اجازه از] شوهر و نذر کردن در گناه و قسم خوردن بر ترک دیدار خویشاوند صحیح نیست.

864-کسی که می خواهد متوسل به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شود پس متصل شود به اهل بیت

[947]4-ابان بن تغلب از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرش از جدّشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس می خواهد به من توسّل جوید و برایش نزد من دستی شفاعتگر در روز قیامت باشد به خاندانم بپیوندد و شادشان بکند.

865-کسی که صلوات بفرستد بر محمد و متصل به اهل بیت نباشد بوی بهشت را هم نمی چشد

[948]5-عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس بگوید:«صلّی اللّه علی محمّد»و بر خاندانش درود نفرستد،بوی بهشت را نخواهد یافت و حال آن که بوی بهشت از فاصله ای پانصد ساله به مشام می رسد.

ص:83

949-6- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن البرقیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبیه،عن علیّ بن النّعمان،عن فضل بن یونس،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال من قال کلّ یوم خمسه و عشرین مرّه«اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات»کتب اللّه له بعدد کلّ مؤمن مضی و بعدد کلّ مؤمن بقی إلی یوم القیامه حسنه،و محا عنه سیّئه،و رفع له درجه.

950-7- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن البرقیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام یقول:من قدّم أربعین رجلا من إخوانه قبل أن یدعو لنفسه،استجیب له فیهم و فی نفسه.

951-8- و بهذا الإسناد،قال حدّثنی ابن المتوکّل،عن محمّد العطّار،عن الأشعریّ،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن سلیمان بن رشید،عن أبیه،عن معاویه بن عمّار،قال:ذکرت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام بعض الأنبیاء فصلّیت علیه، فقال:إذا ذکر أحد من الأنبیاء فابدأ بالصّلاه علی محمّد ثمّ علیه،صلّی اللّه علی محمّد و آله و علی جمیع الأنبیاء.

952-9- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن محمّد بن أبی القاسم،عن محمّد بن علیّ الصّیرفیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل بن عمر،عن أبی عبد اللّه الصّادق،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام قال:بلغ أمّ سلمه زوجه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّ مولی لها یتنقّص علیّا علیه السّلام و یتناوله،فأرسلت إلیه،فلمّا أن صار إلیها قالت له:یا بنیّ،بلغنی

ص:84

866-دعا در هر روز

[949]6-عبد اللّه بن سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس هر روز بیست و پنج بار بگوید:«بار خدایا،ببخشای بر مردان و زنان با ایمان و بر مردان و زنان مسلمان» خداوند به شمار هر مؤمنی که درگذشته و هر مؤمنی که زنده است تا روز قیامت برای او حسنه ای می نویسد و گناهی پاک می کند و درجه ای بالا می برد.

867-کسی که چهل گام با برادرش بردارد

[950]7-عمر بن یزید گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس چهل مرد از برادرانش را پیش از خودش دعا کند،دعایش دربارۀ خودش و آنان اجابت می گردد.

868-وقتی نام یکی از انبیا آمد ابتدا بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله صلوات بفرستید بعد بر آن نبی

[951]8-معاویه بن عمّار گفته است:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام یکی از پیامبران را یاد کردم و بر او درود فرستادم.حضرت فرمودند:وقتی یکی از پیامبران را یاد کردی،درود را از محمّد صلّی اللّه علیه و اله آغاز کن و سپس بر او درود بفرست.[این چنین]صلّی اللّه علی محمّد و آله و علی جمیع الانبیاء.

869-غلام ام سلمه در مورد حضرت علی علیه السّلام بد می گوید

[952]9-مفضّل بن عمر از حضرت صادق به نقل از پدرشان از جدّشان علیهم السّلام روایت کرده که امّ سلمه همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنید که غلامش قدر علی علیه السّلام را می کاهد و از او بد می گوید.به دنبالش فرستاد و چون او به نزدش آمد،گفت:

ص:85

أنّک تتنقّص علیّا علیه السّلام و تتناوله.قال:نعم یا أمّاه.قالت له:اقعد ثکلتک أمّک-حتّی أحدّثک بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ اختر لنفسک.إنّا کنّا عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیله تسع نسوه و کانت لیلتی و یومی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأتیت الباب فقلت:

أدخل یا رسول اللّه علیک؟قال:لا قالت:فکبوت کبوه شدیده مخافه أن یکون ردّنی من سخطه أو نزل فیّ شیء من السّماء،فلم ألبث أن أتیت الباب الثّانیه، فقلت:أدخل یا رسول اللّه،فقال:لا فکبوت کبوه أشدّ من الأولی،ثمّ لم ألبث حتّی أتیت الباب الثّالثه فقلت:أدخل یا رسول اللّه؟فقال:ادخلی یا أمّ سلمه؟فدخلت فاذا علیّ علیه السّلام جاث بین یدیه و هو یقول:فداک أبی و أمّی یا رسول اللّه،إذا کان کذا و کذا فما تأمرنی به؟قال:آمرک بالصّبر،ثمّ أعاد علیه القول الثّانیه فأمره بالصّبر، فأعاد علیه القول الثّالثه فقال له:یا علیّ،علیه السّلام یا أخی،إذا کان لک ذلک منهم فسلّ سیفک،وضعه علی عاتقک،و اضرب قدما قدما حتّی تلقانی و سیفک شاهر یقطر من دمائهم.ثمّ التفت علیه السّلام إلیّ قال:تاللّه ما هذه الکأبه،یا أمّ سلمه؟قلت:الّذی کان من ردّک ایّای یا رسول اللّه.فقال لی:و اللّه ما رددتک من موجده،و إنّک لعلی خیر من اللّه و رسوله،و لکن أتانی جبرئیل یخبرنی بالأحداث الّتی تکون من بعدی، و أمرنی أن أوصی بذلک علیّا؛یا أمّ سلمه،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب أخی فی الدّنیا و أخی فی الآخره،یا أمّ سلمه،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب وزیری فی الدّنیا و وزیری فی الآخره؛یا أمّ سلمه،اسمعی و اشهدی هذا

ص:86

پسرم شنیده ام که تو از قدر علی می کاهی و از او بد می گویی.او گفت:بله مادر.امّ سلمه گفت:

مادرت به عزایت بنشیند،بنشین تا حدیثی را که از رسول خدا شنیده ام برایت بگویم سپس راه خودت را برگزین.ما نه زن بودیم که هر کدام یک شب نزد رسول خدا بودیم.یک روز و شب که نوبت من بود به سوی رسول خدا رفتم و در زده،عرض کردم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمودند:نه.من از ترس این که ایشان از روی خشم یا فرو فرستاده شدن آیه ای دربارۀ من مرا رد کرده باشد،رنگ باختم.اندکی نگذشت که بار دوم رفته و عرض کردم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمودند:نه.من از بار قبل بیشتر تکان خوردم.امّا درنگ نکرده و بار سوم رفتم و گفتم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمود:ای امّ سلمه داخل شو.داخل شدم و علی علیه السّلام را دیدم که برابر ایشان نیم خیز شده،دو دستش را تکیه گاه بدن کرده است و می گوید:پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا اگر چنین و چنان شد مرا چه فرمان می دهی؟ فرمودند:تو را به شکیبایی فرمان می دهم.سپس او بار دیگر آن سخن باز گفت و ایشان او را به شکیبایی فرمان داد.او بار سوم آن را تکرار کرد و ایشان فرمود:ای علی ای برادرم وقتی آنان با تو چنین کردند شمشیرت را بکش و بر شانه ات بگذار و مستقیم و قدم به قدم پیش رو تا مرا دیدار کنی درحالی که خون آنان از شمشیر آخته ات می چکد.سپس به من رو کرده و فرمود:

ای امّ سلمه تو را به خدا سوگند این چه اندوهی است؟من عرض کردم:ای رسول خدا شما مرا از داخل شدن باز داشتید.فرمودند:به خدا سوگند سبب خاصی نداشت و تو در نزد خداوند و فرستاده اش در جایگاه نیکی هستی.جز اینکه جبرئیل به نزد من آمد و از رخدادهای پس از خودم آگاهم کرد و به من فرمان داد که آن ها را به علی سفارش کنم.ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده؛این علی بن ابی طالب برادر من در دنیا و آخرت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده

ص:87

علیّ بن أبی طالب حامل لوائی و حامل لواء الحمد غدا یوم القیامه؛یا أمّ سلمه اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب وصیّی و خلیفتی من بعدی و قاضی عداتی و الذابّ عن حوضی؛یا أمّ سلمه،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب سیّد المسلمین و إمام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین و قاتل النّاکثین و القاسطین و المارقین.قلت:یا رسول اللّه،من النّاکثون؟قال:الذی یبایعون بالمدینه و ینکثون بالبصره.قلت:و من القاسطون؟قال:معاویه و أصحابه من أهل الشّام.

قلت:من المارقون؟قال:أصحاب النّهروان.فقال مولی أمّ سلمه:فرّجت عنّی فرّج اللّه عنک،و اللّه لا عدت إلی سبّ علیّ أبدا.

953-10- و بهذا الإسناد،قال:حدثنی ابن المتوکّل،عن السّعد آبادیّ،عن البرقیّ،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن أبی الجارود عن القاسم بن الولید،عن شیخ من ثماله،قال:دخلت علی امرأه من تمیم عجوز کبیره،و هی تحدّث النّاس، قلت لها:یرحمک اللّه حدّثینی عن بعض فضائل أمیر المؤمنین علیه السّلام قالت:أحدّثک و هذا شیخ کما تری بین یدیّ قائم.فقلت لها:و من هذا؟فقالت:أبو الحمراء خادم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجلست إلیه؛فلمّا سمع حدیثی استوی جالسا فقال:مه.فقلت:

رحمک اللّه،حدّثنی بما رأیت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یصنعه بعلیّ علیه السّلام و إنّ اللّه یسألک عنه،فقال:علی الخبیر سقطت،خرج علینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم عرفه و هو آخذ بید علیّ علیه السّلام فقال:یا معشر الخلائق،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)باهی بکم فی هذا الیوم

ص:88

این علی بن ابی طالب وزیر من در دنیا و آخرت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب پرچمدار من و پرچمدار سپاس در فردای قیامت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب وصی و جانشین پس از من است؛او برآورندۀ وعده های من و دفاع کننده از حوض من است.ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب سرور مسلمین و پیشوای پرهیزگاران و راهبر سپیدرویان و پیکار کنندۀ با ناکثان و قاسطان و مارقان است.من عرض کردم:ای رسول خدا ناکثان چه کسانی اند؟فرمودند:کسانی که در مدینه بیعت می کنند و در بصره آن را می شکنند.من گفتم:و قاسطان چه کسانی اند؟فرمودند:

معاویه و اصحاب شامی اویند.آنگاه عرض کردم:و مارقان چه کسانی هستند؟حضرت فرمودند:آنان اصحاب نهروان اند.آنگاه غلام امّ سلمه گفت:خدا در کارت گشایش دهد که کار مرا گشودی.به خدا سوگند هرگز به علی دشنام نخواهم گفت.

870-حدیث ابی حمراء در مورد حضرت علی علیه السّلام

[953]10-پیرمردی ثمالی گفته است:من به نزد زنی از تمیمیان که بسیار پیر بود رفتم.او برای مردم حدیث می گفت.من به او گفتم:خدا تو را بیامرزد دربارۀ یکی از فضیلت های امیر مؤمنان علیه السّلام برایم حدیثی بگو.او گفت:من به تو حدیث بگویم درحالی که این پیرمرد در برابر من ایستاده است.من گفتم:او کیست؟گفت:او ابو حمراء خدمتکار رسول خدا است.

من نزد او رفتم و چون سخنم را شنید،نشست و گفت:چه می گویی؟من گفتم:خدا تو را بیامرزد از رفتار رسول خدا با علی علیه السّلام حدیث بگو که خداوند در این مورد از تو خواهد پرسید.او گفت:به نزد شخصی آگاه آمده ای.رسول خدا در روز عرفه درحالی که دست علی علیه السّلام را گرفته بود به سوی ما آمد و فرمود:ای گروه آفریدگان همانا خداوند پاک و والا در این روز به شما مباهات کرد

ص:89

لیغفر لکم عامّه،ثمّ التفت إلی علیّ علیه السّلام،و قال له:و غفر لک یا علیّ خاصّه.ثمّ قال له:یا علیّ ادن منّی؛فدنا منه فقال:إنّ السّعید حقّ السّعید من أحبّک و أطاعک،و إنّ الشّقیّ کلّ الشّقیّ من عاداک و أبغضک و نصب لک؛یا علیّ،کذب من زعم أنّه یحبّنی و یبغضک؛یا علیّ،من حاربک فقد حاربنی،و من حاربنی فقد حارب اللّه؛ یا علیّ،من أبغضک فقد أبغضنی،و من أبغضنی فقد أبغض اللّه،و من أبغض اللّه فقد أتعس اللّه جدّه و أدخله نار جهنّم.

954-11- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا یحیی بن زید بن العبّاس،عن عمّه علیّ بن العبّاس،عن علیّ بن المنذر،عن عبد اللّه بن سالم،عن حسین بن زید،عن علیّ بن عمر بن علیّ،عن الصّادق جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین،عن الحسین بن علیّ،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أنّه قال:یا فاطمه،إنّ اللّه(تعالی)لیغضب لغضبک،و یرضی لرضاک،قال:فجاء سندل فقال لجعفر بن محمّد علیه السّلام یا أبا عبد اللّه،إنّ هؤلاء الشّباب یجیئونّا عنک بأحادیث منکره.فقال له جعفر علیه السّلام و ما ذاک یا سندل؟قال:جاءونا عنک أنّک حدّثتهم:إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمه،و یرضی لرضاها؟قال:فقال جعفر علیه السّلام:ألستم رویتم فیما تروون إنّ اللّه یغضب لغضب عبده المؤمن،و یرضی لرضاه؟قال:بلی.قال:فما تنکر أن تکون فاطمه علیها السّلام مؤمنه،یغضب اللّه لغضبها،و یرضی لرضاها،قال:فقال:

صدقت، اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ [الأنعام(6):124].

ص:90

تا شما را به صورت همگانی بیامرزد.سپس به علی علیه السّلام رو کرد و به او فرمود:و تو را ای علی تنهایی آمرزید.سپس به او فرمود:علی جان نزدیک تر بیا.او نزدیک رفت و حضرت فرمود:

سعادتمند راستین کسی است که تو را دوست بدارد و از تو فرمان ببرد.و بدبخت به تمام معنا کسی است که با تو دشمنی کند،کینه تو را به دل گیرد و با تو جنگ کند.دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست دارد درحالی که با تو دشمنی می کند.ای علی هرکس با تو جنگ کند با من جنگ کرده است و هرکس با من جنگ کند با خدا جنگیده است.ای علی هرکس با تو کینه ورزی و دشمنی کند،مرا دشمنی کرده و هرکس با من دشمنی کند،خدا را دشمنی کرده و هرکس با خدا دشمنی و کینه ورزی کند خدا نیکبختی او را از بین برده،او را به دوزخ می اندازد.

871-ای فاطمه خداوند به غضب کنندۀ تو غضب می کند

[954]11-علی بن عمر بن علی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:ای فاطمه همانا خداوند والا با خشم تو خشمگین می شود و با خشنودی تو خشنود.راوی گفته است:سندل آمد و به حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد:ای ابا عبد اللّه این جوانان حدیث های ناآشنایی از شما برایمان می آورند.حضرت صادق علیه السّلام به او فرمود:چه حدیث هایی ای سندل؟او گفت:آنان می گویند که شما فرموده اید:همانا خداوند با خشم فاطمه خشمگین می شود و با خشنودی او خشنود؟حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آیا شما نبودید که روایت می کردید:همانا خداوند با خشم بندۀ مؤمنش خمشگین می شود و با خشنودی او،خشنود؟او عرض کرد:چرا.حضرت فرمود:پس چرا انکار می کنی که فاطمه علیها السّلام همان زن مؤمنه ای است که خداوند با خشم او خشمگین شود و با خشنودی او، خشنود؟او گفت:درست می فرمایید.خداوند می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد.[انعام (6):124]

ص:91

955-12- و بالإسناد،قال:حدّثنا علیّ بن الحسین بن الشّقیر الهمدانیّ عن جعفر بن أحمد بن یوسف،عن علیّ بن بزرج الخیّاط،عن عمر بن الیسع،عن عبد اللّه بن الیسع،عن ابن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آت فقال له:سعد بن معاذ قد مات؛فقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قام أصحابه معه،فأمر بغسل سعد و هو قائم علی عضاده الباب،فلمّا حنّط و کفّن و حمل علی سریره،تبعه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بلا حذاء و لا رداء،ثمّ کان یأخذ السّریر مرّه یمنه و مرّه یسره حتّی انتهی به إلی القبر،فنزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی لحده و سوّی علیه اللّبن علیه و جعل یقول ناولونی حجرا،ناولونی ترابا؛فسدد ما بین اللّبن،فلمّا أن فرغ وحثا التّراب علیه و سوّی قبره،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّی لأعلم أنّه سیبلی و یصل البلی إلیه، و لکنّ اللّه یحبّ عبدا إذا عمل عملا أحکمه؛فلمّا أن سوّی التّربه علیه قالت أمّ سعد من جانب القبر:یا سعد،هنیئا لک الجنّه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا أمّ سعد مه لا تجزمی علی ربّک،فإنّ سعدا قد أصابته ضمّه.قال:فرجع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و رجع النّاس،فقالوا له:یا رسول اللّه لقد رأیناک صنعت علی سعد ما لم تصنعه علی أحد إنّک تبعت جنازته بلا حذاء و لا رداء؟فقال صلّی اللّه علیه و اله:إنّ الملائکه کانت بلا رداء و لا حذاء،فتأسّیت بها.قالوا:و کنت تأخذ یمنه یسره السّریر؟قال علیه السّلام:کانت یدی فی ید جبرئیل علیه السّلام آخذ حیث یأخذ.قالوا:و أمرت بغسله و صلّیت علی جنازته و لحدته فی قبره،ثمّ قلت:إنّ سعدا أصابته ضمّه؟قال:فقال صلّی اللّه علیه و اله:نعم،إنّه کان فی خلقه مع أهله سوء.

ص:92

872-تشییع کردن سعد بن معاذ توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله

[955]12-عبد اللّه بن سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که شخصی به خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد:سعد بن معاذ درگذشت.رسول خدا برخاست و یارانش نیز با ایشان برخاستند.آنگاه درحالی که خود بر چارچوبۀ در ایستاده بود فرمان داد تا سعد را غسل بدهند.و چون او را حنوط و کفن کردند و بر تابوت برداشتند رسول خدا تابوت را بی کفش و عبا دنبال کرد.سپس یک بار جانب راست تابوت را گرفت و بار دیگر جانب چپ آن را.تا او را به گورش راندند.حضرت به درون گور رفت و او را به خاک سپرد و خشت نگذاشت و فرمود:سنگی و خاکی به من بدهید،آن گاه میان خشت ها او را بست و چون کار را به انجام رساند و خاک بر روی گور ریخت و آن را هموار کرد،فرمود:من می دانم که بدن او خواهد پوسید[و با اینکه سوراخ های قبر را گرفتیم]پوسیدگی او را در بر خواهد گرفت ولی خداوند عزّتمند دوست دارد که بنده وقتی کاری می کند آن را کامل انجام دهد.و چون حضرت خاک روی گور را هموار کرد،مادر سعد از کنار گور گفت:ای سعد بهشت گوارای تو باد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای امّ سعد خاموش باش و چیزی را بر خدا تحمیل نکن؛زیرا گور،سعد را فشار داده است.پس ایشان بازگشت و مردم نیز بازگشتند و آن گاه گفتند:ای رسول خدا با سعد کاری کردی که پیش از آن با هیچ کس نکرده بودی.شما جنازۀ او را بی کفش و عبا همراهی کردی؟حضرت فرمودند:فرشتگان بی عبا و کفش بودند و من از ایشان پیروی کردم.آنان گفتند:شما گاهی جانب راست تابوت را می گرفتید و گاهی جانب چپ را؟حضرت فرمودند:دستم در دست جبرئیل علیه السّلام بود هرجا را که می گرفت من هم می گرفتم.آنان گفتند:به غسل او فرمان دادید و خود بر او نماز خواندید و در گورش نهادید و [با اینهمه]فرمودید:همانا گور سعد را فشار می دهد؟حضرت فرمودند:آری او با خانواده اش بدخلقی می کرد.

ص:93

956-13- و بالإسناد،قال:حدّثنا عن محمّد بن أحمد الأسدیّ،عن عبد اللّه بن سلیمان و عبد اللّه بن محمّد الوهبیّ و أحمد بن عمیر و محمّد بن أبی أیّوب،قالوا:

حدّثنا عبد اللّه بن هانئ بن عبد الرّحمن،قال:حدّثنا أبی،عن عمّه إبراهیم،عن أمّ الدّرداء،عن أبی الدّرداء،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أصبح معافی فی جسده آمنا فی سربه،عنده قوت یومه،فکأنّما حیزت له الدّنیا؛یا ابن آدم،یکفیک من دنیاک ما سدّ جوعتک،و واری عورتک،و إن یکن بیت یکنّک فذاک،و إن تکن دابّه ترکبها فبخ بخ و إلاّ فالخبز،و ما بعد ذلک حساب علیک أو عذاب.

957-14- و بالإسناد،قال محمّد بن الفضل الکوفیّ عن محمّد بن جعفر،عن محمّد بن القاسم النّهمیّ،عن محمّد بن عبد الوهّاب،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن توبه بن الخلیل،عن محمّد بن الحسن عن هارون بن خارجه،قال:

قال لی الصّادق علیه السّلام کم بین منزلک و مسجد الکوفه؟فأخبرته،فقال:ما بقی ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل و لا عبد صالح دخل الکوفه إلاّ و قد صلّی فیه،و إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مرّ به لیله أسری به فاستأذن له الملک فصلّی فیه رکعتین،و الصّلاه الفریضه فیه ألف صلاه،و النّافله خمسمائه صلاه،و الجلوس فیه من غیر تلاوه قرآن عباده فأته و لو زحفا.

958-15- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن أحمد اللّیثیّ،عن عبد اللّه بن محمّد البغویّ،عن علیّ بن الجعد،عن شعبه،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی یقول:لقیت

ص:94

873-موعظۀ حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله

[956]13-از ابو درداء روایت شده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و تندرست و جان آرام بوده و روزی آن روزش را دارا باشد گویا که دنیا برایش گرد آمده است؛ای پسر آدم از دنیایت آنچه گرسنگی ات را جلو بگیرد و شرمگاهت را بپوشاند تو را بس است و اگر خانه ای باشد که تو را پناه بگیرد چه بهتر و چارپایی که سوارش شوی که خوش به سعادتت و اگر نبود همان نان بس است.و بر بیش از آن پرسیده شده و یا عذاب خواهی شد.

874-فضیلت خواندن نماز در مسجد کوفه

[957]14-هارون بن خارجه گفته است:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند:فاصلۀ میان خانه ات و مسجد کوفه چقدر است؟من آن را بیان کردم و حضرت فرمودند:هیچ فرشتۀ مقرّب و پیامبر فرستاده و بندۀ نیکوکاری نیست که به کوفه بیاید و در مسجدش نماز نخواند و رسول خدا آن شب که به معراج می رفت وقتی از مسجد کوفه می گذشت فرشته به ایشان اجازه داد که در آن دو رکعت نماز بگزارد.نماز واجب در آن هزار نماز است و نماز مستحب پانصد نماز و نشستن در آن بدون قرآن خواندن نیز عبادت است.پس به آن مسجد برو اگرچه برای نشستن باشد.

ص:95

کعب بن عجره فقال:ألا أهدی لک هدیّه،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خرج علینا فقلنا:یا رسول اللّه،قد علّمتنا کیف السّلام علیک،فکیف الصّلاه علیک؟قال:قولوا:«اللّهمّ صلّ علی محمّد کما صلّیت علی إبراهیم إنّک حمید مجید،و بارک علی آل محمّد کما بارکت علی آل إبراهیم إنّک حمید مجید».

959-16- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسن بن عبد اللّه بن سعید بن الحسن بن إسماعیل بن الحکم العسکریّ،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد الکریم،عن محمّد بن عبد الرّحمن،عن عمرو بن أبی سلمه،عن أبی عمر الصّنعانیّ،عن العلاء عن عبد الرّحمن،عن أبیه،عن أبی هریره:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ربّ أشعث أغبر ذی طمرین یدفع بالأبواب لو أقسم علی اللّه لأبرّه.

960-17- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسن بن عبد اللّه بن سعید،عن محمّد بن أحمد بن حمدان القشیریّ،عن أحمد بن عیسی الکلابیّ،عن موسی بن إسماعیل بن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن أبیه،جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام فی قول اللّه(عزّ و جلّ): هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ [الرحمان(55):60]قال:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)قال:ما جزاء من أنعمت علیه بالتّوحید إلاّ الجنّه.

961-18- و بالإسناد،قال حدّثنا جعفر بن الحسن عن محمّد بن جعفر بن بطّه، عن البرقیّ،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن ابن مسکان،عن أبی عبد اللّه

ص:96

875-کیفیت صلوات بر محمد صلّی اللّه علیه و آله

[958]15-ابن ابو لیلی گوید:کعب بن عجره را دیدم و او گفت:آیا به تو هدیه ای ندهم؟روزی رسول خدا به نزدمان آمد و ما گفتیم:ای رسول خدا به ما آموخته ای که سلام به شما چگونه است اکنون بفرمایید که صلوات بر شما چگونه است؟فرمود:که بگویید خداوندا بر محمد درود فرست آنسان که بر ابراهیم درود فرستادی همانا که تو ستوده و بخشنده ای و بر خاندان محمّد رحمت بفرست آن چنان که بر خاندان ابراهیم رحمت فرستادی همانا که ستوده و بخشنده ای.

876-بسیار ژولیده و ژنده پوش که از دره ها رانده می شود ولی وقتی به خدا سوگند یاد کند خدا او را اجابت می کند

[959]16-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بسیار ژولیده غبارآلود ژنده پوشی که از درها رانده می شود ولی وقتی به خداوند والا سوگند یاد کند خداوند او را اجابت می کند.

877-تفسیر قول خداوند (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ)

[960]17-موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر علیه السّلام در سال صد و پنجاه به نقل از پدرانش از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که دربارۀ این آیه«آیا جزای نیکی جز نیکی است» [رحمان(55):آیۀ 60]فرمودند:از رسول خدا شنیدم که می فرمود:همانا خداوند عزّتمند می فرماید:جزای کسی که نعمت توحید را به او داده ام جز بهشت نیست.

ص:97

الصّادق علیه السّلام قال:إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الغنی البخلاء،لأنّ النّاس إذا استغنوا کفّوا عن أموالهم،و إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الصّلاح أهل العیوب، لأنّ النّاس إذا صلحوا کفّوا عن تتبّع عیوبهم،و إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الحلم أهل السّفه الّذین یحتاجون أن یعفی عن سفههم،فأصبح أهل البخل یتمنّون فقر النّاس،و أصبح أهل العیوب یتمنّون معایب النّاس،و أصبح أهل السّفه یتمنّون سفه النّاس،و فی الفقر الحاجه إلی البخل،و فی الفساد طلب عوره أهل العیوب، و فی السّفه المکافاه بالذّنوب.

962-19- و بالإسناد،عن أحمد بن هارون القاضیّ،عن محمّد بن جعفر بن بطّه،عن أحمد بن إسحاق،عن بکر بن محمّد عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:النّاس فی یوم الجمعه علی ثلاثه منازل:رجل شهدها بإنصات و سکون قبل الإمام و ذلک کفّاره لذنوبه من الجمعه إلی الجمعه الثّانیه و زیاده ثلاثه أیّام لقول اللّه(تعالی) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها [الانعام(6):160]؛ و رجل شهدها بلغط و قلق فذلک حظّه؛و رجل شهدها و الإمام یخطب و قام یصلّی،فقد أخطأ السّنّه،و ذلک ممّن إذا سأل اللّه(تعالی)إن شاء أعطاه و إن شاء حرمه.

963-20- و بالإسناد،قال:حدّثنا النّقّاش،عن أحمد الهمدانیّ عن عبید بن حمدون،عن حسین بن نصر،عن أبیه،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن الباقر،

ص:98

878-موعظۀ حضرت امام صادق علیه السّلام

[961]18-عبد اللّه بن مسکان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا سزاوارترین مردم به خواستن توانگری برای مردم،بخیلان اند؛زیرا وقتی مردم بی نیاز گردند از اموال آنان دست می کشند و سزاوارترین مردمان به خواستن نیکی برای دیگران صاحبان عیوب اند؛ زیرا مردم وقتی نیک حال گردند از جستجوی عیب های آنان خودداری می کنند و همانا سزاوارترین مردمان به خواستن بردباری برای مردم،کم خردان اند،کسانی که نیازمند گذشت از کم خردی شان هستند.امّا بخیلان نداری مردم را می خواهند،صاحبان عیوب، عیب های مردم را می جویند و سفیهان،حماقت مردم را می خواهند درحالی که فقر نیازمندی به بخیلان،در فساد جستجوی زشتی صاحبان عیب و کم خردی کیفر شدن به گناهان پدید می آید.

879-مردم در روز جمعه سه دسته اند

[962]19-بکر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:مردمان در روز جمعه در سه جایگاه اند:کسی که خطبه ها را با گوش سپرده و با آرامش درک کند و این کفّارۀ گناهان او از این جمعه تا جمعۀ بعد به علاوۀ سه روز دیگر است؛زیرا خداوند فرموده است:«هرکس کار نیکی انجام دهد ده برابرش برای او خواهد بود»[انعام(6):آیۀ 160]و مردی که آن را با غرغر و نگرانی درک کند که بهرۀ او همان است.و مردی که درحالی که امام خطبه می خواند بایستد و نماز بگزارد که او در سنّت به خطا رفته و از کسانی است که وقتی از خداوند درخواستی بکند اگر خدا بخواهد می دهد و اگر بخواهد محروم می کند.

ص:99

عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام،قال:شکوت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دینا کان علیّ، فقال:یا علیّ،قل:«اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک،و بفضلک عمّن سواک»فلو کان علیک مثل صبیر دینا قضاه اللّه عنک.و صبیر جبل بالیمن لیس بالیمن جبل أجلّ و لا أعظم منه.

964-21- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن أحمد بن إبراهیم اللّیثیّ،عن أحمد الهمدانیّ،عن یعقوب بن یوسف،عن أحمد بن حمّاد،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنا مدینه الحکمه و هی الجنّه،و أنت یا علیّ بابها،فکیف یهتدی المهتدی إلی الجنّه،و لا یهتدی إلیها إلاّ من بابها.

965-22- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسین بن یحیی بن ضریس،عن أبیه،عن أبی عوانه،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مسلمه القعنبیّ،عن عبد اللّه بن لهیعه،عن محمّد بن عبد الرّحمن،بن عروه بن الزّبیر،عن أبیه عن جدّه،قال:وقع رجل فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بمحضر من عمر بن الخطّاب،فقال له عمر:تعرف صاحب هذا القبر؟أما تعلم أنّه محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب!و علیّ ابن أبی طالب بن عبد المطّلب.ویلک لا تذکرنّ علیّا إلاّ بخیر فإنّک إن تنقّصته آذیت هذا فی قبره.

966-23- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسین بن أحمد بن إدریس،عن أبیه،عن محمّد بن علیّ بن محبوب،عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب،عن أبی داود

ص:100

880-دعا برای برآورده شدن دیون

[963]20-جابر از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از بدهی ای که به گردن داشتم به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شکایت کردم.فرمودند:ای علی بگو:

«خدایا به حلالت مرا از حرامت بی نیاز گردان و به احسانت از غیر خودت».که اگر به اندازۀ صبیر،بدهی به گردن داشته باشی خداوند آن را از تو ادا می کند و صبیر کوهی در یمن است که هیچ کوهی باشکوه تر و بزرگ تر از آن نیست.

881-حدیث مدینه

[964]21-جابر عبد اللّه از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من شهر حکمت ام و این شهر همان بهشت است.و تو ای علی درب آن هستی و راه جو چگونه به بهشت راه می یابد،جز از در بهشت.

882-سخن عمر به مروی گفت:در مورد حضرت علی به خوبی سخن بگو

[965]22-عروه بن زبیر از پدرش روایت کرده که مردی در حضور عمر خطّاب از علی بن ابی طالب علیه السّلام بد گفت و عمر به او گفت:آیا صاحب این قبر را می شناسی؟آیا نمی دانی که او محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطلب صلّی اللّه علیه و اله است و علی نیز پسر ابو طالب که پسر عبد المطلب است.

وای بر تو!علی را جز به نیکی یاد نکن؛زیرا اگر او را به بدی یاد کنی صاحب این قبر را می آزاری.

ص:101

المسترقّ،قال:قال الصّادق علیه السّلام:یقوم النّاس عن فرشهم علی ثلاثه أصناف:

فصنف له و لا علیه،و صنف علیه و لا له،و صنف لا له و لا علیه،فأمّا الصّنف الّذی له و لا علیه فهو الّذی یقوم من منامه و یتوضّأ و یصلّی و یذکر اللّه(عزّ و جلّ) و الصّنف الّذی علیه و لا له فهو الّذی لم یزل فی معصیه اللّه حتّی نام فذاک الّذی علیه لا له و الصّنف الّذی لا له و لا علیه فهو الّذی لا یزال نائما حتّی یصبح فذلک لا له و لا علیه.

967-24- و بالإسناد،قال حدّثنا العطّار،عن أبیه،عن محمّد بن عبد الجبّار، عن ابن البطائنیّ،عن الرّقّیّ،عن الصّادق علیه السّلام یقول:من أحبّ أن یخفّف اللّه (عزّ و جلّ)عنه سکرات الموت،فلیکن لقرابته وصولا و بوالدیه بارّا،فإذا کان کذلک هوّن اللّه(عزّ و جلّ)علیه سکرات الموت،و لم یصبه فی حیاته فقر أبدا.

968-25- و بالإسناد،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن علیّ بن میمون الصّائغ،عن الصّادق علیه السّلام یقول:من أراد أن یدخله اللّه(عزّ و جلّ)و یسکنه جنّته فلیحسن خلقه،و لیعط النّصفه من نفسه،و لیرحم الیتیم،و لیعن الضّعیف، و لیتواضع للّه الّذی خلقه.

969-26- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن الحسن بن الولید،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن یعقوب بن یزید،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباته،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:کان

ص:102

883-مردم در سه دسته،از خواب برمی خیزند

[966]23-سلیمان بن سفیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:مردمان در سه دسته از بسترهاشان برمی خیزند؛دسته ای که سود می کنند و زیان نمی کنند و دسته ای که زیان می کنند و سود نمی کنند و دسته ای که نه سود می کنند و نه زیان می بینند.اما دسته ای که سود می کنند و زیان نمی برند کسانی اند که از خواب برخاسته،وضو می سازند و نماز می گزارند و خداوند عزّتمند را یاد می کنند و دسته ای که زیان می کنند و سود نمی کنند کسانی اند که پیوسته در نافرمانی از خدا به سر می برند تا بخوابند.و اینان کسانی هستند که زیان می کنند و سود نمی برند.و دسته ای که نه سود می برند و نه زیان می کنند کسانی اند که پیوسته در خوابند تا صبح شود و اینان کسانی هستند که نه سود می کنند و نه زیان می برند.

884-فضیلت صلۀ رحم

[967]24-داود بن کثیر رقّی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس دوست دارد که خداوند در گذرگاه های مرگ بر او آسان گیرد،باید با خویشانش بپیوندد و به پدر و مادرش نیکی کند،که چون چنین کند،خداوند عزّتمند سکرات مرگش را آسان کرده و او هرگز در زندگی به فقر دچار نمی شود.

885-فضیلت حسن خلق

[968]25-علی بن میمون صائغ گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس می خواهد که خداوند عزّتمند او را به بهشت برده،در آن جایش دهد باید اخلاقش را نیکو کرده،انصاف ورزیده،به یتیمان دلسوزی کند و به ناتوانان یاری برساند و برای خداوندی که او را آفریده،فروتنی کند.

ص:103

یقول:من اختلف إلی المسجد أصاب إحدی الثّمان:أخا مستفادا فی اللّه،أو علما مستطرفا،أو آیه محکمه أو رحمه منتظره،أو کلمه تردّه عن ردی،أو کلمه تدلّه علی هدی،أو ترک ذنبا خشیه أو حیاء.

970-27- و بالإسناد،قال حدّثنا أبی(رضی اللّه عنه)یرفعه،عن أبی جعفر علیه السّلام إنّ ما فرض اللّه(عزّ و جلّ)علی النّاس من الجمعه إلی الجمعه خمس و ثلاثون صلاه،فیها صلاه واحده فرضها اللّه فی الجماعه و هی الجمعه،و وضعها عن تسعه:

عن الصّغیر،و الکبیر،و المجنون،و المسافر،و العبد،و المرأه،و المریض،و الأعمی، و من کان علی رأس فرسخین.

971-28- و بهذا الإسناد،قال:قال أبو جعفر علیه السّلام:القنوت فی الوتر کقنوتک یوم الجمعه،تقول فی دعاء القنوت«اللّهمّ تمّ نورک فهدیت،فلک الحمد ربّنا،و بسطت یدک فأعطیت،فلک الحمد ربّنا،و عظم حلمک فعفوت،فلک الحمد ربّنا،وجهک أکرم الوجوه،وجهتک خیر الجهات،و عطیّتک انفع العطایا و أهنأها،تطاع ربّنا فتشکر،و تعصی ربّنا فتغفر لمن شئت،تجیب المضطرّ،و تکشف الضّرّ،و تشفی السّقیم،و تنجی من الکرب العظیم،لا یجزی بآلائک أحد،و لا یحصی نعماءک عدّ.

اللّهمّ إلیک رفعت الأبصار،و نقلت الأقدام،و مدّت الأعناق،و رفعت الأیدی، و دعی بالألسن،و تحوکم إلیک فی الأعمال،ربّنا اغفر لنا و ارحمنا،و افتح بیننا و بین قومنا بالحقّ و أنت خیر الفاتحین.اللّهمّ إنّا نشکو إلیک فقد نبیّنا،غیبه إمامنا،

ص:104

886-رفت وآمد به مساجد

[969]26-اصبغ بن نباته روایت کرده که حضرت علی علیه السّلام می فرمود:هرکس به مسجد رفت و آمد کند به یکی از هشت چیز می رسد:برادری که در راه خدا از او بهره می برد یا دانشی گسترده یا نشانه ای درست یا رحمتی مورد امید یا کلمه ای که او را از نابودی باز می گرداند یا کلمه ای که او را به هدایت می راند یا ترک گناه چه از ترس و چه از شرم.

887-حکم نماز جمعه

[970]27-به همان سند در حدیثی بریده سند آمده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا آنچه خداوند از جمعه ای تا جمعۀ دیگر برای مردم واجب کرده،سی و پنج نماز است که در آن میان یک نماز را با جماعت واجب کرده است که آن نماز جمعه است و آن را از دوش نه گروه برداشته است:خردسال،سالخورده،دیوانه،مسافر،بنده،زن،بیمار،نابینا و هرکس که در فاصلۀ دو فرسخی است.

888-دعای قنوت در نماز وتر و قنوت جمعه

[971]28-و به همان سند حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:قنوت در نماز وتر[شب]مانند قنوت در نماز جمعه است.در دعای قنوت می گویی:«خدایا نورت کامل شد و هدایت کردی پس ای پروردگار ما سپاس برای تو است.دست گشادی و عطا کردی و ای پروردگار ما سپاس برای تو است.و بردباری ات بزرگ بود و بخشیدی.پس ای پروردگار ما سپاس برای تو است.

و روی تو بزرگوارترین روی ها است و سمت تو بهترین سمت ها و عطای تو سودمندترین عطایا و گواراترین شأن است.پروردگارا از تو فرمان می برند و تو سپاس می گزاری و چون نافرمانی کنند هرکس را که بخواهی می آمرزی.گرفتار را اجابت می کنی و آسیب ها را برطرف می سازی.بیمار را شفا می دهی و از اندوه بزرگ رها می کنی.نعمت هایت را کسی نمی تواند جبران کند و هیچ کس را یارای شمردن لطف هایت نیست.خدایا چشم ها به تو خیره شده،گام ها به سوی تو برداشته شد،گردن ها و دست ها به سوی تو دراز شد و زبان ها تو را خواندند و اعمال را برای داوری تو آوردند.پروردگارا ما را بیامرز و به ما رحم کن و میان ما و مردم مان را به نیکی بگشا که تو بهترین گشایندگانی.خدایا ما از نبود پیامبر تو شکایت می کنیم.

ص:105

و کثره عدوّنا،و تظاهر الزّمان علینا و وقوع الفتن بنا،و قلّه عددنا،ففرّج ذلک یا ربّ بفتح منک تعجّله،و نصر منک تعزّه،و سلطان حقّ تظهره،و عافیه منک تجلّلناها،و رحمه منک تلبسناها،برحمتک یا أرحم الرّاحمین،آمین ربّ العالمین».ثمّ تقول فی قنوت الوتر بعد هذا:«أستغفر اللّه و أتوب إلیه»سبعین مرّه، و تعوّذ باللّه من النّار کثیرا،و تقول فی دبر الوتر بعد التّسلیم:«سبحان اللّه الملک القدّوس العزیز الحکیم»ثلاث مرّات،«الحمد لربّ الصّباح،الحمد لفالق الإصباح»ثلاث مرّات.

972-29- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن علیّ ما جیلویه،عن محمّد بن یحیی العطّار،عن محمّد بن أحمد الأشعریّ،عن موسی بن جعفر،عن علیّ بن معبد،عن بندار بن حمّاد،عن عبد اللّه بن فضاله،عن أبی جعفر،أو أبی عبد اللّه علیهما السّلام قال:سمعته یقول:إذا بلغ الغلام ثلاث سنین یقال له:قل:«لا إله إلاّ اللّه»سبع مرّات،ثمّ یترک حتّی یتمّ له ثلاث سنین و سبعه أشهر و عشرون یوما،فیقال له:

قل:«محمّد رسول اللّه»سبع مرّات،ثمّ یترک حتّی یتمّ له أربع سنین،ثمّ یقال له:

قل:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله»ثمّ یترک حتّی یتمّ له خمس سنین،ثمّ یقال له:

أیّهما یمینک،و أیّهما شمالک؟فإذا عرف ذلک حوّل وجهه إلی القبله،و یقال له:

اسجد،ثمّ یترک حتّی یتمّ له سبع سنین،فإذا تمّ له ذلک قیل له:اغسل وجهک و کفّیک،فإذا غسلهما قیل له:صلّ،ثمّ یترک حتّی یتم له تسع سنین علّم الوضوء

ص:106

پس پروردگارا آن[مشکلات]را از میان بردار با فتحی شتابنده از جانب خودت و با یاری ای که گرامی بداری و سلطۀ راستینی که آشکارش کنی و عافیتی از جانب خودت که ما را بر آن تکریم کنی و رحمتی که ما را با آن بپوشانی در کار ما گشایش بده.ای رحمتگر رحمتگران.

اجابت فرما ای پروردگار آفریدگان».سپس در قنوت نماز وتر هفتاد بار می گویی:«بخشش می جویم از خدا که پروردگارم است و به سوی او باز می گردم»و بسیار از دوزخ به خداوند پناه می بری و پس از سلام نماز وتر سه بار می گویی:«منزه است خداوند پادشاه بی آلایش شکست ناپذیر با تدبیر»و سه بار می گویی:«سپاس برای پروردگار صبحگاه.سپاس برای شکافندۀ صبحگاهان».

889-تمرین دادن بچه به عبادت

[972]29-عبد اللّه بن فضاله گفته است:از حضرت صادق یا حضرت باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمودند:وقتی پسر سه ساله شود به او هفت بار می گویند:بگو:«هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست»سپس رها می شود تا سه سال و هفت ماه و بیست روزش تمام شود.آن گاه هفت بار به او می گویند:بگو:«محمّد فرستادۀ خداست»سپس او را رها می کنند تا چهار سالش تمام شود و آن گاه به او می گویند:بگو:«خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست» سپس رها می شود تا پنج سالش تمام شود،آن گاه به او می گویند:دست راست و دست چپ تو کدام است؟وقتی این را فهمید او را رو به قبله می کنند و به او می گویند:سجده کن.سپس رها می شود تا هفت سالش تمام شود و آن گاه به او می گویند:دست و رویت را بشوی و چون آن ها را شست به او می گویند:نماز بگزار،سپس رها می شود تا نه ساله شود و آن گاه وضو را آموخته و به انجام آن وادار می شود و به نماز فرمان داده شده و به انجامش وادار می گردد،و چون وضو و نماز را آموخت خداوند پدر و مادرش را می آمرزد.

ص:107

و ضرب علیه،و أمر بالصّلاه و ضرب علیها،فإذا تعلّم الوضوء و الصّلاه غفر اللّه لوالدیه.

973-30- و بالإسناد،قال:أخبرنا الهمدانیّ،عن علیّ عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمزه بن حمران،قال:دخلت إلی الصّادق جعفر بن محمّد علیه السّلام فقال لی:یا حمزه،من أین أقبلت؟قلت:من الکوفه.قال:فبکی علیه السّلام حتّی بلّت دموعه لحیته،فقلت له:یابن رسول اللّه،مالک أکثرت البکاء؟فقال:ذکرت عمّی زیدا علیه السّلام و ما صنع به فبکیت.فقلت له:و ما الّذی ذکرت فیه؟قال:ذکرت مقتله و قد أصاب جبینه سهم فجاءه یحیی فانکبّ علیه،و قال:أبشر یا أبتاه،فإنّک ترد علی رسول اللّه و علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین(صلوات اللّه علیهم).قال:أجل یا بنیّ؛ثمّ دعا بحدّاد فنزع السّهم من جبینه فکانت نفسه معه،فجیء به إلی ساقیه تجری من بستان زائده،فحفر له فیها و دفن و أجری علیه الماء،و کان معهم غلام سندیّ فذهب إلی یوسف بن عمر من الغد فأخبره بدفنهم إیّاه،فأخرجه یوسف بن عمر فصلبه فی الکناسه أربع سنین،ثمّ أمر به فأحرق و ذری فی الرّیاح،فلعن اللّه قاتله، و لعن اللّه خاذله،و إلی اللّه(جلّ اسمه)أشکو ما نزل بنا أهل بیت نبیّه بعد موته،و به استعین علی عدوّنا و هو خیر مستعان.

974-31- و بالإسناد،قال أخبرنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق،عن أحمد بن محمّد الهمدانیّ،عن الحسن بن القاسم قراءه،عن علیّ بن إبراهیم بن المعلّی،عن

ص:108

890-گریۀ امام صادق علیه السّلام به خاطر شهادت زید

[973]30-حمزه بن حمران گفته است:به نزد حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان فرمودند:ای حمزه از کجا می آیی؟گفتم:از کوفه.حضرت گریست چنان که محاسنش از اشک،تر شد.من به ایشان عرض کردم:ای پسر رسول خدا بسیار گریستید؟حضرت فرمودند:به یاد عمویم زید و آنچه با او کردند افتادم و گریستم.من عرض کردم:چه چیزی را دربارۀ او به خاطر آوردید؟ایشان فرمودند:کشته شدن را به یاد آوردم.تیری به پیشانی اش خورد و آنگاه یحیی [پسرش]به روی او خم شد و گفت:پدرجان مژده بر تو که اکنون به نزد رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام می روی.او گفت:آری پسرجان.سپس یحیی آهنگری خواست تا آن تیر را از پیشانی بیرون بیاورد که جانش نیز با همان تیر بیرون آمد.او را به نهری که در باغی پر درخت روان بود،آورد و قبری در آن کنده،او را دفن کرد و آب را بر آن روان ساخت.

امّا غلامی سندی به همراهشان بود که فردای آن روز به نزد یوسف بن عمر رفت و او را از جای دفن آگاه کرد.پس یوسف بن عمر او را بیرون آورد و در ویرانه ای چهار سال به دار آویخت.سپس فرمان داد تا او را آتش بزنند و خاکسترش را به باد دهند.خدا کشنده اش را لعنت کند و خدا خوارکنندۀ او را لعنت کند.من از آن چه پس از وفات پیامبرش به ما خاندان فرود آمد به خدا شکایت می برم و در برابر دشمنانمان از او یاری می جویم که او بهترین کسی است که از او یاری جسته می شود.

ص:109

أبی عبد اللّه محمّد بن خالد،عن عبد اللّه بن بکر المرادیّ،عن موسی بن جعفر، عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السّلام قال:بینا أمیر المؤمنین علیه السّلام ذات یوم جالس مع أصحابه یعبّیهم للحرب،إذ أتاه شیخ علیه هینه السّفر فقال:

أین أمیر المؤمنین؟فقیل:هو ذا:فسلّم علیه ثمّ قال:یا أمیر المؤمنین،إنّی أتیتک من ناحیه الشّام،و أنا شیخ کبیر قد سمعت فیک من الفضل ما لا أحصه،و إنّی أظنّک ستغتال،فعلّمنی ممّا علّمک اللّه.قال علیه السّلام:نعم.یا شیخ من اعتدل یوماه فهو مغبون، و من کان فی الدّنیا همّته کثرت حسرته عند فراغها،و من کان غده شرّ من یومه فمحروم،و من لم ینل ما یری من آخرته إذا سلمت له دنیاه فهو هالک،و من لم یتعاهد النّقص من نفسه غلب علیه الهوی،و من کان فی نقص فالموت خیر له.یا شیخ،إنّ الدّنیا خضره حلوه و لها أهل،و إنّ الآخره لها أهل،ظلفت أنفسهم عن مفاخره أهل الدّنیا،لا یتنافسون فی الدّنیا،و لا یفرحون بغضارتها،و لا یحزنون لبؤسها.یا شیخ،من خاف البیات قلّ نومه،ما أسرع اللّیالی و الأیّام فی عمر العبد، فاخزن لسانک،و عدّ کلامک،و لا تقل إلاّ بخیر.یا شیخ،ارض للنّاس ما ترضی لنفسک،وأت إلی النّاس ما تحبّ أن یؤتی إلیک:ثمّ أقبل علی أصحابه فقال:أیّها النّاس،أما ترون إلی أهل الدّنیا یمسون و یصبحون علی أحوال شتّی؛فبین صریع یتلوّی،و بین عائد و معود،و آخر بنفسه یجود،و آخر لا یرجی،و آخر مسجّی، و طالب الدّنیا و الموت یطلبه،و غافل لیس بمغفول عنه،و علی أثر الماضی یصیر

ص:110

891-موعظۀ حضرت علی به شیخ از اهل شام

[974]31-عبد اللّه بن بکر مرادی از حضرت کاظم علیه السّلام به نقل از پدران گرامی اش روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:یک روز که امیر مؤمنان علیه السّلام همراه اصحاب بود و آنان را برای جنگ بسیج می کرد ناگاه پیرمردی که بر او غبار سفر بود آمد و گفت:امیر مؤمنان کجاست؟ اصحاب گفتند:ایشان است.او سلام کرد و سپس گفت:ای امیر مؤمنان من از جانب شام به نزد شما آمده ام.پیرمردی هستم که فضیلت های بی شماری دربارۀ شما شنیده ام.اکنون گمان می کنم که در مورد شما غلو و بزرگ نمایی شده باشد پس به من بیاموز از آنچه خداوند به تو آموخته است.ایشان فرمودند:آری ای پیرمرد هرکس که دو روزش با هم برابر باشد او زیان دیده است و هرکس که کوشش او برای دنیا باشد هنگام جدایی از آن افسوس اش بسیار خواهد شد.هرکس که فردایش بدتر از امروزش باشد محروم است.و هرکس وقتی که دنیایش را به او می دهند از آن چه از آخرتش می بیند دست بکشد به هلاکت افتاده است.هر کس که ضعف خودش را بررسی نکند هوس بر او چیره شده است و هرکس که در ضعف باشد مرگ برای او بهتر است.ای پیرمرد همانا این دنیا سبز و شیرین است و برایش اهلی است و برای آخرت نیز اهلی است که خود را از فخرفروشی اهل دنیا رها کرده اند.در این دنیا مسابقه نمی دهند نه به ثروت آن شاد می شوند و نه به فقر آن غمگین می گردند.ای پیرمرد هرکس از گرفتار شدن به گناهان بهراسد خوابش کم می شود.چه شتابان اند شب ها و روزهای عمر انسان.پس زبانت به کام گیر و کلماتت را بشمار و جز نیکی نگو.ای پیرمرد برای مردم به چیزی خشنود شو که برای خودت خشنود می شوی و به مردم چیزی بده که دوست داری به تو بدهند.سپس به اصحاب رو کرد و فرمود:ای مردم مگر اهل دنیا را نمی بینید که بر احوالی دگرگون صبح و شام می کنند.یکی بیماری است بر زمین افتاده یکی عیادت کننده است و دیگری عیادت شونده.یکی جان می دهد و دیگری امید به زندگی ندارد.

یکی هم مرده ای است کفن شده و یکی به دنبال دنیا است درحالی که مرگ نیز به دنبال او است.یکی بی خبری است که خودش مورد غفلت قرار نمی گیرد و بازمانده نیز به دنبال جاپای رهگذر راه می پیماید.

ص:111

الباقی.فقال له زید بن صوحان العبدیّ،یا أمیر المؤمنین،أیّ سلطان أغلب و أقوی؟قال:الهوی.قال:فأیّ ذلّ أذلّ؟قال:الحرص علی الدّنیا.قال:فأیّ فقر أشدّ؟قال:الکفر بعد الإیمان.قال:فأیّ دعوه أضلّ؟قال:الدّاعی بما لا یکون.

قال:فأیّ عمل أفضل؟قال:التّقوی.قال:فأیّ عمل أنجح؟قال:طلب ما عند اللّه.

قال:فأیّ صاحب أشرّ؟قال:المزیّن لک معصیه اللّه.قال:فأیّ الخلق أشقی؟قال:

من باع دینه بدنیا غیره.قال:فأیّ الخلق أقوی؟قال:الحلیم قال:فأیّ الخلق أشحّ؟قال:من أخذ من غیر حلّه فجعله فی غیر حقّه قال:فأیّ النّاس أکیس؟قال:

من أبصر رشده من غیّه فمال إلی رشده قال:فمن أحلم النّاس؟قال:الّذی لا یغضب.قال:فأیّ النّاس أثبت رأیا؟قال:من لم یغرّه النّاس من نفسه،و لم تغرّه الدّنیا بتشوّفها.قال:فأیّ النّاس أحمق؟قال:المغترّ بالدّنیا،و هو یری ما فیها من تقلّب أحوالها.قال:فأیّ النّاس أشدّ حسره؟قال:الّذی حرم الدّنیا و الآخره،ذلک هو الخسران المبین.قال:فأیّ الخلق أعمی؟قال:الّذی عمل لغیر اللّه یطلب بعمله الثّواب من عند اللّه(عزّ و جلّ).قال:فأیّ القنوع أفضل؟قال:القانع بما أعطاه اللّه.

قال:فأیّ المصائب أشدّ؟قال:المصیبه بالدّین.قال:فأیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه (عزّ و جلّ)؟قال:انتظار الفرج.قال:فأیّ النّاس خیر عند اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:

أخوفهم له و أعملهم بالتّقوی،و أزهدهم فی الدّنیا،قال:فأیّ الکلام أفضل عند اللّه (عزّ و جلّ)؟قال:کثره ذکره و التّضرّع إلیه و دعاؤه.قال:فأیّ القول أصدق؟قال:

ص:112

در این هنگام زید بن صوحان عبدی گفت:ای امیر مؤمنان کدام سلطان چیره تر و نیرومندتر است؟حضرت فرمود:هوس.او گفت:کدام خواری خوارتر است؟حضرت فرمود:آزمندی به دنیا.او عرض کرد:کدام فقر سخت تر است؟حضرت فرمود:کفر پس از ایمان.او گفت:

کدام دعوت گمراه کننده تر است؟حضرت فرمود:دعوت به چیزی که وجود ندارد.او گفت:

کدام عمل برتر است؟فرمود:پرهیزگاری.او عرض کرد:کدام عمل کامیاب تر است؟فرمود:

جستن آنچه نزد خداوند است.او گفت:کدام دوست بدترین است؟فرمود:آن که نافرمانی خدا را برایت می آراید.او عرض کرد:کدام مردمان بدبخت ترین مردم اند؟فرمود:کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد.او گفت:چه کسی نیرومندترین مردمان است؟فرمود:

بردبار.او گفت:چه کسی آزمندترین مردمان است؟فرمود:کسی که از غیر حلال به دست آورد و در ناحق صرف کند.او گفت:چه کسی زیرک ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که هدایتش را از گمراهی بازشناسد و به سوی آن بگراید.او گفت:چه کسی بردبارترین مردمان است؟فرمودند:کسی که خشمگین نمی شود.او گفت:چه کسی ثابت رأی ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که مردمان او را دربارۀ خودش فریب نمی دهند و دنیا او را با زینت هایش نمی فریبد.او گفت:چه کسی کودن ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که فریفتۀ دنیا است درحالی که دگرگونی احوال آن را می بیند.او گفت:چه کسی افسوس بارترین مردمان است؟فرمودند:کسی که از دنیا و آخرت بازماند و این روشن ترین زیانکاری است.او گفت:کدام آفریده کور است؟فرمودند:کسی که برای جز خدا عمل می کند و پاداش اش را از خدا می جوید.او گفت:کدام خشنود،برترین است؟آن که به آن چه خدا داده خشنود باشد.او گفت:کدام مصیبت سخت تر است؟فرمودند:مصیبت در دین.او گفت:کدام عمل نزد خداوند محبوب تر است؟فرمودند:چشم به راه گشایش بودن.او گفت:

چه کسی از مردمان در نزد خدا بهترین است؟فرمودند:هراسان ترین شان از او، پرهیزگارترین و پارساترین شان در دنیا.او گفت:کدام سخن در پیشگاه خداوند برتر است؟ فرمودند:یاد بسیار او و زاری و نیاز به درگاهش.او گفت:کدام سخن درست ترین است؟

ص:113

شهاده أن إله إلاّ اللّه.قال:فأیّ الأعمال أعظم عند اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:التّسلیم و الورع.قال:فأیّ النّاس أکرم؟قال:من صدّق فی المواطن.ثمّ أقبل علیه السّلام علی الشّیخ فقال:یا شیخ إنّ اللّه(عزّ و جلّ)خلق خلقا ضیّق الدّنیا علیهم نظرا لهم، فزهّدهم فیها و فی حطامها،فرغبوا فی دار السّلام الّذی دعاهم،و صبروا علی ضیق المعیشه،و صبروا علی المکروه،و اشتاقوا الی ما عند اللّه من الکرامه،و بذلوا أنفسهم ابتغاء رضوان اللّه،و کانت خاتمه أعمالهم الشّهاده،فلقوا اللّه و هو عنهم راض،و علموا أنّ الموت سبیل لمن مضی و من بقی،فتزوّدوا لآخرتهم غیر الذّهب و الفضّه،و لبسوا الخشن،و صبروا علی ادنی القوت،و قدّموا الفضل و أحبّوا فی اللّه،و أبغضوا فی اللّه(عزّ و جلّ)أولئک المصابیح و أهل النّعیم فی الآخره.و السّلام.فقال الشّیخ:فأین أذهب و أدع الجنّه،و أنا أراها و أری أهلها معک!جهّزنی بقوّه أتقوّی بها علی عدوّک فأعطاه أمیر المؤمنین علیه السّلام سلاحا و حمله،و کان فی الحرب بین یدی أمیر المؤمنین علیه السّلام یضرب قدما[قدما]و أمیر المؤمنین علیه السّلام یعجب ممّا یصنع،فلمّا اشتدّت الحرب أقدم فرسه حتّی قتل و اتّبعه رجل من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السّلام فوجده صریعا،و وجد دابّته،و وجد سیفه فی ذراعه،فلمّا انقضت الحرب أتی أمیر المؤمنین علیه السّلام بدابّته و سلاحه و صلّی أمیر المؤمنین علیه السّلام علیه و قال علیه السّلام هذا و اللّه السّعید حقّا،فترحّموا علی أخیکم.

975-32- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی،عن سعد،عن ابن هاشم،عن النّوفلیّ،

ص:114

فرمود:گواهی لا اله الا اللّه.او گفت:کدام عمل در نزد خدا بزرگ ترین است؟فرمودند:

فرمانبری و پارسایی.او گفت:کدام کس گرامی ترین است؟فرمودند:کسی که در همه جا راستگو است.سپس حضرت به آن پیرمرد رو کرد و فرمود:ای پیرمرد همانا خداوند مردمانی را آفرید و چون به ایشان نظر داشت دنیا را برایشان تنگ گرفت.پس آنان را به دنیا و مال دنیا پارسا ساخت و آنان به محل امن همان که خداوند به آن دعوتشان می کرد،گراییدند و بر تنگی معیشت و بر سختی شکیبایی کردند و به کرامت هایی که در نزد خداوند بود مشتاق شدند و در جهت خشنودی خدا جان هاشان را بخشیدند و سرانجام عملشان شهادت شد.آن گاه در حالی خداوند را دیدار کردند که از ایشان خرسنده بود.و دانستند که همانا مرگ سرانجام رفتگان و ماندگان است.پس برای آخرتشان توشه ای جز زر و سیم برداشتند.جامۀ زبر پوشیدند و به کم ترین قوت شکیبایی کردند.نیک را مقدّم کردند و در راه خدا مهر ورزیدند و در راه او دشمنی کردند.اینان چراغ اند و صاحبان نعمت اند در آخرت و السلام.آن پیرمرد عرض کرد:کجا بروم و بهشت را رها کنم درحالی که بهشت و اهل آن را با تو می بینم.مرا به نیرویی توانمند کن که در برابر دشمنانت نیرومند گردم.امیر مؤمنان علیه السّلام سلاح و مرکبی به او داد.او در جنگ پیشاپیش امیر مؤمنان پیش می رفت و از آن چه می کرد حضرت را به شگفت وامی داشت.آن گاه که جنگ شدّت گرفت اسبش را به پیش راند تا کشته شد.مردی از اصحاب به دنبالش رفت و او را افتاده از اسب و شمشیر در دست یافت.چون جنگ به پایان رسید اسب و سلاحش را نزد امیر مؤمنان آورد و امیر مؤمنان بر او نماز گزارده،فرمود:به خدا سوگند او به راستی سعادتمند بود.پس بر برادرتان از خدا رحمت بخواهید.

ص:115

عن السّکونیّ،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیهما السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله صلّی علی سعد بن معاذ و قال:لقد وافی من الملائکه للصّلاه علیه تسعون ألف ملک و فیهم جبرئیل یصلّون علیه.فقلت:یا جبرئیل،بما استحقّ صلاتکم علیه؟فقال:بقراءه(قل هو اللّه أحد)قائما و قاعدا و راکبا و ماشیا و ذاهبا و جائیا.

976-33- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المتوکّل،عن محمّد العطّار،عن ابن عیسی،عن البزنطیّ،عن داود بن سرحان،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لا ینبغی للمرأه أن تعطّل نفسها،و لو أن تعلّق فی عنقها قلاده،و لا ینبغی أن تدع یدها من الخضاب،و لو أن تمسّها بالحنّاء مسّا،و إن کانت مسنّه.

977-34- و بالإسناد،قال:حدّثنا أحمد بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطیّ،عن مفضّل بن عمر،عن جابر بن یزید،عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام قال:

إذا کان حین یبعث اللّه(تبارک و تعالی)الخلق أتی بالأیّام یعرفها الخلائق باسمها و حلیتها،یقدمها یوم الجمعه له نور ساطع تتبعه سائر الأیّام،کأنّها عروس کریمه ذات وقار،تهدی إلی ذی حلم و یسار،ثمّ یکون یوم الجمعه شاهدا و حافظا لمن سارع إلی الجمعه،ثمّ یدخل المؤمنون الجنّه علی قدر سعیهم إلی الجمعه.

978-35- و بالإسناد،قال:حدّثنا العطّار،عن سعد،عن ابن أبی الخطّاب،عن جعفر بن بشیر،عن أبان،عن عبد الرّحمن بن أعین،عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال:لقد غفر اللّه(عزّ و جلّ)لرجل من أهل البادیه بکلمتین دعا بهما.فقیل:و ما هما؟قال:

ص:116

892-نماز ملائکه بر سعد بن معاذ

[975]32-سکونی از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرشان روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله بر پیکر سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود:برای نماز بر او نود هزار فرشته که جبرئیل نیز در میان شان بود فرود آمدند و بر او نماز گزاردند.من به جبرئیل گفتم:ای جبرئیل به چه سبب او سزاوار نماز شما شد؟او گفت:به سبب قرائت(قل هو اللّه احد)در حالت ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در آمد و رفت.

893-برای مرد سزاوار نیست که بی کار بماند

[976]33-از داود بن سرحان روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:برای زن سزاوار نیست که بی زیور بماند،اگرچه سینه ریزی باشد.و سزاوار نیست که دستش بی حنا بماند اگرچه به دست مالیدن باشد و اگرچه پیر باشد.

894-در مورد فضیلت روز جمعه

[977]34-از جابر بن یزید روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:چون زمانی برسد که خدا آفریدگان را مبعوث می کند،روزها را که همۀ آفریدگان به نام و آرایه اش می شناسد می آورد و روز جمعه که نوری از او می تابد در پیش می آید و دیگر روزها به دنبال او می آیند.

گویا که عروس شکوهمند و زیبایی است که به سوی شوهر بردبار و پولداری برده می شود.

سپس روز جمعه نگاهبان و گواه کسی می شود که به نماز جمعه شتاب کرده است.و مؤمنان به اندازۀ کوشش شان در نماز جمعه به بهشت می روند.

895-خداوند متعال بنده را به دو دعا می بخشد

[978]35-عبد الرّحمان بن اعین روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:خداوند والا مردی بادیه نشین را به جهت دو کلمه دعا آمرزید.گفتند:آن دو کلمه کدام است؟فرمودند:

ص:117

«اللّهمّ إن تعذّبنی فأهل ذلک أنا،و إن تغفر لی فأهل ذلک أنت»فغفر اللّه له.

979-36- و بالإسناد،قال:حدّثنا ما جیلویه،عن عمّه محمّد بن أبی القاسم، عن أحمد بن محمّد البرقیّ،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،و محمّد بن سنان، عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان أبی یقول:ما من شیء أفسد للقلب من الخطیئه،إنّ القلب لیواقع الخطیئه،فما تزال به حتّی تغلب علیه فیصیر أسفله أعلاه و أعلاه أسفله.

980-37- و بالإسناد،قال:حدّثنی أبی عن سعد،عن ابن عیسی،عن محمّد البرقیّ،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان غلام من الیهود یأتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله کثیرا حتّی استخفّه،و ربّما أرسله فی حاجه، و ربّما کتب له الکتاب إلی قوم،فافتقده أیّاما فسأل عنه،فقال له قائل:ترکته فی آخر یوم من أیّام الدّنیا؛فأتاه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی ناس من أصحابه،و کان له علیه السّلام برکه لا یکاد یکلّم أحدا إلاّ أجابه،فقال:یا غلام ففتح عینه،و قال:لبّیک یا أبا القاسم.قال:

قل:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّی محمّدا رسول اللّه»فنظر الغلام إلی أبیه،فلم یقل له شیئا،ثمّ ناداه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثانیه و قال له مثل قوله الأوّل،فالتفت الغلام إلی أبیه فلم یقل له شیئا،ثمّ ناداه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الثّالثه فالتفت الغلام إلی أبیه فقال:إن شئت فقل و إن شئت فلا فقال الغلام:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّک رسول اللّه»و مات مکانه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأبیه اخرج عنّا.ثمّ قال علیه السّلام لأصحابه:اغسلوه و کفّنوه

ص:118

«خدایا اگر مرا عذاب کنی من سزاوار آنم و اگر مرا بیاموزی تو سزاوار آنی»و خدا او را با این دو کلمه آمرزید.

896-از گناهان که قلب را فاسد می کند

[979]36-از صلحه بن زید روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم علیه السّلام می فرمود:

هیچ چیزی همچون گناه،ویران کنندۀ دل نیست همانا گناه با قلب درگیر می شود و دست بر نمی دارد تا بر او چیره شود و زیر و رویش کند.

897-غلام یهودی نزد پیامبر

[980]37-از جابر روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:غلامی یهودی بود که بسیار به نزد پیامبر گرامی می آمد،حضرت او را سبک پا یافت و بسا او را برای کاری می فرستاد و بسا با او برای قومی نامه می نوشت.آن گاه حضرت چند روزی او را ندید و درباره اش پرسید.کسی گفت:او را در واپسین روز زندگی اش ترک کردم.حضرت در میان گروهی از اصحابش به نزد او رفت و حضرت برکتی داشت که با هرکس سخن می گفت حتما پاسخش می داد.پس فرمود:ای غلام.او چشمانش را گشود و عرض کرد:لبیک یا ابا القاسم حضرت فرمودند:بگو:

«گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و من محمّد فرستادۀ خدایم».غلام به پدرش نگریست و چیزی نگفت:سپس رسول خدا برای بار دوم او را ندا داد و همان سخن را فرمود.

و باز غلام به پدرش رو کرد و چیزی نگفت.سپس رسول خدا برای بار سوم او را ندا داد و آن غلام به پدرش رو کرد و پدر گفت:اگر می خواهی بگو و اگر نمی خواهی نگو.آن گاه غلام گفت:«گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و تو فرستادۀ خداوندی».و همان دم جان سپرد پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به پدر او فرمود:از ما کناره بگیر.سپس به اصحابش فرمود:او را غسل و کفن کنید

ص:119

و أتونی به لأصلّی علیه؛ثمّ خرج و هو یقول:الحمد للّه الّذی أنجی بی الیوم نسمه من النّار.

981-38- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن أحمد بن إدریس،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن إسماعیل المنقریّ،عن جدّه زیاد بن أبی زیاد،عن أبی جعفر الباقر علیهما السّلام قال:من أکل الطّین فإنّه الحکّه تقع فی بدنه و یهیّج علیه داء السّوء و یذهب بالقوّه عن ساقیه و قدمیه،و ما نقص من عمله فیما بینه و بین صحّته قبل أن یأکله حوسب علیه و عذّب علیه.

982-39- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المغیره عن جدّه،عن جدّه،عن السّکونیّ عن الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أربع لا یدخل واحده منهنّ بیتا إلاّ خرب و لم یعمر:الخیانه،و السّرقه،و شرب الخمر،و الزّنا.

983-40- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن إدریس عن أبیه،عن الأشعریّ،عن ابن هاشم،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن عذافر،عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحزوّر،عن القاسم بن أبی سعید،قال:أتت فاطمه علیها السّلام ابیها صلّی اللّه علیه و اله فذکرت عنده ضعف الحال فقال لها:أما تدرین ما منزله علیّ عندی کفانی أمری و هو ابن اثنتی عشره سنه،و ضرب بین یدیّ بالسّیف و هو ابن ستّ عشره سنه،و قتل الأبطال و هو ابن تسع عشره سنه،و فرّج همومی و هو ابن عشرین سنه،و قلع باب خیبر و هو ابن اثنتین و عشرین سنه،و کان لا یقلعه خمسون رجلا.قال:فأشرق لون

ص:120

و به نزدم بیاورید تا بر او نماز بخوانم.سپس پدر او بیرون رفت درحالی که می گفت:سپاس خدایی را که امروز به سبب من شخصی از دوزخ نجات داد.

898-ضررهای خوردن خاک

[981]38-زیاد بن ابو زیاد روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس گل بخورد بدنش خارش می گیرد و بیماری ای زشت بر او هجوم می آورد.نیرو را از بازو و پاهایش می برد و دربارۀ کاهش عملش در زمان بیماری نسبت به زمان تندرستی حساب پس می دهد و بر آن کیفر می گردد.

899-چهار چیز هستند که اگر وارد خانه ای شوند آن خانه خراب شود

[982]39-اسماعیل بن مسلم از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چهار چیز است که هرکدام از آن ها به خانه ای درآید آن را خراب می کند و دیگر آباد نمی شود:خیانت،دزدی،باده نوشی و زنا.

900-حضرت فاطمه علیها السّلام نزد پدرش رفت و از ضعف حالش گفت

[983]40-از قاسم بن ابو سعید روایت شده که روزی حضرت فاطمه علیها السّلام به نزد پدرشان آمدند و در نزدشان از ناتوانی سخن گفتند پس حضرت به او فرمودند:مگر نمی دانی منزلت علی در نزد من چگونه است؟دوازده ساله بود که نیازهای مرا برمی آورد.شانزده ساله بود که برای من شمشیر می زد.پهلوانان را از میان برمی داشت درحالی که نوزده سال داشت غم هایم را برطرف می کرد بیست ساله بود و حال آنکه پنجاه مرد نمی توانستند آن را از جا بردارند.

راوی گفته است:در این هنگام رنگ روی فاطمه علیها السّلام درخشید

ص:121

فاطمه علیها السّلام و لم تقرّ قدماه علی الأرض حتّی أتت علیّا علیه السّلام فأخبرته.فقال:کیف و لو حدّثک بفضل اللّه علیّ کلّه.

984-41- و بالإسناد،قال حدّثنا محمّد بن أحمد،عن عمر بن علیّ بن عمر بن یزید،عن عمّه محمّد بن عمر،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من وصل أحدا من أهل بیتی فی دار هذه الدّنیا بقیراط کافیته یوم القیامه بقنطار.

985-42- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل،عن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن خالد بن جریر،عن أبی الرّبیع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا ینال شفاعتی غدا من أخّر المفروضه بعد وقتها.

986-43- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن إبراهیم بن ناتانه،عن علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی الیقطینیّ،عن زکریّا المؤمن،عن ابن ناجیه،عن داود بن النّعمان،عن ابن سیابه،عن ناجیه قال:قال:أبو جعفر إذا صلّیت العصر یوم الجمعه فقل:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد الأوصیاء المرضیّین بأفضل صلواتک،و بارک علیهم بأفضل برکاتک،و السّلام علیه و علیهم و علی أرواحهم و أجسادهم و رحمه اللّه و برکاته»فإنّ من قالها بعد العصر،کتب اللّه(عزّ و جلّ)له مائه ألف حسنه،و محا عنه مائه ألف سیّئه،و قضی له بها مائه ألف حاجه،و رفع له

ص:122

و گامی بر زمین نگذاشته بود که به علی علیه السّلام رسید و از آن آگاهش کرد آن گاه علی علیه السّلام فرمود:چه حالی می شدی اگر ایشان همۀ بخشش های خداوند بر من را به تو بیان می کرد.

901-صله کردن اهل بیت

[984]41-محمّد بن عمر از پدرش به نقل از حضرت صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به یکی از خاندان من در این دنیا مال اندکی ببخشد،من در روز قیامت یک مال بسیار به او می دهم.

902-شفاعتم به کسی که واجبش را به تأخیر می اندازد نمی رسد

[985]42-ابو ربیع از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس نماز واجب را به پس از وقتش بیندازد فردای قیامت به شفاعت من نخواهد رسید.

دعا بعدازظهر جمعه

[986]43-از ناجیه روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:وقتی در روز جمعه نماز عصر را خواندی بگو:«خدایا بر محمّد و خاندان محمّد و جانشینان بر حق او با بهترین درودهایت درود بفرست و با برترین برکت هایت برکت بده و سلام و رحمت و برکات خدا بر او و بر آنان و بر جان و تنشان»؛زیرا هرکس پس از نماز عصر چنین بگوید خداوند برایش صد هزار حسنه می نویسد و از او صد هزار گناه را پاک می کند و صد هزار نیازش را برآورده کرده،صد هزار درجه بالا می برد.

ص:123

بها مائه ألف درجه.

987-44- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المؤدّب،قال:حدّثنا ابن زکریّا،عن ابن حبیب،عن ابن بهلول،عن جعفر بن عثمان،عن سلیمان بن مهران،قال:دخلت علی الصّادق و عنده نفر من الشّیعه و هو یقول:معاشر الشّیعه،کونوا لنا زینا،و لا تکونوا لنا شینا،قولوا للنّاس حسنا، و احفظوا ألسنتکم و کفّوها عن الفضول،و قبیح القول.

988-45- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی،و ابن المتوکّل،و ما جیلویه،و ابن ناتانه جمیعا عن علیّ بن إبراهیم،عن أبی هدبه،عن أنس قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله طوبی لمن رآنی،و طوبی لمن رأی من رآنی،و طوبی لمن رأی من رأی من رآنی.

و قد أخرج علی بن إبراهیم هذا الحدیث و حدیث الطیر بهذا الإسناد فی کتاب (قرب الإسناد).

989-46- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی الطّفیل،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأمیر المؤمنین علیه السّلام:اکتب ما أملی علیک.قال:یا نبیّ اللّه أتخاف علیّ النّسیان؟قال:

لست أخاف علیک النّسیان،و قد دعوت اللّه لک أن یحفّظک و لا ینسّیک،و لکن اکتب لشرکائک.قلت:و من شرکائی یا نبیّ اللّه؟قال:الأئمّه من ولدک،بهم تسقی

ص:124

904-قول امام صادق علیه السّلام به شیعیانش

[987]44-سلیمان مهران گفته است:به خدمت حضرت صادق علیه السّلام رفتم.در نزدشان گروهی از شیعیان بودند و ایشان می فرمود:ای گروه شیعه برای ما زینت باشید و ننگ مان نباشید با مردم نیک بگویید و زبان هاتان را نگاه دارید و آن را از سخن زیاد و زشت باز دارید.

905-فرمایش پیامبر:طوبی لمن ارانی

[988]45-از انس بن مالک روایت شده که پیامبر گرامی فرمودند:خوشا کسی که مرا ببیند و خوشا کسی که بینندۀ مرا ببیند و خوشا کسی که بینندۀ بینندۀ مرا ببیند.

علی بن ابراهیم این حدیث و حدیث طیر را با این سند در کتاب قرب الاسناد آورده است.

906-قول حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام

[989]46-ابو طفیل از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:آنچه را برایت می خوانم بنویس.او عرض کرد:ای پیامبر خدا آیا می ترسی من فراموش کنم؟حضرت فرمود:از فراموشی ات نمی ترسم که از خداوند خواسته ام تو را[از فراموشی]نگاه دارد و آن را از یادت نبرد ولی برای شریکانت بنویس.من گفتم:ای پیامبر خدا شریکان من چه کسانی اند؟حضرت فرمود:امامانی از فرزندانت که به سبب آنان باران،امّتم را سیراب می کند

ص:125

أمّتی الغیث و بهم یستجاب دعاؤهم،و بهم یصرف اللّه عنهم البلاء،و بهم تنزّل الرّحمه من السّماء،و أومأ إلی الحسن علیه السّلام و قال:هذا أوّلهم؛و أومأ إلی الحسین علیه السّلام و قال:الأئمّه من ولده.

990-47- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام قال:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)أنزل علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله کتابا قبل أن یأتیه الموت، فقال:یا محمّد،هذا الکتاب وصیّتک إلی النّجیب من أهلک.قال:و ما النّجیب من أهلی،یا جبرئیل؟فقال:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و کان علی الکتاب خواتیم من ذهب فدفعه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ علیه السّلام و أمره أن یفکّ خاتما منها و یعمل بما فیه،ففکّ علیّ علیه السّلام خاتما منها و عمل بما فیه،ثمّ دفعه إلی ابنه الحسن علیه السّلام ففکّ خاتما و عمل بما فیه،ثمّ دفعه إلی اخیه الحسین علیه السّلام ففکّ خاتما منهما فوجد فیه،أن اخرج بقوم إلی الشّهاده و لا شهاده لهم إلاّ معک،و اشر نفسک للّه(عزّ و جلّ)ففعل،ثمّ دفعه إلی علیّ بن الحسین علیه السّلام ففکّ خاتما فوجد فیه:اصمت و الزم منزلک اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین؛ففعل،ثمّ دفعه إلی محمّد بن علیّ علیه السّلام ففکّ خاتما فوجد فیه حدّث النّاس و أفتهم،و لا تخافنّ إلاّ اللّه،فإنّه لا سبیل لأحد علیک؛ثمّ دفعه إلیّ ففککت خاتما فوجدت فیه:حدّث النّاس و أفتهم،و انشر علوم أهل بیتک،و صدّق آباءک الصّالحین،و لا تخافنّ أحدا إلاّ اللّه،فأنت فی حرز و أمان؛ففعلت ثمّ أدفعه إلی موسی بن جعفر،و کذلک یدفعه إلی الّذی من بعده،ثمّ کذلک إلی القائم المهدیّ علیه السّلام،

ص:126

و به سبب ایشان دعایشان مستجاب می گردد،خداوند به سبب ایشان بلا را برمی گرداند و به سبب آنان از آسمان رحمت نازل می کند.آن گاه به حسن علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:این نخستین آنان است،سپس به حسین علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:و امامان دیگر از فرزندان این پسرند.

907-کتابی که بر حضرت علی علیه السّلام و ائمه نازل گردیده

[990]47-احمد بن ولید از جدّش روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند بر پیامبر پیش از رحلتش نامه ای نازل کرد و فرمود:ای محمّد صلّی اللّه علیه و اله این نامه وصیّت تو به نجیب خاندانت باشد.حضرت فرمود:چه کسی نجیب خاندان من است ای جبرئیل؟او گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام.بر آن نامه مهرهایی از طلا بود و پیامبر گرامی آن را به علی علیه السّلام داد و فرمان داد که یک مهر از آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند.آن گاه علی علیه السّلام مهری از آن را گشود و به آن چه در آن بود،عمل کرد.سپس آن را به پسرش حسن علیه السّلام سپرد و او یک مهر از آن را گشود و به آنچه در آن بود،عمل کرد و سپس آن را به برادرش حسین علیه السّلام سپرد و او مهری را از آن گشود و در آن چنین یافت:با گروهی به سوی شهادت برو و برای آنان شهادتی جز با تو نیست و جان خودت را به خداوند عزّتمند بفروش.و او چنین کرد.سپس آن را به حضرت سجّاد علیه السّلام سپرد و او مهر آن را گشود و در آن چنین یافت:خاموش باش و در خانه ات بمان و پروردگارت را بندگی کن تا وفاتت برسد و او چنین کرد.سپس آن را به حضرت باقر علیه السّلام سپرد و او مهری از آن را گشود و در آن چنین یافت:برای مردم حدیث بگو و فتوا بده و جز از خداوند نهراس.که هیچ کس را به زیان رساندن بر تو راهی نیست.سپس آن را به من سپرد و من مهری از آن گشودم و در آن چنین یافتم:برای مردم حدیث بگو و فتوایشان بده و علوم خاندان خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق کن و جز از خداوند نهراس که تو در پناه و ایمنی هستی.و من چنین کردم و من آن را به موسی خواهم سپرد و او نیز آن را به پس از خودش می سپارد و همین طور تا به قائم مهدی علیه السّلام برسد.

ص:127

991-48- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المتوکّل،عن الحمیریّ،عن ابن عیسی، عن الحسن بن محبوب،عن مقاتل بن سلیمان،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنا سیّد النّبیّین،و وصیّی سیّد الوصیّین،و أوصیاؤه ساده الأوصیاء،إنّ آدم علیه السّلام سأل اللّه(عزّ و جلّ)أن یجعل له وصیّا صالحا،فأوحی اللّه (عزّ و جلّ)إلیه:أنّی أکرمت الأنبیاء بالنّبوّه،ثمّ اخترت خلقی و جعلت خیارهم الأوصیاء.ثمّ أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلیه:یا آدم أوص إلی شیث علیه السّلام فأوصی آدم علیه السّلام إلی شیث علیه السّلام،و هو هبه اللّه بن آدم،و أوصی شیث علیه السّلام إلی ابنه شبّان و هو ابن نزله الحوراء الّتی أنزلها اللّه علی آدم من الجنّه،فزوّجها ابنه شیثا،و أوصی شبّان إلی محلث،و أوصی محلث إلی محوت و أوصی محوت إلی علمیشا،و أوصی علمیشا إلی أخنوخ و هو إدریس النّبیّ علیه السّلام و أوصی إدریس علیه السّلام إلی ناحور، و دفعها ناحور إلی نوح النّبیّ علیه السّلام و أوصی نوح إلی سام،و أوصی سام إلی عثامر، و أوصی عثامر إلی برغیشانا،و أوصی برغیشانا إلی یافث،و أوصی یافث إلی برّه، و أوصی برّه إلی جفیسه،و أوصی جفیسه إلی عمران،و دفعها عمران إلی إبراهیم الخلیل علیه السّلام و أوصی إبراهیم علیه السّلام إلی ابنه إسماعیل علیه السّلام و أوصی إسماعیل إلی إسحاق علیه السّلام،و أوصی إسحاق إلی یعقوب علیه السّلام،و أوصی یعقوب علیه السّلام إلی یوسف علیه السّلام، و أوصی یوسف علیه السّلام إلی بثریا،و أوصی بثریا إلی شعیب علیه السّلام،و اوصی شعیب إلی موسی،و أوصی موسی بن عمران إلی یوشع بن نون،و أوصی یوشع بن نون إلی

ص:128

908-حدیث وصیت از حضرت آدم علیه السّلام تا حضرت حجت(عج)

[991]48-مقاتل بن سلیمان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

من سرور پیامبرانم و جانشین من سرور جانشینان است و جانشینانش سرور جانشینان اند همانا آدم علیه السّلام از خداوند عزّتمند خواست که برای او جانشینی سزاوار قرار دهد.خداوند به او وحی فرستاد که:من پیامبران را با نبوّت گرامی داشتم سپس آفریدگانم را برگزیدم و بهترین ایشان را جانشین[پیامبران]قرار دادم.آن گاه فرمود:ای آدم به شیث پیامبر وصیت کن.پس آدم علیه السّلام به شیث وصیّت کرد.و او هبه اللّه پسر آدم بود و شیث به پسرش شبّان وصیّت کرد.و او پسر نزله الحوراء بود که خداوند او را از بهشت برای آدم فرود آورده بود و آدم او را به ازدواج پسرش درآورده بود و شبّان بن محلث وصیت کرد و محلث به محوت وصیت کرد و محوت به علمیشا وصیت کرد و علمیشا به اخنوخ وصیت کرد و او همان ادریس پیامبر است و ادریس به ناحور وصیت کرد و ناحور آن را به نوح پیامبر صلّی اللّه علیه و اله سپرد و نوح به سام وصیّت کرد و سام به عثامر وصیت کرد و عثامر به برغیشانا وصیت کرد و برغیشانا به یافث وصیت کرد و یافث به برّه وصیت کرد و برّه به جفیسه وصیت کرد و جفیسه به عمران وصیت کرد و عمران به ابراهیم خلیل علیه السّلام وصیت کرد و ابراهیم به پسرش اسماعیل وصیت کرد و اسماعیل به اسحاق وصیت کرد و اسحاق به یعقوب وصیت کرد و یعقوب به یوسف وصیت کرد و یوسف به بثریا وصیت کرد و بثریا به شعیب وصیت کرد و شعیب به موسای عمران وصیت کرد و موسی به یوشع بن نون وصیت کرد

ص:129

داود علیه السّلام،و أوصی داود علیه السّلام إلی سلیمان علیه السّلام،و أوصی سلیمان علیه السّلام إلی آصف بن برخیا،و أوصی آصف بن برخیا إلی زکریّا علیه السّلام،و دفعها زکریّا إلی عیسی ابن مریم علیه السّلام،و أوصی عیسی علیه السّلام إلی شمعون بن حمّون الصّفا علیه السّلام،و أوصی شمعون علیه السّلام إلی یحیی بن زکریّا علیه السّلام،و أوصی یحیی بن زکریّا إلی منذر،و أوصی منذر إلی سلیمه،و أوصی سلیمه إلی برده،ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و دفعها إلیّ برده، و أنا أدفعها إلیک یا علیّ،و أنت تدفعها إلی وصیّک و یدفعها وصیّک إلی أوصیائک من ولدک واحد بعد واحد حتّی تدفع إلی خیر أهل الأرض بعدک،و لتکفرنّ بک الأمّه،و لتختلفنّ علیک اختلافا شدیدا،الثّابت علیک کالمقیم معی،و الشّاذّ عنک فی النّار،و النّار مثوی للکافرین.

992-49- الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن عقده،عن الحسن بن علیّ بن إبراهیم العلویّ،عن الوشّاء،عن ثعلبه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّما الدّنیا فناء و عناء،و غیر و عبر،فمن فنائها أنّ الدّهر موتر قوسه مفوّق نبله،یرمی الصّحیح بالسّقم،و الحیّ بالموت،و من عنائها أنّ المرء یجمع ما لا یأکل،و یبنی ما لا یسکن،و من غیرها أنّک تری المغبوط مرحوما و المرحوم مغبوطا،لیس منها إلاّ نعیم زائل،او بؤس نازل،و من عبرها أنّ المرء یشرف علی أمله فیختطفه من دونه أجله.قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:و قال أمیر المؤمنین:

کم من مستدرج بالإحسان إلیه مغرور بالسّتر علیه،و مفتون بحسن القول فیه،

ص:130

و یوشع به داود علیه السّلام وصیت کرد و داود به سلیمان وصیت کرد و سلیمان به آصف بن برخیا وصیت کرد و آصف به زکریا وصیت کرد و زکریا به عیسی علیه السّلام وصیت کرد و عیسی به شمعون بن حمون صفا وصیت کرد و شمعون به یحیی بن زکریا وصیت کرد و یحیی به منذر وصیت کرد و منذر به سلیمه وصیت کرد و سلیمه به برده وصیت کرد.آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

و برده آن را به من سپرد و ای علی من آن را به تو می سپارم و تو آن را به جانشین ات می سپاری و او آن را به جانشینی از جانشینانت که از فرزندان تو است یکی پس از دیگری می سپارد تا به بهترین اهل زمین پس از تو سپرده شود و به تحقیق امت به سبب[انکار]تو کافر خواهند شد و به یقین اختلاف شدیدی بر سر تو پیدا خواهند کرد که پایدار بر[خلافت و امامت]تو همچون پابرجای به همراه من است و جدا افتادۀ از تو در دوزخ است و دوزخ جایگاه کافران است.

909-ذمّ دنیا

[992]49-ثعلبه بن میمون از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:

همانا دنیا از بین رفتنی و زحمت و دگرگونی و درس آموزی است.فنای آن این است که روزگار کمانش را می کشد و تیر می گذارد تا با بیماری تندرست را بزند و با مرگ زنده را،و از زحمت اش آن است که مرد آنچه خود نمی خورد گرد می آورد و آنچه را نمی نشیند می سازد و از دگرگونی اش آن است که تو رشک انگیز را ناتوان و ناتوان را رشک انگیز می بینی که هیچ کدام جز نیک بختی ای زودگذر یا سختی ای فرود آمده نیست.و از عبرت هایش آن است که مرد به آرزویش نزدیک می شود و آن گاه اجلش آن را از او می رباید.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:و امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:بسا مهلت داده شدۀ به احسان که با گناه پوشیده شده اش مغرور می شود و با گفتارهای نیک دربارۀ خودش فریب می خورد و خداوند هیچ بنده ای را به مانند مهلت دادن گرفتار نمی کند.

ص:131

و ما ابتلی اللّه عبدا بمثل الإملاء له.

993-50- ابن عقده،قال:حدّثنی عبد اللّه بن إبراهیم بن قتیبه البرقیّ عن محمّد البرقیّ،عن زکریّا المؤمن عن إسحاق بن عبد اللّه الأشعریّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا تستعن بالمجوس،و لو علی أخذ قوائم شاتک و أنت ترید ذبحها.

994-51- ابن عقده عن عبد اللّه بن إبراهیم بن قتیبه،عن علیّ بن الحکم،عن سلیمان بن جعفر،عن خالد الکیّال،عن عبد العزیز الصّائغ،قال:قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام أتری أنّ اللّه استرعی راعیا و استخلف خلیفه ثمّ یحجب عنهم شیئا من أمورهم.

تمّ المجلس الخامس عشر،و یتلوه المجلس السادس عشر إن شاء اللّه.

ص:132

910-در مورد مجوسی

[993]50-اسحاق بن عبد اللّه اشعری گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:از زرتشتی کمک نخواه اگرچه برای گرفتن پاهای گوسفندی باشد که می خواهی آن را ذبح کنی.

[994]51-عبد العزیز صائغ روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آیا می پنداری که خداوند شبانی را به خدمت می گیرد و کسی را به جانشینی می گذارد و آن گاه چیزی از کارشان را از آنان پنهان می کند.

مجلس پانزدهم به پایان رسید و به دنبال آن ان شاء اللّه مجلس شانزدهم می آید.

ص:133

[16] المجلس السادس عشر فیه روایات أبی المفضّل الشیبانی،رواها محمّد بن الحسن الطّوسی عن الجماعه المسمین،عن أبی المفضل

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

995-1- أخبرنا جماعه منهم الحسین بن عبید اللّه،و أحمد بن محمّد بن عبدون،و الحسن بن إسماعیل بن أشناس،أبو طالب بن خرور و أبو الحسن الصّفّار،جمیعا عن أبی المفضّل عن أحمد بن سفیان بن العبّاس عن أحمد بن عبید بن ناصح عن محمّد بن عمر بن واقد الأسلمیّ عن إبراهیم بن إسماعیل،عن داود بن حصین،عن أبی غطفان،عن ابن عبّاس،قال:اجتمع المشرکون فی دار النّدوه لیتشاوروا فی أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأتی جبرئیل علیه السّلام رسول اللّه و أخبره الخبر،و أمره أن لا ینام فی مضجعه تلک اللّیله،فلمّا أراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المبیت أمر علیّا علیه السّلام أن یبیت فی مضجعه تلک اللّیله،فبات علیّ علیه السّلام و تغشّی ببرد أخضر حضرمیّ کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ینام فیه،و جعل السّیف إلی جنبه،فلمّا اجتمع أولئک النّفر من

ص:134

16- جلسه شانزدهم

اشاره

جلسه شانزدهم

و در آن روایات ابو مفضّل شیبانی است که محمّد بن حسن طوسی به واسطۀ

گروهی که نامشان آورده شده از ابو مفضّل روایت کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

911-قصۀ خوابیدن حضرت علی علیه السّلام به جای حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله

[995]1-ابن عبّاس گوید:مشرکان در دار الندوه گرد آمدند تا دربارۀ قتل رسول خدا مشورت کنند.آن گاه جبرئیل علیه السّلام به نزد رسول خدا آمد و او را از آن آگاه کرد و فرمان داد که در آن شب در بستر خویش نخوابد.پس هنگامی که رسول خدا خواست شبانه حرکت کند به علی علیه السّلام فرمود تا آن شب را در بستر او بخوابد.پس علی علیه السّلام خوابید و پارچۀ برد سبز حضرمی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آن می خوابید به خود پیچید و شمشیر را در کنارش گذاشت وقتی آن گروه قریشی گرد آمده و در کمین بودند تا آن حضرت را به قتل برسانند

ص:135

قریش یطوفون و یرصدونه،یریدون قتله،فخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هم جلوس علی الباب،عددهم خمسه و عشرون رجلا،فأخذ حفنه من البطحاء ثمّ جعل یذرّها علی رءوسهم و هو یقرأ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ [یس(36):1-9]حتّی بلغ فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):1-9]فقال لهم قائل:ما تنتظرون قد و اللّه خبتم و خسرتم،و اللّه لقد مرّ بکم و ما منکم رجل إلاّ و قد جعل علی رأسه ترابا.

فقالوا:و اللّه ما أبصرناه.قال:فأنزل اللّه(عزّ و جلّ): وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ [الانفال(8):30].

996-2- حدّثنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن صفوان،عن محفوظ بن بحر،عن الهیثم بن جمیل،عن قیس بن الرّبیع،عن حکیم بن جبیر،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام فی قوله(عزّ و جلّ): وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقره(2):207]قال:نزلت فی علیّ علیه السّلام حین بات علی فراش رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

997-3- أخبرنا جماعه عن أبی المفضّل،عن محمّد بن العبّاس النّحویّ،عن الخلیل بن أسد،عن سعید بن أوس،قال:کان أبو عمرو بن العلاء إذا قرأ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقره(2):207]قال:کرّم اللّه علیّا علیه السّلام، فیه نزلت هذه الآیه.

ص:136

رسول خدا بیرون آمد درحالی که آنان بر در نشسته بودند و شمارشان بیست و پنج تن بود.

پس یک مشت از خاک بطحاء را در برگرفت و آن را بر سر ایشان پاشید و این آیه ها را خواند:

یس* وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ... فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):آیۀ 1 تا 9]آن گاه شخصی به آنان گفت:منتظر نباشید.به خدا سوگند به خطا رفتید و زیان کردید.به خدا سوگند او از شما گذشت و هیچ مردی از شما نماند که بر سرش خاک نریخته باشد.آنان گفتند:به خدا سوگند که ما او را ندیدیم.آن گاه خداوند چنین نازل فرمود:«و هنگامی که کافران با تو خدعه کردند که تو را حبس کنند یا بکشند یا بیرونت کنند خدا هم مکر ورزید که خدا بهترین مکر کنندگان است».[انفال(8):آیۀ 30]

912-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی)

[996]2-حکیم جبیر دربارۀ این آیه«و برخی از مردم در جستجوی خرسندی خداوند جانشان را می فروشند»[بقره(2):آیۀ 207]روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:

دربارۀ علی علیه السّلام فرود آمد آن گاه که بر بستر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خوابید.

[997]3-ابو عمرو بن علا وقتی این آیه را می خواند:«و برخی از مردم در جست وجوی خرسندی خداوند جانشان را می فروشند».[بقره(2):آیۀ 207]می گفت:خداوند علی علیه السّلام را گرامی بدارد که این آیه دربارۀ او فرود آمده است.

ص:137

998-4- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان،عن محمّد بن الصّبّاح،عن محمّد بن کثیر،عن عوف الأعرابیّ من أهل البصره،عن الحسن بن أبی الحسن،عن أنس بن مالک،قال:لمّا توجّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی الغار و معه أبو بکر،أمر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام أن ینام علی فراشه و یتوشّح ببردته،فبات علیّ علیه السّلام موطّنا نفسه علی القتل،و جاءت رجال قریش من بطونها یریدون قتل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا أرادوا أن یضعوا علیه أسیافهم لا یشکّون أنّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:

أیقظوه لیجد ألم القتل و یری السّیوف تأخذه؛فلمّا أیقظوه و رأوه علیّا علیه السّلام ترکوه و تفرّقوا فی طلب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأنزل اللّه(عزّ و جلّ): وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقره(2):207] وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.

999-5- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص، عن محمّد بن عبید عن أبی یحیی التّیمیّ،عن عبد اللّه بن جندب،عن أبی ثابت، عن أبیه،عن مجاهد،قال:فخرت عائشه بأبیها و مکانه مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار،فقال عبد اللّه بن شدّاد بن الهاد:و أین أنت من علیّ بن أبی طالب حیث نام فی مکانه و هو یری أنّه یقتل؟فسکتت و لم تحر جوابا.

1000-6- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین عن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزه العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید،عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ بن أبی طالب،عن أبیه،عن جدّه،عن

ص:138

[998]4-انس بن مالک روایت کرده که وقتی رسول خدا که ابو بکر نیز به همراهشان بود به سوی غار رفت،به علی علیه السّلام فرمود که بر بستر او بخوابد و برد او را به خود بپیچد.پس علی علیه السّلام درحالی که خودش را برای شهادت آماده کرده بود،خوابید.و مردان قریشی در حالی آمدند که می خواستند رسول خدا را بکشند،هنگامی که خواستند شمشیرهاشان را بر او بزنند تردید نداشتند که او محمّد صلّی اللّه علیه و اله است ولی گفتند:او را بیدار کنید تا درد کشته شدن را دریابد و ببیند که شمشیرها بر او فرود می آیند.چون او را بیدار کردند و دیدند که علی علیه السّلام است او را رها کردند و در جستجوی رسول خدا پراکنده شدند و خداوند عزّتمند چنین نازل فرمود:«و برخی از مردم در جست وجوی خشنودی خداوند جانشان را می فروشند و خداوند به بندگانش مهربان است».[بقره(2):آیۀ 207]

[999]5-مجاهد گفته است:عایشه به پدرش و همراهی او با رسول خدا در غار مباهات کرد عبد اللّه بن شدّاد بن هاد گفت:نظرت دربارۀ علی بن ابی طالب چیست وقتی در جای او خوابید و می دانست که کشته می شود؟عایشه خاموش شد و پاسخی نیافت.

ص:139

جعده بن هبیره،عن أمّ هانئ بنت أبی طالب علیه السّلام،قالت:لمّا أمر اللّه(تعالی)نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بالهجره و أنام علیّا علیه السّلام فی فراشه و وشحه ببرد له حضرمیّ،ثمّ خرج،فإذا وجوه قریش علی بابه،فأخذ حفنه من تراب فذرّها علی رءوسهم،فلم یشعر به أحد منهم،و دخل علی بیتی،فلمّا أصبح أقبل علیّ و قال:أبشری یا أمّ هانئ،فهذا جبرئیل علیه السّلام یخبرنی أنّ اللّه(عزّ و جلّ)قد أنجی علیّا علیه السّلام من عدوّه.قالت:و خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مع جناح الصّبح إلی غار ثور،و کان فیه ثلاثا،حتّی سکن عنه الطّلب،ثمّ أرسل إلی علیّ علیه السّلام و أمره بأمره و أداء الأمانه.

1001-7- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مهرویه و جعفر بن إدریس القزوینیّین عن داود بن سلیمان الغازی،عن الرّضا علیه السّلام و حدّثنا عبد اللّه بن أحمد بن عامر قال حدّثنا أبی و جدّی أحمد بن علیّ بن مهدیّ بن صدقه بن هشام بن غالب عن أبیه،قالوا:حدّثنا علیّ بن موسی الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:الإیمان إقرار باللّسان،و معرفه بالقلب،و عمل بالأرکان،و لفظ الحدیث لداود بن سلیمان عن الرضا علیه السّلام.

1002-8- قال أبو المفضّل:و حدّثنا إسحاق بن إبراهیم الطّبریّ،عن عمّار بن رجاء الأسترآبادیّ،و محمّد بن عطیّه الرّازیّ،و أبو حاتم محمّد بن إدریس الحنظلیّ و غیرهم،جمیعا عن أبی الصّلت الهرویّ،قال:حدّثنا علیّ بن موسی

ص:140

[1000]6-امّ هانی بنت ابی طالب گفته است:وقتی خداوند والا به پیامبرش فرمان هجرت داد و ایشان علی علیه السّلام را در بستر خودش خواباند و با برد حضرمی خود،رویش را پوشاند و سپس خارج شد ناگاه قریشیان را بر در خانه دید،پس مشته ای از خاک برگرفت و آن را به روی سرشان پاشید و هیچ کدام از آنان او را ندیدند،و آن گاه به خانۀ من آمد.چون صبح شد به سوی من آمد و فرمود:مژده بر تو ای امّ هانی این جبرئیل علیه السّلام است که به من خبر می دهد همانا خداوند عزّتمند علی علیه السّلام را از دشمنانش نجات داده است.او گفته است:رسول خدا در آغاز صبح به سوی غار ثور رفت و سه روز در آن جا بود تا جست وجو تمام شد.سپس به دنبال علی فرستاد و فرمود تا کارهایش را انجام بدهد و امانت ها را بازگرداند.

913-حقیقت ایمان

[1001]7-حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:ایمان اقرار به زبان،شناخت با دل و عمل به اعضا است.عبارت حدیث از داود بن سلیمان از امام رضا علیه السّلام است.

ص:141

الرّضا عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین عن أبیه،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:الإیمان قول باللّسان، و معرفه بالقلب،و عمل بالأرکان.قال أبو حاتم:قال أبو الصّلت:لو قرئ هذا الإسناد علی مجنون لبرأ بإذن اللّه(تعالی).

1003-9- قال أبو المفضّل:و هذا حدیث لم یحدّث به عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلاّ أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من روایه الرّضا عن آبائه علیهم السّلام،و أجمع علی هذا القول أئمّه أصحاب الحدیث فیما أعلم،و احتجّوا بهذا الحدیث علی المرجئه، و لم یحدّث به فیما أعلم إلاّ موسی بن جعفر عن أبیه(صلوات اللّه علیهما)،و کنت لا أعلم أنّ أحدا رواه عن موسی بن جعفر علیهما السّلام إلاّ ابنه الرّضا علیه السّلام حتّی حدّثناه محمّد بن علیّ بن معمّر الکوفیّ،و ما کتبته إلاّ عنه،قال:حدّثنا عبد اللّه ابن سعید البصریّ العابد بسورا،قال:حدّثنا محمّد بن صدقه و محمّد بن تمیم،قالا:حدّثنا موسی بن جعفر عن أبیه بإسناده مثله سواء.

1004-10- أخبرنا جماعه،قالوا:أخبرنا أبو المفضّل،قال:حدّثنا أبو علیّ محمّد بن همّام،قال:حدّثنا عبد اللّه بن عبد اللّه بن طاهر بن أحمد المصعبیّ،قال:

کنت فی مجلس أخی طاهر بن عبد اللّه بن طاهر بخراسان،و فی مجلسه یومئذ إسحاق بن راهویه الحنظلیّ و أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح الهرویّ و جماعه من الفقهاء و أصحاب الحدیث،فتذاکروا الإیمان،فابتدأ إسحاق بن راهویه

ص:142

[1002]8-ابا صلت هروی گفته است:حضرت رضا علیه السّلام از پدرشان از حضرت صادق علیه السّلام از پدرشان از حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:ایمان اقرار به زبان،معرفت در دل و عمل به اعضا است.

ابو حاتم محمّد حنظلی گفته که ابا صلت گفت:اگر این سند بر دیوانه خوانده شود به اذن خدا بهبود می یابد.

[1003]9-ابو مفضل گفته است:و این حدیثی است که آن را کسی جز امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام از پیامبر گرامی روایت نکرده است و حضرت رضا علیه السّلام آن را نقل فرموده است و چنان که می دانم بزرگان اصحاب حدیث بر این سخن اتّفاق نظر دارند و با این حدیث بر گروه مرجئه احتجاج کرده اند.و چنان که می دانم آن را جز موسی بن جعفر از پدرشان علیهم السّلام روایت نکرده است و همچنین گمان نمی کنم که این حدیث از موسی بن جعفر علیه السّلام را جز پسرش حضرت رضا علیه السّلام روایت کرده باشد.چنان که محمّد بن علی بن معمّر کوفی آن را برای ما حدیث کرد و من آن را جز از او ننوشتم.او گفته که عبد اللّه بن سعید بصری آن را در سورا به من گفت و عبد اللّه گفته که آن را محمّد بن صدقه و محمّد بن تمیم برایمان روایت کرده اند و آن دو گفتند که این حدیث را موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرشان به همان سند برایمان روایت کردند.

915-حقیقت ایمان

[1004]10-عبد اللّه بن عبد اللّه بن طاهر مصعبی گفته است:در خراسان در مجلس برادرم طاهر بن عبد اللّه بن طاهر بودم آن روز اسحاق بن راهویه حنظلی و ابا صلت عبد السلام بن صالح هروی و گروهی از فقیهان و اصحاب حدیث گرد آمده و دربارۀ ایمان سخن گفتند.

ص:143

فتحدّث فیه بعدّه أحادیث،و خاض الفقهاء و أصحاب الحدیث فی ذلک،و أبو الصّلت ساکت،فقیل له:یا ابا الصّلت ألا تحدّثنا،فقال:حدّثنی الرّضا علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب صلّی اللّه علیه و اله و کان و اللّه رضی کما وسم بالرّضا قال:حدّثنا الکاظم موسی بن جعفر قال:حدّثنی أبی الصّادق جعفر بن محمّد قال:حدّثنی أبی الباقر محمّد بن علیّ قال:حدّثنی أبی السّجّاد علیّ بن الحسین قال حدّثنی أبی الحسین سبط رسول اللّه صلّی اللّه علیهم أجمعین و سیّد الشّهداء،قال حدّثنی أبی الوصیّ علیّ بن أبی طالب صلّی اللّه علیه و اله قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الإیمان عقد بالقلب،و نطق باللّسان،و عمل بالأرکان.قال:

فخرس أهل المجلس کلّهم،و نهض أبو الصّلت،فنهض معه إسحاق بن راهویه و الفقهاء،فأقبل إسحاق بن راهویه علی أبی الصّلت قال له و نحن نسمع:یا ابا الصّلت،أیّ إسناد هذا؟فقال:یابن راهویه هذا سعوط المجانین،هذا عطر الرّجال ذوی الألباب.

1005-11- أخبرنا جماعه،قالوا:أخبرنا أبو المفضّل،قال:حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه بن راشد الطّاهریّ الکاتب،فی دار عبد الرّحمن بن عیسی بن داود بن الجرّاح و بحضرته إملاء یوم الثّلاثاء لتسع خلون من جمادی الأولی سنه أربع و عشرین و ثلاثمائه،قال:حملنی علیّ بن محمّد بن الفرات فی وقت من الأوقات برّا واسعا إلی أبی أحمد عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر،فأوصلته الیه،

ص:144

ابتدا اسحاق بن راهویه لب به سخن گشود و حدیث هایی چند در آن باره باز گفت و فقهاء و اصحاب حدیث در آن مورد بحث کردند ولی ابا صلت خاموش بود به او گفتند:ای ابا صلت آیا برایمان حدیث نمی گویی؟او گفت:حضرت رضا علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن [علی بن]الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السّلام به من فرمودند:-و به خدا سوگند او خشنود بود چنان که رضا نامیده شده بود-حضرت کاظم موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرانشان از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده اند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ایمان پیمان قلبی،گفتار زبانی و عمل به اعضا است.راوی گفته است:در این هنگام اهل مجلس همگی خاموش شدند و ابا صلت برخاست و اسحاق بن راهویه و فقیهان هم با او برخاستند.آن گاه اسحاق بن راهویه به نزد ابا صلت آمد و درحالی که ما می شنیدیم به او گفت:ای ابا صلت این کدام حدیث است؟او گفت:ای پسر راهویه این دوای عقل دیوانگان است.این عطر مردان خردمند است.

914-عقوبت کفران نعمت ها

[1005]11-ابو مفضّل گفته است:ابو عبد اللّه محمّد بن عبید اللّه بن راشد طاهری کاتب در خانۀ عبد الرّحمنان بن عیسی بن داود بن جرّاح-و در حضور برابرش نوشته ای بود-در روز سه شنبه نهم جمادی الاولی سال سیصد و بیست و چهار گفت:علی بن محمّد بن فرات روزی از روزها گندم بسیاری را به من سپرد تا آن را به ابو احمد عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر برسانم.من آن را به او رساندم و او را سخت در تنگنا دیدم.آن گاه او گندم را پذیرفت و همان هنگام بدیهه ای سرود:

ص:145

و وجدته علی إضافه شدیده،فقبله و کتب فی الوقت بدیهه:

أیادیک عندی معظمات جلائل طوال المدی شکری لهنّ قصیر

فإن کنت عن شکری غنیّا فإنّنی إلی شکر ما أولیتنی لفقیر

قال:فقلت:هذا أعزّ اللّه الأمیر-حسن قال:أحسن منه ما سرقته منه فقلت:و ما هو؟قال:حدیثان حدّثنی بهما أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح الهرویّ،قال:

حدّثنی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا قال حدّثنی أبی عن جدّی جعفر بن محمّد عن أبیه،عن جدّه،علیّ بن الحسین عن أبیه،عن جدّه أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم أجمعین قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:أسرع الذّنوب عقوبه کفران النّعمه.

و حدّثنی أبو الصّلت بهذا الإسناد،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یؤتی بعبد یوم القیامه فیوقف بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)فیأمر به إلی النّار،فیقول:أی ربّ أمرت بی إلی النّار و قد قرأت القرآن!فیقول اللّه:أی عبدی إنّی أنعمت علیک فلم تشکر نعمتی.

فیقول:أی ربّ أنعمت علیّ بکذا،فشکرتک بکذا و أنعمت علیّ بکذا؛فشکرتک بکذا فلا یزال یحصی النّعمه یعدّد الشّکر فیقول اللّه(تعالی)صدقت عبدی إلاّ أنّک لم تشکر من أجریت لک نعمتی علی یدیه،و إنّی قد آلیت علی نفسی أن لا أقبل شکر عبد لنعمه أنعمتها علیه حتّی یشکر من ساقها من خلقی إلیه.قال:فانصرفت بالخبر إلی علیّ بن الفرات،و هو فی مجلس أبی العبّاس أحمد بن محمّد بن الفرات،و ذکرت ما جری،فاستحسن الخبر و انتسخه،و ردّنی فی الوقت إلی

ص:146

عطایای تو در نزد من بزرگ و باشکوه است

و تا پایان روزگار سپاس من برای آن اندک

اگر تو از سپاس من بی نیاز هستی،من

به سپاس آنچه با من کرده ای،نیازمندم

من گفتم:این نیکو است-خداوند امیر را گرامی بدارد-.او گفت:نیکوتر از این چیزی است که من از او نهان داشته ام.[برایش در نامه ننوشتم]من گفتم:آن چیست؟او گفت:دو حدیث که ابا صلت عبد السلام ابن صالح هروی برای من گفته است.او گفت که ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان حضرت صادق علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان امیر مؤمنان علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:شتابان ترین گناه به سوی عذاب ناسپاسی نعمت است.ابا صلت با همین سند به من گفت که به پیامبر گرامی فرمودند:در روز قیامت بنده ای را می آورند و در برابر خداوند عزّتمند می ایستانند و آنگاه که خدا او را به دوزخ فرمان می دهد او عرض می کند پروردگارا فرمان دادی مرا به دوزخ افکنند درحالی که من قرآن خوانده ام.خداوند می فرماید:ای بندۀ من به تو نعمت دادم و تو مرا سپاس نگزاردی.او عرض می کند:پروردگارا تو فلان نعمت را به من دادی و من چنین و چنان تو را سپاس گزاردم و باز فلان نعمت را دادی و من چنین و چنان تو را سپاس گزاردم و پیوسته نعمت ها را می شمرد و سپاس ها را باز می گوید.تا خداوند والا می فرماید:راست می گویی جز این که تو از کسی که نعمت مرا از دستان او گرفتی سپاسگزاری نکردی.و همانا من با خودم عهد کرده ام که سپاس بنده را برای نعمتی که به او داده ام از او نپذیرم تا او از کسی که آن نعمت را به سوی او رانده است سپاسگزاری کند.راوی گفته است:من با این خبر به سوی علی بن فرات بازگشتم درحالی که در مجلس ابو عبّاس احمد بن محمد بن فرات بود.وقتی خبر را گفتم:

ص:147

أحمد أبی عبید اللّه بن عبد اللّه ببرّ واسع من برّ أخیه،فأوصلته إلیه،فقبله و سرّ به، و کتب إلیه:.

شکراک معقود بإیمانی حکم فی سرّی و إعلانی

عقد ضمیر و فمّ ناطق و فعل أعضاء و أرکان

فقلت:هذا-أعزّ اللّه الأمیر-أحسن من الأوّل.فقال:أحسن منه ما سرقته منه.

قلت:و ما هو؟قال:حدّثنا أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح بنیسابور،قال:

حدّثنی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام قال:حدّثنی أبی موسی الکاظم، قال:حدّثنی أبی جعفر الصّادق،قال:حدّثنی أبی محمّد بن علیّ الباقر،قال:

حدّثنی أبی علیّ السّجّاد،قال:حدّثنی أبی الحسین السّبط،قال:حدّثنی أبی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:الإیمان عقد بالقلب،و نطق باللّسان،و عمل بالأرکان.قال:فعدت إلی أبی العبّاس بن الفرات فحدّثته بالحدیث فانتسخه.قال:أبو أحمد و کان أبو الصّلت فی مجلس أخی بنیشابور و حضر مجلسه متفقّهه نیشابور و أصحاب الحدیث منهم،و فیهم إسحاق بن راهویه،فأقبل إسحاق علی أبی الصّلت،فقال:یا أبا الصّلت،أیّ إسناد هذا ما أغربه و أعجبه!قال:هذا سعوط المجانین الّذی إذا سعط به المجنون برأ بإذن اللّه (تعالی).قال أبو المفضّل:حدّثت أبی علیّ بن همّام عمّا تقدّمه من حدیثه عن أبی أحمد،و سألنی فی الحدیث الثّانی أن أملیه علیه من أجل الزّیاده فیه و الشّعر

ص:148

او آن را نیکو شمرد و نوشت و همان هنگام مرا با گندمی بیشتر از برادرش به سوی ابو احمد عبد اللّه بن عبد اللّه برگرداند.من آن را به او رساندم.او پذیرفت و شادمان شده به او نوشت:

سپاس برای تو،به سوگندهایم گره خورده است

و حاکم بر نهان و آشکار من است

پیوند درونم و گفتار زبان سخنگویم

و کردار اعضا و ارکان من است

من گفتم:-خداوند امیر را گرامی بدارد-این نیکوتر از نخستین است.او گفت:نیکوتر از این، چیزی است که من از او نهان داشته ام.من گفتم:آن چیست؟گفت:ابا صلت عبد السلام بن صالح در نیشابور به ما گفت حضرت ابو الحسن رضا علیه السّلام از پدرشان به نقل از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان به نقل از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرد که پیامبر گرامی فرمودند:ایمان پیمان قلبی،گفتار زبانی و عمل به اعضا است.راوی گفته است:

من به نزد ابو عباس بن فرات رفتم و حدیث را برایش گفتم و او آن را نوشت.ابو احمد گفته است:ابا صلت در مجلس برادرم در نیشابور بود و در مجلس او فقیهان نیشابور و اصحاب حدیث حاضر می شدند و از آن جمله اسحاق بن راهویه بود که به سوی ابا صلت آمد و گفت:

این دوای عقل دیوانگان است.دوایی که وقتی دیوانه آن را در بینی اش بریزد و به اذن خدای والا بهبودی می یابد.ابو مفضّل گفته است:حدیث پیشین ابو احمد را از ابو علی بن همّام نقل کردم و او دربارۀ حدیث دوم از من خواست که آن را برایش بخوانم تا بنویسد؛زیرا چیزی افزون تر و شعری داشت و من بر او خواندم.

ص:149

فأملیته علیه.

1006-12- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین الخثعمیّ، عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن أرطاه بن حبیب،عن عبید بن ذکوان،عن عمرو بن خالد،قال:حدّثنی زید بن علیّ و هو آخذ بشعره،قال:حدّثنی أبی علیّ بن الحسین و هو آخذ بشعره،قال:سمعت أبی الحسین بن علیّ و هو آخذ بشعره، قال:سمعت أمیر المؤمنین و هو آخذ بشعره،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو آخذ بشعره،قال:من آذی شعره منّی فقد آذانی،و من آذانی فقد آذی اللّه(عزّ و جلّ) و من آذی اللّه(عزّ و جلّ)لعنه ملأ السّماوات و ملأ الأرض و تلا: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً [الاحزاب(33):57].

1007-13- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن حسین بن نصر بن مزاحم،عن أبیه،عن أبی خالد الواسطیّ،عن زید بن علیّ، عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام قال:أتی رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،أیّ الخلق أحبّ إلیک؟قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنا إلی جنبه هذا و ابناه و أمّهما،هم منّی و أنا منهم، و هم معی فی الجنّه هکذا؛و جمع بین إصبعیه.

1008-14- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن هشام، عن محمّد بن إسماعیل بن علیّه،عن وهب بن حریز،عن أبیه،عن الفضیل بن یسار،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیه السّلام قال:من أعطی الدّعاء لم یحرم الإجابه،

ص:150

916-اذیت کردن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله

[1006]12-زید بن علی درحالی که مویش را گرفته بود،گفت:پدرم علی بن حسین علیه السّلام در حالی که مویش را گرفته بود،فرمود:از پدرم حسین بن علی علیه السّلام شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:از امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیه السّلام شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:

از رسول خدا شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:هرکسی تار مویی از من بیازارد مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد،خداوند عزّتمند را آزرده است و هرکس خداوند عزتمند را بیازارد،ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین او را لعنت می کنند.سپس این آیه را خواند:«همانا کسانی که خداوند و فرستاده اش را می آزارند،خداوند آنان را در دنیا و آخرت لعنتشان می کند و عذابی خوارکننده برایشان آماده می کند».[احزاب(33):آیۀ 57]

917-دوست داشتنی ترین مردم نزد پیامبر

[1007]13-زید بن علی از پدرانش به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که مردی به خدمت پیامبر گرامی آمد و عرض کرد:ای رسول خدا کدام مردمان در نزد شما محبوب ترند؟رسول خدا درحالی که من در کنارش بودم،فرمودند:این و دو پسرش و مادرشان.ایشان از منند و من از آنان هستم.آنان در بهشت نیز بدین سان با من هستند.و انگشتانشان را با هم جمع کردند.

918-تفسیر قول خداوند: (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ)

[1008]14-فضیل بن یسار روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:به هرکس[توفیق]دعا داده شود از اجابت محروم نمی شود

ص:151

و من أعطی الشّکر لم یمنع الزّیاده؛و تلا أبو جعفر علیه السّلام وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم(14):7].

1009-15- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن عبد اللّه بن راشد، عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر،عن الهرویّ،عن الرّضا علیه السّلام قال إذا ولّی الظّالم الظّالم فقد أنتصف الحقّ،و إذا ولّی العادل العادل فقد اعتدل الحقّ،و إذا ولّی العادل الظّالم فقد استراح الحقّ،و إذا ولّی العبد الحرّ فقد استرقّ الحقّ.

1010-16- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن محمود، عن أحمد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی حمّاد،عن أبی العلاء الخفّاف،یعنی خالد بن طهمان،عن شجره.قال:قال أبو جعفر الباقر علیه السّلام یا شجره، بحبّنا تغفر لکم الذّنوب.

1011-17- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه بن عمّار الثّقفیّ،الکاتب،عن علیّ بن محمّد النّوفلیّ،عن محمّد بن الحارث الدّهنیّ،عن القاسم بن الفضل،عن عبّاد المنقریّ،عن الصّادق عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام،قال:

مرّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بظبیه مربوطه بطنب فسطاط،فلمّا رأته أطلق اللّه(عزّ و جلّ) لسانها فکلّمته فقالت:یا رسول اللّه إنّی أمّ خشفین عطشانین،و هذا ضرعی قد امتلأ لبنا،فخلّنی لأنطلق فأرضعهما ثمّ أعود فتربطنی کما کنت.فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کیف و أنت ربیطه قوم و صیدهم.قالت:بلی یا رسول اللّه.أنا أجیء

ص:152

و به هرکس[توفیق]سپاسگزاری داده شود از فزونی محروم نمی شود آنگاه این آیه را خواندند:«و زمانی که پروردگارتان اعلام کرد اگر سپاسگزاری کنید،افزونی تان خواهم داد».[ابراهیم(14):آیۀ 7]

[1009]15-ابا صلت عبد السلام بن صالح هروی گفته است:از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که می فرمود:وقتی ستمکاری بر ستمکار دیگر حاکم باشد حق اعمال می شود و زمانی که عادل حاکم عادلی دیگر باشد حق رعایت می شود.ولی چون عادلی حاکم ستمکار می شود،حق آرامش می یابد و چون نوکری بر آزاد حاکم شود،حق برده می شود.

919-با دوست داشتن و محبت به اهل بیت گناهان بخشیده می شود

[1010]16-شجره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای شجره گناهان شما به سبب دوستداری ما آمرزیده می شود.

920-سخن گفتن حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله با آهو

[1011]17-عبّاد منقری روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم از پدرش از جدّش به نقل از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا بر آهوی بسته شده به خیمه ای گذشت و چون او حضرت را دید خداوند عزّتمند زبانش را به سخن گفتن باز کرد و با حضرت سخن گفت.آن آهو عرض کرد:ای رسول خدا من مادر دو بچّه آهوی تشنه ام.در حالی که سینه هایم از شیر پر است.مرا برهان تا بروم و آن ها را شیر بدهم و سپس بازگردم تا مرا ببندی،همان گونه که بوده ام.رسول خدا به او فرمود:چگونه چنین می کنی درحالی که تو صید و گرفتار این مردمی.او عرض کرد:

ص:153

فتربطنی أنت بیدک کما کنت.فأخذ علیها موثقا من اللّه لتعودنّ و خلّی سبیلها.فلم تلبث إلاّ یسیرا حتّی رجعت،قد فرغت ما فی ضرعها،فربطها نبیّ اللّه کما کانت، ثمّ سأل:لمن هذا الصّید؟فقیل له:هذه لبنی فلان،فأتاهم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و کان الّذی اقتنصها منهم منافقا،فرجع عن نفاقه و حسن إسلامه،فکلّمه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی بیعها لیشتریها منه،قال:بلی أخلّی سبیلها فداک أبی و أمّی یا نبیّ اللّه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لو أنّ البهائم یعلمون من الموت ما تعلمون أنتم ما أکلتم منها سمینا.

1012-18- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن حمید الرّازیّ،عن إبراهیم بن المختار،عن النّضر بن حمید،عن أبی إسحاق،عن الأصبغ،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام صلوات اللّه علیه أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال ما من أهل بیت فیهم اسم نبیّ إلاّ بعث اللّه إلیهم ملکا یقدّسهم بالغداه و العشیّ.

1013-19- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن سیابه،عن عبد الرّحمن بن کثیر الهاشمیّ،عن حمّاد بن عیسی،عن ابن أذینه،عن الفضیل، قال:سمعت الصّادق و الباقر علیه السّلام یحدّثان عن آبائهما عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:نیّه المؤمن أبلغ من عمله،و کذلک الفاجر.

1014-20- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد،عن جعفر بن عبد اللّه العلویّ،عن حمزه بن أحمد بن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ،عن

ص:154

ای رسول خدا من بازمی گردم تا شما مرا به دست خودت ببندی،چنان که بسته بودند.آنگاه حضرت از او پیمان گرفت که حتما بازگردد و سپس رهایش کرد.آن گاه اندکی نگذشت که بازگشت درحالی که سینه از شیر خالی شده بود.پس رسول خدا او را چنان که بود،بست و سپس پرسید:این صید از آن کیست؟گفتند:این صید از آن بنی فلان است.آن گاه آنان به خدمت پیامبر آمدند کسی که آن آهو را صید کرده بود شخصی منافق بود که[در اثر این کار شگفت انگیز]از نفاقش دست کشید و مسلمانی نیکو شد.آن گاه پیامبر گرامی با او دربارۀ فروش آن سخن گفت تا آن را از او بخرد.او گفت:پدر و مادرم به فدایت به خاطر پیامبر خدا من آن را رها می کنم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:اگر آنچه را شما از مرگ می دانید چارپایان بدانند هیچ کدام از شما حیوان پرگوشتی نمی خورید.

921-استصحاب نام گذاری به اسماء انبیاء

[1012]18-اصبغ بن نباته روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:هر خاندانی که نام پیامبری در میانشان باشد،خداوند عزّتمند فرشته ای را به سویشان می فرستد تا آنان را در صبح و شام تجلیل کند.

922-قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله در مورد نیت مؤمن

[1013]19-فضیل بن یسار گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم و حضرت صادق از پدرشان به نقل از حضرت سجّاد از پدرشان برایم روایت کردند که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمودند:نیّت مؤمن رساتر از عمل او است.و همچنین نیّت گناهکار.

ص:155

عمّه عیسی بن عبد اللّه،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،عندی دینار فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أمّک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أبیک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أخیک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟و لا و اللّه ما عندی غیره.قال:أنفقه فی سبیل اللّه،و هو أدناها أجرا.

1015-21- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح،عن صفوان بن یحیی،عن العلاء،عن محمّد،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ صلوات اللّه علیه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:النّظر إلی العالم عباده،و النّظر إلی الإمام المقسط عباده،و النّظر إلی الوالدین برأفه و رحمه عباده، و النّظر إلی الأخ تودّه فی اللّه(عزّ و جلّ)عباده.

1016-22- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن معاذ بن سعید،عن أحمد بن المنذر،عن عبد الوهّاب بن همّام،عن أبیه همّام بن نافع،عن همّام بن منبّه،عن حجر المذریّ،قال:قدمت مکّه و بها أبو ذرّ رحمه اللّه جندب بن جناده،و قدم فی ذلک العام عمر بن الخطّاب حاجّا،و معه طائفه من المهاجرین و الأنصار فیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فبینا أنا فی المسجد الحرام مع أبی ذرّ جالس إذ مرّ بنا علیّ علیه السّلام و وقف یصلّی بإزائنا،فرماه أبو ذرّ ببصره،فقلت:یرحمک اللّه یا أبا ذرّ،إنّک لتنظر إلی علیّ علیه السّلام فما تقلع عنه؟قال:إنّی أفعل ذلک و قد سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

ص:156

923-انفاق کردن

[1014]20-عیسی بن عبد اللّه از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:مردی به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:ای رسول خدا من یک دینار پول دارم،با آن چه کنم؟حضرت فرمودند:آن را به مادرت بده.او عرض کرد:دینار دیگری نیز دارم،با آن چه کنم؟فرمودند:آن را به پدرت بده.او عرض کرد:دینار دیگری هم دارم،با آن چه کنم؟ حضرت فرمودند:آن را به برادرت بده.او عرض کرد:دینار دیگر هم دارم،آن را چه کنم؟و به خدا سوگند که جز آن دینار دیگری ندارم.حضرت فرمودند:آن را در راه خدا ببخش و این اندک پاداش ترین همین دینارها است.

924-نگاه کردن به عالم،عبادت است

[1015]21-محمّد بن مسلم از حضرت صادق به نقل از پدرشان از جدّشان از حضرت حسین علیه السّلام به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نگاه به عالم عبادت است،نگاه به پیشوای عادل عبادت است،نگاه مهربان و دلسوزانه به پدر و مادر عبادت است، و نگاه به برادری که او را در راه خدا دوست می دارید عبادت است.

925-نگاه کردن به حضرت علی علیه السّلام عبادت است 157

[1016]22-حجر مذری گفت:من به مکه رسیدم هنگامی که ابوذر جندب بن جناده در آن جا بود و در آن سال عمر خطاب به همراهی گروهی از مهاجران و انصار که علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز در میانشان بود به حج رفته بود هنگامی که در مسجد الحرام به همراه ابو ذر نشسته بودم ناگاه علی علیه السّلام از ما عبور کرد و در کنار ما به نماز ایستاد.ابوذر به او چشم دوخت و من گفتم:ای ابو ذر خدا تو را بیامرزد تو به علی می نگری و از او چشم برنمی داری؟او گفت:چنین می کنم؛ زیرا از رسول خدا شنیدم که می فرمود:نگاه به علی بن ابی طالب علیه السّلام عبادت است و نگاه به پدر و مادر با مهربانی و دلسوزی عبادت است و نگاه به قرآن عبادت است و نگاه به کعبه عبادت است.

ص:157

یقول:النّظر إلی علیّ بن أبی طالب عباده،و النّظر إلی الوالدین برأفه و رحمه و عباده،و النّظر فی الصّحیفه-یعنی صحیفه القرآن-عباده،و النّظر إلی الکعبه عباده.

1017-23- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا یحیی بن علیّ بن عبد الجبّار السّدوسیّ بالسّیرجان،قال:حدّثنی عمّی محمّد بن عبد الجبّار،قال:

حدّثنا حمّاد بن عیسی،عن عمر بن أذینه،عن عبد الرّحمن بن أذینه العبدیّ،عن أبیه،و أبان مولاهم،عن أنس بن مالک،قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما مقبلا علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو یتلو هذه الآیه وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً [اسراء(17)،الآیه 79]فقال:یا علیّ،إنّ ربّی(عزّ و جلّ) ملّکنی الشّفاعه فی أهل التّوحید من أمّتی و حظّر ذلک عمّن ناصبک و ناصب ولدک من بعدک.

1018-24- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزه العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید،و عبد اللّه بن إبراهیم الجعفریّ معا عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیه السّلام،قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا أبا ذرّ،من أحبّنا أهل البیت فلیحمد اللّه علی أوّل النّعم.قال:یا رسول اللّه،و ما أوّل النّعم؟قال:طیب الولاده،إنّه لا یحبّنا أهل البیت إلاّ من طاب مولده.

ص:158

926-شفاعت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله

[1017]23-انس بن مالک گفته است:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دیدم که به علی بن ابی طالب علیه السّلام رو کرده و این آیه را می خواند:«مقداری از شب را برخیز و نافله بخوان که ویژۀ تو است.

امید است که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برانگیزد»[اسراء(17):آیۀ 79]آن گاه فرمود:ای علی پروردگارم شفاعت اهل توحید امّتم را به من داد و آن را از کسانی که با تو و فرزندانت پس از تو دشمنی کردند،بازداشت.

927-دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام

[1018]24-حسین بن زید و عبد اللّه بن ابراهیم جعفری از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از جدّشان به نقل از حضرت حسین علیه السّلام از پدرشان علی علیه السّلام روایت کرده اند که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ای ابو ذر هرکس ما اهل بیت را دوست می دارد باید بر نخستین نعمت ها سپاس بگوید.او عرض کرد:ای رسول خدا نخستین نعمت ها چیست؟حضرت فرمود:

حلال زادگی؛زیرا جز کسی که حلال زاده است ما اهل بیت را دوست نمی دارد.

ص:159

1019-25- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم الصّیداویّ،عن عمرو بن شمر،عن جابر الجعفیّ،عن الباقر علیه السّلام،عن جابر بن عبد اللّه.قال:أحمد و حدّثنا عبید اللّه بن محمّد الفزاریّ،عن جعفر بن محمّد،عن جابر بن عبد اللّه،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام یا علی،ألا أسرّک،ألا أمنحک،ألا أبشّرک؟قال:بلی.قال:

إنّی خلقت أنا و أنت من طینه واحده و فضلت منها فضله فخلق اللّه منها شیعتنا، فإذا کان یوم القیامه دعی النّاس بأسماء أمّهاتهم سوی شیعتنا فإنّهم یدعون بأسماء آبائهم لطیب مولدهم.

1020-26- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن رباح الأشجعیّ،عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن أرطاه بن جندب عن زیاد بن المنذر،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیها السّلام قال:لمّا أصابت امرأه العزیز الحاجه قیل لها:لو أتیت یوسف بن یعقوب علیه السّلام فشاورت فی ذلک،فقیل لها:إنّا نخافه علیک.

قالت:کلاّ إنّی لا أخاف من یخاف اللّه؛فلمّا دخلت علیه فرأته فی ملکه،قالت:

الحمد للّه الّذی جعل العبید ملوکا بطاعته،و جعل الملوک عبیدا بالمعصیه؛ فتزوّجها فوجدها بکرا،فقال:ألیس هذا أحسن،ألیس هذا أجمل؟فقالت:إنّی کنت بلیت منک بأربع خصال:کنت أجمل أهل زمانی،و کنت أجمل أهل زمانک، و کنت بکرا،و کان زوجی عنّینا.فلمّا کان من أمر إخوه یوسف ما کان،کتب

ص:160

928-حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام از یک طینت خلق شده اند 161

[1019]25-جابر بن عبد اللّه گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که به علی علیه السّلام می فرمود:ای علی آیا تو را شاد نکنم.آیا به تو چیزی نبخشم.آیا به تو مژده ندهم؟او عرض کرد:چرا ای رسول خدا.حضرت فرمود:همانا من و تو از یک گل آفریده شدیم و زیادی آن باقی ماند.آن گاه خداوند از آن،شیعیان ما را آفرید.چون روز قیامت شود مردم به نام مادرانشان خوانده شوند جز شیعیان ما که آنان به جهت حلال زادگی شان به نام پدرانشان خوانده می شوند.

929-ازدواج حضرت یوسف علیه السّلام با زلیخا

[1020]26-زیاد بن منذر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:وقتی زن عزیز مصر به تهیدستی دچار شد به او گفتند:کاش به نزد یوسف علیه السّلام می رفتی و در این باره از او چاره جویی می کردی.و آن گاه گفتند:ولی ما از او بر تو می ترسیم.او گفت:هرگز.من از کسی که از خدا می هراسد،نمی ترسم.و وقتی به نزد او رفت و او را در حکومت دید،گفت:سپاس خداوندی را که بنده را به جهت فرمانبری اش حاکم کرد و حاکم را به جهت نافرمانی اش بنده ساخت.آن گاه یوسف،او را به ازدواج خود درآورد و او را بکر و دست نخورده یافت.پس گفت:آیا این نیکوتر نیست؟آیا این زیباتر نیست؟و او گفت:من به سبب چهار خصلت با تو امتحان شدم؛ من زیباترین زن دوران خودم بودم و تو زیباترین مرد دوران خودت بودی،من بکر بودم و همسرم عنّین بود و چون کار برادران یوسف به آنجا رسید که یعقوب به یوسف علیه السّلام-درحالی که نمی دانست او یوسف است-نوشت:

ص:161

یعقوب علیه السّلام إلی یوسف علیه السّلام و هو لا یعلم أنّه یوسف:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.من یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم خلیل اللّه(عزّ و جلّ)إلی عزیز آل فرعون.سلام علیک،فإنّی أحمد إلیک الّذی لا إله إلاّ هو.أمّا بعد:فإنّا أهل بیت تولع بنا أسباب البلاء،کان جدّی إبراهیم علیه السّلام ألقی فی النّار فی طاعه ربّه،فجعلها اللّه(عزّ و جلّ) علیه بردا و سلاما،و أمر اللّه جدّی أن یذبح أبی ففداه بما فداه به،و کان لی ابن و کان من أعزّ النّاس عندی ففقدته فأذهب حزنی علیه نور بصری،و کان له أخ من أمّه فکنت إذا ذکرت المفقود ضممت أخاه هذا إلی صدری فیذهب عنّی بعض وجدی و هو المحبوس عندک فی السّرقه،فإنّی أشهدک أنّی لم أسرق و لم ألد سارقا»فلمّا قرأ یوسف الکتاب بکی و صاح و قال: اِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ [یوسف(12):93].قال أبو المفضّل:اختلف النّاس فی الذّبیح و قول النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنا ابن الذّبیحین»یعنی إسماعیل و عبد اللّه أباه علیهما السّلام،و العرب مجمعه أنّ الذّبیح هو إسماعیل و أنا أقول:اختلفت روایات العامّه و الخاصّه فی الذّبیح من هو،و الصّحیح أنّه إسماعیل لمکان الخبر و لإجماع علماء أهل البیت علی أنّه إسماعیل.

1021-27- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عبد الخالق،عن الولید بن شجاع،عن محمّد بن حسین،عن موسی بن سعید الرّقاشیّ قال:لمّا قدم یعقوب علیه السّلام خرج یوسف علیه السّلام فاستقبله فی موکبه فمرّ بامرأه العزیز

ص:162

«به نام خداوند رحمتگر مهربان.از یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل اللّه به عزیز خاندان فرعون.سلام بر تو.من در برابر تو کسی را سپاس می گویم که هیچ معبودی جز او نیست.امّا بعد:همانا ما خاندان چنان هستیم که اسباب بلا به ما مشتاقند.جدّم ابراهیم علیه السّلام را به جهت فرمانبری از پروردگارش به آتش انداختند و خداوند آن را بر او سرد و سلامت کرد آن گاه خداوند به او فرمان داد که پدرم را ذبح کند ولی او را با قربانی دیگری باز خرید و من پسری داشتم که گرامی ترین مردمان در نزدم بود و اکنون او را گم کرده ام و اندوهم بر او،نور دیدگانم را برده است.و او برادری از مادرش داشت که چون به یاد آن گم شده می افتادم این برادرش را بر سینه ام می چسباندم تا بخشی از احساس شدیدم را ببرد و اکنون او به سبب دزدی در نزد شما حبس شده است.من تو را گواه می گیرم که هرگز دزدی نکرده ام و هرگز دزد به دنیا نیاورده ام».وقتی یوسف نامه را خواند گریست و فریاد کشید و گفت:«این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود و همۀ خانوادۀ خود را نزد من بیاورید»[یوسف(12):

آیۀ 93]ابو مفضّل گفته است:مردمان در آن قربانی اختلاف دارند.و این سخن پیامبر گرامی است که فرمودند:«من پسر دو قربانی ام».که مقصود اسماعیل و پدرشان عبد اللّه علیه السّلام است و عرب بر این که قربانی اسماعیل بوده است،اتفاق نظر دارد و من می گویم:روایات عامّه و خاصّه در این که قربانی چه کسی بوده است،اختلاف دارد و درست این است که اسماعیل بوده باشد.به جهت آن روایت و اتفاق نظر عالمان اهل بیت بر این که او اسماعیل بوده است.

930-استقبال حضرت یوسف علیه السّلام از پدرش یعقوب

[1021]27-موسی بن سعید رقّاشی گفته است:وقتی یعقوب به نزد یوسف علیه السّلام آمد یوسف علیه السّلام بیرون آمد تا او را در میان همراهانش استقبال کند.ناگاه به زن عزیز گذشت

ص:163

و هی تعبد فی غرفه لها،فلمّا رأته عرفته فنادته بصوت حزین:أیّها الراکب،طالما ما أحزنتنی،ما أحسن التّقوی کیف حرّر العبید،و أقبح الخطیئه کیف عبّدت الأحرار!

1022-28- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی،عن یعقوب بن یزید الأنباریّ،عن زیاد بن مروان،عن جرّاح بن ملیح أبی وکیع،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الحارث الهمدانیّ،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ،ما من عبد إلاّ و له جوّانیّ و برّانیّ-یعنی سریره و علانیه-فمن أصلح جوّانیّه أصلح اللّه(عزّ و جلّ)برّانیّه و من أفسد جوّانیّه أفسد اللّه برّانیّه؛و ما من أحد إلاّ و له صیت فی أهل السّماء وصیت فی أهل الأرض،فإذا حسن صیته فی أهل السّماء وضع ذلک له فی أهل الأرض،و إذا ساء صیته فی أهل السّماء وضع ذلک له فی الأرض،قال فسئل علیه السّلام عن صیته ما هو؟قال:ذکره.

1023-29- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن أحمد المالکیّ، عن أحمد بن هلیل،عن زیاد القندیّ،عن الجرّاح بن الملیح،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:کلّ معروف صدقه إلی غنیّ أو فقیر، فتصدّقوا و لو بشقّ تمره،و اتّقوا النّار و لو بشقّ التّمره،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)یربّیها لصاحبها کما یربّی أحدکم فلوّه أو فصیله حتّی یوفّیه إیّاها یوم القیامه،حتّی تکون أعظم من الجبل العظیم.

ص:164

که در اتاقی به عبادت می پرداخت.او وقتی یوسف را دید،شناخت و با ناله ای اندوهگین او را صدا زد و گفت:ای سوار،چه دراز زمانی که مرا غمگین کردی و پرهیزگاری چه نیکو است که بندگان را آزاد کرد و گناه چه زشت است که آزادگان را بنده ساخت.

931-هرکس درونش را پاک گرداند خداوند ظاهرش را پاک می گرداند

[1022]28-حارث همدانی از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ای علی هیچ بنده ای نیست که جوّانی و برّانی نداشته باشد-یعنی نهان و نمایان-هرکس نهانش را نیکو کند،خداوند عزّتمند نمایانش را درست می کند و هرکس نهانش را خراب کند،خداوند نمایانش را خراب می کند و هیچ کسی نیست جز این که برایش در میان اهل آسمان و اهل زمین آوازه ای است که چون آوازه اش در میان اهل آسمان نیکو باشد همان را در میان اهل زمین قرار می دهند.و چون آوازه اش در میان اهل آسمان بد باشد،همان را در میان اهل زمین می گذارند در این هنگام علی علیه السّلام از آوازۀ ایشان پرسید؟که حضرت فرمودند:ذکر او.

932-هر نیکی صدقه است

[1023]29-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هر نیکی صدقه ای است؛چه به توانگر و چه به نیازمند،پس صدقه بدهید اگرچه به نیم خرمایی باشد،از دوزخ پروا کنید اگرچه به نیم خرمایی باشد؛زیرا خداوند عزّتمند آن را برای صاحبش می پروراند- چنان که یکی از شما کره اسب یا بچّه شتر خودش را می پروراند-آن سان که در روز قیامت به کمال رسد و بزرگ تر از کوه بزرگ گرداند.

ص:165

1024-30- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد،عن مروان،عن أبیه،عن یحیی بن سالم الفرّاء،عن حمّاد بن عثمان،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لمّا أسری بی إلی السّماء دخلت الجنّه،فرأیت فیها قصرا من یاقوت أحمر،یری باطنه من ظاهره لضیائه و نوره و فیه قبّتان من درّ و زبرجد،فقلت:یا جبرئیل،لمن هذا القصر؟قال:

هذا لمن أطاب الکلام،و أدام الصّیام،و أطعم الطّعام،و تهجّد باللّیل و النّاس نیام.

قال علیّ علیه السّلام:فقلت:یا رسول اللّه،و فی أمّتک من یطیق هذا؟قال:أتدری ما إطابه الکلام؟فقلت:اللّه و رسوله أعلم[قال:من قال:«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ اللّه،و اللّه أکبر»؛أتدری ما إدامه الصّیام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم]قال:من صام شهر رمضان و لم یفطر منه یوما،أتدری ما إطعام الطّعام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم.

قال:من طلب لعیاله ما یکفّ به وجوههم عن النّاس؛أتدری ما التّهجّد باللّیل و النّاس نیام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم.قال:من لم ینم حتّی یصلّی العشاء الآخره، و النّاس من الیهود و النّصاری و غیرهم من المشرکین نیام بینهما.

1025-31- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن دلیل،عن أحمد بن برد،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبی لبابه بن عبد المنذر،أنّه جاء یتقاضی أبا الیسر،دینا له علیه،فسمعه یقول:

قولوا:له لیس هو ها هنا؛فسمعه ابا لبابه،فصاح به:یا أبا الیسر،اخرج إلیّ؛فخرج

ص:166

933-حدیث اسراء،رفتن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به معراج

[1024]30-حمّاد بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون مرا در معراج به آسمان بردند به بهشت رفتم و در آن قصری از یاقوت سرخ دیدم که به جهت نور و روشنایی،درون آن از بیرون دیده می شد،و دو گنبد از درّ و زبرجد داشت.من گفتم:ای جبرئیل این قصر چه کسی است؟او گفت:این برای کسی است که سخن را پاکیزه بگوید،روزه را پیوسته کند،طعام بدهد و وقتی مردمان در خوابند شب را زنده بدارد.علی علیه السّلام فرموده که من عرض کردم:ای رسول خدا از امّت تو چه کسی این توان را دارد؟حضرت فرمودند:آیا می دانی پاکیزه سخن گفتن چیست؟من گفتم:

خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمود:کسی که«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»بگوید و آیا می دانی پیوسته روزه گرفتن چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.

حضرت فرمودند:هرکس که ماه رمضان را روزه دارد و یک روز از آن را نخورد و آیا می دانی طعام دادن چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمودند:کسی که برای خانواده اش دنبال روزی می رود تا آنان از مردم شرمنده نگردند و آیا می دانی هنگام خواب مردمان،شب زنده داری چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمود:کسی که نمی خوابد تا نماز عشای پایانی را بگزارد درحالی که یهودیان و نصارا و دیگر مشرکان در خوابند.

934-آمدن طلب کار و قصۀ ابی لبابه

[1025]31-حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که ابو لبابه عمرو بن عبد المنذر به دنبال ابو یسر کعب بن عمرو که به او بدهکار بوده،آمده است و ابو یسر به خانواده اش گفت که بگویید:من در خانه نیستم،امّا ابو لبابه آن را شنیده و فریاد زده است که:ای ابو یسر بیرون بیا.

ص:167

إلیه فقال؛ما حملک علی هذا؟فقال:العسر.یا أبا لبابه:قال اللّه قال اللّه قال أبو لبابه سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من أحبّ أن یستظلّ من فور جهنّم؟فقلنا:کلّنا نحبّ ذلک قال:فلینظر غریما،أو لیدع لمعسر.

1026-32- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمود بن بنت الأشجّ،عن محمّد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن أبی حفص الأعشی،عن فضیل الرّسّان،عن ابن أبی عمر مولی ابن الحنفیّه،عن أبی عمر زاذان،عن أبی شریحه حذیفه بن أسید،قال:رأیت أبا ذرّ متعلّقا بحلقه باب الکعبه فسمعته یقول:أنا جندب لمن عرفنی،و من لم یعرفنی فأنا أبو ذرّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من قاتلنی فی الأولی و قاتل أهل بیتی فی الثّانیه،فهو من شیعه الدّجّال،إنّما مثل أهل بیتی فی أمّتی کمثل سفینه نوح فی لجّه البحر،من رکب فیها نجا،و من تخلّف عنها غرق،ألا هل بلّغت،ألا هل بلّغت؟قالها ثلاثا.

1027-33- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد الهمدانیّ،عن محمّد بن أحمد القطوانیّ،عن منذر العبدیّ،عن علیّ بن أبی فاطمه،قال:کنت عند أبی برده بن أبی موسی و عنده العیزار بن جرول التّمیمیّ،قال أبو برده:إنّ أهل الکوفه کانوا یدعون اللّه(عزّ و جلّ)أن ینصر المظلوم،فنصر اللّه علیّا علیه السّلام علی أهل الجمل؛ فقال له العیزار بن جرول التّمیمیّ:ألا أحدّثک بحدیث سمعته من ابن عبّاس؟قال أبو برده:بلی قال:سمعت ابن عباس یقول سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:کیف أنتم

ص:168

ابو یسر بیرون آمده و ابو لبابه گفته است:چرا چنین می گفتی؟او گفته است:از روی تنگدستی.

ابو لبابه گفته است:اللّه،او نیز گفته است:اللّه،آن گاه ابو لبابه گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:چه کسی از شما دوست دارد که از گرمای دوزخ دور باشد؟ما گفتیم:همۀ ما دوست داریم ای پیامبر خدا.و ایشان فرمودند:هرکس چنین دوست می دارد باید به بدهکار فرصت بدهد یا تنگدست را رها کند.

935-حدیث سفینه

[1026]32-ابو شریحه حذیفه بن اسید گفت:ابو ذر را دیدم که از حلقۀ در کعبه آویخته بود و می گفت:من برای کسی که مرا می شناسد جندب ام و برای کسی که نمی شناسد ابو ذر.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هرکس بار نخست با من بجنگد و بار دوم با خاندانم،او از پیروان دجّال است.همانا حکایت خاندان من در میان امّتم مانند حکایت کشتی نوح در گرداب دریا است که هرکس در آن سوار شود نجات یافته و هرکس از آن بازمانده غرق شده است.سپس فرمود:هان آیا رساندم،آیا رساندم؟و سه بار باز فرمود.

936-دعای اهل کوفه

[1027]33-علی بن ابو فاطمه غنوی گفت:نزد ابو برده بن ابو موسی بودم و عیزار بن جرول تمیمی نیز آن جا بود.آنگاه ابو برده گفت:اهل کوفه از خداوند عزّتمند خواستند که مظلوم را یاری کند و خداوند علی علیه السّلام را در برابر اهل جمل یاری فرمود.در این هنگام عیزار بن جرول تمیمی گفت:آیا حدیثی را که از ابن عبّاس شنیدم برایت نگویم.ابو هریره گفت:چرا.او گفت:

از ابن عباس شنیدم که می گفت:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:ای قریشیان چگونه اید هنگامی که کافر می شوید و هرکدام با شمشیر به روی دیگری می زنید و سپس مرا می بینید که در گردانی از فرشتگان شما را می زنم.در این هنگام جبرئیل آمد و به ایشان گفت:اگر خدا بخواهد چه تو و چه علی.ابن عبّاس گوید:شنیدم که پیامبر فرمود:آری.

ص:169

یا معشر قریش إذا کفرتم و ضرب بعضکم وجه بعض بالسّیف،ثمّ تعرفونّی أضربکم فی کتیبه من الملائکه،فأتاه جبرئیل فقال:أنت إن شاء اللّه أو علیّ فقال أبو برده:سمعت ابن عبّاس یقول:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:نعم.

1028-34- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مخلد،عن عبّاد بن سعید الجعفیّ،عن محمّد بن عثمان بن أبی البهلول،عن صالح بن أبی الأسود،عن هاشم بن البرید،عن أبی سعید التّیمیّ،عن ثابت مولی أبی ذرّ رحمه اللّه قال:

شهدت مع علیّ علیه السّلام یوم الجمل،فلمّا رأیت عائشه واقفه دخلنی من الشّکّ بعض ما یدخل النّاس،فلمّا زالت الشّمس کشف اللّه ذلک عنّی،فقاتلت مع أمیر المؤمنین علیه السّلام ثمّ أتیت بعد ذلک أمّ سلمه زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و رحمها فقصصت علیها قصّتی،فقالت:کیف صنعت حین طارت القلوب مطائرها؟قال:قلت:إلی أحسن ذلک و الحمد للّه کشف اللّه(عزّ و جلّ)ذلک عنّی عند زوال الشّمس،فقاتلت:مع أمیر المؤمنین علیه السّلام قتالا شدیدا.فقالت:أحسنت،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:علیّ مع القرآن و القرآن معه،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1029-35- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عیسی العرّاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن الحسن بن الفضل بن الرّبیع،عن أبیه، عن جدّه الرّبیع،قال:دعانی المنصور یوما فقال:یا ربیع،أحضر لی جعفر بن محمّد الساعه و اللّه لأقتلنّه؛فوجّهت إلیه،فلمّا وافی قلت:یابن رسول اللّه،إن کان

ص:170

937-علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است

[1028]34-ثابت غلام ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفت:من در روز جنگ جمل با علی علیه السّلام بودم و چون عایشه را ایستا دیدم،به تردید افتادم آن سان که مردم به تردید می افتند.چون ظهر شد آن تردید از من رخت بربست و من به همراه امیر مؤمنان علیه السّلام جنگیدم.سپس به نزد امّ سلمه همسر پیامبر رفتم و قصّه را برایش گفتم.او گفت:چه کردی هنگامی که قلب ها به جایگاهشان پر گشودند؟من گفتم:به نیکوترین جایگاه پر گشودم.سپاس بر خدا که هنگام ظهر آن تردید را از من برطرف کرد و من به همراهی امیر مؤمنان علیه السّلام به سختی جنگ کردم.او گفت:چه نیکو کردی.من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است.از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد گردند.

938-احضار امام صادق علیه السّلام توسط منصور

[1029]35-ربیع گوید:روزی منصور مرا خواند و گفت:ای ربیع هم اکنون هم جعفر بن محمد را به نزد من بیاور.به خدا سوگند که او را خواهم کشت.من به سراغ او رفتم و چون ایشان آمد،گفتم:ای پسر رسول خدا اگر وصیتی یا عهدی با کسی دارید انجام دهید.

ص:171

لک وصیّه أو عهد تعهده فافعل قال:فاستأذن لی علیه؛فدخلت إلی المنصور فأعلمته موضعه،فقال:أدخله؛فلمّا وقعت عین جعفر علیه السّلام علی المنصور رأیته یحرّک شفتیه بشیء لم أفهمه،فلمّا سلّم علی المنصور نهض إلیه فاعتنقه و أجلسه إلی جانبه،فقال له:ارفع حوائجک،فأخرج رقاعا لأقوام،و سأل فی آخرین فقضیت حوائجه.فقال المنصور:ارفع حوائجک فی نفسک.فقال له جعفر علیه السّلام لا تدعنی حتّی آتیک.فقال له المنصور:ما إلی ذلک سبیل،و أنت تزعم للنّاس-یا با عبد اللّه-أنّک تعلم الغیب.فقال جعفر علیه السّلام من أخبرک بهذا،فأومأ المنصور إلی شیخ قاعد بین یدیه،فقال جعفر علیه السّلام للشّیخ:أنت سمعتنی أقول هذا؟قال:الشّیخ نعم.

قال جعفر علیه السّلام للمنصور:أیحلف یا أمیر المؤمنین؟فقال له المنصور:احلف؛فلمّا بدأ الشّیخ فی الیمین قال جعفر علیه السّلام للمنصور:حدّثنی أبی عن أبیه عن جدّه عن أمیر المؤمنین أنّ العبد إذا حلف بالیمین الّتی ینزّه اللّه(عزّ و جلّ)فیها و هو کاذب امتنع اللّه(عزّ و جلّ)من عقوبته علیها فی عاجلته لمّا نزه اللّه(عزّ و جلّ)و لکنّی أنا أستحلفه،فقال المنصور:ذلک لک.فقال جعفر علیه السّلام للشّیخ:قل أبرأ إلی اللّه من حوله و قوّته،و ألجأ إلی حولی و قوّتی،إن لم أکن سمعتک تقول هذا القول؛فتلکّأ الشّیخ، فرفع المنصور عمودا کان فی یده و قال:و اللّه لئن لم تحلف لأعلونّک بهذا العمود:

فحلف الشّیخ،فما أتمّ الیمین حتّی دلع لسانه کما یدلع الکلب،و مات لوقته، و نهض جعفر علیه السّلام قال الرّبیع:فقال لی المنصور:ویلک اکتمها النّاس لا یفتتنون.

ص:172

او فرمود:برایم از او اجازه بگیر تا چنین کنم.آن گاه من به نزد منصور رفتم و او را از وضع او آگاه کردم.او گفت:او را بیاور.وقتی چشم جعفر علیه السّلام به منصور افتاد لبانش به سختی حرکت کرد که من نشنیدم.آن گاه به منصور سلام گفت و منصور برخاست و او را در آغوش گرفت و در کنارش نشاند و به ایشان گفت:چه تقاضایی داری؟ایشان نامه هایی از خویشانش را بیرون آورد و چیزهایی برای دیگران تقاضا کرد و انجام شد.آن گاه منصور گفت:تقاضای خودت را بگو.جعفر علیه السّلام به او فرمود:از من نخواه که به نزدت بیایم.منصور به ایشان گفت:این ممکن نیست وقتی تو به مردم می گویی که از غیب آگاهی.جعفر علیه السّلام به او فرمود:چه کسی این را به تو گفته است؟منصور به پیرمردی که در برابرش بود،اشاره کرد.جعفر علیه السّلام به آن پیرمرد فرمود:

تو شنیدی که من این سخن را بگویم؟آن پیرمرد گفت:بله.جعفر علیه السّلام به منصور فرمود:ای امیر المؤمنین آیا او سوگند می خورد؟منصور به او گفت:سوگند بخور.چون آن پیرمرد شروع به سوگند کرد.جعفر علیه السّلام به منصور فرمود:پدرم از پدرش به نقل از جدّش از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که وقتی کسی با سوگندی که خداوند عزّتمند را تنزیه می کند، سوگند یاد کند اگرچه دروغ بگوید خداوند از کیفر کردن او در دنیایش امتناع می کند؛زیرا که خداوند عزّتمند را تنزیه کرده است.من او را سوگند می دهم.منصور گفت:اختیار با شما است.جعفر علیه السّلام به آن پیرمرد فرمود:بگو از توان و قوّۀ خداوند کناره می گیرم و به توان و قوّۀ خودم پناه می برم اگر از تو نشنیده بودم که این سخن را می گویی.پیرمرد درنگ کرد و منصور عمودی را که در دستش بالا برد،بالا برد و گفت:به خدا سوگند اگر سوگند نخوری سرت را با این عمود خواهم زد.پس پیرمرد سوگند خورد و آن را به پایان نبرده بود که زبانش بیرون افتاد چنان که سگ زبانش را بیرون می اندازد و در این هنگام مرد و جعفر علیه السّلام برخاست.ربیع گفته است:در این هنگام منصور به من گفت:وای بر تو آن را از مردم نهان کن تا فریب نخورند.

ص:173

قال الرّبیع:فشیّعت جعفرا علیه السّلام و قلت له:یا بن رسول اللّه،إنّ منصورا کان قد همّ بأمر عظیم،فلمّا وقعت عینک علیه و عینه علیک زال ذلک.فقال:یا ربیع،إنّی رأیت البارحه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی النّوم فقال لی:یا جعفر خفته،فقلت:نعم یا رسول اللّه.

فقال لی:إذا وقعت عینک علیه فقل:«بسم اللّه أستفتح،و بسم اللّه أستنجح، و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله أتوجّه،اللّهمّ ذلّل لی صعوبه أمری و کلّ صعوبه،و سهّل لی حزونه، أمری و کلّ حزونه و اکفنی مئونه أمری و کلّ مئونه».قال أبو المفضّل:حدّثنا إبراهیم بن عبد الصّمد الهاشمیّ بسرّ من رأی،بإسناد عن أهله لا أحفظه-فذکر هذا الحدیث،و ذکر فیه:أنّ المنصور قام إلیه و اعتنقه فقال لی:المنصور خلیفه، و لا ینبغی للخلیفه أن یقوم إلی أحد و لا إلی عمومته،و ما قام المنصور إلاّ إلی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام.

1030-36- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن علیّ بن الحسن بن علیّ بن عمر بن علیّ بن الحسین،عن الحسین بن زید،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:المؤمن غرّ کریم،و الفاجر خبّ لئیم،و خیر المؤمنین من کان مألفه للمؤمنین،و لا خیر فیمن و لا یؤلف و لا یألف.قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أشرار النّاس من یبغض المؤمنین و تبغضه قلوبهم،المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه،الباغون للبراء العنت، أولئک لا ینظر اللّه إلیهم و لا یزکّیهم یوم القیامه،ثمّ تلا صلّی اللّه علیه و اله: هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ* وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ [الأنفال(8):62-63].

ص:174

او گفته است:من به جعفر علیه السّلام پیوسته و به ایشان گفتم:ای پسر رسول خدا همانا منصور قصد کاری بزرگ را داشت و چون چشمانتان بر او افتاد،آن قصد او از بین رفت.ایشان فرمود:ای ربیع من دیشب رسول خدا را در خواب دیدم و ایشان به من فرمودند:ای جعفر از او می ترسی؟من عرض کردم:بله،ای رسول خدا،پس به من فرمود:وقتی چشمت بر او افتاد بگو«به نام خدا آغاز می کنم و به نام خدا کامیابی می خواهم و به محمّد صلّی اللّه علیه و اله روی می آورم.

خدایا سختی کارم و هر سختی را برایم خوار کن و ناهمواری کارم و هر ناهمواری را برایم آسان کن و هزینۀ کارم و هرکاری را برآور»ابو مفضّل گفته است:ابراهیم بن عبد الصّمد هاشمی در سامراء به سندی از خانواده اش که من به خاطر ندارم،این حدیث را برای ما خواند و افزود:«همانا منصور به پای ایشان برخاست و در آغوشش گرفت»منصور خلیفه بود و برای خلیفه شایسته نیست که در پای کسی حتی عموهایش برخیزد.و منصور جز در پای حضرت صادق علیه السّلام برنخاست.

939-مؤمن ناآزموده ای کریم و فاجر فریبکاری پست است

[1030]36-حسین بن زید بن علی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از جدّشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:مؤمن ناآزموده ای بزرگوار و فاجر فریبکاری پست است و بهترین مؤمنان کسی است که همدم مؤمنان باشد و خیری نیست در کسی که نه با او انس می گیرند و نه او با کسی انس می گیرد.

علی علیه السّلام فرموده است:و از رسول خدا شنیدم که فرمودند:بدترین مردمان کسانی هستند که با مؤمنان دشمنی کنند و آنان نیز با او دشمن باشند.سخن چینانی که میان دوستان جدایی می اندازند و برای تندرستان بیماری و گرفتاری آرزو می کنند آنان هستند که خداوند به آنان نمی نگرد و در روز قیامت پاکشان نمی کند.سپس این آیه را خواندند:«او است که تو را با یاری خود و مؤمنان پیروز کرد و میان دل هاشان انس قرار داد».[انفال(8):آیۀ 62 و 63]

ص:175

1031-37- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن عبید اللّه بن عمّار الثّقفیّ سنه إحدی و عشرین و ثلاثمائه،قال:حدّثنا علیّ بن محمّد بن سلیمان النّوفلیّ سنه خمسین و مائتین،قال:حدّثنی الحسن بن حمزه أبو محمّد النّوفلیّ،قال:حدّثنی أبی و خالی یعقوب بن الفضل بن عبد الرّحمن بن العبّاس بن ربیعه بن الحارث بن عبد المطّلب،عن یزید بن سعید الهاشمیّ،قال:

حدّثنیه أبو عبیده بن محمّد بن عمّار بن یاسر رضی اللّه عنه بین القبر و الرّوضه،عن أبیه و عبید اللّه بن أبی رافع جمیعا،عن عمّار بن یاسر رضی اللّه عنه و أبی رافع مولی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال أبو عبیده:و حدّثنیه سنان بن أبی سنان الدّؤلیّ و کان ممّن ولد علی عهد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فاخبرنی سنان بن أبی سنان أنّ هند بن أبی هند بن أبی هاله الأسیدیّ حدّثه عن أبیه هند بن أبی هاله ربیب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمّه خدیجه علیها السّلام زوج النّبیّ و أخته لأمّه فاطمه(صلوات اللّه علیها).قال أبو عبیده:و کان هؤلاء الثّلاثه هند بن أبی هاله و أبو رافع و عمّار بن یاسر جمیعا یحدّثون عن هجره أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالمدینه و مبیته قبل ذلک علی فراشه.قال:

و صدر هذا الحدیث عن هند بن هاله،و اقتصاصه عن الثّلاثه:هند و عمّار و أبی رافع،و قد دخل حدیث بعضهم فی بعض،قالوا:کان اللّه(عزّ و جلّ)ممّا یمنع نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بعمّه أبی طالب علیه السّلام فما کان یخلص إلیه من قومه امر یسوؤه مدّه حیاته، فلمّا مات أبو طالب نالت قریش من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بغیّتها و أصابته بعظیم من

ص:176

940-خوابیدن حضرت علی علیه السّلام در جای حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله

[1031]37-ابو عبیده گفته است:هند بن ابو هاله و ابو رافع و عمّار بن یاسر همگی هجرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به سوی رسول خدا در مدینه و پیش از آن خوابیدن در بستر آن حضرت را روایت کرده اند.او گفته است:ابتدای این حدیث از هند بن ابو هاله است ولی روایت آن از این سه نفر به هم آمیخته است.آنان گفته اند:خداوند عزّتمند با عموی پیامبر، ابو طالب از حضرت حفاظت می کرد و از این رو در مدّت عمر او از قریشیان زیانی به او نرسید ولی چون ابو طالب درگذشت ستم قریش به رسول خدا آغاز شد و آزارهای بزرگی به ایشان رسید

ص:177

الأذی حتّی ترکته لقی،فقال صلّی اللّه علیه و اله:لأسرع ما وجدنا فقدک یا عمّ!وصلتک رحم، فجزیت خیرا یا عمّ.ثمّ ماتت خدیجه بعد أبی طالب بشهر فاجتمع بذلک علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حزنان حتّی عرف ذلک فیه.قال هند:ثمّ انطلق ذوو الطّول و الشّرف من قریش إلی دار النّدوه،لیأتمروا فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أسرّوا ذلک بینهم، فقال بعضهم:نبنی له علما،ینزل برجا نستودعه فیه،فلا یخلص من الصّباه إلیه أحد،و لا یزال فی رنق من العیش حتّی یتضیّفه ریب المنون،و صاحب هذه المشوره العاص بن وائل و أمیّه و أبیّ ابنا خلف.و قال قائل:بئس الرأی ما رأیتم، و لئن صنعتم ذلک لیتنمّرنّ له الحدب الحمیم و المولی الحلیف،ثمّ لیأتینّ المواسم و الأشهر الحرم بالأمن فلینتزعنّ من أنشوطتکم قولوا قولکم.قال عتبه و شیبه و شرکهما أبو سفیان،قالوا:فإنّا نری أن نرحل بعیرا صعبا،و نوثق محمّدا علیه کتافا و شدا،ثمّ نقصع البعیر بأطراف الرّماح،فیوشک أن یقطعه بین الدّکادک إربا إربا.فقال صاحب رأیهم:إنّکم لم تصنعوا بقولکم هذا شیئا أرأیتم إن خلص به البعیر سالما إلی بعض الأفاریق،فأخذ بقلوبهم بسحره و بیانه و طلاوه لسانه،فصبأ القوم إلیه،و استجابت القبائل له قبیله فقبیله،فلیسیرنّ حینئذ إلیکم بالکتائب و المقانب،فلتهلکنّ کما هلکت أیاد و من کان قبلکم؟!قولوا قولکم.فقال له أبو جهل:لکن أری لکم أن تعمّدوا إلی قبائلکم العشره،فتنتدبوا من کلّ قبیله رجلا نجدا،ثمّ تسلّحوه حساما عضبا،و تمهّد الفتیه حتّی إذا غسق اللّیل و غوّر بیّتوا

ص:178

چنان که او را همچون پس مانده ای رها کردند و ایشان فرمودند:ای عموجان چه زود تو را از دست دادیم پیش از آنکه دریابیمت،عموجان خویشاوندی به تو پیوست و تو به نیکی جزا دادی.سپس یک ماه پس از ابو طالب خدیجه درگذشت و بدین سبب دو اندوه در رسول خدا گرد آمد چنان که در چهرۀ ایشان معلوم می شد.هند گفته است:سپس بزرگان و قدرتمندان قریش به تالار گردهمایی رفتند تا دربارۀ رسول خدا با هم مشورت کنند و آن جلسه را در میان خودشان نهان داشتند.آن گاه یکی از ایشان گفت:برای او در بالای کوه بلندی جایگاهی بنا کنیم و او را در آنجا قرار دهیم تا از دین برگشتگان نزد او رفت و آمد نتوانند کنند و همواره در تنگنای زندگی قرار گیرد تا دست تقدیر و حوادث روزگار بر او فرود آید.این پیشنهاد از جانب عاص بن وائل و دو پسر خلف:امیه و ابی داده شد.

