سرشناسه : حاج علی اکبری، محمدجواد، 1345 -
عنوان و نام پدیدآور : همسفر تا بهشت: گزیده ای از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به زوج های جوان/ نویسنده محمدجواد حاج علی اکبری.
مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی،1391.
مشخصات ظاهری : 60ص.؛11×17س م.
فروست : رهنما؛68.
شابک : 978-600-6543-45-1
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه .
موضوع : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - -- نظریه درباره زناشویی
موضوع : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - -- پیام ها و سخنرانی ها
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی
رده بندی کنگره : DSR1692 /ز93 ح2 1391
رده بندی دیویی : 955/0844
شماره کتابشناسی ملی : 2827329
همسفر تا بهشت
گزیده ای از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به زوج های جوان
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
همسفر تا بهشت
گزیده ای از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به زوج های جوان
برای پاسخ دهی به پرسش های مهم زیر، فرازهایی را از کتاب زندگی ساز مطلع عشق انتخاب کردیم. این کتاب حاوی پندها و تجربه های ارزشمندی است که رهبر فرزانۀ انقلاب پس از خواندن خطبه های عقد برای زوج های جوان بیان کردند:
1. از لابه لای رفتارهای روزانه، چگونه می توان در صراط مستقیم قدم زد و رشد کرد و سعادتمند شد؟
2. فراتر از واقعیت های روزمرۀ زندگی، چه احساس ها و کشش هایی بین دو همسر جاری است؟
3. رهنمودهای اصلی برای تقسیم کارِ بهینه بین زن و شوهر چیست؟
ص:5
؟ معنای «بروید با هم بسازید» چیست؟
؟ چه میزان مهریه مناسب و شایستۀ شخصیت همسر است؟
؟ در مشکلات و تنگناهای زندگی زناشویی چه تدبیرهایی به کار بندیم؟
ص:6
تصویر
ص:7
تصویر
ص:8
اشاره
چند روزی از آغاز زندگی مشترک علی و فاطمه می گذشت، پیامبر اکرم نظر علی را دربارۀ همسرش جویا شدند: «علی جان، فاطمه را چگونه همسری یافتی؟» علی هم با کلامی که حکایت از اوج شکر و سپاس او داشت، نظر خود را دربارۀ عشق جاودانی اش این گونه خلاصه کرد:] نعم العون علی طاعة الله[ (= سرورم، او بهترین یار در اطاعت پروردگار است.)
آنچه زندگی و پیوند دنیاییِ شما را به زندگی همیشگی در پرتو خورشید مهر الهی متصل می کند، تنها و تنها «تقوی» و «طاعت حق» است. در تقویت ایمان هم بکوشید و ازدست یکدیگر جام ذکر بنوشید و در برابر حملات شیطان سپرِ هم باشید و در اجرای وظایف دینی، مشوّق و یار یکدیگر.
می پرسید: چگونه؟ می گویم: از کسی بپرسید که پیرِ راه است و واقف سرّ عشق. از «او» که چهرۀ آسمانی اش یاد حق را میهمان دل هایمان می کند.
ص:9
خوشبختی عبارت است از آرامش و احساس سعادت و امنیت. جشن و اسراف و زیاده روی، کسی را خوشبخت نمی کند. مهریه و جهیزیه هم کسی را خوشبخت نمی کند. پایبندی به روش شرع است که انسان را خوشبخت و سعادتمند می کند.(1)
ازدواج و اختیار همسر، گاهی در سرنوشت انسان مؤثر است. خیلی از زن ها هستند که شوهرانشان را بهشتی می کنند. خیلی از مردها هم هستند که زن هایشان را بهشتی می کنند.(2)
همدلی و همکاری کردن، معنایش این است که همدیگر را در راه خدا حفظ کنید. تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. اگر خانم خانه می بیند شوهرش دارد دچار یک
ص:10
انحرافی می شود، فرضاً در یک معاملۀ نامشروعی دارد قرار می گیرد، توی یک جریان غلطی دارد می افتد، توی پول درآوردن های نادرست دارد می افتد، توی رفیق بازی های ناسالم دارد می افتد، اول کسی که باید او را حفظ کند، اوست. اگر متقابلاً مرد این احساس ها را به نوع دیگری دربارۀ زنش کرد، اولین کسی که باید زن را حفظ کند شوهر اوست. البته حفظ کردن هم، با محبت کردن و با زبان خوش و با منطق صحیح و با برخورد مدبرانه و حکیمانه حاصل می شود، نه با بداخلاقی و قهر و این چیزها. یعنی هر دو مراقب باشند تا آن دیگری را در راه خدا حفظ کنند.(1)
زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر هر کدام از این ها مشاهده می کنند یک عمل خیر و یک کار شایسته ای از همسرشان سرمی زند، آن را تشویق کنند و اگر برعکس، احساس کردند که خطایی و یک انحرافی خدای نخواسته وجود دارد، سعی در اصلاح آن بکنند. یکدیگر را در راه خدا کمک و تشویق کنند.(2)
ص:11
زن و شوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند؛ نه مثل یک آقابالاسر که مرتب به دیگری نیش بزند؛ نه مثل یک پرستار و یک مادر و پدر دلسوز.(1)
ص:12
تصویر
ص:13
تصویر
ص:14
اشاره
تشکیل خانواده در نگاه خداوند، یعنی خیمه زدن در کنار چشمۀ مودّت. مودّت یعنی محبت عمیق، باطراوت، آشکار و پر سروصدا.
