نام کتاب : ........................ ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزۀ علمیّۀ اصفهان - جلد اوّل
مؤلّف: ........................میر سیّد حجّة موحّد أبطحی موسوی اصفهانی
حروفچینی و صفحه آرائی:........................محبّ الزّهراء علیها السلام اصفهان
لیتوگرافی و چاپ : ............................ أمیر - قم
تاریخ انتشار : ........................................... عید سعید غدیر خم 1418 قمری
ناشر : .............................. دفتر تبلیغات المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) اصفهان
قیمت : .......................2000 تومان
اصفهان - حوزۀ علمیّه - مدرسۀ صدر و مدرسۀ ذوالفقار
میر سیّد حجّة موحّد أبطحی
ص:1
ص:2
به پیشگاه خاتم رسولان و أشرف أنبیاء ، حضرت محمّد بن عبد الله صَلّی الله عَلَیه وَ آلِهی وَسَلَم پایه گذار مکتب تشیّع ، و گویندۀ کلام تاریخی و نورانی
یا عَلیُّ أنتَ وَ شیعَتُکَ الفائِزُون
و به آستان مقدّس أمیر المؤمنین علیه السلام ، امام و پیشوای بزرگ مکتب تشیّع و به محضر منوّر صدّیقۀ کبری ، فاطمۀ زهراء علیها السلام،أوّلین شهیده ، در راه دفاع و حمایت از مکتب تشیّع .
و به درگاه مبارک همۀ امامان معصوم علیهم السلام ، پرچمداران و مشعلداران بزرگ تاریخ درخشان و سراسر افتخار مکتب تشیّع .
و به آستان ملک دربان بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) مصلح بزرگ و حقیقی جهان بشریّت ، و منتقم خون امامان مظلوم و شهید ، و شهیدان بزرگ از چهره های علمی و ادبی مکتب تشیّع،این اثر ناقابل إهداء می گردد .
میر سیّد حجّة موحّد ابطحی
ص:3
بِسْمِ اَللهِ اَلرَّحمنِ الرَّحیمْ
اَلحَمدلِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا،البَشیرِ النَّذیر الَّذی بُعِثَ رَحْمَةَ لِلْعالَمینَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبیِیّنَ وَعَلی آلِهِ وَعِترَتِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ لا سِیّما بَقِیَّةِ اللهِ فی الأَرضینَ، اَلحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ الْعَسْکَری،عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَلَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدائِهِمْ اَجْمَعینَ مِنَ اَلآنِ إلی قیامِ یَوْمِ الدّینِ.
ص:4
در سال 1400 قمری برای افتتاح حوزۀ علمیّه ای در شهر نور آباد ممسنی ، در استان فارس، با حضور جمعی از علماء و طلاّب و مردم با ایمان ، و به همراهی مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه امامی قُدَسُ سِرُة ، مسافرت نمودیم و در روز هفدهم ربیع الأوّل ، سالروز میلاد مقدّس پیامبر اکرم حضرت محمّد بن عبد الله صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و رئیس مذهب تشیّع ، حضرت امام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام در جشن با شکوهی شرکت جستیم ، و در آن جشن بزرگ ، این نویسندۀ کمترین ، سخنرانی مراسم را بر عهده داشتم، و در یک بررسی فشرده ، از حوزۀ علمیّه و ریشه های آن ، و بیان نمونه هائی برجسته از حوزه های علمیّۀ اسلام و جهان تشیّع ، همانند حوزه و مدرسۀ عظیم پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در مدینۀ منوّره ، و حوزه و مجمع علمی بزرگ امام علی علیه السلام در مسجد کوفه ، و حوزۀ علمیّه و مرکز بزرگ علمی إمام صادق علیه السلام در مدینه ، و نیز حوزۀ علمیّۀ شیعه در بغداد با زعامت شیخ مفید و سیّد مرتضی و شیخ طوسی (رضوان الله علیهم) وحوزۀ علمیّۀ شیعه در نجف ، با زعامت شیخ طوسی قُدَسُ سِرُة و نیز حوزه های بزرگ قم و اصفهان و...،یاد نمودم،که شدیداً آیة الله إمامی قُدَسُ سِرُة از تشویق های بزرگوارانۀ خود،دریغ نفرمودند.
همین جریان محدود،مقدّمه ای شد برای یک سلسله تحقیقات بعدی دربارۀ مدارس علمیّه و حوزه های کوچک و بزرگ شیعه،در شهرهای ایران و خارج،و برای این منظور،در طول هفده سال،متجاوز از بیست مسافرت،به نقاط مختلف و استانهای کشور أنجام دادم،و در هر سفر از چندین شهر بزرگ و کوچک،و از مدارس علمیّه و کتابخانه ها و سایر مراکز علمی و دینی مربوط
ص:5
به حوزه های علمیّه در هر شهر ، دیدار کردم ، و دربارۀ تاریخ و سیر تحولات و رشد و رکورد آنها تحقیق نمودم ، و با بررسی وضعیّت آن مدارس و کتابخانه ها ، و آشنائی با علماء و بزرگان آن شهرها ، با سابقۀ حوزه ای در آن بلاد، آشنا شدم . تاکنون ، مجموعۀ بسیار جالبی از یادداشتها و عکس و تصویرها ، راجع به هر حوزه ای تهیّه گردیده ، و بسیاری از آنها منظّم شده و آماده چاپ گردیده است .
أوّلین جلد از مجموعۀ یاد شده ، به عنوان پیش درآمدی برای آن بررسی ، با نام « آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، در طول تاریخ » به چاپ رسیده ، و چندین مجلّد دیگر نیز، آماده چاپ می باشد.
در ضمن این بررسی گسترده ، أهمیّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و سوابق درخشان آن ، بیش از پیش ، جلب توجّه نموده ، و تصمیم گرفتم ، در یک بررسی مفصّل تر ، سوابق علمی و تشیّع اصفهان را ، مورد ارزیابی نسبتاً کامل قرار دهم ، و ریشه های عمیق عشق مردم اصفهان را نسبت به مکتب ولایت و مذهب تشیّع ، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم ، تا معلوم گردد که ، گرچه اصفهان در طول چند قرن ، در اثر قدرت و سُلطۀ جائرانه و جابرانۀ عدّه ای از دشمنان تشیّع و أهل البیت علیهم السلام ، رنگ و نمای حکومت اُموی و عبّاسی و...داشته و به عنوان شهر دشمنی با ائمّه و أهل البیت علیهم السلام شناخته شده ، ولی در همان زمانها نیز ، در میان مردم اصفهان ، ریشه های تشیّع ، و عشق نسبت به أهل البیت علیهم السلام ، شدیداً مطرح بوده است .
در بخشهای : « محدّثین اصفهان » ، « چهره های علمی و بزرگ اصفهان از قرن سوّم تا دهم » ، « امامزادگان اصفهان » ، « خاندانهای علمی اصفهان » ، « مدارس علمیّۀ اصفهان در دوره های قبل از صفویّه » ، « مساجدی که در اصفهان ، مرکز
ص:6
فعّالیّت علمی بوده » ، « ریشه ها و مظاهر تشیّع اصفهان در گذشتۀ زمان » و ...، مطالب سودمندی برای اثبات سابقۀ قوی و ارزشمند تشیّع در اصفهان ، عرضه نموده ایم . و هم چنین ، در بخشهای گوناگون کتاب ، عظمت علمی و فرهنگ غنیّ و دیرینۀ اصفهان ، و أهمیت حوزۀ علمیّۀ شیعه و مظاهر و پایگاههای آن، در معرض أفکار پژوهشگران و علاقه مندان ، قرار گرفته است .
برای نشان دادن عظمت علمی اصفهان ، و سوابق تشیّع ، و مظاهر درخشان اعتقاد پاک مردم این شهر ، نسبت به مکتب ولایت و امامت ، و مذهب أهل البیت علیهم السلام مراکز و نهادهای مهمّی را ، موضوع بحث قرار داده ایم و تحت عناوین : « مدارس علمیّه » ، « مساجدی که مرکز علمی بوده اند »، « کتابخانه ها » ، « بقعه های علمی » « خاندانهای علمی » و ...،علاوه بر معرّفی آنها ، از شخصیّت های برجسته و شایسته ای که در رابطۀ با آن مراکز بوده ، و به عنوان مؤسّس یا مدرّس یا مؤلّف یا... ، به آن مرکز و مجمع أرزشمند، وابسته بوده اند یاد نموده ، و به عظمت شخصیّت و آثار و برکات علمی - اجتماعی آنها اشاره نموده ، و بدین وسیله ، عمق و گسترش علمی و دینی اصفهان را ، به نمایش گزارده ایم . و هم چنین با مطرح ساختن مباحثی از قبیل :
1- نقش حیاتی أمیر المومنین علی علیه السلام،در فتح اصفهان
2-ورود امام حسن علیه السلام به اصفهان
3-سلمان فارسی،افتخار اسلام و تشیّع،و آبروی ایران و اصفهان
4-نماینده های أمیر المومنین علی علیه السلام در اصفهان
5-شش سال حاکمیّت قدرت مختار ثقفی بر اصفهان
ص:7
6-عبد الله بن محمّد کنانی اصفهانی ، شکنجه دیدۀ راه تشیع
7-اسحاق بن سعد قُطْرُبُلّی ، فرماندار اصفهان،وعاشق دلباختۀ امام زمان (عج)
8-نقش خاندان علمی ثقفی در نشر أحادیث أهل البیت علیهم السلام در اصفهان
9-عزاداری بر امام حسین علیه السلام ، در اوج قدرت أهل تسنّن در اصفهان
10-نشر أحادیث فضائل علی علیه السلام از اصفهان
11-چهره های بزرگ و نامدار علمی شیعه ، از قرن سوّم تا دهم
12-مدارس علمیّۀ اصفهان قبل از صفویّه
13-ریشه ها و نشانه های تشیّع اصفهان در گذشتۀ زمان
14-معرّفی خاندانهای علمی شیعه در قرنهای اوّلیّه و ... ، ریشه های تشیّع را در اصفهان ، مورد توجّه قرار داده ، و عظمت این شهر را در زمینۀ سابقۀ فداکاری در راه ولایت أهل البیت علیهم السلام به اثبات رسانده ایم ، و نیز با طرح مباحثی از قبیل :
1-أسامی شهر اصفهان در طول تاریخ
2-امتیازات طبیعی و معنوی اصفهان
3-اصفهان ( فارس ) از زبان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهی وَسَلَم
4-اشاره ای به تاریخ اصفهان
5-اصفهان ، در آئینۀ أفکار صاحب نظران
6-اصفهان ، در آئینۀ شعر و أدب ، و سروده های شعراء بزرگ
و ...، به شکلی عام ، فرهنگ عمومی، و روحیّات اجتماعی مردم این شهر را مورد معرّفی و تمجید قرار داده ایم .
ص:8
ص:9
ص:10
نام شهر اصفهان ، در دوره های مختلف به اشکال و صور گوناگون ، مطرح گردیده ، که ذیلاً اشاره می نمائیم :
1-أنزان 2-گابیان 3-گابیه 4-جی 5-اسپاهان 6-سپاهان 7-اسپهان 8-صفاهان 9-اسفاهان
10-اصبهان 11-اسبهان 12-اسفهان 13-اسباهان 14-اصفهان .
و نیز در گذشتۀ زمان ، به نامهای : گابایاکی ، اسپادانا ، اسپدان ، آپادان ، آپادانا ، یهودیّه ، دار الیهودی ، اصیدانه مینامیده اند .
حافظ أبونعیم اصفهانی ، و حافظ أبو الشّیخ ، و مفضّل بن سعد (مافَرّوخی اصفهانی)
و دیگر بزرگانی که در بارۀ اصفهان ، کتاب یا مقاله ای نوشته اند ( از متقدّمین و متأخّرین ) فضیلت های گوناگونی دربارۀ اصفهان ثبت کرده اند ، که مقداری از آنها جنبۀ معنوی دارد، و بخشی از آن ، از مزایای طبیعی به شمار می رود، و ما در ضمن بخش های گوناگون این کتاب ، به بسیاری از آنها اشاره نموده ایم ، و در این قسمت نیز ، به برخی دیگر ، اشاره می نمائیم ، و کسانی که مایل باشند به تفصیل بیشتر دست یابند ، به کتب یاد شده و امثال آنها، از تألیفات متأخّرین، مراجعه نمایند.
حافظ أبو نعیم ، و نیز حافظ أبو الشّیخ أنصاری ، حدیثی را نقل نموده اند ، با این
ص:11
مضمون ، که وقتی نمرود در صدد برآمد که با خدای آسمانها به جنگد، به همۀ مردم شهرها دستور فرستاد که با او همکاری کنند و نیرو به فرستند ، و همه، به فرمان او گردن نهادند ، جز شهر اصفهان ، و به همین جهت ، سی نفر از مردم شهر را با غل و زنجیر بستند ، و به حضور ابراهیم خلیل علیه السلام و نمرود آوردند ، آن سی نفر با دیدار ابراهیم علیه السلام ، به آن حضرت ایمان آوردند ، و لذا ابراهیم خلیل علیه السلام به آنها دعا نمود و در پیشگاه الهی عرضه داشت:
الّلهمَّ اجْعَل أبَداً بِاصْبَهان ثَلاثینَ رَجُلاً یُسْتَجابُ دُعائُهم
یعنی خدایا!همیشه در اصفهان ، سی نفر را مستجاب الدّعوه قرار بده (1)
نقل کرده اند که ، طهمورث دستور داد ، در کشور پهناور ایران ( که زیر نفوذ او بود) محلّی را برگزینند ، که از نظر آب و خاک ، سالم و مناسب باشد ، و پس از بررّسی های کامل ، جائی را مناسب تر از اصفهان نیافتند ، آنگاه دستور داد نوشته های علمی را در پوست هائی قرار دهند و در بهترین و سالم ترین نقطۀ اصفهان نگهداری نمایند ، و شاهد این مطلب ، نوشته هائی است که در منطقۀ جِی پیدا شده است (2).
حافظ أبونعیم اصفهانی نیز ، دربارۀ این که اصفهان به عنوان مرکز نگهبرای کتب و أسنایر علمی، برگزیده شده بوده است، می نویسد:
برخی از پادشاهان ، در گذشتۀ تاریخ و در زمانهای دور، در صدد برآمدند که سرزمینی را پیدا کنند که برای نگهداری کتب علمی و اسناد ارزشمند
ص:12
دانش ها و تحقیقات اندیشمندان ، مناسب باشد ، و آن اسناد و مدارک ، در مدّت زمان طولانی تری باقی بماند، و از پوسیدگی و انْدراس در امان بماند ، و از خطر زلزله ها و خسف ها و نیز از رطوبت زمین دور باشد ، و دوره های طولانی تری باقی بماند ، و برای این منظور ، تحقیقی گسترده انجام دادند، و شهرها و سرزمین های گوناگونی را مورد مطالعه قرار دادند، و محلّی را مناسب تر و جامع تر از اصفهان و مدینۀ جی ، برای خصوصیّات مورد نظر نیافتند ، و لذا ساختمانی محکم و مورد اطمینان ساختند ، و آن کتب و اسناد و مدارک علمی را در آن قرار دادند ، و آن ساختمان تا زمان ما ( دورۀ حافظ أبونعیم ) باقی مانده ، و به نام ( سارویه ) نامیده می شود، و قسمتی از این ساختمان محکم ، در سالهای گذشته ویران گردید ، و قسمت زیادی از کتابها و آثار علمی گذشتگان ، که در زمینۀ أصناف علوم و دانش های قدیم بود، و به زبان و خطّ فارسی قدیم نوشته شده بود ، به دست آمد (1).
مورّخین و محدّثین و نویسندگان بزرگ ، در أکثر کتابهائی که دربارۀ اصفهان نوشته اند ، به این مطلب اشاره نموده اند که ، در هنگامی که به آسمان و زمین دستور الهی داده شد که :
إئْتِیا طَوْعاً أوْکُرْهاً (2)زمین اصفهان جواب داد و اعلام اطاعت نمود .
بنا بر این ، اصفهان دهان زمین و زبان گویای آن است ، و بنا بر نقل مشهور
« فَمُ الأرْضِ وَلِسانُها » یا « فَمُ الدُّنْیا وَ لِسانُها »
ص:13
می باشد ، و به همین جهت ، قسمتی از سرزمین تخت فولاد را (لسان الأرض ، یعنی زبان زمین ) می نامند (1).
روایات متعدّدی از حضرت خاتم الأنبیاء،محمّد بن عبد الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، نقل شده ، که در آنها ، از مردم فارس (ملت ایران = مردم فارسی زبان) به نحو عموم، و از مردم اصفهان ، تحت عنوان سلمان فارسی و قوم او(2) تجلیل شده ، و به عنوان طالبین دین و ایمان و علم و نیکوکاری ، و هم چنین به پیروی از آثار و سنّت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم، و رقیق القلب بودن ، معرّفی گردیده اند ، که ذیلاً ، با تفصیل نسبی ، روایاتی را در این زمینه ، نقل می نمائیم .
١-اصفهانیها ، طالب و به دست آورندۀ ایمانند
در هنگامی که سورۀ جمعه نازل شد، و پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم به این آیه را قرائت فرمودند : وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ(3)، برخی از اصحاب ، در حضور پیامبر قواه عرضه داشتند ، کسانی که مشمول این آیه اند ، و هنوز به مؤمنین ملحق نشده اند ، کیانند؟ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم توجهی نفرمودند ، تا این که أصحاب ، دو یا سه بار ، سؤال را تکرار نمودند ، در این هنگام ، رسول خدا دست مبارکشان را بر روی بدن سلمان گذاردند و فرمودند : لَوْکانَ الایمانُ عِنْدَ الثّرَیّا (4) لَنالَهُ رِجالٌ
ص:14
مِنْ هؤُلاء ، وبنابر نقل دیگری ، فرمودند:لَنالَهُ هذا وَ أصحابُه (1)(2) .
2-سلمان و قوم او ، جوینده و پابندۂ دین می باشند
در هنگامی که رسول خدا، آیۀ (وَإنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ)(3) را تلاوت نمودند ، أصحاب آن حضرت عرضه داشتند : یا رسول الله ، چه کسانی هستند که اگر ما از اسلام روگردان شویم ، خداوند آنها را به جای ما قرار میدهد ،
فَضَربَ رسولُ الله ، عَلی فَخِذِ سَلْمان الفارسی ثم قال:هذا وقَوْمُهُ، لَوْ کانَ الدّین مُعَلّقاً بِالثُّرَیّا ، لَنالَهُ رِجالٌ من الفرس (4) .
٣ - ایرانی ها طالب علم اند ، گرچه از کنار ستارۂ ثریّا باشد
عن النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : قال : إقْتَرِبُوا یا بَنی فَرّوخ ، إلی الذِّکر،وَ اللهِ إنّ مِنْکُم لَرِجالاً،لو أنَّ العلم مُعَلَّقٌ بالثّریّا، لَتَناوَلُوه (5) یعنی پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمود: نزدیک شوید ای
ص:15
بَنی فَرّوخ (1) به سوی ذکر ( قرآن ) ، به خدا قسم ، از شما مردانی هستند که ، اگر علم و دانش به ستارۀ ثریّا بسته باشد ، به آن دست می یابند .
4-بیشترین بهرۀ اسلام ، نصیب ایرانی ها است
رسول گرامی اسلام صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمود: أعْظَمُ النّاس نَصیباً فِی الإسلام أهلُ فارْس ، لَو کانَ الإسلامُ فی الثّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أهْلِ فارْس (2) .
یعنی بیشترین بهرۀ مردم از اسلام ، نصیب أهل فارس است، و اگر اسلام در ثریّا باشد ، مردانی از فارس، به آن دست می یابند .
5- سلمان و قوم او ، یابندگان بِرّْ و نیکوکاری اند
در هنگامی که آیۀ (و إن تولّوا یستبدل قوماً غیرکم) نازل گردید ، از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهی وَ آلِهی وَ سَلَم سؤال شد،که مقصود از آیه ، چه کسانی هستند؟پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم اشاره به سلمان نمودند ، و فرمودند : این مرد و قوم او هستند ، قسم به خدائی که جانم در دست قدرت او است ، اگر نیکوکاری و برّْ، به ستارۀ ثریّا بسته باشد ، مردانی از فارس، به آن دست می یابند (3).
6- اگر ایمان ، به عرش معلّق باشد، مردانی از عجم به آن دست می یابند
رسول خدا فرمود:ای گروه موالی ( عجم ) نزدیک شوید به ذکر ( قرآن )، زیرا عرب ، روگردان شدهاند، و همانا اگر ایمان معلّق به عرش ( الهی ) باشد،
ص:16
کسانی از شما پیدا می شوند که آن را طلب کنند(وبه دست آورند) (1).
7-رقّت قلب ایرانیان ، آنها را به دین و ایمان می رساند
قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم:لَوْکان الدّینُ أوِ الإسلامُ عِند الثّریّا (معلّقاً بالثّریّا) لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِنْ فارس ، بِرِقَّةِ قُلُوبِهِم (2) .
و قال صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : لَو کانَ هَذَا الدّینُ مُعَلَّقاً بِالنَّجْمِ ،لَتَمَسَّکَ به قَوْمٌ مِنْ أهلِ فارْس ، لِرِقَّةِ قُلُوبِهِم(3).
8-پیروی از سنّت و آثار رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و صلوات بر آن حضرت
از صفات ایرانیان است
قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم:یا سَلْمان ! لوکان الدینُ معلّقاً بِالثّریّا لَتَناوَلَه ناسٌ من أهل فارس ، یَتَّبِعون سنّتی ویَتَّبِعونَ آثاری وَ یُکثِرونَ الصّلوةَ عَلَیَّ...(4).
9-فارْسُ عَصَبَتُنا أهل البیت
سعید بن جبیر ، از ابن عباس ، نقل می نماید که : در نزد رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم، از
ص:17
فارس یاد شد ، آن حضرت فرمودند : فارس عصبتنا (1) أهل البیت ، و از سعید بن جبیر سؤال شد ، که مقصود از این سخن ( عصبه بودن فارس) چیست ؟ در جواب گفت که : مردم فارس ، فرزندان اسحق نبیّ علیه السلام،عموی فرزندان اسماعیل نبیّ علیه السلام می باشند (2) .
10 - رؤیائی عجیب از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم
حذیفه می گوید : رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : دیشب در عالَم خواب دیدم، گویا گوسفندانی سیاه ، به دنبال من می آیند ، سپس گوسفندانی سفید به دنبال آنها ، به پیروی از من در آمدند ، و ( آنقدر زیاد شدند) که دیگر،گوسفندان سیاه را نمی دیدم ، یکی از حاضرین به عنوان تعبیر خواب،عرضه داشت:
آن گوسفندان سیاه،عربها هستند،وگوسفندان سفید،مردم عجم می باشند ، که پیروی از شما می نمایند و آنقدر زیاد می شوند ، که عربها در میان آنها، دیده نمیشوند ( و به حساب نمی آیند ) . رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : مَلَک هم، همینطورتعبیرنموده است (3) .
و این بود نمونه هائی ، از أحادیث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم دربارۀ أهل فارس،
ص:18
(سلمان و قوم او) و در این زمینه ، دهها حدیث با عبارت های گوناگون ، نقل گردیده ، که حافظ أبونعیم ، در جلد 1 ، از ذکر أخبار إصیهان ، از صفحۀ 1 تا 14، نقل نموده است .
ستایش هائی دیگر
علاوه بر احادیثی که نقل نمودیم ، عبارتهائی از قبیل : انّ أسْعَدَ ألعَجَمِ بِالإسلامِ، أهلُ فارس (1) و مضمونی عجیب ، دربارۀ اعتماد پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و به موالی و عجم ، با این عبارت : وَ اللهِ لأَنَا أوْثَقُ بِهِمْ منکم أوْ مِنْ بَعْضِکُمْ (2) و عبارت نَزَلَتْ هذِهِ الایَةُ (سوره بقره، آیۀ 62) فی أصْحابِ سَلْمانِ الفارْسی ، و کَانَ مِنْ أشإرافِهِم(3) و اینکه سلمان از کسانی است که : عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ (4) نقل گردیده است ، که نشان میدهد ، لیاقت و شایستگی ایرانی های با ایمان ، و مخصوصاً اصفهانیها، ( هم شهری های سلمان فارسی ) مورد عنایت و توجّه خاص رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده است.
اصفهان ، در دورۀ هخامنشی ، به نام (کی ) شناخته میشده ، که به (جی) تبدیل گشته است ، و در هنگام فتح اصفهان ، با نام ( جی ) خوانده می شده است، و (پاراتیکا ) که آن را منطقۀ فریدن می دانند، از نواحی مشهور و آبادِ آن،بوده است.
ص:19
در دورۀ اشکانیان ، اصفهان قلمرو یکی از پادشاهان جزء ( ساتراپ ) بوده است . در دورۀ ساسانیان ، اصفهان محلّ سکونت هفت خانوادۀ بزرگ ایرانی که مشاغل عمدۀ و مناصب سلطنتی داشته اند ، بوده ، و جزء قلمرو حکمرانی آنان محسوب می شده است .
اصفهان در دورۀ خلافت دوّمین خلیفۀ غاصب ، به وسیلۀ مسلمانان ، و با استفاده از راهنمائی های امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، فتح گردید ، و حدود سه قرن ، فرمانروایانی از طرف مرکز حکومت و خلافت ، در این شهر ، حکومت و فرمانروائی داشتند .
رکن الدّولۀ دیلمی ، دو محلّۀ شهرستان و یهودیّه را متّحد نمود، و دیوار بین دو محلّه را برداشت .
اصفهان ، در دورۂ آل بویه و سلجوقیان و صفویّه ، به خاطر عنایت و توجّه زیاد ، به رشد چشم گیری نائل گردید و مدارس و مساجد و ساختمانهای مهم دیگری در آن ساخته شد ، و مخصوصاً در عهد صفویّه ، آنقدر رشد یافت ، که جمعیّت آن را تا یک میلیون نفر نوشته اند(1).
حملۀ مغول ، و تهاجم تیمور ، و غلبۀ أفغانها بر اصفهان ، از تلخ ترین و زیانبارترین حوادث تاریخ اصفهان می باشد ، که تلفات انسانی و خسارات فرهنگی و اقتصادی ، و زیانهای اجتماعی آن ، قابل احصاء نیست .
در نیم قرن اخیر، توجّه به اصفهان و تعمیر و ترمیم خرابیها ، و حفظ و نگهداری میراثهای فرهنگی و آثار باستانی ، و نیز تأسیس مراکز مهم اقتصادی و نظامی و فرهنگی ، موجب رشد مجدّد و توسعه و آبادی چشم گیر
ص:20
اصفهان گردیده ، و فقط جمعیّت شهر اصفهان ، طبق برآوردی که در سال 1366 شمسی انجام شده ، 1108009 می باشد (1)، و با توجّه به کیفیّت إجراء برنامه های عمرانی و اقتصادیِ جاری ، که در حال انجام می باشد ، و وجود عوامل مهم و حیاتی ، همانند : آب و هوای ممتاز، وجود زاینده رود ، ذوب آهن و صنایع فولاد مبارکه ، صنایع نظامی ، حوزۀ علمیّه و دانشگاههای بزرگ ، معادن متنوّع، و هم چنین مزایای فراوان معنوی و انسانی ، که در این شهر وجود دارد، از جاذبه های بزرگ به شمار می رود ، که موجب افزایش روز افزون جمعیّت اصفهان و شهرهای تابعۀ آن می باشد .
در حال حاضر، شهر اصفهان من حیث المجموع، پس از تهران ، (که پایتخت کشور و مرکز همه مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور است ) در ردیف مهم ترین شهرهای کشور می باشد ، و در بعضی از ابعاد، برجسته ترین و ممتاز ترین شهر ایران به شمار می رود .
حافظ أبونعیم ، در جلد اوّل ذکر أخبار إصبهان ، صفحۀ 43 به بعد ، از جمعی از صحابۀ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم یاد می کند ، که وارد اصفهان شده اند،وإحیاناً دارای شخصیّت برجسته ، و دارای آثار و برکاتی بوده اند ، که ما در این کتاب ، به چندین چهرۀ آنها که از مفاخر اسلام و تشیّع بوده اند ، در جاهای مناسب ، توجّه نموده ، و از آنها یاد کرده ایم ، و دربارۀ حضور و برکاتشان ، در حدّ امکان و با رعایت اهداف کتاب حاضر ، بحث نموده ایم.
ص:21
هو سبحان الله
گِلمایه اصفهان ز آبی دگراست
اینخاک خمیر با گُلابی دگراست
خُورشید که بر زمین بتابد یکسان
اینجا چودمید آفتابی دگراست
(صاعد)
ص:22
ص:23
ص:24
از دیرزمان ، نظریّه های جالبی دربارۀ اصفهان ، از نظر علمی ، دینی ، أخلاقی و ... ، اظهار شده است که بسیاری از آنها ، در بر گیرندۀ نکات ارزشمند و جالبی می باشد ، که در میان هزاران اظهار نظر ، به چند نمونه اشاره می نمائیم ، و این فصل را به علاقمندان آشنائی با عظمت علمی و دینی این شهر تاریخی وملّت آن ، تقدیم می نمائیم :
فیروز بن یزد جرد ، از بعض پادشاهان روم درخواست نمود که حکیمی بزرگ و طبیبی حاذق ، انتخاب کند و او را برای ارزیابی شهرها و بلاد محلّ حکومت فیروز، و معرّفی مزایای آن شهرها اعزام نماید . یک حکیم رومی ، برای این منظور انتخاب و معرّفی گردید ، فیروز به او مأموریت داد که به شهرها سفر کند و نظریّه های خودش را دربارۀ بهترین شهرها و مزایای آنها ، اعلام دارد، پس از آن که حکیم و دانشمند رومی در ضمن مسافرت به شهرها ، أرزیابی علمی و دقیق خود را انجام داد ، اصفهان را برگزید (1)، و در ادامۀ ارزیابی و اظهار
ص:25
نظر دربارۀ شهرها، اظهار داشت :...وَوَجَدْنا أعْقَلَ أهْلِ مَمْلَکَتِه إصْبَهانَ و...(1) و بدین وسیله ، حکیم رومی ، هوش و ذکاوت ، و عقل و اندیشۀ اصفهانی ها را ، به عنوان برترین مردم ، مورد تأیید قرار داد.
محمّد بن أحمد مقدسی ، از دانشمندان و جغرافی دانهایِ اواخر قرن چهارم ، در کتاب ارزشمند خود به نام ، (أحسن التّقاسیم) در ضمن صفات و خصوصیّات مثبت و منفی اصفهان و مردم آن، می نویسد : یهودیّه:قصبۀ اصفهان ، بزرگ و آباد و پرجمعیّت و پربرکت و شهر بازرگانی است . چاههایش شیرین ، میوه هایش گوارا ، هوایش خوب ، آبش سبک ، خاکش شگفت انگیز ، جایش خوب است.بازرگانان بزرگ ، هنرمندان ماهر دارد...،جامعشان با نمازگزاران ، آباد است ... من پس از جامع مصر ، نماز آبادتر از جامع ایشان ندیده ، و شهری پرجمعیّت تر از شهر ایشان نشنیده و در همۀ کشور اسلام ، خاکی بدین خوبی نیافته ام . مردمش اهل سنّت و جماعت و أدب و بلاغتند.چقدرقاری و ادیب و صاحبدل که این شهر بیرون داده است ...(2) .
این دانشمند و محقّق بزرگ ، که از مفاخر علمی قرن پنجم هجری میباشد ، در کتاب گرانقدر خود، به نام ( محاسن اصفهان)، در تمجید و تجلیل از اصفهان ، و آب و هوا و محاسن و زیبائی های آن ، گامی برجسته برداشته ، و به شکل
ص:26
محقّقانه ای ، برتری اصفهان را بر سایر بلاد ، از نظر مزایای طبیعی و عقلی و علمی ، اثبات نموده و نوشته است :
وَمِنْ أقْوَی الْقَواعِدِ و الأساسِ فی تَبْیینِ عُقُولِهِمْ عَلی عُقُولِ سائِرِ النّاسِ،وَأنَّهُمْ أحْضَرُهُمْ جَوابَاً وَ أکْثَرُهُمْ صَواباً ، حِکایاتٌ رَشیقَةٌ وَ نَوادِرُ أنیقَةٌ مِنْ أقَلِّ أهْلِها حِجیَّ وَأنْزَرِهِم نُهیً وَ أعْجَزِهِم عَنِ الْجِدال وَ النِّظارِ وَأعْیاهُم بِالسِّجالِ وَ الْفِخارِ،وَ أصْغَرِهِمْ خَطَراً فی ذَوِی الأخْطارِ ، وَ أخْطَرِهِمْ قَدْراً بَیْنَ اُولِی الأقدارِ...(1).
و با عبارت فوق ، برای اثبات برتری عقلی و ذهنی اصفهانی ها، از داستانهای مربوط به طبقات ضعیف العقل بهره جسته ، که در ضمن ضعف عقلانی ، دارای سرعت انتقال و تیزهوشی و حاضر جوابی هستند، و این همه نشان می دهد ، که قدرت تعقّل و تفکّر و هوشمندی اصفهانی ها ، در چه حدّی از کمال و برتری می باشد .
مافرّوخی ، در مجموع کتاب ، علاوه بر معرّفی مزایای اصفهان از نظر طبیعی ، در نشان دادن چهره های علمی و ادبی و مفاخر گوناگون انسانی اصفهان کوشیده و این شهر را جایگاه عقل و اندیشه ، علم و دانش ، ایمان و فضیلت معرّفی نموده و با ذکر مساجد و معابد ، کتابخانه ها و مراکز علمی ، شهر اصفهان را از نظر علمی و دینی ، در قلّۀ رفیع عظمت و إعتلاء نشان داده ، و این شهر تاریخی را جامع محاسن ، و مجمع فضائل ، و مجتمع مفاخر ، به شمار آورده است (2) .
و در یک کلام ، اصفهان را ، قُبّةُ الإسلام (3) و سیّد البلدان (4) خوانده ،
ص:27
و حدیثی از امام حسن علیه السلام نقل نموده ، که فرمودند : تَداوُوا بِماءِزَرَّنْرُوذْ(1)فَإنَّ فیهِ شِفاءَ کُلِّ داءٍ (2) یعنی : با آب زاینده رود بیماری هایتان را معالجه کنید ، که در او شفاء هر دردی است.
سمعانی که از دانشمندان بزرگ قرن ششم هجری است ، دربارۀ اصفهان می نویسد : از این شهر جماعتی از علماء در هر رشته و فنِّ علمی ، چه در گذشته و چه در زمان حال برخاسته اند ، و دربارۀ تاریخ این شهر ، کتابهای زیادی در دوره های قدیم و جدید نوشته شده است(3)،و آنگاه ، جمعی از علماء بزرگ اصفهان را یاد می نماید.
یاقوت حموی ، که از دانشمندان أوائل قرن هفتم میباشد ، در کتاب ارزشمند مُعْجَمُ البُلْدان می نویسد : اصفهان شهری است عظیم و مشهور، و از اعلام و أعیان شهرها ...، از شهر اصفهان علماء و پیشوایان و أئمّۀ هر رشته و فنّی برخاسته اند ، تا آنجا که از هیچ شهری ، این شمار از دانشمندان و چهره های علمی ، بر نخواسته است ، مخصوصاً در زمینۀ عُلُوِّ أسْناد (4)،زیرا که عمر أهل اصفهان طولانی می شود ، و ضمناً عنایت فراوانی به شنیدن حدیث دارند، و در اصفهان ،
ص:28
شمار زیادی از حُفّاظ حدیث(1)هستند ، که به شمار و إحصاء در نمی آیند ، وعدّه ای از کتابهای تاریخی ، دربارۀ آن نوشته شده است... (2).
وَمَنْ نُسِبَ إلی اِصْبَهانَ مِنَ الْعُلَماءِ،لأیُحْصَوْنَ إلاّ أنَّنی أذْکُرُ مِنْ أعْیانِ أئمَّتِهِمْ جَماعَةً غَلَبَتْ عَلی نَسَبِهِمْ فَلایُعْرَفُونَ إلاّ بِالإصْبَهانی،مِنْهُمُ الْحافِظُ الإمامُ أبُونُعَیْمٍ أحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ...(3).
یعنی کسانی که از دانشمندان ، نسبت به اصفهان داده شده اند و اصفهانی خوانده می شوند ، به شمار در نمی آیند ، جز این که من از شخصیّتهای پیشوایانشان ، جماعتی را که عنوان اصفهانی ، بر نسبت آنها غالب شده و شناخته نمیشوند جز به عنوان اصفهانی یاد میکنم ، که از آنها است ، حافظ ، امام، أبونعیم ، أحمد بن عبد الله ...
محقّق و مورّخ و جغرافی دان مشهور و نامدار نیمۀ اوّل قرن هشتم هجری ، حمد الله مستوفی ، در کتاب نُزْهَةُ القُلُوب ، از شهر اصفهان و آب و هوا و خاک و میوه جات بسیار خوب آن، و نیز ، از دوری آن از زلزله و بیماریهای سخت و مُزمن،( همانند وبا و ...) و فراوانی و خوبی نعمتها و میوه های آن تمجید نموده، و سپس نوشته است: در آن شهر ، مدارس و خانقاهات و أبواب خیر بسیار است ، از جمله مدرسۀ...و در طاعت ، درجۀ تمام دارند...(1).
سیّاح بزرگ و نامدار ، و دانشمند محقّق نیمۀ دوّم قرن هشتم ، ( ابن بطوطه ) در سفرنامۀ مشهور و گرانقدر خود ، که یادگاری است بسیار ارزشمند ، از مسافرتهای بسیار ، به بلاد و کشورهای گوناگون ، دربارۀ اصفهان و دیدار و خاطرۀ جالبش از این شهر ، می نویسد :
اصفهان که از شهرهای عراق عجم است ، شهری بزرگ و زیبا است ، ولی اکنون قسمت زیادی از آن، در نتیجۀ إختلافاتی که بین سنّیان و شیعیان آن شهر، به وقوع می پیوندد ، به ویرانی افتاده (2) ... مردم اصفهان ، مردمی زیبارویاند ، رنگ آنان سفید و روشن و متمایل به سرخی است و شجاعت و نترسی ، از
ص:30
صفات بارز ایشان می باشد . اصفهانیان مردمانی گشاده دست اند . هم چشمی و تفاخری که میان آنان در مورد إطعام و مهمان نوازی وجود دارد ، منشاء حکایات غریبی شده است ، مثلاً اتفاق می افتد که یک اصفهانی ، رفیق خود را دعوت میکند و می گوید ( بیا برویم نان و ماس « ماست » با هم بخوریم ) ولی وقتی او را به خانه می برد ، أنواع غذاهای گوناگون پیش او می آورد ، و اصفهانی ها به این رویّۀ خود مباهات زیاد می کنند ...
در این شهر ، در زاویۀ منسوب به شیخ علیّ بن سهل که شاگرد جنید بوده است منزل کردم ، این زاویه ، مورد احترام و زیارتگاه مردم اصفهان است ، و در آن برای مسافرین غذا داده می شود ، و گرمابه ای عالی ، مفروش به رخام دارد، که دیوارهایش از کاشی است ، این حمّام وقف است ، و از مراجعه کنندگان پولی مطالبه نمی شود... (1).
سیّاح دانشمند و محقّق فرانسوی ، که در قرن یازدهم هجری ، دو نوبت و هر بار چندین سال ، در اصفهان اقامت جسته و خصوصیّات و چگونگی شهر و مردم اصفهان را ثبت نموده ، و سپس منتشر ساخته(2)، دربارۀ شهر اصفهان و مزایای آن ، عباراتی دارد که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می نمائیم :
شهر اصفهان با حومۀ آن ، یکی از بزرگترین شهرهای دنیا است . أطراف آن کمتر از دوازده لیو یا بیست و چهار میل نیست ( لیو،چهار کیلومتر است،
ص:31
بنابراین دوازده لیو ، چهل و هشت کیلومتر، یا هشت فرسخ می شود - مترجم ) .
ایرانیان ، به عنوان مبالغه ، از عظمت آن می گویند ( اصفهان نصف جهان ) .. به زعم بعضی ، جمعیّت شهر اصفهان ، بالغ بر یک میلیون و صد هزار نفر است، برخی دیگر ، ساکنین آن را ، ششصد هزار می دانند(1).
... خلاصه ، به عقیدۀ من ( اصفهان به اندازۀ شهر لندن که پرجمعیّت ترین شهرهای اروپا است ، جمعیّت دارد ) ، در بازارها ، أنبوه جمعیّت چنان است که جلو هر سواری ، خادمی میدود تا معبری برای او باز کند، زیرا در صدها محل ، جمعیّت آنقدر زیاد است که گوئی روی هم ریخته اند (2) .... به هر حال ، شهر اصفهان یکی از پرجمعیّت ترین بلاد است(3)
... چون از طرفی هم هوای ایران خشک است ، و هم مردم آن همه روزه ، صبح و عصر ، جلوی خانه خود را رُفْتِه (4) و آب می پاشند ، سرگین و کثافت و گرد و غبار ، به اندازۀ کوچه های شهرهای ممالک اروپائی ندارد (5) .
از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم ، آن را مانند جنگل یا بیشه ای می بینیم که فقط از خلال أشجار ، گنبدهای کبود و مناره های بلندی که برای أذان ساخته شده اند ، دیده می شود (6).
ص:32
... این است شرح مفصّل شهر اصفهان که بزرگترین و زیباترین شهرهای مشرق زمین می باشد . برای آن که عظمت و بزرگی آن بیشتر معلوم گردد ، ایرانیان افسانۀ کوچکی نقل میکنند...(1).
اصفهان دارالعلم شرق است ، و علم و دانش ، از آن ، به بلاد و أقطاع مختلف ، مخصوصاً هندوستان ، پراکنده می شود
شاردن ، در ادامه می نویسد : نتیجۀ یادداشتهای من این است که : در داخل حصار شهر اصفهان ، بناهای زیر وجود دارد : 162 مسجد ، 48 مدرسه و 1082 کاروانسرا و 273 حمّام و 12 قبرستان ...(2) (3) .
... آب و هوای آن ( شهر اصفهان ) ، سالم ترین نقاطی است که من در دنیا دیده ام ، مَثَل معروفی است که : هر که سالم به اصفهان وارد شود ، هرگز بیمار نخواهد شد ... ، و علّت آن ، همانا خشکی و لطافتِ بی نهایت آن است (4) .
حاجی زین العابدین شیروانی ، که از دانشمندان قرن سیزدهم می باشد، در کتاب ( بُستانُ الْسِّیاحَه ) ، ضمن ذکر جنبه های مثبت و منفی مردم اصفهان ، و بیان عقائد دینی مردم آن در طول تاریخ، می نویسد : أهل اصفهان ، نزد أبنای زمان ،
ص:33
فَطِن و زیرک ، چنانچه لفظ زیرک و اصفهانی در عدد جُمل یکی است (1)
فقیه اصولی ، و رجالی نامدار و محقّق ، آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی خوانساری ، در کتاب شریف روضات الجنّات ، به مناسبت شرح حال ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی اصفهانی ، بررسی و بحث مفصّلی ، راجع به شهر اصفهان و عظمت آن می نماید ، که فرازهایی از آن را نقل می نمائیم : ... اصفهان شهری است عظیم ... و از بزرگترین شهرهای اسلام ، که به جز شهر بغداد ( که مرکز علم و حدیث است ) در میان تمام بلاد اسلامی، بالاترین مرتبه را ، در علم الحدیث ، و درس و نشر آن دارد (2).قیلَ وَ مِنْ جَلِیِّ الْمَناقِبِ أنَّها لَمْ یُتَسَمَّ بِها مِصْرٌ (3) .
و از کتاب محاسن اصفهان ، تألیف مافرّوخی ، نقل می نماید : إصْفَهانُ بَلْدَةٌ قَدْ أسْنَی اللهُ مِنْ أیادیهِ البیضِ قِسْمَهاوَ وَفَّرَ مِنْ مَواهِبِهِ الغُرِّسَهْمَها، وَصَدَّرَ فی جَریدَةِ الْبِلادِ إسْمَها ، وألْحَقَ بِرُسُومِ الْجِنانِ رَسْمَها ، فَلا مَزیدَ عَلَیْها ، طیبَ بُقْعَةٍ وَسَعَةَ رُقْعَةٍ وَزَکاءَ تُرْبَةٍ وَصَفاءَ طینَةٍ وَ أعْتِدالِ هَواءٍ وَ عُذُوبَةَ ماءٍ وَنَظافَةَ أوْطانٍ وَ ظَرافَةَ قِطانٍ لِکَوْنِها فی نُقْطَةِ الإعْتِدالِ وَ حَیِّزِ الْکَمالِ مِنَ الإقْلیمِ الرّابِعِ الأوْسَطِ مِنْ الأقالیمِ السَّبْعَةِ ، المُجْمَعُ عَلی وُفُورِ حَظِّها مِنَ النَّبْلِ وَ کَثْرَةِ خَلاقِها مِنَ الْفَضْلِ ، وَ هِیَ بِالْمِعْیارِ الْبُرْهانی و الإعْتِبارِ الْقِیاسی ،سُرَّةُ الأرْضِ وَ غُرَّتُها وَ سَیِّدَةُ الْبُلدانِ وَحُرَّتُها(4).
ص:34
و از حافظ أبونعیم نقل می نماید که : هنگامی که دستور الهی به زمین و آسمان صادر شد که : إئْتِیا طَوْعاً أوْ کَرْهاً(1) ، زمین اصفهان به عنوان زبان زمین (فَمُ الأرْضِ وَلِسانُها ) اجابت نمود و اطاعت خود را اعلام داشت (2) .
و از حسین بن خوانسار جرباذقانی ، نقل می نماید که : أمیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند : تَداوٌو بِماءِ زَنْده رٌود ، فَإنَّ فیهِ شِفاءَ کُلِّ داءٍ (3)
وسپس می نویسد:اصفهان قبة الإسلام و همتای مدینة السّلام (بغداد) است و چنین قبّه و سرزمینی ، در میان قبّه ها و سرزمین ها ، عجیب و شگفت آور است ، و لقب و عنوان او در میان لقیها ، برتری خاص دارد (4) .
فضائل مشهور و مشهود اصفهان ، و خصال پسندیده و به شمار آمدۀ آن، به مرتبه ای شریف و جایگاهی برجسته رسیده است ، که هیچ کس از عقلاء ، آن را انکار نمی کند، و هیچ دستی توان دفع آن را ندارد (5).
امام حسن بن علی علیه السلام ، در راه سفر به جرجان ( گرگان ) وارد اصفهان گردیدند ... و همیشه ، چهره هائی از أبدال و أبرار و صلحاء و أخیار ، در اصفهان اقامت داشته اند ، و به نقلی ، همیشه سی نفر مستجاب الدّعوه ، در میان آنها بوده
ص:35
است (1) . آنگاه از جامع جورجیر ، که به وسیلۀ صاحب بن عبّاد ساخته شده ، یاد میکند(2) و فضیلت های فراوانی را در قالب شعر و نثر ، برای اصفهان ذکر می نماید و می نویسد :
أقُولُ : إنَّ الْحَقَّ أنَّها أرْفَعُ مِنْ کُلِّ هذِهِ الأوْصافِ بِکَثیرٍ ، وَ کَفاها مَنْقَبةً أنَّ جُلَّ أرْبابِ الْحِکَمِ وَ ألادابِ إرْتَقَوْا إلی مَدارِجِهِمْ وَ اُسْتَوفَوْا نَصائِبَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ، فیها (3)
یعنی : همانا حق این است که ، اصفهان از همۀ اوصاف یاد شده ، بسیار بالاتر است ، و همین بس برای منقبت اصفهان ، که عمدۀ صاحبان علم و حکمت وأدب ، در این شهر بزرگ ، به قلّه های رفیع کمال و درجات بالای علمی ، صعود نموده ، و بهره های خود را از دانش و بینش ، در این شهر ( أرزشمند و با عظمت ) به دست آورده اند ، ( و به عنوان چهره های درخشان ، در عالم علم و تحقیق ، درخشیده اند ).
آنگاه صاحب روضات ، روایاتی را که در مذّمت أهل اصفهان رسیده نقل نموده ، و می فرماید : اینها ، به دورهای مربوط است ، که قدرت و نفوذ و سُلطۀ أمویان ، بر شهر اصفهان ، جوّ عمومی این شهر را ، گرفتار دشمنی و عداوت با أهل البیت علیهم السلام عموماً، و أمیرالمؤمنین علی علیه السلام خصوصاً ، نموده بوده است (4)
و در پایان ، از منارجنبان و عظمت مُحَیِّر العُقُول آن ، یاد نموده و می نویسد :
من بارها و بارها ، با جمعی زیاد ، از این دو مناره ، دیدن نموده ام ، که وقتی یکی از آنها را حرکت دهند ، هر دو مناره و بقعه و تمام ساختمان ، شدیداً
ص:36
به حرکت می آید ، و به شکل عجیبی ، متمایل به راست و چپ می شود ، و هیچکس سرّ این مطلب را نفهمیده ، و معمارهای ماهر ، همه یقین دارند که این حرکت عجیب ، در این ساختمانی که با گچ و آجر ساخته شده ، و حرکت یک مناره ، موجب حرکت مناره دیگر و بقعه و ساختمان می شود ، با قواعد معماری، هماهنگی ندارد ، و حتی خارجی ها و فرنگی ها ، که مرتباً به دیدن این اثر عجیب می آیند ، حیرت زده می شوند، و هیچ توجیهی نیافته اند (1).
و از نکته های جالب ، دربارۀ منارجنبان اصفهان این است که ، این دو مناره و بقعۀ مجاور آن ، بر روی قبر کسی ساخته شده ، که بارها در حوادث مختلف ، تر و تازه دیده شده ، و هیچ گونه تغییری نیافته بوده، و این مطلب را ، بسیاری از موثّقین دیده و شهادت داده اند (2).
یکی از دانشمندان محقّق و متتبّع ، به نام میرزا حسین ، فرزند محمّد ابراهیم خان ، تحویلدار اصفهان در اواخر قرن سیزدهم(3) ، کتابی را به نام « جغرافیای اصفهان » تألیف نموده ، که مطالب بسیار سودمندی در آن گرد آورده ، و در معرّفی جغرافیای طبیعی و انسانی ، و آمار أصناف شهر ، قدم مثبتی برداشته است
در بخشی از کتاب ، در ضمن معرّفی 199 نوع از أصناف مردم اصفهان ، چنین می نویسد :
ص:37
نوع یک نوع مجتهدین و فضلاء ، در اصفهان بسیارند ، و به شماره در نمی آیند
هیچ ولایت در روی زمین ، مانند این بلد ، فقیه و عالم ندارد ...
چون مقتضیات موجود ، و موانع مفقود ، و در هر فن ، استادِ فاضلِ کامل ، زیاد است ، لذا محصلین علوم از بلاد ، در اینجا اجتماع میکنند ، و فارغ التحصیل می شوند ، و برای ریاست بلدان ، به أوطان ( خویش ) معاودت می کنند ، و برخی ... اقامت را ترجیح می دهند .
قریب آلإجتهاد ، فراوان و مجتهدِ مُجاز ، از صد نفر متجاوز
مُفْتیِ جایز الفتوی و جامع الشّرائط متعدّد
نوع دوّم : نوع فضلاء و علمای صاحب مسند و منصب ...
نوع سوّم : نوع طلاّب و محصلین علوم . در اصفهان کلیۀ تحصیل کننده ها
بی حساب است . مدارس بسیار است که از قدیم ، موقوفات برای آنها باقی مانده ، به مصارف طلاّب و محصّلین می رسد ، بدین جهت همۀ مدرسه ها مملو از ملاّ ، در خانه ها هم علاوه بر اینها ، مکان و سکُنی دارند .
بعضی خانواده های علماء ، که الان هر کدام ، سلسله محسوب می شوند ، از قرار تفصیل است : خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد ابراهیم کلباسی ... - خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد جعفر آبادهای ... - خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد ابراهیم قزوینی ... ، خانوادۀ مرحوم آقا سیّد صدرالدّین ..... - خانوادۀ مرحوم ملاّ علی اکبر خوانساری .....، خانوادۀ مرحوم ملاّ علی اکبر و ملاّ عبدالله اژیه ... خانوادۀ مرحوم ملاّصالح مازندرانی ...... و سایر علماء ، که صاحب محراب و منبر و أحکام شرعیّه هستند ، در این شهر بسیارند .
عادت خلق اصفهان بر آن است که ، أغلب پنج وقت فریضه را نماز فرادی نمی کنند ، و أکثر به جماعت حاضر می شوند،
ص:38
مگر أشخاص أفسار گسیخته
نوع چهارم : نوع حکمای الهی . کُمَّلین و محصّلین این فن ، در اصفهان زیاد بودند ، بسیار از بلاد بعیده آمده ، بعد از تکمیل باز معاودت نمودند . اسامی استادان علم و خانوداه های ایشان که در این شهر است : مرحوم ملاّ علی نوری ، که ثانی ملاّ صدرای شیرازی بود ، و در عصر خود ، استاد کلّ...،مرحوم میرزا محمّد حسن چینی ، استادی بود در علم ، قریب الدّرجۀ مرحوم میرزا حسن نوری ، و در تقریر ، أکمل ، و بحر وجودش بسیار با وسعت ... ، مرحوم آقا سیّد رضی لاریجانی ، از اعاظم علماء این فن بوده ، که مقابلی با مرحوم ملاّ علی نوری می نمود ... ، مرحوم حاجی محمّد جعفر لاهیجی ، کهنه استاد بوده ... ، مرحوم آقا سیّد یوسف أعمی ، استاد کاملی بود ... ، مرحوم ملاّ حسن نائینی ، مردی بود از أوتاد ، در علوم دین و دنیا یگانه ، و در عالم توحید ، مردانه ... ، در همۀ علوم ، استاد و فرید دهر بود ، خاصّه حکمت الهی و انواع علوم ریاضی ، از صبح تا به شام ، طلاّب علوم مختلفه ، دسته دسته ، پیوسته به مدرسش حاضر می شدند ، و استفاده می کردند ... ، مرحوم آقا علی اصغر همدانی ، آن هم در همه چیز فرد بود ... ، مرحوم میرزا مهدی رشتی ... ، جناب آقای میرزا أبو الحسن(1) ... ، در علوم أدبیّه و ریاضی و غیره ، کامل ، و در حکمت الهی ، وحید دوران ، سی سال است مجرّدانه ، در تهران تدریس می نماید ، و در این فنّ شریف ، استادِ کاملِ بی نظیر ... ، جناب آقای آقا محمّد رضا قمشه ای ، از عظماءِ علماءِ این فن ، و خدمتِ غالبِ استادانِ بزرگ را درک نموده ، و تحصیل فرموده ... ، سالها است در اصفهان تدریس می نماید ... .
ص:39
نوع پنجم : سادات عالی درجات و سلاسل ایشان . سلسلۀ سادات امام جمعه ... ، سلسلۀ سادات پا قلعه ، معروف به سادات مدرّس ... ، سلسلۀ سادات خواجوئی ، سلسلۀ سنگینی است ... ، سلسلۀ سادات طباطبائی ، در همه جا هستند سلسلۀ سادات بید آبادی ، أولاد مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر حجّة الإسلام ( شفتی ) ... سلسلۀ سادات إمامی ، که زیاد و فراوانند ، سلسلۀ سادات تکمه چین ... ، سلسلۀ سادات چهارسوق شیرازیها ( سادات روضاتی - خوانساری ) ، سلسلۀ سادات کلیشادی ... ، سلسلۀ سادات قاضی عسکر ... ، سلسلۀ سادات میر محمّد صادقی ... سلسلۀ سادات سیّد منصوری ... ، سلسلۀ سادات یزد آبادی ... ، سلسلۀ سادات گلستانه ... ، سلسلۀ سادات شاهشاهانی ( شهشهانی) (1) (2) .
میرزا حسین خان ، در دنبالۀ مطالب یاد شده ، از نوع میرزایان استیفاء ، و سلاسل ( سلسله های ) ایشان ، که از قدیم در جزو أرباب قلم اصفهان ، صاحبان منصب و مسند بوده اند (3) ، و هم چنین ، از نوع أطّباء و نوع روضه خوانان ، که طبیبان روحانیند (4)، و نیز ، از نوع علماء هیئت و نجوم و رمل و جفر و عدد و هندسه و جبر و مقابله و جرّ أثقال و مناظر و مرایا و سایر فنون ریاضی ، از علوم غریبه و غیره ، که در زمان صفویّه شیوع تمام داشته ، بلکه همۀ علوم ایران در آن عهد ، به حدّ کمال رسیده (5) یاد نموده ، و معرّفی کرده ،
ص:40
و سپس از نوع خوشنویسان و نوع شعراء یاد کرده(1)، و بدین وسیله ، اصفهان را مرکز علم و دانش و هنر و ذوق و سلیقه و ابتکار و قریحه معرّفی نموده است
نویسندۀ یاد شده ، علاوه بر مطالب فوق ، در بخش معرّفی و بیان صفات وحالات و عادات مردم اصفهان ، أقلیّت آنها را ، گرفتار صفات بد ، از قبیل : ریاکاری و فساد و نفاق و ... ، دانسته ، و أکثریت آنها را ، گروه مقلّدین و مقدّسین و محسنین ، از عامی و عالم ، که محاسن واقعی دارند ، تقریباً هفت عُشر از مردم اصفهان دانسته و نوشته است :
غالباً مروّج آداب شریعت و مرید مجتهدین و واعظین و مواظب نماز جماعت و أذکار ، و مراقب مسائل دین و قرآن و پرهیزکار و خالص العقیده ، و حلال خور و صادق القول ، و متواضع و مهمان پذیر ، و آبرو دوست و میانه رو و با عصمت ، و غیور و حلیم و ظریف و با شرم ، و با حقوق و با حساب
و دوراندیش و مآل بین و محتاط ، می باشند (2)
نویسندۀ یاد شده ، أکثریت زنهای اصفهانی را ، با چنین أوصافی ستوده است : ... بعد از فراغت از خانه داری ، مشغول خیاطی و چرخ ریسی و سایر هنرها و کسب های یدی ( دستی ) و أخذ مسائل شرعیّه ( هستند ) ، و مواظب نماز و روزه ، و معتقد به ختم و أدعیه ( می باشند ) . تکاهل و تعیش و بطالت ، میان آنها ننگ است ... ، چندین سبب دارد که غالب زنهای این شهر ، خود سر و بدهوا
ص:41
نیستند ، یکی از اوامر و نواهی و مواعظ علماء و فضلاء ، که کوچه به کوچه ، ملاّ و مجتهد سکنی دارند ، و در اجرای حدود شرعیّه ، دائم ساعی و جاهد می باشند ، ویکی مواظبت خویشان و شوهران بر ایشان، و یکی کثرت عیال باری و زحمت خانه داری ... (1).
نویسندۀ محقّق ، محمد مهدی اصفهانی ، در کتاب ( نصف جهان ) تحقیق مفصّل و جالبی دربارۀ اصفهان نموده ، و در ضمن بخشهای کتاب ، چنین توصیفی دارد
از جملۀ أمکنۀ معروفۀ اصفهان ، یکی تخت فولاد است ...، و قبور جمعی از أجلّۀ علماء و عرفاء و حکماء در آن است ، و أکثری مقبره دارند، و عماراتی که در اینجا است ، تکیه می نامند، و از جمله : تکیۀ میر ابوالقاسم فندرسکی استر آبادی است ، که به تکیۀ میر معروف است ، مشارالیه ، حکیمی فاضل ، وعارفی کامل بوده است ...، و دیگر قبر آقا محمّد بید آبادی اصفهانی است ، که حکیمی عارف و دانائی کاشف أسرار بوده ، و از قدماء ، بابا رکن الدّین است ،صاحب تکیه و دستگاه ، که مرحوم محمّد تقی مجلسی ، کرامت غریبی از او نقل می کند ... و دیگر از علماء ، آقا حسین و آقا جمال خوانساری ، و میر اسماعیل خاتون آبادی ، و میرزا محمّد علی ، مشهور به میرزا مظفّر ، و فاضل هندی و ملاّ مهراب مازندرانی ، و مرحوم شیخ محمّد تقی و جمعی کثیر ، که شمار آن ممکن نیست ، در آنجا می باشند (2) ... در اصفهان ، چهارصد مسجد جامع
ص:42
بزرگ، و یک مسجد قابل ذکر هست (1)، و از جملۀ آن چهارصد مسجد ، یکی مسجد جامع عتیق است ، که مخصوصاً به مسجد جامع موسوم است ... دوّم از مساجد بزرگ معتبر ، مسجد جامع عبّاسی است ، که به مسجد شاه معروف و در سمت جنوب میدان نقش جهان است ... ، مسجد جامع سوّم ، مسجد موسوم و مشهور به مسجد حکیم است ... مسجد جامع چهارم ، مسجدی است که مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر مجتهد رشتی در محلّۀ بید آباد ساخته است ... ، أمّا مسجد دیگر ، که قابل بیان و تعریف است ، مسجد مشهور به شیخ لطف الله است ... (2) .
أمّا مدارس این شهر ... ( نویسندۀ یاد شده، از صفحۀ 69 تا 73 کتاب خود ، به معرّفی آنها پرداخته است ) .
در این دائرة المعارف ، که به زبانهای آلمانی و انگلیسی و فرانسوی ، منتشر شده ، و سپس به زبان عربی ترجمه گردیده ، در جلد 2، از صفحۀ 258 تا 263، به بحث دربارۀ اصفهان و عظمت آن پرداخته شده ، و این شهر ، با عبارت جامع :
هِیَ الأنَ أَهَمُّ مُدُنِ ألْعِراقِ الْعَجَمِیِّ (3) مهمترین شهر در تمامی عراق عجم ، معرّفی گردیده است ، و مسجد شاه ( مسجد امام = جامع عبّاسی ) در اصفهان ، از زیباترین ساختمانهای عالَم
ص:43
دانسته شده (1) و نیز ، در آن کتاب ، آثاری از هنر و معماری اصفهان ، تشریح
شده است .
علاّمۀ محقّق ، آیة الله ، آقا سیّد محسن أمین شامی عاملی ، در کتاب شریف أعیان الشّیعه ، می نویسد : اصفهان ، شهری است بزرگ و مشهور ، که از أعلام وأعیان بلاد می باشد ... ، از این شهر ، بسیاری از علماء مسلمین برخاسته اند ، وأهل آن در زمان قدیم ، منحرف از مسیر مکتب أهل البیت علیهم السلام بوده اند ... ،
و لکن در زمان حکومت صفویّه ، دار الملک و دار العلم گردید
و همۀ اهل آن ، شیعه شدند، تا به امروز 0 أهل اصفهان ، معروف به تیز هوشی وحذاقت و خوش فکری ، و صنعتهای ارزشمند و ریشه دار ، می باشند (2).
دانشمند بزرگ عرب ، محمّد فرید وجدی ، در دائرة المعارف مشهور خود می نویسد : اصفهان ، شهری است از مشهورترین شهرهای فارسی ... که در گذشته ، پایتخت بلاد فارسی بوده، و هم اکنون از بزرگترین بلاد عجم ، به شمار
ص:44
می رود(1).
دانشمند محقّق و متتبّع ، حاج میرزا حسن خان انصاری ، در کتاب (تاریخ اصفهان و ری ) می نویسد : ... مردمش عموماً دانش پژوهند . هر یک خواندن و نبشتن نیکو میدانند ، صنعتگران و دکّان داران ، أشعار بزرگانی از شعرای پارسی زبان را محفوظ دارند ، و تجّارشان حاذق و دانا و أصحاب نشاط و خوش گذرانند(2)(3).
عدد ( اصفهانی ) را با ( زیرک ) « 237 » مطابق یافته اند ، و بزرگ دلیل بر زیرکیِ اصفهانیان ، گردش حضرت سلمان به گرد جهان ، در پیدایش حق ، چون از روایات صحیحه ، به یقین رسیده ، که حضرتش از دهقان زادگان جی اصفهان، بوده است(4).
دانشمند محقق و متتبع ، و چهره نامدار فرهنگ و ادب فارسی ، علی أکبر دهخدا ، در لغتنامه دهخدا، در یک بررسی بسیار مفصل و جامع در جلد هفتم ، از صفحه 2774 تا 2808، درباره تمام مشخصات تاریخی ، معماری ، علمی
ص:45
و فرهنگی و آثار بزرگ تاریخی اصفهان بحث نموده ، و ستایش هائی از این شهر دارد ، که ذیلاً به برخی از آنها توجّه می نمائیم : ... هوای لطیف دارد و أهل وی زیرک باشند در صناعتها ... (1)، أغلب ، شجاع و مبتکر و کریم و مهمان نوازند ، و در این باره أخبار عجیبی از آنان نقل شده است ... و در علوم وصناعت ، ماهرند (2) ، مدارس قدیم ، بحمد الله هنوز دائر است ، و طلاّب علوم قدیم ، عدّه ای در دورۀ مقدّمات و عدّه ای در علوم شرعی اشتغال به فقه و اصول و حکمت دارند ، درس خارج هم در اصفهان معمول است ، طبّ قدیم نیز تدریس می شود ... ، در مدارس عمده ، از قبیل : مدرسۀ صدر و چهارباغ و جدّۀ بزرگ و جدّۀ کوچک و مدرسۀ نیم آورد و مدرسۀ ملاّ عبد الله ، طلاّبی اشتغال به تحصیل و مباحثه دارند ... ، کتب درسی ... از قبیل : معالم و شرایع و شرح لمعه و ریاض و مکاسب و کفایه و قوانین و کتب طبّی از قبیل : شرح نفیسی و شرح أسباب و قانون شیخ الرئیس و کتب چگمی و کلامی ، از شرح منظومه و شرح تجرید و شرح اشارات و شوارق و أسفار تدریس می گردد(3) .
... شهر زیبای اصفهان ، از قدیم ترین روزگاران ، مرکز صنایع و هنرهای زیبا بوده و شاهکارهای هنری هنرمندان آن ، هم اکنون نیز در بناهای با شکوه تاریخی آن شهر ، متجلّی است و دیدۀ هر بیننده را خیره می سازد . در این بناها هنرنمایی هائی به چشم می خورد که نشانۀ چیره دستی هنرمندان این شهر در
ص:46
صنایع معماری ، بنائی ، محراب سازی، مناره سازی ، گنبد سازی ، کاشی کاری و جز اینها است ... (1).
وی در کتاب ( اصفهان ) می نویسد : یگانه شهر بزرگ ایران ، اصفهان است ، که از قدیم ترین أزمنۀ تاریخی بجا مانده ، و در تمام تواریخ ، نام آن دیده می شود ، حتی اگر به کتیبه های میخی ، که متعلّق به دو یا سه هزار سال پیش از میلاد است مراجعه شود ، می بینیم ( أنزان ) که شامل ناحیۀ اصفهان بوده ، حدّ شرقی ممالکی است که بابلی ها از آن اطلاّع داشته اند ، و قبل از کورش ، مرکز اقتدار هخامنشیان ، در اصفهان بوده ، و پس از کورش ، اسم آنزان ، تبدیل به گابیان شده ، و استرابن هم ، آن را به این اسم نامیده است . لفظ گابیان کم کم تبدیل به گابید و آن ، به جی ، تغییر یافت .
مورّخین ، نامش را به صور مختلفه ، اسپهان ، اسپاهان ، سپاهان ، اسپدان و آپادانا نوشته اند ... ، در تمام دورۀ ساسانیان ، شهر اصفهان ، مقرّ حاکم آن ولایت ، و یکی از ضرّابخانه های بزرگ بوده ، و حتی در صدر اسلام هم، ضرّابخانۀ بزرگی بوده است (2) .
نویسندۀ متتبّع ، مرحوم أبو القاسم رفیعی مهر آبادی ، در مقدّمۀ کتاب ارزشمند ( آثار ملی اصفهان ) می نویسد :
ص:47
قدر مسلّم این است که اصفهان در گذشته ، أهمیّت تاریخیِ بسزائی داشته ... و رجال و علماء و محدّثان و عرفاء و شعراء و ادباء و ... و مردمانی هنرمند و حِرفت أندوز و بصیر ، از آنجا بر خاسته اند ، و در أزمنۀ پیش از اسلام و بعد از آن ، حوادثی بزرگ و تحوّلاتی سترگ ، در آن روی داده است (1).
اصفهان از آغاز ظهور و نشر اسلام در ایران ، دارای سوابق ممتدّ و مشعشع تاریخی می باشد، و با داشتن مساجد بسیار کهن و أماکن مقدّسه ، تاریخچۀ وقف آن أعصار ، فوق العاده مهم و شایان توجّه است .
مسجد جمعۀ اصفهان ، که قسمتهای مختلف آن ، نمودار فنّ معماری و سلیقه و ذوق هنرمندان ایران ، طی قرون متمادی است و تحوّلات ساختمانی و گچ بری و آجرکاری و کاشی سازی و اقسام هنرهای جالب در حجّاری و منبّت کاری وغیره ، از قرون اوّلیۀ اسلام را نشان می دهد و از نودار شاهکارهای باستانشناسیِ ایران، در دوره های دیلمی، سلجوقی و صفوی می باشد .
میدان شاه ( منظور میدان امام است ) مسجد شاه ( منظور مسجد امام است )، مسجد شیخ لطف الله ، عالی قاپو ، چهلستون ، مدرسۀ چهارباغ ، مساجد و مدارس و مناره ها و امامزاده ها و بقعه ها و کاروانسراهائی که در کلیۀ نواحیِ اصفهان و اطراف شهر وسیع ، وجود دارد ، این منطقه را شهری تاریخی به دنیا معرّفی کرده و مجموعه ای از آثار معماری و هنری ایران ، طیّ مدّتی قریب ده قرن گذشته ، می باشد .
ص:48
کثرت اوقاف اصفهان
و به موازات همین اهمیّت تاریخی و باستانشناسی ، اصفهان از لحاظ توسعۀ اوقاف و کثرت موقوفات ، شایان اهمیّت و مطالعه است ، و با داشتن مساجد وأبنیۀ خیریّۀ قدیمی ، تاریخچۀ وقف آن ، از أعصار قدیم ، به دوران آل بویه و سلجوقیان و دیلمیان ، می رسد (1).
در بخش أعلام فرهنگ معین ، از آبادی گستردۀ اصفهان در زمان صفویّه یاد شده ، تا آنجا که نقل نموده ، آن را نصف جهان دانسته اند ، و جمعیّت اصفهان را در ردیف اوّل شهرهای جمعیّت کشور ، پس از تهران دانسته و در پایان گفتار ، بیان نموده است :
اکنون ، از حیث آثار تاریخی، از معروف ترین شهرهای ایرانست (2).
دانشمند محقّق ، غلامحسین مصاحب ، در دائرة المعارف خود ، که به نام ( دائرة المعارف فارسی ) نامیده شده ، می نویسد:
... پایتخت چند سلسله از سلاطین سابق ایران ، سوّمین شهر بزرگ و از شهرهای تاریخی کشور، در 420 کیلومتری تهران ...... دارای آب و هوای معتدل و فصول منظّم است . اصفهان مملو از آثار هنری و اماکن تاریخی است ، از جمله ، مسجد جمعه ، مسجد شاه ، و مساجد دیگر ... مدرسه ها ... أمکنۀ زیارتی
ص:49
و مقبره ها و بقعه ها... مناره ها ... کاخها و میدانها و خیابانها و باغها و پلها ......(1).
در این دائرة المعارف ، در تحت عنوان اصفهان ، در جلد 6 از صفحۀ 23 تا 32، به شکل مبسوطی شرح و تفصیل داده شده ، و زیبائی های این شهر از نظر طبیعی و مناظر دل انگیز ، مورد معرّفی قرار گرفته ، و از زاینده رود و ساختمانها و آثار تاریخی مهمّ اصفهان ، همانند : مسجد جامع ، مسجد شاه ( مسجد امام فعلی )، مسجد شیخ لطف الله ، مسجد و مدرسۀ چهارباغ ، منارهای مهم و تاریخی و ... معرّفی گردیده ، و عظمت علمی و دینی شهر ، با ذکر نمونه هائی از
خاندانهای علمی ، همانند : خاندان صدر ، مجلسی ، خوانساری ، طباطبائی ، تویسرکانی ، کلباسی ، شفتی ، مدرّس ، خاتون آبادی ، فشارکی ، روضاتی و ...، و ذکر چهره هائی از شخصیّت های علمی و معرّفی بانوی بزرگ و مجتهدۀ ایرانی ، مورد توجّه قرار داده شده ، و شعرای نامدار و عرب زبانی که از اصفهان درخشیده اند و در عالم أدب عربی و اسلامی ، نام و عنوان یافته اند، همانند : عبدان اصفهانی ، أبو سعید رستمی ، أبو محمّد خازن ، أبو العلاء أسدی ، أبو الحسین غویری و ... ، شاهد کمال أدبیِ اصفهان ، حتی در أدب عربی ، به شمار آمده ، و سپس چنین توضیح داده شده است : وَعَدا عَنِ الشِّعْرِ وَ الأدَبِ ، فَقَدْ أخْرَجَتْ إصْفَهانُ أعْلامَ الْفُقَهاء وَ الْمُحَدِّثینَ ... وَبَعْدَ أنْ سادَ التَشَّیُعُ فیها ، أصْحَبَتْ ذاتَ حَوْزَةٍ عِلْمِیَّةٍ شیعِیَّةٍ مِنْ أکْبَرِ الْحَوْزاتِ الْعِلْمِیَّةِ، وَتَتالی فیها ، کِبارُ عُلَماءِ الشّیعَةِ ، حَتَّی الْیَوْم (2).
ص:50
و در جای دیگری نوشته است :
وَلاتَزالُ إصْفَهانُ، حَتَّی الْیَوْمَ مَقَرّاً لِلدِّراساِت الدّینَّیةِ وَیَبْلُغُ عَدَدُ طُلاّبِها مایَزیدُ عَلی
خَمْسَمِأَة طالِبٍ تَأْویهِمٌ الْمَدارِسُ الأتِیَةُ ...، و آنگاه هجده مدرسۀ علمیّۀ دینیّه را ، اسم برده است (1).
و هم چنین در معرّفی شهر اصفهان ، از مزار و بقعۀ علاّمۀ مجلسی و اجتماع زائرین برای زیارت آن بزرگمرد ، و نیز از مقبرۀ صاحب بن عبّاد، یاد نموده و مهاجرت علماء بزرگ را از دیگر بلاد اسلامی ، همانند جبل عامل ، نشانۀ علم دوستی و دین داری و قدر شناسی مردم اصفهان شمرده ، و بیان داشته است که ، مسجد شیخ لطف الله عاملی ، که برای یک دانشمند عاملی ساخته شده ، نشانۀ وفاداری و علاقمندی اصفهان به علم و دانش می باشد (2). و در یک عبارت کوتاه ، از مرکزیّت علمی و دینی و تشیّع اصفهان ، چنین یاد شده است :
... وَ لکِنْ إصْفَهانُ صارَتْ فی دَوْلَةِ الصَّفَویّین دارَ الْمُلْکِ وَ دارَ الْعِلْمِ ، وَصارَ جَمیعُ أهْلِهَا الْمُسْلِمینَ ، شیعَةً إلَی الْیَوْمِ (3).
ص:51
استاد باستان شناس معروف ، آقای دکتر هنرفر ، در کتاب ( راهنمای اصفهان ) می نویسد : اصفهان از جمله شهرهائی است که ، شاید تاریخ و سابقۀ آن ، به سابقه و قدمت کشور ایران ، برسد ، و در عموم دوره های تاریخی ، از شهرهای بزرگ و مشهور ایران ، به شمار می رفته است . نویسندگان قدیم ، بنای اصفهان را به طهمورث دیوبند ، سوّمین پادشاه از سلسلۀ پیشدادیان ، نسبت داده اند . از جمله ، صاحب نسب نامه ، که در ابتدای سلطنت سلجوقیان ، می زیسته ، و رساله ای در أنساب ملوک پارس نوشته ، در این مورد تصریح نموده و می گوید: که طهمورث ، ابتداءً دو بنا و آبادی ، در این محل نزدیک به یکدیگر طرح نموده و بساخت، و یکی را ، سارویه و دیگری را مهرین ، نام نهاد و به مرور زمان ، جمعیّت و آبادی آنجا زیاد شده به یکدیگر پیوست ، و شهری معتبر گردید .
آنچه مسلّم است ، بانی این شهر ، هر که بوده از اهل علم و حکمت و با کمال دانش و حذاقت و مهارت بوده ، و با دقّت زیاد و ملاحظۀ کیفیت خاک و خوبیِ آب و هوا ، و نزدیکی آب به سطح زمین ، و دسترسی به رودخانه و سایر محاسن در این محل بنای شهری نموده ، چه هیچ موضعی از أطراف دور و نزدیک جلگه ای که شهر اصفهان در آن واقع شده ، متّصف به این صفات نیست (1).
اصفهان پیوسته مهد علم و ادب ایران بوده ، و در رشته های مختلف علم وأدب و تاریخ و فلسفه ، مردان بزرگی از آن برخاسته اند ... ، در بعضی فنون شعر و ادب ، مانند قصیده سرائی و ترجیع بند ، اصفهان سخنوران بزرگی مانند :
ص:52
جمال الدّین عبد الرّزاق و کمال الدّین اسماعیل و هاتف ، داشته است (1).
مدارس قدیمۀ اصفهان ، محلّ تدریس و تحصیل علوم مذهبی و الهیّات و حکمت و ادبیّات بوده است ... ، معمولاً زندگیِ طلبگی ، بسیار ساده و بی پیرایه بوده ، اطاق طلبه ، با فرشی بسیار ساده مفروش می شده ، و غذای او ، ساده ترین مأکولات بوده است ، از این جهت ، تمام حواسّ آنها متوجّه تحصیل و فراگرفتن معارف زمان می شده ، و أغلب ، در بین آنها نوابغی به ظهور می رسیده اند .
کلیۀ دانشمندان و رجال علمی و سیاسی قدیم ایران ، مانند : خواجه نظام الملک و ابن سینا و أبوریحان بیرونی و إمام غزالی و خواجه نصیر طوسی و سایرین از علماء و أدباء و روحانیّون طراز أوّل و حکماء و فلاسفه ، مدارجِ تحصیلی را ، در همین نوع از مدارس طلبه نشین ، پیموده اند (2) .
باستان شناس یاد شده ، در کتاب اصفهان ، ( در مقدّمه ) نوشته است :
اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی ایران است . حُسن موقع جغرافیائی و طبیعی آن در مرکز فلات ایران و خاک حاصلخیز و وجود زاینده رود ، در همۀ دروانهای گذشته ، به آن امکان داده است که ، از مراکز مهم فعّالیّتهای نژاد آریائی ساکن این مرز و بوم باشد . همیشه آب و هوای آن در خوبی ، ضرب المثلِ نویسندگان و شعرا بوده، و مردم آن ، به داشتن هوش و ذکاوت فوق العاده ، و ابتکار و هنرمندی ، ممتاز بوده اند .
خاک اصفهان را ، از دیرباز هنر پرور ، و مردمِ آن را ، هنر آفرین ، معرّفی
ص:53
کرده اند ... ، در دوره های اسلامیِ تاریخ ایران ، و طیّ چهارده قرن أخیر ، پیوسته از شهرهای مهمّ ایران به شمار رفته ، و چند دوره پایتخت بوده ، بخصوص در دوران سلاجقه ، پایتخت امپراتوریِ پهناوری بوده ، که یک مرز آن ، رود جیحون ، و مرز دیگرش دریای مدیترانه بوده است ، و در دوران صفویّه ، که پایتخت این سلسله بوده ، شهرت جهانی داشته است . دربارۀ تاریخ و جغرافیا و رجال و نویسندگان و شعراء و آثار تاریخی و اماکن مقدّسه و سنن و آداب و رسوم و شعائر محلّیِ آن ، از قرن سوّم هجری تا زمان حاضر ، کتب متعدّدی به وسیلۀ مورّخان و نویسندگان ، تدوین شده است (1)(2).
هم چنین باستان شناس نامی و محقّق یاد شده ( دکتر هنرفر ) در کتاب ( آشنائی با شهر تاریخی اصفهان ) ، توصیفی جالب ، از اصفهان و عظمت تاریخی و طبیعی و علمیِ آن نموده ، که ذیلاً نقل می گردد :
اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی است ، و موجودیّتِ تاریخیِ آن ، به هزارۀ سوّم قبل از میلاد هم ، می رسد . حُسن موقع طبیعی و جغرافیائی آن ، در مرکز فلات ایران ، و خاک حاصلخیز و مصون بودن از آفات ارضی و سماوی ، و وجود زاینده رود ، در همۀ دوره های گذشته ، به آن امکان داده است که از
ص:54
مراکز مهمّ فعالیّت های اقوام آریائیِ ساکن این مرز و بوم باشد .
در دوره های اسلامی تاریخ ایران ، و طیّ پانزده قرن اخیر ، پیوسته از شهرهای مهمّ ایران محسوب می شده ، و در دوره های آل زیار و آل بویه وسلاجقه و صفویّه ، پایتخت ایران بوده است ، و بخصوص ، در دوران سلجوقیان ، پایتخت امپراطوری گسترده ای بوده ، که یک مرز آن رود سیحون ، و مرز دیگرش سواحل شرقی دریای مدیترانه بوده است ، و از سال 1006 هجری به بعد ، که پایتخت شاه عبّاس اوّل از قزوین به اصفهان انتقال یافت ، در مدّتی قریب به یک قرن و نیم ، پایتخت سلسلۀ صفویّه بوده ، و شهرت جهانی داشته است . مورّخین و باستان شناسان و ایران شناسانِ خارجیِ یک قرن أخیر اروپا ، اصفهان را در ردیف شهرهای مهمّ درجۀ أوّل تاریخی دنیا ، مانند پکن و ونیز و رم و فلورانس ، معرّفی کرده اند ، و
از نظر نفاست و اهمیّت تاریخی - اسلامی آن ، ستارۀ جهان اسلام
لقب گرفته است (1)
دبیر کنگرۀ بزرگداشت اصفهان ، آقای دکتر صلواتی ، در مقدّمه ای بر کتاب ( الإصفهان ) از ( سیّد علی جناب ) می نویسد :
اصفهان ، در طول اعصار و قرون ، مرکز تلاش و فعّالیّت و هنر و صنعت بوده است . چه بسیار شایستگانی که توانستند در این شهر بزرگ ، منشأ خدمات و آثار ارزنده ای برای مردم باشند ، و چه بسیار گامهای مفید و مؤثّری که برای اعتلای انسانیّت برداشتند و در دوران پرشکوه پیروزی انقلاب اسلامی نیز ،
ص:55
مردم اصفهان نقش سازندۀ خود را به نحو أحسن ایفاء نمودند و با تربیت عالمانی شایسته ، فقیهانی با تقوی ، هنرمندانی متعهّد ، شاعرانی متبحّر ، به تاریخِ خود جلایِ بیشتری بخشیدند .
کنگرۀ بزرگداشت اصفهان ، بهانه ای بود تا اندیشمندان کشور ، گوشه هائی از این ارزشها را به جهانیان و به نسل آینده ، نشان دهند و نوشته ها و کتابهائی را در زمینۀ فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم ، عرضه نمایند (1)
در دائرة المعارف تشیّع، جلد 2، از صفحۀ 215 تا 220، دربارۀ عظمت علمی و ادبی و تاریخی و هنری اصفهان ، و تا صفحۀ 228، در معرّفی جمعی از چهره های برجستۀ عملی و ادبیِ شیعه ، که از مفاخر اصفهان می باشند ، بحث و بررسی شده است .
در این بررسی ، علاوه بر بیان مزایای طبیعی و اجتماعی اصفهان ، از آثار تاریخی و معماری های هنرمندانۀ آن ، بحث شده و نقش برجستۀ علماء و رهبران اصفهان ، در مسائل علمی و دینی و اجتماعی ، مورد توجّه قرار گرفته، و در ضمن این بررسی، آمده است :
اصفهان در دورۀ اسلامی ، فقهاء ، دانشمندان ، فیلسوفان ، تاریخ نگاران ، عرفاء ، شاعران و هنرمندان بسیاری ، در دامان خود پرورده است ، و شمار زیادی از علمای اسلامی ، در این شهر ، به تحصیل علوم پرداختند .
پاره ای از علماء ، در جاهای دیگر ، تولّد یافتند و بر آمدند ، امّا به واسطۀ طول اقامتشان در اصفهان ، به اصفهانی شهرت یافتند ، و برخی نیز در اصفهان
ص:56
تولّد و پرورش یافتند ، أمّا از این شهر بیرون رفته ، و در جاهای دیگر سکونت گزیدند .
از علمای شیعیِ اصفهان ، أبو الفرج اصفهانی (م 356 ق ) أبوعلی مسکویه (م 421 ق ) أبونعیم اصفهانی (م 430 ق ) شاه علاء الدّین محمّد اصفهانی (م 850 ق ) ملاّ محمّد تقی مجلسی (م 1070 ق) ملاّ محمّد باقر، مجلسی دوّم (م 1111 ق) آقا محمّد بید آبادی (م 1198 ق) محمّد ابراهیم کلباسی (م 1261 ق) شیخ محمّد حسن اصفهانی ، معروف به صاحب جواهر (م 1266 ق ) أبو المعالی کلباسی (م 1315 ق) سیّد ابوالحسن اصفهانی ...، و از گویندگان نامی این شهر : شفائی اصفهانی ، شیخ محمّد حزین، آذر بیگدلی ، هاتف اصفهانی ، مجمر اصفهانی ، والۀ اصفهانی ، سروش اصفهانی و ... را می توان نام برد (1).
دانشمند محقّق ، عبد الغفور بلوشی ، در مقدّمه کتاب طبقات المحدّثین بإصبهان ، جمله هائی جالب دربارۀ سابقۀ علمیِ اصفهان آورده ، که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می نمائیم : ... اصفهان از قرون اوّلیۀ اسلامی محلّ مهاجرت علماء ، برای به دست آوردن حدیث بوده ، و طالبین حدیث ، در این شهر ، بار می انداخته اند ، تا آنجا که شهر اصفهان ، در کثرت حدیث ، و علوّ سند (2) با شهر بغداد ( که مرکز
ص:57
علوم اسلامی بوده ) مشابهت داشته ( و پهلو به پهلو می زده است ) (1).
... أهل اصفهان در نو آوری ، در صناعات دستی محلّی و دقیق ، بی نظیرند ، و در این زمینه ، همانند ندارند ... ، در هر فنّی ، صنعت گران اصفهانی ، بر دیگر صنعتگران برتری دارند، تا جائی که یک روسری به اندازۀ چهار زرع می بافند ، که فقط وزن آن چهار مثقال است ( و با موادّی بسیار کم ، محصولی بزرگ و دقیق عرضه می نمایند ) و نیز ، کوزه گری هنرمند ، کوزه ای می سازد ، به وزن چهار مثقال ، که هشت رطل آب در آن جای می گیرد، و بر همین مقیاس ، هنرمندان ( مبتکر و ظریف کارِ اصفهانی ) در همۀ زمینه ها ، آثار هنریِ خود را عرضه می نمایند (2).
اصفهان شهری است عظیم ، از برجسته ترین و پر آوازه ترین شهرها ، که در برگیرندۀ أقسام صفات شایسته ، از قبیل خاک پاکیزه ، هوای سالم ، گوارائیِ آب، جَوِّ با صفا ، بدنهای سالم ، صورت زیبای مردم ، مهارت و حذاقت در علوم و صنایع ، می باشد (3).
... به خاطر اهمیّت و بر جستگی های اصفهان بوده ، که همیشه مردمِ دیگر شهرها، با دید شگفتی و إعجاب به اصفهان می نگریسته اند، و مایل بوده اند که به اصفهان هجرت کنند ، و أثر این توجّه ، همانا دانشمندان بزرگ و پیشوایان علوم و صنعتگران ماهر و تجّار حاذقی هستند ، که از این سرزمین ارزشمند برخاسته اند ، و در عالَم علم و صنعت درخشیده اند ، و گواه این علاقۀ شدید به
ص:58
شهر اصفهان ، یکی گفتار سعید بن مسیّب ( که از تابعین بزرگ است ) می باشد ، که گفته است : اگر من مردی از قریش نباشم ، دوست می دارم از أهل فارس یا اصفهان باشم(1)، و نیز گفتار او است که اظهار داشته : اگر آرزو داشته باشم که أهل شهری باشم ، آرزویم این است که از أهل اصفهان باشم (2) .
... تعجّب و شگفتی نیست اگر اصفهان ، خانۀ سنّت پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و محلّ مهاجرت علماء ، و بار أنداز سفر آنها باشد ، و مساجد و مدارس آن، جایگاه شور و نشاط علماء و دانشمندان قرار گیرد، تا جائی که نظام الملک ، در قرن پنجم، یکی از مدارس بزرگ خود را ، در شهر اصفهان ، تأسیس نموده است (3)
فَصارَتْ حَقّاً ، دارَ هِجْرَةٍ لِلْعُلَماءِ وَ مَحَلَّ نَشاطِهِمْ حَتّی أقْبَلَ بَعْضُ الرّؤساءِ وَ الْعُمّالِ یَتَنَشَّطُونَ إمّا فی تَلَقِّیِ الْحَدیثِ أوْ إکْرامِ الْمُحَدِّثینَ (4) .
کانَ لإصْبَهانَ مَکانَةٌ عِلْمِیَّةٌ مَرْمُوقَةٌ بِحَیْثُ صارَتْ مَقْصَدَ الْقاصی وَالْدّانی وَ لأسیَّما بَعْدَ مَا اسْتَوْطَنَها عَدَدٌ مِنْ کِبارِ الْحُفّاظِ الْمُحَدِّثینَ (5)
یعنی : اصفهان همانند بغداد بود در علوّ اسناد و فراوانی حدیث و نشر آن
نویسندۀ متتبّع و مشهور ، مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، متوفّای : 1416 قمری ، در مقدّمۀ تذکرة القبور مرحوم آخوند گزی ، که به نام رجال اصفهان منتشر نموده ، نوشته است : شهر اصفهان از قدیم ترین ازمنۀ تاریخی ، مجمع أرباب فضل و کمال و مرکز أصحاب وجد و حال بوده ، و همیشه علماء بسیار و فضلاء و دانشمندان بی شمار ، از آن برخواسته اند ، و چون در مرکز
عراق عجم (طبق تقسیمات قدیم ) و بالنّتیجه در مرکز مملکت ، واقع بوده است اور چندین دوره ، پایتخت سلاطین واقع شده است ، که مهمترین آنها در زمان سلاجقه ، و بعداً در زمان صفویّه بوده ، پادشاهان بزرگ ، در آبادی ظاهری آن کوشیده ، و علماء ، بر اهمیّت واقعیِ آن افزوده اند . علی هذا ، در هر زمانی عدّه ای از بزرگان ، همّت نموده، و کتبی در تاریخ و جغرافیا و رجال اصفهان ، نگاشته اند ، که از آن جمله است ... (1).
و نیز ، دانشمند محقّق و متتبّع، یاد شده ، که دربارۀ شرح حال علماء و بزرگان اصفهان ، تألیفات زیاد از خود بجای گذارده و در حدود هشتاد أثر قلمی دارد، در مقدّمۀ کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، می نویسد :
اصفهان از قرون اوّلیۀ اسلام ، مرکز علم و دانش بوده ، علماء و عرفاء وحکماء و شعراء و محدّثین و رُواة و وعّاظ و گویندگانِ زیادی از آنجا
ص:60
بر خاسته اند ، که جهت أخذ علم و حدیث به این شهر و آن شهر مسافرت نموده ، و به خدمت بزرگان علم و رواة أحادیث رسیده ، و از هر یک ، نکته ای آموخته ، تا خود عالمیِ بزرگ و حافظی ثقه ، یا فیلسوفی عالیقدر و عارفی گرانمایه ، و شاعری نامدار شده اند ، سپس به مَوْلِد خود مراجعت نموده یا برای خدمت بیشتری به علم و دانش ، در غُربت ، زندگانی را به سر برده اند . برای نمونه ، کتاب ذکر أخبار أصبهان ، تألیف حافظ أبونعیم اصفهانی ، در حدود دو هزار نفر از آنان را نام می برد .
در کتاب حاضر ، از هر بیست نفر از این مردان ، ( که در طول تاریخ علمی اصفهان ، درخشیده اند ) شاید به نام یک نفر اشاره شده باشد، آنهم بیشتر از علماء شیعه ، از عهد صفویّه تا قرن حاضر (1).
و هم چنین نویسندۀ مذکور ، در مقدّمۀ کتاب دار العلم شرق ( مخطوط ) به مناسبت بحث دربارۀ مدارسِ فراوانِ اصفهان ، می نویسد :
... می توان بطور حتم و یقین ، اظهار نظر کرد که در قرن یازدهم و دوازدهم هجری قمری ، مهمترین پایگاه علمی شیعه ، و مرکز تجمّع هزاران نفر عالم و فقیه و حکیم و فیلسوف و أدیب و شاعر و مورّخ و گوینده و نویسنده بوده است (2) .
و همین بزرگمرد ، در مقاله ای که در کتاب ( محیط أدب ) (3) به چاپ
ص:61
رسیده، پس از اشاره به تحقیقات و تألیفات زیادی که دربارۀ اصفهان انجام شده ، نوشته اند : ... لکن به صراحت باید اقرار کرد که ، آنچه تا کنون دربارۀ اصفهان گفتۀ و نوشته اند ، نیمی از وصف اصفهان بیش نیست ، و هنوز نکات تاریک و مبهم ، در تاریخ این شهر باستانی که
همیشه یکی از مراکز مهم علم و ادب و فقه و حدیث بوده
و سالها دار الملک و دار السّلطنه و پایتختِ با عظمتِ مملکتِ ایران بوده است ، فراوان است (1). می توان به طور یقین گفت :
اصفهان همیشه مجمع فضلاء و نویسندگان و مَحَطِّ رِحال فقهاء و محدّثین
و مرکز تدریس ادباء و مفسّرین بوده ، و از روی حق و انصاف
آنجا را دار العلم لقب داده اند (2).
نویسندۀ گرامیِ ( تاریخِ فرهنگ اصفهان ) با استفاده از تحقیقات وسیع خود ، و بهره مندی از تحقیقات مرحوم صدر هاشمی ، و محقّق نامدار ، استاد جلال الدّین همائی و ... ، بحث و بررسی و معرّفی جالبی در مورد فرهنگ غنی و ریشه دار اصفهان نموده ، که فرازهایی از آن را نقل می نمائیم :
... از این زمان ( أواخر قرن سوّم ) به بعد ، فرهنگ اصفهان رو به تکامل نهاد ، و هر زمان به پیشرفت بیشتری نائل گردید ، و در حقیقت مرکزی بود برای کسب علم ، چنان که بالاخره به این شهر ، دار العلم اطلاق گردید، و این لقب از زمانهای قدیم ، و در کتب تاریخ ، همراه نام اصفهان بوده است ، و اگر بیشتر
ص:62
ترقیّات علمی و ادبی و صنعتی ایران را ، از تجلّیّات روح اصفهان و رهین قریحه و ذوق سرشار مردم این سرزمین بدانیم ، چندان دور نرفته ، و سخنی به گزاف نگفته ایم .
ایران ، مهد ذوق و أدب ، و سرزمین هنر و صنعت است و بیشتر مایۀ این گونه موهبت های طبیعیِ خدا داده را ، باید در ساحل زاینده رود ، یا در اعماق روح لطیف و ذهن کنجکاو مردم اصفهان ، و سر انگشتان هنر آفرینِ پروردگانِ این آب و خاک ، جستجو کرد . یکی از دانشمندان می گوید :
هر جا شعری لطیف می شنوم ، یا صنعتی ظریف می بینم
قلبم آسوده نمی شود ، تا آنگاه که در روح سخنور ، و بازوی کارگر
پیوندی از نژاد مردم اصفهان می یابم
این سخن چندان گزاف نیست، زیرا اگر به تاریخ ادبی و صنعتیِ ایران رجوع کنیم ، می بینیم که : در اغلب نهضتهای ادبی و صنعتی ، اگر اصفهان پیشوا و پیشقدم نبوده
باری ، دستی در کار داشته است .
آب و هوای اصفهان را ، در تربیت و نموّ أدب و صنعت ، خاصیّتی است که در هیچ کجا نظیر آن را نتوان یافت . مردم این سرزمین هم دارای طبع سلیم و ذوق لطیف هستند و هم روح ابتکار و اختراع در آنها به حدّ کمال موجود است . اگر خود مخترع چیزی نبوده اند ، آن را از دیگران گرفته و چنان سر و صورت داده ، و به سر حدّ کمالش رسانیده اند ، که زادۂ فکر خود آنها محسوب شده است .
احیاناً می بینیم که یک جنبش ادبی یا صنعتی ، از جای دیگر آغاز می شود ، امّا چون به محیط سراسر ذوق و هوش اصفهان می رسد و یک چند ( مدّت ) زیر دست استادان چابک اندیشه ، پرورش می یابد ، در مدّت اندک ، یکی از مظاهر
ص:63
بر جستۀ أدب و هنر را ، نمایان می سازد . این خاصیّت ، در تمام دوره های تاریخی ، در محیط ذوق پرور اصفهان ، وجود داشته است (1).
در عهد صفویّه ، بازار علم و دانش هم در اصفهان رواج و رونق یافت .
علماء و دانشمندان از هر ناحیه ، روی به اصفهان آورده ، و اهالی شهر هم ، به تعلیم و تعلم گرائیدند ، و تحصیل علوم و معارف عقلی و نقلی شایع گردید ، و بالنّتیجه ، قرن یازدهم هجری ، یعنی دورۀ شیخ بهائی ، میرداماد ، ملاّ صدرا ، میرفندرسکی ، شیخ علینقی کمره ای ، و أمثال آن نوابغ را به وجود آورد ، که از دوره های برجستۀ نهضت علمی ایران محسوب می شود ، در این قسمت هم مردم اصفهان سهمی وافر داشتند ، و محیط اصفهان در ایجاد این نهضت ، بی اندازه مؤثّر افتاد ، چرا که می دانیم پرورش محیط و اقلیم و استعداد أهالی هر ناحیه ، در تربیت فکر و قریحه مؤثر است (2) .
آقای عبّاس نصر ، در مقدمه ای بر کتاب « ألاصفهان » از مرحوم سیّد علی جناب می نویسد : اصفهان ، که یکی از شهرهای مَبنائی برای کشور ایران در تمام دوران تاریخ بوده و هست ، بسی قابل تحقیق و مطالعه است . توجّه مستشرقین ، طیّ چندین قرن گذشته ، به این شهر ، و مطالعات ظریف و عمیق آنها در این باره ، بدون دلیل نیست ، و سخن از این نقش بنیادی می گوید . اگر از تاریخ آن سخن به میان آید ، سرگذشت آن تا أعماق أساطیر و افسانه ها ریشه دارد، از یک سو به سلیمان و نوح متّصل ، و از سوی دیگر ، پایگاه نهضت کاوۀ
ص:64
آهنگر بر علیه ضحّاک خونخوار ، معرّفی می گردد .
اگر از فرهنگ و اسلام ، سخن به میان آید ، سیمای سلمان فارسی که تا معراج « منّا أهل البیت » عروج نمود ، مجسّم ، و نظامیّه ها و حوزه های علمیّۀ این شهر ، که قرنها میعادگاه عاشقان علم و معارف اسلامی بوده است ، ترسیم می شود . اگر از هنر ، سخن گوئیم ، که آوازۀ آن ، تا ماوراء بحار پیچیده است ... ، به هر تقدیر شهر اصفهان ، از شهرهای کلیدی ایران ، و همواره مؤثّر بر أطراف و أکناف بوده است .
بنابر این ، شناخت اصفهان ، به عنوان شناخت بخشی از یک مجموعه ، که نام ایران بر آن است ، ضروری و قابل تجزیه و تحلیل است (1).
استاد و ادیب بزرگوار، آقای منوچهر قدسی ، در ضمن مقاله ای جالب ، که برای درج در کتاب «اصفهان در شعر شعراء » ( مخطوط ) ارسال نموده ، چنین نوشته اند : اصفهان ، آئینۀ تمدّن و فرهنگ و موزۀ جاودانیِ ایران است ... ، در کجای مشرق زمین ، مجموعه ای چون مسجد جامع اصفهان را می توان سراغ کرد که : آئینۀ تمام نمای هفت قرن فرهنگ و تمدّن باشد ، از قرن ششم تا قرن سیزدهم ، از عهد ملکشاه سلجوقی تا دوران فتحعلی شاه قاجار . و مجموعه ای بهم پیوسته ، چون مجموعۀ نقش جهان (2) را ، کجا می توان یافت ، که این گونه مشحون از جواهر آثار ، در مهندسی و معماری و نقّاشی و خطّاطی و کاشی
ص:65
کاری و زرگری و حجّاری و دهها هنر دیگر بوده، و هر هنر ، در حدّ اعلای دل انگیزی و کمال ، عرضه شده باشد .
اینجا ، جادوی هنر روح و روان آدمی را ، أفسون و تسخیر می کند . اینجا دستهای آفریننده و عبقریّت و نبوع هنرمندانی اصفهانی ، در هر زمینه ، چنان نقش بدیعی در برابر دیدگان می گشاید و آدمی را مسحور و مجذوب میکند ، که هنر بر ظرف ادراک بیننده ، فزونی می گیرد ...
چند سال پیش که در فراغتی ، به بوسیدن آستان معلاّی ملائک پاسبان حضرت رضا علیه السلام توفیق یافتم ، در تماشای موزۀ آن آستان قدس ، نخستین مطلبی که جلب نظر کرد این بود که در بین آن همه أشیاء فاخر ، به جز یک منبر خاتم از صنعتگران چیره دست شیرازی ، به تقریب ، مابقی همۀ آثار ، همه ساخته و پرداختۀ دست سحر آفرین هنرمندان اصفهانی بود .
آری ! نه تنها در زمینۀ هنر ، که در مسائل علمی نیز،
همواره اصفهان از درخششی خیره کننده ، برخوردار بوده است
در طول قرنها ، مکتب اصفهان به قدری پربار بوده که طالبان علم ، از أقصی بلاد ایران ، بدین سامان شدّ رِحالْ می نمودند . خیّام به منظور کسب فیض از استادانِ مکتب سینَوی ، سالیان دراز در این شهر زیست ، آخوند ملاّ صدرا ، معلومات نفیس خود را در این دیار تکمیل کرد(1).
آنگاه ، نویسندۀ مقاله ، در زمینۀ شعر و أدب ( و سبک های گوناگون شعر )، نقّاشی ، خطّاطی ( و أقسام آن ، از قبیل ثلث ، نستعلیق ، شکسته ، نسخ ) بحث کرده ، و نقش اصلی و استادیِ اصفهانی ها را در همۀ موارد، به نظر رسانده
ص:66
و سپس از هنرهای دیگر، از قبیل تذهیب و تشعیر ، سوخت معرّق ، کاشی کاری، معماری ، صحافی و قطّاعی ، آینه بندی ، حجّاری ، قطار بندی و ...، یاد نموده ، و پیش کسوتی و استاد اصفهانی ها را مطرح ساخته ، و نوشته است :
حق مطلب را در بارۀ اصفهان أداء کردن میسّر نیست
و آنگاه ، مقاله را با رباعی ذیل ، به پایان رسانده است :
یارب ! کدام روز مبارک بنا نهاد
معمار آفرینش و ، بانئ کُن فکان
شهری که عقل خیره شود از ره قیاس
« جان جهان » لقب نهدش ، یا « جهان جان »
یکجهان جانی دهم جان جهان ای اصفهان
در جهان مانی همواره جاودان ای اصفهان
قرنها باشد که تاریخ وطن را زیوری
بلکه باشی زیب تاریخ جهان ای اصفهان
از منار و مسجد و محرابهایت میرسد
قرنها بر گوش آوای اذان ای اصفهان
تخت فولادت چو رضوانت از آیات حق
بس بهشتی اندر او دارد مکان ای اصفهان
مهر گردون مات روحانیّت ذیشان توست
کاخترانشان هشته سر بر آستان ای اصفهان
ص:67
هو الحقّ
سپاهان که شهریست بس دل پذیر
نه مانند دارد نه شبه و نظیر
مخوانش سپاهان بهشتیش خوان
به از کوثر آن زنده رودش بدان
بُود دور از مردم آن ملال
که صاحب جمالند و صاحب کمال
به شهری چنین هست یک انجمن
در آن گرد آیند اهل سخن
همه شعر گوی و سُخن آفرین
که بر طبع هر یک هزار آفرین
(داوود صفا)
ص:68
ص:69
ص:70
با یک سیر مطالعاتی ، در تاریخ اصفهان ، در قرون اوّلیّۀ اسلامی ، با یک سلسله مطالب جالب و نقطه های درخشان دینی و اجتماعی، و نیز با چهره های برجسته و گرانقدری مواجه می شویم ، که به عنوان ریشه های تشیّع در اصفهان ، و از نشانه های ورود اعتقاد و وابستگی به مکتب أهل البیت علیهم السلام ، به شهر اصفهان ( از همان قرنهای اوّل و دوّم و سوّم هجری ) به شمار می رود و به خوبی روشن می سازد که علیرغم سیاست مخالفینِ مکتب امامت و تشیّع ، در همۀ أدوارِ تاریخ اصفهان ، ارتباط با پیشوایان شیعه و أهل البیت علیهم السلام و حمایت و پشتیبانی از این مذهب الهی و مکتب انسان ساز ، ( با درجات متفاوت ) وجود داشته است .
در این بخش ، به نمونه هائی از مباحث یاد شده، از قرن اوّل تا دهم هجرت،
توجّه می نمائیم ، و اشاره می کنیم که در بخشهای دیگر کتاب نیز، همانند : بخش «امامزادگان در اصفهان » و بخش « محدّثین اصفهان » و بخش « چهره های علمی شیعه از قرن سوّم تا دهم » و ... ، در این زمینه، به نمونه های جالب دیگری ، می پردازیم .
در هنگامی که خلیفۀ غاصب ( خلیفۀ دوّم ) خبردار شد که لشکری عظیم و منسجم و بی نظیر (1)از شهرهای : ماه ، اصفهان، همدان ، ری ، قومس ، آذربایجان و نهاوند ، به سوی مسلمانها حمله ور شده اند و مسلمانها و شخص
ص:71
خلیفه ، احساس خطر شدید نمودند ، خلیفه ، جلسه ای تشکیل داد و از مسلمانها نظر خواهی نمود ، برای چگونگی عکس العمل در برابر این تهاجم بزرگ ، و هرکدام از حاضرین ، نظریّه ای دادند ، ولی مولای متّقیان علی علیه السلام نظریّۀ بسیار جالبی ارائه نمودند ، که به پیروزی مسلمانها بر لشکر مهاجم، انجامید و آن راهنمائی تاریخی چنین بود: ... ثُمَّ قامَّ عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ ، فَحِمَدَ اللهَ وَ أثْنی عَلَیْهِ ، فَقالَ ... وَ لکِنّی أَری أنْ تَبْعَثَ إلی أهْلِ الْکُوفَةِ فَتُسَیِّرَ ثُلْثَیْهِمْ وَ تَدَعَ ثُلْثاً فی حِفْظِ ذَراریهِمْ وَ جَمْعِ جِزْیَتِهِمْ وَ تَبْعَثَ إلی أهلِ الْبَصْرَةِ فَلَیُوَرُّوا بِبَعْثٍ (1) و خلیفه ، نظر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را پذیرفت .
راهنمائی أمیر المؤمنین علیه السلام و عنایت آن حضرت، و فرستادن امام حسن مجتبی علیه السلام همراه لشکر اسلام ، به پیروزی مسلمانها انجامید و اصفهان و سایر بلاد ، فتح گردید و این فتح تاریخی و بزرگ ، از آثار و برکات وجود مقدّس علی علیه السلام و فرزندشان امام مجتبی علیه السلام ، و أنفاس ملکوتی آن بزرگواران به شمار می رود .
ورود امام حسن علیه السلام به اصفهان
از مفاخر دینی و تاریخی اصفهان ، ورود سبط أکبر ، پیشوای دوّم ، حضرت امام حسن بن علی علیهما السلام ، به این شهر می باشد .
بسیاری از مورّخین و صاحبان تراجم، نوشته اند که در جریان لشکرکشی
ص:72
مسلمانها به سوی گرگان برای فتح آن ، حضرت امام حسن علیه السلام در آن لشکر حضور داشتند ، و در سر راهشان وارد اصفهان گردیدند(1).
علاّمه و محدّث بزرگوار ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، از بزرگان اساتید خود نقل نموده ، که در جریان جنگ مسلمانها با ایرانیان ، أمیر المؤمنین علی علیه السلام موافقت نمودند که امام حسن مجتبی علیه السلام همراه لشکریان باشند، و به برکت آن حضرت ، فتوح مختلف انجام گرفت، و در هنگامی که در اوّلین برخورد لشکر اسلام با لشکر رستم ( سپهسالار لشکر یزدجرد) مسلمانها شکست خوردند ، امام حسن علیه السلام دعائی نوشتند و بر عَلَم بستند ، و مسلمانها فاتح شدند و بدین وسیله ، برکت حضور امام مجتبی علیه السلام آشکار گردید . در ضمن این سفر، امام حسن علیه السلام وارد اصفهان گردیدند ، و در مسجد لُنْبانْ ، نماز خواندند و در حمّامی که محاذی درِ مسجد جامع عتیق بوده ، ( آن دری که به نام در پیزُرْبافان خوانده می شده ) وارد شدند و غسل نمودند ، و آن حمّام به نام امام حسن علیه السلام شهرت داشته است . مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی می نویسد : جدّم آن حمّام را در زمان طفولیّت ، به من نشان داد، و آن حمّام خراب بود و سپس به جایش کاروانسرائی ساختند (2) .
با این که در جائی تصریح به تشریف فرمائی امام حسین علیه السلام به اصفهان
ص:73
نشده ، ولی با توجّه به اینکه برخی از مورّخین ، همانند : بلاذری (1) و خاتون آبادی (2) و حمزه بن یوسف سهمی (3) نوشته اند ، در لشکرکشی مسلمانها به جرجان و طبرستان ( گرگان و مازندران ) ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام حضور داشته اند ، و با توجّه به اینکه سفر به اصفهان و ورود به آن ، در مسیر جرجان بوده ، پس بعضی نتیجه گرفته اند ، که امام حسین علیه السلام نیز ، به شهر اصفهان وارد گردیده اند (4) . ولی با توجّه به اختلافات موجود دربارۀ حوادث تاریخیِ دوران فتوحات اسلامی ، اثبات این مطلب ، مشکل به نظر می رسد ، زیرا با توجّه به عظمت شخصیّت امام حسین علیه السلام و نبودن هیچ گونه اثری از ورود آن حضرت به اصفهان ، این مطلب کاملاً دور از واقع می نماید .
أوّلین چهرۀ برجستۀ اصفهانی (5) که به شرف اسلام نائل آمد ، و نه تنها از برجسته ترین چهره های اسلامی قلمداد گردید ، بلکه از مفاخر عالَم اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام ( مذهب تشیّع ) محسوب شد ، و موجب آبروی ایران و اصفهان گردید ، سلمان فارسی می باشد ، که چهرۀ درخشان او در طول تاریخ
ص:74
اسلام و ایران ، مورد توجّه عموم دانشمندان و صاحبان تألیف و تصنیف و تحقیق بوده، و در عالَم حدیث و رجال و تراجم و تفسیر و کلام و تاریخ و ...، به عنوان یکی از مبرّزترین شخصیت های اسلامی و بارزترین چهره های دینی و علمی ، مورد توجّه گسترده و عمیق قرار گرفته است . و علاوه بر معرّفیِ گستردۀ شخصیّت علمی و ایمانیِ او ، در لابلای أحادیث وارده از معصومین علیهم السلام ، و در میان رجال حدیث، و نیز در ضمن تراجم بزرگان اسلامی و ایرانی ، و هم چنین ، در ضمن مباحث تفسیری و کلامی و اعتقادی ، و به مناسبت مطالب تاریخی و جغرافیائی ، عدّه ای از محقّقان و نویسندگان ، مقاله های مستقل ، و کتابهای اختصاصی دربارۀ شخصیّت و زندگی و ایمان و علم و فضیلت آن بزرگمرد نوشته اند ، همانند :
1-أخبار سلمان محمّدی ، از عبد العزیز جلودی ، متوفّای 302 (1).
2 -أخبار سلمان و زهده و فضائله، از شیخ صدوق، متوفّای 381 (2) .
3 -سلمان الفارسی ، از شیخ عبد الله سبیتی ، از علماء قرن پانزدهم (3) .
4 و 5 - سلمان پاک ، به زبان فرانسوی ، از لویس ماسینیون فرانسوی ، متوفّای 1962 میلادی ، و ترجمۀ آن به زبان عربی ، از عبدالرّحمن بدوی مصری (4) ( از علمای نیمه دوّم قرن پانزدهم) .
6- سلمان محمّدی ، از سیّد شوکت علی (5).
ص:75
7- سلمانیّه ، در فضائل سلمان و أبوذر و عمّار و مقداد ، از شیخ محمّد کاظم هزار جریبی ، از علماء قرن سیزدهم (1).
8- نَفَسُ الرّحمان فی فضائل سلمان ، از حاج میرزا حسین نوری طبرسی ، متوفّای 1320 (2) .
9- وفات سلمان فارسی ، موجود در کتابخانۀ مرحوم خوانساری (3) .
آری ، در مشهورترین و معتبر ترین کتابهای چهارده قرن تاریخ درخشان اسلام و ایران ، اعمّ از تألیفات شیعی و سنّی ، در زمینه های گوناگون علمی و دینی (که احصاء آنها به نحو کامل میسور نیست ، ولی آنچه در دسترس همگان می باشد ، به صدها کتاب حدیث و رجال و تراجم و تفسیر و کلام و تاریخ و دیوان شعر و ... می رسد ) ، به خوبی می توان عظمت این چهرۀ بزرگ عالم تشیّع و افتخار ایران و اصفهان را شناخت ، و دریافت که او نه تنها عالمی بزرگ، و مؤمنی والامقام ، و پارسائی عظیم الشّأن و ... بوده ، بلکه از جانب
خداوند مورد تأیید غیبی ، و در پیشگاه رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و در محضر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام صاحب سرّی أمین ، و در نزد ائمّۀ معصومین علیه السلام . چهره ای دلباخته و پاکباخته ، و مفتخر به مقام « سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَیْتِ » بوده است
به عنوان نمونه ، برای روشن شدن گستردگی مطالب و فضائل گوناگون ، در ارتباط با سلمان فارسی ، می توان به أعیان الشّیعه ، جلد 7، چاپ جدید ، با صفحات بزرگ ، از صفحۀ 279 تا 287 و بحارالأنوار علاّمۀ مجلسی ، جلد
ص:76
22، از صفحۀ 315 تا 392، و ذکر أخبار إصبهان ، از حافظ أبی نعیم اصفهانی، جلد 1 ، صفحۀ 48 تا 57، و طبقات المحدّثین بأصبهان ، از حافظ أبی الشّیخ أنصاری ، جلد 1، صفحۀ 203 تا 236 مراجعه نمود .
و در این بررسی ، تنها به ذکر جمله هائی نورانی ، از منیع أنوار الهی ، پیامبر أکرم صَلَّی اللهَ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و امامان معصوم علیهم السلام و برخی از بزرگان و علماء دین ، دربارۀ عظمت علم و ایمان سلمان ، اکتفا می نمائیم .
١- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : سلمان از ما اهل بیت است (1).
2- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : ای سلمان ! اگر علم تو بر مقداد عرضه شود ، همانا او کافر میگردد (2) .
3- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : همانا خداوند مرا مأمور ساخته به دوستی چهار نفر ... علیّ بن أبی طالب و مقداد بن أسود و أبوذر غفاری و سلمان فارسی (3) .
4- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : ای أباذر ! اگر سلمان برای تو بازگو می نمود آنچه را می داند ، همانا میگفتی ، خدای رحمت کند قاتل سلمان را (4) .
5- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : ای أباذر ، همانا سلمان ، دَرِ ( رحمت ) الهی است
ص:77
در زمین ، هرکه او را بشناسد مؤمن ، و هر کس او را انکار کند کافر است (1) .
6- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : همانا سلمان از ما اهل بیت است (2) . 7- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: سلمان فارسی مثل لقمان حکیم است (3) .
8- امام باقر علیه السلام : او ، سلمان محمّدی است ، همانا سلمان از ما اهل بیت است (4) .
9- امام باقر علیه السلام : همه پس از پیامبر مرتد شدند جز سه نفر... مقداد بن أسود و أبوذر غفاری و سلمان فارسی (5) .
10- امام باقر علیه السلام : آنها ( مقداد ، أبوذر و سلمان ) هستند که آسیا (ی ولایت) بر آنها دُوْر می زند ، و خودداری کردند از این که بیعت کنند با أبی بکر...(6) .
11- امام باقر ، از پدرانشان ، از علی علیهم السلام : تنگ شد زمین برای هفت نفری که به وسیلۀ آنها روزی می خوردید و به وسیلۀ آنها یاری می شوید و به وسیلۀ آنها باران بر شما می بارد ، از آنها است سلمان فارسی و مقداد و أبوذر و عمّار و حُذَیْفَه ... و آنها هستند که بر ( جنازۀ ) فاطمۀ زهراء علیها السلام نماز خواندند (7) .
ص:78
12- امام باقر علیه السلام : در هنگامی که مهاجرین و انصار ، اعلام آمادگی کردند که در راه علی علیه السلام و بیعت با آن حضرت، تاحدّ جان ایستادگی کنند و أمیر المؤمنین علیه السلام فرمودند : اگر راست می گوئید ، فردا با سر تراشیده نزد من بیائید ، و در دو نوبت ، فقط علی علیه السلام و سلمان و مقداد و أبوذر سر تراشیدند (و حاضر شدند) (1).
13 - امام باقر علیه السلام : نگوئید سلمان فارسی ، بلکه بگوئید سلمان محمّدی ، او مردی از ما اهل بیت است (2).
14 - امام باقر علیه السلام: سلمان مُحَدَّث بود (3) .
15 - امام باقر علیه السلام : سلمان از متوسّمین بوده است ( که آگاه و موعظه پذیر و عبرت گیرنده اند) (4) .
16 - امام صادق علیه السلام : سلمان علم أوّل و آخر را درک کرده ، و او دریائی است پایان ناپذیر ، و او از ما اهل بیت است (5) .
17 - امام صادق علیه السلام : سلمان محدَّث بود ... خداوند به سوی او ملکی را
ص:79
می فرستاد، که در گوش او می خواند، و چنین و چنان می گفت (1).
18 - ... به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم که آیا سلمان ، مُحَدَّث بود؟ فرمودند
بله ، گفتم چه کسی برای او حدیث میکرد ؟ فرمود: ملکی بزرگوار(2).
19 - امام صادق علیه السلام : به سلمان اسم أعظم آموخته شده بود(3).
20 - امام موسی بن جعفر علیه السلام : در هنگامی که روز قیامت میشود ، ندائی داده می شود که کجایند حوارییّن رسول خدا ، حضرت محمّد بن عبد الله ، آنهائی که عهد پیامبر را نشکستند و بر آن عهد باقی ماندند ؟ پس سلمان و مقداد و أبوذر ، بر می خیزند(4).
21 - سلمان فارسی : ... همانا علم فراوانی به من عطا شده ، و اگر همۀ آنچه را میدانم ، برای شما بازگو کنم ، گروهی میگویند او دیوانه است و گروهی دیگر می گویند، خدایا قاتل سلمان را بیامرز ... (5) .
22 - فضل بن شاذان : در میان مردم، مردی فقیه تر از سلمان پیدا نشد(6).
ص:80
23 - کعب الأحبار : سلمان از علم و حکمة پر بود (1) .
24 - إبن شهر آشوب : سلمان أوّل کسی است که در اسلام تصنیف نموده ، و (کتاب نوشته ) پس از جمع نمودن علی علیه السلام قرآن را (2) .
25 - علاّمه حلّی : سلمان فرزند اسلام است (3) (4) .
و همین بس در مفاخر سلمان ، که روایات مربوط به ستایش سلمان و بیان عظمت و جلالت او ، به حدّ تواتر رسیده است (5) .
إبن عبّاس ، حدیث مفصلی را از زبان سلمان نقل می کند که در برگیرندۀ حوادث زندگی و شرح مسافرتهای او ، و کشیش ها و راهب هائی که با آنها ملاقات داشته ، و در نزد آنها به کسب کمال و علم پرداخته، می باشد که آخرین نفر آنها ، در عَمُّوریۀ روم بوده، و او سلمان را به سوی پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم هدایت کرده ، و سلمان با نشانه هائی که از آن راهب دریافت کرده بود، پیامبر گرامی عه را شناخت و اسلام اختیار نمود .
در ابتدای این حدیث ، سلمان می گوید: من مردی از أهل اصفهان بودم ، از قریه ای که آن را ( جِی ) می نامیدند (6).
ص:81
چنانچه در حدیث دیگری ، سلمان از أهل جِی (1) معرّفی شده (2) و در حدیثی دیگر، به صراحت ، ( جِی ) شهر اصفهان معرّفی گردیده است(3).
البته در برخی از منابع تاریخی و تراجم، أصل سلمان از فارس و از رامهرمز معرّفی گردیده ، با ذکر احتمال اصفهانی بودن او (4) و در برخی دیگر از أحادیث آمده است که ، تولّد و نشو و نمای سلمان ، در رامهرمز بوده ولی پدرش أهل اصفهان بوده است (5) .
بنابراین حدیث ، سلمان هم رامهرمزی و هم اصفهانی است ( به دو مناسبت) و شاهد این احتمال ، حدیث دیگری است ، در کتاب طبقات المحَدّثین بإصبهان ، که در ضمن آن آمده است : سَلْمانُ الْفارْسِیّ یُکَنّی أبا عَبْدِ اللهِ وَ هُوَ مِنْ أهْلِ رامْهُرْمُزَ ، مِنْ أهْلِ إصْبَهانَ ، مِنْ قَرْیَةٍ یُقالُ لَها جِیْ ... (6) و هم چنانکه ملاّحظه می نمائید ، در یک عبارت ، سلمان هم اصفهانی و از قریۀ جِی معرّفی شده ، و هم
از أهل رامهرمز .
و در هر صورت ، انتساب سلمان به اصفهان ، مسلّم میباشد و حافظان بزرگی ، همانند : حافظ أبونعیم و حافظ أبو الشّیخ ، سلمان را از مفاخر اصفهان
به شمار آورده اند .
ص:82
شخصی به نام أبی الحجّاج أزَدی ، سلمان را در اصفهان دیده و دربارۀ قَدَر ، بحث و سئوال نموده ، و سلمان برای او پاسخ و توضیح داده است(1)که از این حدیث استفاده می شود که سلمان در دورۀ اسلامی، به اصفهان وارد شده و از عبارت همین حدیث ، در کتاب طبقات المحدّثین ، استفاده می شود که اصل او هم از اصفهان بوده است ، زیرا أبو الحجّاج أزدی می گوید : لَقیتُ سَلْمانَ بِإصْبَهانَ وَکانَ فی قَرْیَتِه .... (2) و با این عبارت ، اقامت سلمان را در شهر و دیار خودش، معرّفی نموده است .
سلمان فارسی ، سه دختر داشته ، که یکی از آنها در اصفهان بوده ، و جماعتی ، خود را از فرزندان و نسل او می دانسته اند و دو دختر دیگر، در کشور مصر ، اقامت اختیار نموده بوده اند (3) .
از سلمان فارسی نقل گردیده ، که در هنگامی که در باغستانهای مدینه به صورت غلامی ، کار می کرده ، و در صدد راه یافتن به پیامبر اسلام صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم بوده ، یک بانوی اصفهانی را می بیند و از او سراغ پیامبر را می گیرد و آن زن ، سلمان را
ص:83
به سوی آن حضرت ، راهنمائی می نماید (1).
حافظ أبونُعَیْم إصفهانی ، چندین حدیث نقل میکند دربارۀ زنی اصفهانی ، که قبل از سلمان فارسی مسلمان شده بود، و همو ، راهنمای سلمان به سوی پیامبر گردید (2) و در یکی از این احادیث آمده است که ، نه تنها آن زن، اسلام اختیار کرده بود ، بلکه دوستان و خانوادۀ او ، همه به دین اسلام ، مشرّف شده بودند .
حَدَّثَنی سَلْمانُ ، قالَ : کُنْتُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ جِیْ ، فَذَکَر إسْلامَهُ ، قالَ : فَطُفْتُ
فی مَکَّةَ فَإذاً إمْرَأةٌ مِنْ أهْلِ بِلادی فَسَألْتُها وَ کَلَّمْتُها
فَإذاً بِمَوالیها وَ أهْلِ بَیْتِها قَدْ أسْلَمُواکُلُّهُمْ وَ سَألْتُها عَنِ النَّبیِّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، فَقالَتْ : یَجْلِسُ فِی الحِجْرِ إذا صاحَ عُصْفُورُ مَکَّةَ
مَعَ أصْحابِه حَتّی إذا أضاءَ لَهُ الْفَجْرُ تَفَرَّقُوا (3) .
و در حدیث دیگری آمده است:
کُنْتُ مِنْ إصْبَهانَ مِنْ قَرْیَةٍ یُقالُ لَها ( جِیْ ) ، فَلَمّا قَدِمْتُ یَثْرِبَ أُریدُ النَّبِیَّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم رَأیْتُ إمْرأةً إصْبَهانِیَّةً قَدْ سَبَقَتْنی إلَی الإسْلامِ فَسَألْتُها عَنْ خَبَرِ النَّبِیِّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم فَدَلَّتْنی عَلَیْهِ (4) .
ص:84
یکی از چهره های شایسته از أصحاب أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، که مدّتی از طرف آن حضرت حاکم شهرهای اصفهان و ری و همدان بوده ، یزید بن قیس أرحبی است (1) . وی از تبعیدیهای حکومت عثمان بن عفّان بوده (2) و در جریان جنگ صفّین ، یکی از چند نفری است که از طرف أمیرالمؤمنین علی علیه السلام برای بحث و مناظره ، به سوی معاویه اعزام گردیدند و هر کدام سخنانی در دفاع از حقانیّت راه علی علیه السلام و فضائل آن حضرت، ایراد نمودند (3) .
او در جریان جنگ صفّین ، سخنرانی کوبنده و پرشوری در ترغیب و تحریص بر جهاد و مبارزه با لشگر معاویه و یاران او ، ایراد نمود (4).
یزید بن قیس ، از شهود وصیّت نامه علی علیه السلام است که شرح آن در کتاب کافی نقل گردیده و تاریخ آن ، دهم جمادی الاُولی 37 هجری میباشد ، و به دست آن حضرت نوشته شده (5) ، و در تاریخ یعقوبی، نامه ای از أمیر المؤمنین علیه السلام خطاب به او ، نقل گردیده است (6).
إبن حجر عسقلانی و زرکلی، او را رئیسی بزرگ و رهبر قرّاء کوفه در جریان
ص:85
شورش بر علیه سعید بن عاص ( نمایندۀ عثمان در کوفه ) و رئیس پلیس (شرطۀ) کوفه ، و از یاران علی علیه السلام در جنگها، دانسته اند(1).
از داستانهای زندگی یزید بن قیس ، به خوبی معلوم می شود که ، او مردی فصیح و بلیغ و شجاع و پرجوش و خروش ، و مدیر و مدبّر بوده است .
وی از شهدای جنگ صفّین بوده(2) و در هنگامی که به زمین افتاد وأصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام او را به سوی مَعَسْکَر ( لشکرگاه ) می بردند ، مالک اشتر بر او عبور کرد و این جمله را فرمود:
هذا وَ اللهِ الصَّبرُ الْجَمیلُ وَ ألْفِعْلُ الْکَریمُ(3).
مرحوم مامقانی، رجالیِ محقّق و نامدار ، از مجموع قضایائی که دربارۀ یزید بن قیس نقل گردید ، نتیجه گیری نموده و می فرماید :
وَ لِیَزیدَ هذا مَواقِفُ مَشْکُورَةٌ مَعَ عَلیٍّ علیه السلام بِصِفّین وَ خُطَبٌ مَشْهورَةٌ تَدُلُّ عَلی ثُباتِهِ وَ قُوَّةِ ایمانِه ... وَ قَوْلُ الشَّیْخِ بِوِلایَتِهِ عَمَلَ الرِّیِّ وَ غَیْرِه هُوَ شَهادَةٌ بِعَدالَةِ الرَّجُلِ وَضَبْطِه ، لِما نَبَّهْنا عَلَیْهِ غَیْرَ مَرَّةٍ ، مِنْ عَدَمِ تَعَقُّلِ تَسْلیطِه علیه السلام غَیْرَ الْعَدْلِ الضّابِطِ عَلی أمْوالِ الشّیعَةِ وَ أنْفُسِهِمْ وَ أعْراضِهِمْ ، وَ یُمْکِنُ ااسْتِفادَةُ وَثاقَثِه وَ عَدالَتِه مِنْ جَعْلِ أمیرِ الْمُؤمِنینَ إیّاهُ مِنْ شُهُودِ وَصیَّتِهِ الْمَنْقُولَةِ فی ... (4) .
با توجه به مطالب بالا ، به خوبی روشن می شود که حاکم بودن یزید بن قیس بر اصفهان و ری و همدان ، که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی ذکر گردیده (5)
ص:86
از مفاخر تاریخی اصفهان به شمار می رود .
مخنف بن سلیم غامِدی ، که به اعتقاد إبن عبد البَر و إبن مَنْدَه و أبُو نُعَیْم ، از صحابۀ رسول خدا صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم بوده ، و مرحوم شیخ طوسی قُدَسُ سِرُة او را از أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام شمرده ، و در رجال برقی ، او را جزء أصحاب یَمَنیِ آن حضرت دانسته ، و إبن داود ، در رجال خود، او را از خواصّ أصحاب علی علیه السلام و کوفی دانسته ، و دارای شخصیّتی مبرّز بوده است(1) ، از طرف أمیر المؤمنین علیه السلام به حکومت اصفهان گمارده شده ، و مدّتی پس از یزید بن قیس ، والی و حاکم اصفهان بوده است (2).
در جریان جنگ صفّین ، أمیر المؤمنین علیه السلام نامه ای جالب برای او نوشتند ، و او را دعوت به شرکت در جهاد بر علیه معاویه نمودند ، و او حارث بن أبی الحارث بن ربیع را به جای خود نصب کرد، و به محضر علی علیه السلام شتافت و در جنگ صفّین شرکت جست (3) و بر بخشی از لشکر صفّین ، همانند : قبیلۀ ( أزَد و بجیلة و خثعم و ... ) امارت یافت(4) .
هنگامی که حضرت أمیر المؤمنین علی علیه السلام در زمان بازگشت از بصره ،
ص:87
جمعی از مسلمانها را بر کوتاهی نمودن در میدان جنگ سرزنش می فرمودند ، نگاهی به مخنف نمودند ، و فرمودند :
لکِنَّ مِخْنَفَ بْنَ سُلْیْم وَ قَوْمَهُ لَمْ یَتَخَلَّفُوا (1) و بدین وسیله او را مورد تجلیل و تکریم قرار دادند .
مرحوم مامقانی ، از مجموع برنامه های امیر المؤمنین علیه السلام نسبت به وی ، و اقدامات او در اطاعت و حمایت از علی علیه السلام ، نتیجه گیری نموده که ، او نه تنها از چهره های مُوَثَّقْ بوده ، بلکه مرتبه ای فوق عدالت داشته است (2) .
پس از آنکه أمیر المؤمنین علی علیه السلام مِخْنَف بن سُلَیْم ( حاکم منصوب خود ) را طیّ نامه ای ، به سوی میدان صفّین فرا خواندند، در همان نامه دستور دادند که
فَإذا أُتیتَ بِکِتابی هذا فَاسْتَخْلِفْ عَلی عَمَلِکَ أوْثَقَ أصْحابِکَ فی نَفْسِکَ وَ أقْبِلْ إلَیْنا
و او ، حارث بن أبی الحارث بن ربیع را ( که از قوم او بود ) بر اصفهان گمارد و خود ، به میدان صفّین حاضر گردید (3) .
حافظ أبونعیم ، در أخبار إصبهان ، جلد 1 ، صفحۀ 73، از شخصی یاد می کند به نام حارث بن عبد الله بن عبد عوف بن أصرم ، که از طرف أمیر المؤمنین علی علیه السلام والی اصفهان بوده ، و نابغۀ جَعْدی ( شاعر شیعه و نامدار عرب و اسلام) در دورۀ
ص:88
معاویه که تبعید به اصفهان گردید ، به همراهی حارث بن عبد الله ، ( که قبلاً حاکم از طرف علی علیه السلام بود) وارد اصفهان گردید .
به نوشتۀ شیخ طوسی ، عمرو بن سلمه جَرمی ، از أصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد(1) و حافظ أبونعیم ، در قضیّۀ انتصاب مخنف بن سلیم به حکومت اصفهان ، دربارۀ او می نویسد :
کانَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ اسْتَعمَلَ یَزیدَ بْنَ قَیْسٍ عَلَی الرِّیِّ ، ثُمَّ اسْتَعْمَلَ مِخْنَفَ بْنَ سُلَیْمٍ عَلی إصْبَهانَ، وَ اسْتَعْمَلَ عَلی إصْبَهانَ عَمْرَو بْنَ سَلْمَةٍ ... (2)که عبارت یاد شده دو احتمال دارد ، اوّل این که ضمیر در ( استعمل ) دوّم به مخنف بن سلیم برگردد، پس عمرو بن سلمه نماینده ای است از طرف مخنف در اصفهان و دوّم این که ضمیر یاد شده ، به علی علیه السلام برگردد ، که مفاد آن این است که عمرو بن سلمه نیز، از طرف أمیر المؤمنین علیه السلام منصوب به حکومت اصفهان گردیده است ، ولی در تاریخ إبن أثیر ، به صراحت آمده است :
إسْتَعْمَلَ عَلیٌّ عَمْرَو بْنَ سَلْمَةٍ عَلی إصْبَهانَ ،
فَقَدِمَ وَ مَعَهُ مالٌ و زُقاقٌ ، فیها عَسَلٌ وَ سَمْنٌ (3)
دربارۀ حاکم هائی که از طرف أمیرالمؤمنین علی علیه السلام بر اصفهان منصوب
ص:89
گردیده اند ، اختلاف وجود دارد، و اظهار نظر قطعی ، آسان به نظر نمی رسد ، و احتیاج به بررسی های وسیع تری دارد .
از افتخاراتی که برای اصفهان ذکر شده،ورود مالِک اشتر نَخَعی (یاور پاکباخته و فداکار أمیر المؤمنین علی علیه السلام ) به این شهر می باشد .
حافظ أبونعیم می نویسد:
مالِکُ الأشْتَرُ بْنُ الْحارِثِ ... بْنِ النَّخَعِ ، کانَ بِإصْبَهانَ أیّامَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ ، فیما ذُکِرَ عَنْ عُمَیْرِ بْنِ سَعیدِ ، قالَ : دَخَلْتُ عَلَی الأشْتَرِ بِإصْبَهانَ فی أُناسٍ مِنَ النَّخَعِ نَعُودُهُ ، ماتَ مَسْمُوماً بِالْقُلْزُمِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلثینَ (1).
مضمون عبارت بالا این است که ، مالک اشتر در أیّام خلافت علی بن أبی طالب علیه السلام در اصفهان بوده ، و شخصی به نام عمیر بن سعید بر او وارد شده ، در حالی که جمعی از قبیلۀ نَخَعْ همراه او بوده اند، و سپس می نویسد : مالک ، در سال 37، در محلّ قُلْزُم ، در اثر مسمومیّت درگذشت .
با توجّه به قضایای تاریخی جنگ صفّین ، و اعزام مالک به سوی مصر و شهادت او در میان راه ، در محلّی به نام قُلْزُم ، اثبات ورود مالک اشتر به اصفهان ، مشکل می باشد ، گرچه احتمال می رود ، که مالک اشتر ، در یک مأموریت مخصوص، از طرف امام علی علیه السلام مسافرتی به اصفهان نموده است .
بر جانب شمالیِ مرقد شعیای نبی علیه السلام ، کتیبه ای به خطّ نستعلیق برجسته از
ص:90
دورۀ سلطان حسین صفوی موجود بوده ، که نشان می داده ، اوّلین مسجد بزرگی که در اصفهان ساخته شده ، مسجد شعیا علیه السلام بوده است و آن را أبو العبّاس مفتی ، در زمان خلافت امام علیّ بن أبی طالب علیه السلام بنا کرده و الب أرسلان آن را تعمیر کرده است .
متن کتیبهِ که به خطّ علی نقی امامی در سال 1112 هجری نوشته شده ، به این شرح می باشد : وَجَدْنا فی کِتابِ أصْفا (1) ، أنَّ أوّلَ مَسْجِدٍ کَبیرٍ بُنِیَ بإصْفَهانَ مَسْجِدُ شَعْیا، وَ بَناهُ أبُو الْعَبّاسِ الْمُفْتیِّ فی زَمَنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ وَ عَمَّرَهُ آلْبْ أرْسَلانُ بَعْدَ نَیِّفٍ وَ خَمْسَمِأةٍ، بَعْدَ ما غَلَبَها بِقُوَّةٍ وَ قَدْ أمَرَ بِعِمارَتِه فی عامِ أحَدَ عَشَرَ وَ مِأَة وَ ألْفٍ وَ بِعِباَرةٍ اٌخْری هِیَ مَرْقَدُ شَعْیاءِ النَّبِیِّ علیه السلام ، عَلی نَقِیِّ الإمامی 1112 (2) .
از این عبارت ، اهمیّت مسجد شیعاء و سابقۀ تاریخی آن ، و انتسابش به شیعه ، و امام اوّل آنها ، ( امام علی علیه السلام ) به خوبی استفاده می شود(3) .
حافظ أبونعیم اصفهانی می نویسد : قول صحیح این است که مسجد خوشینان
ص:91
أوّل مسجد بزرگی است که در اصفهان ساخته شده و شخصی به نام أبوخنّاس ، در زمان خلافت امام علی بن أبی طالب علیه السلام آن را بنا نموده است (1) .
هم چنان که در پاورقی بخش مسجد شعیای نبی علیه السلام یاد آور شدیم ، دکتر لطف الله هنرفر ، استاد و متخصّص باستانشناسی ، و صاحب نظر در تاریخ آثار باستانی اصفهان ، عقیده دارد که ، محلّۀ خوشینان ، همین محلّی است که مسجد شعیای نبی علیه السلام در آن واقع است . بنابرین احتمال دارد که مسجد محلّۀ مذکور، همان مسجد شعیای نبی علیه السلام باشد و أبوخنّاس ، کنیۀ دیگری برای أبو العبّاس مفتی باشد ، و یا این که، أبوخنّاس معمار و بنّای مسجد ، و أبو العبّاس مفتی ، کارفرما و بانیِ آن بوده است .
یکی از شعراء برجستۀ تاریخ عرب و اسلام و تشیع ، قیس بن عبد الله ، یا قیس بن کعب بن عبد الله ، یا عبد الله بن قیس ، می باشد که کنیۀ او أبولیلی است و به نابغۀ جَعدی، شهرت دارد . وی، از چهره های مشهور أصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم است، و در زمرۀ مُخَضْرَمین (2) میباشد و در هر دو دورۀ جاهلیّت و اسلام ، شعر سروده است .
از مزایای برجستۀ نابغۀ جَعْدی ، این است که ، در دورۀ جاهلیّت نیز ، به
ص:92
یگانگی خدا معتقد بوده، و از مسکرات و أنصاب و أزْلام ، پرهیز می کرده و به حکم عقل فطریِ خود ، از یک سِری منهیّات دینی ، دوری می جسته است (1) و به عبارت دیگر : پیرو دین ابراهیم خلیل علیه السلام بوده (2) و در همان دوره ، به حمد و تسبیح و ثنای پروردگار ، اشتغال داشته است، و از جملۀ اشعار او در دورۀ قبل از اسلام این است: (3)
ألْحَمْدُ للهِ لا شَریکَ لَهُ *** مَنْ لَمْ یَقُلْها ، فَنَفْسَهُ ظَلَما
نابغۀ جَعدیّه ، در هنگامی که شرفیاب محضر حضرت محمد بن عبد الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم گردید ، أشعاری سرود که مورد تحسین آن حضرت واقع شد، و به او فرمودند : أجَدْتَ (4)، و مشمول دعای آن حضرت گردید که فرمودند :
لایَفْضُضِ اللهُ فاَک یا لایُفْضَضْ فُوَکَ
یعنی : خدا دهنت را نشکند یا دهنت شکسته مباد
نابغۀ جَعدیّه ، از رفتارهای عثمان بن عفّان ، در دروان خلافت جائرانۀ او ، رنجیده شد (5) ، و به بهانۀ زیارت فامیل و شوق به بادیه و صحرا ، از مدینه خارج گردید .
معاویه به مروان نامه نوشت ، و دستور داد ( که به بهانه ای ) أهل و خانوادۀ نابغه را دستگیر کند و به زندان بیندازد و اموال او را غارت نماید، و دلیلش این بود که نابغه ، در جریان جنگ صفّین ، در رکاب علی علیه السلام حاضر بود، و از
ص:93
دوستداران أمیر المؤمنین علیه السلام و ستایش گران آن حضرت و سرایندگان شعر در حمایت از امیرالمؤمنین علیه السلام ، به شمار می رفت (1).
و نیز معاویه ، نابغۀ جَعدی را به اصفهان تبعید نمود ، و او به همراهی حارث بن عبد الله بن عبد عوف (که پیش از آن ، از طرف أمیر المؤمنین علی علیه السلام والی اصفهان بود ) وارد اصفهان گردید (2) و نابغه ، پس از مدّتی اقامت در این شهر ، درگذشت .
نابغۀ جعدی ، در دورۀ قبل از اسلام أشعاری ممتاز سروده ، بنابراین از شعراء ممتاز عرب و جاهلیّت محسوب می گردد ، و در دورۀ اسلام، سروده هایش از برجستگی برخوردار بوده ، از این جهت از مفاخر شعراء عالَم اسلامی به حساب می آید ، و در حمایت از علی علیه السلام و حقّانیّت آن حضرت شعر گفته ، بنابراین از شعراء مکتب أهل البیت علیهم السلام و جهان شیعه ، به شمار آمده است .
روح پاک و اندیشۀ متعالی ، تدبّر در آیات قرآن ، دقّت در آیات الهی ، تفکّر در عالَم خلقت و نشانه های صُنع پروردگار و ... ، از اشعار نابغۀ جَعدی ، آشکار می باشد . دربارۀ عمر نابغۀ جَعدی ، نظرات متفاوت ، اظهار گردیده ، از قبیل :
112 - 120 - 180 - 200 - 220 - 230 - 240 و نوشته اند که ، دندانهایش ، در تمام عمر سالم و سفید بوده ، و هرکدام از آنها می افتاده ، به جایش دندانی نو، در می آمده است، و این ، در اثر دعای پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده ، که فرمودند :
لأیَفْضُضِ اللهُ فاکَ (3)
ص:94
وفات نابغۀ جعدی ، در حدود سال 65- 70 در اصفهان واقع گردیده است .
نابغۀ جعدی در کتب تاریخ ، تراجم، أدبیّات ، دائرة المعارف ها و ... ، مورد توجّه می باشد و عموماً شرح حالِ مفصّلی از او نوشته اند ، و علاّمۀ امین ، در دو مورد ( یکی تحت عنوان حبّان بن قیس ، نابغۀ جَعدی ، در جلد 6، چاپ جدید ، صفحۀ 259 ، به بعد و دیگری تحت عنوان عبد الله بن قیس ... النّابغة الجَعدی ، جلد 8، صفحۀ 65 به بعد) به نحو بسیار مفصّل ، و در مورد سوّم ( تحت عنوان نابغۀ جَعدی ، جلد 10، صفحۀ 199) به نحو مختصر، در بارۀ این شاعر بزرگوار ، بحث کرده اند ، و ما در این کتاب ، به خاطر اقامت اجباریِ او ( به عنوان تبعید ) در اصفهان ، ( آن هم به خاطر دوستی و دفاع از مکتب و ولایت علی علیه السلام ) از او یاد نموده ایم .
پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، و قیام مختار بن أبی عبیدة ثقفی ، مدّت شش سال ، دامنۀ حکومت او ، بر کوفه و بصره تا شهرهای ری و خراسان و نهاوند و حدود اصفهان و حدود آذربایجان ، گسترش داشته و به نام او خطبه می خوانده اند ، و سکه به نام او می زده اند ، و والیان و شحنگان و نوّاب او ، در شهرهای مسلمان نشین ، قدرت و نفوذ و تسلّط داشته اند(1).
سعید بن جبیر ، یکی از چهره های برجستۀ شیعه ، و از مفاخر عالَم اسلام میباشد ، که در تفسیر قرآن و فقه و حدیث ، مقامی بس أرجمند داشته ، و أوّلین
ص:95
نویسندۀ کتاب دربارۀ تفسیر قرآن به حساب آمده (1) و امام صادق علیه السلام در بارۀ او فرموده اند : او پیروی از علیّ بن الحسین علیهما السلام می نمود و علی علیه السلام او را ستوده اند ، و به همین جهت حجّاج بن یوسف ، او را به شهادت رسانده است (2)
فضل بن شاذان ، که خود از چهره های برجستۀ علمی و دینی شیعه است ، دربارۀ سعید بن جبیر فرموده : لَمْ یَکُنْ فی زَمَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فی أوَّلِ أمْرِه إلاّ خَمْسَةُ أنْفُسٍ ، سَعیدُ بْنُ جُبَیْرٍ وَ ... (3) و با این بیان ، او را ، یکی از پنج چهرۀ بزرگ شیعه ، که در أوّل امامت امام زین العابدین علیه السلام ، پیشوائی آن حضرت را پذیرفتند ، به شمار آورده است .
صاحب مناقب ، او را جَهْبَذُ (4) العُلَماء (نکته سنج دانشمندان ) دانسته ، و نوشته است ، که او در دو رکعت نماز ، تمامی قرآن را تلاوت میکرد ، و فرموده : در روی زمین کسی نبوده است که محتاج علم او نباشد(5) . مَقْدِسی او را ، فقیهِ وَرِع، و از اعلام تابعین دانسته ، و إبن حجر ، او را ( ثقۀ ثبت فقیه ) خوانده است (6) . سعید بن جبیر ، در هنگام دستگیری مناظره ای کوبنده با حجّاج بن یوسف داشته ، که با استناد به آیات قرآن ، او را خوار و ذلیل نموده ، و در نهایت ، به دستور حجّاج ، به شهادت رسیده است .
ص:96
وی پس از شهادت ، در هنگامی که سر مقدّس او به زمین افتاد ، کلمۀ طیّبۀ لا إلهَ إلاَّ اللهُ را بر زبان جاری ساخت(1).
سعید بن جبیر ، مدّتی در اصفهان در محلّۀ سنبلان(2)اقامت داشته ، و در مسجدی به نام جُلْجُلَة بن بَدیل تمیمی ، نماز می خوانده است . این مسجد در حال حاضر ، در کنار صحن و بقعۀ امام زاده درب امام واقع است و درب خیلی قدیمی دارد که به سوی صحن امامزاده باز می شود (3) .
آن بزرگوار ، در اصفهان وارد بر قاسم بن أبی أیّوب ( أعرج ) بوده ، و مدّت دو سال در این شهر ، اقامت داشته است (4) .
سعید بن جبیر ، در سنّ 49 سالگی ، در سال 95 هجری ، به دست خون آشام مشهور ، حجّاج بن یوسف ثقفی ، دشمن سرسخت أمیر المؤمنین علی علیه السلام به شهادت رسید ، و پس از شهادت او ، حجّاج ، به کِرمهائی مبتلا شد و به دَرَک واصل گردید و در اثر دعای سعید بن جبیر ، دیگر موفّق به کشتن کسی نگردید، و پس از مرگ ، در عالَم خواب گفته بود ، که برای هر قتلی یک بار مرا کشتند ولی برای قتل سعید بن جبیر ، مرا هفتاد بار کشتند (5) . از نسل این شهید سعید ، سه پسر به نامهای : عبد الله و محمّد و عبد الملک، مورد ذکر قرار گرفته اند (6) .
ص:97
یکی از مفاخر محدّثین و علماء اصفهان ، قاسم بن أبی أیّوب می باشد ، که کنیۀ او إبن بهرام بوده، و به او ( أعرج ) گفته می شده است .
همچنان که در بخش مربوط به « سعید بن جبیر » اشاره نمودیم ، حافظ أبونعیم اصفهانی می نویسد : دو سال سعید بن جبیر ( عالم و مفسّر بزرگ شیعه و شهید راه ولایت ) بر خاندان قاسم بن أیّوب وارد گردید و در محلّۀ سنبلان ، در نزد آنها سکونت داشت (1) .
از این قضیّه به خوبی معلوم می گردد ، که نه تنها قاسم اصفهانی (أعرج) شیعه بوده ، بلکه با پذیرائی دو ساله ، از سعید بن جبیر و پناه دادن به او ( در حالی که سعید بن جبیر تحت تعقیب حکومت اموی و حجّاج بن یوسف ثقفیِ خونخوار ، بوده است ) جهادی بزرگ در راه مکتب تشیّع نموده و این قضیّه از مفاخر اصفهان ، و نشانه ای از ریشه های ولایت ، در مردم این شهر به شمار می رود .
مردی از اهل کرمند ( از روستاهای ناحیۀ اصفهان )
شتردار حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام در سفر به سوی خراسان بوده است ، و در هنگامی که می خواست مراجعت کند ، عرضه داشت یابن رسول الله ، مرا به چیزی از دستخطّ مبارکتان مفتخر سازید ، که به وسیلۀ آن تبرّک بجویم ، ( و آن مرد از
ص:98
عامّه بود ) ، و امام هشتم علیهم السلام ، این حدیث را برای او نوشتند :
کُنْ مُحِبّاً لالِ مُحَمَّدٍ وَ إنْ کُنْتَ فاسِقاً ، وَ مُحِبَّاً لِمُحِبّیهِم وَ إنْ کانُوا فاسِقین
یعنی دوستدار آل محمّد باش ، گرچه فاسق باشی ، و دوستدار دوستان آنها باش ، گرچه آنها ، فاسق باشند(1).
فقیه و محدّث و مفسّر نامدار ، قطب الدّین راوندی ، در کتاب نفیس الخرائج و الجرائح داستان عجیبی را نقل می نماید که گوشه ای از ریشه های تشیّع در شهر اصفهان را ، روشن می سازد و از معجزاتی از امام هادی علیه السلام ، پرده بر میدارد و شرح آن چنین است :
جماعتی از أهل اصفهان ، همانند : أبو العبّاس أحمد بن نضر ، و أبوجعفر محمّد بن علویّه ، نقل نمودند که در اصفهان مردی بوده به نام عبد الرّحمن و شیعه بوده است . به او گفته شد سبب تشیّع تو و اعتقادت به امامت امام علیّ نقی علیه السلام و نفی دیگران چیست ؟ گفت من قضیّه ای را مشاهده نمودم که مرا به این اعتقاد کشانید، به این شرح:
من مرد فقیری بودم ، ولی با جرأت و زبان آور ، در سالی از سالها مردم اصفهان مرا با جمعی دیگر رهسپار دربار متوکّل عبّاسی نمودند ، برای دادخواهی و تظلّم - ما ، در دربار متوکّل بودیم که أمر شد به إحضار علی بن محمّد (إبن الرّضا) علیه السلام ، من به یکی از حاضرین گفتم این مرد کیست که او را
ص:99
إحضار نموده اند ؟ گفت : مردی است علوی که رافضیان او را امام خود میدانند، و سپس گفت ، برنامۀ قتل او در کار است .
پس من تصمیم گرفتم که بررسی کنم این مرد کیست ؟ پس او در حالیکه سوار بر اسبی بود آمد و مردم در طرف راست و چپ راه ایستاده بودند و او را تماشا می کردند . در هنگامی که چشم من به او افتاد ، محبّت او در دلم قرار گرفت و شروع کردم به دعا نمودن برای دفع بلاء ، و شَرّ متوکّل از او ، پس در میان مردم عبور مینمود، و به یال اسب خود چشم دوخته بود، و به راست و چپ نگاه نمیکرد ، و من هم در حال دعای به او بودم، وقتی در برابر من قرار گرفت ، رو به من نمود و فرمود: خدا دعایت را مستجاب کند ، و عمرت را طولانی نماید ، و مال و فرزندت را فراوان قرار دهد (1).
عبد الرّحمن گفت ، پس من به خود لرزیدم ، و در میان همراهانم افتادم ، و آنها از من می پرسیدند چه شد ؟ گفتم خیر است ، و به آنها خبر ندادم ، سپس به اصفهان بازگشتیم ، و خداوند راههائی از مال به سوی من گشود ، تا آنجا که امروز در خانه ام را بر أموالی میبندم ، که قیمتش هزار هزار درهم است ، و این غیر از اموال من در خارج خانه می باشد ، و ده فرزند نصیبم شده ، و در حال حاضر هفتاد و چند سال دارم ، و من معتقد به امامت آن حضرت شده ام ، زیرا خبر از درون من داشت ، و خداوند دعای آن بزرگوار را دربارۀ من و برای من ، مستجاب فرمود (2) .
ص:100
مرحوم شیخ صدوق قُدْسُ سِرُة در کتاب اکمال الدّین ، در شمار کسانی که به شرف ملاقات حضرت بقیة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) نائل گردیده ، و معجزه ای از آن حضرت مشاهده نموده اند ، إبن باذشاله ، یا ، إبن پادشاکه ، را ذکر نموده اند(1) که نشان میدهد شخصیّت یاد شده نه تنها شیعۀ بوده ، بلکه از نخبگان و برجستگان شیعۀ اصفهانی بوده است .
مرحوم أمین شامی ، در أعیان الشّیعه از او یاد نموده است(2) .
چنانچه به تفصیل ، در بخش محدّثین اصفهانی ، بررسی نموده و توضیح داده ایم ، روشن می گردد ، که جمعی از محدّثین شیعۀ اصفهانی ، از أصحاب أئمّۀ معصومین علیهم السلام بوده اند . ذیلا ًبا ذکر نام ، از آنها یاد می نمائیم :
١- عبد الّسلام اصفهانی از اصحاب امام باقر علیه السلام
2- أبو الحسن اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
٣- ابراهیم طباطبا از اصحاب امام صادق علیه السلام به نقل شیخ طوسی
4- ادریس بن عبد الله اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
5- عثمان اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
6- عمر اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
7- محمّد بن سلیمان اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
8- ابراهیم بن شبیۀ اصفهانی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام
ص:101
9- أبی شبیه اصفهانی از اصحاب امام جواد علیه السلام
10- محمّد بن مُنْدَۀ اصفهانی از اصحاب امام جواد علیه السلام
11- سریّ بن سُلامَۀ اصفهانی از اصحاب امام هادی علیه السلام
12- عبد الله بن محمّد اصفهانی از خواص أصحاب امام هادی علیه السلام
13- علی بن محمّد بن شیرۀ اصفهانی کاشانی از اصحاب امام هادی علیه السلام به نقل از شیخ طوسی .
14- أحمد بن محمّد بن سیّاری اصفهانی از معاصرین امام حسن عسکری علیه السلام
و دارای تصنیفات فراوان .
15- شیخ محمّد بن غالب اصفهانی از نزدیکان امام حسن عسکری علیه السلام و واسطۀ نقل زیارت شهدای کربلاء .
16- شخصی با عنوان الإصفهانی ، از راویان از امام صادق علیه السلام که در کتاب کافی ذکر شده ، و احتمال دارد یکی از روات بالا باشد .
وجود محدّثین یاد شده ، در میان أصحاب أئمّه علیهم السلام ، از ریشه های تشیّع ، در شهر اصفهان به شمار می رود .
محدّث عظیم الشّأن ، عبد الله بن محمّد کِنانی ، مُکَنّی به أبو الولید ، که از إبن ادریس و أبی داود ، نقل حدیث نموده ، و بر أحادیث بسیاری احاطه داشته ، و در طلب حدیث و نوشتن آن ، مشهور بوده است .
حافظ أبونعیم دربارۀ او می نویسد :
کانَ کَثیرَ الْحَدیثِ ، مَشْهُوراً بِالطَّلَبِ وَ الْکِتابَةِ
این محدّث بزرگوار ، علناً اعتقاد شیعی خود را مطرح می ساخته و خلافت
ص:102
أبی بکر را، آشکارا انکار می نموده است (1).
حاکم اصفهان ، جمعی از علماء و مشایخ حدیث اصفهان ، همانند : أبومسعود رازی و محمّد بن بکّار و محمّد بن الفرَج و زید بن خَرَشه و برخی دیگر را جمع نمود، که با او مباحثه نمایند ، ولی آن بزرگمرد، بر اعتقاد خود پافشاری نمود، و لذا او را چهل تازیانه زدند ، و مردم را از اطراف او پراکنده کردند، و حدیث او را ترک نمودند .
اسحاق بن سعد قطر بلّی ، در حدود دوره متوکّل ( در نیمۀ اوّل قرن سوّم ) فرماندار و حاکم اصفهان بوده ، و ابراهیم بن ممشاد اصفهانی (شاعر متعصّب دربار متوکّل ) او را هجو کرده ، به وسیلۀ أشعاری ، که یکی از آنها این است:
بِاللهِ مَا أتَّخَذَ الإمامَةَ مَذْهَباً *** إلاّ ، لِکَیْ یَبْکی لِذِکْرِ الْقائِم
یعنی: به خدا قسم ( اسحاق بن سعد ) مذهب امامت ( وتشیّع ) را مذهب خود قرار نداده ، جز این که با یاد قائم ( آل محمّد ) علیه السلام بگرید (2).
از این شعر بر می آید ، که اسحاق بن سعد ، به طور آشکار ، مذهب امامت را پذیرفته بوده ، و در یاد حضرت قائم (عجل الله فرجه الشّریف) میگریسته ، و ابراهیم بن ممشاد ، ندیم متوکّل عبّاسی ، از این گریستن به عنوان نقطۀ ضعف او یاد نموده است (3).
ص:103
یکی از مطالب اشتباه ، ولی جا گرفته در اذهان عمومیِ خواصّ و عوام ، این است که اصفهان قدیم را منحصراً محلّ سکونت و فعّالیّت اهل تسنّن ، و بالأخص متعصّبین آنها ، میدانند ، در حالی که حقیقت أمر غیر از این است ، بلکه هم چنان که از بخش های مربوط به معرّفیِ بزرگان محدّثین و علماء واُدباء شیعۀ اصفهانی ، استفاده می نمائیم ، در اصفهان قدیم ، بسیاری از فقهاء وعلماء عالیقدر شیعه ، زندگی و فعّالیّت علمی داشته اند که به خاطر جَوِّ عمومیِ حاکم در اصفهان ، و قدرت سیاسی و حکومتی أهل تسنّن، عظمت شخصیّت علمی و دینی آنها ، از نظرها دور مانده است و برای روشن شدنِ مطلب ، به این جریان توجّه نمائید .
از جعفر بن أبی السّریّ ، نقل شده که گفت: از ابن عقده (1) با اصرار خواستم أحادیثی را برای من نقل کند ، که از من فوت شده است ، إبن عُقْده ، سئوال نمود از کجائی ؟ گفتم از اصفهان ، گفت : شهر ناصبی ها ( و محلّ دشمنان علی و فرزندان او علیهم السلام ) ؟ گفتم : چنین نگوئید ، در میان مردم اصفهان فقهاء شیعه
ص:104
هستند و گفت : شیعۀ معاویه ؟ گفتم نه ، بلکه شیعۀ علی علیه السلام و در میان آن همه شیعه ، علی علیه السلام را عزیز تر از چشم و فرزندان و أهل خود می دانند (1).
(وَما فیهِمْ إلاّ مَنْ عَلِیٌّ أعَزُّ عَلَیْهِ مِنْ عَیْنِه وَ أهْلِه ) و از این جریان به خوبی معلوم می گردد که قدرت رسمی و سیاسی و حکومتیِ أهل تسنّن در اصفهان ، مانع از مجاهدت و کوشش علمی اصفهانی های شیعه مذهب ، نگردیده ، بلکه بسیاری از اصفهانی های قدیم ، در أثر حق طلبی و حق جوئی ، راه معرفت و ارادت نسبت به أمیر المؤمنین علی علیه السلام را پیموده ، و در این راه مقدّس فداکاریها نموده اند ، گرچه زحمات آنها ، مورد تبلیغ و تشویق نیروهای حاکم نبوده است .
از شخصیّتهای برجسته ای که در شهر اصفهان نقش بسیار مهمّی در دفاع از حریم مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایفاء نموده اند، شیخ حافظ ، أبو مسعود ، أحمد بن فرات بن خالد بن مسعود رازی اصفهانی ، متوفّا و یا شهید سال 258 هجری ، می باشد . وی ، از پیشوایان و حفّاظ حدیث است ، که کتابهائی تصنیف نموده و از مشایخ بزرگ حدیث ، استفاده کرده ، و بزرگان علم حدیث ، از او بهره برده اند و خود او گفته ، از 1750 نفر حدیث نوشتم ولی در کتابهایم ، فقط از 310 نفر حدیث ضبط نمودم ، و بقیّه را رها ساختم (2) .
ص:105
مجموعاً ، مدّت 45 سال در اصفهان اقامت داشته و حدیث گفته است(1) .
برخی او را برای فتوی دادن برای نصف دنیا ، کافی دانسته اند و برخی دیگر اظهار داشته اند که : زیر آسمان ، حافظ تر از او در مورد احادیث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم یافت نمی شود .
و هم چنین ، برخی او را با تعبیر ثِقَةٌ ذُو تَصانیف ، ستوده ، و برخی دیگر نوشته اند ، که او هر حدیثی را پانصد بار تکرار میکرده ، تا بر حفظ آن مسلّط شود ، و عموماً ، او را از أئمّۀ حفّاظ حدیث ، به شمار آورده اند (2).
ولی باید دانست که شخصیّت اعتقادیِ شیخ أبو مسعود ، در هاله ای از إبهام گرفتار است .
برخی او را سنّیِ صوفی میدانند ، و برخی دیگر او را ، شیعه ای بزرگ و مجاهد و شهید راه دفاع از امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، برشمرده اند .
با توجه به این که عموماً، در کتب تراجم و رجال أهل سنّت ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و در زمان حاکمیّت أهل سنّت ، قبر او بقعه و مزاری مورد توجّه داشته و در کنار مزار او خانقاه بوده ، احتمال سنّی بودن او تقویت می شود ، ولی از طرف دیگر، در دورۀ صفویّه که عنایت و قاطعیّتی ویژه ، در محو آثار أهل سنّت داشته اند ، و با وجود علماء بزرگی ، همانند : مجلسیّین و ...، که پرچمدار حفظ آثار شیعه بوده اند ، بقعه و مزار شیخ أبومسعود ، باقی مانده و مورد توجّه و زیارت بوده ، احتمال تشیّع او تقویت می گردد .
ص:106
ولی در هر حال ، خدمتی بزرگ از این محدّث و فقیه و خطیب نامدار، نسبت به ساحت مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، صادر شده که در بررسی ریشه های تشیع در شهر اصفهان ، جایگاهی بزرگ دارد، که ذیلاً بیان می داریم :
شیخ أبومسعود رازی در مسیر سفر حجّ بیت الله ، وارد اصفهان گردید و در آن هنگام متوجّه شد ، که جمع زیادی از مردم اصفهان ، تحت تأثیر حکومت دشمنان أهل البیت علیهم السلام در سبّ أمیر المؤمنین علیه السلام کوشش دارند و گویندگان رسمی ، در بالای منبرها ، به مقام منیع آن حضرت جسارت مینمایند ، لذا هدایت مردم را ، بر حجّ بیت الله ، ترجیح داد و تصمیم گرفت آنها را از این گناه و إنحراف بزرگ ، رهائی بخشد ، و چهار سال در شهر اصفهان اقامت جست ، و همه روزه در جامع عتیق در بازار رنگرزان مینشست ، و مردم حاضر می شدند، و او در هر روزی ، چهار حدیث در فضائل و مناقب یکی از أصحاب پیغمبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، برای آنها بیان مینمود ، ولی مشخّص نمی کرد که آن شخصی که دارای آن فضائل و مناقب است ، کدام یک از اصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد، تا این که مردم تشنه و شائق شدند ، که نام آن صحابی را بدانند و لذا اصرار فراوان نمودند ، و او در ضمن خطبهای مفصّل (1) و با بیانی بسیار کوبنده و رسا، پس از توصیف فراوان گفت :
ص:107
هُوَ لِلْخَلْقِ وَلیٌّ وَ إسْمُهُ عَلیٌّ علیه السلام
و در این هنگام ، همه از رفتار زشت خود توبه نمودند ، و جماعتی در اثر غصّه برای عمل زشت و ننگین خود ، مُردند ، و برخی گفته اند که رقم آنها به چهارصد نفر رسید(1).
علاّمۀ محقّق ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، این جریان را نقل نموده ، و سند آن را چنین بیان کرده است :
رَأیْتُ النُّسْخَةَ ضِمْنَ مَجْمُوعَةٍ ... مِنْ کُتُبِ السَّیِّد مُحَمَّد خَلیفَه ، أوَّلُ سَنَدِه ، أخْبَرَنا الشَّیْخُ الرَّشیدُ مُحَمَّد بْنُ أبی عَبْدُ اللهِ الْمَدَنِیُّ ، ثُمَّ الإصْفَهانِیُّ ، إجازَةً قالَ : حَدَّثَنِی الصَّدْرُ الإمامُ، صَدْرُ الدّینِ ، عَبْدُ الصَّمَدِ ، قالَ : حَدَّثَنِی والِدی ألصَّدْرُ السَّعیدُ ، صَدْرُ الدّینِ ، أبُو شُجاعٍ ، مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الَّلطیفِ الْخُجَنْدِیّ ، قالَ : حَدَّثَنِی الإمامُ فَضْلُ اللهِ ، مَحْمُودُ الدَّیْنَوَرِیُّ ، قالَ : حَدَّثَنی أبُو عَبْدِ اللهِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ مَحَمَّدِ بْنِ أبې مَنْصُورِ الْقَزْوینیّ ، قالَ : حَدَّثَنی عَبْدُ الرَّحْمنِ بْنُ سَعیدِ بْنِ عَبْدِ الصِّهْرِ الإصْفَهانِیِّ الشَّهْرِسْتانِیِّ ، قالَ : حَدَّثَنی الإمامُ الْحافِظُ(2) قالَ : کُنْتُ فی صُحْبَةِ الإمامِ الشَّهیدِ، أبی مَسْعُودٍ ، أحْمَدَ بْنِ الْفُراتِ الرّازیّ ، خَرَجْنا لِطَلَبِ الْحَجِّ فَلَمّا وَصَلْنا إلی إصْفَهانَ، فَرَأیْنا أهْلَها مُظْهِرینَ سَبُّ أمیرِ المُؤْمَنینَ عَلَیَ الْمَنابِرِ فَقالَ : أصْحابې ! رَأیْتُ الأْشْتِغالَ بِهِدایَةِ هؤُلاءِ أهَمَّ مِنَ الْحَجِّ ، فَأقامَ أرْبَعَ سَنَواتٍ ... (3) .
از عبارت بالا استفاده میشود که ، شیخ أبومسعود شهید شده ، و مرحوم ملاّ أحمد بیان را عقیده بر این است که ، آن بزرگمرد ، در اثر تحریک ناصبی ها
ص:108
به دست مردم جاهل ، در راه دفاع از علی علیه السلام ، به شهادت رسیده است(1).
پس از ماجرای قتل او ، بقعه و بارگاهی برای او ساخته شد ، که به مرور زمان موقوفاتی بر آن وقف گردید ، و خانقاه و بازار و چهارسو و حمام و باغی ( برای کورها و عاجزهائی که به زیارت می آیند ) و دیگر متعلّقات ، در کنار بقعۀ او به وجود آمد، و در دورۀ سلطان یعقوب آق قویونلو ، در سال 895 ساختمان باشکوهی با تزیینات فراوان ، برای مزار او ، به وسیلۀ محمّد بن جلال الدّین عربشاه ، ساخته شد که بخشی از آن هنوز باقی است (2).
در حدود یکصد و پنجاه سال قبل ، مرحوم آقا سیّد صدر الدّین عاملی ( داماد شیخ جعفر کبیر ، کاشف الغطاء ) که مقیم اصفهان گردیده بودند ، در اثر نظریّۀ خاصّی که در مورد سنّی و صوفی بودن شیخ أبو مسعود داشتند ، دستور برهم زدن دستگاه بقعه و مزار او را دادند و از زیارت او جلوگیری نمودند ، ولی مرحوم ملاّ أحمد بیان می نویسد: کسانی که به تشکیلات و مزار شیخ أبومسعود خیانت کردند ، عدّه ای به زودی تلف شدند و کسانی که نقش کمتری داشتند ، به فقر و گرفتاری مبتلا گردیدند (3) .
در هر حال ، برنامۀ یاد شده ، و جلوگیری شیخ أبومسعود رازی از سبّ و شتم و جسارت نسبت به ساحت مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، از مفاخر و حسنات برجستۀ عمر او می باشد ، و به همین دلیل ، مرقد و مزار او ، در طول زمان ، مورد توجّه مردم بوده است .
ص:109
چنانچه در بخش معرّفی چهرۀ علمی ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، و برادران او ( جعفر بن محمّد بن سعید و علی بن محمّد بن سعید ثقفی ) بیان نموده ایم ، روشن می شود که این خاندان (1) مخصوصاً ابراهیم بن محمّد سعید ، نقش برجسته ای در نشر أحادیث أهل البیت علیهم السلام در اصفهان داشته اند .
و جالب ترین صحنۀ کوشش علمی او ، در راه نشر فضائل أهل البیت علیهم السلام داستان کتاب ( المعرفه ) او است ، که آنقدر در زمینۀ فضائل أهل بیت و مثالب و زشتی های دشمنان خاندان رسالت ، صراحت و قاطعیت داشت ، که شیعیان کوفه ، به او پیشنهاد نمودند که این کتاب را در معرض أفکار دیگران قرار ندهد ، به خاطر اینکه ممکن است مطالب آن را قبول نکنند ، ولی ، ابراهیم بن محمّد ثقفی ، اصفهان را که از نظر تعصّب شدید بر علیه أهل بیت علیهم السلام ، شهرت فراوانی داشت ، انتخاب نمود و در این شهر ، أحادیث کتاب را منتشر ساخت .
تفصیل مطلب را در قسمت معرّفی ابراهیم بن محمّد ثقفی ، در بخش « نامداران علمی و ادبی شیعه در اصفهان از قرن سوّم تا دهم » مطالعه فرمائید .
أبو القاسم ، سلیمان بن أحمد بن أیّوب بن مُطیر لَخْمی طبرانی ، مشهور به « مُسْنَد الدّنیا » متولّد 260 و متوفّای 360 (2) .
وی ، در طبریّۀ شام متولّد شده ، و برای کسب علم و شنیدن حدیث ، از آن
ص:110
سرزمین به سوی عراق و حجاز و مصر و شهرهای جزیره مسافرت نموده ، و سی و سه سال گردش علمی کرده و در آخر، در اصفهان توطّن نموده است (1)
او در همین شهر وفات یافته و در جوار قبر حَمَمه ( که یکی از صحابه بوده و در جنگ مسلمانها با ایرانیها ، وارد اصفهان شده و از دنیا رفته و در همین شهر مدفون گشته (2) ) به خاک سپرده شده است .
طبرانی ، هزار استاد و شیخ حدیث داشته (3)، و سی سال بر روی حصیر خوابیده ، و به جمع و حفظ حدیث مشغول بوده است (4) .
تصنیفات مهمّی انجام داده ، و شاگردان زیادی داشته ، که از او نقل حدیث نمودهاند ، و از آثار او معجم کبیر و معجم أوسط و معجم صغیر می باشد ، و از شاگردان و راویان از او ، حافظ أبونعیم اصفهانی و أبو العبّاس أحمد بن عُقده ، می باشند و به نقل مرحوم قمی در الکنی و الألقاب ، إبن عُقده ، برای طبرانی اهمیّت زیادی قائل بوده است .
طبرانی ، گرچه از علماء و مشایخ حدیث أهل سنّت است ، ولی روایات بسیاری در فضائل أمیر المؤمنین و خاندان رسالت علیهم السلام ، نقل نموده که در کتب شیعه مورد استفاده می باشد .
ص:111
صاحبان کتب تراجم و رجال (أعمّ از شیعه و سنّی) شرح حال او را نوشته اند، که به عنوان نمونه از کتابهای : ذکر أخبار إصبهان ، مرآة الجنان، میزان الإعتدال، وفیات الأعیان ، لسان المیزان ، روضات الجنّات ، ریحانة الأدب ، ألکنی و الألقاب قمی، یاد می نمائیم .
عزاداری بر سیّد الشّهداء ، امام حسین علیه السلام ، سابقۀ دیرینه دارد که از نظر فکری و اعتقادی ، به راهنمائیها و عمل أنبیاء عظام ، مخصوصاً حضرت خاتم الأنبیاء محمّد بن عبدالله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، منتهی می گردد ، و از نظر تاریخی ، از هنگام شهادت آن حضرت ، در میان دوستداران و هواداران أهل البیت علیهم السلام مطرح بوده ، و گاهی با مقداری آزادی ، و در برخی از زمانها ، در شدّت تقیّه و ترس ، و همراه با آزار و شکنجۀ دشمنان ، انجام می گرفته است
در دورۀ آل بویه ، که مردمانی دوستدار اهل بیت و طرفدار شیعه بوده اند، عزاداری بر مظلومین أهل البیت علیهم السلام ، بالأخص سیّد الشّهداء ، امام حسین علیه السلام علنی گردید ، و در شکلی وسیع در شهرهای گوناگون رواج یافت، و شیعیان با پرچمهای عزا و دستجات بزرگ ، در بازارها و معابر عمومی و مجامع مردمی، به عزاداری می پرداختند .
در شهرهای اصفهان و ساوه و همدان ، و دیگر بلاد ایران و عراق ، جمع زیادی از پیروان تشیّع ، و دوستداران أهل البیت علیهم السلام زندگی می نمودند ، تا آنجا که در قرنهای پنجم و ششم هجری ، در پاره ای از این شهرها ، از جمله، اصفهان و همدان و ساوه ، تعداد شیعه به قدری زیاد بوده ، که مراسم عاشوراء را
ص:112
آزادانه برپا می داشته اند (1).
خواجه أبو منصور ، محمود بن أحمد بن عبد المنعم بن ماشاذۀ اصفهانی ، معروف به إبن ماشاذه (2) فقیه و واعظ و مفسّر بوده ، و در یازدهم ربیع الثّانی 536 هجری ، در اصفهان فوت شده (3) و از علماء و پیشوایان دینی ، در نیمۀ أوّل قرن ششم بوده است . وی از شخصیّتهای بزرگ علمی شافعیّه می باشد ، که ، سبکی ، در طبقات الشّافعیّه ، او را چنین توصیف کرده است :
... مِنْ أعْیانِ الْعُلَماءِ وَ مَشاهیرِ الْفُضَلاءِ ، ذَوِی الْحِشْمَةِ وَ الْجاهِ . تَفَقَّهَ عَلی أبی بَکْرِ الْخُجَنْدیِّ وَ عَبْدِ الْوَهّابِ بْنِ مُحَمَّدِ الْفامی ، وَ سَمعَ مِنْهُمُ الْحَدیثَ وَ مِنَ الإمامِ أبِی الْمُظَفَّرِ السَّمْعانیِّ وَ مِنْ خَلْقٍ ، وَ حَدَّثَ وَ أمْلی عِدَّةَ مَجالِسَ . رَوی عَنْهُ الْحافِظُ إبْنُ عَساکِرَ فی مُعْجَمِ شُیُوخِه ، تُوُفِّیَ فُجْأةً ، لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ ثانی عَشَرَ رَبیع الأخِرِ ، سَنَةَ سِتّ وَثَلاثینَ وَ خَمْسَمِأةٍ (4) .
و در طبقات الشّافعیۀ عبد الرّحیم اسنوی آمده است :
ص:113
کانَ إماماً مُفَسِّراً ، تَفَقَّهَ عَلی أبی بَکْرِ الْخُجَنْدِیِّ ، فارْ تَفَعَ شَأنُهُ وَبَعُدَ صیتُهُ وَصارَ أوْحَدَ وَقْتِه وَ الْمَرْجُوعَ إلَیْهِ فی بَلَدِه ، وَ أمْلی عِدَّةَ مَجالِسَ ، وَ کانَ واعِظاً فَصیحاً مُفَوَّهاً حُلْوَ العِبارَةِ (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، سبکی در طبقات الشّافعیّه ، او را از أعیان علماء و از مشاهیر فضلاء و صاحب حشمت و جاه و آبرو ، معرّفی نموده ، و اسنوی نیز در کتاب خود، او را امام و پیشوا و مفسّری معرّفی نموده ، که شأن و مقامش بالا رفته و آوازه اش به همه جا رسیده است ، و در زمان خود ، چهرۀ یگانه گردیده ( صارَ أوْحَدَ وَقْتِه ) و مرجع دینی مردم بوده ، و واعظی فصیح و خوش بیان و شیرین سخن ، شمرده شده است .
مرحوم عبد الجلیل قزوینی ، که از بزرگان علماء شیعه در قرن ششم بوده ، می نویسد : خواجه بومنصور ماشاده ، به اصفهان که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ، هر سال این روز ( روز عاشوراء)
این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته اند و هر که رسیده باشد ، دیده و دانسته باشد و إنکار نکند(2). چنانچه ملاّحظه می نمائید در قرن ششم ، و در اوج قدرت أهل تسنّن، در شهر اصفهان ، عزاداری بر امام حسین علیه السلام و مراسم عاشوراء ، به صورت آشوب و نوحه و غریو ( و فریاد ) بر پا می گردیده و رهبری این عزاداری را ، چهرۀ بزرگ علمی و مشهور آن زمان ، خواجه أبو منصور، إبن ماشاده (ماشاذه)، بر عهده داشته است .
ص:114
در میان داستانهای جالب دربارۀ دوستی و حمایت چهره های برجسته ای از مردم اصفهان ، نسبت به علی علیه السلام در گذشته تاریخ ، قصّۀ حدیثی بسیار مفصّل (در حدود شش صفحه) می باشد ، که سلیمان بن أحمد بن أیّوب لَخْمی (طَبَرانی اصفهانی ) ، آن را در اصفهان نوشته و منتشر ساخته است (1) که در این حدیث ، سلیمان بن مَهْران أعْمَش می گوید: در دل شبی ، منصور دوانیقی مرا إحضار کرد، و من متوجّه شدم که در این دل شب ، منصور دوانیقی مرا نخواسته ، مگر به خاطر سئوالی دربارۀ فضائل علی علیه السلام ، و اگر من از آن فضائل یاد کَنم ، مرا خواهد کشت ، و لذا وصیّت نمودم و کفن پوشیدم و بر او وارد شدم ، مرا نزدیک خود خواند و هنگامی که بوی حُنُوط از من استشمام کرد، گفت : راست بگو وگرنه ترا به دار میزنم ، بگو این بوی حنوط از چیست ؟ گفتم من فکر کردم راجع به فضائل علی علیه السلام مرا احضار کرده ای ، و اگر در این باره سخن بگویم مرا میکشی ، لذا کفن پوشیدم و حنوط کردم و وصیّت نمودم و آمدم . منصور گفت:
ای سلیمان چند حدیث در فضائل علی علیه السلام نقل می کنی ؟
گفتم مقدار کمی ، گفت چه مقدار ؟ گفتم :
ده هزار حدیث و بیشتر
گفت : به خدا برایت حدیثی در فضائل علی علیه السلام نقل می کنم ، که تمام حدیثهائی که شنیدهای فراموش کنی ! و آنگاه داستان مفصّلی را نقل نمود ، و دو
ص:115
فضیلت بزرگ از علی علیه السلام بیان کرد و در آخر ، گفت :
اهذانِ الْحَدیثانِ فی یَدِکَ ؟ فَقُلْتُ : لا ، فَقالَ یا سُلَیْمانُ : حُبُّ عَلیّ ایمانٌ وَ بُغْضُهُ نِفاقٌ
وَ اللهِ لایُحِبُّهُ إلاّ مُؤمِنٌ ، وَلایُبغِضُهُ إلاّ مُنافِقٌ
سلیمان بن مهران أعمش می گوید : گفتم آیا در امان هستم ؟ منصور گفت : لک الأمان ، گفتم : چه میگوئی دربارۀ قائل حسین علیه السلام ؟ گفت : بسوی آتش و در آتش ( جهنم ) است ، گفتم هر کس بکشد فرزند رسول خدا را ، به سوی آتش و در آتش است ؟ (1).
قالَ : الْمُلْکُ عَقیمٌ یا سُلَیْمانُ
سپس منصور گفت خارج شو و آنچه را شنیدی برای مردم نقل کن (2)
در مسجد جامع عتیق اصفهان ( مسجد جمعه ) ، که آثار گوناگونی از دوره های مختلف تاریخ اصفهان را در بر دارد و نمایشگاهی از فرهنگ و هنر چهارده قرن اسلامی است ، و آثاری از دوره های سلجوقی ، مغولی ، صفوی و ... را در خود حفظ نموده ، مسجد اُو لْجایْتُو و محراب محمّد ساوی ، نشان دهندۀ فرهنگ و اعتقاد شیعی ، در دورۀ قبل از صفویّه است ، و به خوبی نمایانگر
ص:116
حاکمیّت شیعه و فرهنگ آن ، در اصفهان در قرن هشتم ، می باشد .
در شبستان اولجایتو ، طاقهای آجری متنوّع و زیباترین محراب گچ بری مسجد جامع واقع شده ، و شبستان یاد شده ، به نام مسجد أولجایتو مشهور است و محراب زیبای آن نام سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو ) و وزیر دانشمند او ، محمّد ساوی ( خواجه سعد الدّین محمّد مستوفی ساوجی) و تاریخ ساختمان آن ( 710) هجری را ، در بردارد .
کتیبۀ تاریخی این محراب ، که در صفحۀ وسط آن ، به خطّ ثلث بسیار زیبا ، گچ بری شده ، به شرح زیر است :
سلطان محمّد(1)
هذَا الْمِحْرابُ الْمُسْتَطابُ مِنْ مُضافاتِ الْعِماراتِ الَّتی إتَّفَقَتْ إعادَتُها ، فی أیّامِ مَعْدِلَةِ السُّلْطانِ ، حامی حَوْزَةِ الإسْلامِ وَ الأیمانِ ، غِیاثِ الدُّنْیا وَ الدّینِ ، ظِلِّ اللهِ فِی الأَرَضینَ ، حَرَسَ آللهُ بِبَقائِهِ الإسْلامِ، مِنْ فَواضِلِ صَدَقاتِ الْعَمیمَةِ الصّاحِبِیَّةِ الأعْظَمِیَّةِ ، صاحِبِ دیوانِ الْمَمالِکِ شَرْقَاً وَ غَرْبَاً ، بُعْداً وَ قُرْبَاً ، سَعْدِ الْحَقِّ وَ الدّینِ ، ألْمَخْصُوصِ بِعِنایَةِ رَبِّ الْعالَمینَ، مُحَمَّدِ السّاویِّ ، أعَزَّ اللهُ أنْصارَهُ وَ ضاعَفَ آقْتِدارَهُ ، تَوَلاّهُ الْعَبْدُ الضَّعیفُ الرّجی إلی رَحْمَةِ اللهِ تَعالی وَ غُفْرانِه ، عَضُدُ بْنُ عَلِیِّ الْماسْتریِّ ، أحْسَنَ اللهُ عاقِبَتَهُ فی صَفَرِ سَنَةِ عَشَرَ وَ سَبْعَمِأةٍ ، خَتَمَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالْخَیْرِ وَ الظَّفَرِ
که از عبارت بالا تاریخ 710 استفاده می شود .
در حاشیۀ أطراف این کتیبه ، به خطّ ثلث ، عبارات زیر گچ بری شده است ، که نشانۀ روشنی از تشیّع و مذهب شیعۀ دوازده امامی ، می باشد .
عَنْ جابِرِ بْنِ یَزیدَ الْجُعْفِیِّ ، قالَ سَمِعْتُ جابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الأنْصارِیِّ ، یَقُولُ : لَمّا أنْزَلَ
ص:117
اللهُ عَلی نَبِیِّه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ ، قُلتُ یا رَسُولَ اللهِ قَدْ عَرَفْنَا اللهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الأمْرِ الَّذینَ قَرَنَ اللهُ طاعَتَهُمْ بِطاعَتِه وَ طاعَةِ رَسُولِه ، فَقالَ علیه السلام ( در آخرین قسمت از کتیبه ، بعد از کلمۀ ( السّلام ) نام استاد کار محراب ، به شرح زیر گچ بری شده ( عمل حیدر) و سپس دنبالۀ حدیث در حاشیۀ فرورفتگی محراب ، در دو ردیف ، نوشته شده است این چنین :
هُمْ خُلَفائی یا جابِرُ وَ أئِمَّةُ الْمُسْلِمینَ بَعْدی ، أوَّلُهُم عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ، ثُمَّ ألْحَسَنُ ، ثُمَّ الْحُسَیْنُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوریةِ بِالْباقِرِ ، وَ سَتُدْرِکُهُ یا جابِرُ ، فَإذا لَقِیتَهُ قَاقْرَئْهُ مِنِّی السَّلامَ ، ثُمَّ الصّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسی ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ سَمیّی وَ کَنیّی ، حُجَّةُ اللهِ فی أرْضِه وَ بَقِیَّتُهُ فی عِبادِه ، بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ،
ذاکَ الَّذی یَفْتَحُ اللهُ تَعالی ذِکْرُهُ ، عَلی یَدِه مَشارِقَ الأَرْضِ وَمَغارِبَها وَ به خطّ کوفی مشبّک ، در بالای فرو رفتگی محراب ، نوشته شده است :
لا إلهَ إلاّ اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلیٌّ وَلیُّ اللهِ
و در حاشیه بزرگ محراب ، کتیبۀ زیر گچ بری شده است :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قالَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقُ ، رَسُولُ الرَّحْمنِ صلَّی الله علیه و آله مَنْ بَنی مَسْجِدأ کَمَفْحَصِ قَطاةٍ ، بَنَی اللهُ لَهُ بَیْتَاً فِی الْجَنَّةِ وَ قالَ أمیرُ المُؤمِنینُ عَلیُّ بْنُ أبی طالبٍ عَلَیْهِ سَلامُ اللهِ وَ رَسُولِه وَ مَلائِکَتِه ، مَن اخْتَلَفَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدَی الثَّمانِ : أخَاً مُسْتَفادَاً فِی اللهِ ، أوْ عِلْمَاً مُسْتَطْرَفاً ، أوْ آیَةً مُحْکَمَةً، أوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً، أوْ کَلِمَةً رَدَّهُ ( تَرُدُّهُ ) عَنْ رَدی ، أوْ یَسْمَعُ کَلِمَةً تَدُّلُ عَلی هُدی ، أوْ یَتْرُکُ ذَنْبَاً خَشْیَةً أوْ
ص:118
حَیاءً (1).
همچنانکه ملاّحظه نمودید ، حدیث خلافت و وصایت دوازده امام معصوم ، و جملۀ « علیٌّ ولیُّ الله » و نیز جملۀ « علیه سلام الله و رسوله و ملائکته » ، به دنبال
حدیث أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از صریحترین نشانه های تشیّع حاکم بر سلطان و وزیر او ، و فرهنگ و اعتقاد موجود در آن تاریخ ( 710) در اصفهان می باشد
یکی از قسمتهای محلّۀ أحمد آباد، کوی دار البطّیخ می باشد که در زبان مردم ، محلّۀ دالبطّی ( دالبتّی ) یا دالبِیْطی ( دالبِیْتی ) تلفّظ می شود ، و در این محل ، مقبرۀ خواجه نظام الملک طوسی ، یا تربت نظام ، قرار گرفته است .
در مقبرۀ خواجه نظام الملک ، قبر چندین نفر از پادشاهان یا وزراء و شاهزادگان سلجوقی ، و نیز عدّه ای از علماء ، قرار گرفته است .
یکی از سنگ قبرهائی که در مقبرۀ خواجه نظام الملک وجود دارد ، متعلّق به میر علی شهید است ، که نوشته های روی سنگ ، نشان دهندۀ تشیّع او و نیز مقام دینی و پست و مقام ظاهری او می باشد . در حاشیۀ سنگ قبر مرمری قرمز رنگ ( به طول 45/ 1 متر و عرض 25 سانتی متر ) به خطّ ثلث ، عبارات زیر حجّاری شده است :
هذا قبر المرحوم الشّهید ، افتخار الزّمان ، سلالة الوزراء فی الأوان ، آلواصل الی رحمة الله ، الملک الولیّ ، خواجه جمال الملّة و الدّین ، میر علی الصّاحب الأعظم المرحوم خواجه ... و توقّی فی یوم الثّلثاء ثالث شوّال سنة تسع و خمسین و ثمانمأة الهجریّة النّبویة صلعم .
ص:119
و در یک لوحۀ فوقانی این سنگ ، به خطّ بنائی برجسته نوشته شده است :
لا إلهَ إلاَّ اللهُ ، مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ (1) از نوشته های فوق ، معلوم می شود که صاحب قبر ، مقام وزارت داشته و به شهادت رسیده ، و از شیعیان أمیر المؤمنین علیه السلام بوده ، و از چهره های دینی به شمار می رفته (2)، و به لقب «جمال الملّة و الدّین » ملقّب بوده ، و شهادت او در سال 859، در نیمۀ قرن هشتم ، واقع گردیده است .
از نکته های جالب در تربت نظام ( مقبرۂ خواجه نظام الملک ) این است که در میان نوشته های سنگ قبر خواجه نظام الملک ، که از مرمر می باشد و طول آن بیش از دو متر و عرض آن 45 سانتی متر و ارتفاع آن 38 سانتی متر است ، و مشتمل می باشد بر آیات قرآنی ، همانند : آیۀ : قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أسْرَفُوا عَلی أنْفُسِهِمْ ... و آیۀ شَهِدَ اللهُ أنَّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ ... و قُلِ الّلهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ ... ، این جمله های نورانی نوشته شده ، و حجّاری گردیده است :
لا إلهَ الاّ اللهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلیٌ وَلِیُّ أللهِ (3) و هم چنین در تربت نظام ، سنگِ مرمریِ دیگری هست، متعلّق به قبر شخصی به نام محمّد مؤمن ، که در حاشیۀ سنگ قبر ، به خطّ ثلث ، أسامی
ص:120
چهارده معصوم علیهم السلام حجّاری شده ، و در جانب زیرین سنگ ، به خطّ ثلث نوشته شده ، فی سابع عشرین رمضان المبارک سنّة ثلاث و عشرین و تسعمأة (1) که نشان دهنده تاریخ 923 ( أوائل قرن دهم) می باشد و از نشانه های تشیّع اصفهان در قرون گذشته ، محسوب می گردد .
و نیز سنگ قبر دیگری است به طول 80 و عرض 22 سانتی متر ، که با خطّ نستعلیق بر آن نوشته شده : وفات مرحمت پناه ، جمال الدّین ابن محمّد بن عالیحضرت شهریار ، خاجه ( خواجه ) صفیّ الدّین محمّد ، بتاریخ شَهرِ رَمضانَ سَنَةِ ثَلاثَ وَ خَمسینَ وَ تِسعَمِأَ ، و در میان نوشته های سنگ قبر یاد شده ، این دو بیت زیبا و نورانی ، جلب توجّه می کند :
نادِعَلِیّاً مَظهَرَ اَلعَجائِبِ *** تَجِدهُ عَونَاً لَکَ فِی النَّوائِبِ
کُلُّ هَمَّ وغَمَّ سَیَنجَلی *** بِوِلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیّ(2)
که از نوشته های فوق بر می آید ، صاحب قبر شیعه بوده ، و در سال 953، از دنیا رفته است.
در محلّۀ جویباره ( جوباره ) در مسیر یکی از کوچه های آن، آثار سر در مجلّلی ، که بر فراز آن دو منارۀ دار الضّیافه ، واقع شده (3) ، مشاهده می شود ،
ص:121
و به طوری که از نام آن استنباط می گردد ، این اثر تاریخی ، سر در یک مهمانسرای مجلّل بوده است . در داخل مقرنسهای مناره ها ، هر ( سوسن ) یا (طاس ) شامل یک کلمه است ، و کلمات موجود ، به خطّ ثلث سفید معرّق ، بر زمینۀ کاشی لاجوردی به شرح زیر است:
محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین
پوشش تزییناتی مناره های مزبور ، به خطّ بنّائی فیروزه ای ، بر زمینۀ شطرنجیِ آجری ، در هفت رنگ به شرح زیر است:
ردیف أوّل کلمۀ الله *** ردیف دوّم تکرار کلمۀ أکبر
ردیف سوّم تکرار کلمۀ الله *** ردیف چهارم تکرار کلمۀ محمّد
ردیف پنجم تکرار کلمۀ و علی *** ردیف ششم تکرار کلمۀ و حسن
ردیف هفتم تکرار کلمۀ و حسین (1). پروفسور پوپ ، بنای این مناره را أواخر قرن هشتم هجری میداند ، و آقای ( سمیث ) تاریخ آن را ، در ربع أوّل قرن هشتم هجری بیان نموده است (2) .
در 24 کیلومتری مشرق اصفهان ، در شمال بستر زاینده رود ، محلّی به نام کاج می باشد ، که جزء بلوک بَراآن شمالی به شمار می رود .
گنبد مسجد جامع کاج ، که در این محل ساخته شده ، مانند بیشتر بناهای برج
ص:122
مانند آن دوره ( قرن هشتم ) ، به شکل ( کلاه خود ) ساخته شده است . گنبد مذکور در وسط صحن متناسبی قرار داشته ، و در اطراف آن ملحقاتی بوده که از بین رفته است .
در پوشش داخلی گنبد، چهار شکل مربّع به خطّ بنّائی با آجر قرمز، بر زمینۀ سفید آجری که دو به دو ، قرینه اند وجود دارد، که در دو مربّع متقابل ، نام ( محمّد ) و در دو مربّع دیگر نام ( علی ) نوشته شده است .
در قسمت پائین گنبد و روی جرزها ، به خطّ بنّائی باگچ ، در فاصلۀ آجرها ، أسامی ، آلله . محمّد . علی . حسن . و حسین ، خوانده می شود و کلمات دیگری هم نقش بوده است که فعلاً وجود ندارد (1).
پروفسور پوپ، تاریخ ساختمان این مسجد را أواخر قرن هشتم میداند (2)
در مجاورت مسجد کاج ، امامزاده ابراهیم علیه السلام وجود دارد که تاریخ بنای آن 1002 ( دورۀ حکومت شاه عبّاس کبیر صفوی ) می باشد (3) .
اشترجان ( اشترگان ) در جنوب غربی اصفهان و در 12 کیلومتری (پیر بکران ) می باشد و در منطقۀ لنجان قرار دارد .
مسجد جامعی در این محل ساخته شده ، در اواخر سلطنت ایلخانِ مسلمانِ
ص:123
مغول ، سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو )، که یکی از ابنیۀ نفیس و بسیار جالب استان تاریخی اصفهان می باشد .
این مسجد دارای دو سر در تاریخی در سمت شمال و مشرق است . سر در شمالی که متجاوز از 12 متر ارتفاع دارد ، دارای مقرنس عالی و کاشی کاری و خطوط و کتیبه هائی است، و در طرفین آن، دو مناره موجود است که بیش از دو سوّم آن به مرور زمان خراب شده (1) ولی بقایای آنها هنوز ، از عظمت سابق و نفاست بنای مذکور ، حکایت می کند .
نکتۀ قابل توجّه در مناره های سر در شمالی مسجد اشترجان ، آن است که مناره های یاد شده ، مانند مناره های بنای تاریخی اصفهان ( منار جنبان ) متحرّک هستند (2) .
بانی مسجد ، فخرالدّین محمّد بن محمود بن علی اشترجانی ، ملک الوزراء زمان سلطان أبوسعید بهادرخان ، می باشد و مترجم کتاب محاسن اصفهان ، حسین بن محمّد بن أبی الرّضا، علوی آوی ، از او تجلیل نموده ، و جملۀ ( طاب ثراه ) ، برای او نوشته ، و او را غم خوار زیردستان ، و دل بستۀ أحوال بیچارگان ، معرّفی نموده است (3) .
در یک شکل چهار ضلعی در زیر مقرنسهای مسجد جامع اشترجان ، در جهت مقابل سر در ، به خطّ بنّائی آجری بر زمینۀ فیروزه ای ، اسامی چهارده معصوم علیهم السلام ذکر شده است (4) .
ص:124
و هم چنین ، در زیر پنجره های اطراف گنبد مسجد ، به خطّ بنّائی بر زمینۀ شطرنجی ، کلمۀ ( الله ) به طور مکرّر گچ بری شده ، و بر روی جرزهای داخل گنبد و بر روی جرزهای داخل ایران ، به خطّ بنّائی بر زمینۀ شطرنجی در مربّع های بزرگ ، اسامی ( محمّد ) و ( علیّ ) و ( حسن ) و (حسین ) به نحو مکرّر، گچ بری شده است (1). تاریخ بنای این مسجد ، 715 می باشد (2) .
یکی از آثار باستانی و تاریخی اصفهان ، که متعلّق به أوائل قرن هشتم است و تاریخ آن از 703 تا 712 می باشد ، بقعۀ پیر بکران است که در سی کیلومتری جنوب غربی اصفهان واقع گردیده ، و مقبرۀ یکی از مدّرسین و علماء و عرفاء آن زمان، به نام محمّد بن بکران ، متوفّای 703، می باشد و در میان نوشته های ساختمان بقعه ، صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام ، گچ بری شده است بدین شرح:
ألَّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی وَ صَلِّ عَلی عَلِیٍّ الْمُرْتَضی وَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ الزَّهْراءِ وَ صَلِّ عَلی خَدیجَةَ الْکُبْری وَ صَلِّ عَلی حَسَنِ مُجْتَبا ( الْمُجْتَبی ) وَ صَلِّ عَلی
حُسَیْن شَهیدِ کَرْبَلا وَ صَلِّ عَلی زَیْنِ الْعابِدینَ ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد باقِر ، وَ صَلِّ عَلی جَعْفَر صادِق ، وَ صَلِّ عَلی مُوسَی الْکاظِم وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ تَقِیِّ ، وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ نَقِیِّ
وَصَلِّ عَلی حَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد مَهْدِیِّ(3) از این اثر تاریخی ، به خوبی استفاده میشود که در آن زمان ، فرهنگ و مذهب تشیّع نه تنها در اصفهان ، بلکه در اطراف آن نیز ، حاکم گردیده بوده
ص:125
است ، و از عبارت فوق (که گرچه عربی است ، ولی رعایت قواعد عربیّت در آن نگردیده ، و در جاهائی که باید ألف و لام به کار رود ، همانند : الحسن المجتبی و الحسین الشّهید بکربلا و ... ، به صورت ساده نوشته شده ) مشخّص می گردد که :
این عبارت و این اظهار علاقه ، از فکر و اعتقاد عمومی ، سرچشمه گرفته ،
و مستند به یک شخص عالم یا والی متنفّذ نمی باشد .
عالِم واعظ ، تاج الدّین ، حسین بن شمس الدّین محمّد واعظ، که از معاصرین با شیخ بهائی بوده ، و از خاندان علمیِ صاعدیان میباشد (1)، از مذهب آباء و اجداد خود (که حنفی بوده اند ) دست برداشت ، و در زمرۂ علماء شیعه قرار گرفت .
وی ، شاگرد شیخ منصور بن عبد الله شیرازی ، و مشهور و معروف به (راستگو) شارح تهذیب الاصول بوده (2)، و از او اجازه داشته است (3) .
ص:126
ابن بطوطه ، سیّاح مشهور و نامدار نیمۀ اوّل قرن هشتم هجری، در سفرنامۀ خود ، از سفر به مشهد مقدّس أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ( نجف اشرف ) یاد میکند ، و از چگونگی اعتقاد شیعیان به مرقد مطهّر امام علی علیه السلام ، و کراماتی که از حرم و قبر مطهّر آن حضرت ظاهر می شود یاد نموده ، و می نویسد:
از شهرهای عراق هرکس بیمار شود ، نذری برای روضۀ علی علیه السلام می کند ... و نقیب این نذرها را در خزانۀ حرم می گذارد ... خزانۀ مزبور بسیار بزرگ و موجودی آن به قدری هنگفت است که قابل ضبط نمی باشد (1).
و نیز می نویسد : همۀ مردم این شهر ( نجف )، رافضی مذهب اند و از این روضه ( حرم امام علی علیه السلام ) ، کرامت ها ظاهر می شود که منشأ عقیدۀ مردم بر اینکه قبر علی علیه السلام در آن است، همان کرامت ها می باشد . از جمله آن که ، در شب بیست و هفتم رجب که « لَیْلَةُ الْمَحْیا » (2) می نامند ، عراقیان و خراسانیان و فارسیان و رومیان، گروه گروه ، سی تن و چهل تن ، بعد از نماز خفتن ، در آنجا گرد می آیند و بیماران افلیج و زمین گیر را روی ضریح مقدّس می گذارند، و خود به نماز و ذکر و قرآن و زیارت مشغول می شوند، و چون پاسی از شب گذشت ، همۀ مریضها که شفا یافته و صحیح و سالم گشته اند برخاسته ، ذکر:
لا إلهَ إلاَّ اللهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ می گویند ، و این حکایت در میان آنان ، به حدّ استفاضه (3) رسیده ، و گرچه
ص:127
من، خودِ آن شب را درک نکردم ، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم و در مدرسۀ حرم ، سه تن از این اشخاص را دیدم که هر سه زمین گیر بودند ، یکی از روم آمده بود، و دیگری از اصفهان و سوّمی از خراسان ، از حالشان جویا شدم ، گفتند امسال به « لیلة المحیا » نرسیده اند ، و منتظرند که سال آینده آن شب را درک کنند .
در این شب مردم از شهرهای مختلف در نجف جمع می شوند، و بازار بزرگی در آن شهر برپا می شود، که تا مدّت ده روز بر قرار می ماند (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، شخص اصفهانیِ یاد شده، تا آن حدّ به أمیر المؤمنین علیه السلام و مقام بالای معنوی و کرامت های آن حضرت اعتقاد داشته ، که برای بهره مندی از عنایت آن حضرت، عازم بوده که یک سال در نجف أشرف بماند ، تا آن که از فیض و برکت آن امام بزرگوار استفاده نماید .
در روایات متعدّده ، أصحاب خاصّ امام زمان ، حضرت بقیة الله الأعظم (عج) در هنگام ظهور ، از همۀ شهرها معرّفی گردیده اند ، چنانچه در روایتی از امام هشتم ، علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام آمده است:
وَ اللهِ لَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا ، یَجْمَعُ اللهُ إلَیْهِ شیعَتَهُ مِنْ جَمیعِ الْبُلْدانِ (2) .