شخصی گفت:نظرتان نظر خوبی نیست.اگر چنین کنید دوستان صمیمی و هم پیمانان سوگند خورده او خشمگین می شوند سپس در مراسم ها و ماه های حرام که در ایمنی به سر می برید به سراغتان آمده و نقشه ها و پیمانهایتان را به آسانی نقش برآب می سازند.باز هم نظر خود را بگویید.عتبه و شیبه و ابو سفیان گفتند:نظر ما این است که او را بر شتری چموش به سختی ببندیم و سپس شتر را با سر نیزه ها بکوبیم[تا رم کند]و امید است او را در میان سنگ های بیابان پاره پاره کند و آن صاحب رأی گفت:شما با این سخنتان کاری از پیش نخواهید برد چه خواهد شد اگر شتر او را سالم به یکی از قبیله ها برساند و آن گاه او با جادو و گفتار و زبان زیبایش دل آنان را به دست آورد و آن مردم به او بگرایند و قبیله ها یکی پس از دیگری او را بپذیرند و آن گاه با لشکر و گروه اسبان به سوی شما بیایند و شما را نابود کنند چنان که ایاد و کسانی که پیش از شما بودند،نابود شدند.نظرهاتان را بگویید.در این هنگام ابو جهل به او گفت:امّا نظر من این است که به سوی قبایل ده گانۀ تان بروید و از هر قبیله ای یک مرد شجاع برگزینید.سپس بر شمشیری نیشدار مسلّح شان کنید.آن گاه ایشان درنگ کنند تا وقتی شب تاریک شد

ص:179

بابن أبی کبشه بیاتا،فیذهب دمه فی قبائل قریش جمیعا،فلا یستطیع بنو هاشم و بنو المطّلب مناهضه قبائل قریش فی صاحبهم،فیرضون حینئذ بالعقل منهم، فقال صاحب رأیهم:أصبت یا با الحکم.ثمّ أقبل علیهم فقال:هذا الرّأی فلا تعدلوا به رأیا،و أوکئوا فی ذلک أفواهکم حتّی یستتبّ أمرکم؛فخرج القوم عزین، و سبقهم بالوحی بما کان من کیدهم جبرئیل علیه السّلام،فتلا هذه الآیه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ [الانفال(8):30]فلمّا أخبره جبرئیل علیه السّلام بأمر اللّه فی ذلک و وحیه،و ما عزم له من الهجره،دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و قال له:یا علیّ،إنّ الرّوح هبط علیّ بهذه الآیه آنفا،یخبرنی أنّ قریشا اجتمعوا علی المکربی و قتلی،و إنّه أوحی إلیّ ربّی(عزّ و جلّ)أن أهجر دار قومی،و أن أنطلق إلی غار ثور تحت لیلتی،و أنّه أمرنی أن آمرک بالمبیت علی ضجاعی-أو قال:مضجعی-لیخفی بمبیتک علیه أثری-فما أنت قائل،و ما صانع؟فقال علیّ علیه السّلام:أو تسلم بمبیتی هناک یا نبیّ اللّه؟قال:نعم؛فتبسّم علیّ علیه السّلام ضاحکا، و أهوی إلی الأرض ساجدا،شکرا لما أنبأه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سلامته،و کان علیّ علیه السّلام أوّل من سجد للّه شکرا،و أوّل من وضع وجهه علی الأرض بعد سجدته من هذه الأمّه بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا رفع رأسه قال له:امض لما أمرت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی،و مرنی بما شئت أکن فیه کمسرّتک،واقع منه

ص:180

و شبانه پسر ابو کبشه را از بین ببرند تا خون او به همۀ ده قبیله برود و بنی هاشم و بنی مطّلب نتوانند به انتقام او با قبایل قریش ستیزه کنند پس به دیۀ او راضی می گردند.آن صاحب رأی گفت:ای ابو حکم نظر درستی دادی.سپس به آنان رو کرد و گفت:هیچ رأیی با این برابری نکنید و در این باره دهان هاتان را ببندید تا کارتان محکم شود.آن گاه بیرون آمدند ولی جبرئیل در آوردن وحی و خبر از حیلۀ آنان پیش افتاد و این آیه را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خواند:

«و کافران با تو مکر کردند که تو را به زندان اندازند یا بکشند یا بیرونت بکنند.آنان مکر کردند و خدا هم مکر کرد و خداوند بهترین مکر اندیشان است»[انفال(8):آیۀ 30]و چون جبرئیل علیه السّلام در این باره فرمان و وحی خداوند و تصمیم به هجرت را به آگاهی پیامبر رساند، رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی علیه السّلام را خواند و به او فرمود:ای علی همانا روح[جبرئیل]هم اکنون بر من این آیه را فرود آورد و خبر داد که قریش بر مکر به من و کشتن من گرد آمده اند و پروردگارم به من فرمان داده که از سرزمین قومم کوچ کنم و همین امشب به سوی غار ثور بروم.او به من فرمان داد که به تو بگویم امشب بر بستر من بخوابی تا با خوابیدن تو،رفتن من نهان بماند.تو چه می کنی و چه می گویی؟علی علیه السّلام عرض کرد:ای پیامبر خدا آیا با خوابیدن من در این جا شما سالم می مانید؟حضرت فرمود:آری.پس علی علیه السّلام لبخند زد و برای سپاس از سلامت رسول خدا به سجده بر زمین افتاد و علی علیه السّلام نخستین کسی است که از روی سپاس برای خداوند سجده کرد و پس از رسول خدا از این امت نخستین کسی بود که بعد از سجده روی بر زمین نهاد و چون علی علیه السّلام سربرداشت به حضرت عرض کرد:به سوی آن چه فرمان داده شدی،برو که چشم و گوش و سویدای دلم فدایت باد و مرا به آنچه می خواهی فرمان بده تا در آن چنان باشم که شادی و خواستۀ شما باد

ص:181

بحیث مرادک،و إن توفیقی إلاّ باللّه.قال:و أن ألقی علیک شبه منّی،أو قال:شبهی، قال:إن-بمعنی نعم-قال:فارقد علی فراشی و اشتمل ببردی الحضرمیّ،ثمّ إنّی أخبرک یا علیّ إنّ اللّه(تعالی)یمتحن أولیاءه علی قدر إیمانهم و منازلهم من دینه، فأشدّ النّاس بلاء الأنبیاء ثمّ الاوصیاء ثمّ الأمثل فالأمثل،و قد امتحنک یا بن عمّ و امتحننی فیک بمثل ما امتحن به خلیله إبراهیم علیه السّلام و الذّبیح إسماعیل علیه السّلام،فصبرا صبرا، إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ [الاعراف(7):56]ثمّ ضمّه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی صدره و بکی إلیه وجدا به،و بکی علیّ علیه السّلام جشعا لفراق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و استتبع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أبا بکر بن أبی قحافه و هند بن أبی هاله،فأمرهما أن یقعدا له بمکان ذکره لهما من طریقه إلی الغار،و لبث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بمکانه مع علیّ علیه السّلام یوصیه و یأمره فی ذلک بالصّبر حتّی صلّی العشاءین،ثمّ خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی فحمه العشاء الآخره،و الرّصد من قریش قد أطافوا بداره،ینتظرون أن ینتصف اللّیل و تنام الأعین،فخرج و هو یقرأ هذه الآیه وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):9]و أخذ بیده قبضه من تراب، فرمی بها علی رءوسهم،فما شعر القوم به حتّی تجاوزهم،و مضی حتّی أتی إلی هند و أبی بکر فنهضا معه،حتّی وصلوا إلی الغار،ثمّ رجع هند إلی مکّه بما أمره به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبو بکر إلی الغار،فلمّا غلق اللّیل أبوابه و أسدل أستاره و انقطع الأثر،أقبل القوم علی علیّ علیه السّلام یقذفونه بالحجاره

ص:182

و توفیق من جز به یاری خداوند نیست.حضرت فرمودند:آیا چیزی به رویت بیندازم که تو را به من شبیه کند؟علی علیه السّلام عرض کرد:آری.حضرت فرمودند:پس بر بستر من بخواب و برد حضرمی ام را به خود بپیچ.ای علی به تو خبر می دهم که همانا خدای والا دوستانش را به اندازۀ ایمان و جایگاهشان در دین آزمایش می کند.و سخت امتحان ترین مردمان،پیامبرانند و سپس جانشینان آن ها سپس مرتبه ای پس از مرتبۀ دیگر.و اکنون ای پسر عمو خداوند تو را امتحان می کند و مرا دربارۀ تو امتحان می کند به مانند آن چه دوستش ابراهیم و قربانی اش اسماعیل را امتحان کرد.پس شکیبایی کن،شکیبایی کن که«رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».[اعراف(7):آیۀ 56]سپس او را به سینه اش چسباند و از شوق به او گریست.

و علی علیه السّلام نیز از جدایی رسول خدا گریست.آن گاه رسول خدا ابو بکر بن ابو قحافه و هند بن ابو هاله را به دنبال خود خواند و به آنان فرمان داد تا در راه غار به انتظار ایشان بنشینند.رسول خدا اندکی با علی علیه السّلام ماند تا او را وصیّت کند و در آن کار به شکیبایی فرمان دهد تا نماز مغرب و عشا را خواندند و سپس رسول خدا در آغاز تاریکی بیرون آمد درحالی که قریشیان گرد خانه اش می گشتند و به انتظار نیمه شب و خوابیدن چشم ها بودند،آن حضرت درحالی که این آیه را می خواند بیرون آمد:«پیش رو پشت سرشان دیواری کشیدیم و دیدگانشان را پوشاندیم تا نبینند».[یاسین(36):آیۀ 9]و مشتی از خاک برداشت و بر سر آنان پاشید و آن گروه چیزی نفهمیدند تا حضرت از آنان گذشت و رفت تا به هند و ابو بکر رسید و آن دو با ایشان برخاستند تا به آن غار رسیدند.سپس هند به فرمان رسول خدا به مکه بازگشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با ابو بکر به غار رفتند.چون شب درهایش را بست و پرده هایش را انداخت و کار از کار گذشت آن مردمان به علی علیه السّلام رو کردند و شروع به پرتاب سنگ و چوب کردند

ص:183

و الحلم و لا یشکّون أنّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی إذا برق الفجر و أشفقوا أن یفضحهم الصّبح،هجموا علی علیّ علیه السّلام و کانت دور مکّه یومئذ سوائب لا أبواب لها،فلمّا بصر بهم علیّ علیه السّلام قد انتضوا السّیوف و أقبلوا علیه بها،و کان یقدمهم خالد بن الولید بن المغیره،وثب له علیّ علیه السّلام فختله و همز یده،فجعل خالد یقمص قماص البکر، و یرغو رغاء الجمل،و یذعر و یصیح،و هم فی عرج الدّار من خلفه،و شدّ علیهم علیّ علیه السّلام بسیفه-یعنی سیف خالد-فأجفلوا أمامه إجفال النّعم إلی ظاهر الدّار، فتبصّروه فإذا علیّ علیه السّلام فقالوا:إنّک لعلیّ؟قال:أنا علیّ.قالوا:فإنّا لم نردک،فما فعل صاحبک؟ق:ال لا علم لی به،و قد کان علم-یعنی علیّا علیه السّلام-أنّ اللّه(تعالی)قد أنجی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بما کان أخبره من مضیّه إلی الغار و اختبائه فیه،فأذکت قریش علیه العیون،و رکبت فی طلبه الصّعب و الذّلول،و أمهل علیّ علیه السّلام حتّی إذا أعتم من اللّیله القابله انطلق هو و هند بن أبی هاله حتّی دخلا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار،فأمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هندا أن یبتاع له و لصاحبه بعیرین،فقال أبو بکر:قد کنت أعددت لی و لک یا نبیّ اللّه راحلتین نرتحلهما إلی یثرب.فقال:إنّی لا آخذهما و لا أحدهما إلاّ بالثّمن.قال فهی لک بذلک فأمر صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام فأقبضه الثّمن،ثمّ أوصاه بحفظ ذمّته و أداء أمانته.و کانت قریش تدعو محمّدا صلّی اللّه علیه و اله فی الجاهلیّه الأمین،و کانت تستودعه و تستحفظه أموالها و أمتعتها،و کذلک من یقدم مکّه من العرب فی الموسم،و جاءته النّبوّه و الرّساله و الأمر کذلک،فأمر علیّا علیه السّلام أن یقیم صارخا

ص:184

درحالی که تردید نداشتند که او رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تا وقتی که سپیده زد و بیمناک شدند که صبح رسوایشان کند پس بر علی علیه السّلام حمله بردند و خانه های آن روز مکه رها بودند و دری نداشتند.

وقتی علی علیه السّلام آنان را دید که شمشیر کشیده اند و به سوی او می آیند پیشاپیش شان خالد بن ولید و مغیره را دید پس برخاسته،به او حمله کرد و بر دستش زد پس خالد همچون اسبی که دو دست خود را بالا برده و کنار پاهایش می نهد به هوا برخاست و چونان شتر جوان ضجّه و ناله ای سر داد و کنار کشید.آن گاه به بقیۀ گروه که پشت سر او در آستانۀ خانه بودند با شمشیر خالد تاخت و آنان از جلوی او شتابان به پشت خانه گریختند-چنان که گوسفندان رم می کنند -تا او را ببینند و ناگاه علی علیه السّلام را دیدند و گفتند:تو علی هستی؟حضرت فرمود:من علی ام.

آنان گفتند:ما آهنگ تو را نداشتیم،رفیقت کجاست؟او فرمود:من از او خبر ندارم درحالی که خبر داشت که خداوند والا ایشان را نجات داده است.چون به او خبر داده بود که به سوی غار می روند و در آن جا پنهان می شوند.پس قریش پیش قراولانی را به دنبالش فرستاد و آنان پست و بلند را جستند و علی علیه السّلام فرصت یافت تا شب پیش رو با هند بن ابو هاله در غار به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برسند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به هند دستور داد تا برای او و همراهش دو شتر بخرد.که ابو بکر گفت:ای پیامبر خدا من دو ماده شتر رهوار فراهم کرده ام که با آن ها به سوی یثرب برویم.حضرت فرمودند:من باید قیمت هر دو را بدهم وگرنه با آن ها نمی روم.او عرض کرد:اختیار با خودتان است.آن گاه حضرت به علی علیه السّلام فرمود تا قیمت را به او بپردازد.

سپس به علی علیه السّلام به نگهداری آنچه بر عهده اش گرفته و بازگرداندن امانتش سفارش فرمود- قریش در دورۀ جاهلیت محمّد صلّی اللّه علیه و اله را امین می خواند و اموال و کالاهایش را نزد او به امانت می گذاشت.و نیز هر عربی که در موسم حج به مکه می آمد.و هنگامی که امر نبوت و رسالت بر آن حضرت نازل شد،نیز چنین بود-پس حضرت به علی علیه السّلام فرمود که هر صبح و شام در میدان بایستد و فریاد بزند:

ص:185

یهتف بالأبطح غدوه و عشیّا:إلا من کان له قبل محمّد أمانه أو ودیعه فلیأت فلنؤدّ إلیه أمانته.قال:و قال النبی صلّی اللّه علیه و اله إنّهم لن یصلوا من الآن إلیک یا علیّ بأمر تکرهه حتّی تقدم علیّ،فأدّ أمانتی علی أعین النّاس ظاهرا،ثمّ إنّی مستخلفک علی فاطمه ابنتی و مستخلف ربّی علیکما و مستحفظه فیکما،و أمره أن یبتاع رواحل له و للفواطم،و من أزمع للهجره معه من بنی هاشم.قال أبو عبیده:فقلت لعبید اللّه- یعنی ابن أبی رافع-أو کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یجد ما ینفقه هکذا؟فقال:إنّی سألت أبی عمّا سألتنی،و کان یحدّث بهذا الحدیث،فقال:فأین یذهب بک عن مال خدیجه علیها السّلام و قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ما نفعنی مال قطّ مثل ما نفعنی مال خدیجه علیها السّلام و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یفکّ من مالها الغارم و العانی و یحمل الکلّ، و یعطی فی النّائبه،و یرفد فقراء أصحابه إذ کان بمکّه،و یحمل من أراد منهم الهجره،و کانت قریش إذا رحلت عیرها فی الرّحلتین-یعنی رحله الشّتاء و الصّیف-کانت طائفه من العیر لخدیجه علیها السّلام،و کانت أکثر قریش مالا،و کان صلّی اللّه علیه و اله ینفق منه ما شاء فی حیاتها ثمّ ورثها هو و ولدها بعد مماتها.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام و هو یوصیه:و إذا أبرمت ما أمرتک فکن علی أهبه الهجره إلی اللّه و رسوله،و سر إلیّ لقدوم کتابی الیک،و لا تلبث بعده.و انطلق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لوجه یؤمّ المدینه،و کان مقامه فی الغار ثلاثا،و مبیت علیّ علیه السّلام علی الفراش أوّل لیله.

قال عبید اللّه بن أبی رافع:و قد قال علیّ بن أبی طالب علیه السّلام شعرا یذکر فیه مبیته

ص:186

هان هرکس را که نزد محمد صلّی اللّه علیه و اله امانتی بوده است بیاید و باز ستاند.و پیامبر فرمودند:ای علی از اکنون تا هنگامی که به نزد من می آیی آنان به تو زیانی نخواهند رساند پس امانت ها را آشکارا در جلوی دیدگان مردمان ادا کن و من فاطمه دخترم را به تو می سپارم و هر دوی شما را به خدا می سپارم.و آن گاه فرمان داد که برای خودش و فاطمه ها و برای هرکسی از بنی هاشم که تصمیم به هجرت دارد ماده شترانی بخرد.

ابو عبیده گفته که من به عبید اللّه-یعنی ابن ابو رافع-گفتم:مگر رسول خدا این قدر مال داشت که این چنین خرج کند؟او گفت:من نیز آن چه را پرسیدی از پدرم که این حدیث را می گفت پرسیدم و او گفت:گمان می کنی که اموال خدیجه علیها السّلام در کجا خرج می شد.او گفت که رسول خدا فرموده است:هرگز هیچ مالی همچون اموال خدیجه علیها السّلام برایم سودمند نبوده است.

رسول خدا از مال او بدهکار و اسیر را آزاد می کرد و هزینۀ ناتوانان را به دوش می گرفت و در گرفتاری شان خرج می کرد و از فقیران اصحابش هنگامی که در مکه بودند،حمایت می کرد و هزینۀ کوچ کسانی را که می خواستند هجرت کنند به عهده می گرفت.چون هرگاه کاروان قریش در زمستان و تابستان به راه می افتاد.بخشی از کاروان از آن خدیجه بود و او مالدارترین قریشیان بود و رسول خدا در زندگانی خدیجه هرچه می خواست خرج می کرد.

سپس که او درگذشت حضرت و فرزندان او آن اموال را به ارث بردند.و رسول خدا در ادامۀ سفارشی که به علی می کرد،فرمود:هنگامی که آن چه را به تو فرمان دادم انجام دادی برای کوچ به سوی خدا و رسولش آماده باش و با رسیدن نامه ام سفر کن و دیگر نمان.آن گاه آهنگ مدینه کرد و اقامت شان در آن غار سه روز شد و خوابیدن علی علیه السّلام بر بستر ایشان در نخستین شب بود.عبید اللّه بن ابو رافع گفته است:و علی بن ابی طالب علیه السّلام شعری سروده اند که در آن خواب بر بستر و ماندن سه روزۀ رسول خدا در آن غار را بیان کرده است.

ص:187

علی الفراش و مقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار ثلاثا:.

وقیت بنفسی خیر من وطئ الحصی و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر

محمّد لمّا خاف أن یمکروا به فوقاه ربّی ذو الجلال من المکر

و بتّ أراعیهم متی ینشروننی و قد وطّنت نفسی علی القتل و الأسر

و بات رسول اللّه فی الغار آمنا هناک و فی حفظ الإله و فی ستر

أقام ثلاثا ثمّ زمّت قلائص قلائص یفرین الحصی أینما تفری

و لمّا ورد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المدینه،نزل فی بنی عمرو بن عوف بقباء،فأراده أبو بکر علی دخوله المدینه و ألاصه فی ذلک،فقال:ما أنا بداخلها حتّی یقدم ابن أمّی و ابنتی؛یعنی علیّا و فاطمه علیهما السّلام.قال:قال أبو الیقظان:فحدّثنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و نحن معه بقباء،عمّا أرادت قریش من المکر به و مبیت علیّ علیه السّلام علی فراشه،قال:

أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلی جبرئیل و میکائیل علیه السّلام أنّی قد آخیت بینکما و جعلت عمر أحدکما أطول من عمر صاحبه فأیّکما یؤثر أخاه فکلاهما کره الموت، فأوحی اللّه إلیهما:عبدی ألا کنتما مثل ولیّی علیّ-آخیت بینه و بین محمّد نبیّی فآثره بالحیاه علی نفسه،ثمّ ظلّ-أو قال:رقد-علی فراشه یفدیه بمهجته،اهبطا إلی الأرض کلاهما فاحفظاه من عدوّه؛فهبط جبرئیل فجلس عند رأسه، و میکائیل عند رجلیه،و جعل جبرئیل یقول:بخ بخ من مثلک یا بن أبی طالب و اللّه (عزّ و جلّ)یباهی بک الملائکه!قال:فأنزل اللّه(عزّ و جلّ)فی علیّ علیه السّلام و ما کان

ص:188

من با جانم بهترین کسی را که بر سنگریزه ها گام نهاده است و بهترین کسی را که آن کهن خانه و آن سنگ را طواف کرده،نگاه داشته ام.

او محمد صلّی اللّه علیه و اله است که وقتی ترسید با او مکر کنند پروردگار صاحب جلال من،او را از آن مکر حفظ کرد.

و من خوابیدم درحالی که مراقب بودم که آنان چه هنگام مرا پاره پاره خواهند کرد که جانم برای کشته شدن و اسیری آماده بود.و رسول خدا در آن غار با آرامش خوابید.در امان و پناه خداوند.سه روز ماندند و سپس ماده شتران جوان آماده شدند.ماده شتران جوانی که به هرجا می راندی می رفتند.

و چون رسول خدا به مدینه رسید در منطقۀ قبا و میان قبیلۀ بنی عمرو بن عوف فرود آمد ابو بکر ایشان را به داخل شدن در مدینه واداشت ولی ایشان فرمود:تا پسر عمو و دخترم یعنی علی و فاطمه علیها السّلام به من نرسند من به مدینه داخل نمی شوم.ابو یقظان گفته است:رسول خدا برای ما که در قبا با او بودیم از مکر قریش و خوابیدن علی در بستر خود سخن گفت و فرمود:

خداوند عزّتمند به جبرئیل و میکائیل علیه السّلام وحی کرد که من شما را برادر هم قرار دادم و عمر یکی از شما را درازتر از دیگری نهادم اکنون کدام یک از شما آن را به برادرش ایثار می کند؟ هر دوی آن ها مرگ را ناپسند شمردند و خداوند به آنان وحی کرد:ای بندگان من چرا همچون ولی ام علی بن ابی طالب نیستید که میان او و پیامبر برادری برقرار کردم و او زندگانی اش را به پیامبرم بخشید و برای فدای جانش در بستر او خوابید.هر دو در زمین فرود آیید و او را از دشمنانش نگاه دارید.آن گاه جبرئیل بر بالای سر و میکائیل زیر پایش نشستند و جبرئیل گفت:آفرین و آفرین بر چون تویی که خداوند عزّتمند با تو بر فرشتگانش مباهات می کند.آن گاه حضرت فرمودند و خداوند چنین دربارۀ علی علیه السّلام نازل فرمود:

ص:189

من مبیته علیّ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ [البقره(2):207].قال أبو عبیده:قال أبی و ابن أبی رافع:ثمّ کتب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام کتابا یأمره فیه بالمسیر إلیه و قلّه التّلوّم،و کان الرّسول إلیه أبا واقد اللّیثیّ،فلمّا أتاه کتاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله تهیّأ للخروج و الهجره، فأذن من کان معه من ضعفاء المؤمنین،فأمرهم أن یتسلّلوا و یتخفّفوا إذا ملأ اللّیل بطن کلّ واد إلی ذی طوی،و خرج علیّ علیه السّلام بفاطمه علیها السّلام بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمّه فاطمه بنت أسد بن هاشم،و فاطمه بنت الزّبیر بن عبد المطّلب-و قد قیل هی ضباعه-و تبعهم أیمن بن أمّ أیمن مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبو واقد رسول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجعل یسوق بالرّواحل فأعنف بهم،فقال علیّ علیه السّلام ارفق بالنّسوه یا أبا واقد،إنّهنّ من الضّعائف.قال:إنّی أخاف أن یدرکنا الطّالب،أو قال:الطّلّب-فقال علیّ علیه السّلام اربع علیک،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال لی:یا علیّ،إنّهم-لن یصلوا من الآن إلیک بأمر تکرهه.ثمّ جعل-یعنی علیّا علیه السّلام-یسوق بهنّ سوقا رفیقا و هو یرتجز و یقول:

لیس إلاّ اللّه فارفع ظنّکا یکفیک ربّ النّاس ما أهمّکا

و سار فلمّا شارف ضجنان أدرکه الطّلّب،و عددهم سبع فوارس من قریش مستلئمین،و ثامنهم مولی لحرب بن أمیّه یدعی جناحا فأقبل علیّ علیه السّلام علی أیمن و أبی واقد،و قد تراءی القوم،فقال لهما:أنیخا الإبل و اعقلاها؛و تقدّم حتّی أنزل

ص:190

«و کسانی از مردم در طلب خشنودی خداوند جان خود را می فروشند و خدا نسبت به بندگانش مهربان است».[بقره(2):آیۀ 207]ابو عبیده گفته است که پدرم و ابن ابی رافع گفتند:سپس رسول خدا به علی ابن ابی طالب نامه نوشته و به او فرمان داد که به سوی او بیایند و چندان منتظر نمانند و آن پیک ابو واقد لیثی بود.چون نامۀ رسول خدا به او رسید برای بیرون آمدن از مکّه و هجرت آماده شد و به کسانی از مؤمنان ناتوان که با او بودند اعلام کرد که پنهانی و سبکبار وقتی شب همه جا را پر کرد از میان دره ها به ذی طوی بروند و علی علیه السّلام به همراه فاطمه دختر رسول خدا و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم و فاطمه دختر زبیر بن عبد المطّلب-و گاهی اسم او را ضباعه گفته اند-بیرون آمد و ایمن پسر امّ ایمن غلام رسول خدا و ابو واقد فرستادۀ رسول خدا نیز به دنبال ایشان آمدند.او شروع به راندن شترها کرد و بر آنان سخت گرفت که علی علیه السّلام فرمود:ای ابو واقد با زنان مهربانی کن که آنان ناتوانند.او عرض کرد:من می ترسم کسی به ما برسد علی علیه السّلام فرمود:با شتر خود بتاز[ولی با ما کاری نداشته باش]زیرا رسول خدا به من فرمود:ای علی آنان زیانی به تو نخواهند رساند.سپس خود به آرامی شتر زنان را راند و چنین خواند:

هیچ معبودی جز خدا نیست پس بدگمان مباش که در آنچه برای تو اهمیت دارد،پروردگار مردم بس است.

وقتی به ضجنان رسیدند،جستجوگران آنان را یافتند.شمار آنان هفت سوار قریشی جامۀ رزم پوشیده بودند و هشتمین نفر غلام حرب امیّه بود که جناح نام داشت.پس علی علیه السّلام به نزد أیمن و ابو واقد آمد و درحالی که به همدیگر می نگرستند به آنان فرمود:شتران را بخوابانید و پاهاشان را ببندید و پیش رفت تا زنان را پیاده کند آن گروه نزدیک شدند و حضرت با شمشیر آخته به پیشوازشان رفت.آنان به حضرت رو کرده،گفتند:ای خائن آیا گمان کردی که می توانی این زنان را نجات دهی؟!باز گرد که تو را پدری نیست.حضرت فرمود:و اگر برنگردم؟آنان گفتند:به زور باز می گردی یا فقط موهایت را باز می گردانیم و کشتن تو آسان تر است.آن گاه آن سواران به زنان و شتران نزدیک شدند تا آن ها را برمانند.که علی علیه السّلام میان آنان و شتران قرار گرفت و هنگامی که جناح شمشیرش را به سوی او دراز کرد،علی علیه السّلام از آن ضربت کنار کشید و فریبش داد و آن گاه ضربه ای بر شانه اش زد و شمشیر چنان در آن

ص:191

النّسوه،و دنا القوم فاستقبلهم علیه السّلام منتضیا سیفه،فأقبلوا علیه فقالوا:ظننت أنّک یا غدر ناج بالنّسوه؟!ارجع لا أبا لک.قال:فإن لم أفعل؟قالوا:لترجعنّ راغما،أو لنرجعنّ بأکثرک شعرا و أهون بک من هالک؛و دنا الفوارس من النّسوه و المطایا لیثوروها،فحال علیّ علیه السّلام بینهم و بینها،فأهوی له جناح بسیفه،فراغ علیّ علیه السّلام عن ضربته و تختله علیّ علیه السّلام فضربه علی عاتقه،فأسرع السّیف مضیّا فیه حتّی مسّ کاثبه فرسه،فکان علیه السّلام یشدّ علی قدمه شدّ الفرس،أو الفارس علی فرسه،فشدّ علیهم بسیفه و هو یقول:

خلّوا سبیل الجاهد المجاهد آلیت لا أعبد غیر الواحد

فتصدّع عنه القوم و قالوا له:أغن عنّا نفسک یا بن أبی طالب.قال:فإنّی منطلق إلی ابن عمّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بیثرب،فمن سرّه أن أفری لحمه و أریق دمه فلیتعقبنی أو فلیدن منّی.ثمّ أقبل علی صاحبیه أیمن و أبی واقد فقال لهما:أطلقا مطایاکما.ثمّ سار ظاهرا قاهرا حتّی نزل ضجنان.فتلوّم بها قدر یومه و لیلته،و لحق به نفر من المستضعفین من المؤمنین و فیهم أمّ أیمن مولاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فظل لیلته تلک هو و الفواطم-أمّه فاطمه بنت أسد،(رضی اللّه عنها)و فاطمه علیها السّلام بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و فاطمه بنت الزّبیر-طورا یصلّون و طورا یذکرون اللّه قیاما و قعودا و علی جنوبهم،فلن یزالوا کذلک حتّی طلع الفجر فصلّی علیه السّلام بهم صلاه الفجر،ثمّ سار لوجهه یجوب منزلا بعد منزل لا یفتر عن ذکر اللّه و الفواطم کذلک و غیرهم ممّن

ص:192

فرو رفت که به نزدیک زین اسبش رسید.آن گاه حضرت بر روی پاهایش همچون سواری بر اسبش حمله برد و با شمشیرش بر آنان تاخت درحالی که می فرمود:

باز کنید راه مبارز رزم آور را/من سوگند خورده ام که جز آن یکتا را نپرستم پس آن گروه از او گریختند و گفتند:ای پسر ابو طالب خودت را از ما نگاه دار.حضرت فرمود:

همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا در یثرب می روم و هرکس دوست دارد که گوشتش را پاره کنم و خونش را بریزم دنبالم بیاید یا به من نزدیک شود.سپس به دو همراهش ایمن و ابو واقد رو کرد و فرمود:شترانتان را برانید.

سپس به پشت و عقب عقب رفت تا در ضجنان فرود آمد و یک شب و یک روز در آن جا ماند و گروهی از مؤمنان ناتوان که امّ ایمن کنیز رسول خدا نیز در میانشان بود به آنان پیوستند.آن شب را حضرت و سه فاطمه-مادرش فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر رسول خدا و فاطمه دختر زبیر-چنان سپری کردند که گاه نماز می خواندند و بار دیگر ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده خدا را یاد می کردند و پیوسته چنین بودند تا سپیده زد.آن گاه علی علیه السّلام نماز بامداد را با آنان خواند و سپس آهنگ رفتن کرد.منزل به منزل می رفت و از یاد خدا سستی نمی کرد و آن سه فاطمه و همراهان دیگر نیز چنین بودند تا به مدینه رسیدند.

ص:193

صحبه حتّی قدم المدینه،و قد نزل الوحی بما کان من شأنهم قبل قدومهم بقوله (تعالی): اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إلی قوله: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی الذّکر علیّ علیه السّلام و الأنثی فاطمه علیها السّلام بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ یقول:

علی من فاطمه أو قال الفواطم و هنّ من علیّ فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ [آل عمران(3):191-195]و تلا صلّی اللّه علیه و اله وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ [البقره(2):207]قال:و قال له یا علیّ،أنت أوّل هذه الأمّه إیمانا باللّه و رسوله،و أوّلهم هجره إلی اللّه و رسوله،و آخرهم عهدا برسوله،لا یحبّک-و الّذی نفسی بیده-إلاّ مؤمن قد امتحن اللّه قلبه للإیمان،و لا یبغضک إلاّ منافق أو کافر.

تمّ المجلس السادس عشر،و الحمد للّه رب العالمین،و یتلوه المجلس السابع عشر.

ص:194

درحالی که پیش از رسیدنشان خداوند در شأن آنان وحی فرستاده بود.آنجا که فرمود:«آنان که ایستاده و نشسته و به پهلو خفته خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند»[آل عمران(3):آیۀ 191]تا آن جا که فرمود:«و پروردگارشان درخواست آنان را پذیرفت،که من کار هیچ کس را خواه زن یا مرد،تباه نمی کنم»[آل عمران(3):آیۀ 195] که مرد،علی است و زن،سه فاطمه ای که ذکرشان گذشت،و آنان فاطمه دختر رسول خدا و فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبیر هستند که همدیگر از یکدیگرند می فرماید:علی از فاطمه است-یا فرمود:آن سه فاطمه-و آنان از علی هستند.«و کسانی که هجرت کردند و از خانه هاشان رانده شدند و در راه من آزار شدند و کشتند و کشته شدند گناهاشان را می بخشم و به باغ هایی که از زیر درخت هاشان نهرهایی روان است،می برم و پاداش نیکو نزد خداوند است»[آل عمران(3):آیۀ 195]و حضرت خواندند:«و از مردم کسانی در طلب خشنودی خداوند جان خود را می فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است».

[بقره(2):آیۀ 207]و فرمود:ای علی تو در ایمان به خدا و فرستاده اش نخستین کس از این امّت هستی و نخستین کسی که به سوی خدا و فرستاده اش هجرت کرد و در پای بندی به رسول خدا نیز تا آخر می مانی.سوگند به کسی که جانم در دست او است تو را جز مؤمنی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است دوست نمی دارد و جز کسی که منافق یا کافر است با تو دشمنی نمی کند.

مجلس شانزدهم به پایان رسید و سپاس خداوند را است که پروردگار جهانیان است و به دنبال این،مجلس هفدهم می آید.

ص:195

[17] المجلس السابع عشر من روایات أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی،روایه المسمین فی أول المجلس عنه،روایه محمّد بن الحسن بن علی الطوسی عنهم.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1032-1- أخبرنا جماعه منهم الحسین بن عبید اللّه،و أحمد بن محمّد بن عبدون،و الحسن بن إسماعیل بن أشناس،و أبو طالب بن غرور و أبو الحسن الصّفّار جمیعا عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن أحمد بن عبید اللّه،عن أیّوب بن محمّد الرّقّیّ،عن سلاّم بن رزین،عن إسرائیل بن یونس الکوفیّ،عن جدّه أبی إسحاق،عن الحارث الهمدانیّ،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:الأنبیاء قاده، و الفقهاء ساده،و مجالستهم زیاده،و أنتم فی ممرّ اللّیل و النّهار فی آجال منقوصه و أعمال محفوظه،و الموت یأتیکم بغته،فمن یزرع خیرا یحصد غبطه و من یزرع شرّا یحصد ندامه.

1033-2- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عثمان بن نصیر الحافظ،عن

ص:196

17- جلسه هفدهم

اشاره

جلسه هفدهم

از روایات ابو مفضّل بن عبد اللّه شیبانی که نامبردگان در آغاز مجلس از او روایت

کرده اند و محمد بن حسن بن علی طوسی از آنان روایت کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

941-پیامبران راهبرند و فقیهان سرورند

[1032]1-حارث همدانی از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:پیامبران راهبر،و فقیهان سرورند و در نشست و برخاست با آنان،افزونی[کمالات]است.شما در گذر شب و روز در عمرهایی کوتاه و کارهایی نگاشته شده هستید و مرگ غافلگیرانه به سراغتان می آید، پس هرکس نیکی بکارد،شادمانی می درود و هرکس بدی بکارد،پشیمانی.

ص:197

یحیی بن عمرو التّنوخیّ،عن أحمد بن سلیمان،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ علیهم السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما عبد اللّه(عزّ و جلّ)بشیء أفضل من فقه فی دین-أو قال:فی دینه-.

قال الخفتانیّ:فذکرته لمالک بن أنس فقیه أهل دار الهجره فعرفه و أثبته لی عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام.

1034-3- أخبرنا جماعه عن أبی المفضّل،عن داود بن الهیثم،عن جدّه إسحاق بن بهلول،عن أبیه بهلول بن حسّان،عن طلحه بن زید،عن الوصین بن عطاء،عن عمیر بن هانی،عن جناده بن أبی أمیّه،عن عباده بن الصّامت،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:ستکون فتن لا یستطیع المؤمن أن یغیّر فیها بید و لا لسان؛فقال علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:و فیهم یومئذ مؤمنون؟قال:نعم.قال:فینقص ذلک من إیمانهم شیئا؟قال:لا إلاّ کما ینقص القطر من الصّفا،إنّهم یکرهونه بقلوبهم.

1035-4- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن مروان، عن ابیه،عن یحیی بن سالم،عن حمّاد بن عثمان،عن جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:لمّا أسری بی إلی السّماء دخلت الجنّه،فرأیت فیها قیعانا یققا من مسک،و رأیت فیها ملائکه یبنون لبنه من ذهب و لبنه من فضّه، و ربّما أمسکوا،فقلت لهم:ما لکم ربّما بنیتم و ربّما أمسکتم؟قالوا:حتّی تأتینا النّفقه.قلت:و ما نفقتکم؟قالوا:قول المؤمن«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ

ص:198

942-بندگی نشده خداوند با چیزی برتر از فقه در دین

[1033]2-محمّد بن جعفر در مدینه از پدرش حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان حضرت باقر علیه السّلام جابر بن عبد اللّه روایت کرد که پیامبر گرامی فرمودند:خداوند با چیزی برتر از فقه در دین،بندگی نشده است.خفتانی-یکی از راویان-گفته است:من این را برای مالک بن انس فقیه اهل دار الهجره[مدینه]خواندم.او آن را شناخت و به صدور آن از حضرت صادق علیه السّلام گواهی داد.

943-فتنه هایی خواهد آمد که مؤمن نتواند آنها را با دست یا زبان تغییر دهد

[1034]3-عباده بن صامت روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:فتنه هایی در پیش است که مؤمن نخواهد توانست آن ها را با دست و زبان تغییر دهد.علی بن ابی طالب علیه السّلام عرض کرد:

ای رسول خدا آیا آن هنگام در میان مردم مؤمنانی هستند؟حضرت فرمودند:بله،علی علیه السّلام عرض کرد:و این چیزی از ایمانشان می کاهد؟حضرت فرمودند:نه،مگر همچون قطره ای که از صخره می کاهد؛زیرا آنان به دل آن را نمی پسندند.

944-حدیث اسراء

[1035]4-حمّاد بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی در معراج مرا به آسمان بردند،به بهشت رفتم و زمین هموار بسیار سپیدی از مشک دیدم.و فرشتگانی را دیدم که خشتی از زر و خشتی از سیم درست می کنند و گاهی از کار باز می ایستند.پس به آنان گفتم:شما را چه می شود که زمانی را کار می کنید و زمانی از کار باز می ایستید؟آنان گفتند:برای این که مصالح به ما برسد.من گفتم:

مصالح شما چه چیز است؟گفتند:این که مؤمن بگوید:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»که وقتی این ها را بگوید ما می سازیم و چون خاموش شود و دست بکشد ما از کار دست می کشیم.

ص:199

اللّه،و اللّه أکبر»فإذا قالهنّ بنینا،و إذا سکت و أمسک أمسکنا.

1036-5- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر،عن أیّوب بن محمّد،عن سعد بن مسلمه،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه،عن علیّ (صلوات اللّه علیهم)قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ السّخاء شجره من أشجار الجنّه، لها أغصان متدلّیه فی الدّنیا،فمن کان سخیّا تعلّق بغصن من أغصانها،فساقه ذلک الغصن إلی الجنّه؛و البخل شجره من أشجار النّار لها أغصان متدلّیه فی الدّنیا،فمن کان بخیلا تعلّق بغصن من أغصانها،فساقه ذلک الغصن إلی النّار.

1037-6- قال أبو المفضّل:قال لنا أبو عبد اللّه الحسنیّ:فحدّثنی شیخ من أهلنا، عن أبیه،عن جعفر بن محمّد بحدیثه هذا،حدیث السّخاء و البخل،قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لیس السّخیّ المبذّر الّذی ینفق ماله فی غیر حقّه،ولکنّه الّذی یؤدّی إلی اللّه(عزّ و جلّ)ما افترض علیه فی ماله من الزّکاه و غیرها،و البخیل الّذی لا یؤدّی حقّ اللّه(عزّ و جلّ)علیه فی ماله.

1038-7- أخبرنا جماعه عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمود بن بنت الأشجّ،عن أحمد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن عمّار بن الصّبّاح،عن عبد الغفور أبی الصّبّاح الواسطیّ،عن عبد العزیز بن سعید الأنصاریّ،عن أبیه،عن جدّه- و کانت له صحبه-عن أمّ سلمه زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قالت حجّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حجّه الوداع بأزواجه،فکان یأوی فی کلّ یوم و لیله إلی امرأه منهنّ و هو حرام یبتغی

ص:200

945-سخاوت درختی است از درختان بهشت

[1036]5-سعید بن مسلمه از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از پدرش به نقل از جدّشان از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا سخاوت[و گشاده دستی]درختی از درختان بهشت است که شاخه هایش در دنیا آویزان شده است.هرکس بخشنده باشد به شاخه ای از آن شاخه ها می آویزد و آن شاخه او را به بهشت می برد.و بخل[و دندان گردی] درختی از درختان دوزخ است که شاخه هایی آویزان شده در دنیا دارد و هرکس بخیل باشد به شاخه ای از شاخه های آن می آویزد و آن شاخه او را به دوزخ می برد.

946-چه کسی سخی و چه کسی بخیل است

[1037]6-ابو عبد اللّه حسنی گفت:پیرمردی از خاندان ما از پدرش به نقل از حضرت صادق علیه السّلام حدیث سخاوت و بخل را روایت کرده و گفت که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:سخاوتمند آن اسراف کننده ای نیست که مالش را در جایی ناسزاوار خرج کند،بلکه سخاوتمند کسی است که آنچه خداوند عزّتمند بر مالش واجب کرده،از زکات و جز آن را بپردازد.و بخیل کسی است که حقّ خداوند عزّتمند در مال خودش را نپردازد.

947-حدیث أمّ سلمه

[1038]7-امّ سلمه همسر پیامبر گفته است:رسول خدا حجّ پایانی را با همسرانش به انجام رساند.آن حضرت در هر روز و شب درحالی که محرم بود پیش یکی از همسرانش می رفت

ص:201

بذلک العدل بینهنّ.قالت:فلمّا أن کانت لیله عائشه و یومها خلا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام یناجیه و هما یسیران،فأطال مناجاته،فشقّ ذلک علی عائشه،فقالت:إنّی أرید أن أذهب إلی علیّ فأناله-أو قالت:أتناوله-بلسانی،فی حبسه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عنّی؛فنهیتها فنصّت ناقتها فی السّیر،ثمّ إنّها رجعت إلیّ و هی تبکی،فقلت:ما لک؟قالت:إنّی أتیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقلت:یا بن أبی طالب،ما تزال تحبس عنّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:لا تحولی بینی و بین علیّ،إنّه لا یحاقّه فیّ أحد،و إنّه لا یبغضه-و الّذی نفسی بیده-مؤمن و لا یحبّه کافر-ألا إنّ الحقّ بعدی مع علیّ،یمیل معه حیث ما مال،لا یفترقان جمیعا حتّی یردا علیّ الحوض،قالت أمّ سلمه:فقلت لها قد نهیتک فأبیت إلاّ ما صنعت.

1039-8- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مخلد الجعفیّ،عن عبّاد بن سعید الجعفیّ،عن محمّد بن عثمان بن أبی البهلول،عن صالح بن أبی الأسود،عن أبی الجارود،عن حکیم بن جبیر،عن سالم الجعفیّ، قال:قال علیّ(صلوات اللّه علیه)و هو فی الرّحبه جالس:انتدبوا و هو علی المسیر من السّواد،فانتدبوا نحو من مائه،فقال:و ربّ السّماء و ربّ الأرض،لقد حدّثنی خلیلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنّ الأمّه ستغدر بی من بعده عهدا معهودا و قضاء مقضیّا،و قد خاب من افتری.

1040-9- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن مسدّد بن یعقوب،عن إسحاق

ص:202

تا عدالت را میان آنان برقرار کند.او گفته است:وقتی روز و شب عایشه فرا رسید،رسول خدا با علی بن ابی طالب صلّی اللّه علیه و اله خلوت کرده بود و در حال قدم زدن با او به نجوا سخن می گفت.چون سخنشان به طول انجامید بر عایشه دشوار آمد و گفت:من می خواهم سراغ علی بروم و به جهت این که رسول خدا را از من بازداشته است با زبانم او را بنوازم.ام سلمه گوید:او را از این کار نهی کردم ولی او ماده شترش را راند و رفت.سپس گریان به نزد من بازگشت.من گفتم:چه شده است؟گفت:من به نزد پیامبر گرامی رفتم و گفتم:ای پسر ابو طالب چرا پیوسته رسول خدا را از من باز می داری!که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:میان من و علی فاصله نینداز که هیچ کس نباید دربارۀ من با او نزاع کند؛زیرا-سوگند به کسی که جانم در دست اوست-مؤمن با او دشمنی نمی کند و کافر او را دوست نمی دارد.هان که حقّ پس از من به همراه علی است.

هرجا که علی برود،حقّ نیز می رود از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند.ام سلمه گفته است:من به او گفتم که من تو را از این کار نهی کردم و ولی تو سرباز زدی و کارت را کردی.

948-مردم بعد از نبیّ خیانت خواهند کرد به حضرت علی علیه السّلام

[1039]8-سالم جعفی روایت کرده که علی علیه السّلام درحالی که در میدان شهر نشسته بود فرمودند:

رهسپار شوید،پس به همراه او که از عراق باز می گشت نزدیک به صد نفر به راه افتادند و حضرت فرمود:به پروردگار آسمان و پروردگار زمین سوگند که رفیقم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مرا فرمود که این امّت پس از او در پیمانی بسته شده و کاری به انجام رسیده به من خیانت خواهند کرد ولی هرکس حقّ را بپوشاند ناکام می شود.

ص:203

بن یسار،عن الفضل بن دکین،عن مطر بن خلیفه،عن حبیب بن أبی ثابت،عن ثعلبه بن مرشد الحمّانیّ،قال سمعت علیّا(صلوات اللّه علیه)قال:و اللّه إنّه عهده إلی النّبیّ الأمّیّ أنّ الأمّه ستغدر بک بعدی.

1041-10- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن لیث بن محمّد،عن أحمد بن عبد الصّمد،عن خاله أبی الصّلت الهرویّ،عن عبد العزیز بن عبد الصّمد،عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ،قال:حجّ عمر بن الخطّاب فی إمرته،فلمّا افتتح الطّواف حاذی الحجر الأسود،و مرّ فاستلمه و قبّله،و قال:أقبّلک و إنّی لأعلم أنّک حجر لا تضرّ و لا تنفع،و لکن کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بک حفیّا،و لو لا أنّی رأیته یقبّلک ما قبّلتک.قال:و کان فی القوم الحجیج علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:

بلی و اللّه إنّه لیضرّ و ینفع.قال:فبم قلت ذلک،یا أبا الحسن؟قال:بکتاب اللّه (تعالی)قال:أشهد أنّک لذو علم بکتاب اللّه فأین ذلک من الکتاب؟قال:قول اللّه (عزّ و جلّ): وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا [الاعراف(7):172]و أخبرک أنّ اللّه لمّا خلق آدم مسح ظهره فاستخرج ذرّیّته من صلبه فی هیئه الذّرّ،فألزمهم العقل،و قرّرهم أنّه الرّبّ و أنّهم العبید،فأقرّوا له بالرّبوبیّه،و شهدوا علی أنفسهم بالعبودیّه،و اللّه (عزّ و جلّ)یعلم أنّهم فی ذلک فی منازل مختلفه،فکتب أسماء عبیده فی رقّ، و کان لهذا الحجر یومئذ عینان و شفتان و لسان،فقال له:افتح فاک؛ففتح فاه فألقمه

ص:204

[1040]9-ثعلبه بن مرشد حمّانی گفته است:از علی علیه السّلام شنیدم که فرمود:به خدا سوگند همانا پیامبر امّی به من خاطرنشان کرد که این امت پس از من به تو خیانت خواهند کرد.

949-عمر حجر الاسود را بوسید

[1041]10-ابو سعید خدری گفته است:عمر خطاب در دوران خلافتش به حج رفت و چون طوافش را از کنار حجر الاسود آغاز کرد و بر آن دست کشید و بوسید گفت:تو را می بوسم و می دانم که تو سنگی هستی که نه زیان و نه سود می رسانی.ولی رسول خدا تو را بسیار گرامی می داشت و اگر ندیده بودم که او تو را می بوسید من تو را نمی بوسیدم.راوی گوید:علی ابن ابی طالب علیه السّلام که در میان حاجیان بود،فرمود:چرا،به خدا سوگند او هم زیان و هم سود می رساند.عمر گفت:ای ابو الحسن از چه رو چنین می گویی؟او فرمود:براساس کتاب خدای والا.عمر گفت:من گواهی می دهم که تو به کتاب خدای والا آگاه هستی.اکنون بگو این سخن در کجای قرآن است.او فرمود:آن جا که فرموده است:«و هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم نسل ها را بیرون آورد و بر خویشتن شان گواه ساخت که آیا من پروردگارتان نیستم.آنان گفتند:چرا ما گواهیم»[اعراف(7):آیۀ 172]و من به تو خبر می دهم که وقتی خداوند والا آدم را آفرید،پشت او را مسح کرد و نسلش را در هیأت مورچگانی بیرون آورد و به آنان عقل داد و مقرّر کرد که او پروردگار است و آنان بنده.آنان به پروردگاری او اقرار کردند و به بندگی خودشان گواهی دادند.درحالی که خداوند عزّتمند می دانست که آنان در این امر در جایگاه های مختلفی هستند آن گاه نام بندگانش را در کاغذی نوشت و به این سنگ که در آن روز دو چشم و دو لب و یک زبان داشت فرمود:دهانت را باز کن.او دهانش را باز کرد و خداوند آن نام ها را در دهان او انداخت

ص:205

ذلک الرّقّ،ثمّ قال له:اشهد لمن وافاک بالموافاه یوم القیامه؛فلمّا هبط آدم علیه السّلام هبط و الحجر معه،فجعل فی موضعه الذی تری من هذا الرّکن،و کانت الملائکه تحجّ هذا البیت من قبل أن یخلق اللّه(تعالی)آدم ثمّ حجّه آدم،ثمّ نوح من بعده،ثمّ هدم البیت و درست قواعده،فاستودع الحجر من أبی قبیس،فلمّا أعاد إبراهیم و إسماعیل علیه السّلام بناء البیت و بنا قواعده،و استخرجا الحجر من أبی قبیس بوحی من اللّه(عزّ و جلّ)فجعلاه بحیث هو الیوم من هذا الرّکن،و هو من حجاره الجنّه، و کان لمّا أنزل فی مثل لون الدّرّ و بیاضه،و صفاء الیاقوت و ضیائه،فسوّدته أیدی الکفّار و من کان یلتمسه من أهل الشّرک بعتائرهم.قال:فقال عمر:لا عشت فی أمّه لست فیها یا ابا الحسن.

1042-11- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیکم بمکارم الأخلاق،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)بعثنی بها،و إنّ من مکارم الأخلاق أن یعفو الرّجل عمّن ظلمه، و یعطی من حرمه،و یصل من قطعه،و أن یعود من لا یعوده.

1043-12- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن إسحاق بن البهلول، عن أبیه،عن أبی شیبه،عن أبی إسحاق،عن الحارث الهمدانیّ،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ للمسلم علی أخیه المسلم من المعروف ستّا:یسلّم علیه إذا لقیه،

ص:206

و سپس فرمود:در روز قیامت به سود کسانی که تو را پذیرفتند گواهی بده،هنگامی که آدم علیه السّلام هبوط کرد این سنگ با او بود و در همین جای دیوار که می بینی قرار داد.فرشتگان پیش از آن که خداوند والا آدم علیه السّلام را بیافریند بر این خانه حج می گزاردند.سپس آدم حج گزارد و پس از او نوح بود که حج گزارد.سپس این خانه خراب شد و پایه هایش فرو ریخت.آن گاه این سنگ را در کوه ابو قبیس نهادند و چون ابراهیم و اسماعیل خانه و دیوارهایش را دوباره ساختند.

آن سنگ را به وحیی از سوی خداوند از کوه ابو قبیس بیرون آوردند و در جایی نهادند که امروز در دیوار قرار گرفته است.این سنگ از سنگهای بهشت است و چون نازل شد در سپیدی رنگی همچون درّ و در روشنی و صفا همسان یاقوت بود ولی دست کافران و قربانی مشرکانی که لمسش کردند آن را سیاه کرده.راوی گفته است که عمر در این هنگام گفت:ای ابو الحسن من در امّتی که تو در آن نیستی زندگی نمی کنم.

950-بر شما باد بر اخلاق بزرگواری و مکارم الاخلاق

[1042]11-محمّد بن علی بن حسین بن زید بن علی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرشان از پدرشان به نقل از جدشان از پدرشان به نقل از جدّشان از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر شما باد اخلاق بزرگواری،که خداوند عزّتمند مرا برای آن برانگیخته است.و همانا از بزرگواری است که مرد از کسی که به او ستم کرده،بگذرد و به کسی که محرومش کرده،عطا کند و با کسی که از او بریده،بپیوندد و از کسی که او را عیادت نکرده،عیادت کند.

951-برای هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر هفت نیکی باید باشد

[1043]12-حارث همدانی از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا برای هر مسلمانی نسبت به برادر مسلمانش شش نیکی باید باشد:سلام در هنگام دیدار،

ص:207

و یعوده إذا مرض،و یسمّته إذا عطس،و یشهده إذا مات،و یجیبه إذا دعاه،و یحبّ له ما یحبّ لنفسه،و یکره له ما یکره لنفسه.

1044-13- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن إبراهیم بن المفضّل الدّؤلیّ عن عبد الحمید بن صبیح،عن حمّاد بن زید،عن أبی هارون العبدیّ،قال:کنّا إذا أتینا أبا سعید الخدریّ قال:مرحبا بوصیّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،یقول:سیأتیکم قوم من أقطار الأرض یتفقّهون،فإذا رأیتموهم فاستوصوا بهم خیرا.قال:و یقول:أنتم وصیّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

1045-14- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن عیسی القیسیّ،عن إسحاق بن یزید الطّائیّ،عن هاشم بن یزید،عن أبی سعید التّیمیّ،قال:سمعت أبا ثابت مولی أبی ذرّ یقول:سمعت أمّ سلمه رضی اللّه عنه تقول:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی قبض فیه یقول و قد امتلأت الحجره من أصحابه:أیّها النّاس،یوشک أن أقبض قبضا سریعا فینطلق بی،و قد قدّمت إلیکم القول معذره إلیکم،ألا إنّی مخلف فیکم کتاب اللّه(عزّ و جلّ)و عترتی أهل بیتی.

ثمّ أخذ بید علیّ علیه السّلام فرفعها فقال:هذا علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ،خلیفتان بصیران لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض،فأسألهما ما ذا خلّفت فیهما.

1046-15- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن موسی،عن أحمد بن میثم،عن جدّه الفضل بن دکین،عن موسی بن قیس،عن سلمه بن کهیل،عن

ص:208

عیادت در هنگام بیماری،دعای رحمت هنگام عطسه زدن،حضور در تشییع جنازۀ او،پاسخ به دعوت او،دوست داشتن آنچه برای خود دوست می دارد برای او و ناپسند دانستن آن چه برای خود ناپسند می داند،برای او.

952-وصیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به قومی از اقوام عرب

[1044]13-ابو هارون عبدی گفت:ما هنگامی که به نزد ابو سعید خدری می رفتیم،او می گفت:

خوشا وصیّت رسول خدا.از رسول خدا شنیدم که فرمودند:مردمانی از اطراف دنیا خواهند آمد که دین بیاموزند.چون ایشان را دیدید برایشان سفارش به خیر و نیکی کنید.او می گفت:

شما وصیت رسول خدا هستید.

953-حدیث ثقلین

[1045]14-امّ سلمه گفت:از رسول خدا در بیماری ای که به وفاتش انجامید،شنیدم:-درحالی که اتاق از اصحاب پر بود-فرمود:ای مردم نزدیک است که شتابان روحم را ستانده و مرا ببرند.من سخنانی را برای اتمام حجّت به شما پیشنهاد کردم بدانید که من در میان شما کتاب خدا و خاندانم را به جا می گذارم.سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و بالا برده،فرمود:این علی به همراه قرآن و قرآن به همراه علی است.دو جانشین بینا که از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند من از آن دو دربارۀ آنچه به جا گذاردم خواهم پرسید.

ص:209

عبّاس بن عیاض،و کان من خیار أهل القبله،عن مالک بن جعونه،عن أمّ سلمه (رضی اللّه عنها)قالت:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول و هو آخذ بکفّ علیّ علیه السّلام الحقّ بعدی مع علیّ،یدور معه حیث دار.

1047-16- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن شاذان، عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن حسن بن حسین،عن یحیی بن یعلی، عن عمر بن موسی عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:ألا إنّک المبتلی و المبتلی بک،أما إنّک الهادی لمن اتّبعک،و من خالف طریقک ضلّ إلی یوم القیامه.

1048-17- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذه،عن إبراهیم بن إسحاق،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ،عن عبد العزیز بن محمّد قال:دخل سفیان الثّوریّ علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام و أنا عنده،فقال له جعفر:یا سفیان إنّک رجل مطلوب،و أنا رجل تسرّع إلیّ الألسن،فسل عمّا بدا لک.فقال:

ما أتیتک یا ابن رسول اللّه إلاّ لأستفید منک خیرا.قال:یا سفیان،إنّی رأیت المعروف لا یتمّ إلاّ بثلاث:تعجیله،و ستره،و تصغیره،فإنّک إذا عجّلته هنّأته،و إذا سترته أتممته،و إذا صغّرته عظم عند من تسدیه إلیه.یا سفیان،إذا أنعم اللّه علی أحد بنعمه فلیحمد اللّه(عزّ و جلّ)،و إذا استبطأ الرّزق فلیستغفر اللّه،و إذا حزنه أمر قال:لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه.یا سفیان،ثلاث أیّما ثلاث!نعمت الهدیه،نعمت

ص:210

954-حق بعد از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله با علی می باشد

[1046]15-ام سلمه گفت:از رسول خدا درحالی که دست علی علیه السّلام را گرفته بود شنیدم که فرمود:حقّ پس از من به همراه علی است.هرجا که علی بگردد حقّ نیز با او می گردد.

955-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می فرمایند:یا علی تو هادی و راهنما برای تابعین خود هستی

[1047]16-زید بن علی از پدرانش به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

بدان که تو آزموده ای و به تو آزموده می شود.هان که تو برای کسی که از تو پیروی می کند هدایتگری و هرکس از راه تو روی گرداند تا روز قیامت گمراه است.

956-معروف تمام نمی شود الا به سه چیز

[1048]17-عبد العزیز بن محمّد گفت:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که سفیان ثوری به نزدشان آمد و ایشان به او فرمودند:ای سفیان همانا تو مردی پسندیده هستی و من مردی هستم که زبان ها زود به رویم گشوده می شود پس بپرس از آن چه می خواهی.او عرض کرد:

ای پسر رسول خدا من جز برای استفادۀ خیر از شما نیامده ام.حضرت فرمودند:ای سفیان نظر من این است که نیکی جز با سه چیز کامل نمی شود:شتاب در آن،پوشاندن آن و کوچک دانستن آن؛زیرا وقتی در آن شتاب کنی آن را سودمند می کنی،وقتی آن را بپوشانی کاملش ساخته ای و چون آن را کوچک بدانی نزد کسی که آن را برایش انجام می دهی،بزرگ می گردد.

ای سفیان وقتی خداوند به کسی نعمتی بدهد باید خداوند را سپاس بگزارد،چون روزی دیر بیاید باید از خداوند آمرزش بخواهد و هنگامی که از موضوعی اندوهگین می شود،بگوید «لا حول و لا قوّه الا باللّه؛هیچ نیرو و توانی جز به سبب خداوند نیست».ای سفیان سه چیز است و چه نعمت هایی است چه شایسته هدیه ای و چه نیکو بخششی است،

ص:211

العطیّه الکلمه الصّالحه یسمعها المؤمن فینطوی علیها حتّی یهدیها إلی أخیه المؤمن.و قال علیه السّلام:المعروف کاسمه،و لیس شیء أعظم من المعروف إلاّ ثوابه، و لیس کلّ من یحبّ أن یصنع المعروف یصنعه،و لا کلّ من یرغب فیه یقدر علیه، و لا کلّ من یقدر علیه یؤذن له فیه،فإذا اجتمعت الرّغبه و القدره و الإذن فهنالک تمّت السّعاده للطّالب و المطلوب إلیه.

1049-18- أخبرنا جماعه،عن المفضّل،عن إبراهیم بن عبد الصّمد الهاشمیّ، عن أبیه،عن عمّه عبد الوهّاب بن محمّد بن إبراهیم،عن أبیه،قال:بعث أبو جعفر المنصور إلی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام و أمر بفرش فطرحت إلی جانبه فأجلسه علیها،ثمّ قال:علیّ بمحمّد،علیّ بالمهدیّ؛یقول ذلک مرارا،فقیل له:

السّاعه السّاعه یأتی یا أمیر المؤمنین،ما یحبسه إلاّ أنّه یتبخّر.فما لبث أن وافی و قد سبقته رائحته،فأقبل المنصور علی جعفر علیه السّلام فقال:یا أبا عبد اللّه،حدیث حدّثتنیه فی صله الرّحم أذکره یسمعه المهدیّ،قال:نعم،حدّثنی أبی،عن أبیه، عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ الرّجل لیصل رحمه و قد بقی من عمره ثلاث سنین،فیصیّرها اللّه(عزّ و جلّ)ثلاثین سنه،و یقطعها و قد بقی من عمره ثلاثون سنه فیصیّرها اللّه ثلاث سنین،ثمّ تلا علیه السّلام یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ [الرعد(13):39]قال:هذا حسن-یا أبا عبد اللّه-و لیس إیّاه أردت.قال أبو عبد اللّه:نعم،حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه عن علیّ علیه السّلام قال:

ص:212

کلمۀ سودمندی که مؤمن آن را می شنود و آن گاه آن را در دل می پروراند تا به برادر مؤمنش هدیه بدهد.آن حضرت فرمودند:نیکی همچون نام خود،نیک است.و هیچ چیزی جز پاداش نیکی از نیکی بزرگ تر نیست و چنین نیست که هرکس دوست داشته باشد و چنین نیست که هرکس توانایی آن را داشته باشد به او اجازه داده شود،و چون میل و توانایی و اذن با هم گرد آیند،سعادتمندی برای جویندۀ آن و برای نیازمند آن کامل می شود.

957-فضیلت صلۀ رحم

[1049]18-محمّد بن ابراهیم گفته است:منصور عباسی به دنبال حضرت صادق علیه السّلام فرستاد و فرمان داد تا برای ایشان در کنار خودش فرش بیندازند و آن گاه که حضرت آمد،ایشان را بر آن نشاند و گفت:محمّد را به نزدم بیاورید،مهدی را به نزدم بیاورید و پیوسته چنین می گفت.

به او گفتند:هم اکنون می آید ای امیر المؤمنین.او دارد بخور می دهد.چیزی نگذشت که رسید و رائحه اش پیش از خودش آمد.منصور به حضرت صادق علیه السّلام رو کرد و گفت:ای ابا عبد اللّه حدیثی دربارۀ پیوند با خویشان بفرمایید تا مهدی آن را بشنود.حضرت فرمودند:بله،پدرم از پدرش به نقل از جدّش از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا فرمودند:همانا شخصی با خویشان خود دیدار می کند و با این که از عمرش سه سال مانده است،خداوند عزّتمند عمرش را سی سال می افزاید و گاهی شخصی از خویشانش می برد و با این که از عمرش سی سال مانده است،خداوند آن را به سه سال می کاهد،سپس این آیه را خواندند:«خداوند آن چه را بخواهد محو یا پایدار می کند و امّ الکتاب در نزد او است»[رعد(13):آیۀ 39] منصور گفت:این خوب است ای ابا عبد اللّه ولی این را نمی خواستم.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بله،پدرم از پدرش به نقل از جدّشان از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

ص:213

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صله الرّحم تعمر الدّیار،و تزید فی الأعمار،و إن کان أهلها غیر أخیار.قال:هذا حسن-یا أبا عبد اللّه-لیس هذا أردت.فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:نعم، حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صله الرّحم تهوّن الحساب،و تقی میته السّوء،قال المنصور:نعم ایّاه أردت.

1050-19- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن صالح بن فیض العجلیّ،عن أبیه عن عبد العظیم الحسنیّ،عن محمّد بن علیّ الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّا أمرنا معاشر الأنبیاء أن نکلّم النّاس بقدر عقولهم.قال:فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أمرنی ربّی بمداراه النّاس،کما أمرنی بإقامه الفرائض.

1051-20- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذه بن أبی هراسه،عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن أبی بصیر یحیی،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من قضی لأخیه المؤمن حاجه کان کمن عبد اللّه دهره،و من دعا لمؤمن بظهر الغیب قال الملک:

و لک مثل ذلک؛عمل و ما من عبد مؤمن دعا للمؤمنین و المؤمنات بظهر الغیب إلاّ ردّ اللّه(عزّ و جلّ)مثل الّذی دعا لهم من مؤمن أو مؤمنه مضی من أوّل الدّهر أو هو آت إلی یوم القیامه.قال:و إنّ العبد المؤمن لیؤمر به إلی النّار یکون من أهل الذنوب و الخطایا فیسحب،فیقول المؤمنون و المؤمنات إلهنا،عبدک هذا کان

ص:214

پیوند با خویشان سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید اگرچه اهلش از بدان باشند.

منصور گفت:این خوب است ولی من این را نمی خواستم.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بله پدرم از پدرش از جدّش از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:پیوند با خویشان حساب را آسان کرده و از مرگ بد باز می دارد.منصور گفت:آری این را می خواستم.

958-ما امر کردیم به ده نبی که با مردم به اندازۀ عقلشان رفتار کنید

[1050]19-عبد العظیم حسنی از حضرت جواد به نقل از پدرانش از حضرت باقر به نقل از پدرش از جدّش به نقل از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ما گروه پیامبران فرمان داده شده ایم تا با مردم به اندازه خردهاشان سخن بگوییم.و فرمودند:

پروردگارم مرا به مدارای با مردم فرمان داد چنان که به برپاداشتن واجبات فرمانم داد.

959-برآورده کردن حاجت مؤمن

[1051]20-ابو بصیر یحیی بن قاسم اسدی ضریر از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که حضرت علی علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:هرکس نیازی از برادر مؤمنش را برآورد همچون کسی است که همۀ عمرش را به عبادت خداوند گذرانده است.هرکس در نیازی برای مؤمنی دعا کند،فرشته ای می گوید:مانند آن برای تو باشد و هر بندۀ مؤمنی در نهان برای مردان و زنان با ایمان چه آن ها که از دنیا رفته اند و چه آنهائی که تا روز قیامت خواهند آمد دعا کند،خداوند عزّتمند همان چیزی را به او خواهد داد که برای ایشان خواسته است.حضرت فرمودند:بندۀ مؤمن را به جهت این که اهل گناه بوده است به دوزخ فرمان می دهند و چون او را بر زمین می کشند همان مردان و زنان مؤمن می گویند:خداوندا این بندۀ تو برای ما دعا می کرد.پس ما را شفاعتگر او قرار بده.و خداوند عزّتمند آنان را شفاعتگر او قرار می دهد و او به لطف خداوند از دوزخ نجات می یابد.

ص:215

یدعو لنا فشفّعنا فیه،فیشفّعهم اللّه(عزّ و جلّ)فیه فینجو من النّار برحمه من اللّه (عزّ و جلّ).

1052-21- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن محمّد بن معقل عن محمّد بن الحسن بن بنت إلیاس،عن أبیه،عن الرّضا عن أبیه،عن جدّه، عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إیّاکم و مشارّه النّاس،فإنّها تظهر العرّه و تدفن الغرّه.

1053-22- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن عیسی بن مهران،عن مخوّل بن إبراهیم،عن عبد الرّحمن بن الأسود،عن علیّ بن الحزوّر،عن أبی عمر البزّاز،عن رافع مولی أبی ذرّ،قال:قال صعد أبو ذرّ رحمه اللّه علی درجه الکعبه حتّی أخذ بحلقه الباب،ثمّ أسند ظهره إلیه،فقال:أیّها النّاس، من عرفنی فقد عرفنی و من أنکرنی فأنا أبو ذرّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّما مثل أهل بیتی فی هذه الأمّه کمثل سفینه نوح،من رکبها نجا،و من ترکها هلک، و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:اجعلوا أهل بیتی منکم مکان الرّأس من الجسد، و مکان العینین من الرّأس،فإنّ الجسد لا یهتدی إلاّ بالرّأس،و لا یهتدی الرّأس إلاّ بالعینین.

1054-23- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن جدّه محمّد بن عیسی،عن إسحاق بن یزید،عن عبد المؤمن بن القاسم،عن

ص:216

960-بر شما باد رفع مخاصمۀ مردم

[1052]21-حسن بن بنت الیاس از حضرت رضا به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:از ستیزۀ با مردمان بپرهیزید؛زیرا عیب ها را آشکار و برتری ها را می پوشاند.

961-حدیث سفینه

[1053]22-رافع غلام ابو ذر گفته است:ابوذر-خدایش از او خرسند باد-بر پلّۀ کعبه رفت و حلقۀ در را گرفت و سپس پشتش را بر آن تکیه داد و گفت:ای مردم هرکس مرا می شناسد که می شناسد و هرکس مرا نمی شناسد،من ابو ذر هستم و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:

همانا حکایت خاندانم در این امّت همچون حکایت کشتی نوح است که هرکس بر آن سوار شود نجات یافته و هرکس آن را ترک کند نابود شده است.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:خاندانم را نسبت به خودتان همچون جایگاه سر از بدن و دو چشم از سر قرار دهید؛زیرا بدن جز به سبب سر هدایت نمی شود و سر به جز به سبب چشمان راه به جایی نمی برد.

ص:217

عمران بن ظبیان،عن عبّاد بن عبد اللّه الأسدیّ،عن زید بن صوحان:أنّه حدّثهم فی البصره،عن حذیفه بن الیمان:أنّه أنذرهم فتنا مشتبهه یرنکس فیها أقوام علی وجوههم،قال:ارقبوها؛قال:فقلنا کیف النّجاه،یا با عبد اللّه؟قال:انظروا الفئه الّتی فیها علیّ علیه السّلام فأتوها و لو زحفا علی رکبکم،فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:

علیّ أمیر البرره،و قاتل الفجره،منصور من نصره،مخذول من خذله إلی یوم القیامه.

1055-24- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن الحسن بن هارون و علیّ بن أحمد بن مروان و محمّد بن أحمد بن سلیمان،عن سفیان الثّوریّ،عن عبد اللّه بن عثمان بن خیثم،عن عبد الرّحمن بن بهمان،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آخذا بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو یقول:

هذا أمیر البرره،و قاتل الفجره،منصور من نصره،مخذول من خذله،ثمّ رفع بها صوته:أنا مدینه الحکمه،و علیّ بابها،فمن أراد الحکمه فلیأت الباب.

1056-25- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن رباح،عن عبّاد بن یعقوب،عن علیّ بن هشام بن البرید،عن أبیه،عن إسماعیل بن رجاء الزّبیدیّ،عن موسی بن عبد اللّه بن یزید،یعنی الخطمیّ،عن صله بن زفر:أنّه أدخل رأسه تحت الثّوب بعد ما سجّی علی حذیفه قال:فقال له:إنّ هذه الفتنه قد وقعت،فما تأمرنی؟قال:إذا أنت فرغت من دفنی فشدّ علی راحلتک

ص:218

962-حضرت علی علیه السّلام امیر خوبان و قاتل فاجران

[1054]23-از زید بن صوحان روایت شده که حذیفه بن یمان ایشان را از فتنه های سرگردان کننده ای که در آن گروه ها به رو سرنگون می شوند،بیمشان داد و گفت:مراقب این فتن ها باشید.راوی گفته است که ما گفتیم:ای ابا عبد اللّه نجات از آن چگونه است؟او گفت:به گروهی که علی علیه السّلام در آن است بنگرید و به سوی او بروید اگرچه با خزیدن با زانوانتان باشد؛ زیرا من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:علی تا روز قیامت امیر نیکان و کشندۀ بدکاران است یاری شده است یاور او و نومید گشته است نومید کنندۀ او تا روز قیامت.

[1055]24-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:رسول خدا را دیدم که دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و فرمود:این مرد امیر نیکان و کشندۀ بدکاران است.یاور او یاری شده و نومید کنندۀ او نومید گشته است تا روز قیامت.سپس صدایش را بلند کرد و فرمود:من شهر حکمتم و علی درب آن است،هرکس حکمت می خواهد باید از درب آن وارد شود.

963-وصیت حذیفه به صله بن زفر در مورد حضرت علی علیه السّلام

[1056]25-از صله بن زفر روایت شده که او پس از آن که حذیفه را کفن پوشانده سر خود را به زیر کفن کرده و به او گفته است:همانا این فتنه رخ داده است چه دستورم می دهی؟و حذیفه این چنین به قلب او الهام کرده است که:وقتی دفن مرا به پایان بردی بر شترت بنشین و به علی علیه السّلام ملحق شو؛زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی گردد.

ص:219

و الحق بعلیّ علیه السّلام فإنّه علی الحقّ،و الحقّ لا یفارقه.

1057-26- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن مسعر بن علیّ بن زیاد المقری،عن جریر بن أحمد بن مالک الإیادیّ،قال:سمعت العبّاس بن المأمون،یقول:قال لی علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام ثلاثه:موکّل بها ثلاثه تحامل الأیّام علی ذوی آلاداب الکامله،و استیلاء الحرمان علی المتقدّم فی صنعته و معاداه العوامّ علی أهل المعرفه.

1058-27- أخبرنا جماعه عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح بن درّاج،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:أوحی اللّه (عزّ و جلّ)إلی نجیّه موسی بن عمران علیه السّلام:یا موسی أحببنی و حبّبنی إلی خلقی.

قال:ربّ إنّی أحبّک،فکیف أحبّبک إلی خلقک قال:اذکر لهم نعمای علیهم،و بلائی عندهم،فإنّهم لا یذکرون إذ لا یعرفون منّی إلاّ کلّ الخیر.

1059-28- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن عبد السّلام بن عبد الحمید إمام حرّان،عن موسی بن أعین؛قال أبو المفضّل:

و حدّثنی نصر بن الجهم،عن محمّد بن مسلم بن زراره،عن محمّد بن مسلم بن أعین،عن أبیه عن عطاء بن السّائب،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین، عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیهم أجمعین)عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:أعطیت خمسا لم یعطهنّ نبیّ کان قبلی:أرسلت إلی الأبیض

ص:220

964-حدیث حضرت رضا علیه السّلام با مأمون

[1057]26-عبّاس بن مأمون از پدرش مأمون روایت کرده که حضرت رضا علیه السّلام فرمودند:سه چیز بر سه چیز دیگر گمارده شده است:بدرفتاری روزگار با صاحبان اخلاق والا،چیرگی محرومیّت بر کسی که در پیشه اش پیشرو است و دشمنی تودۀ مردم با اهل معرفت.

965-وحی خداوند به حضرت موسی علیه السّلام مبنی بر این بود که موسی مرا دوست بدارد و مردم را دوستدار من بدار

[1058]27-ایّوب بن نوح بن درّاج گفته است:حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش به نقل از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند به برگزیده اش موسی بن عمران وحی کرد که ای موسی مرا دوست بدار و مردمان را دوستدار من کن،او عرض کرد:

پروردگارا من تو را دوست می دارم امّا چگونه مردمان را دوستدار تو کنم؟خداوند فرمود:

نعمت هایم را برایشان بازگو و این که آزمونم در پیش روست؛زیرا آنان تا همۀ نیکان را از من ندانند مرا یاد نمی کنند.

966-پنج چیز به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله عطا شده که به هیچ پیامبر قبلی داده نشده بود

[1059]28-عطاء بن سائب از حضرت باقر به نقل از پدرانش از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به من پنج چیز داده شده که پیش از من به هیچ پیامبری داده نشده بود:

ص:221

و الأسود و الأحمر،و جعلت لی الأرض طهورا و مسجدا،و نصرت بالرّعب، و أحلّت لی الغنائم و لم تحلّ لأحد-أو قال:لنبیّ-قبلی،و أعطیت جوامع الکلم.

قال عطاء:فسألت أبا جعفر علیه السّلام،قلت:و ما جوامع الکلم؟قال:القرآن.قال أبو المفضّل:هذا حدیث حرّان،و لم یحدّث به فی هذا الطّریق إلاّ موسی بن اعین الحرّانیّ.

1060-29- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص،عن إسماعیل بن موسی،عن عمرو بن شاکر من أهل المصّیصه،عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یأتی علی النّاس زمان الصّابر منهم علی دینه کالقابض علی الجمر.

1061-30- بهذا الإسناد،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال یأتی علی النّاس زمان الصّابر منهم علی دینه له أجر خمسین منکم.قالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أجر خمسین منّا؟ قال:نعم،أجر خمسین منکم؛قالها ثلاثا.

1062-31- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن نصر بن القاسم و عمر بن أبی حسّان،عن إسحاق بن أبی إسرائیل،عن دیلم بن غزوان العبدیّ،و علیّ بن أبی ساره الشّیبانیّ،عن ثابت البنانیّ،عن أنس بن مالک:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعث رجلا إلی فرعون من فراعنه العرب یدعوه إلی اللّه(عزّ و جلّ)فقال لرسول النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أخبرنی عن هذا الّذی تدعونی إلیه،أمن فضّه هو،أم من ذهب،أم من حدید؟

ص:222

من به سوی سفید و سرخ و سیاه فرستاده شدم،زمین برای من پاک کننده و جایگاه سجده قرار داده شد،با هراس[دشمنانم]یاری شدم،غنایم برایم حلال شد درحالی که برای هیچ کس پیش از من حلال نبود-یا فرمود:بر هیچ پیامبری پیش از من-و به من مجموعه های سخنان داده شد.عطاء گفته است:من از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:مجموعه های سخنان چیست؟ فرمودند:قرآن است.و ابو مفضّل گفته است:این حدیث حرّان است و این حدیث از این طریق جز به واسطۀ موسی بن أعین حرّانی روایت نشده است.

967-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبایی بر دین همچون کسی است که آتش بر دست گرفته است

[1060]29-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبایی بر دین همچون کسی است که آتش بر دست گرفته است.

[1061]30-با همان سند روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبای بر دین پاداش پنجاه تن از شما را می برد.گفتند:ای رسول خدا پاداش پنجاه تن از ما؟ حضرت سه بار فرمودند:بلی،پاداش پنجاه تن از شما.

968-نزول آیۀ شریفۀ (یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ)

[1062]31-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا مردی را به سوی پادشاهی از پادشاهان عرب فرستاد تا او را به سوی خداوند عزّتمند بخواند.و او به فرستادۀ پیامبر گفت:برایم از این موجودی که مرا به سوی او می خوانی سخن بگو آیا او از نقره است،یا از طلا است یا از آهن؟

ص:223

فرجع إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأخبره بقوله،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ارجع إلیه فادعه.فقال یا نبیّ اللّه،إنّه أعتی من ذلک.قال:ارجع إلیه؛فقال کقوله،فبینا هو یکلّمه إذ رعدت سحابه رعده،فألقت علی رأسه صاعقه ذهبت بقحف رأسه،فأنزل اللّه(جلّ ثناؤه): وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ [الرعد(13):13].

1063-32- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن عیسی القیسیّ،عن إسحاق بن یزید الطّائیّ،عن سعد بن طریف،عن عطیّه بن سعد،عن مخدوج الذّهلیّ،فکان فی وفد قومه إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله تلا هذه الآیه لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفائِزُونَ [الحشر(59):20]قال:فقلت:یا رسول اللّه،من أصحاب الجنّه؟قال:من أطاعنی و سلّم لهذا من بعدی.قال:و أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بکفّ علیّ علیه السّلام و هو یومئذ إلی جنبه فرفعها.و قال:ألا إنّ علیّا منّی و أنا منه،فمن حادّه فقد حادّنی،و من حادّنی أسخط اللّه(عزّ و جلّ)ثمّ قال:یا علیّ،حربک حربی،و سلمک سلمی، و أنت العلم بینی و بین أمّتی.قال عطیّه:فدخلت علی زید بن أرقم فی منزله، فذکرت له حدیث مخدوج بن یزید،قال:ما ظننت أنّه بقی ممّن سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول هذا غیری،أشهد لقد حدّثنا به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:لقد حادّه رجال سمعوا رسول اللّه قوله هذا و قد وردوا.

ص:224

آن فرستاده به خدمت پیامبر بازگشت و سخن او را بازگفت.پیامبر گرامی به او فرمود:بازگرد و او را به خدا بخوان.او عرض کرد:ای پیامبر خدا او سرکش تر از این است.حضرت فرمودند:به سوی او بازگرد.فرستاده به سوی او بازگشت و آن پادشاه همان سخن را تکرار کرد که ناگاه ابری غرید و آذرخشی بر سر او فرود افتاد و کاسۀ سرش را برد.پس خداوند عزّتمند چنین فرو فرستاد:«و آذرخش ها را می فرستد و هرکه را بخواهد به آن گرفتار می کند درحالی که آنان دربارۀ خداوند با هم مجادله می کنند و او سخت کیفردهنده است».[رعد(13):آیۀ 13]

تفسیر آیۀ شریفۀ (لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ)

[1063]32-از مخدوج ذهلی که در میان هیأتی از قومش به سوی پیامبر آمده بود روایت شد که آن حضرت این آیه را خواند:«دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند،بهشتیان رستگارانند»[حشر (59):آیۀ 20]و من عرض کردم:بهشتیان چه کسانی هستند؟ایشان فرمودند:کسانی که از من اطاعت کنند و پس از من این مرد را بپذیرند.و دست علی علیه السّلام را که در کنارش بود،بلند کردند و سپس فرمودند:هان که علی از من است و من از او هستم.هرکس با او مخالفت کند با من مخالفت کرده و هرکس با من مخالفت کند،خداوند عزّتمند را خشمگین کرده است.آن گاه فرمودند:ای علی جنگ با تو جنگ با من و صلح با تو صلح با من است.و تو نشانۀ میان من و امّتم هستی.عطیّه بن سعد عوفی یکی از راویان این حدیث گفته است:من به منزل زید ارقم رفتم و حدیث مخدوج بن یزید را برایش گفتم.او گفت:گمان نمی کردم کسی جز من مانده باشد که آن را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده باشد و روایت کند،من گواهی می کنم که رسول خدا آن را به ما فرمودند.سپس گفت:کسانی بودند که این سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را شنیدند و با این همه علی علیه السّلام را مخالفت کردند.

ص:225

1064-33- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن سلیمان، عن أحمد بن عبد اللّه بن یزید،عن محمّد بن حارث،عن محمّد بن مسلم الطّائفیّ، عن إبراهیم بن میسره،عن عطاء بن أبی ریاح،عن ابن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام حین خلّفه:أما ترضی أن یکون عدوّک عدوّی و أنّ عدوّی عدوّ اللّه،و ولیّک ولیّی و ولیّی ولیّ اللّه.

1065-34- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن یحیی بن یعلی،عن الصّبّاح بن یحیی،عن یعقوب بن زیاد العبسیّ،عن علیّ بن علقمه الأیادی قال:لمّا قدم الحسن بن علیّ (صلوات اللّه علیهما)و عمّار بن یاسر رحمه اللّه یستنفران النّاس خرج حذیفه رضی اللّه عنه و هو مریض مرضه الّذی قبض فیه،فخرج یهادی بین رجلین،فحرّص النّاس و حصّهم علی اتّباع علیّ علیه السّلام و طاعته و نصرته،ثمّ قال:ألا من أراد-و الّذی لا إله غیره-أن ینظر إلی أمیر المؤمنین حقّا حقّا،فلینظر إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،ألا فوازروه و اتّبعوه و انصروه.قال یعقوب:أنا و اللّه سمعته من علیّ بن علقمه،و من عمومتی یذکرونه عن حذیفه.

1066-35- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن یحیی بن یعلی،عن العلاء بن صالح الأسدیّ،عن عدیّ بن ثابت،عن أبی راشد،قال:لمّا أتی حذیفه ببیعه علیّ علیه السّلام

ص:226

970-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:آیا راضی نیستی دشمن من دشمن تو باشد

[1064]33-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی علی علیه السّلام را[در غزوۀ تبوک] جانشین خویش ساخت فرمود:آیا خشنود نمی گردی که دشمن تو دشمن من باشد درحالی که دشمن من دشمن خدا است و دوست تو دوست من باشد درحالی که دوست من دوست خداست؟

971-کلام حذیفه در مورد حضرت و تبعیت از آن حضرت

[1065]34-از علی بن علقمه ایادی روایت شده که وقتی حسن بن علی علیه السّلام و عمّار یاسر- خدایش از او خشنود باشد-آمدند تا مردم را به جنگ برانگیزند،حذیفه-رحمت خدا بر او باد-در همان بیماری ای که در آن جان سپرد درحالی که به دو مرد تکیه داده بود بیرون آمد و مردم را به پیروی و اطاعت و یاری علی علیه السّلام برانگیخت و سپس گفت:هان سوگند به کسی که معبودی جز او نیست هرکس می خواهد به امیر مؤمنان راستین بنگرد،علی بن ابی طالب علیه السّلام را ببیند.پس از او حمایت کنید و پیروی کرده،یاری اش نمایید.یعقوب بن زیاد عبسی گفت:به خدا سوگند من این حدیث را از علی بن علقمه و از عموهایم شنیدم که از حذیفه نقل می کردند.

972-بیعت حذیفه با حضرت علی علیه السّلام

[1066]35-از ابو راشد روایت شده که وقتی حذیفه برای بیعت با علی علیه السّلام آمد

ص:227

ضرب بیده واحده علی الأخری و بایع له،و قال:هذه بیعه أمیر المؤمنین حقّا،فو اللّه لا نبایع بعده لواحد من قریش إلاّ أصغر أو أبتر یولّی الحقّ استه.

1067-36- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الفزاریّ،عن الخشّاب،عن محمّد بن المثنّی،عن زرعه،عن المفضّل،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)نصب علیّا علما بینه و بین خلقه،فمن عرفه کان مؤمنا،و من أنکره کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ و من عدل بینه و بین غیره کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّه،و من جاء بعداوته دخل النّار.

1068-37- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن ملاّس النّمیریّ،عن محمّد بن إسماعیل بن علیّه،قال:و حدّثنی أبو عیسی جبیر بن محمّد الدّقّاق،عن عمّار بن خالد الواسطیّ،عن إسحاق بن یوسف الأزرق،عن الأعمش،عن عبد اللّه بن أبی أوفی،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الخوارج کلاب أهل النّار.

1069-38- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ رحمه اللّه عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:حدّثنی الرّضا علیّ بن موسی الرّضا،عن أبیه،موسی بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین،

ص:228

یک دستش را به دست دیگرش زد و با ایشان بیعت کرد و گفت:این بیعت با امیر مؤمنان راستین است.به خدا سوگند پس از او با کسی از قریش جز کوچک تر یا کهتری که حق را زیر نشیمنگاهش می گذارد،بیعت نمی شود.

973-خداوند حضرت علی علیه السّلام را نشانه ای بین خود و خلقش قرار داد

[1067]36-مفضّل بن عمر جعفی از حضرت صادق به نقل از پدرانشان علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خداوند عزّتمند علی را چون نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد که هرکس او را بشناسد،مؤمن است و هرکس او را انکار کند کافر است.هرکس او را نشناسد گمراه شده و هرکس او را با دیگری همسان بداند شرک ورزیده است.هرکس به [لباس]دوستی او درآید به بهشت می رود و هرکس به دشمنی با او بپردازد به دوزخ روانه می شود.

974-خوارج سگ های جهنم هستند

[1068]37-عبد اللّه بن ابی اوفی روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بیرون روندگان[از سرپرستی امام عادل]سگان اهل دوزخ اند.

ص:229

عن أبیه الحسین،عن أمیر المؤمنین،علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:طلب العلم فریضه علی کلّ مسلم،فاطلبوا العلم من مظانّه، و اقتبسوه من أهله،فإنّ تعلمه للّه حسنه،و طلبه عباده،و المذاکره فیه تسبیح، و العمل به جهاد،و تعلیمه من لا یعلمه صدقه،و بذله لأهله قربه إلی اللّه(تعالی) لأنّه معالم الحلال و الحرام،و منار سبل الجنّه،و المونس فی الوحشه،و الصّاحب فی الغربه و الوحده و المحدّث فی الخلوه،و الدّلیل فی السّرّاء و الضّرّاء،و السّلاح علی الأعداء،و الزّین عند الأخلاّء.یرفع اللّه به أقواما فیجعلهم فی الخیر قاده، تقتبس آثارهم،و یهتدی بفعالهم،و ینتهی إلی آرائهم،و ترغب الملائکه فی خلّتهم،و بأجنحتها تمسّهم،و فی صلاتها تبارک علیهم،یستغفر لهم کلّ رطب و یابس حتّی حیتان البحر و هوامّه،و سباع البرّ و أنعامه.إنّ العلم حیاه القلوب من الجهل،و ضیاء الأبصار من الظّلمه،و قوّه الأبدان من الضّعف،یبلغ بالعبد منازل الأخیار،و مجالس الأبرار،و الدّرجات العلی فی الدّنیا و الآخره،الذّکر فیه یعدل بالصّیام،و مدارسته بالقیام،به یطاع الرّبّ و یعبد،و به توصل الأرحام،و به یعرف الحلال من الحرام،العلم إمام العمل و العمل تابعه،یلهم به السّعداء و یحرمه الأشقیاء،فطوبی لمن لم یحرمه اللّه منه حظّه.

1070-39- قال أبو المفضّل:و حدّثنا جعفر بن عیسی بن مدرک التّمّار،عن محمّد بن مسلم الرّازیّ،عن هشام بن عبد اللّه،عن کنانه بن جبله،عن عاصم بن

ص:230

975-دانش جویی برای هر مسلمانی واجب است

[1069]38-محمّد بن علی بن حسین بن زید بن علی گفت:حضرت رضا از پدرانش روایت کرد که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهم السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:

دانش جویی بر هر مسلمانی واجب است.پس دانش را از جایی که گمان می رود،بجویید و از اهلش برگیرید؛زیرا آموختن آن برای خرسندی خداوند،نیکی،جستن اش عبادت،گفتگو دربارۀ آن ذکر(سبحان اللّه)گفتن،عمل به آن جهاد،آموزش اش به کسی که نمی داند،صدقه و بذل آن به اهلش نزدیکی به خداوند والا است؛زیرا دانش نشان های حلال و حرام،چراغگاه و راه های بهشت،همدم در وحشت،همراه در غربت و تنهایی،هم سخن در خلوت، راهنمای در خوشی و ناخوشی سلاح بر دشمنان و زینت دوستان است.خداوند با دانش گروه هایی را بالا می برد و آنان را رهبران نیکی می کند تا از اعمال آنان بیاموزند و با کردارشان هدایت شوند و به آرای ایشان برسند.کسانی که فرشتگان به دوستی شان رغبت می کنند با بال هاشان ایشان را لمس می کنند و در نمازشان برای آنان برکت می خواهند.هر تر و خشکی حتّی ماهی های دریا و خزندگان و درندگان و چارپایان خشکی برای ایشان آمرزش می خواهند.همانا دانش،زندگانی دل ها از جهل،روشنی چشم ها در تاریکی و توانایی بدن ها در ناتوانی است که بنده را به جایگاه نیکان و مجالس خوبان و درجات بالا در دنیا و آخرت می رساند.یادآوری آن برابر روزه و آموختن آن برابر با شب زنده داری است.با دانش، پروردگار اطاعت و بندگی می شود،با دانش خویشان به هم می رسند و حلال از حرام شناخته می شود،علم پیشوای عمل و عمل پیرو آن است.دانش به سعادتمندان الهام می شود و از اشقیا بازداشته می شود.پس خوشا کسی که خداوند بهره اش را از علم بازنداشته است.

ص:231

رجاء،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن غنم،عن معاذ بن جبل،قال:تعلّموا العلم، فإنّ تعلّمه للّه حسنه؛و ذکر نحوه.

1071-40- :قال و حدّثنا،محمّد بن علیّ بن شاذان الأزدیّ،عن کثیر بن محمّد الخزامیّ،عن حسن بن حسین العربیّ،عن یحیی بن یعلی،عن أسباط بن نصر،عن شیخ من أهل البصره،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:تعلّموا العلم فإنّ تعلیمه للّه حسنه؛و ذکر نحو حدیث الرّضا علیه السّلام.

1072-41- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن علیّ بن محمّد بن الحسن النّخعیّ،عن جدّه سلیمان بن إبراهیم بن عبید،عن نصر بن مزاحم المنقریّ،عن إبراهیم بن الزّبرقان،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ،عن أبیه علیه السّلام،فی قوله(تعالی): وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ یقول:فضّلنا بنی آدم علی سائر الخلق وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ یقول:علی الرّطب و الیابس وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یقول:من طیّبات الثّمار کلّها وَ فَضَّلْناهُمْ [الاسراء(17):70]یقول لیس من دابّه و لا طائر إلاّ هی تأکل و تشرب بفیها،لا ترفع بیدها إلی فیها طعاما و لا شرابا غیر ابن آدم فإنّه یرفع إلی فیه بیده طعامه فهذا من التّفضیل.

1073-42- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز البغویّ،عن یحیی بن عبد الحمید الحمّانیّ،عن حجّاج بن تمیم،عن میمون بن مهران،عن ابن عبّاس،فی قوله تعالی(عزّ و جلّ): وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی

ص:232

[1070]39-معاذ بن جبل گفته است:علم بیاموزید؛زیرا آموختن علم برای خدا حسنه است و همانند حدیث بالا را گفت.

[1071]40-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:علم بیاموزید؛زیرا آموختن آن حسنه است و مانند حدیث امام رضا علیه السّلام را گفت.

[1072]41-زید بن علی از پدرش حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که دربارۀ آیۀ«و فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم»[اسراء(17):آیۀ 70]فرمودند:یعنی فرزندان آدم را بر دیگر آفریدگان برتری دادیم.«و آن ها را در خشکی و دریا سوار کردیم»[اسراء(17):آیۀ 70]یعنی بر هر تر و خشک.«و از روزی های پاکیزه به ایشان دادیم»[اسراء(17):آیۀ 70]یعنی هیچ جنبنده و هیچ پرنده ای نیست جز این که با دهان می خورد و می نوشد و هیچ خوراک و نوشاکی را با دستش به سوی دهان نمی برد،غیر از پسر آدم که خوراکش را با دست به دهانش می برد و این برتری او است.

ص:233

آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً [الاسراء(17):70]قال:لیس من دابّه إلاّ و هی تأکل بفیها إلاّ ابن آدم فإنّه یأکل بیده.

1074-43- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن الحسن بن هارون، عن یحیی بن السّریّ الضّریر،عن محمّد بن حازم أبی معاویه الضّریر،قال:

دخلت علی هارون الرّشید،قیل لی:و کانت بین یدیه المائده،فسألنی عن تفسیر هذه الآیه وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ الآیه.فقلت:یا أمیر المؤمنین،قد تأوّلها جدّک عبد اللّه بن العبّاس:أخبرنی الحجّاج بن إبراهیم الخوزیّ،عن میمون بن مهران، عن ابن عبّاس فی هذه الآیه وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ [الاسراء(17):70]قال کلّ فبلغنی أنّه رمی بملعقه کانت بیده من فضّه و تناول من الطّعام باصابعه.

1075-44- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن آدم،عن الفضل بن یوسف،عن محمّد بن عکاشه،عن عمرو بن هاشم،عن جویبر بن سعید،عن الضّحّاک بن مزاحم،عن علیّ علیه السّلام و الضّحّاک،عن ابن عبّاس رضی اللّه عنه،قالا فی قول اللّه تعالی وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً [لقمان(31):20]قال:أمّا الظّاهره فالإسلام،و ما أفضل علیکم فی الرّزق؛و أمّا الباطنه فما ستره علیک من مساوی عملک.

ص:234

[1073]42-میمون بن مهران روایت کرده که ابن عبّاس رحمه اللّه درباره این آیه«و ما فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا سوار کردیم و روزی های پاکیزه به ایشان دادیم».[اسراء(17):آیۀ 70]گفت:همۀ جنبندگان با دهان[برمی دارند و]می خورند جز پسر آدم که با دستش[غذا را برداشته و]می خورد.

976-تفسیر قول خداوند: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ)

[1074]43-محمّد بن حازم ابو معاویۀ ضریر گفت:به نزد هارون الرشید رفتم و به من گفتند که او سر سفره غذا است.آن گاه هارون از من دربارۀ تفسیر این آیه پرسید:«و ما فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا سوار کردیم و روزی های پاکیزه به ایشان دادیم»[اسراء(17):آیۀ 70]من گفتم:ای امیر مؤمنان آن را جدّ تو عبد اللّه بن عباس تأویل کرده است.حجّاج بن ابراهیم خوزی از میمون بن مهران برای من روایت کرد که ابن عبّاس دربارۀ این آیه گفت:هر جنبنده ای با دهان می خورد جز پسر آدم که با انگشتانش می خورد.ابو معاویه گفته است:من شنیدم که او قاشق نقره ای را که در دست داشته،دور انداخته و غذا را با انگشتانش خورده است.

977-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً)

[1075]44-ضحّاک بن مزاحم از علی علیه السّلام از عبد اللّه بن عباس روایت کرده اند که ایشان دربارۀ این آیه«و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما ارزانی داشت»[لقمان(31):آیۀ 20] گفته اند:نعمت نمایان اسلام و آن روزی ای است که به شما ارزانی داشته است و نعمت نهان این است که کردار زشتت را می پوشاند.

ص:235

1076-45- أخبرنا جماعه عن أبی المفضّل،عن علیّ بن إسماعیل بن یونس، عن إبراهیم بن جابر،عن عبد الرّحیم الکرخیّ،عن هشام بن حسّان،عن همّام بن عروه،عن أبیه،عن عائشه،قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من لم یعلم فضل اللّه علیه إلاّ فی مطعمه و مشربه،فقد قصر علمه،و دنا عذابه.

1077-46- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن الحسین العلویّ، عن جدّه إبراهیم بن علیّ،عن أبیه علیّ بن عبید اللّه،قال:حدّثنی شیخان برّان من أهلنا سیّدان:عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه أبی جعفر،عن أبیه علیه السّلام، و حدّثنیه الحسین بن زید بن علیّ ذو الدّمعه،عن عمّه عمر بن علیّ،عن أخیه، عن أبیه،عن جدّه الحسین صلّی اللّه علیهم و قال:أبو جعفر علیه السّلام:و حدّثنی عبد اللّه بن العبّاس،و جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،و کان بدریّا أحدیّا شجریّا،و ممّن محض من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مودّه أمیر المؤمنین علیه السّلام قالوا:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مسجده فی رهط من أصحابه،فیهم أبو بکر و عمر و عثمان و عبد الرّحمن و رجلان من قرّاء الصّحابه من المهاجرین،هما عبد اللّه ابن أمّ عبد،و من الأنصار أبیّ بن کعب و کانا بدریّین،فقرأ عبد اللّه من السّوره الّتی یذکر فیها لقمان، حتّی أتی علی هذه الآیه وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً [لقمان(31):20] الآیه و قرأ أبیّ من السّوره الّتی یذکر فیها إبراهیم علیه السّلام وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ [ابراهیم(14):5]قالوا:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أیّام اللّه

ص:236

978-هرکس عطای خداوند را جز در خوراک و آشامیدنی نشناسد علمش اندک است و عذابش زیاد

[1076]45-عایشه روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس عطای خدای عزّتمند را جز در خوراک و آشامیدنی اش نشناسد،علمی اندک و کیفری نزدیک است.

979-تفسیر قول خداوند: (ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ)

[1077]46-عبد اللّه بن عبّاس و جابر بن عبد اللّه انصاری-که هم در جنگ بدر و هم در جنگ احد و هم در بیعت قبل از صلح حدیبیه،زیر درخت حضور داشت بدری و احدی و شجری بود و از جمله اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در دوستی با امیر مؤمنان علیه السّلام خالص بود-گفته اند:

روزی رسول خدا در مسجدش در میان دسته ای از اصحابش که از جملۀ آنان ابو بکر و عمر و عثمان و عبد الرّحمنان و نیز دو مرد از قاریان صحابه،عبد اللّه بن امّ عبد از مهاجران و ابی بن کعب از انصار که بدری هم بودند نشسته بودند.عبد اللّه بخشی از سوره ای را که لقمان در آن یاد می شود،خواند تا به این آیه رسید«و نعمت های نمایان و نهانش را به ایشان ارزانی داشت...»[لقمان(31):آیۀ 20]و ابیّ از سوره ای خواند که ابراهیم علیه السّلام در آن یاد می شود:«و روزهای خدا را به یادشان بیاور که در آن برای هر شکیبای سپاسگزاری نشانه هایی است» [ابراهیم(14):آیۀ 5]و رسول خدا فرمودند:

ص:237

نعماؤه،و بلاؤه و مثلاته سبحانه.ثمّ أقبل صلّی اللّه علیه و اله علی من شهده من أصحابه،فقال:

إنّی لأتخوّلکم بالموعظه تخوّلا مخافه السّأمه علیکم،و قد أوحی إلیّ ربّی جلّ و تعالی أن أذکّرکم بأنعمه و أنذرکم بما اقتصّ علیکم من کتابه،و تلا: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ الآیه.ثمّ قال لهم:قولوا الآن قولکم:ما أوّل نعمه رغّبکم اللّه فیها و بلاکم بها؟فخاض القوم جمیعا فذکروا نعم اللّه الّتی أنعم علیهم و أحسن إلیهم بها من المعاش و الرّیاش و الذّرّیّه و الأزواج إلی سائر ما بلاهم اللّه(عزّ و جلّ)به من أنعمه الظّاهره،فلمّا أمسک القوم أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی علیّ علیه السّلام فقال:یا أبا الحسن،قل فقد قال أصحابک.فقال:فکیف لی بالقول-فداک أبی و أمّی-و إنّما هدانا اللّه بک.قال:و مع ذلک فهات،قل ما أوّل نعمه بلاک اللّه(عزّ و جلّ)و أنعم علیک بها؟قال:أن خلقنی جلّ ثناؤه و لم أک شیئا مذکورا.قال:صدقت،فما الثّانیه؟قال:أن أحسن بی إذ خلقنی فجعلنی حیّا لا میته.قال:صدقت،فما الثّالثه؟قال:أن أنشأنی فله الحمد فی أحسن صوره و أعدل ترکیب.قال:صدقت، فما الرّابعه؟قال:أن جعلنی متفکّرا راغبا لا بلها ساهیا.قال:صدقت،فما الخامسه؟قال:أن جعل لی شواعر أدرک ما ابتغیت بها،و جعل لی سراجا منیرا.

قال:صدقت،فما السّادسه؟قال:أن هدانی و لم یضلّنی عن سبیله.قال:صدقت، فما السّابعه؟قال:أن جعل لی مردّا فی حیاه لا انقطاع لها.قال:صدقت،فما الثّامنه؟قال:أن جعلنی ملکا مالکا لا مملوکا.قال:صدقت،فما التّاسعه؟قال:أن

ص:238

روزهای خدا نعمت های او و آزمون او و کیفرهای آن خدای پاک هستند.سپس به اصحابش رو کرد و فرمود:همانا من از هراس ملال بر شما موعظه ای را به شما ارزانی می دارم.

پروردگارم به من وحی فرموده که نعمت های او را به خاطرتان بیاورم و با آنچه از کتابش بر شما حکایت کرده،بیمتان بدهم.و آن گاه این آیه را خواندند:«و نعمت هایش را بر شما ارزانی داشت...»سپس به آنان فرمود:اکنون سخن تان را بگویید:نخستین نعمتی که خداوند شما را به آن علاقه مند ساخته و با آن امتحانتان کرده،چیست؟آن گروه همگی به سخن در آمدند و نعمت هایی که خداوند به آنان داده و نیکو داده است گفتند:از زندگی و جامۀ فاخر و فرزندان و همسران و دیگر نعمت های نمایانی که خداوند عزّتمند با آن ایشان را امتحان کرده است و چون از سخن دست کشیدند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام رو کرد و فرمود:ای ابا الحسن یارانت سخن گفتند تو هم سخن بگو.او عرض کرد:پدر و مادرم به فدایت مرا چه سخنی باشد وقتی خداوند ما را به سبب تو هدایت کرده است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:با این همه بگو نخستین نعمتی که خدای عزّتمند آن را به تو بخشیده و با آن امتحانت کرده،کدام است؟ علی علیه السّلام گفت:این که خدای بزرگ مرا آفرید درحالی که چیزی نبوده ام.حضرت فرمود:

ص:239

سخّر لی سماءه و أرضه و ما فیهما و ما بینهما من خلقه.قال:صدقت،فما العاشره؟ قال:أن جعلنا سبحانه ذکرانا لا إناثا قال:صدقت،فما بعد هذا؟قال:کثرت نعم اللّه یا نبیّ اللّه فطابت وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللّهِ لا تُحْصُوها [النحل(16):18]فتبسّم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال:لتهنک الحکمه،لیهنک العلم یا أبا الحسن،فأنت وارث علمی، و المبیّن لأمّتی ما اختلفت فیه من بعدی،من أحبّک لدینک و أخذ بسبیلک فهو ممّن هدی إلی صراط مستقیم،و من رغب عن هواک و أبغضک لقی اللّه یوم القیامه لا خلاق له.

1078-47- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص،عن إسماعیل بن موسی،عن جریر،عن الأعمش،عن عدیّ بن ثابت، عن زرّ بن حبیش،عن حذیفه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا کان یوم القیامه ضرب لی عن یمین العرش قبّه من یاقوته حمراء و ضرب لإبراهیم علیه السّلام من الجانب الآخر قبّه من درّه بیضاء،و بینهما قبّه من زبرجده خضراء لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فما ظنّکم بحبیب بین خلیلین؟

1079-48- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی یاسین،عن محمّد بن عبد الرّحمن بن کامل،عن علیّ بن جعفر الأحمر،عن یحیی بن یعلی، عن عمّار بن زریق،عن أبی إسحاق،عن زیاد بن مطرّف،عن زید بن أرقم،قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من أحبّ أن یحیا حیاتی،و یموت میتتی،و یدخل الجنّه الّتی

ص:240

درست است نعمت دوم چیست؟او عرض کرد:این که وقتی مرا آفرید به من نیکی کرد و مرا زنده قرار داد نه مرده.حضرت فرمود:درست گفتی و سومی کدام است؟او گفت:این که مرا در زیباترین صورت و متعادل ترین ترکیب آفرید که سپاس بر او.حضرت فرمود:درست است و چهارمی چیست؟او عرض کرد:این که مرا اندیشمندی مشتاق قرار داد نه کودنی حواس پرت.حضرت فرمود:درست است و پنجمی کدام است؟او گفت:این که برایم حواسی قرار داد تا آنچه را می جویم دریابم و آن را برایم چراغی روشنی ده نهاد.حضرت فرمود:درست است و ششمی چیست؟او گفت:این که مرا رهنمود و از راه خودش گمراه نکرد.حضرت فرمود:درست است و هفتمی کدام است؟او گفت:این که بازگشتم به زندگانی ایست که پایانی ندارد.حضرت فرمود:درست است و هشتمی چیست؟او عرض کرد:این که فرمانروایی صاحب اختیار قرار داد نه بندۀ دیگران حضرت فرمود:درست است امّا دهمی کدام است؟او عرض کرد:این که ما را آن خدای پاک،مرد آفرید نه زن.حضرت فرمود:

درست است و پس از این ها چیست؟او عرض کرد:ای پیامبر خدا نعمت های خدا بسیار و خوشایند است و این آیه را خواند:«و اگر نعمت های خداوند را شماره کنید نخواهید توانست»[سورۀ نحل(16):آیۀ 18]در این هنگام رسول خدا لبخند زد و فرمود:ای ابا الحسن حکمت و علم گوارایت باد.تو وارث علم من هستی و پس از من روشنگر آنچه امّتم در آن اختلاف می کنند خواهی بود.هرکس تو را برای دینت دوست بدارد و راه تو را در پیش گیرد،از کسانی است که به راه راست رهنمود شده است و هرکس از دوستی تو روی گردان شود و با تو دشمنی کند روز قیامت درحالی که هیچ بهره ای ندارد خداوند را دیدار می کند.

980-بارگاه حضرت علی علیه السّلام در بهشت بین بارگاه پیامبر و حضرت ابراهیم است

[1078]47-حذیفه بن یمان روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:چون روز قیامت شود برایم در جانب راست عرش گنبدی از یاقوت سرخ فام بنا می کنند و از جانب دیگر برای ابراهیم علیه السّلام گنبدی از درّ سپید برپا می دارند و در میان این دو،گنبدی از زبرجد سبز برای علی بن ابی طالب علیه السّلام برمی افرازند.نظرتان دربارۀ حبیب میان دو خلیل چیست؟

ص:241

و عدنی ربّی،فلیتولّ علیّا بعدی،فإنّه لن یخرجکم من هدی،و لن یدخلکم فی ردی.

1080-49- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن محمّد بن أبی معشر،عن إسماعیل بن موسی،عن عاصم بن حمید،عن فضیل الرّسّان،عن أبی داود السّبیعیّ،عن أبی عبد اللّه الجدلیّ،قال:قال لی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:ألا أحدّثک-یا ابا عبد اللّه-بالحسنه الّتی من جاء بها أمن من فزع یوم القیامه، و السّیّئه الّتی من جاء بها أکبّ اللّه علی وجهه فی النّار؟قلت:بلی یا أمیر المؤمنین.

قال:الحسنه حبّنا و السّیّئه بغضنا.

1081-50- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی داود السّجستانیّ،عن إبراهیم الحسن المقسمیّ الطّرسوسیّ،عن بشر بن زاذان،عن عمرو بن صبیح،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، أنّه قال:إنّما الدّنیا عناء و فناء،و عبر و غیر،فمن فنائها أنّ الدّهر موتر قوسه،مفوّق نبله،یصیب الحیّ بالموت،و الصّحیح بالسّقم،و من عنائها أنّ المرء یجمع ما لا یأکل،و یبنی ما لا یسکن،و من عبرها أنّک تری المغبوط مرحوما لیس بینهما إلاّ نعیم زال أو بؤس نزل،و من غیرها أنّ المرء یشرف علیه أمله فیختطفه دونه أجله.

قال:و قال علیّ علیه السّلام أربع للمرء لا علیه:الإیمان،و الشّکر؛فإنّ اللّه(تعالی)یقول:

ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ [النساء(4):147]و الاستغفار فإنّه قال

ص:242

[1079]48-زید بن ارقم روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس دوست دارد که چون من زندگانی کند و چون من بمیرد و به بهشتی که خداوند به من وعده داده،در آید باید پس از من ولایت علی را بپذیرد؛زیرا او شما را از هدایت بیرون نمی برد و به سوی هلاکت نمی کشاند.

982-نیکی دوستی با ماست و بدی دشمنی با ماست

[1080]49-ابو عبد اللّه جدلی گفت:حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام به من فرمودند:ای ابو عبد اللّه آیا تو را از کرداری نیک که هرکس آن را انجام دهد از هراس روز قیامت ایمن می شود و از کرداری ناپسند که هرکس به آن آلوده شود خداوند به رو در دوزخش می اندازد آگاه نکنم؟ من عرض کردم:چرا ای امیر مؤمنان ایشان فرمودند:نیکی،دوستی ما و بدی دشمنی با ماست.

983-مذمت دنیا

[1081]50-عمرو بن صبیح از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:همانا این دنیا زحمت و نابودی و درس آموزی و دگرگونی است و از نابودی اش این است که روزگار کمانش را کشیده،تیرش را در آن می گذارد و زنده را با مرگ و تندرست را با بیماری می زند.و از زحمت آن،این است که مرد آن چه را نمی خورد گرد می آورد و آنچه را که در آن نخواهد زیست می سازد.و از درس آموزی هایش این است که همانا تو رشک انگیز آن را شایسته ترحم می بینی درحالی که میان آن دو،جز نعمتی که سپری شده یا رنجی که نازل شده نیست.و از دگرگونی هایش این است که مردی به آرزویش نزدیک می شود و آن گاه اجل او را می رباید.ایشان فرمودند:چهار چیز به سود مرد است نه به زیانش:ایمان و شکر،که خدای والا می فرماید:«اگر سپاس بگزارید و ایمان بیاورید خداوند شما را عذاب نمی کند»[نساء(4):آیۀ 147]و استغفار که خداوند فرموده است:

ص:243

وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ [الانفال (8):33]و الدّعاء؛فإنّه قال تعالی: قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ [الفرقان(25):77].

1082-51- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن عبید اللّه بن الحسن بن إبراهیم العلویّ،عن أبیه،عن عبد العظیم الحسنیّ الرّازیّ،عن أبی جعفر الثّانی،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قلت أربعا أنزل اللّه(تعالی)تصدیقی بها فی کتابه قلت:المرء مخبوء تحت لسانه فإذا تکلّم ظهر،فأنزل اللّه(تعالی) وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ [محمّد(47):30]قلت:من جهل شیئا عاداه فأنزل اللّه بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ [یونس(10):39]و قلت:قدر-أو قیمه-کلّ امرئ ما یحسن،فأنزل اللّه فی قصّه طالوت إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ [البقره(2):247]قلت:القتل یقلّ القتل،فأنزل اللّه وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ [البقره(2):179].

1083-52- قال حدّثنا محمّد بن العبّاس أبو عبد اللّه بن الیزیدیّ النّحویّ حفظا،قال:حدّثنا العبّاس بن الفرج الرّیاشیّ،قال:حدّثنا أبو زید سعید بن أوس الأنصاریّ،قال:سمعت الخلیل بن أحمد یقول:أحثّ کلمه علی طلب علم قول علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قدر کلّ امرئ ما یحسن.

1084-53- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن

ص:244

«تا تو در میان شان باشی خداوند آنان را عذاب نمی کند و تا آنان آمرزش بخواهند خداوند عذابشان نخواهد کرد»[انفال(8):آیۀ 33]و دعا که خداوند فرموده است:«بگو پروردگارم به شما توجّهی نمی کند اگر دعایتان نباشد».[فرقان(25):آیۀ 77]

984-چهار چیز است که خداوند در کتابش آنها را تصدیق فرمودند

[1082]51-عبد العظیم حسنی در ری از حضرت جواد علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که حضرت علی بن ابی طالب علیهم السّلام فرمودند:چهار سخن گفته ام که خداوند والا تصدیق آن را در کتابش نازل فرموده است.من گفتم:مرد در زیر زبانش پنهان است که چون سخن بگوید آشکار می گردد و خداوند فرموده است:«و آنان را از لحن گفتارشان می شناسی»[محمد (47):آیۀ 30]من گفتم:هرکس چیزی را نداند دشمن آن می شود.خداوند فرموده است:

«لکن آنان چیزی را تکذیب کردند که به آن وقوف ندارند و هنوز حقیقتش را در نیافته اند» [یونس(10):آیۀ 39]من گفتم:ارزش-یا فرمود قیمت-هر مردی،به اندازۀ چیزی است که نیک می داند و خداوند در حکایت طالوت فرموده است:«همانا خداوند او را بر شما برگزید و در علم و جسم به او افزود».[بقره(2):آیۀ 247]من گفتم:قتل،کشتار را کاهش می دهد و خداوند فرموده است:«ای خردمندان برایتان در قصاص زندگانی است».[بقره(2):آیۀ 179]

985-سخن حضرت علی علیه السّلام در مورد طلب علم

[1083]52-ابو زید سعید بن اوس انصاری گفت:از خلیل بن احمد شنیدم که می گفت:

تشویق کننده ترین سخن در طلب علم سخن علی بن ابی طالب علیه السّلام است که فرمود:ارزش هر مردی به اندازۀ چیزی است که نیک می داند.

ص:245

علیّ بن الحسن بن علیّ بن عمر بن علیّ عن الحسین بن زید عن عمّه عمر بن علیّ،عن أبیه،علیّ بن الحسین،عن محمّد بن الحنفیّه،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذا نظر إلی الهلال رفع یدیه ثمّ قال:«بسم اللّه،اللّهمّ أهلّه علینا بالأمن و الإیمان،و السّلامه و الإسلام ربّی و ربّک اللّه».

1085-54- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذه،عن النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن أبی مریم عبد الغفّار بن القاسم،عن أبی جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا رأی الهلال استقبل القبله و کبّر ثمّ قال:«هلال رشد،اللّهمّ أهلّه علینا بیمن و إیمان،و سلامه و إسلام،و هدی و مغفره، و عافیه مجلّله،و رزق واسع،إنّک علی کلّ شیء قدیر».قال أبو مریم:فقلت هذا الکلام،فرأیت خیرا.

1086-55- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن الحسین العلویّ،عن جدّه الحسین بن إسحاق،عن أبیه إسحاق بن جعفر،عن أخیه موسی،عن أبیه،عن جدّه الباقر علیه السّلام قال:بینا أنا مع أبی علیّ بن الحسین علیهما السّلام فی طریق أو مسیر إذ نظر إلی هلال شهر رمضان،فوقف ثمّ قال:«أیّها الخلق المطیع، الدّائب السّریع،المتردّد فی منازل التّقدیر،المتصرّف فی فلک التّدبیر،آمنت بمن نوّر بک الظّلم،و أوضح بک البهم،و جعلک آیه من آیات ملکه،و علامه من علامات سلطانه،امتهنک بالزیاده و النّقصان،و الطّلوع و الأفول،و الإناره

ص:246

[1084]53-محمّد بن حنیفه از پدرش علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی وقتی هلال ماه را می دید دستانش را بلند کرده،می فرمود:«به نام خدا.خدایا آن را برای ما با ایمنی و ایمان و تندرستی و اسلام نمایان کن که پروردگار من و پروردگار او تو هستی».

986-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که به ماه نگاه می کردند

[1085]54-ابو مریم عبد الغفّار بن قاسم از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی هلال ماه را می دید رو به قبله می کرد و می فرمود:«هلال هدایت است.خدایا آن را برای ما به مبارکی و ایمان و سلامت و اسلام و هدایت و آمرزش و عافیت سربلند و روزی فراوان نمایان کن که تو بر هرچیز توانایی».ابو مریم گفته است:من این دعا را خواندم و خیر دیدم.

987-سخن امام سجاد علیه السّلام هنگامی که به ماه نگاه می کردند

[1086]55-حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:با پدرم حضرت سجّاد علیه السّلام در مسیری می رفتیم که ناگاه چشمش به هلال ماه رمضان افتاد.پس ایستاد و فرمود:«ای آفریدۀ فرمانبر،خستگی ناپذیر شتابان،آمدوشدکننده در جایگاه های مشخص،تصرّف کنندۀ در گردونۀ تدبیر!من به کسی ایمان آوردم که با تو تاریکی ها را روشن کرد،سیاهی ها را آشکار کرد و تو را نشانه ای از نشانه های حکومتش و علامتی از علامات چیرگی اش قرار داد.تو را به افزونی و کاستی و بر آمدن و فرو رفتن[در افق]و روشنایی و کسوف گمارد

ص:247

و الکسوف،فی کلّ ذلک أنت له مطیع،و إلی إرادته سریع.سبحانه ما أعجب ما دبّر فی أمرک،و ألطف ما صنع فی شأنک!جعلک مفتاح شهر لحادث أمر،جعلک اللّه هلال برکه لا یمحقها الأیّام،و طهاره لا تدنّسها الآثام،هلال آمن من الآفات، و سلامه من السّیّئات،هلال سعد لا نحس فیه،و یمن لا نکد فیه،و یسر لا یمازجه عسر،و خیر لا یشوبه شرّ،هلال أمنه و إیمان و نعمه و إحسان.اللّهمّ اجعلنا من أرضی من طلع علیه،و أزکی من نظر إلیه،و أسعد من تعبّد لک فیه،و وفّقنا اللّهمّ فیه للطّاعه و التّوبه،و اعصمنا فیه من الآثام و الحوبه،و أوزعنا شکر النّعمه،و اجعل لنا فیه عونا منک علی ما ندبتنا إلیه من مفترض طاعتک و نفلها،إنّک الأکرم من کلّ کریم،و الأرحم من کلّ رحیم،آمین آمین ربّ العالمین».

1087-56- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن سیابه،عن عمر بن عبد الجبّار بن عمر،عن أبیه،عن علیّ بن جعفر بن محمّد بن علیّ علیهم السّلام عن أبیه،عن جدّه،عن جابر بن عبد اللّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أعطیت أمّتی فی شهر رمضان خمسا لم تعطها أمّه نبیّ قبلی:إذا کان أوّل یوم منه نظر اللّه(عزّ و جلّ) إلیهم،فإذا نظر اللّه(عزّ و جلّ)إلی شیء لم یعذّبه بعدها،و خلوف أفواههم حین یمسون أطیب عند اللّه من ریح المسک،و تستغفر لهم الملائکه فی کلّ یوم و لیله منه،و یأمر اللّه(عزّ و جلّ)جنّته فیقول:تزیّنی لعبادی المؤمنین،یوشک أن یستریحوا من نصب الدّنیا و أذاها إلی جنّتی و کرامتی،فإذا کان آخر لیله منه غفر

ص:248

و تو در همۀ این احوال فرمانبر او بودی و به خواست او می شتافتی.منزه است خدا چه شگفت است آنچه دربارۀ تو تدبیر کرده و چه لطیف است آنچه دربارۀ تو انجام داده!تو را کلید ماه دربردارندۀ رخدادهای آینده قرار داد.خداوند تو را هلال برکتی قرار داد که روزها آن را از بین نمی برد و هلال طهارتی که گناهان آلوده اش نمی کند.هلال ایمنی از آفات و سلامتی از زشتی ها.هلال سعادتی که هیچ نکبتی در آن نیست و آسانی ای که هیچ سختی ای با آن نمی آمیزد و خیری که به شرّ آلوده نمی شود.هلال ایمنی و ایمان و نعمت و احسان.

خداوندا ما را از خرسندترین کسانی قرار ده که این ماه بر ایشان طلوع کرده است و پاک ترین کسانی که به آن نگریسته اند و سعادتمندترین

کسانی که در طول آن تو را بندگی کرده اند.خداوندا ما را در آن به فرمانبری و توبه موفّق کن و از گناهان و لغزش نگاه دار و سپاس نعمت را قسمت مان کن.برای ما در آن بر آنچه از واجب و مستحب فرمان داده ای کمکی از جانب خودت قرار بده که تو بزرگ تر از هر بزرگ و دلسوزتر از هر دلسوزی هستی.دعایم را اجابت فرما ای پروردگار جهانیان».

988-پنج چیز به امت من در ماه رمضان عطا می شود که به امتهای قبلی عطا نشده

[1087]56-جابر بن عبد اللّه انصاری روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به امّت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده که به امّت هیچ پیامبری پیش از من داده نشده بود:وقتی نخستین روز رمضان می شود خداوند عزّتمند به آنان نظر می کند و چون خداوند به چیزی نظر کند دیگر او را عذاب نمی کند و بوی دهان ایشان هنگام شب در نزد خداوند خوش تر از بوی مشک است،و در هر شب و روز فرشتگان برای آنان آمرزش می خواهند و خدا به بهشتش می فرماید:خودت را برای بندگان مؤمنم بیارای که نزدیک است از سختی و آزار دنیا به بهشت و کرامت من رخت بربندند.و چون شب آخر ماه شود خداوند همۀ ایشان را می آمرزد.

ص:249

اللّه(عزّ و جلّ)لهم جمیعا.

1088-57- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن هارون، عن أبیه،عن أبی حفص الأعشی،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للصّائم فرحتان:فرحه عند فطره،و فرحه یوم القیامه،و لخلوف فم الصّائم أطیب عند اللّه من ریح المسک.

1089-58- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن أحمد بن عبد اللّه،عن الیقطینیّ،عن ابن البطائنیّ،عن رفاعه،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:تعاونوا بأکله السّحر علی صیام النّهار،و بالقائله علی قیام اللّیل.

1090-59- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ العاقولیّ، عن محمّد بن معاذ بن ثابت،عن أبیه،عن عمرو بن جمیع،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه و ملائکته یصلّون علی المستغفرین المتسحّرین بالأسحار،فتسحّروا و لو بجرع الماء.

1091-60- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا رجاء بن یحیی أبو الحسین العبرتائی،قال حدّثنا أحمد بن هلال،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن صالح،عن محمّد بن مروان،قال:سمعته علیه السّلام یقول:إنّ للّه تبارک و تعالی فی کلّ لیله من شهر رمضان عتقاء و طلقاء من النّار إلاّ من أفطر علی منکر،فإذا کان آخر لیله

ص:250

989-برای روزه دار دو شادی وجود دارد

[1088]57-زید بن علی از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:برای روزه دار دو شادمانی است.یکی شادی به هنگام گشودن[روزه]و یک شادی در روز قیامت.و بوی دهان روزه دار در نزد خدا خوش تر از بوی مشک است.

990-تأکید بر خوردن سحری

[1089]58-رفاعه-یعنی ابن موسی-از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:با خوردن سحری بر روزۀ روزانه و با خواب نیمروز بر شب زنده داری یاری بجویید.

[1090]59-عمرو بن جمیع از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خدا و فرشتگانش بر آمرزش خواهان و سحری خوران در بامدادان درود می فرستند پس اگرچه با چند جرعه آب سحری بخورید.

991-فضیلت ماه رمضان

[1091]60-محمّد بن مروان گفت:از حضرت علیه السّلام شنیدم که فرمودند:همانا خداوند عزّتمند در هر شبی از ماه رمضان آزادشدگانی از دورخ دارد.مگر این که کسی بر گناه روزه اش را گشوده باشد،ولی چون شب آخر بیاید به اندازۀ همۀ آن ماه مردمان را آزاد می کند.

ص:251

منه أعتق فیها بمثل ما أعتق فی جمیعه.

1092-61- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن محمّد بن إشکاب،عن أبیه،عن علیّ بن حفص،عن أیّوب بن سیّار،عن محمّد بن المنکدر،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:أقبل العبّاس علیه السّلام ذات یوم إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کان العبّاس طوالا حسن الجسم،فلمّا رآه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله تبسّم إلیه فقال:إنّک یا عمّ لجمیل.فقال العبّاس:ما الجمال بالرّجال،یا رسول اللّه؟قال:

صواب القول بالحقّ.قال:فما الکمال؟قال:تقوی اللّه(عزّ و جلّ)و حسن الخلق.

1093-62- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن القاسم بن زکریّا،عن محمّد بن تسنیم الحضرمیّ،عن عمرو بن معمر،عن علیّ بن جعفر،عن أخیه موسی علیه السّلام عن أبیه جعفر،عن أبیه محمّد بن علیّ علیه السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال:بعث النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله خالد بن الولید والیا علی صدقات بنی المصطلق حیّ من خزاعه،و کان بینه و بینهم فی الجاهلیّه ذحل،فأوقع بهم خالد،فقتل منهم و استاق أموالهم،فبلغ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما فعل،فقال:اللّهمّ أبرأ إلیک ممّا صنع خالد؛و بعث إلیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بمال،و أمره أن یؤدّی إلیهم دیات من قتل من رجالهم فانطلق علیّ علیه السّلام فأدّی إلیهم دیات رجالهم،و ما ذهب لهم من أموالهم،و بقی معه من المال زعبه، فقال لهم:هل تفقدون شیئا من اموالکم و امتعتکم؟فقالوا:ما نفقد شیئا إلاّ میلغه کلابنا،فدفع إلیهم ما بقی من المال.فقال:هذا لمیلغه کلابکم و ما أنسیتم من

ص:252

992-زیبایی مرد چیست؟

[1092]61-جابر بن عبد اللّه انصاری روایت کرده که روزی عبّاس علیه السّلام که بلند قامت و خوش پیکر بود به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد.وقتی پیامبر گرامی او را دید،لبخند زد و فرمود:عموجان تو بی گمان زیبایی.عبّاس گفت:ای رسول خدا زیبایی مردان به چه چیز است؟حضرت فرمود:به سخن حق گفتن.او عرض کرد:و کمالش؟حضرت فرمود:پروای از خداوند و نیک رفتاری.

993-خالد بن ولید با قوم بنی مصطلق چه کرد؟

[1093]62-جابر بن عبد اللّه گفت:پیامبر،خالد بن ولید را به عنوان سرپرست زکات بنی مطلق که طایفه ای از خزاعه بودند،فرستاد.میان او و ایشان در جاهلیت کینه ای بود.پس خالد به ایشان تاخت و چند تن شان را کشت و اموالشان را برداشت.چون پیامبر شنید که او چه کرده است فرمود:خداوندا من از آن چه خالد کرده است به درگاه تو بیزاری می جویم آن گاه علی بن ابی طالب علیه السّلام را با اموالی به سوی بنی مطلق فرستاد و به او فرمان داد که دیۀ مردان کشته شدۀ شان را به ایشان بپردازد.علی علیه السّلام به نزد آنان رفت و دیه مردان کشته شده و اموال از کف رفته شان را به ایشان پرداخت و اندکی از آن ماند.پس به آنان فرمود:آیا چیزی از وسایل و اموالتان گم شده است؟آنان گفتند:چیزی جز کاسۀ سگانمان را گم نکرده ایم.علی علیه السّلام باقی ماندۀ آن مال را به آنان داد و فرمود:این هم بهای کاسۀ سگانتان و آن چه از وسایل تان که فراموش کرده اید.

ص:253

متاعکم.و أقبل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،فقال:ما صنعت؟فأخبره حتّی أتی علی حدیثهم، فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أرضیتنی(رضی اللّه عنک)یا علیّ أنت هادی أمّتی،ألا إنّ السّعید کلّ السّعید من أحبّک و أخذ بطریقتک،ألا إنّ الشّقیّ کلّ الشّقیّ من خالفک و رغب عن طریقک إلی یوم القیامه.

تم المجلس السابع عشر،و یتلوه المجلس الثامن عشر.

ص:254

و به سوی پیامبر باز آمد.حضرت فرمود:چه کردی؟او از آنچه کرده بود گزارش داد تا به سخن آنان رسید.پس پیامبر فرمود:مرا خشنود کردی خدا از تو خشنود باشد.ای علی تو هدایتگر امت منی.هان که تا روز قیامت سعادتمند راستین کسی است که تو را دوست داشته باشد و راه تو را در پیش گیرد.هان که بدبخت راستین کسی است که با تو مخالفت کند و از راه تو کناره بگیرد.

مجلس هفدهم پایان یافت و به دنبال آن مجلس هجدهم می آید.

ص:255

[18] المجلس الثامن عشر فیه من أخبار أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه بن المطلب،روایه محمّد بن الحسن بن علی الطوسی،عن الجماعه المذکورین،عنه.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1094-1- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن شاذان،عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن حسن بن حسین،عن یحیی بن یعلی،عن عمر بن موسی،عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،أنّه قال أما إنّک المبتلی و المبتلی بک،أما إنّک الهادی لمن اتّبعک،و من خالف طریقک فقد ضلّ إلی یوم القیامه.

1095-2- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزه العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید بن علیّ قال:سألت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام،عن سنّ جدّنا علیّ بن الحسین علیهما السّلام فقال:اخبرنی أبی،عن أبیه علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:کنت أمشی

ص:256

18- جلسه هجدهم

اشاره

جلسه هجدهم

که در آن از روایات ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه مطلب آمده است و محمد بن

حسن بن علی طوسی آن ها را توسط راویان نام برده نقل کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

994-یا علی تو آزموده ای و به تو آزموده شود

[1094]1-زید بن علی از پدرانش به نقل از حضرت علی علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی به او فرمودند:ای علی همانا تو آزموده ای و به تو آزموده شود تو هدایتگر کسی هستی که از تو پیروی کند و هرکس که از راه تو کناره گیرد تا روز قیامت گمراه شده است.

995-دیدار جابر بن عبد اللّه و انس بن مالک با امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام در کوچه های مدینه

[1095]2-حسین بن زید بن علی گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ سن جدّمان حضرت سجّاد علیه السّلام پرسیدم.فرمودند:پدرم به من خبر داد که پدرش حضرت سجّاد علیه السّلام فرموده است:

ص:257

خلف عمّی الحسن و أبی الحسین علیهما السّلام فی بعض طرقات المدینه فی العام الّذی قبض فیه عمّی الحسن علیه السّلام و أنا یومئذ غلام لم أراهق أو کدت،فلقیهما جابر بن عبد اللّه و أنس بن مالک الأنصاریّان فی جماعه من قریش و الأنصار،فما تمالک جابر بن عبد اللّه حتّی أکبّ علی أیدیهما و أرجلهما یقبّلهما،فقال رجل من قریش کان نسیبا لمروان:أتصنع هذا یا أبا عبد اللّه،و أنت فی سنّک هذا،و موضعک من صحبه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟!و کان جابر قد شهد بدرا،فقال له:إلیک عنّی،فلو علمت یا أخا قریش من فضلهما و مکانهما ما أعلم لقبّلت ما تحت أقدامهما من التّراب.ثمّ أقبل جابر علی أنس بن مالک،فقال:یا أبا حمزه،اخبرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیهما بأمر ما ظننته أنّه یکون فی بشر.قال له أنس:و بماذا أخبرک،یا أبا عبد اللّه؟قال علیّ بن الحسین:فانطلق الحسن و الحسین علیهما السّلام و وقفت أنا أسمع محاوره القوم، فأنشأ جابر یحدّث،قال:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم فی المسجد و قد خفّ من حوله،إذ قال لی:یا جابر،ادع لی حسنا و حسینا؛و کان صلّی اللّه علیه و اله شدید الکلف بهما، فانطلقت فدعوتهما،و أقبلت أحمل هذا مرّه و هذا اخری حتّی جئته بهما،فقال لی و أنا أعرف السّرور فی وجهه لما رأی من محبّتی لهما و تکریمی إیّاهما:أتحبّهما یا جابر؟فقلت:و ما یمنعنی من ذلک فداک أبی و أمّی،و أنا أعرف مکانهما منک! قال:أفلا أخبرک عن فضلهما؟قلت:بلی بأبی أنت و أمّی.قال صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(تعالی) لمّا أحبّ أن یخلقنی،خلقنی نطفه بیضاء طیّبه،فأودعها صلب أبی آدم علیه السّلام فلم

ص:258

من به دنبال عمویم حسن و پدرم حسین علیهما السّلام در یکی از کوچه های مدینه راه می رفتم-در سالی که عمویم حسن علیه السّلام درگذشت و من آن روز پسری نابالغ یا در شرف بلوغ بودم-آن گاه جابر بن عبد اللّه و انس بن مالک که هر دو از انصار بودند در گروهی از قریش و انصار ایشان را دیدار کردند.جابر بن عبد اللّه نتوانست خودش را نگاه دارد و خود را به پاها و دستان آن دو انداخت و شروع به بوسیدن شان کرد.مردی از خویشان قریشی مروان گفت:ای ابو عبد اللّه تو با این سنّ و جایگاهی که در میان رسول خدا داری چنین می کنی؟!-و جابر از کسانی بود که در بدر حاضر شده بود-او گفت:دور شو ای برادر قریشی اگر آنچه من از فضیلت و مقام این دو می دانم تو هم می دانستی،خاک پایشان را هم می بوسیدی.سپس به انس بن مالک رو کرد و گفت:ای ابا حمزه!رسول خدا دربارۀ ایشان از موضوعی خبر داد که من گمان نمی کردم دربارۀ بشر باشد.انس گفت:ای ابو عبد اللّه از چه چیز خبر داد؟حضرت سجّاد علیه السّلام فرموده است:در این هنگام حسن و حسین علیهما السّلام رفتند و من ماندم تا سخنان آن ها را بشنوم.پس جابر شروع به حدیث کرد و گفت:یک روز رسول خدا در مسجد نشسته بود و ما دورشان ساکت نشسته بودیم که ناگاه حضرت به من فرمود:ای جابر،حسن و حسین را به نزدم بخوان.آن حضرت بسیار آنان را دوست می داشت.من رفتم و آن دو را دعوت کردم.یک بار یکی را برداشتم و بار دیگر،دیگری را.تا هر دو را به نزد حضرت آوردم.حضرت به من فرمودند-در حالی که در صورتشان به جهت محبّت و بزرگداشت من در حقّ آن دو شادمانی را می دیدم- ای جابر آیا این دو را دوست می داری؟من عرض کردم:پدر و مادرم فدایت چرا چنین نباشد درحالی که می دانم جایگاهشان در نزد شما چگونه است!حضرت فرمودند:آیا به تو از فضیلت این دو خبر ندهم؟من عرض کردم:چرا پدر و مادرم به فدایت.فرمودند:همانا چون خداوند والا خواست مرا بیافریند،نطفه ای سپید و پاک آفرید و آن را در پشت پدرم آدم علیه السّلام

ص:259

یزل ینقلها من صلب طاهر إلی رحم طاهر إلی نوح و إبراهیم علیه السّلام ثمّ کذلک إلی عبد المطّلب،فلم یصبنی من دنس الجاهلیّه،ثمّ افترقت تلک النّطفه شطرین:إلی عبد اللّه و أبی طالب،فولدنی أبی فختم اللّه بی النّبوّه،و ولد علیّ فختمت به الوصیّه،ثمّ اجتمعت النّطفتان منّی و من علیّ فولدتا الجهر و الجهیر الحسین، فختم اللّه بهما أسباط النّبوّه،و جعل ذرّیّتی منهما،و الّذی یفتح مدینه-أو قال:

مدائن-الکفر،فمن ذرّیّه هذا-و أشار إلی الحسین علیه السّلام رجل یخرج فی آخر الزّمان یملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما و جورا،فهما طاهران مطهّران،و هما سیّدا شباب أهل الجنّه،طوبی لمن أحبّهما و أباهما و أمّهما،و ویل لمن حاربهم و أبغضهم.

1096-3- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی بشر حنان بن بشیر عن خال أبیه عکرمه بن عامر،عن محمّد بن المفضّل،عن أبیه المفضّل بن محمّد،عن مالک بن أعین الجهنیّ،قال:أوصی علیّ بن الحسین علیهما السّلام بعض ولده فقال:یا بنیّ اشکر اللّه فیما أنعم علیک،و أنعم علی من شکرک،فإنّه لا زوال للنّعمه إذا شکرت علیها،و لا بقاء لها إذا کفرتها،و الشّاکر بشکره أسعد منه بالنّعمه الّتی وجب علیه الشّکر بها،-و تلا یعنی علیّ بن الحسین علیهما السّلام قول اللّه(تعالی): وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم(14):7]إلی آخر الآیه.

1097-4- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی شیبه،عن إبراهیم بن

ص:260

به ودیعه گذاشت و پیوسته آن را از پشتی پاکیزه به رحمی پاکیزه تا نوح و ابراهیم علیهما السّلام منتقل کرد و همین طور تا به عبد المطلب رسید و هرگز از پلیدی جاهلیت به من نرسید.سپس آن نطفه را به دو نیمۀ عبد المطلب و ابو طالب تقسیم کرد و پدرم مرا به دنیا آورد و خداوند با من پیامبری را ختم کرد و علی که به دنیا آمد،وصایت با او ختم شد.سپس دو نطفه از من و علی گرد هم آمدند و جهر و جهیر به دنیا آمدند همان حسنین که خداوند با آن دو سبط پیامبری را ختم کرد و فرزندان مرا از آن دو قرار داد و کسی که شهر-یا فرمودند:شهرهای-کفر را فتح می کند از فرزندان این پسر است-و به حسین علیه السّلام اشاره فرمود-مردی که در آخر الزمان قیام می کند و زمین را از عدل پر می کند چنان که از ستم پر شده بود و این دو پاک پاکیزه اند.این دو سرور جوانان بهشتی اند،خوشا کسی که این دو و پدر و مادرشان را دوست دارد.و وای بر کسی که با آنان دشمنی کرده،به جنگ روی آورد.

996-وصیت امام سجاد علیه السّلام به فرزندش

[1096]3-مالک بن أعین جهنی گفت:حضرت سجّاد علیه السّلام به یکی از فرزندانش در وصیّتش فرمود:ای پسر جان خدا را در آنچه به تو نعمت داده،سپاسگزار باش و به کسی که تو را سپاس می گزارد،بخشش کن؛زیرا چون سپاسگزاری کنی نعمت پایان نمی یابد و وقتی ناسپاسی کنی نعمت نمی ماند و سپاسگزار به شکر سعادت مندتر از سپاسگزاری است که برای نعمت سپاس می گزارد و چنین خواند:«و پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزار باشید بر شما خواهیم افزود...».[ابراهیم(14):آیۀ 7]

ص:261

سلیمان،عن أبی حفص الأعشی،عن زیاد بن المنذر،عن محمّد بن علیّ علیهما السّلام عن أبیه،عن جدّه،قال:قال علیّ علیه السّلام حقّ علی من أنعم علیه أن یحسن مکافاه المنعم، فإن قصر عن ذلک وسعه فعلیه أن یحسن الثّناء،فإن کلّ عن ذلک لسانه فعلیه بمعرفه النّعمه و محبّه المنعم بها،فإن قصر عن ذلک فلیس للنّعمه بأهل.

1098-5- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه الثّقفیّ،عن إسحاق بن أبی إسرائیل،عن جعفر بن أبی سلیمان،عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ،قال:أخبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام بما یلقی بعده،فبکی علیه السّلام و قال:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أسألک بحقّی علیک و قرابتی منک،و حقّ صحبتی ایّاک،لمّا دعوت اللّه(عزّ و جلّ)أن یقبضنی إلیه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أتسألنی أن أدعو ربّی لأجل مؤجّل؟قال:فعلی ما أقاتلهم؟قال:علی الإحداث فی الدّین.

1099-6- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الطّبریّ،عن محمّد بن العلاء، عن عبد الرّحمن بن أبی حاتم،عن عبد اللّه بن عبد الکریم،عن عمرو بن حمّاد بن طلحه،عن أسباط بن نصر،عن سماک-بن حرب-عن عکرمه،عن ابن عبّاس رحمه اللّه قال إنّ علیّا علیه السّلام کان یقول فی حیاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه(عزّ و جلّ)یقول: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرِینَ [آل عمران(3):

144]و اللّه لا ننقلب علی أعقابنا بعد إذ هدانا اللّه،و اللّه لئن مات أو قتل لأقاتلنّ علی

ص:262

997-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:بر کسی که به او نعمت داده شده سزاوار است که عوض آن را نیکوتر بدهد

[1097]4-زیاد بن منذر از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی علیه السّلام فرمودند:بر کسی که به او نعمت داده شده سزاوار است که عوض آن را نیکوتر بدهد و اگر توانش کمتر از آن بخشش بود باید که ستایش اش را نیکوتر کند و اگر زبانش قاصر بود باید نعمت را بشناسد و بخشندۀ نعمت را دوست بدارد و اگر از این نیز کوتاهی کند سزاوار آن نعمت نیست.

998-خبر داد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام از آنچه خواهد دید

[1098]5-ابو سعید خدری گفت:رسول خدا علی را از آنچه خواهد دید خبر داد.علی علیه السّلام گریست و عرض کرد:ای رسول خدا تو را به حق ام بر تو و خویشی و همراهی ام با تو از خداوند بخواه که جانم را بگیرد.حضرت فرمود:آیا از من می خواهی که با پروردگارم دربارۀ اجل تعیین شده سخن بگویم؟او گفت:پس من بر چه اساسی با آنان جنگ کنم؟حضرت فرمودند:براساس بدعت در دین.

999-تفسیر قول خداوند: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ)

[1099]6-ابن عباس روایت کرده علی علیه السّلام در حیات رسول خدا می فرمود:خداوند عزّتمند می فرماید:«محمّد فقط فرستادۀ خدا است،پیش از او فرستادگان دیگری نیز بوده اند که در گذشته اند.آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به آیین گذشته برمی گردید؟و هرکس به آیین گذشته بازگردد زیانی به خدا نمی رساند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.»[آل عمران(3):آیۀ 144]به خدا سوگند پس از این که خداوند ما را هدایت کرد به گذشته مان برنمی گردیم.به خدا سوگند اگر او بمیرد یا کشته شود

ص:263

ما قاتل علیه حتّی أموت،و اللّه إنّی لأخوه و ابن عمّه،و وارثه،فمن أحقّ به منّی؟

1100-7- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص، عن إسماعیل بن إسحاق،عن حسین بن أنس،عن یحیی بن سلمه بن کهیل،عن أبیه،عن مجاهد،عن ابن عبّاس قال:لمّا نزلت یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ [التوبه(9):73]قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لأجاهدنّ العمالقه-یعنی الکفّار و المنافقین-فأتاه جبرئیل علیه السّلام و قال:أنت أو علیّ.

1101-8- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن عبّاد بن یعقوب،عن نوح بن درّاج،عن محمّد بن السّائب،عن أبی صالح- عن جابر بن عبد اللّه،قال:قام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم الفتح خطیبا،فقال:أیّها النّاس لأعرفنّکم إنّکم ترجعون بعدی کفّارا،یضرب بعضکم رقاب بعض،و لئن فعلتم ذلک لتعرفنّنی فی کتیبه أضربکم بالسّیف،ثمّ التفت عن یمینه،فقال النّاس:لقّنه جبرئیل علیه السّلام شیئا.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله هذا جبرئیل یقول:أو علیّ.

1102-9- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ، و محمّد بن علیّ بن الحسین معا،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن حسن بن حسن،عن یحیی بن یعلی،عن عبید اللّه بن موسی،عن أبی الزّبیر،عن جابر الأنصاریّ،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی حجّه الوداع،و رکبتی تمسّ رکبته، یقول:لا ترجعوا بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض،أما إن فعلتم لتعرفنّنی

ص:264

براساس آنچه او جنگید من هم می جنگم تا بمیرم.به خدا سوگند من برادر و پسر عمو و وارث اویم.و چه کسی به او سزاوارتر از من است؟

1000-تفسیر قول خداوند: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ)

[1100]7-ابن عبّاس گفته است:وقتی این آیه نازل شد«ای پیامبر با کافران و منافقان پیکار کن»[توبه(9):آیۀ 73]پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا من با غول ها-مقصودشان کافران و منافقان بودند-پیکار خواهم کرد.در این هنگام جبرئیل علیه السّلام آمد و عرض کرد:چه تو چه علی [هر دو باید چنین کنید].

1001-خطبۀ حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله در روز فتح

[1101]8-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:رسول خدا روز فتح برای خطبه خواندن ایستاد و فرمود:ای مردم همانا من می دانم که شما پس از من به کفرتان باز می گردید و برخی تان گردن برخی دیگر را می زند و اگر چنین کنید مرا در لشکری خواهید دید که شما را با شمشیر می زنم.سپس به جانب راستش رو کرد و مردم گفتند:جبرئیل علیه السّلام با او نجوا می کند.آن گاه پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:این جبرئیل است که می گویند:یا علی است که شما را به شمشیر می زند.

1002-کلام نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله در حجه الوداع

[1102]9-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:من در حجه الوداع درحالی که زانویم به زانوی رسول خدا می خورد از ایشان شنیدم که فرمودند:پس از من به کفرتان بازنگردید که برخی تان گردن برخی دیگر را بزند.هان که اگر چنین کنید مرا در یک سوی آن صف خواهید شناخت.

ص:265

فی ناحیه الصّفّ.قال:و أشار إلیه جبرئیل علیه السّلام،فالتفت إلیه،و قال:قل إن شاء اللّه، أو علیّ قال:إن شاء اللّه؛أو علیّ.

1103-10- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد العزیز،عن علیّ بن محمّد بن سلیمان،عن أبیه عن محمّد بن عون بن عبد اللّه بن الحارث، عن أبیه،عن ابن عبّاس فی هذه الآیه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً [آل عمران(3):83]قال:أسلمت الملائکه فی السّماء،و المؤمنون فی الأرض طوعا،أوّلهم و سابقهم من هذه الأمّه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و لکلّ أمّه سابق،و أسلم المنافقون کرها،و کان علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أوّل الأمّه إسلاما، و أوّلهم من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للمشرکین قتالا،و قاتل من بعده المنافقین و من أسلم کرها.

1104-11- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن موسی بن خلف، عن جعفر بن محمّد بن فضل،عن عبد اللّه بن موسی العبسیّ،عن طلحه بن خیر المکّیّ،عن المطّلب بن عبد اللّه عن مصعب بن عبد الرّحمن بن عوف،عن أبیه قال:لمّا افتتح النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله مکّه انصرف إلی الطّائف-یعنی من حنین-فحاصرهم ثمانیّ عشره أو تسع عشره،فلم یفتتحها،ثمّ أوغل روحه أو غدوه،ثمّ نزل ثمّ هجر فقال:أیّها النّاس،إنّی لکم فرط و إنّ موعدکم الحوض،فأوصیکم بعترتی خیرا.ثمّ قال:و الّذی نفسی بیده لتقیمنّ الصّلاه و لتؤتنّ الزّکاه أو لأبعثنّ إلیکم

ص:266

جابر گفت:و جبرئیل علیه السّلام به او اشاره کرد و حضرت به جبرئیل روکرد و او عرض کرد:بگو اگر خدا بخواهد یا منم یا علی.و حضرت فرمودند:اگر خدا خواست یا منم یا علی.

1003-تفسیر قول خداوند: (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)

[1103]10-عبد اللّه بن عباس دربارۀ این آیه«و کسانی که در آسمان و زمین هستند خواه و ناخواه تسلیم او هستند و به سوی او باز می گردند»[آل عمران(3):آیۀ 83]گفت:فرشتگان در آسمان و مؤمنان در زمین از روی میل اسلام آوردند.نخستین و پیشی گیرندۀ ایشان از این امّت علی بن ابی طالب علیه السّلام است که برای هر امّتی پیشی گیرنده ای است.و منافقان از روی بی میلی اسلام آوردند.علی بن ابی طالب علیه السّلام در اسلام آوردن،نخستین شخص از این امّت است.

و نخستین شخص از این امت بود که در رکاب رسول خدا با مشرکان جنگید و پس از رسول خدا منافقان و کسانی که با بی میلی اسلام آورده بودند با او جنگ کردند.

1004-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از فتح مکه به حنین رفت

[1104]11-عبد الرحمان بن عوف گفته است:وقتی پیامبر مکه را فتح کرد و به طائف رفت- مقصود غزوۀ حنین است-هیجده یا نوزده روز ایشان را محاصره کرد ولی آن شهر فتح نشد.

سپس یک شب یا بامداد به شتاب راند و فرود آمد و سپس از آن دست کشید و فرمود:ای مردم همانا من پیش از شما می روم و محل دیدارمان آن حوض است و شما را به نیکی با خاندانم سفارش می کنم.سپس فرمود:سوگند به کسی که جانم به دست او است یا نماز را برپا می دارید و زکات می پردازید یا مردی از سوی خودم

ص:267

رجلا منّی-أو کنفسی-فلیضربنّ أعناق مقاتلیکم،و لیسبینّ ذراریّکم،فرأی أناس أنّه-یعنی أبا بکر أو عمر-و أخذ بید علیّ علیه السّلام فقال:هو هذا قال المطّلب بن عبد اللّه:فقلت لمصعب بن عبد الرّحمن:فما حمل أباک علی ما صنع؟قال:أنا و اللّه أعجب من ذلک.

1105-12- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا محمّد بن إسحاق بن فرّوخ المزنیّ المقرئ الفقیه بربض الرّافقه،قال:حدّثنا محمّد بن عثمان بن کرامه فی مسجد عبد اللّه بن موسی،قال و حدّثنی محمّد بن أحمد بن عبد اللّه بن صفوه الضّریر بالمصّیصه،و کتبته من أصل کتابه،قال:حدّثنا یوسف بن سعید بن مسلم المصّیصیّ،قال:حدّثنا عبید اللّه بن موسی،قال:أخبرنا علیّ بن حسین،عن المطّلب بن عبد اللّه بن حنطب،عن مصعب بن عبد الرّحمن بن عوف،عن أبیه؛ و ذکر نحوه.

1106-13- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إبراهیم بن حفص العسکریّ،عن عبید بن الهیثم،عن عبّاد بن صهیب الکلبیّ،عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهم السّلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:لمّا أوقع-و ربّما قال:فرغ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من هوازن سار حتّی نزل بالطّائف،فحصر أهل وجّ أیّاما،فسأله القوم أن ینتزح عنهم لیقدم علیه وفدهم فیشترط له یشترطون لأنفسهم،فسار علیه السّلام حتّی نزل مکّه،فقدم علیه نفر منهم بإسلام قومهم،و لم یبخع القوم له بالصّلاه و لا

ص:268

-یا مانند خودم-را به سوی شما می فرستم و او گردن جنگجویانتان را می زند و فرزندانتان را اسیر می کند.گروهی گمان کردند که مقصود حرکت ابو بکر یا عمر است ولی حضرت دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:و آن مرد این است.مطّلب بن عبد اللّه گفته است:من به مصعب بن عبد الرحمان گفتم:پس چرا پدرت آن گونه عمل کرد؟او گفت:به خدا سوگند من هم از او در شگفتم.

[1105]12-مانند همین حدیث از طریق دیگری از همو روایت شده است.

1005-هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از هوازن فارغ شدند و به طائف رسیدند

[1106]13-حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که جابر بن عبد اللّه انصاری گفته است:چون رسول خدا کار هوازن را به پایان برد،حرکت کرد و در طائف فرود آمد و چندین روز اهل وجّ [جایی در کنار طائف]را محاصره کرد.آن مردم از ایشان خواستند که از آنان دور شود تا هیأتی از آنان به خدمت حضرت بیایند و با هم مذاکره کنند.پیامبر حرکت کرد و در مکه فرود آمد.آن گاه گروهی از آنان با ادّعای اسلام آوردن مردمشان آمدند ولی نه به نماز و نه به زکات

ص:269

الزّکاه،فقال صلّی اللّه علیه و اله إنّه لا خیر فی دین لا رکوع فیه و لا سجود،أما و الّذی نفسی بیده لیقیمنّ الصّلاه و لیؤتنّ الزّکاه أو لأبعثنّ إلیهم رجلا هو منّی کنفسی،فلیضربنّ أعناق مقاتلیهم،و لیسبینّ ذراریّهم،هو هذا؛و أخذ بید علیّ علیه السّلام فأشالها.فلمّا صار القوم إلی قومهم بالطّائف أخبروهم بما سمعوا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأقرّوا له بالصّلاه،و أقرّوا له بما شرط علیهم،فقال صلّی اللّه علیه و اله:ما استعصی علیّ أهل مملکه و لا أمّه إلاّ رمیتهم بسهم اللّه(عزّ و جلّ)قالوا:یا رسول اللّه،و ما سهم اللّه؟قال:علیّ بن أبی طالب،ما بعثته فی سریّه إلاّ رأیت جبرئیل عن یمینه،و میکائیل عن یساره، و ملکا أمامه،و سحابه تظلّه حتّی یعطی اللّه(عزّ و جلّ)حبیبی النّصر و الظّفر.

1107-14- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن أبی مسیح،عن أبی المعتمر عبد العزیز بن محمّد بن عبد اللّه بن معاذ،عن أبیه و عمّه، عن معاذ و عبید اللّه ابنی عبد اللّه،عن عمّهما یزید بن الأصمّ،قال:قدم سفیر بن شجره العامریّ المدینه،فاستأذن علی خالتی میمونه بنت الحارث زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و کنت عندها،فقالت:ائذن للرّجل؛فدخل فقالت:من أین أقبل الرّجل؟ قال:من الکوفه.قالت:فمن أیّ القبائل أنت؟قال:من بنی عامر.قالت:حیّیت ازدد قربا،فما أقدمک؟قال:یا أمّ المؤمنین،رهبت أن تکبسنی الفتنه لما رأیت من اختلاف النّاس فخرجت.قالت:فهل کنت بایعت علیّا علیه السّلام قال:نعم.قالت:فارجع فلا تزولن عن صفّه،فو اللّه ما ضلّ و لا ضلّ به.قال:یا أمّاه فهل أنت محدّثتی فی

ص:270

تن در ندادند،که حضرت فرمودند:در دین بی رکوع و سجده خیری نیست.هان سوگند به کسی که جانم به دست او است یا نماز را برپا می دارند و زکات می دهند یا من مردی از خودم را که همانند من است به سوی شان می فرستم تا گردن جنگجویان شان را بزند و فرزندانشان را اسیر کند.و آن مرد این است و دست علی علیه السّلام را گرفت و بالا برد وقتی آن گروه به سوی مردمانشان در طائف بازگشتند و خبر آنچه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده بودند به آنان دادند،آن ها نماز و شروط حضرت را پذیرفتند.و پیامبر گرامی فرمودند:اهل هیچ مملکت و امّتی در برابر من سرکشی نکردند جز این که آنان را با تیر خداوند هدف قرار دادم.گفتند:ای رسول خدا تیر خداوند چیست؟فرمودند:علی بن ابی طالب است.به هر جنگی که او را فرستادم جبرئیل را در جانب راست،میکائیل را در جانب چپ،فرشته ای را در پیش و ابری را که سایه می افکند بر بالای سرش دیدم تا آن که خدا به حبیبم یاری و پیروزی عطا کرد.

1006-کلام میمونه دختر حارث در فضیلت های حضرت علی علیه السّلام

[1107]14-یزید بن اصم گفت:سفیر بن شجره عامری به مدینه آمد و از خاله من میمونه بن حارث همسر پیامبر در وقتی که من نزدش بودم،اجازۀ ورود خواست.خاله ام گفت:به این مرد اجازه بده.او وارد شد و خاله ام گفت:این مرد از کجا آمده است؟او گفت:از کوفه آمده ام.

خاله ام گفت:از کدام قبیله ای؟او گفت:از بنی عامر.خاله ام گفت:شرم نکن نزدیک تر بیا.چه چیزی تو را به این جا کشانده است؟او گفت:ای مادر مؤمنان از دیدن اختلاف میان مردم ترسیدم که در فتنه بیفتم و برای همین از کوفه بیرون آمدم.خاله ام گفت:آیا با علی علیه السّلام بیعت کرده ای؟گفت:بله.خاله ام گفت:پس بازگرد و از صف او بیرون نیا.به خدا سوگند او گمراه نمی شود و گمراه نمی کند.او گفت:مادر جان آیا حدیثی دربارۀ علی علیه السّلام می گویی

ص:271

علیّ علیه السّلام بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قالت:اللّهمّ نعم،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:علیّ آیه الحقّ،و رایه الهدی،علیّ سیف اللّه یسلّه علی الکفّار و المنافقین،فمن أحبّه فبحبّی أحبّه،و من أبغضه فببغضی أبغضه،و من أبغضنی أو أبغض علیّا لقی اللّه(عزّ و جلّ)و لا حجّه له.

1108-15- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر أبی جعفر الطّبریّ قراءه،قال:حدّثنی محمّد بن عماره الأسدیّ،قال:حدّثنا عمرو بن حمّاد بن طلحه القنّاد،عن هاشم بن البرید،عن أبیه،عن أبی سعید التّیمیّ،عن ثابت مولی أبی ذرّ رحمه اللّه قال:شهدت مع علیّ علیه السّلام یوم الجمل،فلمّا رأیت عائشه واقفه دخلنی بعض ما یدخل النّاس حتّی إذا کان عند الظّهر فکشف اللّه ذلک عنّی فقاتلت قتالا شدیدا.قال:ثمّ بعد ذلک أتیت المدینه،فأتیت أمّ سلمه زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فسلّمت و استأذنت،فقیل:من ذا؟فقلت:سائل.فقالت:أطعموا السّائل.

فقلت:إنّی و اللّه لا أسأل طعاما و لا شرابا،و لکنّی أبو ثابت مولی أبی ذرّ.فقالت:

مرحبا،فقصصت علیها قصّتی،قالت فأین کنت حین طارت القلوب مطائرها؟ قال:فقلت إلی أحسن ذلک،کشف اللّه ذلک عنّی حین زوال الشّمس فقاتلت قتالا شدیدا مع أمیر المؤمنین علیه السّلام حتّی فرغ؛قالت:أحسنت سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ علیّا مع القرآن،و القرآن مع علیّ،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1109-16- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن

ص:272

که از رسول خدا شنیده باشی.خاله ام گفت:البته،از رسول خدا شنیدم که فرمودند:علی نشانۀ حق و بیرق هدایت است.علی شمشیر خدا است که آن را برای کافران و منافقان بیرون می آورد.پس هرکس او را دوست بدارد با محبتش به من او را دوست داشته و هرکس او را دشمنی کند با کینه اش به من علی را دشمنی کرده و هرکس به من یا علی کینه ورزد در حالی خداوند را دیدار کند که هیچ برهانی برای خود ندارد.

1007-حضرت علی علیه السّلام با قرآن و قرآن با حضرت علی علیه السّلام است

[1108]15-ابو ثابت غلام ابو ذر گفت:در جنگ جمل با علی علیه السّلام حاضر بودم.چون عایشه را به پا خواسته،دیدم برخی از آنچه به ذهن مردم می آید به ذهنم آمد تا آنکه به هنگام ظهر خداوند آن[تردید]را از من برداشت و آن گاه جنگی سخت کردم.سپس به مدینه آمدم و به خدمت امّ سلمه همسر پیامبر رفتم و سلام کرده،اجازه خواستم.گفتند:کیست؟من گفتم:سائل.ام سلمه گفت:به این سائل غذا دهید.من گفتم:به خدا سوگند من غذا و آشامیدنی نمی خواهم من ابو ثابت غلام ابوذرم.امّ سلمه گفت:خوش آمدی.آن گاه من حکایتم را برایش باز گفتم.او گفت:

هنگامی که قلب ها به جایگاهشان پرگشودند توجه کردی؟من گفتم:به نیکوترین جایگاه پر گشودم.خداوند آن[تردید]را به هنگام ظهر از من برداشت و من به همراه امیر مؤمنان به سختی جنگ کردم تا پایان یافت.امّ سلمه گفت:آفرین از رسول خدا شنیدم که فرمودند:

همانا علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است از هم جدا نمی شوند تا در کنار آن حوض بر من وارد شوند.

ص:273

حفص،عن عبّاد بن یعقوب،عن علیّ بن هاشم بن البرید،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مخارق،عن هاشم بن مساحق،عن أبیه:أنّه شهد یوم الجمل،و أنّ النّاس لمّا انهزموا اجتمع هو و نفر من قریش فیهم مروان،فقال بعضهم لبعض.و اللّه لقد ظلمنا هذا الرّجل و نکثنا بیعته علی غیر حدث کان منه،ثمّ لقد ظهر علینا فما رأینا رجلا کان أکرم سیره و لا أحسن عفوا بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منه،فتعالوا فندخل علیه و لنعتذرن ممّا صنعنا.قال:فدخلنا علیه،فلمّا ذهب متکلّمنا یتکلّم قال:أنصتوا أکفکم،إنّما أنا رجل منکم،فإن قلت حقّا فصدّقونی،و إن قلت غیر ذلک فردّوه علیّ،أنشدکم باللّه أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبض و أنا أولی النّاس به و بالنّاس؟ قالوا:اللّهمّ نعم.قال:فبایعتم أبا بکر و عدلتم عنّی،فبایعت أبا بکر کما بایعتموه، و کرهت أن أشقّ عصا المسلمین،و أن أفرّق بین جماعتهم،ثمّ إنّ أبا بکر جعلها لعمر من بعده،و أنتم تعلمون أنّی أولی النّاس برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و بالنّاس من بعده، فبایعت عمر کما بایعتموه،فوفیت له ببیعته حتّی لمّا قتل جعلنی سادس ستّه، فدخلت حیث أدخلنی،و کرهت أن أفرّق جماعه المسلمین و أشقّ عصاهم، فبایعتم عثمان فبایعته،ثمّ طعنتم علی عثمان فقتلتموه،و أنا جالس فی بیتی،ثمّ أتیتمونی غیر داع لکم و لا مستکره لأحد منکم،فبایعتمونی کما بایعتم أبا بکر و عمر و عثمان،فما جعلکم أحقّ أن تفوا لأبی بکر و عمر و عثمان ببیعتهم منکم ببیعتی؟قالوا:یا أمیر المؤمنین،کن کما قال العبد الصّالح: لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ

ص:274

1008-پشیمانی بعضی از اصحاب جمل و آمدن نزد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام

[1109]16-هاشم بن مساحق از پدرش روایت کرده که او در جنگ جمل حاضر بوده و چون مردم شکست خوردند،او و گروهی از قریش که مروان در میانشان بوده گرد آمده اند و برخی به برخی دیگر گفته اند:به خدا سوگند ما به این مردم ستم کردیم و بی آنکه او خطایی کرده باشد بیعتش را شکستیم،با این که بر ما آشکار بود که پس از رسول خدا مردی بزرگوارتر و نیکو گذشت تر از او ندیده ایم.پس بیایید.به نزد او رویم و از آنچه کرده ایم عذرخواهی کنیم.