«وجعل بینکم مودة و رحمة» سرمنشأ این چشمۀ جوشان، اقیانوس بی ساحل مهر الهی است. خدای رحمت، رحیم، رئوف و لطیف، به ارادۀ حکیمانۀ خود، جذْبه ای از این شعلۀ آسمانی را میان زوج جوان قرار می دهد تا از آینه ای نزدیک و به مدد اندیشه ای بادوام، هر یک به تماشای نشانه ای برجسته از آیات جمال و لطف الهی بنشینند و از دست یار خویش جام مهر الهی بگیرند و کامیاب شوند. «ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون»
رهنمود رهبر فرزانۀ انقلاب، در این باره، ره توشۀ ارزشمندی برای زندگی ماست:
ص:15
بالاتر از واقعیات زندگی، آرزوها و عشق ها و احساس های انسانی در زندگی نقش دارند. نقش آن ها هم، نقش تبعی و درجۀ دوم نیست؛ بلکه نقش اصلی است و می تواند ملاط این بنای فخیم و بسیار مستحکم قرار بگیرد. این را چگونه باید تنظیم کرد؟
زن و مرد باید هرکدام جایگاه خودشان را بشناسند. مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد، نگاهی محبت آمیز و همراه با یک عشق پاک داشته باشند و این عشق را حفظ کنند؛ چراکه زائل شدنی است، مثل همۀ چیزهای دیگر. باید نگهش دارند و حفظ کنند که زائل نشود... .(1)
اگر در زندگی محبت وجود داشت، سختی های بیرون خانه آسان خواهد شد. برای زن
ص:16
هم سختی های داخل خانه آسان خواهد شد.(1)
در ازدواج، اصل قضیه، محبت است. دخترها و پسرها این را بدانند. این محبتی را که خدا در دل شما قرارداده، حفظ کنید.(2)
این رابطۀ انسانی، براساس محبت و رابطۀ عاطفی استوار است. یعنی زن و شوهر باید به هم محبت داشته باشند و همین محبت، همزیستی آن ها را آسان خواهد کرد. عامل محبت هم، به پول و تشریفات و این چیزها بستگی ندارد.(3)
محبت دستوری و فرمایشی و سفارشی نیست: دست خود شماست. شما می توانید محبت خودتان را روزبه روز در دل همسرتان زیاد کنید. چطوری؟ با اخلاق خوب، با رفتار مناسب، با محبت ورزیدن به او و با وفاداری.(4)
ص:17
اگر زن بخواهد شوهرش به او محبت بورزد، باید حرکت و تلاش کند. اگر مرد بخواهد زنش او را دوست داشته باشد، باید یک تلاشی انجام بدهد. محبت، محتاج تلاش و ابتکار است.(1)
اگر بخواهید این محبت باقی بماند، به جای اینکه از طرف مقابلتان توقع کنید که او مرتب به شما محبت کند، از دل خودتان بخواهید که تراوش محبت او روزبه روز بیشتر شود. محبت به طور طبیعی، محبت می آفریند.(2)
زن و شوهر باید به یکدیگر احترام بگذارند، نه احترام ظاهری و تشریفاتی؛ بلکه احترامی واقعی.(3) احترام به این معنا نیست که مثلاً همدیگر را با القاب و آداب صدا کنند. احترام را در قلب خود نگهدارید، برای هم حرمت قائل باشید، این در ادارۀ زندگی مهم است. بین زن
ص:18
و شوهر، اهانت و تحقیر و تذلیل نباشد.(1)
نگه داشتن محبت به این است که زن و شوهر اعتماد یکدیگر را جلب کنند. اطمینان که پیدا شد، محبت پایدار می شود و اُنس به وجود می آید.(2)
اساس محبت، اطمینان است. اگر اعتماد بین زن و شوهر ازبین رفت، محبت، آرام آرام از بین خواهد رفت. باید به هم اعتماد داشته باشید.(3) وفاداری خیلی مهم است.
اگر زن احساس کند شوهرش به او وفادار است و شوهر احساس کند زنش به او وفادار است، این خود به وجود آورندۀ محبت است. محبت که به وجود آمد، آن وقت خانواده پایدار خواهد شد. یک بنای مستحکم و پایداری که سال های متمادی ادامه پیدا
ص:19
می کند.(1)
اعتماد، یک امر قراردادی نیست که بیا من به تو اعتماد کنم، تو به من اعتماد کن. این طوری نیست. اعتماد را باید جلب کرد. با خوبی عمل، با رعایت اخلاق، با رعایت آداب، با رعایت حدود و ثغور و موازین شرعی و... .(2)
زن و شوهر باید به هم محبت داشته باشند، همین! کارهایی که محبت را کم می کند، انجام ندهید. مواظب باشید، چیزهایی که شما را از هم گله مند و بیزار می کند، از شما سرنزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیزهایی خیلی حساس
ص:20
است. از آن ها اجتناب کنید.
بعضی ها بی اعتنایی می کنند؛ مثلاً فرض بفرمایید که زن از یک عادتی که مرد دارد، بدش می آید، این مرد هم بی اعتناست و آن عادت را باز تکرار می کند. این بد است. همین طور زن ها.(1)
اگر یک وقتی خدای نکرده یک کدورتی پیش آمد، باید لابه لای محبت ذوبش کنید و ازبین ببرید. نباید یک حرف کوچکی را بزرگ کنند و مرتب کش بدهند، این ها نباید باشد... .(2)
بزرگ ترها اگر می خواهند این جوان ها راحت زندگی کنند، باید آن ها را نصیحت کنند و هدایت نمایند؛ اما دخالت نباید بکنند. بگذارند زندگی شان را بکنند.(3)
مبادا، خدای نکرده بزرگ ترها بیایند پیش یکی از زوجین، از آن دیگری بدگویی کنند،
ص:21
یک چیزی بگویند دلخوری درست کنند؛ بلکه باید بزرگ ترها سعی کنند، بیشتر این ها را به هم نزدیک نمایند و دل هایشان را به هم متصل تر کنند.(1)
ص:22
تصویر
ص:23
تصویر
ص:24
اشاره
دو جوان با هدف مشترک، تکامل مادی و معنوی و با سرمایۀ عشق خدادادی، برای آغاز زندگی جدید خویش مهیا می شوند. خداوند حکیم، زن و شوهر را مکمل یکدیگر قرارداده است و متناسب با نیازهای گوناگون، میدان زندگی متفاوت آفریده است. در شکل گیری یک خانوادۀ بالنده و موفق و یک زندگی شیرین، هنر تقسیم کار، از اهمیت بالایی برخوردار است. هریک باری را متناسب با توانایی خویش بردارند و ضمن اهمیت دادن به نقش خویش به اهمیت و حساسیت نقش طرف مقابل هم ایمان داشته باشند و کاری را که به عهده می گیرند، با تمام توان خود و با سلیقۀ فراوان انجام دهند و هم زمان با همتای خود در تحقق نقش خاص او همفکری و همکاری نمایند.