و در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است :
... فَیَقُومُ ثَلاثُ مِأۃٍ أوْ نَیِّفٌ عَلیَ الثَّلاثَمِأة ، خَمْسُونَ مِنْ أهْلِ الْکُوفَةِ وَ سائِرُهُم مِنْ
ص:128
أفْناءِ النّاسِ، لأیَعْرِفُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً ، إجْتَمَعُوا عَلی غَیْرِ میعادٍ (1).
ولی در یک روایت ، به تفصیل کامل ، نام شهرهائی که أصحاب حضرت بقیة الله الأعظم (عج) از آنها می باشند ، ذکر شده و در ضمن آن ، از شهر اصفهان یک نفر به نام ( یونس ) معرّفی گردیده است (2).
و در همین زمینه ، شاعر نامدار معاصر ، آقای محمّد علی مردانی در ضمن قصیده ای غرّاء ، راجع به اصفهان ، چنین سروده است:
در طلوع دولت مهدی امام منتظر *** تاشود عالم سراسر گلستان ، ای اصفهان
عدّۀ یاران آن مولا به هنگام قیام *** سیصد است و سیزده پاکیزه جان ، ای اصفهان
زان گروه حق طلب ، جمعی ز فرزندان توست *** در رکاب حضرت صاحب زمان ، ای اصفهان (3)
ص:129
هو الحقّ
اگر چه خوش نبود سیر بوستان تنها
گرفته ایم اجازت ز باغبان تنها
من و دوچشم تر و خاک کربلا صائب
ز عافیت طلبان سیر اصفهان تنها
ص:130
ص:131
ص:132
از فرازهای جالب در خصوصیّات اخلاقی و دینی مردم اصفهان ، وسعت و عظمت فعّالیّت های آنها در زمینۀ خدمات دینی و اجتماعی ، با رنگ و عطر وابستگی به أهل البیت علیهم السلام می باشد که از یک طرف ، نشانۀ جود و بخشش متّکی به اندیشه و تعقّل و محاسبات اجتماعی، و از طرف دیگر ، نشان دهندۀ روح ایمان و اعتقاد اسلامی و از طرف سوّم ، علامت دلبستگی کامل به پیامبر اکرم صَلُّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام و ذراری آنها می باشد .
ساختن هزاران مسجد بزرگ و کوچک ، که بعضی از آنها در هر دوره ای ، از مهمترین آثار معماری و کاشی کاری و خطّاطی و گچ بری و حجّاری و ... می باشد ، ساختن بقعه ها و مزارهای چشمگیر و جالب برای امامزادگان علیهم السلام و علماء بزرگ ، ( در داخل اصفهان ) ، و کمک به ساختمان و توسعه و ترمیم و تزیین حرمهای ائمّۀ معصومین علیهم السلام ( در عتبات مقدّسه ) ، تأسیس دهها مرکز بزرگ درمانی و بیمارستانی و آزمایشگاهی و ... ، همانند : بیمارستان عسکریّه علیه السلام ، و زایشگاه نرجس خاتون علیها السلام و آزمایشگاه و رادیولوژی مهدیّه علیه السلام و دار الشّفاء حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام و ... ، تأسیس صدها صندوق
ص:133
قرض الحسنه (1) که در سطح وسیع ، به کمک نیازمندان به وام می شتابند ، تأسیس دهها مؤسّسۀ خیریّه ، که در کمک به أیتام ، معلولین و سالخوردگان ، و نیازمندان جامعه ، ( در زمینه های امور درمانی ، در بخش های گوناگون )، تهیه جهیزیّه ، کمک به ازدواج جوانها ، تهیّه و تعمیر مسکن ، تأمین هزینۀ تحصیل علم ( تا حدّ دانشگاه ) ، کمک به پرداخت وام ، تأمین سرمایۀ کسب ، تهیۀ لباس و پوشاک برای مستمندان و ... ، تلاش و کوششی تحسین برانگیز و موجب إعجاب دارند ، که در سطح کشور پهناور ایران ، از اهمیّت برجسته و فوق العاده ممتازی برخوردار است ، و با توجّه به خصوصیّات و کیفیّت دینی و معنویِ آن، خدمات یاد شده در درجۀ أوّل می باشد .
و نیز ، تأمین بودجه های لازمه برای ادارۀ حوزه های علمیّه ، از طریق پرداخت وجوهات شرعیّه و تبرّعات ، که ( چنانچه در بالا اشاره نمودیم) از یک طرف ، نیاز به گذشت و جود و بخشش دارد، و از طرف دیگر، بینش و اندیشه و دقت نظر می طلبد ، که بودجه ها ، به اهداف مقدّس دینی و اجتماعی و گشودن گره های پیچیدۀ اجتماعی کمک کند، و از طرف سوّم، برای بهره برداری از آثار روحی و اجتماعی آن بخشش و ایثارها ، در راه نشر فرهنگ دینی و رشد اخلاق اسلامی ، احتیاج به پشتکار و فعّالیّت تبلیغی و ارشادی دارد، که خوشبختانه مردم اصفهان در همۀ موارد یاد شده ، در اثر عنایات الهی و توجّهات صاحبان ولایت علیهم السلام ، به موفّقیت های بسیار
ص:134
ارزشمندی ، نائل گردیده اند .
از درخشان ترین جلوه های تشیّع مردم اصفهان ، تعظیم شعائر مکتب أهل البیت علیهم السلام می باشد ، که در قالب های گوناگون به نمایش گذارده می شود
و در این مبحث به چندین سرفصل اشاره می نمائیم :
1- تشکیل بزرگترین جشنها و مراسم شادمانی ، در مناسبت های مربوط به میلاد أئمّۀ معصومین علیهم السلام و عید سعید غدیر ، و عید الزّهراء علیها السلام ، که در این جشنهای بسیار گسترده، مسجدها ، حسینیّه ها، مدرسه ها و( حتّی در بعضی از مناسبت ها ، « همانند جشن میلاد امام زمان عجلّ الله فرجه» خیابانها و کوی و برزن ها ) با انواع و اقسام چراغانی ، و نصب تابلوهای پلاکاردها، و فرشهای قیمتی و زینتی ، تزیین می گردد ، و با نشر پوسترها و اطّلاعیّه ها و کارتهای تبریک ، اظهار شادمانی و سرور می گردد ، و توزیع انواع و اقسام شیرینی و میوه ، در مجالس جشن و نیز در گذرها و خیابانها ، به شکلی جالب و در سطحی گسترده انجام می گیرد ، و نیز در موارد متعدّد ، مردم متمکّن و با ایمان و ولایت ، به إطعام و إحسان عمومی می پردازند .
2- تشکیل بزرگترین مراسم عزاداری و سوگواری ، به مناسبت شهادت معصومین علیهم السلام و برخی از امامزادگان عظیم الشّأن ، همانند : حضرت زینب و حضرت معصومه و حضرت رقیه و ... علیهم السلام که به شکل حرکت دادن دستجات عزاداری در روز شهادت هر یک از امامان معصوم علیهم السلام و تشکیل مجالس سوگواری در سطحی بسیار گسترده ، مخصوصاً در أیّام عاشوراء و أیّام فاطمیّه
ص:135
انجام میشود ، و در بسیاری از مناسبت ها ، شمار آن مجالس به بیش از یکهزار مجلس می رسد، که هر مجلسی مرکب از ده شب یا ده روز صبح یا ده روز عصر می باشد ، و در هر مجلس ، چندین گوینده و مدّاح و مرثیه سرای ، به سوگواری و ذکر فضائل و مصائب می پردازند، و در مجالس شب و صبح، علاوه بر پذیرائی ساده ، إطعام عمومی انجام می شود، و بالخصوص در مناسبت عاشورای حسینی و ایّام فاطمیّه ، حرکت دستجات عزاداری در سطحی بسیار وسیع انجام می گیرد ، و شمار دستجات عزای حسینی ، به متجاوز از یکصد عدد ، و شمارۀ دستجات عزای فاطمی به دهها دستۀ عزاداری بالغ می گردد ، که در شبها و روزهای دهۀ عاشوراء و دهۀ فاطمیّۀ اوّل و دوّم ، به حرکت در می آیند .
٣- تشکیل مجالس دینی ، با نام أهل البیت علیهم السلام و تحت عنوان سوگواری أئمّۀ معصومین علیهم السلام در تمامیِ دورۀ سال انجام می شود ، و هیچ ماه و دهه ای ، شهر اصفهان خالی از مجالس فراوان برای أهل البیت علی نیست ، و در این جلسات ، تفسیر قرآن ، بحثهای تربیتی و اخلاقی ، و عموم مطالب دینی و اجتماعی ، توسّط علماء و خطباء عالیقدر ، بیان می گردد .
4- احیاء مراسم فاطمیّه علیها السلام ( جشنها و عزاداری ها) بالخصوص ، در سطحی بسیار وسیع ، از یکهزار و چهار صدمین سال شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام ( در سال 1411 قمری ) تا کنون، که در قالب توسعه و گسترش بسیار چشمگیر سوگواری و حرکت دستجات عزاداری ( با شمار زیاد ) و نصب پلاکاردهای عزا در تمام فلکه ها و میدانها و بازارها و خیابانهای شهر ، و سیاه پوش کردن مسجدها و حسینیّه ها و نصب پوسترهای متعدّد و متنوّع در سطح مدارس ، مساجد ، ادارات ، مغازه ها و ... انجام گرفته ، و به تدریج به سطح کشور
ص:136
و رسانه های عمومی نیز ، شدیداً سرایت کرده است (1) و شرح فشرده ای از این مراسم را در کتاب « یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام » نوشته و منتشر نموده ام .
و هم چنین جشنها و مراسم سرور میلاد فاطمۀ زهراء علیها السلام ، به شکلی بسیار جالب و گسترده توسعه یافته ، و محافل بسیار عظیمی در اصفهان تشکیل می شود، و چراغانی های پرشکوهی انجام می گردد .
5- تشکیل جلسات هفتگی بسیار وسیعی به عنوان : جلسۀ دعای ندبه ، جلسۀ دعای توسّل ، جلسۀ زیارت جامعه ، جلسۀ زیارت آل یس ، جلسۀ زیارت عاشوراء ، جلسۀ دعای کمیل ، جلسۀ مداحی و مرثیه سرائی ، جلسۀ بحث و سؤال و جواب دینی و ... ، که شمار اینها در هر هفته ، به صدها مجلس می رسد ، و بسیاری از این جلسات با حضور صدها تا هزاران نفر، تشکیل می گردد و از شکوه و جلوۂ جالبی برخوردار می باشد .
6- سفرهای زیارتی همانند : مسافرت به مکّۀ معظّمه و مدینۀ منوّره (2) مشهد مقدّس ، سوریّه (حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه و سایر
ص:137
أهل البیت علیهم السلام ) قم ، و مسجد جمکران و ... که در بسیاری از موارد، به شکل کاروانهای زیارتی و در مواردی به صورت فردی و خانوادگی ، انجام می گیرد و شمار این سفرهای زیارتی ، در مقایسه با دیگر شهرها ، از افزایش و برتری بسیار بالایی برخوردار می باشد ، که به عنوان نمونه، در روز تولّد حضرت بقیة الله الأعظم (عج) در سال 1417 قمری ، علاوه بر کاورانهای متعدّد و زائران شخصی، فقط یک کاروان زیارتی با 121 عدد اتوبوس مسافربری ( مطابق کلمۀ یا علی که به حرف أبجد 121 می باشد ) به سوی شهر مقدّس قم و مسجد جمکران ، با شکوه فراوان حرکت کردند و چشم همۀ زائران مسجد جمکران و علاقمندان امام زمان (عج) را ، روشن و قلب دوستداران آن حضرت را شاد نمودند .
7- تأسیس خیریّه ها و مراکز مهم و گستردۀ دینی و علمی و اجتماعی، به نامِ نامی چهارده معصوم و فرزندان والامقام آنها علیهم السلام که نشان دهندۀ عشق عمیق و ارادت آگاهانۀ مردم اصفهان نسبت به أهل البیت علیهم السلام می باشد و با توجّه به این که شمار این مؤسّسه های علمی و دینی و خیریّه و مراکز اجتماعی، به هزاران عدد می رسد ، به خوبی ، ظهور و تجلّی عشق و ارادت عمومی مردم نسبت به مکتب امامت و ولایت علیهم السلام به نمایش در می آید .
8- اطعام و احسان و پخش جوائز در سطحی گسترده ، در دورۀ سال و در مناسبت های گوناگون ، به نام نامیِ أهل البیت ( أئمّۀ معصومین و فرزندان آنها علیهم السلام ) و به خصوص اطعام عمومی در أکثر مجالس دینی ، که شمار آنها در تمامی سال و در سطوح مختلف ، غیر قابل شمارش می باشد .
9- تأسیس بناهای بسیار و باشکوه فراوان ، با زیربناهای وسیع و معماری و حجّاری و کاشی کاری زیبا ، بانام : حسینیّه ، بیت العلیّ ، فاطمیّه ،
ص:138
دار الزّهراء ، بیت الزّهراء ، مهدیّه ، بیت الزّینب ، بیت العبّاس و ...، که شمار آنها (مخصوصاً تحت عنوان حسینیّه ) بسیار می باشد ، و بخشی از آنها در شهرهای دیگر همانند : کربلای مُعَلّی و مشهد مقدّس ، ساخته شده است .
10 - نشر کتابها و مقاله ها و پوسترهای مربوط به خاندان رسالت ، در فرصت های و مناسبت های گوناگون ، مخصوصاً در ایّام شهادت صدّیقۀ طاهره ، فاطمه زهراء علیها السلام .
ضریح های زیبائی که بر روی قبر امامان علیهم السلام و إمامزاده ها علیهم السلام نصب می شود ، و نیز درهای حرمها و رواقها ، که در آنها از روکش یا آب طلا و نقره استفاده می شود، و با خطّاطی و مینیاتور و قلمزنی ، و هنرهای ظریفه ای که مربوط به درودگری و صنایع چوب می باشد ، تزیین می گردد ، و در شمار تزیینات مذهبی برجسته محسوب می شود ، عموماً در شهر مذهبی اصفهان و به دست هنرمندان اصفهانی ساخته میشود ، و هم چنین ، زیباترین منبرها ، با استفاده از تراش های زیبا، و خطّاطی و طرّاحیِ جالب و هنرمندانه ، در این شهر ولایت ساخته می شود .
و نیز ، کاشی کاریهای حرم های ائمّۀ علیهم السلام و إمامزادگان علیهم السلام در سراسر کشور و خارج آن ، که با بهره گیری از بهترین خطّاطی و طراحی و نقّاشی و رنگ آمیزی ، جلوه ای روحانی و ملکوتی دارد، و یکی از آثار برجستۀ هنری و خلاّقیّت روح با ایمان بشر ، در طول قرون به شمار آمده ، همه و همه از آثار هنرمندان و خطّاطان و طرّاحان و نقّاشان با ایمان و ولایت اصفهان می باشد ، که جلوه های برجستۀ آن ، در کشور عراق ، در حرم ائمّۀ معصومین علیهم الاسلام و بسیاری
ص:139
از امامزادگان علیهم السلام مدفون در شهرهایِ گوناگون آن ، و نیز در شام (سوریّه) در حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه علیها السلام ، و در ایران ، در حرم امام هشتم علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام و عموم إمامزادگان علیهم السلام ، که بی شمارند ، و هم چنین مساجد کشورهای مختلف ، همانند : ایران ، عراق ، پاکستان ، هند ، کویت و ... دیده می شود ، همه و همه از ذوق سرشار و ابتکار و خلاّقیّت و روح لطیف و هنرمند اصفهانی های با ایمان و ولایت ، نشأت می گیرد (1) . و هم چنین معماری مذهبی ، حجّاریهای هنرمندانه، با رنگ و آب ، و حال و هوای دینی ، در همۀ مراکز اسلامی ، در جای جایِ جامعۀ بزرگ اسلامی، در کشورهای مختلف ، از آثار خلاّقیّت روحِ ایمانیِ اصفهانی ها ، به خوبی نمایان می باشد .
یکی از آثار هنری - مذهبیِ اصفهان ، که عظمت ویژۀ تاریخی یافت ، ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام می باشد ، که به دستور مرجع عالیقدر شیعه ، حضرت آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم قُدْسُ سِرُة در شهر اصفهان ، و با همّت و همکاری مردم این سامان ، و به دست هنرمندان اصفهانی، ساخته شد ، که حمل و نقل آن از اصفهان به شهر مقدّس کربلا، بیش از یک هفته
ص:140
به طول انجامید ، و در تمامی شهرها و روستاهایِ مسیر طولانیِ بین دو شهر ، استقبال عجیب و پرشور و بی سابقه ای از ضریح مقدّس ، انجام گرفت ، و هزاران گاو و گوسفند قربانی گردید ، و زنها ، طلاهای خود را بر روی ماشین های حامل قطعات ضریح ، و اتوبوس های همراهان ضریح، می انداختند ، و عظمت حضرت ابا الفضل علیه السلام و ایمان و اعتقاد قلبی و بی نظیر مردم ، نسبت به آن حضرت ، در دو کشور ایران و عراق ، و در شهرها و روستاهای مسیر راه ، آن چنان به نمایش گذارده شد ، که دوست و دشمن را به حیرت و تعجّب واداشت .
در میان اشعار فراوانی که به مناسبت ساخت ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل علیه السلام سردوه شده ، این چند بیت را که مربوط به مادّۀ تاریخ ساخت ضریح می باشد ، به عنوان نمونه نقل می نمائیم (1) .
بر طبق أمر آیت حق ( حضرت حکیم ) *** آن کس که حکم او به همه شیعیان رواست
شد این ضریح ، ساخته در شهر اصفهان *** شهری که گر جهان هنر خوانمش سزاست
تاریخ این ضریح (طلائی ) چنین سرود *** ( عبّاس میر جنگ و علمدار نینواست )
و هم چنین از سرودۀ ارزشمند مرحوم استاد جلال الدّین همائی ( سنا ) که به ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام نوشته شده ، شعر آخر آن را که
ص:141
مادّه تاریخ می باشد ، ذکر می نمائیم .
بهر تاریخ ، همائی «سنا» گفت (بین *** کایت صُنع پدیدار شد از حُکم حکیم )
عکس
ص:142
ص:143
ص:144
قبل از آن که به معرّفی برخی از امامزادگان مدفون در منطقۀ اصفهان بپردازیم ، و اشاره ای به شمار فراوان آنها ، در مجموع شهر و حومۀ این شهر تاریخی بنمائیم ، مقدّمه ای را دربارۀ نقش إمامزادگان در طول زمان ، و در عموم بلاد ، و نیز علل و عوامل نفوذ معنوی و اجتماعیِ آنها ، تقدیم خوانندگان عزیز می نمائیم ، امید است برای آگاهی نسبت به عظمت و آثار و برکات آن عزیزانِ خدا و رسول مفید باشد، و برای این کمترین ( نویسندۀ حقیر و نیازمند شفاعت رسول الله و أئمّه معصومین و خاندانشان علیهم السلام ) ذخیره ای باشد ، برای روزی که در بارۀ آن گفته شده :
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ إلاّ مَنْ أتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ
با مطالعۀ تاریخ اسلام و مسلمین ، و بررسی تاریخ بلاد و مراکز بزرگ تمدّن و قدرت مسلمین ، می یابیم که فرزندان پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و إمامزادگان علیهم السلام ، از نفوذ معنوی و اجتماعیِ فراوانی برخوردار بوده اند ، و با این که قدرتهای طاغوتی بسیار خطرناکی ، همانند : أمویان و عبّاسیان ، در طول چندین قرن ، و در عموم بلاد اسلامی، در سرکوبیِ علویان و فاطمیان ( سادات و ذراری رسول خدا و علیّ مرتضی و فاطمۀ زهراء علیهم السلام ) از هیچ گونه وسیله ای ( اعمّ از نظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغی ) صرف نظر نمی کرده اند ، و همیشه در میدانهای نبرد و در زندانها ، و نیز در صحنه های اجتماعی ، به قلع و قمع و منزوی ساختنِ آنها ، همّت می گماشته اند ، ولی با این حال در کشورهای حجاز ، مصر ، عراق ، ایران ، سوریه ، لبنان و ... ، هزاران هزار بقعۀ مورد توجّه ، و صحن و سرای باشکوه ،
ص:145
و گنبد و منارۀ جالب توجّه ، با عنوان : « إمامزاده » یا « آستانه » یا « مقام » یا « مقبره » یا « بقعه » ملاحظه می شود که گروه گروه ، و دسته دسته ، زائرین را از راههای دور و نزدیک ، به خود جذب می نماید ، و محلّ اجتماع دلهای با ایمان ، و قلبهای با صفا ، و عاطفه های دینی ، می باشد .
آستانۀ مقدّسۀ بانوی بزرگ تاریخ اسلام و أهل البیت علیهم السلام ، حضرت زینب علیها السلام در مصر ، و نیز آستانۀ مقدّسۀ نفیسه خاتون، در همان کشور، و صحن و بارگاه عظیم دیگری ، به نام حضرت زینب علیها السلام در شام (سوریّه)، و هم چنین ، حرم و مقام بسیار مجلّل حضرت رقیّه علیها السلام در شام ، و مقامات متعلّق به أهل البیت علیهم السلام در باب الصّغیر شام ( دمشق ، مرکز حکومت امویان ) و زیارتگاههای بسیار فراوانِ سادات و إمامزادگان ، در کشور عراق ، و صحن و سرای بسیار عجیب و شگفت انگیز حضرت معصومه علیها السلام در قم، و بارگاه چشم گیر و بزرگ حضرت عبد العظیم علیه السلام در شهر ری ، و صحن و بارگاه مجلّل حضرت أحمد بن موسی ( شاه چراغ ) در شیراز ، که هرکدام از این زیارتگاههای باشرافت ، نمایشگاهی است بزرگ از هنر ، ابتکار ، سلیقه ، صنعت ، ایمان و اعتقاد و عواطف پاک هزاران هزار معمار ، خطّاط ، استاد کار بنّا ، حجّار ، گچ بُر ، نقّاش، کاشی کار، طرّاح و ...، و أثری است بزرگ ، از روح ایثار ، جود و بخشش و فداکاریِ مردان و زنان با ایمانی که ، در راه حفظ آثار عزیزانِ خدا و رسول صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، از هیچ گونه انفاق و نیکوکاری ، دریغ نکرده اند، و سرمایه و ثروت غیرقابل احصائی را ، در راه حفظ و نگهداری این مکانهای مقدّس ، و تجلّی و شکوه این بارگاههای ملکوتی ، به مصرف رسانیده و خرج کرده اند .
ص:146
آری ، در هر شهر بزرگ و کوچک ، یا هر روستا و دهِ ، و هر دشت و صحرائی قدم بگذاری ، إمامزاده هائی می بینی که نه تنها صحن و سرای مورد توجّه ، و زائر و هوادار فراوان دارند، بلکه در بعضی از شهرها ، رقم این امامزاده ها به دهها می رسد ، و در بعضی موارد، صحن و سرا ، و گنبد و مناره و ضریح و رواق یک امامزاده ، از دیدنی ترین آثار و بناهای آن شهر ، و شکوه و جلال آن ، در آن شهر ، بی نظیر و بی مانند است ، و اجتماع مردم در آن صحن و سرا ، از بزرگترین اجتماعات آن شهر و دیار می باشد ، و
باصفاترین دلها ، و شیفته ترین قلبها ، در آن اجتماعات بزرگ ،
گرد هم می آیند ، و پاکترین زمزمه ها، و عمیق ترین ناله ها،
و پرسوز ترین مناجاتها را ، در جوار آن إمامزاده سر میدهند ،
و به پرستش حق و انس با أولیای او ، می پردازند .
چه بسیار لذّت بخش و روح افزاست ، ساعتهای زیارت و دعا و سوز و گداز در حرم حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام در کربلا، و حرم حضرت زینب و حضرت رقیه علیهما السلام در سوریه ، و حرم حضرت معصومه علیها السلام در قم ، و حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام در شهر ری ، و حرم حضرت أحمد بن موسی علیه السلام در شیراز ، و نیز هرکدام از حرمهای یادگارهای رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، در گوشه و کنار بلاد اسلام ، که در هرکدام از آنها ، ستارهای فروزان به خاک افتاده ، و در زمین فرو رفته است ، چنانچه دعبل خزاعی در اشعار ( مدارس آیات ) خود اشاره نموده ، و در محضر إمام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام خوانده است که :
أفاطِمُ قُومی یَابْنَةَ الْخَیْرِ فَانْدُبی *** نُجُومَ سَماواتٍ بِأَرْضِ فَلاتٍ
یعنی : ای فاطمۀ زهراء علیها السلام وَای دختر بهترین ها ، برخیز و ندبه و گریه کن ،
ص:147
بر ستاره های آسمانِ ( فضیلت ) که در زمین بی آب و علف و صحرای خشک ،
افتاده اند .
در اینجا سؤالی را مطرح مینمائیم که ، دلیل این مطالب چیست ؟ چرا آن همه دشمنی ، امامزادگان را از صفحۀ تاریخ حذف ننموده ؟ و چرا اینهمه عظمت ، در طول چهارده قرن ، به نمایش در آمده است ؟ و جواب این سؤال را در دو قسمت خلاصه مینمائیم .
اوّلین دلیل این همه عظمت ، دستورهای أکید و توصیه های مکرّری است که ، در قرآن مجید و کلمات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، برای مودّت ذوی القربی ، و محبّت نسبت به أهل البیت علیهم السلام و حمایت از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم عموماً ، و نیکان آنها بالخصوص ، وارد شده است ، که ذیلاً به چهارده مورد از آنها ، اشاره می نمائیم :
١- قُلْ لا أسْئلُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی (1) .
یعنی : ای پیامبر ! بگو از شما أجر و مزدی نمی خواهم ، جز اظهار دوستی دربارۀ نزدیکانم .
2- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : إنَّ اللهَ جَعَلَ اُجْرَتی عَلَیْکُم ، الْمَوَدَّةَ فی أهْلِ بَیْتی
ص:148
وَإنّی سائِلُکُمْ غَداً عَنْهُمْ ، فَمُخِفٌّ بِکُمْ فِی الْمَسْألَةِ (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: همانا ، خداوند مزد مرا بر شما ، دوستی أهل بیت من قرار داده ، و من فردای قیامت ، در بارۀ آنها از شما سؤال میکنم، و در این سؤال ، إصرار و إلحاح خواهم نمود .
٣- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أیُّما رَجُلٍ صَنَعَ إلیَ رَجُلٍ مِنْ وُلْدی صَنیعَةً ، فَلَمْ یُکافِئْهُ عَلَیْها ، فَأنَا الْمُکافِیءُ لَهُ عَلَیْها (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هر مردی که به یکی از فرزندان من خدمتی نیکو نمود ، و آن فرزند، پاداش آن را نداد ، من پاداش آن عمل نیک را ( به آن مرد نیکوکار ) خواهم داد ، و جبران خواهم نمود .
4- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أکْرِمُوا ذُرِّیَّتی ، ألصّالِحَ اللهِ وَ ألطّالِحَ لی (3) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: گرامی دارید ذرّیّه مرا ، صالح ( آنها ) را برای خدا ، و بد ( آنها ) را ، برای خاطر من .
5- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أکرمُوا أوْلادی ، ألصّالِحُونَ للهِ ، وَ الطّالِحُونَ لی (4) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : گرامی دارید أولاد مرا ، شایستگان آنها را برای خدا، و ناشایستگان آنها را ، برای من .
6- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أرْبَعَةٌ أنَا لَهُم شَفیعٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، ألْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتی مِنْ بَعْدی ، وَ الْقاضی
ص:149
لَهُمْ حَوائِجَهُمْ ، وَ السّاعې لَهُمْ فی اُمُورِهمْ عِنْدَ اضْطِرارِهِمْ ، وَ الْمُحبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِه (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : چهار دسته و گروهند ، که من در روز قیامت شفاعت آنها را می نمایم ، یکی آنکه ذرّیّۀ مرا پس از من إکرام نماید ، و دوّم آنکه حاجت ذرّیّۀ مرا روا نماید ، و سوّم آنکه کوشش نماید در کارهای ذرّیّۀ من ، در وقتی که آنها نیاز به همکاری دارند، و چهارم آنکه ذرّیّۀ مرا با قلب و زبان خود دوست بدارد .
أبوسعید واعظ خرگوشی ، که از علماء و حفّاظ حدیث أهل سنّت است ، همین روایت را با کمی اختلاف نقل نموده ، که ذیلاً بیان میداریم .
قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أرْبَعَةٌ أنَا لَهُمْ شَفیعٌ وَ لَوْ أتَوْا بِذُنُوبِ أهْلِ الأرْضِ ، الضّارِبُ بِسَیْفِه أمامَ ذُرِّیَتی ، وَ الْقاضی لَهُمْ حَوائِجَهُمْ، وَ السّاعی لَهُمْ فی حَوائِجِهِمْ عِنْدَمَا اُضْطُرّوا إلَیْه ، وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِه وَ لِسانِه (2).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : چهار دسته اند ، که من شفیع آنها خواهم بود، گرچه گناهان أهل زمین را مرتکب شده باشند ، أوّل ، کسی که در جلو ذرّیّۀ من شمشیر بزند ( و با شمشیر در راه آنها بجنگد ) و ...، و علاّمۀ حلّی ، در ضمن وصایای خود به فرزندش ، فخرالمحقّقین ، سفارش اکید در مورد ذرّیّۀ رسول خدا و علوییّن می نماید ، و حدیثی را مشابه حدیث فوق نقل نموده با مقداری تفاوت ، که جالب توجّه می باشد (3).
ص:150
7-قال رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنِ أحْتَقَر أوْلادی أذْهَبَ اللهُ عَنْهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ (1) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هرکس حقیر بشمارد أولاد مرا، خداگوش و چشم او را می گیرد ( و گوش شنوا و چشم بینا ، از او سلب می شود ) .
8-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أدِّبُوا أوْلادکُمْ عَلی ثَلاثِ خِضالٍ ، حُبُّ نَبِیِّکُمْ وَ حُبُّ أهْلِ بَیْتِه وَ قِرائَةُ الْقُرْآنِ ... (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : أدب کنید فرزندان خود را بر سه خصلت و رفتار، دوستی پیامبرتان ، و دوستی أهل بیت او ، و قرائت قرآن ...
9-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أحِبُّونی لِحُبِّ اللهِ وَ أحِبُّوا أهْلَ بَیْتی لِحُبّی (3) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : دوست بدارید مرا، به خاطر دوستی خدا ، و دوست بدارید اهل بیت مرا ، به خاطر دوستی من .
10-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ صَنَعَ إلی أحدٍ مِنْ أهْلَ بَیْتی یَدأ کافَیْتُهُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ (4) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس که ، نیکی کند با یکی از اهل بیت من ، در روز قیامت ، من مکافات خواهم نمود .
11-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَن زارَ واحِداً مِنْ أوْلادی فِی الْحَیاةِ وَ بَعْدَ الْمَماتِ ، فَکَانَّما زارَنی(5) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس یکی از أولاد مرا در زمان حیات ، یا پس از مرگ او ، زیارت کند ، گویا مرا زیارت کرده است .
ص:151
12 - قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ زارَنی اوْ زارَ أحَداً مِنْ ذُرِّیَّتی ، زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأنْقَذْتُهُ مِنْ أهْوالِها (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هر کس مرا زیارت کند، یا یکی از ذرّیّۀ مرا زیارت کند، من او را در روز قیامت زیارت می کنم ، و او را از هولها و ترسهای قیامت ، می رهانم .
13 - قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ وَصَلَ أحَداً مِنْ أهْلِ بَیْتی فی دارِ الدُّنْیا بِقیراطٍ ، کافَیْتُهُ بِقِنْطارٍ (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس به یکی از اهل بیت من صله کند در دنیا به یک قیراط (3)، پاداش و مکافات می دهم او را به یک قنطار (4) .
14- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ أرادَ التّوسّل إلَیَّ وَ أنْ یَکُونَ لَهُ عِنْدې یَدُ أشْفَعُ لَهُ بِها یَوْمَ القِیامَةِ ، فَلْیُصَلِّ ( فَلْیَصِلْ ) عَلی أهْلِ بَیْتی وَ یُدْخِل السُّرُورَ عَلَیْهِمْ(5) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکسی قصد دارد که متوسّل شود به من، و بخواهد که دستی در نزد من داشته باشد ، که به خاطر آن، در روز قیامت او را شفاعت کنم ، پس درود بفرستد بر اهل بیت من ( یا صله کند بر اهل بیت من)
ص:152
و آنها را مسرور نماید .
این بود ، چهارده کلام نورانی ، از قرآن مجید ، و أحادیث پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم دربارۀ تشویق و ترغیب مردم ، در امر محبّت و نیکوکاری نسبت به ذرّیّۀ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و احسان و نیکی به آنها ، و محبّت و دوستی و اظهار علاقه در برابر آنها ، و نیز دربارۀ زیارت قبور و تجلیل از مزارهایشان . و اگر بخواهیم مجموع روایاتی که از پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در این زمینه رسیده ، و در کتب شیعه و سنّی نقل گردیده ، و هم چنین روایاتی که از ائمّۀ معصومین علیهم السلام دربارۀ سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم وارد شده ، نقل نمائیم ، خود کتابِ مفصّلی خواهد شد، و از هدف این کتاب دور میباشد ، و لذا به همین مقدار إکتفا می نمائیم .
و هم اکنون ، این قسمت مهم را ، با سخنی از علاّمۀ مجلسی قُدْسُ سِرُة دربارۀ زیارت امامزادگان به پایان می بریم ، که عبارتی کوتاه و مضمونی بلند و ارزشمند دارد، و راهنمای گرانبهائی در این زمینه به شمار می رود:
ثُمَّ اعْلَمْ أنَّ الْمَشاهِدَ الْمَنْسُوبَةَ إلی أوْلادِ الأَئِمَّةِ الْهادِیَةِ وَ الْعِتْرَةِ الطّاهِرَةِ وَ أقارِبِهِمْ (صلوات الله علیهم) یُسْتَحَبُّ زیارَتُها وَ الإلْمامُ بِها ، فَإنّ فی تَعْظیمِهِمْ ، تَعْظیمَ الأَئِمَّةِ وَتَکْریمَهُمْ ... (1).
یعنی : بدان که ، مشهدها ( و مزارها )ئی که نسبت داده شده است به أولاد مامان و پیشوایان ، و عترت پاکیزۀ ( پیامبر ) و نزدیکان و خویشان أئمّۀ معصومین (صلوات الله علیهم )،همانا مستحب است زیارت کردن آنها ، و توجّه و قصد آنها ، زیرا تعظیم آن إمامزادگان ، تعظیم أئمّه ، و تکریم امامان
ص:153
معصوم علیهم السلام می باشد ( و هرگونه تجلیلی دربارۀ آن زادگانِ إمام، تجلیل و بزرگداشت از پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و امامان معصوم علیهم السلام ، به شمار می رود).
دوّمین دلیل عظمت و نفوذ معنوی و اجتماعی إمامزادگان ، فضائل اخلاقی و معنوی و کمالات نفسانی آنها ، و خدمت های دینی و اجتماعی آنان ، به ملّت مسلمان و دوستداران اهل البیت علیهم السلام ، می باشد .
با مطالعۀ در تاریخ اسلام و مسلمین و امامان و امامزادگان ، به خوبی واضح می شود که فضائل نفسانی و کوشش ها و خدمات عملیِ فرزندان أئمّه ، نقش بسیار زیادی ، در توجّه دلها به سوی أهل البیت علیهم السلام و فرزندان عزیز رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أئمّۀ معصومین عالیهم السلام داشته است ، که مجموع آن فضائل را در چند قسمت ، خلاصه می نمائیم :
با یک مطالعۀ سریع و فراگیر ، می یابیم که علم و دانشی که از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در اختیار جامعه قرار گرفته، اعمّ از :
١-علم لدّنی ، همانند : علوم بی پایان أئمّه علیهم السلام و إمام زادگانی که ، ( لَهُمْ شَأْنٌ مِنَ الشَّأْنِ ) و شمّه ای از علم لدّنی ، داشته اند ، همانند : حضرت زینب علیها السلام که امام سجّاد علیه السلام دربارۀ آن حضرت فرمودند : أنْتِ بِحَمْدِ اللهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَة
2-علم اکتسابی ، همانند علم و دانش خیره کنندۀ سیّد مرتضی و سیّد رضی و سیّد بن طاووس و سیّد مهدی بحر العلوم و تمامیِ محقّقین بزرگ و مراجع تقلیدی که ، از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده اند ، و شمار آنها به هزاران هزار
ص:154
می رسد ، و علم و دانش ، و بینش و اندیشه ، و تحقیقات علمی آنها ، چراغی فرا راه زندگی انسانها بوده است .
یک سیر مطالعاتی در تاریخ ائمّۀ معصومین علیهم السلام و امامزادگان علیهم السلام ، بررسی آثار وجودیِ آنها در زمان حیاتشان و پس از مرگ یا شهادتشان ، نشان می دهد که مقام معنوی آنها در پیشگاه خداوند متعال تا چه اندازه رفیع و برجسته است . معجزات و کرامات آنها ، که در زمان حیاتشان رخ داده ، و نیز کراماتی که از قبر آنها ظاهر گردیده ، و مردم در طول تاریخ چهارده قرن ، در أثر توسّل به آن بزرگواران دریافته اند ، همه و همه ، نشان دهندۀ مقامات ماوراء الطّبیعۀ آن انسانهای الهی است .
بسیاری از قبور إمامزادگان ، در اثر ظهور معجزه یا معجزاتی ، شناسائی شده و یا حفظ گردیده ، و یا تعمیر اساسی و تجدید بنا شده ، و مورد توجّه زائرین و علاقه مندان قرار گرفته است .
نویسندۀ این سطور ، تا کنون معجزات و کراماتی که خودم در جریان وقوع آنها قرار گرفته ام ، یا به نحو معتبر و اطمینان بخش شنیده و باور کرده ام ، دربارۀ حضرت أبا الفضل علیه السلام ، حضرت زینب علیها السلام حضرت رقیّه علیها السلام ، حضرت علی أکبر علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام ، حضرت علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ( در مشهد اردهال ) و ... ، رقم بسیار بالائی را تشکیل می دهد ، و هرکدام از مردم ، چه بسیار کراماتی که از یک یک امامزادگان ، در گوشه و کنار شهرها ، و در پهنۀ صحراها و بیابانها دیده اند ، و باور کرده اند که :
آن بزرگواران ، برگزیدگان خداوند متعال هستند، و از أولیاء الله به شمار می آیند
ص:155
شخصیّت علمی و دینی و لیاقت و کفایت روحی، و نیز قدرت تدبیر و تفکّر و میراثهای ذاتی ، که از پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام در وجود إمامزادگان بوده ، آنها را منشاء بزرگترین خدمات اجتماعی و برکات گوناگون ، قرار داده است . سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، در هر شهر و دیاری که رفتند ، به صورت تبعید ، یا به منظور دوری از دسترس طاغوتهای ستمگر ، و یا به عناوین دیگر ، آنقدر آثار و برکات وجودی از خود به جای گذارده اند ، و در دستگیری از مردم نیازمند کوشیده اند ، و با عقل و تدبیر خود، در حلّ مشکلات مسلمانها إقدام نموده اند ، که از عزیز ترین مردم به شمار آمده ، و طبق سنّت :
( ألنّاسُ عَبیدُ الإحْسانِ) و ( ألإنْسانُ مَجْبُولٌ عَلی حُبِّ مَنْ أحْسَنَ إلَیْه ) (1) مردم را به سوی خود جذب نموده اند .
روح آزاد و ایمان و اعتقاد إمامزادگان ، و خصلت ستم ستیزی و عدالت خواهی آنها ، عامل بسیار مهمّی در نفوذ اجتماعی و عظمت شخصیّتشان بوده ، زیرا ، مردمی که از ستمگری امویان و عبّاسیان ، و دیگر طاغوتها به ستوه می آمدند ، و تشنۀ فریادی عدالت خواهانه و ستم ستیز ، میگردیدند ، این إمامزادگان پاک سرشت و عدالت طلب بودند ، که به سوز دل مظلومان، و آتش درون مردمِ زجر کشیده ، توجّه می نمودند ، و تا پایِ جان ، و با تحمّل زندانها و آوارگی ها، و پذیرفتن شکنجه ها و آزارها، برای رساندن فریاد ستمدیدگان ،
ص:156
به گوش جهانیان ، مقاومت می نمودند .
آری ، این پاکان و پاکیزگان ، در راه مبارزه با ستم و ستمگران ، با مال و جان و آبرو ، قدم بر می داشتند ، و در نتیجه ، در اعماق دل مظلومان و حق طلبان ، جای میگرفتند ، و هم چنانکه ستمگران ، خانۀ خود را در دل مردم از دست می دادند ، و خانه خراب می شدند، آنها خانه هائی آباد ، در دلهای مؤمنین پیدا می کردند که :
إنَّ الَّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ ، سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً (1) . در اینجا دلائل عظمت اجتماعی و تاریخی و عوامل نفوذ إمامزادگان را در دلها ، به پایان می بریم ، و به بحث و بررسی فشرده ای راجع به امامزادگان اصفهان، می پردازیم .
پس از آن که حکومت ستمگران اموی و عبّاسی ، موجب پراکندگی سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم گردید ، و هرکدام از آنها به شهر و کشوری روانه گردیدند ، و هر دِهْ یا روستائی را به عنوان محلّ زندگی و یا مبارزات و فعّالیّتهای اجتماعی خود برگزیدند، برخی از شهرها، شمار بیشتری از سادات و إمامزداگان را ( أعمّ از آنان که با واسطۀ کم به امام معصوم علیه السلام منسوب می شدند ، یا با واسطۀ بیشتری ، انتساب به امام و پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می یافتند ، مثل إمامزادگانی که مربوط به قرنهای پنجم و ششم و ... بوده اند ، و طبعاً انتساب آنها به پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، با چندین واسطه بوده است ) به سوی خود جذب نموده است .
ص:157
شهر اصفهان ، از جمله شهرهائی است که شمار بسیاری از سادات را به سوی خود جذب نموده ، و بسیاری از ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در آن زندگی نموده اند، و برای اثبات این مطلب ، دو دلیل روشن اقامه مینمائیم :
آشنائی با امامزادگانی که در کتب تراجم و أنساب ، مورد توجّه قرار گرفته اند ، و از هجرت آنها به اصفهان یاد شده است ، و به عنوان نمونه ، از ساداتی که در کتاب نفیس مُنْتَقِلَةُ الطّالِبیَّه ، مورد ذکر قرار گرفته اند، و نویسندۀ کتاب یاد شده، از هجرت و اقامت آنها در اصفهان ، بحث نموده ، یاد می نمائیم .
نویسندۀ کتاب ، شریف نَسّابه ، أبو اسماعیل ، ابراهیم بن ناصر طباطبا ، از علماء بزرگ قرن پنجم هجری ، و از مفاخر علمی خاندان بزرگ طباطبائی ، و خود ساکن اصفهان بوده (1) و با تألیف کتاب منتقلة الطّالبیّه ، خدمتی بزرگ به أنساب آل ابی طالب ، و حفظ تاریخ درخشان آنها ، و روشن ساختن سوابق تشیّع و ولایت مردم اصفهان نموده (2) ، و نشان داده است که تا چه اندازه ، مِهر و محبّت مردم اصفهان نسبت به أهل البیت علیهم السلام ریشه دار و قوی بوده ، که شمار بسیاری از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أمیر المؤمنین علیه السلام و فاطمۀ زهراء علیها السلام را ، در میان خود جای داده اند .
ص:158
در این کتاب ، شمار زیادی از سادات و علویّین ، مورد معرّفی قرار گرفته اند که از شهرهای دیگر، به اصفهان منتقل شده اند، و عدّه ای از آنها ، أولاد و أحفادشان در اصفهان اقامت نموده ، و هرکدام سلسله ای از سادات و خاندانی گسترده را ، تشکیل داده اند ( که تاکنون در قرن پانزدهم ، عدّۀ زیادی از آنها ، در اصفهان باقی می باشند ) .
و در یک کلام ، گستردگی شمار سادات و إمامزادگانی که به اصفهان هجرت نموده و اقامت جسته ، و دودمان و خاندانی را تشکیل داده اند ، نشانۀ زمینۀ فرهنگ و اعتقادی است که در اصفهان وجود داشته ، و از ریشه های تشیّع و وابستگی و ارتباط مردم به مذهب و مکتب أهل البیت علیهم السلام در بسیاری از قرون ، می باشد (1).
اصفهان ، یکی از شهرهائی است که شمار إمامزادگان آن زیاد می باشد ، و در حدود یکصد مزار ، تحت عنوان إمامزاده ، در محدودۀ اصفهان و روستاها و بخشهای نزدیک آن، وجود دارد که شیعیان و دوستان أهل البیت علیهم السلام به زیارت آنها می روند ، و متوسّل می شوند ، و عرض ادب می نمایند ، و ما به عنوان نمونه ، از چهارده إمامزاده ، با شرح و تفصیل نسبی، و از سی إمامزاده ،
ص:159
با إجمال و به نحو اشاره ، یاد می نمائیم :
مزار امامزاده ابراهیم ، که معروف به شاهزاده ابراهیم است ، بین خیابان شیخ بهائی و خیابان عبّاس آباد ، در محلّۀ قدیمیِ مستهلک ، در کوچه ای به نام همین امامزاده ، واقع گردیده است .
در زمان صفویّه ، أطراف و حوالی إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، بسیار آباد بوده ، و در دوره های بعد ، به باغ و صحرا و ویرانه تبدیل گردیده ، ولی مجدّداً به صورت یکی از محلّه های آباد و مورد توجّه ، درآمده است ، و ساختمان إمامزاده تجدید گردیده ، و صحن و بارگاه و گنبد و حرم باشکوهی را شکل بخشیده است .
گنبد امامزاده ابراهیم علیه السلام کاشی کاری شده ، و در کتیبۀ دور آن ، سورۀ جمعه نوشته شده ، و در آخر آن آمده است : مؤسّس این بنا، محمّد بصیری 0 به کمک صاحبان خیر و همّت، در سال 1347 ساختمان امامزاده ابراهیم به اتمام رسید .
نوسازی و کاشی گنبد ، در سال 1366 شمسی .
داخل حرم ، به وسیلۀ آئینه کاری و گچ بری و نقّاشی ، تزیین گشته ، و ضریحی زیبا دارد، که تاریخ ساخت آن، 1352 شمسی می باشد .
زائرین ( مخصوصاً در اوقات و مناسبت های ویژۀ مذهبی ) از راه دور و نزدیک ، به زیارت این امامزادۀ بزرگوار مشرّف می شوند .
در کتابهای : آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 741 و دانشمندان و بزرگان اصفهان ( مقدّمه ) صفحه (ی ) و دائرة المعارف تشیّع ، جلد 2، صفحۀ 402 - 403 ، از این امامزاده بزرگوار، یاد شده است .
ص:160
إمامزاده ای است واقع در روستای نرمی ، از توابع شهر دولت آباد، و متّصل به شهرک امام حسین علیه السلام ، که با فاصلۀ دَهْ کیلومتر ، در شمال اصفهان بزرگ ، قرار گرفته است .
فقیه بزرگ و مجتهد عالی مقام ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی، او را یکی از امامزاده های معتبر شمرده ، و نسب وی را ، ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام دانسته است (1).
و محقّق و مجتهد و رجالی نامدار ، آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی ، در کتاب روضات الجنّات ، به نقل از یکی از کتب أنساب ( که دارای اعتباری بوده ) ، إمامزادۀ یاد شده را ، فرزند بِلا واسطۀ إمام موسی بن جعفر علیه السلام دانسته است(2) .
و هم چنین حاج ملاّ محمّد هاشم خراسانی ، در منتخب التّواریخ، باب یازدهم، در ذکر مدفونین در اصفهان ، و نیز مجتهد نامدار، مرحوم آخوند گزی ، این بزرگوار را ، فرزند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به شمار آورده اند .
این امامزاده ، در قدیم آلأیّام ، بقعه و بارگاهی نسبتاً متوسّط داشته ، ولی در حال حاضر توسعۀ بسیار جالبی یافته ، که بیان می داریم :
در شمال حرم، یک صحن قدیمی وجود دارد، که در سالهای اخیر کاشی کاری شده و تزیین یافته ، و شروع آن تزیینات ، از حدود سال 1342 شمسی بوده ، و آخرین قسمت آن ، لوح بزرگی کاشی کاری است ، که در آن
ص:161
تاریخ ولادت و شهادت معصومین علیهم السلام با خطّ سفید بر زمینۀ لاجوردی نوشته شده ، و مورّخ به تاریخ 1408 قمری ( برابر 1367 شمسی) می باشد .
در طرف جنوب حرم ، یک صحن بسیار بزرگ در قطعه زمینی به مساحت تقریبی شش هزار متر تأسیس گشته ، که در اطراف آن اطاقهای زیادی برای سکونت زائرین در نظر گرفته شده ، و ایوان و سردَرِ باشکوهی به سوی حرم ساخته شده ، که در آینده در نظر دارند دو منارۀ بلند برای حرم امامزاده در دو طرف آن بسازند، و در دو طرف ایوان ، رواقها و لوازم گستردۀ یک حرم مجلّل ، در نظر گرفته شده است . ساختمان این صحن و سردرب ، آماده گردیده ، ولی تزیینات آن ( از قبیل آینه کاری و کاشی کاری و ... ) انجام نگرفته است .
ایوانِ حرم در صحن قدیم، آینه کاری شده ، و در داخل حرم ، از سنگهای مرمر و نقّاشی استفاده گردیده ، و در طرف غرب حرم یک رواق ساخته اند ، که در سقف آن از گچ بری و آینه کاری و نقّاشی ، بهره گیری شده است .
در تزیین ضریح مطهّر ، از طلا و نقره استفاده نموده اند، و تاریخ ساختن آن، 1408 قمری میباشد . گنبد امامزاده ، قدیمی و کوچک می باشد ، و کاشی کاری شده است . جمعی از صلحاء و مؤمنین ، در جوار امامزاده ، و در صحن و اطاقهای آن ، دفن گردیده اند ، که عدّه ای از آنها ، از علماء بزرگوار و دارای شخصیّت علمی و اجتماعی بوده اند ، همانند :
1- مرحوم آقا میرزا علی اصغر نوری ، متوفّای 1333 قمری ( مدفون در حرم)
2- مرحوم حاج میرزا محمّد علی فُرقانی آدَرْمَنابادې ، متوفّای 1359 قمری .
3- مرحوم حاج ملاّ حسن دولت آبادی ، متوفّای 1360 قمری .
4- مرحوم آقا سیّد عبدالوهّاب سهل آبادی ، متوفّای 1373 قمری .
5- مرحوم آقا شیخ حبیب الله محقّق ، متوفّای 1378 قمری .
ص:162
6- مرحوم آقا سیّد حسن نوری ، متوفّای 1383 قمری . که همه ، از علماء مورد توجّه و احترام بوده اند .
از امامزاده های معتبر اصفهان ، و ساختمان بقعه و مزار آن ، از قدیمی ترین مزارات اصفهان می باشد .
صاحب ریاض العلماء ، به مناسبت بیان شخصیّت امامزادۀ عظیم الشّأن ، حضرت علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، که در مشهد أردهال ( در حوالی کاشان ) مدفون می باشند، و از إمامزاده های مهم و مشهور ایران ، به شمار می روند ، فرموده است :
وَاعْلَمْ أنَّ السَّیِّدَ الْجَلیلَ، ألسَّیِّد أحْمَدَ، ألْمَعْرُوفَ بِإمامْ زادِه أحْمَد، ألْمَقْبُورَ فی مَحَلَّةِ باغات ، بِإصْفَهانَ (1) قَدْ کانَ وَلَدَ هذا السَّیِّدِ الْجَلیلِ (2) .
و بدین طریق ، إمامزاده احمد علیه السلام را ، سبط إمام باقر علیه السلام و فرزند امامزاده علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، به شمار آورده است .
فقیه و رجالی نامدار ، مرحوم صاحب روضات الجنّات ، در شرح حال إمامزادۀ عظیم الشّأن ، عبدالعظیم حسنی علیه السلام ( به مناسبت ) إمامزاده أحمد را ،
ص:163
یکی از چند إمامزاده معتبر در ایران ، به شمار آورده است (1).
و محقّق و ففیه عالی مقام ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی نیز ، إمامزاده أحمد را ، یکی از چهار إمامزادۀ معتبر اصفهان به شمار آورده و نوشته است : چهارم از امامزاده های معتبر النّسب ، إمام زاده أحمد می باشد ، که در طریق محلّۀ خاجوی اصفهان ، بقعه و مزار معروفی دارد، چنانچه فاضل أفندی ، از بزرگان تلامذۀ علاّمه مجلسی ، در کتاب خود ، ( ریاض العلماء ) ، متعرّض حال آن شده و به همین طریق، مرقد آن بزرگوار را نموده ، و آن جناب ، أحمد بن علی بن الإمام حضرت محمّد باقر علیه الصلوة والسّلام می باشد ، و آثار صدق و صفا از مرقد او لائح می باشد (2) .
و محدّث بزرگوار ، مرحوم آقای حاج شیخ عبّاس قمی قُدْسُ سِرُة ، به نقل از ریاض العلماء فرموده: در اصفهان ، نزدیک مسجد شاه ، بقعه و مزاری است به نام أحمد بن علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، و سنگی در آنجاست به خطّ کوفی بر آن نوشته است
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ ، هذا قَبْرُ أحْمَدَ بْنِ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّد الْباقِر علیه السلام وَ تَجاوَزَ عَنْ سَیِّئاتِه وَ ألْحُقَهُ بِالصّالِحینَ (3) .
و جابری انصاری ، در بارۀ این امامزاده می نویسد :
دیگر از مبانی کهن ، إمامزاده احمد است که نبیرۂ حضرت امام محمّد باقر علیه السلام ، و دارای مقام علم و تقوی بوده ...، و پشت دیوار ضریح و رو به اُرُسی ، منظر این محل، قطعۀ سنگ دیگری هم بود، نوشته : تجدید عمارت امامزاده سیّد أحْمَد
ص:164
بْن سَیِّدْ عَلیّ بْن سَیِّد مَعْصُوم ، از أولاد إمام محمّد باقر علیه السلام ، کمترین خادمان، شاه قلی بن علیقلی بن علی برزین ، به سال 537 نمود با سال رحلت (1).
با توجّه به مطالب بالا ، أهمیّت إمامزاده أحمد علیه السلام به خوبی روشن می گردد، و معلوم می شود که از دیر زمانی ، قبر مطهّر آن بزرگوار ، مزار و مورد توجّه بوده ، که در سال 537( أوائل قرن ششم ) تجدید بنا گردیده است .
چنانچه اشاره شد ، سابقۀ بقعه و مزار امامزاده أحمد علیه السلام به قبل از قرن ششم می رسد ، زیرا طبق کتیبۀ سنگ گران قیمت مذکور در بالا، در سال 537، ساختمان بقعه تجدید گردیده است، چنانچه مشابه همین مطلب از سنگ نوشتۀ دیگری که هم اکنون موجود است و جلو ایوان غربی بقعه نصب شده ، استفاده می شود . عین نوشته چنین است : آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ فی تاریخِ الْخامِس عَشَرَة مِنْ رَبیعِ الأوَّلِ سَنَة ثَلاثَ وَ سِتّینَ وَ خَمْسَ مِأة (2) که سال 563 را نشان می دهد .
نوشتۀ یاد شده ، در قطعه سنگی یکپارچه و سیاه رنگ و شفّاف ، به طول سه متر ، حجّاری شده و در آستانۀ إمامزاه ، در زیر پنجره ای مشبّک و چوبی و مشرف به جادّه ، نصب گردیده و میگویند : این قطعه سنگ بخشی از بت سومنات است ، که سلطان محمود غزنوی آن را از هند آورده است ( به تاریخ
ص:165
اصفهان و ری ، صفحۀ 22 مراجعه شود).
ولی ساختمان موجود امامزاده أحمد ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و در دورۀ حاکمیّت سلطان حسین صفوی ، به وسیلۀ محمّد شرف شریف منجّم ، بنا شده ، چنانچه از کتیبۀ سردَرِ صحن امامزاده ، که به خطّ علی نقی امامی، و مورّخ به سال 1115 قمری هجری میباشد معلوم می گردد ، و در آن از کاشی سفید معرّق بر زمینۀ لاجوردی ، استفاده شده است .
چنانچه مشابه همین مطلب ، از کتیبۀ دیگری در ایوان ورودی حرم ، که به صورت گچ بری می باشد ، و به خطّ سیّد أحمد حسینی و مورّخ به سال 1115 است ، استفاده میگردد .
صحن امامزاده أحمد بزرگ می باشد ، و حرم امامزاده ، در طرف جنوب و بقعۀ آقانجفی(1)، در شمال آن قرار دارد، و در سال 1405 قمری ، در طرف شرق صحن امامزاده ، سالنی به عنوان حسینیّه ، به وسیلۀ مردم علاقمند شروع به ساختمان گردیده ، که در سال 1411 قمری ، مقارن با چهاردهمین قرن شهادت صدّیقۀ کبری ، حضرت فاطمۀ زهراء علیها السلام تکمیل شده ، و بهره برداری از آن ، با تشکیل مجلس عزاداری بر آن مظلومۀ شهیده ، به وسیلۀ هیئت حسینی امامزاده أحمد علیه السلام ، شروع گردیده است .
ضریح امامزاده أحمد علیه السلام ، چوبی قدیمی ، با شبکه های برنجی ، و داخل حرم ، مزیّن به گچ بری و خطّاطی و نقّاشی ، و سردَرْ و صحن امامزاده ، به کاشی کاری ، تزیین شده است .
در سال 1290 قمری ، تعمیرات عمده ای در بقعه و مزار امامزاده انجام
ص:166
گرفته ، که از نوشته های اطراف ضریح استفاده می شود، و هم چنین تعمیراتی در سال 1322 شمسی (حدود 1362 قمری)، انجام یافته است ، که از لوحِ سنگیِ منصوبِ بر دیوارِ شرقیِ ایوانِ شمالیِ بقعۀ امامزاده ، استفاده می گردد ، و در سالهای اخیر نیز ، در صحن امامزاده تعمیراتی شده است .
در جوار امامزاده احمد علیه السلام ، علاوه بر بقعۀ آقانجفی ، مزار همای شیرازی ، متوفّای 1290 (1)، که از شعراء و نویسندگان و شخصیّت های مشهور قرن سیزدهم هجری است ، و نیز مزار شاعر ادیب و نکته سنج یگانه ، میرزا أبو القاسم طرب ، متوفّای 1330 (2) فرزند همای شیرازی ، و جمعی دیگر از دانشمندان و مؤمنین و صلحاء ، قرار گرفته است . و نیز ، در نزدیکی امامزاده احمد علیه السلام ، مدرسۀ عربان ، که در سالهای اخیر به نام مدرسۀ آیة الله خادمی نامیده شده ، قرار دارد ، که در حال حاضر از مدارس آباد و فعّال اصفهان می باشد ، و شرح آن را در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » ذکر کرده ایم .
إمامزاده ای است در محلّۀ قدیمی آسنجان ، که در حال حاضر خیابان بسیار عریضی به نام « پروین » ، از آن می گذرد، و موقعیّت مهمّی یافته است . این
ص:167
إمامزاده در حال حاضر ، در حاشیۀ شرقی « خیابان پروین » قرار گرفته ، و با همّت أهل محل و هیئت امناء ، دارای صحن بزرگ و حرم و گنبد و مناره و ضریح و شبستان حسینیّه و سالن بزرگ مهمان سرا شده ، و به وسیلۀ تزیینات گسترده و کاشیکاری جالب ، منظرۀ شکوهمندی یافته ، و مورد توجّه زائرین می باشد . صحن امامزاده اسحاق علیه السلام ، کاشی کاری جالب و مفصّلی دارد ، که زیارت وارث و زیارت عاشوراء و سُوَرِ قرآنی و اشعار دینی در آن کتیبه شده ، و تاریخهای 1410 و 1412( قمری ) ، در آخر کتیبه ها دیده می شود .
ضریح جالب و زیبای امامزاده ، در تاریخ 1409 قمری ساخته شده ، و در داخل حرم ، کاشی کاری و گچ بری زیبائی انجام گرفته ، که تاریخ آن 1360 شمسی ( برابر 1401 قمری ) می باشد ، و دَرْبِ حرم چوبی ، و بسیار زیبا و با اُبهّت می باشد . در مناسبت های مذهبی ، مجالس مفصّل و پرجمعیّت ، در جوار إمامزاده تشکیل می شود، و همیشه نماز جماعت و برنامه های دینی منظّمی در این مجموعۀ مذهبی ، برگزار می گردد .
جابری انصاری نقل نموده ، که امامزاده اسحاق علیه السلام را با امامزاده اسماعیل علیه السلام ( واقع در خیابان هاتف ) خویش و نزدیک می دانند(1). بنابر این ، او از سادات حسنی است ، ولی مرحوم آقا سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در یادداشتهای خود، نوشته است: ظاهراً موسوی ، و احتمالاً حسنی می باشد .
در هر حال ، از آثار و علامتها ( که نویسندۀ کمترین ، در جریان برخی از آنها قرار گرفته ام ) استفاده می شود که این امامزادۀ بزرگوار ، در پیشگاه پروردگا ، قرب و مقامی دارد، و از شایستگان و عزیزان خدا می باشد .
ص:168
إمامزاده اسماعیل علیه السلام،یکی از امامزاده های معتبر ، و از معروفترین إمامزاده های اصفهان است .
مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، متوفّای 1318 قمری ، که از علماء و فقهاء بزرگ أوائل قرن چهاردهم هجری در اصفهان بوده ، در کتاب ارزشمند میزان الأنساب ، در بارۀ امامزاده اسماعیل علیه السلام می نویسد:
سوّم از آن چهار إمامزادۀ معتبر ، إمامزاده اسماعیل ، مشهور به دیباج می باشد ، که در محلّۀ باغ همایون اصفهان مدفون است ، و بقعۀ معروفه دارد و قدری از آن محلّه ، بالفعل معروف است به درب إمامزاده اسماعیل ، و آن إمامزاده از أولاد زید بن الحسن می باشد ، که از أحفاد حضرت امام حسن مجتبی علیه الصلوة والسلام بوده ...، چنانچه حضرت عبدالعظیم حسنی رضیُ اللهُ علیه در ری ، از أحفاد همین زید می باشد (1).
نسب إمامزاده اسماعیل ، در کتبیۀ سرسرای بقعۀ امامزاده ، که به سوی حرم منتهی می شود ، به این شرح نوشته شده است :
هذَا الْمَشْهَدُ وَ الرَّوْضَةُ الْمُنَوَّرُ الْمُقَدَّسُ ، الإمامُ سَیِّدْ اسْماعیلُ بْنُ الإمامِ زَیْدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ الإمامِ أمیرِ المُؤمِنینَ ، حَسَنِ بْنِ الإمامِ المُتَّقینَ وَ أمیرِ المؤمِنینَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ (2)
و همین نسبت ، در اطراف پنجرۀ چوبی که به طرف ایوان غربی امامزاده باز
ص:169
می شود، نوشته شده است (1).
ولی در برابر این مطلب ، در برخی از تواریخ آمده ، که اسماعیل دیباج بن ابراهیم غمر بن حسن مثنّی بن إمام حسن مجتبی علیه السلام در اصفهان بمرد، و در گلبهار آن شهر خاکسپار شد ، آنگاه فرزندش ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج ، نیز در جمیلان اصفهان درگذشت ... (2) .
در هر حال ، انتساب إمامزاده اسماعیل علیه السلام ، به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام با دو واسطه ، مسلّم می باشد ، و مرقد مطهّر این امامزادۀ بزرگوار ، از همان زمان مورد توجّه بوده ، زیرا در تاریخ آمده است :
اوّلین مسجدی که در اصفهان ساخته شده در زمان خلافت أمیر المؤمنین علی علیه السلام در محلّۀ گلبهار ، آنجا که مرقد شعیای نبی علیه السلام بوده ، و مقبرۀ إمامزاده اسماعیل ، به آن ملحق و ملصق شده است(3)و در کتیبۀ جانب شمالی مرقد شعیای نبی علیه السلام نوشته شده : وَجَدْنا فی کِتابِ أصْفا، أنَّ أوَّلَ مَسْجِدٍ کَبیرٍ بُنِیَ بِإصْفَهانَ مَسْجِدُ شَعْیا وَ بَناهُ أبُوعَبّاسِ الْمُفْتی فی زَمَنِ عَلیٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ وَ عَمَّرَهُ الْبْ أرْسَلان بَعْدَ نَیِّفٍ وَ خَمْسَ مِأةٍ بَعْدَ ما غَلَبَها بِقُوَّةٍ وَ قَدْ أمَرَ بِعِمارَتِه فی عامِ أحَدَ عَشَرَ وَ مِأۃٍ وَ ألْفٍ ،
ص:170
وَبِعِبارَةٍ اُخری ، هِیَ مَرْقَدُ شَعْیا النَّبِیِّ علیه السلام ، عَلی نقیِّ الإمامی 1112 (1) (2) که از این عبارت ، که در اوائل قرن دوازدهم نوشته شده ، استفاده میشود که در کتاب أصْفا (3) آمده است که أبو العبّاس مفتی ، در زمان خلافت أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، این مسجد را ساخته ، و در زمان الب أرسلان، در اوائل قرن ششم، تعمیر گردیده و در اوائل قرن دوازدهم نیز ، تعمیر یافته است .
از مطالب بالا ، نتیجه گیری می شود که مجموعۀ قبر شعبای نبی علیه السلام ، و مسجد مجاور او ، و مرقد امامزاده اسماعیل علیه السلام ، از دیر زمانی مورد توجّه بوده ، و یک مجموعۀ دینی را تشکیل می داده است .
ساختمان فعلی بقعه و حرم امامزاده اسماعیل علیه السلام و مسجد شعیای نبی علیه السلام ، بخشی مربوط به دورۀ سلجوقی ها، و برخی مربوط به دورۀ آل مظفّر ، ( در قرن هشتم ) و عمدةً مربوط به دورۀ صفویّه است ، مثلاً منارۀ آجری و طاقهای مجاور مسجد شعیاء، مربوط به دروۀ سلجوقی ها (4) و درب نفیسی که بین راهرو و حرم امامزاده اسماعیل علیه السلام و حرم شعیای نبی علیه السلام است و منبّت کاری می باشد، و از لحاظ صنعت منبّت کاری ، یکی از درهای ممتاز تاریخی اصفهان می باشد و در اطراف لنگه های راست و چپ در ، صلوات بر چهارده
ص:171
معصوم علیهم السلام کنده کاری شده ، ( و نشان می دهد که تجلّی تشیّع اصفهان در قرن هشتم تا چه اندازه روشن بوده است ) ، از آثار دورۂ آل مظفّر است ، و به دستور سلطان محمود آل مظفّر ساخته شده ، و قسمتهای عمدۀ ساختمان حرم و نیز صحن بزرگ امامزاده ( که مدرسۀ علمیّه می باشد ) و کاشی کاریها و تزیینات گسترده ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و در جایِ جای این مجموعۀ تاریخی مذهبی ، تاریخهای : 1041 - 1049 - 1100 - 1111 - 1112 - 1114 - 1115، دیده می شود ، و مجموعاً ، در دوره های شاه عبّاس اوّل و شاه صفی و سلطان حسین صفوی ، این مجموعۀ تاریخی و ارزشمند ، شکل گرفته است .
در قدیم آلأیّام ، إمام زاده اسماعیل علیه السلام زیارتگاه بزرگ و پر رونقی بوده ، تا جائی که مرحوم جابری انصاری می نویسد : دستگاه إمامزاده اسماعیل بسیار عالی بوده ، خانه های اطراف داشته ، که در آن شمع مومی ریختندی و مخصوصاً دو شمع مومی ، شبهای جمعه روشن می کردند در شمعدان طلا، که بلندی شمع به حدّی بوده که با نردبان آن را روشن می کردند (1).
و در یک نتیجه گیری فشرده ، إمامزاده اسماعیل علیه السلام از نظر اعتبار نسب ، از مهمترین امامزاده های اصفهان می باشد ، و از نظر سابقۀ حرم و مزار داشتن و مورد توجه بودن ، در رتبۀ اوّل و با سابقۀ دیرین ، و منتهی به همان أوائل دفن آن بزرگوار محسوب گردیده ، و از نظر صحن و بارگاه و گنبد و رواق و کارهای معماری و هنری ( کاشیکاری ، حجّاری ، منبّت کاری ، خطّاطی و ... ، ) ، موقعیّت بسیار ارزشمندی را دارا می باشد، و مجموعۀ بسیار نفیس و ارزشمندی به نام إمامزاده اسماعیل علیه السلام در شهر بزرگ تاریخی و مذهبی و هنری اصفهان ،
ص:172
جلب توجّه می نماید (1).
بقعه و مزاری است ، که قبلاً در یک قبرستان قدیمی بوده ، متعلّق به دورۀ سلجوقیان (2) ، و در دورۀ حکومت پهلوی ، آن قبرستان از بین رفته و به جای قسمتی از آن ، دانشسرای کشاورزی ساخته شده ، و قسمت دیگری از آن، جزء خیابان سروش قرار گرفته است .
در همین قبرستان ، قبر حکیم و طبیب و شاعر نامدار دورۀ صفویّه ، حکیم شفائی قرار داشته ، که در جریان نابودی قبرستان ، آثار آن محو شده است (3)
در هنگام نابود کردن قبرستان شاه میرحمزه ( در دورۀ حکومت پهلوی ) مسئولین امور مربوطه، تصمیم گرفتند که بقعه و حرم شاه میرحمزه را نیز تخریب نمایند ، و آثار آن را به طور کلّی از بین ببرند ، ولی در اثر کرامت إمامزاده بزرگوار ، آتش سوزی عجیبی اتّفاق افتاد ، و وسائل و تجهیزات کارهای ساختمانی و مهندسی را از بین برد، و در نتیجه ، دست اندرکاران أمر ، از ویران کردن بقعۀ امامزاده منصرف گردیدند ، و این قضیّه در سطح جامعه و شهر اصفهان، منتشر گردید ، و موجب جلب توجّه بیشتر مردم به سوی أهل البیت علیهم السلام ، و این امامزادۀ عظیم الشّان گردید .
ص:173
طبق آنچه در لوحه ای که در حرم امامزاده میرحمزه علیه السلام منصوب است ، آن بزرگوار ، از جملۀ فرزندان بلا واسطۀ حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد ، که در جریان ولایت عهدی حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به سوی طوس حرکت کردند، ولی در میان راه ، وقتی خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام را شنیدند ، و متوجّه شدند که خطر متوجّه سادات و علویّین گردیده ، پراکنده شدند ، و میرحمزه علیه السلام به این سامان حرکت کرد ، و در سنّ 35 یا 45 سالگی ، به دست شخصی به نام ( شاهک طوسی) شهید شد و در این مکان مدفون گردید ( و العلم عند الله ) در حال حاضر ، مزار میرحمزه علیه السلام ، که به نام شاه میرحمزه مشهور است ، در حاشیۀ شرقی خیابان سروش ، در کنار بیمارستان و درمانگاه عسکریّه علیه السلام ( که یکی از مهم ترین مراکز درمانی و بهداشتی خیریّه ای اصفهان می باشد ، و با نام مقدّس حضرت عسکریّین و نرجس خاتون علیهم السلام ، خدمات ارزشمند و گسترده ای به مردم عرضه می شود ) قرار گرفته است . ساختمان بقعه، قدیمی است و ضریحی چوبی دارد ، و داخل حرم در زیر گنبد ، نقّاشی های متعدّد از صحنه های جنگ و شهادت کربلا، دیده می شود . صحن امامزاده ، جدید البناء می باشد ، و با نمائی از آجر و کاشی ، تزیین گردیده است.
وی ، نسب به امام علیّ بن الحسین علیه السلام می رساند(1)و نویسنده متتبّع ، مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، می فرمودند که : ظاهراً إمامزاده زید ،
ص:174
همان است که مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود ( النّابس فی القرن الخامس )، از او یاد نموده ، باین شرح:
زید بن علیّ بن محمّد بن یحیی ، أبویعلی حسینی از آل زباره ، که در فَرْیُومَد فرود آمده بود و در اصفهان در سال 447، از دنیا رفت ... (1) .
مرحوم مهدوی ، نسب إمامزاده را در یادداشتهای خود، به این شرح تکمیل نموده اند : أبُویَعْلی ، زَیْدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیی بْنِ أبِی الْحُسَیْنِ ، مُحَمَّدِ بْنِ أبی جَعْفَرٍ أحْمَدِ بْنِ مُحَمَّدِ زُبارَه ، بْنِ عَبْدِاللهِ الْمَفْقُودِ ، بْنِ الْحَسَنِ الْمَکْفُوفِ ، بْنِ الْحَسَنِ الأفْطَسِ ، بْنِ عَلیِّ الأصْغَرِ ، بْنِ الإمامِ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2) .
و در هر حال ، إمامزاده زید « شاهزید » ، یکی از امامزاده های مشهور اصفهان ، و مورد توجّه می باشد ، و در اطراف آن ، قبرستان قدیمی بوده (3) که در حال حاضر از بین رفته است ، و محلّ آن ، در شرق خیابان بزرگمهر ، أوّل خیابان شاهزید می باشد .
ساختمان حرم ، و گنبد امامزاده ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و معماری و تزئینات و کاشی کاری جالبی دارد، که از آثار تاریخی و میراثهای فرهنگی اصفهان به شمار می رود .
برلنگۀ چپ دَرِ بقعۀ شاهزید ، به خطّ ثلث برجسته نوشته شده است : ( بر آستانۀ مقدّس منوّر شاهزید بن الإمام علیّ بن الحسین ، رقم صحیفی
ص:175
جویمری 994) ، البته قسمت اوّل کتیبه موجود نیست (1) . و در یک سنگ نوشتۀ تاریخی به خطّ محسن امامی ، از تعمیرات بقعۀ شاهزید در زمان شاه سلیمان صفوی یاد شده ، که شخصی به نام معزّ الدّین محمّد ، مشهور به باغاتی، عهده دار انجام آن بوده است ، و تاریخ آن 1097 هجری میباشد (2) .
در قبرستان مجاور بقعۀ شاهزید ، و نیز در داخل بقعه ، عدّه ای از علماء و بزرگان مدفون گردیده بوده اند ، که از آن جمله است ، شیخ خلیل الله ، که از علماء أواخر دوره صفویّه بوده ، و در سال 1110 از دنیا رفته ، و قبر او در مجاورت بقعۀ چهل دختران (که در نزدیکی شاهزید و در وسط قبرستان قدیمی بوده ) واقع گردیده است (3).
در سالهای اخیر ، تعمیرات اساسی و شایان توجّهی ، با کمک مردم نیکوکار و علاقمند اصفهان ، زیر نظر اداره اوقاف ، در بقعه و حرم و صحن امامزاده زید انجام گرفته ، که شایان توجّه می باشد .
در داخل حرم ، تعمیراتی انجام شده و نقّاشی های قدیمی ، بازسازی و اصلاح و تعمیر گردیده ، و ضریح جدیدی با پوشش طلا و نقره ، برای امامزاده ساخته شده ، که تاریخ اتمام آن 1371 شمسی است ، و در داخل ضریح، بر روی قبر مطهّر، سنگ مرمر نفیسی نصب گردیده ، و هم چنین سر دَرِ حرم کلاً بازسازی شده ، و تعمیر اساسی یافته ، و کاشی کاری گردیده ، که در کتیبۀ آن،
ص:176
تاریخ 1360 شمسی ، قید گردیده است ، و مجموعاً سر دَرِ مجلّل و شکوهمندی می باشد . صحن امامزاده ، نماسازی شده ، و در تزیین آن از آجرکاری و کاشیکاری بهره گیری شده است . مجموعاً ، در حال حاضر ، حرم و صحن و بقعه و بارگاه امام زاده زید علیه السلام ، از زیارتگاههای باشکوه و جالب است ، و مورد توجّه زائرین دور و نزدیک می باشد .
مسجدی به نام امام حسن عسکری علیه السلام ، در جوار امامزاده زید میباشد ، که تاریخ ساختمان آن به حدود 30 الی 40 سال قبل می رسد .
إمامزاده مشهور و مورد توجّهی است ، که قبلاً در روستائی به نام أرزنان (1) در یک فرسخی شمال شهر اصفهان قرار گرفته بود، ولی با توسعه و گسترش عجیبی که در بیست ساله اخیر برای شهر اصفهان حاصل شده ، محلّ إمامزاده کاملاً در داخل شهر بزرگ اصفهان واقع گردیده ، و خیابانها و ساختمانهای شهری ، تا چند کیلومتر بالاتر از بارگاه زینبیّه ، گسترش یافته است .
خیابان بزرگ و عریضی که به نام اتوبان زینبیّه نامیده می شود ، و از فلکه
ص:177
طوقچی تا میدان زینبیه ادامه دارد، و فلکه بزرگی به نام آن حضرت، در نزدیکی صحن و مزار این امامزادۀ بزرگوار ایجاد گردیده ، و مجموعاً محلّۀ بزرگی با تمام امکانات و تجهیزات شهری ، به نام زینبیّه نامیده می شود ، و بسیاری از مدرسه ها و مؤسسات بهداشتی و اجتماعی و مراکز تجاری و اقتصادی منطقه ، به نام آن حضرت، نام گذاری شده است .
در حال حاضر ، پرجمعیّت ترین زیارتگاه های اصفهان ، همین بقعه و مزار شریف است که در همۀ أیّام ، بالأخص روزهای جمعه و مناسبت های مذهبی ، همانند : أیّام میلادها و شهادتهای معصومین علیهم السلام ، جمعیّتهای فراوانی را به سوی خود جذب می نماید ، و در مناسبت های ویژه ، همانند روز عاشوراء ، دهها هزار زائر از راه دور و نزدیک به زیارت این امامزادۀ بزرگوار نائل می شوند، و علاقمندانی از خارج کشور نیز ، به سوی این زیارتگاه بزرگ ، رهسپار می شوند، و در بعضی از اوقات ، موج جمعیّت زائرین ، حرم و صحن بسیار بزرگ و خیابانهای مجاور و میدان بزرگ زینبیّه را ، زیر پوشش خود قرار می دهد ، و شکوه این اجتماع دینی ، هر بینندۀ علاقمندی را به شوق شدید و هیجان روحی ، وا می دارد .
محدّث محقّق و عالیقدر ، مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی قُدْسُ سِرُة فرموده است: در نسخه ای از أنساب مَجْدی (1) دیدم ( و محتمل است که ملحق شده باشد)
ص:178
مکتوب بود ، که شنیدم از امیر محمّد هادی بن میرلوحی مورِّخ ، که این زینب ، مدفونۀ در قریۀ أرزنان ، ( از قرای اصفهان ) ، دختر بلافاصلۀ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است (1).
محقّق متتبّع ، مرحوم آقا میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی (صاحب کتاب مکارم الاثار ) در کتاب (کَشْفُ الْخَبِیَّةِ عَنْ مَقْبِرَةِ الزَّیْنَبِیَّةِ ) پس از بحثی مفصّل دربارۀ عبارت یاد شده (که مرحوم محدّث قمی، از نسخۀ ألمجدی نقل فرموده ) و اثبات این که این عبارت ، از صاحب المجدی نیست ، بلکه در حاشیۀ آن کتاب نوشته شده بوده ، و در نسخه ای ، در متن قرار گرفته است ، می فرماید : مظنون این که این نسبت ( انتساب حضرت زینب ، به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ) درست باشد، زیرا که ظاهراً چنانچه از پیش اشاره کردیم ، این امیر محمّد هادی خود أهل تاریخ ، و پسر میرلوحی معروف است ، و چنانچه از عبارات روی قبر او بر می آید (2) از علماء و معاصر مجلسی بوده ، و پیش از او و در زمان او ، این قبر در قریۀ أرزنان ، موجود بوده ، زیرا که او می گوید:
زینب ، که مدفون در قریۀ أرزنان از قرای اصفهان است ، دختر موسی کاظم علیه السلام ، بلاواسطه می باشد . و این تصریحِ به بلاواسطه بودن او ، بیشتر سبب صحّت نسبت می باشد . پس استبعادی ندارد ، که زینب نامی ، دختر حضرت کاظم علیه السلام ، وقتی به جهاتی که مذکور شد ، به اصفهان آمده و وفات نموده ، در
ص:179
این زمین دفن شده باشد ... (1) .
و دانشمند محقّق و متتبّع ، و خطیب نامدار ، مرحوم آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای (2) در رسالۀ (نُورُ الأنْوارْ فی کَشْفِ أحْوالِ زَیْنَب بِنْتِ مُوسَی بْنِ جَعْفَر علیه السلام ) به نقل از کتاب ( نُورُ الْهُدی فی نَسَبِ آلِ الْمُصْطَفی ) ، که در سال 1041 به وسیلۀ عزّ الدّین محمّد بن محمود ( از سادات گلستانه ) تألیف گردیده ، در ضمن شرح داستان حرکت فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام از مدینه به سوی ایران ، و پراکنده شدن آنها در بلاد ، می نویسد :
و بَعْضٌ مِنْهُمْ تَقَدَّمُوا مِنْها إلی إصْفَهانَ ، وَکانَ العامِلُ بِها مِنْ مُحِبّیهِمْ ، فَلَمّا وَصَلُوا بِها تَغَیَّرَ الأمْرُ بِتَغْییرِ الأمیرِ وَ الْعامِلِ عَلَیْها ، وَکانَ مِنْهُم هرُونُ بْنُ مُوسی ، وَ إبْراهیمُ بْنُ مُوسی ، وَ مِنْ بَناتِهِ ، ألزَّیْنَبُ وَ الْفاطِمَةُ الْکُبْرَیانِ ، وَ عِنْدَ ذلِکَ وَصَلَ الْخَبَرُ مِنْهُم إلی الْمَأمُونِ ... ، وَماتَت الزَّیْنَبُ الْکُبْری ، یأرْزَنْ نان ، مِنْ قُری إصْفَهانَ ، بِسَنَةٍ ، بَعْدَ أخیها هُرونَ ، وَبُنِیَ عَلَیْهِ أیْضأ بُقْعَةٌ صَغیرَةٌ فی زَمَنِ عَضُدِ الدَّوْلَةِ ، وَ أمَّا الْفاطِمَةُ وَ هِیَ ماتَتْ بِسَنَتَیْنِ بَعْدَ أخیها ، وَ دُفِنَتْ عَلی قُرْبِ قَصَبَةِ لُنْبانَ (3).
یعنی : بعضی از آنها به سوی اصفهان آمدند ، و حاکم و فرماندار آن شهر، از دوستان آن خاندان ( و از علاقمندان أهل البیت علیهم السلام ) بود ، پس وقتی به اصفهان رسیدند، أوضاع ( به خاطر عوض شدن حاکم ) دگرگون گردیده بود . و از آنها ( که وارد اصفهان شدند ) هرون بن موسی و ابراهیم بن موسی، و از
ص:180
دختران آن حضرت زینب کبری و فاطمه کبری بودند ، و در این هنگام خبر آنها به مأمون رسید ...، و حضرت زینب کبری در محلّ أرزن نان (1) ، از روستاهای اصفهان ، یکسال پس از برادرش هرون ( بن موسی بن جعفر علیه السلام )، از دنیا رفت و در زمان عضد الدّولۀ ( دیلمی ) بقعه ای کوچک بر قبر او ساخته شده ، و امّا فاطمه ، پس از گذشت دو سال از( شهادت برادرش هرون ) از دنیا رفت ، و نزدیک قصبۀ لنبان (2)، دفن گردید (3) .
و نیز ، مرحوم آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای می نویسد:
بنده چند وقف نامه ، از زمان شاه سلطان حسین و شاه سلیمان ، و زمانے فتحعلی شاه ، به مهر مرحوم مجلسی ، و مرحوم حاجی کلباسی ، و حاجی سیّد محمّد باقر رشتی دیدم ، که بعضی از زمینها و بعضی از اشیاء ظروفیِ ، وقف بر مقبرۀ زینب بنت إمام موسی الکاظم علیه السلالم ( مدفون در أرزنان ) نموده بودن ، و مسلّم در عهد صفویّه ، این مقام ، مانند سیت فاطمه ( ستّی فاطمه ) خواهرش ، بقعۀ عالیه و دستگاه و عنوان شایان داشته ، و در تسلّط أفغان ویران شده ، و به واسطۀ ضدّیت مذهبی ، آنچه توانستند این بقاع متبرکۀ عالیه را ویران نمودند ، چنانچه در جزء یادداشتهای تاریخیۀ مرحوم میر محمّد حسین خاتون آبادی است ، که
در تسلّط أفغان ، بیش از سیصد بقعه
ص:181
از بقاع إمامزادگان و علمای بزرگ ، منهدم و ویران شد(1). و مرحوم جابری انصاری می نویسد:
در ولایت عهد حضرت رضا علیه السلام و تشریف آوردن به خراسان ، و تبدیل جامۀ سیاه شعار عبّاسیان ، به سبز ، نشان علویّین ، و تحویل خلافت از نژاد عبّاس ، بسیاری از علویّین ، خاصّه أولاد حضرت امام کاظم ، از مدینه روانۀ خراسان شده ، و از پارس و عراق عجم گذشته ، همانا که خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام به آنها رسید ، از علویّین ، هرکدام در محلّی از بلاد ایران متوقّف گشته ، و به عراق عرب و حجاز برنگشته ، و در کتاب أنساب ، أولاد حضرت امام کاظم را سی و شش ذکور و اناث ، می نگارند، یکی از آنها مُسَمّاة به زینب ، شاید از راه اسپهان روانۀ خراسان بوده ، در آن هنگام، چنانچه حضرت فاطمۀ معصومه بقم مانده ، و از دنیا رفته ، حضرت زینب علیها السلام نیز به اصفهان و حدود پائین شهر (2) مانده و رحلت کرده ...، و أمّا جهتی که شهرتش مانند بقعۀ معصومه علیها السلام نشده ، از آن رو بوده ، که مردم قم از پیشین ایّام ، شیعه بوده اند، و به احترام حضرت فاطمه علیها السلام نیز، در خاک قم علمای شیعه بسیار دفن شده ، و شیعیان اهمیّتی بدان دادند ، خاصّه که بزرگان دیگر از أسباط رسالت و أتباع إمامت و علماء در قم مدفونند، و آن زمان ، أهل اسپهان (اصفهان ) بعضی سنّی ، و پاره ای از نژاد خوارج و نواصب بودند، و چندان اهمیّتی به علویّین نداده ، جنگ سنّیان اسپهان و شیعیان قمی ، به تواریخ نوشته شده ، زمان سلاجقه هم اگر شیعه در آن بود، بیشتر اسماعیلی بودند ، و با أولاد إمام کاظم ، ارادتی نداشتند ، و این أیّام سواد مرقومه ، از مرحوم آقای حاج میرزا حسن امام جمعۀ اصفهان ، مدفون در سر
ص:182
قبر آقا ، با امضای مرحوم آقای حاج سیّد اسد الله (1)، به بنده نمایاندند که ، دو محلّ قلعۀ زینبی کِرارِج و سَوارچی را ، وقف بر بقعۀ بی بی زینب ، دانسته اند ، از أوائل عهد صفویّه و بعد از آن ... ، که نام و نشان بقعۀ زینبیّه را از قدیم گواهی می دهد ، و پیران کهن و خود بنده ، از چهل سال قبل ، این بقعه را که می گذشتم می دیدم (2) .
از مطالب بالا ، انتساب حضرت زینب ( مدفونۀ در بقعۀ زینبیّه ) به امام موسی بن جعفر علیه السلام به خوبی استفاده می شود ، و ظهور کرامات و اجابت دعوات ، در جوار آن حضرت ، شاهد شایسته ای ، بر این انتساب مبارک می باشد .
در قدیم آلأیّام ، ساختمان زینبیّه محدود بوده ، و به صورت بقعه ای مختصر ، در درون صحنی کوچک و زیر گنبد آجریِ کوچکی ، قرار داشته است(3)، ولی در سال 1321 شمسی (1361 قمری) بوسیلۀ آقایان کازرونی(4) ، حرم و گنبد و بقعۀ باشکوهی ، برای این مزار شریف تأسیس شده ، که در ضمن أشعاری در ایوان ورودی حرم ، ذکر گردیده ، و در دو شعر آخر آن، مادّۀ تاریخ شروع و پایان ساختمان ، بیان شده است ، به این ترتیب:
ص:183
الغرض ، تاریخ آغازش به شمسی سال گفت *** بارگاه زینبی یا جنّة المأواستی
(1321)
وز برای سال اتمامش سرود از روی صدق ***از محمّد ماند بنیانی ، که باتقواستی
(1323)
در سال 1345 شمسی ، هیئت امنائی زیر نظر ادارۀ اوقاف اصفهان تشکیل گردید ، و فعّالیّت های عمرانی برای توسعه و یا تأسیس ساختمانهائی که مورد نیاز زائرین میباشد ، سرعت و شتاب گرفت ، و کوششهای مناسب برای تأمین نیازمندیهای زوّار و بهره گیری های دینی ادامه یافت ، که تاکنون مستمر و جاری می باشد .
در حال حاضر، دو صحن بسیار بزرگ ( که یکی اصلی است و حرم و بقعۀ حضرت زینب ، در وسط آن قرار گرفته و دیگری در شرق آن است) با اطاقهای فراوان و نماسازی جالب ، با کاشی کاری ( عمدةً معرّق ) و گنبد و مناره های شکوهمند و زیبا و کاشی کاری شده ، و حرم مجلّل و رواقها و ایوانهای اطراف حرم ، مجموعۀ آستانۀ زینبیّه را تشکیل میدهد ، که با استفاده از آینه کاری و گچ بری و کاشی کاری و نقّاشی ، و نیز نصب سنگهای مرمر أعلی ( به رنگ سبز) و ضریح زیبا ( با استفاده از پوشش طلا و نقره و بهره گیری از قسمتهائی از ضریح چوبیِ قدیمی ) ، زیبائی و شکوهی جالب توجّه یافته ، و با ضمیمه شدنِ ملحقاتی ، همانند : مسجد ، درمانگاه ، کتابخانه ، حمّام و ...، مجموعۀ دینی بسیار مفصّل و جالبی را شکل بخشیده ، که بهره های دینی و علمی و خدماتیِ
ص:184
فراوانی را در اختیار مردم با ایمان قرار میدهد ، و علاقمندان به أهل البیت علیهم السلام ، از آن بهره مند می شوند .
جمعی از علماء و صلحاء و مؤمنین ، در جوار حضرت زینب علیها السلام ( زینبیّه ) مدفون گردیده اند ، همانند : فقیه و مجتهد عالی مقام مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبو القاسم موسوی دهکردی ، متوفّای 1353 قمری ، که در اطاقی در ضلع جنوب غربیِ صحن أصلی ، مدفون می باشند .
و هم چنین ، علماء بزرگواری ، همچون : آقا سیّد محمّد حسین مهدوی أردکانی ، و حاج آقا میرزا دهکردی ، و حاج آقا ضیاء الدّین تجویدی ، و حاج شیخ علی یزدی، و حاج سیّد مهدی علاّمه فانی ، و حاج سیّد محمّد باقر موسوی زاده ، دراین مزار شریف و در جوار یادگار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده شده اند ، که مجموعاً ، این آستانۀ مقدّسه را در زمرۂ بقاع علمی اصفهان ، قرار داده است .
بنا بر مشهور ، در این مزار و مرقد مطهّر ، دو نفر از امامزادگان عظیم الشّأن ، مدفونند که به شرح آن می پردازیم :
1- سیّد ابو الحسن ، زین العابدین ، علیّ بن نظام الدّین أحمد الأبج، بن شمس الدّین عیسی الرّومی ، بن جمال الدّین محمّد بن علیّ العریضی ، بن الإمام جعفر الصّادق علیه السلام .
نسب این امامزادۀ لازم التّکریم ، چنانچه مرقوم شد ، با چهار واسطه به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می رسد ، و آن بزرگوار ، جدّ خاندان إمامی (که
ص:185
از خاندان های علمی و مشهور و با سابقۀ اصفهان می باشند ) به شمار می رود .
صاحب روضات الجنّات ، و هم چنین مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، که هر دو از أعلام فقه و تحقیق می باشند ، مزار این بزرگوار را ، از إمامزاده های معتبر اصفهان به شمار آورده اند (1) . و هم چنین در کتابهای تاریخ اصفهان و ری ، صفحۀ 249، و آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 765، و گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، صفحۀ 341، و زندگانی آیة الله چهارسوقی، صفحۀ 174 و یادوارۀ آیة الله فقیه إمامی ( به قلم نگارنده ) صفحۀ 18 - 19، و دائرة المعارف تشیّع جلد 1 ، صفحۀ 426 و ...، دربارۀ نسب این امامزاده ، بحث شده است .
2 - إمامزاده ابراهیم طباطبائی ، که نسب آن بزرگوار، به سبط أکبر ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد(2)، و در یکی از کتیبه های کاشی کاری شدۀ إمامزاده درب إمام « إمام زاده ابراهیم بطحاء» خوانده شده است (3) ، ولی کیفیّت انتساب این امامزاده ، به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام نیازمند به بحث و بررسی جامعتری می باشد .
محل دفن این دو امامزاده ، که در زبان مردم ، درب إمام خوانده می شود ، واقع در محل چملان = چنبلان = چملون = سنبلان = سنبلستان می باشد ، که در قدیم آلأیام شنبلان نامیده می شده و سپس با تغییرهائی ، به شکل های دیگر در آمده است ، و در این محله قدیمی ، قبرستانی کهن وجود داشته ، که مرحوم
ص:186
آیة الله العظمی ، آقای مرعشی نجفی، آن را أقدم مقابر اصفهان شمرده اند ، زیرا که در آن سنگی دیده شده ، که تاریخ آن متجاوز از ششصد سال بوده است (1) و در جنب این قبرستان ، مقبرۀ امام زاده درب إمام ، واقع گردیده ، که از آثار تاریخی و میراثهای بزرگ فرهنگی و هنریِ اصفهان ، به شمار می رود .
آقای دکتر لطف آلله هنرفر ، باستان شناس محقّق و نامداری دربارۀ بنای تاریخی عظیم بقعه و گنبد و صحن این امامزاده می نویسد:
بنای تاریخی درب إمام ، از دو گنبد بزرگ و کوچک و یک سر دَرِ بزرگ کاشی کاری از دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، که در ضلع شمالی آن واقع است و سه صحن ، در سه جانب شمالی و شرقی و غربی آن ، تشکیل شده است . نمای خارجی این بناء ، به جانب هر سه صحن ، دارای تزیینات کاشی کاری و گچ بری است و هر دوگنبد آن، مخصوصاً گنبد بزرگتر، از کاشی های نفیس پوشیده شده است . در ورودیِ فعلیِ بقعه ، به صحن شرقی باز میشود ولی سر دَرِ آن، در قرن نهم هجری که ساختمان آن به اتمام رسیده ، در جانب شمالی بوده است ، که فعلاً در جای خود باقی می باشد ، ولی دهلیزی که این سر در را به داخل بقعه مربوط می کرده است ، از طرف سر در اصلی آن مسدود شده و به جای در ورودی ، پنجره ای نصب شده است .
سر در اصلی درب إمام ، که در ضلع شمالی و مشرف به صحن شمالی آن است ، از شاهکارهای تزئینات رنگین ایرانی است ، که از لحاظ ظرافت صنعت کاشیکاری ، نظیر آن را کمتر سراغ داریم ، و شاید کاشی کاری مسجد کبود تبریز ، که آنهم در
ص:187
دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، بنا شده ، همانند آن باشد ... (1).
ساختمان مهمّ و زیبای درب إمام ، در زمان شاه عبّاس اوّل صفوی ، در حدود سال 1010، و نیز در سال 1018، و نیز در دورۀ سلطان حسین صفوی ، تغییرات و تعمیرات یافته است، و در بخشهای مختلف کتیبه های این مجموعۀ معماری و نفیس ، تاریخهای 867 ( دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، مؤسّس و بانی أصلی بناء ) و 1081 و نیز 1127 و 1129 ( دورۀ سلطان حسین صفوی ) دیده می شود، و نیز در دورۀ شاه عبّاس اوّل صفوی ، پوشش کاشی کاری گنبد بزرگ درب إمام ، تعمیر یا تجدید شده و شخصیّ به نام غیاث الدّین محمود حسینی ، عهده دار آن بوده است (2) .
این بزرگوار، مشهور به شاه سیّد علی می باشد ، و گفته می شود که از اولاد و نسل إمام زین العابدین علیه السلام بوده، و از سادات حسینی است، و مشهور است که برادر إمامزاده زید ( شاهزید ) می باشد (3) .
بقعۀ او قبلاً در میان یک قبرستان قدیمی ، متعلّق به دورۀ صفویّه ، در محلّه
ص:188
خواجوی قدیم بوده (1)، ولی در حال حاضر، آن قبرستان تبدیل به خانه و مدرسه شده است . مزار امامزاده سیّد علی ، در حال حاضر در خیابان شریف واقفی ، کوچه إمامزاده سیّد علی ، واقع است و با همّت و همیاری مردم علاقمند ، حرم و گنبد بزرگ و جالب و ایوان و صحنی کوچک برایش ساخته شده ، و مسجدی در جوار این امامزاده است ، که محلّ برگزاری جلسات دینی و نماز جماعت می باشد . کاشی کاری و تزیینات داخل حرم و ایوان و دیوار کوچه ، تکمیل گردیده و کاشی کاریِ گنبد ، در حال اتمام می باشد .
ساختمان و تزیینات إمامزاده ، از حدود سال 1345 شمسی شروع گردیده ، و در سال 1375 شمسی ( سال جاری ) نزدیک به اتمام می باشد . در صحن إمامزاده علیه السلام ، سنگابی قدیمی وجود دارد که تاریخ 1119 را نشان می دهد .
در حاشیۀ خیابان رودکی ، در نزدیکی خیابان وحید ، إمامزاده ای است که ساختمان قدیمی و محدود آن ، در هنگام إحداث خیابان رودکی، تخریب گردیده و تجدید بنا شده است .
ساختمان فعلی، بسیار مجلّل می باشد و حرمی باشکوه و گنبدی بسیار بلند و دوازده تَرْکی ، و رواقی بزرگ و جالب توجّه دارد، و در تزیینات داخل حرم و زیر گنبد ، از آینه کاری ، کاشیکاری ، نقّاشیِ جالب و خطّاطی زیبا ، با استفاده از آیات قرآنی و کلمات دینی و أسماء مقدّسه ، بهره گیری شده است .
تاریخ ساخت ضریح، 1364 شمسی (1405 قمری ) می باشد ، و در کاشی کاری سردَرِ امامزاده ، چنین آمده است:
ص:189
إمامزاده محسن علیه السلام ، عمل مهندس عبد الحسین سیف الّلهی ، و هیئت امناء، تاریخ 1415 هجری قمری ، کاشی سازی موسوی زاده .
مجموعۀ ساختمان إمامزاده ، با شکوه ، زیبا، با ابهّت و جالب می باشد در یادداشتهای نویسندۀ متتبّع ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، راجع به این إمامزاده ، آمده است : در قریۀ مارنان اصفهان ، از بلوک اصفهان(1)مقبرهای است معروف به امامزاده غریب ، که روی سنگ لوح آن نوشته است:
جناب محسن بن موسی بن جعفر علیه السلام
معروف به شاهزاده محمّد می باشد و بقعه و مزار آن ، در خیابان وحید قرار گرفته است . ساختمان قدیمی این امامزاده ، نسبتاً مختصر و ساده بوده ، ولی در دورۀ أخیر تجدید بنا گردیده است . در حال حاضر ، حرم مجلّلی دارد که در داخل حرم ، از آینه کاری و گچ بری و نقّاشیِ جالبی ، استفاده شده ، و نمای ایوان حرم ، کاشی کاری گردیده ، و در کتیبۀ أطراف آن ، سورۂ جمعه روی کاشی خشت، با خطّ ثلث سفید ، جلب نظر می نماید ، و در آخر آن نوشته شده : سنۀ 1399 قمری ، کاشی سازی ایلیا اصفهان
در کتیبۀ گنبد جالب و زیبای امامزده ، با خطّ ثلث سفید ، آیاتی از قرآن نوشته شده ، و تاریخ 1412 در آخر آن، ذکر گردیده است .
در طرف شرق ساختمان إمامزاده ، سالنی زیبا برای اقامۀ نماز جماعت و مراسم مذهبی و مجالس دینی به سبک جدید ساخته شده ، و در تزیین آن ، از گچ بری و کاشی کاری ( در محراب ) استفاده شده است . بالای درب ورودی
ص:190
حرم ، روی کاشی خشت آبی با خطّ سفید نستعلیق ، نوشته شده :
إمامزاده محمّد بن زید بن حسن بن علیّ بن أبی طالب
إمامزاده ای است مورد توجّه واقع در خوراسگان (1) که از أولاد و أحفاد : علمدار بزرگ کربلا ، باب الحوائج الی الله ، أبا الفضل العباس علیه السلام
به شمار آمده است . در یک قطعه سنگ مرمریِ جالب ، که در دیوار حرم امامزاده أبو العبّاس ، ( ساختمان قدیمی ) نصب گردیده بوده ، و فعلاً در محلّ ویژه ای نگهداری می شود ، این جمله ها با خطّ ثلث برجسته ، حجّاری شده است : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه أجْمَعینَ، فَهذَا النَّسَبُ مُقابلٌ مُطابقٌ بِالْجامِعِ الْمَنْسُوبِ إلی أبی الشَّیْخِ الْحَرْبِ مُحَمَّدِ الدّینَوَری رَحِمَهُ اللهُ ، وَ النَّسَبُ هذا:
أبُو الْعَبّاسِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أبی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ ، بْنِ عَبْدِ اللهِ ، بْنِ جَعْفَرِ ، بْنِ قاسِمِ ، بْنِ حَسَنِ ، بْنِ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبّاسِ ، بْنِ أمیرِ الْمُؤمِنینَ ، وَ إمامِ الْمُتَّقینَ ، وَ یَعْسُوبِ الدّینِ ، أسَدِاللهِ الْغالِبِ ، عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ عَلَیْهِ الصَّلوةُ وَالسَّلامِ .
بنابر این نوشته ، إمامزاده أبو العبّاس ، نام او محمّد ، و کنیۀ او أبو العبّاس ، و نسب او با شش واسطه ، به حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام ، و با هفت واسطه، به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام می رسد ، و با استفاده از همین سنگ نوشته ، بالای دَرِ ضریح مطهّر، نَسَب این بزرگوار به همین شکل یاد شده ، ثبت شده است، ولی در
ص:191
سنگ لوحۀ دیگری ، که به دیوار سر در و ایوان ورودیِ قدیمیِ امامزاده ، نصب گردیده ، و در حال حاضر مقداری از سطح صحن جنوبی امامزاده ، پائین تر است ( و در گودی قرار دارد، و با پنجرۀ شیشه ای ، محافظت می شود ) چنین آمده است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی : وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی ، وَ عَلیٍّ الْمُرْتَضی ، وَ حَسَنِ الرِّضا، وَحُسَیْنِ الشَّهیدِ بِکَرْبَلا وَ عَلیٍّ زَیْنِ الْعابِدینَ وَ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصّادِقِ وَ مُوسَی الْکاظِمِ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا وَ مُحَمَّدِ التَّقیِّ وَ عَلیِّ النَّقیِّ وَ حَسَنِ الْعَسْکَریّ وَ مُحَمَّدِ الْمَهْدیِّ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ ، هذا مَزار مُتَبَرَّک حَضْرَتِ إمامْزادۀ مَعْصُوم ، الْمَظْلُومِ الشَّهید ، تَغَمَّدَهُ اللهُ بِغُفْرانِه وَ أسْکَنَهُ فی رِیاضِ جَنانِه ، أبُو الْعَبّاسِ عَلیِّ ، بسعی و عمارتها کدخدای محترم ، و عزیز و صالح ، محمود شاه بن شمس الدّین ، علیّ بن رکنشاه المشتهر ... خوراسجانی ، فی تاریخِ مُحَرَّمِ الْحَرامِ ، سَنَةِ عِشْرینَ وَ تِسعَمِات ... (1).
از عبارت یاد شده ، که ظاهراً در سال نهصد و بیست هجری قمری ، حجّاری و نصب گردیده ، استفاده می شود که نام إمامزاده ، علی ، و کنیۀ او ، أبو العبّاس است ( که مشهور می باشد) .
حرم و بقعۀ امامزاده أبو العباس ، یک ساختمان قدیمی داشته ، که متعلّق به قرن دهم هجری بوده ، و مخروبه گردیده ، و در سالهای اخیر تجدید و توسعه یافته ، و فقط یک ایران و سردَرِ جالب و زیبا ، که دارای قطار بندی هشت ترک گچ بری می باشد ، از آن ساختمان قدیمی باقی مانده ، که از میراثهای فرهنگی
ص:192
و إمام زادگان مدفون در منطقه اصفهان به 1930 به شمار می رود . در طرف راست ایوان یاد شده ، سنگ لوحه ای وجود دارد، که بر روی آن جمله های زیر حجّاری شده است : هو الباقی و کلّ شی هالک ، وفات مرحومۀ شهر بانو خانم ، بنت مرحمت پناه ، میرزا محمّد نظیر ، شهر رجب 1160، و در طرف چپ ایوان ، سنگ لوحۀ دیگری است ، که بر روی آن ، این عبارتها حجّاری شده : ألحکم لله ، وفات مرحمت پناه ، مولانا محمّد بن علیشاه خوراسگانی ، شهر ربیع الثّانی سنۀ 1059ه، و در وسط صحن جنوبی، پایِ یک درخت ، سنگ قبری است ، که روی آن حوضچه ای حجّاری شده ، و در اطراف آن حوضچه ، أشعاری نوشته شده ، و در بالای آن سنگ ، این جمله ها حجّاری گردیده است : ألحکم لله ، وفات مرحوم المغفور روح الله .... (1) مولانا نور الله .. (2) فی تاریخ جمادی الأولی 1089.
از تاریخ های موجود در سنگ نوشته های متعلّق به امامزاده أبو العبّاس علیه السلام که قدیمی ترین آنها تاریخ 920 می باشد ، به خوبی روشن می شود که ساختمان و بنای امامزاده ، متعلّق به قرن دهم به بعد بوده ، و نشانه ای که از پیش از این تاریخ حکایت کند، به دست نیامد .
از سال 1385 قمری ، علاقمندان به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام شروع به تجدید بناء و توسعۀ حرم و آستان مقدّس حضرت أبو العبّاس نمودند ، که تا کنون فعّالیّت آنها ادامه دارد، و مرتّباً در حال اقدام برای توسعۀ صحن مقدّس و تکمیل ساختمان و تزیینات گسترده ، می باشند .
ص:193
در ساختمان فعلی ، حرم مجلّلی وجود دارد، که اطراف آن را ، رواقی مفصّل و به سبک باستانی ( با استفاده از طاق چشمۀ متعدّد ) احاطه کرده است ، و دو صحن بزرگ جنوبی و شمالی ، و گنبدی باشکوه ، و دو منارۀ جالب ، و ضریحی زیبا ( با استفادۀ از طلا و نقره) موجب جلب توجّه زائرین و عابرین می باشد ، و یک سردَرِ ورودی مجلّل به داخل حرم ( از طرف صحن شمالی ، که مشرف بر جادّۀ اصلی اصفهان - نائین می باشد ) و یک سر دَرِ ورودی دیگر، در همان طرف ، به داخل صحن جنوبی ، بر عظمت این مجموعۀ دینی می افزاید .
در تزیین گنبد و مناره ها و دیوارهای دو صحن و سردرها ، از کاشی های معرّق ( و مقداری کاشی خشت ) و آجرهای تزیینی ، استفاده شده ، و نمای بسیار جالبی را شکل بخشیده است .
در داخل حرم و رواق بزرگی که محیط بر حرم می باشد ، از بهترین گچ بریها و آینه کاری ها و خطّاطی ها و نقّاشی های هنرمندانه استفاده شده ، و مجموعۀ آثار هنری و تزیینی به کار گرفته شده ، در این بارگاه مقدّس ، از یادگارهای این دوره می باشد ، و استاد کارانی که در این مجموعه زحمت کشیده اند، ذوق و ابتکار سلیقه و حوصله و تجربۀ خود را در راه شکوهمند ساختن این مجموعۀ بزرگ دینی ، به کار گرفته اند ، و ایمان قلبی و علاقۀ خود را به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام بالأخص حضرت أبا الفضل علیه السلام (جدّ بزرگوار این امامزادۀ عظیم الشّأن ) ، به نمایش گذارده اند .
در کتیبه های داخل گنبد ، و بیرون آن، و نیز در کتیبه های کاشی کاری های سردرها و صحن ها ، از آیات قرآن و کلمات دینی و احادیث شریفه ، استفاده شده ، و جلوۂ دینی و ولایتی یافته است .
در پایۀ گنبد امامزاده ( از خارج ) سورۀ مبارکۀ جمعه کتیبه شده ، و در یک
ص:194
لوح کاشی نوشته شده است : به همّت اهالی ، ساختمان إمامزاده ابوالعبّاس ( محمّد ) 1385 و خاتمه 1397 قمری ، سرپرست حاج عبّاس قدر خواه ، معمار ، استاد محمّد و استاد مهدی بدیع الصّنایع .
البته این تاریخ ها، مربوط به قسمتهای اوّلیّۀ ساختمان است ، و گرنه ، هنوز توسعۀ صحن جنوبی ، و کاشی کاری ها و نقّاشی و آینه کاریِ داخل رواق و حرم مطهّر ، در حال انجام می باشد .
در حدود سال 1373 قمری ( چهل و سه سال قبل ) شبی ، جمعیّتی از متدیّنین و علاقمندان به أهل البیت علیهم السلام ، در حدود سی نفر ، به همراهی مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد علی علاّمۀ فانی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1409 قمری ، به قصد زیارت امامزاده أبو العبّاس ، ( پیاده ) عازم خوراسگان می شوند ، ولی در میان راه اتومبیلی می رسد و آنها را به مقصد می رساند، و شب را در جوار امامزاده أبو العبّاس ، بیتوته مینمایند ، و در هنگام سحر ( در نزدیکی أذان صبح)، چند نفر از زائرین که مشغول نماز شب و دعا بوده اند، ناگاه مشاهده می نمایند ، گلولۀ نوری از طرف قبله نمایان گردید ، و دو ، دور ، بالای سر حرم ، دور زد و سپس روی گنبد و حرم و صحن منتشر گردید ، و تا حدود 7-8 دقیقه ، فضا روشن بود . وقتی مرحوم آیة الله فانی ، چنین کرامت بزرگی را مشاهده نمودند (1) مدّت زیادی به ضریح امامزاده چسبیدند، و به شدّت گریستند ، و مجموعاً
ص:195
هفت هشت نفر از آن جمعیّت ، که بیدار بودند، و به نماز و دعا اشتغال داشتند ، این صحنۀ نور را مشاهده نمودند (1).
مرحوم آیة الله فانی قُدْسُ سِرُة ، وقتی هوا روشن گردید ، به جستجو پرداختند و سنگ لوحه ای که نسب إمامزاده را به حضرت أبا الفضل علیه السلام می رساند ، پیدا نمودند ، و متوجّه گردیدند که این بزرگوار، از نسل آن بزرگ پرچمدار رشید إمام حسین علیه السلام در کربلا، می باشند .
در سال 1414 قمری ( دهم جمادی الثّانیه ) در آخرین روز از دهۀ فاطمیّۀ دوّم ، استاد بزرگ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی قُدْسُ سِرُة ، دعوت حق را لبّیک گفتند، و پیکر مطهّر آن بزرگوار (طبق وصیّت خودشان ) به خوراسگان ، و جوار امامزاده أبو العبّاس علیه السلام انتقال یافت و در میان فریاد و ناله ، و سیل اشک عزاداران و مردم داغدیده ، در حرم مطهّر
ص:196
آن امامزادۀ عظیم الشّأن ، دفن گردید (1).
از آن تاریخ ، علاقمندان به آن بزرگمرد ، به شکل عجیب و بی سابقه ای ، برای زیارت مزار شریف إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام و مرقد مرحوم آیة الله امامی، به خوراسگان می روند، و مشتاقان فراوانی ، برای دفن در جوار امامزاده ، پیدا شده است ، تا جائی که قیمت قبرهای داخل حرم و رواق امامزاده ، به دَه الی پانزده برابر رسیده است ، و کسانی که مایلند در آن مزار متبرّک ، قبری تهیّه نمایند ، نیاز به کوشش و تلاش فراوان دارند .
و در یک کلام ، مزار شریف إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام شهرتی عجیب یافته ، و از سراسر کشور و خارج آن ، بالأخص از شهر و حومۀ اصفهان ، به قصد زیارت امامزاده أبو العبّاس علیه السلام مرحوم آیة الله إمامی قُدْسُ سِرُة ، حرکت نموده ، و کسب فیض می نمایند .
بر روی قبر مطهّر مرحوم آیة الله امامی ، سنگ مرمر زیبائی نصب گردیده ، و جمله های جالبی با خطّ ثلث استاد حبیب الله فضائلی ، بر روی آن نوشته
ص:197
شده ، و حجّاری گردیده ، که ذیلاً نقل می نمائیم .
قَدْارْ تَحَلَ مِنْ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ إلی ذَرْوَۃِ الدَّرَجاتِ الْعالِیَةِ الاُخْرَوِیَّة ، الْعالِمُ الْکامِلُ، الْفَقیهُ الْمُجاهِدُ، الاُسْتاذُ فِی الْحَوْزَةِ الْعِلْمِیَّةِ ، ألْمُحیی لاثارِ الشَّریعَةِ الْمُحَمَّدیَّةِ ، ألْمُدافعُ عَنْ حَریمِ الْوِلایَةِ الْعَلَویَّةِ ، ألْمُقاسی لِلسُّجُونِ وَ الشَّدائِدِ لِلذَّبِّ عَنِ الْطَریقَةِ الْجَعْفَرِیَّةِ ، آیَةُ الله ، ألْحاجْ سَیِّدْ أحْمَد الْفَقیه الإمامیّ، تَغَمَّدَهُ اللهُ بِرَحْمَتِه ، الْمُتَوَفّی فی یَوْمِ الْخَمیسِ ، عاشِرِ شَهْرِ جُمادَی الثّانِیَةِ ، 1414 مِنَ الهِجْرَةِ النَّبَوِیَّةِ.
عدّۀ زیادی از مؤمنین و صلحاء و بالأخص از علماء و روحانیّین (إمام جماعت ، مدّرس ، واعظ ...) در جوار امامزاده أبو العبّاس علیه السلام و مرقد مرحوم آیة الله امامی قُدْسُ سِرُة ، مدفون گردیده اند ، و لذا در حرم و صحن امامزاده ، قبرستانی از قبور علماء و صلحاء و مردم با ایمان ، تشکیل شده است .
یکی از امامزاده های مشهور و مورد توجّه اصفهان می باشد ، که گاهی با عنوان هارونیّه ، مورد ذکر قرار می گیرد . در نسب این امامزاده بحث و گفتگوی فراوانی انجام گرفته ، که ذیلاً به مواردی از آنها اشاره می نمائیم .
1- مرحوم آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ( صاحب کتاب روضات الجنّات ) در حاشیۀ کتاب روضات ، تحت عنوان إمامزادۀ عظیم الشّأن ، عبدالعظیم حسنی علیه السلام ، به نقل از یکی از کتب أنساب ، إمامزاده هارون را ، از أولاد إمام علی النّقی علیه السلام دانسته اند(1)و همین نظریّه را مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم
ص:198
چهارسوقی پذیرفته اند (1).
2- نظریّه دوّم این است که ، نسب این بزرگوار، به امام محمّد تقی علیه السلام می رسد ، به این شرح : هارون بن محمّد بن زید بن حسن بن جعفر بن إمام محمّد تقی علیه السلام ، که در زمان معتصم عبّاسی ، در اصفهان شهید شده است ( البته باید دانست برای امام محمّد تقی علیه السلام فرزندی به نام جعفر ذکر نشده است ) (2) .
3- برخی از صاحبان کتب أنساب ، نسب ایشان را ، به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسانند ، به این شرح: هرون بن محمّد بن زید بن الحسن ، که در اصفهان شهید شده است (3).
4- برخی، ایشان را از اولاد و أعقاب حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام میدانند ، چنانچه در کتاب تاریخ سلطانی آمده ، که نسب این بزرگوار ، هارون بن محمّد بن أحمد بن جعفر بن هارون بن الإمام موسی بن جعفر علیه السلام است (4) .
5- و بعضی ، به صورت مبهم ، هارون بن الإمام، خوانده اند (5) .
محل این بنای دینی ، در کنار بازار بزرگ اصفهان ، و نزدیک میدان کهنه (قدیم) و در مجاورت مسجد علی میباشد ، و أصل بنای امامزاده ، متعلّق به قبل
ص:199
از صفویّه است (1) و گفته می شود که در دورۀ سلجوقیان وجود داشته است (2) ولی ساختمان فعلی ، از دورۀ صفویّه ، و از آثار تاریخی اصفهان در اوائل قرن دهم ، می باشد .
این مجموعۀ تاریخی و مذهبی ، مشتمل بر یک صحن بزرگ در شمال ( با دو درب ، یکی به سوی بازار ، و یکی به سوی خیابان هارونیّه ) و یک حرم و یک رواق و یک گنبد بزرگ و زیبا و یک مدرسّ علمیّه در طرف مغربِ بقعه (که صحن دوّم إمامزاده ، به شمار می رود ) می باشد، و یک سر دَرِ زیبا و باشکوه و با کاشی کاری بسیار جالب ، برای مدرسه ساخته شده و یک سر درب دیگری در طرف شرق بقعه ، که مشرف به جادّۀ قدیمی ( خیابان فرعی هارونیّه ) می باشد ، مقابل مسجد علی قرار گرفته است . در کتیبه های سردَرِ مدرسه (صحن کوچک بقعۀ هارونیّه ) که در دورۀ شاه اسماعیل أوّل صفوی ، ساخته شده ، تاریخ ربیع الأوّل 918 ذکر گردیده ، و در بالای کتیبه ، یک اسپر کاشی کاری است ، و در ألواح أطراف ، به خطّ ثلث حنائی رنگ معرّق ، بر زمینۀ کاشی لاجوردی ، صلوات بر دوازده امام علیهم السلام نوشته شده است(3) .
کاشی کاری زیبای این سردر ، از نفیس ترین کارشی کاریها است ، و شکل دو طاووس در آن گنجانیده شده ، که مورد توجّه شدید بینندگان قرار گرفته ، و می گیرد . این مجموعۀ دینی و تاریخی ، نمایشگر معماری و کاشی کاری و گچ بری و نقّاشی و خطّاطی و سایر هنرهای دورۀ صفویّه ، می باشد .
ص:200
در دورۀ سلطنت فتحعلی قاجار ، و حکمرانی حاج محمّد حسین خان صدر اصفهانی ، تعمیراتی اساسی در بقعۀ هارونیّه انجام گرفته ، و طیّ أشعاری که در رواق حرم (که ما بین صحن شمالی و حرم می باشد ) به خطّ نستعلیق گچ بری شده ، ثبت گردیده است ، که شعر آخر آن چنین است:
سال إتمامش رقم زد کلک ( هادی ) بر ورق *** کعبۀ دین ، بقعۀ هرونِ بِنْ مُوسی سْتی
در مجموعۀ کاشی کاری ها و سنگ لوحه های بقعه و بارگاه هارونیّه ، تاریخ های متعدّدی دیده می شود ( 918 - 946 - 1066 - 1067 - 1261 - 1269 1329 - 1407 - 1414) که نشان می دهد این مجموعۀ دینی ، همیشه مورد علاقه بوده، و به وسیلۀ علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تعمیر و بازسازی و تزیین ، می گردیده است .
از حدود سال 1360 شمسی (1400 قمری ) تا تاریخ بازدید از آثار گوناگون امامزاده ( 1416 قمری ) تعمیرات اساسی به وسیلۀ مردم علاقمند در صحن و بقعۀ هارونیّه ، انجام گرفته ، و اطاقهای صحن تعمیر گردیده ، و نماسازی و کاشی کاری صحن عمدةً ( در تاریخ 1407 قمری ) تجدید گردیده ، و سر در صحن به سوی خیابان هارونیّه ، نما سازی و کاشی کاری شده ( در تاریخ 1369 شمسی = 1410 قمری ) و دَرِ باشکوه و بزرگی برای آن ساخته و نصب شده ، که تاریخ آن 1406 قمری می باشد . در جریان تعمیرات یاد شده، ضریح امامزاده تعویض گردیده ، و ضریح جدیدی با پوشش طلا و نقره ، در تاریخ 1372 شمسی ( برابر 1412 قمری ) بر روی قبر مطهّر امامزاده ، نصب گردیده است .
ص:201
علاوه بر امامزاده های یاد شده ، از میان متجاوز از چهار صد و پنجاه إمامزاده که در سطح استان اصفهان مدفونند (1) وحرم و زیارتگاه دارند، به تعدادی از امامزادگان که در شهر اصفهان و حومۀ نزدیک آن ، مزار و بقعه دارند ، به نحو إجمال ، اشاره می نمائیم ، و امیدواریم روزی موفّق شویم که در معرّفی همۀ این مشاهد و مزارات دینی ، گامی هرچند کوچک برداریم .
1- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که نزدیک فلکۀ طوقچی ، جنب دبیرستان هاتف می باشد . این امامزاده ، دارای گنبدی کوچک و خشتی بوده (2)، که اخیراً در حال تجدید بناء ، به شکلی مفصّل و جالب با رواق و گنبد بزرگ و سالن حسینیّه و ... می باشد .
2 - إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که واقع در روستای ردّان ، در غرب اصفهان ، در جادّۀ کشتارگاه است . این امامزاده ، در حال حاضر ، دارای حرم و ضریح و گنبد و صحن بزرگ و مجلّل می باشد .
ص:202
3 - إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که در محلّۀ دارالبطّیخ ، نزدیک مقبرۀ خواجه نظام الملک قرار گرفته ، و آثاری از دورۀ صفویّه دارد ، و دارای حرم و ضریح و صحن می باشد .
4- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، واقع در خیابان کهندژ ، محلّۀ سودان ، که گنبد قدیمیِ آن تاریخ 1308 قمری داشته ، و أخیراً تجدید بنا شده است (1).
5- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که ما بین قهجاورستان و فرودگاه اصفهان می باشد ، و گنبد کوچکی دارد که کاشی کاری شده است .
6- إمامزاده أبو الحسن علیه السلام ، که معروف به امامزاده شاه أبو الحسن علیه السلام می باشد و در محلّۀ عطشاران ، در شمال خیابان جِی ( در یک کیلومتری ) واقع گردیده است . دارای گنبد کوچک و صحن بزرگ و حرم و ضریح می باشد .
7- إمامزاده سیّد أحمد بن سیّد محمّد علیه السلام ، که در روستای جِرْوِکان ، خیابان آتشگاه واقع شده ، و مشهور است که از نسل إمام علی بن الحسین علیه السلام می باشد .
8- إمامزاده اسحاق علیه السلام ، که واقع در خیابان جی ، أوّل خوراسگان است ، و دارای صحنی بزرگ ، و حرم و گنبدی زیبا و مسجدی به نام حضرت زهراء علیها السلام می باشد ، و از زیارتگاههای مورد توجّه به شمار می رود .
9- إمامزاده باقر علیه السلام ، که در خیابان چهارباغ صدر ، خیابان عافیت واقع شده است ، و دارای حرم و ضریح و گنبد و صحن میباشد ، و تاریخ بنای آن (طبق سنگ نوشته ای ) 1270 است(2) .
مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین ، حاج سیّد فضل الله سجّادی ، متوفّای أیّام
ص:203
فاطمیّۀ 1414 قمری ، که از روحانیّون فعّال بودند ، سالن حسینیّه ای در کنار إمامزاده تأسیس نموده اند ، و تعمیراتی در حرم و صحن امامزاده انجام داده اند ، که تاریخ آن 1362 شمسی می باشد، که در آخرین بیت قطعه شعری که به دیوار حسینیّه ، در داخل صحن امامزاده نصب گردیده ، اشاره شده است :
در بهار سیصد و شصت و دو از بعد هزار *** یافت پایان این بنا ، از لطف حیّ دادگر
10- امامزاده جعفر علیه السلام ، که واقع در خیابان هاتف ، مقابل إمامزاده اسماعیل علیه السلام می باشد ، و در بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) از این امامزاده ، به تفصیل یاد نموده ایم .
11- إمامزاده جعفر علیه السلام ، که مشهور به امامزاده شاه کرم بوده است ، و محلّ بقعه و مزار آن ، واقع در جادّۀ فرودگاه بین المللی اصفهان ، نزدیک به پایگاه هشتم شکاری است . گفته می شود که این بزرگوار، فرزند بدون واسطۀ إمام هشتم علیه السلام می باشد ، و همان است که در کتب حدیث شیعه و سنّی ، فرزند سوّم امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به شمار آمده است (1) و ایشان را، « جعفر بن الرّضا علیه السلام » و به تعبیر دیگر، «این الرّضا » می خوانند .
از این امامزادۀ بزرگوار ، کرامات فراوانی ظاهر گردیده ، که مورد توجّه مردم قرار گرفته ( و به همین جهت ، به امامزاده شاه کرم شهرت یافته است )
ص:204
و نویسنده این سطور نیز ( شخصاً ) کراماتی از ایشان دیده ام ، که علامت مقام معنوی آن بزرگوار ، و نشان دهندۀ انتساب ایشان ، به امام هشتم ، حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام می باشد (1).
ص:205
12- إمامزاده حسن علیه السلام ، که مشهور به شاهزاده حسن کِیْجعلی است ، و دارای گنبد و بارگاه مفصّل ، به ضمیمۀ صحنی بزرگ می باشد ، و محلّ آن در نزدیک روستای زمان آباد ، در جادّۀ فرودگاه اصفهان واقع است ، و گفته می شود که این إمامزاده ، از نسل إمام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد .
13- إمامزاده حسین علیه السلام ، که مشهور به « شاهزاده حسین » می باشد ، و نسب آن حضرت ، در دور ضریح مبارکشان ، این چنین نوشته شده است :
شاهزاده ، حُسَیْن ، بْن زَیْدِ ، بْن أحْمَد بْن حُسَیْن بْن مُحَمَّد بْن أحْمَد بْن عَلیِّ ، بْن مُحَمَّد بْن قاسِم ، بْن حَمْزَة ، بْن مُوسَی بْن جَعْفَر علیه السلام .
این امامزاده ، دارای ضریح و حرم و گنبد میباشد ، که تاریخ آن 1400 قمری است ، و ساختمان قدیمی آن ، در جریان تجدید بناء ، تخریب گردیده ، و محلّ آن ، صحرای مورنان قُهاب ، نزدیک جادّۀ قهجاورستان می باشد .
14 و 15 - إمامزاده دو طفلان علیهما السلام (1) که واقع در خیابان زینبیّه می باشد ، و در سالهای اخیر ، با همّت مؤمنین و مردم محل ، تجدید بنا شده ، و دارای صحن و حرم و رواق و گنبد می باشد ، ولی هنوز کاشی کاری و تزیینات آن انجام نگرفته است . گفته می شود که مدفون در این مزار ، دو طفل ، به نامهای أحمد و محمود هستند ، که از نسل امام رضا علیه السلام می باشند (2).
16 و 17 - إمامزاده دو قلو علیهما السلام ، که در خیابان شریف واقفی قرار گرفته ، و دارای حرم و ضریح می باشد . گفته می شود که دو نفر از نسل امام هفتم علیه السلام
ص:206
به نامهای : ابراهیم و اسماعیل یا حسن و حسین در این مزار شریف مدفونند(1)
18 - إمامزاده رأس الرّضا علیه السلام ، که مشهور به سَرِ شاه رضا می باشد ، و محلّ آن در حاشیۀ جنوب شرقی فلکۀ قدس (طوقچی) در نزدیکی بقعه و مزار صاحب بن عبّاد ، قرار گرفته است . مشهور در سر زبانها این است که ، سَرِ مقدّس إمامزادۀ بزرگواری که در شهرِ شهرضا ( قمشه ) مدفون می باشند ، و به نام شاهرضا علیه السلام خوانده می شوند ، به اصفهان آورده شده ، و در این محل دفن گردیده است .
بقعۀ سر شاه رضا ، ساختمان قدیمی داشت ، تا آن که شاعر نامدار ایران و اصفهان ، مرحوم محمّد حسین صغیر اصفهانی ، متوفّای 1390 قمری ، از دنیا رفت ، و جنازۀ او را در جوار سَرِ مقدّس شاهرضا دفن نمودند ، و به همین جهت ، اداره اوقاف اصفهان ، بقعه و مزار مذکور را تجدید بنا نمود، و حرم و بقعه و گنبد جالبی تأسیس کرد، که به صورت فعلی در آمده است ، که مشتمل بر یک حرم هشت تَرکی ، با یک گنبد برای سَرِ شاه رضا ، و یک سالن برای آرامگاه مرحوم صغیر ، می باشد .
19- مزار عبدالله بن ... جعفر طیّار علیه السلام ، که واقع در جادّۀ قدیم رهنان ( رنان) می باشد ، و مشهور به شاهزاده عبدالله است(2)
ص:207
مزار یاد شده ، در طیّ پانزده سال اخیر ، تجدید بنا گردیده ، و حرم و ضریح طلا و نقره ایِ زیبا ، و گنبد و سردَرِ مجلّلی دارد، و در کنار آن ، مسجد و حسینیّه ای ساخته شده است .
در تزیینات آن ، از گچ بری و کاشی کاری و آینه کاری استفاده شده ، و در مجموع، بنائی زیبا و جالب می باشد .
20- إمامزاده عبدالله علیه السلام ، که مشهور به امامزاده شُوری می باشد ، و در محلّۀ در دشت ، نزدیک مسجد شُوری واقع گردیده ، و طبق سنگ نوشته ای که بر دیوار نصب شده ، و تاریخ آن 1091 می باشد ، این امامزاده از نسل إمام جعفر بن محمّد
ص:208
الصّادق علیه السلام است (1) و دَرِ قدیمیِ آن ، مورّخ به سال 919 می باشد (2).
21 - إمامزاده سیّد علاء الدّین ( محمّد ) ، که مشهور به شهشهان ( مخفّف شاه شاهان ) می باشد ، و دربارۀ شخصیّت علمی و اجتماعی و بقعه و مزار او ، در بخش ( مدارس علمیّۀ اصفهان ، قبل از صفویّه ) و نیز بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) بحث نموده ایم .
22 - ستّی فاطمه علیها السلام ، إمامزاده ای است واقع در محلّۀ چهارسوق ، خیابان آیة الله کاشانی ، که در زمان صفویّه اهمیّت زیادی داشته ، و دارای مقبره و صحن و ضریح می باشد . صاحب قبر را ، فاطمۀ صغری دختر امام موسی بن جعفر علیه السلام می خوانند (3) و عدّه ای از خاندان صفویّه و علماء خاندان علمی خلیفه سلطانی ، در جوار آن حضرت ، مدفون می باشند .
23 - إمامزاده کرّار ، که در خیابان جِی ، محلّۀ بُوزان واقع می باشد ، و حرمی وسیع با رواقهای متعدّد و گنبدی بزرگ دارد . ساختمان اصلی آن ، متعلّق به سال 528 می باشد ، و تعمیرات آن در سال 713 و در نوبت دیگر، در سال 1313 انجام گرفته است . بنای فعلی، که همراه با توسعه و تجدید است ، از سال 1359 شمسی (1400 قمری ) شروع گردیده ، و تا کنون ( 1416 قمری ) ادامه دارد ، و در حال تکمیل و نماسازی و تزیین می باشد .
24- إمامزاده سیّد محمد علیه السلام ، که واقع در اتوبان دانشگاه صنعتی اصفهان ، در فاصلۀ سه کیلومتری خمینی شهر می باشد، و با نسب سیّد محمّد بن زید بن علی بن
ص:209
الحسین علیه السلام شهرت دارد . ساختمان قدیمی آن خراب گردیده ، و تجدید بنا شده ، و در حال تکمیل و تزیین و کاشی کاری می باشد .
حرم و گنبد بزرگ و ضریح طلا و نقره ای دارد ، و در جوار او بسیاری از مؤمنین و صلحاء ، و بالأخص جمعی از علماء ، مدفون گردیده اند .
25 - إمامزاده سیّد محمّد علیه السلام ( شاه قاضی ) ، که ساختمان آن تجدید گردیده ، و کاشی کاری شده ، و کامل گردیده است ، و محلّ آن در کنار روستای خاتون آباد ، از توابع خوراسگان می باشد .
این امامزاده ، صحن و گنبد و بارگاه و ضریح و سایر لوازم یک زیارتگاه دینی را دارد، و گفته می شود که صاحب مزار ، از نسل محمّد حنفیّه است .
26- إمامزاده محمّد باقر علیه السلام ( خیادان ) ، که واقع در خوراسگان « محلّۀ خیادان » میباشد ، و به مناسبت نام محل ، به نام امامزاده خیادان خوانده می شود . ساختمان قدیمی آن هنوز باقی است ، ولی ساختمان مجلّل و مفصّلی برای آن ، در حال احداث می باشد . این امامزاده را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام منتسب می دانند .
27-إمامزاده مختار علیه السلام ، که واقع در روستای چنگان ، در نزدیکیِ خوراسگان میباشد ، و گنبد و حرم و بقعه و رواق دارد، ولی کاشیکاری و تزیین نگردیده است .
28-إمامزاده مرتضی علیه السلام ، واقع در خیابان هاتف ، نزدیک امامزاده جعفریّه و در جنوب صحن آن قرار دارد ، و دارای بقعه و ضریح چوبی می باشد . گفته می شود که آن بزرگوار ، پدر یا برادر امامزاده جعفر علیه السلام ، و از علماء و سادات
ص:210
جلیل القدر بوده ، و به شهادت رسیده است (1).
29 - إمامزاده موسی علیه السلام، که واقع در حاشیۀ خیابان آیة الله کاشانی می باشد و تجدید بنا گردیده ، و درای ضریح و حرم ( همراه با کاشی کاری و تزیینات ) می باشد ، و گفته می شود که مدفون در این مزار مقدس ، از نسل حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد .
30- إمامزاده سیّد نجم الدّین علیه السلام ، که واقع در محلّۀ جوی آباد ، خیابان کهندژ ( بین اصفهان و خمینی شهر ) می باشد ، و نسب آن بزرگوار ، به إمام علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد . ساختمان إمامزاده قدیمی بوده ، ولی در حال تجدید بنا - است ، و دارای گنبد و ضریح و بقعه و بارگاه میباشد . این امامزاده سنگ لوحۀ قدیمی دارد ، که روی آن نوشته شده است:
ألسَّیِّد نجم الدّین بن محمود بن سیّد شرف الدّین بن محمّد الحسینی
شعبان المعظّم سبعمأة و ثمانین من الهجرة النّبویه 780
و هم چنین، در اصفهان و نیز منطقۀ شهرضا، خمینی شهر ، لِنْجان، قَهْدِریجان و فَلاوَرجان ، بُرخوار ، بَراآن ، قُهاب و خُوراسْگان و جِی ، کوهپایه و جَرقُویِه ، مورچه خُورْت و مِیْمِه و ... ، إمامزادگانی وجود دارند ، که مزارشان محلّ توجّه مردم و جایگاه عبادت و زیارت می باشد ، و از سنگرهای دین و ولایت أهل البیت علیهم السلام به شمار می رود، ولی معرّفی تمام آنها و ذکر تمام خصوصیّات شخصیّت و بقعه و بارگاه آنان ، در مسیر هدف کتاب نمی باشد .
ص:211
کی توان پهلو زند شهری به شهر اصفهان
اصفهان اندر جهان یکتا و بی همتاست
گر چه میگویند باشد اصفهان نصف جهان
(بی ریا)گوید صفاهان یک جهان تنهاست
رضائی (بیریا) اصفهانی
ص:212
محدّثین شیعۀ اصفهانی از ریشه های تشیّع در اصفهان
ص:213
ص:214
در این بخش ، جمعی از محدّثین شیعه را ، که از اصفهان برخاسته اند و یا در این شهر تاریخی و مرکز علم ، سکونت داشته و فعّالیّت علمی نموده اند، مورد بحث قرار میدهیم .
وجود شمار قابل توجّهی از محدّثین شیعه از اصفهان ( که جمعی از آنها ، از أصحاب ائمّۀ معصومین علیهم السلام به شمار آمده اند ) نشانه ای روشن ، برای سابقۀ تشیّع در اصفهان می باشد ، و از ریشه های ارزشمند مکتب أهل البیت علیهم السلام در این شهر تاریخی و بزرگی است ، که در قرنهای اخیر ، به عنوان شهر ولایت ، و مهد پرورش پرچمداران مکتب تشیّع ، شناخته شده است .
در ابتداء ، به ترتیب حروف اوّل نام محدّثین ، آنها را ذکر می کنیم و در پایان ، چند نفری که نام آنها به دست نیامده ، و فقط کنیۀ آنها مشخّص شده ، یاد می کنیم ، و در آخر ، محدّثی را ، که فقط با عنوان ( ألإصفهانی ) در کتاب (کافی) مطرح گردیده ، ذکر می نمائیم .
وی ، سر سلسلۀ خاندان بزرگ و علمی طباطبائی ، و ساکن و مدفون در اصفهان می باشد ، و نسل او در بسیاری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی ، پراکنده اند و در طول 13 قرن ، چهره های برجستۀ علمی و ادبی و اجتماعی فراوان ، از میان آنها برخاسته اند ، و در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) از آن خاندان یاد کرده ایم .
ابراهیم طباطبا ، در کتاب رجال شیخ طوسی ، جزء أصحاب امام صادق علیه السلام به شمار آمده و نسب او چنین ذکر گردیده است : ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن امام الحسن المجتبی علیه السلام (1).
مرحوم اردبیلی در جامع الرّواة ، در ذیل عنوان او (2) اشاره نموده است به حدیثی در کتاب اصول کافی(3)که علیّ بن حسّان ، از ابراهیم بن اسماعیل ، از ابن جبل ، از امام صادق علیه السلام نقل نموده ، دربارۀ قومی از جن ، که به محضر امام صادق علیه السلام مشرّف شده بودند ، و طبق این نقل ، ابراهیم طباطبا، با یک واسطه ، راوی از امام صادق علیه السلام ، به شمار می رود . ابراهیم طباطبا، از شخصیّت های برجسته است و صاحب کتاب ( عمدة الطّالب فی أنساب آل أبی طالب ) او را با این عبارت توصیف و تمجید نموده است : و کان ابراهیم طباطبا ذا خَطَرٍ و تَقَدُّم (4)
که این عبارت ، گویایِ عظمت شخصیّت و تقدّم و برتری اجتماعی او است .
ص:216
برای آشنائی بیشتر با شخصیّت این بزرگمرد ، به بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) مراجعه شود .
وی ، در اصل کاشانی بوده ، و در کتاب کافی و تهذیب و استبصار ، از او حدیث نقل شده است (1) . مرحوم شیخ طوسی او را جزء أصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام ذکر نموده است (2) .
أحمد بن محمّد بن أبی نصر بزنطی ، و موسی بن جعفر بن وهب ، از او نقل حدیث نموده اند(3).
وی از أهل اصفهان بوده (4) و نجاشی برای او کتابی ذکر کرده (5) و نیز شیخ طوسی او را در شمار مصنّفین شیعه برشمرده است (6).
دربارۀ این محدّث بزرگ و نامدار ، و ناشر عظیم الشّأن مکتب امامت و ولایت ، در بخش « نامداران بزرگ از چهره های علمی اصفهان ، از قرن 3 تا 10» به تفصیل بحث کرده ایم مراجعه شود .
ص:217
حافظ أبونعیم اصفهانی ، از این محدّث یاد نموده ، و او را در زمرۀ محدّثین اصفهان برشمرده است (1) در یادداشتهای نویسندۀ متتبّع آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، از این محدّث به عنوان شیعۀ اصفهانی، یاد شده ولی اطلاع دیگری در این زمینه بدست نیامد .
به عنوان ( أحمد بن مفضّل ، أبوسلمۀ اصفهانی ) مراجعه شود .
یکی از محدّثین مورد توجّه در اصفهان ، أحمد بن عبد الرّحمن بن بحر بن یزید بن زیاد بن جاریة بن قدامة السّعدی است ، که أصلاً أهل کوفه بوده و به اصفهان وارد شده است ، و حدیث گفته و رسماً شیعه بوده، و حافظ أبونعیم ، او را در زمرۀ محدّثین شمرده ، و تشیّع او را به صراحت اعلام داشته ، و نوشته است: و کان شیعیّاً ... (2). او ، از مسلم بن ابراهیم ، وعبید الله بن موسی ، روایت می نموده است(3). محمّد بن ابراهیم بن سعید وشّاء ، که از محدّثین قرن سوم بوده، و در سال 299 وفات یافته (4) از أحمد بن عبد الرّحمن سعدی کوفی ، نقل حدیث نموده است(5).
ص:218
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار، در مواردی متعدّد، أحادیثی را از کتب معتبرۀ أعلام شیعه همانند : مرحوم شیخ صدوق و مرحوم سیّد بن طاووس ، نقل نموده که در سند آنها أحمد بن علی اصفهانی وجود دارد، و در بسیاری از آنها ، از ابراهیم بن محمّد ثقفی ( چهرۀ درخشان شیعه ) نقل حدیث نموده است ، و ما ذیلاً به آنها اشاره می نمائیم .
1- در قسمت عدل و معاد، در باب أحوال متّقین و مجرمین در روز قیامت ، از کتاب فضائل الشّیعۀ شیخ صدوق ، حدیث بسیار جالبی را دربارۀ محبّت أمیر المؤمنین علی علیه السلام و آثار بسیار آن در دنیا و آخرت ، نقل می فرماید و سند آن حدیث ، به این ترتیب می باشد :
روی الصّدوق (ره) عن أبیه عن المؤدِّب(1)عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن محمّد بن أسلم الطّوسی ، ... عن النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ... (2).
2- در بحث معراج و کیفیّت آن ، حدیثی را از معانی الأخبار شیخ صدوق ، دربارۀ معراج ، که در آخر آن از عظمت ایمان علی علیه السلام ، یاد شده ، نقل می فرماید : با این سند : معانی الأخبار، أبی، عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد(3)، عن الحکم بن سلیمان ... قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم (4) .
ص:219
3- در باب فضائل سلمان و أبی ذر و عمّار یاسر و ... حدیثی را نقل می فرماید ، از امالی شیخ صدوق، از أمیر المؤمنین علی علیه السلام با این سند :
أمالی الصّدوق ، أبی ، عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... عن علی علیه السلام (1). 4- و در قسمت تاریخ زندگی و فضائل علی علیه السلام ، در باب این که حُبُّ علی علیه السلام ایمانٌ ، وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ، حدیثی بسیار جالبی را ( مشابه حدیث شمارۀ 1، مذکور در فوق ) به نقل از کتاب الأربعین عن الأربعین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام نقل نموده و سپس فرموده است : رواه الصّدوق محمّد بن بأبویه ، فی کتاب فضائل الشّیعه ، عن أبیه ، عن عبد الله بن الحسین المؤدِّب ، عن أحمد بن علیّ اصفهانی ، عن محمّد بن أسلم الطّوسی ... (2).
5- و در کتاب الصّلاة ، در باب فضائل نماز شب ، حدیثی را از معانی الأخبار شیخ صدوق ، با این سند نقل می فرماید : ... عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علیّ الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... عن جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام... (3) .
6- و در کتاب الصّلاة ، باب الإستخارة بالدّعاء ، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب ، سیّد بن طاووس حلّی ، نقل می فرماید ، با این اسناد : ألفتح ، عن الحسن بن أحمد بن ابراهیم بن شاذان ، عن أحمد بن یعقوب الإصفهانی ، عن أحمد بن علیّ الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... ، عن علیّ بن الحسین علیه السلام (4)
ص:220
7- و در کتاب الذّکر و الدّعاء ، باب أدعیة السّر، حدیث فوق را از کتاب فتح الأبواب با تفاوتی در عبارت سند ، نقل نموده که بدین قرار می باشد: .... أخبرنا أبوعلی ، الحسن بن أحمد بن ابراهیم بن شاذان ، قال حدّثنا أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الإصْفَهانې ، فی جُمادَی الاُولی ، مِنْ سَنَةِ تِسْعَ وَأرْبَعینَ وَثَلاثَ مِأةٍ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُو جَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلیِّ ألإْصْفَهانی ، صاحِبُ الشّاذَکُونی(1)قالَ حَدَّثَنا أبُو إسْحقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ... عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2).
با توجّه به راوی از او ، یعنی عبد الله بن الحسن المؤدِّب و نیز با توجّه به شیخ حدیث او (که از او نقل حدیث می نماید ) یعنی ابراهیم بن محمّد ثقفی و نیز با توجّه به کنیۀ او ( أبوجعفر ) که در آخرین حدیث ذکر گردید ، به نظر می رسد ( احتمالاً ) أحمد بن علیّ اصفهانی ، همان أبوجعفر ابن علویّۀ اصفهانی ، باشد .
علاّمۀ بزرگوار، حاج آقا بزرگ طهرانی، أحمد بن علیّ اصفهانی را ، جزء رواة شیعه ، در قرن چهارم هجری ، ذکر نموده است (3) .
أبوعبدالله کاتب ، أحمد بن محمّد بن سیّار (4) ، که دارای تألیفاتی بوده ، و وثاقت و روایاتش ، محلّ بحث قرار گرفته است . بسیاری از بزرگان فقه و حدیث ، همانند : مرحوم کلینی ، در کافی ، و مرحوم شیخ طوسی ، در تهذیب
ص:221
و استبصار ، و ابن ادریس حلّی و شیخ حسن بن سلیمان حلّی ( در مختصر بصائر الدّرجات ) و ... ، روایات او را نقل نموده اند .
مرحوم شیخ طوسی ، دربارۀ او نوشته : صَنَّفَ کُتُبا کَثیرَةً، و بدین وسیله او را از مصنّفین شیعه، برشمرده است(1).
أحمد بن محمّد سیّاری را ، بسیاری از رجالییّن ، بصری خوانده اند، ولی مرحوم کشّی ( رجالی نامدار ) دربارۀ او می نویسد : إصْفَهانِیٌ وَ یُقالُ الْبَصْری(2)که استفاده می شود ، نظر مرحوم کشّی این است که او اصفهانی است ، ولی گفته می شود که بصری بوده ، و ضمناً أعلام می دارد که او ، در زمان امام حسن عسکری علیه السلام بوده است(3).
در کتاب شریف خصال ، از مرحوم شیخ صدوق قُدْسُ سِرُة حدیثی نقل شده، از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، که سند آن حدیث چنین می باشد :
حَدَّثَنا أبُو أحْمَدَ ، ألْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ سَعیدِ الْعَسْکَری ، قالَ أخْبَرَنا أبُو اُسَیْد ، أحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اُسَیْدِ الإصْبَهانی ، قالَ حَدَّثَنا أحْمد بْنُ یَحْیَی الصُّوفی ... ، قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أشَد ُّما یُتَخَوَّفُ عَلی اُمَّتی ثَلثَةٌ ، زَلَّةُ عالِمٍ وَ ... (4). همین حدیث را ، علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار ، جلد 2، صفحۀ 49 نقل
ص:222
فرموده است .
أبو الحسن اصفهانی (1)، معروف به ابن فاذشاه ، که نام او و پدر و جدّش ، چنین می باشد : أحمد بن محمّد بن حسین ، و در سال 433 وفات یافته است .
او راویِ کتاب معجم کبیر ، از طبرانی می باشد ، و جمعی از روات اصفهانی ، از او نقل روایت نموده اند(2). ابن حجر عسقلانی و ذهبی ، صریحاً او را ، شیعی مذهب ، معرفی کرده اند ، ولی او را از نظر نقل حدیث ، معتبر دانسته و گفته اند : ( سماعه صحیح ) و همین مطلب را ، از أبوزکریّا بن مُنْده ، نیز نقل کرده اند(3).
این بزرگمرد، علاوه بر مقام علمی ، دارای ریاست بوده ، و لذا او را با عنوان ( الرّئیس ) یاد کرده اند ، و شعر نیز می سروده است .
أحمد بن محمّد بن بطة بن اسحاق بن ابراهیم مدینی اصفهانی، متوفّای 313، حافظ أبونعیم او را مورد وثوق و مصاحب نیکوکاران دانسته و فرموده است : ثِقَةُ صَحِب الصّالحین(4). نویسندۀ معاصر آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی، معتقد هستند که محدّث یاد شده ، همان است که، علاّمۀ بزرگوار ،
ص:223
آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود ، در بخش راویان قرن چهارم یاد نموده ، تحت عنوان أحمد بن محمّد بن بطّه، و فرموده است که : أبو الحسن محمّد بن أحمد بن عبید الله بن عیسی بن أحمد منصوری (که از مشایخ تلعکبری است ) و همچنین أبو محمّد فحام ، از او روایت نموده اند(1). ولی در این زمینه تحقیق بیشتر لازم است ، مخصوصاً با توجّه به نوشتۀ علاّمۀ طهرانی ، که در مورد أحمد بن محمّد بن بطّه ، فرموده : و الظّاهر أنّ والده محمّد بن جعفر الآتی ، و در ذیل عنوان محمّد بن جعفر بن أحمد بن بطّه می فرماید : أبوجعفر المؤدِّب القمی (2)که از عبارت یاد شده استفاده می شود که ، محدّث مذکور ، قمی است ، ولی از طرف دیگر ، نام جعفر و أحمد ، بین محمّد و بُطّه ، این احتمال را تقویت می کند که پدر أحمد بن محمّد بن بُطّه ، محمّد بن جعفر بن أحمد بن بطّه، قمی نباشد ، « و العلم عند الله ».
در کتاب شریف بشارة المصطفی ، حدیث مفصّل و پرفیض وصیّت های أمیر المؤمنین علی علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی را نقل نموده ، و در سند آن چنین آمده است : أخْبَرَنَا الشَّیْخُ أبُو الْبَقاءِ ، إبْراهیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ إبْراهیمَ الْبَصَری ، بِقِرائَتی عَلَیهِ فی الْمُحَرَّمِ سَنَةِ سِتَّ عَشَرَ وَ خَمْسَ مِأةٍ ، بِمَشْهَدِ مَوْلینا أمیرِ الْمُؤمِنینَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ حَدَّثَنا أبُو طالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَة ، قالَ حَدَّثَنا أبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أحْمَدَ، قالَ أخْبَرَنا مُحَمَّدُ بْنُ
ص:224
وَهْبانَ الدُّبَیْلی ( الدُّبیلی ) ، قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ أحْمَدَ بْنِ کَثیرٍ الْعَسْکَری ، قالَ حَدَّثَنی أحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ ، أبُوسَلْمَةِ الإصْفَهانی ، قالَ أخْبَرَنی راشِدُ بْنُ عَلیِّ بْنِ وایِلِ الْقُرَشی ، قالَ حَدَّثَنی عَبْدُ اللهِ بْنُ حَفْصِ الْمَدَنی ، قالَ أخْبَرَنی مُحَمَّدُ بْنُ اسْحقَ ، عَنْ سَعیدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ أرْطاة ، قالَ لَقیتُ کُمَیْلَ بْنَ زِیادِ ... (1).
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار ، جلد 77، صفحۀ 268 تا صفحۀ 279، همین حدیث را نقل نموده ، ولی به جای أحمد بن مفضّل ، أبوسلمة الإصفهانی ، أحمد بن أحمد بن فضل اصفهانی ، ذکر فرموده است .
کنیۀ او أبوجعفر می باشد ، و از راویانی است که ، شیخ طوسی در کتاب تهذیب ، از او نقل حدیث نموده ، بدین ترتیب:
أحْمَدُ بْنُ إبْراهیمَ بْنِ أبی رافِعٍ عَنْ أبی جَعْفَرٍ أحْمَدَ بْنِ یَعْقُوبَ الإصْبَهانی ، قالَ : حَدَّثنی أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلَویَّةٍ ، قالَ حَدَّثَنا أبُو إسْحاقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعیدِ الثَّقَفی ... عَنْ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السللام . (2)(3) .
از این عبارت استفاده می شود که ، او از شاگردان و راویان ابن علویّۀ اصفهانی ( أدیب و محدّث نامدار و عظیم الشّان شیعه ) می باشد .
علاّمۀ مجلسی ، در کتاب الصّلوة ، باب الإستخارة بالدّعاء ، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب سیّد بن طاووس حلّی ، نقل می نماید بدین سند :
الْفَتْحُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ بْنِ شاذانَ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ یَعْقُوبَ
ص:225
الإصْفَهانی عَنْ أحْمَدَ بْنِ عَلیٍّ الإصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ السَّعیدِ الثَّقَفی ... ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (1).
و همچنین علاّمۀ مجلسی در کتاب الذّکر و الدّعاء ، در باب أدعیة السّر، همین حدیث را از فتح الأبواب سیّد بن طاووس نقل می نماید ، با کمی تفاوت در سند ، بدین شکل : أخْبَرَنا أبُوعَلِیٍّ، الْحَسَنُ بْنُ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ بْنِ شاذانَ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوجَعْفَرٍ ، أحْمَدَ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الإصْفَهانی، فی جُمادَی الاُولی مِنْ سَنَةِ تِسْعٍ وَأرْبَعینَ وَ ثَلاثَ مِأةٍ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، صاحِبُ الشّاذَکُونی ، قالَ : حَدَثَّنا أبُوإسْحقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْن سَعیدٍ الثَّقَفی ... عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2). از عبارت بالا استفاده می شود ، که أحمد بن یعقوب اصفهانی ، از علماء و محدّثین قرن چهارم بوده ، و در سال 349، حدیث فوق را نقل نموده است . علاّمۀ طهرانی نیز در طبقات خود ، أحمد بن یعقوب را ، جزء روات شیعه ، در قرن چهارم برشمرده اند (3).
« نامداران بزرگ از چهره های علمی و ادبی اصفهان » به تفصیل از این بزرگمرد یاد نموده ایم ، مراجعه شود .
در بخش ( چهره های علمی و ادبی شیعه از قرن سوّم تا دهم « قرن پنجم ») ذکر نموده ایم ، مراجعه شود .
مرحوم شیخ طوسی ، در کتاب شریف التّهذیب ( که از کتب أربعه می باشد ) در کتاب الصّوم، باب 55، دربارۀ جواز سرمه کشیدن برای روزه دار ، حدیثی را نقل می نماید، که در سند آن ، آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفارُ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ ، عَنْ بُراقَةَ الإصْبَهانې ، عَنْ غِیاثِ بْنِ إبْراهیمَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبیه علیهما السلام (1).
وی از مشایخ علی بن ابراهیم قمی می باشد . علاّمۀ بزرگوار حاج آقا بزرگ طهرانی ، در معرفی کسانی که علی بن ابراهیم از آنها روایت می نماید ، از جعفر بن سلمۀ اصفهانی ، نام می برد(2) ، و با توجه به اینکه علی بن ابراهیم قمی ، تا سال 307 زنده بوده(3)، می توان جعفر بن سلمه را از محدّثین أواخر قرن سوّم و احتمالاً باقی مانده تا أوائل قرن چهارم ، دانست .
ص:227
وی برادر ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، و نیز علی بن محمّد ثقفی کوفی است . این چند برادر ، به اصفهان هجرت نمودند ، و همه از محدّثین بودند ، و بالأخص ، ابراهیم بن محمّد بن سعید ، که از مفاخر بزرگ محدّثین شیعه می باشد . علی بن محمّد ثقفی ، در سال 282، در اصفهان وفات یافت(1)و با توجّه به این مطلب می توان جعفر بن محمّد بن سعید ثقفی را ، از علماء و محدّثین نیمۀ دوّم قرن سوّم هجری ، به شمار آورد . حافظ أبو نعیم ، از جعفر بن محمّد بن سعید ، یاد نموده و از او حدیثی نقل کرده است(2).
حسن بن عطاء بن یزید بن سعید شاذویه ( که بعضی شاذان ، و بعضی دیگر شاذه تلفّظ نموده اند ) .
وی ، از محدّثین اصفهان بوده، و حافظ أبونعیم اصفهانی ، دربارۀ او می نویسد : کانَ یَتَشَیَّعَ (3)، که از این عبارت استفاده می شود، نه تنها از شیعیان بوده ، بلکه تشیّع خود را علنی مینموده ، و اظهار می کرده است .
أبومحمد، حسن بن علویّۀ قمّاص . مرحوم کشّی ، در کتاب رجال خود ، در شرح حال یونس بن عبد الرّحمن ( فقیه بزرگ و مرجع دینی مردم ، به أمر
ص:228
و تأیید امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام ) حدیثی نقل نموده با این سند : وَجَدْتُ بِخَطِّ مُحَمَّدِ بْنِ شاذانَ بْنِ نُعَیْمٍ ، فی کِتابِهِ ، سَمِعْتُ أبا مُحَمَّدِ الْقَمّاصِ ، الْحَسَنَ بْنَ عَلَویَّةِ ، الثَّقَةَ ، یَقُولُ : سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شاذانَ ، یَقُولُ : حَجَّ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمنِ أرْبَعاً وَخَمْسینَ حِجَّةً وَ اعْتَمَرَ أرْبَعاً وَخَمْسینَ عُمْرَةً ، وَ ألَّفَ ألْفَ جِلْدٍ ردّاً عَلَی الْمخالِفینَ ... (1).
علاّمۀ بزرگوار أمین شامی ، در أعیان الشّیعه می فرماید : وَ فِی التَّعْلیقَةِ، لَعَلَّهُ أخُو أحْمَدَ بْنِ عَلَویَّةِ الإصْفَهانِیِّ الَّذی مَرَّ وَ الطَّبَقَةُ لا تَأباهُ فَإنَّ .... (2).
و با توجّه به این گفتار ، احتمال داده می شود که حسن بن علویّه ( که در عبارت بالا توثیق گردیده و برادر أحمد بن علویّۀ اصفهانی ( بزرگمرد علم و أدب و حدیث و شعر ) باشد، و از محدّثین اصفهان به شمار رود، و با توجّه به سال وفات أحمد بن علویّه ( 320)، حسن بن علویّه ، از شخصیّت های أواخر قرن سوّم یا أوائل قرن چهارم ، به شمار می آید .
محدّث بزرگوار ، أبو الفرج ، شیخ سعید بن أبی الرّجاء صیرفی اصفهانی ، وی از مشایخ محدّث نامدار شیعه ، قطب الدّین راوندی ( معروف به قطب راوندی) متوفّای 573 می باشد ، که در کتاب الخرائج و الجرائح، از او نقل حدیث می نماید(1).
با توجّه به کتاب الخرائج و موضع آن در مسائل مربوط به مکتب امامت ، و مقام منیع أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، به خوبی روشن می شود، که این محدّث اصفهانی ، در زمینۀ امامتِ ائمّۀ شیعه ، در چه حدّی از اعتقاد و ایمان بوده است
کنیۀ او أبو أیوب می باشد ، و شاذَ کونی ، خوانده می شود ، که منسوب به ، شاذکونه ( که به معنی نوعی فرش یا جامه است ) می باشد ، چون خودش یا پدرش فروشندۀ این نوع متاع بوده اند (2).
وی از جماعتی از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام نقل حدیث نموده و مورد وثوق ، ( ثقه ) می باشد ، و کتابی تألیف نموده است(3).
مرحوم شیخ طوسی او را ، از مؤلّفین شیعه برشمرده ، و او را در زمرۀ صاحبان کتاب ، ذکر نموده است (4).
مرحوم نجاشی ، سلیمان بن داود را ، بصری شمرده ، و علاّمۀ حلّی در
ص:230
خلاصه، و همچنین ابن غضائری ، او را اصفهانی خوانده اند ، و شاید علّت آن این باشد که در دوره ای از زندگی ، ساکن بصره بوده ، و در زمانی دیگر ، در شهر اصفهان ، اقامت داشته است (1).
سلیمان بن داود منقری ، از راویانی است که در سند بسیاری از روایات أئمّه علیهم السلام ، در مباحث مختلف ذکر شده ، و در نشر آثار أهل البیت علیهم السلام نقش بسیار داشته است ، و در کتب حدیثیِ شیعه ، روایات فراوانی به واسطۀ او نقل گردیده ، که تنها با عنوان سلیمان بن داود منقری، در 64 مورد ذکر گردیده (2) و با عنوان سلیمان بن داود ، در 40 مورد مطرح گشته(3)و مجموعاً شمار زیادی از محدّثین ، از او نقل حدیث نموده اند، و او نیز از عدّۀ زیادی از بزرگان محدّثین ، نقل حدیث نموده است ، که در کتاب معجم رجال الحدیث ، مورد بحث قرار گرفته است .
مرحوم علاّمۀ مجلسی ، در مواضع گوناگون بحارالأنوار، در دهها مورد، در سلسله سند أحادیثی که نقل نموده ، نام سلیمان بن داود منقری را مطرح فرموده است ، که استقصای همۀ آن موارد، از هدف این کتاب دور می باشد .
وی ، پدر صاحب بن عبّاد ، و از محدّثین عظیم الشّأن ، و از مفاخر علمی و اجتماعی شیعه است . شرح حال او را در بخش ( مفاخر علمی و ادبی شیعۀ اصفهان ، در قرن چهارم ) ذکر کرده ایم .
ص:231
27-عبد الرّحمن الإصفهانی
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ( تاریخ پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ) حدیثی را از مجالس شیخ مفید و أمالی شیخ طوسی ، دربارۀ فضیلت أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، نقل می نماید که در سند آن ، عبد الرّحمن اصفهانی آمده ، به این ترتیب : مجالس مفید و أمالی طوسی، المفید ، عن الجعابی ... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانیِّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانیِّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی ، عَنْ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ : دَعانِی النَّبیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و َأنَا أرْمَدُ الْعَیْنِ ، فَتَفَلَ فی عَیْنی ، وَشَدَّ الْعِمامَةَ عَلی رَأسی ... (1).
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، در بخش مربوط به أمیر المؤمنین علیه السلام در قسمت آیات نازلۀ دربارۀ آن حضرت، حدیثی را از کتاب سعد السّعود سیّد بن طاووس نقل می نماید ( دربارۀ لزوم اطاعت از علی علیه السلام ) عن عبد السّلام الإصفهانی ، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی ... (2) .
مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، در طریق روایتیِ خود، به عبد الله بن قاسم ، از عبد الله بن أحمد بن محمّد بن خشنام اصفهانی، یاد کرده ، ولی در نسخۀ مرحوم شیخ نوری ( صاحب مستدرک الوسائل ) به این شکل ذکر گردیده است :
ص:232
عبد الله بن أحمد عن محمّد بن خشنام الإصفهانی (1) . و در هر صورت ، یک محدّث اصفهانی، در مشیخۀ صدوق ، مورد ذکر قرار گرفته است .
مرحوم حاجی نوری ، در کتاب مستدرک الوسائل (کتاب الأطعمة و الأشربه ، أبواب المائدة ) حدیثی را به نقل از مالی مفید ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می نماید ، در مورد نوعی از حلواء ( خبیص (2)) که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند و آن حضرت تناول نفرمودند ، و در سند آن حدیث آمده است
... وَ رَواهُ الْمُفیدُ فِی الأمالی ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ بِلالِ الْمُهَلَّبیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ راشِدِ الإصْبَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفیِّ ... عَنْ جَعْفَرٍ الصّادِقِ علیه السلام (3)
در کتاب شریف کافی، (4) در باب نصّ بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام ، در سند حدیثی از امام علی النّقی الهادی علیه السلام آمده است : بشّار بن أحمد، عن عبد الله محمّد الاصفهانی ، قال : قال أبو الحسن علیه السلام : ... (5) .
از این حدیث و عبارت ، استفاده می شود که : أوّلا : عبد الله بن محمّد اصفهانی، مورد اعتماد مرحوم کلینی قُدْسُ سِرُة می باشد .
ص:233
ثانیاً : او از معتمدین حضرت امام علی النّقی علیه السلام بوده ، که در بحث امامت ، از نشانه های ویژه در اختیار او قرار داده اند ، و به عبارت دیگر، او از نزدیکان و مقرّبان مخلص امام هادی علیه السلام بوده است .
مرحوم حاجی نوری در مستدرک الوسائل ، در میان مشایخ شیخ صدوق، که آن بزرگمرد از آنها روایت نموده ، و در کتب خود بر أحادیث آنها اعتماد فرموده ، از عبدالله بن محمّد بن الوهّاب اصفهانی ، یاد کرده است (1).
برخی از نویسندگان ، معتقدند که مراد از راوی یاد شده ، همان است که در باب 51 کمال الدّین صدوق آمده ، به این ترتیب : حَدَّثَنا أبُوسَعیدٍ ، عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ السَّجْزیّ ، قالَ وَجَدْتُ ... (2).
و همان است که در عیون أخبار الرّضا علیه السلام نقل گردیده به این ترتیب : حَدَّثَنا عَبْدُ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الوَهّابِ الْقُرَشیّ ، قالَ حَدَّثنا أحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغَیْرَةِ ... (3)و در معجم رجال الحدیث، جلد 10، صفحۀ 309 از او یاد شده است .
و باید توجّه داشت که کلمۀ « سجزی » ، به تعبیر « سنجری » و « شجری »
و ( شنجری » نیز ، ضبط شده است . به کتاب طبقات أعلام الشّیعه (نوابغ الرّواة ) از علاّمۀ طهرانی ، صفحۀ 157 و 321 ، و تاریخ تشیّع اصفهان ، صفحۀ 221 ، مراجعه شود .
ص:234
أبو الفتح نورخان ، عبد الواحد الأصفهانی ، علاّمۀ مجلسی ، به نقل از اجازۀ کبیرۀ علاّمۀ حلّی ، حدیثی را ( دربارۀ فضیلت و أعمال لیلة الرّغائب در ماه رجب ) نقل می نماید ، با سندی که در آن، عبد الواحد اصفهانی ، در سلسلۀ راویان خبر قرار گرفته است ، بدین ترتیب :
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الدّرْبې ، عَنِ الْحاج صالِح ، مَسْعُودِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ أبِی الْفَضْلِ الرّازیِّ ، الْمُجاوِرِ بِمَشْهَدِ مَوْلانا أمیرِ الْمؤمِنینَ علیه السلام ، قَرَأها عَلَیْهِ فی مُحَرَّمِ سَنَةِ ثَلاثَ وَسَبْعینَ وَ خَمْسَمِأةٍ ، عَنِ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْجَلیلِ الرّازیّ ، عَنْ شَرَفِ الدّینِ ، ألْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ سَدیدِ الدّینِ ، عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أحْمَدَ اُلنّیِسابُوریّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنِ الْحاج مسموسم ، عَنْ أبِی الْفَتْحِ نُورْخان عَبْدِ الْواحِدِ الاصفَهانیَّ ، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ راشِدِ الشّیرازیّ ... (1) .
مرحوم کلینی ، سه روایت در کتاب شریف کافی ( در کتاب الدّواجِن ) نقل نموده در باب ( الحَمام ) و در باب ( الوَرْشان) و در باب ( الفاخْتَه ) از امام صادق علیه السلام ، به این طریق ... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أبی حَمْزَةٍ ، عَنْ عُثْمانَ الإصْبَهانیِّ ، قالَ : إسْتَهْدانی إسْماعیلُ بْنُ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ، فَدَخَلَ أبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَقالَ ...(2).
و در جامع الرّواة و تنقیح المقال ، به استناد همین نقل مرحوم کلینی ، از این راوی ، یاد نموده اند ، و بر همین مبنی ، او از راویان از امام جعفر صادق علیه السلام
ص:235
به شمار می رود .
وی ، از مشایخ شیخ صدوق می باشد(1)و با توجّه به سال وفات شیخ صدوق (381) ، این محدّث بزرگوار، از محدّثین قرن چهارم به شمار می رود
یکی از محدّثین عظیم الشّأن قرن چهارم هجری ، علیّ بن ... ، منده است ، که از مشایخ علیّ بن محمّد بن علیّ خزّاز ( صاحب کتاب شریف کفایة الأثر ، فی النّص علی الائمّة الاثنی عشر ) می باشد ، و آن بزرگمرد در کتاب خود ، در بسیاری از موارد، از او نقل حدیث مینماید ، گاهی به عنوان علی بن حسن ، و گاهی به عنوان علیّ بن حسن بن منده ، و گاهی به عنوان علیّ بن حسن بن محمد بن منده و ...(2).
ابن منده ، از جماعتی از محدّثین ، مخصوصاً از أبی محمّد، هارون بن موسی تلعکبری ( محدّث عظیم الشّأن و نامدار شیعه ) نقل حدیث مینماید ، و در سال 381، بر تلعکبری قرائت حدیث نموده است (3) .
برخی احتمال داده اند که ، علیّ بن حسن بن منده ، از خاندان علمی و مشهور بنی منده باشد ، که در قرن چهارم و پنجم هجری ، در اصفهان زندگی کرده اند ، و جمعی از محدّ ثین و مشایخ حدیث ، در میان این خاندان درخشیده اند،
ص:236
و آخرین آنها ، یحیی بن عبد الوّهاب ( صاحب کتاب تاریخ اصفهان ) می باشد ، که او را ، « محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث » خوانده اند(1). و بنابر احتمال مذکور، علیّ بن حسن ... بن منده ، از محدّثین اصفهانی می باشد ، و با توجّه به خصوصیّات یاد شدۀ در فوق ، دارای مذهب تشیّع بوده است .
وی ، از مشایخ مرحوم شیخ صدوق میباشد ، و آن بزرگمرد ، در کتابهای « إکمال الدّین » و « توحید » از او نقل حدیث نموده است . علاّمۀ طهرانی ، در طبقات خود او را جزء راویان شیعه ، در قرن چهارم ، ذکر نموده است (2) .
علیّ بن عبد الله أسواری ، از مکیّ بن أحمد بن سعدویه برذعی ، نقل حدیث می نماید (3) .
در کتب حدیث ، مواردی ملاحظه می شود که ، راوی یاد شده ، در سلسلۀ سند حدیث ذکر گردیده است ، و ذیلاً به برخی از آن موارد، اشاره می نمائیم :
١- علاّمۀ مجلسی ، به نقل از کتاب مجالس شیخ مفید علیه الرّحمه ، حدیث بسیار جالبی را نقل می نماید ، در بارۀ تشّرف حضرت شمعون علیه السلام ، وصیّ حضرت عیسی علیه السلام به محضر أمیرالمؤمنین علیه السلام ، در جریان جنگ صفّین ، و تجلیل آن پیامبر بزرگوار ، از امام علی علیه السلام ، و در سند آن حدیث چنین می خوانیم :
ص:237
عَلِیُّ بْنُ بِلالِ الْمُهَلَّبی ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ الإصْفَهانې ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ، عَنْ إسْماعیلَ بْنِ یَسارٍ ... ، عَنْ قَیْسٍ مَؤْلی عَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ إنَّ عَلیّاً أمیرَ الْمُؤمِنینَ علیه السلام کانَ قَریباً مِنَ الْجَبَلِ بِصِفّین ... (1).
2- در کتاب امالی شیخ طوسی ، حدیثی نقل گردیده ، در مورد حکم کسانی که با أمیر المؤمنین علیه السلام محاربه نمایند ، و در سند آن آمده است : ... قالَ أبُو الْحَسَنِ ، عَلِیُّ بْنُ بِلالٍ ، وَحَدَّثَنی عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ بْنِ مَنْصُورِ ألإصْفَهانې ، قالَ حَدَّثَنا إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هِلالٍ الثَّقَفی ، قالَ ، حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بْنُ عَلیٍّ ... عَنِ الأصْبَغِ بْنِ نُباتَةَ ، قالَ : جاءَ رجُلً إلی عَلیٍّ ... (2). و همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 32، صفحۀ 319، نقل فرموده است .
3- در مجالس شیخ مفید علیه الرّحمه ، حدیثی را دربارۀ لزوم رعایت حق أهل البیت علیهم السلام ، به خاطر رسول خدا و أمیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا علیهم السلام نقل فرموده ، که در سند آن آمده است : ... أبُو الْحَسَنِ عَلیُّ بْنُ بِلالِ الْمُهَلَّبیّ ، قالَ : حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی ، قالَ : حَدَّثَنا إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیِّ ... عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ... (3).
4- و در کتاب شریف مستدرک الوسائل (کتاب الحج ) « باب استحباب تشییع المسافر و تودیعه » حدیثی را به نقل از مجالس شیخ مفید نقل می نماید ، دربارۀ جریان تبعید أبی ذر (علیه سلام الله) به سوی ربذه ، و مشایعت امام علی علیه السلام و جمعی از نزدیکان آن حضرت، از أبی ذر ، و گریستن آن حضرت، و در سند
ص:238
حدیث آمده است : ... عَنْ عَلیِّ بْنِ بِلالِ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الاصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیِّ ... (1).
5- و نیز در مستدرک الوسائل (کتاب الجهاد، أبواب جهاد العدو، و ما یناسبه ) حدیثی را به نقل از امالی شیخ مفید نقل می نماید ، در مورد پیشنهاد جمعی از أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام به آن حضرت، در مورد برتری دادن بزرگان عرب و قریش بر دیگران ، در مورد تقسیم بیت المال و جواب قاطع أمیرالمؤمنین علیه السلام به آنها ، که : أتَأمُرُونی أنْ أطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ ، لا وَ اللهِ ، لا أفْعَلُ ... و در سند حدیث آمده است : .... عَنْ أبِی الْحَسَنِ ، عَلیِّ بْنِ بِلالِ الْمُهَلَّبیِّ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ الإصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ... (2) .
و با توجّه به موارد یاد شده ، به خوبی می توان فهمید که ، علی بن عبدالله بن أسد اصفهانی ، از محدّثین عالی مقام و از شاگردان و راویان از ابراهیم بن محمّد ثقفی ( چهرۀ بزرگ و نامدار شیعه ) بوده است .
مرحوم شیخ طوسی قُدْسُ سِرُة ، در کتاب تهذیب الاحکام، حدیثی را با چنین سندی نقل نموده است : وَرَوی أبُومُحَمَّدٍ، هارُونُ بْنُ مُوسی ، قالَ حَدَّثَنی أبُوعَلِیٍّ ، مُحَمَّدُ بْنُ هَمّامٍ ، قالَ حَدَّثَنی عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ کُوشیدِ الإصْبَهانې ،
ص:239
عَنْ أبی إسْحاقَ ، إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ ... عَنْ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام (1) (2) .
وی ، از مشایخ عبّاس بن فضل مُقری ( از محدّثین قرن چهارم ) می باشد ، که عباس بن فضل ، از او نقل روایت نموده است(3).
أبو الحسن ، علیّ بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی، برادر کوچکتر ابراهیم بن محمّد ثقفی . وی از کوفه به اصفهان آمد، و در اصفهان اقامت جست ، و در سال 282، در این شهر از دنیا رفت(4).
حافظ أبو نعیم ، این بزرگمرد را در زمرۀ محدّثین اصفهان شمرده ، و ذکر نموده ، که ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، از علی بن محمّد، مسن تر بوده است .
وی ، یکی از فقهاء و محدّثین بزرگ ، و دارای کتاب بوده ، و در میان کتب رجال ، از جایگاهی قابل توجّه برخوردار است . مرحوم نجاشی ، او را فقیه وکثیر الحدیث و فاضل دانسته ، و کتابهائی داشته ، همانند : التّأدیب (که کتاب
ص:240
الصّلوة است) و کتاب الجامع ( در فقه ) که کتاب بزرگی بوده است(1).
وی ، از اصحاب امام هادی علیه السلام و کاشانی و اصفهانی بوده است(2).
از عبارات دانشمندان علم رجال ، معلوم می شود که او شخصیّتی برجسته ، در فقه و حدیث داشته ، ولی در زمینۀ مباحث تخصّصی ، دربارۀ توثیق و تضعیف رجالیِ او ، مطالب دقیقی مطرح گردیده ، که طالبین ، به کتابهای : تنقیح المقال، جلد 2، صفحۀ 305، و معجم رجال الحدیث ، جلد 12 ، صفحۀ 148 - 150 ، و جامع الرّواة ، جلد 1 ، صفحۀ 599 و ... مراجعه نمایند .
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 47، صفحۀ 125 ، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل نموده ، دربارۀ نامطلوب بودن صدای فاخته ، و سپس می فرماید
و روی عمر الإصفهانی عنه ( امام صادق ) علیه السلام ، مثل ذلک ، فی صوت الصّلصل(3). دربارۀ این راوی ، اطّلاع دیگری به دست نیامد .
در مجامع بزرگ حدیثیِ شیعه ، همانند : وسائل الشّیعه ، بحارالأنوار ، عوالم العلوم و ... ، در سلسلۀ سند بسیاری از روایات ، در موضوعات مختلف ، نام قاسم بن محمّد ، ذکر شده است . قاسم بن محمّد ، از بسیاری از محدّثین ، نقل حدیث نموده ، ولی مخصوصاً ، از سلیمان بن داود مِنْقَری اصفهانی ، أحادیث بسیاری نقل کرده ( که استقصاء همۀ آنها دور از هدف این کتاب می باشد ) و هم چنین بسیاری از محدّثین ، از او نقل حدیث نموده اند ، همانند : سعد بن عبد الله ، و ابراهیم بن هاشم و علیّ بن محمّد قاسانی ( کاشانی) و ....
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، در دهها مورد ، و در أبواب مختلف ، أحادیثی را به این طریق : سعد، عن الإصفهانی ، عن المنقری، یا به این طریق : قاشانی ، عن الإصفهانی ، عن المنقری ، نقل کرده است(1).
در رجال کشّی ، ( در بخش مربوط به معروف بن خَرَّبُوذ ) حدیثی را نقل می نماید ، در مورد محلّ دفن عبد الله بن الحسن بن الحسن ، و أهل بیت او ، در کنار فرات ، و خبر غیبی امام صادق علیه السلام از این مطلب ، و در سند این حدیث ، راویِ آخرِ آن، شخصی است به نام محمّد الإصفهانی که می گوید:
کُنْتُ قاعِداً مَعَ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذٍ بِمَکَّةَ وَ نَحْنُ جَماعَةٌ فَمَرَّ بِنا قَوْمٌ (2). همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، جلد 47، صفحۀ 151،
ص:242
نقل فرموده است .
مرحوم آیة الله العظمی ، آقای سیّد أبو القاسم خوئی ، در معجم رجال الحدیث ، بعید ندانسته اند ، که مراد از محمّد اصفهانی ، محمّد بن سلیمان اصفهانی باشد(1).
أبو جعفر ، محمّد بن أحمد بن بشر اصفهانی ، که از أبوجعفر، محمّد بن ابراهیم بن دَقّاق قمی ، روایت می کرده ، و محمّد بن همّام ، از او نقل حدیث نموده است(2).
در کتاب نفیس بش
ارة المصطفی ، حدیثی دربارۀ محبّت نسبت به امام علی بن أبی طالب علیه السلام ، نقل گردیده که در میان راویان آن حدیث ، شخصی به نام محمّد بن الحسن الإصفهانی ، ذکر گردیده بدین ترتیب:
... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قاسِمِ الْفارْسیّ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوعُمَرَ ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الأسَدِیّ، الْقاضِی الإصْفَهانی ، أخْبَرَنا مُحَمَّدُ بْنِ أحْمَدَ بْنِ عَلیِّ الإسْفَراثِنی ... (3).
همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 39، صفحۀ 282 ، نقل فرموده است .
در کتاب بحارالأنوار ، قسمت مربوط به أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، باب أخبار
ص:243
الغدیر ، حدیثی از کتاب العمدۀ إبن بِطْریق حلّی (1)نقل گردیده ، که در سند آن آمده است : وَرُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانی ، یَرْفَعُهُ إلی أبی جَعْفَرٍ ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الْباقِرِ ، عَنْ أبیهِ ، عَنْ جَدِّه، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ، قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ ، فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ(2).
مرحوم نجاشی ، در کتاب رجال خود ، در بخش مربوط به عبید الله بن حرّ جعفی ، حدیثی را نقل می نماید ، در مورد خضاب امام حسین علیه السلام ، و در سند آن ، محمّد بن سعید اصفهانی ، ذکر گردیده است ، بدین ترتیب:
قالَ أبُو الْعَبّاسِ ، حَدَّثَنا الْحُسَیْنُ بْنُ إبْراهیمَ ، قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ هرُونَ الْهاشِمیِّ ، قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحُنَیْنِ ، وَ عیسَی بْنُ عَبْدِ اللهِ الطَّیالِسِی الْعَسْکَریِّ، قالا: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنِ سَعیدِ الاصْفَهانی ، قالَ حَدَّثَنا شَریک عَنْ جابِرٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ الْحُرِّ، أنَّهُ سَألَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلیِّ علیه السلام عَنْ خِضابِهِ ، فَقالَ ... (3).
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 76، صفحۀ 104، همین حدیث را نقل نموده است ، و هم چنین ، در بحارالأنوار در قسمت مربوط به معجزات
ص:244
پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، حدیثی را از قصص الأنبیاء (1) نقل می نماید ، که در سند آن محمّد بن سعید اصفهانی ، ذکر گردیده ، بدین ترتیب:
قِصَصُ الأنْبِیاءِ ، الصَّدوقُ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ حامِدٍ ، عَنْ حامِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزیزِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعیدِ الإصْفَهانې ، عَنْ شرَیْک ، عَنْ سَمّاکٍ ، عَنْ أبی ظبْیانَ ، عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ (رض) قالَ جاءَ أعْرابیُّ إلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم (2).
وی ، از اصحاب امام صادق علیه السلام ، و از راویان از آن امام معصوم می باشد ، و دارای تألیف بوده ، و از راویان مورد وثوق ( و ثِقات رُواة ) می باشد (3).
او ، همان محمّد بن سلیمان بن عبد الله اصفهانی می باشد ، که مرحوم شیخ طوسی در رجال خود (صفحۀ 288 ) او را ، جزء أصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است . و این محمّد بن سلیمان ، احتمالاً همان است که در بحارالأنوار ، در قسمت مربوط به معجزات و اجابت دعای پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، در ضمن سند حدیثی ، در بارۀ فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، از مجالس مفید ، و أمالی شیخ طوسی ذکر گردیده است ، و آن سند ، بدین ترتیب می باشد : المُفیدُ، عَنِ الْجَعابی ، عَنِ الْحُسَیْنِ الْهادِ ( الْحَسَنِ بْنِ الْحَمّادِ ) إبْنِ حَمْزَةَ ، أبُوعَلِیٍّ ، مِنْ أصْلِ کِتابِهِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانې ،
ص:245
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانی ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ ، قالَ دَعانِی النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم وَ أنَا أرْمَدُ الْعَیْن ... (1).
و هم چنین احتمالاً ، او همان است که ، در بحارالأنوار، قسمت مربوط به امام حسن مجتبی علیه السلام ، ( باب أحوال أهل زمان آن حضرت ) در سند حدیثی ، دربارۀ فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام به نقل از امالی شیخ طوسی آمده ، و بدین قرار می باشد : أمالِی ، المُفیدُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مالِکِ النَّحْوی ، عَنْ أحْمَدَ بْنَ عَلِیِّ الْمُعَدِّلِ ، عَنْ عُثْمانَ بْنِ سَعیدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانی ، عَنْ عُمَرَ بْنِ قَیْسِ الْمَکّیِّ ، عَنْ عِکْرَمَةَ صاحِبِ ابْنِ عبّاسِ ، قالَ : لمّا حَجَّ مُعاوِیَةُ ، نَزَلَ الْمَدینَةَ ... (2).
در کتاب بحارالأنوار ، در جوامع أخباری که دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می نماید ، حدیثی را از کتاب کشف الیقین(3) نقل نموده ، در فضیلت امام علی علیه السلام ، و در سند آن آمده است :
کَشْف ، مِنْ کِتابِ أبِی الْعَلاءِ الْهَمْدانی ، عَنْ حَیْدَر بْنِ مُحَمَّدِ الحُسَیْنِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشیدِ الإصْفَهانی ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أحْمَدُ الْعَطّارّ ... ، عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الأنْصارِیِّ ، قالَ سَألتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، عَنْ میلادِ عَلِیٍّ ... (4)
ص:246
محمّد بن عبد الله بن مملک اصفهانی ، که اصل او از جرجان ( گرگان ) بوده ، و در اصفهان ساکن گردیده ، و کنیۀ او أبو عبد الله بوده است . مرحوم نجاشی، او را با عناوین : جَلیلٌ فی أصْحابِنا ، عَظیمُ الْقَدْرِ وَ الْمَنْزِلَةِ ، ستوده است .
ابن مملّک، در ابتداء معتزلی بوده، و سپس در أثر مباحثه و اقدام عبد الرّحمن بن أحمد بن خیر ویه ، به مذهب شیعه ، در آمده است ، و کتابهائی دارد به نامهای : « الجامع فی سائر أبواب الکلام » (که ، کتابی بزرگ بوده است ) و « المسائل و الجوابات فی الإمامه »، و «کتاب موالید الأئمّه علیهم السلام » و « مجالسة مع أبی علی الجبائی (1) » . مرحوم شیخ طوسی ، او را در شمار مؤلّفین شیعه برشمرده ، و از متکلمین شیعه خوانده ، و مباحثهای مهم در بحث امامت ، از او نقل می کند ، که با أبوعلی جبائی ( معتزلی مشهور و نامدار ) در حضور أبو القاسم بن محمّد کرخی ، داشته است (2).
وی ، با توجّه به مباحثه اش با أبوعلی جبائی (متوفّای 303 هجری ) از علمای اواخر قرن سوّم هجری ، می باشد (3) .
در کتاب جامع الرّواة ، در دو مورد از او یاد شده ، یکی در جلد 2، صفحۀ 144، به عنوان محمّد بن عبدالله بن مملّک اصفهانی ، و دیگری در همان جلد ، صفحۀ 436، تحت عنوان ، إبن مملّک اصفهانی
ص:247
علاّمۀ مجلسی ، به نقل از کشف الیقین(1)، حدیث بسیار جالب و مفصّلی را در مورد اجابت دعای حضرت آدم علیه السلام ، با توسّل به پنج نور مقدّس ( پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم و خاندان آن حضرت علیهم السلام ) نقل نموده ، و سند آن با چنین نامی شروع می گردد : مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْکاتِبُ الإصْفَهانی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إبْراهیمَ الْقاضی ... (2).
و هم چنین ، در کتاب نبوّت ، از بحارالأنوار ، باب ارتکاب ترک اولی ( در مورد حضرت آدم علیه السلام ) همین حدیث را با سند یاد شده ، نقل نموده است (3).
و نیز در قسمت تاریخ زندگی و فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، دو حدیث دربارۀ فضائل و لقب أمیرالمؤمنین ، برای امام علی علیه السلام ، نقل فرموده ، که در یکی از آنها ، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، عَنِ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ الْخَوّاصِ ... ، و در دیگری ، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أحْمَدَ ... آمده است، و هر دو حدیث ، از کتاب کشف الیقین سیّد بن طاووس ، می باشد(4).
و هم چنین ، علاّمۀ مجلسی در کتاب الذّکر و الدّعاء ، در باب احتجاجاتی که از ائمّه نقل گردیده ، حدیث مفصّل و جالبی را ، از مهج الدّعوات سیّد بن طاووس حلّی ، دربارۀ امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهما السلام نقل نموده ، که در اثر استفاده از دعاء الحجاب ، از شرّ حکم قتلی که منصور دوانیقی صادر کرده بود، نجات یافتند ، و در سند آن حدیث آمده است:
ص:248
مُهَجُ الدَّعَواتِ ، عَنْ کِتابِ الْخَصائِصِ ، تَألیف مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ الإصْفَهانې، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ ... (1)
دربارۀ محمّد بن علیّ کاتب ، و این که آیا در همۀ موارد یاد شدۀ بالا ، یکی هستند یا متعدّد ، و نیز شخصیّت علمی و فکری او، اطلاع خاصّی به دست نیامد
مرحوم سیّد رضی الدّین علیّ بن طاووس ، در کتاب شریف اقبال الأعمال ، زیارت مفصّله ای را برای شهداء کربلاء نقل نموده ، که در آن، أسماء شهداء و برخی از احوال آنها ، و نیز بعضی از أسماء قاتلین آنها، ذکر گردیده است . در سند این زیارت ، که از ناحیۀ مقدّسه ، صادر گردیده ، مرحوم سیّد بن طاووس، چنین نقل می فرماید : رَوَیْنا بِإسْنادِنا إلی جَدّی أبی جَعْفَرٍ ، مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسی (رَه) ، قالَ : حَدَّثَنا الشَّیْخُ ، أبُو عَبْدِ اللهِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أحْمَدَ بْنِ عَیّاش ، قالَ : حَدَّثَنی الشَّیْخُ الصّالِحُ ، أبُومَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ المُنْعِمِ بْنِ النُّعمانِ الْبَغدادی (رَه) ، قالَ : خَرَجَ مِنَ النّاحِیَةِ ، سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَخَمْسینَ وَمِأتَیْنِ ، عَلی یَدِ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ غالِبِ الإصْفَهانې حینَ وَفاةِ أبی رَحِمَهُ اللهُ ، وَکُنْتُ حَدیثَ السِّنِّ، وَکَتَبْتُ أسْتأذِنُ فی زِیارَةِ مَوْلایَ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ، وَ زِیارَةِ الشُّهَداءِ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِمْ ، فَخَرَجَ إلَیَّ مِنْهُ ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إذا أرَدْتَ زِیارَةَ الشُّهَداءِ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِمْ ، فَقِفْ عِنْدَ رِجْلَیِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَهُوَ قَبْرُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... (2).
این زیارت را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار جلد 45، صفحۀ 64، به بعد ، و جلد 101، صفحۀ 269 به بعد ، به نقل از اقبال الأعمال ، و نیز از کتاب مزار
ص:249
شیخ مفید و مزار مرحوم سیّد و مزار کبیر ، نقل فرموده است .
از عبارت مرحوم سیّد بن طاووس ، در اقبال الأعمال ، استفاده می شود که ، شیخ محمّد بن غالب اصفهانی ، واسطۀ رساندن نامۀ أبومنصور بن عبد المنعم بغدادی ، به ناحیۀ مقدّسه و گرفتن پاسخِ نامه ، ( که مشتمل بر زیارت یاد شده ، بوده ) می باشد ، و از شخصیّتهای برجستۀ شیعه و از مقرّبین امام حسن عسکری علیه السلام به شمار می آید (1).
یکی از اصحاب امام جواد علیه السلام ، به نام محمّد بن مَنْدَهْ بن مهریزد اصفهانی ، می باشد ، که حافظ أبونعیم اصفهانی ، او را جزء محدّثین اصفهانی به شمار آورده، و حدیثی را از او نقل می نماید ، به این مضمون: جعفر بن محمّد بن مَزْیَد ، می گوید: من در بغداد بودم و محمّد بن مندة بن مهریزد ، گفت : آیا مایل هستی که تو را به خدمت ابن الرّضا ( امام جواد علیه السلام ) ببرم ؟ گفتم آری . پس مرا بر آن حضرت وارد نمود، و سلام کردیم ، و نشستیم ، پس دربارۀ حدیث پیامبر صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم سئوال نمود، که فرموده است:
إنَّ فاطِمةَ أحْصَنَتْ فَرْجَها فَحَرَّمَ اللهُ ذُرَّیَّتَها عَلَی النّارِ ، آن حضرت فرمودند: این مطلب مخصوص امام حسن و امام حسین علیهما السلام می باشد(2).
ص:250
از این نقل معلوم می شود که ، نه تنها محمّد بن منده ، از محدّثین بوده، بلکه از خواصّ امام جواد علیه السلام به شمار می آمده ، که در آشنا ساختنِ أفراد مستعدّ با آن حضرت ، و ایجاد ارتباط بین مردم و امام علیه السلام ، فعّالیّت می نموده ، و نقش مؤثّر داشته است . ابن شهر آشوب مازندرانی ، در کتاب مناقب ، در بخش مربوط به علم امام جواد علیه السلام ، می فرماید : وَقَدْ رَوی عَنْهُ الْمُصَنِّفُونَ نَحْوُ أبی بَکْرٍ ، أحْمَدَ بْنِ ثابِتٍ فی تاریخِه ، وَ أبی إسْحاقَ الثَّعْلَبِیِّ فی تَفْسیرِه ، وَمُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةِ بْنِ مهربذ ، فی کِتابِه ، ... (1). و بدین وسیله ، نه تنها محمّد بن منده را ، جزء راویان از امام جواد علیه السلام شمرده ، بلکه او را از مصنّفین و دارای کتاب دانسته ، که در آن ، از امام جواد ( امام محمّد تقی ) علیه السلام ، نقل روایت نموده است .
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، جلد 47، صفحۀ 205، و جلد 94 صفحۀ 379، حدیثی را از مهج الدّعوات ، تألیف سیّد رضی الدّین بن طاووس ، نقل می نماید ، در بارۀ دعاء الحجاب ، که امام صادق علیه السلام برای دفع شرّ منصور دوانیقی ، خواندند، و از حکم قتلی که در مورد امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام صادر کرده بود، نجات یافتند، و در سند آن حدیث ، شخصی به نام محمّد بن مهران اصفهانی ، ذکر گردیده ، به این ترتیب :
کِتابُ الْخَصائِصِ (2)، لِلْحافِظِ أبِی الفَتْحِ ، مُحَمَّدِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ النَّطَنْزې ، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ أحْمَدَ الصَّیْرَفیِّ ،
ص:251
عَنْ إسْحاقَ بْنِ عَبْدِ الرَّبِّ بْنِ الْمُفَضَّلِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الْحَمیدِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرانَ الإصْفَهانِیِّ عَنْ خَلاّدِ بْنِ یَحْیی ، عَنْ ... (1) .
در بارۀ محدّث یاد شده ، اطّلاع دیگری به دست نیامد (2) ولی حدّ أقل، علاقه مندی او به خاندان رسالت ، از این حدیث ، استفاده می شود .
أبونصر ، منصور بن عبدالله بن ابراهیم اصفهانی . در سلسلۀ سند برخی از روایات ائمّۀ معصومین علیهم السلام ، که در کتب حدیث نقل گردیده ، منصور بن عبدالله اصفهانی ، ملاحظه می شود ، که ذیلاً مواردی از آن را ذکر می نمائیم :
1- در بحارالأنوار ، کتاب التّوحید ، حدیثی را از توحید شیخ صدوق و عیون أخبار الرّضا علیه السلام از امام هشتم علیه السلام ، نقل نموده ، که در سند آن آمده است : عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الْوَهاّبِ الْقُرَشِیِّ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغَیْرَةِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ إبْراهیمَ الإصْفَهانِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ
ص:252
الْحُسَیْنِ بْنِ بِشّارٍ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرّضا علیه السلام (1).
2- و نیز در کتاب توحید از بحارالأنوار ، حدیث دیگری را از توحید شیخ صدوق ، نقل فرموده از امام صادق علیه السلام ، با این سند : عَبْدُ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الْوَهّابِ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الاصْفَهانې ، عَنْ صَفْوانَ عَنْ إبْنِ مُسْکان ، قالَ : سَألْتُ أبا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی (2).
٣- و هم چنین ، در کتاب النّبوّه ، در بحارالأنوار ، حدیثی را از علل الشّرایع شیخ صدوق ، و عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، نقل فرموده ، در قصۀ حضرت سلیمان و مورچه ( نمله ) با این سند : عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ الْقُرَشِیّ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مهرویه الْقَزْوینی ، عَنْ داوُد بْنِ سُلَیْمانَ الْغازِیِّ، قالَ : سَمِعْتُ عَلِیِّ بْنِ مِوسَی الرّضا علیه السلام ... (3).
4- در علل الشّرایع ، مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، حدیث جالبی را در مورد خاتَم قرار دادن عقیق سرخ ، به دلیل این که اقرار به وحدانیّت خداوند و نبوّت پیامبر صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم و وصایت امام علی علیه السلام و امامت فرزندان آن حضرت نموده است ، نقل کرده ، و در سند آن آمده است:
حَدَّثَنا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ الْقُرَشیّ ، قالَ : حَدَّثَنا مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ إبْراهیمَ الإصْفَهانی ، قالَ : حَدَّثَنا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ الإسْکَنْدَرانیّ ... عَنْ سَلْمانَ الْفارْسِیِّ ، قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم لِعَلِیٍّ علیه السلام : یاعَلِیُّ ... (4).
و همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 27 ، صفحۀ 280،
ص:253
و نیز در جلد 42، صفحۀ 69( در بخش مربوط به اسلحه و لباس و مَرْکب علی علیه السلام ) نقل نموده است .
5-علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، به نقل از عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، حدیث بسیار جالب و مهمّی را دربارۀ اهمیّت دوستی و پیروی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، و آثار و مقامات معنوی آن حضرت ، نقل نموده است ، با این سند :
... عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإسْکَنْدَرانی ، عَنْ أحْمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَهْدِیِّ الرِّقِّیِّ ، عَنْ أبیهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبائِهِ ، عَنْ أمیرِ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، یاعَلِیُّ ، طُوبی لِمَنْ أحَبَّکَ وَصَدَّقَ بِکَ ، وَ وَیْلٌ لِمَنْ أبغَضَکٌ وَکَذَّبَ بِکَ ... (1). علاّمۀ بزرگوار ، آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود ، منصور بن عبدالله را ، در زمرۀ راویان قرن چهارم برشمرده است (2) .
أبو المکارم ، هبة الله بن داود بن محمّد اصفهانی ، که از مشایخ شیخ منتجب الدّین رازی ، می باشد و این بزرگمرد ، کتاب « ألمطالب فی مناقب آل أبی طالب » را ، که تألیف سیّد نجم الدّین ، بدران بن شریف علویّ حسینی اصفهانی است ، به واسطۀ همین هبة الله بن داود ، نقل می نماید(3). شیخ منتجب الدّین رازی ، او را با عنوان ثقة الدّین ، مورد تجلیل قرار داده است.
ص:254
59-یوسف بن یحیی اصفهانی ( أبویعقوب)
این راوی ، جزء طریق مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، در کتاب شریف من الایحضره الفقیه ، به أبی سعید خدری است، و از آن بزرگوار بر می آید ، که براین شخص اعتماد داشته ، و او را از رواة موثّق می دانسته است(1) .
وی ، از مشایخ بزرگان شیعه بوده، و کتابی به نام تأویل آلایات داشته است . یکی از شاگردان محقّق کرکی ، رساله ای در اسامی مشایخ شیعه نوشته ، و این بزرگمرد را در زمرۀ مشایخ أصحاب ، ذکر نموده است(2). از تاریخ زندگی این بزرگمرد ، اطّلاع دیگری به دست نیامد .
در کتب رجال اسم و مشخّصات وی ذکر نگردیده ، ولی در اسناد کتاب شریف کافی ( از محمّد بن یعقوب کلینی قُدْسُ سِرُة ) ذکر گردیده است .
مثلاً، در باب ( ألْبان ) از أبواب أطعمۀ کتاب کافی ، روایتی از قاسم بن محمّد جوهری ، از أبی الحسن اصفهانی، از امام صادق علیه السلام نقل فرموده(3)ونیز ، در هرکدام از باب (کتمان ) و باب ( نمیمه ) ، حدیثی را از محمّد بن عیسی ، از
ص:255
یونس ، از أبی الحسن اصفهانی ، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است (1).
و علاّمۀ مجلسی ، در باب ( ألقول الخیر و القول الحسن) از کتاب بحار الأنوار ، حدیثی را از محاسن برقی ، نقل فرموده ، که در سند آن چنین آمده است : عَنِ الْیَقْطینیِّ، عَنْ یُونُسَ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ الإصْفَهانی، عَنْ أبې عَبْدِاللهِ علیه السلام ... (2).
و هم چنین ، علاّمۀ مجلسی ، در قسمت ( ألسّماء و العالم) از بحارالأنوار ، در باب ( الألبان و فوائدها ) ، حدیثی را با چنین سندی نقل فرموده است:
المَحاسِنُ ، عَنْ أبیهِ ، عَنِ القاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ الإصْفَهانی ، قالَ کُنْتُ عِنْدَ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام (3) .
مرحوم مامقانی ، نقل حدیث نمودن یونس از ، أبی الحسن الإصبهانی را ، دلیل مقام و اعتبار او ، دانسته است.(4)
وی ، یکی از اصحاب امام جواد علیه السلام ، می باشد که آن حضرت، در مورد ازدواج دخترانش ، که به چه نوع همسری آنها را تزویج کند ، نامه نوشته اند به این مضمون : عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیارَ ، قالَ : قَرَأتُ کِتابَ أبی جَعْفَرٍ علیه السلام ، إلی أبی شَیْبَةِ الإصْبَهانی : فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ مِنْ أمْرِ بَناتِکَ ، وَ أنَکَ لاتَجِدُ أحَداً مِثْلَکَ ، فَلاتَنْظُرْ فی
ص:256
ذلِکَ یَرْحَمُکَ اللهُ ، فَإنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم قالَ : إذا جائَکُمْ مِنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دینَهُ ، فَزَوِّجُوهُ ، إنَّکُمْ إلاّ تَفْعَلُوا ذلِکَ ، تَکُنْ فِتْنَةُ فِی الأرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ(1).
یعنی : علیّ بن مهزیار می گوید : قرائت کردم نامۀ امام أبی جعفر ( جواد آلائمّه علیه السلام ) را ، به أبی شیبۀ اصبهانی ، که نوشته بودند : فهمیدم آنچه را در مورد ازدواج دخترهایت نوشته بودی ، که نمییابی أحدی را همانند خودت ( در شدّت اعتقاد و پای بندی به مکتب أهل البیت علیهم السلام ) ( که دخترهایت را به ازدواج آنها در آوری ) پس ( تا این حد ) نظر و دقّت نکن ، خدای رحمتت کند ، زیرا رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم فرمود: وقتی کسی ( برای ازدواج فرزندانتان ) آمد ، که أخلاق و دین او را می پسندید ، (دخترانتان را) به همسری او در آورید، همانا اگر چنین نکنید ، فتنه ای در زمین و فسادی بزرگ ، روی خواهد داد .
از این عبارت ، در روایت یاد شده، استفاده می شود که او از شخصیّت بالائی برخوردار بوده، و در اعتقاد و پای بندی به مکتب ولایت و تشیّع، مقامی برجسته داشته است .
أبو الّلطیف بن أحمد بن أبی الّلطیف زرقویه ( جرقویه ) اصبهانی ( اصفهانی )، که با عنوان و لقب ، الشّیخ الإمام منیر الدّین ، ستوده شده ، و شیخ منتجب الدّین رازی ، او را ، با أوصاف و عناوینِ : مُناظِرٌ فَقیهُ دَیِّن ، توصیف نموده و فرموده است : من در خوارزم به ملاقات او رسیدم ، و براو قرائت حدیث نمودم .
وی ، به واسطۀ قاضی ابن قدامه ، از سیّد مرتضی ، علم الهدی أعلی الله مقامه ،
ص:257
تمامی کتابهای او را روایت می نماید(1).