او گفته که ما به نزد حضرت رفتیم و سخنگوی ما چون خواست سخن بگوید،ایشان فرمودند:گوش کنید تا از شما چشم بپوشم.همانا من مردی از شما هستم.اگر حق گفتم بپذیرید و اگر جز آن گفتم آن را به خودم بازگردانید.شما را به خدا آیا می دانید که وقتی رسول خدا وفات کرد من سزاوارترین مردمان نسبت به او و مردم بودم؟آنان گفتند:البته،او فرمود:

آن گاه شما با ابو بکر بیعت کردید و از من برگشتید.و من هم با او بیعت کردم چنان که شما بیعت کردید؛زیرا دوست نداشتم اتّحاد مسلمانان را بشکنم و در جماعتشان جدایی بیندازم.

سپس ابو بکر آن را برای عمر نهاد درحالی که شما می دانستید که من پس از رسول خدا سزاوارترین شخص به او و مردم هستم.و من با عمر بیعت کردم چنان که شما با او بیعت کردید و بر بیعت با او وفادار ماندم تا زمانی که کشته شد و مرا نفر ششم شورای شش نفره قرار داد.من هرجا که او گفته بود وارد شدم و نپسندیدم که در جماعت مسلمانان جدایی بیندازم و اتّحادشان را بشکنم.آن گاه با عثمان بیعت کردید و من هم بیعت کردم.سپس عثمان را رسوا کردید و او را کشتید درحالی که من در خانه ام نشسته بودم.سپس به سوی من آمدید بی آنکه شما را دعوت کرده باشم یا یکی از شما را به آن واداشته باشم.پس با من بیعت کردید چنان که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودید.امّا چه چیزی شما را به بیعت ابو بکر و عمر و عثمان وفادارتر از بیعت با من کرد؟آنان گفتند:ای امیر مؤمنان چنان باش که آن بندۀ صالح گفت:

ص:275

یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ [یوسف(12):92]فقال:کذلک أقول: «یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ» مع أنّ فیکم رجلا لو بایعنی بیده لنکث باسته؛یعنی مروان.

1110-17- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن جدّه محمّد بن عیسی،عن محمّد بن الفضیل الصّیرفیّ،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام، عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رجل للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا رسول اللّه،علّمنی عملا لا یحال بینه و بین الجنّه.قال:لا تغضب،و لا تسأل النّاس شیئا،و ارض للنّاس ما ترضی لنفسک.فقال:یا رسول اللّه،زدنی.قال:إذا صلّیت العصر فاستغفر اللّه سبعا و سبعین مرّه تحطّ عنک عمل سبع و سبعین سنه.قال:ما لی سبع و سبعون سنه.

فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاجعلها لک و لأبیک و أمّک و لقرابتک.

1111-18- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن سهل، عن موسی بن عمر بن یزید،عن معمّر بن خلاّد،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:

جاء أبو أیّوب خالد بن زید إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه أوصنی و أقلل لعلّی أن أحفظ.قال:أوصیک بخمس:بالیأس عمّا فی أیدی النّاس فإنّه الغنی، و إیّاک و الطّمع فإنّه الفقر الحاضر،و صلّ صلاه مودّع،و إیّاک و ما تعتذر منه،و أحبّ لأخیک ما تحبّ لنفسک.

1112-19- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی سفیان،عن

ص:276

«دیگر امروز سرزنشتان نباید کرد خداوند شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است» [یوسف(12):آیۀ 92]او فرمود:من نیز چنان می گویم:«خداوند شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است»یا این که در میان شما کسی هست که اگر با دستش با من بیعت کند با نشیمنگاهش آن را می شکند.و مقصودش مروان بود.

1009-عملی که انسان وارد بهشت می کند

[1110]17-محمّد بن فضیل صیرفی گفت:حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که مردی به پیامبر گرامی عرض کرد:ای رسول خدا به من عملی بیاموز که میان من و بهشت فاصله ای نماند.فرمودند:خشمگین مشو و از مردم چیزی مخواه و برای مردم چیزی را دوست داشته باش که برای خودت دوست می داری.او گفت:ای رسول خدا باز هم بگو.فرمودند:چون نماز عصر را گزاردی هفتاد و هفت بار از خداوند آمرزش بخواه تا گناه هفتاد و هفت سال تو را فرو گذارد.او گفت:مرا چه به گناه هفتاد و هفت سال.رسول خدا به او فرمودند:پس آن را برای خود و پدر و مادر و خویشانت قرار بده.

1010-سفارش پیامبر به پنج چیز

[1111]18-معمّر بن خلاّد گفت:حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:ابو ایوب انصاری-که نامش خالد بن زید بود-به نزد رسول خدا آمد و عرض کرد:ای رسول خدا مرا سفارشی کن و اندک بفرما تا حفظ کنم.حضرت فرمودند:تو را به پنج چیز سفارش می کنم:ناامیدی از آنچه در دست مردم است که همان توانگری است.از آزمندی پروا کن که فقری آماده است.چونان کسی نماز بخوان که آخرین نماز را می خواند.از آنچه تو را به عذرخواهی وادارد بپرهیز و برای برادرت چیزی را دوست بدار که برای خودت دوست می داری.

ص:277

إبراهیم بن عمرو،عن محمّد بن شعیب بن سابور،عن عثمان بن أبی العاتکه،عن علیّ بن یزید:عن القاسم بن عبد الرّحمن بن صدّیّ،عن أبی أمامه الباهلیّ:أنّه سمع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:ما أری رجلا أدرک عقله الإسلام و ولد فی الإسلام یبیت لیله سوادها-قلت:و ما سوادها،یا أبا أمامه؟قال:جمیعها-حتّی یقرأ هذه الآیه اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ فقرأ الآیه إلی قوله: اَلْعَلِیُّ الْعَظِیمُ [البقره(2):255]ثمّ قال:فلو تعلمون ما هی-أو قال:ما فیها-لما ترکتموها علی حال،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اخبرنی قال:أعطیت آیه الکرسیّ من کنز تحت العرش و لم یؤتها نبیّ کان قبلی.قال علیّ علیه السّلام:فما بتّ لیله قطّ منذ سمعتها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی أقرأها.ثمّ قال:یا أبا أمامه،إنّی أقرأها ثلاث مرّات فی ثلاثه أحایین من کلّ لیله،فقلت:و کیف تصنع فی قراءتک لها یا بن عمّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله قال:

أقرأها قبل الرّکعتین بعد صلاه العشاء الآخره،فو اللّه ما ترکتها منذ سمعت هذا الخبر عن نبیّکم علیه السّلام حتّی أخبرتک به.قال أبو أمامه:و و اللّه ما ترکت قراءتها منذ سمعت هذا الخبر من علیّ بن أبی طالب علیه السّلام حتّی حدّثتک-أو قال:أخبرتک-به.

قال القاسم:و أنا ما ترکت قراءتها کلّ لیله منذ حدّثنی أبو أمامه بفضلها حتّی الآن.

قال علیّ بن یزید:و أخبرک أنّی ما ترکت قراءتها کلّ لیله مذّ حدّثنی القاسم فی فضلها.قال ابن أبی العاتکه:فما ترکت قراءتها فی کلّ لیله منذ بلغنی فی فضل قراءتها ما بلغنی.قال ابن شابور:و أنا ما ترکت قراءتها فی کلّ لیله منذ بلغنی عن

ص:278

1011-فضیلت آیه الکرسی

[1112]19-از ابو امامه باهلی روایت شده که او از علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیده که فرموده است:

گمان نمی کنم مردی اسلام را به عقلش دریافته باشد و مسلمان زاده شده باشد و با این حال همۀ سیاهی شب را بخوابد-کسی از راوی پرسید:ای ابو امامه سیاهی شب چیست؟او گفت:

همه شب مگر اینکه[قبل از خواب]این آیه را بخواند:«خداوندی که جز او معبودی نیست.

آن زندۀ پاینده...(تا آن جا که فرموده است)آن والای بزرگ»[بقره(2):آیۀ 255]سپس فرمود:اگر می دانستید که این آیه چیست-یا فرمود:چه اثری در آن است-آن را هیچ گاه رها نمی کردید.همانا رسول خدا به من فرمودند:آیه الکرسی از گنجی در زیر عرش به من داده شد و به هیچ پیامبری پیش از من داده نشده بود.علی علیه السّلام

فرمود:من از زمانی که این سخن را از رسول خدا شنیدم هرگز پیش از آن که آن را بخوانم، نخوابیده ام.سپس فرمود:ای ابو امامه من این آیه را در سه زمان از شب می خوانم.من گفتم:

ای پسر عموی محمّد صلّی اللّه علیه و اله آن را چگونه می خوانی؟او فرمود:آن را پیش از دو رکعت نافله نماز عشا می خوانم.به خدا سوگند من از زمانی که این خبر را از رسول خدا شنیدم تا اکنون که آن را به تو باز گفتم خواندنش را ترک نکرده ام.ابو امامه گفت:و به خدا سوگند من هم از زمانی که این خبر را از علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیدم تا اکنون که آن را برای تو می گویم خواندن آن را ترک نکرده ام.قاسم گفته است:و من هم خواندن شبانۀ آن را ترک نکرده ام از وقتی که ابو امامه حدیث فضیلت آن را برایم گفته است علی بن یزید هم گفته است:و من هم به تو می گویم که از وقتی قاسم فضیلت آن را برایم بازگفته است خواندن آیه الکرسی در هر شب را ترک نکرده ام.ابن ابو عاتکه گفت:و من خواندن شبانۀ آن را ترک نکرده ام از هنگامی که حدیث فضیلت خواندن آن را شنیدم.ابن شابور نیز گفته است:و من هم خواندن هر شب آن را از زمانی که فضیلت آن را از رسول خدا شنیدم ترک نکردم.

ص:279

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قوله فی فضل قراءتها.قال إبراهیم بن عمرو بن بکر.و أنا فما ترکت قراءتها منذ بلغنی هذا الحدیث عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال أبو محمّد عبد اللّه بن أبی سفیان:و أنا فما ترکت قراءتها منذ کتبت هذا الحدیث عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی فضل قراءتها.قال أبو المفضّل:و أنا بنعمه ربّی ما ترکت قراءتها منذ سمعت هذا الحدیث عن عبد اللّه بن أبی سفیان عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حتّی حدّثتکم به.

1113-20- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن المفلّس، عن عبد اللّه بن یوسف،عن عمر بن عبد العزیز،عن خاقان بن عبد اللّه،عن حمید، عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سیّد العرب؟قالوا:أنت یا رسول اللّه.قال:أنا سیّد ولد آدم،و علیّ سیّد العرب.

1114-21- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد الهمدانیّ،عن أحمد بن یحیی الصّوفیّ،عن إسماعیل بن أبان،عن جعفر بن میسره،عن أبی عبد اللّه، عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الیشکریّ،عن أنس قال:بینما أنا أوضّئ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذ دخل علیّ علیه السّلام فجعل یأخذ من وضوئه فیغسل به وجهه،ثمّ قال:أنت سیّد العرب.فقال:یا رسول اللّه،أنت رسول اللّه و سیّد العرب.قال:یا علیّ،أنا رسول اللّه و سیّد ولد آدم،و أنت أمیر المؤمنین و سیّد العرب.

1115-22- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الحسینیّ، عن موسی بن عبد اللّه بن موسی،عن أبیه،عن محمّد بن زید،عن أخیه یحیی،

ص:280

ابراهیم بن عمرو بن بکر گفت:من از وقتی که این حدیث را از رسول خدا شنیدم قرائت آن را ترک نکردم.ابو محمّد عبد اللّه بن ابو سفیان گفت:و من قرائت آن را ترک نکردم از وقتی که حدیث فضیلت قرائت آیه الکرسی را از زبان رسول خدا نوشتم.ابو مفضّل گفت:و من به نعمت پروردگارم سوگند قرائت آن را از هنگام شنیدن این حدیث از عبد اللّه بن ابو سفیان به نقل از پیامبر گرامی تا اکنون که آن را به شما می گویم،ترک نکرده ام.

1012-حضرت علی علیه السّلام آقا و سرور عرب

[1113]20-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا فرمودند:چه کسی سرور عرب است؟اصحاب گفتند:شما ای رسول خدا.حضرت فرمودند:من سرور فرزندان آدمم و علی سرور عرب است.

[1114]21-انس بن مالک روایت کرده که وقتی من داشتم کمک می کردم تا رسول خدا وضو بگیرد ناگاه علی علیه السّلام وارد شد.آن گاه از آب وضوی حضرت گرفت،و صورتش را با آن شست.

و حضرت فرمودند:تو سرور عرب هستی.او عرض کرد:ای رسول خدا تو فرستادۀ خداوند و سرور عربی،حضرت فرمودند:ای علی من فرستادۀ خدا و سرور فرزندان آدمم و تو امیر مؤمنان و سرور عرب هستی.

ص:281

قال:سألت أبی زید بن علیّ علیه السّلام:من أحقّ النّاس أن یحذّر؟قال:ثلاثه:العدوّ الفاجر،و الصّدیق الغادر،و السّلطان الجائر.

1116-23- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن جعفر بن محمّد بن أعین،عن زکریّا بن یحیی بن صبیح،عن خلف بن خلیفه،عن سعید بن عبید، عن علیّ بن ربیعه الوالبیّ،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(تبارک و تعالی)حدّ لکم حدودا فلا تعتدوها و فرض علیکم فرائض فلا تضیّعوها،و سنّ لکم سننا فاتّبعوها،و حرّم علیکم حرمات فلا تنتهکوها،و عفا لکم عن أشیاء رحمه منه من غیر نسیان فلا تکلّفوها.

1117-24- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن حمید الرّازیّ،عن إبراهیم بن المختار،عن النّضر بن حمید،عن أبی إسحاق عن الأصبغ،عن أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیه)أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

ما من أهل بیت فیهم اسم نبیّ إلاّ بعث اللّه إلیهم ملکا یقدّسهم من صلاه الغداه الی العشاء؟قال أبو إسحاق:و ذکر مثل ذلک فی لیلهم.قال أبو إسحاق:قال الأصبغ و رفعه:و ما من قوم ولد فیهم مولود ذکر إلاّ حدث فیهم عزّ لم یکن.

1118-25- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن إبراهیم بن حبیب،عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن الحسن بن الحسین،عن علیّ بن القاسم الکندیّ،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ

ص:282

1013-از سه چیز پرهیز کن

[1115]22-یحیی بن زید گفت:از پدرم زید بن علی علیه السّلام پرسیدم:از کدام مردمان سزاوار است که پروا شود؟او گفت:از سه کس:دشمن گناهکار،دوست خیانتکار و پادشاه ستمکار.

1014-خداوند متعال واجبات و حرام هایی قرار داده اند که از آن ها مگذرید

[1116]23-علی بن ربیعه والبی از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند پاک و والا برایتان مرزهایی نهاد پس از آن ها نگذرید و واجباتی نهاد پس آن ها را تباه نکنید و سنّت هایی گذاشت پس از آن ها پیروی کنید و حرام هایی گذاشت پس به آن ها مرتکب نشوید و از برخی چیزها از روی رحمت بر شما و نه از روی فراموشی، گذشت کرد پس آنها را بر خود تکلیف مکنید.

1015-مستحب است نامگذاری به اسماء انبیاء

[1117]24-أصبغ از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هر خاندانی که در آنان نام پیامبری باشد،خداوند فرشته ای را از نماز بامداد تا خفتن به سویشان می فرستد تا آنان را پاک گرداند.ابو اسحاق[یکی از راویان حدیث]گفت:و مانند آن را دربارۀ شب ایشان نیز فرمود.ابو اسحاق گفت:أصبغ در حدیثی بریده سند گفت:هرگاه در میان گروهی نرینه ای به دنیا بیاید عزّتی که نبوده به وجود می آید.

ص:283

بن أبی طالب علیه السّلام،قال:کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذا نزل به کرب أو همّ دعا«یا حیّ یا قیّوم،یا حیّا لا یموت،یا حیّ لا إله إلاّ أنت،کاشف الغمّ،مجیب دعوه المضطرّین،أسألک بأنّ لک الحمد،لا إله إلاّ أنت بدیع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الإکرام، و رحمان الدّنیا و الآخره و رحیمهما،و ارحمنی رحمه تغنینی بها عن رحمه من سواک یا أرحم الرّاحمین»قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما دعا أحد من المسلمین بهذه ثلاث مرّات إلاّ أعطی مسألته إلاّ أن یسأل مأثما أو قطیعه رحم.

1119-26- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن النّعمان بن أحمد بن نعیم، عن محمّد بن شعبه،عن حفص بن عمر،عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ عن الباقر عن آبائه علیهم السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من کثر همّه سقم بدنه، و من ساء خلقه عذّب نفسه،و من لا حی الرّجال سقطت مروّته و ذهبت کرامته.ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم یزل جبرئیل علیه السّلام ینهانی عن ملاحاه الرّجال کما ینهانی عن شرب الخمر و عباده الأوثان.

1120-27- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن محمّد بن شعبه، عن سالم بن جناده،عن وکیع،عن سفیان الثّوریّ،عن جابر الجعفیّ،عن عبد اللّه بن یحیی الحضرمیّ،قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:کنّا جلوسا عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و هو نائم و رأسه فی حجری،فتذاکرنا الدّجّال فاستیقظ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله محمرّا وجهه فقال:

لغیر الدّجّال أخوف علیکم من الدّجّال الأئمّه المضلّون،و سفک دماء عترتی من

ص:284

1016-دعای پیامبر هنگام نگرانی و غم

[1118]25-زید بن علی از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:هنگاه نگرانی یا غمی بر پیامبر فرود می آمد،چنین دعا می کرد:«ای زنده،ای پاینده،ای زنده ای که نمی میرد،ای زنده ای که جز تو معبودی نیست،برطرف کنندۀ اندوه،پاسخگوی دعای بیچارگان،به حقّ سپاس که مخصوص تو است که معبودی جز تو نیست ای آفرینشگر آسمان ها و زمین،صاحب شکوه و بخشش،رحمتگر و مهربان دنیا و آخرت مرا چنان بیامرز که از رحمت جز تو بی نیاز شوم ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.»رسول خدا فرمودند:

هر مسلمانی سه بار این دعا را بخواند،حاجتش داده می شود مگر این که گناه یا قطع خویشاوندی بخواهد.

1017-موعظۀ حضرت باقر علیه السّلام

[1119]26-عبد اللّه بن محمد گفت:حضرت باقر علیه السّلام از پدرانش روایت کرد که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمود:هر که اندوهش بسیار باشد تنش بیمار می شود و هرکه اخلاقش بد باشد خودش را عذاب می دهد و هرکس با مردان ناسزاگویی کند مردانگی و کرامتش فرو می ریزد.سپس فرمودند:جبرئیل علیه السّلام پیوسته مرا از ناسزاگویی با مردان نهی می کرد چنان که از شراب نوشیدن و عبادت بت ها نهی می کرد.

1018-کسانی هستند که از دجال برترند

[1120]27-عبد اللّه بن یحیی حضر می گفت:از علی علیه السّلام شنیدم که فرمود:در خدمت پیامبر نشسته بودیم و ایشان سر بر دامن من خوابیده بودند.آن گاه از دجّال سخن به میان آمد و پیامبر گرامی درحالی که صورتش سرخ شده بود،از خواب برخاست و فرمود:کسانی هستند که از دجّال بر شما خوفناک ترند:

پیشوایان گمراه و ریختن خون خاندانم پس از من.من دشمن کسانی هستم که با آنها بجنگند و دوست کسانی هستم که با آنها در صلح باشند.

ص:285

بعدی،أنا حرب لمن حاربهم،و سلم لمن سالمهم.

1121-28- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن بشّار، عن مجاهد بن موسی،عن عبّاد بن عبّاد،عن مجالد بن سعید،عن خیر بن نوف أبی الودّاک،قال:قلت لأبی سعید الخدریّ:و اللّه ما یأتی علینا عام إلاّ و هو شرّ من الماضی،و لا أمیر إلاّ و هو شرّ ممّن کان قبله.فقال أبو سعید:سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول ما تقول،و لکن سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:لا یزال بکم الأمر حتّی یولد فی الفتنه و الجور،من لا یعرف غیرها حتّی یملأ الأرض جورا،فلا یقدر أحد یقول اللّه،ثمّ یبعث اللّه(عزّ و جلّ)رجلا منّی و من عترتی،فیملأ الأرض عدلا کما ملأها من کان قبله جورا،و تخرج له الأرض أفلاذ کبدها،و یحثو المال حثوا و لا یعدّه عدّا،و ذلک حین یضرب الإسلام بجرانه.

1122-29- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن سوید بن سعید،عن المفضّل بن عبد اللّه،عن أبی إسحاق الهمدانیّ،عن حبیش بن المعتمر،قال:سمعت أبا ذرّ الغفاریّ رضی اللّه عنه و هو یقول:أیّها النّاس،من عرفنی فقد عرفنی،و من لم یعرفنی فأنا أعرّفه بنفسی،أنا أبو ذرّ جندب بن جناده الغفاریّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّما مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح، من دخلها نجا،و من تخلّف عنها هلک.

1123-30- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن

ص:286

1019-ظهور حضرت مهدی علیه السّلام

[1121]28-خیر بن نوف ابو ودّاک گفت:به ابو سعید خدری گفتم:به خدا سوگند هر سالی که بر ما می گذرد بدتر از سال پیش و هر امیری که می آید بدتر از امیر پیشین است.ابو سعید گفت:آنچه را گفتی من از رسول خدا شنیدم.ولی شنیدم که رسول خدا فرمودند:پیوسته امر به دست شما است تا آن که در فتنه و ستم کسانی به دنیا می آیند که جز آن را نمی شناسند و زمین از ستم پر می شود،چنان که دیگر کسی نمی تواند به خدا معتقد باشد.آن گاه خداوند عزّتمند مردی از من و خاندان من برمی انگیزد تا زمین را از عدل و داد پر کند چنان که پیش از او کسی آن را از ستم پر کرده است.در این هنگام زمین گنج های پنهانش را برای او بیرون می سازد.و بی شمار مال برمی آورد و این هنگامی است که اسلام به طور کامل استقرار می یابد.

1020-حدیث سفینه

[1122]29-حبیش بن معتمر گفت:از ابوذر غفاری شنیدم که می گفت:ای مردم هرکس مرا می شناسد که می شناسد و هرکس مرا نمی شناسد من خودم را به او می شناسانم.من ابو ذر جندب بن جناده غفاری ام که از رسول خدا شنیدم می فرمود:همانا حکایت خاندان من در میان شما همچون حکایت کشتی نوح است که هرکس به آن درآید نجات می یابد و هرکس از آن بازماند نابود می شود.

ص:287

عمرو بن علیّ،عن عمرو بن خلیفه،عن محمّد بن زیاد،عن أبی هریره،قال:

اصطرع الحسن و الحسین علیهما السّلام فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إیه حسن،فقالت فاطمه علیها السّلام یا رسول اللّه،تقول:إیه حسن و هو أکبر الغلامین؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أقول إیه حسن،و جبرئیل یقول:إیه حسین.

1124-31- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن حسین بن نصر بن مزاحم،عن إبراهیم بن الحکم بن ظهیر،عن أبیه،عن منصور بن سابور البرجمیّ،عن عبد اللّه بن بریده،عن أبیه بریده بن حصیب الأسلمیّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عهد إلیّ ربّی(تعالی)عهدا فقلت:یا ربّ بیّنه، قال:یا محمّد اسمع،علیّ رایه الهدی و إمام أولیائی،و نور من أطاعنی،و هو الکلمه الّتی ألزمتها المتّقین،فمن أحبّه فقد أحبّنی،و من أبغضه فقد أبغضنی، فبشّره بذلک.قال:قلت:أجل؛قلت:و اجعل دینه الإیمان فی قلبه.قال:قد فعلت.

ثمّ قال:إنّی مستخصّه ببلاء لم یصب به أحدا من خلقی.قال:قلت:أخی و صاحبی قال:ذلک ممّا قد سبق منّی إنّه مبتلی و مبتلی به.

1125-32- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عیسی بن العبّاد،عن محمّد بن عبد الجبّار السّدوسیّ،عن علیّ بن الحسین بن عون بن أبی حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،قال:حدّثنی أبی،عن أبیه،عن أبی حرب بن أبی الأسود،عن أبیه أبی الأسود:أنّ رجلا سأل أمیر المؤمنین علیّ بن أبی

ص:288

1021-کشتی گرفتن حضرت امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام

[1123]30-ابو هریره گفت:حسن و حسین علیهما السّلام با هم کشتی می گرفتند که رسول خدا فرمود آفرین حسن.فاطمه علیها السّلام عرض کرد:ای رسول خدا با این که حسن بزرگ تر است شما او را تشویق می کنید؟رسول خدا فرمودند:من حسن را تشویق می کنم و جبرئیل حسین را.

1022-حضرت علی علیه السّلام پیشوای خوبان

[1124]31-بریده بن حصیب أسلمی گفت که رسول خدا فرمودند:پروردگارم مسؤولیّتی بر دوشم نهاد و من عرض کردم:پروردگارا آن را بیان فرما.فرمود:ای محمّد بشنو:علی بیرق هدایت،پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من فرمان می برند.او همان کلمه ای است که پرهیزگاران را به همراهی اش وادار ساختم.پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است.این را به او مژده بده.من عرض کردم:به چشم و گفتم و دین او را ایمان در دل قرار بده.خداوند فرمود:چنین کردم.

آن گاه فرمود:من او را به بلایی مخصوص کرده ام که هیچ یکی از آفریدگانم را به آن دچار نکرده ام.من عرض کردم:او برادر و همراه من است.خداوند فرمود:این در نزد من حتمیت یافته است که او آزموده شده و به او آزموده شود.

1023-برای سه کس فطری نیست

[1125]32-ابو الاسود گفت:مردی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام پرسشی کرد.

ص:289

طالب علیه السّلام عن سؤال،فبادر فدخل منزله ثمّ خرج فقال:أین السّائل؟فقال الرّجل:

ها أنا ذا یا أمیر المؤمنین.قال ما مسألتک؟قال:کیت و کیت،فأجابه عن سؤاله.

فقیل:یا أمیر المؤمنین،کنّا عهدناک إذا سئلت عن المسأله؟کنت فیها کالسّکّه المحماه جوابا،فما بالک أبطأت الیوم عن جواب هذا الرّجل حتّی دخلت الحجره ثمّ خرجت فأجبته؟فقال:کنت حاقنا،و لا رأی لثلاثه:لحاقن و لا حازق ثمّ أنشأ یقول:

إذا المشکلات تصدّین لی کشفت حقائقها بالنّظر

و إن برقت فی مخیل الصّواب عمیاء لا یجتلیها البصر

مقنّعه بغیوب الأمور وضعت علیها صحیح الفکر

لسانا کشقشقه الأرحبیّ أو کالحسام البتّار الذّکر

و قلبا إذا استنطقته الهموم أربی علیها بواه الدّرر

و لست بإمّعه فی الرّجال أسائل هذا و ذا ما الخبر

و لکنّی مدرّب الأصغرین أبیّن مع ما مضی ما غبر

1126-33- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن هشام،عن موسی بن عامر،عن الولید بن مسلم،عن علیّ بن سلیمان،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن علیّ بن ربیعه الأسدیّ،قال:رکب علیّ علیه السّلام فلمّا وضع رجله فی الرّکاب قال:«بسم اللّه».فلمّا استوی علی الدّابّه قال:«الحمد للّه الّذی

ص:290

حضرت به شتاب به خانه رفت و سپس بیرون آمد و فرمود:آن پرسنده کجا است؟مرد گفت:

ای امیر مؤمنان من اینجا هستم.حضرت فرمود:پرسشت چیست؟او گفت:چنین و چنان.آن گاه حضرت پاسخش گفت.اصحاب گفتند:ای امیر مؤمنان ما پیش از این دیده بودیم که وقتی که از شما دربارۀ چیزی می پرسیدند،در جواب گفتن همچون میخ گداخته بودید[که به سرعت در کف پای حیوان هنگام نعل زنی فرو می رود]ولی امروز چه شد که در پاسخ این مرد کندی کردید چنان که به خانه رفتید و سپس بازگشته پاسخش دادید؟حضرت فرمودند:

من بول داشتم و برای سه کس نظری نیست:برای کسی که بولش را نگه داشته،کسی که پوتین هایش تنگ است و پاهایش را فشار می دهد[و کسی که مدفوعش را نگه داشته است.]سپس چنین سرودند.

وقتی مشکلات به من عرضه می شوند،من با اندیشه ام حقایق آن را کشف می کنم

و اگر در ذهنی قوی مسأله ای پیچیده با امور پنهان پوشیده شده ظاهر گردد و چشم دل نتواند آن را بگشاید من اندیشۀ درست را بر آن می نهم.با زبانی همچون پوست سرخ شتر یا همچون شمشیر برندۀ تیز،و قلبی که وقتی اندیشه ها او را به سخن درآورند،گوهرهای زیبا بر آن افزوده می شوند،و من مرد سست رأیی نیستم که از این و آن بازخواست کنم که چه خبر،بلکه من قلب و زبان محکمی دارم که با بهره گیری از آنچه گذشته آنچه را که مانده آشکار می کنم.

1024-سخن حضرت علی علیه السّلام در هنگام سوار شدن بر مرکب

[1126]33-علی بن ربیعه اسدی گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام سوار شد و چون پایش را بر رکاب نهاد فرمود:«بسم اللّه»و چون بر اسب نشست فرمود:«سپاس خدایی را که ما را گرامی داشت

ص:291

اکرمنا،و حملنا فی البرّ و البحر،و رزقنا من الطّیّبات،و فضّلنا علی کثیر ممّن خلق تفضیلا» سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ [الزخرف(43):13]ثمّ سبّح اللّه ثلاثا و حمد اللّه ثلاثا،و کبّر اللّه ثلاثا،ثمّ قال:«ربّ اغفرلی،فإنّه لا یغفر الذّنوب إلاّ أنت»ثمّ قال:فعل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هذا،و أنا ردیفه.

1127-34- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن سعید بن یزید،عن محمّد بن سلمه الأمویّ،عن أحمد بن القاسم الأمویّ،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أوحی اللّه (تبارک و تعالی)إلی داود علیه السّلام یا داود،إنّ العبد لیأتینی بالحسنه یوم القیامه فأحکّمه بها فی الجنّه.قال داود علیه السّلام:یا ربّ و ما هذا العبد الّذی یأتیک بالحسنه یوم القیامه فتحکّمه بها فی الجنّه؟قال:عبد مؤمن سعی فی حاجه أخیه المؤمن أحبّ قضاءها،قضیت له أم لم تقض.

1128-35- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن سعید بن یحیی، عن إسماعیل بن عبد اللّه بن خالد القاضی.قال أبو المفضّل:و حدّثنا إسحاق بن إبراهیم بن حمّاد،عن الرّبیع بن تغلب،قال:حدّثنا فرج بن فضاله؛قال:و حدّثنی محمّد بن یوسف بن بشیر،عن علیّ بن عمرو بن خالد،عن أبیه،عن فرج،عن یحیی بن سعید الأنصاریّ،عن محمّد بن علیّ،عن أبیه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال أبو خیثمه عن محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عن

ص:292

و ما را در خشکی و دریا سوار کرد،روزی های پاکیزه به ما داد و ما را بر بسیاری از آفریدگان برتری داد.»«منزّه است آن که این ها را برایمان رام کرد که ما را توان آن نبود.»[زخرف (43):آیۀ 13]،سپس سه بار سبحان اللّه،سه بار الحمد للّه و سه بار اللّه اکبر گفت و سپس گفت:

«پروردگارا مرا بیامرز که جز تو کسی گناهان را نمی آمرزد»سپس فرمود:رسول خدا چنین می کرد و من به دنبال اویم.

1025-وحی خداوند به حضرت داود علیه السّلام

[1127]34-قاسم اموی از پدرش،از حضرت صادق به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:خداوند پاک و والا به داود علیه السّلام چنین وحی فرمود:ای داود بنده ای در روز قیامت یک حسنه می آورد و من او را به سبب آن حسنه به بهشت می برم.داود عرض کرد:پروردگارا این کدام بنده است که با یک حسنه او را به بهشت می بری؟خداوند فرمود:بندۀ مؤمنی است که دربارۀ نیاز برادر مؤمنش می کوشد و دوست دارد آن را برآورد.چه برآورده شود و چه نشود.

1026-هرگاه امتم پانزده خصلت را داشته باشند بلا بر ایشان نازل می شود

[1128]35-یحیی بن سعید انصاری از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:

ص:293

النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا صنعت-و قال أحدهم:إذا فعلت-أمّتی خمس عشره خصله حلّ بها البلاء:إذا صارت الدّنیا دولا-و قال أحدهم:إذا کان المال فیهم دولا- و الخیانه مغنما،و الزّکاه مغرما،و أطاع الرّجل زوجته و عقّ أمّه،و برّ صدیقه و جفا أباه،و ارتفعت الأصوات فی المساجد،و أکرم الرّجل مخافه شرّه،و کان زعیم، القوم أرذلهم،و لبس الحریر،و شرب الخمور،و اتّخذت القیان،و ضرب بالمعازف، و لعن آخر هذه الأمّه أوّلها،فارتقبوا إذا عملوا ذلک ثلاثا:ریحا حمراء، و خسفا مسخا.

1129-36- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن ابن عقده،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن محمّد بن سعید،عن شریک،عن أبی إسحاق،عن الحارث، عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه(عزّ و جلّ)رحیم،یحبّ کلّ رحیم.

1130-37- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن بشیر بن محمّد بن نصر البلخیّ،عن أحمد بن عبد الصّمد الهرویّ،عن خاله أبی الصّلت،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه تکفّل لی فی أهل بیتی لمن لقیه منهم لا یشرک به شیئا.

1131-38- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن زکریّا، عن محمّد بن صدقه،عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام عن جابر الأنصاریّ،قال:صلّی بنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما صلاه الفجر،ثمّ انفتل و أقبل علینا

ص:294

وقتی امّت من پانزده خصلت را به وجود آورد،بلا بر او روا می شود:وقتی دنیا دست به دست شود-و یکی از راویان گفت:وقتی مال در میانشان دست به دست شود-و خیانت فرصت طلبی باشد و زکات خسارت،مرد از زنش فرمان ببرد و از مادرش نافرمانی کند،به دوستش نیکی کند و به پدرش ستم روا دارد و فریادها در مسجدها بلند شود و مرد به جهت ترس از بدی اش بزرگ داشته شود و پیشوای مردم پست ترین شان باشد و جامۀ ابریشمین پوشیده شود و شراب ها نوشیده شود و دختر آوازه خوان به کار گرفته شود و سازها زده شود و واپسین امّت،نخستین امّت را نفرین کند.و چون این ها را انجام دادند از سه چیز مراقب باشید:باد سرخ،خسوف و مسخ.

1027-خداوند مهربان است و مهربانان را دوست دارد

[1129]36-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند مهربان است و مهربانان را دوست می دارد.

[1130]37-عبد السلام بن صالح ابا صلت گفت:حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرد که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند والا امور کسانی از خاندانم را که تا وقت دیدار او، چیزی را با او شریک نگرفته باشند عهده دار شده است.

1028-هرکس خورشید را گم کند باید به ماه تمسک جوید

[1131]38-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:روزی رسول خدا نماز بامداد را با ما خواند و سپس برگشت و رو به ما به سخن پرداخته،

ص:295

یحدّثنا،فقال:أیّها النّاس،من فقد الشّمس فلیتمسّک بالقمر،و من فقد القمر فلیتمسّک بالفرقدین.قال:فقمت أنا و أبو أیّوب الأنصاریّ و معنا أنس بن مالک، فقلنا:یا رسول اللّه،من الشّمس؟قال:أنا؛فإذا هو صلّی اللّه علیه و اله ضرب لنا مثلا،فقال:إنّ اللّه (تعالی)خلقنا فجعلنا بمنزله نجوم السّماء کلّما غاب نجم طلع نجم،فأنا الشّمس فإذا ذهب بی فتمسّکوا بالقمر.قلنا:فمن القمر؟قال:أخی و وصیّی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فی أهلی علی بن ابی طالب قلنا:فمن الفرقدان؟قال:الحسن و الحسین.ثمّ مکث ملیّا و قال:فاطمه هی الزّهره، و عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن و القرآن معهم،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1132-39- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن أحمد بن سعید بن یزید،عن محمّد بن سلمه،عن أحمد بن القاسم بن بهرام،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:إذا اشتکی العبد ثمّ عوفی فلم یحدث خیرا و لم یکفّ عن سوء، لقیت الملائکه بعضها بعضا-یعنی حفظته-فقالت:إنّ فلانا داویناه فلم ینفعه الدّواء.

1133-40- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن یونس القاضی، عن أحمد بن الخلیل النّوفلیّ،عن عثمان بن سعید،عن الحسین بن صالح قال:

سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لقد عظمت منزله الصّدیق حتّی إنّ أهل النّار

ص:296

فرمود:ای مردم هرکس خورشید را گم کند باید به ماه درآویزد و هرکس ماه را گم کند باید به دو ستارۀ قطبی درآویزد.جابر گفته که من و ابو ایّوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و گفتیم:ای رسول خدا خورشید کیست؟فرمود:منم.آن گاه برای ما مثال زد و فرمود:همانا خداوند والا ما را آفرید و به منزلۀ ستارگان آسمان قرارمان داد که هرگاه ستاره ای نهان شود ستاره ای دیگر طلوع کند.و من خورشیدم که وقتی مرا بردند باید به ماه درآویزید.ما گفتیم:ماه کیست؟فرمودند:برادرم جانشین و وزیر و اداکنندۀ بدهی ام و پدر فرزندانم و جانشینم در خاندانم علی بن ابی طالب.ما عرض کردیم:و آن دو ستارۀ قطبی چه کسانی هستند؟فرمودند:

حسن و حسین[علیهما السّلام]سپس مدّت درازی مکث کرده،فرمودند:فاطمه همان ستارۀ بامداد [ناهید]است و خاندانم به همراه قرآن و قرآن به همراه ایشان است،از هم جدا نمی شوند تا در کنار آن حوض بر من وارد شوند.

1029-وقتی بیمار خوب می شود و آنگاه نه نیکی می کند و نه از گناه خود دست برمی دارد فرشتگان همدیگر را دیدار می کنند و می گویند

[1132]39-قاسم بن بهرام روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی بنده بیمار می شود و سپس بهبودی می یابد و آن گاه نه نیکی می کند و نه از بدی دست می کشد فرشتگان همدیگر را دیدار می کنند-مقصود نگاهبانان او هستند-و می گویند:فلانی را درمان کردیم ولی دوا او را سودی نبخشید.

1030-تفسیر قول خداوند: (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ)

[1133]40-حسین بن صالح گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند:جایگاه دوست

ص:297

لیستغیثون به و یدعونه فی النّار قبل القریب و الحمیم.قال:اللّه مخبرا عنهم: فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ* وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ .[الشعراء(26):100].

1134-41- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد بن المسیّب،عن هارون بن عمرو بن عبد العزیز المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال المجاشعیّ:و حدّثنا الرّضا علیّ بن موسی علیه السّلام،عن أبیه،موسی علیه السّلام عن أبیه،جعفر بن محمّد و قالا جمیعا عن آبائهما، عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:بنی الإسلام علی خمس خصال:علی الشّهادتین و القرینتین.قیل له:أمّا الشّهادتان فقد عرفناهما،فما القرینتان؟قال:الصّلاه و الزّکاه،فإنّه لا یقبل أحدهما إلاّ بالأخری،و الصّیام،و حجّ بیت اللّه مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً [آل عمران(3):97]و ختم ذلک بالولایه،فأنزل اللّه (عزّ و جلّ): اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً [المائده(5):3].

1135-42- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المرء علی دین خلیله،فلینظر أحدکم من یخالل.

1136-43- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یأتی علی النّاس زمان یذوب فیه قلب المؤمن فی جوفه کما یذوب الآنک فی النّار-یعنی الرّصاص-و ما ذاک إلاّ لما یری من البلاء و الإحداث فی دینهم لا یستطیع له غیرا.

ص:298

چنان بزرگ است که حتّی دوزخیان پیش از خویشاوند صمیمی از او یاری می خواهند و او را در دوزخ می خوانند.که خداوند به زبان آنان می فرماید:«اکنون نه شفاعت گری دارم و نه دوست مهربانی»[شعراء(26):آیات 100 و 101]

1031-بنا شده اسلام بر پنج خصلت

[1134]41-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام و آن دو به نقل از پدرانشان از علی علیه السّلام روایت کرده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:اسلام بر پنج ویژگی بنا شده است:بر دو شهادت و دو همزاد.گفتند:آن دو شهادت را می دانیم که چیست امّا آن دو همزاد کدام اند؟حضرت فرمود:نماز و زکات که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نمی شود،و روزه و حجّ برای کسی که توانایی اش را دارد و سرانجام،ولایت.و خداوند عزّتمند چنین نازل فرموده است:«امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.»[مائده(5):آیۀ 3]

1032-مرد بر دین دوست خود است

[1135]42-با همان سند رسول خدا فرمودند:مرد بر دین دوست خود است.پس هرکدام از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند.

1033-زمانی فرامی رسد که قلب مؤمن در سینه اش آب می شود

[1136]43-با همان سند رسول خدا فرمودند:بر این مردم زمانی می رسد که در آن قلب مؤمن در سینه اش آب می شود چنان که سرب در آتش آب می شود.که او در دین مردم آفت و بدعت می بیند و نمی تواند در آن تغییری دهد.

ص:299

1137-44- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من تزوّج فقد أحرز نصف دینه، فلیتّق اللّه فی النّصف الباقی.

1138-45- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد بن المسیّب،عن هارون بن عمرو المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر بن محمّد عن عیسی بن یزید،عن صیفیّ بن عبد الرّحمن بن محمّد بن علیّ بن هبّار،قال:

حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه علیّ بن هبّار،قال:اجتاز النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بدار علیّ بن هبّار فسمع صوت دفّ،فقال:ما هذا؟قالوا:علیّ بن هبّار أعرس بأهله.فقال صلّی اللّه علیه و اله:

حسن هذا النّکاح لا السّفاح.ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله:أشیدوا بالنّکاح و أعلنوه بینکم، و اضربوا علیه بالدّفّ،فجرت السّنّه فی النّکاح بذلک.

1139-46- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام،و عن المجاشعیّ،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّما النّکاح رقّ،فإذا أنکح أحدکم ولیده فقد أرقّها،فلینظر أحدکم لمن یرقّ کریمته.

1140-47- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا جاءکم من ترضون دینه و أمانته یخطب إلیکم فزوّجوه إلاّ تفعلوه تکن فتنه فی الأرض و فساد عریض.

1141-48- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أیّکم مال وارثه أحبّ إلیه من ماله؟قالوا:ما فینا أحد یحبّ ذلک یا نبیّ اللّه.قال:بحسبکم،بل کلّکم یحبّ ذلک.

ص:300

1034-کسی که ازدواج می کند نصف دینش را کامل کرده است

[1137]44-با همان سند رسول خدا فرمودند:هرکس ازدواج کند،نیم دینش را به دست آورده است و باید در نیم دیگر از خدا پروا کند.

1035-جایز بودن زدن دف در ازدواج ها

[1138]45-علی بن هبّار گفت:پیامبر گرامی از جلوی خانۀ او گذشت و چون صدای دف شنید فرمود:این چیست؟گفتند:علی بن هبّار برای دخترش عروسی گرفته است.حضرت فرمود:خوب است.این ازدواج است نه زنا.سپس فرمودند:ازدواج را میان خودتان آشکار کنید و دف بزنید.و به همین سبب این سنت در ازدواج جاری شد.

1036-ازدواج بنده شدن است

[1139]46-مجاشعی گفت:حضرت رضا از پدرانش روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا ازدواج بنده شدن است و وقتی یکی از شما با دختری ازدواج کند او را بنده ساخته است.پس هرکدام از شما بنگرد که دردانه اش را به بندگی چه کسی درمی آورد.

1037-دخترانتان را به کسی که دین و امانت دارد بدهید

[1140]47-با همان سند رسول خدا فرمودند:هرگاه کسی به خواستگاری[دخترتان]آمد که از دین و امانتداری او خرسند بودید به او زن بدهید که اگر نکنید در زمین آشوب و تباهی ای گسترده پدید می آید.

[1141]48-با همان سند رسول خدا فرمودند:برای کدام یک از شما مال و ارثش محبوب تر از مال خودش است؟اصحاب گفتند:در میان ما کسی نیست که این را دوست داشته باشد ای پیامبر خدا.حضرت فرمودند:همین شما را بس است،بی گمان همۀ شما این را دوست دارد.

ص:301

ثمّ قال:یقول ابن آدم:مالی مالی،و هل لک من مالک إلاّ ما أکلت فأفنیت،أو لبست فأبلیت،أو تصدّقت فأمضیت،و ما عدا ذلک فهو مال الوارث.

1142-49- و بإسناده،قال:لمّا نزلت هذه الآیه وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ [التوبه(9):34]قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مال یؤدّی زکاته فلیس بکنز و إن کان تحت سبع أرضین،و کلّ مال لا تؤدّی زکاته فهو کنز و إن کان فوق الأرض.

1143-50- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:مانع الزّکاه یجرّ قصبه فی النّار -یعنی أمعاءه فی النّار-و مثّل له ماله فی صوره شجاع أقرع له زنمتان-أو زبیبتان -یفرّ الإنسان منه و هو یتبعه حتّی یقضمه کما یقضم الفجل،و یقول:أنا مالک الّذی بخلت به.

1144-51- و بإسناده،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیه السّلام:أنّه سئل عن الدّنانیر و الدّراهم،و ما علی النّاس فیها.فقال:أبو جعفر علیه السّلام:هی خواتیم اللّه فی أرضه، جعلها اللّه مصلحه لخلقه،و بها تستقیم شئونهم و مطالبهم،فمن أکثر له منها فقام بحقّ اللّه(تعالی)فیها و أدّی زکاتها،فذاک الّذی طابت و خلصت له،و من أکثر له منها،فبخل بها و لم یؤدّ حقّ اللّه فیها و اتّخذ منها الآنیه فذاک الّذی حقّ علیه وعید اللّه(عزّ و جلّ)فی کتابه،قال اللّه تعالی: یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ [التوبه(9):35].

ص:302

سپس فرمودند:پسر آدم می گوید:مال من،مال من ولی آیا تو جز آنچه خوردی و نابود کردی یا آنچه پوشیدی و کهنه کردی و یا آنچه صدقه دادی و گذشتی مال داری؟که جز این ها،همه مال وارث است.

1038-تفسیر قول خداوند متعال: (وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ)

[1142]49-و با همان سند روایت شده که وقتی این آیه نازل شد:«و آنان را که زر و سیم می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند،به عذاب دردناک مژدۀ شان ده.»[توبه(9):

آیۀ 34]رسول خدا فرمودند:مالی که زکاتش داده شود اندوخته و گنج نیست اگرچه در زیر هفت زمین باشد.و هر مالی که زکاتش داده نشود همان اندوخته است اگرچه بر روی زمین باشد.

1039-حال و روز کسی که زکات نمی دهد

[1143]50-و با همان سند رسول خدا فرمودند:آن که زکات نمی دهد دل و رودۀ شکمش را به سوی دوزخ می کشد و مالش برای او به صورت ماری طاس کننده که ریشی بزی-یا ابرویی سیاه-دارد،مجسّم می شود.انسان از او می گریزد و او دنبالش می کند تا او را بخورد-چنان که تربچه را می خورند-و می گوید:من همان مالی هستم که تو آن را دریغ می کردی.

1040-تفسیر آیۀ شریفه (یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ)

[1144]51-و به همان سند از حضرت صادق روایت شده که از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ دینار و درهم و وظیفۀ مردم در برابر آن پرسیدند و حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:دینار و درهم مهرهای خداوند در زمین اند که آن ها را برای مصلحت آفریدگانش قرار داده.و با آن امور و خواسته هاشان نظام می گیرد.هرکس که از آن بسیار داشت و حقّ خدا را دربارۀ آن ادا کرده، زکاتش را داد همان مالی است که پاک گشته و مخصوص او شده است.ولی هرکس بسیاری از آن را داشت و از بخشش دریغ کرده،حقّ خدا را نداد و از آن ظرف درست کرد همان کسی است که تهدید خداوند در کتابش سزاوار او است.خداوند فرمود:«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن پیشانی و پهلو و پشتتان را داغ نهند.این همان گنجی است که اندوختید پس بچشید از آنچه می اندوختید»[توبه(9):آیۀ 35]

ص:303

1145-52- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه،أبی عبد اللّه علیه السّلام،و عن المجاشعیّ،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قیل:یا نبیّ اللّه،أ فی المال حقّ سوی الزّکاه؟قال:نعم،برّ الرّحم إذا أدبرت،وصله الجار المسلم،فما أقرّبی من بات شبعان و جاره المسلم جائع.ثمّ قال:ما زال جبرئیل علیه السّلام یوصینی بالجار حتّی ظننت أنّه سیورّثه.

1146-53- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیّ الواجد بالدّین یحلّ عرضه و عقوبته،ما لم یکن دینه فیما یکره اللّه(عزّ و جلّ).

1147-54- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن المفضّل بن محمّد،عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام و عن المجاشعیّ:عن الرّضا،عن جدّه علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:حدّثنی عمر و سلمه ابنا أمّ سلمه ربیبا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنّهما سمعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول فی حجّه الوداع:علیّ یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب الظّالمین،علیّ أخی و مولی المؤمنین من بعدی،و هو منّی بمنزله هارون من موسی،إلاّ أنّ اللّه(تعالی)ختم النّبوّه بی فلا نبیّ بعدی، و هو خلیفه فی الأهل و المؤمنین بعدی.

1148-55- أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام و عن المجاشعیّ:عن

ص:304

1041-در مال غیر از زکات حقی دیگر است

[1145]52-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که به پیامبر گرامی گفتند:ای پیامبر خدا آیا در مال جز زکات حقّ دیگری نیز هست؟حضرت فرمودند:بله نیکی به خویشان آن گاه که پشت کرده باشند و پیوند با همسایۀ مسلمان؛زیرا هرکس سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد مرا قبول نکرده است.سپس فرمودند:جبرئیل علیه السّلام پیوسته مرا دربارۀ همسایه سفارش می کرد چنان که گمان کردم او را نیز وارث من قرار خواهد داد.

[1146]53-با همان سند رسول خدا فرمودند:انکار بدهی توسّط بدهکار ریختن آبرو و کیفر را بر او روا می کند مادامی که بدهی اش در چیزی نباشد که خداوند عزّتمند نمی پسندد.

1042-علی علیه السّلام سرور مؤمنان و مال سرور ستمکاران است

[1147]54-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که عمر و سلمه دو پسر امّ سلمه و پسر خوانده های رسول خدا از آن حضرت شنیده اند که در حجّه الوداع فرموده است:علی سرور مؤمنان و مال سرور ستمکاران است.علی برادر من و مولای مؤمنان پس از من است.او نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی است.جز آن که خداوند والا با من پیامبری را پایان داده است و پس از من هیچ پیامبری نیست.او پس از من جانشین من در خاندانم و مؤمنان است.

ص:305

الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله العالم بین الجهّال کالحیّ بین الأموات،و إنّ طالب العلم یستغفر له کلّ شیء حتّی حیتان البحر و هوامّه و سباع البرّ و أنعامه،فاطلبوا العلم فإنّه السّبب بینکم و بین اللّه(عزّ و جلّ)و إنّ طلب العلم فریضه علی کلّ مسلم.

1149-56- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا کان یوم القیامه وزن مداد العلماء بدماء الشّهداء،فیرجّح مداد العلماء علی دماء الشّهداء.

1150-57- و بإسناده:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّا أمرنا معاشر الأنبیاء بمداراه النّاس کما أمرنا بإقامه الفرائض.

1151-58- و بإسناده:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:قال اللّه تعالی: کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ [الرحمن(55):29]فإنّ من شأنه أن یغفر ذنبا،و یفرّج کربا،و یرفع قوما و یضع آخرین.

1152-59- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما عمل امرؤ عملا بعد إقامه الفرائض خیرا من إصلاح بین النّاس،یقول خیرا و یتمنّی خیرا.

1153-60- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:

علیکم بسنّتی،فعمل قلیل فی سنّه خیر من عمل کثیر فی بدعه.

1154-61- قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إصلاح ذات البین أفضل من عامّه الصّلاه و الصّوم.

ص:306

1043-فضیلت طلب علم

[1148]55-هارون بن عمر و مجاشعی از محمّد بن جعفر بن محمّد و از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:دانشمند در میان نادانان همچون زنده ای در میان مردگان است.همه چیز حتّی ماهیان و کرم های دریا و درندگان و چارپایان بیابان برای دانشمند آمرزش می خواهند.پس به دنبال دانش بروید که آن ریسمان میان شما و خداوند عزّتمند است.و همانا دانش جویی بر هر مسلمانی واجب است.

1044-قلم علما بهتر و ارجح از خون شهدا

[1149]56-با همان سند رسول خدا فرمودند:چون روز قیامت شود دوات دانشمندان را با خون شهیدان می سنجند و آن گاه دوات دانشمندان بر خون شهیدان می چربد.

[1150]57-با همان سند پیامبر گرامی فرمودند:ما گروه پیامبران به مدارای با مردم فرمان داده شده ایم همان طور که به برپا داشتن واجبات فرمان داده شده ایم.

1045-تفسیر قول خداوند: (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ)

[1151]58-با همان سند پیامبر گرامی دربارۀ این سخن خداوند پاک و والا که فرموده است:

«او هر روز در کاری است.»[رحمان(55):آیۀ 29]فرمودند:و از کار او این است که گناهی را بیامرزد،نگرانی ای را برطرف کند و گروهی را بالا ببرد و گروهی را به زمین بزند.

1046-فضیلت اصلاح بین مردم

[1152]59-با همان سند رسول خدا فرمودند:هیچ مردی پس از انجام واجبات عملی بهتر از آشتی دادن میان مردم انجام نداده است،به این که نیکو بگوید و آرزوی نیکو کند.

1047-عمل کم که از سنت باشد بهتر است از عمل زیاد که بدعت باشد

[1153]60-با همان سند از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا فرمودند:بر شما باد سنّت من.که عمل اندک در سنّت بهتر از عمل بسیار در بدعت است.

[1154]61-با همان سند علی علیه السّلام فرموده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:آشتی دادن میان مردمان بهتر از انبوه نماز و روزه است.

ص:307

1155-62- قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من عال یتیما حتّی یبلغ اشدّه، أوجب اللّه(عزّ و جلّ)له بذلک الجنّه،کما أوجب لأکل مال الیتیم النّار.

1156-63- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:کان ضحک النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله التّبسّم،فاجتاز ذات یوم بفئه من الأنصار و إذا هم یتحدّثون و یضحکون بملء أفواههم،فقال:یا هؤلاء من غرّه منکم أمله و قصر به فی الخیر عمله،فلیطّلع فی القبور،و لیعتبر بالنّشور،و اذکروا الموت فإنّه هادم اللّذّات.

1157-64- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:لا تترکوا حجّ بیت ربّکم،لا یخل منکم ما بقیتم،فإنّکم إن ترکتموه لم تنظروا،و إنّ أدنی ما یرجع به من أتاه أن یغفر له ما سلف،و أوصیکم بالصّلاه و حفظها فإنّها خیر العمل و هی عمود دینکم، و بالزّکاه فإنّی سمعت نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله یقول:الزّکاه قنطره الإسلام فمن أدّاها جاز القنطره و من منعها احتبس دونها،و هی تطفئ غضب الرّبّ،و علیکم بصیام شهر رمضان فإنّ صیامه جنّه حصینه من النّار،و فقراء المسلمین أشرکوهم فی معیشتکم،و الجهاد فی سبیل اللّه بأموالکم و أنفسکم فإنّما یجاهد فی سبیل اللّه رجلان إمام هدی أو مطیع له مقتد بهداه،و ذرّیّه نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله لا یظلمون بین أظهرکم و أنتم تقدرون علی الدّفع عنهم،و أوصیکم بأصحاب نبیّکم،لا تسبّوهم،و هم الّذین لم یحدثوا بعده حدثا،و لم یأتوا محدثا،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أوصی بهم، و أوصیکم بنسائکم و ما ملکت أیمانکم،و لا تأخذکم فی اللّه لومه لائم یکفکم اللّه

ص:308

1048-فضیلت کمک به یتیمان

[1155]62-و او فرموده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:هرکس یتیمی را تأمین کند تا به جوانی برسد خداوند عزّتمند به سبب آن بهشت را بر او واجب می کند چنان که برای مال یتیم خور دوزخ را واجب می کند.

1049-مرگ را به یاد آورید

[1156]63-با همان سند علی علیه السّلام فرموده است:خندۀ پیامبر گرامی،لبخند بود.روزی آن حضرت به گروهی از انصار گذشت که با هم سخن می گفتند و با تمام دهانشان می خندیدند.

پس حضرت فرمودند:ای شمایان هریک از شما که آرزویش او را بفریبد و عملش در خیر اندک باشد باید به کورها بنگرد و از قیامت عبرت بگیرد.مرگ را به یاد آورید که یاد مرگ لذّت ها را از بین می برد.

1050-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[1157]64-با همان سند راوی گفته که از علی علیه السّلام شنیدم فرمودند:حجّ خانۀ پروردگارتان را ترک نکنید که تا وقتی زنده هستید از شما تهی نباشد؛زیرا اگر حجّ را ترک کنید نباید امیدوار باشید.و همانا کم ترین چیزی که به حج گزار می رسد آمرزش گناهانی است که او مرتکب شده است.و شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم که آن بهترین عمل و ستون دینتان است.و به زکات سفارش می کنم که از رسول خدا شنیدم:زکات،پل اسلام است.هرکس زکات بدهد از پل گذشته و هرکس زکات ندهد از آن باز مانده است و زکات خشم پروردگار را فرو می نشاند.و بر شما باد روزۀ ماه رمضان که روزۀ ماه رمضان سپری نفوذناپذیر در برابر آتش دوزخ است.و بر شما باد به نیازمندان از مسلمانان آنان را در زندگی تان شریک کنید.و شما را به جهاد در راه خدا با اموالتان و جان هاتان سفارش می کنم؛زیرا دو کس در راه خدا جهاد می کنند:پیشوایی هدایتگر یا فرمانبر او که از هدایتش پیروی می کند.و بر شما باد به فرزندان پیامبرتان که در برابر دیدگانتان ستم نکشند درحالی که می توانید از آنان دفاع کنید.و شما را به اصحاب پیامبرتان سفارش می کنم.آنان را دشنام نگویید آنان کسانی هستند که پس از پیامبر بدعتی پدید نیاوردند از بدعتی پیروی نکردند؛زیرا رسول خدا دربارۀ ایشان سفارش فرموده اند.و شما را به زنان و کنیزانتان سفارش می کنم.در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری شما را نرباید

ص:309

من أرادکم و بغی علیکم، وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً [البقره(2):83]کما أمرکم اللّه(عزّ و جلّ)و لا تترکوا الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر،فیولّی اللّه أمورکم شرارکم ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم،و علیکم بالتّواضع و التّباذل،و إیّاکم و التّقاطع و التّدابر و التّفرّق، وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی،وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ [المائده(5):2].

1158-65- و بإسناده،عن علیّ(صلوات اللّه علیه)قال:سلونی عن کتاب اللّه فو اللّه ما نزلت آیه منه فی لیل و لا نهار و لا مسیر و لا مقام إلاّ و قد أقرأنی إیّاها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علّمنی تأویلها،فقال ابن الکوّاء:یا أمیر المؤمنین،فما کان ینزل علیه و أنت غائب عنه؟قال کان رسول اللّه صلوات الله علیه و آله یحفظ علیّ ما کان ینزل علیه من القرآن و أنا عنه غائب حتّی أقدم علیه فیقرئنیه،و یقول لی:یا علیّ،أنزل اللّه علیّ بعدک کذا و کذا،و تأویله کذا و کذا فیعلّمنی تأویله و تنزیله.

1159-66- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال لرأس الیهود:علی کم افترقتم؟قال:علی کذا و کذا فرقه.فقال علیه السّلام:کذبت یا اخا الیهود.ثمّ أقبل علی النّاس فقال:و اللّه لو ثنیت لی الوساده لقضیت بین أهل التّوراه بتوراتهم،و بین أهل الإنجیل بإنجیلهم،و بین اهل الزبور بزبورهم،و بین أهل القرآن بقرآنهم،ایّها الناس،افترقت الیهود علی إحدی و سبعین فرقه،سبعون منها فی النّار.و واحده ناجیه فی الجنّه،و هی الّتی اتّبعت یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السّلام،و افترقت

ص:310

که خداوند در برابر کسی که آهنگ شما کرده و بر شما ستم روا داشته،برایتان کافی است.«و با مردم سخن نیک بگویید.»[بقره(2):آیۀ 83]چنان که خداوند به شما فرمان داده است.و امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که خداوند بدانتان را بر کارهاتان می گمارد و هرگاه دعا کنید برایتان به اجابت نمی رسد.و بر شما باد فروتنی و بخشندگی در میان خودتان.و از پیوند گسستن و ناسازگاری و پراکندگی بپرهیزید.«بر نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری کنید و بر گناه و تجاوز همکاری نکنید.و از خدا پروا کنید،بی گمان خداوند سخت کیفر است.» [مائده(5):آیۀ 2]

1051-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:از من دربارۀ کتاب خدا بپرسید

[1158]65-و با همان سند،علی علیه السّلام فرمودند:از من دربارۀ کتاب خداوند عزّتمند بپرسید که به خدا سوگند آیه ای از آن در شب یا روز و یا بر راه و بر جای فرو نیامد جز آن که رسول خدا خواندن و تأویل آن را به من آموخت.در این هنگام ابن کوّاء گفت:ای امیر مؤمنان پس چیزی نبوده که بر او نازل شود و شما نزدش نباشی؟حضرت فرمودند:رسول خدا آنچه از قرآن بر او نازل می شد برایم حفظ می کرد و وقتی من نزدش نبودم،آن گاه که به نزدش می رفتم،به من می آموخت و می فرمود:ای علی خداوند پس از تو چنین و چنان به من نازل کرد و تأویلش چنین و چنان است.و وحی و تأویلش را به من می آموخت.

1052-کلام حضرت علی با رئیس یهودیان

[1159]66-با همان سند راوی گفت:از علی علیه السّلام شنیدم که به رییس یهود فرمود:به چند گروه جدا شده اید؟او گفت:بر چنین و چنان فرقه.علی علیه السّلام فرمود:ای برادر یهودی دروغ گفتی.سپس به مردم رو کرد و فرمود:به خدا سوگند اگر پشتی حکومت من دو تا شود[و به حکومت برسم]میان اهل تورات با توراتشان،میان اهل انجیل با انجیلشان،میان اهل زبور با زبورشان و میان اهل قرآن با قرآنشان داوری می کنم.ای مردم!یهود هفتاد و یک فرقه شد که هفتادشان در دوزخ اند و یکی شان نجات یافته و در بهشت اند و آن فرقه همان است که از یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السّلام پیروی کردند.

ص:311

النّصاری علی اثنتین و سبعین فرقه،إحدی و سبعون فی النّار،و واحده فی الجنّه، و هی الّتی اتّبعت شمعون وصیّ عیسی علیه السّلام،و ستفترق هذه الأمّه علی ثلاث و سبعین فرقه،اثنتان و سبعون فرقه فی النّار،و فرقه فی الجنّه،و هی الّتی اتّبعت وصیّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله؛و ضرب بیده علی صدره،ثمّ قال:ثلاث عشره فرقه من الثّلاث و سبعین کلّها تنتحل مودّتی و حبّی،واحده منها فی الجنّه و هم النّمط الأوسط، و اثنتا عشره فی النّار.

1160-67- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:الإسلام هو التّسلیم،و التّسلیم هو الیقین،و الیقین هو التّصدیق،و التّصدیق هو الإقرار،و الإقرار هو الأداء،و الأداء هو العلم.

1161-68- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:من أراد عزّا بلا عشیره،و هیبه من غیر سلطان،و غنی من غیر مال،و طاعه من غیر بذل،فلیتحوّل من ذلّ معصیه اللّه إلی عزّ طاعته،فإنّه یجد ذلک کلّه.

تم کتاب الأمالی و هو ثمانیه عشر مجلسا.

ص:312

و ترسایان هفتاد و دو فرقه شدند که هفتاد و یکی شان در دوزخ اند و یک فرقه در بهشت اند و آن همان فرقه ای است که از شمعون وصیّ عیسی علیه السّلام پیروی کردند.و این امّت هفتاد و سه فرقه خواهند شد که هفتاد و دو فرقه از آن در دوزخ اند و یک فرقه در بهشت اند.و این فرقه همان است که از وصیّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله پیروی کردند-و با دست به سینۀ خودش زد.-سپس فرمود:

از سیزده فرقه از آن هفتاد و سه فرقه ای که محبّت و مودّت مرا به خود نسبت می دهند،تنها یک فرقه در بهشت اند و ایشان همان دستۀ میانه اند و دوازده فرقۀ دیگر در دوزخ اند.

1053-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[1160]67-با همان سند علی علیه السّلام فرمودند:اسلام همان سر فرود آوردن است.و آن همان باور پایدار است،و آن همان راست شمردن و آن همان اعتراف است و آن همان اجرا و آن همان دانش است.

[1161]68-با همان سند علی علیه السّلام فرمودند:هرکس عزّت بدون طایفه،هیبت بدون پادشاهی، توانگری بدون مال،فرمانبری بدون هزینه می خواهد باید از خواری نافرمانی خداوند به عزّت فرمانبری او بازگردد؛که به این ترتیب همۀ آن ها را می یابد.

کتاب امالی در مجلس هیجدهم پایان یافت.

ص:313

[19] المجلس یوم الجمعه الرابع من المحرم سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضل محمّد بن عبد الله الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1162-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:

أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن المطّلب الشّیبانیّ قال حدّثنا أبو الحسین رجاء بن یحیی العبرتائیّ الکاتب سنه أربع عشره ثلاثمائه و فیها مات،قال:حدّثنا محمّد بن الحسن بن شمّون،قال:حدّثنی عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن الفضل بن یسار،عن وهب بن عبد اللّه الهنائیّ قال:حدّثنی أبو حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،عن أبی الأسود،قال:قدمت الرّبذه فدخلت علی أبی ذرّ جندب بن جناده رضی اللّه عنه فحدّثنی أبو ذرّ قال دخلت ذات یوم فی صدر نهاره علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مسجده،فلم أر فی المسجد أحدا من النّاس إلاّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ إلی جانبه جالس،فاغتنمت خلوه المسجد،فقلت:یا رسول

ص:314

19- جلسه نوزدهم

اشاره

جلسه روز جمعه چهارم محرّم سال چهارصد و پنجاه و هفت

که در آن باقی ماندۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1054-وصیت حضرت محمد به ابو ذر

[1162]1-ابو الأسود دئلی گفت:به ربذه نزد ابو ذر جندب بن جناده-خدا از او خشنود باشد -رفتم و او به من گفت:روزی سر ظهر به خدمت رسول خدا در مسجدش رفتم.کسی از مردم جز رسول خدا و علی علیه السّلام را که در کنار ایشان نشسته بود،ندیدم.خلوت مسجد را غنیمت شمردم و گفتم:

ص:315

اللّه،بأبی أنت و أمّی أوصنی بوصیّه ینفعنی اللّه بها.فقال:نعم و أکرم بک یا أبا ذرّ، إنّک منّا أهل البیت،و إنّی موصیک بوصیّه اذا حفظتها فإنّها جامعه لطرق الخیر و سبله،فإنّک إن حفظتها کان لک بها کفلان.یا أبا ذرّ،اعبد اللّه کأنّک تراه،فإن کنت لا تراه فإنّه یراک،و اعلم أنّ أوّل عبادته المعرفه به بانّه الأوّل قبل کلّ شیء فلا شیء قبله،و الفرد فلا ثانی معه،و الباقی لا إلی غایه،فاطر السّماوات و الأرض و ما فیهما و ما بینهما من شیء،و هو اللّه اللّطیف الخبیر،و هو علی کلّ شیء قدیر، ثمّ الإیمان بی و الإقرار بأنّ اللّه(تعالی)أرسلنی إلی کافّه النّاس بشیرا و نذیرا، و داعیا إلی اللّه بإذنه و سراجا منیرا،ثمّ حبّ أهل بیت الّذین أذهب اللّه عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا.و اعلم یا أبا ذرّ،أنّ اللّه(عزّ و جلّ)جعل أهل بیتی کسفینه النجاه فی قوم نوح،من رکبها نجا،و من رغب عنها غرق،و مثل باب حطّه فی بنی إسرائیل من دخله کان آمنا.یا أبا ذرّ،احفظ ما أوصیک به تکن سعیدا فی الدّنیا و الآخره.یا أبا ذرّ،نعمتان مغبون فیهما کثیر من النّاس:الصّحّه،و الفراغ.یا أبا ذرّ، اغتنم خمسا قبل خمس:شبابک قبل هرمک،و صحّتک قبل سقمک،و غناک قبل فقرک،و فراغک قبل شغلک،و حیاتک قبل موتک.یا أبا ذرّ،إیّاک و التّسویف بأملک، فإنّک بیومک و لست بما بعده،فإن یکن غد لک فکن فی الغد کما کنت فی الیوم، و إن لم یکن غد لک لم تندم علی ما فرّطت فی الیوم.یا أبا ذرّ،کم من مستقبل یوما لا یستکمله و منتظر غدا لا یبلغه.یا أبا ذرّ،لو نظرت إلی الأجل و مسیره لأبغضت

ص:316

ای رسول خدا پدر و مادرم به فدایت سفارشی به من بفرمایید تا خداوند با آن مرا سود دهد فرمودند:بله،ای ابو ذر من تو را گرامی می دارم تو از جملۀ ما خاندانی.من تو را به وصیّتی سفارش می کنم که چون آن را به خاطر داشته باشی سخنی دربرگیرندۀ شیوه ها و راه های نیکی را داری؛زیرا اگر آن را به یاد بسپاری به سبب آن دو بهره خواهی داشت.ای ابو ذر خدا را چنان بندگی کن که گویا او را می بینی که اگر تو او را نبینی،او تو را می بیند.و بدان که نخستین بندگی او شناخت او است به این که پیش از هر چیزی بوده و هیچ چیزی پیش از او نبوده و یکتایی است که دومی ندارد و کسی است که تا بی نهایت می ماند.آفرینندۀ آسمان ها و زمین می باشد و آنچه در آن ها و میان آن ها است می باشد.همان خداوند[لطیف]دانا،همان که بر هر چیزی توانا است سپس ایمان به من و اقرار به این که خداوند عزّتمند مرا به سوی همۀ مردم فرستاده است تا آن ها را بشارت و بیم بدهم و به اذن خودش به سوی او دعوت کنم و چراغی روشن باشم سپس دوستی خاندانم،کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور ساخته و پاکشان کرده است.و ای ابو ذر بدان که خداوند والا خاندان مرا همچون کشتی نجات در قوم نوح قرار داد که هرکس در آن سوار شود نجات یافته و هرکس از آن روی گرداند غرق شده است و همچون باب حطّه[برای پاک شدن از گناهان]بنی اسرائیل که هرکس از آن داخل شد ایمنی یافت.ای ابو ذر آنچه را به تو سفارش کردم به خاطر بسپار تا در دنیا و آخرت سعادتمند باشی.ای ابو ذر دو نعمت است که بسیاری از مردم دربارۀ آن دو زیان دیده اند:تندرستی و فراغت.ای ابو ذر پنج چیز را پیش از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار:جوانی پیش از پیری، تندرستی پیش از بیماری،توانگری پیش از نیازمندی،آسودگی پیش از مشغولیّت و زندگانی پیش از مرگ.ای ابو ذر از سپردن کارهایت به آرزوها پرهیز کن؛زیرا تو امروز هستی و در فردا نیستی اگر فردا برای تو باشد فردا هم آن چنان باش که امروز هستی و اگر فردا برای تو نباشد بر کوتاهی امروزت پشیمان نمی شوی.ای ابو ذر بسا کسی که به پیشواز آینده ای رفته که هرگز آن را به پایان نرسانده و بسا امیدوار به فردایی که به آن نرسیده است.ای ابو ذر اگر اجل و گردش آن را بینی آرزو و فریبش را دشمن می داری.

ص:317

فی الدّنیا کأنّک غریب و کعابر سبیل،و عدّ نفسک فی أهل القبور.یا أبا ذرّ،إذا أصبحت فلا تحدّث نفسک بالمساء و إذا أمسیت فلا تحدّث نفسک بالصّباح،و خذ من صحّتک قبل سقمک،و حیاتک قبل موتک،فإنّک لا تدری ما اسمک غدا.یا أبا ذرّ،إیّاک أن تدرکک الصّرعه عند الغره فلا تمکّن من الرّجعه،و لا یحمدک من خلّفت بما ترکت،و لا یعذرک من تقدم علیه بما اشتغلت.یا أبا ذرّ،ما رأیت کالنّار نام هاربها،و لا مثل الجنّه نام طالبها.یا أبا ذرّ،کن علی عمرک أشحّ منک علی درهمک و دینارک.یا أبا ذرّ،هل ینتظر أحدکم إلاّ غنی مطغیا،أو فقیرا منسیا،أو مرضا مضنیا،أو هرما مفندا،أو موتا محیرا أو الدّجّال فإنّه شرّ غائب ینتظر،أو السّاعه و السّاعه أدهی و أمرّ.یا أبا ذرّ،إنّ شرّ النّاس عند اللّه یوم القیامه عالم لا ینتفع بعلمه.و من طلب علما لیصرف به وجوه النّاس إلیه لم یجد ریح الجنّه.یا أبا ذرّ،إذا سئلت عن علم لا تعلمه فقل:لا أعلمه،تنج من تبعته،و لا تفت الناس بما لا علم لک به تنج من عذاب اللّه یوم القیامه.یا أبا ذرّ،یطّلع قوم من أهل الجنّه إلی قوم من أهل النّار فیقولون:ما أدخلکم النّار،و انما دخلنا الجنّه بفضل تأدیبکم و تعلیمکم!فیقولون:إنّا کنّا نأمرکم بالخیر و لا نفعله.یا أبا ذرّ،إنّ حقوق اللّه أعظم من أن یقوم بها العباد،و إنّ نعم اللّه أکثر من أن یحصیها العباد،و لکن أمسوا تائبین و أصبحوا تائبین.یا أبا ذرّ،إنّکم فی ممرّ اللّیل و النّهار فی آجال منقوصه و أعمال محفوظه،و الموت یأتی بغته،و من یزرع خیرا یوشک أن یحصد رغبه،و من یزرع

ص:318

ای ابو ذر در دنیا چونان بیگانه و رهگذر باش و خودت را از اهل قبور بشمار.ای ابو ذر چون به صبح رسیدی از شب سخن نگو و چون به شب رسیدی از صبح دیگر سخن نگو.از تندرستی پیش از بیماری و از زندگانی پیش از مرگ توشه برگیر؛زیرا که تو نمی دانی نامت در فردا چیست[سعادتمند نام خواهی گرفت یا شقاوتمند]ای ابو ذر،مبادا به هنگام غفلت بیفتی که دیگر توان برگشتن نباشد که وارثت تو را نخواهد ستود به آنچه از برای او گذاشته ای و آن خداوندی که به نزد او رفته ای تو را معذور نخواهد داشت در آن چیزهایی که خود را مشغول آنها ساخته ای.ای ابو ذر،چیزی چون دوزخ ندیده ام که گریزنده اش مانده باشد و نه همچون بهشتی که خواهانش به خواب فرو رفته باشد.ای ابو ذر بر عمرت حریص تر باش تا بر درهم و دینارت ای ابو ذر،هرکه از شما،یکی از چند چیز را در پیش دارید:یا توانگر گردید و طغیانگری پیش گیرید،یا بینوا شوید که در اثر فقر و بینوایی خدا را فراموش نمایید یا دچار بیماری شوید که شما را از اصلاح بازدارد،یا به سن پیری رسید که شما را از کار بیندازد،یا در چنگال مرگ گرفتار آیید که(فرصت را از شما برباید و شما را)سرگشته سازد،یا گرفتار فتنۀ دجّال شوید که شرّی است غایب که فرا خواهد رسید،یا با قیامت مواجه شوید،قیامتی که از همه چیز عظیم تر و تلخ تر است.ای ابو ذر،بدترین و پست ترین مردمان در نزد خداوند به روز قیامت دانشمندی است که از علم و دانش او بهره ای برده نشود و کسی که به دنبال علم می رود تا مردم را به سوی خود بگرداند(و بر آنان سروری نماید)بوی بهشت را در نیابد.ای ابو ذر،اگر از تو دربارۀ چیزی پرسند که ندانی،بگو نمی دانم تا از پیامدهای نامطلوب آن نجات یابی و در آنچه دانشی دربارۀ آن نداری به مردم فتوا مده تا از عذاب الهی در روز قیامت رهایی یابی.ای ابو ذر،گروهی از بهشتیان به گروهی از دوزخیان می نگرند و می گویند:چه چیز شما را به دوزخ برد درحالی که ما به برکت تعلیم و تربیت شما به بهشت درآمدیم؟!پس آنان گویند:ما شما را به نیکی فرمان می دادیم ولی خودمان از انجام آن دریغ می ورزیدیم.ای ابو ذر،همانا حقوق الهی بر بندگان عظیم تر از آن است که آنان از عهده اش برآیند و نعمت های خداوند بیشتر از آن است که بندگان آن را بشمارند اما بایستی که توبه کنان،شب و صبح کنید.ای ابو ذر،همانا شما در گذر شب و روز در مهلت هایی ناقص با کرداری نگاه داری شده هستید درحالی که مرگ نیز ناگهانی می آید.پس هرکس نیکی بکارد

ص:319

شرّا یوشک أن یحصد ندامه،و لکلّ زارع ما زرع.یا أبا ذرّ،لا یسبق بطیء بحظّه، و لا یدرک حریص ما لم یقدّر له،و من أعطی خیرا فاللّه أعطاه،و من وقی شرّا فإنّ اللّه وقاه.یا أبا ذرّ،المتّقون ساده،و الفقهاء قاده،و مجالستهم زیاده.یا ابا ذرّ،إنّ المؤمن لیری ذنبه کأنّه تحت صخره یخاف أن تقع علیه،و الکافر یری ذنبه کأنّه ذباب مرّ علی أنفه.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه إذا أراد بعبد خیرا جعل الذّنوب بین عینیه ممثّله.یا أبا ذرّ،لا تنظر إلی صغر الخطیئه و لکن انظر إلی من عصیت.یا أبا ذرّ،إنّ نفس المؤمن أشدّ تقلّبا و خیفه من العصفور حین یقذف به فی شرک.یا أبا ذرّ،من وافق قوله فعله فذاک الّذی أصاب حظّه،و من خالف قوله فعله.فإنّما یوبّخ نفسه، یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه.یا أبا ذرّ،إنّک إذا طلبت شیئا من الآخره و اتّبعته تیسّر لک،و إذا رأیت شیئا من أمر الدّنیا و اتّبعته عسر علیک،فإنّک علی حال خشیته.یا أبا ذرّ،لا تنطق فیما لا یعنیک فإنّک لست منه فی شیء،و احرز لسانک کما تحرز رزقک.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(جلّ ثناؤه)لیدخل قوما الجنّه فیعطیهم حتّی تنتهی امانتهم،و فوقهم قوم فی الدّرجات العلی،فإذا نظروا إلیهم عرفوهم فیقولون:ربّنا إخواننا کنّا معهم فی الدّنیا،فبم فضّلتهم علینا؟فیقال:

هیهات،إنّهم کانوا یجوعون حین تشبعون،و یظمئون حین تروون،و یقومون حین تنامون،و یشخصون حین تخفضون،یا أبا ذرّ،أنّ اللّه جعل قرّه عینی فی الصّلاه و حبّبها إلیّ کما حبّب إلی الجائع الطّعام،و إلی الظّمآن الماء،فإنّ الجائع إذا أکل

ص:320

نزدیک است که رغبت بدرود و هرکس بدی بکارد نزدیک است که پشیمانی بدرود،که برای هر کشت ورز همان است که کاشته است.ای ابو ذر آهسته رو،بهره اش را از دست نمی دهد و آزمند به آنچه برایش مقدّر نشده،دست نمی یابد.به هرکس که خیری داده شده،خداوند داده است و از هرکس شرّی بازداشته شده،خداوند آن را بازداشته است.ای ابو ذر پرهیزگاران سروران و فقیهان راهبران اند و همنشینی با ایشان افزونی است.ای ابو ذر،همانا مؤمن گناهش را چونان صخره ای بر بالای سرش می بیند و می ترسد به روی او بیفتد و کافر گناهش را چونان مگسی می بیند که از کنار بینی اش می گذرد.ای ابو ذر،همانا خداوند وقتی برای بنده ای خیر بخواهد گناهانش را میان دو چشمش ترسیم می کند.ای ابو ذر،به خردی گناه منگر بلکه بنگر که چه کسی را نافرمانی کرده ای.ای ابو ذر همانا جان مؤمن از گنجشکی که در قفسی انداخته می شود بی قرارتر و ترسان تر است.ای ابو ذر،هرکس که گفتار و کردارش برابر باشد همان کسی است که به بهره اش می رسد.و هرکس گفتار و کردارش برابر نباشد همان مردی است که باید خودش را سرزنش کند.ای ابو ذر،شخص به سبب گناهی که به آن دچار شده از روزی محروم می شود.ای ابو ذر وقتی تو چیزی از آخرت می خواهی و به دنبالش می روی برایت آسان می شود و وقتی چیزی از امور دنیا را می بینی و به دنبالش می روی برایت سخت می شود؛زیرا تو بر حالی هستی که از آن می ترسی.ای ابو ذر دربارۀ آنچه به تو بهره ای نمی رساند سخن نگو؛زیرا هیچ ربطی به تو ندارد.و زبانت را نگاه دار چنان که روزی ات را نگاه می داری.ای ابو ذر همانا خداوند شکوهمند مردمی را به بهشت می برد و آن قدر به آنان عطا می کند تا سپردۀ شان به پایان رسد و بالای ایشان مردمانی در درجات بالاترند که وقتی اینان به آن گروه بالاتر می نگرند آنان را می شناسند و می گویند:

پروردگارا اینان برادران ما هستند که با ما در دنیا بودند.پس به چه سبب ایشان را بر ما برتری دادی؟گفته می شود:هیهات،وقتی شما سیر بودید ایشان گرسنه بودند،وقتی شما سیراب بودید ایشان تشنه بودند،وقتی شما در خواب بودید ایشان برپا ایستاده بودند و وقتی شما در جایتان می ماندید ایشان رهسپار می شدند.ای ابو ذر همانا خداوند والا نور دیدگانم را در نماز نهاد و آن را محبوب من قرار داد،چنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داد.گرسنه وقتی غذا می خورد،

ص:321

الطّعام شبع،و إذا شرب روی،و أنا لا أشبع من الصّلاه.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تعالی) بعث عیسی بن مریم بالرّهبانیّه،و بعثت بالحنیفیّه السّمحه،و حبّبت إلیّ النّساء و الطّیب،و جعلت فی الصّلاه قرّه عینی.یا أبا ذرّ،أیّما رجل تطوّع فی یوم و لیله اثنتی عشره رکعه سوی المکتوبه،کان له حقّا واجبا بیت فی الجنّه.یا أبا ذرّ، صلاه فی مسجدی هذا تعدل مائه ألف صلاه فی غیره من المساجد إلاّ المسجد الحرام،و صلاه فی المسجد الحرام تعدل مائه ألف صلاه فی غیره،و أفضل من هذا کلّه صلاه یصلّیها الرّجل فی بیته حیث لا یراه إلاّ اللّه(عزّ و جلّ)یطلب بها.یا أبا ذرّ،ما دمت فی الصّلاه فإنّک تقرع باب الملک الجبّار،و من یکثر قرع باب الملک یفتح.یا أبا ذرّ،ما من مؤمن یقوم الی الصّلاه إلاّ تناثر علیه البرّ ما بینه و بین العرش و وکّل به ملک ینادی:یا بن آدم،لو تعلم ما لک فی الصّلاه و من تناجی ما سئمت و لا التفتّ.یا أبا ذرّ،طوبی لأصحاب الألویه یوم القیامه،یحملونها فیسبقون النّاس إلی الجنّه،ألا و هم السّابقون إلی المساجد بالأسحار و غیرها.یا أبا ذرّ،لا تجعل بیتک قبرا،و اجعل فیه من صلاتک یضیء بها قبرک.یا أبا ذرّ، الصّلاه عمود الدّین و اللّسان أکبر،و الصّدقه تمحو الخطیئه و اللّسان أکبر.یا أبا ذرّ، الدّرجه فی الجنّه،کما بین السّماء و الأرض،و إنّ العبد لیرفع بصره فیلمع له نور یکاد یخطف بصره،فیفرح فیقول:ما هذا؟فیقال:هذا نور أخیک المؤمن.فیقول:

هذا أخی فلان،کنّا نعمل جمیعا فی الدّنیا،و قد فضّل علیّ هکذا!فیقال:إنّه کان

ص:322

سیر می شود و چون آب بنوشد،سیراب می شود درحالی که من از نماز سیر نمی شوم.ای ابو ذر همانا خداوند والا عیسی بن مریم را برای رهبانیّت برانگیخت و من برای دین راستین آسان برانگیخته شدم،زنان و عطر محبوب من قرار داده شد و نماز نور دیدگانم.ای ابو ذر هرگاه مردی در یک روز،غیر از نمازهای واجب دوازده رکعت نماز بگذارد،برایش خانه ای در بهشت حقّی واجب است.ای ابو ذر،نماز در این مسجد من برابر است با صد هزار نماز در مساجد دیگر مگر مسجد الحرام.و نماز در مسجد الحرام برابر با صد هزار نماز در جز آن است.و برتر از همۀ این ها نمازی است که مرد فقط برای خدا در خانۀ خود می گزارد به گونه ای که هیچ کس جز خدا او را نمی بیند.ای ابو ذر،همانا تو تا وقتی در نماز هستی در آن پادشاه را می زنی و هرکس بسیار در پادشاه بزند،سرانجام باز می شود ای ابو ذر هر مؤمنی که برای نماز می ایستد عطایای میان او و عرش بر او فرو می ریزد و فرشته ای بر او گمارده می شود که فریاد بزند:ای پسر آدم اگر می دانستی چه چیزی در نماز تو است و با چه کسی مناجات می کنی،خسته نمی شدی و روی برنمی گرداندی.ای ابو ذر،خوشا اصحاب درفش ها در روز قیامت که درفش ها را بر دوش می گیرند و از مردم به سوی بهشت پیشی می گیرند.هان که آنان پیشی گیرندگان به مسجدها در بامدادان و جز آن هستند.ای ابو ذر، خانه ات را گور[تاریک]نکن.نمازی در آن بگزار تا به سبب آن گورت روشن شود.ای ابو ذر،نماز ستون دین است ولی زبان بزرگ تر است و صدقه،گناه را نابود می کند ولی زبان بزرگ تر است.ای ابو ذر در بهشت هر درجه ای که بالاتر از درجۀ دیگر است چنان است که میان آسمان و زمین است،بنده چشم می گشاید و نوری چنان آن را روشن می کند که نزدیک است کورش کند،پس شادمان می شود و می گوید:این چیست؟می گویند:این نور برادر مؤمن تو است.او می گوید:این برادرم فلانی است که با هم در دنیا کار می کردیم ولی اکنون چنین بر من برتری داده شده!می گویند:

ص:323

أفضل منک عملا؛ثمّ یجعل فی قلبه الرّضا حتّی یرضی.یا أبا ذرّ،الدّنیا سجن المؤمن و جنّه الکافر،و ما أصبح فیها مؤمن إلاّ و هو حزین،و کیف لا یحزن المؤمن و قد أوعده اللّه أنّه وارد جهنّم و لم یعده أنّه صادر عنها!یا أبا ذرّ،من أوتی من العلم ما لا یعمل به لحقیق أن یکون قد أوتی علم ما لا ینفعه اللّه به،لأنّ اللّه جلّ و عزّ نعت العلماء فقال: إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ یا أبا ذرّ،من استطاع أن یبکی قلبه فلیبک،و من لم یستطع فلیشعر قلبه الحزن ولیتباک.یا أبا ذرّ،إنّ القلب القاسی بعید من اللّه(تعالی)و لکن لا تشعرون.

یا أبا ذرّ،ما من خطیب إلاّ عرضت علیه خطبته یوم القیامه و ما أراد بها.یا أبا ذرّ، إنّ صلاه النّافله فی السّرّ تفضل علی العلانیه کفضل الفریضه علی النّافله.یا أبا ذرّ،ما یتقرّب العبد إلی اللّه بشیء أفضل من السّجود.یا أبا ذرّ،اذکر اللّه ذکرا خاملا.قلت:یا رسول اللّه،و ما الذّکر الخامل؟قال:الذّکر الخفیّ.یا أبا ذرّ،یقول اللّه(تبارک و تعالی)لا أجمع علی عبدی خوفین،و لا أجمع له أمنین،فإذا أمننی فی الدّنیا أخفته یوم القیامه،و إذا خافنی آمنته یوم القیامه.یا أبا ذرّ،لو أنّ رجلا کان له مثل عمل سبعین نبیّا لاحتقره و خشی أن لا ینجو من شرّ یوم القیامه.یا أبا ذرّ،إنّ العبد لتعرض علیه ذنوبه یوم القیامه فیقول:أما إنّی کنت مشفقا،فیغفر له.

یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل لیعمل الحسنه فیتّکل علیها،و یعمل المحقّرات فیأتی اللّه و هو

ص:324

همانا عمل او برتر از تو بود.سپس در دلش خرسندی می نهند تا خرسند شود.ای ابو ذر این دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مؤمن در آن جز به اندوه،صبح نمی کند.و چگونه اندوهگین نباشد وقتی خداوند به او تهدید کرده که به دوزخ خواهد رفت ولی مژده نداده که از آن بیرون خواهد آمد.ای ابو ذر به هرکس علمی داده شده که به آن عمل نمی کند،به تحقیق به او علمی داده شده که خداوند با آن بهره ای به او نمی رساند؛زیرا خداوند عالمان را چنین وصف کرده است:«همانا کسانی که پیش از این علم داده شده اند وقتی قرآن برایشان خوانده می شود سجده کنان به رو در می افتند...تا آنجا که فرمود:می گریند»[اسراء(17):

آیات 107-109]ای ابو ذر هرکس می تواند دلش را بگریاند،بگریاند،و هرکس نمی تواند، اندوه را به دلش بچسباند و خودش را به گریستن بزند.ای ابو ذر،همانا سخت دل از خداوند دور است ولی شما نمی فهمید.ای ابو ذر به هر خطیبی در روز قیامت سخنانش و آنچه از آن قصد کرده بود عرضه می شود.ای ابو ذر نماز نافلۀ نهانی از نمایان برتر است.همچون برتری نماز واجب بر نماز نافله.ای ابو ذر بنده با هیچ چیزی برتر از سجده به خدا نزدیک نمی شود.

ای ابو ذر خدا را به ذکری ناشناس یاد کن.من عرض کردم:ای رسول خدا ذکر ناشناس چیست؟فرمودند:ذکر نهان.ای ابو ذر خداوند می فرماید:دو هراس را بر بنده ام جمع نمی کنم و نیز دو ایمنی را.اگر در دنیا از من در ایمنی باشد او را در روز قیامت می هراسانم و چون در دنیا از من بهراسد،در روز قیامت او را ایمن می گردانم.ای ابو ذر،اگر برای مردی عملی برابر هفتاد پیامبر باشد باید آن را کوچک بشمارد و از این که از شرّ روز قیامت نجات نیابد،بترسد.

ای ابو ذر،همانا گناهان بنده در روز قیامت به او عرضه می شود و او می گوید:هان که من نگران بودم.آن گاه بر او آمرزیده شود.ای ابو ذر مردی عمل نیکی می کند و با تکیۀ بر آن به گناهان کوچک می پردازد و آن گاه درحالی که خداوند بر او خشمناک است به سوی خدا می آید.

ص:325

علیه غضبان و إنّ الرّجل لیعمل السّیّئه فیفرق منها فیأتی اللّه(عزّ و جلّ)آمنا یوم القیامه.یا أبا ذرّ،إنّ العبد لیذنب فیدخل الی اللّه بذنبه ذلک الجنّه.فقلت:و کیف ذلک بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه قال:یکون ذلک الذّنب نصب عینیه تائبا منه فارّا إلی اللّه(عزّ و جلّ)حتّی یدخل الجنّه.یا أبا ذرّ،الکیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت،و العاجز من اتّبع نفسه و هواها،و تمنّی علی اللّه(عزّ و جلّ)الأمانیّ.یا أبا ذرّ،إنّ أوّل شیء یرفع من هذه الأمّه الأمانه و الخشوع حتّی لا تکاد تری خاشعا.یا أبا ذرّ،و الّذی نفس محمّد بیده لو أنّ الدّنیا کانت تعدل عند اللّه جناح بعوضه أو ذباب ما سقی الکافر و الفاجر منها شربه من ماء.یا أبا ذرّ،الدّنیا ملعونه، ملعون ما فیها إلاّ من ابتغی به وجه اللّه.یا أبا ذرّ،و ما من شیء أبغض إلی اللّه (تعالی)من الدّنیا خلقها ثمّ أعرض عنها فلم ینظر إلیها،و لا ینظر إلیها حتّی تقوم السّاعه،و ما من شیء أحبّ إلی اللّه(تعالی)من الإیمان به و ترک ما أمر أن یترک.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)أوحی إلی أخی عیسی علیه السّلام:یا عیسی،لا تحبّ الدّنیا فإنّی لست أحبّها،و أحبّ الآخره فإنّما هی دار المعاد.یا أبا ذرّ،إنّ جبرئیل علیه السّلام أتانی بخزائن الدّنیا علی بغله شهباء،فقال لی:یا محمّد،هذه خزائن الأرض و لا تنقصک من حظّک عند ربّک،فقلت:یا حبیبی جبرئیل،لا حاجه لی فیها،إذا شبعت شکرت ربّی،و إذا جعت سألته.یا أبا ذرّ،إذا أراد اللّه(عزّ و جلّ)بعبد خیرا فقّهه فی الدّین،و زهّده فی الدّنیا،و بصّره بعیوب نفسه،یا أبا ذرّ،ما زهد عبد فی

ص:326

و مردی گناه می کند و آن گاه از آن جدا شده،در روز قیامت ایمن به نزد خدا می آید.ای ابو ذر بنده ای گناه می کند و خداوند به سبب گناهش او را به بهشت می برد.من گفتم:ای رسول خدا این چگونه ممکن است؟حضرت فرمودند:آن گناه را جلوی چشمش قرار می دهد تا از آن توبه کند و به سوی خدا بگریزد و به بهشت داخل شود.ای ابو ذر،همانا زیرک کسی است که نفسش را سرکوب کرده و برای پس از مرگ عمل کند و ناتوان کسی است که از نفس و هوس های آن پیروی کند و از خداوند عزّتمند آرزوهایش را بخواهد.ای ابو ذر،همانا نخستین چیزی که از این امّت برداشته می شود امانتداری و فروتنی است چنان که نزدیک است هیچ فروتنی را نبینی.ای ابو ذر،سوگند به کسی که جان محمّد[صلّی اللّه علیه و اله]به دست او است اگر این دنیا در نزد خداوند عزّتمند به اندازۀ بال پشه یا مگسی می ارزید،به کافر و فاجر شربتی از آب نمی نوشانید.ای ابو ذر،همانا این دنیا نفرین شده است و آنچه در آن است نفرین شده است جز آنچه با آن خشنودی خدای عزّتمند خواسته می شود.ای ابو ذر،رهیچ چیزی در نزد خداوند از این دنیا ناپسندتر نیست.آن را آفرید ولی از آن روی گرداند و دیگر ننگریست و تا برپایی قیامت نخواهد نگریست.و هیچ چیزی در نزد خداوند از ایمان به او و ترک آنچه فرمان داده که ترک شود،پسندیده تر نیست.ای ابو ذر،همانا خدای والا به برادرم عیسی علیه السّلام وحی کرد:ای عیسی دنیا را دوست مدار؛زیرا من آن را دوست نمی دارم.و آخرت را دوست بدار؛که آن جایگاه بازگشت تو است.ای ابو ذر،همانا جبرئیل گنجینه های این دنیا را بر استری خاکستری به نزد من آورد و گفت:ای محمّد همانا این ها زمین است که داشتن آن ها از بهرۀ تو در نزد پروردگارت خواهد کاست.من گفتم:جبرئیل ای حبیب من مرا به آن نیازی نیست.هنگامی که سیر شوم پروردگارم را سپاس می گزارم و چون گرسنه شوم از او درخواست می کنم.ای ابو ذر،وقتی خداوند برای بنده ای خیر بخواهد او را در دین فقیه،در دنیا پارسا و به عیب های نفسش بینا می کند.ای ابو ذر،

ص:327

الدّنیا إلاّ اثبت اللّه الحکمه فی قلبه،و أنطق بها لسانه و یبصّره،عیوب الدّنیا و داءها و دواءها،و أخرجه منها سالما إلی دار السّلام.یا أبا ذرّ،إذا رأیت أخاک قد زهد فی الدّنیا فاستمع منه،فإنّه یلقی الیک الحکمه.فقلت:یا رسول اللّه،من أزهد النّاس؟ قال:من لم ینس المقابر و البلی،و ترک ما یفنی لما یبقی،و لم یعدّ غدا من أیّامه، و عدّ نفسه فی الموتی.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)لم یوح إلیّ أن أجمع المال، و لکن أوحی إلیّ أن سبّح بحمد ربّک وَ کُنْ مِنَ السّاجِدِینَ وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یا أبا ذرّ،إنّی ألبس الغلیظ،و أجلس علی الأرض،و أرکب الحمار بغیر سرج،و أردف خلفی،فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی.یا أبا ذرّ،حبّ المال و الشّرف مذهب لدین الرّجل.قال:قلت یا رسول اللّه:الخائفون الخاضعون المتواضعون الذّاکرون اللّه کثیرا یسبقون النّاس إلی الجنّه؟قال:لا و لکن فقراء المؤمنین،فإنّهم یأتون یوم القیامه فیتخطّون رقاب النّاس،فیقول لهم خزنه الجنّه:

کما أنتم حتّی تحاسبوا.فیقولون:بم نحاسب!فو اللّه ما ملکنا حتی نجور و نعدل، و لا أفیض علینا فنقبض و نبسط،و لکنّا عبدنا ربّنا حَتّی أَتانَا الْیَقِینُ [المدثر(74):

74]یا أبا ذرّ،إنّ الدّنیا مشغله للقلب و البدن،فإنّ اللّه(تبارک و تعالی)یسأل أهل الدّنیا عمّا نعموا فی حلالها،فکیف بما نعموا فی حرامها!یا أبا ذرّ،إنّی قد سألت اللّه(جلّ ثناؤه)أن یجعل رزق من أحبّنی الکفاف،و أن یعطی من ابغضنی المال و البنین،یا أبا ذرّ،طوبی للزّاهدین فی الدّنیا،الرّاغبین فی الآخره،الّذین اتّخذوا

ص:328

هیچ بنده ای در این دنیا پارسایی نکرده جز آن که خداوند حکمت را در دلش نهاده،زبانش را به آن گویا ساخته،به عیب های دنیا و بیماری و درمانش بینا کرده و از آن به منزل سلامت با تندرستی بیرون برده است.ای ابو ذر،وقتی دیدی که برادرت در دنیا پارسایی می کند به [سخن]او گوش کن؛زیرا او حکمت را به تو عرضه خواهد کرد.من گفتم:ای رسول خدا چه کسی پارساترین مردمان است؟فرمودند:کسی که گور و پوسیدن را فراموش نکرده و نابود شدنی را به خاطر آنچه می ماند ترک کرده است.کسی که فردا را از عمرش نشمرده و خودش را از مردگان شمرده است.ای ابو ذر،همانا خداوند والا به من وحی نکرده که مال دنیا گرد آورم بلکه به من وحی فرموده که:«با سپاس از پروردگارت او را به پاکی بستای و از سجده گزاران باش و پروردگارت را پرستش کن تا مرگت فرارسد».[حجر(15):آیۀ 98-99]ای ابو ذر،من جامۀ خشن می پوشم و بر زمین می نشینم و بر الاغ بی زین سوار شده،کسی را بر ترک آن سوار می کنم.و هرکس از سنّت من روی گرداند از من نیست.ای ابو ذر،مال دوستی و برتری طلبی،دین مرد را از بین می برد.ابو ذر گفته که من گفتم:ای رسول خدا آیا هراسناکان پریشان فروتن بسیار ذکر خداگو،از مردمان دیگر به سوی بهشت پیشی می گیرند؟فرمودند:

نه بلکه مؤمنان فقیر پیشی می گیرند؛زیرا آنان در روز قیامت به روی گردن های مردم گام بر می دارند وقتی خزانه داران بهشت به ایشان می گویند:بمانید تا حسابرسی شوید:برای چه چیزی حسابرسی شویم.به خدا سوگند ما چیزی نداشتیم که ستم و عدالت داشته باشیم و چیزی به ما داده نشد که بگیریم و بدهیم بی گمان ما پروردگارمان را بندگی کردیم«تا مرگ به سراغ ما آمد».[مدثّر(74):آیۀ 47]ای ابو ذر،دنیا مشغلۀ دل و جسم است و خداوند عزّتمند از اهل دنیا دربارۀ آنچه از نعمت های حلال بهره برده اند بازخواست خواهد کرد چه رسد به نعمت های حرام.ای ابو ذر،من از خداوند عزّتمند خواستم روزی کسی را که مرا دوست می دارد به کفاف قرار دهد و به کسی که مرا دشمن می دارد مال و فرزند بدهد.ای ابو ذر، خوشا پارسایان در دنیا و راغبان به آخرت،کسانی که زمین خدا را فرش،

ص:329

أرض اللّه بساطا،و ترابها فراشا،و ماءها طیبا،و اتّخذوا الکتاب شعارا،و الدعاء للّه دثارا،و قرضوا الدّنیا قرضا.یا أبا ذرّ،حرث الآخره العمل الصّالح،و حرث الدّنیا المال و البنون.یا أبا ذرّ،إنّ ربّی أخبرنی،فقال:و عزّتی و جلالی،ما أدرک العابدون درک البکاء عندی شیئا،و إنّی لأبنی لهم فی الرّفیق الأعلی قصرا لا یشارکهم فیه أحد.قال:قلت:یا رسول اللّه،أیّ المؤمنین أکیس؟قال:أکثرهم للموت ذکرا، و أحسنهم له استعدادا یا أبا ذرّ إذا دخل النّور القلب انفسح القلب و استوسع،قلت:

فما علامه ذلک؟بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه؟قال:الإنابه إلی دار الخلود، و التّجافی عن دار الغرور،و الاستعداد للموت قبل نزوله.یا أبا ذرّ،اتّق اللّه و لا تری النّاس أنّک تخشی اللّه فیکرموک و قلبک فاجر.یا أبا ذرّ،إنّ للّه ملائکه قیاما من خیفته ما رفعوا رءوسهم حتّی ینفخ فی الصّور النّفخه الآخره فیقولون جمیعا:

سبحانک و بحمدک ما عبدناک کما ینبغی لک أن تعبد.یا أبا ذرّ،و لو کان لرجل عمل سبعین نبیّا لاستقلّ عمله من شدّه ما یری یومئذ،و لو أنّ دلوا صبّت من غسلین فی مطلع الشّمس لغلت منه جماجم من فی مغربها،و لو أنّ زفرات جهنّم زفرت لم یبق ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل إلاّ خرّ جاثیا علی رکبتیه،یقول:ربّ نفسی نفسی حتّی ینسی إبراهیم إسحاق علیهما السّلام یقول:یا ربّ أنا خلیلک إبراهیم لا تنسنی،یا أبا ذرّ،لو أنّ امرأه من نساء أهل الجنّه اطّلعت من سماء الدّنیا فی لیله ظلماء لأضاءت لها الأرض أفضل ممّا یضیئ القمر لیله البدر،و لوجد ریح نشرها جمیع

ص:330

خاکش را بستر و آبش را پاکی قرار دادند.کتاب خدا را نشانه و دعا به درگاه خدا را روانداز گرفتند و به یکباره از دنیا بریدند.ای ابو ذر،همانا بذر آخرت،عمل صالح است و بذر دنیا مال و فرزند.ای ابو ذر،پروردگارم به من فرمود:به عزّت و شکوهم سوگند،عابدان چیزی همسان گریۀ به درگاه من نخواهند یافت و من برایشان در آن منزلگاه بلند مرتبه قصری می سازم که هیچ کس را در آن شرکتی نباشد.ابو ذر گفته که من عرض کردم:ای رسول خدا کدام مؤمنان زیرک ترند؟حضرت فرمودند:کسانی که مرگ را بیشتر یاد می کنند و نیکوتر آمادۀ مرگ می شوند.ای ابو ذر،وقتی نور به دل داخل شود قلب گشاده و گسترده می شود.من عرض کردم:پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا علامت آن چیست؟فرمودند:بازگشت به منزل جاودانگی،روی گردانی از منزل فریب و آماده شدن برای مرگ پیش از فرود آن.ای ابو ذر از خدا پروا کن و درحالی که دلت گنهکار است به مردم چنان نشان نده که از خداوند می هراسی تا تو را گرامی بدارند.ای ابو ذر همانا برای خداوند فرشتگانی از هراس او ایستا، هستند که سربلند نمی کنند تا آن گاه که نفخۀ پایانی در صور دمیده شود که در این هنگام همگی می گویند:منزّه تویی و سپاس برای تو است و ما چنان که سزاوارت است تو را بندگی نکردیم.و اگر مردی عمل هفتاد پیامبر را داشته باشد از دشواری آنچه در آن روز می بیند عملش را اندک می شمارد.و اگر سطلی از غسلین[چرکاب جهنم]در محلّ طلوع خورشید بریزند،جمجمه هایی در محل غروب به جوش می آید و اگر آه های دوزخ از درونش برآید هیچ فرشتۀ مقرّب و پیامبر فرستاده ای نمی ماند جز آن که بر زانو می افتد و می گوید:

پروردگارا من،من.چنان که ابراهیم،اسحاق علیه السّلام را فراموش می کند و می گوید:پروردگارا من خلیل تو ابراهیم هستم.مرا فراموش نکن.ای ابو ذر اگر زنی از زنان اهل بهشت در شبی تاریک به آسمان دنیا سربکشد زمین بهتر از آنچه ماه شب چهارده آن را روشن می کند، روشن می شود و همۀ اهل زمین بوی پراکنده شدۀ آن را درمی یابند.

ص:331

أهل الأرض،و لو أنّ ثوبا من ثیاب أهل الجنّه نشر الیوم فی الدّنیا لصعق من ینظر إلیه و ما حملته أبصارهم.یا أبا ذرّ،اخفض صوتک عند الجنائز،و عند القتال،و عند القرآن.یا أبا ذرّ،إذا تبعت جنازه فلیکن عقلک فیها مشغولا بالتّفکّر و الخشوع، و اعلم أنّک لا حق به.یا أبا ذرّ،اعلم أنّ کلّ شیء إذا فسد فالملح دواؤه،فإذا فسد الملح فلیس له دواء-«قال الشّیخ:هذا المثل لعلماء السّوء»و اعلم أنّ فیکم خلّتین:الضّحک من غیر عجب،و الکسل من غیر سهر.یا أبا ذرّ،رکعتان مقتصرتان فی تفکّر خیر من قیام لیله و القلب ساه.یا أبا ذرّ،الحقّ ثقیل مرّ، و الباطل خفیف حلو،و ربّ شهوه ساعه تورث حزنا طویلا.یا أبا ذرّ،لا یفقه الرّجل کلّ الفقه حتّی یری النّاس کلّهم فی جنب اللّه(تبارک و تعالی)أمثال الأباعر،ثمّ یرجع إلی نفسه فیکون هو أحقر حاقر لها یا أبا ذرّ،لا یصیب الرّجل حقیقه الإیمان حتّی یری النّاس کلّهم حمقاء فی دینهم عقلاء فی دنیاهم.یا أبا ذرّ، حاسب نفسک قبل أن تحاسب فانّه أهون لحسابک غدا،وزن نفسک قبل أن توزن، و تجهّز للعرض الأکبر یوم تعرض لا تخفی علی اللّه خافیه؛یا أبا ذرّ استح من اللّه، فإنّی و الّذی نفسی بیده لأظلّ حین أذهب إلی الغائط متقنّعا بثوبی أستحی من الملکین اللّذین معی.یا أبا ذرّ،أتحبّ أن تدخل الجنّه؟قلت:نعم فداک أبی قال:

فاقصر من الأمل،و اجعل الموت نصب عینیک،و استح من اللّه حقّ الحیاء.قال:

قلت یا رسول اللّه،کلّنا نستحی من اللّه.قال:لیس ذلک الحیاء،و لکنّ الحیاء من اللّه

ص:332

و اگر جامه ای از جامه های بهشت،امروز در این دنیا بیفتد هرکسی که به آن بنگرد.از هوش می رود و دیدگانش تاب دیدن آن را نخواهد داشت.ای ابو ذر صدایت را در کنار جنازه ها، هنگام جنگ و قرآن خواندن کوتاه کن.ای ابو ذر وقتی به دنبال جنازه ای می روی باید عقلت به اندیشه پرداخته و فروتنی پیشه سازی و بدانی که تو هم به او خواهی پیوست.ای ابو ذر بدان که هر چیزی وقتی خراب می شود،نمک دوای آن است و چون نمک خراب شود دیگر دوایی برایش نیست.-شیخ طوسی گفته است:این مثل برای بد عالمان است-و بدان که در میان شما دو خصلت است:خندیدن بدون شگفت زدگی و کسل بودن بدون شب زنده داری.ای ابو ذر دو رکعت نماز مختصر همراه با اندیشه،بهتر از یک شب به نماز ایستادن با قلب غافل است.

ای ابو ذر حقّ سنگین و تلخ و باطل سبک و شیرین است.و چه بسا یک ساعت هوسی که اندوهی دراز به جا می گذارد.ای ابو ذر هیچ مردی به راستی فقیه نمی شود مگر همۀ مردم را در پیشگاه خداوند همچون شتران ببیند.سپس به خودش بازگردد و خود را ناچیزترین آنها بداند.ای ابو ذر هیچ مردی به حقیقت ایمان نمی رسد مگر این که همۀ مردم را در دینشان احمق و در دنیایشان خردمند ببیند.ای ابو ذر از خودت حساب بکش پیش از آنکه به حساب کشیده شوی؛زیرا این کار حساب فردایت را آسان می کند.و خودت را وزن کن پیش از آن که وزنت کنند.و برای آن نمایش بزرگ آماده باش.روزی که عرضه می شوی و هیچ پنهانی بر خداوند نهان نمی ماند.از خداوند شرم کن؛زیرا من-سوگند به کسی که جانم در دست او است-وقتی برای قضای حاجت می روم جامه ام را از روی شرم از دو فرشته ای که با من هستند بر سرم می کشم.ای ابو ذر آیا دوست داری به بهشت بروی؟من عرض کردم:بله پدرم به فدایت.حضرت فرمودند:پس آرزویت را کوتاه کن و مرگ را در پیش چشم قرار بده و به راستی از خداوند شرم کن.من عرض کردم:ای رسول خدا ما همه از خداوند شرم می کنیم.

فرمودند:این شرم آن نیست که من می گویم.

ص:333

أن لا تنسی المقابر و البلی،و الجوف و ما وعی،و الرّأس و ما حوی،فمن أراد کرامه الآخره فلیدع زینه الدّنیا،فإذا کنت کذلک أصبت ولایه اللّه.یا أبا ذرّ،یکفی من الدّعاء مع البرّ ما یکفی الطّعام من الملح.یا أبا ذرّ،مثل الّذی یدعو بغیر عمل، کمثل الّذی یرمی بغیر وتر.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه یصلح بصلاح العبد ولده و ولد ولده، و یحفظه فی دویرته و الدّور حوله ما دام فیهم.یا أبا ذرّ،إنّ ربّک(عزّ و جلّ)یباهی الملائکه بثلاثه نفر:رجل یصبح فی أرض فردا،فیؤذّن ثمّ یصلّی،فیقول ربّک للملائکه:انظروا إلی عبدی یصلّی و لا یراه أحد غیری؛فینزل سبعون ألف ملک یصلّون وراءه و یستغفرون له إلی الغد من ذلک الیوم،و رجل قام من اللّیل فصلّی وحده فسجد و نام و هو ساجد،فیقول اللّه(تعالی)انظروا إلی عبدی روحه عندی، و جسده ساجد،و رجل فی زحف فرّ أصحابه و ثبت هو و یقاتل حتّی یقتل.یا أبا ذرّ،ما من رجل یجعل جبهته فی بقعه من بقاع الأرض إلاّ شهدت له بها یوم القیامه،و ما من منزل نزله قوم إلاّ و أصبح ذلک المنزل یصلّی علیهم أو یلعنهم.یا أبا ذرّ،ما من صباح و لا رواح إلاّ و بقاع الأرض تنادی بعضها بعضا.یا جار،هل مرّ بک الیوم ذاکر للّه(تعالی)أو عبد وضع جبهته علیک ساجدا للّه؟فمن قائله:لا.و من قائله:نعم؛فإذا قالت:نعم؛اهتزّت انشرحت و تری أنّ لها الفضل علی جارتها.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(جلّ ثناؤه)لمّا خلق الأرض و خلق ما فیها من الشّجر،لم یکن فی الأرض شجره یأتیها بنو آدم إلاّ أصابوا منها منفعه،فلم تزل الأرض و الشّجر

ص:334

بلکه شرم از خداوند این است که گور و پوسیدن را و سینه و آنچه در آن است و سر و آنچه را گرد آورده است فراموش نکنی.که هرکس پاداش بزرگ می خواهد باید زینت دنیا را رها کند، که چون چنین باشی به ولایت و سرپرستی خدا می رسی،ای ابو ذر اندکی به همراه نیکی بس است.همان قدر از نمک که برای غذا بس است.ای ابو ذر حکایت کسی که بدون عمل دعا می کند همچون حکایت کسی است که بدون کمان تیر می اندازد.ای ابو ذر همانا خداوند به اندازۀ شایستگی بنده اش،فرزندان او و فرزندان فرزندانش را شایسته می کند و او را در خانۀ کوچکش در میان خانه های گرداگرد او تا وقتی در میان شان است نگاه می دارد.ای ابو ذر همانا پروردگار تو به جهت سه نفر به فرشتگان مباهات می کند:مردی که به تنهایی صبح می کند آن گاه اذان می گوید و نماز می گزارد پس پروردگارت می فرماید:بندۀ مرا بنگرید که نماز می گزارد و هیچ کس جز من او را نمی بیند.سپس هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز می گزارند و برایش آمرزش می خواهند تا فردای آن روز و مردی که به شب زنده داری برخاسته و به تنهایی نماز می گزارد و در سجده به خواب می رود که در این هنگام خداوند والا می فرماید:به بنده ام بنگرید که روحش نزد من است و جسمش در اطاعت از من به سجده رفته است.و مردی در میدان جنگ که یارانش گریخته اند ولی او پایداری کرده و جنگیده و کشته می شود.ای ابو ذر هیچ مردی پیشانی اش را بر جایی از زمین نمی گذارد مگر این که در روز قیامت برایش گواهی می دهد و هیچ منزلی نیست که گروهی در آن فرود آیند جز این که آن منزل یا بر ایشان صلوات می فرستد یا لعنتشان می کند.ای ابو ذر هیچ بامداد و شامگاهی نیست جز این که همه جای زمین همدیگر را به سخن می گیرند و می گویند:ای همسایه آیا امروز یادکنندۀ خدا بر تو گذشته یا بنده ای که پیشانی اش را برای سجده به خداوند والا بر تو نهاده باشد؟برخی می گویند:نه.و برخی می گویند:آری.و چون زمینی بگوید:بله،به خود می جنبد و شادمان می شود از این که می بیند بر همسایه اش برتری دارد.ای ابو ذر همانان وقتی خداوند شکوهمند زمین و درختانش را آفرید،هیچ درختی نبود که بهره ای برای فرزندان آدم نداشته باشد.و پیوسته زمین و درختان چنین بودند

ص:335

کذلک حتّی تکلّم فجره بنی آدم،و الکلمه العظیمه قولهم:اتّخذ اللّه ولدا؛فلمّا قالوها اقشعرّت الأرض و ذهبت منفعه الأشجار.یا أبا ذرّ،إنّ الأرض لتبکی علی المؤمن إذا مات أربعین صباحا.یا أبا ذرّ،إذا کان العبد فی أرض قیّ یعنی قفر فتوضّأ أو تیمّم ثمّ أذّن و أقام و صلّی،أمر اللّه(عزّ و جلّ)الملائکه فصفّوا خلفه صفّا لا یری طرفاه یرکعون برکوعه،و یسجدون بسجوده،و یؤمّنون علی دعائه.یا أبا ذرّ،من أقام و لم یؤذّن،لم یصلّ معه إلاّ ملکاه اللّذان معه.یا أبا ذرّ،ما من شابّ یدع للّه الدّنیا و لهوها،و أهرم شبابه فی طاعه اللّه،إلاّ أعطاه اللّه أجر اثنین و سبعین صدّیقا.یا أبا ذرّ،الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین.یا أبا ذرّ،الجلیس الصّالح خیر من الوحده،و الوحده خیر من جلیس السّوء،و إملاء الخیر خیر من السّکوت،و السّکوت خیر من إملاء الشّرّ.یا أبا ذرّ،لا تصاحب إلاّ مؤمنا،و لا یأکل طعامک إلاّ تقیّ،و لا تأکل طعام الفاسقین.یا أبا ذرّ،أطعم طعامک من تحبّه فی اللّه،و کل طعام من یحبّک فی اللّه(عزّ و جلّ).یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)عند لسان کلّ قائل،فلیتّق اللّه امرؤ،و لیعلم ما یقول.یا أبا ذرّ،اترک فضول الکلام، و حسبک من الکلام ما تبلغ به حاجتک.یا أبا ذرّ،کفی بالمرء کذبا أن یحدّث بکلّ ما سمعه.یا أبا ذرّ،ما من شیء أحقّ بطول السّجن من اللّسان.یا أبا ذرّ،إنّ من إجلال اللّه(تعالی)إکرام العلم و العلماء،ذی الشّیبه المسلم،و إکرام حمله القرآن و أهله،و إکرام السّلطان المقسط.یا أبا ذرّ،من فرّ من رزقه کما یفرّ من الموت

ص:336

تا زمانی که گناهکاران فرزندان آدم به سخن درآمدند و آن سخن دهشتبار را به زبان آوردند.

آنان گفتند:خداوند فرزندی گرفته است.و چون چنین گفتند زمین بر خود لرزید و منافع درختان از میان رفت.ای ابو ذر زمین چهل بامداد بر مؤمن هنگام مرگش گریه می کند.ای ابو ذر وقتی بنده ای در زمینی بی آب و علف وضو بگیرد یا تیمم بکند سپس اذان و اقامه بگوید و به نماز بایستد خداوند به فرشتگان فرمان می دهد تا پشت سر او صف ببندند صفی که دو سویش دیده نشود تا با رکوعش به رکوع و با سجده اش به سجده بروند و بر دعایش آمین بگویند.ای ابو ذر هرکس اقامه بگوید و اذان نگوید جز دو فرشته ای که با اویند کسی با او نماز نمی گزارد.ای ابو ذر هر جوانی که دنیا و سرگرمی اش را به خاطر خدا ترک کند و جوانی اش را در فرمانبری از خداوند به پیری برساند.خداوند پاداش هفتاد و دو صدّیق را به او می دهد.ای ابو ذر ذکر گو در میان غافلان همچون جنگجو در میان گریختگان است.ای ابو ذر همنشین شایسته بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد است.بیان نیکی بهتر از خاموشی و خاموش ماندن بهتر از بیان بدی است.ای ابو ذر جز با مؤمن همراه مشو.غذایت را جز به پرهیزگاران نخوران.و خودت هم غذای فاسقان را نخور.ای ابو ذر از غذایت به کسی بخوران که او را برای خدا دوست داری و از غذای کسی بخور که تو را برای خداوند دوست دارد.ای ابو ذر خداوند عزّتمند با زبان سخنگویان همراه است.پس مرد باید از خدا پروا کند و بداند که چه می گوید.ای ابو ذر زیاده گویی را ترک کن.از سخن گفتن،آنچه تو را به مقصودت برساند بس است.ای ابو ذر برای دروغ گویی مرد همان بس که هرچه را می شنود باز بگوید.ای ابو ذر هیچ چیزی همچون زبان سزاوار زندان دراز مدّت نیست.ای ابو ذر از بزرگداشت خداوند است،گرامیداشت علم و عالمان و ریش سفیدان مسلمان و حافظان و اهل قرآن و پادشاه دادگر.ای ابو ذر اگر کسی از روزی خودش بگریزد چنان که از مرگ می گریزد،

ص:337

لأدرکه رزقه کما یدرکه الموت.یا أبا ذرّ،ألا أعلّمک کلمات ینفعک اللّه(عزّ و جلّ) بهنّ؟قلت:بلی یا رسول اللّه.قال:احفظ اللّه یحفظک،احفظ اللّه تجده أمامک،تعرّف إلی اللّه فی الرّخاء یعرفک فی الشّدّه،و إذا سألت فاسأل اللّه(عزّ و جلّ)و إذا استعنت فاستعن باللّه،فقد جری القلم بما هو کائن إلی یوم القیامه،فلو أنّ الخلق کلّهم جهدوا أن ینفعوک بشیء لم یکتب لک ما قدروا علیه،و لو جهدوا أن یضرّوک بشیء لم یکتبه اللّه علیک ما قدروا علیه،فإن استطعت أن تعمل للّه(عزّ و جلّ) بالرّضا فی الیقین فافعل،و إن لم تستطع فإنّ فی الصّبر علی ما تکره خیرا کثیرا، و إنّ النّصر مع الصّبر،و الفرج مع الکرب، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً [الانشراح(94):6].

یا أبا ذرّ،استغن بغناء اللّه یغنک اللّه.فقلت:و ما هو،یا رسول اللّه؟قال:غداء یوم و عشاء لیله،فمن قنع بما رزقه اللّه فهو أغنی النّاس.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ) یقول:إنّی لست کل کلام الحکیم أتقبّل و لکن همّه و هواه فإن کان همّه و هواه فیما أحبّ و أرضی جعلت صمته حمدا لی و ذکرا و وقارا و إن لم یتکلّم.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه (تبارک و تعالی)لا ینظر إلی صورکم و لا إلی أموالکم و لکن ینظر إلی قلوبکم و أعمالکم.یا أبا ذرّ،التّقوی التّقوی هاهنا التّقوی ها هنا و أشار إلی صدره.یا أبا ذرّ، أربع لا یصیبهنّ إلاّ مؤمن الصّمت و هو أوّل العباده،و التّواضع للّه(سبحانه)و ذکر اللّه(تعالی)فی کلّ حاله،و قلّه الشّیء؛یعنی قلّه المال.یا أبا ذرّ،همّ بالحسنه؛و إن لم تعملها،لکیلا تکتب من الغافلین.یا أبا ذرّ،من ملک ما بین فخذیه و بین لحییه

ص:338

روزی اش او را در می یابد همچنان که مرگ او را در خواهد یافت.ای ابو ذر آیا سخنانی به تو نیاموزم تا خداوند تو را به سبب آن ها بهره مند گردند؟من عرض کردم.چرا ای رسول خدا.

فرمود:خدا را به یاد داشته باش تا خداوند تو را به یاد داشته باشد.خداوند را به یاد داشته باش تا او را پیشاپیش خود بیابی.در راحتی خودت را با خداوند آشنا کن تا او در سختی خودش را با تو آشنا کند.اگر چیزی می خواهی از خدا بخواه و اگر یاری می جویی از خدا بجوی،که آنچه تا روز قیامت خواهد شد به قلم آمده است.اگر همۀ آفریدگان بکوشند در چیزی که برایت نوشته نشده به تو سودی برسانند،نخواهند توانست و اگر در چیزی که خداوند برایت ننوشته است بکوشند که به تو زیانی برسانند باز هم نخواهند توانست.پس اگر توانستی که با خرسندی و یقین برای خدا کار کنی بکن و اگر نتوانستی در شکیبایی بر آنچه نمی پسندی نیز خیر فراوانی است.که پیروزی به همراه شکیبایی و گشایش به همراه گرفتاری است.«و بی گمان،با دشواری،آسانی همراه است».[انشراح(94):آیۀ 6]ای ابو ذر با غنای خداوند بی نیازی بجو تا خداوند بی نیازت کند.من عرض کردم:ای رسول خدا آن چیست؟فرمودند:

صبحانۀ روز و شام شب.هرکس به آنچه خداوند روزی اش کرده قناعت کند توانگرترین مردمان است.ای ابو ذر خداوند پاک و والا می فرماید:من همۀ سخنان حکیم را نمی پذیرم، بلکه به اندیشه و هوس انگیزه اش می نگرم.اگر اندیشه و انگیزه اش در چیزی باشد که من دوست دارم و می پسندم،سکوتش را سپاس و یاد خودم و متانت[او]قرار می دهم اگرچه خودش به سخن در نیاید.ای ابو ذر خداوند پاک و والا به چهره و مالتان نمی نگرد بلکه به دل و عملتان می نگرد.ای ابو ذر پرهیزکار را دریاب که جایگاهش این جا است.دو را رها کنید تا با هم آشتی کنند.ای ابو ذر!تقوی در اینجاست،تقوا در اینجاست-و حضرت اشاره به سینۀ مبارک خود کرد-.ای ابو ذر!چهار ویژگی است که جز مؤمن به آنها دست نمی یابد:خاموشی و آن اوّل عبادت به شمار می آید و فروتنی و خاکساری در پیشگاه خداوند متعال و به یاد خدا بودن در هر شرایطی و اندک چیزی-یعنی کمی مال و منال-.ای ابو ذر!قصد کار نیک کن هر چند موفّق به انجام آن نشوی ولی(چون نیّت کار خیر کرده ای)در شمار اهل غفلت قرار نمی گیری.ای ابو ذر!کسی که مراقب باشد و تسلّط یابد بر آنچه در میان ران های اوست-یعنی فرج خود-و آنچه در میان ریش او قرار گرفته-یعنی زبان خود-و آن دو را از حرام نگاه دارد وارد بهشت خواهد شد.

ص:339

دخل الجنّه.قلت:یا رسول اللّه،إنّا لنؤخذ بما تنطق به ألسنتنا؟قال:یا أبا ذرّ،و هل یکبّ النّاس علی مناخرهم فی النّار إلاّ حصائد ألسنتهم،إنّک لا تزال سالما ما سکتّ،فإذا تکلّمت کتب لک أو علیک.یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل یتکلّم بالکلمه من رضوان اللّه(جلّ ثناؤه)فیکتب له بها رضوانه إلی یوم القیامه،یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل یتکلّم بالکلمه فی المجلس لیضحکهم بها فیهوی فی جهنّم ما بین السّماء و الأرض.یا أبا ذرّ،ویل للّذی یحدّث فیکذب لیضحک القوم،ویل له،ویل له، ویل له،یا أبا ذرّ،من صمت نجا،فعلیک بالصّدق،و لا تخرجنّ من فیک کذبه أبدا.

قلت:یا رسول اللّه،فما توبه الرّجل الّذی یکذب متعمّدا؟فقال الاستغفار، و صلوات الخمس تغسل ذلک.یا أبا ذرّ،إیّاک و الغیبه،فإنّ الغیبه أشدّ من الزّنا.

قلت:یا رسول اللّه،و ما ذاک بأبی أنت و أمّی؟قال:لأنّ الرّجل یزنی فیتوب إلی اللّه فیتوب اللّه علیه،و الغیبه لا تغفر حتّی یغفرها صاحبها.یا أبا ذرّ،سباب المسلم فسوق،و قتاله کفر،و أکل لحمه من معاصی اللّه،و حرمه ماله کحرمه دمه.قلت:یا رسول اللّه،و ما الغیبه؟قال:ذکرک أخاک بما یکره.قلت:یا رسول اللّه،فإن کان فیه ذاک الّذی یذکر به.قال:اعلم أنّک إذا ذکرته بما هو فیه فقد اغتبته،و إذا ذکرته بما لیس فیه فقد بهتّه.یا أبا ذرّ،من ذبّ عن أخیه المؤمن الغیبه کان حقّا علی اللّه(عزّ و جلّ)أن یعتقه من النّار.یا أبا ذرّ،من اغتیب عنده أخوه المسلم و هو یستطیع نصره فنصره،نصره اللّه(عزّ و جلّ)فی الدّنیا و الآخره فإن خذله و هو یستطیع

ص:340

ابو ذر پرسید:یا رسول اللّه،آیا دربارۀ آنچه بر زبان می آوریم مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای ابو ذر!مگر مردم را غیر از درو کرده های زبانهای ایشان بر روی آتش جهنم سرازیر می کند؟!تا زمانی که تو سکوت اختیار کرده ای در سلامتی همیشگی به سر می بری و همین که لب گشودی اگر سخن نیکی بر زبان راندی برای تو ثواب و پاداش نوشته می شود و اگر سخن زشتی گفتی بر تو گناه ثبت خواهد شد.ای ابو ذر!به درستی که شخصی در مجلس سخنانی می گوید تا اهل مجلس را بخنداند به خاطر همین کارش در طبقات جهنم که به اندازۀ فاصلۀ زمین و آسمان است فرو می رود.ای ابو ذر!وای بر کسی که سخن دروغ بر زبان آورد تا گروهی را بخنداند،وای بر چنین کسی!وای بر چنین کسی!

ای ابو ذر!هرکس خاموشی گزید نجات یافت؛پس راستگویی پیشه کن و هرگز از دهان خود دروغی صادر مکن.ابو ذر پرسید:یا رسول اللّه،توبۀ کسی که از روی عمد دروغ گوید چیست؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:استغفار کردن و نمازهای پنجگانه را خواندن این گناه را می شوید و پاک می سازد.ای ابو ذر!از غیبت بپرهیز که به طور قطع غیبت بدتر از زنا است.پرسیدم:پدر و مادرم فدایت،این چگونه قابل تصوّر است؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:برای اینکه زناکار توبه می کند،خداوند توبه اش را می پذیرد ولی اگر غیبت کننده توبه کند خداوند نمی پذیرد تا اینکه صاحب حق آن را حلال نماید.ای ابو ذر!دشنام دادن به مسلمان فسق و گناه است و با مسلمان جنگ کردن کفر به شمار می آید و گوشت مسلمان را خوردن(یعنی غیبت کردن او)معصیت کردن خداست و حرمت مال او مثل حرمت خون اوست.عرض کردم:ای پیامبر خدا،غیبت چیست؟برادر خود را طوری یاد کنی که خوشایندش نیست.گفتم:اگر آن عیب در آن شخص وجود داشته باشد چگونه است؟فرمود:اگر آن عیب در او باشد آن غیبت به شمار می آید و اگر چنین عیبی در او نباشد به طور قطع تهمت است.ای ابو ذر!هرکه از برادر مسلمان خود دفاع نماید و غیبت را از او دفع کند بر خداوند عزّتمند لازم است او را از آتش جهنم آزاد نماید.ای ابو ذر!کسی که در نزد او غیبت مسلمانی به میان می آید و او توانایی دفاع و یاری غیبت شونده را دارد و او را یاری می کند،خداوند عزّتمند در دنیا و آخرت او را یاری خواهد کرد و اگر توانایی یاری را دارد

ص:341

نصره خذله اللّه فی الدّنیا و الآخره.یا أبا ذرّ،لا یدخل الجنّه قتّات.قلت:و ما القتّات؟قال:النّمّام.یا أبا ذرّ،صاحب النّمیمه لا یستریح من عذاب اللّه(عزّ و جلّ) فی الآخره.یا أبا ذرّ،من کان ذا وجهین و لسانین فی الدّنیا،فهو ذو لسانین فی النّار.یا أبا ذرّ،المجالس بالأمانه،و إفشاءک سرّ أخیک خیانه فاجتنب ذلک، و اجتنب مجلس العشیره.یا أبا ذرّ،تعرض أعمال أهل الدّنیا علی اللّه من الجمعه إلی الجمعه فی یوم الإثنین و الخمیس.یغفر لکلّ عبد مؤمن إلاّ عبدا کان بینه و بین أخیه شحناء،فیقال:اترکوا عمل هذین حتّی یصطلحا.یا أبا ذرّ،إیّاک و الهجران لأخیک المؤمن،فإنّ العمل لا یتقبّل مع الهجران.یا أبا ذرّ،من أحبّ أن یتمثّل له الرّجال قیاما فلیتبوّأ مقعده من النّار.یا أبا ذرّ،من مات و فی قلبه مثقال ذرّه من کبر،لم یجد رائحه الجنّه إلاّ أن یتوب قبل ذلک.فقال:یا رسول اللّه،إنّی لیعجبنی الجمال حتّی وددت أنّ علاقه سوطی و قبال نعلی حسن،فهل ترهب علی ذلک؟ فقال:کیف تجد قلبک؟قال:أجده عارفا للحقّ مطمئنّا إلیه.قال:لیس ذلک بالکبر و لکنّ الکبر،أن تترک الحقّ و تتجاوزه إلی غیره،و تنظر إلی النّاس فلا تری أحدا عرضه کعرضک و لا دمه کدمک.یا أبا ذرّ،أکثر من یدخل النّار المستکبرون،فقال رجل:و هل ینجو من الکبر أحد،یا رسول اللّه؟قال:نعم،من لبس الصّوف،و رکب الحمار،و حلب العنز،و جالس المساکین.یا أبا ذرّ،من حمل بضاعته،فقد برئ من الکبر؛یعنی ما یشتری من السّوق.یا أبا ذرّ،من جرّ ثوبه خیلاء،لم ینظر اللّه

ص:342

ولی یاری نکند،خداوند نیز در دنیا و آخرت او را یاری نخواهد کرد.

ای ابو ذر!قتّات داخل بهشت نمی شود.پرسیدم:قتّات کیست؟فرمود:سخن چین است.ای ابو ذر!سخن چین در آخرت از عذاب الهی راحتی نخواهد یافت.ای ابو ذر!هرکه در دنیا دو رو و دو زبان باشد پس در آتش جهنم نیز دو زبان خواهد بود.

ای ابو ذر!مجالس به امانت است(نباید سخنان مطرح شده در آنجا که احتمال ضرر به کسی را دارد در جایی نقل شود)و افشا کردن رازی که برادر مسلمان آن را با تو در میان گذاشته، خیانت است پس از این خیانت برحذر باشد و از مجلس خویشاوندان(که در آنجا غیبت و تهمت و سخن چینی می شود)دوری کن.ای ابو ذر!از جمعه تا جمعه،روزهای دوشنبه و پنج شنبه اعمال اهل دنیا به خداوند متعال تقدیم می شود و بندۀ مؤمن مورد مغفرت قرار می گیرد مگر بنده ای که بین او و برادرش کینه و کدورتی باشد.پس می گویند:عمل این دو مؤمن را واگذارید تا اینکه با هم آشتی نمایند و کدورت ها را دور ریزند.

؛زیرا با جدایی عمل پذیرفته نیست.ای ابو ذر هرکس دوست داشته باشد که مردم در برابرش بایستند درحالی که خودش نشسته است باید نشیمنگاهش را از آتش پر کند.ای ابو ذر هر کس بمیرد و به اندازۀ ذرّه ای،کبر در دلش باشد بوی بهشت را نمی یابد مگر اینکه پیش از آن توبه کرده باشد.مردی گفت:ای رسول خدا من زیبایی را دوست دارم.حتی دوست دارم بند تازیانه و کفشم زیبا باشند.آیا از این موضوع برایم بیمناک می شوی؟حضرت فرمودند:دلت چگونه است؟او گفت:دلم را عارف به حقّ و مطمئن به او می یابم.حضرت فرمودند:این کبر نیست.کبر این است که حق را ترک کنی و از حق به چیز دیگری درگذری و چنان به مردم بنگری که گویا آبروی هیچ کس همچون آبروی خودت و خون هیچ کس همچون خون خودت نیست.ای ابو ذر بیشتر کسانی که به دوزخ می روند فخرفروشان اند.مردی گفت:ای رسول خدا آیا کسی از کبر نجات می یابد؟حضرت فرمودند:بله با پشمینه پوشیدن و سوار شدن بر الاغ و دوشیدن بز و نشست و برخاست با بیچارگان.ای ابو ذر هرکس کالایش را خودش بردارد از کبر دور است.یعنی آنچه را از بازار می خرد.ای ابو ذر هرکس که جامه اش را با تکبر به دنبال بکشد خداوند والا تا روز قیامت به او نمی نگرد.

ص:343

(عزّ و جلّ)إلیه یوم القیامه.یا أبا ذرّ،إزره المؤمن إلی أنصاف ساقیه،و لا جناح علیه فیما بینه و بین الکعبه.یا أبا ذرّ،من رفع ذیله،و خصف نعله،و عفّر وجهه،فقد برئ من الکبر.یا أبا ذرّ،من کان له قمیصان فلیلبس أحدهما و لیکن الآخر لأخیه.

یا أبا ذرّ،سیکون ناس من أمّتی یولدون فی النّعیم و یغذّون به،همّتهم ألوان الطّعام و الشّراب،و یمدحون بالقول،أولئک شرار أمّتی.یا أبا ذرّ،من ترک لبس الجمال، و هو یقدر علیه تواضعا للّه(عزّ و جلّ)کساه اللّه حلّه الکرامه.یا أبا ذرّ،طوبی لمن تواضع للّه(تعالی)فی غیر منقصه،و أذلّ نفسه فی غیر مسکنه،و أنفق مالا جمعه فی غیر معصیه،و رحم أهل الذّلّ و المسکنه،و خالط أهل الفقه و الحکمه؛طوبی لمن صلحت سریرته،و حسنت علانیته،و عزل عن النّاس شرّه؛طوبی لمن عمل بعلمه،و أنفق الفضل من ماله،و أمسک الفضل من قوله.یا أبا ذرّ،البس الخشن من اللّباس،و الصّفیق من الثّیاب،لئلاّ یجد الفخر فیک مسلکا.یا أبا ذرّ،یکون فی آخر الزّمان قوم یلبسون الصّوف فی صیفهم و شتائهم،یرون أنّ لهم الفضل بذلک علی غیرهم،أولئک یلعنهم ملائکه السّماوات و الأرض.یا أبا ذرّ،ألا أخبرک بأهل الجنّه،قلت:بلی یا رسول اللّه.قال:کلّ أشعث أغبر ذی طمرین لا یؤبه به لو أقسم علی اللّه لأبرّه.

1163-2- قال أبو ذرّ و دخلت یوما علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو فی المسجد جالس وحده،فاغتنمت وحدته فقال لی:یا أبا ذرّ،إنّ للمسجد تحیّه.قلت:و ما

ص:344

ای ابو ذر پوشش مؤمن تا نیمه های ساق است و عیبی ندارد جامه ای دیگر بپوشد که میان آنجا و قوزک پایش باشد.ای ابو ذر هرکس جامه اش را وصله بزند و کفشش را تعمیر کند و صورتش را خاک آلوده کند از کبر دور است.ای ابو ذر هرکس دو پیراهن داشته باشد باید یکی را بپوشد و دیگری را برای برادرش بگذارد.ای ابو ذر در امّتم مردمانی خواهند بود که در میان نعمتها به دنیا می آیند و از آنها می خورند.اندیشه شان خوراک و پوشاک رنگین است و به سخن گفتن ستایش می شوند.آنان بدترین مردمان امّتم هستند.ای ابو ذر هرکس با وجود توانایی بر زیبا پوشیدن به خاطر فروتنی برای خداوند آن را ترک کند،خداوند از زینت های بزرگواری او را می پوشاند.ای ابو ذر خوشا حال کسی که برای خدا فروتنی نماید نه اینکه از روی کمبود(دنیایی و دینی)فروتنی کند و ذلیل گرداند نفس خود را و این حالت به خاطر نیاز نباشد و اندوخته ای را که نه از گناه به دست آورده ببخشد و با بیچارگان مهرورزی کند و با اهل فقه و حکمت بیامیزد.خوشا کسی که درونش شایسته و بیرونش نیکو باشد و بدی اش را از مردم برکنار دارد.خوشا کسی که به علمش عمل کند و زیادی مالش را ببخشد و از زیاده گویی دریغ کند.ای ابو ذر جامه های زبر و ضخیم بپوش تا فخر در تو راهی نیابد.ای ابو ذر در آخر الزمان مردمانی در تابستان و زمستانشان پشمینه می پوشند درحالی که می پندارند به این سبب بر دیگران برترند.آنان کسانی هستند که فرشتگان آسمانها و زمین لعنتشان می کنند.ای ابو ذر آیا تو را از اهل بهشت خبر ندهم؟من عرض کردم:چرا ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،فرمودند:هر ژولیدۀ خاک آلود ژنده پوشی که به او اعتنا نمی شود اگر برای چیزی به خداوند سوگند یاد کند،خداوند آن را ادا می کند.

1055-کلام نبی صلّی اللّه علیه و آله با ابو ذر در مسجد

[1163]2-ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفت:روزی به نزد رسول خدا رفتم درحالی که به تنهایی در مسجد نشسته بود.فرصت تنهایی شان را غنیمت شمردم و حضرت فرمودند:ای ابو ذر همانا برای هر مسجد هدیه ای است.من عرض کردم:

ص:345

تحیّته؟قال:رکعتان ترکعهما.ثمّ التفتّ إلیه فقلت:یا رسول اللّه،إنّک أمرتنی بالصّلاه،فما الصّلاه،قال:خیر موضوع،فمن شاء أقلّ،و من شاء أکثر.قلت:یا رسول اللّه،أیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:إیمان باللّه،ثمّ الجهاد فی سبیله.قلت:یا رسول اللّه،أیّ المؤمنین أکملهم إیمانا؟قال:أحسنهم خلقا.قلت:

و أیّ المؤمنین أفضل؟قال:من سلم المسلمون من یده و لسانه.قلت:و أیّ الهجره أفضل؟قال:من هجر السّوء.قلت:فأیّ اللّیل أفضل؟قال:جوف اللّیل الغابر.

قلت:فأیّ الصّلاه أفضل؟قال:طول القنوت.قلت:فأیّ الصّدقه أفضل؟قال:جهد من مقلّ إلی فقیر فی سرّ.قلت:فما الصّوم؟قال:فرض مجز و عند اللّه أضعاف ذلک.قلت:فأیّ الزکاه أفضل؟قال:أعلاها ثمنا،و أنفسها عند أهلها.قلت:فأیّ الجهاد أفضل؟قال:من عقر جواده،و أهرق دمه.قلت:و أیّ آیه أنزلها اللّه علیک أعظم.قال:آیه الکرسیّ.قلت:یا رسول اللّه،فما کانت صحف إبراهیم علیه السّلام؟قال:

کانت أمثالا کلّها و کان فیها.أیّها الملک المسلّط المبتلی،إنّی لم أبعثک لتجمع الدّنیا بعضها إلی بعض،و لکن بعثتک لتردّ عنّی دعوه المظلوم،فإنّی لا أردّها و إن کانت من کافر او فاجر فجوره علی نفسه،و کان فیها أمثالّ و علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله أن یکون له أربع ساعات ساعه یناجی فیها ربّه،(عزّ و جلّ) و ساعه یتفکّر فیما صنع اللّه(عزّ و جلّ)و ساعه یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و أخّر، و ساعه یخلو فیها بحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب،و علی العاقل أن لا

ص:346

ای رسول خدا هدیۀ به مسجد چیست؟فرمودند:دو رکعت نماز.سپس من گفتم:ای رسول خدا مرا به نماز فرمان دادی،اما نماز چیست؟فرمودند:کرداری نیکو است که هرکس خواهد کم کند و هرکه خواهد بیفزاید.گفتم:کدام کارها نزد خداوند محبوب تر است؟ فرمودند:ایمان به خدا و سپس جهاد در راه او.من عرض کردم:ای رسول خدا کدام یک از مؤمنان کامل ترین ایمان را دارند؟فرمودند:خوش اخلاق ترین شان.من عرض کردم:کدام مؤمن با فضیلت تر است؟فرمودند:هرکس که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.من عرض کردم:هجرت چه کسی برتر است؟فرمودند:هرکس که از بدی دوری گزیند.من عرض کردم:کدام شب با فضیلت تر است؟فرمودند:میانۀ شب سپری شده.من عرض کردم:

کدام نماز با فضیلت تر است؟فرمودند:[نماز با]قنوت طولانی.من عرض کردم:کدام صدقه با فضیلت تر است؟فرمودند:کوشش نهان بینوا برای فقیر.من عرض کردم:کدام روزه با فضیلت تر است؟فرمودند:واجب به کفایت که نزد خداوند چندین برابر می شود.من عرض کردم:کدام زکات با فضیلت تر است؟فرمودند:بالا قیمت ترین و نفیس ترین شان.من عرض کردم:کدام جهاد برتر است؟فرمودند:جهاد کسی که پاهای اسبش قطع شده و خون خودش ریخته شده باشد.من عرض کردم:کدام آیه ای که خداوند بر تو نازل کرده،بزرگ تر است؟ فرمودند:آیه الکرسی.من گفتم:ای رسول خدا صحف ابراهیم چه بوده است؟فرمودند:همۀ آن مثل بود.و از جمله چنین بود:هان ای پادشاه چیره گر آزموده،من تو را برنیانگیختم که دنیا را گردآوری.بلکه تو را برانگیختم تا فریاد ستمدیده را از من بازداری؛زیرا من فریاد مظلوم را ردّ نمی کنم اگرچه از کافر یا گناهکاری باشد که به زیان خودش گناه کرده است.در آن مثالها و حکایتهایی است و بر خردمند است که تا بر عقلش چیره نشده است،ساعاتی داشته باشد:

ساعتی که با پروردگارش راز و نیاز کند و ساعتی که در سازه های خداوند بیاندیشد ساعتی که خودش را دربارۀ آنچه کرده و خواهد کرد به حساب بکشد و ساعتی که در آن نیازهای حلالش را از خوردن و نوشیدن برآورد و بر خردمند است که جز در سه موضوع کوچ کننده نباشد:

ص:347

یکون ظاعنا إلاّ فی ثلاث:تزوّد لمعاد،أو مرمّه لمعاش،أو لذّه فی غیر محرّم؛ و علی العاقل أن یکون بصیرا بزمانه،مقبلا علی شأنه،حافظا للسانه،فإنّ من حسب کلامه من عمله قلّ کلامه إلاّ فیما یعنیه،قلت:یا رسول اللّه،فما کانت صحف موسی علیه السّلام قال:کانت عبرا کلّها،و فیها:عجب لمن أیقن بالنّار لم یضحک، عجب لمن أیقن بالموت کیف یفرح،عجب لمن أبصر الدّنیا و تقلّبها بأهلها حالا بعد حال ثمّ هو یطمئنّ إلیها،عجب لمن أیقن بالحساب ثمّ لم یعمل!قلت:یا رسول اللّه،فهل فی الدّنیا،شیء ممّا کان فی صحف إبراهیم و موسی علیهما السّلام ممّا أنزل علیک؟قال:یا أبا ذرّ،اقرأ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی* وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی* بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا* وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی* إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی* صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی [الاعلی(87):14-19]قلت:یا رسول اللّه،أوصنی.قال:

أوصیک بتقوی اللّه،فإنّه رأس امرک کلّه.فقلت:یا رسول اللّه،زدنی.قال:علیک بتلاوه القرآن،و ذکر اللّه فإنّه ذکر لک فی السّماء،و نور لک فی الأرض.قلت:یا رسول اللّه،زدنی.قال:علیک بالجهاد،فإنّه رهبانیّه أمّتی.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:علیک بالصّمت إلاّ من خیر فإنّه مطرد الشّیطان عنک،و عون لک علی أمور دینک.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:إیّاک و کثره الضّحک،فإنّه یمیت القلب، و یذهب بنور الوجه.قلت:زدنی.قال:انظر إلی من هو تحتک،و لا تنظر إلی من هو فوقک،فإنّه أجدر أن لا تزدری نعمه اللّه علیک.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:

ص:348

توشه برگرفتن برای معاد یا برای معاش و یا لذتی در غیر حرام.و بر خردمند است که بینای به زمان خود،مشغول به کار خود و نگاهدارندۀ زبانش باشد؛زیرا هرکس که گفتارش را با کردارش بسنجد جز در آن چه به او مربوط است،سخن نمی گوید.من عرض کردم:ای رسول خدا صحف موسی علیه السّلام چیست؟فرمودند:همۀ آن پند بود و از جمله چنین آمده است:شگفتا از کسی که به دوزخ یقین دارد که برای چه می خندد.شگفتا بر کسی که به مرگ یقین دارد که چگونه می تواند شاد باشد شگفتا بر کسی که دنیا و دگرگونی آن به آنش دربارۀ اهلش را می بیند و سپس به آن اطمینان می کند.شگفتا بر کسی که به حساب رسی یقین دارد ولی عمل [نیکو]نمی کند.من عرض کردم:ای رسول خدا آیا در دنیا چیزی از آنچه در صحف ابراهیم و موسی علیهما السّلام بود بر شما نازل شده است؟فرمودند:ای ابو ذر این آیه ها را بخوان:«کسی که تزکیه کند مسلّما رستگار می شود و نام پروردگارش را به یاد آورد و نماز برپا دارد.ولی شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید.درحالی که آخرت بهتر و پاینده تر است.این در کتاب پیشینیان گفته شده است در کتاب های ابراهیم و موسی»[اعلی(87):آیات 14 و 19]من گفتم:ای رسول خدا به من سفارشی بفرما فرمودند:تو را به پروای از خدا سفارش می کنم؛ زیرا آن در رأس همۀ کارها است.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:بر تو باد قرآن خواندن و یاد خداوند عزّتمند؛زیرا که آن یاد تو در آسمان و نورت در زمین است.

من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید فرمودند:بر تو باد جهاد؛زیرا جهاد رهبانیت امت من است.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:بر تو باد سکوت، مگر در نیکی؛زیرا سکوت،شیطان را از تو می راند و بر امور دینت یاوری می کند.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:از خندۀ بسیار پرهیز کن؛زیرا خندۀ بسیار دل را می میراند و نور چهره را می برد.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:

به کسانی که پایین تر از تو هستند نگاه کن نه به کسانی که بالاتر از تواند؛زیرا شایسته است که نعمت خداوند بر خودت را کوچک نشماری.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:

ص:349

صل قرابتک،و إن قطعوک،و أحبّ المساکین،و أکثر مجالستهم.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:قل الحقّ و إن کان مرّا.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:لا تخف فی اللّه لومه لائم.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:یا أبا ذرّ،لیحجزک عن النّاس ما تعرف من نفسک،و لا تجد علیهم فیما تأتی.ثمّ قال:کفی بالرّجل عیبا أن یعرف من النّاس ما یجهل من نفسه،و یجد علیهم فیما یأتی.قال:ثمّ ضرب علی صدری، و قال:یا أبا ذرّ،لا عقل کالتّدبیر،و لا ورع کالکفّ،و لا حسب کحسن الخلق.

1164-3- عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،محمّد بن علیّ،عن أبیه،علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین بن علیّ،عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه خلق العقل من نور مخزون مکنون،فی سابق علمه الّذی لم یطّلع علیه نبیّ مرسل و لا ملک مقرّب،فجعل العلم نفسه،و الفهم روحه، و الزّهد رأسه،و الحیاء عینیه،و الحکمه لسانه،و الرّأفه همّه،و الرّحمه قلبه،ثمّ حشاه و قوّاه بعشره أشیاء:بالیقین و الإیمان،و التّصدیق،و السّکینه،و الإخلاص، و الرّفق،و العطیّه،و القناعه،و التّسلیم،و الشّکر.ثمّ قال(عزّ و جلّ):أدبر فأدبر.ثمّ قال له:أقبل فأقبل.ثمّ قال له:تکلّم.فقال:الحمد للّه الّذی لیس له ضدّ و لا ندّ،و لا شبه و لا شبیه،و لا کفو و لا عدیل،و لا مثل و لا مثیل،الّذی کلّ شیء لعظمته، خاضع ذلیل.فقال:الرّبّ(تبارک و تعالی)و عزّتی و جلالی،ما خلقت خلقا أحسن منک،و لا أطوع لی منک،و لا أرفع منک،و لا أشرف منک،و لا أعزّ منک،بک أوحّد،

ص:350

با خویشانت بپیوند اگرچه آنان از تو ببرند.بیچارگان را دوست داشته باش و بسیار با ایشان بنشین.عرض داشتم:ای رسول خدا بیفزا.فرمود:حقیقت را بگو اگرچه تلخ باشد.گفتم:ای پیامبر خدا بیفزا.فرمود:در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نهراس.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:ای ابو ذر باید با آنچه از خودت می دانی از مردم دست بداری و در آنچه انجام می دهی بر آنان خشمگین نشوی.برای مرد همین عیب بس که در مردمان چیز ببیند که در خودش نمی بیند و در آنچه انجام می دهد بر آنان خشمگین شود.

پیامبر سپس بر سینۀ من زدند و فرمودند:ای ابو ذر!هیچ عقلی همچون تدبیر و هیچ تقوایی همچون خود نگهداری و هیچ ارزشی همچون خوش اخلاقی نیست.

1056-حدیث صادق علیه السّلام در مورد خلقت عقل

[1164]3-از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خداوند پاک و فرازمند عقل را از نور ذخیره و حفاظت شده آفرید،در علم پیشین خود که هیچ پیامبر و فرشتۀ مقرّبی بر آن آگاه نیست.آنگاه علم را جان او،فهم را روح، پارسایی را سر،شرم را چشم،حکمت را زبان،مهربانی را اندیشه و دلسوزی را قلب او قرار داد.سپس او را با ده چیز پر و تقویت کرد:یقین،ایمان،پذیرش،آرامش،اخلاص،مهربانی، هدیه،قناعت،تسلیم و شکر.سپس به او فرمود:پشت کن و او پشت کرد.سپس فرمود:پیش بیا و او پیش آمد.سپس فرمود:سخن بگو.و او گفت:سپاس خداوندی را است که ضدّ و ندّ [همتا]و همانند و مانند و هم طراز و معادل و هم اندازه و برابر ندارد.کسی که هرچیزی در برابر بزرگی اش فروتن و خوار است.در این هنگام پروردگار پاک و والا فرمود:«به عزّت و شکوهم سوگند آفریده ای نیکوتر از تو نیافریده ام.و نه فرمانبرتر و برتر و شریف تر و گرامی تر از تو به سبب تو است که من یکتا شمرده می شوم.

ص:351

و بک أحاسب،و بک أدعی،و بک أرتجی،و بک أتّقی،و بک أخاف،و بک أحذر،و بک الذّنب،و بک العقاب؛فخرّ العقل عند ذلک ساجدا،و کان فی سجوده ألف عام.فقال الرّبّ(تبارک و تعالی):بعد ذلک:ارفع رأسک،و سل تعط و اشفع تشفّع؛فرفع العقل رأسه فقال:إلهی،أسألک أن تشفّعنی فیمن جعلتنی فیه.فقال اللّه(جلّ جلاله) لملائکته:أشهدوا أنّی شفّعته فیمن خلقته فیه.

ص:352

و به سبب تو است که من حسابرسی می کنم.با تو خوانده می شوم و با تو به من امیدوار می شوند.با تو از من پروا می کنند و با تو از من می هراسند با تو از من حذر می کنند و گناه و عقاب به سبب تو است.در این هنگام عقل به سجده بر زمین افتاد و هزار سال در سجده بود.و پس از آن پروردگار پاک و والا فرمود:سر بلند کن و بخواه تا داده شوی و شفاعت کن تا پذیرفته شوی.و عقل سر بلند کرد و گفت:خداوندا از تو می خواهم که مرا شفاعت گر کسانی قرار دهی که در میانشان می گذاری.و خداوند پاک و والا به فرشتگانش فرمود:گواه باشید که من او را شفاعت گر کسانی قرار دادم که در میانشان آفریدم.

ص:353

[20] المجلس یوم الجمعه السادس و العشرین من المحرم سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1165-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی،عن حمدان،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن زیاد،عن الصّادق،عن أبیه علیهم السّلام قال:قال أبو ذرّ رضی اللّه عنه:فی خطبته یا مبتغی العلم،لا تشغلک الدّنیا و لا أهل و لا مال عن نفسک أنت یوم تفارقهم کضیف بتّ فیهم ثمّ غدوت عنهم إلی غیرهم، الدّنیا و الآخره کمنزل تحوّلت منه إلی غیره،و ما بین البعث و الموت إلاّ کنومه نمتها ثمّ استیقظت منها،یا جاهل تعلّم فإنّ قلبا لیس فیه شیء من العلم کالبیت الخراب الّذی لا عامر له.

1166-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،من أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن

ص:354

20- جلسه بیستم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و ششم محرّم سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیّۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1057-خطبۀ ابو ذر

[1165]1-مسعده بن زیاد ربعی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پدرشان فرمودند:ابو ذر -خدایش از او خرسند باشد-در خطبه اش فرمودند:ای جویندۀ دانش،دنیا و خانواده و مال تو را از خودت باز ندارد.تو روزی که از آنان جدا می شوی،همچون میهمانی خواهی بود که در میان میزبانان خوابیده و سپس از نزدشان به سوی دیگران روانه می شود.این دنیا و آخرت همچون منزلهایی هستند که از یکی به دیگری می روی و میان برانگیخته شدن و مرگ جز یک خواب کوتاه فاصله نیست.می خوابی و سپس بیدار می شوی.ای نادان،علم بیاموز؛زیرا دلی که چیزی از علم در آن نباشد مانند خانۀ خرابی است که آبادگری ندارد.

ص:355

زکریّا،عن عبّاد بن یعقوب،عن عاصم بن حمید،عن یحیی بن القاسم-یعنی أبا بصیر-عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال إنّ أبا ذرّ رضی اللّه عنه کان قال:یا باغی العلم،قدّم لمقامک بین یدی اللّه فإنّک مرتهن بعملک و کما تدین تدان،یا باغی العلم.صلّ قبل أن لا تقدر علی لیل و لا نهار تصلّی فیه،إنّما مثل الصّلاه لصاحبها کمثل رجل دخل علی ذی سلطان فأنصت له حتّی فرغ من حاجته،فکذلک المرء المسلم باذن اللّه (عزّ و جلّ)ما دام فی الصلاه،لم یزل اللّه ینظر إلیه حتّی یفرغ من صلاته.یا باغی العلم،تصدّق قبل أن لا تعطی شیئا و لا تمنعه،منه إنّما مثل الصّدقه لصاحبها مثل رجل طلبه قوم بدم فقال لهم:لا تقتلونی و اضربوا لی أجلا لأسعی فی رضاکم؛ کذلک المرء المسلم بإذن اللّه کلّما تصدّق بصدقه حلّ بها عقده فی رقبته حتّی یتوفّی اللّه أقواما و هو عنهم راض،و من رضی اللّه عنه فقد أعتق من النّار.یا باغی العلم،إنّ هذا اللّسان مفتاح خیر و مفتاح شرّ،فاختم علی فمک کما تختم علی ذهبک و علی ورقک.یا باغی العلم،إنّ هذه الأمثال ضربها اللّه للنّاس و ما یعقلها إلاّ العالمون یا باغی العلم،کأنّ شیئا من الدّنیا لم یکن إلاّ عملا ینفع خیره أو یضرّ شرّه إلاّ ما رحم اللّه.یا باغی العلم،لا یشغلک أهل و لا مال عن نفسک،أنت یوم تفارقه کضیف بتّ عندهم ثمّ تحوّلت من عندهم إلی غیرهم،و الدّنیا و الآخره کمنزل تحوّلت منه إلی غیره،و ما بین الموت و البعث إلاّ کنومه نمتها ثمّ استیقظت منها.

1167-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه

ص:356

1058-موعظه از ابو ذر

[1166]2-یحیی بن قاسم-یعنی ابو بصیر-از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفته است:ای خواهان علم،برای ایستادنت در پیشگاه خداوند عزتمند چیزی بفرست؛زیرا تو در گرو عملت هستی و آنسان با تو رفتار می شود که رفتار می کنی.ای خواهان علم،نماز بگزار پیش از آنکه بر شب و روزی که در آن نماز بگزاری دست نیابی.

همانا حکایت نماز برای نمازگزار همچون حکایت مردی است که به نزد صاحب قدرتی می رود و او به مرد گوش فرا می دهد تا حاجتش را به اذن خدا بشنود.چنین است مرد مسلمان که تا وقتی در نماز است پیوسته خداوند عزّتمند به او می نگرد تا نمازش را به پایان برساند.

ای خواهان علم،صدقه بده پیش از آنکه نتوانی چیزی ببخشی هم اکنون که از آن بازداشته نشده ای.همانا حکایت صدقه برای صاحبش حکایت مردی است که گروهی قصد جانش را کرده اند و او به آنان گفته است:مرا نکشید و مهلتی بدهید تا در خشنودی تان بکوشم.به اذن خدا چنین است مرد مسلمان،که تا وقتی صدقه ای بدهد گرهی از گردنش می گشاید تا خداوند عزّتمند مردمانی را به جوار خود بخواند که از ایشان خرسند است و هرکس که خداوند عزّتمند از او خرسند باشد از دوزخ رها شده است.ای خواهان علم،همانا زبان کلید خیر و شرّ است.پس بر دهانت مهر بزن چنان که بر زر و سیمت مهر می زنی.ای آرزومند علم،همانا این مثلها را خداوند برای مردم زده است و آن را جز دانشمندان نمی فهمند.ای خواهان علم،گویا که دنیا چیزی جز عملی که خیرش بهره می دهد و شرّش زیان می رساند- مگر آنچه خدا رحم کند-نبوده است.ای آرزومند دانش!خانواده و مال تو را از خودت باز ندارد،تو روزی از آنها جدا می شوی.همچون میهمانی که در میان میزبانان خوابیده است و سپس از نزدشان به سوی دیگران روانه می شود.این دنیا و آخرت همچون منزلهایی هستند که تو از یکی به دیگری منتقل می شوی و میان مرگ و برانگیخته شدن فاصله ای جز یک خواب کوتاه نیست که به ناگاه از آن بیدار می شوی.

ص:357

بن محمّد بن عمّار الثّقفیّ،عن علیّ بن محمّد بن سلیمان،عن أبیه،عن محمّد بن جعفر بن محمّد قال:حدّثنا معتّب مولانا،قال:حدّثنی عمر بن علیّ بن الحسین، قال:سمعت محمّد بن أبی عبیده بن محمّد بن عمّار بن یاسر یحدّث عن أبیه،عن جدّه محمّد بن عمّار بن یاسر،قال:سمعت أبا ذرّ جندب بن جناده یقول:رأیت النبیّ صلّی اللّه علیه و اله أخذ بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال له:یا علیّ،أنت أخی و صفیّی و وصیّی و وزیری و أمینی،مکانک منّی فی حیاتی و بعد موتی کمکان هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ معی،من مات و هو یحبّک ختم اللّه(عزّ و جلّ)له بالأمن و الإیمان،و من مات و هو یبغضک لم یکن له فی الإسلام نصیب.

1168-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا الحسن بن علیّ بن زکریّا العاصمیّ،قال:حدّثنا أحمد بن عبید اللّه العدلیّ،قال:حدّثنا الرّبیع بن یسار،قال:حدّثنا الأعمش،عن سالم بن أبی الجعد،یرفعه إلی أبی ذرّ رضی اللّه عنه أنّ علیّا علیه السّلام و عثمان و طلحه و الزّبیر و عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن أبی وقّاص، أمرهم عمر بن الخطّاب أن یدخلوا بیتا و یغلقوا علیهم بابه،و یتشاوروا فی أمرهم، و أجّلهم ثلاثه أیّام،فإن توافق خمسه علی قول واحد و أبی رجل منهم،قتل ذلک الرّجل،و إن توافق أربعه و أبی اثنان قتل الاثنان؛فلمّا توافقوا جمیعا علی رأی واحد،قال لهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إنّی أحبّ أن تسمعوا منّی ما أقول،فإن یکن حقّا فاقبلوه،و إن یکن باطلا فأنکروه.قالوا:قل.قال:أنشدکم باللّه.-أو قال:

ص:358

1059-حدیث منزلت

[1167]3-محمد بن عمّار بن یاسر گفته است:از ابو ذر جندب بن جناده شنیدم که گفت:پیامبر گرامی را دیدم که دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و به او فرمود:ای علی تو برادر و دوست یکدل و جانشین و وزیر و امین من هستی.جایگاه تو نسبت به من در زندگانی و پس از مرگ همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است جز اینکه با من پیامبر دیگری نیست.هر کس درحالی که تو را دوست می دارد،بمیرد خداوند عزتمند او را با امنیت و ایمان به سرانجام می رساند و هرکس بمیرد و با تو دشمن باشد،برایش در اسلام بهره ای نخواهد بود.