در نحوۀ تقسیم کار و نقش مخصوص بانوی خانه در ادارۀ امور داخلی و درجۀ اهمیت آن و نیز فعالیت و کار بیرون منزل دیدگاه های متفاوت و سؤالات فراوانی وجود دارد.
«مرشد حکیم» ما دراین باره نیز نکته های نغز و راهگشا دارند:
ص:25
وقتی دو نفر در کنار هم قرار می گیرند و همسر می شوند، بعضی از وظایف وجود دارد که بین این ها مشترک است؛ مانند کشیدن بارهای خانواده، همکاری های گوناگونی که در راه بردن خانواده مؤثر است، این ها باید با هم همکاری کنند. این کارها بین زن و مرد مشترک است. حداکثر، این است که تقسیم کار شود. گاهی تقسیم کار هم نمی کنند؛ اما بهترش این است که تقسیم کار هم بشود. بخشی از این کارها را زن انجام می دهد، بخشی از کارها را مرد انجام می دهد. مثل همۀ همکاری هایی که وجود دارد؛ مثل همۀ هم سنگری ها.(1)
در محیط خانواده، زن و شوهر با هم همکاری کنند. اگر شوهر یک مشکلی یا مضیقه ای دارد، زن با او بسازد، اگر زن داخل خانه یا در محیط کار یا هر جور که هست، دشواری دارد، شوهر باید به او کمک کند.(2)
ص:26
همکاری و کمک، گاهی به این نیست که وارد حجم کار یکدیگر بشوند، نه. بلکه، یکدیگر را روحاً تدارک کنند. مردها معمولاً با مسائل مشکل تری در جامعه برخورد دارند، زن ها می توانند به آن ها روحیه بدهند. می توانند خستگی آن ها را از تنشان بیرون کنند، به آن ها تبسم کنند و به آن ها دلخوشی دهند. اگر چنانچه خانم ها هم کاری بیرون از خانه دارند، باز مرد به آن ها کمک کند و او را تقویت نماید.(1)
ص:27
پسر اگر می بیند دختر در راه انجام تکالیف اسلامی خودش، یک قدمِ خیری می خواهد بردارد، وسایل را برایش فراهم کند و مانع تراشی نکند. بعضی دخترها هستند[که] می خواهند فرض کنید ادامۀ تحصیل بدهند، درسِ دین بخوانند، با قرآن آشنا بشوند، کارهای خیر کنند و در بعضی از امور خیریه شرکت داشته باشند. شوهرانشان گاهی نسبت به این ها بداخلاقی می کنند که ما حوصلۀ این کارها را نداریم، ما زن گرفته ایم که زندگی کنیم. نمی گذارند این دختر به کار خیر برسد. به عکس، بعضی از مردها می خواهند صدقات جاری بدهند، می خواهند شرکت در مسائل گوناگون داشته باشند، دختر مانع می شود.(1)
بعضی ها از ما می پرسند: شما موافقید زن ها بروند کار کنند؟ ما می گوییم: البته، ما با
ص:28
بیکاری خانم ها مخالفیم؛ زن اصلاً باید کار کند. البته کار دو جور است: یکی کار داخل خانه و یکی کار بیرون خانه. هر دو کار است. اگر کسی استعداد دارد در کارهای مربوط به بیرون منزل، باید انجام بدهد. خیلی هم خوب است. منتها یک شرط دارد: باید جوری باشد که این اشتغال، حتی در داخل خانه، به پیوند زن و شوهر لطمه ای نزند. بعضی از خانم ها هستند که خودشان را از صبح تا شب می کُشند. بعد که مرد به خانه می آید، حوصلۀ یک لبخندزدن به او را هم ندارند. این هم بد است. کارِ خانه را باید کرد؛ اما نه آن قدری که این کارِ خانه به انهدام خانواده منتهی بشود.(1)
زن اگر خواست برود کار کند، این اِشکالی ندارد. اسلام هم مانع نیست؛ اما این وظیفۀ او نیست. بر او واجب و لازم نیست. چیزی که بر او واجب است، عبارت است از حفظ فضای حیاتی برای مجموع این خانواده.(2)
ص:29
زن توی خانه که بیکار نیست. یک عده ای خیال می کنند، زن در خانه بیکار است. نخیر، زن توی خانه، بیشترین و سخت ترین و ظریف ترین کارها را انجام می دهد.(1) برخی فکر می کنند اگر زنی مثلاً کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است. نه، هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهم ترین کار برای زن این است که زندگی را سرپا نگه دارد.(2)
جوانانی که مشغول کاری در راه خدا هستند، با گرفتن همسر، با ازدواج، نباید کارشان را متوقف کنند.(3)
ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است، سفارش می کنیم، حتی ظهرها را بروند با زن و بچه هاشان باشند. درمحیط خانوادگی غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند،
ص:30
بعد، بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب، اول شب بروند بچه ها را ببینند، ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.(1)
این وضع زندگی حضرت زهرا است، از لحاظ سادگی مراسم ازدواج و بعد هم زندگی آن بزرگوار، آن زندگی فقیرانه و زاهدانه، آن اتاق آن چنانی، آن فرشی که لابد همۀ شما شنیده اید. کار توی خانه، در مقابل تلاش های فراوان و صبر بر شوهری مثل حضرت امیر که در تمام مدت زندگی شان، حضرت مشغول کار و فعالیت بودند؛ یعنی هر چه جنگ بود، علی بن ابی طالب جلوتر از همه بود. هرچه کار مهم بود، اول از همه علی بن ابی طالب جلودار بود. حدود ده سال هم با یکدیگر زندگی کردند. توجه می کنید؟ در ظرف این دَه سال شما ببینید که این شوهر جوان چقدر توانسته به
ص:31
زن و بچه اش، به معنای بشری و معمولی برسد؟ بر یک چنین زندگی صبرکردن، بر آن فقر و سختی صبرکردن، آن جهاد بزرگ را انجام دادن و آن چنان فرزندانی تربیت کردن و آن فداکاری های عظیمی که حضرت زهرا انجام دادند و شما هم مقداری از آن ها را شنیده اید همگی الگوست.