در بحارالأنوار، در بخش تاریخ أمیرالمؤمنین علیه السلام ، باب ( مناقب أصحاب الکساء و فضلهم ) حدیثی را از تفسیر فرات بن ابراهیم ، نقل می نماید ، دربارۀ فضائل أهل البیت علیهم السلام با این سند : تَفْسیرُ فُراتٍ، مُحَمَّدُ بْنُ زَیْدِ الثَّقَفیُّ، عَنْ أبی نَصْرِ بْنِ أبی مَسْعُودِ الإصْفَهانی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أحْمَدَ ... ، عَنْ حُذَیْفَةِ بْنِ الْیَمانِ ، قالَ : دَخَلَتْ عایِشَةُ ... (2) .
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی ، ( کتاب الزّکاة ، باب اوقات الزّکاة ) حدیثی را نقل نموده ، که در سند آن آمده است :
... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ ، عَنِ الإصْفَهانې ، قالَ : قُلْتُ لأبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ... (3) .
ولی از نام و مشخّصات دیگر این راوی ، ذکری نفرموده است . احتمال دارد راوی یاد شده ، همان أبو الحسن اصفهانی ( که قبلاً در ذیل شمارۀ «61» ذکر گردید ) باشد .
ص:258
ص:259
ص:260
در این بخش ، فقط بیست نفر از چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ، ( از قرن سوّم تا دهم ) که شهرت ویژه دارند، و از نامداران شخصیّتهای علمی و أدبی به شمار میروند ، به ترتیب زمان وفات یا شهادتشان ، ذکر مینمائیم ، و بقیّه را در بخش دیگری ، تحت عنوان ( چهره های علمی و ادبی شیعه از قرن سوّم تا دهم) مورد بحث و بررسی قرار می دهیم .
محدّث نامدار ، و عالمِ صالحِ عظیم الشّأن ، أبو اسحاق ، ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعید ( سعد ) بن مسعود ثقفی کوفی اصفهانی ( ره )، متوفّای 283 هجری ، که از مفاخر علمی شیعه و کوفه و اصفهان می باشد ، و با کثرت تألیف و قدرت اندیشه ، و جدیّت در تصمیم و اراده ، خدمات بسیار ارزشمندی را به عالم تشیّع و نشر آثار أهل البیت علیهم السلام نموده ، و مورد تجلیل فراوان بزرگان علم رجال و حدیث قرار گرفته است .
وی ، از نسل سعید بن مسعود ثقفی ، برادر أبی عبید بن مسعود ثقفی ، و عموی مختار بن أبی عبیدۀ ثقفی ( انتقام گیرندۀ خون سیّد الشّهداء أبی عبدالله الحسین علیه السلام ) می باشد ، و او همان است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را به
ص:261
حکومت مدائن منصوب فرمودند ، و امام حسن علیه السلام در حادثۀ ساباط ، به او پناه بردند (1). ابراهیم بن محمّد ثقفی ، کتابی را به نام « المعرفه » تألیف نمود (2) در زمینۀ مناقب مشهورۀ « أمیرالمؤمنین » علیه السلام و « أهل البیت » علیهم السلام ، و مثالب دشمنان و مخالفین آنها ، و این کتاب شگفتی کو فیّون ( که از علماء و شیعیان بودند) را برانگیخت ، و پیشنهاد کردند که این کتاب را در معرض أفکار دیگران قرار ندهد ( به دلیل این که افکار حاکم بر جامعه ، چه بسا از قبول آن خودداری کنند ) ولی این بزرگمرد، نه تنها از نشر این کتاب مستند ، و پرمایه و ارزشمند ، خودداری نفرمود ، بلکه سؤال کرد ، کدام یک از شهرها از افکار و فرهنگ شیعه دورتر هستند ؟ جواب دادند : اصفهان چنین است ، در این هنگام قسم یاد کرد که مفاد این کتاب را در هیچ شهری نقل نمیکنم مگر در اصفهان ، و به خاطر اطمینان قاطعی که به صحت و استحکام مطالب کتاب داشت ، به اصفهان هجرت نمود، و به نشر و ترویج محتوای کتاب و سایر افکار و اندیشه های مکتب تشیّع ، در این شهر (3) پرداخت(4)، پس از آنکه ابراهیم بن محمّد ثقفی به اصفهان وارد شد ، جمعی از بزرگان و محدّثین قم ( که مرکز فکری و علمی شیعه در آن زمان بوده ) همانند أحمد بن محمّد بن خالد برقی
ص:262
(که از محدّثین مشهور است و رقم تألیفات و کتابهای او ، به دهها عنوان گوناگون می رسد ) به اصفهان آمدند، و آن بزرگمرد را برای هجرت و اقامت در قم دعوت نمودند(1) و منظور آنها این بود که از علم و دانش و تألیفات و آثار وأحادیث او استفاده نمایند ، و حوزۀ علمیّۀ قم را ، رونقی افزون بخشند ، در حالی که ابراهیم بن محمّد ثقفی ، به اصفهان آمده بود برای این که فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را با استفاده از علم و دانش و تحقیقات و تألیفات خود ، در این شهر ، منتشر سازد ، و در زمینۀ اصلاح أفکار و اندیشۀ مردم ، و محدّثین و علماء اصفهان ، اقدامی مؤثّر بنماید . کتابهای ابراهیم بن محمّد ثقفی ، بسیار زیاد است ، و مشتمل بر أحادیث فراوان و متنوّع می باشد ، و بزرگان علم رجال ، آنها را نام برده اند ، که ذیلاً نقل می نمائیم :
1 - ألغارات (که به نقل الذّریعه ، نسخه ای از آن نزد علاّمۀ مجلسی بوده ، و از آن نقل حدیث نموده است ) 2 - ألمغازی ، 3 - ألسّقیفه ، 4 - ألرّدّه ، 5- مقتل عثمان 6- الشّوری ، 7 - ألجمل، 8- بیعة أمیر المؤمنین علیه السلام ، 9 - الصّفین ، 10 - ألحکمین ، 11 - النّهروان ، 12 - مقتل أمیر المؤمنین علیه السلام ، 13 - رسائل أمیر المؤمنین و أخباره و حروبه ، 14 - قیام الحسین ( الحسن ) بن علی علیه السلام ، 15 - مقتل الحسین علیه السلام ، 16- ألتّوابین ، 17 - عین الورد ، 18 - أخبار المختار ، 19 - فدک ، 20 - ألسّرائر ، 21 - الحجّة فی فعل المکّرمین ، 22 - ألمودّة فی ذوی القربی ، 23 - المعرفه ( همان است که به خاطر نشر محتوایش ، به اصفهان هجرت نمود)، 24 - ألحوض و الشّفاعه ، 25 - الجامع الکبیر فی الفقه ، 26 - الجامع الصغّیر ، 27 - مانزل
ص:263
من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام ، 28 - فضل الکوفه و من نزلها من الصّحابه ، 29-کتاب فی الإمامه ( که کتاب بزرگی بوده است )، 30 - کتاب فی الإمامه (که کتاب کوچکی در مبحث إمامت بوده است ) ، 31 - ألمتّقین ( ألمتعتین ) 32 - ألجنائز ، 33 - ألوصیّه ، 34 - المبتدأ ، 35 - أخبار عمر ، 36 - أخبار عثمان 37 - کتاب الدّار ، 38 - الأحداث ، 39 - ألحرورا ، 40 - الإستنفار ( ألأسفار )، 41 - ألسِّیَر ، 42 - أخبار یزید ، 43 - ابن الزّبیر ، 44 - التّفسیر ، 45 - کتاب التّاریخ ، 46 - الرّؤیا ، 47 - کتاب الأشربة ، الکبیر و الصّغیر ، 48 - کتاب زید و أخباره ، 49 - کتاب محمّد و ابراهیم ، 50 - من قتل من آل محمّد علیهم السلام ، 51 - ألخطب المعربات ( المقرّبات )(1).
ابراهیم بن محمّد ثقفی ، مورد تجلیل و احترام بزرگان علم و حدیث می باشد و شخصیّت بزرگی همانند سیّد بن طاووس (در إقبال الأعمال ) او را توثیق نموده ، و ابن النّدیم ، در کتاب « ألفهرست » او را از ( ألثِّقاتِ الْعُلَماءِ الْمُصَنِّفینَ ) شمرده ، و علاّمۀ مجلسی دربارۀ او فرموده : (إنَّ لَهُ مَدائحَ کَثیرَةً) و بزرگان حدیث در کتابهای برجسته ای ، همانند : کافی و تهذیب و تفسر قمی و کامل الزّیارات، از او نقل حدیث نموده اند ، و چهره های عظیم الشّأنی همانند : شیخ مفید و سیّد مرتضی ( علم الهدی ) برخی از کتابهای او را نقل نموده اند(2) .
مورّخ نامدار و جغرافی دان ، مشهور، أحمد بن أبی یعقوب ، اسحاق
ص:264
بن جعفر بن وهب بن واضح ، کاتب اصفهانی ، معروف به ( یعقوبی ، و ابن یعقوبی ، و ابن واضح )، که از دانشمندان بزرگ تاریخ و جغرافیا ، در نیمۀ دوّم قرن سوّم هجری می باشد ، و دارای علم نجوم بوده ، و شعر نیز می سروده است .
او از معاصرین أحمد بن داوود ، أبوحنیفۀ دینوری می باشد (1) و به سیر و سیاحت ، شدیداً علاقه مند بوده ، و سفرهائی به أرمینیّه ( أرمنستان ) و هند و مصر و بلاد مغرب داشته ، و در ضمن سیاحت خود ، کتاب « البلدان » ، را که قدیمی ترین کتاب عربی ، در زمینۀ جغرافیا میباشد ، تألیف نموده است(2).
تألیفاتی گوناگون داشته که بعضی از آنها باقی مانده ، و برخی دیگر از بین رفته ، و فقط نام آنها باقی مانده است ، و مجموعاً به نُهْ عنوان می رسد(3) و مشهورترین آنها ، یکی « ألتّاریخ » است ، که در دو جلد می باشد ، و به نام « تاریخ یعقوبی » شهرت یافته ، و دیگری کتاب « ألبلدان » یا « أسماء البلدان » ، که در ضمن سیر و سیاحتهای خود نوشته ، و قدیمی ترین کتاب در موضوع خود، در عالَم عربی می باشد .
دو کتاب یاد شده ، در لیدن و نجف اشرف(4)و نیز در بیروت ، چاپ شده است، و تاریخ یعقوبی، به وسیلۀ دکتر ابراهیم آیتی ترجمه شده ، و چندین بار به چاپ رسیده ، و به وسیلۀ مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی ایران ، چاپ سوّم آن در سال 1362 شمسی، انجام گرفته است ، و کتاب « البلدان » نیز، به وسیلۀ دکتر ابراهیم آیتی ترجمه گردیده ،
ص:265
و چندین بار به چاپ رسیده ، که چاپ سوّم آن به وسیلۀ بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال 1356 شمسی ، انجام گرفته است .
واضح ، جدّ أحمد بن أبی یعقوب ، از شیعیان أهل البیت علیهم السلام بوده، و جان خود را بر سَرِ این راه گذاشته، و به شهادت رسیده است (1)، و شخص أحمد بن أبی یعقوب نیز ، به نوشته و تصریح بسیاری از صاحبان تراجم ، شیعه بوده ، و در تشیّع او شبهه ای نیست، زیرا او « حدیث غدیر » و « حدیث ثقلین » و تفسیر آن به کتاب خدا و عترت را نقل نموده ، و نزول آیۀ ( ألْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ ... ) را در روز نصب أمیر المؤمنین علی علیه السلام به خلافت در غدیرخم، تصریح کرده ، و هیچیک از خلفاء را به جز امام علی علیه السلام با عنوان أمیرالمؤمنین ، یاد نمی کند (2)
سارتن، پس از آن که یعقوبی را به عنوان مورّخ و جغرافی دان شیعه معرّفی می کند، می گوید : از لحاظ شیعه بودن وی ، این کتاب جالب توجّه است ، چه ، بی طرفانه و با علاقۀ خاص نوشته شده است .
و جرجی زیدان نیز می نویسد : از مزایای تاریخ یعقوبی علاوه بر قِدْمَت آن ، این است که ، مؤلّف آن شیعی مذهب است و از عبّاسیان چیزهائی می نویسد ، که دیگران از ذکر آن پرهیز می کنند .
یعقوبی ، از خطب و رسائل یا کلمات قصار رسول اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و هر یک از أئمه شیعه علیهم السلام تا امام رضا علیهم السلام را نقل می کند ، و در حوادث سال 254 ، وفات امام هادی علیهم السلام را بیان نموده ، و در حوادث سال 204 ، اجمالی از ازدواج امّ
ص:266
الفضل با امام جواد علیه السلام را ذکر نموده است(1). تاریخ فوت أحمد بن یعقوب را متفاوت نوشته اند ، همانند : 278، بعد از 278، 282، 284 ( که این قول أخیر مشهور میباشد ، و در معجم الأدباء یاقوت حموی (جلد 5، صفحۀ 154) آمده است ، ولی علاّمۀ امین ، در أعیان الشّیعه نوشته اند که : یعقوبی در شب عید فطر 292 ، به یاد روزگار قدرت آل طولون افتاده ، و زوال سلطنت آنها را مورد عبرت قرار داده ، و أشعاری سروده است، و از این جریان معلوم می شود که وفات او پس از این تاریخ می باشد (2).
أبوجعفر، أحمد بن علویّه اصفهانی ، معروف به « أبو الأسود » و « إبن الأسود » متولّد 212 و متوفّای 320 هجری(3).
وی محدّثی نامدار، و شاعری بسیار بزرگ ، و مجاهدی عظیم الشّأن می باشد . در کتابهای « تهذیب شیخ طوسی » و « من لا یحضره الفقیه صدوق » از او نقل حدیث گردیده ، و شیخ طوسی در بخش مربوط به ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی اصفهانی ، کتابهای او را به واسطۀ أحمد بن علویّۀ اصفهانی ، روایت می نماید (4) . مرحوم نجاشی ، کتاب او را به نام « الإعتقاد » ( فی الأدعیه ) نقل نموده (5) ، و ابن شهر آشوب مازندرانی ، در کتاب نفیس « معالم العلماء »
ص:267
مینویسد : ( لَهُ کُتُبٌ مِنْها دُعاءُ الإعْتِقادِ ، وَ لَهُ النُّونِیَّةُ ، الْمُسَمّاةُ بِالألْفِیَّةِ وَ الْمُحَبّرة (1) ) و شیخ طوسی او را جزء راویانی که درک محضر امامان معصوم علیهم السلام ننموده اند ذکر نموده است (2) .
عدّه ای از محدّثین ، همانند : أبوجعفر، محمّد بن الحسن الولید ( متوفّای 343) و سعد بن عبد الله أشعری (متوفّای 299 یا 300 یا 301 هجری ) و حسین بن محمّد بن عمران أشعری و عبد الله بن حسین (حسن) مؤدّب و ... ، از او نقل حدیث مینمایند ، و این بزرگمرد از مشایخ آنها به شمار می رود(3).
در هنگامی که قصیدۂ نونیّۀ ابن علویّه را ، که به نام « ألفیّه » بوده ( ولی هشتصد و سی و چند شعر او ضبط شده(4) برای أبو حاتم سجستانی خواندند ، به تعجّب در آمد و به أهل بصره گفت : والله این شاعر اصفهانی، در استحکام شعر وکثرت فوائد آن ، بر شما تفوّق یافته است ( با این که عرب زبان هستید ، و شعر عربی سرودن ، زبان مادریِ شما است ) . ابن علویّه در این اشعار ، روایات فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را مطرح نموده ، و با مخالفان خلافت آن حضرت، احتجاج نموده ، و مخصوصاً کلمۀ مولی را که به معنی ولایت مطلقۀ آن امام است ، به صورتی بدیع ، بیان داشته است . ثعالبی ، در «یتیمة الدّهر » ابن علویّه را از شعراء و نویسندگان اصفهان ذکر نموده (5) ، و سیوطی در « بُغیة الوعاة » ، او
ص:268
را صاحب لغة و أدیب و شاعر خوانده (1) و صاحبان تراجم، شعرش را در جزالت و استحکام و فصاحت و قوّة ترکیب و نظم معانی ، در سرحدّکمال دانسته ، و بیان او را در مناقب أئمّه علیهم السلام و دفاع از مذهب إمامیّه ، شیرین ، و همراه با منطقی قویّ ، شمرده اند .
علاّمۀ امینی در الغدیر ، او را در زمرۂ شعراء غدیر شمرده ، و منتخبی از اشعار او را نقل کرده ، و حاج آقا بزرگ طهرانی او را ، در زمرۀ نوابغ رواة در سَدِۀ چهارم ، ذکر نموده ، و صاحب أعیان الشّیعه ، او را جزء چهره های برجستۀ علم و ادب
جهان شیعه به شمار آورده ، و یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را ستوده و تمجید کرده است (2).
و در یک کلام: أحمد بن علویّۀ اصفهانی ، از مفاخر شیعه ، و از چهره های برجستۀ علمی و ادبی اصفهان ، و آبروئی برای تاریخ علم و ادب و تشیّع می باشد
أدیب نامدار ، و نویسندۀ صاحب آثار، و مؤرّخ متتبّع ، و لُغَویِ متبحّر، حمزة بن حسن اصفهانی ، مکنّی به أبو عبد الله ، و متوفّای پس از 350 هجری . وی از دانشمندان معروف اصفهان در قرن چهارم می باشد ، و در لغت و تاریخ و ادبیّات برجستگی داشته است .
ابن النّدیم، از آثار او : 1 - اصفهان و أخبارها ، 2 - ألتّشبیهات ، 3 - أنواع الدّعاء 4- ألتّصحیف 5-ألأمثال علی أفعل ... ، 6 - الأمثال الصّادرة عن ثبوت الشّعر ،
ص:269
٧- التّنبیه علی حروف المصحف ، 8- رسائل ، 9 - التّماثیل فی تباشیر السّرور را ، برشمرده است (1). از آثار قلمی و مهم حمزۀ اصفهانی ، کتاب « تاریخ سِنی ملوک الأرض و الأنبیاء » می باشد ، که به نام « تاریخ ملوک الأرض » نیز نامیده شده است (2).
این کتاب به لاتین ترجمه شده ، و در لیبسیک در سال 1866 میلادی ، در دو جزء ، یکی با متن عربی ، و دیگری ترجمۀ لاتین ، به چاپ رسیده ، چنانچه در سال 1340 قمری ، در کلکته و برلین نیز ، چاپ شده است(3).
علاّمۀ امین ، کتاب دیگری از او یاد کرده به نام « ألْخَصائِصُ وَ الْمُوازَنَةُ بَیْنَ الْعَرَبِیَّةِ وَ الْفارْسِیَّةِ » فی تاریخ آدابِ اللُّغَةِ الْعَرَبِیَّةِ ، که نسخۀ خطّی آن در کتابخانۀ خدیویّه موجود است (4). نویسندۀ محقّق ، آقای دکتر لطف الله هنرفر ، وفات این بزرگمرد را بین سالهای 350 تا 360 دانسته است (5) .
أدیب نحوی ، وکاتب شاعر ، و مورّخ حافظ ، نسّابۀ متبحّر، و محدّث متفنّن، علیّ بن حسین بن محمّد اصفهانی ، مکنّی و معروف به أبو الفرج اصفهانی، متولّد 284 و متوفّای 356 یا 357 یا بعد از 360 هجری . وی ، نسبش به مروان حمار می رسد ، و از امویان می باشد ، ولی علم و دانش او از یک طرف، و بینش اجتماعی او از طرفِ دیگر، او را به سوی مکتب تشیّع سوق داده است ،
ص:270
و مخصوصاً محیط خانوادگی او در شهر و جامعۀ اصفهان ، در این زمینه مؤثّر بوده ، و نام علی ( برای خودش ) و نام حسین ( برای پدرش ) گویای این گرایش در خانواده او ، و نیز در جامعۀ اصفهان آن روز می باشد . خاندان أبو الفرج ، علمی بوده ، و جمعی از آنها از دانشمندان بوده اند، و مذهب تشیّع داشته اند (1)
شیخ طوسی در الفهرست ، او را در شمار مصنّفین شیعه برشمرده ، و او را زیدی المذهب دانسته ، و کتابهای او را از قبیل : « ألأغانی الکبیر »، و « مقاتل الطّالبیّین » و کتاب « مانزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أهل بیته علیهم السلام » ، و «کتاب فیه کلام فاطمه علیها السلام فی فدک » ، و غیر اینها ، ذکر نموده است (2) .
مرحوم اردبیلی ، در « جامع الرّواة» ، با استناد به کلام علاّمه در « خلاصه » و شیخ طوسی در « ألفهرست » او را زیدی المذهب ، و صاحب تصنیف ذکر نموده (3)، و مرحوم مامقانی در « تنقیح المقال » پس از آن که مطالب شیخ طوسی و دیگران را دربارۀ او نقل نموده ، فرموده است : و الرَّجُلُ وَ إنْ کانَ زَیْدِیّاً ، إلاّ أنَّهُ مُعْتَمَدٌ عِنْدَ الأصْحابِ ، فَیَکُونُ حَدیثُهُ مِنَ المُوَثَّقِ (4)، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای خوئی در معجم رجال الحدیث ، به ستایش های شیخ حرّ عاملی در مورد علم و ادب و کتب أبو الفرج اصفهانی، و نیز نوشته های شیخ طوسی دربارۀ این عالِم ادیب ، اکتفاء نموده ، و إظهار نظر دیگری نفرموده است (5) .
أبو الفرج اصفهانی ، دارای علوم و فنون گوناگون ، از قبیل : لغت ، نحو ،
ص:271
صرف ، تاریخ ، علم أنساب ، علم جوارح ، طبّ انسانی و طبّ حیوانی ( دامپزشکی ) ، نجوم بوده ، و در شعر و أدب و نویسندگی ، از اعجوبه های تاریخ به شمار رفته است ، و أکثر أخبار و أشعار و أحادیث و أنساب را ، با اسناد و اسامی قائلین و ناقلین آنها ، حافظ بوده (1)، و به همین جهت نوشته های او مورد توجّه قرار گرفته است . او بی گمان ، از چهره های درخشان ، و از نوابغ تاریخ ادبیّات عرب می باشد ، و لذا در عموم کتب تراجم و تاریخ بزرگان ، از دانش و اندیشه او ، تمجید گردیده است .
یاقوت در « إرشاد الأریب » می نویسد : وی علاّمه و نسب شناس و راوی أخبار ، و جامعِ میان وسعت روایت و دقّت تحقیق بود ، و حافظه و هوشی فوق العاده داشت . هیچ مؤلّفی را نمی شناسیم که آثارش در فنون أدب ، نیکوتر و جامعتر از أبو الفرج باشد، و با این همه ، شاعری شیرین گفتار بوده است (2) .
ثعالبی در یتیمة الدّهر می نویسد : علیّ بن حسین اموی ، اصفهانیّ آلأصل و بغدادیّ المَنشأ ، از أعیان و شخصیّت های اُدباء و از مصنّفین کم نظیر ( ویا بی نظیر ) بوده ، و شعرش جامع بین إتقان و استحکام عالمان، و ظرافت و لطافت شعرای ظریف گوی می باشد(3).
یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را به شدّت تجلیل می نماید ، و او را علاّمۀ نسّاب و أخباریِ حُفَظَهْ (4)، و جامع بین وسعت روایت و حذاقت در درایت و فهم می شمارد، و می نویسد :
ص:272
کتابها و تصنیفات کسی را در زمینه هائی که أبو الفرج کتاب نوشته ، بهتر از آثار او نمی دانم ، و آنگاه دربارۀ کتاب «ألأغانی » او می نویسد: به جان خودم، این کتاب ، أرزشمند ، نامدار، پُر فایده ، پُر دانش و جامع بین جِدِّ کامل ، و هزل
خالص می باشد(1).
کتابها و آثار قلمی أبو الفرج اصفهانی را تا یکصد کتاب نام برده اند (2) که از آن جمله است :
١- الأغانی ، که معروفترین کتاب اوست ، و در ظرف پنجاه سال تألیف گردیده (3)، و صاحب بن عبّاد وقتی خبردار شد که ، سیف الدّوله ، به عنوان جایزه یکهزار دینار به أبو الفرج داده برای کتاب الأغانی ، گفت : سیف الدّوله حق أبو الفرج را رعایت نکرده ، و او مستحقّ چندین برابر این جایزه بوده ، و سپس در أوصاف کتاب سخن بسیار گفت ، و اضافه کرد که ، خزانه من مشتمل بر دویست هزار جلد کتاب بود، ولی هیچ کدام از آنها به جز این کتاب ، أنیس شبهای من و مورد اعجاب و توجّه من نمی بود (4).
2- مقاتل الطالبیّین ، که در آن، شهدای خاندان أبی طالب را ، از جعفر طیّار تا شهدائی که ، تا أواخر حکومت مقتدر عبّاسی (متوفّای 320)، به شهادت رسیده اند ، مورد ذکر قرار داده ، و شرح حال و شهادتشان را نوشته ، و در سال
ص:273
313 از نوشتن آن ، فارغ گردیده است (1).
3 - کتاب التّنزیل فی أمیرالمؤمنین علیه السلام یا طبق نوشتۀ شیخ طوسی در الفهرست ما نَزَلَ مِنَ الْقُرآنِ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام و أهْلِ بَیتِه علیهم السلام
4- کِتابٌ فیهِ کَلامُ فاطِمَةَ علیها السلام فی فَدَک (2)
5- آدابُ الغُرَباءِ مِنْ أهْلِ الْفَضْلِ وَ الأَدَبِ
أبو الفرج اصفهانی ، با این که از بنی مروان و بنی امیّه است، نه تنها گرایش به تشیّع داشته ، بلکه شخصاً شیعۀ زیدی بوده ، و خاندان او نیز شیعه یا متمایل به تشیّع بوده اند ، تا آنجا که پدر او به نام حسین و خودش به نام علی نامگذاری گردیده بوده است، و این دو نامگذاری نشانۀ بسیار روشنی ، از جوِّ گرایش شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام در شهر اصفهان می باشد ، زیرا اگر چنین گرایشی در اصفهان نمی بود ، معنی نداشت که در خاندانی اموی ، نام مقدّس أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، بر نوزدان نهاده شود .
بنابراین ، نه تنها تشیّع أبو الفرج اصفهانیِ مروانیِ اموی ( که مؤرّخین سنّی را به شگفتی آورده (3) ) ، و تألیفات او ، همانند : مَقاتِلُ الطّالِبیّینَ ، و ما نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فی أمیرِ الْمُؤمِنینَ علیه السلام و أهْلِ بَیْتِه علیهم السلام ، از نشانه های ریشه های عمیق تشیّع در اصفهان می باشد ، بلکه نام گذاری های خانوادگی ، در خاندان او ، از اسناد مهمّ عمق
ص:274
اعتقاد به امامت و أهل البیت علیهم السلام در اصفهانِ قدیم می باشد .
أبو الفرج اصفهانی با توجّه به موقعیّت علمیِ برجسته اش از یک طرف . و این که از خاندان بنی امیّه و بنی مروان است ، و با این حال نقل مناقب و فضائل خاندان رسالت نموده ، از طرفِ دیگر ، نقش مؤثّری در نشر روایات مربوط به خاندان رسالت ( أعمّ از مقامات الهی و منصب امامت و فضائل و مصائب و مظلومیّت آنها ) داشته است ، و لذا علاّمۀ مجلسی قَدْسُ سِرُة در بحار الأنوار ، در موارد بسیار زیادی ، روایات او را ( أعمّ از آنچه در « ألأغانی » یا « مقاتل الطّالبیّین » یا « ما نزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أهل بیته علیهم السلام » و ... ، نقل نموده ) ذکر فرموده ، و در بخش های گوناگون و مجلّدات آن کتاب ارزشمند و نورانی ، روایات أبی الفرج اصفهانی را در زمینۀ مسائل امامت و ولایت و فضائل أهل البیت علیهم السلام ، نقل نموده است .
نه تنها أبو الفرج اصفهانی ( علیّ بن الحسین أمویِ مروانیِ شیعی) چهره ای علمی برای تشیّع اصفهان می باشد ، بلکه در خاندان او ، جمعی عالِم و محدّث و شیعی بوده اند (1)که خاندانی علمی را تشکیل می دهند .
خاندان أبو الفرج ، گرچه مروانی بوده اند ، ولی همانند بسیاری از آگاهانِ آن زمان
ص:275
نسبت به تشیّع و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، گرایش و یا اعتقاد داشته اند (1).
افتخار ایران و اسلام و تشیّع و عالَم علم و ادب ، اسماعیل بن عبّاد بن عبّاس بن عبّاد بن أحمد بن إدریس دیلمی قزوینی طالقانی اصفهانی ، متولّد 326 و متوفّای 24 صفر 385 هجری . وی مکنّی به أبو القاسم و ملقّب به « کافی الکُفاة » ، و معروف به « صاحب » و « این عبّاد » و عمدةً ، « صاحب بن عبّاد » ، می باشد .
در تاریخ علم و ادب ایران و تشیّع، و نیز در تاریخ سیاست و وزارت کشور کهن سال ایران ، چهرۀ صاحب بن عبّاد می درخشد، و صاحبان تراجم، و مورّخین و شعراء و نویسندگان دائرة المعارف ها، هرکدام به تفصیل ، از عظمت و شخصیّت و أبعاد وجودی و برکات این بزرگمرد، سخن گفته اند ، و بسیاری از آنها ، خود را عاجز از بیان تمام کمالات و ارزشهای این افتخار عالَم علم و ادب ، دانسته اند .
وی ، أدیب کامل ، لغوی محقّق ، نحوی مدقّق ، منشی و شاعر خوش ذوش ، و لطیفه گوی و فصیح و بلیغ ، متکلّمی متبحّر ، فقیه و دین شناسی عالیقدر ، محدّثی عظیم الشّأن و نکته سنجی بی نظیر بوده ، که او را نادرۂ روزگار و أعجوبۀ زمان و افتخار دوران و شمع محفل علماء و اُدباء و سادات و صاحبان فضل ، خوانده اند .
صاحب بن عبّاد، وزیری بی نظیر برای مؤیّد الدّوله و نیز فخر الدّوله ( از آل بویه ) بوده ، و در مراتب علم و فضل ، و جود و بخشش و فصاحت و بلاغت ، و تفنّن و لطافت روح ، و حضور ذهن و آمادگیِ جواب و ... ، مورد قبول عموم صاحب نظران و اندیشمندان ، می باشد .
ص:276
ذکر فضائل صاحب بن عبّاد، نه تنها در کتابها و رساله ها، و نیز اشعار شعرای بزرگ ، فراوان دیده می شود، بلکه بسیاری از ستایشگران فضائل این بزرگمرد ، به این ستایشگری افتخار نموده ، و بر خود می بالند، و از روحِ بلند این بزرگ شخصیّت علم و دین ، پوزش می طلبند ، و به دلیل عدم قدرت بر إحصای فضائل او ، عذر تقصیر می خواهند .
محدّث و فقیه بزرگ شیعه ، و افتخار بزرگ عالَم تشیّع ، مرحوم شیخ صدوق رضوان الله علیه ، کتاب نفیس و پرأرزش « عیون أخبار الرّضا » علیه السلام را ، به نام نامیِ صاحب بن عبّاد ، تألیف نموده ، و در مقدّمۀ آن ، دو قصیدۀ زیبای صاحب بن عبّاد ، در زمینۀ إهداء سلام به حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام را ، نقل نموده ، و سپس دو حدیث از امام صادق علیه السلام ، و یک حدیث از امام رضا علیه السلام ، دربارۀ فضیلت سرودن شعر پیرامون أهل البیت علیهم السلام ، نقل نموده ، و سپس نوشته است
فَأَجْزَلَ اللهُ لِلصّاحِبِ الْجَلیلِ ، الثَّوابَ عَلی جَمیعِ أقْوالِهِ الْحَسَنَةِ ، وَ أفْعالِهِ الْجَمیلَةِ ، وَ أخْلاقِهِ الْکَریمَةِ ، وَ سیرَتِهِ الْمَرْضِیَّةِ ، وَ سُنَنِهِ الْعادِلَةِ ، وَ بَلَّغَهُ کُلَّ مَأْمُولٍ، وَ صَرَفَ عَنْهُ کُلَّ مَحْذُورٍ ، وَ أظْفَرَهُ بِکُلِّ خَیْرٍ مَطْلُوبٍ ، وَ أجارَهُ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ مَکْرُوهٍ ، بِمَن استَجاَرهُ مِنْ حُجَجِهِ الأئِمَّةِ ، بِقَوْلِه فی بَعْضِ أشْعارِه فیِهمْ :
إنَّ ابْنَ عَبّاد اسْتَجارَ بِمَنْ *** یُتْرَکُ عَنْهُ الصُّرُوفُ مَصْرُوفَه
و بقوله فی قصیدة أخری :
إنَّ ابْنَ عَبّاد اسْتَجارَ بِکُمْ *** فَکُلُّ ماخافَهُ سَیُکْفاهُ
و جَعَلَ اللهُ شُفَعائَهُ الَّذینَ أسْمائُهُمْ عَلی نَقْشِ خاتَمِه
شَفیعُ إسْماعیلَ فی الأخرة *** مُحَمَّدٌ وَ الْعِتَرةُ اُلطّاهِرَة
ص:277
وَ جَعَلَ اللهُ دَوْلَتَهُ مُتَّسِعَةَ الأیّامِ ... (1)
آری ، شیخ صدوق، آن محدّث دقیق ، و راستگویِ نامدار ، أقوال صاحب بن عبّاد را ، حَسَنه ، و أفعال او را ، جَمیلَه ، و أخلاق او را ، کَریمه ، و سیرۀ او را ، مرضیّه ، و سنّت های او را ، عادِله دانسته و او را مشمول دعاهای فراوان خود نموده ، و دلیل این همه تجلیل و دعای خیر را ، پناهنده شدن آن بزرگمرد ، به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، دانسته است .
فقیه و محدّث عظیم الشّأن، و محقّق و زاهد علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، صاحب بن عبّاد را ، أفقه فقهای شیعه ( از متقدّمین و متأخّرین ) و رئیس المحدّثین و المتکلّمین ، و علاّمه ، دانسته و نوشته است که :
هر اندازه و مرتبه ای از علم و فضل ذکر شود، و صاحب ، در مرتبۀ بالاتری از آن است(2)شخصیّت عظیم الشّأن ، و تالی تِلْوِ معصوم ، سیّد رضی الدّین بن طاووس حلّی در کشف الیقین از صاحب بن عبّاد تجلیل نموده ، و او را ستوده است(3).
و فقیه و اصولی و رجالی نامدار، صاحب روضات الجنّات ، در ضمن یک بررسی مفصّل از فضائل و مناقب و آثار و خدمات صاحب بن عبّاد ، عبارت های بزرگان تاریخ و تراجم، و شعراء و نویسندگان را ، در ستایش صاحب نقل نموده ، و با زیباترین و محقّقانه ترین مطالب و عبارات ، گوشه هائی از عظمت این نادرۂ روزگار را ، به نمایش گذارده ، و ترسیم نموده ، و در یک
ص:278
عبارت جامع و زیبا ، به نقل از ثعالبی فرموده است :
هُوَ فَوْقَ ما قالَ أوْ یَقُولُهُ الْقائِلُونَ
وَ ألْیَقُ بِأنْ لا یَسْألَ عَنْ حَقیقَةِ أمْرِهِ السّائِلُونَ
و علاّمۀ محقّق و متتبّع ، آیة الله ، سیّد محسن أمین عاملی ، در « أعیان الشّیعه » ، در ضمن یک بررسی بسیار گسترده ( از صفحۀ 231 تا 374 جلد 11، چاپ قدیم، و از صفحۀ 328 تا 376، جلد 3، چاپ جدید ، با صفحات بسیار بزرگ ، که در حدّ یک کتاب مستقل می باشد ) أبعاد عظمت این شخصیّت بزرگ جهان اسلام و تشیّع را تشریح نموده است .
و حافظ أبونعیم اصفهانی ، در شمار محدّثین اصفهان ، از صاحب بن عبّاد یاد نموده ، و نوشته است: اسماعیل بن عبّاد بن العبّاس الطّالقانی ، أبو القاسم الوزیر ، الملقّب بالصّاحب ، سمع بالعراق و الرّی و إصبهان الکثیر ... (1) و این چنین کثرت و فراوانی سماع حدیث را برای صاحب ( آن هم در عراق و ری و اصفهان ، سه مرکز بزرگ علم الحدیث ) به عنوان امتیازی بزرگ ، ذکر نموده است .
و یاقوت حموی ، در ضمن تمجید ها و بحث گسترده دربارۀ صاحب بن عبّاد ( از صفحۀ 168 تا 317، از جلد ششم معجم الاُدباء ) می نویسد :
فَسُبْحانَ مَنْ جَمَعَ الْعالَمَ فی واحِدٍ ، وَ أبْرَزَ جَمیعَ قُدْرَتِهِ فی شَخْصٍ (2) یعنی منزّه است آن خدایی که همۀ عالَم را ، در یک نفر جمع نموده ، و تمام قدرت خود را در شخص واحدی ، به نمایش در آورده است .
و صلاح الدّین صفدی ، در ضمن یک بررسی مفصّل و نقل آثار عظمت علمی
ص:279
و اخلاقی و عملیِ صاجب ، این بزرگمرد را ، نادرۀ عصر و اعجوبۀ دهر، در فضائل و مکارم دانسته ، و با نقل داستان تواضع و خضوع او در برابر حق، و یک هفته در بیت التّوبه اقامت جستن ، و از لغزشهای خود در پیشگاه خداوند طلب بخشش نمودن ، و سپس به إملاء حدیث پرداختن ، روح عبادت و خداجوئیِ او را مورد توجّه قرار داده است (1).
و سمعانی ، در کتاب « ألأنساب » آن چنان شهرت نام « صاحب » و أشعار و مجموعه های او را ، در نظم و نثر ، در همۀ آفاق و بلاد ، در سطحی وسیع و برجسته دانسته ، که از شرح مفصّل خودداری نموده ، و تنها به نقل یک جملۀ ارزشمند از کلام صاحب اکتفاء نموده ، و آن جمله این است :
مَنْ لَمْ یَکْتُب الْحَدیثَ لَمْ یَجِدْ حَلاوَةَ الإسْلامِ (2) یعنی : کسی که حدیث ننویسد ، شیرینی اسلام را ، در نیافته است . و ثعالبی ، در یتیمة الدّهر ، در یک بخش وسیع از کتاب خود ( از صفحۀ 188 تا 286، جلد سوّم ) کمالات و محاسن علمی و عملی و اجتماعی صاحب را مورد بحث قرار داده ، و در ابتدای سخن نوشته است : لَیْسَتْ تَحْضُرُنی عِبارَةٌ أرْضاها لِلإفْصاحِ عَنْ عُلُوِّ مَحَلِّهِ فِی الْعِلْم وَ الأدَبِ ، وَ جَلالَةِ شَأنِهِ فِی الْجُودِ وَ الْکَرَمِ ، وَ تَفَرُّدِهِ بِغایاتِ الْمَحاسِنِ ، وَ جَمْعِهِ أشْتاتَ الْمَفاخِرِ ، لأِنَّ هِمَّةَ قَوْلی تَنْخَفِضُ عَنْ بُلُوغِ أدْنی فَضائِلِهِ وَ مَعالیهِ ، وَ جَهْدَ وَصْفی یَقْصُرُ عَنْ أیْسَرِ فَواضِلِهِ وَ مَساعیهِ ... ، لا حَرَجَ فی مَدْحِهِ بِکُلِّ ما یُمْدَحُ بِهِ مَخْلُوقٌ ، وَ لَوْلاهُ ما قامِتْ لِلْفَضْلِ سُوقٌ . کانَتْ أیّامُهُ للْعَلَویَّةِ وَ الْعُلَماءِ وَ الأدَباءِ وَ الشُّعَراءِ ، وَ حَضْرَتُهُ مَحَطَّ رِحالِهِمْ ، وَمَوْسِمَ فُضَلائِهِمْ ، وَ
ص:280
مَتْرَعَ آمالِهِمْ ، وَ أمْوالُهُ مَصْرُوفَةً إلَیْهِمْ ، وَ صَنایِعُهُ مَقْصُورَةً عِلَیْهِمْ، فَبَلَغَ مِنَ الْبَلاغَةِ ما یُعَدُّ فِی السِّحْرِ وَ یَکادُ یَدْخُلُ فی حَدَّ الإعْجازِ ، وَ سارَ کَلامُهُ مَسیرَ الشَّمْسِ ...(1) .
و خیر الدّین زرکلی ، او را از نوادر دهر در علم و فضل و تدبیر و نیکوئی رأی شمرده ، و تألیفات او را ، جلیل و ارزشمند دانسته است (2) .
و هم چنین در هر کتاب و نوشته ای ، از قدیم و جدید ، و با مواضع فکریِ گوناگون ، و در زمینه های مختلف تاریخی ، ادبی ، اجتماعی ، اخلاقی ، کلامی و ... ، مراجعه بنمائیم ، فضائل و مکارم اخلاقی ، و آثار علمی و ادبی این نادرۀ روزگار ، جلب نظر می نماید .
اندیشۀ بلند و مقام علمیِ والا، و گستردگیِ معلومات صاحب بن عبّاد از یک طرف ، و تشویق های فراوان ، بخشش های متنوّع و گستردۀ صاحب ، به دانشمندان و اندیشمندان ، و حمایت های بی دریغ و فراوان او ، از بزرگان علم وأدب ، از طرف دیگر ، عامل بسیار مهمّی برای ترویج از علم و ادب بود ، و از این جهت ، دوران زندگی و وزارت صاحب ، از درخشان ترین أدوار علمی و ادبی تاریخ ایران عموماً ، و اصفهان ، بالخصوص می باشد .
آری ، دربار صاحب بن عبّاد ، همواره قبلۀ آمال دانشمندان ، و مجمع علماء و سادات ، و نیز أرباب کمال و أکابر دانشمندان ، و أجلاّی اُدباء و شعراء بوده ، و مرجع استفادۀ طبقات أفاضل به شمار می رفته ، و پیوسته آنها را به تألیف و تصنیف کتاب تشویق می نموده است .
ص:281
و در همین راستا ، شیخ جلیل ، حسن بن محمّد قمی ، کتاب «تاریخ قم »، و قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانی ، کتاب « تهذیب التّاریخ » ، و أحمد بن فارس رازی لغوی ، کتاب « صاحبی » را در لغت ، و ثعالبی ، « یتیمة الدّهر » را ، به نام صاحب ، تألیف نموده اند(1) و از همه مهمتر ، صدوق المحدّثین ، و شیخ مشایخ شیعه ، و رئیس فرقه ناجیه ، مرحوم شیخ صدوق قَدْسُ سِرُة ، کتاب عظیم الشّأن « عیون أخبار الرّضا علیه السلام » را به نام او تألیف کرده است .
و به همین جهت ، شعرای نامی وقت ، که به نوشتۀ « بُغْیَةُ الْوُعاة » ، به پانصد نفر می رسیده ، و صاحب دیوان بوده اند ، مدایح بسیاری در شأن و عظمت صاحب بن عبّاد سروده اند (2)
نه تنها دانشمندان و فقهاء و محدّثین و اُدباء و شعراء ، از بخشش های گسترده ، و تشویق کنندۀ صاحب بن عبّاد ، بهره می گرفتند، بلکه خوانِ کَرَمِ او برای عموم مردم گسترده بوده است . هرکس در ماه رمضان بعد از عصر وارد دربار او می شد ، بایستی پس از افطار برگردد ، و در هر شب از ماه رمضان ، هزار نفر روزه دار در سر سفرۀ إحسان او افطار می نمودند ، و خیرات و مبرّات او در ماه رمضان، معادل کارهای نیکو و صدقات او در یک سال بوده (3)، که در این زمینه داستانهای عجیب و شنیدنی ، در نوشته های گوناگون ، و کتب تاریخ و تراجم ، ثبت شده است .
ص:282
حکومت آل بویه ( که از خاندانهای شیعه ، و طرفدار و مروّج تشیّع بودند ) در دورۀ وزارت صاحب بن عبّاد ، به اوجِ نقش و تأثیر خود ، در ترویج مذهب شیعه رسید ، و مظاهر مکتب أهل البیت علیهم السلام ، و أفکار و اندیشه های اعتقادی و فرهنگیِ مذهب ، میدان رشد یافت ، تا آنجا که مذهب شیعۀ إمامیّه ، در زمان صاحب ، در شهر اصفهان به او نسبت داده می شد،
و مذهب تشیّع را ، مذهب صاحب بن عبّاد می دانستند (1).
آثار قلمی فراوانی از صاحب بن عبّاد، به جای مانده ، که از جملۀ آنهاست :
1- ألإبانة عن مذهب أهل العدل بحجج من القرآن و العقل ، 2- ألإمامة ٣- التّذکرة فی أصول ألخمسه ، 4 - أسماء الله وصفاته ، 5- ألأنوار ، 6- ألمحیط ( در لغت ، که 7 جلد است (2))، 7 - الأعیاد و فضائل ألتّیروز 8- ألإقناع ( فی العروض ) ، 9 - تفصیل أحوال السیّد عبدالعظیم الحسنی ، 10 - دیوان الرّسائل یا ألکافی فی الرّسائل (3)11 - دیوان الشّعر، 12 - القضاء و القدر ، 13 - ألسّفینه ، 14 - عنوان المعارف ( در تاریخ) .
و در مجموع، شمارۀ تألیفات صاحب بن عبّاد را تا بیش از سی أثر ، ذکر
ص:283
نمودهاند(1)، که برخی از آنها در ضمن چندین مجلّد بوده است .
گرچه محضر صاحب ، همیشه محلّ بحث و گفتگوی علمی و ادبی بوده ، و حوزۀ درسی به شمار می رفته ، ولی حوزۀ درسیِ رسمیِ صاحب ، گاهی اوقات تشکیل می شده ، که همانند آن در تاریخ کم نظیر یا بی نظیر بوده است، تا آنجا که نوشته اند:
هنگامی که صاحب برای املاء حدیث نشست ، جمعیّت فراوانی برای استماع حدیث گرد آمدند ، آن چنان که صدای یک نفر به همه نمی رسید ، و شش نفر ایستادند ، که هرکدام از آنها سخن و حدیث، را می شنید ، و با صدای بلند به دیگری می رسانید و آنهم به دیگری ، تا این که صدای حدیث به همۀ جمعیّت برسد (2) (3) .
و او در یک نوبت ، برای یکصد و بیست هزار نفر ، حدیث گفت (4)
در هنگامی که صاحب بن عبّاد ، در صدد املاء حدیث برآمد، روزی طیلسان (5) بر دوش گرفت ، و تحت الحنک أنداخت ، و با لباس علماء از خانه
ص:284
بیرون آمد ، و به علماء و محدّثین حاضر اظهار داشت : آیا سابقۀ مرا در علم میدانید ؟ همه تصدیق کردند ، آنگاه فرمود : با این که من هرچه از کودکی تاکنون خرج کرده ام ، از اموال پدر و جدّم بوده ، با این حال خالی از لغزش و تبعاتی که موجب ناخشنودی است ، نبوده ام ، بنابراین خدا را گواه می گیرم ، و شما را نیز شاهد قرار می دهم ، که توبه می نمایم به سوی خدا . و آنگاه محلّی را انتخاب نمود ، و آن را « بیت التّوبه » نام نهاد ، و یک هفته در آن اقامت جست ، و سپس نوشته ای از فقهاء دریافت نمود، دربارۀ درستیِ توبه اش ، و سپس برای املاء حدیث حاضر گردید ، و خَلق فراوانی برای سِماع حدیث ( که مقدّس ترین کوشش علمی در آن زمان بوده ) حاضر گردیدند ، وَکانَ الْمُسْتَملِی الْواحِدُ ، یَنْضافُ إلَیْهِ سِتَّهٌ ، کُلٌّ یُبَلِّغُ صاحِبَهُ ، فَکَتَبَ النّاسُ ، حَتّی الْقاضی عَبْدِ الْجَبّارِ (1).
صاحب بن عبّاد ، به خوبی می دانست که ، قداست حدیث و نقل آن، و تدریس معارف الهی و ترویج آن ، نیاز به روحی پاک و تزکیه شده دارد، و بدین جهت ، برای استفاده از کرسیِ درس حدیث ، در ابتداء ، به خودسازی و توبه و تزکیۀ روح پرداخت . « رحمة الله و رضوانه علیه »
نبوغ و جدّیت صاحب ، دو عامل اساسی برای تسلّط و تبحّر او ، در علوم گوناگون بوده است ، و لذا آثار گوناگونی از جامعیّتِ آن بزرگمرد نقل گردیده ، و دانشهای او را این چنین شمرده اند :
1- فقه ، 2- حدیث ، 3- تفسیر قرآن، 4 - کلام ( عقائد ) ، 5- لغت ، 6- نحو ،
ص:285
7- صرف ، 8- عروض ، 9- نقد أدبی ، 10 - تاریخ ، 11 - رجال 12 - طب .
صاحب بن عبّاد ، استادهای بسیاری دیده ، که از محضر آنها کسب علم نموده است ، همانند : 1- پدرش ، عبّاد بن عبّاس طالقانی ، دانشمند و محدّث و مفسّر و ادیب و نویسندۀ عالیقدر 20 - أبو الفضل بن العمید ، چهرۀ درخشان علم و ادب ، و شخصیّت برجسته ای که در فصاحت و بلاغت ، و جامعیّت در علوم عقلی و ریاضی و دینی و ادبی ، از مفاخر عالَم تشیّع و جامعۀ ایرانی می باشد، و بیشترین تحصیلات صاحب ، در نزد او بوده است(1)و بنابر یک نقل به مناسبت مصاحبت او با ابن العمید ، او را ملقّب به «صاحب» نموده اند(2).
3- أبو الحسین ، أحمد بن فارس لغوی نحوی
4- عبّاس بن محمّد نحوی ( ملقّب به عرام ) ، که این دو نفر أخیر ، از شاگردان شیخ جلیل ، أحمد بن أبی عبد الله برقی قمی ( صاحب کتاب نفیس و معروف محاسن ) بوده اند (3)
5- قاضی أحمد بن کامل بن شجره ، که از أصحاب محمّد بن جریر طبری بوده ، و در علم قرائت و أحکام و أدبیّات و شعر و تاریخ و حدیث ، رتبۀ بالائی داشته است .
در إرشاد کوپائی نقل نموده ، که عدّۀ شاگردان هیچ حوزۀ درسی ، به اندازۀ شاگردان صاحب نبوده است (4)، و در أکثر أوقات ، در محضر او بسیاری از
ص:286
أدباء و شعراء و أهل علم، از اصفهان و ری و جرجان (گرگان ) و ...، حاضر بوده اند ، همانند : 1- أبو الحسین سلامی، 2 - أبوبکر خوارزمی، 3 - أبوطالب مأمونی 4 - أبو الحسین بدیهی ، 5- أبوسعید رستمی ، 6- أبو القاسم زعفرانی ، 7- أبو العباس ضبّی، 8- أبو الحسن بن عبد العزیز گرگانی (جرجانی) ،
- أبو القاسم بن أبی العلاء 10 - أبو محمّد خازن ، 11- عبد الله بن حسن اصفهانی ( متولّی کتابخانۀ صاحب ) 12 - أبوهاشم علوی 13 - أبو الحسین جوهری، 14 - بنی المنجّم، 15 - ابن بابک ، 16 - ابن القاسانی ( کاشانی) 17- اسمعیل ، أبو الفضل همدانی، 18 - اسماعیل شاشی، 19 - أبو العلاء أسدی 20 - أبو الحسین غویری 21 - أبودلف خزرجی ، 22 - أبوحفصِ شهرزوری ، 23 - أبومعمّر اسماعیلی، 24 - أبو الفیّاض طبری ، 25 - أبوعلی، حسن بن قاسم رازی لغوی، (صاحب کتاب المبسوط در لغة )، و نیز جمع زیاد دیگری از بزرگان علم و ادب (1) .
با مطالعۀ اشعار و کلمات و تألیفات صاحب بن عبّاد ، به خوبی مشخّص می گردد که این بزرگمرد علم و دین و سیاست ، از أعماق جانش ، دوستدار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، و بیزار از دشمنان آنها بوده ، و قلب او آباد و روشن ، به « ولای آل محمّد علیهم السلام » بوده است . وی ، از علم و دانش ، اندیشه و استدلال ، فصاحت و بلاغت ، تدبیر و سیاست
حُسن سلیقه و حاضر جوابی ، نفوذ و اقتدار خود ،
ص:287
برای ترویج مکتب ولایت و امامت بهره می گرفته است .
گاهی آثار غضب و نگرانیِ روحی ، شدیداً در چهرۀ او ظاهر میگشت ، و دلیل آن، سخنی بود که برخلاف عشق درونی ، و محبّت عمیق قلبی خویش ، از مخاطب خود می شنید .
صاحب بن عبّاد ، در تألیفات خود ، و نیز اشعار بسیار زیادی که سروده ، و به نقل کامل بهائی ، شمار آنها که دربارۀ محبّت أهل البیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنان آنها سروده ، نزدیک به ده هزار شعر می باشد(1)اعتقاد قلبی و ایمان راسخ و روح مجاهدت خود را به نمایش گذارده است ، که ذیلاً نمونه هائی را نقل می نمائیم :
١- بیست و هفت قصیدۀ زیبا ، در حق أمیر المؤمنین علی علیه السلام سروده ، که هریک از آنها ، از یکی از حروف تهجّی خالی است ، فقط قصیدۀ بدون واو را موفّق نگردیده بسراید ، و نوۀ او تکمیل نموده ، و در مدح خود « صاحب » سروده است (2) .
2 - دو قصیدۀ زیبا و پر شور ، دربارۀ امام رضا علیه السلام ، و سلام به آن حضرت سروده ، که شیخ صدوق آن دو قصیده را در ابتداء کتاب عیون أخبار الرّضا علیه السلام آورده است، و از جملۀ أشعار آن دو قصیده است :
أبلِغ سَلامی زاکِیاً***بِطُوسِ مَولایَ الرِّضا
سِبطَ النَّبیِّ المُصطَفی***وَابنَ الوَصیَّ المُتَضی
ص:288
قُل لَهُ مِن مُخلِصٍ***یَرَی اَلوَلا مُفتَرَضاً
فِی الصَّدرِ لَفحُ حِرقَةٍ***تَترُکُ قَلبی حَرَضاً
*****
یا سائِراً زائِراً إلی طُوسٍ***مَشهَدِ طُهرٍ وَ أرضِ تَقدیسٍ
أبلِغ سَلامی الرِّضا وَ حُطَّ عَلی***أکرَمِ رَمسٍ لِخَیرِ مَرمُوسٍ
وَاللهِ وَاللهِ ،حَلفَةُ صَدَرَت***عَن مُخلِصٍ فِی اَلوَلاءِ مَغمُوسٍ
*****
صَدَعتُ بِالحَقَّ فی وَلأئِکُم***وَالحَقَّ مُذکانَ غَیرُ مَنحُوسٍ
3-ودرضمن سرودهای دیگرمی گوید :
کانَ النَّبِیُّ مَدینَةَ العِلمِ الَّتی***حَوَتِ الکَمالَ وَکُنتَ أفضَلَ بابٍ
رُدَّت عَلَیکَ الشَّمسُ وَ هِیَ فَضیلَةً***ظَهَرَت فَلَم تُستَربِلَف نِقابٍ
لَم أحکَ إلاّ مارَوَتهُ نَواصِبُ***عادَتکَ وَهِیَ مُباحةُ الأسبابِ
4- و در جای دیگر می سراید :
بِحُبَّ عَلًّ تَزُولُ الشُّوک***وتَزکُو النُّفُوسُ وَ تَصفُو البِخار
ص:289
فَمَهما رَأیتَ مُحِبّاً لَهُ***فَثَمَّ الذَّکاءُ وَ ثَمَّ الفِخار
ومَهما رَأیتَ عَدُوّاً لَهُ***فَفی أصلِهِ نَسَبٌ مُستَعار
فَلاتَعذُلُوهُ عَلی فِعلِهِ***فحیطانُ دار أبیهِ قِصار
5- ونیز در زمینۀ ولایت حضرت علی علیه السلام و طرد دیگران می گوید :
یا أمیرالمُؤمِنینَ المُرتَضی***إنَّ قَلبی عِندَکُم قَد وُقِفا
کُلَّما جَدَّدتُ مَدحی فیکُمُ***قالَ ذُو النَّصبِ نَسیتَ السَّلَفا
مَن کَمَولایَ عَلیًّ مُفتِیاً***خَضَعَ الکُلُّ لَهُ وَ اعتَرَفا
6-ودر زمینۀ عدل و إمامت می گوید:
لُوشُقَّ قَلبی یُرئ وَسَطَهُ***سَطرانِ قَد خُطّا بِلاکاتِبٍ
العَدلُ وَ التَّوحیدُ فی جانِبٍ***وَحُبُّ أهلِ البَیتِ فی جانِبٍ
7-ودر جای دیگر می گوید:
شَفیعُ إسماعیلَ فِی الأخِرَة*** مُحَمَّدٌ وَالعِترَةُ الطّاهِرَة
8-ونیز در محبّت امام علی علیه السلام میگوید :
حُبُّ عَلیَّ بنِ أبی طالِبٍ*** هُوَالَّذی یَهدی إلَی الجَنَّةِ
إن کانَ تَفضیلی لَهُ بِدعَةً***فَلَعنَةُ اللهِ عَلَی السُّنَّةِ
9-و درمرثیۀ سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام سروده:
عَینُ جُودی عَلَی الشهید القَتیلِ***وَ آترُکِی الخَدَّ کَالمَحیلِ المَهیلِ
ص:290
لَیتَ رُوحی ذابَت دُمُوعاً فَأبکی***لِلَّذی نالَکُم مِنَ التَّذیلِ
فَوَلأئی لَکُم عُتادی وَ زادې***َیومَ القاکُمُ عَلی سَلسَبیلِ
لِیَ فیکُم مَدائِحٌ وَ مَراثی***حُفِظَت حِفظَ مُحکَمِ التَّنزیلِ
10-و در تبرّی از دشمنان أهل البیت علیهم السلام می گوید:
قَد تَبَرَّأتُ مِنَ الجِب***تَینِ تَیمٍ وَعَدیِّ
ومِنَ الشُّحَّ العُتُلَّ ال***مُستَخِفِّ الأَمَویِّ
أنَا لا أعرِفُ حَقّاً***غَیرَ لَیثٍ بِالغَریِّ
وثَماناً بَعدَ شِبلَی***هِ وَ مَحجُوبٍ خَفِیٍّ
و در یک کلام ، سروده های صاحب ، در زمینۀ مدح و منقبت و مرثیۀ أهل البیت علیهم السلام ، مخصوصاً فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، و مصائب سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام ، در حدّ گسترده و همراه با صراحت و قاطعیّت میباشد .
به أعیان الشّیعه ، هدیّة العباد ، روضات الجنّات ، بحار الأنوار جلد امام حسین علیه السلام ، ریحانة الأدب ، مناقب ابن شهر آشوب ، و بسیاری از کتب أدبی و تاریخی و تراجم ، مراجعه شود .
و نقش دو نگین انگشتری صاحب را ، پایان بخش این قسمت قرار می دهیم
عَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ***وَ بِالخَمسِ تَوَسَّلتُ
ص:291
شَفیُع إسماعیل فِی الآخِرَة***مُحَمَّد وَ العِترَةُ الطّاهِرَة
کتابخانۀ عظیم و مفصّل صاحب ، در حدّی از عظمت و گستردگی بوده ، که مجلّدات آن را با رقم دویست و شش هزار (1) و به نقلی دیگر ، دویست و هفتاد هزار(2) تعیین نموده اند . در یک سفر ، کتابهای او را چهار صد شتر حمل می نمودند(3) و صاحب بن عبّاد ، در جواب نوح بن منصور سامانی ( از سلسلۀ سامانیان ) که او را برای پست وزارت دعوت نموده بود ، همین عذر را آورد، که فقط برای جابجائی کتابهای من 400 شتر لازم می باشد ، و بدین بهانه تقاضای او را رد نمود(4) و تنها برای حمل کتابهای صاحب در زمینۀ لغت ، شصت شتر لازم بوده(5) و به نقلی دیگر ، تنها برای جابه جائی کتابهای ادبی او ، به سی شتر احتیاج بوده است (6).
از أبو الحسن بیهقی نقل شده که گفت ، من در کتابخانۀ صاحب رفتم ، بعد از آن که سلطان محمود بن سبکتکین ، به بهانۀ آنکه کتب روافض در آن بسیار
ص:292
است، آن را آتش زده بود ، در آن وقت ، دفتر آن را یافتم دَهْ مجلّد بود (1).
صاحب بن عبّاد ، در شب جمعۀ 24 صفر 385، در شهر رِیْ از دنیا رفت ، و به مناسبت وفات آن بزرگمرد ، در شهر تعطیل عمومی انجام گردید ، و همۀ مردم ، در محلّ قصر او حاضر شدند ، و در هنگام خروج جنازه ، به یک باره ، ضجّه و ناله سر دادند ، و به سر و صورت زدند ، و لباسهایشان را پاره کردند ، و فخر الدّولۀ دیلمی و درباریان او ، همه با لباس عزا حاضر شدند ، و چندین روز به مراسم عزاداری پرداختند .
جنازۀ صاحب ، به اصفهان منتقل گردید ، و به محلّ دفن او ، محلّۀ دَریه ( محلّۀ طوقچی فعلی ) آورده شد، و با احترام فراوان و بی نظیر ، مدفون گردید ، و بقعه ای برای آن بزرگمرد بنا نمودند که زیارتگاه مؤمنین گردید .
در طول تاریخ ، بقعه و مزار صاحب بن عبّاد ، معمور و مورد توجّه بوده ، تا آنجا که ابن خلّکان متوفّای 681، در وفیات الأعیان می نویسد:
وَ دُفِنَ فی قُبَّةٍ بِمَحَلَّةٍ تُعْرَفُ بِباب دَزیه ، وَ هِیَ عامِرَةٌ إلَی الأنِ ، وَ أوْلادُ بِتْتِه یَتَعاهَدُونَها بِالتَّبْییضِ (2). چنانچه ملاحظه می نمائید ، می نویسد: که قبّۀ صاحب بن عبّاد، تا این زمان ( در زمان حیات ابن خلّکان ، در نیمۀ قرن هفتم ) آباد و معمور می باشد ، و ذریّۀ او از نسل دخترش ، به آن رسیدگی نموده ، و سفیدکاری می نمایند .
ص:293
بقعۀ صاحب ، در زمان مرجع و فقیه بزرگوار ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ، متوفّای 1261، ترمیم و تعمیر گشته (1)و در دورۀ أخیر ( أوائل قرن پانزدهم هجری قمری ) مجدّداً تعمیراتی یافته ، و ضریح مجلّلی از طلا و نقره برای قبر مطهّر صاحب ساخته اند ، و أطراف مقبره را تخریب نموده ، و فضای گسترده ای برای اطراف مرقد این بزرگمرد ایجاد نموده اند .
در حال حاضر ، گنبد کاشی کاری شده ، و مقبرۀ صاحب ، جلب توجّه می نماید ، و همیشه مورد توجّه زائرین ( أعمّ از علماء و عموم مردم متدیّن ) بوده و می باشد . مرحوم آیة الله حاج شیخ عبّاسعلی أدیب ( نویسندۀ کتاب هدیّة العباد، در شرح حال صاحب بن عبّاد ) در کنار مرقد مطهّر صاحب ، ( در داخل بقعه ) مدفون گردیده اند .
پس از فوت صاحب بن عبّاد، جمع زیادی از شعراء و بزرگان علم و ادب ، به مرثیه سرائی پرداختند ، همانند :
أبوسعید رستمی ، و أبو العبّاس ضبّی ، و أبو الحسن ، علیّ بن الحسین حسنی و أبو الحسن همدانی ( وصیّ صاحب بن عبّاد ) و از همه بالاتر، افتخار عالَم تشیّع و علم و ادب ، سیّد رضی ( جمع آوری کنندۀ نهج البلاغه ) که اشعاری بسیار زیبا و بلند ، و پرشور و سوز ، در مرثیۀ صاحب ، سروده است ، و علاّمۀ
ص:294
أمین در أعیان الشّیعه ، أشعار سیّد رضی را که یکصد و دوازده بیت می باشد ، نقل نموده (1)و این اشعار در برگیرندۀ فضائل و کمالات صاحب از یک طرف ، و اظهار حزن و اندوه فراوان ، برای فقدان او ، از طرفِ دیگر می باشد، و با توجّه به شخصیّت والایِ علمی و معنویِ سیّد رضی ، ( که از برجستگان و مفاخر علمی و ادبی ، و از سادات و ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد ) أهمیّت این مرثیه سرائی و درستیِ محتوی و مضامینِ آن ، روشن می گردد .
صاحب روضات الجنّات ، دربارۀ این مرثیۀ سیّد رضی می فرماید : وَقَدْ رَثاهُ سَیِّدُنَا الرَّضِیُّ، بِقَصیدَةٍ غَرّاءٍ لَمْ یَسْمَعْ بِمِثْلِها اُذُنُ الزَّمانِ ...
تَعْدِلُ کُلُّ بَیْتٍ مِنْها بُیُوتاً مِنْ یاقُوتٍ (2) . یعنی : سیّد رضی برای صاحب مرثیه ای سروده ، به صورت قصیده ای غرّاء، که گوش زمان همانندش را نشنیده ... و هر شعری از آن قصیده ، معادل خانه هائی از یاقوت ، أرزش دارد .
أبو القاسم بن أبی العلاء اصفهانی می گوید: در عالَم خواب دیدم که ، گوینده ای ندا می دهد ، چرا برای صاحب بن عبّاد مرثیه نگفته ای ؟ گفتم : ابهّت و زیادیِ نیکوئی های صاحب ، مرا از این کار باز داشته ، و نمی دانم از کجا شروع کنم ، گفت آنچه را می گویم اجازه کن ، گفتم : بگو،
پس او گفت : ثَوَی الْجُودُ وَ الْکافی مَعاً فْی حَفیرَةٍ
پس من گفتم :
وَ یَأنَسُ کُلٌّ مِنْهُما بِأخیه
ص:295
پس او گفت : هُما أصْطَحَبا حَیَّیْنِ ثُمَّ تَعانَقا
پس من گفتم :
ضَجیعَیْنِ فی لَحْدٍ بِیابِ دَریه
پس او گفت : إذَا ارْتَحَل الثّاوُونَ عَنْ مُسْتَقَرِّهِمْ
پس من گفتم :
أقاما إلی یَوْمِ القیامة فیه و به این شکل ، مرثیه ای ارزشمند و پر سوز ، با تأییدی غیبی ، در رثای صاحب بن عباد ، سروده شد . و در اینجا سخن را به پایان می بریم ، در حالی که از فضائل و کمالات این بزرگمرد علم و دین ، و آبروی تشیع و اصفهان ، فقط به مقدار ناچیزی نوشته ایم(1).
نویسنده أدیب و شاعر عظیم الشأن ، أبو العباس ، أحمد بن ابراهیم ضبی ، ملقب به « ألرئیس » و « ألکافی الأوحد »، متوقای 399 هجری(2). وی پس از صاحب ، اسماعیل بن عباد، وزیر فخر الدوله دیلمی بوده، و خود ، شخصیتی برجسته در علم و ادب و فکر و اندیشه ، به شمار می رود ، و از مفاخر أدبی، و از وزراء شایسته تاریخ ایران و اصفهان ، محسوب گردیده است .
ص:296
او مردی کریم و علم دوست و أدیب پرور ، و دارای آثار خیریّه بوده ، و خدمات ارزنده ای داشته است .
أبو العباس ضبّی ، در مسجد جامع عتیق ، کتابخانه ای با حجرات متعدّد ، و خزینه ای برای نگهداری کتب ، که مشتمل بر علوم و فنون بوده ، تأسیس نموده ، که فهرست آن کتابخانه ، سه مجلّد بزرگ بوده است ، و کتابهائی در زمینۀ أسرار تفاسیر و غرائب أحادیث ، و هم چنین تألیفاتی در نحو و لغت و تصریف و أشعار و أخبار گذشتگان، و نیز برگزیده ای از سنن أنبیاء و خلفاء و سیرههای ملوک و امراء ، و هم چنین مجموعه هائی در مسائل منطقی و ریاضی و طبیعی و الهی ، و سایر نیازمندی های طالبین علم و فضل ، در آن گنجینۀ علمی گرد آمده بوده است(1).
وی ، از شعراء و ادباء بزرگی است که علناً و به نحو آشکار ، در دفاع از أهل البیت علیهم السلام ( وبالأخص امام علی علیه السلام و داستان غدیر ) شعر می سروده است (2) . علاّمه امینی در الغدیر ، أشعار زیر را از سروده های أبو العبّاس ضبّی، دربارۀ حدیث غدیر نقل فرموده است (3)
لِعَلِیٌ الطُّهرِ الشَّهیرِ***مَجدٌ أنافَ عَلی ثَبیر
صنوٌ النَّبیٌ مُحَمَّدٍ***وَوَصیُّهُ یَومَ الغَدیر
وحَلیلُ فاطِمَةَ وَ وا***لِدُ شَبَّرٍ وَ أبُوشُبَیر
و هم چنین ، شخصیّت برجستۀ سیاسی و اجتماعی و علمی و ادبی
ص:297
أبو العبّاس ضبّی ، مورد تجلیل و تمجید صاحبان تراجم، و مورّخین بزرگ و شعراء نامدار ، ( همانند مهیار دیلمی ) قرار گرفته ، و او را با بهترین عبارات ، مورد ستایش قرار داده اند ، مثلاً : ثعالبی ، او را شعله ای از آتش وجود صاحب بن عبّاد، و نهری از دریای هستی او ، و خلیفه و نائب مناب او در زندگی ، و قائم مقام او پس از وفاتش ، به شمار آورده ، و او را تربیت یافتۀ صاحب ، از دوران کودکی ، و مؤدّب به آداب او و نزدیکترین ندیم و همراه ، و برجسته ترین مصاحب و دلخواه او ، دانسته است (1).
و یاقوت حموی، در حدود بیست صفحۀ از معجم الأدباء را به او اختصصاص داده ، و بلاغت دوران را بعد از صاحب بن عبّاد و أبو اسحاق صابی، وابسته به او شمرده ، که پس از مرگ او ، رو به سستی و فروریزی می رفته است(2) .
و علاّمۀ سیّد محسن امین ، در یک بررسی جالب ، عظمت ها و آثار او را بر شمرده ، و سروده هائی را از شعراء بزرگ در مدح و مرثیۀ او نقل نموده است (3)
جنازۀ أبو العباس ضبّی را ( طبق وصیّت او ) به کربلا منتقل نمودند ، و خواستند که قبری را که شریف أبو أحمد ( پدر سیّد مرتضی و سیّد رضیّ) برای خود تهیّه کرده بوده ، در برابر 500 دینار ، در اختیار او بگذارد، ولی شریف أبو أحمد گفت : کسی که به جوار جدّم پناهنده شود ، همکاری می کنم و پولی هم دریافت نمی نمایم ، و سپس أبو أحمد و سایر شرفاء و فقهاء (که
ص:298
پنجاه نفر بودند ) حاضر شده ، و بر جنازۀ او نماز خواندند، و او را به حرم حسینی رسانده و دفن نمودند (1).
أبوعلی ، أحمد بن محمّد یعقوب بن مسکویه ، رازیِ اصفهانی ، متوفّای 421 وی از چهره های درخشان علمی و اجتماعی در قرن پنجم ، و از مفاخر شیعه و اصفهان می باشد ، و مورد تجلیل مورّخین و صاحبان تراجم قرار گرفته است
برخی، عنوان مسکویه را ، لقب خود او دانسته ، و أحمد مسکویه خوانده اند و برخی دیگر عنوان مسکویه را مربوط به جدّ او دانسته و او را با عنوان ابن مسکویه ، یاد نموده اند .
او در اصل ، أهل ری است ، ولی در اصفهان سکونت داشته ، و از دنیا رفته ، و در محلّه دروازۀ حسن آباد ( حدود إمامزاده باقر علیه السلام در محلّۀ خواجو)، مدفون گردیده است(3).
ابن مسکویه ، در أوائل زندگی ، مصاحبِ وزیر أبو محمّد مُهَلِّبی ، و سپس ندیم مخصوص عضدالدّولۀ دیلمی ، و مدّتی خازن کتابخانۀ ابن العمید ، و از نزدیکان او بوده است ، و به خاطر خزانه داری برای عضدالدّوله و نیز خزانه داری کتابهای ابن العمید ، او را « خازن » خوانده اند .
ص:299
ابن مسکویه ، در علم و دانش به جائی رسیده ، که او را حکیم الهی و معلّم ثالث لقب داده اند (1) و هر کدام از بزرگان و صاحبان تراجم، با عباراتی پر محتوا ، به تجلیل از او پرداخته اند ، مثلاً : صاحب أعیان الشّیعه ، می نویسد :
هُوَ الْعالِمُ الْحَکیمُ، الْفَیْلَسُوفُ الْمَشْهُورُ ، الرَّیاضِیُّ الْمُهَنِدسُ ، الْمُتَکَلِّمُ اللُّغَویُّ ، الْمُوَرِّخُ الأخْلاقیُّ ، الشّاعِرُ الأدیبُ ، الکْاتِبُ النّافِذُ الْفَهْمِ ، الْکَثیرُ الإطِّلاعِ عَلی کُتُبِ الأقْدَمینَ وَ لُغاتِهِمُ الْمَتْرُکَةِ ، صاحِبُ التَّصانیفِ الْکَثیرَةِ فِی الْفُنُونِ الْعَقْلِیَّةِ ، وَ لأسِیِّمَا الْحِکْمَةِ النَّظَریَّةِ وَ الْعَمَلِیَّةِ ...
و در قسمت دیگری به نقل از عیون الأنباء ، می نویسد : مِسْکَوَیْه ، فاضِلٌ فِی الْعُلُومِ الْحِکَمِیَّةِ ، مُتَمَیِّزٌ فیها ، خَبیرٌ بِصِناعَةِ الطِّبِّ ، جَیِّدٌ فی اُصُولِها وَ فُرُوعِها...(2) .
و فقیه و محقّق نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، او را با عنوان : ( ألحکیم الماهر ، و آلأستاد الکابر ) توصیف نموده ، و می نویسد : کانَ مِنْ أعْیانِ الْعُلَماءِ ، وَ أرْکانِ الْحُکَماءِ ، صاحِبُ الْمَراتِبِ الْجَلیلَةِ ، وَ الدَّرَجاتِ الرَّفیعَةِ ، وَ الأخْلاقِ الْحَمیدَةِ و الأقْوالِ السَّدیدَةِ ...، وصَنَّفَ فی عُلُومِ الأوائِلِ کَثیراً .... (3).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، دربارۀ او می نویسد:
باری ابن مسکویه ، از أعیان فلاسفه و حکماء ، و مشاهیر أطبّای اسلامی أوائل قرن پنجم هجرت می باشد ، که با ابوریحان بیرونی و ابن سینا و نظائر ایشان معاصر بوده ، و علاوه بر مهارتِ بی نهایت ، که در هر دو قسمت علمی و عملی طب داشته ، در لغت و منطق و ادبیّات و فنون شعر و کتابت و ریاضیات
ص:300
و أقسام فلسفه و حکمت نظری و عملی، متبحّر و کثیر الإطّلاع ، و در کتب سلف و لغات متروکۀ ایشان ، محیط بوده است(1).
و نابغۀ دوران، و اعجوبۀ روزگار ، خواجه نصیر الدّین طوسی ، در دیباچۀ کتاب أخلاق ناصری ، در ستایش کتاب طهارة الأعراق ابن مسکویه می گوید :
بِنَفسی کِتابٌ خازَ کُلَّ فَضیلَةٍ*** وَصارَ لِتَکمیلِ البَریَّةِ ضامِناً
مُؤَلَّفُهُ قَد أبرَزَ الحَقَّ خالِصاً***بِتَألیفِه مِن بَعدِ ماکانَ کامِناً
وَوَسَّمَهُ بِإسمِ الطَّهارَةِ قاضِیاً***بِه حَقَّ مَعناهُ وَ لَم یَکُ مائِناً
لَقَد بَذَلَ المَجهُودَ للهِ دَرُّهُ***فَما کانَ فی نُصحِ الخَلائِقِ خائِناً
و هم چنین ، بزرگانی همچون : یاقوت حموی در معجم الاُدباء ، و ثعالبی در تتمّة الیتیمه ، و قاضی نور الله تستری در مجالس المؤمنین ، و میرداماد در رواشح، و میرزا عبدالله أفندی در ریاض العلماء ، و حاج آقا بزرگ طهرانی در
طبقات ( ألنّابس فی القرن الخامس )، و محدّث قمی در الکُنی و الألقاب ، و دهخدا در لغتنامه ، و دکتر محمّد معین در فرهنگ معین ، و دهها مورّخ و نویسندۀ دیگر، از این بزرگمرد تجلیل نموده اند .
شخصیّت برجسته و ممتازی همانند میرداماد، هرگاه از نزدیکی قبر او می گذشت، می ایستاد و فاتحه می خواند (2) و می فرمود:
این مرد ، در درجۀ عالی از معرفت نسبت به حقّ أهل البیت علیه السلام بوده ، و معتقد به وجوب اطاعت از آنها و لزوم محبّت آنها بوده است (3)
ص:301
أبو الفرج اصفهانی ، ادیب و دانشمند محقّق و نامدار ، از شاگردان و تربیت یافتگان او بوده است (1).
اعتبار ویژه ای که ابن مسکویه در فلسفۀ اسلامی دارد، از این جهت می باشد که وی نخستین کتاب مدوّن أخلاقی را نوشته ، که حاوی أقوال گذشتگان ، و سرمشق نگارش در علم اخلاق برای آیندگان بوده است(2).
تألیفات ابن مسکویه را از نظر تعداد ، متجاوز از بیست و هشت مجلّد دانسته اند (3) و از نظر اهمیّت علمی تا آنجا بوده ، که امیر صدر الدّین شیرازی ، بسیاری از مؤلّفات این دانشمند را نزد خود داشته ، و از دسترس و چشم دوستان و اصحاب خود مخفی می نموده ، به خاطر أسرار فراوانی که در آن
جمع گردیده است (4) .
کتابهای او بدین قرار است :
1- طَهارة الأعْراق فی تکمیل النّفس و تهذیبها 2 - تَجارِب الاُمَم و تَعاقُب الهِمَم ( در چندین مجلّد ) 3 - تَفصیل النَّشأتَین و تَحصیل السّعادتَین ، 4 - أحوال الحکماء المتقدّمین و صفات الأنبیاء السّالفین و أحوالهم ، 5- آداب العرب و الفرس و الهند
ص:302
( در أخلاق )، 6 - الأشریه و ما یتعلّق بها من الأحکام الطّبیّه ، 7 - أقسام الحکمة و الرّیاضی ، 8- أدب الدّنیا و الدّین ، 9- أنس اَلخواطر ، 10 - ترتیب السّعادات ، 11 - التّعلیق ( فی المنطق )، 12 - جاویدان خرد ، 13 - حقائق النّفوس ، 14 - السّیاسة للمُلْک ، 15 - ألطّبیخ ، 16 - الفوز الأکبر ، 17 - الفوز الأصغر ، 18 - فوز السّعاده ، 19 - مختار الأشعار ، 20 - ندیم الفرید ، 21 - نزهت نامۀ علائی ، 22 - نور السّعاده ، 23 - کتاب السّیر .
فیلسوف یگانه ، و طبیب نامدار ، و لغویِ بزرگ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، و مسلّط بر دانشهای رسمی و واضح ، و علوم غریبه ، حسین بن عبد الله بن سینا ، مکنّی به أبوعلی و ابن سینا ، و ملقّب به شرف الملک ، و معروف به شیخ الرّئیس ، و بوعلی سینا ، و متولّد 370 و متوفّای 428 (1).
بوعلی سینا ، از بزرگترین و معروفترین کسانی است که از نظر حِدَّت ذهن و ذکاوت ، در حدّ کمال بوده اند ، و از نظر مو شکافی و قدرت اندیشه و نیروی حافظه ، از عجائب روزگار می باشد ، و از نظر جسمانی نیز ، مردی قویّ و نیرومند و زیباروی و ظریف بوده است(2) .
هر کتابی که به دستش می آمده ، قسمت های مشکل آن را می دیده ، که قدرت علمی و تسلّط نویسندۀ او را بر مطالب آن علم و فن به دست آورد (3).
ص:303
فقیه شافعی ، در کتاب ملل و نحل ، دربارۀ بوعلی سینا گفته : هیچ کدام ، از فلاسفۀ اسلامی ، به جایگاه أبونصر فارابی و أبوعلی سینا ، نرسیده اند ، و أبوعلی ، در این زمینه أعلم و أقوم است(1).
أهل حکمت نظری و أطبّاء ، پس از ارسطو و أفلاطون ، از هیچ کس به اندازۀ بوعلی سینا و آثار او ، بهره نبرده اند و به همین جهت ، او را شیخ الرّئیس لقب داده اند ، و او را استاد حکمای اسلامی خوانده اند(2).
بوعلی سینا ، در زمان اندک به مرتبه ای از علم رسید ، که هیچ کس قبل از او در چنین زمانی به این مرتبۀ علمی نرسیده بود .
علاّمۀ أمین ، در أعیان الشّیعه ، در ضمن یک شرح حال بسیار مفصّل و طولانی ، دربارۀ عظمت علمی ، افکار و اندیشه ها، تألیفات و آثار بوعلی سینا ، چنین اظهار نظر نموده است : هُوَ فَیْلَسُوفُ الإسْلامِ ، نَبَغَ فِی الطِّبِّ وَ الْفَلْسَفَةِ وَ الْحِکْمَةِ الْعَقْلِیَّةِ ، وَ أتْقَنَ الْفِقْهَ وَ اللُّغَةَ وَ الأدَبَ وَ الشِّعْرَ وَ الْحِسابَ ، وَ أوتِیَ مِنْ قُوَّةِ الْحِفْظِ وَحِدَّةَ ألذِّهْنِ وَ ألصَّبْرَ عَلَی الجِدِّ وَ الإجْتِهادِ ، وَ قُوَّةِ الْعَزْمِ فی ذلِکَ ، ما کادَ یَکُونُ خارِقاً لِلْعاداتِ ، وَ فاقَ مَنْ سَبَقَهُ وَ أعْجَزَ مَنْ لَحِقَهُ وَ ... (3).
یعنی: او فیلسوف اسلام است ، که در طبّ و فلسفه و حکمت عقلی، به مرتبۀ نبوغ رسیده ، و فقه و لغت و شعر و ادب و حساب را ، با کمال محکم کاری و درستی به دست آورده، و در قوّت حافظه و تیزهوشی و تندیِ ذهن و صبر بر جدّیت و تلاش در راه علم و اندیشه ، به مرتبه ای رسیده ، که نزدیک است
ص:304
خارق عادت شمرده شود ( و معجزه به شمار آید ) . او بر گذشتگان سبقت گرفت ، و آیندگان را ، از رسیدن به حدّ خود ، ناتوان ساخت ...
سپس ادامه می دهد و می فرماید :
برای اثبات مطالب فوق ، کافی است توجّه کنی که او ، 57 یا 58 سال زندگی نمود، و در این مدّت ، بیش از یکصد جلد کتاب نوشت ، که یکی از آنها کتاب (قانون ) در طب می باشد، که در 16 سالگی نوشته ، و تا همین اواخر در اروپا ( در دانشگاهها ) تدریس می شد ، و به زبان لاتین ترجمه گردیده است .
و هم چنین او 9 کتاب بزرگ ، که بعضی بسیار بزرگ بود ، در مدّت یکسال و نیم حفظ نمود ، در رشته های لغت و نحو و صرف و شعر و ادب و غیر اینها ، در حالیکه زیر 10 سال سن داشت ، و به قرائت فقه پرداخت ، در حالی که هنوز به 12 سالگی نرسیده بود ، و در دوازده سالگی ، در شهر بخارا فتوی می داد ... .
یکسال و نیم می گذشت ، و در آن مدّت ، حتّی یک شب نخوابیده بود ... وقتی به سنّ بیست سالگی رسید ، هیچ علمی نبود که دارا نباشد ... ، و عدّه ای از تصنیفات او که تلف شده بود، دوباره از حفظ نوشت ، و تألیف مجدّد نمود(1) .
بیش از یکصد کتاب و رساله از آثار این بزرگمرد ضبط نموده اند(2)، در حالی که بعضی از آنها ، همانند : « ألإشارات و التّشبیهات » و « ألشّفاء » و « القانون فی الطّب » جهان علم را به شگفتی آورده، و در برگیرندۀ نکته ها و دقائقی است ، که در سایر تألیفات علماء فلسفه و طب ، یافت نمی شود ، و لذا بسیاری از نوابغ
ص:305
روزگار ، همانند : خواجه نصیرالدّین طوسی ، علاّمۀ حلّی ، ملاّ صدرای شیرازی ، امام فخر رازی و ...، به شرح کتابهای او پرداخته اند .
بعضی از آثار ابن سینا ، بسیار مفصّل و در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ،
همانند : کتاب « ألحاصل و المحصول » که بیست جلد بوده (1) و « ألإنصاف و الإتصّاف » که آن هم بیست جلد بوده (2) و «لسان العرب » ( در علم لغت ) که در اصفهان تألیف نموده ، و در 10 مجلّد بوده است (3).
أبوعلی سینا ، در إلهیّات شفا می نویسد : إنَّ الاسْتِخْلافَ بِالنَّصِّ أصْوَبُ
فَإنَّ ذلِکَ یُؤَدّی إلَی التَّشَعُّبِ وَ التَّشاغُبِ وَ الإخْتِلافِ (4) یعنی خلیفه قرار دادن ( و تعیین جانشین برای رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ) به وسیلۀ نص ( و تصریح و تعیین از جانب خداوند) أصوب و شایسته تر است، زیرا منجر به دسته بندی و منازعه و اختلاف نمی شود .
در این عبارت ، به نحو روشن ، تشیّع او معلوم می گردد . برخی را عقیده بر این است که او مذهب اسماعیلیّه دارد(5)ولی برخی را عقیده بر این است که شیعۀ اثنی عشری است ، چنانچه شیخ علیّ بن شیخ فضل الله گیلانی فومنی زاهدی، در کتاب خود، که در سال 1062 نوشته ، به این نام :
ص:306
فی إثْباتِ أنَّ الشَّیْخَ الرَّئیسَ مِنَ الْمُسْلِمینَ
وَ مِنْ أکابِرِ عُلَماءِ الإمامِیَّةِ الإثْنی عَشَرِیَّةِ
همین معنی را پذیرفته است(1)، و هم چنین مرحوم آقا ضیاء الدّین درّی ، در مقدّمۀ مبسوطی که بر کتاب الفوائد الدّرّیه ، در ترجمۀ رسالۀ ( سرّ القدَر و الحکمة العرشیّه ) نوشته ، همین نظریّه را پذیرفته و اثبات نموده است (2).
هر مطلبی که در آن در می مانْد ، وضو میگرفت و به مسجد میرفت ، و با خشوع تمام دو رکعت نماز می خواند، و به دعا و استغاثه مشغول می گردید ، تا آنکه اشکال و شبهۀ علمی او ، برطرف می شد(3). بوعلی سینا می گوید : از شناختن علم مابعد الطّبیعه مأیوس بودم ، تا این که کتابی را از فارابی یافتم، پس آشنا شدم با آنچه مأیوس از آن بودم ، و چندین بار سجدۂ شکر برای خدا کردم ، و به اندازۀ توان ، صدقه دادم(4). و در هنگامی که مرگ او نزدیک شده بود ، غسل توبه نمود ، و صدقه بسیار داد ، و ردّ مظالم عباد نمود، و ملازم تلاوت قرآن گردید ، و در هر سه روز یک ختم قرآن می خواند(5).
شیخ الرّئیس ، أبوعلی سینا ، در ضمن أشعار فراوان عربی و فارسی که
ص:307
سروده ، أشعاری دارد بدین قرار(1)
بر صفحۀ چهره ها خط لم یزلی***معکوس نوشته است نام دو علی
یک لام و در عین با دو یای معکوس***از حاجب و عین و أنف ، با خطّ جلیّ
*****
تا بادۂ عشق در قدح ریخته اند***و اندر پی عشق عاشق أنگیخته اند
در جان و روان بوعلی ، مهر علی**چون شیر و شکر بهم در آمیخته اند
شخصیّت علمی و اجتماعی و عظمت أفکار و آثار بوعلی سینا ، آن چنان است که در عموم کتب تراجم و تاریخ و دائرة المعارف ها، أعمّ از اسلامی و غیر اسلامی ، شیعی و غیر شیعی ، مورد توجّه شدید قرار گرفته ، و در هر کدام از آنها ، صفحات بسیاری اختصاص به آن بزرگمرد یافته است ، و هیچ نویسنده ای تألیف خود را از ذکر خصائص و ارزشهای عجیب این ابرمرد تاریخ، خالی قرار نداده است .
و علاوه بر اینها ، کتابها و رساله هائی نیز ، به نحو مستقل ، یا به عنوان مقدّمۀ بر یکی از کتابهای ابن سینا ، در بارۀ عظمت و آثار آن بزرگمرد ، نوشته و منتشر گردیده است .
ص:308
گرچه أبوعلی سینا ، أصلاً أهل بلخ و بخارا است ، و در شهرهای :گرگانج و فسا و أبیورد و طوس و گرگان و دهستان و ری و قزوین و همدان ، اقامت های کوتاه مدّت یا نسبتاً بلند مدّتی داشته ، که برای فعّالیّت های علمی یا اجتماعی به آن شهرها سفر نموده (1) ولی سالهائی از عمر خود را در اصفهان گذرانده ، و به تدریس در مَدْرَس ابن سینا ، در محلّۀ دردشت پرداخته است(2) و نیز ، مقداری از تألیفات خود را در این شهر به رشتۀ تحریر در آورده است ، همانند : بخشی از کتاب شفاء و کتاب الإنصاف (3) و بنا بر قولی ، در اصفهان از دنیا رفته(4) و در محلّی به نام تحت گنبد دفن گردیده است (5) .
فقیه و محدّث و مورّخ نامدار، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن اسحق بن موسی بن مَهران اصفهانی ، متولّد 336 و متوفّای 430 هجری قمری ، معروف به « حافظ أبونعیم اصفهانی » و « حافظ اصفهانی » .
ص:309
جدّ او مهران ، أوّل کسی است که از دودمان و اجداد او مشرّف به اسلام گردیده (1) و خاندان او از خاندانهای علمی و شیعی اصفهان به شمار رفته (2) و او از اجداد دو چهرۀ نامدار شیعه ، ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی می باشد . کتابهای او ، از قبیل : حُلیة الأولیاء ، ذکر أخبار اصفهان ، (تاریخ اصفهان ) ذکر المهدی (عج) و نعوته ، ما نَزَلَ من القرآن فی أمیرالمؤمنین علیه السلام ، مَنْقَبَة المُطَهَّرین و مَرتبة الطَّیِّبین ، مَعرِفَة الصّحابَةِ ، مُخْتَصَر الإستیعاب و ... ، که شمار آنها به نوشتۀ ریحانة الأدب به بیش از 16 عنوان می رسد (3)
گرچه عدّه ای این بزرگمرد را ، عامّیُّ المذهب دانسته اند ، ولی به فرمودۀ مرحوم شیخ بهائی ، در کتاب حلیة الأولیاء حافظ أبی نعیم ، مطالبی است که نشانۀ خلوص ولایت او می باشد (4) و امیر محمّد حسین خاتون آبادی (که از أسباط علاّمۀ مجلسی می باشد ) فرموده است:
وَمِمَّن أطَّلَعْتُ عَلی تَشَیُّعِه مِنْ مَشاهیرِ عُلَماءِ الْعامَّةِ ، هُوَ الْحافِظُ أبُو نُعَیْمٍ الْمُحَدِّثُ بِإصْبَهانَ ، وَ هُوَ مِنْ أجْدادِ جَدِّی الْعَلاّمَةِ ( ضاعَفَ اللهُ إنْعامَهُ ) وَ قَدْ نَقَلَ جَدّی تَشَیُّعَهُ عَنْ والِدِه عَنْ أبیهِ عَنْ آبائِهِ حَتَّی انْتَهی إلَیْهِ، قالَ : قالَ : وَ هُوَ مِنْ مَشاهیر مُحَدِّثی الْعامَّةِ ظاهِراً ، إلاّ أنَّهُ مِنْ خُلَّصِ الشّیعَةِ فی باطِنِ أمْرِه وَکانَ یَتَّقی ظاهِراً عَلی وِفْقِ مَا أقْتَضَتْهُ الْحالُ وَ لِذا تَری کِتابَةُ الْمُسَمّی بِحِلْیَةِ الأوْلِیاءِ یَحْتَوی عَلی أحادیثِ مَناقِبِ أمیرِ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام ما لایُوجَدُ فی سائِرِ الْکُتُبِ ، وَ مَدارُ عُلَمائِنا فِی الإسْتِدْلالِ بِأخْبارِ الْمُخالِفینَ عَلی اسْتِخْراجِ الأحادیثِ مِنْ کِتابِه ، ثُمَّ قالَ : وَلمّا کانَ ألْوَلَدُ أعْرَفَ بِمَذْهَبِ
ص:310
الْوالِدِ مِنْ کُلِّ أحَدٍ ، لَمْ یَبْقَ شَکٌّ فی تَشَیُّعِه (1)(2) .
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مرحوم خاتون آبادی ، نه تنها او را از شیعیان ، بلکه از خُلّص آنها برشمرده ، و در پایان، اظهار نظر قطعی نموده ، که هیچ گونه شکّی در تشیّع این بزرگمرد وجود ندارد ، و کتاب حلیة الأولیاء او را ، منبعی مهم و اساسی برای نشر فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام به شمار آورده است .
لقب حافظ ، برای این شخصیّت بزرگ ، نشانۀ گستردگی و إحاطۀ علمیِ او (3) و آثار باقی ماندۀ از او ، نشانۀ قدرت اندیشه ، تتّبع و تحقیق ، و ژَرف نگریِ او می باشد . حافظ أبونعیم ، در قبرستان آب بخشان اصفهان ، مدفون گشته ، و مزاری معروف داشته است(4).
این خاندان ، از خاندانهای علمیِ قدیمیِ اصفهان می باشد ، که از سلسله های
ص:311
فضل و أدب و ریاست و أرباب إجازات به شمار رفته اند (1)و از ذرّیّۀ عبد الله بن أحمد بن اسحاق بن موسی بن مَهران (2)، (که از بزرگان علم حدیث بوده) هستند ، و نسب خاندان مجلسی ( علاّمه ملاّ محمّد باقر ) به همین خاندان علمی می رسد (3) ، و بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان ، محدّث فقیه و مورّخ نامدار ، حافظ أبو نعیم ، أحمد بن عبد الله ... بن مهران اصفهانی، می باشد .
مفضّل بن سعد ، أدیبی است مورّخ و شاعر ، از دانشمندان قرن پنجم، که نسب او به مافرّوخ بن بختیار می رسد ، و کنیۀ پدر او ، أبو الفضل است، و از آثار او ، کتاب « محاسن اصفهان » ، در دسترس می باشد .
در این کتاب که در حدود سالهای 465 تا 485 تألیف گردیده (4) ، أرزشها و زیبایی های طبیعی ، جغرافیائی ، علمی، ادبی ، هنری و اجتماعیِ اصفهان ، معرفی گردیده ، و بسیاری از نکات مهمّ مربوط به شهر تاریخی اصفهان در گذشتۀ زمان ، از این کتاب استفاده می شود .
علاّمۀ طهرانی ( حاج آقا بزرگ ) کتاب محاسن اصفهان را ، در زمرۀ تصانیف شیعه ذکر نموده اند (5) که نشان می دهد مافرّوخی را ، از علماء و أدباء
ص:312
شیعه می دانسته اند . حسین بن محمّد بن أبی الرّضا علوی آوی ( آبهای ) ، در نیمۀ أوّل قرن هشتم هجری ، کتاب محاسن اصفهان را ترجمه نموده ، و به خواجه رشید الدّین فضل الله ، وزیر دانشمند أبوسعید بهادرخان ، در سال 729 إهداء کرده است(1) . خاندان مافرّوخی ، از خاندانهای علمی بوده ، و جمعی دانشمند از میان آن برخاسته اند ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از 10 نفر از آنها ، نام برده شده است (2).
مرحوم نجاشی ، در رجال خود ، در ضمن شمردن کتابهای شیخ مفید ، از کتابی یاد می نماید ، به نام : « جوابات المافرّوخی فی المسائل » (3) که مشخّص نیست کدام یک از شخصیّتهای خاندان مافرّوخی ، سئوال ها را مطرح نموده ، و ارسال داشته ، که شیخ مفید در جواب آن سؤالات ، چنین کتابی نوشته است .
أبو القاسم ، حسین بن محمّد بن مفضّل اصفهانی ، معروف به ( راغب اصفهانی )، متوفّای 502 هجری (4) .
ص:313
وی ، از مفاخر علم و أدب عالَم اسلام ، و از چهره های برجستۀ علمی ، در طول تاریخِ اصفهان می باشد ، و در زمینۀ علم لغت و أدب عربی ، و نیز حدیث و شعر و کتابت و اخلاق و حکمت و کلام و تفسیر ، نه تنها صاحب نظر بوده ، بلکه از اعلام آنها به شمار می رود .
صاحب روضات الجنّات ، او را با عنوان : ( ألإمام الأریب و الحافظ العجیب ) یاد نموده ، و نوشته است : فَضْلُهُ أشْهَرُ مِنْ أنْ یُوصَفَ ، وَ وَصْفُهُ أرْفَعُ مِنْ أنْ یُعْرَفَ ، وَکَفاهُ مَنْقَبَةً أنَّ لَهُ قَبُولَ الْعامَّةِ وَ الْخاصَّةِ(1).
و مرحوم مدرّس ، در ریحانة الأدب می نویسد : ... در لغت و علوم و فنون أدبیّه و عربیّه و شعر و حدیث و کتابت و کلام و حکمت و أخلاق ، طاق و شهرۀ آفاق ، و مراتب فضل و کمال او مقبول و مسلّم عامّه و خاصّه بود، و قرین امام غزالیش می شمارند (2).
و محدّث عالیقدر ، حاج شیخ عبّاس قمی دربارۀ او می نویسد : أبُوالْقاسِمِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنُ الْمُفَضِّلِ الإصْبَهانیّ ، الفاضِلُ ألْمُتَبَحِّرُ الْماهِرُ فِی اللُّغَةِ وَ الْعَرَبِیَّةِ وَ الْحَدیثِ وَ الشِّعْرِ وَ الأدَبِ ... (3). و میرزا عبدالله أفندی اصفهانی ، در ریاض العلماء می نویسد : الشَّیْخُ الإمامُ الرّاغِبُ ، أبُو الْقاسِمِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ ... الْعالِمُ الْفاضِلُ الأدیبُ ، الْمُفَسِّرُ اللُّغَوِیُّ الْمُتَکَلِّمُ الْحَکیمُ ... ، الْمَعْرُوفُ بِالرّاغِبِ الإصْفَهانیّ ، صاحِبُ کِتابِ الْمُحاضراتِ وَ کِتابِ المُفْرَداتِ وَ کِتابُ جامِعِ التَّفْسیرِ ... (4) .
ص:314
و هم چنین هرکدام از صاحبان تراجم و مورّخین ، دربارۀ علم و دانش و عظمت علمی و روحیِ او ، مطالبی برجسته ، نوشته اند .
آثار قلمی زاغب اصفهانی ، از عظمت کم نظیری برخوردار می باشد ، و در زمینه های مختلف تألیف گشته ، و بدین قرار می باشد :
١- المفردات فی غریب القرآن ، که از کتاب های بسیار ارزشمند است ، و مفردات و مواد لغات قرآنی را به شیوه ای بسیار جالب و محقّقانه ، مورد بحث قرار داده ، و مرحوم آقا بزرگ طهرانی در الذّریعه الی تصانیف الشّیعه، جلد 21 صفحۀ 364، آن را معرّفی نموده است 2 - جامع التّفسیر ، که کتابی است در تفسیر قرآن ، و آنقدر پر فائده ، که قاضی بیضاوی ، در تفسیر خود در بسیاری از موارد و مطالب ، از محتوای آن ، بهره گیری نموده است 3(1) - تحقیق البیان فی تأویل القرآن ، که تفسیر دیگری است بر قرآن مجید (2) 4- ت فصیل النّشائتین و تحصیل السّعادتین، در معرفت نفس و مبداء و معاد 5- ألذّریعه الی مکارم الشّریعه که در علم اخلاق است ، و به طریقۀ أخلاق ناصری تألیف شده ، و بهتر از آن است (3)6- محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء ، که کتابی است بزرگ و بیش از دَه جلد می باشد ، و به نوشتۀ روضات الجنّات:
فیهِ مِنْ نَوادِرِ الْحِکَمِ وَ الْحِکایاتِ الطَّریفَةِ ، وَ الْعَوائِدِ الْمُسْتَطْرَفَةِ اللَّطیفَةِ ، ما
ص:315
الأیُوجَدُ فی غَیْرِه مِنْ کِتابِ (1) و تألیفاتی دیگر
در مورد مذهب و اعتقاد راغب اصفهانی ، نظریّات گوناگونی عرضه شده ، بعضی او را معتزلی دانسته اند، و امام فخر رازی او را از أئمّۀ أهل سنّت برشمرده ، و برخی او را شافعی خوانده اند ، ولی در الذّریعه ، جلد 5، صفحۀ 45 و ریحانة الأدب ، جلد 2، صفحۀ 292، و نیز در ریاض العلماء ، و ألکُنی و الألقاب ، به نقل از اسرار الإمامة شیخ حسن بن علی طبرسی ( صاحب کامل بهائی ) نقل کرده اند که :
أنَّهُ کانَ مِنْ حُکَماءِ الشّیعَةِ الإمامِیَّةِ
و برخی برای تشیّع او استناد کرده اند به این که ، راغب اصفهانی با این که در زمان قدرت و نفوذ أهل سنّت زندگی می کرده ، ولی از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، زیاد نقل حدیث نموده ، و هرگاه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایتی نقل کرده ، از کلمۀ أمیرالمؤمنین ، استفاده نموده ، و از خلفای غاصب ، حتّی الإمکان روایت ننموده است .
و در هر صورت ، او از ناشرین آثار أهل البیت علیهم السلام ، و از مدافعین حقوق آنها است ، و نشان می دهد که در اصفهان ، فرهنگ دفاع از أهل البیت علیهم السلام و نشر فضائل و آثار آنها ، کاملاً مطرح بوده ، و چهره های بزرگ اصفهان ، در مسیر حمایت از أهل البیت علیهم السلام بوده اند .
ص:316
أدیب فاضل ، و کاتبِ منشی، و شاعر ماهر و کثیر الفضل ، حسین بن علیّ بن محمّد بن عبدالصّمد اصفهانی ، متولّد 453 و شهید 513 یا 515، مشهور به «طغرائی » ، که با ألقاب عمید و استاد و فخر الکتّاب و مؤیّد الدّین خوانده شده ، و کنیۀ او ، أبو اسمعیل بوده است .
وی ، از فرزندان أبو الأسود دئلی ( شیعۀ مخلص امام علی علیه السلام و أوّلین إعراب گذارنده و نقطه گذارندۀ قرآن مجید ) و از شیعیان دوازده امامی بوده ، و در نظم و نثر ، استاد عصر و زمان خود ، و از مفاخر بزرگ تاریخ أدب و شعر ، به شمار رفته است .
قصیدۀ لامیّۀ او ، که به « لامیّة اَلعجم » مشهور شده ( و در حدود شصت بیت می باشد ) از اشعار برجسته ، و دارای محاسن بسیار از نظر محتوی و مضمون به شمار رفته ، و دارای لطائف أدبی و زیبائی های شعری می باشد ، و بیش از
10 شرح بر آن نوشته شده است ، که از جملۀ آنها شرح صلاح الدّین صفدی می باشد ، و غربی ها چندین بار آن را ترجمه و منتشر کرده اند (2).
شرح حال و عظمت علمی و ادبی و ذوق و آثار طغرائی را ، بسیاری از مورّخین و صاحبان تراجم و نویسندگان دائرة المعارف ها، به نحو مفصّل نوشته اند ، که به عنوان نمونه ، از معجم الأدباء ، ریاض العلماء ، مناقب ابن شهر
ص:317
آشوب ، أمل ألامل ، روضات الجنّات، أعیان الشّیعه ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، الکُنی و الألقاب قمی ، ریحانة الأدب ، لغتنامۀ دهخدا، فرهنگ معین ، الذّریعه الی تصانیف الشّیعه ، کشف الظّنون و ...، می توان یاد نمود .
طغرائی ، در فنّ کیمیا و رموز آن ، تبحّر و تخصّص داشته ، و نه تنها از اساتید آن فن بوده، بلکه تالی تِلْو جابر بن حیّان ( شاگرد امام صادق علیه السلام و شیمی دان بزرگ ) به شمار آمده است (1). طغرائی ، وزیر سلطان مسعود سلجوقی بوده ، و پس از آن که در جنگ بین سلطان مسعود و سلطان محمود سلجوقی ، لشکر سلطان مسعود شکست خورد ، طغرائی گرفتار شد، و شهاب أسعد ، که سمت کاتب دستگاه سلطان محمود را دارا بود، در اثر ترس از این که طغرائی به خاطر ذوق و أدب و فضل و هنر خویش ، در نزد سلطان محمود موقعیّت برجسته یابد ، او را به زندقه وإلحاد متّهم نمود، و با کمک سمیرمی ( وزیر سلطان محمود) مقدّمات قتل طغرائی را فراهم نموده ، و او را به شهادت رساندند(2).
بسیاری از بزرگان تاریخ و رجال و تراجم ، با ستایشهائی در خوره، از این دانشمند بزرگِ شیعه ، یاد نموده اند که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم :
یاقوت حموی می نویسد:
طغرائی ، آیتی بود در نویسندگی و شعر ، و آگاه به صنعت کیمیا بود ... ، در دانشها و عربیّت قدر و منزلتی راسخ داشت ، و در نظم و نثر دارای بلاغت بود،
ص:318
و به سر مرز إعجاز نائل گردیده بود(1).
و إبن خلّکان اظهار نظر می کند : الْعَمیدُ ، فَخْرُ الْکُتّابِ ، أبُو إسْماعیلَ، الْحُسَیْنُ بْنُ عَلیّ ... مُؤَیِّدُ الدّینِ الإصْبَهانی، کانَ غَزیرَ الْفَضْلِ ، لَطیفَ الطَّبْعِ ، فاقَ أهْلِ عَصْرِه بِصَنْعَةِ النَّظْمِ وَ ألنَّثْر (2). و با این عبارات ، از فضائل فراوان و طبع لطیف او تمجید نموده و او را در نظم و نثر ، برترین شخصیّت دوران خودش شمرده است .
شیخ حرّ عاملی ، محدّث و رجالی نامدار می نویسد: فاضِلٌ عالِمٌ صَحیحُ الْمَذْهَبِ شاعِرٌ ادیبٌ ، قُتِلَ ظُلْماً وَ قَدْ جاوَزَ سِتّینَ سَنَةٍ ، وَ شِعْرُهُ فی غایَةِ الْحُسْنِ ، وَ مِنْ جُمْلَتِهِ لأمِیَّةُ الْعَجَمِ ، ألْمُشْتَمِلَةُ عَلَی الأدابِ وَ الْحِکَمِ ، وَ هِیَ أشْهَرُ مِنْ أنْ تُذْکَرَ ... (3) .
شیخ حرّ عاملی ، با این عبارات زیبا ، نه تنها به فضل و علم و ادب او اشاره نموده ، بلکه مذهب حق و مظلومیّت او را تأیید نموده است .
محدّث نامدار ، حاج شیخ عبّاس قمی ، علاوه بر نقل ستایش های ابن خلّکان و شیخ حرّ عاملی ، او را با عنوان : مُؤَیِّدُ الدّینِ وَ فَخْرُ الْکُتّابِ وَ الْمُنْشِیءُ الشّیعیُّ الإمامِیُّ ، تمجید نموده است (4) .
میرزا عبدالله أفندی ، در ریاض العلماء چنین نوشته است : الْعَمیدُ الْوَزیرُ ، مُؤَیِّدُ الدّینِ ، فَخْرُ الْکُتّابِ ... ، ألإمامِیُّ الشَّهیدُ الْمَقْتُولُ ظُلْماً ، ألشّاعِرُ الْفاضِلُ الْجَلیلُ ...
، وَکانَ مَشْهُوراً بِمَعْرِفَةِ عِلْمِ الْکیمیاءِ (5).
ص:319
و فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، پس از بحثی مفصّل درباره این عالم و أدیب نامدار ، می نویسد:
إنَّ مِنْ أقْوَی الأماراتِ لِتَشَیُّعِ هذَا الرَّجُلِ ، نِسْبَةَ الألْحادِ إلَیْهِ
حَسَداً عَلَیْهِ ، وَ قَتْلَهُ بِتُهْمَةِ الْخُرُوجِ عَنِ الدّینَ ، ظُلْماً وَ عُدْواناً کَما هُوَ دَأبُ الْعامَّةِ الْعَمْیاءِ، بِالنَّظَرِ إلی کُلِّ مِنْ أحَسُّوا مِنْهُ بِخُصُوصِیَّةِ وَلاءِ أهْلِ الْبَیْتِ علیهم السلام، فَاتَّهَمُوُهُ بِأمْثالِ ذلِکَ ، وَ شَفَوْا صُدُورَهُمْ مِنْهُ بِقَتْلِهِ قاتَلَهُمُ اللهُ وَ أخْزیهُمْ (1). و علامه امین ، در أعیان الشیعه ، به تفصیل زیاد از فضائل و زندگی و شهادت این دوستدار أهل البیت عل یاد نموده ، و أشعار او را که در فضائل خاندان رسالت و إمامت طلا سروده ، ( و در آنها ، آمادگی خودش را برای شهادت در آن راه ، اعلام نموده ، و نشان می دهد که چگونه دشمنان متعصب ، ولایت و دوستی خاندان نبوت عطا را ، دلیل إلحاد او شمرده اند ) نقل کرده است (2).
و علامه بزرگوار ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود، این بزرگمرد را ، شهید ، و از دودمان أبی الأسود دئلی یاد کرده است(3).
این اشعار ، نشانگر علت اتهام طغرائی به إلحاد، از طرف دشمنان او می باشد محب الیهود لآل موسی ظاهر
و ولائهم لبنی أخپه باد
ص:320
وإمامُهُم مِن نَسلِ هارُونَ الاُولی***بِهِمُ أهتَدَوا، وَلِکُلَّ قَومٍ هادٍ
وأرَی النَّصاری یُکرِمُونَ مَحَبَّةً***لِنَبِیَّهِم ، نَجراً مِنَ الأعوادِ
وإذا تَوَلّی آلَ أحمَدَ مُسلِمٌ***قَتَلُوهُ أو وَسَمُوهِ بِالإلحادِ
هذا هُوَ الدّاءُ العَیاءُ بِمِثلِهِ***ضَلَّت حُلُومُ حَواضِرَ وَبَوادِ
لَم یَحفَظُوا حَقَّ النَّبیَّ مُحَمَّدٍ***فی آلِه وَ اللهُ بِالمِرصادِ
و هم چنین ، طغرائی دربارۀ آمادگی برای شهادت در راه محبّت خاندان رسالت ( أهل البیت علیهم السلام ) چنین می سراید :
١- أعیان الشّیعه ، چاپ جدید ، جلد 6، صفحۀ 130 ، به نقل از ابن شهر آشوب در کتاب مناقب یعنی : 1- دوستی یهود نسبت به آل موسی ظاهر است ، و ولایت آنها نسبت به فرزندان برادر او (هارون) آشکار است ، 2- امام و پیشوای آنها از نسل هارون ، همانها هستند ، که به وسیلۀ آنها هدایت یافته اند ، و برای هر قومی هدایتگری است ، 3- و می بینم که نصاری اکرام می کنند از روی محبّت ، نسبت به پیامبرشان، چوب تراشیده ای از چوبها را « اشاره است به احترامی که انصاری برای صلیب قائلند، به مناسبت اعتقادشان به این که حضرت عیسی صَلّی اللهُ عَلَیه و آلهی و سلم به دار آویخته شده اند » ، 4- ولی وقتی مسلمانی ، آل أحمد اله را دوست بدارد ، میگشند او را با داغ إلحاد بر او می زنند ، ( و او را متّهم می کنند)، 5- این است دردگشنده ای که به مثل او ، گمراه می شود عقلهای شهرنشینان و بادیه نشینان ، 6- حفظ نکردند حقّ پیامبر (حضرت) محمد صَلّی اللهُ عَلَیه و آلهی و سلم را ، در مورد أهل او ، ولی خدا در کمینگاه است .
ص:321
تَوَعَّدَنی فی حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ***وَحُبِّ ابنِ فَضلِ اللهِ (1) قَومٌ ، فَأکثَرُوا
فَقُلتُ لَهُم لأتُکثِرُوا ، وَدَعُوا دَمی***یُراقُ عَلی حُبّی لَهُم ،وَهوَ یُهدَرُ
فَهذا نَجاحٌ ظاهِرٌ لِمَعیشَتی***وَذاکَ نَجاةٌ أرتَجی یَومَ أحشَرُ(2)
١-ترکیب الأنوار ،2-جامع الأسرار،3- حقائق الإستشهادات 4- ذات آلفوائد ،5-الرّد علی ابن سینا فی إبطال الکیمیاء6- مصابیح الحکمه ، 7-مفاتیح الرّحمه ، 8- دیوان شعر
9-ألإرشاد للأولاد (3) .
ص:322
عالِم فاضل ، و محدّث مفسّر ، و نحوی ادیب و نویسندۀ شاعر ، و نسّابۀ جامع، عبد الرّحیم بن أحمد بن محمّد بن ابراهیم بن خالد شیبانی بغدادی اصفهانی ، متوفّای 548، وی ملقّب به جمال الدّین ، و مکنّی به أبو الفضل می باشد ، و از خاندان علمی و برجستۀ آل إخوه در بغداد بوده است(2). او در بغداد تحصیل علم نمود ، و به خراسان ( نیشابور ) طبرستان ، ری ، کاشان، اصفهان و شیراز ، سفر کرد، و در راه شنیدن حدیث و نقل آن ، کوشش بسیار نمود .
ابن إخوه ، در ضمن این که اصلاً بغدادی بوده ، و به شهرهای گوناگون سفر نموده ، و مدّتی در کاشان اقامت کرده ، ولی چهل سال در مرکز علمیِ اصفهان اقامت داشته ، و فعّالیّت علمی نموده است (3)، و به همین مناسبت ، او را اصفهانی خوانده اند .
از مزایای ابن إخوه ، نثر زیبا و ابتکاری ، شعر جالب و ممتاز ، و خطّ ملیح بوده ، و در تند نویسی و تند خوانی ، از عجایب روزگار بوده، تا آنجا که، محب الدّین ابن نجّار می گوید : دیدم کتاب التّنیبه أبی اسحاق شیرازی را ، که در
ص:323
آخر آن ، ابن إخوه نوشته است: این کتاب را در یک روز نوشتم(1).
از کارهای جالب او ، نسخه برداری از دو هزار کتاب می باشد (2) .
ابن إخوه ، اساتید و مشایخ حدیثیِ فراوان داشته ، و شاگردان زیادی تربیت نموده ، و اجازۀ حدیث گفتن از مشایخ خود داشته ، و اجازات فراوانی داده ، و در این زمینه ، دارای برجستگی بوده است (3) .
مشایخ حدیث او ، همانند : شریف أبوالسّعادات ، هبة الله بن شجری ، و أبوالفوارس ، طرّاد زینبی عبّاسی نقیب ، و سیّدۀ تقیّه ، بنت سیّد مرتضی علم الهدی (که راویۀ نهج البلاغه ، از عمویش سیّد رضی بوده ، و به ابن إخوه ، اجازۀ نقل آن را داده است ) و أبوغانم عصمی هروی شیعی إمامی ، و نیز جمعی دیگر از بزرگان بوده اند ، و شاگردانی ، همانند : ضیاء الدّین ، فضل الله بن علی علوی حسنی راوندی ( چهرۀ بزرگ علمی شیعه در آن زمان ) و قطب الدّین ، سعید بن هبة الله راوندی ( مشهور به قطب راوندی ، محدّث نامدار و پر افتخار شیعه ) و عماد الدّین ، علیّ بن قطب راوندی ، و سدید الدّین ، محمّد طوسی ، و رشید الدّین ، أبو الحسن ، علیّ بن محمّد شعیری و ... ، داشته است(4).
صاحبان تراجم ، با تجلیل فراوان از این بزرگمرد یاد نموده ، و هرکدام از صاحب نظران ، عباراتی شایسته در مورد او نوشته اند ، که به برخی از آنها اشاره می نمائیم : عماد کاتب ، در کتابش ( خریدة القصر ، فی أدباء العصر ) با عباراتی مفصّل و مُسَجَّع ، از ابن إخوه تجلیل می کند ، و او را ، امام أوحد، و أفضل
ص:324
الإسلام ، و أوحد الدّهر ، و أفضل العصر ، می خواند، و می نویسد :
خَصَّهُ اللهُ بِالعِلم الکامِلِ وَ الأدَبِ الشّامِلِ ، اُعجُوبَةُ العِراقِ وَ جَوّابَةُ الأفاق فوائد وجودی او را ، فرائد حسنات روزگار ، و قصیده های او را ، گردن بند گردن ثقلین دانسته ، و أفاضل عصر او را ، شاگردان محضر علم او شمرده است . او را سابق فرسان حدیث ، و فارس میدان تفسیر ، و ماه شب چهارده در افق نحو ، و خورشید فروزان أدب خوانده ، و شعر او را در لطافت ، ذوب کنندۀ دلهای سخت، و معانی او را ، دقیق تر از سحر حلال ، و ألفاظ او را ، شفّاف تر از آب زلال ، برشمرده است (1).
علاّمۀ مجلسی ، در کتاب اجازات بحار ، از این عالم بزرگ یاد نموده ، و نامۀ ضیاء الدّین فضل الله راوندی به او را از کاشان به اصفهان ) ذکر کرده ، که مشتمل بر این دو شعر بوده است(2)
شَوقی إلی مَولایَ عَبدِ الرَّحیمِ***عَرَّضَ قَلبی لِلعَذابِ الألیمِ
واعَجَباً مِن جَنَّةٍ شَؤقُها***یُوقِدُ فِی الأحشاءِ نارَ الجَحیمِ
وعلاّمۀ طهرانی ( حاج آقا بزرگ ) در طبقات ، او را از اعاظم علماء شمرده ، و از مشایخ و تلامیذ او یاد کرده ، و به برخی از اجازاتی که به بزرگان علم و دین داده ، اشاره نموده است (3).و شیخ حرّ عاملی ، در أمل الأمل، او را فاضل جلیل، و از مشایخ قطب الدین راوندی شمرده است (4) .
و فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، در شرح حال ضیاء الدّین
ص:325
فضل الله راوندی ، از ابن إخوه یاد کرده، و او را با عنوان ادیب فاضل کامل ، ستوده است (1).
شاعر نامدار شیعه و اصفهان ، محمد بن عبد الرّزاق اصفهانی، ملقّب و مشهور به جمال الدّین ، که به نوشتۀ آذر ، در آتشکده ، از أفاضل معروف اصفهان ، بلکه أفضل فصحای جهان بوده ، و بقول هدایت ، در ریاض العارفین ، در فضائل و کمالات ، یگانۀ آفاق بوده ، و ظاهراً لقب سیّد الشّعرائی داشته است (2) .
وی ، علاوه بر حکمت و ریاضی و نجوم و علوم شرعیّه ، در شعر و ادب ماهر بوده ، و دیوان عربی و فارسی داشته (3)، و خاندان او در هنر نقّاشی و زرگری ، دارای مهارت و شهرت بوده اند ، و جمال الدّین عبد الرّزاق ، اوّلین چهره ای است از آن خاندان ، که به علم و دانش و شعر و أدب ، روی آورده (4) و شخصیّت برجسته و جهانی یافته است .
وی ، معاصر حکیم خاقانی ، و مجیر الدّین بیلقانی بوده ، و مراسلات منظومی با حکیم خاقانی داشته ، و دیوان او را بعضی پنجهزار ، و بعضی دیگر ، بیشتر دانسته اند (5) و وحید دستگردی ، در مقدّمۀ دیوان می نویسد : از بیست هزار شعر وی ، ( به قول بعضی تذکره نویسان ) با تمام کوششهای چندین سالۀ ما بیش از ده هزار بیت ، جمع آوری نشد (6).
ص:326
جمال الدّین عبد الرّزاق ، از شعراء مدیحه و مرثیه گوی أهل البیت علیهم السلام به شمار رفته (1) و شعری در مرثیۀ امام حسین علیه السلام سروده (2) و نمونۀ شعر او در مورد خاندان رسالت علیهم السلام چنین است :
به بین چه کرد او با اهل بیت مصطفوی***حدیث رستم بگذار و قصّۀ بهمن
چه تیر غدر که رخنه نکردشان سینه***چه تیغ ظلم که خونین نکردشان گردن
نه بهر ایشان بود آفرینش عالم ؟***نه بهر ایشان بود ازدواج روح و بدن؟
خدای عزّوجل در زمین دو شاخ نشاند***از یک نهال برون آخته حسین وحسن
یکی ز بیخ بکندند ، آب نا داده***یکی به تیغ بزهر آب داده اینت حزن
*****
چو با سلالۀ پیغمبر آن رود، توکه ای
که از سلامت خواهی ، که باشَدَت جوشن(3)
وفات جمال الدّین عبد الرّزاق ، به نحو قطع مشخّص نیست ، بعضی 588
ص:327
نوشته اند (1) و علاّمۀ طهرانی ، در ألذّریعه ، قبل از 599 دانسته است(2).
شاعر نامدار و سخن سرای مشهور ایران و اصفهان ، کمال الدّین اسماعیل ، فرزند جمال الدّین محمّد بن عبد الرّزاق اصفهانی ، متوفّای 635 قمری .
وی موصوف و ملقّب به « خلاّق المعانی » بوده(3)و نیز « بانی مبانی » خوانده شده است (4) . سخنان او در برگیرندۀ معانی دقیق و نکته های تازه و زیبا بوده ، و دیوان او مشتمل بر حدود سیزده هزار بیت می باشد ، و سه نسخۀ خطّی از آن در کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار تهران وجود دارد(5) و دیوان او مکرّراً ، به چاپ رسیده است(6).
وی ، در فتنۀ مغول ، و قتل عام مردم اصفهان در سال 633، حاضر و ناظر بوده، و در سال 635 به دست یک سرباز مغول به قتل رسیده است .
کمال الدّین اسماعیل ، در اواخر عمر ، به سیر و سلوک و ریاضت پرداخته ، و از ارادتمندان شیخ شهاب الدّین سهروردی بوده است .
در اصفهان ، خیابان کمال الدّین اسماعیل ( بین پل خواجو و سی و سه پل ، و در سمت شمال رودخانه زاینده رود) به نام او می باشد ، و قبر او در محلّۀ جهانباره در حاشیۀ خیابان کمال ( که آن هم به نام او می باشد ) قرار گرفته است .
ص:328
کمال الدّین اسماعیل ، از مفاخر شعراء شیعه به شمار رفته و مورد تجلیل بزرگان قرار گرفته (1) و علاّمۀ امینی در شهداء الفضیله ، او را در زمرۀ شهداء بزرگ علمی و ادبی شیعه در قرن هفتم ذکر نموده ، و در مورد او تجلیل فراوانی به نقل از ( ألحصون المنیعه ) آورده است (2).
کنیۀ او أبو السّعادات می باشد ، و از چهره های برجستۀ خاندان بزرگ و علمی شفروه ( شقروه ) که از خاندانهای ممتاز و مشهور اصفهان بوده ، محسوب می گردد .
شیخ حرّ عاملی و میرزا عبدالله أفندی اصفهانی و دیگر بزرگان ، او را عالم فاضل و محقّق دانسته اند(3)، و در أعیان الشّیعه ، با أوصاف : عالم و فاضل و جلیل و محقّق ، توصیف گشته است (4) .
علیّ بن موسی بن طاوس حلّی ( سیّد بن طاوس ) جمیع مصنّفات و کتب و اصول را در سال 635 از او روایت نموده است (5) .
خواجه نصیر الدّین طوسی و میثم بن علی بحرانی ، از شاگردان او می باشند(6)
ص:329
و او از شاگردان و راویان از : علیّ بن قطب الدّین راوندی بوده است (1).
وی ، در سال 635 از اصفهان به عراق هجرت نمود ، و در بغداد با علماء و فضلاء ملاقات علمی داشت ، و برای آنان نقل حدیث نمود(2)و به خانۀ سیّد بن طاووس وارد شد ، و برای او حدیث گفت(3). تألیفات این بزرگمرد، به این قرار می باشد : 1 - مجمع البحرین و مطلع السّعادتین ، 2 - اکسیر السّعادتین (که احتمالاً با شمارۀ قبلی یکی باشد )، 3 - ألفائق علی الأربعین ( در مناقب أمیر المؤمنین )، 3- توجیه السّؤالات ، 5 - جامع الدّلائل و مجمع الفضائل ( در إمامت)، 6- رشح الولاء فی شرح الدّعاء ( در شرح دعای صَنَمَی قریش ) ، که این تألیفات ، در کتاب الذّریعه الی تصانیف الشّیعه ، مورد معرّفی قرار گرفته است .
علاّمۀ مجلسی ، در بحار الأنوار ، جلد 77، صفحۀ 137 ، از کتاب مجمع البحرین و مطلع السّعادتین یاد نموده ، و فرموده است : شیخ أبوالسّعادات ، أسعد بن عبد القاهر اصفهانی ، ( از أصحاب ما ) جمع نموده بین کلمات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و کلمات علی علیه السلام در کتاب مجمع البحرین و مطلع السّعادتین ، و نیز ، در ( بحار الأنوار ، جلد 40، صفحۀ 73) از کتاب الفائق یاد می کند و می فرماید : در کتابخانۀ امام علی علیه السلام ، در مشهد آن حضرت، در غَریّ ( نجف ) نسخه ای از آن را دیدم، و نیز آن بزرگوار، در کتاب الصّلاة از بحار الأنوار ، باب الإستخارة بالرّقاع، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می نماید ، که در سند آن آمده است :
ص:330
أخْبَرَنی شَیْخی الْفَقیهُ ، مُحَمَّدُ بْنُ نَما ، وَ الشَّیْخُ أسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانی ، بِإسْنادِهِما عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبِ ... (1).
و هم چنین در کتاب الأحکام ، از بحار الأنوار ( باب القرعه ) حدیثی را از فتح الأبواب نقل می نماید ، با این سند :
أخْبَرَنې شَیْخی مُحَمَّدُ بْنُ نَما ، وَ الشَّیْخُ أسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانې ، بِإسْنادِهِما إلی جَدّی أبی جَعْفَرِ الطُّوسی ، بِإسْنادِه إلی الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبِ(2).
و نیز علاّمۀ مجلسی ، در کتاب الإجازات ، از بحار الأنوار ، در سه مورد از :
رَضِیُّ الدّینِ ، عَلِیُّ بْنُ طاوُسِ ، عَنْ أسْعَدَ بْنِ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانی ، عَنْ أبِی الْفَرَجِ عَلِیِّ بْنِ أبِی الْحُسَیْنِ الرّاوَنْدی ، عَنْ أبی جَعْفَرِ ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْمُحْسِنِ الْحَلَبی ، عَنِ الشَّیْخِ أبی جَعْفَرِ ( الطُّوسی ) ... یاد می نماید(3).
و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) و نیز در بخش ( مدارس علمیّۀ اصفهان ، قبل از صفویّه ) از خاندان شفروه یاد کرده ، و دربارۀ این شخصیّت بزرگ نیز ، بحث نموده ایم .
حکیم متکلّم ، و عارف متشرّع ، و أدیب شاعر ، سیّد صائن الدّین ، علیّ بن محمّد بن محمّد « ترکه » معروف به « صائن اصفهانی » متوفّای 830 یا 835 یا 0836
صاحب ریاض العلماء ، دربارۀ او نوشته : کانَ مِنَ ... ألْحُکَماءِ الْمُتَألِّهَةِ ، و دربارۀ
ص:331
خاندان علمی او نوشته است :
وَ آلُ تُرْکَهْ ، أهْلُ بَیْتٍ فُضَلاءُ ، مَعْرُوفُونَ بِالتَّشَیُّعِ ، قَدْ کانُوا فی إصْفَهانَ وَ غَیْرِها (1)
و قاضی نور الله تستری، صائن اصفهانی را ، با عنوان ( خواجۀ فاضل عارف ربّانی ) معرّفی نموده ، و دربارۀ او و خاندانش می نویسد :
... چون سایر أسلاف سلسلۀ رفیعۀ خود ، متحلّی به حلیۀ فضل و حکمت بود، و در مضمار توحید ، گوی تفرید از عرفای روزگار می ربود ، و در أکثر فنون علمی، مؤلّفات عربی دارد ... (2).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، در کتاب نفیس ریحانة الأدب می نویسد: ... اما سیّد صائن الدّین ، علیّ بن محمّد ... ، معروف ترین افراد این خانواده می باشد ، معقول و منقول را جامع ، در کلام و تصوّف ماهر ، در جفر و أعداد و بعضی از علوم غریبۀ دیگر ، توانا و قادر بود ، و در عداد مشاهیر حکماء به شمار می رفت(3).
و علاّمۀ دهخدا می نویسد : صائن الدّین ، علی بن محمّد بن محمّد ترکۀ اصفهانی ( خواجه ... ) ، از علماء و عالِم زادگان اصفهان ، جدّ او سیّد محمّد ترک ، و أصل آنان از خجند است ، از این رو به ( ترکه ) معروفند ... صائن در
ص:332
علوم معقول و منقول و تصوّفِ عالی ، و علوم قدیمه و غریبه ، چون علم نقطه و حروف و اعداد و جفر و مانند آن ، ماهر ، و در هر باب ، آثار و نوشته هائی دارد ، که بر استادیِ وی گواه است ... بعد از بیست و پنج سال تحصیل ، از نزد برادر بزرگ خویش ، به طلب علم و کمال و زیارت مکّه ، سفر کرد، و به شام و مصر و حجاز رفت ... پس از بازگشت از عراق ، خبر مرگ امیر تیمور شنید ، و در اصفهان منزوی گشته ، و به إفاده و استفاده پرداخت(1).
صائن اصفهانی ، با توجّه به موقعیّت علمی و از طرف دیگر، موقعیّت اجتماعی برجسته ای که یافته بود، و به سِمَت قاضی القضاة یزد منصوب گردیده بود، مورد حسد و کینۀ بد أندیشان و بالأخص متعصّبین أهل تسنّن قرار گرفته ، و بر علیه او تهمت های گوناگون ، و دشمنی های فراوان روا داشتند، و او را به مشکلات فراوانی دچار نمودند ، و به زندان و شکنجه و غارت أموال و تبعید به کردستان و تبریز و گیلان و نطنز ، و غیر این سختی ها مبتلا گردید ، و در نهایت ، در سال 836 از دار دنیا رفت(2).
ص:333
صائن اصفهانی ، تألیفاتی به زبان عربی و فارسی دارد، که نشانۀ تبحّر او در علوم گوناگون ، و گواهی روشن بر ذوق آدبی و طبع شعر او می باشد، و شمار آنها ، طبق نوشتۀ ملک الشّعراء بهار ، و شیخ آقا بزرگ طهرانی ، در ألذّریعه ، به بیست و نُه کتاب و رساله می رسد ، به این ترتیب:
١- شرح فصوص الحکم ، 2- مفاحص ، ( در علم حروف و اعداد )، 3 - ألرّساله البائیّه ( در اعداد و حروف و جفر مختصر ) 4- ألرّسالة الإنزالیّه 5 - الرّساله المحمّدیّه ، 6- حواشٍ و اصطلاحات ، 7- رساله مهر نبوّت ، 8- ألتّهمید ( فی شرح قواعد التّوحید) 9 - تعلیقات علی الکشّاف ، 10 - رسالة البسمله ، 11 - ألمناهج ، 12 - شرح تائیّۀ ابن فارض ( به زبان عربی)، 13 - شرح قصیدۀ تائیّۀ ابن فارض ( به زبان فارسی) 14 - أسرار الصّلوة ، 15 - در أطوار ثلثۀ تصّوف ، 16- تحفۀ علائیّه ، 17 - مدارج أفهام الأفواج ، 18 - رساله ای در اعتقاد ، 19 - مناظرۀ بزم و رزم ، 20-رساله ای در شرح لمعات عراقی ، 21 - رسالۀ شقّ القمر و بیان ساعت ، 22 - رسالۀ أنجام ، 23 - رسالۀ نقطه ( در معنی أنا ألنّقطة التّی تحت الباء) 24-رساله ای در معنی ده بیت از ابن العربی ، 25 - رسالۀ مبداء و معاد ، 26 - رسالۀ سؤال الملوک ، 27 - رسالۀ سُلَّم دار السّلام ، 28 - ترجمۀ أحادیثی از امیر المؤمنین علیه السلام ، 29 - رساله ای در معنی خواص علم صرف (حروف)(1).
علاوه بر تألیفات یاد شده ، در دائرة المعارف تشیّع چند اثر دیگر از صائن اصفهانی ذکر گردیده ، بدین قرار : 30 - تجلّی ذاتی ( ترجمۀ رسالۀ ابن هود مغربی ) 31 - شرح مقالۀ ابن هود ، حکیم مغربی ( در بدء خلق ) 32 - گلشن
ص:334
فارسی(1)، 33 - مخزن الغرائب 34 - نفثة المصدور(2).
و البته تنقیح الأدلّه و العلل ( فی ترجمة کتاب الملل و النحل) را نیز ، جزء آثار صائن اصفهانی ذکر کرده ، ولی مرحوم میرزا محمّد علی مدرّس ، در ریحانة الأدب ، این اثر را از أفضل الدّین محمّد صدر (ترکه ) شهید در سال 850 می داند ، و دلیل مطلب هم این است که این کتاب ، در سیزدهم رجب 843 در اصفهان پایان یافته(3)در حالی که فوت صائن اصفهانی ، در سال 830 یا 836 بوده است .
در عمدۀ تألیفات صائن الدّین اصفهانی ، أشعاری از سروده های خود او آورده شده(4)که نشانی از ذوق و طبع شعر او می باشد .
فقیه محقّق ، و مجتهد علاّمه ، و زعیم علی الإطلاق ، شیخ علیّ بن حسین بن عبد العالی کرکی عاملی ، شهید در سال 940 قمری هجری .
این بزرگمرد مکنّی به ( أبو الحسن ) و ملقّب به (نورالدّین) (5) و ( شیخ علائی ) و موصوف به ( مروّج المذهب ) و ( ألمولی المروّج ) و ( عالم ربّانی )، و معروف به ( محقّق کرکی ) « منسوب به کَرَک نوح، از بلاد جبل عامل واقع در جنوب لبنان » و ( محقّق ثانی ) می باشد ، و از چهره های درخشان شیعه و عالَم
ص:335
فقه و اجتهاد، در طول تاریخ پر افتخار تشیّع ، و حوزه های علمیّه است .
محقّق کرکی را ، علیّ بن عبد العالی می خوانند ، که دلیل آن ، انتساب به جدّ آن بزرگمرد ( عبد العالی ) می باشد .
در بسیاری از کتب تراجم و رجال ، از عظمت علمی و شخصیّت روحی و اجتماعیِ محقّق کرکی ، با تفصیل زیاد یاد کرده اند ، و نقش او را در ترویج اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام و طَرْد و حذف سنّت های غلط ، و عادتهای دیرینۀ متعصبین أهل سنّت ، تشریح نموده اند .
صاحب ریاض العلماء ، در ضمن یک بررسی مفصّل ، محقّق کرکی را چنین ستوده است : الشَّیْخُ الْفَقیهُ ، ألْمُجْتَهِدُ الْکَبیرُ ، ألْعالِمُ الْعَلاّمَةُ ، الْمُلَقَّبُ بِالشَّیْخِ الْعَلائی وَ الْمَعْرُوفُ بِالْمُحَقِّقِ الثّانی ، شَیْخُ الْمَذْهَبِ ، وَ مُخَرِّبُ دینِ أهْلِ النَّصْبِ وَ الْوَصَبِ (1) شارِحُ الْقَواعِدِ وَ ... (2).
علاّمۀ مجلسی ، در أوّل بحار الأنوار ، در ضمن معرّفیِ منابع و مصادر کتاب نفیس بحار الأنوار، پس از ذکر نام چند کتاب از محقّق کرکی ، می نویسد :
الأِفْضَلِ الْمُحَقِّقینَ ، مُرَوِّجِ مَذْهَبِ الأئِمَّةِ الطّاهِرینَ ، نُورِ الدّینِ ، عَلیِّ بْنِ عَبْدِ الْعالی الْکَرَکی ، أجْزَلَ اللهُ تَشْریفَهُ(3).
و محدّث و رجالی نامدار و عظیم الشّان شیعه ، شیخ حرّ عاملی صاحب کتاب وسائل الشّیعه ، در کتاب شریف أمل الأمل می نویسد : الشَّیْخُ الْجَلیلُ ، عَلیُّ بنُ
ص:336
عَبْدِ الْعالی الْعامِلیِّ الْکَرَکی ، أمْرُهُ فِی الثِّقَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ وَ جَلالَةِ الْقَدْرُ وَ عِظَمِ الشَّأنِ وَ کَثْرَةِ التَّحْقیقِ ، أشْهَرُ مِنْ أنْ یُذْکَرَ ، وَ مُصَنَّفاتُهُ کَثیرَةٌ مَشْهُورَةٌ...(1).
و رجالی نامدار ، سیّد مصطفی تفرشی ، چنین آورده است : شَیْخُ الطّائِفَةِ ، وَ عَلاّمَهُ وَقْتِه ، صاحِبُ التَّحْقیقِ وَ التَّدْقیقِ ، کَثیرُ الْعِلْمِ ، نَقِیُّ الْکَلامِ ، جَیِّدُ التَّصانیفِ مِنْ أجِلاّءِ هذِهِ الطّائِفَةِ ، لَهُ کُتُبٌ ، مِنْها شَرْحُ قَواعِدِ الْحِلّیِ (2).
و در جامع الرّواة أردبیلی ، عین عبارت تفرشی آمده است .
و فقیه و شهید نامدار شیعه ، شهید ثانی ، رضوان الله علیه ، در اجازه ای که برای محقّق کرکی نوشته ، او را با چنین ألقاب و أوصافی ستوده است :
الشَّیْخُ الإمامُ الْمُحَقِّقِ الْمُنَقِّحُ، نادِرَةُ الزَّمانِ وَ یَتیمَةُ الأوانِ ...(3).
و فقیه اصولی ، و رجالی محقّق و نامدار ، صاحب روضات الجنّات چنین می نویسد : الشَّیْخُ الإمامِ ، وَ مُرَوَّجُ الإسْلامِ ، وَمُوَسِّسُ إعْزازِ الْمَذْهَبِ الْحَقِّ بِأکْمَلِ نِظامٍ ، نُورُالدّینِ ، أبُو الْحَسَنِ ، عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، بْنِ عَبْدِ الْعالی الْکَرَکیِّ الْعامِلیّ ، شارِحُ قَواعِدِ الأحْکامِ، شَأنُهُ أجَلُّ مِنْ أنْ یَحْتاجَ إلَی الْبَیانِ ، وَفَضْلُهُ أوْضَحُ مِنْ أنْ یُقامَ عَلَیْهِ الْبُرْهانُ ، کانَ یُعْرَفُ فی زَمانِهِ ، مَرَّةً بِالشَّیْخِ العَلائیّ وَ تارَةً بِالْمَوْلَی الْمُرَوَّجِ ، وَثالِثَةً بِالْمُحَقِّقینَ الثّانیّ(4).
و محدّث نامدار شیعه ، حاج شیخ عبّاس قمی می نویسد : مُرَوَّجُ الْمَذْهَبِ وَ الْمِلَّةِ وَرَأسُ الْمُحَقِّقینَ الْجُلَّةِ ، شَیْخُ الطّائِفَةِ فی زَمانِهِ ، وَ عَلاّمَةُ عَصْرِهِ وَ أوانِهِ ، ألشَّیْخُ
ص:337
الأجَلُّ نُورُ الدّینِ ، عَلیُّ بْنُ عَبْدِ الْعالی ...(1) .
و نویسندۀ محقّق ، و متتبّع عالیقدر ، میرزا محمّد علی مدرّس ، در ریحانة الأدب ، می نویسد: وی ، از فحول علمای قرن دهم ، عهد شاه طهاسب صفوی ، و عالمی است عامل ، فقیه کامل ، مجتهد اصولی ، محقّق مدقّق ، نادرۀ زمان و علاّمۀ وقت خود ... وثاقت و دقّت نظر و جلالت علمی و عملی ، و کثرت تحقیق و تدقیق ، و جَوْدَت تألیف و متانت تصنیف او ، از کثرت شهرت، محتاج به اقامۀ برهان و بیّنه نمی باشد (2)، و همین مقدار در عظمت کرکی کافی است ، که فقیه نامدار شیعه ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسن نجفی ، صاحب کتاب جواهر الکلام و نیز خاتم المجتهدین ، شیخ مرتضی انصاری قدَس سرّهما ، بر کتاب جامع المقاصد محقّق کرکی، اعتماد و توجّه فراوان داشته اند .
برخی از صاحبان تراجم نوشته اند که ، بعد از خواجه نصیرالدّین طوسی، کسی به پیشوائی دینی نرسیده ، که در ترویج مذهب جعفری و سربلندی کلمۀ حق ، و ریشه کن نمودن بدعتها و قانون های ضدّ دین ، و محافظت بر نماز و أوقات آن ، و دفع شرور و فسق و فجور ، و نهی از منکر ، و بر هم زدنِ لانه های فساد ، و ریختن خمر و مسکرات ، و اجراء حدود و تعزیرات ، و بیان أحکام عبادات ، از قبیل : نماز و روزه و حج و ...، و ترغیب جامعه به سوی فراگیریِ شرائع دینی ، و أحکام اسلامی، به اندازۀ محقّق کرکی کوشیده باشد ، و در اسلامی نمودنِ فرهنگ عمومی مردم ، و آشنائی و عمل آنها به مقرّرات
ص:338
دینی ، اقدام کرده و موفّق شده باشد(1).
بیش از بیست کتاب و رساله ، از آثار محقّق کرکی نام برده شده ، که عمدۀ آنها ، به صورت شرح و یا حاشیه بر کتابهای فقهاء بزرگ ، همانند : ( علاّمۀ حلّی و محقّق حلّی و شهید اوّل ) می باشد (2)، و در بر گیرندۀ تحقیقات و برّرسی های
علمیِ آن محقّق نامدار می باشد ، و از همه مهمتر ، کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد است ، که مورد توجّه محقّقین از علماء می باشد ، و صاحب جواهر فرموده است :
کسی که جامع المقاصد و وسائل الشّیعه و جواهر الکلام را داشته باشد ، از عهدۀ اجتهاد و فحص لازم برای استنباط أحکام فرعیّه بر می آید، و محتاج به کتابی دیگر نخواهد بود(3).
از دیگر کتابهای او ، نفحات الّلاهوت فی وجوب لعن الجبت و الطاغوت ، و اثبات الرّجعه ، و أحکام الأرضین ، و حاشیۀ إرشاد علاّمۀ حلّی ( از طهارت تادیات ) و قاطعة الّلجاج فی حِلّ الخراج ، و ألنّجمیّه ( در علم کلام ) و ... می باشد .
وی ، از جمع زیادی از علماء بزرگ ، همانند : علی بن هلال جزائری ، از أحمد بن فهد حلّی، و نیز از شیخ شمس الدّین محمّد بن خاتون عاملی (که
ص:339
استاد او نیز بوده و هم چنین از شیخ شمس الدّین ، محمّد بن داود بن المؤذّن جزینی ( پسر عموی شهید اوّل ) روایت می نماید ، و جمع فراوانی از علماء ، از آن بزرگمرد روایت می نمایند ، و اجازۀ نقل حدیث دارند، همانند : شیخ علیّ بن عبد العالی میسی، شیخ زین الدّین فقعانی ، شیخ أحمد بن محمّد بن أبی جامع ، مشهور به ( ابن أبی جامع ) ، شیخ أحمد بن خاتون عاملی ، شیخ علی منشار عاملی ، شیخ کمال الدّین درویش محمّد نطنزی اصفهانی ( جدّ مادری ملاّ محمّد تقی مجلسی ) ، سیّد أمیر محمّد بن أبی طالب استرآبادی ، سیّد شرف الدّین علی حسینی استرآبادی نجفی ، شیخ أبو القاسم ، نورالدّین ، علیّ بن عبد الصّمد ( عموی شیخ بهائی ) و ...(1).
سلطان طهماسب صفوی ، در حکمی بی نظیر ، که برای محقّق کرکی نوشت ، ایشان را لازم الاتّباع معرّفی نمود ، و حتّی اطاعت از آن بزرگمرد را ، برای خودش حتم کرد ، و أصل حکومت و ولایت و حاکمیّت را برای محقّق ، معرّفی نمود، زیرا او نائب امام زمان (عج) است ، و خود را یکی از عُمّال و کارگزاران محقّق قرار داد، و سلطان صفوی ، به کارگزاران خود در همۀ بلاد ، دستور أکید داد که در اطاعت از دستورات این مجتهد بزرگ و فقیه عظیم الشّأن ، کوشا باشند و از مخالفت با فرامین ایشان بپرهیزید .
پس از آنکه پایتخت حکومت صفویه به اصفهان منتقل گردید ، و فعّالیّتهای
ص:340
علمی و دینیِ محقّق کرکی در شهر اصفهان ادامه یافت ، زمینۀ تشکیل مرکز علمی شیعه در اصفهان فراهم گشت ، و کوشش های مستمر و علمی و اجتماعیِ آن بزرگمرد ، زمینۀ تشکیل حوزۀ علمیّۀ اصفهان را فراهم نمود، و به مرور زمان این شهر تاریخی ، مرکز فعّالیّت علمی و درسیِ بزرگترین شخصیّت های عالَم تشیّع ، و نیز نشو و نمایِ درخشنده ترین چهره های علمی و دینی ، همانند : شیخ بهائی ، میرداماد، محقّق سبزواری ، محقّق خوانساری ، آقا جمال خوانساری ، علاّمۀ مجلسی و ... گردید ، و آن بزرگواران در آن حوزۀ مقدّسه ، به فعّالیّت علمی و دینی ، و تبلیغ و ترویج اسلام و مکتب تشیّع پرداختند ، و أنوار ولایت ، از این شهر به همۀ بلاد منتشر گردید ، و نقش محقّق کرکی در زمینه سازی برای این موفّقیت ، بسیار ارزشمند می باشد .
محقّق کرکی ، در اثر دشمنیِ برخی از ارکان دولت آن زمان، در روز 18 ذی الحجّۀ 1940 در روز عید غدیر) مسموماً ، درگذشت ، چنانچه شیخ حسین بن عبد الصّمد حارثی ( پدر شیخ بهائی ) و برخی دیگر از نویسندگان ، صریحاً به این مطلب توجّه داده ، و آن بزرگمرد را ، شهید دانسته اند(1).
مادّۀ تاریخ درگذشت محقّق کرکی ، جملۀ ( مقتدای شیعه ) است ، که به حساب جُمَل، 940 می باشد ، و جالب است بدانیم که ، فرزند محقّق کرکی، به نام عبد العالی کرکی ، متوفّای 993، مادّۀ تاریخ وفاتش ( ابن مقتدای شیعه ) است ، که به حساب جُمَل، 993 می باشد(2).
ص:341
فقیه ومحدّث محقّق، شیخ عبد العالی کرکی ، فرزند شیخ علیّ بن عبد العالی ( محقّق کرکی)، متوفّای 0993
مرحوم محدّث قمی ، او را چنین توصیف نموده : فاضِلٌ فَقیهٌ مُحَدِّثٌ ، مُتَکَلِّمٌ مُحَقِّقٌ عابِدٌ ، مِنْ مَشایِخ الأجِلاّءِ ، یَرْوی عَنْهُ الْمیرُ الدّامادُ ، لَهُ شَرْحُ الألْفِیَّةِ ، وَ شَرْحُ الإرْشادِ ، وَ رِسالَةٌ فِی الْقِبْلَهِ ، وَ رِسالَةٌ فی قِبْلَةِ خُراسانَ(1).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، او را با این عبارات مورد تجلیل قرار داده است :
از أجلاّی علمای حقّه ، و فقیهی است فاضل ، محقّق متکلّم مدقّق ، محدّث عابد زاهد ، جلیل القدر و عظیم المنزلة و کثیر الحفظ ، و از تلامذۀ والد ماجد خود، و خالویِ میرداماد ، و از مشایخ اجازۀ او می باشد(2).
و در تاریخ عالَم آرای عبّاسی آمده است : سر آغاز جریدۀ فضل و دانش از آن طبقۀ علیّه ، مجتهد الثّانی ، فرید العصر و الزّمانی ، شیخ عبد العال است ، که خلف صدق مرحمت پناه ، مجتهد الزّمانی ، شیخ عبد العالی است(3)، در علوم معقول و منقول ، سرآمد روزگار ، بسیار خوش محاوره و نیکو منظر و صاحب أخلاق بود ، و من حیث الإستقلال و الإستعداد ، بر مَسْنَد عالیِ اجتهاد تمکّن داشت ، و أکثر علماء عصر ، إذعان اجتهادِ آن جناب مینمودند ، و أکثر أوقات ... به درس و إفاده اشتغال می نمود ...، و همیشه باب سعادت مآبش ، خواه در اردوی معلّی ، و خواه در کاشان ، مرجع علماء و دانشمندان عصر بود،
ص:342
و أکثر علماء در اصول و فروع به قول او عمل می نمودند ، و اجتهادات آن جناب ، به تصدیق أکثر علماء، مقرون بود(1).
و هم چنین هرکدام از بزرگان تراجم و رجال ، تعبیراتی برجسته ، دربارۀ این بزرگمرد ذکر نموده اند ، مثلاً : در « أمل الأمل » ، با عناوین : فاضل محقّق ، محدّث متکلّم عابد و ... ، تجلیل شده ، و در رجال سیّد مصطفی تفرشی ، با أوصاف : جلیل القدر ، عظیم المنزلة ، رفیع الشّأن ، نقّی الکلام ، کثیر الحفظ ، توصیف گردیده ، و در ریاض العلماء ، او را ظَهْرُ الشّیعَةِ وَ ظَهیرُها بَعْدَ أبیهِ الْمُحَقِّق ، دانسته است .
این بزرگمرد ، در اصفهان و کاشان ، به فعّالیّت و کوشش علمی و اجتماعی اشتغال داشته است ، و در نهایت ، در شهر اصفهان وفات یافته ، و جنازۀ او در زاویه ای که منسوب به امام زین العابدین علیه السلام بوده ، دفن ( موقت ) گردیده ، و پس از سی سال تقریباً ، همراه با جنازۀ شیخ علیّ بن هلال کَرَکی ( شیخ علی منشار ) به مشهد مقدّس رضوی علیه السلام منتقل شده و هر دو ، در دار السّیاده ، دفن گردیده اند(2).
ص:343
سلام ای اصفهان ! ای پرورشگاه هنرمندان
سلام ای شهر تاریخی ! سواد اعظم ایران
محیط دانش و فرهنگ و علم و حکمت و عرفان
گرامی دایۀ برجسته استادان عالیشان
همیشه دایر و معمور باش و أمن و آبادان
خوش و سرسبز و خرّم ، هم تو مانی ، هم مقیمانت
تو مهد عالمان ، صنعتگران ، نقش آفرینانی
تو کانون نوابغ ، هوشمندان ، نکته سنجانی
تو بر أهل فنون و ابتکار و ذوق ، سامانی
هم ایران افتخار از نام تو دارد هم ایرانی
تو تعظیم و ستایش را سزاواری و شایانی
بناها وعمارتها و مسجدهاست بُرهانت
سرودۀ:جعفر(نوا)
ص:344
ص:345
ص:346
در این کتاب ، چهره های علمی شیعه از اصفهان ، در طول چهارده قرن ، در بخشهای گوناگون ، در ضمن بخشهای : ( محدّثین شیعه از اصفهان ) ، ( نامدارانی بزرگ از مفاخر علمی شیعه از اصفهان ) ، ( خاندانهای علمی شیعه ) ، ( مدارس علمیّۀ شیعه ) ، ( مساجدی که مرکز علمی بوده اند ) ، ( بقعه های علمی اصفهان )،
بانوان مجتهده و عالمه ) و ...، مورد معرّفی قرار گرفته اند ، ولی جمعی از آنها را در بخش مستقلّی ، تحت عنوان :
( چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ، از قرن سوّم تا دهم )
مورد بحث و بررسی قرار داده ، و پس از بیان نکته ای مهم و قابل توجّه ، از شخصیّتهای مورد نظر ، به ترتیب قرنها یاد می نمائیم .
در طول چندین قرن حاکمیّت متعصّبین سنّی ، بر جامعه و فرهنگ مردم اصفهان ، بسیاری از علماء بزرگ و مفاخر علمیِ شیعه ، در منطقۀ اصفهان ، به صورت تقیّه و همراه با پنهان کاریِ اعتقادی و عملی ، زندگی می کرده اند ، و شخصیّت اعتقادی و مسیر عمل و رفتار آنها ، مخفی مانده است ، و در نتیجه ، چه بسیار سادات و ذَراریِ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و عالمان بزرگ شیعه ، که در زمرۀ پیروان أهل البیت علیهم السلام و شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند و شناخته نشدند ،
ص:347
در حالی که با قلبی مطمئن و در حال پیروی از ائمّۀ معصومین علیهم السلام ، زندگی می کردند ، و حجاب تقیّه ، آنها را از شناخته شدن به مکتب و مرامشان ، محروم ساخته است .
آری ، کشتارهای اُمویان و عبّاسیان ، از سادات و علماء شیعه ، و فشارهای شکنندۀ آنان، بر علیه اعتقادات و فرهنگ متعالی تشیّع ، و هم چنین تعصّب های کور سلجوقیان و پیروان مذاهب وابسته به آنان ، بر علیه شیعه ، علاوه بر این که مانع از رشد و ترقّیِ أفکار شیعه در اصفهان و سایر بلاد بود، بسیاری از چهره های ارزشمند علمی و ادبی و اعتقادی شیعه را ( أعمّ از سادات و غیر سادات )، از اظهار أفکار و عقاید و اندیشه هایشان باز می داشت ، و عظمت و نبوغ شیعی آنها را در پردۀ ابهام فرو می برد، و از این جهت است که آگاهی کامل بر تمامیِ شخصیّتهای شیعه ، در طول آن قرنها ، ممکن نمی باشد .
أدیب نامدار و شاعر لغوی ، أبو عمرو ، بندار بن عبدالحمید ، کرخی اصفهانی ، معروف به ، إبْن لِرَّه ، که در شعر و نقل آن به مرتبه ای رسیده ، که دربارۀ او گفته اند :
بندار اصفهانی ، نُهصد قصیده در حفظ داشته ، که اوّل هرکدام از آنها جملۀ بانَتْ
سُعاد بوده است (1).
ص:348
و در نقلی دیگر گفته اند : او هفتصد قصیده ، با این خصوصیّت ، از حفظ داشته است(1)و با توجّه به این که ادیبی بزرگ ، همانند أبو محمّد خشاب می گوید: من حدّ أکثر استقصاء و جستجو و دقّت را مصروف داشتم ، و تنها شصت قصیده با خصوصیّت یاد شده (ابتدا به بانت سعاد) یافتم(2)، معلوم می شود که ، ابن لرّه، تا چه حد مسلّط بر حفظ أشعار عرب بوده است .
ابن لرّه، در لغت و شعر مقام اوّل را داشته(3)و از دوستان مبرّد بوده ، و أشعار جاهلیّت و اسلام را از حفظ داشته ، و کتابهائی از قبیل : ( معانی الشّعر ) و ( شرح معانی الباهلی ) و ( جامع اللّغه ) به یادگار گذاشته است(4). دربارۀ مذهب ابن لرّه، دلیل قاطعی به دست نیامد ، ولی دو علامت از تشیّع او در دست می باشد
أوّل این که : او أصلاً اصفهانی بوده، ولی کَرْخ را وطن خود قرار داده است(5)در حالی که یاقوت حموی در معجم البلدان می نویسد : وَ أهْلُ الْکَرْخِ کُلُّهُمْ شیعَةٌ إمامِیَّةٌ، لایُوجَدُ فیهِمْ سُنِّیُّ ألْبَتَّة(6). یعنی : أهل کرخ همگی شیعۀ إمامی هستند ، و هیچ سنّی در میان آنها یافت نمی شود .
دوّم این که : او دوست صمیمیِ أبو العبّاس مبرّد (نحوی و أدیب و لغویِ نامدار) بوده ، و صاحب روضات الجنّات دربارۀ مبرّد نوشته است که او گفته :
سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضا علیه السلام ، أیُکَلِّفُ آللهُ الْعِبادَ ما لایُطیقُونَ ؟ فَقالَ : هُوَ أعْدَلُ مِنْ
ص:349
ذلِکَ ، قیلَ لَهُ فَیَسْتَطیعُونَ أنْ یَفْعَلُوا ما یُریدُونَ ؟ قالَ : هُمْ أعْجَزُ مِنْ ذلِکَ (1) سپس صاحب روضات ، نتیجه گیری می کند که : در این روایت اشاره است به این که ، مبرّد از عدلیّۀ غیر جبریّه (2)، بلکه از شیعه امامیه است(3)و صاحب ریحانة الأدب نیز همین مطلب را از کتاب شریف روضات الجنّات نقل نموده ، و توضیح داده است(4).
ابن لرّه، از أدباء قرن سوّم ، و معاصر با متوکّل عبّاسی(5)می باشد .
أبوعمران ، موسی بن عبدالملک اصفهانی ، که نویسنده و شاعر بوده ، و در سال 246 وفات یافته است .
صاحب کتاب نَسَمة السَّحَر و ابن خلّکان، او را امام و پیشوای در علم لغت
ص:350
و از شعراء دانسته اند ، و مرحوم صدوق ، او را در زمرۀ شیعیان به شمار آورده است(1).
مرحوم آیة الله سیّد حسن صدر ، او را در زمرۀ مشاهیر ائمّۀ لغت به شمار آورده، و از مفاخر علمی شیعه محسوب داشته است(2).
أدیب و شاعر نامدار ، أبو الحسن ، محمّد بن أحمد بن محمّد بن أحمد بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام . وی معروف به أبو الحسن بن طباطبا علوی می باشد ، و تولّد و وفات او در اصفهان بوده ، و متوفّای 322 می باشد .
آن بزرگمرد، سیّدی جلیل القدر ، و عالمی فاضل ، و شاعری ادیب و متبحّر وماهر در فنون شعر بوده ، که ذوق و أدب و ابتکار و اندیشه او ، مورد توجّه قرار گرفته است .
در ریاض العلماء ( در باب کنیه ها ) او را از بزرگترین چهره های قُدَماءِ علماء و شعراء شیعه ، به شمار آورده ، و معجم الشّعراء مرزبانی ، او را شیخ من شیوخ الأدب دانسته ، و یاقوت حموی در معجم الاُدباء ، او را با عناوین :
ص:351
شاعر مفلق ، و عالم محقّق ، و شائع الشّعر و نبیه الذّکر و ... ، ستوده است .
دربارۀ این بزرگمرد علم و ادب و سیادت ، و خاندان علمیِ او ، در بخش (خاندانهای علمی اصفهان ) بحث و بررّسی نموده ایم ، وعلاّمۀ أمین در أعیان الشّیعه ، به تفصیل کامل در جلد 9 ( چاپ جدید ) از صفحۀ 72 به بعد ، در معرّفی آثار و عظمت این بزرگوار بحث نموده اند .
مفسّر و متکلّم و کاتب و شاعر و جامع أنواع علوم ، أبو الحسن ، محمّد بن بحر اصفهانی ، متولّد 254 و متوفّای 322، که والی اصفهان و فارس بوده است .
وی ، کتابهائی داشته ، همانند : جامع التّأویل لمحکم التّنزیل ( در چهارده جلد) و کتاب النّاسخ و المنسوخ و کتابی در نحو و ...(1)که تفسیر او به نام جامع التّاویل ، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده ، و شیخ طوسی قُدْسُ سِرُّة در أوّل تفسیر تبیان تجلیل فراوان از آن نموده ، و فرموده است :
وَ أصْلَحُ مَنْ سَلَکَ فی ذلِکَ (فی تَألیفِ التَّفْسیرِ ) مَسْلَکاً جَمیلاً مُقْتَصِداً ، مُحَمَّدُ بْنُ بَحْر ، أبُومُسْلِمِ الإْصْفَهانی وَ ... ، فَإنَّ کَتابَیْهِما أصْلَحُ ما صُنَّفَ فی هذَا الْمَعْنی ... (2).
این دانشمند و مفسّر عالیقدر ، مشهور به مذهب اعتزال است ، ولی علاّمۀ طهرانی ، او را شیعه می داند و می نویسد : شاید شهرت او به مذهب اعتزال ، از باب تقیّه و استتار بوده است(3).
محمّد بن بحر ، قائل به تقدّم أمیر المؤمنین علی علیه السلام بر دیگران ، و معتقد به
ص:352
أکملیّت ایمان آن حضرت در مقایسۀ با دیگر صحابه ، و دارای اعتقاد به اخلاص و شجاعت و بی باکیِ آن حضرت در راه خدا ، ( بر خلاف سایر صحابه ) بوده است (1).
أدیب نامدار، و شاعر گرانقدر ، أبو الحسن ، علیّ بن حمزة بن عِمارۀ اصفهانی
وی ، یکی از اُدباء بزرگ اصفهان بوده، که به علم و فضل و تألیف کتاب شهرت داشته ، و کتابهائی ، همانند : کتاب الشّعر و فِقَر البُلَغاء ( که گزیده ای از أشعار عموم شعراء بوده ) و قلائد الشّرف فی مفاخر اصفهان و أخبارها و ...(2).
علیّ بن حمزه ، گفتگوها و بحثهائی با جماعتی از شعراء اصفهان ، همانند : أبو الحسن ابن طباطبا ، علوی ، متوفّای 322 و ...، داشته است .
آن بزرگمرد، دیوان حبیب بن اوس طائی معروف و مکنّی به ( أبوتمام ) را که از شعراء و مادحین أهل البیت علیهم السلام بوده، به ترتیب انواع شعر ، منظّم نموده ، و به وضع نیکوئی در آورده است(3)و به خاطر همین اقدام او دربارۀ دیوان یک شاعر أهل البیت علیهم السلام و اُنس و رفاقت و گفتگوهای او با ابن طباطبا ، علوی ، برخی او را از بزرگان علم و ادب شیعه به شمار آورده اند ، ولی جای تأمّل می باشد ، و در هر صورت ، او از چهره های ادبیِ قرن چهارم به شمار می رود .
عالِم بزرگوار و نسّابه ، أبو محمّد بن عبد الله اصفهانی ، بن عقیل بن عبد الله بن
ص:353
عقیل بن محمّد بن عبد الله بن محمّد بن عقیل بن أبی طالب ، که نسب او به عقیل ، برادر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام میرسد ، و در سال 334 وفات یافته ، و در عمدة الطّالب ، با عنوان ، ( عالِمٌ نَسّابَه ) مورد توصیف و تجلیل قرار گرفته است(1).
أبو الحسن ، عبّاد بن عبّاس بن عبّاد طالقانی اصفهانی ، پدر اسماعیل بن عبّاد ( مشهور به صاحب بن عبّاد ) می باشد ، و در سال 334 یا 335 وفات یافته است(2).
او از محدّثین می باشد ، و از فِرْیابی و مَرْوَزی و أبی خلیفه و مازِنی ، نقل حدیث نموده ، و اصفهانی ها و ابن مردویه ، از او نقل حدیث کرده اند .
محمّد بن طاهر مقدسی نقل کرده ، که عبّاد بن عبّاس طالقانی ، کتابی در أحکام القرآن نوشته ، مطابق مذهب معتزله(3)که هرکس دیده پسندیده ،
و تحسین کرده است(4).
حافظ أبونعیم اصفهانی ، عبّاد بن عبّاس را ، در زمرۀ محدّثین اصفهانی
ص:354
برشمرده ، و از او نقل حدیث نموده است(1). یاقوت حموی دربارۀ او نوشته : کانَ عَبّادُ یُلَقَّبُ الأمینَ ، وَ کانَ دَیَّناً خَیِّراً مُقَدَّماً فی صِناعَةِ الْکِتابَةِ (2)، و بدین وسیله ، نه تنها عظمت او را در فنّ نویسندگی یاد آور شده ، بلکه او را ، أمین و دین دار و نیکوکار دانسته است .
علاّمۀ بزرگ ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود، از این بزرگمرد یاد کرده ، و منصب وزارت و کتابت او را در نزد رکن الدّولۀ دیلمی ( حسن بن بویه ) ذکر فرموده ، و او را در شمار علماء و راویان شیعه در قرن چهارم ، محسوب داشته(3)، و علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، با نقل تجلیل های زیاد از آثار علمی و روحیِ این دانشمند بزرگ، او را از جملۀ دانشمندان و شخصیّتهای علمی و اجتماعیِ شیعه ، دانسته است(4).
أدیب نامدار و شاعر عظیم القدر ، أبو محمّد ، عبدالله بن محمّد کاتب اصفهانی ، مشهور به ( خازن ) ، که از شعراء و ستایشگران و ندماء صاحب بن عبّاد ، متوفّای 385 بوده است .
علاّمۀ امینی در الغدیر ، او را خزینه دار کتابخانۀ صاحب بن عبّاد و در جای دیگر ، او را مادح و شاعر آن بزرگمرد دانسته و فرموده است(5):
ص:355
لَهُ قَصائِدُ یَمْدَحُ بِهَا الصّاحِبَ ، أجْوَدُها قَصیدَةٌ مَطْلَعُها
هذا فُؤادُکَ نُهْبی بَیْنَ أهْواءِ *** وَ ذاکَ رَأیُکَ شُوری بَیْنَ آراءِ
صاحب روضات الجنّات ، در بخش مربوط به اسماعیل بن عبّاد ( صاحب )، او را با این نسب ( أبو محمّد ، عبدالله بن الحسین ) یاد کرده ، و از او با عنوان عهده دار خزینۀ کتابهای صاحب بن عبّاد تجلیل نموده است(1).
علاّمۀ طهرانی ، از دیوان او به عنوان ( دیوان عبد الله الکاتب ) یاد کرده ، و او را با عناوین ( الکاتب الإصفهانی ) و ( خازن صاحب بن عبّاد ) و ( من شُعَرائه )
ستوده است(2).
و محقّق عظیم القدر ، سیّد حسن صدر ، در میان شعراء برجستۀ اسلامی که از شیعیان بوده اند ، از این بزرگمرد یاد کرده ، و ستایش های کتاب ( نسمة السّحر فی من تشیّع و شَعَر ) را ، دربارۀ او نقل نموده است(3).
و ثعالبی ، در یتیمة الدهر ، او را بسیار تجلیل نموده ، و از صفحۀ 321 تا 335 کتاب خود را ، به او و أشعارش اختصاص داده ، و چنین ستوده است :
مِنْ حَسَناتِ إصْبَهانَ ، وَ أعْیانِ أهْلِها فِی الْفَضْلِ ، وَنُجُومِ أرْضِها ، وَ أفْرادِها فِی الشِّعْرِ، وَمِنْ خَواصِّ الصّاحِبِ وَ مَشاهیرِ صَنائِعِه وَ ذَوِی السّابِقَةِ ، فی مُداخَلَتِه وَخِدْمَتِه ، وَکانَ فِی اقْتِبالِ شَبابِه وَ رَیَعانِ عُمْرِه یَتَولّی خَزانَةَ کُتُبِه وَیَنْخَرِطُ فی سِلْکِ نُدَمائِه ، وَ یَقْتَبِسُ مِنْ نُورِ آدابِه ، وَیَسْتَضی ءُ بِشُعاعِ سَعادَتِه ... (4).
و با عبارت یاد شده ، او را از حسنات شهر اصفهان ، و از شخصیّتهای
ص:356
با فضیلت آن ، و از ستارگان درخشان آن شهر، و از یگانه های شعر آن ، دانسته ، و او را از خواصّ صاحب بن عبّاد و تربیت یافتگان او ، و سابقه داران در خدمت و همکاری با او، و نیز خزینه دار کتابهای او ( در جوانی )، و از ندیمان و بهره گیرندگان از نور او ، و استضائه کنندگان از اشعّۀ تابناک سعادت او ، به شمار آورده است.
أدیب محقّق و نحوی مدقّق ، أبوعلی ، أحمد بن محمّد بن حسن اصفهانی ، معروف به ( امام مرزوقی ) متوفّای 421.
یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را چنین توصیف نموده است :
... کانَ غایَةً فِی الذَّکاءِ وَ الْفِطْنَةِ وَ حُسْنِ التَّصْنیفِ وَ إقامَةِ الْحُجَجِ وَ حُسْنِ الإخْتِیارِ ، وَتَصانیفُهُ ، لأمَزیدَ عَلَیْها فِی الْجَوْدَةِ (1)، یعنی : او در ذکاوت و زیرکی ، و نیکوئی تألیف و تصنیف ، و نیز در استدلال و حسن انتخاب ، به حدّ أعلی رسیده ، و در غایت درجه بوده ، و کتابهای او در به اندازه ای از نیکوئی رسیده ، که بالاتر از آن ممکن نمی باشد . ابن شهر آشوب مازندرانی ، در معالم العلماء ، این بزرگمرد را ، در زمرۀ شعراء أهل البیت علیهم السلام ذکر نموده ، و صاحب روضات الجنّات ( در
ص:357
جلد 1، صفحۀ 244) او را ، فاضل کامل ، و أدیب ماهر ، و شاعر مُجید ، و از شعراء أهل البیت علیهم السلام دانسته است .
امام مرزوقی ، معلّم أولاد خاندان آل بویه در اصفهان بوده ، و بدین وسیله أفکار و اعتقادات آنها را هدایت می کرده ، و آنها را با علم و دانش پرورش می داده است(1). و جالب است که ابن منده در طبقات النّحاة نقل نموده ، که امام مرزوقی وارد اصفهان شد ، و از ناحیۀ مذهبِ خود در آن شهر سخن می گفت ( قَدِمَ إصْبَهانَ ، فَتَکَلَّمَ فیهِ مِنْ قِبَلِ مَذْهَبِه ) (2)، و از خصوصیّات روحی امام مرزوقی این است که ، به خاطر تحصیل علم و دانش ، تواضعی چشم گیر داشته ، تا آنجا که در دوره ای که خودش شخصیّتی برجسته به شمار می رفته ، و دارای موقعیّتی شایسته بوده ، در محضر أبوعلی فارسی ( نحوی و أدیب بزرگ ) حاضر شده ، و ألکتاب سیبویه را در محضر او خوانده است ، چنانچه نوشته اند : قَدْ قَرَأ کِتابَ سیبَوَیْهِ عَلی أبی عَلِیِّ الْفارْسی ، وَتَتَلْمَذَ لَهُ بَعْدَ أنْ کانَ رَأساً بِنَفْسِه(3).
کتابهائی که امام مرزوقی تألیف نموده از این قرار است :
1- شرح حماسه ، 2 - شرح مفضّلیّات ، 3 - شرح الفصیح، 4- شرح أشعار هُذیل ، 5- الأزمنة و الأمکنه ، 6- شرح الموجز فی النّحو، 7- شرح النّحو
وی دانشمندی بزرگ و مشهور و واعظ بوده ، و در سال 422 از دنیا رفته
ص:358
است . ابن حجر عسقلانی ، او را معتزلی دانسته (1)، ولی علاّمۀ محقّق حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را از علماء شیعه در قرن پنجم ذکر نموده ، و فرموده است : الإْعْتِزالُ مِجَنَّةُ التَّشَیُّعِ (2)(3).
بنابراین ، او از شخصیّتهای علمی شیعه در آن قرن بوده ، و زیر پوشش و عنوان اعتزال ، از مکتب أهل البیت علیهم السلام ترویج می کرده است .
زید بن علی بن محمّد بن یحیی حسینی ، مکنّی به ( أبویَعلی )، از آل زیاره ، که در فریومد سکونت داشته ، ولی در نهایت ، به اصفهان هجرت کرده ، و در آنجا در سال 447 وفات یافته است(4)، بنابرین او از سادات و امامزدادگان مدفون در اصفهان می باشد ، و دارای علم نجوم بوده است .
أبوعبد الله ، محمّد بن أحمد معصومی ، که از شاگردان ممتاز ابن سینا بوده ، و أبوعلی سینا او را بر همه شاگردان خود مقدّم می داشته است(5).
از تألیفات او ، کتاب ( الْمُفارِقات وَ إعْدادُ الْعُقوُل وَ الأفْلاک وَ تَرْتیبُ الْمُبدعات )
ص:359
یا (رِسالَةُ فی إثْباتِ الْمُفارقات ) می باشد ، که در قرن پنجم و ششم شهرت و أهمیّت بسیار داشته است(1). أبو عبد الله معصومی ، از دانشمندان و أطبّاء و فلاسفه و حکماء و فقهای اسلامی اصفهان بوده ، و شهرت او در فقه و حکمت ، بیش از شهرت او در طبابت بوده است . وی مباشرت عمل طبابت را پائین تر از مقام و مرتبۀ علمی خودش می دانسته، و فقط به تدریس کتب فقه و حکمت می پرداخته است . در هنگامی که ابوعلی سینا از همدان به اصفهان هجرت نمود ، أبو عبد الله معصومی به حضورش رسید ، و تا آخر عمر به استفاده و إفادۂ علمی اشتغال داشت(2). معصومی ، تا سالها بعد از استاد خود ( أبوعلی سینا ) در اصفهان تدریس می کرد، تا آنکه در حدود 450 هجری از دنیا رفت (3).
نحوی مفسّر ، أبومسلم ، محمّد بن علیّ بن محمّد بن حسین بن مهرادیز نحوی اصفهانی ، متوفّای 459 . سیوطی وی را عارف به علم نحو شمرده ، و او را غلو کنندۀ در مذهب اعتزال دانسته است .
علاّمۀ بزرگوار ، أمین شامی ، این بزرگمرد را شیعه دانسته، و دلیل نسبت او را به اعتزال ، هماهنگیِ شیعه و معتزله ، در بعض اصول اعتقادی ذکر نموده است (4)
سیّد نجم الدّین ، بدران بن شریف بن أبی الفتح علوی حسینی موسوی
ص:360
اصفهانی ، که دانشمندی دارای علم أنساب ( نسّابه ) بوده ، و شیخ منتجب الدّین رازی ، او را با عناوین : فاضل و محدّث و حافظ ، ستوده ، و کتاب ألمطالب فی مناقب آل أبی طالب را ، از آثار او ذکر کرده است(1). او از دانشمندان و محدّثین قرن پنجم به شمار رفته است(2).
حسن بن عبّاس بن علیّ بن حسن رستمی اصفهانی ، مکنّی به ( أبی عبد الله ) . وی از علماء قرن پنجم ، و از مشایخ شیخ منتجب الدّین رازی می باشد ، و بعضی از أحادیث أربعین خود را از او نقل نموده ، ولی به دلیل این که شیخ منتجب الدّین او را در کتاب نفیس ( ألفهرست ) ذکر نفرموده ، احتمال داده اند که از محدّثین عامّه باشد(3).
در قرن ششم
أدیب نحوی ، علیّ بن حسین بن علیّ اصفهانی باقولی ، مکنّی به ( أبو الحسن ) و ملقّب به ( ضریر ) و معروف به ( جامع ) ، متوفّای بعد از 535 .
یاقوت حموی به نقل از أبو الحسن بیهقی دربارۀ او نوشته :
هُوَ فِی النَّحْوِ وَ الإعْرابِ کَعْبَةٌ ، لَها أفاضِلُ الْعَصْرِ سَدَنَةٌ (1) (2) ، یعنی : او در علم نحو و إعراب ، کعبه است ، و برترین چهره هایِ علمیِ عصر ، پرده دار و خدمتگزار آن کعبه اند .
این بزرگمرد ، از چهره های علمی شعر و أدب ، و از نحوییّن بزرگ در قرن ششم بوده، و جامع علوم و فنون اسلامی به شمار آمده است ، و به همین جهت ، او را با عنوان : جامع ، و جامع العلوم خوانده اند (3).
از آثار او است :
١- شرح اللّمع، 2- کشف المشکلات و ایضاح المعضلات ( فی علل القرآن )، ٣- ألمجمل، 4- الإستدراک عَلی أبی عَلیٍّ ، 5- البیان فی شواهد القرآن ، 6- ألجوهر، 7- الأقاویل المجرّده .
ضریر نحوی ، در سال 535، نامه هائی به فضلاء خراسان نوشت، و از آنها
ص:362
دربارۀ شعری از فرزدق شرح و توضیح خواست ، و آنها هرکدام شرحی نوشتند(1)، و پس از آن تاریخ ، مطلب مورَّخی از این بزرگمرد، به دست نیامده ، و در نتیجه مدّت زندگی او پس از این تاریخ ، مشخّص نمی باشد .
نویسنده و عالِم بزرگوار ، قاضی نظام الدّین بن قاضی القضاة اصفهانی ، که نامش : محمّد بن اسحق بن مطهّر می باشد ، و کتابی تألیف نموده ، به نام شرف ایوان البیان ( دربارۀ شرافت خاندان صاحب دیوان جوینی ) و این کتاب را برای خواجه علاء الدّین ، عطاء ملک جوینی متوفّای 680 یا 681 یا 683(1)فرزند خواجه بهاء الدّین جوینی ، که از شخصیّتهای شیعه می باشد ، تألیف نموده است(2).
قاضی نظام الدّین ، از ستایشگران خواجه نصیرالدّین طوسی بوده(3)وأشعار بسیار جالبی در حمایت از تشیّع و بر علیه نواصب سروده ، بدینقرار (4)
قُلْ لِلَّنواصِبِ کُفُّوا ، لا أبا لَکُم *** لِشیعَةِ الْحَقِّ یأبَی اللهُ تَؤْهیناً
أعادَ أهْلَ مُلُوکِ التُّرْکِ رَوْنَقُهُم *** وَزادَهُمْ بِبَهاءِ الدّینِ تَمْکیناً
ص:364
یَری عَلِیَّاً وَلِیَّ اللهِ مُدَّخِراً *** لِلْحَشْرِ أوْلادَهُ الْغُرَّ الْمَیامینا
وی از علماء شیعه در قرن هفتم هجری میباشد ، که کتاب نصرة آلفطرة وعصرة آلفطرة ، تألیف شیخ عماد الدّین ، محمّد بن محمّد اصفهانی ( کاتب ) را مختصر نموده ، و به نام زبدة النّصره و نخبة العصره نامیده است ، و در تاریخ ربیع الأوّل 623 شروع به این تلخیص نموده ، و در سال 1889، این کتاب در لیدن به چاپ رسیده است (1).
علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، از همین عالِم بزرگوار یاد نموده ، و به جای بنداری ( بلداری ) ضبط نموده است(2).
وی از علماء شیعه در قرن هفتم بوده، و از آثار او ، یکی نسخه ای از کتاب ( فتیا فقیه العرب ) از امام لغت ، أحمد بن فارس رازی ( صاحب کتابهای غریب إعراب القرآن ، و مجمل الّلغة ، و فضل الصّلاة علی النّبی ، و فقه الّلغة ، و سنن العرب فی کلامها ، و استاد بدیع الزّمان و صاحب بن عبّاد (3) ) می باشد ، که این نسخه به خطّ نظام الشّرف ، در تاریخ 617 پایان یافته ، و در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است ، و دیگری نسخه ای است از ( قصیدة المقصور و الممدود ) از ابن درید ، که به خطّ نظام الشّرف ، در تاریخ 617 نوشته شده ، و در ذیل هر شعری ، شرح مختصری برای معنای آن ذکر گردیده ، که احتمالاً از
ص:365
نظام الشّرف می باشد ، و این نسخه نیز در کتابخانۀ آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است(1).
ریاضی محقّق ، مولی ( ملاّ ) عبد الله بن محمّد بن عبد الرّزاق ، ملقّب به ( عماد الدّین ) و ( حاسب ) یا ( حسّاب ) از علماء قرن هفتم بوده است(2).
وی ، کتاب الْفَوائِدُ الْبَهائِیَّةِ فی قَواعِدِ الْحِسابِ الْهَوائِیِّةِ را تألیف نموده ، که در آن ، حساب کردن به واسطۀ دست و فکر را ( بدون احتیاج به ابزار و آلات ) آموزش داده ، و این کتاب را به اسم خواجه بهاء الدّوله ، شمس الدّین محمّد ( صاحب دیوان جوینی ) که از بزرگان شیعه بوده(3)و در سال 678 وفات یافته، تألیف نموده ، و از نوشتن آن ، در سال 675، در شهر اصفهان ، فارغ گردیده است(4).
امام محدّث ، کمال الدّین ، أبو الفضل اصفهانی ، که از چهره های علمی و مبرّز در قرن هفتم بوده است . سیّد حیدر بن محمّد بن زید ، که از مشایخ سیّد رضی
ص:366
الدّین بن طاووس است ، و آن بزرگمرد، او را با القاب و أوصاف : ألسَّیِّدُ الإمامُ ، الْعالِمُ الزّاهِدُ الْعابِدُ ، کَمالُ شَرَفِ الإسْلامِ ، رَبُّ الْفَصاحَةِ ، سَیِّدُ الْعُلَماءِ، سَیِّد حَیْدَرُ بْنُ ... توصیف نموده است(1) و در نزد کمال الدّین محمّد بن عبد الرّشید ، در تاریخ 10 رجب 613، قرائت حدیث نموده ، و از شاگردان او می باشد(2).
با توجّه به مطالب فوق است که ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، شخصیّت یاد شده را ، از علماء شیعه در قرن هفتم به شمار آورده ، ولی در پایان شرح حال او ، احتمال داده است ، که او همانند استادش ، حسن بن أحمد عطّار همدانی ، از علماء عامّه باشد(3).
حکیم متکلّم ، أفضل الدّین ، أبو حامد ، محمّد بن حبیب الله ، معروف به تُرکه (4)که از خاندان علمی و معروف آل تُرکۀ اصفهانیِ خجندی می باشد ، و از علماء شیعه در قرن هشتم به شمار می رود . وی کتابی به نام قواعد التّوحید تألیف نموده(5)و نوۀ او ، شیخ صائن الدّین ، علیّ بن محمّد بن أفضل الدّین
ص:367
محمّد ترکه ، این کتاب را شرح نموده ، و به نام تمهید القواعد نام گذاری کرده ، و این شرح ، در سال 1315 به چاپ رسیده است (1).
عالم عظیم الشّأن ، سیّد عباد بن أحمد بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن شرفشاه ( گلستانه ) ملقّب به ، مجد الدّین . صاحب عمدة الطّالب او را با عناوین : سیّد عالم فاضل مصنف جلیل ، مورد تجلیل قرار داده ، و فرموده : او در زمان سلطان اولجایتو، محمّد بن أرغون ( سلطان محمّد خدابنده ) قاضی شهر اصفهان بوده است(2).
این بزرگمرد ، از علماء خاندان علمی سادات گلستانه میباشد ، و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ، خاندان علمی گلستانه ) از او یاد نموده ایم .
شیخ حرّ عاملی ، این عالم بزرگوار را با عناوین : عالم فاضل جلیل ، ستوده و از کتاب او ، به نام شرح تهذیب الأصول علاّمۀ حلّی ، یاد نموده است(3).
و همچنین حاج آقا بزرگ طهرانی ، از کتاب مذکور ، با نام توضیح الوصول فی شرح تهذیب الأصول یاد نموده ، و سیّد عباد را به عنوان معاصر علاّمۀ حلّی ذکر کرده، و فرموده است : این کتاب را به درخواست شاگرد مشترک علاّمۀ حلّی و سیّد عباد ، به نام شیخ محمود بن محمّد بن علیّ بن یوسف طبری ، تألیف
ص:368
نموده است (1)و از این جمله استفاده می شود که ، موقعیّت علمی این بزرگمرد در سطحی بالا بوده است .
تألیف کتاب شرح تهذیب الاصول ، در سال 707 پایان یافته ، و نسخه ای از آن به خطّ نظام الدّین عربشاه ، در سال 822 نوشته شده ، و آن نسخه در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود می باشد (2).
از آثار علمی سیّد عباد ، کتابی است به نام : کاشف المعانی ، فی شرح حرز الأمانی ، و وجه التّهانی ( معروف به شاطبیّه ) که به خواهش جمعی از رفقای خودش تألیف نموده ، و نسخه ای از آن ، به خطّ شاگرد مصنّف ، به نام محمّد بن محمود کا کیانی خورانی ( آملی ) در سال 726 نوشته شده ، و نویسندۀ نسخه ، در هنگامی که در درس استاد خود سیّد عباد شرکت می جسته ، این نسخه را نوشته و استاد اور ( سیّد عباد ) در سال 728 در شهر اصفهان اجازه ای را برای شاگرد خود ( نویسندۀ نسخه ) در پشت کتاب نوشته است(3) .
شرف الدّین ، سیّد حیدر بن محمّد بن حیدر بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن علیّ بن شرفشاه ، ملقّب به گلستانه .
سیّد حیدر ، از أولاد شرفشاه ، ملقّب به گلستانه میباشد ، که نسب او به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد ، و نه تنها به حساب إنتسابش به سبط أکبر علیه السلام و پدر بزرگوار آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و جدّ بزرگوارشان ، خاتم الأنبیاء ،
ص:369
حضرت محمّد بن عبدالله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم ، شرافت دارد ، بلکه خاندان علمیِ سادات گلستانه، از خاندانهای برجسته و علمیِ اصفهان ، در طول چند قرن می باشد .
در کتاب شریف عمدة الطّالب ، فی أنساب آل ابی طالب ، سلسله نسب سادات گلستانه را ذکر نموده ، و از شرف الدّین ، سیّد حیدر بن محمّد ، یاد کرده ، و نوشته است:
وَقَدْ رَأیْتُهُ بِإصْفَهانَ وَتُوُفِّیَ بِها فی رَبیعِ الأوَّلِ ، سَنَةِ تِسْعَ وَسَبْعینَ وَسَبْعَ مِأةٍ ، وَلَهُ أوْلادٌ وَ عَقِبٌ(1).
با توجّه به سال وفات این بزرگمرد ( 779)، وی از علماء بزرگ قرن هشتم به شمار رفته است .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات ، از این سیّد جلیل القدر یاد نموده(2)، و علاّمۀ امین نیز ، در أعیان الشّیعه از ایشان ذکری آورده ، و استناد به نوشتۀ عمدة الطّالب نموده است(3)، و ما نیز در بخش « خاندان علمیِ گلستانه » از این بزرگمرد یاد نموده ایم .
عالِم فاضل ، مجدالدّین ، سیّد عباد بن یحیی بن عباد بن أحمد بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن شرفشاه ( گلستانه ) ، که از علماء قرن هشتم بوده ، و بعد از سال 790 وفات یافته است (4).
ص:370
وی از چهره های علمی خاندان سادات گلستانه می باشد ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را در شمار علماء بزرگ قرن هشتم ذکر نموده است(1).
خواجه أفضل الدّین ، محمّد صدر، یا محمّد بن صدر ، تُرکۀ اصفهانی ، که یکی از بزرگان و قضاة اصفهان بوده ، و به نظر میرزا محمّد علی مدرّس ( صاحب ریحانة الأدب ) از خویشان نزدیک صائن الدّین علی ترکه بوده است . از آثار این بزرگمرد، ترجمۀ کتاب الملل و النحل شهرستانی است ، که همراه با تحقیقات خود او ، در ردّ شبهات ملل باطله ، تنظیم گردیده ، و به نام :
تَنْقیحُ الأدِلَّةِ وَ الْعِلَل فی تَرْجَمَةِ کِتابِ الْمِلَلِ وَ النَّحَلِ
نامیده شده ، و در تاریخ یکشنبه، سیزدهم رجب 843 در شهر اصفهان پایان یافته است(2). خواجه أفضل الدّین محمّد ، در سال 850، به أمر شاهرخ میرزای تیموری ، به دار آویخته شد و به شهادت رسید(3).
عالم محدّث و صاحب تصنیف ، مولی فخر الدّین ، أبو الحسن ، طاهر بن عرب
ص:371
بن ابراهیم اصفهانی ، معروف به حافظ اصفهانی .
وی از علماء بزرگوار و جلیل القدر قرن نهم هجری می باشد ، و علاّمۀ طهرانی ، به نقل از یکی از شاگردان این بزرگمرد ، او را چنین توصیف نموده است : سُلْطانُ الْقُرّاءِ الْحاذِقینَ ، وَ أسْتادُ الْمُحَدِّثینَ ، فَخْرُ الْمِلَّةِ وَ الْحَقیقَةِ ، وَ خَیْرُ الدَّهْرِ وَ الطَّریقَةِ ، خاتِمَةُ الْمُجْتَهِدینَ ...(1).
از آثار این عالِم جلیل ، یکی ألدّر آلفرید فی قواعد التّجوید ، و دیگری تجوید القرآن ، و سوّمی ، منهل العطشان می باشد(2)، و اجازه ای به خطّ خود ، برای أبی المعارف ، نجم الدّین ، محمّد سعدی حموئی ، در تاریخ 857 نوشته است (3)
و هم چنین ، چند کتاب به نامهای : ألقرائة المفردة لأبی عمرو ، و ألقرائة المفردة الإبن عامر، و ألقرائة المفردة لحمزة ، و القرائة المفردة لنافع ، از این بزرگمرد به جای مانده ، که نسخۀ آنها ضمن مجموعه ای به خطّ أحمد بن فتح الله تمیمی ، که در سال 988 در مکّه نوشته ، در مکتبة الملک موجود بوده است(4)، با توجّه به مطالب یاد شده ، می توان دریافت که این بزرگمرد ، از چهره های مبرّز و محقِّق در علم قرائت و تجوید بوده ، و شاگردان زیادی تربیت نموده است(5).
و نیز از آثار او ، کتاب شرح شاطبیّه ذکر گردیده است (6). مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود ، این عالم محقّق را ، از علماء
ص:372
شیعه در قرن نهم به شمار آورده است(1).
وی از علماء قرن نهم هجری می باشد و شرح کتاب (سی فصل فی التّقویم ) تألیف محقّق طوسی را ، که از مولی بدرالدّین طبری بوده، در سال 844، نسخه برداری کرده ، و این نسخه در نجف اشرف در نزد سیّد باقر بن محمّد یزدی ، موجود بوده است(2).
حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود می نویسد : از این نسخه ، مقام علمی و فضل کاتب معلوم می گردد(3).
یکی از دانشمندان خاندان علمی ترکه ، محمّد بن علی بن محمّد ترکه است ، که اجازه ای برای سالک الدّین ، محمّد بن نجم الدّین محمّد حموی جوینی ، متخلّص به ( سالک ) متولّد سال 847، نوشته است، و از این که عمدۀ مشایخ سالک ، اجازات خود را در سالهای 870 تا 880 برای او نوشته اند(4)معلوم می گردد که ، محمّد بن علی ترکه ، که او هم اجازه ای نوشته ، شخصیّتی علمی در نیمه دوّم قرن نهم بوده است .
اجازات یاد شده ، در مجموعه ای به نام : کنز السّالکین ، به وسیلۀ سالک الدّین محمّد بن نجم الدّین محمّد ، تنظیم گردیده ، و مرحوم حاج آقا بزرگ ، آن را در
ص:373
کتابخانۀ فخر الدّین نصیری ، در تهران دیده و از نفیس ترین نفائس نسخه ها شمرده اند(1).
وی کتابی در نجوم نوشته ، به نام ( بیست و دو باب ) در سال 869، که در أوّل آن ، صلوات بر أئمّۀ طاهرین علیهم السلام فرستاده است ، و نسخۀ آن ، در نزد سیّد محمّد جزائری بوده ، که در نجف و سپس اهواز ، و پس از آن در طهران ، نگهداری می شده است(2).
دانشمند مخترع ، محمّد حافظ ، که تا سال 912 زنده بوده ، و چهارده اختراع نموده ( مطابق عدد چهارده معصوم علیهم السلام ) و در کتاب خود به نام نتیجة الدّوله ، آنها را شرح داده ، که تا آن زمان ( أوائل قرن دهم ) آن صنایع و مخترعات ، صنعتهای جدید به حساب می آمده است .
نسخه ای از آن کتاب ، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ( در مشهد مقدّس ) موجود می باشد ، و نویسندۀ کتاب ، آن را برای نابغه و محقّق نامدار ، غیاث الدّین منصور دشتکی شیرازی ، متوفّای 948 ( که از مفاخر شیعه در قرن دهم به شمار
ص:374
می رود ) تألیف نموده است .
اختراعات یاد شده ، بدین قرار می باشد :
1- حلّ مشکلات القرآن ، 2 - آلت ساعة ، 3- قصّاریّت ( لکه گیری پارچه، سفید نمودن پارچه )، 4- طاحونیّۀ محمّدیّه ( که نوعی خاص از آسیا بوده است ) ، 5- حلاجه ( پاک کردن پنبه و جدا کردن آن از دانۀ پنبه ) ، 6- تصقیل القرطاس ( صاف و برّاق و صیقلی کردن کاغذ ) ، 7- صنعة الحِبْر ( مرکّب سازی )، 8- إخراج الماء ( وسیله و برنامۀ آبکشی ) ، 9 - معدّل السّاعة ( وسیلۀ تنظیم ساعت )، 10- جام ساعة؟، 11- پیالۀ حکمت ؟ ، 12 - قفل اصفهانی ، 13 - قلمدان سازی ، 14 - کلید دان دزدگیر(1).
نقیب نجیب و أدیب زاهد ، میر قوام الدّین حسن اصفهانی.
وی ، از بزرگان سادات اصفهان بوده ، و دارای فضل و أدب و زهد و ورع به شمار رفته ، و در صنعت انشاء ، یگانه شمرده شده ، و به زبان فارسی شعر می سروده است .
وی مدّتی نقیب اصفهان بوده(2)، و سپس در سال 930، همراه با امیر جمال
ص:375
الدّین محمّد أسترآبادی ، منصب صدارت(1)را اداره می نموده ، و پس از مدّتی ، به نحو مستقل ، در این سِمَت مشغول به فعّالیّت دینی و اجتماعی بوده است(2).
أدیب فاضل ، و علاّمۀ مشهور، خواجه کمال الدّین بن محمّد بن جمال الدّین اصفهانی ، متوفّای ربیع الأوّل 935 قمری ، مدفون در زاویۀ آب بخشان ، متصّل به باغ(3).
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، از این بزرگمرد با ألقاب : عالم فاضل ، أدیب محقّق یاد نموده ، و نوشته است : قبرش در کنار دیوار شرقیِ قبرستان آب بخشان ، تا این اواخر موجود بود(4)(5) .
وی از علماء قرن دهم بوده ، و از مشایخ مجلسی أوّل ( ملاّ محمّد تقی )
ص:376
می باشد ، و قبر او در بالای سر مجلسی قرار گرفته(1)، و از علماء متّقی و فاضل به شمار رفته ، و متوفّای 936 بوده است(2).
محدّث عظیم الشّأن و زاهد کامل ، کمال الدّین درویش محمّد اصفهانی عاملی نطنزی ، متوفّای بعد از سال 0939 وی جدّ مادری ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و أوّل کسی است که أحادیث أهل البیت علیهم السلام را در اصفهان منتشر نموده ، و ترویج کرده است .
در ریاض العلماء ، او را از أکابر ثقات علماء ، و از مشایخ أجلاّء دانسته(3)و شیخ حرّ عاملی در أمل الأمل او را ، فاضل صالح زاهد ، و از مشایخ أجلاّء ، و از راویان از علیّ بن عبد العالی کرکی ( محقّق کرکی ) بر شمرده(4)و محدّث قمی در فوائد الرّضویّه او را چنین ستوده است :
فاضل صالح زاهد متقی ، از أکابر ثقات ، و از تلامذۀ شهید ثانی ... أوّل کسی است که نشر داد حدیث را در دولت صفویّه به اصفهان ... و مدفون است در نطنز ، و برای او است ، قبّه ای معروفه(5).
کمال الدّین درویش محمّد ، از شاگردان شهید ثانی بوده ، در جبل عامل
ص:377
(جنوب لبنان فعلی ) و وقتی به اصفهان آمده ، از محقّق کرکی اجازهای تقاضا نموده ، و آن بزرگوار به تاریخ 939 ، اجازه ای برای این محدّث جلیل القدر نوشته است(1).
این محدّث بزرگ ، أصلا جبل عاملی بوده ، و سپس در نطنز ساکن گردیده ، و پس از آن در اصفهان به فعالیّت علمی و نشر حدیث پرداخته، و در نهایت ، در نطنز مدفون گردیده است . و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) ، « خاندان مجلسی » از این بزرگمرد یاد کرده ایم .
وی از علماء برجستۀ قرن دهم می باشد ، که شیخ عبد النّبی قزوینی ، در تتمیم أمل ألامل ، او را عالم فاضل محقّق خوانده ، و قاضی لشکر شاه طهماسب أوّل صفوی دانسته ، و رساله ای را دربارۀ معقولات ثانیه ، از آثار آن بزرگمرد ذکر نموده است(2).
با توجّه به سال فوت طهماسب صفوی که 984 بوده ، معلوم می گردد که أفضل الدّین محمّد ، از علماء نیمه دوّم قرن دهم می باشد .
صاحب ریاض العلماء ، خواجه أفضل الدّین محمّد ترکه را ، مصاحب أمیر علاء الملک مرعشی ، در شغل قاضی لشکر بودن ، در زمان سلطان طهماسب صفوی ذکر نموده است(3). از تألیفات أفضل الدّین محمّد ، کتابی است به نام
ص:378
أنموذج العلوم ، که در مسائلی از هفت فنّ علمی ( کلام ، منطق ، حکمت ، هندسه ، عربیّة ، فقه ، اصول فقه ) بحث می کند ، و مطالب کتاب تحقیقاتی است که در هنگام تدریس ، در مشهد رضوی علیه السلام از فیوض الهی و رضوی ، به دست آورده و تنظیم نموده است(1).
مرحوم حاج آقابزرگ طهرانی ، صاحب أنموذج العلوم را ، متوفّای 991 ذکر کرده، و او را غیر از أفضل الدّین محمّد ترکه ، قاضیِ لشکر سلطان طهماسب صفوی دانسته است (2).
ولی به نظر می رسد که دلیلی بر تعدّد وجود ندارد ، و عنوان تدریس در مشهد رضوی ، و قاضی لشکر سلطان صفوی بودن ، دلیل تعدّد نیست ، زیرا چه بسیار از علماء ، که سالهائی از عمر خود را در شغلی رسمی ، در شهری انجام وظیفه نموده اند ، و سالهائی دیگر ، در شهر دیگر به فعالیّت درسی و تألیف و تحقیق اشتغال داشته اند ، و با توجّه به سال فوت طهماسب صفوی (984) و سال فوت أفضل الدّین محمّد ترکه (991) احتمال تغییر برنامه علمی و اجتماعی این بزرگمرد ، به خوبی قابل قبول می باشد ، و ممکن است چندین سال از آخر عمر سلطان صفوی، و سالهای پس از فوت او تا سال 991، این بزرگمرد به تدریس و مرجعیّت دینی در مشهد رضوی اشتغال داشته است . از آثار دیگر أفضل الدّین ترکه ، دیوان شعر او می باشد ، که با تخلّص ( أفضل ) شعر می سروده ، و از شاگردان او ، قاضی نورالدّین اصفهانی و علاّمۀ چلبی بوده اند(3).
ص:379
فقیه و محدّث محقّق و عظیم الشّأن ، شیخ علیّ بن هلال کَرَکې عاملی، که نسب خود را چنین نوشته است : علیّ بن أحمد بن محمّد بن هلال ... ، ألمعروف والده با أحمد المنشار(1).
این بزرگمرد ، گاهی شیخ علی منشار ، و گاهی شیخ علی بن المنشار ، و گاهی شیخ علی بن هلال ( به مناسبت نام جدّ خود ) خوانده می شود .
این فقیه بزرگوار ، از چهره های علمی شیعه در اصفهان ، در قرن دهم می باشد ، و پدر زن شیخ بهائی است، و از شاگردان محقّق نامدار ( محقّق کرکی) میباشد . وی کتابهای زیادی از هند آورده ، و بعد از محقّق کرکی مورد توجّه حکومت صفویّه قرار گرفته ، و به منصب شیخ الاسلامی (که مهمترین منصب رسمی دینی در دورۀ صفویّه بوده ) منصوب گردیده است(2) و بعد از وفات او ، منصب شیخ الاسلامی ، به دامادش ، افتخار عالم تشیّع ، و نابغۀ نامدار ، شیخ بهائی رضوان الله علیه ، واگذار گردیده است .
دختر او ، که همسر شیخ بهائی بوده ، فقیههای محدّثه ، و کثیرة الفضل ، و وافرة آلعلم به شمار رفته ، و از شاگردان پدر خود بوده ، و در فقه و حدیث تدریس می کرده ، و کتابخانۀ پدر در اختیار او بوده است(3).
شیخ علی منشار ، مُجاز و راویِ از سیّد تاج الدّین ، حسن بن سیّد جعفر اطراوی عاملی ، و شیخ أحمد بیقانی نباطی عاملی و شیخ أحمد بن خاتون
ص:380
عاملی عینائی ، و شیخ ابراهیم بن سلیمان قطیفی ، و شیخ علی بن عبد العالی کرکی ( محقّق ثانی = کرکی ) می باشد ، و این مطلب را در اجازه ای که برای شاگردش ، مولی ملک محمّد اصفهانی نوشته ، درج نموده است(1).
از آثار شیخ علی منشار ، رساله ای است در مسائل فقهیِ مورد ابتلاء عموم ، از کتاب الطّهارة ، که فوائد نیکوئی در بر داشته ، و نسخه هائی از آن در نزد صاحب ریاض العلماء بوده ، و در این رساله ، از شهید ثانی نیز، نقل مطلب نموده، و تاریخ تألیف آن سال 969 بوده است . در حاشیۀ نسخه ای از این کتاب ، بعض أفاضل نوشته بوده ، که جناب شیخ در روز دوشنبه سیزدهم ربیع الأوّل سال 984، در شهر اصفهان وفات یافته است(2).
حاج آقا بزرگ طهرانی نیز ، همین تاریخ را ضبط نموده ، و این بزرگمرد را از علماء بزرگ شیعه در قرن دهم به شمار آورده است .
از آثار او رساله ای در باب ( انفعال ماء قلیل ) می باشد ، که به صورت استدلالی بوده ، و اعتراضات علاّمۀ حلّی را بر ابن أبی عقیل رد کرده ، و أدلّه ای به نفع قول ابن أبی عقیل آورده است(1).