1060-حدیث مناشده فی السفینه از ابو ذر

[1168]4-سالم ابو جعد در حدیثی که سندش را به ابو ذر رسانده روایت کرده که:علی علیه السّلام و عثمان و طلحه و زبیر و عبد الرحمن بن عوف و سعد ابی وقّاص را عمر خطّاب فرمان داد تا در اتاقی درآیند و در ببندند و دربارۀ کارشان با هم به مشورت بپردازند.و سه روز به آنان فرصت داد که اگر پنج نفر بر یک سخن موافقت کردند و یک نفر مخالفت کرد،آن مرد کشته شود و اگر چهار نفر موافقت کردند و دو نفر مخالفت،آن دو نفر کشته شوند.تا وقتی که همگی بر یک نظر موافقت کنند.علی بن ابی طالب علیه السّلام به آنان فرمود:من دوست دارم آنچه را می گویم از من بشنوید تا اگر حق بود،بپذیرید و اگر باطل بود،انکارش کنید.آنان گفتند:بگو.او فرمود:شما را به خدایی سوگند می دهم که به درون شما آگاه است،

ص:359

أسألکم باللّه-الّذی یعلم سرائرکم،و یعلم صدقکم إن صدقتم،و یعلم کذبکم إن کذبتم،هل فیکم أحد آمن قبلی باللّه و رسوله و صلّی القبلتین قبلی؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فهل فیکم من یقول اللّه(عزّ و جلّ): یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [النساء(4):59]سوای؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد نصر أبوه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کفّله،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد زیّن أخوه بجناحین فی الجنّه،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد وحّد اللّه قبلی،و لم یشرک باللّه شیئا؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد عمّه حمزه سیّد الشّهداء،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد زوجته سیّده نساء أهل الجنّه،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد ابناه سیّدا شباب أهل الجنّه، غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد أعلم بناسخ القرآن و منسوخه و السّنّه منّی؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد سمّاه اللّه(عزّ و جلّ)فی عشر آیات من القرآن مؤمنا،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد ناجی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر مرّات یقدّم بین یدی نجواه صدقه غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه،لیبلّغ الشّاهد الغائب ذلک»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم رجل قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأعطینّ الرّایه رجلا غدا یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله، کرّارا غیر فرّار،لا یولّی الدّبر،یفتح اللّه علی یدیه»،و ذلک حیث رجع أبو بکر

ص:360

اگر راست بگویید راستی تان را می داند و اگر دروغ بگویید دروغتان را.آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و به دو قبله نماز گزارده باشد؟آنان گفتند:

البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند عزّتمند بفرماید:«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا فرمان برید و از این فرستاده و صاحبان امر از میان خودتان فرمان برید»[نساء(4):آیۀ 59]آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که پدرش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را یاری کرده و سرپرستی اش را به عهده گرفته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما کسی هست که پیش از من خدا را به یکتایی شناخته و هرگز شریکی برای خداوند نگرفته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما کسی جز من هست که عمویش،حمزه سرور شهیدان باشد؟ گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که همسرش سرور زنان اهل بهشت باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که دو فرزندش سرور جوانان اهل بهشت باشند؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که به ناسخ و منسوخ قرآن و به سنت[پیامبر]آگاه تر از من باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند عزتمند او را در ده آیه از قرآن مؤمن نامیده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که ده بار با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نجوا کرده و برای هربار نجوای با ایشان صدقه ای داده باشد؟آنان گفتند:

نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای او است.خداوندان یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن.حاضران این سخنان را به غائبان برسانند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما مردی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد او فرموده باشد:«فردا پرچم را به دست مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند.حمله کننده ای که نمی گریزد و پشت نمی کند و خداوند به دستان او می گشاید».

ص:361

و عمر منهزمین،فدعانی و أنا أرمد،فتفل فی عینی،و قال:«اللّهمّ أذهب عنه الحرّ و البرد»،فما وجدت بعدها حرّا و لا بردا یوذیانی،ثمّ أعطانی الرّایه،فخرجت بها، ففتح اللّه علی یدی خیبر،فقتلت مقاتلیهم و فیهم مرحب،و سبیت ذراریّهم،فهل کان ذلک غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله«اللّهمّ ائتنی بأحبّ الخلق إلیک و إلیّ،و أشدّهم لی و لک حبّا،یأکل معی من هذا الطّیر»،فأتیت فأکلت معه غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله«لتنتهنّ یا بنی ولیعه،أو لأبعثنّ علیکم رجلا کنفسی،و طاعته کطاعتی،و معصیته کمعصیتی، یعصاکم-أو یقصعکم-بالسّیف،غیری»؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«کذب من زعم أنّه یحبّنی و یبغض علیّا»غیری؟قالوا:لا.قال:

فهل فیکم من سلّم علیه فی ساعه واحده ثلاثه آلاف من الملائکه و فیهم جبرئیل و میکائیل و إسرافیل،لیله القلیب،لمّا جئت بالماء إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له جبرئیل علیه السّلام هذه هی المواساه،و ذلک یوم أحد،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّه منّی،و أنا منه»،فقال جبرئیل علیه السّلام:«و أنا منکما» غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد نودی به من السّماء:«لا سیف إلاّ ذو الفقار، و لا فتی إلاّ علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد من یقاتل النّاکثین و القاسطین و المارقین علی لسان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّی قاتلت علی تنزیل القرآن،و ستقاتل أنت یا علیّ علی

ص:362

آن هنگام که ابو بکر و عمر شکست خورده بازگشتند و حضرت مرا که چشم درد داشتم خواند و به چشمانم آب دهان زد و فرمود:«خداوندا از او گرما و سرما را دور کن».-و من پس از آن گرما و سرمایی ندیدم که آزارم بدهند-سپس پرچم را به من دادند و من با آن به میدان رفتم و خداوند با دستان من خیبر را فتح کرد.آنگاه جنگجویانشان را که مرحب نیز در میانشان بود،کشتم و فرزندانشان را اسیر کردم.آیا کسی جز من چنین کرده است؟آنان گفتند:

نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد او فرموده باشد:

«خداوندا اکنون محبوب ترین آفریدگان در نزد خودت و خودم و بسیار دوستدارترین شان نسبت به من و خودت را به سویم بفرست تا از این مرغ با من بخورد».که من آمدم و همراه ایشان از آن خوردم.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«ای بنی ولیعه یا دست بر می دارید یا مردی همچون خودم را به سوی شما می فرستم که اطاعت از او اطاعت از من و نافرمانی از او نافرمانی از من است تا با عصا شما را بزند-یا به شمشیر شما را بکوبد-آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«کسی که می پندارد مرا دوست می دارد و با علی دشمنی می کند،دروغگو است؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که وقتی در لیله القلیب آب بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برد،در یک ساعت سه هزار نفر از فرشتگان که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در میانشان بودند بر او سلام کنند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که جبرئیل درباره اش گفته باشد:«این همان بخشندگی [مواسات]است».همان که در روز احد رخ داد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«او از من و من از اویم».و جبرئیل علیه السّلام گفت:«و من از هر دوی شما هستم».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در آسمان صدایش زده باشند:«شمشیری جز ذو الفقار و جوانمردی جز علی نیست».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که بنابر فرمودۀ پیامبر با پیمان شکنان و ستمگران و از دین بیرون شدگان بجنگد.آنان گفتند:نه.

او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«همانا من برای فرو فرستادن قرآن جنگیدم و تو برای تأویل آن خواهی جنگید».

ص:363

تأویله»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد غسّل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مع الملائکه المقرّبین بالرّوح و الرّیحان،تقلّبه لی الملائکه،و أنا أسمع قولهم،و هم یقولون:

استروا عوره نبیّکم سترکم اللّه غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من کفّن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و وضعه فی حفرته غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد بعث اللّه(عزّ و جلّ)إلیه بالتّعزیه حیث قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و فاطمه علیها السّلام تبکیه إذ سمعنا حسّا علی الباب،و قائلا یقول:نسمع صوته و لا نری شخصه یقول:«السّلام علیکم أهل البیت و رحمه اللّه و برکاته،ربّکم(عزّ و جلّ)یقرئکم السّلام،و یقول لکم:إنّ فی اللّه خلفا من کلّ مصیبه،و عزاء من کلّ هالک،و درکا من کلّ فوت،فتعزّوا بعزاء اللّه،و اعلموا أنّ أهل الأرض یموتون،و أهل السّماء لا یبقون،و السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته»،و أنا فی البیت و فاطمه و الحسن و الحسین أربعه لا خامس لنا إلاّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مسجّی بیننا،غیرنا؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ردّت علیه الشّمس بعد ما غربت،أو کادت تغیب حتّی صلّی العصر فی وقتها غیری؟قالوا:

لا.قال:فهل فیکم أحد أمره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یأخذ براءه بعد ما انطلق أبو بکر بها فقبضها منه،فقال أبو بکر بعد ما رجع:«یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنزل فیّ شیء»فقال:

«إنّه لا یؤدّی عنّی إلاّ علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی،و لو کان بعدی نبیّ لکنته یا علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

ص:364

آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که همراه با فرشتگان مقرّب با روح و ریحان رسول خدا را غسل داده باشد،فرشتگان بدن او را برایم می گردانند و من سخنشان را می شنیدم که می گفتند:شرمگاه پیامبرتان را بپوشانید تا خداوند شما را بپوشاند؟» آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را کفن کرده و او را در مرقدش گذاشته باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که آن هنگام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وفات کرد و فاطمه علیها السّلام بر او می گریست آنگاه ندایی پنهان در پشت در شنیدیم و کسی که می گفت:که ما صدایش را می شنیدیم و خودش را نمی دیدیم:«سلام و رحمت و برکتهای خداوند بر شما اهل بیت.پروردگارتان به شما سلام می رساند و می فرماید:همانا در راه خدا برای هر مصیبت،جایگزین،برای هر میرنده،تسلیت و برای هر از دست دادنی،دست یافتنی هست.پس به تسلیت خداوند آرام باشید و بدانید که اهل زمین می میرند و اهل آسمان نمی مانند.و سلام و رحمت و برکتهای خداوند بر شما».و در آن خانه، من و فاطمه و حسن و حسین چهار تن بودیم و پنجمی جز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نبود که کفن پوش شده در میانمان بود.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خورشید پس از غروبش یا نزدیک غروبش دوباره به آسمان بازگردد تا او نماز عصر را به هنگام بگزارد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمان داده باشد سورۀ برائت را اعلام کند پس از آنکه ابو بکر آن را برده و سپس از او بازگرفته شده بود.و او پس از بازگشت به رسول خدا گفته بود:«ای رسول خدا آیا خداوند دربارۀ من چیزی نازل کرده است»که حضرت به او فرمودند:این کار جز به سبب علی انجام نمی گیرد.

آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:

ص:365

«إنّه لا یحبّک إلاّ مؤمن و لا یبغضک إلاّ کافر»غیری؟قالوا:لا.قال:أتعلمون أنّه أمر بسدّ أبوابکم و فتح بابی،فقلتم فی ذلک،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما أنا سددت أبوابکم،و لا أنا فتحت بابه،بل اللّه سدّ أبوابکم،و فتح بابه».قالوا:نعم.قال:

أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ناجانی یوم الطّائف دون النّاس،فأطال ذلک،فقال بعضکم:«یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّک قد انتجیت علیّا دوننا»،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما أنا انتجیته،بل اللّه(عزّ و جلّ)انتجاه».قالوا:نعم.قال:أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

«الحقّ من بعدی مع علیّ،و علیّ مع الحقّ،یزول الحقّ معه حیثما زال؟».قالوا:

نعم.قال:فهل تعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:«إنّی تارک فیکم الثّقلین:کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی،و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض،و إنّکم لن تضلّوا ما اتّبعتموهما و استمسکتم بهما».قالوا:نعم.قال:فهل فیکم أحد و فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بنفسه،و ردّ مکر المشرکین به و اضطجع فی مضجعه،و شری بذلک من اللّه نفسه، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم حیث آخی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین أصحابه أحد و کان له أخا غیری؟قالوا:لا.قال:فهل أحد ذکره اللّه(عزّ و جلّ)بما ذکرنی إذ قال: وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ [الواقعه(56):10]،غیری؟فهل سبقنی منکم أحد إلی اللّه و رسوله؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد آتی الزّکاه و هو راکع،و نزلت فیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ [المائده(5):55]،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد برز

ص:366

«تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسایی.جز آنکه پس از من هیچ پیامبری نیست و اگر پس از من پیامبری بود ای علی آن پیامبر تو بودی؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«هان که جز مؤمن تو را دوست نمی دارد و جز کافر با تو دشمنی نمی کند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا می دانید که آن حضرت به بستن درهای شما و گشایش در من فرمان داد و چون شما اعتراض کردید،رسول خدا فرمود:«من نبودم که درهای شما را به مسجد بستم،من نبودم که در او را گشوده گذاشتم، بلکه این خداوند است که درهای شما را بست و در او را گشوده گذاشت»؟آنان گفتند:آری.

او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز طائف با من و نه مردمان دیگر به نجوا سخن گفت و آن را طولانی کرد و هنگامی که برخی از شما گفتند:«ای رسول خدا شما علی را بر ما ترجیح می دهید»رسول خدا فرمودند:«من نیستم که با او نجوا می کنم بلکه این خداوند عزتمند است که با او نجوا می کند؟»آنان گفتند:آری.او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق پس از من با علی است و علی نیز با حق است به هر سوی که علی بگراید حق نیز به همان سوی می گراید.گفتند:بله.او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من در میان شد و دو گرانبها به جا می گذارم:کتاب خداوند و خاندانم را.و آنان از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض به نزد من آیند.و شما تا از آن دو پیروی کنید و به آن دو چنگ بزنید،گمراه نمی شوید»؟آنان گفتند:آری.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که از رسول خدا با جان خودش حمایت کرده باشد؟مکر مشرکان را به جان خودش بازگردانده و در بستر پیامبر خوابیده و جانش را به خداوند فروخته باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که وقتی رسول خدا میان یارانش پیمان برادری بست،برادر او شده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند با آنچه مرا یاد کرده،او را یاد کرده باشد آنجا که فرمود:«و پیشگامان پیشرو،آنان مقرّبان اند»[واقعه(56):

آیات 10 و 11]آیا از شما کسی به سوی خدا و فرستاده اش پیشی گرفت؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در حال رکوع صدقه داده باشد و درباره اش نازل شده باشد:«همانا راهبران شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آوردند.آنان که نماز می گزارند و در حال رکوع صدقه می دهند»[مائده(5):آیۀ 55]آنان گفتند:نه.

ص:367

لعمرو بن عبد ودّ حیث عبر خندقکم وحده،و دعا جمعکم إلی البراز فنکصتم عنه،و خرجت إلیه فقتلته،و فتّ اللّه بذلک فی أعضاد المشرکین؟و الأحزاب، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بابه مفتوحا فی المسجد، یحلّ له ما یحلّ لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یحرم علیه ما یحرم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه فیه آیه التّطهیر حیث یقول اللّه(تعالی): إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]، غیری و غیر زوجتی و ابنیّ؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

«أنا سیّد ولد آدم علیه السّلام و علیّ سیّد العرب»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما سألت اللّه(عزّ و جلّ)لی شیئا إلاّ سألت لک مثله؟»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد کان صاحب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی المواطن کلّها، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ناول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبضه من تراب تحت قدمیه فرمی بها فی وجوه الکفّار فانهزموا،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قضی دین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنجز عداته،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد اشتاقت الملائکه إلی رؤیته،فاستأذنت اللّه(تعالی)فی زیارته،غیری؟قالوا:لا.

قال فهل فیکم أحد ورث سلاح رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أداته،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد استخلفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله،و جعل أمر أزواجه إلیه من بعده، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد حمله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی کتفه حتّی کسر

ص:368

او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که با عمرو بن عبدود روبه رو بشود؟هنگامی که او به تنهایی از خندقتان گذشت و همۀ شما را به مبارزه خواند و شما عقب رفتید و من به سویش رفتم و او را کشتم.و خداوند به همین سبب توان مشرکان و احزاب را پراکنده ساخت.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه او را به مسجد گشوده بگذارد.آنچه برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حلال بود برای او حلال باشد و آنچه بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حرام بود بر او حرام باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من و همسر و فرزندانم هستند کسانی که خداوند آیۀ تطهیر را دربارۀ شان نازل کرده باشد،آنجا که می فرماید:«همانا خداوند می خواهد تا پلیدی را از شما خاندان بردارد و به راستی پاکیزۀ تان کند»[احزاب(33):آیۀ 33]آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا در مور او فرموده باشد:«من سرور فرزندان آدم و علی سرور عرب است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«هر آنچه از خداوند عزتمند برای خودم خواستم همانندش را برای تو خواستم»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در همه جا همراه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بوده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مشتی از خاک زیر پای او را بردارد و به صورت کافران بپاشد و آنان شکست بخورند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که قرض های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را پرداخته و وعده هایش را انجام داده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که فرشتگان به دیدنش مشتاق باشند و از خداوند فرازمند برای دیدارش اجازه بخواهند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که سلاح و وسائل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به ارث برده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را جانشین خود در خاندانش کرده باشد و کار همسرانش را پس از خود به او واگذار کرده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را بر روی شانه اش بردارد

ص:369

الأصنام الّتی کانت علی الکعبه غیری؟قالوا:لا.قال فهل فیکم أحد اضطجع هو و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی لحاف واحد إذ کفّلنی،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت صاحب رایتی و لوائی فی الدّنیا و الآخره»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد کان أوّل داخل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و آخر خارج من عنده و لا یحجب عنه،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من نزلت فیه و فی زوجته و ولدیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً [الانسان(76):8]إلی سائر ما اقتصّ اللّه(تعالی)من ذکرنا فی هذه السّوره غیری.قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد نزلت فیه هذه الآیه: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ [التوبه(19):19]غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه(تعالی)فیه أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ.. [السجده(32):18]إلی آخر ما اقتصّ اللّه(تعالی)من خبر المؤمنین، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه فیه و فی زوجته و ولدیه آیه المباهله،و جعل اللّه(عزّ و جلّ)نفسه نفس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری.قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فهل فیکم أحد نزلت فیه هذه الآیه: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [طه(20):25]لمّا وقیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیله الفراش،غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد سقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من المهراس لمّا اشتدّ ظمآن و أحجم عن ذلک أصحابه،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«اللّهمّ

ص:370

تا بت هایی را که بر روی کعبه بود،بشکند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که با رسول خدا در یک لحاف خوابیده باشد وقتی که سرپرستی مرا به عهده گرفت؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو علمدار و پرچمدار من در دنیا و آخرت هستی».آنان گفتند:نه او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که نخستین آینده به نزد رسول خدا و واپسین رونده از نزد ایشان باشد تا از او دور نماند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که دربارۀ او و همسر و دو فرزندش این آیه که«غذا را با اینکه دوست دارند به فقیر و یتیم و اسیر می دهند»[انسان(76):آیۀ 8]نازل شده باشد.و دیگر چیزهایی که خداوند والا در این سوره از ما حکایت کرده است؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که درباره اش این آیه نازل شده باشد:«آیا آب رساندن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را با عمل کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد می کند برابر می گیرید؟ این نزد خدا برابر نیست...»[توبه(9):آیۀ 19]و«آیا مؤمن مانند فاسق است،هرگز برابر نیستید»[سجده(32):آیۀ 18]و دیگر آیه هایی که خداوند از حال مؤمنان حکایت کرده است؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که خداوند دربارۀ او و همسر و دو فرزندش آیۀ مباهله را نازل کرده باشد و خداوند عزتمند جان او را به جان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قرار داده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که وقتی در لیله المبیت از رسول خدا حمایت کردم این آیه درباره ام نازل شد:«برخی از مردم در جستجوی خشنودی خدا جانشان را می فروشند»[بقره(2):آیۀ 207]آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که به رسول خدا از چشمۀ مهراس[بر کوه احد] آب نوشانده باشد،وقتی که ایشان بسیار تشنه بود و اصحابش از رفتن به آن می ترسیدند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا دربارۀ او فرموده باشد:

ص:371

إنّی أقول کما قال عبدک موسی رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی* یَفْقَهُوا قَوْلِی* وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی* هارُونَ أَخِی* اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی. إلی آخر دعوه موسی علیه السّلام إلاّ النّبوّه،غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد هو أدنی الخلائق برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم القیامه،و أقرب إلیه منّی، کما أخبرکم بذلک(صلوات اللّه علیه و آله)،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّ من شیعتک رجلا یدخل فی شفاعته الجنّه مثل ربیعه و مضر»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت و شیعتک هم الفائزون،تردون یوم القیامه رواء مرویّین و یرد عدوّکم ظماء مظمئین»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«من أحبّ هذه الشّعرات فقد أحبّنی،و من أحبّنی فقد أحبّ اللّه(تعالی)،و من أبغضها و آذاها فقد أبغضنی و آذانی،و من آذانی فقد آذی اللّه(تعالی)،و من آذی اللّه(تعالی)لعنه اللّه و أعدّ له جهنّم و ساءت مصیرا».فقال أصحابه:«و ما شعراتک هذه،یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟»قال:«علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب الظّالمین،و أنت الصّدّیق الأکبر،و الفاروق الأعظم،الّذی یفرّق بین الحقّ و الباطل»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد طرح علیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثوبه و أنا تحت الثّوب و فاطمه و الحسن و الحسین،ثمّ قال:«اللّهمّ أنا و أهل بیتی هؤلاء،

ص:372

«خدایا من همان را می گویم که موسی گفت:«پروردگارا سینه ام را برایم گشاده کن و کارم را آسان کن و از زبانم گره بگشا تا سخنانم را دریابند.و برایم وزیری از خاندانم قرار بده.

همچون برادرم هارون.تا با او به من پشت گرمی بدهی»[طه(20):آیات 25 تا 131]تا پایان آنچه موسی خواسته بود،جز پیامبری را؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که در روز قیامت به رسول خدا نزدیک تر باشد.چنان که خود آن حضرت به شما فرموده است:آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«همانا از شیعیان تو مردی است که به اندازۀ دو قبیلۀ ربیعه و مضر با شفاعت او وارد بهشت می شوند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو و شیعیان تو همان رستگارانند.در روز قیامت آنان سیراب و شاداب و دشمنانت تشنه و پژمرده می آیند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«هرکس شعرات را دوست داشته باشد،مرا دوست می دارد و هرکس مرا دوست داشته باشد،خداوند والا مقام را دوست می دارد و هرکس شعرات را دشمن بدارد و آزارشان کند مرا دشمن داشته و آزارم کرده است و هرکس مرا آزار کند خداوند را آزرده است و هرکس خداوند را بیازارد،خداوند او را لعنت کرده و دوزخ را برایش فراهم می کند و این بد پایانه ای است»اصحابش گفتند:«شعرات شما چه کسانی اند؟حضرت فرمودند:علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی است که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو سرور مؤمنان و مال سرور ستمگران است.تو راستگوی بزرگ و جداکنندۀ اعظم هستی،کسی که میان حق و باطل را جدا می کند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله عبایش را بر روی او کشیده باشد و حال آنکه من و فاطمه و حسن و حسین[علیهم السّلام]زیر آن عبا بودیم.

ص:373

إلیک لا إلی النّار»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالجحفه بالشّجیرات من خمّ:«من أطاعک فقد أطاعنی،و من أطاعنی فقد أطاع اللّه،و من عصاک فقد عصانی،و من عصانی فقد عصی اللّه(تعالی)غیری؟قالوا:

لا.قال:فهل فیکم أحد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بینه و بین زوجته،و جلس بین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و زوجته،قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا ستر دونک یا علیّ»غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد احتمل باب خیبر یوم فتحت حصنها،ثمّ مشی به ساعه ثمّ ألقاه،فعالجه بعد ذلک أربعون رجلا فلم یقلّوه من الأرض،غیری؟قالوا:لا.قال:

فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت معی فی قصری،و منزلک تجاه منزلی فی الجنّه»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت أولی النّاس بأمّتی من بعدی،و الی اللّه من والاک،و عادی اللّه من عاداک،و قاتل اللّه من قاتلک بعدی»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد صلّی مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبل النّاس سبع سنین شهرا،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّک عن یمین العرش یا علیّ یوم القیامه،یکسوک اللّه(عزّ و جلّ)بردین:

أحدهما أحمر و الآخر أخضر»،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أطعمه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من فاکهه الجنّه لمّا هبط بها جبرئیل علیه السّلام و قال:«لا ینبغی أن یأکله فی الدّنیا إلاّ نبیّ أو وصیّ نبیّ»غیری؟قالوا:لا.قال فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت أقومهم بأمر اللّه،و أوفاهم بعهد اللّه،و أعلمهم بالقضیّه،و أقسمهم

ص:374

او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در کنار درختچه های سرزمین خمّ به او گفته باشد:«هرکس از تو فرمان ببرد از من فرمان برده و هرکس از من فرمان ببرد خدا را فرمانبری کرده است و هرکس از تو نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده و هرکس از من نافرمانی کند،خداوند والا را نافرمانی کرده است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که رسول خدا میان او و همسرش باشد و او میان رسول خدا و همسرش نشسته باشد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او بگوید:«ای علی در برابر تو پرده ای نیست».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که روز فتح خیبر در آن را برداشته و ساعتی آن را به دوش بکشد و سپس بر زمین اندازد و پس از آن چهل مرد بکوشند تا آن را از زمین بردارند و نتوانند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو در قصر من و با من هستی و منزلگاه تو در بهشت رو به روی منزلگاه من است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«تو پس از من سزاوارترین مردمان به امتم هستی.هرکس با تو دوست باشد با خداوند دوست شده است و هرکس با تو دشمنی کند با خداوند دشمنی کرده است و خدا بستیزد با کسی که پس از من با تو بجنگد».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«ای علی در روز قیامت تو از جانب راست عرش می آیی و خداوند عزتمند دو برد بر تو می پوشاند:یکی سرخ و دیگری سبز»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از میوه های بهشت به او خورانده باشد،از میوه هایی که جبرئیل علیه السّلام فرود آورده و گفته بود:

«سزاوار نیست از این میوه ها در دنیا کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر بخورد؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:تو پایدارترین مردم به فرمان خدا،وفادارترین شان به پیمان خدا،داناترین شان به قضاوت،تقسیم کننده به

ص:375

بالسّویّه،و أرأفهم بالرّعیّه»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت قسیم النّار،تخرج منها من آمن و أقرّ،و تدع فیها من کفر»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال للعین و قد غاضت:«انفجری»فانفجرت، فشرب منها القوم،و أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و المسلمون معه فشرب و شربوا و شربت خیلهم و ملئوا روایاهم غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أعطاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حنوطا من حنوط الجنّه،فقال:«اقسم هذا أثلاثا:ثلثا لی حنّطنی به،و ثلثا لابنتی، و ثلثا لک»غیری؟قالوا:لا.قال:فما زال یناشدهم و یذکرهم ما أکرمه اللّه تعالی و أنعم علیه به،حتّی قام قائم الظّهیره و دنت الصّلاه،ثمّ أقبل علیهم و قال أمّا إذا أقررتم علی أنفسکم،و بان لکم من سببی الّذی ذکرت،فعلیکم بتقوی اللّه وحده، و أنهاکم عن سخط اللّه،فلا تعرّضوا له و لا تضیّعوا أمری،و ردّوا الحقّ إلی أهله، و اتّبعوا سنّه نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله و سنّتی من بعده،فإنّکم إن خالفتمونی خالفتم نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله فقد سمع ذلک منه جمیعکم،و سلّموها إلی من هو لها أهل و هی له أهل،أما و اللّه ما أنا بالرّاغب فی دنیاکم،و لا قلت ما قلت لکم افتخارا و لا تزکیه لنفسی،و لکن حدّثت بنعمه ربّی،و أخذت علیکم بالحجّه؛ثمّ نهض إلی الصّلاه.قال:فتآمر القوم فیما بینهم و تشاوروا،فقالوا:قد فضّل اللّه علیّ بن أبی طالب بما ذکر لکم، و لکنّه رجل لا یفضّل أحدا علی أحد،و یجعلکم و موالیکم سواء،و إن ولّیتموه إیّاها ساوی بین أسودکم و أبیضکم،و لو وضع السّیف علی أعناقکم،و لکن ولّوها

ص:376

برابری و مهربان ترین شان به مردم هستی»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو تقسیم کنندۀ دوزخی و تو هرکس را که ایمان آورده و اقرار کرده باشد از دوزخ بیرون می آوری و هرکس را که کفر ورزیده باشد در آن رها می کنی؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که به چشمۀ فرو رفته بگوید:لبریز شو و چشمه لبریز شود و مردمی از آن بخورند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و مسلمانان همراه ایشان بیایند و از آن آب بنوشند و اسبانشان هم بنوشند و مشک هاشان را پر کنند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا از حنوط بهشت به او داده و فرموده باشد:«این را سه بخش کن:با یک بخش مرا حنوط کن،بخش دیگر را برای دخترم نگه دار و بخش سوم برای خودت باشد»؟آنان گفتند:نه.و او پیوسته آنان را سوگند داد و کرامتها و نعمتهای خداوند بر خودش را بیان کرد تا نیمروز فرا رسید و وقت نماز شد.سپس حضرت به آنان رو کرد و فرمود:اکنون که اعتراف کردید و انگیزۀ من برایتان روشن شد،پروای خداوند یکتا را به شما سفارش می کنم.شما را از خشم خداوند بر حذر می دارم.پس روی برنتابید و کار مرا تباه نکنید و حق را به صاحبانش بدهید و از شیوۀ پیامبرتان صلّی اللّه علیه و اله و شیوۀ من پس از او پیروی کنید،چرا که اگر با من مخالفت کنید،با پیامبرتان مخالفت کرده اید.که همگی شما حق را از ایشان شنیده اید.پس آن را به کسی تسلیم کنید که سزاوار این امر است و این امر سزاوار او است.هان به خدا سوگند من به دنیای شما میلی ندارم و آنچه را به شما گفتم برای فخرفروشی و ستایش از خود نبود،بلکه نعمتهای پروردگارم را بیان کرده و حجت را بر شما تمام کردم،سپس به نماز برخاست.در این هنگام آن گروه با یکدیگر رایزنی کرده و گفتند:همانا خداوند علی بن ابی طالب را به سبب آنچه برای شما بیان کرد،فضیلت داده است ولی او مردی است که کسی را بر کسی دیگر ترجیح نمی دهد و شما و غلامانتان را مساوی قرار می دهد.اگر او را سرپرست خلافت قرار دهید میان سیاه و سپیدتان یکسان برخورد می کند اگرچه با نهادن شمشیر بر گردنهاتان باشد.

ص:377

عثمان،فهو أقدمکم میلا،ألینکم عریکه،و أجدر أن یتّبع مسرّتکم، وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. [البقره(2):218].

1169-5- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا حسن بن محمّد بن شعبه الأنصاریّ،و محمّد بن جعفر بن رمیس الهبیریّ بالقصر،و علیّ بن محمّد بن الحسن بن کاس النّخعیّ بالرّمله،و أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانیّ، جمیعا،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا الأزدیّ الصّوفیّ،عن عمرو بن حمّاد بن طلحه القنّاد،عن إسحاق بن إبراهیم الأزدیّ،عن معروف بن خرّبوز و زیاد بن المنذر و سعید بن محمّد الأسدیّ،عن أبی الطّفیل عامر بن واثله الکنانیّ،قال:لمّا احتضر عمر بن الخطّاب،جعلها شوری بین ستّه:بین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و عثمان بن عفّان،و طلحه،و الزّبیر،و سعد بن أبی وقّاص،و عبد الرّحمن بن عوف؛و عبد اللّه بن عمر فیمن یشاور و لا یولّی.قال أبو الطّفیل:فلمّا اجتمعوا أجلسونی علی الباب،أردّ عنهم النّاس،فقال علیّ علیه السّلام إنّکم قد اجتمعتم لما اجتمعتم له،فأنصتوا فأتکلّم فإن قلت حقّا صدّقتمونی،و إن قلت باطلا ردّوا علیّ و لا تهابونی،إنّما أنا رجل کأحدکم،أنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له مثل ابن عمّی صلّی اللّه علیه و اله،و أقرب إلیه رحما منّی؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد مثل عمّی حمزه أسد اللّه و أسد رسوله.قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له أخ مثل أخی جعفر ذی الجناحین مضرّج بالدّماء الطّیّار فی الجنّه؟

ص:378

پس عثمان را سرپرست خلافت کنید که او راغب ترین شما به این امر و نرمخوترین شما در حکمرانی و به دنباله روی از خشنودی شما لایق تر است و خدا آمرزندۀ مهربان است.

1061-حدیث مناشده فی السفینه از ابی طفیل

[1169]5-ابو طفیل عامر به واثلۀ کنانی روایت کرده که چون عمر خطّاب به حال مرگ افتاد شورایی میان شش نفر تشکیل داد:علی بن ابی طالب علیه السّلام،عثمان بن عفّان،طلحه،زبیر،سعد ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف.و عبد اللّه بن عمر را طرف مشورت نهاد و نه صاحب رأی.

ابو طفیل می گوید:چون آنان گرد آمدند مرا بر در نشاندند تا مردم را از ایشان بازدارم.آنگاه علی علیه السّلام فرمود:اکنون که برای این موضوع گرد آمده اید گوش بسپارید تا من سخن بگویم.اگر حقیقت را گفتم تصدیقم کنید و اگر باطل گفتم به خودم بازگردانید و از من بیمناک نشوید که من مردی مانند یکی از شما هستم.شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که مانند من پسر عمویی داشته باشد و از من به او نزدیکتر باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که برادری همچون برادرم جعفر داشته باشد که صاحب دو بال خونین است و در بهشت پرواز می کند؟

ص:379

قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له زوجه مثل زوجتی فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سیّده نساء عالمها فی الجنّه؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد صلّی القبلتین مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبلی.قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له سهمان فی کتاب اللّه فی الخاصّ و العامّ،غیری؟ قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بابه مفتوحا یحلّ له ما یحلّ لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یحرم علیه ما یحرم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم رجل ناجی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر مرّات،یقدّم بین یدی نجواه صدقه،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما قال فی غزاه تبوک:«إنّما أنت منّی بمنزله هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی»غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مقالته یوم غدیر خمّ:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه»غیری؟قالوا:«اللّهمّ لا».قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد وصّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله و ماله،غیری؟قالوا:

اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قتل المشرکین کقتلی؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد غسّل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد أقرب عهدا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منّی.قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم من نزل فی حفره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.

ص:380

آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که همسری مانند همسر من داشته باشد که دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سرور زنان عالم در بهشت است؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به همراه رسول خدا به دو قبله نماز گزارده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که در کتاب خداوند در خاص و عام آن بهره داشته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه اش به مسجد را گشاده گذاشته باشد،آنچه برای رسول خدا حلال و حرام بود برای حلال و حرام باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من مردی هست که ده مرتبه با رسول خدا نجوا کرده و برای هر نجوایش صدقه ای داده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آنچه را در جنگ تبوک فرمود به او فرموده باشد:«همانا تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه پس از من هیچ پیامبری نیست؟»آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر در سخنان روز غدیر خم به او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.خداوندا دوست کسی باش که با او دوست است و دشمن کسی باش که با او دشمن است»؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را وصی خودش در خاندان و مالش قرار داده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند در میان شما کسی هست که همچون من مشرکان را کشته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را غسل بدهد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که به رسول خدا از من داناتر باشد؟آنان گفتند:

البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که در قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وارد شده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.

ص:381

قال:فاصنعوا ما أنتم صانعون.فقال طلحه و الزّبیر عند ذلک:نصیبنا منها لک یا علیّ،فقال عبد الرّحمن بن عوف:قلّدونی هذا الأمر علی أن أجعلها لأحدکم.

قالوا:قد فعلنا.فقال عبد الرّحمن،هلمّ یدک یا علیّ تأخذها بما فیها،علی أن تسیر فینا بسیره أبی بکر و عمر.فقال علیه السّلام:آخذها بما فیها،علی أن أسیر فیکم بکتاب اللّه و سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله جهدی،فخلّی عن ید علیّ،و قال:هلمّ یدک یا عثمان خذها بما فیها،علی أن تسیر فینا بسیره أبی بکر و عمر.فقال:نعم؛ثمّ تفرّقوا.

1170-6- و روی أبو رافع مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن أمیر المؤمنین علیه السّلام حدیث المناشده.و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد بن جعفر العلویّ الحسنیّ،و أبی عبد اللّه محمّد بن أحمد بن المؤمّل الصّیرفیّ،قالا:حدّثنا محمّد بن علیّ بن خلف العطّار،عن أحمد بن جعفر بن عبد اللّه بن محمّد بن ربیعه بن عجلان،عن معاویه بن عبد اللّه،عن عبید اللّه بن أبی رافع،عن أبیه،عن جدّه أبی رافع،قال:لمّا اجتمع أصحاب الشّوری و هم ستّه نفر منهم:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و عثمان،و طلحه،و الزّبیر،و سعد بن مالک،و عبد الرّحمن بن عوف،أقبل علیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال أنشدکم باللّه أیّها النّفر، هل فیکم من أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«منزلتک منّی یا علیّ منزله هارون من موسی»أتعلمون قال ذلک لأحد،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:أیّها النّفر،هل فیکم من أحد له سهمان:سهم فی الخاصّ،و سهم فی العامّ،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.و ذکر الحدیث نحوه.

ص:382

او فرمود:پس آن کاری را بکنید که می خواهید.طلحه و زبیر در این هنگام گفتند:ای علی بهرۀ ما از شورا برای تو است.عبد الرحمان بن عوف گفت:این کار را به من بسپارید تا آن را برای یکی از شما قرار دهم.آنان گفتند:چنین باشد.عبد الرحمان گفت:ای علی دستت را پیش آر تا تو خلیفۀ ما باشی بنابراین که در میان ما به روش ابو بکر و عمر عمل کنی.ایشان فرمود:

خلافت را به دست می گیرم بر این اساس که بکوشم تا در میان شما با کتاب خداوند و سنت پیامبرش عمل کنم.عبد الرحمان دستش را از دست علی علیه السّلام کشید و گفت:ای عثمان دستت را پیش آر و خلافت را به دست بگیر بنابراین که در میان ما به روش ابو بکر و عمر عمل کنی.او گفت:باشد.سپس همگی پراکنده شدند.

1062-حدیث مناشده فی السفینه از ابی رافع

[1170]6-ابو رافع غلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،حدیث سوگند دادن را از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده و گفته است:وقتی اصحاب شورا گرد آمدند،آنان شش نفر بودند:علی بن ابی طالب علیه السّلام، عثمان،زبیر،طلحه،سعد بن مالک و عبد الرحمان بن عوف.علی بن ابی طالب علیه السّلام به ایشان رو کرد و فرمود:ای جماعت شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است».آیا گمان می کنید این را جز به من فرمودند:آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:ای جماعت آیا در میان شما جز من کسی هست که[در قرآن]دو بهره داشته باشد:بهره ای در خاص و بهره ای در عام؟آنان گفتند:البته که نه.و باقی حدیث را همچون روایت فوق ذکر کرده است.

ص:383

1171-7- طریق أبی الأسود الدّؤلیّ عن أمیر المؤمنین علیه السّلام.و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی طالب محمّد بن أحمد بن أبی مشعر السّلمیّ الحرّانیّ بحرّان،عن أحمد بن أسود أبی علیّ الحنفیّ القاضی،عن عبید اللّه بن محمّد بن حفص التّیمیّ،عن أبیه،عن عمر بن أذینه العبدیّ،عن وهب بن عبد اللّه بن أبی دنیّ الهنائیّ،عن أبی حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،عن أبیه،أبی الأسود، قال:لمّا طعن أبو لؤلؤه عمر بن الخطّاب،جعل الأمر بین ستّه نفر علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و عثمان بن عفّان،و عبد الرّحمن بن عوف،و طلحه،و الزّبیر،و سعد بن مالک،و عبد اللّه بن عمر معهم یشهد النّجوی و لیس له فی الأمر نصیب،و أمرهم أن یدخلوا لذلک بیتا،و یغلقوا علیهم بابه.قال أبو الأسود:فکنت علی الباب أنا و نفر معی،حاجتهم أن یسمعوا الحوار الّذی یجری بینهم،فابتدر الکلام عبد الرّحمن بن عوف،فقال:لیذکر کلّ رجل منکم رجلا إن أخطأه هذا الأمر کانت الخیره لصاحبه،فقال الزّبیر:قد اخترت علیّا؛و قال:طلحه قد اخترت عثمان؛و قال سعد،قد اخترت عبد الرّحمن،فقال عبد الرّحمن:قد رضی القوم بنا،و قد جعل الأمر فینا،و لنا أیّها الثّلاثه،فأیّکم یخرج من هذا الأمر نفسه،و یختار للمسلمین رجلا رضی فی الأمّه؟فأمسک الشّیخان،فعاد عبد الرّحمن لکلامه،فقال له علیّ علیه السّلام کن أنت ذلک الرّجل.قال:فإنّه لم یبق إلاّ أنت و عثمان،فأیّکما یتقلّد هذا الأمر علی أن یسیر فی الأمّه بسیره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سیره صاحبیه أبی بکر و عمر

ص:384

1063-حدیث مناشده فی السفینه از ابی الاسود

[1171]7-ابو اسود گفته است:وقتی ابو لؤلؤ عمر خطاب را خنجر زد،او کار را میان شش نفر نهاد:علی بن ابی طالب علیه السّلام،عثمان بن عفان،عبد الرحمان بن عوف،طلحه،زبیر و سعد بن مالک.عبد اللّه بن عمر هم با ایشان بود،در صحبت ها حاضر می شد ولی بهره ای از امر[و حقّ رأی]نداشت.عمر به آنان دستور داد که برای این امر به اتاقی بروند و در به روی خود ببندند.

ابو اسود گفته است:من و دسته ای کنار در بودیم.گفتگوهایی را که میان ایشان جریان داشت می شنیدیم سخن را عبد الرحمان بن عوف آغاز کرد و گفت:هرکدام از شما مردی را برگزیند که اگر خودش برای انتخاب شایستگی ندارد انتخاب با همراهش باشد.زبیر گفت:من علی را برگزیدم.طلحه گفت:من عثمان را برگزیدم.و سعد گفت:من عبد الرحمان بن عوف را برگزیدم.در این هنگام عبد الرحمان گفت:مردم به ما راضی شده اند.این امر در میان ما نهاده شده و برای ما سه تن است.اکنون کدام یک از شما خودش را از این کار کنار می کشد و برای مسلمانان مردی مورد قبول امت را برمی گزیند؟آن دو شیخ پرهیز کردند.عبد الرحمان سخنش را دوباره گفت.و علی علیه السّلام به او فرمود:تو آن مرد باش.او گفت:در این صورت جز تو و عثمان کسی نمی ماند.اینک کدام یک از شما این امر را به گردن می گیرد بر این اساس که در این امت به روش رسول خدا و روش دو همراه او ابو بکر و عمر عمل کند

ص:385

فلا یعدوهما.قال علیّ علیه السّلام انّی آخذها علی أن أسیر فی الأمّه بسیره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جهدی و طوقی،و أستعین علی ذلک بربّی.قال:فما عندک أنت یا عثمان؟قال:

أسیر فی الأمّه بسیره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سیره أبی بکر و عمر.قال:قرّرها علی علیّ علیه السّلام ثلاثا،و علی عثمان ثلاثا،کلّ رجل منهما یقول مثل قوله الأوّل،فلمّا توافقوا علی رأی واحد،قال لهم علیّ علیه السّلام إنّی أحبّ أن تسمعوا منّی قولا أقول لکم،قالوا:قل یا أبا الحسن.قال:فإنّی أسألکم باللّه الّذی یعلم سرّکم و جهرکم هل فیکم من رجل قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی»غیری؟قالوا:اللّهمّ لا؛و ذکر المناشده نحوه.

1172-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن عبد اللّه الجندیّ من أصل کتابه،عن علیّ بن منصور،عن الحسن بن عنبسه،عن شریک بن عبد اللّه،عن أبی إسحاق،عن عمرو بن میمون الأودیّ،أنّه ذکر عنده علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:إنّ قوما ینالون منه، أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ [آل عمران(3):10] و لقد سمعت عدّه من أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله منهم حذیفه بن الیمان و کعب بن عجره یقول کلّ رجل منهم:لقد أعطی علیّ علیه السّلام ما لم یعطه بشر:هو زوج فاطمه سیّده نساء الأوّلین و الآخرین،فمن رأی مثلها أو سمع أنّه تزوّج بمثلها أحد فی الأوّلین و الآخرین؟و هو أبو الحسن و الحسین سیّدی شباب أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین،فمن له أیّها النّاس مثلهما؟و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حموه،و هو وصیّ رسول

ص:386

و از آن دو فراتر نرود.علی علیه السّلام فرمود:من براساس این که در این امت با تلاش و کوشش به روش رسول خدا عمل کنم این مسئولیت را می پذیرم و در این راه از پروردگارم چشم داشت یاری دارم.عبد الرحمان گفت:تو چه می کنی ای عثمان.او گفت:در این امت براساس روش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و روش ابو بکر و عمر عمل می کنم.راوی گفته است:عبد الرحمان این سخنان را سه بار بر علی علیه السّلام و سه بار بر عثمان تکرار کرد و هرکدام از ایشان همان سخن نخستین خود را گفتند و چون همگی آنان بر یک رأی موافقت کردند،علی علیه السّلام به ایشان فرمود:دوست دارم به سخنانی که می گویم گوش دهید.آنان گفتند:بگو ای ابا الحسن.او فرمود:شما را به خداوندی که نهان و نمایان تان را می داند سوگند آیا در میان شما جز من مردی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه هیچ پیامبری پس از من نیست؟»آنان گفتند:البته که نه.و سوگند دادن را همانند حدیث پیشین ادامه داده است.

1064-فضیلت حضرت علی علیه السّلام

[1172]8-عمرو بن میمون اودی روایت کرده که نزد او از علی بن ابی طالب علیه السّلام سخن به میان آمده و او گفته است:گروهی از او بد می گویند و ایشان هیزم های دوزخ اند و من از گروهی از اصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله از جمله حذیفه بن یمان و کعب بن عجره شنیدم که گفتند:به علی چیزی داده شده که به هیچ بشری داده نشده است:او همسر فاطمه سرور زنان نخستین و واپسین است.و چه کسی مانند این را دیده یا شنیده که کسی در پیشینیان و آیندگان با همچون اویی ازدواج کرده باشد؟و او پدر حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت از پیشینیان و آیندگان است.و ای مردم چه کسی همانند این دو را دارد؟سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پدر زن او بود.

ص:387

اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله و أزواجه،و سدّت الأبواب الّتی فی المسجد کلّها،غیر بابه و هو صاحب باب خیبر،و هو صاحب الرّایه یوم خیبر،و تفل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یومئذ فی عینیه و هو أرمد،فما اشتکاهما من بعد،و لا وجد حرّا او بردا بعد یومه ذلک.و هو صاحب یوم غدیر خمّ إذ نوّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،باسمه و ألزم أمّته ولایته،و عرّفهم بخطره،و بیّن لهم مکانه،فقال:أیّها النّاس،من أولی بکم من أنفسکم؟قالوا:اللّه و رسوله.قال:فمن کنت مولاه فهذا علیّ مولاه؛و هو صاحب العباء و من أذهب اللّه عنه الرّجس و طهّره تطهیرا،و هو صاحب الطّائر حین قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

«اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و إلیّ فجاء علیّ علیه السّلام فأکل معه.و هو صاحب سوره براءه حین نزل بها جبرئیل علیه السّلام علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قد سار أبو بکر بالسّوره، فقال له:یا محمّد،إنّه لا یبلغها إلاّ أنت أو علیّ،إنّه منک و أنت منه؛فکان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منه فی حیاته و بعد وفاته.و هو عیبه علم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و من قال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:«أنا مدینه العلم،و علیّ بابها،و فمن أراد العلم فلیأت المدینه من الباب» کما أمر اللّه فقال: وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها [البقره(2):189]و هو مفرّج الکرب عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الحروب،و هو أوّل من آمن برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و صدّقه و اتّبعه،و هو أوّل من صلّی،فمن أعظم فریه علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله ممّن قاس به أحدا أو شبّه به بشرا!

1173-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّحمن بن

ص:388

و او وصی رسول خدا در میان خانواده و همسرانش بود و همۀ درهای به روی مسجد جز در او بسته شد و او است که در خیبر را برداشت و او است که پرچمدار روز خیبر است.رسول خدا آن روز به چشمان او که درد می کردند آب دهان زد و او از آن پس در آن دو،درد ندید.و گرما و سرمایی پس از آن روز حس نکرد و او صاحب روز غدیر خم است.روزی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نامش را بلند کرد و به امتش ولایت او را واجب کرد و اهمیت و منزلتش را برای آنان بیان کرد و فرمود:ای مردم چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟آنان گفتند:خدا و فرستادۀ او.حضرت فرمودند:پس هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.و او صاحب عبا است کسی که خداوند پلیدی را از او برطرف کرده و به راستی پاکش کرده است.او شریک در[خوردن]آن مرغ است هنگامی که رسول خدا فرمود:«خدایا محبوب ترین آفریده ات نزد تو و خودم را به سویم بفرست تا با من این غذا را بخورد».که علی علیه السّلام آمد و به همراه ایشان خورد و او همراه سورۀ برائت است.جبرئیل علیه السّلام آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نازل کرد و وقتی ابو بکر آن را برد او به پیامبر عرض کرد:ای محمد آن را جز تو یا علی نخواهد رساند؛زیرا او از تو و تو از اویی.و رسول خدا در حیات و پس از وفاتش از علی بود.و او صندوق علم رسول خدا بود.کسی که حضرت به او فرمود:«من شهر علم و علی درب آن است.و هرکس دانش می خواهد باید از درب شهر به درون آید».چنانکه خداوند فرموده است:«و به خانه ها از در وارد شوید»[بقره(2):آیۀ 189]و او بود که در جنگها اندوه را از رسول خدا برطرف می کرد و او است نخستین کسی که به رسول خدا ایمان آورد و او را تصدیق کرد و پیروی اش نمود و او است کسی که نماز گزارد و چه کسی دروغ زن تر بر خدا و رسول او است از کسی که او را با انسانی بسنجد یا به بشری همانند کند.

ص:389

محمّد بن عبید اللّه العرزمیّ،عن أبیه،عن عمّار أبی الیقظان،عن أبی عمر زاذان، قال:لمّا وادع الحسن بن علیّ علیهما السّلام معاویه،صعد معاویه المنبر،و جمع النّاس فخطبهم،و قال:إنّ الحسن بن علیّ رآنی للخلافه أهلا و لم یر نفسه لها أهلا،و کان الحسن علیه السّلام أسفل منه بمرقاه،فلمّا فرغ من کلامه،قام الحسن علیه السّلام فحمد اللّه (تعالی)بما هو أهله،ثمّ ذکر المباهله فقال:فجاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الأنفس بأبی و من الأبناء بی و بأخی،و من النّساء بأمّی و کنّا أهله،و نحن له،و هو منّا و نحن منه.

و لمّا نزلت آیه التّطهیر جمعنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی کساء لأمّ سلمه(رضی اللّه عنها) خیبریّ،ثمّ قال:«اللّهمّ هؤلاء أهل بیتی و عترتی فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا»فلم یکن أحد فی الکساء غیری و أخی و أبی و أمّی،و لم یکن أحد یجنب فی المسجد و یولد فیه إلاّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أبی،تکرمه من اللّه لنا،و تفضیلا منه لنا،و قد رأیتم مکان منزلنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و أمر بسدّ الأبواب فسدّها،و ترک بابنا،فقیل له فی ذلک.فقال:«أما إنّی لم أسدّها و أفتح بابه،و لکنّ اللّه(عزّ و جلّ)أمرنی أن أسدّها و أفتح بابه»و إنّ معاویه زعم لکم أنّی رأیته للخلافه أهلا و لم أر نفسی لها أهلا،فکذب معاویه،نحن أولی بالنّاس فی کتاب اللّه و علی لسان نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و لم نزل أهل البیت مظلومین منذ قبض اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله فاللّه بیننا و بین من ظلمنا حقّنا، و توثّب علی رقابنا،و حمل النّاس علینا،و منعنا سهمنا من الفیء،و منع أمّنا ما جعل لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أقسم باللّه لو أنّ النّاس بایعوا أبی حین فارقهم رسول

ص:390

1065-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه

[1173]9-ابو عمر زاذان روایت کرده که وقتی حسن بن علی علیه السّلام با معاویه صلح کرد معاویه بر بالای منبر رفت و مردم را گرد آورده و خطبه خواند و گفت:حسن بن علی مرا برای خلافت شایسته دید و خودش را برای آن شایسته ندانست.حضرت مجتبی که یک پله از او پایین تر بود،وقتی سخن او پایان یافت،برخاست و خداوند را چنان که سزاوار او است،سپاس گفت و سپس از مباهله یاد فرمود:رسول خدا از مردان،پدرم را،از پسران من و برادرم را و از زنان، مادرم را برای مباهله برد.ما خانوادۀ او و برای او بودیم.او از ما و ما از او بودیم.و چون آیۀ تطهیر نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ما را در عبایی خیبری از آن امّ سلمه گرد آورده فرمود:

«خداوندا اینان اهل بیت و خاندان منند.از آنان پلیدی را برطرف کن و به راستی پاکیزه شان کن».و هیچ کس جز من و برادر و پدر و مادرم در عبا نبود.و هیچ کس جز پیامبر و پدرم در مسجد جنب نشد و برایش فرزندی به دنیا نیامد.که فضیلت و بزرگداشتی از سوی خدا برای ما بود.شما جایگاه منزلت ما را نسبت به رسول خدا دیده اید که آن حضرت به بستن همۀ درها فرمان داد و در ما را رها کرد.در این باره به حضرت اعتراض کردند و ایشان فرمود:«هان این من نیستم که درهای شما را بستم و در او را گشاده گذاشتم بلکه این خداوند عزّتمند است که به من فرمان داد تا آن درها را ببندم و در او را گشاده بگذارم.معاویه به شما گفت که من او را شایستۀ خلافت دیدم و خودم را شایسته ندانستم معاویه دروغ می گوید.ما در کتاب خداوند و بر زبان پیامبرش نسبت به مردم سزاوارترین مردمانیم.ما اهل بیت از هنگام وفات پیامبر خدا مظلومیم و بهرۀ مان را از غنیمت بازگرفتند.مادرمان را از آن چه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایش نهاده بود،بازداشتند.به خدا سوگند اگر مردم هنگامی که رسول خدا از آنان جدا شد

ص:391

اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأعطتهم السّماء قطرها،و الأرض برکتها،و ما طمعت فیها یا معاویه،فلمّا خرجت من معدنها تنازعتها قریش بینها،فطمعت فیها الطّلقاء و أبناء الطّلقاء أنت و أصحابک،و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما ولّت أمّه أمرها رجلا و فیهم من هو أعلم منه إلاّ لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتّی یرجعوا إلی ما ترکوا»قد ترکت بنو إسرائیل هارون و هم یعلمون أنّه خلیفه موسی علیه السّلام فیهم و اتّبعوا السّامریّ،و قد ترکت هذه الأمّه أبی و بایعوا غیره،و قد سمعوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ النّبوّه»،و قد رأوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نصب أبی یوم غدیر خمّ،و أمرهم أن یبلّغ الشّاهد منهم الغائب،و قد هرب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من قومه و هو یدعوهم إلی اللّه(تعالی)حتّی دخل الغار،و لو وجد أعوانا ما هرب،و قد کفّ أبی یده حین ناشدهم و استغاث فلم یغث،فجعل اللّه هارون فی سعه حین استضعفوه و کادوا یقتلونه،و جعل اللّه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی سعه حین دخل الغار و لم یجد أعوانا، و کذلک أبی،و أنا فی سعه من اللّه حین خذلتنا الأمّه بایعوک یا معاویه،و إنّما هی السّنن و الأمثال یتبع بعضها بعضا.أیّها النّاس،إنّکم لو التمستم فیما بین المشرق و المغرب أن تجدوا رجلا ولده نبیّ غیری و أخی لم تجدوا و إنّی قد بایعت هذا وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَهٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ [الانبیاء(21):11].

ص:392

با پدرم بیعت می کردند،آسمان،قطره هایش و زمین برکتش را به ایشان می داد،ای معاویه آنچه تو در آن طمع کرده ای چیزی است که از معدن[و جایگاه اصلی]اش خارج شد قریش در میان خودشان به کشمکش دربارۀ آن پرداختند و آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان،تو و یارانت در آن طمع کردند و به راستی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ امتی نیست که امورش را به مردی بسپارد.درحالی که کسی عالم تر از او هست،جز اینکه پیوسته پسرفت می کنند تا به آنچه رها کرده اند،بازگردند،بنی اسرائیل هارون را رها کردند درحالی که می دانستند او جانشین موسی علیه السّلام در میان خودشان است و دنبال سامری رفتند و این امت پدرم را رها کردند و با دیگری بیعت کردند درحالی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده بودند که فرموده بود:«تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسایی مگر در نبوت».و دیده بودند که رسول خدا در روز غدیر خم پدرم را به جانشینی منصوب کرد و به حاضران فرمان داد که این موضوع را به غائبان برسانند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قوم خود را به خدا خواند آنگاه از آنان گریخت و به آن غار رفت درحالی که اگر یارانی می یافت نمی گریخت.پدرم نیز هنگامی که آنان را سوگند داد و یاری خواست و یاری نشد،دستش بسته شد.همچنان که خداوند هارون را هنگامی که بنی اسرائیل او را ناتوان شمردند و خواستند او را بکشند،خداوند او را در فراخی[از حیث وظیفه]قرار داد رسول خدا را نیز در فراخی نهاد،هنگامی که یاوری نیافت و به آن غار رفت و پدرم نیز چنین بود.من نیز در میان گشایش خداوندی هستم.هم اکنون که این امت ما را تنها گذاشتند و با تو ای معاویه بیعت کردند.و همانا اینها سنّتها و شباهتهایی است که برخی از برخی دیگر پیروی می کنند.ای مردم اگر شما میان خاور و باختر مردی را بجویید که فرزند پیامبری باشد جز من و برادرم را نخواهید یافت درحالی که من با این شخص بیعت می کنم «و نمی دانم شاید این آزمایشی برای شما و بهره ای تا هنگام مرگ باشد»[انبیاء(21):آیۀ 111].

ص:393

[21] المجلس یوم الجمعه الحادی عشر من صفر سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1174-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:

أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن ابن عقده،عن محمّد بن المفضّل،بن إبراهیم بن قیس الأشعریّ،عن علیّ بن حسّان،عن عبد الرّحمن بن کثیر،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه عن جدّه علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:لمّا أجمع الحسن بن علیّ علیه السّلام علی صلح معاویه خرج حتّی لقیه،فلمّا اجتمعا قام معاویه خطیبا،فصعد المنبر و أمر الحسن علیه السّلام أن یقوم أسفل منه بدرجه،ثمّ تکلّم معاویه،فقال:أیّها النّاس،هذا الحسن بن علیّ و ابن فاطمه،رآنا للخلافه أهلا،و لم یر نفسه لها أهلا، و قد أتانا لیبایع طوعا.ثمّ قال:قم یا حسن؛فقام الحسن علیه السّلام فخطب فقال:الحمد للّه المستحمد بالآلاء،و تتابع النّعماء،و صارف الشّدائد و البلاء،عند الفهماء و غیر

ص:394

21- جلسه بیست و یکم

اشاره

جلسه روز جمعه

یازدهم صفر سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1066-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه

[1174]1-عبد الرحمان بن کثیر از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان روایت کرده که جدّشان حضرت سجاد علیه السّلام فرمود:وقتی حضرت مجتبی علیه السّلام به صلح با معاویه موافقت کرد به دیدارش رفت.و چون گرد آمدند معاویه برای خطبه خواندن برخاست و بر منبر رفت و حضرت مجتبی را گفت که یک پله پایین تر از او بنشیند.سپس به سخن آغاز کرد و گفت:ای مردم این مرد حسن پسر علی و فاطمه است که ما را شایستۀ خلافت دید و خودش را نه.و اکنون به نزد ما آمده تا داوطلبانه بیعت کند.آنگاه گفت:برخیز ای حسن.حضرت مجتبی علیه السّلام برخاسته،خطبه خواند و فرمود:سپاس خداوندی را که به خاطر نعمتها و پی درپی آمدن آنها سزاوار سپاس بوده و ستوده شده است و سختی ها و بلا را از فهمی و نافهم باز می گرداند.

ص:395

الفهماء،المذعنین من عباده لامتناعه بجلاله و کبریائه،و علوّه عن لحوق الأوهام ببقائه،المرتفع عن کنه ظنانه المخلوقین،من أن تحیط بمکنون غیبه رویّات عقول الرّاءین،و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده فی ربوبیّته،و وجوده و وحدانیّته،صمدا لا شریک له،فردا لا ظهیر له،و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله،اصطفاه و انتجبه، و ارتضاه،و بعثه داعیا إلی الحقّ سراجا منیرا،و للعباد ممّا یخافون نذیرا،و لما یأملون بشیرا،فنصح للأمّه،و صدع بالرّساله،و أبان لهم درجات العماله،شهاده علیها أمات و أحشر،و بها فی الآجله أقرب و أحبر،و أقول معشر الخلائق فاسمعوا،و لکم أفئده و أسماع فعوا:إنّا أهل بیت أکرمنا اللّه بالإسلام،و اختارنا و اصطفانا و اجتبانا،فأذهب عنّا الرّجس و طهّرنا تطهیرا،و الرّجس هو الشّکّ،فلا نشکّ فی اللّه الحقّ و دینه أبدا،و طهّرنا من کلّ أفن و غیّه،مخلصین إلی آدم نعمه منه لم یفترق النّاس قطّ فرقتین إلاّ جعلنا اللّه فی خیرهما فأدّت الأمور و أفضت الدّهور إلی أن بعث اللّه محمّدا صلّی اللّه علیه و اله للنّبوّه،و اختاره للرّساله،و أنزل علیه کتابه،ثمّ أمره بالدّعاء إلی اللّه(عزّ و جلّ)فکان أبی علیه السّلام أوّل من استجاب للّه(تعالی) و لرسوله صلّی اللّه علیه و اله و أوّل من آمن و صدّق اللّه و رسوله،و قد قال اللّه(تعالی)فی کتابه المنزل علی نبیّه المرسل: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [هود(11):17]فرسول اللّه الّذی علی بیّنه من ربّه،و أبی الّذی یتلوه،و هو شاهد منه، و قد قال له رسوله صلّی اللّه علیه و اله حین أمره أن یسیر إلی مکّه و الموسم ببراءه«سر بها یا

ص:396

کسانی از بندگانش که به دست نیافتنی بودنش اعتراف دارند به سبب بزرگی و کبریاییش و والایی اش از رسیدن خیالها به جاودانگی اش و بلندمرتبه بودنش از نهایت گمان آفریدگان به اینکه اندیشه های اندیشمندان،غیب پوشیده شده اش را فرا بگیرد.و گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یکتا در پروردگاری و هستی و یگانگی نیست.بی نیازی که شریکی ندارد،تنهایی که یاوری ندارد و گواهی می دهم که محمد[صلّی اللّه علیه و اله]بنده و فرستادۀ خداست که او را برگزید و نیکو شمرد و برای دعوت به حق چون چراغی روشن برانگیخت تا برای بندگان از آنچه می ترسند،هشدار داده و برای آنچه آرزو دارند،مژده بدهد.او برای این امت خیر و صلاح خواست و رسالت را به انجام رساند و درجات اجر و پاداش را برایشان بیان کرد.من با گواهی بر آن می میرم و برانگیخته می شوم و در آینده به سبب آن مقرّب و دلشاد می گردم.ای مردم من می گویم تا بشنوید.شما دل و گوش دارید،پس به خاطر بسپارید،خداوند،ما خاندان را با اسلام گرامی داشت و ما را گزینش کرده،انتخاب نموده و جدایمان ساخت.آن گاه پلیدی را از ما برداشت و به راستی پاکیزۀ مان کرد و پلیدی همان شک است و ما هرگز در راه خداوند در حق و دینش شک نمی کنیم.و خدا ما را از هر سستی رأی و لغزشی پاک کرد تا به آدم[علیه السّلام]وفادار باشیم و این نعمتی از او است.هیچگاه مردم دو گروه نشدند جز آنکه خداوند ما را در بهترین آن دو قرار داد.آنگاه کارها انجام گرفت و دوره ها به پایان رسید تا خداوند محمد صلّی اللّه علیه و اله را به پیامبری برانگیخت و او را برای رسالتش برگزید و کتابش را بر او فرستاد.سپس فرمانش داد تا مردم را به سوی خداوند دعوت کند و پدر من نخستین کسی بود که دعوت خدا و فرستاده اش را پذیرفت و نخستین کسی است که ایمان آورد و خدا و فرستاده اش را تصدیق کرد.و خداوند والا در کتاب فرو فرستاده اش بر پیامبر فرستاده اش فرمود:«آیا کسی که با دلیلی روشن از جانب پروردگارش بیاید و به دنبالش شاهدی از او بیاید»[هود(11):آیۀ 17]که رسول خدا همان کسی است که با دلیلی روشن از جانب پروردگارش آمد و پدرم کسی است که به دنبالش آمد و شاهدی از سوی او بود.و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی او را فرمان داد تا در موسم حج با سورۀ برائت آید و سوی مکه حرکت کند،

ص:397

علیّ،فإنّی أمرت أن لا یسیر بها إلاّ أنا أو رجل منّی،و أنت هو یا علیّ»علیّ من رسول اللّه و رسول اللّه منه،و قال له نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله حین قضی بینه بین أخیه جعفر بن أبی طالب علیه السّلام و مولاه زید بن حارثه فی ابنه حمزه:«أمّا أنت یا علیّ فمنّی و أنا منک،و أنت ولیّ کلّ مؤمن بعدی»فصدّق أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سابقا و وقاه بنفسه، ثمّ لم یزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی کلّ موطن یقدّمه،و لکلّ شدید یرسله ثقه منه به و طمأنینه إلیه،لعلمه بنصیحه للّه و رسوله صلّی اللّه علیه و اله و أنّه أقرب المقرّبین من اللّه و رسوله، و قد قال اللّه(عزّ و جلّ): وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ [الواقعه(56):10] فأبی و کان سابق السّابقین إلی اللّه(تعالی)و إلی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و أقرب الأقربین،فقد قال اللّه(تعالی): لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً [الحدید(57):10]فأبی کان أوّلهم إسلاما و إیمانا،و أوّلهم إلی اللّه و رسوله هجره و لحوقا و أوّلهم علی وجده و وسعه نفقه،قال(سبحانه): وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [الحشر(59):10]فالنّاس من جمیع الأمم یستغفرون له بسبقه إیّاهم الإیمان بنبیّه صلّی اللّه علیه و اله و ذلک أنّه لم یسبقه إلی الإیمان أحد،و قد قال اللّه(تعالی): وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ [التوبه(9):100]فهو سابق جمیع السّابقین،فکما أنّ اللّه (عزّ و جلّ)فضّل السّابقین علی المتخلّفین و المتأخّرین،فکذلک فضّل سابق

ص:398

به او فرمود:«ای علی با این سوره حرکت کن که به من فرمان داده شده آن را جز خودم یا مردی از خودم به کسی نسپارم.و ای علی آن مرد تو هستی».پس علی از رسول خدا است و رسول خدا از او.و پیامبر خدا وقتی میان او و برادرش جعفر و غلام خودش زید بن حارثه دربارۀ دختر حمزه داوری می کرد به او فرمود:«اما تو ای علی از من و من از توام.تو پس از من سرپرست هر مؤمنی».پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را پیشاپیش تصدیق کرده،با جانش از ایشان حمایت کرد.آنگاه پیوسته رسول خدا در هر جایی او را پیش می انداخت و برای هر سختی ای او را می فرستاد که به او اعتماد و اطمینان داشت و به خیرخواهی اش در راه خدا و فرستاده اش آگاه بود.او نزدیک ترین مقربان به خدا و فرستاده اش بود.و خداوند عزّتمند فرموده است:

«پیشگامان پیشرو آنها مقرّبانند»[واقعه(56):آیات 10 و 11]و پدر من پیشگام پیشگامان به سوی خدا و رسول خدا و نزدیک ترین نزدیکان بود که خداوند والا فرموده است:«کسانی که پیش از فتح انفاق کردند و پیکار کردند با دیگران برابر نیستند،آنان مقامشان والاتر است» [حدید(57):آیۀ 10]پدر من نخستین کس در اسلام و ایمان،نخستین کس در هجرت و پیوستن به خدا و فرستاده اش و نخستین کس در بخشش به اندازۀ توانگری اش بود.خداوند فرمود:«و کسانی که پس از آنها آمدند،می گفتند:پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفته اند،بیامرز و در دلهامان نسبت به مؤمنان کینه ای قرار نده که تو مهربان و دلسوزی»[حشر(59):آیۀ 10]و مردم همۀ امتها به سبب پیشی گرفتن او در ایمان به پیامبر خدا برایش آمرزش می خواهند و این به خاطر آن است که هیچ کس در ایمان،بر او پیشی نگرفته است و خداوند فرازمند فرموده است:«و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به خوبی از ایشان پیروی کردند»[توبه(9):آیۀ 100]و او پیشگام همۀ پیشگامان است و چنان که خداوند عزّتمند پیشگامان را بر عقب ماندگان برتری داد،

ص:399

السّابقین علی السّابقین،و قد قال اللّه: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ [التوبه(9):19]و المجاهد فی سبیل اللّه حقّا، و فیه نزلت هذه الآیه.و کان ممّن استجاب لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عمّه حمزه و جعفر ابن عمّه،فقتلا شهیدین(رضی اللّه عنهما)فی قتلی کثیره معهما من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فجعل اللّه(تعالی)حمزه سیّد الشّهداء من بینهم،و جعل لجعفر جناحین یطیر بهما مع الملائکه کیف یشاء من بینهم،و ذلک لمکانهما من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و منزلتهما و قرابتهما منه و صلّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی حمزه سبعین صلاه من بین الشّهداء الّذین استشهدوا معه.و کذلک جعل اللّه(تعالی)لنساء النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله للمحسنه منهنّ أجرین،و للمسیئه منهنّ وزرین ضعفین،لمکانهنّ من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و جعل الصّلاه فی مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بألف صلاه فی سائر المساجد إلاّ مسجد خلیله إبراهیم علیه السّلام بمکّه،و ذلک لمکان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من ربّه.و فرض اللّه(عزّ و جلّ) الصّلاه علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله علی کافّه المؤمنین،فقالوا:یا رسول اللّه،کیف الصّلاه علیک؟ فقال:قولوا:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»فحقّ علی کلّ مسلم أن یصلّی علینا مع الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فریضه واجبه.و أحلّ اللّه(تعالی)خمس الغنیمه لرسوله صلّی اللّه علیه و اله،و أوجبها له فی کتابه،و أوجب لنا من ذلک ما أوجب له،و حرّم علیه الصّدقه و حرّمها علینا معه،فأدخلنا و له الحمد فیما أدخل فیه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و أخرجنا نزّهنا ممّا أخرجه منه و نزّهه عنه،کرامه أکرمنا اللّه(عزّ و جلّ)بها،

ص:400

همچنین پیشگام پیشگامان را بر پیشگامان دیگر برتری داد و فرمود:«آیا آب رساندن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همچون عمل کسی که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده،قرار می دهید»[توبه(9):آیۀ 19][و پدر من آن مؤمن به خدا و روز واپسین]و مجاهد راستین در راه حق بود و دربارۀ او این آیه نازل شد و از کسانی که دعوت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را پذیرفتند عمویشان حمزه و پسر عمویشان جعفر بودند که در میان دیگر کشته شدگان از اصحاب رسول خدا شهید شدند و خداوند والا از میان ایشان حمزه را سرور شهیدان قرار داد و برای جعفر دو بال قرار داد تا با آنها به همراه فرشتگان به هرجا که می خواهد پرواز کند و این به خاطر جایگاه و منزلتشان و خویشاوندیشان نسبت به رسول خدا بود.و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از میان کسانی که شهید شدند بر حمزه هفتاد درود فرستاد.

همچنین خداوند فرازمند برای زنان نیکوکار پیامبر گرامی دو پاداش و برای زنان گناهکارشان دو جرم قرار داد به خاطر جایگاهی که نسبت به رسول خدا داشتند و نماز در مسجد رسول خدا را همچون هزار نماز در دیگر مسجدها-جز مسجد ابراهیم خلیل در مکه -قرار داد و این به خاطر جایگاه رسول خدا نسبت به پروردگارش بود و خداوند عزتمند درود بر پیامبرش را بر همۀ مؤمنان واجب کرد و هنگامی که آنها گفتند:ای رسول خدا درود بر تو چگونه است؟فرمودند که بگویید:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»پس بر هر مسلمانی واجب است که با درود بر پیامبر گرامی بر ما نیز درود بفرستد.و خداوند فرازمند یک پنجم غنیمت را برای فرستادۀ خویش نهاد و در کتاب،آن را برای او مقرر کرد و از این طریق آنچه را برای او مقرر کرده بود برای ما نیز مقرر فرمود.و صدقه را بر او حرام کرد و بر ما نیز حرام کرد و ما را-سپاس بر او-در آنچه پیامبرش را داخل کرده بود،داخل کرد و از آنچه او را خارج کرده و پاکش دانسته بود ما را هم خارج کرد و پاک دانست.

ص:401

و فضیله فضّلنا بها علی سائر العباد،فقال اللّه(تعالی)لمحمّد صلّی اللّه علیه و اله حین جحده کفره أهل الکتاب و حاجّوه: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ [آل عمران(3):61] فأخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الأنفس معه أبی،و من البنین ایّای و أخی،و من النّساء أمّی فاطمه من النّاس جمیعا،فنحن أهله و لحمه و دمه و نفسه،و نحن منه و هو منّا و قد قال اللّه(تعالی): إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]فلمّا نزلت آیه التّطهیر جمعنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنا و أخی و أمّی و أبی،فجلّلنا و نفسه فی کساء لأمّ سلمه خیبریّ،و ذلک فی حجرتها و فی یومها،فقال:اللّهمّ هؤلاء أهل بیتی،و هؤلاء أهلی و عترتی،فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا فقالت أمّ سلمه(رضی اللّه عنها):أدخل معهم یا رسول اللّه؟فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یرحمک اللّه أنت علی خیر و إلی خیر،و ما أرضانی عنک!و لکنّها خاصّه لی و لهم.ثمّ مکث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعد ذلک بقیّه عمره حتّی قبضه اللّه إلیه، یأتینا کلّ یوم عند طلوع الفجر فیقول:«الصّلاه یرحمکم اللّه، إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »[الاحزاب(33):33]و أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بسدّ الأبواب الشّارعه فی مسجده غیر بابنا فکلّموه فی ذلک،فقال:

«أما إنّی لم أسدّ أبوابکم و لم أفتح باب علیّ من تلقاء نفسی،و لکنّی أتّبع ما یوحی إلیّ،و إنّ اللّه أمر بسدّها و فتح بابه»فلم یکن من بعد ذلک أحد تصیبه جنابه فی

ص:402

بزرگداشت و فضیلتی از کافران اهل کتاب او را انکار کردند و با ایشان به ستیزه برخاستند، فرمود:«بگو بیایید فرزندان و زنان و خودمان را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم»[آل عمران(2):آیۀ 61]آنگاه رسول خدا با خودش پدرم را،از پسران،من و برادرم را و از زنان،مادرم فاطمه را از میان همۀ مردم برگزید.پس ما خانوادۀ او و گوشت و خون و جان اوییم.ما از اوییم و او از ما است و خداوند فرازمند فرمود:«همانا خداوند می خواهد که پلیدی را از شما خاندان برطرف کند و به راستی پاکیزه تان کند» [احزاب(33):آیۀ 33]که چون این آیه نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله من و برادرم و مادر و پدرم را گرد آورد،آنگاه ما و خودش را در عبایی خیبری از آن امّ سلمه پوشاند-و این در روز نوبت او و در اتاق او رخ داد-و فرمود:خدایا اینان اهل خانۀ منند،اینان خانواده و خاندان منند.پس پلیدی را از ایشان بردار و به راستی پاکیزۀ شان کن.در این هنگام امّ سلمه عرض کرد:ای رسول خدا من هم با ایشان داخل شوم؟حضرت به او فرمودند:خدا تو را بیامرزد،تو بر نیکی و به سوی نیکی هستی.آنچه که مرا از تو خشنود کرده است.ولی این ویژۀ من و ایشان است.

و پس از آن رسول خدا در بقیۀ عمرش تا هنگامی که وفات کرد هر روز هنگام سپیدۀ آفتاب به نزدمان می آمد و می فرمود:«به نماز بشتابید تا خداوند شما را بیامرزد که«همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما خاندان برطرف کند و به راستی پاکیزۀ تان کند»[احزاب(33):

آیۀ 33]و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به بستن درهای باز شده به مسجدش فرمان داد به جز در ما.و چون در این باره به ایشان اعتراض کردند،فرمودند:«من از جانب خودم در شما را نبستم و در علی را گشاده نگذاشتم بلکه از آنچه به من وحی شد پیروی کردم.همانا خداوند مرا به بستن درها و بازگذاشتن در او فرمان داد».و پس از آن جز رسول خدا و پدرم علی بن ابی طالب علیه السّلام هیچ کس در آن مسجد جنب نشد

ص:403

مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یولّد فیه الأولاد غیر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبی علیّ بن أبی طالب علیهما السّلام تکرمه من اللّه(تبارک و تعالی)لنا،و فضلا اختصّنا به علی جمیع النّاس.

و هذا باب أبی قرین باب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مسجده،و منزلنا بین منازل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و ذلک أنّ اللّه أمر نبیّه صلّی اللّه علیه و اله أن یبنی مسجده،فبنی فیه عشره أبیات تسعه لبنیه و أزواجه،و عاشرها و هو متوسّطها لأبی و ها هو لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ [الحجر(15):

76]و البیت هو المسجد المطهّر،و هو الّذی قال اللّه تعالی أَهْلَ الْبَیْتِ [الاحزاب(33):33]فنحن أهل البیت،و نحن الّذین أذهب اللّه عنّا الرّجس و طهّرنا تطهیرا.أیّها النّاس،إنّی لو قمت حولا فحولا أذکر الّذی أعطانا اللّه(عزّ و جلّ) و خصّنا به من الفضل فی کتابه و علی لسان نبیّه صلّی اللّه علیه و اله لم أحصه،و أنا ابن النّبیّ النّذیر البشیر،و السّراج المنیر،الّذی جعله اللّه رحمه للعالمین،و أبی علیّ علیه السّلام ولیّ المؤمنین،و شبیه هارون،و إنّ معاویه بن صخر زعم أنّی رأیته للخلافه أهلا،و لم أر نفسی لها أهلا فکذب معاویه،و ایم اللّه لأنّا أولی النّاس بالنّاس فی کتاب اللّه و علی لسان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیر أنّا لم نزل أهل البیت مخیفین مظلومین مضطهدین منذ قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاللّه بیننا و بین من ظلمنا حقّنا،و نزل علی رقابنا،و حمل النّاس علی أکتافنا،و منعنا سهمنا فی کتاب اللّه من الفیء و الغنائم،و منع أمّنا فاطمه علیها السّلام إرثها من أبیها.إنّا لا نسمّی أحدا،و لکن أقسم باللّه قسما تالیا،لو أنّ النّاس سمعوا قول اللّه و رسوله،لأعطتهم السّماء قطرها،و الأرض برکتها،و لما

ص:404

و برایش فرزندی به دنیا نیامد.که گرامی داشتی از سوی خداوند والا برای ما بود و فضیلتی که از میان همۀ مردم ما را به آن اختصاص داد.و این درب خانۀ پدر من است که در کنار درب خانۀ رسول خدا در مسجد ایشان است و خانۀ ما میان منازل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است؛زیرا خداوند به پیامبرش فرمان داد تا مسجدی بسازد و سپس در آن ده اتاق ساخت نه اتاق برای فرزندان و همسرانش و دهمین اتاق که در میان همه بود برای پدرم و آن[اتاق]بر سر راهی (هنوز)پابرجاست[حجر(15):آیۀ 76]و آن اتاق همان مسجد پاک شده است،همان که خداوند فرازمند فرمود:«اهل آن اتاق»[احزاب(33):آیۀ 33]که ما اهل آن اتاقیم و ماییم کسانی که خداوند پلیدی را از ما برطرف کرد و به راستی پاکیزۀ مان کرد.ای مردم اگر من سال به سال برخیزم تا آنچه خداوند عزتمند به ما داد و فضیلتهایی را که در کتابش و بر زبان پیامبرش به ما اختصاص داده،بیان کنم توان شمارش آن را نخواهم داشت.و منم فرزند پیامبر بیم ده مژده آور و چراغ روشن،کسی که خداوند او را رحمتی برای جهانیان قرار داد و پدرم علی است،سرپرست مؤمنان و همانند هارون.همانا معاویه بن صخر پنداشت که من او را برای خلافت شایسته دیده ام و خودم را شایسته ندانسته ام.معاویه دروغ گفت.به خدا سوگند من سزاوارترین مردمان به مردم در کتاب خدا و بر زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستم.اما ما اهل بیت پیوسته از وفات رسول خدا به بعد ترسان و ستمدیده و زیر فشار بودیم و خدا میان ما و کسانی باشد که در حقّ ما ستم کردند و بر گردن هامان نشستند و مردم را بر ضدّ ما واداشتند و بهرۀ ما از غنائم را که خداوند در کتابش مقرّر فرموده بود از ما دریغ کردند و ارث مادرمان فاطمه از پدرش را بازداشتند،ما از کسی نام نمی بریم اما سوگند به خدا سوگندی پیاپی اگر مردم سخن خدای عزّتمند و فرستاده اش را می شنیدند آسمان قطره هایش را و زمین برکتش را به ایشان می بخشید

ص:405

اختلف فی هذه الأمّه سیفان،و لأکلوها خضراء خضره إلی یوم القیامه،و ما طمعت فیها یا معاویه،و لکنّها لمّا أخرجت سالفا من معدنها،و زحزحت عن قواعدها،تنازعتها قریش بینها،و ترامتها کترامی الکره حتّی طمعت فیها أنت یا معاویه و أصحابک من بعدک،و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما ولّت أمّه أمرها رجلا قطّ و فیهم من هو أعلم منه إلاّ لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتّی یرجعوا إلی ما ترکوا».

و قد ترکت بنو إسرائیل-و کانوا أصحاب موسی علیه السّلام-هارون أخاه و خلیفته و وزیره،و عکفوا علی العجل و أطاعوا فیه سامریهم،و هم یعلمون أنّه خلیفه موسی علیه السّلام،و قد سمعت هذه الأمّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول ذلک لأبی علیه السّلام«إنّه منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی»و قد رأوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حین نصبه لهم بغدیر خمّ و سمعوه،و نادی له بالولایه،ثمّ أمرهم أن یبلّغ الشّاهد منهم الغائب، و قد خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حذرا من قومه إلی الغار-لمّا أجمعوا علی أن یمکروا به، و هو یدعوهم-لمّا لم یجد علیهم أعوانا،و لو وجد علیهم أعوانا لجاهدهم.و قد کفّ أبی یده و ناشدهم و استغاث أصحابه فلم یغث و لم ینصر،و لو وجد علیهم أعوانا ما أجابهم،و قد جعل فی سعه کما جعل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی سعه.و قد خذلتنی الأمّه و بایعتک یا بن حرب،و لو وجدت علیک أعوانا یخلصون ما بایعتک،و قد جعل اللّه(عزّ و جلّ)هارون فی سعه حین استضعفه قومه و عادوه،کذلک أنا و أبی فی سعه من اللّه حین ترکتنا الأمّه و بایعت غیرنا،و لم نجد علیهم أعوانا،و إنّما هی

ص:406

و در این امت دو شمشیر هم از روی اختلاف به هم نمی خورد و تا روز قیامت زمین را شاداب و سرسبز یافته و از نعمت هایش بهره مند می شدند و آنگاه تو ای معاویه در خلافت طمع نمی کردی ولی وقتی پیشتر از معدنش به درآمد و از پایه هایش جدا شد و قریش در میان خودش دربارۀ آن به کشمکش پرداخت و همچون توپ به این سو و آن سو پرتاب کرد،تو ای معاویه و پس از تو یارانت در آن طمع کردید.و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرموده اند:«هر امتی که کارش را به مردی بدهد،درحالی که کسی دیگر عالم تر از او است،پیوسته کارشان نزول می کند تا به آنچه رها کرده اند،باز گردند.بنی اسرائیل که اصحاب موسی علیه السّلام بودند،هارون،برادر و جانشین و وزیر او را رها کردند و به آن بزغاله روی آوردند و از سامری شان فرمان بردند در حالی که می دانستند هارون جانشین موسی است و این امت از رسول خدا شنیدند که دربارۀ پدرم فرمود:«او نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی است جز اینکه پس از من پیامبری نیست».آنان در روز غدیر خم رسول خدا را دیدند که او را برای ایشان به امامت منصوب کرد و شنیدند که ندای ولایت او را سر داد و به آنان فرمان داد که حاضران به غائبان برسانند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از هراس قومش به آن غار رفت-وقتی تصمیم گرفتند که با آن حضرت مکر کنند درحالی که او ایشان را به خدا دعوت می فرمود-و یاوری نیافت که اگر یاوری می یافت با آنان می جنگید.و پدر من نیز دست خود را پس کشید[و بیعت نکرد]و آنان سوگند داد و از یارانش یاری خواست ولی یاری نشد و اگر یاوری می یافت سخن آنان را نمی پذیرفت،که او[در این وظیفه]در فراخی قرار گرفت همچنان که پیامبر در فراخی قرار گرفت و این امت مرا تنها گذاردند و ای پسر حرب با تو بیعت کردند.و اگر من در برابر تو یاورانی بی آلایش داشتم با تو بیعت نمی کردم.خدای عزّتمند هارون را در فراخی قرار داد وقتی مردمش او را ناتوان شمرده و دشمنی ورزیدند،همین طور من و پدرم را در فراخی قرار داد وقتی این امت ما را رها کردند و با دیگران بیعت کردند و ما در برابرشان یاورانی نیافتیم.

ص:407

السّنن و الأمثال تتبع بعضها بعضا.أیّها النّاس،إنّکم لو التمستم بین المشرق و المغرب رجلا جدّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبوه وصیّ رسول اللّه لم تجدوا غیری و غیر أخی.فاتّقوا اللّه و لا تضلّوا بعد البیان،و کیف بکم و أنّی ذلک منکم!ألا و إنّی قد بایعت هذا-و أشار بیده إلی معاویه- وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَهٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ [الانبیاء(21):111].أیّها النّاس،إنّه لا یعاب أحد بترک حقّه،و إنّما یعاب أن یأخذ ما لیس له،و کلّ صواب نافع،و کلّ خطإ ضارّ لأهله،و قد کانت القضیّه ففهمها سلیمان فنفعت سلیمان و لم تضرّ داود علیه السّلام،فأمّا القرابه فقد نفعت المشرک و هی و اللّه للمؤمن أنفع،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعمّه أبی طالب و هو فی الموت قل:

«لا إله إلاّ اللّه،أشفع لک بها یوم القیامه»و لم یکن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول له و إلاّ ما یکون منه علی یقین،و لیس ذلک لأحد من النّاس کلّهم غیر شیخنا-أعنی أبا طالب-یقول اللّه(عزّ و جلّ): وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً [النساء(4):18]أیّها النّاس،اسمعوا و عوا،و اتّقوا اللّه و راجعوا، و هیهات منکم الرّجعه إلی الحقّ،و قد صارعکم النّکوص،و خامرکم الطّغیان و الجحود أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ [هود(11):28] وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی [طه(20):47]قال:فقال معاویه:و اللّه ما نزل الحسن حتّی أظلمت علیّ الأرض،و هممت أن أبطش به،ثمّ علمت أنّ الإغضاء أقرب إلی العافیه.

ص:408

و به راستی که اینها سنتها و شباهتهایی است که یکی به دنبال دیگری می رود.ای مردم!شما اگر در میان خاور و باختر به جستجوی مردی باشید که جدش رسول خدا و پدرش وصی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله باشد جز من و برادرم را نخواهید یافت.پس از خدا پروا کنید و پس از روشن شدن مطلب گمراه نشوید.شما را چه می شود.چرا چنین می کنید؟هان من با این شخص-و با دست به معاویه اشاره کرد-بیعت کردم،«و نمی دانم شاید این آزمایشی برای شما و بهره ای تا هنگام مرگ باشد»[انبیاء(21):آیۀ 111]ای مردم کسی به سبب رها کردن حقش سرزنش نمی شود بلکه به گرفتن آنچه برای او نیست سرزنش می گردد.هر درستی سودمند و هر خطایی به اهلش زیانمند است.همچون قضاوتی که داود به سلیمان فهماند و سلیمان سودمند شد و داود زیان نبرد.اما خویشاوندی برای مشرک هم سودمند است ولی به خدا سوگند برای مؤمن سودمندتر است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به عمویش ابو طالب علیه السّلام در هنگام مرگ فرمودند:«بگو لا اله الا اللّه تا در روز قیامت تو را شفاعت کنم»و رسول خدا جز آنچه را باور داشت،[که شفاعتش در مورد ابو طالب پذیرفته می شود]سخنی بر زبان نمی آورد و این چنین توبه ای برای هیچ کس از مردم مگر رئیس طائفۀ ما-یعنی ابو طالب-نبود که خداوند عزتمند می فرماید:

«و توبۀ کسانی که کارهای زشت می کنند و به هنگام مرگ می گوید:«توبه کردیم»و نیز توبۀ کسانی که کافر بمیرند پذیرفته نخواهد شد و ما عذاب دردناکی را برایشان آماده کرده ایم» [نساء(4):آیۀ 18]ای مردم بشنوید و به یاد داشته باشید از خدا پروا کنید و باز گردید و اگرچه از شما دور است بازگشت به حقّ درحالی که پسرفت ها شما را به زمین انداخته و سرکشی و انکار بر شما چیره شده است:«آیا شما را به آن مجبور کنیم درحالی که آن را نمی پسندید!» [هود(11):آیۀ 28]«و درود بر کسی که از هدایت پیروی کند»[طه(20):آیۀ 47]در این هنگام معاویه گفت:به خدا سوگند تا حسن فرود بیاید زمین بر من تاریک شد.اندیشیدم که به او حمله کنم سپس دانستم که چشم پوشیدن به عافیت نزدیک تر است.

ص:409

[22] المجلس یوم الجمعه السابع عشر من صفر سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1175-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن علیّ بن مهدیّ إملاء من کتابه،عن أبیه،عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:لمّا أتی أبو بکر و عمر إلی منزل أمیر المؤمنین علیه السّلام و خاطباه فی البیعه و خرجا من عنده،خرج أمیر المؤمنین علیه السّلام إلی المسجد،فحمد اللّه و أثنی علیه بما اصطنع عندهم أهل البیت،إذ بعث فیهم رسولا منهم،و أذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا.ثمّ قال:إنّ فلانا و فلانا أتیانی و طالبانی بالبیعه لمن سبیله أن یبایعنی،أنا ابن عمّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أبو بنیه،و الصّدّیق الأکبر،و أخو رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یقولها أحد غیری إلاّ کاذب،و أسلمت و صلّیت،قبل کلّ أحد و أنا وصیّه،و زوج ابنته سیّده

ص:410

22- جلسه بیست و دوم

اشاره

جلسه روز جمعه

هفدهم صفر سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1067-کلام حضرت علی علیه السّلام بعد از اینکه آن دو از حضرت بیعت خواستند

[1175]1-احمد بن علی از پدرش به نقل از حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که حضرت حسین علیه السّلام فرمودند:وقتی ابو بکر و عمر به منزل امیر مؤمنان علیه السّلام آمدند و دربارۀ بیعت سخن گفتند و رفتند،امیر مؤمنان علیه السّلام به مسجد رفت و خدا را برای برگزیدن اهل بیت از میان آنان سپاس و آفرین گفت؛زیرا فرستاده ای از خودشان در میان آنان برانگیخت و پلیدی را از آنان برطرف کرده و به راستی پاکیزۀ شان کرد.سپس فرمود:فلانی و فلانی به نزد من آمدند و از من بیعت خواستند برای کسی که او باید با من بیعت می کرد.من پسر عموی پیامبر و پدر فرزندانش و راستگوی بزرگ و برادر رسول خدایم.که اگر کسی جز من اینها را بگوید دروغگو است.من پیش از همه اسلام آوردم و نماز گزاردم.

ص:411

نساء العالمین فاطمه بنت محمّد علیهما السّلام و أبو حسن و حسین سبطی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله، و نحن أهل بیت الرّحمه،بنا هداکم اللّه،و بنا استنقذکم من الضّلاله،و أنا صاحب یوم الدّوح،و فیّ نزلت سوره من القرآن،و أنا الوصیّ علی الأموات من أهل بیته صلّی اللّه علیه و اله،و أنا بقیّته علی الأحیاء من أمّته،فاتّقوا اللّه یثبّت أقدامکم و یتمّ نعمته علیکم؛ثمّ رجع إلی بیته.

1176-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ رحمه اللّه عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:حدّثنی الرّضا علیّ بن موسی الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین،عن أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:طلب العلم فریضه علی کلّ مسلم،فاطلبوا العلم من مظانّه، و اقتبسوه من أهله،فإنّ تعلیمه للّه حسنه،و طلبه عباده،و المذاکره فیه تسبیح، و العمل به جهاد،و تعلیمه من لا یعلمه صدقه،و بذله لأهله قربه إلی اللّه(تعالی)، لأنّه معالم الحلال و الحرام،و منار سبیل الجنّه،و المونس فی الوحشه و الصّاحب فی الغربه و الوحده،و المحدّث فی الخلوه،و الدّلیل علی السّرّاء و الضّرّاء، و السّلاح علی الأعداء،و الزّین عند الأخلاّء،یرفع اللّه به أقواما و یجعلهم فی الخیر قاده.

ص:412

من وصی او و همسر دخترش سرور زنان جهان فاطمه علیها السّلام و پدر حسن و حسین دو نوۀ رسول خدایم.ماییم خاندان رحمت.خداوند به سبب ما شما را هدایت می کند و به سبب ما شما را از گمراهی نجات می دهد.منم صاحب روز دوح[روز غدیر]،یک سوره از قرآن دربارۀ من نازل شده است.منم وصیّ پیامبر بر اموات خاندانش.منم بازماندۀ او بر زندگان امتش.پس،از خدا پروا کنید تا شما را پایدار کند و نعمتش را بر شما تمام سازد.سپس حضرت به خانه اش بازگشت.

1068-طلب علم کردن

[1176]2-ابو عبد اللّه جعفر بن محمد بن جعفر حسنی در رجب سال سیصد و هفت از محمد بن علی بن حسین بن زید به نقل از حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:دانش جستن بر هر مسلمانی واجب است.پس دانش را از گمان گاه هایش بجویید و از اهل بگیرید؛زیرا آموختن آن برای خدا،حسنه،جستن اش عبادت،گفتگو دربارۀ آن ذکرگویی،عمل به آن جهاد، آموختنش به کسی که نمی داند،صدقه و بذل آن به اهلش نزدیکی به خداوند والا است؛زیرا دانش نشانه های حلال و حرام،چراغ گاه های راه بهشت،همدم در وحشت،همراه در غربت و تنهایی،هم سخن در خلوت،راهنمای در خوشی و ناخوشی،سلاح بر دشمنان و زینت در نزد دوستان است که خداوند به سبب آن مردمی را بالا می برد و در نیکی راهبرشان می کند.

ص:413

1177-3- و بإسناده عن علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین بن علیّ،عن أبیه علیّ علیه السّلام فی قول اللّه(عزّ و جلّ): هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ [الرحمن(55):

60]قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:هل جزاء من أنعمت علیه بالتّوحید إلاّ الجنّه.

1178-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن الحسن بن زید،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:التّوحید ثمن الجنّه،و الحمد للّه وفاء شکر کلّ نعمه،و خشیه اللّه مفتاح کلّ حکمه،و الإخلاص ملاک کلّ طاعه.

1179-5- و بإسناده،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّی سمّیت فاطمه لأنّها فطمت و ذرّیّتها من النّار،من لقی اللّه منهم بالتّوحید و الإیمان بما جئت به.

1180-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن الحسین بن حمزه العلویّ،عن عمّه علیّ بن حمزه،عن علیّ بن جعفر،عن أخیه موسی، عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما اختلج عرق و لا عثرت قدم إلاّ بما قدّمت أیدیکم،و ما یعفو اللّه عنه أکثر.

1181-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن مهرویه القزوینیّ،عن داود بن سلیمان،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

یقول اللّه(عزّ و جلّ):یا ابن آدم ما تنصفنی،أتحبّب إلیک بالنّعم،و تتمقت إلیّ بالمعاصی،خیری إلیک منزل،و شرّک إلیّ صاعد،و لا یزال ملک کریم یعرج عنک

ص:414

1069-تفسیر آیۀ شریفه (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ)

[1177]3-با همان سند از علی بن ابی طالب علیه السّلام دربارۀ آیۀ«آیا پاداش نیکی جز نیکی است» [رحمان(55):آیۀ 60]روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:آیا پاداش کسی که نعمت توحید را به او داده ام جز بهشت است.

[1178]4-ابو عبد اللّه جعفر بن محمد حسنی در رجب سال سیصد و هفت از محمد بن علی بن حسین بن زید به نقل از حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:توحید بهای بهشت است و سپاس خدا انجام شکر برای هر نعمت است،بیم از خداوند کلید حکمت و اخلاص بنیاد و پایۀ هر اطاعتی است.

1070-به چه دلیل فاطمه را به این نام نامگذاری نموده اند

[1179]5-با همان سند علی علیه السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:من دخترم را فاطمه نامیدم؛چرا که او و آن کس از فرزندانش که با اعتقاد به وحدانیّت خدا و باور به آنچه من آورده ام خدا را دیدار کند از آتش بازداشته شده اند.

1071-انسان و عملش

[1180]6-ابو الحسن علی بن حسین بن حمزه از عمویش علی بن حمزه به نقل از علی بن جعفر از برادرش حضرت کاظم به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

هیچ عضوی از بدن پریشان نمی شود و هیچ پایی نمی لغزد جز به سبب آنچه خود می کنید در حالی که آنچه خداوند در می گذرد بیشتر است.

1072-موعظه در حدیث قدسی

[1181]7-داود بن سلیمان غازی قزوینی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند می فرماید:ای پسر آدم تو با من انصاف نمی کنی.

من با نعمت هایم به تو اظهار دوستی می کنم و تو با گناه با من دشمنی می کنی،نیکی من بر تو فرود می آید و بدی تو به سوی من بالا می آید،

ص:415

إلیّ فی کلّ یوم و لیله بعمل قبیح؛یا ابن آدم لو سمعت وصفک من غیرک و أنت لا تدری من الموصوف اذن لسارعت إلی مقته.

1182-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه عن عبد اللّه بن محمّد بن قیس،عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله النّاس اثنان:رجل أراح و رجل استراح،فأمّا الّذی استراح فالمؤمن استراح من الدّنیا و تعبها،و أفضی إلی رحمه اللّه و کریم ثوابه،و أمّا الّذی أراح فالفاجر أراح منه النّاس و الشّجر و الدّوابّ،و أفضی إلی ما قدّم.

1183-9- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن إسحاق العلویّ العریضیّ،عن محمّد بن إسماعیل بن إبراهیم بن موسی بن جعفر، عن عمّیه علیّ و الحسین ابنی موسی،عن أبیهما موسی بن جعفر،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:یوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلی الحفظه الکرام:لا تکتبوا علی عبدی المؤمن عند ضجره شیئا.

1184-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم،عن علیّ بن عبد اللّه بن الحسین بن علیّ بن الحسین،عن علیّ بن القاسم بن الحسین بن زید،عن أبیه،عن جدّه الحسین،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لو لا أنّ الذّنب خیر للمؤمن من العجب ما خلّی اللّه(عزّ و جلّ)بین عبده المؤمن و بین ذنب أبدا.

ص:416

پیوسته فرشته ای بزرگوار در هر شب و روز با عملی زشت از تو به سوی من بالا می آید؛ای پسر آدم اگر وصف خودت را از دیگری می شنیدی و نمی دانستی که آن شخص خودت هستی در دشمنی با او شتاب می کردی.

1073-مردم دو دسته اند در هنگام مرگ دسته ای راحت می کنند و دسته ای راحت می شوند

[1182]8-ابو محمّد عبد اللّه بن محمد بن یاسین از حضرت هادی به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا فرمودند:مردم[به هنگام مرگ]دو دسته اند:دسته ای راحت می کنند و دسته ای راحت می شوند.مؤمن از دنیا و زحمت آن راحت می شود و به رحمت و پاداش بزرگ خداوند می رسد و اما کسی که راحت می کند گنه کار است که مردم و درختان و چارپایان از او رهایی می یابند و به آنچه از پیش فرستاده،می رسد.

[1183]9-علی و حسین بن موسی از پدرشان حضرت کاظم به نقل از پدرانشان از پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده اند که خداوند عزّتمند به فرشتگان کاتب وحی می فرماید:بر بندۀ مؤمنم هنگام ناراحتی اش چیزی ننویسید.

[1184]10-علی بن قاسم بن حسین بن زید از پدرانش علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

اگر گناه برای مؤمن بهتر از خودبینی نبود،خداوند عزّتمند هرگز بندۀ مؤمنش را با هیچ گناهی تنها نمی گذاشت.

ص:417

1185-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن هارون بن زیاد،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المجالس بالأمانه،و لا یحلّ لمؤمن أن یؤثر،عن مؤمن-أو قال:عن أخیه المؤمن-قبیحا.

1186-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن رباح الأشجعیّ،عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن إبراهیم بن محمّد بن أبی الرّواس الخثعمیّ،عن عدیّ بن زید الهجریّ،عن أبی خالد الواسطیّ؛قال إبراهیم بن محمّد:فلقیت أبا خالد عمرو بن خالد فحدّثنی،عن زید بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:کنت عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی قبض فیه،فکان رأسه فی حجری و العبّاس یذبّ،عن وجه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله، فأغمی علیه إغماء ثمّ فتح عینیه،فقال:یا عبّاس یا عمّ رسول اللّه،اقبل وصیّتی و اضمن دینی و عداتی.فقال:العبّاس یا رسول اللّه،أنت أجود من الرّیح المرسله، و لیس فی مالی وفاء لدینک و عداتک.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ذلک ثلاثا یعیده علیه و العبّاس فی کلّ ذلک یجیبه بما قال أوّل مرّه.قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:لأقولنّها لمن یقبلها،و لا یقول-یا عبّاس-مثل مقالتک،فقال:یا علیّ،اقبل وصیّتی،و اضمن دینی و عداتی.قال:فخنقتنی العبره،و ارتجّ جسدی،و نظرت إلی رأس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یذهب و یجیء فی حجری،فقطرت دموعی علی وجهه،و لم أقدر أن أجیبه،ثمّ ثنی فقال:یا علیّ،اقبل وصیّتی و اضمن دینی و عداتی.قال:قلت:نعم

ص:418

1075-هم نشینی با امانت داری است

[1185]11-هارون بن زیاد از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هم نشینی به امانت داری است.و برای مؤمن روا نیست که از مؤمنی-یا فرمودند:از برادر مؤمنش-چیز زشتی نقل کند.

1076-وصیت حضرت وقتی که حضرت بیمار بودند

[1186]12-ابو خالد عمرو بن خالد از زید بن علی به نقل از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:من در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودم در آن بیماری که به وفاتش انجامید سرشان در دامنم بود و عباس مواظبشان بود.حضرت بی هوش شد و آن گاه که چشم گشود، فرمود:ای عباس ای عموی رسول خدا وصیتم را بپذیر و بدهی ها و وعده هایم را به گردن بگیر.او گفت:ای رسول خدا تو بهتر از باد باران آوری ولی مال من آن قدر نیست که بدهی و وعده های تو را بپردازم.پیامبر گرامی سه بار این سخن را باز فرمود و عباس در هربار همان سخن نخست را می گفت.در این هنگام پیامبر گرامی فرمودند:اکنون آن را به کسی می گویم که می پذیرد و ای عباس مانند سخن تو را نمی گوید.آنگاه فرمودند:ای علی وصیت مرا بپذیر و بدهی ها و وعده هایم را به عهده بگیر.او گفته است:بغض گلویم را گرفت و بدنم به لرزه افتاد.به سر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در دامنم نگریستم که این سو و آن سو می رفت.اشکهایم بر صورت حضرت افتاد و نتوانستم پاسخشان را بدهم.حضرت دوباره فرمود:ای علی وصیّتم را بپذیر و بدهی و وعده هایم را به عهده بگیر.من عرض کردم:

ص:419

بأبی و أمّی.قال:أجلسنی؛فأجلسته،فکان ظهره فی صدری،فقال:یا علیّ،أنت أخی فی الدّنیا و الآخره،و وصیّی و خلیفتی فی أهلی.ثمّ قال:یا بلال،هلمّ سیفی و درعی و بغلتی و سرجها و لجامها و منطقتی الّتی أشدّها علی درعی؛فجاء بلال بهذه الأشیاء،فوقف بالبغله بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:قم یا علیّ فاقبض.قال:

فقمت و قام العبّاس فجلس مکانی،فقمت فقبضت ذلک،فقال:انطلق به إلی منزلک؛فانطلقت ثمّ جئت فقمت بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قائما فنظر إلیّ ثمّ عمد إلی خاتمه فنزعه ثمّ دفعه إلیّ،فقال:هاک یا علیّ هذا لک فی الدّنیا و الآخره؛ و البیت غاصّ من بنی هاشم و المسلمین،فقال یا بنی هاشم،یا معشر المسلمین، لا تخالفوا علیّا فتضلّوا و لا تحسدوه فتکفروا؛یا عبّاس قم من مکان علیّ.فقال:

تقیم الشّیخ و تجلس الغلام!فأعادها علیه ثلاث مرّات،فقام العبّاس فنهض مغضبا و جلست مکانی،فقال:رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا عبّاس،یا عمّ رسول اللّه،لا أخرج من الدّنیا و أنا ساخط علیک،فیدخلک سخطی علیک النّار؛فرجع فجلس.

ص:420

به روی چشم پدر و مادرم به فدایت.حضرت فرمود:مرا بنشان.من ایشان را نشاندم.پشتشان به سینه ام چسبیده بود که فرمودند:ای علی تو برادرم در دنیا و آخرت و وصی و جانشینم در میان خانواده ام هستی.سپس فرمودند:ای بلال،شمشیر و سپر و استر و زین و لگام و کمربندی را که بر سپرم می بستم بیاور.بلال آن چیزها را آورد و استر را در برابر رسول خدا ایستاند.حضرت فرمود:ای علی برخیز و تحویل بگیر.من برخاستم:عباس هم برخاست و در جای من نشست.من برخاستم و آنها را تحویل گرفتم و حضرت فرمود:آنها را به خانه ات ببر.من آنها را بردم و سپس بازگشته و در پیشگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ایستادم.ایشان به من نگریستند و سپس دست به انگشترشان بردند و آن را درآورده،به من دادند و فرمودند:ای علی این را در دنیا و آخرت با خودت داشته باش.و درحالی که خانه از بنی هاشم و مسلمانان پر بود فرمودند:ای بنی هاشم،ای گروه مسلمانان!با علی مخالفت نکنید که گمراه می شوید و به او حسد نورزید که کافر می شوید؛ای عباس!از جای علی برخیز.او گفت:پیرمرد را بلند می کنی و جوان را می نشانی؟حضرت سه بار این سخن را باز فرمود آنگاه عباس خشمگین برخاست و من در جایم نشستم و رسول خدا فرمود:ای عباس ای عموی رسول خدا کاری نکن که من در حالت خشم از تو از این دنیا بروم که تو را به دوزخ می کشاند.او بازگشت و در جای خودش نشست.

ص:421

[23] المجلس یوم الجمعه الرابع و العشرین من صفر سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1187-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا أحمد بن عبید اللّه بن محمّد بن عمّار الثّقفیّ،قال:حدّثنی علیّ بن محمّد بن سلیمان النّوفلیّ سنه خمس و أربعین و مائتین،قال:حدّثنی أبی،عن یزید بن عبد الملک النّوفلیّ،عن أبیه،عن المغیره بن الحارث بن نوفل بن الحارث،عن أبیه، عن جدّه نوفل:أنّه کان یحدّث عن یوم حنین،قال:فرّ النّاس جمیعا و أعروا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فلم یبق معه إلاّ سبعه نفر من بنی عبد المطّلب:العبّاس،و ابنه الفضل،و علیّ،و أخوه عقیل،و أبو سفیان،و ربیعه،و نوفل بنو الحارث بن عبد المطّلب،و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مصلت سیفه فی المجتلد،و هو علی بغلته الدّلدل،و هو

ص:422

23- جلسه بیست و سوم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و چهارم صفر سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1077-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله در روز حنین

[1187]1-نوفل بن حارث از روز حنین حکایت کرده و گفته است:همۀ مردم گریختند و رسول خدا را تنها گذاشتند و جز هفت نفر از فرزندان عبد المطّلب هیچ کس با ایشان نماند:

عباس و پسرش فضل،علی و برادرش عقیل و ابو سفیان و ربیعه و نوفل پسران حارث بن عبد المطلب و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که بر استرش دلدل سوار بود و در این زد و خورد شمشیر برهنه کرده بود و می فرمود:

ص:423

یقول:

أنا النّبیّ لا کذب أنا ابن عبد المطّلب

قال الحارث بن نوفل:فحدّثنی الفضل بن العبّاس،قال:التفت العبّاس یومئذ و قد أقشع النّاس عن بکره أبیهم،فلم یر علیّا علیه السّلام فی من ثبت،فقال:شوهه بوهه،أ فی مثل هذا الحال یرغب ابن أبی طالب بنفسه عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو صاحب ما هو صاحبه!یعنی المواطن المشهوره له فقلت:نقص قولک لابن أخیک یا أبت.قال:

ما ذاک،یا فضل؟قلت:أما تراه فی الرّعیل الأوّل،أما تره فی الرّهج،قال:أشعره لی یا بنیّ.قلت:ذو کذا ذو کذا ذو البرده.قال:فما تلک البرقه؟قلت:سیفه یزیل به بین الأقران.فقال:برّ بن برّ،فداه عمّ و خال.قال:فضرب علیّ علیه السّلام یومئذ أربعین مبارزا،کلّهم یقدّه حتّی أنفه و ذکره،قال:و کانت ضرباته مبتکره.

1188-2- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن صالح بن أحمد القیراطیّ،و محمّد بن قاسم المحاربیّ،عن محمّد بن تسنیم الورّاق،عن جعفر بن محمّد بن حکیم،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن رقبه بن مصقله بن عبد اللّه بن خونعه بن حمزه العبدیّ،عن أبیه،عن جدّه عبد اللّه قال:قدمنا وفد عبد القیس فی إماره عمر بن الخطّاب،فسأله رجلان منّا عن طلاق الأمه،فقام معهما قال:انطلقا؛ فجاء إلی حلقه فیها رجل أصلع،فقال:یا أصلع،کم طلاق الأمه؟قال:فأشار بإصبعیه هکذا-یعنی اثنتین-قال:فالتفت عمر إلی الرّجلین فقال:طلاقها اثنتان.

ص:424

من پیامبرم نه دروغگو

من پسر عبد المطّلبم

حارث بن نوفل[پسر راوی]گفته است:فضل بن عباس به من گفت:در آن روز که مردم به دنبال پدرانشان گریختند عباس چشم گرداند و علی علیه السّلام را از جملۀ پایداری کنندگان ندید، پس گفت:بدریخت آشفته،آیا در چنین احوالی پسر ابو طالب جانش را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دریغ می کند با اینکه صاحب همان چیزی است که او صاحب آن است-یعنی جایگاه هایی که برای پیامبر است-من گفتم:پدرجان،سخنت دربارۀ پسر برادرت ناقص است.او گفت:

نقصش چیست،ای فضل؟من گفتم:آیا او را در صف نخست نمی بینی آیا او را در آن غبار نمی بینی.او گفت:او را به من نشان بده پسرم.من گفتم:همان که چنین و چنان دارد و برد رسول خدا بر دوش او است.او گفت:آن پرتو نور چیست؟من گفتم:شمشیر او است که دشمنان را می پراکند.او گفت:وظیفه شناسی که پسر وظیفه شناسی دیگر است،عمو و دایی فدایش.فضل گفت:آن روز علی علیه السّلام چهل جنگجو را شمشیر زد و همۀ آنها را در دم بی جان به خاک افکند.او گفت ضربه های شمشیرش سهمگین بود.

1078-قول عمر در مورد ایمان حضرت علی علیه السّلام

[1188]2-عبد اللّه بن خونعه گفته است:با هیأتی از عبد القیس در خلافت عمر خطّاب به نزد او رفتیم و دو مرد از ما دربارۀ طلاق کنیز پرسیدند.او به همراه آن دو برخاست و گفت:بیایید.

آنگاه به نزد گروهی که مردی طاس در میانشان بود آمد و گفت:ای بی مو طلاق کنیز چگونه است؟او با دو انگشت اشاره کرد-یعنی دوبار-آنگاه عمر به آن دو مرد اشاره کرد و گفت:

طلاق دوبار است.

ص:425

فقال له أحدهما:سبحان اللّه،جئناک و أنت أمیر المؤمنین فسألناک،فجئت إلی رجل و اللّه ما کلّمک!فقال عمر:ویلک أتدری من هذا؟هذا علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:لو أنّ السّماوات و الأرض وضعتا فی کفّه،و وضع إیمان علیّ فی کفّه،لرجح ایمان علیّ.

1189-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی الطّیّب محمّد بن الحسین اللّخمیّ،عن جعفر بن عبد اللّه العلویّ،عن منصور بن أبی بریره،عن نوح بن درّاج،عن ثابت بن أبی صفیّه،عن یحیی ابن أمّ الطّویل،عن نوف بن عبد اللّه البکالیّ،قال:قال لی علیّ علیه السّلام:یا نوف،خلقنا من طینه طیّبه،و خلق شیعتنا من طینتنا،فإذا کان یوم القیامه ألحقوا بنا قال نوف:فقلت:صف لی شیعتک،یا أمیر المؤمنین؟فبکی لذکری شیعته،ثمّ قال:یا نوف،شیعتی و اللّه الحلماء العلماء باللّه و دینه،العاملون بطاعته و أمره،المهتدون بحبّه،أنضاء عباده،أحلاس زهاده،صفر الوجوه من التّهجّد،عمش العیون من البکاء،ذبل الشّفاه من الذّکر،خمص البطون من الطّوی،تعرف الرّبّانیّه فی وجوههم،و الرّهبانیّه فی سمتهم،مصابیح کلّ ظلمه، و ریحان کلّ قبیل،لا یثنون من المسلمین سلفا،و لا یقفون لهم خلفا،شرورهم مکنونه،و قلوبهم محزونه،و أنفسهم عفیفه،و حوائجهم خفیفه،أنفسهم منهم فی عناء و النّاس منهم فی راحه،فهم الکاسه الألبّاء،و الخالصه النّجباء،فهم الرّوّاغون فرارا بدینهم،إن شهدوا لم یعرفوا،و إن غابوا لم یفتقدوا،أولئک شیعتی الأطیبون،

ص:426

یکی از آن دو به او گفت:سبحان اللّه امیر المؤمنین تویی ما به نزد تو آمدیم و چیزی پرسیدیم، اما تو به نزد مردی رفتی که به خدا سوگند با تو سخن نگفت.عمر به او گفت:وای بر تو آیا می دانی این کیست؟او علی بن ابی طالب علیه السّلام است.از پیامبر شنیدم که فرمودند:اگر آسمانها و زمین در یک کفۀ ترازو نهاده می شدند و ایمان علی در کفۀ دیگر ایمان علی سنگین تر می شد.

1079-صفات شیعه

[1189]3-نوف بن عبد اللّه بکائی گفت:علی علیه السّلام به من فرمودند:ای نوف ما از سرشتی پاک آفریده شدیم و شیعیانمان از سرشت ما آفریده شدند که چون روز قیامت شود به ما می پیوندند.نوف گفته که من عرض کردم:شیعیانتان را برای من وصف کنید ای امیر مؤمنان.

چون از شیعیان سخن به زبان آوردم،گریست و سپس فرمود:ای نوف به خدا سوگند شیعیان من بردبارانند،آگاهان به خدا و دینش،عمل کنندگان به فرمان او و برای فرمانبری از او و هدایت یافته به دوستی اش هستند.از عبادت لاغر گشته و به پارسایی خو گرفته اند.در اثر شب زنده داری چهره هایشان زرد گشته و چشمهایشان از گریه به گودی افتاده،لبهایشان از ذکر خدا خشکیده و شکمهایشان از تحمّل گرسنگی به پشت چسبیده است خدایی بودن در چهره هاشان و زهدورزی در منش شان پیدا است.چراغ های هر تاریکی و گل خوشبوی هر مجموعه ای هستند با مسلمانان پیشین آشکارا دشمنی نکرده و پشت سر ایشان چیزی را که سزاوارشان نیست بر زبان نمی رانند.بدی هاشان سرپوشیده و دل هاشان اندوهگین، جان هاشان پاکیزه و نیازهاشان سبک است.جان از ایشان در زحمت و مردم از ایشان در راحت اند.ایشان اند زیرکان خردمند و نجیبان بی آلایش،ایشان اند گریختگان از مردم تا دینشان را گریز دهند.اگر باشند شناخته نمی شوند و اگر نباشند کسی دلتنگشان نمی شود.

اینان شیعیان پاک ما و برادران بزرگوار ما هستند.آه چه شوقی به دیدار آنان دارم.

ص:427

و إخوانی الأکرمون،ألا هاه شوقا إلیهم.

1190-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ،عن إبراهیم بن أحمد العلویّ،عن عمّه الحسن بن إبراهیم،عن أبیه إبراهیم،عن أبیه إسماعیل،عن أبیه إبراهیم بن الحسن بن الحسن،عن أمّه فاطمه بنت الحسین،عن أبیها الحسین بن علیّ،عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من أعطی أربع خصال فی الدّنیا،فقد أعطی خیر الدّنیا و الآخره،و فاز بحظّه منهما ورع یعصمه عن محارم اللّه،و حسن خلق یعیش به فی النّاس،و حلم یدفع به جهل الجاهل،و زوجه صالحه تعینه علی أمر الدّنیا و الآخره.

1191-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن ابن نهیک عن ابن أبی عمیر،عن حمزه بن حمران،عن أبی عبد اللّه، عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:طالب العلم بین الجهّال کالحیّ بین الأموات.

1192-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه الصّادق عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:سیّد الأعمال ثلاثه:إنصاف النّاس من نفسک، و مواساه الأخ فی اللّه،و ذکر اللّه علی کلّ حال.

ص:428

1080-به هرکس در دنیا چهار چیز عطا می شود خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است

[1190]4-ابراهیم بن اسماعیل از پدرانش به نقل از فاطمه دختر حسین علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به هرکس در دنیا چهار خصلت داده شود،خیر دنیا و آخرت به او داده شده و بهره اش را از هر دو برده است:پرهیزی که او را از حرام های خداوند باز دارد، اخلاقی خوش که با آن در میان مردم بزید،بردباری ای که با آن بر نادانی جاهل چیره شود و همسری نیکو که او را در کارهای دنیا و آخرت یاری کند.

1081-طالب علم بین جاهلان،مثل زنده در بین مردگان است

[1191]5-حمزه بن حمران از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:جویندۀ علم در میان نادانان همچون زنده در میان مردگان است.

1082-بهترین اعمال سه چیز است

[1192]6-احمد بن عبد المنعم صیداوی از محمد بن جعفر به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سرور اعمال سه عمل است:انصاف ورزیدن با مردم،بخشندگی به برادر در راه خدا و یاد خدا در همه حال.

ص:429

1193-7- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّزّاق بن سلیمان بن غالب و محمّد بن سعید بن شرجیل عن الحسن بن علیّ بن عبد الغنیّ، عن عبد الوهّاب بن همّام،عن أبیه همّام بن نافع،عن أبیه،عن ابن جبیر،عن ابن عبّاس،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:أنا مدینه الجنّه و علیّ بابها،فمن أراد الجنّه فلیأتها من بابها.

1194-8- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عیسی الغرّاد،عن محمّد بن عبد اللّه بن عمرو الصّفّار،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال لی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنا مدینه العلم و أنت الباب،و کذب من زعم أنّه یصل إلی المدینه لا من قبل الباب.

1195-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنی أحمد بن إسحاق بن العبّاس بن إسحاق بن موسی بن جعفر بن محمّد العلویّ بدیبل،قال:

حدّثنا محمّد بن الحسن بن بیان،عن حمران المدائنیّ قاضی تفلیس،قال حدّثنی جدّی لأمّی شریف بن سابق التّفلیسیّ،قال:حدّثنا الفضل بن أبی قرّه التّمیمیّ،عن جابر الجعفیّ،عن أبی الطّفیل عامر بن واثله،عن أبی ذرّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سرّه أن یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنّه عدن الّتی غرسها ربّی،فلیتولّ علیّا بعدی،ولیوال ولیّه،و لیقتد بالأئمّه من بعده،فإنّهم عترتی،خلقهم اللّه من لحمی و دمی،و حباهم فهمی و علمی،ویل للمکذّبین بفضلهم من أمّتی،لا أنالهم اللّه شفاعتی.

ص:430

1083-حدیث مدینه

[1193]7-عبد اللّه بن عباس روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:من شهر بهشتم و علی درب آن است.هرکس بهشت می خواهد باید از درب آن وارد شود.

1084-فضائل حضرت علی علیه السّلام

[1194]8-محمد بن عبد اللّه بن عمرو در بصره به سال دویست و چهل و چهار از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:پیامبر گرامی به من فرمودند:من شهر علمم و تو درب آنی و دروغ می گوید کسی که گمان می کند جز از درب آن،به شهر می رسد.

[1195]9-ابو طفیل عامر بن واثله از ابو ذر روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس دوست دارد که همچون من زندگی می کند و همچون من بمیرد و در بهشت عدن که پروردگارم آن را آماده ساخته،ساکن شود باید پس از من ولایت علی را بپذیرد و با یاوران او دوست باشد و از امامان پس از او پیروی کند؛زیرا آنان خاندان منند و خاندان ایشان را از گوشت و خون من آفریده و فهم و علم مرا به ایشان بخشیده است.وای بر کسانی از امّت من که فضیلت ایشان را تکذیب کنند که خداوند شفاعت مرا به آنان نمی رساند.

ص:431

[24] المجلس یوم الجمعه التاسع من ربیع الأوّل سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1196-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن معاذ بن سعید الحضرمیّ،عن محمّد بن زکریّا بن ساریه المکّیّ القرشیّ،عن أبیه،عن کثیر بن طارق،عن معروف بن خرّبوذ،عن أبی الطّفیل،عن أبی ذرّ قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و قد قدم علیه وفد أهل الطّائف:«یا أهل الطّائف و اللّه لتقیمنّ الصّلاه، و لتؤتنّ الزّکاه،أو لأبعثنّ إلیکم رجلا کنفسی،یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه رسوله، یقصعکم بالسّیف»فتطاول لها أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأخذ بید علیّ علیه السّلام فأشالها، ثمّ قال:هو هذا،فقال أبو بکر و عمر:ما رأینا کالیوم فی الفضل قطّ.

1197-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد

ص:432

24- جلسه بیست و چهارم

اشاره

جلسه روز جمعه

نهم ربیع الاول سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1085-حضرت علی علیه السّلام مثل و مانند حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله

[1196]10-ابو ذر روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان هیأتی از اهل طائف فرمودند:«ای اهل طائف به خدا سوگند یا نماز را برپا می دارید و زکات می دهید یا من مردی همانند خودم را که خداوند و فرستاده اش را دوست می دارد و خداوند و فرستاده اش نیز او را دوست می دارند به سویتان می فرستم تا شما را با شمشیر بکوبد.اصحاب رسول خدا گردن کشیدند تا ماجرا را ببینند.در این هنگام حضرت،دست علی علیه السّلام را گرفت و بلند کرد و فرمود:و آن مرد این است.

ابو بکر و عمر گفتند:هرگز در فضیلت مانند آن روز را ندیدیم.

ص:433

بن عبید بن یاسین،عن أبی الحسن الثّالث،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام ما أنعم اللّه علی عبد نعمه فشکرها بقلبه إلاّ استوجب المزید فیها قبل أن یظهر شکرها علی لسانه.

1198-3- قال:و قال أمیر المؤمنین علیه السّلام من أصبح و الآخره همّه،استغنی بغیر مال،و استأنس بغیر أهل،و عزّ بغیر عشیره.

1199-4- قال:و قال أمیر المؤمنین علیه السّلام المؤمن لا یحیف علی من یبغض،و لا یأثم فیمن یحبّ،و إن بغی علیه صبر حتّی یکون اللّه(عزّ و جلّ)هو المنتصر.

1200-5- قال:و قال أمیر المؤمنین علیه السّلام إنّ من الغرّه باللّه أن یصرّ العبد علی المعصیه،و یتمنّی علی اللّه المغفره.

1201-6- قال:و سمع أمیر المؤمنین علیه السّلام رجلا یقول:اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الفتنه.قال علیه السّلام:أراک تتعوّذ من مالک و ولدک،یقول اللّه(تعالی): إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ [التغابن(64):15]و لکن قل:اللّهمّ إنّی أعوذ بک من مضلاّت الفتن.

1202-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن یعقوب بن السّکّیت النّحویّ،عن أبی الحسن الثّالث علیه السّلام یقول:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إیّاکم و الإیکال بالمنی،فإنّها من بضائع العجزه قال:و أنشدنی ابن السّکّیت:

إذا ما رمی بی الهمّ فی ضیق مذهب رمت بی المنی عنه إلی مذهب رحب

ص:434

1086-شکر کردن بر نعمت ها

[1197]11-عبد اللّه بن محمد بن عبید از حضرت هادی علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد و آن بنده از صمیم قلب سپاس بگوید،سزاوار افزونی نعمت می شود پیش از آنکه سپاس را بر زبانش بیاورد.

1087-هرکس صبح کند و همتش آخرت باشد گرامی می شود

[1198]12-به همان سند امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگام صبح برخیزد و اندیشه اش آخرت باشد بدون مال،توانگر،بدون خانواده،مأنوس و بدون طایفه گرامی می شود.

[1199]13-به همان سند امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:مؤمن به دشمن خویش ستم نمی کند و به خاطر دوستش گناه نمی کند و اگر بر او ستم شود شکیبایی می کند تا خداوند عزتمند انتقام گیرندۀ او باشد.

[1200]14-به همان سند امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:اینکه بنده به گناهی اصرار ورزد و از خداوند چشم داشت آمرزش داشته باشد فروگذاری نسبت به[حق]خداوند است،بر گناه و آمرزش خواستن از او است.

1088-خدایا من از فتنه به تو پناه می برم

[1201]15-به همان سند روایت شده که امیر مؤمنان علیه السّلام از مردی شنید که می گوید:خدایا من از فتنه به تو پناه می برم.حضرت فرمود:می بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری که خداوند فرازمند می فرماید:«همانا اموال و فرزندانتان فتنه ای هستند»[تغابن(64):آیۀ 15] تو باید بگویی:خدایا من از فتنه های گمراه کننده به تو پناه می برم.

1089-آرزو سرمایۀ ناتوانان است

[1202]16-یعقوب بن سکّیت نحوی از حضرت هادی علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:مبادا خودت را به آرزوها واگذاری؛زیرا که آرزو از سرمایه های ناتوان است و ابن سکّیت سرود:

وقتی که اندوه مرا در تنگنا بینداخت

آرزو مرا از آن به راهی گشاده انداخت

ص:435

1203-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن یعقوب بن السّکّیت النّحویّ،قال:سألت أبا الحسن علیّ بن محمّد بن الرّضا علیه السّلام:ما بال القرآن لا یزداد علی النّشر و الدّرس إلاّ غضاضه؟قال:إنّ اللّه (تعالی)لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس،فهو فی کلّ زمان جدید، و عند کلّ قوم غضّ إلی یوم القیامه.

1204-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن عاصم،عن سلیمان بن داود الشّاذکونیّ،عن حفص بن غیاث،قال:کنت عند سیّد الجعافر جعفر بن محمّد علیهما السّلام لمّا أقدمه المنصور،فأتاه ابن أبی العوجاء،و کان ملحدا،فقال:له ما تقول فی هذه الآیه کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها [النساء(4):56]هب هذه الجلود عصیت فعذّبت،فما بال الغیریّه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:و یحک هی هی،و هی غیرها.قال:أعقلنی هذا القول.فقال له:

أرأیت لو أنّ رجلا عمد إلی لبنه فکسرها،ثمّ صبّ علیها الماء و جبلها،ثمّ ردّها إلی هیئتها الأولی،ألم تکن هی هی،و هی غیرها؟فقال:بلی،أمتع اللّه بک.

1205-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن عاصم،عن سلیمان بن داود الشّاذکونیّ،عن سفیان بن عیینه،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:وجدت علوم النّاس کلّها فی أربع خلال:أوّلها أن تعرف ربّک، و الثّانیه أن تعرف ما صنع،و الثّالثه أن تعرف ما أراد منک،و الرّابعه أن تعرف ما یخرجک من دینک.

ص:436

1090-چرا قرآن بعد از چندین سال جز تازگی چیزی ندارد

[1203]17-یعقوب بن سکّیت نحوی گفت:از حضرت هادی علیه السّلام پرسیدم:چرا قرآن با وجود گذشت زمان و خوانده شدن فراوان جز تازگی نمی افزاید؟حضرت فرمودند:زیرا خداوند والا آن را برای یک دوره و یک مردم قرار نداده است.قرآن در هر زمان جدید و نزد هر مردمی تا روز قیامت تازه است.

1091-تفسیر آیۀ (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها)

[1204]18-حفص بن غیاث قاضی گفته است:در خدمت سرور جعفرها،جعفر بن محمد علیه السّلام بودم و هنگامی که ایشان را به نزد منصور روانه می کردم ابن ابی العوجاء ملحد آمد و به او گفت:دربارۀ این آیه چه می گویی:«هرگاه پوستشان بسوزد پوست دیگری برایشان می رویانیم»[نساء(4):آیۀ 56]گیریم که این پوست گناه کرده که کیفر شود اما پوست های غیر از آن،چطور؟حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وای بر تو آن پوست همان است اگرچه جز آن است.او گفت:این سخن را برایم توضیح بده.حضرت به او فرمود:به من بگو اگر مردی خشتی را به دست بگیرد و آن را بشکند،سپس بر آن آب بریزد و گل درست کند و آنگاه به شکل نخستینش بازگرداند مگر نه این است که همان خشت است درحالی که جز آن است؟او گفت:چرا،خداوند عمر تو را دراز کند.

ص:437

1206-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا محمّد بن جریر الطّبریّ سنه ثمان و ثلاثمائه،قال:حدّثنا محمّد بن حمید الرّازیّ،عن سلمه بن الفضل الأبرش،عن محمّد بن إسحاق،عن عبد الغفّار بن القاسم.قال:

أبو المفضّل و حدّثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندیّ-و اللّفظ له-عن محمّد بن الصّبّاح الجرجرائیّ،عن سلمه بن صالح الجعفیّ،عن سلیمان الأعمش و أبی مریم جمیعا،عن المنهال بن عمرو،عن عبد اللّه بن الحارث بن نوفل،عن عبد اللّه بن عبّاس،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:لمّا نزلت هذه الآیه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ [الشعراء(26):214]دعانی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال لی:یا علیّ،إنّ اللّه(تعالی)أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین؛قال:فضقت بذلک ذرعا، و عرفت أنّی متی أنادیهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره،فصمت علی ذلک و جاءنی جبرئیل فقال یا محمّد إنّک إن لم تفعل ما أمرت به عذّبک ربّک فاصنع لنا یا علیّ صاعا من طعام،و اجعل علیه رجل شاه،و املأ لنا عسّا من لبن،ثمّ اجمع لی بنی عبد المطّلب حتّی أکلّمهم،و أبلّغهم ما أمرت به.ففعلت ما أمرنی به ثمّ دعوتهم أجمع،و هم یومئذ أربعون رجلا یزیدون رجلا أو ینقصون رجلا فیهم أعمامه أبو طالب و حمزه و العبّاس و أبو لهب.فلمّا اجتمعوا له صلّی اللّه علیه و اله دعانی بالطّعام الّذی صنعت لهم،فجئت به،فلمّا وضعته تناول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جذمه من اللّحم،فشقّها بأسنانه،ثمّ ألقاها فی نواحی الصّحفه،ثمّ قال:خذوا بسم اللّه؛فأکل القوم حتّی

ص:438

1092-تمام دانش مردم را در چهارچیز یافتم

[1205]19-سفیان بن عیینه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند:همۀ دانش مردم را در چهار خصلت یافتم:نخست اینکه پروردگارت را بشناسی،دوم اینکه آفریده هایش را بشناسی،سوم اینکه بدانی خدا از تو چه می خواهد و چهارم اینکه بدانی چه چیزی تو را از دین بیرون می برد.

1093-نزول آیۀ شریفۀ (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)

[1206]20-عبد اللّه بن عباس روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:وقتی این آیه«و خویشان نزدیکت را بیم ده»[شعراء(26):آیۀ 214]بر رسول خدا فرود آمد،ایشان مرا خواند و فرمود:ای علی خداوند فرازمند به من فرمان داده تا خویشان نزدیکم را بیم دهم.من تاب این کار را ندارم و می دانم که هرگاه آنان را برای این کار فرا بخوانم چیزی ناپسند از ایشان خواهم دید.پس خاموش ماندم ولی جبرئیل آمد و گفت:ای محمد اگر آنچه را که به آن فرمان داده شده ای انجام ندهی پروردگارت تو را عذاب می کند.پس ای علی برایمان یک پیمانه غذا درست کن و یک پای گوسفند به آن اضافه کن و قدحی از شیر پر کن.سپس فرزندان عبد المطلب را جمع کن تا با آنان سخن بگویم و آنچه را به آن فرمان داده شده ام برسانم.من آنچه را به من فرموده بود،انجام دادم و سپس همه را دعوت کردم.آنان در آن روز چهل مرد بودند یکی کمتر یا بیشتر.و عموهای حضرت،ابو طالب و حمزه و عباس و ابو لهب نیز در میانشان بودند.وقتی آنان در خدمت حضرت گرد آمدند،غذایی را که من برایشان درست کرده بودم،خواستند من آن را آوردم و چون بر سفره نهادم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تکّه ای گوشت برداشت و با دندانهایش پاره کرد و در گوشه های دیس گذاشت و فرمود:بسم اللّه بخورید.

ص:439

صدروا،ما لهم بشیء من الطّعام حاجه،و ما أری إلاّ مواضع أیدیهم،و ایم اللّه الّذی نفس علیّ بیده إن کان الرّجل الواحد منهم لیأکل ما قدّمت لجمیعهم،ثمّ جئتهم بذلک العسّ فشربوا حتّی رووا جمیعا،و ایم اللّه إن کان الرّجل الواحد منهم لیشرب مثله،فلمّا أراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یکلّمهم بدره أبو لهب إلی الکلام فقال:

لشدّ ما سحرکم صاحبکم!فتفرّق القوم،و لم یکلّمهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال لی من الغد:یا علیّ،إنّ هذا الرّجل قد سبقنی إلی ما سمعت من القول،فتفرّق القوم قبل أن أکلّمهم،فعد لنا من الطّعام بمثل ما صنعت ثمّ اجمعهم لی.قال:ففعلت ثمّ جمعتهم فدعانی بالطّعام فقرّبته لهم،ففعل کما فعل بالأمس،و أکلوا حتّی ما لهم به من حاجه،ثمّ قال:اسقهم؛فجئتهم بذلک العسّ فشربوا حتّی رووا منه جمیعا.ثمّ تکلّم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا بنی عبد المطّلب،إنّی و اللّه ما أعلم شابّا فی العرب جاء قومه بأفضل ممّا جئتکم به،إنّی قد جئتکم بخیر الدّنیا و الآخره،و قد أمرنی اللّه(عزّ و جلّ)أن أدعوکم إلیه،فأیّکم یؤمن بی و یؤازرنی علی أمری،فیکون أخی و وصیّی و وزیری و خلیفتی فی أهلی من بعدی؟قال:فأمسک القوم،و أحجموا عنها جمیعا.قال:فقمت و إنّی لأحدثهم سنّا،و أرمصهم عینا،و أعظمهم بطنا و أحمشهم ساقا.فقلت:أنا یا نبیّ اللّه أکون وزیرک علی ما بعثک اللّه به.قال:فأخذ بیدی ثمّ قال:إنّ هذا أخی و وصیّی و وزیری و خلیفتی فیکم،فاسمعوا له و أطیعوا.

قال:فقام القوم یضحکون،و یقولون لأبی طالب:قد أمرک أن تسمع لابنک و تطیع.

ص:440

مردم خوردند و دست کشیدند و دیگر میلی به غذا نداشتند درحالی که جز جای دستشان چیزی از غذا نخورده بودند.و به خدایی که جان علی به دست او است سوگند،یک مرد از آنان هم می توانست همۀ آنچه را من آورده بودم بخورد.سپس قدح بزرگ شیر را آوردم و آنان خوردند و سیراب شدند و به خدا سوگند،یک مرد از ایشان هم می توانست همه را بخورد.

وقتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خواست با ایشان سخن بگوید ابو لهب پیشی گرفت و گفت:رفیقتان سخت شما را جادو کرده است.در این هنگام مردم پراکنده شدند و رسول خدا با ایشان سخن نگفت.آنگاه باز فردای آن روز به من فرمودند:ای علی این مرد با سخنی که از او شنیدی بر من پیشی گرفت و مردم پیش از آنکه من با آنان سخن بگویم پراکنده شدند،پس دوباره چنان غذایی را برایمان درست کن و آنان را نزد من گرد آور.من چنان کردم و سپس آنان را گرد آوردم.آنگاه حضرت غذا خواست و من پیش آوردم و ایشان چنان کرد که دیروز کرده بود.آنان خوردند و سیر شدند.سپس حضرت فرمود:آنان را سیراب کن.من آن قدح بزرگ را برایشان آوردم و آنان خوردند و همگی سیراب شدند.سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سخن را آغاز کرد و فرمود:ای فرزندان عبد المطلب به خدا سوگند من در میان عرب جوانی را نمی شناسم چیزی برای مردمش بیاورد برتر از آنچه من برای شما آورده ام.همانا من خیر دنیا و آخرت را برایتان آورده ام.و خداوند عزتمند به من فرمان داده تا شما را به سوی آن بخوانم.هرکس از شما که به من ایمان آورد و مرا در کارم یاری کند او پس از من برادر و وصی و وزیر و جانشین من در میان خاندانم خواهد بود.مردم همگی خودداری کرده و شانه خالی کردند.پس من که جوان ترین شان،چشم چرکین ترین و شکم بزرگ ترین و نازک بازوترین ایشان بودم، برخاستم و گفتم:ای پیامبر خدا من وزیر تو می شوم،در آنچه خداوند تو را به آن برانگیخته است.ایشان دست مرا گرفت و سپس فرمود:این برادر و وصی و وزیر و جانشین من در میان شما است.سخن او را بشنوید و فرمان برید.آن مردم درحالی که می خندیدند و به ابو طالب گفتند:به تو فرمان داد که از پسرت حرف شنوی داشته باشی.

ص:441

1207-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عیسی بن محمّد،عن القاسم بن إسماعیل،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن معتّب مولی أبی عبد اللّه علیه السّلام عنه،عن أبیه علیهما السّلام قال:جاء أعرابیّ إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،هل للجنّه من ثمن؟قال:نعم.قال:ما ثمنها؟قال:«لا إله إلاّ اللّه»یقولها العبد الصّالح مخلصا بها.قال:و ما إخلاصها؟قال:العمل بما بعثت به فی حقّه،و حبّ أهل بیتی.قال:و حبّ أهل بیتک لمن حقّها؟قال:أجل،إنّ حبّهم لأعظم حقّها.

1208-13- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبید بن یاسین،عن أبیه،عن جدّه یاسین بن محمّد عن أبیه محمّد بن عجلان، قال:أصابتنی فاقه شدیده و إضاقه و لا صدیق لمضیق،و لزمنی دین ثقیل،و غریم یلحّ باقتضائه،فتوجّهت نحو دار الحسن بن زید،و هو یومئذ أمیر المدینه لمعرفه کان بینی و بینه،و شعر بذلک من حالی محمّد بن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین، و کانت بینی و بینه قدیم معرفه،فلقینی فی الطّریق فأخذ بیدی و قال لی:قد بلغنی ما أنت بسبیله،فمن تؤمّل لکشف ما نزل بک؟قلت:الحسن بن زید.فقال:إذا لا تقضی حاجتک و لا تسعف بطلبتک،فعلیک بمن یقدر علی ذلک،و هو أجود الأجودین،فالتمس ما تؤمّله من قبله،فإنّی سمعت ابن عمّی جعفر بن محمّد یحدّث عن أبیه عن جدّه،عن أبیه الحسین بن علیّ،عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلی بعض أنبیائه فی بعض

ص:442

1094-قیمت بهشت

[1207]21-معتّب غلام عبد اللّه مسلم از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان روایت کرده که جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:عربی بادیه نشین به نزد پیامبر آمد و عرض کرد:ای رسول خدا آیا بهشت بهایی دارد؟حضرت فرمود:بله.او عرض کرد:بهایش چیست؟حضرت فرمودند:

این که بندۀ درستکار بگوید:لا اله الا اللّه همراه با اخلاص آن.او عرض کرد:اخلاص آن چیست؟حضرت فرمودند:عمل به آنچه من به آن برانگیخته شدم و دوستی با خاندانم.او عرض کرد:و دوستی خاندان شما لازمۀ آن است؟فرمودند:بله،دوستی ایشان بزرگترین لازمۀ آن است.

1095-طلب حاجت از امیر مدینه حسن بن زید

[1208]22-محمد بن عجلان گفت:سخت نیازمند و تنگدست شده بودم و دوستی برای[رفع این]تنگدستی نداشتم بدهی سنگینی به گردن داشتم و طلبکار برای گرفتن پولش پافشاری می کرد.به سوی خانۀ حسن بن زید که آن روز امیر مدینه بود و آشنایی ای با هم داشتیم،راهی شدم.در راه محمّد بن عبد اللّه بن علی بن حسین که دیرزمانی بود با هم آشنا بودیم مرا دید و حالم را فهمید،دستم را گرفت و به من گفت:احوالت را شنیده ام.برای برطرف کردن مشکلت به چه کسی امید بسته ای؟من گفتم:به حسن بن زید.او گفت:اگر چنین کنی نیازت برآورده نمی شود و به خواسته ات نمی رسی.به سوی کسی برو که بر آن توانا است.کسی که بخشنده ترین بخشندگان است.آنچه را می خواهی از او بجوی،که من از پسر عمویم جعفر بن محمد شنیدم از پدرانش روایت کرد که پیامبر گرامی فرمودند:خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد:

ص:443

وحیه إلیه:و عزّتی و جلالی لأقطّعنّ أمل کلّ مؤمّل غیری بالإیاس،و لأکسونّه ثوب المذلّه فی الناس،و لأبعدنّه من فرجی و فضلی،أیؤمّل عبدی فی الشّدائد غیری،أو یرجو سوای،و أنا الغنیّ الجواد،بیدی مفاتیح الأبواب و هی مغلقه و بابی مفتوح لمن دعانی،ألم یعلم أنّه ما أوهنته نائبه لم یملک کشفها عنه غیری، فما لی أراه بأمله معرضا عنّی،قد أعطیته بجودی و کرمی ما لم یسألنی،فأعرض عنّی و لم یسألنی،و سأل فی نائبته غیری!و أنا اللّه أبتدئ بالعطیّه قبل المسأله، أفأسأل فلا أجیب؟کلاّ أو لیس الجود و الکرم لی،أو لیس الدّنیا و الآخره بیدی،فلو أنّ أهل سبع سماوات و أرضین سألونی جمیعا فأعطیت کلّ واحد منهم مسألته،ما نقص ذلک من ملکی مثل جناح بعوضه،و کیف ینقص ملک أنا قیّمه؟فیا بؤسا لمن عصانی و لم یراقبنی.فقلت:یا بن رسول اللّه،أعد علیّ هذا الحدیث،فأعاده ثلاثا فقلت:لا و اللّه لا سألت أحدا بعد هذا حاجه،فما لبثت أن جاءنی اللّه برزق و فضل من عنده.

1209-14- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الحسنیّ،عن موسی بن عبد اللّه الحسنیّ،عن جدّه موسی بن عبد اللّه عن أبیه، عبد اللّه بن الحسن،و عمّیه إبراهیم و الحسن ابنی الحسن،عن أمّهم فاطمه بنت الحسین،عن أبیها،عن جدّها علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:النّساء عیّ و عورات،فاستروا عیّهنّ بالسّکوت،و عورتهنّ بالبیوت.

ص:444

سوگند به عزت و جلالم آرزوی امیدواران به غیر خودم را به یأس بدل می کنم و در میان مردم جامۀ خواری به او می پوشانم و او را از گشایش و احسانم دور می کنم.آیا بندۀ من در سختی ها به غیر من امید می بندد یا جز از من انتظار دارد،درحالی که منم توانگر بخشنده و کلید درهای بسته به دست من است و در من گشوده است برای هرکس که مرا بخواند.آیا او نمی داند مصیبتی که به سرش آمده کسی جز من نمی تواند برطرف کند؟پس چرا با آرزویش از من روی می گرداند.با بخشش و بزرگواری ام چیزی را که از من نخواسته بود به او دادم ولی او از من روی گرداند و چیزی از من نخواست و از دیگری خواست.من خداوندی هستم که پیش از درخواست بخشش می کنم پس اگر از من درخواست شود آیا نمی دهم؟هرگز!مگر بخشش و بزرگواری مال من نیست،مگر دنیا و آخرت به دست من نیست.اگر همۀ اهالی هفت آسمان و زمین از من درخواست کنند و به همۀ آنان خواستۀ شان را بدهم از حکومت ام به اندازۀ بال پشه ای کاسته نمی شود.چگونه حکومتی که من سرپرست آنم کاستی بگیرد؟ پس نکبت باد بر کسی که مرا نافرمانی کرد و از من پروا نکرد.من عرض کردم:ای پسر رسول خدا این حدیث را برایم بازگو.حضرت آن را سه بار باز فرمود:و من عرض کردم:نه به خدا سوگند پس از این از هیچ کس چیزی نخواهم خواست.و چیزی نگذشت که روزی و احسان فراوانی بر من فرود آمد.

1096-زنان سست فکر و ناتوانند

[1209]23-فاطمه دخت حضرت حسین از پدرش به نقل از جدش روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:زنان سست فکر و ناتوانند.سست فکریشان را با سکوت و ناتوانیشان را با خانه نشینی بپوشانید.

ص:445

1210-15- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن الحسین بن إسحاق العلویّ،عن إسحاق بن جعفر،عن أخیه موسی علیه السّلام،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:یقول اللّه (عزّ و جلّ)ما من مخلوق یعتصم دونی إلاّ قطعت أسباب السّماوات و أسباب الأرض من دونه،فإن سألنی لم أعطه،و إن دعانی لم أجبه،و ما من مخلوق یعتصم بی دون خلقی إلاّ ضمّنت السّماوات و الأرض رزقه،فإن دعانی أجبته،و إن سألنی أعطیته،و إن استغفرنی غفرت له.

1211-16- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إبراهیم بن حفص بن عمر العسکریّ بالمصّیصه من أصل کتابه،عن عبد اللّه بن الهیثم الأنماطیّ،عن الحسین بن علوان الکلبیّ،عن عمرو بن خالد الواسطیّ،عن محمّد و زید ابنی علیّ،عن أبیهما علیهما السّلام عن أبیه الحسین علیه السّلام قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یرفع یدیه إذا ابتهل و دعا کمن یستطعم.

ص:446

1097-رسیدن به خداوند

[1210]24-حسین بن اسحاق بن جعفر از پدرش به نقل از برادرش حضرت کاظم علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:خداوند عزتمند می فرماید:هر آفریده ای که جز به من پناه آورد،اسباب آسمانها و زمین را از او می برم.آنگاه اگر از من درخواست کند، نمی دهم و اگر مرا بخواند پاسخش نمی دهم.و هر آفریده ای که تنها به من پناه آورد روزی آسمانها و زمین را برایش ضمانت می کنم.اگر مرا بخواند پاسخش می دهم و اگر درخواستی بکند به او می دهم و اگر از من آمرزش بخواهد او را می آمرزم.

1098-پیامبر هنگام دعا کردن دست را بلند می کردند

[1211]25-حضرت سجاد علیه السّلام از پدرشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی به درگاه خدا زاری و دعا می کرد دستانش را بلند می کرد همچون کسی که غذا می خواهد.

ص:447

[25] المجلس یوم الجمعه السادس عشر من ربیع الأوّل سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1212-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن هارون بن حمید،عن محمّد بن صالح بن النّطّاح،عن المنذر بن زیاد،عن عبد اللّه بن الحسن،عن أبیه،عن جدّه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:من أجری اللّه علی یده فرجا لمسلم،فرّج اللّه عنه کرب الدّنیا و الآخره.

1213-2- و عنه،بإسناده عن جدّه:عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:من عال أهل بیت من المسلمین یومهم و لیلتهم،غفر اللّه له ذنوبه.

1214-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبیه،عن جدّه،عن إسحاق بن عبد اللّه بن الحارث،عن أبیه،عن عبد اللّه بن العبّاس،قال:لمّا نزلت

ص:448

25- جلسه بیست و پنجم

اشاره

جلسه روز جمعه

شانزدهم ربیع الأول سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1099-فضیلت گشایش مشکلات مردم

[1212]1-منذر بن زیاد طائی گفت:عبد اللّه بن حسن بن علی از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:هرکس که خداوند به دست او برای مسلمانی گشایش حاصل کند،خداوند اندوه دنیا و آخرت را از او برطرف می کند.

1100-کسی که سرپرستی کند خانواده ای را،خداوند گناهان او را می بخشد

[1213]2-با همان سند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس هزینۀ شب و روز خانواده ای از مسلمانان را برعهده بگیرد خداوند گناهانش را می آمرزد.

1101-پیامبر و حضرت علی برادر یکدیگرند

[1214]3-عبد اللّه بن عباس گفته است:وقتی این آیه نازل شد:

ص:449

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ [الحجرات(49):10]آخی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین المسلمین، فآخی بین أبی بکر و عمر،و بین عثمان و عبد الرّحمن،و بین فلان و فلان حتّی آخی بین أصحابه أجمعهم علی قدر منازلهم،ثمّ قال لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام:أنت أخی،و أنا أخوک.

1215-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبیه،عن إبراهیم بن بشر،عن منصور الأسدیّ،عن عمرو بن شمر،عن إبراهیم بن عبد الأعلی،عن سعد بن حذیفه بن الیمان،عن أبیه،قال:آخی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین الأنصار و المهاجرین أخوّه الدّین،فکان یؤاخی بین الرّجل و نظیره،ثمّ أخذ بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:هذا أخی.قال:حذیفه فرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سیّد المسلمین،و إمام المتّقین و رسول ربّ العالمین،الّذی لیس له فی الأنام شبه و لا نظیر،و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أخوه.

1216-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن أحمد بن هلال،عن عبد الأحد بن الحسن،عن الفضل بن الرّبیع،عن أبیه الرّبیع،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام لرجل من شیعته:

اجهد أن لا یکون لمنافق عندک ید،فإنّ المکافی عنک و عنهم اللّه(عزّ و جلّ) بجنّته،و المصطفی محمّد صلّی اللّه علیه و اله بشفاعته،و الحسن و الحسین علیه السّلام بحوض جدّهما.

1217-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن المفضّل بن محمّد

ص:450

«مؤمنان برادرند»[حجرات(49):آیۀ 10]رسول خدا میان مسلمانان عقد برادری خواند.

میان ابو بکر با عمر،عثمان با عبد الرحمن،فلانی با فلانی و میان همۀ اصحابش بنابر جایگاهشان برادری خواند.سپس به علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:تو برادر من و من برادر توام.

[1215]4-حذیفه بن یمان گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله میان انصار و مهاجر برادری دینی برقرار ساخت.حضرت هرکس را با همانندش برادر می کرد.سپس دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و فرمود:این برادر من است.حذیفه گفت:پس رسول خدا سرور فرستادگان و پیشوای پرهیزگاران و فرستادۀ پروردگار جهانیان است.کسی که در میان آدمیزاد مثل و مانندی ندارد و علی بن ابی طالب برادر او است.

1102-پاداش شیعیان

[1216]5-ربیع از حضرت صادق به نقل از پدرانش روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام به مردی از شیعیانش فرمود:بکوش تا برای منافق در نزد تو دست چیره گر نباشد؛زیرا تو و شیعیان را خداوند عزّتمند با بهشتش،محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و اله با شفاعتش و حسن و حسین علیهما السّلام با حوض جدّشان پاداش می دهند.

ص:451

بن حارث اللّیثیّ،عن أبیه،عن عبد الجبّار بن سعید،عن أبیه،عن صالح بن کیسان،قال:سمع عامر بن عبد اللّه بن الزّبیر،و کان من عقلاء قریش،ابنا له ینتقص علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال له:یا بنیّ،لا تنتقص علیّا،فإنّ الدّین لم یبن شیئا فاستطاعت الدّنیا أن تهدمه،و إنّ الدّنیا لم تبن شیئا إلاّ هدمه الدّین.یا بنیّ،إنّ بنی أمیّه لهجوا بسبّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی مجالسهم،و لعنوه علی منابرهم، فکأنّما یأخذون و اللّه بضبعیه إلی السّماء مدّا،و إنّهم لهجوا بتقریظ ذویهم و أوائلهم من قومهم،فأنّما یکشفون منهم عن أنتن من بطون الجیف،فأنهاک عن سبّه.

1218-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الوهّاب بن أبی جبّه ورّاق الجاحظ،قال:سمعت الجاحظ،قال:سمعت الجاحظ عمرو بن بحر یقول:سمعت النّظّام یقول:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام محنه علی المتکلّم،إن وفّاه حقّه غلا،و إن بخسه حقّه أساء،و المنزله الوسطی دقیقه الوزن،حادّه اللّسان،صعبه التّرقّی إلاّ علی الحاذق الذّکیّ.

1219-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الحسنیّ،عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّما ابن آدم لیومه،فمن أصبح آمنا فی سربه معافی فی جسده، عنده قوت یومه،فکأنّما حیرت له الدّنیا.

1220-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن اللّیث بن محمّد

ص:452

1103-عامر بن عبد اللّه به فرزندش امر کرد که در مورد حضرت علی علیه السّلام به بدی سخن نگوید

[1217]6-صالح بن کیسان گفته است:عامر بن عبد اللّه بن زبیر که یکی از عقلای قریش بود، شنید که یکی از پسرانش از علی بن ابی طالب علیه السّلام بد می گوید،پس به او گفت:ای پسر!از علی بدگویی نکن؛زیرا دین چیزی نساخته که دنیا بتواند آن را از بین ببرد و دنیا چیزی نساخته جز اینکه دین آن را از بین برده است.ای پسر!بنی امیّه بر دشنام دادن بر علی بن ابی طالب علیه السّلام در مجالس شان شیفته بوده و او را بر منبرهاشان نفرین می کردند.آنان به خدا سوگند بازوهای او را به سوی آسمان برمی افراشتند.آنان به ستایش واپسین و نخستین قومشان مشتاق بودند گویا که از بویناک ترین مردارها پرده برمی دارند.پس من تو را از دشنام دادن به او نهی می کنم.

1104-سخن نظّام در مورد حضرت علی علیه السّلام

[1218]7-جاحظ عمرو بن بحر گفت:از نظّام شنیدم که می گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام آزمون جانکاه سخنگویان است.اگر حقش را ادا کنند.غلوّ کرده اند و اگر کم بگذارند،بد کرده اند و [توصیف]جایگاه میانه دقت و ظرافتی فراوان و زبانی تیز می طلبد و اوج گرفتن در[بیان]آن جایگاه سخت و دشوار است مگر بر کسی که ماهر و زرنگ باشد.

[1219]8-محمد بن علی بن حسین بن زید از حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا پسر آدم برای روزی است که در آن است.و هرکس صبح را دل آرام تندرست و صاحب روزی آغاز کند،گویا همۀ دنیا برای او گرد آمده است.

ص:453

العنبریّ،عن أحمد بن عبد الصّمد،عن خاله أبی الصّلت الهرویّ،قال:کنت مع الرّضا علیه السّلام لمّا دخل نیسابور و هو راکب بغله شهباء،و قد خرج علماء نیسابور فی استقباله،فلمّا سار إلی المرتعه تعلّقوا بلجام بغلته،و قالوا:یا بن رسول اللّه،حدّثنا بحقّ آبائک الطّاهرین،حدّثنا عن آبائک(صلوات اللّه علیهم أجمعین)،فأخرج رأسه من الهودج و علیه مطرف خزّ،فقال:حدّثنی أبی موسی بن جعفر،عن أبیه، جعفر بن محمّد بن علیّ،عن أبیه محمّد بن علیّ عن أبیه علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین،سیّد شباب أهل الجنّه،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:اخبرنی جبرئیل الرّوح الأمین،عن اللّه(تقدّست أسماؤه و جلّ وجهه)قال:

إنّی أنا اللّه،لا إله إلاّ أنا وحدی عبادی فاعبدونی،و لیعلم من لقینی منکم بشهاده أن لا إله إلاّ اللّه مخلصا بها،أنّه قد دخل حصنی،و من دخل حصنی أمن عذابی.

قالوا:یا ابن رسول اللّه،و ما إخلاص الشّهاده للّه؟قال:طاعه اللّه و رسوله و ولایه أهل بیته علیهم السّلام.

1221-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن معقل،عن محمّد بن الحسن بن بنت إلیاس،عن أبیه،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غریبتان:کلمه حکمه من سفیه فاقبلوها،و کلمه سفه من حکیم فاغفروها،فإنّه لا حکیم إلاّ ذو عثره،و لا سفیه إلاّ ذو تجربه.

1222-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن

ص:454

1105-حدیث سلسله الذهب

[1220]9-ابا صلت هروی گفته است:با حضرت رضا علیه السّلام بودم هنگامی که سوار بر استری خاکستری وارد نیشابور شد درحالی که عالمان نیشابور به پیشوازش آمده بودند.چون به سوی چراگاه می رفت آنان لگام استرش را گرفتند و گفتند:ای پسر رسول خدا به حق پدران پاکت حدیثی به ما بفرما.از پدران پاکت حدیثی به ما بگو.حضرت سرشان را-درحالی که بالاپوشی از خز داشتند-از کجاوه بیرون آوردند و فرمودند:پدرم از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:جبرئیل روح الامین از خداوند پاک نام و شکوهمند خبر داد که:

همانا منم خداوند و معبودی جز من یگانه نیست.بندگان من مرا بندگی کنید و بدانید که هر کس از شما مخلصانه با شهادت به لا اله الا اللّه مرا دیدار کند،در دژ من در آمده است و هرکس به دژ من درآید از عذاب من ایمن گشته است.آنان گفتند:ای پسر رسول خدا شهادت مخلصانه برای خدا چیست؟فرمودند:اطاعت از خدا و رسول او و ولایت خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله.

1106-دو چیز شگفت آور است:سخن حکمت آمیز از احمق و سخن احمقانه از حکیم

[1221]10-حسن بن بنت الیاس از حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:دو چیز شگفت است:سخنی حکمت آمیز از احمق که باید آن را بپذیرید و سخنی احمقانه از حکیم که او را ببخشایید؛زیرا هیچ حکیمی نیست که لغزش نداشته باشد و هیچ احمقی نیست که تجربه نکرده باشد.

ص:455

نصر البندنیجیّ بالرّقّه،قال:حدّثنا أبو تراب عبید اللّه بن موسی الرّویانیّ،قال:

حدّثنا عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنیّ،قال:حدّثنا أبو جعفر محمّد بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السّنّه سنّتان:سنّه فی فریضه،الأخذ بها هدی و ترکها ضلاله؛و سنّه فی غیر فریضه،الأخذ بها فضیله،و ترکها إلی غیرها خطیئه.

1223-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن حنظله بن زکریّا القاضی،عن محمّد بن علیّ بن حمزه العلویّ،عن أبیه،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا حسب إلاّ بالتّواضع،و لا کرم إلاّ بالتّقوی،و لا عمل إلاّ بالنّیّه.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حسب المرء ماله،و مروّته عقله،و حلمه شرفه، و کرمه تقواه.

1224-13- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن محمّد بن هلال،عن محمّد بن یحیی بن ضریس،عن عیسی بن عبد اللّه العلویّ،عن أبیه،عن خاله جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:

و عظنی جبرئیل علیه السّلام فقال:یا محمّد،أحبب من شئت فإنّک مفارقه،و اعمل ما شئت فإنّک ملاقیه.

1225-14- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ الموسویّ،و عن أحمد بن زیاد،جمیعا عن عبید اللّه بن أحمد بن نهیک،

ص:456

1107-سنت دو چیز است

[1222]11-عبد العظیم حسنی از حضرت جواد به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:سنت دو گونه است:سنتی در واجب که عمل به آن هدایت و ترکش گمراهی است و سنتی در غیر واجب که عمل به آن فضیلت و ترکش خطا است.

1108-در مورد تواضع و تقوی

[1223]12-علی بن حمزه علوی از حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هیچ ارجمندی جز به فروتنی و هیچ بزرگواری جز به پرهیزگاری و هیچ کرداری جز به نیت نیست.رسول خدا فرمودند:بهای مرد مال او،مردانگی اش عقل او، بردباری اش،شرف او و بزرگواری اش پرهیزگاری او است.

1109-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرموده اند که هر عملی را می خواهی انجام بده که سرانجام آن را خواهی دید

[1224]13-عبد اللّه علوی از دایی اش حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:جبرئیل علیه السّلام مرا موعظه کرد و گفت:ای محمد هرچه را خواهی دوست بدار که سرانجام از آن جدا خواهی شد و هر عملی خواهی بکن که آن را خواهی دید.

ص:457

عن محمّد بن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سرّه أن یکثر خیر بیته فلیتوضّأ عند حضور طعامه، و من توضّأ قبل الطّعام و بعده عاش فی سعه من رزقه،و عوفی من البلاء فی جسده.و زاد الموسویّ فی حدیثه:قال هشام قال لی الصّادق علیه السّلام و الوضوء هاهنا غسل الیدین قبل الطّعام و بعده.

1226-15- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عمران بن محسّن،عن محمّد بن عمران،عن إدریس بن زیاد الحنّاط،عن الرّبیع بن کامل ابن عمّ الفضل بن الرّبیع،عن الفضل بن الرّبیع،عن أبیه الرّبیع بن یونس حاجب المنصور،و کان قبل الدّوله کالمنقطع إلی جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:سألت جعفر بن محمّد علیه السّلام علی عهد مروان الحمار،فقلت:یا سیّدی،اخبرنی عن سجده الشّکر الّتی سجدها أمیر المؤمنین علیه السّلام ما کان سببها؟فحدّثنی عن أبیه،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وجّهه فی أمر من أمره فحسن فیه بلاؤه،و عظم فیه عناؤه،فلمّا قدم من وجهه ذلک أقبل إلی المسجد و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد خرج لصلاه الظّهر،فصلّی معه،فلمّا انصرف من الصّلاه،أقبل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاعتنقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ سأله عن سفره ذلک و ما صنع فیه،فجعل علیّ علیه السّلام یحدّثه و أساریر وجه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله تلمع نورا و سرورا بما حدّثه،فلمّا أتی علیّ علیه السّلام علی حدیثه قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ألا أبشّرک یا أبا الحسن.قال:بلی فداک

ص:458

1110-فوائد شستن دست قبل از غذا

[1225]14-هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس دوست دارد که نیکی خانه اش افزون شود باید پیش از غذا خوردن وضو بگیرد و هرکس پیش و پس از غذا وضو بگیرد با روزی فراوان زندگی کرده و از بیماری در بدن،به سلامت می ماند از اول خط جعفر موسوی[یکی از راویان حدیث]افزوده:هشام بن سالم گفته است:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود:ای هشام بن سالم وضو در اینجا،شستن دست پیش و پس از غذا است.

1111-سبب سجده شکر بجاآوردن حضرت علی در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله

[1226]15-ربیع بن یونس دربان منصور که پیش از به دولت رسیدن به خدمت حضرت صادق علیه السّلام می آمد،گفته است:در دورۀ مروان حمار از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:ای سرور من بفرمایید آن سجدۀ شکری که علی علیه السّلام گزارد به چه سبب بود؟حضرت از پدرانش از علی علیه السّلام نقل می کند که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله او را برای کاری فرستاد و حضرت در انجام آن کار به نیکی آزموده شد و به زحمت بسیار افتاد.وقتی آن کار را به پایان برد به مسجد روی آورد همان موقعی که پیامبر برای نماز ظهر حرکت کرده بود پس با پیامبر نماز را به جا آورد.

پس از نماز به خدمت پیامبر رسید و پیامبر او را در آغوش کشید و از سفرش و آنچه پیشآمد پرسید.همچنان که او از سفرش سخن می گفت چهرۀ پیامبر از نور و سرور می درخشید وقتی سخن حضرت به پایان رسید رسول خدا به او فرمود:ای ابو الحسن آیا به تو مژده ندهم.

من عرض کردم:چرا پدر و مادرم به فدایت.

ص:459

أبی و أمّی،فکم من خیر بشّرت به.قال:إنّ جبرئیل علیه السّلام هبط علیّ فی وقت الزّوال فقال لی:یا محمّد،هذا ابن عمّک علیّ وارد علیک و إنّ اللّه(تعالی)أبلی المسلمین به بلاء حسنا،و إنّه کان من صنیعه کذا و کذا،فحدّثنی بما أنبأتنی به،ثمّ قال لی:یا محمّد،إنّه من نجا من ذرّیّه آدم باللّه فنجا من تولّی شیث بن آدم وصیّ أبیه آدم، و نجا شیث بأبیه آدم و نجا آدم باللّه(عزّ و جلّ)و نجا من تولّی سام بن نوح وصیّ نوح،و نجا سام بأبیه نوح،و نجا نوح باللّه(عزّ و جلّ)و نجا من تولّی إسماعیل-أو قال:إسحاق-وصیّ إبراهیم خلیل اللّه،و نجا إسماعیل بأبیه إبراهیم،و نجا إبراهیم باللّه(عزّ و جلّ)و نجا من تولّی یوشع وصیّ موسی بیوشع،و نجا یوشع بموسی، و نجا موسی باللّه(عزّ و جلّ)و نجا من تولّی شمعون،وصیّ عیسی بشمعون،و نجا شمعون بعیسی و نجا عیسی باللّه و نجا یا محمّد من تولّی علیّا وزیرک فی حیاتک، و وصیّک عند وفاتک،و نجا علیّ بک،و نجوت أنت باللّه.یا محمّد،إنّ اللّه جعلک سیّد الأنبیاء،و جعل علیّا سیّد الأوصیاء و خیرهم،و جعل الأئمّه من ذرّیّتکما إلی أن یرث اللّه الأرض و من علیها،فسجد علیّ علیه السّلام و جعل یقلّب وجهه علی الأرض شکرا.