حالا، دختران ما باید فاطمۀ زهرا را الگو قرار دهند، پسرهای ما هم باید حضرت زهرا و امیر المؤمنین را الگو قرار دهند.(1)
ص:32
تصویر
ص:33
تصویر
ص:34
اشاره
در گرماگرم عشق نخستین، تفاوت ها خود را نشان نمی دهند. دختر و پسر جوان، مجذوب یار خویش اند و غرق دریای رؤیاهای شیرین که هریک در سیمای همسر عزیز خود، آرمان ها و آرزوهای دیرین خود را می بیند و در آینۀ محبوب، گویا به چهرۀ خویش می نگرد؛ اما دیری نمی پاید که این وحدت رؤیایی و این همگونی عاشقانه، در مواجهۀ با واقعیات زندگی و شخصیت متفاوت همسر، رنگ می بازد. تفاوت سلیقه ها و دیدگاه ها در رویارویی با مسائل گوناگون زندگی هر روز بیش از گذشته خود را نشان می دهند.
جوانان عزیز ما با کوتاه آمدن از ایده ئال ها و پذیرش شخصیت واقعی همسر، با همۀ تفاوت ها و تقویت درک متقابل، می توانند بنیان زندگی مشترک خود را به مدد الهی هر روز محکم تر کنند. رهنمود پیر فرزانۀ ما ره توشۀ دیگری برای راه پرفراز و نشیب زندگی است.
ص:35
امام فرمودند: «بروید با هم بسازید».
من یک وقت خدمت امام رفتم. ایشان می خواستند خطبۀ عقدی را بخوانند. تا من را دیدند گفتند: شما بیا طرف عقد بشو! ایشان برخلاف ما که طول و تفصیل می دهیم و حرف می زنیم، عقد را اول می خواندند، بعد دو سه جمله ای کوتاه صحبت می کردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند رویشان را به آن دختر و پسر کردند و گفتند: «بروید با هم بسازید».
من فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف می زنیم؛ اما کلام امام در همین یک جملۀ بروید و با هم بسازید خلاصه می شود.(1)
ص:36
سعی شما این باشد که در تمام دوران زندگی، به خصوص سال های اول این چهار، پنج سال اول، با هم سازگاری داشته باشید. این طور نباشد که، یکی اندک ناسازگاری نشان داد، آن دیگری هم حتماً در مقابل او ناسازگاری نشان بدهد. نه! هردو با هم سازگاری نشان بدهید و اگر دیدید همسرتان ناسازگاری کرد، شما سازگاری نشان دهید، اینجا از آن جاهایی است که سازش وکوتاه آمدن خوب است.(1)
معنای سازگاری چیست؟ اینکه می گویند شما سازگار باشید، یعنی شما با هر وضعیتی که هست و پیش آمده، بسازید. معنای سازگاری این است.
یعنی چیزهایی در زندگی پیش می آید. خب، دو نفرند با هم تا حالا آشنایی نداشتند، زندگی نکردند، ممکن است فرهنگشان دو تا باشد. ممکن است عاداتشان دو تا باشد. اول، ممکن است یک ناسازگاری هایی ببینند. حالا، اولِ
ص:37
ازدواج که آدم هیچ متوجه نیست. بعد از یک خرده که گذشت، ممکن است یک ناسازگاری هایی حس کند، آیا باید اینجا از هم سرد شوند و بگویند: این مرد یا این زن دیگر به درد من نمی خورد؟
نه! شما باید خودتان را با این مسئله تطبیق دهید. اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش کنید و اگر دیدید نه، کاری اش نمی شود کرد، خب با او بسازید.(1)
اگر دیدید که همسرتان یک نقطۀ عیبی دارد[والبته] هیچ انسانی بی عیب نیست و[اگر] مجبورید او را تحمل کنید، تحمل کنید، که او هم، همزمان دارد یک عیبی را از شما تحمل می کند.
ص:38
آدم عیب خودش را که نمی فهمد، عیب دیگری را می فهمد؛ پس بنا را بگذارید بر تحمل. اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش کنید. اگر دیدید کاری نمی شود کرد، با او بسازید.(1)
در قدیم بیشتر می گفتند، دختر باید سازگار باشد. برای پسر کأنّه وظیفۀ سازگاری را قائل نبودند. نه! اسلام این را نمی گوید. اسلام می گوید که دختر و پسر هر دو باید سازگار باشند، هر دو باید بسازند.
باید بنا را براین بگذارند که زندگی خانوادگی را سالم و کامل و آرام و همراه با محبت و عشق متقابل اداره کنند و این را ادامه بدهند و حفظ کنند. اگر چنانچه ان شاءالله این فراهم شد که فراهم کردنش هم با تربیت های اسلامی مشکل نیست. این خانواده همان خانوادۀ سالمی خواهد بود که اسلام
ص:39
معتقد به اوست.(1)
ص:40
تصویر
ص:41
تصویر
ص:42
اشاره
طراوت و شیرینی زندگی، محصول مهارت ها و رعایت های زن و شوهر است. جوانان عزیز ما در آغاز راه زندگی، باید خود را نیازمند تمرین فراوان برای دستیابی به توانایی هایِ ذهنی و رفتاریِ لازم، در صحنه زندگی مشترک بدانند. این گونه است که زندگی آنان هر روز با صفا تر و شیرین تر خواهد شد. در این رهنمود، مقتدای مهربانمان راه های دستیابی به زندگی خواستنی را به عزیزانشان یادآوری می کنند.