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی ، در فوائد الرّضویّه نقل فرموده که : معزّ الدّین محمّد اصفهانی ، به اسم هر یک از معصومین علیهم السلام کتابی نوشته ، و به نام تحفه نامیده ، مثلاً « تحفة النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم » ، « تحفة الفاطمیّة علیها السلام » و هم چنین ، تا به نام حضرت قائم عجل الله فرجه الشریف ، و در آخر « تحفة الرّضویّه علیه السلام » این بزرگمرد اسامی تألیفات خود را نوشته ، که بیش از پنجاه کتاب می باشد (2).
علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، او را علامة العلماء فی عصر الشّاه عبّاس صفوی و الشّاه طهماسب دانسته(3)، و مرحوم قمی ، دربارۀ این بزرگمرد ألقابی ، همانند : عالم نِحریر ، و فاضل جلیل ، و متکلّم فقیه ، و قاضی اصفهان ذکر نموده ، و او را از مشایخ روایتیِ ملاّ محمّد تقی مجلسی دانسته و اجازۀ سیّد محمّد تقی استرآبادی را که به خطّ خودش برای میر معزّ الدّین نوشته ، نقل نموده ، که در آن آمده است :
وَ مِنَ الْمُوَفَّقینَ لِسُلُوکِ أشْرَفِ السَّبیلَیْنِ ، ألسَّیِّدُ ألأجَلُّ ألأفْضَلُ ، وَ السَّنَدُ الْمُحَقِّقُ الأکْمَلُ، نَسْلُ الْعِتْرَةِ الطّاهِرَةِ ، وَ سُلالَةُ الأنْجُمِ الزّاهِرَةِ ، صاحِبُ الأخْلاقِ الرَّضِیَّةِ وَالْمَلَکاتِ الْمَرْضِیَّةِ ، الْجامِعُ بَیْنَ مَکارِمِ الأخْلاقِ وَطیبِ الأعْراقِ ، قُدْوَةُ أعاظِمِ السّاداتِ الْکِرامِ ، وَ عُنْوانُ صَحیفَةِ صَفائِحِ أفاضِلِ الْعُلَماءِ الأعْلامِ ، مُعِزُّ الدّینِ وَ الدُّنْیا ،
ص:382
ألأمیرُ الْکَبیرُ ، أمیر مُعِزُّ الدّینِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أبِی الْحَسَنِ الْمُوسَوی ...(1).
میر معزّ الدّین ، یکی از ائمّۀ اطهار علیهم السلام را در خواب دید، که او را به مداومت بر کتاب مفتاح الفلاح أمر فرمودند ، او پس از بیداری ، شروع به تحقیق دربارۀ مفتاح الفلاح نمود، و کسی اطّلاعی نداشت ، تا آن که در ملاقاتی با شیخ بهائی ، استفسار نمود ، شیخ بهائی فرمودند ، من در مسافرتم ، کتابی در دعا تألیف نموده ام ، و نامش را مفتاح الفلاح قرار داده ام ، ولی نام کتاب را به کسی نگفته ام ، و نسخۀ آن را به هیچ کس نداده ام ( اشاره به این که شما از کجا اطّلاع دارید ؟ ) میر معزالدّین جریان خواب خود را نقل نمود، و مرحوم شیخ بهائی بسیار گریه کردند ، و نسخۀ أصل مفتاح الفلاح را به میرمعز الدّین دادند ، واو استنتاخ نمود ، و أوّلین نسخه برداری از کتاب شریف مفتاح الفلاح، به وسیلۀ میر معزّ الدّین انجام گرفت (2).
عالم فاضل و محقق ، شمس الدّین ، ملک محمّد بن سلطان حسین اصفهانی ، از علماء نیمۀ دوّم قرن دهم هجری . وی از فقیه و محدّث عظیم الشّأن ، علیّ بن منشار کرکی « معروف به علیّ بن هلال کرکی » ( که از شاگردان مبرّز محقّق کرکی بوده ) اجازه داشته ، و در این اجازه ، که تاریخ آن 984 می باشد ، و اجازۀ بسیار جالب و مهمّی است ، آمده : وَ بَعْدُ ، فَإنَّ أعَزَّ الإخْوانِ عَلَیَّ وَ أجَلَّهُمْ لَدَیَّ ،
ص:383
الْفاضِلُ الْوَحیدُ ، الْکامِلُ الْفَریدُ، النّادِرُ فِی الْفُنُونِ الْعِلْمِیَّةِ ، مِنْ فِقْهِیَّةٍ وَ حِکَمِیَّةٍ ، الأرْشَدُ الأسْعَدُ ، مَوْلانا ، مُعِزُّ الدُّنیا وَ الدّینِ ، مَلِک شَمْسُ الدّین مُحَمَّدُ الإصْفَهانیّ ... (1).
در این اجازه ، شیخ علیّ بن منشار ، با عباراتی صریح و قاطع ، از مقام علمی و تحقیقات ملک محمّد اصفهانی تجلیل نموده ، و او را جامع علوم و فنون فقهی و حِکَمی ( عقلی و نقلی ) دانسته است .
از تألیفات ملک محمّد ، یکی رساله ای است در جبر و مقابله (2)، و دیگری شرح رسالة الحساب و الجبر و المقابله ، تألیف شیخ حسین بن محمّد علی بهشتی اسفرائنی می باشد ، که در این شرح که به زبان عربی بوده ، به تفصیل مباحث یاد شده را مطرح نموده است (3)و سوّمی ، رساله ای است در استخراج سهام میراث که شرح فصل سوّم از مقصد سوّم کتاب المیراث إرشاد الأذهان علاّمۀ حلّی می باشد(4).
از تألیفات یاد شده ، استفاده می شود که این دانشمند محقّق ، علاوه بر علوم گوناگون نقلی ، متبحّر در علوم ریاضی نیز بوده است .
عالِم فاضل و شاعر ادیب ، ملاّ مختار أعمی ، که از علماء قرن دهم و از دانشمندان علم تجوید و سایر علوم قرآن بوده است(5).
ص:384
آثار تألیفیِ متعدّدی داشته است ، که نشانۀ تبحّر علمی او ، مخصوصاً در علم تجوید و قرائت می باشد ، بدین قرار : 1- دُرْج المضامین ، که منظومه ای است در 72 بیت ، در علم قرائت ، که در سال 949 تنظیم نموده(1)، و به خاطر اهمیّت آن ، شرحهائی بر آن نوشته ، و یا سروده اند ، بدین ترتیب : الف - دُرَر نثار ، در شرح تجوید ملاّ مختار ب - شرح درج المضامین از مولی محمّد جعفر شریعتمدار أسترآبادی ، ج - شرح درج المضامین از مولی محمّد محسن قاری ، د - بوستان(2)
2- مختار القرّاء که به نحو گسترده ، منتشر بوده ، و نسخه های فراوانی از آن تا قرن چهاردهم باقی مانده است (3) 3- دیوان شعر(4).
وی از علماء قرن دهم می باشد ، و در سال 928، از کتاب قاطعة الّلجاج فی حلّ الخراج ، تألیف محقّق کرکی نسخه برداری نموده است(5).
وی تدریس می نموده ، و فرزند او أبو القاسم اصفهانی ، کتاب قاطعة الّلجاج را در نزد او خوانده است(6).
عالِم فاضل ، شیخ یونس ، که در اصفهان منصب إفتاء داشته ، و مفتیِ رسمیِ
ص:385
شهر بوده است . وی از شاگردان شیخ حسین بن مفلح صیمری ( صاحب کتاب المناسک « المنسک » الکبیر ، و دارای مقامات عالیه علمی و معنوی ) و نیز محقّق کرکی ( معروف به محقّق ثانی ) متوفّای 940 بوده است(1)، بنابراین ، از علماء قرن دهم اصفهان محسوب می گردد .
عالم عظیم الشّأن و جلیل القدر ، شیخ برهان الدّین ، أبو اسحاق ، ابراهیم بن شیخ زین الدّین ، أبی الحسن ، علیّ بن جمال الدّین ، أبی یعقوب ، حاج یوسف بن علی خوانساری اصفهانی ، که از علماء قرن دهم هجری بوده است .
صاحب ریاض العلماء ، او و پدرانش را با همین القاب و کنیه ها یاد نموده ( که نشان دهندۀ شخصیّت آنها می باشد ) و او را از أجلّۀ شاگردان محقّق کرکی دانسته ، که شماری از کتب فقهی و غیر آن را ، در نزد او خوانده است . محقّق کرکی اجازه ای برای این دانشمند بزرگ نوشته بوده، در پشت کتاب کشف الغمّۀ علیّ بن عیسی اربلی ، که تاریخ آن سال 924، و محلّ نوشتن آن ، مشهد مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام در نجف اشرف بوده است .
مرحوم محقّق کرکی ، در آن اجازه ، از این بزرگمرد ستایش نموده ، و بر او ثناء گفته است(2).
أبو القاسم بن محمّد بن حیدر اصفهانی . وی فرزند محمّد بن حیدر ، مشهور
ص:386
به میرکی ( از شاگردان محقّق کرکی ) بوده ، و در نزد پدر خود ، کتاب قاطعة الّلجاج محقّق کرکی را قرائت کرده است(1). مرحوم آقابزرگ طهرانی، وی را در شمار علماء قرن دهم هجری شمرده است(2).
وی از علماء قرن دهم به شمار رفته ، و از آثار او ، نسخه برداری از جزء پانزدهم « تذکرة الفقهاء » علاّمۀ حلّی می باشد ، که در تاریخ نیمۀ جمادی الثّانیۀ 960، از نوشتن آن فارغ گردیده است .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی می فرماید : یظهر من آثاره انّه من العلماء(3).
وی عالمی است فاضل ، از شاگردان شیخ حسین بن عبد الصّمد ( پدر شیخ بهائی ) ، که صاحب ریاض العلماء ، نسخه ای از اربعین همین شیخ حسین را دیده ، که بر آن نسخه ، اجازه ای برای شیخ رشید الدّین نوشته ، و او را ستوده است(4). تاریخ این اجازه ، نهم جمادی الأولی سال 971 می باشد ، و در مشهد رضوی نوشته شده است(5).
شیخ رشید الدّین بن شیخ ابراهیم اصفهانی ، عالِمی فاضل بوده ، و از
ص:387
شاگردان شیخ حسین بن عبد الصّمد ( پدر شیخ بهائی ) به شمار رفته ، و اجازه ای از استاد خود ( شیخ حسین بن عبد الصّمد ) دریافت نموده ، که در آن با خطّ خودش ، از رشید الدّین ، ستایش و مدح نموده است(1).
این اجازه به تاریخ چهارشنبه نوزدهم جمادی الآلی 971 بوده ، و در آن آمده است : بِالأخِ فِی اللهِ ، الْمَحْبُوبُ لِوَجْهِه ، ألشَّیْخ رَشیدِ الدّین ...، و شیخ حسین بن عبد الصّمد ، این اجازه را در پشت کتاب اربعین خود ، نوشته بوده است(2).
وی یکی از محقّقین و علماء قرن دهم بوده ، و در یک مسئله که از محقّق کرکی سئوال نموده ، اشکالاتی را مطرح کرده ، و محقّق کرکی به اشکالات او توجّه نموده ، و پاسخ داده است .
این سئوال و جواب علمی را ، شخصی به نام درویش بن عابدین ، در سال 979 نوشته ، که نسخۀ آن در کتابخانۀ مدرسۀ مرحوم آیة الله العظمی بروجردی ، ( در نجف اشرف ) موجود بوده است (3).
مفسّر بزرگ و نامدار ، و فقیه محدّث و عالم متبحّر ، مولی علیّ بن حسن زواره ای اصفهانی ، که کنیه اش أبو الحسن بوده، و از مفاخر علماء شیعه در قرن دهم ، به شمار می رود .
وی از شاگردان مبرّز محقّق کرکی ، متوفّای 940، و استاد ملاّ فتح الله
ص:388
کاشانی ( مفسّر نامدار شیعه ، و متوفّای 988) (1) و از بزرگترین شاگردان سیّد غیاث الدّین جمشید زواره ای ( مفسّر ) بوده است(2). او تألیفات بسیاری داشته ، که نشانۀ تبحّر او از یک طرف ، و توجّه او به نشر آثار أهل البیت علیهم السلام در میان عموم مردم ، از طرف دیگر می باشد ، که ذیلاً ذکر می نمائیم :
١- تفسیر زواری ، که به نام « ترجمة الخواص» می باشد ، و تفسیری است بزرگ به زبان فارسی ، و مشتمل می باشد بر أخباری که از ائمّه علیهم السلام وارد شده در تفسیر قرآن ، و بیان آیات نازلۀ در شأن أئمّه علیهم السلام ، و نسخۀ جلد اوّل این تفسیر ، که تا آخر سورۀ کهف است ، در کتابخانۀ بشیر آغا، در اسلامبول موجود می باشد ، و نسخۀ جلد دوّم و سوّم آن ، که تا آخر قرآن است ، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ، موجود می باشد .
( تاریخ پایان تألیف و نگارش این تفسیر 947 هجری ) می باشد(3).
2- شرح نهج البلاغه، به نام روضة الأنوار 3- ترجمۀ کشف الغمّه به نام ترجمة المناقب 4- ترجمه مکارم الأخلاق به نام مکارم الکرائم 5- ترجمۀ عُدَّة الدّاعی به نام مفتاح النّجاح 6- ترجمۀ احتجاج طبرسی 7- ترجمۀ اعتقادات صدوق به نام وسیلة النّجاة 8- ترجمۀ تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام 9- مجمع الهدی ، کتابی بوده بزرگ دربارۀ قصص أنبیاء و أئمّه و أحوال آنها 10- تحفة الدّعوات ( در اعمال سال) 11 - لوامع الأنوار ( کتابی بوده بزرگ و مشهور در میان مردم، دربارۀ مناقب ائمّۀ اطهار علیهم السلام ) 12 - رسالۀ مرآة الصّفا ( که خاتمۀ آن در
ص:389
زیارات پیامبر و حضرت فاطمه و أئمّه ، صلوات الله علیهم أجمعین ) بوده است (1).
شاعر نامدار و کثیر الشعر ، کمال الدّین حسین اصفهانی، متخلّص به ضمیری، و ماهر در علم نجوم و رمل ، و متوفّای 973 یا 987 یا 1000 هجری ، و مدفون در اصفهان . وی یکصد هزار شعر سروده ، ولی حتّی یک شعر در مدح سلاطین و قدرتمندان نگفته است ، که نشان دهندۀ همّت بلند و روح آزاد او می باشد(2).
او را ظریفی خوش صحبت ، و حریفی بلند همّت ، و أشعار نمکینِ او را ، مرهم سینۀ مجروح عاشقان ، و أبیات شیرینش را راحت روح عارفان، دانسته و گفته اند : گویا در اصفهان ، بلکه در سایر ولایات ،
شاعری به فراوانی شعر او نیامده است(3).
شش مثنوی با نامهای : 1- ناز و نیاز ، 2 - بهار و خزان ، 3- لیلی و مجنون ، 4- وامق و عذرا ، 5- اسکندرنامه ، 6- حسنة الأخبار یا جنّة الأخیار .
و هم چنین ، هفت دیوان به نامهای : 1- سفینۀ اقبال ، 2- صورت حال ، ٣- مکثر الأقوال، 4- عشق بی زوال، 5۔ صیقل ملال ، 6- عذر مقال 7- قدس خیال ، از آثار او می باشد(4).
و نیز چهار دیوان در برابر چهار اثر شیخ سعدی ، به نامهای : طیّبات و بدایع
ص:390
وخواتیم و غزلیّات قدیم ، فراهم آورده ، و به نامهای : طاهرات و صنایع و بدائع الشّعر و نهایة السّحر نامیده است ، و هم چنین ، در برابر آثار شعراء بزرگی هم چون : حافظ شیرازی و آصفی مروی ، و بابا شهیدی قمی، و همایون أسفراینی ، و میرزا شرف جهان قزوینی ، و کمال خجندی ، و أمیر خسرو دهلوی، و حسن دهلوی ، و جامی، و بابافغانی ، و شاهی ، و بنائی ، و صالح ، آثاری به وجود آورده ، و هر کدام را به نامی نامیده است(1) که نشان دهندۀ نبوغ و استعداد و پشتکار او می باشد . از اشعار او است(2)
گریۀ من سوز و ، سوزم گریه می آرد ز درد***دردمندم ، گریه و سوزم أثر دارد بسی
و از آثار او ، فرهنگ ضمیری می باشد، که از مآخذ فرهنگ جهانگیری بوده است(3).
در فنّ شعر و صنعت و معماری و هنر
هرگز کسی نیافته همتای اصفهان
فرزانگان شعر و سُخن رشگ میبرند
بر طبع شاعران توانای اصفهان
ص:391
تو شهر راد مردان غیور کشور آرائی
تو گنجی پر گُهر ز آثار ممتاز هنرهائی
ز آرایش ، فرح بخشیّ و ، منظور نظرهائی
تو محبوبی ، تو مطلوبی ، تو مقبولی ، تو زیبائی
تو بر نصف جهان ، ای اصفهان ، مشهور دنیائی
شود پیوسته افزوده مقام و عزّت و شانت
هنوز آگهدلان ، فرخنده می دانند فالت را
هنوز از دور می آیند و می پرسند حالت را
دل از کف دادگان دارند امّید وصالت را
مگر بینند طرف زنده رود بی مثالت را
ستایش می کند گیتی ، جمالت را ، کمالت را
هنوز آید به گوش ، آواز مردان سخندانت
همیشه سربلند ، ای اصفهان بادا ، لوای تو
همیشه روح بخش و جانفزا بادا ، هوای تو
تو زینت بخش ایران عزیزی ، جان فدای تو
تو باقی باش ، چون باشد بقای ، من بقای تو
مبادا بی نوا گردی ، که می گوید ( نوای تو)
بود دست توانای هنرمندان نگهبانت
ص:392
ص:393
ص:394
از زمینه های تجلّی عظمت و گستردگی حوزۀ علمی شیعه در اصفهان ، وجود خاندانهای علمی بسیار می باشد ، که در طول تاریخ درخشان این شهر ، مهد پرورش چهره های برجسته ، در عالم تحقیق و تدریس و تالیف و مرجعیّت علمی و دینی بوده است ، و لذا ما، در یک بررسی فشرده ، نمونه هائی از خاندانهای علمی و بزرگ شیعه را در اصفهان ، مورد توجّه قرار داده ، و به ترتیب حروف الفباء، از آنها یاد می نمائیم:
ابطحی اصفهانی
این خاندان در حوزه های علمیّۀ قم و نجف اشرف و ... ، با عنوان « ابطحی اصفهانی » و در زبان عموم مردم ، با عنوان « ابطحی » شناخته می شوند ، ولی به مناسبت نام فامیل این خاندان ، که عنوان « موحّد ابطحی » است ، بحث در بارۀ این خاندان را به حرف ( میم ) موکول می نمائیم .
از خاندانهای علمی اصفهان ، که مهد پرورش علماء و مجتهدین بزرگوار و خطباء و ائمّۀ جماعت بوده است ، خاندان ابطحی می باشد ، که به مناسبت أصل آنها که از ( سِدِه ) ( خمینی شهر فعلی ) بوده ، ابطحی سِدِهی خوانده می شوند ، و این خاندان غیر از خاندان موحّد ابطحی ( خاندان نویسندۀ این سطور ) می باشد ، که از دیر زمانی در شهر اصفهان زندگی می کرده اند . اینک چهره هائی از خاندان ابطحی سِدِهی مورد توجّه قرار میگیرد :
ص:395
الف - حاج سید محمد باقر ابطحی
فقیه و مجتهد محقّق ، و مدرّس و مربّی عالیقدر ، حاج سیّد محمّد باقر ابطحی سِدِهی ، متوفّای 1367 قمری . وی از شاگردان حاج شیخ محمّد تقی نجفی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی و دیگر بزرگان می باشد ، و حوزۀ در سی او ، محلّ پرورش طلاّب و فضلاء عالیقدر بوده ، و جمعی از علماء دورۀ متأخّر ، از جملۀ شاگردان آن بزرگمرد بوده اند ، و ایشان ، در مدرسۀ صدر بازار و مدرسۀ کاسه گران تدریس می نموده اند(1).
معظّم له ، بیانی رسا و روح تحقیق داشته اند ، و از مجتهدین بزرگوار بوده ، و در سنّ 24 سالگی اجازه اجتهاد از مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، دریافت نموده ، و دارای فرزندانی از اهل علم و تدریس و خطابه بوده اند ، و در سفر به مشهد مقدّس ، رحلت فرموده ، و در جوار حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام مدفون گردیده اند .
ب - حاج سید أبو القاسم سِدِهی اصفهانی
عالم فاضل و نویسندۀ متتبّع ، و واعظ متبحّر ، حاج سیّد ابو القاسم سِدِهی ، متوفّای 1329 قمری ، که در مکّۀ معظّمه ، دار دنیا را وداع گفته(2)و در قبرستان حضرت أبی طالب علیه السلام مدفون گردیده است . وی تألیفات بسیاری داشته ، همانند : 1- بدایع الأخبار 2- بشارة الأبرار 3- برهان الرّساله 4 - حسام الشّیعه ( در اثبات إمامت امیر المومنین علیه السلام ) 5- خصائص الأیّام 6- دلائل الرّبوبیّه 7- لمعات الأنوار 8- نفائس الأخبار 9 - مشکوة الأنوار ، که نشان دهندۀ تبحّر
ص:396
آن بزرگمرد در زمینۀ حدیث و کلام و عقائد و تاریخ می باشد ، مرحوم حاج سیّد أبوالقاسم ابطحی سِدِهی ، برادر مرحوم آیة الله ، حاج سیّد محمّد باقر ابطحی سِدِهی بوده(1)و آن بزرگمرد ، در شهر تهران سکونت داشته اند .
ج - حاج سیّد محمّد علی ابطحی سِدِهی
مجتهد محقّق ، و مؤلّف کثیر الأثر ، مرحوم حاج سیّد محمّد علی ابطحی سِدِهی ، فرزند آقا سیّد مهدی حسینی ، و متوفّای 1371 قمری . وی از شاگردان آقا شیخ مرتضی ریزی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و جهانگیر قشقائی و دیگر بزرگان حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده ، و در حدود پنجاه کتاب و رساله پیرامون فقه و اصول و کلام ... ، تألیف نموده (2)، و آن بزرگمرد ، در زمینه فقه و اصول و تفسیر ، حوزۀ تدریس داشته است .
علاوه بر یادشدگان ، جمعی دیگر از علماء جلیل القدر ، در این خاندان نشو و نما یافته اند ، همانند : حاج آقا دهی بزرگ ( حاج سیّد محمّد رحیم سِدِھی ، متوفّای 1337 قمری ) و حاج میرزا سیّد محمّد ( حاج آقا سِدِهی دوّم ، مدرّس مدرسۀ کاسه گران و مدفون در صحن نو مشهد مقدّس ) ، که از مفاخر این خاندان و از چهره های مبرّز جامعۀ روحانیّت اصفهان به شمار می روند .
خاندانی است علمی ، که در طول دو قرن ، علماء و دانشمندان متعدّدی را به جامعۀ شیعه عرضه داشته ، و مهمترین آنها ، فقیه متکلّم ، و محقّق متبحّر ، ملاّ علی
ص:397
أکبر اژه ای ، متوفّای 1232 قمری می باشد . وی در مسجد علی ، واقع در خیابان هارونیّه ( در جوار امامزاده هارونیّه ) که از مساجد تاریخی و باستانی اصفهان می باشد ، تدریس می نموده ، و إمامت جماعت داشته است ، و تألیفات متعدّدی ( در حدود 16 عدد ) از خود به جای گذاشته ، که مهمترین و معروفترین آنها ( زیدة المعارف ) است ، که در علم کلام و عقاید تألیف گشته(1)و نشانۀ قدرت اندیشه و وسعت تفکّر آن محقّق عالیقدر می باشد ، و بسیار مفصّل و طولانی است . صاحب أعیان الشّیعه و مرحوم قمی ، آن بزرگمرد را با عناوین : عالم فقیه ، و متکلّم واعظ ، و عابد متهجّد ، و مرتاض کثیر الزّهد و العبادة ، و قلیل الأکل و الرّاحة ، ستوده اند(2).
فرزند آن بزرگوار، به نام ملاّ عبد الله اژه ای ، متوفّای 1265 قمری ، عالمی محقّق و مورد توجّه بوده(3)و از خاندان آن عالِم متبحّر ، علمائی برخاسته اند ، همانند : مرحوم حاج میرزا حسین اژه ای ، متوفّای 1383 قمری ، که شخصیّتی بارز و مورد توجّه بوده ، و نیز عدّه ای دیگر ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان صفحۀ 439، از برخی از آنها یاد شده است .
خاندان علمی ریشه داری است ، که نسب آنها به امامزادۀ لازم التّعظیم ، أبو الحسن ، زین العابدین ، علیّ بن نظام الدّین أحمد بن .... علیّ العریضی ، بن الإمام
ص:398
جعفر الصّادق علیه السلام می رسد (1).
شخصیّت یاد شده ، از بزرگان سادات و محدّثین بوده ، و در محلّی که به نام « درب إمام » خوانده می شود ( واقع در نزدیکیِ مسجد تاریخیِ سعید بن جبیر.، و محلّه و قبرستان سنبلان یا چملان ) مدفون گردیده ، و در دوره های قبل از صفویّه ، بقعه و مزاری برای آن بزرگوار و امامزاده دیگری به نام ، ابراهیم طباطبا ، تأسیس گشته است(2)و در دورۀ صفویّه تکمیل و توسعه یافته ، و کاشی کاریهای مفصّل شده ، و به صورت یکی از مزارات مهم و مورد توجّه در آمده است ، و از ساختمانهای باستانی و تاریخی و بسیار ارزشمند به شمار می رود . در کتابهای «گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان » و « آثار ملّی اصفهان » به تفصیل دربارۀ این مجموعۀ ارزشمند بحث شده است (3).
در خاندان یاد شده ، که عمدةً با نام « إمامی العریضی » و « درب إمامی » و « فقیه إمامی » خوانده می شوند ، چهره های برجسته و أرزشمندی ، در طول چند قرنِ گذشته ، قدم در عرصۀ حوزۀ علمیّه گذارده اند ، که ذیلاً به برخی از آنان اشاره می نمائیم :
الف - سیّد علی إمامی العریضی اصفهانی
فقیه حکیم ، و محقّق بزرگوار ، سیّد علی إمامی عریضی اصفهانی ، متوفّای
ص:399
1120 قمری ، که از شاگردان محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری و علاّمۀ مجلسی بوده ، و جامع معقول و منقول به شمار رفته است(1). وی تألیفات برجسته ای ، همانند : « التراجیح » ( که کتاب بزرگی در چند مجلّد در فقه بوده)(2)و ترجمۀ اشارات ، و ترجمۀ شفاء بوعلی سینا ، و هشت بهشت ( که ترجمۀ هشت کتاب مهم از مصادر حدیث است ) و ... داشته ، و در کتابهای أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، روضات الجنّات ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین و ...، مورد تجلیل فراوان قرار گرفته است .
جدّ سیّد علی عریضی ، به نام میر أبوطالب إمامی ، در علم و حکمت بر أقران خود مقدّم بوده ، و تولیت شرعی امام زاده درب إمام بر عهدۀ او بوده، و از علماء دورۀ شاه طهماسب صفوی به شمار رفته است .
ب - آقا سیّد محمّد درب إمامی
وی ، فرزند آقا سیّد عبد الباقی ، و از علماء معمّر و مشهور به زهد بوده، و در سال 1359 قمری وفات یافته ، و در قبر آقا میرزا محمّد باقر پیش نماز ( إمام جماعت جامع عبّاسی = مسجد شاه ) که از اجداد مادری او بوده ( در تکیۀ آقا رضی ) مدفون گردیده است . او مدرّس فقه و اصول در مدرسۀ نیم آور بوده است . این بزرگمرد ، مدرّس فقه و اصول در مدرسۀ نیم آور بوده اند .
ج - حاج آقا عطاء الله فقیه إمامی
عالم فقیه ، و مدرّس حسیب ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقیه إمامی
ص:400
(فرزند آقا سیّد محمّد درب إمامی ) ، متوفّای 1387 قمری ، که از شاگردان شخصیّتهای علمی و بزرگی ، همانند : آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و آقا سیّد مهدی درچه ای ( در حوزۀ اصفهان ) و نیز از شاگردان بزرگان فقه و اجتهاد، همانند : آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد محمّد فیروز آبادی ، و آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی و ... ( در حوزۀ نجف ) بوده، و به مقام منیع اجتهاد رسیده اند ، و از آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، و آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، مفتخر به دریافت اجازۀ اجتهاد گردیده اند .
معظّم له ، در مدرسۀ نیم آور ، تدریس فقه و اصول و دیگر علوم حوزوی می نموده اند ، و شخصیّت تقوائی و أخلاقی آن بزرگمرد ، از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و موجب تقویت شوکت دین در جامعه به شمار می رفته است .
د- ه - دو خطیب نامدار
دو خطیب نامدار و مورد توجّه از خاندان إمامی العریضی ، مرحوم میر محمّد حسین امامی ، ملقّب به « قوام المحدّثین » متوفّای 1346 قمری ، و فرزند برومند ایشان ، حاج سیّد ابوالفضل ملقّب به « مشکوة الواعظین » متوفّای 1392 قمری ، که در عالَم وعظ و خطابه درخشیده اند ، و از چهره های مشهور و مورد توجّه این خاندان ، در شهر اصفهان به شمار می روند .
وز - دو چهرۀ معاصر
دو شخصیّت برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دورۀ أخیر ، العَلَمَین الحجّتین
ص:401
الایتین ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی(1)و آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی ، دو فرزند گرانقدر مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقه امامی ، که استادی عالیقدر در حوزۀ علمیّه ، و پیشوائی پرکوش در سنگر هدایت دینی در جامعه ، و مدافعی پرتلاش در دفاع از حریم مکتب ولایت و امامت می باشند و در حفظ و گسترش أرزشهای حوزه ای ، و سرپرستی و تربیت طلاّب علوم دینیّه ، نقش اساسی بر عهده دارند، و در طول سی سال اخیر ، خدمات کم نظیری را نسبت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان و تشیّع و ولایت ، و حفظ ارزشهای دینی ، عرضه نموده اند(2).
یکی از خاندانهای علمی برجستۀ شیعه ، که در طول چندین قرن ، در شهر اصفهان به علم و دانش و قضاوت و تدریس و پیشوائی دینی اشتغال داشته اند ، خاندان ترکه ( آل ترکه ) می باشند .
جدّ آنها در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان ، از خُجَند(3) به اصفهان
ص:402
آمد(1)و سکونت نمود، و از نسل او در این شهر ، دانشمندانی بزرگ پدیدار گردیدند ، همانند :
الف - صائن الدّین ، علی بن محمّد ترکه
معروف به « صائن اصفهانی » متوفّای 830 یا 835 یا 836 هجری . او به نوشتۀ ریحانة الأدب ، سیّد بوده ، و از معروف ترین چهره های علمی آل ترکه و جامع معقول و منقول و علوم غریبه بوده، و از مشاهیر حکماء به شمار می رود و در اصفهان تدریس می کرده است .
وی تألیفاتی ، همانند : أسرار الصّلوة ، و شرح فصوص الحکم، و شرح قصیدۀ ابن فارض ، و مفاحص ، و نفثة المصدور و شرح نهج البلاغه ، و تمهید القواعد و ... ، داشته است .
ملک الشّعراء بهار، 29 جلد از تألیفات او را بر می شمرد ، و در عموم کتب تراجم و رجال و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته است .
ب - خواجه أفضل الدّین ، محمّد صدر
خواجه أفضل الدّین ترکۀ اصفهانی ، شهید در ماه رمضان 850 هجری ( به أمر شاهرخ) . وی ، از قضات و دانشمندان بزرگ شیعه و اصفهان بوده ، و کتاب ملل و نحل شهرستانی را ترجمه نموده ، و شبهات ملل باطله را دفع نموده ،
ص:403
و مجموع ترجمه و مطالب اضافی و تحقیقات شخصی خود را به نام «تَنْقیح الأدلّة و العِلَل » فی ترجمة کتاب الملل و النحل ، نامیده است . صاحب روضات ، او را با عنوان فاضل حکیم می ستاید (1)و در ریحانة الأدب ، فعّالیّت علمی او در زمینۀ ترجمه و تألیف یاد شدۀ در فوق ، خدمت بزرگی به علم و ادب و دین و مذهب ، به شمار آمده است(2).
ج - صدر الدّین محمّد
که از علماء و شخصیّت های قرن هفتم هجری ، و معاصر با خواجه رشید الدّین فضل الله ، بوده است ، از نامۀ خواجه رشید الدّین به صدر الدّین محمّد ، در مورد طریقۀ أحسن برای وضع مالیات دیوانی بر مردم اصفهان ، و هم چنین مکتوبِ او در مورد وصیّت نامه و تقسیم أملاک خواجه رشید الدّین ، موقعیّت برجسته اش ، در آن زمان به دست می آید(3).
د-ضیاء الدّین علی ترکه
وی ، عالمی ادیب و شاعری مورد توجّه بوده است ، و مرحوم شیخ بهائی در کتاب «کشکول » یک رباعی از او نقل می کند .
ه-أفضل الدّین محمّد
متوفّای 991در شهر ری،وی معاصر شاه طهماسب صفوی،وشاعروادیب و نیز قاضی رسمی شهر اصفهان بوده است .
ص:404
و - خواجه حبیب الله تُرکه
ز - جلال الدّین محمّد تُرکه
وی ، از دانشمندان خاندان ترکه ، و معاصر شاه عبّاس کبیر بوده است .
ح - ملاّ مظفّر ترکه
او شاعری أدیب ، و منشی شاه عبّاس ثانی بوده است ، و صاحب کتاب « قصص الخاقانی » ، او را از نبیره های خواجه أفضل الدّین محمّد ( قاضی شهر اصفهان ) شمرده ، و او را مردی ظریف و بذله گو دانسته است(1).
از خاندانهای علمی اصفهان ، که به جهت علم و دانش و تقوی و سیادت و شخصیّت های برجستۀ آن ، مورد احترام و توجّه مؤمنین بوده ، خاندان تویسرکانی می باشد ، که در برگیرندۀ چهره های مبرّزی بوده است ، بدین شرح :
الف - حاج میرزا عبد الغفّار تویسرکانی
فقیه مجتهد و مؤلّف محقّق ، حاج میرزا عبد الغفّار تویسرکانی ، متوفّای 1319 قمری ، که از شاگردان آقا میر سیّد حسن مدرّس و حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی(2)و هم درس و رفیق آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات
ص:405
الجنّات ) بوده، و از مرحوم تویسرکانی و صاحب روضات اجازه داشته است . این بزرگمرد، در تألیف روضات الجنّات ، مشوّق و همکار مرحوم آقا میرزا محمّد باقر ( مؤلّف کتاب ) بوده است (1).
مرحوم تویسرکانی ، به نوشتۀ مرحوم گزی ، در ( تذکرة القبور ) جامع معقول و منقول بوده ، و به نوشته حاج آقا بزرگ طهرانی ، تألیفاتی ، همانند : کشکول بزرگی به نام « ألجراب » و کتاب « جواهر المعارف » و ... ، داشته است . وی ، سرسلسلۀ خاندان علمی بوده ، و به احترام او تکیه و بقعۀ تویسرکانی در تخت فولاد تأسیس گشته است .
ب - حاج میرزا محمّد باقر تویسرکانی
وی ، از علماء و محترمین اصفهان ، و مجتهد و زاهد بوده(2)و فرزند حاج میرزا عبدالغفّار ( مذکور در فوق ) می باشد . از استادهای بزرگواری ، همانند : پدر خود و حاج میرزا بدیع درب إمامی و آخوند کاشی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، بهرۀ علمی گرفته ، و تألیفاتی ، همانند : حواشی بر شرایع ، حواشی بر شرح لمعه و مآثر آلباقریّه ( در چندین جلد ، در فوائد رجالی و متفرّقات ) و ...، از خود به جای گذاشته و در سال 1374 قمری وفات یافته است .
ج - حاج میرزا أبو الحسن تویسرکانی
وی ، از علماء محترم و محبوب و مورد توجّه بوده ، و همانند برادر خود ( حاج میرزا محمّد باقر ، مذکور در فوق ) در مسجد مهم و معروف حاج محمّد
ص:406
جعفر آباده ای ، إقامۀ جماعت می نموده ، و در سال 1383 قمری وفات یافته ، و همانند برادر خود ، در تکیۀ تویسرکانی ( تکیۀ پدر بزرگوارشان ) مدفون گردیده است(1).
از خاندانهای علمی بزرگ و گسترده ای که در طول چهار قرن ، مهد پرورش علماء بزرگ ، و مجتهدین عالیقدر و محقّقین و نویسنده های بزرگ بوده ، وأعضاء آن ، در کشورهای مختلف ، همانند : ایران و عراق و هند ، و شهرهای گوناگون ، همانند : اصفهان ، اهواز ، شوشتر ، قم ، تهران ، مشهد و ... ، زندگی نموده ، و به فعّالیّت های گوناگون علمی ، از قبیل : تدریس ، افتاء ، تألیف و تحقیق ، سخنوری ، إمامت جماعت ، تبلیغ أحکام و ... می پرداخته اند ، خاندان پر آوازه و مشهور جزائری می باشد ، که منسوب و مفتخر به بزرگمرد عالم فقه و حدیث ، نابغۀ عظیم الشّأن ، سیّد نعمت الله جزائری بوده و هستند ، و برخی از شاخه های این خاندان ، با نامهای دیگری نامیده می شوند .
شاخه ای از این خاندان ، در شهر اصفهان زندگی کرده، و در حال حاضر عده ای از وابستگان آن، به کوشش های علمی و دینی مشغولند .
و اینک چند چهره از بزرگان این خاندان ، که در شهر اصفهان اقامت و فعّالیّت علمی و دینی داشته اند ، ذکر می گردد :
الف - محدث جزائری سر سلسلۀ خاندان بزرگ جزائری ، محدّث و رجالی عظیم الشّأن ، أدیب
ص:407
و محقّق جلیل المرتبه ، فقیه و مفسّر کریم النّفس ، مرحوم سیّد نعمت الله جزائری متوفّای 1112 قمری می باشد ، که در حوزه های گوناگون ، همانند : شیراز و اصفهان تحصیل علم نموده است ، و استادهائی ، همانند : سیّد هاشم بحرانی ، فیض کاشانی ، محقّق خوانساری ، محقّق سبزواری ، میرزا رفیعای نائینی ، علاّمۀ مجلسی و ... ، داشته ، و خودِ او ، استاد بزرگ و صاحب حوزۀ درسی پر برکت ، در شهرهای اصفهان و شوشتر بوده ، و مدرسۀ خالصیّۀ اصفهان ، به احترام و به جهت تدریس آن بزرگمرد ساخته شده(1)و از زعمای بزرگ دینی و اجتماعی ، و از پرچمداران بزرگ علمی و تربیتی ، به شمار می رود .
محدّث جزائری ، تألیفات بسیار زیاد و متنوّع و ابتکاری در زمینه های فقه ، حدیث ، أخلاق ، تراجم و رجال ، نحو و ... ، از خود به جای گذارده ، که نشانۀ تحقیق ، ابتکار ، حسن سلیقه ، ذوق لطیف و عواطف نیرومند دینی و انسانی آن بزرگمرد می باشد ، و بعضاً از شهرت بسیار زیادی برخوردار است ، و شمار آنها به بیش از پنجاه تألیف می رسد ، و بعضاً ، در چندین مجلّد می باشد(2).
خاندان علمی سیّد جزائری ، که در میان آنها : فیلسوف ، فقیه ، متکلّم ، مفسّر ، اصولی ، محدّث ، رجالی ، أدیب ، خطیب ، شاعر و ... فراوان بوده ، از آثار باقیۀ آن بزرگمرد الهی ، محسوب می گردد .
هرکدام از صاحبان تراجم ، و نویسندگان دائرة المعارف ها ، در آثار بزرگ خود ، همانند : أمل الأمل ، ریاض العلماء ، روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه ، الکنی و الألقاب ، لغتنامۀ دهخدا، فرهنگ معین
ص:408
و ... ، دربارۀ شخصیّت علمی و آثار سیّد جزائری بحث نموده اند ، و نیز شرح
حال جالب و مفصّلی از آن نابغۀ بزرگ ، در آخر أنوار نعمانیّه ( به قلم خود آن بزرگمرد ) منتشر گردیده ، و هم چنین یکی از أحفاد دانشمند و محقّق ایشان ، به نام « سیّد محمّد جزائری » کتابی به نام ( نابغۀ فقه و حدیث ) تألیف و منتشر نموده، و به تفصیل در مورد آثار علمی و اجتماعی محدّث جزائری بحث کرده، و در کتابی دیگر به نام شجرۂ مبارکه ( که جلد أوّل آن به چاپ رسیده و در معرّفی أولاد و أحفاد و دودمان سیّد نعمت الله جزائری ، بحث کرده ، که مجموعاً منابع جالبی برای آشنائی با عظمت چهرۀ نورانی آن پیشوای بزرگ می باشد .
ب - سیّد محمّد شفیع شوشتری
فقیه و رجالی فاضل ، مدرّس و مؤلّف زاهد ، آقا سیّد محمّد شفیع بن سیّد محمّد شوشتری ، متوفّای 1274 قمری . وی از أحفاد سیّد جزائری بوده، و از شوشتر برای تحصیل علم به اصفهان آمده ، و از محضر بزرگانی همچون حاج محمّد ابراهیم کرباسی و سیّد شفتی بهره برده ، و پس از نیل به کمالات علمی ، خود ، به درس و بحث و تحقیق و تألیف پرداخته است .
از تألیفات و آثار قلمی او، یکی حواشی بر شرح کبیر (ریاض المسائل ) در چندین مجلّد ، که بسیار مفصّل بوده، و تا آخر کتاب صلوة رسیده ، و دیگری رساله ای در منجّزات مریض ، و سوّمی ، حواشی بر کتاب نقد الرّجال تفرشی ، و هم چنین فوائد متفرّقه ای در رجال ( که فراوان بوده است ) یاد کرده اند، و کتابخانه ای داشته ، دارای اهمیّت ، که در پشت أوائل و أواخر بسیاری از کتابهای آن ، فوائد نافعهای ، به خطّ او و فرزندش آقا سیّد محمّد ( مذکور در
ص:409
ذیل ) ثبت شده بوده است(1). مرحوم آقا سیّد محمّد شفیع جزائری ، در صحن تکیۀ مرحوم آقا حسین خوانساری ، مدفون می باشد(2).
ج - آقا سیّد محمّد جزائری
عالم فاضل و مدرّس زاهد ، آقا سیّد محمّد جزائری ، فرزند آقا سیّد شفیع ، و متوفّای 1322 قمری ، و مدفون در تکیۀ شهشهانی . وی به نوشتۀ مرحوم آخوند گزی در تذکرة القبور ، مدرّس و مطّلع بر فقه و رجال ، و از علماء گوشه نشین بوده است(3)و چندین کتاب با خطّ نسخ خوب در زمینۀ رجال و غیر آن به دست خود نوشته بوده ، و استنساخ کرده ، که در پشت بسیاری از آنها تاریخ وفات بعضی از علماء را نوشته بوده است(4).
چنانچه قبلاً اشاره نمودیم ، علاوه بر یادشدگان ، ( در طول زمان ) عدّۀ دیگری از أحفاد مرحوم سیّد جزائری در شهر اصفهان ، به کوششهای علمی و دینی و تبلیغی اشتغال داشته و دارند .
این خاندان ، از خاندانهای علمی قدیمی اصفهان می باشد ، که از سلسله های فضل و أدب و ریاست و أرباب إجازات به شمار رفته اند(5)و از ذریّۀ عبد الله بن
ص:410
أحمد بن اسحاق بن موسی بن مهران(1)، ( که از بزرگان علم حدیث بوده ) هستند ، و نسب خاندان مجلسی ( علاّمه ملاّ محمّد باقر ) به همین خاندان می رسد(2).
بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان ، محدّث فقیه و مورّخ نامدار ، حافظ أبو نعیم ، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن اسحق بن موسی بن مهران اصفهانی ، متولّد 336 و متوفّای 430 هجری(3)می باشد ، و کتابهای بسیار ارزشمندی تألیف نموده ، از قبیل : حلیة الأولیاء ، ذکر أخبار أصبهان ، ذکر المهدی و نعوته ، مانزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و ...، که از منابع معتبر به شمار می رود . حافظ أبونعیم ، به صورت تقیّه زندگی می کرده، و از خُلَّصین و مفاخر شیعه است ، و ما ، در بخش ( نامدارنی بزرگ از چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ) از این بزرگمرد علم و دین ، با تفصیل بیشتری یاد نموده ایم ، به آنجا مراجعه شود .
از خاندانهای علمی و مبرّز اصفهان در قرن چهاردهم ، خاندان علمی آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی است ، که ذیلاً به چهره های درخشانی از این خاندان اشاره می نمائیم :
الف - آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی ، متوفّای 1312 قمری می باشد ، که از شاگردان فقیه نامدار شیعه ، آقا
ص:411
شیخ محمّد حسن نجفی (صاحب جواهر الکلام ) بوده، و از آن بزرگمرد اجازۀ اجتهاد داشته است (1)و هم چنین مفتخر به کسب اجازه از شیخ أعظم أنصاری بوده است(2). تألیفات آن بزرگوار در زمینۀ فقه و اصول و تاریخ و ... ، متعدّد می باشد ، همانند : ألرّیاحین ( در فقه استدلالی ) و کنوز الّلئالی ( در اصول فقه ) وبحر البکاء و بساتین الرّیاحین و سراج الوهّاج ، و چندین أثر دیگر .
وی ، مدّت چهارده سال در تهران اقامت داشته ، و در مسجد سراج الملک ، إمامت و تدریس می نموده، و سالهائی در اصفهان به فعّالیّت علمی و درسی اشتغال داشته ، و در تخت فولاد مدفون گردیده است .
ب - آقا شیخ أحمد بید آبادی
فقیه جامع و مجتهد کامل ، آقا شیخ أحمد بید آبادی ، متوفّای 1357 قمری ، فرزند آقا میرزا محمّد جواد ( مذکور در فوق ) . وی از جمله کسانی است که در حدود سنّ بلوغ و یا قبل از آن، به اجتهاد رسیده اند(3)
وی از شش نفر از علماء بزرگ ، همانند : صاحب روضات و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی و پدرش ( که استاد او نیز بوده اند ) و ...، اجازۀ اجتهاد داشته و رسائلی در فقه و اصول از تقریرات دروس اساتید خود نوشته ، و به کثرت علم و فضل و زهد، مشهور بوده، و در مدرسۀ میرزا مهدی تدریس می نموده است .
ص:412
آن بزرگمرد ، در اثر حافظۀ قوی و ذکاوت عجیب ، احاطۀ کاملی بر فروع فقهیّه داشته ، و دعاهای طولانی ، همانند : دعای ابوحمزۀ ثمالی را به طور تقطیع در قنوت نافله ها ، با صدای جذّابی می خوانده است(1).
مرحوم آقا شیخ أحمد بیدآبادی ، پنج فرزند پسر از خود برجای نهادند ، که بعضی از آنها در زمرۂ علماء و دانشمندان دینی بوده اند .
ج - آقا میرزا محمّد علی شاه آبادی
فقیه اصولی و حکیم عارف ، جامع معقول و منقول ، و محقّق در فروع و اصول آقا میرزا محمّد علی شاه آبادی اصفهانی، فرزند آقا میرزا محمّد جواد ، و متوفّای 1369 قمری . وی در نزد پدر و برادر خود ( یاد شدگان در فوق ) و برخی دیگر از علماء اصفهان ، تحصیل علم نمود، و سپس در حوزۀ علمیّۀ تهران ، از محضر آقا میرزا محمّد حسن آشتیانی ، و آقا میرزا هاشم گیلانی و میرزا أبو الحسن جلوه ، به کسب فقه و اصول و حکمت و عرفان پرداخت ، و آنگاه عازم حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف و سامرّاء گردید ، و از درس بزرگان و أعلام آن دو پایگاه بزرگ علمی ، همانند : آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، و حاج میرزا حسین خلیلی ، و آقا میرزا محمّد تقی شیرازی ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، بهره مند شد ، و اجازۀ اجتهاد از بزرگان حوزه های بزرگ نجف و سامراء دریافت داشت(2). مرحوم شاه آبادی ، پس از مراجعت به تهران ، در محلّۀ شاه آباد ساکن گردید، و بدین عنوان ، شهرت یافت .
آن بزرگمرد ، در مسجد جامع تهران ، به تدریس و تحقیق و تربیت طلاّب
ص:413
پرداخت(1)و مرجع تقلید جمعی از شیعیان گردید ، و تألیفاتی در زمینۀ فقه و اصول و عرفان و غیره ، همانند : « الانسان و الفطره » و « آلایمان و الرّجعه » و « حاشیه بر کفایۀ مرحوم آخوند خراسانی » و « القرآن و العتره » و « مرام اسلام » و « منازل السّالکین » از خود به جای گذارد(2).
مرحوم شاه آبادی ، در دورۀ زعامت مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، از سال 1342 تا 1354 قمری ، در حوزۀ علمیّۀ قم اقامت داشته ، و تدریس نموده اند ، که از جملۀ شاگردان ایشان در آن دوره ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای خمینی قُدْسُ سِرُة می باشند(3).
از میان نُهْ نفر فرزند ذکور مرحوم شاه آبادی ، هفت نفر آنها از اهل علم بوده و هستند ، که چهار نفر از آنها از دنیا رفته اند ، و بقیه در قم و تهران و لندن ، به فعّالیّت علمی و روحانی اشتغال دارند .
د - آقا شیخ علی محمّد الشّریف
وی فرزند دیگر آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی ، و برادر مرحوم آیة الله شاه آبادی می باشد ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، از او تجلیل کرده ، و با عناوین عالم تقیّ و فاضل جلیل ، از او ستایش نموده اند(4).
مرحوم الشّریف ، در حوزۀ اصفهان و کاظمین و نجف ، کسب علم نموده ، و از مرحوم آقا سیّد حسن صدر و آقا شیخ محمّد تقی آل أسد الله الکاظمی ، اجازۀ
ص:414
روایت داشته ، و در سال 1373 قمری وفات یافته است .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، جمع دیگری از علماء و دانشمندان دینی ، در خاندان مذکور ، بوده و هستند ، که برخی از آنها مورد اشاره قرار گرفتند ، و با توجّه به اهداف این تألیف ، از شرح و استقصاء کامل پرهیز می نمائیم .
این خاندان ، یکی از برجسته ترین دودمان های علمی ، در شهر اصفهان می باشد ، و در طول چهار قرن ، مهد پرورش علماء و دانشمندان دینی بوده ، و در برگیرندۀ شمار زیادی فقیه ، اصولی ، مفسّر ، متکلّم، أدیب ، ریاضی ( هیوی و منجّم ) و شاعر بوده است ، و عمدتاً ، شخصیّت علمی آنها ، همراه با زهد و تقوی بوده ، و خدمات ارزشمند علمی و اجتماعی فراوانی ، از آنها به ظهور رسیده است . این خاندان شریف ، از سادات جلیل القدر می باشند ، و أوّلین شخصیّتی که از این سلسله وارد اصفهان شده ، میر عماد الدّین محمّد ، فرزند میر سیّد حسن نقیب است ، و فرزندش میر محمّد اسماعیل ، مدفون در بقعۀ روستای گَوَرْت ( از بلوک جِی ، در پانزده کیلومتریِ شرق اصفهان ) می باشد ، و معروف به شاه مراد است ، و در این بقعه ( که دارای گنبدی جالب توجّه می باشد ) میر عماد الدّین ، و برادرش میر سیّد علی ، و جمعی دیگر از خاندان خاتون آبادی مدفونند، و به دلیل اینکه برخی از اولاد میر عماد، در روستای خاتون آباد ( در نزدیکیِ گَوَرْت ) سکونت داشته اند ، آنها را خاتون آبادی نامیده اند(1).
اینک ، چهره هائی برجسته از این خاندان را ، به عنوان نمونه ، نام می بریم ،
ص:415
و تفصیل بیشتر را به کتب تاریخ و تراجم ( مخصوصاً کتاب وقایع السّنین و الأعوام ، و دانشمندان و بزرگان اصفهان ، و رجال اصفهان یا تذکرة القبور ، و سیری در تخت فولاد ) ، وا می گذاریم .
الف - میر عبدالحسین خاتون آبادی
میر عبدالحسین خاتون آبادی ، صاحب کتاب « وقایع السّنین و الأعوام » متوفّای 1115(1)که از چهره های علمی و ارزشمند این خاندان می باشد ، و با تألیف کتاب وقایع السّنین ، خدمتی بسیار ارزشمند ( بالخصوص ) به تاریخ علمی شهر اصفهان نموده ، و در معرّفی دانشمندان آن دوره ، گامی مفید و مؤثّر برداشته است .
میر عبد الحسین ، شاگرد شخصیّت های بزرگی ، همانند : ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و ملاّ محمّد باقر سبزواری ، و آقا حسین خوانساری، و میرزا رفیعای نائینی ، و آخوند ملاّ حسین بروجردی ، و ملاّ عبد الله تونی ، و ملاّ أحمد تونی بوده ، و از دانشمند شهید ، میر محمّد مؤمن بن دوست محمّد حسینی استر آبادی ( استاد اجازۀ علاّمۀ مجلسی ) و نیز ، از ملاّ محمّد باقر سبزواری ، اجازه دریافت داشته است(2)و از آثار تألیفی آن بزرگمرد ، وقایع السّنین(3)، و شرح بر
ص:416
شاطبیّه ، و شرح بر شافیّه ابن حاجب می باشد(1).
ب-میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی
میر محمّد اسماعیل بن میر محمّد باقر بن شاه مراد ، متوفّای 1116 قمری ، که از علماء برجسته و مفسّری عالی مقام بوده ، و به احترام او تکیه و بقعۀ خاتون آبادی ( با گنبد کاشی کاری شده و جالب ) ، در تخت فولاد ، ساخته و نامیده شده است . او مدرّس و امام جماعت جامع جدید عبّاسی ( مسجد شاه ) بوده ، و به عنوان میر محمّد اسماعیل أوّل ، معروف می باشد ، و یک دورۂ تفسیر قرآن او در چهارده جلد ، از بهترین آثار آن بزرگمرد به شمار آمده ، و در بخش « بقعه های تخت فولاد » نیز در مورد این شخصیّت علمی و معنوی بررسی داریم
ج - میر محمّد صالح خاتون آبادی میر محمّد صالح خاتون آبادی ، فرزند میر عبدالواسع ، و متوفّای 1126 قمری . وی داماد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی(2)و شاگرد مبرّز و مجاز از او می باشد ، و علاوه بر آن، استادانی همچون ملاّ میرزای شیروانی و آقا حسین خوانساری(3)داشته ، و پس از درگذشت علاّمۀ مجلسی ، به إمامت جمعه منصوب شد ، و پس از مدّتی ، شیخ الاسلام اصفهان گردید ، و در نسل او منصب
ص:417
إمامت جمعه ، تا اواخر قرن چهاردهم ، در اصفهان و تهران باقی بوده است .
در کتاب ریحانة الأدب ، و دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از بیش از 26 کتاب و رساله از تألیفات آن بزرگمرد یاد شده ، که از آن جمله است : « شرح من لایحضره الفقیه » و « شرح استبصار » و « أحوال ملائکه » و « ذریعة النّجاح» .
پس از فوت علاّمۀ مجلسی ، با وجود علماء بزرگ و نامدار دیگر ، ریاست حوزۀ بزرگ علمی اصفهان ، بر عهدۀ میر محمّد صالح قرار گرفت(1).
تاریخ وفات میر محمّد صالح خاتون آبادی ، 1126 می باشد ، و آنچه برخی از نویسندگان مرقوم داشته اند ( 1116) اشتباهی است که با تاریخ وفات میر محمّد اسماعیل ، پسر عموی میر محمّد صالح ، رخ داده است(2).
د- شهید خاتون آبادی
عالم فاضل محقّق ، میر محمّد صادق بن میر عبد الحسین بن میر محمّد اسماعیل أوّل ، شهید در سال 1134 قمری ( در فتنۀ أفغان ) و مدفون در تکیۀ خاتون آبادیها ، در تخت فولاد(3). وی از جملۀ شمار زیادی از علماء وفضلاء اصفهان می باشد ، که در محاصرۀ اصفهان ( در فتنۀ أفغانها و سقوط اصفهان ) به شهادت رسیده اند .
ه - میر معصوم خاتون آبادی
عالم زاهد خداجوی ، میر معصوم خاتون آبادی ، متوفّای 1155 قمری ، مدفون در نزدیکی بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ، در تخت فولاد.
ص:418
گویند مرحوم آقا محمّد بید آبادی ، آن عالم و عارف و زاهد نامدار ، خوابی مکاشفه مانند دید ، که از آن، مقام منیع میر معصوم به دست می آمد، و لذا وصیّت نمود ، که او را در نزدیکی قبر میر معصوم ، به خاک بسپارند .
و - مدرّس خاتون آبادی
میر سیّد أبو القاسم مدرّس خاتون آبادی ، فرزند میر محمّد اسماعیل ، متوفّای 1202 یا 1203 قمری ، که حکیمی محقّق ، و مدرّسی نامدار بوده است
وی ، از شاگردان آقا محمّد بید آبادی ، و ملاّ اسماعیل خواجوئی ، و مرحوم آقا سیّد مهدی بحر العلوم بوده، و در مدرسۀ چهارباغ اصفهان تدریس می نموده و گویند أحدی ، همانند او ، شرح دروس آقا حسین خوانساری را ، تدریس نمی کرده است . تألیفاتی در زمینۀ فقه و حدیث و تفسیر ، از خود به جای گذارده ، همانند : تفسیر قرآن به فارسی ، و شرح نهج البلاغه ، و حاشیه بر کتابهای : تهذیب و استبصار و من لا یحضره الفقیه و کافی(1).
ز - میر عبد الباقی خاتون آبادی
مدرّس نامدار و پیشوای جامع ، میر عبد الباقی خاتون آبادی ، متوفّای 1207 قمری . وی از چهره های برجستۀ علمی و اجتماعی اصفهان بوده، و از شاگردان میرزا أبو القاسم مدرّس و آقا شیخ یوسف بحرانی به شمار رفته ، و از مشایخ اجازۀ سیّد بحر العلوم بوده است(2). وی در علوم عقلی و نقلی تدریس می نموده ، و دارای تألیفاتی بوده است .
ص:419
پدر او میر محمّد حسین خاتون آبادی (نوۀ علاّمۀ مجلسی ) از فقهاء و علماء جامع بوده ، و تألیفاتی بسیار و ارزشمند در فقه و حدیث و کلام و دعا و زیارت داشته ، و از مشایخ بزرگ و مهم و مورد توجّه اجازه بوده است(1).
میر عبد الباقی ، برادری عالم به نام میر محمّد مهدی ، و فرزندانی دانشمند داشته است ، به نامهای : 1- میر محمّد حسین ، ملقّب به سلطان العلماء ( که از بزرگان فقهاء و علماء و مجتهد و صاحب تألیف بوده ، و حوزۀ درسی داشته ، و در زمان خود ، در ردیف علماء طراز أوّل ایران ، از نظر موقعیّت اجتماعی ، به حساب می آمده است(2)2- میر سیّد محمّد 3- میر محمّد تقی .
ح - نائب الصّدر خاتون آبادی
عالم فاضل ، و فقیه أدیب ، حاج میرزا محمّد حسین نائب الصّدر ، بن میر محمّد صادق بن میرزا أبو القاسم مدرّس ( مذکور تحت شمارۀ « و » ) و متوفّای 1326 قمری و مدفون در تکیۀ خاتون آبادی . وی کتابی تألیف نموده در دو جلد ، در شجره نامۀ سادات خاتون آبادی ، و خود از شاگردان شیخ انصاری و حاج ملاّ علی کنی(3)، و از مبرّز ترین تلامذۂ آن دو بزرگوار بوده است(4).
ط - شهید خاتون آبادی
میر أبو المحسن بن میر محمّد اسماعیل ، که در قضیّۀ نجم پاشا ( والی و حاکم بغداد، که با مأموریت از طرف حکومت عثمانیها ، مردم شهر مقدّس کربلا را قتل
ص:420
عام نمود ) به شهادت رسید ، و در همان شهر مقدّس مدفون گردید . وی از علماء و دانشمندان دینی بوده(1)و مسجد حاج أبو المحسن ، واقع در محلّۀ پاقلعه ( و خیابان نشاط ) ، منسوب به آن عالم بزرگوار می باشد .
ی - مدرّس خاتون آبادی
فقیه اصولی و مجتهد زعیم ، حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، متوفّای 1348 قمری ، که از مراجع بزرگ دینی و رؤسای علماء در قرن چهاردهم ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده است . او از شاگردان و مخصو صین آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی، و یاور او در تألیف کتاب «کفایة الأصول » بوده است . حوزۀ درسی ایشان، از قوی ترین مجمع های علمی بوده، و شاگردان زیادی در درس فقه و اصول آن بزرگمرد شرکت می جسته اند .
برادر آن بزرگمرد ، آقای حاج میرزا أبو الفضل خاتون آبادی ، فقیهی زاهد و مدرّسی جامع بوده ، و در سال 1388 قمری وفات یافته است .
یا - بانوی علویّه و مجتهدۀ ایرانی
مجتهدۀ مفسّره ، زاهدۀ متّقیه ، حاجیه نصرت خانم أمین ، معروفه و مشهوره به « بانوی ایرانی » ، متوفّاة در أوّل رمضان 1403 قمری ، که از نادره های روزگار محسوب گشته ، و در دوران غیبت کبری ، چهرۀ علمی کم نظیر یا بی نظیر شیعه ، در طبقۀ نسوان می باشد ، و تألیفات متعدّدۀ او در زمینۀ تفسیر و عقائد و حدیث و أخلاق و ... ، که مشتمل بر یک دورۀ کامل تفسیر قرآن در 15 جلد به نام « مخزن العرفان » می باشد ، و هم چنین حوزۀ درسی و کوششهای علمی او ،
ص:421
پیشگام حرکت علمی در میان زنان ایرانی ، در قرن اخیر بوده است(1).
وی ، طبق شجره نامۀ چاپ شده در یادنامۀ آن مرحومه ، از نسل عماد الدّین محمّد ( سرسلسلۀ خاندان سادات خاتون آبادی ) می باشند ، و بنا بر گفتۀ شخص حاجیه خانم آمین رحمة الله علیها ، ایشان از نسل میر معصوم خاتون آبادی ( مذکور تحت شمارۀ ه ) می باشند(2). بنا بر این ، حاجیه خانم أمین ، از مفاخر خاندان علمی خاتون آبادی ، به شمار می روند .
و همچنین ، چهره های دیگری از این خاندان بزرگ ، که در تهران و اصفهان دارای منصب امامت جمعه بوده ، و یا در منصب تدریس و تألیف و پیشوائی دینی و موعظه و ... ، انجام وظیفه می نموده اند .
از خاندانهای علمی وابسته به خاندان عظیم «صدر» خاندانی است منسوب به عالِم بزرگوار ، آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، که در زمانهای بعد ، به نام خادمی شهرت یافته ، و زبانزد گشته است . در این خاندان ، علماء و دانشمندانی ظهور یافته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود .
الف - آقا سیّد أبو جعفر
عالم جلیل القدر ، آقا سیّد أبوجعفر خادم الشّریعه ، متوفّای 1324 قمری ،
ص:422
فرزند آقا سیّد صدر الدّین محمّد عاملی ، که مادر او ، دختر شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و خودش ، از شاگردان مورد علاقۀ آقا سیّد اسدالله شفتی بید آبادی بوده است . وی ، بعض تألیفات خود را بر استادش ( آقا سیّد أسد الله ) عرضه کرده ، و او در پشت کتاب ، ثنای نیکوئی نثار او نموده است(1).
آقا سیّد أبو جعفر ، از علماء مورد احترام اصفهان ، و داماد مرحوم آقا سیّد أسد الله بیدآبادی ( فرزند آقا سیّد محمّد باقر شفتی ) بوده ، و سرسلسلۀ خاندان علمی خادمی ( خادم الشّریعه ) می باشد ، و «تکیۀ آقا سیّد أبو جعفر » در تخت فولاد ، به احترام او تأسیس گشته است(2).
فرزندان آقا سیّد أبو جعفر ، همه از علماء بوده اند ، که از جملۀ آنها مرحوم حاج آقا حسن خادم الشّریعه ، متوفّای 1379 قمری می باشد ، که از علماء با تقوی بوده است ..
ب - حاج آقا حسین خادمی
فقیه اصولی ، و مجتهد نامدار، و زعیم مجاهد ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، متوفّای 1405 قمری ، فرزند آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه . وی ، از چهره های نامدار علمی و اجتماعی حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم می باشد ، و خدمات و مبارزات او در برابر حکومت فاسد پهلوی در تمامی حوزه ها و مجامع دینی و اجتماعی ، مورد توجّه بوده و می باشد .
مرحوم آیة الله خادمی ، از شاگردان آخوند گزی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و حاج میر سیّد علی نجف آبادی و آقا سیّد محمّد نجف آبادی
ص:423
و دیگر مفاخر علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و هم چنین ، از شاگردان زعماء و مراجع بزرگی ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، و آقا سیّد أبوتراب خوانساری ، و آقا شیخ محمّد جواد بلاغی ، در حوزۀ مقدّسۀ نجف اشرف بوده ، و در سنّ 26 سالگی ، حائز رتبۀ اجتهاد گردیده است(1).
مرحوم آیة الله خادمی ، از بزرگانی ، همچون : آقا شیخ محمّد حسین غروی نائینی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی ، و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی ، و آقا سیّد ابراهیم حسینی اصطهباناتی شیرازی و ...، اجازۀ اجتهاد دریافت نموده ، و از عدّه ای از بزرگان اجازۀ روایت گرفته اند .
تألیفات گوناگون مرحوم آیة الله خادمی، در فقه و اصول و کلام میباشد ، که برخی ، تقریرات دروس اساتید ، و برخی دیگر ، حاشیه بر کتب بزرگان ، و قسمی دیگر، به صورت مستقل می باشد ، همانند : رهبر سعادت ( در دو جلد ) که تألیف آن کتاب در زمان حاکمیّت پهلوی ها ، و سرکوبی حوزه های علمیّه ، و انزوای شدید روحانیّت عظیم الشّأن ، در کشور ایران ، نشانۀ قدرت اندیشه ، و روشن بینی ، و احساس مسئولیّت شدید، و روح ابتکار آن بزرگمرد می باشد .
آن بزرگمرد ، علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول ، درسهای کلام و عقائد و تفسیر استدلالی داشتند ، و برای تحصیل کرده های دانشگاهی و عموم مردم نیز ، جلسات بحث و تعلیم دینی بر قرار می نمودند ، و فیض علمی خود را گسترش می دادند . فعّالیّت های علمی و اجتماعی آیة الله خادمی ، در حدّی بود که علماء بزرگ و مجتهدین عظیم الشّأن اصفهان ، توجّه بسیاری نسبت به آن
ص:424
پیشوای عالیقدر داشتند ، و به ویژه در دوران مبارزۀ نهائی ، برای سرنگونیِ حکومت پهلوی ، منزل ایشان سنگر مبارزه ، و إمضای ایشان در صدر إمضاها ، و موقعیّت ایشان ، زبانزد عامّ و خاص در تمامی شهرهای ایران ، و إحیاناً در خارج از کشور بود .
مرحوم آیة الله خادمی ، استادی بزرگ برای طلاّب علوم دینیّه ، و زعیمی عالیقدر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و پناهی محکم برای مردم و جهادگران در راه خدا ، و تلاشگری برای انجام خدمات فرهنگی ، درمانی ، امدادی ، در جامعۀ مذهبیِ اصفهان ، و پشتوانه ای برای تأسیس مراکز بزرگی ، همانند : بیمارستان و درمانگاه عسکریّه علیه السلام و انجمن مددکاری امام زمان علیه السلام ( مخصوص أیتام ) و بیمارستان و انجمن خیریّۀ معلولین صادقیّه ، و بسیاری دیگر از مدارس و مساجد و مؤسّسات دینی و خدماتی ، به شمار می رفتند .
نویسندۀ این نوشتار ، علاوه بر ارتباط نزدیک با آن بزرگمرد ، ( در مسائل اجتماعی ) متجاوز از دَهْ سال ، در درس خارج فقه و اصول و کلام آن مجتهد عالیقدر ، شرکت می کردم، و آن پیشوا و استاد مهربان ، ألطاف خاصّۀ خود را شامل این کمترین ، می نمودند .
دو فرزند پسر از میان پسران مرحوم آیة الله خادمی ، به نامهای : آقا سیّد محمّد علی ، و آقا سیّد مهدی خادمی ، از فضلاء می باشند ، و رشتۀ علمی - دینیِ خاندان پدر و مرحوم آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه را حفظ نموده اند(1).
ص:425
خاندان علمی حسینی خراسانی ، که اوّلین چهرۀ علمی آنها ، مرحوم حاج سیّد یوسف قائنی خراسانی ، متوفّای 1246 قمری بوده ، تا آخرین سالهای قرن چاردهم،بازعامت دینی آیة الله،آقا سیّد محمّد رضا خراسانی(رئیس حوزۀعلمیه اصفهان ) در طول دو قرن تداوم داشته ، و به عنوان یک خاندان علمی و حوزه ای در شهر اصفهان ، زندگی می نموده اند ، و منشأ برکات و آثار علمی و معنوی قابل توجّهی بوده اند ، که از چندین چهرۀ برجستۀ آنها ، یاد می کنیم :
الف - آقا سیّد یوسف خراسانی
فقیه محقّق ، حاج سیّد یوسف قائنی خراسانی ، متوفّای 1246 قمری ، که از معاصرین مرحوم سیّد شفتی ( حجّة الإسلام ) و محترم و معزّز نزد او بوده ، و حوزۀ درسی داشته است . وی کتابهائی تألیف نموده ، همانند : شرح زبدۀ شیخ بهائی ( در دو جلد بزرگ ) و حاشیه بر مدارک ، و حاشیه بر حاشیۀ ملاّ میرزاجان ، و ...، و از آثار آن بزرگمرد ، نسل و خاندانی علمی ، می باشد .
ب - آقا سیّد محمّد رضا خراسانی
فقیه زاهد و عالم صاحب کرامت ، مرحوم آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1302 قمری ، که از شاگردان مورد توجّه و مقرّب مرحوم شیخ أعظم أنصاری ، و از دوستان محقق رشتی ، و میرزای بزرگ شیرازی ( مجدّد دین در رأس سَدِۀ سیزدهم ) بوده است . چشمان وی در حدّی ضعیف می شود، که در روز روشن ، خط های درشت را نمی خوانده ، و در اثر عنایت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام شفا می گیرد، و به دنبال خوابی که از آن حضرت می بیند ،
ص:426
به جایی می رسد ، که در وقت غروب ، ریز ترین خطها را می خوانده است(1).
فرزندان او ، به نامهای : آقا سیّد محمّد تقی ، و آقا سیّد محمّد جواد ، و آقا سیّد محمّد حسین ، و آقا سیّد مرتضی ، و آقا سیّد یوسف ، همگی از علماء و أهل فضل بوده اند(2)، که ذیلاً دو نفر از آنها را با تفصیل بیشتری یاد می کنیم :
ج - آقا سیّد مرتضی خراسانی
فقیه و مجتهد عادل و زاهد ، حاج سیّد مرتضی خراسانی ، متوفّای 1357(3)که از مدرّسین جلیل القدر در حوزۀ اصفهان بوده ، و همانند پدرش ( آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ) مورد توجّه مردم و دارای مقام زهد و تقوی بوده است .
د- آقا سیّد محمّد جواد خراسانی
عالم زاهد و متّقی ، آقا سیّد محمّد جواد خراسانی ، متوفّای 1352 قمری ، فرزند آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ( فوق الذّکر ) و پدر آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ( مذکور در ذیل ) . وی مورد تجلیل بزرگان بوده ، و مرحوم حاج شیخ مهدی نجفی ، که خود از اعلام تقوی و دیانت بوده ، دربارۀ آن بزرگمرد فرموده است: لَمْ أرَ مِثْلَهُ فِی الْوَثاقَةِ وَ الْجَلالَةِ وَ الْعِبادَة(4)
مرحوم آقا سیّد محمّد جواد ، به لقاء ولیّ العصر و الزّمان ، حضرت بقیة الله الأعظم (عج) مشرّف گردیده ، و دارای چند تألیف بوده است.
ص:427
ه - آقا سیّد محمّد رضا خراسانی
فقیه و مجتهد عالی مقام ، و زعیم و رئیس حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة آلله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397 قمری . وی از شاگردان حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، و آقا سیّد أبو القاسم دهکردی و ... ، بوده ، و در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم هجری ، دارای حوزۀ درسی فقه و اصول ، در مدرسۀ صدر و نیز مدرسۀ چهارباغ ( مدرسۀ امام صادق علیه السلام ) و عهده دار ریاست حوزۀ علمیّه بوده است . معظّم له از چهره های علمی و مشهور اصفهان و دارای اُبهّتی چشمگیر ، و متانتی کم نظیر بودند ، و در دورۀ پس از خفقان شدید حکومت پهلوی اوّل ، با صبر و متانت و وقار و تدبیر ، نقش مؤثّری در تجدید فعّالیّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، ایفاء نمودند . از آثار باقیۀ آن بزرگمرد، تأسیس کتابخانۀ رضویّه ، در مدرسۀ صدر بازار ( مرکز حوزۀ علمیّه ) می باشد (1)
ملاّ علی أکبر خوانساری ، متوفّای 1263 قمری ، از علماء جلیل القدر و مورد توجّه و اعتماد مرحوم سیّد شفتی بوده، و خودش از شاگردان و مجازین از سیّد صدر الدّین عاملی محسوب گشته ، و از نسل او علماء بزرگواری برخاسته اند ، همانند :
الف - ملاّ حسین خوانساری ، متوفّای 1302 قمری ، که مورد توجّه و عنایت فقیه بزرگ ، مرحوم حاج سیّد اسدالله شفتی بید آبادی ، بوده است.
ص:428
ب - آقا کمال الدّین خوانساری ، بن ملاّ حسین ، متوفّای 1316 قمری ، که عالمی جامع بین معقول و منقول ، و مدرّس و امام جماعت مسجد میرزا باقر بوده و تألیفاتی داشته است .
در این خاندان ، علاوه بر یاد شدگان در فوق ، علمای دیگری نیز بوده اند .
از خاندانهای علمی و تقوائی و دارای شرافت انتساب به رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم ، خاندان سادات رضوی خوانساری می باشد ، که ذیلاً به دو چهره از آنها اشاره می نمائیم :
الف - آقا سیّد زین العابدین رضوی
فقیه زاهد ، و عالم متّقی و بزرگوار، آقا سیّد زین العابدین رضوی خوانساری ، متوفّای 1307 قمری ، که استادهائی ، همانند : آقا میر سیّد حسن مدرّس ، و ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و آقا سیّد محمّد شهشهانی داشته ، و أثر قلمی او یکی « حسام الشّیعه » و دیگری « ترجمۀ أنوار نعمانیّۀ سیّد جزائری » بوده ، و او به شرف ملاقات حضرت ولی عصر ، بقیّة الله الأعظم (عج) نائل گشته ، و صاحب کرامت و استجابت دعا بوده است(1).
ب - آقا سیّد محمّد رضوی
فقیه و مجتهد بزرگوار ، محقّق و نویسندۀ کثیر التّألیف ، آقا سیّد محمّد رضوی خوانساری اصفهانی ، متوفّای 1374 قمری ، فرزند آقّا سید زین العابدین مذکور در فوق ) . وی ، در حوزۀ اصفهان و نجف تحصیل علم نموده ، و از
ص:429
محضر بزرگانی ، همانند : آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و آخوند خراسانی ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی رضوان الله علیهم کسب علم و کمال نموده ، و پس از نیل به مقام منبع اجتهاد، و مراجعت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق و تألیف ، و نیز ارشاد عمومی و تبلیغ دینی پرداخته است .
وی ، در حدود سی و پنج تألیف داشته(1)، از قبیل : 1- برهان المتّقین ( مطبوع در دو جلد ) 2- رسالۀ عملیّه ( به نام دعوة الحق ) 3 - دیوان اشعار 4- سدرة المنتهی ( سه جلد ) 5- حاشیۀ بر کفایه 6- حاشیۀ بر رسائل 7- حاشیۀ بر مکاسب ، و غیر اینها ، که در زمینۀ فقه، اصول ، حدیث ، تفسیر ، شعر و أدب ، کلام و عقائد ، دعا و زیارات می باشد .
از خاندانهای برجستۀ علمی اصفهان ، که ریشه ای قوی و چند صد ساله ، و شاخه های گسترده و پر برکت دارد ، خاندان روضاتی ( آل صاحب روضات ) است ، که ریشۀ آنها ، در خاندانی علمی ، در شهر مذهبی خوانسار می باشد ، و در طول چندین قرن چهره هائی مبرّز در خود پروریده ، و شاخه های آن در شهرهای مختلف ، از قبیل : اصفهان ، تهران ، نجف ، کاظمین و برخی از بلاد هند و ... ، ظهور یافته است .
این خاندان شریف ، از سادات موسوی می باشند ، و نسب آنها به میر سیّد أبو القاسم ( جعفر ) معروف به « میرکبیر » می رسد .
و اینک به عنوان نمونه، برخی از چهره های علمی این خاندان بزرگ را مورد ذکر قرار می دهیم :
ص:430
الف - میر کبیر
حاج میر أبو القاسم ( جعفر ) مشهور به میر کبیر ، متولّد 1090، و متوفّای 1158 قمری . وی فرزند آقا سیّد حسین ، و از أحفاد سیّد حجّت الله ، و نیز آقا سیّد صالح قصیر ( که هر سه از علماء بوده اند ) می باشد .
میر کبیر ، عالمی برجسته ، و فقیهی محدّث ، و شاعری ادیب بوده ، و از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و آقا جمال ( فرزند آقا حسین خوانساری ) به شمار می رود ، و تألیفاتی در فقه و حدیث و کلام و عقائد به جای گذاشته ، که نمونۀ آن « مناهج المعارف » می باشد ، که کتابی است بزرگ ، در اصول دین .
در کتابخانۀ او ، کتابهای ارزشمندی بوده ، که به دست خود استنساخ نموده ، و کتابخانۀ مهمّی را تشکیل می داده است .
میر کبیر و فامیل و خاندان او ، در دورۀ صفویّه ، در اصفهان می زیسته اند ، و در فتنۀ أفغان ، و سقوط اصفهان ، در حدود سال 1135، هرکدام به طرفی می روند، و از جمله ، میرکبیر به طرف خوانسار و گلپایگان رهسپار می شود ، و در همان منطقه از دنیا می رود ، و مدفون می گردد(1).
ب - آقا سیّد حسین موسوی
فقیه زاهد ، آقا سیّد حسین بن سیّد جعفر موسوی ، متوفّای 1191 قمری ، فرزند میر کبیر ، و جدّ صاحب روضات ، که از بزرگان علماء شیعه به شمار رفته ، و دارای املاء و انشاء و تحریری جالب و زیبا بوده ، و در زهد و تقوی ، مقامی بسیار بلند داشته ، و کرامات زیادی را به او نسبت داده اند . آثار تألیفی او در زمینۀ فقه و ادعیه و زیارات بوده ، و از مشایخ اجازه سیّد بحرالعلوم ، و نیز
ص:431
میرزای قمی ( محقّق قمی ) ، و دیگر بزرگان می باشد(1)، و از مفاخر خاندان روضاتی ( أل صاحب روضات ) محسوب می گردد .
ج - میر زین العابدین خوانساری
فقیه و مجتهد زاهد ، و پیشوای متعبّد و صاحب کرامات ، میر زین العابدین موسوی ، متوفّای 1275 قمری ، و مدفون در بقعۀ مادر شاهزاده ( تکیۀ آقا شیخ محمّد تقی رازی ) . وی در جامعۀ علمی و مذهبی اصفهان ، به زهد و فقاهت مشهور بوده ، و تألیفات متعدّدی در فقه و اصول و کلام ( عقائد ) و قواعد عربیّت داشته ، و أوّل کسی است که پس از فتنۀ افغان ، و هجرت أجداد و خاندان او از اصفهان ، مجدّداً به سوی این شهر مراجعت و هجرت نموده ، و خاندان پر برکتی را از نسل خود ، در این شهر مذهبی به وجود آورده است .
از میان هشت فرزند پسر او ، چهره هائی درخشیده اند ، همانند : 1- صاحب روضات ( مذکور در ذیل ) 2۔ صاحب مبانی الاصول ( مذکور در ذیل ) 3- حاج میر سیّد محمّد ، متوفّای 1293 قمری ، که از دانشمندان محقّق بوده ، و تبحّری برجسته در آشنائی با کتب و نسخ نفیس و خطّی داشته ، و صاحب روضات ( برادر بزرگوار او ) در تحقیقات خود، از آگاهی و تخصّص وی ، بهره می گرفته است . هزار نسخۀ خطّی به نظر او رسیده ، که تمام یا قسمتی از آنها به خطّ او می باشد(2) .4- آقا سیّد محمّد صادق خوانساری ، متوفّای 1289 قمری ، که عالمی بزرگ و دارای تألیف ، و صاحب نسلی علمی بوده است(3).5- میر
ص:432
سیّد حسن ، مشهور به مجتهد(1).
د. صاحب روضات الجنّات
فقیه متکلّم ، و رجالی محدّث ، و محقّق متبحّر ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، و مرجع فتوی و تحقیق ، آقا میرزا محمّد باقر خوانساری اصفهانی معروف به «صاحب روضات » و فرزند میر زین العابدین خوانساری ، و متوفّای 1313 قمری . وی نه تنها مرجع دینی در جامعه ، و رئیس و زعیم و استاد بزرگ در حوزۀ علمیّۀ بزرگ اصفهان ، و پناهگاهی برجسته برای مردم و طلاّب بوده ، بلکه در عالَم تحقیق و تألیف ، افتخاری برای مکتب شیعه محسوب می شود ، و تألیفات گرانقدر او در زمینۀ فقه و اصول و عقائد و حدیث و رجال و شعر وأدب ، مخصوصاً « روضات الجنّات فی أحوال العلماء و السّادات » ، از آثار درخشان ، و ثمرات باقیۀ حیات طیّبۀ او به شمار می رود .
او استادهای بزرگی ، همانند : آقا سیّد محمّد شهشهانی ، و آقا سیّد محمّد باقر شفتی ( در اصفهان ) و آقا سیّد ابراهیم صاحب ضوابط الاصول ( در عتبات ) داشته. ، و شاگردان برجسته ای ، همانند : شیخ الشریعۀ اصفهانی و آقا سیّد أبوتراب خوانساری ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و ... ، پرورش داده است .
در میان هفت فرزند و نیز ، أحفاد دانشمند آن بزرگمرد ، چهره های علمی برجسته ای درخشیده اند ، که به برخی از آنها اشاره می شود(2).
ص:433
ه - صاحب مبانی الاصول
فقیه اصولی ، و مجتهد نامدار ، و مرجع عالیقدر ، و محقّق متبحّر ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، فرزند میر زین العابدین خوانساری،وبرادر صاحب روضات،و متوفّای 1318 قمری.وی،ازشاگردان پدر خود ، و نیز شیخ أعظم أنصاری و ... ، ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نجف ) بوده، و پس از نیل به مقامات عالیۀ علمی و اجتهاد ، صاحب حوزۀ درسی بزرگ در اصفهان گردیده ، و مرجع در فتوی و فعّالیّت های بزرگ اجتماعی بوده ، و کتابخانۀ مهمّی نیز ، داشته است . تألیفات برجستۀ این بزرگمرد، در فقه و اصول و حکمت و تجوید ، از آثار عظمت علمی او محسوب می شود ، و مخصوصاً کتاب «اصول آل الرّسول » در استخراج أبواب اصول فقه از روایات أهل البیت علیهم السلام ، که از بیش از چهار هزار حدیث ، قواعد اصولی را استخراج نموده(1)و نیز کتاب « مبانی الاصول » که مشهورترین اثر علمی آن بزرگمرد است ، از اهمیّت ویژه ای برخوردار می باشد . معظّم له ، در نجف أشرف از دنیا رفته ، و در قبرستان وادی السّلام مدفون گردیده است(2).
و آقا میرزا محمّد مهدی روضاتی
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات ) می باشد ، و دارای مقامات علمی به شمار رفته ، و به نوشتۀ ریحانة الأدب ، مجتهد کامل و فقیه
ص:434
اصولی و محدّث و رجالی و مفسّر بوده ، و تألیفات متعدّدی ، همانند : شرح تبصرۀ علاّمۀ حلّی ( در سه جلد بزرگ ) داشته است(1).
او در سال 1324 قمری وفات یافته ، و در بقعۀ صاحب روضات ( جنب قبر پدر بزرگوارش ) مدفون گردیده است .
ز- آقا میرزا مسیح روضاتی
وی از برجسته ترین فرزندان آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات )، و دارای مقامات علمی و معنوی و اجتماعی بوده ، و از شهرت زیادی برخوردار گردیده ، و آثار تألیفی داشته است . او در سال 1325 قمری وفات یافته ، و در بقعة صاحب روضات ، در جنب قبر پدر و برادر ، مدفون گردیده است .
ح - آقا میرزا أحمد روضاتی
فقیه جامع و عالم محقّق ، آقا میرزا أحمد روضاتی ، فرزند صاحب روضات و متوفّای 1340 قمری ، که به تعبیر أحسن الودیعه ، فقیه یگانه بوده ، و از جهت غایت زهد ، ترک ریاست در اصفهان نموده ، و به عبادت و ریاضت مشغول بوده است(2).
ط - صاحب أحسن الودیعه
فقیه اصولی و محقّق رجالی ، آقا سیّد محمّد مهدی بن سیّد محمّد بن سیّد محمّد صادق موسوی خوانساری اصفهانی ، که از شاگردان آقا سیّد أبوتراب خوانساری ( متوفّای 1346 قمری ) و نوۀ برادر صاحب روضات می باشد ، و تا
ص:435
سال 1387 قمری ، در قید حیات بوده است(1). آن بزرگمرد ، در حدود شانزده تألیف ، در زمینۀ تراجم و رجال و حدیث و نحو و منطق و کلام دارد (2)و از میان آنها کتاب « أحسن الودیعه فی تراجم أشهر مشاهیر مجتهدی الشّیعه » به عنوان تتمیم روضات الجنّات ، از شهرت زیادی برخوردار می باشد .
ی - آقا میر سیّد حسن روضاتی
فقیه و مجتهد و پیشوای متنفّذ ، مرحوم آقا میر سیّد حسن روضاتی ، متوفّای 1377 قمری ، که از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی و آقا سیّد محمود کلیشادی ، و دیگر بزرگان حوزۀ علمیّه بوده ، و چندین أثر تألیفی داشته است ، و در زمان خود، شخصیّت برجستۀ خاندان روضاتی ، و از چهره های بزرگ روحانیّت اصفهان ، به شمار می رفته است .
و این بود نمونه ای از چهره های علمی خاندان علمی روضاتی ، و دهها مجتهد و محقّق و عالم دیگر نیز ، در این خاندان بزرگ تجلّی یافته اند، که طالبین تحقیق دربارۀ آنان ، می توانند به کتابهای أعیان الشّیعه ، طبقات أعلام الشّیعه ، ألذریعه ، ریحانة الأدب ، روضات الجنّات ، أحسن الودیعه ، مکارم الاثار، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، زندگانی آیة الله چهارسوقی ، رجال اصفهان ( تذکرة القبور ) و ...، مراجعه نمایند ، و استقصاء نام و آثار آنها ، از محدودۀ هدف این نوشتار بیرون است.
ص:436
یکی از خاندان های بزرگ و علمی و برجستۀ شیعه ، خاندان سادات مرعشی « مرعشیّون ، آل مرعش » می باشد ، که در طول دوازده قرن ، مهد پرورش علماء بزرگ ، و فقهاء نامدار ، و متکلّمین عظیم المنزله ، و ادباء و شعراء جلیل القدر ، و سلاطین و امراء ، و رهبران دینی و علمی و اجتماعی و سیاسی بوده ، و أعضاء آن در کشورهائی ، همانند : حجاز ، عراق ، ایران ، هند ، امارات خلیج فارس و ... ، زندگی کرده ، و درخشیده اند ، و چهار شاخۀ مهم این خاندان با نام مرعشیهای اصفهان ، مرعشیهای شوشتر ، مرعشیهای قزوین ، مرعشیهای مازنداران ، مشهور می باشند ، و در دوره های متأخّر ، شاخه ای در آذربایجان درخشیده است ، که مرحوم آیة الله العظمی ، سیّد شهاب الدّین نجفی مرعشی قُدْسُ سِرُة ، چهرۀ بارز آن خاندان مرعشی آذربایجانی می باشند .
نسب این خاندان ، به سیّد علی مرعش ، ( مرعشی ) بن عبد الله بن سیّد محمّد بن حسن الدّکة ، بن حسین الأصغر ، بن علیّ بن الحسین ، زین العابدین علیه السلام می رسد ، و از سادات حسینی محسوب می باشند ، و چهره های نامداری ، همانند : قوام الدّین مرعشی ( میر بزرگ )، مؤسّس حکومت مرعشیهای مازنداران سیّد ظهیر الدّین مرعشی ، قاضی نورالله تستری ( شهید و صاحب کتابهای احقاق الحق و مجالس المؤمنین ) و علاء الدّین ، سیّد حسین مرعشی ، ملقّب به « سلطان العلماء ، و خلیفة السّلطان » ، و در این اواخر ، مرحوم آیة الله العظمی ، سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ، متوفّای 1411 قمری و ... ، در این خاندان پرورش یافته ،
ص:437
و درخشیده اند(1).
شاخه ای از خاندان سادات مرعشی ، در اصفهان زندگی کرده ، و چهره های علمی متعدّدی در آن ظهور و تجلّی یافته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم ، و با توجّه به این که برخی از شخصیّتهای این خاندان ، به مقام وزارت برای بعضی از سلاطین صفویّه رسیده ، و ملقّب به « خلیفة السّلطان » گشته اند ، عموم خاندان نیز ، عنوان « خلیفه سلطان » یافته اند .
الف - سلطان العلماء
محقّق نامدار و فقیه عظیم الشّأن ، و مفسّر و متکلّم جلیل القدر ، سیّد حسین بن میرزا رفیع الدّین ، محمّد بن أمیر شجاع الدّین ، محمود مرعشی حسینی ، متوفّای 1064 قمری . وی از شخصیّت های برجستۀ علمی و سیاسی و اجتماعیِ خاندان مرعشی ، و از مفاخر حوزۀ علمی اصفهان ، و مهمترین چهرۀ بارز ، در خاندان مرعشیهای اصفهان « خاندان خلیفه سلطان » می باشد .
نسب شریف این بزرگمرد، با بیست و نُه واسطه ، به امام علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد(2). از استادهای او، یکی پدرش میرزا رفیع الدّین محمّد ( که از علماء مبرّز بوده ) و دیگری شیخ بهائی ، و سوّمی ، حاج محمود رنانی ، نام برده شده (3)، و در درس شیخ بهائی ، با ملاّ خلیل قزوینی ، همراه بوده است.
ص:438
در أیّام پدرش ( که وزیر شاه عبّاس صفوی بوده ) و او نیز قریب پنج سال در سِمَت وزارت فعّالیّت می نموده ، و در مهمّات کشوری ، به هر دویِ آنها ، مراجعه می شده است(1)، و به همین جهت او را « خلیفة السّلطان » لقب داده اند .
معظّم له ، به دامادیِ شاه عبّاس نائل گردیده ، و فرزندان بسیاری از دختر شاه ( سیّدۀ شریفه ، جان آغابیگم ) نصیبش گردیده ، که همه از علماء و أتقیاء وأصفیاء بوده اند .
تألیفات سلطان العلماء ، از آثار علمی برجسته است ، که نمونۀ آنها حاشیۀ تفسیر بیضاوی و نیز ، حاشیۀ شرح لمعه ، و حاشیۀ بر معالم ( که هر دو از شهرت و اهمیّت زیادی برخوردار است ) و حاشیۀ شرح مختصر الاصول عضدی ، حاشیۀ مختلف علاّمه ، حاشیۀ من لا یحضره الفقیه ، حاشیه بر حاشیۀ خفری بر شرح تجرید قوشچی ، توضیح الأخلاق ، آداب الحج ، أنموذج العلوم و ... می باشد . بزرگان و صاحبان کتب تراجم، از شخصیّت علمی و تحقیقات و آثار تألیفی سلطان العلماء ، با تجلیل فراوان یاد کرده اند .
ب - ج - د - ه - چهار شخصیّت علمی
میرزا ابراهیم و میرزا سیّد حسن و میرزا سیّد علی و میرزا رفیع الدّین ، چهار برادر هستند از فرزندان سلطان العلماء ، و جان آغابیگم ، دختر شاه عبّاس کبیر ، و به همین جهت مرعشی آلأب و صفویّ الاُم، و به عبارت دیگر ، حسینی الأب وموسوی الام، می باشند .
همۀ یادشدگان ، از ارباب فضل و کمال و تقوی و اجتهاد بوده اند(2)، و از
ص:439
مفاخر خاندان مرعشی های اصفهان ( خلیفه سلطان ) می باشند ، و به مناسبت این که نوه های سلطان بوده اند ( نوّاب ) خوانده می شوند .
نوّاب ، میرزا ابراهیم ، حاشیۀ بر شرح لمعه و مدارک دارد، و حواشی بسیاری بر أکثر کتب فقه و اصول و حدیث و رجال و تفسیر و کلام و علوم عربیّه نوشته ، و در علوم یاد شده ، مهارتی بسزا داشته ، و خلیفۀ شاه صفی ثانی ، و نایب مناب وی بوده ، و وفات او در سال 1098 قمری ، واقع گردیده است(1).
نوّاب ، میرزا سیّد حسن ، از أجلّۀ فقهاء و زهّاد و متکلّمین بوده ، و جدّ سادات خلیفه سلطانی ، در اصفهان و جرقویه می باشد(2)و فرزند او ، میرزا محمّد باقر « صدر خاصّه » از علماء معمّر و فاضل بوده است .
نوّاب ، میرزا سیّد علی ، از علماء و مدرّسین بوده ، و استاد برادر خود ، میرزا محمّد رفیع الدّین ، به شمار رفته است .
نوّاب ، میرزا محمّد رفیع الدّین ، از علماء فقه و حدیث بوده ، و زاهد و عابد و صائم الدّهر به شمار رفته(3)، و تألیفات ارزشمندی ، همانند : حاشیه بر قواعد علاّمۀ حلّی ، حاشیه بر شرح تجرید ، حاشیه بر شرح لمعه و ... ، داشته ، و از شاگردان پدر خود ( سلطان العلماء ) و برادران خود ، میرزا ابراهیم و میرزا سیّد علی ، بوده است . فرزند او ، نوّاب ، میرزا فتح الله ، از علماء فقه و حکمت ، و از شاگردان پدر خود بوده است .
و همچنین جمع دیگری از علماء و دانشمندان دینی ، در این خاندان ظهور
ص:440
یافته اند ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، صفحۀ 167 - 169 و کتاب رجال اصفهان ( تذکرة القبور ) صفحۀ 184 - 186 ، به نمونه هائی از آنها اشاره شده است .
خاندانی است علمی که از خاندان علمی خاتون آبادی منشعب می شود ، و در میان آنها علماء و دانشمندان دینی ظهور یافته اند ، و به علّت سکونتشان در محلّۀ پاقلعۀ اصفهان ، به نام « سادات پاقلعه » مشهور گردیده اند .
برجسته ترین چهرۀ علمی این خاندان ، مرحوم حاج میرزا عبدالحسین ، فرزند آقا میر محمّد مهدی بن حاج میر معصوم بن حاج میرزا محمّد علی بن میر أبو المحسن بن میر محمّد اسماعیل ، مدرّس کبیر خاتون آبادی می باشد ، که پدران او ، همه از علماء و شخصیّت های دینی و اجتماعی بوده اند(1).
مرحوم حاج میرزا عبدالحسین ( سیّد العراقین ) ، در سال 1294 متولّد گردید ، و در حوزۀ اصفهان و نجف اشرف ، و در محضر علماء بزرگی همچون آخوند خراسانی ، مراحل تحصیلی را پیمود، و به مقام اجتهاد نائل گردید ، و پس از مراجعت به اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم پرداخت ، و در حلّ مشکلات دینی و اجتماعی و قضائی ، گامهای بلندی برداشت ، و پشت و پناه مردم بود(2) و در سال 1350 قمری از دنیا رفت ، و در جوار تکیۀ خاتون آبادی ، مدفون گردید، و سپس محلّ دفن او به نام تکیۀ سیّد العراقین مشهور گردید ، و عدّه ای از
ص:441
علماء بزرگ و دیگر مؤمنین ، در آن مدفون گردیدند .
مرحوم سیّد العراقین ، علاوه بر مقام تدریس در مدرسۀ چهارباغ ، عهده دار تولیت شرعی آن مدرسه ، و نیز مدرسۀ چهارباغ صدر ( چهارباغ خواجو) ومدرسۀ پاقلعه بوده، و بدین وسیله ، سرپرستی امور طلاّب مدارس یاد شده نیز با آن بزرگمرد بوده است .
از نسل مرحوم سیّد العراقین ، علمائی پا به عرصۀ علم و عمل گذاردند، و خاندان علمی سیّد العراقین را تداوم بخشیدند ، و این خاندان به مناسبت نام جدّ أعلایشان ( میرعماد الدّین محمّد )، با عنوان « میرعمادی » خوانده می شوند .
سرسلسلۀ این خاندان ، فقیه و مرجع عالیقدر ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، مشهور به حجّة الإسلام ، متوفّای 1260 قمری می باشد . مرحوم سیّد شفتی ، در علم و تقوی و زعامت و شجاعت و سخاوت و تربیت شاگردان و ادارۀ حوزۀ علمیّه ، از مفاخر بزرگ اصفهان ، و تاریخ حوزۀ علمیّه است ، و در بخشهای : « بقعه های علمی اصفهان » و « مساجد محل فعّالیّت علمی» و ...، در این زمینه بررسی مفصّل تری داریم . از نسل مرحوم سیّد شفتی ، علماء و فضلاء زیادی پیدا شده اند ، که تا این زمان ، رشتۀ علمی را در این خاندان حفظ کرده اند، وذیلاً به چهره هائی از آنها اشاره می نمائیم:
الف - آقا سیّد أسد الله بید آبادی
متوفّای 1290 قمری . وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی ، و از شاگردان صاحب جواهر می باشد ، و خود او، از مجتهدین نامدار و زهّاد برجسته است ،
ص:442
و تألیفات زیادی ، از جمله، یک دورۀ کامل فقه استدلالی داشته(1)، و به نوشتۀ کتاب مأثر و آثار ، در فقاهت و اجتهاد و ورع و زهد و تقوی ، مُسَلَّم مسلمین ،بوده است.از آثار پربرکت مرحوم آقا سیّد اسد الله شفتی،اجرای آب فرات به نجف اشرف بوده ، که در سال 1288 ، انجام گرفته(2)، و از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار بوده است .
ب - آقا سیّد مؤمن شفتی
وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی ، و از اهل علم و فضل بوده ، و جلسۀ تدریس داشته ، و بعد از مرحوم حاج سیّد اسدالله ، أعلم أولاد مرحوم سیّد بوده است(3)
ج - حاج سیّد جعفر شفتی
وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی و متوفّای 1320 قمری ، که از رؤساء علماء اصفهان در محلّۀ بید آباد بوده است ، و در مسجد سیّد تعمیرات اساسی نموده ، و قسمت عمدۀ کاشی کاری مسجد ، در زمان تولیت ایشان انجام گرفته است .
مرحوم سیّد شفتی ، علاوه بر یادشدگان ، هفت پسر دیگر و سه دختر داشته اند که أکثر قریب به اتّفاق آنها ( أعمّ از پسر و دختر ) أهل علم و فضل بوده اند(4).
د. آقا سیّد محمّد باقر دوّم
وی ، فرزند مرحوم آقا سیّد أسد الله ، و نوۀ سیّد شفتی ، و از علماء مبرّز بوده ،
ص:443
و به مقام اجتهاد نائل گشته است ، و تکمیل و تزیین مسجد سیّد و بقعه و مزار مرحوم سیّد شفتی قُدْسُ سِرُة و ...، از آثار این بزرگمرد علم و دین ، می باشد .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، شمار زیادی از نوه ها و أحفاد مرحوم سیّد شفتی ( تا این زمان ) در زمرۂ علماء و دانشمندان دینی بوده و هستند ، هم چنانکه دامادهای مرحوم سیّد ( آقا سیّد محمّد صادق حسینی ، معروف به کتابفروش ، و آقا سیّد محمّد علی آقا مجتهد ، و آقا محمّد مهدی کلباسی «کرباسی » ) از علماء برجسته و عظیم الشّان بوده اند .
برای آشنائی با خاندان علمی و گستردۀ سیّد شفتی ، و أولاد و أحفاد و دامادها و بنی أعمام و سایر منسوبین به آن بزرگمرد ، به کتاب بیان المفاخر ، جلد 2، مراجعه شود .
خاندان علمی و بزرگ شَفَرْوَه ( شَقَرْوَه ، سَفَرْوَیْه ، شَبْرُوِه ) گرچه به تشیّع مشهور نیستند ، و جمعی از آنها ، در شمار پیروان مذاهب دیگر می باشند ، ولی با این حال، برخی از چهره های آن خاندان ، از مفاخر شیعه هستند ، و عدّه ای دیگر، آثار دوستی و محبّت شدید نسبت به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از آنها ظاهر می باشد ، مثلاً ، شیخ أبو السّعادات ، أسعد بن عبد القاهر بن أسعد اصفهانی ، که از مشایخ مرحوم سیّد رضی الدّین ، علی بن طاووس حلّی بوده ، از چهره های مبرّز شیعه ، و اصفهان ، و خاندان علمی شفر وه ، به شمار می رود، و همچنین ، أبو الوفاء عبید الله بن هبة الله ، متوفّای 585 هجری ، ( که از چهره های مبرّز علمی اصفهان بوده ) در بغداد ، در مدرسۀ ناجیه ، سخنرانی عجیبی راجع به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ایراد می نماید ، و به علّت این که نزدیک غروب بوده ، بالبداهه أشعاری
ص:444
می سراید ، و خطاب به خورشید می نماید ، و می گوید : ای خورشید ! همان طوری که ( در قصّۀ ردّ الشّمس ) برای امام علی علیه السلام بازگشتی ، امروز هم بازگرد، تا من سخنم را دربارۀ علیّ مرتضی و فرزندانش تمام کنم ، و از این داستان ، به خوبی روشن می شود که این شخصیّت علمی اصفهان ، تا چه حد و پایه ای معتقد به مقام ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است .
در بخش « مدارس اصفهان ، قبل از دورۀ صفویّه » ، در قسمت مربوط به « مدرسۀ جوهان » ، تحقیقی جالب و مفصّل در مورد چهره های شیعه در خاندان علمی شفروه داریم ، به آنجا مراجعه شود .
سرسلسلۀ این خاندان ، مرحوم آقا سیّد محمّد لاریجانی شاهاندشتی ، متوفّای 1266 قمری ، و مدفون در تکیۀ جهانگیرخان قشقائی(1)می باشد ، که به نوشتۀ آیة الله مرعشی نجفی ، از فقهاء بوده است(2). وی ، از مال و زندگی چشم می پوشد ، و برای ادامۀ تحصیل به اصفهان می آید ، و از نسل او علماء بزرگواری ، پا به عرصۀ حوزۀ علمیّه و جامعۀ شیعی می گذارند .
مشهورترین چهرۀ علمی این خاندان ، فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابو الحسن آل رسول « شمس آبادی » ( شهید در سال 1396 قمری ، به دست گروهی منحرف از مکتب ولایت ) می باشد ، که از رؤسای علماء اصفهان ، و مدرّس مدرسۀ صدر، و ملجأ و پناهگاه طلاّب حوزۀ علمیّه ، و مردم نیازمند و ایتام و فقراء بودند ، و اجازۀ اجتهاد از زعماء و مراجع عالیقدر،
ص:445
همانند : آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی ، آقاسیّد جمال الدّین گلپایگانی ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و دیگران داشتند ، و پس از شهادت ، بقعۀ بسیار شکوهمندی بر مرقد مطهّر ایشان ساخته شده ، که در تمامیِ أیّام و لیالی ، زیارتگاه و مورد توجّه مؤمنین ، و شیفتگان مکتب أهل البیت علیهم السلام و علاقه مندان به حضرت سیّد الشّهداء ، أبی عبد الله الحسین علیه السلام می باشد .
دربارۀ شخصیّت و آثار مرحوم آیة الله شهید شمس آبادی ، در بخشهای : « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد»، و « چهره های علمی اصفهان در دورۀ أخیر » و « مدارس علمیّۀ اصفهان ، پس از صفویّه » ( مدرسۀ صدر ) نیز ، بحث و بررسی داریم(1).
از خاندان های بزرگ علمی شیعه است ، که در طول قرون متمادی ، أعضاء این خاندان در کشورهای : ایران ، عراق ، حجاز ، هند و ... ، زندگی کرده اند ، و در شهرهای مهمّی ، همانند : نجف ، کربلا ، کاظمین ، سامراء ، تهران و اصفهان ، شخصیّت هائی از این خاندان ، به کوشش علمی اشتغال داشته اند ، و أصل آنها از ( شهرستانِ ) اصفهان می باشد.
در این خاندان بزرگ ، چهره هائی درخشان ، همانند : فقیه و محقّق نامدار ، آقا میرزا مهدی شهرستانی ، متوفّای 1216 ، که از مفاخر علمی شیعه در قرن
ص:446
سیزدهم ، در کشور عراق بوده ، و نیز مرجع و فقیه بزرگ و عظیم الشّأن ، میر محمّد حسین شهرستانی ، متوفّای 1315 قمری ، که جامع علوم عقلی و نقلی و حکیم و ادیب و شاعر بوده، و در کثرت حافظه و قدرت و کثرت تألیف ، ممتاز بوده است(1)و نیز اعجوبۀ روزگار و نابغۀ قرن چهاردهم ، سیّد هبة الدّین شهرستانی(2)، که از مفاخر علمی و اجتماعی شیعه است ، درخشیده اند ، و به دلیل اینکه این شخصیّت ها در حوزه های دیگری غیر از اصفهان تجلّی یافته اند ، آثار و عظمت آنها ، و نیز خاندان بزرگشان ، به مناسبت حوزه های نجف و کربلا و ... ، باید مورد بررسی قرار گیرد .
یکی از خاندانهای اصیل و شریف ، که نسب آنها به امام چهارم ، حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد ، خاندان شهشهانی می باشد ، که سرسلسلۀ آنها عالِم شهید و سیّد نقیب ، سیّد علاء الدّین محمّد ، معروف به « شاه علاء الدّین محمّد » ، و « شهشهان » ( شاه شاهان ) می باشد ، که در ماه رمضان 850 هجری ، به دستور شاهرخ بن تیمور ، به همراه خواجه أفضل الدّین محمّد تُرکه ، به شهادت رسیده(3)و جنازۀ او در مدرسه و عبادتگاهش ، دفن گردیده ، که هم أکنون به نام « بقعۀ شهشهان » ، مشهور و مورد توجّه می باشد.
سیّد علاء الدّین محمّد ، به جهت سیادت و شخصیّت علمی و اجتماعی
ص:447
برجسته اش ، مورد توجّه شدید مردم و حکومت وقت بوده، و محلّه ای که در آن سکونت داشته ، به نام « محلّۀ شهشهان » نامیده شده است (1).
از ذریّۀ او ، علماء و دانشمندان و گویندگان و نویسندگانی برخاسته اند ، که مجموعاً خاندان علمی « سادات شهشهانی » و نیز « خاندان شاه علائی » را تشکیل می دهند ، و ذیلاً به چند چهرۀ آنها اشاره می نمائیم :
الف - فقیه و اصولی و مرجع عظیم الشّأن ، آقا سیّد محمّد بن عبد الصّمد شهشهانی ، متوفّای 1287 ، که از شاگردان صاحب ریاض ، و آقا سیّد محمّد مجاهد ، و حاجی کلباسی به شمار می رود ، و خود او ، مدرّس بزرگ و مرجع دینی در شهر و حوزۀ اصفهان بوده است . وی تألیفات ارزشمند و متعدّدی داشته،و از نسل او علماء و دانشمندان با فضیلتی برخاسته اند،وبرادر بزرگواراو، آقا سیّد محمّد علی حسینی نیز ، به علم و تقوی شهرت داشته است(2).
ب - عالم فاضل ، آقا سیّد أبو الحسن شهشهانی ، متوفّای بعد از 1259 ، که ظاهراً از شاگردان حاج محمّد ابراهیم قزوینی ( از شاگردان مبرّز و مورد علاقۀ مرحوم سیّد شفتی ) بوده است(3).
ج - آقا میرزا محمّد جعفر شهشهانی ، که عالمی زاهد و مورد وثوق و اطمینان مرحوم سیّد شفتی بوده است(4).
د- آقا میرزا یحیی ، فرزند آقا میرزا محمّد جعفر ، که از علماء جلیل القدر ،
ص:448
و مورد وثوق و اعتماد مرحوم حاج سیّد اسدالله شفتی بوده است (1).
یکی از خاندانهای علمی اصفهان ( که به مناسبت منصب شیخ الإسلامی (2)) به نام « شیخ الإسلام» خوانده شده است ) خاندان محقّق سبزواری می باشد ، که ذیلاً به چهره هائی از آن خاندان ، اشاره می شود:
ص:449
الف - محقّق سبزواری
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه حکیم ، و مجتهد اصولی ، و محقّق نامدار ، مولی محمّد باقر بن محمّد مؤمن سبزواری اصفهانی ، معروف به «محقّق سبزواری » ، و متوفّای 1090 قمری بوده است . وی ، أصلاً سبزواری ، ولی از بزرگترین چهره های علمی و تحقیقی در حوزۀ اصفهان ، در قرن یازدهم بوده ، و استادهای بزرگی ، همانند : شیخ بهائی و میرفندرسکی و ملاّ حسنعلی شوشتری داشته ، و شاگردانی ، همانند : میر عبدالحسین خاتون آبادی پرورش داده ، و از دوستان مرحوم فیض کاشانی ، و برادر همسر محقّق خوانساری ، و دائی آقا جمال خوانساری بوده است . محقّق سبزواری ، منصب شیخ الإسلامی و إمامت جمعه داشته ، و مدرّس رسمی مدرسۀ مهمّ ملاّ عبد الله شوشتری بوده است .
مرحوم سبزواری ، مورد تجلیل فراوان بزرگان تراجم و رجال قرار گرفته ،و عبارت های برجسته ای در مورد او به کار برده اند،مثلاً ، ریا ، آقا شیخ اسد الله دزفولی کاظمی ، او را : علاّمۀ فهّامه ، و محقّق مدقّق ، و عمدة الفضلاء و المحدّثین ، وزبدة الحکماء و المتکلّمین ، و مؤیَّد و مسدَّد به عواطف فیض باری ، شمرده است ، وملاّ محمّد أردبیلی ( صاحب جامع الرّواة ) او را : إمام علاّمه ، محقّق مدقّق ، پسندیده خوی و پاک سرشت ، متبحّر در علوم عقلی و نقلی ، و یگانۀ عصر دانسته ، و ادامه داده است که ، مناقب و فضائل او را ، نمی توان بر شمرد، و محدّث قمی
مرحوم حاج شیخ عبّاس ) محقّق سبزواری را ، با عناوین : فاضل محقّق حکیم ، و متکلّم فقیه ، و محدّث جلیل القدر، و عالم نقّاد ، ستوده است .
خلاصه آن که ، هریک از صاحبان تراجم و صاحب نظران فن ، در برابر عظمت علم و قدرت تحقیق و روح ابتکار ، و صلابت در دین ، و حسن أخلاق ، و جاذبۀ روحی و معنوی آن بزرگمرد ، به تجلیل و تکریم و ادای احترام
ص:450
پرداخته اند .
آثار تألیفی آن محقّق نامدار ، در زمینۀ فقه ، اصول ، حکمت ، أخلاق ، دعا و زیارات ، مورد توجّه قرار گرفته ، ولی در میان آنها ، دو کتاب ابتکاری و برجسته ، به نامهای « ذخیره المعاد فی شرح الإرشاد» و «کفایة المقتصد » در فقه ، آن چنان اهمیّت و شهرتی دارد، که از محورهای تحقیق در عالَم فقه ، به شمار می رود .
جنازۀ مرحوم محقّق سبزواری پس از فوت ، به مشهد مقدّس منتقل گشت ، و در مدرسۀ میرزا جعفر ، نزدیک آستان مقدّس حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام مدفون گردید .
ب - میرزا جعفر سبزواری اصفهانی
فقیه زاهد و مدرّس عظیم الشّأن ، میرزا جعفر ، فرزند عالیقدر ملاّ محمّد باقر سبزواری ، که از فحول دانشمندان اصفهان بوده ، و تدریس و إمامت داشته ، و در جنب مسجد حکیم ، در قبرستان کوچکی مدفون گردیده است ، و منصب شیخ الإسلامی در أعقاب او به مدّت بیش از دو قرن ، باقی بوده است(1).
ج - میرزا عبد الرّحیم شیخ الإسلام
عالم جلیل القدر ، و شیخ الإسلام اصفهان ، میرزا عبد الرّحیم ( محمّد رحیم ) بن شیخ جعفر بن مولی محمّد باقر سبزواری(2)، متوفّای 1181 قمری ، که از علماء و مجتهدین متنفّذ اصفهان در قرن دوازدهم ، و دارای تألیفات بوده است.
ص:451
دو فرزند او ، به نامهای : میرزا عبد المطلّب ، متوفّای 1160، و میرزا عبد الله ، متوفّای 1175 قمری ، از علماء بوده اند ، و هر دو ، در زمان حیات پدر ، از دنیا رفته اند .
د- میرزا مر تضی شیخ الإسلام
عالم جلیل القدر و شیخ الإسلام اصفهان ، میرزا مرتضی بن میرزا عبد المطلّب بن میرزا عبد الرّحیم ، متوفّای 1226 قمری ، که از علماء معروف زمان خود بوده است .
ه - میرزا محمّد رحیم ثانی
میرزا محمّد رحیم ثانی، فرزند میرزا مرتضی ، متوفّای 1249 قمری و مدفون در تکیۀ خوانساریها . وی از علماء بوده، و پس از پدر منصب شیخ الإسلامی داشته است .
و - میرزا عبدالله شیخ الإسلام
میرزا عبدالله بن میرزا رحیم ، متوفّای 1275 قمری ، که از علماء متنفّذ ، و دارای ریاست و منصب شیخ الاسلامی بوده ، و منبر و محراب ، محلّ فعّالیّت اجتماعی و تبلیغی او بوده است .
ز - میزرا محمّد رحیم ثالث
میرزا محمّد رحیم ثالث بن میرزا عبدالله ، متوفّای 1306 قمری ، که از علماء ، و شیخ الإسلام اصفهان پس از پدر ، بوده است .
ح - میرزا حسن شیخ الإسلام
میرزا حسن شیخ الإسلام بن میرزا محمّد رحیم ، متوفّای 1309 قمری ، که از
ص:452
علماء بوده ، و منصب شیخ الاسلامی داشته است .
ط - حاج میرزا زین العابدین شیخ الإسلام
حاج میرزا زین العابدین بن محمّد علی بن محمّد ابراهیم بن مرتضی بن میرزا عبد المطلّب ، که عالمی فاضل و مفسّری محقّق ، و نویسنده ای أدیب بوده ، و تألیفاتی ، همانند : « شجرۀ طیبه » در تجوید ، ( در دو جلد ، به زبان عربی و فارسی ) ، و « إعراب ستّ سُوَر من القرآن » و « تذکرة القرّاء » داشته ، و در سال 1318 قمری وفات یافته ، و در مزار « إمامزاده سه تن » ، (جنب مسجد آقانور دردشت ) مدفون گردیده است(1).
ی - حاج میرزا علی أکبر شیخ الإسلام
حاج میرزا علی أکبر بن میرزا محمّد رحیم ، متوفّای 1350 قمری . وی آخرین نفر از شیخ الإسلامهای اصفهان بوده، و پس از او منصب شیخ الإسلامی ( با تشکیل نظام مشروطیّت در ایران ) از بین رفت . و البته باید دانست که موقعیّت علمی و اجتماعی و نفوذ مردمیِ شیخ الإسلامهای اصفهان ، در دوره های متأخّر ، کاملاً با شیخ الإسلامهای دوره های اوّل ، همانند : دوره های محقّق کرکی و شیخ بهائی و محقّق سبزواری و آقا حسین خوانساری و علاّمۀ مجلسی ، متفاوت بوده است .
و در پایان این بخش ، تذکّر این نکته مفید است که : نویسندۀ متتبّع و محقّق معاصر ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، کتابی در حدود سیصد صفحه ، دربارۀ
ص:453
« خاندان شیخ الإسلام » و علماء و بزرگان آنها ، تألیف نموده اند ، که آمادۀ چاپ می باشد .
یکی از خاندانهای بزرگ علمی شیعه ، که در طول شش قرن(1)، چهره های علمی برجسته ای به عالم تشیّع عرضه کرده ، و شاخه ها و أعضاء آن ، در کشورهای : ایران و عراق و لبنان ، در شهرهای مشهوری ، همانند : اصفهان ، قم ، مشهد ، صور لبنان ، نجف ، کربلاء و سامراء ، کاظمین و ... ، اقامت داشته ، و به خدمات علمی و اجتماعی و ریاست دینی و مرجعیّت تقلید ، اشتغال داشته اند ، خاندان سادات موسوی عاملی ( منسوب به جبل عامل جنوب لبنان ) می باشد ، که شاخه های آن ، با نامهای : آل شرف الدّین عاملی ، صدر عاملی ، صدر زاده ، صدر ، و خادمی می باشند ، و علاوه بر شخصیّت های برجستۀ این خاندان ، همانند : آقا سیّد صدرالدّین موسوی عاملی ، آقا سیّد حسن صدر ، ( صاحب کتاب تأسیس الشّیعه لفنون الإسلام ) آقا سیّد اسماعیل صدر ( از مراجع بزرگ شیعه در عراق ) و آقا سیّد صدر الدّین صدر ( از مراجع بزرگ در حوزۀ علمیّۀ قم ) و آقا سیّد شرف الدّین عاملی ( صاحب کتاب المراجعات و از مراجع بزرگ شیعه در لبنان ) شخصیّت های برجسته ای ، همانند : شیخ حرّ عاملی و آقا سیّد محمّد (صاحب مدارک ) و شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) ، از منسوبین و نزدیکان این خاندان می باشند ، و خاندانهای بزرگی همانند : خاندان سیّد شفتی و خاندان مسجد شاهی و خاندان چهارسوقی ( روضاتی ) و خاندان جو بیارهای و ... ، با این خاندان نسبت دارند ، که ذیلاً به چهره هائی از آنها اشاره نموده ، و منشأ پیدایش و رشد
ص454
و گسترش این خاندان را در اصفهان ، بیان می نمائیم :
الف - آقا سیّد صدرالدّین عاملی
فقیه اصولی و محدّث رجالی ، و أدیب و شاعر متبحّر ، آقا سیّد صدرالدّین عاملی موسوی ، متوفّای 1263 قمری . وی أصلاً از جنوب لبنان ( جبل عامل ) می باشد ، و نام او و پدرش چنین است : سیّد محمّد بن سیّد صالح عاملی(1)ولی به نام سیّد صدرالدّین ، شهرت یافته است . او اوّلین چهرۀ علمی خاندان صدر می باشد ، که به اصفهان مهاجرت نموده ، و اقامت جسته ، و موقعیّت شایسته و مهمّی در جامعۀ علمی و مذهبی اصفهان ، به دست آورده است .
وی ، تألیفات بسیاری در فقه و اصول و رجال و نحو داشته ، که نشانۀ قدرت علمی و تفکّر او می باشد ، و در حال صغَر سنّ ، إدّعای اجتهاد می نموده است(2)
استادهای آن بزرگمرد، شخصیّت های برجسته ای ، همانند : آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء ( پدر زن او ) و ... می باشند ، و عدّۀ زیادی در محضر او به کسب علم و کمال نائل گردیده ، یا اجازۀ علمی دریافت داشته اند(3)و از مشایخ اجازۀ شیخ أعظم أنصاری می باشد(4).
سیّد صدر الدّین محمّد عاملی ، نفوذ و موقعیّتی برجسته در شهر اصفهان یافت ، و سرسلسلۀ خاندان بزرگی در این شهر گردید ، و مورد علاقه و محبّت
ص:455
مرحوم سیّد محمّد باقر شفتی قرار گرفت ، و به همین جهت ، زمینۀ بیشتری برای موفقیّت او فراهم گردید ، و از میان هشت فرزند پسر آن بزرگوار ، سه شخصیّت بزرگ ، یعنی : آقا سیّد اسماعیل صدر ، و آقا سیّد محمّد علی « آقا مجتهد» و آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، چهرۀ مشهور و برتر علمی دارند(1).
ب - آقا مجتهد
مجتهد عجیب و فقیه جوان ، آقا سیّد محمّد علی ، فرزند آقا سیّد صدرالدّین عاملی ، معروف به «آقا مجتهد » ، که در سنّ 12 سالگی کتاب ( ألبلاغ المبین فی أحکام الصّبیان و المجانین ) را نوشت ، و پس از آن که سیّد شفتی آن را ملاحظه نمودند ، اجتهاد او را تصدیق فرمودند(2)و دختر خود را به نکاح او در آوردند
آن عالم بزرگوار ، مادرش ، دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء ، و همسرش ، دختر آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، و خودش ، از مفاخر علمی اصفهان به شمار رفته ، و در سنّ 35 سالگی ، در سال 1274 قمری ، وفات یافته است .
وی ، دو فرزند دارد ، به نامهای : حاج میرزا بهاء الدّین ( عالم أدیب شاعر )، متوفّای بعد از 1320 قمری ، و حاج سیّد محمّد جواد ، متوفّای 1357 قمری ، که مجتهد و مدرّس مدرسۀ ملاّ عبد الله بوده ) ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، در جواب اشکال او در مسئلۀ ( جواز احتیاط برای متمکّن از تحصیل واقع، به طریق معتبر ) رسالهای نوشته است(3).
ص:456
ج - آقا سیّد اسماعیل صدر
فقیه نامدار و مرجع بزرگ شیعه ، آقا سیّد اسماعیل صدر ، فرزند آقاسیّد صدرالدّین عاملی ، متوفّای 1337 قمری . وی در حوزۀ اصفهان در تحت تعلیم برادر بزرگوارش ، آقا مجتهد قرار گرفت ، و پس از وفات او ، مدّتها تحت تعلیم و تربیت آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی بود، و مراحلی از تحصیل دورۀ سطح و خارج را در حوزۀ اصفهان ، سپری نمود(1)و سپس به عراق هجرت فرمود، و در حوزۀ نجف و سپس سامراء ، از محضر مجدّد بزرگ ، میرزای محقّق شیرازی ( میرزا محمّد حسن ، صاحب فتوای تحریم تنباکو ) و دیگر بزرگان ، بهره گرفت(2)و پس از فوت میرزای شیرازی ، به کربلا مهاجرت نمود، و حوزۀ بزرگی را شکل بخشید ، که بزرگانی از علماء در آن تربیت یافتند .
آن بزرگمرد ، شاگردانی ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و سیّد شرف الدّین عاملی و حاج سیّد حسین فشارکی و ... ، داشته ، و چهار فرزند او به نامهای : آقا سیّد صدرالدّین ( مذکور در ذیل ) و آقا سیّد محمّد جواد ، متوفّای 1361 ، و آقا سیّد حیدر ( که صاحب تألیفاتی بوده ، و در سال 1356 قمری وفات یافته ) و آقا سیّد مهدی ، همه از علماء و صاحبان فضل بوده اند ، و مادر آنها ، خواهر فقیه و محقّق نامدار ، و محدّث و رجالی عظیم الشّأن ، آقاسیّد حسن صدر ، مذکور در ذیل می باشد .
عموم صاحبان تراجم و جمعی از دائرة المعارف ها، دربارۀ عظمت و شخصیّت این بزرگ مرجع عالیقدر شیعه ، بحث و بررسی نموده اند.
ص:457
د - آقا سیّد صدرالدّین صدر
فقیه و مرجع نامدار ، و اصولی و محدّث عظیم الشّأن ، و أدیب و رجالی ، و شاعر ماهر ، آقا سیّد صدرالدّین صدر ، متوفّای 1373 قمری ، که از چهره های بزرگ خاندان صدر ، و فرزند مرحوم آقا سیّد اسماعیل صدر ، و از مراجع بزرگ وزعمای حوزۀ علمیّۀ قم ( پس از وفات مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ) می باشد . آن بزرگمرد ، در زمینۀ تحقیق و تدریس، أخلاق و فضیلت ، رهبری و مرجعیّت ، شخصیّتی برجسته داشته ، و در تألیف و تصنیف ، شعر و أدب ، چهره ای مورد توجّه بوده است .
تکامل تحصیلی این بزرگمرد در حوزۀ نجف بوده، و تدریس عمده و مرجعیّت ایشان ، در حوزۀ قم تحقّق یافته است ، و از میان تألیفات متعدّد و متنوّع و گرانقدر آن مرجع عالیقدر ، کتاب « ألمهدی » در بارۀ حضرت مهدی موعود (عج) ، از طرق و أخبار عامّه ، از اهمیّت و شهرت زیادی برخوردار می باشد ، و دوبار ترجمه گردیده ، و مکرّراً عربی و فارسی آن ، چاپ شده است ، و برخی از تألیفات آن بزرگمرد ، در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ، همانند مختصر تاریخ الإسلام ( در پنج جلد ) و لواء محمّد ( در دوازده جلد)(1)، و مدینة العلم ( در شش جلد )(2).
مرحوم صدر ، دو فرزند برومند از خود به جای گذارده اند ، که هرکدام ، از مفاخر شیعه می باشند . الف - فقیه مجتهد ، و فیلسوف محقّق ، و استاد عالیقدر ، آقای حاج سیّد رضا صدر ، که نویسنده ای محقّق ، و استادی شایسته ، و شخصیّتی
ص:458
برجسته می باشند ، و در حوزۀ علمیّۀ قم ، به کوششهای علمی و تحقیقی ، و نیز تألیف و تصنیف اشتغال دارند(1). ب - پیشوای عالیقدر و رهبر متنفّذ ، حاج آقا موسی صدر ، مشهور و ملقّب به : « إمام موسی صدر » ، که پس از طیّ مراحل علمی و کسب مقام منیع اجتهاد ، و استفاده از محضر بزرگترین چهرهای علمی ، در زمینۀ فقه و اصول و فلسفه و ... ، ( در حوزۀ قم و نجف ) به کشور لبنان مهاجرت نموده ، و پیشوائی مطلق شیعیان آن کشور را بر عهده گرفته ، و شهرتی جهانی یافتند ، تا آن که با توطئۀ دشمنان شیعه و اسلام ، ربوده شده ، و مفقود گردیدند ، و تاکنون ( ذی الحجّۀ 1417 قمری ) هیچگونه اطلاّع قابل اعتمادی ، در مورد وضعیّت آن بزرگمرد در دست نیست .
ه - سیّد حسن صدر
فقیه اصولی ، محدّث رجالی، و ریاضی جامع ، آقا سیّد حسن صدر کاظمی موسوی ، متوفّای 1354 قمری . وی از شخصیّت های علمی برجستۀ شیعه ، در قرن چهاردهم می باشد ، و در حوزۀ کاظمین و سپس نجف و سامراء ، تحصیل علم نموده ، و از شاگردان میرزای شیرازی بوده ، و پس از تکامل علمی و نیل به مقام منیع اجتهاد ، در حوزۀ علمیّۀ کاظمین ، به تدریس و تحقیق و تألیف پرداخته ، و آثاری فراوان و برجسته ، در زمینۀ رجال و تراجم، تاریخ معصومین علیهم السلام ، حدیث ، فقه و اصول ، از خود به جای گذارده است(2)و در
ص:459
میان آثار آن بزرگمرد ، کتاب « تأسیس الشّیعة الکرام ، لفنون الإسلام» و تلخیص آن به نام « الشّیعة و فنون الإسلام » از عظمت و اهمیّت بسیاری برخودار می باشد و به راستی خدمتی بزرگ و ابتکاری ، نسبت به عالم تشیّع و تبیین آثار و خدمات علمی شیعه ، محسوب می گردد ، و توانسته است اثبات کند ، که جهان علم و عالم اسلامی ، مدیون خدمات علمی شیعه می باشد .
و - آیة الله خادمی
فقیه اصولی و زعیم و پیشوای دینی ، آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، متولّد 1319، و متوفّای 1405 قمری ، که از مفاخر علمی و اجتماعی در شهر و حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می روند ، و در بخش ( خاندان علمی خادمی) دربارۀ ایشان به تفصیل بحث کرده ایم . خاندان معظّم له ، از شاخه های خاندان علمی و عظیم صدر می باشد .
ز- شهید صدر
فقیه اصولی ، و مجتهد مجاهد ، آیة الله ، شهید سیّد محمّد باقر صدر ، متوفّای 1400 قمری .
وی ، از شخصیّت های برجستۀ علمی خاندان صدر ، و از محقّقین بزرگ و دارای مقام علمی و اجتماعی ممتاز می باشد .
او در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، تحصیل علم و کمال نمود، و در همانجا به تدریس و فعّالیّت اجتماعی و مبارزاتی پرداخت ، و تألیفات گوناگون در فقه و اصول و فلسفه و ... ، عرضه نمود ، تا آن که در سال 1400 قمری ، به دست حزب بعث عراق ، و رهبر جنایتکار آن ( صدّام حسین ) دستگیر و زندانی گردید و پس از شکنجه های فراوان ، به شهادت رسید .
ص:460
ح - بنت الهدی صدر
بانوی دانشمند و فاضله ، آمنۀ صدر ، دختر آقا سیّد حیدر ، و خواهر شهید آقا سیّد محمّد باقر صدر، مشهوره به « بنت الهدی » . وی ، از شخصیّت های مبرّز در عالَم زنان بوده ، و مؤلّفاتی داشته (1)و در دوران حکومت بعثی کافر عراق ، و حاکمیّت صدام حسین خون آشام ، همراه برادرش به مبارزه پرداخت ، و در نهایت دستگیر گردید ، و پس از شکنجۀ فراوان ، در سال 1400 قمری ، در زندان بعثی ها ، به شهادت رسید .
علاوه بر چهره های یاد شده ، در میان خاندان صدر ، علماء و فضلاء بسیاری بوده و هستند ، که در کتب تراجم، از شرح حال آنها بخشهای قابل توجّهی نقل گردیده است، و از آن جمله، در کتابهای : أعیان الشّیعه ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، ریحانة الأدب ، گنجینۀ دانشمندان ، تکملۀ أمل الأمل ( تألیف سیّد حسن صدر کاظمی ) و ( تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ) جلد أوّل تألیف آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، بخشهای سودمند و مفیدی مطرح گردیده است .
یکی از بزرگترین خاندانهای علمی و معتبر ، و مورد توجّه در عالم تشیّع ، خاندان سادات طباطبائی حسنی می باشد ، که در بسیاری از بلاد شیعه و مراکز علمی و دینی متعلّق به جهان تشیّع ، چهره هائی از آن خاندان ، زندگی کرده یا از آن برخاسته ، و یا در آن فعّالیّت علمی و دینی داشته اند .
سادات طباطبائی ، در کشورهای ایران ، عراق ، حجاز ، مصر ، هند، پاکستان یمن و ...، و در شهرهائی ، همانند : اصفهان ، قم ، تهران ، ری ، مشهد ، قزوین ،
ص:461
کاشان ، کربلا، کاظمین ، بغداد ، بروجرد ، زواره ، أردستان ، نائین ، یزد ، نطنز ، تبریز، اردبیل ، و دهها شهر بزرگ و کوچک دیگر زندگی کرده ، و چه بسا در اثر علم و تقوی و فضیلت خویش ، درخشیده اند .
از این خاندان بزرگ ، در طول دوازده قرن ، چهره های بزرگ و نامداری همچون : ابن طباطبا علوی اصفهانی ، متوفّای 322 و میرزا رفیعا نائینی ، متوفّای 1082 و آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، متوفّای 1212 قمری و ( آقا سیّد علی صاحب ریاض ) و آقا سید محمد مجاهد ( فرزند صاحب ریاض) و آقا میرزا محمود بروجردی ( صاحب مواهب السّنیّه ) و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد محسن طباطبائی حکیم و آقا سیّد حسن مدرّس ( مجتهد و مجاهد نامدار ، و شهید قرن چهاردهم ) و دهها چهرۀ دیگر از مراجع تقلید یا محقّقین و مولّفین بزرگ،و زعمای دینی درشهرهای شیعه نشین ، درخشیده اند ، و بر افتخارات عالم تشیّع افزوده اند .
از خاندان طباطبائیان ، چهره هائی در طول تاریخ اصفهان درخشیده اند ، که بخشی از آنها طباطبائی های اصفهان محسوب می گردند ، و ذیلاً به چهره هائی از بزرگانِ قدماء آنها ، اشاره می نمائیم :
الف - ابراهیم طباطبا
به نوشته و تحقیق صاحب ریحانة الأدب ، صاحب لقب طباطبا ( بنابر قول صحیح ) ، ابراهیم بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم بن حسن مثنّی است(1) و به جهت لکنت زبانی که در او بوده ، و ( ق ) را تبدیل به ( ط ) می نموده ، و بجای (قبا ،
ص:462
قبا) ، ( طبا ، طبا) می گفته است ، و یا به نوشتۀ بعضی از اهل خبر ، این لقب از أهل محل بوده ، و معنی آن به زبان نبطی ، سیّد السّادات می باشد ، او را ( طباطبا) گفته اند ، و ذریّه و نسل او را ، « طباطبائی » یا « طبطبائی »، خوانده اند .
در نوشتۀ بعضی از مورّخین چنین آمده است : اسماعیل ( دیباج ) بن ابراهیم ( غمر ) بن حسن ( مثنّی ) بن إمام حسن مجتبی علیه السلام ، در اصفهان بِمُرد، و در گلبهار آن شهر خاکسپار شد(1)آنگاه فرزندش ابراهیم ( طباطبا) بن اسماعیل ( دیباج ) ، نیز در جمیلان اصفهان درگذشت(2). فرزند وی ، أبو عبد الله أحمد ( رئیس ) بن ابراهیم ( طباطبا ) نیز گویا در آن شهر بوده ، و فرزند او أبو جعفر محمّد بن أحمد ( رئیس ) در جمیلان اصفهان مدفون است ، فرزند او أبو الفتوح أحمد بن محمّد ( أبو جعفر ) نیز در آن شهر مُرده ، و در محلّۀ غازیان ، به خاک سپرده شده است(3). طبق این نقل ، نه تنها سادات طباطبائی ، در اصفهان
ص:463
زندگی می کرده اند ، بلکه سرسلسلۀ آنها « ابراهیم طباطبا » در اصفهان اقامت داشته ، و درگذشته ، و دفن شده است .
ب - ابن طباطبا ، علوی اصفهانی «1»
عالم محقّق و شاعر نامدار ، أبو الحسن ، محمّد بن أبی الفتح ، أحمد بن أبی جعفر ، محمّد بن أبی عبد الله ، أحمد ( رئیس ) بن ابراهیم طباطبا، متوفّای 322 قمری . وی ، أدیبی دانشور بوده ، و آن چنان عظمت و شهرت علمی وأدبی داشته ، که یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را به شهرت نام و شیوع وإنتشار اشعار ، ستوده است ، و هم چنین او را ، با صفای قریحه ، و ذکاوت و زیرکی ، و صحّت ذهن و نیکوئی مقصد ستایش کرده ، و می نویسد : شاعِرُ مُفْلِقُ، وَعالِمُ مُحَقِّقُ، شائِعُ الشِّعْر ، نَبیهُ الذِّکْر ... وَکانَ مَذْکُوراً بِالذَّکاءِ وَ الْفِطْنَةِ وَ صَفاءِ الْقَریحَةِ ، وَصِحَّةِ الْذَّهْنِ وَ جَوْدَةِ الْمَقاصِدِ ، مَعْرُوفٌ بِذلِکَ ، مَشْهُورٌ بِه (1)
او معروف به « ابن طباطبا » بوده ، و دراصفهان تولّد یافته ، و در همین شهر وفات یافته است ، و نسل گسترده ای در اصفهان داشته ، که در میان آنها علماء بسیار و أدباء فراوان ، و شخصیّت های علمی و ادبی و اجتماعی زیاد، وجود داشته است(2).
از آثار علمی و ادبی او : 1- کتاب عیار الشّعر، 2 - کتاب تهذیب الطّبع، 3-کتاب العروض ( که به نوشتۀ یاقوت حموی ، این کتاب ، در گذشته ، همانندی نداشته است ) 4- کتاب المدخل فی معرفة المُعَمّی من الشّعر ، 5- کتاب تقریظ الدّفاتر 6- سَنام المعالی ، 7- ألشّعر و الشّعراء، 8- دیوان اشعار ، می باشد.
ص:464
وی ، در کتابهای معجم الأدباء ، ألفهرست ابن النّدیم ، ألذّریعه ، نوابغ الرّواة فی رابعة المات، أعیان الشّیعه، لغتنامۀ دهخدا ، دائرة المعارف تشیّع ، و بسیاری دیگر از کتب تراجم و رجال و نیز دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته و از آثار او ، به عظمت یاد شده است .
با توجّه به آنچه گذشت ، می توان فهمید ، که ابن طباطبا ، نه فقط چهرۀ برجسته ای در خاندان طباطبائیان ، در اصفهان بوده است ، بلکه با توجّه به نسل پر برکت او ، که در برگیرندۀ علماء و ادباء و نقباء عظیم الشّان بوده است ، می توان او را سرسلسلۀ خاندانی علمی ، به شمار آورد .
ج - ابن طباطبا ، علوی اصفهانی «2»
أبو عبد الله ، حسین بن محمّد بن أبی طالب ، علیّ بن أبی القاسم ، محمّد بن أبی الحسن ، محمّد ( شاعر و عالم بزرگ مذکور در فوق ) . وی ، از نسّابه های بزرگ(1)در قرن پنجم بوده ، و سیّد أبو الحسن عمری ( نسّابۀ متوفّای 423 ) او را دیده ، و در نزد او درس خوانده ، و با او دربارۀ نسب ها مکاتبه داشته است .
وی ، کتاب « الکامل فی نسب آل أبی طالب » تألیف سیّد ابو الحسن عبیدلی حسینی ( متوفّای 435 ) را مختصر نموده ، و آن را ، « تهذیب الأنساب ونهایة
ص:465
الأعقاب » ، نامیده است(1).
د - ابن طباطبا علوی اصفهانی «3»
( صاحب منتقلة الطّالبیّه )
أبو اسماعیل ، ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبد الله بن الحسن ابن أبی الحسین ، علی ( شاعر ملقّب به : شهاب ) بن أبی الحسن محمّد(2)( شاعر و عالم نامدار، مذکور در فوق ، تحت شمارۀ « ب » ) . وی ، از چهره های بزرگ علمی و تقوائی بوده ، و مورد تجلیل بزرگان قرار گرفته است ، مثلاً : أبو الحسن بیهقی ( مورّخ و نسّابۀ نامدار ) او را ، « سیّد تقیّ » و « سیّدِ امام » خوانده و ابن طقطقی ، او را « سیّدِ علاّمۀ نسّابه » به شمار آورده ، و ابن عنبه و عمیدی ، او را ، با أوصاف : « سیّد عالم نسّابه » توصیف کرده اند(3).
از آثار علمی شخصیّت یاد شده ، یکی « دیوان ألأنساب و مجمع الأسماء و الألقاب » و دیگری « مُنتَقِلة ألطّالبیّه » می باشد ، و زندگی او تا سال 479 قمری، ادامه داشته ، ولی پس از آن ، اطلاّع دیگری از حیات او در دست نیست(4).
و آنچه یاد کردیم ، نمونه ای بود از چهره های علمی و ادبی خاندان طباطبائی اصفهانی ، در قرون اوّلیه ، و البته باید دانست که ، در بسیاری از دوره های سادات طباطبائی در اصفهان زندگی کرده ، و علماء بزرگی در میان آنها بوده اند که ذیلاً مورد بحث قرار می گیرند:
ص:466
یکی از شاخه های خاندان طباطبائی ، خاندان علمی طباطبائی نائینی اصفهانی است ، که شخصیّت برجسته و نامدار آنها ، فقیه حکیم و متکلّم خبیر ، میرزا رفیع الدّین محمّد بن حیدر طباطبائی ، معروف به میرزا رفیعای نائینی ، متوفّای 1082 قمری می باشد ، که از برجسته ترین حکماء شیعه در قرن یازدهم بوده ، و از مفاخر علمی حوزۀ بزرگ اصفهان به شمار می رود ، و تألیفات مهمّی در زمینۀ فقه ، اصول ، حدیث ، عقاید و کلام داشته است .
وی استادهائی بزرگ ، همانند : میرفندرسکی ، و میرداماد، و ملاّ عبد الله شوشتری ، و شیخ بهائی داشته ، و از اساتید علاّمۀ مجلسی و شیخ حرّ عاملی به شمار آمده ، و در بسیاری از کتب تراجم و رجال و تاریخ و جغرافیا ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، ألکُنی و الألقاب ، ریحانة الأدب ، رجال اصفهان ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، آتشکدۀ أردستان، تاریخ نائین ، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، آثار ملّی اصفهان و ... ، مورد تجلیل قرار گرفته است ، و با عباراتی ، همانند : قُدْوَةُ الْمُحَقِّقینَ وَالمُدَقِّقین ، وَ عَلاّمَةُ الزَّمانِ ، وَ وَحیدُ الدَّهْرِ ، وَذُو الْفیْضِ الْقُدُسیِّ ، وَ جامِعُ الْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ وَ ...، او را ستوده اند ، و بقعه و تکیۀ مهمیّ به احترام او تأسیس گردیده ، و در حال حاضر ، فقط بقعۀ زیبا و کاشی کاری شدۀ آن باقی می باشد ، و ما در بخش « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد » نیز ، از این بزرگمرد یاد نموده ایم . أولاد و نسل میرزا رفیعا ، در اصفهان و زواره و أردستان ، ادامۀ زندگی داده اند ، و در میان آنها جمعی از اهل علم و فضل بوده و می باشند ، که از آن جمله است :
الف - میرزا محمّد حسین بن رفیع الدّین ، محمّد بن مهدی بن محمّد بن میرزا
ص:467
رفیع الدّین «میرزا رفیعا » ، معروف به « شیخ الإسلام » متوفّای 1175 قمری(1)که از علماء مورد توجّه در شهر اصفهان بوده است .
ب - میر سیّد علی بن میر محمّد رفیع طباطبائی ، که از أحفاد میرزا رفیعای نائینی بوده ، و از فقهاء و علماء صاحب تألیف به شمار رفته ، و شعر می سروده است . و در قبرستان سنّی فاطمه علیها السلام مدفون گردیده ، و بنا بر یک احتمال ، برادر میرزا محمّد حسین ( مذکور در فوق ) بوده است (2).
ج - میر محمّد حسین دوّم ( نوۀ میرزا محمّد حسین أوّل ، مذکور در فوق ) که عالمی محقّق و فاضل بوده است .
د- سیّد محمّد مظهر ، متوفّای 1254 قمری ( پدر حکیم جلوه ) که عالمی أدیب ، و شاعری مورّخ ، و طبیبی متبحّر بوده ، و تألیفی به نام « أحوال سلاطین صفویّه » ، از خود به جای گذاشته است (3).
ه - حکیم جلوه
حکیم نامدار و محقّق عظیم الشّأن ، میرزا أبو الحسن جلوه ، متوفّای 1314 قمری ، که در هند تولّد یافته ، و در اصفهان تحصیل علم نموده(4)و چهل و یک سال ، در مدرسۀ دارالشّفاء تهران اقامت داشته ( به نحو مجرّد و بدون همسر )، و تدریس می نموده ، و از چهره های برجستۀ علوم عقلی و فنون حکَمیّه بوده است . وی ، تألیفاتی ، همانند : « إثبات الحرکة الجوهریّه » و « ربط الحادث
ص:468
بالقدیم » و « دیوان اشعار » و « حواشی بر أسفار ملاّ صدرا » ، از خود به جای گذارده ، و از مفاخر عالَم حکمت و فلسفه ، در قرن چهاردهم ، به شمار می رود .
در کتاب آتشکدۀ اردستان ، أثر نویسندۀ محقّق و متتبّع ، مرحوم رفیعی مهرآبادی ، بحثی گسترده ، و تحقیقی مفصّل ، دربارۀ خاندان طباطبائی و شاخه های آن ، انجام گرفته ، و شایان توجّه می باشد.
چنانچه قبلاً اشاره نمودیم ، سادات طباطبائی ، در بسیاری از بلاد و کشورها منتشر بوده و هستند ، و در بسیاری از دوره ها ، با هجرت شخصیّتی برجسته از این خاندان ، به شهری تازه و تشکیل خانواده در آن شهر ، سرسلسلۀ خاندانی جدید می گردیده است ، که به حساب سابقۀ آباء او ، منسوب به شهر قبلی ، و به حساب محلّ سکونت جدید ، منسوب به شهر تازه می گردیده است ، و نمونۀ آن ، خاندان طباطبائی های بروجردی اصفهانی می باشد ، که با توجّه به سوابق آن خاندان « بروجردی » خوانده می شوند ، ولی با توجّه به سکونت عدّه ای از این خاندان در اصفهان « اصفهانی » نامیده می شوند ، و ذیلاً به برخی از دانشمندان این خاندان علمی اشاره می نمائیم :
الف - عالم بزرگوار و مورد توجّه ، حاج سیّد علی طباطبائی بروجردی ، متوفّای 1306 قمری . وی از علماء مبرّز و صاحب تألیف بوده ، و از آثار علمی او ، کتابی در اصول فقه بوده است(1).
سکونت آن بزرگمرد ، در محلّۀ درب کوشک ، و قبر او در تکیۀ آقا حسین خوانساری می باشد.
ص:469
ب - فقیه مجتهد ، و پیشوای عظیم الشّأن ، حاج میرزا أبو الحسن بروجردی طباطبائی ، متوفّای 1348 قمری ، و فرزند مرحوم حاج سیّد علی ( مذکور در فوق ) . وی از شاگردان پدر خود ، و نیز حاج میرزا بدیع درب إمامی ، و آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، و آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی بوده ، و نیز در حوزۀ علمیّۀ نجف ، سالها مشغول به تحصیل مراتب علمی و تکامل مراتب استنباط بوده است ، و پس از مراجعت ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشته ، و مورد توجّه و ارادت مردم با ایمان بوده است(1).
پس از وفات آن بزرگمرد ، تکیه و بقعه ای جالب ، به نام و به احترام او ، تأسیس نمودند ، که به نام « تکیۀ بروجردی » یا « تکیۀ دربکوشکی ها » خوانده می شود ، و بسیاری از علماء و مدرّسین ، در آن مدفون گردیده اند .
ج - عالم فاضل ، حاج میرزا محمّد باقر طباطبائی بروجردی ، متوفّای 1340 قمری . وی فرزند حاج میر سیّد علی بروجردی ، و برادر حاج میرزا أبو الحسن بروجردی می باشد ، و در تکیۀ آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، معروف به « تکیۀ آقا مجلس » مدفون گردیده است(2).
یکی از خاندان های علمی اصفهان ، که از دورۀ صفویّه تا اواخر قرن چهاردهم ، مهد پرورش علماء بزرگ بوده است ، خاندان فاضل سراب می باشد ، که عدّه ای از آنها با عنوان « جویبارهای » مشهور می باشند ، و ذیلاً به برخی از مفاخر علمی آن خاندان ، اشاره می نمائیم :
ص:470
الف - فاضل سراب
سرسلسلۀ این خاندان ، فقیه متکلّم ، و مجتهد کامل و جامع ، مولی محمّد بن عبد الفتّاح تنکابنی ، معروف به « فاضل سراب » ، متوفّای 1124 قمری بوده است . وی از شاگردان محقّق سبزواری و علاّمۀ مجلسی پوده ، و تألیفاتی محقّقانه و عالی و مورد توجّه ، در زمینۀ فقه و اصول و عقائد ( کلام ) به جای گذاشته ، همانند : « سفینة النّجاة » و « اثبات الصّانع القدیم » و ... ، که شمار آنها به سی عدد می رسد(1). فاضل سراب ، در فقه و اصول و کلام و مناظره ، استاد بوده ، و از مشایخ اجازه به شمار رفته ، و در کتب تراجم و رجال ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، فوائد الرّضویّه ، ریحانة الأدب ، ألکنی و الألقاب ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، رجال اصفهان و ... ، و بسیاری از کتب تاریخ و جغرافیا و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و در یک جمع بندی ، او از مفاخر علمی قرن دوازدهم به شمار می رود ، و تکیه و بقعۀ مخصوص ، به نام « تکیۀ فاضل سراب » دارد .
ب - ج - دو فرزند فاضل سراب
مولی محمّد رضا ، و مولی محمّد صادق ، که هر دو از علماء ، و از شاگردان پدر، و مجاز از او بوده اند ، و در جوار قبر پدر ، در تکیۀ فاضل سراب ( واقع در خیابان فیض ، أوّل تخت فولاد ) مدفون گردیده اند .
د- آقا شیخ محمّد صالح مازندارانی
فقیه محقّق ، آقا شیخ محمّد صالح مازندرانی ، متوفّای 1285 قمری ، که از
ص:471
أحفاد فاضل سراب بوده، و در حوزۀ نجف و کربلاء ، از درس مرحوم شریف العلماء ، و آقا شیخ موسی ، و آقا شیخ علی ( فرزندان مرحوم کاشف الغطاء ، شیخ جعفر کبیر ) بهره جسته ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرجعیّتی بزرگ و قابل توجّه داشته است . او داماد سیّد صدرالدّین عاملی بوده ، و تألیفاتی ، همانند : «کواشف الحجب » ( در چند جلد ) داشته(1)، و به علّت سکونت در محلّۀ جویبارۀ اصفهان ، خود و فرزندانش ، مشهور به « جویباره ای » گردیده اند ، و آن بزرگمرد، در تکیۀ مادر شاهزاده مدفون شده است .
ه- آقا شیخ محمّد حسین جویباره ای
وی فرزند ملاّ محمّد صالح مازندرانی ( جویبارهای ) و از زهّاد علماء ، و مورد توجّه بوده است ، و در تکیۀ فاضل سراب ، مدفون می باشد .
و - آقا شیخ محمّد رضا صالحی
وی فرزند آقا شیخ محمّد حسین جویبارهای ، و متوفّای 1386 قمری می باشد ، و همانند پدر ، دارای زهد و مقام علمی بوده، و در تکیۀ فاضل سراب مدفون گردیده است .
ز - حاج میرزا مهدی جویباره ای
وی فرزند ملاّ محمّد صالح ، و برادر آقا شیخ محمّد حسین ( یادشدگان در فوق ) و متوفّای 1325 قمری می باشد ، و عالمی شایسته و مورد توجّه مؤمنین ، و مرجع امور دینی بوده ، و در تکیۀ فاضل سراب مدفون گردیده است . این
ص:472
تکیه ، به احترام یاد شدگان فوق ، « تکیۀ جویباره ای » هم خوانده می شود(1).
از خاندانهای علمی اصفهان ، که از دروۀ صفویّه تا کنون ، مهد پرورش علماء بوده ، و شخصیّت های علمی و اجتماعی ( و عهده دار مناصب مهم و رسمی ) از آنها برخاسته اند « خاندان فقیه أحمد آبادی » می باشد .
بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان در دورۀ أخیر ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد تقی موسوی احمد آبادی ، متوفّای 1348 قمری می باشد ، که فقیهی مجتهد ، و محدّثی محقّق ، و متکلّمی مدقّق ، و شاعری أدیب بوده ، و تألیفات زیادی از قبیل : « مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم » و « آداب الجمعات » و ... ، از خود به جای گذارده است(2).
این بزرگمرد ، دارای چهر های برجسته ، از نظر علمی و روحی و معنوی بوده، و در کتابهای گوناگون ، مورد تجلیل قرار گرفته است ، همانند :
1- نقباء البشر ، از علاّمۀ محقّق ، حاج آقابزرگ طهرانی ، صفحۀ 258
2- مکارم الاثار ، از دانشمند متتبّع و متبحّر ، میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی ، در ذیل وقایع سال 1301 قمری .
3 و 4 - الأمالی (مخطوط) و مقالات مبسوطه ، از مرحوم معلّم حبیب آبادی .
5- تاریخ اصبهان ، از میرزا حسن خان جابری انصاری ، جلد 3، صفحۀ 53
6- ألأعلام ، از خیر الدّین زرکلی ، جلد 6، صفحۀ 289
ص:473
7- معجم المؤلّفین ، از عمر رضا کحّاله ، جلد 9، صفحۀ 131
8- مؤلّفین کتب چاپی ، از خان بابا مُشار ، جلد 2، صفحۀ 282
9-رجال اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 46 - 47
10- دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 217
11 - سیری در تخت فولاد ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 132 - 135
12- حوزه های علمیّۀ شیعه در طول تاریخ ج 1، ص 392 از نویسندۀ این سطور
13 - آثار التّقوی ، که رسالۀ مستقل و جامعی ، در شرح حال این بزرگمرد می باشد ، از علاّمۀ محقّق ، آیة الله ، آقا سیّد محمّد علی روضاتی ، که در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم ( چاپ دوّم ) به چاپ رسیده است .
مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبو القاسم دهکردی ، ( استاد آن بزرگوار ) در ضمن اجازۀ اجتهادی که برای ایشان نوشته ، چنین مرقوم داشته اند (1)
وَمِمَّنْ وَجَدْناهُ فی قَرْنِنا هذا ، سالِکاً مَسْلَکَ الرَّشادِ وَ ناهِجاً مَنْهَجَ السَّدادِ ، ناشِراً الأِخْبارِ الأئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ ، مُتَفَقَّهاً فِی الدّینِ ، جَنابُ الْعاِلِم الْعامِلِ وَ الْفاضِلِ الْکامِلِ ، الْجامِعِ الْکَمالاتِ النَّفْسانِیَّةِ ، وَ الْحائِزِ لِلْمَراتِبِ الایمانِیَّةِ ، الْمُهَذَّبِ الصَّفِیِّ، وَ الألْمَعِیِّ الزَّکِیِّ ، وَ صَدیقِنا ، ألْحاجْ میرْزا مُحَمَّدْ تَقی ، أدامَ اللهُ تَأییدَهُ ، فَإنّا قَدْ وَجَدْناهُ ... صاحِبَ الذِّهْنِ الْوَقّادِ ، وَ الْفَهْمِ الْنَّقادِ ، وَجَوْدَةِ الْقَریحَةِ وَ السَّلیقَةِ الْمُسْتَقیمَةِ خارِجاً عَنْ ذُلّ التَّبَعِیَّةِ إلی عِزِّ الإسْتِقْلالِ
وَ بالِغاً رُتْبَةَ الاْجْتِهادِ ... وَ إفْتِخاراً لِلشّیعَةِ الإمامیَّةِ
و بدین وسیله ، نه تنها ایشان را دارای رتبۀ اجتهاد و جامع کمالات نفسانی معرّفی نموده ، بلکه افتخار شیعۀ إمامیّه دانسته است .
ص:474
و مرجع عالیقدر معاصر ، حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدّظلّه العالی ( صاحب کتاب نفیس منتخب الأثر) در ضمن مقدّمه ای بر چاپ دوّم کتاب مکیال المکارم ، چنین مرقوم داشته اند : وَهذَا الْکِتابُ الشَّریفُ وَ إنْ صُنِّفَ فی فَوائِدِ الدُّعاءِ لِمَوْلینَا الْقائِمِ أرْواحُنا نِداهُ وَ لکِنَّهُ مَوْسُوعَةٌ کَبیرَةٌ، فی کُلِّ ما یَتَعَلَّقُ بِهِ علیه السلام ، مِمّا هُوَ مَذْکُورٌ فی کُتُبِ الأْحادیثِ وَ الْجَوامِعِ الْکَبیرَةِ الْمُعْتَمَدَةِ ، وَ لَوْ أسْماهُ « مَؤْسُوعَة الإمامِ الْمَهْدی ، أوْ مَؤْسُوعَة الْمَهْدِیّ الْمُنْتَظَر » لَکانَ أیْضاً بِذلِکَ جَدیراً ، فَللّهِ دَرُّ مُؤَلِّفِه الْبارِعِ الْمُخْلِصِ الْوَلِیِّ الْوَفِیِّ لإِمامِهِ ، الْعَلاّمَةِ الْحُجَّةِ ، ألأیَةِ « السَّیِّد مُحَمَّد تَقِیِّ الْمُوسَویّ» وَ عَلَیْهِ أجْرُهُ فیما تَحَمَّلَ فی سَبیلِ إخْراجِ هذَا الأثَرِ الْجَلیلِ ، مِنَ الْعَناءِ الَّذی لایَعْرِفُهُ إلاَّ الأوْحَدِیُّ مِنْ أهْلِ التَّألیفِ وَ التَّنْقیبِ فَهَنیئاً لَهُ لِتَألیفِ هذَا الْکِتابِ ما أکْرَمَهُ اللهُ مِنَ التَّوْفیقِ الَّذی لایُکْرِمُ بِهِ إلاّ أهَلَ الإخْلاصِ وَالْوَفاءِ وَ ذَوِی النِّیّاتِ الصّادِقَةِ وَ الْقُلُوبِ السِّلیمَةِ ، وَ الْمُتَمَسِّکینَ بِحَبْلِ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ (1).
پدر و اجداد این بزرگمرد ، بدین ترتیب می باشند : آقا سیّد عبد الرّزاق بن سیّد عبد الجواد بن سیّد مهدی بن میر قاضی بن سیّد محمّد ( نائب الصّدر ) بن میر محمّد تقی موسوی ( وزیر شاه صفی « شاه سلیمان » ) ، که همۀ آنها ، با تفاوت مراتب ، از علماء بوده اند ، و آقا سیّد محمّد ، عهده دار منصب « نائب الصّدر » بوده، و میر محمّد تقی موسوی ، منصب « وزارت » داشته است(2).
در بخش « بقعه های علمی اصفهان » دربارۀ شخصیّت و آثار صاحب مکیال
ص:475
المکارم ، و خاندان علمی او ، با نگرشی دیگر ، بحث و بررسی داریم .
خاندانی است علمی ، که سرسلسلۀ آن ، فقیه مجتهد ، حاج محمّد ابراهیم قزوینی اصفهانی ، متوفّای بعد از 1263 قمری می باشد . وی أصلاً قزوینی بوده و در اصفهان تحصیل علم نموده ، و از شاگردان مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی ( حجّة الإسلام ) بوده ، و از او اجازۀ اجتهاد دریافت کرده است ، و به علّت علم و تقوائی که داشته ، مورد توجّه و عنایت خاصّ آن زعیم عالیقدر بوده است (1)
مرحوم قزوینی ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، که علاّمۀ بزرگوار ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در تألیف کتاب شریف « الذّریعه » از آن بهره گیری نموده است(2).
فرزند بزرگ آن مرحوم ، به نام حاج آقا محمّد قزوینی ، متوفّای 1304 قمری ، از علماء محترم ، و إمام جماعت مسجد آقانور (که از مساجد مهم اصفهان به شمار می رفته ) بوده ، و از أحفاد او ، مرحوم حاج آقا باقر قزوینی ، متوفّای 1362 قمری ، و مدفون در تکیۀ خلیلیان می باشد ، که از علماء جلیل القدر بوده ، و خاندان علمی قزوینی را ، تا زمان خود حفظ نموده است .
دوّمین فرزند مرحوم حاج محمّد ابراهیم ، به نام آقا شیخ محمّد حسین می باشد ، که عالمی فاضل به شمار رفته ، و از آثار او تدوین حواشی پدرش ، بر شرح حدیث غمامه ( تألیف قاضی سعید قمی ، از علماء قرن یازدهم ) می باشد .
یکی از خاندانهای علمی و تقوائی ، که در طول زمان ، چهره های علمی
ص:476
متعدّدی را در خود پرورش داده است ، خاندان سادات حسینی کتابفروش (کتابی ) می باشد ، که ذیلاً توضیح داده می شود:
سرسلسلۀ خاندان ، مرحوم آقا سیّد محمّد کتابفروش است ، که از علماء وفضلاء و زهّاد و مدرّسین فقه بوده ، و شغل کتابفروشی داشته ، و از معمّرین به شمار رفته است (1)، و در تخت فولاد ، در نزدیکی « بقعۀ آقا رفیعا نائینی » مدفون گردیده ، و بقعه ای به احترام او و فرزندش ( آقا میر محمّد صادق ) تأسیس شده بوده ، که در جریان ایجاد فرودگاه در جنوب تخت فولاد ، از بین رفته است .
فرزند آن بزرگمرد ، فقیه مدرّس ، و محقّق زاهد ، آقا میر محمّد صادق ، مشهور و معروف به : کتابفروش ، متوفّای 1303 یا 1304 قمری می باشد ، که در نزد علماء اصفهان ، به فقاهت معروف بوده(2)، و به مطالعه و تدریس و عبادت و تهجّد اشتغال داشته ، و شاگردان بسیاری پرورش داده ، که از جملۀ آنها ، مرحوم آخوند گزی قُدْسُ سِرُة می باشد(3). وی دارای تألیفاتی در فقه بوده ، که مورد ستایش محقّق و مجتهد نامدار ، مرحوم آخوند گزی می باشد، و از جملۀ آنها شرحی است بر شرایع ، که در سنّ 23 سالگی شروع در تألیف آن نموده است(4). مرحوم آقا میر محمّد صادق ، از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر شفتی و داماد ایشان بوده ، و فرزندانی به نامهای : 1- آقا سیّد محمّد تقی ، 2 - آقا میرزا
ص:477
علی رضا، 3- آقا سیّد محمّد جواد ، داشته است(1).
عالم فاضل ، میر محمّد حسین بن میر علی نقی ، متوفّای 1341 قمری ، که قبر او در کنار « بقعۀ سادات کتابفروش » بوده ، از همین خاندان می باشد(2).
علاوه بر یاد شدگان ، عدّۀ دیگری از علماء أتقیاء و فضلاء أزکیاء ، در این خاندان علمی ، نشو و نما یافته اند ، که از برخی از آنها ، در کتاب سیری در تخت فولاد، از صفحۀ 139 تا 141 ، یاد شده است .
(3)از خاندانهای برجسته ، از نظر علمی و تقوائی و اجتماعی ، خاندان کرباسی است ، که شخصیّت های برجسته ای در عالم مرجعیّت و تدریس و تألیف و تحقیق ، و نیز زهد و تقوی ، به حوزه های علمیّه و جامعۀ شیعه ، عرضه کرده است ، و تاکنون این خاندان پر برکت ، از نظر علمی و روحانی ، استمرار خود را حفظ نموده است ، و ذیلاً به نمونه هایی اشاره می نمائیم :
الف - حاج محمّد حسن خراسانی
أوّلین عالِم این خاندان ، مرحوم حاج محمّد حسن خراسانی ، متوفّای 1190 می باشد ، که از هرات به کاخِ ( کاخکِ ) خراسان آمده ، و سپس به اصفهان
ص:478
مهاجرت نموده ، و اقامت جسته است . مرحوم میرزای قمی ( صاحب قوانین الاصول ) در اجازه ای که برای حاجی کلباسی نوشته ، مرحوم حاج محمّد حسن را ، با چنین عناوینی ستوده است : ألْعالِم الْعابِد الْباذِل الْمَبْرُور، و در بارۀ آن بزرگمرد گفته اند که : حاجی کلباسی ، حسنه ای است ، از حسنات حاجی محمّد حسن .
وی از معاشرین و مصاحبین چهرۀ نورانی و علمی اصفهان ، یعنی آقامحمّد بید آبادی بوده است(1).
ب - حاجی کلباسی
برجسته ترین چهرۀ علمی و تقوائی خاندان کرباسی ، فقیه نامدار ، و مرجع بزرگوار ، تقیّ نقیّ ، و عابد زاهد ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ، متولّد 1180 و متوفّای 1261 هجری قمری می باشد ، که از شاگردان بزرگترین چهره های علمی شیعه ، همانند : وحید بهبهانی ، و سیّد بحر العلوم ، و شیخ جعفر نجفی
( کاشف الغطاء ) و صاحب ریاض ، و میرزای قمی ، و ملاّ مهدی نراقی ، و ملاّ محراب حکیم ، و ملاّ علی نوری حکیم و ... ، بوده(2)و شاگردان عظیم الشّأنی، همچون : آقا میر سیّد حسن مدرّس ، و آقا سیّد حسن مجتهد موسوی ، و آقا میر سیّد محمّد شهشهانی و ...، پرورش داده، و مربّی معنوی و اخلاقی او ، شخصیّت نامدار شیعه ، آقا محمّد بید آبادی بوده است .
حوزۀ درسی او مشهور ، تحقیقات علمی او مورد توجّه ، تألیفات فراوان او ، ( همانند : اشارات الاصول ، نخبه ، شرح کفایۀ سبزواری و ... ) پر برکت ، أخلاق و تقوای او زبانزد عامّ و خاصّ ، و دعای او مستجاب ، و ذریّۀ او ( در عالَم عِلم
ص:479
و عمل ) پر ثمر ، و معاشرت او سازنده و الهام بخش ، بوده است .
شرح حال آن بزرگمرد ، در دهها کتاب و رساله ، از کتب معتبرۀ تراجم و رجال ، ذکر گردیده است(1).
ج - آقا محمّد مهدی کلباسی
فرزند برومند حاجی کلباسی ، مرحوم آقا محمّد مهدی کرباسی ( کلباسی) متوفّای 1278 هجری ، که أکبر و أرشد أولاد حاجی بوده، و کتابهای فراوان ( که برخی از آنها ، در ضمن چندین مجلّد می باشد ، همانند : شرح منهاج الهدایه ، که فقه استدلالی است ، در 8 جلد ، و مصابیح الأصول ، که 9 جلد می باشد ، و ...) تألیف نموده(2)، و حوزۀ درسی مهمّی در مسجد حکیم داشته است . وی داماد مرحوم سیّد محمّد باقر شفتی بوده(3)، و فرزند او « آقا شیخ محمّد حسین کلباسی » متوفّای 1340 قمری ، ( از علماء بزرگوار و مورد توجّه بوده است ).
د. آقا میرزا أبو المعالی کلباسی
آخرین فرزند حاجی کرباسی(4)، مرحوم آقا میرزا أبوالمعالی (محمّد)
ص:480
کلباسی، متوفّای 1315 قمری می باشد ، که از أوّلیاء الله بوده، و در علم و تقوی از چهره های برجسته و کم نظیر حوزۀ علمی و بزرگ اصفهان به شمار می رود .
وی ، دهها کتاب و رساله ، در زمینۀ فقه و اصول و رجال و تفسیر و حساب و شعر ، تألیف نموده ، و محقّق و دقیق الفکر و کثیر التتبّع به شمار رفته ، و عوام و خواص ، داستانهائی در عظمت روحی و مقامات معنوی آن بزرگمرد ، و نیز کراماتی که از توسّل به روح مطهّر و قبر منور ایشان ظاهر گردیده ، نقل می نمایند
از میان شاگردان فراوان این مجتهد و محقّق نامدار ، نام مرحوم آیة الله العظمی آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، جلب توجّه می نماید .
ه - میرزا جمال الدّین کلباسی
فقیه زاهد و عالم ، حاج میرزا جمال الدّین کلباسی ، فرزند آقا میرزا أبو المعالی ، و متوفّای 1350 قمری . وی از شاگردان آخوند خراسانی بوده ، و تألیفاتی دارد ، و در زهد و تقوی ، شار بالبنان بوده ، و بزرگتر از برادرش ( میرزا أبو الهدی ، مذکور در ذیل ) می باشد .
و - میرزا أبو الهدی کلباسی
فقیه رجالی ، و اصولی مدقّق ، آقا میرزا أبو الهدی کلباسی ( متوفّای 1356 قمری ) که نمونه ای از شخصیّت والای پدرش ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، محسوب می شده است . حوزۀ در سی او ، مخصوصاً در زمینۀ علم رجال ، و تألیفات متعدّد و ارزشمند آن بزرگمرد ، به ویژه کتاب « سماء المقال، فی تحقیق علم الرّجال » ( در دو جلد ) مورد توجّه و عنایت بوده و می باشد .
وی از شاگردان پدرش، و نیز آخوند خراسانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی
ص:481
( در نجف اشرف ) بوده است (1).
آیة الله ، آقای حاج شیخ محمّد کلباسی ، که از علماء و مدرّسین محترم و بزرگوار فعلی حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشند ، فرزند مرحوم آقا میرزا أبو الهدی کلباسی هستند .
ز - حاج میرزا رضا کلباسی
فقیه جامع ، و مجتهد مدرّس ، و حکیم ریاضی ، حاج میرزا رضا کلباسی ، متوفّای 1383 قمری . وی در حوزه های علمیّۀ اصفهان و تهران و نجف اشرف تحصیل علم نموده ، و از محضر مبارک شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، مفتخر به اجازۀ اجتهاد گردیده(2)، و در شهر اصفهان ، و در آخر عمر ، در مشهد مقدّس ، به فعّالیّت دینی در سطحی وسیع و همه جانبه ، اشتغال داشته است . وی در مدرسۀ صدر بازار تدریس می نموده ، و تألیفاتی در اصول دین و اصول فقه و أخلاق ، از خود به جای گذاشته ، که کتاب « أنیس الّلیل » در میان آنها ، از شهرت عمومی برخوردار است .
از أولاد و أحفاد حاجی کلباسی ، علاوه بر نامبردگان، عدّۀ زیادی ، از مجتهدین و مؤلّفین و مدرّسین و أئمّه جماعت و خطباء و ... ، بوده اند ، که در کتابهای : ألکرام البرره ، نقباء البشر ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، رجال اصفهان ، آثار ملّی اصفهان ، دائرة المعارف تشیّع ( ذیل عنوان « آل کرباسی » ) از آنها یاد شده است .
ما نیز در بخش ( بقعۀ حاجی کلباسی ) اشاراتی به گستردگی خاندان علمی
ص:482
کلباسی (کرباسی ) نموده ایم .
این خاندان ، یکی از قدیمی ترین خاندانهای علمی شیعه ، در شهر اصفهان می باشد ، که نسب آنها به شرفشاه ، فرزند عبّاد ، مشهور به «گلستانۀ اصفهانی » می رسد ، و أوّلین شخصی که از این سلسله ، به گلستانه شهرت یافته ، أمیر أبی الفضل است(1)، و از این خاندان ، چهره های مبرّزی برخاسته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می شود:
الف - سیّد شرف الدّین حیدر
فرزند محمّد بن حیدر بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن علی شرفشاه ، که از علماء بزرگ شیعه در اصفهان در قرن هشتم بوده است .
ب - سیّد عباد
فرزند سیّد أحمد ، قاضی القضاة اصفهان در زمان سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو ) ، که از علماء صاحب تصنیف ، و معاصر علاّمۀ حلّی بوده ، و حوزۀ درسی داشته است(2).
ج - سیّد مجد الدّین عباد
فرزند سیّد یحیی ، که از علماء قرن هشتم بوده است.
ص:483
د- شاه أبو تراب گلستانه
پدر سیّد علاء الدّین محمّد ، که نائب الصّدر ، و قاضی اصفهان ، در عهد سلاطین صفویّه بوده است(1).
ه- سیّد علاء الدّین گلستانه
وی مهمترین و برجسته ترین شخصیّت علمی این خاندان می باشد ، و در تدریس و تحقیق و تألیف و تقوی و زهد و ورع و عبادت ، مقامی بسیار ارجمند داشته است . او حکیم فقیه و محدّث ومحقّق بوده ، و تمام عمر شریف خود را به إفاده و استفادۀ علمی گذرانیده ، و دو نوبت پیشنهاد صدارت به او شده ، و هر دو را رد نموده است(2). وی برادر زن علاّمۀ مجلسی بوده ، و بدین وسیله خاندان او ، با خاندان علاّمۀ مجلسی ، ارتباط می یابد .
سیّد علاء الدّین محمّد گلستانه ، تألیفات متعدّدی داشته ، که نشانۀ عظمت علمی ، و قدرت تفکّر و اندیشه عمیق او می باشد ، و از میان آنها ، شرح کبیر نهج البلاغه ، به نام « حدائق الحقایق » می باشد ، که بسیار مفصّل است ، و سه جلد آن را به پایان برده ، و تا مقداری بعد از خطبۀ شقشقیّه را شرح نموده است ، و از آثار عظمت علمی او محسوب می گردد ، و هم چنین از آثار آن بزرگمرد ، « شرح أسماء الحسنی » بوده ، که مبسوط می باشد ، و نیز ، « ترتیب مشیخۀ من لایحضره الفقیه » را تألیف نموده ، که از شهرت و اهمیّت فراوانی برخوردار میباشد . عموم بزرگان و محقّقین ، به عظمت تألیفات متعدّد آن بزرگمرد ، اعتراف نموده اند . وفات او بنا بر مشهور ، در سال 1100 قمری بوده ، و بنا بر
ص:484
احتمال دیگر ( همراه با تأییدی قابل توجّه ، مذکور در ریحانة الأدب ) در سال 1110 واقع شده است .
در بسیاری از کتب تراجم، همانند : أعیان الشّیعه ، روضات الجنّات ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه ، دانشمندان و بزرگان اصفهان رجال اصفهان و ...، و همچنین ، در بسیاری از دائرة المعارف ها ، از این بزرگمرد ، تجلیل فراوان شده است .
و - میرزا تاج الدّین گلستانه
وی از شاگردان علاّمۀ ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و مجاز از او بوده است ، و تاریخ اجازۀ یاد شده ، سال 1062 می باشد .
ز- میرزا محمّد باقر گلستانه
وی فرزند سیّد علاء الدّین گلستانه ، و دارای حسب و نسبی برجسته بوده ، و از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و از مشایخ اجازه حاج ملاّ محمّد زمان کاشانی ، به شمار رفته است(1).
ح - سیّد محمّد مورّخ الإسلام
وی فرزند حاج میر سیّد علیّ بن میرزا محمّد علی خان می باشد ، و أدیب وفاضل بوده ، و کتابهای چندی ، همانند : سفرنامۀ کربلاء و فضائل العجم و ... ، تألیف نموده ، و در سال 1369 قمری وفات یافته ، و در تکیۀ شهشهانی مدفون گردیده است(2).
ص:485
ط - حاج سیّد مهدی گلستانه
وی از شاگردان فقیه و مرجع نامدار، حاج میرزا حبیب الله رشتی بوده ، و در علم و فضل مقامی ارجمند داشته است ، و در اصفهان و سپس تهران ، مورد توجّه قرار گرفته ، و پیشوائی داشته ، و در سال 1323 قمری وفات یافته است .
از نکته های جالب در مورد شخصیّت و اهمیّت سادات گلستانه ، این است که آنها گورستانی اختصاصی به نام « قبرستان گلستانه » داشته اند ، که در دورۀ صفویّه ، در میان مردم مشهور و با اهمیّت بوده است .
ملاّ محمد صالح مازندرانی ، داماد مشهور و عظیم الشّان ملاّ محمّد تقی مجلسی، و همسر مجتهدۀ نامدار، آمنۀ بیگم می باشد . وی فقیهی محقّق ، و محدّثی مدقّق بوده ، و از چهره های برجستۀ علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن یازدهم به شمار می رود ، و به مناسبت عظمت شخصیّت علمی و اجتماعی دو چهرۀ نورانی و مهم اصفهان ، یعنی : ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی ، نام و عنوان این بزرگمرد ، در بخش معرّفی « خاندان علاّمۀ مجلسی » و بخش مدفونین در « بقعۀ علاّمۀ مجلسی » مطرح می گردد، ولی با توجّه به برجستگیها و شایستگی های شخصی او ، و نسل شایسته ای که از خود به جای گذاشته است بایستی محور بحث و تحقیق مستقل قرار گیرد، و در این فصل ، او را با عنوان سرسلسلۀ خاندانی علمی ، مورد بررسی و تمجید قرار می دهیم .
در ابتداء ، با نگرشی متفاوت با آنچه در بخش های دیگر نوشته ایم ، شخصیّت ملاّ صالح مازندرانی ( سرسلسلۀ خاندان ) را ، مورد توجّه قرار داده ، و سپس چندین چهره از ذریّۀ آن بزرگمرد را ، یاد می نمائیم :
ص:486
الف - ملاّ محمّد صالح مازندارانی
أبو الفضائل ، حسام الدّین ، محمّد صالح بن أحمد بن شمس الدّین طبرسی مازندرانی ، متوفّای 1086 قمری . وی استادهای عالی مقامی ، همانند : ملاّ محمّد تقی مجلسی ، شیخ بهائی ، ملاّ عبد الله شوشتری و ملاّ حسنعلی شوشتری داشته ، و تألیفاتی ، همانند : 1- حاشیه بر شرح لمعه ، 2- حاشیۀ مختصر الأصول عضدی ، 3- حاشیۀ معالم(1)، 4- شرح قصیدۀ برده ، 5- شرح زبدة الأصول شیخ بھائی عشرح من لایحضره الفقیه ، 7 - شرح معالم ( غیر از حاشیۀ معالم ) 8- شرح روضۀ کافی 9- شرح بر اصول کافی (که از همه معروف تر و مهم تر است ) از خود به جای گذاشته است .
در هر کدام از کتب تراجم ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعة ، فوائد الرّضویّه ، ریاض العلماء ، و ...، تجلیل شایسته از علم و تقوی ، و مجاهدات علمی این بزرگمرد انجام گرفته ، و با ألقاب « فخر المحقّقین و المدقّقین » و نیز « عالم صالح زاهد » و ... ، ستوده شده است .
پدر او ، به نام ملاّ أحمد سروی(2)از علماء بوده است .
ب - ملاّ هادی مازندرانی
أعلم و أکمل و أفضل أولاد ملاّ صالح مازندرانی ، فقیه و مفسّر کامل ، و محدّث و اصولی جامع ، و أدیب و نویسندۀ فاضل ، و مقدّس زاهد ، ملاّ هادی مازندرانی ، متوفّای 1120 قمری ، مشهور به « آقا هادی مترجم » و مدفون در
ص:487
بقعۀ علاّمۀ مجلسی می باشد .
وی تألیفات بسیار داشته ، که از آن جمله است : 1- ترجمۀ قرآن مجید و شأن نزول آیات آن ، و نیک و بد استخاره با آیات قرآنی ، 2- حاشیۀ تفسیر بیضاوی ( به عربی ) 3- شرح فارسی شافیۀ ابن حاجب 4 - شرح شمسیّه ( به فارسی ) 5 - شرح صحیفۀ سجادیّه ( به فارسی ) 6- شرح فارسی معالم ، 7 - شرح کافیۀ ابن حاجب ( به فارسی ) 8- شرح بر فروع کافی(1)9 - أنوار البلاغه ( در معانی و بیان) 10- شرح قواعد الأحکام علاّمۀ حلّی (که مبسوط است ) (2)، و تألیفات دیگر ، که نویسندۀ محقّق ، آقای علی دوانی ، شمار آنها را به بیست و سه عدد رسانده است ، و مجموع آثار وی ، نشانۀ جامعیّت او در زمینۀ فقه ، اصول ، حدیث ، کلام ، تفسیر ، معانی و بیان ، نحو ، صرف و منطق می باشد .
آقا هادی مترجم ، در خدمت پدر و جدّ مادریش ( ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و دیگر بزرگان ، کسب علم و کمال نمود، و به مقام اجتهاد رسید ، و سپس خود به تدریس و پرورش شاگردان فراوان ، و تحقیق و تألیف پرداخت ، و شاگردانی همچون شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، پرورش داد(3).
این بزرگمرد ، خطّ نسخ و شکسته و نستعلیق را ، بسیار خوب می نوشته ، به طوری که می توان او را ، از خطّاطان به شمار آورد .
ج ، تا ، ز - پنج فرزند دیگر
ملاّ صالح مازندرانی ، پنج فرزند پسر دیگر نیز داشته است ، به نامهای :
ص:488
الف : آقا نورالدّین محمّد که به نوشتۀ کتاب مرآت آلأحوال جهان نما ، فقیه بی عدیل و نظیر بوده است .
دختر این بزرگمرد ، همسر آقا محمّد أکمل ، و مادر آقا محمّد باقر اصفهانی (وحید بهبهانی ، استاد الکل ) می باشد(1).
ب - آقا محمّد سعید أشرف که به نوشتۀ مرآت آلأحوال ، عالم أدیب و فاضل لبیب بوده ، و أشعار عربی بسیار خوب می سروده ، و خطّ بسیار زیبا داشته است ، و علوّ فطرت و سخاوت از سجایای او بوده ، و أولاد او ، از علماء و صاحبان فضیلت بوده اند .
ج - آقا حسنعلی مازندرانی که فاضلی أدیب ، و عالمی لبیب بوده است .
د. آقا عبدالباقی که جامع فضائل ، و عالم عامل ، و فقیه کامل بوده، و فرزندی داشته است ، به نام ملاّ محمّد صالح « همنام جدّش » و مشهور به « آقا بزرگ » ، که او هم ، عالمی کامل بوده است .
ه- آقا محمّد حسین وی ، به نوشتۀ محدّث نوری ، دانشمندی پرهیزکار بوده ، و حواشی بسیاری بر نسخه ای از « من لا یحضره الفقیه » نوشته بوده ، که دلالت بر فضل و کمال او می کرده است .
ح . آقا مهدی مازندرانی ( شهید )
فرزند دانشمند آقا هادی ، که عالمی فاضل و محقّق به شمار رفته ، و به نوشتۀ حزین لاهیجی ، مولای فاضل عارف بوده است . وی در فتنه و تهاجم أفغانها به
ص:489
اصفهان ، در سال 1141 قمری ، به شهادت رسیده است ، و تألیفاتی داشته است ، از قبیل : 1- بشارة الشّیعه من مسائل الشّریعه ، 2- حاشیۀ شرح مختصر عضدی ٣- حاشیۀ مختصر ابن حاجب ، 4 - وسیلة السّعاده و ذریعة الشّفاعه ( ترجمۀ کتاب مهج الدّعوات سیّد ابن طاووس ) و جمعی از فضلاء ، از شاگردان آن بزرگمرد بوده اند(1).
ط - آقا محمّد رضا مازندرانی
فرزند دیگر آقا هادی مازندرانی . وی به نوشتۀ سیّد عبد الله جزائری ( در اجازۀ کبیره )فاضل محقّق،و متکلّم رفیع المنزله بوده،ودر مدرسۀ خیر آباد بهبهان سکونت داشته ، و تدریس می نموده ، و در دهۀ 1150 قمری ، وفات یافته است(2) .
ی-زکی ، دختر ملاّ صالح مازندرانی
وی ، زنی فاضله بوده ، و نسخه ای از شرح اصول کافی ملاّ صالح مازندرانی ، به خطّ نسخ این بانوی فاضله ، در کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّه موجود می باشد(3).
چندین خاندان بزرگ و علمی ، همانند : « خاندان طباطبائی های بروجردی » که در برگیرندۀ چهره های بزرگی ، همانند : آقا سیّد محمّد طباطبائی بروجردی (سرسلسلۀ خاندان ) و علاّمه ، سیّد مهدی بحرالعلوم ، و فقیه بزرگ ، حاج میرزا
ص:490
محمود بروجردی ( صاحب مواهب السَّنیّه ) و مرجع عالیقدر شیعیان جهان ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی و ... می باشد ، و نیز خاندان بزرگ « آل صاحب ریاض » که در برگیرندۀ شخصیّت های ممتازی ، همانند : آقا سیّد علی (صاحب شرح کبیر ، به نام ریاض المسائل ) و آقا سیّد محمّد مجاهد و ...، می باشد ، و هم چنین خاندان بزرگ و علمی « وحید بهبهانی » که در برگیرندۀ مفاخر بزرگی ، همانند : استاد الکل ، آقا محمّد باقر اصفهانی ، (معروف به وحید بهبهانی ) و آقا محمّد علی بهبهانی کرمانشاهی ( فرزند برومند وحید بهبهانی ) و آقا عبد الحسین بهبهانی ( که هر دو از فقهاء و علماء بزرگ بوده اند ) و ...، همه و همه ، از طریق مادری ، منسوب به ملاّ صالح مازندرانی و آمنه بیگم می باشند ، و از این طریق ، با ملاّ محمّد تقی مجلسی و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی، منسوب می شوند، و به همین دلیل است که ، مرحوم آیة الله العظمی آقای بروجردی ، و دیگر بزرگان خاندان طباطبائی بروجردی ، مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی را ، جدّ خود، و علاّمۀ مجلسی ( ملاّ محمّد باقر ) را ، خال (دائی ) خود می دانسته اند .
( برای آشنائی بیشتر، به تحقیقات ارزشمند محقّق معاصر، آقای علی دوانی در کتاب نفیس ( علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ، از صفحۀ 556 تا 591 مراجعه شود).
علاوه بر یادشدگان ، جمع دیگری از خاندان علمی ملاّ صالح مازندرانی ، در عالم فقه و أدب و شعر و تحقیق و تألیف ، ظهور یافته اند ، که در کتابهای : ( مرآت الأحوال جهان نما ) و ( أنساب خاندان مجلسی ) و ( زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ، جلد 1، و 2) و ( علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ) و ( دانشمندان و بزرگان اصفهان ) و ( رجال اصفهان یا تذکرة القبور ) ، از آنها یاد شده است .
ص:491
هم چنانکه نام و عنوان علاّمۀ مجلسی ، خدمات اجتماعی و دینی و تألیفات و آثار علمی آن بزرگمرد ، بحارالأنوار و حوزۀ در سی و شاگردان وی ، از شهرت و اهمیّت ویژه برخوردار است، عنوان « خاندان مجلسی » و محتوای برجستۀ آن ، از امتیازات درخشان حوزۀ علمی ، و تاریخ پر افتخار تشیّع در شهر اصفهان به شمار می رود .
آری ، خاندانی که ریشۀ علمی آن به چهرۀ نامدار و برجستۀ اصفهان ، یعنی : حافظ أبونعیم اصفهانی ، متوفّای نیمۀ اوّل قرن پنجم ، معروف به « حافظ اصفهانی » و موصوف به « حافظ دنیا » (1) می رسد ، و در قرون متأخّره ، نه تنها علاّمۀ مجلسی را در خود داشته ، بلکه دهها شخصیّت علمی از مرد و زن ، در متن خاندان ، و دهها چهرۀ برجستۀ علمی ، از طریق مصاهرت و ازدواج ، مرتبط با آن بوده اند ، و خاندانهای نامداری ، همانند : « طباطبائی بروجردی » « وحید بهبهانی » « خاتون آبادی » « گلستانه » « مازندرانی » و ... ، انتساب به آن داشته اند ، و به راستی ، چنین خاندانی ، افتخار این آب و خاک ، و این ملّت و کشور ، و تاریخ علم و فرهنگ و مکتب تشیّع می باشد .
برای نمونه ، چند چهرۀ برجسته از این خاندان بزرگ را ، ذکر می نمائیم :
ص:492
الف - کمال الدّین ، درویش محمّد
کمال الدّین ، درویش محمّد اصفهانی ( فرزند محدّث بزرگوار ، شیخ حسن نطنزی ) جدّ مادری علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، که مورد تجلیل فراوان مجلسیّین می باشد . ملاّ محمّد تقی مجلسی ، او را « رئیس فقهاء و محدّثین ، در زمان خودش » و در جای دیگر « شیخ الطّائفه در عصر خود » خوانده ، و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، او را با چنین أوصاف و عباراتی ستوده است : ... از جدّ مادری پدرم ، عالم محدّث ، مولانا درویش محمّد بن شیخ حسن نطنزی ، روّح الله روحه ، نخستین دانشمندی که حدیث شیعه را در زمان دولت صفویّه ، در اصفهان نشر داد(1).
و نیز شیخ حرّ عاملی، و مؤلّف ریاض العلماء ، و محدّث نوری ، و شیخ یوسف بحرانی ، و سیّد حسن صدر ، او را مورد تجلیل قرار داده اند .
مولی کمال الدّین درویش محمّد ، أصلاً أهل جبل عامل ( جنوب لبنان ) بوده و سپس در نطنز ساکن گردیده ، و أهل عبادت و زهد بوده ، و قبر او در نطنز ، دارای گنبدی مشهور می باشد(2).
ص:493
ب - ملاّ مقصود علی مجلسی
ملاّ علی ، یا ملاّ محمّد علی ، مشهور به « ملاّ مقصود علی » و متخلّص به « مجلسی » پدر ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و أوّلین کسی است که ، در این خاندان ، به عنوان « مجلسی » نامیده شده است . وی ، عالمی ادیب و شاعر بوده (1) و گفته شده ، که بسیار خوش محضر و ظریف و مجلس آرا بوده ، و به همین جهت او را ( مجلسی ) گفته اند ، گرچه در باب تسمیۀ به مجلسی ، وجوه دیگری نیز گفته شده است (2).
ج - ملاّ محمّد تقی مجلسی
فقیه محدّث ، و پیشوای عظیم الشّأن ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، متوفّای 1070 قمری ، که از چهره های نامدار و برجستۀ شیعه می باشد ، و مورد تجلیل و ستایش بزرگان دین قرار گرفته است ، مثلاً : شیخ حرّ عاملی او را : «عالم فاضل ، و محقّق متبحّر ، و زاهد عابد ثقة ، و متکلّم فقیه » خوانده، و میر عبد الحسین خاتون آبادی ، او را : « أسْتاد الْعُلَماء وَالْفُقَهاء وَ الْمُحَدِّثین ، و الْمُبارَکُ الْمَیْمون ، وذِی النَّفْس الْقُدْسِیَّة » دانسته، و مولی محمّد اردبیلی ، در کتاب جامع الرّواة ، او را : « یگانۀ عصر ، و یکتای زمان » خوانده ، و نوشته است: او از لحاظ جلالت قدر و وثاقت و امانت در نقل ، و جایگاه بلند ، و عظمت شأن و تبحّر در علوم ، مشهورتر از آن است که ذکر شود ، و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند او را بشناساند ...، او بود که أخبار أئمّه صلوات الله علیهم را ، در اصفهان نشر داد .
و میر محمّد صالح خاتون آبادی می نویسد : در علم فقه و تفسیر و حدیث
ص:494
ورجال ، سرآمد أهل روزگار بود، و از جهت زهد و عبادت و تقوی و ورع و ترک دنیا ، ثانی استاد خود ، مولانا عبد الله ( تستری ) بوده ، و در تمام عمر ، به ریاضت و مجاهدۀ نفس و تهذیب أخلاق و عبادت و ترویج أحادیث و ...، مشغول بود ، و جمعی کثیر ، به وسیلۀ او هدایت یافتند ، و به مسائل دینی آگاه و آشنا گردیدند ، و گروه بسیاری از جاهلان و گمراهان ، تائب و مستقیم شدند ... أکثر علمای اعلام ، مانند : آقا حسین خوانساری ، و مولانا محمّد باقر سبزواری و مولانا میرزای شیروانی ، و مولانا محمّد باقر ( علاّمۀ مجلسی ) و ... ، از تلامذه و شاگردان او بودند . آقا أحمد بهبهانی ، صاحب کتاب مرآة الأحوال ، او را چنین یاد می کند :
جناب مُسْتَفْنَی الألْقاب ، وَ قُدْوَةُ الْمُجْتَهِدین ، وَ زُبْدَةُ الْمُحَقِّقین ، ألزّاهِدُ الْوَرِع . الْعابِدُ الْوَفِیّ، ألْجَدُّ الأمْجَد ، ألْوَلِیُّ الْمَوْلی ، مُحَمَّد تَقِیِّ الْمَجْلِسیّ ... آخوند مرحوم ، أباّ عن جدٍّ مروّج دین ، و مُشَیِّد شریعت سیّد المرسلین ، بوده اند ...
و هم چنین فقیه اصولی ، آقا شیخ أسد الله کاظمینی دزفولی ، در مقدّمۀ کتاب « مقابس الأنوار» ، ملاّ محمّد تقی را چنین می ستاید : شیخ أجل أکمل أفضل یگانه ، و أعلم أمجد ، و أعبد أزهد أسعد ، جامع فنون عقلی و نقلی ، و حاوی فضائل علمی و عملی ، صاحب نفس قدسی و علائم ملکوتی ، و کرامات آشکار و مقامات عالی ، ناشر أخبار دینی و آثار لدنّی ، و أحکام نبوی و أعلام إمامیّه ، عالم ربّانی و مؤیَّد به تأییدات سبحانی ، محمّد تقی مجلسی اصفهانی ..
و هم چنین شیخ یوسف بحرانی ، صاحب روضات الجنّات ، محدّث نوری ، محدّث قمی ، مدرّس تبریزی ، آقا سیّد محسن أمین ( صاحب أعیان الشّیعه ) و ... ، هرکدام ، از علم و تقوی و خدمات حوزۀای و اجتماعی آن بزرگمرد تجلیل فراوان نموده اند
ص:495
و در پایان این گفتار ( که بر خلاف معمول ، طولانی گردید ) گفتار مرحوم ملاّ محمد تقی مجلسی را ، دربارۀ خودش ، نقل می نمائیم :
و الحمد لله ربّ العالمین ، که بنده در چهار سالگی ، همۀ اینها را می دانستم ،
یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ را ، و نماز شب می کردم در مسجد صفا ، و نماز صبح را به جماعت میکردم ، و أطفال را نصیحت می کردم،
به آیه و حدیث ، به تعلیم پدرم رحمه الله تعالی(1).و در یک کلام ، علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در علم و تقوی ، تألیف و تصنیف ، تبحّر و جامعیّت در علوم عقلی و نقلی ، تربیت شاگرد و ادارۀ حوزۀ درسی ، نشر آثار أهل البیت علیهم السلام ، اصلاح اجتماع و مبارزه با پلیدیها و ... ، از مفاخر شیعه و حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشد ، و ما ، در بخشهای گوناگون این کتاب ، از این بزرگمرد یاد نموده ، و به مناسبت تجلیل کرده ایم .
د - علاّمۀ مجلسی
نابغۀ دوران ، یگانۀ تاریخ حدیث ، پرچمدار بی نظیر ، علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، متوفّای 1110، که نه تنها پرچمدار علمی و دینی در اصفهان ، و در قرن یازدهم و أوائل قرن دوازدهم می باشد ، بلکه پرچمی بر افراشته است ، که در طول قرون و اعصار ، در اهتزاز بوده ، و سیطره و نفوذش ، بر همۀ جهان تشیّع گسترده است .
أبعاد حیاة علمی و اجتماعی، و گسترش آثار و خدمات متنوّع و بی قرین آن بزرگمرد ، و أهمیّت کتاب عظیم بحارالأنوار، و حوزۀ درسی کم نظیر ، و تألیفات
ص:496
بسیار و فراوان آن آیت بزرگ حق(1)، آن چنان است که ، محقّقین بزرگی را ، به بررسی های مفصّلی در هر مورد ، واداشته است .
و در یک کلام ، هیچ نویسنده ای در باب تراجم و رجال ، و یا تاریخ قرن یازدهم و دوازدهم هجری، و یا تاریخ شهر اصفهان و فرهنگ و حوزۀ علمیّۀ آن و یا جغرافیای تاریخی اصفهان ، و نیز هیچ تلاشگری در باب تهیّۀ دائرة المعارف ، کمال و أرزش تألیف و کوشش علمی خود را ، مستغنی از معرّفی و تحقیق و بررسی در مورد علاّمۀ مجلسی نمی داند ، و بر خود لازم می بیند ، که این محور برجستۀ علم و تحقیق و فضیلت را ، مورد توجّه قرار دهد ، و با بیان مطالبی در مورد علاّمۀ مجلسی ، و أبعاد شخصیّت علمی و اجتماعی آن بزرگمرد دَیْنِ خود را نسبت به ساحت مقدّس آن پیشوای الهی ، أداء نماید(2). و در
ص:497
سالهای اخیر ، دو جلد کتاب به نام زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی (جمعاً در 880 صفحه ) تألیف نویسندۀ متتبّع، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، و یک جلد کتاب به نام ، علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ( در 678 صفحه ) تألیف نویسندۀ محقّق و توانا ، آقای علی دوانی ، منتشر گردیده ، و هر دو نویسنده ، تحقیق و بررسی مفصّلی ، در مورد آثار و خدمات و شاگردان و تألیفات و مواضع سیاسی و اجتماعی علاّمۀ مجلسی انجام داده اند ، و زحمات زیادی برای نشان دادن أبعاد شخصیّت آن بزرگمرد متحمّل گردیده اند .
ه- و - ملاّ عزیزالله مجلسی و دختر او
وی ، فرزند ارشد ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و عالمی کامل ، و أدیبی خوش خلق ، و زاهدی صاحب تألیف بوده ، و حاشیه هائی بر کتابهای : مدارک ، و من لایحضره الفقیه ، و خلاصة الأقوال نوشته است ، و از ذریّۀ او ، علماء و دانشمندانی
ص:498
برخاسته اند ، همانند : میرزا محمّد تقی ألماسی ، و میرزا حیدر علی مجلسی ( مؤلّف أنساب خاندان مجلسی ) . وفات ملاّ عزیز الله مجلسی ، در سال 1074 واقع شده است .
دختر ملاّ عزیز الله مجلسی ، در زمرۂ علماء بوده ، و به نوشتۀ أعیان الشّیعه ، رسائلی در مسائل فقهیّه داشته ، و حاشیه ای بر من لا یحضره الفقیه ، منسوب به او می باشد(1).
ز- ملا عبد الله مجلسی
وی ، دوّمین فرزند پسر ، از ملاّ محمّد تقی مجلسی است ، که به نوشتۀ محدّث قمی : فقیهی عالم ، و واعظ و ناقد علم رجال ، و محدّث و عابد و با وَرَع بوده ، و در قُدس و فضل ، أو حدیّ زمان خود بوده است . او کتاب تهذیب شیخ طوسی را شرح کرده ، و تعلیقاتی بر حدیقة المتّقین ( تألیف پدر بزرگوارش ) نوشته است ، و آن جناب ، والد ملاّ محمّد نصیر ، فاضل قلیل النّظیر است ، که بر شرح المعه ، و بر أکثر کتب فقهیّه و حدیثیّه ، حاشیه هائی نوشته ، و بخش «فِتَنْ » از کتاب بحارالأنوار را ، ترجمه نموده است(2).
ملاّ عبد الله ، به هندوستان مسافرت نمود، و از آنجا سؤالاتی را به محضر علاّمۀ مجلسی إرسال داشت ، و آن بزرگمرد در پایان جواب سؤالات نوشتند :
هذا آخِرُ ما کَتَبْناهُ فی جَوابِ هذِهِ الأسْئِلَةِ التَّی صَدَرَتْ مِنْ مَعْدِنِ الْفَضْلِ وَالْکَمالِ...(3)که از این عبارت ، شخصیّت علمی و أخلاقی ملاّ عبد الله معلوم می گردد.
ص:499
وی شاگرد پدر خود، و نیز محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری بوده، و در حدود سال 1084 وفات یافته است .
ح - آمنه بیگم
وی ، افتخار زنان شیعه ، و آبروی طبقۀ نسوان در اصفهان می باشد . او دختر بزرگ ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و همسر ملاّ صالح مازندرانی می باشد ، و ملاّ صالح ، با همۀ علم و فضل ، و قدرت تحقیقی که داشته ، در حلّ بعضی از مشکلات قواعد علاّمۀ حلّی ، از همسر خود بهره گرفته ، و استفاده نموده است .
آمنه بیگم ، زنی پرهیزکار و مجتهده بوده، و کتابی در فقه و احکام دینی تألیف کرده ، و در جمع آوری أخبار بعضی از مجلّدات بحارالأنوار ، به علاّمۀ مجلسی کمک می داده است .
از نسل این بانوی عابده و عالمه ، علماء بزرگ و دهها مجتهد نامدار، و مرجع تقلید ، در عالم شیعه و حوزۀ های علمیّه درخشیده اند ، همانند : آقا سیّد محمّد طباطبائی ، و علاّمۀ بزرگ ، آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، و آقا سیّد علی طباطبائی
( صاحب ریاض المسائل ) و آقا سیّد محمّد مجاهد ، و استاد الکل ، وحید بهبهانی ، و حاج میرزا محمود بروجردی ( صاحب مواهب السّنیّه ) و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، و چهره های برجستۀ دیگر ، که نسب آنها به این بانوی بزرگ می رسد ، و به همین جهت است که ، بسیاری از بزرگان یاد شده ، از مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی ، به عنوان « جدّ » و از علاّمۀ مجلسی به عنوان « خال » ( دائی ) ، یاد می نموده اند(1).
ص:500
ط - ملاّ محمّد رضا مجلسی
وی ، فرزند علاّمۀ مجلسی می باشد ، و به نوشتۀ حزین لاهیجی ، به حُلْیۀ علم و خصال حمیده ، آراسته ، و مشغول به تدریس بوده ، و در سال 1134 قمری ، در هنگام محاصرۀ اصفهان توسّط أفغانها ، از دنیا رفته است . مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در ألذّریعه ، جلد 9، جزء 2، صفحۀ 363، دیوان شعری را از ملاّ محمّد رضا نقل می نماید ، که معلوم می شود وی ، علاوه بر مقام علمی ، ( در فقه و حدیث و تفسیر ) و ادارۀ حوزۀ درسی ، شاعر هم بوده ، و شعر می سروده است
ی - میرزا عبد الله مجلسی
وی شاعری أدیب بوده، و برخی او را ، از مجتهدین إمامیّه شمرده اند (1) و در ألذّریعه آمده است : دیوان ذرّۀ اصفهانی ، یا شعرش ، از میرزا عبدالله بن محمّد باقر مجلسی(2).
یا - یب - یج - ملاّ محمّد تقی ألماسی و برادر و فرزند او
وی فرزند میرزا کاظم ، و او فرزند میرزا عزیز الله ، فرزند ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و در قدس و تقوی و خوف خدا ، برجستگی داشته ، و دارای کمالات علمی و عملی بوده ، و از علاّمه مجلسی روایت می نماید ، و عدّه ای از علماء ، در زمرۀ شاگردان و مجازین از او می باشند ، و کتابهائی تألیف نموده است . برادر وی ، میرزا محمّد علی ، متوفّای 1970، و فرزندش ملاّ عزیز الله ، متوفّای 1163، هر دو از علماء و مدفون در بقعۀ علاّمۀ مجلسی می باشند.
ص:501
ید - میرزا حیدر علی مجلسی نسب وی از طریق پدری ، به ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و از طریق مادری ، به علاّمۀ مجلسی می رسد ، و در زمان خود ، چهرۀ علمی و برجستۀ خاندان مجلسی بوده ، و در علوم عقلی و نقلی ، مقامی بس ارجمند داشته ، و در حفظ أنساب خاندان مجلسی ، با تألیف کتاب «تذکرة ألأنساب » ( أنساب خاندان مجلسی ) خدمتی بسیار ارزشمند نموده ، و صفحۀ زرّینی از تاریخ درخشان علمی اصفهان و عالم تشیّع را ، ثبت نموده است .