ص:460

چه بسیار خیری که شما مژده داده اید.حضرت فرمودند:جبرئیل علیه السّلام هنگام ظهر بر من فرود آمد و فرمود:ای محمد این پسر عموی تو علی است که به نزدت می آید.همانا خداوند فرازمند مسلمانان را به سبب او به سختی می آزماید.او چنین و چنان کرده است.او آنچه را تو به من خبر دادی،گفت و سپس گفت:ای محمد از فرزندان آدم آنان که نجات یافتند کسانی بودند که ولایت شیث جانشین پدرش آدم را پذیرفتند.و شیث به سبب پدرش آدم نجات یافت و آدم به سبب خداوند عزّتمند نجات یافت.و کسانی که ولایت سام پسر و جانشین نوح را پذیرفتند،نجات یافتند و سام به سبب پدرش نوح نجات یافت و نوح به سبب خداوند عزّتمند نجات یافت.و کسانی که ولایت اسماعیل-یا گفت:اسحاق-وصیّ ابراهیم خلیل اللّه را پذیرفتند نجات یافتند و اسماعیل به سبب پدرش ابراهیم نجات یافت و ابراهیم علیه السّلام به سبب خداوند عزّتمند نجات یافت.و کسانی که ولایت یوشع وصیّ موسی را پذیرفتند به سبب او نجات یافتند و یوشع به سبب موسی نجات یافت و موسی به سبب خداوند نجات یافت.و کسانی که ولایت شمعون وصیّ عیسی را پذیرفتند به سبب او نجات یافتند و شمعون به سبب عیسی نجات یافت و عیسی به سبب خداوند نجات یافت.و ای محمد کسانی که ولایت علی را که در حال حیات تو وزیرت و پس از مرگ،وصی تو است،بپذیرند،نجات می یابند و علی به سبب تو نجات می یابد و تو به سبب خداوند عزّتمند نجات می یابی.ای محمد خداوند تو را سرور پیامبران و علی را سرور جانشینان و بهترین آنان قرار داد.و امامان را از نسل شما قرار داد تا زمانی که خود،زمین و آنچه را در آن است به ارث ببرد.در این هنگام علی علیه السّلام سجده کرد و صورتش را برای سپاسگزاری بر زمین نهاد.

ص:461

[26] المجلس یوم الجمعه الثالث و العشرین من شهر ربیع الأوّل سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1227-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسن بن حفص،عن هشام النّهشلیّ،عن عمر بن هاشم،عن معروف بن خرّبوذ،عن عامر بن واثله،عن أبی برده الأسلمیّ،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:لا تزول قدم عبد یوم القیامه حتّی یسأل عن أربع:عن جسده فیما أبلاه، و عن عمره فیما أفناه،و عن ماله ممّا اکتسبه و فیما أنفقه،و عن حبّنا أهل البیت.

1228-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن سلاّم الأسدیّ،عن السّریّ بن خزیمه،عن یزید بن هاشم،عن مسمع بن عبد الملک،عن خالد بن طلیق،عن أبیه،عن جدّته أمّ بجید امرأه عمران بن حصین،

ص:462

26- جلسه بیست و ششم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و سوم ربیع الاول سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1112-از انسان روز قیامت از چهار چیز سؤال می شود

[1227]16-ابو بردۀ اسلمی گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:در روز قیامت هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد تا از چهار چیز بازخواست شود:از بدنش که آن را در چه فرسوده است،از عمرش که آن را در چه نابود کرده است،از مالش که آن را از چه به دست آورده و در چه صرف کرده است و از دوستی ما خاندان.

ص:463

عن میمونه و أمّ سلمه زوجی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قالتا:استسقی الحسن علیه السّلام فقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجدح له فی غمر کان لهم-یعنی قدحا یشرب فیه-ثمّ أتاه به،فقام الحسین علیه السّلام فقال:اسقنیه یا أبت؛فأعطاه الحسن علیه السّلام ثمّ جدح للحسین علیه السّلام فسقاه، فقالت فاطمه علیها السّلام کأنّ الحسن أحبّهما إلیک؟قال:إنّه استسقی قبله،و إنّی و إیّاک و هما و هذا الرّاقد فی مکان واحد فی الجنّه.

1229-3- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد العزیز،عن علیّ بن محمّد بن سلیمان،عن أبیه،عن ربعیّ بن عبد اللّه بن الجارود، عن أبیه،قال:قال معاویه لخالد بن معمر:علام ما أحببت علیّا؟قال:علی ثلاث خصال:علی حلمه إذا غضب،و علی صدقه إذا قال،و علی عدله إذا ولی.

1230-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن صالح بن فیض،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب، عن أبی حمزه،قال:کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:مهما أبهمت عنه البهائم فلم تبهم عن أربع:معرفتها بالرّبّ(عزّ و جلّ)و معرفتها بالأنثی من الذّکر،و معرفتها بالموت،و الفرار منه.

1231-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح،عن الشّارب بن ذراع،عن أخیه یسار،عن حمران،عن أبی عبد اللّه عن أبیه علیه السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال:بینا أمیر المؤمنین علیه السّلام فی

ص:464

1113-آب دادن حضرت امام حسن علیه السّلام

[1228]17-میمونه و ام سلمه همسران پیامبر گرامی گفته اند:حسن علیه السّلام آب خواست و رسول خدا برخاست و در ظرفی که در آن آب می نوشید مقداری حلیم یا شیر را در آب حل کرد و برایش آورد،حسین علیه السّلام برخاست و گفت:پدرجان به من هم بده.حضرت آن را به حسن علیه السّلام داد و سپس برای حسین علیه السّلام نیز درست کرد و به او نوشاند.در این هنگام فاطمه علیها السّلام گفت:گویا حسن را بیشتر دوست دارید؟حضرت فرمودند:او پیش از حسین آب خواست.من و تو و این دو و آن که خوابیده[امیر مؤمنان علیه السّلام]در بهشت،در یکجا هستیم.

1114-خالد بن معمر می گوید:دوست دارم حضرت علی علیه السّلام را به خاطر سه خصلت

[1229]18-عبد اللّه بن جارود گفته است:معاویه به خالد معمر گفت:برای چه علی را دوست داری؟او گفت:برای سه ویژگی:برای بردباری اش به هنگام خشم،برای راستگویی اش و برای عدلش در هنگام حکومت.

1115-معرفت و شناخت حیوانات از چهار چیز است

[1230]19-ابو حمزه گفته است:حضرت سجاد علیه السّلام می فرمود:چارپایان اگر هیچ چیز را نفهمند، چهار چیز را می فهمند:شناخت پروردگار عزتمند،شناخت ماده از نر،شناخت مرگ و گریز از آن.

1116-کلام حضرت علی علیه السّلام با شخصی که دنیا را مذمت می کرد

[1231]20-حمران از حضرت صادق به نقل از پدرشان علیهما السّلام از جابر بن عبد اللّه روایت کرده که

ص:465

جماعه من أصحابه أنا فیهم،إذ ذکروا الدّنیا و تصرّفها بأهلها،فذمّها رجل،فذهب فی ذمّها کلّ مذهب،فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام:أیّها الذّامّ للدّنیا،أنت المتجرّم علیها،أم هی؟المتجرّمه علیک فقال:بل أنا المتجرّم علیها،یا أمیر المؤمنین.قال:

فبم تذمّها؟ألیست منزل صدق لمن صدّقها،و دار غنی لمن تزوّد منها،و دار عافیه لمن فهم عنها،و مساجد أنبیاء اللّه،و مهبط وحیه،و مصلّی ملائکته،و متجر أولیائه، اکتسبوا فیها الرّحمه و ربحوا فیها الجنّه؟فمن ذا یذمّها و قد آذنت ببینها،و نادت بانقضائها،و نعت نفسها و أهلها،فمثّلت ببلائها البلی،و تشوّقت بسرورها إلی السّرور تخویفا و ترغیبا،فابتکرت بعافیه،و راحت بفجیعه،فذمّها رجال فرّطوا غداه النّدامه،و حمدها آخرون اکتسبوا فیه الخیر.فیا أیّها الذّامّ للدّنیا،المغترّ بغرورها،متی استذمّت إلیک،أو متی غرّتک،أم بمضاجع آبائک من البلی،أم بمصارع أمّهاتک تحت الثّری؟کم مرّضت بیدیک،و عالجت بکفّیک؟تلتمس لهم الشّفاء،و تستوصف لهم الأطبّاء،لم تنفعهم بشفاعتک،و لم تسعفهم فی طلبتک، مثّلت لک-ویحک-الدّنیا بمصرعهم مصرعک،و بمضجعهم مضجعک،حین لا یغنی بکاؤک،و لا ینفعک أحبّاؤک.ثمّ التفت إلی أهل المقابر،فقال:یا أهل التّربه، و یا أهل الغربه،أمّا المنازل فقد سکنت،و أمّا الأموال فقد قسمت،و أمّا الأزواج فقد نکحت،هذا خبر ما عندنا،فما خبر ما عندکم؟ثمّ أقبل علی أصحابه فقال:

و اللّه لو أذن لهم فی الکلام لأخبروکم فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی [البقره(2):197].

ص:466

روزی امیر مؤمنان علیه السّلام در بین گروهی از یارانش که من نیز در میانشان بودم حاضر بود که از دنیا و تأثیری که او بر اهلش دارد سخن به میان آمد که ناگاه مردی آن را نکوهید و در بدگویی از آن فروگذار نکرد در این هنگام امیر مؤمنان علیه السّلام به او فرمود:ای نکوهش گر این دنیا،تو بر او ادعای جرم می کنی یا او بر تو؟او عرض کرد:البته من بر او ادعای جرم می کنم ای امیر مؤمنان.

حضرت فرمود:و به چه سبب آن را نکوهش می کنی؟آیا برای کسی که با دنیا صادق است جایگاه حقیقت و برای کسی که از آن توشه برگرفت منزلگاه بی نیازی و برای کسی که منظور از آن را فهمید منزلگاه سلامتی نیست؟محل سجدۀ پیامبران،جایگاه فرود وحی خدا،نمازگاه فرشتگان،تجارتخانۀ اولیا که در آن رحمت را به چنگ آوردند و بهشت را بردند.چه کسی او را نکوهش می کند درحالی که او دوری اش را اعلام،پایانش را فریاد و خود و اهلش را سرزنش کرده است با سختی های خودش سختی های[آخرت]را نشان داده،با سرورش به همراه بیم و امید به سرور[آخرت]برانگیخته است.به سلامت صبح کرده و با تیره روزی به شب رسیده است.پس آن را مردانی که در سپیده دم افسوس،کوتاهی کرده اند،نکوهش می کنند و دیگرانی که در آن نیکی به دست آورده اند سپاسش می گویند.پس ای نکوهش گر دنیا که به نیرنگ آن فریب خورده ای.چه هنگام تو را به نکوهش کردن انداخت یا چه زمانی تو را فریب داد؟آیا با خفتن گاه پدرانت که پوسیده اند؟یا با خواب گاه مادرانت که زیر خاک است؟چند کس را که از بیماری رهانیدی با دست هایت درمان کردی و شفایشان را خواستی و دردشان را به پزشکان نمودی ولی شفاعتت به آن سودی نرساند و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید.وای بر تو،دنیا با خوابگاه های آنان خواب گاه خودت را برای تو نشان داد،آن هنگام که گریه ات نیازی را برطرف نمی کند و دوستانت به تو سودی ندارند.سپس به اهل قبور رو کرد و فرمود:ای اهل خاک،ای اهل غربت،در خانه هاتان نشستند و مال هاتان را تقسیم کردند و زنانتان را به همسری درآوردند.این اخباری است که در نزد ما است اخبار نزد شما چیست؟سپس به یارانش رو کرده و فرمود:به خدا سوگند اگر به آنان اجازۀ سخن گفتن داده می شد به شما می گفتند که«بهترین توشه،پرهیزگاری است»[بقره(2):آیۀ]

ص:467

1232-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن ابن نهیک،عن ابن جبله،عن حمید بن شعیب الهمدانیّ،عن جابر بن یزید،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:لمّا احتضر أمیر المؤمنین علیه السّلام جمع بنیه حسنا و حسینا و ابن الحنفیّه و الأصاغر من ولده،فوصّاهم و کان فی آخر وصیّته:یا بنیّ، عاشروا النّاس عشره إن غبتم حنّوا إلیکم،و إن فقدتم بکوا علیکم.یا بنیّ،إنّ القلوب جنود مجنّده،تتلاحظ بالمودّه،و تتناجی بها،و کذلک هی فی البغض،فإذا أحببتم الرّجل من غیر خیر سبق منه إلیکم فارجوه،و إذا أبغضتم الرّجل من غیر سوء سبق منه إلیکم فاحذروه.

1233-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد الرّحیم،عن إسماعیل بن محمّد العلویّ،عن أبیه،عن جدّه إسحاق بن جعفر،عن أخیه موسی بن جعفر،قال:سمعت أبی جعفر بن محمّد علیه السّلام،یقول:أحسن من الصّدق قائله،و خیر من الخیر فاعله.

1234-8- ثمّ قال حدّثنی أبی محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین بن علیّ،عن أبیه علیّ علیه السّلام قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:بعثت بمکارم الأخلاق و محاسنها.

1235-9- و سمعته صلّی اللّه علیه و اله یقول:استتمام المعروف أفضل من ابتدائه.

1236-10- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد

ص:468

1117-وصیت حضرت علی به فرزندش هنگام شهادتش

[1232]21-جابر بن یزید از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که وقتی امیر مؤمنان علیه السّلام در بستر مرگ افتاد دو پسرش حسن و حسین و پسرش محمّد حنفیه و فرزندان خردسالش را گردآورد و وصیّتشان فرمود و آخرین وصیّتش این بود:ای پسران من با مردم چنان هم نشینی کنید که وقتی ناپدید شدید به دنبالتان بیایند و چون شما را از دست دادند برایتان بگریند.ای پسران من،همانا قلب ها سربازانی بسیج شده اند که به سبب محبت همدیگر را درمی یابند و با هم درد دل می کنند.و در دشمنی نیز چنین اند پس هرگاه کسی را دوست داشتید بی آنکه از پیش به شما نیکی کرده باشد به او امیدوار شوید و اگر کسی را بی آنکه قبلا به شما بدی کرده باشد دشمن داشتید از او دوری کنید.

1118-راستگو نیک تر از راستگویی و نیکوکار بهتر از نیکوکاری است

[1233]22-اسحاق بن جعفر از برادرش موسای جعفر علیهما السّلام روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:راستگو نیک تر از راستگویی و نیکوکار بهتر از نیکوکاری است.

1119-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله فرمود:من آمده ام برای ترویج مکارم اخلاق

[1234]23-حضرت حسین از پدرش علی علیهما السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:من برای اخلاق بزرگوارانه و خوش برانگیخته شدم.

[1235]24-آن حضرت روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:به پایان رساندن نیکی برتر از آغاز کردن آن است.

ص:469

بن جعفر الرّزّاز،عن محمود بن عیسی بن عبید،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ، عن المفضّل بن صالح،عن جابر الجعفیّ،عن أبی جعفر،عن آبائه علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:لقی ملک رجلا علی باب دار کان ربّها غائبا،فقال له الملک:یا عبد اللّه،ما جاء بک إلی هذه الدّار؟فقال:أخ لی أردت زیارته.قال:ألرحم ماسّه بینک و بینه؟أم نزعتک إلیه حاجه؟قال:لا،و لکنّی زرته فی اللّه ربّ العالمین.قال:

فأبشر،فإنّی رسول اللّه إلیک،و هو یقرئک السّلام،و یقول لک:إیّای قصدت،و ما عندی أردت،فقد أوجبت لک الجنّه،و عافیتک من غضبی.

1237-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن محمّد بن عبید المحاربیّ،عن صالح بن موسی الطّلحیّ،عن عبد اللّه بن الحسن،عن أمّه فاطمه بنت الحسین،عن أبیها عن علیّ علیه السّلام:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کان إذا دخل المسجد قال:اللّهمّ افتح لی أبواب رحمتک؛فإذا خرج.قال:اللّهمّ افتح لی أبواب رزقک.

1238-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطّائیّ،عن أبیه،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أدّی فریضه فله عند اللّه دعوه مستجابه.

1239-13- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّزّاق بن سلیمان،عن الفضل بن المفضّل الأشعریّ،عن الرّضا،عن آبائه علیه السّلام أنّ رسول

ص:470

1120-فضیلت زیارت مؤمن

[1236]25-جابر جعفی از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:فرشته ای،مردی را بر در خانه ای دید که صاحبش نبود.پس به او گفت:ای بندۀ خدا چه چیزی تو را به سوی این خانه کشانده است؟او گفت:او برادر من است و من به دیدارش آمده ام.فرشته گفت:خویشاوندی،تو را به سوی او کشانده یا نیازی به او داری؟او گفت:نه او را به خاطر خداوند پروردگار جهانیان دیدار می کنم.فرشته گفت:مژده بر تو که من فرستادۀ خداوند به سوی توام.خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید:آهنگ مرا کردی و آنچه را نزد من است،خواستی.بهشت را برایت واجب و تو را از خشمم به سلامت داشتم.

1121-سخن هنگام داخل و خارج شدن از مسجد

[1237]26-عبد اللّه بن حسن از مادرش فاطمه دخت حسین به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی داخل مسجد می شد،می فرمود:خداوندا درهای رحمتت را برایم بگشا.و چون بیرون می آمد،می فرمود:خداوندا درهای روزی ات را به رویم بگشا.

1122-کسی که واجبات را انجام می دهد دعایش مستجاب می شود

[1238]27-احمد بن عامر طائی گفته است:حضرت رضا در سال صد و نود و چهار از پدرش به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس واجبی را به جا آورد در نزد خدا دعایی برآورده شده دارد.

1123-وصیت حضرت محمد به علی علیه السّلام زمانی که حضرت علی به یمن می رفتند

[1239]28-فضل بن مفضّل بن قیس بن رمّانه اشعری در سال دویست و پنجاه و چهار،همان سالی که درگذشت،از حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،

ص:471

اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعث علیّا علیه السّلام إلی الیمن فقال له و هو یوصیه:یا علیّ،أوصیک بالدّعاء فإنّ معه الإجابه،و بالشّکر فإنّ معه المزید،و أنهاک من أن تخفر عهدا،أو تغیّر علیه، و أنهاک عن المکر فإنّه لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ [فاطر(35):43]و أنهاک عن البغی فإنّه من بغی علیه لینصرنّه اللّه.

1240-14- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الموسویّ،عن عبد اللّه بن أحمد بن نهیک،عن محمّد بن أبی عمیر،عن سبره بن یعقوب بن شعیب،عن أبیه،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

فی ابن آدم ثلاثمائه و ستّون عرقا،منها مائه و ثمانون متحرّکه،و مائه و ثلاثون ساکنه،فلو سکن المتحرّک لم یبق الإنسان،و لو تحرّک السّاکن لهلک الإنسان.

قال:و کان النّبیّ(صلوات اللّه علیه و آله)فی کلّ یوم إذا أصبح و طلعت الشّمس یقول:«الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا طیّبا علی کلّ حال»یقول ثلاثمائه و ستّین مرّه شکرا.

1241-15- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن حمید بن زیاد، عن القاسم بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن جبله،عن حمید بن جناده،عن أبی جعفر عن آبائه علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:من أفضل الأعمال عند اللّه إبراد الکباد الحارّه، و إشباع الکباد الجائعه،و الّذی نفس محمّد بیده لا یؤمن بی عبد یبیت شبعان و أخوه-أو قال:جاره-المسلم جائع.

ص:472

علی علیه السّلام را به یمن فرستاد و چنین سفارش کرد:ای علی تو را به دعا سفارش می کنم که اجابت را به همراه دارد و به سپاس سفارش می کنم که افزونی را به همراه دارد،و تو را از شکستن پیمان یا دگرگون کردن آن نهی می کنم،تو را از نیرنگ نهی می کنم؛زیرا نیرنگ بد جز اهلش را احاطه نمی کند و تو را از ستم نهی می کنم؛زیرا به هرکس که ستم شود،خداوند یاریگرش می گردد.

1124-کلام نبی هر روز صبح

[1240]29-شعیب از حضرت صادق به نقل از پدرانش از علی علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:در آدمیان،سیصد و شصت رگ است که صد و هشتاد رگ جنبده و صد و هشتاد رگ دیگر آرام است.اگر رگ جنبنده آرام شود انسان[زنده]نمی ماند و اگر رگ آرامی بجنبد آدمی نابود می شود.علی علیه السّلام فرموده است:پیامبر گرامی در هر روز هنگام طلوع خورشید می فرمود:«سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است سپاسی فراوان و پاک در هر حال».و سیصد و شصت بار می فرمود:سپاس.

1125-بهترین اعمال نزد خداوند

[1241]30-حمید بن جناده از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:از برترین کارها در نزد خداوند عزّتمند خنک کردن سینه های گر گرفته[تشنه]و سیر کردن شکم های گرسنه است و سوگند به کسی که جان محمد به دست او است کسی که سیر بخوابد و برادر-یا فرمود:همسایۀ-مسلمانش گرسنه باشد،به من ایمان نیاورده است.

ص:473

1242-16- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن مزید بن محمود بن أبی الأزهر النّحویّ،عن أبی کریب محمّد بن العلیّ عن إسماعیل بن صبیح الیشکریّ،عن أبی أویس،عن محمّد بن المنکدر،عن جابر بن عبد اللّه:

إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال لعلیّ علیه السّلام ألا ترضی أن تکون منّی کهارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ من بعدی،و لو کان لکنته.قال أبو المفضّل:و ما کتبت هذا الحدیث إلاّ عن ابن أبی الأزهر.

1243-17- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن هارون بن حمید،عن جریر بن أشعث بن إسحاق،عن جعفر بن أبی المغیره،عن سعید بن جبیر،عن ابن عبّاس،قال:کنت عند معاویه و قد نزل بذی طوی،فجاءه سعد بن أبی وقّاص فسلّم علیه،فقال معاویه:یا أهل الشّام هذا سعد بن أبی وقّاص و هو صدّیق لعلیّ.قال:فطأطأ القوم رءوسهم،و سبّوا علیّا علیه السّلام فبکی سعد فقال له معاویه:ما الّذی أبکاک؟قال:و لم لا أبکی لرجل من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یسبّ عندک و لا أستطیع أن أغیّر.و قد کان فی علیّ خصال لأن تکون فیّ واحده منهم أحبّ من الدّنیا و ما فیها:أحدها:أنّ رجلا کان بالیمن،فجاءه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:لأشکونّک إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقدم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فسأله عن علیّ علیه السّلام فثنّی علیه فقال:أنشدک باللّه الّذی أنزل علیّ الکتاب،و اختصّنی بالرّساله،عن سخط تقول ما تقول فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؟قال:نعم یا رسول

ص:474

1126-حدیث منزلت

[1242]31-جابر بن عبد اللّه روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمودند:آیا خشنود نمی شوی که نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشی جز آنکه پس از من پیامبری نیست و اگر بود آن پیامبر تو بودی.ابو مفضّل گفته است:این حدیث را جز از ابن ابی ازهر ننوشتم.

1127-فضیلت حضرت علی علیه السّلام در مجلس معاویه

[1243]32-ابن عبّاس گفته است:نزد معاویه که در ذی طوی منزل کرده بود،بودم که سعد بن ابی وقّاص به نزدش آمد و به او سلام کرد.آنگاه معاویه گفت:ای اهل شام این سعد بن ابی وقاص دوست علی است.مردم سر جنباندند و علی علیه السّلام را دشنام دادند و سعد گریست.

معاویه به او گفت:چرا می گریی؟او گفت:چرا نگریم بر مردی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در نزد تو دشنام داده می شود و من نمی توانم کاری بکنم.در علی[علیه السّلام]خصلت هایی بود که اگر یکی از آنها در من باشد برایم از دنیا و آنچه در آن است محبوب تر است.یکی اینکه:

مردی در یمن به نزد علی بن ابی طالب علیه السّلام آمد و گفت:از تو به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شکایت خواهم کرد.آنگاه به نزد رسول خدا آمد.حضرت دربارۀ علی علیه السّلام از او پرسید و او از علی علیه السّلام بد گفت حضرت فرمود:تو را سوگند می دهم به خدایی که این کتاب را بر من نازل کرد و مرا به رسالت اختصاص داد آیا آنچه را گفتی از روی خشم به علی بن ابی طالب علیه السّلام گفتی؟او گفت:بله،ای رسول خدا.

ص:475

اللّه.قال:ألا تعلم أنّی أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟قال:بلی.قال:فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه.و الثّانیه:أنّه صلّی اللّه علیه و اله بعث یوم خیبر عمر بن الخطّاب إلی القتال فهزم و أصحابه،فقال صلّی اللّه علیه و اله لأعطینّ الرّایه غدا إنسانا یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله،فقعد المسلمون و علیّ أرمد،فدعاه فقال:خذ الرّایه فقال:یا رسول اللّه، إنّ عینی کما تری؛فتفل فیها،فقام فأخذ الرّایه،ثمّ مضی بها حتّی فتح اللّه علیه.

و الثّالثه:أنّه خلّفه صلّی اللّه علیه و اله فی بعض مغازیه فقال علیّ علیه السّلام یا رسول اللّه،خلّفتنی مع النّساء و الصّبیان؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.و الرّابعه:سدّ الأبواب فی المسجد إلاّ باب علیّ.

و الخامسه:نزلت هذه الآیه إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]فدعا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّا و حسنا و حسینا و فاطمه علیهم السّلام فقال:اللّهمّ هؤلاء أهلی،فأذهب عنهم الرّجس،و طهّرهم تطهیرا.

ص:476

حضرت فرمود:آیا می دانی که من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟!او گفت:البته.

حضرت فرمودند:هرکس که من مولای اویم علی نیز مولای او است.دوم اینکه:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز خیبر عمر خطّاب را به جنگ فرستاد و او و یارانش شکست خوردند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:فردا پرچم را به انسانی خواهم داد که خداوند و فرستاده اش او را دوست می دارند و او خدا و فرستاده اش را دوست می دارد.مسلمانان از پای نشستند تا فردای آن روز درحالی که علی علیه السّلام چشم درد داشت.آنگاه رسول خدا او را خواند و فرمود:پرچم را بگیر.او عرض کرد:ای رسول خدا چشمانم درد می کند.حضرت آب دهان خود را به چشمان او زد.

علی علیه السّلام به پا خواسته پرچم را برداشت و به راه افتاد تا آنکه خداوند او را پیروز ساخت.سوم اینکه:رسول خدا در برخی غزوه هایش علی علیه السّلام را جانشین خود قرار داد و چون علی علیه السّلام عرض کرد:ای رسول خدا مرا در میان زنان و بچگان جانشین می گردانی؟رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:آیا خرسند نمی شوی که تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشی جز آنکه پس از من پیامبری نیست.چهارم اینکه:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله همۀ درهایی که به مسجد باز می شد بستند جز در علی علیه السّلام را.و پنجم اینکه:این آیه«همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما خاندان برطرف کند و شما را به راستی پاکیزه کند»[احزاب(33):آیۀ 33]نازل شد و پیامبر، علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السّلام را خواند و فرمود:خداوندا اینان خاندان منند.پس از آنان پلیدی را برطرف کن و به راستی پاکیزۀ شان گردان.

ص:477

[27] المجلس یوم الجمعه سلخ شهر ربیع الأوّل سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1244-1- حدّثنا الشیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علی الطوسی(قدس الله روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز، عن أیّوب بن نوح،عن محمّد بن سعید بن زائده،عن أبی الجارود،عن محمّد بن علیّ علیه السّلام،و عن زید بن علیّ،کلیهما عن أبیهما علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین، عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:لمّا ثقل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی قبض فیه کان رأسه فی حجری و البیت مملوّ من أصحابه،من المهاجرین و الأنصار، و العبّاس بین یدیه،یذبّ عنه بطرف ردائه،فجعل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یغمی علیه ساعه و یفیق ساعه،ثمّ وجد خفّه،فأقبل علی العبّاس،فقال:یا عبّاس،یا عمّ النّبیّ،اقبل وصیّتی فی أهلی و فی أزواجی،و اقض دینی،و أنجز عداتی و أبرئ ذمّتی.فقال

ص:478

27- جلسه بیست و هفتم

اشاره

جلسه روز جمعه

آخر ربیع الاول سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1128-وصیت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام زمان وفاتشان

[1244]1-محمد و زید از پدرشان حضرت سجاد علیه السّلام به نقل از جدّشان روایت کرده اند که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:وقتی بیماری وفات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سخت شده بود،سرش را در دامن گرفته بودم و اتاق پر از اصحاب مهاجر و انصار بود و عباس نیز در برابرش با گوشۀ عبا موذیان را می راند.رسول خدا ساعتی بی هوش می افتاد و ساعتی به هوش می آمد.سپس نشاطی یافت.به عباس روکرد و فرمود:ای عباس،ای عموی پیامبر وصیّتم دربارۀ خانواده و همسرانم را بپذیر و بدهی هایم را ادا،وعده هایم را وفا و گردنم را آزاد کن.عباس عرض کرد:

ص:479

العبّاس:یا نبیّ اللّه،أنا شیخ ذو عیال کثیر،غیر ذی مال ممدود،و أنت أجود من السّحاب الهاطل و الرّیح المرسله،فلو صرفت ذلک عنّی إلی من هو أطوق له منّی.

فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أما إنّی سأعطیها من یأخذها بحقّها،و من لا یقول مثل ما تقول،یا علیّ هاکها خالصه لا یحاقّک فیها أحد،یا علیّ اقبل وصیّتی و أنجز مواعیدی و أدّ دینی،یا علیّ اخلفنی فی أهلی،و بلّغ عنّی من بعدی.قال علیّ علیه السّلام فلمّا نعی إلیّ نفسه،رجف فؤادی و ألقی علیّ لقوله البکاء فلم أقدر أن أجیبه بشیء،ثمّ عاد لقوله فقال:یا علیّ،أو تقبل وصیّتی؟قال:فقلت:و قد خنقتنی العبره و لم أکد أن أبین:نعم،یا رسول اللّه.فقال صلّی اللّه علیه و اله:یا بلال ایتنی بسوادی،ایتنی بذی الفقار و درعی ذات الفضول،ایتنی بمغفری ذی الجبین،و رایتی العقاب، و ایتنی بالعنزه و الممشوق؛فأتی بلال بذلک کلّه إلاّ درعه کانت یومئذ مرتهنه،و ثمّ قال:ایتنی بالمرتجز و العضباء،ایتنی بالیعفور و الدّلدل؛فأتی بها،فاوقفها بالباب، ثمّ قال:ایتنی بالأتحمیّه و السّحاب؛فأتاه بهما فلم یزل یدعو بشیء شیء فافتقد عصابه کان یشدّ بها بطنه فی الحرب،فطلبها فأتی بها،و البیت غاصّ یومئذ بمن فیه من المهاجرین و الأنصار.ثمّ قال:یا علیّ،قم فاقبض هذا؛و مدّ إصبعه،و قال فی حیاه منّی،و شهاده من فی البیت،لکیلا ینازعک أحد من بعدی؛فقمت و ما أکاد أمشی علی قدم حتّی استودعت ذلک جمیعا منزلی.فقال:یا علیّ أجلسنی؛ فأجلسته و أسندته إلی صدری قال علیّ علیه السّلام،فلقد رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و إنّ رأسه

ص:480

ای پیامبر خدا من پیرمردی عیالوار و اندک مالم و تو بهتر از ابر سیل آسا و باد باران زایی.کاش آن را از من به سوی کسی برگردانی که توانش بیش از من است.رسول خدا فرمودند:هان که من آن را به کسی خواهم داد که حقّش را به جا آورد و آنچه را تو گفتی،نگوید،ای علی آن را تمام و کمال به عهده گیر تا کسی دربارۀ آن با تو نزاع نکند،ای علی وصیتم را بپذیر،وعده هایم را وفا و بدهی ام را ادا کن.ای علی در میان خاندانم جانشین من باش و پس از من،از من خبر بده.علی علیه السّلام فرمود:وقتی خبر وفاتش را به من داد دلم لرزید و گریه بر من چیره شد.نتوانستم پاسخشان را بدهم.پس حضرت به سخنش بازگشت و فرمود:ای علی آیا وصیتم را می پذیری؟من درحالی که بغض گلویم را می فشرد و نمی خواستم گریه ام آشکار شود،گفتم:

بله،ای رسول خدا.حضرت فرمودند:ای بلال وسایل مرا بیاور،ذو الفقار و زره بلند و کلاه خود دو رو و پرچم عقاب و چوبدست و شمشیرم را.بلال همۀ آنها جز زرهشان را که در گرو بود،آورد.سپس حضرت فرمودند:مرتجز[خروشنده:اسب شیهۀ زن حضرت]و عضباء [شتر کوتاه دست]و یعفور[درازگوش خاکی رنگ]و دلدل[استر سیاه و سفید رنگ]مرا بیاور.او آنها را آورد و جلوی در گذاشت.سپس حضرت فرمودند:اتحمیه[برد]و سحاب [عمامه]را برایم بیاور.بلال آنها را آورد و پیامبر همین طور چیزهایی می خواست.در این هنگام جای خالی شال کمرش را حس کرد،که در جنگها با آن شکمش را می بست.پس آن را هم خواست و برایشان آورده شد.درحالی که اتاق در آن روز از مهاجران و انصار پر بود.

سپس حضرت فرمودند:ای علی برخیز و اینها را تحویل بگیر.و انگشتش را دراز کرد و فرمود:در حیات من و در حضور کسانی که در این اتاق هستند تحویل بگیر تا پس از من کسی با تو نزاع نکند.من برخاستم و به شتاب رفتم تا همۀ آنها را در خانه ام گذاشتم و[بازگشتم] آنگاه حضرت فرمودند:ای علی مرا بنشان.من ایشان را نشاندم و به سینه ام چسباندم.علی علیه السّلام فرموده است:دیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از ناتوانی سرشان سنگین شده و می فرماید:

ص:481

لیثقل ضعفا،و هو یقول یسمع أقصی أهل البیت و أدناهم:إنّ أخی و وصیّی و وزیری و خلیفتی فی أهلی علیّ بن أبی طالب،یقضی دینی،و ینجز موعدی،یا بنی هاشم،یا بنی عبد المطّلب،لا تبغضوا علیّا،و لا تخالفوا عن أمره فتضلّوا،و لا تحسدوه و ترغبوا عنه فتکفروا،أضجعنی یا علیّ؛فأضجعته فقال:یا بلال ایتنی بولدیّ الحسن و الحسین؛فانطلق فجاء بهما فأسندهما إلی صدره،فجعل صلّی اللّه علیه و اله یشمّهما.قال علیّ علیه السّلام:فظننت أنّهما قد غمّاه-قال أبو الجارود:یعنی أکرباه- فذهبت لآخذهما عنه،فقال:دعهما یا علیّ یشمّانی و أشمّهما،و یتزوّدا منّی و أتزوّد منهما،فسیلقیان من بعدی أمرا عضالا،فلعن اللّه من یخیفهما،اللّهمّ إنّی أستودعکهما و صالح المؤمنین.

1245-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن الحسین العلویّ،عن عبد العظیم الحسنیّ،عن أبی جعفر الجواد عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:المرض لا أجر فیه،و لکنّه لا یدع علی العبد ذنبا إلاّ حطّه، و إنّما الأجر فی القول باللّسان و العمل بالجوارح،و إنّ اللّه بکرمه و فضله یدخل العبد بصدق النّیّه و السّریره الصّالحه الجنّه.

1246-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن عیسی القیسیّ،عن إسحاق بن یزید الطّائیّ،عن عبد الغفّار بن القاسم،عن عبد اللّه بن شریک،عن جندب بن عبد اللّه البجلیّ،عن علیّ بن أبی

ص:482

-درحالی که نزدیک و دور نشسته در اتاق می شنیدند-همانا برادر و وصی و وزیر و جانشینم در میان خاندانم علی بن ابی طالب است که بدهی هایم را ادا و وعده هایم را وفا می کند.ای بنی هاشم،ای بنی عبد المطلب با علی کینه توزی نکنید و با فرمانش مخالفت نکنید که گمراه می شوید و به او حسد نورزید و از او روی نگردانید که کافر می شوید.ای علی مرا بخوابان.

من ایشان را خواباندم و حضرت فرمودند:ای بلال فرزندانم حسن و حسین را به نزدم بیاور.

او رفت و آن دو را آورد و حضرت آن دو را به سینه اش چسباند و شروع به بوییدنشان کرد.

علی علیه السّلام فرموده است:من گمان کردم که آن دو ایشان را اندوهگین کرده اند-ابو جارود گفته است:یعنی پریشانش کرده اند-پس رفتم تا آنها را از روی ایشان بردارم که حضرت فرمودند:

ای علی رهایشان کن آنان مرا می بویند و من ایشان را می بویم.آنان از من بهره می برند و من از ایشان،که آنان پس از من امر سختی را خواهند دید.خداوند لعنت کند کسانی را که این دو را به هراس اندازند.خداوندا من این دو و مؤمنان صالح را به تو می سپارم.

1129-مریضی گناهان را می ریزد

[1245]2-عبد العظیم حسنی از حضرت جواد به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:در بیماری پاداشی نیست ولی گناهان بنده را می ریزد.بلکه پاداش در گفتار به زبان و عمل به اعضا است.و خداوند به بزرگواری و احسانش بنده را به سبب نیّت راستین و درون درستین به بهشت می برد.

1130-علی امیر المؤمنین و آقای مسلمین جهان است

[1246]3-جندب بن عبد اللّه بجلی روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:

ص:483

طالب علیه السّلام قال:دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبل أن یضرب الحجاب و هو فی منزل عائشه،فجلست بینه و بینها فقالت:یا بن أبی طالب،ما وجدت لاستک مکانا غیر فخذی أمط عنّی،فضرب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین کتفیها،ثمّ قال لها:ویل لک ما تریدین من أمیر المؤمنین،و سیّد المسلمین،و قائد الغرّ المحجّلین.

1247-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن ابن نهیک،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن القدّاح،عن جعفر بن محمّد بن عبید اللّه،عن القدّاح،عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیه السّلام قال:جاء رجل من الانصار إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،ما حقّ العلم؟قال:الإنصات له.

قال:ثمّ مه.قال:الاستماع له.قال:ثمّ مه.قال:ثمّ الحفظ.قال:ثمّ مه،یا نبیّ اللّه.

قال:ثمّ العمل به.قال:ثمّ مه.قال:ثمّ نشره.

1248-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا محمّد بن محمود ابن بنت الأشجّ الکندیّ باسوان،قال:حدّثنا محمّد بن عیسی بن هشام النّاشریّ الکوفیّ،قال حدّثنا الحسن بن علیّ بن فضّال،قال:حدّثنا عاصم بن حمید الحنّاط،عن أبی حمزه ثابت بن أبی صفیّه،قال:حدّثنی أبو جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام،عن آبائه علیهم السّلام.قال عاصم:و حدّثنی أبو حمزه،عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن،عن أمّه فاطمه بنت الحسین علیهما السّلام عن أبیها الحسین،عن أبیه علیهما السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ثلاث خصال من کنّ فیه استکمل خصال الإیمان:الّذی إذا رضی

ص:484

در خانۀ عایشه پیش از آنکه پرده را بیندازند به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رسیدم و میان حضرت و عایشه نشستم.عایشه گفت:ای پسر ابو طالب برای نشیمنگاهت جایی جز کنار من نیافتی، کنار رو.رسول خدا میان شانه های او زد و فرمود:وای بر تو از امیر مؤمنان و سرور مسلمانان و راهبر پیشانی سپیدان چه می خواهی؟

1131-حق علم

[1247]4-[عبد اللّه بن میمون]قدّاح از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیهم السّلام روایت کرده که مردی از انصار به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرض کرد:ای رسول خدا حقّ علم چیست؟حضرت فرمودند:سکوت کردن برای آن.او عرض کرد:سپس چه؟حضرت فرمودند:گوش سپردن به آن.

او عرض کرد:دیگر چه.حضرت فرمودند:نگهداری آن.او عرض کرد:دیگر چه ای پیامبر خدا.حضرت فرمودند:عمل به آن.او عرض کرد:سپس چه.حضرت فرمودند:سپس، پراکندن آن.

1132-سه خصلت است که ایمان را کامل می کند

[1248]5-ابو حمزه ثابت بن ابی صفیّه از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام و نیز عبد اللّه بن حسن از مادرش فاطمه دخت حسین از پدرانش علیهما السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:سه صفت در هرکس باشد،صفات ایمان در او کامل می شود:کسی که وقتی شادمان می شود،

ص:485

لم یدخله رضاه فی باطل و إذا غضب لم یخرجه الغضب من الحقّ،و إذا قدر لم یتعاط ما لیس له.

1249-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج،عن محمّد بن یحیی الخنیسیّ،عن منذر بن جیفر،عن عبید اللّه الوصّافیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام،عن أمّ سلمه(رضی اللّه عنها)قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صنائع المعروف تقی مصارع السّوء،و الصّدقه خفیّا تطفئ غضب الرّبّ، وصله الرّحم زیاده فی العمر،و کلّ معروف صدقه،و أهل المعروف فی الدّنیا أهل المعروف فی الآخره،و أهل المنکر فی الدّنیا أهل المنکر فی الآخره،و أوّل من یدخل الجنّه أهل المعروف.

1250-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن سلیمان السّجستانیّ،عن إسحاق بن إبراهیم النّهشلیّ،عن زکریّا بن یحیی الخزّاز،عن مندل بن علیّ،عن الأعمش،عن ابن جبیر،عن ابن عبّاس،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی بیته،فغدا إلیه علیّ علیه السّلام فی الغداه،و کان یحبّ ألاّ یسبقه إلیه أحد، فدخل فإذا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی صحن الدّار،و إذا رأسه فی حجر دحیه بن خلیفه الکلبیّ،فقال:السّلام علیک،کیف أصبح رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:بخیر یا أخا رسول اللّه.فقال علیّ علیه السّلام:جزاک اللّه عنّا أهل البیت خیرا.قال له دحیه:إنّی أحبّک.و إنّ لک عندی مدیحه أهدیها إلیک:أنت أمیر المؤمنین،و قائد الغرّ المحجّلین،و سیّد ولد

ص:486

شادی اش او را به باطل نکشاند،کسی که وقتی خشمگین می شود خشمش او را از حقّ بیرون نبرد و کسی که وقتی توانا می شود آنچه را که او برای او نیست برنمی گیرد.

1133-حدیث اهل معروف

[1249]6-عبید اللّه وصّافی از حضرت باقر علیه السّلام به نقل امّ سلمه-خدایش از او خشنود باشد- روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:کارهای نیک از لغزش های بد نگاه می دارد.صدقۀ پنهان خشم پروردگار را فرو می نشاند و پیوند با خویشان عمر را دراز می کند.و هر نیکی ای صدقه است.نیکوکاران دنیا همان نیکوکاران آخرتند و اهل بدی دنیا همان اهل بدی آخرتند و نخستین کسانی که به بهشت می روند نیکوکاران اند.

1134-فضیلت حضرت علی علیه السّلام از زبان جبرئیل

[1250]7-ابن عبّاس گفته است:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه اش بود که علی علیه السّلام صبح زود به خدمت ایشان رفت.او دوست داشت که پیش از همه به خدمت ایشان برود.رسول خدا در حیاط خانه و سر در دامن دحیه بن خلیفۀ کلبی داشت که او وارد شد و گفت:سلام بر تو، رسول خدا چگونه صبح کرده است؟او گفت:به خوبی ای برادر رسول خدا.علی علیه السّلام گفت:

خداوند به تو،از ما خاندان خیر بدهد.دحیه به او گفت:من تو را دوست می دارم.و برایت ستایشی گفته ام که به تو هدیه می کنم:تو امیر مؤمنان،راهبر پیشانی سپیدانی.و به جز پیامبران و فرستادگان،سرور دیگر فرزندان آدمی.

ص:487

آدم ما خلا النّبیّین و المرسلین،لواء الحمد بیدک یوم القیامه،تزفّ أنت و شیعتک مع محمّد صلّی اللّه علیه و اله و حزبه إلی الجنان،قد أفلح من والاک،و خاب و خسر من خلاّک، محبّو محمّد صلّی اللّه علیه و اله محبّوک،و مبغضوه مبغضوک،و لا تنالهم شفاعه محمّد صلّی اللّه علیه و اله؛ادن من صفوه اللّه.فأخذ رأس النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فوضعه فی حجره،فانتبه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:ما هذه الهمهمه،فأخبره الحدیث،فقال:لم یکن دحیه،کان جبرئیل علیه السّلام سمّاک باسم سمّاک اللّه(تعالی)به،و هو الّذی ألقی محبّتک فی قلوب المؤمنین،و رهبتک فی صدور الکافرین.

1251-8- قال أبو المفضّل:سمعت عبد اللّه بن أبی داود قبل أن یبنی له المنبر، یعتذر إلی أبی عبد اللّه المستملی من النّصب،ثمّ أملی ذلک المجلس کلّه من حفظه فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السّلام،و هذا الحدیث أوّل ما بدأ به.قال أبو المفضّل:عن عبد اللّه بن سلیمان بن الأشعث،عن هشام بن یونس،عن حسین بن سلیمان الرّفّاء،عن عبد الملک بن عمیر عن أنس قال:نظر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و أخذ بیده،و قال:یا علیّ،کذب من زعم أنّه یحبّنی و هو یبغضک.

1252-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین الخثعمیّ،عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن السّیّد بن عیسی الهمدانیّ،عن الحکم بن عبد الرّحمن بن أبی نعیم عن أبی سعید الخدریّ،قال:کانت أماره المنافقین بغض علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛فبینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی المسجد ذات یوم،

ص:488

پرچم سپاس در روز قیامت به دست تو است.تو و شیعیانت به همراه محمد صلّی اللّه علیه و اله و حزبش به سوی بهشت می شتابید.رستگار شد هرکس که از تو پیروی کرد.و ناکام و زیانکار شد هر کس که تو را رها کرد.دوستداران محمد صلّی اللّه علیه و اله دوستداران تو و دشمنان او دشمنان تواند.و شفاعت محمد صلّی اللّه علیه و اله به دشمنانش نمی رسد.به نزد برگزیدۀ خداوند بیا.آنگاه سر پیامبر را گرفت و در دامن او نهاد که ناگاه پیامبر بیدار شد و فرمود:این همهمه چیست؟علی علیه السّلام قصه را بازگفت و حضرت فرمود:او دحیه نبود.جبرئیل علیه السّلام بود.او تو را به نامی خوانده که خداوند والا به آن نامت خوانده است.و او است کسی که دوستی ات را در دل مؤمنان و هراست را در سینۀ کافران انداخته است.

1135-سخن پیامبر با حضرت علی علیه السّلام

[1251]8-ابو مفضّل گفته است:از عبد اللّه بن داود پیش از آنکه منبر را برایش آماده کنند شنیدم که از بیماری اش برای ابو عبد اللّه املاء کننده گفت و سپس همۀ آن مجلس را که در فضایل امیر مؤمنان علیه السّلام بود از حفظ گفت و نخستین حدیثی که به آن آغاز کرد،این بود که:

انس بن مالک گفته است:پیامبر گرامی به علی بن ابی طالب علیه السّلام نگریست سپس دستش را گرفته و فرمود:ای علی دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست دارد ولی با تو دشمنی می کند.

1136-منافق را به بغض حضرت علی علیه السّلام بشناس

[1252]9-ابو سعید خدری گفته است:نشانۀ منافقان کینه ورزی با علی بن ابی طالب علیه السّلام بود.

یک روز که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته

ص:489

فی نفر من المهاجرین و الأنصار،و کنت فیهم،إذ أقبل علیّ علیه السّلام فتخطّی القوم حتّی جلس إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و کان هناک مجلسه الّذی یعرف به،فسارّ رجل رجلا و کانا یرمیان بالنّفاق،فعرف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما أرادا،فغضب غضبا شدیدا حتّی التمع وجهه،ثمّ قال:و الّذی نفسی بیده،لا یدخل عبد الجنّه حتّی یحبّنی،ألا و کذب من زعم أنّه یحبّنی و هو یبغض هذا؛و أخذ بکفّ علیّ علیه السّلام،فأنزل اللّه(عزّ و جلّ)هذه الآیه فی شأنهما یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ [المجادله(58):9]إلی آخر الآیه.

ص:490

و من هم در میانشان بودم،علی علیه السّلام پیش آمد و از آن گروه گذشت تا در کنار پیامبر نشست و آنجا جایی بود که به نام علی شناخته می شد.در این هنگام دو مردی که متهم به نفاق بودند با هم پچ پچ کردند و رسول خدا فهمید که آنان چه قصدی دارند.پس سخت خشمگین شد چنان که چهره اش دگرگون شد.سپس فرمود:سوگند به کسی که جانم در دست او است هیچ بنده ای به بهشت نمی رود مگر مرا دوست بدارد.و بدانید دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست می دارد ولی با این مرد دشمن است.و دست علی علیه السّلام را گرفت.آنگاه خداوند عزّتمند این آیه را دربارۀ آن دو منافق نازل فرمود:«ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که با هم نجوا می کنید با گناه و دشمنی و نافرمانی از رسول خدا نجوا نکنید...»[مجادله(58):

آیۀ 9]

ص:491

[28] المجلس یوم الجمعه السابع من ربیع الآخر سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1253-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا،عن عبّاد بن یعقوب،عن مطر بن أرقم،عن الحسن بن عمرو الفقیمیّ،عن صفوان بن قبیصه،عن الحارث بن سوید:عن عبد اللّه بن مسعود قال:قرأت علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله سبعین سوره من القرآن،أخذتها من فیه،و زید ذو ذؤابتین یلعب مع الصبیان،و قرأت سائر-أو قال:بقیّه-القرآن علی خیر هذه الأمّه و أقضاهم بعد نبیّهم،علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیه).

1254-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن فیروز بن غیاث الجلاّب بباب الأبواب،عن محمّد بن الفضل بن مختار البابیّ،عن أبیه،عن

ص:492

28- جلسه بیست و هشتم

اشاره

جلسه روز جمعه

هفتم ربیع الآخر سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1137-ابن مسعود گفت که هفتاد سوره را بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خواندم

[1253]1-عبد اللّه بن مسعود گفته است:من هفتاد سورۀ قرآن را که از دهان پیامبر گرامی شنیده بودم برای ایشان بازخواندم در زمانی که زید با موهایی بلند با کودکان بازی می کرد.و بقیۀ قرآن را بر بهترین و استوارترین امّت پس از پیامبرشان،علی بن ابی طالب علیه السّلام خواندم.

ص:493

الحکم بن ظهیر،عن الثّمالیّ،عن القاسم بن عوف،عن أبی الطّفیل،عن سلمان الفارسیّ رضی اللّه عنه قال:دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی قبض فیه،فجلست بین یدیه و سألته عمّا یجد،و قمت لأخرج،فقال لی:اجلس یا سلمان،فسیشهدک اللّه(عزّ و جلّ)أمرا إنّه لمن خیر الأمور؛فجلست فبینا أنا کذلک إذ دخل رجال من أهل بیته و رجال من أصحابه،و دخلت فاطمه علیها السّلام ابنته فیمن دخل فلمّا رأت ما برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الضّعف خنقتها العبره حتّی فاض دمعها علی خدّها،فأبصر ذلک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:ما یبکیک یا بنیّه،أقرّ اللّه عینک،و لا أبکاها؟قالت:و کیف لا أبکی،و أنا أری ما بک من الضّعف.قال لها:یا فاطمه،توکّلی علی اللّه،و اصبری کما صبر آباؤک من الأنبیاء،و أمّهاتک من أزواجهم،ألا أبشّرک یا فاطمه؟قالت:

بلی یا نبیّ اللّه-أو قالت:یا أبت قال:أما علمت أنّ اللّه(تعالی)اختار أباک فجعله نبیّا،و بعثه إلی کافّه الخلق رسولا،ثمّ اختار علیّا فأمرنی فزوّجتک إیّاه و اتّخذته بأمر ربّی وزیرا و وصیّا.یا فاطمه،إنّ علیّا أعظم المسلمین علی المسلمین بعدی حقّا،و أقدمهم سلما،و أعلمهم علما،و أحلمهم حلما،و أثبتهم فی المیزان قدرا؛ فاستبشرت فاطمه علیها السّلام فأقبل علیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:هل سررتک یا فاطمه؟ قالت:نعم یا أبت.قال:أفلا أزیدک فی بعلک و ابن عمّک من مزید الخیر و فواضله؟ قالت:بلی یا نبیّ اللّه.قال:إنّ علیّا أوّل من آمن باللّه(عزّ و جلّ)و رسوله من هذه الأمّه،هو و خدیجه أمّک،و أوّل من وازرنی علی ما جئت.یا فاطمه،إنّ علیّا أخی

ص:494

1138-حدیث سلمان از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله

[1254]2-سلمان فارسی-خدایش از او خشنود باد-گفته است:من به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آن بیماری که به وفاتش انجامید،رسیدم و در برابرشان نشستم و از احوالشان پرسیدم.وقتی برخاستم که بیرون بیایم حضرت به من فرمودند:ای سلمان بنشین تا خداوند عزّتمند تو را برای کاری که از بهترین کارها است گواه بگیرد.من نشستم و در همین احوال بودم که مردانی از خاندان و مردانی از یارانش وارد شدند و فاطمه علیها السّلام دخترشان نیز آمد و چون ناتوانی رسول خدا را دید بغض گلویش را فشرد و اشک بر گونه اش سرازیر شد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله این حال را دیدند و فرمودند:دخترم چرا می گریی.خداوند دیدگانت را روشن کند و آن ها را نگریاند؟او گفت:چگونه نگریم درحالی که شما را چنین ناتوان می بینم.حضرت فرمودند:ای فاطمه به خدا توکّل کن و شکیبایی نما که پدران تو آن سان که پیامبران و زنانشان که مادران تواند شکیبایی کردند.ای فاطمه آیا به تو مژده ای ندهم؟او گفت:چرا ای پیامبر خدا -یا گفت:چرا ای پدرجان-حضرت فرمودند:آیا نمی دانی که خداوند والا پدرت را برگزید و او را پیامبر قرار داد و به سوی همۀ آفریدگان فرستاد سپس علی را برگزید و به من فرمان داد تا تو را به همسری او درآورم و من به فرمان پروردگار او را وزیر و وصیّ خودم قرار دادم.ای فاطمه همانا پس از من علی سزاوارترین مسلمان بر مسلمانان،پیشگام ترین شان در اسلام، داناترین شان در علم،بردبارترین شان در حلم و پایدارترین شان در اندازه گیری است.در این هنگام فاطمه علیها السّلام خوشحال شد و رسول خدا به ایشان رو کرد و فرمود:ای فاطمه آیا تو را شادمان کردم؟او گفت:بله پدرجان.حضرت فرمودند:آیا بر نیکی و ارجمندی های شوهر و پسر عمویت نیفزایم؟او گفت:چرا ای پیامبر خدا.حضرت فرمودند:علی نخستین کسی است که به خداوند عزّتمند و فرستاده اش از میان این امّت ایمان آورد.او به همراه خدیجه مادرت.و نخستین کسی است که مرا بر آنچه آورده بودم حمایت کرد.ای فاطمه همانا علی برادر

ص:495

یوصفیّی و أبو ولدی،إنّ علیّا أعطی خصالا من الخیر لم یعطها أحد قبله و لا یعطاها أحد بعده،فأحسنی عزاک،و اعلمی أنّ أباک لا حق باللّه(عزّ و جلّ)قالت:یا أبتاه قد سررتنی و أحزنتنی.قال:کذلک یا بنیّه أمور الدّنیا،یشوب سرورها حزنها،و صفوها کدرها،أفلا أزیدک یا بنیّه؟قالت:بلی.یا رسول اللّه.قال:إنّ اللّه (تعالی)خلق الخلق فجعلهم قسمین،فجعلنی و علیّا فی خیرهما قسما،و ذلک قوله(عزّ و جلّ): أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ [الواقعه(56):27]ثمّ جعل القسمین قبائل،فجعلنا فی خیرها قبیله،و ذلک قوله(عزّ و جلّ): وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ [الاحزاب(33):33]ثمّ جعل القبائل بیوتا،فجعلنا فی خیرها بیتا فی قوله(سبحانه): إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ثمّ إنّ اللّه(تعالی)اختارنی من أهل بیتی،و اختار علیّا و الحسن و الحسین و اختارک،فأنا سیّد ولد آدم،و علیّ سیّد العرب،و أنت سیّده النّساء،و الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّه،و من ذرّیّتکما المهدیّ،یملأ اللّه(عزّ و جلّ)به الأرض عدلا کما ملئت من قبله جورا.

1255-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندیّ،عن هشام بن ناجیه،عن عطاء بن مسلم،عن أزهر بن راشد، عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ:أنّه ذکر علیّا علیه السّلام فقال:إنّه کان من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بمنزله خاصّه،و لقد کانت له علیه دخله لم تکن لأحد من النّاس.

ص:496

و دوست یکدل و پدر فرزندان من است.به علی صفات نیکی داده شده که پیش از او به هیچ کس داده نشده است.پس به نیکی شکیبایی کن و بدان که پدرت به خداوند عزّتمند می پیوندد.او گفت:پدرجان مرا هم شادمان و هم اندوهگین کردی.حضرت فرمودند:دختر جان کار دنیا چنین است.شادمانی اش با اندوه و روشنی اش با تیرگی آمیخته است.دختر جان آیا بر آن سخنان نیفزایم؟او گفت:چرا ای رسول خدا.حضرت فرمودند:همانا خداوند والا آفریدگان را آفرید و آنان را دو دسته کرد و من و علی را در بهترین آن دو دسته قرار داد.آن جا که فرمود:«و گروه نیکان.چه گروه نیکی.»[واقعه(56):آیۀ 27]سپس آن دو دسته را در قبیله ها پخش کرد و ما را در بهترین قبیله قرار داد.آن جا که فرمود:«و شما را دسته و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید،گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شما است» [حجرات(49):آیۀ 13]سپس[افراد]قبیله ها را در خانه ها پخش کرد و ما را در بهترین خانه ها قرار داد.آن جا که فرمود:«همانا خداوند می خواهد از شما خاندان پلیدی را ببرد و براستی پاکیزۀ تان گرداند»[احزاب(33):آیۀ 33]سپس خداوند والا مرا از خاندانم برگزید.

و سپس علی و حسن و حسین را برگزید.و آنگاه تو را برگزید:من سرور فرزندان آدمم،علی سرور عرب است،تو سرور زنان و حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت اند و مهدی از فرزندان شما است که خداوند عزّتمند به سبب او زمین را از عدل پر می کند چنان که پیش از آن از ستم پر شده است.

1139-حضرت علی علیه السّلام در نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به منزلۀ خاص بودند

[1255]3-ابو هارون عبدی روایت کرده که در نزد ابو سعید خدری از علی علیه السّلام سخن به میان آمد و او گفت:او نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جایگاه ویژه ای داشت و با ایشان رابطه ای داشت که هیچ یک از مردم نداشت.

ص:497

1256-4- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن العبّاس النّحویّ،عن أبی الأسود الخلیل بن أسود النّوشجانیّ،عن محمّد بن سلاّم الجمحیّ،عن یونس بن حبیب النّحویّ،و کان عثمانیّا،قال:قلت للخلیل بن أحمد:أرید أن أسألک عن شیء فتکتمها علیّ؟قال:إنّ قولک یدلّ علی أنّ الجواب أغلظ من السّؤال،فتکتمه أنت أیضا؟قال:قلت:نعم،أیّام حیاتک.قال:سل.قال:

قلت:ما بال أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و رحمهم کأنّهم کلّهم بنو أمّ واحده و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من بینهم کأنّه ابن علّه قال:من أین لک هذا السّؤال؟قال:قلت:قد وعدتنی الجواب قال:و قد ضمنت الکتمان.قال:قلت:أیّام حیاتک.فقال:إنّ علیّا علیه السّلام تقدّمهم إسلاما،وفاقهم علما،و بذّهم شرفا،و رجحهم زهدا،و طالهم جهادا فحسدوه،و النّاس إلی أشکالهم و أشباههم أمیل منهم،إلی من بان منهم فافهم.

1257-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا أبو دلف هاشم بن مالک الخزاعیّ فی مسجد الشّرقیّه ببغداد سنه أربع و ثلاثمائه،قال:

حدّثنا العبّاس بن الفرج الرّیاشیّ،قال:حدّثنا أبو زید سعید بن أوس،قال:سمعت أبا عمرو بن العلاء:.

لکلّ امرئ شکل من النّاس مثله فأکثرهم شکلا أقلّهم عقلا

لأنّ صحیح العقل لست بواجد له فی طریق حین تفقده شکلا

ص:498

1140-سؤال یونس النحوی الخلیل بن احمد از علی علیه السّلام

[1256]4-یونس بن حبیب نحوی که عثمانی بود گفته است:به خلیل بن احمد گفتم:

می خواهم از تو پرسشی بکنم آیا آن را در پرده نگاه می داری؟او گفت:سخن تو چنین می نماید که پاسخ آن دشوارتر از پرسش تو است آیا تو هم آن را در پرده نگاه می داری؟من گفتم:بله تا تو زنده ای.آن گاه او گفت:بپرس.من گفتم:چرا اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به گونه ای بودند که گویا آنان از یک مادرند و علی بن ابی طالب از مادری دیگر؟او گفت:تو را چه به این پرسش؟من گفتم:تو گفتی که پاسخم را می دهی.او گفت:و تو قول دادی که پاسخ مرا نهان نگاه داری.من گفتم:تا تو زنده ای.پس او گفت:علی علیه السّلام در اسلام بر آنان پیشی گرفت،در دانش و بزرگی بر آنان چیره شد و در پارسایی و جهاد برتری یافت.پس بر او حسد ورزیدند،که مردمان به همانندان و همسانان خود راغب ترند تا به کسی که از آنان جدا است.

[1257]5-ابو زید سعید بن اوس گفته است:از ابو عمرو بن علا شنیدم که به خط شعر سرود:

برای هر مردی همانندی از مردمان است.و آنان که همانند بیشتری دارند،اندک عقل ترند.

زیرا درست خردی را که در راهی گم می کنی نمی توانی همانندی بیابی.

ص:499

1258-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن زکریّا،عن سلیمان بن داود،عن سفیان بن عیینه،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول فی مسجد الخیف:إنّما سمّوا إخوانا لنزاهتهم عن الخیانه،و سمّوا أصدقاء لأنّهم تصادقوا حقوق المودّه.

1259-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن مروان،عن أبیه،عن أبی حفص الأعشی،قال:سمعت الحسن بن صالح بن حیّ،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لقد عظمت منزله الصّدیق حتّی إنّ أهل النّار یستغیثون به و یدعونه قبل القریب الحمیم،قال اللّه(سبحانه)مخبرا عنهم فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ* وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ [الشعراء(26):100-101].

1260-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر،عن أحمد بن عبد المنعم بن نصر،عن عبد اللّه بن بکیر،عن جعفر بن محمّد علیه السّلام،عن أبیه علیهما السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لو أنّ الدّنیا کلّها لقمه واحده فأکلها العبد المسلم ثمّ قال:«الحمد للّه»،لکان قوله ذلک خیرا له من الدّنیا و ما فیها.

1261-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن داود بن القاسم،عن عبد اللّه بن الفضل،عن هارون بن عیسی بن بهلول،عن بکّار بن محمّد بن شعبه،عن أبیه،عن بکر بن عبد الملک،عن علیّ بن الحسین،

ص:500

1141-معنای برادران و دوستان

[1258]6-سفیان بن عیینه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که در مسجد خیف فرمودند:[برادرها]برادر نامیده شدند؛زیرا که از خیانت دور بودند.و[دوستان]دوست نامیده شدند؛زیرا که حقوق دوستی را پذیرفتند.

[1259]7-حسن به صالح بن حیّ گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند:

منزلت دوست چنان بزرگ است که اهل دوزخ پیش از خویشاوند صمیمی،او را به یاری می خوانند.خداوند والا به نقل از آنان فرموده است:«ما را هیچ شفاعتگری نیست و نه هیچ دوست صمیمی.»[شعراء(26):آیات 100 و 101]

1142-فضیلت گفتن الحمد للّه

[1260]8-عبد اللّه بن بکیر از حضرت صادق به نقل از پدرشان علیهما السّلام از جابر بن عبد اللّه روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:اگر همۀ دنیا یک لقمه باشد و بندۀ مسلمان آن را بخورد و سپس بگوید:سپاس از آن خداست این سخنش برای او بهتر از دنیا و آنچه در آن است خواهد بود.

ص:501

عن أبیه،عن جدّه أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،خلق اللّه النّاس من أشجار شتّی،و خلقنی و أنت من شجره واحده،أنا أصلها و أنت فرعها، فطوبی لعبد تمسّک بأصلها،و أکل من فرعها.

1262-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن سعید و رزق اللّه بن سلیمان و اللّفظ له،عن الحسن بن علیّ المازدیّ،عن عبد الرّزّاق بن همّام،عن أبیه،عن مینا مولی عبد الرّحمن بن عوف قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أنا الشّجره،و فاطمه فرعها،و علیّ لقاحها،و الحسن و الحسین ثمرها،و زاد عبد الرزّاق اللّه و شیعتنا ورقها الشّجره أصلها فی جنّه عدن،و الفرع و الورق و الثّمر فی الجنّه.

1263-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن إسحاق بن إبراهیم المدائنیّ،عن عثمان بن عبد اللّه عن عبد اللّه بن لهیعه،عن أبی الزّبیر،عن جابر بن عبد اللّه قال:بینا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بعرفات و علیّ علیه السّلام تجاهه و نحن معه،إذ أومأ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ علیه السّلام فقال:ادن منّی یا علیّ،فدنا منه،فقال:ضع خمسک-یعنی کفّک-فی کفّی؛فأخذ بکفّه،فقال:یا علیّ،خلقت أنا و أنت من شجره،أنا أصلها،و أنت فرعها،و الحسن و الحسین أغصانها،فمن تعلّق بغصن من أغصانها أدخله اللّه الجنّه.

1264-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ

ص:502

1143-حدیث شجره

[1261]9-بکر بن عبد الملک از حضرت سجّاد به نقل از پدرشان از جدّشان امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:ای علی خداوند مردم را از درخت هایی مختلف آفرید و من و تو را از یک درخت آفرید.من تنۀ آن و تو شاخه های آن هستی.و خوشا بنده ای که به تنۀ آن درخت چنگ زده و از شاخه های آن میوه بخورد.

[1262]10-مینا غلام عبد الرّحمان بن عوف گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:من درختی هستم که فاطمه شاخۀ آن،علی بذر آن و حسن و حسین میوه های آن هستند.و عبد الرزّاق[یکی از راویان این حدیث]افزوده است:و شیعیان ما برگ های آنند.

ریشۀ آن درخت در بهشت عدن است و شاخه و برگ و میوه اش در بهشت.

[1263]11-جابر بن عبد اللّه گفته است:یک روز پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در عرفات بود و علی علیه السّلام مقابل ایشان و ما با او بودیم،که پیامبر گرامی به علی علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:ای علی به نزدم بیا.او به نزد ایشان رفت و حضرت فرمود:پنج انگشتت را-یعنی دستت را-در دستم بگذار.آن گاه دست او را گرفت و فرمود:ای علی من و تو از یک درخت آفریده شدیم.من تنۀ آن و حسن و حسین شاخه های کوچک آن هستند.و هرکس به شاخه ای از شاخه های آن درآویزد، خداوند او را به بهشت می برد.

ص:503

بن زکریّا،عن صهیب بن عبّاد بن صهیب،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنا الشّجره،و فاطمه فرعها،و علیّ لقاحها، و الحسن و الحسین ثمرها،و أغصان الشّجره ذاهبه علی ساقها،فأیّ رجل تعلّق بغصن من أغصانها أدخله اللّه الجنّه برحمته.قیل:یا رسول اللّه،قد عرفنا الشّجره و فرعها،فمن أغصانها؟قال:عترتی،فما من عبد أحبّنا أهل البیت،و عمل بأعمالنا،و حاسب نفسه قبل أن یحاسب،إلاّ أدخله اللّه(عزّ و جلّ)الجنّه.

ص:504

[1264]12-عبّاد صهیب از حضرت صادق به نقل از پدرانشان علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:من آن درختم که فاطمه شاخه،علی بذر و حسن و حسین میوه های ان هستند و شاخه های کوچک آن به آهنگ تنۀ آن می روند که هر مردی به یکی از آن ها درآویزد خداوند به رحمتش او را به بهشت می برد.گفتند:ای رسول خدا درخت و شاخه اش را شناختیم،شاخه های کوچک چه کسانی هستند؟فرمودند:خاندان من هستند.هر بنده ای که ما خاندان را دوست بدارد و اعمال ما را انجام دهد و پیش از آن که او را حسابرسی کنند از خودش حساب بکشد خداوند عزّتمند او را به بهشت می برد.

ص:505

[29] المجلس یوم الجمعه الحادی و العشرین من شهر ربیع الآخر سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1265-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن یحیی بن علیّ السّدوسیّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عمّه عن حمّاد بن عیسی،عن عمر بن أذینه،عن أبان و معاویه بن ریّان،جمیعا عن شهر بن حوشب،عن أبی أمامه الباهلیّ،قال کنّا ذات یوم عند رسول اللّه جلوسا،فأتی علیّ علیه السّلام فدخل المسجد، و قد وافق من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قیاما،فلمّا رأی علیّا علیه السّلام جلس ثمّ أقبل علیه،فقال:

یا أبا الحسن،إنّک أتیت و وافق قیاما فجلست لک،أفلا أخبرک ببعض ما فضّلک اللّه به؟أخبرک أنّی ختمت النّبیّین،و ختمت انت یا علیّ الوصیّین،و حقّ علی اللّه أن لا یوقف موسی بن عمران علیه السّلام موقفا إلاّ اوقف معه وصیّه یوشع بن نون،و إنّی أقف

ص:506

29- جلسه بیست و نهم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و یکم ماه ربیع الثانی سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1144-فضائل علی علیه السّلام

[1265]1-ابو امامه باهلی گفته است:یک روز در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نشسته بودیم که علی علیه السّلام به مسجد آمد.رسول خدا که برخاسته بود چون علی را دید،نشست و به او رو کرده، و فرمود:ای ابو الحسن تو آمدی و من با این که برخاسته بودم به خاطر تو نشستم.آیا تو را از برخی از آنچه خداوند تو را با آن برتری داده است آگاه کنم؟به تو می گویم که من پیامبران را پایان دادم و تو ای علی جانشینان را و بر خداوند سزاوار است که هرجا موسای عمران را می ایستاند،به همراه او وصی اش یوشع بن نون را بایستاند.و همانا مرا و تو را می ایستانند

ص:507

و توقف و أسأل و تسأل،فأعدد یا بن أبی طالب جوابا،فإنّما أنت منّی تزول أینما زلت.قال علیّ علیه السّلام:یا نبیّ اللّه،فما الّذی تبیّنه لی،لأهتدی بهداک لی؟فقال صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ من یهد اللّه فلا مضلّ له و من یضلل اللّه فلا هادی له،و إنّه(عزّ و جلّ)هادیک و معلّمک،و حقّ لک أن تعی،لقد أخذ اللّه میثاقی و میثاقک و میثاق شیعتک و أهل مودّتک إلی یوم القیامه،فهم شیعتی و ذوو مودّتی،و هم ذوو الألباب،یا علیّ حقّ علی اللّه أن ینزلهم فی جنّاته،و یسکنهم مساکن الملوک،و حقّ لهم أن یطیبوا.

1266-2- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح،عن محمّد بن أبی عقیله،عن الحسین بن زید،عن أبیه، عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام قال:سمعته یقول:من تعزّی عن الدّنیا بثواب الآخره فقد تعزّی عن حقیر بخطیر،و أعظم من ذلک من عدّ فائتها سلامه نالها،و غنیمه أعین علیها.

1267-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبید،عن أبی الحسن الثّالث علیه السّلام قال:سمعته بسرّ من رأی،یقول:الغوغاء قتله الأنبیاء،و العامّه اسم مشتقّ من العمی،ما رضی اللّه أن شبّههم بالأنعام حتّی قال:

بَلْ هُمْ أَضَلُّ [الإعراف(7):179].

1268-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی، عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیهم السّلام

ص:508

و تو و من بازخواست می شویم.پس ای علی پاسخی آماده کن؛زیرا تو از من هستی.هرجا من بروم تو هم می روی.علی علیه السّلام گفت:ای پیامبر خدا چه چیزی را برای من آشکار می کنید تا به هدایت شما هدایت شوم؟حضرت فرمودند:ای علی هرکس را خداوند هدایت کند گمراه کننده ای برای او نخواهد بود.و هرکس را خداوند گمراه کند هدایتگری برایش نیست و همانا خدای عزّتمند هدایتگر و آموزگار تو است.و بر تو سزاوار است که این را به خاطر داشته باشی.خداوند از من و تو و شیعیان و اهل دوستی تو تا روز قیامت پیمان گرفته است.از این رو ایشان،پیروان و صاحبان دوستی من هستند و ایشانند خردمندان.ای علی بر خداوند سزاوار است که ایشان را در بهشت هایش جا دهد و در خانه های پادشاهان بنشاند.و بر آنان سزاوار است که خود را پاک کنند.

1145-هرکس به خاطر پاداش آخرت در برابر دنیا شکیبایی کند برای کاری بزرگ در برابر کار خرد شکیبایی کرده است

[1266]2-حسین بن زید از پدرش روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:هرکس برای پاداش آخرت در برابر دنیا شکیبایی کند،برای کاری بزرگ در برابر کاری خرد شکیبایی کرده است.و بزرگ تر از آن[کار]کسی است که از دست رفتۀ دنیا را سلامتی و غنیمتی بداند که به آن دست یافته است.

1146-تودۀ پست مردم کشندگان پیامبرانند

[1267]3-عبد اللّه بن محمّد گفته است:از سرورم حضرت هادی علیه السّلام در سامرّا شنیدم که فرمودند:تودۀ پست مردم کشندگان پیامبرانند.و عامّه نامی برگرفته از عمی[کوری]است.

کسانی که خداوند نپسندید آن را به چارپایان همانند کند و فرمود:«بلکه آنان پست ترند.» [فرقان(25):آیۀ 44]

ص:509

قال:أردت سفرا،فأوصانی أبی علیّ بن الحسین علیه السّلام فقال فی وصیّته:إیّاک یا بنیّ أن تصاحب الأحمق أو تخالطه و اهجره و لا تحادثه،فإنّ الأحمق هجنه غائبا کان أو حاضرا،إن تکلّم فضحه حمقه،إن سکت قصر به عیّه،و إن عمل أفسد،و إن استرعی أضاع،لا علمه من نفسه یغنیه،و لا علم غیره ینفعه،و لا یطیع ناصحه، و لا یستریح مقارنه،تودّ أمّه ثکلته،و امرأته أنّها فقدته،و جاره بعد داره،و جلیسه الوحده من مجالسته،إن کان أصغر من فی المجلس اعنی من فوقه،و إن کان أکبرهم أفسد من دونه.

1269-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إبراهیم بن جعفر العسکریّ،عن عبید بن الهیثم،عن حسین بن علوان،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:حسن البشر بالنّاس نصف العقل،و التّقدیر نصف المعیشه،و المرأه الصّالحه أحد الکاسبین.

1270-6- و بأسناده،عن علیّ علیه السّلام:ثلاثه لا ینتصفون من ثلاثه:شریف من وضیع،و حلیم من سفیه،و مؤمن من فاجر.

1271-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّحمن بن سلیمان الأزدیّ،عن الحسن بن علیّ الأزدیّ،عن عبد الوهّاب بن الهمّام،عن جعفر بن سلیمان،عن أبی هارون العبدیّ،عن ربیعه السّعدیّ،عن حذیفه بن الیمان،قال:لمّا خرج جعفر بن أبی طالب من أرض الحبشه إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قدم

ص:510

1147-وصیت امام سجاد به پسرش

[1268]4-مسعده بن صدقه از حضرت صادق به نقل از پدرشان علیهما السّلام روایت کرده که فرمودند:آهنگ سفر کردم و پدرم حضرت سجّاد علیه السّلام به من وصیّت کرد و فرمود:پسرم مبادا با احمق همراهی کنی و با او درآمیزی.از او دوری کن و با او سخن نگو؛زیرا احمق فرومایه است چه حاضر باشد و چه غایب.اگر سخن بگوید فرومایگی اش او را رسوا می کند و اگر خاموش بماند درماندگی اش او را ناتوان می سازد.اگر کاری انجام دهد،خراب می کند و اگر چیزی به او سپرده شود تباه می سازد.نه دانش خودش او را بی نیاز می کند و نه دانش دیگران سودی برایش دارد.نه از خیرخواهش فرمان می برد و نه همنشین اش از او در راحت است.

مادرش به عزای او نشستن را و همسرش از دست دادن او را دوست دارند.و همسایه اش دوری او را می خواهد و همنشین اش تنهایی را بیشتر از همنشینی با او می پسندد.اگر کوچک ترین شخص مجلس باشد بالاتر از خودش را خوار می کند و اگر بزرگ ترشان باشد پایین تر از خودش را گمراه می سازد.

1148-خوش رویی با مردم نیم عقل است

[1269]5-حسین بن علوان کاتب گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کردند:خوش رویی با مردم نیم عقل است،اندازه داشتن نیم زندگانی و زن صالح یکی از دو بهره مندی.

1149-سه نفرند که از سه نفر انتقام نمی گیرند

[1270]6-با همان سند روایت شد که علی علیه السّلام فرمودند:سه کس اند که از سه کس دیگر انتقام نمی گیرند:والا از پست،بردبار از احمق و مؤمن از گناهکار.

1150-هدیه برای حضرت علی علیه السّلام

[1271]7-حذیفه بن یمان گفته است:وقتی جعفر بن ابی طالب از سرزمین حبشه به سوی پیامبر گرامی رهسپار شد

ص:511

جعفر رضی اللّه عنه و النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بأرض خیبر،فأتاه بالفرع من الغالیه و القطیفه،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:لأدفعنّ هذه القطیفه إلی رجل یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله؛ فمدّ أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أعناقهم إلیها،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أین علیّ؟فوثب عمّار بن یاسر رضی اللّه عنه فدعا علیّا علیه السّلام فلمّا جاء قال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،خذ القطیفه إلیک؛فأخذها علیّ علیه السّلام و أمهل حتّی قدم المدینه،فانطلق إلی البقیع،و هو سوق المدینه،فأمر صائغا ففصّل القطیفه سلکا سلکا،فباع الذّهب،و کان ألف مثقال، ففرّقه علیّ علیه السّلام فی فقراء المهاجرین و الأنصار،ثمّ رجع إلی منزله،و لم یترک له من الذّهب قلیلا و لا کثیرا،فلقیه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله من غد فی نفر من أصحابه فیهم حذیفه و عمّار،فقال:یا علیّ،إنّک أخذت بالأمس ألف مثقال،فاجعل غدائی الیوم و أصحابی هؤلاء عندک؛و لم یکن علیّ علیه السّلام یرجع یومئذ إلی شیء من العروض ذهب أو فضّه،فقال حیاء منه و تکرّما:نعم یا رسول اللّه،و فی الرّحب و السّعه، ادخل یا نبیّ اللّه أنت و من معک.قال:فدخل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال لنا:ادخلوا.قال حذیفه:و کنّا خمسه نفر،أنا و عمّار و سلمان و أبو ذرّ و المقداد(رضی اللّه عنهم) فدخلنا و دخل علیّ علی فاطمه علیها السّلام یبتغی عندها شیئا من زاد،فوجد فی وسط البیت جفنه من ثرید تفور،و علیها عراق کثیر،و کأنّ رائحتها المسک،فحملها علیّ علیه السّلام حتّی وضعها بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و من حضر معه،فأکلنا منها حتّی تملّأنا،و لا ینقص منها قلیل و لا کثیر،و قام النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حتّی دخل علی فاطمه علیها السّلام

ص:512

و در سرزمین خیبر به پیامبر رسید و عطری گرانبها و پارچه ای زربافت به ایشان تقدیم کرد پیامبر گرامی فرمودند:این پارچه را به مردی خواهم داد که خداوند و فرستاده اش را دوست می دارد و خداوند و فرستاده اش هم او را دوست می دارند.اصحاب گردن کشیدند تا آن پارچه را ببینند.آن گاه حضرت فرمودند:علی کجاست؟عمّار یاسر-خداوند از او خشنود باد -برجست و علی علیه السّلام را خواند.وقتی آمد پیامبر به او فرمودند:ای علی این زربفت برای تو است.علی علیه السّلام آن را گرفت و صبر کرد تا به مدینه رسید.آن گاه به بقیع که بازار مدینه بود،رفت و به زرگری فرمود تا آن زربفت را رشته رشته کند،آن گاه زرها را که هزار مثقال بود فروخت و میان نیازمندان انصار و مهاجر قسمت کرد.سپس به خانه اش بازگشت و هیچ چیزی از آن زر را برای خودش نگاه نداشت.در فردای آن روز پیامبر گرامی در میان گروهی از اصحابش که حذیفه و عمّار نیز در میان شان بودند،او را دیدند و فرمودند،ای علی تو دیروز هزار مثقال زر گرفتی پس صبحانۀ امروز من و اصحابم با تو باشد.و آن روز علی علیه السّلام چیزی نداشت نه زر و نه سیم ولی از روی شرم و احترام گفت:بله ای رسول خدا.شما و همراهانتان در گشایش و راستی داخل شوید.آن گاه پیامبر داخل شدند و به ما فرمودند:داخل شوید.حذیفه گفته است:و ما پنج نفر بودیم،من و عمّار و سلمان و ابو ذر و مقداد-خدایشان از آنان خشنود باد- پس به درون رفتیم.علی به نزد فاطمه علیها السّلام رفت تا چیزی برای صبحانه بیاورد که ناگاه در میان اتاق خمره ای آبگوشت جوشان با استخوان های فراوان دید.گویا که بوی مشک از آن بلند می شد.علی علیه السّلام آن را برداشت و در برابر پیامبر گرامی و همراهانش نهاد.ما از آن خوردیم و سیر شدیم درحالی که از آن چیزی کم نشده بود.پیامبر برخاست و به نزد فاطمه علیها السّلام رفت و فرمود:

ص:513

و قال: أَنّی لَکِ هذا الطّعام،یا فاطمه؟فردّت علیه و نحن نسمع قولهما: قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ فخرج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلینا مستعبرا،و هو یقول:الحمد للّه الّذی لم یمتنی حتّی رأیت لابنتی ما رأی زکریّا علیه السّلام لمریم.کان إذا دخل علیها المحراب وجد عندها رزقا فیقول لها یا مَرْیَمُ أَنّی لَکِ هذا فتقول: هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ [آل عمران(3):37].

1272-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا محمّد بن جعفر بن قیس بن مسکان أبو عمر المصّیصیّ الفقیه من أصل کتابه،قال:حدّثنا عبد اللّه بن الحسین بن جابر أبو محمّد إمام جامع المصّیصه،قال:حدّثنی عبد الحمید بن عبد الرّحمن بن بشیر الحمّانیّ،قال:حدّثنی عبد اللّه بن قیس بن الرّبیع،عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ،قال:أصبح علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ذات یوم ساغبا،فقال:یا فاطمه،هل عندک شیء تطعمینی؟قالت:

و الّذی أکرم أبی بالنّبوّه،و أکرمک بالوصیّه،ما أصبح عندی شیء یطعمه بشر،و ما کان من شیء أطعمک مذ یومین إلاّ شیء کنت أوثرک به علی نفسی و علی الحسن و الحسین.قال:أعلی الصّبیین ألاّ أعلمتینی فآتیکم بشیء؟فقالت:یا أبا الحسن، إنّی لأستحی من إلهی أن أکلّف ما لا تقدر.فخرج واثقا باللّه بحسن الظّنّ فاستقرض دینارا،فبینا الدّینار فی ید علیّ علیه السّلام إذ عرض له المقداد فی یوم شدید الحرّ،قد لوّحته الشّمس من فوقه و تحته،أنکر علیّ علیه السّلام شأنه،فقال:یا مقداد،ما

ص:514

ای فاطمه این از کجا برای تو آمده است؟و او-درحالی که ما می شنیدیم-«پاسخ داد:آن از نزد خداوند است.خداوند به هرکس بخواهد بی حساب روزی می دهد»[آل عمران(3):

آیۀ 37]آن گاه پیامبر گرامی گریان به نزد ما بازگشت درحالی که می فرمود:سپاس خداوندی را که مرا نمیراند تا برای دخترم چیزی را دیدم که زکریا علیه السّلام برای مریم دید.او وقتی در محراب به نزد مریم می رفت در کنارش غذا می دید و می گفت:ای مریم این ها از کجا برایت آمده است؟و او می گفت:«این از نزد خداوند است.خداوند به هرکس بخواهد بی حساب می دهد.»

1151-نزول غذا برای حضرت فاطمه از آسمان

[1272]8-ابو سعید خدری گفت:یک روز علی علیه السّلام گرسنه شد و گفت:ای فاطمه آیا در خانه چیزی داری که من بخورم؟او گفت:سوگند به کسی که پدرم را به نبوّت و تو را به جانشینی گرامی داشت چیزی در خانه نیست که بتوان آن را خورد.و از دو روز پیش هم آنچه به تو می دادم از چیزی بود که خودم و حسن و حسین نخورده بودیم.علی فرمود:از غذای آن دو کودک.چرا به من نگفتی که چیزی برایتان بیاورم؟او گفت:ای ابا الحسن من از خدایم شرم کردم که تو را به چیزی که توانایی اش را نداری وادار کنم.علی علیه السّلام با اطمینان و خوش گمانی به خداوند بیرون رفت و دیناری قرض کرد.یک دینار در دست علی علیه السّلام بود که مقداد در آن روز بسیار گرم به او رسید درحالی که آفتاب زیر و بالایش را سوزانده بود.علی علیه السّلام او را بداحوال دید.پس فرمود:ای مقداد

ص:515

أزعجک هذه السّاعه؟قال:خلّ سبیلی یا أبا الحسن،و لا تکشفنی عمّا ورائی.

قال:إنّه لا یسعنی أن تجاوزنی حتّی أعلم علمک قال:یا أبا الحسن،إلی اللّه ثمّ إلیک أن تخلّی سبیلی،و لا تکشفنی عن حالی.فقال علیّ علیه السّلام:إنّه لا یسعک أن تکتمنی حالک.فقال:إذ أبیت،فو الّذی أکرم محمّدا بالنّبوّه و أکرمک بالوصیّه ما أزعجنی أهلی من إلاّ الجهد،و لقد ترکت عیالی بحال لم تحملنی الأرض، فخرجت مهموما و رکبت رأسی فهذه حالی.فانهملت عینا علیّ علیه السّلام بالبکاء حتّی أخضلت دموعه لحیته،ثمّ قال:أحلف بالّذی حلفت ما أزعجنی من أهلی إلاّ الّذی أزعجک،و لقد استقرضت دینارا فخذه؛فدفع الدّینار إلیه،و آثره به علی نفسه.و انطلق إلی أن دخل مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فصلّی فیه الظّهر و العصر و المغرب،فلمّا قضی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المغرب مرّ بعلیّ بن أبی طالب و هو فی الصّفّ الأوّل،فغمزه برجله،فقام علیّ علیه السّلام مستعقبا خلف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی لحقه علی باب من أبواب المسجد،فسلّم علیه،فردّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السّلام فقال:

یا أبا الحسن،هل عندک شیء نتعشّاه فنمیل معک؟فمکث مطرقا لا یحیر جوابا حیاء من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو یعلم ما کان من أمر الدّینار،و من أین أخذه،و أین وجّهه،و قد کان أوحی اللّه(تعالی)إلی نبیّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله أن یتعشّی اللّیله عند علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فلمّا نظر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی سکوته فقال:یا أبا الحسن،ما لک لا تقول:لا؛فأنصرف،أو تقول:نعم؛فأمضی معک؟فقال حیاء و تکرّما:فاذهب بنا.

ص:516

چه چیزی تو را در این ساعت به بیرون کشانده است؟او گفت:ای ابا الحسن جلویم را نگیر و از آنچه پشت سر گذاشته ام جستجو نکن.حضرت فرمود:نمی گذارم از من بگذری تا احوالت را بدانم.او گفت:ای ابا الحسن به خاطر خدا از تو می خواهم که مرا رها کنی و از حالم نپرسی.علی علیه السّلام فرمود،تو نباید احوالت را از من پنهان کنی.او گفت:اکنون که نمی گذاری بروم می گویم:سوگند به کسی که محمّد صلّی اللّه علیه و اله را به نبوّت و تو را به وصایت گرامی داشت چیزی جز رنج مرا به بیرون نکشانده است.خانواده ام در حالی بودند که خانه ام دیگر نتوانست مرا نگاه دارد.پس اندوهگین و پریشان فکر بیرون آمدم.و این احوال من است.

چشمان علی علیه السّلام از اشک پر شد چنان که اشک ها محاسنش را تر کرد.سپس فرمود:به آنچه تو سوگند خوردی سوگند می خورم که مرا همان چیزی به بیرون کشانده که تو را کشانده است.

من دیناری قرض کرده ام.آن را تو بگیر.آن گاه دینار را به او سپرد و او را به خودش ترجیح داد.و رفت تا به مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رسید.و نماز ظهر و عصر و مغرب را خواند و چون رسول خدا مغرب را به پایان برد به علی ابن ابی طالب که در صف نخست بود گذشت و با پایش او را لمس کرد.علی علیه السّلام به دنبال رسول خدا رفت تا بر دری از درهای مسجد به حضرت رسید،به ایشان سلام داد و رسول خدا پاسخش دادند و فرمودند:ای ابا الحسن آیا در خانه چیزی داری که با هم شام بخوریم و با تو همراه شویم؟علی علیه السّلام سر فرو افکند و از شرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نتوانست پاسخ بدهد درحالی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می دانست دینار را از کجا گرفته و کجا خرج کرده است.و خداوند والا به پیامبرش محمّد صلّی اللّه علیه و اله وحی کرده بود که او در کنار علی بن ابی طالب علیه السّلام شام بخورد.رسول خدا وقتی سکوت علی را دید،فرمود:ای ابا الحسن یا بگو نه تا من بروم یا بگو بله تا من با تو بیایم.او از روی شرم و احترام گفت:بفرمایید.

ص:517

فأخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فانطلقا حتّی دخلا علی فاطمه الزّهراء علیها السّلام و هی فی مصلاّها،قد قضت صلاتها،و خلفها جفنه تفور دخانا،فلمّا سمعت کلام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی رحلها خرجت من مصلاّها،فسلّمت علیه، و کانت أعزّ النّاس علیه،فردّ علیه السّلام،و مسح بیده علی رأسها،و قال لها:یا بنتاه،کیف أمسیت رحمک اللّه.قالت:بخیر.قال:غفر اللّه لک و قد فعل؛فأخذت الجفنه،فوضعتها بین یدی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فلمّا نظر علیّ بن أبی طالب إلی الطعام و شمّ رائحته،رمی فاطمه علیها السّلام ببصره رمیا شحیحا،فقالت له فاطمه علیها السّلام:سبحان اللّه،ما أشحّ نظرک و أشدّه!هل أذنبت فیما بینی و بینک ذنبا استوجبت به السّخطه؟قال:

و أیّ ذنب أعظم من ذنب أصبته؟ألیس عهدی بک الیوم الماضی،و أنت تحلفین باللّه مجتهده،ما طعمت طعاما مذ یومین؟قال:فنظرت إلی السّماء فقالت:إلهی یعلم فی سمائه و یعلم فی أرضه أنّی لم أقل إلاّ حقّا.فقال لها:یا فاطمه أَنّی لَکِ هذا الطّعام الّذی لم أنظر إلی مثل لونه قطّ،و لم أشمّ مثل ریحه قطّ؟و ما أکلت أطیب منه قطّ،قال:فوضع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کفّه الطّیّبه المبارکه بین کتفی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فغمزها،ثمّ قال:یا علیّ،هذا بدل دینارک،و هذا جزاء دینارک من عند اللّه إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ [آل عمران(3):37]ثمّ استعبر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله باکیا،ثمّ قال:الحمد للّه الّذی هو أبی لکم أن تخرجا من الدّنیا حتّی یجزیکما،و یجریک یا علیّ بمنزله زکریّا،و یجری فاطمه مجری مریم بنت

ص:518

آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و با هم رفتند تا به نزد فاطمۀ زهرا علیها السّلام که در نمازگاهش بود،رسیدند.او نمازش را به پایان برده و پشت سرش خمره ای جوشان بود.او وقتی صدای رسول خدا را به هنگام ورود شنید از نمازگاهش بیرون آمد و به ایشان سلام کرد-و فاطمه گرامی ترین مردمان در نزد حضرت بود-پس سلامش را پاسخ داد و دست بر سرش کشید و فرمود:دخترم خدا بر تو ببخشاید حالت چطور است؟او گفت:

خوب است.حضرت فرمود:خدا تو را بیامرزد.و آمرزیده است.آن گاه فاطمه خمره را برداشت و در برابر پیامبر نهاد وقتی علی بن ابی طالب علیه السّلام غذا را دید و بویش را شنید.به تندی به فاطمه علیه السّلام نگریست.فاطمه علیها السّلام به او گفت:سبحان اللّه چه چیزی نگاهت را خشمناک ساخته است!آیا گناهی کرده ام که سزاوار این خشم باشم؟علی علیه السّلام گفت:چه گناهی بزرگ تر از آنچه تو کردی؟آیا دیروز را فراموش کرده ای که سخت به خداوند سوگند خوردی که دو روز است چیزی نخورده ای؟فاطمه علیها السّلام به آسمان نگریست و گفت:خدایم در آسمان و زمین اش می داند که من جز راست نگفته ام.علی علیه السّلام به او گفت:ای فاطمه این غذایی که هرگز رنگ و بویی مانند آن را ندیده و نشنیده و نخورده ام از کجا آمده است؟در این هنگام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دست پاک و مبارکش را میان دو شانۀ علی بن ابی طالب علیه السّلام گذاشت و فشار داد و سپس فرمود:ای علی این جایگزین دینار تو است.این پاداش دینار تو از جانب خداوند است که«خداوند به هرکس بخواهد بی حساب روزی می دهد»[ال عمران(3):آیۀ 37]سپس گریان شد و فرمود:سپاس خداوندی را که نپسندید شما بی پاداش از دنیا بروید و ای علی تو را همچون زکریا پاداش داد.و فاطمه را همچون مریم دخت عمران.«هرگاه زکریا در محراب [عبادت]به نزد مریم می رفت کنار او روزی یی می یافت.»[آل عمران(3):آیۀ 37]

ص:519

عمران کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً [آل عمران(3):37].

1273-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،بإسناده رفعه عن الصّادق علیه السّلام قال:سألت أمّ سلمه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن فضل النّساء فی خدمه أزواجهنّ،فقال صلّی اللّه علیه و اله:من امرأه رفعت من بیت زوجها شیئا من موضع إلی موضع ترید به صلاحا إلاّ نظر اللّه إلیها،و من نظر اللّه إلیه لم یعذّبه.فقالت أمّ سلمه(رضی اللّه عنها)زدنی فی النّساء المساکین من الثّواب بأبی أنت و أمّی.فقال:یا أمّ سلمه، إنّ المرأه إذا حملت کان لها من الأجر کمن جاهد بنفسه و ماله فی سبیل اللّه (عزّ و جلّ)فإذا وضعت قیل لها:قد غفر لک ذنبک فاستأنفی العمل؛فإذا أرضعت فلها بکلّ رضعه تحریر رقبه من ولد إسماعیل.

1274-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن إسحاق الموسویّ،عن أبیه إسحاق بن العبّاس،عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق بن جعفر،عن علیّ بن جعفر و علیّ بن موسی،عن موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أغزی علیّا علیه السّلام فی سریّه و أمر المسلمین أن ینتدبوا معه فی سریّته، فقال رجل من الأنصار لأخ له:اغزبنا فی سریّه علیّ،لعلّنا نصیب خادما أو دابّه أو شیئا نتبلّغ به؛فبلغ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قوله،فقال:إنّما الأعمال بالنّیّات،و لکلّ امرئ ما نوی،فمن غزا ابتغاء ما عند اللّه،فقد وقع أجره علی اللّه،و من غزا یرید عرض الدّنیا أو نوی عقالا لم یکن له إلاّ ما نوی.

ص:520

1152-فضیلت زنان در خدمت کردن به شوهرانشان است

[1273]9-ابو مفضّل به سند خودش روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:امّ سلمه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد اجر و پاداش خدمت کردن زنان به همسرانشان پرسید و حضرت فرمود:هر زنی که در خانۀ همسرش چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد و قصدش نیکی باشد خداوند به او نظر می کند.و هرکس را که خداوند به او نظر کرده باشد عذاب نمی کند.امّ سلمه-خدایش از او خشنود باد-گفت:پدر و مادرم به فدایت دربارۀ پاداش زنان زیر دست بیشتر بفرمایید.حضرت فرمودند:ای امّ سلمه وقتی زن باردار می شود پاداشش همچون پاداش کسی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد کرده است.و چون بزاید به او گفته می شود:گناهانت آمرزیده شد.اعمالت را از نو آغاز کن.و چون شیر دهد با هر شیر دادنش پاداش آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل را می برد.

1153-اعمال به نیّت ها بستگی دارد

[1274]10-علی بن جعفر از برادرش و حضرت رضا از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده اند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی علیه السّلام را به جنگی فرستاد و به مسلمانان فرمود تا به همراه او رهسپار جنگ شوند.مردی از انصار به برادرش گفت:با ما به جنگ بیا شاید بهره ای از بنده یا اسب یا چیزی که به آن بسنده کنیم،به دست آوریم این سخن به پیامبر گرامی رسید و فرمودند:همانا اعمال به نیّت ها است.و برای هرکس آن چیزی است که نیّت کرده است.پس هرکس به جستجوی آنچه نزد خداوند است بجنگد،پاداشش به عهدۀ خدا است.و هرکس بجنگد و قصدش متاع دنیا باشد یا افسار شتری را قصد کند برایش جز آنچه نیّت کرده،نخواهد بود.

ص:521

1275-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن جعفر بن مسافر الهذلیّ،عن أبیه،عن محمّد بن یعلی،عن أبی نعیم عمر بن صبیح،عن مقاتل بن حیّان،عن الضّحّاک بن مزاحم،عن النّزّال بن سبره،عن علیّ علیه السّلام و عبد اللّه بن مسعود،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:من خرج یطلب بابا من علم لیردّ به باطلا إلی حقّ أو ضلاله إلی هدی،کان عمله ذلک کعباده متعبّد أربعین عاما.

1276-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن نعیم،عن عقبه بن المنهال،عن عبد اللّه بن جعفر الهاشمیّ،عن المنتجع بن مصعب،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال و حدّثنا عقبه بن المنهال، عن عبد اللّه بن حمید،عن موسی بن إسماعیل بن موسی،عن أبیه،عن جدّه،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیه السّلام،عن جابر قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:جاءنی جبرئیل علیه السّلام من عند اللّه بورقه آس خضراء مکتوب فیها ببیاض:إنّی افترضت محبّه علیّ علی خلقی فبلّغهم ذلک عنّی.

1277-13- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أبی یعلی محمّد بن زهیر،عن علیّ بن أیمن الطّهوریّ،عن مصبّح بن هلقام،عن محمّد بن إبراهیم، عن أبی أمیّه الطّرسوسیّ،عن الحسن بن عطیّه،عن قیس بن الرّبیع؛عن أبی إسحاق،عن شمر بن عطیّه قال:کان أبی ینال من علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فأتی فی المنام فقیل له:أنت السّابّ علیّا؟فخنق حتّی أحدث فی فراشه ثلاثا؛یعنی صنع به ذلک فی المنام ثلاث لیال.

ص:522

1154-فضیلت طلب علم

[1275]11-نزّال بن سبره از علی علیه السّلام و عبد اللّه بن مسعود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده اند که ایشان فرموده اند:هرکس به جستجوی دری از علم بیرون رود تا به سبب آن از باطل به حقّ و از گمراهی به هدایت برسد،این عمل او همچون عبادت چهل سالۀ پارسا خواهد بود.

1155-قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:فرمودند که جبرئیل از طرف خداوند نزد من آمدند و برگی از ریحان را آوردند که روی آن نوشته بود که حبّ و دوستاری علی را بر مردم واجب کردم

[1276]12-موسی بن اسماعیل بن موسی از پدرانش علیهم السّلام به نقل از جابر روایت کرده که رسول خدا فرمودند:جبرئیل از جانب خداوند برگی از ریحان سبز برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستی علی را بر آفریدگانم واجب کردم،این را از سوی من به آنان برسان.

1157-دیدن خواب دشنام دادن به علی علیه السّلام

[1277]13-شمر بن عطیّه گفته است:پدرم علی بن ابی طالب علیه السّلام را ناسزا می گفت.در خواب به نزد او آمدند و گفتند:تو علی را دشنام می گویی؟آن گاه گلویش را فشردند چنان که بسترش را خیس کرد.سه بار-مقصود این است که سه شب پی درپی با او چنین کردند.

ص:523

1278-14- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن إبراهیم،عن أحمد بن داود المکّیّ،عن زکریّا بن یحیی الکسائیّ،عن نوح بن درّاج القاضی،عن ابن أبی لیلی،عن أبی جعفر المنصور،قال:کان عندنا بالشّراه قاصّ إذا فرغ من قصصه ذکر علیّا علیه السّلام فشتمه،فبینا هو کذلک إذا ترک ذلک یوما و من الغد،فقالوا:نسی؛فلمّا کان الیوم الثّالث ترکه أیضا،فقالوا له أو سألوه،فقال:

لا و اللّه لا أذکره بشتیمه أبدا بینا أنا نائم و النّاس قد جمعوا فیأتون النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فیقول لرجل:اسقهم؛حتّی وردت علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال له:اسقه،فطردنی فشکوت ذلک إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقلت:یا رسول اللّه،مره فلیسقنی.قال:اسقه؛فسقانی قطرانا، فأصبحت و أنا أتحشّأه.

1279-15- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن جعفر البجلیّ،عن محمّد بن عمّار الأسدیّ،عن یحیی بن ثعلبه؛عن أبی نعیم محمّد بن جعفر الحافظ،عن أحمد بن عبید بن ناصح،عن هشام بن محمّد بن السّائب،عن یحیی بن ثعلبه،عن أمّه عائشه بنت عبد الرّحمن بن سائب،عن أبیها،قال:جمع زیاد بن أبیه،شیوخ أهل الکوفه و أشرافهم فی مسجد الرّحبه لیحملهم علی سبّ أمیر المؤمنین علیه السّلام و البراءه منه،و کنت فیهم،فکان النّاس من ذلک فی أمر عظیم، فغلبتنی عینای فنمت،فرأیت فی النّوم شیئا طویلا،طویل العنق،أهدل،أهدب فقلت:من أنت؟فقال:أنا النّقّاد ذو الرّقبه.قلت:و ما النّقّاد؟قال:طاعون بعثت إلی

ص:524

[1278]14-ابو جعفر منصور عبّاسی گفته است:در شرات[کوهی در شام]نقّالی در خدمت ما بود که وقتی قصّه اش را به پایان می برد علی علیه السّلام را به بدی یاد می کرد و دشنامش می داد.بر همین حال بود که ناگاه دو روزی ترک عادت کرد.مردمان گفتند:فراموش کرده است.ولی چون روز سوم شد باز هم چیزی نگفت.درباره اش از او پرسیدند،او گفت:نه،به خدا سوگند که دیگر هرگز او را به دشنام یاد نخواهم کرد.من خواب بودم که دیدم مردم را گردآورده اند.آنان را به خدمت پیامبر گرامی می آوردند و ایشان به مردی می فرمود:

سیرابشان کن.تا من به خدمتشان رسیدم و حضرت به او فرمود:سیرابش کن.امّا او مرا راند.

از او به پیامبر شکایت بردم و گفتم:ای رسول خدا به او بفرما که مرا سیراب کند و او قطران [آب داغ]به من نوشاند.صبح که برخاستم از[دشنام به]او کناره گرفتم.

1158-ابن زیاد مردم کوفه را جمع کرد برای برائت از حضرت علی علیه السّلام

[1279]15-عبد الرّحمان بن سائب از پدرش روایت کرده که:زیاد ابن ابیه بزرگان و اشراف کوفه را در مسجد اصلی شهر گرد آورد تا آنان را به دشنام گفتن بر امیر مؤمنان علیه السّلام و بیزاری از او وادارد.من هم در میان آنان بودم.مردم از این فرمان در مشکل بزرگی افتاده بودند که ناگاه خواب بر چشمانم چیره شد و خوابیدم.در خواب چیزی دراز دیدم.با گردنی دراز،لب فروهشته و پلک های فروافتاده.من گفتم:تو کیستی؟او گفت:من نقّاد گردن کلفت دارم.من گفتم:نقّاد چیست؟او گفت:طاعون،

ص:525

صاحب هذا القصر لأجتثّه من جدید الأرض کما عتا و حاول ما لیس له بحقّ.

قال:فانتبهت فزعا،و أنا فی جماعه من قومی،فقلت:هل رأیتم ما رأیت؟فقال:

رجلان منهم:رأینا کیت و کیت بالصّفه،و قال الباقون.ما رأینا شیئا،فما کان بأسرع من أن خرج خارج من دار زیاد،فقال:یا هؤلاء انصرفوا،فإنّ الأمیر عنکم مشغول؛فسألناه عن خبره،فخبّرنا أنّه طعن فی ذلک الوقت،فما تفرّقنا حتّی سمعنا الواعیه علیه،فأنشأت أقول فی ذلک:

قد جشّم النّاس أمرا ضاق ذرعهم بحملهم حین ناداهم إلی الرّحبه

یدعو علی ناصر الإسلام حین یری له علی المشرکین الطّول و الغلبه

ما کان منتهیا عمّا أراد بنا حتّی تناوله النّقّاد ذو الرّقبه

1280-16- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن موسی بن عبد اللّه بن موسی بن عبد اللّه بن الحسن عن أبیه،عن جدّه، عن أبیه عبد اللّه عن أبیه،و خاله علیّ بن الحسین عن الحسن و الحسین،عن علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیهم)قال:جاء رجل من الأنصار إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:

یا رسول اللّه،ما أستطیع فراقک،و إنّی لأدخل منزلی فأذکرک،فأترک ضیعتی و أقبل حتّی أنظر إلیک حبّا لک،فذکرت إذا کان یوم القیامه و أدخلت الجنّه فرفعت فی أعلی علّیّین،فکیف لی بک یا نبیّ اللّه؟فنزلت وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ

ص:526

که به سوی صاحب این کاخ فرستاده شده ام تا او را از روی زمین بردارم.چرا که او از حد گذشته و به آنچه حقّش نبود دست انداخته است.راوی گوید:من با فریاد از خواب پریدم و خودم را در میان گروهی از مردم دیدم.پس گفتم:شما هم دیدید آنچه من دیدم؟دو مرد از ایشان گفتند:ما چنین و چنان دیدیم.همان گونه که من دیده بودم.و دیگران گفتند:ما چیزی ندیدیم.در آن هنگام کسی به شتاب از اتاق زیاد بیرون آمد و گفت:ای مردم بازگردید امیر از شما دست برداشت.ما از احوالش پرسیدیم.او به ما گفت که زیاد به طاعون دچار شده است.

و ما هنوز پراکنده نشده بودیم که شیون بر مردۀ او را شنیدیم و من در این باره چنین سرودم.

او مردم را به کاری مجبور کرد که تابش را نداشتند/هنگامی که آنان را به مسجد اصلی شهر فراخواند /بر ضد یاریگر اسلام دعوت کرد/وقتی دید که او بر مشرکان برتر و چیره است

امّا آنچه را از ما خواسته بود به پایان نبرده بود که نقّاد گردن کلفت او را گرفتار کرد.شگفتا که با ضربه ای او را انداخت.همچنان که او با مردم حاضر در مسجد ستم کرد.

1159-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ)

[1280]16-موسی بن عبد اللّه بن حسن به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که مردی از انصار به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:ای رسول خدا من نمی توانم از شما جدا باشم.وقتی به خانه ام می روم به یادتان می افتم آن گاه کارم را رها می کنم و به نزدتان می آیم تا از روی محبّت شما را نگاه کنم.اکنون می اندیشم که چون روز قیامت شود و شما را به بهشت و به بالاترین درجه ببرند.ای پیامبر خدا من در کجا خواهم بود؟آیه نازل شد:«و هرکس از خدا و فرستاده اش فرمان ببرد،ایشان با کسانی خواهند بود که خداوند نعمتشان داده است:پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان.و چه دوستان نیکویی هستند اینان.»[نساء(4):آیۀ 69] پیامبر آن مرد را فراخواند و آیه را بر او خواند و مژده اش داد.

ص:527

رَفِیقاً [النساء(4):69]فدعا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله الرّجل،فقرأها علیه،و بشّره بذلک.

1281-17- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن سعید،عن محمّد بن أحمد بن نصر،عن موسی بن عبد اللّه بن الحسن،عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام،قال:أتی رجل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه رجل یحبّ من یصلّی و لا یصلّی إلاّ الفریضه،و یحبّ من یتصدّق و لا یتصدّق إلاّ بالواجب،و یحبّ،من یصوم و لا یصوم إلاّ شهر رمضان؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المرء مع من أحبّ.

1282-18- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن صالح بن فیض بن فیّاض،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن أبان،عن بعض أصحابنا،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:لو أنّ رجلا أحبّ رجلا للّه(عزّ و جلّ) لأثابه اللّه(تعالی)علی حبّه إیّاه،و إن کان فی علم اللّه من أهل النّار.

1283-19- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّزّاق بن سلیمان،عن الفضل بن المفضّل بن قیس،عن حمّاد بن عیسی،عن ابن أذینه،عن أبان بن أبی عیّاش،عن سلیم بن قیس،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من فقه الرّجل قلّه کلامه فیما لا یعنیه.

1284-20- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز،عن محمّد بن عبّاد المکّیّ،عن حاتم بن إسماعیل،عن محمّد بن عجلان،عن محمّد بن کعب،عن عبد اللّه بن شدّاد،عن عبد اللّه بن جعفر،قال:

ص:528

1160-رسول اللّه می فرمایند:انسان با چیزی است که دوستش دارد

[1281]17-موسی بن عبد اللّه بن حسن از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که مردی به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:ای رسول خدا مردی نمازگزاران را دوست می دارد ولی خودش جز نماز واجب را نمی گزارد و صدقه دهندگان را دوست دارد ولی خودش جز صدقۀ واجب را نمی دهد و روزه داران را دوست می دارد ولی خودش جز روزۀ ماه رمضان را نمی گیرد؟ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:[در روز قیامت]هر شخصی به همراه کسی است که دوستش می دارد.

[1282]18-حسن بن آبان از یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:اگر مردی کسی را به خاطر خداوند عزّتمند دوست داشته باشد،خداوند والا او را به خاطر دوست داشتن او پاداش می دهد،اگرچه در علم خداوند او از اهل دوزخ باشد.

1161-از دانایی انسان این است که از چیزی که نمی شناسد کمتر صحبت کند

[1283]19-سلیم قیس از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:اندک گفتن مرد در آنچه به او مربوط نیست از فهم او است.

ص:529

لقّننی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام کلمات الفرج،و أخبرنی أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لقّنهنّ،إیّاه و أمره إذا نزل به کرب أو شدّه أن یقول:«لا إله إلاّ اللّه الحلیم الکریم،لا إله إلاّ اللّه العلیّ العظیم،سبحان اللّه،و تبارک اللّه ربّ السّماوات السّبع و ربّ الأرضین السّبع و ربّ العرش العظیم،و الحمد للّه ربّ العالمین».

1285-21- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا محمّد بن أحمد بن أبی حازم التّیملیّ قاضی القصر،و صالح بن أحمد بن یونس الهرویّ و غیرهما،قالوا:حدّثنا یحیی بن الفضل أبو زکریّا العنزیّ البصریّ،قال:حدّثنا أبو عامر العقدیّ،قال:حدّثنا هارون بن إبراهیم الأهوازیّ،عن محمّد بن سیرین، عن حمید بن عبد الرّحمن الحمیریّ،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:أحبب-و قال بعضهم حبّ-حبیبک هونا ما عسی أن یکون بغیضک یوما ما،و أبغض بغیضک هونا ما عسی أن یکون حبیبک یوما ما.

1286-22- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن مروان،عن أبیه عن مسیح بن حاتم،عن سلاّم بن أبی عمره الخراسانیّ،عن محمّد بن سیرین،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من حسد علیّا فقد حسدنی،و من حسدنی فقد کفر.

1287-23- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن عمرو،عن الحسن بن الحکم عن الحسن بن الحسین الأنصاریّ،عن الحسین بن

ص:530

1162-کلمات کارگشا در موقع گرفتاری

[1284]20-عبد اللّه بن جعفر گفته است:علی بن ابی طالب علیه السّلام کلمات گشایش را به من یاد داد و مرا آگاه کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن کلمات را به او آموخته است.هرگاه به اندوه یا سختی ای دچار شود،بگوید:«هیچ معبودی نیست جز خداوندی که بردبار و بزرگوار است.هیچ معبودی نیست جز خداوندی که والا و بزرگ است.خداوند پاک و منزّه است.خداوند، پروردگار آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ است.و سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است.»

1163-دوستت را به نرمی دوست بدار شاید روزی با تو دشمن می شود و دشمن خود را به نرمی دشمن بدار شاید روزی دوستت شود

[1285]21-حمید بن عبد الرّحمان حمیری از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده است که پیامبر گرامی فرمودند:دوستت را به نرمی[بدون افراط]دوست بدار شاید روزی با تو دشمن شود و دشمنت را به نرمی[بدون زیاده روی]دشمن بدار شاید روزی دوستت شود.

1164-هرکس به علی حسادت کند بر من حسادت کرده

[1286]22-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به علی حسد بورزد به من حسد ورزیده و هرکس به من حسد بورزد کافر شده است.

ص:531

سلیمان عن أبی الجارود،عن محمّد بن سیرین عن أنس بن مالک:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:من حسد علیّا حسدنی،و من حسدنی دخل النّار

و أنشد العرنیّ:

إنّی حسدت فزاد اللّه فی حسدی لا عاش من عاش یوما غیر محسود

ما یحسد المرء إلاّ من فضائله بالعلم و الظّرف أو بالبأس و الجود

ص:532

[1287]23-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به علی حسد بورزد به من حسد ورزیده و هرکس به من حسد بورزد به دوزخ می رود.

و عرنی سروده است:

به من حسد ورزیدند و خداوند بر حسدم افزود.برای کسی که روزی را بدون مورد حسد بودن زندگی بکند زندگی ای نیست.

هیچ مردی جز به سبب فضیلت هایش مورد حسد قرار نمی گیرد،به خاطر دانش و زیرکی یا بی باکی و بخشندگی اش.

ص:533

[30] المجلس یوم الجمعه الثامن عشر من جمادی الآخره سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1288-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن ابن عقده، عن علیّ بن رجاء بن صالح،عن حسن بن حسین العرنیّ،عن خالد بن مختار، عن الحارث بن حصیره عن القاسم بن جندب الأزدیّ،عن أنس بن مالک،قال:

کنت خادما للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فکان إذا ذکر علیّا علیه السّلام رأیت السّرور فی وجهه،إذ دخل علیه رجل من ولد عبد المطّلب فجلس فذکر علیّا علیه السّلام،فجعل ینال منه،و جعل وجه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یتغیّر،فما لبث أن دخل علیّ علیه السّلام فسلّم فردّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله.ثمّ قال:علیّ و الحقّ معا هکذا-و أشار بإصبعیه-لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض یا علیّ حاسدک حاسدی،و حاسدی حاسد اللّه،و حاسد اللّه فی النّار.

ص:534

30- جلسه سی ام

اشاره

جلسه روز جمعه

هجدهم جمادی الثانی سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1165-حضرت علی علیه السّلام می فرمایند:حق با من است و از من جدا نمی شود

[1288]1-انس بن مالک گفته است:من خدمتکار پیامبر بودم و هرگاه نام علی علیه السّلام می آمد شادمانی را در چهرۀ حضرت می دیدم.روزی مردی از فرزندان عبد المطّلب به خدمت حضرت آمد و نشست.آن گاه علی علیه السّلام را یاد کرد و از او بدگویی نمود و چهرۀ پیامبر دگرگون شد.چیزی نگذشت که علی علیه السّلام آمده،سلام گفت.پیامبر پاسخش داد و سپس فرمود:علی و حقّ این گونه-و به دو انگشتان اشاره کردند-همراهند.از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض به نزد من آیند.ای علی کسی که به تو حسد می ورزد به من حسد ورزیده و کسی که به من حسد بورزد به خداوند حسد ورزیده و کسی که به خداوند حسد بورزد در دوزخ است.

ص:535

1289-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص الخثعمیّ،عن علیّ بن محمّد بن مروان،عن أحمد بن مفضّل،عن صالح بن أبی الأسود،عن أخیه أسنده له عبد اللّه بن الحسن بن الحسن،قال:کان الوحی ینزل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیلا،فلا یصبح حتّی یعلمه علیّا علیه السّلام،و ینزل الوحی نهارا فلا یمسی حتّی یعلمه علیّا علیه السّلام.

1290-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ عن محمّد بن علیّ بن حمزه العلویّ،عن أبیه،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام الهیبه خیبه،و الفرصه خلسه، و الحکمه ضالّه المؤمن،فاطلبوها و لو عند المشرک،تکونوا أحقّ بها و أهلها.

1291-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن حمّاد بن عثمان عن حمران قال:سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:لا تحقّر اللّؤلؤه النّفیسه أن تجتلبها من الکبا الخسیسه،فإنّ أبی حدّثنی قال:سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّ الکلمه من الحکمه تتلجلج فی صدر المنافق نزوعا إلی مظانّها حتّی یلفظ بها،فیسمعها المؤمن،فیکون أحقّ بها و أهلها،فیلقفها.

1292-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن مهدیّ الکندیّ العطّار و غیره،عن محمّد بن علیّ بن عمرو،عن أبیه،عن حمید بن

ص:536

1166-وحی بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله نازل می گردید و آن حضرت آن را به حضرت علی علیه السّلام می آموختند

[1289]2-عبد اللّه بن حسن بن حسن گفته است:هرگاه وحی بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شبانه فرود می آمد آن حضرت صبح علی علیه السّلام را از آن گاه می کرد و هرگاه در روز فرود می آمد پیش از شب او را از آن آگاه می کرد.

1167-حضرت علی علیه السّلام می فرمایند هراس ناکامی است و فرصت پنهان است و حکمت گمشدۀ انسان است

[1290]3-علی بن حمزۀ علوی از حضرت رضا و او از پدرانش علیهم السّلام روایت کرد که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمودند:هراس ناکامی است و فرصت پنهان است و حکمت گمشدۀ مؤمن است.آن را بجویید اگرچه از مشرک باشد تا سزاوار آن و از اهل آن باشید.

1168-حضرت سجاد علیه السّلام فرموده اند که گوهر گرانبها را با جستجو در زباله دان خوار مکن

[1291]4-حمران بن اعین گفت:از حضرت سجّاد علیه السّلام شنیدم که فرمودند:گوهر گرانبها را با جستجو در زباله دان پست و خوار نکن،پدرم روایت کرد که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:همانا یک کلمه از حکمت در سینۀ منافق مشتاقانه به این سو و آن سو می رود تا به گمان گاهش برسد و به زبان او درآید آن گاه مؤمن آن را بشنود و سزاوار حکمت و اهل حکمت شود.که مؤمن حکمت را به شتاب می گیرد.

ص:537

صالح،عن أبی خالد الکابلیّ،عن ابن نباته،قال:دخل الحارث الهمدانیّ علی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی نفر من الشّیعه و کنت فیهم،فجعل-یعنی الحارث-یتأوّد فی مشیته و یخبط الأرض بمحجنه و کان مریضا،فأقبل علیه أمیر المؤمنین علیه السّلام و کانت له منه منزله،فقال:کیف تجدک،یا حارث؟قال:نال الدّهر منّی یا أمیر المؤمنین،و زادنی أوبا و غلیلا اختصام أصحابک ببابک.قال:و فیم خصومتهم؟قال:فی شأنک و البلیّه من قبلک،فمن مفرط غال و مقتصد أقال،و من متردّد مرتاب لا یدری أ یقدم أو یحجم.قال:فحسبک یا أخا همدان،ألا إنّ خیر شیعتی النّمط الأوسط،إلیهم یرجع الغالی،و بهم یلحق التّالی.قال:لو کشفت- فداک أبی و أمّی-الرّین عن قلوبنا،و جعلتنا فی ذلک علی بصیره من أمرنا؟قال:

قدک،فإنّک امرؤ ملبوس علیک،إنّ دین اللّه لا یعرف بالرّجال،بل بآیه الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله.یا حار،إنّ الحقّ أحسن الحدیث،و الصّادع به مجاهد، و بالحقّ أخبرک فأرعنی سمعک،ثمّ خبّر به من کانت له حصانه من أصحابک،ألا إنّی عبد اللّه و أخو رسوله،و صدّیقه الأوّل قد صدّقته و آدم بین الرّوح و الجسد،ثمّ إنّی صدّیقه الأوّل فی أمّتکم حقّا،فنحن الأوّلون و نحن الآخرون،ألا و أنا خاصّته -یا حار-و خالصته و صنوه،و وصیّه و ولیّه،و صاحب نجواه و سرّه،أوتیت فهم الکتاب و فصل الخطاب،و علم القرون و الأسباب،و استودعت ألف مفتاح یفتح کلّ مفتاح ألف باب یفضی کلّ باب إلی ألف ألف عهد،و أیّدت-أو قال:أمددت-

ص:538

1169-کلام حضرت علی علیه السّلام با حارث همدانی

[1292]5-اصبغ بن نباته گفت:حارث همدانی در میان گروهی از شیعیان که من هم در میانشان بودم به خدمت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام آمد.حارث خمیده راه می رفت و زمین را با عصای خمیده اش فرو می کوفت.او بیمار بود.امیر مؤمنان علیه السّلام به او که منزلتی در پیشش داشت رو کرد و فرمود:حارث حالت چگونه است؟او گفت:ای امیر مؤمنان روزگار به من صدمه زده و کشمکش اصحابتان بر در خانه خشم درونم را افزوده است.حضرت فرمودند:کشمکش ایشان دربارۀ چیست؟او عرض کرد:دربارۀ شما و آزمونی دربارۀ شما یکی تندروی بزرگ نما و دیگری میانه رو و پیمان شکن و گروهی دیگر در شکّ و تردیدی که نمی دانند گام در پیش بگذارند یا پس بکشند.حضرت فرمودند:بس است ای برادر همدانی.بدان که بهترین شیعیان من گروه میانه اند.غلوّکننده به آنان بازمی گردد و در پی آینده به ایشان می پیوندد.او عرض کرد:پدر و مادرم به فدایت کاش این پرده را از دل های ما بر می داشتی و ما را درباره کارمان بینا می ساختی؟حضرت فرمودند:بس است.تو مردی از خودبی خود شده ای.دین خداوند با افراد شناخته نمی شود بلکه با نشانۀ راستین شناخته می شود.پس حقّ را بشناس تا اهل آن را بشناسی.ای حارث همانا حقّ بهترین سخن است و کسی که آشکارا حق را بگوید جهادگر است.من تو را به حق آگاه می کنم.پس گوشت را به من بسپار و سپس به هرکس از یارانت که استوار بود خبر بده.بدان که من بندۀ خدا و برادر فرستاده اش و نخستین تصدیق کنندۀ اویم.او را در حالی تصدیق کردم که هنوز حضرت آدم میان روح و بدن بود.سپس منم که به راستی نخستین تصدیق کننده اش در امّت شما هستم، پس ما نخستین ها و واپسین ها هستیم.ای حارث بدان که من یار مخصوص و ویژۀ او و برادر تنی و جانشین و دوست و هم راز اویم.فهم کتاب[خدا]و حکم جداکنندۀ میان حق و باطل و علم سده ها و حوادث به من داده شد.هزار کلید که هرکدام گشایندۀ هزار در منتهی به هزار هزار دوران است به من سپرده شد.

ص:539

بلیله القدر نفلا،و إنّ ذلک لیجری لی و لمن استحفظ من ذرّیّتی ما جری اللّیل و النّهار حتّی یرث اللّه الأرض و من علیها.و أبشّرک-یا حار-لیعرفنی،و الّذی فلق الحبّه و برأ النّسمه،ولیّی و عدوّی فی مواطن شتّی،لیعرفنی عند الممات و عند الصّراط و عند المقاسمه.قال:قلت:و ما المقاسمه،یا مولای؟قال:مقاسمه النّار، أقاسمها قسمه صحاحا،أقول:هذا ولیّی،و هذا عدوّی.ثمّ أخذ أمیر المؤمنین علیه السّلام بید الحارث و قال:یا حار أخذت بیدک کما أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بیدی،فقال لی:

و اشتکیت إلیه حسد قریش و المنافقین لی:إنّه إذا کان یوم القیامه أخذت بحبل- أو بحجزه،یعنی عصمه-من ذی العرش(تعالی)و أخذت أنت یا علیّ بحجزتی، و أخذت ذرّیّتک بحجزتک،و أخذ شیعتکم بحجزتکم،فما ذا یصنع اللّه بنبیّه،و ما یصنع نبیّه بوصیّه،خذها إلیک یا حار قصیره من طویله،أنت مع من أحببت،و لک ما احتسبت-أو قال:ما اکتسبت-قالها ثلاثا.فقال الحارث-و قام یجرّ رداءه جذلا:-ما أبالی و ربّی بعد هذا،متی لقیت الموت أو لقینی قال جمیل بن صالح:

فأنشدنی السّیّد بن محمّد فی کتابه:

قول علیّ لحارث عجب کم ثمّ أعجوبه له حملا

یا حار همدان من یمت یرنی من مؤمن أو منافق قبلا

یعرفنی طرفه و أعرفه بنعته و اسمه و ما فعلا

و أنت عند الصّراط تعرفنی فلا تخف عثره و لا زللا

ص:540

و افزون بر اینها من با شب قدر یاری شدم.و این برای من و برای کسانی از فرزندان من که آن را نگاه دارند جریان دارد تا هنگامی که شب و روز جریان دارد.تا آنکه خداوند زمین و هر کس را که روی آن است برد.ای حارث به خدایی که دانه را شکافت و انسان را پدید آورد سوگند افزون بر اینها دوست و دشمن در جاهای بسیاری مرا خواهند شناخت.در هنگام مرگ و در صراط و هنگام تقسیم.او گفته که من عرض کردم:کدام تقسیم ای سرور من؟و حضرت فرمودند:تقسیم دوزخ که من آن را به درستی تقسیم می کنم،می گویم:این دوست من و این دشمن من است.سپس امیر مؤمنان علیه السّلام دست حارث را گرفت و فرمود:ای حارث دست تو را چنان گرفته ام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دست مرا گرفت هنگامی که از حسدورزی قریش و منافقان شکایت کردم و چنین فرمود:چون روز قیامت شود طنابی-یا بندی یعنی نگهدارنده ای-از صاحب عرش والا می گیرم و تو ای علی دامن مرا می گیری و فرزندان تو دامن تو را می گیرند و شیعیانتان دامن شما را می گیرند.و خداوند با پیامبرش و پیامبر با وصی اش چه می کند؟ای حارث!کوتاه سخن اینکه تو با محبوبت خواهی بود.و برای تو است آنچه به شمار آورده ای-یا فرمودند:آنچه اندوخته ای-این را سه بار فرموده و حارث درحالی که عبایش را شادمانه می کشید.گفت به پروردگارم سوگند پس از این مهم نیست که چه هنگام مرگ را دیدار می کنم یا مرگ مرا دیدار می کند.جمیل بن صالح[یکی از راویان این حدیث]گفته است:سیّد بن محمّد در کتابش چنین سروده است:

سخن علی به حارث چه شگفت است.آن جا او امر شگفتی را به دوش گرفت.ای حارث همدان هر کس بمیرد مرا می بیند چه مؤمن و چه منافق.

دیدگان او مرا می شناسند و من او را به صفات و نام و آنچه کرده است می شناسم.و تو در صراط مرا می شناسی.پس،از لغزش و گمراهی هراس نکن.

ص:541

أسقیک من بارد علی ظماء تخاله فی الحلاوه العسلا

أقول للنّار حین تعرض للعرض دعیه لا تقبلی الرّجلا

دعیه لا تقربیه إنّ له حبلا بحبل الوصیّ متّصلا

1293-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن یحیی بن علیّ بن عبد الجبّار،عن عمّه محمّد بن عبد الجبّار،عن علیّ بن الحسین بن أبی حرب، عن أبیه الحسین بن عون،قال:دخلت علی السّیّد بن محمّد الحمیریّ عائدا فی علّته الّتی مات فیها،فوجدته یساق به،و وجدت عنده جماعه من جیرانه،و کانوا عثمانیّه،و کان السّیّد جمیل الوجه،رحب الجبهه،عریض ما بین السّالفتین، فبدت فی وجهه نکته سوداء مثل النّقطه من المداد،ثمّ لم تزل تزید و تنمی حتّی طبّقت وجهه-یعنی اسودادا-فاغتمّ لذلک من حضره من الشّیعه،فظهر من النّاصبه سرور و شماته،فلم یلبث بذلک إلاّ قلیلا حتّی بدت فی ذلک المکان من وجهه لمعه بیضاء،فلم تزل تزید أیضا و تنمی حتّی أسفر وجهه و أشرق،و أفتر السّیّد ضاحکا،و أنشأ یقول:

کذب الزّاعمون أنّ علیّا لن ینجّی محبّه من هناه

قد و ربّی دخلت جنّه عدن و عفا لی الإله عن سیّئاتی

فأبشروا الیوم أولیاء علیّ و تولّوا علیّا حتّی الممات

ثمّ من بعده تولّوا بنیه واحدا بعد واحد بالصّفات

ص:542

تو را در تشنگی به آبی خنک سیراب می کنم که در شیرینی آن را عسل پنداری.

به آتش وقتی که روی می آورد می گویم او را رها کن.این مرد را در بر مگیر او را رها کن.به او نزدیک مشو،چرا که برای او طنابی است که به طناب وصی پیوسته است.

1170-عیادت سید بن محمد حمیری در بیمارش

[1293]6-حسین بن عون گفته است:برای عیادت سیّد بن محمّد حمیری در بیماری ای که به مرگش کشیده شد به نزدش رفتم.او را در حالی یافتم که جان می کند و گروهی از همسایگان عثمانی اش بودند که در کنارش بودند.سیّد زیبارو،پیشانی بلند و چهار شانه بود.

ناگاه در صورتش نقطه ای سیاه همچون نقطۀ جوهر پدید آمد.سپس پیوسته زیاد شد و گسترش یافت تا همۀ صورتش را فرا گرفت.شیعیان حاضر در آن جا اندوهگین شدند و شادی و شماتت ناصبیان آشکار گشت ولی اندکی نگذشت که در آن نقطه از صورتش سپیدی اش درخشان پدید آمد و پیوسته زیاد و گسترده شد تا صورتش درخشیده و سید لب به خنده گشوده و چنین سرود:

کسانی که پنداشتند علی دوستدارش را از بدی ها نجات نمی دهد دروغ گفتند.

به پروردگارم سوگند من به بهشت عدن رفتم و خداوند از گناهانم درگذشت.

پس امروز ای دوستان علی شاد باشید.و علی را تا هنگام مرگ دوست بدارید.

و پس از او فرزندانش را دوست بدارید.یکی پس از دیگری به صفاتی که دارند.

ص:543

ثمّ أتبع قوله:«هذا أشهد أن لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا،أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حقّا حقّا،أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین حقّا حقّا،و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه»ثمّ أغمض عینیه بنفسه،فکأنّما کانت روحه ذباله طفئت،أو حصاه سقطت.قال علیّ بن الحسین:قال لی أبی الحسین بن عون:و کان أذینه حاضرا،فقال:اللّه أکبر،ما من شهد کمن لم یشهد،أخبرنی-و إلاّ فصمّتا-الفضیل بن یسار:عن أبی جعفر و عن جعفر علیهما السّلام أنّهما قالا:حرام علی روح أن تفارق جسدها حتّی تری الخمسه،حتّی تری محمّدا و علیّا و فاطمه و حسنا و حسینا علیهم السّلام بحیث تقرّ عینها،أو تسخن عینها، فانتشر هذا القول فی النّاس،فشهد جنازته و اللّه الموافق و المفارق.

1294-7- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إبراهیم بن حفص، عن عبید بن الهیثم الأنماطیّ،عن الحسن بن سعید النّخعیّ،عن شریک،بن عبد اللّه القاضی،قال:حضرت الأعمش فی علّته الّتی قبض فیها،فبینا أنا عنده إذ دخل علیه ابن شبرمه و ابن أبی لیلی و أبو حنیفه،فسألوه عن حاله،فذکر ضعفا شدیدا،و ذکر ما یتخوّف من خطیئاته،و أدرکته رنّه فبکی،فأقبل علیه أبو حنیفه، فقال:یا أبا محمّد،اتّق اللّه،و انظر لنفسک،فإنّک فی آخر یوم من أیّام الدّنیا،و أوّل یوم من أیّام الآخره،و قد کنت تحدّث فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بأحادیث،لو رجعت عنها کان خیرا لک.قال الأعمش:مثل ما ذا،یا نعمان؟قال:مثل حدیث عبایه«أنا قسیم النّار»قال:أو لمثلی تقول یا یهودیّ؟أقعدونی سنّدونی أقعدونی،

ص:544

سپس سخنش را چنین ادامه داد:«گواهی می دهم که به راستی و به راستی معبودی جز خداوند نیست،گواهی می دهم که به راستی و به راستی محمّد صلّی اللّه علیه و اله فرستادۀ خداوند است، گواهی می دهم که به راستی و به راستی علی امیر مؤمنان است و گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست.»سپس چشمان خود را فرو بست.گویا روحش چراغی بود که خاموش شد یا سنگریزه ای بود که فرو افتاد.علی بن حسین بن عون گفته است:پدرم حسین بن عون درحالی که اذینه حضور داشت به من گفت:اللّه اکبر،کسی که شهادت می دهد همچون کسی نیست که شهادت نمی دهد وگرنه هر دو سکوت می کردند.فضیل یسار از حضرت باقر و از حضرت صادق علیه السّلام برایم روایت کرد که ایشان فرموده اند:بر روح حرام است که تا پنج کس را ندیده است از بدن جدا شود:محمّد[صلّی اللّه علیه و اله]،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السّلام.به گونه ای که یا دیدگانش روشن شود یا آتش بگیرد.

این سخن را در میان مردمان پخش شد و به خدا سوگند موافق و مخالف پیکر او را تشییع کردند.

1171-اعمش از فضیلت های حضرت علی علیه السّلام می گوید

[1294]7-شریک بن عبد اللّه قاضی گفته است:در بیماری اعمش که به مرگش کشید به نزدش بودم ناگاه ابن شبرمه و ابن ابو لیلی و ابو حنیفه به نزدش آمدند و از حالش پرسیدند و او از ناتوانی بسیارش گفت.و گفت که از گناهانش می ترسد و صدایش گره خورد و گریست.

ابو حنیفه به او رو کرد و گفت:ای ابا محمّد از خدا پروا کن و به حال خود بنگر؛زیرا تو در واپسین روز از عمر دنیا و نخستین روز از روزهای آخرت هستی.تو دربارۀ علی بن ابی طالب حدیث هایی می گفتی که اگر از آن ها بازگردی برایت بهتر است.اعمش گفت:مثلا چه چیز ای نعمان؟او گفت:مثل حدیث عبایه:«من قسمت کنندۀ دوزخم.»اعمش گفت:ای یهودی به همچون منی چنین می گویی؟مرا بنشانید،مرا بنشانید.

ص:545

حدّثنی-و الّذی إلیه مصیری-موسی بن طریف،و لم أر أسدیّا کان خیرا منه،قال:

سمعت عبایه بن ربعیّ إمام الحیّ،قال:سمعت علیّا أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:أنا قسیم النّار،أقول:هذا ولیّی دعیه،و هذا عدوّی خذیه.و حدّثنی أبو المتوکّل النّاجی،فی إمره الحجّاج،و کان یشتم علیّا علیه السّلام شتما مقذعا-یعنی الحجّاج(لعنه اللّه)-عن أبی سعید الخدریّ رضی اللّه عنه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا کان یوم القیامه یأمر اللّه(عزّ و جلّ)فأقعد أنا و علیّ علی الصّراط،و یقال لنا:أدخلا الجنّه من آمن بی و أحبّکما،و أدخلا النّار من کفر بی و أبغضکما.قال أبو سعید:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

ما آمن باللّه من لم یؤمن بی،و لم یؤمن بی من لم یتولّ-أو قال:لم یحبّ-علیّا، و تلا: أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ [ق(50):24]قال فجعل أبو حنیفه إزاره علی رأسه،و قال:قوموا بنا،لا یجیبنا أبو محمّد بأطمّ من هذا.قال الحسن بن سعید:

قال لی شریک بن عبد اللّه:فما أمسی-یعنی الأعمش-حتّی فارق الدّنیا.

1295-8- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد العلویّ،عن جدّه الحسین بن إسحاق بن جعفر،عن أبیه،عن أخیه موسی بن جعفر،عن آبائه عن علیّ علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:یعیّر اللّه(عزّ و جلّ)عبدا من عباده یوم القیامه،فیقول:عبدی،ما منعک إذ مرضت أن تعودنی؟فیقول:

سبحانک،أنت ربّ العباد لا تألم و لا تمرض!فیقول:مرض أخوک المؤمن فلم تعده،و عزّتی و جلالی لو عدته لوجدتنی عنده،ثمّ لتکفّلت بحوائجک فقضیتها

ص:546

سوگند به کسی که بازگشتم به سوی او است موسی بن طریف که هیچ اسدی ای بهتر از او ندیده ام،از عبایه بن ربعی امام الحیّ روایت کرد که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرموده است:من قسمت کنندۀ دوزخم.می گویم:این دوست من است،او را رها کنید و این دشمن من است او را بگیرید.و ابو متوکّل ناجی در حکومت حجّاج که علی علیه السّلام را دشنام زشت می داد-یعنی حجّاج لعنه اللّه علیه-از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا فرمودند:چون روز قیامت شود خداوند عزّتمند فرمان می دهد که من و علی بر صراط بنشینیم.به ما گفته می شود:

کسانی را که به من ایمان اورده اند و شما را دوست داشته اند به بهشت ببرید و کسانی را که به من کفر ورزیده اند و با شما دشمنی کرده اند به دوزخ ببرید.ابو سعید گفته که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:کسی به من ایمان نیاورده،به خدا ایمان نیاورده و کسی که علی را دوست ندارد-یا فرمودند:علی را پیروی نکرده-به من ایمان نیاورده است.و خواندند:«همۀ کافران ستیزه جو را در دوزخ بیندازید»[قاف(50)آیۀ 42]در این هنگام ابو حنیفه لباسش را بر سر کشید و گفت:برخیزید ابو محمّد ما را بیشتر از این نمی توانست خاموش کند.حسن بن سعید نخعی پسر عموی شریک[و یکی از راویان]گفته که شریک به من گفت:شب نشده بود که اعمش دنیا را وداع گفت.خدایش بیامرزد.

1172-فضیلت عیادت مؤمن در هنگام مریضی اش

[1295]8-حسین بن اسحاق از پدرش به نقل از برادرش موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:خداوند عزّتمند بنده ای از بندگانش را در روز قیامت سرزنش کرده می فرماید:بندۀ من چرا وقتی بیمار شدم به عیادتم نیامدی؟او عرض می کند:

منزّهی تو.پروردگار بندگانی.به درد نمی افتی و بیمار نمی شوی!خدا می فرماید:برادر مؤمن تو بیمار شد و تو عیادتش نکردی.به عزّت و شکوهم سوگند اگر او را عیادت می کردی مرا در نزدش می یافتی.سپس نیازهایت را به گردن می گرفتم و به انجام می رساندم.این به خاطر بزرگواری بندۀ مؤمن من است.و منم رحمتگر مهربان.

ص:547

لک،و ذلک من کرامه عبدی المؤمن،و أنا الرّحمن الرّحیم.

1296-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن موسی،عن عبد الرّحمن بن خالد،عن زید بن حباب،عن حمّاد،عن ثابت،عن أبی رافع،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ اللّه(تعالی)یقول:یا بن آدم مرضت فلم تعدنی.قال:یا ربّ،کیف أعودک و أنت ربّ العالمین!قال:مرض فلان عبدی،و لو عدته لوجدتنی عنده؛و استسقیتک فلم تسقنی.قال:یا ربّ، کیف و أنت ربّ العالمین!قال:استسقاک عبدی فلان،و لو سقیته لوجدت ذلک عندی،و استطعمتک فلم تطعمنی.قال:یا ربّ کیف و أنت ربّ العالمین!قال:

استطعمک عبدی،و لو أطعمته لوجدت ذلک عندی.

1297-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم،و عن محمّد بن علیّ بن حمزه،عن أبیه،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:مثل المؤمن إذا عوفی من مرضه مثل البرده البیضاء تنزل من السّماء فی حسنها و صفائها.

1298-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن معمر،عن حمدان بن المعافی،عن موسی بن سعدان،عن یونس بن یعقوب، قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:المؤمن أکرم علی اللّه أنّ یمرّ به أربعون یوما لا یمحّصه اللّه(تعالی)فیها من ذنوبه،و إنّ الخدش و العثره و انقطاع

ص:548

[1296]9-ابو هریره از پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده که خداوند والا می فرماید:ای پسر آدم من بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی.او عرض می کند:پروردگارا چگونه تو را عیادت کنم در حالی که تو پروردگار جهانیانی!خداوند می فرماید:فلان بندۀ من بیمار شد،اگر او را عیادت می کردی مرا در نزدش می یافتی.من از تو آب خواستم و تو مرا سیراب نکردی.او عرض می کند:پروردگارا چگونه؟تو پروردگار جهانیانی!خداوند می فرماید:فلان بندۀ من از تو اب خواست،اگر او را سیراب می کردی،[پاداش]آن را نزد من می یافتی.

1173-حکایت مؤمن وقتی که از بیماری اش بهبود می یابد همچون حکایت برد سفیدی است که از آسمان فرو می آید

[1297]10-حمزه علوی از حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:حکایت مؤمن وقتی که از بیماری اش بهبود می یابد همچون حکایت برد سپید زیبا و روشنی است که از آسمان فرو می آید.

1174-پاک شدن گناهان مؤمن از طرف خداوند

[1298]11-یونس بن یعقوب گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند:مؤمن برای خداوند گرامی تر از آن است که چهل روز بگذرد و خداوند والا در آن روزها گناهان او را پاک نکند و خراش و زمین خوردن و پاره شدن بند کفش

ص:549

الشّسع و اختلاج العین و أشباه ذلک لیمحّص به ولیّنا من ذنوبه،و أن یغتمّ لا یدری ما وجهه،و أمّا الحمّی فإنّ أبی حدّثنی،عن آبائه،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،قال:حمّی لیله کفّاره سنه.

ص:550

و اشک چشم و اندوه بی دلیل و مانند آن برای این است که گناهان دوستدار ما را پاک کند.امّا تب،پدرم از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:یک شب تب کردن کفّاره یک سال است.

ص:551

[31] المجلس یوم الجمعه الخامس و العشرین من جمادی الآخره سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1299-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)، قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب،عن محمّد بن أبی عمیر،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام قال:مثل المؤمن مثل کفّتی المیزان،کلّما زید فی إیمانه زید فی بلائه،لیلقی اللّه(عزّ و جلّ)و لا خطیئه له.

1300-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر،عن الفضل بن القاسم،عن أبیه،عن جدّه،عن أبیه،عن جدّه عبد اللّه بن محمّد بن عقیل،بن أبی طالب قال:سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:ما اختلج عرق و لا صدع مؤمن قطّ إلاّ بذنبه و ما یعفو اللّه(تعالی)عنه أکثر.و کان إذا رأی

ص:552

31- جلسه سی و یکم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و پنجم جمادی الثانی سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1175-مؤمن هرگاه بر ایمانش افزوده شود بلایش افزوده می شود

[1299]1-ابو حمزه روایت کرده که حضرت کاظم علیه السّلام فرمودند:حکایت مؤمن حکایت دو کفۀ ترازو است.هرگاه بر ایمانش افزوده شود بلایش افزوده می شود تا خداوند را بدون هیچ گناهی دیدار کند.

1176-هیچ مؤمنی سردرد نمی گیرد جز به سبب گناهش

[1300]2-عبد اللّه بن محمّد بن عقیل گفته است:از حضرت سجّاد علیه السّلام شنیدم که فرمودند:

هرگز هیچ رگی کشیده نمی شود و هیچ مؤمنی سر درد نمی گیرد جز به سبب گناهش در حالی که آنچه خداوند از آن در می گذرد بیشتر است.آن حضرت وقتی می دید که بیماری بهبود یافته است،می فرمود:پاکی گوارایت باد-یعنی پاکی گناهان-اعمالت را از نو شروع کن.

ص:553

المریض قد برئ قال:لیهنک الطّهر-أی من الذّنوب-فاستأنف العمل.

1301-3- و عنه،قال أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن شاذان،عن الحسن بن أحمد بن عبد اللّه،عن إسماعیل بن صبیح،عن عمرو بن خالد،عن أبی هاشم الرّمّانیّ،عن زاذان،عن سلمان رضی اللّه عنه قال:دخل علیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یعودنی و أنا مریض،فقال:کشف اللّه ضرّک،و عظّم أجرک،و عافاک فی دینک و جسدک إلی مدّه أجلک.

1302-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد، عن علیّ بن الحسن بن علیّ،عن حسین بن زید بن علیّ،قال:دخلت مع أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام علی رجل من أهلنا،و کان مریضا،فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:

أنساک اللّه العافیه،و لا أنساک الشّکر علیها؛فلمّا خرجنا من عند الرّجل قلت له:یا سیّدی،ما هذا الدّعاء دعوت به للرّجل؟فقال لی:یا حسین،العافیه ملک خفیّ،یا حسین أنّ العافیه نعمه إذا فقدت ذکرت،و إذا وجدت نسیت،فقلت له:أنساک اللّه العافیه لحصولها،و لا أنساک الشّکر علیها لتدوم له.یا حسین،إنّ أبی أخبرنی عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:یا صاحب العافیه،إلیک انتهت الأمانیّ.

1303-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا عمر بن إسحاق بن أبی حمّاد بن حفص القاضی بحلب،قال:حدّثنا محمّد بن المغیره بن عبد الرّحمن الحرّانیّ بحرّان،قال:حدّثنا أبو قتاده عبد اللّه بن واقد التّمیمیّ،قال:

ص:554

1177-عیادت پیامبر از سلمان در هنگام مریضی او

[1301]3-سلمان گفته است:من بیمار بودم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای عیادت به نزدم آمدند و فرمودند:خدا آسیب را از تو بردارد و پاداشت را بزرگ گرداند و دین و بدنت را تا پایان عمرت به سلامت دارد.

1178-سلامتی نعمتی پنهان است که وقتی از دست برود به یاد می آید و وقتی به دست می آید فراموش می شود

[1302]4-حسین بن زید بن علی گفته است:با حضرت صادق علیه السّلام به نزد مردی از شیعیان که بیمار بود،رفتیم و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خداوند سلامتی را از یادت ببرد ولی سپاس بر سلامتی را از یادت نبرد.چون از نزد آن مرد بیرون آمدیم به ایشان گفتم:سرورم این چه دعایی بود که آن مرد را به آن خواندی؟حضرت به من فرمودند:ای حسین سلامتی حکومتی پنهان است.ای حسین سلامتی نعمتی است که وقتی از دست برود به یاد می آید و وقتی به دست آید فراموش می شود.برای همین به او گفتم:خداوند سلامتی را از یادت ببرد،تا آن را داشته باشد.و گفتم سپاس بر سلامتی را از یادت نبرد تا آن بر او همیشگی باشد.ای حسین پدرم به من خبر داد که پیامبر گرامی فرموده است:ای صاحب سلامتی آرزوها در تو محقق می شود.

ص:555

حدّثنی شدّاد بن سعید أبو طلحه الرّاسبیّ،عن عیینه بن عبد الرّحمن،عن رافع بن سحبان،عن عبد اللّه بن الصّامت ابن أخی أبی ذرّ،حدّثنی أبو ذرّ قال:قلت:یا نبیّ اللّه،إنّی أحبّ أقواما ما أبلغ أعمالهم؟قال:فقال:یا أبا ذرّ،المرء مع من أحبّ، و له ما اکتسب.قلت:فإنّی أحبّ اللّه و رسوله و أهل بیت نبیّه؟قال:فإنّک مع من أحببت.و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی ملإ من أصحابه،فقال:رجال منهم:فإنّا نحبّ اللّه و رسوله،و لم یذکروا أهل بیته،فغضب صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:أیّها النّاس،أحبّوا اللّه(عزّ و جلّ)لما یغذوکم به من نعمه،و أحبّونی بحبّ ربّی،و أحبّوا أهل بیتی بحبّی،فو الّذی نفسی بیده لو أنّ رجلا صفن بین الرّکن و المقام صائما و راکعا و ساجدا ثمّ لقی اللّه(عزّ و جلّ)غیر محبّ لأهل بیتی لم ینفعه ذلک.قالوا:و من أهل بیتک یا رسول اللّه-أو أیّ أهل بیتک هؤلاء-؟قال صلّی اللّه علیه و اله:من أجاب منهم دعوتی،و استقبل قبلتی،و من خلقه اللّه منّی و من لحمی و دمی.قال:فقال القوم فإنّا نحبّ اللّه و رسوله و أهل بیت رسوله.قال:بخ بخ،فأنتم إذا منهم،أنتم إذا منهم و معهم،و المرء مع من أحبّ،و له ما اکتسب.

1304-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندیّ،قال:حدّثنا محمّد بن حمید الرّازیّ،قال:حدّثنا عبد اللّه بن عبد القدّوس،قال:حدّثنا الأعمش،عن أبی إسحاق،عن خنیس،عن أبی ذرّ رضی اللّه عنه،قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ مثل أهل بیتی فیکم کسفینه نوح،

ص:556

1179-هر مردی به همراه کسانی است که دوست می دارد

[1303]5-ابو ذر گفته است:به پیامبر گرامی عرض کردم:ای پیامبر خدا من مردمانی را دوست می دارم که اعمالشان را نمی دانم؟فرمودند:ای ابو ذر هر مردی به همراه کسانی است که دوست می دارد و فقط آنچه به دست می آورد از آن او است.من عرض کردم:من خداوند و رسول و خاندانش را دوست می دارم.حضرت فرمودند:پس تو به همراه کسی هستی که دوستش می داری.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان گروهی از اصحابشان بودند که برخی از آنها گفتند:

«و ما خدا و رسولش را دوست می داریم؛و خاندانش را نگفتند.رسول خدا خشمگین شدند و فرمودند:ای مردم خدای عزّتمند را دوست بدارید چرا که با نعمت هایش شما را می پرورد.

و مرا به خاطر دوست داشتن پروردگارم دوست بدارید و خاندانم را به خاطر دوست داشتن من دوست بدارید.سوگند به کسی که جانم به دست او است اگر مردی روزه دار و نمازگزار میان رکن و مقام،اقامت کند سپس درحالی که خاندان مرا دوست نمی دارد خداوند را دیدار کند سودی نمی برد.آنان گفتند:خاندان تو چه کسانی هستند ای رسول خدا-یا گفتند:کدام یک از خاندان تو،ایشان اند-؟حضرت فرمودند:کسانی از ایشان که دعوت مرا پاسخ دادند و به قبلۀ من روکردند و کسی که خداوند او را از من و گوشت و خون من آفریده است.آن گروه گفتند:پس ما هم خدا و رسول و خاندان رسولش را دوست می داریم.حضرت فرمودند:به به هم اکنون شما هم از ایشانید.پس شما هم از ایشان و با ایشانید.و مرد به همراه کسی است که دوستش می دارد و برای او فقط آن چیزی است که به دست می آورد.

1180-حدیث سفینه

[1304]6-ابو ذر گفته که از پیامبر شنیدم،فرمودند:همانا حکایت خاندان من در میان شما همچون حکایت کشتی نوح و همچون حکایت در آمرزش در میان بنی اسرائیل است.

ص:557

و کمثل باب حطّه فی بنی إسرائیل.

1305-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانیّ،قال:حدّثنی أسد بن یوسف بن یعقوب بن حمزه الجعفریّ،قال:حدّثنا محمّد بن عکاشه،قال:حدّثنا أبو المغراء و هو حمید بن المثنّی-عن یحیی بن طلحه،عن أیّوب بن الحرّ،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:إنّ فاطمه علیها السّلام شکت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:أ لا ترضین أنّی زوّجتک أقدم أمّتی سلما و أحلمهم حلما،و أکثرهم علما،أ ما ترضین أن تکونی سیّده نساء أهل الجنّه،إلاّ ما جعله اللّه لمریم بنت عمران،و أنّ ابنیک سیّدا شباب أهل الجنّه.

1306-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن صالح بن فیض،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن یزید،عن مروک بن عبید،عن جمیل بن درّاج،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول خیارکم سمحاؤکم و شرارکم بخلاؤکم،و من خالص الإیمان البرّ بالإخوان و السّعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر.یا جمیل،إنّ البارّ لیحبّه الرّحمن،ارو عنّی هذا الحدیث،فإنّ فیه ترغیبا فی البرّ.

1307-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر،عن علیّ بن الحسن بن علیّ بن عمر بن علیّ بن الحسین،عن حسین بن

ص:558

1181-فضائل حضرت علی و فاطمه و امام حسن و حسین علیهم السّلام

[1305]7-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که فاطمه علیها السّلام به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شکایت کرد و ایشان فرمودند:آیا خرسند نیستی که تو را به ازدواج پیشگام ترین مسلمان امّتم و بردبارترین و داناترین شان در آوردم.آیا خرسند نیستی که سرور زنان اهل بهشتی-جز آنچه خداوند برای مریم دخت عمران نهاده است-و پسرانت سرور جوانان اهل بهشت اند.

1182-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام

[1306]8-جمیل بن درّاج گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود:بهترین شما بخشندگانند و بدترین تان،بخیلان و از ایمان راستین است نیکی به برادران و کوشش در نیازهایشان در سختی و آسایش.ای جمیل[خدای]رحمتگر،نیکوکار را دوست می دارد.

این حدیث را از من روایت کن؛زیرا که ترغیب به نیکی است.

ص:559

زید بن علیّ عن جعفر بن محمّد عن آبائه علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:السّلطان ظلّ اللّه فی الأرض،یأوی إلیه کلّ مظلوم،فان عدل کان له الأجر و علی الرّعیّه الشّکر، و ان جار کان علیه الوزر و علی الرّعیّه الصّبر حتّی یأتیهم الأمر.

1308-10- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن صالح العجلیّ،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب عن هشام بن سالم،عن حبیب السّجستانیّ،عن أبی جعفر الباقر،عن آبائه عن علیّ علیهم السّلام عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن جبرئیل علیه السّلام عن اللّه(تعالی)قال:و عزّتی و جلالی لأعذّبنّ کلّ رعیّه فی الإسلام دانت بولایه إمام جائر لیس من اللّه(عزّ و جلّ)و إن کانت الرّعیّه فی أعمالها برّه تقیّه،و لأعفونّ عن کلّ رعیّه دانت لولایه إمام عادل من اللّه(تعالی) و إن کانت الرّعیّه فی أعمالها طالحه مسیئه.قال عبد اللّه بن أبی یعفور:سألت أبا عبد اللّه الصّادق علیه السّلام،ما العلّه أن لا دین لهؤلاء،لا عتب علی هؤلاء؟قال:لأنّ سیّئات الإمام الجائر تغمر حسنات أولیائه،و حسنات الإمام العادل تغمر سیّئات أولیائه.

1309-11- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن هارون بن حمید و عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز،عن بکر بن شیبه،عن أبی الأحوص، عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

للمسلم علی المسلم ستّ بالمعروف:یسلّم علیه إذا لقیه،و یجیبه إذا دعاه،

ص:560

1183-پادشاهان سایۀ خدا در زمین است

[1307]9-حسین بن زید بن علی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:پادشاه،سایۀ خدا در زمین است که هر ستمدیده ای به او پناه می آورد.

پس اگر عدالت بورزد پاداش برای او است و سپاس بر مردمان.و اگر از عدالت بیرون رود گناه بر او و شکیبایی بر مردمان است تا گشایش و رهایی به سراغشان آید.

1184-حدیث قدسی در مورد امام عادل و پادشاه ظلم کننده

[1308]10-حبیب سجستانی از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از جبرئیل علیه السّلام روایت کرده که خداوند والا فرمود:به عزّت و شکوهم سوگند هر زیردست مسلمانی که حکومت پیشوای ستمکار گمارده نشده از جانب خداوند را پذیرفته باشد کیفر خواهم داد اگرچه آن مردمان در اعمالشان نیکوکار و پرهیزگار باشند و از زیردستی که به ولایت امامی عادل که از جانب خداوند والا گمارده شده باشد گردن نهاده باشد در خواهم گذشت.اگرچه اعمالش تباه و زشت باشد.عبد اللّه بن یعفور گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم سبب چیست که برای آنان دین نیست و بر اینان نکوهش نیست؟فرمودند:زیرا گناهان پیشوای ستمکار،نیکی های یاورانش را می پوشاند و نیکی های پیشوای عادل گناهان دوستانش را.

[1309]11-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به گردن هر مسلمانی شش نیکی نسبت به مسلمانان دیگر است:وقتی دیدارش می کند سلامش کند،وقتی او می خواندش پاسخش گوید،

ص:561

و یسمّته إذا عطس،و یعوده إذا مرض،و یحضر جنازته إذا مات،و یحبّ له ما یحبّ لنفسه.

1310-12- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمود بن محمّد بن مهاجر،عن صالح بن زید،عن نصر بن حریش،عن روح بن مسافر،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:للمسلم علی المسلم ستّ خصال بالمعروف:یسلّم علیه إذا لقیه،و یسمّته إذا عطس،و یعوده إذا مرض، و یشهد جنازته إذا مات،و یجیبه إذا دعاه و یحبّ له ما یحبّ لنفسه،و یکره له ما یکره لها بظهر الغیب.

1311-13- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن مسدّد بن أبی یوسف،عن إسحاق بن سیّار،عن الفضل بن دکین،عن إسرائیل بن یونس،عن یزید بن خیثم،عن أبیه،عن علیّ علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:ما من مسلم یعود مسلما غدوه إلاّ صلّی علیه سبعون ألف ملک حتّی یمسی،و إذا عاده مساء صلّی علیه سبعون ألف ملک حتّی یصبح،و کان له خریف فی الجنّه.

1312-14- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز،عن سریج بن یونس،عن هشیم بن بشیر،عن یعلی بن عطاء،عن عبد اللّه بن نافع:أنّ أبا موسی عاد الحسن بن علیّ علیهما السّلام فقال علیّ علیه السّلام:أما إنّه لا یمنعنا ما فی أنفسنا علیک أن نحدّثک بما سمعنا أنّه من عاد مریضا شیّعه سبعون

ص:562

وقتی عطسه می کند دعایش کند،وقتی بیمار می شود عیادتش کند،وقتی می میرد در تشییع پیکرش حاضر شود و آنچه را برای خودش دوست می دارد برای او هم دوست بدارد.

1185-به گردن هر مسلم شش نیکی نسبت به مسلمان دیگر است

[1310]12-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به گردن هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر شش خصلت نیکو است:وقتی دیدارش می کند سلامش بگوید، وقتی عطسه می کند دعایش کند،وقتی بیمار می شود عیادتش کند،وقتی می میرد پیکرش را تشییع کند،وقتی او می خواندش،بپذیرد و آنچه را برای خودش دوست می دارد برای او دوست داشته باشد و آنچه را برای خودش نمی پسندد در پشت سر او برای او هم نپسندد.

1186-فضیلت عیادت از مسلمان

[1311]13-خیثم روایت کرده که علی علیه السّلام فرمود:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:هر مسلمانی که صبح از مسلمانی عیادت کند هفتاد هزار فرشته تا شب بر او درود می فرستند.و اگر در شب عیادتش کند هفتاد هزار فرشته تا صبح بر او درود می فرستند و باغی پر میوه در بهشت به او می دهند.

1187-فضیلت عیادت از مریض

[1312]14-عبد اللّه بن نافع گفته است:ابو موسی از حضرت مجتبی علیه السّلام عیادت کرد و علی علیه السّلام فرمود:هان احساسی که ما نسبت به تو داریم سبب نمی شود حدیثی را که شنیده ایم به تو باز بگوییم:هرکس بیماری را عیادت کند هفتاد هزار فرشته او را همراهی می کنند

ص:563

ألف ملک،کلّهم یستغفرون له،إن کان مصبحا حتّی یمسی،و إن کان ممسیا حتّی یصبح،و کان له خریف فی الجنّه.

1313-15- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندیّ،و الحسن بن محمّد بن بهرام،عن سوید بن سعید،عن الفضل بن عبد اللّه،عن أبان بن تغلب،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:دخل علیّ جابر بن عبد اللّه و أنا فی الکتّاب،فقال:اکشف عن بطنک.قال:فکشفت له،فألصق بطنه ببطنی،و قال:أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن أقرئک السّلام.

1314-16- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن حسین بن شدّاد،عن أبیه شدّاد بن رشید، عن عمرو بن عبد اللّه بن هند،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام أنّ فاطمه بنت علیّ بن أبی طالب لمّا نظرت إلی ما یفعل ابن أخیها علیّ بن الحسین بنفسه من الدّأب فی العباده،أتت جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حزام الأنصاریّ،فقالت له:یا صاحب رسول اللّه،إنّ لنا علیکم حقوقا من حقّنا،علیکم أن إذا رأیتم أحدنا یهلک نفسه اجتهادا أن تذکّروه اللّه و تدعوه إلی البقیا علی نفسه،و هذا علیّ بن الحسین، بقیّه أبیه الحسین،قد انخرم أنفه،و ثفنت جبهته و رکبتاه و راحتاه دأبا منه لنفسه فی العباده.فأتی جابر بن عبد اللّه باب علیّ بن الحسین علیهما السّلام و بالباب أبو جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام فی أغیلمه من بنی هاشم قد اجتمعوا هناک،فنظر جابر إلیه مقبلا،

ص:564

و اگر هنگام صبح باشد تا شب و اگر هنگام شب باشد تا صبح همگی برایش آمرزش می خواهند و در بهشت باغی پر میوه به او می دهند.

1188-جابر به حضرت امام باقر علیه السّلام عرض کردند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند به شما سلام برسانم

[1313]15-ابان بن تغلب روایت کرده حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:من در مکتب خانه بودم که جابر بن عبد اللّه به نزدم آمد و گفت:شکمت را نشانم بده.من پیراهنم را بالا زدم.شکمش را به شکمم چسباند و گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود که به تو سلام برسانم.

1189-عبادت حضرت سجاد علیه السّلام

[1314]16-عمرو بن عبد اللّه بن هند روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:وقتی فاطمه دخت علی بن ابی طالب علیه السّلام پایداری پسر برادرش حضرت سجّاد علیه السّلام را در عبادت دید به نزد جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حزام انصاری آمد و گفت:ای یار رسول خدا ما حقوقی بر گردن شما داریم و یکی از حقوقمان بر شما این است که وقتی یکی از ما را دیدید که خودش را از کوشش بسیار می کشد خدا را به یاد او بیندازید و او را به حفظ خودش فرا بخوانید.اکنون این علی بن حسین بازماندۀ پدرش حسین است که بینی اش شکافته و از روی پایداری در عبادت،پیشانی و زانوان و دستانش پینه بسته است.جابر بن عبد اللّه به در خانۀ حضرت سجّاد علیه السّلام آمد.در کنار در حضرت باقر علیه السّلام در میان کودکانی از بنی هاشم بود.جابر علاقه مندانه به او نگریست و گفت:

ص:565

فقال:هذه مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سجیّته،فمن أنت یا غلام؟قال:فقال:أنا محمّد بن علیّ بن الحسین؛فبکی جابر بن عبد اللّه رضی اللّه عنه.ثمّ قال:أنت و اللّه الباقر عن العلم حقّا،ادن منّی بأبی أنت و أمّی؛فدنا منه فحلّ جابر أزراره و وضع یده فی صدره فقبّله،و جعل علیه خدّه و وجهه،و قال له:أقرئک عن جدّک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السّلام، و قد أمرنی أن أفعل بک ما فعلت،و قال لی:یوشک أن تعیش و تبقی حتّی تلقی من ولدی من اسمه محمّد یبقر العلم بقرا.و قال لی:إنّک تبقی حتّی تعمی ثمّ یکشف لک عن بصرک.ثمّ قال لی:ائذن لی علی أبیک؛فدخل أبو جعفر علی أبیه فأخبره الخبر،و قال:إنّ شیخا بالباب،و قد فعل بی کیت و کیت؛فقال:یا بنیّ ذلک جابر بن عبد اللّه.ثمّ قال:أمن بین ولدان أهلک قال لک ما قال و فعل بک ما فعل؟قال:نعم.

إنّا للّه،إنّه لم یقصدک فیه بسوء،و لقد أشاط بدمک.ثمّ أذن لجابر،فدخل علیه فوجده فی محرابه،قد أنضته العباده،فنهض علیّ علیه السّلام فسأله عن حاله سؤالا حفیّا،ثمّ أجلسه بجنبه،فأقبل جابر علیه یقول:یا ابن رسول اللّه،أما علمت أنّ اللّه (تعالی)إنّما خلق الجنّه لکم و لمن أحبّکم،و خلق النّار لمن أبغضکم و عاداکم،فما هذا الجهد الّذی کلّفته نفسک؟قال له علیّ بن الحسین علیهما السّلام یا صاحب رسول اللّه، أما علمت أنّ جدّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر فلم یدع الاجتهاد له،و تعبّد-بأبی هو و أمّی-حتّی انتفخ السّاق و ورم القدم،و قیل له:

أتفعل هذا و قد غفر لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر!قال:أفلا أکون عبدا شکورا.

ص:566

این خوی و منش رسول خدا است.ای پسر تو کیستی؟او گفت:من محمّد بن علی بن حسین ام.جابر بن عبد اللّه-خدایش از او خشنود باد-گریست و گفت:به خدا سوگند تو به راستی شکافندۀ دانشی.نزدیک بیا پدر و مادرم به فدایت.او پیش رفت و جابر دکمه های پیراهنش را باز کرده،دست بر سینه اش نهاد و بوسید و گونه و صورتش را بر آن نهاد و گفت:

از سوی جدّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به تو سلام می رسانم.ایشان به من فرمان داد که با تو چنین کنم و به من فرمودند:امید است که زنده بمانی تا از فرزندانم کسی را که محمّد نام دارد ببینی، کسی که به راستی دانش را می شکافد.به من فرمودند:می مانی و نابینا می شوی و او بینایی ات را برمی گرداند.سپس گفت:از پدرت برایم اجازه بگیر.حضرت باقر به نزد پدرش علیه السّلام رفت و خبر را رساند و گفت:پیرمردی بر در است و با من چنین و چنان رفتار کرد.ایشان فرمود:

پسرم او جابر بن عبد اللّه است و آنگاه پرسید:آیا از بین فرزندان خاندانت با تو چنان کرد و آن سخنان را گفت.او عرض کرد:بله،حضرت فرمودند:ما از خداییم،او قصد بدی نداشته است.ولی خونت را هدر داده است.سپس به جابر اجازه داد.جابر آمد و ایشان را در محراب لاغر شده از عبادت یافت.حضرت سجّاد علیه السّلام برخاست و بسیار از حالش پرسید و سپس در کنار خودش نشاند.جابر به ایشان رو کرد و گفت:ای پسر رسول خدا مگر نمی دانی که خداوند والا بهشت را برای شما و دوستدارانتان و دوزخ را برای کینه ورزان و دشمنانتان آفریده است.پس چیست این کوششی که شما به سبب آن خودتان را به زحمت انداخته اید؟ حضرت سجّاد علیه السّلام به او فرمودند:ای یار رسول خدا مگر نمی دانی که خداوند گناهان پیشین و پسین جدّم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را آمرزیده ولی ایشان کوشش را ترک نکرد و-پدر و مادرم به فدایش-چنان عبادت کرد که ساق هایش آماسید و پاهایش ورم کرد.به ایشان گفتند:درحالی که خداوند گناه پیشین و پسین تو را آمرزیده چنین می کنید؟!فرمودند:آیا نباید بنده ای سپاسگزار باشم.