ص:43
شکر، فقط گفتن «الهی شکر» و سجدۀ شکرکردن نیست. شکرِ نعمت این است که انسان نعمت را بشناسد و بداند که این نعمت را خدا به او داده است و استفاده از این نعمت و رفتار با آن نعمت را که خدا می پسندد، انجام دهد. این معنای شکر است. ازدواج هم یک نعمت خدادادی است. خدای متعال این همسر را خود برای شما فراهم کرده است؛ پس باید به شایستگی، شکر این نعمت را به جا آورید.(1)
زن و شوهر باید رازِ هم را حفظ کنند. زن نباید راز شوهرش را پیش کسی بازگو کند. مرد هم مثلاً نرود پیش رفقایش در باشگاه یا مثلاً فلان مهمانی و... راز همسرش را بازگو کند. حواستان جمع باشد، اسرار هم را محکم نگاه دارید تا زندگی ان شاء الله شیرین و مستحکم شود.(2)
ص:44
زندگی را ساده بردارید. البته ما خیلی هم اهل زهد و تقوا نیستیم. خیال نکنید آن سادگی که ما می گوییم، آن سادگی زُهّاد و عُبّاد و این ها نیست. سادگی به نسبت این کارهایی است که مردم امروز می کنند؛ و الّا نه، سادگی ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بیایند نگاه کنند، شاید هزار تا ایراد هم به آنچه که ما سادگی می دانیم، بگیرند.(1)
ساده زندگی کردن منافاتی با رفاه هم ندارد. آسایش هم که اصلاً در سایۀ ساده زندگی کردن است.(2)
اسیر تحولات و تشریفات و چشم وهم چشمی ها نشوید. خودتان را در دام مسابقۀ مادی در امر زندگی نیندازید. هیچ کس در این مسابقه، خوشبخت و کامیاب نمی شود. این ظواهر
ص:45
زرق و برق دار زندگی شخصی، این ها هیچ کدام انسان را نه خوشبخت می کند، نه دل شاد و راضی می کند.(1)
اولِ زندگی را ساده بردارید، هرچه می توانید در این جهت سعی کنید؛ البته اعتقاد نداریم که افراد بایستی بر عیال خودشان، بر نزدیکان خودشان، سخت گیری های تنگ نظرانه بکنند. این عقیده را نداریم؛ اما عقیده داریم که همه از روی عقیده و ایمان و عشق و دلِ خودشان به یک حدی قانع باشند.(2)
قناعت کنید. از قناعت خجالت نکشید. بعضی ها خیال می کنند که قناعت، مالِ آدم های تهی دست و فقیر است و اگر آدم داشت، دیگر لازم نیست قناعت کند. نه! قناعت یعنی درحد لازم، درحد کفایت، انسان توقف کند.(3)
ص:46
متأسفانه این پرداختن به تشریفات ازدواج و مهریه های گران و جهیزیه های سنگین و مجالس آن چنانی، خیلی اخلاق ها را فاسد کرده است! شما دخترها و پسرها که عروس و داماد می شوید، پیش قدم شوید، بگویید ما این جوری نمی خواهیم، به این زیادی نمی خواهیم. وقتی جامعه مشکل دارد، وقتی در جامعه فقیر هست، باید انسان ملاحظه کند.(1)
ما به دخترها و پسرها سفارش می کنیم، اصرار نکنید. زیاده نخواهید. پدر و مادرها را زیر فشار قرار ندهید تا در رودربایستی بمانند... . این چیزها را بریزید دور. اصل، یک حادثۀ انسانی است. آن چیست؟ زناشویی، انسانی ترین کارهای دنیاست. این را مادی و پولی نکنید، آلوده اش نکنید.(2)
ص:47
این مَحرم و نامَحرم ها، این حجاب و حفظ زن، این «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم... و قل للمومنات یغضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن»، چشم هایتان را به هر منظره ای باز نکنید و به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید. این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر، به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامعِ فاسدِ دنیا، به هرجا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هرطور دلشان خواست، سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آن ها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ.
در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقه مندند، به هم محتاج و وابسته اند. یک سلسلۀ عظیم و طولانی که از احکام ناشی می شود از چیست؟ از اینکه می خواهند خانواده، محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند.(1)
ص:48
تصویر
ص:49
اشاره
طراوت و شیرینی زندگی، محصول مهارت ها و رعایت های زن و شوهر است. علی فرمودند: «لکل شی آفة» (= هر چیزی در این عالم آفتی دارد.)
برای نگاهداری و بهره مندیِ شایسته، از هر چیز خوب و با ارزشی، باید اول آفات آن را شناسایی کرد. آن گاه با درایت و هوشمندی به مقاوم سازی و ایجاد صیانت همت گماشت. این قاعدۀ زندگیِ دنیاست. هرچه ارزشِ چیزی افزون تر باشد، آفات آن هم، بیشتر و خطرناک تر است.
زندگی مشترک که با میثاق مقدس ازدواج آغاز می شود، یکی از با ارزش ترین نعمت های الهی برای انسان هاست و از اتفاق، در معرض آفت های فراوان قرار دارد. راهنمای بیدار و خردمند ما دراین باره هشدارهای مهمی دارند.
ص:50
من همیشه به مردهای جوان توصیه می کنم که شما، در معاشرت با نامَحرم و حتی مَحارم، کاری نکنید و حرفی نزنید که زنان خود را وادار به حسادت کنید. به دختران جوان هم، سفارش می کنم که در برخوردشان با مردهای بیگانه، کاری نکنند و حرفی نزنند که حس حسادت و غیرت شوهرانشان را تحریک نمایند.(1)
ظلم و تبعیض و اهانت، درهرحالی غلط است. اگر شما عالی ترین مرد دنیا باشید و زن شما مثلاً از لحاظ سواد و معلومات و... یک خانم کم سوادی باشد یا از یک خانوادۀ پایینی باشد، شما حق کمترین ظلم و اهانتی را به او ندارید.