وی در سال 1214 قمری وفات یافته و در تخت فولاد ( تکیه خوانساریها ) مدفون گردیده است .
یه - یو - یز - ملاّ محمّد نصیر مجلسی و ...
وی پسر ملاّ عبد الله ( فرزند ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و شاگرد عموی خود ( علاّمۀ مجلسی ) و مورد علاقۀ شدید او می باشد ، و از آن بزرگمرد علم و دین ، اجازه دریافت نموده است .
دو برادر او ، ملاّ زین العابدین ، و ملاّ محمّد تقی ( پسران ملاّ عبد الله ) نیز ، از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و دارای اجازه از آن بزرگمرد می باشند (1).
علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، چهار دختر داشته ، که همسرانشان از چهره های برجسته و نامدار حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در قرن یازدهم می باشند ، وذیلاً به هر کدام ، اشاره می نمائیم :
ص:502
هم چنانکه قبلاً بیان نمودیم ، وی همسر آمنه بیگم ( عالمه و مجتهدۀ نامدار ، و شخصیّت برجستۀ زنان اصفهان از خاندان مجلسی ) می باشد ، و از چهره های مبرّز در علوم عقلی و نقلی به شمار می رود ، و استاد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی بوده است(1).
وی دوّمین داماد ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و به نوشتۀ مولی محمّد أردبیلی ( صاحب جامع الرّواة ) : شیخ و استاد ما ، إمام علاّمۀ محقّق مدقّق تحریر و جلیل القدر ، و با ذکاوت و ثقه ، و یگانۀ عصر و پرهیزکارترین مردم ، و پارساترین و عابد ترین آنها بوده ، و در سال 1994 وفات یافته است(2).
همسر سوّمین دختر ملاّ محمّد تقی مجلسی ، محقّق مدقّق ، و علاّمۀ یکتا، میرزا محمّد بن حسن شیروانی ، متوفّای 1098 قمری ، و مشهور به ، «ملاّ میرزا » می باشد . او را : « قُدْوَةُ الْمُحَقِّقین وَ سُلْطانُ الْحُکَماءِ وَ الْمُتَکَلِّمین » خوانده اند ، و خاتون آبادی در کتاب وقایع السّنین ، او را ، همانند سیّد مرتضی و شیخ مفید وشیخ طوسی در عصر خود ( در زمینۀ مباحث إمامت و متعلّقات آن) و همانند خواجه نصیر طوسی در عصر خود ، ( در مطالب هیئت و هندسه و ریاضی)
ص:503
دانسته است . تألیفات زیاد ، در فقه و اصول و حکمت و کلام و ...، و نیز شاگردان برجسته و فراوان ، از آثار عظمت علمی وی می باشد .
او ، همسر چهارمین دختر ملاّ محمّد تقی ، و ملقّب به «کمال الدّین » و معروف به « میرزا کمالا» می باشد . وی فقیه أدیب ، و متکلّم مفسّر بوده، و عمدۀ تألیفات او ، در زمینۀ علوم ادبی می باشد(1)، و وفات او ، در ثلث أوّل قرن دوازدهم رخ
داده است(2).
برای تفصیل بیشتر دربارۀ چهره های مذکور ، و فرزندان و نوه های دختری و پسری آنان ( که در میان آنها از علماء و بزرگان دینی فراوان بوده اند ) و علاوه بر مرآت آلأحوال جهان نما ، و أنساب خاندان مجلسی ، و ألفیض القدسی ، به ( زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ) تألیف : آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، و نیز به کتاب ( علاّمۀ مجلسی ، بزرگمرد علم و دین ) ، تألیف : آقای علی دوانی ، مراجعه فرمائید
خاندان مسجد شاهی ، در طول دو قرن ، شمار زیادی از علماء و مراجع دینی ، و نیز مؤلّفین و رهبران اجتماعی را در برگرفته ، و به عنوان یکی از مهمترین خاندانهای علمی و اجتماعی ، در عالم تشیّع و حوزه های علمیّه ، و بالأخص شهر دینی و تاریخی اصفهان ، درخشیده است ، و به عنوان نمونه ، مفاخری از این خاندان را یاد می نمائیم :
ص:504
الف - آقا شیخ محمّد تقی رازی
سر سلسلۀ این خاندان ، فقیه اصولی ، و محقّق نامدار ، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیه بر معالم ) متوفّای 1248 قمری می باشد(1)، که از شاگردان وحید بهبهانی ، و مرحوم کاشف الغطاء ، و آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و ... بوده، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مدرّسی عظیم الشّأن ، و مرجع عالیقدر محسوب گردیده است ، و حوزۀ درسی وسیع(2)و تحقیقات برجسته و ابتکاری او ، عامل رشد و عظمت حوزۀ اصفهان ، به شمار می رود . از نسل این عالم محقّق ، چهره های علمی برجسته ای درخشیده اند ، که ذیلاً ذکر می شود .
ب - آقا شیخ محمّد باقر نجفی
مجتهد و مرجع عظیم الشّأن ، آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1301 قمری ، و فرزند مرحوم آقا شیخ محمّد تقی رازی . مادر او ، دختر مرحوم آقا شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) بوده، و فرزندانی عالم و مجتهد پرورش داده است .
وی ، از شاگردان صاحب جواهر و شیخ أعظم أنصاری بوده و حوزۀ درسی آن بزرگمرد در اصفهان ، محلّ پرورش علماء و سالکان طریق اجتهاد به شمار می رفته است ، و مرجعیّت دینی و اجتماعی او ، از اهمیّت فراوانی برخوردار بوده است.
ص:505
ج - آقا نجفی اصفهانی
زعیم و پیشوای عالیقدر ، آقا شیخ محمّد تقی ، معروف به «آقا نجفی اصفهانی » فرزند آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ، که از چهره های برجسته و مشهور نیمۀ أوّل قرن چهاردهم می باشد . وی تألیفات بسیار ، و حوزۀ درسی گسترده ، وجود و بخششی فراوان ، و تدبیر و سیاستی زبانزد داشته ، و در سال 1332 قمری وفات یافته است .
د- حاج آقا نور آلله مسجد شاهی
فقیه مجتهد ، و سیاسی نامدار ، حاج شیخ مهدی مسجد شاهی ، معروف به « حاج آقا نورالله »، فرزند حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی نجفی ، و متوفّای 1346 قمری ، که در مبارزات اجتماعی و سیاسی ، بر علیه أجانب و نوکرانشان ، و نیز فرقه های ضالّه ، نقشی برجسته و بسیار گسترده داشته است .
طالبین آشنائی با شخصیّت سیاسی و مبارزات آن بزرگمرد ، می توانند به جلد دوّم تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ، تألیف نویسندۀ متتبّع و دانشمند ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، مراجعه نمایند .
ه- آقا شیخ محمّد حسین نجفی
محقّق و مفسّر زاهد ، و فقیه و حکیم عارف ، و خداجوی بَکّاء و خائف ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین نجفی مسجد شاهی ، متوفّای دهۀ عاشورای 1308 قمری ، که از شاگردان پدرش ( مرحوم آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ) و نیز میرزای بزرگ شیرازی ( صاحب فتوای تحریم تنباکو ) و میرزا حبیب الله رشتی و ... بوده، و خود او ، علاوه بر مقامات علمی در فقه و اصول ، مفسّری بزرگ می باشد ، که کتاب او به نام « مجد البیان فی تفسیر القرآن » ، از آثار بسیار
ص:506
عظیم الشّان به شمار رفته ، و مشحون از تحقیقات دانسته شده است(1).
وی علاوه بر إحراز جایگاه بلند و ارزشمند علمی ، در زمینۀ تحقیق و تدریس و تألیف ، از اعجوبه های روزگار ، در ریاضتهای شرعیّه ، و تقوی و گریه و نالۀ از خوف خدا ، به شمار رفته ، و تأثیر کلام او ، در بیداری دلها و تزکیۀ جانها ، موجب شگفتی بوده است . آن بزرگمرد الهی ، مکاشفات و کراماتی داشته ، که از آن جمله است : نوری که شبهای چندی در تاریکی معمولی و ظاهری ، برای ایشان ظاهر می شده ، و در آن نور ، مطالعه می نموده ، و در آن حال ، چیزهائی را که دیگران در تاریکی شب نمی دیده اند ، آن زاهد
خداجوی می دیده است(2). و نیز ، آن بزرگمرد ، در جریان ریاضات و مجاهدات نفسانی ، در هنگامی که به گرسنگی سختی مبتلا می گردیده اند، أنواع غذاها و آشامیدنی ها ، از عالم غیب برایشان می رسیده ، و متنعّم می گردیده اند ، و تا مدّت زمانی طولانی ، نیاز به غذا نداشته اند(3).
مرحوم آقا شیخ محمّد حسین نجفی ، در حدود سال 1296 قمری ، از نجف أشرف به شهر اصفهان مراجعت فرمودند ، و به ریاست علمی و دینی نائل گردیدند ، و زمینه های مرجعیّت به نحو کامل برای ایشان فراهم آمد ، ولی در أثر حالات روحی و معنوی برجسته ای که دارا بودند ، همه را رها نموده ، و در سال 1303، به نجف اشرف مراجعت فرمودند ، و به تکمیل نفس و طیّ مراحل سلوک روحانی پرداختند، و به غیر از خدای متعال ، به هیچ کس أنس
ص:507
نمی گرفتند ، تا به عالم قدس واصل گردیده ، و به مشاهدۀ أسرار ملکوت نائل آمدند(1).
برای آشنائی بیشتر ، با شخصیّت و عظمت روحی ، و مکاشفات و آثار معنوی آن بزرگمرد، به رساله ای که به وسیلۀ بردار والامقام آن بزرگوار ، مرحوم حاج آیة الله حاج آقا نورالله نجفی ، در زمینۀ شخصیّت معظّم له ، تألیف شده ، و در مقدّمۀ تفسیر مجد البیان به چاپ رسیده ، و ترجمۀ آن ، در کتاب « تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان » نقل گردیده ، و نیز « نقباء البشر » ، جلد 2، صفحۀ 539- 540 و « ألذّریعه » و « دانشمندان و بزرگان اصفهان » و ... مراجعه نمائید .
و - حاج شیخ جمال الدّین نجفی
پیشوای متنفّذ و عالم جلیل القدر ، حاج شیخ جمال الدّین نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1354 قمری ، که در اصفهان از شاگردان پدر خود ( حاج شیخ محمّد باقر نجفی ) و در نجف ، از شاگردان آخوند خراسانی و حاج میرزا حبیب الله رشتی بوده ، و چندین سال در تهران ، و در آخر عمر ، حدود دو سال در اصفهان پیشوائی و مرجعیّت قویّ و نافذ داشته است . به نوشتۀ علاّمه حاج آقا بزرگ طهرانی ، این بزرگمرد ، تصنیفاتی داشته است(2).
ز - حاج شیخ محمّد علی ( ثقة الإسلام)
فقیه و مجتهد اصولی ، حاج شیخ محمّد علی ( ثقة الإسلام ) ، متوفّای 1318 قمری ، که از فقهاء نامدار، و مدرّسین عظیم الشّان در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده
ص:508
است . وی از شاگردان پدرش ( حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ) و میرزای بزرگ شیرازی ، و حاج میرزا جیب آلله رشتی ، و شیخ راضی نجفی و ... بوده ، و در شهر اصفهان ، پیشوائی متنفّذ و کوشا ، به شمار می رفته ، و از آثار او ساختن « مدرسۀ آقا شیخ محمّد علی » در محلّۀ حسن آباد می باشد ، که در محلّ مدرسۀ سارو تقی إحداث گردیده است(1). آن بزرگمرد ، تألیفات متعدّدی در اصول دین و اخلاق و فقه ، از خود به جای گذاشته است .
ح - آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی
فقیه حکیم ، و فیلسوف مفسّر ، و اصولی ریاضی ، و أدیب و شاعر هیوی ، حاج شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1362 قمری ، فرزند مرحوم آقا شیخ محمّد حسین بن آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی نجفی : وی جامع علوم عقلی و نقلی ، و ریاضی و ادبی بوده، و به تعبیر مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، وی « شیخ بهائی عصر » بوده است .
آن بزرگمرد در حوزۀ نجف اشرف تکامل علمی نموده ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق و تألیف ، و نیز به شئون مرجعیّت دینی و اجتماعی اشتغال یافت .
ایشان در حسن خلق ممتاز بوده ، و تألیفاتی محقّقانه و ارزشمند ، در زمینۀ اصول ، فقه ، أخلاق ، أدب ، شعر ، عروض ، عقاید و حدیث ، از خود به جای گذاشته ، و از چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و خاندان علمی مسجد شاهی نجفی ، به شمار می رود، و حوزۀ درسی او ، مجمع أفاضل ، و دارای
ص:509
أهمیت علمی و تربیتی بوده است(1).
ط - مجد العلماء نجفی
از آثار ارزشمند شخصیّت مرحوم آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، فرزند برومند شان ، مرحوم آیة الله حاج شیخ مجد الدّین نجفی ، ملقّب به « مجد العلماء » متوفّای 1403 قمری می باشد ، که مجتهدی مدرّس ، و عالمی متواضع بودند ، و از علماء جلیل القدر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفتند ، و در مدرسۀ مرحوم حاج شیخ محمّد علی ، و نیز مسجد نوبازار ، در رشته های فقه و اصول و تفسیر و ریاضی و هیئت ، تدریس می نمودند ، و شخصیّتی جامع کمالات ، به شمار می رفتند .
ی - آقا شیخ مهدی نجفی
فقیه زاهد ، و مجتهد وَرع ، مرحوم آیة الله حاج شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1393 قمری ، که از شاگردان پدر خود ( مرحوم حاج شیخ محمّد علی نجفی مسجد شاهی ) و نیز مرحوم آخوند خراسانی، و آقا سیّد کاظم یزدی و ...، بوده ، و اجازۀ اجتهاد و روایت ، از مرحوم نائینی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و آقا سیّد حسن صدر ، و آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی ، داشته است (2).
وی ، در مدرسۀ پدرش ( حاج شیخ محمّد علی ) تدریس می نموده ، و در
ص:510
مسجد شاه ( مسجد إمام ) إمامت جماعت داشته ، و در حدود پانزده أثر تألیفی ، از خود به جای گذارده، و در تقوی و پارسائی و زهد و رعایت آداب شرعیّه ، تا حدّی بوده ، که برخی از اعمال و رفتار آن بزرگمرد ، برای دیگران ( از عوام و خواص ) غیرقابل قبول ، جلوه می نموده است .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، علماء و دانشمندان دیگری در «خاندان علمی مسجد شاهی نجفی » بوده و هستند ، که خاندانی را با ( دو قرن امتداد علمی ) مطرح می سازند ، و این دانشمندان ، از نواده های پسری یا دختری مرحوم آقا شیخ محمّد تقی ( صاحب حاشیه ) می باشند .
و شایان ذکر است که ، بسیاری از خاندانهای علمی ، و شخصیّت های برجسته عالم علم و مرجعیّت ، وابستگی سببی و مصاهرتی ، با این خاندان علمی دارند ، که می توان از مرحوم آقا شیخ جعفر کاشف الغطاء نجفی ، و مرحوم آقا سیّد محمّد عاملی اصفهانی ( آقا مجتهد ) و مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، و مرحوم آقا سیّد صدرالدّین عاملی نام برد . برای آشنائی مفصّل با خاندان علمی مسجد شاهی ، می توان از سه جلد کتاب « تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان » استفاده نمود ، علاوه بر کتب تراجم و رجال ، همانند : أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، ألکرام البرره ، نقباء البشر و ... ، که در مورد هر کدام از شخصیّت های این خاندان ، بررسی نموده اند ، و ما نیز ، در بخشهای « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد » و « مساجد محلّ فعّالیّت علمی در اصفهان » و « مدارس علمیّۀ اصفهان » از بسیاری از چهره های بزرگ و علمی این خاندان ، با تفصیل نسبی ، یاد نموده ایم .
یکی از خاندانهای علمی ، که در طول سه قرن ، محل پرورش و ظهور
ص:511
چهره های علمی بوده است ، خاندان مشایخ بید آباد می باشد ، که نسب آنها به شیخ زاهد گیلانی معروف ، می رسد(1)، و در این خاندان بزرگ ، چهره هائی تجلّی یافته اند ، که برخی از آنها را یاد می کنیم :
الف - شیخ أبوطالب زاهدی
فقیه مجتهد ، و مفسّر محقّق ، آقا شیخ أبو طالب زاهدی گیلانی لاهیجانی اصفهانی ، متوفّای 1127 قمری .
وی ، أصلا لاهیجانی بوده ، و پس از تحصیلات اوّلیه ، در شهر لاهیجان ، و استفاده از محضر ملاّ حسن لاهیجانی (لاهیجی ) به اصفهان ( مرکز بزرگ علمی آن دوره ) هجرت نموده ، و از محضر بزرگانی ، همانند : آقا حسین خوانساری و ملاّ رفیع یزدی ، استفاده نموده ، و به مقامی بلند ( از نظر علم و تقوی و زهد ) رسیده ، و کتابخانۀ مهمّی تهیّه نموده ، مشتمل بر بیش از پنج هزار جلد کتاب ، که همۀ آنها را خودش تصحیح کرده ، و بر بسیاری از آنها شرح و حاشیه نوشته بوده است .
آن بزرگمرد، تعداد هفتاد کتاب ، از آنها را ( همانند کتاب قاموس ، و تفسیر بیضاوی و ... ) شخصاً ، و به دست خودش استنساخ نموده بوده است(2).
شیخ أبو طالب زاهدی ، علاوه بر مقامات بلند معنوی ، و تأثیرات روحانی در جامعه ، دارای تألیفات متعدّدی بوده ، همانند : تفسیر آیۀ « قل الرّوح من أمر ربّی » و رساله ای در حرکت ، و رساله ای در بارۀ علم و تحقیق دربارۀ آن ، و آن بزرگمرد ، سرسلسلۀ خاندان علمی مشایخ بید آباد میباشد.
ص:512
ب - حزین لاهیجی حکیم مفسّر ، و مورّخ محقّق ، و أدیب شاعر ، آقا شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، متوفّای 1181 قمری ، و فرزند شیخ أبوطالب زاهدی . وی از محقّقین و نویسندگان بزرگ شیعه ، و از مفاخر علمی و ادبی اصفهان ، و صاحب حق ، بر تاریخ علمی و ادبی شیعه و ایران و اصفهان می باشد ، و با تألیف و شرح بیش از یکصد جلد کتاب(1)، در زمینۀ أخلاق ، عقاید ، تاریخ ، تراجم ، أنساب و تفسیر قرآن ، منطق ، تعبیر خواب ، طب ، اصول ، فقه ، تجوید قرآن ، سیر و سلوک ، تبحّر و قدرت تحقیق و پشتکار و جامعیّت خویش را ، در علوم عقلی و نقلی و فنون ادبی و شعر ، به منصّۀ ظهور آورده است(2)، و از میان آثار او ، « تاریخ أحوال حزین » و « تذکرۂ حزین » از شهرت ویژه ای برخوردار می باشد ، وشخصیّت حزین لاهیجی ، در بسیاری از کتب و رجال و تذکره ها و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل فراوان قرار گرفته است .
ج - شیخ ابراهیم زاهدی گیلانی
فقیه مفسّر ، و مؤلّف جامع ، شیخ ابراهیم بن عبد الله بن عطاء الله اصفهانی زاهدی گیلانی ، متوفّای 1119 قمری ( در شهر لاهیجان ) . وی از أفاضل علماء متبحّرین در اوائل قرن دوازدهم بوده ، و جامع علوم دینیّه ، و دارای کمالات صوری و معنوی به شمار رفته ، و در تقریر و تحریر شایسته ، و در شعر و إنشاء و کشف معمّا ، بی نظیر بوده است . وی تألیفاتی ، همانند : « توضیح کتاب اقلیدس » و « حاشیۀ مختلف علاّمه » و « حاشیۀ کشّاف » و « ألقصائد
ص:513
الغرّاء فی مدح آل العباء » و ... از خود به جای گذاشته، و مورد تجلیل مرحوم حزین لاهیجی ، قرار گرفته است(1).
د- آقا شیخ محمود مفید
فقیه حکیم ، و فیلسوف أدیب ، و ریاضی زاهد ، آقا شیخ محمود مفید ، متوفّای 1382 قمری ، که از چهره های برجستۀ علمی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده است .
وی ، از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقائی و حاج ملاّ جواد آدینه ای و آخوند ملاّ حسین فشارکی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، ( در حوزۀ اصفهان ) و حاج شیخ فضل الله مجتهد نوری ( شهید ) و میرزا حسن حکیم کرمانشاهی ( در حوزۀ علمیّۀ تهران) و حاج آقا بزرگ حکیم ( در حوزۀ مشهد ) بوده است(2).
مرحوم مفید ، در علوم ریاضی ، طب ، فقه، اصول ، حکمت و ...، مقامی بسیار ارزشمند یافت، و در تدریس حکمت آن چنان شهرتی به دست آورد ، که عظمت تدریس فقه و اصول و کلام و ریاضی او را تحت الشّعاع قرار داد ، و در أواخر کار ، تدریس حکمت ، به آن بزرگمرد اختصاص یافته بود .
مرحوم مفید ، با حوزۀ درسی آبرومند و قوی ، همراه با فضائل اخلاقی و زهد و تقوای بسیار و إعراض از دنیا ، چهره ای افتخار آفرین برای حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن چهاردهم به شمار می آید ، و از مفاخر خاندان مشایخ بید آباد ، محسوب می گردد.
ص:514
ه- آقا شیخ علی مفید
فقیه حکیم ، و أدیب و محقّق زاهد و شریف ، آقا شیخ علی مفید ، برادر أرجمند آقا شیخ محمود مفید ، و متوفّای 1345 قمری . وی از مدرّسین مدرسۀ صدر در فقه و حکمت و ادبیّات بوده ، و شهرت او به فقه ، بیش از حکمت بوده ، چنانچه برادر او آقا شیخ محمود مفید ، به تدریس حکمت مشهورتر بوده است .
مرحوم آقا شیخ علی ، در نزدیکیِ بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ( در خارج بقعه ) و آقا شیخ محمود مفید ( در داخل بقعه ) مدفون گردیده اند .
(1)از خاندانهای علمی در قرن اخیر ، خاندان علمی موحد ابطحی است ، که دارای ویژگی های خاص و قابل توجّه می باشد،که در ضمن بیان چهره های آن مورد معرّفی قرار می گیرد .
الف - حاج سیّد مرتضی موّحد ابطحی
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه طبیب ، و مفسّر متکلّم ، و مدرّس خطیب ، و محقّق متبحّر ، علاّمه ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی موسوی اصفهانی ، متولّد 1319 و متوفّای 1413 قمری . ایشان از أجلّۀ سادات موسوی می باشند ، و در أوائل جوانی ، به تحصیل علوم اسلامی و حوزهای پرداختند ، و در محضر استادهای عظیم الشأن و بزرگواری ، همانند : آقا سیّد محمّد تقی موسوی احمد آبادی ( پدر همسرشان ) و آقا سیّد محمّد باقر دهی ، و آقا سیّد مهدی درچهای ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا شیخ محمّد
ص:515
رضا مسجد شاهی ( نجفی ) و آقا شیخ محمود مفید ، و دیگر بزرگان ، که محور مهمترین درسهای تحقیقی و اجتهادی فقه و اصول و کلام و ... ، در اصفهان بوده اند ، با جدّیت تمام شرکت می جستند ، و مورد توجّه اساتید خود قرار گرفته اند ، و ضمناً به تحصیل علم طبّ قدیم ، در محضر استاد نامدار و عظیم الشّان این رشتۀ علمی ، یعنی : مرحوم حاج میرزا أبو القاسم طبیب ، پرداختند ، و در این زمینه نیز ، تخصّص یافتند .
در زمینۀ تبلیغ دینی و ایراد سخنرانی های پرمایه و عالمانه ، که در برگیرندۀ تحقیقاتی وسیع ، در مورد مباحث اعتقادی ، تفسیری ، اخلاقی ، و بالأخص مباحث مربوط به امامت و ولایت بود، به موفّقیّت چشم گیری دست یافتند ، تا جائی که علماء بزرگ و مفاخر حوزۀ علمیّه ، همانند : مرحوم آیة الله ، حاج میرزا علی آقا شیرازی ، و مرحوم آیة الله ، حاج آقا مصطفی مهدوی هر ستانی ، به سخنرانی های ایشان ، شدیداً اظهار علاقه می نمودند .
معظّم له ، همزمان با تحصیل مراحل عالیۀ علمی ، به تدریس ادبیّات و منطق و علم بلاغة و فقه و اصول و طب و هیئت ، اشتغال جستند ، و بیش از نیم قرن ، در مدرسۀ صدر ، و نیز در منزل شخصی ، عهده دار تدریس ، در سطحی وسیع بودند . از ویژگی های این بزرگمرد این است که ، تمامی هفت فرزند پسر خود را در زمرۀ طلاّب حوزۀ علمیّه قرار دادند، و از اوّلین درسهای ابتدائی ( از قبیل فارسی ، خط ، حساب ) تا دورۀ سطح ( شرح لمعه و قوانین ، و احیاناً رسائل و مکاسب و کفایه ) را ، شخصاً برای فرزندان خود تدریس می نمودند ، و در دوره ای که فرزندان أکثر علماء بزرگ ، از مسیر روحانیّت خارج می شدند و بسیاری از فضلاء و علماء ، جذب کارهای دولتی و فرهنگی آن دوره می گردیدند ، موفّق شدند که ، همۀ فرزندان خود را در مسیر تحصیل
ص:516
علوم دینی و فعّالیّت های حوزه ای وارد نمایند، و در زیر لوای سربازی حضرت بقیّة الله الأعظم ( عج ) قرار دهند آری ، در اوج خفقان حکومت پهلوی اوّل ، که حوزه های علمیّه ، در زیر چکمه های رضاخانی ، در حال خرد شدن و إضمحلال بود ، و تقریباً در همۀ شهرها ، هیچ مدرسه و حوزه ای به طور رسمی فعّال نبود ، ایشان دو فرزند أوّل و دوّم خود را وارد درسهای حوزه ای نمودند ، و سپس در ادامۀ حکومت پهلوی اوّل و دوّم ، بقیّۀ فرزندان خود را ( تا آخرین نفر ) در همین مسیر ، به حرکت در آوردند .
و جالب است بدانیم ، که ایشان برای پیشگیری از تأثیر سوء جَوِّ عمومیِ جامعه ، و تبلیغات شدیدی که بر علیه روحانیّت و حوزۀ علمیّه وجود داشت ، تمامی فرزندان خود را ( أعم از دختر و پسر ) در منزل شخصی ، تحت مراقبت و برنامه های تربیتی و تعلیمی خود ، قرار می دادند ، و از حضور در مجالس و محافلی که امکان تأثیر سوء آنها بود ، جلوگیری می نمودند ، و هیچ کدام از فرزندان خود را ، به مدرسه های تحت سیطرۀ حکومت پهلوی ( أعمّ از دبستان و دبیرستان و ... ) تفرستادند ، و تمامی دروس لازم را ، خودشان به فرزندان تعلیم می دادند .
پس از آنکه اوّلین کوششهای معظم له به ثمر نشست ، و فرزند اوّل و دوّم ( یاد شدگان در ذیل ) در حرکت تحصیلی ، به موفّقیت های چشمگیری نائل شدند، و شخصیّت های بزرگ عالم مرجعیّت و اجتهاد، همانند : آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد حجّة کوه کمری ، و آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی
ص:517
بروجردی ، و فیلسوف و مفسّر عظیم الشّان عالم تشیّع ، ( علاّمۀ طباطبائی ) و نیز سایر مراجع و زعمای دینی در اصفهان و قم، از این همه موفقیّت ، آگاهی یافتند، با سخنان نافذ و اقدامات و برخوردهای حکیمانه و دلسوزانۀ خود ، به تشویق پدر و فرزندان پرداختند ، و همین امر ( که در اثر عنایات الهی و توجّهات صاحبان ولایت علیهم السلام انجام می شد ) موجب گردید که ، این پدر نمونه ، در تصمیم خود راسخ تر شوند، و با جدّیتی بیشتر ، سایر فرزندان خود را نیز در همین مسیر الهی قرار دهند ، و از ملامت ها و کارشکنی های نزدیکان وأجانب ، هراسی به خود راه ندهند ، و در حالی که عموم خاندانهای بزرگ علمی و کهن اصفهان ، موفّق نمی شدند فرزندان خود را ، تدوام بخش حرکت علمی - دینی خاندان خود قرار دهند ، یک خاندان عملی پرمایه ، در حال شکل گرفتن بود .
در کتابهای گنجینۀ دانشمندان ، جلد هشتم ، صفحۀ 245 - 246، و تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ، جلد 2، صفحۀ 338 و 339، و رسالۀ آثار التّقوی ( مطبوع در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم ) شرح حال معظّم له ذکر شده ، وأخیراً ، رسالۀ نسبتاً مفصّلی به قلم اینجانب ، به نام ( ألبیان الأکمل ، فی شرح حال الوالِدِ الأْمْثَل ) نوشته شده ، و در دسترس محقّقین قرار گرفته ، و چند نفر از نویسندگان محقّق و فاضل ، در حوزه های علمیّۀ قم و اصفهان نیز ، در تألیفات خود که در دست تهیّه دارند ، شرح حال معظّم له را مرقوم داشته اند(1).
ص:518
ب - حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی
اوّلین فرزند خاندان ، فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، مفسّر مدقّق و رجالی محدّث ، آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی ، متولّد 1346 قمری ، که در حوزه های اصفهان و قم ( و مدّتی قلیل در حوزۀ نجف اشرف ) به تحصیل علم پرداختند ، و در مهمترین حوزه های درسی این سه حوزۀ علمیّۀ کهن و نامدار ، شرکت می جستند ، و در همۀ درسها ، به عنوان مُسْتَشْکِلِ رسمی و مشهور(1)، مورد توجّه اساتید و طلاّب قرار می گرفتند .
از محضر چهره های عظیم و نامداری ، همانند آیات عظام و مراجع عالیقدر : آقا سیّد محمّد حجّة کوه کمری ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری ، حاج شیخ محمّد علی أراکی ، آقا سیّد محمّد محقّق ( داماد ) آقا سیّد محمّد حسین طباطبائی ( صاحب تفسیر المیزان ) و ...، بهرۀ علمی گرفتند ، و به مقام منیع اجتهاد و استنباط ، نائل گردیدند .
معظّم له ، پس از طیّ مراحل عالیۀ تحصیلی ، به تدریس درس خارج و تألیف پرداختند ، و با تأسیس « مدرسه و مرکز تحقیقی ألأمام المهدی علیه السلام » در حوزۀ عظیم و با سابقۀ قم(2)، و با تشکیل یک لُجنه و گروه تحقیقی فعّال ، در آن مدرسه ، به اقدامی بسیار مفصّل و عمیق ، در مورد آثار و أخبار أهل البیت علیهم السلام ،
ص:519
و نیز رجال حدیث دست زدند ، که از نتایج آن ، تهیّه و نشر آثاری ، همانند :
« الصَّحیفة السّجادیة الجامعه » ، « صحیفة الإمام الرّضا علیه السلام » ، « تفسیر الإمام الحسن العسکری علیه السلام » ، مجلّدات زیادی از « عوالم العلوم»، و دهها أثر دیگر می باشد ، که با تحقیقات گسترده و استدراکات فراوان(1)، عرضه گردیده است
از آثار تألیفی مستقل معظّم له ، کتابهائی ، همانند : ألمدخل الی التّفسیر الموضوعی ، و جامع الأخبار و الاثار ( هرکدام در چندین مجلّد ) و ... می باشد .
از فرازهای جالب در زندگی این بزرگمرد، عنایات الهی و تأییدات صاحبان ولایت ، و موفقیّت های غیر منتظرۀ ایشان ، در خدمات دینی و علمی و اجتماعی ، می باشد .
ج - حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی
دوّمین فرزند خاندان ، فقیه اصولی و مجتهد رجالی ، و مفسّر محدّث، آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی ، متولّد 1349 قمری ، که پس از طی مراحل تحصیلی در حوزه های اصفهان و قم و نجف ، و درک محضر بزرگترین أعلام عالم مرجعیّت و اجتهاد، همانند آیات عظام : آقای حجّة کوه کمری ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، علاّمۀ طباطبائی و ... ، ( در حوزۀ علمیّۀ قم )
ص:520
و آقا سیّد عبد الهادی شیرازی ، و آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، و آقا سیّد أبو القاسم موسوی خوئی و ... ( در نجف اشرف ) به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و مورد توجّه شدید بزرگترین چهره های تحقیق و تدریس و زعامت قرتر گرفتند ، و پس از آن ، شخصاً به تدریس خارج فقه و اصول و تفسیر و رجال پرداختند ، و در حوزۀ نجف اشرف و سپس اصفهان ، و أخیراً در حوزۀ قم ، اشتغال به تدریس داشته و دارند ، و آثار تألیفی فراوان ، در زمینۀ فقه و اصول و تفسیر و رجال و تاریخ معصومین و ... دارند ، که در کتاب گنجینۀ دانشمندان ، جلد هشتم نقل گردیده ، و نمونۀ آن ، تهذیب المقال ، و أخبار الرّواة ، وطبقات ( هرکدام در چندین مجلّد ) و نیز تاریخ آل زراره ، می باشد .
د. سوّمین فرزند
محقّق متبحر ، و مؤلّف مدقّق ، حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج میر سیّد علی موحّد ابطحی ، متولّد 1359 قمری ، که پس از طیّ مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به حوزۀ علمیّۀ قم مهاجرت نموده ، و در محضر بزرگانی ، همانند آیات عظام : حاج سیّد محمد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، و آقا سیّد محمّد محقّق ( داماد ) و حاج شیخ محمّد علی أراکی و ...، به تحصیل علم پرداختند ، و طبق تأیید برخی از اساتید بزرگ و أعلام حوزۀ علمیّۀ قم ، به مقام اجتهاد نائل گردیدند .
از آثار علمی ایشان ، تألیفاتی گرانقدر ، همانند : « آیة التّطهیر فی أحادیث الفریقین » که دو جلد آن چاپ شده ، و تحقیق و تعلیق مفصّل بر کتاب « شفاء الصّدور ، فی شرح زیارة العاشور»، و نشر آن در دو جلد بزرگ ، و موسوعۀ بزرگ و ابتکاری دربارۀ امام حسین علیه السلام ، به نام « الامام الحسین فی أحادیث الفریقین »
ص:521
( در چهارده مجلّد ، که سه جلد آن منتشر شده است ) و « حضرت أبا الفضل ، مظهر کمالات و کرامات » و « ألشّیعه فی أحادیث الفریقین » و « داستانهای شگفت » ( دربارۀ زیارت عاشوراء ) و ... می باشد .
ه - چهارمین فرزند
عالم کامل ، و فاضل متبحّر ، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد محمّد رضا موحّد ابطحی ، متولّد 1361 قمری . ایشان پس از طیّ مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به قم هجرت نمودند ، و در درس بزرگترین چهره های علمی و زعامت حوزۀ علمیّۀ قم ، همانند : آیات عظام : حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی
خمینی ، و آقا میرزا هاشم آملی و ... ، شرکت جسته ، و به مدارج عالیۀ علمی نائل گردیدند ، و دروس اساتید خود را تقریر نموده و می نوشتند ، و ضمناً به تدریس پرداختند ، و در مواقع تبلیغی ، همانند : دهۀ اوّل محرّم ، و دهۀ آخر صفر و أیّام رمضان المبارک ، در شهرهای مختلف ، به تبلیغ دین ، از راه سخن ، و تأسیس مراکز دینی و اجتماعی ، همانند : مسجد ، حسینیّه ، مدرسه ، کتابخانه ، حمّام و ...، می پرداختند .
معظّم له ، داماد مرجع عالیقدر شیعه ، زعیم عظیم الشّأن حوزه های علمیّه ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی قُدْسُ سِرُة می باشند ، و از یاران نزدیک و مورد توجّه و اعتماد بسیار آن زعیم بزرگ و مرجع دینی عالم تشیّع ، به شمار می رفتند ، و به علّت تسلّط ایشان در مسائل گوناگون فقهی و اجتماعی ، و مدیریّت قویّ ایشان در برخورد با مسائل و مراجعات مهمّه به بیت مرجعیّت ، نقش اساسی و عمده بر عهده داشتند ، و پس از رحلت آن زعیم
ص:522
عالیقدر ، در حفظ و تداوم فعّالیّت های اساسی بیت آن بزرگمرد ، زیر نظر مرجع بزرگوار، آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظلّه ، نقش أساسی و عمده ، بر عهده دارند .
و - پنجمین فرزند
نویسندۀ این سطور ، حاج میر سیّد حجّة موحّد ابطحی ، متولّد 1368 قمری ، که تحصیلات خود را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( و مدّتی قلیل در حوزۀ علمیّۀ قم )، در محضر پدرم ، و نیز بزرگانی ، همانند آیات عظیم الشّأن : حاج آقا حسین خادمی ، حاج سیّد عبد الحسین طیّب ، و حاج شیخ أحمد فیّاض ، حاج شیخ حسن صافی اصفهانی ، حاج شیخ عبّاسعلی أدیب ، و دیگر بزرگان ، در زمینۀ علوم أدبی ، و منطق ، و فقه و اصول ، و حکمت ، و تفسیر و کلام ، انجام داده ام ، و از سی سال قبل تاکنون ( سال 1417 قمری ) مشغول تدریس بوده و هستم ، و در حال حاضر ، به تدریس کتابهای : مکاسب و رسائل و کفایه و شرح تجرید الاعتقاد و بحث مستمسک العروة الوثقی ، و نیز درسهای تفسیری و اعتقادی و ... اشتغال دارم ، و با لطف خدا و عنایات أهل البیت علیهم السلام ( صاحبان ولایت کلیّه ) در فعّالیّتهای اجتماعی و رسیدگی به امور طلاّب ، و تأسیس مؤسّسه های عامّ المنفعه و خیریّه ای ، همیشه کوشیده و با لطف الهی ، موفّق بوده ام .
گامهائی در راه تألیف برداشته ام ، که نمونۀ آن ، تألیف چند جلد از کتاب « آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه » ، ( که یک جلد آن منتشر گردیده ، و چند جلد دیگر آمادۀ چاپ می باشد ) و نیز تألیف کتاب : « یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام » و دو جلد « شهداء مدرسۀ ذوالفقار» و نیز کتاب « یادوارۀ آیة الله فقیه إمامی » می باشد ، و خدای متعال را سپاسگزارم ، که در
ص:523
طول عمرم ، در راه سربازی امام زمان (عج) و اظهار علاقه نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام کوشیده ام ، و از آن بزرگواران انتظار دارم ، که عرض أدب ناقابل ، و تلاشهای محدودم را ، با لطف و کرم بی پایانشان ، بپذیرند ، و در قیامت کبری ، مشمول شفاعت آن معادن رحمت و اصول کرم ، قرار گیرم .
ز- ششمین فرزند
ثقة الإسلام و عماد آلأعلام ، آقای سیّد حسن موحّد ابطحی ، متولّد 1372 قمری ، که در محضر پدر و جمعی از علماء حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و در حال حاضر به تحصیل دروۀ خارج فقه و اصول مشغول ، و به تبلیغ و ترویج دینی ، و احیاناً تدریس دروس مقدّماتی ، اشتغال دارند .
ح - هفتمین فرزند
آخرین فرزند خاندان ، ثقة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد حسین موحّد ابطحی ، متولّد 1374 قمری ، که پس از گذراندن مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در حوزۀ علمیّۀ قم از محضر بزرگترین چهره های علمی ، در دورۀ خارج فقه و اصول و فلسفه ، بهره مند گردیده ، و سپس به حوزۀ اصفهان مراجعت نموده ، و اشتغال به ادامۀ تحصیل فقه و اصول ( دورۀ خارج ) و تدریس دروس حوزوی و تبلیغ و ترویج دینی دارند .
از نکات جالب توجّه در مورد این خاندان ، این است که ، در اثر توسّلات زیاد پدر و مادر ، و إصرار و إبرام فراوان آنها ، در ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، نه تنها فرزندان پسر ، نقش مؤثّر و مثبت در ترویج مکتب ولایت و امامت ، داشته و دارند، بلکه فرزندان دختر نیز ، در ایجاد انس و علاقۀ
ص:524
همسران و فرزندان خویش ، نسبت به ارزشهای والای مکتب إمامت ، و حاکمیّت روح ولایت ، در خانواده و اطرافیان ، و ترویج مذهب و مقدّسات دینی ، نقش مؤثّر و ارزشمندی را ایفاء می نمایند (1)و عموماً، وابستگان به این بیت و خاندان ، از فامیهای اصیل و شریف و متدیّن ، و قسمت عمده ای از آنها ، از خاندانهای علمی می باشند ، و در زمینۀ فعّالیّت برای رشد و گسترش فرهنگ دینی ، و ترویج و تبلیغ برنامه های اسلامی ، و حمایت و دفاع از حریم مقدّس قرآن و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، و تشکیل مجالس گوناگون مذهبی و معنوی ، سعی و کوشش قابل تحسین می نمایند ، و امید است که این فضای دینی و مذهبی و روحانی ، در نسلهای آیندۀ أعضاء این بیت ، مستدام بماند، و تا دامنۀ قیامت ، انس و ارتباط این خاندان ، با اسلام و قرآن و مکتب أهل البیت علیهم السلام استمرار یابد ، و در هر دوره ، چهره های علمی و درخشان و پر برکت ، از این دودمان ، در جامعه و حوزه های علمیّه ، ظهور و تجلّی یابند . آمین ، آمین ، آمین
خاندانی است علمی ، که در چند نسل آن ، عالمان دینی رشد یافته ، و خدمت دینی و علمی نموده اند ، و مهمترین و مشهورترین آنها ، فقیه مجتهد ، و أدیب شاعر ، و زاهد قانع و متعبّد ، حاج میرزا بدیع موسوی اصفهانی ، متوفّای 1318 قمری ، فرزند مرحوم آقا سیّد مصطفی ، بوده است . وی ، از شاگردان آقا میر سیّد محمّد شهشهانی ، و حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی (صاحب روضات ) و آقا شیخ محمّد باقر نجفی ، و مجاز از سه نفر
ص:525
آنها بوده ، و خود ، تألیفاتی در فقه و اصول و دیوان شعر داشته ، و مدرّسی بزرگ در مدرسۀ نیم آور بوده است ، آن بزرگمرد ، به راستی « بدیع الزّمان » بوده، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رود .
پدران او ، عموماً از فضلاء و دانشمندان اصفهان بوده اند ، و قبر پدر و جدّ او ، در صحن امامزاده ( درب إمام ) می باشد ، و فرزند او ، حاج میرزا فتح الله موسوی متوفّای 1377 قمری ، از شاگردان پدر خود ، و مرحوم جهانگیر خان قشقائی ، و آخوند کاشی ، و آخوند گزی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و آقا میرزا أحمد مدرّس بوده ، و از مرحوم فشارکی اجازۀ روایت داشته است . خاندان حاج میرزا بدیع ، از سادات موسوی بوده ، و أصل آنها از کهکیلویه می باشد .
از خاندانهای علمی ، که در طول چندین قرن ، مهد پرورش علماء و مجتهدین و مؤلّفین بزرگی بوده ، خاندان موسوی درچه ای می باشد ، که اصل آنها سبزواری است ، و پس از مهاجرت برخی از شخصیّت های آنان به اصفهان ، و اقامت در این شهر ، خاندان علمی آنها در اصفهان شکل گرفته ، و با مهاجرت مرحوم آقا سیّد أحمد ( مدفون در امامزاده گزین درچه، و متوفّای 1244 قمری ) به درچه (از توابع اصفهان ) عنوان « درچه ای » یافته اند . از میان شخصیّت های این خاندان ، از دو مجتهد و مرجع بزرگوار یاد می نمائیم :
الف - آقا سیّد محمّد باقر درچه ای
فقیه اصولی ، و مجتهد محقّق ، و مرجع عالیقدر ، آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، متوفّای 1342 قمری ( فرزند عالم زاهد و متّقی ، مرحوم آقا سیّد مرتضی موسوی درچهای ) .
ص:526
وی از مفاخر علمی و دینی حوزۀ عظیم اصفهان ، در قرن چهاردهم بوده ، و از محضر استادهای بزرگی ، همانند آیات عظام : آقا میرزا محمّد باقر
چهارسوقی ( صاحب روضات ) آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ) و آقا میرزا محمّد حسن شیرازی ( مجدّد بزرگ ) و حاج میرزا حبیب آلله رشتی ، و حاج سیّد حسین کوه کمری ( در حوزۀ نجف اشرف ) کسب علم نموده است . حوزۀ درسی آن بزرگمرد در اصفهان ، مجمع أفاضل ، و طلاّب علوم دینیّه ای که از شهرهای دور و نزدیک به اصفهان می آمده اند ، بوده است ، و شخصیّت های بزرگی ، همانند : آیة الله العظمی بروجردی ، و آیة الله العظمی ، آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی ، و علاّمۀ بزرگ ، آقا نجفی قوچانی و ... ، در آن حوزۀ درسی پربرکت ، حاضر و مستفید می گردیده اند(1).
تألیفات متعدّدی از این بزرگمرد به جای مانده ، که از آن جمله ، یک دورۀ فقه و اصول در شانزده جلد می باشد(2).
ب - آقا سیّد مهدی درچه ای
فقیه مجتهد ، و اصولی محقّق ، آقا سیّد مهدی درچه ای ، متوفّای 1364 قمری ( برادر کوچکتر مرحوم آقا سیّد محمد باقر درچه ای ) که از چهره های مبرّز در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و از مدرّسین مشهور و عظیم الشّان مدرسۀ نیم آور و مسجد نو بازار بوده اند ، و حوزۀ درسی آن بزرگمرد ، مجمع أفاضل بوده ،
ص:527
و بسیاری از آنها ، به مقامات عالیۀ علمی و زعامت دینی و اجتماعی ، در حوزه های : مشهد و قم و اصفهان و نجف اشرف ، رسیده اند(1).
تحصیلات مرحوم آقا سیّد مهدی درچه ای ، در دو حوزۀ علمیّۀ مهمّ اصفهان و نجف بوده ، و آن بزرگمرد در محضر بزرگانی ، همانند آیات الهی : حاج میرزا بدیع موسوی و میرزا محمّد حسن نجفی ( متوفّای 1317) و آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، و آخوند ملاّ محمّد کاشانی ( آخوند کاشی ) و نیز مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ( صاحب کفایة الأصول ) و آقا شیخ هادی تهرانی ، و آقا شیخ محمّد حسن مامقانی ، به کسب علم و کمال معنوی و روحی پرداخته است (2). پدران این دو عالم عظیم الشّأن ، و نیز برادرشان ، عالم جلیل القدر ، مرحوم آقا سیّد محمّد حسین ، و هم چنین فرزندانشان(3)از علماء و مدرّسین بوده و هستند ، و تا زمان حاضر ، این خاندان جلیل القدر ، موقعیّت علمی و دینی و اجتماعی خود را حفظ نموده است .
برای آشنائی بیشتر با چهره هائی از این خاندان ، به کتابهای ( دانشمندان و بزرگان اصفهان ) صفحۀ 189 تا 192 و ( رجال اصفهان ) صفحۀ 67، و یادنامه و زندگینامۀ مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبوتراب مرتضوی ، و نیز نقباء البشر ، ( در چند مورد ) مراجعه شود.
ص:528
خاندانی است علمی ، که اصل آن از زنجان ، و از نسل عالم بزرگوار ، میر محسن موسوی می باشد ، که جدّ سادات موسوی زنجان و اصفهان است ، و نوۀ او حاج میرزا علی نقی زنجانی ، به اصفهان مهاجرت نموده ، و سرسلسلۀ خاندان علمی موسوی زنجانی در اصفهان ، به شمار رفته است(1)، و ذیلاً به سه شخصیّت از این خاندان اشاره می نمائیم :
الف - حاج میرزا علی نقی زنجانی
وی ، مجتهدی مدرّس بوده ، و در مسجد خیّاطها ( واقع در بازار بزرگ اصفهان ) تدریس و اقامۀ جماعت می نموده است ، و دارای آثار تألیفی بوده ، و خطّی زیبا داشته ، و در سال 1258 قمری ، وفات یافته است .
ب - آقا میرزا محمّد باقر زنجانی
وی ، عالمی محقّق ، و فقیهی اصولی ، و مجتهدی بزرگوار ، و از شاگردان حاج سیّد اسد الله بید آبادی ، و حاج محمّد جعفر آباده ای در اصفهان بوده است ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، از محضر شیخ أعظم أنصاری ، و صاحب جواهر و دیگر بزرگان ، کسب علم و اجازۀ اجتهاد نموده ، و پس از مراجعت به اصفهان حوزۀ درسی در مسجد خیّاطها ( زنجانیها ) تشکیل داده ، و به تربیت طلاّب پرداخته است .
آن بزرگمرد ، فرزند حاج میرزا علی نقی زنجانی ( فوق الذّکر ) می باشد ، و در سال 1303 قمری ، وفات یافته است.
ص:529
ج - حاج میرزا أبو القاسم زنجانی
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر ، و از علماء بزرگ ، و مجتهدی اصولی ، و فقیهی محقّق بوده، و از شاگردان آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، و حاج میرزا بدیع درب إمامی ( در شهر اصفهان ) و حاج میرزا حبیب الله رشتی ، و ملاّ لطف الله مازندرانی ( در نجف اشرف ) بوده ، و اجازه های اجتهادی دریافت داشته است . آن بزرگمرد ، پس از مراجعت به اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم ، و کوششهای اجتماعی در مبارزۀ با انحرافات عقیدتی و اخلاقی اشتغال داشته ، و چهره ای موفّق بوده، و در سال 1336 قمری وفات یافته است .
با توجّه به آنچه گذشت ، به خوبی معلوم می گردد که ، مسجد خیّاطها ، نه تنها پایگاه فعّالیّت اجتماعی و هدایت های عمومی این خاندان علمی بوده ، بلکه مجمعی برای فعّالیّت های علمی و کوششهای حوزه ای بوده است .
خاندانی است علمی ، که سابقۀ علمی و مشخّص آنها ، به اواخر دورۀ صفویّه می رسد ، و أوّلین شخصیّت علمی این خاندان ، مرحوم میر محمّد باقر ، متوفّای 1111 قمری(1)، از شاگردان علاّمۀ مجلسی بوده است ، و ذیلاً به برخی از بزرگان این خاندان ، اشاره می نمائیم :
الف - آقا سیّد أبو القاسم موسوی خواجوئی
وی ، فرزند آقا میر محمّد باقر می باشد ، و دارای مقام اجتهاد بوده ، و در علم
ص:530
تاریخ نیز ، مهارت داشته ، و در سال 1991 قمری ، وفات یافته است(1).
ب - آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه
وی از أحفاد آقا سیّد أبو القاسم ، و از علماء أهل زهد و تقوی به شمار رفته ، و از شاگردان آقا محمّد بیدآبادی بوده ، و در سال 1236 قمری دار دنیا را وداع نموده است(2).
ج - آقا سیّد محمّد حسن مجتهد اصفهانی
وی ، فرزند آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه ، و بزرگترین چهرۀ علمی خاندان ، و فقیه و مجتهدی عظیم الشّان بوده است .
آن بزرگمرد ، جامع معقول و منقول بوده ، و به نوشتۀ مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، از آقا سیّد رضا ( فرزند آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ) و نیز سیّد کاظم رشتی حائری ، إجازه دریافت نموده(3)و نیز اجازاتی از مرحوم آقا سیّد صدرالدّین عاملی ، و میرزا محمّد مهدی نائب الصّدر و ... ، داشته است .
تألیفات آقا سیّد محمّد حسن ، فراوان بوده ، و بیش از سی جلد آنها ، در کتابخانۀ شخصی آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، موجود می باشد .
در میان تألیفات آن بزرگمرد، یک دورۀ کامل فقه ( در 6 جلد ) و مهجّة الفؤاد ( در شرح ارشاد علاّمۀ حلّی ) در چهارده جلد(4)جلب توجّه می نماید .
مرحوم آقا سیّد حسن مجتهد ، و مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ، با یکدیگر رفیق
ص:531
و هم درس و هم بحث بوده اند، و تا آخر عمر ، رفاقت آنها باقی بوده است ، و برای امتیاز، یکی را «مدرّس» و دیگری را «مجتهد» می نامیده اند .
د- حاج سیّد مهدی نحوی
وی ، فرزند آقا سیّد محمّد حسن مجتهد ، و از علماء بزرگوار بوده ، و در مدرسۀ شاهزاده ها تدریس می نموده است ، و با این که فقه و اصول و أدبیّات درس می داده ، ولی به علّت تخصّص ویژه ، در تدریس علم نحو ، او را «نحوی» می گفته اند ، وفات آن بزرگمرد، در سال 1307 قمری بوده است .
از میان فرزندان مرحوم حاج سیّد مهدی نحوی ، مرحوم حاج میرزا محمّد حسن نحوی ، متوفّای 1361 قمری ، و آقا سیّد محمّد باقر نحوی ، متوفّای 1350 قمری ، از علماء جلیل القدر بوده اند .
خاندان علمی یاد شده ، که فقط چند چهرۀ آنان را یاد کردیم ، در گذشتۀ أیّام به نام « سادات موسوی خواجوئی »، و سپس به نام « خاندان نحوی » ، نامیده می شده ، و أخیرا با نام « مهدوی » ، مشهور می باشند ، و سلسلۀ آنها ، با وجود عالمان دینی و جلیل القدر ، تاکنون استمرار یافته است .
چهره ای آشنا و پر اثر
نویسندۀ دانشمند ، و متتبّع کثیر التّألیف ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی دام توفیقه(1)، فرزند عالم جلیل القدر ، سیّد شهاب الدّین نحوی ، از همین خاندان
ص:532
علمی ، و از أحفاد مرحوم آقا سیّد حسن مجتهد می باشند، و به منظور تجلیل از خدمات ایشان ، در حفظ آثار علماء و بزرگان حوزۀ علمیّه ، و تاریخ علمیِ شهر اصفهان ، نمونه ای از آثار قلمی ایشان را ، ذیلاً ذکر می نمائیم :
١- رجال اصفهان ( که حواشی و ملحقات مفصّل و ارزشمندی است ، بر کتاب تذکرة القبور مرحوم گزی )،
2 - دانشمندان و بزرگان اصفهان ،
3 - شرح زندگانی مرحوم آیة الله العظمی ، آقای بروجردی ،
4 - غایُة الامال و الأمانی ( شرح حال سیّد هاشم بحرانی ) ، 5- زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ( دو جلد ) ، 6- تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر ( سه جلد ) ، 7- بیان المفاخر ( شرح زندگی و شخصیّت مرحوم سیّد شفتی در دو جلد ) ، 8- عطیّة الجواد ( زندگانی امام جواد الائمّه علیه السلام )، 9- لسان الأرض ، یا سیری در تخت فولاد اصفهان ، 10 - شهید اصفهانی ( شرح حال آیة الله ، شهید شمس آبادی ) ، 11 - أبطال الصّفا ( یاران با وفای امام حسین علیه السلام ) ، 12 - أرمغان اصفهان ( شرح زندگانی مرحوم آیة الله ، حاج سیّد علی بهبهانی ) ، 13 - شعرای اصفهان ، 14 - دار العلم شرق ( مخطوط )
ص:533
و آثار مطبوع و مخطوط دیگری ، در زمینۀ شخصیّت و عظمت و آثار إمامان معصوم علیهم السلام ، و إمامزادگان بزرگوار علیهم السلام ، و علماء بزرگ شیعه ، که شمار مجموع آن آثار قلمی ، به هشتاد عنوان می رسد .
از خاندانهای علمی پرسابقۀ اصفهان ، که در طول چهار قرن ، امتداد داشته ، و علماء و دانشمندان و خطباء زیادی را در خود پرورش داده ، و شاخه هائی از آن، در شهرهائی همانند سِدِه ( خمینی شهر ) ، نجف آباد ، تهران و مشهد ظهور یافته است ، خاندان میردامادی می باشد ، که سرسلسلۀ آن ، حکیم نامدار و عظیم الشّأن ، میر محمّد باقر داماد بوده است ، و به علّت عظمت علمی و معنویِ آن بزرگوار، تمامیِ این خاندان به نام « میردامادی » خوانده می شوند ، و ذیلاً برخی از چهره های بزرگ ، این سلسلۀ شریفه را ذکر می نمائیم :
الف - میر داماد
حکیم مفسّر ، و فقیه محدّث ، و رجالی متکلّم ، و ریاضی شاعر ، میر محمّد باقر داماد(فرزند شمس الدّین محمّد أستر آبادی)متوفّای 1040یا1041یا1042 قمری.پدر او ، داماد محقّق کرکی بوده، و به همین جهت ، به میرداماد شهرت یافته است (1).
محقّق کرکی ، در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید، و آن
ص:534
حضرت به او أمر فرمودند که دخترش را به ازدواج سیّد شمس الدّین در آورد ، و خبر دادند که از این ازدواج ، فرزندی به دنیا می آید ، که وارث علوم أنبیاء وأوصیاء خواهد شد ، و محقّق کرکی ، یکی از دختران خود را به عقد او در آورد، ولی قبل از آن که فرزندی بیاورد از دنیا رفت ، و محقّق نگران بود که چگونه آن رؤیا تحقّق خارجی نیافته است ، و در همین أحوال ، خواب دیگری از أمیر المؤمنین علیه السلام دید ، که حضرت فرمودند : مراد ما ، دختر دیگر تو بوده ، نه آن دختری که وفات یافته است ، مرحوم محقّق ، امتثال فرمان نمود، و دختر دوّم را به عقد سیّد شمس الدّین در آورد ، و پس از مدّتی ، میرداماد به دنیا آمد ، و به مدارج عالیۀ علمی و معنوی نائل گردید ، و کلام أمیر المؤمنین علیه السلام تحقّق یافت(1).
میرداماد ، در تمامی علوم عقلی و نقلی ، ریاضی و ادبی ، به مقام بلندی دست یافت ، تا آنجا که شخصیّت علمی و عقلی او ، با بوعلی سینا و فارابی سنجیده شد و نظریات او در فقه و تفسیر و ...، راه گشا و حلاّل مشکلات گردید .
میرداماد ، در زهد و تقوی و رعایت آداب شرعیّه به جایی رسید ، که إعجاب همگان را بر انگیخته ، و از عجائب زندگی دانشمندان به شمار می رود ، گویند : یک نافله از او فوت نشد ، و چهل سال در موقع خواب دراز نکشید ، و در هر شبی نصف قرآن ( پانزده جزء ) می خواند، و بیست سال هم ، مباحات را تا به حدّ وجوب نمی رسید ، انجام نمی داد(2).
او، از شاگردان شیخ حسین عاملی ( پدر شیخ بهائی ) و شیخ عبد العالی کرکی
ص:535
(دائی خودش ) بوده ، و از دوستان و معاشران شیخ بهائی به شمار رفته ، و شاگردانی همچون ملاّ صدرای شیرازی داشته است .
دهها أثر تألیفی از خود به جای گذارده ، که به گفتۀ آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ( نویسندۀ متتبّع و معاصر ) مجموع آثار میرداماد ( از کتاب و رساله و حاشیه ) در حدود 90 عنوان می باشد ، و 35 عدد آنها به چاپ رسیده است ، و در کتاب نفیس ریحانة الأدب ، 48 عنوان کتاب ذکر نموده، و سپس گفته است و غیر اینها .
میرداماد بین کربلا و نجف وفات یافته ، و در شهر مقدّس نجف اشرف مدفون گردیده است . آن بزرگمرد ، در اکثر کتب تراجم و رجال و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و از مفاخر عالم علم و حکمت ، و عبادت و ریاضت دینی ، به شمار رفته است .
ب - میر سیّد أحمد عاملی
عالم فاضل ، و حکیم محقّق ، و اصولی مدقّق ، میر سیّد کمال الدّین أحمد عاملی فرزند سیّد زین العابدین ، متوفّای حدود 1054 تا 1060 قمری .
وی داماد و خاله زادۀ میرداماد بوده ، و از محضر آن بزرگمرد ، و نیز شیخ بھائی ، کسب علم و اجازۀ علمی نموده ، و هم چنین ، از شیخ عبد العالی کرکی (فرزند محقّق کرکی ) اجازه داشته است .
او بیش از 18 تألیف ، در زمینۀ حدیث و فقه و حکمت و کلام و عقائد و ... ، از خود به جای گذارده(1)، و در تکیه آقا رضی ( در تخت فولاد ) مدفون گردیده است.
ص:536
ج - سیّد عبد الحسیب عاملی
عالم فاضل ، و محقّق کثیر التّألیف ، آقا سیّد عبدالحسیب محمّد ، متوفّای 1121 قمری ، فرزند میر سیّد أحمد عاملی و نوۀ میرداماد . وی تألیفاتی همانند : « تقدیس الأنبیاء » و « سدرة المنتهی » ( که کتابی است فارسی و عرفانی در معارف و اصول دین ، که جهت حکیم محمّد داوود تألیف نموده است (1)) و «عرش سماء التّوفیق » ( در تفسیر فارسی ) و ... داشته است ، و قبر او در تکیۀ آقارضی ، در جنب پدر بوده ، ولی آثار آن از بین رفته است .
د- میر محمّد أشرف
عالم متتبّع و محقّق ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، میر سیّد محمّد أشرف ، فرزند سیّد عبد الحسیب عاملی ، و متوفّای 1133 یا 1145 قمری ، و مدفون در مقبرۀ مخصوص در ( ورنوسفادران ) از روستاهای سه گانه ( سِدِه ) ، که مجموع آن روستاها ، در دوره های اخیر، پس از توسعه ، به نام همایونشهر ، و سپس خمینی شهر ، نامیده شده است .
میر محمّد اشرف ، از شاگردان علاّمۀ مجلسی و مجاز از او ، و مورد تجلیل آن بزرگوار بوده است(2)و بزرگانی هم چون شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، در تذکرۀ حزین ، و نیز صاحب روضات الجنّات ، و حاج شیخ عبّاس قمی ، در فوائد الرّضویّه ، و حاج آقا بزرگ طهرانی در ألذّریعه ، و مرحوم مدرّسی ، در ریحانة الأدب ، و أمین عاملی در أعیان الشّیعه ، و بسیاری دیگر از صاحبان تراجم ، از این بزرگمرد تجلیل کرده اند.
ص:537
میر محمّد أشرف ، تألیفات فراوانی داشته ، همانند : حاشیۀ بر قبسات ، وعلاقة التّجرید ( شرح بر تجرید الاعتقاد خواجۀ طوسی ) و کتاب نفیس و مشهور « فضائل السّادات » که علاوه بر شهرت آن ، نشانۀ بزرگی از کثرت تحقیق و تتبّع و اطّلاع مؤلّف آن می باشد ، و هم چنین « شرح مشیخۀ تهذیب الحدیث » معروف به « رجال سیّد محمّد أشرف » و ...
میر محمّد اشرف ، دو فرزند داشته است ، به نامهای « میر محمّد حفیظ » و « میر مرتضی » ، که هر دو از علماء و فضلاء زمان خود بوده اند ، و فرزندان نفر اوّل ، در سِدِه ( خمینی شهر ) و فرزندان نفر دوّم ، در نجف آباد ساکن گشته ، و همه به نام میردامادی مشهور گردیده اند(1).
ه- میرزا محمّد حسن میردامادی
عالِم فاضل ، و مدرّس متبحّر ، میرزا محمّد حسن میردامادی سِدِهی ، متوفّای 1332 قمری .
وی ، از أحفاد میر محمّد اشرف ، و از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و حاج شیخ محمّد علی نجفی بوده ، و در مدرسۀ نیم آور تدریس می کرده ، و در مقبرۀ شاهزاده ابراهیم علیه السلام واقع در محلّۀ ورنوسفادران سِدِه ( خمینی شهر ) مدفون گردیده است(2).
از خاندان میردامادی ، علاوه بر یاد شدگان ، در طول چند قرن ، علماء و فضلاء دیگری برخاسته اند ، که استقصاء نام و خصوصیّات علمی آنها ، از هدف این بررسی خارج می باشد.
ص:538
از خاندانهای علمی برجسته ، که در طول سه قرن ، علماء بسیاری را در خود پرورش داده ، و به حوزه ها و مجامع علمی عرضه نموده است ، « خاندان علمی میر محمّد صادقی » است ، که شاخه ای از آن ، « خاندان علمی مدرّس » می باشد
سرسلسلۀ این خاندان ، میر محمّد اسماعیل أعرجی ( فرزند میر أبوصالح حسینی سبزواری ) متوفّای أواخر قرن دوازدهم هجری قمری می باشد . وی از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و إمام جماعت و مدرّس و واعظ رسمیِ مسجد شاه ( مسجد إمام فعلی ) و صاحب تألیفات بوده است . پدران او ، از علماء أعلام و سادات عظام بوده(1)و فرزندان او ، به نامهای : 1- میر محمّد رفیع ، 2- میر محمّد تقی ( شیخ الإسلام ماربین )، 3- میر محمّد باقر نیز، از علماء بوده اند(2).
مرحوم میر محمّد باقر بن میر محمّد اسماعیل پسری داشته ، به نام میر محمّد صادق ، که از علماء بوده ، و علاوه بر إمامت جماعت مسجد شاه ، فردی متشخّص و با تعیّن بوده، و بهمین جهت ، همۀ افراد این خاندان ، با نسبت به او ، « میر محمّد صادقی » خوانده شده اند(3).
فرزند دیگر میر محمّد باقر ، عالم بزرگواری بوده ، به نام میر سیّد علی ، که پدر آقا میر سیّد حسن ( مجتهد نامدار، و سرسلسلۀ خاندان مدرّس ) می باشد .
و اینک ، چند چهرۀ مبرّز از « خاندان میر محمّد صادقی » و « خاندان مدرّس »
ص:539
به عنوان نمونه ذکر می گردد :
الف - آقا میر سیّد حسن مدرّس
فقیه مجتهد ، و زعیم عظیم الشّأن ، آقا میر سیّد حسن مدرّس ، متوفّای 1273 قمری ، که در علم و تحقیق ، مقامی بسیار والا داشته ، و حوزۀ درسی او ، محلّ اجتماع چند صد نفر از علماء و فضلاء بوده است ، و چهره هائی مبرّز ، همانند : میرزای بزرگ شیرازی ، و صاحب روضات ، و آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، و آخوند فشارکی و ... ، در آن شرکت می جسته اند ، و از مهمترین حوزه های درسی اصفهان ، در قرن سیزدهم بوده است .
از آثار مهمّ آن بزرگمرد ، یکی تأسیس « مسجد رحیم خان » می باشد ، که از مساجد بزرگ و با اهمیّت اصفهان به شمار می رود ، و دیگری خاندانی علمی ، و نسلی عالم و خدمتگذار برای اسلام ، که تا زمان ما امتداد یافته است(1).
ب - آقا میر سیّد علی
وی ، بزرگترین أولاد پسر از مرحوم مدرّس می باشد ، و از شاگردان شیخ أنصاری ، و نیز فاضل اردکانی بوده ، و در سال 1319 قمری وفات یافته است .
ج - آقا میر محمّد تقی
وی ، فرزند دیگر مرحوم مدرّس می باشد ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و نیز در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، و پس از آن ، در حوزۀ علمیّۀ سامرّاء ، در محضر مرحوم میرزای بزرگ شیرازی قُدْسُ سِرُة مراحل علمی را پیموده ، و با کسب اجازۀ
ص:540
اجتهاد از آن زعیم عظیم الشّأن ، به اصفهان مراجعت نموده ، و خود ، به تدریس و هدایت مردم پرداخته است . حوزۀ درسی او قابل توجّه بوده ، و کتابی در فرق بین حق و حکم ، و نیز چند رسالۀ دیگر تألیف نموده ، و در سال 1333 قمری وفات یافته است(1).
د . آقا میر سیّد محمّد
وی ، فرزند مرحوم آقا میر سیّد علی ، و نوۀ مرحوم مدرّس ، و پدر آیة الله ، حاج آقا حسن مدرّس ( از علماء و مدرّسین معاصر ) می باشد ، و از شاگردان آقا میرزا أبو المعالی ، و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای بوده ، و در منزل خود تدریس فقه و اصول می نموده است .
ه- آقا سیّد میر محسن میر محمّد صادقی
عالِم کامل ، و فقیه زاهد ، آقا سیّد محسن میر محمّد صادقی ، متوفّای 1328 قمری ( برادر زادۀ مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ) که در حوزه های اصفهان و نجف اشرف تحصیل علم نموده ، و استادهای او ، بزرگانی همچون ، شیخ أعظم أنصاری ، شیخ راضی نجفی ، حاج شیخ محمّد باقر نجفی بوده اند ، و در اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم اشتغال داشته است(2).
از آثار او ، تعدادی کتاب و رساله ، و نیز چند نفر فرزند عالِم و دانشمند دینی می باشد ، که از جملۀ آنها ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد عبدالله ثقة الإسلام ( مذکور در ذیل ) بوده است.
ص:541
و - آقا سیّد عبد الله ثقة الإسلام
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا سیّد عبدالله بن سیّد محسن میر محمّد صادقی ، متوفّای 1382 قمری . وی ، از چهره های علمی خاندان مدرّس و میر محمّد صادقی می باشد ، که پس از طیّ مراحلی از تحصیل علوم حوزه ای در اصفهان ، مدّت بیست و هفت سال در نجف اشرف ، تحصیل علم مینماید ، و از استادانی همچون ، میرزای شیرازی ، و میرزا حبیب الله رشتی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و مرحوم آخوند خراسانی ، بهره می گیرد، و از خواصّ آخوند خراسانی به شمار می رود.
آن بزرگمرد ، بیش از بیست کتاب و رساله ، در فقه و اصول و عقاید و تاریخ و رجال و دیوان اشعار تألیف نموده ، و حوزۀ درسی ایشان، در سالهای آخر عمر ، مورد توجّه قرار گرفته بوده است(1).
ز - آقا سیّد عبدالحسین طیّب
فقیه مفسّر ، و اصولی متکلّم، آیة الله ، آقا سیّد عبدالحسین طیّب ، متوفّای 1412 قمری . وی از نسل میر محمّد اسماعیل ( سرسلسلۀ خاندان میر محمّد صادقی ) و از مفاخر علمی و تقوائی حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رود .
آن بزرگمرد ، در حوزه های علمی اصفهان و نجف اشرف ، تحصیل علم نموده و از محضر بزرگانی ، همچون : آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی (غروی ) و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و میرزا محمّد حسین نائینی ، کسب علم نموده ، و از بسیاری از علماء ، اجازۀ اجتهاد داشته است .
مرحوم آیة الله طیب ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق ، و نیز
ص:542
تألیف 14 جلد « تفسیر أطیب البیان» و سه جلد کتاب «کلم الطیّب » و ... ، اشتغال داشتند ، و در علم و تقوی و نظم و ارتباط قوی با مقام منیع ولایت ، و نیز تهجّد و زیارت عاشوراء با صد لعن و صد سلام ، و با تمام آداب و ... ، از چهره های ارزشمند به شمار می روند(1).
ح - آقا سیّد حسن مدرّس
مدرّس محقّق ، و استاد متبحّر ، آیة الله ، آقای حاج آقا حسن مدرّس دام عمره ، که از علماء معاصر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشند ، و استادهائی ، همانند آیات عظیم الشّأن:آقا میرزا أحمد مدرّس،آقا شیخ محمود مفید،آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی و ... ، در زمینۀ فقه و اصول و فلسفه و حکمت ، داشته اند، و خود ایشان ، چندین سال در مدرسۀ صدر ، و مدرسۀ میرزا مهدی ، و مدّتی در منزل شخصی ، به تدریس فقه و اصول و أسفار و شرح تجرید و ... اشتغال داشته اند ، و در حال حاضر به علّت ضعف مزاج ، تدریس منظّم ندارند .
ط - حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی
مدرّس عالیقدر ، آیة الله ، آقای حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی ، متولّد حدود 1330 قمری . مادر معظّم له ، دختر آیة الله ، حاج آقا منیر بروجردی بوده ، و نسب ایشان از طریق مادری ، به محقّق نامدار ، مرحوم میرزای قمی می رسد . پدر ایشان ، مرحوم حاج سیّد محمّد باقر میر محمّد صادقی ، از علماء بزرگوار
ص:543
و مورد احترام بوده اند، و خود ایشان ، از شاگردان آیات عظام : آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و دیگر بزرگان می باشند .
معظّم له ، پس از نیل به مقامات عالیۀ علمی ، علاوه بر امامت جماعت و ارشاد مؤمنین ، به تدریس فقه و اصول ( دورۀ سطح متوسّط و عالی ) در مدرسۀ صدر بازار اشتغال داشتند .
ی - آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی
فقیه اصولی ، و استاد عالیقدر ، آیة الله ، حاج سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی دامت برکاته(1)که از چهره ای علمی معاصر در حوزۀ اصفهان ، و از مدرّسین بزرگ دورۀ خارج فقه و اصول می باشند ، و شرح حال مفصّل تری از این بزرگمرد ، در بخش ( علماء و بزرگان حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در قرن اخیر ) ذکر نموده ایم .
و این بود نمونه ای از چهره های علمی این خاندان بزرگ و ریشه دار علمی ، که علاوه بر مقام سیادت و انتساب به رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، و أمیرالمؤمنین ، و سیّد الشّهداء ، و إمام سجّاد علیهم السلام ، مظهر برکات علمی ، و منشاء نشر و گسترش أحکام و آثار دینی بوده و هستند ، و در همین خاندان گسترده ، علماء بسیاری بوده اند ، و در حال حاضر عدّه ای از آنها در حال حیات می باشند و به خدمات و کوششهای علمی و دینی اشتغال دارند، و استقصاء نام و خدمات همۀ آنها ، از
ص:544
محدودۀ هدف این کتاب خارج می باشد(1).
یکی از علماء بزرگ و مورد توجّه و متنفّذ اصفهان ، در نیمۀ اوّل قرن دوازدهم ، مرحوم میرزا محمّد باقر ، معروف به ( پیشنماز ) بوده ، که عالمی فاضل و متّقی به شمار رفته ، و إمامت جماعت مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه مسجد امام فعلی ) بر عهدۀ او بوده است .
وی ، جدّ سادات عاملی رهنان و خوراسگان می باشد ، و از أحفاد او ، علماء بزرگی پا به عرصۀ حیات علمی گذارده اند ، که از جمله آنها ، عالم فاضل ، و محقّق نامدار ، و فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا میر محمّد مهدی نائب الصّدر ، متوفّای 1167 قمری می باشد ، که از مشایخ اجازه بوده، و کتابخانۀ بسیار مهمّی داشته ، که بر تمام یا أغلب کتابهای آن با خطّ خود حاشیه های ارزشمند و علمی در زمینۀ علوم مختلف نوشته است(2).
ص:545
به احترام و به مناسبت شخصیّت نامبرده ، جمعی از وابستگان این خاندان ، به نام «نائب الصّدر» خوانده می شوند ، و خاندانی علمی را شکل می بخشند .
خاندان مذکور ، از خاندانهای محترم و علمی اصفهان می باشد ، که سرسلسلۀ آنها ، حکیم نامدار، و منجّم ماهر ، و مفسّر یگانه ، میرزا محمّد باقر لاهیجی مشهور به « نوّاب » متوفّای 1240 قمری(1)می باشد .
وی تفسیر بسیار ارزشمند و ابتکاری « تحفة الخاقان ، فی تفسیر القرآن » را ، به ترتیب آیات قصص و آیات أحکام ، و آیات معارف ، و آیات مواعظ ، و آیات وعید ، به پنج قسمت تقسیم نموده ، و برای هر قسمتی ، یک جلد اختصاص داده و از ملحقات جلد اوّل ، در سال 1233 فارغ شده ، و موفّق به انجام جلد پنجم تفسیر نشده است(2).
و هم چنین ، شرحی بر نهج البلاغه ، در دو جلد نوشته ، و کتاب دیگری در فقه تألیف نموده است ، و علاوه بر اینها ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس علوم عقلی اشتغال داشته است(3).
از نسل آن بزرگمرد ، علماء و دانشمندانی پدید آمده اند ، همانند :
ص:546
الف - حاج میرزا محمّد نوّاب
وی ، فرزند میرزا محمّد باقر نوّاب لاهیجی می باشد ، که عالمی فاضل ، و از شاگردان مرحوم سیّد شفتی بوده، و از خواصّ مرحوم آقا سیّد أسد الله مجتهد شفتی بید آبادی به شمار رفته است .
آن بزرگمرد ، صاحب تألیف بوده، و در قسمت لسان الأرض ، نزدیک قبر حضرت یوشع نبی علیه السلام مدفون گشته است .
ب - آقا میرزا محمّد ابراهیم نوّاب
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر بن حاج میرزا محمّد نوّاب بوده ، و از شاگردان آقا میرزا أحمد مدرّس ، و آخوند گزی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آقا شیخ محمّد رضا نجفی به شمار رفته ، و در سال 1361 یا 1366(1)وفات یافته است .
یکی از خاندانهای علمی اصفهان ، خاندانی است از ذریۀ فقیه و اصولی نامدار ، آقا محمّد باقر هزار جریبی ، متوفّای 1205 قمری ، که در زمان خود ، از زعماء و مراجع بزرگ دینی شیعه ، در شهر مقدّس کربلاء به شمار رفته ، و استاد میرزای قمی ، و شیخ اجازه و روایت سیّد بحر العلوم بوده است(2).
الف - آقا محمّد علی هزار جریبی
اوّلین چهرۀ علمی این خاندان در اصفهان ، فقیه عالی مقام و محقّق
ص:547
عظیم الشّأن ، آقا محمّد علی هزار جریبی ، متوفّای 1245 قمری می باشد . وی پس از آن که تحصیلاتش در حوزه های ایران و عراق ، در محضر بزرگانی همچون : آقا شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و حاج ملاّ أحمد نراقی ، و آقا سیّد جواد عاملی ، و میرزای قمی پایان یافت ، مدّتها در ارومیّه و تبریز اقامت جست ، و تدریس نمود (1)، و پس از آن، به اصفهان هجرت کرد، و به دامادی میرزا محمّد باقر نوّاب لاهیجی مفتخر گردید ، و به عنوان « فقیه » شهرت یافت (2)، و در آخر کار ، به شهرضا هجرت نمود، و در همانجا وفات یافت ، و در بقعۀ امامزاده سیّد علی أکبر علیه السلام ، مدفون گردید .
مرحوم آقا محمّد علی ، تألیفات بسیاری در زمینۀ فقه، اصول ، عقائد، رجال و حدیث ، شعر ، أخلاق ، تفسیر و حکایات و مفاهات ، از خود به جای گذارده ، که متجاوز از بیست عنوان می باشد ، همانند : « ألبحر الزّاخر » ( در فقه ) و « الّلئالی المتلألئه » ( در اصول ) و « ألبدر الباهر » ( در تفسیر ) و «ألسّراج المنیر » ( در فوائد رجالیّه ) و ...
مرحوم آقا محمّد علی ، برادری داشته ، به نام آخوند ملاّ محمّد صادق ، که در سال 1203 وفات یافته ، و در تکیۀ میرزا رفیعا مدفون گردیده است .
ب - آقا میرزا محمّد حسن نجفی
دوّمین چهرۀ برجستۀ این خاندان در اصفهان ، فقیه زاهد و محقّق نامْوَر ، مرحوم آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، متوفای 1317 قمری ، و فرزند آقا محمّد علی هزار جریبی می باشد ، که صاحب تألیفاتی ، در فقه و اصول و رجال بوده ،
ص:548
و مرحوم میرزای بزرگ شیرازی ( صاحب فتوای تحریم تنباکو ، و مجدّد دین ، در رأس سَدِۀ سیزدهم ) دربارۀ او فرموده است : من شهادت می دهم به آنکه او ( میرزا محمّد حسن ) ثقه و مجتهد است ( از روی اختبار و معاشرت ) نه از جهت سماع و شهرت(1).
مرحوم آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، شاگرد مرحوم شیخ أعظم أنصاری ، و نیز ، مرحوم میرزای شیرازی بوده ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، حوزۀ درسی و شاگردان بسیار داشته ، و مرجع فتوی و قضاوت شرعیّه بوده است ، و پس از وفات ، در سرزمین لسان الأرض ( تخت فولاد ) اصفهان مدفون گردیده ، و سپس جنازۀ آن بزرگمرد، به نجف منتقل شده است .
ج - آقا شیخ محمّد حسین هزار جریبی
سوّمین شخصیّت این خاندان ، عالم محقّق و فداکار ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین هزار جریبی ، متولّد 1235 قمری ، و فرزند مرحوم آقا محمّد علی هزار جریبی می باشد .
وی ، خدمتی بزرگ نسبت به تألیفات پدرش نموده ، و آنها را پاکنویس کرده و از نابودی آن همه آثار علمی و ارزشمند ، که در اثر ابتلاء مؤلّف آنها به بیماری سل ، معطّل و در معرض فناء بوده ، جلوگیری می نماید ، و علاوه بر آن، رساله ای در شرح حال پدر و اساتید و آثار او می نویسد (2)و کتابی هم به نام : « ألبوارق ، لکشف معضلات الحقائق » تألیف نموده است (3).
ص:549
پایان گفتار
آنچه گذشت ، نمونه ای بود از خاندانهای علمی اصفهان ( در طول قرون گذشته ، و بالأخص در پنج قرن اخیر ) و البتّه دهها خاندان علمی دیگر نیز ، وجود داشته و دارند ، همانند : خاندان رشتی ، مستجاب الدّعوة ، مقدّس ، فقیه ایمانی ، یزدی ، مظاهری ، هاشمی ، بهشتی ، و ...، که استقصاء کامل همۀ آنها ، به فرصت مناسبت تری واگذار می گردد .
قَالَ اللهُ تَعالی یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
ص:550
ص:551
ص:552
حوزۀ علمیّۀ اصفهان در طول چندین قرن ، مخصوصاً از قرن دهم به بعد ، آثار و برکات فراوانی را به عالم تشیّع و جهان علم و دانش ، عرضه نموده ، که در این بخش به چند نمونه از آنها اشاره می نمائیم ، گرچه در همۀ بخشهای کتاب ، آثار و برکات این شهر ولایت و حوزۀ علمیّۀ آن ، به خوبی ظاهر گردیده و آشکار می شود .
یکی از بخش های مهم علمی جهان تشیّع ، قسمت اجازات حدیثی(1)می باشد ، که در حفظ و نگهداری ارتباط علمی شیعه در طول تاریخ ، نقش حیاتی ایفاء نموده ، و همین اجازات ، نام و نشان و عنوان بسیاری از چهره های علمی شیعه را حفظ نموده ، و از فراموش شدن و گم شدن آنها در لابلای
ص:553
صفحات تاریخ ، پیشگیری نموده است(1).
چه بسیارند شخصیّت هائی از دانشمندان و بزرگان شیعه ، که نام مبارک آنها ، در اجازه ای از اجازات حدیث یافت شده ، و همین امر زمینۀ تحقیق و پی گیری دربارۀ آثار علمی و خدمات و فداکاری های دینی آنها را فراهم نموده است ، و بدین وسیله در نشان دادن تاریخ پربار و علمی شیعه ، که در برگیرندۀ سرمایه های بزرگ ادبی و فرهنگی و استوانه های بزرگ علمی و معنوی است ، نقشی اساسی و حیاتی ایفاء نموده است .
حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دوره های درخشش علمی خود ، محلّ إجازه های با ارزش و استجازه های مهم بوده ، و شخصیّت های برجسته ای از عالم تشیّع ، همانند : محقّق ثانی ( محقّق کرکی ) شیخ علیّ بن عبد العالی ، متوفّای 940 و فقیه بزرگ ، شیخ علیّ بن هلال کرکی اصفهانی ، متوفّای بعد از 984 و نابغۀ روزگار ، شیخ بهاء الدّین محمّد عاملی ( شیخ بهائی ) متوفّای 1030 ، و حکیم و محقّق نامدار ، سیّد محمّد باقر داماد ( میرداماد ) متوفّای 1040 ، و حکیم و فیلسوف بزرگ ، میر أبو القاسم فندرسکی ، متوفّای 1050، و فقیه عظیم الشّأن ، ملاّ حسنعلی
ص:554
شوشتری متوفّای 1075، و فرزند ملاّ عبد الله شوشتری ، و فقیه و محدّث علاّمه ، ملا محمّد تقی مجلسی متوفّای 1070، و محقّق و حکیم و فقیه عظیم الشّأن آقا حسین خوانساری متوفّای 1099، و محیی آثار أهل البیت علیهم السلام ، علامۀ روزگار و باب الأئمّه ، مولی محمّد باقر مجلسی ( علامّۀ مجلسی ) متوفّای 1110 قمری ، و غیر از این چهره های بزرگ علم و دین ، به شاگردان خود و دیگر علماء وأعلام دین ، اجازاتی داده اند که هرکدام ، سرمایه ای بزرگ و منبع سرشاری برای آگاهی های لازم در مورد تاریخ علمی شیعه و عظمتهای رهبران جهان تشیّع می باشد ، و این اجازات ، بخشی از مفاخر علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می آید . برای آشنائی بیشتر با اجازات و جایگاه حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در این زمینه ، به بحارالأنوار ، جلد 105 تا 110، و ألذّریعة إلی تصانیف الشّیعه جلد 1، از صفحۀ 123 تا 266، و جلد 11، از صفحۀ 13 تا 27 مراجعه شود .
در قرن یازدهم هجری حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، آن چنان رونق و گسترش علمی یافته بود ، که در مجالس بزرگ و رسمی علمی ، شصت نفر مجتهد جامع الشّرائط به إفادۀ علمی و تدریس و تحقیق اشتغال داشتند ، که هریک از آنها علاّمۀ دوران و نادرۂ زمان ، به شمار می رفتند ، که برای به وجود آمدن و ظهور هرکدام از آن چهره های درخشان ، ماهها و سالها باید بگذرد و منقضی گردد (1)
از مطلب بالا به خوبی استفاده می شود که حوزۀ علمیّۀ اصفهان در برگیرندۀ صدها عالِم و مدرّس و مجتهد و ... بوده ، تا جائی که فقط در جلسات بزرگ علمی ، شصت مجتهد جامع الشّرائط به إفادۀ علمی می پرداخته اند.
ص:555
مرحوم سیّد نعمت الله جزائری ، در شرح حالی که برای خودش نوشته ، جریان مسافرتش را به اصفهان و آشنائی با علاّمه مجلسی و چهار سال اقامت در منزل آن بزرگمرد ، نقل نموده و نوشته است : ... فَسافَرْنا إلی إصْفَهانَ وَ کُنّا جَماعاتٍ کَثیرَةً وَ أصابَنا فِی الطَّریقِ بَرْدُ تَیَقَّنّا مِنْهُ الْهَلاکَ فَمَنَّ اللهُ عَلَیْنا بِالْوُصُولِ فَجَلَسْنا فی مَدْرَسَةٍ لَیْسَ فیها إلّا أرْبَعُ حُجُراتٍ فی ( سرنیم آورد ) وَ جَلَسْنا فی حُجْرَةٍ واحِدَةٍ وَکُنّا جَماعَةً کَثیرَةً فَکُنّا إذا نُمْنا فی تِلْکَ الْحُجْرَةِ وَ أرادَ واحِدٌ مِنَّا الإنْتِباهَ فِی اللَّیْلِ لِحاجَةٍ إنْتَبَهْنا جَمیعاً ثُمَّ إنَّهُ قَدْ تَضایَقَتْ عَلَیْنا اُمُورُ الْمَعاشِ وَبِعْناماکانَ عِنْدَنا مِنْ ثِیابٍ وَغَیْرِها
وَکُنّا نَتَعَمَّدُ أکْلَ الأطْعِمَةِ الْمالِحَةِ لأجْلِ أنْ نَشْرَبَ ماءً کَثیراً وَ نَأکُلُ الأشْیاءَ الثَّقیلَةَ لِذلِکَ أیْضاً ثُمَّ بَعْدَ هذا مَنَّ اللهُ عَلیَّ بِالْمَعْرِفَةِ مَعَ اُسْتاذِنا الْمَجْلِسیِّ أدامَ اللهُ أیّامَ سَلامَتِه فَأخَذَنی إلی مَنْزِلِهِ وَ بَقیتُ عِنْدَهُمْ فی ذلِکَ الْمَنْزِلِ أرْبَعَ سِنینَ تَقْریباً وَ قَدْ عَرَّفْتُ أصْحابی عِنْدَهُ فَایّدَهُمْ بِأسْبابِ الْمَعاشِ وَ قَرَأنا عَلَیْهِ الْحَدیثَ(1).
از این عبارات بر می آید که جمعی ( که همه ، سابقۀ علمی زیاد داشته اند ، و پس از آشنائی با علاّمۀ مجلسی ، در درس حدیث ، که بالاترین رتبۀ در سی آن زمان بوده شرکت نموده اند ) وارد اصفهان شده ، و در مدرسه ای در محلّۀ سرنیم آور ، سکونت یافته اند ، که فقط چهار حجره داشته ( و این مدرسه ، غیر از مدرسۀ نیم آور است که دو طبقه می باشد با حجرات فراوان ، و غیر از مدرسۀ ابتدائی مدرسۀ نیم آورده است ، که در کاروانسرائی در مجاورت مدرسۀ نیم آور بوده ، و طلبه های مبتدی ، در آن سکونت داشته اند ) .
بنابراین معلوم می شود تا چه اندازه حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( با آن همه مدارس
ص:556
علمیّه ) پرجمعیّت بوده ، که عدّه ای از طالبین علم ، با سابقۀ زیاد تحصیلی ، در یک حجره ، آنهم در یک مدرسۀ کوچک ، إسکان یافته اند و مشکلات مالی فراوان نیز داشته ، و مدّتی در مضیقه بوده اند ، تا آن که پس از مدّتی ، علاّمۀ مجلسی مطلّع گردیدند و سیّد جزائری را در منزل خود اسکان دادند ، ( که نشانۀ عظمت سیّد جزائری در آن وقت است ) و بقیّه را نیز با کمک مالی ، مشکلاتشان را برطرف نموده ، و همگی جزء شاگردان درسی علاّمۀ مجلسی قرار گرفتند(1)
فقیه و محدّث نامدار ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، تشرّفی داشته به محضر بقیّة الله الأعظم حضرت حجّة بن الحسن العسکری ( عج ) ، که سبب انتشار گستردۀ صحیفۀ سجادیّه گردیده ، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به حساب می آید ، که ذیلاً جریان جالب آن را ملاحظه می فرمائید :
مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی می فرماید که : من در اوائل بلوغ ، سعی و کوشش در تحصیل رضای الهی داشتم ، و قرار و آرامی نداشتم جز با یاد خدا ، تا این که بین خواب و بیداری ، دیدم که حضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم اصفهان در نزدیک طِنِبی ، که محلّ تدریس فعلی من می باشد ، ایستاده اند ، پس من به آن حضرت سلام کردم و اراده نمودم که پای آن حضرت را ببوسم ، آن بزرگوار نگذاردند و مرا گرفتند ، پس من دست حضرت را بوسیدم و مسائلی را که بر من مشکل شده بود پرسیدم ( در اینجا ملاّ محمّد تقی ، نمونه ای
ص:557
از مسائل یاد شده را ذکر نموده ، و می نویسد ) : سپس عرضه داشتم مولای من ، همیشه نمی توانم به خدمت شما شرفیاب شوم ، پس کتابی به من بدهید که همیشه به آن عمل کنم ، حضرت فرمودند : کتابی را به خاطر تو ، به مولا محمّد تاج داده ام، و من در عالم خواب او را می شناختم ، پس حضرت فرمودند : برو و کتاب را از او بگیر ، پس خارج شدم از درب مسجد که مقابل آن حضرت بود ، به سوی محلّۀ دارالبطّیخ(1)و به همان شخص مورد نظر رسیدم ، وقتی مرا دید . گفت : حضرت صاحب علیه السلام تو را به سوی من فرستادند ؟ گفتم : بله ، پس کتابی قدیمی را از جیب خود در آورد و به من داد ، و برایم ظاهر شد که کتاب دعاء است ، آن را بوسیدم و بر چشم خود گذاردم و برگشتم که به خدمت حضرت صاحب علیه السلام برسم ، ناگاه به خود آمدم و بیدار شدم و کتاب را همراه خود ندیدم پس شروع کردم به گریه و زاری ( به خاطر از دست دادن کتاب ) تا این که طلوع فجر شد . پس از آنکه از نماز صبح و تعقیب ، فارغ شدم به خاطر این که به نظرم می رسید که مقصود امام زمان (عج) از مولا محمّد تاج ، شیخ بهائی هستند که نامشان محمّد است ، و کلمۀ تاج هم اشاره به شهرت ایشان در میان علماء است ، لذا به سوی مدرسۀ ایشان ، که در جوار مسجد جامع بود حرکت کردم و دیدم که ایشان مشغول مقابلۀ صحیفۀ سجّادیّه هستند . پس ساعتی نشستم تا شیخ بهائی ، از برنامۀ خود فارغ شدند ، و ظاهراً دربارۀ سند صحیفۀ سجادیّه بحث و بررسی می نمودند ، ولی من بخاطر غمی که داشتم ( در اثر در دست نداشتن کتابی که امام زمان (عج) در عالم خواب به من عنایت فرموده بودند )
ص:558
متوجّه کلام شیخ بهائی و گفتگوی علماء جلسۀ بحثشان نگردیدم ، و مشغول گریه بودم و به سوی مرحوم شیخ شتافتم و خواب خود را تعریف نمودم ، و با حال گریه ، قضیّه را شرح دادم ، پس مرحوم شیخ فرمودند :
أبْشِرْ بِالْعُلُومِ الإلهِیَّةِ وَ الْمَعارِفِ الْیَقینِیَّةِ وَجَمیعِ ما کُنْتَ تَطْلُبُ دائِماً
ولی من دلم آرام نگرفت ( و گم شدۀ خود را در کلام شیخ نیافتم ) و باحال گریه خارج شدم ، و در اندیشه بودم ، که به خاطرم رسید بروم به سوی همان محلّی که در شب گذشته ( برای گرفتن کتاب ) بدانجا رفتم .
پس وقتی که به محلّۀ دارالبطیّخ رسیدم ، مرد صالحی را دیدم که به نام آقا حسن و ملقّب به تاجا بود ، هنگامی که به او رسیدم و سلام کردم گفت : فلانی کتاب های وقفی نزد من هست ، و هرکس می گیرد از طالبان علم ، به شرائط وقف عمل نمی کند ولی تو عمل میکنی ، بیا و در این کتابها نظر کن و هرچه را احتیاج داری بردار ، همراه او رفتم به خانه ای که کتابها در آن بود ، اوّلین کتابی که به من داد همان کتابی بود که در شب گذشته در خواب دیده بودم ، پس شروع به گریه و ناله کردم و گفتم همین کتاب برای من بس است .
به محضر شیخ بهائی آمدم و شروع نمودم به مقابلۀ آن نسخه، با نسخۀ صحیفۀ شیخ بهائی ، که جدّ پدر ایشان از روی نسخۀ شهید نوشته بود، و نسخۀ شهید از روی نسخۀ عمید الرّؤساء و إبن سَکُون ، نوشته شده بود و با نسخۀ إبن إدریس (حلّی) با واسطه ، یا بدون واسطه ، مقابله گردیده بود . نسخه ای که حضرت صاحب الزّمان علیه السلام به من دادند از روی نسخۀ خطّ شهید قُدْسُ سِرُة نوشته شده بود، و آن دو نسخه کاملاً باهم موافقت داشت، حتیّ در نسخه هائی که در حاشیۀ آن ها نوشته شده بود . بعد از آن که من از مقابلۀ نسخۀ یاد شده ( با نسخۀ مربوط به شیخ بهائی ) فارغ شدم ، مردم شروع به مقابله با نسخۀ من نمودند .
ص:559
وَ بِبَرَکَةِ إعْطاءِ الْحُجَّةِ ، صارَت الصَّحیفَةُ الْکامِلَهُ فی جَمیعِ الْبِلادِ کَالشَّمْسِ طالِعَةً فی کُلِّ بَیْتٍ وَ سِیَّما فی إصْفَهانَ فَإنَّ أکْثَرَ النّاسِ لَهُمُ الصَّحیفَةُ الْمُتَعَدِّدَةُ وَصارَ أکْثَرُهُمْ صُلَحاءَ وَ أهْلَ الدُّعاءِ
وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ مُسْتَجابُوا الدَّعْوَةِ وَ هذِهِ الأثارُ مُعْجِزَةُ لِصّاحِبِ علیه السلام وَ الَّذی أعْطانِی اللهُ مِنَ الْعُلُومِ بِسَبَبِ الصَّحیفَةِ لا أُحْصیها ، وَ ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النّاسِ(1)
یعنی به برکة عطا نمودن حضرت حجّة ، صحیفۀ کامله ( سجادیّه ) ، در همۀ شهرها بخصوص اصفهان ، همانند خورشیدی که در هر خانه ای طالع می شود ، درخشید، تا جائی که أکثر مردم صحیفه های متعدّد پیدا کردند ، و بیشترین آنها به حالت صلاح و دعاء ، روی آوردند، و از صلحاء و أهل دعا گردیدند ، و بسیاری از آنها مستجاب الدّعوة شدند، و این آثار ، معجزه ای برای حضرت صاحب الزمان علیه السلام می باشد ، و آنچه را خداوند متعال به سبب صحیفه ، از علوم و دانشها به من عنایت فرمود ، نمی توانم به شمار آورم ، و این ، از فضل خداوند بر من ، و بر مردم می باشد .
عالم جلیل القدر و محقّق ، سیّد امیر حسین اصفهانی ( مجاور مکّۀ مکرّمه ) از علماء قرن یازدهم به شمار می رود ، و از مشایخ إجازۀ علاّمۀ ملاّ محمّد باقر مجلسی قُدْسُ سِرُة می باشد ، و علاّمۀ مجلسی در صحّت انتساب کتاب فقه الرّضا علیه السلام به امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به آن بزرگمرد اعتماد نموده است.
ص:560
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار نقل می فرماید ، پس از آن که قاضی أمیر حسین وارد شهر اصفهان گردید گفت : هنگامی که من مجاور بیت الله الحرام ( در مکّۀ مکرّمه ) بودم ، اتّفاق افتاد که جماعتی از اهل قم به قصد حج به مکّه آمدند ، و کتابی قدیمی همراه آنها بود که تاریخ آن با زمان امام رضا علیه السلام مطابقت داشت
( آنگاه علاّمۀ مجلسی از پدرشان نقل می کنند که ایشان فرمودند : من از سیّد أمیر حسین شنیدم که می فرمود: خطّ إمام هشتم علیه السلام بر این کتاب بود ، و اجازات جماعت زیادی از فضلاء نیز بر آن وجود داشت، و سپس علاّمۀ مجلسی ادامه می دهند که ) و سیّد امیر حسین نقل کرد که من برایم یقین حاصل شده از راه قرائن که این کتاب ، تألیف امام رضا علیه السلام است ، و لذا کتاب را از آنها گرفتم و نوشتم و تصحیح نمودم، پس پدرم ( ملاّ محمّد تقی ) قُدس الله روحه ( نسخۀ ) این کتاب را از سیّد امیر حسین گرفت و خودش نسخه برداری و تصحیح نمود و بیشترین عبارات این کتاب ، موافق است با آنچه شیخ صدوق ، أبو جعفر بن بابویه ، در کتاب من لایحضره الفقیه بدون سند نقل می نماید ، و هم چنین موافق است با آنچه پدر صدوق ( علی بن بابویه قمی) در رساله ای که برای فرزندش ، شیخ صدوق نوشته ، مرقوم فرموده است ، و بسیاری از احکامی که أصحاب ما ( علماء شیعه ) ذکر کرده اند و مستند آنها معلوم نیست ، در این کتاب موجود می باشد (1) (2).
ص:561
کتاب فقه الرّضا علیه السلام قبل از این جریان مشهور نبوده، تا آنکه قاضی أمیر حسین ، آن را از مکّه می آورد و ملاّ محمّد تقی مجلسی و فرزند برومند او ، علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، می بینند و نسخه برداری می کنند ، و از آن زمان شهرت پیدا می کند و جمعی از علماء بزرگ شیعه ، نسبت به صحّت انتساب آن به حضرت رضا علیه السلام و اعتقاد پیدا می کنند ، همانند محدّث بزرگوار ، مرحوم حاج میرزا حسین نوری قُدْسُ سِرُة ، صاحب کتاب مستدرک الوسائل .
علاّمه ، سیّد محسن أمین ، در أعیان الشّیعه می نویسد : فَهذَا الْکِتابُ لَمْ یَکُنْ مَشْهُوراً قَبْلَ عَصْرِ الْمُتَرْجَمِ فِی الْمِأةِ الْحادِیَةِ عَشَرَة ، وَهُوَ أوَّلُ مَنْ أظْهَرَهُ ، جاءَ بِهِ الْقُمِیُّونَ مِنْ قُمْ إلی مَکَّةَ ، لَمّا کانَ مُجاوِراً بِها ، وَ قَطَعَ مِنَ الْقَرائِنِ أنَّهُ تَأْلیفُ الرِّضا علیه السلام ، فَنَسَخَهُ وَ صَحَّحَهُ وَ أحْضَرَهُ مَعَهُ مِنْ مَکَّةَ إلی إصْفَهانَ فَرَآهُ الْمَجْلِسیّانِ وَأسْتَنْسَخاهُ وَرَوَیاهُ عَنْهُ وَ إشْتَهَرَ بَیْنَ النّاسِ مِنْ ذلِکَ الْوَقْتِ وَ اعْتَقَدَ غَیْرُ واحِدٍ بِصِحَّتِه ، مِنْهُمْ مُعاصِرُنا الْفاضلُ النُّوریِّ ، صاحِبُ مُسْتَدْرَکاتِ الْوَسائِل وَ لکِنْ ...(1)
یکی از خدمات بزرگی که حوزۀ علمیّۀ اصفهان داشته ، کوشش برای دستیابی به نسخه های خطّی از کتب بزرگان و قدماء علماء شیعه ، و حفظ و نشر آنها بوده است ، که این عمل بسیار مقدّس ، در دوره های گوناگون و به وسیلۀ علماء بزرگی که علاقه مند به این خدمت بزرگ بوده اند انجام می گرفته است ، که نمونۀ أعلای این اقدام برجسته ، کوششهای علاّمۀ مجلسی قُدْسُ سِرُة می باشد ، که نسخه های کتب
ص:562
قدماء را به دست می آوردند ، و پس از مقابله و تصحیح ، تکثیر و منتشر می ساختند . و در این زمینه خدمات مرحوم سیّد شفتی أعلی الله مقامه نیز شایان توجّه است ، و کتابخانۀ نفیس آن بزرگمرد ( که در بخش کتابخانه های اصفهان از آن یاد نموده ایم ) نمایانگر این واقعیّت می باشد .
یکی از عمو زادگان مرحوم سیّد شفتی ، عالم فاضل ، سیّد ابراهیم کابلی ( مدفون در بقعه و مقبرۀ کوچک مسجد سیّد ) می باشد . وی با این که اصلاً رشتی و شفتی و پس از آن اصفهانی بوده ( کابلی ) خوانده می شود ، و دلیل آن این است که مرحوم سیّد شفتی ( مشهور به حجّة الإسلام ) در صدد بودند که کتاب مدینة العلم صدوق را به دست آورند، و به ایشان گفته شد ، که نسخۀ آن در کابل وجود دارد، لذا مرحوم سیّد ، آقا سیّد ابراهیم را به آن شهر و منطقه روانه کردند ، و آن بزرگوار مدّتی طولانی توقّف نموده و به جستجو پرداخت ولی متأسفانه موفّق به تحصیل کتاب نگردید(1)، و از این داستان ، به خوبی اهتمام مرحوم سیّد شفتی ( زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان ) در تحصیل و فراهم آوردن میراثهای گرانبهای علمی شیعه ، روشن می گردد .
در همۀ أدوار تاریخ حوزه های علمیّه ، مشکلات مالی برای طلاّب آن حوزه ها ، مطرح بوده است ، و اگر کسی از طریق پدر یا یکی از بستگان فامیلی
ص:563
یا اجتماعی ، کمک ویژه ای دریافت نمی نموده ، در تنگدستی شدیدی قرار می گرفته ، ولی عموماً طلاّب حوزه های علمیّۀ شیعه ، که با انگیزه های معنوی و هدف های والای علمی و روحی ، به حوزه های علمیّه گام می گذاشته اند ، همۀ این مشکلات را بر خود هموار می نموده اند . مثلاً ، در دورۀ صفویّه ، که حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، از پر رونق ترین حوزه های علمیّه بوده ، و در پایتخت کشور قرار داشته ، وضعیّتی حاکم بوده که شرح آن را ذیلاً می خوانیم:
مدارس علمیّه ، شهریّۀ معیّنی داشت که بر حسب رتبۀ درسی طلبه ها، پرداخت می شد و ملاّ صالح مازندرانی ( داماد ملاّ محمّد تقی « مجلسی أوّل » و همسر آمنه بیگم ) وقتی وارد اصفهان شد ، در اوائل تحصیل خود ، سهمیّه اش از بودجۀ طلاّب ، روزی دو غاز(1)بود، که تکافوی خوراک تنها را هم نمی کرد، چه رسد برای تأمین سایر نیازمندیهای زندگی ، و لذا مدّتی گذشت و نتوانست چراغی برای مطالعۀ خود تهیّه نماید ، و از چراغ دستشوئی ها ، استفاده می کرد و تا صبح ، روی پا می ایستاد و مطالعه می نمود ، و در اثر این جدیّت و پشتکار به زودی لایق شرکت در درس ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و سپس مفتخر به دامادی آن بزرگمرد شد ، و آمنه بیگم ( آن مجتهدۀ نامدار ، و آن بانوی اهل تحقیق و فقه واجتهاد ) به همسری آن عالم سخت کوش در آمد(2).
ص:564
ص:565
ص:566
یکی از مفاخر بزرگ علمی و اجتماعی اصفهان،این است که در طول چندین قرن،خاستگاه و یا محلّ تربیت و پرورش بزرگترین چهره های عالَم مرجعیّت تقلید و زعامت علمی و دینیِ جهان تشیّع بوده است .
آری ، اصفهان خاستگاه و یا محلّ نشو و نما ، و یا جایگاه درخشش چهره های بزرگ علمی و دینی و زعامت شیعه ، همانند : شیخ بهائی ، میر داماد ، آقا رفیعا نائینی ، ملاّ محمّد باقر سبزواری ( محقّق سبزواری ) آقا حسین خوانساری ، علاّمه ملاّ محمّد تقی مجلسی ، شیخ محمّد بن الحسن شیروانی ( محقّق شیروانی ) آقا جمال خوانساری ، علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی ، شیخ محمّد بن الحسن اصفهانی ( معروف به فاضل هندی ، و ملقّب به تاج الفقهاء ) آقاشیخ محمّد تقی رازی اصفهانی ، سیّد محمّد باقر شفتی ( حجّة الإسلام ) ، حاج محمّد ابراهیم کلباسی ، آقا میر سیّد حسن مدرّس ، میر سیّد محمّد شهشهانی ، آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ( صاحب روضات الجنّات ) آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، آخوند فشارکی ، آقا میر سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) حاج میر محمّد صادق مدرّس خاتون آبادی ، و دهها چهرۀ برجستۀ دیگر ، که در عالَم زعامت و مرجعیّت دینی ، و ریاست علمی و حوزوی درخشیده اند، و ما در فصول گوناگون این کتاب ، از عظمت و شخصیّت و نیز آثار و برکات حیات علمی
ص:567
و نورانی و معنوی آنها یاد نموده ایم ، و در این بخش ، از چند چهرۀ برجسته ای که در عالم زعامت بزرگترین حوزه های علمیّۀ شیعه ، و مرجعیّت جهانی عالَم تشیّع در قرن سیزدهم و چهاردهم درخشیده اند ، یاد می نمائیم ، و صفحۀ زرّینی از صفحات زیبای تاریخ علمی و دینی تشیّع و اصفهان را ورق می زنیم :
استاد أکبر و مروّج مذهب ، علاّمۀ ثانی و محقّق ثالث ، یگانه و وحید دوران ، و أعجوبۀ روزگار ، مولی محمّد باقر بن محمّد أکمل اصفهانی ، معروف و ملقّب به « وحید بهبهانی » و « آقا » و موصوف به « مجدّد مذهب »، متولّد 1117 ومتوفّای 1205 قمری .
پدر وحید بهبهانی ، ملاّ محمّد أکمل ، از علماء برجسته بوده ، که علاّمۀ بحر العلوم ، در إجازات خود ، او را ( شیخ أجلّ أکمل ، و مولای أعظم أبجل )
خوانده ، و حاجی نوری در کتاب فیض القدسی ، او را ( جامع فضائل و حاوی فواضل ) معرّفی نموده ، و از مشایخ اجازه می باشد .
مادر وحید بهبهانی ، نوۀ دانشمند محقّق و نامدار ، ملاّ صالح مازندرانی ( داماد ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و همسر عالمه اش « آمنه بیگم » دانشمند نامدار خاندان علاّمۀ مجلسی ، و دختر مجلسی أوّل می باشد ، بنابراین ، ملاّ محمّد تقی مجلسی وملاّ صالح مازندارانی ، دو جدّ مادری وحید بهبهانی ، و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، دائی مادر آن بزرگوار می باشند.
ص:568
فرزندان وحید بهبهانی ، یعنی « آقا محمّد علی » و « آقا عبد الحسین » ، از علماء وفقهاء بزرگ بوده اند، و هم چنین در میان برادران و برادر زادگان و خواهر زادگان و نوه های وحید بهبهانی ، علمای بسیاری بوده اند ، که بعضی از آنها همانند آقا سیّد علی طباطبائی (صاحب ریاض المسائل ) و فرزند برومند او ، آقا سیّد محمّد مجاهد ، از مفاخر بزرگ شیعه و حوزه های علمیّه به شمار می روند، بنابراین ، خاندان وحید بهبهانی اصفهانی ، یکی از خاندانهای علمی گسترده و پر برکت به شمار می رود(1).
وحید بهبهانی ، در اصفهان متولّد گردیده ، و در محضر پدر دانشمند و بزرگوار خود ، پرورش یافته ، و دروس مقدّماتی را تا کتاب سیوطی و حاشیه ، در نزد عمّۀ خود ( که دارای علم و فضل بوده ) تحصیل نموده(2)
و نزد پدر بزرگوار خویش ، اصول کافی را خوانده است(3)
و آنگاه در خدمت پدر ، به بهبهان هجرت نموده ، و بیش از سی سال(4)در آن شهر ، به تحصیل علم نزد پدر و نیز تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال داشته است ، و به همین جهت ، عنوان
ص:569
اصفهانی ، که مربوط به زادگاه او بوده ، متروک گردیده ، و عنوان بهبهانی برای آن بزرگمرد ، شهرت یافته است .
وحید بهبهانی ، قبل از اقامت در بهبهان ، در شهر مقدّس نجف اشرف ، علوم عقلی را از محضر علاّمۀ محقّق ، آقا سیّد محمّد طباطبائی بروجردی ( جدّ علامۀ نامدار ، آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، و علوم نقلی را ، از عالم و محقّق نامدار ، آقاسیّد صدرالدّین رضوی قمی ، مشهور به همدانی ( شارح کتاب وافیة تونی ) فرا می گیرد ، و مراحل علوم عقلی و نقلی را ، در مّدت زمانی کوتاه ، طی می نماید(1).
آخرین و درخشانترین مرحلۀ عمر وحید بهبهانی ، دورۀ اقامت او در شهر مقدّس کربلاء ، و در جوار مرقد مطهّر سالار شهیدان ، امام حسین علیه السلام می باشد ، که بزرگترین چهره های علمی را پرورش داده ، و در یک مبارزۀ مستمر و طولانی ، و متّکی بر علم و دانش و تحقیق و مناظره و معنویّت و تقوی « مسلک أخباری را » که در اثر جهالت جهّال ، و تعصّب متعصّبین ، به شکل خطرناکی در آمده بود، از صحنۀ حوزۀ علمیّه و جامعۀ شیعه خارج نموده و «مکتب اجتهاد » را به شکلی متین و استوار ، و با چهره هائی برجسته و محقّق ، و دارای مقامات عالیۀ معنوی و تقوائی ، تقویت و تثبیت نمود ، و خطّ مشی فکری حوزه های علمیّه را ، بر مبنای مسلک اجتهاد ، استوار ساخت . وحید بهبهانی ، شاگردانی بسیار پرورش داده ، که بسیاری از آنها ، حوزه های علمیّۀ پربرکت و با عظمتی را ، در شهرهای گوناگون ، تأسیس و یا اداره می نمودند ، و از بزرگترین مفاخر علمی قرن سیزدهم به شمار می روند ، همانند:
ص:570
١- علاّمه و فقیه نامدار ، آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، زعیم و مرجع تقلید شیعه در حوزۀ علمیّۀ نجف أشرف
2- علاّمه و محقّق عظیم الشّأن ، آقا شیخ جعفر کبیر (کاشف الغطاء ) ، زعیم و مرجع تقلید شیعه ، در حوزۀ نجف اشرف
٣- فقیه و اصولی و مفسّر بزرگ ، آقا سیّد مهدی شهرستانی ، زعیم حوزۀ علمیّۀ کربلاء .
4- فقیه و اصولی محقّق و نامدار ، آقا سیّد علی طباطبائی ( صاحب کتاب ریاض المسائل ) ، خواهر زاده و داماد مرحوم وحید بهبهانی .
5- اصولی و محقّق عالی مقام ، میرزا أبو القاسم گیلانی ( معروف به میرزای قمی ، و صاحب قوانین الاصول ) زعیم و پرچمدار شیعه ، در حوزۀ علمیّۀ قم .
6- فقیه و حکیم عالیقدر ، و جامع معقول و منقول ، ملا مهدی نراقی ، زعیم و پیشوای شیعه ، در شهر و حوزه علمیه کاشان .
7- علاّمۀ محقّق و فقیه مدقّق ، آقا سیّد محسن أعرجی کاظمینی ، زعیم حوزۀ علمیّۀ کاظمین .
8- فقیه و اصولی بزرگ و ( شهید ) ، آقا میرزا مهدی خراسانی ، پیشوا وزعیم بزرگ دینی ، در مشهد مقدّس.
9- محقّق و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا شیخ أسد الله کاظمینی ، ( صاحب کتاب شریف مقابس الأنوار ) .
10 - فقیه محقّق و نامدار ، آقا سیّد جواد عاملی ، ( صاحب کتاب ارزشمند و عظیم مفتاح الکرامه ).
11 - فقیه و اصولی محقّق ، و مرجع عالیقدر ، آقا شیخ محمّد تقی اصفهانی صاحب کتاب حاشیۀ بر معالم ، و زعیم بزرگ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ).
ص:571
12 - فقیه و زعیم نامدار شیعه ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی اصفهانی (معروف به سیّد شفتی ، و ملقّب به حجّة الإسلام ) زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان .
13 - فقیه و اصولی زاهد و نامدار ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ( کلباسی ) زعیم و پیشوای دینی ، در شهر اصفهان .
14 - فقیه جامع و أخلاقی نامدار ، حاج ملاّ أحمد نراقی ، زعیم و پیشوای بزرگ ، در شهر و حوزۀ علمیّۀ کاشان.
15 - مجتهد و رهبر عالیقدر ، سیّد دلدار علی هندی ، پیشوای عظیم الشّأن شیعه در کشور هندوستان .
و نیز دهها مجتهد و محقّق و مؤلّف و پیشوای دینی دیگر ، که در اطراف وأکناف بلاد اسلامی ، مخصوصاً در ایران و عراق ، به فعّالیّت های علمی و تحقیقی و تبلیغ و ارشاد دینی ، اشتغال داشته اند .
شاگردان بزرگ و نامدار مرحوم وحید بهبهانی ، هرکدام با بهره گیری از مبانی علمی و افکار و اندیشه های استاد بزرگ و محقّق خویش ، هرکدام به شکلی خاص و منطبق با افکار و نظریّات خود ، به نحو مفصّل و دلپذیر ، مباحث فقهی و اصولی را تنظیم نموده ، و به شکل کتابهائی برجسته ، عرضه کرده اند ، همانند : قوانین الاصول میرزای قمی ، کشف الغطاء شیخ جعفر کبیر ، ریاض المسائل آقا سیّد علی طباطبائی ، مقابس الأنوار آقا شیخ أسد الله تستری ، حاشیۀ معالم آقا شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی و ...
تألیفات وحید بهبهانی را در بعضی از کتب تراجم ، چهل و چهار کتاب و رساله به شمار آورده اند (1)و در برخی دیگر ، نزدیک شصت عنوان ذکر
ص:572
کرده اند(1)ولی نویسندۀ محقّق ، آقای حاج شیخ علی دوانی ، پس از تحقیقات گسترده در کتابخانه های گوناگون قم و تهران و سایر شهرستانها ، شمار تألیفات وحید بهبهانی را به هفتاد و دو عنوان رسانیده است (2).
و نکتۀ مهّم و قابل توجّه این است که تألیفات « وحید بهبهانی » ، متین و پرفائده ، و مشتمل بر تحقیقات و اندیشه های نو می باشد ، و معانی بسیار و ارزشمندی را در عبارات کوتاه و شیوا ، بیان نموده است ، و در بسیاری از مباحث اصولی و اجتهادی ، نظریّاتی دارد، که گذشتگان بر او پیشی نگرفته اند .
و در یک کلام، گسترش فعّالیّتهای علمی ، و تدریس و تحقیق وحید بهبهانی و نیز ، نوآوری ها و پایه گذاری های آن چهرۀ درخشان ، و همچنین عظمت تألیفات آن بزرگمرد ، و شاگردان کم نظیری که تربیت نموده ، همه و همه ، سبب شده است که ، به عنوان « مجدّد دین در رأس سَدِۀ سیزدهم » و « وحید بهبهانی » و«علاّمۀ بهبهانی » خوانده شود ، و صاحب جواهر و شیخ أعظم أنصاری ، او را با عناوین ذیل بستایند(3). « استاد الکل » و « استاد أکبر » و « محقّق بهبهانی » در بسیاری از کتب تراجم و رجال ، همانند : روضات الجنّات ، الکرام البرره، أعیان الشّیعه ، الکنی و الألقاب ، فوائد الرّضویّه ، رجال أبوعلی ( منتهی المقال ) نجوم السّماء ، تکملۀ أمل ألامل ، مصفّی المقال ، مرآة الأحوال ، وحید بهبهانی و ... ، دربارۀ عظمت و آثار وحید بهبهانی بحث و بررسی انجام گرفته،
ص:573
و بسیاری از مفاخر علمی قرن سیزدهم و چهاردهم ، با عبارات بسیار جالب و فصیح و بلیغ ، از عظمت وحید بهبهانی یاد نموده اند ، که ذیلاً به پنج نمونه از آنها إکتفا می نمائیم :
١- علاّمه ، آقا سیّد مهدی بحر العلوم : شَیْخُنَا الْعالِمُ ألْعامِلُ الْعَلاّمَةُ ، وَ اُسْتاذُنا الْحِبْرُ الْفاضِلُ الفَهّامَةُ ، الْمُحَقِّقُ النِّحْریرُ وَ الْفَقیهُ الْعَدیمُ النَّظیرُ ، بَقِیَّةُ الْعُلَماءِ وَ نادِرَةُ الْفُضَلاءِ ، مُجَدَّدُ مَا انْدَرَسَ مِنْ طَریقَةِ الْفُقَهاءِ ، وَ مُعیدُ مَا انْمَحی مِنْ آثارِ الْقُدَماءِ ، الْبَحْرُ الزّاخِرُ ، وَ الإمامُ الْباهِرُ ، ألشَّیْخ مُحَمَّد باقِر بْنُ ... الْمَوْلی مُحَمَّد أکْمَلْ ...(1).
2- أبوعلی حائری ، رجالی نامدار : أسْتاذُنا الْعالِمُ الْعَلاّمَةُ ، وَ شَیْخُنَا الْفاضِلُ الْفَهّامَةُ ، جامِعُ الْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ ، حاوِی الْفُرُوعِ وَالأصُولِ ، مُؤسَّسُ مِلَّةِ سَیِّدِ الْبَشَرِ فی رَأسِ الْمِأۃِ الثّانِیَةِ عَشَرَ ( الثّالِثَة عَشَرَ)، ألأجَلُّ الأکْمَلُ، مَوْلانا وَ مَلاذُنا ، ألاغا مُحَمَّد باقِرُ بْنُ مُحَمَّد أکْمَل ...(2).
٣- صاحب روضات الجنّات : ألْعَلَمُ الْعالِمُ الرَّبانِیُّ ، وَ الْقَمَرُ الطّالِعُ الشَّعْشَعانِیُّ ، مُرَوَّجُ الْمَذْهَبِ وَ الدّینِ ، وَ مُعَلِّمُ الْفُقَهاءِ وَ الْمُجْتَهِدینَ ، مَوْلانا الاقا مُحَمَّد باقِرُ بْنُ الْمَوْلی مُحَمَّدْ أکْمَلِ الإصْبَهانِیّ ، ثُمَّ الْفارْسیّ الْبِهْبَهانِیّ ...(3).
4- علاّمۀ نامدار ، حاج آقا بزرگ طهرانی : مُجاهِدُ کَبیرٌ ، وَ مُؤسِّسُ مُحَقِّقٌ ، وَأشْهَرُ مَشاهیرِ عُلَماءِ الإمامِیَّةِ وَ أجَلُّهُمْ فی عَصْرِه ...(4).
5- محدّث قمی : رُکْنُ الطّائِفَةِ وَعِمادُها ، وَ أوْرَعُ نُسّاکِها وَ عُبّادِها ... صاحِبُ الْفِکْرِ الْعَمیقِ وَ الذِّهْنِ الدَّقیقِ ، الَّذی عَجَزَ الْبُلَغاءُ عَنْ عَدِّ مَدائِحِه ، وَ شَرْحِ فَضْلِه وَ أخْلاقِه
ص:574
به
وعِبادَتِه ، ألْمُحَققُ الثّالِثُ وَ الْعَلاّمَةُ الثّانی ، شَیْخُ الْمَشایِخِ ، ألْوَحیدُ الْبِهْبَهانِیُّ(1).
در جریان زندگی و مبارزات وحید بهبهانی ، قضایای جالب و عجیبی رخ داده ، که ذیلاً به چند نمونه از آنها اشاره می نمائیم :
1- مرحوم وحید بهبهانی ، در اثر مشکلاتی که پیش آمده بود ، در اندیشۀ خارج شدن از شهر مقدّس کربلاء ، و هجرت به یکی دیگر از شهرها بودند ، که در عالم رؤیاء، شرفیاب محضر مقدّس حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام گردیدند ، و آن حضرت فرمودند : راضی نیستم از شهر من خارج شوی ، و در اثر این دستور وعنایت امام حسین علیه السلام ، آن بزرگمرد عازم بر اقامت مستمر در شهر کربلاء گردیدند(2).
2- در هنگامی که علاّمۀ بهیهانی ، به زیارت حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ، مشرّف می شدند ، در ابتداء ، آستانی کفش کَنِ حرم را می بوسیدند ، و روی مبارک خود را ، به آستان مقدّس آن حضرت می مالیدند ، و پس از آن ، با خضوع و خشوع کامل ، و با رقّت قلب ، به داخل حرم وارد می گردیدند ، و مشغول زیارت می گشتند ، و در مصیبت آن حضرت ، کمال اهتمام را مراعات می نمودند(3).
3- در هنگامی که مرحوم وحید بهبهانی به مراحل پیری و ضعف رسیده بودند ، و از تدریس فعال و گسترده بازمانده بودند ، به قصد تبرّک و کسب فیض
ص:575
معنوی ، شرح لمعۀ مرحوم شهید را به شکل سطحی ، تدریس می نمودند ، و جمعی از شاگردان آن بزرگمرد، تبرّکاً در مجلس درس شرکت می جستند ، از قضا روزی یکی از شاگردان ، به نام آقا سیّد زین العابدین لاهیجی ، محتلم گردیده بوده، و تا وقت درس فرصتی باقی نبوده که غسل جنابت بنماید ، و تصمیم می گیرد که بدون غسل در جلسۀ درس شرکت کند ، و پس از آن برای غسل به حمّام برود ، وقتی آقا وارد مجلس می شوند، با کمال بهجت و شادمانی به أطراف مجلس ، و چهرۀ شاگردان نگاه می کنند ، ناگاه نظرشان به آقا سیّد زین العابدین می افتد ، و قیافه ایشان در هم کشیده می شود، و آثار غم و اندوه ظاهر می گردد ، و می فرمایند : امروز درس نیست ، به منزلهایتان بروید ، پس یکی یکی شاگردان می روند، و وقتی نوبت به آقا سیّد زین العابدین می رسد ، می فرمایند : بنشین ، و وقتی مجلس خلوت می شود، می فرمایند : در آنجا که نشستهای پولی در زیر فرش هست بردار و برو غسل کن ، واز این پس ، با جنابت در چنین مجلس حاضر مشو پس ، آقا سیّد زین العابدین ، با کمال تعجّب ، از کرامت آقا و کشف آثار جنایت در چهرۀ او ، خارج شده ، و به حمّام می رود ، و غسل می نماید (1).
4- در هنگامی که وحید بهبهانی ، حاشیۀ بر کتاب « مدارک آلأحکام » فقیه بزرگ ، آقا سیّد محمّد عاملی ( نوۀ دختری شهید ثانی ، و از شاگردان بزرگ محقّق مقدّس اردبیلی ) را نوشتند ، و اشکالاتی بر نظریّات صاحب مدارک وارد نمودند ، شبی در عالم رؤیا به حضور آن بزرگمرد رسیدند ، و با کمال خضوع به ایشان عرضه داشتند ، که من در حاشیه ، نسبت به شما بی ادبی ها کرده ام ، اگر
ص:576
راضی نیستید پاره کنم ، صاحب مدارک فرمودند : خوب کرده ای ، من از تو راضیم ، خدا از تو راضی باشد(1).
5- مرحوم وحید بهبهانی ، با یکی از علماء بزرگ ، به نام آقا شیخ مهدی فتونی در نجف اشرف ، در مسئله ای بحث و مناظرۀ شدید داشته اند ، یکی از علماء عظیم الشّان به نام آقا باقر هزار جریبی مازندرانی ، در عالم رؤیا شرفیاب محضر حضرت بقیّة الله الأعظم (عج) می شود، و آن حضرت می فرمایند :
یا باقِرُ قُلْ لِلْفُتُونی ، ألْحَقُّ فِی الْمَسْئَلَةِ مَعَ الْباقِرِ
یعنی : ای باقر ! ( منظور آقا باقر هزار جریبی است ) به فتونی بگو ، حق در این مسئله با ، باقر است ( منظور آقا باقر بهبهانی می باشد )(2).
6- فرزند بزرگ و دانشمند وحید بهبهانی ( یعنی آقا محمّد علی ) ، میل داشت که به درس صبغة آلله أفندی ( علاّمۀ بغداد ) برود، و وحید بهبهانی اجازه نمی فرمودند ، و در اثر اصرار آقا محمّد علی ، بنا را بر استخاره گذاردند،
و در سر صفحه ، این آیه به نظر آمد:
إذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِه وَهُوَ یَعِظُهُ، یا بُنَیَّ لأتُشْرِکَ بِاللهِ ، إنَّ الشَّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ
پس آقا محمّد علی قانع گردید(3)و معلوم شد ، حضور در درس مخالفین مکتب أهل البیت علیهم السلام ، نوعی از شرک می باشد .
7- مرحوم وحید بهبهانی ، ( رهبر و زعیم مسلک اجتهاد) و مرحوم صاحب حدائق ( رهبر و زعیم مسلک أخباری ) در ضمن این که به صورت علمی
ص:577
و اصولی ، اختلاف نظر داشتند ، ولی شخصاً احترام زیادی برای یکدیگر قائل بوده اند ، تا آنجا که مرحوم صاحب حدائق وصیّت نموده بودند که ، مرحوم وحید بهبهانی بر جنازۀ آن بزرگمرد نماز بخوانند(1)و چنین هم شد ، و مرحوم بهبهانی بر جنازۀ صاحب حدائق نماز خواندند(2).
و اینک به داستانی جالب از آن دو بزرگمرد، توجّه نمائید :
صاحب تکمله ( مرحوم آیة الله صدر ) فرموده : که خبر داد به من عبد صالح ، حاجی کریم ، فرّاش صحن شریف حضرت سیّد الشهداء علیه السلام ، که شبی مُنادیِ حرم إعلام نمود ، که درهای حرم بسته می شود، خارج شوید ، مرحوم صاحب حدائق و وحید بهبهانی که در حال بحث و مکالمه بودند ، از حرم خارج شدند و در رواق ایستادند ، و به بحث علمی خود ادامه دادند ، منادی حرم ندا داد که درهای رواق بسته می شود ، خارج شوید، آن دو بزرگوار خارج شدند ، و در صحن ایستادند ، و به مباحث علمی خود ادامه دادند ، تا آن که منادی حرم ندا داد که درهای صحن بسته می شود ، و آنها از دیر قبله خارج شدند و پشت در صحن ، به بحث و گفتگوی علمی ادامه دادند، و وقتی که در هنگام سحر ( قبل ازطلوع فجر ) آمدم برای باز کردن درهای صحن مطهّر ، دیدم هنوز ایستاده اند و به بحث و مناظرۀ علمی خود مشغول می باشند ، و من مبهوت شدم از این همه بحث و گفتگوی طولانی علمی ، و آنها ادامه دادند تا اذان صبح شد، و مرحوم صاحب حدائق برای اقامۀ جماعت ، به حرم شریف ، مشرّف گردیدند ، و مرحوم
ص:578
بهبهانی نیز ، عبای خود را بر روی سکوی صحن مطهّر فرش نمودند ، و پس از أذان و اقامه ، به نماز صبح ایستادند ، و پس از فراغ از نماز ، به سوی خانۀ خود که در آن نزدیکی بود ، رهسپار گردیدند(1).
علل موفقیّت برجستۀ وحید بهبهانی
از وحید بهبهانی به صورت کتبی ، سؤال شد که ، به چه وسیله ای به این همه موفقیّت نائل گردیده اید ؟ آقا ، در جواب نوشتند :
من أبداً خود را چیزی نمی دانم ، آنچه ممکن است من را به این مقام رسانده باشد ، این است که ، هیچ گاه خودم را چیزی به حساب نمی آوردم ، و در تعظیم علماء و بزرگداشت آنها ، و ذکر نام آنها به نیکی ، خودداری نمودم، و هیچ وقت اشتغال به تحصیل را تا آنجا که در قدرت و توان داشتم ، ترک نکردم ، و همیشه آن را بر هر کاری مقدّم می دارم(2).
مادّه تاریخی بسیار جالب
در بیان تاریخ وفات مرحوم وحید بهبهانی ، سروده اند :
شرع بی دل ، فضل بی سر ، زهد شد ، بی پا و سر
یعنی از کلمۀ ( شرع ) ، دل آن را که « ر » است حذف کنید ، و از کلمۀ ( فضل ) سر آن را که «ف » است حذف نمائید ، و از کلمۀ ( زهد ) سر و پای آن را که « ز » و « د » است حذف نمائید ، و از باقی ماندۀ حروف این کلمات ، یعنی « ش » و «ع » و « ض » و «ل» و « ه » طبق قانون أبجد ، تاریخ 1206 را ، که زمان
ص:579
وفات آقا ، وحید بهبهانی است ، استخراج نمائید .
و البته مرحوم آقا محمّد علی بهبهانی ( فرزند بزرگ وحید ) در مادّه تاریخ دیگری چنین می گوید :
رفتی ز دنیا باقر علم
که به حروف أبجد ، مطابق عدد 1205 می باشد (1).
فقیه بزرگ و اصولی محقّق و مدقّق ، جامع علوم عقلی و نقلی ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی حائری ، متوفّای 1254 قمری . وی از چهره های برجستۀ عالم تحقیق و تألیف بوده ، و فکری عمیق و اندیشه ای بلند داشته ، و از جملۀ علماء مؤسّس و مبتکر ، به شمار آمده است (2)
آن بزرگمرد ، به همراهی برادر خود ، محقّق نامدار و مرجع عظیم الشّأن ، و زعیم و رئیس حوزۀ علمی بزرگ اصفهان ، آقا شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی ( صاحب حاشیۀ بر معالم ) و سرسلسلۀ خاندان بزرگ علمی نجفی ( مسجد
ص:580
شاهی ) به اصفهان وارد گردید ، و مدّت زمانی طولانی ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و در محضر برادر عظیم الشّأن خود ، به کسب علوم و معارف الهی پرداخت ، و بهرۀ علمی فراوان برد، و سپس به کربلای معلّی هجرت نمود ، و در آن حوزۀ مقدّسه ، به ریاست علمی و دینی و مرجعیّت ، نائل گردید ، و جمع فراوانی از علماء و مجتهدین بزرگ ، در محضر و درس او به مقامات علمی و اجتهاد نائل گشتند(1). در میان آثار علمی و اجتماعی آن استوانۀ علم و اجتهاد ، کتاب شریف ( الفصول الغرویّة فی الأصول الفقهیّه ) مشهور و معروف به ( فصول )، از عظمت برجسته ای برخوردار می باشد ، زیرا در برگیرندۀ تحقیقات فراوان ، و توجّه به نکات ظریف و دقیق ، در مباحث گوناگون اصولی می باشد .
صاحب روضات الجنّات ، کتاب فصول را بهترین کتابی که در علم اصول نوشته شده ، و جامع ترین کتاب اصولی ، از نظر تحقیق و تدقیق ، و در برگیرنده ترین تألیف ، از نظر اشتمال بر فکر عمیق دانسته است(2).
در ریحانة الأدب ، از کتاب فصول ، به عنوان أجمع و أکمل کتب اصولیّه ، و محلّ استفادۀ أکابر و فحول علماء ، یاد شده ، و نقل نموده ، که فهمیدن مطالب کتاب فصول ، و تفطّن بر نکات و دقایق آن ، مایۀ افتخار أفاضل ، و بهترین معرّف برای مقام علمی علماء بوده است(3).
کتاب فصول ، تا مدّت زمانی طولانی ، در حوزه های علمیّه ، محور بحث و تحقیق و تدریس بوده ، و به همین جهت ، چندین مرتبه به چاپ رسیده(4)
ص:581
و حاشیه های فراوانی بر آن نوشته شده است(1).
رکن بزرگ فقه ، و استوانۀ عظیم تحقیق ، و مربّی نامدار فقهاء و مردان بزرگ اجتهاد ، آیت بزرگ عظمت حق ، آقا شیخ محمّد حسن نجفی اصفهانی ، متوفّای 1266 قمری به آن بزرگمرد ، از عجائب روزگار ، و از افتخارات بزرگ عالم فقه و اجتهاد و زعامت دینی و علمی ، و از مفاخر برجستۀ حوزه های علمیّه و عالم تشیّع می باشد . او با تألیف کتاب بی نظیر جواهر الکلام ، که در شش مجلّد بزرگ ( و چهل و سه مجلّد به قطع وزیری ) بارها به چاپ رسیده ، و محور تحقیق و اجتهاد، در حوزه های علمیّه ، و در نزد اندیشمندان بزرگ و مجتهدین عالی مقام می باشد ، و بسط و گسترش مباحث فقهی ، و دقّت و تلاش در استقصای فروع و أدلّۀ گوناگون ، و تطبیق أحکام شرعی با ادلّۀ شرعیّه را ، به اوج خود رسانیده ، و آیندۀ حوزه های فقه و اجتهاد را ، بر سر سفرۀ إنعام و إحسان خود نشانیده است ، و خود ، بر مسند شریف : خاتم الفقهاء و المجتهدین ، و مربّی العلماء ، و شیخ الفقهاء ورئیس الإمامیّه ، و صاحب زمام الشّیعه تکیه زده ، و همۀ فقهای شیعه ، بعد از آن بزرگمرد فقه و اجتهاد ، از شاگردان او بوده اند ، و تعداد بهره گیرندگان از دریای علم و اندیشه او ، به شمار و إحصاء در نمی آیند(2)، و گفته شده که : شمار مجتهدین مسلم از شاگردان آن امام فقه و تحقیق ، بالغ بر شصت نفر بوده
ص:582
و تعداد حائزین رتبۀ اجتهاد ، از حاضرین مجلس درس آن بزرگوار ، ( أعمّ
از عرب و عجم ) به شمار فوق می رسیده است (1). فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات ، دربارۀ صاحب جواهر می نویسد : هُوَ واحِدُ عَصْرِه فِی الْفِقْهِ الأحْمَدِیِّ ، وَ أؤْحَدُ زَمانِه ، الْفائِقُ عَلی کُلِّ أؤْحَدِیٍّ ، مَعْرُوفَاً بِالنَّبالَةِ التّامَّةِ فی عُلُومِ الأدْیانِ ، وَ مَؤْصُوفَاً بَیْنَ الْخاصَّةِ وَ الْعامَّةِ بِالْفَضْلِ عَلی سائِرِ الْعُلَماءِ الأعْیانِ ... ، قَدْ اُوتِیَ بَسْطَةً فِی الِّلسانِ عَجیبَةً ، وَسَعَةً فِی الْبَیانِ غَریبَةً ، لَمْ یُرَ مِثْلُهُ إلَی الانِ فی تَفْریعِ الْمَسائِلِ ، وَ لاشِبْهُهُ فی تَوْزیعِ نَوادِرِ الأحْکامِ عَلَی الدَّلائِلِ ... (2)و صاحب أعیان الشّیعه ، علاوه بر ستایش هائی که شخصاً در مورد صاحب
جواهر نموده ، از بعض علماء نقل کرده که او فرموده است :
اگر مورّخ زمان صاحب جواهر بخواهد حوادث عجیب آن دوره را بنویسد ، حادثه و پدیده ای عجیب تر از تألیف کتاب نفیس و عظیم جواهر الکلام نخواهد یافت و از مرحوم شیخ أعظم أنصاری نقل نموده که فرموده است : کافی است برای مجتهد ( در برنامه های اجتهادی او ) ، که نسخه ای از جواهر الکلام و نسخهای از وسائل الشّیعه داشته باشد ، و گاهی نظری در کتب فقهای قدیم بنماید(3).
و محدّث عظیم الشّأن آقا شیخ عبّاس قمی می نویسد :
ألشَّیْخُ الأجَلُّ الأفْقَهُ ، مُرَبِّی الْفُضَلاءِ وَ شَیْخُ الْفُقَهاءِ وَ الأبُ الرَّوْحانِیُّ لِکافَّةِ الْعُلَماءِ ، مُرَوِّجُ الأحْکامِ وَغَوْثُ الأنامِ ، صاحِبُ جَواهِرِ الْکَلامِ فی شَرْحِ شَرابِعِ الإسْلامِ ، الَّذی لَمْ
ص:583
یُصَنَّفْ مِثْلُهُ فِی الإسْلامِ فِی الْحَلالِ وَ الْحَرامِ ، وَ لَقَدْ مَنَّ عَلی جَمیعِ الْفُقَهاءِ بِتَأْلیفِ هذَا الْکِتابِ الشَّریفِ وَ الْجامِعِ المُنیفِ ... (1)او با این عبارت ، آن بزرگمرد را ، أجلّ و أفقه ، و مربّی فضلاء، و بزرگ فقهاء، و پدر روحانی همۀ علماء ، و رواج دهندۀ أحکام ، و پناه مردم معرّفی نموده ، و کتاب جواهر را چنین توصیف نموده ، که همانند او در اسلام ( در زمینۀ حلال و حرام ) نوشته نشده ، و صاحب جواهر را با نوشتن این کتاب شریف ، منّت دار بر همۀ فقهاء ، دانسته است .
مرحوم محدّث قمی ، پس از تمجید و تجلیل فراوان از مرحوم صاحب جواهر ، و أثر بزرگ او ( جواهر الکلام ) ، شرحی جالب از خلوص نیّت و بدون شائبۀ ریاء و سمعه بودن آن بزرگمرد نوشته ، و بیان داشته است که ، همین امر سبب موفقیّت آن فقیه بزرگ در إتمام کتاب جواهر و انتشار آن در جمیع نواحی و حوزه های علمیّه ، و در طول زمان بوده است ، و توضیح داده که در همان زمان ، بیست نفر از علماء ، مشغول به نوشتن شرح بر شرایع الإسلام بوده اند ، ولی هیچکدام از آنها موفّق به تکمیل کتاب خود نگردیدند ، و هیچ یک از آن کتابها در جامعۀ علمی و حوزه های فقهی ، انتشار نیافت(2).
صاحب جواهر ، از شاگردان شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و فرزند او آقا شیخ موسی ، و نیز آقا سید جواد عاملی ( صاحب کتاب مفتاح الکرامه ) بوده است ، و جد مادری او ، شیخ أجلّ علاّمه ، أفقه المحدّثین ، مفسّر عظیم القدر ، شیخ أبو الحسن شریف عاملی اصفهانی ( که از شاگردان رفیع الشّأن علاّمۀ
ص:584
مجلسی به شمار آمده ) بوده است(1).
خاندان علمی صاحب جواهر ، دارای ریشۀ عمیق و ارزشمند علمی ، و فروع و شاخه های گرانقدر می باشد(2)و در میان خاندانهای علمی شیعه ، از عنوان و شهرت بسیار زیادی برخوردار گردیده ، و شاخه ای از خاندان علمی آل شریف که از خاندانهای بزرگ و علمی اصفهان و نجف بوده اند، به شمار میرود(3)و بهمین مناسبت صاحب جواهر را « اصفهانی » می خوانند
آیة الله الکبری و حجّة الله علی الأنام ، مجدّد الدّین و حافظ عزّة الإسلام و المسلمین ، آیة الله العظمی ، حاج میرزا محمّد حسن شیرازی ، معروف و ملقّب به « امام مُجدّد » و « میرزای بزرگ» و «میرزای شیرازی » و متوفّای 1312 قمری آن بزرگمرد أصلاً شیرازی بوده اند ، و در اصفهان تحصیلات عالیه نموده ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به تکامل علمی پرداخته اند، و حوزۀ علمیّۀ سامراء را تأسیس نموده و رونق بخشیده اند ، و در حوزه های نجف و سامراء ، به پرورش و تربیت مجتهدین بزرگ و زعماء عالیقدر دینی موفّق گردیده اند .
در دهها کتاب ، از عظمت و آثار و برکات میرزای شیرازی ، یاد شده ، که در مقالۀ ( کتابنامۀ میرزای شیرازی ) یکصد عنوان آنها ذکر گردیده ، و اظهار امید شده است ، که در مقاله ای دیگر ، بیش از یکصد عنوان دیگر نیز مورد معرّفی
ص:585
قرار گیرد(1). علاّمۀ محقّق و نامدار ، حاج آقا بزرگ تهرانی ، در کتابی مستقل به نام « هدیّة الرّازی ، الی الإمام المجدِّد الشّیرازی » بررسی جامعی در بارۀ مراحل تکامل علمی ، مرجعیّت ، مقامات معنوی و کرامات ، و نیز اساتید و شاگردان و تألیفات آن بزرگمرد انجام داده ، و این کتاب مکرّراً ترجمه و منتشر شده است
و هم چنین علاّمه ، میرزا محمّد علی اردوبادی ، کتابی بزرگ به نام «حیاة الإمام المجدّد الشّیرازی » تألیف نموده ، که در شرح حال میرزای شیرازی و بسیاری از معاصرین و شاگردان آن بزرگمرد می باشد ، و مقدّمه ای به شمار می رود ، برای کتاب بزرگ دیگری ( در ششصد صفحه ) به نام « سَبائِک التِّبْر فیما قیل فی الإمام المجدِّد الشّیرازی و آله من الشّعر » که مشتمل بر شرح حال شعرائی است که در مدح و مرثیۀ میرزای شیرازی و خاندان او ، شعر سروده اند(2).
و علاّمۀ عظیم الشّأن ، آقا سیّد محسن امین عاملی ، در کتاب أعیان الشّیعه ، در یک بررسی جامع ، در یک مقاله بسیار مفصّل ، در ضمن شش صفحۀ بزرگ ، در جلد پنجم ، از چاپ جدید ، از صفحۀ 304 تا 310، أبعاد گوناگون زندگی و آثار آن بزرگمرد را مورد بحث قرار داده است .
و نیز ، مجلّۀ حوزه ، به عنوان « یادوارۀ صدمین سال درگذشت میرزای بزرگ » دو شمارۀ 50 و 51 خود را در یک جلد منتشر نموده ، و به بحث و بررسی مفصّلی در بارۀ آن بزرگمرد پرداخته ، و تحت عناوینی ، همانند : نگرشی به مکتب سامراء ، نظام آموزشی مکتب سامراء، روش فقهی مکتب سامراء ، بودجۀ
ص:586
حوزۀ سامراء ، مکتب سامراء و تبلیغ و امور اجتماعی و سیاسی ، مرجعیّت میرزا، فتوای تحریم تنباکو و پیامدهای آن ، روحانیّون در نهضت تنباکو ، سیرۀ اخلاقی میرزا ، مروری بر زندگی و اساتید میرزا ، ألقاب و عناوین میرزا ، آثار و تألیفات میرزای شیرازی ، کتابنامۀ میرزای شیرازی و ...، به بحث دربارۀ عظمت و آثار آن چهرۀ نامدار و آبروی تشیّع و حوزه های علمیّه ، پرداخته است
میرزای شیرازی ، در اثر علم و تقوای برجسته ، و با دارا بودن مقامات معنوی و کرامات، منشأ آثار و برکات بسیار گسترده و درخشانی در حوزۀ علمیّه و جامعه شیعه بوده اند ، که از میان آنها تأسیس و رونق بخشیدن به حوزۀ علمیۀ سامراء ، تربیت دهها مرجع تقلید و مجتهد عالیقدر ، و صدها مدرّس و عالم بزرگ ، و هزاران مبلّغ و مروّج دین ، و نیز تثبیت و تقویت موقعیّت شیعه و روحانیّت و حوزۀ علمیّه ، در منطقۀ سنّی نشین سامراء و ...، به شمار می رود ، و از همۀ اینها مهمتر ، حفظ استقلال شیعه و کشور ایران ، به وسیلۀ فتوای تحریم تنباکو می باشد (1) که سرفصلی بسیار مهم ، در تاریخ حوزه های علمیّه ، و عالم مرجعیّت شیعه ، و کشور ایران ، محسوب گردیده است .
در میان کرامات بسیاری که از میرزای شیرازی نقل گردیده ( و مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی دوازده عدد از آنها را ، در کتاب « هدیّة الرّازی » نقل نموده ) داستان ظهور عنایت خاصّ حضرت بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج)
ص:587
نسبت به آن بزرگمرد ، در جریان تحریم تنباکو ، از اهمیّت خاصیّ برخوردار می باشد ، و خلاصۀ آن قضیّه چنین است :
مرحوم میرزای شیرازی در جلسه ای که با شاگردان مخصوص خود داشتند ،
صورت تلگرافی را در آوردند با این عبارت :
( ألیوم استعمال تنباکو و دخانیّات ، در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است )
و فرمودند : این تلگراف از ناحیۀ مقدّسه ، شرف صدور یافته است ، این گونه فرمودند صادر کنیم (1).
میرزای شیرازی در اثر نبوغ خارق عادت ، تمامی مراحل تحصیل و تعلیم و تعلّم فارسی و قرائت و کتابت و آموزش خط را ، از چهار سالگی(2)به مدّت دو سال و نیم سپری نمود، و سپس از شش سال و نیم تا هشت سالگی ، مقدّمات علوم عربی را تحصیل کرد، و به پایان برد، و به خواندن کتب متعارفۀ فقه و اصول پرداخت ، و در دوازده سالگی در درس شرح لمعۀ آقا شیخ محمّد تقی ، ( که بزرگترین مدرّس شرح لمعه در شیراز بود ) شرکت می جست ، و تمامی عبارات مشکل را قبل از حضور در جلسۀ درس حل می نمود ، و نظرات خودش را می نوشت و پس از مدّتی به استاد عرضه می کرد، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی
ص:588
( استاد میرزا ) پس از بررسی و دقّت در نوشته ها ، چنین گفت :
شیراز دیگر کسی را ندارد که تو از او استفاده بری لازم است به اصفهان ، که امروز دار العلم است مهاجرت کنی زیرا استادانی همچون ، آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیه بر معالم ) و حجّة الإسلام ، آقا سیّد محمّد باقر ( صاحب مطالع الأنوار ) و حاجی کرباسی صاحب الإشارات و المنهاج ) در آنجا به تدریس اشتغال دارند(1).
میرزای شیرازی ، در اثر این راهنمائی بزرگ و خیرخواهانه ، به اصفهان هجرت نمود، و در مدرسۀ صدر اقامت جست(2)و در محضر أعلام فقه و اصول همانند : آقا شیخ محمّد تقی رازی و آقا سیّد حسن مدرّس و حاج محمّد ابراهیم کرباسی ( کلباسی ) به کسب علم پرداخت ، و به مراحل عالیۀ فقه و اجتهاد نائل گردید و سپس به حوزۀ کربلا و نجف هجرت نمود، و از محضر آقا سیّد ابراهیم قزوینی ( صاحب ضوابط الاصول ) و آقا شیخ حسن آل کاشف الغطاء ،و صاحب جواهر الکلام،و شیخ أعظم أنصاری و دیگران بر کمالات علمی ومعنوی خود افزود ، و در حال استقرار بر قلّۀ رفیع علم و تقوی و معنویّت ،
بر کرسی زعامت و مرجعیّت عامّۀ شیعه ، تکیه زد آثار فقهی و علمی میرزای شیرازی ، اعمّ از تألیفات خود ایشان ، یا تقریرات درسهای آن بزرگوار ، و تعلیقات و حاشیه هائی که بر کتب دیگران داشته اند ، و نیز رساله های عملیّه و مجموعه هائی که از فتاوای آن بزرگمرد ، گرد آوری
ص:589
شده ، به پنجاه و دو عنوان می رسد(1).
شمار شاگردان و بهره جویندگان از دریای موّاج علم و دانش آن فقیه و مرجع بزرگ ، که در حوزه های علمیّۀ نجف و سامراء ، به کسب علم و اجتهاد مفتخر گردیده اند ، و عدّه ای از آنها در شمار بزرگترین مراجع تقلید و رهبران دینی ، در بلاد شیعه ( أعمّ از ایران و عراق و ... ) قرار گرفته اند ، قابل إحصاء دقیق نمی باشد ، و تنها مرحوم علاّمه ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، شرح حال 372 نفر از آنها را بیان نموده است (2) و در میان آنها چهره های درخشانی همانند : حاج آقا رضا همدانی ، آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، آقا سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی ، آقا سیّد محمّد فشارکی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) میرزا محمّد تقی شیرازی ، میرزا حسین نوری ( صاحب مستدرک الوسائل ) ، میرزا أبو الفضل کلانتر، میرزا ابراهیم محلاّتی ، ملاّ فتحعلی سلطان آبادی ، حاج شیخ فضل الله نوری ( شهید ) ، سیّد میرزا علی آقا شیرازی ( فرزند میرزای شیرازی ) و ... ، که از مفاخر علمی شیعه و از مراجع بزرگ بوده اند ، فراوان می باشد .
در هر کدام از کتب تراجم ، همانند : أعیان الشّیعه ، تکملۀ مرحوم صدر ، نقباء البشر ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه و ... با عبارات زیبا و فصیح و بلیغ ، از عظمت آن بزرگ مرجع عالیقدر ، تجلیل شده ، که به دو نمونه اکتفا می نمائیم :
علاّمۀ امین در اعیان الشّیعه می نویسد:
کانَ إماماً عالِماً فقیها ماهِراً ، مُحَقِّقاً ، مُدَقِّقاً، رَئیساً دینیّاً عامّاً ، وَرِعاً تَقِیّاً ، راجِحَ الْعَقْلِ ، ثاقِبَ الْفِکْرَةِ ، بَعیدَ النَّظَرِ ، مُصیبَ الرَّأیِ ، حَسَنَ التَّدْبیرِ ، واسِعَ الصَّدْرِ ، مُنیرَ الْخُلْقِ ،
ص:590
طَلیقَ الْوَجْهِ ، صادِقَ النَّظرِ ، أصیلَ الرَّأیِ ، صائِبَ الْفَراسَةِ ، قَوِیَّ الْحِفْظِ ، ... بَلَغَ مِنَ الرِّئاسَةِ ، وَ جَلالَةِ الشَّأنِ مَبْلَغاً لَمْ یَکْنْ لأحَدٍ مِنَ الأُمَراءِ وَ الْمُلُوکِ فی أیّامِه ... (1).
و محدّث قمی، به نقل از علاّمۀ بزرگ ، سیّد حسن صدر در تکلمه می نویسد :
رَئیسُ الإسْلامِ وَ نایِبُ الإمامِ ، مُجَدَّدُ الأحْکامِ ، اُسْتادُ حُجَجِ الإسْلامِ ، آیَةُ اللهِ عَلَی الأنامِ، مُحْیی شَریعَةِ سَیِّدِ الأنامِ ، قائِدُ الْمِلَّةِ وَ الْمَذْهَبِ وَ الدّینِ بِأقْوَمِ نِظامٍ ، تَعْجَزُ عَنْ إحْصاءِ مَزایاهُ الأقْلامُ، وَ یَضیقُ عَنْ شَرْحِها فَمُ الْکَلامِ ... وَ لَهُ فی تَفَرُّساتِه حِکایاتٌ تَجْری مَجْرَی الْکَراماتِ ، وَکانَ الْعَقْلُ یُحَیَّرُ مِنْ سَعَةِ بالِه ، وَ شِدَّةِ حافِظَتِه ... وَکانَ یَحْفَظُ أکْثَرَ الْقُرآنِ ، وَ جمیعَ أدْعِیَةِ شَهْرِ رَمَضانَ ، وَ جَمیعَ ما کانَ یَقْرَئُهُ مِنَ الأدْعِیَةِ فی سائِرِ الأوْقاتِ ، وَکَذلِکَ الزِّیارات جَمیعاً فی جَمیع الْمَشاهِدِ ... ، وَکانَ یُطیلُ فی أدْعِیَتِه وَ زیاراتِهِ ، وَ کانَ کَثیرَ الْبُکاءِ ، رَقیقَ الْقَلْبِ ، غَزیرَ الدَّمْعَةِ ، کانَ یَبْکی بُکَاءً عالِیاً ، لَمْ تَکُنْ
خَصْلةٌ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ إلاّ وَقَدْ حازَها ، وَکانَ لَهُ هَیْبَةٌ وَ وقارٌ عَظیمٌ ... کانَ أباً رَوفاً وَ بَرّاً عَطُوفاً ... یُعْطی کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ وَبُخاطِبُهُمْ بِکَمالِ الأدَبِ وَ التَّعْظیمِ، وَلَوْ کانَ مِنْ صِغارِ الْمُشْتَغِلینَ(2).
فقیه اصولی و محقّق مدقّق ، آقا سیّد محمّد طباطبائی فشارکی اصفهانی ، متوفّای 1316 قمری . وی از چهره های علمی حوزه های سامرّاء و نجف أشرف به شمار می رود ، و از شاگردان برجستۀ میرزا محمّد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ) می باشد ، و به جهت موقعیّت ممتاز علمی او ، در زمان حیات استاد بزرگ خود ( میرزای شیرازی ) در حوزۀ علمیّۀ سامرّاء ، مرجع تدریس
ص:591
بوده است(1). این بزرگمرد پس از ارتحال میرزای شیرازی قُدْسُ سِرُة ، به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نمود ، و مورد توجّه قرار گرفت . در حوزۀ درسی او بزرگانی از علماء و محقّقین ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، و آقا شیخ محمّد رضا نجفی اصفهانی و ... شرکت می نمودند(2). در مورد مرحوم فشارکی ، جمعی از علماء شبهۀ أعلمیّت داشتند ، و به ایشان پیشنهاد قبول مرجعیّت نمودند ، ولی آن بزرگوار نپذیرفتند(3)و صرفاً به تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال داشتند .
مرحوم فشارکی ، مردی با مهابت بوده(4)و در کلمات بعضی از بزرگان ، با عنوان « استاد کبیر » مورد تجلیل قرار گرفته ، و با همۀ اهمیّت و عظمت علمی و معنوی ، تنها به فعّالیّت علمی و تکمیل نفس اشتغال داشته (5) و به همین جهت مینویسند : ریاست تدریس در زمان استادش ( میرزای شیرازی ) منحصر به او بوده است(6).
فقیه نامدار و محقّق ، و مرجع عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی آقا سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی ، متوفّای 1337 قمری ، که از چهره های مبرّز فقه واجتهاد در قرن چهاردهم بوده ، و از استوانه های برجستۀ مرجعیّت و زعامت
ص:592
در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به شمار می رود .
آن بزرگمرد، سرآمد فقهای عصر ، و از مفاخر عالم تحقیق و اجتهاد فقهی بوده ، و به مناسبت إحاطه ای که بر فروع فقهی داشته ، به راحتی مشکلات آن علم شریف را حل می نموده است(1).
کتاب عروة الوثقی ، که مشهورترین أثر فقهی آن فقیه بزرگ می باشد ، مشتمل بر فروع فقهیّۀ فراوان ، و دقّت و جامعیّت بسیار جالب می باشد ، و لذا عموم فقهاء و مراجع تقلید ، پس از آن مرجع عظیم الشّأن ، حاشیه بر آن نوشته اند ، و بسیاری از فقهای عالی مقام ، کتب مفصّلۀ فقهیّۀ خود را ، به عنوان شرح بر عروة الوثقی ، تألیف نموده اند ، همانند : مستمسک العروة الوثقی از مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، و ألتنقیح فی شرح العروة الوثقی و مستند العروة الوثقی که تقریرات درس مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو القاسم موسوی خوئی می باشد ، و کتاب مبسوط «آلفقه » که شرح استدلالی بر عروة الوثقی، و نیز شرایع الإسلام می باشد(2)و أثر آیة الله العظمی حاج سیّد محمّد شیرازی مدّ ظلّه العالی است(3)، و هم چنین دهها شرح استدلالی و حاشیۀ غیر استدلالی و یا نیمه استدلالی دیگر ، که در حوزه های علمیّۀ نجف و قم و ...، تألیف گردیده ، و منتشر شده است .
مرحوم آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، علاوه بر کتاب عروة الوثقی ، آثار علمی و تحقیقی دیگر داشته اند ، همانند : حاشیه بر مکاسب شیخ أعظم أنصاری ، که از
ص:593
بهترین حاشیه های مکاسب می باشد ، و تعادل و تراجیح ، که بسیار مفصّل می باشد و به چاپ رسیده است و ...(1).
مرحوم یزدی ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در محضر بزرگانی همچون : آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ، و صاحب روضات الجنّات ( آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ) و عدّۀ دیگری از علماء و مدرّسین این حوزه ، مراحل علمی را پیموده ، و به مرحلۀ اجتهاد نائل گردیدند (2)، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نموده ، و به تکامل علمی پرداخته ، و به مرجعیّت تقلید جهان شیعه و زعامت علمی در حوزۀ نجف اشرف نائل آمدند ، و پس از ارتحال مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی قُدْسُ سِرُة ( در سال 1329 قمری ) مرجعیّت و زعامت آن بزرگمرد ، گسترش و نفوذ بیشتری یافت .
عموم صاحبان تراجم ، در تجلیل از این فقیه بزرگ ، قلم فرسائی نموده اند ، و با عباراتی زیبا ، از مقام علمی و مرجعیّت آن پیشوای دینی ستایش کرده اند ، مثلاً مرحوم محدّث قمی با عناوین : سَیّدُ عُلَماءِ الأُمَّةِ وَشَیْخُ طائِفَتِها ، حامِلُ لِواءِ الشّیعَةِ وَمُخْتَلَفُها ، وَ قُطْبُ رَحَی الشَّریعَةِ وَ مُؤْتَلَفُها ، فَقیهُ بَیْتِ الْعِصْمَةِ وَکاظِمُهُمْ ... فَقیهُ عَصْرِنا وَ بَرَکَةُ دَهْرِنا ... وَسَیِّدُ الْفُقَهاءِ الْعِظامِ وَ آیَةُ الْمَلِکِ الْعَلاّمِ ، ستوده است(3).
وصاحب ریحانة الأدب ، آن فقیه نامدار را ، با ألقاب : محقّق مدقّق ، و حامل لوای شریعت ، و از مفاخر شیعه و رئیس مذهبی فرقۀ محقّه ، علاّمۀ وقت و سرآمد فقهای عصر و .. ستوده ، و حوزۀ درسی او را ، در نجف اشرف ، أنفع
ص:594
حوزه های علمیّه ، و مرجع استفادۀ بزرگان و فحول أساتید ، به شمار آورده است
فقیه اصولی و حکیم متکلّم و مفسّر جامع ، آیة الله العظمی ، ملاّ فتح الله نمازی اصفهانی ، مشهور به « شیخ الشریعة » و « شریعت اصفهانی » و متوفّای 1339 قمری .
این بزرگمرد در اصل شیرازی بوده ، و در اصفهان متولّد گردیده و نشو و نمای علمی یافته ، و مراحل عمدۀ تکامل علمی را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و در نزد جمعی از بزرگان طی نموده است .
مرحوم شیخ الشّریعه ، در اصفهان مورد توجّه فضلاء و طلاّب قرار گرفت ، و موافق اصول شیخ أعظم أنصاری ، بنای تدریس گذاشت(1)و سپس در سال 1295 یا 1296 به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نمود، و پس از کسب فیض علمی بیشتر از بزرگان آن حوزۀ مقدّسه ، شخصاً به تدریس و تألیف و إفتاء پرداخت ، و به عنوان مرجع تقلید بسیاری از شیعیان امامیّه ، مورد توجّه قرار گرفت ، و حوزۀ درسی بسیار شکوهمندی تشکیل داد ، که مجمع برجسته ترین فضلاء و علمای عرب و عجم گردید(2).
آن بزرگمرد ، در أکثر علوم عقلی و نقلیّه ، بر معاصرین خود ممتاز بوده ، و بالخصوص در علم رجال و حدیث و علوم قرآن ، گوی سبقت از دیگران ربوده ، و دارای قوّۀ حافظه ای در حدّ خارق عادت ، بوده است(3).
ص:595
فقیه محقّق و اصولی مدقّق و مرجع عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی ، آقای حاج میرزا محمّد حسین غروی نائینی اصفهانی ، متوفّای 1355 قمری (1) معظّم له ، از یک خاندان علمی و معروف نائین بوده ، و پدر ایشان شیخ الإسلام زمان خود بوده ، و تحصیلات مقدّماتی آن بزرگمرد در نائین شروع گردیده ، و در اصفهان ادامه یافته است . مرحوم آیة الله نائینی ، از محضر علماء بزرگ اصفهان ، همانند : آقا شیخ محمد باقر اصفهانی ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، جهانگیرخان قشقائی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) و آقا شیخ محمّد حسن نجفی ، بهره های بزرگ علمی گرفتند (2) و به درجات بلندی از علم و فضیلت نائل گشتند ، و سپس به حوزه های علمیّۀ سامراء و کربلاء و نجف هجرت نموده ، و از محضر بزرگانی ، همچون : میرزا حبیب الله رشتی ، آقا سیّد اسماعیل صدر ، آقا سیّد محمّد فشارکی اصفهانی ، میرزا محمّد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ) و آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، بهره مند گردیدند ، و در قلّۀ رفیع علم و تقوی و فضیلت قرار گرفتند .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در ضمن بر شمردن آثار و عظمت عجیب و شگفت انگیز علمی مرحوم نائینی ، از تقوی و ورع و زهد آن بزرگوار یاد نموده و نوشته است : هرگاه به نماز می ایستاد بدنش می لرزید و محاسن شریفش از اشک چشمانش تر می گردید (3).
ص:596
آیة الله نائینی ، از بزرگترین چهره های علمی شیعه در حوزۀ علمیّۀ نجف بوده، و حوزۀ درسی او ، مجمع برجسته ترین فضلاء و محقّقین به شمار می رفته ، و عمدۀ مراجع تقلید دورۀ بعد ، از شاگردان آن بزرگوار بوده اند ، و تحقیقات علمی و فصاحت و بلاغت آن فقیه و اصولی محقّق ، عامل رشد علمی فضلاء، و جاذبۀ نیرومندی برای تشکیل یک حوزۀ درسی بسیار قوی و کار آمد ، به شمار می آمده است .
مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمّد علی کاظمینی ، که یکی از برجسته ترین شاگردان مرحوم نائینی است ، دربارۀ آن بزرگمرد می نویسد : ألإمامُ الْفَقیهُ وَ عَلَمُ الْعِلْمِ وَبَدْرُ سَمائِه وَ مِشْکوةُ نُورِه ، مُفَصَّلُ الصَّوابِ وَفَصْلُ الْخِطابِ ، مَنْ قَد أسْتَبْطَنَ مِنْ أسْرارِ الْعُلوُمِ وَ اسْتَجْلی غَوامِضَها وَ مَحَّصَ حَقائِقَها وَ أحْصی مَسائِلَها وَ أحاطَ بِفُرُوعِها وَأصُولِها وَ مَعْقُولِها وَ مَنْقُولِها ، صَدْرُ الْعُلَماءِ وَ عَیْنُ الْفُقَهاءِ ، قِبْلَةُ الْمُشْتَغِلینَ وَ خاتِمَةُ الْمُجْتَهِدینَ ، آیَةُ اللهِ فِی الْعالَمینَ ، مَنْ قَد ألْقَتْ إلَیْهِ الرِّیاسَةُ الدِّیْنیَّةُ أزِمَتَها فی أواسِطِ الْقَرْنِ الرّابِعِ عَشَرَ، حَضْرَةُ الْمیرْزا مُحَمَّد حُسَیْن الْغَرَوِیّ النّائینیّ(1)
چنانچه ملاحظه می نمائید ، محقّق کاظمینی ، مرحوم نائینی را ، امام فقیه ، و عَلَمِ عِلم ، و ماه شب چهارده دانش ، و چراغ نورانی علم دانسته ، و او را در برگیرندۀ أسرار علوم ، و آشکار کنندۀ پیچیدگی های دانش ، و خالص کنندۀ حقایق علوم ، و إحصاگر مسائل ، و محیط به فروع و اصول و معقول و منقول دانشها شمرده ، و آن بزرگوار را صدر علماء ، و چشم فقهاء ، و قبلۀ طالبین علم، و خاتم مجتهدین و ...، محسوب داشته است .
و همچنین مرحوم آیة الله العظمی آقای حاج سیّد ابو القاسم خوئی قُدْسُ سِرُة که از
ص:597
شاگردان برجسته و ممتاز مرحوم نائینی بوده اند ، می نویسند : عَلَمُ التَّحْقیقِ وَ مَنْبَعُ الْفَضیلَةِ وَ التَّدْقیقِ ، مَنْ إلَیْهِ ألْقَتِ الرِّیاسَةُ الْعِلْمِیَّةُ زِمامَها وَبِفَضْلِ أبْحاثِهِ الْعِلْمیَّةِ تَمَّ لِلْعُلُومِ الدِّینیَّةِ نِظامُها ...(1)
آیة الله خوئی قُدْسُ سِرُة ، در عبارت فوق ، استاد خود را عَلَم تحقیق ، و سرچشمۀ فضیلت و تدقیق معرّفی نموده ، و زمام ریاست علمی را بر دوش او دانسته ، و نظام یافتن علوم دینی را ، مرهون بحثهای علمی آن بزرگمرد شمرده است .
و هم چنین محقّق عالیقدر ، آیة الله ، آقا شیخ موسی نجفی ، در مقدّمۀ کتاب منیة الطّالب که تقریرات مرحوم نائینی است ، استاد خود را ، خورشید آسمان تحقیق ، و قطب آسیای تدقیق ، و شیخ الفقهاء و المجتهدین ، و استاد الْجَهابِذَة الأساطین بر شمرده است(2).
فقیه متکلّم ، و اصولی محقّق ، و حکیم مفسّر ، و أدیب شاعر ، و مرجع عالیقدر آیة الله العظمی ، آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی غروی ، معروف به « کمپانی » ، متوفّای 1361 قمری به این بزرگمرد از مفاخر شیعه و حوزه های علمیّه ، و نیز شهر اصفهان به شمار می رود ، و در جامعیّت در علوم و فنون مختلف ، از قبیل : فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان و تفسیر و اخلاق و تاریخ و أدب عربی و فارسی و شعر ، به مرتبه ای رسیده ، که به معنی واقعی کلمه ، علاّمه به شمار می رود(3)و حقیقةً از نوابغ برجستۀ روزگار می باشد (4)، و به درستی و در حدّ
ص:598
کمال ، جامع المعقول و المنقول بوده (1) و دریائی موّاج و بی پایان ، در علم وکمال روحی و اخلاقی و معنوی ، به حساب می رود .
کتابهای آن نابغۀ بزرگ ، مشتمل بر تحقیقات برجسته و دُرّ و گهرهای شاهوار ، از علوم عقلی و نقلی می باشد ، و شمار آنها به 25 عنوان می رسد(2)همانند : نهایة الدّرایه فی شرح الکفایه ، و حاشیه مکاسب شیخ انصاری و حاشیه بر مبحث حجّیّة قطع ، و دیوان شعر فارسی ، و دیوان غزلیّات حِکَمی و عرفانی و ...
حالات روحی ، ملکات اخلاقی ، سوز و شور و شوق معنوی ، ارادت عمیق و متّکی به علم و ایمان ، نسبت به پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهی وَسَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام و حضرت صدّیقۀ کبری ، فاطمۀ زهراء علیها السلام ، در این بزرگمرد، به عالی ترین درجات رسیده بوده ، و موج احساسات لطیف آن بزرگ مرجع دینی ، در سروده ها و أشعار عربی و فارسی او ، تا حدود زیادی قابل درک می باشد ، و تأثیر فراوانی بر دلها می گذارد .
اشک جاری آن بزرگمرد علم و کمال ، در اوج حالات معنوی ، و در هنگام توجّه به عظمت پروردگار ، و نیز در هنگام التفات به مقامات پیشوایان معصوم علیهم السلام ، و مصائب و مظلومیّت آنها ، از ویژگی های روشن در زندگی سراسر حقیقت و پاکی و فضیلت آن فقیه و مرجع بزرگ می باشد .
آیة الله کمپانی ، از شاگردان برجستۀ آیات بزرگوار و عظیم الشّان : آقا میرزا محمّد باقر اصطهباناتی ، آقا سیّد محمّد فشارکی اصفهانی ، حاج آقا رضا همدانی ، و آخوند
ص:599
خراسانی و ... بوده ، و در هنگام مرجعیّت علمی و دینی ، حوزۀ درسی آن نابغۀ علم و تحقیق ، مجمع أهل فضل و کمال ، و چهره های برجستۀ عائم تحقیق و اجتهاد به شمار می رفته ، و شاگردان آن بزرگ نابغۀ فقه و حکمت و ایمان وأخلاق ، در عشق و علاقۀ به استاد خود ، به مرز تقدیس رسیده بودند ، و خود را فانی در دوستی و محبّت آن پدر روحانی و مهربان می دیدند(1).
بسیاری از مراجع بزرگ شیعه ، و استوانه های علم و تحقیق ، در حوزه های علمیّه ، در شمار شاگردان آیة الله العظمی اصفهانی ( کمپانی ) می باشند ، و با بهره برداری از افکار و اندیشه های نو و ابتکاری و برخاسته از أمواج فکر خروشان آن دریای موّاج ، به تکامل علمی و صعود بر مدارج تحقیق و تدقیق ، نائل گردیده اند .
فقیه اصولی ، و مرجع عالیقدر جهان تشیّع ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، متوفّای 1365 قمری ، که جامع علوم عقلی و نقلی بوده ، و در إحاطۀ به فروع فقهی ، و بهره گیری از ابعاد وسیع آن ، در ادارۀ امور دین و دنیای مردم ، و استفاده از مزایای گستردۀ آن در هدایت و ارشاد جامعه ، از چهره های مبرّز تاریخ زعامت شیعه به شمار می رود .
آن بزرگمرد، در سخت ترین دوره ها ، « و در زمان جنگ جهانی دوّم » زعامت و رهبری و مرجعیّت شیعه را بر عهده داشتند ، و در دوره ای که انگلیسی ها در صدد وارد کردن ضربه های مهلک بر حوزۀ علمیّۀ شیعه و أساس روحانیّت بودند ، با بهترین اسلوبها ، حوزۀ علمیّۀ نجف و سایر مراکز علمی و دینی شیعه را ،
ص:600
از خطر نابودی نجات دادند ، و تهاجمات قدرتهای شیطانی کفّار را دفع نمودند .
سخاوت ، أبهّت ، کظم غیظ ، شرح صدر و سایر اخلاق فاضله ، و فضائل نفسانیّۀ آن بزرگمرد، موجب موفقیّت در هدایت جامعه ، و زعامت جامعۀ شیعه ، و ادارۀ حوزۀ علمیّه به شمار می رود .
دوست و دشمن ، عالم و جاهل ، وضیع و شریف و ... ، همه و همه ، در برابر عظمت روح، و بلندی طبع ، و قدرت زعامت معجزه آسای آن بزرگ مرجع عالیقدر ، سر تسلیم فرود آورده ، و أنگشت حیرت به دندان گزیده اند . نصف نامه هائی که در اداره پست نجف وارد می گردید ، به آدرس و به نام آن بزرگمرد بوده، و به همین نسبت ، از شهر نجف ، نامه ها و جوابهائی به وسیلۀ پست ، به شهرها و کشورها فرستاده می شده ، و همه آن نامه ها و جواب ها ، به دست مبارک آن بزرگ مرجع عالیقدر ، نوشته می شده ، بدون این که کسی کمک آن بزرگمرد باشد ، در حالی که بسیاری از نامه ها و جوابها ، نیازمند اندیشه و تدبّر و احاطۀ علمی ، و بینش اجتماعی بوده است (1). هرکدام از نویسندگان کتب تراجم، و مقاله های مندرج در مجلّه های علمی و دینی ، و دائرة المعارف ها(2)دربارۀ این بزرگمرد ، قلم فرسائی هائی نموده اند ، که فقط به عبارت مرحوم آیة الله ، آقای سیّد محسن أمین شامی ، که معاصر آن بزرگمرد بوده ، و از نزدیک فضائل آن مرجع عالیقدر را درک نموده ، اکتفا می نمائیم : نَظَرْتُهُ عامَ سَفَری لِلْعِراقِ سَنَةَ 1352 وَ مارَسْتُهُ فَرَأیْتُ فیهِ رَجُلاً کَبیرَ الْعَقْلِ ، واسِعَ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ ، بَعیدَ النَّظَرِ وَ دَقیقَهُ ،
ص:601
صائِبَ الرَّأیِ ، عَمیقَ الْفِکْرِ ، حَسَنَ التَّدْبیرِ ، واسِعَ التَّفْکیرِ ، عارِفاً بِمَواقِعِ الأُمُورِ ، جاهِداً فی إصلاحِ الْمُجْتَمَعِ .. شَفیقاً عَلی عُمُومِ النّاسِ ، عالِی الْهِمَّةِ ، سَخِیَّ النَّفْسِ ، جَلیلَ الْمَقْدُرَةِ ، عَظیمَ الْسِّیاسَةِ ، مُضافاً إلی مَکانَتِهِ الْعِلْمیَّةِ فِی الْفِقْهِ وَ الإجْتِهادِ ، وَأنَّ ما حازَهُ مِنَ الرِّیاسَةِ الْعامَّةِ ، کانَ عَنْ جَدارَةٍ وَ اسْتِحْقاقٍ ... (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مرحوم أمین عاملی ، این بزرگمرد را دارای عقلی بزرگ ، علم و فقهی وسیع دانسته ، و رأی و نظر و فکر او را دقیق و عمیق وصائب شمرده ، و آن بزرگ مرجع را ، آشنای به مواقع امور ، و جهادگر در راه اصلاح اجتماع، و مهربان به عموم مردم ، و بلند همّت ، و با سخاوت محسوب داشته ، و توانائی او را ، بزرگ ، و سیاست او را ، عظیم ، و جایگاه او را در علم و فقه و اجتهاد، بلند ، و ریاست عامّۀ او را ، از روی حق و درستی دانسته است .
مرحوم آیة الله اصفهانی ، در چهارده سالگی از روستای ( مدیسه ) واقع در جنوب غربی فَلاوَرْجان ( از توابع اصفهان ) ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان هجرت نمودند ، و دوره های درسی مقدّمات و سطح و خارج را ، در محضر مدرّسین و علمای بزرگ این حوزه ، همانند : آیة الله چهارسوقی ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و دو حکیم بزرگ ، جهانگیرخان قشقائی و آخوند کاشی و ... ، گذراندند(2)، و سالهای اقامت خود را در اصفهان ، در مدارس علمیّۀ گوناگون سپری نمودند ، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نموده ، و با بهره مندی از محضر زعماء بزرگ و چهره های درخشان آن
ص:602
حوزۀ مقدّسه ، و استفاده از عنایات خاصّه حضرت بقیه الله الأعظم (عج)(1) به زعامت عالیه ، و مرجعیّت مطلقۀ عالم تشیّع نائل گردیدند .
فقیه و اصولی عظیم الشّأن ، محدّث و رجالی محقّق ، أدیب و حکیم جامع ، مرجع جهانی عالم تشیّع ، و زعیم حوزه های علمیّه ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1380 قمری ، که علاوه بر فقه و اصول ، دارای علوم گوناگون ، همانند : حکمت ، هیئت و ریاضیِات ، رجال ، حدیث ، تراجم بزرگان ، أدبیّات عرب و فارسی ، شعر و ... بوده(2)، و در تمامی این رشته ها مجتهد و صاحب رأی بودند(3)، و در دقّت و تحقیق و موشکافی ، از چهره های کم نظیر تاریخ تشیّع ، به شمار رفته اند .
مرحوم آیة الله بروجردی ، با استعداد و حافظۀ عجیب و کم نظیر خود، و نیز با دقّت و پشتکار علمی ، قلّه های رفیع فقه و اجتهاد را فتح نمودند ، و مورد توجّه علماء و مجتهدین بزرگ قرار گرفته ، و حوزۀ درسی کم نظیری را شکل بخشیدند ، که روزانه بیش از یکهزار نفر ، در جلسۀ درس آن بزرگوار شرکت می جستند(4)، که جمعی از آنها ، از فقهاء و مجتهدین و مدرّسین دورۀ خارج فقه و اصول حوزۀ علمیّه به شمار می رفتند.
ص:603
مرحوم آیة الله بروجردی ، مراحل اوّلیّۀ تحصیل را در شهر بروجرد، و زیر نظر پدر بزرگوارشان سپری نمودند ، و سپس به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( که محلّ فعّالیّت علمی بزرگان فقه و اصول و حکمت و ریاضی و ادبیات و ... بود ) هجرت نمودند ، و از محضر بزرگانی ، همانند : آقا میزرا أبوالمعالی کلباسی ، آقا سیّد محمّد تقی مدرّس ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، آخوند ملاّ محمّد کاشانی ( آخوند کاشی ) ، و مرحوم جهانگیرخان قشقائی و ...، بهرۀ علمی گرفتند(1)، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و در ضمن ، به تدریس و تربیت طلاّب پرداختند . آن بزرگمرد ، در سنّ 27 سالگی ( در سال 1319 قمری ) به نجف أشرف هجرت نمودند ، و از درس بزرگان آن حوزۀ علمیّه ، همانند : شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و بالأخص ، مرحوم آخوند خراسانی ، بهرۀ علمی گرفتند ، و به مدارج عالیۀ اجتهاد نائل گردیدند .
آیة الله بروجردی ، 33 سال در شهر بروجرد به تدریس و تحقیق و تألیف و مرجعیّت دینی اشتغال داشتند ، تا آن که به دعوت علماء وزعماء حوزۀ علمیّۀ قم، به این شهر مقدّس هجرت نموده ، و عهده دار مرجعیّت جهانی عالم تشیّع گردیدند ، و در نشر علم و دانش و تربیت فضلاء و نویسندگان ، وعلماء و مجتهدین ، و رشد کمّی و کیفی حوزۀ علمیّه ، و رساندن ندای اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، به تمام نقاط عالَم ، ( اروپا و آمریکا و آفریقا و آسیا و استرالیا ) و تأسیس مساجد و مدارس و کتابخانه ها ، و تعمیر و راه اندازی مراکز علمی و دینی ، و إحیاء حوزه های علمیّه در شهرهای گوناگون ، و ترویج و تقویت علماء و پیشوایان دین در شهرها و ... ، گام های بلندی برداشتند ، و به راستی
ص:604
مکتب تشیّع و حوزه های علمیّه و جامعه روحانیّت را، عزّت و عظمت بخشیدند
مرحوم آیة الله بروجردی ، علاوه بر مقامات بلند علمی و تقوائی ، دارای شخصیّتی جذّاب ، چهره ای نورانی و با ابُهّت بودند، و سخاوت و کَرَم و تواضع و عزّت نفس و مهر و غیرت و جدیّت ، از صفات روشن آن بزرگمرد بود، و از نظر تهجّد و تلاوت آیات الهی ، و توسّل به اهل بیت نبوّت و رسالت علیهم السلام ، و سایر مظاهر عبودیّت در پیشگاه حق ، و إخلاص نسبت به اولیاء خدا ، دارای امتیاز خاص به شمار می رفتند ، و همین مزایای روحی و اخلاقی بود که ، تأثیر عمل و کلام آن بزرگمرد را ، عمیق و وسیع و مستدام قرار می داد ، و علاوه بر دوستان و علاقه مندان ، در بسیاری از موارد، دشمنان و مخالفان را به تجدید نظر و تغییر اراده ، وادار می نمود .
آیة الله بروجردی ، به نقلی بیش از بیست کتاب و رسالۀ تحقیقی در زمینه های فقه و اصول و حدیث و رجال از خود به جای گذاردند ، که نمونۀ آن یک دورۀ فقه ، از أول طهارت تادیات می باشد ، و کتاب بزرگی است ، و از مهمترین آثار تألیفی آن بزرگمرد می باشد(1)، و به نقلی دیگر ، پنجاه أثر قلمی از آن مرجع عالیقدر به یادگار مانده است(2)، و نیز جمعی برجسته از شاگردان و یاران خود را با نظارت کامل ، به تألیف کتاب ارزشمند « جامع أحادیث الشّیعه » ( در 25 جلد ) تشویق نمودند ، که به چاپ رسیده است .
و هم چنین آن بزرگ مرجع عالیقدر ، هزاران نفر را پرورش دادند ، که در عالم مرجعیّت ، تدریس ، تألیف ، خطابه ، پیشوائی دینی در بلاد ، امامت
ص:605
جماعت و ارشاد مردم ، به فعّالیّت علمی و دینی اشتغال یافتند ، و در حفظ و حراست از ارزشهای اسلامی ، خدمات ارزشمندی را عرضه داشتند .
در عموم کتب تراجم و دائرة المعارف ها ، و نیز مجلاّت و روزنامه ها ( در فرصتهای مناسب ) از شخصیّت و آثار آیة الله بروجردی ، تجلیل بعمل آمده ، و کتابهای مستقلّی نیز در این زمینه به چاپ رسیده ، که نمونۀ آن « زندگانی آیة الله بروجردی » از نویسندۀ محقّق و معاصر ، آقای علی دوانی می باشد ، که چاپ دوّم آن در 475 صفحه ، منتشر گردیده ، و نیز « ویژه نامۀ سی امین سال درگذشت آیة الله العظمی بروجردی » که به شکل اختصاصی ، در شمارۀ 43 و 44 مجلّۀ حوزه در سال 1370 شمسی ، در 400 صفحۀ ، به چاپ رسیده است .
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، و زعیم و مرجع عالیقدر تقلید ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری ، متوفّای ربیع الثّانی 1405 قمری . معظّم له ، نه تنها در عالم فقه و اجتهاد درخشیدند ، و از اعلام بزرگ جهان علم و فقه به شمار آمدند ، بلکه در متانت و صلابت و زهد و ورع و تقوی و سایر فضائل اخلاقی و نفسانی ، از مفاخر نیمۀ دوّم قرن چهاردهم به شمار می روند، و تالی تِلْو معصوم ، و اسوۂ زهد و تقوی
و از ارکان بزرگ فضائل و مکارم اخلاقی و معنوی
محسوب گردیده اند . آیة الله خوانساری ، در خاندان علم و سیادت ظهور یافتند ، و نسب آن بزرگمرد ، با بیست و نُه واسطه ، به امام موسی بن جعفر علیه السلام منتهی می شود ، و در میان سلسلۀ پدران و أجداد ایشان ، عدّه ای از علمای عالیقدر درخشیده اند ، همانند : پدرشان ، علاّمه ، حاج میرزا یوسف ، بن العلاّمه
ص:606
آقا سیّد میرزا بابا ( امام جمعه ) و جدّشان ، علاّمۀ بزرگوار، آقا سیّد مهدی
( صاحب رسالۀ أبو بصیر ) و جدّ أعلایشان ، حاج سیّد حسین ( صاحب حاشیه بر شرح لمعه ، و جدّ بزرگوار آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد تقی خوانساری ) و نیز جدّ دیگرشان ، میرزا أبو القاسم ، جعفر ، معروف به أمیر و مدفون در قودجان (1)
مرحوم آیة الله العظمی خوانساری ، در سال 1309 قمری در خوانسار متولّد گردیدند ، و پس از طیّ مراحلی از تحصیل علوم حوزه ای در زادگاهشان ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان هجرت نمودند ، و از محضر فقهاء و علماء بزرگواری همانند : آقا میرزا محمّد صادق خاتون آبادی ، و مرحوم آخوند ملاّ عبد الکریم گزی ، و آقا میرزا محمّد علی تویسرکانی ، کسب علم نمودند(2)، و پس از آن ، در حوزۀ بزرگ نجف اشرف ، از محضر أعلام عالم تشیّع ، مرحوم آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و آقا ضیاء الدّین عراقی ، کسب علم و کمال نمودند ، و آنگاه به حوزۀ علمیّۀ اراک مهاجرت نموده ، و نه تنها از فیض علمی مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بهره می گرفتند ، بلکه از یاران و معتمدین آن بزرگمرد بودند ، و سپس در سال 1342 قمری ، به حوزۀ علمیّۀ قم هجرت نمودند ، و تا سال 1369 قمری ، به تدریس و تحقیق اشتغال داشتند ، و مورد توجّه و عنایت مرحوم آیة الله العظمی بروجردی قُدْسُ سِرُة بودند ، و آنگاه رحل اقامت در تهران افکندند ، و تا آخر عمر پر برکتشان ، در آن شهر عظیم ، به تدریس و زعامت دینی می پرداختند.
ص:607
آیة الله خوانساری ، پس از فوت آیة الله العظمی بروجردی ، در شمار مراجع بزرگ تقلید شیعه قرار گرفتند ، و از اعلام بزرگ عالم فقه و اجتهاد و تقوی و زهد به شمار آمدند .
از آثار علمی آن بزرگمرد ، یک دورۀ فقه استدلالی می باشد ، در شرح مختصر النّافع ، که به نام « جامع المدارک » در هفت جلد به چاپ رسیده است.
اصفهان ای بارۀ پروازها *** از تو در گوش فلک آوازها
ای کرامت را جهانی ساخته *** بر چکاد حق علم افراخته
با فروغی همرکاب آفتاب *** همچنان،بر پهنه گیتی بتاب
در تو بینم تابش خورشید را *** جلوه های روشن امّید را
خاک پاکت توتیای دیده هاست *** روشنی بخش دل مشتاق ماست
عالمانت را سریر سروری *** زیبد شاید به کار رهبری
پاس ایمان را مسیحائی دهند *** در حریم حرمت حق محرمند
عباس کی منش (مشفق کاشانی)
ص:608
ص:609
ص:610
در دورۀ حکومت خفقانی رضا شاه « پهلوی اوّل » ، ( در سالهای 1304، تا 1320 شمسی) مدارس علمیّه به تعطیلی کشیده شد ، و بسیاری از آنها غصب گردید ، و یا به ویرانی دچار گردید ، و علماء و بزرگان دینی منزوی گردیدند ، و چه بسا از شدّت فشار روحی جان سپردند ، و سخت ترین شرایط بر حوزۀ علمیّه و علماء گذشت ، تا آن که این دوره سپری گردید و مجدّداً مساجد و مدارس إحیاء و راه اندازی شده ، و علماء دینی از إنزواء خارج گردیدند ، و مدارس و مراکز ویران شده ، تعمیر و یا بازسازی گردید، و حوزۀ علمیّه رونقی دوباره یافت ، تا آنجا که در حال حاضر ، در حدود چهار هزار نفر اعمّ از فقیه و مجتهد و مدرّس و طلبه و واعظ و امام جماعت و ... ، در شهر و حوزۀ اصفهان و حومۀ نزدیک ، مشغول فعّالیّت حوزه ای و تبلیغی هستند ، و در این دورۀ أخیر ، چهره های علمی برجسته ای در حوزۀ اصفهان فعّالیّت علمی و یا زعامت حوزه ای داشته اند ، که به چند چهرۀ برجسته آنها ، به ترتیب زمان ارتحال و وفاتشان ، اشاره می نمائیم:
فقیه عالیقدر و مرجع عظیم الشّأن ، آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی بهبهانی، متوفّای 1395 قمری ، که از چهره های برجستۀ روحانیّت و مرجعیّت در ایران به شمار می رفتند ، و در علم و تقوی و فضائل اخلاقی و جهاد و تلاش در راه
ص:611
إحیای مجدّد حوزه های علمیّه ، شخصیّتی برجسته محسوب میشوند . معظّم له در حوزه های بهبهان و سپس نجف اشرف ، در محضر آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و آقا سیّد محسن کوه کمری ، به تحصیل علم پرداختند ، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند(1)و سپس به بهبهان مراجعت نموده ، و به تدریس پرداختند ، و پس از آن در شهر رامهرمز اقامت جسته ، و تأسیس مدرسه و حوزۀ علمیّه نمودند ، و بعد از آن در شهر اهواز اقامت جسته ، و مدرسۀ عظیم ( دار العلم آیة الله بهبهانی ) را تأسیس کردند . آن بزرگوار، در بیست سال اخیر عمرشان ، تابستانها به اصفهان و حوزۀ علمیّۀ آن وارد می شدند، و حوزۀ درسی مهمّی را تشکیل می دادند، که از اهمیّت ویژه ای برخوردار بود ، و در ایجاد حرکت حوزه ای و تشکّل یافتن روحانیّت ، نقش بسیار جالبی ایفاء نمود .
مرحوم آیة الله بهبهانی ، در سالهای اخیر عمر مبارکشان، شش ماه در اهواز و شش ماه در اصفهان اقامت داشتند، و نه تنها حوزۀ درسی برجسته ای داشتند ، بلکه نماز جماعت ایشان در مسجد امام ( مسجد شاه سابق ) و مسجد مرحوم سیّد شفتی ، در آن زمان بی نظیر بود .
بیش از ده تألیف برجسته و محقّقانه ، همانند : مصباح الهدایة ، أساس النّحو ، الإشتقاق ، حواشی عروة الوثقی و وسیلة النّجاة و ... از خود به جای گذاردند و با تأسیس مدرسۀ علمیّۀ اهواز و رامهرمز و مساجد و اماکن عمومی عام المنفعه ، یاد خود را باقی گذاردند ، و خاندان علمی ارزشمندی را از نسل خود عرضه نمودند ، و مرجعیّت ایشان ، نه تنها برای حوزه های علمیّه برکت داشت ، که در جامعۀ شیعه و بالخصوص استان خوزستان و اصفهان ، سرچشمۀ فیض معنوی
ص:612
و هدایت ، محسوب گردید(1).
فقیه و مجتهد زاهد ، و عالم ربّانی مجاهد، آیة الله ، آقا سیّد أبو الحسن شمس آبادی ( آل رسول ) ( شهید در سال 1396 قمری ).
ایشان از چهره های مبرّز در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به شمار می رفتند و در تشویق و حمایت از طلاّب حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نیز کمک رساندن به فضلاء و علماء حوزۀ مقدّسۀ نجف اشرف و ترغیب و تشویق آنها به سیر تکاملی در مسیر تحقیق و اجتهاد، نقش فعّالی داشتند .
مرحوم شهید شمس آبادی ، نه تنها عالمی متنفّذ در حوزۀ علمیّه و شخصیّتی مورد احترام در میان علماء و فضلاء و طلاّب بودند ، بلکه به مناسبت حالات روحی و خدمات اجتماعی و دینی فراوان مورد توجّه شدید عموم مردم و نیز مراجع عالیقدر تقلید قرار گرفته بودند ، که به عنوان نمونه برای مزایای روحی و اجتماعی آن بزرگمرد، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
١- محبّت شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام و بالأخص سیّد الشّهداء علیه السلام 2- تأکید بر مزایای اخلاقی و روحی و معنوی
3 - مبارزه با مخالفین مکتب ولایت ، و مروّجین أفکار پلید وهّابیّت ، و نیز مبارزه با سایر فرقه های ضالّه ، همانند بهائی ها و ...
4 - اقدام در تأسیس و یا توسعۀ مؤسّسه های خیریّه و عام المنفعه ، با رعایت ضوابط دینی و مذهبی ، همانند : سازمان وسیع و گستردۀ أبابصیر ( برای حمایت
ص:613
و ادارۀ امور تحصیلی و زندگی نابینایان ) و مؤسّسه عظیم و پر اثر انجمن مددکاری امام زمان علیه السلام ( برای کمک و ادارۀ امور أیتام ) ، و حسینیّۀ اصفهانیها در کربلای معلّی ، و حسینیّۀ اصفهانیها در مشهد مقدّس ، و هم چنین کمک به فقراء و نیازمندان ، از طرق خصوصی و مخفی .
5 - اعزام مبلّغ به مناطق گوناگون و روستاهای چندین استان ، در سطحی وسیع و با حمایتی همه جانبه از مبلّغین اعزامی ، تا جایی که در مناطق خطرناک که تحت نفوذ فرقه های گمراه بودند،شخصاًبه همراهی جمعی از علماء و فضلاء،تشریف می بردند و دشمنان و معاندین را مرعوب ، و مؤمنین را تقویت روحی می نمودند .
و لذا در هنگام انتشار خبر شهادت آن بزرگمرد ( به دست یک گروه منحرف و معاند و مخالف مکتب ولایت ) آن چنان هیجانی به وجود آمد ، که در شهر با ولایت و عالم دوست و مجتهد پرور اصفهان ، بزرگترین تشییع جنازه ، در طول چهل سال، انجام گرفت، و تا چهل روز جلسات بزرگداشت شهادت این مجتهد عظیم الشّأن ، همراه با عزاداری و حرکت دسته جات سینه زنی ، برقرار گردید ، و در حوزه های علمیّه و سایر شهرها همانند : نجف اشرف - قم - تهران - مشهد مقدّس - شیراز - کاشان - کرمانشاه و دهها شهر بزرگ و کوچک دیگر ( در داخل و خارج ایران ) مجالس سوگواری از طرف مراجع بزرگ شیعه و علماء و مؤمنین منعقد گردید ، و خون این شهید بزرگوار همانند خون مقدّس مولا و پیشوای بزرگوارش ، حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ، جوشید ، و نه تنها قاتلین و گروه و افکار و روش آنها را به رسوائی کشانید ، بلکه آنها را به دست انتقام سپرد ، و از صفحۀ تاریخ برانداخت .
مردم با ایمان و دلباختۀ أهل البیت علیهم السلام ، بر مرقد مطهّر آن شهید راه ولایت
ص:614
و امام حسین علیه السلام ، بقعه و گنبدی بسیار شکوهمند و زیبا ساختند ، و مزار این شهید عظیم الشّأن ، شمع جمع شهداء گردید ، و هم اکنون یکی از مشهورترین و پرجمعیّت ترین زیارتگاه های اصفهان به شمار می رود(1).
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن و زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 29 رجب 1397 قمری ، که از چهره های مبرّز و موقّر حوزۀ علمیّۀ اصفهان در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم به شمار می رفتند ، و نقش بسیار مؤثّری در إحیاء مجدّد حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، پس از سقوط حکومت پهلوی اوّل ، ایفاء نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار و نیز مدرسۀ چهارباغ ( سلطانی ) ، تدریس دورۀ خارج می نمودند .
در بارۀ این بزرگمرد و آثار و خدمات حوزهای ایشان در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » و نیز در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » بحث و بررسی داریم
زعیم و رئیس حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، فقیه و اصولی محقّق ، آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1405 قمری ، که از بزرگترین مدرّسین دورۀ خارج فقه و اصول در اصفهان ، در اواخر قرن چهاردهم ، به شمار می رفتند ، و در مبارزه با حکومت پهلوی و فعّالیّت های اجتماعی و دینی و حمایت و تربیت طلاّب حوزۀ علمیّه ، نقشی مؤثر و اساسی داشتند ، و در مراحل گوناگون حرکت انقلاب اسلامی ، شخصیّت ایشان مورد توجّه علماء و مردم با ایمان
ص:615
بود، و منزل ایشان مرکزی بزرگ برای فعّالیّت های مختلف دینی و مبارزاتی محسوب می گردید .
شرح حال و فعالیت ها و آثار علمی ایشان را ، در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان « خاندان خادمی » ) و نیز در بخش « مدارس علمی اصفهان » ذکر نموده ایم .
فقیه مجتهد ، و اصولی جامع ، و أدیب شاعر ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی نجفی اصفهانی ، متوفّای 1406 قمری .
وی در حوزۀ نجف از محضر بزرگانی همانند آیات عظام : میرزا محمّد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (کمپانی )، آقا شیخ محمّد جواد بلاغی ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی بهره مند گردید ، و به مقام اجتهاد رسید(1) و در علوم عقلی و نقلی ، از قبیل : فقه ، اصول ، حکمت ، کلام، تفسیر ، رجال ، أدب و شعر ، به مقام بلندی دست یافت ، و در حوزۀ نجف به تدریس و تربیت طلاّب اشتغال جست ، و چندین سال در حوزۀ سامراء تدریس می فرمود، و در سال 1391 قمری به اصفهان هجرت نمود، و در این حوزۀ کهن به تدریس فقه و اصول پرداخت .
مرحوم لنکرانی ، دارای پشتکاری عجیب ، ذوقی لطیف ، روحی بلند ، سرعت انتقالی شگفت بودند، و از چهره های مبرّز در تربیت علماء و فضلاء ، در حوزه های علمیّه ، به شمار می رفتند ، و أخلاق و زهد و محسن معاشرت ایشان ، جاذبه ای شدید ایجاد کرده بود، و علماء و فضلاء و طلاّب ، علاقه مند به محضر
ص:616
و مجالست این بزرگمرد بودند .
معظّم له ، در دوّم شعبان 1406 قمری ، در شهر اصفهان وفات یافتند ، و جنازۀ ایشان به قم منتقل و مدفون گردید .
فقیه اصولی ، و مجتهد محقّق، آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، متوفّای 1407 قمری ، ایشان مقداری از مقدّمات را در سِدِهْ ( خمینی شهر) تحصیل نموده ، و سپس به اصفهان هجرت نمودند، و در محضر بزرگانی همانند : آقا سیّد محمّد نجف آبادی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، به کسب علم پرداختند و آنگاه به حوزۀ نجف هجرت کردند، و از محضر آیات عظّام : آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی و حاج سیّد جمال الدّین گلپایگانی و عدّۀ دیگری از بزرگان ، کسب علم نموده و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند(1)و از عدّه ای از بزرگان و مراجع تقلید و زعماء عالیقدر ، همانند : مرحوم آقا سیّد عبدالهادی شیرازی و آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی و حاج سیّد محمّد نجف آبادی و ...، به دریافت اجازۀ اجتهاد مفتخر گردیدند .
مرحوم آیة الله فیّاض ، پس از مراجعت به اصفهان ، در مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ ( مدرسۀ امام صادق علیه السلام ) به تدریس پرداختند، و در تربیت طلاّب و کوشش در تدریس فقه و اصول ، از چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان محسوب گردیدند ، و به جهت تحقیقات ارزشمند و دقّت نظر و تقوی و فضیلت روحی و اخلاقی که در این بزرگمرد تحقق یافته بود، حوزۀ درسی پربرکتی را شکل بخشیده بودند ، که مجمع بسیاری از فضلاء و طالبان علم
ص:617
وکمال و تحقیق گردیده بود، و به همین جهت ، بسیاری از علماء و فضلاء اصفهان و شهرهای اطراف ، در زمرۀ شاگردان ایشان به شمار می روند .
از نکات جالب و مهم ، در زندگی این بزرگمرد ، توجّه ایشان به مقام منیع أهل البیت علیهم السلام و بالأخص ، سیّد الشّهداء علیه السلام است ، تا آنجا که ، وقتی با ایشان مصاحبه شد و سؤال گردید : حضرتعالی از کدام یک از اعمالتان بهرۀ بیشتری برده اید ؟ ، ایشان در جواب فرمودند : از زیارت أبا عبد الله الحسین علیه السلام بیش از أعمال دیگر بهره برده ام(1).
فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی علاّمۀ فانی، متوفّای 1409 قمری ، که از چهره های مبرّز علمی و تحقیقی در حوزۀ های علمیّه ، به شمار می رفتند .
آیة الله فانی ، در یک خانوادۀ علمی ظهور یافتند ، و در حوزۀ اصفهان مراحلی از تحصیل علوم مقدّماتی و فقه و اصول و فلسفه و تفسیر را طی نمودند، و از محضر بزرگانی همانند : مرحوم آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و دیگر بزرگان ، بهرۀ علمی گرفتند ، و پس از سالها تحصیل خارج فقه و اصول در اصفهان ، به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نمودند(2)و از محضر شخصیّتهای برجسته ای همانند : آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و حاج سیّد جمال الدّین گلپایگانی و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی بهره گرفتند، و به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام،
ص:618
اشتغال یافتند ، و تألیفاتی فراوان ، از خود به جای گذاردند .
معظّم له در اثر فشارهای دولت بعثی عراق بر حوزۀ نجف ، به حوزۀ قم و اصفهان مهاجرت نمودند ، و تابستانها و ماه رمضانها در شهر اصفهان ، و در بقیّۀ سال ، در حوزۀ علمیّۀ قم به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام استدلالی می پرداختند ، و پاسخگوی سؤالات و نیازهای فکری جامعه و طلاّب حوزۀ علمیّه بودند .
مرحوم علاّمۀ فانی ، علاقه ای شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام (عموماً ) و امام حسین ( خصوصاً ) داشتند ، و لذا ذوق لطیف و هنر ظریف خود را ، در زمینۀ شعر و أدب ، در خدمت معصومین علیهم السلام قرار داده بودند، و از شعرای لطیف گو ، و سنجیده گوی خاندان عصمت و طهارت ، به شمار می رفتند .