ص:567

فلمّا نظر جابر إلی علیّ بن الحسین علیهما السّلام و لیس یغنی فیه من قول یستمیله من الجهد و التّعب إلی القصد،قال له:یا بن رسول اللّه،البقیا علی نفسک،فإنّک لمن أسره بهم یستدفع البلاء،و یستکشف اللّأواء،و بهم یستمطر السّماء.فقال:یا جابر، لا أزال علی منهاج أبویّ مؤتسیا بهما(صلوات اللّه علیهما)حتّی ألقاهما؛فأقبل جابر علی من حضر فقال لهم:و اللّه ما أری فی أولاد الأنبیاء مثل علیّ بن الحسین إلاّ یوسف بن یعقوب علیهما السّلام و اللّه لذرّیه علیّ بن الحسین علیهما السّلام أفضل من ذرّیّه یوسف بن یعقوب،إنّ منهم لمن یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا.

ص:568

وقتی جابر به حضرت سجّاد علیه السّلام نگریست دیگر سخنی برای گفتن نداشت که ایشان را از کوشش و خستگی به میانه روی برگرداند،پس گفت:ای پسر رسول خدا خودتان را حفظ کنید؛زیرا شما از خانواده ای هستید که به سبب ایشان بلا برطرف و سختی برداشته می شود و به سبب ایشان است که آسمان می بارد.حضرت فرمود:ای جابر من پیوسته به روش دو پدرم -درود خداوند بر آن دو باد-هستم و از ایشان دنباله روی می کنم تا به دیدارشان بروم.در این هنگام جابر به کسانی که در آن جا حاضر بودند رو کرد و گفت:به خدا سوگند در میان فرزندان پیامبران مانند حضرت سجّاد علیه السّلام جز یوسف بن یعقوب علیه السّلام را ندیده ام و به خدا سوگند فرزندان حضرت سجّاد علیه السّلام برتر از فرزندان یوسف بن یعقوب اند.همانا در میان ایشان کسی است که زمین را از عدل پر می کند چنان که از ستم پر شده است.

ص:569

[32] المجلس یوم الجمعه الثانی من رجب سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1315-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسین بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز البغویّ،عن أبی بکر بن أبی شیبه،عن أبی الأحوص،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا دخل علی مریض قال:أذهب البأس ربّ النّاس،و اشف أنت الشّافی لا شافی إلاّ أنت.

1316-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد البغویّ،عن بشر بن هلال،عن عبد الوارث بن سعید،عن أبی نضر،عن أبی سعید الخدریّ:أنّ جبرئیل أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا محمّد اشکوت؟قال:نعم.قال:بسم اللّه أرقیک من کلّ شیء یؤذیک،من شرّ کلّ نفس أو عین حاسد،و اللّه یشفیک،بسم اللّه أرقیک.

ص:570

32- جلسه سی و دوم

اشاره

جلسه روز جمعه

دوم رجب سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیّه احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1190-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله هنگامی که بر مریضی داخل شدند می فرمودند

[1315]1-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی به نزد بیماری می رفت، می فرمود:ای پروردگار آدمیان،این سختی را برطرف ساز و شفا بده که تو شفادهنده ای و جز تو شفادهنده ای نیست.

1191-جبرئیل در هنگام مریضی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[1316]2-ابو سعید خدری روایت کرده که جبرئیل به خدمت پیامبر گرامی آمد و عرض کرد:ای محمّد آیا بیماری؟او فرمود:آری.او عرض کرد:به نام خدا تو را از هر چیزی که آزارت دهد،از شرّ هر جان یا چشم حسدورز پناه می دهم.و خدا تو را شفا می دهد.به نام خدا تو را پناه می دهم.

ص:571

1317-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن إسماعیل الموصلیّ،عن علیّ بن الحسن العبدیّ،عن الحسن بن بشر،عن قیس بن الرّبیع، عن الأعمش،عن شقیق،عن أبی عبد اللّه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أجیبوا الدّاعی، و عودوا المریض،و اقبلوا الهدیّه،و لا تظلموا المسلمین.

1318-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن یحیی بن محمّد بن مصاعد،عن عبد اللّه بن سعید الأشجّ،عن عقبه بن خالد،عن موسی بن محمّد عن أبیه،عن جابر بن عبد اللّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أغبّوا فی العیاده و أربعوا إلاّ أن یکون مغلوبا.

1319-5- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد البغویّ،عن داود بن عمرو الضّبّیّ،عن عبد اللّه بن المبارک،عن یحیی بن أیّوب عن عبد اللّه بن زجر،عن علیّ بن یزید،عن القاسم بن أبی أمامه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله من تمام عیاده المریض أن یدع أحدکم یده علی جبهته أو یده،فیسأله کیف هو، و تحیّاتکم بینکم بالمصافحه.

1320-6- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن البغویّ عن صبیح بن دینار،عن عفیف بن سالم،عن أیّوب بن عتبه،عن القاسم عن أبی أمامه،قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من تمام عیاده المریض إذا دخلت علیه أن تضع یدک علی رأسه،و تقول:کیف أصبحت و کیف أمسیت،فإذا جلست عنده غمرتک الرّحمه،

ص:572

1192-عیادت از مریض

[1317]3-شقیق از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:دعوت کننده را پاسخ[مثبت]دهید و از بیمار عیادت کنید و هدیه را بپذیرید و به مسلمانان ستم نکنید.

1193-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله فرمودند که هر چهار روز یکبار به دیدار مریض روید

[1318]4-جابر بن عبد اللّه روایت کرده که رسول خدا فرمودند:بیمار را هر روز عیادت نکنید و هر چهار روز یک بار به دیدارش بروید مگر این بیماری اش سخت شده باشد.

1194-آداب عیادت از مریض

[1319]5-ابو امامه روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:عیادت کامل از بیمار این است که دستت را بر پیشانی یا دستش بگذار و بپرس که حالش چگونه است و سلام دادنتان همراه با دست دادن باشد.

[1320]6-ابو امامه روایت کرده که رسول خدا فرمودند:عیادت کامل از بیمار این است که وقتی به نزدش رفتی دستت را بر سرش بگذاری و بگویی:روز و شبت چگونه است؟که وقتی در نزدش بنشینی رحمت خداوند تو را فرا بگیرد و وقتی از نزدش بیرون آمدی به پشت و رو در رحمت فرو روی.و به کمرشان اشاره کردند.[یعنی تا کمر در رحمت فرو بروی.]

ص:573

و إذا خرجت من عنده خضتها مقبلا و مدبرا،و أومأ بیده إلی حقویه.

1321-7- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن إسماعیل بن موسی البجلیّ،عن عبد اللّه بن عمر بن أبان،عن معاویه بن هشام،عن سفیان الثّوریّ،عن حبیب بن أبی ثابت،عن عطاء،عن ابن عبّاس،قال:قیل للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:

کیف أصبحت؟قال:بخیر من قوم لم یشهدوا جنازه،و لم یعودوا مریضا.

1322-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن غیاث بن مصعب بن عبده،عن محمّد بن حمّاد،عن حاتم الأصمّ،عن شقیق بن إبراهیم البلخیّ، عمّن أخبره من أهل العلم،قال:قیل لعیسی بن مریم علیه السّلام کیف أصبحت،یا روح اللّه؟قال:أصبحت و ربّی(تبارک و تعالی)من فوقی و النّار أمامی،و الموت فی طلبی،لا أملک ما أرجو،و لا أطیق دفع ما أکره،فأیّ فقیر أفقر منّی!

1323-9- قال:و قیل للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:کیف أصبحت؟قال:بخیر من رجل لم یصبح صائما،و لم یعد مریضا،و لم یشهد جنازه.

1324-10- قال:و قال جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ:لقیت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ذات یوم صباحا،فقلت:کیف أصبحت،یا أمیر المؤمنین؟قال:بنعمه من اللّه و فضل من رجل لم یزر أخا،و لم یدخل علی مؤمن سرورا:قلت:و ما ذلک السرور؟قال:یفرّج عنه کربا أو یقضی عنه دینا،أو یکشف عنه فاقته.

1325-11- قال جابر:و لقیت علیّا علیه السّلام یوما فقلت:کیف أصبحت،یا أمیر

ص:574

[1321]7-ابن عبّاس روایت کرده که به پیامبر گرامی گفتند:حالتان چگونه است؟حضرت فرمودند:بهتر از مردمی که به تشییع جنازه نرفتند و از بیماران عیادت نکردند.

1195-به جماعتی گفتند چگونه صبح کردید؟

[1322]8-شقیق بن ابراهیم بلخی از یکی از اهل علم روایت کرده که به عیسای مریم علیه السّلام گفتند:ای روح خدا حالتان چگونه است؟فرمود:در حالی صبح کردم که پروردگارم بر بالای سرم،دوزخ در پیش رو و مرگ به دنبال من است.آنچه را می خواهم،در اختیار ندارم و به برطرف کردن آنچه نمی پسندم توانا نیستم.کدام نیازمند از من نیازمندتر است!

[1323]9-به همان سند روایت شده که به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گفتند:حالتان چگونه است؟فرمودند:

بهتر از مردی که صبح روزه نگرفته،از بیمار عیادت نکرده و به تشییع جنازه ای نرفته است.

[1324]10-به همان سند جابر بن عبد اللّه انصاری گفته است:یک روز هنگام صبح علی بن ابی طالب علیه السّلام را دیدم و گفتم:ای امیر مؤمنان حالتان چگونه است؟فرمودند:به لطف خداوند برتر از مردی که برادری را دیدار نکرده و مؤمنی را شاد نکرده است.من گفتم:چه شادی ای؟ فرمودند:این که نگرانی ای را از او برطرف کند،بدهی ای را بپردازد یا نیازش را برآورد.

[1325]11-و باز جابر گفته است:روزی علی علیه السّلام را دیدم و گفتم:ای امیر مؤمنان حالتان چگونه است؟

ص:575

المؤمنین؟قال:أصبحنا و بنا من نعم اللّه و فضله ما لا نحصیه مع کثیر ما نحصیه، فما ندری أیّ نعمه أشکر،أ جمیل ما ینشر،أم قبیح ما یستر؟

1326-12- و قیل لأبی ذرّ رضی اللّه عنه کیف أصبحت؟یا صاحب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

أصبحت بین نعمتین:بین ذنب مستور،و ثناء من اغترّ به فهو المغرور.

1327-13- و قیل للربیع بن خثیم:کیف أصبحت یا أبا یزید؟قال:أصبحت فی أجل منقوص،و عمل محفوظ،و الموت فی رقابنا،و النّار من ورائنا،ثمّ لا ندری ما یفعل بنا.

1328-14- و قیل لأویس بن عامر القرنیّ:کیف أصبحت یا أبا عامر؟قال:ما ظنّکم بمن یرحل إلی الآخره کلّ یوم مرحله،لا یدری إذا انقضی سفره أعلی جنّه یرد أم علی نار؟

1329-15- قال عبد اللّه بن جعفر الطّیّار:دخلت علی عمّی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام صباحا،و کان مریضا،فقلت:کیف أصبحت،یا أمیر المؤمنین؟قال:یا بنیّ،کیف أصبح من یفنی ببقائه،و یسقم بدوائه،و یؤتی من مأمنه.

1330-16- و قیل لعلیّ بن الحسین علیهما السّلام:کیف أصبحت،یا ابن رسول اللّه؟قال:

أصبحت مطلوبا بثمان:اللّه(تعالی)یطلبنی بالفرائض،و النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالسّنّه،و العیال بالقوت،و النّفس بالشّهوه،و الشّیطان باتّباعه،و الحافظان بصدق العمل،و ملک الموت بالرّوح،و القبر بالجسد،فأنا بین هذه الخصال مطلوب.

ص:576

فرمودند:در حالی صبح کرده ایم که نعمت ها و بخشش های خداوند را نمی توانیم بشماریم با این که بسیاری را می شمریم.و نمی دانیم که کدام نعمت را سپاس بگذاریم.آیا خوبی ای را که می پراکند یا زشتی ای را که می پوشاند؟

[1326]12-و به ابو ذر-خدایش از او خشنود باد-گفتند:ای یار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حالت چگونه است؟گفت:من میان دو نعمتم:میان گناهی پوشیده شده و ستایشی که هرکس فریب آن را خورد،به خودبینی دچار آید.

[1327]13-و به ربیع بن خیثم گفتند:ای ابا یزید حالت چگونه است؟گفت:میان اجلی کوتاه و عملی نگه داشته شده درحالی که مرگ بر گردنمان و دوزخ به دنبالمان است و ما نمی دانیم که با ما چه خواهند کرد.

[1328]14-و به اویس بن عامر قرنی گفتند:ای ابو عامر حالت چگونه است؟گفت:به گمانتان حال کسی که هر روز یک منزل به سوی آخرت سفر می کند چگونه باید باشد.کسی که نمی داند وقتی سفرش پایان می یابد به بهشت می رسد یا به دوزخ.

[1329]15-عبد اللّه بن جعفر طیّار گفت:یک صبح به نزد عمویم علی بن ابی طالب علیه السّلام که بیمار بود رفتم و عرض کردم:ای امیر مؤمنان حالتان چگونه است؟فرمودند:پسرم چگونه باید باشد کسی که با زنده ماندنش به سوی نیستی می رود و به سبب دارویش بیمار می شود و در حال ایمنی و غفلت[مصائب]بر او وارد می شود.

[1330]16-و به حضرت سجّاد علیه السّلام گفتند:ای پسر رسول خدا حالتان چگونه است؟ فرمودند:شب را به صبح رساندم درحالی که هشت چیز از من خواسته شده است:خداوند والا واجبات را از من می خواهد،پیامبر گرامی عمل به سنّت را،خانواده روزی را،نفس هوس را،شیطان دنباله روی از او را،دو فرشته نگهبان عمل راستین را،فرشتۀ مرگ جان را و گور تن را.من مطلوب این امور هستم.

ص:577

1331-17- و قیل لابنه محمّد بن علیّ علیهما السّلام کیف أصبحت؟قال:أصبحنا غرقی فی النّعمه،موفورین بالذّنوب،یتحبّب إلینا إلهنا بالنّعم،و نتمقّت إلیه بالمعاصی، و نحن نفتقر إلیه و هو غنیّ عنّا.

1332-18- و قیل لبکر بن عبد اللّه المزنیّ:کیف أصبحت؟قال:أصبحت قریبا أجلی،بعیدا أملی،سیّئا عملی،و لو کان لذنوبی ریح ما جالستمونی.

1333-19- و قیل لرجل من المعمّرین:کیف أصبحت؟قال:

أصبحت لا رجلا یغدو لحاجته و لا قعیده بیت تحسن العملا

1334-20- و قیل لأبی رجاء العطاردیّ،و قد بلغ عشرین و مائه سنه کیف أصبحت؟قال:

أصبحت لا یحمل بعضی بعضا کأنّما کان شبابی قرضا

1335-21- و عنه،قال:أخبرنا جماعه،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن عبد اللّه الموسویّ،عن عبید اللّه بن أحمد بن نهیک،عن ابن أبی عمیر،عن ابن رئاب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،إنّه لمّا أسری بی إلی السّماء تلقّتنی الملائکه بالبشارات فی کلّ سماء حتّی لقینی جبرئیل علیه السّلام فی محفل من الملائکه،فقال:یا محمّد،لو اجتمعت أمّتک علی حبّ علیّ،ما خلق اللّه(عزّ و جلّ)النّار.یا علیّ إنّ اللّه(تعالی)أشهدک معی فی سبعه مواطن حتّی آنست بک.أمّا أوّل ذلک:فلیله أسری بی إلی السّماء،

ص:578

[1331]17-و به پسرش حضرت باقر علیه السّلام گفتند:حالتان چگونه است؟فرمود:غرق در نعمت،آکنده از گناه.خدایمان به سبب نعمت ها با ما دوستی می ورزد و ما به سبب نافرمانی ها با او دشمنی می کنیم.درحالی که ما به او نیازمندیم و او از ما بی نیاز است.

[1332]18-و به بکر بن عبد اللّه مزنی گفتند:حالت چگونه است؟گفت:در حالی شب را به صبح رسانده ام که پایان عمرم نزدیک،آرزویم دور و کردارم زشت است.و اگر برای گناهانم بویی بود شما با من هم نشینی نمی کردید.

[1333]19-و به مردی از کهنسالان گفتند:حالت چگونه است؟او گفت:در حالی صبح کرده ام که هیچ مردی برای نیازش حرکت نمی کند و هیچ زن خانه داری کارش را به خوبی انجام نمی دهد.

[1334]20-به ابو رجاء عطاردی که صد و بیست سال عمر کرده بود،گفتند:حالت چگونه است؟گفت:در حالی صبح کرده ام که عضوی از عضوهایم دیگری را تحمّل نمی کند.گویا که جوانی ام قرضی بوده است.

1196-حدیث اسراء

[1335]21-ابو بصیر از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمودند:ای علی وقتی مرا در آن سفر شبانه به آسمان بردند در هر آسمان فرشتگانی مرا با مژده هایی استقبال کردند تا جبرئیل علیه السّلام در انجمنی از فرشتگان مرا دیدار کرد و گفت:ای محمّد اگر امّت تو بر دوستی علی گرد می آمدند خداوند عزّتمند دوزخ را نمی آفرید.ای علی همانا خدای والا در هفت جا تو را با من حاضر کرد تا آنکه با تو انس گرفتم.نخستین جا:در شبی که مرا به آسمان بردند

ص:579

قال لی جبرئیل علیه السّلام:أین أخوک یا محمّد؟فقلت:یا جبرئیل،خلّفته ورائی.فقال:

ادع اللّه(عزّ و جلّ)فلیأتک به؛فدعوت اللّه فإذا مثالک معی،و إذا الملائکه وقوف صفوفا،فقلت:یا جبرئیل،من هؤلاء؟قال:هؤلاء الّذین یباهی اللّه(عزّ و جلّ)بهم یوم القیامه؛فدنوت فنطقت بما کان و بما یکون إلی یوم القیامه و الثّانی:حین أسری بی إلی ذی العرش(عزّ و جلّ)فقال جبرئیل:أین أخوک یا محمّد؟فقلت:

خلّفته ورائی.فقال:ادع اللّه(عزّ و جلّ)فلیأتک به؛فدعوت اللّه(عزّ و جلّ)فإذا مثالک معی،و کشط لی عن سبع سماوات حتّی رأیت سکّانها و عمّارها و موضع کلّ ملک منها.و الثّالث:حیث بعثت للجنّ فقال لی جبرئیل علیه السّلام أین أخوک؟فقلت:

خلّفته ورائی.فقال:ادع اللّه(عزّ و جلّ)فلیأتک به؛فدعوت اللّه(عزّ و جلّ)فإذا أنت معی،فما قلت لهم شیئا و لا ردّوا علیّ شیئا إلاّ سمعته و وعیته.و الرّابع:خصّصنا بلیله القدر و أنت معی فیها،و لیست لأحد غیرنا.و الخامس:ناجیت اللّه(عزّ و جلّ) و مثالک معی،فسألت فیک خصالا أجابنی إلیها إلاّ النّبوّه،فإنّه قال:خصّصتها بک، و ختمتها بک.و السّادس:لمّا طفت بالبیت المعمور کان مثالک معی و السّابع:هلاک الأحزاب علی یدی،و أنت معی.یا علیّ،إنّ اللّه أشرف علی الدّنیا فاختارنی علی رجال العالمین،ثمّ اطّلع الثّانیه فاختارک علی رجال العالمین ثمّ اطّلع الثّالثه فاختار فاطمه علی نساء العالمین،ثمّ اطّلع الرّابعه فاختار الحسن و الحسین و الأئمّه من ولدها علی رجال العالمین یا علیّ،إنّی رأیت اسمک مقرونا باسمی

ص:580

جبرئیل علیه السّلام به من گفت:ای محمّد برادرت کجا است؟من گفتم:ای جبرئیل او را پشت سر گذاشته ام.او گفت:از خداوند بخواه تا او را به نزدت بیاورد.من از خدا خواستم و ناگاه دیدم که همسان تو با من است و ناگاه فرشتگان به صف ایستاده اند.گفتم:ای جبرئیل اینان کیانند؟ او گفت:اینان کسانی هستند که خداوند در روز قیامت به آنان فخر می کند.من نزدیک رفتم و از آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد بود با ایشان سخن گفتم.دومین جا:هنگامی که مرا به سوی صاحب عرش عزّتمند می بردند،جبرئیل به من گفت:ای محمّد برادرت کجا است؟من گفتم:او را جا گذاشته ام.او گفت:از خداوند عزّتمند بخواه تا او را به نزدت بیاورد.من از خداوند عزّتمند خواستم و ناگاه همسان تو با من بود.در آن جا از هفت آسمان پرده برداشتند و من ساکنان آن هفت آسمان و جایگاه هر فرشته ای را در آن دیدم.

سومین جا:وقتی به سوی اجنّه فرستاده شدم جبرئیل علیه السّلام به من گفت:برادرت کجا است؟من گفتم:او را جا گذاشته ام.او گفت:از خداوند عزّتمند بخواه تا او را به نزدت بیاورد.من از خداوند عزّتمند خواستم و ناگاه تو با من بودی.آن جا هر آنچه من با آنان سخن گفتم و هرچه آنان پاسخ گرفتند را شنیدم و حفظ کردم.

چهارمین جا:شب قدر به ما اختصاص داده شد درحالی که تو با من بودی.و آن برای کسی جز ما نیست.

پنجمین جا:درحالی که همسان تو با من بود با خداوند عزّتمند مناجات کردم و برایت از او خصلت هایی خواستم که جز نبوّت همه را پذیرفت.او فرمود:تو را به آن اختصاص دادم و با تو آن را خاتمه دادم.

ششمین جا:وقتی خانۀ آباد شده(کعبه)را طواف کردم همسان تو با من بود.

و هفتمین جا:نابودی احزاب به دست من بود درحالی که تو با من بودی.

ای علی خداوند بر دنیا نگریست و مرا بر مردان جهان برتری داد.سپس دومین بار نگریست و تو را بر مردان جهان برتری داد.سپس سومین بار نگریست و فاطمه را بر زنان عالم برتری داد.سپس چهارمین بار نگریست و حسن و حسین و امامان از فرزندان آن دو را بر مردان جهان برتری داد.ای علی من در چهار جا نامت را کنار نامم دیدم

ص:581

فی أربعه مواطن،فآنست بالنّظر إلیه:إنّی لمّا بلغت بیت المقدس فی معارجی إلی السّماء،وجدت علی صخرتها:«لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،أیّدته بوزیره و نصرته به»فقلت:یا جبرئیل،و من وزیری؟قال:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فلمّا انتهیت إلی سدره المنتهی،وجدت مکتوبا علیها«لا إله إلاّ اللّه،أنا وحدی،و محمّد صفوتی من خلقی،أیّدته بوزیره نصرته به»فقلت:«یا جبرئیل،و من وزیری؟ فقال:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فلمّا جاوزت السّدره و انتهیت إلی عرش ربّ العالمین،وجدت مکتوبا علی قائمه من قوائم العرش:«انا لا إله إلاّ اللّه أنا وحدی، محمّد حبیبی و صفوتی من خلقی،أیّدته بوزیره و أخیه و نصرته به».یا علیّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)أعطانی فیک سبع خصال:أنت أوّل من ینشقّ القبر عنه معی،و أنت أوّل من یقف معی علی الصّراط،فیقول للنّار،خذی هذا فهو لک؛و ذری هذا فلیس هو لک و أنت أوّل من یکسی إذا کسیت و یحیی إذا حییت،و أنت أوّل من یقف معی عن یمین العرش،و أوّل من یقرع معی باب الجنّه،و أوّل من یسکن معی علّیّین،و أوّل من یشرب معی من الرّحیق المختوم الّذی خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ [المطففین(83):26].

انتهت أحادیث أبی المفضل الشّیبانی.

أحادیث الحسین بن عبید اللّه الغضائری.

1336-22- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه الغضائریّ،عن التّلّعکبریّ،

ص:582

و به نگریستن در آن انس گرفتم:وقتی در معراج هایم به آسمان به بیت المقدس رسیدم بر روی تخته سنگ آن دیدم:«هیچ معبودی جز خداوند نیست،محمد[صلّی اللّه علیه و اله]فرستادۀ خدا است و من او را با وزیرش یاری و پیروز کردم.»من گفتم:ای جبرئیل وزیر من کیست؟او گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام و زمانی که به سدره المنتهی رسیدم بر روی آن نوشته ای یافتم که:

هیچ معبودی جز من نیست فقط من و محمّد برگزیدۀ من از آفریدگانم است.من او را به وزیرش یاری کرده و پیروزش ساختم پس به جبرئیل گفتم:وزیر من کیست؟او گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام و چون از سدره المنتهی گذشتم و به عرش پروردگار جهانیان رسیدم بر ستونی از ستون های عرش چنین نوشته ای یافتم:«منم خداوندی که هیچ معبودی جز من نیست.محمّد[صلّی اللّه علیه و اله]محبوب من و برگزیده ام از میان آفریدگان من است.من او را با وزیر و برادرش یاری و پیروز کردم.»ای علی همانا خداوند عزّتمند به من و تو هفت ویژگی داد:تو به همراه من نخستین کسی هستی که گورت شکافته می شود و تو به همراه من نخستین کسی هستی که بر صراط می ایستی و به آتش می گویی:این را بگیر از آن تو است.و این را رها کن، از آن تو نیست.و تو نخستین کسی هستی که پوشانده می شود وقتی پوشانده شوم،و نخستین کسی که سلام داده می شود وقتی سلام داده شوم.و تو نخستین کسی هستی که به همراه من در جانب راست عرش می ایستی و نخستین کسی که به همراه من در بهشت را می زنی و نخستین کسی که به همراه من در آسمان هفتم ساکن می شوی و نخستین کسی که به همراه من از «شربت گوارای مهر شده به مشک می نوشی و در چنین چیزی رغبت کنندگان باید رغبت کنند»[مطفّفین(83):آیات 25 و 26]احادیث ابو مفضّل شیبانی به پایان رسید.

ص:583

عن محمّد بن همّام،عن عبد اللّه الحمیریّ،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن أبی عبد اللّه قال:قال للمفضّل بن عمر:یا مفضّل،إذا أردت أن تعلم أشقیّا الرّجل أم سعیدا فانظر برّه و معروفه إلی من یصنعه فإن صنعه إلی من هو أهله فاعلم أنّه إلی خیر یصیر،و إن کان یصنعه إلی غیر أهله فاعلم أنّه لیس له عند اللّه خیر.

1337-23- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ عن محمّد بن علیّ بن معمر،عن حمران بن المعافا عن حمّویه بن أحمد،عن أحمد بن عیسی،قال لی:جعفر بن محمّد علیهم السّلام إنّه لیعرض لی صاحب الحاجه فأبادر إلی قضائها،مخافه أن یستغنی عنها صاحبها،ألا و إنّ مکارم الدّنیا و الآخره فی ثلاثه أحرف من کتاب اللّه(عزّ و جلّ): خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ [الاعراف(7):199]و تفسیره أن تصل من قطعک،و تعفو عمّن ظلمک،و تعطی من حرمک.

ص:584

احادیث حسین بن عبید اللّه غضائری

1197-وقتی می خواهی بدانی که مردی بدبخت یا سعادتمند است بنگر که او به چه کسی نیکی می کند

[1336]22-سیف بن عمیره روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به مفضّل بن عمر فرمودند:

ای مفضّل وقتی می خواهی بدانی که مردی بدبخت یا سعادتمند است بنگر که او به چه کسی نیکی می کند.اگر به کسی نیکی می کند که سزاوار آن است بدان که او به سوی نیکی می رود و اگر جز به سزاوارش نیکی می کند بدان که در نزد خدا برای او خیری نیست.

1198-برآورده کردن حاجت

[1337]23-احمد بن عیسی علوی گفت:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند:وقتی نیازمندی به من روی می آورد من به برآوردن نیازش شتاب می کنم از ترس آن که[دیر کرد آن]دیگر به او سودی نبخشد.هان که برترین ویژگی های دنیا و آخرت در سه جمله از کتاب خداوند عزّتمند است:«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان بده و از نادانان رو بگردان.» [اعراف(7):آیۀ 199]

که تفسیرش این است:با کسی که از تو بریده،بپیوند،کسی که به تو ستم کرده،درگذر و به کسی که تو را محروم کرده،ببخشا.

ص:585

[33] المجلس یوم الجمعه التاسع من رجب سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث الغضائری.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1338-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،الغضائریّ،عن هارون بن موسی، عن علیّ بن معمر،عن حمدان بن معافا عن العبّاس بن سلیمان،عن الحارث بن التّیّهان،قال لی ابن شبرمه:دخلت أنا و أبو حنیفه علی جعفر بن محمّد علیهما السّلام فسلّمت علیه،و کنت له صدیقا،ثمّ أقبلت علی جعفر علیه السّلام فقلت:أمتع اللّه،بک هذا رجل من أهل العراق له فقه و عقل.فقال له جعفر علیه السّلام لعلّه الّذی یقیس الدّین برأیه؟ ثمّ أقبل علیّ فقال:هذا النّعمان بن ثابت؟فقال أبو حنیفه:نعم،أصلحک اللّه فقال علیه السّلام:اتّق اللّه و لا تقس الدّین برأیک،فإنّ أوّل من قاس إبلیس إذ أمره اللّه بالسّجود فقال: أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ [الاعراف(7):12].

ص:586

33- جلسه سی و سوم

اشاره

جلسه روز جمعه

نهم رجب سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیه روایات غضائری را در بردارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1199-امام صادق علیه السّلام ابو حنیفه را از قیاس نهی کرده اند

[1338]1-حارث بن تیّهان می گوید:ابن شبرمه به من گفت:من و ابو حنیفه امام صادق علیه السّلام را دیدار کردیم،سلام کرده و همدم او شدیم.سپس من به امام علیه السّلام رو کرده و عرض کردم:

خدایت طول عمر دهد،این مرد از دیار عراق بوده و در دین شناسی دانشمند است.امام علیه السّلام به او فرمود:شاید او همان کسی باشد که با اندیشه خود در دین قیاس می کند؟سپس رو کرد به من و پرسید:این همان نعمان بن ثابت است؟ابو حنیفه عرض کرد:خداوند(فرازمند)تو را سلامت بدارد،آری،پس امام علیه السّلام فرمود:از خدا بترس و با اندیشه ات در دین قیاس مکن، همانا اوّلین کسی که قیاس کرد شیطان بود زیرا خداوند او را به سجده فرمان داد،گفت:«من از او بهترم مرا از آتش آفریده ای و او را از گل سرشتی»[ص(38):آیۀ 76]

ص:587

ثمّ قال له جعفر علیه السّلام:هل تحسن أن تقیس رأسک من جسدک؟قال:لا.قال:

فأخبرنی عن الملوحه فی العینین،و عن المراره فی الأذنین،و عن الماء فی المنخرین،و عن العذوبه فی الشّفتین،لأیّ شیء جعل ذلک؟قال:لا أدری.قال جعفر علیه السّلام إنّ اللّه(عزّ و جلّ)خلق العینین فجعلهما شحمتین،و جعل الملوحه فیهما منّا منه علی ابن آدم،و لو لا ذلک لذابتا،و جعل المراره فی الأذنین منّا منه علی ابن آدم و لو لا ذلک لقحمت الدّواب فأکلت دماغه،و جعل الماء فی المنخرین لیصعد النّفس و ینزل،و یجد منه الرّیح الطّیّبه من الرّیح الرّدیّه،و جعل(عزّ و جلّ)العذوبه فی الشّفتین لیجد ابن آدم لذّه طعمه و شربه.ثمّ قال له جعفر علیه السّلام:أخبرنی عن کلمه أوّلها شرک،و آخرها إیمان.قال:لا أدری.قال:لا إله إلاّ اللّه.ثمّ قال له:أیّما أعظم عند اللّه(عزّ و جلّ)،قتل النّفس،أو الزّنا؟قال:بل قتل النّفس.قال له جعفر علیه السّلام:

فإنّ اللّه(تعالی)قد رضی فی قتل النّفس بشاهد،و لم یقبل فی الزّنا إلاّ بأربعه.ثمّ قال له:أیّما أعظم عند اللّه،الصّوم،أو الصّلاه قال:لا،بل الصّلاه.قال:فما بال المرأه إذا حاضت تقضی الصّیام،و لا تقضی الصّلاه؟اتّق اللّه یا عبد اللّه،فإنّا نحن و أنتم غدا و من خالفنا بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)فنقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و تقول أنت و أصحابک:حدّثنا و روینا؛فیفعل بنا و بکم ما شاء اللّه(عزّ و جلّ).

1339-2- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن معمّر،عن محمّد بن الحسن بن الحسین الزّیّات،عن الحسن بن علیّ بن فضّال،

ص:588

سپس امام صادق علیه السّلام به او فرمود:آیا می پسندی سرت را با پیکرت قیاس کنی؟عرض کرد، نخیر.فرمود:پس از شوری در دو چشم و از تلخی در دو گوش و از آب در دو سوراخ بینی و از گوارائی در دو لب آگاهم کن که چرا اینگونه قرار داده شده؟عرض کرد:نمی دانم.امام علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند(عزّتمند و شکوهمند)دو دیده را آفرید و آن دو را پیه قرار داد و از روی لطف بر فرزند آدم شوری را در آن دو برقرار کرد زیرا اگر شوری نمی بود آن دو پیه،آب می شدند و بخاطر بخشش بر فرزند آدم تلخی را در دو گوش مقرّر کرد زیرا اگر تلخی نمی بود حیوانات می جهیدند و مغز انسان را می خوردند.و آب را در دو سوراخ بینی قرار داد تا نفس بالا و پائین رود و به واسطۀ آن بوی خوش را از بوی ناخوش تشخیص دهد و خداوند گوارائی را در دو لب قرار داد تا فرزند آدم لذّت خوراک و نوشاکش را بچشد.

سپس امام صادق علیه السّلام به او فرمود:از کلمه ای آگاهم نما که آغازش شرک و فرجامش ایمان باشد.عرض کرد نمی دانم.حضرت علیه السّلام فرمود:نیست معبودی جز خداوند.

سپس حضرت به او فرمود:کدامیک از این دو در پیشگاه خداوند(عزّتمند و شکوهمند) بزرگتر است،آدم کشی یا زنا؟عرض کرد:آدم کشی.حضرت علیه السّلام به او فرمود:خداوند (فرازمند)در کشتن انسان به یک گواه موافقت کرد ولی در زنا بجز چهار گواه را نپذیرفت.

سپس حضرت علیه السّلام به او فرمود:کدامیک از این دو در پیشگاه الهی با اهمیّت تر است:روزه یا نماز؟عرض کرد:[روزه]نه بلکه نماز.حضرت علیه السّلام پس چرا زن وقتی خون حیض می بیند روزه را قضا می کند[پس از پایان دورۀ حیض]ولی نماز را قضا نمی نماید؟ای بندۀ خدا از خدا بترس،همانا ما و شما و کسانی که پس از ما می آیند فردا در پیشگاه خداوند(گرامی و بزرگ)هستیم.ما می گوئیم:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود،و شما و رهروانتان می گوئید:به ما [اینگونه]خبر دادند و گزارشی کردند و خداوند عزّتمند و شکوهمند آنگونه که بخواهد با ما و شما رفتار خواهد کرد.

ص:589

عن علیّ بن عقبه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:لا تسمّ الرّجل صدیقا سمه معروفه حتّی تختبره بثلاث:تغضبه فتنظر غضبه یخرجه من الحقّ إلی الباطل،و عند الدّینار و الدّرهم،و حتّی تسافر معه.

1340-3- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ عن محمّد بن علیّ بن معمر،عن محمّد بن صدقه،عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا تزال أمّتی بخیر ما تحابّوا،و أقاموا الصّلاه، و آتوا الزّکاه،و قروا الضّیف،فإن لم یفعلوا ابتلوا بالسّنین و الجدب.و قال:إنّا أهل بیت لا نمسح علی أخفافنا.

1341-4- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن محمّد بن أحمد،عن سفیان بن زیاد،عن عبّاد بن صهیب،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام قال:کان إذا رأی الهلال،قال:«اللّهمّ ارزقنا خیره و نصره و برکته و فتحه،و نعوذ بک من شرّه و شرّ ما بعده».

1342-5- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن هارون بن موسی،عن الحکیمیّ،عن سفیان بن زیاد،عن عبّاد بن صهیب،عن الصّادق،عن أبیه علیه السّلام عن ابن الحنفیّه،عن علیّ علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خرج فرأی نسوه قعودا فقال:ما أقعدکنّ هاهنا؟قلن:الجنازه قال:أفتحملن فیمن یحمل؟قلن:لا قال:أفتغسّلن فیمن یغسّل؟قلن:لا قال:أفتدلین فیمن یدلی؟قلن:لا.قال:فارجعن مأزورات

ص:590

1200-امتحان کردن دوست با سه چیز

[1339]2-علی بن عقبه از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که حضرت فرمود:مرد بر دوست،نشان شناخت ننهد تا اینکه او را به سه چیز بیازماید:خشمگینش کند و بنگرد که[آیا]خشمش او را از درستی به سوی نادرستی بیرون می برد،به هنگام درهم و دینار و تا اینکه با او مسافرت کند.

1201-از امت من خبر نمی رود تا نماز می خوانند

[1340]3-امام حسین علیه السّلام از پدرش امیر المؤمنین نقل کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پیروانم تا وقتی که به یکدیگر مهر بورزند و نماز را بپا دارند و زکات بپردازند و از مهمان پذیرائی کنند همواره در خوشی و سعادت هستند و اگر چنین نکنند به سالخوردگی و خشکسالی گرفتار آیند،و فرمود:ما خاندانی هستیم که پیروان اندک خودمان را محروم نمی کنیم.

1202-کلام وقتی که ماه را نگاه می کنیم

[1341]4-حسین بن علی از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هنگامی که ماه را می بینی بگو:«بار خدایا سود و یاری و برکت و گشایشش را روزی من کن و از زیانش و زیان آنچه را که پس از آن می آید به تو پناه می برم».

1203-نهی زنان از تشییع جنازه

[1342]5-ابن حنیفه از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیرون آمده و بانوانی را نشسته دید،پرسید:چه چیز شما را در اینجا نشانید؟عرض کردند:

جنازه.فرمود:آیا همراه کسی که[جنازه را]برمی دارد آن را برمی دارید؟عرض کردند:نه.

فرمود:آیا همراه کسی که آن را غسل می دهد غسل می دهید؟عرض کردند:نه.آیا به همراه کسی که او را در قبر می گذارد،او را در قبر خواهید گذاشت؟عرضه داشتند:نه.حضرت فرمودند:بازگردید که گنهکاران بدون پاداش هستید.

ص:591

غیر مأجورات.

1343-6- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن هارون بن موسی،عن الحکیمیّ،عن سفیان بن زیاد،عن عبّاد بن صهیب،عن جعفر بن محمّد،عن عبد اللّه بن أبی رافع مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنّ مروان بن الحکم استخلف أبا هریره و خرج إلی مکّه،فصلّی بنا أبو هریره الجمعه،فقرأ بعد سوره الجمعه فی الرّکعه الثّانیه إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قال عبد اللّه بن أبی رافع مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأدرکت أبا هریره حین انصرفت،فقلت له:سمعتک تقرأ سورتین کان علیّ علیه السّلام یقرؤبهما بالکوفه،فقال أبو هریره:إنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقرأ بهما.

1344-7- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن هارون بن موسی،عن أحمد بن محمّد بن سعید،عن یعقوب بن یوسف بن زیاد،عن أبی جناده و الحسین بن مخارق،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیهما السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

من ضمن لأخیه حاجه،لم ینظر اللّه(عزّ و جلّ)فی حاجته حتّی یقضیها.

1345-8- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن عقده،عن یعقوب بن یوسف،عن الحصین بن مخارق،عن جعفر بن محمّد عن أبیه:أنّ علیّا علیه السّلام وفد إلیه رجل من أشراف العرب،فقال له علیّ علیه السّلام هل فی بلادک قوم قد شهروا أنفسهم بالخیر لا یعرفون إلاّ به؟قال:نعم.قال:فهل فی بلادک قوم قد شهروا أنفسهم بالشّرّ لا یعرفون إلاّ به؟قال:نعم.قال:فهل فی بلادک قوم

ص:592

1204-قرائت سورۀ جمعه و منافقون در نماز جمعه

[1343]6-عبد اللّه بن ابی رافع همدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند که:مروان حکم ابو هریره را جانشین خود کرد و به جانب مکّه خارج شد و ابو هریره برای ما نماز جمعه خواند،و پس از سورۀ جمعه[در رکعت اول]سورۀ منافقون را در رکعت دوم تلاوت کرد.عبید اللّه بن ابی رافع دوست رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گفت:پس از پایان نماز به ابو هریره نزدیک شدم و به او گفتم:

شندیم دو سوره ای را خواندی که علی علیه السّلام آن دو را در کوفه تلاوت می کرد.ابو هریره گفت:

من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که این دو سوره را قرائت می کرد.

1205-برآوردن حاجات دیگران

[1344]7-امام صادق علیه السّلام از پدرش علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

هرکس[برآوردن]نیازی را برای برادرش ضمانت کند،خدا نیازش را مدنظر قرار نمی دهد تا اینکه آن را برآورده می کند.

1206-مردی از اشراف عرف نزد حضرت علی علیه السّلام آمد

[1345]8-امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل کرد که فرمود:مردی از بزرگان عرب به نزد امیر مؤمنان علیه السّلام شرفیاب شد و آن حضرت علیه السّلام به او فرمود:آیا در سرزمین های تو گروهی هستند که خودشان را به نیکی معروف کرده اند و جز به آن شناخته نمی شوند؟عرض کرد:

آری.حضرت پرسید:آیا در شهرهای تو گروهی هستند که خودشان را به زشتی معروف کرده اند و جز به آن شناخته نمی شوند؟عرض کرد:آری.حضرت سؤال کرد:آیا در سرزمین های تو عدّه ای هستند که هم کارهای ناشایست مرتکب می شوند و هم کارهای نیک انجام می دهند؟

ص:593

یجترحون السّیّئات و یکتسبون الحسنات؟قال:نعم.قال:تلک خیار أمّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله تلک النّمرقه الوسطی،یرجع إلیهم الغالی،و ینتهی إلیهم المقصّر.

1346-9- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن عقده،عن یعقوب بن یوسف،عن الحصین بن مخارق،عن الصّادق عن أبیه علیهما السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نهی أن یتغوّط الرّجل علی شفیر بئر یستعذب منها،أو علی شفیر نهر یستعذب منه،أو تحت شجره فیها ثمرها.

1347-10- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن عقده،عن أحمد بن علیّ الخمریّ،عن حنان بن سدیر،قال:مررت أنا و أبی برجل من ولد أبی لهب یقال له عبید اللّه بن إبراهیم،فنادانی:یا أبا الفضل،هذا الرّجل یحدّثک-و ذکر اسم المحدّث و هو سدیف فی آخر الحدیث،و لم یذکره هاهنا-عن أبی جعفر علیه السّلام؛فقربنا منهم و سلّمنا علیهم،فقال له:حدّثه فقال حدّثنی محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام و ما رأیت محمّدیّا قطّ یعدله،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی صعد المنبر و اجتمع المهاجرون و الأنصار فی الصلاه،فقال:أیّها النّاس،من أبغضنا أهل البیت بعثه اللّه یهودیّا.قال جابر:فقمت إلیه فقلت:یا رسول اللّه،و إن شهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّک رسول اللّه؟ قال:نعم و إن شهد،إنّما احتجز بذلک من أن یسفک دمه أو یؤدّی الجزیه عن ید و هو صاغر.ثمّ قال:أیّها النّاس،من أبغضنا أهل البیت بعثه اللّه یوم القیامه یهودیّا،

ص:594

عرض کرد:آری.حضرت فرمود:اینان برگزیدگان امّت محمّد صلّی اللّه علیه و اله و تکیه گاه میانۀ راه هستند و پیش تاخته به اینان برمی گردد و سهل انگار خود را به اینان می رساند.

1207-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مدفوع کردن مردی بر حاشیۀ چاهی که از آن آب خورده می شود نهی می کردند

[1346]9-امام صادق از پدرش علیه السّلام نقل می کند که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مدفوع کردن مرد بر حاشیۀ چاهی که از آن آب خوردن کشیده می شود،یا بر لبۀ رودی که از آن آب نوشیدنی برداشته می شود یا زیر درختی که میوه می دهد،بازداشت.

1208-هرکس ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی برمی انگیزد

[1347]10-حنان بن سدیر گوید:من و پدرم از کنار مردی از فرزندان أبی لهب به نام عبید اللّه بن ابراهیم می گذشتیم که او صدایم زد.ای ابا الفضل این مرد-سدیف-از امام باقر علیه السّلام به تو گزارش می دهد،به آنان نزدیک شدیم و سلام کردیم سپس عبید اللّه بن ابراهیم به او[سدیف] گفت:برایش روایت کن،آن مرد گفت به امام باقر علیه السّلام که هرگز شخصی را از خاندان پیامبر همتراز او ندیدم،از جابر بن عبد اللّه انصاری به من خبر داد که جابر گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به پیش آمد تا اینکه بر منبر بالا رفت و مهاجران و انصار برای نماز گرد آمده بودند،حضرت فرمود:ای مردم،هرکه ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی برمی انگیزاند.جابر گفت:بپا خواستم و عرض کردم:ای رسول خدا،اگرچه گواهی دهد که خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه تو فرستادۀ خدا هستی؟حضرت فرمود:آری اگرچه گواهی دهد،به واسطۀ آن گواهی فقط از اینکه خونش ریخته شود یا به حالت خواری به دست خود جزیه [مالیات سرانه که غیر مسلمان می پردازد]دهد،جلوگیری می کند.سپس آن حضرت فرمود:

ای مردم،هرکه ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند در روز رستاخیز او را یهودی برانگیزاند،

ص:595

و إن أدرک الدّجّال آمن به،و إن لم یدرکه بعث من قبره حتّی یؤمن به،إنّ ربّی (عزّ و جلّ)مثّل لی أمّتی فی الطّین،و علّمنی أسماء أمّتی کما عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها [البقره(2):31]فمرّ بی أصحاب الرّایات فاستغفرت لعلیّ و شیعته.قال حنان:و قال لی أبی:اکتب هذا الحدیث،فکتبته،و خرجنا من غد إلی المدینه، فقدمنا فدخلنا علی أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقلت له:جعلت فداک،إنّ رجلا من المکّیّین، یقال له سدیف:حدّثنی عن أبیک بحدیث.فقال:و تحفظه؟فقلت:کتبته قال:

فهاته؛فعرضته علیه،فلمّا انتهی إلی:مثّل لی أمّتی فی الطّین،و علّمنی أسماء أمّتی کما عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها [البقره(2):31]قال أبو عبد اللّه علیه السّلام یا سدیر،متی حدّثک بهذا عن أبی؟قلت:الیوم السّابع منذ سمعناه منه،یرویه عن أبیک فقال:قد کنت أری أنّ هذا الحدیث لا یخرج عن أبی إلی أحد.

1348-11- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن علیّ بن محمّد العلویّ،عن محمّد بن أحمد المکتّب،عن أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن أبیه،عن الرّضا علیه السّلام،قال:من شهّر نفسه بالعباده فاتّهموه علی دینه،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)یکره شهره العباده و شهره الناس.ثمّ قال:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)إنّما فرض علی النّاس فی الیوم و اللّیله سبع عشره رکعه،من أتی بها لم یسأله اللّه(عزّ و جلّ)عمّا سواها،و إنّما أضاف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلیها مثلیها لیتمّ بالنّوافل ما یقع فیها من النّقصان،و إنّ اللّه(عزّ و جلّ)لا یعذّب علی کثره الصّلاه

ص:596

اگر چنین شخصی به دجّال[لقب مرد گمراه کننده است که در آخر الزّمان ظاهر گردد و عده ای از مردم را گمراه کند]دست یابد به او ایمان آورد و اگر او را نبیند از گورش برانگیخته شود تا به او ایمان آورد.

پروردگار(عزّتمند و شکوهمند)من تصویر امّتم را در خاک برایم نمایش داد و همانگونه که «تمام نام ها را به آدم آموخت»[بقره(2):آیۀ]نام های امّتم را به من آموزش داد و پرچم دارانی از کنارم گذشتند و من برای علی و رهروانش آمرزش خواهی کردم.حنان گوید:پدرم به من گفت:این حدیث را یادداشت کن.و آن را نوشتم و فردا به سوی مدینه بیرون آمدیم،به مدینه وارد شده و نزد امام صادق علیه السّلام رفتیم به حضرت عرض کردم:فدایت شوم،مردی از اهل مکّه به نام سدیف از پدرت حدیثی را برایم نقل کرد.امام فرمود:آن را حفظ کردی؟ عرض کردم:یادداشت نمودم،فرمود:بیارش اینجا،آن را به حضرت تقدیم کردم،وقتی به این جمله رسید که:«تصویر امّتم را در خاک برایم نمایش داده و همانگونه که تمام نام ها را به آدم آموخت نام های امّتم را به من آموزش داد»امام صادق علیه السّلام فرمود:ای سدیر،چه وقتی این را از پدرم به تو خبر داد،عرض کردم:زمانی که شنیدم این خبر را از پدرت گزارش می کند، روز جمعه بود.حضرت فرمود:خبر داده بودم که این حدیث از پدرم به کسی گفته نشد.

1209-هرکه خود را به عبادت پرآوازه کند در دینداریش شک کنید

[1348]11-علی ابن فضّال از پدرش از امام رضا علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:هرکه خود را به عبادت پرآوازه کند در دینداریش شک کنید زیرا خداوند(عزّتمند و شکوهمند) پرآوازگی در عبادت و در نزد مردم را ناپسند می دارد.سپس فرمود:خداوند(فرازمند)در یک شبانه روز هفده رکعت نماز را بر مردم واجب کرد که هرکسی آن را بجا آورد خداوند (عزّتمند و شکوهمند)از غیر آن پرسش نخواهد کرد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دو برابر آن را به عنوان نمازهای مستحبّی بر آن هفده رکعت افزود تا نمازگزار به واسطۀ آنها کاستی ای که در هفده رکعت واقع شده جبران کند و خداوند(عزّتمند و شکوهمند)آدمی را بر زیادی در نماز و روزه شکنجه نمی کند ولی بر سرپیچی از حکم مجازات می نماید.

ص:597

و الصّوم،و لکنّه یعذّب علی خلاف السّنّه.

1349-12- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن أحمد بن محمّد بن العطّار،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد البرقیّ،عن العبّاس بن معروف،عن عبد الرّحمن بن مسلم،عن فضیل بن یسار،قال الصّادق علیه السّلام:احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم،فإنّ الغلاه شرّ خلق اللّه یصغّرون عظمه اللّه،و یدّعون الرّبوبیّه لعباد اللّه،و اللّه إنّ الغلاه شرّ من الیهود و النّصاری و المجوس و الّذین أشرکوا.ثمّ قال علیه السّلام:إلینا یرجع الغالی فلا نقبله،و بنا یلحق المقصّر فنقبله.فقیل له:کیف ذلک، یا بن رسول اللّه؟قال:لانّ الغالی قد اعتاد ترک الصّلاه و الزّکاه و الصّیام و الحجّ،فلا یقدر علی ترک عادته،و علی الرّجوع إلی طاعه اللّه(عزّ و جلّ)أبدا،و إنّ المقصّر إذ عرف عمل و أطاع.

1350-13- و عنه،قال أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن علیّ بن محمّد العلویّ، عن أحمد بن علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن جدّه إبراهیم بن هاشم،عن أحمد الأزدیّ،عن عبد الصّمد بن بشیر،عن ابن طریف،عن ابن نباته،قال أمیر المؤمنین علیه السّلام اللّهمّ إنّی بریء من الغلاه کبراءه عیسی ابن مریم من النّصاری،اللّهمّ اخذلهم أبدا،و لا تنصر منهم أحدا.

ص:598

1210-از جوانان خود مراقبت کنید تا افراطی ها آنان را به فساد نکشند

[1349]12-فضیل بن یسار گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:نسبت به جوانتان از نیرنگ غلات [گروهی افراطگر که بندۀ خدا را تا مقام خدایی بالا می برند]به هوش باشید که آنان را به فساد نکشانند زیرا غلات بدترین آفریدۀ خدا هستند که شکوه خداوندی را کوچک می سازند و برای بندگان خدا ادّعای پروردگاری می کنند،به خدا سوگند که غلات از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و بت پرستان پلیدترند.

سپس حضرت علیه السّلام فرمود:افراطگر به ما بازمی گردد و ما او را نمی پذیریم و سهل انگاری به ما می پیوندند و ما او را می پذیریم،به حضرت عرض شد؟ای فرزند رسول خدا این چگونه است؟فرمود:زیرا افراطگر به رها کردن نماز و زکات و روزه و حجّ خو گرفته و هرگز توانایی فرونهادن عادتش و بازگشت به فرمانبری از خداوند(گرامی و بزرگ)را ندارد.ولی سهل انگار آنکه آگاه شود،انجام داده و فرمان می برد.

1211-حضرت علی علیه السّلام فرموده اند که خداوندا من از غلات بیزارم

[1350]13-اصبغ بن نباته گوید:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:پروردگارا!من همانند بیزاری جستن عیسی بن مریم از مسیحیان،از غلات بیزاری می جویم،بار خدایا برای همیشه ذلیلشان گردان و هیچ یک از آنان را یاری مکن.

ص:599

[34] المجلس یوم الجمعه السادس عشر من رجب سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث الغضائری.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1351-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن علیّ بن محمّد العلویّ،قال:حدّثنا أحمد بن محمّد بن الفضل الجوهریّ،قال:حدّثنا أبی،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن علیّ بن محمّد القاسانیّ،عن الأصبهانیّ،عن المنقریّ،عن سفیان بن عیینه،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام قال:وجدت علم النّاس کلّهم فی أربع:أوّلها أن تعرف ربّک،و الثّانیه أن تعرف ما صنع بک،و الثّالثه أن تعرف ما أراد منک و الرّابعه أن تعرف ما یخرجک من دینک.

1352-2- و عنه،قال أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن علیّ بن محمّد العلویّ، عن الحسن بن علیّ بن صالح الصّوفیّ،عن أحمد بن الحسن الحسینیّ،عن

ص:600

34- جلسه سی و چهارم

اشاره

جلسه روز جمعه

شانزدهم رجب سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیه احادیث غضائری در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1212-تمام دانش بشر در چهار مرحله است

[1351]1-سفیان بن عیینه از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:تمام دانش بشری را در چهار مرحله یافتم:اوّل اینکه پروردگارت را بشناسی و دوّم اینکه بدانی چگونه تو را آفرید،سوم اینکه آگاه شوی از آفرینش تو چه هدفی دارد و چهارم آنچه که تو را از دینت خارج می کند،بازشناسی.

ص:601

الحسن بن علیّ،عن أبیه،عن محمّد بن علیّ بن موسی،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:قیل للصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام صف لنا الموت.قال:للمؤمن کأطیب طیب یشمّه فینعس لطیبه،و یقطع التّعب و الألم عنه،و الکافر کلسع الأفاعیّ و لدغ العقارب و أشدّ.

1353-3- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن علیّ بن محمّد العلویّ، عن محمّد بن موسی الرّقّیّ،عن علیّ بن محمّد بن أبی القاسم،عن أحمد بن أبی عبد اللّه البرقیّ،عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنیّ،عن أبیه،عن أبان مولی زید بن علیّ،عن عاصم بن بهدله،عن شریح القاضی،قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام لأصحابه یوما و هو یعظهم ترصّدوا مواعید الآجال،و باشروها بمحاسن الأعمال، و لا ترکنوا إلی ذخائر الأموال،فتخلیکم خدائع الآمال،إنّ الدّنیا خدّاعه صرّاعه، مکّاره غرّاره سحّاره،أنهارها لامعه،و ثمراتها یانعه،ظاهرها سرور،و باطنها غرور،تأکلکم بأضراس المنایا،و تبیرکم بإتلاف الرّزایا،لهم بها أولاد الموت، و آثروا زینتها،فطلبوا رتبتها؛جهل الرّجل،و من ذلک الرّجل المولع بلذّاتها، و السّاکن إلی فرحتها،و الآمن لغدرتها!دارت علیکم بصروفها،و رمتکم بسهام حتوفها،فهی تنزع أرواحکم نزعا،و أنتم تجمعون لها جمعا،للموت تولدون، و إلی القبور تنقلون،و علی التّراب تنومون،و إلی الدّود تسلّمون،و إلی الحساب تبعثون.یا ذا الحیل و الآراء،و الفقه و الأنباء،اذکروا مصارع الآباء،فکأنکم

ص:602

1213-توصیف مرگ

[1352]2-امام رضا علیه السّلام از پدرش موسی بن جعفر علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت فرمود:به امام صادق علیه السّلام عرض شد:مرگ را برای ما توصیف کن،فرمود:برای مؤمن همانند خوشبوترین عطری است که آن را می بوید و به خاطر بوی دلپذیرش به خواب می رود و رنج و درد از او برطرف می گردد و برای کافر همانند گزیدن مارهای بزرگ و نیش زدن عقرب ها و بدتر از آن است.

1214-موعظۀ امیر المؤمنین به اصحابش

[1353]3-عاصم بن بهدله از شریح قاضی نقل می کند که او گفت:امیر مؤمنان علیه السّلام در یکی از روزها که یه یارانش پند و اندرز می داد،فرمود:در انتظار لحظۀ مرگ باشید و با کردارهای نیکو آن را لمس کنید و به اندوختۀ دارایی اعتماد نکنید،تا نیرنگ آرزوها شما را تنها گذارد زیرا دنیا حیله گر در افکننده،نیرنگ باز،فریبنده و افسونگر است رودهایش درخشنده،میوه هایش رسیده،بیرونش شادمانی و اندورنش فریبندگی است.»با دندان های مرگ شما را می بلعد و با خسارت سنگین شما را ویران می کند،به واسطه دنیا برای انسان ها فرزندان مرگ خواهد بود و آنان زینت دنیایی را برمی گزینند و در جستجوی پست و مقام آن می روند.

بی خبر است آن مرد،کیست آن مرد که شیفته لذّت های آن و آرامشگیر در شادی آن و آسوده از بی وفایی آن است.با بدبختی هایش به سوی شما نشانه می رود و با تیر مرگش شما را می افکند،جانهایتان را برمی کشد درحالی که شما برای آن[اندوخته ها]انباشتید،برای مرگ زاییده و به سوی قبرها برده و بر خاک خوابانده و به کرم سپرده و برای حسابرسی برانگیخته می شوید.ای صاحب تدبیرها و اندیشه ها و دانش و آگاهی ها.مرگ های پدران را بیاد آرید.

ص:603

بالنّفوس قد سلبت،و بالأبدان قد عریت،و بالمواریث قد قسمت،فتصیر-یا ذا الدّلال و الهیبه و الجمال-إلی منزله شعثاء،و محلّه غبراء،فتنوم علی خدّک فی لحدک،فی منزل قلّ زوّاره،و ملّ عمّاله،حتّی تشقّ عن القبور و تبعث إلی النّشور، فإنّ ختم لک بالسّعاده صرت إلی الحبور،و أنت ملک مطاع،و آمن لا یراع،یطوف علیکم ولدان کأنّهم الجمان بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ بَیْضاءَ لَذَّهٍ لِلشّارِبِینَ [الصافات(37):

46]،أهل الجنّه فیها یتنعّمون،و أهل النّار فیها یعذّبون،هؤلاء فی السّندس و الحریر یتبخترون،و هؤلاء فی الجحیم و السّعیر تقلبون،هؤلاء تحشی جماجمهم بمسک الجنان،و هؤلاء یضربون بمقامع النّیران،هؤلاء یعانقون الحور فی الحجال،و هؤلاء یطوقون أطواقا فی النّار بالأغلال،فی قلبه فزع قد أعیا الأطبّاء و به داء لا یقبل الدّواء.یا من یسلّم إلی الدّود و یهدی إلیه،اعتبر بما تسمع و تری،و قل لعینیک تجفو لذّه الکری،و تفیض من الدّموع بعد الدّموع تتری،بیتک القبر بیت الأهوال و البلی،و غایتک الموت.یا قلیل الحیاء،اسمع یا ذا الغفله و التّصریف،من ذی الوعظ و التّعریف،جعل یوم الحشر یوم العرض و السّؤال، و الحباء و النّکال،یوم تقلّب إلیه أعمال الأنام،و تحصی فیه جمیع الآثام،یوم تذوب من النّفوس أحداق عیونها،و تضع الحوامل ما فی بطونها،و تفرّق من کلّ نفس و حبیبها،و یحار فی تلک الأهوال عقل لبیبها،إذ تنکّرت الأرض بعد حسن عمارتها،و تبدّلت بالخلق بعد أنیق زهرتها،أخرجت من معادن الغیب أثقالها،

ص:604

گویا جانهاتان ربوده شد و پیکرهاتان برهنه گردید و دارایی هاتان تقسیم گشت.و تو-ای صاحب شکوه و قیافه و زیبایی-به سوی جایگاهی پریشان و جایی غبارآلود رو می نهی و در آرامگاهت بر گونه ات می خوابی.در جایگاهی که زیارت کنندگانش اندک و کارگرانش دلزده هستند.تا اینکه از قبرها نمودار شده و برای رستاخیز برانگیخته می شوید،اگر پایان کارتان به نیک بختی باشد به سوی خوشی ها می روید درحالی که پادشاهی مهتر و آرامی بدون ترس هستید که پیرامونتان پسرانی مرواریدگونه با پیاله ای از شرابی روان[و]درخشان،لذّت بخش نوشندگان،[صافات(37):آیات 45 و 46]در گردش اند.اهل بهشت آنجا در ناز و نعمت به سر می برند و اهل دوزخ آنجا در شکنجه هستند.بهشتیان در پرنیان نازک و ابریشم می خرامند و دوزخیان در آتش و زبانۀ آن بی قرارند،جمجمه های فردوسیان از مشک بهشتی انباشته می شود و جهنّمیان با گرزهای آتشین کوفته می شوند.بهشتیان در سایبان های پرده دار پریان بهشتی را در آغوش می گیرند و دوزخیان با زنجیرهایی در آتش محاصره می شوند در دلش هراسی است که پزشکان را درمانده و دردی با اوست که درمان پذیر نیست.ای کسی که به کرم خاکی واگذار و به سوی او برده می شوی از آنچه می شنوی و می بینی پند بگیر و به دیده گانت بگو از لذّت خفتن دوری گزین و پی درپی از اشک لبریز شو،منزلگاهت قبر خانۀ وحشت ها و سختی ها و پایان کار تو مرگ است.

ای بی شرم،ای نادان و ای روی گردان،از پنددهنده و آگاه کننده فرمان ببر،روز رستاخیز روز عرضه و تقاضا و هدیه و تنبیه عبرت آموز است،روزی است که کردار آدمیان به خودشان بر می گردد و تمام گناهان در آن روز شمارش می شوند.روزی که مردمک دیدگان انسان ها ذوب می شود و حامله ها آنچه در شکم دارند،فرو می نهند و میان هر انسان با همدمش جدایی می افتد و در آن وحشت زدگی عقل انسان خردمند سرگردان می شود.آنگاه که زمین پس از آبادانیش رو به ویرانی نهد و پس از آراستگی شکوفه هایش تبدیل به آفریدگان شود و از معدن های پنهان سنگینی هایش را بیرون ریزد،

ص:605

و نفضت إلی اللّه أحمالها،یوم لا ینفع الجدّ إذ عاینوا الهول الشّدید فاستکانوا، و عرف المجرمون بسیماهم فاستبانوا،فانشقّت القبور بعد طول انطباقها، و استسلمت النّفوس إلی اللّه بأسبابها،کشف عن الآخره غطاؤها،و ظهر للخلق أنباؤها،فدکّت الأرض دکّا دکّا،و مدّت لأمر یراد بها مدّا مدّا،و اشتدّ المثارون إلی اللّه شدّا شدّا،و تزاحفت الخلائق إلی المحشر زحفا زحفا،و ردّ المجرمون علی الأعقاب ردّا ردّا،و جدّ الأمر-ویحک یا إنسان-جدّا جدّا،و قرّبوا للحساب فردا فردا، وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا [الفجر(89):22]یسألهم عمّا عملوا حرفا حرفا،فجیء بهم عراه الأبدان،خشّعا أبصارهم،أمامهم الحساب،و من ورائهم جهنّم،یسمعون زفیرها،و یرون سعیرها،فلم یجدوا ناصرا و لا ولیّا یجیرهم من الذّلّ،فهم یعدون سراعا إلی مواقف الحشر،یساقون سوقا،فالسّماوات مطویّات بیمینه کطیّ السّجلّ للکتب،و العباد علی الصّراط وجلت قلوبهم،یظنّون أنّهم لا یسلمون،و لا یؤذن لهم فیتکلّمون،و لا یقبل منهم فیعتذرون،قد ختم علی أفواههم،و استنطقت أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون.یا لها من ساعه ما أشجی مواقعها من القلوب حین میّز بین الفریقین! فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ [الشوری(42):7]من مثل هذا فلیهرب الهاربون،إذا کانت الدّار الآخره لها یعمل العاملون.

1354-4- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن العلویّ،قال:حدّثنا

ص:606

و بارهایش را به جانب خداوند اندازد،روزی که تلاش و کوشش سودی نمی رساند زیرا مردمان وحشت شدیدی را به چشم بینند و تسلیم شوند و بزهکاران به رخسارشان شناخته شده و آشکار گردند،و گورها پس از مدّت طولانی بسته بودنشان شکافته شوند و آدمیان با انگیزه هاشان در پیشگاه الهی سر تسلیم فرود آورند،پردۀ آخرت برداشته شود و اطّلاعاتش برای مردمان هویدا گردد و زمین سخت درهم کوبیده گردد و برای چیزی که از قیامت انتظار می رفت به خوبی گسترده شود.روندگان به سوی خداوند به تندی تاخته و موجودات به سوی رستاخیز با شتاب به پیش می روند و خلاف کاران به عقب رانده می شوند و-وای بر تو ای انسان-که فرمان رسمی واقعا اجرا شود و تک تک به پای حساب خوانده شوند و[امر] پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا برسند.[فجر(89):آیۀ 22]کلمه به کلمه از آنچه را انجام دادند از آنان پرسش می کنند و با بدن های برهنه حاضر شوند درحالی که دیدگانشان افتاده و در برابرشان حسابرسی و پشت سرشان دوزخ است که صدای ناله آن را می شنوند و زبانه آتش آن را می بینند،ولی هیچ یاری گر و سرپرستی نمی یابند که آنان را از خواری پناه دهد،آنان کسانی هستند که به سرعت به جایگاه های رستاخیز بازگردانده،به زور پیش رانده می شوند و آسمان ها همچون در پیچیدن طومار نامه ها،در پیچیده به دست اوست،دل های بندگان بر روی صراط بیمناک شود،گمان می برند که رها نمی شوند و به آنان اجازه داده نخواهد شد تا سخن گویند و از آنان پذیرفته شود تا بهانه آورند،بر دهانشان مهر سکوت زده شود،و دست و پاهاشان بدانچه انجام می دادند بازپرسی شوند.عجب لحظه ای که هنگام جدایی میان دو گروه،گروهی در بهشت و گروهی در آتش،دلها بی باک نیست.

از چنین لحظه ای فراری ها بگریزند هنگامی که سرای رستاخیز چنین باشد پس عمل کنندگان برای[دستیابی به]آن عمل می کنند.

ص:607

محمّد بن إبراهیم،قال:حدّثنا أحمد بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن خیثمه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:سمعت الباقر علیه السّلام یقول:نحن جنب اللّه،و نحن صفوته،و نحن خیرته،و نحن مستودع مواریث الأنبیاء،و نحن أمناء اللّه،و نحن حجج اللّه،و نحن حبل اللّه،و نحن الإسلام و نحن رحمه اللّه علی خلقه،و نحن الّذین بنا یفتح اللّه و بنا یختم،و نحن أئمّه الهدی،و نحن مصابیح الدّجی،و نحن منار الهدی،و نحن العلم المرفوع لأهل الدّنیا،و نحن السّابقون،و نحن الآخرون من تمسّک بنا لحق،و من تخلّف عنّا غرق،و نحن قاده الغرّ المحجّلین،و نحن حرم اللّه،و نحن الطّریق و الصراط المستقیم إلی اللّه،و نحن من نعمه اللّه علی خلقه و نحن المنهاج و نحن معدن النّبوّه و نحن موضع الرّساله و نحن أصول الدّین و إلینا تختلف الملائکه، و نحن السّراج لمن استضاء بنا،و نحن السّبیل لمن اقتدی بنا،و نحن الهداه إلی الجنّه،و نحن عری الإسلام،و نحن الجسور،و القناطر من مضی علیها سبق،و من تخلّف عنها محق،و نحن السّنام الأعظم،و نحن الّذین بنا تنزل الرّحمه،و بنا تسقون الغیث،و نحن الّذین بنا یصرف اللّه عنکم العذاب،فمن عرفنا و نصرنا و عرف حقّنا و أخذ بأمرنا،فهو منّا و إلینا.

1355-5- و عنه،قال:أخبرنا الغضائریّ،عن علیّ بن محمّد العلویّ،عن الحسن بن علیّ بن صالح،عن الکلینیّ،عن علیّ بن محمّد،عن إسحاق بن

ص:608

1215-اوصاف ائمه

[1354]4-خیثمه گوید:از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود:ما در کنار خداوندیم.ما برگزیدۀ خداوندیم.ما منتخب الهی هستیم.ما مخزن میراث پیامبرانیم.ما معتمدان خداوند(گرامی و بزرگ)هستیم.ما حجت های خداوندیم ما ریسمان الهی هستیم.اسلام ماییم.ما برکت خدا بر آفریدگانیم،ماییم کسانی که به واسطۀ ما خداوند می گشاید و به واسطۀ ما پایان می دهد،ما پیشوایان هدایتگری هستیم.ما چراغ های تاریکی هستیم ما مناره ره یافتگی هستیم.ما پرچم های برافراشته برای اهل دنیاییم.ما پیشتازانیم و پایانیم هرکس به ما چنگ زند،دست یابد و هرکه از ما روگرداند غرق شود،ما پیشوای پیشانی سپیدان سعادتمندیم،ما حریم الهی هستیم،ما مسیر و راه راست به سوی خداوند عزتمند و شکوهمند می باشیم ما از نعمتهای خداوند بر بندگانیم،روش صحیح ما هستیم،ما جایگاه پیامبری و محل پیام[الهی]هستیم.ما پایه های دینیم و فرشتگان به سوی ما رفت و آمد می کنند،ما چراغ برای کسی هستیم که از ما بینش خواهد،ما مسیر برای کسی هستیم که ما را الگوی خود سازد.ما راهبران به سوی فردوسیم.ما پشتیبان اسلامیم،ما محوریم،ما گذرگاهیم هرکه به سوی ما رهسپار شود پیشی گیرد و هرکه از ما روگرداند،هلاک گردد ما بلندمرتبه و شناختگانیم.ما همان کسانی هستیم که به واسطۀ ما برکت فرود آید و بخاطر ما باران می بارد،و ما همان کسانیم که بخاطر ما خداوند(گرامی و بزرگ)بلا را از شما باز می دارد.پس هرکه در ما اندیشه کند ما را یاری کرده و حق ما را بشناسد و براساس دستورات ما رفتار نماید از ما بوده و به سوی ما بازگردد.

ص:609

إسماعیل النّیسابوریّ،عن الصّادق،عن آبائه علیهما السّلام عن الحسن بن علیّ علیه السّلام قال:

أنّ اللّه(عزّ و جلّ)بمنّه و رحمته،لمّا فرض علیکم الفرائض،لم یفرض ذلک علیکم لحاجه منه إلیه،بل رحمه منه،لا إله إلاّ هو،لیمیز الخبیث من الطّیّب، وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ [آل عمران(3):154]و لتتسابقوا إلی رحمته،و لتتفاضل منازلکم فی جنّته،ففرض علیکم الحجّ و العمره و إقام الصّلاه و إیتاء الزّکاه و الصّوم و الولایه،و جعل لکم بابا لتفتحوا به أبواب الفرائض و مفتاحا إلی سبله،و لو لا محمّد صلّی اللّه علیه و اله و الأوصیاء من ولده علیهم السّلام کنتم حیاری کالبهائم،لا تعرفون فرضا من الفرائض،و هل تدخل قریه إلاّ من بابها،فلمّا منّ علیکم بإقامه الأولیاء بعد نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله قال(عزّ و جلّ): اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً [المائده(5):3]و فرض علیکم لأولیائه حقوقا، أمرکم بأدائها إلیهم،لیحلّ لکم ما وراء ظهورکم من أزواجکم و أموالکم و مأکلکم و مشاربکم،و یعرّفکم بذلک البرکه و النّماء و الثّروه لیعلم من یطیعه منکم بالغیب، ثمّ قال: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی [الشوری(42):23] فاعلموا أنّ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ [محمّد(47):38]إنّ اللّه هو الغنیّ و أنتم الفقراء إلیه،فاعملوا من بعد ما شئتم فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [التوبه (9):105]و العاقبه للمتّقین،و لا عدوان إلاّ علی الظّالمین.سمعت جدّی رسول

ص:610

1216-خداوند واجبات را قرار داده تا پاکی را از ناپاکی تمییز دهیم

[1355]5-اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از امام حسن علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت فرمود:

خداوند وقتی با فضل و رحمتش تکالیف را بر شما واجب کرد آن را به خاطر نیازمندیش به آن واجب نکرد بلکه از روی لطف او[بر شما]بود،خدایی جز او نیست،خواست که به واسطۀ آن پلید را از پاک جدا کند و آنچه را در سینه هایتان هست،بیازماید و آنچه در دلهاتان هست را بپالاید و شما برای رسیدن به رحمتش از هم پیشی گیرید،و جایگاهتان را در بهشت او برتری دهید.حج و عمره و برپایی نماز و پرداخت زکات و روزه و ولایت پذیری را بر شما واجب کرد و برای شما دری که گشایندۀ به سوی مسیرهای اوست قرار داد تا به واسطۀ آن درهای تکالیف را بگشایید.اگر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و جانشینان از فرزندانش علیهم السّلام نبودند مانند جانوران سرگشته بوده،هیچ حکمی از تکالیف را نمی شناختید.آیا ورود بر دهکده جز از درش می باشد،پس وقتی خداوند با برقراری زمامدارانی پس از پیامبرتان صلّی اللّه علیه و اله بر شما بخشش کرد، فرمود:«امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما به عنوان آیین برگزیدم»[مائده(5):آیۀ 3]و برای زمامدارانش وظایفی را بر شما واجب کرد و شما را به انجام آنها برایشان فرمان داد،به این دلیل بود که آنچه پشت سر نهاده اید مانند ازواج،دارایی،خوراک و نوشاکتان را بر شما حلال کند و شما را به سبب آن رحمت،از رشد و دارایی آگاه نماید تا بداند کدامتان پنهانی از او فرمانبری می کند.پس خداوند(عزتمند و شکوهمند)فرمود:«بگو به ازای آن[رسالت]پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان»[شوری(42):آیۀ 23]پس آگاه باشید«هرکه بخل ورزد همانا بر زیان خودش بخل می ورزد»[محمد(47):آیۀ 38]زیرا خداوند بی نیاز و شما نیازمند به اویید.و بدانید که پس از آرزوهایتان«به زودی خداوند و رسولش و مؤمنان، کردارتان را خواهند دید.آنگاه به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می شوید و از آنچه انجام می دادید به شما خبر می دهد»[توبه(9):آیۀ 105]«و فرجام[نیک]برای پرهیزگاران است»[قصص(28):آیۀ 83]و«خصومتی نیست جز بر ستم پیشگان»[بقره(2):آیۀ 193]

ص:611

اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:خلقت من نور اللّه(عزّ و جلّ)و خلق أهل بیتی من نوری،و خلق محبّیهم من نورهم،و سائر الخلق فی النّار.

1356-6- و عنه،قال:أخبرنا الغضائریّ،عن علیّ بن محمّد العلویّ،عن عبد اللّه بن محمّد،عن الحسین،عن أبی عبد اللّه بن أسباط،عن أحمد بن محمّد بن زیاد العطّار،عن محمّد بن مروان الغزّال،عن عبید بن یحیی،عن یحیی بن عبد اللّه بن الحسن،عن جدّه الحسن بن علیّ علیه السّلام قال:رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ فی الفردوس لعینا أحلی من الشّهد،و ألین من الزّبد،و أبرد من الثّلج،و أطیب من المسک،فیها طینه خلقنا اللّه(عزّ و جلّ)منها،و خلق منها شیعتنا،فمن لم یکن من تلک الطّینه فلیس منّا،و لا من شیعتنا،و هی المیثاق الّذی أخذ اللّه(عزّ و جلّ)علی ولایه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال عبید:فذکرت لمحمّد بن الحسین هذا الحدیث فقال:صدقک یحیی بن عبد اللّه،هکذا أخبرنی أبی عن جدّی،عن أبیه، عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال عبید:قلت أشتهی أن تفسّره لنا إن کان عندک تفسیر.قال:نعم، أخبرنی أبی،عن جدّی،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ للّه ملکا رأسه تحت العرش، و قدماه فی تخوم الأرض السّابعه السّفلی،بین عینیه راحه أحدکم،فإذا أراد اللّه (عزّ و جلّ)أن یخلق خلقا علی ولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أمر ذلک الملک فأخذ من تلک الطّینه،فرمی بها فی النّطفه حتّی تصیر إلی الرّحم،منها یخلق و هی المیثاق و السّلام.

انتهت أحادیث الحسین بن عبید اللّه الغضائری.

ص:612

از جدّم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:من از نور خداوند(گرامی و بزرگ)آفریده شدم و خاندانم را از نور من آفرینش داد و دوستداران آنان را از نور آنان آفریده و بقیّه مردمان در آتش هستند.

1217-در بهشت چشمه ای است و در آن گلی است که خداوند ما را از آن آفریده

[1356]6-عبید بن یحیی از یحیی بن عبد اللّه بن حسن از جدّش امام حسن علیه السّلام نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در بهشت چشمه ای است که از عسل شیرین تر،از کف نرمتر،از برف سفیدتر و از مشک خوشبوتر است.در آن چشمه،گلی است که خداوند ما را از آن آفرید و پیروان ما را از آن آفرینش داد و هرکه از آن گل نباشد از ما و از رهروان ما نیست و این همان پیمانی است که خداوند(عزّتمند و شکوهمند)ولایت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام را بر آن گرفت.

عبید گوید:این حدیث را برای محمد بن حسین بیان کردم،فرمود:یحیی بن عبد اللّه به تو راست گفت،پدرم[علی بن حسین علیه السّلام]از جدّم[امام حسین علیه السّلام]از پدرش[امیر المؤمنین و او]از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله همینگونه به من خبر داد.عبید گوید:گفتم اگر تفسیری[از این روایت]نزد شما هست مشتاقم آن را برای ما روشن نمایی.فرمود:بله پدرم از جدّم[و او]از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من خبر داد که آن حضرت فرمود:خداوند فرشته ای دارد که سرش زیر عرش است و دو گامش در پائین ترین مرزهای طبقه هفتم زمین است که میان دو چشمانش آرامش هریک از شماست،و وقتی خداوند(عزتمند و شکوهمند)خواست انسانی را بر ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام بیافریند به آن فرشته فرمان می دهد که از آن گل بردارد و آن را در نطفه اندازد تا اینکه به رحم برسد از آن[گل]آفرینش می دهد و آن پیمان همین است و السلام.

ص:613

[35] المجلس یوم الجمعه الثالث و العشرین من رجب من السنه المذکوره أحادیث الحسین بن إبراهیم القزوینی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1357-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:أخبرنا الحسین بن إبراهیم القزوینیّ،عن محمّد بن وهبان،عن أحمد بن إبراهیم بن أحمد،عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن أحمد بن محمّد البرقیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:بینا حمزه بن عبد المطّلب و أصحاب له علی شراب لهم یقال له:

«السّکرکه»قال:فتذاکروا السّدیف،قال:فقال لهم حمزه:کیف لنا به؟قال:فقالوا له:هذه ناقه ابن أخیک علیّ؛فخرج إلیها فنحرها،ثمّ أخذ من کبدها و سنامها فأدخله علیهم.قال:و أقبل علیّ علیه السّلام فأبصر ناقته فدخله من ذلک،فقالوا له:عمّک حمزه صنع هذا.قال:فذهب إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فشکا ذلک إلیه.قال:فأقبل معه رسول

ص:614

35- جلسه سی و پنجم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و سوم رجب از سالی که یادش گذشت.

روایات حسین بن ابراهیم قزوینی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1218-حرام شدن شراب

[1357]1-هشام بن سالم گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هنگامی که حمزه بن عبد المطّلب و عده ای از یارانش بر[سفرۀ]نوشاکی به نام«سکرکه»[نوعی نوشیدنی که از ارزن گیرند]نشسته بودند.حمزه فرمود:سدیف[پیه کوهان شتر]را به یاد آورید،حضرت فرمود:حمزه به آنان فرمود:آن برای ما چطور است؟حضرت فرمود:آنان به حمزه عرض کردند،این شتر برادرزادۀ تو علی است.حمزه به قصد آن بیرون زد و آن را کشت پس جگر سیاه و کوهان آن را برداشته و بر آنان وارد شد.حضرت فرمود:علی علیه السّلام آمد و شترش را مشاهده کرد و از این جهت وارد آنجا شد،آنان به او عرض کردند،عمویت حمزه چنین کرد، امام صادق علیه السّلام فرمود:علی علیه السّلام به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله رفت و از آن کار به نزد حضرت شکایت برد.

امام صادق علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله همراه او آمد،

ص:615

اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقیل لحمزه:هذا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد أقبل بالباب.قال:فخرج و هو مغضب.

قال:فلمّا رأی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الغضب فی وجهه انصرف.قال:فأنزل اللّه(عزّ و جلّ) تحریم الخمر.قال:فأمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بآنیتهم فکفئت.و نودی فی النّاس بالخروج إلی أحد،فخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و خرج حمزه فوقف ناحیه من النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:فلمّا تصافّوا حمل حمزه فی النّاس حتّی غاب فیهم ثمّ رجع إلی موقفه،فقال له النّاس:اللّه یا عمّ رسول اللّه أن تذهب و فی نفس رسول اللّه علیک شیء،قال:ثمّ حمل الثّانیه حتّی غاب فی النّاس ثمّ رجع إلی موقفه،فقالوا له:اللّه یا عمّ رسول اللّه أن تذهب و فی نفس رسول اللّه علیک شیء قال:فأقبل إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا رآه مقبلا نحوه،أقبل إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و عانقه،و قبّل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما بین عینیه، ثمّ حمل علی النّاس،فاستشهد حمزه،فکفّنه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی نمره-ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:نحو من ستربابی هذا-فکان إذا غطّی بها وجهه انکشفت رجلاه،و إذا غطّی رجلیه انکشف وجهه.قال:فغطّی بها وجهه،و جعل علی رجلیه إذخرا.

قال:و انهزم النّاس و بقی علیّ علیه السّلام فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما صنعت یا علیّ؟فقال:

یا رسول اللّه،لزمت الأرض.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ذلک الظّنّ بک.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنشدک یا للّه ما وعدتنی،فإنّک إن شئت لم تعبد.

1358-2- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

لوددت أنّی و أصحابی فی فلاه من الأرض حتّی نموت أو یأتی اللّه بالفرج.

ص:616

به حمزه گفته شد:رسول خدا به طرف شما می آید.امام صادق علیه السّلام فرمود:حمزه با برآشفتگی بیرون آمد.امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند(گرامی و بزرگ)آیۀ حرمت شراب را فرو فرستاد.

امام صادق علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به ظرف های آنها فرمان داد،آنها وارونه شدند.در میان مردم اعلان شد به سوی احد رهسپار شوند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خارج شد و حمزه هم بیرون زد و در نزدیکی های پیامبر صلّی اللّه علیه و اله توقف کرد.امام صادق علیه السّلام فرمود:وقتی[لشکر]صف بستند،حمزه بر آن مردمان یورش برد تا اینکه در میان آنان ناپدید شد پس به جایگاهش بازگشت.آن مردمان به او گفتند:خدا را!خدا را!ای عموی رسول خدا از اینکه بگریزی درحالی که نسبت به[حفظ]جان رسول خدا وظیفه داری.امام صادق علیه السّلام فرمود:آنگاه دوباره حمله کرد تا اینکه در میان آن مردمان ناپدید شد پس به جایگاهش بازگشت.و آن مردمان به او گفتند:خدا را! خدا را!ای عموی رسول خدا از اینکه بگریزی درحالی که نسبت به[حفظ]جان رسول خدا وظیفه داری.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس به طرف رسول خدا روآورد و وقتی دید او به طرفش می آید،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او نزدیک شد و او را در آغوش گرفت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله میان دو چشمانش را بوسید و آنگاه او بر آن مردمان یورش برد و به شهادت رسید و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله او را در پارچه ای راه راه کفن نمود-سپس امام صادق علیه السّلام فرمود:مانند کسی که پدرم را اینگونه پوشاند-هرگاه با آن چهره اش را می پوشانید دو پایش آشکار می شد و هرگاه دو پایش را می پوشانید رخسارش نمایان می گشت.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس چهره اش را با آن پوشانید و بر دو پایش اذخر[گیاهی است خوشبو]نهاد.امام صادق علیه السّلام فرمود:آن مردمان تار و مار شدند و علی علیه السّلام باقی ماند،و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:چه کردی ای علی؟آن حضرت عرض کرد:ای رسول خدا زمینگیر شدم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:آن گمان توست،امام صادق علیه السّلام فرمود:سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بار خدایا آنچه را به من وعده دادی محقق ساز که اگر تو بخواهی پرستش نخواهی شد.

[1358]2-هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:آرزو می کنم من و یارانم در صحرائی خشک از زمین باشیم تا اینکه جان بسپاریم یا از خداوند گشایش برسد.

ص:617

1359-3- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:إنّ سلیمان علیه السّلام لمّا سلب ملکه خرج علی وجهه،فضاف رجلا عظیما فأضافه و أحسن إلیه.قال:و نزل سلیمان علیه السّلام منه منزلا عظیما لما رأی من صلاته و فضله.

قال:فزوّجه بنته.فقالت له:بنت الرّجل حین رأت منه ما رأت:بأبی أنت و أمّی،ما أطیب ریحک،و أکمل خصالک!لا أعلم فیک خصله أکرهها إلاّ أنّک فی مئونه أبی.

قال:فخرج حتّی أتی السّاحل،فأعان صیّادا علی ساحل البحر،فأعطاه السّمکه الّتی وجد فی بطنها خاتمه.

1360-4- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:لمّا مات جعفر بن أبی طالب علیه السّلام أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه علیها السّلام أن تتّخذ طعاما لأسماء بنت عمیس،و یأتیها و نساؤها ثلاثه أیّام،فجرت بذلک السّنّه من أن یصنع لأهل المیّت ثلاثه أیّام.

1361-5- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال إنّ اللّه لمّا خلق آدم و نفخ فیه من روحه،وثب لیقوم قبل أن یتمّ فیه الروح فسقط، فقال اللّه(عزّ و جلّ)خلق اَلْإِنْسانُ عَجُولاً [الاسراء(17):11].

1362-6- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

کان لنمرود مجلس یشرف منه علی النّار،فلمّا کان بعد ثلاثه أشرف علی النّار هو و آزر،فإذا إبراهیم علیه السّلام مع شیخ یحدّثه فی روضه خضراء.قال:فالتفت نمرود إلی

ص:618

1219-سلیمان انگشترش را در شکم ماهی یافت

[1359]3-هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:وقتی فرمانروایی سلیمان ربوده شد[سرزمین خویش را]ترک گفت و مهمان مرد بزرگی شد.آن مرد او را پذیرایی کرد و به او نیکی نمود.امام صادق علیه السّلام فرمود:سلیمان علیه السّلام به جهت نمازگزاری و بزرگواری اش،نزد صاحبخانه منزلت و مرتبۀ والایی یافت.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس دخترش را به همسری سلیمان درآورد.دختر آن مرد وقتی ویژگیهای سلیمان را دید گفت:

پدر و مادرم فدایت،چه خوش بویی و چه صفات کاملی داری خصلتی در تو نمی یابم که بدم بیاید مگر اینکه هزینۀ تو را پدرم به عهده دارد.امام علیه السّلام فرمود:از این روی سلیمان[در پی روزی]بیرون رفت تا اینکه به ساحل رسید و ماهیگیری را بر ساحل نجات داد و آن ماهیگیر ماهی ای را که انگشترش را در شکمش یافت،به او هدیه داد.

1220-تا سه روز بعد از مرگ غذا دهید

[1360]4-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هنگامی که جعفر پسر ابی طالب علیه السّلام از دنیا رفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به فاطمه علیها السّلام دستور داد تا غذایی را برای اسماء دختر عمیس[همسر جعفر]برگیرد و زنان اسماء[فامیل های او]سه روز نزد او می آمدند و از اینجا رسم بر این شد که این کار سه روز برای بازماندگان انجام شود.

[1361]5-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:آنگاه که خداوند آدم را آفرید و روحش را در او دمید،آدم پیش از اینکه روح در او کامل شود از جا پرید تا بایستد که فرو افتاد،پس خداوند(عزّتمند و شکوهمند)فرمود:انسان شتابزده آفریده شد.

1221-نمرود به آتشی که حضرت ابراهیم را در آن انداخته بود نگاه کرد

[1362]6-هشام از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:برای نمرود نشستگاهی بود که از آنجا بر آتش تسلّط داشت.پس از گذشت سه روز،نمرود و آزر از بالا به درون آتش نگریستند و به ناگاه ابراهیم علیه السّلام را در گلشنی سرسبز یافتند که با پیرمردی سخن می گوید.امام فرمود:نمرود به آزر رو کرد و گفت:

ص:619

آزر،فقال:یا آزر،ما أکرم ابنک علی ربّه!ثمّ قال:نمرود لإبراهیم:اخرج عنّی و لا تساکنّی.

1363-7- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ أشدّ النّاس بلاء الأنبیاء(صلوات اللّه علیهم)ثمّ الّذین یلونهم،ثمّ الأمثل فالأمثل.

1364-8- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

لیس للنّساء من سروات الطّریق شیء-یعنی وسط الطّریق-و لکن یمشین فی جنبیه.

1365-9- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:لمّا قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمعوا صوتا من جانب البیت،و لم یروا شخصا یقول: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فازَ [آل عمران(3):185]ثمّ قال:فی اللّه خلف من کلّ هالک،و عزاء من کلّ مصیبه،و درک لما فات.قال:فباللّه فتقوّوا و إیّاه فارجوا،فإنّ المحروم من یحرم الثّواب،و استروا عوره نبیّکم؛فلمّا وضعه علیّ علیه السّلام علی سریره نودی:یا علیّ لا تخلع القمیص.قال:فغسّله فی قمیصه.ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ،إذا أنا متّ فغسّلنی،فإنّه لا یری أحد عورتی غیرک إلاّ انفقأت عیناه.فقال له علیّ علیه السّلام:

یا رسول اللّه،إنّک رجل ثقیل،و لا بدّ لی ممّن یعیننی؟فقال له:إنّ جبرئیل معک یعینک ولینا ولک الفضل بن العبّاس الماء،و مره فلیعصّب عینه،فإنّه لا یری أحد عورتی غیرک إلاّ انفقأت عیناه.

ص:620

ای آزر چه چیز پسرت را این چنین نزد پروردگارش گرامی داشته است.امام فرمود:آنگاه نمرود به ابراهیم گفت:از من دور شو و با من همزیستی مکن.

1222-شدیدترین مردم در دنیا از نظر بلا

[1363]7-هشام از امام صادق علیه السّلام گزارش داد که آن حضرت فرمود:بلاکشترین مردمان پیامبرانند و سپس کسانی اند که از آنان پیروی کردند و سپس به نسبت همانندی[به پیامبران، بلا می کشند].

1223-زنان حق عبور از میانه های راه را ندارند

[1364]8-زنان حقّ پیاده روی در میانه های راه را ندارند ولی می توانند از دو طرف راه حرکت کنند.

1224-وقتی رسول خدا روحش گرفته شد صدایی از سوی خانۀ ایشان آمد

[1365]9-هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روحش ستانده شد،مردم کسی را ندیدند ولی صدایش را از سوی خانه شنیدند که می گفت:«هر جانداری چشندۀ مرگ است و همانا روز رستاخیز پاداش هاتان به طور کامل به شما داده می شود.پس هرکه را از آتش دور دارند و در بهشت درآورند بی گمان کامیاب شده است»[آل عمران(3):آیۀ 185].سپس امام علیه السّلام فرمود:از سوی خداوند در هر میرنده ای جانشینی و در هر مصیبتی تسلیت و از برای آنچه درگذشت جبرانی وجود دارد.امام علیه السّلام فرمود:پس با خداوند نیرومند شوید و به او امید داشته باشید.همانا بی بهره کسی است که از پاداش بازداشته شود؛و عورت پیامبرتان را پنهان کنید.وقتی علی علیه السّلام پیامبر را به تختش قرار داد ندا آمد:ای علی پیراهنش را از تن درنیاور.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس علی علیه السّلام او را در پیراهنش غسل داد.پس امام صادق علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!هنگامی که من از دنیا رفتم تو غسلم بده،زیرا هیچ کس به جز تو عورت مرا نبیند مگر آن که دو چشمانش از حدقه درآید.امام صادق علیه السّلام فرمود:سپس علی علیه السّلام به حضرت فرمود:ای رسول خدا!تو مرد سنگینی هستی و به ناچار باید کسی مرا کمک کند؟آنگاه پیامبر به او فرمود:جبرئیل با تو بوده و یاریت می کند و فضل بن عباس به تو آب می رساند و به او دستور بده تا چشمانش را ببندد.

زیرا هیچ کس به جز تو عورت مرا نبیند مگر اینکه دیدگانش از کاسه درآید.

ص:621

1366-10- قال:و بهذا الإسناد،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:قلت له:

فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها ؟قال:التّوحید.

1367-11- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،فی قول اللّه(عزّ و جلّ): وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ [البلد(90):10]قال:نجد الخیر و الشّرّ.

1368-12- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أمّا أنا فلو کنت ما شهدت أوّل الشّهود؛یعنی فی الزّنا.

1369-13- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یحطب و یستقی و یکنس،کانت فاطمه علیهما السّلام تطحن و تعجن و تخبز.

1370-14- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال حمل الحسین بن علیّ ستّه أشهر و أرضع سنتین،و هو قول اللّه(عزّ و جلّ):

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً [الاحقاف(46):15].

1371-15- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،قال:أبو عبد اللّه علیه السّلام و ذکر السّفیانیّ،فقال:أمّا الرّجال فتواری وجوهها عنه،و أمّا النّساء فلیس علیهنّ بأس.

1372-16- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،فی قوله(تعالی): إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ [الحجرات(49):13]قال:أعملکم بالتّقیّه.

ص:622

1225-تفسیر آیۀ شریفۀ(فطرت اللّه التی فطر الناس علیها)

[1366]10-زراره از امام باقر علیه السّلام خبر داد که برای او این آیه را خواندم:«با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است»[سورۀ روم(30):آیۀ 30]فرمود:یکتاپرستی.

1226-تفسیر آیۀ شریفۀ(و هدیناه النجدین)

[1367]11-هشام از امام صادق علیه السّلام دربارۀ گفتار خداوند(گرامی و بزرگ)که فرمود:«هر دو راه را بدو نمودیم»[بلد(90):آیۀ 10]پرسش کرد.حضرت فرمود:راه خیر و شر.

[1368]12-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:اگر من بودم اوّلین گواه نمی شدم-یعنی در گواهی به زنا-.

1227-تقسیم کارهای خانه بین حضرت علی علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام

[1369]13-هشام از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام این گونه بود که هیزم جمع می کرد و آب می کشید و[خانه را]جارو می زد و فاطمه علیها السّلام این طور بود که آسیاب می کرد و خمیر می نمود و نان می پخت.

1228-به دنیا آمدن حضرت امام حسین علیه السّلام در شش ماهگی و دو سال شیر خوردن

[1370]14-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:امام حسین علیه السّلام شش ماه[در شکم مادر]حمل شد و دو سال شیر داده شد و این گفتار خداوند(گرامی و بزرگ)است که فرمود:«انسان را[نسبت]به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم.مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیر گرفتن او سی ماه است»[احقاف(46):آیۀ 15].

[1371]15-هشام گوید:امام صادق علیه السّلام صحبت کرد و از سفیانی سخن راند و فرمود:اما مردان رخسارشان را از او پنهان می دارند و لیکن بر زنان اشکالی نیست.

1229-تفسیر آیۀ شریفۀ(ان اکرمکم عند اللّه اتقاکم)

[1372]16-هشام از امام صادق علیه السّلام دربارۀ گفتار خداوند[والا]که فرمود:«در حقیقت ارجمندترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست»[حجرات:آیۀ 15]خبر داد که آن حضرت فرمود:دوراندیش ترین شماست.

ص:623

1373-17- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال لو أنّکم إذا بلغکم عن الرّجل شیء مشیتم إلیه فقلتم:یا هذا إمّا أن تعتزلنا،و تجتنبنا او تکفّ عنّا،فإن فعل و إلاّ فاجتنبوه.

1374-18- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

فی قول اللّه(تعالی): وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ [المائده(5):64]فقال:کانوا یقولون قد فرغ من الأمر.

1375-19- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال لمّا خرج طالب الحقّ قیل لأبی عبد اللّه علیه السّلام:نرجو أن یکون هذا الیمانیّ؟فقال:لا.

الیمانیّ یوالی علیّا علیه السّلام و هذا یبرأ.

1376-20- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:الیمانیّ و السّفیانیّ کفرسی رهان.

1377-21- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

أتی قوم أمیر المؤمنین علیه السّلام فقالوا:السّلام علیک یا ربّنا!فاستتابهم فلم یتوبوا،فحفر لهم حفیره،فأوقد فیها نارا،و حفر حفیره أخری إلی جانبها و أفضی ما بینهما،فلمّا لم یتوبوا ألقاهم فی الحفیره،و أوقد فی الحفیره الأخری حتّی ماتوا.

1378-22- قال:و بهذا الإسناد،عن عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:رأس کلّ خطیئه حبّ الدّنیا.

ص:624

[1373]17-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:اگر از مردی چیزی [نادرست]به شما رسید که به سوی او رهنمون شدید پس بگویید:ای مرد یا از ما دوری می گزینی و کناره می گیری یا دست از ما برمی داری.اگر چنین کرد[که چه بهتر]وگرنه او را از خود دور کنید.

1230-تفسیر آیۀ شریفۀ(و قالت الیهود ید اللّه مغلوله)

[1374]18-هشام بن سالم گوید:امام صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خدای والا«و یهودیان گفتند دست خداوند بسته است»[مائده(5):آیۀ 64]فرمود:آنها چنین اعتقاد داشتند که خداوند از ادارۀ نظام هستی کنار کشیده است.

1231-یمانی و حضرت علی علیه السّلام

[1375]19-هشام از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که وقتی طالب حق[عبد اللّه بن یحیی بن عمر بن أسود کندی با لقب طالب الحق که در منطقۀ حضر موت قاضی بود و سپس دست از فرمانبری مروان بن محمد کشید و با نبردهایی بر منطقۀ صفا و مکه سلطه یافت و ابو حمزه مختار بن عوف هم از او پیروی کرد.مروان سپاهی را به طرف آنان فرستاد،دستگیرشان کرده به قتل رسانید و سر طالب حق به شام نزد مروان فرستاده شد]قیام کرد.از امام صادق علیه السّلام سؤال شد:

امیدوار باشیم که این مرد همان یمانی باشد؟حضرت فرمود:نخیر.زیرا آن یمانی علی علیه السّلام را دوست می دارد ولی این مرد دشمن می دارد.

1232-یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه است

[1376]20-هشام از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه هستند.

1233-حضرت علی علیه السّلام غلوّکنندگان را در چاه آتش انداخت

[1377]21-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:گروهی نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند و عرض کردند:درود بر تو ای پروردگار ما!علی از آنان خواست توبه کنند،توبه نکردند،چاهی بر آنان کند و در آن آتش افروخت و در کنار آن،چاهی دیگر حفر کرد و میان آن دو چاه را به هم منتهی کرد وقتی توبه نکردند آنان را در چاه انداخت و در چاه دیگر آتش افروخت تا اینکه مردند.

1234-بالاترین گناه حبّ دنیاست

[1378]22-هشام از امام صادق علیه السّلام گزارش می دهد که آن حضرت فرمود:سرآغاز هر لغزشی دلبستگی به دنیا است.

ص:625

1379-23- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:لا یزال الدّعاء محجوبا عن السّماء حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد علیهم السّلام.

1380-24- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

أیّوب النّبیّ علیه السّلام حین دعا ربّه:یا ربّ،کیف ابتلیتنی بهذا البلاء الّذی لم تبتل به أحدا؟فو عزّتک إنّک لتعلم أنّه ما عرض لی أمران قطّ کلاهما لک طاعه إلاّ عملت بأشدّهما علی بدنی قال:فنودی:و من فعل ذلک بک یا أیّوب؟قال:فأخذ التّراب و وضعه علی رأسه.ثمّ قال:أنت یا ربّ.

1381-25- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام، یقول:إنّا لنحبّ الدّنیا و أن لا نعطاها خیر لنا،و ما أعطی أحد منها شیئا إلاّ نقص حظّه فی الآخره.قال:فقال له رجل:إنّا و اللّه لنطلب الدّنیا.فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام تصنع بها ما ذا؟قال:أعود بها علی نفسی و علی عیالی،و أتصدّق منها،و أصل منها،و أحجّ منها.قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لیس هذا طلب الدّنیا،هذا طلب الآخره.

1382-26- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله النّساء عیّ و عورات،فاستروا العورات بالبیوت،و استروا العیّ بالسّکوت.

1383-27- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی أسامه،عن أبی

ص:626

1235-دعا همچنان در آسمان مخفی است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود

[1379]23-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:دعا همچنان بر آسمان مخفی است[و بالا نمی رود]تا اینکه بر محمد و دودمانش علیهم السّلام درود فرستاده شود.

1236-حضرت ایوب علیه السّلام و بلا

[1380]24-هشام از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:ایوب پیامبر هنگامی که پروردگارش را ندا می داد عرض کرد:پروردگارا،چگونه مرا به چنین بلایی که هیچ کس را به آن نیازمودی،دچار کردی؟پس به شکوهت سوگند که تو خود آگاهی.هیچ گاه نشد دو امری که هر دو فرمانبری از تو بود بر ما عرضه شود مگر آنکه سخت ترین آنها را بر خود برگزیدم.

امام صادق علیه السّلام فرمود:پس ندا آمد:چه کسی اینگونه با تو برخورد کرد ای ایوب؟امام صادق علیه السّلام فرمود:ایوب خاک برداشت و بر سرش ریخت سپس عرض کرد:تو ای پروردگارم.

1237-هیچ چیز از دنیا به کسی داده نشود مگر اینکه بهره اش در آخرت کاسته شود

[1381]25-هشام از عبد اللّه بن ابی یعفور خبر داد که او گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:ما به دنیا علاقمندیم و اگر دنیا به ما داده نشود برای ما بهتر است چرا که هیچ چیز از دنیا به کسی داده نشود مگر اینکه بهره اش در آخرت کاسته شود.ابن أبی یعفور گفت:سپس مردی به او عرض کرد:به خدا سوگند ما خواستار دنیا هستیم.امام صادق علیه السّلام از او پرسید:با آن چه می کنی؟عرض کرد:آن را برای خودم و خانواده ام فراهم می کنم و از آن صدقه می دهم و از آن می بخشم و از آن به زیارت خانۀ خدا می روم.ابن ابی یعفور گوید:آنگاه امام صادق علیه السّلام فرمود:این دنیاطلبی نیست،آخرت خواهی است.

1238-زنان درمانده و ناتوان هستند

[1382]26-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بانوان درمانده و ناتوان هستند،ناتوانی شان را با خانه ها پنهان کنید و درماندگی را با سکوت بپوشانید.

ص:627

عبد اللّه علیه السّلام،قال:قلت:بلغنا أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم یشبع من خبز برّ ثلاثه أیّام قطّ.

قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما أکله قطّ.قلت:فأیّ شیء کان یأکل؟قال:کان طعام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الشّعیر إذا وجده،و حلواه التّمر،و وقوده السّعف.

1384-28- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

یحشر النّاس یوم القیامه متلازمین،فینادی مناد:أیّها النّاس،إنّ اللّه قد عفا فاعفوا.

قال:فیعفو قوم و یبقی قوم متلازمین.قال:فترفع لهم قصور بیض فیقال:هذا لمن عفا؛فیتعافی النّاس.

1385-29- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال بعض أصحابنا:أصلحک اللّه،کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یقول:قال جبرئیل علیه السّلام و هذا جبرئیل یأمرنی؛ثمّ یکون فی حال أخری یغمی علیه؟قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

إنّه إذا کان الوحی من اللّه إلیه لیس بینهما جبرئیل علیه السّلام،أصابه ذلک لثقل الوحی من اللّه،و إذا کان بینهما جبرئیل علیه السّلام لم یصبه ذلک،فیقول:قال لی جبرئیل،و هذا جبرئیل یأمرنی.

1386-30- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن ابن أبی یعفور عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:إنّ أعظم النّاس یوم القیامه حسره من وصف عدلا،ثمّ خالفه إلی غیره.

1387-31- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن الثّمالیّ،قال:سمعت

ص:628

1239-خوراک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جو بود

[1383]27-ابی اسامه از امام صادق علیه السّلام خبر داد که به حضرت عرض کردم:به ما خبر رسید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هرگز سه روز از نان گندم سیر نشد،ابی اسامه گوید:سپس امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگز آن را نخورد.عرض کردم:پس چه چیز می خورد؟فرمود:خوراک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جو بود هرگاه که می یافت و حلوایش خرما و هیزمش شاخۀ خرما بود.

1240-روز قیامت منادی خداوند می فرماید خداوند عفو کرده پس شما نیز درگذرید

[1384]28-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:انسان ها در روز رستاخیز همراه هم برانگیخته می شود آنگاه فریادکشی ندا می دهد:ای مردمان،خداوند عفو کرد پس شما نیز درگذرید،امام علیه السّلام فرمود:عده ای می بخشند و عده ای همراه هم باقی می مانند،امام فرمود:برای بخشایندگان کاخ های درخشانی برپا گردد،سپس گفته شود،این برای کسی است که عفو کرد آنگاه همۀ آدمیان از یکدیگر در می گذرند.

[1385]29-هشام از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:عده ای از یاران ما گفتند:

خدایت تندرستی دهد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[گاه]می فرمود:جبرئیل فرمود:و این جبرئیل است که مرا فرمان می دهد و گاهی هم[هنگام وحی]بیهوش می شد؟!هشام گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که وحی بدون واسطۀ جبرئیل علیه السّلام از خداوند به پیامبر می رسید،به خاطر سنگینی وحی از جانب خداوند این حالت به سراغ او می آمد و آنگاه که میان خداوند و پیامبر، جبرئیل فاصله بود این حالت به سراغش نمی آمد و می فرمود:جبرئیل به من گفت و این جبرئیل است که مرا فرمان می دهد.

1241-همانا افسوس ناک ترین مردمان کسی است که عدالت را توصیف کرده آنگاه از آن به غیرش روی گرداند

[1386]30-ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:همانا افسوس ناک ترین مردمان کسی است که عدالت را توصیف کرده آنگاه از آن به غیرش روی گرداند.

ص:629

علیّ بن الحسین علیهما السّلام و هو یقول:عجبا للمتکبّر الفخور الّذی کان بالأمس نطفه و هو غدا جیفه،و العجب کلّ العجب لمن شکّ فی اللّه و هو یری الخلق،و العجب کلّ العجب لمن أنکر الموت و هو یموت فی کلّ یوم و لیله،و العجب کلّ العجب لمن أنکر النّشأه الأخری و هو یری النّشأه الأولی،و العجب کلّ العجب لمن عمل لدار الفناء و ترک دار البقاء!

1388-32- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن محمّد بن مسلم،قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام یا محمّد،لو یعلم السّائل ما فی المسأله ما سأل أحد أحدا،و لو یعلم المعطی ما فی العطیّه ما ردّ أحد أحدا.قال:ثمّ قال لی:یا محمّد،إنّه من سأل و هو بظهر غنی لقی اللّه مخموشا وجهه.

1389-33- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:إنّ قوما أتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،اضمن لنا علی ربّک الجنّه.قال:فقال:

علی أن تعینونی بطول السّجود.قالوا:نعم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فضمن لهم الجنّه.

قال:فبلغ ذلک قوما من الأنصار فأتوه،فقالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اضمن لنا الجنّه.

قال:علی أن لا تسألوا أحدا شیئا.قالوا:نعم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.قال:فضمن لهم الجنّه؛فکان الرّجل منهم یسقط سوطه و هو علی دابّته فینزل حتّی یتناوله کراهیه أن یسأل أحدا شیئا،و إنّه کان الرّجل لینقطع شسعه فیکره أن یطلب من أحد شسعا.

ص:630

1242-موعظۀ حضرت سجاد علیه السّلام

[1387]31-هشام از ثمالی نقل کرد که او گفت:از امام سجاد علیه السّلام شنیدم درحالی که او می فرمود:

شگفتا از گردن فراز گناهکاری که دیروز نطفه بود و فردا لاشه است.و شگفت انگیزتر کسی که در خداوند تردید نمود درحالی که آفریده ها را می بیند و حیرت انگیزتر کسی که مرگ را انکار کرد درحالی که هر شبانه روز می میرد،و شگفت آور کسی که برانگیخته شدن روز رستاخیز را انکار کرد درحالی که برانگیخته شدن دنیایی را مشاهده می کند و تمام شگفتی از کسی که برای سرای ناپایدار کوشید و سرای جاودانی را رها کرد.

[1388]32-هشام از محمد بن مسلم نقل کرد که او گفت:امام باقر علیه السّلام فرمود:ای محمد،اگر گدا بداند چه چیزی در گدایی است کسی از کسی درخواست نمی کند و اگر بخشنده بداند چه در بخشش است کسی را رد نمی کند.محمد بن مسلم گوید:پس حضرت به من فرمود:ای محمد هرکس تقاضایی کند درحالی که بی نیازیش را پنهان می سازد با چهرۀ خراشیده خداوند را ملاقات خواهد کرد.

1243-سجده های طولانی ضمانت داخل شدن در بهشت است

[1389]33-هشام از امام صادق علیه السّلام گزارش داد که آن حضرت فرمود:عده ای نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمدند و عرض کردند:ای رسول خدا!به واسطۀ پروردگارت بهشت را برای ما ضمانت کن، امام علیه السّلام فرمود:حضرت فرمودند:به شرط اینکه مرا با سجده های طولانی یاری نمایید.

عرض کردند:صد البته ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!سپس حضرت بهشت را برای آنان تضمین کرد.

امام صادق علیه السّلام فرمود:این موضوع به[گوش]گروهی از انصار رسید و آنان نزد پیامبر آمده و عرض کردند:ای رسول خدا بهشت را برای ما تعهد کن.حضرت فرمود:به شرط اینکه از هیچ کس چیزی درخواست نکنید.عرض کردند:حتما ای رسول خدا،امام صادق علیه السّلام فرمود:

پس حضرت بهشت را برای آنان تضمین کرد،از این روی وقتی تازیانۀ مردی از آن گروه در حالی که بر چهارپایش نشسته بود،فرو افتاد به خاطر اینکه بدش می آمد چیزی را از کسی درخواست کند،خود فرود آمد تا آن را بردارد،و بند کفش مردی پاره شد و او ناپسند می دانست که از کسی بند کفش درخواست کند.

ص:631

1390-34- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه(تعالی): فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ [النحل(16):43]من هم؟قال:نحن.قلت:علینا أن نسألکم؟قال:نعم.قال:قلت:فعلیکم أن تجیبونا؟ قال:ذاک إلینا.

1391-35- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

إنّ العبد إذا عجّل فقام لحاجته یقول اللّه(تبارک و تعالی)أما یعلم عبدی أنّی أنا أقضی الحوائج.

1392-36- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام بن سالم،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:أیّما مؤمن سأل أخاه المؤمن حاجه،و هو یقدر علی قضائها، فردّه عنها،سلّط اللّه علیه شجاعا فی قبره ینهش من أصابعه.

1393-37- قال:و بهذا الإسناد،عن هشام،عن أبی عبیده الحذّاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:قال لی:ألا أخبرک بأشدّ ما فرض اللّه علی خلقه؟قال:قلت:نعم.

قال:إنّ من أشدّ ما فرض اللّه علی خلقه إنصافک النّاس عن نفسک،و مواساتک أخاک المسلم فی مالک،و ذکر اللّه کثیرا؛أما إنّی لا أعنی(سبحان اللّه،و الحمد للّه، و لا إله إلاّ اللّه،و اللّه اکبر)و إن کان منه،لکن ذکر اللّه عند ما أحلّ و حرّم،فإن کان طاعه عمل بها،و إن کان معصیه ترکها.

ص:632

1244-تفسیر آیۀ شریفۀ(فسئلوا اهل الذکر)

[1390]34-هشام گوید:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ گفتار خداوند(والا مقام)که فرمود:«پس اگر نمی دانید،از پژوهندگان کتاب های آسمانی جویا شوید»[نحل(16):آیۀ 43]سؤال کردم که آنان کیانند؟فرمود:ما.عرض کردم:بر ما لازم است که از شما پرسش کنیم؟فرمود:آری! هشام گوید:عرض کردم و بر شما واجب است که ما را پاسخ دهید؟حضرت فرمود:آن بستگی به نظر ما دارد.

1245-خداوند می فرمایند:آیا بنده ام آگاه نیست که همانا من هستم که نیاز او را برطرف می کند

[1391]35-هشام از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هرگاه بنده شتاب کرده و برای [برآوردن]نیازش بپا خیزد،خداوند(پاک و والا مقام)می فرماید:آیا بنده ام آگاه نیست که همانا من هستم که نیازهایش را برآورده می کنم.

1246-مذمت کردن کسی که حاجت دیگران را برآورده نمی کند

[1392]36-أبان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:هر مؤمنی از برادر مؤمن خود تقاضایی کند و او اگرچه توانایی برآوردنش را داشته باشد،تقاضای او را رد کند، خداوند ماری را در قبرش به جان او اندازد تا انگشتانش را بگزد.

1247-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام

[1393]37-ابی عبیدۀ حذّاء از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت به من فرمود:آیا تو را به دشوارترین چیزی که خداوند بر آفریدگانش واجب کرد آگاه نکنم؟ابی عبیده گوید:عرض کردم:آری[آگاه نما]،حضرت فرمود:دشوارترین چیزی که خداوند بر آفریدگانش واجب کرد این است که خود را با مردمان برابر بدانی،از دارایی خود به برادر مسلمانت ببخشی و بسیار به یاد خدا باشی،اما مقصود من«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»نیست اگرچه این بخشی از آن است.بلکه یادآوری خداست آنگاه که با حلال یا حرام الهی برخورد کند پس اگر آن چیز فرمانبری است به آن عمل کند و اگر نافرمانی است آن را ترک نماید.

ص:633

[36] المجلس یوم الجمعه سلخ رجب عظم اللّه برکته سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث الحسین بن إبراهیم القزوینی، و أحادیث أحمد بن عبدون،المعروف بابن الحاشر.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1394-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه،قال أخبرنا الحسین،عن ابن وهبان،عن علیّ بن حبشیّ،عن العبّاس بن محمّد بن الحسین،عن أبیه،عن صفوان بن یحیی،عن الحسین بن أبی غندر،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کمال المؤمن فی ثلاث خصال:الفقه فی دینه،و الصّبر علی النّائبه،و التّقدیر فی المعیشه.

1395-2- و بهذا الإسناد،عن صفوان بن یحیی،و جعفر بن عیسی،عن الحسین بن أبی عبد اللّه،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:قال امیر المؤمنین علیه السّلام:من أراد البقاء،و لا بقاء فلیباکر الغداء،و لیخفّف الرّداء،و لیقلّ غشیان النّساء.

ص:634

36- جلسه سی و ششم

اشاره

جلسه روز جمعه

آخر ماه رجب-خدا برکتش را بیفزاید-سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ روایات حسین بن ابراهیم قزوینی و روایات احمد بن عبدون معروف به

ابن حاشر در آن آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1248-کمال مؤمن در سه خصلت است

[1394]1-ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:پختگی مؤمن در سه ویژگی است:کاوش در دینش،شکیبایی بر سرد و گرم روزگار و حسابگری در زندگی.

1249-هرکس خواستار زنده ماندن است

[1395]2-حسین بن ابی عبد اللّه از پدرش از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:هرکه خواستار زنده ماندن شود درحالی که ماندنی نیست پس صبح زود صبحانه بخورد و بدهکاری هایش را بکاهد و همبستری با زنان را کم کند.

ص:635

1396-3- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:سمعته یقول:جوّدوا الحذو فإنّه مکبته للعدوّ،و زیاده فی ضوء البصر،و خفّفوا الدّین،فإنّ فی خفّه الدّین زیاده العمر،و تدهّنوا فإنّه یظهر الغناء، و علیکم بالسّواک فإنّه یذهب وسوسه الصّدر،و أدمنوا الخفّ فإنّه أمان من السّل.

1397-4- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:سألته عن صوم یوم عرفه؟فقال:عید من أعیاد المسلمین،و یوم دعاء و مسأله.قلت:فصوم عاشوراء؟قال:ذاک یوم قتل فیه الحسین علیه السّلام فإن کنت شامتا فصم.ثمّ قال:إنّ آل أمیّه(علیهم لعنه اللّه)و من أعانهم علی قتل الحسین علیه السّلام من أهل الشّام،نذروا نذرا إن قتل الحسین علیه السّلام و سلم من خرج إلی الحسین علیه السّلام، و صارت الخلافه فی آل أبی سفیان،أن یتّخذوا ذلک الیوم عیدا لهم،و إن یصوموا فیه شکرا،و یفرّحون أولادهم،فصارت فی آل أبی سفیان سنّه إلی الیوم فی النّاس،و اقتدی بهم النّاس جمیعا،فلذلک یصومونه و یدخلون علی عیالاتهم و أهالیهم الفرح ذلک الیوم.ثمّ قال:إنّ الصّوم لا یکون للمصیبه،و لا یکون إلاّ شکرا للسّلامه،و إنّ الحسین علیه السّلام أصیب فإن کنت ممّن أصبت به فلا تصم،و إن کنت شامتا ممّن سرّک سلامه بنی أمیّه فصم شکرا للّه(تعالی).

1398-5- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:اتّقوا اللّه،و علیکم بالطّاعه لأئمّتکم،قولوا ما یقولون و اصمتوا

ص:636

1250-موعظه از حضرت صادق علیه السّلام

[1396]3-ابن ابی غندر از پدرش از امام صادق علیه السّلام روایت کرد:از آن حضرت شنیدم که می فرمود:کفش را نیکو کنید زیرا آن دشمن را خاموش می کند و نور چشم را زیاد می نماید، بدهی را کم نمایید زیرا کم بودن بدهی عمر را طولانی می کند و روغن مالی کنید زیرا توانایی را آشکار می نماید و حتما مسواک بزنید زیرا دلمشغولی را می زداید و همیشه کفش بپوشید زیرا از سل[نوعی بیماری تنفّسی]جلوگیری می کند.

1251-روزۀ عرفه و عاشورا

[1397]4-ابن ابی غندر از پدرش از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که از آن حضرت در مورد روزۀ روز عرفه پرسیدم؟حضرت فرمود:عیدی از عیدهای مسلمانان بوده و روز دعا و درخواست است.پرسیدم:روز عاشورا چطور؟فرمود:روزی است که امام حسین علیه السّلام کشته شد،اگر شادمان هستی پس روزه بدار.سپس فرمود:خاندان امیه(نفرین خدا بر آنان باد)و شامیانی که آنان را بر کشتن حسین علیه السّلام یاری نمودند نذر کردند که اگر حسین علیه السّلام کشته شود و کسانی که بر ضد حسین علیه السّلام خروج کردند سالم بمانند و حکومت در خاندان ابو سفیان ادامه یابد آن روز را برای خودشان عید بگیرند و در آن روز از باب شکر روزه بدارند و فرزندانشان را شاد کنند و این در خاندان ابو سفیان تا به امروز در میان مردمان رسم شد و همه مردم به آنان اقتدا می کنند و به این خاطر آن روز را روزه می دارند و در آن روز خانواده و خاندانشان را شاد می نمایند.سپس فرمود:روزه برای مصیبت نیست،روزه چیزی نیست جز سپاس برای سلامتی.به راستی که حسین علیه السّلام مصیبت دید پس اگر از کسانی هستی که با حسین علیه السّلام مصیبت زده ای بنابراین روزه نگیر و اگر شادمان بوده و از کسانی هستی که تندرستی فرزندان امیه تو را شادمان کرد پس به خاطر تشکّر از خداوند(والا مقام)روزه بدار.

1252-واجب بودن اطاعت از امام

[1398]5-ابن ابی غندر از ابی بصیر نقل کرد که او گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:از خدا بترسید و بر شماست که از پیشوایانتان فرمانبری کنید،آنچه آنان می گویند شما نیز

ص:637

عمّا صمتوا،فإنّکم فی سلطان من قال اللّه(تعالی): وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ [ابراهیم(14):46]یعنی بذلک ولد العبّاس فاتّقوا اللّه،فإنّکم فی هدنه صلّوا فی عشائرهم،و اشهدوا جنائزهم،و أدّوا الأمانه إلیهم،و علیکم بحجّ هذا البیت، فأدمنوه فإنّ فی إدمانکم الحجّ دفع مکاره الدّنیا عنکم،و أهوال یوم القیامه.

1399-6- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن إسحاق بن عمّار، و أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:إنّ اللّه(تعالی)أمهر فاطمه علیها السّلام ربع الدّنیا، فربعها لها،و أمهرها الجنّه و النّار،تدخل أعداءها النّار،و تدخل أولیاءها الجنّه، و هی الصّدّیقه الکبری،و علی معرفتها دارت القرون الأول.

1400-7- و بهذا الإسناد،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:أوحی اللّه (تعالی)إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:قل لفاطمه:لا تعصی علیّا،فإنّه إن غضب غضبت لغضبه.

1401-8- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان الحسین علیه السّلام ذات یوم فی حجر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و یلاعبه و یضاحکه،فقالت عائشه:یا رسول اللّه،ما أشدّ إعجابک بهذا الصّبیّ!فقال لها:

ویلک ویلک،و کیف لا أحبّه و لا أعجب به،و هو ثمره فؤادی،و قرّه عینی!أما إنّ أمّتی ستقتله،فمن زاره بعد وفاته کتب اللّه له حجّه من حججی.قالت:یا رسول اللّه،حجّه من حججک!قال:نعم،و حجّتین.قالت:یا رسول اللّه،حجّتین من

ص:638

بگویید و در آنچه ساکتند،سکوت کنید،زیرا شما در[قلمرو]فرمانروایی کسی هستید که خداوند(والا مقام)در وصفشان فرمود:«هرچند از مکرشان کوهها از جای کنده می شد» [ابراهیم(14)،آیۀ 46]و از آن،پسران عباس را قصد کرد.پس از خدا بترسید بی گمان شما در صلح[با آنها]هستید،پس در میانشان نماز بگزارید و بر تشییع جنازه های آنان حاضر شوید و امانت را به آنان برگردانید و بر شماست که به حجّ خانۀ خدا بروید و آن را تداوم بخشید زیرا تداوم بخشیدن حج بلاهای دنیا و وحشت های روز رستاخیز را از شما دور می کند.

1253-مهریۀ حضرت فاطمه علیها السّلام

[1399]6-ابی بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:خداوند(والا مقام)یک چهارم دنیا را مهریۀ فاطمه علیها السّلام قرار داد پس یک چهارم دنیا برای اوست و بهشت و جهنّم را [هم]مهریه او قرار داد،دشمنانش را وارد آتش می کند و دوست دارانش را وارد بر بهشت می نماید و او صدّیقۀ کبری[بزرگترین درستکار]است و سده های نخستین بر شناخت او گذشت.

1254-به فاطمه بگو به حضرت علی علیه السّلام عصبانی نشود

[1400]7-ابی یعفور از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:خداوند(بلندمرتبه)به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وحی کرد:به فاطمه بگو:از علی نافرمانی نکند،زیرا اگر علی برآشفته شود به خشم او خشمگین شوم.

1255-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام

[1401]8-حسین ابن ابی غندر از برخی یارانش از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:روزی حسین علیه السّلام در دامن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بود و پیامبر با او بازی می کرد و خنده اش می داد.

عایشه عرض کرد:ای رسول خدا،چقدر شیفتۀ این بچه شدی!حضرت به او فرمود:وای بر تو وای بر تو،چگونه او را دوست نداشته باشم و شیفتۀ او نباشم و حال آنکه او میوۀ دلم و نور دیده ام است!ولی پیروانم به زودی او را خواهند کشت،هرکه پس از مرگش او را زیارت کند خداوند یک حج از حج های مرا برای او ثبت می کند،عایشه عرض کرد:ای رسول خدا،یک حج از حج های تو را!فرمود:آری.و دو حج،عایشه عرض کرد:ای رسول خدا!دو حج از حج های تو فرمود:

ص:639

حججک.قال:نعم،و أربعا.قال:فلم تزل تزیده و هو یزید و یضعّف حتّی بلغ سبعین حجّه من حجج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بأعمارها.

1402-9- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبی الحسن موسی و أبی الحسن الرّضا علیهما السّلام،أنّهما قالا:الباذنجان عند جداد النّخل لا داء فیه.

1403-10- و بهذا الإسناد،عن الحسین،عمّن أخبره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الباذنجان جیّد للمرّه السّوداء.

1404-11- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام زارنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قد أهدت لنا أمّ أیمن لبنا و زبدا و تمرا،فقدّمناه فأکل منه،ثمّ قام النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله الی زاویه البیت و صلّی رکعات،فلمّا کان فی آخر سجوده بکی بکاء شدیدا،فلم یسأله أحد منّا إجلالا له،فقام الحسین علیه السّلام فقعد فی حجره و قال له:یا أبت،لقد دخلت بیتنا، فما سررنا بشیء کسرورنا بدخولک،ثمّ بکیت بکاء غمّنا،فلم بکیت؟فقال:یا بنیّ،أتانی جبرئیل آنفا،فأخبرنی أنّکم قتلی،و أنّ مصارعکم شتّی.فقال:یا أبت، فما لمن یزور قبورنا علی تشتّتها؟فقال:یا بنیّ أولئک طوائف من أمّتی، یزورونکم یلتمسون بذلک البرکه،و حقیق علیّ أن آتیهم یوم القیامه حتّی أخلّصهم من أهوال السّاعه من ذنوبهم،و یسکنهم اللّه الجنّه.

1405-12- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبیه،عن أبی

ص:640

آری،و چهار حج.امام صادق علیه السّلام فرمود:پیوسته عایشه آن را زیاد می پنداشت و پیامبر افزایش داده و دو برابر می نمود تا اینکه به هفتاد حج از حج های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با عمره های آنها رسید.

[1402]9-حسین بن ابی غندر از امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمودند:بادنجان در وقت بریدن خرما از درخت هیچ آفتی ندارد.

1256-منفعت های بادنجان

[1403]10-حسین بن ابی غندر از کسی که به او خبر داد از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:بادنجان برای زرداب سیاه خوب است.

1257-رسول اللّه فرموده اند که جبرئیل نزد من آمد و از کشته شدن امام حسین علیه السّلام خبر داد

[1404]11-جابر از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به دیدار ما آمد درحالی که امّ ایمن برای ما شیر و سرشیر و خرما هدیه آورده بود،آن را نزد حضرت بردیم،مقداری از آن میل فرمود.سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به گوشۀ اتاق رفت و چند رکعت نماز گذارد،وقتی به سجدۀ آخرش رسید بسیار گریست،هیچکدام از ما به احترام حضرت[علّت را]از او نپرسیدیم،حسین علیه السّلام به پا خاست و در دامن حضرت نشست و به او عرض کرد:پدرم:به خانۀ ما آمدی،به چیزی همانند شادمانیمان با آمدنت خوشحال نشدیم، پس چنان گریستی که اندوهگینمان کرد،برای چه گریستی؟حضرت فرمود:پسرم،همینک جبرئیل به نزدم آمد و آگاهم کرد که شما کشته شدگانید و قتلگاه شما پراکنده است.سپس حسین علیه السّلام عرض کرد:ای پدر،پاداش کسی که قبرهای ما را با توجّه به پراکنده گیش زیارت کند،چیست؟حضرت فرمود:پسرم،آنان گروهی از رهپویانم هستند که شما را زیارت کرده و با این زیارت تقاضای گشایش می کنند و شایستۀ من است که روز رستاخیز نزد آنان رفته تا از وحشتهایی که در آن روز به خاطر گناهانشان دارند،رهاییشان دهم،و خداوند آنان را در بهشت جای دهد.

ص:641

عبد اللّه علیه السّلام،قال:الأشیاء مطلقه ما لم یرد علیک أمر و نهی،و کلّ شیء فیه حلال و حرام فهو لک حلال أبدا،ما لم تعرف الحرام منه فتدعه.

1406-13- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن المفضّل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:ما بعث اللّه نبیّا أکرم من محمّد صلّی اللّه علیه و اله،و لا خلق اللّه قبله أحدا،و لا أنذر اللّه خلقه بأحد من خلقه قبل محمّد صلّی اللّه علیه و اله فذلک قوله(تعالی): هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی [النّجم(53):56]و قال إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ [یالرعد(13):

7]،فلم یکن قبله مطاع فی الخلق،و لا یکون بعده إلی أن تقوم السّاعه فی کلّ قرن إلی أن یرث اللّه الأرض و من علیها.

1407-14- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رجل شیخ ناسک یعبد اللّه فی بنی إسرائیل،فبینا هو یصلّی و هو فی عبادته،إذ بصر بغلامین صبیّین،قد أخذا دیکا و هما ینتفان ریشه،فأقبل علی ما هو فیه من العباده،و لم ینههما عن ذلک،فأوحی اللّه إلی الأرض:أن سیخی بعبدی؛فساخت به الأرض،فهو یهوی فی الدّردور أبدا الآبدین و دهر الدّاهرین.

1408-15- و بهذا الإسناد،عن الحسین،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

سمعته یقول:إنّ اللّه أهبط ملکین إلی قریه لیهلکهم،فإذا هما برجل تحت اللّیل قائم یتضرّع إلی اللّه و یتعبّد.قال:فقال أحد الملکین للآخر:إنّی أعاود ربّی فی هذا الرّجل؛و قال الآخر:بل تمضی لما أمرت و لا تعاود ربّی فیما قد أمر به.قال:فعاود

ص:642

1258-اشیاء مطلق و آزاد هستند تا اینکه امر و نهی در مورد آنها نیامده باشد

[1405]12-حسین بن ابی غندر از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:اشیاء تا زمانی که بر آنها امر و نهی نشود مطلق هستند[یعنی برای تو مباح می باشند]و هر چیزی که در آن حلال و حرام وجود دارد[در صورت تردید برای تو حلال است]تا وقتی که از حرام بودنش آگاه نشوی که باید رهایش نمایی.

1259-خداوند پیامبری را شرافتمندتر از پیامبر اسلام نیافرید

[1406]13-حسین بن ابی غندر از مفضّل از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:

خداوند پیامبری را شرافتمندتر از محمد صلّی اللّه علیه و اله برنیانگیخت و خداوند هیچ کس را پیش از او نیافرید و خداوند پیش از محمد صلّی اللّه علیه و اله مخلوقاتش را به هیچ یک از آفریدگانش بیم نداد و این همان گفتار خداوند(والا مقام)است که فرمود:«این[پیامبر نیز]بیم دهنده ای از بیم دهندگان نخستین است»[نجم،آیۀ 56]و فرمود:«[ای پیامبر]تو فقط هشدار دهنده ای و برای هر قومی رهبری است»بنابراین پیش از او و پس از او اطاعت شنونده ای در میان آفریده ها نیست تا اینکه رستاخیز در تمام عالم برپا شود و خداوند وارث زمین و زمینیان گردد.

1260-عاقبت کسی که از کندن پر خروسی منع نکرد

[1407]14-حسین از پدرش از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:پیرمرد پارسایی در قوم بنی اسرائیل بود که پیوسته خدا را پرستش می کرد،روزی هنگام نماز و نیایشش دو پسر بچه ای را دید که خروسی را گرفته و پرش را می کنند.آن مرد به عبادتش مشغول شد و آن دو بچه را از کارشان بازنداشت،پس خداوند به زمین وحی کرد:بنده ام را فرو ببرد،و زمین او را بلعید و او برای همیشه و تا ابد در در دور[گرداب]سقوط کرد.

1261-قصۀ دو فرشته که آمده بودند که دهکده را نابود کنند و آن مرد عابدی که آنجا بود

[1408]15-حسین از پدرش از امام صادق علیه السّلام نقل کرد:از آن حضرت شنیدم که می فرمود:

خداوند دو فرشته به جانب دهکده ای فرو فرستاد تا آنان را نابود کند،ناگاه مردی را دیدند که شبانگاه برخاسته به درگاه خداوند ناله می کند و او را پرستش می نماید،امام صادق علیه السّلام فرمود:

آنگاه یکی از دو فرشته به دیگری گفت:به خاطر این مرد به نزد پروردگارم برمی گردم،و دیگری گفت:آنچه را فرمان شدی اجرا کن و از فرمان پروردگارم بازگشت مکن.

ص:643

الآخر ربّه فی ذلک.فأوحی اللّه إلی الّذی لم یعاود ربّه فیما أمره:أن أهلکه معهم، فقد حلّ به معهم سخطی،إنّ هذا لم یتمعّر وجهه قطّ غضبا لی،و الملک الّذی عاود ربّه فیما أمر سخط اللّه علیه فأهبط فی جزیره فهو حتّی السّاعه فیها ساخط علیه ربّه.

1409-16- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أیّوب،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من دخل علی مؤمن فی داره محاربا له،فدمه مباح فی تلک الحال للمؤمن،و هو فی عنقی.

1410-17- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أیّوب بن الحرّ،قال:

سمعت رجلا یقول لأبی عبد اللّه علیه السّلام:بلغنی أنّ الاقتصاد و التّدبیر فی المعیشه نصف الکسب.فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا،بل هو الکسب کلّه،و من الدّین التّدبیر فی المعیشه.

1411-18- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن أبی غندر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:

ما من مؤمن بذل جاهه لأخیه المؤمن إلاّ حرّم اللّه وجهه علی النّار،و لم یمسّه قتر و لا ذلّه یوم القیامه،و أیّما مؤمن بخل بجاهه علی أخیه المؤمن و هو أوجه جاها منه إلاّ مسّه قتر و ذلّه فی الدّنیا و الآخره،و أصابت وجهه یوم القیامه لفحات النّیران،معذّبا کان أو مغفورا له.

أحادیث أحمد بن عبدون،المعروف بابن الحاشر

ص:644

امام علیه السّلام فرمود:آن دیگری دربارۀ این موضوع به درگاه پروردگارش بازگشت و خداوند به آن فرشته ای که به خاطر این موضوع به نزد پروردگارش بازنگشت،وحی کرد:آن مرد را همراه آنان هلاک کن،که خشم من همزمان با آنان بر او هم فرود آمد،زیرا این مرد هرگز به خاطر من خشم،چهره اش را تغییر نداد و فرشته ای که در مورد این فرمان به نزد پروردگارش بازگشت مورد خشم خداوند قرار گرفت و در جزیره ای فرو افتاد که تا این لحظه در آن جزیره پروردگارش بر او غضبناک است.

1262-کسی که با حالت درگیری وارد خانۀ مؤمنی بشود ریختن خونش اشکالی ندارد

[1409]16-حسین بن ابی غندر از ایّوب نقل کرد که او گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس به حالت درگیری و مبارزه وارد خانۀ مؤمنی شود،در آن حال[ریختن] خونش برای او روا بوده و آن به گردن من است.

1263-صرفه جویی در زندگی نیمی از درآمد است

[1410]17-حسین نقل کرد:از مردی شنیدم که به امام صادق علیه السّلام عرض می کرد:به گوشم رسیده که میانه روی و صرفه جویی در زندگی نیمی از درآمد است.امام صادق علیه السّلام پاسخ داد:نه بلکه تمام درآمد همین بوده و صرفه جویی در زندگی بخشی از دین است.

1264-برآورده کردن نیازهای مؤمن

[1411]18-حسین از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:مؤمنی نیست که مقامش را به برادر مؤمن خود ارزانی داشته مگر اینکه خداوند چهره اش را بر آتش حرام کرده است و در روز رستاخیز پستی و خواری به او نرسد و هیچ مؤمنی نیست که به مقامش بر برادر مؤمن خود درحالی که برتر از اوست،بخل ورزد مگر آنکه در دنیا و آخرت پست و خوار گردد و در روز رستاخیز شعله های آتش به چهره اش اصابت کند چه شکنجه شود و چه بخشیده.

ص:645

1412-19- و عنه،قال:أخبرنا أحمد بن عبدون،عن علیّ بن محمّد بن الزّبیر، عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن العبّاس بن عامر،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن محمّد بن عبد الرّحمن قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ولایتنا ولایه اللّه الّتی لم یبعث نبیّ قطّ إلاّ بها.

1413-20- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن محمّد بن عبد الرّحمن،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا تستخفّوا بشیعه علیّ،فإنّ الرّجل منهم لیشّفع بعدد ربیعه و مضر.

1414-21- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلاء الرّازیّ، قال:دخل علیّ علیه السّلام علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو فی بیت أمّ سلمه،فلمّا رآه قال:کیف أنت یا علیّ إذا جمعت الأمم،و وضعت الموازین،و برز لعرض خلقه،و دعی النّاس إلی ما لا بدّ منه؟قال:فدمعت عین أمیر المؤمنین علیه السّلام،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

ما یبکیک یا علیّ،تدعی و اللّه أنت و شیعتک غرّا محجّلین،رواء مرویّین مبیضّه وجوهکم،و یدعی بعدوّک مسودّه وجوههم أشقیاء معذّبین،أما سمعت إلی قول اللّه: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ [البینه(98):7]أنت و شیعتک:و الّذین کفروا بآیاتنا أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ [البینه(98):6]عدوّک یا علیّ.

1415-22- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن یحیی بن العلاء

ص:646

روایات احمد بن عبدون معروف به ابن حاشر

1265-ولایت ما همان ولایت الهی است

[1412]19-محمّد بن عبد الرّحمن گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:ولایت ما همان ولایت الهی است که هرگز پیامبری جز به همراه آن برانگیخته نشد.

1266-رهروان علی را خوار نشمارید

[1413]20-محمّد بن عبد الرحمن گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:رهروان علی را خوار نشمرید زیرا یک مرد از آنان به تعداد دو قبیلۀ ربیعه و مضر حق شفاعت دارد.

1267-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرموده اند که ای علی تو و رهروانت ارجمند و درخشان فرا خوانده می شوند

[1414]21-یحیی بن علاء رازی از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:علی علیه السّلام بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در خانۀ امّ سلمه بود،وارد شد.وقتی که آن حضرت،علی علیه السّلام را دید فرمود:

ای علی آنگاه که امّتها گرد هم آیند و ترازوی سنجش اعمال برقرار گردد و عرصه برای عرضۀ اعمال آفریدگانش فراهم شود،و آدمیان به سوی چیزی که از آن ناگزیرند،فراخوانده شود، تو چه حالی داری؟امام صادق علیه السّلام فرمود:در این هنگام اشک از دیدۀ امیر المؤمنین جاری شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چه چیز تو را گریاند ای علی!به خدا سوگند تو و رهروانت درحالی که ارجمند و درخشان،خوش سیما و زیبا بوده با چهره های تابناک،فراخوانده می شوید و دشمنانت با رخسارهای تیره،بدبختانه و در حال شکنجه فرا خوانده می شوند،ای علی!آیا به این فرمایش خداوند:«در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند،آنانند که بهترین آفریدگانند»[بیّنه(98)،آیۀ 7]که[مقصود]تو و پیروانت هستید:«و آنانکه به آیات ما کافر شدند،آنانند که بدترین آفریدگانند»[بیّنه(98)،آیۀ]که[مقصود]دشمنان تو هستند، گوش فراندادی.

ص:647

الرّازیّ،قال:سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:لمّا خرج أمیر المؤمنین علیه السّلام إلی النّهروان، و ظعنوا فی أوّل أرض بابل حین دخل وقت العصر،فلم یقطعوها حتّی غابت الشّمس،فنزل النّاس یمینا و شمالا یصلّون إلاّ الأشتر وحده،فإنّه قال:لا أصلّی حتّی أری أمیر المؤمنین علیه السّلام قد نزل یصلّی.قال:فلمّا نزل.قال:یا مالک،هذه أرض سبخه،و لا تحلّ الصّلاه فیها،فمن کان صلّی فلیعد الصّلاه.ثمّ قال:استقبل القبله،فتکلّم بثلاث کلمات،ما هنّ بالعربیّه و لا بالفارسیّه،فإذا هو بالشّمس بیضاء نقیّه،حتّی إذا صلّی بنا سمعنا لها حین انقضت خریرا کخریر المنشار.

1416-23- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن عاصم بن عبد الواحد المدینیّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مکّه حرم إبراهیم علیه السّلام،و المدینه حرم محمّد صلّی اللّه علیه و اله و الکوفه حرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،إنّ علیّا علیه السّلام حرّم من الکوفه ما حرّم إبراهیم من مکّه،و ما حرّم محمّد صلّی اللّه علیه و اله من المدینه.

1417-24- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن معاویه بن وهب،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:فصدع ابن لرجل من أهل مرو و هو عنده جالس،قال:

فشکا ذلک إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقال:أدنه منّی؛قال:فمسح علی رأسه،ثمّ قال:

إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً [فاطر(35):41].

1418-25- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن مهزم بن أبی برده الأسدیّ،

ص:648

1268-غروب کردن خورشید وقتی حضرت علی علیه السّلام به جنگ نهروان می رفتند

[1415]22-یحیی بن علاء رازی گوید:از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود:آنگاه که امیر المؤمنین به سوی نهروان خارج شد،کاروان هنگام نماز عصر به ابتدای زمین بابل[سرزمینی در عراق] رسیدند،و پیش از آنکه از آن سرزمین عبور کنند خورشید غروب کرد و از این روی مردم به راست و چپ پایین آمده و نماز گزاردند،مگر مالک اشتر که گفت:تا نبینم که امیر المؤمنین فرمود آمده و نماز می گزارد،نماز نمی خوانم،وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام فرود آمد فرمود:ای مالک!این زمین مردابی شور است و نماز روی آن جایز نیست،و هرکه نماز گزارده،آن را از نو انجام دهد.پس امام صادق علیه السّلام فرمود:حضرت رو به قبله کرد و سه کلمه بر زبان آورد که نه عربی بود و نه فارسی،ناگهان خورشید،تابان و صاف هویدا شد تا اینکه ما به امامت حضرت نماز گزاردیم،هنگامی که خورشید در حال گذر بود صدای خرخری همانند خرخر اره از آن شنیدیم.

1269-مکه حرم حضرت ابراهیم علیه السّلام و مدینه حرم حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و کوفه حرم حضرت علی علیه السّلام

[1416]23-عاصم بن عبد الواحد مداینی گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:مکه حرم ابراهیم علیه السّلام و مدینه حرم محمد صلّی اللّه علیه و اله و کوفه حرم علی بن ابی طالب علیه السّلام است،همانا علی به گونه ای کوفه را مصون ساخت که ابراهیم مکه و محمد مدینه را اینگونه محفوظ نساخت.

1270-فضیلت آیۀ شریفۀ(ان اللّه یمسک السماوات و الارض)

[1417]24-معاویه بن وهب گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودم که پسر بچه ای مردی از اهل مرو را که در کنارش نشسته بود،آزرد.معاویه گوید:آن مرد به نزد امام صادق علیه السّلام شکایت برد، حضرت فرمود:او را به نزد من آرید،معاویه گوید:حضرت بر سرش دست کشید،آنگاه فرمود:«همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند،و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد،اوست بردبار و آمرزنده»[فاطر(35)،آیۀ 41].

ص:649

قال:دخلت المدینه حدثان صلب زید رضی اللّه عنه قال:فدخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام، فساعه رآنی قال:یا مهزم،ما فعل زید؟قال:قلت:صلب.قال:أین؟قال:قلت:

فی کناسه بنی أسد.قال:أنت رأیته مصلوبا فی کناسه بنی أسد؟قال:قلت:نعم.

قال:فبکی حتّی بکی النّساء خلف السّتور،ثمّ قال:أما و اللّه لقد بقی لهم عنده طلبه،ما أخذوها منه بعد.قال:فجعلت أفکّر و أقول:أیّ شیء طلبتهم بعد القتل و الصّلب!فودّعته و انصرفت حتّی انتهیت إلی الکناسه،فإذا أنا بجماعه!فأشرفت علیهم،فإذا زید قد أنزلوه من خشبته یریدون أن یحرقوه.قال:قلت:هذه الطّلبه الّتی قال لی.

1419-26- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن زرق،عن أبی أسامه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:ما تجرّعت جرعه غیظ قطّ أحبّ إلیّ من جرعه غیظ أعقبها صبرا،و ما أحبّ أنّ لی بذلک حمر النّعم.قال:و کان یقول:الصّدقه تطفئ غضب الرّبّ.قال:و کان لا تسبق یمینه شماله.قال:و کان یقبّل الصّدقه قبل أن یعطیها السّائل،قیل له:ما یحملک علی هذا؟قال:فقال:لست أقبّل ید السّائل،إنّما أقبّل ید ربّی،إنّها تقع فی ید ربّی قبل أن تقع فی ید السّائل.

قال:و لقد کان یمرّ علی المدره فی وسط الطّریق،فینزل عن دابّته حتّی ینحّیها بیده عن الطّریق.قال:و لقد مرّ بمجذومین،فسلّم علیهم و هم یأکلون،فمضی،ثمّ قال:إنّ اللّه لا یحبّ المتکبّرین،فرجع إلیهم فقال:إنّی صائم؛و قال:ائتونی بهم فی

ص:650

1271-گریۀ امام صادق علیه السّلام به خاطر شهادت زید

[1418]25-مهزم بن ابی بردۀ اسدی گوید:زمانی که زید(خداوند از او خشنود باشد)به تازگی به دار آویخته شده بود وارد مدینه شدم.مهزم گوید:به نزد امام صادق علیه السّلام رفتم،پس از مدّتی که مرا نگریست،فرمود:ای مهزم،زید چه می کند؟مهزم گوید:عرض کردم:به دار آویخته شد.

فرمود:کجا؟گوید:عرض کردم:در کناسۀ بنی أسد[نام محلی که یوسف بن عمر ثقفی با زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام درگیر شد]فرمود:آیا تو او را در کناسه بنی اسد به دار آویخته دیدی؟گوید:عرض کردم:آری،گوید:حضرت گریست تا اینکه زنان پشت پرده را به گریه انداخت،سپس فرمود:ولی به خدا سوگند برای آنان نزد او خواسته ای مانده که هنوز آن را از او نگرفته اند،مهزم گوید:به فکر فرو رفته و با خود گفتم:خواسته آنان پس از کشتن و به دار آویختن چیست؟با حضرت خداحافظی کرده و رهسپار شدم تا اینکه به کناسه رسیدم.ناگهان اجتماعی را دیدم،پس به آنها نزدیک شده و دیدم زید را از چوبۀ دارش پایین آورده و قصد دارند که او را بسوزانند،مهزم گوید:گفتم:این است همان خواسته ای که حضرت به من فرمود.

1272-در مورد صبر و صدقه دادن

[1419]26-ابی اسامه از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:امام سجاد علیه السّلام می فرمود:

هرگز جرعۀ خشمی را دوست داشتنی تر از جرعۀ خشمی که به دنبالش شکیبایی است، ننوشیدم،و علاقمند نیستم که در برابر آن برایم شتران سرخ موی باشد.

امام صادق علیه السّلام فرمود:و آن حضرت می فرمود:صدقه خشم پروردگار را فرو می نشاند.امام صادق علیه السّلام فرمود:دست راستش بر دست چپش پیشی نمی گرفت[با دست چپ صدقه نمی داد]و ادامه داد:حضرت صدقه را پیش از اینکه به نیازمند پیشکش کند،می بوسید،از او پرسش شد:چه چیز تو را به این کار واداشت؟امام صادق علیه السّلام فرمود:آن حضرت فرمود:

اینطور نیست که دست فقیر را ببوسم،بلکه دست پروردگارم را بوسه می زنم،زیرا صدقه پیش از آنکه در دست نیازمند بیفتد در دست پروردگارم قرار می گیرد.امام صادق علیه السّلام فرمود:

وقتی از کنار کلوخ های میان راه عبور می کرد،از چهارپایش پیاده می شد و آن کلوخ ها را با دستش از راه دور می کرد.امام صادق علیه السّلام فرمود:از کنار برص گرفته ها می گذشت که بر آنان سلام کرد،درحالی که آنان مشغول خوردن بودند.از کنارشان رفت سپس فرمود:خداوند گردن فرازان را دوست ندارد پس به نزد آنان بازگشت و فرمود:من روزه دارم و فرمود:

ص:651

المنزل.قال:فأتوه،فأطعمهم ثمّ أعطاهم.

1420-27- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن أبی موسی البنّاء، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:سمعته یقول:النّفساء تبعث من قبرها بغیر حساب،لأنّها ماتت فی غمّ نفاسها.

1421-28- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلاء،قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:خرج علیّ بن الحسین علیهما السّلام إلی مکّه حاجّا حتّی انتهی إلی واد بین مکّه و المدینه،فإذا هو برجل یقطع الطّریق.قال:فقال لعلیّ علیه السّلام انزل؛ قال:ترید ما ذا؟قال:أرید أن أقتلک،و آخذ ما معک.قال:فأنا أقاسمک ما معی و أحلّلک.قال:فقال اللّصّ:لا.قال:فدع معی ما أتبلّغ به،فأبی علیه.قال:فأین ربّک؟قال:نائم.قال:فإذا أسدان مقبلان بین یدیه،فأخذ هذا برأسه،و هذا برجلیه.

قال:فقال:أزعمت أنّ ربّک عنک نائم.

ص:652

با آنها به منزل من آیید.امام صادق علیه السّلام فرمود:آنان به منزل حضرت رفتند و حضرت خوراکشان داد و هدیه ای به آنان ارزانی داشت.

1273-زن باردار از قبرش بدون حساب برانگیخته می شود

[1420]27-ابن موسای بنّا از امام صادق علیه السّلام روایت کرد:از آن حضرت شنیدم که می فرمود:زن زائو از قبرش بدون حساب برانگیخته شود زیرا با اندوه دوران زایمان از دنیا رفته است.

1274-امام سجاد و راه زنان

[1421]28-یحیی بن علاء گوید:از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود:امام سجّاد علیه السّلام برای مراسم حج به جانب مکّه بیرون رفت تا اینکه به درّه ای میان مکّه و مدینه رسید و ناگاه با مردی راهزن رودررو شد.امام باقر علیه السّلام فرمود:آن مرد به امام سجاد علیه السّلام خطاب کرد:پیاده شو،حضرت فرمود:چه می خواهی؟گفت:می خواهم بکشمت و آنچه به همراه داری بردارم.حضرت فرمود:آنچه به همراه دارم با تو قسمت کرده و بر تو حلال می کنم،امام باقر علیه السّلام فرمود:دزد گفت:نخیر،حضرت فرمود:مرا و آنچه بدان بسنده می کنم را رها کن.آن مرد نپذیرفت.

حضرت فرمود:پروردگار تو کجاست؟گفت:خفته است،امام باقر علیه السّلام فرمود:در این هنگام دو شیر در برابرش آشکار شدند و یکی از آن دو سرش را گرفت و آن دیگری دو پایش را،امام باقر علیه السّلام فرمود:آن حضرت فرمود:پنداشتی که پروردگارت تو را فرو نهاده است؟!

ص:653

[37] المجلس یوم الجمعه السابع من شعبان سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث ابن الحاشر،و أحادیث الحسین بن إبراهیم القزوینی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1422-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:و بالإسناد المتقدّم،عن أحمد بن رزق،عن مهزم بن أبی برده، قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا أنت أحصیت ما علی الأرض من شیعه علیّ علیه السّلام فلست تلاقی إلاّ من هو حطب جهنّم،إنّه لینعم علی أهل خلافکم بجوارکم إیّاهم،و لو لا ما علی الأرض من شیعه علیّ علیه السّلام ما نظرت إلی غیث أبدا، إنّ أحدکم لیخرج و ما فی صحیفته حسنه،فیملؤها اللّه له حسنات قبل أن ینصرف،و ذلک أنّه یمرّ بالمجلس و هم یشتموننا،فیقال:اسکتوا هذا من الفلانیّه؛ فإذا مضی عنهم شتموه فینا.

1423-2- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلاء،قال:قلت

ص:654

37- جلسه سی و هفتم

اشاره

جلسه روز جمعه

هفتم شعبان سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ روایات ابن حاشر و همچنین روایات حسین بن ابراهیم قزوینی را در

بردارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1275-فضیلت رهروان حضرت علی علیه السّلام

[1422]1-مهزم بن أبی برده گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرگاه رهروان علی علیه السّلام را روی زمین شمارش کردی،با کسی مواجه نمی شوی مگر اینکه او هیزم دوزخ است،همانا بر خلافکاران شما به خاطر نزدیکیتان با آنان[از سر لطف]بخشش می شود و اگر نبودند پیروان علی علیه السّلام روی زمین هرگز باران را نمی دیدی،یکی از شماها از خانه اش بیرون می رود و حال آنکه در نامۀ کردارش هیچ کار نیکی وجود ندارد،و پیش از اینکه به خانه بازگردد خداوند نامۀ کردارش را پر از کارهای نیک می نماید و این به خاطر آن است که از کنار جلسه ای می گذرد که ما را ناسزا می گویند و[با دیدن او]گفته می شود؛ساکت شوید این شخص از فلان گروه[پیروان اهل بیت]است.وقتی از کنارشان عبور کرد به خاطر ما او را ناسزا می گویند.

ص:655

لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما تری فی رجل تزوّج امرأه،فمکثت معه سنه،ثمّ غابت عنه، ثمّ تزوّجت آخر،فمکثت معه سنه،ثمّ غابت عنه،ثمّ تزوّجت آخر،ثمّ إنّ الثّالث أولدها،قال:ترجم لأنّ الأوّل أحصنها.قال:قلت:فما تری فی ولدها؟قال:

ینسب إلی أبیه.قال:قلت:فإن مات الأب،یرثه الغلام؟قال:نعم.

1424-3- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن الفضیل بن یسار،قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یرید حاجه،فإذا هو بالفضل بن العبّاس.قال:فقال:احملوا هذا الغلام خلفی.قال:فاعتنق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بیده من خلفه علی الغلام،ثمّ قال:یا غلام،خف اللّه تجده أمامک،یا غلام خف اللّه یکفک ما سواه،و إذا سألت فاسأل اللّه،و إذا استعنت فاستعن باللّه،و لو أنّ جمیع الخلائق اجتمعوا علی أن یصرفوا عنک شیئا قد قدّر لک لم یستطیعوا،و لو أنّ جمیع الخلائق اجتمعوا علی أن یصرفوا إلیک شیئا لم یقدّر لک لم یستطیعوا،و اعلم أنّ النّصر مع الصّبر،و أنّ الفرح مع الکرب،و أنّ الیسر مع العسر،و کلّ ما هو آت قریب،إنّ اللّه یقول:و لو أنّ قلوب عبادی اجتمعت علی قلب أشقی عبد لی ما نقصنی ذلک من سلطانی جناح بعوضه،و لو أنّ قلوب عبادی اجتمعت علی قلب أسعد عبد لی ما زاد ذلک إلاّ مثل إبره جاء بها عبد من عبادی فغمسها فی البحر، و ذلک أنّ عطائی کلام،و عدتی کلام،و إنّما أقول لشیء:کن فیکون.

1425-4- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن أبی العلاء،عن

ص:656

1276-سنگ سار زنی که شوهر دارد و با دیگری ازدواج می کند

[1423]2-یحیی بن علاء گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چه عقیده ای داری در جایی که مردی با زنی ازدواج نمود و زن یک سال با او زندگی کرده سپس او را[بدون طلاق داده شدن] ترک و با دیگری ازدواج نمود و یک سال با او زندگی کرده،آنگاه او را ترک و با دیگری ازدواج کرد تا اینکه سومی او را بچه دار نمود؟حضرت فرمود:آن زن سنگسار می شود زیرا مرد اول او را شوهردار کرد.راوی گوید:عرض کردم:دربارۀ بچه اش چه نظری داری؟فرمود:به پدرش نسبت داده می شود.راوی گوید:عرض کردم:پس اگر پدر بمیرد آن بچّه از او ارث می برد؟فرمود:آری.

1277-موعظۀ نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله به فضل بن عباس

[1424]3-فضیل بن یسار گوید:از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای برطرف کردن نیازی[از منزل]خارج شد،[در میاه راه]به فضل بن عباس برخورد کرد.امام فرمود:این بچه را بر پشتم بنشانید،امام فرمود:آنگاه رسول خدا با دستش از پشت بچه را محکم گرفت و فرمود:ای بچه،از خدا بترس تا او را در برابر حاضر ببینی،از خدا بترس تا از غیر خودش بی نیازت کند.هرگاه درخواستی داری از خدا بخواه و هرگاه یاری خواهی از خدا یاری بخواه،اگر جملگی آفریدگان جمع شوند تا چیزی را که برایت رقم خورده از تو برگردانند،نتوانند و اگر تمام آفریدگان جمع شوند تا چیزی را که در سرنوشت تو مقدّر نشده به سوی تو بکشانند نتوانند و آگاه باش که پیروزی به همراه شکیبایی و گشایش به همراه گرفتاری و آسانی به همراه دشواری است و هر آنچه که آمدنی است نزدیک است.خداوند می فرماید:اگر دل های بندگانم با دل بدبخت ترین بنده ام همسو شوند این از فرمانروایی ام به اندازۀ بال پشه ای نمی کاهد،و اگر دل های بندگانم با دل خوشبخت ترین بنده ام موافق گردند این چیزی جز به اندازۀ سوزنی که بنده ای از بندگانم آن را آورده و در دریا فرو ببرد،[بر فرمانرواییم]نمی افزاید.و آن به این خاطر است که بخششم با یک کلام و ابزار کارم با یک کلام می باشد،فقط به چیزی می گویم:باش بی درنگ موجود می شود.

ص:657

جابر،عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام،قال:إنّ عبدا مکث فی النّار یناشد اللّه سبعین خریفا،و الخریف سبعون سنه و سبعون سنه و سبعون سنه.قال:ثمّ إنّه سأل اللّه بحقّ محمّد و أهل بیته علیهم السّلام لمّا رحمتنی.قال:فأوحی اللّه إلی جبرئیل علیه السّلام:أن اهبط إلی عبدی فأخرجه قال:یا ربّ،و کیف لی بالهبوط فی النّار؟قال:إنّی قد أمرتها أن تکون علیک بردا و سلاما.قال:یا ربّ،فما علمی بموضعه؟قال:إنّه فی جبّ فی سجّین.قال فهبط إلیه و هو معقول علی وجهه بقدمه.قال:کم لبثت فی النّار؟ قال:ما أحصی کم بدّلت فیها خلقا؛فأخرجه إلیه.قال:فقال له:یا عبدی.کم کنت تناشدنی فی النّار؟قال:ما أحصی یا ربّ.قال:أما و عزّتی و جلالی،لو لا ما سألتنی به لأطلت هوانک فی النّار،و لکنّه حتم حتمته علی نفسی أن لا یسألنی عبد بحقّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله و أهل بیته ما غفرت ما کان بینی و بینه،فقد غفرت لک الیوم.

1426-5- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:أخبرنا أحمد بن عبدون،عن علیّ بن محمّد بن الزّبیر،عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن العبّاس بن عامر،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ، عن یحیی بن العلاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:کلّ مؤمن شهید و إن مات علی فراشه، فهو شهید،و هو کمن مات فی عسکر القائم علیه السّلام ثمّ قال أ یحبس نفسه علی اللّه ثمّ لا یدخل الجنّه؟!

1427-6- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق الغمشانیّ،عن أبی مریم،عن أبی

ص:658

1278-نجات مردی از جهنم هنگامی که خداوند از او دربارۀ حضرت محمد و اهل بیتش سؤال می کند

[1425]4-یحیی بن علاء از امام باقر علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:بنده ای هفتاد خریف در دوزخ درنگ کرده خدا را صدا می زد و هر خریف هفتاد سال و هفتاد سال و هفتاد سال است.

امام باقر علیه السّلام فرمود:آنگاه از خدا درخواست کرد که:به بزرگی محمد و خاندانش مرا ببخشای.

امام باقر علیه السّلام فرمود:خداوند به جبرئیل علیه السّلام وحی کرد:به سوی بنده ام فرود آی و او را از آتش بیرون آور.جبرئیل عرض کرد:پروردگارا،چگونه بر آتش فرود آیم؟خداوند فرمود:من به آتش سفارش کردم که برایت خنک و بی گزند باشد.جبرئیل عرض کرد:پروردگارا جایگاهش را نمی دانم؟خداوند فرمود:او در چاهی در سجّین است.امام باقر علیه السّلام فرمود:

جبرئیل درحالی که رویش را با دست و پا گرفته بود بر او فرود آمد و به او گفت:چه مدّت در آتش درنگ کردی؟بنده گفت:نشمردم که چند بار آفرینشم از نو عوض شد،جبرئیل او را به سوی خداوند روانه کرد.امام باقر علیه السّلام فرمود:خداوند به او فرمود:ای بنده ام چه مدّت در آتش ماندی و مرا صدای زدی؟گفت:پروردگارا شمارش نکردم.خداوند به او فرمود:به عزّت و بزرگی ام سوگند،اگر به بزرگی محمّد و خاندانش مرا صدا نمی کردی،مدّت ذلّت و خواری تو را در آتش طولانی می کردم و لیکن بر خود لازم شمردم که هیچ بنده ای مرا به بزرگی محمّد و خاندانش نخواند مگر آنکه گناهانی که من و او آگاهیم،بیامرزم و امروز گناهانت را آمرزیدم.

1279-هر مؤمن اگر در بسترش هم از دنیا رود شهید بوده است

[1426]5-یحیی بن علاء از امام باقر علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هر مؤمنی اگرچه در بسترش از دنیا برود شهید به حساب آید،پس او شهید بوده و همانند کسی است که در لشکر امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)جان سپرد.حضرت فرمود:آیا خود را وقف خداوند می کند آنگاه خداوند او را وارد بهشت نمی کند؟!

ص:659

جعفر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أیّما رجل اشتری طعاما فکبسه أربعین صباحا، یرید به غلاء المسلمین،ثمّ باعه فتصدّق بثمنه،لم یکن کفّاره لما صنع.

1428-7- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلاء،قال:کان أبو عبد اللّه علیه السّلام مریضا مدنفا،فأمر فأخرج إلی مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فکان فیه حتّی أصبح لیله ثلاث و عشرین من شهر رمضان.

1429-8- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلا،و إسحاق بن عمّار جمیعا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قالا:ما ودّعنا قطّ إلاّ أوصانا بخصلتین:علیکم بصدق الحدیث،و أداء الأمانه إلی البرّ و الفاجر،فإنّهما مفتاح الرّزق.

1430-9- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن رزق،عن یحیی بن العلاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال لی:ادع بهذا الدّعاء،و أنا ضامن لک حاجتک علی اللّه:«اللّهمّ أنت ولیّ نعمتی،و أنت القادر علی طلبتی،قد تعلم حاجتی،فأسألک بحقّ محمّد و آل محمّد لمّا قضیتها».

1431-10- و عنه،قال:أخبرنا أحمد بن عبدون،عن علیّ بن محمّد بن الزّبیر، عن علیّ بن فضّال،عن العبّاس بن عامر،عن أبی عماره عن معاذ بن مسلم،قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:وجد بالحسین بن علیّ علیه السّلام نیّف و سبعون ضربه بالسّیف.

1432-11- و بهذا الإسناد،عن أبی عماره،عن عبد اللّه بن طلحه،عن عبد اللّه

ص:660

1280-احتکار کردن

[1427]6-أبی مریم از امام باقر علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هر مردی خوراکی بخرد و آن را چهل بامدادان در آب نمک یا سرکه بخواباند و از آن قصد گرانی برای مسلمانان را داشته باشد سپس آن را بفروشد و از پولش صدقه دهد برای این کردارش کفّاره ای لازم نیست.

[1428]7-یحیی بن علاء گوید:امام صادق علیه السّلام سخت بیمار بود،دستور[به آماده کردن وسائل] داد و به سوی مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیرون رفت،و تا بامداد روز بیست و سوم ماه رمضان در آنجا ماند.

1281-امام صادق علیه السّلام وصیت به راستگویی و امانتداری کرده اند

[1429]8-یحیی بن علاء و اسحاق بن عمّار با هم از امام صادق علیه السّلام خبر دادند که:هرگز با ما خداحافظی نکرد مگر آنکه ما را به دو ویژگی سفارش نمود؛راستگو باشید و امانت را به صاحبش چه نیکوکار بوده و چه گناهکار بازگردانید،زیرا این دو کار کلید روزی است.

1282-دعا برای طلب حاجت

[1430]9-یحیی بن علاء از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که:آن حضرت به من فرمود:این دعا را بخوان،من برآورده شدن نیاز تو را بر خداوند ضمانت می کنم:«خدایا تو ولی نعمت منی و تو توانای بر خواسته ام هستی درحالی که نیازم را آگاهی پس به حق محمّد و خاندانش از تو درخواست دارم آن را برآورده کنی».

1283-تعداد جراحات امام حسین علیه السّلام در روز شهادتشان

[1431]10-معاذ بن مسلم می گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:بر پیکر حسین بن علی علیه السّلام هفتاد و اندی ضربۀ شمشیر مشاهده شد.

ص:661

بن سیابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:لمّا قدم علیّ بن الحسین علیهما السّلام و قد قتل الحسین بن علیّ(صلوات اللّه علیهم)استقبله إبراهیم بن طلحه بن عبید اللّه،و قال:یا علیّ بن الحسین،من غلب؟و هو مغطّی رأسه،و هو فی المحمل.قال:فقال له علیّ بن الحسین:إذا أردت أن تعلم من غلب.و دخل وقت الصّلاه،فأذّن ثمّ أقم.