ص:51
زن هم، همین طور. گاهی زن، یک خانم باسواد تحصیل کرده است که مثلاً حالا با یک مرد کارگری ازدواج کرده است. او هم، حق ندارد مرد را تحقیر کند. مرد، باز هم برای او، نقطۀ اتکایی است. اگر خانواده را این طوری تشکیل دادید، بدانید که یک رکن اساسی سعادت خودتان را تأمین کرده اید.(1)
دخترها و پسر ها به دنبال ایدئال نباشند. در امر ازدواج، هیچ کس، ایدئال نیست. انسان نمی تواند ایدئال خود را پیدا کند. باید بسازند و زندگی کنند. خداوند ان شاءالله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آن ها برکت خواهد داد و ان شاء الله مورد رضای الهی قرار خواهند گرفت.(2)
ص:52
مسئلۀ مَحرم و نامَحرم و حجاب و نگاه کردن و نگاه نکردن و معاشرت های ناسالم و مُضر، این چیزهایی که در اسلام این قدر تأکید شده و در بعضی از کشورها و جاهایی که از اسلام دورند، این ها رعایت نمی شود، این ها اگرچه یک محدودیتی برای زن و مرد به وجود می آورد؛ اما این ها را شارعِ مقدس برای حفظ خانواده، برای ماندگارشدن این بنای مهم تحکیم و تشریع کرده است که اگر در همین چیزها هر انسانی تدبیر کند و تأمل بکند، حکمت های بسیار بزرگی را خواهد دید.(1)
اینکه اسلام آن قدر گفته است که چشمتان را ببندید، به نامَحرم نگاه نکنید، به زن یک جور گفته و به مرد یک جور دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهم آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن باشید فرقی نمی کند. یک قسمتی می رود آنجا. وقتی اینجا کم
ص:53
گذاشتی، محبت، ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل می شود. آن وقت آنچه که برای تو لازم است، از دستت می رود و آنی که برایت مضر است، به خیال خودت به دست آورده ای.(1)
ص:54
تصویر
ص:55
اشاره
ازجمله اموری که در جامعۀ ما، در میان بسیاری از خانواده ها، به این آفت خطرناک (تکلّف) مبتلا شده است، مسئلۀ مهم و سرنوشت سازِ ازدواج است. به بهانۀ انجام آداب و رسوم، آبروداری، حفظ حیثیت و ارزش نهادن بر دختر و پسر و... این شیرین ترین حادثۀ زندگی جوانان را به کابوسی وحشتناک تبدیل کرده ایم. نتایج تلخ این نگاه بیمار، تعداد زیادی از جوانان را از تشکیل زندگی ناامید کرده است و تعداد فراوان دیگری را با مشکلات فراوانی، در آغاز راه، رو به رو کرده است.
در این آفت بزرگ اجتماعی، همه مقصّریم و البته از همه بیشتر، خانواده های متکلّف باید در پیشگاه خداوند پاسخ گو باشند.
در تصحیح این انحراف خطرناک و درمان این درد جانکاه اجتماعی، به محضر «او» می شتابیم: «او» که حکیمانه درد را می شناسد. طبیبانه، نسخۀ شفابخش می دهد و مُصلحانه می سوزد و همگان را به بازگشت به سیرۀ پیامبر اکرم و فاطمه فرا می خواند:
ص:56
شما اگر نگاه کنید به تشریفات ازدواج در میان اقوام مختلف، خواهید دید در اسلام تشریفات ازدواج ساده است. البته جشن و سرور و این ها عیبی ندارد، هر کس هر مقداری که مایل است؛ اما این ها جزو دین و جزو تشریفات رسمی و دینی ازدواج نیست. هرکس خواست، می تواند انجام بدهد، هرکس نخواست، نه. اینکه حتماً بایستی بروند در یک معبد و زانو بزنند جلوی کسی و چه بکنند و مراسمی که در جاهای دیگر وجود دارد، در اسلام نیست. در اسلام، یک صیغه ای است شرعی که باید خوانده شود. البته در اسلام برای معاملات گوناگون، معاملاتی که اهمیتش کمتر از ازدواج است، شاهد می گیرند... حالا هم که مقررات ثبت است و درج در محاکم. مراکز ثبت رسمی است و هیچ تشریفاتی ندارد، می توانند خیلی راحت و بدون تشریفات، این ازدواج را انجام دهند.(1)
ص:57
جوان ها وقتی صحبت می شود، می گویند اگر ازدواج کنیم، بعدش چه کار کنیم، برای خانه، برای شغل؟ این ها همان قیودی است که همیشه جلوی کارهای اصلی و اساسی را می گیرد. فرمود:«اِن یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ»یعنی خدای متعال این ها را کفایت خواهد کرد. ازدواج بکنید. ازدواج در وضع معیشت آن ها دشواری خاصّی به وجود نمی آورد؛ بلکه به عکس، خداوند آن ها را از فضلش غنی هم می کند. این را خدای متعال فرموده است. بله، ما برای خودمان به قول معروف به جای خرج، برج درست می کنیم. اضافه های زندگی و نیازهای کاذب به وجود می آوریم. بله، البته مشکل پیش می آید. تقصیر کیست؟ در درجۀ اول تقصیر متمکّن است. آن کسانی که امکانات دارند، سطوح را بالا می برند، سطوح خواهش ها و توقّعات و نیازهای کاذب را بالا می برند. بعد هم، تقصیر بعضی از مسئولین است که بالاخره، باید بگویند. باید وسایل را فراهم کنند، فراهم نمی کنند. نمی خواهیم بگوییم که دولت ها برای
ص:58
جوان ها و برای ازدواجشان وظایفی ندارند؛ اما این باید برای جامعۀ اسلامی جا بیفتد که ازدواج یک ضرورت است، باید انجام بگیرد. باید تحقّق پیدا کند. اینکه دخترها بگویند ما هنوز آمادۀ ازدواج نشده ایم، پسرها بگویند ما هنوز عقل زندگی نداریم، حرف های منطقی آن چنانی نیست. در خیلی از مسائل زندگی، ما می بینیم که نه، جوان ها آمادگی هم دارند، خیلی هم خوب ا ند. می فهمند. منتهی این ازدواج یک مسئولیت پذیری هم هست. این حسّ گریز از مسئولیت، مقداری مانع می شود از اینکه این کار انجام شود.(1)