تألیفات مرحوم علامۀ فانی ، در زمینه های فقه و اصول و کلام و عقاید و اخلاق و تفسیر و علوم قرآن و رجال ، می باشد و شمار آنها به پنجاه و نُه عدد می رسد ، که بعضی از آنها در ضمن چندین مجلّد می باشد ، و از جملۀ آنها ، رسالۀ عملیّه و مناسک حج است ، که به زبانهای فارسی - عربی - انگلیسی ، اردو و فرانسوی می باشد ، و نیز بخشی از این آثار، تقریرات دروس فقه و اصول و کلام این بزرگمرد می باشد ، که به وسیلۀ شاگردانشان تنظیم گردیده است (1). از میان شاگردان فراوان معظّم له ، از آیة الله ، آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی و آیة الله ، آقا شیخ محمّد تقی مجلسی، و نیز نایب رئیس مجلس
ص:619
أعلای شیعیان لبنان ، آقای شیخ محمّد مهدی شمس الدّین یاد می نمائیم .
عالم ربّانی و فقیه زاهد ، آیة الله ، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی، متوفّای 1409 قمری . معظّم له ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان دورۀ مقدّمات و سطح و خارج فقه و اصول را طی نمودند ، و از محضر بزرگانی همانند : آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی و آقا سیّد مهدی در چه ای و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا سید علی نجف آبادی و حاج شیخ محمد رضا مسجد شاهی ، بهره گرفتند، و سپس در حوزۀ علمیّۀ قم، از محضر آیات عظام : حائری یزدی ، صدر ، خوانساری و حجّة کوه کمری ، بهره مند گردیدند ، و آنگاه به نجف رفته ، و در محضر أعلام و آیات الهی : آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی ، حاج شیخ محمّد علی کاظمینی ، حاج شیخ موسی خوانساری ، حاج سیّد جمال گلپایگانی ، آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و دیگر بزرگان ، به تکامل علمی پرداختند ، و مدّتی در جلسۀ استفتاء مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی شرکت می نمودند ، و از آن بزرگ مرجع دینی ، به کسب اجازۀ اجتهاد نائل گردیدند(1)و پس از مراجعت به اصفهان ، در مدرسۀ جدّۀ بزرگ حوزۀ درسی تشکیل دادند .
مرحوم آیة الله مهدوی ، تسلّط و تبحّر کاملی در مسائل و مباحث فقهی و أقوال بزرگان داشتند و حاضر لذّهن بودند ، و فتاوای مراجع معاصر را همانند أقوال گذشتگان ، در ذهن داشتند و به همین جهت ، نه تنها عموم مردم مستفید
ص:620
می گشتند ، بلکه فضلاء و مبلّغین و ائمّۀ جماعات ، در حلّ مشکلات خود ، از محضر ایشان بهره مند می گردیدند .
از خصوصیّات مرحوم آیة الله مهدوی این بود که ، برای حلّ مشکلات مالی و اجتماعی علماء و بزرگان معاصر خود ، ( در اصفهان و دیگر حوزه ها ) همّت می گماردند ، و به شکلی کاملاً محرمانه ، به یاری بزرگان می شتافتند ، و همیشه در تأیید و حمایت از فضلاء و طلاّب نقش فعّالی داشتند ، و در کمک به مستمندان و مؤسسات خیریّه بسیار کوشا بودند ، و در همۀ موارد ، از حالت محرمانه و مخفی بودن ، استفاده می نمودند .
و در یک کلام ، مرحوم آیة الله مهدوی ، فقیهی متبحّر و حاضر الذّهن، پیشوائی متنفّذ و محبوب ، یاور و پشتیبانی تلاشگر و فعّال (برای علماء و بزرگان دین ) ، نمایندهای مورد توجّه و علاقه ( برای مراجع تقلید )، و چهره ای شاخص در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بودند .
فقیه مفسّر و اصولی متکلّم، آیة الله ، آقا سیّد عبد الحسین طیّب ، متولّد هفتم محرّم 1312، و متوفّای عصر هشتم محرّم ( شب تاسوعا) 1412 قمری .
وی ، از خانوادۀ علمی میر محمّد صادقی می باشد ، و در کودکی پدر را از دست داد ، و دوران قحطی بزرگ بعد از جنگ جهانی اوّل را ( که جنازه ها بر روی هم انباشته می شده ) پشت سر گذاشته و در حوزه های اصفهان و قم و نجف ، به تحصیل علم پرداخته است .
آیة الله طیب ، استادهائی همانند : آقا میر محمّد صادق خاتون آبادی ( مدرّس ) و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و ... ، در اصفهان ، و آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی
ص:621
در قم ، و میرزا حسین نائینی و آقا ضیاء الدّین عراقی و آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و آقا شیخ جواد بلاغی ( استاد بزرگ علم کلام ) ، در نجف ، داشته اند ، و اجازۀ اجتهاد از مرحوم درچه ای و حائری یزدی و نائینی و عراقی و اصفهانی ، و نیز از مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی (کمپانی) و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی ، دریافت نموده اند .
معظّم له ، پس از مراجعت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس سطح عالی ( مکاسب و رسائل و کفایه ) و دورۀ خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیّه ، و تدریس منظّم علم تفسیر و عقاید و أخلاق برای دیگر طالبان علم ( و از جمله پزشکان ) ، اشتغال داشتند .
مرحوم آیة الله طیّب ، در دورۀ خفقانی حکومت رضاشاه پهلوی ، فعّالیّت درسی را تعطیل ننمودند ، و جلسۀ درس تفسیر را نیمه های شب جمعه تشکیل می دادند ، و به خاطر روح پشتکاری که داشتند موفّق شدند جلسات درس تفسیر را پنجاه سال بدون وقفه ، ادامه دهند ، و بیست و پنج سال درس عقاید را مستمر نگهدارند، و بیست سال درس أخلاق را در تمامی هفته ها ادامه دهند .
آقای طیّب ، تمامی درسهای اساتید مهمّ خود را در اصفهان و نجف ، تقریر نموده و نوشته اند ، که مجموعاً رقم قابل توجّهی می باشد ، و در طول هجده سال کار علمی مستمر ، چهارده جلد تفسیر قرآن ، به نام ، أطیب البیان، تألیف کرده اند(1)و همچنین سه جلد کتاب ( کلم الطّیب ) در عقاید ، وکتاب ( عمل صالح ) در أخلاق ، از آثار قلمی و چاپ شدۀ آن بزرگمرد می باشد.
ص:622
مرحوم آیة الله طیّب ، در هر سال چهارده نوبت ختم قرآن می نمودند ، و بر زیارت عاشوراء با صد لعن و سلام با تمامی آداب ( در تمامی ماههای محرّم و صفر ) در دوره ای نزدیک به تمام عمر ، و نیز تهجّد و نماز شب ، و هم چنین بر زیارت چهارده معصوم علیهم السلام ( قبل از نماز شب ) ، مداومت داشتند .
و در یک کلام ، آیة الله طیّب ، مرد علم و عمل ، تقوی و نظم ، بیان و قلم بودند، و از چهره های ارزشمند حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن چهاردهم ، به شمار می روند(1).
از آرزوهای دیرینۀ مرحوم آقای طیّب ، این بوده که در تاسوعای حسینی از دنیا بروند، و به آرزوی خود رسیدند، و پس از مدّتی کسالت و مرض ، عصر هشتم محرّم وفات یافتند ، و جنازۀ آن بزرگمرد ، صبح تاسوعا ، بر روی دستهای عزاداران حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام ، تشییع گردید ، و در کتابخانۀ مسجدشان ، در خیابان میر ، به خاک سپرده شد . نویسندۀ کمترین این سطور، مدّتی در درس فقه ( مکاسب ) آن بزرگ استاد منظّم و متّقی شرکت می جستم ، و از برکات علمی و روحی ایشان ، بهره می گرفتم .
فقیه و اصولی حکیم، و أدیب و شاعر ریاضی ، و منجّم محقّق ، شیخ العلماء ، آیة الله ، حاج شیخ عبّاسعلی ادیب ، متوفّای ذی الحجّه 1412 قمری .
وی ، از چهره های مبرّز و جامع در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم می باشد ، و نزدیک به یکصد سال در این جهان زیست نموده است.
ص:623
آن بزرگمرد ، از اساتید بزرگی ، همانند : آقا سیّد مهدی درچهای ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی (نجفی) ، حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی و ...، بهره گرفته ، و در حدود هفتاد سال ، تدریس علوم حوزه ای از قبیل : نحو، صرف ، معانی و بیان ، منطق ، حکمت ، اصول فقه ، فقه ، کلام ، هیئت ، و ... داشته ، و در أکثر مواقع ، شمار درسهائی که برای طلاّب حوزۀ علمیّه می گفته اند ، زیاد بوده ، و گاهی به سیزده درس در روز ، می رسیده است .
اجازات اجتهادی ایشان، از علماء بزرگی همانند آیات عظام : آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد حجّت کوه کمری ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا شیخ محمّد رضا نجفی ، و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی و ... بوده است .
آیة الله أدیب ، تألیفاتی متعدّد و متنوّع از خود به جای گذارده اند ، همانند : 1- إرث الشّیعه 2 - مناسک الشّیعه 3 - أحسن التّقویم ( که بارها چاپ شده و عموم مردم اصفهان و أطراف ، برای تعیین اوقات شرعی دورۀ سال و بالأخص ماه مبارک رمضان ، از آن استفاده می نمایند و در برنامه های رسمی رادیو و تلویزیون « مرکز اصفهان » برای تعیین وقت أذان صبح و ظهر و مغرب ، از این کتاب بهره می گیرند ) 4 - هدیّة العبّاد ( در شرح حال صاحب بن عبّاد) 5 - وظایف الشّیعه ( در شرح دعای ندبه ) 6- کتاب تطبیق ، 7 - الرّسالة القطبیه ، و شمار دیگری جزوه و رساله ، که در زمینه های مختلف می باشد ، و سندی بر جامعیّت و تبحّر و دقّت اندیشۀ این بزرگمرد محسوب می گردد.
عدّۀ زیادی از علماء و فضلاء در زمرۀ شاگردان این بزرگمرد می باشند و این
نویسندۀ کمترین نیز ، مدّتها در درس حکمت ایشان که به نحو خصوصی،
تدریس می نمودند ، شرکت می نمودم
ص:624
مرحوم آیة الله أدیب ، شخصیّتی مقاوم ، صبور ، پرتلاش ، زاهد، محقّق ، جامع و ... بودند ، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می روند، و در این هنگام ( 19 ذی الحجه 1412 قمری ) که این مطالب را می نویسم ، شهر و حوزۀ اصفهان به مصیبت فقدان این بزرگمرد ، دچار گردیده است(1).
جنازۀ مرحوم آیة الله أدیب قُدْسُ سِرُة در جوار مرقد صاحب بن عبّاد و در داخل بقعۀ آن بزرگمرد به خاک سپرده شد ، و در بارۀ آثار و خدمات ایشان در بخش « بقعه های علمی اصفهان » نیز مطالبی را بیان داشته ایم .
فقیه مفسّر ، و مدرّس جامع ، و طبیب روح و جسم ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مرتضی موّحد ابطحی ، متوفّای دهم جمادی الثّانیۀ 1413 قمری ، که نه تنها مدرّسی پر تلاش در حوزۀ علمیّه و عالمی پر اثر و فعّال در سنگر محراب و منبر بودند ، بلکه در مبارزۀ منفی با سیاست ضدّ دینی و ضدّ حوزهای پهلوی اوّل ، از چهره های برجسته به شمار می روند .
این بزرگمرد، تمامی هفت فرزند پسر خود را در زمرۀ سربازان بقیّة الله الأعظم ، امام زمان (عج) قرار دادند ، و همۀ آنها را مفتخر به پوشیدن لباس مقدّس روحانیّت نمودند ، و در اوج قدرت خفقانی حکومت پهلوی (که عمّامه از سر علماء بزرگ و روحانیّین عالیقدر بر می داشتند ) ایشان فرزند اوّل و دوّم خود را ( در همان زمان ) ملبّس به لباس روحانیّت نمودند.
ص:625
ایشان در تعلیم و تربیت فرزندان خود، و نیز در خدمت به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام و بالأخص حضرت بقیة الله الأعظم (عج) ، تا آنجا فداکاری و ایثار نمودند ، که تدریس برای همۀ فرزندان را ، از مراحل مقدّماتی تا درورۂ سطح ، شخصاً به عهده گرفتند ، و با آن همه فعّالیّت های درسی حوزه ای و خدمات اجتماعی ، تعلیم و تربیت فرزندان خویش را ، در اوّلویّت قطعی برنامه های خود قرار دادند .
و در نتیجۀ آن همه پشتکار و جدیّت و حُسن نیّت و خلوص ، در میان فرزندان ایشان ، چهره های برجسته ای در حوزه های قم و نجف و اصفهان ، درخشیدند که در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) « خاندان علمی موحّد ابطحی» به آنها اشاره نموده ایم .
برای آشنائی بیشتر با شخصیّت و آثار و خدمات این بزرگمرد ، به مجلّۀ حوزه ، شمارۀ 58، و گنجینۀ دانشمندان ، جلد 8، صفحۀ 245 به بعد ، و کتاب البیان الأکمل فی شرح حال الوالد الأمثل ، تالیف این نویسندۀ کمترین ، و نیز به بخش « علم طب در اصفهان » در همین کتاب ، مراجعه گردد .
أدیب أریب ، و محدّث خبیر ، جامع المعقول و المنقول ، علاّمۀ متتبّع ، آقا سیّد محمّد حسن میرجهانی جرقویه ای ، متولّد 1319 و متوفّای بیستم جمادی الثّانیۀ 1413 قمری .
آن بزرگمرد ، در حوزۀ اصفهان ، در محضر بزرگانی همانند : آقا شیخ علی یزدی ، آقا میرزا احمد اصفهانی ، حاج شیخ محمّد علی دزفولی ، آقا سیّد أبو القاسم دهکردی ، آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، آخوند ملاّ حسین فشارکی ،
ص:626
و دیگر مدرّسین ، دورۀ مقدّمات و سطح و خارج را گذرانده ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، از محضر بزرگان فقه و اجتهاد همانند : مرحوم آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و مرحوم مامقانی بهرۀ علمی گرفته ، و مورد عنایت خاصّ مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی بوده است .
معظّم له ، پس از تکمیل تحصیلات ، در شهرهای اصفهان و مشهد مقدّس و تهران ، هر کدام ، سالها اقامت و فعّالیّت علمی و دینی داشتند، و از طریق بیان و قلم ، در نشر مکتب أهل البیت علیهم السلام می کوشیدند ، و در سالهای آخر عمر، برای سوّمین بار ، در اصفهان اقامت گزیدند، و با کهولت و کبر سنّ، در ترویج دین و مذهب أهل البیت علیهم السلام ، کوشش و فعّالیّت می نمودند .
آیة الله میر جهانی، به خاطر جامعیّت در علوم عقلی و نقلی ، و تبحّر در علوم أدبی ، و داشتن ذوق لطیف و آشنائی با علوم غریبه ( جفر ، رمل ، اُسطرلاب )(1)تألیفاتی مؤثّر ، و خطابه هائی جامع و نافذ ، و سروده ها و دیوانی پربرکت دارند، و أشعار ایشان ( که فراوان هم هست ، و بخشی از آن در دیوان حیران به چاپ رسیده ) ، عموماً در مسیر توحید و عقاید حقّه ، و مکتب ولایت ، و مدائح و مراثی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، می باشد.
آقای میرجهانی ، در اثر تلاش و کوشش فراوان در زمینۀ خدمت به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام ، موفّق به دیدار و لقای حضرت بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) گردیده اند (2)و در زمینۀ توجّه به أهل البیت علیهم السلام
ص:627
و کسب فیض از أرواح مقدّسۀ صاحبان ولایت ، دارای موقعیّتی شایسته و برجسته و ممتاز بودند (1).
تألیفات علاّمۀ میرجهانی ، متعدّد و متنوّع می باشد ، و شمار عناوین آنها به بیش از بیست عدد می رسد، همانند :
1- مستدرک نهج البلاغه به نام مصباح البلاغه ، در چهار جزء (دو مجلّد) .
2 - نوائب الدّهور ، در علائم ظهور ( در چهار جلد ) .
٣- جُنّة العاصمه ، دربارۀ صدّیقۀ طاهره ، حضرت فاطمه زهراء علیها السلام ...
4- کنوز الحِکَمْ و فنون الکَلِم ، در خطب و کلمات امام حسن مجتهی علیه السلام .
5 - الدّر المکنون ، دو هزار بیت عربی ، در امامت و صفات جامعۀ امام و تواریخ أئمّه علیهم السلام .
6 - ولایت کلیّه ( در دو جلد ) .
7- و 8- ذخیرة المعاد و مقْلاد الجنان ( در زمینۀ ادعیه و زیارات ). بسیاری از تألیفات آقای میر جهانی ، به چاپ رسیده ، و بعضی از آنها چندین بار چاپ شده است .
آقای میر جهانی و خاندانشان ، در زیّ غیر سادات بودند ، تا آنکه در زمان مرجعیّت عامّۀ مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، نسب شریف ایشان ( که از سادات طباطبائی هستند و با سلسلۀ
ص:628
نسب آیة الله بروجردی و آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبایی حکیم وابسته می باشد ) کشف گردید ، و مورد تأیید نسّابۀ بزرگ قرن اخیر ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی قرار گرفت ، و پس از آن که سالهای متمادی ، عمامۀ سفید داشتند، و به عنوان آقا شیخ محمّد حسن میرجهانی ، شناخته می شدند ، به دست مرحوم آیة الله العظمی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، عمامۀ سیاه ( که نشانۀ سیادت و انتساب به رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، در زمان معاصر می باشد ) بر سر ایشان گذارده شد، و بدین مناسبت ، جشن مفصّلی در مدرسۀ فیضیّه برقرار گردید .
آقای میرجهانی ، رساله ای در نسب خویش نوشتند ، که مورد تأیید مراجع نجف و ایران قرار گرفت ، و در آن ، علّت و کیفیّت اختفاء نسب سلسلۀ میرجهانی ، بررسی و شرح داده شده ، و این رساله به چاپ رسیده است (1).
در بخش « بقعه های علمی اصفهان » ، « بقعۀ علاّمۀ مجلسی » نیز ، دربارۀ آیة الله میرجهانی ، بحث و بررسی داریم .
عالم مجاهد و جامع ، استاد عظیم الشّأن و کامل ، مدافع حریم مقدّس مکتب ولایت و امامت ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد أحمد فقیه امامی ، متولّد هفدهم ربیع الأول 1352 و متوفّای ایّام فاطمیّه (10 جمادی الثّانیه ) 1414 قمری .
این بزرگمرد، که از خاندان ریشه دار امامی، و فرزند آیة الله ، حاج آقا عطاء آلله فقیه امامی می باشند ، با تحصیلات عالیه ، و تقریر دروس اساتید بزرگ فقه و اصول و حکمت و ... ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و قم ) ، و تألیف بیش از هفتاد و پنج کتاب و رساله ، و تدریس فقه و اصول و تفسیر و حکمت و حدیث
ص:629
وأخلاق و ... ( روزی هفت یا هشت درس ، برای شاگردانی زیاد ) و نیز مبارزات طولانی بر علیه حکومت جبّار و ستمگر پهلوی ، و مجاهدات گسترده در سنگر محراب و منبر ، و هم چنین دفاعی قاطع و فراگیر ، از حریم ولایت أهل البیت علیهم السلام و ساحت مقدّس مرجعیّت شیعه ، و فعّالیّت های چشم گیر و کم نظیر در خدمت به مردم با ایمان ، و حلّ مشکلات گوناگون اجتماعی و ... ، از چهره های درخشان حوزۀ علمیّۀ اصفهان در نیم قرن اخیر به شمار می روند ، و ما در بخشهای گوناگون این کتاب ، همانند : ( امامزادگان اصفهان « امامزاده أبو العبّاس » ) و « خاندانهای علمی اصفهان » و « مدارس علمیّه » و « مساجد محلّ فعّالیّت علمی » و ... ، و نیز در کتاب « یادوارۀ آیة الله ، فقیه امامی » ، از فعّالیّت های علمی و درسی و اجتماعی این شخصیّت عظیم الشّأن ، یاد نموده ایم .
فقیه مجتهد و اصولی متّقی و زاهد ، آیة الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی ، متولّد 1298 شمسی و متوفّای جمادی الاولی 1416 قمری ( 1374 شمسی)
معظّم له ، در حوزۀ اصفهان مقداری تحصیل علم نمودند ، و در حوزۀ قم، مراحلی دیگر از تحصیل علوم را پیمودند، و سپس در حوزۀ علمیّۀ نجف ، از محضر بزرگانی همانند آیات عظام : مرحوم آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و مرحوم آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم و آقا شیخ محمّد علی کاظمینی (صاحب تقریرات ) و مرحوم آقا شیخ کاظم شیرازی و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد ابوالقاسم خوئی بهره مند شده ، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و نیز از درس مرحوم آقا شیخ صدرا بادکوبه ای ( در حکمت و فلسفه ) بهره جستند.
ص:630
آیة الله صافی ، در حوزه نجف اشرف ، به تدریس دورۀ سطح و سپس خارج فقه و اصول ، اشتغال جستند، و سپس در سال 1350 شمسی ، به اصفهان مراجعت نموده و بیست و پنج سال ، در مدرسۀ صدر بازار به تدریس فقه و اصول استدلالی اشتغال داشتند ، و حوزۀ درسی ایشان از رونق و أهمیّت قابل توجهی برخوردار بود، و از نقاط قوّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفت .
آیة الله صافی ، از چهره های مبرّز دورۀ أخیر اصفهان به شمار می روند ، و از نظر اخلاقی و معنوی و تقوی و فضائل روحی ، دارای برجستگی و امتیاز ویژه ، بودند ، و از آثار قلمی ایشان، یک دورۀ کامل تقریرات درس اصول آیة الله العظمی ، خوئی ( در چهار جلد ، که بحش أوّل آن به چاپ رسیده است ) و نیز تقریرات چندین کتاب فقهی می باشد . در سالهای آخر عمر ایة الله صافی ، مدّتی زعامت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به عهدۀ این بزرگمرد بود، و حوزۀ درسی استدلالی ایشان ، مهمترین جلسۀ درس در حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفت . از نکات جالب در زندگی این بزرگمرد، این بوده است که ، در دورۀ اقامتشان در نجف اشرف ، یک دفعه موفّق گردیدند که ، در یک شب ، هزار رکعت نماز بخوانند ، و به فیض این عمل أرزشمندی که مولای متّقیان أمیر المؤمنین علی علیه السلام پیوسته انجام می دادند ، در یک نوبت نائل گردیدند (1).
فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، آقای حاج سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی ، متولّد 1346 و متوفّای 20 ربیع الثّانی 1417 قمری.
ص:631
ایشان، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تحصیل علم پرداختند، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نموده ، و از محضر بزرگان آن حوزۀ مقدّسه ، همانند : آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمود شاهرودی و آیة الله العظمی ، حاج شیخ حسین حلّی، و بالأخص مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی علاّمۀ فانی ، بهره گرفتند و به مقام اجتهاد نائل گردیدند .
معظّم له تقریرات درسهای مرحوم علاّمۀ فانی را از فقه و اصول به رشتۀ تحریر در آوردند ، بدین ترتیب :
١- تقریرات اصول (در 4 جلد) 2- تقریرات فقه (کتاب الطّهاره در 5 جلد) ٣- تقریرات فقه ( کتاب الصّلوة در 7 جلد ) 4- تقریرات فقه (کتاب الزّکوة و الخمس و الصّوم) 5 - تقریرات فقه (کتاب الحج و الإجاره ) (1)
و نیز کتابها و رساله های دیگری در بحث جبر و اختیار ، و عدم تحریف قرآن و تفسیر سورۂ جمعه و ..، تألیف نمودند .
آیة الله صادقی ، در سال 1390 قمری ، به اصفهان مراجعت نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار ، به تدریس دورۀ خارج فقه و اصول پرداختند ، و حوزۀ درسی ایشان ، از رونق و اهمیّت بسزایی برخوردار گردید ، و با توجّه به نظم وأخلاق و حسن معاشرت ایشان ، موقعیّت شایسته ای را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و در میان مردم إحراز نمودند، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می آمدند .
در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان « خاندان میر محمّد صادقی») و نیز در بخش « بقعه های علمی و تخت فولاد اصفهان » ، از این بزرگمرد یاد نموده ایم.
ص:632
فقیه اصولی و مجتهد محقق ، آیة الله ، حاج شیخ مرتضی اردکانی، متولّد 1326 و متوفّای جمادی الأولی 1417 قمری ،( 1375 شمسی ) فرزند مرحوم آقا میرزا محمّد أردکانی، و سبط آقا شیخ محمّد رضا مجتهد أردکانی .
او در شهر اردکان و یزد ، مقدّمات علوم را تحصیل نمود و به اصفهان که مرکز بزرگ علمی بود هجرت فرمود، و در محضر آقا شیخ علی یزدی و آقا میرزا أحمد مدرّس و آقا شیخ محمود مفید و ..، دورۀ سطوح را به پایان رسانید ، و به درس خارج فقه و اصول آیات عظیم الشّان : آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، و ... راه یافت ، و در محضر و درس آن بزرگان ، به درجۀ اجتهاد نائل گردید ، و مفتخر به دریافت اجازۀ اجتهاد از مراجع عظیم الشّأن و فقهاء عالی مقام : آقا ضیاء الدّین عراقی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی ، گردید .
مرحوم آیة الله العظمی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، در ضمن اجازۀ اجتهادِ این بزرگمرد نوشته اند:
... عَلی عَلی أعْلی مِرْقاۃِ الرَّشادِ وَ خَرَجَ عَنْ حَضیضِ التَّقْلیدِ إلی ذَرْوَۃِ الأجْتِهادِ وَصارَ بِحَمْدِ اللهِ تَعالی مِنَ الْعُلَماءِ الأعْیانِ الَّذینَ یُشارُ إلَیْهِمْ بِالْبَنانِ ...(1)
و مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، استاد عالیقدر ایشان ، در ضمن اجازۀ اجتهادی که نوشته اند ، مرقوم فرموده اند:
ص:633
وَ لَقَد اسْتَفادَ مِنّی وَ اسْتَفَدْتُ مِنْهُ بُرْهَةً مِنَ الزَّمانِ ... (1)مرحوم آیة الله أردکانی، تألیفاتی داشتند از قبیل : 1- غنیة ألطّالب ( حاشیه ای بر مکاسب مرحوم شیخ انصاری در پنج جلد ) 2 - کتاب القضاء 3- رساله ای در اجتهاد و تقلید (که آثار یاد شده، به چاپ رسیده است ) 4 - کتاب الدّیات 5 - کتاب الصّوم 6- کتاب الاعتکاف 7- حاشیه بر عروة الوثقی 8- کتاب الزّکوة 9 - کتاب الخمس 10 - کتاب الحج ، و بیش از پانزده کتاب و رسالۀ دیگر .
آیة الله أردکانی ، در اصفهان ، حوزۀ درسی قابل توجّهی در فقه اجتهادی داشتند ، که این نویسندۀ کمترین هم، چندین سال در درس فقه استدلالی ایشان در بحث مکاسب ، شرکت می نمودم . معظّم له ، دارای استعدادی قوی ، بیانی جذّاب ، قدرت استدلال ، و تسلّط بر جدل و مناظره بودند، و در اندیشه و تفکّر و تبحر در مباحث کلام و اعتقادات و تفسیر و حدیث ، دارای شخصیّتی ممتاز بودند ، و در سالهای آخر عمرشان ( متجاوز از پانزده سال ) در تهران اقامت نمودند ، و به تدریس و تحقیق و تألیف ، اشتغال داشتند(2).
در حال حاضر چهره های بزرگ دیگری در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مورد توجّه می باشند ، که آثار و برکات آنها باقی است ، و امید است که عمر پر برکت
ص:634
آنها مستدام بماند ، و ذیلاً به سه نمونه اشاره می نمائیم .
1- آیة الله موحّد ابطحی
فقیه اصولی و مجتهد عالیقدر ، و مفسّر و متکلّم و رجالی عظیم الشّأن، جامع المعقول و المنقول ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی دامت برکاته، متولّد 1349 قمری .
ایشان ، در حوزه های علمیّۀ اصفهان و قم و نجف ، تحصیل علم نموده ، و به مقام منیع اجتهاد ، نائل گردیدند و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، و سپس در حوزۀ قم و اصفهان ، به تدریس درس خارج فقه و اصول و کلام و تفسیر اشتغال یافتند . معظّم له ، در تمامی مراحل تحصیل علم ، مورد توجّه اساتید عظیم الشّأن خود ، که از برجسته ترین مراجع عالیقدر و فقهاء و محقّقین حوزه های علمیّه بوده اند ، قرار گرفته بودند ، و از چهره های برجستۀ تحقیق و تألیف و تدریس ، در حوزۀ علمیّۀ نجف ، به شمار می آمدند .
ایشان، در سال 1394 قمری ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان مراجعت نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار ، و مدّتی در مدرسۀ چهارباغ ، به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام استدلالی پرداختند ، و اکنون چند سالی است که در حوزۀ قم، به درس و بحث و تألیف اشتغال دارند، و فقط تابستانها در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تدریس می نمایند . آثار تألیفی این بزرگمرد ، در زمینه های فقه و اصول و تفسیر و علوم قرآن و رجال و حدیث و کلام و تاریخ و ... فراوان می باشد ، همانند : الطبقات الکبری و شرح رجال نجاشی و شرح رجال کشّی و أخبار الرّواة و شرح عروة الوثقی و شرح وسائل الشّیعه و ... که شماری از آنها در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ، و برخی از آنها به چاپ رسیده است ، همانند :
ص:635
تهذیب المقال و تاریخ آل زراره و شرح رسالۀ أبی غالب زراری و...(1)
از ویژگی های جالب در فعّالیّت های اجتماعی این بزرگوار ، تعظیم شعائر أهل البیت علیهم السلام از طریق تشکیل مجالس پرشور و سوز می باشد، که این برنامه را نه تنها در قم و اصفهان در منزل شخصی ، و در مدرسۀ صدر و مسجد حضرت بقیّة الله (عج)و...انجام می داده ومی دهند،بلکه در هنگام سفر به مشهد مقدّس،در این زمینه اقدام می نمایند و جلساتی که بدین منظور تشکیل می دهند مورد توجّه و علاقۀ عموم مؤمنین و علماء أعلام و دلباختگان أهل البیت علیهم السلام می باشد ، و گاهی در مناسبتهای بسیار حسّاس همانند : روز تاسوعا و عاشوراء و ... خود شخصاً سخنرانی بسیار مفصّل و استدلالی و عمیق و پرشوری ، ایراد می نمایند ، که نقش بسیار مؤثری در توجّه به مکتب نورانی أهل البیت علیهم السلام ایفاء می نماید .
در بارۀ این بزرگوار ، در بخشهای « خاندان علمی اصفهان » و (مدارس علمیّۀ اصفهان « مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ » ) بحث و بررسی داریم .
2- آیة الله مجلسی
فقیه مجتهد و مدرّس مؤلّف ، آیة الله ، حاج شیخ محمّد تقی مجلسی دامت برکاته، متولّد 1307 شمسی (حدود 1348 قمری).
معظّم له ، در اصفهان تحصیلات حوزه ای را شروع نموده ، و سپس در قم و پس از آن در حوزۀ نجف ، ادامۀ تحصیل علم دادند ، و از محضر بزرگانی ، همانند : حاج سیّد علی اصغر برزانی ، آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی و آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ( در حوزۀ اصفهان ) و نیز از محضر و درس آیات عظام
ص:636
و مراجع عالیقدر شیعه ، : آقا سیّد عبد الهادی شیرازی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، آقا سیّد محمود شاهرودی و آقا سیّد علی علاّمۀ فانی و نیز ، آقا سیّد أبوالقاسم خوئی و آقا میرزا هاشم آملی ( در نجف ) بهرۀ علمی گرفتند ، و به مقام اجتهاد ، نائل گردیدند .
آیة الله مجلسی ، پس از مراجعت از نجف و مدّتی اقامت در حوزۀ علمیّه و شهر قم، از سال1361شمسی در اصفهان اقامت جستند،و به تدریس خارج فقه و اصول و تألیف و تحقیق ، اشتغال دارند .
از تألیفات ایشان که به 25 عنوان کتاب میرسد ، و در زمینۀ فقه و اصول و حدیث و أخلاق می باشد ، چند عدد به چاپ رسیده است ، همانند :
١- المنتقی فی شرح العروة الوثقی ( مبحث اجتهاد و تقلید ) 2 - تقریرات درس اصول آیة الله آملی 3 - ولایت الأولیاء 4- درّة البهیّه 5- رساله ای در نماز جمعه
3- آیة الله امامی
استاد عظیم الشّأن و محقّق ، و عالِم جامع کامل، آیة الله حاج سیّد حسن فقیه امامی دامت برکاته ، متولّد 1354 قمری به این بزرگمرد ، از خاندان علمی و ریشه دار امامی و فرزند مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقیه امامی قُدْسُ سِرُة می باشند ، و به علّت خدمات علمی و حوزه ای و اجتماعی طولانی و گسترده ، از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به شمار می روند .
آیة الله امامی ، در محضر پدر بزرگوارشان ، و نیز اساتید و آیات و علماء بزرگی ، همانند : آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی ، و آقا شیخ محمّد علی ( معلّم حبیب آبادی ) و آقا شیخ علی مشکوة سِدِهی و آقا شیخ علی قدیری کفرانی و آقا سیّد مرتضی موحّد ابطحی و آقا شیخ عبّاسعلی أدیب و حاج سیّد علی اصغر برزانی و حاج
ص:637
شیخ أحمد فیاض سدهی و حاج آقا حسین خادمی و آقا سیّد علی موسوی بهبهانی ، قدس سرّهم ، به کسب علم و طیّ مراحل تکاملی پرداختند و در ضمن تحصیل ، به تدریس و تحقیق ، اشتغال یافتند و پس از تکمیل تحصیلات ، فعّالیّت های خود را در تدریس دروس زیاد و متنّوع ، در زمینۀ علوم ادبی و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و درایه و عقائد و کلام و أخلاق ، و نیز تربیت و سرپرستی طلاّب حوزۀ علمیّه ، و تأسیس مدارس علمیّه و خدمات دینی و علمی و اجتماعی در شهر تاریخی و با ایمان و ولایت اصفهان ، افزایش دادند و هم اکنون از مبرّزترین چهره های عالم روحانیّت ، و حوزۀ علمیّه ، و جامعۀ دینی ما، می باشند . و ما ، در بخشهای گوناگون این کتاب ، همانند : « مدارس علمیّۀ اصفهان » ، « برنامۀ گستردۀ مدرسۀ علمیّۀ ذو الفقار و مدارس وابسته » ، « خاندانهای علمی اصفهان » و نیز در کتاب « یادوارۀ آیة الله ، فقیه امامی» از آثار و خدمات این بزرگمرد ، یاد نموده ایم
علاوه بر شخصیّتهای یاد شده ، دهها مدرّس دیگر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دورۀ أخیر اشتغال به تدریس و تربیت طلاّب داشته و دارند و در زمینه های مختلف علوم اسلامی ، در دورۀ مقدّمات و سطح و خارج ، کوشش درسی می نمایند ، و در بخش « مدارس اصفهان » به برخی از آنها اشاره می نمائیم ، و معرّفی همۀ آنها ، از حوصلۀ این بررسی خارج می باشد ، و دربارۀ شخصیّتهای یاد شده نیز ، از بررسی و ذکر همۀ آثار علمی و خدمات و زحمات آنان ( به علّت پرهیز از طولانی شدن بحث و بررسی ) صرف نظر می نمائیم .
ص:638
ص:639
ص:640
از بخشهای جالب توجّه ، در بررسی ابعاد حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، بخش مربوط به تعلیم و تعلّم دینی بانوان ، و رسیدن آنها به مقامات بلند ، در مسیر تحقیق و تألیف و تدریس و ارشاد دینی می باشد ، و در این قسمت باید توجّه داشته باشیم که ، در دوره های رونق علم و دین در اصفهان ، بانوان و دختران فاضله ای در صحنۀ علم و دانش پیدا شده اند ، که از افتخارات مکتب تشیّع می باشند و ذیلاً به برخی از آنها ، به ترتیب تقریبی زمان زندگی و فعّالیّت علمی آنان ، اشاره می نمائیم :
صاحب بن عبّاد ، چهرۀ مبرّز و مشهور شیعه در دوران حاکمیّت آل بویه ، دختری عالمه و أدیبه داشته که ، در کتاب نفیس ریاحین الشّریعه ، دربارۀ او چنین آمده است :
این دختر ، فاضله و أدیبه بوده، و جای تعجّب نیست دختری که در دامان صاحب بن عبّاد ، که زبان از فصاحت و علم و ادب او قاصر است، چنین باشد ، فضل و دانش را از پدر میراث گرفته بود(1).
صاحب بن عبّاد ، از کثرت علاقه اش به این دختر از یک طرف ، و علاقه اش به ذراری و فرزندان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم و از طرف دیگر، این دختر را به ازدواج
ص:641
أبو الحسین علی بن الحسین ، معروف به أخی مسمعی، در آورد و از او پسری به دنیا آمد و صاحب بن عبّاد ، بسیار خشنود شد و قصیده ای سرود که این دو بیت از آن قصیده است :(1)
أحْمَدُ اللهَ لِبُشْری أقْبَلَتْ عِنْدَ الْفَتی *** إذْ حَبانِی اللهُ سِبْطاً هُوَ سِبْطُ لِلنِّبِیّ
مَرْحَباً ثَمَّةَ أهْلاً بِغُلامٍ هاشِمیّ *** نَبَویٍّ عَلَوِیٍّ حَسَنِیٍّ صاحِبِیّ
وی دختر عبّاد بن علیّ بن حمزۀ طباطبائی علوی ، می باشد و از دانشمندان و محدّثه های قرن پنجم و ششم هجری در اصفهان بوده ، و از أبو محمّد ، رزق الله تمیمی، أخذ حدیث کرده است(2).
وی ، دختر عبدالکریم بن عبد الرّزاق حسن آبادی بوده، و از دانشمندان و محدّثه های قرن پنجم و ششم هجری ، در اصفهان به شمار رفته ، و زنی صالحه و دیندار بوده ، و عبد الکریم بن محمّد سمعانی ، از او أخذ حدیث کرده است(3).
در کتاب ریاحین الشّریعه ، جلد 3، صفحۀ 323، از همین بانوی بزرگوار یاد نموده ولی به جای حسن آبادی ، جُنابَذی ، ذکر کرده است.
ص:642
وی ، دختر فقیه و عالم بزرگوار، شیخ علی منشار ( شیخ الإسلام اصفهان)
و همسر عالیقدر نابغۀ روزگار،شیخ بهائی رحمة الله علیه بوده،و به نوشتۀ میرزاعبد الله أفندی اصفهانی ، فاضله عالمه و فقیۀ محدّثه ، بوده(1)و در فقه و حدیث و امثال آن ، تدریس می نموده ، و زنها در درس او شرکت می کردند و پس از وفات پدرش ، چهار هزار جلد کتاب به او إرث رسید .
مقام علمی او تا جائی رسیده ، که مرحوم آفندی دربارۀ او می نویسد:
وَ ذَکَرَ لَنا بَعْضُ الأفاضِلِ أنَّها وافِرَةُ الْعِلْمِ ، کَثیرَةُ الْفَضْل(2)و علاّمۀ أمین ، در أعیان الشّیعه نوشته است: وَ قَدْ کانَتْ هذِهِ الْبِنْتُ ( بِنْتُ الشَّیْخ عَلِیِّ الْمِنْشارِ ) فاضِلَةً، عالِمَةً ، فَقیهَةً ، مُدَرِّسَةً(3)
در خاندان برجسته و عظیم الشّأن مجلسی ، علاوه بر چهره های بزرگ علمی ، همانند : ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی و ... ، که در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » از آنها یاد نمودیم ، چندین بانوی بزرگ و دانشمند تجلّی یافتند ، که وسیلۀ افتخار این خاندان بزرگ و شهر اصفهان و ملّت شیعه می باشند ، و ذیلاً به نام و شخصیّت آنها اشاره می نمائیم :
وی دختر علاّمۀ فقیه و محدّث ، ملاّ محمّد تقی مجلسی و همسر ملاّ صالح
ص:643
مازندرانی ، می باشد و شرح حال او را در بخش ( خاندان علمی مجلسی ) ، ذکر کرده ایم و علاّمۀ امین در بارۀ او نوشته است:
مِنَ النِّساءِ الْفاضِلاتِ ، لَها شَرْحُ عَلَی الألْفِیِّةِ وَ شَواهِدِ السُّیوطی وَ قَبْرُها ... وَ عَلَیْهِ شَیْءُ مِنْ شِعْرِها ، یَظْهَرُ مِنْهُ وَفُورُ أدَبِها(1).
وی ، دختر مولی محمّد سعید أشرف بن ملاّ محمّد صالح مازندرانی می باشد ، که زنی معروف به علم و فضل و زهد و تقوی ، بوده است(2).
وی ، دختر زینب بیگم و میرزا محمّد تقی بن ملاّ عبد الله بن ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و همسر میرزا محمّد تقی ألماسی بوده ، و به علم و تقوی و زهد، شناخته شده بوده است(3).
وی ، از صاحبان کمال بوده ، و در شمار علماء مورد توجّه قرار گرفته ، و رساله های متعدّد در مسائل فقهیّه و نیز حاشیه ای بر من لایحضره الفقیه ، به او نسبت دادهاند(4). در کتاب أعیان الشّیعه ، او را با عنوان : ( مِنَ النِّساءِ الْفاضِلاتِ) توصیف نموده ، و نوشته است: لَها تَعالیقُ عَلی کِتابِ مَنْ لا یَحْضُرُهُ الْفَقیهُ
ص:644
وَ رَسائِلُ فی مَسائِلَ فِقْهِیَّهٍ(1).
که از جمله زنانی است که ، از خاندان علاّمۀ مجلسی ، به علم و زهد و فضل و تقوی معروف بوده اند(2).
عالمۀ فاضله ، حمیده ، دختر مولی محمّد شریف بن شمس الدّین محمّد رویدشتی(3) اصفهانی ، متوفّای در حدود 1087 هجری.
وی ، مقامی بلند در علم و دانش و معرفت داشته ، و معلّمۀ زنهای دوران خود بوده است . میرزا عبدالله أفندی ، دربارۀ او می نویسد: .
فاضِلَةٌ عالِمَةٌ عارِفَةٌ ، مُعَلِّمَةٌ لِنِساءِ عَصْرِها ، بَصیرَةٌ بِعِلْمِ الرِّجالِ ، نَقِیَّةٌ الْکَلامِ ، بَقِیَّةُ الْفُضَلاءِ الأعْلامِ، تَقِیَّةٌ مِنْ بَیْنِ الأنامِ(4).
او حواشی بر کتب حدیث داشته ، و مطالب دقیقه ای در ذیل احادیث کتاب استبصار و غیر آن، نوشته ، که نشانۀ منتهای فهم و دقّت و اطّلاع او ، در زمینه های مختلف ، بالأخص مطالب علم رجال ، می باشد (5).
مولی محمّد شریف ( پدر این بانوی بزرگ ) ، از شاگردان شیخ بهائی و از مشایخ اجازۀ علاّمۀ مجلسی ، بوده است.
ص:645
دختر این بانوی بزرگوار ( حمیدۀ رویدشتی)، به نام فاطمه بوده و با اوصافی از قبیل فاضله عالمۀ ، عابدۀ وَرِعَه ، مورد ستایش قرار گرفته است . زنها در محضر او تحصیل علم میکرده اند ، و بیشتر اوقات در خانۀ خاندان فقیه نامدار مرحوم خلیفة السّلطان ، زندگی می کرده است(1).
به نوشتۀ میرزا عبدالله أفندی ، در زمان ایشان ، خواهر مولی رحیم اصفهانی ساکن محلّۀ کرّان ، از دانشمندان و کُتّاب ، بوده و بعضی فوائد را ضبط نموده ، و خطّی بسیار نیکو داشته و از جمله ، شرح لمعه را با خطّی زیبا نوشته است . میرزا عبدالله أفندی ، از شاگردان پدر و برادر او بوده است(2).
در فضیلت او همین بس که ، نوشته اند : هِیَ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الْکُتّابِ
وی ، دختر محتسب الممالک، وزنی عالمه و شاعره بوده ، و صاحب دیوان أشعار می باشد ، و در سال 1120 قمری از دنیا رفته و در تکیۀ خرابه ، جنب تکیۀ میرزا رفیعا نائینی ( در تخت فولاد) مدفون گشته است(3).
وی ، دختر شاه سلیمان صفوی می باشد ، و زنی بلند نظر و اندیشمند بوده،
ص:646
و او را از دانشمندان خاندان صفویّه به شمار آورده اند(1).
مریم بیگم، مدرسه ای با اهمیّت و بزرگ برای طلاّب علوم دینیّه ساخت ، و موقوفه های بسیاری برای آن در شهرهای اصفهان و تبریز و بسطام و قزوین و غیر آنها ، در نظر گرفت و وقف نمود . تأسیس این مدرسه ، از نشانه های بارز برای دانش و بینش این بانوی دانشمند می باشد (2).
وی ، دختر طهماسب قلی بیگ ( از امراء حکومت صفویّه ) زنی عالمه و فاضله و خیراندیش بوده ، و پس از وفات ، در بقعۀ علیّ بن سهل ، مدفون گردیده است(3).
نوّابه سلطان بیگم ، دختر میرزا محمّد صالح حسینی خلیفه سلطانی ، زنی شاعره و أدیبه و عالمه بوده ، و در سال 1146 وفات یافته و در جوار امامزاده اسماعیل ، و در نزدیکی قبر حضرت شعیای نبی علیه السلام ، مدفون گشته است(4).
وی ، دختر آقا شیخ جعفر کبیر (کاشف الغطاء ) و همسر آقا شیخ محمّد تقی مسجد شاهی ( صاحب حاشیه بر معالم ) و مادر ، حاج شیخ محمّد باقر مسجد
ص:647
شاهی بوده ، و زنی دانشمند و با فضیلت و تقوی به شمار آمده ، و با عنوان عالمۀ فاضلۀ زاهده ، ستایش شده ، و در سال 1295 وفات یافته(1)، و در بقعۀ مادر شاهزاده ( تکیۀ آقا شیخ محمّد تقی ) مدفون گشته است(2).
وی ، دارای لقب خان آغا بیگم، و دختر نواب محمّد تقی میرزا خلیفه سلطانی بوده ، و به نوشتۀ آیة الله ، مرعشی نجفی ، از زنان شاعره و عالمه و فاضله بوده ، و در محلّۀ گلبهار سکونت داشته ، و در سال 1342 قمری وفات یافته ، و در جوار قبر نواب محمّد حسن میرزا ، در تخت فولاد مدفون گشته است(3).
علویّۀ هاشمیّه ، عالمۀ فاضله ، حاجیّه عفّت الزّمان أمین ، فرزند مرحوم حاج میرزا أحمد افتخار التّجار ، فرزند مرحوم حاج سیّد محمّد تقی أمین التّجار اصفهانی ، وی در سال 1331 قمری ، در خاندانی اصیل و شریف ، متولّد گردید، و در خدمت عدّه ای از علماء ، همانند : میرزا علی أصغر شریف ( مدرّس مدرسۀ در بکوشک ) و آیة الله ، حاج شیخ مرتضی مظاهری ، و نیز در محضر بانوی مجتهدۀ ایرانی ( بانو أمین ) ، به کسب علم و کمال معنوی پرداخت ، و دارای شخصیّتی با فضیلت و علم گردید ، و از عالمه های نیمۀ دوّم قرن چهاردهم هجری به شمار آمد . از آثار بانو عفّت الزَّمان أمین ، کتاب چهل حدیث أمین یا هشتصد و بیست موعظه است ، که دو بار به چاپ رسیده ، یکی در نجف
ص:648
أشرف در سال 1386، و دیگری در اصفهان در سال 1398 قمری .
بانو أمین ، در سال 1397 قمری بدرود حیات گفت ، و برادرش ( حاج آقا مهدی أمین ) در مرثیۀ او چنین سروده است : (1)
در زنان گر رهبری چون دخت پیغمبر نبود *** حجّت داور ، رسا، در عرصۀ محشر نبود
عفّت ماهم ، در این دوران وانفسای زن *** از حکیمی هوشمند و رهنما ، کمتر نبود
ای ستمگر چرخ غارتگر ، نمیگوئی به خویش ***وقت پرپر کردن ، این لالۀ أحمر نبود ! .
فقیهۀ مجتهده ، مفسّرۀ عارفه ، حکیمۀ محقّقه ، آیة الله علی الأنام، و حجّة الإسلام و المسلمین ، حاجیّه نصرت خانم أمین ، معروفه به بانوی ایرانی و علویّۀ أمینیّه ، متولّدۀ 1265 و متوفّاة 1362 هجری شمسی (1403 قمری).
دربارۀ این شخصیّت یگانه و بی نظیر ، در جلد اوّل کتاب آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، و نیز در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) « خاندان علمی خاتون آبادی » و بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) بررسی داریم ، و در این فصل نیز ، با نگرشی دیگر ، مطالبی را در مورد این افتخار ایران و عالم تشیّع، عرضه می داریم .
این مجتهدۀ بزرگ ، که با سی واسطه ، نسب مبارکشان به أمیر المؤمنین علیه السلام
ص:649
می رسد ، در یک عمر نود و هفت ساله ، در بحرانی ترین دوره ها و در زیر شدید ترین فشارها و تهاجم های ضدّ دینی حکومت پهلوی ، تحصیلاتی عمیق ، و تحقیقاتی وسیع ، و تألیفاتی متین و گسترده ، و تدریس و تربیت هائی إعجاب انگیز و افتخار آفرین ، و خدماتی شایسته و بی نظیر ، در زمینۀ علوم دینیّه و نشر و ترویج افکار اسلامی ، عرضه نمودند که نمونۀ آن تدریس برای صدها زن و دختر علاقه مند ، و سخنرانی و ارشاد برای هزاران بانو و دوشیزۀ شیعه ، می باشد و نیز از آثار آن ، ارائه طریق و راهنمائی عموم طبقۀ نسوان در شهر اصفهان ، و همۀ کشور ایران ، و جامعۀ شیعه می باشد ، که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم ، از شخصیّت علمی و معنوی این بزرگ افتخار عالم نسوان ، إلهام گرفتند و خود به تحصیل علم و کمال و درس و بحث و تحقیق و تألیف و وعظ و ارشاد، پرداختند .
بانوی مجتهدۀ أمین ، با احساس مسئولیّتی که نسبت به جامعه داشتند، سعی نمودند که با نوشتن کتابهای متعدّد و مقالات گوناگون ، و نیز به وسیلۀ تأسیس مدرسه و مکتب علمی و اسلامی ( مکتب فاطمیّه و دبیرستان دخترانۀ أمین )، و هم چنین با برگزاری جلسات تفسیر و تدریس معارف اسلامی ، و پاسخگوئی کتبی و شفاهی به پرسشهای علمی و دینی بانوان و دختران ، و راهنمائی طالبان علم و فضیلت ( بالأخص طبقۀ زنان ) ، گامهای مؤثّری در تربیت و تهذیب روحی شاگردان ، ( خصوصاً ) ، و مردم مسلمان و متدیّن ( عموماً ) ، بردارند ، آنهم در زمانی که ( در اثر سیاست استعماری حکومت پهلوی ) نه تنها فعّالیّت های دینی و علمی زنان ، دچار مشکل اساسی یا غیر ممکن بود ، بلکه حوزه های علمیّه و مراکز علمی برای مردان نیز ، حالت رکود بخود گرفته بود .
و به همین جهت است که ، به عنوان یک واقعیّت بزرگ و افتخار آفرین ،
ص:650
باید اعلام گردد:
بانوی مجتهدۀ أمین ، پرچمدار یگانه و بی نظیر حرکت علمی و دینی بانوان ایران در قرن چهاردهم بوده اند
شخصیّتهای بزرگی از فقهاء، حکماء ، مفسّرین و ... در مورد این مجتهدۀ بینظیر ، اظهار نظرهای جالبی داشته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود:
1- مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی قُدْسُ سِرُة ، در اجازۀ اجتهادی که در تاریخ 1354 قمری ، برای این بانوی مجتهده نوشته اند و بزبان عربی میباشد ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، ( مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم در دورۀ أخیر ) آن را تأیید نموده اند، عباراتی مرقوم داشته اند که ترجمۀ بخشی از آن چنین است:
سیّد بزرگوار و شریفه و با شخصیّت ، عالم فاضله و چهرۀ درخشان زنان زمان، و اعجوبه و مایۀ شگفتی دوران ، حاجیه خانم ... دختر مرحوم حاج سیّد محمّد علی أمین التّجار اصفهانی ، از من اجازه خواسته است و بعضی از آثار و نوشته های خود را در زمینۀ فقه و اصول و شرح بعض أخبار عرضه کرده است ... که پرده از مراتب فضل و یَدِ طولای او در معقول و منقول بر می دارد و نشان میدهد که به مرتبه ای از مراتب اجتهاد نائل گردیده و لذا برای او است که به آنچه از احکام ، استنباط می نماید عمل نماید ...
2- مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی قُدْسُ سِرُة ، نیز در اجازۀ اجتهادی که برای حاجیّه خانم أمین در تاریخ 1354 قمری نوشته اند ، این بزرگ بانوی عالمه را دارای قوّۀ استنباط و مجاز در عمل به اجتهادات خود
ص:651
دانسته اند و در ضمن آن اجازه نوشته اند : .... فَإنَّ السَّیِّدَةَ الْجَلیلَةَ النَّبیلَةَ ، الْحَسیبَةَ النَّسیبَةَ الْعالِمَةَ ، الْجامِعَةَ لِلْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ ، فَریدَةَ الدَّهْرِ وَ حُجَّةَ نِساءِ الْعَصْرِ ، الْحاجَّیَه خانُم دامَتْ تَأییداتُها ... حَتّی فَازَتْ بِالْمَراتِبِ الْعالِیَةِ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ الْعَیانِ ، وَ صارَتْ مِمَّنْ یُشارُ إلَیْها بِالبَنانِ ، وَ قَد اسْتَجازَتْ مِنَ الأحْقَرِ فَاخْتَبَرْتُها فی مَسائِلَ أصُولِیَّةٍ وَفِقْهِیَّةٍ ، فَأرْسَلَتْ إلیَّ بِأجْوَبَتِها وَ هِیَ ... کاشِفَةٌ عَنْ طُولِ باعِها وَ وُفُرِ إطِّلاعِها وَ واجِدِیَّتِها لِقُوَّۃِ الاسْتِنْباطِ وَ بُلُوغِها إلی دَرَجَةٍ مِنَ الاجْتِهادِ ، فَلَهَا الْعَمَلُ بِمَا اسْتَنْبَطَتْهُ مِنَ الأحْکامِ عَلَی النَّهْجِ الْمَألُوفِ بَیْنَ الأعْلامِ ... وَ لَنِعْمَ ما قالَ :
فَلَوْ کُنَّ النِّساءُ بِمِثْلِ هذی *** لَفُضِّلَتِ النِّساءُ عَلَی الرِّجالِ
3- مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی ، ( مسجد شاهی ) که خود از اعجوبه های زمان ، و شیخ بهائی عصر خود، و جامع المعقول و آلمنقول بودند ، در ضمن اجازه ای که به بانوی ایرانی داده اند ، مطالب جالبی مرقوم داشته اند که ، ترجمۀ بخشی از آن چنین است:
... همانا سیّده شریفۀ بلند مرتبه ، و گوهر گرانقدر مستور ، میوۀ درختی که ریشه اش ثابت ، و شاخه اش در آسمان است ، گل سرسبد باغ فرزندان زهرای أطهر علیها السلام ، صاحب افتخارات بزرگ و منقبت های برجسته ، عقیلۀ خاندان أبی طالب ، که پیرو آثار پدران و أجداد خود می باشد ..
و بخش دیگری از آن بدین قرار است :
الْجامِعَةُ بَیْنَ طَریفِ الْمَکارِمِ وَ تِلادِها وَ الأخِذَةُ بِطَرَفَی الْمَجْدِ مِنَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الْبالِغَةُ مِنْهُ بِأعْلَی الرُّتَبِ ، العالِمَةُ الْفاضِلَةُ ، الْفَقیهَةُ الْحَکیمَةُ ، الْعارِفَةُ الْکامِلَةُ ، ذاتُ الشَّرَفِ الْباذخِ ، اُمُّ الْفَضْلِ ، سِتُّ (1) الْمَشایِخِ
ص:652
و در بخش دیگری از همین اجازه ، که در بارۀ کتاب أربعین الهاشمیّه تألیف بانوی ایرانی ، سخن به میان آمده ، چنین مرقوم داشته اند :
أهْدَتْ إلیَّ کِتابَهَا الْکَریمَ ، الَّذی سَمَّتْهُ بِ ( الأرْبَعین الْهاشِمیَّة ) ... فَوَجَدْتُهُ عِقْداً مُنَظَّماً مِنْ غَوالِی الْفَرائِدِ ... وَ هُوَ مُصَنَّفُ یَشْهَدُ کُلُّ مُنْصِفٍ أنَّهُ حاوٍ لأِصْنافِ الْعُلُومِ وَمُجَدِّدٌ مِنَ الآثارِ الْمَعاهِدَ وَ الرُّسُومَ ... فَکَمْ کَنْزٍ خَفِیٍّ مِنَ الأسْرارِ أظْهَرَتْهُ وَ مُشْکِلٍ مِنَ الأخْبارِ فَسَرَّتْهُ وَ مُعْضِلٍ أراحَتْ عَنْهُ الإعْضالَ وَ أصابَتِ الصَّوابَ إذَا اخْتَلَفَتِ الأقْوالُ ... إنَّها أمُّ الْکِتابِ الَّذی لَوْ صَدَرَ مِنْ رِحْلَةٍ یَخْتَرِقُ ألأفاقَ وَ یَحُوبُ الْبِلادَ مِنَ الشّامِ وَ الْعِراقِ ، وَ یَخْتَلِفُ إلی مَدارِسِ الْعِلْمِ وَ مَجالِسِ الْعُلَماءِ ، لَحَقَّ لَهُ التَّقْریضُ وَالإطْراءُ ، فَکَیْفَ بِمَنْ أرْخَتْ سَتْرَها ، وَ لَمْ تُبارِحْ خُدْرَها ، فَیَحِقُّ أنْ یَفْتَخِرَ بِها رَبّاتُ الْخُمُرِ وَ الْحِجالِ ، عَلی لابِسِ الْعَمائِم مَنَ الرَّجالِ(1).
4- مرحوم آیة الله العظمی ، آقای سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ، دربارۀ این بانوی بزرگ ، اظهار نظر نموده اند ، با این عبارت :
وَ أمْرُ هذِهِ الشَّریفَةِ ما یَقْضی مِنْهُ الْعَجَبَ فی هذَا العَصْرِ ، مُصَدَّقَةُ فی حُصُولِ الإجْتِهادِ لَها عَنْ جَمٍّ کَشَیْخِنا ، ألشَّیْخِ عَبْدِ الْکَریمِ الْحائِری وَ غَیْرِهِ ، فَهِیَ فَریدَةُ الْعُصُورِ وَ نادِرَةُ الدُّهُورِ ، ألْحُجَّهُ عَلی نِساءِ الْعَصْرِ وَ الأیَةُ لِبادِیءِ الدَّهْرِ ...
و در جمله ای کوتاه مرقوم داشته اند :
العالِمَةُ الْمُجْتَهِدَةُ ، الصّالِحَةُ الأدیبَةُ ، الْمُرْتاضَةُ السّالِکَةُ الْعارِفَةُ(2)5- محقّق عالیقدر و فیلسوف عظیم الشّأن معاصر ، استاد شیخ محمّد تقی جعفری،
ص:653
در ضمن مصاحبه ای دربارۀ شخصیّت بانوی مجتهدۀ أمین، چنین اظهار نظر نموده اند : ... با نظر به آثار قلمی که از خانم أمین در دسترس ما قرار گرفته است ، به طور قطع می توان ایشان را یکی از علمای برجستۀ عالم تشیّع معرّفی نمود ، و روش علمی ایشان هم ، کاملاً قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده ، بلکه با نظر به مقامات عالیۀ روحی ایشان ، باید ایشان را از گروه نخبه ای از دانشمندان به شمار آورد که ، به اضافۀ فراگرفتن دانش ، به ( تولّد جدید ) در زندگی نیز نائل می شوند . کتاب سیر و سلوک ، تألیف آن عالمۀ معظّمه ، شاهد روشنی است به این که ، معارف و فلسفه های حرفه ای روح ایشان را نسائیده است ... إشراف و آگاهی خانم أمین ، در کتاب سیر و سلوک ، به واقعیّات قابل اهمیّت ، توأم با نوعی وجدان علمی (که متأسّفانه أفراد کمی از دانشمندان ، موفّق به داشتن آن می شوند ) به خوبی آشکار است ...
استاد جعفری ، در بخش دیگری از مصاحبه ، برداشت خودشان را از شخصیّت والای بانوی ایرانی که در یک ملاقات حضوری ، حاصل شده است ، چنین توضیح میدهند : ... با این که مسائل بسیار محدودی در آن جلسه مطرح شد ، ولی طرز گفتارشان ، از یک سلطه و إشراف عالی ، به مغز آن مسائل حکایت می کرد، که به خوبی نشان دهندۀ إعتلای روحی ایشان بود .
این یکی از خواصّ أرواح رشد یافته است که ، در میان طوفانی از اندیشه های مطرح شده ، با به کار بردن جملۀ بسیار کوتاهی می توانند برتر قرار گرفتن خود را از آن طوفان اثبات کنند به علاوه اینکه در چنان موقعیّتهای پرنوسان و متلاطم ، که مقتضی تقلاّی سخت روانی و ابراز مقصود با حماسۀ پرهیاهو است ، آرامش روانی و ابراز معتدلانۀ مطلب ، فوق العاده با اهمیّت بوده و بهترین دلیل برای طیّ مراحل
ص:654
کمالات علمی و وجدانی است(1).
6- فقیه و اصولی و حکیم محقّق آیة الله ، آقا سیّد علی نجف آبادی قُدْسُ سِرُة ، مهمترین استاد و مربّی حاجیه خانم أمین ، که نقش اساسی در ساختن شخصیّت علمی و اجتهاد این بانوی بزرگ ، داشته اند ، اظهار نظری شایسته دارند ، که به عنوان ( ختام مِسک )، در پایان این قسمت می آوریم :
حکمت را دائی ام ، به من درس داد، و یکی نیست که من به او درس بدهم ، من می خواهم به این خانم درس بدهم که از من یادگاری باقی مانده باشد(2).
و در هنگامی که کتاب « أربعین الهاشمیّۀ » بانوی ایرانی به حوزۀ نجف رسید ، و علمای بزرگ آن حوزۀ عظیم الشّأن ، با محتوای کتاب آشنائی یافتند، و همه را به إعجاب واداشت ، و مقدّمات امتحانات دقیق علمی از این بانو فراهم گردید و زمینه برای تصمیم گیری علماء نجف ، برای دادن إجازۀ إجتهاد به ایشان ، آماده گردید ، آیة الله ، آقا سیّد علی نجف آبادی ، ( استاد أعظم خانم أمین) فرمودند : بانو آمین ، هرچه در این کتاب نوشته اند، از تراوشات فکری خودشان بوده است ، و ربطی به تعلیمات من ندارد(3)، و بدین وسیله قدرت تحقیق و اندیشه و أفکار بلند خانم علویّه أمین را ، مورد تأیید قرار دادند .
شاگردان و ارادتمندان نزدیک به این بانوی مجتهده ، صفات و کمالات
ص:655
روحی این بزرگ افتخار عالم علم و روحانیّت را ، در مقالات و سخنرانیها و مصاحبه های مختلف ، بازگو نموده اند ، که فشرده ای از آن را در این بخش ، نقل می نمائیم :
« ایشان کم سخن می گفتند و از دهانشان حکمت و اوصاف حق شنیده می شد » . « خیلی منظّم بودند » . « ساعت نماز و خوابشان نظم داشت » . « می دانستیم الان که می رویم خدمتشان ، مشغول به چه کاری هستند » . «از وقت خود زیاد استفاده می نمودند » . « روی تعاون و همکاری با یکدیگر خیلی مقیّد بودند » . « معاشرین خود را بسیار تحمّل می کردند » . «أخلاق و رفتارشان بسیار سازنده بود و سعی می نمودند که به دختران جوان خلوص نیّت را تلقین کنند » . « زندگی ایشان طبیعی بود و افراط و تفریط در آن راه نداشت » . « طرز گفتارشان از یک سلطه و إشراف عالی به مغز مسائل حکایت میکرد که به خوبی نشان دهنده إعتلای روحی ایشان بود» . « با این که همسرشان عالم و هم سطح ایشان نبود ، امّا هیچ وقت نشد که این بانوی بزرگ به شوهر خود تَفَرْعُن بفروشد ، بلکه همیشه می فرمود زن بایستی حقوق شوهر خود را به طور کامل رعایت نماید ، و هیچ حقّی از شوهر نباید تضییع شود» . « به قدری متواضع بودند که کسی موفّق نمیشد از وضعیت ظاهری ، ایشان را بشناسد » . « زندگی متعادلی داشتند و به نحو متعادل لباس می پوشیدند و مهمانی میرفتند ، منتها در همۀ این برخوردها همیشه در فکر این بودند که ، تقوایشان را حفظ نمایند » • « خودشان را مسؤل دینی میدانستند و لذا هر کاری از دستشان بر می آمد از تألیف کتاب ، تأسیس مدرسۀ علمیّۀ طلبگی برای زنان و دختران ، تأسیس دبیرستان با حفظ شئون دینی ، تدریس و تشکیل جلسۀ أخلاق و ... انجام می دادند » . « آنقدر مُهَذَّبْ و جدّی بودند که هیچ
ص:656
کسی جرأت لغوگوئی و یا غیبت کردن در حضور ایشان نداشت » . «با این که دریای علم و بحث بودند ، هرگاه مسئله ای از ایشان سؤال می شد و نمی دانستند، به راحتی می فرمودند ( نمیدانم ) »
« ایشان نمی خواستند اسمشان برده شود ، و لذا کتابهایشان به نام ( بانوی ایرانی) است و حتّی اجازه نمی دادند به نام بانوی اصفهانی منتشر شود » . « در حین درس ، هر حادثه ای پیش می آمد ( به علت توجّه کامل به درس ) متوجّه نمی شدند » . « وقتی به منزلشان می رفتیم اهل خانه می گفتند : خانم تا صبح در حال گریه و دعاء است » .
و این بود نمونه ای از صفات و أخلاقیّات این افتخار عالم زنان ، که می تواند راهگشای همگان باشد .
به خواندن کتاب از کودکی عشق می ورزیدم ، اما نه هر کتابی ، بلکه کتابهائی که جنبه معنویّت آنها زیاد بود .
در اوقاتی که با بچّه های هم سِنّ بودم مثل آنها تفریح و گردش نمیکردم ، بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم ، تا بهتر بتوانم فکر کنم ، زیرا گم شده ای در وجود خود داشتم ، و اگر به مجالس عمومی هم می رفتم باز در حال تفکّر بودم، و در این اندیشه و مقام ، که پا از جادّۀ شریعت بیرون نگذارم .
در میان علوم ، به خداشناسی و علومی که مربوط به خداوند بود، بیشتر علاقه داشتم...تا سرأنجام در صدد برآمدم زبان عربی را بیاموزم،شاید از این راه،گم شدۀ خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم .
همواره لطف پروردگار بدرقۀ راهم بود ، و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد ، تا این که موفّق به نوشتن کتاب اربعین شدم ،
ص:657
علمای نجف که از نوشتن أربعین إطّلاع حاصل کردند ، کتباً سؤالهائی راجع به ( فقه ) برایم فرستادند ، و پس از آن که جواب ایشان را دادم ( درجۀ إجتهاد ) به من عطا فرمودند ، از آن به بعد، مشغول تألیف کتاب بوده ام .
در تمام این مراحل ، از تفضّلات و ألطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه ، جرقّه های نورانی نصیبم می گردد ، و محظوظم می کند
آنچه در علوم و معنویّات غیر از بحث ألفاظ فهمیده ام ، بیشتر از همین راهها بوده و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام ، نمیگویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی ، اما أغلب معنویّات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام ، بلکه از همین حالات به دست آورده ام ، و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است . من مخالف تحصیل کردن خانمها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام . پاره کردن حجاب ، در حقیقت پاره کردن أوراق قرآن است ، چون قرآن به حجاب حکم میکند و خلاف آن را عمل کردن ، حکم خدا و پیامبر را زیر پا گذاشتن است . هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست ، و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است . من به جهت إشتیاق شدیدی که به مطالعه داشتم ، سخنان ناروا و ملامتها و استهزاهای آنها ( بستگان و نزدیکان ) را تحمّل می کردم، و خود را چنان می یافتم که ، گویا از امور لهو و مزخرفات دنیا إعراض دارد، و دلم به اینها انس نمی گیرد ، بلکه به چیز دیگری بستگی دارد، با این که گم شده و محبوب دلم برایم مشخّص نبود . و هرگاه از یک عالم یا واعظی ، مطلبی در أوصاف حق تعالی می شنیدم ، قلبم به سخن او میل مفرطی پیدا می کرد و گویا از سر تا پا گوش می شدم ، که سخن او را بشنوم و برای استماع صفات حق تعالی حریص بودم ، و پیوسته این چنین بودم ، تا این که به تحصیل علوم عربی راغب شدم و به
ص:658
تحصیل مقدّمات از صرف و نحو و غیرهما از مقدّمات فقه و اصول و منطق و حکمت مشغول شدم و خدا می داند که این راه را به چه سختی و اضطراری گذراندم
و چگونه مشقّت هائی را که از زخم زبان دوستان
و إستهزاء آنها به من وارد می شد ، تحمّل کردم
و ملامتی هم بر آنها نیست ، زیرا در آن زمان، مشغول شدن فردی مثل من، به تحصیل ، برای آنها عجیب بود ، و عجیب تر از آن ، این بود که، من مصّر به تحصیل بودم به گونه ای که :
در غالب اوقات قلبم مشغول به تحصیل علم بود و از ملامت هیچ ملامت کننده ای ، از مرد و زن ، نمی ترسیدم ( بخش أخیر سخنان بانوی مجتهدۀ أمین ، به نقل از مقالۀ عالمۀ فاضله ، و مدرّسۀ محقّقه ، خانم فردوس مدرّس هاشمی ، بنت حجّة الإسلام و المسلمین آقای حاج سیّد حسین مدرّس هاشمی ، می باشد (1)).
ص:659
علاوه بر اساتید بزرگ و مشایخ اجازۀ این بانوی مجتهده ، که با ایشان ملاقات و گفتگو داشته اند ، شخصیّت های بزرگی از حوزه های علمیّۀ نجف و قم و مشهد و شیراز و ... و نیز بزرگانی از مراکز علمی دانشگاهی ، به دیدار ایشان می آمدند ، که به عنوان نمونه، می توان از مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی و نیز از مفسّر بزرگ قرن ، صاحب تفسیر المیزان ، علاّمۀ نامدار مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد حسین طباطبائی ، یاد نمود .
آثار تألیفی این بانوی بزرگ ، متعدد و متنوع بوده ، که ذیلا اشاره مینمائیم .
1- أربعین الهاشمیّه ، که اوّلین أثر تألیفی آن بزرگ بانو می باشد ، و حوزه های علمیّه را متوجّه علم و قدرت تحقیق و تفکّر ایشان ، نموده است .
2 - جامع الشّتات ، که مشتمل بر پرسشهای متنوّع و متعدّدی است که ، علماء بزرگوار ، از ایشان نموده اند ، و آن بزرگ بانوی عالمه ، به آنها ، پاسخ مبسوط و عالمانه داده اند .
3- معاد یا آخرین سیر بشر ، که مطالب آن درنُه بخش ، در زمینۀ معاد ، تقسیم و تنظیم شده است .
4- ألنَّفَحاتُ ألرَّحْمانِیَّةِ ، فِی الْوارِداتِ الْقَلْبِیِّةِ
5- أخلاق ، که اقتباسی است از کتاب طهارة الأعراق ابن مسکویه و اندیشه های بانوی مجتهده نیز ، بر آن اضافه شده است .
6- روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی ، که سعی شده است معنای سعادت و خوشبختی و راه رسیدن به آن، با زبانی ساده و همراه با اندرزهای
ص:660
نیکو ، به خواهران دینی ابلاغ شود .
7- مَخْزَنُ اللَّئالی ، در مناقب مولی الموالی علی علیه السلام ، که مشتمل بر فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام علت است .
8- سیر و سلوک ، در روش اولیاء و طریق سعداء ، که راهنمای انسان در زمینۀ سیر الی الله می باشد .
9- مَخْزَنُ الْعِرْفانْ ( در پانزده جلد ) ، که یک دورۀ کامل تفسیر قرآن می باشد و بدین وسیله خانم أمین موفّق گردیده که تنها مفسّرۀ قرآن از طبقۀ زنان باشد ، که تمامی قرآن را تفسیر نموده است .
کتابهای یاد شده ، مکرّراً به چاپ رسیده ، و برخی از آنها چهار یا پنج نوبت ، به زیور طبع آراسته شده است .
بانوی مجتهدۀ أمین ، علاوه بر فعالیّتهای درسی و تألیفی ، و نشر علوم اسلامی از طریق بیان و قلم ، موفّق گردیدند که در میان سلسلۀ حاملان حدیث ، جائی مناسب احراز نمایند، و از مجتهدین بزرگ و شخصیّتهای برجستۀ علمی، اجازۀ روایتی دریافت نمایند ، و شخصاً به عدّه ای از علماء و بزرگان ، اجازۀ روایتی بدهند .
بانوی أمین ، از بزرگانی همانند آیات عظیم الشّان : آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی و آقا سیّد ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی و آقا شیخ محمّد رضا نجفی اصفهانی ( مسجد شاهی ) و آیة الله ، مرعشی نجفی ، اجازۀ روایت گرفته اند، و از طرف دیگر، به مرجع عالیقدر ، ناشر علوم أهل البیت علیهم السلام ، آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ( مذکور در فوق ) ، و علاّمۀ محقّق ، آیة الله ،
ص:661
آقای حاج سیّد محمّد علی روضاتی ، و آقای ظهیر الحسون ، و نیز یکی از شاگردانشان ، عالمۀ فاضله ، علویّه حاجیه خانم همایونی (صاحب ترجمۀ أربعین الهاشمیّه و ترجمۀ بخشی از اسرار الایات ملاّصدرا شیرازی ) و ...، إجازۀ روایتی داده اند و بدین وسیله ، عنوان شیخة الحدیث یافته ، و از مشایخ إجازه ، به شمار می روند .
مکتب فاطمه علیها السلام ، در سال 1344 شمسی ، به دستور بانوی مجتهدۀ أمین ، و با همّت و مدیریّت عالمۀ فاضله ، حاجیه علویّه ، زینت خانم همایونی (1) تأسیس گشته ، و تاکنون بسیاری از بانوان و دوشیزگان علاقمند ، حرکت علمی و تحصیلی دینی خود را ، در آن آغاز نموده ، و بعضاً ادامه داده اند . بسیاری از مدرسه های طلبگی برای طبقۀ نسوان ، در اصفهان و دیگر شهرها ، همانند : قم، نجف آباد ، خمینی شهر ، از این پایگاه علمی نشأت گرفته است .
مکتب فاطمه علیها السلام ، که از آثار باقیۀ بانوی ایرانی به حساب می آید ، در اثر خلوص نیّت آن بزرگ بانوی مجتهده ، نقش مهمّی در حفظ و گسترش أرزشهای معنوی و علمی ، و عفّت و تقوای زنان و دختران مسلمان داشته است ، و ما ، در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » نیز ، در بارۀ این مرکز علمی و دینی ، بحث و بررسی داریم.
ص:662
اینجانب ( نویسندۀ این سطور ) چندین سال در مکتب فاطمه علیها السلام موفّق به تدریس علوم حوزه ای از قبیل : نحو، منطق ، اصول فقه ، عقائد و کلام ، بودم ، ولی در اثر کثرت دروس حوزه ای که در حوزۀ علمیّه ، عهده دار تحصیل یا تدریس آن بودم ، از ادامۀ تدریس در مکتب فاطمه علیها السلام ، خودداری نمودم ، تا این که بانوی مجتهدۀ أمین ، اظهار لطف نمودند ، و در نامه ای افتخار آفرین ( در سال 1353 شمسی) اینجانب را دعوت به إدامۀ همکاری و تدریس در مکتب فاطمه علیها السلام نمودند ، و شخصیّت و عظمت و معنویّت ایشان ، مرا موظّف ساخت که دعوت ایشان را اجابت نموده ، و مجدّداً ، چند سالی به تدریس در آن پایگاه علم و تقوی ، ادامه دهم .
شعرای علاقمند ، در بارۀ بانوی مجتهدۀ أمین ، و نیز در زمینۀ تجلیل از آثار و تألیفات این نابغۀ دوران ، أشعاری سروده اند، که به عنوان نمونه از سروده های مرحوم آیة الله ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی (که از مجتهدین و مدرّسین عالیقدر و مشهور ، در حوزه های علمیّۀ نجف و اصفهان و ... بودند ) . و نیز از سروده های : « خطیب » و « شهیر اصفهانی » و نیز « سپیدۀ کاشانی » و « خالصی » و « حجازی » و « حسامی » و « نصر » و « نامی » و « سیفی » و « فروتن » و « خادم » و « طالب » ( از شعرای اصفهانی ) و ...، می توان یاد نمود، و ذیلاً از شعر برخی از شعراء یاد شده ، چند بیتی نقل میگردد .
1-مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی ، متخلّص به « حاتمی » ، در ضمن سروده ای مفصّل،چنین آورده اند:
ص:663
جز مخزن لئالی و راه سعادتم***حاشا به لوح نفس ، نگاری مصوّر است
کان دفتر نخست ، ز آغاز تاختام***یک سر مناقبی است که در شان حیدر است
مخزن و راست نام، که از بدو تا به ختم***درجی ز لؤلؤ است و ، سماطی ز گوهر است
نظم بدیع و دلکش و ، اسلوب روح بخش***حیرت فزا،چوخطبۀ زهرای اطهر است
از گلشن ارم ، نفحات دگر وزید***از نو،به بزم،رونق و،عودی به مجمراست
یارب مسوز بال ، زبانوی محترم***بالی که بر عموم بشر،سایه گستر است
اکنون به خامه و به کتاب است نشر دین***نی با سنان و تیغ و به ژوبین(1) و خنجر است
ای طالب حقیقت عرفان ، ز روی فکر***بنگر بر این کتاب ، که هادیّ و رهبر است
دانی که بنت فاطمه از ابن مسکویه***همچون سماک ، از سمک أعلا و برتر است
ص:664
شد اصفهان زنصف جهانی ، تمام آن***تا این سرای قدس ، به چهرش منوّر است
گه مجلسی تراود و ، گه شیخ عاملی(1)***آکنده (دار ضرب) زهر نقره و زر است
چون هاشمیّه ، دختر زهراست ، لاجرم***مأمول من، شفاعت او روز محشر است
گرنظم نغز نیست ، بخوانش تبرّکی***مرسوله ای(2)، ز مرقد مولای قنبر است
ران ملخ به نزد سلیمان ز( حاتمی) است***چون بنگری،زقبّرهای نیز ، کمتر است
ص:665
و آقای مصطفی هادوی متخلّص به ( شهیر ) ، در ضمن أشعاری ، چنین سروده است:
افتخار عالم نسوان بود ، بانو أمین***آن که عمری داشت کوشش در ره ترویج دین
بانوی نیکو خصال ، آن اسوۂ فضل و کمال***أهل تقوی ، آیت حق، صاحب علم الیقین
رهرو راه خدا ، آئینۀ ایزد نما***آن گل باغ شریعت ، حامی احکام دین
بود سیمایش تجلّی گاه نور کبریا***مادر گیتی کجا آرد ، دگر دختی چنین
آسمان معرفت ، خورشید عالمتاب علم***صاحب تفسیر قرآن و کتاب أربعین
روح اخلاص و صفا پیداست در سیر و سلوک***راه خوشبختی او ، دارد نکات دلنشین
گوهر دریای معنی ، مخزن العرفان اوست***هست تفسیر گرانقدری زقرآن مبین
گفت در وصفش ( شهیر ) از روی اخلاص و صفا***آفرین بر روح پاکش ، صد هزاران آفرین
ص:666
و شاعر دیگری متخلّص به ( خطیب ) در ضمن سرودهای چنین آورده است:
فخر نسوان بر رجال این بس که بانوئی چنین***داده داد علم و فضل ، از دودۀ فخر أنام
مادرأیّام باشد از چنین بنتی عقیم***که از او ماند به جا، در صفحۀ أیّام ، نام
می سزد زین سیّده، سادات جویند افتخار***شاید از تمجید وی،یابد دواوین ارتسام
سَترعلیا،ز أصل طه ، بضعۀ پاک أمین***که روانش کرده جا، در غرفۀ دارالسّلام
بخ از آن نخل شرف ، کاینگونه ، ماند از وی ثمر***أصل پاک اینگونه ریزد شربت شیرین ، به کام
آفرین بر عنصر پاکی، کزو ماند این سلیل***که به نشر شرع أطهر ، کرده در عمرش قیام
مرحبا ، أهلاً و سهلاً ، حبّذا ، طوبی لها***بارسول الله جدّش ، حشر یابد مستدام
أجرت ای صدّیقه ، باجدّت رسول هاشمی***در بهشت حق دهد در جنّة المأوی مقام
کس نداند حق تو ، جز مالک الملک قدیم***از کرم داند چه بخشاید مقامت در قیام
ص:667
و خانم سپیدۀ کاشانی ، شاعرۀ نامدار و عالیقدر معاصر ، که از مفاخر عالم شعر و أدب عصر حاضر ، و از چهره های مورد توجّه در دورۀ اخیر شعر مذهبی می باشد ، در رثای این مجتهدۀ عظیم الشّأن، چنین سروده:
بانگ رحیل ، خاک وطن را فرا گرفت***اسلام شد به ماتم و ، رنگ عزا گرفت
ماهی که نور معرفتش ، رشگ مهر بود***دامن کشان به کنگرۀ عرش ، جاگرفت
آیات را نماز بخوانیم ، دوستان***زیرا خسوف هجر ، رخ ماه ماگرفت
رخشنده أخترش بشد از کهکشان علم***در عرش ، جابه بارگه أنبیا گرفت
می رفت و ، داغ لاله فراوان بسینه داشت***زین خاکدان ، که مرتبۀ نینوا گرفت
گلچین ز شاخه چید بسی گل ، در این دیار***فقدان این گل ، از چه چمن را فراگرفت
فخر زنان ، أمینۀ ما، درس عاشقی***از مکتب أمین خدا ، مصطفی گرفت
آن مرجع فضیلت و تقوا، به راه علم***بر راهوار عشق ، مدد از خدا گرفت
بانوی بانوان جهان شد شفیع او***گر در کنار کوثر میعاد ، جاگرفت
جاوید خانه باد ، مبارک بر او، که خاک***از آن گل معطّر عصمت ، صفا گرفت
ص:668
از آن هنگام که آثار قلمی بانوی أمین منشر گردید ، و در حوزه های علمیّه و مجامع علمی و دینی ، نام و شخصیّت آن بزرگ بانوی مجتهده مطرح گردید ، به تدریج ، در کتابهای تراجم و مجلّه ها و ... ، نام ایشان به میان آمد، و به تفصیل یا اجمال ، از عظمت این بانوی نمونه یاد گردید ، که ذیلاً به نمونه هائی ، اشاره می نمائیم :
١- علماء معاصرین ، از نویسندۀ محقّق و عظیم الشّأن ، حاج ملا علی واعظ خیابانی تبریزی ، از صفحۀ 311 تا 325، و ظاهراً أولین کتابی که شرح حال بانوی ایرانی را به تفصیل و با تجلیل کامل ، مطرح نموده ، همین کتاب می باشد
2 - ریاحین الشریعه ، جلد 3، صفحۀ 431 - 432
3- أعیان الشّیعه ، چاپ جدید ، جلد 3 صفحۀ 499 و چاپ قدیم، جلد 13، صفحۀ 44 - 45
4- نقباء البشر ، جلد 1 ، صفحۀ 183
5- ألذّریعه الی تصانیف الشّیعه، جلد 12 ، صفحۀ 285 - و جلد 20 صفحۀ 229 - و جلد 21 صفحۀ 175 - و جلد 24 صفحۀ 248 و جلد 26 صفحۀ 146
6- گنجینۀ دانشمندان ، جلد 3، صفحۀ 114 تا 116
7- آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، ج 1، ص 76 - 78، از نویسندۀ کمترین
8- مجلّۀ مکتب اسلام، سال 23، شمارۀ 15 مرداد 1362 شمسی) صفحۀ 62
9- تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر ، از نویسندۀ معاصر ، سیّد مصلح الدّین مهدوی ، جلد 2، صفحۀ 348 - 351
10 - أعلام النّساء ، از عمر رضا کحّاله ، جلد 1 ، صفحۀ 95
ص:669
11 - سیری در تخت فولاد اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ص 68- 70
12 - یادنامۀ عالمۀ مجتهده ، حاجیه خانم أمین (بانوی ایرانی) ، به اهتمام مصطفی هادوی « شهیر اصفهانی» در 183 صفحه
13 - مقدّمۀ ترجمۀ أربعین الهاشمیّه ، به قلم حاجیه خانم همایونی .
14 - نمونه هائی از زنان دانشمند ، محمّد الحسون ، انتشارات نمایشگاه تشخّص و منزلت زن در نظام اسلامی ، دیماه 1369
15 - نگرشی کوتاه به زندگی ، مرحومه ، آیة الله یگانه ، بانوی ایرانی ، حاجیه خانم أمین ، نوشتۀ عالمۀ فاضله ، خانم فردوس مدرّس هاشمی
16 - نشریّۀ معراج ( مصاحبه با خانم همایونی ) سال اوّل ، شمارۀ 6
17 - مجلّۀ جوانان امروز ، مقالۀ ( این زن اصفهانی چگونه اجازۀ اجتهاد گرفت ) شمارۀ 1851 تیرماه 1362) صفحۀ 5
18 - مجلّۀ زن روز شمارۀ 1926 مرداد 1362 صفحۀ 4)
19 - مجلّۀ زن روز (نگاهی گذرا ، بر حیات پربار حجّة الإسلام و المسلمین ، بانو أمین ) شمارۀ 1116 اردیبهشت 1366 ، صفحۀ 6
20 - مقدّمۀ کتاب أخلاق بانوی ایرانی ، از انتشارات نهضت زنان مسلمان ، مصاحبه با بانوی ایرانی ، از صفحۀ یازده تا شانزده
21- مقدّمۀ کتاب النّفحات الرّحمانیّه ، ( تألیف بانوی ایرانی ) ، به قلم عبد الله السبیتی ، از صفحۀ 1 - 12
22 - مقدّمۀ جامع الشّتات ( نامه ای از سیّد محمّد سعید حسینی حلّی نجفی)
23 - یادنامۀ بانوی مجتهده حجّة الإسلام و المسلمین ، سیّده نصرت أمین ، که به مناسبت برگزاری کنگرۀ بزرگداشت بانوی مجتهدۀ أمین ( اصفهان 23 تا
ص:670
25 خردادماه 1371) از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هفتاد صفحه منتشر گردیده است و حاوی أبعاد گوناگون شخصیّت و عظمت بانوی ایرانی ، می باشد .
24 - و ... نوشته های مطبوع یا مخطوط در مجلّه ها ، روزنامه ها، تألیفات نویسندگان ، که حاکی از شخصیّت مشهور و مورد توجّه این بانوی بزرگ و بی نظیر ، می باشد .
با توجّه به کوشش های برجسته و أساسی آیت بزرگ حق ، مرحومه حاجیه خانم أمین ( بانوی ایرانی ) ، در مورد توجّه دادن طبقۀ نسوان به دانش و اندیشۀ دینی ، و هم چنین با توجّه به فراهم شدن زمینه های اجتماعی برای تحصیلات علمی و دینی بانوان و دوشیزگان ( در اثر تبلیغات علماء و بزرگان دین و خطباء و وعّاظ دلسوز)، و نیز تأسیس مدارس متعدّد و مراکز گوناگون ، برای دستیابی به تحصیلات بانوان و دو شیزگان شیعه ، به خوبی می توان دریافت که دورۀ معاصر ، دورۀ دانش دینی ، برای طبقۀ نسوان می باشد ، و نمودار این حقیقت ، مدارس و مراکزی است که ، شمار زیادی از دختران و زنان اصفهانی، در آنها به تحصیل علوم دینی ، اشتغال دارند و در زمینۀ نحو ، صرف ، منطق ، معانی و بیان و بدیع ، فقه ، أصول ، أخلاق ، عقائد ، تفسیر و علوم قرآن ، حدیث ، رجال و درایه ، تاریخ اسلام و ... ، فعالیّت درسی و تحصیلی دارند، و جالب این است که به تدریج ، شمار قابل توجّهی از آنها ، شخصاً به تدریس و تألیف و تحقیق و سخنوری ( برای بانوان و دوشیزگان ) مشغول گشته اند ، و علاوه بر اینکه عدّه ای از آنها ، دورۀ سطح ( شرح لمعه و اصول الفقه و رسائل و مکاسب ) را به
ص:671
خوبی تحصیل کرده اند ، شخصاً مدرّسی محقّق ، در زمینۀ کتب أدبی و منطق و نیز تفسیر و حدیث و أخلاق و عقائد و فقه و أصول ( در مراحل پائین تر )، می باشند و ما در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » اشاره ای به شمار طلاّب زن ، و مراحل تحصیلی آنها داریم .
عکس
ص:672
ص:673
ص:674
ص:675
ص:676
ص:677
ص:678
ص:679
ص:680
ص:681
ص:682
ص:683
ص:684
ص:685
ص:686
ص:687
ص:688
ص:689
ص:690
ص:691
ص:692
ص:693
ص:694
از همۀ عزیزان و دوستانی که از علم و فضل ، تشویق و ترغیب ، ذوق و هنر خویش بهره گرفته ، و در تألیف کتاب و به ثمر رسیدن این کوشش علمی ، و در انجام مقابلۀ مکرّر، و نیز در تهیّۀ فیلم و زینگ و چاپ و تجلید کتاب ، همکاری و عنایت صمیمانه داشته اند ، مخصوصاً صدیق مکرّم ، حجة الإسلام آقای حاج سیّد محمّد رضا ابطحی دام عزّه و توفیقه ، که در مراحل گوناگون امور کامپیوتری و چاپ کتاب ، و دقّت و زیبائی کار، و صفحه آرایی جالب و منسجم بخش های گوناگون کتاب ، عشق و علاقه و ذوق و ابتکار و حوصله و پشتکار
به کار گرفتند، صمیمانه سپاسگزاری می نمایم ، و از درگاه خداوند صاحبان ولایت ( پیامبر اکرم صَلّی الله عَلَیهِ و آلِهی وَ سَلم و ائمه معصومین علیهم السلام ) و بالأخص،
صاحب العصر و الزّمان ، حضرت بقیّة الله الأعظم (عج) رو پاداش و ثواب آخروی ، و عزت و سربلندی و شادکامی دنیوی برای آنها آرزو می نمایم .
میر سیّد حجّة موحّد أبطحی نجل مرحوم آیة الله ، سیّد مرتضی موحّد أبطحی موسوی اصفهانی
ص:695
عکس
ص:696
ص:1
ص:2
نقش مساجد اصفهان
در فعّالیتهای درسی و حوزه ای
ص:3
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلحَمدُلِلِّه رَبَّ العالَمین وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیَّدِنا وَنَبِیَّنا البَشیرِ النَّذیر الَّذی بُعِثَ رَحمَةً لِلعالَمینَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّییِّنَ وَعَلی آلِهِ َوعِترَتِهِ الطَّیَّبینَ الطّاهِرینَ لاسِیّما بَقِیَّةِ اللهِ فی الاَرَضینَ، اَلحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ العَسکَری؛عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَلَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنِ اِلی قیامِ یَومِ الّدینِ .
ص:4
از أوّلین روزهای تاریخ إسلام، مساجد، محلّ تعلیم و تعلّم ، و مذاکرۀ علمی بوده ، و مسجدهای بزرگ و درجه أوّل إسلامی ، همانند : «مسجد اَلحرام » و « مسجد اَلنّبی صَلّی اللَّهِ عَلَیْهِ وَ ألِه » و « مسجد کوفه » و ... ، جایگاه تشکیل مجالس درس و بحث و تحقیق بوده ، و در حوزه های بزرگ ، در شهرهای مختلف ، همانند : نجف أشرف ، قم ، اصفهان ، مشهد و ... ، برای فعّالیتهای درسی و علمی ، از مساجد بهره برداری شده و می شود .
در شهر و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در طول تاریخ ، بسیاری از مساجد بزرگ و کوچک ، جایگاه تعلیم و تعلّم و مذاکره و مباحثۀ علمی بوده ، و ما در این بخش ، تعدادی از مساجد را ، مورد بحث قرار داده ، و پس از معرّفی إجمالی ، اشاره ای به نقش آنها در زمینۀ فعاّلیّت های حوزه ای می نمائیم .
و اینک با ترتیب تقریبی زمان فعالیّتِ علمی ، مساجدی را نام می بریم :
مسجد قدیمیِ بسیار بزرگی است در شهر تاریخیِ اصفهان ، در حوالی میدان کهنه ، در محلّۀ بوإسحاقیّه ، که در حال حاضر، در نزدیکیِ فلکۀ سبزه میدان (میدان قیام) و خیابان هاتف واقع گردیده است .
این مسجد عظیم و بی نظیر ، که تأسیس أوّلیۀ آن به دورۀ ورود اسلام ، به ایران و اصفهان بر می گردد، در حقیقت مجموعه ای از معماری ها و آثار هنریِ
ص:5
دوره های بعد از اسلامِ تاریخ ایران است ، و یادگارهائی أرزشمند از أدوار گوناگون ایران إسلامی را در خود جای داده است ، و می توان به خوبی ، تحوّلات معماریِ دوره های إسلامیِ تاریخ ایران را ، در مدّت هزار سال ، در آن مطالعه نمود . گنبد جنوبی و شمالی مسجد ، ایوانهای چهارگانه ، مناره های بلند و زیبا، صحن بسیار بزرگ و باشکوه ، سردربهای متعدّد و با عظمت ، چهل ستونها و شبستان های بزرگ و جالب ، غرفه ها و حجره ها ، گچ بری ها و کاشی کاری های متنوّع ، خطوط زیبا و کتیبه های جالب و گوناگون ، و نیز سایر خصوصیات متعدّد و متنوّع این مسجد ، هر بخشی از آن، نشانه ای از معماری و هنرِ دوره های سلجوقیان ، مغولها ، آل مظفّر ، تیموریان ، آق قویونلوها ، صفویّه ، قاجاریّه و ... می باشد .
مسجد جمعۀ اصفهان ، در نوشتۀ بزرگانی از دانشمندان و محقّقان و سیّاحان قدیم ، همانند : ابن حوقل و مَقْدسی و مافرّوخی و ناصر خسرو ، و ابن أثیر و یاقوت حموی ، مورد توجّه قرار گرفته ، و باستان شناسهای بزرگی ، همانند : پرفسور پوپ (صاحب شش جلد کتاب بررسی هنرهای ایران ) و آقای گُدار ( صاحب مجموعه ای در چند جلد تحت عنوان آثار ایران ) و ...، تحقیقات بسیار گسترده ای را در مورد این مجموعۀ بی نظیر أنجام داده ، و عرضه نموده اند ، و در کتابهای أرزشمندی ، همانند : گنجینه آثار تاریخی اصفهان ( أثر دکتر لطف الله هنرفر) و آثار ملّی اصفهان ( أثر رفیعی مهرآبادی ) و دیگر کتابهای تاریخ و جغرافیای اصفهان ، بخش بسیار وسیعی ، به معرّفی خصوصیّات و مزایای گوناگون این مسجد ، اختصاص یافته است .
به عنوان نمونه ، یک جمله کوتاه و گویا و أرزشمند ، از پرفسور پوپ ، ایران
ص:6
شناس مشهور ، دربارۀ این مسجد عظیم نقل مینمائیم ، او چنین نوشته است (1)
این بنا، با عظمت خاموش و جدّی و أسرار آمیزش
یکی از زیباترین آثار معماری جهان است
از زمانهای قدیم ، مسجد جامع محل تعلیم و تربیت دینی در اصفهان بوده ، تا آنجا که مافرّوخی اصفهانی ( که از علماء بزرگ اصفهان در قرن پنجم بوده ) در کتاب محاسن اصفهان ، چنین توضیح داده است : برای هر نماز ، کمتر از پنج هزار نفر در آن اجتماع نمیکنند ، پهلوی هر ستونی از مسجد ، استادی ( شیخی ) قرار دارد ، که جماعتی از طالبین علم ، گِرد او را گرفته ، به وظیفۀ درس و ریاضت نفس ، اشتغال دارند . آراستگیِ این محل ، به واسطۀ مناظرۀ فقهاء ، و مباحثۀ علماء و مجادلۀ متکلّمین و پند دادن واعظ ها، و ... ، است ... ، در برابر این مسجد ، کتابخانه ای با حجرات و مخزن کتاب وجود دارد، که استاد و رئیس ، أبواَلعبّاس ، أحمد ضبّی آن را ساخته ، و او کتب مربوط به همه گونه از علوم و دانشها را که به مرور ایّام ، فضلا و ادباء سابق انتخاب کرده اند ، در این کتابخانه جمع نموده است ، و فهرست این کتابخانه مشتمل بر سه جلد بزرگ است ، که در برگیرنده کتابهائی در تفسیر قرآن و حدیث و علم نحو و صرف و لغت و شعر و أدب و تاریخ و منطق و ریاضیّات و طبیعیّات و الهیّات و سایر علوم و دانشها می باشد (2).
در این مرکز علمی ، دانشمندان و بزرگانی ، همانند : حمزۀ اصفهانی و أبوعلی
ص:7
مسکویه و حافظ أبونعیم اصفهانی و اسماعیل ( صاحب ) ابن عبّاد ، و أبوعبداَلله معصومی و مفضّل بن سعد مافرّوخی اصفهانی و ... ، فعّالیّت علمی داشته اند (1) و از مفاخر علمی این مسجد تاریخی ، به شمار می روند .
در مسجد جمعه ( جامع ) اصفهان ، آثاری از دورۀ دیالمه مشاهده می شود ، و ایوانِ جنوبیِ مسجد، هنوز به نام صفۀ صاحب معروف است ، و معلوم می شود که صاحب ، اسمعیل بن عبّاد ( چهرۀ برجستۀ شیعه ) در بنائی که سابقاً در محلّ این ایوان سلجوقی وجود داشته ، به تدریس می پرداخته است (2) .
جدّ مادری علاّمۀ مجلسی ( کمال اَلدّین درویش محمّد اصفهانی (3) ) در صفۀ درویش ، درس حدیث میگفته است ، و علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در چهلستون مسجد ، در زاویۀ جنوب غربی مسجد جامع تدریس می نموده ، و علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی، به جای پدر خود تدریس می کرده ، و لذا در زبان مردم ، این قسمت ، به عنوان مَدْرس مجلسی نامیده میشود . در أیّام زمستان که هوا سرد بوده ، روزهای آفتابی در صفۀ درویش ( محل تدریس کمال اَلدّین
ص:8
درویش محمّد ) و در مواقع برف و باران ، در شبستانِ چراغیِ مسجد ، معروف به طِنِبی ، تدریس می فرموده است (1).
در دوره ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در هر گوشه ای از مسجد جامع ، حوزۀ درسی و جلسۀ مذاکرۀ مباحثِ علمی ، منعقد بوده است (2) .
عظمت و گسترش میدان فعّالیّت علمی علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، از یک طرف ، و منصب های رسمیِ آن بزرگمرد در زمان خود ، از قبیل منصب شیخ ألإسلامی ، منصب إمامت جمعه و ...، از طرف دیگر، و خُلق و خوی أرزشمند آن پیشوای عالیقدر ، از دیگر سوی ، سبب شد که از شهرهای دور و نزدیک ، مهاجرت علماء و طلاّب علوم دینیّه ، به سوی اصفهان أنجام گیرد ، و خانۀ علاّمۀ مجلسی و مَدْرس او ( در مسجد جامع ) و کتابخانۀ پربرکت آن بزرگمرد ، کعبۀ آمالِ طالبان علم و تحقیق گردد، و حوزۀ درسی علاّمۀ مجلسی ، جمعیّت أنبوهی از طلاّب و علماء و فضلاء را در بر گیرد، تا جائی که دو نفر از بزرگان شاگردان علاّمۀ مجلسی ، یعنی : میرزا عبداَلله أفندی (صاحب ریاض اَلعلماء ) و سیّد نعمت اَلله جزائری ، که هر دو از مفاخر شیعه و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و از مبرّزین شاگردان علاّمۀ مجلسی بوده اند ، تعداد شاگردان علاّمۀ مجلسی را متجاوز از یکهزار نفر نوشته اند (3) و این سخن نشانۀ رونق بسیار و جالب توجّه ، برای حوزۀ درسی علاّمۀ مجلسی می باشد .
ص:9
نسخه ای از کتاب من لا یحضره اَلفقیه شیخ صدوق را، شخصی به نام أبو اَلحسن بن معزّ اَلدّین محمّد قهجاورستانی ، در تاریخ ششم رجب 1060، در مسجد جامع قدیم اصفهان نوشته است ، و همین کتاب را کاتب یاد شده ، در نزد ملاّ محمّد تقی مجلسی خوانده ، و تصحیح نموده است ، و دستخطّ مرحوم مجلسی ( ملاّ محمّد تقی ) در زمینه تأیید تصحیح و قرائت کتاب یاد شده ، در آخر جزء چهارم کتاب ، مرقوم شده است ، نسخۀ یاد شده ، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود میباشد (1).
مفضّل بن سعد ( مافَرّوخی اصفهانی ) که از علماء بزرگ قرن پنجم هجری میباشد ، در کتاب محاسن اصفهان ، دو جامع بزرگ را مورد معرّفی قرار داده ، یکی جامع بزرگ عتیق ( مسجد جامع مشهور ) دوّم جامع جدید کوچک ، مشهور به جورجیر ، که این دوّمی را ، کافی آلکفاة ، صاحب بن عبّاد ساخته است، و از نظر استحکام و صلابت ، برتری دارد بر جامع عتیق.
... قَد اُوتِیَ فَضْلاً عَلی اَلْجامِعِ اَلأکْبَرِ ، فی صَلابَةِ اَلأطْیانِ وَ اَرْتِفاعِ اَلْمَکانِ وَ اَسْتِحْکامِ اَلْبُنْیانِ ، وَ اَلْمَنارَةِ اَلَّتی أجْمَعَ اَلْمُهَنْدِسُونَ عَلی أنَّهُ لَمْ یُبْنَ فی اَلْعالَمِ اَرْشَقُ مِنْها قَدّاً وَ اَتَّمُ مَدّاً وَ اَدَقُّ عَمَلاً وَ اَحْکَمُ تَفْضیلاً وَ جُمَلاً ... إرْتِفاعُها مِأةُ ذِراعٍ وَ سَطْحُها
ص:10
باعٌ فی باعٍ . وَ فی کَلِّ ما عَدَّدَتْهُ وَ سَرَّدَتْهُ مِنَ اَلْمَساجِدِ وَ اَلْخانِکاهاتِ وَدارِاَلْکُتُبِ ، لِلْفُقَهاءِ مَدارِسُ ، و لِلأُدَباءِ مَجالِسُ ، وَ لِلشُّعَراءِ مَواسِمُ وَ مَآنِسُ وَ ... (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مافرّوخی ، این مسجد را از نظر استحکام و اَرزشمندی و بلندی مناره ( یکصد ذراع = تقریباً پنجاه متر ) بر مسجد جامع کبیر ترجیح داده ، و سپس فعّالیّت های عمرانی اصفهان را ، در زمینۀ تأسیس مساجد و مدارس و کتابخانه ها و ... معرّفی نموده ، و توجّه اصفهانیها را ، به تأسیس پایگاههای علمی و تشکیل مجالس أدبی ، برای علماء و أدباء و شعراء و ...، روشن ساخته ، و طبیعتاً ، مسجد جامع جورجیر نیز ، در مسیر همان سیاست کلی بوده ، و میدانی برای فعّالیّت علمی و دینی به شمار می رفته است .
مسجد جامع جورجیر ، در حوادث تاریخی از بین رفته ، و به جای آن مسجد حکیم (که از مساجد جامع و تاریخی اصفهان می باشد ) ساخته شده است ، و تنها سردری از مسجد جامع جورجیر باقی مانده ، که از آثار تاریخی نیمۀ دوّم قرن چهارم هجری ( دورۀ وزارت اسمعیل بن عبّاد ) به شمار می رود (2).
مهمترین مسجد دورۀ صفویّه ، در شهر اصفهان ، از جهت عظمت معماری و وسعت و ظرافت کاشی کاری و تزئینات حیرت أنگیز ، مسجد جامع عباسی میباشد ، که با نام مسجد شاه شهرت یافته ، و أخیراً ( پس از انقلاب إسلامی) به نام « مسجد امام » نامیده میشود .
این مسجد در سال 1020 هجری به فرمان شاه عباس أوّل ( کبیر ) در طرف
ص:11
جنوب میدان عظیم نقش جهان ، شروع به تأسیس گردیده ، و در سال 1025 به منظور تکمیل آرایش میدان ، سردَرِ آن تکمیل شده ، و سپس ساختمان و تزیین سایر قسمتهای مسجد ، تا آخر عمر او ( شاه عبّاس ) و سپس تا سال 1077 ادامه یافته است (1) . بهترین مهندس ها و معمارها و استادکارها ، و نیز هنرمندان کاشیکار و خطّاط ، و هم چنین کارشناسان خُبره در شناخت سنگها و مصالح ساختمانی ، در تأسیس این مسجد به کار گرفته شدند ، و از عجائب وغرائبِ قضیّۀ ساختن مسجد ، پیدا شدن معدن سنگ مرمر در حوالی اصفهان بوده ، که در هیچ زمان ، کسی از آن نشان نیافته بوده است (2) و آن سنگهای بینظیر ، در تزیین مسجد، مورد استفاده قرار داده شده است .
سردَرِ ورودی مسجد ، که در جنوب میدان شاه ( میدان امام ) واقع شده ، از شکوه و زیبائی خیره کننده ای برخوردار است ، و معماران ماهر ، توانسته اند به شکل استادانه ای ، انحرافی را که از خطّ جنوب و شمال ( حالت میدان ) به خطّ قبله ( حالت ساخت مسجد و قبلۀ آن) وجود دارد ، در دالان مسجد تعبیه کنند ، به طوری که در أوّلین برخورد، تازه واردها احساس انحراف نمی نمایند
گنبد زیبا و با عظمت مسجد ، از سطح زمین 54 متر ارتفاع دارد، و بلندی دو منارۀ ایوان داخلی مسجد ، هرکدام 52 متر ، و ارتفاع دو منارۀ سردَرِ مسجد ، هرکدام 48 متر می باشد (3) . زیر گنبد عظیم و باشکوه مسجد ، حالت انعکاس
ص:12
صوت وجود دارد ، به نحوی که با زدنِ ضربه ، در مرکز گنبد ، صدا به خوبی منعکس می شود، و در زبان مردم (گنبد هفت صدا ) گفته میشود . صفۀ جلوی گنبد به ارتفاع 30/5 متر و به طول 18 متر می باشد . در طرف جنوب غربی مسجد ، مدرسۀ سلیمانیّه ، و در جنوب شرقی مسجد، مدرسۀ ناصریّه تأسیس شده ، که هر دو ، جزء مجموعۀ ساختمان مسجد می باشد ، و بر شکوه و أهمیّت مسجد افزوده است . مساحت مسجد ، از شرق به غرب، 146 متر و از شمال به جنوب ، 84 متر ، و مساحت صحن، 71/5×5/54متر می باشد (1).
در وقفنامه ای که برای جامع جدید عبّاسی ( مسجد شاه ) زیر نظر نابغۀ دوران ، و افتخار عالَم تشیع ، مرحوم شیخ بهائی أعلی اَلله مقامه ، در تاریخ شعبان 1023 تنظیم شده است ، بخشی به وظایف مدرّسین و طلاّب جامع عبّاسی ، و حقوق آنها اختصاص داده شده ، و شمار مدرّسین یازده نفر تعیین شده اند ، که موظّفند به جز دو روز در هفته ، تمام روزها مرتّباً به تدریس در مسجد ، اشتغال داشته باشند . در آن وقفنامه ، عدّه ای از مدرّسین که شخصأ نامشان ذکر شده است ، بدین قرار میباشند: 1- عالم ربّانی ، و فاضل موقحّد صمدانی ، آقا میرزا اسمعیل خاتون آبادی 2 - ملاّ محمّد تقی طبسی 3- ملاّ محمّد حسین بروجردی 4- ملاّ محمّد حسین گیلانی 5- میر محمّد صالح 6- صوفی رمضان 7- ملاّ محمّد ولد آقا حسین 8- ملاّ محمّد علی سمنانی 9- ملاّ محمّد رحیم یزدی 10 - ملاّ محمّد حسین گیلانی ، و همچنین برای طلبۀ ساکن حجرات مسجد جامع عبّاسی، حقوقی قرار داده شده ، که روزانه دریافت دارند ، و تعداد طلاّب، 37 نفر تعیین
ص:13
شده اند ، که کلّ حجرات دائر باشد ، و هیچگاه حجره ای تعطیل نگردد (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، پایه گذاری این مسجد و مرکز دینی ، با راهنمائی مرحوم شیخ بهائی قُدِسُ سِرُّة ، بر مبنای فعّالیّت علمی و حوزه ای أنجام شده ، و در طبیعت این پایگاه بزرگ دینی ، فعّالیّت علمی و عبادی ، رابطۀ تنگاتنگ یافته است .
علاوه بر شخصیّتهای یاد شده ، در موقوفۀ جامع عبّاسی ، بسیاری از علماء و مدربّسین عالیقدر در این مسجد به افاضۀ علمی اشتغال یافته اند، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم :
1- میر محمّد اسمعیل خاتون آبادی ، متوفای 1116 (2)، که به احترام او تکیه و بقعۀ خاتون آبادیها تأسیس شده ، و خود ، عالمی بزرگ و صاحب تفسیر قرآن در چهارده جلد میباشد ، و از مفاخر مدرّسین جامع عبّاسی است (3) .
جمعی از خاندان خاتون آبادی ، از مدرّسین جامع عبّاسی بوده اند .
2- حاج اسمعیل اصفهانی خاتون آبادی ، از علماء نیمۀ أوّل قرن دوازدهم ، که عالمی بسیار محقّق و مدقّق بوده ، و مباحث مشکل شفای بوعلی سینا را ، در جامع عبّاسی تدریس می کرده، و از نظر شخصیّت روحی و معنوی و اجتماعی
ص:14
مورد توجّه بوده است (1).
3 و 4 - میر محمّد رضا بن میرزا أبو اَلقاسم مدرّس ، متوفّای 1238، و فرزند او میر محمّد صادق ، متوفّای 1271 ، که صاحب تألیف بوده ، و هر دو از مدرّسین جامع عبّاسی بوده اند (2).
5- فقیه اصولی و مرجع نامدار ، آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیه بر معالم ، به نام هدایة اَلمسترشدین ) متوفّای 1248، که از چهره های برجستۀ علمی قرن سیزدهم در اصفهان بوده، و در حوزۀ درسی عظیم و مشهور او ، در مسجد شاه ( جامع عبّاسی) چند صد نفر شرکت می جسته اند ، که عدّه ای از آنها دارای شخصیت علمی و مقام اجتهاد بوده اند .
6- فقیه مجتهد و مرجع متنفّذ، مرحوم حاج شیخ محمّد باقر نجفی ، فرزند ، آقا شیخ محمّد تقی رازی ، و متوفّای 1301 قمری ، که از شاگردان شیخ أنصاری بوده و فرزندانی عالم و مجتهد و برجسته تربیت نموده ، و حوزۀ درسی او ، محلّ پرورش علماء و مجتهدین بزرگ بوده ، و از مفاخر مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) به شمار می رود .
7- فقیه و پیشوای عالیقدر ، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی ، معروف به آقا نجفی اصفهانی، متوفّای 1332 قمری ، و فرزند مرحوم آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، که حوزۀ درسی مهمّی در جامع عبّاسی داشته است (3) .
ص:15
علاوه بر یادشدگان ، بسیاری از علماء و مدرّسین بزرگوار ، در طول زمان ، حوزه های درسی بزرگ و کوچکی ، در این مسجد تشکیل می داده اند ، و طلاّب حوزۀ علمیّه ، با درس و بحث خود، عامل شکوه این پایگاه علمی - عبادی ، بوده اند .
مسجد شاه « مسجد امام » منظور، مسجد جامع عبّاسی میباشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود
مسجدی است در جانب شرقی میدان بزرگ نقش جهان ، و این مسجد یکی از زیباترین آثار تاریخی اصفهان است ، که هر بیننده ای را خیره میکند ، و نسبت به هنرمندانی که در أنجام آن دخالت داشته اند ، به تحسین و إعجاب وامی دارد . کاشی کاری های معرّق داخل و خارج گنبدِ شکوهمند آن ، و کتیبه های تحسین برأنگیز آن ، که مقداری به خطّ علیرضا عبّاسی ( خطّاط نامدار زمان صفویّه ) می باشد ، از نظر ظرافت و دقّت و حسن سلیقه ، کمتر نظیر دارد، و در مجموع، از شاهکارهای بزرگ ایران در نیمه أوّل قرن یازدهم هجری میباشد .
پرفسور پوپ ، که چهره ای مبرّز در آشنائی با ایران و آثار معماری و هنری آن می باشد ، راجع به عظمت معماری و نفاستِ تزئیناتِ مسجد شیخ لطف اَلله ، چنین نوشته است: مسجدی که در سمت مشرق میدان شاه ، و مقابل ساختمان عالی قاپو قرار دارد، یکی از شاهکارهای بی نظیر معماری است ، که در سراسر آسیا خود نمائی میکند . این مسجد زیبا ، که همچون جواهری درخشان در تاریخ معماری ایرانیان می درخشد « مسجد شیخ لطف اَلله » نام دارد . در
ص:16
حقیقت میدان بزرگی که قصر باشکوه عالی قاپو ، در یک طرف آن قرار دارد ، به چنین گوهر گرانبهائی در برابر خود احتیاج داشت، و شاید همین نکته ، شاه عبّاس را بر آن داشت ، تا با ساختن این بنا ، که به سختی می توان آن را محصول دست بشر دانست ، زیبائی میدان را به کمال رساند .
زیبائی کاشی کاری این مسجد ( أعمّ از کاشی های معرّق یا کاشیهای هفت رنگ ) در نوع خود بی نظیر می باشد ... ، روشنائیِ داخل این مسجد نیز قابل توجّه است ، در أطراف گنبد به فواصل منظّم ، روزنه هائی در قطر گنبد تعبیه شده ، که به وسیلۀ پنجره های گچ بری ، از داخل و خارج مسدود می شود ، این گچ بریها عبارتند از : طرحهای منظّمی که به نسبت مساوی ، فضای خالی در میان آنها وجود دارد ، مجموع نورهائی که از این پنجره ها به داخل می تابد ، زیبائی آسمانی و خیال پروری ، به تزیینات کلّیِ صحن (1) می بخشد . کوچکترین نقطۀ ضعفی ، در این بنا دیده نمی شود ، أندازه ها بسیار مناسب ، نقشه و طرح بسیار قوی و زیبا . به طور خلاصه، توافقی است بین یک دنیا شور و هیجان ، و یک سکوت و آرامش باشکوهی که نمایندۀ ذوق سرشار زیبا شناسی بوده ، و منبعی
جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی نمی تواند داشته باشد (2) و نیز پرفسور پوپ ، در یکی از کنفرانس هایش اظهار داشت : ذوق ایرانی سبب شده ، که شکلی مافوق تمام أشکال هندسی ، اختراع شود
ص:17
و آن شکل گنبد مسجد شیخ لطف اَلله است ، که با هیچ یک از أشکال هندسی ، منطبق نیست ، و در همین حال ، ذوق سلیم آن را یکی از بهترین أشکال میداند ، و از دیدن آن لذّت می برد ، و در عظمت آن دچار شگفتی می گردد ، و انسان در مقابل این صنعت عظیم ،
سر تعظیم و احترام ، فرود می آورد (1)
و در کتاب تاریخچۀ أبنیۀ تاریخی اصفهان ، در ضمن تشریحی مفصّل از مسجد شیخ لطف اَلله می نویسد : شبستان مسجد از زیباترین و گرانبهاترین بناهاست ، که به محض ورود ، بیننده را مبهوت ، و خواه و ناخواه ، زبان به تحسین بانی و سازنده میگشاید، و از تلؤلؤ و روشنائی و وضع ساختمان
کاشی های معرّق آن، آفرین می گوید،
تناسب ساختمان ، قدرت فنّ معماری ، و قشنگی و متجانس بودن مصالح شخص را به عظمت خداوندی و نیروی ایمان متوجّه ساخته و مات و مبهوت می شود ... محراب این مسجد که از أوّل ورود ، جلب توجّه می نماید یکپارچه جواهری است که آن را زیباترین محرابها می توان شمرد (2)
بلندی گنبد تا زیر سقف ، 32 متر است ، و روشنائی داخل شبستان ، از پنجره های 16 گانه معرّق و مشبّک میباشد ، و نور از هر طرف که می تابد ، جلوه خاصّی به کاشی های صحن میدهد . در زیر این صحن عالی مربع شکل ( 24 × 24 متر ) شبستان زیر زمینی ، روی 4 ستون منشوری شکل قطور قرار
ص:18
دارد، که از پنجره های أطراف ، روشنائی به داخل می رسد ، و در زمستان برای أدای فریضه به کار می رود .
گنبد مسجد، یک پوش ، و محیطش 70 متر و ارتفاعش از سطح زمین 42 متر است ، و نقش و نگار کاشی های خارج گنبد ، بی ا ندازه زیبا و مطبوع و دلپذیر است . میلۀ طلائین روی گنبد به ارتفاع 3 متر ، و دارای سه گو (گوی) می باشد ، که بزرگترین آنها ، محیطش دو متر می باشد (1). سردَرِ مسجد باشکوه می باشد ، و کاشی کاری بسیار ریز و ظریف دارد .
ساختمان مسجد شیخ لطف اَلله ، در أوائل قرن یازدهم هجری شروع گردیده ، و سردَرِ باشکوه و زیبای آن ( طبق کتیبۀ کاشی کاری ) در سال 1012 هجری به پایان رسیده ، و پایان ساختمان و کاشی کاریها و تزئینات مسجد ، در سال 1028 هجری بوده ، چنانچه در دو لوحه در محراب کاشیکاری معرّقِ بی نظیرِ مسجد نوشته شده است: « عمل فقیر حقیر ، محتاج به رحمت خدا ، محمّد رضا بن استاد حسین بناء اصفهانی 1028 (2) .
کتیبه های مسجد در بخشهای مختلف ، در برگیرندۀ آیات قرآنی و أحادیث أئمّۀ معصومین عَلَیهِم اَلسَّلامُ و أسماء مبارکه ، و أشعاری است که گویای أندیشه و أفکار دست أندرکاران بنای این مسجد عظیم می باشد ، مثلاً ، کتیبه های دو ضلع شرقی و غربیِ داخل گنبد مسجد شیخ لطف اَلله ، شامل أشعاری است به زبان عربی ، مشتمل بر أسامی چهارده معصوم عَلَیهِم اَلسَّلامُ ، و گویندۀ این أشعار ، نابغه دوران ، و افتخار عالَم تشیّع ، و آبروی ایران و اصفهان ، شیخ محمّد بن حسین
ص:19
بن عبد اَلصّمد عاملی ، معروف به « شیخ بهائی » می باشد (1)،
و أشعار یاد شده چنین است :
إلهې بِحَقِّ نَبِیِّ اَلأنامِ
شَفیعِ اَلذُّنُوبِ بِیَوْمِ اَلْقِیام
إلهې ، إلهی بِنَفْسِ اَلرَّسُول(2)
قَسیمِ اَلجِنانِ وَزَوْجِ اَلْبَتُول
إلهی بِحَقِّ اَلزَّکِیِّ اَلْحَسَن
بِحَقِّ اَلْحُسَیْنَ أسیْرِ ألْمِحَن
إلهی ، إلهی بِزَیْنِ اَلْعِباد
وَ بِالْباقِرِ ألطُّهْرِ کَرِّ اَلرَّشاد
إلهی وَ بِالصّادِقِ اَلْمُقْتَدی
وَ بِالْکاظِمِ اَلْغَیْظِ ، بَحْرِ اَلنَّذا
إلهی بِحَقِّ اَلإمامِ اَلْمُبین
عَلِیِّ اَلرِّضا، قِبْلَةِ اَلطّالِبین
إلهې ، إلهی بِحَقِّ اَلتَّقې
إلهی ، إلهی بِجاهِ اَلتَّقی
إلهی و بِالْعَسْگَرِیِّ اَلْحَسَن
إلهی وَ بِالْقائِمِ اَلْمُؤْتَمَن
تَلَطُّفْ بِعَفْوِکَ یا ذَا اَلْجَلال
عَلی هائِمٍ فی مَهاوِی اَلضَّلال بَهائِیِّکَ اَلْمُذْنِبِ اَلْمُسْتَهام
غَریقِ بِحارِ اَلْخَطایَا اَلْعِظام
وَ أعْتِقْهُ یارَبِّ یَوْمَ اَلْوُرُود
عَلَیْکَ مِنَ اَلنّارِ دَأْبَ اَلَودُود
وَ یَسِّرْلَهُ أمْرٍ عَسیر
فَأنْتَ عَلی کُلِّ شَیْئٍی قَډیر
و دنبال أشعار یاد شده ، حدیث لوح فاطمه عَلَیْها اَلسَّلام نوشته شده است ، بدین شکل
عَنْ جابِرٍ ، قالَ دَخَلْتُ عَلی فاطِمَةَ عَلَیْها اَلسَّلام وَ بَیْنَ یَدَیْها لوحٌ، فیها أسْماءُ اَلأوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِها ، فَعَدَّدْتُ إثْنی عَشَرَ، أحَدَهُمُ اَلْقائِمُ، ثَلثَةَ مِنْهُم مُحَمَّدٌ، و أرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ عَلَیهِم اَلسَّلامُ .
ص:20
و در دو کتیبۀ شمالی و جنوبی داخل مسجد شیخ لطف اَلله ، این اشعار ثبت
شده است :
إلهی بِحَقِّ اَلْهاشِمِیِّ مُحَمَّدٍ
حَبیبِکَ طه ، شافِعِ اَلْعَرَصاتِ
بِحَقِّ عَلِیٍّ نَفْسِه وَ وَصِیِّه
أبی وُلْدِهِ وَ اَلصِّهْرِ ذِی اَلْحَسَراتِ
وَفْاطِمَةَ اَلزَّهْراءِ قُرَّۃِ عَیْنِه
مُجَسَّمَةِ اَلأحْزانِ و اَلْعَبَراتِ
وَمَسْمُومِ أوْلادِ اَلزِّنا،اَلْحَسَنِ اَلُّذی
رَمَی اَلْکَبدَ اَلْحَری جَفاً قَطَعاتِ
وَمَقْتُولِ أوْلادِ اَلْبَغایا بِکَرْبَلاَ
اَلْحُسَیْنَ شَهیدِ اَللهِ فِی اَلْفَلَواتِ
وَ زَیْنِ عِبادِ اَللهِ ، ذِی اَلْحُزْنِ وَ اَلْبُکاءِ
عَلِیٍّ أبِی اَلأوْصابِ (1) وَ اَلزَّفَراتِ
وَباقِرِعِلْمِ اَلأوَّلینَ مُحَمَّدٍ
شَبیهِ رَسُولِ اَللهِ ذِی اَلدَّرَجاتِ
وَمَظْهَرِ دینِ اَلصِّدْقِ وَاَلْحَقِّ جَعْفَرٍ
وَمَظْهَرِهِ فِی اَلْجَهْرِ وَ اَلْخَلَواتِ
وَمُوسی شَهیدِ اَلأشْقِیاءِ وَنَجْلِهِ
عَلِیِّ اَلرِّضَا اَلمَسْمُومِ فِی اَلْعِنَباتِ
ص:21
وَمَعْدِنِ تَقْوَی اَللهِ اَلْجَوادِ وَ إبْنِهِ
مُحَمَّدٍ اَلْمَحْبُورٍ (1) بِالنِّعَماتِ
وَ هادِی اَلوَرئ نَجْلِ اَلتَّقِیِّ مَعْدِنِ اَلنُّقی
عَلِیِّ خَفیرِ (2) اَلْخَلْقِ فِی اَلْقَفَراتِ
وَ بِالْحَسَنِ اَلأصلِ اَلأصیلِ بِعَسْکَرٍ
أبِی اَلْعِزِّ وَ اَلْخَیَراتِ وَ اَلْبَرَکاتِ
بِصاحِبِ هَذَا اَلْعَصْرِ أغنی مُحَمَّدٍ
أیِ اَلْخاتَمِ اَلثّانی لِخَیْرٍ وُصاتٍ
أنِلْنې ، أنِلْنې بُغْیَتی بِوَلائِهِمْ
وَصَلِّ عَلَیْهِمْ أفْضَلَ اَلصَّلَواتِ
وَشَفِّعْهُمُ فی عَبْدِ عَبْدِ عَبیدِهِمْ
عُبَیْدِکَ ( لُطْفِ اَللهِ ) فِی اَلْعَرَصاتِ
وَبِالْباقِرِاَلْبَنّاءِ کاتِبِ هذِة
اَلْحُرُوف وَقاهُ اَلْبارِی ءُ (3) اَلْعَثَراتِ أشعار فوق که از شیخ لطف اَلله است ، همانند أشعار شیخ بهائی ، توسّل و التجائی است خاضعانه ، به ذیلِ عنایت چهارده معصوم عَلَیهِم اَلسَّلامُ ، و همین روحیّۀ بلند معنوی و استمداد از ألطاف غیبیّۀ الهیّه ، و استعانت از روح مقدّس معصومین عَلَیهِم اَلسَّلامُ است ، که مسجد شیخ لطف اَلله را به شکلی در آورده است که
ص:22
پرفسور پوپ دربارۀ آن می گوید:
توافقی است بین یک دنیا شور و هیجان،و یک سکوت و آرامش باشکوهی که نمایندۀ ذوق سرشار زیبا شناسی بوده ، و منبعی جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی ،
نمی تواند داشته باشد و نیز پرفسور پوپ در اظهار نظر دیگری می نویسد : به سختی می توان آن را ( مسجد شیخ لطف اَلله ) محصول دست بشر دانست . و صاحب نظر دیگری می نویسد:
تناسب ساختمان ، قدرت فنّ معماری و قشنگی و متجانس بودن مصالح ، شخص را به عظمت خداوندی و نیروی ایمان متوجّه ساخته و مات و مبهوت می شود
علّت نامگذاری این مسجد باشکوه و عظمت ، این است که فقیه و محقق عظیم اَلشّأن ، شیخ لطف اَلله میسی عاملی ، متوفّای 1032 هجری ، که چهره ای درخشان در حوزۀ اصفهان بوده ، و از خاندان علمی مهمّی در جنوب لبنان ( جبل عامل ) برخاسته ، در این مسجد إمامت جماعت مینموده ، و در مدرسۀ عظیم مجاور آن ، یعنی مدرسۀ خواجه ملک ، تدریس و زعامت داشته است ، و بانی مسجد ( شاه عبّاس کبیر ) از ابتداء تأسیس ، تصمیم داشته است که آن بزرگمرد، پیشوائی و إمامت مسجد را بر عهده داشته باشد .
هم چنانکه در بخش ( مدارس علمیّه قبل از صفویّه « مدرسۀ خواجه ملک »)
ص:23
توضیح داده ایم ، وسعت و گستردگیِ صحن مدرسۀ خواجه ملک ، تا آنجا بوده ، که به خاطر آن ، در هنگامی که مسجد شیخ لطف اَلله را تأسیس می نمایند ، صحنی برایش در نظر نمی گیرند، و صحن مدرسۀ خواجه ملک را ، جانشین صحن جداگانه برای مسجد قرار می دهند ، و بدین وسیله ، رابطۀ تنگاتنگی بین مسجد شیخ لطف الله و مدرسۀ خواجه ملک برقرار بوده، و در جنبه های عبادی و علمی ، مکمّل یکدیگر بوده اند .
لنبان ، از محلاّت بسیار قدیمی اصفهان است ، و نام او در کتاب محاسن اصفهان ( از مافرّوخی اصفهانی ، از علماء قرن پنجم هجری ) به دفعات ذکر شده است . مسجد این محلّه، متعلّق به دوره های اَوّلیّۀ إسلامی می باشد ، و مترجم محاسن اصفهان ( حسین بن محمّد بن أبی اَلرّضا علوی آوی (1) ) از مسجد و عمارتی توصیف می نماید که یکی از أرکان اصفهان ، به نام محمّد دیلم دستجردی اصفهانی، در قرن هشتم هجری ساخته ، و مترجم کتاب یاد شده ، در بنیان گذاری آن ساختمان ، حضور داشته است (2) • مسجد یاد شده ، در زمان صفویّه ، تعمیر اساسی گردیده ، و کتیبه ای به قلم محمّد رضا إمامی اصفهانی ، در سال 1080 ، به صورت کاشی کاری ، در آن نصب گردیده است (3) .
ص:24
این مسجد ، مورد توجّه مردم با ایمان می باشد، و از نظر معنوی ، اعتقادی راسخ نسبت به آن دارند، و حوائج خود را در عریضه ای مینویسند و به نهر آبی که از این مسجد میگذرد ، می أندازند، و چنین شهرت دارد که ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ، در این مسجد نماز گذارده اند (1) و علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، شرح تشریف فرمائی آن حضرت را به اصفهان ، در شرح فارسی مَن لا یحضره اَلفقیه ، باب اَلخمس ، صفحه 44، نقل فرموده ، و در روضة اَلمتّقین نیز ، به نحو مختصر بیان نموده ، و نماز خواندن امام مجتبی عَلَیْهِ السَّلام را در این مسجد ، ذکر نموده است (2) . منبر مسجد لنبان ، معروف به منبر صاحب اَلزّمان (عج) است ، و در تاریخ 1114 ساخته شده ، و از نفیس ترین منبرهای عهد صفویّه به شمار می رود، و در لوحه هائی در دو طرف آن ، صلوات بر چهارده معصوم عَلَیهِم اَلسَّلامُ ، کنده شده است (3) .
مسجد لنبان ، از دیر زمانی محلّ فعّالیّت درسی بوده ، و علماء بزرگی همانند : مولی حسین لنبانی گیلانی ، متوفّای 1129، که فقیهی زاهد و صاحب تألیفات بوده ، در این مسجد إمامت و تدریس داشته است (4)، و هم چنین عدّه ای از خاندان علمیِ سادات بهشتی ، همانند : میرزا محمّد صادق بن میر
ص:25
عبد اَلباقی بن میر محمّد رضا حسینی بهشتی ، متوفّای 1308 قمری ، که از علماء زاهد و دارای شخصیّت اجتماعی بوده ، در این مسجد مبارک ، ارشاد دینی و تدریس و إمامت داشته اند (1).
یکی از بناهای تاریخی اصفهان ، که در مجاورت میدان قدیم و بازار بزرگ اصفهان می باشد ، و در جوار صحن و بارگاه إمامزاده هارون ولایت علیه السلام قرار گرفته ، مسجد علی است ، که گاهی با نام مسجد سنجریّه نام برده شده است (2) .
مسجد علی ، یکی از بناهای دورۀ سلجوقی است ، که قبل از عهد صفویّه منهدم شده ، و لذا در دورۀ شاه اسماعیل أوّل صفوی ، به وسیلۀ میرزا کمال اَلدّین شاه حسین اصفهانی ، که نام او در کتیبه أصلی سردَرِ مسجد آمده ، و از رجال دولت شاه اسماعیل بوده ، تجدید ساختمان شده، و به تزئینات کاشی کاری و مُقَرنَسْهای گچی ، آراسته شده است .
معماری مسجد ، و ساختن ایوانهای متعدّد أطراف آن ، در مساجد تاریخی اصفهان ، بی نظیر است ، و تزئینات اختصاصی آن ، قطار بندی های گچیِ جالب و تماشائی است . ایوان جنوبیِ آن ، از سایر ایوانها بزرگتر و شبستان گنبد دار مسجد ، با تزئینات بسیار جالب گچی ، در ضلع جنوبی این ایوان ، واقع شده است . سردَرِ مسجد ، باشکوه ، و مزین به خطوط بنّائی و کاشیکاری معرّق ، و مورّخ به تاریخ تجدید بنای مسجد ، در سال 929 هجری ، و با خطّ شمس اَلدّین تبریزی است .
ص:26
در وجه تسمیهٴمسجد ، وجوهی گفته اند ، که بعضاً ، توجیه کنندۀ این نامگذاری از زمان تأسیس و زمان سلجوقیان است ، و بعضاً نشان دهندۀ این که این نام گذاری ، در زمان تجدید بنای مسجد در زمان صفویّه ، و به احترام نام أمیراَلمؤمنین علی علیه السلام ، انجام شده است (1).
در گوشۀ شمال غربی مسجد علی ، منارۀ بسیار زیبا و بلندی از دوره سلجوقیان ( أواخر قرن پنجم یا أوائل قرن ششم ) جلب توجّه می کند ، که ارتفاع آن در زمان ساختمان ، بیش از ارتفاع فعلی بوده ، ولی در حال حاضر در حدود ( پنجاه و یک و نیم ) 51/5 متر بیشتر ارتفاع ندارد (2) . این مناره ، از بالا به پائین ، شامل پنج کتیبه است ، که بعضی با خطّ کوفی ، با کاشی فیروزه ای ، و بعضی دیگر با خطّ بنّائی گچی ، و بعضی دیگر با خطّ بنّائی آجری است . محیط قاعدۀ مناره در سطح زمین 16 متر ، و محیط مناره ، محاذی پشت بام مسجد علی ، 15 متر، و محیط نعلبکی مناره، 80/12، و محیط قاعدۀ منارچه ای که بر فراز مناره بنا شده است ، 7/75 متر می باشد ، و ارتفاع هرپلّه نعلبکی مناره ، 35 سانتیمتر و ارتفاع هر پلّه منارچه 30 سانتیمتر ، و تعداد پلّه های مناره ، از سطح زمین تا بالای منارچه، 164 پلّه است (3) . در سال 1342 شمسی ، تعمیر ۀساسی در مورد این مناره بلند ، أنجام گرفته است .
ص:27
در مسجد علی ، بعضی از علماء خاندان علمی اژه ای ، تدریس می نموده اند ، که به عنوان نمونه ، از فقیه و متکلّم متبحّر، مرحوم ملاّ علی أکبر اژه ای ، متوفّای 1232 قمری (1)، صاحب کتاب بزرگ و مفصّل زبدة اَلمعارف و پانزده أثر تألیفی دیگر ، می توان نام برد ، که در این مسجد تاریخی ، علاوه بر إمامت جماعت ، حوزۀ درسی داشته ، و به تربیت طلاّب علوم دینیّه ، می پرداخته است .
در محلّ آثار برجای مانده از مسجد جامع جورجیر ( که به وسیلۀ صاحب « اسمعیل بن عبّاد » ساخته شده ) (2) در فاصله سالهای 1067 تا 1073 هجری، به وسیله حکیم محمّد داود ، طبیب شاه عبّاس دوّم ، مسجد بسیار شکوهمندی ساخته شده ، که یکی از مساجد جامع و بزرگ اصفهان به شمار می رود، و به نام مسجد حکیم ، شهرت یافته است .
مسجد حکیم ، یکی از بناهای معظم و نفیس دورۀ صفویّه ، در اصفهان به شمار می آید ، که در برگیرندۀ آثار بسیار أرزشمند معماری ، آجرکاری ، کاشی کاری ، گچ بری ، خطّاطی و ... می باشد ، و چهار دَرْ دارد، که یکی از آنها در شمال غربی است و در میان أهالی محل به ( دَرِ جوجه ) یا ( جوجی) معروف است ، که تحریف شدۀ کلمۀ ( جورجیر ) می باشد ، و از نظر تاریخی ، أرزش فوق اَلعاده دارد، زیرا آن سردَرْ ، أثر موجود و مهم، از دوره ای است ، که
ص:28
اصفهان پایتخت آل بویه بوده است (1).
مسجد حکیم ، محلّ تدریس علماء بزرگ و مذاکرۀ علمی و مباحثۀ طلاّب بوده ، و از رونق حوزهای برخوردار بوده است . در این مسجد ، شخصیّتهای بزرگی تدریس نموده اند ، همانند : 1- فقیه و مرجع نامدار حاجی محمّد ابراهیم کلباسی ( کرباسی ) متوفّای 1261 قمری، 2 - فرزند بزرگوارشان ، فقیه عالی مقام و صاحب تألیفات فراوان ، آقا محمّد مهدی کلباسی، متوفّای 1278 قمری 3 و 4 - دو فرزند دیگر حاجی کلباسی ، مرحوم حاج آقا محمّد و آقا شیخ جعفر کلباسی ، که از علماء بزرگوار بوده اند . 5 و 6 - دو فرزند مرحوم آقا محمّد مهدی کلباسی ، به نام حاج میرزا عبد اَلجواد کلباسی و حاج میرزا محمود کلباسی ، که دارای مقام علمی بوده اند. و همچنین غیر از اینها ، از علماء و مدرّسین ، در این مسجد دارای حوزۀ درسی بوده اند ، و محفل علمی طلاّب حوزه را ، گرم نگاه می داشته اند .
مسجد حکیم ، دارای حجرات فراوانی می باشد ، که مدرسۀ مسجد حکیم را شکل می بخشد ، و در بخش مدرسۀ مسجد حکیم، مورد بحث قرار داده ایم .
یکی از بزرگترین و باشکوهترین مساجد شهر تاریخی و مذهبی اصفهان ، مسجدی است که به وسیلۀ فقیه و مرجع نامدار شیعه ، مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، متوفّای 1260 هجری قمری ، در محلّه بید آباد ساخته شده ، و هم اکنون یکی از خیابانهای مهم اصفهان ، به نام خیابان مسجد سیّد ، از مقابل سردَرِ بزرگ آن ، میگذرد . این مسجد ، یکی از بزرگترین بناهای قرن سیزدهم ، و از
ص:29
نشانه های بارز طبع و همّت بلند ، و قدرت و نفوذ و دقّت و هوشمندی بانیِ آن میباشد ، که یک فقیه و مرجع بزرگ دینی شیعه است، و این بنای باعظمت ، بدون امکانات و قدرت و ثروت یک سلطان ، یا یک صاحب منصب بزرگ و رسمی ساخته شده ، و تنها با نفوذ دینی و اجتماعی یک پیشوای روحانی و معنوی ، در عالَمِ بناهای تاریخی و میراثهای فرهنگی ، تجلّی یافته است .
صاحب روضات الجنّات ، که خود شخصیّتی بلند نظر است، دربارۀ این مسجد می نویسد: ... تنها مسجد أعظم او( سیّد حجّة اَلإسلام شفتی ) که در اصفهان بنیان شده ، شاهد عُلوّ مقام ، و دلیل بر رفعت بنیان او است ، بلکه مسجد مزبور ، آیتی از آیات مُلْک ، و نشانی از نشانه های سلطنت ( معنوی ) اوست (1) . و مرحوم تنکابنی در قصص اَلعلماء ، دربارۀ این مسجد میگوید :
(مرحوم سیّد شفتی حجّة اَلإسلام ) در محلّۀ بید آباد ، مسجدی بنا کرد که گویا در عالَم ، چنین مسجدی بنا نکرده اند . و مرحوم جابری أنصاری می نویسد : بنای جامع بید آباد ، بر عُلوّ همّتش فریاد میزند ، زیرا مساجد بزرگ را شاهان متعدّد ساخته اند ، و این مسجد را آن پادشاه علماء ، به تنهائی کفالت فرمود (2)
و آقا محمّد مهدی أرباب ، در کتاب محقّقانه « نصف جهان فی تعریف اَلإصفهان » صفحه 64، می نویسد : مسجد جامع چهارم ، مسجدی است که مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر مجتهد رشتی ... ، در محلّۀ بیدآباد ساخته است .
صحن وسیع و مهتابی ها و حوض بزرگ در آن ساخته ، و گنبدی به قاعده در سمت قبله ، و دو طرف آن چهل ستون کرده اند ، و دو شبستان مواجه مشرق
ص:30
و مغرب برای آن ساخته ، و بر بالای آنها مهتابی و حجرات برای طلبۀ علم ، مهیّا داشته اند ... ، بالجمله ، مسجد مذکور کمال تعریف را دارد ، و حکایت همّت این سیّد بزرگ را مینماید ، و هیچ دخلی به مسجد حکیم (1) ندارد، و به درجات ، از آن بهتر و خوش نما تر، و جامعی نیکو است . مسجد سیّد ، مجموعاً 8075 متر (85 × 95) و به تعبیر دیگر ، هشت جریب و کسری می باشد (2) .
در طرف جنوب ، گنبد أصلی و ایرانی بزرگ و شبستانهای طرفین قرار گرفته و در طرف مشرق ، شبستانی بزرگ ، و بر روی آن دو مهتابی و حجرات و مَدْرس ( به عنوان مدرسۀ مسجد سیّد ) ، و در طرف مغرب ، شبستانی کوچکتر و بر روی آن دو مهتابی و حجرات برای سکونت طلاّب ، و در طرف شمال ، یک ایوان بزرگ و دو ایوان کوچک در طرفین ، و نیز بقعه و گنبد مقبرۀ مرحوم سیّد . قرار گرفته است .
مسجد سیّد ، با صحنی بزرگ و ترکیب خاصّ ایوانها و مهتابی ها و حجرات ، و نیز کاشیکاری بسیار زیبا ، از شکوه و جاذبۀ بسیار زیادی برخوردار است ، و به راستی از مفاخر اصفهان و روحانیّت شیعه ، و از میراثهای بزرگ فرهنگیِ قرن سیزدهم ایران است . این مسجد ، سردری بسیار عالی و رفیع دارد، که در طرف شمال مسجد و روبروی خیابان مسجد سیّد است ، و سردری مجلّل و باشکوه ، در جنوب شرقیِ مسجد دارد، که به طرف کوچۀ مشایخ بید آباد ، و جنب حمّام دوقلی می باشد ، و دری دیگر در جنوب غربی ، و همچنین دری
ص:31
به سوی مقبرۀ سیّد شفتی ( در طرف شمال مسجد ) باز می شود .
شروع ساختمان مسجد ، در سال 1240 قمری بوده (1)، و در زمان مرحوم سیّد شفتی ( مؤسّس مسجد ) سالها ، در آن اقامۀ جماعت و تدریس و سکونت طلاّب أنجام می گرفته ، ولیکن تزئینات و کاشیکاریهای گسترده و متنوّع قسمتهائی از مسجد و مقبره ، پس از وفات مرحوم سیّد ، و به وسیلۀ ذریّه ایشان در طول زمان ، انجام یافته است .
شخصیّتهائی ، همانند : فقیه و مرجع بزرگ ، حاج سیّد اسد اَلله شفتی بیدآبادی ، متوفّای 1290 ( فرزند مرحوم سیّد شفتی ) و مرحوم حاج سیّد جعفر شفتی ، متوفّای 1320، که کوچکترین فرزند مرحوم سیّد شفتی بوده، و از علماء متنفّذ به شمار می رفته ( و قسمت عمدۀ کاشیکاری مسجد ، به وسیلۀ این بزرگمرد بوده است ) و هم چنین ، مرحوم حاج سیّد محمّد باقر ثانی، فرزند مرحوم حاج سیّد أسد اّلله شفتی بید آبادی ، و متوفّای 1333 قمری ، که از علماء جامع ، ونافذ اَلقول و أدیب بوده ( و به وسیلۀ ایشان ، تعمیرات و تزئیناتی در داخل مسجد و نیز ، نصب ضریح جهت قبر مرحوم سیّد شفتی ( ره ) و هم چنین نصب ساعتی بسیار جالب و عظیم، در بالای ایوان بزرگ و جنوبی مسجد أنجام گرفته ) تداوم بخش راه مرحوم سیّد بوده اند .
در قسمتهای گوناگون مسجد ، و در ضمن نوشته های موجود در کاشی کاریهای مسجد و مقبرۀ مرحوم سیّد ، تاریخهای : 1255 و 1256 و 1259 و 1272 و 1288 و 1297 و 1298 و 1299 و 1308 و 1309 و 1311 و 1318 و 1322 و 1360 و 1368 و 1370 دیده می شود، که نشان دهندۀ أنجام
ص:32
کاشی کاری و تزیینات مسجد ، در دوره های مختلف است ، گرچه قسمت عمدۀ کاشی کاریها ، مربوط به دورۀ مرحوم حاج سیّد جعفر شفتی (ره) میباشد (1).
این مسجد عظیم ، به ضمیمه مَدْرس موجود در طرف شرق مسجد ، و حجرات وابستۀ به آن ، در طرف شرق و غرب مسجد (2) ، از زمان تأسیس تاکنون ( در بسیاری از دوره ها ) محلّ فعّالیّت در سی و سکونت طلاّب بوده ، و شخصیّتهائی در آن تدریس نموده اند ، همانند : 1- مؤسس مسجد و مدرسه ، فقیه و مرجع بزرگ شیعه ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی قُدِسُ سره 2 - فرزند عالیقدر ایشان ، فقیه و مجتهد زاهد ، مرحوم حاج سیّد أسد اَلله بید آبادی قُدِسُ سره ، که أعلم أولاد مرحوم سیّد (ره) بوده است ، 3 - فرزند دیگر مرحوم سیّد ، مرحوم آقا سیّد مؤمن شفتی ، که در علم و تقوی مشهور و ملجأ خلق بوده ، و پس از مرحوم حاج سیّد أسد الله ، أعلم فرزندان مرحوم سیّد ، بوده است ، 4- آخوند ملاّ حسین نائینی ، که از أساتید مرحوم حاج میرزا رضا کلباسی (ره) بوده است ، 5- مرحوم آقا شیخ عبد اَلصّمد بن حسین محلاّتی اصفهانی ، که از شاگردان مرحوم حاج سیّد أسد اَلله شفتی بوده است ، 6- مرحوم شیخ عبداَلوهّاب زاهدی ، که عالمی فاضل بوده است (3) ، 7- مرحوم ملاّ تقی دِهَقی ، که از مقدّمات تا دورۀ سطح نیمۀ استدلالی تدریس می کرده ، و شاگردان خود را وادار به حفظ کردن شرح لمعه می نموده
ص:33
است (1) ،
8- ملاّ طاهر شهرکی که عالمی فاضل و مجتهد بوده است (2) .
در مسجد سیّد ، مکتبهائی نیز تشکیل میشده ، که زیر نظر معلمهائی با علم و فضیلت و دلسوز اداره می شده ، و نوجوانهای مسلمان ، در آنها ، مراحل مقدماتی تحصیل را می پیموده اند (3) .
مسجد بسیار شکوهمند و جالب و مستحکمی است ، واقع در بازارچه حاج محمّد جعفر ، در خیابان عبد اَلرّزاق ، که قسمتی از آن ، به وسیلۀ مجتهد و مرجع بزرگ اصفهان ، حاج محمّد جعفر آباده ای ، متوفّای 1280 قمری ، تأسیس گشته ، و بقیّه آن از سابق بوده است (4) .
این مسجد ، به نوشتۀ تاریخ اصفهان و ری ، قریب سه جریب است و سردَرِ جالب و ایوان شمالی و جنوبی دارد ، و شبستان أصلی و مهم آن ، که به وسیله حاجی آباده تأسیس شده ، در طرف جنوب مسجد می باشد، و در طرف غربی ، شبستانی داشت که در جریان بمبارانهای وحشیانۀ بعثی های عراقی ، در جنگ عراق و ایران ، در شب پنجشنبۀ شانزدهم بهمن 1365 شمسی ، به کلّی ویران گشت ، و سپس با سبک باستانی ، تجدید بنا گردید .
مسجد حاج محمّد جعفر ، و خصوصاً شبستان جنوبی او، از نظر استحکام و زیبائی و کاشیکاریهای متنوّع و جالب ، جزء مساجد مهم به شمار می رود ،
ص:34
و به ثبت تاریخی رسیده است . تاریخهائی که در جاهای مختلف مسجد دیده می شود ، ( 1280 - 1296 - 1367 - 1370 ) نشانۀ مراحل گوناگون ساختمانِ مسجد و تزیینات و کاشیکاری آن ، می باشد .
در این مسجد ، عدّه ای از علماء بزرگوار تدریس فرموده اند ، همانند :
١- مؤسّس مسجد ، فقیه و مرجع صاحب تألیف و محقّق ، حاج محمّد جعفرآباده ای قُدِسُ سره ، 2 و 3- دو عالم بزرگوار، فرزندان مرحوم آباده ای ، به نامهای آقا عبد اّلجواد ( که پس از پدر ، امام جماعت مسجد حاج محمّد جعفر بوده ) و آقا عطاء اَلله ( که فردی وارسته و زاهد بوده ، و پس از مدّتی ، به نجف أشرف مهاجرت نموده ، و مجاورت اختیار مینماید ) ، 4 - مجتهد محقّق و بزرگوار ، حاج میرزا عبد اَلغفّار تویسرکانی قُدِسُ سره ، متوفّای 1319 قمری (1) ، 5- و أخیراً در دورۀ معاصر ، یکی از علماء بزرگوار یعنی : مرحوم آیة اَلله ، حاج سیّد احمد فقیه إمامی قُدِسُ سره ، چندین سال ، علاوه بر إمامت جماعت ، و هدایت و ارشاد دینی ، برای طلاّب حوزۀ علمیّه ، در این مسجد ، تدریس می فرمودند .
مسجدی است در بازار بزرگ ، که با نامهای : پادرخت سوخته ، پادرخت ، پادرخت سوختۀ زنجانی ، نیز نامیده می شود . کتیبۀ سردَرِ آن ، به نام أبو اَلفتح ، سلطان أحمد میرزا ، پسر شاه طهماسب أوّل ، و در قدیمی آن ، مورّخ به سال 975 هجری میباشد (2) . در این مسجد ، حوزه های درسی مهمّی تشکیل می شده ، و بزرگانی از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در آن تدریس می نموده اند
ص:35
که به عنوان نمونه ، مواردی را ذکر مینمائیم :
1- فقیه و مجتهد اصولی ، حاج میرزا علی نقی موسوی زنجانی ، متوفّای 1258 قمری (که سر سلسلۀ خاندان علمی موسوی زنجانی و صاحب تألیفات بوده ) و در این مسجد إمامت جماعت و تدریس داشته است .
2 - فقیه اصولی و محقّق ، آقا میرزا محمّد باقر زنجانی ، متوفّای 1303، که از شاگردان حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نجف اشرف ، و فرزند حاج میرزا علی نقی فوق اَلذّکر بوده، و پس از پدر ، در این مسجد تدریس می نموده است .
٣- فرزند آقا میرزا محمّد باقر ، به نام حاج میرزا أبو القاسم زنجانی ، متوفّای 1336 قمری ، که از علماء پرجوش و فعّال و دارای مرتبۀ اجتهاد بوده ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نجف اشرف ، تحصیل علم نموده ، و از شاگردان آقامیرزا محمّد هاشم چهارسوقی و حاج میرزا حبیب اَلله رشتی بوده، و در این مسجد تدریس می نموده است .
4- آقامیرزا محمّد علی زنجانی ، برادر آقا میرزا أبو القاسم ، و متوفّای 1347 قمری ، که عالمی فاضل بوده ، و در این مسجد تدریس می نموده است (1).
5- فقیه جامع و عالیقدر ، حاج میرزا رضا کلباسی ، متوفّای 1383 قمری ، که از أحفاد حاجی کلباسی می باشد ، و خود ، از علماء صاحب تألیف و پر تلاش و خدمتگذار بوده، و در این مسجد، خارج فقه تدریس می نموده است (2) .
مسجدی است در محلّه و خیابان أحمد آباد ، که در دورۀ سلطنت شاه
ص:36
سلیمان صفوی ، به وسیله صاحب سطان بیگم ، دختر حکیم نظام اَلدّین محمّد ، ملقّب به حکیم اَلملک ایلچی، تأسیس شده است .
در کتیبه سردَرِ مسجد ، که به خطّ محسن إمامی ، و مورّخ به سال 1097 هجری میباشد ، نام بانی و دورۀ تأسیس ملاحظه می گردد ، و در ایوان بزرگ جنوبی مسجد ، تاریخ 1093 در دنبالۀ نوشتۀ سورۀ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْح، دیده میشود . این مسجد ، گرچه از نظر مساحت ، جزء مساجد معمولی اصفهان است ، ولی از نظر استحکام و کاشی کاریهای زیبا و هنرهای معماری ، به خصوص در قسمت ایوان و سردَرْ ، جلب توجّه می نماید ، و در طول زمان ، محلّ عبادت و تبلیغ دینی بوده ، و کتابخانه داشته است .
عدّه ای از علماء بزرگ ، در این مسجد تاریخی تدریس می نموده اند، همانند : 1 - فقیه و اصولی و مرجع عالیقدر ، مرحوم حاج شیخ محمّد تقی رازی ، متوفّای 1248 ( سر سلسلۀ خاندان مسجد شاهی ) که از چهره های مبرّز علمی و تحقیقی و حوزه ای بوده اند . این بزرگمرد ، قبل از آنکه در مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) حوزۀ درسی تشکیل دهند ، در مسجد ایلچی ، تدریس مینموده اند ، 2 - فقیه اصولی و مجتهد و مرجع عالیقدر ، و صاحب تألیفات ، حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، متوفّای حدود 1286 (1)، که در مسجد ایلچی إمامت و تدریس داشته اند ، 3 - فقیه محقّق و رجالی مدقّق ، حاج آقا منیر اَلدّین بروجردی ، متوفّای 1342 قمری ، که از علماء مبرّز و صاحب تألیفات بوده ، و در این مسجد امامت و تدریس داشته اند . و همچنین ، برخی دیگر از علماء ،
ص:37
در این پایگاه علم و دین ، تدریس می نموده ، و طلاّب علوم حوزه ای نیز ، به درس و بحث و مذاکرۀ علمی در آن اشتغال داشته اند .
مسجد بزرگی است در زمینی به مساحت تقریبی هفت جریب ، در بازار بزرگ اصفهان ، نزدیک مسجد و مدرسۀ ذو اَلفقار ، که در سال 1299 قمری ، قسمت عمدۀ آن ساخته شده ، و در سال 1305 قمری ، تمام جهات و تزئینات آن کامل شده است . تأسیس مسجد ، زیر نظر مجتهد و مرجع بزرگ ، مرحوم حاج شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1301 قمری ، انجام گرفته ، و جشن افتتاح آن در سال 1299 با حضور مؤسّس عظیم اَلشّأن آن ، برگزار گردیده است (1). در طرف جنوب مسجد ، ایوانی بزرگ و بلند ، و گنبدی جالب ، و شبستانی وسیع ساخته شده ، و در طرف غرب مسجد ، شبستانی بسیار بزرگ ، پایین تر از سطحِ صحن مسجد ، مناسب برای فصل زمستان ، ایجاد شده ، و در طرف شمال ، ایوانی بزرگ و جالب ساخته شده ، و در طرف شرق مسجد ، ایوانچه های متعدّدی بنا شده است . مسجد نو ، در مجموع، مسجدی بزرگ ، همراه با تزئینات و کاشی کاری می باشد . در این مسجد ، از زمان تأسیس تا کنون ، حوزه های درسی مهمی تشکیل می شده ، و علماء و مدرّسین زیادی در آن تدریس می نموده اند ، و هم اکنون ، جلسات درسی متعدّد و مذاکره و مباحثۀ علمی ، در سطحی گسترده در آن انجام می شود ،
ص:38
و ذیلاً به عنوان نمونه، شخصیّتهائی از مدرّسین در این مسجد را نام می بریم (1)
1- فقیه و مجتهد اصولی ، حاج شیخ محمّد علی ( ثقة اَلإسلام ) متوفّای 1318 قمری ، مؤسّس مدرسۀ آقا شیخ محمّد علی .
2 - فقیه و حکیم زاهد و صاحب تألیف ، ملاّ حسن درّی ، متوفّای 1336 قمری،
3 - فقیه و محقّق نامدار ، و مدرّس و مرجع عالی مقام ، آخوند ملاّ عبداَلکریم گزی ، متوفّای 1339 قمری،
4- فقیه و پیشوای مبرّز و فعّال ، حاج شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی ، معروف به حاج آقا نوراَلله ، متوفّای 1346 قمری ،
5- فقیه و مجتهد زاهد ، حاج سیّد مرتضی خراسانی، متوفّای 1357 قمری
6- فقیه و فیلسوف و ریاضی و متکلّم و استاد جامع ، آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1362 قمری ، که حوزۀ درسی با أهمیّتی داشته است .
7- فقیه و مجتهد اصولی ، آقا سیّد مهدی درچه ای ، متوفّای 1364 قمری ، که حوزۀ درسی پر رونقی داشته است ،
8 - فقه و اصولی زاهد ، آقا سیّد عبداَلله ثقة اَلإسلام، متوفّای 1382 قمری،
9- فقیه و مدرّس جامع ، آقا شیخ مجد اَلدّین نجفی ، متوفّای 1403 قمری .
در دورۀ أخیر ، عده ای از مدرّسین عالیقدر ، در مسجد نو تدریس مینمایند ، و به خصوص جلسات درسهای عقائد و أخلاق ، با شکوه هرچه تمامتر ، تشکیل می شود ، و در هر جلسه ، از پانصد تا هزار نفر طلبه و مدرّس ، در جلسات درسی یاد شده شرکت می جویند، و از همۀ رتبه های درسی ، و از همه
ص:39
مدارس علمیّه ، در جلسات درس اخلاق و عقائد یاد شده ، حاضر می شوند ، و به نوبت ، استاد عالیقدر ، حضرت آیة اَلله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی (1) و استاد بزرگوار، آیة اَلله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی و نیز ، نویسندۀ این سطور ( حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی ) ، عهده دار تدریس این درسها ، می باشیم علاوه بر اینها ، جلسات درسیِ فقه و اصول و رجال و درآیه و منطق و أدبیات ، در سطوح مختلف ، در این مسجد برگزار می شود ، و مدرّسین عالیقدر ، همانند : آیة اَلله ، حاج سیّد حسن فقیه إمامی و حجّة اَلإسلام و اَلمسلمین ، آقای حاج شیخ علی أکبر فقیه ، و هم چنین نویسندۀ کمترین ،(حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی) و عدّه ای از مدرّسین عالیقدر مدرسۀ ذو اَلفقار عهده دار تدریس هستند .
و از نکات جالب توجّه این است که ، رونق در سی مسجد نو در دورۀ أخیر ، مرهون برنامۀ گستردۀ مدرسۀ ذو اَلفقار و مدارس وابسته میباشد ، که با زیر پوشش داشتن أکثر طلاّب جوان و فعّال و درس خوان حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تشکیل جلسات درسی و مباحثۀ طلاّب در مسجد نو (که نزدیک مدرسۀ ذواَلفقار میباشد ) از وسعت زیادی برخوردار گردیده است .
مسجدی است در بازار بزرگ اصفهان ، نزدیک مدرسه صدر بازار ، که در سال 1019 هجری ، به وسیلۀ ملک سلطان ، جارچی باشی شاه عبّاس کبیر ، بنا
ص:40
شده است (1) . این مسجد صحن ندارد، و به صورت شبستانی است و أطراف آن، با کاشیکاری معرّق ، تزیین شده است .
در این مسجد ، عدّه ای از علماء ، تدریس نموده ، و حوزۀ درسی تشکیل میداده اند ، که به عنوان نمونه ، از موارد زیر می توان یاد نمود:
1- حکیم نامدار و محقّق ، جهانگیرخان قشقائی ، متوفّای 1328 قمری،
2۔ آقا سیّد محمّد جواد خراسانی، مشهور به جارچی ، متوفّای 1352 قمری ، که از علماء بزرگوار و زاهد و صاحب تألیف بوده است،
3 - فقیه و مجتهد زاهد ، مرحوم حاج سیّد مرتضی خراسانی ، متوفّای 1357 قمری ، که از علماء و مدرّسین مورد توجّه بوده است ،
4- فقیه و مجتهد زاهد و صاحب تألیفات ، مرحوم آقا سیّد عبد اَلله ثقة اَلإسلام
میر محمّد صادقی ) ، متوفّای 1382 قمری که در این مسجد تدریس فقه و اصول مینموده اند ،
5- مرحوم آیة اَلله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397 قمری ، که از زعمای بزرگ حوزۀ علمیّۀ اصفهان بودند ، و در بعضی از مواقع ، در این مسجد تدریس می نمودند . بنابر اظهارات نویسندۀ متتبّع، آقای سیّد مصلح اَلدّین مهدوی ، علاوه بر یاد شدگان ، عدۀ دیگری از علماء نیز ، در این مسجد حوزۀ درسی داشته اند .
مسجدی است قدیمی ، در خیابان عبد اَلرّزاق ، و در مجاورت بازار بزرگ ، که از زمان مرحوم آقا سیّد محمّد إمامی ( که از علماء زاهد و مدرّس مدرسه نیم آور بوده ) و فرزند ایشان ، مرحوم آیة اَلله ، حاج آقا عطاء اَلله فقیه إمامی قُدِسُ سرة ، ( که این بزرگمرد نیز ، از علماء مشهور به تقوی و أخلاق ، و مدرّس مدرسخ
ص:41
نیم آور بوده اند ) تا کنون ، به إمامت علماء خاندان علمی إمامی بوده است ، و به همین جهت نام قبلی آن ، ( بابا محمّد علی سقّا ) متروک شده ، و به نام « مسجد حاج آقا عطاء » و « مسجد امامی » ، شهرت یافته است .
در أواخر عمر مرحوم آیة اَلله ، حاج آقا عطاء اَلله إما می قُدِسُ سره ، و أوائل دورۀ إمامت جماعت دو فرزند گرانقدر ایشان، حضرت آیة اَلله ، آقای ، حاج سیّد أحمد فقیه إمامی و ، حضرت آیة اَلله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی ، که از چهره های مبرّز حوزۀ علمیّه ، و از شخصیّتهای برجستۀ جامعۀ با ایمان اصفهان می باشند ، در سال 1387 قمری ( طبق کاشی سردَرِ مسجد ) توسعه یافته ، و به شکل جدید و باشکوه ، تجدید بناء گردیده است .
در سال 1397 قمری ، زیر نظر حضرت آیة اَلله ، آقای حاج سیَد أحمد فقیه إمامی ، قطعه زمینی نسبتاً بزرگ در مجاورت مسجد فوق ، خریداری گردید ، و در آن ساختمان بسیار شکوهمندی ساخته شد ، که در طبقۀ زیرزمین آن ، کتابخانۀ عظیم اَلزّهراء علیه السلام ، تأسیس یافته (1)، و در طبقۀ همکف ، شبستانی مجلّل با صحنی زیبا و سردری جالب توجّه ، ساخته شده است .
برای تزئین محراب و داخل شبستان و صحن و سردَرِ مسجد جدید ، از کاشیهای معرّق و معقّلی ، و ترکیب آجر و کاشی ، با خطّ بنّائی استفاده شده ، و در سال 1403 قمری ( طبق کتیبۀ داخل شبستان) پایان یافته است ، و در مجموع ، یکی از آثار معماری و هنریِ دورۀ معاصر می باشد .
در این مسجد ، استاد عالیقدر و مؤسّس مسجد و کتابخانۀ اَلزّهراء علیه السلام ، حضرت آیة اَلله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی ، تدریس فقه و اصول و درایه ،
ص:42
مینمایند (1) و به دنبال آن ، بحث و مذاکرۀ درسی بین طلاّب أنجام میشود ، و با توجّه به این که کتابخانۀ اَلزّهراء علیه السلام در این مسجد ، دربرگیرندۀ دهها هزار کتاب از بهترین منابع تحقیق می باشد، این مسجد پایگاهی مهم برای درس و بحث و تحقیق به حساب می آید ، و برای أساتید و طلاّب حوزۀ علمیّه ، جاذبۀ تحقیقی و علمی دارد.
همچنان که در أوّل بحث اشاره نمودیم ، همۀ مساجدی را که محلّ بحث و فعّالیّت تدریسی است، مورد معرفی قرار نمی دهیم ، و آنچه ذکر شد نمونه ای است از موارد فراوان ، و گرنه ، مسجدهائی ، همانند : مسجد ذکر اَلله ، مسجد درب کوشک ، مسجد آقا میرزا أحمد شهیدی ، مسجد سه راه نیم آور ، مسجد رحیم خان ، مسجد إمامزاده اسماعیل ، مسجد شیره پزها ، و ... ، در برخی از دوره ها ، محلّ درس مجتهدی بزرگ و مدرّسی عالیقدر بوده است .
سُوی گُنبد شیخ افکن نظر
زفیروزه بین گُنبدی جلوه گر
نه تنها تاج اصفهان را به سر
که تاجی است شایان به فرق ، مهز
چه تاجی که چون زد به سر اصفهان
از این تاج شد تاجِ فرق جهان
ص:43
هُوَ سبحانه الله
ستایشت کنم ای اصفهان که زیبایی
به حسن و جلوه چو خورشید عالم آرایی
از آن بشر هُنر شُهرۀ جهانی تو
که قبله گاه ، مَهز پروران دنیائی
( آیت دشتچی اصفهانی ) (آیت)معاصر
ص:44
ص:45
ص:46
شهر تاریخی اصفهان ، از دیر زمانی محلّ فعّالیّت علمی و پرورش علماء و محقّقین ، و جایگاه تحصیل علم و تحقیق و تدریس ، و نشر أندیشه های علمی و دینی بوده است ، و علاوه بر مساجد بزرگ و خانه های علماء ، مدرسه هائی وجود داشته ، که مرکز رسمی فعّالیّت های درسی و علمی بوده است .
در این بخش ، به أندازه ای که تحقیق و بررسی های ما یاری کرده ، به شماری از مدارس اصفهان که از قرن پنجم تا دورۀ حکومت صفویّه ، محلّ فعّالیّت علمی بوده ، و به آنها دست یافته ایم ، توجّه نموده ، و مورد بررسی قرار میدهیم .
البته باید توجّه داشت که برخی از آنها ، تاکنون باقی می باشد ، و أکثر آنها از بین رفته ، و فقط نام و نشانی از آنها یافته ایم و از این مجموعه ، تعداد قابل توجّهی ، متعلّق به شیعه ، و برخی از آنها مربوط به أهل سنّت بوده ، و برخی نیز ، وضعیت نامعلومی دارد .
و اینک به ترتیب حروف ألفباء ، از این مدارس یاد می نمائیم
شیخ اَلرّئیس أبوعلی سینا ، فیلسوف و طبیب بزرگ ایران ، مدّتی وزارت علاء اَلدّوله کاکویه را داشته ، و در آن زمان، در مدرسۀ بزرگی در محلّۀ دردشت ، تدریس می نموده است ، که از آن مدرسه ، فقط گنبدی آجری باقی مانده ، که گنبد مَدْرَسِ إبن سینا خوانده می شود (1).
برخی از مطّلعین ، اظهار نظر می کنند که ، مدرس ابن سینا محوّطۀ بزرگی بوده
ص:47
که تا پشت مدرسۀ شفیعیّه دردشت امتداد داشته است (1).
با توجّه به تشیّع علاء اَلدّوله کاکویه ( که از خاندان آل بویۀ شیعی می باشد ) انتساب مدرسۀ یاد شده به شیعه ، کاملاً روشن می باشد .
مدرسۀ بسیار جالبی است ، که در خیابان هاتف و در کنار بقعه باباقاسم قرار گرفته است ، و با توجّه به استحکام و نوع کاشی کاری و تزئینات آن ، که از آثار تاریخی أرزشمند اصفهان به شمار می رود ، از مدارس قابل توجّه محسوب می گردد . این مدرسه در سال 725 هجری ، برای تدریس باباقاسم ، که از عرفای مشهور قرن هشتم به شمار می رود ، ساخته شده ، و تاکنون باقی مانده است ، و تنها مدرسه ای است در اصفهان که توانسته است موجودیّت خود را در طول زمان ( از قرن هشتم تاکنون ) با حوادث گوناگون آن ، حفظ نماید .
أصل ساختمان ، متعلّق به زمان تأسیس مدرسه است ، ولی کاشی کاری ها و نوشته های موجود در جاهای مختلف آن ، بعضاً متعلّق به زمان تأسیس ( که تسنّن بر اصفهان حاکم بوده ) ، (2) و بعضی دیگر ، در ضمن تعمیراتی در دوره های بعد ، ( که تشیّع حاکم گردیده و به وجود آمده است .
این مدرسه قبلاً به ملاحظه نام مُدرّس آن ، ( مدرسۀ با با قاسم ) نامیده می شده
ص:48
ولی در زمان حاکمیّت مکتب امامت و ولایت بر شهر اصفهان ، به نام ( مدرسه امامیّه ) شهرت یافته است .
مدرسه امامیّه چهار ایوان در چهار طرف ، و 32 حجره دارد، که در ضمن دو طبقه ، تأسیس یافته است ، و نمای صحن با ایوانهای بزرگ و کوچک و کاشی کاری ها و مُقَرنسهای زیبا ، جاذبۀ خاصّی دارد، و کاشیها و رنگ و لعاب آنها ، مخصوص است ، و مشابه آن تنها در صفۀ عمر ، در مسجد جامع دیده می شود (1). خطوط بنّائی و کوفی و ثلث ، که در تزئینات مدرسه به کار رفته ، متنوّع و جالب و همراه با کاشی کاری ها ، نشانه ای از معماری و هنر قرن هشتم ، در ایران و اصفهان می باشد .
مساحت مدرسه ، سه هزار متر (50×60) می باشد (2) .
با گذشت زمان ، ویرانی زیادی بر حجرات و سردَرِ مدرسه وارد شده بود ، و بخصوص در دوران حکومت پهلوی ، با متروکه گردیدن مدرسه ، خرابی بسیاری بر حجرات طبقۀ دوّم وارد گردیده بود، که با همّت یکی از علماء و مدرّسین حوزۀ علمیّه اصفهان ، آیة اَلله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه امامی دامت برکاته در حدود سال 1400 قمری تعمیرات اساسی مفصّلی در این مدرسۀ أنجام گرفت و طلاّب حوزۀ علمیّه ، در آن اسکان یافتند (3) .
در طول زمان ، علماء بزرگواری در این مدرسۀ تدریس نموده اند که فقیه
ص:49
و محدّث بزرگ شیعه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی متوفّای 1070، در میان آنها از أهمیّت ویژه ای برخوردار است (1) . و بعضی احتمال داده اند که ، نابغۀ بزرگ اسلام و ایران ، شیخ بهائی متوفّای 1030 قمری ، در این مدرسۀ تاریخی تدریس نموده اند . یکی از علماء ، به نام شیخ محمّد ابراهیم بن محمّد علیّ بن محمّد بن مقصود علی طبسی خراسانی ، ( که دانشمندی صاحب تألیف بوده ، و آثاری همانند : « تعلیقات بر مشاعر ملاّصدرا » و « مرآت آگاهی » و « میزان اَلسّداد » و « قسطاس اَلغیّ و اَلرّشاد» و «سماء اَلهدایه » و « مظاهر اَلأنوار » و «منتخب وافی » داشته است ) ، کتابی به نام « تذکرة اَلمحدّثین » ( که مختصر کتاب « منیة اَلمرتاد » است ) ، در مدرسۀ باباقاسم تألیف نموده ، و آن را در سال 1235 به پایان رسانیده است (2) .
برای آشنائی بیشتر با وضعیّت معماری و تزئینات و خصوصیّات مدرسه امامیّه ، به گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، صفحات 302 تا 310، و آثار ملّی اصفهان ، صفحات 433 تا 440 ، و فهرست بناهای تاریخی و أماکن باستانی ایران ، صفحۀ 38 و تاریخ فرهنگ اصفهان ، صفحۀ 71 - 72 مراجعه شود .
اوزون حسن ، که از مشهورترین سلاطین « آق قویونلو » بوده، و از سال 858 تا 882 سلطنت کرده ، مجموعه ای معماری به او منسوب است ، که در ضمن آن، مدرسه ای بوده در محلّۀ خواجو ، و قبر شاه حسن هم در آنجا بوده است (3)
ص:50
محلّ این مدرسه ، حدود دبیرستان صارمیّه فعلی ( بین چهارراه نقّاشی و مکینۀ خواجو ) ، در باغ نو بوده است (1).
با توجّه به این که اوزون حسن ، گرایش به سوی تشیّع داشته ، و در ترویج آن کوشیده ، و دختر خود را به عقد ازدواج شیخ حیدر صفوی در آورده ، که محصول آن ، تولد شاه اسماعیل أوّل صفوی ( پایه گذار حکومت رسمی شیعی در ایران ) می باشد (2) . به خوبی ، انتساب این مدرسه را به تشیّع ، می توان دریافت .
مقصود ، مدرسۀ امامیّه می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
در میان نسخه های خطّی مدرسۀ فیضیّه قم، مجموعه ای است به شماره 1157 ، به خطّ نستعلیق ، از عماد بن میر حیدر حسینی که در مدرسۀ باب اَلقصر اصفهان ، در تاریخ شوّال 1111 هجری نوشته شده است (3) .
و نیز یکی از علماء بافضیلت ، به نام شیخ محمّد حسین بسطامی ، در زمانی که در اصفهان اشتغال به تحصیل داشته ، کتاب « مبداء و معاد » ملاّ صدرای شیرازی را ، در مدرسۀ باب اَلقصر ، در سال 1217 استنساخ نموده ، و حاشیه هائی بر مطالب کتاب نوشته ، و در آخر آن ، مقاله ای بلیغ و مبسوط ، در زمینۀ تاریخ فراغت از استنساخ کتاب نوشته ، که نشانۀ فضل و تبحّر او در علوم أدبی می باشد نسخه یاد شده در کتابخانۀ حسینیّۀ شوشتریها ، در نجف أشرف موجود
ص:51
است (1) . به نظر نویسنده دار اَلعلم شرق ، ظاهر این است که مراد از مدرسۀ باب اَلقصر ، همان مدرسۀ درب کوشک می باشد ، که در مجاورت باب اَلقصر قرار داشته ، و به همین مناسبت ، به نام مدرسۀ باب اَلقصر نامیده شده است (2) .
آقای دکتر لطف اَلله هنرفر ، در گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، می نویسد : سردَرِ زاویۀ درب کوشک ، که مورّخ به سال 902 هجری ، از دوران حکمرانی أبو اَلمظفّر ، رستم بهادرخان آق قویونلو است ، تا سنوات أخیر در جای أصلی خود ( محلّه در بکوشک ) قرار داشته است ، و چون نزدیک به انهدام و ویرانی بوده ، در باغ چهلستون سردری بنا شده ، و کاشی های نفیس آن را به سردر جدید انتقال داده ، و نصب نموده اند . در مجاورت این سردر ، مقبره ای بوده ، که بسیاری از معاریف قرن نهم و دهم ، در آن مدفون بوده اند ، و اکنون جزء خانه ها شده است ، و یک شیر سنگی هم در آن محل بوده ، که شهرت محلّی دارد یک مدرسۀ قدیمی که سابقاً تزئیناتی از نوع کاشی های معرّق داشته است ، به نام مدرسۀ درب کوشک یا ( باقریّه ) در مجاورت سردَرِ مزبور و قبرستان سابق در بکوشک واقع شده ، که طلبه نشین است ، و فعلاً هیچ گونه تزئیناتی ندارد . کتیبۀ سردَرِ این زاویه ، به خطّ ثلث سفید معرّق بر زمینۀ کاشی لاجوردی ، حاکی از آن است که زاویۀ درب کوشک و مقبرۀ مجاور آن ، که از قرار معلوم ، گنبدی هم داشته ، در دورۀ حکمرانی رستم بهادر خان آق قویونلو بنا شده ، کتیبه سردَر که به
ص:52
خطّ معین منشی و مورّخ به سال 902 هجری می باشد ، به شرح زیر است ...(1)
مدرسۀ باقریّه درب کوشک ، به نام ( مدرسه باقریّه ) یا ( مدرسه درب کوشک) یا (مدرسه پاشیر ) یا ( مدرسۀ باب اَلقصر ) نیز ، نامیده می شود . برخی را اعتقاد بر این است که مدرسۀ درب کوشک ، غیر از باقریّۀ در بکوشک می باشد (2).
جابری أنصاری می نویسد : مدرسۀ درب کوشک ، کاشی کاری ممتازی داشته ، و أشعاری در عهد صفویّۀ بر کاشی های آنتیک ( قیمتی و عتیقۀ ) آن منقور شده ، که معلوم نگردید ، چگونه کاشی های سردر ، یک مرتبه از میان رفت (3) .
مرحوم حاج سیّد أسد اَلله شفتی مجتهد بزرگوار ، فرزند مرحوم سیّد شفتی ، این مدرسه را تعمیر نموده (4) ، چنانچه سرپرست فعلی مدرسه ، حجة اَلإسلام و اَلمسلمین ، آقای حاج شیخ محمّد حسین رشتی ( که از أحفاد دختری مرحوم سیّد شفتی می باشند و در سالهای 1392 - 1393 قمری ، تعمیراتی أساسی أنجام داده اند (5) .
مدرسه درب کوشک ، درحال حاضر 16 حجره دارد، و یک طبقه است و تزئینات آن از کاشی و آجر می باشد ، و کتیبۀ سردَرِ مدرسه از بین رفته ، و کاشی های نفیس مدرسه ، به خارج ایران برده شده است (6).
ص:53
در طرف غربی مدرسه ، در پشت ساختمان مدرسه ، بقعه ای وجود دارد که سازمان میراث فرهنگی ، تعمیراتی بر روی آن أنجام داده ، و اظهار نظر شده که این قسمت ، از آثار دورۀ تیموری می باشد (1).
جوی آب در وسط مدرسه و درختهای چنار بلند ، بر زیبائی مدرسه افزوده است ، و خیابان جدید آلإحداثی که از خیابان مسجد سیّد به سوی دروازه دولت (میدان امام حسین علیه السلام) کشیده شده ، و به نام آیة اَلله طیب نامیده شده ، موقعیّت محلّیِ مدرسه را أفزایش داده است .
حجرات مدرسۀ درب کوشک ، مسکونی می باشد ، و طلاّب آن در همین مدرسه و سایر مدارس علمیّه ، از محضر أساتید حوزۀ علمیّه ، کسب علم می نمایند . از مدرّسین بزرگواری که در این مدرسه تدریس می نموده اند ، به عنوان نمونه می توان به شخصیّت های ذیل اشاره کرد .
1- مرحوم حاج شیخ أبو اَلقاسم ، معروف به « حاج آخوند زفره ای » متوفّای 1352 قمری ، که در علوم أدبی ، مدرّسی بزرگ و نامدار بوده، و از عموم محلاّت و مدارس علمیّه ، به محضر و جلسۀ درس او حاضر می شده اند ، و أکثر علماء و فضلاء ، در مراحل أوّلیۀ علوم حوزه ای ( دورۀ مقدمات و سطوح اَوّلیه ) از محضر آن مدرّس عالیقدر ، استفاده می نموده اند .
مرحوم حاج آخوند زفره ای تألیفاتی داشته ، و در علوم غریبه و جفر و طلسمات زحماتی کشیده ، و موفقیّت هائی داشته است(2).
2-مرحوم حاج ملّا حسینعلی صدّیقین ، متوفّای 1368 قمری ، که علاوه بر علم
ص:54
و دانش ، مقام بزرگی در زمینۀ زهد و تقوی و سلوک معنوی و ریاضات نفسانی داشته و از محضر حاج محمّد جواد بید آبادی ، استفاده های شایان ، در زمینۀ مسائل اخلاقی و روحی برده ، و از مفاخر معنوی عالَم روحانیّت بوده است .
3- مرحوم حاج شیخ محمّد حسین أشنی قودجانی ، که مجتهدی مبرّز و عالمی زاهد بوده ، و در حوزۀ اصفهان و نجف ، تحصیل علم نموده ، و به مقام اجتهاد رسیده، و سالهائی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشته ، و در سال 1375 قمری وفات یافته است (1).
4- مرحوم میرزا علی أصغر شریف ، متوفّای 1384 قمری ، که در مدرسۀ میرزا مهدی ، و أخیراً در مدرسۀ درب کوشک ، تا آخر عمر تدریس سطوح فقه و اصول می نموده است .
در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، نسخه ای از کتاب « سفینة اَلنّجاة » تألیف محمّد بن عبد اَلفتّاح تنکابنی ( فاضل سراب ) موجود است ، که آن را أبو اَلحسن بن میر یحیی کَسکری ، در روز چهارشنبه 26 ربیع اَلثانی سال 1103 در مدرسۀ دربکوشک به اتمام رسانیده است (2) .
و نیز در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، نسخه ای از «اثولوجیا » ، موجود است که محمّد جعفر بن مختار مازندرانی ، آن را در ماه صفر 1088، در مدرسۀ باقریّۀ اصفهان نوشته است (3) .
ص:55
و هم چنین شیخ محمّد صادق بن أبی اَلفتح اصفهانی ، در ابتداء تحصیل ، کتاب « مغنی اَللّبیب » و برخی از کتب درسیِ دیگر را ، در سال 1206 هجری ، در مدرسۀ باقریّۀ اصفهان نوشته است (1).
و در کتابخانۀ فرهنگ اصفهان ، ( کتابخانۀ عمومی ) ، نسخه ای از کتاب کافی وجود دارد، که آن را علی مازندرانی ، در شوّال 1068 وقف بر کتابخانه مدرسه باقریّه نموده ، و تولیت آن را به «آقا سیّد محمّد کاظم بن سیّد سلطان حسین حسینی» واگذار نموده است ، و احتمالاً آقا سیّد محمّد کاظم ، متولی و مدرّس مدرسه نیز بوده است (2) . به احتمال قوی ، به نظر می رسد ، که مراد از مدرسۀ باقریّه ، همین مدرسۀ باقریّۀ در بکوشک باشد .
مقصود ، مدرسۀ باقریّۀ در بکوشک می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود
مدرسه ای است که ، أبونصر ، تاج اَلملک ابن بهرام اَلقوهی ( کوهی ) وزیر شمس اَلدّولۀ دیلمی ، در اصفهان بنا کرد ، و در آن، علوم شرعی و سایر علوم تدریس می گردید (3) . این مدرسه متعلق به أوائل قرن پنجم و وابسته به مکتب تشیّع می باشد .
این مدرسه ، در زمان حاضر به نام «مدرسۀ امام هادی علیه السلام » نامیده می شود .
ص:56
أصل آن از دورۀ آق قویونلوها است و در دورۀ صفویّه تعمیر شده ، و سپس در زمان قاجاریّه ، به وسیله حاج محمّد ابراهیم تاجر ، تعمیر گشته و موقوفاتی بر آن معیّن گردیده (1)، و در دورۀ بازسازی و تعمیر مدارس دینیّه ، ( پس از تهاجم پهلوی أوّل بر مراکز و مدارس دینی ) به وسیلّۀ مرحوم آیة اَلله ، حاج آقا حسین خادمی ، و مرحوم آیة اَلله ، حاج سیّد عبد اَلحسین طیّب تعمیر گردید ، و محلّ سکونت طلاّب حوزه قرار گرفت ، و تاکنون ، معمور و مسکونی طلاّب می باشد ، و صحن کوچکی با نمای کاشی کاری دارد، و یک طبقه است .
محلّ مدرسه ، محلّۀ درب کوشک و در نزدیکی خیابان جدید اَلإحدائی است که ، به نام آیة اَلله طیّب نامیده شده است .
با توجّه به گرایش مهمترین چهره های « آق قویونلوها » همانند : اوزون حسن نسبت به تشیّع ، و نیز با توجّه به باقی ماندن مدرسۀ ترکها « امام هادی علیه السلام » در دورۀ حاکمیّت مطلق تشیّع در اصفهان ، به خوبی معلوم است که مربوط به تشیّع میباشد . در مدرسۀ ترکها شخصیّت هائی تحصیل علم نموده اند ، همانند :
١- نویسنده محقّق ، آقای أبو اَلقاسم رفیعی مهرآبادی ، که صاحب تألیفات أرزشمندی همانند : آثار ملّی اصفهان و آتشکده أردستان و تذکره خط و خطّاطان می باشد ، و از چهره های معروف و نویسندگان عالیقدر به شمار می رود .
2- نویسندۀ عالیقدر ، آقای سیّد مصلح اَلدّین مهدوی ، صاحب تألیفات بسیار (2) که صاحب حق ، در زمینه شناساندن چهره های علمی و دینی اصفهان
ص:57
و معرّفی عظمت تاریخی و علمی این شهر بزرگ و أرزشمند ، می باشند .
3- مرحوم حاج سیّد مصطفی « مؤیّد اَلأطبّاء » ، متوفّای 1373 قمری ، فرزند حاج سیّد محمّد تقی طبیب حسینی درب امامی ، که از أطبّاء معروف اصفهان بوده ، و عصرها ، در یکی از حجرات این مدرسه طبابت می نموده است (1)
یکی از مدارس بسیار مهم و أرزشمند شیعه در اصفهان ، که متعلّق به دوره های قبل از صفویّه می باشد ، و از نشانه های روشن تفکّر و اعتقاد شیعی در اصفهان ، در قرن هشتم به شمار می رود ، مدرسۀ جعفریّه است ، که در کنار بقعه و مزار امام زاده جعفر علیه السلام « جعفریّه » ( واقع در خیابان هاتف فعلی ) بوده است
این مدرسه ، به احترام و به مناسبت شخصیّت بزرگ علمی و اجتماعی و مبارزاتی عالِم شهید ، سیّد جعفر ( مشهور به امامزاده جعفر ) متوفّی و شهید در سال 725 هجری ، تأسیس گشته ، و به نام « مدرسۀ جعفریّه » نامیده می شده است (2) .
شاردن در سفرنامه خود می نویسد : سپس به مدرسۀ جعفریّه که با وجود قِدمت ساختمان ، بسیار زیبا است می رسیم . نقاط مهمّ این مسجد ( مدرسه ) از سنگ مرمر و کاشی بنا شده است (3) .
این عبارت نشان می دهد که همانند بقعه جعفریّه ، ساختمان مدرسه ، از
ص:58
استحکام و عظمت و زیبائی برجسته ای برخوردار بوده است .
و جابری أنصاری دربارۀ این مدرسه می نویسد : و مقبرۀ جعفریّه ، در صد و پنجاه ذرع تخمیناً ، فاصله با امامزاده اسماعیل علیه السلام است ، که گنبد و بقعه و ضریحی دارد ، که برابرش ، قبر سیّد مرتضی پدرش ، در آن صندوق است ، و این مقبره را بنائی عالی و وسیع بود ، و کاشیکاری معرّق ممتاز ، از بهترین کاشی کاریهای قدیم ، و مدرسۀ بزرگ نیز جنب آن بود ، دارای حجرات و کاشی کاریهای شگرف ، که از همه کاشیها بهتر می نمود ، و آن مدرسه را مجاورین ، جزو خانه های خود نموده ، و کاشی ها نیز ، مانند سایر کاشی ها و عتیقه جات ، راه برونی گرفت ، و خود جعفریّه ، سیّد جعفر بن سیّد مرتضی (1) و نسبش به سیّد حسن بن حسین بن محمّد بن علیّ بن اَلحسین می رسد ، که با امامزاده أحمد علیه السلام ، از نژاد حضرت امام محمّد باقر علیه السللام می باشند ، و شهامتی در سیّد بوده ، که روی سنگ قبرش نوشته ، صاحب شمشیر و قلم هر دو بوده ، و شجاع و پهلوان و رشید ، و پدر و پسر ، هر دو را شهید می نویسند ، و مقاماتی شامخ و ألقابی عالی ، برای آنها رقم می نمایند (2) .
آثاری از دورۀ آبادی و فعّالیّت علمی در این مدرسه ، باقی مانده است که ، ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم :
1- در میان کتب خطّی دانشکدۀ حقوق ، نسخه ای از « لوایح جامی » ، به خطّ عبد الغفّار بن محمّد بن یحیی رشتی وجود دارد ، که در سال 1020 آن را در
ص:59
مدرسه جعفریّه نوشته است (1)
2- در فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملّی ، از نسخه ای از تفسیر « التّحریر » شرح تحریر مجسطی ، از نظام نیشابوری ، حسن بن محمّد (م - 730) یاد شده ، که به خطّ نستعلیق ریز نوشته شده ، و کاتب آن در سال 1026، نسخه را در مدرسۀ جعفریّه اصفهان نوشته ، و به پایان رسانیده است (2) .
٣- نسخه ای از کتاب مطوّل به خطّ نسخ صادق بن أمین ، در کتابخانۀ مدرسۀ عالی سپهسالار وجود دارد ، به شماره 1059، که در سال 1050 ، در مدرسۀ جعفریّه اصفهان نوشته شده است (3) .
4- در کتابخانۀ ملّی ملک ، نسخه ای از قواعد اَلأحکام علاّمه حلّی وجود دارد، به شمارۀ 1919، که به خطّ نستعلیق محمّد رضا بن قاضی محمّد چکانی می باشد ، و در سال 1053 در مدرسۀ جعفریّۀ اصفهان نوشته شده است (4) .
مدرسه جعفریّه ، از زمان تأسیس تا دورۀ صفویّه ، و سپس تا أوائل قرن چهاردهم ، باقی بوده ، چنانچه از عبارت مرحوم جابری أنصاری « متولّد 1287 و متوفّای 1376 قمری » بر می آید ، که نوشته است: (... و مدرسۀ بزرگ نیز جنب آن بود ، دارای حجرات و کاشی کاری های شگرف ، که از همه کاشی ها بهتر می نمود ... ) ، و پس از آن در أثر حوادث گوناگون ، بالأخص حاکمیّت و تهاجم ضدّ دینی حکومت پهلوی أوّل ، مدرسۀ جعفریّه ویران گردیده ، و فقط بقعه جعفریّه و بقعه امامزاده مرتضی ، باقی مانده ، و بخش مهمّی از
ص:60
صحن و ساختمانهای متعلّق به جعفریّه ، به تصرّف غاصبین در آمده ، و بقعه ها نیز ، تقریباً متروکه گردیده بود .
در سال 1407 قمری ، پس از فوت بانوی صالحه ، و زاهدۀ عابده « حاجیه خانم منصوره فقیه أحمد آبادی » ( مادر نویسندۀ کمترین ) بنت مرحوم آیة اَلله ، حاج سیّد محمّد تقی موسوی احمد آبادی ( صاحب کتاب مکیال اَلمکارم ) و دفن آن سیّدۀ صالحه ، در صحن امامزاده جعفر علیه السلام ، این کمترین ( با کمک پدر و برادرانم ) تعمیرات قابل توجهی را در مورد بقعه ها و صحن امامزاده أنجام دادم ، و بقعه ها از حالت متروکه در آمد، و پس از فوت پدر بزرگوارم « مرحوم آیة اَلله ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قُدِسُ سره » در تاریخ نهم جمادی الثّانیه 1413 قمری ( أیّام فاطمیّه ) و دفن ایشان در بقعۀ جعفریّه عَلَیْهِ اَلسَّلام ، تعمیرات ادامه یافت ، و هم اکنون ، مزار شریف دو امامزادۀ بزرگوار ، مورد توجّه زائرین قرار گرفته ، و محلّ اجتماع و توسّل معنوی مردم با ایمان و ولایت می باشد .
مدرسه ای بوده که در سال 620 هجری ، با هزینۀ سه هزار دینار ، به وسیله جلال الدّین منکبرنی ساخته شده است (2) .
در کتاب « ألمختارات من الرّسائل » که مجموعه ای از منشئات و فرامین وأحکام دیوانی و شرعی و عرفیِ قرنهای پنجم و ششم و هفتم هجری است ، از
ص:61
مدرسه ای به نام جلالی یاد شده ، که ضیاع آن ، اختلال پذیر شده بوده است (1) .
در شمار مدارس قبل از صفویّه ، یکی نیز « مدرسه جوهان » ، نامبرده شده است (2) . محلّۀ جوهان ، یکی از محلاّت اصفهان در قرن ششم و هفتم بوده ، و برخی از چهره های خاندان معروف شَفَرْوَه ( شَفَرْوَه ، شَبْرُوِهْ ) در آن سکونت داشته اند ، که از آن جمله است : أبو اَلبرکات ، رزق اَلله بن هبة اَلله ، متوفّای 561 هجری ، و مدفون در مدرسۀ جوهان (3) .
از جملۀ بالا استفاده می شود که ، مدرسۀ جوهان ، در نیمۀ قرن ششم موجود و مورد توجّه بوده است .
گرچه خاندان علمی شفر وه ، به تشیّع شهرت ندارند ، و بسیاری از شخصیّت های آنها ، در شمار پیروان مذاهب دیگر می باشند ، ولی با این حال ، برخی از چهره های آن خاندان ، از مفاخر شیعه می باشند ، و آثار دوستی و محبت شدید نسبت به أمیر اَلمؤمنین علی علیه السلام ، در بعضی دیگر ، نمایان و آشکار می باشد ، که ذیلاً به دو نمونۀ جالب ، توجّه می نمائیم (4) .
ص:62
شیخ أبو اَلسّعادات ، أسعد بن عبد اَلقاهر بن أسعد اصفهانی ، که از مشایخ بزرگوارِ افتخار عالم تشیّع ، مرحوم سیّد رضی اَلدّین علی بن طاووس حلّی بوده ، از چهره های مبرّز شیعه و اصفهان ، و خاندان علمی شَفَرْوَه ( شَفَرْوَه ، شَفَرْوَیْه ) ، به شمار می رود . مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی در بارۀ او می نویسد : أسعد بن عبد اَلقاهر بن أسعد بن سفرویه ، أبو اَلسّعادات اصفهانی ، ( و شفروه به جای سفروه نیز نقل شده است ) ، او مؤلف کتاب «رشح اَلولاء فی شرح اَلدّعاء » می باشد و از بزرگان مشایخ رضی اَلدّین ، علی بن طاووس است ، و کتابهائی دارد از قبیل : « مجمع اَلبحرین » و « مطلع اَلسّعادتین » و « اکسیر اَلسّعادتین » و ..... (1).
و شیخ حّر عاملی ، در أمل الأمل درباره او می نویسد : شیخ أسعد بن عبد اَلقاهر بن أسعد اصفهانی ، أبو اَلسّعادات ، عالمی فاضل و محقّق بوده ، و کتابهائی دارد که از آنها است ، کتاب «رشح اَلولاء فی شرح اَلدّعاء » و کتاب « توجیه اَلسّئوالات فی حل اَلإشکالات » و کتاب «جامع اَلدّلائل و مجمع اَلفضائل » و غیر اینها . علیّ بن طاووس از او روایت میکند ، و محقّق ، بزرگ ، خواجه نصیراَلدّین طوسی ، و میثم بن علی بحرانی ، در نزد او تحصیل علم نموده اند (2) .
وصاحب أعیان اَلشّیعه ، آقا سیّد محسن امین جبل عاملی دربارۀ او مینویسد : مولی أبو اَلسّعادات بن عبد اَلقاهر بن أسعد اصفهانی ، عالمی فاضل و بزرگوار و محقّق است ، علیّ بن موسی بن طاووس ، همۀ کتب و اصول و مصنّفات را ، از او نقل می نماید ، چنانچه در أوّل « فلاح اَلسّائل »، تصریح
ص:63
نموده است ، و کفعمی نیز از او نقل حدیث مینماید ، در حواشی کتاب « جنّة اَلواقیه » و غیر او، و او را با عنوان ( اَلشّیخ اَلعالم ) ستوده است ، و علاّمه مجلسی ، در جلد 17 بحار او را یاد نموده ، و فرموده که او از أصحاب ما است ( و از علمای شیعۀ اثنی عشریّه می باشد ) ... (1) . و در کتاب اَلذّریعه آمده است:
« ألفائق علی اَلاربعین فی مناقب امیراَلمؤمنین عَلَیْهِ اَلسَّلام » یا ( کتاب اَلفائق ) از أبی اَلسّعادات ، أسعد بن عبد اَلقاهر بن سفرویه اصفهانی ، چنانچه در بعضی نسخ است ، و شاید شقروه باشد ، که اسم یا لقب جدّ او است ... سیّد بن طاووس ، در کتاب ( اَلطّرائف ) گفته است که ، در این کتاب ، أحادیث صریحی است از پیامبر أکرم صَلّی اللَّهِ عَلَیْهِ وَ ألِه در مورد خلافت علی عَلَیْهِ اَلسَّلام و مناقب بسیار أرزشمندی نقل نموده است ... و این أبو اَلسّعادات ، از مشایخ ابن طاووس می باشد (2).
و نیز در کتاب اَلذّریعه است : « اکسیر اَلسّعادتین » ، از شیخ أبی اَلسّعادات ، أسعد بن عبد اَلقاهر اصفهانی ، که سیّد رضی اَلدّین علیّ بن طاووس حلّی ، همۀ کتب و اصول و مصفّات را در سال 635 از او روایت کرده ، ( چنانچه در أوّل فلاح اَلسّائل تصریح نموده است ) (3) . و هم چنین در کتاب اَلذّریعه آمده است
رشح اَلولاء فی شرح اَلدّعاء » یعنی دعا صَنَمَیْ قریش ، از شیخ أبی اَلسَعادات ، أسعد بن عبد اَلقاهر بن أسعد اصفهانی ، که سیّد رضی اَلدّین ، جمال اَلسّالکین ، علیّ بن طاووس ، و محقّق ، نصیراَلدّین طوسی و شیخ میثم بحرانی از او روایت
ص:64
می نمایند ... (1) .
و هم چنین در کتاب اَلذّریعه ، جلد 4، پیرامون کتاب « توجیه اَلسّئوالات » و در جلد 5 در مورد معرّفی کتاب «جامع اَلدّلائل » و در جلد 20، به مناسبت ذکر « مجمع اَلبحرین و مطلع اَلسّعادتین » و در جلد 10، صفحۀ 9 - 10، و جلد 8، صفحۀ 192، و جلد 11، صفحۀ 236، و جلد 13 ، صفحۀ 256 - 257، در مورد کتاب « رشح اَلولاء، فی شرح دعاء صنمی قریش » ، مطالب جالبی آمده است .
یکی از چهره های خاندان شفر وه ، به نام حسین بن عبید اَلله نقل می کند که ، پدرش ، أبو اَلوفاء، عبید اَلله بن هبة اَلله ، متوفّای 585 هجری ، که در علم و فضل وأدب ، از أعیان اصفهان بوده، و در فصاحت و بلاغت و ظرافت و لطافت ، در نظم و نثر ، مقامی بلند داشته است ، در ضمن سفر حج وارد بغداد می شود ، و روزی در مدرسۀ ناجیۀ بغداد ، به ذکر مناقب حضرت علی بن أبی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلام می پردازد ، و در این هنگام ، مقارن غروب آفتاب بوده ، بالبداهه این اشعار را انشاء می نماید:
لاتَعْجَلی یا شَمْسُ حَتّی یَنْتَهی
مَدْحی لِفَضْلِ اَلْمُرْتَضی وَ لِنَجْلِه
یَثْی عِنانَکِ إنْ غَرَبْتِ ثَناؤُهُ
أنَسیتِ یَوْماً قَدْ رُدِدْتِ لأجلِه
إنْ کانَ لِلْمَوْلی وُقُوفُکِ فَلْیَکُنْ
هَذَاَ اَلْوُقُوفُ لِخَیْلِه وَ (2) لِرَجْلِه
یعنی : عجله و شتاب نکن ای خورشید ( برای غروب کردن ) تا به پایان برسد ستایش من ، در مورد ( علیّ ) مرتضی و فرزندان او علیه السلام
ص:65
جمع میکند ( و می گیرد ) عنان تو را ، اگر غروب کنی ، ثنای او (1) آیا فراموش کردهای روزی را که به خاطر او باز گردانده شدی (2) .
اگر به خاطر مولی ( در آن روز ) توقّف کردی ، پس باید همین توقّف را ( امروز ) ، به خاطر سواره و پیادۀ او ، ( که از خدمت گذران اویند ) أنجام دهی .
این داستان جالب ، شور و محبّت و دوستی عمیق این دانشمند و سخنور اصفهانی شفروه ای را ، نسبت به مقام و فضائل مولی اَلموحّدین امیراَلمؤمنین علی علیه السلام ، به خوبی نشان می دهد ، و از نشانه های ارتباط قلبی مردم و علماء قدیم اصفهان با مقام ولایت أهل اَلبیت علیهم السلام ، به شمار می رود .
مشابه داستان یاد شده را ، سبط بن جوزی ، در کتاب «تذکرة خواصّ اَلاُمّة » صفحۀ 31، ( چاپ فرهاد میرزا ) با مقداری تفاوت ، از أبی منصور مظفّر بن أردشیر عبادی واعظ ، نقل نموده است ، و نیز گنجی شافعی در کتاب «کفایة الطّالب » و ابن حجر هِیتمی در « ألصّواعق اَلمحرقه » و شیخ سلیمان حنفی قندوزی در « ینابیع اَلموده » و دیگران ، عین قضیّۀ سبط بن جوزی را نقل نموده اند (3)
.مدرسه ای است در خیابان هارونیّه ، نزدیک به مزار شریف امامزاده
ص:66
هارون ولایت علیه السلام و متّصل به مسجد علی و منارۀ بزرگ مجاور آن ، که در حال حاضر معروف به ،
مدرسه حاج حسن می باشد ، و احتمال دارد که این مدرسه ، همان مدرسّ سلطان محمّد سلجوقی است (1) که در زمان صفویّه تعمیرات و تغییراتی اساسی یافته است .
در سردر این مدرسه ، پس از بسم اَلله اَلرّحمن اَلرّحیم و حدیث نبوی : أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا ، نوشته شده است :
سرمایۀ نجات بود مهر بوتراب
خواهی اگر نجات ، از او روی بر متاب
مدرسه حاج حسن دو طبقه است ، و أطراف آن حجرات و ایوانها قرار گرفته، و با آنکه از آثار تاریخی اصفهان به شمار رفته ، ولی دچار ویرانی شده ، و متروکه گردیده است .
نویسندۀ آثار ملّی اصفهان ، در سال 1308 شمسی ، از این مدرسه دیدار نموده ، و برخی از محصّلین علوم جدیده و کمی طلبه ، در آن سکونت داشته اند ، و به نظر همین نویسنده ، ساختمان مدرسه ، اگر هم مربوط به زمان سلجوقیان باشد ، ولی شکّی نیست که کتیبۀ آن ( که در بالا ذکر گردید ) از زمان صفویّه به بعد ایجاد شده ، و از همان موقع ، به عنوان مدرسۀ حاجی حسن شهرت یافته است ، و قاعدتاً باید در زمان صفویّه به حالت ویرانی در آمده باشد ، تا حاجی حسن ، در صدد احیاء و تعمیر آن بر آمده باشد (2).