1433-12- و بهذا الإسناد،عن العبّاس،عن أبی جعفر الخثعمیّ،قریب إسماعیل بن جابر،قال:أعطانی أبو عبد اللّه علیه السّلام خمسین دینارا فی صرّه،فقال لی:

ادفعها إلی رجل من بنی هاشم،و لا تعلمه أنّی أعطیتک شیئا.قال:فأتیته،فقال:من أین هذه؟جزاه اللّه خیرا؛فما یزال کلّ حین یبعث بها،فنکون ممّا نعیش فیه إلی قابل،و لکن لا یصلنی جعفر بدرهم فی کثره ماله.

1434-13- و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:علّموا أولادکم یاسین فإنّها ریحانه القرآن.

1435-14- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن فضّال،عن العبّاس بن عامر،عن فضیل بن عثمان،عن بشیر الدّهّان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی ملإ من أصحابه.قال:فقال:خذوا جننکم.فقالوا:یا رسول اللّه،حضر عدوّ؟قال:

لا جنتکم من النّار.قال:قولوا:«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ اللّه،و اللّه أکبر، و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»فإنّهنّ یوم القیامه مقدّمات منجیات و معقّبات،و هنّ عند اللّه الصّالحات الباقیات.

1436-15- و بهذا الإسناد،عن العبّاس،عن فضیل،عن معاویه بن عمّار،عن

ص:662

1284-سؤال ابراهیم بن طلحه از امام سجاد علیه السّلام بعد از شهادت پدرشان که چه کسی پیروز

شد]

[1432]11-عبد اللّه بن سیابه از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:آنگاه که امام سجاد علیه السّلام وارد شد درحالی که حسین بن علی علیه السّلام کشته شده بود،ابراهیم بن طلحه بن عبید اللّه رو به حضرت کرد و عرض کرد:ای علی بن حسین،چه کسی پیروز شد؟درحالی که حضرت سرش را پوشانده و خود در کجاوه بود،امام صادق علیه السّلام فرمود:امام سجاد علیه السّلام به ابراهیم فرمود:چون خواستی بدانی چه کسی پیروز شد،هرگاه وقت نماز شد،اذان و اقامه بگو.

[1433]12-اسماعیل بن جابر گوید:امام صادق علیه السّلام کیسه ای پنجاه دیناری پیش کشم کرد و به من فرمود:این را به مردی از فرزندان هاشم بپرداز،و او را آگاه مکن که من چیزی به تو ارزانی داشتم،اسماعیل گوید:آن را به او دادم،گفت:این از کجاست؟خداوند او را پاداش نیک دهد، که همواره این هدیه را می فرستد،و ما با آن تا مدتی زندگی را اداره می کنیم،و لیکن جعفر [امام صادق علیه السّلام]با فراوانی داراییش درهمی به من ارزانی نداشته است.

1285-به فرزندانتان سورۀ(یس)یاد دهید

[1434]13-امام صادق علیه السّلام فرمود:فرزندانتان را سورۀ یاسین بیاموزید زیرا این سوره ریحانۀ بهشتی است.

1286-باقیات صالحات

[1435]14-بشیر دهّان از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جمع یارانش بود،امام صادق علیه السّلام فرمود:حضرت فرمود:سپرهایتان را بردارید،یاران عرض کردند:ای رسول خدا،آیا دشمن پیش آمده است؟حضرت فرمود:نه خیر،سپرهاتان از آتش دوزخ.حضرت فرمود:بگویید:«سبحان اللّه...العلی العظیم»[منزّه است خداوند و ستایش از آن اوست،و خدایی جز اللّه نیست و خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود،و هیچ نیرویی و هیچ قدرتی نیست مگر از جانب خداوند والا مقام و بزرگ]این ذکرها در روز رستاخیز پیش زمینه ها و پس زمینه های رهایی است و اینها در پیشگاه خداوند،نیکی های جاویدان است.

1287-مخفیانه برای برادر خود دعا کن زیرا روزی را به سوی دعاکننده گسیل می دهد

[1436]15-معاویه بن عمّار از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:مخفیانه برای برادر خود دعا کردن روزی را به سوی دعاکننده گسیل می دهد،بلا را از او باز می دارد و فرشته می گوید:و اینگونه برای تو باد.

ص:663

أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:الدّعاء لأخیک بظهر الغیب یسوق إلی الدّاعی الرّزق، و یصرف عنه البلاء،و یقول الملک و لک مثل ذلک.

1437-16- و بهذا الإسناد،عن العبّاس،بن عامر،عن بشر بن بکّار،عن عمرو بن شمر،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:إنّ ملکا من الملائکه سأل اللّه أن یعطیه سمع العباد فأعطاه اللّه،فذلک الملک قائم حتّی تقوم السّاعه لیس أحد من المؤمنین یقول صلّی اللّه علیه و اله:إلاّ قال الملک:و علیک السّلام؛ثمّ یقول الملک:یا رسول اللّه،إنّ فلانا یقرئک السّلام؛فیقول رسول اللّه:و علیه السّلام.

1438-17- و بهذا الإسناد،عن العبّاس بن عامر،عن علیّ بن معمر،عن رجل من جعفیّ،قال:کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقال رجل:اللّهمّ إنّی أسألک رزقا طیّبا.

قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:هیهات هیهات،هذا قوت الأنبیاء،و لکن سل ربّک رزقا لا یعذّبک علیه یوم القیامه،هیهات إنّ اللّه یقول: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً [المؤمنون(23):51].

1439-18- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن معمر،عن یونس بن عمّار،قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد لیبسط یدیه یدعو اللّه و یسأله من فضله مالا فیرزقه.قال:فینفقه فیما لا خیر فیه.قال:ثمّ یعود فیدعو.قال:فیقول اللّه:ألم أعطک؟ألم أفعل بک کذا و کذا؟

1440-19- و بهذا الإسناد،عن العبّاس بن عامر،عن عبد اللّه بن الولید،قال:

ص:664

1288-فرشته ها می شنوند سخن کسی که صلوات بر پیامبر می فرستد

[1437]16-جابر از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:فرشته ای از فرشتگان از خداوند درخواست می کند که شنوایی بندگان را به او ارزانی بدارد و خداوند به او عطا می کند،و آن فرشته تا برپایی رستاخیز پابرجا می ماند و هیچ یک از مؤمنان نیست که بگوید:

درود و سلام خدا بر پیامبر و خاندانش باد،مگر آنکه فرشته می گوید:سلام بر تو باد پس فرشته گوید:ای رسول خدا،فلانی بر تو سلام می رساند و رسول خدا می فرماید:و بر او سلام.

1289-از خداوند روزی را بخواه که به خاطر آن تو را در روز قیامت عذاب نکند

[1438]17-علی بن معمر خزّاز از مردی جعفی نقل کرد که او گفت:در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم.مردی عرض کرد:خدایا من از تو روزی پاک درخواست می کنم.مرد جعفی گفت:امام صادق علیه السّلام فرمود:نه چنین نیست،این[که گفتی]روزی پیامبران است ولی از پروردگارت روزی ای بخواه که تو را در روز قیامت به خاطر آن شکنجه ندهد.زیرا خداوند می فرماید:

«ای پیامبران از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته کنید»[سورۀ مؤمنون(23):آیۀ 51].

[1439]18-یونس بن عمّار گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:بنده دستانش را باز کرده خدا را خوانده و از بخشندگیش دارایی ای درخواست می نماید و خداوند عطایش می کند، امام فرمود:و او آن را در جایی که هیچ فایده ای در آن نیست مصرف می کند،سپس بازگشته و خدا را می خواند.امام فرمود:و خداوند می فرماید:آیا به تو نبخشیدم،آیا به تو چنین و چنان نکردم؟

ص:665

دخلنا علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فسلّمنا علیه،و جلسنا بین یدیه،فسألنا:من أنتم؟قلنا:

من أهل الکوفه.فقال:أما إنّه لیس من بلد من البلدان أکثر محبّا لنا من اهل الکوفه،ثمّ هذه العصابه خاصّه،إنّ اللّه هداکم لأمر جهله النّاس،أحببتمونا و أبغضنا النّاس،و صدّقتمونا و کذّبنا النّاس،و اتّبعتمونا و خالفنا النّاس،فجعل اللّه محیاکم محیانا،و مماتکم مماتنا،فأشهد علی أبی علیه السّلام أنّه کان یقول:ما بین أحدکم و بین أن یری ما تقرّ به عینه و یغتبط إلاّ أن تبلغ نفسه ها هنا؛ثمّ أهوی بیده إلی حلقه،ثمّ قال:و قد قال اللّه فی کتابه: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّهً [الرعد(12):38]فنحن ذرّیّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

1441-20- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن إبراهیم،عن محمّد بن وهبان،عن محمّد بن إسماعیل بن حیّان الورّاق فی دکّانه بسکّه الموالی،عن محمّد بن الحسین بن حفص الخثعمیّ،عن عبّاد بن یعقوب،عن خلاّد أبی علیّ،قال:قال لنا جعفر بن محمّد علیهما السّلام و هو یوصینا:اتّقوا اللّه،و أحسنوا الرّکوع و السّجود،و کونوا أطوع عباد اللّه،فإنّکم لن تنالوا ولایتنا إلاّ بالورع،و لن تنالوا ما عند اللّه(تعالی)إلاّ بالعمل،و إنّ أشدّ النّاس حسره یوم القیامه لمن وصف عدلا و خالفه إلی غیره.

1442-21- و بهذا الإسناد،عن خلاّد الصّائغ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،أنّه قال:

السّفیانیّ لا بدّ منه،و لا یخرج إلاّ فی رجب.

1443-22- و بهذا الإسناد،عن خلاّد،قال:سأل رجل جعفر بن محمّد علیهما السّلام

ص:666

1290-فضیلت اهل کوفه

[1440]19-عبد اللّه بن ولید گوید:نزد امام صادق علیه السّلام رفته و بر او سلام کردیم،و در برابرش نشستیم.از ما پرسید:که هستید؟عرض کردیم:از کوفیان.فرمود:در هیچ شهری از شهرها بیشتر از کوفیان دوستدار نداریم و این گروه ویژه هستند.خداوند شما را به مسأله ای که مردم از آن بی خبرند،راهنمایی کرد،به ما عشق می ورزید و مردم ما را دشمن دارند،باورمان دارید و مردم ما را انکار می کنند،پیرویمان می نمایید و مردم از ما سرپیچی می کنند،از این روی خداوند زندگی شما را[همچون]زندگی ما و مرگ شما را[همانند]مرگ ما قرار داد،بر پدرم علیه السّلام گواهی می دهم که آن حضرت می فرمود:میان هریک از شماها و این که چیزی را ببیند که چشمش را روشن کند و شادمان گردد فاصله ای نیست مگر اینکه جان او به اینجا برسد آنگاه با دستش به گلویش اشاره کرد،سپس فرمود:خداوند در کتابش فرمود:«بی گمان پیش از تو[نیز]رسولانی فرستادیم و برای آنان زنان و فرزندانی قرار دادیم»[رعد(13):

آیۀ 38]و ما فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستیم.

1291-وصیت امام صادق علیه السّلام

[1441]20-خلاّد ابو علی گوید:امام صادق علیه السّلام درحالی که سفارشمان می کرد به ما فرمود:از خداوند پروا کنید و رکوع و سجود را نیکو نمایید.و فرمانبردارترین بندگان خدا باشید.همانا شما سرپرستی ما را جز با پارسایی در نمی یابید و آنچه را که در درگاه خداوند(والا مقام) است جز با کردار به دست نمی آورید،همانا افسوس ناک ترین مردمان در روز رستاخیز کسی است که عدالت را توصیف نماید و برخلاف آن رفتار کرده باشد.

1292-سفیانی در ماه رجب می آید

[1442]21-خلاّد از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:گریزی از آمدن سفیانی نیست و قیام نمی کند مگر در ماه رجب.

ص:667

فقال:یا أبا عبد اللّه،إذا خرج السّفیانیّ فما حالنا؟قال:إذا کان ذلک فإلینا.

1444-23- و بهذا الإسناد،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:قال رجل:یا جعفر، الرّجل یکون له مال فیضیّعه فیذهب؟ماله قال:احتفظ بمالک،فإنّه قوام دینک،ثمّ قرأ: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً [النساء(4):5].

1445-24- و بهذا الإسناد،عن خلاّد أبی علیّ،عن رجل،عن جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:کنّا جلوسا عند جعفر علیه السّلام فجاء سائل فأعطاه درهما،ثمّ جاء آخر فأعطاه درهما،ثمّ جاء آخر فأعطاه درهما،ثمّ جاء الرّابع فقال له:یرزقک ربّک؛ ثمّ أقبل علینا فقال:لو أنّ أحدکم کان عنده عشرون ألف درهم،و أراد أن یخرجها فی هذا الوجه لأخرجها،ثمّ بقی لیس عنده شیء،ثمّ کان من الثّلاثه الّذین دعوا فلم تستجب لهم دعوه:رجل آتاه اللّه مالا،فمزّقه و لم یحفظه،فدعا اللّه أن یرزقه، فقال:ألم أرزقک؟!فلم تستجب له دعوه و ردّت علیه؛و رجل جلس فی بیته یسأل اللّه أن یرزقه فقال:ألم أجعل لک إلی طلب الرّزق سبیلا،أن تسیر فی الأرض،و تبتغی من فضلی؟فردّت علیه دعوته؛و رجل دعا علی امرأته،فقال:

ألم أجعل أمرها فی یدک؟!فردّت علیه دعوته.

1446-25- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن إبراهیم القزوینیّ،عن محمّد بن وهبان،عن محمّد بن أحمد بن زکریّا،عن الحسن بن علیّ بن فضّال،عن علیّ بن عقبه،عن جارود أبی المنذر الکندیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام یقول:أشدّ الأعمال

ص:668

[1443]22-خلاد گوید:مردی از امام صادق علیه السّلام سؤال نموده و عرض کرد:ای ابا عبد اللّه،آنگاه که سفیانی قیام کرد حال ما چگونه است؟فرمود:اگر آن قیام رخ داد به سوی ما بازگردید.

1293-مال خودتان را حفظ کنید زیرا آن قوام دین شماست

[1444]23-خلاّد از امام صادق علیه السّلام خبر داد که مردی عرض کرد:ای جعفر،مردی دارایی داشته، آن را تباه نموده و از بین می برد؟فرمود:مال خود را حفظ کن،زیرا آن پشتیبان دین توست، سپس این آیه را تلاوت کرد:«و اموال خود را که خداوند آن را وسیلۀ قوام[زندگی]شما قرار داده،به ابلهان مدهید»[نساء(4):آیۀ 5].

1294-امام صادق علیه السّلام به گدایی درهمی داد

[1445]24-خلاّد از مردی نقل کرد که او گفت:در خدمت امام صادق علیه السّلام نشسته بودیم، نیازمندی به نزد او آمد و حضرت درهمی به او عطا کرد،باز شخص دیگری آمد و حضرت درهمی[دیگر]به او پیشکش کرد،سپس شخص دیگری آمد و حضرت درهمی[نیز]به او ارزانی داشت و آنگاه شخص چهارمی آمد و حضرت به او فرمود:پروردگارت روزی دهد، سپس رو کرد به ما و فرمود:هرگاه نزد یکی از شما بیست هزار درهم بود و خواست به این صورت آن را خرج کند،[بداند که اگر]چنین کند تا اینکه چیزی نزدش باقی نماند،از آن سه نفری خواهد بود که هرچه دعا کردند خواستۀ شان برآورده نشد:مردی که خداوند به او مالی بخشید ولی او آن مال را پراکنده ساخت و نگهداری نکرد آنگاه از خدا درخواست روزی نمود که خداوند در پاسخ فرمود:آیا تو را روزی ندادم از این روی دعایش اجابت نشده و به خودش بازگردانده شد و دیگری مردی که خانه نشینی اختیار کرد و از خدا درخواست روزی نمود که خداوند به او پاسخ داد:مگر نه این است که راه جستن روزی را به رویت گشودم تا در زمین گشته و از بخششم بهره مند گردی؟بدین روی دعایش به خودش بازگردانده شد و یکی مردی بود که به همسرش نفرین کرد و خداوند فرمود:آیا اختیارش را به تو نسپردم؟!لذا خواستۀ او به خودش بازگردانده شد.

1295-دشوارترین کردارها سه تاست

[1446]25-جارود بن منذر کندی گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:دشوارترین کردارها سه تاست:

ص:669

ثلاثه:إنصاف النّاس من نفسک حتّی لا ترضی لها بشیء إلاّ رضیت لهم منها، بمثله و مواساتک الأخ فی المال،و ذکر اللّه علی کلّ حال،لیس«سبحان اللّه، و الحمد للّه،و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»فقط،و لکن إذا ورد علیک شیء أمر اللّه به أخذت به،و إذا ورد علیک شیء نهاک اللّه عنه ترکته.

1447-26- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن الحسین بن موسی الخیّاط، عن أبیه،أنّه قال:ذکر عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه ذکر عنده رجل فقال:إنّ الرّجل إذا أصاب مالا من حرام لم یقبل منه حجّ،و لا عمره،و لا صله رحم،حتّی أنّه یفسد فیه الفرج.

ص:670

خود را با مردم برابر بدانی تاجایی که چیزی برای خود نپسندی مگر آنکه همانندش را برای آنان بپسندی،از دارایی خود به برادرت احسان کنی،در همه حال به یاد خدا باشی،مقصود تنها«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»نیست،بلکه هرگاه چیزی که خداوند به آنان فرمان داده به تو رسید،از آن پیروی کنی و هرگاه چیزی که خداوند از آن بازداشته به تو رسید،رهایش کنی.

1296-اگر مردی مال حرام در اموالش باشد اموالش قبول نمی شود

[1447]26-حسین بن موسی حنّاط از پدرش نقل کرد که:از امام صادق علیه السّلام نقل شده که نزد آن حضرت از مردی سخن به میان آمد که حضرت فرمود:هرگاه مردی از راه حرام به مالی برسد حجّ و عمره و ارتباط با خویشاوندان از او پذیرفته نمی شود تاجایی که این مال حرام نوزاد را هم آلوده و تباه می کند.

ص:671

[38] المجلس یوم الجمعه الرابع عشر من شعبان سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث الحسین بن إبراهیم القزوینی، و ابن شاذان القمی،و الغضائری.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1448-1- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن أبی کهمش،عن عمرو بن سعید بن هلال،قال:قلت:لأبی عبد اللّه علیه السّلام أوصنی.فقال:أوصیک بتقوی اللّه و الورع و الاجتهاد.و اعلم أنّه لا ینفع اجتهاد لا ورع فیه،و انظر إلی من هو دونک، و لا تنظر إلی من هو فوقک،فکثیرا ما قال اللّه(عزّ و جلّ)لرسوله صلّی اللّه علیه و اله: فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ [التوبه(9):55]و قال(عزّ ذکره): وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا [طه(20):131]فإن نازعتک نفسک إلی شیء من ذلک،فاعلم أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کان قوته الشّعیر،و حلواه التّمر،و وقوده السّعف،و إذا أصبت بمصیبه فاذکر مصابک برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فإنّ النّاس لم یصابوا

ص:672

38- جلسه سی و هشتم

اشاره

جلسه روز جمعه

چهاردهم شعبان سال چهارصد و پنجاه و هفت

که در آن بقیۀ روایات حسین بن ابراهیم قزوینی و روایان ابن شاذان قمی و

غضائری آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1297-وصیت امام صادق علیه السّلام به عمرو بن سعید

[1448]1-عمرو بن سعید بن هلال گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:پندم ده،حضرت فرمود:تو را به تقوای الهی و پارسایی و پشتکار سفارش می کنم و بدانکه کوشش بدون پارسایی سودی ندارد،به پایین تر از خود بنگر و به بالاتر از خود نگاه مکن،بارها خداوند (عزّتمند و شکوهمند)به رسولش صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد» [توبه(9):آیۀ 55)]و فرمود:(یادش شکوهمند است):و به سوی آنچه گروههایی از ایشان را با آن برخوردار کردیم چشم مدوز که[تنها]آراستگی زندگی دنیاست[طه(20):آیۀ 131]پس اگر جانت به چیزی از آن[زیور زندگی]با تو در افتاد بدانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خوراکش جو و حلوایش خرما و هیزمش شاخۀ خرما بود و اگر بلایی به تو رسید بلای خود را با[بلای]رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در نظر بگیر،زیرا آدمیان هرگز همانند او مصیبت ندیدند و هرگز بمانند او مصیبت نخواهند دید.

ص:673

بمثله أبدا،و لن یصابوا بمثله أبدا.

1449-2- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن سعید بن عمر الجعفیّ،عن محمّد بن مسلم،قال:دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام ذات یوم،و هو یأکل متّکئا،و قد کان یبلغنا أنّه ینهی عن ذلک.

1450-3- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان،عن علیّ بن محمّد بن متّویه،عن حمزه بن القاسم،عن سعد بن عبد اللّه،عن محمّد بن الحسین،عن محمّد بن أبی عمیر،عن مفضّل بن عمر،قال:جاز الصّادق علیه السّلام بالقائم المائل فی طریق الغریّ،فصلّی عنده رکعتین،فقیل له:ما هذه الصّلاه؟قال:هذا موضع رأس جدّی الحسین بن علیّ علیهما السّلام وضعوه هاهنا.

1451-4- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان،عن إبراهیم بن محمّد المذاریّ،عن محمّد بن جعفر،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن ابن مسکان، عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:سألته عن القائم المائل فی طریق الغریّ.فقال:نعم، إنّه لمّا جاوز سریر أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام،انحنی أسفا و حزنا علی أمیر المؤمنین علیه السّلام و کذلک سریر أبرهه لمّا دخل علیه عبد المطّلب انحنی و مال.

1452-5- و عنه،قال:أخبرنا أبو الحسن،قال:حدّثنی الخال أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه،قال:حدّثنی حکیم بن داود القیّاف،قال:حدّثنی سلمه بن الخطّاب،قال:حدّثنی سلیمان بن سماعه الحذّاء،عن عمّه عاصم،عن الصّادق

ص:674

[1449]2-محمّد بن مسلم گوید:روزی به نزد امام باقر علیه السّلام رفتم و حضرتش[به چیزی]تکیه داده،غذا می خورد،درحالی که به ما خبر رسیده بود که از آن بازداشته است.

1298-نماز امام صادق علیه السّلام در راه غرّی

[1450]3-مفضّل بن عمر گوید:آقای ما امام صادق علیه السّلام در راه غریّ از کنار دیواری خمیده و کج عبور کرد و در آن دو رکعت نماز گذارد،به او عرض شد:این چه نمازی بود؟فرمود:این مکان جای سر جدّم حسین بن علی علیه السّلام است که در اینجا بر زمین گذاشتند.

1299-خبر امام صادق علیه السّلام در مورد دیوار خمیده

[1451]4-عبد اللّه بن مسکان از امام صادق علیه السّلام خبر داد که به آن حضرت دربارۀ آن[دیوار] ایستادۀ خمیده در راه غریّ پرسیدم،فرمود:آری،تخت امیر المؤمنین علیه السّلام[نیز]هنگامی که حضرت از کنارش می گذشت با غمگینی و اندوه برای امیر المؤمنین علیه السّلام خم می شد و تخت ابرهه نیز هنگامی که عبد المطّلب بر او وارد شد این چنین خمیده و کج شد.

ص:675

جعفر بن محمّد علیهما السّلام،أنّه سئل:ما بال المتهجّدین من أحسن النّاس وجها؟قال:

لأنّهم خلّوا باللّه سبحانه،فکساهم من نوره.

1453-6- و عنه،بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهما السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من ولد له ثلاث بنین،و لم یسمّ أحدهم محمّدا،فقد جفانی.

1454-7- و عنه،قال:أخبرنا أبو الحسن،عن أبیه،عن محمّد بن الحسن بن الولید،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن یعقوب بن یزید،عن محمّد بن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام،قال:إنّ لأهل الجنّه.

1455-8- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان،عن محمّد بن علیّ بن المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن معمر،عن محمّد بن الحسین الزّیّات،عن أحمد بن محمّد،عن أبان بن عثمان،عن أبان بن تغلب،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:لمّا انصرفت فاطمه علیها السّلام من عند أبی بکر،أقبلت علی أمیر المؤمنین علیه السّلام.فقالت:یا بن أبی طالب،اشتملت مشیمه الجنین،و قعدت حجره الظّنین،نقضت قادمه الأجدل،فخاتک ریش الأعزل،هذا ابن أبی قحافه قد ابتزّنی نحیله أبی و بلیغه ابنیّ،و اللّه لقد أجدّ فی ظلامتی،و ألدّ فی خصامی،حتّی منعتنی قیله نصرها، و المهاجره وصلها،و غضّت الجماعه دونی طرفها،فلا مانع و لا دافع،خرجت و اللّه کاظمه،و عدت راغمه،فلیتنی و لا خیار لی،متّ قبل ذلّتی،و توفّیت قبل منیّتی،عذیری فیک اللّه حامیا،و منک عادیا،ویلاه فی کلّ شارق ویلاه مات

ص:676

1300-عبادت کنندگان و شب زنده داران خوش سیماترند

[1452]5-سلیمان بن سماعه حذّاء از عمویش و او از امام صادق علیه السّلام خبر داد که از آن حضرت سؤال شد:چرا شب زنده داران خوش سیماترین مردمان هستند؟حضرت فرمود:زیرا آنان با خداوند منزّه خلوت می کنند و خداوند از نورش بر ایشان می پوشاند.

1301-نامگذاری فرزندان به نام محمد

[1453]6-امام صادق علیه السّلام از پدرش و او از پدرانش علیهم السّلام خبر داد که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکه برایش سه پسر متولّد شود و نام هیچکدامشان را محمد ننهد،بر من ستم روا داشته است.

[1454]7-عبد اللّه بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:برای اهل بهشت [چنین است]

1302-عتاب حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام به حضرت علی علیه السّلام وقتی ابو بکر حقش را گرفت

[1455]8-ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:هنگامی که فاطمه علیها السّلام از نزد ابو بکر بازگشت،رو کرد به امیر المؤمنین علیه السّلام و فرمود:ای پسر ابی طالب، همچون جنین در شکم،از مردم پنهان شده ای،و بسان یک متّهم خانه نشین گشته ای،نوک بالهای پرندۀ شکاری را بریدی[و پنداشتی که دیگر نمی پرد]ولی به پرواز درآمد.این پسر ابی قحافه هدیۀ پدرم و اندک برطرف کنندۀ نیاز فرزندانم را به زور از من در ربود.به خدا سوگند در بی انصافی به من شتاب کرد،و سخت با من ستیزه جویی نمود.تا جایی که قیله [دختر کاهل مادر اوسیان،کنایه از زنان انصار]از حمایتم و[زنان]هجرت کننده از یاری سرباز زدند و جماعت بدون توجه به من دیدگانش را فرو خواباند،نه بازدارنده ای بود و نه پیشگیری کننده ای،به خدا سوگند با اندوه بیرون آمدم و با نارضایتی بازگشتم،ای کاش-با اینکه حق گزینش ندارم-پیش از خواریم مرده بودم،و پیش از سرنوشتم به جوار خداوند خوانده می شدم،یاری من[به تو]این است که خداوند یاریگر تو باشد و تجاوزگر را از تو دور کند،ای وای بر هر سربرآورنده ای،ای وای که شخص مرد اعتماد مرد

ص:677

المعتمد و وهن العضد،شکوای إلی ربّی،و عدوای إلی أبی،اللّهمّ أنت أشدّ قوّه.

فأجابها أمیر المؤمنین علیه السّلام لا ویل لک،بل الویل لشانئک،نهنهی من غربک،یا بنت الصّفوه،و بقیّه النّبوّه،فو اللّه ما ونیت فی دینی،لا أخطأت مقدوری،فإن کنت ترزءین البلغه فرزقک مضمون،و لعیلتک مأمون،و ما أعدّ لک خیر ممّا قطع عنک، فاحتسبی.فقالت:حسبی اللّه و نعم الوکیل.

1456-9- و عنه،أخبرنا أبو محمّد بن أحمد بن شاذان،عن محمّد بن علیّ بن المفضّل،عن علیّ بن حسن النّحویّ،عن الحسن بن علیّ الزّفریّ،عن العبّاس بن بکّار الضّبّیّ،عن أبی بکر الهذلیّ،عن عکرمه،عن ابن عبّاس،قال:خطب أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:الحمد للّه الّذی لا یحویه مکان،و لا یحدّه زمان،علا بطوله، و دنا بحوله،سابق کلّ غنیمه و فضل،و کاشف کلّ عظیمه و إزل،أحمده علی جود کرمه،و سبوغ نعمه،و أستعینه علی بلوغ رضاه،و الرّضا بما قضاه،و أومن به إیمانا، و أتوکّل علیه إیقانا.و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،الّذی رفع السّماء فبناها،و سطح الأرض فطحاها،و أخرج منها ماءها مرعاها،و الجبال أرساها،لا یئوده خلق، و هو العلیّ العظیم.و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله،أرسله بالهدی المشهور، و الکتاب المسطور،و الدّین المأثور،إبلاء لعذره،و إنهاء لأمره،فبلّغ الرّساله، و هدی من الضّلاله،و عبد ربّه حتّی أتاه الیقین،فصلّی اللّه علیه و آله و سلّم کثیرا.

أوصیکم بتقوی اللّه،فإنّ التّقوی أفضل کنز،و أحرز حرز،و أعزّ عزّ،فیها نجاه کلّ

ص:678

و بازو سست شد،شکایتم را به درگاه پروردگارم می برم و انتقام گیری را به نزد پدرم می سپارم.خدایا تو تواناترینی.سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به او پاسخ داد:وای بر تو نیست،بلکه وای بر دشمن توست،جلوی تندی و خشمت را بگیر.ای دختر برگزیده و ای بازمانده پیامبری.به خدا سوگند در دینم سست نشدم و در تواناییم اشتباه نکردم،اگرچه آن اندک بی نیازکننده را[کنایه از فدک]را از دست دادی ولی روزی تو تضمین شده و برای خانواده ات حتمی است،آنچه برایت آماده شد بهتر از آن چیزی است که از تو بازداشته شد، پس پاداش خیر بخواه،آنگاه حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود:خداوند مرا بسنده و نیکو سرپرستی است.

1303-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام

[1456]9-ابن عبّاس گوید:امیر المؤمنین علیه السّلام سخنرانی کرد و فرمود:ستایش خدای را که مکان او را در برنمی گیرد و زمان او را محدود نمی کند،با قدرتش از دسترسی به دور است و با تواناییش نزدیک است.پیشتاز هر غنیمت و بخششی،و برطرف کنندۀ هر مصیبت بزرگ و بلاست،او را بر بخشش شرافتمندانه و گستردگی نعمتهایش ستایش می کنم،در رسیدن به خشنودیش و خشنودی به آنچه او فرمان داد از او یاری می خواهم،از روی اعتقاد به او ایمان می آورم و با اعتماد کامل خود را به او می سپارم.و گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست،همان خدایی که آسمان را بالا برده و برافراشت و زمین را هموار کرده و گسترد،آبش و چراگاهش را از آن بیرون آورد و کوه ها را لنگر آن گردانید و هیچ آفریده ای او را خسته نکند و او والا و بزرگ است.و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستادۀ اوست که خداوند او را با هدایتی آشکار و کتابی نوشته شده و آئینی روایت شده برای آزمودن بهانه اش و رساندن فرمانش ارسال داشت،و او پیام و رهیافتگی از گمراهی را ابلاغ کرد و پروردگارش را پرستش نمود تا اینکه مرگ او در رسید،پس درود و سلام فراوان خداوند بر او و خاندانش باد.شما را به تقوای الهی سفارش می کنم،همانا پرهیزگاری بهترین گنج،و استوارترین دژ،و بزرگترین سرافرازی است،رهایی هر گریخته ای

ص:679

هارب،و درک کلّ طالب،و ظفر کلّ غالب،و أحثّکم علی طاعه اللّه،فإنّها کهف العابدین،و فوز الفائزین،و أمان المتّقین.و اعلموا-أیّها النّاس-إنّکم سیّاره،قد حدا بکم الحادی،و حدا لخراب الدّنیا حادی،و ناداکم للموت منادی، فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا،وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ [فاطر(35):5]ألا و إنّ الدّنیا دار غرّاره خدّاعه،تنکح فی کلّ یوم بعلا،و تقتل فی کلّ لیله أهلا،و تفرّق فی کلّ ساعه شملا،فکم من منافس فیها،و راکن إلیها من الأمم السّالفه،قد قذفتهم فی الهاویه،و دمّرتهم تدمیرا،و تبّرتهم تتبیرا،و أصلتهم سعیرا.أین من جمع فأوعی، و شدّ فأوکی،و منع فأکدی؟بل أین من عسکر العساکر،و دسکر الدّساکر،و رکب المنابر،أین من بنی الدّور،و شرّف القصور،و جمهر الألوف،قد تداولتهم أیّامها، و ابتلعتهم أعوامها،فصاروا أمواتا،و فی القبور رفاتا،قد نسوا ما خلّفوا،و وقفوا علی ما أسلفوا، ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ [الانعام(6):62]و کأنّی بها و قد أشرقت بطلائعها،و عسکرت بفظائعها، فأصبح المرء بعد صحّته مریضا،و بعد سلامته نقیصا،یعالج کربا،و یقاسی تعبا،فی حشرجه السّباق،و تتابع الفواق،و تردّد الأنین،و الذّهول عن البنات و البنین، و المرء قد اشتمل علیه شغل شاغل،و هو هائل،قد اعتقل منه اللّسان،و تردّد منه البنان،فأصاب مکروها،و فارق الدّنیا مسلوبا،لا یملکون له نفعا،و لا لما حلّ به دفعا،یقول اللّه(عزّ و جلّ)فی کتابه: فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ* تَرْجِعُونَها إِنْ

ص:680

و یافتۀ هر جوینده ای و پیروزی هر فرمانروایی در آن است و شما را به فرمانبرداری از خداوند برمی انگیزانم،زیرا آن پناهگاه پرستندگان و موفقیت کامیابان و محافظ پارسایان است.ای مردمان آگاه باشید که شما در به درید،راهبری با آوازش شما را پیش راند و به دنیای ویرانه تشویق کند و ندادهنده ای شما را به سوی مرگ فراخواند،«بنابراین زندگی دنیا شما را نفریبد و زنهار تا شیطان شما را به[رحمت]خداوند،فریفته نگرداند»[فاطر(35):آیۀ 5]به راستی دنیا اقامتگاهی فریبنده و حیله گر است،هر روز با شوهری ازدواج می کند و هر شب همبستری را به کام مرگ می کشاند و هر ساعتی اجتماعی را پراکنده می نماید،و چه تعداد از پیشینیان که در آن رقابت کرده و بدان اعتماد کردند درحالی که او آنان را در هاویه[دوزخ] برانداخته و هلاکشان کرد و زیر و زبرشان کرده و در دوزخشان افکند.کجاست آنکه جمع آورده و روی هم گذارد،سفت کرده و ببندد،بازداشته و دریغ کند؟آری کجاست آنکه سپاهیان را گرد آورده و دهکده ها بنا نموده و بر منبرها برنشیند،کجاست آنکه خانه ها ساخته و کاخها بالا برده،و دوستان را جمع کند؟روزهایش آنان را به گردش درآورد،و سالهایش آنان را ببلعد،سپس مرده و جنازۀ گورها گردند،آنچه به جا گذاشتند،از یاد ببرند،و بر آنچه پیشاپیش فرستادند آگاهی یابند،آنگاه به سوی مولای حقیقیشان خداوند بازگردند،به راستی فرمان از آن اوست و او سریعترین حسابگر است.گمان می کنم که نشانه هایش سر زده و کردارهای نفرت انگیزش اجتماع کردند،و انسان پس از تندرستی اش بیمار و پس از سلامتی اش ناسالم گردید،که به سختی درمان و به دشواری تحمّل کند،هنگام مرگ و پی در پی آمدن واپسین دم،و از این سو و آن سو آمدن شیون،هراسان شدن دختران و پسران،در حالی که مشغولیت بازدارنده و وحشت پیوسته که زبان از آن بند آمده و سر انگشتان از آن به لرزش آید،آن شخص را در برگرفته،پیشامد ناگوار گریبانگیرش شود،و[اهل]دنیا را نه سودی برای او در اختیار دارند و نه پس زنندۀ آنچه که برایش رخ داده هستند.با حالت شکست خورده ترک گوید،خداوند(گرامی و بزرگ)در کتابش قرآن می فرماید:«اگر شما کیفر شدنی نیستید،چرا آن جان را-اگر راست می گویید-[به بدن او]باز نمی گردانید» [واقعه(56):آیۀ 86 و 87]

ص:681

کُنْتُمْ صادِقِینَ [الواقعه(56):87]ثمّ من دون ذلک أهوال یوم القیامه،و یوم الحسره و النّدامه،یوم تنصب الموازین،و تنشر الدّواوین،بإحصاء کلّ صغیره،و إعلان کلّ کبیره،یقول اللّه فی کتابه: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً [الکهف(18):49]ثمّ قال:أیّها النّاس،الآن الآن من قبل النّدم،و من قبل أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ* أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ* أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ [الکهف(18):49]فیردّ الجلیل(جلّ ثناؤه): بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ [الزمر(39):59]فو اللّه ما سأل الرّجوع إلاّ لیعمل صالحا،و لا یشرک بعباده ربّه أحدا.ثمّ قال:أیّها النّاس،الآن الآن،ما دام الوثاق مطلقا،و السّراج منیرا،و باب التّوبه مفتوحا،و من قبل أن یجفّ القلم،و تطوی الصّحیفه،فلا رزق ینزل،و لا عمل یصعد،المضمار الیوم،و السّباق غدا،فإنّکم لا تدرون إلی جنّه،أو إلی نار،و أستغفر اللّه لی و لکم.

1457-10- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبد اللّه،عن أحمد بن جعفر البزوفریّ،عن حمید بن زیاد،عن العبّاس بن عبید اللّه الدّهقان،عن إبراهیم بن صالح الأنماطیّ،رفعه،قال:لمّا أصبح أمیر المؤمنین علیه السّلام بعد البیعه،دخل بیت المال،و دعی بمال کان قد اجتمع،فقسمه ثلاثه دنانیر،بین من حضر من النّاس کلّهم،فقام سهل بن حنیف فقال:یا أمیر المؤمنین،قد أعتقت هذا الغلام؛فأعطاه ثلاثه دنانیر،مثل ما أعطی سهل بن حنیف.

ص:682

آنگاه پس از اینها،وحشتهای روز رستاخیز و روز افسوس و پشیمانی در پی آید،روزی که ترازوهای[سنجش کردارها]برپا شود و کارنامه های[اعمال]که در بردارندۀ هرگناه صغیره و بیانگر هرگناه کبیره اند پخش شوند،خداوند در کتابش می فرماید:«آنچه را انجام داده اند حاضر یابند،و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمی دارد»[کهف(18):آیۀ 49]آنگاه فرمود:ای مردمان!پیش از پشیمانی و پیش از آنکه[مبادا]کسی بگوید،«دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم بی تردید من از ریشخندکنندگان بودم یا بگوید اگر خدایم ره می نمود،مسلما از پرهیزگاران بودم یا چون عذاب را ببیند بگوید کاش مرا بازگشتی می بود تا از نیکوکاران می شدم و خداوند ارجمند این چنین رد کند،آری،نشانه های من بر تو آمد و آنها را تکذیب کردی و گردن فرازی نمودی و از[جملۀ]کافران شدی»[زمر(39):آیات 56 الی 59]هم اکنون[به فکر خود باشید]،به خدا سوگند خواستار بازگشت نشد مرگ آنکه کردار نیک انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.سپس فرمود:ای مردمان!از هم اکنون،تا زمانی که قید و بند رها بوده،و چراغ فروزان و در توبه باز است،و پیش از آنکه قلم بخشکد و ورق در پیچیده شود[در اندیشۀ خود باشید که در آن روز] بخششی فرود نمی آید و کرداری بالا نمی رود،عرصۀ[آماده سازی]امروز و مسابقۀ فرداست و شما نمی دانید که به بهشت می روید یا دوزخ،از خداوند برای خود و برای شما درخواست آمرزش می کنم.

1304-تقسیم مال بعد از بیعت توسط حضرت علی علیه السّلام

[1457]10-ابراهیم بن صالح انماطی گوید:پس از بیعت آنگاه که امیر المؤمنین علیه السّلام به بامداد درآمد،وارد بیت المال شده و مالی را که جمع گشته بود،درخواست نموده و آن را سه دینار، سه دینار میان تمام مردمان حاضر تقسیم کرد،سهل بن حنیف بپا خواست و عرض کرد:ای امیر المؤمنین علیه السّلام این برده را آزاد کردم،سپس همانند آنچه را که حضرت به سهل بن حنیف پیشکش کرد،سه دینار نیز به آن برده عطا نمود.

ص:683

[39] المجلس یوم الجمعه السابع عشر من ذی القعده سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث ابن شاذان القمی،و الغضائری،و الشیخ المفید، و الحسین بن إبراهیم القزوینی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1458-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان القمّیّ،عن أبیه،عن محمّد بن الحسن،عن سعد عن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن بلال،عن محمّد بن بشیر الدّهّان،عن محمّد بن سماعه،قال:سأل بعض أصحابنا الصّادق علیه السّلام فقال له:

أخبرنی أیّ الأعمال أفضل؟قال:توحیدک لربّک.قال:فما أعظم الذّنوب؟قال:

تشبیهک لخالقک.

1459-2- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن الحسن بن شاذان،عن أبیه، عن محمّد بن الحسن،عن محمّد بن أبی القاسم،عن أحمد بن محمّد البرقیّ،عن

ص:684

39- جلسه سی و نهم

اشاره

جلسه روز جمعه

هفده ذی قعدۀ سال چهارصد و پنجاه و هفت

که باقی روایات ابن شاذان قمی و غضائری و شیخ مفید و حسین بن ابراهیم

قزوینی را مشتمل است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1305-بهترین اعمال

[1458]1-محمّد بن سماعه گوید:یکی از یاران ما از امام صادق علیه السّلام پرسش کرد و به حضرت عرض کرد:آگاهم کن،بهترین کردارها چیست؟فرمود:یکتاپرستی توست پروردگارت را، عرض کرد:بزرگترین گناهان چیست؟نسبت دادن ویژگی های انسانی است به آفریدگارت.

ص:685

علیّ بن محمّد القاسانیّ،عن أبی أیّوب المدنیّ،عن سلیمان الجعفریّ،عن أبی الحسن الرّضا،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:«لا تقتلوا القنبره،و لا تأکلوا لحمها فإنّها کثیره التّسبیح،و یقول آخر تسبیحها:«لعن اللّه مبغضی آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله».

1460-3- و عنه،بإسناده،قال:کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:ما أزرع الزّرع لطلب الفضل فیه،و ما أزرعه إلاّ لیتناوله الفقیر و ذو الحاجه،و تتناول منه القنبره خاصّه من الطّیر.

1461-4- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان،عن المعافی بن زکریّا، عن أحمد بن هوذه،عن إبراهیم بن إسحاق،عن محمّد بن سلیمان الدّیلمیّ،عن أبیه،قال:سألت جعفر بن محمّد علیهما السّلام:لم سمّیت الجمعه جمعه؟قال:لأنّ اللّه (تعالی)جمع فیها خلقه لولایه محمّد و أهل بیته علیهم السّلام.

1462-5- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان القمّیّ،عن أبی عبد اللّه محمّد بن علیّ،عن محمّد بن جعفر بن بطّه،عن محمّد بن الحسن،عن حمزه بن یعلی،عن محمّد بن داود النّهدیّ،عن علیّ بن الحکم،عن الرّبیع بن محمّد المسلیّ،عن عبد اللّه بن سلیمان،عن الباقر علیه السّلام قال:سألته عن زیاره القبور.قال:

إذا کان یوم الجمعه فزرهم،فإنّه من کان فیهم فی ضیق وسّع علیه ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس،یعلمون بمن أتاهم فی کلّ یوم،فإذا طلعت الشّمس کانوا سدی.قال:قلت:فیعلمون بمن أتاهم،فیفرحون به؟قال:نعم،

ص:686

1306-چکاوک را نکشید

[1459]2-سلیمان جعفری گوید:از امام رضا علیه السّلام شنیدم که می فرمود:چکاوک را نکشید و گوشتش را نخورید،زیرا آن[پرنده]بسیار تسبیح گوی بوده و در پایان تسبیحش می گوید:

«خداوند دشمنان خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله را لعنت کند».

1307-بذرافشانی کنید تا به فقرا دهید

[1460]3-سلیمان جعفری نقل کرد که،امام سجاد علیه السّلام می فرمود:برای زیاده خواهی بذرافشانی نمی کنم،و دانه نمی کارم مگر برای اینکه فقیر و نیازمند از آن بخورد و به ویژه پرندۀ چکاوک از آن برگیرد.

1308-علت نامگذاری جمعه

[1461]4-محمّد بن سلیمان دیلمی از پدرش نقل کرد که او گفت:از امام صادق علیه السّلام پرسیدم، چرا جمعه،جمعه نامیده شد؟فرمود:زیرا خداوند در آن روز آفریدگانش را برای دوستی محمد و خاندانش علیهم السّلام گرد هم جمع کرده است.

1309-زیارت قبور در روز جمعه

[1462]5-عبد اللّه بن سلیمان از امام باقر علیه السّلام خبر داد و گفت:از آن حضرت دربارۀ زیارت قبرها پرسشی نمودم،فرمود:هرگاه روز جمعه فرا رسید آنها را زیارت کن،زیرا هرکه در آن قبرها در تنگی و فشار باشد،میان نمایان شدن سپیده دم تا طلوع خورشید بر او بخشش شود،آنان به کسی که در هر روز نزدشان آید آگاه گردند،و آنگاه که خورشید سر برآورد،آزاد می شوند، عبد اللّه بن سلیمان گوید:عرض کردم:پس به کسی که نزدشان آید آگاه شوند و به واسطۀ آن شادمان گردند؟فرمود:آری و هنگامی که از کنارشان برود برایش دلتنگ شوند.

ص:687

و یستوحشون له إذا انصرف عنهم.

1463-6- و عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن شاذان،عن ابن الخال عبد العزیز بن جعفر بن قولویه،عن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خلف،عن موسی بن إبراهیم المروزیّ،عن موسی بن جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر،فلا یلبث فی موضع تسمع نفسه امرأه لیست له بمحرم.

1464-7- و عنه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أری رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بنی أمیّه یصعدون علی منبره من بعده،و یضلّون النّاس عن الصّراط القهقری،فأصبح حزینا.قال:

فهبط علیه جبرئیل،فقال:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،ما لی أراک کئیبا حزینا؟قال:یا جبرئیل،رأیت بنی أمیّه فی لیلتی هذه یصعدون منبری من بعدی،و یضلّون النّاس عن الصّراط القهقری!قال:و الّذی بعثک بالحقّ نبیّا،إنّی ما اطّلعت علیه؛ثمّ عرج إلی السّماء،فلم یلبث أن نزل علیه بآی من القرآن یؤنسه بها: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ* ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ* ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ [الشعراء(26):205-207]و أنزل علیه إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ* وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ* لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ [القدر(97):1-3]جعل اللّه لیله القدر لنبیّه صلّی اللّه علیه و اله خیرا من ألف شهر ملک بنی أمیّه.

1465-8- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن أحمد بن محمّد بن

ص:688

1310-سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد جایی که زن نامحرم باشد

[1463]6-موسی بن ابراهیم مروزی گوید:امام موسی کاظم از پدرش و او از پدرانش علیهم السّلام به من خبر داد که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکه به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده در جایی که زن نامحرم[صدای]نفسش را بشنود،درنگ نمی کند.

1311-نزول آیۀ شریفۀ(افرأیت ان متعناهم سنین)

[1464]7-امام صادق علیه السّلام فرمود:به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نشان داده شد که فرزندان امیّه پس از او بر منبرش بالا می روند و مردم را به سوی واماندگی می فریبند و حضرت اندوهگین شد،امام علیه السّلام فرمود:جبرئیل بر حضرت فرود آمد،و فرمود:ای رسول خدا،چه شده که تو را افسرده و غمگین می بینم؟فرمود:ای جبرئیل،دیشب فرزندان امیه را دیدم که پس از من بر منبرم بالا روند و مردم را به راه واماندگی منحرف کنند،جبرئیل فرمود:به خداوندی که به راستی تو را به پیامبری برانگیخت،سوگند که من بر این موضوع آگاه نبودم،آنگاه جبرئیل به آسمان بالا رفت،و دیری نپائید که با آیاتی از قرآن که[می خواست]با آنها او را خوشحال کند،فرود آمد:

«مگر نمی دانی که اگر سالها آنان را برخوردار کنیم،*و آنگاه آنچه[بدان]بیم داده می شوند بدیشان برسد*آنچه از آن برخوردار می شوند به کارشان نمی آید[و عذاب را از آنان دفع نمی کند؟]»[شعراء(26):آیات 205 الی 207]و به او ابلاغ کرد:«ما آن قرآن را در شب قدر نازل کردیم*و از شب قدر،چه آگاهت کرد*شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است»[قدر(98):آیات 1 الی 3]خداوند شب قدر را برای پیامبرش بهتر از هزار ماه حکمرانی فرزندان امیّه قرار داد.

ص:689

یحیی،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن الحسن أخیه،عن زرعه،عن سماعه،قال:قال لی:صلّ فی لیله إحدی و عشرین و لیله ثلاث و عشرین من شهر رمضان فی کلّ واحده منهما،إن قویت علی ذلک،مائه رکعه سوی الثّلاث عشره،و اسهر فیهما حتّی تصبح،فإنّ ذلک یستحبّ أن یکون فی صلاه و دعاء و تضرّع،فإنّه یرجی أن تکون لیله القدر فی إحداهما، لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ [القدر(97):3]فقلت له:کیف هی خیر من ألف شهر؟قال:

العمل فیها خیر من العمل فی ألف شهر،و لیس فی هذه الأشهر لیله القدر،و هی تکون فی رمضان،و فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ [الدخان(44):4]فقلت:و کیف ذلک؟فقال:ما یکون فی السّنه،و فیها یکتب الوفد إلی مکّه.

1466-9- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن ابن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:سألته عن لیله القدر؟قال:هی إحدی و عشرون أو ثلاث و عشرون.قلت:ألیس إنّما هی لیله القدر؟قال:بلی.قلت:

فأخبرنی بها.قال:و ما علیک أن تفعل خیرا فی لیلتین؟

1467-10- و عنه،بهذا الإسناد،عن الحسین بن سعید،عن القاسم بن محمّد، عن علیّ،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له أبو بصیر:ما اللّیله الّتی یرجی فیها ما یرجی؟قال:فی إحدی و عشرین أو ثلاث و عشرین.قال:فإن لم أقو علی کلتیهما؟قال:ما أیسر لیلتین فیما تطلب!قال:قلت:فربّما رأینا الهلال عندنا،

ص:690

1312-شب قدر در بیست و یکم ماه رمضان و یا بیست و سوم ماه رمضان است

[1465]8-زرعه از سماعه خبر داد که او گفت:به من فرمود[ظاهرا امام صادق علیه السّلام]:اگر توانایی داشتی در هریک از دو شب بیست و یک و بیست و سه ماه رمضان غیر از سیزده رکعت[نماز مغرب و عشا و نافلۀ آن دو]،صد رکعت نماز بخوان،و در آن دو شب بیدار باش تا اینکه به بامداد درآیی،و این شب زنده داری بهتر است که همراه با نماز و راز و نیاز باشد،زیرا امید است که شب قدر یکی از این دو شب باشد و«شب قدر بهتر از هزار ماه است»[قدر(98):

آیۀ 3].

به او عرض کردم:چگونه آن بهتر از هزار ماه است؟فرمود:عمل در آن شب بهتر از عمل در هزار ماه است.و شب قدر در این ماهها نیست و آن در ماه رمضان است و«در آن شب هر کار استواری[از اجمال]جدا می گردد[و تفصیل می یابد]»[دخان(44):آیۀ 4]عرض کردم:آن چگونه است؟فرمود:آنچه در یک سال رخ می دهد و همچنین شرفیاب شدن به مکه در آن شب نوشته می شود.

[1466]9-زراره از امام صادق علیه السّلام نقل کرد:از آن حضرت دربارۀ شب قدر پرسیدم.فرمود:آن شب بیست و یکم یا بیست و سوم است.سؤال کردم.آیا شب قدر فقط یکی از آن دو شب نیست؟فرمود:چرا عرض کردم:پس از آن آگاهم کن،فرمود:چه می شود که در دو شب کار نیک انجام دهی.

[1467]10-قاسم بن محمّد از علی بن حمزه بطاینی گزارش کرد که او گفت:نزد امام صادق علیه السّلام بودم،ابو بصیر به حضرت عرض کرد:شبی که آنچه آرزوست،در آن خواسته می شود،کدام است؟فرمود:در بیست و یکم یا بیست و سوم.عرض کرد:اگر توانایی بر هر دو شب نداشتیم [چطور]؟فرمود:چه آسان است تقاضا کردن در دو شب!علی بن ابی حمزه بطاینی گوید:

عرض کردم:چه بسا ما ماه را نزد خود می بینیم

ص:691

و جاءنا من یخبر بخلاف ذلک فی أرض أخری؟فقال:ما أیسر أربع لیل تطلبها فیها!قلت:جعلت فداک،لیله ثلاث و عشرین لیله الجهنیّ؟فقال:إنّ ذلک لیقال.

قلت:جعلت فداک،إنّ سلیمان بن خالد روی فی تسع عشره یکتب وفد الحاجّ.

فقال لی:یا أبا محمّد،یکتب وفد الحاجّ فی لیله القدر،و المنایا و البلایا و الأرزاق، و ما یکون إلی مثلها فی قابل،فاطلبها فی إحدی و ثلاث،و صلّ فی کلّ واحده منهما مائه رکعه،و أحیهما إن استطعت إلی النّور،و اغتسل فیهما.قال:قلت:فإن لم أقدر علی ذلک،و أنا قائم؟قال:فصلّ و أنت جالس.قلت:فإن لم أستطع؟قال:

فعلی فراشک.قلت:فإن لم أستطع؟قال:فلا علیک أن تکتحل أوّل لیله بشیء من النّوم،فإنّ أبواب السّماء تفتّح فی شهر رمضان،و تصفّد الشّیاطین،و تقبل أعمال المؤمنین،نعم الشّهر رمضان،کان یسمّی علی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المرزوق.

1468-11- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن أحمد بن محمّد بن یحیی،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن الحکم أخی هشام،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ للّه فی کلّ لیله من شهر رمضان عتقاء من النّار إلاّ من أفطر علی مسکر،أو مشاحن،أو صاحب شاهین.قال:قلت:و أیّ صاحب شاهین؟قال:الشّطرنج.

1469-12- و عنه،قال:أخبرنا المفید،عن إسماعیل بن محمّد،الأنباریّ عن إبراهیم بن محمّد الأزدیّ،عن شعیب بن أیّوب،عن معاویه بن هشام،عن سفیان

ص:692

و کسی از سرزمین دیگر آمده و برخلاف آنچه ما دیدیم،گزارش می کند؟حضرت فرمود:چه آسان است که خواستۀ خود را در چهار شب تقاضا کنی!عرض کرد:فدایت شوم!شب بیست و سوم شب جهنّی است[عبد اللّه بن انیس جهنی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دربارۀ شب قدر پرسید و عرض کرد:من با منزل فاصلۀ زیادی دارم پس به شبم آگاهی کن که بیابم؛حضرت فرمود:

شب بیست و سوم بیا]؟حضرت فرمود:این گفته شده است.

عرض کردم:فدایت شوم،سلیمان بن خالد گزارش داد که شرفیاب شدن حاجی در شب نوزدهم نوشته می شود.حضرت به من فرمود:ای پدر محمد رفتن حاجی[به حج]و مرگ ها و بلاها و روزی ها و کارهای مانند اینها تا سال آینده در شب قدر نوشته می شود پس اینها را در شب بیست و یک و بیست و سه درخواست نما،و در هرکدام از آن دو شب صد رکعت نماز بگذار،و اگر توانایی داشتی آن دو شب را تا درخشش صبح بیدار باش و در آن دو شب غسل کن.ابا محمد گوید:عرض کردم:اگر توانایی ایستاده خواندن این صد رکعت نماز را نداشتم[چه کنم؟]فرمود:نشسته بجا آور.عرض کردم:اگر نشسته نتوانستم[چطور؟] فرمود:بر بستر خود[به جای آور].عرض کردم:اگر نتوانستم[چطور]؟فرزمود:در این صورت اشکالی ندارد که در آغاز شب کمی بخوابی زیرا در ماه رمضان درهای آسمان گشوده شده و شیطان ها زنجیر می شوند و کردارهای مؤمنان پذیرفته آید و چه نیکوست ماه رمضان که در روزگار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به عنوان هدیه خوانده می شد.

1313-خداوند متعال در هر شب از ماه رمضان بندگانی را می بخشد

[1468]11-عمر بن یزید از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:خداوند در هر شب از ماه رمضان گروهی را از دوزخ رها می کند مگر کسی را که با شراب افطار کند یا ترک کنندۀ جماعت بوده یا همنشین دو شاه باشد.عمر بن یزید گوید:عرض کردم کدام همنشین دو شاه؟ فرمود:شطرنج.

ص:693

عن هشام بن حسّان،قال:سمعت أبا محمّد الحسن بن علیّ علیهما السّلام یخطب النّاس بعد البیعه له بالأمر،فقال:نحن حزب اللّه الغالبون،و عتره رسوله الأقربون،و أهل بیته الطّیّبون الطّاهرون،و أحد الثّقلین اللّذین خلّفهما رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أمّته، و الثّانی کتاب اللّه،فیه تفصیل کلّ شیء لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ [فصلت(41):42]فالمعوّل علینا فی تفسیره،لا نتظنّی تأویله،بل نتیقّن حقائقه،فأطیعونا فإنّ طاعتنا مفروضه،إذ کانت بطاعه اللّه(عزّ و جلّ)و رسوله مقرونه،قال اللّه(عزّ و جلّ): یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ [النساء(4):83] و أحذّرکم الإصغاء لهتاف الشّیطان،ف إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ [البقره(2):168] فتکونوا أولیاءه الّذین قال لهم: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ [الانفال(8):48]فتلقون[فتلقون]إلی الرّماح وزرا،و إلی السّیوف جزرا،و للعمد حطما،و للسّهام غرضا،ثمّ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً [الانعام(6):158].

1470-13- و عنه،عن الحسین بن إبراهیم،عن محمّد بن وهبان،عن محمّد بن أحمد بن زکریّا،عن الحسن بن علیّ بن فضّال،عن علیّ بن عقبه،عن سعید بن

ص:694

1314-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از صلح

[1469]12-هشام بن حسّان گوید:از امام حسن علیه السّلام که پس از بیعت مردم بر حکمرانی اش برای آنان سخنرانی می کرد،شنیدم که می فرمود:ما حزب پیروزمند خدا،و نزدیکترین بستگان رسول او و نیکو و پاکترین خاندانش و یکی از آن دو گرانبها هستیم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان امتش به یادگار گذاشت و آن دومی کتاب خداست که شرح و روشنگری هرچیزی در آن بوده،در حال و آیندۀ تو باطل راه ندارد[فصلت(41):آیۀ 42]و در تفسیرش به ما اعتماد شده،به تأویلش حدس و گمان نداریم،بلکه به واقعیتهای آن یقین داریم،بنابراین از ما اطاعت کنید که فرمانبرداری از ما واجب است،زیرا اطاعت ما در کنار اطاعت خداوند (گرامی و بزرگ)و رسولش آمده است.خداوند(عزّتمند و شکوهمند)فرمود:«ای کسانی که ایمان آورده اید،خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را[نیز]اطاعت نمایید، پس هرگاه در امری اختلاف نظر دارید آن را به[کتاب]خدا و[سنت]رسول عرضه بدارید»[نساء(4):آیۀ 59]«و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع دهند،قطعا از میان آنان کسانی اند[که می توانند درست و نادرست]آن را دریابند»[نساء(4):آیۀ 83]و شما را از گوش سپردن به نعرۀ شیطان بیم می دهیم،«همانا او دشمنی آشکار برای شماست» [بقره(2):آیۀ 168]و برحذر می دارم شما را از اینکه از آن دوستانش باشید که او دربارۀ آنان گفت:«امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد،و من پناه شما هستم،پس هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدیند[شیطان]به عقب برگشت و گفت:من از شما بیزارم،من چیزی را می بینم که شما نمی بینید»[انفال(8):آیۀ 48]آنگاه برای نیزه ها[جایگاه]فرو نشستن،برای شمشیرها قربانی،برای گرزها[دستمایۀ]شکستن و برای تیرها هدف خواهید شد و آنگاه«کسی که قبلا ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی بخشد.»[انعام(6):آیۀ 158]

ص:695

عمر الجعفیّ،عن محمّد بن مسلم،قال:دخلت علی أبی جعفر علیهما السّلام ذات یوم و هو یأکل متّکئا،قال:و قد کان یبلغنا أنّ ذلک یکره،فجعلت أنظر إلیه،فدعانی إلی طعامه،فلمّا فرغ،قال:یا محمّد،لعلّک تری أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله رأته عین و هو یأکل متّکئا منذ بعثه اللّه إلی أن قبضه؟ثمّ ردّ علی نفسه فقال:لا و اللّه ما رأته عین یأکل و هو متّکئ منذ أن بعثه اللّه إلی أن قبضه.ثمّ قال:یا محمّد،لعلّک تری أنّه شبع من خبز البرّ ثلاثه أیّام متوالیه منذ أن بعثه اللّه إلی أن قبضه؟ثمّ إنّه ردّ علی نفسه،ثمّ قال:لا و اللّه،ما شبع من خبز البرّ ثلاثه أیّام متوالیه إلی أن قبضه اللّه،أما إنّی لا أقول:إنّه لم یجد لقد کان یجیز الرّجل الواحد بالمائه من الإبل،و لو أراد أن یأکل لأکل،و لقد أتاه جبرئیل علیه السّلام بمفاتیح خزائن الأرض ثلاث مرّات یخیّره من غیر أن ینقصه اللّه ممّا أعدّ له یوم القیامه شیئا،فیختار التّواضع لربّه،و ما سئل شیئا قطّ، فقال:لا؛إن کان أعطی،و إن لم یکن قال:یکون إن شاء اللّه(تعالی)؛و ما أعطی علی اللّه شیئا قطّ إلاّ سلّم اللّه له ذلک،حتّی أن کان لیعطی الرّجل الجنّه فیسلّم اللّه ذلک له ثمّ تناولنی بیده فقال:و إن کان صاحبکم علیه السّلام لیجلس جلسه العبد،و یأکل أکل العبد،و یطعم النّاس خبز البرّ و اللّحم،و یرجع إلی رحله فیأکل الخبز و الزّیت، و إن کان لیشتری القمیصین السّنبلانیّین،ثمّ یخیّر غلامه خیرهما،ثمّ یلبس الآخر،فإذا جاز أصابعه قطعه،و إن جاز کعبیه حذفه،و ما ورد علیه أمران قطّ کلاهما للّه رضی إلاّ أخذ بأشدّهما علی بدنه،و لقد ولی النّاس خمس سنین ما

ص:696

1315-امام باقر علیه السّلام از سیرۀ رسول اللّه خبر می دهد

[1470]13-محمّد بن مسلم گوید:روزی به خدمت امام باقر علیه السّلام رفتم درحالی که حضرت به چیزی تکیه داده،غذا می خورد.محمد بن مسلم گوید:و حال آنکه به ما خبر رسیده بود که از اینچنین کاری بازداشته شده ایم،به حضرتش نگریستم،به خوراکش دعوتم کرد،وقتی دست از غذا کشید،فرمود:ای محمد،شاید می پنداری از وقتی که خداوند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به پیامبری برانگیخت تا زمانی که جانش را گرفت،چشمی تکیه دادن او را هنگام غذا خوردن دیده بود؟آنگاه خود پاسخ داده و فرمود:نه به خدا سوگند از وقتی که خداوند او را برانگیخت تا زمانی که جانش را گرفت،دیده ای ندیدش که به حال تکیه داده،غذا بخورد.

سپس فرمود:ای محمّد!شاید گمان می کنی از وقتی که خداوند او را برانگیخت تا زمانی که جانش را گرفت،آن حضرت سه روز پی درپی از نان گندم سیر شد.آنگاه خود پاسخ داده و فرمود:نه به خدا سوگند،تا زمانی که خداوند جانش را گرفت سه روز پی درپی از نان گندم سیر نشد،ولی من نمی گویم،او نان گندم نیافت،گاهی یک مرد را صد شتر[بار گندم]جایزه می داد،اگر می خواست نان گندم بخورد،می خورد،کلید گنج های زمین را جبرئیل سه بار به نزد او آورد،و در اختیار او نهاد بدون آنکه،خداوند چیزی از آنچه را که برای او در روز رستاخیز آماده کرده است،بکاهد،ولی او فروتنی در برابر پروردگارش را برگزید و هرگز چیزی از او درخواست نشد که بفرماید:نه،اگر بود ارزانی می داشت و اگر نبود می فرمود:اگر خداوند(والا مقام)بخواهد می باشد[یعنی پس از این به دست آید به تو عطا می کنم.]هرگز چیزی به حساب خداوند[به کسی]پیشکش نمی کرد مگر اینکه خداوند آن را به او واگذار می کرد،تا جایی که اگر بهشت را به مردی هدیه می داد،خداوند آن را به او می سپرد.آنگاه حضرت دستش را به طرف من دراز کرد و فرمود:آقای شما[امام سجّاد علیه السّلام]بنده گونه می نشست و بنده گونه غذا می خورد و نان گندم و گوشت را به مردم می خوراند و به خانه اش بازگشته نان و روغن میل می کرد و اگر دو پیراهن بلند می خرید برده اش را به[برگرفتن] بهترین آن دو اختیار می داد و دیگری را خود می پوشید،و هرگاه[بریدن]انگشتان[غلام]او جایز می شد آن را قطع می کرد و اگر دو قوزک پا جایز می شد آن[حکم]را برمی داشت،و هرگز دو کاری که مورد خشنودی خداوند بود به او نمی رسید مگر آنکه دشوارترینش را بر بدنش تحمیل می کرد و پنج سال از مردم دوری جسته

ص:697

وضع آجرّه علی آجرّه،و لا لبنه،علی لبنه و لا اقتطع قطیعه،و لا أورث بیضاء و لا حمراء،إلاّ سبعمائه درهم فضلت من عطائه،أراد أن یبتاع بها لأهله خادما،و ما أطاق عمله منّا أحد،و إنه کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام لینظر فی کتاب من کتب علیّ علیه السّلام فیضرب به الأرض،و یقول:من یطیق هذا.

1471-14- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن عبد اللّه بن سنان،عن حفص:

عن أبی جعفر علیه السّلام قال:إذا أحرم الرّجل فی صلاته-یعنی التّکبیر-أقبل اللّه بوجهه علیه،و وکّل به ملکا یلتقط القرآن من فیه التقاطا،فإن التفت فی صلاته أعرض اللّه عنه بوجهه،و وکله إلی ملائکته.

1472-15- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن عبد المؤمن الأنصاریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:عرضت علیّ بطحاء مکّه ذهبا،فقلت:یا ربّ،لا و لکن أشبع یوما و أجوع یوما،فإذا شبعت حمدتک و شکرتک،و إذا جعت دعوتک و ذکرتک.

1473-16- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن أبی کهمس،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:من أعطی أربعا لم یحرم أربعا:من أعطی الدّعاء لم یحرم الإجابه،و من أعطی الاستغفار لم یحرم المغفره،و من أعطی التّوبه لم یحرم القبول،منه و من أعطی الشّکر لم یحرم الزّیاده،و ذلک فی کتاب اللّه (عزّ و جلّ).

ص:698

آجری را روی آجری و خشتی را بر خشتی قرار نداده و سهمی را برای خود برنداشته و هیچ [سکه]سفید و سرخی را به ارث نگذاشت مگر هفتصد درهم که از بخشش های او باقی مانده بود که می خواست با آن برای خانواده اش خدمتکاری خریداری نماید،[اگرچه او چنین زندگی کرد]ولی هیچ یک از ما تاب و توان کردار او را ندارد،[همچنان که]وقتی امام سجاد علیه السّلام در نوشته ای از نوشته های امیر المؤمنین علی علیه السّلام می نگریست آن را بر زمین می نهاد و می فرمود:چه کسی تاب و تحمل آن را دارد.

1316-وقتی مرد در نمازش احرام می بندد و تکبیر می گوید خداوند به او رو می کند

[1471]14-عبد اللّه بن سنان از حفض نقل کرد که به امام صادق علیه السّلام فرمود:وقتی مرد در نمازش احرام می بندد-مقصودش تکبیر بود-خداوند به او رو می کند و فرشته ای را نمایندۀ او قرار می دهد که قرآن را از دهانش دریافت نماید و اگر در نمازش[به چیزی دیگر]توجّه کند خداوند از او روگردان شده و[حساب]او را به فرشتگانش می سپارد.

[1472]15-عبد المؤمن انصاری از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به اندازۀ جلگۀ مکه طلا بر من عرضه شد،عرض کردم:پروردگارا!نخیر بلکه یک روز به حد کفایت می خورم و یک روز گرسنه می مانم،هرگاه سیر شدم تو را سپاس گفته و شکرگزاری می کنم و هرگاه گرسنه ماندم تو را خوانده و به یاد می آورم.

1317-هرکس چهار چیز دریافت کند از چهار چیز محروم نمی شود

[1473]16-ابی کهمس از برخی از اصحاب ما از امام صادق علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:هرکه چهار چیز دریافت کند از چهار چیز محروم نمی شود:هرکه دعا دریافت کند محروم از اجابت نمی شود،و هرکه استغفار دریافت کند بی بهره از آمرزش نمی شود،و هرکه توبه دریافت کند محروم از پذیرش نمی شود و هرکه شکرگزاری دریافت کند بی نصیب از فزونی نمی گردد و آن در کتاب خداوند(گرامی و بزرگ)[آمده]است.

ص:699

1474-17- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن رفاعه بن موسی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:سمعته یقول:ما فرض اللّه(عزّ ذکره)علی هذه الأمّه أشدّ علیهم من الزّکاه،و ما تهلک عامّتهم إلاّ فیها.

1475-18- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن أسباط بن سالم مولی أبان، قال:قلت:لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک،یعلم ملک الموت نفس من یقبض؟قال:

إنّما هی صکاک تنزل من السّماء:اقبض نفس فلان بن فلان.

1476-19- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن أسباط بن سالم،عن أیّوب بن راشد،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مانع الزّکاه یطوق بحیّه قرعاء تأکل من دماغه،و ذلک قول اللّه(تعالی): سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ [آل عمران(3):180].

1477-20- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن رجل،عن أیّوب بن الحرّ، عن معاذ بن ثابت،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:إنّ المؤمن لیذنب الذّنب فیذکره بعد عشرین سنه فیستغفر منه،فیغفر له،و إنّما ذکره لیغفر له،و إنّ الکافر لیذنب الذّنب فینساه من ساعته.

1478-21- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن عقبه،عن أبی کهمس،قال:و بالإسناد الأوّل عن زرعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:قلت له:أیّ الأعمال هو أفضل بعد المعرفه؟قال:ما من شیء بعد المعرفه یعدل هذه الصّلاه،و لا بعد المعرفه و الصّلاه شیء یعدل الزّکاه،و لا بعد ذلک شیء یعدل الصّوم،و لا بعد ذلک شیء یعدل الحجّ،

ص:700

1318-خداوند چیزی دشوارتر از زکات بر این امت واجب نکرد

[1474]17-رفاعه بن موسی از امام صادق علیه السّلام نقل کرد:از حضرت شنیدم که می فرمود:خداوند (یادش گرامی)چیزی دشوارتر از زکات بر این امّت واجب نکرد،و تودۀ آنان هلاک نمی شوند مگر به خاطر زکات.

1319-فرشتۀ مرگ می داند که جان چه کسی را می گیرد

[1475]18-اسباط بن سالم غلام أبان گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:ای جانم به فدایت:

فرشتۀ مرگ می داند جان چه کسی را می گیرد؟فرمود:همانا او حواله ای است که از آسمان فرود آید:«جان فلانی پسر فلانی را بگیر».

1320-بازدارندۀ زکات به ماری بی مو حلقه می شود

[1476]19-ایوب بن راشد گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:بازدارندۀ زکات به ماری بی موی،حلقه می شود که مغزش را می خورد و آن گفتار خداوند(والا مقام)است که فرمود:

«به زودی آنچه به آن بخل ورزیده اند،روز رستاخیز همچون قلاده ای گردنگیرشان می شود»[آل عمران(3):آیۀ 180].

1321-بخشیده شدن گناه

[1477]20-معاذ بن ثابت فرّاء از امام باقر علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:[گاهی]مؤمن گناهی می کند و پس از بیست سال آن را به یاد می آورد و از آن آمرزش می خواهد،و آمرزیده می شود و همانا آن را به یاد آورد تا آمرزیده شود ولی کافر مرتکب گناه می شود و همان لحظه آن را فراموش می کند.

1322-کدام اعمال بهترین هستند

[1478]21-زرعه گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:پس از شناخت،بهترین کردار چیست؟ فرمود:پس از شناخت چیزی برابر این نماز نیست،پس از شناخت و نماز چیزی معادل زکات نیست و پس از اینها چیزی همطراز روزه نیست و پس از آن چیزی برابر با حج نیست

ص:701

و فاتحه ذلک کلّه معرفتنا،و خاتمته معرفتنا،و لا شیء بعد ذلک کبرّ الإخوان و المواساه ببذل الدّینار و الدّرهم،فإنّهما حجران ممسوخان،بهما امتحن اللّه خلقه بعد الّذی عدّدت لک،و ما رأیت شیئا أسرع غنی و لا أنفی للفقر من إدمان حجّ هذا البیت،و صلاه فریضه تعدل عند اللّه ألف حجّه و ألف عمره مبرورات متقبّلات، و الحجّه عنده خیر من بیت مملوّ ذهبا،لا بل خیر من ملء الدّنیا ذهبا و فضّه تنفقه فی سبیل اللّه(عزّ و جلّ)،و الّذی بعث محمّدا بالحقّ بشیرا و نذیرا لقضاء حاجه امرئ مسلم و تنفیس کربته،أفضل من حجّه و طواف و حجّه و طواف،-حتّی عقد عشره-ثمّ خلا یده،و قال:اتّقوا اللّه،و لا تملّوا من الخیر،و لا تکسلوا،فإنّ اللّه (عزّ و جلّ)و رسوله صلّی اللّه علیه و اله الغنیّان عنکم و عن أعمالکم،و أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ [فاطر (35):15](عزّ و جلّ)و إنّما أراد اللّه(عزّ و جلّ)بلطفه سببا یدخلکم به الجنّه.

1479-22- و بهذا الإسناد،عن زریق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:من ترک الخمر للنّاس لا للّه،صیانه لنفسه،أدخله اللّه الجنّه.

1480-23- و بهذا الإسناد،عن زریق قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من السّنّه الجلسه بین الأذان و الإقامه فی صلاه الغداه و صلاه المغرب و صلاه العشاء، لیس بین الأذان و الإقامه سبحه،و من السّنّه أن یتنفّل برکعتین بین الأذان و الإقامه فی صلاه الظّهر و العصر.

1481-24- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یصلّی الغداه

ص:702

و آغاز همۀ اینها شناخت ما و فرجامشان شناخت ماست.و پس از اینها چیزی همانند نیکی و احسان به برادران[دینی]با بخشش دینار و درهم نیست.زیرا درهم و دینار دو سنگ مسخ شده ای[از طلا به شکل سکّۀ دینار و از نقره به شکل سکۀ درهم]هستند که خداوند پس از آنچه که برایت شمردم،آفریدگانش را با این دو آزمود،و چیزی را زود بی نیازکننده تر و فقرزداینده تر از شیفتگی به حج خانۀ خدا نیافتم و یک نماز واجب در پیشگاه خداوند با هزار حج و هزار عمرۀ فرمانبری شده و پذیرفته شده،برابری می کند و یک حج کردن در درگاه او از خانه ای پر از طلا بهتر است،نه بلکه به پری دنیا از طلا و نقره که در راه خداوند(گرامی و بزرگ)بخشش کنی،نیکوتر است.به آن کسی که محمد را به شایستگی به عنوان مژده آور و بیم دهنده برانگیخت،سوگند که برآوردن نیاز مرد مسلمان و زدودن اندوه او بهتر است از یک حج و طواف و یک حج و طواف-تا به ده رساند-آنگاه شمارش را رها کرد و فرمود:از خدا پروا کنید،و از نیکی خسته نشوید و سستی نورزید،زیرا خداوند و فرستاده اش از شما و کارهایتان بی نیازند ولی شما به خداوند(عزتمند و شکوهمند)نیازمندید و همانا خداوند (گرامی و بزرگ)به مهربانی خود بهانه ای خواست تا به واسطۀ آن شما را وارد بهشت نماید.

1323-هرکه شراب را به خاطر خودش ترک کند وارد بهشت می شود

[1479]22-زریق از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هرکه شراب را به خاطر مردم نه به خاطر خدا و برای حفظ جانش ترک کند،خداوند او را وارد بهشت می نماید.

1324-نشستن میان اذان و اقامه از سنت پیامبر است

[1480]23-زریق گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:نشستن میان اذان و اقامه در نماز صبح و نماز مغرب و نماز عشا از شیوه های پسندیدۀ[پیامبر و امامان علیهم السّلام]است ولی میان اذان و اقامه،ذکری نیست و از دیگر شیوه های پسندیده آن است که میان اذان و اقامه در نماز ظهر و عصر دو رکعت نماز بخوانی.

ص:703

بغلس عند طلوع الفجر الصّادق أوّل ما یبدو،قبل أن یستعرض،و کان یقول: وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً [الاسراء(17):78]إنّ ملائکه اللّیل تصعد، و ملائکه النّهار تنزل عند طلوع الفجر،فأنا أحبّ أن تشهد ملائکه اللّیل و ملائکه النّهار صلاتی.قال:و کان یصلّی المغرب عند سقوط القرص،قبل أن تظهر النّجوم.

1482-25- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:کان أبو عبد اللّه علیه السّلام ربّما یقدّم عشرین رکعه یوم الجمعه فی صدر النّهار،فإذا کان عند زوال الشّمس أذّن و جلس جلسه ثمّ أقام و صلّی الظّهر،و کان لا یری صلاه عند الزّوال یوم الجمعه إلاّ الفریضه،و لا یقدّم صلاه بین یدی الفریضه إذا زالت الشّمس،و کان یقول:أوّل صلاه فرضها اللّه(عزّ و جلّ)علی العباد صلاه الظّهر یوم الجمعه مع الزّوال.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لکلّ صلاه أوّل و آخر لعلّه تشغل سوی صلاه الجمعه و صلاه المغرب و صلاه الفجر و صلاه العیدین،فإنّه لا یقدّم بین یدی ذلک نافله.قال:

و ربّما کان یصلّی یوم الجمعه ستّ رکعات إذا ارتفع النّهار،و بعد ذلک ستّ رکعات أخر،و کان إذا رکدت الشّمس فی السّماء قبیل الزّوال أذّن و صلّی رکعتین فما یفرغ إلاّ مع الزّوال،ثمّ یقیم للصّلاه فیصلّی الظّهر،و یصلّی بعد الظّهر أربع رکعات، ثمّ یؤذّن و یصلّی رکعتین،ثمّ یقیم فیصلّی العصر.

1483-26- و بهذا الإسناد،عن زریق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إذا طلع الفجر

ص:704

1325-امام صادق علیه السّلام نماز صبح را هنگام پیدایی سپیدۀ راستین در ابتدای برآمدنش بپا

می داشت]

[1481]24-زریق گوید:امام صادق علیه السّلام نماز صبح را به صبحگاه،هنگام پیدایی سپیدۀ راستین در آغاز برآمدنش و پیش از اینکه پهن شود،به پا می داشت و می فرمود:«و نماز صبح را،زیرا نماز صبح[مقرون با]گواهی[فرشتگان]است»[اسراء(17):آیۀ 78]همانا هنگام آشکار شدن صبح فرشتگان شب بالا روند و فرشتگان روز فرود آیند،و من دوست دارم فرشتگان شب و روز نمازم را مشاهده کنند،راوی گوید:و آن حضرت نماز مغرب را هنگام ناپدید شدن قرص خورشید،پیش از نمایان شدن ستارگان می خواند.

1326-اولین نمازی که خداوند بر بندگانش واجب کرد نماز ظهر روز جمعه بود

[1482]25-زریق گوید:امام صادق علیه السّلام گاهی اوقات در آغاز روز جمعه بیست رکعت نماز را مقدم می داشت و هنگامی که ظهر می شد،اذان گفته و می نشست آنگاه به پا خواسته و نماز ظهر را می خواند.و هنگام ظهر روز جمعه به جز نماز واجب نماز دیگری را در نظر نمی گرفت.هنگامی که ظهر می شد نمازی را بر نماز واجب مقدم نمی داشت و می فرمود:

اولین نمازی که خداوند(گرامی و بزرگ)بر بندگانش واجب کرد نماز ظهر روز جمعه به هنگام ظهر بود.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:[وقت]هر نمازی از آنجا که[چه بسا]مانعی[از نماز اول وقت]بازدارد آغاز و فرجامی دارد مگر نماز جمعه و نماز مغرب و نماز صبح و نماز عید فطر و عید قربان،زیرا بر اینها نماز نافله ای پیشی نمی گیرد.راوی گوید:و حضرت گاهی اوقات در روز جمعه هنگامی که روز بالا می رفت شش رکعت و پس از آن شش رکعت دیگر نماز می گذارد و هنگامی که اندکی پیش از ظهر خورشید بی حرکت می شد،اذان گفته و دو رکعت نماز می گذارد و پایانش نمی داد مگر با فرا رسیدن ظهر،آنگاه برای نماز به پا خواسته و نماز ظهر را بر پا می داشت و پس از نماز ظهر چهار رکعت نماز می گذارد.سپس اذان گفته و دو رکعت نماز می خواند،آنگاه می ایستاد و نماز ظهر را به پا می داشت.

1327-هنگام آمدن سپیده دم نماز نافله ای نیست

[1483]26-زریق از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:هرگاه سپیده دم نمایان گردد

ص:705

فلا نافله،و إذا زالت الشّمس یوم الجمعه فلا نافله،و ذلک إنّ یوم الجمعه یوم ضیّق،و کان أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله یتجهّزون للجمعه یوم الخمیس لضیق الوقت.

1484-27- و بهذا الإسناد،عن رزیق،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:رفع إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام بالکوفه أنّ قوما من جیران المسجد لا یشهدون الصّلاه جماعه فی المسجد،فقال علیه السّلام:لیحضرنّ معنا صلاتنا جماعه،أو لیتحوّلنّ عنّا،و لا یجاورونّا و لا نجاورهم.

1485-28- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:صلاه الرّجل فی منزله جماعه تعدل أربعا و عشرین صلاه،و صلاه الرّجل جماعه فی المسجد تعدل ثمانیا و أربعین صلاه مضاعفه فی المسجد،و إنّ الرّکعه فی المسجد الحرام ألف رکعه فی سواه من المساجد،و إنّ الصّلاه فی المسجد فردا بأربع و عشرین صلاه،و الصّلاه فی منزلک فردا هباء منثور،لا یصعد منه إلی اللّه شیء و من صلّی فی بیته جماعه رغبه عن المسجد فلا صلاه له،و لا لمن صلّی معه،إلاّ من علّه تمنع من المسجد.

1486-29- و بهذا الإسناد عن زریق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام بلغه أنّ قوما لا یحضرون الصّلاه فی المسجد،فخطب فقال:إنّ قوما لا یحضرون الصّلاه معنا،فی مساجدنا،فلا یؤاکلونا،و لا یشاربونا،و لا یشاورونا،و لا یناکحونا،و لا یأخذوا من فیئنا شیئا،أو یحضروا معنا صلاتنا جماعه،و إنّی

ص:706

نماز نافله ای نیست و هنگامی که ظهر روز جمعه شود[نیز]نافله ای نیست،و آن به این خاطر است که روز جمعه روز محدودی است و به خاطر تنگی وقت پیروان محمد صلّی اللّه علیه و اله در روز پنجشنبه برای روز جمعه آماده می شدند.

1328-حضرت علی علیه السّلام به همسایگان مسجد فرمودند:که با ما در نماز جماعت شرکت

کنید]

[1484]27-زریق گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:به امیر المؤمنین علیه السّلام در کوفه گزارش رسید که عده ای از همسایگان مسجد در نماز جماعت حاضر نمی شوند،پس حضرت فرمود:باید با ما در نماز جماعت شرکت نمایند یا از ما روی برتابند و در همسایگی ما زیست نکنند و ما هم نزدیک آنان نمی رویم.

1330-فضیلت نماز جماعت

[1485]28-زریق گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:نماز جماعت مردم در خاندانش با بیست و چهار رکعت نماز برابری می کند و نماز جماعت مرد در مسجد دو برابر بوده و با چهل و هشت رکعت نماز برابری می نماید،و یک رکعت نماز در مسجد الحرام برابر با هزار رکعت در مسجدهای دیگر است و نماز به تنهایی در مسجد برابر با بیست و چهار رکعت و نماز به تنهایی در خانۀ خویش پراکنده است که چیزی از آن به سوی خداوند بالا نمی رود و هرکه به خاطر بیزاری از مسجد در منزلش نماز گذارد،نمازی از او و از کسی که با او نماز می خواند پذیرفته نیست مگر به خاطر عذری که از مسجد بازداشت.

1331-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در مورد کسانی که در مسجد نماز نمی خوانند

[1486]29-زریق گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:به گوش امیر المؤمنین علیه السّلام رسید که عده ای برای نماز در مسجد حضور نمی یابد،حضرت سخنرانی کرد و فرمود:عده ای که برای نماز با ما در مسجدها حاضر نمی شوند،یا هم خوراک و هم نوشاک ما نباشند،با ما مشورت ننمایند،با ما وصلت نکنند،و از گروه ما چیزی نگیرند یا اینکه همراه ما در نماز جماعت حاضر شوند

ص:707

لأوشک أن آمر لهم بنار تشعل فی دورهم فأحرقها علیهم أو ینتهون.قال:فامتنع المسلمون عن مؤاکلتهم و مشاربتهم و مناکحتهم حتّی حضروا الجماعه مع المسلمین.

1487-30- و عنه،قال:أخبرنا الحسین بن عبد اللّه بن إبراهیم،عن أبی محمّد هارون بن موسی التّلّعکبریّ،عن محمّد بن همّام،عن عبد اللّه الحمیریّ،عن محمّد بن خالد الطّیالسیّ،عن زریق الخلقانیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ قوما أتوا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،إنّ بلادنا قد قحطت،و تأخّر عنّا المطر، و توالت علینا السّنون،فاسأل اللّه(عزّ و جلّ)أنّ یرسل السّماء علینا،فأمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالمنبر فأخرج،و اجتمع النّاس،فصعد المنبر و دعا،و أمر النّاس أن یؤمّنوا، فلم یلبث أن هبط جبرئیل علیه السّلام فقال:یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله أخبر النّاس أنّ ربّک قد وعدهم أنّهم یمطرون یوم کذا و کذا.قال:فلم یزل النّاس یتلوّمون ذلک الیوم و تلک السّاعه حتّی إذا کانت السّاعه أهاج اللّه ریحا،فأثارت سحابا،و جلّلت السّماء،و أرخت عزالیها،فجاء أولئک النّفر بأعیانهم إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:یا رسول اللّه،ادع اللّه أن یکفّ عنّا السّماء،فإنّا قد کدنا أن نغرق؛فاجتمع النّاس،و دعا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأمرهم أن یؤمّنوا،فقال له رجل:یا رسول اللّه،أسمعنا،فإنّ کلّ ما تقول لیس نسمع.فقال:

قولوا:اللّهمّ حوالینا و لا علینا،اللّهمّ صبّها فی بطون الأودیه،و فی منابت الشّجر، و حیث یرعی أهل الوبر،اللّهمّ اجعله رحمه،و لا تجعله عذابا.

ص:708

و چیزی نمانده بود که من آتش را بر آنان فرمان دهم تا به خانه هایشان زبانه کشد و آنان را بسوزانم یا اینکه از کارشان دست بکشند.امام صادق علیه السّلام فرمود:مسلمانان از هم خوراکی و هم نوشاکی و ازدواج با آنان خودداری کردند تا اینکه با مسلمانان در نماز جماعت حضور یافتند.

1332-باران آمدن به دعای حضرت علی علیه السّلام

[1487]30-زریق به زبیر خلقانی از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:گروهی به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله رسیدند و عرض کردند:ای رسول خدا!در شهر ما خشکسالی شده و باران به تأخیر افتاده و سالها[ی خشکسالی]از پی هم می آیند،بنابراین از خداوند(گرامی و بزرگ)درخواست نما که[باران]آسمان را بر ما فرو فرستد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دستور داد منبر بیاورند و بیرون رفتند و مردم هم جمع شدند سپس بر فراز منبر رفت و دعا نمود و به مردم فرمان داد که آمین گویند،دیری نپایید که جبرئیل علیه السّلام فرود آمد و فرمود:ای محمد صلّی اللّه علیه و اله مردم را آگاه کن که پروردگار تو بر آنان وعده داد که در فلان روز باران برایشان ببارد.امام صادق علیه السّلام فرمود:همواره مردم در پی آن روز و آن ساعت بودند تا اینکه آن لحظه فرا رسید،خداوند بادی برانگیخت که ابر را به حرکت درآورد و آسمان را پوشانید و بارانش را فرو ریزاند،و همان افراد با بزرگانشان به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمدند و عرض کردند:ای رسول خدا از خداوند بخواه که آسمان را از ما بازدارد،زیرا نزدیک است که غرق شویم،پس بار دیگر مردم گرد آمدند و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دعا فرمود و به آنان فرمان داد که آمین گویند،سپس مردی به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا،آگاهمان کن که آنچه تو فرمودی نشنیدیم.حضرت فرمود:

بگویید:پروردگارا برگردانندۀ[خطر]از ما باش نه بر ما،پروردگارا،آن[باران]را در بستر رودخانه ها و در نهالستانها و هرجا که بادیه نشینان گله می چرانند،جاری کن.پروردگارا آن را مایۀ رحمت قرار بده و[سایۀ]عذاب مگردان.

ص:709

1488-31- و بهذا الإسناد،عن زریق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:ما برقت قطّ فی ظلمه لیل و لا ضوء نهار إلاّ و هی ماطره.

1489-32- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام یوما إذ دخل علیه رجلان من أهل الکوفه من أصحابنا،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام أتعرفهما؟ قلت:نعم هما من موالیک.فقال:نعم،و الحمد للّه الّذی جعل أجلّه موالیّ بالعراق.

فقال له أحد الرّجلین:جعلت فداک،إنّه کان علیّ مال لرجل ینسب إلی بنی عمّار الصّیارف بالکوفه،و له بذلک ذکر حقّ و شهود،فأخذ المال و لم أسترجع منه الذّکر بالحقّ،و لا کتبت علیه کتابا،و لا أخذت منه براءه،و ذلک لأنّی وثقت به و قلت له:

مزّق الذّکر بالحقّ الّذی عندک؛فمات و تهاون بذلک و لم یمزّقه،و أعقب هذا أن طالبنی بالمال ورّاثه و حاکمونی،و أخرجوا بذلک الذّکر بالحقّ،و أقاموا العدول، فشهدوا عند الحاکم،فأخذت بالمال،و کان المال کثیرا،فتواریت عن الحاکم، فباع علیّ قاضی الکوفه معیشه لی،و قبض القوم المال،و هذا رجل من إخواننا ابتلی بشراء معیشتی من القاضی،ثمّ إنّ ورثه المیّت أقرّوا أنّ المال کان أبوهم قد قبضه،و قد سألوه أن یردّ علیّ معیشتی،و یعطونه فی أنجم معلومه،فقال:إنّی أحبّ أن تسأل أبا عبد اللّه علیه السّلام عن هذا.فقال الرّجل:جعلنی اللّه فداک،کیف أصنع؟ فقال له:تصنع أن ترجع بمالک علی الورثه،و تردّ المعیشه إلی صاحبها،و تخرج یدک عنها.قال:فإذا أنا فعلت ذلک،له أن یطالبنی بغیر هذا؟قال له:نعم،له أن یأخذ

ص:710

1333-آسمان هرگز در تاریکی شب و در روشنایی روز برق نمی زند مگر از آسمان باران

ببارد]

[1488]31-زریق از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:[آسمان]هرگز در تاریکی شب و در روشنایی روز برق نزد مگر اینکه بارندۀ[باران]بود.

1334-امام صادق علیه السّلام فرمودند که ستایش خداوند را که دوستانم را در عراق قرار داد

[1489]32-زریق گوید:روزی نزد امام صادق علیه السّلام بودم که دو تن از شیعیان اهل کوفه وارد شدند،پس حضرت بر من فرمود:آن دو را می شناسی؟عرض کردم:آری!از دوستان تو هستند.حضرت فرمود:آری!ستایش خدایی را که ارجمندترین دوستانم را در عراق قرار داد.یکی از آن دو مرد به حضرت عرض کرد،ای فدای تو شوم،مالی از مردی که منسوب به فرزندان عمار خزانه دار کوفه است در نزد من بود،و او برای آن مدرک قانونی و گواهانی داشت،ما را گرفت ولی من از او مدرک قانونی درخواست نکردم و نوشته ای بر آن ننوشتم و از او خلاصی نجستم به این خاطر که من به او اعتماد کردم،و به او گفتم:آن مدرک قانونی که نزد توست پاره کن.تا اینکه از دنیا رفت و در مورد آن نامه سهل انگاری کرده و پاره اش نکرد، به دنبال آن وارثانش مال را از من خواستار شده و مرا به دادگاه کشاندند،و آن مدرک قانونی را عرضه نمودند و اقامۀ دادگری کردند و نزد حاکم گواهی دادند و[من]محکوم به پرداخت مال شدم.درحالی که مال زیادی بود،لذا از دید حاکم پنهان گشتم،قاضی کوفه مایۀ گذران زندگی ام را فروخت و آن افراد مال خود را دریافت کردند،و آن شخصی که دچار خرید مایۀ گذران زندگی من از قاضی شد مردی از برادران ما بود،آنگاه وارثان میت اعتراف کردند که آن مال را پدرشان دریافت کرده بود.و از آن مرد تقاضا نمودند که مایۀ گذران زندگی ام را به من بازگرداند،و آنان در تاریخ های مشخصی چیزی به او عطا کنند و آن مرد گفت:دوست دارم که این مسأله را از امام صادق علیه السّلام سؤال کنی.آنگاه مرد خریدار به حضرت عرض کرد:خدایم فدایت کند،من چه کنم؟حضرت به او فرمود:باید بهای مال خود را از وارثان بخواهی و مایۀ گذران زندگی را به صاحبش بازگردانی و دست از آن برداری.و آن مرد عرض کرد:اگر من چنین کنم،آیا او می تواند چیز دیگری هم از من درخواست کند؟حضرت به او فرمود:آری، او می تواند

ص:711

منک ما أخذت من الغلّه من ثمن الثّمار،و کلّ ما کان مرسوما فی المعیشه یوم اشتریتها،یجب أن تردّ کلّ ذلک إلاّ ما کان من زرع زرعته أنت،فإنّ للمزارع إمّا قیمه الزّرع و إمّا أن یصبر علیک إلی وقت حصاد الزّرع،فلو لم یفعل کان ذلک له، و ردّ علیک القیمه،و کان الزّرع له.قلت:جعلت فداک،فإن کان هذا قد أحدث فیها بناء أو غرس؟قال له:قیمه ذلک،أو یکون ذلک المحدث بعینه یقلعه و یأخذه.

قلت:جعلت فداک،أرأیت إن کان فیها غرس أو بناء،فقلع الغرس و هدم البناء؟ فقال:یردّ ذلک إلی ما کان،أو یغرم القیمه لصاحب الأرض،فإذا ردّ جمیع ما أخذ من غلاّتها إلی صاحبها،و ردّ البناء و الغرس و کلّ محدث إلی ما کان،أو ردّ القیمه کذلک یجب علی صاحب الأرض أن یردّ علیه کلّ ما خرج عنه فی إصلاح المعیشه من قیمه غرس أو بناء أو نفقه فی مصلحه المعیشه و دفع النّوائب عنها، کلّ ذلک فهو مردود إلیه.

1490-33- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:سأل رجل أبا عبد اللّه علیه السّلام عن امرأه حامله رأت الدّم.فقال:تدع الصّلاه.قال:فإنّها رأت الدّم.و قد أصابها الطّلق فرأته و هی تمخض؟قال:تصلّی حتّی یخرج رأس الصّبیّ،فإذا خرج رأسه لم تجب علیها الصّلاه،و کلّ ما ترکته من الصّلاه فی تلک الحال لوجع أو لما هی فیه من الشّدّه و الجهد قضته إذا خرجت من نفاسها.قال له:جعلت فداک،ما الفرق بین دم الحامل و دم المخاض؟قال:إنّ الحامل قذفت بدم الحیض،و هذه قذفت بدم

ص:712

قیمت بهره های محصول و همۀ آنچه را که از روز خریداری تو در مایۀ گذران زندگی رسم شده،از تو دریافت نماید،بر تو واجب است که همۀ آنها را برگردانی مگر آن بذری که تو کاشتی،و بر کشاورز لازم است یا بهای بذر را پرداخت کند و یا تا وقت دروی محصول به تو مهلت دهد،اگر بردباری نکرد زمین برای او می باشد و بهای بذر را به تو برگردانده و بذر هم برای او خواهد بود.عرض کردم:فدایت شوم!اگر در آن زمین ساختمانی بنا شده یا نهالی کاشته شد،چطور؟فرمود:[بناکننده یا نهال کار]بهای[باقی ماندن]آن[بنا یا نهال]را باید بپردازد یا خود آن چیز[بنا شده یا کاشته شده]را ریشه کن کرده و برمی دارد.

عرض کردم:فدایت شوم!آیا اعتقاد داری،اگر در آن زمین نهالی یا بنایی بود،نهال را برکند و ساختمان را خراب کند؟فرمود:آن زمین را به حالت اوّل برمی گرداند یا بهای[باقی ماندن بنا و نهال]را پرداخت می نماید،وقتی تمام آن بهره هایی را که از زمین برداشته کرده بود به صاحب زمین برگردانده و بنا،نهال و آنچه را که پدید آمده بود،به حالت اوّل برگرداند یا بهای [باقی ماندن]آنها را پرداخت کرد[در این صورت]بر صاحب زمین لازم است همۀ آنچه را که برای بهسازی آن مایۀ گذران زندگی از[دارایی]پدید آورنده هزینه شده است نظیر بهای نهال یا ساختمان یا هزینه ای که به مصلحت گذران زندگی یا بازداشتن بلاها از آن،پرداخت شده،با او بازگرداند که همۀ اینها به او باز می گردد.

1335-خون دیدن زن آبستن

[1490]33-زریق گوید:مردی از امام صادق علیه السّلام دربارۀ زن آبستنی که خون دیده،پرسش کرد:

حضرت فرمود:نماز را رها می کند.مرد عرض کرد:او خون را درحالی که دچار درد زایمان شده دیده است به این ترتیب که خون را درحالی که به حال زایمان افتاد،مشاهده کرد.

حضرت فرمود:نماز می خواند تا اینکه سر بچه خارج شود،آنگاه که سر بچه ظاهر شد نماز بر او واجب نیست.و همۀ آن نمازهایی را که در آن حال به خاطر درد یا فشار و رنج رها کرد وقتی از دوران زایمان خارج شد قضا می نماید.آن مرد هم به حضرت عرض کرد:ای فدایت شوم،تفاوت میان خون حاملگی و خون زمان زایمان چیست؟فرمود:حامله خون حیض می ریزد و این[زائو]خون درد زایمان می ریزد

ص:713

المخاض،إلی أن یخرج بعض الولد،فعند ذلک یصیر دم النّفاس،فیجب أن تدع فی النّفاس و الحیض،فأمّا ما لم یکن حیضا أو نفاسا فإنّما ذلک من فتق فی الرّحم.

1491-34- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما رأیت شیئا أسرع إلی شیء من الشّیب إلی المؤمن،و أنّه وقار للمؤمن فی الدّنیا، و نور ساطع یوم القیامه،به وقّر اللّه(تعالی)خلیله إبراهیم علیه السّلام فقال:ما هذا یا ربّ؟ قال له:هذا وقار،فقال:یا ربّ زدنی وقارا.قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:فمن إجلال اللّه إجلال شیبه المؤمن.

1492-35- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:علیکم بالدّعاء و الإلحاح علی اللّه(عزّ و جلّ)فی السّاعه الّتی لا یخیّب اللّه(عزّ و جلّ)فیها برّا و لا فاجرا.قلت:جعلت فداک،و أیّ ساعه هی؟قال:هی السّاعه الّتی دعا فیها أیّوب علیه السّلام و شکا إلی اللّه(عزّ و جلّ)بلیّته فکشف اللّه(عزّ و جلّ)ما به من ضرّ،و دعا فیها یعقوب علیه السّلام فردّ اللّه یوسف و کشف اللّه کربته،و دعا فیها محمّد صلّی اللّه علیه و اله فکشف اللّه (عزّ و جلّ)کربته،و مکّنه من أکتاف المشرکین بعد الیأس،أنا ضامن أن لا یخیّب اللّه فی ذلک الوقت برّا و لا فاجرا،البرّ یستجاب له فی نفسه و غیره،و الفاجر یستجاب له فی غیره،و یصرف اللّه إجابته إلی ولیّ من أولیائه،فاغتنموا الدّعاء فی ذلک الوقت.

1493-36- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:قلت:لأبی عبد اللّه علیه السّلام علّمنی دعاء

ص:714

تا اینکه بخشی از بچه بیرون بیاید که در این هنگام خون نفاس می شود،پس در خون نفاس و حیض باید[نماز]را رها کند و اگر آن خون حیض یا نفاس نباشد پس بی گمان به خاطر پارگی در رحم است.

1336-چیزی را سریع تر از سفید شدن موی مؤمن ندیدم

[1491]34-زریق گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:چیزی را سریعتر از سپید شدن موی مؤمن نیافتم،همانا این در دنیا برای مؤمن بزرگ منشی و در روز رستاخیز نوری تابنده است.به واسطۀ آن خداوند(والا مقام)دوستدارش ابراهیم علیه السّلام را ارج نهاد و او عرض کرد:

پروردگارا این چیست؟خداوند به او فرمود:این متانت است.او عرض کرد:پروردگارا بر متانت من بیفزای.امام صادق علیه السّلام فرمود:از بزرگ منشی خداوند بزرگداشت موی سپید مؤمن است.

1337-بر شما باد به دعا کردن

[1492]35-زریق گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:بر شماست که در آن ساعتی که خداوند(عزّتمند و شکوهمند)هیچ نیکوکار و گناهکاری را ناامید نمی کند،به درگاه خداوند دعا و التماس نمایید.عرض کردم:ای فدایت شوم،آن کدام ساعت است؟فرمود:آن ساعتی که ایّوب علیه السّلام در آن ساعت دعا کرد و از بلایش به درگاه خداوند(گرامی و بزرگ)شکایت برد و خداوند آن گرفتاری را برطرف نمود،و در آن ساعت یعقوب علیه السّلام دعا کرد و خداوند یوسف علیه السّلام را برگرداند و اندوهش را برداشت و در آن ساعت محمد علیه السّلام دعا نمود و خداوند نگرانی اش را زدوده و پس از ناامیدی او را بر شانه های بت پرستان تسلط بخشید،من ضمانت می کنم که خداوند در این وقت هیچ نیکوکار و گناهکاری را ناامید نکند،دعای نیکوکار هم برای خودش و هم برای دیگران برآورده می شود و دعای گناهکار دربارۀ غیر خودش به اجابت می رسد و خداوند پاسخ این دعا را به دوستی از دوستان خود اختصاص می دهد، بنابراین دعا در این وقت را غنیمت بشمارید.

1338-دعا برای محفوظ ماندن مال

[1493]36-زریق گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:دعایی به من بیاموز

ص:715

إذا أنا أحرزت شیئا لم أخف علیه ضیعه.قال:تقول:«یا اللّه،یا حافظ الغلامین بصلاح أبیهما،احفظنی و احفظ علیّ دینی و أمانتی و مالی،فإنّه لا حافظ حفظ ضیعه أحفظ علی مالی منک،إنّک حافظ حفیظ،أخذت بسمع اللّه و بصره و قدرته علی کلّ من أرادنی و أراد مالی،و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم».

1494-37- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا لبست ثوبا فقل:«اللّهمّ ألبسنی لباس الإیمان،و زیّنّی بالتّقوی،اللّهمّ اجعل جدیده أبلیه فی طاعتک و طاعه رسولک،و أبدلنی بخلقه حلل،الجنّه و لا تجعلنی أبلیه فی معصیتک،و لا تبدلنی بخلقه مقطّعات النّیران».

1495-38- و بهذا الإسناد،عن زریق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:تمنّوا الفتنه، ففیها هلاک الجبابره،و طهاره الأرض من الفسقه.

1496-39- و بهذا الإسناد،عن زریق،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا تلاعن اثنان فتباعد منهما،فإنّ ذلک المجلس تنفر عنه الملائکه،ثمّ قل:«اللّهمّ لا تجعل لها إلیّ مساغا،و اجعلها برأس من یکاید دینک،و یضادّ ولیّک،و یسعی فی الأرض فسادا».

ص:716

که هرگاه چیزی به دست آوردم نگران از دست رفتنش نباشم،فرمود:بگو:«ای خدا،ای نگهبان مصلحت اندیشی پدر و مادر برای آن دو کودک[در ماجرای خضر و موسی علیهما السّلام]من را نگهبان باش و دین و سپرده و ثروتم را محافظت نما،زیرا هیچ نگهدارنده از زیان، پاسدارنده تر از تو بر دارایی من نیست،تو حفظکننده و نگهدارنده ای به شنوایی و بینایی و قدرت خداوند بر هر کسی که قصد مال و دارایی ام را کرد،یاری می گیرم،هیچ نیرو و توانی نیست مگر[از جانب]خداوند بلندمرتبه و بزرگ».

1339-دعا هنگام لباس پوشیدن

[1494]37-زریق می گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرگاه لباس پوشیدی،بگو:

«خداوندا،لباس ایمان بر من بپوشان،و مرا با پرهیزگاری بیارای،خدایا آنگونه کن که نوش را در راه فرمانبری تو و اطاعت رسول تو مندرس کنم و کهنه اش را برایم به پوشاک بهشتی تبدیل نما،و آنگونه قرار مده که آن را در راه نافرمانی تو فرسوده کنم و فرسوده اش را به پاره آتش های سوزان برای من تبدیل مکن».

1340-آرزوی شورش نمایید

[1495]38-زریق از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:آرزوی شورش نمایید،زیرا نابودی ستمگران و پاکیزگی زمین از خدانشناسان به همراه آن است.

1341-هرگاه دو نفر همدیگر را نفرین می کنند از آنان دوری کنید

[1496]39-زریق می گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه دو نفر یکدیگر را نفرین می کنند از آنان دوری گزین،زیرا فرشتگان از آن نشست پرهیز می کنند،آنگاه بگو:«خداوندا،برای آن [نفرین]راهی به سوی من قرار مده و آن را بر سر کسی قرار بده که با دین تو دورویی می نماید و با ولی تو دشمنی می ورزد و در زمین تباهی به بار می آورد».

ص:717

[40] المجلس یوم الجمعه الثالث عشر من شهر رمضان سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه أحادیث الغضائری.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1497-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:أخبرنا الحسین بن عبید اللّه،عن هارون بن موسی،عن محمّد بن همّام،عن علیّ بن الحسین الهمدانیّ،عن محمّد البرقیّ،عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:إنّ اللّه(تعالی)لم یجعل للمؤمن أجلا فی الموت،یبقیه ما أحبّ البقاء،فإذا علم منه أنّه سیأتی بما فیه بوار دینه قبضه إلیه مکرما.قال أبو علیّ:فذکرت هذا الحدیث لأحمد بن علیّ بن حمزه مولی الطّالبیّین-و کان روایه للحدیث-فحدّثنی عن الحسین بن راشد الطّفاویّ، عن محمّد بن القاسم،بن الفضیل بن یسار،عن أبیه،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:قال:من یموت بالذّنوب أکثر ممّن یموت بالآجال،و من یعیش

ص:718

40- جلسه چهلم

اشاره

جلسه روز جمعه

سیزدهم ماه رمضان سال چهارصد و پنجاه و هفت

که روایات غضائری را در بر دارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1342-خداوند برای مؤمن زمان تعیین شده ای برای مرگش قرار نمی دهد

[1497]1-مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:خداوند(والا مقام) برای مؤمن زمان تعیین شده ای پیرامون مرگ قرار نمی دهد تا هر زمان که عشق به ماندن داشته باشد او را زنده نگه می دارد و هرگاه دانست که او کاری انجام می دهد که تلف شدن دینش در آن است،با احترام جانش را می گیرد.ابو علی گوید:این حدیث را برای احمد بن علی بن حمزه مولی الطالبیین-که روایت کنندۀ حدیث هست-بیان کردم،او از حسین بن راشد طفاوی از محمد بن قاسم از پدرش از مردی که او از امام صادق علیه السّلام نقل کرد،خبر داد که حضرت فرمود:کسانی که به خاطر گناهان از دنیا می روند بیشتر از کسانی هستند که با[فرا رسیدن]زمان معین مرگشان می میرند و کسانی که به خاطر نیکوکاری زنده می مانند بیشتر از کسانی هستند که با کردارش در قید حیاتند.

ص:719

بالإحسان أکثر ممّن یعیش بالأعمال.

1498-2- و بهذا الإسناد،عن محمّد بن همّام،عن علیّ بن الحسین الهمدانیّ، عن محمّد البرقیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل بن عمر،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام:کان ذات یوم جالسا فی الرّحبه،و النّاس حوله مجتمعون،فقام إلیه رجل،فقال:یا أمیر المؤمنین،انّک بالمکان الّذی أنزلک اللّه (عزّ و جلّ)به،و أبوک عذّب بالنّار؟فقال له:مه،فضّ اللّه فاک،و الّذی بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و اله بالحقّ نبیّا،لو شفع أبی فی کلّ مذنب علی وجه الأرض لشفّعه اللّه فیهم،أبی معذّب فی النّار و ابنه قسیم النّار؟!ثمّ قال:و الّذی بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و اله إنّ نور أبی یوم القیامه لیطفئ أنوار الخلق إلاّ خمسه أنوار:نور محمّد صلّی اللّه علیه و اله،و نوری، و نور فاطمه،و نور الحسن و الحسین و من ولده من الأئمّه،لأنّ نوره من نورنا الّذی خلقه اللّه(تعالی)قبل أن یخلق آدم بألفی عام.

1499-3- و عن موسی بن بکر،عن العبد الصّالح علیه السّلام قال:بکی أبو ذرّ من خشیه اللّه(تعالی)حتّی اشتکی بصره،فقیل له:لو دعوت اللّه یشفی بصرک.فقال:إنّی عن ذلک مشغول،و ما هو بأکبر همّی.قالوا:و ما یشغلک عنه؟قال:العظیمتان الجنّه و النّار.

1500-4- و عنه،عن العبد الصّالح علیه السّلام قال:سئل أبو ذرّ:ما مالک؟قال:عملی.

قیل له:إنّما نسألک عن الذّهب و الفضّه؟فقال:ما أصبح فلا أمسی،و ما أمسی فلا

ص:720

1343-نور ابی طالب روز قیامت تمام نورها را فرو می نشاند

[1498]2-مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش و آنان از امیر المؤمنین علیه السّلام خبر دادند،روزی امیر المؤمنین علیه السّلام در فضای عمومی شهر نشسته و مردم به گردش جمع شده بودند،مردی به سوی حضرت رفت و گفت:ای امیر المؤمنین،تو در جایگاهی هستی که خداوند(گرامی و بزرگ)تو را به آن[مقام]رسانده است و با این حال پدرت در آتش شکنجه می شود؟حضرت به او فرمود:ساکت شو خداوند دهانت را مهر کند،به آن کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را حقیقتا به پیامبری برانگیخت،سوگند،اگر پدرم برای هر گناهکاری بر روی زمین میانجیگری کند خداوند شفاعت او را دربارۀ آنان می پذیرد،آیا پدر من به آتش عذاب می شود درحالی که پسر او تقسیم کنندۀ آتش است؟!آنگاه فرمود:به آن کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را برانگیخت،سوگند نور ابی طالب در روز رستاخیز نورهای آفریدگان را فرو می نشاند.مگر پنج نور را:نور محمد صلّی اللّه علیه و اله و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسین و پیشوایان از فرزندان حسین،زیرا نور او از همان نور ماست که خداوند(والا مقام)دو هزار سال پیش از آفرینش آدم آن را آفرید.

[1499]3-موسی بن بکر از عبد صالح علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:ابو ذر از ترس خداوند (والا مقام)آن قدر گریست تا اینکه چشمانش آسیب دید.به او گفته شد:اگر از خداوند درخواست کنی،دیدگان تو را شفا می دهد،او فرمود:حواس من از آن پرت است و آن بزرگترین دلمشغولی من نیست،گفتند:چه چیز حواس تو را از آن پرت کرد؟فرمود:دو چیز شگفت انگیز بهشت و دوزخ.

1344-غلّه دان مؤمن،قبرش است

[1500]4-موسی بن بکر از عبد صالح علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:از ابو ذر پرسش شد، دارایی تو چیست؟فرمود:کردارم،به او گفته شد:ما از طلا و نقره می پرسیم؟فرمود:صبح نمی کنم و شب نمی نمایم و به شب اندر نمی شوم

ص:721

أصبح،لنا کندوج نرفع فیه خیر متاعنا رحمه اللّه سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:کندوج المؤمن قبره.

1501-5- و عنه،عن العبد الصّالح علیه السّلام قال:قال أبو ذرّ رحمه اللّه:جزی اللّه الدّنیا عنّی مذمّه بعد رغیفی الشّعیر،أتغدّی بأحدهما،و أتعشّی بالآخر،و بعد شملتی الصّوف، آتزر بإحداهما،و أرتدی بالأخری.

1502-6- و عنه،قال:خطب أمیر المؤمنین علیه السّلام بالبصره،فقال:یا جند المرأه،یا أصحاب البهیمه،رغا فأجبتم،و عقر فانهزمتم،اللّه أمرکم بجهادی أم علی اللّه تفترون!ثمّ قال:یا بصره،أیّ یوم لک لو تعلمین و أیّ قوم لک لو تعلمین؟أنّ لک من الماء یوما عظیما بلاؤه،و ذکر کلاما کثیرا.

1503-7- کثیر،عن زید بن علیّ،عن أبیه،أنّ الحسین بن علیّ علیهما السّلام أتی عمر بن الخطّاب و هو علی المنبر یوم الجمعه،فقال له:انزل عن منبر أبی،فبکی عمر،ثمّ قال:صدقت یا بنیّ،منبر أبیک لا منبر أبی فقال علیّ علیه السّلام ما هو و اللّه عن رأیی.قال:

صدقت و اللّه ما اتّهمتک یا أبا الحسن.ثمّ نزل عن المنبر،فأخذه فأجلسه إلی جانبه علی المنبر،فخطب النّاس و هو جالس معه علی المنبر،ثمّ قال:أیّها النّاس، سمعت نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله یقول:احفظونی فی عترتی و ذرّیّتی،فمن حفظنی فیهم حفظه اللّه،ألا لعنه اللّه علی من آذانی فیهم؛ثلاثا.

1504-8- زید عن أبیه علیّ بن الحسن علیه السّلام،قال:قال علیّ علیه السّلام:لا یکن حبّک

ص:722

و به بامداد در نمی آیم جز آنکه برای ما غلّه دانی است که بهترین کالایمان را در بالای آن قرار می دهیم.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:غلّه دان مؤمن قبر است.

[1501]5-موسی بن بکر از عبد صالح علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:ابو ذر(خدایش رحمت کند)گفت:خداوند پس از دو قرص نان جو که با یکی از آن دو صبحانه و با دیگری شام می خورم،و پس از دو ردای پشمی که یکی از آن دو را از زیر می بندم و دیگری را به تن خود می پوشانم دنیا را با حالی نکوهیده از من دور داشت.

1345-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در بصره

[1502]6-امیر المؤمنین علیه السّلام در بصره سخنرانی کرد و فرمود:ای سپاه زن،ای پیروان چهارپا،که غرّش کرد و شما پذیرفتید،زخمی شد و شما تار و مار شدید،خداوند شما را به نبرد با من فرمان داد یا[اگر سخنم را باور نکنید]بر خداوند دروغ می بندید!سپس فرمود:ای بصره، کاش می دانستی کدامین روز برای توست،و کاش آگاه بودی کدامین گروه از آن توست؟برای آب تو روزی است که مصیبت آن جانکاه است...و سخنان بسیاری فرمود.

1346-سخن امام حسین به عمر هنگامی که عمر به منبر رفته بود

[1503]7-زید بن علی از پدرش امام سجاد علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:حسین بن علی علیه السّلام در روز جمعه به نزد عمر بن خطاب آمد درحالی که او بر منبر بود به او فرمود:از منبر پدرم فرود آی،عمر گریست و آنگاه عرض کرد:پسرم راست گفتی،منبر پدر توست نه منبر پدر من،و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند آن[سخن حسین علیه السّلام]توصیۀ من نبود،عمر عرض کرد:به خدا سوگند راست گفتی:ای ابا الحسن به تو بدگمان نشدم.آنگاه از منبر پایین آمد و حسین بن علی علیه السّلام را برگرفته در کنارش بر منبر نشاند و درحالی که آن حضرت در کنارش بر منبر نشسته بود او برای مردم سخنرانی کرد و گفت:ای مردم از پیامبر شما صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:در مورد خانواده و فرزندانم مرا به یاد داشته باشید هرکه نسبت به آنان مرا در خاطر داشته باشد خداوند به یاد اوست.هشدار:نفرین خداوند بر کسی که دربارۀ آنان مرا بیازارد و سه بار این را فرمود.

1347-با دوستت به اندازه دوستی کن و با دشمنت به اندازه دشمنی کن

[1504]8-زید بن علی از پدرش امام سجاد علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:دوستی تو دلدادگی و دشمنی تو گمگشتگی نباشد،معشوق خود را به اندازه دوست بدار و با دشمنت به اندازه کینه ورزی کن.

ص:723

کلفا،و لا بغضک تلفا،أحبب حبیبک هونا ما،و أبغض بغیضک هونا ما.

1505-9- زید عن أبیه علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:سئل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:

من أفصح النّاس؟قال:المجیب المسکت عند بدیهه السّؤال.

1506-10- زید بن علیّ،عن أبیه علیه السّلام،قال:الورع نظام العباده،فإذا انقطع الورع ذهبت الدّیانه،کما أنّه إذا انقطع السّلک اتّبعه النّظام.

1507-11- و روی منیف،عن جعفر بن محمّد مولاه،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام، قال:قال علیّ علیه السّلام:

صبرت علی مرّ الأمور کراهه و ابقیت فی ذاک الصّواب من الأمر

إذا کنت لا تدری و لم تک سائلا عن العلم من یدری جهلت و لا تدری

ص:724

1348-پاک ترین زبان زبانی است که هنگام بی اندیشگی پرسش پاسخگویی خاموش

باشید]

[1505]9-زید بن علی از پدرش امام سجاد علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:از امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال شد:پاک زبان ترین مردمان کیست؟فرمود:پاسخگوی خاموش به هنگام بی اندیشه گی پرسش.

1349-پارسایی ساختار روش مندانۀ پرستش است

[1506]10-زید بن علی از پدرش امام سجاد علیه السّلام روایت کرد که آن حضرت فرمود:پارسایی ساختار روش مندانۀ پرستش است،پس هرگاه پارسایی بر کنار شود دین از میان برود، همانطور که هرگاه نخ گسیخته شود رشتۀ مروارید از آن پیروی کند.

1350-سخن حضرت علی علیه السّلام در مورد خودشان

[1507]11-منیف از مولایش امام صادق علیه السّلام و او از پدرش امام باقر علیه السّلام و آن حضرت از جدش علیهم السّلام نقل کرد که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:با بی میلی بر تلخی کارها شکیبایی نمودم و در آن امر،روش درست را فرو گذارم.هرگاه نمی دانی و به منظور آگاهی از کسی که می داند پرسش نمی کنی،نادانی و نمی دانی[که نادانی].

ص:725

[41] المجلس یوم الجمعه السادس و العشرین من شوال سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه أحادیث ابن الصلت الأهوازی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1508-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:أخبرنا أحمد بن محمّد بن الصّلت،عن ابن عقده،عن محمّد بن عیسی بن هارون الضّریر،عن محمّد بن زکریّا المکّیّ،عن کثیر بن طارق،عن زید بن علیّ بن الحسین علیه السّلام،عن أبیه علیهما السّلام،قال:خطب علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بهذه الخطبه فی یوم الجمعه،فقال:الحمد للّه المتوحّد بالقدم و الأزلیّه،الّذی لیس له غایه فی دوامه،و لا له أوّلیّه،أنشأ صنوف البریّه،لا من أصول کانت بدیّه،و ارتفع عن مشارکه الأنداد،و تعالی عن اتّخاذ صاحبه و أولاد،هو الباقی بغیر مدّه و المنشئ لا بأعوان،و لا بآله فطر،و لا بجوارح صرف ما خلق،لا یحتاج إلی محاوله التّفکیر،و لا مزاوله مثال و لا تقدیر،أحدثهم علی صنوف من التّخطیط

ص:726

41- جلسه چهل و یکم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و ششم شوال سال چهارصد و پنجاه و هفت

که در آن روایات ابن صلت اهوازی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1351-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام روز جمعه

[1508]12-زید بن علی از پدرش علیه السّلام خبر داد و فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام این سخنرانی را در روز جمعه بیان داشت و این چنین فرمود:ستایش خدای را که از زمان قدیم و ازل یکتاست،همان خدایی که در ماندگاریش فرجامی نیست و آغازی هم ندارد،گونه های زمینی را پدید آورد نه بر پایه هایی که پیش از آن شروع شده باشد،و بدون همکاری همتایانی و او والاتر است از اینکه همسر و فرزندانی برگیرد،برای همیشه ماندگار است،آفریننده ای بدون یار است و بدون ابزار آفرینش می دهد و بدون اندام های بدن آنچه را که آفرید تبدیل می نماید،نیازی به چاره اندیشی و پیروی الگو و ارزیابی ندارد،آنها را بر طرح و شکل گوناگون پدید آورد

ص:727

و التّصویر،لا برؤیه و لا ضمیر،سبق علمه فی کلّ الأمور،و نفذت مشیئته فی کلّ ما یرید فی الأزمنه و الدّهور،انفرد بصنعه الأشیاء فأتقنها بلطائف التّدبیر،سبحانه من لطیف خبیر، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ [الشوری(42):11].

1509-2- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:

أحمد بن محمّد بن الصّلت،عن أحمد بن محمّد بن سعید،عن محمّد بن عیسی بن هارون الضّریر،عن محمّد بن زکریّا المکّیّ،عن کثیر بن طارق،من ولد قنبر، عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام قال:أعطی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّا خاتما فقال:یا علیّ،خذ هذا الخاتم للنّقّاش،لینتقش علیه محمّد بن عبد اللّه؛فأخذه أمیر المؤمنین علیه السّلام فأعطاه النّقّاش،و قال له:انقش علیه محمّد بن عبد اللّه؛فنقش النّقّاش،و أخطأت یده؛فنقش علیه:محمّد رسول اللّه،فجاء أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:ما فعل الخاتم؟فقال:هو ذا؛فأخذه و نظر إلی نقشه،فقال:ما أمرتک بهذا؛ قال:صدقت،و لکن یدی أخطأت،فجاء به إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فقال:یا رسول اللّه، ما نقش النّقّاش ما أمرت به،ذکر أنّ یده أخطأت؛فأخذه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و نظر إلیه، فقال:یا علیّ،أنا محمّد بن عبد اللّه،و أنا محمّد رسول اللّه؛و تختّم به،فلمّا أصبح النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله نظر إلی خاتمه،فإذا تحته منقوش:علیّ ولیّ اللّه؛فتعجّب من ذلک النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فجاء جبرئیل،فقال:یا جبرئیل کان کذا و کذا.فقال:یا محمّد،کتبت ما أردت،و کتبنا ما أردنا.

ص:728

نه با مشاهده و نه یادآوری،دانش او بر تمام کارها پیشی گیرد،و خواست او در همۀ آنچه که در زمان ها و دوره ها اراده می کند اجرا شود،در ساخت اشیاء یکتا بود و با ترتیبی دقیق آن ها را استوار نمود،هم چون فرهیختۀ آگاه پاک و منزه است،همانندی ندارد و شنوای داناست.

[شوری(42):آیۀ 11]

1352-انگشتر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[1509]13-زید بن علی از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده است که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله انگشتری به علی علیه السّلام داد و فرمود:ای علی این انگشتر را به نزد نقاشی ببر تا نام«محمد بن عبد اللّه»را بر آن حکّ کند،امیر المؤمنین علیه السّلام آن را تحویل گرفت و به نقاشی داد و به او فرمود:نام«محمد بن عبد اللّه»را بر آن نقش انداز،نقاش نقش انداخت ولی دستش به خطا رفته و بر آن نام«محمد رسول اللّه»را حکّ نمود،امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و فرمود:انگشتر را چه کردی؟عرض کرد:آن است.امیر المؤمنین علیه السّلام آن را برداشت و بر نقش آن نگریست و فرمود:اینگونه به تو دستور ندادم،عرض کرد:راست گفتی،ولی دستم خطا کرد.حضرت با آن[انگشتر]به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرض کرد:ای رسول خدا!آنگونه که به نقاش دستور دادم نقش نینداخته،بیان نمود که دستش خطا کرد،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آن را گرفت و بر آن نظر افکند و فرمود:ای علی من «محمد بن عبد اللّه»می باشم و من«محمّد رسول اللّه»هستم،و آن را بر انگشت کرد،آنگاه که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به بامداد درآمد به انگشترش نگاه کرد،که ناگاه مشاهده نمود پایان آن،نام«علی ولی اللّه»نقش بسته است،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از آن در شگفت شد که ناگهان جبرئیل آمد و حضرت فرمود:

ای جبرئیل آن[انگشتر]این چنین و آن چنان بود[و نام علی را نداشت]،جبرئیل فرمود:ای محمد،آنچه خواستی نوشتی و ما نیز آنچه خواستیم،نگاشتیم.

ص:729

[42] المجلس یوم الجمعه الرابع و العشرین من ذی القعده سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه أحادیث ابن شاذان القمّی،و ابن الصلت الأهوازی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1510-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال:أخبرنا محمّد بن أحمد بن الحسن بن شاذان،عن أحمد بن محمّد بن أیّوب،عن عمرو بن الحسن القاضی،عن عبد اللّه بن محمّد،عن أبی حبیبه،عن سفیان بن عیینه،عن الزّهریّ،عن عائشه.قال ابن شاذان:و حدّثنی سهل بن أحمد،عن أحمد بن عمر الرّبیعیّ،عن زکریّا بن یحیی،عن أبی داود،عن شعبه،عن قتاده،عن أنس،عن العبّاس بن عبد المطّلب.قال ابن شاذان:و حدّثنی إبراهیم بن علیّ،بإسناده عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام قال:کان العبّاس بن عبد المطّلب و یزید بن قعنب جالسین ما بین فریق بنی هاشم إلی فریق عبد العزّی بإزاء بیت اللّه الحرام،إذ أتت فاطمه بنت أسد بن هاشم أمّ أمیر

ص:730

42- جلسه چهل و دوم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و چهارم ذی قعدۀ سال چهارصد و پنجاه و هفت که در آن روایات ابن

شاذان قمی و ابن صلت اهوازی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1353-تولد حضرت علی علیه السّلام در کعبه

[1510]1-ابراهیم بن علی از امام صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام خبر داد که:عباس بن عبد المطّلب و یزید بن قعنب در برابر خانۀ خدا میان حزب فرزندان هاشم تا حزب عبد العزّی نشسته بودند، در همان هنگام فاطمه دختر اسد بن هاشم مادر امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شد،

ص:731

المؤمنین علیه السّلام و کانت حامله بأمیر المؤمنین تسعه أشهر،و کان یوم التّمام،قال:

فوقفت بإزاء البیت الحرام،و قد أخذها الطّلق،فرمت بطرفها نحو السّماء،و قالت:

أی ربّ،إنّی مؤمنه بک،و بما جاء به من عندک الرّسول،و بکلّ نبیّ من أنبیائک، و بکلّ کتاب أنزلته،و إنّی مصدّقه بکلام جدّی إبراهیم الخلیل،و إنّه بنی بیتک العتیق،فأسألک بحقّ هذا البیت و من بناه،و بهذا المولود الّذی فی أحشائی الّذی یکلّمنی و یؤنسنی بحدیثه،و أنا موقنه أنّه إحدی آیاتک دلائلک لمّا یسّرت علیّ ولادتی.قال العبّاس بن عبد المطّلب و یزید بن قعنب:لمّا تکلّمت فاطمه بنت أسد و دعت بهذا الدّعاء،رأینا البیت قد انفتح من ظهره،و دخلت فاطمه فیه، و غابت عن أبصارنا،ثمّ عادت الفتحه و التزقت بإذن اللّه(تعالی)،فرمنا أن نفتح الباب لیصل إلیها بعض نسائنا،فلم ینفتح الباب،فعلمنا أنّ ذلک أمر من أمر اللّه (تعالی)،و بقیت فاطمه فی البیت ثلاثه أیّام.قال:و أهل مکّه یتحدّثون بذلک فی أفواه السّکک،و تتحدّث المخدّرات فی خدورهنّ.قال:فلمّا کان بعد ثلاثه أیّام انفتح البیت من الموضع الّذی کانت دخلت فیه،فخرجت فاطمه و علیّ علیه السّلام علی یدیها،ثمّ قالت:معاشر النّاس،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)اختارنی من خلقه،و فضّلنی علی المختارات ممّن مضی قبلی،و قد اختار اللّه آسیه بنت مزاحم فإنّها عبدت اللّه سرّا فی موضع لا یحبّ أن یعبد اللّه فیه إلاّ اضطرارا،و مریم بنت عمران حیث اختارها اللّه،و یسّر علیها ولاده عیسی،فهزّت الجذع الیابس من النّخله فی فلاه من

ص:732

درحالی که نه ماه به امیر المؤمنین علیه السّلام باردار بود،و آن روز،نه ماه تمام می شد.امام صادق علیه السّلام گوید:درحالی که درد زایمان گرفته بود روبروی خانۀ کعبه ایستاد و نگاهش را به آسمان انداخت و فرمود:پروردگارا،من به تو و به آنچه که فرستاده ات از پیشگاه تو آورده و به هر پیامبری از پیامبرانت و به هر کتابی که فرو فرستادی،ایمان داشته و به سخنان جدم ابراهیم خلیل باور دارم،همانا او خانۀ کهن[کعبه]تو را بنا کرد،پس به حق این خانه و کسی که آن را بنا نمود و به این کودکی که در درون[شکم]من بوده و با من سخن می گوید و با گفتارش همدم من است،و من یقین دارم که او یکی از آیات و نشانه های توست،از تو خواستارم که زایمانم را بر من آسان نمایی.عباس بن عبد المطلّب و یزید بن قعنب گفتند:هنگامی که فاطمه دختر اسد سخن گفت و با این دعا نداد داد،دیدیم که خانۀ خدا از بالا شکافته شد و فاطمه وارد آن شده و از دیدگان ما ناپدید گردید،آنگاه شکاف باز پس آمد و به اذن خداوند(والامقام)به هم چسبید،پس ما هرچه کردیم که در را بگشاییم تا برخی از زنان ما بر او وارد شوند،در گشوده نشد و ما دانستیم که این حادثه کاری از کار خداوند(والامقام)است.فاطمه در آن خانه سه روز بماند.آن دو گفتند:و مکیان در کوچه ها دربارۀ این موضوع صحبت می کردند و زنان حرم نشین،در اطاق های خلوت خود در این رابطه سخن می گفتند.آن دو گفتند:وقتی که سه روز گذشت خانۀ کعبه از همان جایی که فاطمه وارد آن شده بود،گشوده شد و فاطمه بیرون آمد درحالی که علی علیه السّلام را در آغوش داشت.آنگاه فرمود:ای گروه مردمان،همانا خداوند(عزّتمند و شکوهمند)از میان آفریدگانش مرا برگزید و بر برگزیدگانی که پیش از من بودند برتری داد،خداوند آسیه دختر مزاحم را برگزید و او خداوند را به طور پنهانی در جایی پرستش می کرد که آرزو نمی شد که خداوند در آنجا پرستیده شود مگر به ناچار،و مریم دختر عمران آنگاه که خداوند او را گزینش کرد و به دنیا آوردن عیسی را بر او آسان کرد و او در گوشه ای از زمین[به دور از چشم مردم]تنۀ خشکیده ای از درخت خرما را تکان داد

ص:733

الأرض حتّی تساقط علیها رطبا جنیّا،و إنّ اللّه(تعالی)اختارنی و فضّلنی علیهما، و علی کلّ من مضی قبلی من نساء العالمین لأنّی ولدت فی بیته العتیق،و بقیت فیه ثلاثه أیّام آکل من ثمار الجنّه و أرواقها،فلمّا أردت أن أخرج و ولدی علی یدیّ هتف بی هاتف و قال:یا فاطمه،سمّیه علیّا،فأنا العلیّ،الأعلی و إنّی خلقته من قدرتی،و عزّ جلالی،و قسط عدلی،و اشتققت اسمه من اسمی،و أدّبته بأدبی، و فوّضت إلیه أمری،و وقفته علی غامض علمی،و ولد فی بیتی،و هو أوّل من یؤذّن فوق بیتی،و یکسر الأصنام و یرمیها علی وجهها،و یعظّمنی و یمجّدنی و یهلّلنی،و هو الإمام بعد حبیبی و نبیّی و خیرتی من خلقی محمّد رسولی، و وصیّه،فطوبی لمن أحبّه و نصره،و الویل لمن عصاه و خذله و جحد حقّه.قال:

فلمّا رآه أبو طالب سرّه و قال علیّ علیه السّلام السّلام علیک یا أبه،و رحمه اللّه و برکاته.

قال:ثمّ دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فلمّا دخل اهتزّ له أمیر المؤمنین علیه السّلام و ضحک فی وجهه،و قال:السّلام علیک،یا رسول اللّه،و رحمه اللّه و برکاته.قال:ثمّ تنحنح بإذن اللّه(تعالی)و قال: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* اَلَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ [المؤمنون(23):1-2]إلی آخر الآیات.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:قد أفلحوا بک.و قرأ تمام الآیات إلی قوله: أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ* اَلَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ [المؤمنون(23):10-11]فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

أنت و اللّه أمیرهم،تمیرهم من علومک فیمتارون،و أنت و اللّه دلیلهم و بک یهتدون.

ص:734

تا اینکه بر او خرمای تازه فرو ریخت.و همانا خداوند(والامقام)مرا برگزید و بر آن دو و بر همۀ زنانی که پیش از من بودند برتری ام داد،زیرا من در خانۀ کهن[کعبه]او زایمان کردم و سه روز در آن ماندم و از میوه های بهشتی و جوانه های آن خوردم.هنگامی که خواستم خارج شوم درحالی که فرزندم بر دستم بود سروشی غیبی ندا در داد و فرمود:ای فاطمه،او را علی نامگذاری کن و من والای بزرگتر هستم،و من او را از توانایی و شکوه برتری و دادگری عادلانۀ خود آفریدم و نامش را از نام خودم برگرفتم و با آداب دانی خود تربیتش کردم و کارم را به او واگذار نمودم،و او را بر دانش پنهان خود آگاه کردم و در خانۀ من متولد شد و او نخستین کسی است که بر فراز خانه من بانگ برمی آورد و بت ها را درهم می شکند و به رو پرتشان می کند،من را بزرگ می دارد و ستایش می نماید و به یگانگی می خواهد و او پس از دوست و پیامبر و بهترین آفریده و فرستاده ام محمد،پیشوا بوده و جانشین او خواهد بود و خوشا به سعادت کسی که او را دوست بدارد و یاریش نماید،و وای بر کسی که از او سرپیچی کند و او را رها کرده و حقش را انکار نماید.آن دو راوی گفتند:هنگامی که ابو طالب او را دید از دیدنش شادمان گردید و علی علیه السّلام فرمود:سلام بر تو ای پدر و رحمت و برکت های خداوند بر تو باد.گفتند:آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وارد شد،و هنگامی که آن حضرت وارد شد امیر المؤمنین علیه السّلام به خاطر او به جنبش آمد و به رویش لبخند زد و گفت:درود و رحمت و برکت های خداوند بر تو باد ای رسول خدا گفتند:سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به اذن خداوند(والا مقام)سرفه کرد و فرمود:«به نام خداوند بخشندۀ بخشاینده*به راستی که مؤمنان رستگار شدند*همانان که در نمازشان فروتنند»تا پایان آیات[را تلاوت کردند]،آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به واسطۀ تو رستگار شدند و امیر المؤمنین علیه السّلام همۀ آیات را قرائت فرمود تا این فرمایش:«آنانند که خود وارثانند*همانان که بهشت را به ارث می برند و در آنجا جاودان می مانند»[مؤمنون:آیات 1 الی 11]و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به خدا سوگند تو فرماندۀ آنانی،از دانش هایت به آنان آذوقه می دهی و آنان تأمین معاش می شوند و به خدا سوگند تو راهنمای آنانی و به واسطۀ تو راهبری می شوند.

ص:735

ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لفاطمه:اذهبی إلی عمّه حمزه فبشّریه به.فقالت:فإذا خرجت أنا،فمن یروّیه؟قال:أنا أروّیه.فقالت فاطمه:أنت تروّیه؟قال:نعم؛ فوضع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لسانه فی فیه،فانفجرت منه اثنتا عشره عینا،قال:فسمّی ذلک الیوم یوم التّرویه،فلمّا أن رجعت فاطمه بنت أسد رأت نورا قد ارتفع من علیّ إلی أعنان السّماء.قال:ثمّ شدّته و قمّطته بقماط فبتر القماط،قال:فأخذت فاطمه قماطا جیّدا فشدّته به فبتر القماط،ثمّ جعلته فی قماطین فبترهما،فجعلته ثلاثه فبترها،فجعلته أربعه أقمطه من رقّ مصر لصلابته فبترها،فجعلته خمسه أقمطه دیباج لصلابته فبترها کلّها،فجعلته ستّه من دیباج و واحدا من الأدم فتمطّی فیها فقطعها کلّها بإذن اللّه،ثمّ قال بعد ذلک:یا أمّه لا تشدّی یدیّ،فإنّی أحتاج الی أن أبصبص لربّی بإصبعی.قال:فقال أبو طالب عند ذلک:إنّه سیکون له شأن و نبأ.قال:فلمّا کان من غد دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی فاطمه،فلمّا بصر علیّ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سلّم علیه،و ضحک فی وجهه،و أشار إلیه أن خذنی إلیک و اسقنی ممّا سقیتنی بالأمس.قال:فأخذه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فقالت فاطمه:عرفه و ربّ الکعبه.قال:فلکلام فاطمه،سمّی ذلک الیوم یوم عرفه-یعنی أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام عرف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله-فلمّا کان الیوم الثّالث،و کان العاشر من ذی الحجّه،أذّن أبو طالب فی النّاس أذانا جامعا،و قال:هلمّوا إلی ولیمه ابنی علیّ.

قال:و نحر ثلاثمائه من الإبل و ألف رأس من البقر و الغنم،و اتّخذ ولیمه عظیمه،

ص:736

سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به فاطمه[مادر امیر المؤمنین علیه السّلام]فرمود:به نزد عموی او حمزه برو و او را به این[تولّد]نوید بده.و او عرض کرد:وقتی من بیرون رفتم،چه کسی او را[از شیر] سیراب می کند؟[پیامبر]فرمود:من سیرابش می کنم.فاطمه عرض کرد:تو سیرابش می کنی؟ فرمود:آری و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زبانش را در دهان علی علیه السّلام نهاد،دوازده چشمه جوشیدن گرفت،آن دو گفتند:از این روی،آن روز،روز ترویه نامگذاری شد،وقتی فاطمه دختر اسد بازگشت نوری را مشاهده کرد که از علی علیه السّلام به سوی ابر آسمان اوج گرفت.آن دو راوی گفتند:آنگاه مادرش او را محکم بست و با پارچه ای قنداقش نمود و او قنداق را پاره کرد.آن دو این چنین ادامه دادند:فاطمه قنداق بهتری برداشت و او را با آن محکم بست و او قنداق را پاره کرد پس او را در دو قنداق قرار داد،آن را نیز پاره کرد،آنگاه در سه قنداق نهاد،باز آنها را قطعه قطعه کرد،سپس او را در چهار قنداق از پوست لطیف مصری که محکم بود،قرار داد.

آنها را نیز پاره کرد.آنگاه او را در پنج قنداق زربفت ابریشمی بخاطر سفت بودنش،قرار داد، همۀ آنها را نیز قطعه قطعه کرد،پس او را در شش ابریشمی و یک چرم قرار داد و اندام خود را در آن ها کشش داد و به اذن خداوند همۀ آنها را پاره کرد،آنگاه پس از آن فرمود:مادرم دست مرا نبند،زیرا من نیازمندم تا برای پروردگارم انگشت بجنبانم.گفتند:ابو طالب در این هنگام فرمود:همانا به زودی مقام و خبر مهمی برای او خواهد بود.گفتند:وقتی فردا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر فاطمه وارد شد پس از اینکه چشم علی علیه السّلام به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله افتاد بر او سلام کرد و به رویش لبخند زد و به او اشاره کرد که مرا بردار و از آنچه که دیروز به من نوشاندی سیرابم نما، گفتند:رسول خدا او را برگرفت،و فاطمه گفت:به پروردگار کعبه سوگند،علی علیه السّلام پیامبر را شناخت.عباس و یزید گفتند:بخاطر این سخن فاطمه،آن روز،روز عرفه نامگذاری شد- یعنی روزی که امیر المؤمنین علیه السّلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را شناخت-و وقتی روز سوم و روز دهم ذی حجّه شد،ابو طالب در میان مردم اعلان عمومی کرد و فرمود:برای ولیمه پسرم علی بیایید،آن دو راوی گفتند:و او سیصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند سر برید و ولیمۀ باشکوهی برپا نمود،

ص:737

و قال:معاشر النّاس،ألا من أراد من طعام علیّ ولدی فهلمّوا و طوفوا بالبیت سبعا،و ادخلوا و سلّموا علی ولدی علیّ فإنّ اللّه شرّفه،و لفعل أبی طالب شرّف یوم النّحر.

1511-2- و عنه،قال:أخبرنا أحمد بن محمّد بن الصّلت،عن أبی عقده، الحافظ،عن جعفر بن عبد اللّه العلویّ،عن عمّه القاسم بن جعفر العلویّ،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد اللّه العلویّ،عن أبیه،عن عبد اللّه بن أبی بکر بن محمّد بن عمرو بن حزم،عن أبیه،عن جدّه:أنّ القوم حین اجتمعوا للشّوری،فقالوا فیها، و ناجی عبد الرّحمن رجل منهم علی حده،ثمّ قال لعلیّ علیه السّلام علیک عهد اللّه و میثاقه لئن ولّیت لتعملنّ بکتاب اللّه و سنّه نبیّه و سیره أبی بکر و عمر،فقال علیّ علیه السّلام:علیّ عهد اللّه و میثاقه،لئن ولّیت أمرکم لأعملنّ بکتاب اللّه و سنّه رسوله،فقال عبد الرّحمن لعثمان کقوله لعلیّ علیه السّلام،فأجابه أن نعم،فردّ علیهما القول ثلاثا،کلّ ذلک یقول علیّ علیه السّلام کقوله،و یجیبه عثمان:أن نعم،فبایع عثمان عبد الرّحمن عند ذلک.

1512-3- و بإسناده،عن عبد اللّه بن أبی بکر بن محمّد،عن عاصم بن عمر بن قتاده،عن محمود بن لبید:أنّ النّاس کلّموا عثمان فی أمر عبید اللّه بن عمر و قتله الهرمزان،فصعد المنبر فحمد اللّه و أثنی علیه،ثمّ قال:أیّها النّاس،قد أکثرتم فی أمر عبید اللّه بن عمر و الهرمزان،و إنّما قتله عبید اللّه تهمه بدم أبیه،و إنّ أولی النّاس بدم الهرمزان اللّه ثمّ الخلیفه،ألا و إنّی قد وهبت دمه لعبید اللّه.فقام المقداد بن

ص:738

و فرمود:ای گروه مردمان آگاه باشید هرکه می خواهد از خوراک پسرم علی علیه السّلام بخورد پس راه بیفتید و خانۀ کعبه را هفت بار طواف نمایید و وارد شده و بر پسرم علی علیه السّلام سلام کنید زیرا خداوند او را منزلت بخشید و به خاطر این اقدام ابو طالب عید قربان محترم شمرده شد.

1354-سخن عثمان با عبد الرحمن

[1511]2-عبد اللّه بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش و از جدش خبر داد که:آن گروه هنگامی که برای شورا[شورایی که به دستور عمر برای تعیین جانشین تشکیل شد] اجتماع کردند،در آنجا گفت وگو نمودند و عبد الرحمن جداگانه با مردی از آنان درگوشی حرف زد،آنگاه به علی علیه السّلام گفت:به عهد و پیمان خدا پای بند باش،که اگر حکومت را در اختیار گرفتی بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر او و روش ابو بکر و عمر رفتار نمایی،پس علی علیه السّلام فرمود:به عهد و پیمان خداوند پایبندم که اگر کار شما را در اختیار گرفتم مطابق کتاب خدا و سنت او رفتار نمایم.آنگاه عبد الرحمن همان گفتاری را که به علی علیه السّلام عرض کرده بود به عثمان گفت و عثمان به او پاسخ داد:آری همینطور است،و عبد الرحمن این گفتار را سه بار بر آن دو تکرار کرد و هربار علی همان گفتارش را می فرمود و عثمان پاسخ می داد؛آری همین طور است و در این هنگام عبد الرحمن با عثمان بیعت کرد.

1355-عثمان ریختن خون هرمزان را حلال کرد

[1512]3-محمود بن لبید گوید:مردم در کار عبید اللّه بن عمر و کشته شدن هرمزان به دست او با عثمان صحبت کردند.پس از آن عثمان بالای منبر رفت و خدا را ستایش کرده و ثنایش نموده آنگاه گفت:ای مردمان،شما در مورد کار عبید اللّه بن عمر و هرمزان بسیار پرسش می کنید،همانا عبید اللّه او را به اتهام خون پدرش به قتل رسانید و سزاوارترین مردمان به [انتقام گیری]خون هرمزان خداوند آنگاه خلیفه می باشد،آگاه باشید که من خونش را به عبید اللّه بخشیدم،سپس مقداد بن اسود به پا خواست و گفت:

ص:739

الأسود،فقال:یا أمیر المؤمنین،ما کان للّه کان اللّه أملک به منک،و لیس لک أن تهب ما اللّه أملک به منک،فقال:ننظر و تنظرون؛فبلغ قول عثمان علیّا علیه السّلام فقال:و اللّه لئن ملکت لأقتلنّ عبید اللّه بالهرمزان؛فبلغ ذلک عبید اللّه،فقال:و اللّه لئن ملک لفعل.

1513-4- و بإسناده،عن عبد الرّحمن بن أسعد بن زراره،عن عبد الرّحمن بن أبی عمره الأنصاریّ،قال:لمّا قدم أبو ذرّ علی عثمان،قال:أخبرنی أیّ البلاد أحبّ إلیک؟قال:مهاجری.فقال:لست بمجاوری.قال:فألحق بحرم اللّه،فأکون فیه.قال:لا.قال:فالکوفه أرض بها أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.قال:لا.قال:فلست بمختار غیرهنّ،فأمره بالمسیر إلی الرّبذه،فقال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال لی:اسمع و أطع،و أنفذ حیث قادوک،و لو لعبد حبشیّ مجدّع.فخرج إلی الرّبذه،و أقام هنا مدّه،ثمّ أتی إلی المدینه،فدخل علی عثمان و النّاس عنده سماطین،فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّک أخرجتنی من أرضی إلی أرض لیس بها زرع و لا ضرع إلاّ شویهات،و لیس لی خادم إلاّ محرّره،و لا ظلّ یظلّنی إلاّ ظلّ شجره،فأعطنی خادما و غنیمات أعش فیها؛فحوّل وجهه عنه،فتحوّل عنه إلی السّماط الآخر، فقال مثل ذلک،فقال له حبیب بن سلمه:لک عندی یا أبا ذرّ ألف درهم و خادم و خمسمائه شاه.قال أبو ذرّ:أعط خادمک و ألفک و شویهاتک من هو أحوج إلی ذلک منّی،فإنّی إنّما أسأل حقّی فی کتاب اللّه،فجاء علیّ علیه السّلام،فقال له عثمان:ألا تغنی عنّا سفیهک هذا.قال:أیّ سفیه؟قال:أبو ذرّ.قال علیّ علیه السّلام:لیس بسفیه،

ص:740

ای امیر المؤمنین،آنچه برای خداست،خداوند نسبت به آن از تو صاحب اختیارتر است،و بر تو[سزاوار]نیست آنچه را که خداوند نسبت به آن از تو اختیاردارتر است،بخشش کنی.

عثمان گفت:ما حکم کردیم و شما هم حکم کنید.گفتار عثمان به علی علیه السّلام رسید و آن حضرت فرمود:به خدا سوگند اگر فرمانروا بودم عبید اللّه را به خاطر[کشتن]هرمزان می کشتم و این حکم علی علیه السّلام به عبید اللّه رسید و او گفت:به خدا سوگند اگر فرمانروا می بود این کار را انجام می داد.

1356-عثمان ابو ذر را به ربذه فرستاد

[1513]4-عبد الرحمن بن ابی عمره انصاری گوید:وقتی ابو ذر بر عثمان وارد شد.عثمان گفت:

آگاهم نما که کدام شهر نزد تو محبوب تر است؟فرمود:پناهگاههای من.عثمان گفت:در نزدیکی من[در شهر مدینه]نمی توانی بمانی.گفت:به حرم خدا می پیوندم و در آنجا به سر می برم.عثمان گفت:نخیر.فرمود:پس کوفه سرزمینی که یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آنجایند، گفت:نخیر.ابو ذر فرمود:من غیر اینها را اختیار نمی کنم،سپس عثمان به او دستور داد تا به منطقۀ ربذه رهسپار شود.ابو ذر گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:به هر کجا که تو را راهبری کردند شنودگی کرده،اطاعت کن و عمل نما،اگرچه به خاطر بردۀ حبشی گوش بریده ای باشد.سپس ابو ذر به سوی ربذه رهسپار شد و مدتی در آنجا بماند،آنگاه به مدینه آمد و به عثمان وارد شد درحالی که مردم نزد او بر دو سفره غذا نشسته بودند،ابو ذر گفت:ای امیر مؤمنان،تو مرا از سرزمینم به جایی روانه کردی که در آنجا به جز چند گوسفند نه کشاورزی وجود دارد و نه دامداری و جز یک زن آزاد شده،خدمتکاری ندارم و جز سایه درخت پناهی نیست که بر من سایه افکند،پس یک خدمتکار و غنیمت هایی به من ارزانی بدار تا در آنجا زندگی کنم.عثمان چهره اش را از او برگرداند و او از آن سفره به سفره دیگری تغییر مکان داد و ابو ذر همان سخن را بیان کرد،آنگاه حبیب بن سلمه به او گفت:ای ابو ذر هزار درهم و یک خدمتکار و پانصد گوسفند نزد من است که متعلق به توست.ابو ذر فرمود:

خدمتکار و هزار درهم و گوسفندهایت را به کسی که از من به آنها نیازمندتر است ارزانی بدار.همانا من فقط مطابق کتاب خداوند حق خود را درخواست می کنم،علی علیه السّلام وارد شد و عثمان به او عرض کرد:آیا از این ابله خود ما را خلاص می کنی؟حضرت پرسید:کدام ابله؟ گفت:ابو ذر،علی علیه السّلام فرمود:او ابله نیست،

ص:741

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:ما أظلّت الخضراء،و لا أقلّت الغبراء،أصدق لهجه من أبی ذرّ؛أنزله بمنزله مؤمن آل فرعون،إن یک کاذبا فعلیه کذبه،و إن یک صادقا یصبکم بعض الّذی یعدکم.قال عثمان:التّراب فی فیک.قال علیّ علیه السّلام بل التّراب فی فیک؛أنشد باللّه من سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول ذلک لأبی ذرّ:فقام أبو هریره و عشره فشهدوا بذلک،فولّی علیّ علیه السّلام.

1514-5- قال ابن عبّاس:کنت عند أبی علی العشاء بعد المغرب إذ جاء الخادم،فقال:هذا أمیر المؤمنین بالباب؛فدخل عثمان فجلس،فقال له العبّاس:

تعشّ.قال:تعشّیت،فوضع یده،فلمّا فرغنا من العشاء قام من کان عنده و جلست و تکلّم عثمان،فقال:یا خال،أشکو إلیک ابن أخیک-یعنی علیّا علیه السّلام-فإنّه أکثر فی شتمی،و نطق فی عرضی،و أنا أعوذ باللّه من ظلمکم بنی عبد المطّلب،إن یکن هذا الأمر لکم فقد سلّمتموه إلی من هو أبعد منّی،و إن لا یکن لکم فحقّی أخذت، فتکلّم العبّاس،فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و ذکر ما خصّ اللّه به قریشا منه،و ما خصّ به بنی عبد المطّلب خاصّه،ثمّ قال:أمّا بعد،فما حمدتک لابن أخی،و لا حمدت ابن أخی فیک،و ما هو وحده،و لقد نطق غیره،فلو أنّک هبطت ممّا صعدت،و صعدوا ممّا هبطوا لکان ذلک أقرب.فقال:أنت و ذلک یا خال.قال:فلم تکلّم بذلک عنّی.قال:نعم.أعطهم عنّی ما شئت؛و قام عثمان فخرج،فلم یلبث أن رجع إلیه فسلّم و هو قائم،ثمّ قال:یا خال،لا تعجل بشیء

ص:742

از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:راستگوتر از ابو ذر را آسمان سایه نیفکنده و زمین بر نداشته.او را تا جایگاه مؤمن خاندان فرعون بالا برد.اگر دروغگو باشد دروغش به پای اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه که به شما وعده داده،به سرتان خواهد آمد.عثمان گفت:خاک بر دهانت.علی علیه السّلام فرمود:بلکه خاک بر دهان تو.شما را به خدا سوگند چه کسی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنید که این[سخن]را به ابو ذر می فرمود:ابو هریره و ده نفر بپا خواستند و به این سخن گواهی دادند،پس علی علیه السّلام بازگشت.

1357-سخن عثمان و عباس در مورد حضرت علی علیه السّلام

[1514]5-ابن عباس گوید:نزد پدرم پس از نماز مغرب بر سفرۀ شام بودم در همان هنگام خدمتکار آمد و گفت:امیر المؤمنین پس در خانه است.عثمان وارد شد و نشست،پدرم به او گفت:شام بخور،گفت:شام خوردم و دستش را پس کشید وقتی شام را تمام کردیم کسی که نزد او بود بپا خواست و من نشستم و عثمان[شروع]به صحبت کرد و گفت:ای دایی،از برادرزاده ات-علی علیه السّلام-به نزد تو شکایت دارم زیرا او بسیار ناسزایم گفته و دربارۀ آبرویم سخن می راند،من از ستم شما فرزندان عبد المطلب به خدا پناه می برم،اگر این قدرت برای شما بود،پس آن را به کسی سپرده بودید که از من[به شما]دورتر است،و اگر برای شما نبود بنابراین حق خود را گرفته ام.

عباس سخن گفت و خدا را ستایش کرده و ثنایش نمود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درود فرستاد و آنچه را که خداوند به واسطۀ آن قریش را از او متمایز کرد و آنچه را که به خاطر آن به ویژه فرزندان عبد المطلب را برتری دارد بیان نمود،آنگاه گفت:و اینک،نه تو را به خاطر برادرزاده ام می ستایم و نه برادرزاده ام را به خاطر[رفتارش با تو]تمجید می کنم،و تنها او نیست[که از تو انتقاد می کند]،دیگران هم چنین سخنانی می گویند،بنابراین اگر تو از آنچه که بالا رفتی فرود آیی و آنان از آنچه که پایین آمدند بالا روند،آن[به واقعیّت]نزدیکتر است.آنگاه عثمان گفت:تو را چه به آن امر،ای دائی؟عباس گفت:پس چرا در مورد آن امر با من سخن گفتی؟ عثمان گفت:باشد از سوی من هرچه می خواهی به آنان عطا کن و عثمان بپا خواست و بیرون رفت مدّتی سپری نشده بود که به سوی او بازگشت و سلام کرد درحالی که ایستاده بود، سپس گفت:

ص:743

حتّی أعود إلیک؛فرفع العبّاس یدیه و استقبل القبله،فقال:اللّهمّ استبق بی ما لا خیر لی فی إدراکه؛فما مضت الجمعه حتّی مات.

1515-6- و بإسناده،عن عبد اللّه بن أبی بکر بن محمّد،عن أبی بکر بن عبید اللّه بن عبد اللّه بن عمر،عن عبد اللّه بن عمر:أنّه نزل علی خالد بن أسید بمکّه،فقال له:لو أتیت ابن عمّک فوصلک،فأتی عثمان فکتب له إلی عبد اللّه بن عامر أن صله بستّمائه ألف؛فنزل به من قابل فسأله،فقال له:قد بارک اللّه لی فی مشورتک، فأتیته فأمر لی بستّمائه ألف؛فقال له ابن عمر:ستّین ألفا!قال:مائه ألف و مائه ألف و مائه ألف.ستّ مرّات،فقال له ابن عمر:اسکت فما أسود عثمان!و بایعه أهل مصر،فکتب أهل مصر إلی عثمان،و ذکر الکتاب بطوله.

ص:744

ای دایی،تا به نزد تو بازنگشتم به چیزی شتاب مکن،عباس دستانش را بالا برد و رو به قبله شد و گفت:پروردگارا در آنچه که در دستیابی به آن سودی برای من نیست بر من پیشی بگیر، جمعه نگذشته بود که او از دنیا رفت.

1358-عثمان به خالد بن اسید ششصد هزار درهم داد

[1515]6-عبد اللّه بن عمر خبر داد که او در مکه به نزد خالد بن أسید اتراق کرد و به خالد گفت:

اگر به نزد پسر عموی خود درآیی چیزی به تو ارزانی می دارد،پس خالد بر عثمان وارد شد و عثمان برای او به عبد اللّه بن عامر نامه نوشت که:ششصد هزار درهم به او عطا کن،مدتی بعد ابن عمر در خانۀ خالد بن أسید منزل کرد و از خالد[در مورد آن موضوع]پرسش کرد،خالد به او گفت:خداوند مشورت مرا با تو پر برکت گردانید،من به نزد او رفتم و او برایم دستور ششصد هزار درهم داد،آنگاه ابن عمر به خالد گفت:شصت هزار!خالد گفت:صد هزار و صد هزار و صد هزار و تا شش بار[این را گفت]و ابن عمر به او گفت:ساکت شو،شگفتا که عثمان چه دست و دلباز شده است!مصریان ابن عمر را گرامی داشتند و به عثمان نامه نوشتند و ماجرا را به تفصیل بیان کرد.

ص:745

[43] المجلس یوم الجمعه الثالث و العشرین من ذی الحجه سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیه أحادیث ابن الصلت الأهوازی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1516-1- حدّثنا أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه، قال:بالإسناد الأوّل عن عبد اللّه بن أبی بکر،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:حدّثنی عبد الرّحمن بن أبی عمره الأنصاریّ،قال:لمّا نزل المصریّون بعثمان بن عفّان فی مرّتهم الثّانیه،دعا مروان بن الحکم فاستشاره.فقال له:إنّ القوم لیس هم لأحد أطوع منهم لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و هو أطوع النّاس فی النّاس،فابعثه إلیهم فلیعطهم الرّضا،و لیأخذ لک علیهم الطّاعه،یحذّرهم الفتنه،فکتب عثمان إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:«سلام علیکم،أمّا بعد،فإنّه قد جاز السّیل الزّبی،و بلغ الحزام الطّبیین،و ارتفع أمر النّاس بی فوق قدره،و طمع فیّ من کان یعجز عن نفسه، فأقبل علیّ أو لی،تمثّل.

ص:746

43- جلسه چهل و سوم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و سوم ذی حجۀ سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیۀ روایات ابن صلت اهوازی را در بر دارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1359-واسطه شدن حضرت علی علیه السّلام بین عثمان و اهل مصر

[1516]1-عبد الرحمن بن ابی عمره انصاری گوید:وقتی مصریان برای سومین بار به نزد عثمان بن عفان آمدند.او مروان حکم را به حضور خواست و با او مشورت نمود،مروان به او گفت:همانا این مردم از هیچ کس بسان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمان نمی برند.او در میان مردم پذیرفته ترین است،پس او را به سوی آنان روانه کن تا رضایت آنان را به دست آورد و به فرمانبری از تو وادارشان کند و آنها را از شورش بر حذر دارد،بنابراین عثمان به علی بن ابی طالب علیه السّلام چنین نوشت:«درود بر شما باد،و اینک آب از سر گذشت و کار به منتها درجۀ خود رسید،و کار مردم بیش از اندازه بر من فزونی یافت،و کسی که از خودش وامانده به [مقام]من امیدوار شده است،پس یا بر ضد باش و یا با من و به این شعر مثال زد:

ص:747

فإن کنت مأکولا فکن خیر آکل و إلاّ فأدرکنی و لمّا أمزّق

و السّلام».فجاءه علیّ علیه السّلام،فقال:یا أبا الحسن،ائت هؤلاء القوم،فادعهم إلی کتاب اللّه و سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله.فقال:نعم،إن أعطیتنی عهد اللّه و میثاقه علی أن تفیء لهم بکلّ شیء أعطیته عنک.فقال:نعم.فأخذ علیه عهدا غلیظا و مشی إلی القوم،فلمّا دنا منهم،قالوا:وراءک.قال:لا.قالوا:وراءک.قال:لا،فجاء بعضهم لیدفع فی صدره،حین قال ذلک،فقال القوم بعضهم لبعض:سبحان اللّه،أتاکم ذلک ابن عمّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یعرض کتاب اللّه!اسمعوا منه و اقبلوا،قالوا:تضمن لنا کذلک.قال:

نعم.فأقبل معه أشرافهم و وجوههم حتّی دخلوا علی عثمان فعاتبوه،فأجابهم إلی ما أحبّوا،فقالوا:اکتب لنا علی هذا کتابا،و لیضمن علیّ عنک ما فی الکتاب.قال:

اکتبوا أنّی شئتم،فکتبوا بینهم«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.هذا ما کتب عبد اللّه عثمان بن عفّان أمیر المؤمنین لمن نقم علیه من المؤمنین و المسلمین،أنّ لکم علیّ أن أعمل بکتاب اللّه و سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله،و أنّ المحروم یعطی،و أنّ الخائف یؤمن، و أنّ المنفیّ یردّ،و أنّ المبعوث لا یجمر،و أنّ الفیء لا یکون دوله بین الأغنیاء، و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ضامن للمؤمنین و المسلمین علی عثمان الوفاء لهم علی ما فی هذا الکتاب،و شهد الزّبیر بن العوّام،و طلحه بن عبید اللّه،و سعد بن مالک، و عبد اللّه بن عمر،و أبو أیّوب بن زید.و کتب فی ذی القعده سنه خمس و عشرین»،فأخذوا الکتاب ثمّ انصرفوا،فلمّا نزلوا أیله إذا هم براکب فأخذوه،

ص:748

اگر من قابل خوردنم پس تو بهترین خورنده باش وگرنه پس مرا بشناس تا جویده نشوم بدرود.

سپس علی علیه السّلام به نزد او آمد و او عرض کرد:ای ابا الحسن به نزد آن قوم برو و آنان را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فراخوان.حضرت فرمود:حتما،البته به این شرط که با من عهد و پیمان الهی ببندی که هرآنچه من از جانب تو به آنان پیشکش کردم عملی کنی.عثمان گفت:صد البتّه،آنگاه حضرت او را به پیمان محکمی وادار کرد و به سوی آن قبیله حرکت کرد.وقتی به نزدیک آنان رفت،گفتند:بازگرد،فرمود:نخیر.گفتند:بازگرد،فرمود:نخیر،و هنگامی که این را فرمود عده ای آمدند تا سینه اش را هل دهند که برخی از آن قبیله به برخی دیگر گفتند:منزّه است خدا،پسر عموی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به نزد شما آمده تا کتاب خدا را عرضه بدارد!از او فرمان ببرید و به او رو آورید.به حضرت عرض کردند:اینگونه برای ما تعهّد می کنی،فرمود:

آری!آنگاه بزرگان و شخصیتهای برجسته آنان با حضرت به پیش رفتند تا اینکه بر عثمان وارد شدند و او را نکوهش کردند و عثمان با خواسته های آنان موافقت کرد،گفتند:بر این توافق برای ما نوشتاری بنگار و علی باید آنچه که در نوشته آمده از طرف تو ضمانت کند، عثمان گفت:هر آنچه می خواهید بنویسید.و آنان میان خودشان نوشتند:«به نام خداوند رحمتگر مهربان،این نوشته ای است که بندۀ خدا امیر المؤمنین عثمان بن عفان برای مؤمنان و مسلمانانی نوشت که بر او خشمگین شدند،همانا برای شما بر من[لازم]است که به کتاب خدا و سنت پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله عمل کنم و اینکه به محروم بخشش گردد،و هراسان در امان باشد،و تبعیدی بازگردانده شود و مأمور در سرزمین دشمن بازداشت نشود،و غنیمت میان توانگران نچرخد،و علی بن ابی طالب برای مؤمنان و مسلمانان ضامن است که آنچه در این نوشتار آمد عثمان برایشان انجام می دهد،زبیر بن عوام و طلحه بن عبید اللّه و سعد بن مالک و عبد اللّه بن عمر و ابو ایوب بن زید گواهی دادند،و در ذی قعدۀ سال بیست و پنج[هجری قمری]نوشته شد».آنگاه نوشته را برداشتند و رهسپار شدند،وقتی در منطقۀ ایله اتراق کردند ناگاه سواره ای را دیده و او را گرفتند

ص:749

فقالوا:من أنت؟قال:أنا رسول عثمان إلی عبد اللّه بن سعد.قال بعضهم لبعض:لو فتّشناه لئلاّ یکون قد کتب فینا؛ففتّشوه فلم یجدوا معه شیئا،فقال کنانه بن بشر النّجیبیّ:انظروا إلی إدواته،فإنّ للنّاس حیلا؛فإذا قاروره مختومه بموم،فإذا فیها کتاب إلی عبد اللّه بن سعد:«إذا جاءک کتابی هذا،فاقطع أیدی الثّلاثه مع أرجلهم».فلمّا قرءوا الکتاب رجعوا حتّی أتوا علیّا علیه السّلام،فأتاه فدخل علیه،فقال:

استعتبک القوم فأعتبتهم؛ثمّ کتبت کتابک هذا،نعرفه الخطّ الخطّ،و الخاتم الخاتم؟!فخرج علیّ علیه السّلام مغضبا و أقبل النّاس علیه،فخرج سعد من المدینه فلقیه رجل،فقال:یا أبا إسحاق،أین ترید؟قال:إنّی فررت بدینی من مکّه إلی المدینه، و أنا الیوم أهرب بدینی من المدینه إلی مکّه.و قال الحسن بن علیّ لعلیّ علیهما السّلام حین أحاط النّاس بعثمان:اخرج من المدینه و اعتزل،فإنّ النّاس لا بدّ لهم منک،و إنّهم لیأتونک و لو کنت بصنعاء الیمن،و أخاف أن یقتل هذا الرّجل و أنت حاضره.فقال:

یا بنیّ،أخرج عن دار هجرتی،و ما أظنّ أحدا یجترئ علی هذا القول کلّه!و قام کنانه بن بشر،فقال:یا عبد اللّه،أقم لنا کتاب اللّه،فإنّا لا نرضی بالقول دون الفعل، قد کتبت و أشهدت لنا شهودا،و أعطیتنا عهد اللّه و میثاقه،فقال:ما کتبت بینکم کتابا؛فقام إلیه المغیره بن الأخنس،فضرب بکتابه وجهه،و خرج إلیهم عثمان لیکلّمهم،فصعد المنبر،فرفعت عائشه قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و نادت:«أیّها النّاس، هذا قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم یبل،و قد غیّرت سنّته».فنهض النّاس،و کثر اللّغط،

ص:750

و گفتند:کیستی؟گفت:من فرستادۀ عثمان به سوی عبد اللّه بن سعد هستم،برخی از آنان به برخی دیگر گفتند:او را بازرسی کنیم تا در مورد ما چیزی نوشته نباشد پس او را گشتند و همراه او چیزی نیافتند پس کنانه بن بشر نجیبی گفت:در کیفش بنگرید،زیرا مردم نیرنگهایی دارند و ناگاه شیشۀ کوچکی را دیدند که با موم در بسته شده،و در آن نوشته ای برای عبد اللّه بن سعد قرار داشت؛«هرگاه این نوشته ام به تو رسید،دست و پاهای این سه نفر را قطع کن».