این هتل ها و سالن ها و جشن های پُرخرج را رها کنید. البته ممکن است توی یک سالنی هم، کسی جشن بگذارد؛ اما ساده، مانعی ندارد. من نمی خواهم بگویم حتماً، چون بعضی خانه هایشان جا ندارد یا امکاناتش را ندارند؛ ولی اسراف نکنید. شادی و میهمانی و
ص:59
دعوت کردن از دوستان و نزدیکان و خویشاوندان و رفقا خوب است؛ اما اسراف بد است. شأن ملت مسلمان ما نیست.(1)
عروسی و عقد و شادی چیز خوبی است. حتی پیامبر اکرم هم برای دختر مکرمۀ خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زن ها دست زدند و خوشی کردند؛ امّا نباید در این مجلس عقد و عروسی و این ها اسراف انجام بگیرد. یکی از اسراف ها، همین مجالس عقد و عروسی گران قیمت است. در هتل ها، در این سالن های گران قیمت، مجالس درست می کنند. مبالغ زیادی شیرینی و میوه و خوراکی حرام می شود، ازبین می رود، روی زمین ریخته می شود و ضایع می گردد. برای چه؟ برای چشم وهم چشمی؟! برای عقب نماندن از قافلۀ اسراف؟!(2)
ص:60
مگرکسانی که با تجمّل عروس و داماد می شوند از کسانی که ساده عروس و داماد می شوند خوشبخت ترند؟ چه کسی می تواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز اینکه یک عدّه جوان را، یک عدّه دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر این ها تلخ نماید، اگر نتوانستند، آن جور، آن ها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. چیز دیگری نیست... تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر بماند توی خانه. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همین طور غیرمتأهل بماند.(1)
من گمان می کنم، آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین، با مهریه ها و جهیزیه های سنگین، کار را بر دیگران مشکل می کنند، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است.(2)
ص:61
بعضی ها لباس عروس گران قیمت می خرند. نه! چه لزومی دارد؟ حالا لباس عروس می خواهند، بعضی ها لباس عروس را می روند کرایه می کنند. چه مانعی دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگی؟ چه مانعی دارد؟ بعضی ها این را ننگ می دانند. ننگ این است که انسان یک پول گزافی بدهد، یک چیزی بخرد که یک بار آن را مصرف کند، بعد بیندازد دور. یک بارمصرف! آن هم با این وضعی که بعضی مردم دارند، بعضی ها واقعاً نیاز دارند.(1)
پیامبر آمد همۀ این ها را شکست، برای اینکه مانع ازدواج می شود. این ها مانع از ازدواج دخترها و پسرها می شود. گفت این چیزها را رها کنید. ازدواج شروعش آسان است.
ص:62
از لحاظ شرایط مادی، سهل ترین است. آنچه که در ازدواج مهم است رعایت های بشری و انسانی است.(1)
مهریۀ سنگین مالِ دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم آن را منسوخ کرد. پیامبر از یک خانوادۀ اعیانی است. خانوادۀ پیغمبر، تقریباً اعیانی ترین خانوادۀ قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اِشکالی داشت، دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیده النّساء العالمین» قرار داد «مِن الاَوّلین وَ الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است، می خواهند ازدواج کنند، مهریه ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریۀ کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُالسُّنَّه» است.(2)
من گمان می کنم، اینکه در جهیزیۀ حضرت زهرا این قدر سادگی رعایت شد و در مهریۀ ایشان و همۀ اهل بیت پیامبر به آن مهر کم، «مَهرُالسُّنَّه» مقید بودند، درحالی که همه قبول داشتند که بیش از «مَهرُالسُّنَّه» هم جایز است؛ اما این حد را حفظ کردند. این
ص:63
یک جنبۀ نمادین داشت. برای اینکه بین مردم مبنا و پایه ای باشد برای عمل به آن، تا دچار این مشکلاتی که بر اثر زیاده روی ها پیش می آید، نشوند.(1)
اینکه می بینید ما گفتیم چهارده سکه بیشتر را عقد نمی کنیم، نه برای این است که چهارده سکه بیشتر، اِشکالی در ازدواج ایجاد می کند. خیر. چهارده هزار سکه هم باشد، ازدواج اِشکالی ندارد. فرقی ندارد. این برای این است که آن جنبۀ معنوی ازدواج، غلبه پیدا کند بر جنبۀ مادّی. مثل یک تجارت و معامله نباشد. دادوستدِ مادی نباشد. اگر تشریفات را کم کردید، جنبۀ معنوی تقویت خواهد شد.(2)
ص:64
کسانی که مهریه های دخترشان را برای احترام به دخترشان بالا می برند، اشتباه می کنند. این احترام نیست. این بی احترامی است. برای اینکه با بالابردن مهریه، شما جنس این معاملۀ انسانی را، یعنی یکی از دو جنس معاملۀ انسانی را، چون هر دو در مقابل هم هستند، تنزّل می دهید، به حدّ یک کالا و یک متاع. می گویید دختر من آن قدر می ارزد. نه آقا! دختر شما اصلاً با پول قابل مقایسه نیست... .(1)
کسانی که مهریۀ بالا برای خانمشان قرار می دهند، به جامعه ضرر می زنند. خیلی از دخترها توی خانه می مانند، خیلی از پسرها بی زن می مانند، به خاطر اینکه این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنّت و عادت شد، به جای مَهرُالسّنّه به جای اینکه مهر پیغمبر سنّت
ص:65
باشد، وقتی مهرِ جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.(1)
اگر مهریه ها سنگین شد، ازدواج ها مشکل خواهد شد، پسرها و دخترها بی خانمان خواهند ماند. هرچه آسان تر بگیرید بهتر است.(2)