حکیم و طبیب نامدار و عظیم اَلشّأن ، مرحوم آقا میرزا أبو اَلقاسم طبیب
ص:67
ناصر حکمت ) متوفّای 1371 قمری ( که در تقوی و فضیلت و علم و دانش و طبّ یونان ، علماً و عملاً سرآمد بوده و در این مدرسه به تدریس کتب طبّ قدیم و مداوای بیماران می پرداخته است (1) و پدر این نویسندۀ کمترین ، یعنی مرحوم آیة اَلله ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قُدِسُ سره متوفّای 1413 قمری ، از شاگردان پرتلاش و مورد علاقۀ آن بزرگمرد در علم طب ، به شمار می رفتند .
مدرسه ای است در روستای نصر آباد ، در مغرب اصفهان ، که بانی آن ، صدراَلدّین علی طبیب ( جدّ اعلای مؤلف تذکره نصر آبادی ) می باشد ، و آن را در قرن نهم ، در کنار خانقاه شیخ أبو اَلقاسم نصر آبادی ، بنا کرده است .
این مدرسه که با خانقاه ، با عنوان ( تکیۀ میان ده نصر آباد ) اشتهار دارد ، قسمتی از کاشی های آن از بین رفته ، و در قسمت باقی مانده ، نام صدراَلدّین علی طبیب ( بانی مدرسه ) و تاریخ بناء ( سنه أربع و خمسین و ثمان مأة ) یعنی 854 هجری، دیده می شود ، و هم چنین این اشعار : کمترین بندگان آستانش صدر دین
کرد سال هشتصد و پنجاه و پنج ، این یادگار
عَلَی اَلله فی کُلِّ اَلأُمُورِ تَوَکُّلی
و بِالْخَمْسِ أصْحابِ اَلْکِساءِ تَوَسُّلی
مُحَمَّد اَلْمَبْعُوثِ وَ اَبْنَیْهِ بَعْدَهُ
وَ فاطِمَةَ اَلزَّهْراءِ و اَلْمُرْتَضی عَلی
دیده می شود (2) و به طور وضوح مشخّص می شود که این مدرسه متعلّق به شیعه بوده است .
ص:68
خواجه صدر اَلدّین علی طبیب ، علاوه بر مدرسه نصر آباد ، مدرسه ای در حوالی مسجد جامع قدیم ساخته ، و در جنب خانۀ میرزا هدایت اَلله طبیب ، که تا أوائل زمان میرزا طاهر نصرآبادی ، مؤلف « تذکرۂ نصرآبادی » درگاه آن باقی بوده، و در اواخر کار ، أثری از آن باقی نمانده است (1).
خواجه صدراَلدّین ، مدرسۀ دیگری هم در محله بابا قاسم در کوچه میرزا شریف حکیم ساخته ، و تا زمان میرزا طاهر نصرآبادی ( که از أحفاد وی می باشد ) باقی بوده است (2) . این دو مدرسه نیز ، متعلّق به شیعه بوده است .
این مدرسه در جوار مسجد شیخ لطف اَلله ، و میدان بزرگ نقش جهان بوده است . جنوب آن متّصل به مسجد شیخ لطف اَلله ، و شمال آن تا محلّ فعلی سرای بیگدلی ( واقع در خیابان حافظ ) امتداد داشته ، و در نتیجه ، از نظر وسعت و مساحت زمین ، بسیار بزرگ بوده است .
به نظر عدّه ای از صاحب نظران مسائل تاریخ و جغرافیای اصفهان ، مدرسه خواجه ملک ، همان مدرسه شیخ لطف اَلله است ، که شماری از نسخ خطّی موجود در کتابخانه های معاصر ، در آن مدرسه نوشته شده است ، و به مناسبت سرپرستی و تدریس شیخ لطف اَلله میسی در آن ، به نام آن بزرگمرد نامیده شده ،
ص:69
ولی در مقابل ، برخی دیگر از نویسندگان ، احتمال قوی داده اند که ، مدرسۀ شیخ لطف اَلله ، در جنوب مسجد شیخ لطف اَلله ، و مدرسۀ خواجه ملک ، در شمال مسجد بوده است .
آقای سیّد مصلح اَلدّین مهدوی می نویسند : به نظر نویسنده ، دو مدرسه در طرفین مسجد شیخ لطف اَلله قرار داشته است ، آن که به سمت جنوب بوده ، مدرسۀ شیخ لطف اَلله است ، که فعلاً کاروانسرای مخروبه ای است ، و آن که در جهت شمال قرار دارد ، ( سمت چپ کسی که روبروی دَرِ مسجد می ایستد )، مدرسۀ خواجه ملک نام داشته است (1).
و سیّد عبد اَلحجّة بلاغی می نویسد : ...، و نیز مدرسه خواجه ملک ...، ومدرسۀ شیخ لطف اَلله ، قرینۀ او ، که ألان کاروانسرا شده (2) .
و نویسندۀ کمترین ، نظریّۀ أوّل را ترجیح می دهم ، و بر این مبنی بررسی خود را دنبال می نمایم .
أصل مدرسۀ خواجه ملک ، متعلّق به قبل از صفویّه است (3) ولی خواجه ملک ، که از بزرگان اصفهان بوده ، و در زمان شاه اسماعیل صفوی زندگی میکرده ، مدرسه را توسعه می دهد ، و سرائی هم در کنار او بنا میکند (4) .
مدرسۀ خواجه ملک ، همان طوری که از نظر مساحت و وسعت برجستگی داشته ، از نظر علمی و معنوی نیز ، از اهمیّت فوق اَلعاده برخوردار بوده ، تا آنجا که بسیاری از شخصیّت های علمی و دینیِ آن زمان ، از طلبه ها و تربیت
ص:70
شده های این مرکز علمی و حوزه ای بوده اند .
صاحب روضات اَلجنّات ، که خود چهره و شخصیّت بزرگ علمیِ اصفهان ، در زمان خویش بوده، و نظری بلند دارد، در دو قسمت از کتاب نفیس «روضات اَلجنّات » به تعریف و تمجید از این مدرسه می پردازد ، که ذیلاً بیان می نمائیم :
1- در قسمت شرح حال شخصیّت برجسته و بارز شیعه و حوزۀ اصفهان ، یعنی محقّق عظیم اَلشّأن و استاد اَلکل ، آقا حسین خوانساری قُدِسُ سره متوفّای 1099 هجری ، و محلّ تحصیل آن بزرگمرد ، می نویسد :
وَنَزَلَ فی مَدْرَسَةِ خواجه مَلِک، اَلَّتی هِیَ بِجَنْبِ مَسْجِدِ اَلشَّیْخِ لُطْفِ اَللهِ ، اَلواقِع فی مِیدْانِ اَلشّاه ، وَهِیَ مِنْ أکْثَرِ مَدارِسِ اَلْبَلْدَةِ اَلْمُشارِ إلَیْهِ ، بَرَکَةً وَ أوْفَرِها تَأثیراً ، فی بُلُوغِ طَلَبَةِ اَلْعُلُومِ إلی مَعارِجِ اَلْعِلْمِ وَ اَلْیَقینِ وَقَدْ بُنِیَتْ مِنْ قَبْلِ ظُهُورِ اَلدَّولَةِ اَلصَّفَوِیَّةِ أوْ فی أوائِلِ تِلْکَ اَلدَّوْلَةِ ... وَکانَتِ اَلْمَدْرَسَةُ اَلْمَوصُوفَةُ مُنْذُ بُنِیَتْ مَحَطّاً لِرِحالِ أکابِرِ اَلْفُضَلاءِ وَ مَجْمَعَاً وَ مُحْتَشَداً لأعاظِمِ اَلْعُلَماءِ وَاَلْفُقَهاءِ ... فَبَقِیَ اَلأقا حُسَیْنُ اَلْمَذْکُورُ ، هُنالِکَ مَشْغُولاً بِالإفاضَةِ وَ اَلإرْشادِ ، ما غَبَّ إستِفاضَتُهُ عَلی حَسَبِ اَلمُرادِ ، مِنْ مَیامِنِ أنْفاسِ کُلِّ اُسْتادٍ (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، در این عبارات جالب ، مدرسۀ خواجه ملک پربرکت ترین و مؤثّرترین مدارس ، در رساندن طلاّب علوم دینیّه ، به مرتبه های بلند علم و یقین معرّفی گردیده ، و توضیح داده شده ، که این مدرسه از ابتداء تأسیس ، محلّ بار فرود آوردن بزرگترین فضلاء ، و محلّ اجتماع بزرگترین فقهاء و شخصیّت های علمی بوده است ، و مرحوم آقا حسین خوانساری هم در این مدرسه ، علاوه بر استفادۀ علمی از أساتید بزرگ ، شخصاً به تدریس وأفاضه می پرداخته است .
ص:71
2 - در بخش شرح حال و معرّفی عالم عظیم اَلشّأن ، مولی محمّد زمان بن مولی کلبعلی تبریزی ( از علماء نیمۀ أوّل قرن دوازدهم ) که از شاگردان بزرگ علاّمه مجلسی و آقا حسین خوانساری و شیخ جعفر قاضی رضوان اَلله علیهم بوده ، مطالبی می نویسد ، که مفادش چنین است : او صاحب تصنیف های متعدّده است که از آن جمله ، شرح بر « زبدة اَلاصول » شیخ بهائی و ...، و نیز « فرائد اَلفوائد ، فی أحوال اَلمدارس و اَلمساجد » (1) می باشد .
این کتاب را در روزگاری که این بزرگمرد ، در مدرسه شیخ لطف اَلله (2) وارد شده ، و امور مدرسه ، از طرف سلطان ، به ایشان واگذار گردیده بوده ، تألیف نموده است .
ص:72
نویسنده ، در کتاب یاد شده ، در تعریف و تمجید از مدرسۀ نامبرده ، مبالغۀ بسیار نموده ، و بخشی از برکات این مدرسه ، که خود نویسنده تجربه نموده ، و آثار لطیفی که در تربیت طلاّب داشته (1) ذکر نموده است (2)، آنگاه عده ای از شخصیّت های برجستۀ علمی و دینی ، که در این مدرسۀ مبارکه تربیت گردیده ، و به ترقّیات کامله رسیده اند ، یاد میکند ، و ما نیز ، همانها را بر می شمریم :
1- ( استاد اَلفقهاء و اَلحکماء ، محقّق نامدار ) آقا حسین خوانساری قُدِسُ اَلصِرُة
2- مولی ، شمس اَلدّین گیلانی ، صاحب حاشیه بر شرح حکمة اَلعین و بر حاشیۀ خفری بر حاشیۀ قدیم .
3- مولی حسن گیلانی ، که در آن عصر، در فضیلت و تقوی ، نظیر نداشته است 4- ملاّ مراد تفرشی ، صاحب حاشیۀ بر فقیه و مختلف ، و دیگر آثار تألیفی . 5- أمیر سیّد حسین عاملی ، صاحب تألیفات گرانقدر ، همانند رسالۀ جمعه . 6- مولی علی قلی خلخالی ، که أدیبی ماهر بوده است . 7- زبدة اَلمحقّقین و أسوة اَلسّالکین ، مولی رجبعلی تبریزی
8- أمیر قوام اَلدّین طهرانی ، که شاگرد مولی رجبعلی تبریزی ، و مؤلف کتاب عین اَلحکمه بوده است .
9- عمدة اَلزّهاد، مولی موسی طبسی
10- فرزند عزیز او ، حاج محمّد مؤمن ، صاحب کتاب مناهج اَلعرفان ( که به نظر صاحب روضات اَلجَنّات ، وی از أجلاّء عرفاء متأخّرین بوده ، و کتابش بزرگ ،
ص:73
و در دو مجلّد میباشد ، که در زمینۀ خودش ، همانند ندارد ) .
11- میراسماعیل خاتون آبادی ، صاحب بقعه و تکیه معروفه در تخت فولاد
12 - فرزند او ، علاّمه ، رئیس فضلاء زمان ، میر محمّد باقر خاتون آبادی
13 - مولی محمّد صالح استر آبادی
14- مولی چلبی موصلی
15 - مولی محمّد حسین بروجردی
16- مولی سعدی رشتی
17- مولی محمّد علی طهرانی (1) ، آنگاه صاحب روضات ، می فرماید : و از جملۀ فضلاء بزرگی که در مدرسۀ خواجه ملک تحصیل علم کرده اند، همانا فاضل محقّق ، و متکلّم حکیم ، و فقیه بارع أدیب ، مولی أبو اَلقاسم بن محمّد ربیع جرفادقانی (2) صاحب تصنیفات بسیار ، و حواشی لطیف بر بسیاری از کتب معقول و منقول می باشد .
مدرسه خواجه ملک ، در دورۀ شاه عباس أوّل تعمیر گردیده ، و استادیِ رسمی آن به شیخ لطف اَلله میسی واگذار شده بوده است (3) .
وسعت و گستردگی صحن مدرسۀ خواجه ملک تا آنجا بوده ، که به خاطر آن در هنگامی که مسجد شیخ لطف اَلله را که از مساجد بسیار شکوهمند و زیبای اصفهان است تأسیس میکنند ، صحنی برایش در نظر نمی گیرند و صحن مدرسه
ص:74
خواجه ملک را ، جانشین صحن جداگانه برای مسجد قرار میدهند .
مدرسۀ خواجه ملک ، در أثر حوادث تاریخی پس از حکومت صفویّه از بین رفته ، و محلّ آن به صورت خانه های مسکونی و محلّ کسب و کار در آمده است
در میان کتابهای باقی مانده از دوره های گذشته ، نسخه های أرزشمندی ملاحظه می شود، که در این مدرسه نوشته شده ، و زینت بخش کتابخانه های معتبر معاصر می باشد ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود .
١- نسخه ای از «تهذیب اَلوصول الی علم اَلاصول » علاّمه حلّی را ، یکی از علماء ، به نام أبو اَلقاسم بن محمّد بن میرزا علی گلپایگانی، در دهۀ آخر رمضان 1044 هجری، در مدرسۀ شیخ لطف اَلله ، به خطّ نستعلیق نوشته است (1).
2- نسخه ای از « شرائع اَلإسلام» محقّق حلّی را ، عبد اَلقادر بن حیدر قهپائی، در مدرسۀ شیخ لطف اَلله ، تحریر نموده است (2) .
٣- نسخه ای از « ألتّلخیص » ابن رشد أندلسی را شخصی به نام گدا علی مشهدی ، در مدرسۀ شیخ لطف اَلله اصفهان ، در پنجشنبه دوازدهم جمادی اَلأولی 1074 به پایان رسانیده است (3) .
4- نسخه ای از « قواعد » شهید أوّل را ، محمّد قاسم بن أحمد طبرستانی ما پطری ، در مدرسۀ شیخ لطف اَلله میسی عاملی ، در سال 1069 هجری نوشته
ص:75
و 76 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
است (1) .
5- نسخه ای از « شافیه » ( در علم صرف ) را ، محمود بن محمّد کاظم اصفهانی ، در مدرسۀ شیخ لطف اَلله ، به خطّ نستعلیق نوشته است (2) .
پس از آنکه تحقیق و بررسی اینجانب دربارۀ مدرسۀ خواجه ملک پایان یافت ، و مقالۀ مربوط به آن را تکمیل نمودم ، به مقاله ای محقّقانه از استاد محقّق و نامدار ، مرحوم جلال اَلدّین همایی برخوردم ، که در مورد بوعلی سینا و رابطه اش با اصفهان ، تهیّه شده ، و در جلد دوّم جشن نامۀ ابن سینا ( از سلسله انتشارات انجمن آثار ملّی ) به چاپ رسیده است . در این مقاله ، بخشی دارد که مناسب با این قسمت می باشد ، و ذیلاً درج می گردد :
مدرسۀ خواجه ملک ( به فتح میم و کسر لام ) در قسمت شرقی میدان شاه ، أوائل بازار آهنگران ، جنب مسجد شیخ لطف اَلله ، از مدارس طلبگی بسیار قدیم اصفهان ، محلّ تحصیل جماعتی از علماء بزرگ بوده، و در فتنۀ أفاغنه ، خرابی کلّی بدان راه یافته ، تا کم کم خراب شده ، و در این أواخر زمین آن به خرید و فروش رفته ، أکنون محلّ آن به نام « تیمچۀ شیخ حیدر » معروف است . با این وصف ، خوشبختانه هنوز از بقایای عمارات قدیمش ، دو حجره در سمت شمال صحن بزرگ تیمچه موجود است ، به علاوۀ دو سه محلّ سنگ کاری و آجرکاری که وضع بنای قدیم را حکایت می کند، و از روی أطلال ( نشانه های ) باقی مانده معلوم می شود، که اَصل بِناء، متعلّق به دوره های قدیم قبل از صفویّه است .
ص:76
وضع این مدرسۀ را در حالتی که مخروبه و خالی از سکنه بود ، خودِ این بنده و بسیاری از أهالی اصفهان که سنّتشان کمتر از پنجاه نباشد ، تا این أواخر دیده ایم
چون از مسجد شیخ لطف اَلله ، وارد بازار آهنگران می شوی ، به فاصلۀ حدود پنجاه قدم ، مدرسۀ خواجه ملک در ضلع شرقی بازار واقع بود .
درب بزرگ مدرسه ، در طرف شمالی کوچه باز میشد ، که به « محلّۀ تحت گنبد » راه داشت ، در جلوخان مدرسه ، طاق مرتفع زیبائی بود ، مقابل درب مدرسه در ضلع جنوبی کوچه ، که پشت « مسجد شیخ لطف اَلله » می شود ، سردابِه ای وجود داشت ، که آن را نیز ، « مقبرۀ أبوعلی سینا » می گفتند .
سردابِه ، از بین رفته ، و تغییرات کلّی در آن واقع شده ، أما محلّ آن در حال حاضر ، قسمتی پشت دکّه أنبرسازی است ، که پهلوی درب تیمچۀ شیخ حیدر
مدرسۀ خواجه ملک قدیمی ) واقع شده است ، و قسمتی از آن سردابِه نیز ، به ولایت شرعیّه مرحوم حاج شیخ جمال اَلدّین مسجد شاهی ( مجتهد و روحانی معروف ) که امام جماعت مسجد شیخ لطف اَلله بود، جزو مُتَوَضَّأ و حوضخانۀ آن مسجد گردید .
خلاصه آنکه ، آن سردابِه نیز به «مدفن أبوعلی سینا » اشتهار داشت (1) و هنوز أشخاصی در آن محلّ هستند ، که وضع بنای مدرسۀ خواجه ملک و سردابِۀ مجاور آن ، و شهرت آن را به «مقبرۀ أبوعلی سینا » خوب به خاطر دارند .
یکی از فضلای منسوب به حاج شیخ جمال اَلدّین ، برای بنده حکایت کرد ، که چون برای ساختن مُتَوَضَّأ و حوضخانۀ جدید مسجد شیخ لطف اَلله ، در این
ص:77
حول و حوش ، کند و کوب می کردند، به سردابۀ بزرگ آجری رسیدند ، که در وسط آن قبری مجلّل با سنگ لوح قدیمی به خطّ کوفی بود ، أهل فّن خواندند و معلوم شده که « مدفن شیخ اَلرّئیس أبوعلی سینا » همین جا است ، امّا دانسته نشد که با سنگ قبر چه معامله کردند ؟ (1) .
مقاله مفصّل ( رابطه ابن سینا با اصفهان ) که توسط استاد جلال اَلدّین همائی ، ( که محقّقی بزرگ دربارۀ تاریخ اصفهان و بزرگان آن می باشد ) تهیه ، و در جشن هزارۀ ابن سینا ، در تاریخ یکشنبه پنجم اردیبهشت ماه 1333 (21 شعبان 1373 قمری ) به صورت سخنرانی ، توسّط آن بزرگمرد ایراد گردیده است .
سلطان محمود ، غازان بن أرغون خان مغول ، ( برادر سلطان محمّد خدابنده ) از دوستداران خاندان عصمت و طهارت علیه السلام بود ، و در سال 702، از مذهب أهل سنّت فاصله گرفت، و به مذهب حقّ شیعۀ امامیّه روی آورد (2) و همین أمر سبب شد که ایلخانان ایران ، نه تنها قبول اسلام نمودند ، بلکه در عهد جانشین غازان ، به تشیّع گرویدند، و خود مروّج آداب اسلامی شدند (3) .
غازان خان ، دو نوبت پیامبر أکرم صلی الله علیه وآله را به خواب دید ، و آن حضرت ، توجّه او را نسبت به أمیراَلمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام معطوف نمودند ، و در بیداری هم ، آثار و برکات زیادی را در اثر عنایت و توجّه به أهل البیت علیهم السلام دریافت نمود ، و به همین جهت ، توجّه به سادات و فرزندان
ص:78
پیامبر صلی الله علیه وآله را، در متن فعّالیّت های اجتماعی خود قرار داد ، و « مدارس » و «مساجد » و « دار اَلسّیادهائی » را تأسیس نمود ، که از جمله در اصفهان و شیراز وبغداد و تبریز و کاشان و چندین شهر دیگر (1) داراَلسّیاده هائی تأسیس نموده ، و موقوفه هائی برای آنها قرار داد، که سادات و ذراری رسول اَلله صلی الله علیه وآله در آن اجتماع نمایند ، و از درآمد آن موقوفه ها ، بهره مند گردند (2).
دار اَلسّیاده ها ، که یکی از آنها در شهر اصفهان تأسیس گشته ، منزلگاه سادات و نقباء و أشراف ، و محلّ تعلیم و تعلّم أولاد حضرت علی عَلَیْهِ اَلسَّلام بوده ، و بدین جهت ، باید داراَلسیاده را ، در شمار مدارس اصفهان به شمار آورد ، و ظاهراً این دار اَلسّیاده ، در قتل عام تیمور و خرابی های او ، ویران گردیده است (3) .
در کتاب تاریخ زنجان ، به نقل از مرحوم علاّمۀ مجلسی ، نقل شده که در اصفهان چند موضع وجود دارد، که در زمان شاه خدابنده بناشده ، و أسامی أئمّۀ اثنی عشر ، بر کتیبه های آنها نقش بسته ، و ثبت شده است ، که از جملۀ آنها ، مسجد جامع قدیم میباشد ، که در سه موضع آن ، أسامی آنها ثبت گردیده ...، و از جمله ، «منارۂ داراَلسّیاده » است ، که غازان خان برادر شاه خدابنده ، او را إحداث کرده، و خود خدابنده ، او را به اتمام رسانیده است (4) .
این مطلب نشان میدهد که ، داراَلسّیاده نه تنها از نظر ساختمانی ، دارای
ص:79
اهمیّت و عظمت بوده ( تا آنجا که برای آن مناره ایجاد شده ) بلکه با نقش بستن نام أئمّه اثنی عشر ، شعار تشیّع بر آن حاکم بوده ، و ظهور داشته است .
مراد ، مدرسه سلطان بخت آغا است ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
این مدرسه ، در محلّه خواجو ، مجاور قبر شاه حسن بوده است ، ولی در این زمان أثری از آن وجود ندارد (1).
احتمال دارد این مدرسه ، همان مدرسۀ شاه حسن « اوزون حسن » باشد ، و به علّت سکونت درویشان در او ، به این نام نامیده شده باشد ، و بنابراین ، از مدارس شیعه به شمار می رود .
در محلّۀ دردشت ، سردری بلند و دو مناره وجود دارد ، در کنار گنبد و مقبرۀ سلطان بخت آغا ، که حاکی از وجود مدرسه ای بزرگ و بنای مفصّل ، و مجموعه ای گسترده است ، که در طول زمان و در أثر حوادث تاریخی ، از بین رفته است .
سازندۀ مدرسه ، « خان سلطان » مشهور به « سلطان بخت آغا » دختر أمیر غیاث اَلدّین کیخسرواینجو ( مقتولۀ در 760 هجری ) است ، که پس از کشته شدن ، در بقعه ای که به نام او است ، و گنبدی زیبا و جالب دارد، و متّصل به دو منارۀ
ص:80
در دشت میباشد ، مدفون گردیده است ، و بر قبر او سنگ یکپارچۀ سماق نفیسی می باشد ، که خود او در زمان حیاتش ، در سال 753 هجری دستور داده آماده کنند ، و بر روی آن کتیبه ای را حجّاری نمایند .
دو منارۀ دردشت ، که قسمت بالای آنها خراب شده ، بر فراز سردَرِ بلندی به ارتفاع حدود پانزده متر قرار گرفته ، و ارتفاع باقی ماندۀ دو مناره ، از سطح پشت بامِ آن ، بیش از هشت متر نیست ، و مجموعاً حکایت از ساختمانهای گسترده و مفصّلی دارد ، که پشت این سردَرْ قرار داشته، و در أثر حوادث نامعلومی از بین رفته است .
آقای دکتر لطف اَلله هنرفر ، که چهره ای پرکار در زمینۀ شناخت و معرّفی آثار باستانی و تاریخی می باشد ، در کتاب گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان می نویسد
به طوری که معمّرین ساکن در أطراف این بنای تاریخی ، برای نگارنده نقل کرده اند ، تا یک قرن پیش ( أواخر قرن سیزدهم هجری قمری) هم، اطاقهای ویرانۀ أطراف مدرسۀ دردشت ، که مناره ها و سردر فعلی ، مدخل آن محسوب میشده ، باقی بوده است ، و تدریجاً ضمیمهۀ خانه های أطراف شده ، و تا یک قرن پیش ، به صورت تکیه ، محلّی برای اجتماع مردم محلّه دردشت بوده است . در أطراف گردنۀ گنبد آرامگاه سلطان بخت آغا نیز، آثاری مشاهده می شود ، که اتّصال بقعه را به بناهای دیگر، در أطراف آن ، می رساند، و چنین استنباط می شود که ، باقی ماندۀ آثاری از یک مجموعۀ ساختمانیِ مفصّل و وسیع بوده ، که به احتمال قوی ، بانی ساختمان آن ، خودِ ( سلطان بخت آقا ) و یا شوهر او « سلطان محمود آل مظفّر » بوده است . بقعۀ فعلی ، از طرف ضلع شمالی ، راهی به داخل مدرسه داشته است ، که فعلاً مسدود می باشد ، و ترتیب ساختمان بقعه ، در مجاورت سردر ، و راه داشتن آن به مدرسه ، باز مؤیّد این
ص:81
مطلب است که ، ساختمان مناره ها و سردَرِ فعلی مدرسه نیز ، از اقدامات خود سلطان بخت آغا بوده است (1). یک نام تاریخی از این محلّ، که تا این عصر باقی مانده ، نام شوری است ، که هم اکنون ، حمّام شوری نزدیک این بناء و « امامزاده شوری » ( امامزاده عبداَلله ) به این نام موجود است ، و احتمال داده شده ، مدرسۀ متصّل به مناره های در دشت هم « مدرسۀ شوری » نام داشته است (2) .
گرچه با توجّه به سوابق تسنّن در اصفهان ، به نظر ابتدائی حدس زده می شود که این مدرسۀ عظیم ، با سردَرْ و مناره های شکوهمند آن ، متعلّق به أهل تسنّن باشد ، ولی با توجّه به دلائل أرزشمندی که ذیلاً به چهار عدد آنها اشاره می شود ، این مدرسه ، از نشانه های جالب برای سابقۀ دیرینۀ تشیّع در اصفهان می باشد .
١- کتیبۀ مناره های دردشت ، که یکی از آنها ریخته و دیگری باقی است و به خطّ آجری بر زمینۀ کاشی فیروزه ای ، به شرح زیر است .
لا إِلهَ الَّا اَللَّهُ ، مُحَمَّدُ رَسُولُ اَللَّهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اَللَّهُ حَقّاً
شعار عَلِیٌّ وَلِیُّ اَللَّهُ ، آنهم با تأکید به وسیلۀ کلمۀ حَقّاً ، بر منارۀ بلند این ساختمان ، نشانه ای از وابستگی این بناء ، به تشیّع می باشد .
برای آشنائی با کتیبۀ یادشده ، به کتاب گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، صفحۀ 320 و نیز آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 428 ، مراجعه شود (3) .
ص:82
2- سازندۀ این بنا ( سلطان بخت آغا ) دختر أمیر غیاث اَلدّین کیخسرو ( اینجو از آل اینجو ) و همسر سلطان محمود آل مظفّراست ، و آل اینجو و آل مظفّر ، از سلسلۀ سلاطین شیعه می باشند (1).
3- در دورۀ صفویّه ، که آثار و پایگاه های وابسته به تسنّن ، از بین می رفته ، نه تنها گنبد و بقعۀ سلطان بخت آغا ، از بین نرفته ، بلکه سنگ قبر نفیس با کتیبۀ تاریخ دار آن باقی مانده ، و جالب است بدانیم ، طبق تحقیق آقای دکتر هنرفر ، علّت این که سنگ قبر سلطان بخت آغا ، به غارت نرفته ، جنبۀ قداستی است که عامّۀ مردم برای این بقعه قائلند ، و آن را متبرک می دانسته اند ، و حتی امروز هم که هفت قرن از تاریخ بنای آن می گذرد ، مانند عموم زیارتگاهها ، بر مزار این بانوی مقتوله ، شمع روشن میکنند (2).
4- در مجموعۀ ساختمان تاریخی و باعظمت «امام زاده اسماعیل عَلَیْهِ اَلسَّلام » دَرِ نفیس و منبّت کاری شده ای وجود دارد، که « مرقد امامزاده اسماعیل » را به «مرقد شعیای نبی عَلَیْهِ اَلسَّلام » متصّل می سازد ، و از درهای نفیس بناهایِ تاریخیِ اصفهان است ، و در دورۀ پادشاهی سلطان محمود آل مظفّر ، در این مکان نصب شده است . در أطراف لنگۀ راست و چپِ در ، صلوات بر چهارده معصوم عَلَیهِم اَلسَّلامُ منقور است ، و نیز در یک قسمت ، چهار کلمۀ محمّد و در قسمت دیگر ، چهار کلمۀ علی ، نقش بسته، و جزء نوشته های این در ، چنین است : أمَرَ بِإحْداثِ هذَاَ اَلْبابِ إحْرازاَ لِلْمَغْفِرَةِ وَ اَلثَّوابِ فی أیّامِ ..... شاه مَحْمُودِ بْنِ اَلسُّلْطانِ اَلأعْظَمِ ، مُحَمَّدِ بْنِ
ص:83
اَلْمُظَفَّرِ ... (1).
و چنانچه ملاحظه می نمائید ، ساختن دربی برای امام زاده اسماعیل، آنهم با صلوات بر چهارده معصوم ، و نقش چهار محمّد و چهار علیّ ، نشانه ای از تشیّع سلطان محمود آل مظفّر ( همسر سلطان بخت آغا ) می باشد (2).
مدرسه ای بوده ، که به وسیلۀ علیّ بن أحمد بن علیّ بن عبد اَلله سمیرمی ، متوفّای 516، وزیر سلطان محمود بن محمّد بن ملکشاه سلجوقی ، تأسیس گشته است (3) .
مدرسه ای است که ، سلطان محمّد سلجوقی ، برای حنفی ها ساخته ، و قبر سلطان محمّد هم ، در آن مدرسه قرار گرفته ، و امروزه در محلّۀ داراَلبطیخ مشهور است (4) .
برخی معتقدند که ، مدرسۀ سلطان محمّد ، همان است که به نام «مدرسۀ حاج حسن » نامیده می شود، و در کنار مسجد علی و منارۀ بلند مجاور آن قرار دارد ،
ص:84
و در دورۀ صفویّه تجدید بنا شده است (1)
این مدرسه ، به همّت سیّد رکن اَلدّین محمّد یزدی ، بانی مدرسۀ رکنیّۀ یزد، متوفّای 732 هجری ( که عالم و سیّدی عالی مقام ، و خیر أندیشی نامدار بوده ، ونسبش به حضرت سیّد اَلشّهداء ، امام حسین علیه السلام می رسد ، و بناها و آثار دینی و عمرانیش ، زبانزد بوده ) ساخته شده است .
در کتاب « جامع مفیدی » ، جلد سوّم ، از صفحۀ 543 تا 558 ، شرح حال و گرفتاری و مظلومیّت او ، و عنایت خاصّ رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت به او و فرزندش ، ( أمیر شمس اَلدّین محمّد ) و نجات آنها ، و نیز جریان منصوب شدن او به مقام قضاوت ، از طرف سلطان أبوسعید بن سلطان محمّد خدابنده (2) را ، بیان نموده (3) و در ضمن آن شرح حال ، مرقوم داشته است : بر ضمائر أرباب توفیق ، پوشیده نخواهد بود که آن حضرت، آن مقدار بُقاع نَفّاع، و عمارات فلک ارتفاع که معمار همّت عالی نِهْمَتش (4) ، در أطراف جهان ، از مدارس و خوانق و مساجد
ص:85
وداراَلشّفاء و اربطه ( رباط ها ) و غیرها ساخته و پرداخته ، که هرگز هیچ پادشاهی ذوشوکت ، صاحب حشمت ، به عمارت عُشْر آن ، موفّق نگشته (1) .
سیّد رکن اَلدّین محمّد یزدی ، و فرزندش ، أمیر شمس اَلدّین محمّد ، متوفّای 733 ( یک سال پس از وفات پدر ) (2) وقف نامه ای دارند ، که موسوم به «جامع اَلخیرات » بوده ، و در آن ، به أبواب اَلخیری ، واقع در خارج یزد ، اشاره شده است (3) . بر پایه وقفنامۀ یاد شده ، مدرسه ای در کوی بازار خواجه محمود اصفهان ، به نام « مدرسۀ عصمتیّه » تأسیس نموده اند ، که شامل سه بنا بوده است 1- دار اَلحدیث 2- دار اَلأدویه 3- دار اَلکتب (4) از وقفنامۀ سیّد رکن اَلدّین بر می آید ، که موقوفات بسیاری از قبیل : تمامی بازار خواجه محمود ، حمّام مردانۀ متصّل به بازار ، چند دکّان واقع در همان محلّه ، تمام سرای نو، دکّان طباخی که سه طبقه بوده ، تمامیِ قصر مورّح ، واقع در بازار عسکر ، و دیگر موقوفه ها ، بر این مدرسه وقف نموده و شرط نموده اند ، که در داراَلحدیث و خانه های محلّ سکونت وابسته به آن ، ده نفر از فقهای
ص:86
أصحاب حدیث ، منزل نمایند، و سالیانه به هرکدام 1/3 680 دینار از پول رایج ، که هر روزی 2/3 1 دینار باشد ، ( تقریباً ) بدهند ، و برای تدریس و تعلیم طلبۀ علم وفقه ، مدرّس عالم متبحّر مُتَفّنِّن ، و مجتهد ذوفنون درعلم حدیث ، گمارده شود ، که هر روز بعد از نماز صبح ، و بعد از ختم قرآن و خطبه ، به إلقای درس بپردازد ، و هر سال 182 دینار ( یا نصف دینار در روز ) به او داده شود ، و در آن مدرسه ، مُعیدی (1) منصوب شود ، عالم و دانشمند ، که درس استاد را برای شاگردان تکرار کند، و سالی 1/4 91 دینار، یعنی هر روز 1/4 دینار به او داده شود، و امامی در آنجا نصب شود ، که عالم به أرکان نماز و شروطش باشد ، و مواظب بر إقامه جماعت ، در نمازهای پنجگانه باشد ، و در هر سال، 3/4 60 دینار ، یعنی روزی 1/6 دینار ، به او داده شود ، و هم چنین مؤذّن متدیّن و رسمی ، و چند نفر حافظ قرآن که مرتباً تلاوت قرآن کنند ، و نیز فرّاش و دربان و ناظر بر امور مدرسه نصب شود ، و حقوق مرتّب داده شود ، و نیز برای إطعام و أنجام مراسم لیلة اَلرّغائب (2) و مراسم عید فطر و قربان و مولد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، و مراسم نیمۀ شعبان (3)، و مراسم شبهای رمضان ، و نیز مراسم تجهیز أموات و کمک و إطعام مسافران ، و مصالح بیت اَلأدویه ، هرکدام مبلغی معیّن شده است (4) .
از این وقفنامه بر می آید که، مدرسۀ عصمتیّه و دار اَلحدیث و دار اَلکتب ودار اَلأدویۀ آن ، مرکزی مهم برای فعّالیّت علمی و تبلیغی و اجتماعی ، به شمار
ص:87
میرفته، و از جامعیّت چشمگیری برخوردار بوده است .
مدرسۀ سیّد رکن اَلدّین محمّد یزدی ، ( چنانچه از شخصیّت بانی آن ، و نیز سلطان حاکم زمان ، سلطان أبوسعید ، فرزند سلطان محمّد خدابنده «که از سلاطین شیعه مذهب می باشد » بر می آید ) از مدارس متعلّق به شیعه بوده ، ولی در حال حاضر در أثر حوادث تاریخی ، أثری از آن باقی نمانده است .
قبل از آن که حکیم اَلملک أردستانی ، « مدرسۀ حکیمیّه » ( کاسه گران ) را در بازار ریسمان ، محلّۀ میدان کهنه بسازد، همین مدرسه ، قبل از ساختن مدرسۀ حکیمیّه، به نام « مدرسۀ شمسیّه » بوده است ، که به نظر آقای رفیعی مهرآبادی ، در کتاب آثار ملّی اصفهان ، گمان می رود که مدرسۀ ویرانه ای بوده ، که شمس اَلدّین محمّد یزدی (1) بانی آن بوده ، و چون مخروبه شده بوده ، توسّط حکیم اَلملک ، با صلاحدید و تصویب مراجع وقت ، تجدید بنا گردیده است (2)
یکی از علماء و سادات بزرگ اصفهان ، در قرن نهم هجری ، سیّد علاء اَلدّین
ص:88
محمّد بوده ، که به شاه شاهان ( شهشهان ) و شاه علاء اَلدّین محمّد ، شهرت یافته بوده است . به علّت عظمت شخصیّت او محلّه ، دَرْبِهْ یا دَریهْ یا حسینیّه ( که به اعتبار حسینیّۀ سیّد علاء اَلدّین محمّد ، به این نام خوانده می شده ) به نام محلّۀ شهشهان شهرت یافته است .
سیّد علاء اَلدّین محمّد ، در این محلّه ، حسینیّه و مدرسه داشته ، و پس از آنکه به دستور شاهرخ، به ساوه تبعید گردیده ، و در سال 850 هجری ، به شهادت می رسد ، پس از مرگ شاهرخ ، جنازۀ او را با احترام فراوان به اصفهان منتقل نموده ، و در حسینیّه و مدرسۀ او ، مدفون می نمایند ، و بقعه و گنبدی جالب برای او بنا می کنند ، که هم أکنون موجود است ، و از مزارات متبرّکۀ اصفهان به شمار می رود 0
مدرسۀ شهشهان و بقعه و مزار او ، یکی از نشانه های بارز نفوذ و موقعیّت و فعّالیّت علمی و رسمی شیعه در اصفهان ، در قرن نهم هجری می باشد .
بقعۀ شهشهان ، در نزدیکی مسجد صفا ، و با فاصلۀ نسبتاً کمی با خیابان ابن سینا ، قرار گرفته است (1).
آقای دکتر لطف اَلله هنرفر ، در دنبالۀ معرّفی مقبرۀ سلطان بخت آغا ، واقع در
ص:89
محلّۀ دردشت می نویسد : یک نام تاریخی از این محل ، که تا این عصر مانده « شوری » است که هم أکنون ، «حمّام شوری » نزدیک این بناء و «امامزاده شورئ» یا « امامزاده عبداَلله » به این نام موجود است ، و بعید نیست که مدرسۀ متصّل به مناره های در دشت هم ، « مدرسۀ شوری » نام داشته است (1)
به عنوان مدرسۀ سلطان بخت آغا ، رجوع شود .
شیخ أبومسعود رازی ، از بزرگان محدّثین قرن سوّم هجری است ، و بعضی او را از چهره های بسیار مؤثّر ، در توجّه مردم اصفهان ، نسبت به شخصیّت و عظمت مولای متّقیان امیراَلمؤمنین علی علیه السلام می دانند ، و داستان آمدن او به اصفهان ، و سخنرانی های او را در جامع رنگرزان، و نقش او را در جلوگیری از سبّ و جسارت به آن حضرت ، سندی بر تشیّع او میشمارند ، و در مقابل ، برخی دیگر ، او را از مشایخ صوفیّۀ أهل سنّت می دانند ، و بر همین مبنی ، بقعه و خانقاه و سایر امور متعلّق به آن را مورد تخریب قرار دادند .
خانقاه شیخ أبو مسعود ، از ابتدای قرن چهارم ، شهرت زیادی داشته ، و یک دستگاه ساختمانی وسیع ، شامل بازار و چهارسو و حمّام ، و باغی برای کورها و عاجزها و ... را در بر می گرفته است ، ولی در حال حاضر غیر از بقعه و سردر کاشی کاریِ آن ، چیزی از آنها باقی نمانده است (2) .
در کتاب محیط أدب ، مقالۀ اصفهان یا داراَلعلم شرق ، از مدرسه ای به نام
ص:90
شیخ أبو مسعود رازی یاد می کند (1).
برای آشنائی با شخصیّت شیخ ابو مسعود ، و مسائل مورد بحث در مورد بقعه و مزار وی ، و تاریخچۀ آن ، به کتاب «خلد برین » تألیف مرحوم حاج شیخ أحمد بیان اَلواعظین ، و کتاب «گنجینه آثار تاریخی اصفهان » از صفحۀ 353 تا 358، و نیز ، به بخش « فرازهائی درخشان ، از ریشه های تشیّع در اصفهان » در همین کتاب مراجعه شود .
شیخ یوسف بنّاء ، از عرفای معروف قرن سوّم بوده ، و از أجداد مادریِ حافظ أبونُعَیم اصفهانی می باشد ، و در محلّۀ روشاباد ، که جزء محلّۀ خواجوی دورۀ صفویّه بوده ، مدفون گردیده است (2) . مدرسه ای به نام او در محلّه شیخ یوسف ( جزء محلّۀ خواجو ) بوده (3)، که زمان تأسیس و خصوصیّات او را به دست نیاورده ایم ، بعضی آن را از مدارس دورۀ صفویّه شمرده اند ، ولی آقای سیّد مصلح اَلدّین مهدوی ، در « مقالۀ اصفهان یا داراَلعلم شرق » ( در مجموعه محیط أدب ) این مدرسه را ، جزء مدارس قبل از صفویّه به شمار آورده اند (4) و به نظر می رسد ، که همین نظریّۀ أخیر صحیح باشد .
در قرن ششم هجری ، مدرسه ای به وسیلۀ صدر منصور نظام اَلدّین ، در شهر
ص:91
اصفهان تأسیس گردیده ، که شاعر نامدار ایران ، جمال اَلدّین محمّد بن عبد اَلرزّاق اصفهانی ، قصیده ای مشتمل بر سی و پنج بیت ، در مدح مدرسه و بانی آن ، سروده است که از آن جمله است أشعار زیر:
زهی عالی بنای قصر معمور
که باد آفات دهر از ساحتت دور
چو قبله شرط اکرام تو واجب
چو کعبه حظّ تعظیم تو موفور
مفیدانت چو طوطی جمله منطق
فقیهانت چو غنچه جمله مستور(1)
نام دیگری است برای مدرسۀ نظامیّۀ اصفهان ، که به مناسبت عنوان صدر اَلدّین خجندی ( مدرّس و سرپرست آن ) صدریّه نامیده شده است (2) .
به عنوان مدرسۀ نظامیّه رجوع شود .
علیّ بن سهل ، از محدّثین و عرفای قرن سوّم ، و أوائل قرن چهارم هجری بوده، و در سال 307 وفات یافته است (3) .
در کتاب « محیط أدب » ( مقالۀ اصفهان یا داراَلعلم شرق ) از مدرسه ای به نام
ص:92
علیّ بن سهل یاد شده است (1)
در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، مجموعه ای است به نام دستور، به شماره 2144، که آن را تاج اَلدّین حسین صاعد ، جمع آوری نموده ، و در آنجا اظهار می دارد : روز شنبه 6 شوّال 986، نهمین روزی که در اصفهان رسیدم ، و در مدرسۀ شیخ علیّ بن سهل بسر می بردم ، آن را نوشتم (2) .
از بیان فوق استفاده می شود که ، در أواخر قرن دهم ، مدرسه ای با نام علیّ بن سهل موجود و مسکونی بوده ، و احتمالاً همان محلّ خانقاه علیّ بن سهل ، یا مجاور آن بوده است .
یکی از مدارس علمیۀ اصفهان ، که در قرن یازدهم ، دائر و مسکونی بوده ، مدرسه فخریّه میباشد ، نسخه ای از کتاب « معارف إلهیّه » تألیف محمّد رفیع ، مشهور به پیرزاده ، به خطّ أبی صالح حسینی مشهدی وجود دارد ، که در سال 1098، در « مدرسۀ فخریّۀ اصفهان » نوشته شده است (3)... او نیز همین أبو صالح حسینی مشهدی ، نسخه ای از « رسالۀ تَیاسُر قِبله » از محقّق حلّی را ، در مدرسۀ فخریّه ، در شهر اصفهان نوشته ، و این نسخه در کتابخانۀ دانشگاه تهران موجود است (4) .
ص:93
مرحوم رفیعی مهرآبادی ، با استناد به جلد سوّم فهرست کتب اهدائی مرحوم مشکوة ، این مدرسه را از آثار فخر اَلملک بن خواجه نظام اَلملک طوسی شمرده ، که تا قرن یازدهم باقی بوده است (1).
ولی آقای سیّد مصلح اَلدّین مهدوی (نویسندۀ معاصر ) اظهار می دارند که : بعید به نظر می رسد که مدرسۀ فخریّه ، که در فهرست مذکور است ، همان مدرسۀ إحداثی فخر اَلملک باشد ، زیرا کلیّۀ آثار دورۀ سلاجقه ، در عهد مغول از بین رفته است ، و اگر چیزی و أثری باقی باشد ، رنگ تشیّع به خود گرفته است (2) .
به نظر می رسد ، إظهار نظر قطعی در چنین مواردی ، نیاز به دلیلهای روشن تری دارد، که متأسّفانه به دست ما نرسیده است .
بعضی ، مدرسۀ کرّان را ، از آثار خواجه نظام اَلملک در محلّه کرّان ، برشمرده اند ، و سپس احتمال داده اند که این مدرسه ، همان نظامیّۀ مشهور اصفهان باشد (3) ، ولی با توجّه به این که ، نظامیّه اصفهان ، در محلّۀ دردشت بوده (4)، و کتاب « تجارب اَلسّلف » تأسیس مدرسۀ کرّان را ، به ملکشاه نسبت میدهد (5)، معلوم می شود که این مدرسۀ کرّان ، همان مدرسۀ ملکشاهی در محلّۀ داراَلبطیخ ( که جزء محلّۀ کرّان بوده است ) می باشد .
ص:94
برای آشنائی بیشتر با این مطلب به قسمت مربوط به مدرسۀ نظامیّه و مدرسۀ ملکشاهی در همین کتاب مراجعه شود .
در کتاب ایرانشهر جلد أوّل ، پس از مقداری توضیح دربارۀ مسجد جامع اصفهان ، و حریقی که در سال 515 هجری ، به وسیلۀ باطنیّه ، در آن رخ داده ، می نویسد :
بنای ( مسجد – مدرسه ) که با اَلحاق یک حیاط مدرسه ، به کوشک مساجد قدیمی ایرانی ، صورت می گرفت ، به سرعت در ایران رونق یافت (1).
و در کتاب فرهنگ اصفهان ، در بخش تشریح وضعیّت و معماری مسجد جامع آمده است :
ساختمانی در شمال شرقی به نام ( صفه ) « مسجد و مدرسۀ عمر» وجود دارد که به وسیلۀ عمر بن عبد اَلعزیز عجلی ، از خاندان أبی دُلف که والی همدان و اصفهان بود ( 281 هجری ) أنجام یافته ، و ضمیمۀ مسجد گردیده است (2) .
و در تاریخ مدارس ایران ، به نقل از تاریخ ایران پطروشفسکی ، آمده است : در قرن هشتم مدرسه ای در جنب مسجد جمعۀ اصفهان ساخته شد (3) .
البته باید توجّه داشت که ، آنچه در قرن هشتم در أیّام سلطنت سلطان محمود آل مظفّر أنجام شده ، ساختمان مجدّد همان قسمتی است که ، به وسیلۀ عمر
ص:95
بن عبد اَلعزیز عجلی ، أنجام یافته بوده است (1).
از مطالب بالا استفاده می شود که ، مسجد جامع اصفهان ، علاوه بر این که خودش ، محلّ تعلیم و تشکیل جلسات درس بوده ( چنانچه از نوشتۀ ، مافرّوخی اصفهانی در محاسن اصفهان ، صفحۀ 85 بر می آید ) و علاوه بر آنکه کتابخانۀ معظم و مفصّلی داشته ، که دارای حجرات و خزانۀ کتاب بوده ، و فهرست آن در سه جلد بزرگ تنظیم گشته (2) مدرسه ای هم داشته ، که رسماً با عنوان « مدرسه » نامیده می شده است .
این مدرسه ، از مدارسی است که در دورۀ سلجوقیان برای فعّالیّت علمی غیر شیعی ( حنفی و شافعی ) به وجود آمده ، و در محلّۀ داراَلبطّیخ أحمد آباد بوده ، که در حال حاضر ، مقبرۀ خواجه نظام اَلملک می باشد ، و به نام تربت نظّام مشهور شده است (3) .
ص:96
در کتاب « تجارب اَلسّلف » دربارۀ تأسیس این مدرسه آمده است :
سلطان ملکشاه در اصفهان مدرسه ای بنا کرد ، در محلّه کرّان (1) و سپس شرح می دهد که ، ملکشاه نخواست مدرسه را مخصوص حنفی ها کند، و چون ملکشاه حنفی ، و خواجه نظام اَلملک شافعی (2) بود، رعایت حال او را نمود، و دستور داد بنویسند :
وُقِفَ عَلی أصْحابِ اَلإمامَیْنِ ، إمامَیِ اَلأئمَّةِ ، صَدْرَیِ اَلإسْلامِ (3) آنچه در کتاب آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 45 آمده دربارۀ مدرسۀ کرّان ( که خواجه نظام اَلملک طوسی آن را بنا کرده ، و چون خواجه در مذهب حنفی اصرار و تعصّب داشته ، مقرّر کرده بود که بر بالای درب مدرسه ، نام شافعی را نویسند ، بلکه بنویسند « وقف علی أصحاب امامی آلأئمّه ، صدری آلإسلام» و سپس احتمال داده که این مدرسه ، همان مدرسۀ نظامیّه اصفهان باشد ) مطلب نادرستی است ، زیرا نظامیّه اصفهان در محلّۀ دردشت بوده ، و مدرسۀ محلّۀ کرّان ، مدرسۀ ملکشاهی است ، و خواجه نظام اَلملک شافعی بوده ، نه حنفی ، و نوشتۀ تجارب اَلسّلف ، مطالب کتاب یاد شده را مردود می نماید ..
ص:97
در کتاب « راحة اَلصّدور » ، از مدرسه ای به نام ملکه خاتون یاد می کند ، و چنین می نویسد : و پیش از وفات ملکشاه ، بر آن عزم بودند که در اصفهان ، به بازار لشکر ، ( اینجا که امروز مدرسۀ ملکه خاتون است ) داراَلخلافه و حرمی بسازند، و او را آنجا بنشانند (1). از عبارت یاد شده استفاده می شود که ، در زمان تألیف کتاب راحة اَلصّدور (سال 599) مدرسه ای در اصفهان بوده ، به نام مدرسۀ ملکه خاتون ، که آباد بوده است (2) .
مدرسه مهمّی بوده ، که خواجه نظام اَلملک طوسی ، متوفّای 485 هجری در اصفهان تأسیس کرده ، و در آن علوم و دانشها ، بر غیر طریقۀ تشیّع مطابق مذهب شافعی ) تدریس می شده است . در کتاب محاسن اصفهان ، مفضّل بن سعد ، مافَرّوخیِ اصفهانی ، در این زمینه نوشته است :
وَ أمَرَ بِإبْتِناءِ مَدْرَسَةٍ تُجاوِرُ جامِعَها ، لِلْفُقَهاءِ اَلشَّفْعَوِیَّةِ ، فَابْتُنِیَتْ کأحْسَنِ مارُؤِیَ هِیْأةً وَهَیْکَلاً وَ صَنْعَةً وَ عَمَلاً وَ مَحَلاٍّ وَ مَنْزِلاً ، وَ عَلی طَرَفِها مَنارَةٌ عَجیَبةُ اَلْوَضْعِ ، رائِقَةُ اَلْأصْلِ وَ اَلْفَرْعِ ، یَصْعَدُ ثَلاثُ أنْفُسٍ إلی أعْلاها فی ثَلاثِ دَرَجاتٍ، فَلا یَری أحَدٌ ضاحِبَهُ إلی أنْ یَعْلُوها ، وَ قَدْرُ مَا اَنْصُرِفَ فی نَفَقاتِها وَ اَلْمَوْقُوفِ عَلَیْها مِنَ اَلضِّیاعِ وَ اَلْمُسْتَغَلاّتِ اَلْمَوْسُومِ إبْتِیاعُها لِلْوَقْفِ عَلَیْها ، عَشَرَةُ آلافِ دینارٍ (3) .
و در گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان می نویسد: حسین بن محمّد بن أبی اَلرّضا
ص:98
علوی آوی ، که محاسن اصفهان مافرّوخی را ، در سال 729 هجری ، به فارسی ترجمه کرده ، در ذیل کتاب مزبور ، که خود بر آن أفزوده است ، دربارۀ مدرسۀ خواجه نظام اَلملک اصفهان گوید که : این مدرسه در محلّۀ ( دردشت ) و در نزدیک جامع بزرگ ، بر محلّت دردشت بر وصفی و أصلی هرچه خوبتر ، و هیئتی و شکلی هرچه مرغوبتر ، در غایت رفعت ، از جهت صنعت و عمل ، و نهایت رتبت ، از طرف منزلت و محل ، و بر در آن ، مناری چون ستون قبّۀ آسمان ، کشیده و دراز ، و با عیّوق و فرقدان ، همنشین و همراز ، عجیب شکل ، بر سه پایه آن ، صعود و عروج نمایند ، تا بر کنگره و قفصه نرسند ، خود را به یکدیکر ننمایند ، خرج بی پایان و بی حد بر آن صرف ، و ضیاع بی شمارِ بی عدد بر آن وقف ، چنان که هر سال مبلغ ده هزار دینار ، محصول مستغلات و موقوفات بوده ، و أکنون آن را بکلّی مستأکِلَه ، ربوده (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مدرسۀ مهمّی در نزدیکی جامع اصفهان بوده ، و موقوفه و درآمد بسیار هنگفت داشته ، منارۀ آن از عجائب بوده ، زیرا بسیار بلند بوده ، و سه پلکان داشته ، که تا قبل از رسیدن به سر مناره ، راه بهم نداشته ، و کسی که از یکی از آن پلکانها صعود می کرده ، کسانی را که در دو پلکان دیگر بوده اند نمی دیده است ، و در مجموع ، مدرسه ای با شکوه بوده ، که از نظر ساختمان و محل و نحوۀ اداره شدن و ... ، عالی ترین وضعیّت را داشته است .
البته باید توجّه داشت که ، متن عربی محاسن اصفهان ، با آنچه در ذیل ترجمه محاسن اصفهان آمده ، تقریباً یک نوع تشریح و توصیف است ، ولی جای سؤال است که چرا این مطلب ، در أصل ترجمه قرار نگرفته ، و به عنوان ذیل ترجمه
ص:99
و 100 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2
و از مترجم کتاب ، دانسته شده است .
این مدرسه و منارۀ یادشده، تا نیمۀ أوّل قرن هشتم ، در اصفهان باقی بوده و فقط أملاک و مستغلاّت موقوفۀ آن را تصرّف کرده بوده اند ( چنانچه از ترجمۀ محاسن اصفهان که در سال 729 نوشته شده ، استفاده می شود ) ولی زمان خراب شدن ساختمان آن معلوم نیست (1).
قاضی أرجائی ( أرّجانی ) اصفهانی ، که نسبش به جابر أنصاری می رسیده ، از مدرّسین نظامیّۀ اصفهان ، در زمان خواجه نظام اَلملک ، بوده است (2) . و مدرسۀ نظامیّۀ اصفهان ، به خاطر عنوان مدرّس آن ( صدراَلدّین خُجندی ) به «صدریّه » هم ، مشهور بوده است (3) .
البته باید توجّه داشت که ، لقب «صدراَلدّین » در رؤسای شافعیّه ، جزء أَلقاب عمومی بوده ، و کسانی را که از خاندان خجندی ( آل خجند ) به ریاست شافعیّه می رسیده اند ، به لقب «صدراَلدّین » ملقّب می نموده اند ، و بیش از بیست نفر از آنها، لقب صدر اَلدّین داشته اند ، که محمّد بن ثابت بن علی خجندی ، متوفّای 483( سرسلسلۀ خاندان آل خجند ) از طرف خواجه نظام اَلملک ، مدرّس نظامیّۀ اصفهان گردیده است (4) .
در فهرست نسخه های خطّی کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّۀ قم ( تألیف محقّق معاصر
ص:100
آقای شیخ رضا استادی ) نسخه ای از « شرح مختصر اَلاُصول » عضد اَلدّین ایجی مورد معرّفی قرار گرفته ، که به خطّ نستعلیق محمّد زمان حسینی اصفهانی می باشد ، و در یکشنبۀ 26 ربیع اَلثّانی 926، در مدرسۀ نظامیّۀ اصفهان ، نوشته شده است(1).
احتمال می رود که این مدرسه ، همان نظامیّۀ خواجه نظام اَلملک طوسی است ، که تا این زمان باقی مانده ، و احتمال داده می شود که ، مدرسۀ دیگری می باشد ، که بدین نام شهرت داشته است .
این مدرسه ، در تختگاه هارون ولایت شهر اصفهان واقع بوده ، و درویش یوسف کشمیری ( که از فنون علم بهره داشته ، و شعر می سروده ) مدّتی در آن ، سکونت داشته است (2) .
در « مقاله اصفهان یا داراَلعلم شرق » این مدرسه ، از مدارس قبل از دورۀ صفویّه به شمار آمده است (3) .
و در کتاب « داراَلعلم شرق » آمده است که : ظاهراً مدرسۀ نقّاشان ، همان مدرسه هرون ولایت می باشد (4) .
ص:101
اصفهان
شهرمزفزایِ بوَد بزرگ
زنده است زنده رود که ایران بوَد بزرگ
مست اصفهان زعلم و ، مزَشهره همچوپا
این خطّ از قیام دلیران بوَد بزرگ
راه ، هنربپوی که باشد ، رهی نکو
یعنی به دانش و مهز انسان بوَد بزرگ
ای اصفهان سپاس خدای غفور را
نام تو در تمام جهان همان بوَد بزرگ
صدها مَزتراست که باشد به اشتهآ
دنیا به اعتراف که ایران بوَد بزرگ
فَرَّت رسد به مهروشکوهت رسد به ماه
همواره رَتبت تو چوکیهان بوَد بزرگ
همواره باد نام تو همراه عزّوجاه
راهت چو کهکشان و چوکیهان بوَد بزرگ
ای شهر باهنر به جهان جاودان بمان
دی قدرتو بلند و به عنوان بوَد بزرگ
نامت نویدبخش (طلانی) به شعرتر
دریای بخشش تو چون عمّان بوَد بزرگ
ص:102
ص:103
ص:104
در دورۀ صفویّه ، که مدرسه سازی بر مبنای فرهنگ و أندیشه و اعتقاد اسلامی، و در مسیر مکتب غنیّ تشیّع ، و تحت تأثیر هدایتهای أهل اَلبیت عَلَیهِم اَلسَّلامُ ، رواج و گسترش داشته است ، بسیاری از علماء و ثروتمندان و معماران و هنرمندان و استادکارانِ حجّاری ، کاشی کاری ، گچ بری ، طرّاحی ، نقّاشی و خطّاطی و ... ، دست به دست هم داده ، و مدرسه هائی مستحکم ، زیبا ، و باشکوه ، و پر برکت ، ساخته و به یادگار گذارده اند ، که در طول چندین قرن، پابرجا مانده ، و در حوادث سخت و شکنندۀ طبیعی و تاریخی و اجتماعی ، نه تنها محفوظ مانده ، بلکه آثار و برکات مستمرّی داشته است .
و اینک به ترتیب حروف اَلفباء ، به شرح حال آن مدارس و گوشه ای از عظمت و استحکام و زیبائیِ آنها ، و نیز هنرها و إبتکاراتی که در آن مدارس ، به کار گرفته شده ، و هم چنین آثار و برکات علمی و دینی که از آن پایگاههای علم و دین به ظهور رسیده ، می پردازیم
مقصود ، مدرسۀ چهارباغ ، ( سلطانی ) می باشد ، و آن را تحت عنوان مدرسۀ چهارباغ بررسی نموده ایم به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
مقصود ، مدرسۀ إمامزاده إسماعیل است ، که به مناسبت نام بانی آن ، به نام مدرسۀ ابراهیم بیک هم ، خوانده شده است . به عنوان مدرسۀ إمام زاده اسماعیل رجوع شود .
ص:105
در کتاب آثار ملّی اصفهان ، از مدرسۀ جلالیّه ، با نام مدرسۀ أحمد آباد یاد شده است . به عنوان مدرسۀ جلالیّه مراجعه شود
مدرسه ای است در کوچۀ قصر منشی اَلممالک ، منشعب از بازارچۀ حسن آباد و در نزدیکی خیابان نشاط و مساحت آن 25 × 25 متر می باشد ، و به صورت دو طبقه است ، و ساختمان اَوّلیّۀ آن هنوز باقی میباشد .
این مدرسه به وسیلۀ شخصیّت بزرگ علمی ، مرحوم میر محمّد اسماعیل خواتون آبادی متوفّای 1116 هجری ، که مجتهدی بزرگ و زاهد و صاحب أثر بوده ، تأسیس گشته است (1).
وی تألیفاتی داشته ، که از آن جمله ، تفسیری بزرگ بر قرآن ، در چهارده جلد میباشد ، و صاحب مقامات معنوی و کرامات بوده است (2) .
مدرسۀ اسماعیلیّه ، همانند بسیاری از مدارس ، سالهای زیادی متروکه گردیده بود، ولی در سالهای أخیر ، معمور و مسکونی گردیده ، و عموم حجرات آن محل سکونت طلاّب حوزۀ علمیّه میباشد .
مدرسه ای است در محلّۀ چهارسوق مقصود ، و از مدارس نسبتاً کوچک اصفهان می باشد . بانی مدرسه ، حاج ألماس نامی، از غلامان دربار صفویّه بوده ،
ص:106
و به نوشته کتاب ( بخشی از گنجینۀ آثار ملّی ) وقفنامۀ مدرسه ، به تاریخ یکهزار و یکصد و چهار هجری ، باقی می باشد (1).
جابری أنصاری در حوادث سال 1355 قمری چنین می نویسد :
خرابی مدرسۀ ألماسیّه در چهارسوق مقصود ، و فروش آجرهای آن به دراهم معدود (2) .
ولی پس از گذشت چند سال ، مرحوم آیة اَلله ، حاج شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی ، مدرسه را تجدید بنا نمودند ، ولی به جای دو طبقۀ قبلی ، تنها موفّق به ساختن یک طبقه گردیدند . مدرسۀ ألماسیّه ، در حال حاضر معمور و مسکونی طلاّب می باشد . در طول زمان، عده ای از فضلاء و علماء ، در مدرسۀ ألماسیّه تحصیل علم یا تدریس نموده اند، همانند :
١۔ مرحوم شیخ محمّد حسن بن ملاّ محمّد لاری بیضاوی ، متوفّای 1335 و مدفون در صحن إمامزاده أحمد ، که از فضلاء و مدرّسین بوده ، و از شاگردان حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ( نجفی ) به شمار رفته است .
2- مرحوم سیّد زین اَلعابدین أبرقوئی ، متوفّای 1372 قمری ، که از چهره های برجستۀ در زهد و تقوی ، و از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی بوده است .
3- مرحوم آقای حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی ، متوفّای 1409 قمری، که از شخصیّت های مبرز حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و از مراجع دینی در این شهر ،
ص:107
به شمار می رفتند ، و مورد توجّه مراجع بزرگ تقلید بوده ، و در مدرسۀ جدّه بزرگ تدریس می نمودند .
4- مرحوم آقای حاج شیخ عباسعلی أدیب حبیب آبادی ، متوفّای 1412 قمری، که از علماءِ جامع معقول و منقول و ریاضی ، و صاحب تألیفات متعدّده بودند ، و از مدرّسین نامدار حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفتند .
5- مرحوم آقای شیخ محمّد رضا محقّق خراسانی ، که از فضلاء و مدرّسین مدرسه ألماسیّه ، بوده است (1).
شخصی به نام محمد طیب هزار جریبی ، نسخه ای از کتاب حدود و دیات ، از علامه مجلسی را ، در سال 1952 برای مولانا ، آخوند محمد جعفر ، در مدرسه خواجه ألماس نوشته است (2) .
و هم چنین در سال 1304، محمد مهدی بن کربلائی محمد علی جابلقی ، در مدرسة ألماسیه ، کتاب رضوان الأملین را ، که حاشیه بر قوانین آلأصول میرزای قمی است ، و تألیف محمد بن عبد الصمد حسینی شهشهانی می باشد ، تحریر نموده است (3) .
یکی از مجموعه های بسیار أرزشمند تاریخی اصفهان ، بناهای جالب امامزاده اسماعیل عَلَیْهِ اَلسَّلام و مزار و مسجد شعیای نبیّ عَلَیْهِ اَلسَّلام و مدرسۀ إمامزاده
ص:108
اسماعیل است ، که از نظر سابقۀ تاریخی و معماری و کاشی کاری و هنرهای دیگر ، در ردیف مجموعه های أرزشمند و برجسته به شمار می رود .
در کتاب تاریخ اصفهان و ری آمده است:
صحن و بقعه و مسجد و مدرسه و مقبره ، تقریباً بیش از سه هزار ذرع، دارای مبانی شگرف بوده ، و کاشی کاری مُعَرَّق و نقّاشی مُنَقَّح و دربهای مُنَبَّت چوبی و فولاد کاری داشته ، دربِ دالانِ مستطیلِ ضریح، قطعۀ جواهر صنعتی بود ، که ذرّه ذرّه های زر را ، با چکش در پولاد به کار برده ، هر زمان به زیارت بقعه میرفتم تا نیم ساعت چشم از استادی آن پولاد ساز ، با زرکوبی و نازک کاری در آن ، بر نمی گرفتم ...، و گنبد چهارسوق إمامزاده ، بسی عالی بود ... ، درب منبّت داخل ، که راهرو ضریح به قبر شعیا است زمان شاه محمود بن أمیر مبارز اَلدّین مظفّری ، حدود هفتصد و کسری نصب شده ، أسامی دوازده إمام، میان درب و أطراف ، با خطّی خوش به صنعت درودگری بر آن مرقوم است ... ، دستگاه إمامزاده اسماعیل عَلَیْهِ اَلسَّلام بسیار عالی بوده ، خانه هائی أطراف داشته که در آن ، شمع مومی ریختندی ، و مخصوصاً دو شمع مومی ، شبهای جمعه روشن می کردند ، در شمعدان طلا، که بلندیِ شمع به حدّی بود که با نردبان آن را روشن می ساختند (1).
أطراف صحن إمامزاده اسماعیل عَلَیْهِ اَلسَّلام ، حجره های زیادی ساخته شده ، که از أوّل تأسیس ، به منظور تحصیل علم و سکونت طلاّب در نظر گرفته شده ، و عنوان « مدرسۀ علمیّۀ دینیّه » داشته است .
کتیبۀ سردَرِ أصلی إمامزاده اسماعیل عَلَیْهِ اَلسَّلام ، حاکی از اقدام حاج محمّد ابراهیم
ص:109
بیک یوز باشی ، نسبت به تعمیر و تزیین بنای تاریخی إمامزاده اسماعیل ، در دورۀ سلطان حسین صفوی می باشد ، که در سال 1115 به پایان رسیده است، و در طرفین در ، به خطّ نستعلیق سفید بر زمینۀ کاشی خشت لاجوردی رنگ ، أشعاری نوشته شده (1) ، که از آن جمله است:
أوّل ابراهیم، از أمر شهنشاه جهان *** آن که محمود دو کون ، از طالع مسعود شد
در صفای بقعه و سعی بنای مدرسه *** کین عمارات ، از علوّ همّتش موجود شد
و نیز ، در دو إسپر طرفین دَرِ چوبی صحن به خطّ بنّائی نوشته شده :
قالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَ ألِه : أنَا مَدینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها
همانطوری که ملاحظه می نمائید ، عنوان مدرسه ، در متن برنامه ریزی برای این مجموعۀ ساختمانی عظیم و زیبا ، بوده است .
آقای رفیعی مهرآبادی ، پس از نقل أشعار مذکور می نویسد: از کتیبۀ مذکور معلوم می گردد ، که مجموعۀ بنای إمامزاده اسماعیل ، علاوه بر مسجد و مرقد شعیا عَلَیْهِ اَلسَّلام ، شامل مدرسه هم بوده است ، که به وسیلۀ ابراهیم بیک یوزباشی ، به فرمان سلطان حسین صفوی ، مورد تعمیر قرار گرفته است (2) .
و هم چنین در صفحۀ 433 آثار ملّی اصفهان ، می نویسد: این مدرسه ، مدرسۀ إمامزاده اسماعیل ) ، در صحن إمامزاده اسماعیل ، ساخته شده است .
مدرسۀ إمامزاده اسماعیل ، که به مناسبت نام بانیِ آن ، مدرسۀ ابراهیم بیک
ص:110
هم نامیده شده ، در حوادث تلخ تاریخی ، متروکه گردیده ، و در دورۀ حکومت پهلوی ، محلّ سکونت مساکین و آوارگانِ قحطی و خشکسالی گردیده بود، و نویسندۀ کمترین ، از دوران کودکی میدیدم ، که خانواده هائی از روستائیانِ مسکین ، در حجره های آن سکونت داشتند، تا آن که با کمک جمعی از مؤمنین ، و نظارت حضرت حجّة اَلإسلام و اَلمسلمین ، آقای حاج آقا محمّد فقیه أحمدآبادی ( دائی نویسنده ) ، حجرات و صحن إمامزاده تعمیر گردید ، و با موافقت ایشان، اینجانب ، در سال 1400 قمری ، عده ای از طلاّب حوزۀ علمیّه را ، در حجرات مدرسه إسکان دادم ، و در حال حاضر ، مدرسۀ یاد شده ، آباد و مسکونی طلاّب می باشد .
مرحوم آیة اَلله ، آقا سیّد محمّد تقی موسوی فقیه أحمد آبادی ، متوفّای 1348 قمری ، صاحب کتاب نفیس « مکیال اَلمکارم »، و پدرشان ، مرحوم آقا میرزا عبداَلرزّاق موسوی ، متوفّای 1319 قمری ، که از علماء جلیل اَلقدر بوده است ، در مسجد إمامزاده اسماعیل ، ( مسجد شعیای نبی ) إمامت جماعت داشته ، و بر این مجموعۀ عظیم مذهبی نظارت می نموده اند ، و هم چنین پدران آنها، تا زمان جّد أعلایشان ، میر محمّد تقی موسوی (1) در این مجموعۀ دینی و علمی ، دخالت و نظارت و کوشش علمی و ارشادی داشته اند .
مرحوم آیة اَلله اَلعظمی ، آقا سیّد أبواَلحسن اصفهانی ، در سالهای اقامت و تحصیلشان در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مدّتی در مدرسۀ إمامزاده اسماعیل ، اقامت داشته اند .
ص:111
مرحوم آقا سید محمود کلیشادی ، متوفای 1324 قمری ، معروف به « سید مغنی گوی » ( که از مدرسین بزرگ و مشهور و أدیب و شاعر و صاحب تألیفات عدیده ، بوده (1) ) در مدرسه امامزاده اسماعیل ، تدریس می نموده ، و یکی از شاگردان مبرز آن بزرگمرد، مرحوم آیة الله سید محمد تقی فقیه أحمدآبادی ، بوده است (2) (3) .
در مدرسه در بازار بزرگ اصفهان ، و در نزدیکی یکدیگر، و در یک دوره ، ساخته شده است ، که هر دو به نام جدّه می باشند ، ولی یکی به نام جد بزرگ ، و دیگری به نام جده کوچک ، و گفته میشود ، مدرسة أول را جدّه کوچک شاه عباس ثانی ، و دومی را جده بزرگ او ، به نام دلارام خانم ، ساخته است (4) ولی به مناسبت مساحت و وسعت زیاد مدرسۂ اول ، او را به نام جده بزرگ نام برده ، و به دلیل فضای کوچکتر مدرسه دوم، آن را به نام جده کوچک ، نامیده اند (5) .
در یادکردن از این دو مدرسه ، عموماً با قید کوچک و بزرگ ، مقصود گوینده
ص:112
یا نویسنده، مشخص می شود ، ولی گاهی از قیدهای یاد شده ، استفاده نمی شود و با بکار بردن عنوان مدرسه جده ، همان
، اراده میشود چنانچه در تذکره نصرآبادی در چندین مورد، از شاگردان محقق نامدار و بزرگ قرن یازدهم، مرحوم آقاحسین خوانساری یاد نموده ، و نوشته است: در مدرسه جده ساکن هستند، و با توجه به اینکه مرحوم آقا حسین خوانساری ، تولیت و تدریس مدرسه جده بزرگ را بر عهده داشته ، و مرحوم آقاجمال خوانساری، فقیه و محقق بزرگ ، در همین مدرسه تدریس مینموده (1) و تا سال 1308 شمسی ( نیمه اول قرن چهاردهم قمری ) تولیت مدرسه با خاندان آقا جمال خوانساری بوده (2) و هم چنین با توجه به عظمت مدرسه جده بزرگ، در انظار طلاب و عموم مردم ، و تدریس مدرسین بزرگ هر زمان در آن مدرسه ، اطلاق عنوان مدرسه جده ، به مدرسه جده بزرگ منصرف می گردد .
و اینک هرکدام از دو مدرسه یاد شده را مورد بررسی قرار میدهیم . 4- مدرسه جد بزرگ
مدرسه باشکوهی است ، واقع در بازار بزرگ اصفهان ، و در نزدیکی چندین مدرسه مهم دیگر از قبیل : مدرسه صدر - مدرسة ملا عبد الله - مدرسه جده کوچک که در نیمه اول قرن یازدهم هجری تأسیس گشته ، و در تاریخ 1058 کتیبه آن نصب گردیده است .
قسمتی از این کتیبه ، که در سر در این مدرسه ، به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی ، به خط محمد رضا إمامی نصب گردیده ، چنین است:
ص:113
قَد وفَّقَت عُلیاحَضرَت المُفخَمَّةَ ُالمُکَرَّمَهُ ...... جَدَّهُ السُِلطانِ آلأعظَمِ ، مُرَوَّجِ مَذهَبِ الأئِمَّةِ الإثنی عَشَر .. أبُو المُظَفَّر ، شاه عَبّاسِ الثانِی الصَّفَویَّ .... بِبِناءِ هذِهِ المَدرَسَةِ المُبارَکَةِ ، وَ وَقَفَها عَلَی الطَّلَبَةِ الاثنی عَشَرِیَّةِ ... فی ثَمانِ وَ خَمسینَ وَ ألفٍ ، کَتَبَهُ مُحَمَّد رِضَا الإمامیّ (1) .
مدرسه جدّه دو طبقه است ، و در طرف شمالی و جنوبی آن ، دو مدرس ، و در طرف شرقی آن ، یک مسجد ساخته شده ، و حجرات مدرسه که در حدود 70 باب میباشد ، در طبقه اول و دوم قرار گرفته ، و نمای مدرسه با کاشیکاری تزئین گردیده است .
در ضلع شرقی مدرسه ، به خطّ نستعلیق مشکی ، بر زمینه کاشی خشت زرد رنگ ، بالای درب مسجد ، این جمله نوشته شده است :
«گشت تعمیر این خجسته بنا 1334 »
مدرسه جدّه بزرگ ، همانند عموم مدارس دینیّه ، سالهای رکود و نیمه تعطیلی یا تمام تعطیلی دوره پهلوی أول را پشت سرگذاشت ، و در اواخر قرن چهاردهم ، با همت جمعی از مؤمنین تعمیری اساسی یافت ، و هم اکنون در زمره مدارس آباد و کاملاً مسکونی می باشد ، و محل تحصیل و سکونت طلاب حوزه علمیه است . جوی آبی که در وسط مدرسه بوده ، و بر زیبائی و صفای مدرسه می افزوده ، خشک شده ، و فعلا وجود ندارد . مرحوم جناب در کتاب «الإصفهان » ، طول و عرض مدرسه را 50 × 80 و تعداد حجرات آن را 67 و تعداد طلاب آن را ، پنجاه نفر می نویسد (2) .
ص:114
مدرسه جده بزرگ از ابتدای تأسیس ، محل تحصیل فضلاء ، و تدریس بزرگان حوزه علمیه بوده ، که ذیلا به جمعی از آنها اشاره می نماییم :
1- استاد الکلّ فی الکل، ذو الجمالین ، استاد الحکماء و المتکلّمین ، مربّی آلفقهاء و المحدّثین ، فرید الدّهر و وحید آلعصر ، علاّمه معقول و منقول، حلال مشکلات علمیّه ، و جامع بین فطانت و سرعت انتقال ذهنی و کوشش و تلاش تحقیقی ، مرحوم آقا حسین بن جمال الدین خوانساری ، مشهور به محقق خوانساری و متوقای 1098 یا 1099 قمری .
وی ، به نوشته نصرآبادی در تذکره اش « تولیت و تدریس مدرسه جدّه را بر عهده داشته ، و عمده فضلاء ، در حاشیه درس آن قبله عرفاء حاضر شده ، استفاده می نمایند، و خود در منزل به إفاده مشغولند(1)».
2 - فقیه محقّق ، حکیم مدقّق ، اصولی متفکّر ، جمال الدّین و المحقّقین ، مولی محمّد بن آقا حسین ، معروف به « آقا جمال خوانساری » ، متوفای 1121 یا 1125 هجری ، که از مفاخر علمی حوزه علمیّه اصفهان ، و از مدرّسین و مؤلّفین نامدار بوده، و حاشیه های او بر : «شرح لمعه » و « شرائع» و « شرح إشارات » و «شفاء» و « من لا یحضره الفقیه» و «غرر و درر آمدی » و دیگر تألیفات آن بزرگمرد ، نشانه قدرت اندیشه و تبحر علمی و جامعیت در علوم و فنون، میباشد . وی ، به نوشته تذکره نصرآبادی « هر روز به مدرسه جده می آمده ، و طلاب علوم دینیه ، از همان مدرسه و دیگر مدارس حوزه اصفهان ، از حوزه در سی او مستفید می شده اند (2).
ص:115
3 - ملاّ شعیبا خوانساری ، که عالمی وارسته و بسیار مؤدّب و مورد علاقه شدید مرحوم محقّق خوانساری بوده ، و در سال 1083 وفات یافته ، و از ساکنین مدرسه جده بوده است (1).
4- میرزا معزّ موسوی قمی ، متخلّص به فطرت ، که جوان لایق و فاضلی بوده و دو سال در مدرسه جدّه ساکن گردیده و از درس و محضر محقق خوانساری، استفاده نموده است (2) .
5- مولی محمد علی شوشتری ، که از شاگردان محقق خوانساری ، و ساکن مدرسه جده بوده است (3) .
6- ملاّ نصیرا، متخلّص به « مشتاق » ، که اصلاً تویسرکانی بوده، و در مدرسه جده ساکن گردیده ، و از شاگردان محقّق خوانساری بوده است (4) .
7- حسن بیک طهرانی ، که مدّتی در مدرسه جّده ساکن بوده ، و شعر نیز می سروده است (5) .
8- حکیم و شاعر و خطاط نامدار ، آقا محمد کاظم واله ، متوفّای 1229 قمری ، که مورد توجه مردم ، و از ساکنین مدرسه جده بوده است (6).
9- آخوند ملاّ محمد حسین کرمانی ، متوفّای 1330 قمری ، که مجتهدی زاهد و مرجعی متواضع بوده ، و استادهائی همانند : آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی
ص:116
و آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی و ملاّ حسینعلی تویسرکانی داشته ، و از
طلاب مدرسة جدّه ، و سپس از مدرّسین همین مدرسه بوده ، و از آثار دینی و اجتماعی او ، علاوه بر قضاوت شرعی و حلّ مشکلات دینی و اجتماعی مردم، تجدید بنای مسجد نور و رضوان در اصفهان می باشد (1).
10 - شیخ حسن دشتکی ، که عالمی فاضل و از شاگردان : حاج میرزا بدیع درب إمامی و آخوند ملا حسین کرمانی و آقا سید محمد باقر درچه ای بوده ، و در مدرسه جده سکونت داشته ، و تدریس ادبیات و سطوح فقه مینموده ، و در سال 1344 وفات یافته است (2) .
11 - فقیه و مجتهد و محقّق و مرجع بزرگوار ، مرحوم حاج میر محمّد صادق مدرّس خواتون آبادی ، متوفای 1348 قمری ، که از رؤسای علماء و از مدرّسین افتخار آفرین حوزه علمیه اصفهان بوده ، و حوزه درسی او از عظمت برجسته ای برخوردار بوده است . وی در حوزه اصفهان و نجف تحصیل علم نموده، و از درس دو چهره علمی نامدار ، آقا سید محمّد کاظم یزدی و آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی بهره گرفته ، و از خواص مرحوم آخوند خراسانی، و یاور ایشان در تألیف کتاب شریف کفایة الأصول بوده است ، و پس از مراجعت به اصفهان ، علاوه بر مرجعیت دینی و اجتماعی ، مدرس بزرگ مدرسه جده بوده ، و حوزه درسی او، « مجمع أفاضل » به شمار می رفته است .
12 - فقیه مجتهد و اصولی محقق ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، متوفاّی 1358 قمری ، که از چهره های مبرّز علمی اصفهان و از مراجع دینی بوده ، و حوزه
ص:117
درسیّ برجسته داشته است .
وی از شاگردان بزرگانی ، همانند : آقا سید محمد کاظم یزدی و آخوند خراسانی و حاج آقا رضا همدانی و آقا سید محمد فشارکی و ... ، بوده ، و دو جلد حاشیه ایشان ، بر کفایة الأصول ، از حواشی برجسته آن کتاب شریف ، می باشد .
مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، در مدرسه جدّه بزرگ و مدرسه صدر و ... ، تدریس می نموده اند .
13 - مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی ، متوفّای 1384 قمری ، که عالمی مجتهد ، و فقیهی زاهد ، و مدرسی نامدار و متبحر بوده ، و استادهائی ، همانند : آخوند ملا محمد حسین کرمانی و آقا سید محمد باقر درچهای و آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقائی ( در اصفهان ) ، و آخوند خراسانی ( در نجف اشرف ) داشته ، و خود ، در مدرسه جده ، به تدریس اشتغال داشته است .
حوزه درسی مرحوم نجف آبادی ، مجمع أفاضل بوده، و در زمینه علم و تقوی و زهد و معنویت و علاقه به خاندان رسالت ، و ایشان از مفاخر حوزه علمیه اصفهان به شمار می رود . نشانه علاقه شدید او به مقام أهل البیت علیهم السلام کتاب « فضیلة السیادة » او ، درباره سادات و اهمیت آنان می باشد ، و این کتاب به چاپ رسیده است (1).
14 - فقیه و مجتهد محقّق ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد علی علاّمه فانی ، متوفّای 1409 قمری ، که از چهرهای برجسته علمی و صاحب تألیفات بسیار و حوزه درسی مورد توجه در حوزه نجف و قم بودند، و چندین سال ، در فصل تابستان و ماه مبارک رمضان ، در هنگام اقامت در شهر اصفهان ، در مدرسه جدّه بزرگ،
ص:118
تدریس فقه و اصول و تفسیر می نمودند .
15 - فقیه زاهد و عالم ربّانی ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی ، متوفّای 1409 قمری ، که از علماء متنقذ و محبوب اصفهان ، و مورد توجه مراجع عالیقدر تقلید ، و از چهره های شایسته حوزه علمیه اصفهان بودند ، و حوزه درسی ایشان، در مدرسه جدّه بزرگ تشکیل می گردید .
16 - مدرّس حکیم و ریاضی هَیَوی ، و فقیه اصولی و عالم جامع ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ عباسعلی أدیب ، متوفای 1412 قمری ، که از معمرین علماء اصفهان ، و از مدّرسین پر تلاش حوزه علمیه بودند ، و در چندین مدرسه و از جمله ، مدرسه جده بزرگ تدریس می نمودند .
علاوه بر مدرسین یاد شده ، در دوره های مختلف ، شخصیت های علمی دیگری نیز در این مدرسه ، تدریس و یا تحصیل داشته اند (1) که ذکر همه آنها به درازا میکشد .
در کتابخانه جامع گوهرشاد ، نسخه ای از کتاب « ألمطالع السعیده » فی شرح آلفریده ، تألیف سیوطی وجود دارد، که محمد مهدی بن محمد هاشم ، در ماه شوال 1105 در مدرسه جده کبیره اصفهان ، نوشته است (2) .
و نیز در کتابخانه آستانه قدس رضوی علیه السلام نسخه ای از کتاب « شرایع
ص:119
الإسلام » محقّق حلّی وجود دارد، که به خطّ کاظم بن حسنعلی می باشد ، و در ربیع الثانی 1231، در مدرسه جده بزرگ اصفهان نوشته شده است (1).
و در کتابخانه دانشکده حقوق ، نسخه ای از کتاب « مغنی اللّبیب » وجود دارد ، به خط عبد الحکیم حسینی تفرشی ، که آن را در مدرسه جده اصفهان نوشته است (2) و ظاهرا مراد ، مدرسه جدّه بزرگ می باشد .
و همچنین ، در کتابخانه جامع گوهرشاد ، نسخه ای از « شرح لمعه » موجود است، که در سال 1085، در مدرسه جده نوشته شده ، و نسخه ای از کتاب «نظم اللئالی » سید أبو القاسم استرآبادی موجود است ، که به وسیله محمد بن علی أصغر قائنی ، در رمضان 1254 در این مدرسه نوشته شده است (3) .
و نیز در کتابخانه آیة الله ، مرعشی نجفی ، مجموعه ای وجود دارد از رساله هائی در طب ، که به خط نستعلیق محمد حسن بن محمد رحیم خوئی می باشد ، و در سال 1240 در مدرسه جده اصفهان نوشته شده ، و به وسیله کاتب وقف شده است (4) .
مدرسه ای است واقع در بازار قهوه کاشیها ( منشعب از بازار بزرگ ) که در نزدیکی مدرسه جده بزرگ واقع شده است .
بانی مدرسه ، جدّه شاه عبّاس ثانی ، به نام دلارام خانم بوده ، و تاریخ نصب کتیبه داخل مدرسه ، 1057 میباشد . حجرات مدرسه 38 عدد و به صورت
ص:120
دو طبقه می باشد ، و به نوشته مرحوم جناب در ( آلإصفهان ) طول و عرض مدرسه 25 × 25 می باشد (1).
مدرسه جدّه کوچک ، از دو قسمت تشکیل شده ، یکی صحن أصلی و حجرات مدرسه ، و دوم صحنی کوچک و شبستانی که مدرس مدرسه ، به شمار می رود .
کتیبه سردر مدرسه ، مشتمل بر جمله هائی است که قسمتی از آن چنین است
قَد وُفَّقَت عُلیا حَضرَت المُفَخَّمَةُ المُکَرَّمَةُ المُعَظَّمَةُ، النَّبیلَةُ الجَلیلَةُ العالِیَهُ جَدَّةُ السُّلطانِ الأعظَمِ .. مُرَوَّجِ مَذهَبِ الأئِمَّةِ الإثنی عَشَر علیهم السلام ، أبُو المُظَفَّرِ شاهُ عَبّاسِ الثّانِی الحُسَینِیَّ الصَّفَویَّ ....... بِبِناءِ هذِهِ المَدرَسَةِ المُبارَکَةِ وَ وَقَفَها عَلَی الطَّلَبَةِ الإثنی عَشَرِیَّةِ ، و َجَعَلَتُ ثَوابَها هَدِیَِّهً لِرُوحِ خَلَفِ السَّلاطینِ العِظامِ ..... السُّلطانِ صَفیّ میرزا بِحَقَّ النَّیِیَّ سَیَّدِ الکَونَینِ ، کَتَبَهُ مُحَمَّد رِضَا الإمامیّ فی 1056 (2) .
مدرسه جدّه کوچک ، در طول تاریخ موجودیتش ، محلّ تحصیل و تدریس فضلاء و علماء بزرگی بوده است ، که ذیلاً به نام برخی از آنها اشاره می نمائیم .
1- حکیم متکلّم و فیلسوف فقیه ، آخوند ملاّ محمد کاشانی ، معروف به آخوند کاشی ، متوفای 1333 که از مفاخر علمی و از چهرهای مبرز در سیر و سلوک معنوی بوده ، و در دوران تحصیل ، در مدرسه جده کوچک سکونت داشته است .
2- عالم أدیب و مدرّس فقیه ، میرزا علی محمد نائینی ، متوفّای 1334 قمری که از شاگردان جهانگیر خان ( در اصفهان ) و آیة الله میرزا محمّد تقی شیرازی
ص:121
( در عراق ) بوده است . وی ، اجازه اجتهاد از حاج میر محمّد صادق مدرّس
خاتون آبادی ) داشته ، و حجره او در مدرسه جدّه کوچک بوده ، و در جوانی از دنیا رفته است (1).
3- مدرّس محقّق و عالم زاهد ، سیّد میرزا أردستانی ، متوفّای 1351 قمری ، که از ساکنین و مدرسین مدرسه جده کوچک بوده است .
4- عالم محقّق و مدرس موفّق و زاهد متّقی ، شیخ محمّد علی مدرّس فتحی دزفولی ، متوفای 1357 قمری که شخصیتی ارزشمند در علم و عمل ، و صاحب تألیف بوده، و در مدرسه جده کوچک تدریس می نموده است .
5- فقیه متکلّم و مجتهد مجاهد ، و جامع معقول و منقول ، سیّد حسن مدرّس سرابهای إسفهای قمشه ای ، اصفهانی ، شهید سال 1357 قمری ، که از چهره های برزگ و نامدار روحانیّت ، در عالم مبارزه و جهاد و شهادت است ، و مبارزات و مخالفتهای او با حکومت پهلوی اول ، و استعمار انگلیس ، عالمگیر میباشد . وی ، مدّتها ، در مدرسه جدّه کوچک ، تدریس فقه و اصول مینموده است .
6- مدرس محقّق و فاضل ، شیخ هبة الله هرندی ، متوفّای 1366قمری ، که از شاگردان آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا میر سیّد علی نجف آبادی و حاج میر محمّد صادق خواتون آبادی بوده ، و در مدرسه صدر و جدّه کوچک ، تدریس می کرده است . علاوه بر یاد شدگان، عدّه دیگری از علماء و مدرّسین و فضلاء از ساکنین یا مدرّسین مدرسه جدّه کوچک بوده اند .
نسخه ای از « شرح فصوص الحکم » داود قیصری ، به خطّ نستعلیق حیدر
ص:122
علی سرحدی ، در کتابخانه جامع گوهرشاد موجود است ، که در سال 1228، در مدرسه جدّه کوچک ، نوشته شده است (1) . و در کتابخانه دانشکده حقوق، نسخه ای از کتاب « میراث » مولی محمّد تقی بن حسینعلی اصفهانی موجود است ، که آن را محمّد کریم بن حاج محمّد ابراهیم قمی ، در جمادی الأولی 1276 ، در مدرسه جدّه کوچک ، کتابت نموده است (2) .
6- مدرسة جلالیّه
مدرسه ای است در خیابان أحمد آباد ، که در دوره سلطان حسین صفوی ، به وسیله جلال الدّین محمّد طبیب ( پزشک خاصّ حرم سلطان صفوی )، متوفّای 1131 قمری ، ساخته شده ، و کتیبه آن که در سر درِ مدرسه ، نصب شده ، مشتمل بر این جملات می باشد :
قَد وُفَّقَ لِبناءِ هذِهِ اَلمَدرَسَةِ المُبارَکَةِ ،بِمَامِنِ دَولَةِ السُّلطانِ الأعظَمِ ، مُرَوَّجِ مَذهَبِ آبائِهِ آلأئِمَّةِ المَعصُومینَ .. أبُو اَلمُظَفَّرِ شاهُ سُلطان حُسَینِ المُوسَوِیَّ اَلصَّفَوِیَّ ... طَبیبُ خُدّامِ حَرَمِهِ العَلِیَّةِ الدَّاعی لِخُلُودِ دَولَتِه ، جَلالُ الدّین مُحَمَّد فی 1114
در پشت بغل سردَرِ مدرسه جلالیّه ، به خطّ نستعلیق سفید ، بر کاشی لاجوردی رنگ ، دو بیت زیر نوشته شده است :
أجر و تاریخ این بنای رفیع
خواستم از خدا و خیر أنام
بشنیدم ندا ز عالم غیب
بدهد ذو الجلال و الإکرام(3)
1114
ص:123
ولی با حساب دقیق ، مصرع ( بدهد ذو الجلال و الإکرام ) به حروف أبجد مطابق 1115 خواهد بود .
محل دفن جلال الدّین محمد طبیب ، در ضلع شمالی مدرسه ، در اطاق وسط می باشد ، که به عنوان مَدرس مورد استفاده قرار می گیرد .
12 حجرة أصلی در یک طبقه ، و 3 حجره در طبقه فوقانی دارد ، و مساحت آن 30 × 35 متر می باشد ، و جزء آثار تاریخی و میراثهای فرهنگی ، محسوب گردیده است .
در دوران حکومت پهلوی اول ، مدرسه جلالیّه به تصرف عدوانی اداره فرهنگ در آمد، و تبدیل به دبستان پسرانه گردید ، و در سال 1384 قمری ، ( آذرماه 1344 شمسی)، با اقدامات مرجع عالیقدر شیعه :
حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانی قدس سره
به حوزه علمیّه باز گردانده شد، و با همت مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی أردکانی ، تعمیر اساسی یافت ، و مسکونی طلاّب گردید (1) . و کتابخانه ای نیز در آن دائر گشت ، و عدّه ای از مدرّسین به تربیت و تعلیم طلاّب اشتغال یافتند .
مدرسة جلالیه در طول زمان ، محلّ تحصیل و تدریس جمعی از علماء و فضلاء بوده ، مثلاً: پدر نویسنده کمترین ، مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد مرتضی موحد ابطحی ، متوفّای 1413 قمری ، و مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سید مصطفی موحّد محمّدی ، در دوران طلبگی در این مدرسه تحصیل
ص:124
علم نموده اند، و نویسنده این سطور ( حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی) و نیز حجة الاسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی ، و برخی دیگر از مدرسین ، پس از بازگرداندن مدرسه به حوزه علمیه ، از سال 1385 قمری به بعد ، در این مدرسه ، به تدریس علوم حوزهای اشتغال داشته ایم .
در کتابخانه مدرسه رضویه قم ، نسخه ای از کتاب « شوارق لاهیجی » موجود است ، که به خطّ أبو القاسم بن أحمد حسینی ، کزازی آلأصل، اصفهانی المسکن میباشد ، و در تاریخ 1243، کتابت آن را در مدرسه جلالیّه اصفهان به پایان رسانیده است (1).
در سال 1414 قمری ، نویسنده این سطور ( حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی ) به یکی از نیکوکاران اصفهانی ، پیشنهاد نمودم که تعمیرات اساسی مدرسه جلالیه را ( که به صورت مخروبه ای در آمده بود ) بر عهده گیرد، و ایشان از محضر مرجع عالیقدر شیعه : حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی قدس سره ، کسب اجازه نمود، که بابت وجوهات شرعیّه ، این عمل شایسته را انجام دهد ، و ایشان مشروط به نظارت این کمترین ، اجازه فرمودند ، و از آن زمان تا این تاریخ ( ماه رمضان 1415 قمری)، در مدّت یک سال و نیم مرتباً تعمیرات اساسی و نوسازی وضوخانه و دستشوئی های مدرسه ، در حال انجام بوده و در حال حاضر نزدیک به پایان می باشد . و با هزینه ای سنگین ، این مجموعه علمی و دینی و تاریخی ، مطابق اصول باستان شناسی ، تعمیر گردیده و إنشاء الله تعالی در آینده ای نزدیک ، مجدداً تحت برنامه ای منظّم،
ص:125
محل سکونت و تحصیل و تدریس خواهد شد (1).
این مدرسه به مناسبت عنوان بانی آن ، ( سلطان حسین صفوی ) ، به نام سلطانی خوانده می شود ، و به مناسبت محل آن ( که حاشیه خیابان چهارباغ می باشد ) ، با عنوان مدرسه چهارباغ یاد میشود ، و پس از انقلاب اسلامی ایران ، ( در سال 1357 شمسی = 1399 قمری ) با نام مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام نامیده شده است .
نویسندگان درباره این اثر بزرگ فرهنگی و هنری ، هرکدام تعبیراتی دارند که نشان دهنده عظمت این مجموعه تاریخی می باشد ، مثلاً : دکتر لطف الله هنرفر ، باستان شناس معاصر ، می نویسد:
مدرسه چهارباغ یا مدرسه سلطانی ...... مهمترین و زیباترین بنای شاهانه دوره سلطنت شاه سلطان حسین است . نهر فرشادی و چنارهای داخل مدرسه ، صحن این بنای تاریخی را ، روح أفراتر از بناهای دیگر دوره صفویّه ، در اصفهان نموده است . مدرسه چهارباغ ، أنواع کاشیکاری عهد صفویّه را در
ص:126
بر دارد ، و چون آخرین بنای باشکوه آن دوره است ، آخرین تحوّلات صنعت کاشی کاری را می توان در آن مطالعه نمود . أنواع کاشی کاری ( معقلّی ) و (گره کاری )، امتیازی مخصوص ، به این بنای تاریخی داده است (1).
محمّد مهدی اصفهانی، در کتاب « نصف جهان فی تعریف الإصفهان »، پس از شرح مفصّلی درباره بنای مدرسه ، می نویسد : مجملاً ، شرح حالات و صفات این مدرسه و مسجد شاه ( مسجد إمام واقع در میدان امام ) را کتابی علیحدّه و مُدَوّن بایست ، که به این اختصار راست نیاید ، و می توان ادعا نمود که مدرسه ای به این نفاست و خوبی ، در ایران ساخته نشده ، و در غیر آن هم به این وضع ، مشکل است (2) .
و آقای ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی ، می نویسد : این مدرسه که از بهترین مدارس بنا شده در ایران است ...(3).
و آقای عبدالحسین سپنتا ، می نویسد: مدرسه سلطانی و کاروانسرای بزرگ سلطانی متّصل به آن ... از بناهای مهم اصفهان ، و یادگار دوران سلطان حسین صفوی است ... و به قول پرفسور پوپ ، بهترین دلیل بقای ذوق و قریحه هنری ایران ، در آن عصر است ... که جا دارد آن را بنای عظیم بنامیم (4) .
مدرسه چهارباغ با توجّه به بزرگی و انواع کارها و هنرهای گوناگون ، از
ص:127
قبیل معماری ، کاشیکاری ، حجّاری ، خطّاطی و نقّاشی و ... که در آن به کار رفته ، در مدّت چندین سال ساخته شده ، که مادّه تاریخهای موجود در کتیبه ها ، و تاریخهای مکتوب در کاشی کاری ها، و نیز قضایای تاریخی ثبت شده درباره تأسیس مدرسه و افتتاح رسمی آن ، گویای آن می باشد ، و ذیلاً به مواردی اشاره می نمائیم:
1- در داخل گنبد مدرسه چهارباغ ، که در جنوب مدرسه واقع است کتیبه های بسیار مفصّلی تعبیه شده ، که صلوات مفصل خواجه نصیر بر چهارده معصوم علیهم السلام ، در آن نوشته شده ، و در آخر صلوات بر امام زمان (عج) آمده : کتبه عبد الرّحیم فی 1104
2- در کتیبه های نمای خارجیِ ایوانِ جنوبیِ صحنِ مدرسه چهارباغ، به قلم عبد الرّحیم جزائری ، أحادیثی راجع به ارزش علم و عالم نوشته شده ، و در آخر آن آمده است : کتبه عبد الرحیم فی 1112
3- در سرسرای شمالی مدرسه ، به خطّ محمّد صالح اصفهانی ، در ألواح جداگانه ای ، أشعاری به خطّ نستعلیق نوشته شده ، که در آخر آن آمده است : بهر تاریخ بنا و سال اتمامش (نجیب)
و مطلعی چون مهر و مه ، گرداند زیب خافقین
مسجد سلطان عادل ، ماه اوج مشرقین 1118
مدرس عالیجناب شاه دین ، سلطان حسین
کتبه محمّد صالح
1119
4- در شبستان مُسَقَّفِ مِدرسه چهارباغ ، که در ضلع شرقی گنبد مدرسه بنا شده ، و به وسیله در مُنَبَّت کاری نفیسی ، به محوطه زیر گنبد ارتباط پیدا میکند ، سه محراب وجود دارد ، و در اطراف یکی از محرابها، کتیبه ای هست
ص:128
که با این عبارت ختم می شود : کتبه محمد مؤمن الحسینی 1118
5- در اطراف سرسرای مدخل مدرسه چهارباغ ، به خطّ محمد صالح اصفهانی أشعاری نوشته شده که در آخر آن آمده است:
قلم گرفت و نوشت ( أزهری ) بتاریخش
و به نام مدرسه شَه شُد، از کمال ، آباد1119
کتبه محمّد صالح
6- بر نمای خارجی ایوان شمالی مدرسه چهارباغ، درباره فضیلت علم و مقام معلم و وظیفه متعلّم ، أحادیثی نوشته شده ، به قلم علی نقی امامی ، که در آخر آن کتیبه است : کتبه علی نقی الإمامی سنه 1119
7- و در کتیبه داخل ایران ، أحادیثی جالب راجع به پیامبر ، و أمیر المؤمنین و فاطمه زهراء و امام حسن و امام حسین و امام زمان علیهم السلام ، نوشته شده ، و در آخر آن آمده است : کتبه ابن محمد محسن الإمامی ، علی نقی آلإصفهانی 1119
8- و در داخل ایوان شرقی ، کتیبه ای است مفضل ، که در آخر آن آمده :
ثُمَِ أمَرَ بِتَرصیفِ هذَا الإیوانِ الرَّفیعِ ، لِمُدارَسَةِ کُتُبِ العُلُومِ ، وَ سَنَهُ إثمامِهِ،
هُوَلِمِصباحِ العِلمِ مِشکوةُ
کتبه محمّد رضا 1119
9- در کتیبه قسمت فوقانی محراب و منبر مدرسه چهارباغ ، در زیر گنبد ، سه حدیث بسیار جالب راجع به فضائل مولی المتقین، أمیر المؤمنین علیه السلام ثبت شده ، و در آخر آن آمده است : کتبه عبد الرحیم الجزائری 1121
10 - در کتیبه سر درب مدرسه چهارباغ ، به سوی بازارچه بلند ، که در طرف شمال مدرسه قرار دارد ، دستور بنای مدرسه به أمر سلطان حسین صفوی ، شرح داده شده ، و در آخر آن آمده است : کتبه عبد الرّحیم فی 1121
ص:129
11- در سردَرِ اصلی مدرسه ، که به سوی خیابان چهارباغ می باشد ، کتیبه ای با کاشی معرّق نصب شده ، و در آن، پس از شرح نام بانی مدرسه ( سلطان حسین صفوی )، و انگیزه معنوی او براین کار، نوشته شده ، کتبه عبد الرحیم الجزائری فی1122
12 - و در اطراف گنبد مسجدِ مدرسه چهارباغ ، که در طرف جنوب مدرسه واقع است ، به خطّ ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی ، کتیبه جالبی نقش بسته ، که بعد از بسم الله الرحمن الرحیم و حمد و ثنای خداوند و صلوات و سلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آل آنحضرت ، بالأخص أمیرالمومنین علیه السلام چنین آمده است : وَبَعدُ فَإنَّ عِمارَةَ المَساجِدِ لإِقامَةِ ذِکرِ اللهِ ، وَ تَأسیسَ المَدارِسِ لِتَنفیذِ أمرِ اللهِ ، مِن أعظَمِ المَثُوباتِ لَدَیهِ وَ أقرَبِ القُرُاتِ إلَیهِ ، و سپس در ادامه کتیبه ، نام بانی سلطان صفوی ) و انگیزه معنوی او ذکر شده ، و در آخر ، آمده است : کتبه عبد الرحیم الجزائری فی 1122
13 - در کتیبه فوقانی داخل گنبد مدرسه ، حدیث بسیار جالب و مفصّلی ، از أهل سنت درباره قضیه مؤاخاة بین أصحاب ، و نیز مؤاخاة بین پیامبر صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام نقل شده، و در آخر آن نوشته شده : کتبه الفقیر عبد الرحیم الجزائری فی 1123
14 - در کتیبه های افقی داخل گنبد مدرسه ، أحادیث جالبی درباره أمیر المؤمنین علیه السلام نقش بسته ، و در بالای گوشواره شمال شرقی ، چنین نوشته شده است :
وَ قالَ أیضاً : حُبُّ عَلِیَّ بنِ أبی طالِبٍ حَسَنَةُ لأیَضُرُّ مَعَها سَیَئَةُ وَ بُغضَُهُ سَیَّئَةُ لأیَنفَعُ مَعَها عِبادَةُ ، وَ قالَ أیضاً : عَلِیُّ خَیرُ البَشَرِ فَمَن أبی فَقَد کَفَرَ ، فی 1126 علاوه بر تاریخهای یاد شده ، در کتاب وقایع آلسّنین و الأعوام ، درباره وقایع سال 1116 آمده است ... و بناء مدرسه ای نمود در چهارباغ اصفهان ، در هزار
ص:130
و صد و شانزده ، و در هزار و صد و هجده ، مدرسه مشرف بر تمام شدن شد، و در ذی الحجة الحرام آن سال (سال 1118) تدریس مدرسه مزبوره را ، به حضرت علاّمة العلماء ، آمیر محمد باقرا، سلمه الله تفویض نمود... (1) . و درباره وقایع سال 1122 آمده است: در ماه مبارک رجب المرجّب ، سنه هزار و یکصد و بیست و دو ، در روز جمعه دهم شهر مذکور ، أهل علم را در مدرسه جدید سلطانی ، که در جنب چهارباغ اصفهان است ، جا دادند و علاّمة العلمائی ، مجتهد الزّمانی ، آمیر محمّد باقرا ، خلف مرحمت پناه ، عمّ أمجد ، امیر اسماعیل ، در روز مذکور ، شروع به مباحثه کردند در آن مدرسه ... (2) . با توجّه به تمامی تاریخهای یاد شده ، در نظر ابتدائی ، یک نوع ناهماهنگی بین تاریخهای مکتوب در مدرسه ، و تاریخ موجود در وقایع آلسنین ، و هم چنین ناسازگاری بین گزارش مربوط به سال 1116 که در ضمن آن ، سال 1118 ذکر شده ، و گزارش سال 1122، به نظر می رسد زیرا:
أوّلاً : در وقایع السّنین ، سال بنای مدرسه را 1116، و سال اتمام آن را 1118، ذکر نموده ، در حالی که تاریخهای مکتوب در مدرسه ، از 1104 تا 1126 میباشد .
ثانیاً : در خود کتاب وقایع آلسنین ، تفویض تدریس مدرسه را در ذی الحجه سال 1118 ذکر نموده ، و در سال 1122 ، از شروع تدریس در مدرسه یاد نموده است .
أولاً: احتمال می دهیم که ساختمان ایوان و گنبد عظیم در طرف جنوب
ص:131
مدرسه ، ابتداءً تأسیس شده ، با نقشه و طرحی مستقل ، که تاریخهای 1104 و 1112( که هر دو در مجموعه گنبد و ایوان جلو او می باشد ) حاکی از آن است، و سپس تغییر رأی حاصل شده ، و در سال 1116، برنامه مدرسه چهارباغ در نظر گرفته شده ، و تاریخهای 1118 و 1119 و 1121 و 1122 و 1123 و 1126، حاکی از انجام مراحل گوناگون ساختمان و تزیینات و کاشیکاری و نماسازی مدرسه است .
ثانیاً : ذی الحجّه 1118، مربوط به تفویض منصب تدریس است ، ( نه انجام تدریس )، و تاریخ رجب 1122 مربوط به جلسه افتتاح رسمی مدرسه و عملی شدن و استفاده از منصب تدریس می باشد .
مرحوم رفیعی مهر آبادی ، مساحت زیر بنای مدرسه و صحن آن را، قریب 8500 متر ذکر نموده (1)، و مرحوم جناب در کتاب الإصفهان ، طول و عرض مدرسه را 110x
115 ذرع (2) دانسته ، ( که به 12650 متر مربّع بالغ میشود) و نویسنده کتاب تاریخ اصفهان ، مساحت مدرسه را 12000 متر نوشته است (3) و در هر صورت ، بزرگترین مدرسه دوره صفویه میباشد و از نظر مساحت ، با مدرسه صدر بازار ( مرکز حوزه علمیّه ) مشابهت دارد .
مدرسه چهارباغ به صورت دو طبقه است ، و در هر زاویه، صحن کوچکی
ص:132
دارد، که شمار حجرات صحن أصلیِ مدرسه 72 عدد ، و حجرات هر صحن کوچک زاویه ، 6 عدد ( جمعاً 24 عدد)، و مجموع حجرات یاد شده 96 میباشد ، و در کتاب « ألإصفهان » مرحوم جناب ، و نیز تاریخ اصفهان حسین نور صادقی ، فقط به همین حجره ها توجه شده ، و شماره آنها را 96 عدد دانسته اند . ولی در طبقه دوم مدرسه ، رو به خیابان چهارباغ و نیز رو به بازارچه بلند (1) در سراسر مدرسه ، حجرات متعددی وجود دارد، که با توجه به آنها و برخی دیگر از اطاق ها ، شمار حجرات مدرسه ، در کتاب وقایع آلتنین صفحه 557، و در کتاب آثار ملی اصفهان ، صفحه 469، و در کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان صفحه 686، 150 عدد ، و در کتاب تاریخ مدارس ایران ، صفحه 292، شمار آنها ، 134 عدد ذکر شده است .
درب اصلی مدرسه ، با سر دربی بسیار شکوهمند ، به سوی خیابان چهارباغ باز میشود و درب دیگری ، با سر دربی جالب ، به سوی بازارچه بلند ( در طرف شمال مدرسه ) باز می گردد، و سرسرای جالب و شکوهمندی ، مسیر ورود مدرسه از طرف خیابان می باشد . چهار ایوان مجلّل در چهار طرف ، بر عظمت و شکوه ساختمان مدرسه می افزاید ، و دو مناره بلند در دو طرف ایوان بزرگ جنوبی ، و گنبد مجلل و عظیم در پشت ایوان و بر روی مسجد زیبای مدرسه ، جلوه و شکوه این بنای عظیم را مضاعف ساخته است .
ص:133
مهمترین هنرمندان نیمه اوّل قرن دوازدهم هجری، در زمینه معماری، قطاربندی ، کاشیکاری ، خطّاطی، نقّاشی، آجرکاری ، حجّاری و ... ، با کمک علماء و شعراء و ادباء ، همکاری نموده ، و زیبائی های خیره کننده ای را ، به وجود آورده اند ، تا جائی که پروفسور پوپ ، می گوید: این بنای عظیم ، بهترین دلیل بقای ذوق و قریحه هنری ایران ، در آن عصر میباشد (1). انسان با تماشای سر دَرِ مجلّل ، و ساختمان رفیع ، و گنبد و مناره های مجلل مدرسه ، تماشاگر صحنه ای بزرگ از هنر می شود ، و با دقّت در ریزه کاری ها و طرح و نقشه های کاشی کاری مدرسه ، مبهوت بعد دیگری از هنر می شود، و با دقت در کتیبه ها و مضامین بلند آنها ، و نیز، نحوه انتخاب أحادیث و آیات ، برای منعکس نمودن فرهنگ مکتب أهل البیت علیه السلام ، شیفته ایمان و اعتقاد و هنر دست اندرکاران امور مربوطه می گردد ، و با مطالعه أشعار نقش بسته در کتیبه ها ، و نیز مادّه تاریخ های گوناگون ، مجذوب شعر و ادب آن سرایندگان می شود ، و با دقت در خطهای کتیبه ها ، بارک الله گوی ، خطاطان هنرمند و زبردست آن زمان خواهد شد . و در یک کلام، تماشاگر چهره ایمان و اعتقاد ، در قالب هنرهای منسجم و هماهنگ و حیرت انگیز می گردد .
کتیبه های مدرسه ، نمایانگر مکتب أهل البیت علیهم السلام و ترویجی شایسته ، از ارزش های مکتب ولایت
مدرسه چهارباغ ( سلطانی ) ، از نظر داشتن کتیبه های متنوّع و فراوان، در ردیف اول میراثهای فرهنگی کشور، و بناهای عظیم دینی و علمی، در
ص:134
أعصار و قرون گذشته است ، و دست اندرکاران ساختن و پرداختن این مجموعه عظیم دینی ، عالی ترین پایه های اعتقادی مکتب ولایت و امامت ، ( مکتب أهل البیت علیه السلام ) و بالاترین رهنمودهای دینی ، در رابطه با ارزش علم و عالم و معلم، و نیز عمیق ترین شعارهای ارزشمند مذهب تشیّع را ، به صورت کتیبه هایی زیبا ، بر روی کاشی های نفیس معرق و خشت ، و با رنگهای متنوّع و زیبا و روح پرور ، به معرض دید و تماشای بینندگان در آورده اند ، و درسهای اعتقادی و عملی و اخلاقی بزرگی را ، در قالب هنر خطّاطی و طراحی و نقاشی بر روی کاشی های نفیس و أعلا ، به صورت عینی و دلپذیر ، به تماشاگران و بینندگان عرضه نموده اند .
این کتیبه ها ، که مشتمل بر أسماء الهی ، و أسماء معصومین علیهم السلام ( به نحو گسترده ) و نیز أحادیث فراوانی راجع به فضائل و مناقب بیشمار ، و خلافت بلافصل مولی الموحدین ، أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد ، و هم چنین در برگیرنده اخبار و آثار زیادی درباره فضائل و مکارم خاندان رسالت ( به نحو عموم ، یا با نام مبارک چهره های مقدس پنج نور پاک ) می باشد، و نیز ، در بر گیرنده أحادیث فراوانی درباره ارزش علم و عالم و معلم و وظایف طالب علم و معلم ، و نیز مشتمل بر أشعار زیادی راجع به فضلیت و منقبت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد ، زیبائی های ظاهری و ارزشهای علمی و معنوی را در هم آمیخته ، و بر ذهن ها و اندیشه های تماشاگران ، عموماً ، و پژوهشگران و محقّقان ، خصوصاً ، عرضه کرده است .
از جالب ترین بخشهای کتیبه های مدرسه چهارباغ ، کتیبه های داخل گنبد مدرسه است ، که در برگیرنده تمامی صلوات مرحوم خواجه نصیر طوسی بر چهارده معصوم علیه السلام می باشد ، که بر هرکدام از معصومین ، صلواتی مفصل
ص:135
و مستقل فرستاده ، و از پیامبر أکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله شروع کرده ، و به امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج) ختم نموده است . .
و در یک کلام ، آن چنان این مجموعه هنری و نفیس تاریخی ، با فرهنگ و شعائر مذهبی مکتب تشیع درهم آمیخته ، که هیچ گونه تفکیکی در آن راه پیدا نمی نماید .
و در اینجا مناسب می بینم ، که از زحمات فراوان باستان شناس پرکوش معاصر ، آقای دکتر لطف الله هنرفر ، که تمامی کتیبه ها را خوانده و در کتاب أرزشمند «گنجینه آثار تاریخی اصفهان » منعکس نموده ، قدردانی نمایم .
این مجموعه عظیم ، در طول تاریخ ، مرتبا برای حفظ و نگهداریش نیاز به تعمیرات جزئی و کلی داشته است ، و نمونه آنها تعمیرات سال 1335 هجری قمری ، و تعمیرات سال 1346 قمری ، و تعمیرات 1315 شمسی ( 1354 قمری ) و تعمیرات أواخر قرن چهاردهم می باشد ، که به برخی از آنها در داخل کتیبه هائی ، اشاره شده است .
مدرسه چهارباغ ، کتابخانه نفیسی داشته ، که شرح تأسیس و پیدایش آن را ، میرزا حسین خان ، فرزند محمد ابراهیم خان تحویلدار اصفهانی ، در کتاب جغرافیای اصفهان ، چنین نقل نموده است:
سلاطین صفوی ... کتب هر علمی را تصحیح و تنقیح کرده ، سه دسته از کل آنها را به خط خوش نویسانیده ، وقف فرموده اند)، یک دسته را در کتابخانه مبارکة إمام ثامن ، حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثناء ، و نیز یک دسته را در کتابخانه
ص:136
شاه صفی (1) قدس الله سره به اردبیل فرستاده بودند ، دسته دیگرش را ، در کتابخانه دولتی مدرسه چهارباغ اصفهان ، ضبط و محفوظ می داشتند ، و از نسخ آنها بعضی دون بعض ، در کتابخانه های اهالی ولایت و مملکت بود، وقتی دولت روس بر اردبیل استیلاء یافت ، کتب و سایر أسباب نفیسه شاه صفی را از میان برد، کتابهای اصفهان را هم ، مدرس مدرسه ، در زمان غلبه أفغان، احتیاط کرد و در خانه خود به سردابی ریخت و در آن را مسدود نمود ، و هشت ، ه سال اغتشاش این طایفه و غیره ، سرکشی نشد ، بسیاری از این کتب به گرد و بید و موریانه ، ضایع شد ، پس از آن هم ، إلی آلان ، در همان سردابها مانده ، و به مرور دهور ، موریانه آنها را از حیّز انتفاع أنداخته ... (2) .
به جای آن کتابخانه قدیمی ، در سال 1323 شمسی ( 1362 قمری ) ، کتابخانه ای به نام کتابخانه فرهنگ تأسیس گشته ، که پس از انقلاب اسلامی ( در سال 1357 شمسی = 1399 قمری ) به نام کتابخانه عمومی امام جعفر صادق علیه السلام نام گذاری شده ، و در حال حاضر 24670 جلد کتاب ( أعم از خطی و چاپی) دارد، و مورد بهره برداری می باشد (3) .
در ذیل وقایع آلسّنین و الأعوامِ مرحوم آقا سیّد عبدالحسین خاتون آبادی، در باره وقایع سال 1122 هجری قمری آمده است : در ماه مبارک رجب المرجب 1122، در روز جمعه دهم شهر مذکور، أهل علم را در مدرسه جدی
ص:137
سلطانی ، که در جنب چهارباغ اصفهان است ، جا دادند و علامة العلمائی ، مجتهد الزمانی ، آمیر محمّد باقرا (1) خلف مرحمت پناه عم أمجد ، آمیر اسماعیل ، در روز مذکور ، شروع به مباحثه کردند در آن مدرسه (2) ، و امراء و علماء و نجباء را ، احضار فرمودند در مدرسه مبارکه جدید سلطانی (3) .. حجرات مدرسه مبارکه جدید سلطانی را فیما بین أهل علم قسمت نمودند ، و در آن روز ، عالیحضرت مجتهد آلمانی ، متفرد در جمیع فضائل ، یگانه زمانه ، آمیر محمد باقرا (سلمه الله تعالی ) شروع به درس کردند ، و جمیع أهل فضل در آن محضر حاضر بودند، و نجباء و سادات و پادشاهزادگان و أهل کمال ، همگی حاضر شدند ... ، و حاصل آن که ، در دولت صفویه ، چنین اجتماعی هرگز نشده بود . در وقت شروع، به جهت رعایت آداب ، عالیحضرت مجتهد آلمان تکلیف کردند علامة العلمائی ، آقا جمال را (4) تا أولاً ایشان ، و بعد از آن، خود شروع کردند(5) و به بیانی فصیح در کمال تنقیح ، درس گفتند (6).
ص:138
و هم چنین در کتاب وقایع السّنین و الأعوام آمده است : و حضّار آن مجلس عالی ، از فضلاء ، آقا جمال و آمیر محمد صالح شیخ الإسلام (1) و ملاّ بهاء الدّین ، مشهور به فاضل هندی (2) و ملا محمد جعفر و ملا محمد هادی ، أولاد محمد باقر خراسانی علیه الرحمه(3) و ملا محمد رضا ، ولد ملا محمد باقر شیخ الإسلام (4) و ملا محمد حسین ، ولد ملا شاه محمد تبریزی ، و شیخ زین الدین ، نوادخ شیخ زین الدین ، صاحب شرح لمعه (5) و سایر أهل فضل ، و از نجباء و سادات ، میرزا باقر صدر خاصه و سادات سلسله خلیفه سلطان مرعشی ، و میرزا سید محمد قاضی ( نواده میرزا مهدی اعتماد الدوله ) و میرزا داود ، متولی مشهد مقدس، و از آمراء ... (6) .
از این عبارت کتاب وقایع آلتنین بر می آید ، که در آن مجلس عظیم علمی و دینی ، حد اعلای کوشش انجام شده بود، و سران علماء و بزرگان عصر مجتمع گردیده بودند .
ص:139
کاروانسرای مادر شاه ، که در طرف شرق مدرسه چهارباغ میباشد، و از آثار تاریخی و مهّم اصفهان به شمار می رود، و به نام مادر سلطان حسین صفوی تأسیس گشته ، در حال حاضر با حفظ نماهای داخلی آن، و نیز با تعمیر و ترمیم کاشیکاری أطراف صحن آن ، و اضافات و إلحاقاتی به سبک و نمائی جدید ، به صورت مهمانخانه شکوهمند و بزرگی در آمده ، و مهمانسرای عباسی یا هتل عباسی نامیده میشود (1) و مهمترین و پرجاذبه ترین محلی است که برای پذیرایی از مسافرین خارجی و داخلی ، در نظر گرفته شده است .
نویسنده معاصر و محقق ، آقای حاج شیخ علی دوانی ، مطلبی را از روضة البهیه حاج سید شفیع جاپلقی ، درباره سید شفتی أعلی آله مقامه نقل می نماید، بدین شرح : ... بعد از فراغ از تحصیل ، از عتبات عالیات، به دیار عجم مراجعت کرد، و با حاج محمد ابراهیم کرباسی ، در اصفهان توطّن اختیار فرمود، و آن دو بزرگوار با هم صدیق و رفیق بودند، شنیده ام هنگامی که به اصفهان آمد ، از کتب جز یک جلد کتاب مدارک ، و از أموال غیر سفرۀ نانی ، چیزی نداشت .
در مدرسه شاه ، که درش به طرف مدرسه چهارباغ باز میشد ، سکونت گزید ، طالبان علم و محصلین ، از هر سو به گردش اجتماع نمودند ، مُدَرَّس مدرسه ، به وی رشک برد، و او را بیرون کرد، و او هم بدون هیچ عکس العملی از مدرسه بیرون رفت (2) .
ص:140
از این عبارت استفاده میشود که کاروانسرای مادر شاه ، در آن زمان، در اختیار حوزه علمیه ، و محل سکونت و تدریس طلاّب و علماء بوده ، و دری از آن ، به سوی مدرسه چهارباغ باز میشده ، و ضمنا با نام مدرسه شاه نامیده می شده است .
ولی در هیچ منبع و یا گزارش دیگری، تأییدی بر این مطلب ، به دست نیامده و نیاز به تحقیق بیشتری می باشد.
در طول تاریخ مدرسه علمیه سلطانیِ چهارباغ ، شخصیّت هائی در این مدرسه تدریس و تألیف نموده ، یا تحصیل و تعلّم داشته اند ، که ذیلاً به نام برخی از آنان اشاره می شود:
١- اولیّن مدرّس رسمی این مدرسه ، مرحوم آقا سیّد محمّد باقر خاتون آبادی ، متوفّای 1127 قمری ، که مقام اجتهاد داشته ، و در زمان خود، از نظر رسمی و طبقه بندی مناصب ( در دستگاه صفویّه ) عنوان رئیس کلّ علماء و أشراف و عظماء را داشته ، و هیچ کس را حقّ تقدّم بر آن مجتهد بزرگوار نبوده است (1)
چنانچه در بیان مجلس افتتاح مدرسه سلطانی نقل کردیم ، مرحوم آقا سیّد محمد باقر خاتون آبادی ، در آن مجلس به عنوان افتتاح برنامه های درسی ، با بیانی فصیح و در کمال تنقیح ، درس گفتند (2) .
2 - دوّمین مدرّس رسمی مدرسه ، مرحوم آقا میر سیّد محمد خاتون آبادی ، که در زمان حیات پدر ( آقا سید محمد باقر خاتون آبادی ) شروع به تدریس
ص:141
نمود، و پس از فوت پدر به منصب مدرسی منصوب گردید ، چنانچه ملاحظه می نمائید :
در هزار و صد و بیست و سه ، در ماه شوال ، به اعتبار کثرت اشتغال مجتهد الزمان ، و به اعتبار این که أکثر اوقات در خدمت نوّاب أشرف (1) بایست حاضر شوند ، در خلوات ، و فرصت مباحثه و مدارسه نمی شد ، و باعث تعطیل طلبه میشد ، مقرر فرمودند که : خلف الصدق آن مجتهد الزمان ، آمیر سیّد محمّدا، به نیابت والد ماجد خود ، به شغل تدریس اشتغال نمایند ، و حقا که به استحقاق ، به این شغل قیام می نمایند (2) .
در سال هزار و صد و بیست و هفت ، سیادت پناه ، علاّمی میر سیّد محمّد بن میر محمّد باقر الحسینی ، مدرس مدرسه جدید سلطانی گردید (3) که تاریخ 1127، مربوط به انتصاب رسمی آقا میر سیّد محمّد می باشد .
3 - میر معصوم بن میر عبدالحسین خاتون آبادی ، متوفای 1155 قمری ، که از چهره های معنوی قرن دوازدهم میباشد ، و مرحوم آقا محمّد بیدآبادی ( آن خداجوی سالک ، و بزرگ چهره عرفان و معنویّت ) به او ارادت پیدا کرده ، و وصیت نموده ، که او را در جوار قبر میر معصوم ، مدفون سازند (4) .
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، نویسنده متتبّع و عالیقدر معاصر ، مرحوم میر معصوم خاتون آبادی را ، جزء چهره های علمی مدرسه سلطانی چهارباغ ،
ص:142
ذکر نموده است (1).
4- عالم فاضل ، و حکیم محقق ، آقا میر سیّد ابوالقاسم مدرّس خاتون آبادی ، متوفّای 1203 قمری ، که از شاگردان آقا محمّد بید آبادی و ملاّ اسماعیل خواجوئی و آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، قدس سر هم به شمار رفته ، و به نوشته أعیان الشیعه ، از مشاهیر مدرسین اصفهان بوده ، و تعلیقات و حاشیه هائی بر کتب أربعه ( کافی ، تهذیب ، استبصار ، و من لایحضره الفقیه ) و نیز تعلیقاتی بر تفسیر کاشی نوشته ، و شرحی بر نهج البلاغه و تفسیری فارسی ، تألیف نموده است (2)
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را یکی از بزرگان علماء زمان خودش ، و چهره ای از مشاهیر مدرّسین فلسفه در آن عصر ، و جزء شخصیت های جامع، و دارای فنون گوناگون علمی برشمرده ، و او را به عنوان مدرّس رسمی و انتصابی حکمت ، در مدرسه شاه ذکر نموده ، و آنگاه فرموده است : وَ قالَ المُعاصِرُ الأنصارِیُّ، فی تاریخِ إصفَهانَ : إِنَّهُ کانَ مُدَرَّساً فِی المَعقُولِ وَ المَنقُولِ ، مِنَ الفِقهِ وَ الاُصُولِ ، مُجَرَّداً عَنِ التَّعَلُّقاتِ ، فی مَدرَسَةِ ( چهارباغ الشّاهی ) (3) .
5- مرجع و زعیم نامدار ، و فقیه و اصولی محقّق و عظیم الشّأن ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی رشتی اصفهانی ، متوفّای 1260، که از چهره های برجسته حوزه های علمیّه شیعه ، در قرن سیزدهم میباشد ، و تألیفات ارزشمندی ، همانند : مجلدات بزرگ مطالع الأنوار از خود به جای گذاشته ، و آثار و برکات ریاست دینی و علمی و اجتماعی او ، از قبیل : بنای مسجد سیّد ( که یکی از
ص:143
مهمترین و بزرگترین و باشکوهترین مساجد اصفهان می باشد ) ، نشان دهنده قدرت اندیشه ، پشتکار ، ابتکار ، آینده نگری ، مدیریّت ، زهد و تقوی ، نفوذ اجتماعی و محبوبیّت عمیق آن بزرگمرد ، می باشد .
مرحوم سیّد شفتی ، مدّتی در مدرسه چهارباغ تدریس می نموده اند .
6- آقا شیخ أبو القاسم بن محمّد صادق نورائی سدهی ، متوفّای 1305، که عالمی محقّق بوده ، و پدرانش عموماً از اهل علم و فضل بوده اند، و نسب او به نور الدّین ، علیّ بن عبد العالی میسی کرکی ، میرسد (1).
وی ، تألیفاتی در زمینه فقه و اصول داشته ، و از شخصیّت های مدرسه سلطانی ، به شمار آمده است (2) .
7- حکیم و فیلسوف نامدار ، آقا شیخ محمّد رضا حکیم قمشه ای ، (متوفّای 1306 قمری ) که او را از أکابر مدرّسین أوائل قرن چهاردهم شمرده اند (3) .
تألیفاتی به صورت مستقل ، همانند : رساله ای در وحدت وجود ، و رسالهای در موضوع العلم ، و کتاب الخلافة الکبری ، و دیوان اشعار داشته ، و آثاری به صورت شرح و حاشیه بر کتب دیگر، همانند حاشیه أسفار ، و حاشیه تمهید القواعد ابن تُرکه ، و حاشیه شرح قیصری بر فصوص الحکم، و ... ، از خود به جای گذاشته است .
او استادهائی ، همانند : حاج محمّد لاریجانی ، و میرزا حسن نوری و حاج سیّد رضی لاهیجی داشته ، و شاگردانی همچون : جهانگیر قشقائی و آقا شیخ محمود
ص:144
بروجردی ، تربیت نموده است (1)
او شعر می سروده و ( صهبا ) تخلّص میکرده ، و در ابتدای امر ، در حوزه علمیّه اصفهان تدریس می نموده و سپس به تهران مهاجرت کرده، و در مدرسه صدر ( در جلوخان مسجد شاه ) اشتغال به تدریس داشته است .
وی شخصیّتی خوش اخلاق و با ادب بوده، و جامع کمالات علمی و اخلاقی به شمار آمده است (2) . این بزرگمرد ، مدتی از مدرّسین مدرسه چهارباغ ( سلطانی ) بوده است (3)
8- حکیم الهی و ریاضی متبحّر ، و زاهد مرتاض ، آقا شیح أسد الله قمشه ای ( متوفّای 1334 قمری ) ، که از شاگردان میرزا نصر الله حکیم قمشه ای بوده ، و در مدرسه چهارباغ ( سلطانی ) سکونت داشته ، و حکمت و ریاضیات قدیم و جدید تدریس می کرده است ، او أنواع خط (مخصوصاً خط شکسته ) را خوب می نوشته ، و زبان فرانسه را ، بدون استاد یاد گرفته ، و شعر می سروده ، و ( دیوانه ) تخلّص می کرده است (4) .
9- مجتهد بزرگوار و مدرّس عالیقدر ، مرحوم حاج میرزا عبدالحسین خاتون آبادی ، ملقب به ( سیّد العراقین ) و متوفّای 1350 قمری ، که در حوزه علمیّه اصفهان و نجف تحصیل علم نموده ، و به درجه اجتهاد رسیده است .
وی در اصفهان به تدریس و اقامه جماعت و حلّ و فصل امور طلاّب و مردم با ایمان اشتغال داشته است . مرحوم سیّد العراقین ، از خاندان علمی خاتون
ص:145
آبادی بوده ، و پدرانش تا مرحوم میر محمد اسماعیل خاتون آبادی ، عموماً از علماء بزرگوار و از رؤساء علمی و دینی اصفهان ، به شمار رفته اند (1) .
این بزرگمرد، آخرین مدرّس رسمی و معروف مدرسه چهارباغ ( سلطانی) میباشد (2) و پس از آن، در اثر حاکمیت ضد دینی پهلوی اول ، سالها مدرسه یاد شده تعطیل بوده ، ولی پس از شهریور 1320 شمسی، و سقوط پهلوی اوّل ، مدرسه چهارباغ به حوزه علمیه بازگشته ، و محلّ سکونت طلاّب و تدریس علماء گردیده است .
10- حکیم نامدار و فقیه زاهد ، مرحوم آقا شیخ محمود مفید ، متوفای 1382 قمری ، که سالها در مدرسه چهارباغ و مدرسه صدر بازار ، تدریس می نمودند ، و از مفاخر علمی حوزه اصفهان ، و آن دو مرکز علمی ، به شمار می روند .
در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » و بخش « بقعه های علمی اصفهان » و نیز ، در بخش مربوط به مدرسه صدر ، در باره این بزرگمرد به نحو مفصّل بحث کرده ایم.
11 - مجتهد بزرگوار و مدرّس محقّق و زاهد ، آقا سیّد علی أصغر مدرّس برزانی ( متوفّای 1395 قمری ) ، که از مدرّسین برجسته مدرسه چهارباغ و مدرسه صدر بازار بودند ، و در مدّت زمانی طولانی ، جمعی از طلاّب و فضلاء ، از درس فقه و اصول ایشان استفاده علمی می نمودند .
12 - فقیه بزرگوار و مجتهد اصولی ، آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی
ص:146
( متوفّای 1397قمری ) ، که از چهره های مبّرز حوزه علمیّه اصفهان به شمار می روند ، و نقش ایشان در احیاء مجدّد حوزه علمیّه اصفهان ( پس از حکومت خفقانی پهلوی اوّل ) بسیار جالب بوده ، و در إحیاء برنامه حوزوی مدرسه چهارباغ ، و نیز مدرسه صدر ، نقش اساسی داشته اند، و از مدرّسین درس خارج در مدرسه صدر و مدرسه چهارباغ بودند .
13 - مرجع عالیقدر شیعه ، و فقیه و اصولیِ عظیم الشّأن ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری رضوان الله تعالی علیه( متوفّای 1405 قمری ) که از مفاخر علمی و تقوائیِ جهان شیعه و حوزه های علمیّه ، در اواخر قرن چهاردهم ، و از مراجع بزرگ شیعه ، به شمار می روند، و با عنوانهای ( ثالی تِلوِ معصوم ) و ( اسوه تقوی و زهد ) و ( أورَع و أثقی ) ، ستوده شده ، و أثر گرانقدری به نام کتاب جامع المدارک ( هفت جلد ) در شرح مختصر النّافع ، از خود به جای گذاشته اند . مرحوم آیة الله العظمی ، آقای خوانساری ، شخصاً فرموده بودند ، که من مدّتی در مدرسه چهارباغ اصفهان سکونت داشته ، و مشغول به تحصیل علم بوده ام (1).
14 - فقیه و مجتهد محقّق ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، ( متوقای 1407 قمری ) که از چهره های علم و تقوی و زهد در حوزه علمیّه اصفهان ، به شمار می رفتند ، و در مدرسه صدر بازار ، و مدرسه چهارباغ ، تدریس مینمودند .
15 - فقیه زاهد و مدرس بزرگوار ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ علی مشکوة
ص:147
سدهی ( متوفّای 1410 قمری ) ، که علاوه بر تدریس در مدرسه صدر بازار ، از مدرّسین عالی مقام مدرسه چهارباغ به شمار می رفتند .
16 - فقیه و اصولی و رجالی و مفسّر عالیقدر ، آیة الله ، آقای حاج سیّد محمّد علی موحد ابطحی دامت برکاته ، که از مفاخر علمی حوزه های علمیه قم و نجف و اصفهان به شمار می روند ، و صاحب تألیفات بسیار و تحقیقات برجسته ، میباشند ، و در حدود سالهای اول انقلاب اسلامی (1399 قمری ) ، مدّتی در مدرسه چهارباغ تدریس نموده اند .
ایشان در حال حاضر در حوزه علمیه قم ، دارای حوزه درسی خارج فقه و اصول هستند، و به تحقیق و تألیف و ... ، اشتغال دارند .
17 - فقیه و اصولی عظیم الشّأن ، مرحوم آیة الله ، آقای حاج شیخ حسن صافی اصفهانی ، متوفّای 1416 قمری، که از شخصیّت های برجسته علمی و دینی در اصفهان بوده ، و در مدرسه صدر بازار ، حوزه درسی گسترده ای داشتند، و از زعمای حوزه علمیه اصفهان به شمار می رفتند .
آن بزرگمرد، در أوائل انقلاب اسلامی ، ( 1357 شمسی = 1399 قمری) مدتی در مدرسه چهارباغ ، تدریس درس خارج می فرمودند .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، جمع زیادی از علماء و بزرگان در طول تاریخ حیات مدرسه ، در این مرکز علمی و دینی سکونت نموده ، و به تحصیل، و یا تدریس و تألیف اشتغال داشته اند ( مخصوصاً ، از خاندان علمی خاتون آبادی ) همانند : آقا میرزا محمّد باقر ملاّباشی، و میر محمّد اسماعیل ثالث خاتون آبادی ، و آقا سیّد محمد رضا خاتون آبادی ، و آقا میر محمّد مهدی
ص:148
خاتون آبادی ، و آقا سید محمد نجف آبادی و ..... قدس الله سرهم .
١- شخصی به نام محمّد تقی هزار جریبی ، در ذی القعده 1130، نسخهای از « تعلیقه بر تفسیر بیضاوی » تألیف شیخ بهائی قدس سره را ، در مدرسه جدیده سلطانیه اصفهان نوشته است ، و این نسخه ، در کتابخانه فرهنگ مشهد موجود میباشد (1).
2 - شخصی به نام مهر علی ، نسخه ای از حاشیه ای بر شرح تجرید خواجه طوسی، از ملاّ عبد الرّزاق لاهیجی را ، باخطّ شکسته نستعلیق ، در جمادی الأولی 1199، در مدرسه چهارباغ نوشته است، و این نسخه در کتابخانه مجلس شورای ملّی موجود میباشد (2) .
٣- شخصی به نام قربانعلی بن طاهر ، در سال 1208 نسخه ای از ، مفاتیح الشرایع ملاّ محسن فیض کاشانی را نوشته ، و این نسخه در کتابخانه مسجد أعظم قم موجوداست (3) .
4- و نیز نسخه ای از کتاب شرح حکمة العین ، به خطّ نستعلیق ، در سال 1241 به وسیله صالح بن غلامعلی جیلانی ( گیلانی) نوشته شده ، و این نسخه به شماره 1217 ، در کتابخانه مدرسه فیضیّه قم موجود است (4) .
5- و هم چنین شخصی به نام سیّد معصوم بن جعفر حسینی دیلمانی ، کتاب
ص:149
أصل الأُصول محمّد نعیم طالقانی اصفهانی را ، که در علم کلام و فلسفه بوده ، در تاریخ 1241 در مدرسه چهارباغ اصفهان ، نسخه برداری نموده است، و این نسخه به شماره 992 ، در کتابخانه مدرسه فیضیّه موجود است (1).
6- در سال 1260 شخصی به نام نظر علیّ بن محمّد تقی ، نسخه ای از کتاب لوامع الأنوار العرشیّه ، در شرح صحیفه سجادیّه علیه السلام تألیف محمد باقر بن سید محمد موسوی حسینی شیرازی را در مدرسه سلطانیه ، مشهور به چهارباغ، تحریر نموده است، و این نسخه ، در کتابخانه مسجد اعظم قم ، به شماره 61 و 62 موجود است (2) .
در حال حاضر عدّه ای طالب علم ، در رتبه های درسی مقدّمات و سطح متوسط و عالی ، اشتغال به تحصیل دارند، و جمعی از علماء و مدرّسین ، به تدریس برای آنها مشغول می باشند، و در مجموع، یکی از مدارس معمور و مسکونی طلاّب میباشد .
یا مدرسة جدیدة سلطانی ، مقصود ، مدرسه چهارباغ میباشد ، به عنوان یاد شده مراجعه شود .
پس از آن که مدرسه سارو تقی ( واقع در بازارچه حسن آباد ) در اثر حوادث
ص:150
و مرور زمان، به ویرانی گرائید ، مجتهد عظیم الشّأن ، مرحوم آقا شیخ محمّد علی نجفی مسجد شاهی ، ملقّب به ثقة الإسلام، متوفّای 1318 قمری ، که از علماء صاحب تألیف ، و از شخصیّت های مبرّز خاندان علمی مسجد شاهی ، و از مدرسین عالیقدر بوده اند ، تصمیم گرفتند که مدرسه را تجدید بنا نمایند ، که تاکنون ساختمان آن باقی می باشد ، و به مناسبت نام این شخصیّت بزرگوار ، به نام مدرسه آقا شیخ محمّد علی و نیز مدرسه ثقة الاسلام نامیده می شود .
سال إتمام بنای جدید ، در ضمن مادّه تاریخی ، که در جبهه شمالیِ مدرسه ، کاشی کاری شده ، به تاریخ 1317 ثبت شده است ، بدین مضمون:
زد رقم ز الهام غیب از بهر تاریخش أدیب
هیهُنا دارُ السَّلام ، فَاد خُلُو ها آمِنین
و (1317) (1) ساختمان مدرسه ، یک طبقه و مشتمل بر 25 حجره در اطراف ، و یک مدرس بزرگ در طرف شمالی مدرسه ، و مساحت آن 40×40 (2) ، و در حال حاضر از مدارس مسکونی طلاّب میباشد .
مدرسه آقا شیخ محمّد علی ، محلّ تدریس علماء و مدرّسین بزرگی بوده . که ذیلاً به نام و شخصیت چند نفر از آنها اشاره مینمائیم :
١- مؤسس مدرسه ، مجتهد و صاحب تألیف ، مرحوم آقا شیخ محمد علی نجفی ( ثقة الإسلام ) ، متوفّای 1318 قمری .
2 - مجتهد و زاهد بزرگوار ، مرحوم حاج شیخ مهدی نجفی، که از علماء بزرگ اصفهان ، و از چهره های نامدار حوزه علمیّه بوده ، و در سال 1393 قمری
ص:151
وفات یافته اند .
3- مرحوم حاج شیخ فرج الله درّی ، متوفّای 1382، که از علماء زهّاد و از أوتاد زمان بوده ، و در زمره مفاخر مدرسه یاد شده، می باشند .
4- مرحوم حاج شیخ محمود کاشانی ، مشهور به ( سالک )، متوفّای 1389 که از مدرّسین سطوح بوده است .
5- مرحوم حاج شیخ محمّد حسین فقیه نطنزی ، متوفّای 1395 قمری ، که از علماء جلیل القدر، و از مدرّسین پرتلاش ، و إمام جماعت مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) بوده اند ، و فرزند ایشان ، جناب حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ علی أکبر فقیه، از مدرّسین عالیقدر معاصر حوزه علمیه اصفهان ، و از دوستان نویسنده این سطور می باشند ، و در حال حاضر ، به تدریس سطوح عالیه در حوزه علمیه ، و امامت جماعت در مسجد شاه ( مسجد امام فعلی) اشتغال دارند .
6- مدرّس و مجتهد بزرگوار ، مرحوم حاج شیخ مجد الدّین نجفی ، متوفّای 1403 قمری ، که از چهره های مشهور و از مدرّسین جامع ، در زمینه فقه و اصول و هیئت و ریاضی بوده اند .
و هم چنین مدرسه یاد شده ، محل سکونت و تحصیل فضلاء و طلاّب زیادی بوده ، که برخی از آنها به مدارج عالیه علمی و اجتماعی نائل گشته اند ، همانند : مرحوم حجة الإسلام و المسلمین ، حاج سید علی أکبر هاشمی ( طالخونچه ای )، متوقای 1388 قمری ، که از علماء و روحانیین بزرگوار ، و از چهره های مورد توجه ، و دارای مکارم اخلاقی بوده اند ، و نیز برادر ایشان ، حضرت آیة الله ، آقای حاج سید اسماعیل هاشمی دام عمره ، که از مدرّسین و دارای تألیفات و أوصاف حمیده و فضائل اخلاقی و روحی می باشند .
ص:152
منظور ، مدرسه کاسه گران است که ، به مناسبت عنوان بانی آن ، حکیم الملک اردستانی ، حکیمیّه نامیده شده است . به عنوان مدرسه کاسه گران مراجعه شود
منظور ، مدرسه خالصیه است به عنوان یاد شده رجوع شود .
مدرسه ای بوده ، که در قرن یازدهم ، در سال 1071 قمری ، شخصی به نام میرزا تقی ، فرزند مرحوم محمّد باقر دولت آبادی ، برای تدریس فقیه محدّث ، و محقق نامدار ، مرحوم سیّد نعمت الله جزائری ، ساخته است .
این مدرسه تا أوائل قرن چهاردهم باقی بوده، و سپس به صورت خانه مسکونی در آمده ، و آثار بنای قدیمی آن از بین رفته است، ولی در سال 1404 قمری ، زیر نظر آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی دامت برکاته ، به حوزه علمیه برگردانده شده ، و از آن سال، به وسیله ایشان تجدید بنای آن شروع گردیده ، که بعد از این ، توضیح میدهیم .
این مدرسه ، در محلّه قدیمی جماله ، در کوچه حمام شاه علی ، با مقداری فاصله از حمّام شیخ بهائی ، و بازار بزرگ و خیابان عبد الرّزاق واقع گردیده ، و محله ای که مدرسه در آن واقع شده ، طبق تصمیم سازمان میراث فرهنگی کشور ، به سبک قدیمی و با حالت سنّتی ابقاء گردیده ، و تعمیرات اساسی یافته است ، و یادآور شکوه و جلوه کوچه ها و خانه های قدیم می باشد .
مدرسه خالصیّه ، به مناسبت نام بانی آن ، مدرسه میرزا تقی ، و به مناسبت نام مدرس عظیم الشّأن آن ( مرحوم سید نعمت الله جزائری ) مدرسة سیّد جزائری
ص:153
نامیده شده ، و هم چنین به نام مدرسه حوّا بیگم نیز ، خوانده شده است .
در وجه تسمیه مدرسه ، به نام حوّابیگم ، وجوه مختلفی را احتمال داده اند ، ولی در سنگ وقفنامه مدرسه و موقوفات آن ، که در سالهای اخیر پیدا شده ، و هم اکنون در دیوار راهرو ورودی مدرسه نصب گردیده ، واقف اصلی مدرسه میرزا تقی بن محمد باقر دولت آبادی میباشد ، و در ادامه عبارت ، همسر واقف ، به نام حوریزاد خانم ، بنت محمّد حسن دولت آبادی ذکر شده ، و او هم أموالی را بر طبق وقفنامه شوهر خود ، وقف نموده است ، و احتمال دارد حوریزاد خانم ، در زبان مشهور خانوادگی، و زبان رایج مردم آن زمان ، حوابیگم خوانده می شده ، و به مناسبت نام او ، مدرسه را به نام حوابیگم خوانده اند .
هنگامی که مدرسه خالصیه به حوزه علمیّه برگردانده شد، و شروع به تجدید بنا گردید ، دو قطعه سنگ قدیمی در خرابه های مدرسه پیدا شد، که یکی مشتمل بر وقفنامه مفصل مدرسه و سه مسجد آن، و نیز موقوفاتی بر مدرسه و مساجد یادشده، می باشد ، و با خطّ زیبا حجّاری شده ، و هم اکنون در دیوار راهرو ورودی مدرسه ، نصب گردیده است ، و دومی به خط محمد رضا امامی
خطاط مشهور آن زمان ) مشتمل بر عباراتی جالب ، و ماده تاریخ مدرسه است، بدین شرح :
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قَد وُفَّقَ بِبِناءِ هذِهِ المَدرَسَةِ ، فی زَمَنِ دَولَةِ السُّلطانِ اَلأعظَمِ وَ الخاقانِ آلأکرَمِ ، مَؤلی مُلُوکِ العَرَبِ وَ العَجَمِ ، قَهرَمان الماءِ والطّینِ ، مُرَوَّجِ مَذهَبِ الأئِمَّةِ المَعصُومینَ علیهم السلام السُّلطانِ بنِ السُّلطان، وَ الخاقانِ بنِ الخاقانِ بنِ الخاقان ( یک قسمت که مشتمل بر نام سلطان آن عصر
ص:154
و نام بانی میباشد ، حجّاری نشده است ) (1) ابن مرحوم محمد باقر دولت آبادی ، کتبه محمد رضا الإمامی
این بنا را سه نام نامی آن
که فرح بخش شاب و هم شیخست
أولین مدرسه دوم طیبه
309 26
سیمین خالصیّه تاریخست
736
که مجموع کلمات ( مدرسه ، طیبه ، خالصیّه ) به حروف أبجد 1071 میشود که مادّه تاریخ مدرسه است .
این دو قطعه سنگ از اسناد ارزشمند تاریخی می باشد و موقوفه بودن یک سری از زمینها و دکّانها را اثبات می کند .
از سنگ نوشته وقفنامه بر می آید که ، مدرسه خالصیه دو طبقه بوده است .
هم چنان که قبلاً اشاره شد، در سال 1404 قمری ساکنین در محلّ مدرسه که به صورت منزل مسکونی در آمده بود ) مدرسه را تحویل آیة الله ، آقای حاج
ص:155
سیّد حسن فقیه إمامی دامت برکاته دادند ، و معظّم له ، با خریدن زمینی در مجاورت مدرسه ، به تجدید بنای آن پرداختند (1).
مدرسه خالصیّه ، به صورت دو طبقه ساخته شده ، که در طبقه أوّل 22 حجره، و نیز یک سالن بزرگ در طرف جنوبی برای تدریس و سخنرانی) و یک مسجد در طرف غربی ، و نیز آشپزخانه و سایر نیازهای مدرسه تأسیس شده است . و در طبقه دوم، 43 حجره ساخته شده ، و در هر کدام از طبقه ها ، یک منزل کوچک تأسیس گشته ، که برای مدرّس مدرسه یا مهمانی که از علماء بزرگ بر مدرسه وارد شود، مورد استفاده قرار گیرد .
شکل کلی نقشه مدرسه ، به صورت یک صحن بزرگ و یک حیاط خلوت کوچک ( در ضلع جنوب شرقی مدرسه ) می باشد ، که حجرات مدرسه در أطراف آنها ساخته شده است . نماسازی مدرسه از آجر تراش و کتیبه هائی زیبا و متعدد از کاشی معرق خوش رنگ ترکیب یافته ، و در کتیبه ها، شوز و آیاتی از قرآن مجید ، أحادیثی در باره علم و عالم، أشعار عربی درباره پیامبر أکرم صلی الله علیه وآله و فاطمه زهراء علیها السلام و أئمه معصومین علیهم السلام و نیز اشعار فارسی نظامی، درباره امام زمان(عج) نقش بسته است .
اوّلین و مهمترین مدرّس مدرسه خالصیّه ، فقیه و محدّث نامدار و محقّق ، مرحوم سیّد نعمت الله جزائری قدس سره ، متوفّای 1112 قمری میباشد ، که در علوم
ص:156
فقه و حدیث و رجال و تفسیر و فنون ادبی ، مجتهد و صاحب نظر بوده ، و تحقیقاتی برجسته داشته است ، و از شاگردان علاّمه مجلسی ، سیّد هاشم بحرانی ، ملاّ محسن فیض کاشانی ، شیخ حرّ عاملی و ... ، بوده ، و تألیفاتی ارزشمند از قبیل : أنوار النّعمانیّه (1) ، شرح بر نهج البلاغه، شرحی کبیر و صغیر بر صحیفه سجادیه ، و دو شرح بر تهذیب الحدیث ، ( یکی در هشت جلد و دیگری در دوازده جلد ) داشته ، که شمار آنها ، به بیش از 50 عنوان بالغ میشود (2) و تعدادی از آنها در ضمن چندین مجلد می باشد .
مرحوم سید جزائری ، در شهرهای هویزه ، بصره ، شیراز ، اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و در شهر شوشتر سالها اقامت و توطّن داشته است .
آن بزرگوار، پس از آنکه سالها در شهرهای مختلف ، و در محضر بزرگان علم و اجتهاد و تحقیق ، تحصیل علم نموده ، به اصفهان مهاجرت می نماید ، و به محضر مقدس علامه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی شرفیاب می شود ، و از علم و معنویت آن بزرگمرد بهره می گیرد ، و مدّت چهار سال در منزل علاّمه مجلسی اقامت نموده ، و سپس با تأسیس مدرسه خالصه ، به آن مدرسه نقل مکان
ص:157
می نماید ، و مدرّس رسمی آن پایگاه علم و دین ، میگردد .
مرحوم سیّد جزائری ، چهار سال در مدرسه خالصیّه تدریس نموده، و مجموعة هشت سال در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل علم و یا تدریس و تحقیق و تألیف پرداخته است (1).
در دوره ای که حوزه علمیه اصفهان ( همانند تمامی حوزه های علمی ایران ) زیر فشار حکومت پهلوی تضعیف گردیده بود، و بسیاری از مدارس علمیه تعطیل گشته ، و یا غصب شده بود ، مجتهد بزرگوار ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ محمد حسین فشارکی تل ، متوای 1353 قمری ، به یکی از ملازمین و کمک کارهایشان ، به نام شیخ حسن چوب شکن ، اجازه می دهند که در مدرسه خالصه سکونت نماید ، و از این که مدرسه ، به طور کلی از اختیار حوزه علمیه خارج شود ( مثل بسیاری از مدارس دیگر)، جلوگیری شود (2) .
مدّت زمانی مدید ، عدّه ای از علماء بزرگوار ، در این مدرسه ، هفته ای دو جلسة مباحثه علمی برقرار میکردند ، که خود شیخ حسن چوب شکن هم، گرچه در ردیف آنها نبوده ، ولی علاقه مند به مباحث علمی بوده ) شرکت می کرده است ، و شخصیتهای یاد شده ، بدین قرار می باشند :
ص:158
١- حاج میرزا أبو الحسن بن حاج میرزا عبدالغفّار تویسرکانی ، متوفّای 1383 که از محترمین علمای اصفهان بوده است .
2 - آقا شیخ محمد اسماعیل بن محمّد حسن معزّی ، معروف به پشمی ، متوفّای 1363 که از مجتهدین بزرگوار بوده است .
٣- حاج میرزا محمّد باقر تویسرکانی ، متوفّای 1374 قمری که از مجتهدین و صاحب تألیفات بوده است .
4- آقا میرزا حسن بن ملاّ علی کاشانی ، متوفّای 1377 قمری
5- آقا میرزا رضا، فرزند حاج ملاّ طاهر شهرکی ، معروف به ( إلهی ) متوفّای 1374 قمری (1) .
مدرسه ای است در بازار بزرگ اصفهان ، در نزدیکی محلّه نیم آور ، و در مجاورت مسجد تو بازار ، که با مسجدی به همین نام ( ذو الفقار ) در قرن دهم هجری در زمان شاه طهماسب صفوی ، بنا شده است .
در ساختمان مدرسة ذو الفقار ، کتیبه یا أثری که سال تأسیس و نام بانی و دیگر خصوصیّات مدرسه را نشان بدهد وجود ندارد، ولی بالای دَرِ مسجد ، کتیبه ای به خط ثلث سفید با کاشی معرّق بر زمینه لاجوردی وجود دارد ، بدین شرح :
قَد عَمَّرَ للهِ هذَا المَسجِدَ المَوسُومَ بِذِی القَفارِ فی أیّامِ خِلافَةِ السُلطانِ الأعظَمِ الأکرَمِ ، أبُو المُظَفَّرِ ، شاه طَهماسِب الحُسَینیّ بَهادُرخان ، خَلَّدَ اللهُ مُلکَهُ وَأفاضَ عَلَی العالَمینَ عَدلَهُ ، أضعَفُ عِبادِ اللهِ شَیخ مُحَمَّدُ الصَّفِیَّ ، نَمَّقَهُ مُحَمَّد سِیاوش ، فی سَنَةِ 950
ص:159
از این کتیبه استفاده می شود که ، یکی از علماء آن دوره ( شیخ محمّد الصفیّ) این مسجد را در سالهای حدود نیم قرن دهم ، تأسیس یا تعمیر نموده ، و در سال 950 کتیبه آن را نصب نموده است . دکتر لطف الله هنرفر ، در کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان ، صفحه 384، تاریخ 950 را مربوط به بنای اوّلیّه مسجد دانسته ، و آقای أبو القاسم رفیعی مهرآبادی ، در آثار ملی اصفهان ، صفحه 470 ، تاریخ 950 را مربوط به تعمیر مسجد شمرده ، و أصل بناء را از زمان جلوتری دانسته ، و معتقد است که مسجد ، در زمان شاه طهماسب تعمیر گردیده است .
لغت عَمَرَ ، به معنی بنا نمود ، و لغت عَمَّرَ ، به معنی آماده نمود بناء را ، و آن را مهیّای بهره برداری کرد می باشد ، و عبارت فوق گرچه احتمال می دهد (عَمَّر) باشد ( چنانچه در کاشیکاری تشدید وجود دارد که به معنی تعمیر نموده است می باشد ، ولی احتمال دیگری وجود دارد، که عبارت ( عَمَر ، بدون تشدید) و به معنی ( بنا نمود ) باشد ، و مجموعه قرائن ، از قبیل نام ذو الفقار ( که مناسب فرهنگ شیعی است ) و تاریخ 950 که أوائل حکومت شیعه مذهب صفویّه است، مؤیّد این است که این تاریخ ، مربوط به أصل تأسیس بنای مسجد میباشد . دلیل روشن و قانع کننده ای برای نام گذاری مسجد و مدرسه ، به نام ذوالفقار به دست نیامده است ، تنها شاردن در سفرنامه خود می نویسد:
محلّه نیم آور یکی از محلاّت پرجمعیت اصفهان است . نقاط مهّم این محلّه عبارتند از : کوچه جماله و مسجد ذوالفقار ، که وجه تسمیه آن به مناسبت نام شمشیر علی علیه السلام است (1) .
ص:160
و مؤیّد برای این که این نامگذاری به مناسبت نام شمشیر امام علی علیه السلام است ، و علاقه مذهبی ، و ارتباط قلبی بانی مسجد با أمیر المومنین علیه السلام ، أنگیزه چنین نام گذاری شده ، این است که بر روی در مسجد نیز که به طرف بازار باز می شود ، این اشعار به خط زیبا و برجسته نوشته شده است:
محمّد عربی آبروی هر دوسرای
کسی که خاک درش نیست ، خاک بر سر او
شنیده ام که تکلّم نمود همچو مسیح
بدین حدیث ، لب لعل روح پرور او
که من مدینة علمم، علی دراست مرا
عجب خجسته حدیث است ، من سگِ در او
مرحوم حاج شیخ محمّد باقر زند کرمانی ، متوفّای 1389 قمری ( 1348 شمسی ) ، که یکی از علماء متنقّذ و مشهور اصفهان بودند، و سالها در مدرسه ذوالفقار تدریس می کردند ، از سال 1344 شمسی ، دست به کار تجدید بنای مدرسه از طرف غربی شدند ، ( به سبک تلفیقی بین اسلوب قدیم و جدید و با استفاده از تیر آهن و سقف مسطّح ) ولی عمر ایشان کفاف نداد ، و در تاریخ 1349 شمسی (1390 قمری) پس از شروع برنامه منظّم و مفصّل درسی مدرسة ذو الفقار ، حضرت آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی ، تجدید بنای مدرسه را ( به سبک قدیم ) ادامه دادند، و با مقداری تغییر در ساختمان مدرسه ، بنای آن را با کاشی کاری و نماسازی ، به پایان رساندند .
تاریخ 1392 قمری بالای دَرِ مدرسه ، مربوط به أوائل شروع تجدید بنای
ص:161
مدرسه ، و تاریخ 1402 قمری ، در کاشیکاری بالای حجره ضلع شمالِ شرقی ، مربوط به پایان تجدید بنا و تزئین مدرسه می باشد .
پس از گذشت سالهای خفقانی حکومت پهلوی اوّل ، و سپری شدن آثار شدید تهاجم های ضدّ دینی حکومت پهلوی ، بر حوزه های علمیّه ، و شروع حرکت مجدّد حوزه ای در بسیاری از مدارس دینی ، نیاز به یک تحوّل اساسی و فعّالیت منسجم، در حوزه علمیه اصفهان احساس گردید ، و به همین جهت عده ای از مدرسین فعال و پرجوش اصفهان ، آقایان : آیة الله ، حاج سیّد حسن فقیه امامی ، و حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ محمّد علی ابراهیمی و حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ علی أکبر فقیه و هم چنین نویسنده این سطور ( حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی)، جلسه ای تشکیل داده ، و تصمیم گیری نمودیم ، که یک برنامه درسی منظّم و گسترده و پر تحرّکی را به وجود بیاوریم، که طلاب جوان را زیر پوشش قرار دهد ، و از نظر اخلاقی و تربیتی و درسی و انضباطی ، آنها را تحت مراقبت بگیرد، و نیروی جوان حوزه علمیّه را ، برای تکامل سریع و وسیع و مطلوب آماده سازد، و این اقدام مورد تأیید علماء بزرگ اصفهان قرار گرفت ، و به سرعت به نتیجه مطلوب رسید ، و به مناسبت این که شروع فعّالیت این برنامه درسی ، در مدرسه ذوالفقار بود، به نام برنامه ذوالفقار شهرت یافت ، گرچه تداوم و گسترش فعّالیت این برنامه ، در مدرسه های : محمودیّه ، جوادیّه ، الغدیر ، مسجد نو بازار ، انجام گرفت، و به تدریج ، طلاب جوان تمامِ مدارس علمیه را ، زیر نفوذ خود قرار داد، و أکثر مدارس علمیه اصفهان ، محلّ سکونت و خوابگاه طلاّب زیر پوشش برنامه ذو الفقار ، قرار گرفت .
گسترش فعالیت برنامه ذوالفقار، تا جائی رسید که در یک زمان با آماری
ص:162
از این قبیل مواجه گردید، 600 نفر طلبه تمام وقت با تمام برنامه ، 400 نفر طلبه نیمه برنامه، 60 مدرّس برای سطوح مختلف درسی ( مقدمات ، سطح أوّل و عالی و دوره خارج ) و بیست و دو ماده درسی (نحو ، صرف ، لغت ، معانی ، بیان ، بدیع ، منطق ، اصول فقه ، فقه ، عقائد و کلام ، تعلیم قرآن ، تجوید قرآن ،حفظ قرآن ، تفسیر قرآن ، شرح و تفسیر نهج البلاغه ، تاریخ اسلامی ، رجال، درایه ، حدیث ، فلسفه ، أخلاق ) إعزام مبلّغ در سطحی وسیع به شهرها و روستاها ، ادرات ، کارخانجات ، مدارس آموزش و پرورش و ...، و هم چنین کوشش در جزوه نویسی و تهیّه مقالات و کتابهای دینی ، و نیز انجام امتحانات متنوع و متعدد از طلاب ، در زمینه های مختلف درسی .
و در یک کلام، از ابتداء شروع برنامه ذوالفقار تا کنون ، متجاوز از دوازده هزار نفر طلبه ، زیر پوشش این برنامه قرار گرفته اند ، که عده زیادی از آنها پس از طّی مراحلی از تحصیل ، به حوزه علمیّه قم ، برای تکامل تحصیلی رفته اند، و شمار بسیاری از آنها، در حوزه ها و شهرهای دیگر، به تدریس و تربیت طلاّب ، و یا فعالیّت های دینی و تبلیغی و ارشادی اشتغال دارند، و جمعی از آنها نیز تاکنون، در زیر پوشش همین برنامه به ادامه تحصیل یا تدریس و تحقیق می پردازند، و جالب است بدانیم که طلاب یادشده ، از أکثر قریب به اتّفاق استانها و شهرهای ایران ، و هم چنین از کشورهای افغانستان و احیاناً از پاکستان و عراق و لبنان بوده و می باشند (1).
ص:163
از دیر زمانی علماء بزرگی در این مدرسه اشتغال به تدریس داشته اند ، که ذیلا به نام برخی از آنها اشاره می نمائیم :
١- مجتهد و فقیه زاهد ، مرحوم میرزا محمّد حسن نجفی ، متوفّای 1317 قمری ، که در لسان الأرض موقّتاً دفن شده ، و پس از آن، منتقل به نجف أشرف گردیده است . وی از أحفاد آقا محمّد باقر هزار جریبی ، و از شاگردان مرحوم آقا سیّد ابراهیم (صاحب ضوابط ) و نیز، شیخ أعظم أنصاری و میرزای شیرازی (1) و مورد اعتماد شدید شخصیّت أخیر بوده ، و جمعی از فضلاء و علماء اصفهان ، در شمار شاگردان آن بزرگمرد بوده اند .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را با عبارت : عالِمُ جَلیلُ وَ فَقیهُ کَبیرُ وَ رَئیسُ مَقبُول ، ستوده ، و تألیفات او را از قبیل : کتاب الطّهاره و حاشیه قوانین و حاشیه فصول و ... ، بر شمرده است (2) . ایشان ، در مسجد ذوالفقار إمامت ، و در مدرسه ذو الفقار تدریس می نموده است (3) .
2 - عالم مشهور و مجتهد مدرّس ، حاج شیخ محمّد باقر زند کرمانی ، متوفّای 1389 قمری ، که سالها مدرّس این مدرسه بوده است .
٣ - استاد معظّم ، آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی دام توفیقه و عزّه، که در طول بیست و نه سال از تأسیس برنامه منظّم درسی مدرسه ذو الفقار تاکنون
ص:164
( سال 1417 قمری ) در زمینه های مختلف ، از قبیل : فقه، اصول ، عقائد، تفسیر شرح نهج البلاغه ، حدیث ، رجال و همچنین علوم أدبی ، در سطوح مختلف ( مقدمات و سطح أوّل و دوّم و دوره خارج ) تدریس نموده و می نمایند .
4- نویسنده این سطور ( حاج سیّد حجّة موحد ابطحی ) ، که از ابتداء تأسیس برنامه ذوالفقار تا کنون ، از دوره مقدّمات تاسطح عالی تدریس نموده و می نمایم ، و در زمینه های مختلف ، از قبیل : فقه و اصول و کلام و عقائد و تفسیر و اخلاق و شرح نهج البلاغه و حدیث و رجال و درایه و فلسفه و منطق و علوم ادبی و بلاغت ، تدریس نموده ، و هم اکنون به تدریس رسائل و مکاسب مرحوم شیخ انصاری ، و کفایة الأُصول مرحوم آخوند خراسانی و مستمسک العروة الوثقی ، اشتغال دارم .
5- حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ محمّد علی ابراهیمی ، که از پایه گذاران برنامه مدرسه ذو الفقار می باشند ، و در طول چندین سال ، از مدرسین فقال مدرسه ذوالفقار بوده اند ، و هم اکنون نیز در جریان اعزام مبلّغ و دیگر مسائل حوزه ای ، همکاری بسیار مطلوبی با مدرسه ذو الفقار دارند .
6- حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ علی أکبر فقیه ، که ایشان نیز ، از پایه گذاران برنامه مدرسه ذوالفقار بوده، و از ابتداء تا کنون ، از مدرّسین فعّال مدرسه بوده اند ، و در تدریس دروس أدبی و بلاغت و فقه و اصول برنقش اساسی داشته اند ، و هم اکنون به تدریس سطوح عالی اشتغال دارند .
و در پایان ، بایستی اشاره کنم که بسیاری از فضلاء و برجستگان طلاّب مدرسة ذو الفقار ، در شمار مدرّسین این مدرسه بوده و هستند ، که رقم آنها ( از
بتداء تاکنون ) به متجاوز از سیصد نفر می رسد ، که در رتبه های درسیِ مقدمات ، سطح أول ، سطح عالی تدریس نموده و می نمایند .
ص:165
و هم چنین بایستی توجّه خوانندگان را به این نکته جلب نمایم که ، عدهّ ای از علماء و مدرّسین بزرگ اصفهان ، گرچه در مدرسه ذو الفقار تدریس ننموده اند ، ولی شمار زیادی از طلاّب ِتحت پوششِ برنامه مدرسه ذو الفقار ، با برنامه و نظمی مشخّص ، از درس آن بزرگواران ، که در مدارس دیگر تدریس نموده یا می نمایند ، بهره علمی برده و می برند، که ذیلا به نام مبارک برخی از آنها اشاره مینمائیم :
1- مرحوم آیة الله ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی قدس سره ، متوفّای 1406 قمری ، که از مدرسین نامدار در مدرسه صدر بازار بودند .
2- مرحوم آیة الله ، آقای حاج شیخ حسن صافی اصفهانی قدس سره ، متوفّای 1416 قمری ، که از چهره های برجسته علم و اجتهاد در حوزه علمیّه اصفهان بودند ، و در مدرسه صدر تدریس دوره خارج فقه و اصول می نمودند .
3 - مرحوم آیة الله ، آقای حاج سید محمد علی صادقی قدس سره ، متوفّای 1417 قمری، که از چهرهای مبرّز علمی و از مجتهدین بزرگوار حوزه علمیّه اصفهان بودند، و در مدرسه صدر تدریس می نمودند .
4- استاد معظّم ، مرحوم آیه الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی ، متوفّای 1414 قمری، که از شخصیتّهای بزرگ و مدرّسین نامدار حوزه علمیّه اصفهان به شمار می رفتند ، و در مدرسه نیم آور و مسجد بابا محمد علی سقّا (معروف به مسجد امامی ) و مسجد سرنیم آور تدریس می نمودند ، و در زمینه فقه و اصول و تفسیر و درایه و حدیث و ...، جلسات درسی پرجمعیّتی داشتند .
در کتابخانه مرکزی دانشگاه طهران ، نسخه ای از شرح توحید مفضّل
ص:166
به شماره 3514 وجود دارد، که در ماه شعبان 1075، شخصی به نام شریف بن موسی بن رضا إمامی، آن را در مدرسه رفیعیّه سلیمانیه ، نوشته است (1) .
و در کتاب دانشمندان آذربایجان ، در شرح حال عبد الصّمد بن عاشور تبریزی ( در صفحه 256) آمده است : از علمای قرن یازدهم این ایالت است ، در تاریخ 1101، شرایع الإسلام محقّق حلّی را ، به نام سلطان سلیمان صفوی ، به عنوان سفینه توفیق ، در مدرسه سلیمانیّه اصفهان ، به پارسی ترجمه کرده است . نسخه ای از آن که در تاریخ مزبور به خطّ مترجم تحریر شده بود، در تبریز به نظر نگارنده در آمده است (2) .
با توجّه به این که مدرسه سلیمانیّه ، جنب مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) حجره ندارد، و محلّ سکونت نیست (3) استنباط می شود که ، مدرسه دیگری وجود داشته ، که به نام مدرسه سلیمانیّه یا رفیعیّه سلیمانیّه ، خوانده می شده ، و طبق معمول مدارس حجره داشته ، و محلّ سکونت و فعّالیّت علمی ، از قبیل تألیف کتاب و نسخه برداری از کتب علمی بوده است .
و احتمال می رود ، که مراد از مدرسه مذکوره ، مدرسه ناصریّه ( واقع در ضلع جنوب شرقی مسجد إمام فعلی ) باشد ، زیرا ، گرچه این مدرسه در زمان ناصرالدّین شاه تعمیر گردیده ، و به نام ناصریّه یا ناصری ، خوانده شده ، ولی به علت این که در زمان شاه سلیمان صفوی ، کاشی کاری و مراحلی از آن انجام شده ( طبق کتیبه مورّخه 1077 ایوان جنوبی مدرسه ناصریّه ) ممکن است قبلاً به نام سلیمانیّه یا رفیعیّه سلیمانیّه خوانده می شده است ( به بخش مربوط به
ص:167
مدرسه ناصریّه و مدرسه سلیمانیّه رجوع شود ) .
سارو تقی ( مقتول در 1055) وزیر شاه صفی و شاه عبّاس دوّم ، که مردی لایق و شایسته و از رشوه خواری به دور بوده ، و شاه صفی با وجود او مسرور بوده است (1) در سال 1053 مدرسه ای در جوار مسجد و منزل خود بنا میکند ، که پس از ویرانی ، به وسیله یکی از علماء بزرگ اصفهان ، مرحوم حاج شیخ محمّد علی نجفی مسجد شاهی (ثقّة الاسلام ) مجدداً ساخته میشود ، و هم اکنون باقی و مشهور به مدرسه آقا شیخ محمّد علی ، و مدرسه ثقة الإسلام می باشد . محلّ مدرسه ، بازارچه حسن آباد و در نزدیکی امامزاده احمد علیه السلام و مدرسه عربان ( مدرسه مرحوم آیة الله خادمی ) می باشد .
میرزا طاهری نصرآبادی ، در ضمن معرّفی بهزاد بیک ، متخلّص به دوستاق ، از پدر او یاد کرده و می نویسد:
ولد سهراب بیک قورچی ... ، در سنّ چهل سالگی توفیق خواندن و نوشتن یافته ، ألحال طالب علم است ، و در مدرسه مرحوم سارو تقی ، واقع در محلّه باغات اصفهان است. (2) . برای آشنائی بیشتر ، به عنوان مدرسه حاج شیخ محمّد علی رجوع شود
مقصود ، مدرسه چهارباغ است ، به عنوان یاد شده مراجعه شود .
ص:168
مدرسه ای است که در گوشه جنوب غربی مسجد شاه ( مسجد إمام فعلی ) واقع شده ، و به وسیله دو مدخل بزرگ به صحن مسجد ، متّصل می گردد .
این مدرسه حجره ندارد و فقط ایوانهائی در أطراف آن قرار گرفته است و تزیینات مدرسه ، از سنگهای مرمر در پائین دیوارها، و کاشی های خشت هفت رنگ ، در بقیّه نماهای مدرسه تشکیل می گردد .
سنگ شاخص معروف مسجد شاه ، که معروف است با محاسبه نابغه دهر و اعجوبه روزگار ، شیخ بهاء الدّین محمّد ، معروف به شیخ بهائی ، متوفّای 1030 یا 1031 تهیّه شده ، در مدرسه سلیمانیّه ، در قسمت پائین یکی از جرزهای ضلع شمالی صحن این مدرسه ، تعبیه شده است (1).
تأسیس این مدرسه ، مطابق کتیبه سر دَرِ مدرسه ، به سمت کوچه پشت مسجد ، در اوائل سلطنت شاه سلیمان صفوی به پایان رسیده ، و مورّخ به سال 1078 هجری قمری است ، و در قسمتی از آن کتیبه چنین خوانده می شود :
جامِعِ کَبیرِ الأعظَم الشّاهی العَبّاسیَّ الصَّفَوِیَّ ، فی زَمَنِ دَولةِ السُّلطانِ وَ الخاقانِ الأکرَمِ مالِکِ رِقابِ الاُمَمِ ، مَولی مُلُوکِ العَرَبِ وَ العُجمِ ، مُرَوَّجِ مَذهَبِ الأئِمَّةِ المَعصُومینَ علیهم السلام ، السُّلطانِ بنِ السُّلطانِ ، أبُو المُظَفَّرِ ، شاه سُلَیمان المُوسَوِیَّ الصَّفَوِیَّ الحُسَینیّ ، بَهادُر خان ... ، فی ثَمان وَسَبعینَ وَ ألفٍ ، کَتَبَهُ مُحَمَّد رِضَا الإمامی (2) .
شاید دلیل این که این بناء را مدرسه می نامند ( با اینکه حجره و محلّ
ص:169
سکونت و فعالیّت علمی ندارد ) این باشد که، در خود مسجد و نیز مدرسه ناصریّه (در ضلع جنوب شرقی مسجد ) حجره هائی وجود دارد، و درسهای متعددی در مسجد و مدرسه گفته می شده ، و احتمالاً در ایوانهای أطراف مدرسه سلیمانیّه ، جلسه درس و بحث علمی تشکیل می شده ، و به همین جهت ، نام مدرسه ، بر این بنای تاریخی ، نهاده شده است .
منظور ، مدرسه خالصیّه است ، به عنوان یاد شده مراجعه شود .
مدرسه ای است که در محلّه دردشت ( جنب خیابان ابن سینا ) واقع گردیده ، و متعلّق به دوره شاه عبّاس ثانی است ، و تاریخ بنای آن 1067 میباشد .
نمای مدرسه ساده است ، و در داخل ایوانهای چهارگانه مدرسه ( که مسجد می باشد و ایوان جنوب غربی و پشت آن، حالت شبستان دارد قطار بندیهای گچی و نقّاشی شده ، وجود دارد .
کتیبه سردر مدرسه شفیعیّه ، به خطّ ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی ، به خطّ محمّد رضا إمامی چنین است :
قَد اتَّفَقَت عَمارَةُ هذِهِ المَدرَسَةِ الحَقیرَةِ وَ المَساجِدِ المَبنِیَّةِ فیها (1) ، فی أیّامِ خِلافَةِ السُّلطانِ الأعظَمِ وَ الخاقانِ الأکرَمِ، مُرَوَّجِ مَذهَبِ آبائِهِ ، أئِمَّةِ الطّاهِرینَ، السُلطانِ بنِ السُطانِ ، شاه عَبّاسِ الثّانِیَّ المُوسَوِیَّ الصَّفَوِیَّ الحُسَینیَّ ، بَهادُر خان ، خَلَّدَ اللهُ مُلکَهُ وَ وُفَّقَ یِإخذاثِه و إتمامِه ، أحقَرُ عِبادِ اللهِ وَأحوَجُهُم إلی عَفوِ رَبَّهِ الغَفُورِ، ابنُ جَمالِ الدّینِ ، مُحَمَّدِ الخُوزانی ، مُحَمَّد شَفیعُ
ص:170
الإصفَهانی ، عُفِیَ عَنهُما ، فی 1067 ، کَتَبَهُ مُحَمَّد رِضَا الإمامی (1) .
در مدخل ایوان بزرگ جنوب غربی مدرسه ، دو لوح بزرگ سنگی بر دیوارهای دو جانب ایوان نصب شده ، که در یکی از آنها ( که به طول 90/ 1 و عرض یک متر است ) مطالبی نقش بسته ، که بخشی از آن چنین است:
... وقف نموده أحوج المحتاجین الی عفو ربّه الغفور ، محمّد شفیع ابن جمال الدین محمّد خوزانی اصفاهانی ، کلّ این مدرسة حقیره؛ مُحدَثه خود را ، با بیوتات معیّنه معلومه مربوطه به آن ، که بیوتات مسفوره ، مشتمل است بر سه شاخه و حجرات تحتانی و فوقانی أطراف آنها ، و غسّالخانه مربوطه به مدرسه و ... ، ممّر بیوتات مذکوره ، از میان مدرسه مسطوره است ، واین چهار صفه و شبستان متصّله به کریاس دَرِ مدرسه که مسجد است ، بر طلبه علوم دینیّه اثنی عشری ، که ادای صلوات در مسجد و شبستان ، و تغسیل و تکفین أموات مؤمنین در غسّالخانه مزبوره ، و طلب علوم دینیّه در مساجد و مدرسه و بیوتات مذکوره نمایند ...(2)، و در کتیبه دوّم، در لوح سنگی واقع در ایوان جنوب غربی مدرسه ، که به خطّ نستعلیق محمّد رضا امامی و مورّخ به سال 1069 می باشد ، عباراتی است در دنباله وقفنامه مدرسه ، در لوح أوّل ، که بخشی از آن چنین است : .... ماه مبارک رمضان ، که همه ساله در مدرسه مزبوره روضة الشّهدا خوانده شود ، از رعایت قاری و اسراب مجمع و لوازم آن ... (3) .
از عبارات یاد شده در وقفنامه ، استفاده میشود ، که مدرسه شفیعیّه ،
ص:171
مجموعه ای بوده برای نماز ( برای عموم مردم ) و درس و بحث ( برای طلاّب ) و اقامه عزای حسینی ، و نیز تغسیل و تکفین أموات مؤمنین .
مرحوم جناب در کتاب الإصفهان صفحه 110، سکنه مدرسه را ده نفر ، و حجرات آن را 15 عدد (1) و مساحت آن را 45×25 ذکر کرده است .
در حال حاضر، عدهّ ای از طلاّب ( مخصوصاً طلاّب شیعه مهاجر أفغانستان) در این مدرسه سکونت دارند، و تحصیل علم می نمایند ، ولی عمدتاً از درسهای مدارس علمیّه ذو الفقار و صدر بازار استفاده می نمایند .
مرحوم محمّد مهدی بن محمّد رضا اصفهانی ، در کتاب «نصف جهان فی تعریف الإصفهان » ، از صفحه 282 تا 295 ، داستان بسیار مفصّلی را نقل نموده ، راجع به شفای دختری که کور شده بوده ، واز علاج او به طور قطع مأیوس گردیده بودند ، و همه مردم خبر داشتند و در اثر توسّل به حضرت أبی عبد الله الحسین علیه السلام و عنایت خاصّه آن إمام معصوم، آن دختر به طور کلّی و به نحو عجیبی شفا یافته ، و مردم ، أعم از عالم و جاهل ، زود باور و دیر باور را ، به إعجاب واداشته ، و خود مؤلّف ، تحقیق کاملی بر روی قضیّه انجام داده ، و صحت مطلب را به نحو یقین به دست آورده است . وی در ضمن نقل داستان بیان میکند که ، در زمان وقوع قضیّه ( 1299 قمری ) مدرسه شفیعیّه ( محلّ سکونت دختر یاد شده ، و پدر و مادر و بستگان او ) مخروبه بوده ، و طلبه
ص:172
نداشته (1) و شخص عالم فقیری ، به نام ملاّ محسن و برادر او و أهل و عیالش ، در آن مدرسه ، سکونت داشته اند ، و او شغل معلّمی أطفال ( اداره مکتب خانه ) را بر عهده داشته ، و آن دختر شفا یافته ، فرزند ملاّ محسن بوده است .
شخصی به نام نجم الدّین بن هاشم ، نسخه ای از کتاب شریف من لایحضره الفقیه را ، در مدرسه شفیعیّه اصفهان در سال 1094، به خطّ نسخ نوشته ، که در کتابخانه ملی ملک موجود است (2) .
و شخص دیگری به نام میر نصیر مازندرانی ، از فضلاء اصفهان ، دفتری را به قلم نستعلیق ، در مدرسه محمّد شفیع اصفهان نوشته ، که مشتمل است بر:
١- شرح تذکره نصیریّه در هیئت ، از شمس الدّین محمّد خفری
2 - شرح تذکره ، از مولی فتح الله شابرانی شیروانی
3 - الألفاظ السّقراطیّه از یعقوب بن اسحاق کِندی ، و کاتب نیز خودش حاشیه هائی بر این نسخه دارد، و این دفتر در کتابخانه مجلس شورای ملی به شماره 3887 موجود میباشد (3) .
از علماء بزرگواری که نامشان در لیست ساکنین یا مدرّسین مدرسه شفیعیّه ذکر گردیده ، یکی مرجع و فقیه و زعیم نامدار ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، متوفّای 1260، و دیگری مرحوم آقا سیّد ابراهیم میر شفیعی و سوّم ، مرحوم آقا سیّد
ص:173
محمّد علی میر شفیعی می باشند (1).
مدرسه ای است واقع در نزدیکی بازارچه حسن آباد ، و در مجاورت امامزاده أحمد قدس سره و بقعه آقا نجفی ، که به مناسبت سکونت طلاّب عرب زبان، به این نام خوانده شده ، و أخیراً به مناسبت إقدام مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی قدس سره ، متوفّای 1405 قمری ، برای تجدید بنای آن ، به نام آن بزرگمرد خوانده میشود .
تأسیس اوّلیّه این مدرسه ، معلوم نیست در چه تاریخی انجام گرفته ، ولی در دوره صفویه ، در زمانی که شاردن ( سیّاح فرانسوی ) در اصفهان اقامت داشته ، این مدرسه موجود بوده ، و در آن زمان 40 حجره داشته است (2) .
مدرسه عربان در دوره پهلوی اوّل ، همانند عموم مدارس علمیّه ، متروکه و مخروبه گردید ، و پس از آن، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397 قمری ، اقدام به تعمیر اساسی آن نمودند ، و جمعی از طلاّب حوزه علمیّه را در آن اسکان دادند .
مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری انصاری ، أشعاری جالب درباره تعمیر مدرسه ، و مادّه تاریخ آن سروده ، بدین شرح:
ز آقای سیّد محمّد رضا
خراسانی آن آیت و مقتدا
بشد پایدار این أساس علوم
که ویران بُد ، از جهلِ أهلِ خطا
بلی ، سعی أشخاص همّت بلند
کند تازه آثار عالی بنا
ص:174
چو تاریخی از جابری خواستند
که باشد به تجدید بنیان ، سزا
چو روشن شد از علم ، این مدرسه
بگو(بُد زنور محمّد رضا)
که جمله ( بُد ز نور محمّد رضا ) به حروف أبجد 1362 میشود ، که تاریخ تعمیر مدرسه ، به سال قمری ، می باشد .
أشعار یاد شده را ، با جمله کتبه میر سیّد خلیقی پور 1362 ، بر روی کتیبه ای ثبت نموده ، و نصب کرده بودند .
مدرسة عربان ، در زمان مرحوم جناب 22 حجره داشته ، و مساحت آن را 40 × 40 ثبت کرده ، و شماره ساکنین آن را 9 نفر ، بر شمرده است (1) .
مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی قدس سره ، متوفّای 1405 قمری ، در حدود سال 1400 قمری ، با همکاری و اقدام مؤسّسه خیریّه مرحومَین علی و حسین همدانیان ، شروع به تجدید ساختمان مدرسه نموده ، و آن را به صورت سه طبقه در آوردند ، که در زمان حیات آن بزرگمرد ، أصل ساختمان تکمیل گردید ، و پس از آن ، زیر نظر آیة الله ، آقای حاج سید حسن فقیه إمامی دامت برکاته، نماسازی و تکمیل امکانات آن انجام پذیرفت ، و به صورت شکوهمندی در آمده است .
مسجد قدیمی مدرسه ، در طرف شرقی، إبقاء گردیده ، و به جای حجرات قبلی ، مجموعاً 65 حجره و 9 مَدرس و یک کتابخانه و سالن مطالعه و سایر لوازم ، ساخته شده است .
در حال حاضر ، علاوه بر طلاّبی که برای تحصیل علم ، رفت و آمد دارند ،
ص:175
تعداد هفتاد طلبه در این مدرسه ساکن می باشند ، و درسهای أصلی آنها تحت برنامه گسترده و مفصّل مدرسه ذو الفقار و مدارس وابسته ( در دوره مقدمات و سطح متوسّط و عالی ) می باشد ، و در داخل مدرسه برنامه های تربیتی و اخلاقی و مطالعات و تحقیقات و دروس جنبی ، انجام می گیرد ، و در حال حاضر، یکی از منظّم ترین و جالب ترین مدارس حوزه علمیّه اصفهان ، به شمار میرود ، و سرپرست داخلی آن ، حجة الإسلام آقای حاج شیخ علی محمّد گلپایگانی دام عزّه ، با مدیریّت و حسن تدبیر و أخلاق خوب ، در رشد و تکامل درسی و اخلاقی طلاّب مدرسه می کوشد .
در گذشته زمان ، عدّه ای از بزرگان و علماء ، در این مدرسه سکونت داشته ، و تحصیل علم یا تدریس و تحقیق و تألیف نموده اند ، که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می نمائیم:
١- مدرّس فاضل ، مرحوم آقا شیخ محمّد جواد فریدنی ، فرزند آقاشیخ علی أصغر ( متوفّای 1375 قمری ) که از مدرّسین حوزه علمیّه اصفهان ، در أدبیّات و سطوح فقه و اصول ، و ساکن مدرسة عربان بوده است (1).
2 - عالم زاهد فاضل ، حاج ملاّ فرج الله درّی ، متوفّای 1382 قمری ، فرزند مرحوم آقا شیخ عبّاس . وی از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و حکیم نامدار ، جهانگیر قشقائی ، و از شاگردان و مخصوصین آخوند ملاّ محمّد کاشانی قدس سره بوده ، و در مدرسه عربان ، تدریس می نموده است (2) .
ص:176
مرحوم استاد ، جلال الدّین همائی (سنا) در مرثیه و تمجید از او چنین سروده است:
واحسرتا که کوکب دری افول کرد
و در حالتی که نادره بی مثال بود
شیخ جلیل ما، فرج الله دُرّی آنک
أندر زمانه ، قدوه أرباب حال بود
فرزانه طبع ، شیخِ پسندیده روزگار
آزاده خوی ، مرد ستوده خصال بود
رفت از جهان و داشت به وقت فراق مرگ
حالی چنان که گفتی عید وصال بود
تاریخ را (سنا) به میان پانهاد و گفت
(دُرّی دَری زمخزن علم و کمال بود)
که شمار مصرع آخر ، با حساب حروف أبجد، 1381 میشود و با توجّه به اضافه شدن پایِ سنا ( الف ) که 1، میباشد ، عدد 1382 به دست می آید .
3 - مدرّس فاضل و زاهد ، آقا شیخ أمان الله گینکانی ، متوفّای 1383 قمری ، که از خواصّ مرحوم آقا شیخ محمّد رضا نجفی بوده ، و در مدرسه عربان سکونت و تدریس داشته است (1) .
مجموعه بناهائی مرکب از : مسجد و حمّام و بازار و سرای و چهارسو ، در محلّه بید آباد وجود دارد، که بانی آنها ، حاج علیقلی آقا ، یکی از خواجگان حرم
ص:177
شاه سلیمان و سلطان حسین صفوی بوده ، و این آثار ارزشمند و تاریخی را در دوره سلطان حسین صفوی ، از خود به جای گذارده است .
نهر باباحسن که به جوی باباحسن معروف است ، از جلو مسجد می گذرد و بر طراوت این ناحیه می أفزاید .
گرچه صحن مسجد علیقلی آقا کوچک است ، ولی سردَرِ بسیار زیبا و کاشیکاری جالب در أطراف صحن ، که از نوع گره کاری است ، منظرهای دلپذیر را به نمایش می گذارد ، و به راستی تزئینات و کاشیکاری این مسجد ، موجب تحسین و دعای خیر برای بانی، و هنرمندان دست اندرکار ایجاد این اثر دینی و تاریخی ، میباشد .
در طرف غربی مسجد ، در طبقه دوّم ( بالای سردَرِ مسجد و دو طرف آن ) 12 حجره وجود دارد، که به عنوان مدرسه ساخته شده ، و در وقفنامه مسجد ، برای طلاّب ساکن در این حجرات ، حقوق و مزایایی در نظر گرفته شده است . مدرسه علیقلی آقا در حال حاضر مسکونی طلآب نیست (1) .
تاریخ تأسیس مسجد و مدرسه 1122 میباشد ، که در کتیبه جالبی با خطّ زیبا ، روی سنگ مرمر بسیار نفیس حجاّری شده ، و به خطّ علی نقی إمامی میباشد ، و در سردَرِ مسجد ، جلب توجّه می نماید (2).
شخصی به نام ابراهیم مشهدی طوسی، نسخه ای از حاشیة ألوافیة ، سیّد صدرالدّین محمّد بن محمدّ باقر قمی را ، در مدرسه علیقلی آقا، به تاریخ
ص:178
پنجشنبه سوّم رجب 1229، کتابت نموده است (1).
مدرسه ای است واقع در بازار ریسمان ، منشعب از بازار بزرگ ، و از یک سو نزدیک میدان قیام ( فلکه سبزه میدان ) و از سوی دیگر ، نزدیک مسجد جامع اصفهان می باشد .
تأسیس آن ، در اوائل قرن دوازدهم ، به وسیله میر محمّد مهدی حسنی حسینی ، معروف به حکیم الملک انجام گرفته ، و وقف گردیده است . مدرسه یاد شده به علّت وقوعش در محلّه کاسه گران ، به این نام نامیده شده ، چنانچه به مناسبت عنوان حکیم الملک ، حکیمیّه نیز نامیده می شود، و در وقفنامه مورّخه 1104 نیز، همین نام حکیمیه مورد ذکر قرار گرفته است (2) .
مدرسه حکیمیّه ( کاسه گران ) دو طبقه است ، در زمینی به مساحت تقریبی دو هزار متر ، و 58 حجره ، و یک مَدرس در طبقه دوّم ( بالای راه ورودی مدرسه ) و یک مسجد زمستانی دارد ( که مقداری کتاب هم در آن هست ) و نیز یک مسجد ( که به صورت ایوان میباشد ، و سقف بلند دارد و روبروی دَرِ ورودی مدرسه است ) و بر زیبائی و اعتبار معنوی آن می افزاید .
مدرسه کاسه گران از بناهای مستحکم و زیبای اواخر دوره صفویّه می باشد ،
ص:179
و کاشیکاری های متنوع و دارای طرحهای گوناگون آن ، از آثار هنری آن دوران محسوب می باشد . سردَرِ بلند و شکوهمند آن ، که در بازار ریسمان میباشد ، مشتمل بر کتیبه ای جالب و عباراتی قابل توجه است ، بدین ترتیب :
حَمداً لِمَن وَقَفَ حُجُراتِ القُدسِ فِی السَّمواتِ ، وَ مَدارِسَ الحِکمَةِ فِی الأرَضینَ ، عَلی مُحَمَّدٍ فَخرِ المُرسَلینَ وَ عِترَتِهِ المَهدیّینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم أجمَعینَ، وَ بَعدُ لَقَد وَفَّقَ أللهُ تَعالی فی ظِلَّ حِمایَةِ أشرَفِ السَّلاطینَ ، رافِعِ ألوِیَةِ الشَّرعِ المُبینِ ، مُشَیَّدِ؛ أساسِ العِلمِ و َالیَقینِ ، فَرعِ الشَّجَرَةِ الطَّیَّبَةِ الأحمَدیَّةِ ، غُصنِ الدَّوحةِ العَلَّیةِ العَلَوِیَّةِ ، ألخاقانِ بنِ الخاقانِ ، ألسُّلطان سُلَیمانَ الحُسَینِیَّ المُوسَوِیَّ ألصَّفَوِیَّ ، مَتَعَ اللهُ المِؤمِنینَ ببَقائِهِ إلی آخِرِ الزَّمانِ ، لِبناءِ هذِهِ المَدرَسَةِ الرَّفیعَةِ ، وَ المَأنَسَةِ المَنیعَِة، السَّیَّد الأید ، النَّجیبَ الفاضِلَ ، ألأمیرَ مُحَمَّد مَهدِیّ الحُسَینِیَّ الحُسَینِیَّ ، الشَّهیرَ بِحَکیمِ المُلکِ ، أطالَ اللهُ بقائَهُ ، وَ جَعَلَها مِن بُیُوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ ، یُسَمَّحُ لَهُ فیها بِالغُدُوَّ وُ ألأصالِ ، رِجالُ - کَتَبَهُ عَبدُ اللهِ 1105 (1).
علاوه بر تاریخ یاد شده، در سه مورد ( یکی در سردر مدرسه به سوی بازار ، و دیگری در سردر داخلی مدرسه ، و سوّم در ایوان شمالی مدرسه ، که مسجد میباشد ) تاریخ 1103 ثبت شده است ، و نشان دهنده مرحله دیگری از گچبری و کاشی کاری و تزئینات مفصّل مدرسه می باشد ، که نیازمند به زمان طولانی بوده است .
تاریخ شروع تأسیس مدرسه مشخّص نیست ، و احتمال دارد سال 1096 قمری باشد، که در کتاب تاریخچه أبنیه تاریخی اصفهان ، صفحه 148 به عنوان تاریخ بنای مدرسه یاد شده بیان گردیده است .
ص:180
وقفنامه مدرسه و موقوفات آن، در شوّال 1104 تنظیم شده ، و عدّه ای از علماء آن عصر ، و در رأس آنها علاّمه بزرگ ، ملاّ محمّد باقر مجلسی أعلی الله مقامه، در سال 1106، وقفنامه را امضاء و تأیید نموده اند (1).
حکیم الملک أردستانی ، همسر زینب بیگم ، ( سازنده و تأسیس کننده مدرسه نیم آور ) می باشد ، و به همین جهت ، در معماری و کاشیکاری و تزیینات این دو مدرسه ، مشابهت زیاد وجود دارد . .
در سال 1345 شمسی ، تعمیراتی گسترده و اساسی ، زیر نظر اداره اوقاف اصفهان، در این مدرسه انجام گرفته است (2) . در حال حاضر، یکصد و بیست طلبه أعمّ از ایرانی و مهاجر افغانی ( شیعه ) در مدرسه کاسه گران سکونت دارند ولی مدرسه نیاز شدید به تعمیر و ترمیم دارد .
در مدرسه کاسه گران ، جمع زیادی از بزرگان و دانشمندان، تحصیل علم نموده ، و یا تدریس داشته اند ، که ذیلا به برخی از آنها، اشاره می نمائیم:
١- فقیه و اصولی و محقّق نامدار ، میرزا أبو القاسم قمی ، معروف به میرزای قمی ، متوفّای 1231 قمری ، که نه تنها در فقه و اصول ، از چهره های نامدار میباشد ، و قوانین الأُصول او ، دورانی ممتد و طولانی ، از کتب درسی حوزه های علمیّه بوده ، و کتاب غنائم او ، مورد توجّه بزرگان می باشد ، بلکه در زمینه عقاید و کلام ، معانی و بیان ، شعر و ادب ، خطّ نیکو و ممتاز ، چهره ای درخشان به شمار می رود .
ص:181
آن بزرگمرد، سالها مرجع أعظم شیعه ، و زعیم حوزه علمیّه قم بوده ، و علماء و محقّقین بزرگی ، همانند : حاجی کلباسی و سیّد شفتی و صاحب مقابیس (شیخ أسد الله شوشتری ) و محقّق أعرجی و سیّد عبد الله شتر و ... ، در زمره شاگردان او به شمار می روند ، و تألیفات فراوان و متنوّع آن محقّق نامدار ، نشانه ای از قدرت تحقیق و تبحّر و نوآوری و ذوق لطیف آن بزرگمرد ، به حساب می آید ، و به خاطر جهات یاد شده ، عموم نویسندگان تراجم و رجال دینی و علمی ، از آن بزرگمرد یاد نموده ، و مورد تجلیل فراوان قرار داده اند .
مرحوم میرزای قمی ، پس از آنکه در أعتاب مقدّسه و کربلای معلاّ، به مقام اجتهاد نائل شدند، و از وحید بهبهانی اجازه اجتهاد دریافت نمودند، به اصفهان مهاجرت نموده ، و در مدرسه کاسه گران به تدریس پرداختند (1) و پس از مدتی به قم هجرت نموده ، و زعامت حوزه علمیّه و مرجعیّت عمومی یافتند .
2- حکیم و فیلسوف نامدار ، آخوند ملاّ علیّ بن جمشید نوری اصفهانی ، متوفّای 1246 قمری ، که فقیهی حکیم ، و شاعری أدیب ، و مدرّسی محقّق بوده، و در مدرسه کاسه گران تدریس می نموده (2) . و تألیفات متعدّدی دارد که قسمتی از آنها به صورت حاشیه بر کتب فلسفه و حکمت ، همانند : أسفار و مشاعر ملا صدرا ، و شواهد الرّبوبیّه ، می باشد .
این بزرگمرد مورد احترام شدید حاجی کلباسی و سید شفتی بوده ، و مرحوم صاحب روضات الجنات او را در علم حکمت مقدم بر أقرانش دانسته، و با أوصاف : حسن الإعتقاد ، جنید الإجتهاد ، مواظب سنن و آداب مأثوره ،
ص:182
مراعات کننده احتیاط شدید و ...، ستوده است (1).
3 - حکیم متبحّر و مُدرّس جامع ، آخوند ملاّ عبد الجواد مدرّس خراسانی، متوفّای 1281 قمری ، که به نوشته مأثر و آثار ( صفحه 183) از علماء مشهور اصفهان بوده ، و در فقه و اصول و طب و ریاضیات و أدبیات مهارت کلی و تدربی عظیم داشته است .
او از شاگردان ملاّ علی نوری بوده ، و خود مدرّسی کبیر به شمار رفته ، و به نوشته آقای مهدوی ، تدریس کتب به او منتهی می شده است (2) .
4- حکیم نامدار و بزرگوار، مرحوم حاج ملاّ هادی سبزواری ، متوفّای 1289 قمری ، که در قدرت تفکّر و عمق أندیشه ، و تکامل بخشیدن به مباحث عقلی و حِکَمی ، و تألیفات گسترده و پر محتوی ، از نوادر روزگار و أعجوبه های زمان بوده است ، و آثار قلمی و تحقیقات گسترده او ، محور بحثهای فلسفی در حوزه های علمیه است ، و منظومه و شرح منظومه او ( در منطق و حکمت ) از مهمترین کتب درسی ، در حوزه های علمیّه به شمار می رود .
او هشت سال در اصفهان ، از درس ملاّ اسماعیل اصفهانی و ملاّ علی نوری در رشته حکمت و فلسفه ، بهره گرفته است (3) .
5- حکیم نامدار و عظیم الشّأن ، میرزا أبو الحسن جلوه ، متوفّای 1314 قمری که از مفاخر علمی حوزه علمیّه اصفهان و تهران می باشد، و نسب او ، به میرزا رفیعای نائینی ( حکیم و فیلسوف نامدار) می رسد ، و خاندان او ، از خاندانهای
ص:183
علمی به شمار می رود، و عمری را به تدریس و تحقیق و تألیف گذارنده است .
حکیم جلوه ، سالیانی در این مدرسه ساکن بوده ، و به بحث و تحقیق و تدریس اشتغال داشته است (1).
6- مجتهد مدرّس ، آقا سیّد محمّد باقر ابطحی سدهی ، متوفّای 1367 قمری ، که از شاگردان آقا شیخ محمّد تقی نجفی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی بوده ، و مدرسی خوش بیان به شمار آمده ، و در مدرسه کاسه گران و مدرسه صدر ، تدریس می نموده است .
7- مورّخ متتبّع ، و مدرّس متبحّر ، و شاعر ادیب ، آقا شیخ محمّد علی حبیب آبادی ، معروف به معلّم جبیب آبادی ، متوفّای 1396 قمری ، وی صاحب تألیفات متعدّده میباشد ، که از همه مهمتر ، مجلّدات کتاب « مکارم الاثار » است ، که در شرح حال علماء و بزرگان قرن 13 و 14 میباشد .
مرحوم معلّم جبیب آبادی ، در مدرسه کاسه گران تدریس می نموده ، و از مفاخر این پایگاه علمی میباشد (2) .
8- عالم جامع و مدرس کامل ، آیة الله ، حاج شیخ عباسعلی أدیب ، متوفّای 1412 قمری ، که بیش از هفتاد سال در حوزه علمیّه اصفهان ، به تدریس علوم أدبی ، فقه ، اصول ، فلسفه ، هیئت و نجوم ، و در یک کلام ، علوم عقلی و نقلی ، اشتغال داشتند و تألیفات گوناگون و متعدّدی از خود به جای گذاردند .