وقتی نوشته را خواندند،بازگشته تا اینکه به علی علیه السّلام رسیدند،پس علی علیه السّلام آمد و بر عثمان وارد شده و فرمود:آن گروه از تو خواستند که با خواسته هایشان موافقت کنی و تو هم پذیرفتی.آنگاه این نوشتار را نگاشتی که ما می شناسیم خطخط تو و مهر،مهر توست؟!سپس علی علیه السّلام با برآشفتگی خارج شد و مردم به او رو کردند و سعد هم از مدینه بیرون زد،مردی به او برخورد کرد و گفت:ای ابا اسحاق،کجا می روی؟گفت:بخاطر[حفظ]دینم از مکّه به مدینه گریخته بودم و امروز بخاطر[حفظ]دینم از مدینه به مکّه می گریزم.و هنگامی که مردم دور عثمان را گرفتند،امام حسن علیه السّلام به امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد:از مدینه خارج شو و کناره بگیر،زیرا مردم به ناچار نیازمند تو هستند،اگر در صنعای یمن هم باشی به نزد تو می آیند و من می ترسم این مرد[عثمان]کشته شود و تو در حضور او باشی.حضرت فرمود:

پسرم از خانه مهاجرتم[مدینه]خارج می شوم،و گمان نمی کنم هیچ کس بر هیچ بخش از این گفتار[شما]جسوری کند.کنانه بن بشر بپا خواست و عرض کرد:ای بندۀ خدا،کتاب خدا را برای ما بپا دار،زیرا ما به گفتار بدون کردار راضی نمی شویم،برای ما نوشته ای نگاشتی و گواهانی آوردی،و عهد و پیمان خدایی با ما بستی،فرمود:میان شما نوشته ای ننگاشتم،آنگاه مغیره به سوی او رو نهاد و نوشته اش را به صورت او زد،پس عثمان به سوی آنان رهسپار شد تا با آنان سخن گوید،پس بر منبر بالا رفت که ناگاه عایشه پیراهن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را بالا برد و ندا داد:«ای مردم!این جامۀ رسول خداست که فرسوده نشده درحالی که سنّت او دگرگون گشته است!»و مردم بپا خواستند و همهمه بالا گرفت

ص:751

و حصبوا عثمان حتّی نزل من المنبر فدخل بیته،فکتب نسخه واحده إلی معاویه و عبد اللّه بن عامر:«أمّا بعد،فإنّ أهل السّفه و البغی و العدوان من أهل العراق و مصر و المدینه أحاطوا بداری،و لن یرضیهم منّی دون خلعی أو قتلی،و أنا ملاق اللّه قبل أن أتابعهم علی شیء من ذلک،فأعینونی».فلمّا بلغ کتابه ابن عامر،قام و قال:أیّها النّاس،إنّ أمیر المؤمنین عثمان ذکر أنّ شرذمه من أهل مصر و العراق نزلوا بساحته،فدعاهم إلی الحقّ فلم یجیبوا،فکتب إلیّ أن أبعث إلیه منکم ذوی الرّأی و الدّین و الصّلاح،لعلّ اللّه أن یدفع عنه ظلم الظّالمین و عدوان المعتدین.فلم یجیبوه إلی الخروج،ثمّ إنّه نزل.فقدموا من کلّ فجّ حتّی حضروا المدینه،و قیل لعلیّ علیه السّلام إنّ عثمان قد منع الماء؛فأمر بالرّوایا فعکمت،و جاء النّاس علیّ علیه السّلام فصاح بهم صیحه انفرجوا؛فدخلت الرّوایا،فلمّا رأی علیّ علیه السّلام اجتماع النّاس و وجوههم،دخل علی طلحه بن عبید اللّه و هو متّکئ علی وسائد،فقال:إنّ هذا الرّجل مقتول فامنعوه.فقال:أمّا و اللّه دون أن تعطی بنو أمیّه الحقّ من أنفسها.

1517-2- و بإسناده،عن عبد اللّه بن أبی بکر،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام قال:حدّثنی عبد الرّحمن بن أبی عمره الأنصاریّ:قال:سمّانی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عبد الرّحمن.قال:لمّا بلغ علیّا علیه السّلام مسیر طلحه و الزّبیر خطب النّاس،فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:أمّا بعد،فقد بلغنی مسیر هذین الرّجلین،و استخفافهما حبیس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و استفزازهما أبناء الطّلقاء،

ص:752

و عثمان را سنگ باران کردند تا اینکه از منبر فرود آمد و وارد خانه اش شد و پیغامی به معاویه و عبد اللّه بن عامر نوشت:«و اینک،همانا گستاخان و بیدادگران و تجاوزکاران عراق و مصر و مدینه خانه ام را محاصره کرده اند و چیزی جز برکناری یا کشتن من آنان را خشنود نمی کند،و من پیش از اینکه چیزی از خواسته های آنان را پیروی کنم دیدارکنندۀ خدایم[کنایه از اینکه در هیچ چیز از آنان پیروی نمی کنم]پس مرا یاری کنید».

وقتی نوشته او به ابن عامر رسید بپا خواست و گفت:ای مردم،همانا امیر المؤمنین عثمان بیان داشته که گروهی از مصریان و عراقیان به حیاط[قصر]او اتراق کرده اند و هرچه آنان را به حقّ فرا می خواند نمی پذیرند و از من خواسته که از میان شما اندیشمندان و دینداران و پارسایان را به سوی او روانه کنم،شاید که خداوند ستم ستمگران و دشمنی تجاوزگران را از او دور کند.ولی هیچکس برای رهسپار شدن با او موافقت نکرد و او[از منبر]فرود آمد.

آنگاه از هرسو[سپاهیان]آمدند تا اینکه وارد مدینه شدند،به علی علیه السّلام عرض شد:از عثمان آب را دریغ داشته اند،و او به آب رسانان فرمان داده ولی ایشان دستگیر و بسته شده اند و علی علیه السّلام به نزد مردم آمد و بر آنان فریاد کشید:کنار روید...آنگاه آب رسانان وارد قصر شدند وقتی علی علیه السّلام اجتماع مردم و چهره های آنان را مشاهده کرد،بر طلحه بن عبد اللّه وارد شد در حالی که او بر بالش ها تکیه داده بود،و فرمود:همانا این مرد کشته می شود پس او را برکنار کنید گفت:به راستی به خدا سوگند[دست بردار نیستم]،به جز اینکه فرزندان امیّه خودشان حق را تقدیم کنند.

1360-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام وقتی شنید که طلحه و زبیر به طرف حضرت برای جنگ می آیند

]

[1517]2-عبد اللّه بن ابی بکر از امام باقر علیه السّلام و او از عبد الرحمن بن ابی عمره انصاری که می گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا عبد الرحمن خواند خبر داد که وقتی خبر حرکت طلحه و زبیر [برای نبرد]به علی علیه السّلام رسید،برای مردم سخنرانی نموده و خدا را ستایش کرده و ثنایش نمود و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درود فرستاد و آنگاه فرمود:و اینک،به من پیام رسید که این دو مرد حرکت کرده و حبس شدۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[کنایه از همسر او عایشه]را پست شمرده و فرزندان آزادشدگان[فرزندان کسانی که پس از فتح مکّه پیامبر آنان را بخشید]را برانگیخته اند

ص:753

و تلبیسهما علی النّاس بدم عثمان،و هما ألّبا علیه،و فعلا به الأفاعیل،و خرجا لیضربا النّاس بعضهم ببعض،اللّهمّ فاکف المسلمین مئونتهما،و اجزهما الجوازی؛ و حضّ النّاس علی الخروج فی طلبهما،فقام إلیه أبو مسعود عقبه بن عمرو،فقال:

یا أمیر المؤمنین،إنّ الّذی یفوتک من الصّلاه فی مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و مجلسک فیما بین قبره و منبره،أعظم ممّا ترجو من الشّام و العراق،فإن کنت إنّما تسیر لحرب فقد أقام عمر و کفاه سعد زحف القادسیّه،و کفاه حذیفه بن الیمان زحف نهاوند،و کفاه أبو موسی زحف تستر،و کفاه خالد بن الولید زحف الشّام،فإن کنت سائرا فخلّف عندنا شقّه منک نرعاه فیک و نذکرک به.ثمّ قال أبو مسعود.

بکت الأرض و السّماء علی الشّاخص منّا یرید أهل العراق

یا وزیر النّبیّ قد عظم الخطب و طعم الفراق مرّ المذاق

و إذا القوم خاصموک فقوم ناکسو الطّرف خاضعو الأعناق

لا یقولون إذ تقول و إن قلت فقول المبرز السّباق

فعیون الحجار تذرف بالدّمع و تلک القلوب عند التّراقی

فعلیک السّلام ما ذرت به الشّمس و لاح السّراب بالرّقراق

فقال قیس بن سعد:یا أمیر المؤمنین،ما علی الأرض أحد أحبّ إلینا أن یقیم فینا منک،لأنّک نجمنا الّذی نهتدی به،و مفزعنا الّذی نصیر إلیه،و إن فقدناک لتظلمنّ أرضنا و سماؤنا،و لکن و اللّه لو خلّیت معاویه للمکر،لیرومنّ مصر،و لیفسدنّ

ص:754

و به خونخواهی عثمان مردم را فریفته اند و حال آنکه آن دو بودند که مردم را بر او شوراندند و آن بلاها را به سر او درآوردند و بپا خواستند تا میان عده ای از مردم را با عده ای دیگر جدایی افکنند،پروردگارا مسلمانان را از رنج آن دو رهایی بخش و آن دو را مجازات کن.و حضرت مردم را به حرکت برای پیگیری آن دو برانگیخت.ابو مسعود عقبه بن عمرو به طرف حضرت رفته و عرض کرد:ای امیر المؤمنین،همانا آن کسی که از نماز تو در مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و نشستن تو در میان قبر و منبر او بازداشت[دامنۀ حکمرانی اش]بزرگتر از شام و عراقی است که تو می پنداری اگر آهنگ نبرد کردی[بدان که]به سوی لشگری می روی که عمر به پا داشته و سعد با پیشروی به قادسیه و حذیفه بن یمان با تسخیر نهاوند و ابو موسی با حمله به تستر و خالد بن ولید با تاختن به شام آن را وسعت و گسترش داده است.حال که می خواهی بروی چیزی از خودت را نزد ما جا بگزار تا برای تو آن را مواظبت کنیم و به واسطۀ آن به یاد تو باشیم.سپس ابو مسعود گفت:زمین و آسمان بر مسافر ما که قصد عراقیان کرد،گریست.ای وزیر پیامبر مصیبت بزرگ است و طعم جدایی تلخکامی را در پی دارد و هرگاه گروهی با تو دشمنی کردند،گروهی هم هستند که نگاه فرود آورنده و فروتنی کننده اند.نمی گویند چون تو سخن می گویی و اگر بگویی پس گفتار تو برجسته و برتر است.بنابراین چشمان حجار اشک ریزان است و آن جانها در گلوگاه است.پس درود بر تو که[با وجود تو]خورشید از افق سر نزد و با درخشندگی[تو]سراب نمایان شد.آنگاه قیس بن سعد عرض کرد:ای امیر المؤمنین بر روی زمین هیچ کس نیست که زندگی کردنش در میان ما دلنشین تر از شما باشد،زیرا شما ستاره ای برای ما هستی که با آن رهنمون می شویم و پناهگاهی هستی که به سوی آن رو می نهیم،و اگر تو را از دست دهیم زمین و آسمان ما تیره و تار می شود،ولی به خدا سوگند اگر معاویه برای فریبکاری اجازه داده می شد هر آینه مصر را می خواست

ص:755

الیمن،و لیطمعنّ فی العراق،و معه قوم یمانیّون قد أشربوا قتل عثمان،و قد اکتفوا بالظّنّ عن العلم،و بالشّکّ عن الیقین،و بالهوی عن الخیر،فسر بأهل الحجاز و أهل العراق،ثمّ ارمه بأمر یضیق فیه خناقه،و یقصر له من نفسه.فقال:أحسنت و اللّه یا قیس،و أجملت و کتبت أمّ الفضل بنت الحارث إلی علیّ علیه السّلام تخبره بمسیر عائشه و طلحه و الزّبیر،فأزمع المسیر،فبلغه تثاقل سعد و أسامه بن زید و محمّد بن مسلمه،فقال سعد:لا أشهر سیفا حتّی یعرف المؤمن من الکافر؛و قال أسامه:لا أقاتل رجلا یقول:لا إله إلاّ اللّه،و لو کنت فی فم الأسد لدخلت فیه معک؛و قال محمّد بن مسلمه:أعطانی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سیفا،و قال:إذا اختلف المسلمون فاضرب به عرض أحد،و الزم بیتک؛و تخلّف عنه عبد اللّه بن عمر.فقال عمّار بن یاسر:دع القوم،أمّا عبد اللّه فضعیف،و أمّا سعد فحسود،و أمّا محمّد بن مسلمه فذنبک إلیه أنّک قتلت قاتل أخیه مرحبا ثمّ قال عمّار لمحمّد بن مسلمه:أما تقاتل المحاربین؟فو اللّه لو مال علیّ جانبا لملت مع علیّ.و قال کعب بن مالک:یا أمیر المؤمنین،إنّه بلغک عنّا معشر الأنصار،ما لو کان غیرنا لم یقم معک،و اللّه ما کلّ ما رأینا حلالا حلال،و لا کلّ ما رأینا حراما حرام،و فی النّاس من هو أعلم بعذر عثمان ممّن قتله،و أنت أعلم بحالنا منّا،فإن کان قتل ظالما قبلنا،قولک و إن کان قتل مظلوما فاقبل قولنا،فإن و کلتنا فیه إلی شبهه فعجب لیقیننا و شکّک،و قد قلت لنا:عندی نقض ما اجتمعوا علیه،و فصل ما اختلفوا فیه و قال:

ص:756

و یمن را تباه می کرد و به عراق چشم طمع می دوخت و با آن گروه یمنی که به همراه داشت کشتن عثمان را القا می کرد و به جای دانش به گمان و عوض یقین به شک و در برابر نیکوکاری به شهوترانی بسنده می نمودند،پس به همراه حجازیان و عراقیان،روانه شو،آنگاه او را با چیزی چنان هدف بگیر که گلویش را بفشرد و جانش را بگیرد.پس حضرت فرمود:ای قیس به خدا سوگند نیکو گفتی و زیبا بیان کردی.

و امّ فضل دختر حارث به امیر المؤمنین علیه السّلام نامه نوشت و او را از حرکت عایشه و طلحه و زبیر آگاه کرد و حضرت تصمیم به حرکت گرفت[از آن سوی]خبر سستی سعد و اسامه بن زید و محمد بن مسلمه به حضرت رسید پس سعد گفت:شمشیر از نیام در نمی آورم تا اینکه مؤمن از کافر تشخیص داده شود و اسامه گفت:با مردی که«لا اله الا اللّه»می گوید نبرد نمی کنم و اگر در دهان شیر باشد با او همراه می شوم،محمد بن مسلمه گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شمشیری به من هدیه داد و فرمود:اگر مسلمانان اختلاف کردند آن را به پهنای[کوه]احد بکوب و در خانۀ خود بمان.عبد اللّه بن عمر نیز از سپاه حضرت بیرون آمد.پس عمار یاسر گفت:آن گروه را رها کن،اما عبد اللّه که سست می باشد و سعد هم حسود است و محمد بن مسلمه پس گناه تو به گردن او،زیرا تو مرحب قاتل برادرش را کشتی.آنگاه عمّار به محمد بن مسلمه گفت:آیا با محاربان مبارزه نمی کنی؟پس به خدا سوگند اگر امیر المؤمنین علیه السّلام به طرفی رو آورد هر آینه من جانب او را می گیرم.و کعب بن مالک عرض کرد:ای امیر المؤمنین همانا از گروه انصار به شما خبر رسید که اگر[کس]غیر ما بود همراه تو بپا نمی خواست.به خدا سوگند همه آنچه را که ما حلال می بینیم حلال و همه آنچه را که ما حرام می پنداریم حرام نیست،و در میان مردم کسی هست که به بهانۀ[قتل]عثمان آگاهتر از کسی است که او را به قتل رسانید و تو به حال ما از ما آگاهتری،پس اگر عثمان درحالی که ستمگر بود کشته شد گفتار تو را می پذیریم و اگر مظلومانه کشته شد پس گفتار ما را بپذیر،بنابراین اگر در این مورد ما را به تردید بسپاری پس شگفتا از یقین ما و شک تو درحالی که به ما فرمودی:از میان برندۀ آنچه بر آن توافق کردید و پایان بخش آنچه در آن اختلاف نمودید نزد من است،و گفت:

ص:757

کان أولی أهل المدینه بالنّصر علیّا و آل عبد مناف

للّذی فی یدیه من حرم اللّه و قرب الولاء بعد التّصافی

و کان کعب بن مالک من شیعه لعثمان:و قام الأشتر إلی علیّ علیه السّلام فکلّمه بکلام یحضّه علی أهل الوقوف،فکره ذلک علیّ علیه السّلام حتّی شکاه،و کان من رأی علیّ علیه السّلام ألاّ یذکرهم بشیء.فقال الأشتر:یا أمیر المؤمنین،إنّا و إن لم نکن من المهاجرین و الأنصار،فإنّا فیهم،و هذه بیعه عامّه،و الخارج منها عاص،و المبطئ عنها مقصّر، فإنّ أدبهم الیوم باللّسان و غدا بالسّیف،و ما من ثقل عنک کمن خفّ معک،و إنّما أرادک القوم لأنفسهم فأردهم لنفسک.فقال علیّ علیه السّلام:یا مالک دعنی و أقبل علیّ علیه السّلام علیهم،فقال:أرأیتم لو أنّ من بایع أبا بکر أو عمر أو عثمان ثمّ نکث بیعته.أکنتم تستحلّون قتالهم؟قالوا:نعم.قال:فکیف تحرّجون من القتال معی و قد بایعتمونی؟قالوا:إنّا لا نزعم أنّک مخطئ و أنّه لا یحلّ لک قتال من بایعک ثمّ نکث بیعتک،و لکن نشکّ فی قتال أهل الصّلاه.فقال الأشتر:دعنی یا أمیر المؤمنین، أوقع بهؤلاء الّذین یتخلّفون عنک.فقال له علیه السّلام کفّ عنّی؛فانصرف الأشتر و هو مغضب.ثمّ إنّ قیس بن سعد لقی مالکا الأشتر فی نفر من المهاجرین و الأنصار، فقال قیس للأشتر:یا مالک،کلّما ضاق صدرک بشیء أخرجته،و کلّما استبطأت أمرا استعجلته،إنّ أدب الصّبر التّسلیم،و أدب العجله الأناه،و إنّ شرّ القول ما ضاهی العیب،و شرّ الرّأی ما ضاهی التّهمه،و إذا ابتلیت فاسأل،و إذا أمرت فأطع،

ص:758

سزاوارترین افراد شهر به پشتیبانی،علی و خاندان عبد مناف هستند/به خاطر در اختیار داشتن حرم الهی و دوستی خالصانه[ای که با خدا دارند]و کعب بن مالک پیرو عثمان بود.

و اشتر رو به امیر المؤمنین علیه السّلام کرد و کلامی به حضرت عرض کرد تا او را بر کسانی که از سپاه حضرت رویگردانند برانگیزاند،حضرت این کار را ناپسند شمرد تا جایی که به او اعتراض کرد،و از اندیشه های حضرت این بود که چیزی دربارۀ آنان بیان نکند.

کلام اشتر این بود که:ای امیر المؤمنین!ما اگرچه از مهاجران و انصار نیستیم ولی در میان آنان که هستیم و این بیعت عمومی است و کسی که از آن بیرون رود طغیانگر و کسی که نسبت به آن سستی ورزد سهل انگار است،و تربیت آنان امروز با زبان و فردا با شمشیر است کسی که از [پیوستن به]تو تنبلی کرد مانند کسی نیست که به همراه تو شتاب نمود.و این مردم تو را برای [منافع]خودشان برگزیدند پس شما هم آنان را برای[سود]خود بخواه.آنگاه امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:ای مالک رهایم کن و امیر المؤمنین علیه السّلام به آنان نزدیک شده و فرمود:

چه فکر می کنید.اگر کسی با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرد آنگاه بیعت خود را زیر پا گذاشت،آیا نبرد با آنان را با خود روا می دانستید؟عرض کردند:آری!فرمود:پس چطور از نبرد به همراه من کناره می گیرید درحالی که با من بیعت کردید؟عرض کردند:ما نمی پنداریم که تو خطا می کنی و اینکه نبرد با کسانی که با تو بیعت کرده آنگاه بیعت خود را شکستند،بر تو جایز نباشد ولی در مبارزۀ با نمازگزاران است که تردید داریم،پس اشتر عرض کرد:ای امیر المؤمنین بگذار به این کسانی که از تو سرپیچی می کنند،حمله ور شوم ولی امیر المؤمنین علیه السّلام به او فرمود:از من دست بردار.و اشتر درحالی که برآشفته بود،دور شد.

آنگاه قیس بن سعد در میان گروهی از مهاجران و انصار به مالک اشتر برخورد کرد و قیس به اشتر گفت:ای مالک،هرگاه سینۀ تو از چیزی دلگیر شد آن را بیرون آور.و هر زمان کاری را کند یافتی به آن سرعت ببخش،همانا لازمۀ بردباری سر فرود آوردن است و لازمۀ شتاب، متانت و همانا بدترین گفتار آن است که با عیب[گوئی]شباهت داشته باشد و بدترین اندیشه آن است که همانند تهمت باشد،و هرگاه مبتلا شدی درخواست نما و هرگاه فرمان داده شدی فرمانبری کن،

ص:759

و لا تسأل قبل البلاء،و لا تکلّف قبل أن ینزل الأمر،فإنّ فی أنفسنا ما فی نفسک، فلا تشقّ علی صاحبک؛فغضب الأشتر،ثمّ إنّ الأنصار مشوا إلی الأشتر فی ذلک فرضّوه من غضبه فرضی فلمّا همّ علیّ علیه السّلام بالنّهوض،قام أبو أیّوب خالد بن زید صاحب منزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا أمیر المؤمنین،لو أقمت بهذه البلده،فإنّها مهاجر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و بها قبره و منبره،فإن استقامت لک العرب کنت کمن کان قبلک،و إن وکلت إلی المسیر فقد أعذرت.فأجابه علیّ علیه السّلام بعذره فی المسیر.ثمّ خرج لمّا سمع توجّه طلحه و الزّبیر إلی البصره و تمکّث حتّی عظم جیشه،و أغذّ السّیر فی طلبهم،فجعلوا لا یرتحلون من منزل إلاّ نزله حتّی نزل بذی قار،فقال:

و اللّه إنّه لیحزننی أن أدخل علی هؤلاء فی قلّه من معی؛فأرسل إلی الکوفه الحسن بن علیّ علیهما السّلام و عمّار بن یاسر و قیس بن سعد،و کتب إلیهم کتابا،فقدموا الکوفه،فخطب النّاس الحسن بن علیّ علیهما السّلام فحمد اللّه و أثنی علیه،و ذکر علیّا علیه السّلام و سابقته فی الإسلام،و بیعه النّاس له،و خلاف من خالفه،ثمّ أمر بکتاب علیّ علیه السّلام فقرئ علیهم«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.أمّا بعد،فإنّی أخبرکم عن أمر عثمان حتّی یکون سمعه عیانه،إنّ النّاس طعنوا علیه،و کنت رجلا من المهاجرین أکثر استعتابه،و أقلّ عیبه،و کان هذان الرّجلان أهون سیرهما فیه الوجیف،و قد کان من أمر عائشه فلته علی غضب،فأتیح له قوم فقتلوه،ثمّ إنّ النّاس بایعونی غیر مستکرهین،و کان هذان الرّجلان أوّل من فعل علی ما بویع علیه من کان قبلی،ثمّ

ص:760

پیش از مشکل تقاضا مکن و پیش از اینکه فرمان نازل شود[خود را]مکلف نکن.ما نیز همان احساسی داریم که تو داری پس ارباب خود را آزار مده.آنگاه اشتر برآشفت و به این خاطر انصار به سوی او رفتند و او را به فرونشاندن خشم خود راضی کردند و او پذیرفت.

وقتی امیر المؤمنین تصمیم به حرکت گرفت،ابو ایّوب خالد بن زید صاحب منزل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به سوی حضرت رفت و عرض کرد،ای امیر المؤمنین!اگر در این شهر بمانی،پس همانا اینجا هجرتگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بوده و قبر و منبر آن حضرت در اینجاست.بنابراین اگر عرب بر ضد تو بپا خواستند،آن وقت همانند کسی هستی که پیش از تو بود و اگر ناگزیر به حرکت شدی پس عذر تو پذیرفته است،علی علیه السّلام پاسخ داد که ناچار به حرکت است.آنگاه که حضرت روانه شدن طلحه و زبیر به سوی بصره را شنید،رهسپار شده و درنگ نمود تا سپاهش زیاد شدند و به سرعت در جستجوی آنان رفت.سپس در اردوگاهی به اردوگاه دیگر کوچ می کردند تا اینکه در«ذی قار»اتراق کردند و فرمود:به خدا سوگند برخورد با آنان در مقایسه با اندک بودن همراهانم مرا اندوهگین می کند بنابراین امام حسن علیه السّلام و عمار یاسر و قیس بن سعد را به سوی کوفه روانه کرد و نامه ای برای آنان نگاشت،سپس آنان وارد کوفه شدند و امام حسن علیه السّلام برای مردم سخنرانی نمود،خدا را ستایش کرده و ثنایش گفت، و امیر المؤمنین علیه السّلام را یاد کرد و پیشینۀ او در اسلام و بیعت مردم با او و مخالفت کسانی را که از او سرپیچی کردند را بیان نمود،آنگاه به[خوانده شدن]نامۀ امیر المؤمنین علیه السّلام فرمان داد و بر آنان خوانده شد.

«به نام خداوند رحمتگر مهربان و اینک،شما را از موضوع عثمان آگاه می کنم تا جایی که شنیدنش مانند دیدنش شود،همانا مردم از او بدگویی کردند،و من مردی از مهاجران هستم که در راستای رضایتمندی[مردم از او]بسیار کوشیدم و عیبش را اندک جلوه دادم و کوچکترین حرکت این دو مرد[طلحه و زبیر]آشوبی به پا کرد و از کار عایشه واقعه ای غیر منتظره براساس خشم عمومی انجام شد،پس گروهی برای این کار آماده شدند و او را به قتل رساندند.آنگاه مردم بدون اجبار با من بیعت کردند و این دو مرد اولین کسانی بودند که بر طبق آنچه که خلیفۀ پیش از من بر آن بیعت شد،عمل نمودند،

ص:761

إنّهما استأذنانی فی العمره،و لیسا یریدانها،فنقضا العهد،و آذنا بحرب،و أخرجا عائشه من بیتها،لیتّخذانها فئه،و قد سارا إلی البصره اختیارا لها،و قد سرت إلیکم اختیارا لکم،و لعمری ما إیّای تجیبون،ما تجیبون إلاّ اللّه و رسوله،و لن أقاتلهم و فی نفسی منهم حاجه،و قد بعثت إلیکم بالحسن بن علیّ و عمّار بن یاسر و قیس بن سعد مستنفرین فکونوا عند ظنّی بکم،و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»فلمّا قرئ الکتاب علی النّاس قام خطباء الکوفه،شریح بن هانی و غیره،فقالوا:و اللّه لقد أردنا أن نرکب إلی المدینه حتّی نعلم علم عثمان،فقد أنبأنا اللّه به فی بیوتنا؛ثمّ بذلوا السّمع و الطّاعه،و قالوا:رضینا بأمیر المؤمنین،و نطیع أمره،و لا نتخلّف عن دعوته،و اللّه لو لم یستنصرنا لنصرناه سمعا و طاعه.فلمّا سمع الحسن بن علیّ علیهما السّلام ذلک قام خطیبا فقال:أیّها النّاس،إنّه قد کان من أمیر المؤمنین علیّ ما تکفیکم جملته،و قد أتیناکم مستنفرین لکم،لأنّکم جبهه الأمصار،و رؤساء العرب،و قد کان من نقض طلحه و الزّبیر بیعتهما و خروجهما بعائشه ما قد بلغکم،و هو ضعف النّساء،و ضعف رأیهنّ،و قد قال اللّه(تعالی) اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ [النساء (4):34]و ایم اللّه لو لم ینصره أحد لرجوت أن یکون له فیمن أقبل معه من المهاجرین و الأنصار،و من یبعث اللّه له من نجباء النّاس کفایه،فانصروا اللّه ینصرکم.ثمّ جلس.و قام عمّار بن یاسر،فقال:یا أهل الکوفه،إن کانت غابت عنکم أبداننا فقد انتهت إلیکم أمورنا،إنّ قاتلی عثمان لا یعتذرون إلی النّاس،و قد

ص:762

پس از من برای عمره اجازه خواستند درحالی که قصد انجام آن را نداشتند،و پیمان را زیر پا گذاشتند،و اعلان جنگ کردند،و عایشه را از خانه اش بیرون آوردند.تا او را[سر]گروه بگیرند.با ارادۀ او به سوی بصره عزیمت کردند ولی من با میل شما به سوی شما رهسپار شدم به جان خود سوگند من را یاری نمی کنید،یاری نمی کنید مگر خدا و فرستاده اش را و هرگز به خاطر کینه های شخصی با ایشان نبرد نمی کنم،حسن بن علی علیه السّلام و عمّار یاسر و قیس بن سعد را برای فراخوانی به نمایندگی به سوی شما فرستادم پس همانگونه باشید که من به شما گمان می برم.هیچ توان و قدرتی نیست مگر از خداوند».

وقتی آن نامه برای مردم خوانده شد سخنوران کوفه،شریح بن هانی و غیر او بپا خواستند و گفت:به خدا سوگند،تصمیم گرفته بودیم به مدینه سفر کنیم تا به ماجرای عثمان آگاهی یابیم و خداوند در خانه هایمان به آن آگاهیمان داد.آنگاه گوش به فرمان شدند و گفت:با امیر المؤمنین علیه السّلام موافقیم و فرمان او را گردن می نهیم و از درخواستش سرپیچی نمی کنیم،به خدا سوگند اگر از ما یاری نمی خواست،هم گوش به فرمان او را یاری می کردیم.وقتی امام حسن علیه السّلام این سخن را شنود کرد،سخنورانه به پا خواست و گفت:«ای مردم از امیر المؤمنین علی علیه السّلام سخنی هست که شما را کفایت می کند،برای فراخواندن شما به نزدتان آمدیم،زیرا شما نمای شهرهای بزرگ و سران عرب هستید،از پیمان شکنی طلحه و زبیر و حرکت آن دو با عایشه آنچه که باید کرد به شما رسید و آن به خاطر ضعیف بودن زنان و سستی اندیشۀ آنان است و خداوند(والامقام)فرمود:«مردان سرپرست زنانند»[نساء(4):آیۀ 34]به خدا سوگند حتی اگر هیچ کس او را یاری نکند،امیدوارم مهاجران و انصاری که با او به پیش آمدند و شریف مردمانی که خداوند به سوی او گسیل داشت،برای او کافی باشند،پس خدا را یاری کنید که شما را یاری می نماید».آنگاه نشست.

و عمّار یاسر بپا خواست و گفت:ای کوفیان!اگر پیکرهای ما از دید شما ناپدید شده بود،ولی کارهای ما به گوش شما می رسید،همانا کشندگان عثمان از مردم عذرخواهی نکردند

ص:763

جعلوا کتاب اللّه بینهم و بین محاجّیهم،أحیا اللّه من أحیا،و قتل من قتل،و إنّ طلحه و الزّبیر أوّل من طعن،و آخر من أمر،ثمّ بایعا أوّل من بایع،فلمّا أخطأهما ما أمّلا نکثا بیعتهما علی غیر حدث کان،و هذا ابن الرّسول یستنفرکم،و قد أظلّکم فی المهاجرین و الأنصار،فانصروه ینصرکم اللّه.و قام قیس بن سعد،فحمد اللّه و أثنی علیه،ثمّ قال:أیّها النّاس،إنّ هذا الأمر لو استقبلنا به الشّوری لکان علیّ أحقّ النّاس به فی سابقته و هجرته و علمه،و کان قتال من أبی ذلک حلالا،فکیف و الحجّه قامت علی طلحه و الزّبیر،و قد بایعاه و خلعاه حسدا فقام خطباؤهم فأسرع الرّدّ بالإجابه،فقال النّجاشیّ فی ذلک:

رضینا بقسم اللّه إذ کان قسمنا علیّ و أبناء النّبیّ محمّد

و قلنا له أهلا و سهلا و مرحبا نمد یدینا من هوی و تودّد

فمرنا بما ترضی نجبک إلی الرّضا بصمّ العوالی و الصّفیح المهنّد

و تسوید من سوّدت غیر مدافع و إن کان من سوّدت غیر مسوّد

فإن نلت ما تهوی فذاک نریده و إن تخط ما تهوی فغیر تعمّد

و قال قیس بن سعد حین أجاب أهل الکوفه:

جزی اللّه أهل الکوفه الیوم نصره أجابوا و لم یأتوا بخذلان من خذل

و قالوا علیّ خیر حاف و ناعل رضینا به من ناقض العهد من بدل

هما أبرزا زوج النّبیّ تعمّدا یسوق بها الحادی المنیخ علی جمل

ص:764

و کتاب خدا را میان خود و معترضین خود قرار دادند،[به واسطۀ آن]گروهی را خداوند زندگی بخشید و گروهی کشته شدند،و طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که از او بدگویی کردند و آخرین کسانی بودند که فرمان[به قتل او]دادند،آنگاه اولین کسانی بودند که[با علی]بیعت کردند و وقتی آرزوهایشان آن دو را به اشتباه انداخت بیعتشان را بدون اینکه هیچ رویدادی اتفاق افتد،زیر پا گذاشتند.این پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است که شما را فرا می خواند و به همراه مهاجران و انصار از شما حمایت کرد،پس یاریش کنید تا خداوند یاریتان کند.قیس بن سعد بپا خواست و خدا را ستایش کرده و ثنایش نمود،آنگاه گفت:ای مردم!اگر در این مسئله شورا[شورای انتخاب خلیفه که به دستور عمر تشکیل شد]به ما رو می کردند امیر المؤمنین علیه السّلام در پیشینه و هجرت و دانش خود شایسته ترین مردمان نسبت به این مسأله بود،و نبرد با کسانی که از این مسأله سرپیچی می کردند حلال می بود،پس چگونه است که حج بر طلحه و زبیر اقامه شد و با او بیعت کردند و از روی حسادت بیعت خود را برداشتند؟! سپس سخنوران آنان بپا خواستند و شتابان پاسخ مثبت را ابراز داشتند و نجاشی در این مورد گفت:

به عطای خداوند خشنود شدیم زیرا عطای ما علی و فرزندان پیامبر خدا محمد صلّی اللّه علیه و اله بودند/به او گوییم خوش آمدید آنگاه از روی عشق و علاقه دستمانمان را[به سوی او]دراز کنیم/پس آنچه را که تو خشنودی پی می گیریم و رضایتمندانه با همتی بلند و شمشیری آب دیده تو را یاری می کنیم/و با بزرگداشت کسی که تو ریاستش دادی،بدون هیچ اعتراضی،اگرچه آن کس[به نظر ما]شایستگی ریاست را نداشته باشد/پس اگر به دست آوری آنچه را که می خواهی ما آن را می خواهیم و اگر در به دست آوردن آنچه که در پی آنی،خطا کنی این اشتباه عمدی نخواهد بود.

قیس بن سعد هنگامی که کوفیان موافقت کردند گفت:

خداوند امروز کوفیان را یاری نماید که حمایت کردند و کسی را که دچار یأس شد،ناامید نکردند/و گفتند امیر المؤمنین علی علیه السّلام بهترین پابرهنه و کفش پوشیده است،در قبال پیمان شکنی که[عقیدۀ خود را]عوض کرد به او خشنود شدیم/آن دو[طلحه و زبیر]همسر پیامبر را از روی عمد بیرون آوردند و شتربان جسور او را بر پشت شتر به پیش راند.

ص:765

فما هکذا کانت وصاه نبیّکم و ما هکذا الإنصاف أعظم بذا المثل

فهل بعد هذا من مقال لقائل ألاّ قبّح اللّه الأمانیّ و العلل

قال:فلمّا فرغ الخطباء و أجاب النّاس،قام أبو موسی فخطب النّاس،و أمرهم بوضع السّلاح و الکفّ عن القتال،ثمّ قال:أمّا بعد فإنّ اللّه حرّم علینا دماءنا و أموالنا،فقال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ ... وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً [النساء(4):29]و قال: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها [النساء(4):93]یا أهل الکوفه....

1518-3- و بإسناده،عن عبد اللّه بن أبی بکر،قال:قمت إلی متوضّأ لی، فسمعت جاریه لجار لی تغنّی و تضرب،فبقیت ساعه أسمع،قال:ثمّ خرجت، فلمّا أن کان اللّیل دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فحین استقبلنی قال:الغناء اجتنبوا، الغناء اجتنبوا،الغناء اجتنبوا، اِجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ [الحج(22):30]قال:فما زال یقول:الغناء اجتنبوا،الغناء اجتنبوا،قال:فضاق بی المجلس،و علمت أنّه یعنینی، فلمّا أن خرجت قلت لمولاه معتب:و اللّه ما عنی غیری.

1519-4- و بهذا الإسناد،عن إبراهیم بن صالح الأنماطیّ،عن محمّد بن الفضیل،و زیاد بن النّعمان،و سیف بن عمیره،عن هشام بن أحمر،قال:أرسل إلیّ أبو عبد اللّه علیه السّلام فی یوم شدید الحرّ،فقال لی:اذهب إلی فلان الإفریقیّ،فاعترض جاریه عنده من حالها کذا و کذا،و من صفتها کذا و کذا؛فأتیت الرّجل فاعترضت

ص:766

و سفارش پیامبر شما اینگونه نبود و عدالتی بزرگتر از این نمونه نیست/آیا پس از این گفتاری برای سخنگو می ماند،آگاه باشید که خداوند امان دادن ها و بهانه ها را ناپسند شمرد.

راوی گوید:وقتی سخنوران[سخن خود]را تمام کردند و مردم پاسخ مثبت دادند،ابو موسی بپا خواست و برای مردم سخنرانی کرده آنان را به فرو نهادن سلاح و خودداری از نبرد فرمان داده،و گفت:و اینک،همانا خداوند خونهای ما و دارایی های ما را بر ما حرام کرد،و فرمود:

«ای کسانی که ایمان آورده اید،اموال همدیگر را به ناروا مخورید-مگر آنکه داد و ستدی با تراضی یکدیگر از شما[انجام گرفته]باشد-و خودتان را مکشید زیرا خدا همواره با شما مهربان است»[نساء(4):آیۀ 29]و فرمود:«و هرکس عمدا مؤمنی را بکشد،کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود»[نساء(4):آیۀ 93]ای کوفیان...

1361-امام صادق علیه السّلام فرمودند:از آواز دوری کنید

[1518]3-عبد اللّه بن ابی بکر گوید:بپا خواستم تا وضو بسازم،صدای دختری را از همسایۀ خود شنیدم که آواز می خواند و می نواخت،پس مدّتی گوش دادم،گفت:سپس[از این حالت]برون آمدم.وقتی شب شد بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم هنگامی که به من رو کرد، فرمود:از آواز دوری کنید،از آواز دوری کنید،از آواز دوری کنید از گفتار باطل اجتناب کنید، راوی گوید:و همچنان می فرمود:از آواز دوری کنید،از آواز دوری کنید.راوی گوید:

نشستگاه بر من تنگ شد و دانستم که مقصود حضرت من هستم.وقتی که بیرون رفت به همدم خود معتب گفت:به خدا سوگند مقصودش غیر من نبود.

1362-امام صادق علیه السّلام فرمودند:به خریدن کنیز از شخص آفریقایی

[1519]4-هشام بن أحمر گوید:در یک روز بسیار گرم امام صادق علیه السّلام شخصی را به نزد من فرستاد و به من فرمود:به نزد فلان شخص آفریقایی برو و کنیزی را که نزد او بوده و حالش فلان و بهمان و ویژگیش فلان و بهمان است،خواستار شو پس به نزد آن مرد رفتم و آنچه را که نزد او بود بررسی کردم

ص:767

ما عنده،فلم أر ما وصف لی،فرجعت إلیه فأخبرته،فقال:عد إلیه فإنّها عنده؛ فرجعت إلی الإفریقیّ فحلف لی ما عنده شیء إلاّ و قد عرضه علیّ؛ثمّ قال:

عندی وصیفه مریضه محلوقه الرّأس لیست ممّا یعرض.فقلت له:اعرضها علیّ؛ فجاء بها متوکّئه علی جاریتین،تخطّ برجلیها الأرض،فرایتها فعرفت الصّفه فقلت:بکم هی؟فقال لی:اذهب بها إلیه فیحکم فیها.ثمّ قال لی:قد و اللّه أدرتها منذ ملکتها،فما قدرت علیها،و لقد أخبرنی الّذی اشتریتها منه عند ذلک أنّه لم یصل إلیها،و حلفت الجاریه أنّها نظرت إلی القمر وقع فی حجرها،فأخبرت أبا عبد اللّه علیه السّلام بمقالته،فأعطانی مائتی دینار فذهبت بها إلیه،فقال الرّجل:هی حرّه لوجه اللّه إن لم یکن بعث إلیّ بشرائها من المغرب؛فأخبرت أبا عبد اللّه علیه السّلام:بمقالته فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام یا بن أحمر،أما إنّها تلد مولودا لیس بینه و بین اللّه حجاب.

1520-5- و بهذا الإسناد،عن إبراهیم بن صالح،عن إبراهیم بن مهزم،سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من أخرجه اللّه من ذلّ المعاصی إلی عزّ التّقوی أغناه بلا مال، و أعزّه بلا عشیره،و آنسه بلا بشر،و من خاف اللّه لم یخف من کلّ شیء،و من لم یخف اللّه أخافه اللّه من کلّ شیء،و من رضی بالیسیر من المعاش رضی اللّه منه بالیسیر من العمل،و من لم یستح من طلب الحلال خفّت مئونته و نعّم أهله،و من زهد فی الدّنیا أثبت اللّه الحکمه فی قلبه،و أطلق بها لسانه،و بصّره عیوب الدّنیا داءها و دواءها و أخرجه اللّه من الدّنیا سالما إلی دار السّلام.

ص:768

ولی آن کنیزی را که برای من توصیف کرده بود نیافتم،به نزد حضرت بازگشتم و موضوع را به او اطلاع دادم.پس فرمود:به نزد او بازگرد زیرا آن کنیز نزد اوست،پیش مرد آفریقایی برگشتم،او برایم سوگند یاد کرد که چیزی جز آنچه بر من عرضه کرد نزد او نیست،آنگاه گفت:نزدم یک کنیزک بیمار سرتراشیده ای هست که قابل عرضه نیست،به او گفتم:او را به من عرضه بدار،سپس او را درحالی که بر دو کنیز تکیه داده بود و دو پایش را بر زمین می کشید،آورد،او را که دیدم،آن ویژگی را[که امام فرموده بود]شناختم و گفتم:قیمتش چند است؟به من گفت:او را به نزد حضرت ببر تا دربارۀ او حکم کند،آنگاه به من گفت:به خدا سوگند از وقتی که او را مالک شدم قصد[نزدیکی با]او را می کردم اما توانایی بر آن نمی یافتم و آن کسی که این کنیز را از او خریدم به من خبر داد که با او نزدیکی نکرده است.و کنیز سوگند یاد کرد که مهتاب را دیده که در دامانش فرود آمد،و من امام صادق علیه السّلام را به گفتار این مرد آگاه نمودم و حضرت به من دویست دینار ارزانی داشت و با این دویست دینار به نزد آن مرد آمدم.

مرد گفت:اگر از مغرب کسی برای خریداری او به نزد من فرستاده نمی شد او در راه خداوند (والامقام)بدون هیچ چشمداشتی آزاد بود.پس امام صادق علیه السّلام را به این گفتارش خبر دادم، امام صادق علیه السّلام فرمود:ای پسر أحمر،بدان که او فرزندی به دنیا می آورد که میان او و خداوند مانعی نباشد.

1363-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام

[1520]5-ابراهیم بن مهزم گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکسی را خداوند (گرامی و بزرگ)از خواری گناهان به سربلندی پارسایی درآورد،بدون دارایی او را بی نیاز کرده و بدون خویشاوند او را عزّتمند نموده و بدون بشر همدم او شده است و هرکس از خداوند بترسد از هیچ چیزی نمی ترسد.و هرکس از خداوند نهراسد خداوند او را از هر چیزی می هراساند.و هرکس با روزی اندک از خداوند راضی باشد خداوند با کردار اندک از او راضی خواهد شد و هرکس از جستجوی[روزی]حلال شرمنده نشود،زحمتش اندک بوده و خانواده اش در گشایش زندگی می کنند و هرکس از لذایذ دنیوی چشم پوشی کند خداوند حکمت را در دلش پایدار کرده و با آن زبانش را گویا می نماید و او را به عیب های دنیا چه درد و چه درمان آن آگاه ساخته و با سلامتی از دنیا به سرای آرامش گسیل می دهد.

ص:769

1521-6- و بهذا الإسناد،عن إبراهیم بن صالح،عن سلاّم الحنّاط،عن هاشم بن سعید،و سلیمان الدّیلمیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:خرجت مع أبی حتّی انتهینا إلی القبر و المنبر،فإذا أناس من أصحابه،فوقف علیهم فسلّم،و قال:و اللّه إنّی لأحبّکم،و أحبّ ریحکم و أرواحکم،فأعینونا علی ذلک بورع و اجتهاد،فإنّکم لن تنالوا ولایتنا إلاّ بالورع و الاجتهاد،من ائتمّ بإمام فلیعمل بعمله.ثمّ قال:أنتم شرطه اللّه،و أنتم شیعه اللّه،و أنتم السّابقون الأوّلون،و السّابقون الآخرون،أنتم السّابقون فی الدّنیا إلی ولایتنا،و السّابقون فی الآخره إلی الجنّه،ضمنّا لکم الجنّه بضمان اللّه(عزّ و جلّ)و ضمان رسوله،أنتم الطّیّبون،و نساؤکم الطّیّبات،کلّ مؤمن صدّیق،و کلّ مؤمنه حوراء،کم من مرّه قد قال علیّ علیه السّلام لقنبر:بشّر و أبشر و استبشر؛فو اللّه لقد مات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و إنّه لساخط علی جمیع أمّته إلاّ الشّیعه، إنّ لکلّ شیء عروه،و إنّ عروه الدّین الشّیعه،ألا و إنّ لکلّ شیء إماما،و إنّ إمام الأرض أرض تسکنها الشّیعه،ألا و إنّ لکلّ شیء شهوه،و إنّ شهوه الدّنیا لسکنی الشّیعه فیها،و اللّه لو لا ما فی الأرض منکم ما استکمل أهل خلافکم طیّبات مالهم،و ما لهم فی الآخره من نصیب،و کلّ مخالف-و إن تعبّد-منسوب إلی هذه الآیه: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَهٌ* عامِلَهٌ ناصِبَهٌ* تَصْلی ناراً حامِیَهً* تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَهٍ [الغاشیه(88):2-5]و اللّه ما دعا مخالف دعوه خیر إلاّ کانت إجابه دعوته لکم،و لا دعا منکم أحد دعوه خیر إلاّ کانت له من اللّه مائه،و لا سأله مسأله إلاّ

ص:770

1364-سخن امام صادق علیه السّلام با اصحابش

[1521]6-سلیمان دیلمی از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:با پدرم امام باقر علیه السّلام بیرون رفتیم تا اینکه به قبر و منبر[پیامبر]رسیدیم،که ناگاه عدّه ای از یاران آن حضرت را دیدیم و حضرت در مقابل آنان ایستاد و سلام کرد و فرمود:به خدا سوگند به شما عشق می ورزم و بوی شما و جان های شما را دوست دارم پس به واسطۀ پارسایی و کوشش مرا بر این دوستی یاری نمایید.زیرا شما هرگز به ولایت ما نمی رسید مگر با پارسایی و تلاش.کسی که پیشوایی بر می گزیند پس باید به کردار او رفتار کند.سپس فرمود:شما مأموران خدا و رهپویان او هستید و شما نخستین پیشتازان و فرجامین پیشروانید.شما در دنیا پیشروان به ولایت مایید و در رستاخیز پیشتازان به فردوس هستید،به ضمانت خداوند(عزّتمند و شکوهمند)و ضمانت فرستاده اش بهشت را برای شما تعهّد می کنم،شما پاکید و زنان شما پاکند،هر مرد مؤمنی درستکار و هر زن مؤمنی زیبا چشم است،بارها امیر المؤمنین علیه السّلام به قنبر فرمود:مژده بده و شاد شو و دلشاد باش،به خدا سوگند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفت درحالی که بر جملگی امّت خود برآشفته بود مگر شیعیان،همانا برای هرچیزی تکیه گاهی است و تکیه گاه دین شیعه هست.هشدار که برای هرچیزی پیشوایی است و پیشوای زمین،زمینی است که شیعه در آن سکونت دارد،آگاه باشید که برای هر چیزی اشتیاقی است و اشتیاق دنیا به سکونت شیعه در آن است.به خدا سوگند اگر کسی از شما بر روی زمین نمی بود مخالفان شما خوشی های دارایی شان را به پایان نمی رساندند و در رستاخیز هیچ بهره ای برایشان نخواهد بود و هر مخالفی-اگرچه پرستش کند-متعلق به این آیه است:«در آن روز، چهره هایی زبونند*که تلاش کرده رنج[بیهوده]برده اند*[ناچار]در آتش سوزان درآیند *از چشمه های داغ نوشانیده شوند»[الغاشیه:آیه 2-5]به خدا سوگند هیچ مخالفی درخواست خوبی نمی کند مگر اینکه دعایش در مورد شما اجابت می شود،و هیچ یک از شما دعای به خیر نمی نماید جز آنکه از جانب خداوند برای او صد برابر داده می شود و هیچ یک از شما چیزی از خداوند درخواست نمی کند

ص:771

کانت له من اللّه مائه،و لا عمل أحد منکم حسنه إلاّ لم یحص تضاعیفها،و اللّه إنّ صائمکم لیرتع فی ریاض الجنّه،و اللّه إنّ حاجّکم و معتمرکم لمن خاصّه اللّه، و إنّکم جمیعا لأهل دعوه اللّه و أهل إجابته،لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون، کلّکم فی الجنّه،فتنافسوا فی الدّرجات،فو اللّه ما أحد أقرب إلی عرش اللّه من شیعتنا ما أحسن صنع اللّه إلیهم!و اللّه لقد قال أمیر المؤمنین علیه السّلام یخرج شیعتنا من قبورهم قریره أعینهم،قد أعطوا الأمان،یخاف النّاس و لا یخافون،و یحزن النّاس و لا یحزنون.و اللّه ما سعی أحد منکم إلی الصّلاه إلاّ و قد اکتنفته الملائکه من خلفه،یدعون اللّه له بالفوز حتّی یفرغ،و ألا إنّ لکلّ شیء جوهرا،و جوهر ولد آدم محمّد صلّی اللّه علیه و اله و أنتم یا سلیمان.و زاد فیه عیثم بن أسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:لو لا ما فی الأرض منکم ما زخرفت الجنّه،و لا خلقت حوّاء و لا رحم و طفل،و لا اذیقت بهیمه،و اللّه إنّ اللّه أشدّ حبّا لکم منّا.

1522-7- و بهذا الإسناد،عن إبراهیم بن صالح،عن زید بن الحسن،عن أبیه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله رقدت بالأبطح علی ساعدی،و علیّ عن یمینی،و جعفر عن یساری،و حمزه عند رجلی.قال:فنزل جبرئیل و میکائیل و إسرافیل،ففزعت لخفق أجنحتهم.قال:فرفعت رأسی،فإذا إسرافیل یقول لجبرئیل:إلی أیّ الأربعه بعثت و بعثنا معک؟قال:فرکض برجله،فقال إلی هذا- و هو محمّد سیّد النّبیّین-ثمّ قال من هذا الآخر؟قال:هذا أخوه و وصیّه و ابن عمّه،

ص:772

مگر اینکه از سوی خداوند برای او صد برابر می شود و هیچ یک از شما کردار نیکی انجام نمی دهد مگر اینکه چند برابر شدنش به حساب درنمی آید،به خدا سوگند روزه دار شما در باغهای بهشتی خوش می گذراند،به خدا سوگند حج کننده شما و عمره گذار شما از شخصیّت های برجسته الهی است و جملگی شما تقاضاکنندگان از خداوند و اجابت شوندگان اویید وحشتی بر شما نیست و اندوهگین نمی شوید،همه شما در بهشتید پس در رتبه ها با هم رقابت کنید،به خدا سوگند هیچ کس به عرش الهی از رهروان ما نزدیکتر نیست چه نیکوست لطف خداوند به آنان!به خدا سوگند امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است:رهپویان ما چشم روشن از قبرهای خود خارج می شوند،در آسایش هستند،مردم هراسانند و آنان نمی ترسند،مردم اندوهگین هستند و آنان غمگین نیستند.به خدا سوگند هیچ یک از شما به نماز رو نمی آورد،مگر اینکه فرشتگان از پشت سرش او را احاطه می کنند و تا نماز را به پایان نبرده از خداوند برای او تقاضای کامیابی می نمایند،بدان که برای هر چیزی گوهری است و گوهر فرزند آدم،محمد صلّی اللّه علیه و اله و شمایید.سلیمان گوید عثیم بن أسلم هم از امام صادق علیه السّلام در این باب خبری افزوده است که آن حضرت فرمود:اگر کسی از شما بر روی زمین نبود،بهشت آراسته و پریان آفریده نمی شدند،و به بچه ای مهربانی و به جانوری[آب]چشانده نمی شد، به خدا سوگند که خداوند از ما بیشتر به شما عشق می ورزد.

1365-دراز کشیدن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله در زمین هموار و آمدن ملائکه

[1522]7-زید بن حسن از پدرش و او از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بر زمین هموار روی بازوی خود دراز کشیدم و علی علیه السّلام در طرف راست من و جعفر در سمت چپم و حمزه پایین پای من دراز کشیدند،فرمود:آنگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل فرود آمدند و من به خاطر جنبیدن بال هایشان به وحشت افتادم.فرمود:سر خود را بلند کردم.ناگاه دیدم که اسرافیل به جبرئیل می گوید:به سوی کدام یک از این چهار نفر فرستاده شدی که ما نیز با تو اعزام شدیم؟حضرت فرمود:جبرئیل پایش را جنبانید و گفت:به سوی این-و او محمد سرور پیامبران است-آنگاه اسرافیل سؤآل کرد:آن دیگری کیست؟ پاسخ داد:(او برادر و جانشین و پسر عموی اوست

ص:773

و هو سیّد الوصیّین.ثمّ قال:فمن الآخر؟قال:جعفر بن أبی طالب،له جناحان خضیبان،یطیر بهما فی الجنّه.ثمّ قال:فمن الآخر؟قال:عمّه حمزه،و هو سیّد الشّهداء یوم القیامه.

1523-8- و عنه،قال:أخبرنا أحمد بن محمّد بن الصّلت،عن ابن عقده،عن أحمد بن القاسم الأکفانیّ،عن عبّاد بن یعقوب،عن أبی معاذ زیاد بن رستم بیّاع، الأدم عن عبد الصّمد،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:قلت:یا أبا عبد اللّه،حدّثنا حدیث عقیل.قال:نعم،جاء عقیل إلیکم بالکوفه،و کان علیّ علیه السّلام جالسا صحن المسجد،و علیه قمیص سنبلانیّ،قال:فسأله،فقال:أکتب لک إلی ینبع.قال:لیس غیر هذا.قال:لا.فبینما هو کذلک إذ أقبل الحسین علیه السّلام فقال:اشتر لعمّک ثوبین؛ فاشتری له،قال:یا ابن أخی ما هذا؟قال:هذه کسوه أمیر المؤمنین علیه السّلام؛ثمّ أقبل حتّی انتهی إلی علیّ علیه السّلام فجلس،فجعل یضرب یده علی الثّوبین و جعل یقول:ما ألین هذا الثّوب یا أبا یزید!قال:یا حسن،أخد عمّک.قال:ما أملک صفراء و لا بیضاء قال:فمر له ببعض ثیابک.قال:فکساه بعض ثیابه.قال:ثمّ قال:یا محمّد، أخد عمّک.قال:و اللّه ما أملک درهما و لا دینارا.قال:فاکسه بعض ثیابک.قال عقیل:یا أمیر المؤمنین،ائذن لی إلی معاویه.قال:فی حلّ محلّل؛فانطلق نحوه، و بلغ ذلک معاویه،فقال:ارکبوا أفره دوابّکم،و البسوا من أحسن ثیابکم،فإنّ عقیلا قد أقبل نحوکم؛و أبرز معاویه سریره،فلمّا انتهی إلیه عقیل قال معاویه

ص:774

و او سرور جانشینان است،پس سؤال کرد:و دیگری کیست؟جواب داد:جعفر بن ابی طالب است که برای او دو بال رنگارنگ خواهد بود که با آن دو در بهشت پرواز می کند،پیامبر فرمود:آنگاه اسرافیل پرسید:و دیگری کیست؟جبرئیل پاسخ داد:عمویش حمزه است و او در روز قیامت سرور شهیدان است.

1366-قصۀ عقیل که به سمت معاویه رفت

[1523]8-عبد الصّمد از امام صادق علیه السّلام خبر داد که به آن حضرت عرض کردم:ای ابا عبد اللّه، حکایت عقیل را برای ما بیان فرما،فرمود:آری!عقیل به سوی[شهر]شما به کوفه آمد و امیر المؤمنین علیه السّلام در صحن مسجد نشسته و جامۀ بلندی بر تن او بود،امام صادق علیه السّلام فرمود:

آنگاه عقیل از امیر المؤمنین علیه السّلام تقاضا کرد و حضرت فرمود:چاهی را برای تو ثبت می کنم.

گفت:به جز این نیست؟حضرت فرمود:نخیر،در همین هنگام امام حسین علیه السّلام به پیش آمد و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:برای عموی خود دو پیراهن بخر،و او دو پیراهن برای او خرید، عقیل گفت:ای برادرزاده ام این چیست؟فرمود:این تن پوش امیر المؤمنین علیه السّلام است،سپس پیش آمد تا اینکه به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید و نشست و امیر المؤمنین به پیراهن دست می کشید و می فرمود:ای پدر یزید[عقیل]؛این پیراهن چقدر نرم است!فرمود:ای حسن!به عمویت هدیه بده،امام حسن علیه السّلام عرض کرد:به خدا سوگند هیچ زرد و سفیدی را مالک نیستم،امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:پس برخی از جامه های خود را برای او بیاور.امام صادق علیه السّلام فرمود:آنگاه او برخی از لباسهایش را بر عمویش عقیل پوشانید،امام صادق علیه السّلام فرمود:آنگاه امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:ای محمّد،به عمویت هدیه بده،محمد عرض کرد:به خدا سوگند هیچ درهم و دیناری را مالک نیستم،امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:پس برخی از لباسهای خود را بر او بپوشان.عقیل عرض کرد:ای امیر المؤمنین به من اجازه بفرما به سوی معاویه بروم حضرت فرمود:بر تو روا باد پس به سوی او به راه افتاد،و آنگاه که این پیام به معاویه رسید[به اطرافیان خود]گفت:بر چابکترین چهارپایانتان سوار شوید و نیکوترین لباسهایتان را بپوشید،زیرا عقیل به سوی شما رو آورده است معاویه تخت خود را جلوه داد و وقتی عقیل به او رسید،معاویه گفت:

ص:775

مرحبا:بک یا أبا یزید،ما نزع بک؟قال:طلب الدّنیا من مظانّها.قال:وقفت و أصبت،قد أمرنا لک بمائه ألف،فأعطاه المائه الألف.ثمّ قال:أخبرنی عن العسکرین اللّذین مررت بهما،عسکری و عسکر علیّ.قال:فی الجماعه أخبرک، أو فی الوحده؟قال:لا بل فی الجماعه.قال:مررت علی عسکر علیّ علیه السّلام،فإذا لیل کلیل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و نهار،کنهار النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،إلاّ أنّ رسول اللّه لیس فیهم،و مررت علی عسکرک فإذا أوّل من استقبلنی أبو الأعور و طائفه من المنافقین و المنفّرین برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلاّ أنّ أبا سفیان لیس فیهم.فکفّ عنه حتّی إذا ذهب النّاس قال له:

یا أبا یزید،أیش صنعت بی؟قال:ألم أقل لک:فی الجماعه أو فی الوحده،فأبیت علیّ؟قال:أمّا الآن فاشفنی من عدوّی قال:ذلک عند الرّحیل فلمّا کان من الغد شدّ غرائره و رواحله،و أقبل نحو معاویه،و قد جمع معاویه حوله فلمّا انتهی إلیه قال:یا معاویه،من ذا عن یمینک؟قال:عمرو بن العاص،فتضاحک ثمّ قال:لقد علمت قریش أنّه لم یکن أحصی لتیوسها من أبیه،ثمّ قال:من هذا؟قال:هذا أبو موسی،فتضاحک ثمّ قال:لقد علمت قریش بالمدینه أنّه لم یکن بها امرأه أطیب ریحا من قبّ أمّه.قال:أخبرنی عن نفسی یا أبا یزید.قال:تعرف حمامه؛ثمّ سار فألقی فی خلد معاویه،قال:أمّ من أمّهاتی لست أعرفها!فدعا بنسّابین من أهل الشّام،فقال:أخبر أنّی من أمّ من أمّهاتی یقال لها حمامه لست أعرفها.فقالا:

نسألک باللّه لا تسألنا عنها الیوم.فقال:أخبرانّی أو لأضربنّ أعناقکما،لکما الأمان.

ص:776

خوش آمدی ای پدر یزید،چه[چیز]تو را راهی کرد؟گفت:دنیا خواهی از گمانگاهش [جایی که امید به دستیابی هست].معاویه گفت:دانستی و دست یافتی،فرمان دادیم که صد هزار به تو بدهند و صد هزار به او ارزانی داشتند.پس معاویه گفت:از دو لشکری که از کنارشان گذشتی آگاهم کن،لشگر من و لشگر علی علیه السّلام.گفت:در میان جماعت آگاهت کنم یا در تنهایی؟گفت:نه بلکه در میان جماعت،عقیل گفت:از کنار سپاه علی علیه السّلام عبور کردم،پس شب مثل شب پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و روز مثل روز پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بود مگر اینکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان آنان نبود و از کنار لشکر تو گذشتم.و نخستین کسی که به من رو آورد ابو الأعور و طایفه ای از منافقین و بیزارشدگان به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودند مگر اینکه ابو سفیان در میان آنان نبود،آنگاه معاویه او را از سخنرانی بازداشت تا اینکه مردم رفتند،به او گفت:چه رفتاری با من کردی؟ گفت:آیا به تو نگفتم در جماعت باشد یا در تنهایی.گفت:لیکن اکنون مرا از دشمنم نجات بده،عقیل گفت:آن به هنگام کوچ است.وقتی فردا شد بار سفر را بست و به سوی معاویه آمد، درحالی که پیرامون معاویه،عده ای گرد آمده بودند،به او رسید و گفت:ای معاویه،این شخص در طرف راست تو کیست؟گفت:عمرو عاص،سپس عقیل خندید و گفت:قریش دانست که بزهای نر آنها را پاسبانی همسان پدر او نیست،سپس گفت:این کیست؟پاسخ داد:

این ابو موسی است،پس خندید و گفت:قریش دانست که در مدینه زنی خوش بوتر از کپل مادر او نیست.معاویه گفت:ای پدر یزید مرا از خودم آگاه کن.عقیل گفت:حمامه را می شناسی؟آنگاه که حرکت کرد پس در دل و جان معاویه انداخته شد.گفت:مادری از مادران من بود که او را نمی شناسم!سپس دو نسب شناس شامی را درخواست کرد و گفت:مرا به مادری از مادرانم که حمامه گفته می شود و من او را نمی شناسم،آگاهم کنید.آن دو گفتند:شما را به خدا سوگند،امروز از ما چیزی دربارۀ او نپرسید.گفت:آگاهم می کنید یا شما را گردن می زنم،به شما امان می دهم،

ص:777

قالا:فإنّ حمامه جدّه أبی سفیان السّابعه و کانت بغیّا،و کان لها بیت توفّی فیه.قال جعفر بن محمّد علیهما السّلام:و کان عقیل من أنسب النّاس.

1524-9- و عنه،قال:أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن أحمد بن القاسم، عن عبّاد،عن علیّ بن عابس،عن حصین،عن عبد اللّه بن معقل،عن علیّ علیه السّلام أنّه قنت فی الصّبح فلعن معاویه و عمرو بن العاص و أبا موسی و أبا الأعور أصحابهم.

ص:778

گفتند:حمامه مادر بزرگ هفتم ابو سفیان است که فاحشه بود و خانه ای داشت که در آن جانش گرفته شد.امام صادق علیه السّلام فرمود:عقیل نسب شناس ترین مردمان بود.

1367-لعنت کردن معاویه و عمرو عاص و ابو موسی و ابو أعور توسط حضرت علی علیه السّلام

[1524]9-عبد اللّه بن معقل از امیر المؤمنین علیه السّلام خبر داد که آن حضرت بامدادان در نماز و دعا ایستاد و معاویه و عمرو عاص و ابو موسی و ابو أعور و پیروانش را نفرین کرد.

ص:779

[44] المجلس یوم الجمعه الثالث من ذی القعده سنه سبع و خمسین و أربعمائه فیه بقیّه أحادیث ابن الصلت الأهوازی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1525-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا أحمد بن محمّد بن موسی بن الصّلت، عن ابن عقده،عن أحمد بن القاسم،عن عبّاد،عن عبد اللّه بن الزّبیر،عن عبد اللّه بن شریک،عن أبیه،قال:صعد علیّ علیه السّلام المنبر یوم الجمعه،فقال:أنا عبد اللّه و أخو رسوله،لا یقولها بعدی إلاّ کذّاب،ما زلت مظلوما منذ قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بقتال النّاکثین طلحه و الزّبیر،و القاسطین معاویه و أهل الشّام، و المارقین و هم أهل النّهروان،و لو أمرنی بقتال الرّابعه لقاتلتهم.

1526-2- و بهذا الإسناد،عن أحمد بن محمّد بن سعید،عن محمّد بن جباره، عن سعاد بن سلمان،عن یزید بن أبی زیاد،عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی،قال

ص:780

44- جلسه چهل و چهارم

اشاره

جلسه روز جمعه

سوم ذی قعدۀ سال چهارصد و پنجاه و هفت که بقیۀ روایات ابن صلت اهوازی

در آن آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1368-سخن حضرت علی علیه السّلام که فرمودند من برادر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هستم

[1525]1-عبد اللّه بن شریک از پدرش نقل کرد که:امیر المؤمنین علیه السّلام روز جمعه ای بر فراز منبر رفت و فرمود:من بندۀ خدا و برادر فرستادۀ او هستم،این جمله را کسی پس از من بر زبان نمی آورد مگر دروغگو،از زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفت پیوسته مورد ستم بوده ام.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا به نبرد با پیمان شکنان طلحه و زبیر و ستم پیشگان معاویه و شامیان و منحرفان از دین که خوارج هستند فرمان داد و اگر مرا به نبرد با چهارمی هم فرمان می داد با آنان مبارزه می کردم.

ص:781

شهد مع علیّ علیه السّلام یوم الجمل ثمانون من أهل بدر،و ألف و خمس مائه من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

1527-3- و بهذا الإسناد،عن ابن عقده،عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن الحسن بن عطیّه،عن ناصح عن أبی عبد اللّه،عن قریبه جاریه لهم،قالت:کان عندنا رجل خرج علی الحسین علیه السّلام ثمّ جاء بجمل و زعفران قالت:فلمّا دقّوا الزّعفران صار نارا.قالت:فجعلت المرأه تأخذ منه الشّیء فتلطخه علی یدها فیصیر منه برص.قالت:و نحروا البعیر.قالت:فکلّما جزّوا بالسّکّین صار مکانها نارا.قالت:فجعلوا یسلخونه فیصیر مکانه نارا.قالت:فقطّعوه فخرجت منه النّار.

قالت:فطبخوه فکلّما أوقدوا النّار فارت القدر نارا.قالت:فجعلوه فی الجفنه فصار نارا.قالت:و کنت صبیّه یومئذ فأخذت عظما منه فطیّنت علیه،فسقط و أنا یومئذ امرأه،فأخذناه نصنع منه اللّعب.قالت:فلمّا حززناه بالسّکّین صار مکانه نارا،فعرفنا أنّه ذلک العظم فدفنّاه.

1528-4- و عنه،قال أخبرنا أحمد بن الصّلت،عن ابن عقده،عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن الحسن بن عطیّه،قال:سمعت جدّی أبا أمّی بزیعا،قال:کنّا نمرّ و نحن غلمان زمن خالد علی رجل فی الطّریق جالس،أبیض الجسد أسود الوجه،و کان النّاس یقولون:خرج علی الحسین علیه السّلام.

1529-5- و عنه،قال:أخبرنا أحمد بن محمّد بن موسی بن الصّلت،عن أحمد

ص:782

1369-در جنگ جمل همراه حضرت علی علیه السّلام هشتاد نفر از جنگجویان بدر و هزار و پانصد نفر

از یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شرکت داشتند]

[1526]2-عبد الرحمن بن ابی لیلی نقل کرد که:در روز[جنگ]جمل همراه امیر المؤمنین علیه السّلام هشتاد نفر از جنگجویان بدر و هزار و پانصد نفر از یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شرکت داشتند.

1370-قصۀ شخصی که از جنگ با امام حسین علیه السّلام با باری از زعفران برگشته بود

[1527]3-ناصح از امام صادق علیه السّلام و او از یکی از زنان آن خاندان به نام جاریه روایت فرموده امام صادق علیه السّلام از دختر همسایۀ خودشان به ما خبر داد که او گفت:نزد ما مردی بود که بر امام حسین علیه السّلام خروج کرد،آنگاه با یک شتر و[بار]زعفران آمد،دختر گفت:وقتی بر زعفران کوبیدند آتش شد.گفت:زنی قدری از آن برداشت و دستش را با آن آغشته کرد و از آن برص گرفت،دختر گفت:و آن شتر را سر بریدند،گفت:پس هرقدر که با کارد می بریدند جایش شعله ور می شد،گفت:آن را پوست کندند و جایش آتش گرفت.گفت:آن را بریدند از آن آتش بیرون زد،گفت:آن را پختند پس هرگاه آتش برافروخته می شد،به اندازۀ جوشش آتش می گرفت.گفت:آن را در خمره قرار دادند.آتش گرفت،گفت:من در آن روز بچه بودم و استخوانی از آن برداشتم و با گل پوشاندم و از یاد رفت و من امروز دختر[بزرگی]هستم و آن را برداشتیم تا با آن بازی کنیم.گفت:وقتی آن را با کارد بریدیم جایش آتش گرفت،و ما فهمیدیم این همان استخوان هست و آن را زیر خاک کردیم.

[1528]4-حسن بن عطیّه گوید:از پدر بزرگ مادری خود بزیع شنیدم که گفت:درحالی که چند پسر بچه بودیم در زمان خالد از کنار مردی سفیدپیکر و سیاه چهره که در میان راه نشسته بود،عبور کردیم و مردم می گفتند:بر امام حسین علیه السّلام خروج کرد.

ص:783

بن محمّد بن عقده،قال:حدّثنا الحسن بن صالح من کتابه فی ربیع الأوّل سنه ثمان و سبعین،و أحمد بن یحیی،عن محمّد بن عمرو،عن عبد الکریم،عن القاسم بن أحمد،عن أبی الصّلت الهروی،و قال ابن عقده،و حدّثناه القاسم بن الحسن الحسینیّ،عن أبی الصّلت،عن علیّ بن عبد اللّه بن النّعجه،عن أبی سهیل بن مالک،عن مالک بن أوس بن الحدثان،قال:لمّا ولّی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أسرع النّاس إلی بیعته المهاجرون و الأنصار و جماعه النّاس،لم یتخلّف عنه أحد من أهل الفضل إلاّ نفر یسیر خذلوا و بایع النّاس.و کان عثمان قد عوّد قریشا و الصّحابه،کلّهم و صبّت علیهم الدّنیا صبّا،و آثر بعضهم علی بعض،و خصّ أهل بیته من بنی أمیّه،و جعل لهم البلاد،و خوّلهم العباد،فأظهروا فی الأرض فسادا و حمل أهل الجاهلیّه المؤلّفه قلوبهم علی رقاب النّاس حتّی غلبوه علی أمره، فأنکر النّاس ما رأوا من ذلک،فعاتبوه فلم یعتبهم،و راجعوه فلم یسمع منهم، و حملهم علی رقاب النّاس حتّی انتهی إلی أن ضرب بعضا و نفی بعضا،و حرم بعضا،فرأی أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یدفعوه بالبیعه،و ما عقدوا له فی رقابهم، فقالوا:إنّما بایعناه علی کتاب اللّه و سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و العمل بهما،فحیث لم یفعل ذلک لم تکن له علینا طاعه.فافترق النّاس فی أمره علی خاذل و قاتل،فأمّا من قاتل فرأی أنّه حیث خالف الکتاب و السّنّه،و استأثر بالفیء،و استعمل من لا یستأهل، رأوا أنّ جهاده جهاد،و أمّا من خذله،فإنّه رأی أنّه یستحقّ الخذلان،و لم یستوجب

ص:784

1371-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از بیعت

[1529]5-مالک بن أوس بن حدثان گوید:وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام حکومت را در اختیار گرفت و مهاجران و انصار و گروهی از مردم برای بیعت با او شتافتند،هیچکدام از فرهیختگان از او سرپیچی نکردند،مگر عدۀ کمی که نومید شدند و مردم بیعت کردند.عثمان تمام قریش و یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را عادت داده بود و دنیا به سر آنان فرو افتاده بود.عده ای را بر عده ای دیگر ترجیح داد و خاندان خود را از میان فرزندان امیّه برگزید و شهرها را به آنان واگذار کرد،و بندگان را به آنان سپرد و آنان در زمین فساد کردند و مردمان دوران بت پرستی و دل به دست آورده شدگان را بر مردم برتری داد تا اینکه زمام حکومت او را به دست گرفتند و وقتی مردم این[امور]را دیدند آن را ناپسند شمردند و او را نکوهش کردند.بر آنان درنگ نکرد و به او مراجعه کردند به سخن آنان توجّه ننمود و آن گروه را بر مردم تحمیل کرد تا جایی که منتهی شد به اینکه گروهی را فرو گذاشت و برخی را تبعید کرد و عده ای را بی بهره نمود،سپس یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تصمیم گرفتند که به واسطۀ بیعت و آنچه که با او در قبال خودشان قرار داد بستند،مبارزه کنند،پس گفتند:ما با او بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش و عمل به آن دو بیعت کردیم پس هرگاه این چنین انجام ندهد بر ما لازم نیست که از او فرمانبری کنیم.در مورد او مردم به دو گروه فروگذار و ستیزه گر تقسیم شدند،اما گروه ستیزه گر پنداشتند که هرگاه او با کتاب و سنّت مخالفت کرد و غنیمت را به خود اختصاص داد و کسی را که شایستگی نداشت به مقامی برگمارد نبرد با او را جهاد[دینی]بدانند و اما کسانی که او را فرو گذاشتند،پنداشتند که او سزاوار بی پناهی است و با فروگذاری فرمان الهی شایستۀ حمایت نیست،تا اینکه کشته شد.

ص:785

النّصره بترک أمر اللّه حتّی قتل.و اجتمعوا علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فبایعوه،فقام و حمد اللّه و أثنی علیه بما هو أهله،و صلّی علی النّبیّ و آله،ثمّ قال:أمّا بعد،فإنّی قد کنت کارها لهذه الولایه،یعلم اللّه فی سماواته و فوق عرشه علی أمّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله حتّی اجتمعتم علی ذلک،فدخلت فیه،و ذلک أنّی سمعت رسول اللّه یقول:أیّما وال ولی أمر أمّتی من بعدی أقیم یوم القیامه علی حدّ الصّراط،و نشرت الملائکه صحیفته،فإن نجا فبعدله و إن جار انتقض به الصّراط انتقاضه تزیل ما بین مفاصله حتّی یکون بین کلّ عضو و عضو من أعضائه مسیره مائه عام،یخرق به الصّراط، فأوّل ما یلقی به النّار أنفه و حرّ وجهه،و لکنّی لمّا اجتمعتم علیّ نظرت فلم یسعنی ردّکم حیث اجتمعتم،أقول ما سمعتم،و أستغفر اللّه لی و لکم.فقام إلیه النّاس فبایعوه،فأوّل من قام فبایعه طلحه و الزّبیر،ثمّ قام المهاجرون و الأنصار و سائر النّاس حتّی بایعه النّاس،و کان الّذی یأخذ علیهم البیعه عمّار بن یاسر و أبو الهیثم بن التّیّهان،و هما یقولان:نبایعکم علی طاعه اللّه و سنّه رسوله صلّی اللّه علیه و اله،و إن لم نف لکم فلا طاعه لنا علیکم،و لا بیعه فی أعناقکم،و القرآن إمامنا و إمامکم.ثمّ التفت علیّ علیه السّلام عن یمینه و عن شماله،و هو علی المنبر،و هو یقول:ألا لا یقولنّ رجال منکم غدا قد غمرتهم الدّنیا،فاتّخذوا العقار،و فجّروا الأنهار،و رکبوا الخیول الفارهه،و اتّخذوا الوصائف الرّوقه،فصار ذلک علیهم عارا و شنارا إن لم یغفر لهم الغفّار،إذا منعوا ما کانوا فیه،و صیّروا إلی حقوقهم الّتی یعلمون،یقولون:حرمنا

ص:786

و مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام دیدار کردند و با او بیعت نمودند و حضرت بپا خواست و خدا را ستایش کرده و به آنچه شایستۀ درگاه او بود ثنایش گفت و بر پیامبر و خاندانش درود فرستاده آنگاه فرمود:و اینک من از این زمامداری-که خداوند از آسمانهایش و بر فراز عرش خود بر آن آگاه است-بر پیروان محمد صلّی اللّه علیه و اله ناخرسند بودم تا اینکه بر این مسأله گرد هم آمدید،و من آن را به دست گرفتم،و آن به این خاطر است که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هر زمامداری پس از من کار امّت مرا به عهده بگیرد در روز رستاخیز بر لبۀ صراط سکنی داده می شود و فرشتگان نامه کردارهای او را می گسترند،اگر رهایی یافت پس به عدالت اوست و اگر بی عدالتی روا داشت صراط رفته رفته به قدری بر او کاسته می شود که میان بندهایش از بین می رود تا اینکه فاصله هر عضو و عضو دیگر از عضوهای او به صد سال می رسد،آنگاه صراط بر او پاره می شود و نخستین چیزی که از او در آتش افکنده می شود بینی او و رخسارش می باشد.ولی وقتی شما بر من اجتماع کردید اندیشیدم و نخواستم شما را آنگاه که گرد آمدید بازگردانم.آنچه را که تا بحال شنیدید می گویم و از خداوند برای خود و برای شما آمرزش می خواهم.سپس مردم به سوی او رو آوردند و با حضرت بیعت کردند،اولین کسانی که بپا خواسته و بیعت کردند طلحه و زبیر بودند.آنگاه مهاجران و انصار و بقیۀ مردم بپا خواستند تا اینکه همه مردم با او بیعت کردند،و آن کسی که از مردم بیعت می گرفت عمّار یاسر و ابو هیثم تیّهان بودند و می گفتند:با شما بر فرمانبری خدا و سنت فرستادۀ او بیعت می کنیم،و اگر به پیمان خود با شما وفا نکنیم فرمانبری شما از ما لازم نیست و بیعتی بر گردنهای شما نخواهد بود و قرآن پیشوای ما و پیشوای شماست.

سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به سمت راست و چپ خود توجّه کرد درحالی که بر منبر بود و می فرمود:هشدار که هیچکدام از مردان شما فردا نگوید که دنیا آنان را در بر گرفت پس مال حمل ناشدنی برداشتند،و رودها جاری کردند و بر اسبان چابک سوار شدند و خدمتکار زیبا گرفتند،چرا که اگر آمرزشگر آنان را نیامرزد این سخنان برایشان ننگ و رسوایی است.آنگاه که از آنچه در آن بودند بازداشته شوند و به حقوق خودشان که به آن آگاهی دارند،بازگردانده شوند.

ص:787

ابن أبی طالب،و ظلمنا حقوقنا،و نستعین باللّه و نستغفره،و أمّا من کان له فضل و سابقه منکم،فإنّما أجره فیه علی اللّه فمن استجاب للّه و لرسوله و دخل فی دیننا، و استقبل قبلتنا،و أکل ذبیحتنا،فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده.فأنتم أیّها النّاس،عباد اللّه المسلمون،و المال مال اللّه یقسم بینکم بالسّویّه،و لیس لأحد علی أحد فضل إلاّ بالتّقوی،و للمتّقین عند اللّه خیر الجزاء و أفضل الثّواب،لم یجعل اللّه الدّنیا للمتّقین جزاء، وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ [آل عمران(3):198]و إذا کان غدا فاغدوا،فإنّ عندنا مالا اجتمع،فلا یتخلّفنّ أحد کان فی عطاء،أو لم یکن إذا کان مسلما حرّا،احضروا رحمکم اللّه.فاجتمعوا من الغد،و لم یتخلّف عنه أحد،فقسم بینهم ثلاثه دنانیر لکلّ إنسان الشّریف و الوضیع و الأحمر الأسود،و لم یفضّل أحدا،و لم یتخلّف عنه أحد إلاّ هؤلاء الرّهط:طلحه و الزّبیر و عبد اللّه بن عمر و سعید بن العاص و مروان بن حکم و ناس معهم.

فسمع عبید اللّه بن أبی رافع و هو کاتب علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عبد اللّه بن الزّبیر و هو یقول للزّبیر و طلحه و سعید بن العاص:لقد التفتّ إلی زید بن ثابت فقلت له:

إیّاک أعنی و اسمعی یا جاره.فقال له:عبید اللّه یا سعید بن العاص و عبد اللّه بن الزّبیر،إنّ اللّه یقول فی کتابه: وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ [المؤمنون(23):70]قال عبید اللّه:فأخبرت علیّا علیه السّلام فقال:لئن سلمت لأحملنّهم علی الطّریق،قاتل اللّه ابن العاص،لقد علم فی کلامی أنّی أریده و أصحابه بکلامی وَ اللّهُ الْمُسْتَعانُ [یوسف

ص:788

می گویند:پسر ابو طالب امیر المؤمنین علیه السّلام ما را محروم کرد و نسبت به حقوقمان با ما بی عدالتی کرد و از خداوند یاری خواسته و از او آمرزش می خواهیم،و اما کسانی از شما که دارای برتری و پیشینه باشد،پاداش او در این باره نزد خداوند است و کسی که نسبت به خدا و فرستادۀ او توجه داشته باشد و در دین ما وارد شود و رو به قبلۀ ما کند و قربانی ما را بخورد، حقوق اسلام و احکام آن را بر خود واجب ساخته است.پس شما ای مردم،بندگان مسلمان خدایید و این دارایی مال خداست که میان شما به طور یکسان تقسیم می شود،و هیچ کسی را بر کسی دیگر برتری نیست مگر به پرهیزکاری.برای پرهیزگاران در درگاه خداوند بهترین پاداش و برترین ثواب خواهد بود،و خداوند دنیا را پاداش پارسایان قرار نداد،«و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است»[آل عمران(3):آیۀ 198]وقتی فردا شد،در سپیده دم بیایید،زیرا نزد ما ثروتی انباشته شده و هیچ مسلمان آزاد چه بیاید و چه نیاید جا نمی ماند، حاضر شوید که رحمت خداوند بر شما باد.

بنابراین فردا مردم گرد آمدند،و هیچکدام از بخشش جا نماند،و میانشان برای هر انسان سرشناس و فرودست و سرخ فام و سیاه پوستی سه دنیار تقسیم کرد،هیچ کسی را برتری ندارد،و از این بخشش کسی جا نماند مگر این گروه:طلحه،زبیر،عبید اللّه بن عمر،سعید بن عاص،مروان حکم و عده ای از مردم به همراه آنان.

آنگاه عبید اللّه بن ابی رافع نویسندۀ امیر المؤمنین علیه السّلام از عبد اللّه بن زبیر شنید که او به زبیر و طلحه و سعید بن عاص می گفت:زید بن ثابت را مورد خطاب قرار دادم و به او گفتم:[بیعت با]تو را قصد می کنم ای همسایه بشنو.پس عبید اللّه به او گفت:ای سعید بن عاص و عبد اللّه بن زبیر همانا خداوند در کتابش می فرماید:«و بیشترشان حقیقت را خوش ندارند»[سورۀ مؤمنون(23):آیۀ 70].عبید اللّه گفت:امیر المؤمنین علیه السّلام را اطلاع دادم،و حضرت فرمود:اگر سرحال بودم آنان را به راه[راست]وادار می کردم،خداوند ابن عاص را مرگ دهد،او از سخنان من می دانست که او و یارانش را اراده کردم«و از خداوند باید یاری جست»[یوسف (12):آیۀ 18]

ص:789

(12):18]قال مالک بن أوس:و کان علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أکثر ما یسکن القناه، فبینا نحن فی المسجد بعد الصّبح إذ طلع الزّبیر و طلحه،فجلسا ناحیه عن علیّ علیه السّلام ثمّ طلع مروان و سعید و عبد اللّه بن الزّبیر المسور بن مخرمه فجلسوا، و کان علیّ علیه السّلام جعل عمّار بن یاسر علی الخیل،فقال لأبی الهیثم بن التّیّهان و لخالد بن زید أبی أیّوب و لأبی حیّه و لرفاعه بن رافع فی رجال من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قوموا إلی هؤلاء القوم،فإنّه بلغنا عنهم ما نکره من خلاف أمیر المؤمنین إمامهم،و الطّعن علیه،و قد دخل معهم قوم من أهل الجفاء و العداوه، و إنّهم سیحملونهم علی ما لیس من رأیهم.فقال:فقاموا،و قمنا معهم حتّی جلسوا إلیهم،فتکلّم أبو الهیثم بن التّیّهان،فقال:إنّ لکما لقدما فی الإسلام و سابقه و قرابه من أمیر المؤمنین علیه السّلام،و قد بلغنا عنکما طعن و سخط لأمیر المؤمنین،فإن یکن أمر لکما خاصّه فعاتبا ابن عمّتکما و إمامکما،و إن کان نصیحه للمسلمین فلا تؤخّراه عنه،و نحن عون لکما،فقد علمتما أنّ بنی أمیّه لن تنصحکما أبدا و قد عرفتما- و قال أحمد:عرفتم-عداوتهم لکما و قد شرکتما فی دم عثمان و مالأتما؛فسکت الزّبیر و تکلّم طلحه،فقال:افرغوا جمیعا ممّا تقولون،فإنّی قد عرفت أنّ فی کلّ واحد منکم خطبه.فتکلّم عمّار بن یاسر رحمه اللّه فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:أنتما صاحبا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و قد أعطیتما إمامکما الطّاعه و المناصحه،و العهد و المیثاق علی العمل بطاعه اللّه و طاعه رسوله،و أن یجعل

ص:790

مالک بن أوس گوید:امیر المؤمنین علیه السّلام بیشتر در قنات[منطقه ای در صحرای مدینه]سکونت می کرد،یک روز که ما پس از صبح در مسجد بودیم ناگاه زبیر و طلحه وارد شوند و نزدیک امیر المؤمنین علیه السّلام نشستند،آنگاه مروان و سعید و عبد اللّه بن زبیر و مسور بن مخرمه در رسیدند و نشستند.امیر المؤمنین علیه السّلام عمار یاسر را سر دستۀ گروه اعزامی گمارد و به ابی هیثم بن تیّهان و خالد بن زید و ابی حیّه و رفاعه بن رافع که در میان مردانی از یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودند،فرمود:به سوی آن قبیله بروید،زیرا خبرهای ناخوشایندی از ناسازگاری آنان از پیشوایشان و بدگویی بر او به ما رسیده است درحالی که به همراهی آنان گروهی ستم پیشه و یاغی بر دیگر مردمان آن قبیله وارد شده اند و آنان را بر چیزی که نمی خواهند وادار می کنند.

مالک گفت:سپس این عده حرکت کردند و ما هم با آنان رفتیم تا اینکه به آن قبیله رسیده در کنارشان نشستند و ابو هیثم تیّهان سخنرانی کرد و گفت:همانا برای شما[طلحه و زبیر] دلاوری هایی در اسلام و پیشینه و خویشاوندی ای نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام هست.درحالی که خبر بدگویی و عصبانیّت شما نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام به ما رسیده است.بنابراین اگر موردی ویژۀ خودتان در میان هست پسر عمه و پیشوایتان را نکوهش کنید و اگر قصد خیرخواهی نسبت به مسلمانان را دارید آن را از او دریغ مدارید و ما یاور شما هستیم،و پیش تر دانستید که فرزندان امیه هرگز شما را پند نمی دهند و به دشمنی آنان نسبت به خودتان آگاه شدید و در[ریختن]خون عثمان شرکت داشته و همدست شدید.آنگاه زبیر خاموش ماند و طلحه سخن رانده و گفت:جملگی هرآنچه می خواهید بگویید که می دانم هرکدام خطبه و سخنانی آماده ساخته اید.پس عمار یاسر(رحمت خدا بر او باد)سخنوری کرد و خدای را ستایش کرده و ثنایش گفت:و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درود فرستاد و گفت:شما یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودید،و به پیشوایتان قول فرمانبری و اندرزپذیری دادید و عهد و پیمان بستید که بر طبق فرمان خدا و دستور فرستادۀ او رفتار کند

ص:791

کتاب اللّه أمامنا-قال أحمد:و جعل کتاب اللّه إماما-و هو علیّ بن أبی طالب طلّق النّفس عن الدّنیا،و قدّم کتاب اللّه،ففیم السّخط و الغضب علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام!فغضب الرّجال للحقّ انصرا نصرکما اللّه.فتکلّم عبد اللّه بن الزّبیر،فقال:

لقد تهذّرت یا أبا الیقظان.فقال له عمّار:ما لک تتعلّق فی مثل هذا یا أعبس؛ثمّ أمر به فأخرج،فقام الزّبیر فقال:عجّلت یا أبا الیقظان علی ابن أخیک رحمک اللّه.فقال عمّار:یا أبا عبد اللّه،أنشدک اللّه أن تسمع قول من رأیت،فإنّکم معشر المهاجرین لم یهلک من هلک منکم حتّی استدخل فی أمره المؤلّفه قلوبهم.فقال الزّبیر:معاذ اللّه أن نسمع منهم.فقال عمّار:و اللّه یا أبا عبد اللّه،لو لم یبق أحد إلاّ خالف علیّ بن أبی طالب علیه السّلام لما خالفته،و لا زالت یدی مع یده،و ذلک لأنّ علیّا لم یزل مع الحقّ منذ بعث اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله فإنّی أشهد أنّه لا ینبغی لأحد أنّ یفضّل علیه أحدا فاجتمع عمّار بن یاسر و أبو الهیثم و رفاعه و أبو أیّوب و سهل بن حنیف،فتشاوروا أن یرکبوا إلی علیّ علیه السّلام بالقناه فیخبروه بخبر القوم،فرکبوا إلیه فأخبروه باجتماع القوم و ما هم فیه من إظهار الشّکوی و التّعظیم لقتل عثمان،و قال له أبو الهیثم:یا أمیر المؤمنین انظر فی هذا الأمر؛فرکب بغله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و دخل المدینه،و صعد المنبر،فحمد اللّه و أثنی علیه،و اجتمع أهل الخیر و الفضل من الصّحابه و المهاجرین،فقالوا لعلیّ علیه السّلام:إنّهم قد کرهوا الأسوه،و طلبوا الأثره،و سخطوا لذلک.فقال علیّ علیه السّلام:لیس لأحد فضل فی هذا المال،هذا کتاب اللّه بیننا و بینکم،و

ص:792

و کتاب خدا را پیش رویمان قرار می دهد-احمد روایت کرد که:و کتاب خدا را پیشوا قرار دهد-و او امیر المؤمنین علیه السّلام است کسی که جانش را از[قید و بند]دنیا رها کرد،و کتاب خدا را مقدّم داشت پس نارضایتی و خشم بر علی بن ابی طالب علیه السّلام از چه روست؟مردان باید برای حق غضبناک شوند[نه بیهوده]یاری کنید که خداوند شما را یاری کند.آنگاه عبد اللّه بن زبیر سخنرانی کرد و گفت:ای پدر یقظان بیهوده می گویی.سپس عمار به او گفت:ای ترشروی چه شده است تو را که به همانند این دلبستگی پیدا کردی،سپس به او فرمان داد[که خارج شود] او نیز بیرون رفت زبیر بپا خواست و رو به عمّار(رحمت خدا بر او باد)کرده و گفت:ای پدر یقظان رحمت خدا بر تو باد بر برادرزاده خود شتاب کردی،سپس عمار یاسر به او گفت:ای پدر عبد اللّه به خدایت سوگند می دهم،گفتار اینان را که می بینی به گوش اطاعت بشنو،زیرا کسی از شما گروه مهاجران به هلاکت نمی رسد مگر وقتی که دلجویی شدگان را در کار خود دخالت داده باشد زبیر گفت:به خدا پناه می برم از اینکه از آنان فرمان ببریم.و عمّار گفت:ای پدر عبد اللّه به خدا سوگند،اگر هیچ کس باقی نماند مگر اینکه مخالف امیر المؤمنین علیه السّلام باشد هر آینه من با او مخالفت نمی کنم و همچنان دست من به همراه دست اوست و آن به این خاطر است که علی علیه السّلام از زمانی که خداوند پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله را برانگیخت پیوسته همراه حق بود و من گواهی می دهم که برازندۀ کسی نیست تا فردی را بر او برتری دهد.آنگاه عمّار یاسر و ابو هیثم و رفاعه و ابو ایّوب و سهل بن حنیف به گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که سوار شده به سوی امیر المؤمنین علیه السّلام به منطقۀ قنات بروند و پیام این مردمان را به او اطّلاع دهند،سواره به سوی او رفتند و حضرت را به گردهمایی ایشان و آنچه که در سر دارند که همان بیان نارضایتی و بزرگ داشت قتل عثمان باشد با خبر کردند و ابو هیثم به حضرت عرض کرد:ای امیر المؤمنین این مسأله را مد نظر قرار بده!آنگاه حضرت بر استر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سوار شد و وارد مدینه گردید و بر فراز منبر رفت و خدا را ستایش کرده و ثنایش گفت،و نیکان و فرهیختگان یاران پیامبر و مهاجران گرد آمدند و به علی علیه السّلام عرض کردند:همانا آن پیمان شکنان این تقسیم را خوش ندارند و خواستار برتری خود هستند و به این خاطر به خشم آمده اند،پس علی علیه السّلام فرمود:در این دارایی برای هیچ کس برتری نیست و این کتاب خدا است که میان ما و شماست

ص:793

نبیّکم محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سیرته.ثمّ صاح بأعلی صوته:یا معشر الأنصار،أتمنّون علیّ بإسلامکم بل للّه و رسوله المنّ علیکم إن کنتم صادقین،أنا أبو الحسن القرم.و نزل عن المنبر و جلس ناحیه المسجد،و بعث إلی طلحه و الزّبیر فدعاهما،ثمّ قال لهما:ألم تأتیانی و تبایعانی طائعین غیر مکرهین،فما أنکرتم،أجور فی حکم أو استیثار فی فیء؟قالا:لا.قال أو فی أمر دعوتمانی إلیه من أمر المسلمین فقصّرت عنه؟قالا:معاذ اللّه.قال علیه السّلام:فما الّذی کرهتما من أمری حتّی رأیتما خلافی؟قالا:خلافک عمر بن الخطّاب فی القسم،و انتقاصنا حقّنا من الفیء، جعلت حظّنا فی الإسلام کحظّ غیرنا فیما أفاء اللّه علینا بسیوفنا،ممّن هو لنا فیء، فسوّیت بیننا و بینهم.فقال علیّ علیه السّلام:اللّه أکبر،اللّهمّ إنّی أشهدک و أشهد من حضر علیهما،أمّا ما ذکرتما من الاستیثار فو اللّه ما کانت لی فی الولایه رغبه،و لا لی فیها محبّه،و لکنّکم دعوتمونی إلیها،و حملتمونی علیها،فکرهت خلافکم،فلمّا أفضت إلیّ نظرت إلی کتاب اللّه و ما وضع و أمر فیه بالحکم و قسم و سنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأمضیته،و لم أحتج فیه إلی رأیکما و دخولکما معی و لا غیرکما،و لم یقع أمر جهلته فأتقوّی فیه برأیکما و مشورتکما،و لو کان ذلک لم أرغب عنکما،و لا عن غیرکما،إذا لم یکن فی کتاب اللّه و لا فی سنّه نبیّنا صلّی اللّه علیه و اله فأمّا ما کان فلا یحتاج فیه إلی أحد،و أمّا ما ذکرتما من أمر الأسوه فإنّ ذلک أمر لم أحکم أنا فیه،و وجدت أنا و أنتما قد جاء به محمّد صلّی اللّه علیه و اله من کتاب اللّه،فلم أحتج فیه إلیکما،قد فرغ من

ص:794

و این هم پیامبر شما محمد صلّی اللّه علیه و اله و راه و رسم زندگی اوست.

آنگاه با بالاترین فریادش بانگ برآورد؛ای گروه انصار،آیا به خاطر اسلام-آوردنتان بر من منت می گذارید بلکه اگر[در اسلام آوردنتان]راست می گویید برای خداوند فرستادۀ او بر شما منت است درحالی که من همان ابو الحسن ام که در اندیشه و تجربه پیشتازم و از منبر فرود آمد و در جانبی از مسجد نشست،و به دنبال طلحه و زبیر فرستاد و آن دو را درخواست کرد وقتی آمدند به آن دو فرمود:آیا به نزد من نیامدید و با حالت فرمانبردار و بدون اجبار با من بیعت نکردید،پس چرا انکار می کنید.آیا از من ستمی در حکمی یا اختصاص دادنی در غنیمتی دیده اید؟عرض کردند:نخیر،حضرت علیه السّلام فرمود:یا در کاری از کارهای مسلمانان مرا فرا خواندید که در آن کوتاهی کردم؟گفتند:پناه بر خدا.حضرت علیه السّلام فرمود:پس از کدام کار من ناراضی هستید که سر ناسازگاری با من گرفتید؟گفتند:به خاطر تفاوت تقسیم تو با تقسیم عمر بن خطاب و کاستن نصیب ما از غنیمت،تو بهرۀ مسلمانی ما را در آنچه که خداوند بخاطر شمشیر[زدن]هایمان به ما ارزانی داشت و آنچه که غنیمت ما بود همانند غیر ما قرار دادی و میان ما و آنان یکسان سازی کردی!!سپس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:خدا بزرگتر است، پروردگارا تو را گواه می گیرم و کسانی را که بر این دو شاهدند گواه می گیرم اما آنچه که دربارۀ انحصار قدرت بیان کردید پس به خدا سوگند در زمامداری هیچ اشتیاقی برایم نبود و هیچ علاقه ای به آن نداشتم،ولی شما مرا به سوی آن فراخواندید،و من را بر آن وادار کردید،و من رویگردانی از شما را ناخوش داشتم وقتی زمامداری به من سپرده شد به کتاب خدا و آنچه در آن نهاده و ما را به حکم کردن براساس آن فرمان داده نظر افکندم و به آن شیوه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تقسیم کرده،اقتدا نمودم بنابراین به رای و همراهی شما و دیگران نیازی نداشتم و مسأله ای هم پیش نیامده که[حکمش را]ندانم تا با نظرخواهی از شما بر آن چیره گردم و اگر چنین وضعی پیش آمده بود و[حکم آن]در کتاب خدا و سنت پیامبر ما صلّی اللّه علیه و اله نبود از شما و جز شما رو بر نمی تافتم،اما در آنچه که[حکمش در کتاب و سنت]باشد نیازی به هیچ کس نیست اما در باب اینکه چرا در تقسیم،مساوات می کنم این هم چیزی است که من در آن حکمی نکردم و ما و شما آن را در آنچه که محمد صلّی اللّه علیه و اله از کتاب خدا بیان داشته یافتیم پس به نظر شما نیازی نداشتم که حکم آن را کتاب خداوند مقرر فرموده بود

ص:795

قسمه کتاب اللّه الّذی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ [فصلت(41):42]و أمّا قولکما جعلتنا فیه کمن ضربناه بأسیافنا،و أفاء اللّه علینا؛و قد سبق رجال رجالا فلم یضرّهم و لم یستأثرهم علیهم من سبقهم لم یضرّهم[فی المصدر هکذا فقد سبق رجال رجالا فلم یفضّلهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و لم یستأثر علیهم من سبقهم و لم یضرّهم]حین استجابوا لربّهم،و اللّه ما لکم و لا لغیرکم إلاّ ذلک،ألهمنا اللّه إیّاکم الصّبر علیه.فذهب عبد اللّه بن الزّبیر یتکلّم،فأمر به فوجئت عنقه و أخرج من المسجد،فخرج و هو یصیح و یقول:اردد إلیه بیعته.

فقال علیّ علیه السّلام:لست مخرجکما من أمر دخلتما فیه،و لا مدخلکما فی أمر خرجتما منه؛فقاما عنه و قالا:أما إنّه لیس عندنا أمر إلاّ الوفاء.قال:فقال علیّ علیه السّلام رحم اللّه عبدا رأی حقّا فأعان علیه،أو رأی جورا فردّه،و کان عونا للحقّ علی من خالفه.

ص:796

کتابی که«در حال و آیندۀ آن،باطل راه ندارد،فرو فرستادۀ فرزانه ای ستوده است»[فصلت (41):آیۀ 42]و اما گفتار شما که در این تقسیم ما را همانند کسی قرار دادی که با شمشیرهایمان بر او کوفتیم و حال آنکه خداوند آن را بر ما ارزانی داشت،پس در گذشته مردانی بر مردان دیگر پیشی گرفتند پس زیانی به ایشان نرسید و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بخاطر پیشی گرفتنشان آنان را اختصاص نداد،و آنگاه که با پروردگارشان موافقت کردند این به آنان زیانی نرساند.به خدا سوگند چیزی برای شما و غیر شما نیست مگر همین،خداوند ما و شما را بر [تحمّل]این مسأله شکیبایی عنایت کند.عبد اللّه بن زبیر خواست سخن گوید که حضرت دستور داد بر[پس]گردنش زده و از مسجد بیرون کنند،سپس خارج شد درحالی که فریاد می زد و می گفت:بیعتش را به او باز پس ده و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:من شما را از کاری که در آن وارد شدید خارج نکرده و در کاری که از آن خارج شدید وارد نمی کنم،پس آن دو از نزد او برخاستند و گفتند:هان به راستی که چاره جز پایبندی[به پیمان]نداریم.مالک گوید:آنگاه امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:خداوند رحمت کند بنده ای را که حقّی را ببیند و آن را یاری کند یا ستمی مشاهده کند و آن را پس زند و در مقابل کسی که با حق مخالفت می کند یاریگر حق باشد.

ص:797

[45] المجلس یوم الجمعه السادس من صفر سنه ثمان و خمسین و أربعمائه فیه أحادیث الشیخ المفید.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1530-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:أخبرنا المفید عن أبو بکر محمّد بن عمر،قال:حدّثنا علیّ بن العبّاس بن الولید،قال:قال:لا إله إلاّ اللّه نصف المیزان و الحمد للّه ملئه.

1532-2- و عنه،قال:أخبرنا المفید عن أبو بکر محمّد بن عمر،قال:حدّثنا علی بن العباس بن الولید،عن موسی بن عثمان الحضرمیّ،عن الأعمش،عن مورّق العجلیّ،قال:رأیت أبا ذرّ آخذا بحلقه باب الکعبه و هو یقول:من عرفنی فأنا جندب،و إلاّ فأنا أبو ذرّ الغفاریّ،برح الخفاء،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح،من رکبها نجا،و من تخلّف عنها غرق، و مثل باب حطّه،یحطّ اللّه بها الخطایا.

ص:798

45- جلسه چهل و پنجم

اشاره

جلسه روز جمعه

ششم صفر سال چهارصد و پنجاه و هشت

که در آن احادیث شیخ مفید آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1372-لا اله الا اللّه نصف عدالت است و الحمد للّه تمام آن

[1530]1-علی بن عباس بن ولید گوید:فرمود:لا اله الا اللّه[خدایی جز اللّه نیست]نصف عدالت است و الحمد للّه[ستایش مخصوص خداست]تمام آن.

1373-حدیث سفینه

[1531]2-مورق عجلی گوید:ابو ذر را دیدم که حلق در کعبه را گرفته و می گوید:هرکه مرا شناخت من جندب هستم وگرنه من ابو ذر غفاری ام،موضوع آشکار شد،از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:همانا حکایت خاندان من در میان شما همانند کشتی نوح است که هرکه بر آن سوار شود رهایی یابد و هرکه از آن رو گرداند غرق شود و همانند در حطّه در ماجرای بنی اسرائیل و موسی علیه السّلام است که خداوند به واسطۀ آن گناهان را فرو می ریزد.

1374-سخن بعد از نماز صبح

[1532]3-محمد بن مسلم از امام صادق علیه السّلام خبر داد که آن حضرت فرمود:هرکه پس از نماز بامداد پیش از آن که حرف بزند،بگوید:«بسم اللّه الرحمن الرحیم،لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم»[به نام خداوند رحمتگر مهربان،هیچ توان و قدرتی نیست مگر از خداوند والا مقام بزرگ]و هفت بار آن را تکرار کند،خداوند هفتاد نوع بلا را از او برگرداند،که آسانترین آنها بیماری خوره و پیسی است.

ص:799

1532-3- و عنه،قال:أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد،عن أبیه،عن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن یونس بن عبد الرّحمن،عن العلاء بن رزین، عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:من قال بعد صلاه الصّبح قبل أن یتکلّم:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»یعیدها سبع مرّات،دفع اللّه عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء،أهونها الجذام و البرص.

1533-4- و عنه،قال:أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری،عن ابن عقده،عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن إبراهیم شیخ من أصحابنا،عن صبّاح الحذّاء،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام من کانت له إلی اللّه حاجه فلیقصد إلی مسجد الکوفه،و لیسبغ وضوءه،و لیصلّ فی المسجد رکعتین،یقرأ فی کلّ واحده منهما فاتحه الکتاب و سبع سور معها،و هی:المعوّذتان،و قل هو اللّه أحد،و قل یا أیّها الکافرون،و إذا جاء نصر اللّه و الفتح،و سبّح اسم ربّک الأعلی،و إنّا أنزلناه فی لیله القدر،فإذا فرغ من الرّکعتین و تشهّد و سلّم،و سأل اللّه حاجته فإنّها تقضی بعون اللّه إن شاء اللّه.قال علیّ بن الحسن بن فضّال:و قال لی هذا الشّیخ:

إنّی فعلت ذلک،و دعوت اللّه أن یوسّع علیّ فی رزقی،فأنا من اللّه(تعالی)بکلّ نعمه،ثمّ دعوته أن یرزقنی الحجّ فرزقنیه و علّمته رجلا کان من أصحابنا مقترا علیه فی رزقه،فرزقه اللّه(تعالی)و وسّع علیه.

ص:800

1375-نماز برآورده شدن حاجت در مسجد کوفه

[1533]4-صبّاح حزّاء گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس از خداوند تقاضایی دارد،به سوی مسجد کوفه روانه شود وضویی به کمال بگیرد و در مسجد دو رکعت نماز گذارد،در هر رکعت یک سوره حمد و همراه آن هفت سوره بخواند که عبارتند از سوره های فلق،ناس، توحید،کافرون،نصر،أعلی،و قدر،وقتی دو رکعت را تمام کرد و تشهد و سلام داد،خدا را بخواند به خواست و یاری خداوند آن خواسته برآورده می شود.علی بن حسین بن فضّال گوید،و این شیخ به من فرمود:من این کار را کردم و از خداوند خواستم که روزی مرا وسعت دهد،پس هر نعمتی از خداوند والا[خواستم]به من رسید آنگاه درخواست کردم که حج را روزی من کند،او هم حج را نصیبم کرد و این کار را به مردی از یاران خودمان که تنگدست بود آموزش دادم پس خداوند به او روزی بخشید و بر او گشایش داد.

ص:801

[46] المجلس یوم الجمعه من سنه ثمان و خمسین و أربعمائه فیه أحادیث ابن أبی جید القمی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1534-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ رضی اللّه عنه فی یوم التّرویه سنه ثمان و خمسین و أربع مائه فی مشهد مولانا أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیه)،قال:حدّثنا الشّیخ ابن أبی جیّد، عن محمّد بن الحسن بن الولید،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن یونس بن عبد الرّحمن،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن جابر بن یزید الجعفیّ؛و رواه محمّد بن جعفر الأسدیّ أبو الحسین،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن عمرو بن شمر،عن جابر،قال:

دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام فقال لی:یا جابر،أیکتفی من ینتحل التّشیّع أن یقول بحبّنا أهل البیت!فو اللّه ما شیعتنا إلاّ من اتّقی اللّه و أطاعه،و ما کانوا یعرفون-یا

ص:802

46- جلسه چهل و ششم

اشاره

جلسه روز ترویه

از سال چهارصد و پنجاه و هشت که روایات ابن ابی جید قمی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1376-صفات شیعه

[1534]1-جابر گوید:بر امام باقر علیه السّلام وارد شدم آنگاه حضرت به من فرمود:ای جابر!آیا بر کسی که نام خود را شیعه گذارده همین بس است که از دوستی ما خاندان دم بزند؟پس به خدا سوگند شیعه ما نیست مگر کسی که از خداوند بپرهیزد و او را فرمانبری کند و ای جابر شیعه شناخته نمی شود

ص:803

جابر-إلاّ بالتّواضع و التّخشّع و الأمانه و کثره ذکر اللّه و الصّلاه و الصّوم،و برّ الوالدین،و التّعاهد للجیران و الفقراء و المساکین و الغارمین و الأیتام،و صدق الحدیث،و تلاوه القرآن،و کفّ الألسن عن النّاس إلاّ من خیر،و کانوا أمناء عشائرهم فی الأشیاء.قال جابر:فقلت:یا بن رسول اللّه،ما نعرف الیوم أحدا بهذه الصّفه.فقال علیه السّلام:یا جابر،لا تذهبنّ بک المذاهب،حسب الرّجل أن یقول أحبّ علیّا و أتولاّه؛ثمّ لا یکون مع ذلک فعّالا،فلو قال:إنّی أحبّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خیر من علیّ علیه السّلام؛ثمّ لا یتّبع سیرته،و لا یعمل بسنّته،ما نفعه حبّه إیّاه شیئا، فاتّقوا اللّه و اعملوا لما عند اللّه،لیس بین اللّه و بین أحد قرابه،أحبّ العباد إلی اللّه (عزّ و جلّ)و أکرمهم علیه أتقاهم،فو اللّه ما یتقرّب إلی اللّه إلاّ بالعمل،و ما معنا براءه من النّار،و لنا علی اللّه لأحد من حجّه،من کان للّه مطیعا فهو لنا ولیّ،و من کان للّه عاصیا فهو لنا عدوّ،و اللّه لا تنال ولایتنا إلاّ بالعمل.

1535-2- ذکر الفضل بن شاذان رحمه اللّه فی کتابه الّذی نقض به علی ابن کرّام،قال:

روی عثمان بن عفّان،عن محمّد بن عبّاد البصریّ صاحب عبّادان و رئیس الغزاه، قال عثمان:قال لی محمّد بن عبّاد:یا شجریّ ألا أحدّثک بأعجب حدیث سمعته قطّ؟قال:قلت:حدّثنی رحمک اللّه.قال:کان فی جواری هاهنا رجل من أحد الصّالحین،فبینا هو ذات لیله نائم إذا رأی کأنّه قد مات،و حشر إلی الحساب، و قرّب إلی الصّراط.قال:فلمّا جزت إلی الصّراط،فإذا أنا بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله جالس علی

ص:804

مگر با فروتنی و شکسته نفسی و امانتداری و فراوانی یاد خدا و نماز و روزه و نیکوکاری به پدر و مادر،احساس مسئولیت نسبت به همسایگان و نیازمندان و بیچارگان و بدهکاران و یتیمان،و مگر با راستگویی،تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم مگر دربارۀ خیر،و نسبت به همه چیز امین قبیله های خودشان هستند،جابر گفت:عرض کردم،ای پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله امروز کسی را به این ویژگی نمی شناسیم،فرمود:ای جابر این مذهب های گوناگون تو را هلاک نکند،[آیا]همین مرد را بس است که بگوید علی را دوست دارم و به او عشق می ورزم، ولی عمل را همراه آن نسازد؟پس اگر گفت:من رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دوست دارم،و رسول خدا بهتر از علی علیه السّلام است آنگاه راه و رسم زندگی او را پیروی نکند و به سنت او رفتار ننماید، دوستی او هیچ سودی به حال او ندارد،پس از خدا پروا کنید و برای[به دست آوردن]آنچه که نزد خداوند است عمل نمایید.میان خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست،دوست داشتنی ترین بندگان نزد خداوند و مهر ورزنده ترین آنان به او،پرهیزگارترین آنان نسبت به او هستند،به خدا سوگند نزدیکی جستن به خدا جز با کردار نیست و همراه ما[حکمی مبنی بر]رهایی از دوزخ نیست،و ما برای کسی نزد خداوند بهانۀ[رهایی از عذاب]نیستیم،هرکه فرمانبردار خداوند باشد،دوست ماست و هرکه از خدا نافرمانی کند دشمن ماست،به خدا سوگند به دوستی ما نمی رسی مگر با عمل.

[1535]2-عثمان[بن عفّان]از محمد بن عبّاد نقل کرد که او گفت:ای یاور من آیا تو را به شگفت انگیزترین خبری که تا به حال شنیدم آگاه نکنم؟گوید:گفتم:خدایت رحمت کند آگاهم نما.گفت:در همسایگی من یکی از نیکمردان بود،و آنگاه که شبی به خواب رفت در رؤیا دید که مرده و برای حسابرسی فرا خوانده شده است و به صراط نزدیک گردیده گفت:

وقتی از صراط عبور کردم به ناگاه پیامبر را به لبۀ حوضی نشسته دیدم

ص:805

شفیر الحوض،و الحسن و الحسین علیهما السّلام بیدیهما کأس النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یسقیان الأمّه، فدنوت إلی الحسن علیه السّلام فقلت:اسقنی؛فأبی علیّ،فدنوت إلی الحسین علیه السّلام فقلت له:اسقنی،فأبی علیّ.فأتیت النّبیّ علیه السّلام فقلت:یا رسول اللّه،مر الحسن و الحسین یسقیانی،قال:لا تسقیاه.قلت:بأبی أنت و أمّی،أنا مؤمن باللّه و بک،لم أخالفک، فکیف لا تسقوننی!مر الحسن و الحسین أن یسقیانی،فقال:لا تسقیاه،فإنّ فی جواره رجلا یلعن علیّا فلم یمنعه،فدفع إلیّ سکّینا و قال:اذهب فاذبحه؛فذهبت فی منامی فذبحته،ثمّ رجعت فقلت:بأبی أنت و أمّی قد فعلت ما أمرتنی به.قال:

هات السّکّین.فدفعته،قال:یا حسین اسقه.قال:فسقانی الحسین علیه السّلام و أخذت الکأس بیدی،و لا أدری شربت أم لا،و لکنّی استنبهت من نومی،و إذا بی من الرّعب غیر قلیل،فقمت إلی صلاتی،فلم أزل أصلّی و أبکی حتّی انفجر عمود الصّبح،فإذا بولوله و صیحه،و إذا هم ینادون لأن ذبح علی فراشه؛و إذا أنا بالحرس و الشّرطه یأخذون البریء و الجیران،فقلت:سبحان اللّه،هذا شیء رأیته فی المنام،فحقّقه اللّه!فقمت إلی الأمیر فقلت:أصلحک اللّه،هذا أنا فعلته و القوم برآء.

قال لی:ویحک ما تقول!فقلت:أیّها الأمیر،هذه رؤیا رأیتها فی منامی،فإن کان اللّه حقّقها فما ذنب هؤلاء و قصصت علیه الرّؤیا،فقال الأمیر:اذهب فجزاک اللّه خیرا، أنت بریء،و القوم برآء.قال عثمان بن عفّان:فهذا أعجب حدیث سمعته قطّ.

1536-3- قال الفضل بن شاذان روی محمّد بن رافع،و أحمد بن نصر،و حمید

ص:806

و حسن و حسین علیه السّلام را مشاهده کردم،که کاسۀ پیامبر به دستشان،امت را می نوشانند.آنگاه به امام حسن علیه السّلام نزدیک شدم و به او عرض کردم:به من بنوشان،آن را از من بازداشت،سپس به امام حسین علیه السّلام نزدیک شدم و به او عرض کردم:من را سیراب کن،محرومم کرد.پس به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله رفتم و عرض کردم:ای رسول خدا به حسن و حسین فرمان بده مرا بنوشانند.

حضرت[به آنان]فرمود:او را ننوشانید،عرض کردم:پدر و مادرم فدایت،من به خدا و به تو ایمان آورده،و از تو سرپیچی نمی کنم پس چطور مرا نمی نوشانید!به حسن و حسین دستور بده مرا بنوشانند،پس حضرت فرمود:او را ننوشانید،زیرا در همسایگی او مردی است که علی علیه السّلام را نفرین می کند و ایشان او را بازنمی دارد،آنگاه حضرت کاردی را به من واگذار کرد و فرمود:برو او را سر ببر،بنابراین در خوابم رفتم و او را به قتل رسانده و بازگشتم،و عرض کردم:پدر و مادرم فدایت،آنچه را که به من فرمان دادی انجام دادم،فرمود:کارد را بده،کارد را به او تقدیم کردم،فرمود:ای حسین او را بنوشان.گوید،امام حسین علیه السّلام مرا نوشیدنی داد و من هم کاسه را با دستم برداشتم ولی نمی دانم نوشیدم یا نه،و از خواب بیدار شدم.در این هنگام بسیار هراسان به نماز ایستادم و پیوسته نماز می گزاردم و گریه می کردم تا اینکه سپیده صبح نمایان شد و به ناگاه همهمه و فریادی را شنیدم که فریاد می کشید فلانی بر بسترش کشته شد،و پاسبان و نگهبان را دیدم که بی گناهان و همسایه ها را دستگیر می کنند،گفتم:سبحان اللّه [منزّه است خدا]این چیزی بود که در خواب دیدم پس خداوند آن را واقعیت بخشید!به نزد امیر رفتم و گفتم:خدا تو را سلامت بدارد،این کار را من انجام دادم و مردم بی گناهند،به من گفت:وای بر تو چه می گویی!گفتم:ای امیر،این رؤیایی بود که من در خواب دیدم،بنابراین اگر خداوند آن را محقّق ساخت پس گناه آنان نیست پس خوابم را برای او بازگو کردم آنگاه امیر گفت:برو که خداوند تو را پاداش نیک دهد،تو آزادی و مردم آزادند.عثمان بن عفّان گفت:و این شگفت انگیزترین خبری بود که تابه حال شنیدم.

ص:807

بن زنجویه،زاد بعضهم علی بعض،عن علیّ بن عاصم،و النّضر بن شمیل،عن عوف عن أبی القموص،قال:شرب إنسان الخمر قبل أن یحرّم،فأقبل ینوح علی قتلی المشرکین،الّذین قتلهم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یوم بدر،فقال:

نحیّی بالسّلامه أمّ بکر و هل لک بعد رهط من سلام

ذرینی أصطبح یا بکر إنّی رأیت الموت رحبا عن هشام

یودّ بنو المغیره لو فدوه بألف من رجال أو سوام

یحدّثنی النّبیّ بأن سنحیا فکیف حیاه أصداء وهام

أ لا من مبلغ الرّحمن عنّی بأنّی تارک شهر الصّیام

أ یقتلنی إذا ما کنت حیّا و یحیینی إذا رمّت عظامی

إذا ما الرّأس فارق منکبیه فقد شبع الأنیس من الطّعام

و قال بعض الشّعراء فی ذلک.

لو لا فلان و سوء سکرته کانت حلالا کسائغ العسل

انتهی بحمد اللّه و منّه کتاب الأمالیّ لشیخ الطّائفه محمّد بن الحسن الطّوسیّ رحمه اللّه.

ص:808

[1536]3-أبی قموص گفت:شخصی پیش از اینکه شراب حرام شود آن را نوشید،آنگاه به پیش می آمد و بر کشته شدگان بت پرست که پیامبر در روز بدر آنان را به قتل رسانید،زاری می کرد و می گفت:

به خوشبختی با مادر بکر زندگی می کردیم و آیا برای تو پس از این کشته شدگان آرامشی هست/ای بکر مرا ببر تا شراب صبحگاهی بنوشم که من مرگ را می بینم که به هشام خوشامد می گوید/فرزندان مغیره دوست داشتند اگر که هزار مرد یا چرنده را فدای او کنند/پیامبر به من خبر داد که به زودی زنده می شویم و چگونه است زندگی بازتاب ها و سرها/بدان ای پیام رسان من به خداوند بخشایشگر،به او برسان که من ترک کنندۀ ماه روزه هستم آیا هنگامی که زنده باشم مرا می کشی و هنگامی که استخوانهایم پوسید مرا زنده می کنی وقتی سر،میان دو شانه اش نباشد،پس همدم از غذا سیر شود.

و برخی از شاعران در این باره گفتند:

اگر فلانی و بدمستی او نبود شراب همانند گوارایی عسل حلال بود.

ص:809

ص:810

فهرست مطالب

مجلس چهاردهم

775-گردش کنید به درستی که آب چون می گردد پاک می شود 5

776-از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نشنیدم جز بر سعد که بگوید پدر و مادرم به فدایت باد 5

777-فضیلت آزاد کردن بنده 7

778-اختلاف فقها در خرید و فروش شرط 7

779-تعامل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نسبت به اسیران بنی قریظه 9

780-در برتری داشتن مردمانی که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله را ندیده اند ولی به او ایمان دارند 9

781-اگر یکی از ویژگی های حضرت علی علیه السّلام را دیگری داشت نیکی آن شخص را فرا می گرفت 9

782-بر مسلمانی روا نیست که با برادرش بیشتر از سه روز قطع ارتباط کند 11

783-هرکس بمیرد و به خدا شرک نورزد بر او آمرزش رواست 11

784-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً) 11

785-در قیامت چون حدود ثابت شود شفاعت پذیرفته نمی شود 11

786-کمال ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترین شماهاست 13

787-غسل کردن با آبی که با آن یک بار غسل کرده اند 13

788-اخلاق حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 13

ص:811

789-آداب نشستن 13

790-کسانی که ممکن است در روز قیامت هلاک شوند و یا نجات یابند 15

791-وارد شدن بر زنان شبانه 15

792-خیر را نزد خوشرویان طلب کنید 15

793-حد شارب خمر 17

794-شعر در مورد اخلاق 17

795-دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برای بیرون آوردن جنازۀ عبد اللّه بن ابی از قبر 17

796-پیراهن عباس 19

797-در بهشت،قبل از حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله بر هیچ کسی باز نمی شود 19

798-کسی که صبح را با خرما شروع کند 19

799-نهی از خرید و فروش«ولاء»و بخشیدن آن 19

800-قصۀ سه نفری که به غار رفتند و سنگی راهشان را بست 21

801-شهرنشین چیزی به روستایی نفروشد 23

802-پیامبر بعد از هشت هزار پیامبر برانگیخته شده است 23

803-واجب نبودن گوش دادن به خطبۀ روز عید 23

804-اثر بد،آوازه خوانی و شراب خواری 25

805-عده ای از مردم به وسیلۀ دینشان روزی می خورند 25

806-برای نگاه کردن اجازه بگیرید 25

807-صدقه دهید درحالی که سالم هستید 27

808-خدا رحمت کند کسی را که زبانش اصلاح کند 27

809-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در راه بروی شترش نماز می خواند 27

810-از چهار شخص علم آموخته نمی شود 27

811-دعای پیامبر برای کسی که فرستاده بود تا گوسفندی بخرد 29

812-تا چیزی را که خریدی نگرفتی حق فروش آن را نداری 29

ص:812

813-دوست داشتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه را 31

814-بیماری حضرت فاطمه علیها السّلام درحالی که با آن بیماری فوت کرد 31

815-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام دخول و خروج از مسجد 33

816-امام باقر علیه السّلام در مورد جابر بن عبد اللّه 33

817-در دنیا مثل یک عابر باش 33

818-کسی که حدیثی را که دروغ است روایت کند خود او دروغ گوست 33

819-تعقیباتی که گویندۀ آنها پشیمان نمی شود 37

820-صدقه گرفتن بر ما حرام است 37

821-ستمکاری ظاهر نمی شد مگر با ظاهر شدن مرگ 37

822-کسی که برای عیادت مریضی برود هفتاد هزار فرشته برای او استغفار می کنند 37

823-غذا دهید از آنچه می خورید و بپوشانید از آنچه می پوشید 39

824-قرائت 30 سوره توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در هنگام بیماریشان 39

825-تعجیل در تقسیم مال توسط حضرت علی علیه السّلام 39

826-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام فوتش به خارج کردن یهود از جزیرۀ اعراب 41

827-صفیه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا آزاد کرد و آن را مهریه من قرار داد 41

828-کسی که به رزق و روزی کم راضی باشد خدا نیز از عمل کم او راضی می شود 41

829-خداوند می فرمایند:خشم من بر کسی است که یاوری جز من ندارد 41

830-دوست بدار دوستدار آل محمد را اگرچه فاسق باشد 43

831-فضیلت حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السّلام 43

832-روز قیامت امامان بر حساب شیعیان می رسند 45

833-شفا گرفتن زن مریض به دعای امام صادق علیه السّلام 45

834-تفسیر آیۀ( وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً )47

835-حضرت علی علیه السّلام محدث بودند و سلمان هم محدّثا بود 47

836-امام صادق علیه السّلام می فرمودند:برخی از ما به قلبشان الهام می شود و برخی در خواب الهام

ص:813

می شود 47

837-به قلب امامان الهام می شود یا به گوششان گفته می شود 49

838-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمودند:بودن در میان شما برایتان خوب است 49

839-تفسیر آیۀ شریفۀ( وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ )51

840-حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر به عمل ما افزوده نمی شد از میان می رفتیم 51

841-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام 53

842-خداوند متعال علی را نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد 53

843-مرد شامی که به مجلس امام باقر علیه السّلام آمد و دشمن او بود 55

844-یکی بودن قلب های نیکان وقتی یکدیگر را می بینند 57

845-هر نوزادی اگر در شب ولادت امامی به دنیا بیاید از مؤمنان می شود 59

846-سؤال امام صادق علیه السّلام از قیام محمد بن عبد اللّه 59

847-هرکس با مؤمنی چهل قدم همراهی کند خداوند دربارۀ آن از او خواهد پرسید؟61

848-اعمال روز پنج شنبه بر ائمه عرضه می شود 61

849-دعای حضرت یوسف علیه السّلام در زندان 63

850-فضیلت زیارت قبور آل محمد صلّی اللّه علیه و اله 63

851-قبض روح مؤمنان 63

852-دعای امام سجاد علیه السّلام 65

853-هرکس بعد از نماز صبح و مغرب لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم بگوید 65

854-نماز حاجت در مسجد کوفه 67

855-بنده مؤمن نمی گردد،جز هنگامی که من در نزد او از خودش و فرزندان و مالش محبوب تر باشم 67

856-نظر به حضرت علی علیه السّلام 69

857-با وجود ایمان عمل بد زیان نمی رساند و با وجود کفر کردار نیکو سود نمی رساند 69

858-ولایت حضرت علی علیه السّلام 71

ص:814

859-ناله کردن ملائکه هنگام قتل امام حسین علیه السّلام 73

860-ارواح مؤمنین بعد از مرگشان 75

مجلس پانزدهم

861-هلاکت موسی بن مهدی به دعای امام کاظم علیه السّلام 77

862-آزادی امام کاظم علیه السّلام از زندان هارون الرشید 79

863-بعد از گرفته شدن از شیر احکام شیر دادن بجا نیست 83

864-کسی که می خواهد متوسل به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شود پس متصل شود به اهل بیت 83

865-کسی که صلوات بفرستد بر محمد و متصل به اهل بیت نباشد بوی بهشت را هم نمی چشد 83

866-دعا در هر روز 85

867-کسی که چهل گام با برادرش بردارد 85

868-وقتی نام یکی از انبیا آمد ابتدا بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله صلوات بفرستید بعد بر آن نبی 85

869-غلام ام سلمه در مورد حضرت علی علیه السّلام بد می گوید 85

870-حدیث ابی حمراء در مورد حضرت علی علیه السّلام 89

871-ای فاطمه خداوند به غضب کنندۀ تو غضب می کند 91

872-تشییع کردن سعد بن معاذ توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله 93

873-موعظۀ حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله 95

874-فضیلت خواندن نماز در مسجد کوفه 95

875-کیفیت صلوات بر محمد صلّی اللّه علیه و آله 97

876-بسیار ژولیده و ژنده پوش که از دره ها رانده می شود ولی وقتی به خدا سوگند یاد کند خدا او را اجابت می کند 97

877-تفسیر قول خداوند (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ) 97

878-موعظۀ حضرت امام صادق علیه السّلام 97

ص:815

879-مردم در روز جمعه سه دسته اند 99

880-دعا برای برآورده شدن دیون 99

881-حدیث مدینه 101

882-سخن عمر به مروی گفت:در مورد حضرت علی به خوبی سخن بگو 101

883-مردم در سه دسته،از خواب برمی خیزند 101

884-فضیلت صلۀ رحم 101

885-فضیلت حسن خلق 103

886-رفت وآمد به مساجد 103

887-حکم نماز جمعه 105

888-دعای قنوت در نماز وتر و قنوت جمعه 105

889-تمرین دادن بچه به عبادت 107

890-گریۀ امام صادق علیه السّلام به خاطر شهادت زید 109

891-موعظۀ حضرت علی به شیخ از اهل شام 109

892-نماز ملائکه بر سعد بن معاذ 115

893-برای مرد سزاوار نیست که بی کار بماند 117

894-در مورد فضیلت روز جمعه 117

895-خداوند متعال بنده را به دو دعا می بخشد 117

896-از گناهان که قلب را فاسد می کند 119

897-غلام یهودی نزد پیامبر 119

898-ضررهای خوردن خاک 121

899-چهار چیز هستند که اگر وارد خانه ای شوند آن خانه خراب شود 121

900-حضرت فاطمه علیها السّلام نزد پدرش رفت و از ضعف حالش گفت 121

901-صله کردن اهل بیت 123

902-شفاعتم به کسی که واجبش را به تأخیر می اندازد نمی رسد 123

ص:816

903-دعا بعدازظهر جمعه 123

904-قول امام صادق علیه السّلام به شیعیانش 125

905-فرمایش پیامبر:طوبی لمن ارانی 125

906-قول حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام 125

907-کتابی که بر حضرت علی علیه السّلام و ائمه نازل گردیده 127

908-حدیث وصیت از حضرت آدم علیه السّلام تا حضرت حجت(عج)129

909-ذمّ دنیا 131

910-در مورد مجوسی 133

مجلس شانزدهم

911-قصۀ خوابیدن حضرت علی علیه السّلام به جای حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله 135

912-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی) 137

913-حقیقت ایمان 141

914-عقوبت کفران نعمت ها 145

915-حقیقت ایمان 145

916-اذیت کردن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله 151

917-دوست داشتنی ترین مردم نزد پیامبر 151

918-تفسیر قول خداوند: (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ) 149

919-با دوست داشتن و محبت به اهل بیت گناهان بخشیده می شود 153

920-سخن گفتن حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله با آهو 153

921-استصحاب نام گذاری به اسماء انبیاء 155

922-قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله در مورد نیت مؤمن 155

923-انفاق کردن 157

924-نگاه کردن به عالم،عبادت است 157

ص:817

925-نگاه کردن به حضرت علی علیه السّلام عبادت است 157

926-شفاعت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله 159

927-دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام 159

928-حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام از یک طینت خلق شده اند 161

929-ازدواج حضرت یوسف علیه السّلام با زلیخا 161

930-استقبال حضرت یوسف علیه السّلام از پدرش یعقوب 163

931-هرکس درونش را پاک گرداند خداوند ظاهرش را پاک می گرداند 165

932-هر نیکی صدقه است 165

933-حدیث اسراء،رفتن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به معراج 167

934-آمدن طلب کار و قصۀ ابی لبابه 167

935-حدیث سفینه 169

936-دعای اهل کوفه 169

937-علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است 171

938-احضار امام صادق علیه السّلام توسط منصور 171

939-مؤمن ناآزموده ای کریم و فاجر فریبکاری پست است 175

940-خوابیدن حضرت علی علیه السّلام در جای حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله 177

مجلس هفدهم

941-پیامبران راهبرند و فقیهان سرورند 197

942-بندگی نشده خداوند با چیزی برتر از فقه در دین 197

943-فتنه هایی خواهد آمد که مؤمن نتواند آنها را با دست یا زبان تغییر دهد 199

944-حدیث اسراء 199

945-سخاوت درختی است از درختان بهشت 201

946-چه کسی سخی و چه کسی بخیل است 201

ص:818

947-حدیث أمّ سلمه 201

948-مردم بعد از نبیّ خیانت خواهند کرد به حضرت علی علیه السّلام 203

949-عمر حجر الاسود را بوسید 205

950-بر شما باد بر اخلاق بزرگواری و مکارم الاخلاق 207

951-برای هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر هفت نیکی باید باشد 207

952-وصیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به قومی از اقوام عرب 209

953-حدیث ثقلین 209

954-حق بعد از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله با علی می باشد 209

955-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می فرمایند:یا علی تو هادی و راهنما برای تابعین خود هستی 211

956-معروف تمام نمی شود الا به سه چیز 211

957-فضیلت صلۀ رحم 213

958-ما امر کردیم به ده نبی که با مردم به اندازۀ عقلشان رفتار کنید 215

959-برآورده کردن حاجت مؤمن 215

960-بر شما باد رفع مخاصمۀ مردم 217

961-حدیث سفینه 217

962-حضرت علی علیه السّلام امیر خوبان و قاتل فاجران 217

963-وصیت حذیفه به صله بن زفر در مورد حضرت علی علیه السّلام 219

964-حدیث حضرت رضا علیه السّلام با مأمون 221

965-وحی خداوند به حضرت موسی علیه السّلام مبنی بر این بود که موسی مرا دوست بدارد و مردم را دوستدار من بدار 221

966-پنج چیز به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله عطا شده که به هیچ پیامبر قبلی داده نشده بود 223

967-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبایی بر دین همچون کسی است که آتش بر دست گرفته است 223

968-نزول آیۀ شریفۀ (یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ) 225

ص:819

969-تفسیر آیۀ شریفۀ (لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ) 225

970-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:آیا راضی نیستی دشمن من دشمن تو باشد 227

971-کلام حذیفه در مورد حضرت و تبعیت از آن حضرت 227

972-بیعت حذیفه با حضرت علی علیه السّلام 227

973-خداوند حضرت علی علیه السّلام را نشانه ای بین خود و خلقش قرار داد 229

974-خوارج سگ های جهنم هستند 229

975-دانش جویی برای هر مسلمانی واجب است 233

976-تفسیر قول خداوند: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ) 235

977-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً) 235

978-هرکس عطای خداوند را جز در خوراک و آشامیدنی نشناسد علمش اندک است و عذابش زیاد 237

979-تفسیر قول خداوند: (ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ) 237

980-بارگاه حضرت علی علیه السّلام در بهشت بین بارگاه پیامبر و حضرت ابراهیم است 241

981-ولایت حضرت علی علیه السّلام 241

982-نیکی دوستی با ماست و بدی دشمنی با ماست 243

983-مذمت دنیا 243

984-چهار چیز است که خداوند در کتابش آنها را تصدیق فرمودند 245

985-سخن حضرت علی علیه السّلام در مورد طلب علم 245

986-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که به ماه نگاه می کردند 247

987-سخن امام سجاد علیه السّلام هنگامی که به ماه نگاه می کردند 247

988-پنج چیز به امت من در ماه رمضان عطا می شود که به امتهای قبلی عطا نشده 249

989-برای روزه دار دو شادی وجود دارد 251

990-تأکید بر خوردن سحری 251

ص:820

991-فضیلت ماه رمضان 251

992-زیبایی مرد چیست؟253

993-خالد بن ولید با قوم بنی مصطلق چه کرد؟253

مجلس هجدهم

994-یا علی تو آزموده ای و به تو آزموده شود 257

995-دیدار جابر بن عبد اللّه و انس بن مالک با امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام در کوچه های مدینه 257

996-وصیت امام سجاد علیه السّلام به فرزندش 261

997-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:بر کسی که به او نعمت داده شده سزاوار است که عوض آن را نیکوتر بدهد 263

998-خبر داد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام از آنچه خواهد دید 263

999-تفسیر قول خداوند: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ) 263

1000-تفسیر قول خداوند: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ) 265

1001-خطبۀ حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله در روز فتح 265

1002-کلام نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله در حجه الوداع 265

1003-تفسیر قول خداوند: (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) 267

1004-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از فتح مکه به حنین رفت 267

1005-هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از هوازن فارغ شدند و به طائف رسیدند 269

1006-کلام میمونه دختر حارث در فضیلت های حضرت علی علیه السّلام 271

1007-حضرت علی علیه السّلام با قرآن و قرآن با حضرت علی علیه السّلام است 273

1008-پشیمانی بعضی از اصحاب جمل و آمدن نزد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام 273

1009-عملی که انسان وارد بهشت می کند 277

1010-سفارش پیامبر به پنج چیز 277

ص:821

1011-فضیلت آیه الکرسی 277

1012-حضرت علی علیه السّلام آقا و سرور عرب 281

1013-از سه چیز پرهیز کن 281

1014-خداوند متعال واجبات و حرام هایی قرار داده اند که از آن ها مگذرید 283

1015-مستحب است نامگذاری به اسماء انبیاء 283

1016-دعای پیامبر هنگام نگرانی و غم 283

1017-موعظۀ حضرت باقر علیه السّلام 285

1018-کسانی هستند که از دجال برترند 285

1019-ظهور حضرت مهدی علیه السّلام 287

1020-حدیث سفینه 287

1021-کشتی گرفتن حضرت امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام 287

1022-حضرت علی علیه السّلام پیشوای خوبان 289

1023-برای سه کس فطری نیست 289

1024-سخن حضرت علی علیه السّلام در هنگام سوار شدن بر مرکب 291

1025-وحی خداوند به حضرت داود علیه السّلام 293

1026-هرگاه امتم پانزده خصلت را داشته باشند بلا بر ایشان نازل می شود 293

1027-خداوند مهربان است و مهربانان را دوست دارد 295

1028-هرکس خورشید را گم کند باید به ماه تمسک جوید 295

1029-وقتی بیمار خوب می شود و آنگاه نه نیکی می کند و نه از گناه خود دست برمی دارد فرشتگان همدیگر را دیدار می کنند و می گویند 297

1030-تفسیر قول خداوند: (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ) 297

1031-بنا شده اسلام بر پنج خصلت 299

1032-مرد بر دین دوست خود است 299

1033-زمانی فرامی رسد که قلب مؤمن در سینه اش آب می شود 299

ص:822

1034-کسی که ازدواج می کند نصف دینش را کامل کرده است 301

1035-جایز بودن زدن دف در ازدواج ها 301

1036-ازدواج بنده شدن است 301

1037-دخترانتان را به کسی که دین و امانت دارد بدهید 301

1038-تفسیر قول خداوند متعال: (وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ) 303

1039-حال و روز کسی که زکات نمی دهد 303

1040-تفسیر آیۀ شریفه (یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ) 303

1041-در مال غیر از زکات حقی دیگر است 305

1042-علی علیه السّلام سرور مؤمنان و مال سرور ستمکاران است 305

1043-فضیلت طلب علم 305

1044-قلم علما بهتر و ارجح از خون شهدا 307

1045-تفسیر قول خداوند: (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ) 307

1046-فضیلت اصلاح بین مردم 307

1047-عمل کم که از سنت باشد بهتر است از عمل زیاد که بدعت باشد 307

1048-فضیلت کمک به یتیمان 309

1049-مرگ را به یاد آورید 309

1050-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام 309

1051-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:از من دربارۀ کتاب خدا بپرسید 311

1052-کلام حضرت علی با رئیس یهودیان 311

1053-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام 313

مجلس روز جمعه19/

1054-وصیت حضرت محمد به ابو ذر 315

1055-کلام نبی صلّی اللّه علیه و آله با ابو ذر در مسجد 345

1056-حدیث صادق علیه السّلام در مورد خلقت عقل 351

ص:823

مجلس روز جمعه20/

1057-خطبۀ ابو ذر 355

1058-موعظه از ابو ذر 355

1059-حدیث منزلت 357

1060-حدیث مناشده فی السفینه از ابو ذر 359

1061-حدیث مناشده فی السفینه از ابی طفیل 379

1062-حدیث مناشده فی السفینه از ابی رافع 383

1063-حدیث مناشده فی السفینه از ابی الاسود 385

1064-فضیلت حضرت علی علیه السّلام 387

1065-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه 389

مجلس روز جمعه21/

10661-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه 395

مجلس روز جمعه22/

1067-کلام حضرت علی علیه السّلام بعد از اینکه آن دو از حضرت بیعت خواستند 411

10681-طلب علم کردن 413

1069-تفسیر آیۀ شریفه (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ) 415

1070-به چه دلیل فاطمه را به این نام نامگذاری نموده اند 415

1071-انسان و عملش 415

1072-موعظه در حدیث قدسی 415

1073-مردم دو دسته اند در هنگام مرگ دسته ای راحت می کنند و دسته ای راحت می شوند 417

1074-خداوند بر ملائکه می فرماید:هنگامی که بنده ام ناراحت است از او چیزی

ص:824

ننویسید 417

1075-هم نشینی با امانت داری است 419

1076-وصیت حضرت وقتی که حضرت بیمار بودند 419

مجلس روز جمعه23/

1077-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله در روز حنین 423

1078-قول عمر در مورد ایمان حضرت علی علیه السّلام 425

1079-صفات شیعه 427

1080-به هرکس در دنیا چهار چیز عطا می شود خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است 429

1081-طالب علم بین جاهلان،مثل زنده در بین مردگان است 429

1082-بهترین اعمال سه چیز است 429

1083-حدیث مدینه 431

1084-فضائل حضرت علی علیه السّلام 431

مجلس روز جمعه24/

1085-حضرت علی علیه السّلام مثل و مانند حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله 433

1086-شکر کردن بر نعمت ها 433

1087-هرکس صبح کند و همتش آخرت باشد گرامی می شود 435

1088-خدایا من از فتنه به تو پناه می برم 435

1089-آرزو سرمایۀ ناتوانان است 435

1090-چرا قرآن بعد از چندین سال جز تازگی چیزی ندارد 437

1091-تفسیر آیۀ (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها) 437

1092-تمام دانش مردم را در چهارچیز یافتم 437

1093-نزول آیۀ شریفۀ (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ) 439

ص:825

1094-قیمت بهشت 443

1095-طلب حاجت از امیر مدینه حسن بن زید 443

1096-زنان سست فکر و ناتوانند 445

1097-رسیدن به خداوند 447

1098-پیامبر هنگام دعا کردن دست را بلند می کردند 447

مجلس روز جمعه25/

1099-فضیلت گشایش مشکلات مردم 449

1100-کسی که سرپرستی کند خانواده ای را،خداوند گناهان او را می بخشد 449

1101-پیامبر و حضرت علی برادر یکدیگرند 449

1102-پاداش شیعیان 451

1103-عامر بن عبد اللّه به فرزندش امر کرد که در مورد حضرت علی علیه السّلام به بدی سخن نگوید 451

1104-سخن نظّام در مورد حضرت علی علیه السّلام 453

1105-حدیث سلسله الذهب 455

1106-دو چیز شگفت آور است:سخن حکمت آمیز از احمق و سخن احمقانه از حکیم 455

1107-سنت دو چیز است 455

1108-در مورد تواضع و تقوی 457

1109-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرموده اند که هر عملی را می خواهی انجام بده که سرانجام آن را خواهی دید 457

1110-فوائد شستن دست قبل از غذا 457

1111-سبب سجده شکر بجاآوردن حضرت علی در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله 459

ص:826

مجلس روز جمعه26/

1112-از انسان روز قیامت از چهار چیز سؤال می شود 463

1113-آب دادن حضرت امام حسن علیه السّلام 463

1114-خالد بن معمر می گوید:دوست دارم حضرت علی علیه السّلام را به خاطر سه خصلت 465

1115-معرفت و شناخت حیوانات از چهار چیز است 465

1116-کلام حضرت علی علیه السّلام با شخصی که دنیا را مذمت می کرد 465

1117-وصیت حضرت علی به فرزندش هنگام شهادتش 469

1118-راستگو نیک تر از راستگویی و نیکوکار بهتر از نیکوکاری است 469

1119-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله فرمود:من آمده ام برای ترویج مکارم اخلاق 469

1120-فضیلت زیارت مؤمن 469

1121-سخن هنگام داخل و خارج شدن از مسجد 471

1122-کسی که واجبات را انجام می دهد دعایش مستجاب می شود 471

1123-وصیت حضرت محمد به علی علیه السّلام زمانی که حضرت علی به یمن می رفتند 471

1124-کلام نبی هر روز صبح 473

1125-بهترین اعمال نزد خداوند 473

1126-حدیث منزلت 475

1127-فضیلت حضرت علی علیه السّلام در مجلس معاویه 475

مجلس روز جمعه27/

1128-وصیت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام زمان وفاتشان 479

1129-مریضی گناهان را می ریزد 483

1130-علی امیر المؤمنین و آقای مسلمین جهان است 483

1131-حق علم 485

1132-سه خصلت است که ایمان را کامل می کند 485

ص:827

1133-حدیث اهل معروف 487

1134-فضیلت حضرت علی علیه السّلام از زبان جبرئیل 487

1135-سخن پیامبر با حضرت علی علیه السّلام 489

1136-منافق را به بغض حضرت علی علیه السّلام بشناس 489

مجلس روز جمعه28/

1137-ابن مسعود گفت که هفتاد سوره را بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خواندم 493

1138-حدیث سلمان از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله 493

1139-حضرت علی علیه السّلام در نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به منزلۀ خاص بودند 497

1140-سؤال یونس النحوی الخلیل بن احمد از علی علیه السّلام 499

1141-معنای برادران و دوستان 501

1142-فضیلت گفتن الحمد للّه 501

1143-حدیث شجره 501

مجلس روز جمعه29/

1144-فضائل علی علیه السّلام 507

1145-هرکس به خاطر پاداش آخرت در برابر دنیا شکیبایی کند برای کاری بزرگ در برابر کار خرد شکیبایی کرده است 509

1146-تودۀ پست مردم کشندگان پیامبرانند 509

1147-وصیت امام سجاد به پسرش 509

1148-خوش رویی با مردم نیم عقل است 511

1149-سه نفرند که از سه نفر انتقام نمی گیرند 511

1150-هدیه برای حضرت علی علیه السّلام 511

1151-نزول غذا برای حضرت فاطمه از آسمان 515

ص:828

1152-فضیلت زنان در خدمت کردن به شوهرانشان است 521

1153-اعمال به نیّت ها بستگی دارد 521

1154-فضیلت طلب علم 523

1155-قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:فرمودند که جبرئیل از طرف خداوند نزد من آمدند و برگی از ریحان را آوردند که روی آن نوشته بود که حبّ و دوستاری 523

1156-علی را بر مردم واجب کردم 523

1157-دیدن خواب دشنام دادن به علی علیه السّلام 523

1158-ابن زیاد مردم کوفه را جمع کرد برای برائت از حضرت علی علیه السّلام 525

1159-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ) 527

1160-رسول اللّه می فرمایند:انسان با چیزی است که دوستش دارد 529

1161-از دانایی انسان این است که از چیزی که نمی شناسد کمتر صحبت کند 529

1162-کلمات کارگشا در موقع گرفتاری 529

1163-دوستت را به نرمی دوست بدار شاید روزی با تو دشمن می شود و دشمن خود را به نرمی دشمن بدار شاید روزی دوستت شود 531

1164-هرکس به علی حسادت کند بر من حسادت کرده 531

مجلس روز جمعه30/

1165-حضرت علی علیه السّلام می فرمایند:حق با من است و از من جدا نمی شود 535

1166-وحی بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله نازل می گردید و آن حضرت آن را به حضرت علی علیه السّلام می آموختند 537

1167-حضرت علی علیه السّلام می فرمایند هراس ناکامی است و فرصت پنهان است و حکمت گمشدۀ انسان است 537

1168-حضرت سجاد علیه السّلام فرموده اند که گوهر گرانبها را با جستجو در زباله دان خوار مکن 537

ص:829

1169-کلام حضرت علی علیه السّلام با حارث همدانی 537

1170-عیادت سید بن محمد حمیری در بیمارش 543

1171-اعمش از فضیلت های حضرت علی علیه السّلام می گوید 545

1172-فضیلت عیادت مؤمن در هنگام مریضی اش 547

1173-حکایت مؤمن وقتی که از بیماری اش بهبود می یابد همچون حکایت برد سفیدی است که از آسمان فرو می آید 549

1174-پاک شدن گناهان مؤمن از طرف خداوند 549

مجلس روز جمعه31/

1175-مؤمن هرگاه بر ایمانش افزوده شود بلایش افزوده می شود 553

1176-هیچ مؤمنی سردرد نمی گیرد جز به سبب گناهش 553

1177-عیادت پیامبر از سلمان در هنگام مریضی او 555

1178-سلامتی نعمتی پنهان است که وقتی از دست برود به یاد می آید و وقتی به دست می آید فراموش می شود 555

1179-هر مردی به همراه کسانی است که دوست می دارد 555

1180-حدیث سفینه 557

1181-فضائل حضرت علی و فاطمه و امام حسن و حسین علیهم السّلام 557

1182-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام 559

1183-پادشاهان سایۀ خدا در زمین است 559

1184-حدیث قدسی در مورد امام عادل و پادشاه ظلم کننده 561

1185-به گردن هر مسلم شش نیکی نسبت به مسلمان دیگر است 563

1186-فضیلت عیادت از مسلمان 563

1187-فضیلت عیادت از مریض 563

ص:830

1188-جابر به حضرت امام باقر علیه السّلام عرض کردند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند به شما سلام برسانم 565

1189-عبادت حضرت سجاد علیه السّلام 565

مجلس روز جمعه32/

1190-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله هنگامی که بر مریضی داخل شدند می فرمودند 571

1191-جبرئیل در هنگام مریضی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 571

1192-عیادت از مریض 573

1193-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله فرمودند که هر چهار روز یکبار به دیدار مریض روید 573

1194-آداب عیادت از مریض 573

1195-به جماعتی گفتند چگونه صبح کردید؟575

1196-حدیث اسراء 579

1197-وقتی می خواهی بدانی که مردی بدبخت یا سعادتمند است بنگر که او به چه کسی نیکی می کند 583

1198-برآورده کردن حاجت 585

مجلس روز جمعه33/

1199-امام صادق علیه السّلام ابو حنیفه را از قیاس نهی کرده اند 587

1200-امتحان کردن دوست با سه چیز 589

1201-از امت من خبر نمی رود تا نماز می خوانند 591

1202-کلام وقتی که ماه را نگاه می کنیم 591

1203-نهی زنان از تشییع جنازه 591

1204-قرائت سورۀ جمعه و منافقون در نماز جمعه 593

1205-برآوردن حاجات دیگران 593

ص:831

1206-مردی از اشراف عرف نزد حضرت علی علیه السّلام آمد 593

1207-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مدفوع کردن مردی بر حاشیۀ چاهی که از آن آب خورده می شود نهی می کردند 595

1208-هرکس ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی برمی انگیزد 595

1209-هرکه خود را به عبادت پرآوازه کند در دینداریش شک کنید 597

1210-از جوانان خود مراقبت کنید تا افراطی ها آنان را به فساد نکشند 599

1211-حضرت علی علیه السّلام فرموده اند که خداوندا من از غلات بیزارم 599

مجلس روز جمعه34/

1212-تمام دانش بشر در چهار مرحله است 601

1213-توصیف مرگ 601

1214-موعظۀ امیر المؤمنین به اصحابش 603

1215-اوصاف ائمه 607

1216-خداوند واجبات را قرار داده تا پاکی را از ناپاکی تمییز دهیم 609

1217-در بهشت چشمه ای است و در آن گلی است که خداوند ما را از آن آفریده 613

مجلس روز جمعه35/

1218-حرام شدن شراب 615

1219-سلیمان انگشترش را در شکم ماهی یافت 619

1220-تا سه روز بعد از مرگ غذا دهید 619

1221-نمرود به آتشی که حضرت ابراهیم را در آن انداخته بود نگاه کرد 619

1222-شدیدترین مردم در دنیا از نظر بلا 621

1223-زنان حق عبور از میانه های راه را ندارند 621

1224-وقتی رسول خدا روحش گرفته شد صدایی از سوی خانۀ ایشان آمد 621

ص:832

1225-تفسیر آیۀ شریفۀ( فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها )623

1226-تفسیر آیۀ شریفۀ( وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ )623

1227-تقسیم کارهای خانه بین حضرت علی علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام 623

1228-به دنیا آمدن حضرت امام حسین علیه السّلام در شش ماهگی و دو سال شیر خوردن 623

1229-تفسیر آیۀ شریفۀ( إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ )623

1230-تفسیر آیۀ شریفۀ( وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ )625

1231-یمانی و حضرت علی علیه السّلام 625

1232-یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه است 625

1233-حضرت علی علیه السّلام غلوّکنندگان را در چاه آتش انداخت 625

1234-بالاترین گناه حبّ دنیاست 625

1235-دعا همچنان در آسمان مخفی است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود 627

1236-حضرت ایوب علیه السّلام و بلا 627

1237-هیچ چیز از دنیا به کسی داده نشود مگر اینکه بهره اش در آخرت کاسته شود 627

1238-زنان درمانده و ناتوان هستند 627

1239-خوراک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جو بود 627

1240-روز قیامت منادی خداوند می فرماید خداوند عفو کرده پس شما نیز درگذرید 629

1241-همانا افسوس ناک ترین مردمان کسی است که عدالت را توصیف کرده آنگاه از آن به غیرش روی گرداند 629

1242-موعظۀ حضرت سجاد علیه السّلام 629

1243-سجده های طولانی ضمانت داخل شدن در بهشت است 631

1244-تفسیر آیۀ شریفۀ( فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ )633

1245-خداوند می فرمایند:آیا بنده ام آگاه نیست که همانا من هستم که نیاز او را برطرف می کند 633

ص:833

1246-مذمت کردن کسی که حاجت دیگران را برآورده نمی کند 633

1247-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام 633

مجلس روز جمعه36/

1248-کمال مؤمن در سه خصلت است 635

1249-هرکس خواستار زنده ماندن است 635

1250-موعظه از حضرت صادق علیه السّلام 637

1251-روزۀ عرفه و عاشورا 637

1252-واجب بودن اطاعت از امام 637

1253-مهریۀ حضرت فاطمه علیها السّلام 639

1254-به فاطمه بگو به حضرت علی علیه السّلام عصبانی نشود 639

1255-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام 639

1256-منفعت های بادنجان 641

1257-رسول اللّه فرموده اند که جبرئیل نزد من آمد و از کشته شدن امام حسین علیه السّلام خبر داد 641

1258-اشیاء مطلق و آزاد هستند تا اینکه امر و نهی در مورد آنها نیامده باشد 641

1259-خداوند پیامبری را شرافتمندتر از پیامبر اسلام نیافرید 643

1260-عاقبت کسی که از کندن پر خروسی منع نکرد 643

1261-قصۀ دو فرشته که آمده بودند که دهکده را نابود کنند و آن مرد عابدی که آنجا بود 643

1262-کسی که با حالت درگیری وارد خانۀ مؤمنی بشود ریختن خونش اشکالی ندارد 645

1263-صرفه جویی در زندگی نیمی از درآمد است 645

1264-برآورده کردن نیازهای مؤمن 645

1265-ولایت ما همان ولایت الهی است 647

1266-رهروان علی را خوار نشمارید 647

ص:834

1267-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرموده اند که ای علی تو و رهروانت ارجمند و درخشان فرا خوانده می شوند 647

1268-غروب کردن خورشید وقتی حضرت علی علیه السّلام به جنگ نهروان می رفتند 647

1269-مکه حرم حضرت ابراهیم علیه السّلام و مدینه حرم حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و کوفه حرم حضرت علی علیه السّلام 649

1270-فضیلت آیۀ شریفۀ( إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ )649

1271-گریۀ امام صادق علیه السّلام به خاطر شهادت زید 649

1272-در مورد صبر و صدقه دادن 651

1273-زن باردار از قبرش بدون حساب برانگیخته می شود 653

1274-امام سجاد و راه زنان 653

مجلس روز جمعه37/

1275-فضیلت رهروان حضرت علی علیه السّلام 655

1276-سنگ سار زنی که شوهر دارد و با دیگری ازدواج می کند 655

1277-موعظۀ نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله به فضل بن عباس 657

1278-نجات مردی از جهنم هنگامی که خداوند از او دربارۀ حضرت محمد و اهل بیتش سؤال می کند 657

1279-هر مؤمن اگر در بسترش هم از دنیا رود شهید بوده است 659

1280-احتکار کردن 661

1281-امام صادق علیه السّلام وصیت به راستگویی و امانتداری کرده اند 661

1282-دعا برای طلب حاجت 661

1283-تعداد جراحات امام حسین علیه السّلام در روز شهادتشان 661

1284-سؤال ابراهیم بن طلحه از امام سجاد علیه السّلام بعد از شهادت پدرشان که چه کسی پیروز شد 661

ص:835

1285-به فرزندانتان سورۀ(یس)یاد دهید 661

1286-باقیات صالحات 661

1287-مخفیانه برای برادر خود دعا کن زیرا روزی را به سوی دعاکننده گسیل می دهد 661

1288-فرشته ها می شنوند سخن کسی که صلوات بر پیامبر می فرستد 663

1289-از خداوند روزی را بخواه که به خاطر آن تو را در روز قیامت عذاب نکند 663

1290-فضیلت اهل کوفه 665

1291-وصیت امام صادق علیه السّلام 665

1292-سفیانی در ماه رجب می آید 665

1293-مال خودتان را حفظ کنید زیرا آن قوام دین شماست 667

1294-امام صادق علیه السّلام به گدایی درهمی داد 667

1295-دشوارترین کردارها سه تاست 667

1296-اگر مردی مال حرام در اموالش باشد اموالش قبول نمی شود 669

مجلس روز جمعه38/

1297-وصیت امام صادق علیه السّلام به عمرو بن سعید 671

1298-نماز امام صادق علیه السّلام در راه غرّی 673

1299-خبر امام صادق علیه السّلام در مورد دیوار خمیده 673

1300-عبادت کنندگان و شب زنده داران خوش سیماترند 675

1301-نامگذاری فرزندان به نام محمد 677

1302-عتاب حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام به حضرت علی علیه السّلام وقتی ابو بکر حقش را گرفت 677

1303-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام 679

1304-تقسیم مال بعد از بیعت توسط حضرت علی علیه السّلام 683

ص:836

مجلس روز جمعه39/

1305-بهترین اعمال 685

1306-چکاوک را نکشید 687

1307-بذرافشانی کنید تا به فقرا دهید 687

1308-علت نامگذاری جمعه 687

1309-زیارت قبور در روز جمعه 687

1310-سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد جایی که زن نامحرم باشد 689

1311-نزول آیۀ شریفۀ( أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ )689

1312-شب قدر در بیست و یکم ماه رمضان و یا بیست و سوم ماه رمضان است 689

1313-خداوند متعال در هر شب از ماه رمضان بندگانی را می بخشد 693

1314-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از صلح 693

1315-امام باقر علیه السّلام از سیرۀ رسول اللّه خبر می دهد 695

1316-وقتی مرد در نمازش احرام می بندد و تکبیر می گوید خداوند به او رو می کند 699

1317-هرکس چهار چیز دریافت کند از چهار چیز محروم نمی شود 699

1318-خداوند چیزی دشوارتر از زکات بر این امت واجب نکرد 701

1319-فرشتۀ مرگ می داند که جان چه کسی را می گیرد 701

1320-بازدارندۀ زکات به ماری بی مو حلقه می شود 701

1321-بخشیده شدن گناه 701

1322-کدام اعمال بهترین هستند 701

1323-هرکه شراب را به خاطر خودش ترک کند وارد بهشت می شود 703

1324-نشستن میان اذان و اقامه از سنت پیامبر است 703

1325-امام صادق علیه السّلام نماز صبح را هنگام پیدایی سپیدۀ راستین در ابتدای برآمدنش بپا می داشت 703

1326-اولین نمازی که خداوند بر بندگانش واجب کرد نماز ظهر روز جمعه بود 705

ص:837

1327-هنگام آمدن سپیده دم نماز نافله ای نیست 705

1328-حضرت علی علیه السّلام به همسایگان مسجد فرمودند:که با ما در نماز جماعت شرکت کنید 707

1329-شکایت می کنند مساجد به خداوند از مردمی که به مساجد نمی آیند 707

1330-فضیلت نماز جماعت 707

1331-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در مورد کسانی که در مسجد نماز نمی خوانند 707

1332-باران آمدن به دعای حضرت علی علیه السّلام 709

1333-آسمان هرگز در تاریکی شب و در روشنایی روز برق نمی زند مگر از آسمان باران ببارد 711

1334-امام صادق علیه السّلام فرمودند که ستایش خداوند را که دوستانم را در عراق قرار داد 711

1335-خون دیدن زن آبستن 713

1336-چیزی را سریع تر از سفید شدن موی مؤمن ندیدم 715

1337-بر شما باد به دعا کردن 715

1338-دعا برای محفوظ ماندن مال 715

1339-دعا هنگام لباس پوشیدن 717

1340-آرزوی شورش نمایید 717

1341-هرگاه دو نفر همدیگر را نفرین می کنند از آنان دوری کنید 717

مجلس روز جمعه40/

1342-خداوند برای مؤمن زمان تعیین شده ای برای مرگش قرار نمی دهد 719

1343-نور ابی طالب روز قیامت تمام نورها را فرو می نشاند 721

1344-غلّه دان مؤمن،قبرش است 721

1345-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در بصره 723

1346-سخن امام حسین به عمر هنگامی که عمر به منبر رفته بود 723

ص:838

1347-با دوستت به اندازه دوستی کن و با دشمنت به اندازه دشمنی کن 723

1348-پاک ترین زبان زبانی است که هنگام بی اندیشگی پرسش پاسخگویی خاموش باشید 725

1349-پارسایی ساختار روش مندانۀ پرستش است 725

1350-سخن حضرت علی علیه السّلام در مورد خودشان 725

مجلس روز جمعه41/

1351-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام روز جمعه 727

1352-انگشتر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 729

مجلس روز جمعه42/

1353-تولد حضرت علی علیه السّلام در کعبه 731

1354-سخن عثمان با عبد الرحمن 739

1355-عثمان ریختن خون هرمزان را حلال کرد 739

1356-عثمان ابو ذر را به ربذه فرستاد 741

1357-سخن عثمان و عباس در مورد حضرت علی علیه السّلام 743

1358-عثمان به خالد بن اسید ششصد هزار درهم داد 745

مجلس روز جمعه43/

1359-واسطه شدن حضرت علی علیه السّلام بین عثمان و اهل مصر 747

1360-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام وقتی شنید که طلحه و زبیر به طرف حضرت برای جنگ می آیند 753

1361-امام صادق علیه السّلام فرمودند:از آواز دوری کنید 767

1362-امام صادق علیه السّلام فرمودند:به خریدن کنیز از شخص آفریقایی 767

ص:839

1363-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام 769

1364-سخن امام صادق علیه السّلام با اصحابش 771

1365-دراز کشیدن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله در زمین هموار و آمدن ملائکه 773

1366-قصۀ عقیل که به سمت معاویه رفت 775

1367-لعنت کردن معاویه و عمرو عاص و ابو موسی و ابو أعور توسط حضرت علی علیه السّلام 779

مجلس روز جمعه44/

1368-سخن حضرت علی علیه السّلام که فرمودند من برادر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هستم 781

1369-در جنگ جمل همراه حضرت علی علیه السّلام هشتاد نفر از جنگجویان بدر و هزار و پانصد نفر از یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شرکت داشتند 781

1370-قصۀ شخصی که از جنگ با امام حسین علیه السّلام با باری از زعفران برگشته بود 783

1371-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از بیعت 783

مجلس روز جمعه45/

1372-لا اله الا اللّه نصف عدالت است و الحمد للّه تمام آن 799

1373-حدیث سفینه 799

1374-سخن بعد از نماز صبح 801

1375-نماز برآورده شدن حاجت در مسجد کوفه 801

مجلس روز ترویه46/

1376-صفات شیعه 803

1377-قصۀ مردی که همسایه اش حضرت علی علیه السّلام را لعنت می کرد 805

1378-قصۀ کسی که شراب می نوشید قبل از اینکه حرام شود و بر کشته شدگان بت پرست که پیامبر در روز بدر آنان را به قتل رسانیده زاری می کرد 807

ص:840

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109