جهیزیه برای دختر مایۀ عزّت نیست. عزّت دختر به اخلاق او و به رفتار و شخصیت خود
اوست. بعضی از خانواده های عروس، خودشان را اذیت می کنند و به زحمت می اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهیه می کنند. اگر پول دارند خرج زیادی می کنند، برای اینکه یک جهیزیۀ مفصّل پُرزرق و برقی را مثلاً در اختیار دخترشان بگذارند.(3)
مهریه و جهیزیۀ زیاد، هیچ دختری را خوشبخت نمی کند و هیچ خانواده ای را به آن
ص:66
آرامش و سکون و اعتماد لازم نمی رساند. این ها زوایای زندگی است. فضولِ زندگی است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشکل فایده ای ندارد.(1)
خانواده ها رویِ چشم وهم چشمی، جهیزیه را برای خودشان یک معضل می کنند. بعد که این معضل را خودشان به یک نحوی تحمّل کردند، تازه نوبت دیگران است که رنج این معضل را ببرند. برای خاطر اینکه وقتی شما در جهیزیۀ دخترتان این همه وسایل درست کردید، بعد کسانی که دیدند، تکلیف آن ها چیست؟ این چشم وهم چشمی ها آخر به کجا خواهد رسید؟ این همان مشکلاتی است که درست خواهد شد. اسلام می خواهد این ها نباشد.(2)
ص:67
از بعضی ها وقتی می پرسیم که شما چرا برای دو نفری که می خواهند زندگی بکنند، بازار را می خواهید خالی کنید که جهیزیه برای دخترتان درست کنید؟ می گویند: خب ما داریم. چون داریم، می خواهیم بکنیم. آیا این استدلال، کافی است؟ چون داریم! نه. این استدلال به هیچ وجه کافی نیست. استدلال غلطی است. در یک جامعه همه جور انسان زندگی می کند. شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند بتواند و الّا، این جهیزیه ای که شما دارید برای دخترتان درست می کنید، این مهریه ای که شما دارید به عروستان می دهید، این دیگر درِ ازدواج را برای دیگران خواهد بست... این روش، انسانی نیست. این روش، اسلامی نیست.(1)
ص:68
شما نگاه کنید به دختر پیغمبر اکرم بهترین دخترهای عالم، فاطمۀ زهرا بود. بهترین زن های اولین و آخرین، فاطمۀ زهرا بود. هرگز دختری و زنی به آن خوبی، به آن شرافت و به آن عظمت نیامده است. همۀ زن های عالم از اول تا آخر در مقابل او، مثل خدمت کارهایی هستند. مثل ذرّاتی هستند در مقابل خورشید جهان افروز. شوهرش هم، امیرالمؤمنین، بهترین مردان عالم. اگر چنانچه همۀ فضائل و مکارمشان را جمع کنیم، همۀ مردان عالم به یک ناخن او هم نمی رسند. این دو مظهر عظمت و مظهر زیبایی و فضیلت، با همدیگر ازدواج کردند. جهیزیه شان همان چند قلم ارزان قیمتی بود که در کتاب ها نوشته اند و ضبط کرده اند: یک تکه حصیر، یک تکه لیف خرما، یک دست رختخواب و یک دستاس، یک کوزه، یک کاسه. همه اش را اگر چنانچه به پول امروز، روی همدیگر بگذارند، معلوم نیست که چندهزار تومان مختصری بیشتر بشود. همان مهریه را از
ص:69
امیرالمؤمنین گرفتند و پولش را دادند جهیزیۀ مختصری را فراهم کردند و بردند خانۀ شوهر. حالا ما نمی گوییم، دخترهای ما مثل فاطمۀ زهرا جهیزیه بگیرند. ما کجا و آن ها کجا؟! زمین تا آسمان با هم فرق داریم؛ اما معلوم می شود راه، آن راه است. جهت، آن جهت است. جهیزیه را مختصر بگیرید. به این و آن نگاه نکنید، خرج زیادی نکنید. کار را برای کسانی که ندارند، مشکل نکنید.(1)
جهیزیۀ فاطمۀ زهرا به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار این هاست. ارزش این هاست. آیا پیامبر اکرم نمی توانستند یک جهیزیه مفصّل تشکیل دهند؟ اگر پیامبر اشاره ای می کردند، این مسلمانانی که در اطراف ایشان بودند، بعضی هایشان هم آدم های مُتمکّنی بودند، پول هم داشتند، از خدا می خواستند که بیایند یک هدیه ای بدهند، کمکی بکنند. نکردند. چرا نکردند؟ این برای این است که من و شما یاد بگیریم. و الّا بنشینیم و تعریف کنیم و
ص:70
خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایده ای دارد؟ استفاده اش را نمی بریم. نسخۀ طبیب را که انسان نباید بگذارد روی طاقچه، تماشا کند. باید عمل کنیم تا بهره اش را ببریم. رژیم غذایی را باید عمل کنید تا فایده اش را ببرید. این ها رژیم غذایی روح است. رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحّت خانواده است. باید عمل شود. ساده برگزار کنید.(1)
نگذارید جهیزیه ها را سنگین کنند. دخترها نگذارند. عروس ها، شما نگذارید. پدر و مادرها هم اگر می خواهند، شما نگذارید. این همه جنس گران را می خواهید چه کنید؟(2)
مادرهای عروس ها در تهیۀ جهیزیه دست نگه دارند، خیلی افراط و اسراف نکنند. نگویند حالا مثلاً دخترمان است، دلش می شکند. نه. دخترها خوب اند. دخترها نمی خواهند. ما بی خود نباید دل آن ها را بکِشانیم به این سمت که هر چیزِ قشنگ و لوکس و... حتماً باید
ص:71
برایش تهیه شود.(1)
این دختر خانم ها که می خواهند جهیزیه درست کنند، برای خرید اسباب سر عقد و جهیزیه، توی این دکان های گران قیمت بعضی از جاهای تهران، آن محلّات گران قیمت که معروف است، نمی خواهم البته اسم بیاورم، من می شناسم کجاهاست که دکان هایش معروف است به جنس گران. اصلاً طرف آن ها پا نگذارند. بروند آن جاهایی که معروف به گرانی نیست. این طور نباشد که داماد بیچاره را دنبالشان راه بیندازند برای خرید عروس و خرید عقد. متأسفانه از این کارها می کنند.(2)
ص:72
تصویر
ص:73