مرحوم آقای ادیب ، در مدرسه کاسه گران و مدرسه جدّه بزرگ و ...،
ص:184
تدریس می نمودند.
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی نوشته اند ، در کتابخانه ایشان نسخه ای خطّی از کتاب ترکیب خالد ، موجود میباشد ، که آن را شخصی به نام محمّد باقر بن لقمان نیریزی ، در سال 1105، در مدرسه حکیمیّه ، نوشته است (1) .
مسجد حکیم ، یکی از مساجد بزرگ و جامع اصفهان می باشد ، و از نظر معماری و کاشی کاری و گچ بری و وسعت مساحت ، دارای اهمیّت و جالب توجه می باشد ، و به وسیله محمّد داود ملقّب به تقرّب خان ( طبیب شاه عباس دوّم ) بنا شده ، و در سال 1073، به پایان رسیده ، و این مسجد در جای مسجد قدیمیِ دوره دیلمیان ، به نام « مسجد جامع جورجیر » یا « جامع رنگرزان » ، تأسیس شده است .
در نقشه ساختمان مسجد حکیم ، که دارای چهار ایوان در چهار طرف ، و گنبد در طرف جنوب ، و سردرهای متعدّد میباشد ، حجراتی در طبقه اوّل و دوّم در نظر گرفته شده ، که رقم آنها به سی عدد می رسد ، و این حجرهها ، در اختیار طلاّب علوم دینیه قرار میگیرد، و در نتیجه ، مجموعه ساختمانی این بنای تاریخی ، ترکیبی از مسجد و مدرسه است .
در دوره حکومت پهلوی ، حجرات مدرسه مسجد حکیم ، متروکه و به تدریج ، مخروبه گردید ، ولی در سالهای اخیر ( از سال 1408 قمری به بعد) با همکاری جمعی از طلاّب و إمام جماعت مسجد ، جناب آقای حاج آقا کاظم
ص:185
کلباسی دام عزّه ، فرزند مرحوم حاج میرزا هاشم کلباسی قدس سره و نیز با حمایت و یاری سازمان اوقاف اصفهان ، به تدریج ، حدود بیست عدد از حجره ها ، که عموما در طبقه دوّم می باشد ، تعمیر گردیده و محل سکونت طلاّب گشته است . و در حال حاضر ( سال 1413 قمری ) در حدود سی نفر طلبه دارد، که در این حجرات سکونت یافته ، و درسهای خود را ( دوره مقدّمات تا سطوح ) در مدارس علمیّه مرکز حوزه علمیّه ( بالأخص مدرسة ذو الفقار ) در محضر اساتید حوزه ، فرا می گیرند .
شخصی به نام محمّد بن علی ( که از شاگردان فاضل هندی و مُجاز از سیّد نعمت اللہ جزائری بوده ) در ماه رجب 1117، در مسجد حکیم داود ، در دارالسلطنه اصفهان ، نسخه ای از « الإنتصار فی إنفرادات الإمامیّه » تألیف علم الهدی سیّد مرتضی را ، با خطّ نسخ نوشته ، و این نسخه ، در یکی از کتابخانه های شخصی قم ، موجود است (1).
و نیز محمّد بن علی جزائری ، در سال 1121 نسخه ریاض السّالکین سیّد علی خان مدنی را ، در مسجد حکیم اصفهان به خطّ نسخ نوشته ، و این نسخه در کتابخانه جامع گوهرشاد موجود میباشد (2) .
برای آشنائی بیشتر با نقش مدرسه و مسجد حکیم در حوزه علمیّه اصفهان ، به بخش مربوط به مسجد حکیم ( در قسمت مساجد مرکز فعالیت علمی در اصفهان ) مراجعه شود .
ص:186
مدرسه ای است واقع در بازار بزرگ اصفهان ، نزدیک میدان إمام ( میدان نقش جهان - میدان شاه ) که شاه عباس اوّل ، آن را به نام شخصیّت بزرگ علمی و معنوی عالم تدریس و تحقیق ، مولی عبدالله شوشتری ، متوفّای 1021 قمری ، تأسیس نموده است .
این مدرسه ، از نظر استحکام بنا ، و تزئینات و نماسازی و کاشیکاری، جالب توجه می باشد ، و دو طبقه است ، و پنجاه حجره و یک مسجد در طرف غربی و دو ایوان در طرف جنوبی و شمالی ، و نیز یک کتابخانه دارد، و به نوشته مرحوم جناب ، طول و عرض آن 50×60 می باشد (1) و تا چندین سال قبل ، شاخه ای از نهر فدین ، ( یکی از مادی های منشعب از زاینده رود ) در این مدرسه عبور می کرد، که موجب زیبایی بیشتر مدرسه ، میگردید .
تعمیراتی اساسی ، در سالهای 1158 و 1218 ( دوره نادر شاه و فتحعلی شاه ) در مورد آن به عمل آمده است (2) و هم چنین ، پس از آنکه در دوره پهلوی اول مدرسه های علمیه متروکه و مخروبه گشت ، مدرسه ملاّ عبدالله نیز از این وضعیت مصون نماند ، تا آنکه در اواخر قرن چهاردهم قمری ، عده ای از متدینین ، با همت مرحوم حاج میرزا أبو القاسم کوپائی ، و معماری حاج میرزا حسین شریف معمار ، و همکاری انجمن آثار ملی ، و اداره باستان شناسی ( سازمان میراث فرهنگی ) ، در تعمیر اساسی و تجدید حیات این مدرسه باشکوه ، اقدام نمودند ، و مدرسه را که به طور کلی در حال اضمحلال و نابودی
ص:187
بود ، به صورت مدرسه ای پابرجا ، زیبا ، و باشکوه ، در آوردند ، و مسکونی طلاّب گردید (1) و هم اکنون یکی از مدارس فعّال و با شکوه و پررونق حوزه علمیّه اصفهان می باشد ، و هشتاد نفر طلبه در آن ساکن هستند، و در مسجد آن اقامه جماعت میشود .
مدرسة ملاّ عبداللہ ، دو در دارد و دَرِ اصلی آن ، در بازار بزرگ ، مقابل بازار قنادها ، باز می شود ، و دارای سردری است با کاشیکاری ، که تاریخ تعمیر مدرسه را در دوره فتحعلی شاه قاجار ، به وسیله حاج محمِد حسین خان صدر اصفهانی ، در سال 1218 نشان می دهد (2).
در طول تاریخ مدرسه ، علماء و مجتهدین بزرگ ، در این مدرسه تدریس نموده، و یا مراحلی از تحصیل خود را ، در این مرکز علمی سپری نموده اند ، که ذیلاً برخی از آنها را یاد می نمائیم :
ملاّ عبد الله شوشتری ( تُستَری ) که به نام مبارک او ، مدرسه ملاّ عبدالله تأسیس گشته ، اوّلین و مهمترین مدرّس این مدرسه با برکت ، در طول چهار قرن بوده است ، که ذیلاً به برخی از فضائل علمی و تقوائی و آثار او ، اشاره می نمائیم
وی فقیهی محقّق ، و محدّثی رجالی، و جامع المعقول و المنقول ، و زاهدی عابد بوده ، و صائم الدّهر و قائم اللّیل خوانده شده ، و در علم و عمل ، و دقّت و فطانت ، و قدرت اندیشه و نیروی حافظه ، از چهره های برجسته ، به شمار
ص:188
رفته است . در مدّت چهارده سال اقامت خود در اصفهان ، آن چنان تأثیر عظیمی در رشد حوزه علمیّه به جای گذارده ، که در أوّل ورود ایشان ، در تمامی اصفهان ، فقط پنجاه نفر طلبه وجود داشته ، و در هنگام مرگ ایشان ( پس از چهارده سال اقامت ) بیش از هزار نفر از شاگردان این بزرگمرد ( از طلاب و فضلاء و بزرگان ) در این شهر ، به فعالیّت در سی و علمی اشتغال داشته اند ، که در میان آنها ، شخصیت هائی ، همانند : فقیه و محدّث نامدار ، ملاّ محمّد تقی مجلسی، و رجالی محقّق و عظیم الشّأن ، میر مصطفی تفرشی ( صاحب نقد الرجال ) ، و مولی حسنعلی تستری ( فرزند ملاّ عبد الله ) ، و میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر نائینی (صاحب شرح اصول کافی )، و مولی شریف الدّین محمّد رویدشتی اصفهانی، و میر محمّد قاسم قهپائی ( از مشایخ اجازه صاحب روضات الجنّات ) ، بوده اند .
همزمان با اقامت ملاّ عبد الله تستری در اصفهان ، چهره های بزرگی همانند :
شیخ بهائی و میرداماد علیهما الرّحمه در همین شهر اقامت داشته اند، و از مفاخر علمی حوزه علمیّه اصفهان در اوائل قرن یازدهم ، به شمار می روند ، ولی با توجه به اشتغالات اجتماعی آنها ، فعّالیّتشان در تدریس و تربیت طلاّب ، محدود می گردیده است ، ولی ملاّ عبد الله تستری ، به جز تدریس و تربیت طالبین علم ، هیچ گونه فعالیّت اجتماعی بر عهده نمی گرفته است ، و به همین جهت ، تأثیر آن بزرگمرد در رشد حوزه علمیه و انتشار فقه و حدیث ، در عالیترین حدّ ممکن رسیده ، تا آنجا که میرزا محمّد علی مدرّس ، در ریحانة الأدب می نویسد:
ص:189
انتشار فقه و حدیث را به او منسوب داشتن أصلاً مستبعد نباشد (1)
و چهره بزرگ عالم فقه و حدیث ، ملا محمد تقی مجلسی فرموده :
وَ یُمکِنُ أن یُقالَ ، إنتِشارُ الفِقهِ وَ الحَدیثِ کاَن مِنهُ ، وَ إن کانَ غَیرُهُ مَوجُوداً ، لکِن کانَ لَهُم الأشغالُ الکَثیرةُ ، وَکانَ مُدَّةُ دَر سِهِم قَلیلاً بِخِلافِه (ره ) (2)
ملاّ عبد الله تستری، از محضر استادهائی همانند : شیخ نعمت الله ، علیّ بن أحمد ، و شیخ أحمد بن نعمت الله ( که هر دو معروف به ابن خاتون عاملی هستند، و از علماء بزرگ شیعه به شمار می روند، و خاندان بزرگ علمی دارند) استفاده نموده (3) ولی عمده استفاده علمی و معنوی ملاّ عبد الله ، از محضر فقیه نامدار و بزرگ شیعه ، مظهر کرامات و معنویات ، محقّق عظیم الشّأن ، مولی أحمد بن محمّد أردبیلی ، معروف به، مقدس اردبیلی ، متوفّای 993 قمری بوده است ، و آن چنان عظمت شخصیّت و فضائل روحی و معنوی مقدّس أردبیلی ، بر مرحوم ملاّ عبد الله، تأثیر گذارده بوده ، که در تمامیِ عمرِ این شاگردِ لایق، به صورت روزه داریِ پی در پی ، و شب زنده داریِ مستمر ، و زهد و تقوایِ شگفتی آفرین ، و عبادت و مناجات ، و ترک لذائذ مادّی ، ( حتی لذّت های مباح ) تجلّی داشته است ، و موجب إعجاب همه مردم بوده ، و نفوذ معنوی آن بزرگمرد را ، در جامعه تا حدّی بالا برده بوده ، که در روز وفات آن پیشوای دینی ، یکصد هزار نفر از خواص و عوام ، علماء و أقشار مردم ، به شکلی
ص:190
بی سابقه ، در تشییع جنازه شرکت داشته اند، و روز فوت آن پیشوای زاهد ، شهر اصفهان همانند روز عاشورای حسینی علیه السلام ، بوده است ، از جهت کثرت اجتماع و شور عزاداری ، که نشان دهنده نفوذ و تأثیر شدید تقوای آن بزرگمرد الهی، میباشد .
در میان شخصیّت های برجسته عالَم تحقیق و تألیف و معنویّت ، گاهی کسانی یافت میشوند که به خاطر عظمت روحی ، و جایگاه برجسته ای که در قلوب بزرگان دارند، مورد تجلیل و تعظیم خاّص قرار میگیرند ، و در زبان و قلم علماء بزرگ ، مورد تکریم و احترام فوق العاده واقع می شوند ، که ملاّ عبد الله تستری ، از این دسته میباشد ، و ذیلاً به برخی از موارد ، اشاره مینمائیم :
1۔ فقیه و محدّث بزرگ ، ملاً محمّد تقی مجلسی ، او را شیخ الطّائفه عصر ، و صاحب کرامات فراوان خوانده ، و چنین نوشته است:
... شَیخُِنا وَ إِمامُنا ، بَل والِدُنَا الأعظَمُ وَ شَیخُ الطّائِفَةُ فی عَصرِهِ الشَّریفِ ، کانَ غابِداً زاهِداً وَرِعاً صاحِبَ اکرَاماتِ الکَثیرَةِ ، ثِقَهً عَیناً ثَبتاً .. ماتَ فِی العَشرِ الأوَّلِ مِنَ المُحَرَّمِ ، سَنَهِ 1021 وَصَلَّتُ عَلَیهِ مَعَ مِأةِ ألفٍ مِنَ النّاسِ تَقریباً ، وَکانَ یَومُ وَفاتِهِ کَیَومِ عاشُوراءِ (1) .
٢- و هم چنین ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در شرح مشیخه کتاب فقیه ، فرموده است :
ألمُحَقَّقُ المُدَقَّقُ آلزّاهِدُ العابِدُ الوَرِعُ ، وَ أکثَرُ فَوائِدِ هذَا الکِتابِ مِن إِفادَتِه ، حَقَّقَ الأخبارَ وَ الرَّجالَ وَ الأُصُولَ ، بِما لأمَزیدَ عَلَیهِ ، وَلَهُ تَصانیفُ ، مِنهَا ألتَّتیمُ لِشَرحِ نُورِ الدّینِ عَلِیًّ، عَلی قَواعِدِ الحِلّیَّ ، سَبعُ مُجَلَّداتٍ ، مِنها یُغرَفُ فَضلُهُ وَ تَحقیقُهُ
ص:191
وَتَدقیقُهُ ...
٣- محقّق و رجالیِ نامدار ، میر مصطفی تفرشی ، استاد خود، یعنی ملاّ عبدالله تستری را ، یگانه روزگار، و با ورع ترین أهل زمان ، خوانده و می نویسد :
عَبدُ اللهِ بُن الحُسَینِ التُّستَرِیُّ مُدَّظِلُّه العالی ، شَیخُنا وَ أستادُنا ، الإمامُ اَلعَلاّمَةُ المُحَقَّقُ المُدَقَّقُ، جَلیلُ القَدرِ ، عَظیمُ المَنزِلَةِ ، دَقیقُ الفِطنَةِ ، کَثیرُ الحِفظِ ، وَحیدُ عَصره وفَریدُ دَفرِه وَ أورَعُ أهلِ زَمانِه ، ماَرأیتُ أحَداً أوثَقَ مِنهُ ، لأیُحصی مَناقِبُهُ وَ فَضائِلُهُ ، قائِمُ اللَّیلِ ، صائِمُ النَّهارِ ، وَ أکثَرُ فَوائِدِ هذَا الکِتابِ ( نَقد الرجَّالِ ) مِن تَحقیقاتِه ، جَزاهُ اللهُ تَعالی عَنّی أفضَلَ جَزاءِ المُخسِنینَ ، لَهُ کُتُبُ مِنها شَرحُ قَواعِدِ الحِلَّیَّ (1).
4- در تاریخ عالم آرای عبّاسی چنین آمده است : جناب مولانا ، در کمالات نفسانی و تقوی و پرهیزکاری و ترک مستلذّات دنیا ، درجه عالی داشت ، از مأکول و مشروب به سدّ رمق قناعت نموده ، أکثر أیّام صائم بود ، و به شوربای بی گوشت افطار میکرد ، و قریب به سی سال ، در نجف و کربلای معلاّ ساکن گشته ، در خدمت مجتهد مغفور ، مولانا أحمد أردبیلی بسر برده ، از خدمتش اکتساب فضائل و استفاده مسائل مینمود. در روز وفاتش ، آواز ناله و نفیر صغیر و کبیر خلائق ، به اوج آسمان می رسید ، أشراف و أعیان سعی می نمودند که به تیتن و تبرّک ، دستی به زیر جنازه مغفرت اندازه اش ، رسانند از غلوی (2) خلایق میسّر نمیشد (3).
5- محقّق نامدار و فقیه و اصولی و رجالیِ عظیم الشأن ، آقا میرزا محمّد
ص:192
باقر «صاحب روضات آلجنّات » درباره ملاّ عبدالله نوشته است :
کانَ مِنَ العُلَماءِ الأعیانِ وَ نُبَلاءِ الأزمانِ ، جامِعاً لِلمَنقُولِ وَ المَنقُولِ ، مُجتَهِداً فِی الفُرُوعِ وَ الاُصُولِ ، مُحقَّقاً فی عِلمِ الفِقهِ وَ الحَدیثِ ، مُدَقَّقاً فی طَریقِ الرَّوایَةِ وَ التَّحدیثِ ، وَرِعاً صالِحاً المَعِیَّاً فی أعلی دَرَجَةٍ مِنَ التَّقوی وَ الجَلالَةِ وَ الفَضلِ وَ ألنَّبالَةِ وَ العَمَلِ وَ العِبادَةِ وَالوَرَعِ وَ الزَّهادَةِ .. (1) .
6- و در ریحانة الأدب آمده است : مُرَوَّجُ المِلَّةِ وُ الدّینِ ، مُرَبی الفُقَهاءِ وَالمُحَدَّثینَ ، تاجَ آلزُّهادِ وَ السّالِکینَ ، بسیار عابد و زاهد و با ورع و تقوی ، قائم اللّیل و صائم الدّهر بود ، هیچ کدام از نوافل از وی فوت نمی شد ، در خوراک و پوشاک خود، به سدّ رمق و أقل قلیل قانع بود (2).و این بود نمونه ای از قضاوتهای صاحب نظران بزرگ ، و بزرگان عالم فقه و رجال و تاریخ و تراجم ، درباره فقیهی بزرگ ، و مدرّسی عالیقدر ، که حوزه علمیّه اصفهان ، رشد و عظمت علمی خود را ، مرهون علم و تقوی و تدریس و تربیت او است ، و به حقیقت باید گفت :
ملاّعبدالله تستسری،پدر حوزه علمیّه اصفهان می باشد
برخی ، وفات آن بزرگمرد را در سال 1023 ضبط نموده اند ، ولی ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و رجالیِ نامدار ، میر مصطفی تفرشی، و تاریخ عالَم آرای عبّاسی و دیگر کتب معتمده ، 1021 نوشته اند ، که بایستی بر همین نقل اعتماد نمود، و در هر صورت ، جنازه ملاّ عبد الله تستری پس از اقامه نماز میّت در مسجد
ص:193
جامع عتیق ، و تشییع جنازه یکصد هزار نفری ، در مزار امام زاده عظیم الشّأن ، اسماعیل بن زید بن حسن ( إمامزاده اسماعیل ) به شکل أمانت ، دفن گردید ، و پس از یک سال ، بدون هیچگونه تغییری در بدن آن بزرگوار ، جنازه به کربلای معلّی منتقل و مدفون گردید (1).
فقیه و مجتهد محقّق ، جامع علوم عقلی و نقلی ، ملاّ حسنعلی تستری، متوفّای 1069 قمری، فرزند ملاّ عبد الله تستری . وی از بزرگان فقهای أواسط قرن یازدهم ، و از مشایخ علاّمه مجلسی ، و از معاصرین ملاّ محمّد تقی مجلسی (2)، و از شاگردان شیخ بهائی (3) و پدر خود می باشد .
نصر آبادی ، او را یگانه گوهر بحرین علوم عقلی و نقلی ، و همانند خورشید که محتاج به تعریف و توصیف نیست ، و نیّر سپهر فضیلت ، و بدر فلک فطانت ، و جامع علوم و حاوی فروع و اصول ، و دارای جودت طبع و حدّت ذهن و طلاقت لسان و حاضر جوابی دانسته است (4) .
علاّمه بزرگوار، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، در ضمن معرّفی مشایخ اجازه
ص:194
خود، او را با عبارت ، ألأفضَلُ الأکمَلُ، مَولانا حَسَنعَلِی التُّستَریّ ، ستوده است (1) .
و صاحب ریاض العلماء ، او را با عناوین :
أفاضِلُ ألعامِلُ الکامِلُ ، الفَقیهُ الاُصُولِیُّ المَعروفُ فی عَصرِ السُّلطان شاه صَفِیَّ الصََّفَوِیَّ وَ السُّلطان ، شاه عَبّاسِ الثّانِیَّ ستوده ، و کتاب تبیان او را در فقه ، بسیار تمجید کرده ، و عبارات آن کتاب را ، از قواعد علاّمه حلّی و دروس شهید أوّل ، دقیق تر دانسته ، و فرزندان و أحفاد او را از صلحاء و عباد و مشتغلین به تحصیل علوم ، معرّفی نموده است (2) .
عدّه ای از علماء و بزرگان ، همانند پدر صاحب ریاض العلماء (3) در نزد او تحصیل علم نموده ، و از شاگردان او می باشند (4) .
و هم چنین شیخ محمّد بن الحسن حُرّ عاملی در أمل الأمل و نیز سیّد علی خان مدنی شیرازی در سلافة العصر ، و هم چنین محدّث نامدار ، میرزا حسین نوری ، در مستدرک الوسائل ، این بزرگ فقیه و عالم دینی را ستوده اند . و ما در اینجا عین تعبیرات چهار چهره بزرگ علمی آن زمان را ، که برای ملاّ حسنعلی تستری اجازه نوشته اند نقل مینمائیم ، که نشانگر عظمت علمی و نبوغ آن بزرگمرد میباشد .
الف - ملاّ عبد الله تستری در اجازه ای که برای فرزند خود نوشته ، چنین بیان نموده است :
أجَزتُ لِوَلَدی وَ فِلذَةِ کَبِدی ، المُتَرَقّی مِن حَضیضِ التَّقلیدِ إلی أوجِ الیَقینِ ، السّالِکِ مَسالِکَ المُتَّقینَ ، الصّاعِدِ مَصاعِدَ الإجتِهادِ ، أبُو الحَسَنِ ، الشَّهیرِ
ص:195
بِحَسَنعَلی ، بَعدَ أن قَرَأ عَلَیَّ فی فُنُونِ العِلمِ ، کُتُباً کَثیرَةً فی فُنُونِ عُلُومِ الدّین ، مِنَ الاُصُولِ وَ الفُرُوعِ وَ الحَدیثِ ، وَ بَلَغَ مِعَ صِغَرِ سِنَّه أعلَی المَراتِبِ وَ فاقَ فی أوائِلِ سِنهِ بِأسنَی المَطالِبِ ، مَدَّ اللهُ فی عُمرِه ، وَ وَقاهُ جَمیعَ الشُّرُورِ ، وَ جَعَلَنی فِداهُ مِن کُلَّ مَخدُورٍ ، أن یَرویّ عَنّی .. (1) .
چنانچه ملاحظه می نمائید ، ملاّ حسنعلی در سنین جوانی و أوائل دورة زندگی ، به أعلی المراتب و أسنی المطالب دست یافته ، و شخصیّت معنوی کم نظیری ، همانند : ملاّ عبد الله تستری ، در یک اجازۀ علمی (نه یک برخورد عاطفیِ پدر و فرزندی ) « جعلنی فداه » ، برای او می نویسد .
ب - میر أبو القاسم استرآبادی ، معروف به میر فندرسکی ، دراجازه ای که برای او نوشته ، وی را ، « ألعلاّمة الفهّامه و مجتهد الزمان » دانسته است (2).
ج - شیخ أجلّ بهائی، نابغه بزرگ عالم اسلام و تشیّع ، در باره او نوشته است
أجَزتُ لِلوَلَدِ آلأعَزَّ الفاضِلِ الذَّکِیَّ الألمَعِیَّ ، ذِی الفِطنَةِ الوَقّادَةِ ، وَ الفِطرَةِ النَّقّادَةِ ،
مُحرِزِ قَصَبِ السَّبقِ فی مِضمارِ الفَضَائِلِ ، صاحِبِ القَدحِ المُحَلّی بَینَ الأقرانِ وَ آلأماثِل، المُتَرَقّی فی مَعارِجِ الفَضلِ وَ الکَمالِ إلی أوجِ التَّرجیحِ وَ الإستِدلالِ ، شَمسِ الإفادَةِ وَالإفاضَةِ وَ المَجدِ الجَلِیَّ ، مَولانا حَسَنعَلی .. (3) .
د- قاضی عزّ الدّین محمّد ، در اجازه ای که برای آن بزرگمرد نوشته ، او را چنین توصیف کرده است : إلتَمَسَ مِنَّی آلأخُ الذَّکُِّیُّ الألمَعِیُّ ، العامِلُ الکامِلُ الفاضِلُ سَیَّدُ العُلَماءِ وَ الأفاضِلِ المُتَرَقّی مِن رُتبَةِ التَّقلیدِ إلی رُتبَةِ الاجِتهادِ وَ الإستِدلالِ ،
ص:196
المُحرِزُ فَضیلَةَ السَّبقِ فی مِضمارِ الفَضلِ وَ الکَمالِ ، شَمسُ فَلَکِ الإفادَةِ وَ بَدرُ سَماءِ الإفاضَةِ ، صاحِبُ المَزایا وَ الکَمالاتِ وَ المَجدِ اَلبَهِیّ ، مَولانا حَسَنعَلی ...(1).
وفات ملاّ حسنعلی تستری را ، بعضی 1029، و بعضی 1075 نوشته اند ، ولی صحیح همان است که در أوّل بحث آوردیم که 1069 میباشد ( به أعیان الشیعه ، چاپ جدید ، جلد 5، صفحه 202 ، مراجعه شود).
سوّمین مدرّس عمده و بزرگ مدرسه ملاّ عبد الله ، فقیه نامدار و محقّق عظیم الشّأن ، علاّمه ، مولی محمّد باقر بن محمّد مؤمن سبزواری ، معروف به (محقّق سبزواری ) صاحب کتاب ذخیره و کفایه ( در فقه ) می باشد ، که پس از کناره رفتن ملاّ حسنعلی تستری از مقام تدریس رسمی مدرسه ملاّ عبدالله ، به عنوان مدّرس رسمیِ این مدرسه ، تعیین گردیدند (2).
درباره شخصیت علمی و آثار محقّق سبزواری ، در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » بررسی نموده ایم
چهارمین مدرّس رسمی بزرگ مدرسه ملاّ عبد الله ، فقیه محقّق و مدرّس عالی مقام ، میرزا جعفر شیخ الإسلام ، فرزند محقّق سبزواری قدس سره بوده است (3)
ص:197
و هم چنین ، عدّه ای از خاندان علمی شیخ الإسلام ( خاندان محقّق سبزواری ) در این مدرسه تدریس می نموده ، و تولیت موقوفات مدرسه ملاّ عبدالله را ، بر عهده داشته اند (1).
وی فرزند آقا سیّد محمّد علی ، معروف به آقا مجتهد میباشد ، و عالمی کامل و مجتهدی بارع بوده ، و در مدرسه ملاّ عبد الله ، إمام جماعت و مدرس بوده ، و در سال 1357 قمری وفات یافته است(2) .
آقا سیّد محمّد جواد مسجد شاهی ، درس پرجمعیتی داشته ، و مردی زاهد بوده ، و درس خارج می گفته است (3) ..
فقیه جامع و عالم زاهد و مدرّس مقدّس ، مرحوم آیة الله ، حاج میرزا أبو الفضل خاتون آبادی ، متوفّای 1388 قمری (4) .
وی فرزند حاج میرزا حسین نائب الصّدر ، و برادر فقیه و اصولی عظیم الشّأن ، مرحوم حاج میر محمّد صادق مدرّس خاتون آبادی ، (که از چهره های مبرّز علمی و اجتماعی و از رؤسا علماء اصفهان بوده ) می باشد .
ص:198
معظّم له ، در مدرسه ملاّ عبد الله تدریس می نموده ، و إمام جماعت مسجد مدرسه بوده است .
و هم چنین در مدرسه ملاّ عبد الله ، علماء و فضلاء دیگری در طول زمان ، اقامت و تحصیل علم داشته ، و یا تدریس و تألیف نموده اند ، که به عنوان نمونه از : ضیاء کفرانی ، متوفّای 1052 ، که از نویسندگان دفتر دیوان و شاعری خوش طبع بوده ، و حاج میرزا بهاء خواجوئی ، که شاعری آدیب و خوش خط بوده ، و مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی ، متوفّای 1409 قمری ، که از علماء بزرگوار و مورد توجه عمومی علماء و مردم با ایمان بوده ، و در مسجد مدرسه ، اقامه جماعت می نمودند ، و مرحوم آیة الله ، حاج شیخ علی قدیری کفرانی ، متوفّای 1407 قمری ، که در مدرسه ملاّ عبد الله ، تدریس مینمودند ، می توان یاد نمود .
محمد مقیم بن ملاّ أحمد گیلانی رانکوئی ، در روز شنبه بیست و سوّم جمادی الثّانیه 1073، در مدرسه ملاّ عبد الله ، نسخه ای از کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق را ، به پایان رسانیده ، که این نسخه به خطّ نسخ میباشد ، و در کتابخانه ملّی ملک موجود است (1).
و شخصی به نام سعید بن میر محمّد یوسف حسینی ، در سال 1097، نسخه ای از حاشیه شرح اشارات خواجه طوسی را ، که از میرزاجان باغنُوی متوفّای 994 میباشد ، در مدرسه ملاّ عبدالله نوشته است (2) .
ص:199
مقصود ، مدرسه هارونیّه است ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
منظور ، مدرسه خالصیّه است ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
مدرسه ای است در بازار چه بید آباد ، و در جوار مسجد مرحوم سیّد شفتی ، که در تاریخ 1099 ، ساختمان آن به پایان رسیده است .
تأسیس و وقف مدرسه ، از « عزّت نساء خانم » دختر میرزا خانا قمی می باشد ، که جهت سکونت طلاّب علوم دینیّه ، از فرقه اثنی عشریّه ، معیّن نموده ، و تولیت آن را در مرتبه اول ، برعهده محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری قرار داده و به علّت رحلت آن بزرگمرد ، در سال 1099 ، أمر تولیت را بر عهده فرزند ایشان ، فقیه بزرگ ، آقا جمال خوانساری ، مقرّر کرده ، و پس از ایشان ، أعلم و یا أسن أولاد آن بزرگمرد را ، متولّی قرار داده است (1) . تاریخ وقفنامه 1104 و اضافات آن، به تاریخهای 1106 و 1107 میباشد (2)
أشعاری که در کتیبه سردَرِ مدرسه نوشته شده ، از شاعری متخلّص به (سامی ) می باشد ، و نشان میدهد که تأسیس مدرسه در دوره شاه سلیمان صفوی است ، و آخرین شعر کتیبه ، چنین می باشد :
بهر تاریخ این بنا (سامی)
( مجمع أهل فضل ) کرد رقم
1099
ص:200
میرزا حسین ، ظاهراً از أولاد و أحفاد عزّت نساء خانم ، و میرزا مهدی ( شوهر او ) بوده ، که پس از فتنه أفغان ، متصدّی تعمیر مدرسه ، و إسکان طلاّب در آن بوده ، و مدرسه به تدریج ، به نام او شهرت یافته است (1) .
مدرسه میرزا حسین یک طبقه است ، و 27 حجره دارد ، و مدرس و مسجد آن در طرف غربی ، و دَرِ و دالان آن ، در طرف شرقیِ مدرسه می باشد ، و در تزئینات آن ، از کاشی و آجر استفاده شده ، و مساحت آن 45 × 50 متر می باشد ، و مجموعاً مدرسه ای آباد و جالب توجّه است .
سنگاب مدرسه مورّخ به تاریخ 23 ذی الحجّه 1275 میباشد ، که نشان میدهد در آن دوره ، آباد و معمور بوده است .
در حال حاضر ، 30 نفر از طلاّب علوم دینیه در آن ساکن می باشند ، و در رتبه های درسی مقدّمات و سطوح و خارج، اشتغال به تحصیل دارند، و عموماً در درسهای مدرسه های صدر و ذو الفقار و ... ، شرکت می کنند .
عدّه ای از علماء و فضلاء بزرگ ، در طول تاریخ مدرسه ، در این مجمع علمی ، تحصیل و یا تدریس نموده اند ، که ذیلاً به نام و شخصیت برخی از آنها اشاره می نمائیم :
١- مرجع بزرگوار و فقیه و زعیم نامدار ، مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی متوفّای 1260، ( بانی مدرسه و مسجد سیّد ) که قبل از تأسیس مسجد سید ، در مدرسه میرزا حسین ، تدریس می نموده اند (2) .
2 - مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد حسین نجف آبادی ، متوفّای 1331 قمری
ص:201
که از شاگردان مرحوم میرزا محمّد حسن شیرازی و مرحوم آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی بوده ، و به مقام اجتهاد نائل گردیده بوده است . وی هشت سال در حوزه علمیّه اصفهان اقامت داشته ، و در مدرسه میرزا حسین ساکن بوده ، و سطوح فقه و اصول را ، تحصیل کرده است (1).
3 - أدیب و شاعر و مدرّس نامدار ، مرحوم میرزا یحیی مدرّس بید آبادی ، متوفّای 1349 قمری ، که از أحفاد ملاّ محمّد باقر ( محقّق سبزواری ) بوده ، و در اصفهان و نجف تحصیل علم کرده ، و از شاگردان شیخ انصاری و حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی و آخوند ملاّ محمّد کاشانی و صاحب روضات ، و دیگر بزرگان بوده است (2) . وی حوزه درسی مورد توجّهی داشته ، و در شعر و أدب ، دارای مقامی بلند بوده ، و مجمع أدبیِ او ، مورد علاقه مدّاحان و مرثیه سرایان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است ، و دیوان شعری دارد (3) که از شهرت زیادی برخوردار می باشد . مرحوم میرزا یحیی مدرّس ، در خانه خود ، و نیز در مدرسه میرزا حسین تدریس می نموده است .
4- مرجع عالیقدر جهان شیعه ، فقیه نامدار ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد ابوالحسن مدیسه ای اصفهانی ، متوفّای 1365 قمری ، که در علوم عقلی و نقلی ، جامع ، و در تدبیر و لیاقت اداره امور حوزه علمیّه و جامعهٴشیعه ، سرآمد بوده است . آن بزرگمرد، مدّتی در اصفهان ، در مدرسه میرزا حسین تحصیل و تدریس نموده است (4) .
ص:202
5 - حاج آقا جمال الدّین خوانساری ، متوفّای 1391 قمری ، که عالمی فاضل و خلیق ، و آخرین شخصیّت علمی - دینی ، از خاندان علمی خوانساری میباشد . وی در مدرسه میرزا حسین تدریس می نموده است (1) .
نسخه ای از حاشیه بر شرح اشارات ، که مُحَشَّی آن ، ملاّ عبد الرّزاق لاهیجی میباشد ، به وسیله علی أکبر بن محمّد کریم طبیب ، در مدرسه میرزا حسین نوشته شده ، به تاریخ 24 ربیع الثانی 1256 ، و این نسخه در کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است (2) .
و هم چنین ، همین کاتب ( علی أکبر بن محمّد کریم طیّب ) نسخه ای از حکمت عرشیّه ملاّ صدرای شیرازی را ، به خطّ نستعلیق و شکسته ، در مدرسه میرزا حسین اصفهان ، در ذی الحجّهٴ1263، کتابت نموده است (3) .
مدرسه ای است در ضلع جنوب شرقی مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه = مسجد إمام ) که در دوره شاه عبّاس أوّل پایه گذاری شده ، و در دوره شاه سلیمان صفوی تکمیل گردیده ، و در زمان ناصرالدّین شاه قاجار ، تعمیرات أساسی یافته ، و به همین مناسبت ، به نام (ناصریّه ) و (ناصری ) خوانده می شود .
حجرات مدرسه ، فقط در طرف شرق مدرسه است ، و تزئینات آن به وسیله
ص:203
کاشی خشت هفت رنگ انجام گرفته ، و نمای جالبی دارد .
ایوان جنوبیِ مدرسه ، دارای لوحه ها و کتیبه هائی است ، که در ضمن آنها صلوات بر چهارده معصوم نقش بسته ، و با چنین عبارتی ختم شده ، و تاریخ گذاری گردیده است : کتبه محمّد رضا الإمامی 1077(1) .
کتیبه داخل محراب ایوان یاد شده ، که در زمان شاه سلیمان صفوی نصب گردیده ، به خطّ ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی ، و به قلم محمّد محسن امامی، به این شرح است:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ، لَو أنَّ الغیاضَ (2)
أقلامُ، وَ البَحرَ مِدادُ ، وَ اَلأرضَ قِرطاسُ ، وَ الجِنَّ وَالإنسَ حُسّابُ وَ کُتّابُ ، ما أحصَوا فَضائِلَ عَلِیَّ بنِ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ ، کَتَبَهُ مُحَمَّد مُحسِن الإمامی 1095 (3) .
مدرسهٴناصریّه و مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) ، از نظر داشتن مفاخر علمی و سکونت و تدریس علماء بزرگ ، در رابطه نزدیک میباشند (4) ولی بالخصوص ، نام بعضی از بزرگان ، در زمره ساکنین یا مدرّسین مدرسهٴناصریّه ، ذکر گردیده ، که به دو نفر اشاره مینمائیم :
١- مجتهد اصولی و مدرّس نامدار ، آقا شیخ أحمد مدرّس زنجانی اصفهانی ،
ص:204
متوفّای 1369 قمری ، که تحصیلات خود را در حوزه های علمیّه زنجان و قزوین و نجف اشرف انجام داده ، و پس از نیل به مقام اجتهاد ، به حوزه اصفهان مهاجرت کرده ، و در مدرسه ناصریّه ، سکونت نموده است (1) . وی معروف به مدرّس صدری می باشد . مرحوم زنجانی ، عالمی محقّق ، و شاعری أدیب ، و صاحب أثرِ قلمی به نام وجیزه در فرق بین سحر و معجزه ، و أثر دیگری به نام هدایة الأنام ( منظومه ای در کلام ) بوده است (2) .
2- عالم فاضل و مجتهد ، حاج ملاّ اسماعیل بن ملاّ محمد نقنه ای ، متوفّای 1350 قمری ، که از یاران و نزدیکان خاندان علمی نجفی ( آقایان مسجد شاهی ) بوده است (3)
مدرسه ای است در بازار بزرگ اصفهان ، نزدیک مسجد جامع از یکطرف ، و مدرسه کاسه گران از طرف دیگر، و دَرِ آن ، مقابل بازار ریسمان باز می شود
مساحت آن در حدود یک هزار و سیصد متر (30 × 45 ) می باشد ، و 22 حجره و یک مَدرس به صورت ایران در طرف غرب ، و یک کتابخانه در طرف شرق دارد، و به شکل یک طبقه است .
بانی مدرسه ، میرزا نور الدّین محمد جابری أنصاری ( از أجداد میرزا حسن خان جابری أنصاری ، صاحب کتاب تاریخ اصفهان و ری ) می باشد . طبق نوشته کاشی کاریهای سردَرِ مدرسه ، که در ضمن تعمیرات دورة أخیر ( در سال 1347 شمسی ) نصب گردیده ، تاریخ وقف مدرسه ، 1064 هجری قمری
ص:205
می باشد ، ولی به نوشته جابری أنصاری در تاریخ اصفهان و ری صفحهٴ307، بنای مدرسه متعلّق به دورهٴسلطنت شاه سلیمان صفوی و سلطان حسین صفوی می باشد، و با توجّه به این که ، جلوس شاه سلیمان به سلطنت، در سال 1077، و جلوس سلطان حسین ، در سال 1105 میباشد ، تفاوت و ناهماهنگی بین دو نقل ، روشن میگردد ) ، و به نظر میرسد که ، نوشته جابری انصاری ، که
1- در کتاب تاریخچه أوقاف اصفهان ، به قلم عبدالحسین سپنتا ، از صفحه 74 تا 110 ، وقفنامه نور الدّین محمّد جابر أنصاری اصفهانی را نقل کرده ، و در ابتداء أمر ، به عنوان تیتر ، این عبارت را ذکر نموده است ( وقفنامهٴمدرسهٴنوریّهٴاصفهان ) و سپس شرحی راجع به مدرسه نوریّه نوشته ، و اشاره ای به تعمیرات مسجد جامع اصفهان ، که در سال 996 به وسیله نور الدّین محمّد بن جلال الدّین محمّد حکیم اصفهانی انجام گرفته ، و اشاره ای به مسجد آقانور ، که در زمان شاه عبّاس أوّل شروع شده ، و کتیبه های آن ، به سال 1039 و 1043 میباشد ، نموده است ، در حالیکه : أوّلاً ، وقفنامه نور الدّین محمّد جابر انصاری ، هیچ اسمی از مدرسه ندارد، و وقفنامهای است برای مصارفی که در متن وقفنامه چنین ذکر شده ...، وقف مخلّد و حبس مؤبّد نمود، بر مرقد منور ، و مشهد معنبر معطّر آن حضرت ( مقصود ، إمام علی بن أبی طالب علیه السلام می باشند ) و باقی مشاهد شریفه ، همگی و جملگی و تمامی گری و ... ( به صفحه 80 تاریخچه اوقاف اصفهان مراجعه شود ) و با مطالعه تمام وقفنامه می یابیم ، هیچگونه اسم و اثری از مدرسه نوریه در وقفنامه وجود ندارد . ثانیا ، اشتراک نام نور الدّین محمّد جابر انصاری ، و نور الدّین محمّد بن جلال الدّین محمّد حکیم اصفهانی ، نباید منشأ اشتباه شود ، در حالی که وقفنامه و آثار نور الدّین محمّد جابر انصاری ، متعلق به سالهای 1058 به بعد است، و تعمیرات مسجد جامع و تأسیس مسجد آقانور ، متعلّق به سالهای 1996 و 1039 و 1043 میباشد ، و به خوبی روشن است ، که موارد یاد شده ، هیچ ربطی به هم ندارد، مخصوصاً با توجّه به سنّ نور الدّین محمّد جابر انصاری ، که هنگام تنظیم وقفنامه (سال 1058) 52 ساله بوده ، و معلوم است که در سال 996 هنوز متولّد نگردیده ، و شرائط ستی او در سال 1039 و 1043 ، مناسب برای کارهای بزرگ نبوده است .( در صفحات 78 و 90 کتاب تاریخچه أوقاف اصفهان ، دقّت شود).
ص:206
دانشمندی محقّق بوده ، و از أحفاد بانی مدرسه می باشد ، از ارزش علمی بیشتری برخوردار است.
بالای دَرِ کتابخانه ، در کتیبه ای در کاشی کاری نوشته شده : با همکاری سازمان اداره اوقاف اصفهان ، کتابخانه و تعمیرات مدرسه نوریّه ، و کاشیکاری آن ، بإتمام رسید 1347 شمسی .
و در کتیبه ای ، که دور تا دور مدرسه ، بالای حجره ها به صورت کاشیکاری نصب گردیده ، أحادیثی از پیامبر أکرم صلی الله علیه وآله و فاطمه زهراء علیها السلام و أئمة معصومین علیهم السلام ، راجع به ارزش علم و عالم و تفقّه در دین ، جلب توجه مینماید ، و در طرف غرب مدرسه ، جنب ایوان چنین نوشته شده است:
به همّت أحمد نور الدّین ، نماینده تولیت مدرسه ، کاشی و تعمیرات مدرسه به اتمام رسید 1389 قمری .
در حال حاضر، جمعی از طلاّب حوزه علمیّه ، در مدرسهٴنوریّه سکونت دارند، و آباد میباشد .
در طول تاریخ مدرسه نوریّه ، عدّه ای از فضلاء و علماء در این مدرسه تحصیل علم نموده ، و یا تدریس و تربیت طلاّب را بر عهده داشته اند ، که ذیلاً به نام برخی از آنها اشاره می شود:
١- عالم زاهد و مجتهد بزرگوار ، مرحوم آقا شیخ اسماعیل معزّی ، متوفّای 1363 قمری ، که از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و آقا شیخ هادی تهرانی بوده ، و در حوزه علمیّه اصفهان ، به تدریس و تربیت طلاّب اشتغال داشته ، و در حل و فصل خصومات ، و إفتاء و سایر برنامه های دینی ، همکار و یاور مرحوم آخوند فشارکی بوده است . تألیفاتی از قبیل : 1 اصول الایمان، 2- تقریرات
ص:207
درس اصول مرحوم آخوند خراسانی ، 3- شرح بر کفایة الأُصول، 4- مجالس الموحّدین ، 5- شانزده رساله در مباحث مختلف فقه و اصول، 6- قضایای غریبه و عجیبه و ... ، داشته است (1).
مرحوم آقا شیخ اسماعیل معزّی ، پس از آنکه سالهای سخت و خفقانی شدید حکومت پهلوی سپری گردید ، و مدرسه نوره ، به صورت مخروبه ای در آمده بود، در إحیاء آن کوشیدند ، و چند نفر طلبه در آن إسکان دادند (2) و در نتیجه نه تنها مُدرّس مدرسه ، بلکه احیاگرِ آن نیز ، بوده اند .
2- شاعر و ادیب و خطّاط أرزشمند ، میرزا علیرضا فرزند محمّد علی ، و متخلّص به ( پرتو ) و معروف به میرزا آقاجان، و متوفّای 1304 قمری، (3) که صاحب کتاب مآثر و آثار ، او را در خطّ نسخ ، استاد أجَلّ خطّاطین اصفهان دانسته و برخی او را در زمینه شعر ، مقدّم بر شعرای اصفهان و غیر آن ، شمرده اند (4) 3 - آقا محمّد علی مُذهَّب ، فرزند أبوطالب اصفهانی، متوفّای 1275 قمری ، و صاحب تذکرهٴیخچالیّه ، که در صنعت تذهیب و صناعت شعر ( مخصوصاً غزل ) مقام استادی داشته است (5) .
دانشمندی به نام سیّد علی أصغر بن قاسم طباطبائی زواره ای ، در 27
ص:208
شوّال 1232 ، نسخه ای از شوارع الهدایه فی شرح الکفایه را ، که تألیف حاج محمّد ابراهیم کلباسی میباشد ، در مدرسه نوریّه به پایان برده است (1).
یکی از مدارس مهم دوره صفویّه است ، که تاریخ بنای آن ، أوائل قرن دوازدهم می باشد، و هنوز بر استحکام و زیبائی و آبادیِ خود باقی است ، و از میراثهای گرانبهای فرهنگی اصفهان و حوزه علمیه ، به شمار می رود .
در مدرسه نیم آور ، کتیبه ای که ، نشان دهنده تاریخ تأسیس آن باشد ، وجود ندارد، و نویسندگان ، با توجه به نشانه هائی ، اظهار نظرهائی نموده اند .
جابری أنصاری می نویسد: دیگر از مدارس عهد صفویّه ، مدرسهٴنم آورد است ، و مدرسه کاسه گران ، که این دو مدرسه به سلطنت شاه سلطان حسین . به همت حکیم الملک و زنش ساخته شد ، مدرسه نم آورد را ، زینت بیگم ، زن حکیم الملک ، در 1117 بنا نمود ، و مدرسهٴکاسه گران را خود حکیم الملک ، قبل از 1117(2) .
و مرحوم رفیعی مهر آبادی می نویسد : متولّی پیشین مدرسه ( آقا عطاء الله جدلی ، فرزند میرزا محمّد علی متولّی ، که أوّلی در 1313 و دوّمی در 1340 قمری وفات یافته اند ) که او هم از پدرش شنیده بود، می گفت : تاریخ وقفنامه مدرسه ، 1111 قمری بوده ، و مرحوم آقا جمال خوانساری ، مجری صیغهٴوقف ، و نیز ناظر قرار داده شده بوده است (3) .
ص:209
و باستانشناس محقّق ، دکتر لطف الله هنرفر ، نقل می نماید : .... بعضی آن را از بناهای دوره شاه سلیمان پنداشته اند ، امّا جابری أنصاری ... (1) .
و آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، دربارهٴوجه جمع بین قول کسانی که مدرسه را مربوط به دوره شاه سلیمان می دانند، و کسانی که مربوط به دوره سلطان حسین صفوی می شناسند، می نویسد : و وجه جمع این دو قول آنکه ، در عهد شاه سلیمان شروع به ساختمان شده ، و در عهد شاه سلطان حسین ، تمام گردیده است (2) .
مدرسهٴنیم آورد در جریب است (3) و تزئینات فراوان دارد ، و گچبری های جالبی در آن بکار رفته ، که بر زیبائی آن می افزاید ، و جالب توجه است که ، استادان فن ، به وسیله گچ های رنگارنگ ، نوعی مخصوص از معرق ، ترتیب داده اند ، که در أبنیهٴتاریخی دیگر نظیر ندارد (4) .
مقرنسهای گچ بری و کاشی کاری های سردَرِ ، و داخل مدرسه نیم آورد ، و خطوط بنائی موجود در تزئینات مدرسه نیم آور ، از یک طرف ، نشانه هنر و ذوق هنرمندان مؤمن اصفهانی ، و از طرف دیگر، نمایشگر اعتقادات راسخ مردم اصفهان نسبت به أهل البیت علیه السلام می باشد . کتیبه أطراف سردَرِ مدرسه نیم آورد ، به خطّ ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی ، شامل سورهٴتوحید و چند آیه میباشد ، و در آخر کتیبه آمده است : قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ
ص:210
وَسَلَّمَ ، لَو أنَّ الغِیاضَ (1) أقلامُ، وَ البَحرَ قِرطاسُ ، وَ الجِنَّ حُسّابُ ، وَ الإنسَ کُتّابُ ، ما أحصَوا فَضائِلَ عَلِیَّ بنِ أبی طالِبٍ ، سنه 1349 (2) .
عدد 1349 ، گویای تعمیرات و اقداماتی است که در تاریخ یاد شده انجام گرفته ، چنانچه تاریخ 1327 ، در دو محراب مَدرس جنوبی و شمالی مدرسه ، نشانه تعمیرات دیگری ، در آن تاریخ میباشد.
مدرسه نیم آور،در سالهای حدود 1410 قمری ، به وسیله آقای جدلی ، متولّی موقوفات مدرسه ، و با نظارت سازمان اوقاف اصفهان ، و با استفاده از کمک های مالی و معنوی آیة الله حاج آقا حسن فقیه إمامی دام عزّه ، و نیز در آمد موقوفات مدرسه ، تعمیراتی بسیار جالب و اساسی یافته ، و به راستی ، إحیاء گردیده است .
مدرسهٴنیم آور دو طبقه است ، و دارای 64 حجره می باشد (3) ، و دو مَدرس ( مسجد ) به صورت ایوان ، در دو طرف جنوب و شمال آن وجود دارد، و یک مدرس نیز در طرف شرق مدرسه هست ، چنانچه حجره بالای سردَرِ مدرسه ( در طبقهٴدوّم ) نیز ، گاهی به عنوان مَدرس استفاده می شده است .
مدرسه نیم آورد ، از پربرکت ترین مدارس علمیّهٴاصفهان می باشد ، و در
ص:211
طول زمان ، محلّ اقامت و تدریس علماء بزرگ بوده است ، و شخصیّت های برجسته ای در عالَم فقه و اصول و حکمت و أدبیّات و ... ، در این مرکز دینی و علمی ، پرورش یافته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود، و البته برخی از این بزرگان ، در فصول دیگر کتاب ، به نحو مفصل تری مورد ذکر قرار گرفته اند .
١- عالم فاضل و فقیه جامع ، حاج شیخ محمد رفیع جیلانی (گیلانی)، متوفّای حدود 1245 قمری (1) که در حوزهٴاصفهان و نجف تحصیل علم کرده ، و از شاگردان سیّد بحرالعلوم بوده ، و تألیفاتی از قبیل : أصل الأُصول ( در شرح معالم به نحو مفصّل ) و جواهر آلأُصول ( حاشیه بر معالم) و حواشی بر در بحر العلوم و اللّئالی الثّمینه ، در شرح نهج البلاغه و ... ، داشته است (2) .
وی مدتی در مدرسه نیم آور بوده است .
2- حکیم ریاضی و عارف زاهد ، حاج ملاّ حسن آرندی نائینی ، متوفّای 1270 قمری . وی در مدرسه نیم آور ساکن بوده ، و تدریس می نموده ، و استاد علوم حکمت و ریاضی بوده است ، و بزرگان ، به او ارادت می ورزیده اند .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، درباره او می نویسند :
إشتَهَرَ عَنهُ أَنَّهُ لَو ألقِیَ عَلَیهِ ألفُ مَسئَلَةٍ فی أنواعِ العُلُومِ وَ شَتَّی الفُنُونِ ، أجابَ عَنها فِی الحالِ ، مِن دُونِ مُراجَعَةِ أیًّ مَصدَرٍ ، وَکانَ مِن أهلِ الکَشفِ وَ الأسرارِ وَ ذُوِی الباطِنِ (3) .
و در کتاب مآثر و آثار دربارهٴاین بزرگمرد آمده است : در أنواع علوم ظاهر
ص:212
و باطن ، به مقام کشف و شهود بود، اگر فی المثل در یک روز ، از هزار کتاب در فنون شتّی ، از وی حلّ مشکلات و رفع شبهات می خواستند ، بدون هیچ تأمّل ، همه را جواب می فرمود ، با آنکه ، أصلاً کتاب نداشت ، و أبداً به مطالعه وقت نمیگذاشت ، و این معنی در تسلّم، به مقامی است که هزاران کس از محصّلین اصفهان و مدرّسین آن سامان ، بارها آزموده اند، و به أشخاصهم احساس نموده اند ، و این نیست جز حقیقت مکاشفه، و این دعوی را ، براهین دیگر نیز ، از قبیل إخبار به انتشار تلگراف در ایران ، و صدمات شریعت از ظهور باب ( منظور میرزا علی محمّد باب رهبر فرقه ضالّهٴبابیّه است ) و غیرهما، که به طور تحقیق از وی شنیده شده است (1) .
ملاّ حسن آرندی ، قبلاً شبانی می کرده و با هدایت حاج محمّد حسن نائینی ، به راه علم و ریاضت های نفسانی ، کشیده شده است .
3- میرزا أبو القاسم رشتی ، فرزند حاج محمّد ابراهیم رشتی ، صاحب کتاب « تحفة النّاصریّه فی الفنون الأدبیّه » که در طهران ، در سال 1278 به صورت مجلدی بزرگ ، چاپ شده است (2) . او در اصفهان ساکن بوده، و در مدرسه نیم آور ، تدریس ادبیّات عرب مینموده ، و پس از وفات ، در بقعه هارون ولایت ( هارونیّه ) مدفون شده است (3) .
4- فقیه و مجتهد زاهد و جامع ، حاج میرزا بدیع درب إمامی ، متوفّای 1318 قمری ، که از چهره های مبرّز علمی و تقوائی بوده ، و پدرانش عموماً از فضلاء
ص:213
و علماء اصفهان بوده اند، و خودش علاوه بر مقام علمی ، در زمینه های فقه و اصول و سایر علوم حوزه ای ، تألیفاتی گوناگون در آن علوم ، و خطّی نیکو داشته ، و شعر می سروده است ، و جزء تألیفات او ، دیوان اشعار میباشد .
مرحوم حاج میرزا بدیع درب إمامی ، از مدرسین بزرگ مدرسه نیم آورد بوده است (1).
5- فقیه جامع ، و عالم فاضل ، و حکیم زاهد ، حاج ملاّحسن درّی ، متوفّای 1336 قمری ، که صاحب تألیفاتی از قبیل : یک دوره فقه استدلالیِ فارسی ، و مناسک حجّ عربی استدلالی و مفصّل ، بوده است (2) .
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، ایشان را از چهره های برجسته در مدرسه نیم آورد بر شمرده اند (3) .
6- مجتهد عظیم الشّأن و فقیه محقّق ، مرحوم آقا شیخ عبدالکریم گزی معروف به ، آخوند گزی ، متوفّای 1339 قمری . وی از چهره های مبرّز علمی و اجتماعی حوزه علمیّه اصفهان در قرن چهاردهم می باشد ، و دارای سلیقهٴممتاز ، أخلاق پسندیده ، حسن تشخیص ، دقّت نظر و زهد واقعی بوده ، و در نتیجه ، در حوزه علمیّه ، و در میان طلاّب و در بین عموم مردم ، أعمّ از شهری و روستائی ، محبوبیّت عظیمی داشته است ، و لذا مرجع عام و خاص گردیده ، و در حلّ مرافعات و مخاصمات ، شخصیّتی بی نظیر و بی رقیب بوده است ، و همه به نظریاّت او احترام نموده ، و عمل می کرده اند.
ص:214
تألیفات گوناگون ، تدریس دروس متعدّد ، و پاسخگوئی به سؤالات فراوان و متنوع ، از نشانه های قدرت علمی و تبحّر و تسلّط آن بزرگمرد میباشد .
مرحوم آخوندگزی ، از مفاخر حوزه علمیّه اصفهان ، و از مدرّسین برجسته مدرسه نیم آور بوده اند .
7 - فقیه و اصولی عظیم الشّأن ، و مرجع عالی مقام ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، متوفّای 1342 قمری ، که از مفاخر حوزه علمیّه اصفهان ، و مدرسه نیم آور می باشند ، و حوزه درسی فقه و اصول اجتهادی ایشان، مورد توجّه فضلاء و محقّقین بوده ، و از شاگردان درس آن بزرگمرد ، در مدرسه نیم آور ، مرجع عالیقدر جهان شیعه ، آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره بوده اند .
8- عالم کامل و زاهد و مدرّس عالیقدر، مرحوم آقا سیّد محمّد امامی ( درب إمامی ) متوفّای 1359 قمری ، که از علماء معمّر و مشهور به زهد بوده ، و در مدرسه نیم آور ، تدریس فقه و اصول مینموده است .
9- فقیه و اصولی مجتهد و بزرگوار ، و مرجع عظیم الشّأن ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد مهدی درچهای ، متوفّای 1364 قمری ، که از چهره های مبرّز در فقه و اصول بوده ، و از أکابر فقهاء و مدرّسین حوزه علمیّه اصفهان ، به شمار می رود . وی در مدرسه نیم آور و مسجد نو بازار ، تدریس می نموده ، و حوزه در سی او ، مجمع أفاضل بوده است .
10- عالم فقیه و مدرّس مجتهد ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقیه إمامی ، متوفّای 1387 قمری ، که در حوزه اصفهان و نجف ، و در محضر بزرگانی همچون ، آقا ضیاء الدین عراقی و آقا سیّد محمّد فیروز آبادی ( از اعلام نجف ) و آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آقا سیّد
ص:215
مهدی درچه ای ( از أعلام حوزه اصفهان ) کسب علم نموده ، و به مقام اجتهاد رسیدند . ایشان در مدرسه نیم آور ، به تدریس فقه و اصول و دیگر علوم حوزه ای ، اشتغال داشته اند .
11 - عالم زاهد و مجتهد عادل ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ مرتضی مظاهری نجفی اصفهانی ، متوفّای 1409 قمری ، که در حوزه علمیّه اصفهان و نجف ، از محضر بزرگانی ، همانند : فقهای عظیم الشأن ، آخوند فشارکی و آخوند گزی و آقا سیّد أبو القاسم دهکردی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و نیز آیات عظام ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین نائینی ، و آقا ضیاء الدین عراقی و آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی و حاج شیخ جواد بلاغی قدس سرهم ، بهرۀ علمی گرفت، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردید، و از عدّه ای از أعلام و مراجع بزرگوار به کسب اجازه اجتهاد مفتخر شد، و پس از مراجعت به اصفهان ، در مدرسه نیم آور به تحقیق و تألیف و تدریس پرداخت .
مرحوم آیة الله مظاهری ، کتابها و رساله های گوناگون در مسائل فقهی و اصولی و رجالی و اخلاقی نوشته اند ، که مجموعه آنها را در کتاب گنجینه دانشمندان، 10 کتاب و 11 رساله ، ذکر نموده است (1).
12 - عالم جامع ، و استاد عظیم الشّأن ، و مدافع حریم ولایت ، مرحوم آیة الله آقای حاج سید أحمد فقیه إمامی ، متوفّای 1414 قمری ، که چهره ای مبرز و شخصیتی جامع علم و عمل و أخلاق داشتند ، و در سنگرهای تدریس و تألیف و خطابه و محراب ، آثاری برجسته در راه حفظ و حراست از دین و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، از خود به جای گذاشتند، و نه تنها برای مدرسه
ص:216
نیم آور ( محلّ عمده تدریس ایشان ) بلکه برای حوزه علمیّه و شهر تاریخی و مذهبی و با ولایت اصفهان ، افتخاری بزرگ به شمار می آیند .
مرحوم آیة الله إمامی ، در مدرسه نیم آور و مسجد سه راه نیم آور و مسجد بابا محمّد علی سقّا ( معروف به مسجد إمامی) و ... ، تدریس می نمودند ، و در زمینه های فقه و اصول و حکمت و تفسیر و حدیث ( شرح بحار الأنوار و نهج البلاغه و ...) و درایه و اخلاق ، جمع زیادی از فضلاء و طلاب حوزه علمیه را بهره مند می نمودند (1).
13 - عالم جامع و استاد عظیم الشّأن ، آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی دامت برکاته ، که از چهرهای مبرّز علمی و اجتماعیِ معاصر می باشند ، و در حوزه اصفهان ، از نظر تأسیس و یا تجدید بناء و تعمیر مدارس علمیه ، و نیز تدریس و تربیت طلاب ، نقش بسیار اساسی دارند ، و در حال حاضر، یکی از ارکان عظیم حوزه علمیّه اصفهان ، و از مفاخر جامعه روحانیّت می باشند، و جلسات درسی ایشان در مدرسه نیم آور ، از امتیازات این مرکز علمی ، می باشد (2) .
14 - عالم زاهد و مدرس بزرگوار، آیة الله ، آقای حاج شیخ حیدر علی محقق دامت برکاته ، که از چهره های شایسته ، و در حال حاضر، معمر ترین عالم دینی ، در حوزه علمیّه اصفهان می باشند ، و با لطف خدا ، به نحو مرتّب و منظّم، به تدریس
ص:217
در مدرسه نیم آور و إمامت جماعت در مسجد ذوالفقار ( در مجاورت مدرسه ذوالفقار ) و ایراد سخنرانی های دینی ، در مسجد خودشان ، و نیز در مجالس مذهبی ، می پردازند .
آقای محقّق ، در حوزه اصفهان ، از محضر بزرگانی ، همانند : آقا شیخ محمّد رضا نجفی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و آقا سیّد علی نجف آبادی ، و درحوزه نجف ، از درس شخصیّت هایی همانند : آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی و آقا میرزا ابراهیم اصطهباناتی و ... ، کسب علم نموده اند، و هم اکنون در مدرسه نیم آور ، به تدریس فقه و اصول استدلالی ، اشتغال دارند . این بزرگمرد ، دارای بیانی دلنشین می باشند، و گفتگوهای ایشان در مورد قضایا و شرح حال علماء و بزرگان دین ، شنیدنی و دوست داشتنی است (أدام الله عمره الشریف) .
و هم چنین در مدرسه نیم آور ، علماء بزرگ و مدرّسین عالیقدر و نویسندگان عظیم الشّأنی ، همانند : مرحوم میرزا محمّد حسین همدانی ، متوفّای 1325، و آقا میرزا محمّد علی تویسرکانی ، متوفّای 1329، و آقا میرزا محمّد حسن میردامادی ، متوفای 1333، و آقا میرزا أحمد ( مدرس خراسانی اصفهانی ) متوقای 1348، و آقا سیّد محمّد نوربخش ، ( مشهور به آقا سیّد آقاجان ) متوفای 1364، و حاج شیخ محمّد باقر قزوینی ، متوفّای 1365، و آقا سیّد محمّود درب إمامی ، متوفّای 1372 ، و مرحوم آقاسیّد جمال الدّین صهری ، متوفّای 1388، و آقاشیخ محمّد باقر ناصری دولت آبادی ، و آقا شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی ، متوفّای 1396، و استاد جلال الدّین همائی ، متوفای 1400، و مرحوم آقای أبو القاسم رفیعی مهر آبادی (صاحب کتاب آثار ملی اصفهان ) ، و حضرت آیة الله ، آقای حاج شیخ محمّد ناصری دولت آبادی دامت برکاته ، و جمع دیگری از علماء و فضلاء،
ص:218
تحصیل علم یا تألیف و تدریس نموده و مینمایند ، و متأسّفانه در اثر کمبود فرصت ، از آشنائی با شرح حال آنها محروم گردیده ایم .
در فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی (شورای اسلامی ) نسخه ای از کتاب گوهر یگانه ، از تألیفات صدرالدّین محمد شیرازی ( ملاّصدرا ) مورد معرفی قرار گرفته که در مدرسه نیم آور ، به دست أحمد بن علی محمّد رشتی، در سال 1218 نوشته شده است (1).
مدرسه نیم آور ، در حال حاضر از مدارس معمور و آباد میباشد ، و عموم حجرات آن مسکونی است ، و درسهای گوناگون در آن تدریس می شود .
مدرسه ای است در مجاورت صحن و بارگاه إمامزاده هارون ولایت (هارونیه ) در نزدیکیِ بازار بزرگ و مناره و مسجد علی ، که در دوره حکومت شاه اسماعیل أوّل صفوی ، تأسیس گشته ، و تاریخ آن، 918 میباشد .
مدرسه ، سردَرِ مجلّلی دارد ، که به طرف صحن شمالیِ هارون ولایت ، باز می شود و کتیبه همین سردر است که ، ایجاد ساختمانهای فعلی را ، به زمان شاه اسماعیل أول ، منتسب می دارد ، و عبارت آن چنین است:
بِسمِه تَیَمُّناً بِذِکِرِه ، قَد اتَّفَقَت عِمارَةُ دارِ الوِلایَةِ وَ مَشهَدِ قِبلَةِ الإسلامِ بِمَیامِنِ فَیضِ بَحرِ وُجُودِ جَدَّ العَلِیَّ ، الَّذی قالَ النَّبِیُّ فی شَأنِهِ ، أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِن مُوسی ، فی أَیّامِ خِّلافَةِ والِی
ص:219
لِواءِ الوِلایَةِ فِی الأفاق ، مالِکِ سَریرِ الخِلافَةِ بِالإستحقاقِ ، الغازِی المُجاهِدِ فی سَبی اللهِ یِقاطِعِ البُّرهانِ ، ناصِرِ المُؤمنینَ ، أبِی المُظَفَّرِ ، السُّلطانِ شاه إسماعیل بَهادُرخان لأزال أبوابُ الخَیراتِ بِعَمیمِ لُطفِهِ مَفتُوحَةً، وَ أقطارُ الأرضِ بِأنوارِ مَعدِلَتِهِ مَحضُورَةً وَالأمصارُ بِسَعِی معمارِ إخشانِه مَعمُورَةً، وَ لبانی بِعَینِ عِنایَتِةِ مَلحُوظاً ، وَ مُموَفَّق لِلحَسَناتِ ، وَکانَ سَعیُهُ مَشکُوراً ، کُتِبَ فی أوائِلِ شَهرِ رَبیعِ الأوَّلِ مِن سَنَةِ 918(1)
و در یک لوحه ، بالای در ورودی به خطّ نستعلیق سفید ، بر روی کاشی لاجوردی ، نام بانی ساختمان ، در یک شعر بدین ترتیب ، آمده است:
به اقبال خان دورمش کامکار
بماند از حسین این بنا یادگار
دورمش خان ، وزیر أعظم سلطان صفوی ، و حسین ، بانی و سازنده این بنای عظیم بوده است ، ولی جابری انصاری ، در تاریخ اصفهان و ری ، نظریّه دیگری را مطرح ساخته ، بدین شرح : ... مقابلش فرونیه است ، و آن مشتمل است بر بقعه امامزاده هرونیّه ، که در حاشیه روضات ، مرحوم آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی ، نبیره حضرت امام هادیش میدانند ، و صحنی بزرگ دارد ، و مدرسه جنب آن ، و بنای فرونیه ، بسی قبل از صفویه بوده ، چو سنگ بتی را که نوشته اند محمود (2) از بتخانه سومنات به اصفهان آورد، و در آستانه مدرسه به رو، أنداخت، و پس از پانصد و سی سال، دو نیمه کرده ، نیمی را در مدرسه میرزا شاه حسین ، وزیر طهماسب ( که به دست شاه قلی کشته شد) سنگاب ساختند ، گواه قِدمت آن مبانی ( = ساختمانها ) است . چو آن مدرسه ، جنب هرونیّه است ، تعمیرات هرونیّه ، قسمتی از حسین خان برادر دورمیش خان
ص:220
شاملو ، به شاهیِ اسماعیل و طهماسب أوّل است ، حدود نهصد و هیجده تا نهصد و سی و هشت ...(1).
بنابر این نظریّه ، أصل بنای مدرسه ، مربوط به قبل از صفویّه ، و تعمیرات یا تجدید بنای آن، مربوط به دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی است .
و به همین جهت ، احتمال داده شده ، که اصل مدرسه ، متعلّق به دوره غزنویان یا سلجوقیان باشد (2) . مدرسه هارونیّه صحن متوسّطی دارد، و در أطراف آن ، حجُراتی قرار گرفته است ، و علاوه بر سردر باشکوه و جالبِ آن ، که کاشی کاری و تزئینات نفیس و ارزشمندی دارد ، ایوان جنوبیِ آن هم ، دارای محرابی است ، که با کاشیکاری معرّق نفیس ، تزئین شده است .
مدرسه هارونیّه ، در حال حاضر ، مسکونی طلاّب نمی باشد ، و فقط ، در برنامه های مذهبی و عزاداری ها و جشنهای دینی ، که وابسته به بقعه و امامزاده هارونیه است، مورد بهره برداری قرار میگیرد .
ص:221
عکس
ص:222
ص:223
ص:224
در دوره صفویّه ، که اصفهان مهد علم و دانش و مرکز اجتماع علماء و فضلاء و چهره های مبّرز تحقیق و تألیف و تدریس بوده ، نیاز به تأسیس مدارس و مراکز فعّالیّت علمی در سطح وسیع ، احساس می شده است ، و لذا، مدرسه سازی جزء فرهنگ اجتماعی آن دوره ، قرار گرفته ، و شمار زیادی مدرسه ، تأسیس گردیده ، که برخی از آنها ، هنوز باقی است و در بخش جداگانه ، معرفی نموده ایم ) و تعداد بیشتری ، در اثر حوادث طبیعی یا تاریخی یا اجتماعی ، به ویرانی و در نهایت به نابودی کشیده شده است ، و ما در اثر تحقیق ممتد و بررسی کتاب ها و مدارک تاریخی گوناگون ، نام و محلّ و مشخّصات برخی از آن مدارس را به دست آورده ، و در این بخش ، ( به ترتیب حروف الفباء) مورد توجّه قرار می دهیم :
شاردن ، در سفرنامه اش از مدرسه ای به نام آقا شیر علی ، در کوچه ای به همین نام یاد میکند که در مجاورت حمّام و مسجدی با نام یاد شده بوده است (1) .
احتمال دارد ، که مراد از آقا شیر علی همان آقا شاه علی دولت آبادی مستوفی
ص:225
شاه عبّاس کبیر باشد (1).
در زمان شاه عبّاس ثانی ، مدرسه ای به وسیله حاجی آقا کافور ، صاحب جمع خزائن شاه عبّاس دوّم ، در نزدیکی بازار توپچی باشی و بازار محمّد أمین ، تأسیس گردیده ، که در حوادث تاریخی پس از صفویّه از بین رفته است ، تنها أثر باقی مانده مدرسه ، کتبیه سنگی نفیسی است که سالها در مسجد خان ، در محلّه دار البطّیخ ، نگهداری می گردید و نویسنده این سطور آن را دیده ام .
در این کتبیة نفیس که به خطّ خوب نستعلیق برجسته ، بر سنگ مرمر حجّاری شده و به قلم محمّد رضا امامی و مورّخ به سال 1069 هجری میباشد آمده است :
... کمترینِ این آستان ، حاجی کافور ... بنای این مدرسه عالیه کرد و وقف بر طلبة علوم اثناعشریّه نمود که طلبة علوم دینیّیة اثناعشریّه ، در محّل مزبور سکنی نموده و به إفاده و استفاده علوم دینیّیه و معارف یقینیّه مشغول شوند، باشد که ثواب آن به روح پرفتوح حضرات أئمّه معصومین صلوات الله علیهم أجعین ... عاید گردد بحقّ النّبی و آله (2) .
نویسنده متتبّع ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی می نویسند :
به نظر می رسد محّل مدرسه ، در حوالی مسجد خان و شاید خانه مجاور آن قرار داشته و در اثر مرور زمان خراب گردیده و کتیبه مدرسه را به مسجد منتقل
ص:226
نموده و زمین آن را تصرّف نموده اند (1) و آقای عبّاس بهشتیان ، محلّ مدرسه را یکی از دو محل ، حدس می زنند :
١- همین خانه مجاور مسجد که آن را در قدیم دیده اند و نهر وسط خانه و طرز ساختمان اطاقها ، بی شباهت به مدرسه نبوده است .
2- باغ و خانه ای که معروف به خانه پینه دوزها بوده و در این اواخر آقایان حسین و حسن معروف به دائی جواد ، آن را خریده و ساختمان کرده اند (2) .
نعمت الله بن محمّد أمیر حسنی لاریجانی در تاریخ 1108 هجری ، مجموعه ای مرکّب از : 1- مائة منقبة من مناقب علیّ علیه السلام ، ( از ابن شاذان ) 2 - ألتّحصین لأسرار مازاد من أخبار کتاب الیقین ، ( از رضی الدّین علیّ بن موسی بن طاووس حلّی ) ٣- کلمات حکمیّه را ، به خطّ نسخ در مدرسه کافوریّه اصفهان به پایان برده است (3) و این مطلب نشان میدهد که در آن تاریخ ، مدرسه معمور بوده است .
و در کتابخانه فرهنگ اصفهان ، نسخه ای از شرح قواعد حلّی موجود است که آن را آقا کافور در تاریخ جمادی الثانیه 1074 وقف بر مدرسه خود واقع در دروازه کرّان اصفهان نموده ، و تولیت آن را به سید روح الأمین نائینی ، مدرس مدرسه یاد شده (4) محوّل نموده است (5).
ص:227
این مدرسه در محلّه مستهلک نزدیک شاهزاده ابراهیم بوده ، که به وسیله آقا کمال خازن ، صاحب جمع خزانه سلطان حسین صفوی ساخته شده ، و در سال 1108 هجری پایان یافته است .
قطعات کتبیه سنگی این مدرسه ، که زمان تأسیس و نام بانی ( آقا کمال خازن) و نام کاتب (عبد الرّحیم جزائری) و سلطان زمان ( سلطان حسین صفوی )، روی آن نقش بسته ، در سال 1343 شمسی به وسیله آقای دکتر هنرفر در مسجد رحیم خان ، رؤیت و قرائت شده است (1) و از ساختمان و دیگر آثار مدرسه ، چیزی باقی نمانده است .
آقا مبارک از خواجگان شاه سلمیان صفوی بوده و مدرسه ای در شهر اصفهان در محلّه گلبهار ، ساخته که تاریخ دقیق بنای آن مشخّص نیست . در سال 1100 این مدرسه دائر بوده و رجالیِ نامدار و محقّق ، مرحوم حاج محمّد بن علی اردبیلی صاحب کتاب جامع الرّواة ، در آن سکونت داشته است.
پس از آن که تألیف کتاب یاد شده به اتمام رسید ، و مورد توجّه علماء بزرگ حوزه اصفهان قرار گرفت ، سلطان صفوی ( شاه سلیمان ) دستور داد که از این کتاب ، نسخه برداری شود ، در این هنگام ، مرحوم أردبیلی ( مؤلف عالیقدر کتاب ) جمعی از بزرگان علماء اصفهان ، همانند علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی، و محقّق نامدار آقا جمال خوانساری ، و عالم و محقّق بزرگوار ، سیّد میرزا علاء الدّین گلستانه ، و فقیه و محقّق عظیم الشّأن ، شیخ جعفر قاضی ، و نیز بزرگان
ص:228
و چهره های مبّرز دیگری همانند : فاضل سراب، آقا رضی الدّین محمد خوانساری ، ( برادر آقا جمال خوانساری ) ، و عدّه دیگری از علماء را ، دعوت نمود و در یک مجلس بزرگ علمی ، در این مدرسه با برکت ، همه را مجتمع نمود ، و نسخه ای از این کتاب ، که به دستور شاه سلیمان صفوی قرار بود تهیه شود ، هرکدام از بزرگان مجلس ، کلمه ای از خطبه آن را نوشتند ، مثلاً : علاّمه مجلسی(بسم الله الرّحمن الرّحیم ) و آقا جمال خوانساری ( ألحمد لله ) و میرزا محمّد گلستانه (الذی) و میرزا محمّد رحیم عقیلی (زیَّنَ قلوبَنا ) و شیخ جعفر قاضی (بمعرفة الثَّقات) و آقا محمّد رضی (و آلعدول ) و فاضل سراب ( و الأثبات و الأعیان ) و هرکدام از علماء حاضر ، کلمه ای از خطبه و مقدّمه کتاب را نوشتند ، و سپس کاتب تعیین شده ، کتاب را نسخه برداری نمود و در همان سال ، کتاب پایان یافت و علاّمه مجلسی آن را از طرف شاه سلیمان صفوی وقف نمودند ، و با خطّ خودشان صورت وقف را در پشت نسخه ، مرقوم فرمودند (1).
تشکیل چنین جلسه عظیمی ، با حضور علماء بزرگ و چنین مقدّمه نویسی ، کاملاً جالب و بی نظیر و از مفاخر تاریخی این مدرسه است .
محلّ این مدرسه ، در کوچه ای که از خیابان حافظ به سوی خیابان مشیر منتهی می شود ، بوده و در سال 1313 شمسی ( در دوره حکومت پهلوی اوّل ) این مدرسه تخریب گردیده و از طرف اداره فرهنگ ، دبستانی به نام ناموس در محلّ آن ایجاد گردیده (2) و هم اکنون در اختیار آموزش و پرورش می باشد
ص:229
و برای دوّمین بار تجدید بنا گردیده ، و به صورت دبیرستانی به نام علاّمه مجلسی در آمده است .
قبر آقا مبارک در دالان مدرسه قرار داشته ، و شکل مدرسه مستطیل و دارای پانزده حجره بوده ، و در هنگام بازدید مرحوم صدر هاشمی در سال 1313 شمسی ، چند طلبه در آن سکونت داشته اند (1) .
رفیع الدّین محمّد بن محمّد قاسم رشتی کوچصفهانی در تاریخ چهارشنبه 6 صفر سال 1105 نسخه ای ، از محاکمات قطب رازی را در این مدرسه به پایان رسانیده و استنساخ کرده است(2) .
و نیز نسخه ای از مفاتیح الغیب تألیف علاّمه مجلسی در تاریخ 1128 هجری در مدرسه آقا مبارک اصفهان تحریر شده است (3). و هم چنین دو کتاب از یک مجموعه خطّی ، در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی به خطّ محمّد جعفر بن محمّد علی حائری ، موجود است که در مدرسه مبارکیّه اصفهان به خطّ نسخ نوشته شده است و تاریخ تحریر آن 1229 می باشد (4).
مدرسه ای بوده در بازار اصفهان (5) و این غیر از مدرسه نوریّه (نزدیک مسجد جامع ) است . از تاریخ تأسیس مدرسه مطلبی به دست نیامده
واحتمالاً
ص:230
متعلّق به دوره های پس از صفویّه است چنانچه احتمال میرود که مراد از این مدرسه ، همان مدرسه آقانور جولا( مسجد آقانور ) باشد .
شاردن در ضمن گزارش از وضعیّت محلّه حسینی و در دشت مینویسد : بعد از این خانه ( منزل میرزا جعفر قاضی ) به مدرسه باغ سهیل و خانه کلانتر می رسیم، سپس مدرسه آقانور جولا است که بالای محراب آن دو سنگ مرمر بزرگ یکی سفید رنگ و دیگری یشمی رنگ نصب شده و روی هریک جای پائی است که آنها را منسوب به حضرت علی (علیه السلام) می دانند (1)
در مسجد آقانور در محلّه در دشت ، هنوز جای قدمی که شاردن می نویسد موجود است بنابراین ، مراد از مدرسه آقانور ، همان مسجد آقانور است که شاردن در جائی با نام مدرسه و در جایی دیگر با نام مسجد ، از آن یاد می کند و دلیل آن هم این است که ، در مساجد جامع و مهم اصفهان ، حجره هائی ساخته می شده برای سکونت طلاّب و مجموعة (مسجد – مدرسه) شکل می گرفته است .
به نظر آقای مهدوی ( نویسنده معاصر)، ممکن است در قسمتی از مسجد که در دوره های بعد از تأسیس أوّلیه ، شبستان ایجاد گردیده ، مدرسه ای وجود داشته است که زیر نظر امام جماعت مسجد ( مرحوم حاج محمّد ابراهیم قزوینی) به علّت خالی از سکنه بودن حجرات ، تبدیل به شبستان مسجد شده باشد (2) .
اسفندیارییک ، یکی از امرای شاه عباس کبیر و مشاور او بوده و ریاست
ص:231
تشریفات حرم را داشته و در سال 1023 فوت شده است . وی مدرسه ای ساخته در کوچه ای که به نام اسفندیارییک نامیده می شود ، در جنب بازار چهارسو نقّاشی(1).
این مدرسه تا أواخر عهد قاجاریّه ( 1298 قمری ) باقی بوده و با چند مدرسه دیگر به عنوان هفت مدرسه یاد می شده در محلّه چرخاب و چهارسوق نقّاشی ، که همه آنها مخروبه گردیده و زمین هایش رها شده (2) و از مصالح آنها ، طبق حکم و اجازه یکی از مجتهدین بزرگ ، در ساختن مساجد مورد لزوم ، استفاده گردیده است (3) .
از این مدرسه تحت عنوان مدرسه خاتون آبادی در تخت فولاد برده ایم
مدرسه ای بوده در محلّه شیخ یوسف بناء ، به نام بانی آن ، بانو افتخار الملک (4) که از این مدرسه و مشخّصات آن چیزی در دست نیست.
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی می نویسند : کلمه افتخارالملک از ألقاب مردان است و اگر بانی مدرسه زنی بدین نام می بوده باید افتخار الدّوله باشد(5) ولی این تفسیر جای تأمّل است .
ص:232
تحت عنوان مدرسه میرزا عبدالله افندی مورد بررسی قرار داده ایم .
مدرسه ای بوده در محلّه احمد آباد و کتابخانه ای هم داشته که تا سال 1238 قمری دائر بوده و از این کتابخانه ، کتابهائی در کتابخانه مجلس شورای ملّی موجود است (1)
نسخه ای از روضة الأنوار ، تألیف محقّق سبزواری به خطّ نستعیلق محمّد علیّ بن محمّد اسماعیل به تاریخ رجب 1242 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است که در مدرسه ایلچی اصفهان ، نوشته شده است (2) .
نسخه ای از برهان قاطع ، تألیف محمّد حسین بن خلف تبریزی را ، شخصی به نام محمّد علی بن اسماعیل ، به خطّ نستعلیقِ خوب ، در سال 1238 در مدرسه ایلچی ، واقع در محلّه أحمدِ آباد اصفهان ، نوشته است و این کتاب به شماره 847 در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود می باشد (3).
شاردن در ضمن گزارش از وضعیّت محلّه حسینی و در دست می نویسد :
بعد از این خانه ( منزل میرزا جعفر قاضی ) به مدرسه باغ سهیل و خانه کلانتر میرسیم ، سپس مدرسه آقانور جولا است(4).
ص:233
ظاهراً مدرسهٴباغ سهیل ، حدود قبرستان ( شیر سبز ) بوده است که در این محل ، مقبره ای بوده منسوب به سیّد جعفر گلستانه ( از وزراء و مستوفیان عهد زندیه ) و عدّه ای از سادات خاندان گلستانه در همین حدود مدفون بوده اند و فعلاً ، آن مقبره به صورت مسجد در آمده است (1).
بانی این مدرسه یکی از بانوان حرم صفویّه بوده و مدرسه را در نزدیکی چهارسوق نقّاشی و چرخاب ( خیابان سیّد علی خان فعلی ) تأسیس کرده بوده و در أواخر دوره قاجاریّه ، همانند شش مدرسهٴدیگر، در همین منطقه ، مخروبه گردیده بوده و بنابر نوشته مرحوم جابری انصاری در تاریخ اصفهان و ری ، طبق حکم یکی از مجتهدین بزرگ ، از مصالح آنها در ساختن چندین مسجد بهره گیری می شود (2).
مقصود ، مدرسه نجفیّه می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
نصر آبادی در تذکرهٴخود ضمن شرح حال میرأبوالقاسم فرزند سیّد میر علی ، که از سادات موسوی ، و أصلاً بیضاوی ، و از بنی أعمام سادات شولستانی می باشد ، می نویسد : مشارالیه جوانِ قابل صالحی است ، به کمال صورت و معنی آراسته ،
ص:234
و به حُلیة شرم و آداب پیراسته ، چهار سال است که جهت تحصیل علوم به اصفهان آمده ، ألحال در مدرس حاج طاهر شیرازی به تحصیل مشغول است .
احتمال دارد که حاج طاهر شیرازی در مدرسه ای مخصوص و به نام خود، تدریس می کرده ، و ممکن است محلّ درس او ، یکی از مدارس یا مساجد یا خانه شخصی وی بوده است، و از عبارت بالا، مطلب قطعی درباره محلّ تدریس آن استاد و مدرّس علوم ، به دست نمی آید .
مدرسه ای بوده در نزدیکیِ مسجد حکیم ، که توسّط حاج عبدالغفّار صرّاف ساخته شده بوده و توسّط موقوفه خواران ، تبدیل به خانه شده است (1)
نویسندهٴمعاصر، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، طیّ بررسی هائی ، به نتیجه رسیده اند که این مدرسه ، همان مدرسهٴحاجی کلباسی است ، که حاج عبدالغفّار صرّاف در آن تعمیراتی نموده ، و تا اواخر کار ، مرحوم عبد الغفّار ورشوساز زاهدی در آن روضه خوانی می نموده است (2) .
در فهرست کتابخانه آستان قدس رضوی ، در بخش معرفی یک نسخه خطّی از شرح بدایه شهید ثانی آمده ، که این نسخه را محمّد علی بن نورالله بیابانکی ، در 18 ذیحجّهٴ1076 در شهر اصفهان در مدرسه حاج باقر تحریر نموده است (3) .
و در کتاب آثار ملّی اصفهان و تاریخ مدارس ایران ، از همین مدرسه ،
ص:235
به عنوان مدرسه حاج محمّد باقر مهابادی یاد شده است .
چنانچه در تذکرهٴ
نصر آبادی ، در شرح حال ملا محمد أمین ، متخلص به « واصل » می نویسد : جوانِ قابل آدمی رَوشی است ، تحصیل علوم نموده ، از گیلان به تبریز رفته ، بعد از آن به مشهد مقدّس رفته ، با ملاّ محمّد أمین اسطرلاب ساز ، مباحثه داشتند ، به اصفهان آمده ، به مدرسه حاج محمّد باقر مهابادی ساکن و به تحصیل مشغول شده است (1).
مدرسه ای بوده در چهار راه کرمانی ( أوّل کوچهٴمشیرالملک ) که تبدیل به مغازه هائی شده است (2) . احتمالاً این مدرسه متعلّق به در و پس از صفویّه است ، ولی دلیلی مستند بر تاریخ آن به دست نیامد .
در فهرست کتابخانهٴمرکزی دانشگاه تهران ، در مورد مجموعه ای به شماره 3830 آمده است : اسماعیل ، آن را در سال 1173 در اصفهان خریده و در آخر آن ، شعر فارسی از آقا أسد الله ، مدرّس مدرسه حکیم نوشته شده است(3) .
از عبارت بالا به خوبی وجود مدرسهٴحکیم مشخّص می شود ، ولی محلّ مدرسه معلوم نگردیده ، به نظر می رسد که ممکن است ، مقصود از این عبارت ، مدرسه شاهزاده ها باشد ، که به علّت نزدیکی آن به مسجد حکیم ، و نیز عنوان
ص:236
مدرّس بزرگ و نامدار آن ، « آخوند ملاّ عبد الجواد حکیم خراسانی » ، متوفّای 1281 قمری (که حکمیی ریاضی ، و طبیبی أدیب بوده ) به نام «مدرسٴحکیم » خوانده می شده است (1) .
نویسندهٴمعاصر ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در زمینهٴعبارت بالا در مورد مجموعه خطّی شماره 3830، چنین اظهار نظر نموده اند :
بیان مزبور حاکی است که در سال 1173 مدرسه ای به نام مدرسه حکیم در اصفهان وجود داشته است (2) .
ولی با دقّت بیشتر در عبارت یاد شده معلوم می شود ، که سال 1173 تاریخ خرید کتاب است ، ولی شعر فارسی آقا أسد الله مشخّص نگردیده ، که در چه تاریخی نوشته شده است ، و احتمال داده می شود که تاریخ آن ، همزمان بوده با دوره نامیدن مدرسه شاهزاده ها به نام مدرسه حکیم ، و در هر صورت ، اظهار نظر قطعی ، در مورد مدرسه حکیم ، احتیاج به دلائل روشن تری دارد .
برای آشنائی بیشتر، به بخش مربوط به مدرسه شاهزاده ها مراجعه شود .
یکی از مهمترین تکیه های تاریخی و ارزشمند تخت فولاد، که محلّ دفن علماء بزرگی از خاندان خاتون آبادی است ، تکیه خاتون آبادی میباشد ، که دارای گنبدی زیبا و کاشی کاری شده است .
أصل این تکیه مدرسه بوده ، و هفت حجره داشته ، و طلاّب علوم دینیّه در آن ساکن بوده اند ، چنانچه در کتاب وقایع آلسّنین و الأعوام خاتون آبادی، در ضمن
ص:237
وقایع سال 1116 آمده است : فوت فاضل عالم عامل مجتهد ، عمّ أمجد ، میراسماعیل ، الشّهیر ب خواتون آبادی ، روز چهارشنبه چهارم ربیع الثّانی سنه هزار و یکصد و شانزده ، دفن او در مقبره ای که خود ساخته بودند ، در قبرستان بابا رکن الدّین (1) و مشتمل بر گنبدی است ، و هفت حجره دارد ، و هفت نفر طالب علم در آنجا سکنی دارند و موظّفند ، و هر ساله چهارده تومان ، در وجه طلبه آنجا مقرّر است (2) .
در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، نسخه ای از کتاب مختلف الشّیعه تألیف علاّمه حلّی ، به شماره 1472 موجود است که آن را شاهزاده بانوئی ، در یازدهم شوّال 1129، برای طلاّب مدرسهٴخارج درب دروازه حسن آباد سپاهان (اصفهان ) وقف نموده است (3).
به نظر نویسنده معاصر ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، مقصود از این مدرسه ، مدرسهٴمریم بیگم و واقف کتاب یاد شده ، همان مریم بیگم ( دختر شاه صفی ) می باشد (4) ولی دلیلی بر این اظهار نظر ، اقامه ننموده اند .
در کتاب فهرست کتابخانه مدرسه فیضیّه ، در ضمن معرفی یک نسخه خطّی از
ص:238
حاشیه شیروانی بر شرح حکمة العین ، آمده است :
تَمَّت الرَّسالَهُ فی یَومِ الخَمیسِ مِن شَهرِ رَمَضانَ المُبارَکِ فی المَدرَسَةِ خَرابَةِ دارِ السَّلطَنَةِ إصفَهانَ ، فی سَنَةِ ثَلثَ وَعِشرُونَ وَ مِأتَینِ بَعدَ الألفِ ، مِنَ الهِجرَةِ النَّبَوِیَّةِ (1) .
از این عبارت معلوم می شود که محل نوشتن نسخه خطّی یاد شده ، مدرسه ای بوده مشهور به خرابه ، و این مدرسه در سال 1223 هجری ، مسکونی و محلّ استفاده بوده است .
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی نویسنده متتبّع معاصر می نویسند :
نگارنده را عقیده بر این است که در جنب این مسجد ( مسجد خرابه = مسجد خاکی واقع در محلّه خواجو ) مدرسه ای بوده، و یا آن که خودِ مسجد فعلی ، در قدیم ، مدرسه بوده به همین نام ، و تا تاریخ 1223 معمور و آباد بوده ، و سپس مخروبه گشته است (2) .
در فهرست کتابخانه ملّی ملک ، نسخه ای از کتاب حاشیة تحریر القواعد المنطقیّه ، فی شرح الرّسالة الشّمسیّه ، مورد معرّفی قرار گرفته ، که به خطّ نستعلیق محمّد سلیم بن محمّد تقی رودباری می باشد ، و در سال 1064 در مدرسة سلطان العلماء، خلیفه سلطان نوشته شده است (3) .
این مدرسه متعلّق به میر سیّد علاء الدّین حسین ، مشهور و ملقّب به سشلطان العلماء و خلیفة السّلطان میباشد ، که از چهره های مبّرز علمی شیعه در فقه
ص:239
و اصول و کلام و تفسیر بوده ، و حاشیه هایش بر شرح لمعه و معالم و دیگر کتب علمی ، از شهرت و عظمت علمی برخوردار است ، و خاندانی بزرگ و علمی دارد ( چنانچه در بخش خاندان های علمی ، مذکور داشته ایم ) و خود، علاوه بر مقام علمی و قدرت تحقیق و تفکّر، سالها مورد مشورت و تبادل نظر سلطان صفوی ( شاه عبّاس کبیر ) بوده، و سالهائی مقام وزارت چندین سلطان را داشته، و در سال 1064 وفات یافته است(1).
ظاهراً منزل او در حدود محلّه ستّی فاطمه علیها السلام ( در نزدیکی مقبره سادات خلیفه سلطانی و قبرستان ستّی فاطمه علیها السلام ) بوده ، و احتمالاً مدرسه یاد شده در همان حوالی بوده است (2) .
مدرسه ای بوده در اصفهان ، که محمّد داود تویسرکانی ، برادر زاده قاضی حسن تویسرکانی ، در هنگامی که به قصد تحصیل علم به اصفهان می آید ، در این مدرسه اقامت می جوید ، و شاگردی عالم بزرگ ، نوّاب ، خلیفه سلطان را می نماید ، و خود، شخصی بوده با نهایت صلاح (3) .
از بیان فوق استفاده می شود که ، محقّق و متفکّر نامدار ، مرحوم سیّد حسین خلیفة السلطان ، ملقّب به علاء الدّین ، و مشهور به سلطان العلماء ( چهره مبرّز خاندان علمی خلیفه سلطانی ، و وزیر و مشاور شاه عبّاس أوّل صفوی ، و متوفّای 1064)، در مدرسه خواجه محبّت ، تدریس می نموده است .
ص:240
در فهرست کتابخانه مدرسه فیضیّه قم ، حاشیه ای از من لایحضره الفقیه به شماره مسلسل 2875 از مولی مراد تفرشی ، نقل می کند و گوید:
مولی مراد، مدرّس مدرسه محبّتیّه بوده ، و محلّ آن را محلّه باغات می نویسد ، و تحریر نسخه را ، در سال 1082 نقل می نماید (1) . و نیز در فهرست کتابهای خطّی مدرسه فیضیّه ، نسخه ای از مطوّل تفتازانی ، مورد معرّفی قرار گرفته ، به خطّ محمّد زمان یارعلی ، که در سال 1071، در مدرسه خواجه محّب اصفهان ، نوشته شده است (2). و همچنین نسخه ای از شرح موجز القانون در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است ، به خط نستعلیق و شکسته نستعلیق ، از کاتبی به نام حسین بن اسماعیل لاهیجانی ، که در تاریخ پنجشنبه 22 جمادی الثانیه 1059 در اصفهان ، در «مدرسه محبتیه » نوشته شده است (3) . به نظر می رسد ، عنوان «خواجه محبت » و « خواجه محب » و « محبتیه » مربوط به یک مدرسه باشد ، و در هر صورت ، اثری از این مدرسه ، در حال حاضر ، وجود ندارد .
مقصود ، مدرسه خواجه محبّت می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود . ُ
مقصود ، مدرسه محرّمیّه می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
شاردن ، در محلّه دار البطّیخ ، از مدرسه دارالبطیّخ و مدرسه گلگوز یاد
ص:241
میکند که در زمان صفویه در اصفهان ، وجود داشته است (1)
به جز این نقل تاریخی ، أثر و نشانه ای از این دو مدرسه باقی نمانده است .
نویسنده معاصر ، آقای سید مصلح الدین مهدوی ، اظهار نظر نموده و نوشته اند : ظاهرة مدرسة دار البطیخ ، همان مدرسه تربت نظام است (2)
محمّد طاهر نصرآبادی ، در تذکره اش ، در شرح حال غیاثای حلوائی شیرازی می نویسد:
از أقران ملاّ ملهمی و میرزا نظام دستغیب است ، در فنّ قصیده و غزل قدرت کامل داشته ، از شیراز به اصفهان آمده ... و در دارالشّفای شهر ، که جنب قیصریّه است حجرهای در مرتبه فوقانی گرفته ، متوطّن شده است (3) .
و در کتاب تاریخچه اوقاف اصفهان ، در میان بناهای خیر و موقوفات شاه عبّاس کبیر ، از مسجد شاه و میدان شاه و مسجد شیخ لطف الله و مدرسه دار الشفاء و ...، یاد شده است (4).
از عبارات یاد شده ، استفاده می شود که مدرسه دارالشّفاء ، متعلّق به دوره شاه عبّاس أوّل ، و دارای دو طبقه بوده ، که غیاثای شیرازی ، در حجره طبقه فوقانی آن ، سکونت داشته است .
گفته می شود که محلّ مدرسه دارالشّفاء ، همان جایی است که هم اکنون مسجد
ص:242
دار الشفاء ( واقع در بازار نجّارها و مقابل بازار قیصریّه ) می باشد ، و از مساجد مهم بازار اصفهان ، به شمار می رود (1)
در کتابخانه دانشگاه تهران ، نسخه ای از کتاب « تأویل الأیات الظّاهرة فی فضائل العترة الطّاهرة » تألیف : سیّد شرف الدّین علیّ حسینی استرآبادی نجفی ( از أعلام بزرگ شیعه در قرن دهم ) وجود دارد، که ناصر بن محمّد نجفی ، آن را در سال 1065، در مدرسه دارالعلم اصفهان نوشته است (2) . از مطلب بالا ، معلوم می شود که در قرن یازدهم ، مدرسه ای با عنوان دارالعلم، در شهر اصفهان وجود داشته ، که فعلاً نشانه و اثری از آن باقی نمانده است .
این مدرسه نیز به وسیله یکی از بانوان حرم صفویّه ، به نام دده خاتون، تأسیس گشته ، در همان منطقه چهارسوق نقّاشی و چرخاب ( نزدیک خیابان سیّد علی خان فعلی) و تا أواخر قاجاریّه باقی بوده و به حکم یکی از مجتهدین بزرگ ، مصالح آن مدرسه و چند مدرسه دیگر در همان محل، که در معرض نابودی بوده، در ساختن چندین مسجد مورد استفاده قرار داده می شود (3) .
به نوشته وقایع السّنین و الأعوام خاتون آبادی ( صفحه 553) دَدِه خاتون جزء حجّاج و زائرین بیت الله الحرام در سال 1115 بوده ، که جمع زیادی از
ص:243
بزرگان و رجال رسمی ، به زیارت عتبات عراق و مدینه و مکّه مشرّف شدند ، وضریح کاظمین علیها السلام را بردند و نصب نمودند ، و تعمیراتی در کربلا نمودند .
نزدیک مسجد ایلچی ، واقع در محلّه أحمد آباد ، مسجدی است به نام مسجد الزهراء علیها السلام که قبلاً به نام مسجد زهرا بیگم شهرت داشت .
به نوشته آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در جنب آن مدرسه ای وجود داشته ، که در زمان نوشتن کتاب دارالعلم شرق ، خرابه آن باقی بوده است ، وکتیبه سنگی ، در اطاق قدیمی مسجد زهرا بیگم ، وجود داشته که به نام ضیاء الدّین بوده ، و نشان می داده که بانی اساس و بناء ، ضیاء الدّین بوده است . و آنگاه آقای مهدوی احتمال می دهند که ، مدرسه زهرا بیگم و مسجد زهرا بیگم یکی باشد (1).
این مدرسه نیز از آثار یکی از بانوان حرم صفویّه ، و محلّ آن در نزدیکی چهارسوق نقّاشی و چرخاب بوده است ، و پس از ویرانی ، در اواخر دوره قاجاریه ، مصالح آن در ساختن برخی از مساجد شهر به کار می رود (2).
در کتاب دارالعلم شرق ( مخطوط ) صفحه 121 آمده است :
زینب بیگم ، بانی مدرسه و بانی حمام زینب بیگم در محلّه درب کوشک ، دختر سلطان حسین صفوی می باشد .
ص:244
به عنوان مدرسه عیدیّه رجوع شود .
در بخش معرّفی مساجدی که در شهر اصفهان مرکز فعّالیّت علمی و حوزه ای بوده ، نام مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ، مسجد امام فعلی) را ذکر کردیم و آن را یکی از پایگاه های مهم علمی در حوزه علمیّه اصفهان ، به شمار آوردیم و هم اکنون ( در بخش مدارس ) بیان می نمائیم:
مسجد جامع عبّاسی ، واقع در میدان نقش جهان ، که از مهمترین مساجد اصفهان و مشتمل بر ، برجسته ترین آثار معماری و کاشی کاری دوران صفوی می باشد ، در قسمت شمالی ، در طبقه دوّم ده حجره دارد ، و تا زمان تألیف کتاب « الإصفهان » به وسیله مرحوم جناب ، مسکونی طلاّب بوده ، و تعداد پانزده طلبه ساکن داشته است (1).
مرحوم سیّد عبدالله شوشتری جزائری ( نوه سیّد نعمت الله جزائری ) دربارة میر محمّد حسین بن سیّد محمّد شاه می نویسد:
ذهنی ثاقب و فکری صائب و شعوری بلند و فطرتی أرجمند داشت ، و در أواسط حال به اصفهان انتقال و مدّتی مدید ، در مدرسه شاه ساکن ، و بعد از آن به محلّ جعفر آباد اختیار سُکنی کرد و در آنجا وفات نمود (2).
و نیز درباره خواجه أفضل ، فرزند خواجه علی ، می نویسد : او در مبادی حال بعد از تحصیل مقدمات ، به اصفهان رفته ، و در مدرسه شاه حجره گرفته ،
ص:245
هشت سال در آنجا مقیم بود (1).
و در کتاب دارالعلم شرق ، به نقل از فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، از نسخه ای از رساله ( ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد ) تألیف کاشانی یاد می کند ، که به وسیله شیخ علیّ بن محمود کاتب ، استنساخ گردیده ، و در تاریخ چهارشنبه 21 شوّال 1062 در مسجد جامع عبّاسی اصفهان ، از کتابت آن فارغ گردیده است(2) . و در همین کتاب ، به نقل از فهرست کتابخانه مدرسه فیضیّه ، از نسخه ای از « حاشیه خفری » بر إلهیّات شرح تجرید قوشجی یاد می کند ، که در ( مدرسه ) جامع عبّاسی اصفهان ، در تاریخ 1072 به وسیله محمد باقر حسینی لاریجانی ، به خط نستعلیق نوشته شده است (3) .
هم چنان که در بخش ، مسجد جامع عبّاسی متذکّر شده ایم ، مسجد و مدرسه شاه ، محلّ فعّالیّت درسی و تحصیل و تدریس شخصیّت هائی بوده که بعضاً ، از مفاخر حوزه های علمیه و از چهره های برجسته شیعه می باشند و در اینجا نیز ، به برخی از کسانی که در این مرکز علمی تحصیل یا تدریس داشته اند ، اشاره می نمائیم :
1- فقیه نامدار و مرجع عالیقدر شیعه ، مرحوم آقا سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی قدس سره متوفای 1337 قمری ، که از مفاخر علمی ، و از مراجع شیعه در حوزه علمیّه نجف بوده اند و کتاب عروة الوثقی از میان آثار علمی ایشان ، محور مهمّی در فقه ، شناخته شده ، و عموم مراجع تقلید شیعه ، پس از آن بزرگمرد ، حاشیه بر آن نوشته اند ، و در ابتداء أمر ، از طلاّب این مرکز دینی و علمی بوده (4) و در
ص:246
محضر بزرگانی همانند : صاحب روضات الجنّات و مرحوم آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، و جمعی دیگر از فحول علماء اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و به مرحله اجتهاد رسیده اند(1)
2 - فقیه اصولی و حکیم متکلّم و رجالی مفسّر ، ملاّ فتح الله بن محمّد جواد ، مشهور به شیخ الشّریعه و شریعت اصفهانی متوفّای 1339 قمری ، که شخصیّتی ممتاز و جامع علوم عقلی و نقلی بوده، و از مراجع بزرگ شیعه در حوزه علمیّه نجف ، به شمار می رود . وی در اصفهان تحصیلات زیاد داشته ، و تدریس خود را در این حوزه، موافق اصول شیخ أعظم أنصاری قدس سره قرار داده (2) و از طلاّب و مدرسین مسجد و مدرسه شاه بوده است .
3- مرحوم آقا سیّد محمّد تُرک ( خوئی ) ( متوفّای 1266 قمری ) که عالمی محقّق و مدرّسی فاضل بوده ، و امام جماعت و مدرّس مدرسه و مسجد شاه ، بوده است .
4- مرحوم آقا سیّد محمّد جواد مسائلی ( خوئی ) فرزند آقا سیّد محمّد تُرک ، و متوفّای 1340 قمری ، که عالمی فاضل و امام جماعت و مدرّس مسجد و مدرسه شاه بوده است .
5- مرحوم ملاّ اسماعیل نقنه ای ، متوفّای 1350 قمری که از مجتهدین (3) وعلماء بزرگوار ، و مدرّسین عظیم الشّأن به شمار رفته ، و از طلاّب و نیز مدرّسین مسجد و مدرسه شاه بوده است .
ص:247
علاوه بر یادشدگان ، عدّه دیگری از علماء و مدرّسین ، در این مرکز علمی و دینی ، تحصیل و یا تدریس داشته اند ، که در بخش معرّفی مدرسه ناصریّه ، نیز به نام برخی دیگر ، اشاره می نمائیم .
در کتابخانه عمومی اصفهان ، ( متعلّق و متّصل به مدرسه سلطانی چهارباغ ) نسخه ای از إرشاد الأذهان علاّمه حلّی، به خط نسخ محمّد زمان بن درویش علی هزار جریبی ، موجود است ، که در شهر اصفهان ، در مدرسه شاهپوریّه ، به تاریخ محرّم 1087 تحریر شده است (1).
از این مدرسه و بانی و محلّ و سایر مشخّصات آن چیزی به دست نیامد .
مدرسه ای بوده در نزدیکی مسجد حکیم ، و در انتهای بازار رنگرزها ، که شهربانو خانم ، دختر سلطان حسین صفوی، آن را در زمینی به مساحت یک جریب و کسری ، به صورت دو طبقه تأسیس کرده بوده است (2) .
این مدرسه ، در دوره حکومت پهلوی اوّل تخریب گردیده ، و به جای آن دبستانی به وسیله اداره فرهنگ آن زمان ، ساخته می شود . آقای رفیعی مهر آبادی (نویسنده آثار ملّی اصفهان ) در حال آبادیِ مدرسه ، آن را مشاهده نموده در حالی که پر از طلاّب علوم دینیه و به شکل دو طبقه بوده است(3) .
علماء بزرگی در این مدرسه تدریس می نموده اند ، همانند :
ص:248
1- آخوند ملاّ عبد الجواد حکیم خراسانی متوفّای 1281 قمری (که حکیمی ریاضی و مدرسی طبیب و أدیب بوده است ) .
2- آقا سیّد مهدی نحوی متوفّای 1307 قمری ( که از علماء و ادباء مشهور بوده ، و به علّت تخصص ایشان در تدریس علم نحو ، به «نحوی » مشهور گردیده اند ) (1).
3- مرحوم آقا سیّد محمود مغنیگو ، متوفّای 1324 قمری ( که صاحب تألیفات و مدرّسی توانا و مشهور بوده ، و تخصّص ویژه ، در تدریس کتاب مغنی اللّبیب داشته است) (2) .
4- حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی ، متوفّای 1327 قمری ( که طبیبی حکیم وفقیهی أدیب و جامع ، به شمار رفته، و از شاگردان پدرش ملاّ عبد الجواد حکیم خراسانی ، و نیز علماء بزرگی همانند : آقا میر سیّد محمّد شهشهانی ، و حاج سیّد أسد الله شفتی ، و ملاّ حسینعلی تویسرکانی بوده است ) (3) .
5- سیّد شهاب الدّین نحوی ، متوفّای 1340 قمری ( که در علوم حکمت و فقه و اصول و ریاضی ، به مقامی أرزشمند نائل گشته ، و از شاگردان ملاّ حسینعلی تویسرکانی و میر سیّد محمّد شهشهانی و ملاّ عبد الجواد حکیم خراسانی و حاج سیّد اسدالله بیدآبادی بوده است) (4) .
در فهرست کتب اهدائی مرحوم مشکوة به دانشگاه تهران ، از نسخه ای از کتاب وجیزه شیخ بهائی یاد شده ، که به خطّ نستعلیق می باشد ، و در سال 1222
ص:249
در مدرسه شاهزاده ها ، کتابت شده است (1) .
این مدرسه ، به مناسبت شخصیّت مُدرّس نامدار آن ( مرحوم ملاّ عبد الجواد حکیم ) و هم چنین ، به مناسبت نزدیکیِ آن به مسجد حکیم ، به نام «مدرسه حکیم » نیز ، خوانده شده است (2) .
در محلّه میدان کهنه و نزدیک قیصریّه کهنه ( که قبل از قیصریّه نو شاه عبّاس کبیر ، از مجلّل ترین أمکنه شهر بوده است ) مدرسه ای بوده ، به نام مدرسه شاه طهماسب (3) که در حال حاضر اثری از آن وجود ندارد .
استاد سعید نفیسی ، در شرح حالی که برای شیخ بهائی نوشته ، در مقدّمه دیوان کامل شیخ بهائی ، از نسخه ای از رساله درایة شیخ بهائی یاد می کند ، که به خطّ عبد الله بن ابراهیم نعامی می باشد ، و کاتب در آخر آن نوشته است :
تَمَّت الرَّساَلُة المُبارَکَهُ فی تاریخِ یَومِ الجُمُعَةِ خامِسِ وَ العِشرینَ مِن شَهرِ ذِی الحَجَّةِ الحَرامِ ، أحَدِ شُهُورِ السَّنَةِ التّاسِعَة عَشَرَ بَعدَ ألألفِ هِجریَّةٍ نَبَویَّةٍ، عَلی مُهاجِرِها أفضَلُ الصَّلاةِ وَ السَّلامِ ، بِیَدِ لأقَلً الأذَلَّ ، تُرابِ أَقدامِ العُلَماءِ العامِلینَ ، الَّذینَ بِآثارِ أهلِ بَیتِ النُّبُوَّة ِمُقتَفینَ ، عَبدِ اللهُ بِن إِبراهیمَ الغُّامیِ الحواویزی بِبَلدَةِ إِصفَهانَ حَرَسَهَا اللهُ مِن آفاتِ آلزَّمانِ ، بِمَدرَسَةِ شاه عَبّاس ، نَصَرَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِ (4).
ص:250
و در تاریخ عالم آرای عبّاسی ، در ضمن معرّفی آثار شاه عبّاس در اصفهان ، پس از ذکر مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) ، و مسجد شیخ لطف الله ( در میدان نقش جهان ) ، می نویسد:
و مدرسه و دارالشّفاء وحمامات و قیصریّه و بازارگاه دور میدان ، و کاروانسراهای عالی و ... (1).
و در فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی، نسخه ای از کتاب قواعد الأحکام علاّمه حلّی ، مورد معرفی قرار گرفته ، که در ذیل آن آمده است :
تَمَّ المُجَلَّدُ الثّانی مِن کِتابِ قَواعِدِ الأحکامِ ... فی مِصرِ اصفَهانَ فِی المَدرَسَةِ الشّاهیَّةِ الشَّهَنشاهِیَّةِ العَبّاسِیَّةِ ... عَلی یَدِ ... مُحَمَّد حُسَین بن مَحمُودِ بنِِِِِِِِِِِِِِِ عَلیَّ السَّلیمِی المازَندَرانی ... فی شُهُور سَنَةِ تِسعَ عَشَرَ وَ ألف هِجریَّةِ (2) .
و نیز در پشت ورق دوّم ، از نسخه ای از جلد دوّم قواعد علاّمه حلّی ( که در کتابخانه شخصی علاّمه محقّق آقای سیّد محمّد علی روضاتی موجود می باشد ) چنین نوشته شده است :
قَد تَشَرَّفَ بِتَمَلُّکِ هذَا الکِتابِ المُستَطابِ بِعَونِ اللهِ المَلِکِ الکَریمِ ..... بِالبَیعِ الصَّحیحِ الشَّرعی ... مُحَمَّد کاظِم بن عَلاءِ الدَّولَةِ المَنُوچِهریَّ النّائینی ، فِی المَدرَسَةِ المِبارَکَةِ المُوسُومَةِ بِمَدرَسَةِ الشّاهیَّةِ مِن جُملَةِ مَدارِسِ دارِ السَّلطَنَةِ إصفَهانَ ، فی غُرَّةِ شَهرِ رَبیعِ الثّانی مِن شُهُورِ سَنَةِ أَربَعینَ وَ ألفٍ مِن الهِجرَةِ (3) .
از عبارات یاد شده ، استفاده می شود، که مدرسه ای از آثار شاه عبّاس بوده ،
ص:251
که در یک عبارت ، با نام مدرسه شاه عبّاس ، و در دیگری ، با عنوان مدرسه شاهیّه شهنشاهیّه عبّاسیّه ، و در سوّمی ، با عنوان مدرسه شاهیّه ، ذکر شده است ، ولی از محل و خصوصیّات این مدرسه چیزی به دست نیامد ، جز این که در نیمه أوّل قرن یازدهم ( تاریخهای 1019 - 1040 ) آباد و مسکونی و محلّ فعّالیّت علمی بوده است ، چنانچه از نوشته های فوق ، با صراحت استفاده می شود .
و البته با توجّه به این که مسجد جامع جدید عبّاسی ( که مشتمل بر حجرات درسی است و ما به نام مدرسه شاه « تحت شماره 27 » از آن حجرات ، یاد نمودیم ) فرمان تأسیس آن ، از ناحیه شاه عبّاس صفوی در سال 1020 صادر گردیده ، در حالی که ( هم چنان که ملاحظه نمودید ) ، تاریخ نوشتن نسخه درایة شیخ بهائی و نیز تاریخ کتابت نسخه قواعد الأحکام علاّمه حلّی 1019( یک سال قبل از شروع ساخته شدن مسجد جامع عبّاسی و حجرات آن) می باشد .
بنابراین ، مدرسه شاه عبّاس ( مورد بحث ) غیر از مدرسه جامع عبّاسی می باشد، که در مجموعه مسجد قرار گرفته است .
جابری انصاری به دنبال ذکر مدرسه شفیعیّۀ دردشت ، از مدرسه شفیعیّۀ دیگری ، در اوائل محلّۀ أحمد آباد ، نام می برد که مساحت آن یک جریب وکسری بوده است ، و چنین می نویسد :
و در اوائل محلّۀ أحمد آباد نیز ، مدرسۀ شفیعیّۀ دیگری هست ، که آن نیز به همین میزان بود ( یک جریب و کسری ) و آن ساختمان محمد شفیع میرزای حسینی ، و سردری کاشی معرّق ، أشعاری داشت ، تاریخ آن هزار و نود و چهار به سلطنت شاه سلیمان ، و مادّه تاریخ مناسبی گوید:
ص:252
خرد سال آغاز و انجام آن را
(در فیض ) گفت و ( مقام أفاضل)
این مدرسه در حوادث تاریخی گذشته ، از بین رفته ، ولی با توجّه به عبارت فوق ، تا زمان تألیف ( تاریخ اصفهان و ری ) باقی بوده است .
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، اظهار داشته اند که : محلّ مدرسه شفیعیّه ، کوچه نواّب ( مقابل کوی دولت آبادی ) در فضائی که منسوب به نوابّها می باشد، قرار داشته و دبستان دخترانه کاوه ، به جای مدرسه شفیعیّه ساخته شده است (3)
مدرسه ای است در محلّۀ شمس آباد ، واقع در حاشیه خیابان شیخ بهائی ، که در زمان سلطان حسین صفوی ، به وسیله میرزا محمد مهدی عباس آبادی ، در سال 1125 قمری تأسیس شده است .
کتبیۀ سر در این مدرسه ، به خطّ ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی ، حاکی از تاریخ تأسیس و نام بانیِ مدرسه و سلطان وقت ، می باشد . این مدرسه جزء بناهای تاریخی به ثبت رسمی رسیده است (4) . مدرسة شمس آباد ، در مقایسه با سایر مدارس دوره صفویّه ، وسعت زیادی
ص:253
ندارد، و تزئینات آن از نوع کارهای آجری ، شبیه به دو بنای دیگر عهد صفوی مسجد شیخ علیخان و کاروانسرای مهیار ) می باشد (1).
قسمتی از مدرسۀ شمس آباد ، در هنگام تعریض خیابان شیخ بهائی خراب گردیده و جزء خیابان قرار گرفته(2) و در حال حاضر، فقط چند حجره دارد و بیشتر به عنوان مسجد ، از آن استفاده میشود (3).
این مدرسه در شهرستان ( چی قدیم ) اصفهان واقع بوده است ، و به مرور زمان از بین رفته است (4) . در میان کتب خطّی کتابخانه شخصی آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، نسخه ای از حاشیه خطائی وجود دارد، که در آخر آن آمده است : قَد فَرَغتُ مِن تَسویدِ هذِهِ الحاشِیَةِ المُسَمّی بِحاشِیَةِ الخَطائی ، إبنُ میرزاخان بنِ میرباقِرِ الحُسَینی ، حَیدَرُ ، مِن تاریخِ ذی قَعدَةِ الحَرامِ فی مَدرَسَةِ شَهرِستانَ مِن قُری الإصفَهانَ فی سَنَةِ سَبعَ وَثَمانینَ بَعدَ الألفِ مِنَ الهِجرَةِ النَّبَویَّةِ (5) .
عبارت بالا ( گرچه از نظر قواعد أدبی محلّ اشکال است ) نشان می دهد که مدرسه شهرستان در سال 1087 ، معمور و مسکون بوده است .
یکی از بزرگترین چهره های علمی اصفهان در قرن یازدهم ، فقیه و حکیم
ص:254
و متکلّم و رجالی و محدّث و محقّق نامدار شیعه ، ملا محمد باقر سبزواری
صاحب کتاب ذخیره و کفایه ، در فقه ) متوفّای 1090 میباشد ، که شیخ الإسلام اصفهان بوده است . آقای رفیعی مهرآبادی ، به نقل از تذکرۀ نصرآبادی می نویسد : مدرسة شیخ الإسلام ، مدرسه ای بوده در شهر اصفهان ، که آخوند ملاّ محمّد باقر سبزواری ، در آن تحصیل می کرده است (1).
نویسنده معاصر ، آقای مهدوی می نویسند : خانه شیخ الإسلام و مسجد شیخ الاسلام و حمّام شیخ الإسلام ، در مجاورت یکدیگر ، در محلّه سینه پائینی نزدیک چهار راه تختی فعلی ) قرار دارد، و احتمالاً مدرسه یاد شده نیز در همین محلّ قرار داشته است (2) . شخصی به نام محمّد أمین بن محمّد مؤمن أسترآبادی ، کتاب اکرثاوذوسیوس را در تاریخ چهارشنبه 20 ذی الحجّه 1052 در نزد یکی از اساتید بزرگ و محقق و مدقق ، به نام محمد تقی استرآبادی ( که از علماء ریاضی بوده ) در مدرسه شیخ الإسلام در اصفهان ، شروع به تحصیل نموده ، و در تاریخ پنجشنبه پنجم محرم سال 1053 ، در همان مدرسه به پایان برده است (3) . از چگونگی این مدرسه ، و سال تأسیس ، و زمان ، و علّت نابودی آن ، چیزی به دست نیامد .
مرحوم شیخ بهائی قدس سره مدرسه ای داشته ، در جوار مسجد جامع ، که در آن
ص:255
به فعالیّت علمی می پرداخته است ، و مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی ( پدر علاّمۀ مجلسی ) شیخ بهائی را در حال مقابله صحیفه سجادیه علیه السلام ، در آن مدرسه ملاقات نموده ، و جریان تشرف خود را به محضر مقدّس امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) عرضه داشته است (1).
شیخ علی خان زنگنه ، که صدر أعظم ایران در زمان شاه سلیمان صفوی بوده ، و در دوره شاه عبّاس ثانی ، حکومت کرمانشاه را داشته ، مسجد باشکوهی را در محله خواجو ، به طرف تلواسکان ( تل واژگون ، ترواسکان ) در تاریخ 1090 هجری ساخته ، که هنوز باقی می باشد ، و به نام مسجد خان تلواسکان ، نامیده می شود ، با فاصله ای از همین مسجد ، و در نزدیکی قلعه طبرک ، مدرسه ای تأسیس نموده ، که هم اکنون وجود ندارد (2) و آثاری از آن باقی نمانده است .
مدرسه ای بوده ، که شیخ لطف الله میسی ، در آن ، رسماً عهده دار تدریس بوده ، و مولانا رجبعلی تبریزی ( متوفاّی 1070 که از علماء و زهّاد و تلاشگران عالم علم بوده ، نیز در آن تدریس می نموده است (3) . این مدرسه ، همان مدرسۀ خواجه ملک است ، که از مهمترین مدارس اصفهان و مرکز تجمّع علماء وفضلاء بوده ، و به علّت این که شیخ لطف الله میسی ، به صورت رسمی ، مدرّس و سرپرست أصلی آن بوده ، به نام آن بزرگمرد نیز، نامیده می شده است ،
ص:256
چنانچه به نام بانی آن ، خواجه ملک نیز نامبرده می شده و می شود .
شاردن ، در دنباله ذکر بازار لوّافان و بازار خرّاطان ، می نویسد :
و بعد بازار حلاّجان ، که به مسجد صدر ختم می شود ( مراد ، همان مسجد شیخ لطف الله است ) ... وصل به مسجد ، سر در قصر محمّد مهدی ، نخست وزیر و برادرش شیخ الإسلام است ، که هر دو دارای یک سردر می باشد . بالاتر از آن، مدرسه بزرگی است که همنام مسجد ، و در یک زمان ، و به وسیله یک بانی ، ساخته شده است . بالای سردر و داخل این مدرسه ، کتیبه هائی است که أندرزهای بسیار عالی دارد، و محض نمونه چند تای آن را ذیلاً مینگاریم :
« سنگ بدخشان به تربیت آفتاب لعل شود» - « آنچه توانی بیاموز ، چه علم ناقص ، بهتر از جهل کامل است » - « از زمین دل خویش بیخ درخت بدی را بیرون آر ، و این کار را در جوانی بکن و به پیری حوالت مده » - « اگر می پنداری که بدی آن چنان بزرگ است که نمی توان آن را از بین برأفکند ، به تو می گویم هنگامی که بزرگتر می شود ، چگونه آن را ریشه کن میکنی » (1) .
ظاهراً این مدرسه ، همان مدرسۀ خواجه ملک است ، و مشخّص نیست که ، آیا عبارات پند آموز فوق ، به صورت عربی یا فارسی ، و در قالب شعر یا حدیث بوده است .
مقصود ، مدرسۀ وزیر می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
ص:257
مدرسه ای بوده در پشت باغ شرکت هند و هلند ، در محلّه بی نقابان ، و این مدرسه در زمان شاه عبّاس اوّل ( کبیر ) دائر و طلبه نشین بوده است (1).
شاه صفی ، قبل از آن که به سلطنت برسد ، ساکن این مدرسه بوده ، و جریان خواب عجیب ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در همانجا به او خبر داده شده است (2).
ملاّ محمّد شولستانی متوفّای 1085، که از شخصیّت های معروف و مشهور
ص:258
به شمار می رفته ، و مدرّس مدرسۀ صفویّه ، بوده است (1).
ظاهراً مدرسة صفویّه ، از مدارس تأسیس شده دوران حکومت صفویّه است ،
ولی در کتابخانه ملّی ملک ، نسخه ای از کتاب « ألموجز » تألیف علی بن حزم قرشی (2) موجود است ، به خط نسخ مسعود بن محمد بن محمد ، که در تاریخ سه شنبه سلخ جمادی الاولی 772 در مدرسه صفویّه دار آلملک اصفهان ، استنساخ شده (3) که نشان میدهد ، مدرسه صفویّه در قرن هشتم ( قبل از دوره سلطنت صفویّه ) دائر ، و محلّ سکونت و فعّالیّت علمی بوده است .
اظهار نظر قطعی در این باره ، نیازمند بررسی دقیق تر و به دست آمدن اسناد بیشتری می باشد .
نسخه ای از تهذیب الأحکام شیخ طوسی (کتاب طهارة و صلوة ) به خطّ نسخ محمّد تقی بن محمّد صالح بن حاجی گنجی اردبیلی ، به تاریخ غرّة محرّم 1058 موجود است ، که در مدرسۀ صفویّۀ اصفهان نوشته شده ، و در آخر کتاب طهارة وصلوة ، ملا محمد تقی مجلسی ، در تاریخهای 1060 و 1062 دو إنهاء ، برای
ص:259
کاتب نوشته است(1) .
یکی از هفت مدرسۀ محلّه عبّاس آباد و کوی مستهلک ( نزدیک شاهزاده ابراهیم ) مدرسه ای بوده ، در محلّ فعلی تقاطع خیابان عبّاس آباد و خیابان أبوذر ، که در حال حاضر أثری از آن وجود ندارد .
این مدرسه از آثار دوره صفویّه می باشد ، و در جوار مسجد معروف عبّاس آباد بوده ، و جزء مساجدی است که مرحوم علامۀ ملاّ محمّد باقر مجلسی قدس سره ، اعتکاف در آنها را جایز می شمرده است (2) .
نصرآبادی ، در تذکرۀ خود در شرح حال شیخ عماد ، برادر زاده ملاّ گرامی ، می نویسد : در مسجد جامع عباس آباد اصفهان حجره دارد، و به داده خدا، قانع شده ممنون کسی نمی باشد (3).
از این عبارت معلوم می شود که ، مسجد جامع عباس آباد و مدرسه وحجرات آن ، حالت ترکیب مسجد و مدرسه داشته ، همانند شمار دیگری از مساجد جامع اصفهان ، که ترکیبی از مسجد و مدرسه است .
در فهرست کتابخانۀ ملّی ملک ، از نسخه ای از کتاب « معین ألفکر » تألیف إبن أبی جمهور احسائی یاد شده ، که به خطّ نستعلیق هدایة الله بن عبد الله جزائری می باشد ، و در ربیع الأول 1017 در شهر اصفهان ، در مدرسۀ عیدیۀ یا
ص:260
سعیدیّه ، استنساخ آن پایان یافته است (1).
از این مدرسه و خصوصیّات آن چیزی به دست نیامد ، جز این که طبق مطلب بالا ، در نیمه أوّل قرن یازدهم معمور و مسکون بوده است .
در کتاب أنساب خاندانهای مردم نائین ، به مناسبت ذکری از محلّۀ کرّان اصفهان ، آمده است :
مسجد و مدرسۀ فاضل هندی ، و موقوفات زری بافها ، و مسجد نیمه تمامی که مرحوم حجّة الإسلام حاج آقا منیر ، بنا نهاد ، و منزل نگارنده ، در این محلّه واقع است ، ولی از مدرسۀ مزبور ، که در نقشه سال 1299 شمسی اصفهان ، ترسیم سیّد رضاخان هویدا است ، اکنون أثری باقی نیست (2) .
از عبارت فوق معلوم می شود که این مدرسۀ فاضل هندی ، از زمان آن بزرگمرد تا زمان شروع حکومت پهلوی أوّل ، باقی بوده ، و همانند بسیاری از مساجد و مدارس و أبنیۀ دینی ، در دوره حکومت پهلوی ، از بین رفته است .
از مدارسی است که در قرن یازدهم دائر بوده، و به نوشته آثار ملّی اصفهان ، در 1067، طلبه نشین بوده است (3) ولی هم اکنون اثری از آن نیست ، و در
ص:261
حوادث دورانهای پس از صفویّه ، از بین رفته است .
در کتابخانۀ دانشکده حقوق طهران ، نسخه ای از جلد دوّم « من لایحضره الفقیه » به شماره 421 موجود است ، که شمس الدّین بن اسماعیل طالش ، آن را در رمضان 1067 ، در این مدرسه در شهر اصفهان کتابت نموده ، و همین نویسنده نسخه ای از « مشیخة من لا یحضر » را در سال 1093 نوشته است (1) .
مدرسه ای بوده در محلّۀ باغ مراد اصفهان ( که هم اکنون خیابان گلزار از آن می گذرد ) و روحانیّت خاصّی داشته است ، و در حال حاضر از آن اثری نیست ، ولی در سال 1116 هجری ، کتابی در آن مدرسه نوشته شده ، که نسخه آن نزد سید عبد الحجه بلاغی بوده است ، و ظاهراً این مدرسه در فتنه أفغانها از بین رفته است (2) .
مدرسه ای بوده در نزدیکی مسجد حکیم ، که به وسیلۀ قرچقای بیک ، در زمان شاه صفی تأسیس گشته است ، و حاجی نصرت ، که خواجۀ او بوده ، سنگابی در سال 1075 در زمان شاه عبّاس دوّم وقف می کند ، که در کتبیه آن سنگاب ،
ص:262
أشعاری نقش بسته ، که اشاره به تأسیس مدرسه ، توسّط قرچقای بیک دارد(1)
احتمال دارد ، حاجی کلباسی ( مرحوم حاج محمّد ابراهیم ) متوقّای 1261 ، مدرسه دیگری در همین منطقه تأسیس نموده باشد ، که وسعت آن یک جریب بوده است (2) و مدّتی پس از فوت آن بزرگمرد ، در سال 1357 قمری تخریب گردیده ، و تبدیل به خانه شده است (3) .
ولی احتمال دیگری هست ، و آن این که ، مدرسۀ کلباسی ( یا مدرسۀ کوچۀ کلباسی ) و مدرسۀ قرچقای بیک یکی بوده ، با این توضیح ، که حاجی کلباسی ، مدرسه قرچقای بیک را تعمیر نموده، و یا در آن تدریس نموده ، و لذا به نام آن بزرگمرد نامیده شده است ، نه آن که مدرسه جداگانه ای را آن پیشوا و مرجع دینی ، تأسیس نموده است (4) .
فقیه و اصولی و محقّق عظیم الشّأن ، آقا سیّد محمّد حسن مجتهد اصفهانی ، متوفّای 1263 که از شاگردان ملاّ علی نوری و حاجی کلباسی بوده ، و صاحب تألیفات زیاد و از جمله ، یک دوره فقه در 6 جلد ، و کتاب « مهجة الفؤاد » در
ص:263
شرح إرشاد علاّمه ، در چهارده جلد (1) می باشد ، از ساکنین مدرسۀ حاجی کلباسی به شمار آمده است (2) .
و نیز مرجع بزرگ جهان شیعه ، مرحوم آیة الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره متوفّای 1381 قمری ، در دوره إقامت خود در اصفهان ، مدّتی در این مدرسه ، تحصیل علم نموده اند (3) .
نسخه ای از التّلخیص إبن رشد أندلسی ( در علم منطق ) ، در کتابخانه ملّی ملک وجود دارد، که در آغاز نسخه ، چند سطر ( ألجوهر النّضید ) علاّمۀ حلّی است ، به خطّ نویسندۀ نسخه یاد شده ، که در مدرسۀ قرچقای بیک ، در سال 1071 نوشته شده است(4) .
و شخصی به نام صفیّ الدّین بن فخر الدّین بن نور الدّین بن علیّ عاملی ، در سال 1104، در مدرسۀ قرچقای بیک ساکن بوده ، و دو رساله به نامهای : « ألصّحیفه » و « ألوجیزه » از آثار شیخ بهائی را ، کتابت نموده است (5) .
میرزا طاهر نصرآبادی ، صاحب تذکرة الشّعراء ، درباره میرزا باقر تبریزی ، تو قاضی زین العابدین تبریزی ، می نویسد :
میرزا باقر ، نواده اش جوان قابل صالح فاضلی است ، در تحصیل علوم سعی
ص:264
بسیار نموده ، حقّاً که باقر علوم و جامع کمالات است . استفادۀ علوم از خدمت بندگان علامی ، آقا حسین (1) نموده ، و باب توفیق به هدایت ایشان ، بر وی گشوده ، تدریس مدرسۀ تطبیّه و تقسیم گندم و گوسفند تبارزه (2) به طریقی که با جدّ مرحومش بود ، ألحال با او است (3) .
میرزا حسین بن أمیرخسرو قهپائی ، در سال 1056 نسخه ای از شرائع را ، که به خطّ عبد القادر بن حیدر قهپائی نوشته شده بوده ، نزد جمال الدّین أردستانی در مدرسۀ قطبیّه قرائت کرده است (4) .
نویسنده متتبّع آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، احتمال بسیار قوی داده اند که ، مدرسه قطبیّه ، جزء مدارس هفت گانۀ محلّۀ مستهلک و عبّاس آباد باشد (5).
شاردن ، پس از ذکر بازار غاز ، و حمّام خواجه عالَم ، و گودی که محلّ مرغ فروشی بوده است ، می نویسد : نزدیک این گود ، کوچۀ عربان است ، و به قیصریّۀ کهنه ختم می شود، که بالای آن ، عمارت نقاره خانه قدیم بوده ، و قبل از شاه عباس کبیر ، به هنگام شام و سحر نقاره می زده اند ، تا آنکه میدان شاه را ساخته و نقاره خانه بدانجا انتقال یافت . این محلّه دارای مدارس (6)
ص:265
و کاروانسراها است ، که معروفترین آنها ، کاروانسرای أردستانی ها، و کوچۀ ای نیز به نام کوچه یهودی ها در آنجا است ، و کنیسۀ مهّم آنها در آن است ... ، کمی پائین تر ، قبرستانی است که مردم اصفهان ، به سبب قبر کمال اسماعیل ، آن را مقدّس می دانند (1).
عبارات بالا ، که در مورد تمام یا قسمتی از محلّۀ جهانباره ( جوباره ، جویباره ) است ، نشان می دهد که مدرسه هائی در این قسمت وجود داشته ( در دوره صفویه ) که نه شاردن نام مشخّص آنها را ذکر میکند ، و نه از طریق دیگر ، از خصوصیات این مدارس آگاهی حاصل شده است .
مدرسه ای بوده در کوچۀ شیخ یوسف ، ( مابین خیابان نشاط و خیابان ملک ) که تا حدود شصت سال قبل ، ( دورۀ حکومت پهلوی أوّل ) حیاط مدرسه و چندین حجره آن باقی بوده، و در آن دوره ، به وسیله همسایگان ، غصب و تصرف گردیده ، و به صورت خانه مسکونی در آمده است (2) . از سال تأسیس و بانی آن ، مطلبی به دست نیامد .
شاردن ، در محلّۀ میدان کهنه ، از حمّام و مدرسه و مسجد کمرزرّین یاد میکند (3) ، که در حال حاضر به جز مسجد کمرزرین ، از بقیۀ بناهای یادشده ، چیزی باقی نمانده است .
ص:266
در کتاب محیط أدب ( مقالۀ اصفهان دارالعلم شرق ) این مدرسه را جزء مدراس قبل از دوره صفویّه برشمرده است (1).
مرحوم سیّد جزائری در شرح زندگی خود می نویسد :
... فَسافَرنا إلی إصفَهانَ وَ کُنّا جَماعَةً کَثیرَةً ...... فَجَلَسنا فی مَدرَسَةٍ لَیسِ فیها إِلاّ أربَعُ
حُجُراتٍ فی (سَرنیم آوَرد ) وَجَلَسنا فی حُجرَةٍ واحِدَةٍ وَکُنّا جَماعَةً کَثیرةً فَکُنّا إِذانُئنا فی تِلکَ الحُجُرَةِ وَ أرادَ واحِدُ مِنَّا الإنتِباهَ فِی اللَّیلِ لِحاجَةٍ ، إنتَبَهنا جَمیعاً .. (2) .
از این عبارت ، دو مطلب مهم استفاده می شود .
1- فراوانی طلاّب ، تا جائی که جمعی زیاد آن هم با سابقۀ علمی ، در یک حجره سکونت یافته اند .
2- مدرسه ای در سرنیم آور بوده ، که فقط چهار حجره داشته است ، و این مدرسه غیر از مدرسۀ نیم آور است ، که دو طبقه می باشد و حُجُرات فراوان دارد و غیر از کاروانسرای مجاور مدرسه نیم آورد است که ، مدّتهائی در حکم مدرسۀ ابتدائی برای مدرسه نیم آورد بوده ، و طلاب مبتدی در آن تحصیل می کرده ، و سپس به مدرسۀ نیم آورد نقل مکان می نموده اند ، زیرا مرحوم سید جزائری در هنگام اقامت در مدرسه یاد شده ، از علماء بوده ، و پس از مدّّتی اقامت در
ص:267
مدرسه ، با علاّمۀ مجلسی آشنا می شود، و آن بزرگوار او را به خانۀ خود می برند، چنانچه مرحوم سیّد ، می نویسند : .
... ثُمَّ بَعدَ هذا ، مَنَّ اللهُ عَلَیَّ بِالمَعرَفَةِ مَعَ اُستادِنَا المُجلِسی أدامَ اللهُ أیّامَ سَلأمَتِهِ ، فَأخَذَنی إلی مَنزِلِهِ وَبَقَیَتُ عِندَهُم فی ذلِک المَنزِلِ أربَعَ سِنینَ تَقریباً وَقَد عَرَّفتُ أصحابی عِندَهُ فَأیَّدَهُم بِأسبابِِ المَعاشِ وَ قَرَأنا عَلَیهِ الحَدیثَ (1) که از این عبارت استفاده میشود که مرحوم سید جزائری و دوستانش ، با حمایت علامه مجلسی ، مشکلات مالیشان حل شده ، و همگی از شاگردان علامه مجلسی گردیده اند (2)
به بخش مدرسه های قیصریُّۀ کهنه مراجعه شود .
مقصود ، مدرسۀ قرچقای بیک می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
شاردن ، در سفرنامۀ خود در محلۀ میدان کهنه و بازار غاز ، دو مدرسه دیده ، یکی به نام «گچ کُنان » و دیگری به نام « مقصود عصّار » که نزدیک به هم
ص:268
بوده اند (1)
در مقالۀ اصفهان یا دارالعلم شرق ، مدرسۀ گچ کُنان ، در زمرۀ مدارس قبل از صفویّه به شمار آمده است(2).
ولی دلیلی بر کیفیّت و سال تأسیس مدرسه ، به دست نیامده است ، و لذا در کتابهای « تاریخ فرهنگ اصفهان » و « تاریخ مدارس ایران » تنها به دلیل وجود این دو مدرسه در زمان صفویّه ، ( و در هنگام سیاحت شاردن ، و دیدار او از اصفهان ) ، این دو را ، از مدراس دوره صفویّه شمرده اند .
مدرسۀ مادر شاه ، بزرگترین مدرسۀ محلّۀ عبّاس آباد و محلّۀ مستهلک بوده و محلّ آن در نزدیکی امامزاده شاهزاده إبراهیم ) بوده است (3) .
بانی این مدرسه ، مادر شاه عبّاس دوّم بوده ، و این مدرسه ، به کار مسجد نیز می رفته و محرابی که در جنب آن ساخته شده بوده، بسیار بزرگ بوده است(4).
ولی در کتاب گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان صفحه 685، در بخش معرّفی مدرسه چهارباغ ( مدرسۀ سلطانی ) می نویسد : مدرسۀ چهارباغ یا مدرسۀ سلطانی ، که آن را مدرسۀ ( مادر شاه ) نیز نامیده اند ...
ص:269
ملاّ یحیی طالقانی ، متخلّص به فکری ، در این مدرسه ساکن بوده است (1) .
مدرسه ای بوده در محلّۀ طوقچی ، که مرحوم جناب در کتاب ( ألإصفهان ) می نویسد ، مکتب آقامیرزا عبدالحسین در آنجا بوده است .
البته این مدرسه ، غیر از مدرسۀ مبارکیّه ( آقا مبارک ) در آخر محلّۀ گلبهار (کوچۀ کرمانی نزدیک خیابان مشیر ) می باشد ، زیرا مرحوم جناب، از مدرسۀ مبارکۀ محلّۀ گلبهار نیز ، جداگانه یاد می کند (2).
مقصود ، مدرسۀ آقا مبارک می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
مقصود ، مدرسۀ خواجه محبّت می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
این مدرسه در شهر اصفهان ، در تاریخ جمادی الاولی 1108 هجری ، دائر بوده ، و محمّد بن غنی جبلی ، در آن اقامت داشته است (3) .
ظاهراً ، این مدرسه همان است که خواجه محرّم ( مهتر و سوگلی شاه صفی) در محلّۀ یزد آباد ساخته ، و در جوار آن مدرسه ، کاروانسرائی بوده به نام خواجه محرّم ، که خود او ساخته بوده ، و درآمد آن به مصرف شاگردان آن
ص:270
مدرسه می رسیده است (1) .
در فهرست کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام رساله ای در نمازجمعه، تألیف مولانا محمّد بن قاسم ، از علماء نیمۀ دوّم قرن یازدهم، مورد معرّفی قرار گرفته که نسخه ای از آن، به خطّ محمّد بن عبد الغنی جبلی ، در مدرسۀ محرّمیّۀ اصفهان در تاریخ 26 جمادی الاولی 1108، تحریر یافته است (2) .
در محلّۀ شیخ یوسف بنّا ، در سمت چپ محلّۀ خواجو ، در سمت مشرق، مدرسه ای بوده ، به نام محمّد صالح بیک ، که حمّامی متّصل و متعلّق به آن بوده است (3) و در حال حاضر اثری از این مدرسه وجود ندارد .
مدرسه ای بوده در اصفهان ، که در سال (1111) دائر بوده است (4)، ولی از تاریخ تأسیس و نام بانی و خصوصیات بنای آن، و نیز تاریخ از بین رفتن آن ، چیزی در دست نیست .
یکی از مدارس مورد توجّه ، که وقفنامه و محتوای آن ، مورد نظر و دقّت قرار گرفته ، و توجّه مورّخین و دانشمندان صاحب نظر ، در مسائل میراث فرهنگی را
ص:271
به خود معطوف داشته ، مدرسۀ مریم بیگم می باشد .
این مدرسه ، در مجاورت چهارسوق نقّاشی ، و أوّل محلّۀ خواجو بوده ، و در حال حاضر در اختیار اداره آموزش و پرورش است ، و به صورت مدارس جدیده محلّ تحصیل دختران می باشد .
بانی مدرسه ، مریم بیگم دختر شاه صفی بوده ، و این مدرسه را در سال 1115 هجری ساخته ، و وقف کرده است (1).
مدرسۀ مریم بیگم دالان بلندی داشته ، و پس از آن ، صحن مدرسه بوده و در أطراف آن حجرات محلّ سکونت طلاّب ، قرار داشته است .
در طرف راست و چپ ایوان شرقی مدرسه ، دو لوح سنگی مرمر نصب شده بوده ، که مضمون آنها متمّم وقفنامه و شرائط سکونت در مدرسه بوده ، و این دو لوح ، در مدرسه مریم بیگم فعلی ، نگاهداری می شود و هر دو لوح به تاریخ 1116 هجری و به قلم علی نقی امامی ( خطّاط مشهور آن زمان ) می باشد (2).
بخشی از وقفنامه مدرسه چنین است :
... و از جملۀ شروط این است که باید سکنۀ مدرسۀ مذکوره ، مشغول تحصیل علوم دینی ، که فقه و حدیث و تفسیر و مقدّمات آنها است ، و صالح و متّقی و پرهیزکار و از أهل قناعت باشند، و از زمره أرباب بطالت و کسالت و شرارت نبوده ، حجره خود را معطّل و مُقَفَّل نگذارند ، بلکه شب و روز در حجره خود به مباحثه و مطالعه و عبادت مشغول باشند ، و اگر یک سال برأحدی بگذرد که
ص:272
ترقّی در حال او به حسب علم و عمل نشده باشد، یا مظنون مدرّس شود ، که قابل ترقّی نیست ، از مدرسه إخراج نماید ، و جماعتی که در عَرض یک سال ، به حسب علم و عمل ترقّی کنند ، یا مظنون شود قابلیّت و ترقّی ایشان ، باید که زیاده از پنج سال ، در آن مدرسه ساکن نشوند ... (1).
وقفنامۀ یاد شده ، مشتمل بر شرائط سنگین ، و مقرّرات مشکل می باشد ، و چه بسا همین سخت گیری ها ، در متروکه و مخروبه شدن مدرسه ، وعدم تجدید بنای آن به صورت مدراس حوزه علمیّه ، مؤثر بوده است .
سازندۀ مدرسه ، با نظر بلند و دقّت خاصّی که به کار می گرفته ، موقوفات بسیاری برای مدرسه و مدرّس و طلاّب آن قرار داده بوده ، که برخی از آن موقوفات ، در تبریز و بسطام و قزوین ( علاوه بر شهر اصفهان ) بوده است(2) .
متن وقفنامۀ مدرسۀ مریم بیگم ، از صفحه 302 تا 316 تاریخچۀ اوقاف اصفهان ، نوشته مرحوم عبد الحسین سپنتا نقل شده که چندین قسمت است و هر قسمتی ، مربوط به بخشی از موقوفه میباشد ، که در تاریخی معین ، وقف شده است بدین ترتیب : « سوّم شعبان المعظّم 1128» - « چهاردهم رمضان المبارک 1129» - « نوزدهم شوّال المکرّم 1129» - « بیست و هفتم شوّال المکرّم 1129» - « شانزدهم شوّال المکرّم 1130» - « یازدهم ربیع المولود 1131 » « بیست و ششم رجب المرجب 1131»، و چندین تاریخ دیگر ، که هرکدام مربوط به رقباتی است که خریداری و وقف می شده است .
ص:273
مهر و امضاء عالم و مرجع بزرگوار زمان ، میر محمّد صالح خاتون آبادی ، و عالم دیگری ، به نام محمّد باقر بن سیّد حسین ، به علاوۀ شخص مریم بیگم ، در این وقفنامه ، جلب توجّه می نماید .
مدرّس رسمی مدرسۀ مریم بیگم ، شخصی به نام آقا شیخ علی بوده ، که در هنگام انتخاب شخصی برای منصب شیخ الاسلامی اصفهان، یکی از چهارنامزد برای این منصب بوده است (1).
مریم بیگم ، زنی با فضیلت و علم دوست و مورد توجّه بوده ، و لذا شیخ رضی الدّین ، محمّد بن بهاء الدّین محمّد بن مولی حسن علی بن مولی عبد الله تستری ، کتاب ( شرح أدعیة السّر ) را به نام او تألیف نموده است (2) .
معصوم بن میر إسحق حسنی ساوجبلاغی ، در شوّال 1125 نسخه ای از کتاب « ریاض الفتیان » را در مدرسۀ نوّاب عالیه ، مریم بیگم ، در اصفهان نوشته و نسخه یاد شده ، در کتابخانه جامع گوهرشاد می باشد (3) .
مقصود ، مدرسه شاه ( مدرسۀ شاه عبّاس ) می باشد ، به عنوان یاد شده ، و نیز در شرح حال مساجدی که محلّ فعّالیّت علمی بوده ، بخش مربوط به ( جامع
ص:274
عباسی ) مراجعه شود .
مدرسه ای بوده ، در حدود کوچۀ کرمانی و بازارچۀ کلانتر ، که از مشخصّات آن چیزی در دست نیست (1).
در محلّۀ بازار غاز ، ( أوائل خیابان ولی عصر علیه السلام فعلی ، و نزدیک فلکۀ سبزه میدان ) ، دو کاروانسرا و دو مدرسه ، یکی به نام مقصود عصّار ، و دیگری به نام گچ کُنان ( نزدیک به هم ) واقع بوده است(2) .
در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، نسخه ای از کتاب خلاصة الأذکار، تألیف مرحوم فیض کاشانی ، به شماره 3810 موجود است ، که آن را ، بایزید بن نظام الدّین عبد الرّزاق بسطامی ، در پنج شنبه 2 ربیع الثّانی سال 1099 ، در مدرسه مقصودیّه ناظریّه ، کتابت نموده است .
بنا به نظر آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ( نویسنده معاصر ) ظاهراً مراد از مقصودیّه ناظریّه ، مدرسه ای است که بانی آن ، مقصود بیک ، ناظر شاه عبّاس و بانی چهارسوق مقصود بوده ، و احتمالاً محل مدرسه ، در همان محدودۀ چهارسوق مقصود و مسجد شاه ، ( جامع عبّاسی ) بوده است (3) .
ص:275
شاردن در حدود محلّۀ دارالبطیّخ ، از خانه و مدرسه ای به نام میرزا خان یاد می کند (1) . وی از حاکم های زمان شاه عباس کبیر بوده است .
شاردن ، پس از ذکر کاخ میرزا رضی ، می نویسد :
وصل به کاخ میرزا رضی ، مسجدی است بدین نام ، که او خود بنا نهاده ، و دو طبقه و اطاقهای زیادی دارد ، که در آن طلاّب علوم دینی و ادباء ، مسکن می گزینند ، حوضی مقابل شبستان است . این مسجد دری بزرگ دارد و مانند سایر مساجد ، زنجیری از آن در آویخته است (2) .
عبارات بالا نشان میدهد که این مسجد ، دارای شبستان بوده ، وحجرات زیادی در دو طبقه داشته ، که مسکن طلاّب و ادباء بوده ، و مجموعۀ ( مسجد و مدرسه ) را شکل می بخشیده است .
در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، نسخه ای از کتاب تهذیب الأحکام شیخ طوسی ، به شماره 1719 وجود دارد، که محمّد کاظم بن ملاّ محمّد تقی لقمانی مازندرانی ، در سال 1993 در مدرسه میرزا رضی ، در اصفهان از نوشتن آن فارغ گردیده است (3). و هم چنین نسخه ای از کتاب « برهان شفاء - نفس شفاء - نبات شفاء » به وسیلۀ محمّد رضا قمی ، در سال 1080 در مدرسۀ میرزا رضی نوشته شده ، که این نسخه ، در کتابخانۀ شخصی آقای سیّد مصلح الدّین
ص:276
مهدوی ، موجود می باشد(1) . محلّ مدرسۀ میرزا رضی ، در حوالی قصر منشی ( منشی الممالک ) نزدیک خیابان نشاط فعلی بوده ، و میرزا رضی ، پسر حوّا بیگم ، دختر شاه عبّاس کبیر می باشد (2).
شاردن ، در مورد میرزا رضی و عجائبی که از او دیده ، مطالبی می نویسد که ، قسمت هائی از آن را عیناً نقل می نمائیم :
... حوّا بیگم ، دختر شاه عبّاس کبیر است ، که با صدر خاصّه (3) ازدواج کرد، و میرزا رضی ، تنها پسر صدر خاصه و حوا بیگم بوده ، صدر ، در جوانی مرد و حوا بیگم به عقد ازدواج یک روحانی دیگر در آمد ، که او را برای تجلیل واحترام ، به مقام صدارت خاصّه رساندند ، حوّا بیگم باز فرزندانی آورد ، که دو نفرشان پسر بودند ... ، این سه پسر همه کور هستند ( در اینجا علّت این که آنها را عمداً کور کرده اند ، ذکر می کند ) . میرزا رضی با وجود کوری ، زیباروی و
ص:277
خوش منظراست ، و نه تنها فاقد بینائی است ، بلکه چشم هم ندارد ... ، مهارت و لیاقت شاهزادگان کور ایران ، در امور صنعتی و هنرهای دستی ، باور نکردنی است ، خانواده مذکور ، نمونه های عجیبی در این باره دارند . میرزا رضی ، عالم ریاضیات به ویژه در جبر و مقابله است ، که تصاویر و محاسبات ریاضی را، با چوبهای کوچکی انجام میدهد ، و علاقۀ شدیدی به ساعت های جیبی و ساعت های دیواری دارد، و به همین نسبت که آنها را دوست می دارد ، از ساختمان آنها نیز سر رشته و اطلاّع کافی دارد . قریب دویست عدد ساعتهای خود را به من نشان داد . ساعت را باز و بسته می کند ، و کوچک ترین قطعات وأسباب آن را که مخلوط باهم باشد ، از یکدیگر جدا ، و ساعت را مجدّداً سوار می نماید ، این کار با چنان سرعتی انجام می گیرد ، که اگر انسان نوار جلوی چشم او را مشاهده نکند ، تصور کوری او مشکل می باشد ، این نوار دستمال آبریشمی کوچکی است ، که برای پنهان داشتن منظر، موَحِشِ کوری ، روی چشم می بندد ... هنگامی ، من یک ساعت معمولی را که جعبه آن طلاکاری و مینا بود ، با ساعت های دیگری که جعبه های آنها نقاشی جنگی داشت ، و بسیار ظریف بودند ، درهم کرده و به او دادم ، که اشخاص بینا ، که چندان اطلاعی از ساعت نداشتند ، به زحمت آنها را از هم تمیز می دادند ، به محض این که به دست او رسید ، فورا شناخته ، آنها را کنار گذارد، و به من گفت : چرا این ساعت معمولی را با ساعتهای دیگر که بسیار زیبا هستند مخلوط کرده ای ؟
او یک چرخ یا یک عقربک بدی را ، میان بیست عدد آنها که با هم کار می کردند ، می شناخت و بیرون می آورد، و خورد می کرد ... من مطلب دیگری درباره مقایسه این دو برادر ( میرزا رضی و برادر او ) و معرفت و مهارت ایشان در علوم ریاضی ، که در آن کتابها تألیف می کنند ، و آن را تدریس می نمایند ،
ص:278
نمی گویم ، فقط راجع به برادر أرشد ( میرزا رضی) مطالبی می نگارم ، و نسبت به برادر کهتر به همین اکتفا میکنم ، که تقریبا برابر و مانند برادر بزرگتر است ....
این کور عجیب ، محاسبه حرکات سماوی را با دقّت أنجام می دهد و معادلات سه مجهولی را مانند بهترین منجّمین اروپا ، حل می کند .
من مکرّر عملیّات ریاضی و تدریس این شخص را ، دیده ام که با نیروی سر انگشتان خویش ، می خواند و می نویسد ( البته با توجّه به این که خطوط و نقوش مخصوص نابینایان ، در آن زمان وجود نداشته، أهمیّت مطلب معلوم می شود ) ... برادر کِھتر ، یک هنر عجیب و باور نکردنی دارد، که هیچ شخص کوری ندارد، و آن این است که به کمک قطعات چوب ، شکل انسان و حیوانات و گل وأشکال دیگر را ، مانند بهترین نمونه و سرمشق ، میسازد . من از دیدار این شخص و مشاهدة أعمال ماهرانه ، و تند دستیِ او ، بسیار در شگفت ماندم (1) .
میرزا رضی ، که ریاضی دان بزرگی بوده ، در زمره علماء روحانی به شمار می رفته ، چنانچه خود او برای اثبات اولویتش ، برای تولیت موقوفه ای خانوادگی ، که طبق دستور واقف و وقفنامه ، باید تولیت آن بر عهده أعلم و أعقل أفراد خانواده باشد ، این عبارت را گفت : چگونه با وجودی که من کورم ، لیاقت و شایستگی تولیت را ندارم ، من از هرکس طبق نظر واقف ، بیشتر صلاحیّت این کار را دارم ، زیرا ، هم عالمی روحانیم ، و هم از نسل شاهم (2) .
محقّق بزرگ ، میرزا عبدالله أفندی جیرانی اصفهانی ، که عالمی بسیار متتبّع
ص:279
و دانای به فنون متداوله بوده است ، در جوار منزل خود ، مدرسه ای ساخته بوده ، که در آن ، به إفاده و تدریس ، اشتغال داشته است (1).
میرزا عبد الله أفندی ، صاحب کتاب نفیس و ارزشمند «ریاض العلماء » ، میباشد و ظاهراً ساکن محلّۀ جیران بوده ، و طبق تحقیق آقای عبّاس بهشتیان ، محلّۀ جیران ، جنب کارخانۀ پروین ، ( واقع در خیابان پروین فعلی ) در قسمت شرقی کوهسار، قرار داشته است (2) و بر این مبنا، محلّ مدرسۀ یاد شده در محلّۀ جیران ( خیابان پروین فعلی ) بوده ، و در دوران آبادی و گسترش اصفهان ، معمور بوده، و در فتنه أفغان ، متروکه و مخروبه گردیده است .
شاردن در ضمن شرح محلّه نیم آورد می نویسد : میان این محلّه ، گود نسبتاً بزرگی است به نام گود نیم آورد ، که بالاتر از آن ، کاروانسرای فیل و کوچه موتابان ، و سپس قصر و مدرسه میرزاقاضی شیخ الإسلام است (3).
مقصود ، مدرسه مقصودیّۀ ناظریه می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود
مدرسه ای بوده که نجفقلی بیک ناظر ، در اصفهان ساخته و در تاریخ 1104 هجری ، معمور بوده و در آن تاریخ ، جلال الدّین محمّد بن عماد الدّین محمود
ص:280
لاهیجی ، نسخه ای از « تهذیب » را از کتاب زکوة تا آخر باب اجارات ، تحریر نموده است (1). در حال حاضر از این مدرسه ، اثری وجود ندارد .
مدرسه ای بوده ، که در اواخر قرن یازدهم دائر بوده، و در سال 1084 هجری ، محمّد طاهر بن حاج محمود اشتهاردی ، نسخه ای از «شفاء» بوعلی را ، در آن نوشته است . نسخه یاد شده در کتابخانه فرهنگ اصفهان ( وابسته به مدرسه سلطانی ، چهارباغ ) موجود میباشد (3) .
از مدرسۀ یاد شده و اطلاّع دیگری در زمینۀ سال تأسیس و بانی و چگونگی ساختمان و ... ، به دست نیامده است .
مدرسه ای بوده از هفت مدرسۀ محلّۀ عبّاس آباد ( متعلّق به دوره صفویّه ) ، در نزدیکی مسجد لنبان ، در دنباله کوچۀ نگارستان ، که باقی مانده آن ، به صورت نمازخانه کوچکی در خیابان اردیبهشت در آمده است (4) .
در کتابخانۀ آیة الله العظمی مرعشی نجفی ، نسخه ای از « من لا یحضره الفقیه » شیخ صدوق ، به خطّ نسخ محمّد علی بن محمّد رضا تونی خراسانی ، وجود دارد،
ص:281
که در سال 1145 در اصفهان ، در مدرسه نوّاب نوشته است (1) . و در کتابخانه مسجد أعظم قم ، نسخه ای از « مقاصد العلیّه فی شرح الألفیّه » از شهید ثانی وجود دارد، که به خطّ رفیع بن محمّد بن مظفّر حسینی دیهوکی طبسی گیلکی ، نوشته شده در تاریخ 1100، در شهر اصفهان ، در مدرسۀ نّواب (2) می باشد .
احتمال داده می شود که ، مدرسۀ نوّاب همان مدرسۀ شفیعیّۀ أحمد آباد باشد، که در کوچه نواب بوده است . به بخش مدرسه شفیعیّۀ أحمد آباد، مراجعه شود .
شاردن ، در نزدیکی حمّام شیخ بهائی ، و کوچۀ آقا شیر علی ، از مدرسه ای به نام وزیر موقوفات ( صدر عامه ) یاد می کند (3).
در تعیین محل دقیق این مدرسه و خصوصیات آن ، احتمالاتی داده شده ، ولی دلائل قطعی و قانع کننده برای این مطلب ، به دست نیامد .
مقصود ، مدرسۀ قاسمیۀ هاشمیۀ می باشد ، به عنوان یاد شده ، مراجعه شود .
عنوان بالا ، در بسیاری از کتابهای تاریخ و جغرافیا مطرح گردیده ، که مراد از آن، مدارسی است در محلّۀ خواجو ، به نامهای :
1- مدرسۀ پریخان خانم ، 2 - مدرسۀ زینب بیگم ، 3 - مدرسۀ اسفند یار بیک ،
ص:282
4- مدرسۀ دده خاتون ، 5- مدرسۀ سارو تقی ( که در محلّ آن ، مدرسه آقا شیخ محمد علی ساخته شده است ) 6- مدرسۀ مریم بیگم 7- مدرسۀ شاه حسن ( اوزون حسن) (1).
البتّه شاردن ، در سفرنامه اش ، شمار مدارس محلّۀ خواجو را در زمان صفویه ، هشت عدد میداند ، و چنین نوشته است:
محلّۀ خواجو ، که آن را محلّۀ حسن آباد نیز می نامند ... ، شامل یکهزار و یکصد و یازده خانه ، و دوازده مسجد کوچک و بزرگ ، و پانزده کاروانسرای بزرگ و کوچک ، و هشت مدرسه ، و پیست حمّام ، و دوازده بازار است (2) .
در دنبال نهر فرشادی ، ( در محله عباس آباد و کوی مستهلک ) هفت مدرسه وجود داشته است ، که در کتب تاریخ و جغرافیا ، با همین عنوان ( هفت مدرسه ) از آن یاد می شود ، و ما برخی از آنها را جداگانه مورد معرفی قرار داده ایم ، و اینک نام پنج عدد از آنها را که یافته ایم ، به دنبال هم ذکر می کنیم: 1- مدرسه شمس آباد 2 - مدرسه آقا کمال خازن ، 3- مدرسه عباس آباد ، 4- مدرسه نزدیک
ص:283
مسجد لنبان ( در دنباله کوچه نگارستان ) ، 5- مدرسۀ مادر شاه (1).
در کتاب أرزشمند گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، در صفحات 803 و 804 و 830، به نحو إجمال و با عنوان هفت مدرسه ، از این آثار دورۀ صفویّه ، یاد شده ، و محلۀ آنها أطراف و جنب شاهزاده ابراهیم ( واقع در محلّۀ مستهلک ، خیابان ابوذر فعلی ) ذکر شده است .
آن رشک جنان را که لقب نصف جهانست
زان نصف جهانست که نصفش به جنانست
خُلد است بدان نصفه که آن نصفه عیانست
ماه است بدین نیمه که این نیمه عیانست
گر کُلّ جهان نیست ولی کمتر از آن نیست
ور نصف جهانست ولی خوشتر از آن است
در هر قدمش صد أثر از دانش و علم است
وز هر رقمش صد هنر از پیشه وران است
از لطف إله آنهمه آوازۂ توحید
از مسجد وی خاسته با بانگ أذان است
آن مسجد شاهی نسبش از در نسبت
گر کعبۀ خُرد است ولی مهد اَمان است
وان گنبدش از گنبد گردنده باواز
لبّیک اجابت را پیغام رسان است
امیری فیروز کوهی
ص:284
ص:285
ص:286
با این که حوزۀ علمیّۀ اصفهان پس از قرن یازدهم و دوران پرفروغ و درخشش خود ، با وجود شیخ بهائی ها و میردامادها ، مجلسیها و فاضل هندی ( اصفهانی ) ها ، در أثر حوادث تلخ تاریخی ، گرفتار سخت ترین مشکلات و نابسامانی ها گردید ، و شهر اصفهان در أثر ضربه های گوناگون ، به رکود و ویرانی شدید دچار گردید ، و در طول سالیان ممتد ، از تأسیس مساجد و مدارس جدید آلإحداث ، در سطحی وسیع و مناسب شئون و عظمت شهری بزرگ و تاریخی محروم گردید ، ولی با این حال، در قرن سیزدهم و چهاردهم ، و بالخصوص در سی ساله أخیر ، نه تنها مساجدی بزرگ و جالب همانند : مسجد سیّد و مسجد رحیم خان ( مسجد الرّحیم ) و مسجد حاج محمد جعفر آباده ای و مسجد آیة الله امامی و مسجد آلبی و ... ، باهمت علماء و مجتهدین عالیقدر و مردم با ایمان این شهر ، تأسیس گردید ، بلکه مدرسه های علمیه ای ساخته شد ، و مدارس علمیه قدیمی ، تعمیر اساسی و در بعضی موارد ، تجدید بنا گردید ، و مخصوصاً در ربعِ قرن أخیر ، حرکت بسیار جالبی در تجدید رونق مدارس علمیّه ، و ایجاد تحرک علمی و توسعه و گسترش فعالیت علمی و تبلیغی حوزه علمیّه ، در این شهر بزرگ و تاریخی انجام گرفته ، و در حال رشد می باشد ، و علمای بزرگ و مدرّسین عالیقدر ، نقش أرزشمند خود را ایفا نموده و مینمایند .
ص:287
و اینک ، در این بخش ، مدارس علمیّه ای را که در قرن سیزدهم و چهاردهم ، و أوائل قرن پانزدهم ( تا زمان تنظیم این نوشتار ، در سال 1413 قمری ) تأسیس گشته ، مورد بحث و معرفی قرار می دهیم ، و به ترتیب حروف الفباء ، از آنها یاد می کنیم :
مدرسه ای است در منتهی الیه خیابان مشیر أنصاری ، در کوچه ای که به خیابان هارونیّه ، متّصل می گردد ، و در أصل ، منزلی مجلّل و مسکونی بوده ، که جزء میراثهای فرهنگی به شمار می رود ، و در سال 1405 قمری ، تبدیل به مدرسه علمیّه گردیده است .
مساحت این مدرسه ، 2400 متر می باشد ، و تغییرات و تجدید بنا ( در قسمتی از ساختمان ) و تعمیراتی أساسی یافته ، و زیر نظر آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی دامت برکاته ، در اختیار حوزه علمیّه قرار گرفته ، و محلّ تشکیل شماری از جلسات درسی برنامه مفصّل مدرسۀ ذو الفقار (1) می باشد .
سردَری مجلّل و باشکوه برای مدرسۀ الغدیر تأسیس گشته ، که با کاشی های معرّق و آجر نما و قطار بندی های زیبا ، تزیین گشته ، و بر شکوه مدرسه أفزوده است . بالای درب أصلی مدرسه ، در کتیبه ای زیبا ، بر روی کاشی معرّق ، چنین نوشته شده است :
با تأییدات خداوند متعال و عنایات خاصّۀ حضرت بقیة الله الأعظم ، حجة بن
ص:288
الحسن العسکری ( عج ) ، این مدرسۀ مبارکه ، به عنوان یادبود مرحوم مغفور ، حاج ملاّ حسین سمائیان رحمة الله علیه ، جهت تحصیل طلاّب حوزه علمیّۀ اصفهان وقف خاص مؤبّد گردید ، و استفاده برای هیچ کس و هیچ کار دیگر ، جز به موارد مقره در وقفنامه ، جایز نیست . تاریخ أوّلِ محرم 1405.
علاوه بر کتبیۀ یاد شده ، در مجموع کاشی کاری سر دَرِ جالب مدرسه ، سورۀ ( علق ) و أسماء مبارکۀ چهارده معصوم علیهم السلام و ... ، با خطّ زیبا، نوشته شده است
پس از آن که مدرسۀ یاد شده آماده بهره برداری گردید ، نویسندۀ این سطور (حاج سیۀد حجّة موحد ابطحی ) با توجّه به شرایط آن روزِ جامعه و فعّالیّتهای عناصر مغرض و مفسد ، برای تضعیف أمر ولایت ائمه معصومین علیه السلام و بالأخص أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، به حضرت آیة الله فقیه إمامی دامت برکاته پیشنهاد کردم که نام مدرسه را ( الغدیر ) بگذارند، و ضمناً جشن باعظمتی را نیز همه ساله در عید سعید غدیر خم (18 ذی الحجّة الحرام ) در این مدرسه بر پا سازند، و آن بزرگمرد، با توجّه به علاقۀ شدیدشان نسبت به مسئله ولایت أهل البیت علیهم السلام عموماً ، و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خصوصاً ، و هر دو پیشنهاد را پذیرفتند ، و مدرسه ، به نام ( ألغدیر ) نامگذاری شد ، و در کاشی کاریِ بالای درب مدرسه ، این نام مبارک نصب گردید ، و همه ساله ، جشنی بسیار جالب و پرشکوه ، به مناسبت مراسم عید غدیر خم ، و انتصاب مولی الموحّدین ، أمیر المؤمنین علی علیه السلام به خلافت و جانشینیِ بلافصل حضرت خاتم الأنبیاء ، حضرت محمِد بن عبد الله صلی الله علیه وآله ، برگزار می گردد ، و طبقات مختلف از حوزه علمیّه و دانشگاه ، و تمامی مراکز اجتماعی و ادارات دولتی و أصناف و کسبه ، شرکت می نمایند .
ص:289
مدرسه ای است که در نزدیکیِ فلکۀ قدس ( طوقچی ) و در محلّ مصلاّی قدیم طوقچی ، در کنار مسجد بزرگ و با اهمیّتی ، تأسیس گردیده است .
مدرسۀ یاد شده، دو طبقه است با 80 حجره و امکانات مناسب ، که 20 حجرۀ آن تکمیل شده و محلّ سکونت طلاّب می باشد ، و در حال حاضر 30 نفر طلبه دارد . فعلاً ، کتابخانه ای با حدود ده هزار جلد کتاب و امکانات کامپیوتری ، در مدرسه علمیه أمیر المؤمنین علی علیه السلام فعالیّت دارد، ولی در آینده ، در قطعه زمینی که تهیّه شده ، بنا دارند کتابخانه مفصّل و مستقلّی تأسیس نمایند ، که مجموعۀ ( مسجد – مدرسه - کتابخانه عمومی ) در کنار هم قرار گیرد .
تأسیس مسجد و مدرسۀ یاد شده ، در دورۀ أخیر ، در سال 1400 قمری ، به وسیلۀ یکی از روحانیّون پر تلاش اصفهان ، حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد نورالدّین جعفریان انجام شده ، و در حال تکمیل و توسعه می باشد .
مراد ، مدرسۀ صدر خواجو می باشد ، که عبد الله خان أمین الدّولۀ صدری ، فرزند حاج محمّد حسین خان صدر أعظم اصفهانی ، ساخته است (1) به عنوان مدرسۀ صدر خواجو ، مراجعه شود .
مدرسه ای است واقع در خیابان أحمد آباد، نزدیک آزمایشگاه و رادیولوژی ( مهدیّه ) ، که در حدود سال 1405 قمری ، زیر نظر یکی از روحانیّون اصفهان ،
ص:290
حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد کمال فقیه ایمانی ، تأسیس گشته است
مدرسۀ یاد شده دو طبقه است ، با حدود 25 حجره ، که تعدادی از آنها برای تدریس ، و شماری برای سکونت طلاّب ، مورد استفاده قرار می گیرد .
درسهای مدرسه باقر العلوم علیه السلام ، در دوره مقدّمات و سطح می باشد ، و سردَرِ آن، با کاشی های معرّق و کتبیه های زیبا ، با خطّی نیکو تزیین گردیده است .
حاج محمّد حسین خان صدر اصفهانی ، که مردی دیندار و علاقه مند به حفظ آثار گذشته بوده ، تا جائی که درباره او گفته شده : اگر علاقه و دلسوزیِ آن مرحوم نبود بسیاری از أبنیة عهد صفویه ، همان وقت از بین می رفت (1).
وی علاوه بر تعمیر و إحیاء آثار ارزشمند دوره حاکمیّت صفویّه ، بناهائی به سبک دوره صفویّه ایجاد نمود ، و مدرسه ها و آثار دینیِ دیگری ، از خود به جای گذارد .
مدرسۀ صدر پاقلعه ، که در محلّۀ پاقلعه ، و در نزدیکیِ قلعه طبرک (طبره) قرار گرفته ، یکی از آثار مرحوم صدر میباشد . این مدرسه دارای شبستانی جالب برای اقامه نماز جماعت و دَۀ حجره برای طلاّب علوم دینیّه می باشد ، ومجموعۀ ( مسجد - مدرسه ) را شکل می بخشد، و سالهائی است که فقط به عنوان مسجد و فعّالیّت های تبلیغی از آن استفاده می شود .
به نوشته مرحوم جناب ، طول و عرض مدرسه 32 × 32 میباشد (2)، و یک طبقه است ، و سر دَر و دالانی جالب دارد ، و أطراف صحن آن ، با کاشی های
ص:291
خشت هفت رنگ ، تزیین شده است .
کتیبه سر دَرِ مدرسه ، که تاریخ 1217 قمری را نشان می دهد ، مشتمل بر چنین عباراتی می باشد :
لَقَد بنی هذِهِ العِمارَةَ المُشتَمِلَةَ عَلَی المَسجِدِ الشَّریفَةِ (1) وَالمَدرَسَةِ الرَّفیعَةِ، فی زَمَنِ دَولَةِ السُّلطانِ الأعظَمِ وَ الخاقانِ الأکرَمِ، مُحیی مَراسِمِ الشَّریعَةِ الغَرّاءِ وَ مُشَیَّدِ مِلَّةِ البَیضاءِ، مُرَوَّجِ آثارِ أئِمَّةِ ألطّاهِرینَ(2) ... فَتحعَلی شاهِ قاجار .. أعدَلِ حُکّامِ الزَّمانِ وَزائِرِ بَیتِ اللهِ الحَرامِ ، حاجی مُحَمَّد حُسَین خان ... الوالی فی دارِ السَّلطَنَةِ إصفَهانَ .. فی عامِ سَبعَ عَشَرَةَ وَ مِأتَینِ بَعدَ الأُلفِ 1217(3) . تولیت این مسجد و مدرسه ، با خاندان سیّد العراقین و از جمله ، مرحوم حاج سیّد عبدالحسین سیّد العراقین متوفّای 1350 قمری می باشد ( که از مجتهدین بزرگوار ، و از علماء و مدرّسین عالیقدر ، و از خاندان بزرگ و علمی سادات پاقلعه بوده، و سالهائی عهده دار سرپرستی و تولیت مدرسه و مسجد بوده است ) (4) .
مدرسه ای است متصّل به مدرسۀ محمودیّه ، و در فاصلۀ نزدیکی با مدرسۀ ذوالفقار ، که در أصل منزل مسکونی بوده و با تغییراتی ، به صورت مدرسه در آمده ، و در حال حاضر ، محلّ تشکیل جلسات درسیِ برنامۀ وسیع مدرسۀ ذو الفقار و مدارس وابسته ، می باشد .
ص:292
مدرسه ای است متّصل و وابسته به مسجد رکن الملک ، واقع در خیابان فیض در أوّل تخت فولاد اصفهان ، که به وسیلۀ « رکن الملک شیرازی » ، تأسیس گشته است . سر دَرِ مسجد و مدرسه ، در خیابان فیض ، از زیبائی و شکوه خاصّی برخوردار می باشد ، و سپس حیاط مدرسه است ، که شش حجره دارد ، و از آنجا به صحن مسجد منتهی می شود .
صحن مسجد بزرگ است ، و در قسمت جنوبیِ آن ، ایرانی زیبا و گنبدی بزرگ و باشکوه ساخته شده ، که بر ستونهای سنگی بلندی استوار است ، و چهار مادّۀ تاریخ از چهار شاعر ، بر روی ستونهای سنگی ، منقوش گردیده است .
ساختمان مدرسه و مسجد رکن آلملک ، با سر در زیبا و نماسازی کاشی کاری ، و گنبد بزرگ و زیبا و صحن وسیع و حوض بزرگ و استحکام بناء ، و کتبیه های گوناگون ، و سایر مزایای این مجموعه دینی و علمی ، نشانه بلند نظری و اعتقاد دینی و ذوق و لطافت روحیِ رکن الملک و شعرای معاصر و معاشر با او ، و هم چنین هنر و ذوق هنرمندان و معماران آن دوره می باشد .
ساختمان مدرسه و مسجد ، چندین سال طول کشیده و تاریخهای گوناگون از 1319 تا 1324 قمری ، در آن دیده می شود ، که تاریخ پایان بناء ، همان 1324 می باشد (1). مدرسۀ رکن الملک ، در حال حاضر به علّت دوریِ از مرکز حوزۀ علمیّه و علل دیگر ، مورد سکونت و استفادۀ طلاّب علوم دینیّه
ص:293
نمی باشد ، و در اختیار امور مسجد و أهالی محل قرار دارد .
مرحوم رکن آلملک ، بانی مسجد و مدرسه ، سلیمان خان شیرازی ، متخلّص به ( خلف ) و ملقّب به ( رکن الملک ) و متوفّای 1331 قمری می باشد . وی در ابتدای أمر ، به تحصیل علم و دانش و خطّ نسخ تعلیق ( نستعلیق ) و شکسته پرداخت ، و در زمینۀ خط ، به مقامی بلند دست یافت ، که محسود أقران گردید (1) و در زمینه شعر و ادب تا آنجا اقدام نمود که دیوان شعرش مشتمل بر پنجاه هزار شعر ، از غزل و قصیده و قطعه و مثنوی می باشد ، و در فن انشاء، مهارتی بسزا داشته است (2) .
مرحوم رکن الملک ، با آنکه نائب الحکومۀ اصفهان بوده ، و با ستمگری جنایت پیشه ، همانند ظلّ السّلطان ، معاشرت داشته ، ولی به علّت اعتقاد و ایمان مذهبی از یک طرف ، و علم و دانش و ذوق أدبی و شعر از طرف دیگر، به دادِ مظلومان می رسیده ، و به دانشمندان و شعراء، احترام می گذارده ، و در ترویج علم و دین ، می کوشیده است (3) .
از آثار زیاد او ، علاوه بر مسجد و مدرسۀ رکن آلملک ، بنای بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ، و بنای بقعۀ حاج محمّد جعفر آباده ای ، و تعمیر و مرمّت تکیۀ میرفندرسکی ، و تعمیر مسجد سرخی « سفره چی » ( که متعلّق به جدّ أعلای خودش بوده ) و آئینه کاری ایران حرم عسکریین علیهم السلام ، در سامراء ، و چاپ قرآنهای رکن آلملکی ، و زاد المعاد رکن آلملکی ، و تأسیس شرکت اسلامیّه ،
ص:294
و تأسیس ادارۀ دعوتخانه اسلامی ، ( جهت تبلیغ اسلام ) ، و تأسیس مجلّۀ ( الإسلام ) ، یا (گفتگوی صفاخانه اصفهان ) می باشد ، که برای مبارزه با تبلیغات مسیحیان انجام گرفته است (1)، و هم چنین از آثار او ، چاپ صحیفهۀ سجادیّۀ حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام می باشد ، که نسخه های زیادی از آن را همانند نسخه های قرآن و زاد المعاد ) به رایگان در اختیار مردم گذارده است (2) .
منظور ، مدرسۀ صدر پاقلعه است ، که گاهی به احترام متولّیِ آن ، مرحوم حاج سیّد عبدالحسین سیّد العراقین ، متوفّای 1350 قمری (که از مجتهدین بزرگوار بوده ، و از خاندان بزرگ و علمی خاتون آبادی می باشد ) ، به نام « مدرسة سیّد العراقین » نامیده می شود . به عنوان مدرسۀ پاقلعه ، مراجعه گردد .
مدرسه ای است در مرکز بازار بزرگ و تاریخیِ اصفهان ، در نزدیکیِ دروازه أشرف ، و در مجاورت مسجد دارالشّفاء و بازار نجّارها ، که در حال حاضر مرکز حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشد ، و از نظر موقعیّت علمی و اجتماعی ، مهمترین مدرسۀ علمیّۀ اصفهان ، به حساب می آید .
مدرسۀ صدر ، در طول تاریخ ، ( از ابتدای تأسیس تا کنون ) مرکز اجتماع علماء و فضلاء ، و محلّ تدریس چهره های مبرّز علمی ، در رشته های فقه و اصول و کلام و فلسفه و عقائد و سایر علوم حوزه ای بوده است ، و در این
ص:295
بررسی ، دانستنیهای مفیدی را درباره این پایگاه بزرگ علمی ، در ضمن چند بخش ، عرضه می نمائیم :
مدرسۀ صدر ، با أراده و همّت بلند و روح با سخاوت مرحوم مغفور ، محمّد حسین خان صدر اصفهانی (1) ، در قطعه زمینی در حدود هشت جریب ساخته
ص:296
شده (1)، و تأسیس آن ، در أواسط نیمه أوّل قرن سیزدهم انجام یافته است ، زیرا فوت آن بزرگمرد ، در سال 1239 قمری اتّفاق افتاده (2)، و تأسیس چنین بنای عظیمی ، به مدّت زمانی قابل توجّه ، نیاز داشته است ، بنابراین می توان به نحو تقریبی ، حدود زمان پایه گذرای این بنای عظیم و تاریخی را به دست آورد و بر همین مبنا است که ، در کتاب « آثار ملّی اصفهان » (3)به نقل از ( بخشی از گنجینه آثار ملّی)، و نیز در کتاب « فرهنگ اصفهان » (4) ، تاریخ بنای مدرسه را ، سال 1220 ذکر کرده اند .
مدرسۀ صدر ، با نقشهای مشابه نقشۀ مدرسۀ چهارباغ « مدرسۀ سلطانی » پایه گذاری شده ، ولی مرحوم صدر در زمان حیات خود ، نه تنها موفّق به ساختن طبقه دوم آن نگردیده ، بلکه نماکاری و کاشی کاری و تزیینات و تکمیل سردر آن را نیز ، انجام نداده ، و بدرود حیات گفته است .
در طبقۀ أوّل مدرسۀ صدر 36 حجره در حیاط بزرگ ، و 22 حجره در چهار
ص:297
زاویۀ آن ساخته شده ، و 6 حجره در طبقه دوّم بنا گردیده ، و در طرف شمالیِ مدرسه ، یک ایوان بزرگ با سقف بسیار بلند ، به عنوان مَدرَس ساخته شده ، و در طرف شرقی و جنوبیِ مدرسه ، هرکدام یک ایوان ( کوچکتر از ایوان شمالی ) بنا گشته ، که آنها هم به عنوان مدرس می باشد ، و در طرف غربی مدرسه ، به جای ایوان ، کتابخانه مدرسه صدر است ، که در زمان مرحوم آیة الله خراسانی تأسیس گشته ، و در بخش های بعدی ، از آن بحث خواهیم کرد .
شکل حجره ها و ایوانهای جلو آنها ، و مدرسها ( ایوانهای بزرگ با سقف بلند ) و حیاط بسیار وسیع ، و باغچه های متناسب ، و نسبتاً بزرگ ، بسیار جالب است و نشانه بلند نظری و همّت والای بانی مدرسه می باشد، و معماری و طرح و نقشه مدرسه ، موجب جلب توجه ، و از آثار هنر و اندیشه و ابتکار مردم با هوش و هنرمند و مبتکر اصفهان ، در نیمه اول قرن سیزدهم می باشد ، و درختهای کاج کهن و بسیار بلند ، بر زیبائیِ مدرسه أفزوده است .
در زمان تولیت حاج محمّد حسین خان بن میرزا علیخان صدری ، سال 1341 قمری ، سر دَرِ أصلیِ مدرسه ، به سوی بازار بزرگ ، کاشی کاری و تزیین گشته ، و أشعاری جالب ، مشتمل بر مادّه تاریخ از مرحوم استاد ( جلال الدّین همائی ) متخّلص به (سنا) باخطّ زیبای خطاط و شاعر و أدیب و خطیب نامدار زمان ، ( میرزا عبد الجواد خطیب ) در آن گنجانیده شده ، که هنوز جلب توجّه می نماید ، و مادّۀ تاریخ این نما سازی و کاشی کاری ، در شعر استاد همائی (سنا) چنین می باشد :
ص:298
نوشت کِلک ( سنا ) از برای تاریخش
«گشوده شد بِرَهِ دل ، دَر از مدینۀ علم »
1341
در سال 1364 قمری ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی قدس سره زمینی را که ، در طرفِ غربیِ مدرسه ، به جای ایوان ، قرار داشت به منظور تأسیس کتابخانه در نظر گرفتند، و به صورت دو طبقه و به شکل جالب و با نما سازی باشکوه ، ساختمان نمودند .
در سر دَرِ کتابخانه ، به خطّ سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی ، این جمله ها نقش بسته است:
بَعدَ الحَمدِ وَ الصَّلوةِ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَقَد أقدَمَ السَّیَّدُ السَّنَدُ الفَقیهُ وَ آیَهُ اللهِ المَلِکِ الجَلیلِ ، السَّیَّدُ مُحَمَّد رِضَا الخُراسانی ، لِتَأسیسِ هذَا البِنَاءِ وَ تَکمیلِه إحیاءً لِلعُلُومِ وَالمَعارِفِ الدّینیَّةِ وَ حِفظاً لِلکُتُبِ العِلمِیَّةِ ، حَرَّرَهُ خَلیقی پُور
و در اطراف نمای خارجیِ کتابخانۀ ، أشعاری جالب از شاعر و استاد نامدار، جلال الدّین همائی (سنا ) نوشته شده ، درباره أهمیّت علم و ارزش کتابخانه و تجلیل از آیة الله خراسانی ( بانی کتابخانه ) و در آخرِ آن أشعار ، چنین آمده است :
بشنو دو جمله از پی تاریخ این بنا
کان هر دو ، یادگار ، زِ طبع ( سنا) بود
« از این کتابخانه بجو علم دین » سپس
برگو «بنای علم ز سعی رضا بود »
که جملۀ ( از این کتابخانه بجو علم دین ) و جملۀ (بنای علم ز سعی رضا بُوَد)
ص:299
هر دو ، مادّه تاریخ می باشد ، و هر کدام مستقلاًّ مساوی با عدد 1363 است (1) .
و هم چنین در نماسازی کتابخانه ، نوشته شده :
قَد تَمَّ هذَا البِناءُ فی مُنتَصَفِ شَعبان 1365 ، که مربوط به آخرین مرحله نما سازی و کاشی کاریِ این ساختمان ، می باشد .
به وسیلۀ ادارۀ اوقاف اصفهان در دهۀ آخر قرن چهاردهم هجری قمری ، تعمیراتی گسترده در حجره ها و مَدرَس های مدرسۀ صدر أنجام گرفت ، و أطراف مدرسه و مَدرَس ها به وسیلۀ کاشی تزیین گردید ، که در این کاشی کاریها ، در کتیبه أطراف مَدرَس بزرگ مدرسه ، در طرف شمال ، سورۀ هل أتی ( دهر ) به خطّ استاد حبیب الله فضائلی ، نوشته شده ، و در کتیبۀ أطراف مَدرس جنوبی ، سورۀ عمّ یتسائلون ( نبأ ) به خطّ آقای حسین سلطانی به تاریخ رمضان المبارک 1394 قمری ، نوشته شده، و در کتیبه أطراف مدرس شرقی ، سورۀ جمعه ، با خطّ آقای فضائلی ، به تاریخ 1394 دیده می شود .
و هم چنین در نیمه دوم قرن چهاردهم ، در حدود سال 1385 قمری ، در پشت مدرس بزرگ شمالیِ مدرسۀ صدر ، در زمین های برف أنداز مدرسه ، سالنی بزرگ برای محلّ تدریس و اقامۀ جماعت تأسیس گردیده، زیر نظر مرحوم آیة الله ، آقای حاج آقا حسین خادمی و مرحوم آیة الله ، آقا سیّد عبدالحسین
ص:300
طیّب ( قدس سرّهما) ، به وسیلۀ کمک مالی مرحوم حاج میرزا محمّد جعفر کازرونی ، و این سالن بزرگ ، برای تشکیل جلسات درس خارج فقه و اصول و نیز نماز جماعت و مراسم دینی و تبلیغی که در مدرسه صدر تشکیل می شود، مورد استفاده قرار می گیرد .
در دورة أخیر ، از اواخر دهۀ أوّل از قرن پانزدهم هجری ، چهار اقدام مهم به وسیلۀ سازمان اوقاف و امور خیریّۀ اصفهان ، و با نظارت امام جمعۀ محترم شهر اصفهان ، آیة الله طاهری و هیئت امناء مدرسة صدر و با نظارت فنّی سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان ، و معماری حاج أحمد أعظمی ، و با بودجه های موقوفات وابستۀ به مدرسه ، در حال أنجام است ، که ذیلاً ، اشاره می نمائیم :
1- تعمیرات أساسی حجرات و سایر قسمتهای مدرسه و ایجاد کانال و هواکش بسیار جالب و أساسی ، برای برطرف نمودن نَم و رطوبت ، از ساختمان مدرسه .
2 - ساختن طبقۀ دوّم مدرسه ، با طرح و نقشۀ سنّتی مدارس ، مطابق أهداف بانی أصلیِ مدرسه ( مرحوم صدر ) ، که تاکنون بخش أعظم آن أنجام شده ، و قسمتی از آن در حال انجام می باشد (1).
٣- تأسیس یک ساختمان سه طبقه ( با محاسبۀ زیر زمین ) در پشت حجره های ضلع شمالِ غربی مدرسه ، به جای حیاط خلوت و حوضخانۀ
ص:301
قدیمی، که این ساختمان جدید ، برای کتابخانه ای مفصّل و ملحق و متّصل به کتابخانۀ سابق ، و نیز ، سالن اجتماعات و سخنرانی ، و هم چنین برای تأسیسات بهداشتی و سایر احتیاجات مدرسه ، در نظر گرفته شده است .
4- تأسیس دو مدرس نسبتاً بزرگ در پشت حجرههای ضلع شمالِ شرقی ( در دو طبقه ) که از یک طرف به زاویۀ ضلع شمال شرقی ، راه دارد و از طرف دیگر ، به مَدرَس بزرگ و أصلیِ طرف شمالی مدرسه ، راه پیدا میکند .
علاوه بر موارد یاد شده ، وضوخانه و سرویس بهداشتیِ مدرسه ، که در مجاورت درب أصلیِ مدرسه می باشد ، نوسازی و تجدید بنا گردیده است .
1- مرحوم صدر ، در زمان حیات خود موفّق به تکمیل مدرسۀ صدر و وقف آن نمی شود ، و فرزند او ، عبدالله خان ( أمین الدّوله ) در تکمیل آن اقدام می نماید، و چندین بار نذر شرعی میکند که مدرسه را به مرحله ای برساند که بتواند آن را به نحو مطلوب وقف نماید ، و اگر در زمان حیات ، موقق نگردید ، پس از او این اقدام ، صورت پذیرد .
2- أمر وقف و تولیت مدرسۀ صدر و موقوفات آن ، در دوره أوّل ، با دو نفر از علماء شهر به نامهای : آقا شیخ بهاء الدّین و آقا شیخ علی بوده است .
٣- نظارت عالیۀ وقف ، متعلّق به فقیه محقّق و مجتهد عظیم الشّأن ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ( خوانساری ) متوفّای 1318 قمری ، بوده است .
4- مدرسۀ صدر به نام مدرسۀ صدریّه می باشد .
5- زاویة شرقیِ مدرسۀ صدر ، به نام زاویۀ صدر بوده ، و إسکان أولاد وأحفاد مرحوم صدر ، اگر در سِلک طلاّب باشند ، در این زاویه ، در اولویّت
ص:302
وقفی قرار داشته است .
6- حقوقی برای مُدَرس ، امام جماعت ، طلاّب ، مؤذّن ، خادم ، آبکش ، باغبان مدرسه در نظر گرفته شده است .
7- در متن وقفنامه ، عبارتی ذکر شده در زمینه شرط إسکان مدرسه ، بدین ترتیب : شرط مدرسه این است که ، بَطّالین و مُضَیَّعین علم را ، راه ندهند ، و مرتکب فسق و فجور نشوند ، و أعمال ناشایسته که موجب فساد و بی نظمی مدرسه باشد انجام ندهند ، و مهمانی که وارد مدرسه می شود ، هرگاه مانع تحصیل نباشد ، مسکن بدهند ، که در سُکنی شریک باشد ، البته با نظر متولّی مدرسه .
از زمان تأسیس مدرسۀ صدر تاکنون ، جمع زیادی از مجتهدین و فقهای بزرگ و حکماء و فلاسفه و ادباءِ جلیل القدر ، در این مجمع با برکت تحصیل علم نموده ، و یا تدریس و تألیف داشته اند ، که احصاء کامل نام مبارک همه آنها ، مقدور نیست ، و تنها به ذکر شماری از آنها ، اکتفا میکنیم ، و اشاره ای گذرا به شخصیت علمی آنها می نمائیم ، و توضیح اعلام می داریم که : در باره برخی از این شخصیّتها، در بخشهای دیگر کتاب ، به نحو مفصّل تری بحث شده است .
1- مجتهد محقّق و ادیب و عالم فاضلِ جامع ، مرحوم آقا شیخ عبد الحسین محلاّتی ، متوفّای 1323 قمری ، که تحصیلات خود را در اصفهان و قم و نجف انجام داده ، و از شاگردان حاج میرزا حبیب الله رشتی بوده است .
وی پس از نیل به مقام اجتهاد وارد اصفهان گردیده ، و در مدرسۀ صدر درس خارج استدلالی می فرموده ، و جمعی از أفاضل و طلاّب برجسته ، در درس او حاضر می شده اند .
ص:303
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در « نقباء البشر » ، او را از أجلاّء علماء وأفاضل فقهاء ، و از أهل ورع و دین و تقوی شمرده ، و او را با عبارت :
کانَ مِن رِجالِ اللهِ الأبزارِ الأصفِیاءِ
ستوده ، و نماز جماعت او را مورد توجه خواص و عوام شمرده ، و کتابها و رساله های متعدّدی را ( بیش از 20 کتاب و رساله و حاشیه ) از آثار آن بزرگمرد ذکر نموده است (1).
2- حکیم نامدار و زاهد پارسا ، مرحوم جهانگیر خان قشقائی ، متوفّای 1328 قمری ، که از حکماء بزرگ أوائل قرن چهاردهم و جامع معقول و منقول به شمار رفته ، و درس حکمت او مورد توجه طالبین علوم عقلی بوده است .
وی در مدرسۀ صدر سکونت داشته ، و تدریس می کرده ، و از مفاخر علمی این مدرسه به شمار می رود .
3- حکیم و زاهد نامدار ، آخوند ملاّ محمّد کاشانی ، معروف به آخوند کاشی ، متوفّای 1333 قمری که از جمله نوادر روزگار ، و أهل مکاشفه بوده ، و حقایقی را از عالَم غیب ، مشاهده می نموده است .
مرحوم آخوند کاشی ، گرچه علومی همانند : فقه و اصول و تفسیر و ... را ، دارا بوده ، ولی عمدتاً به تدریس حکمت می پرداخته ، و حوزه درس او از نظر حکمت و أخلاق نظری و عملی ، مورد توجه بزرگان بوده است .
آخوند کاشی ، در دوره تحصیل علم ، در مدرسۀ جدّه ساکن بوده (2) و در دورة تدریس ، در مدرسۀ صدر سکونت داشته است .
ص:304
4- حکیم فقیه زاهد ، حاج ملاّ محمّد جواد آدینه ، متوفّای 1339 قمری ، که از مبرّزین شاگردان جهانگیر خان قشقائی به شمار رفته ، و خود ، مدرّس حکمت در مدرسه صدر بوده ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی او را با چنین عبارتی :
و یُعَدُّ فی طَلیعَةِ عُلَماءِ عَصرِه وَ حُکَمائِه (1) توصیف نموده ، و او را ، از حکماء و پیشگامان علمی در زمان خودش ، دانسته است .
5- فقیه و مجتهد اصولی ، آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی ، متوفّای 1353 قمری ، که در حوزه علمیّۀ سامراء و حوزه نجف و اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و از شاگردان میرزای بزرگ شیرازی و حاجی نوری بوده (2) ، و به مقام شامخ اجتهاد نائل گشته ، و در مدرسه صدر اصفهان ، حوزه درسی داشته است .
وی مرکز فتوی و مراجعات مردم بوده ، و رساله عملیّه برای مقلّدین خود داشته و بیش از 16 کتاب و رساله از آثار او ضبط شده است (3) .
6- فقیه عظیم الشّأن و مجتهد عالیقدر و مرجع بزرگوار ، مرحوم آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی ، متوفّای 1353 قمری ، که در زمان خود و در میان معاصرین ، به کثرت علم و زهد مشهور بوده است (4) .
مرحوم فشارکی ، حوزۀ درسی مهمّی در مدرسه صدر داشته ، و عدّه ای از علماء و فضلاء از شاگردان او بوده اند (5) .
ص:305
مرحوم جابری أنصاری ، در مرثیۀ آن بزرگمرد أشعاری سروده که عظمت علمی و تقوائی او را نشان می دهد ، برخی از آن سروده چنین است (1)
ما شارَکَ الفِشار کې عَلیمُ
إنَّ ألعُلی عَن مِثِله عَقیمُ
مَلَکُ أتی فی صُورَةِ الإنسانِ
حِبرُفَقیةُ زاهِدُ فَهیمُ
أحیَی الاُصُولَ وَ ارتَقی فِی الفِقهِ
بِمُؤتَقی ما زادَهُ مَعلُومُ
*****
بِمَؤتِه یا جابِریُّ أَرَّخ
«ما شارَکَ الفِشارکی عَلیمُ»
7- مدرّس محقّق و زاهد ، مرحوم آقا شیخ علی یزدی ، متوفّای 1353 قمری ، که مدرّسی نامدار و پرکار بوده ، و از صبح تا ظهر ، و بعد از ظهر تا شب ، در مدرسه صدر تدریس می نموده ، و تمامی دروس أدبی و دوره سطح ( فقه واُصول ) را تدریس می کرده و عدّۀ زیادی از فضلاء وطلاّب ، از محضر او استفاده می نموده اند (2).
8- حکیم فرزانه ، و مدرّس محقّق ، مرحوم آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی ، متوفّای 1355 قمری ، که از شاگردان دو حکیم نامدار : مرحوم آخوند کاشی و مرحوم جهانگیر خان قشقائی بوده ، و محضر درس حکمت او در مدرسۀ صدر ،
ص:306
مجمع أرباب فضل و کمال ، و حوزۀ درسیِ او مشحون از عدّۀ کثیری از فضلاء و دانشمندان بوده است (1).
9- مجتهد اصولی ، و فقیه بزرگ ، و مرجع عالیقدر ، مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، متوفّای 1358 قمری ، که از شاگردان برجستۀ مرحوم آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و آقا سیّد محمّد فشارکی و ... بوده ، و در اصفهان، حوزه درس خارج فقه و اصول ایشان ، مجمع فضلاء و دانشمندان بوده است . مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، از مراجع بزرگ دینی در اصفهان ، و از مفاخر علمی حوزه علمیّه بوده ، و دو جلد حاشیه ایشان بر «کفایة الاُصول » از بهترین حاشیه های آن کتاب عظیم می باشد .
10- علاّمۀ عظیم الشّأن ، و مجتهد محقّق ، و فقیه اصولی ، حاج میر سیّد علی نجف آبادی ، متوفّای 1362 قمری ، که در قدرت اندیشه و کثرت تحقیق و مطالعه و جامعی در علوم ، حائز مقام بزرگی بوده، و در علم کلام ، احاطۀ کاملی داشته است . حوزۀ درسی آن بزرگمرد ، مجمع فضلاء و محقّقین بوده ، و از مفاخر علمی حوزه علمیّۀ اصفهان در زمان خود، به شمار می رود .
به نقل نویسندۀ بزرگوار ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در زمان پهلوی أوّل ، تصمیم گرفته بودند ، که مدرسۀ صدر را خراب کنند ، و این پایگاه عظیم علمی را نابود سازند ، ولی مرحوم آیة الله ، حاج میر سیّد علی نجف آبادی ، در أسرع وقت ، خبر را به مرجع عالیقدر جهان شیعه ، آیة الله العظمی ، آقاسیّد أبو الحسن اصفهانی می رسانند ، و با اقدامات آن بزرگ مرجع دینی ، از آن جنایت هولناک جلوگیری می شود .
ص:307
مرحوم نجف آبادی ، در مدرسّۀ صدر حجره ای داشتند ، در طرف شمال غربی مدرسه ( در طرفی که مَدرس بزرگ مدرسه است ) ، که کتابخانۀ شخصی و نفیس و مشتمل بر نسخه های کمیاب و خطّیِ آن مرحوم ، در آن قرار داشت ، وبعد مرحوم آیة الله ، آقا سید عبدالحسین طب ، در آن حجره تدریس می فرمودند ، و بعد از ایشان أخوی بزرگوارم ، آیة الله ، آقا سیّد محمّد علی موحّد ابطحی دام ظلّه ، تدریس درس خارج فقه و اصول و تفسیر می نمودند ، و هم اکنون نویسنده این سطور ( حاج سیّد حجّة موحّد ابطحی ) تدریس فقه و اصول ( مکاسب مرحوم شیخ أعظم أنصاری ، و کفایة الاُصول مرحوم آخوند خراسانی « قدّس سرّهما » ) می نمایم .
11- جامع المعقول و آلمنقول ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی نجفی ، متو،فّای 1362 قمری ، که در فقه و اصول و حکمت و فلسفه و ریاضی و هیأت و نجوم و شعر و ادب ، سر آمد أقران بوده ، و چهره درخشان علمی در حوزۀ اصفهان ، به شمار می رفته است . تألیفات متعدّد ، تحقیقات گسترده ، جامعیّت در علوم، محسن خلق و نیکوئی معاشرت آن بزرگمرد، نقش او را در تربیت و تعلیم طلاّب و هدایت و ارشاد مردم ، فعّال کرده بود . مرحوم آقا شیخ محمّد رضا نجفی ، در مدرسه صدر ، تدریس دوره خارج فقه ، و در مسجد نو بازار ، تدریس اصول می نموده اند ، و فضلاء و دانشمندان ، در محضر درس آن بزرگمرد شرکت می جستند .
12- مدرّس فاضل ، مرحوم آقا شیخ هبة الله هرندی ، متوفّای 1366 قمری ، که از شاگردان حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و آقا سیّد محمّد نجف آبادی
ص:308
و حاج میر سیّد علی نجف آبادی بوده (1)و در مدرسۀ صدر ، دروس أدبی و سطح فقه و اصول را تدریس می نموده ، و شاگردان زیادی را بهره مند ساخته است .
13 - مدرّس محقّق و مجتهد بزرگوار ، مرحوم حاج سیّد محمّد باقر ابطحی سِدِهی متوفّای 1367 قمری ، که در مدرسه صدر و مدرسۀ کاسه گران تدریس می نموده ، و عدّه ای از فضلاء ، از محضر و درس او بهره می گرفته اند .
14 - عالم زاهد و فقیه حکیم و مفسّر بارع ، مرحوم حاج آقا صدر الدین هاطلی کوپائی معروف به حاج آقا صدر کوپائی ، متوفّای 1372 قمری ، که از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقائی ( در اصفهان ) ، و هم چنین ، از شاگردان شیخ الشریعه اصفهانی و آقا سیّد محمّد فیروز آبادی و آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، ( در نجف ) بوده است .
آن بزرگمرد، در مدرسۀ صدر تدریس حکمت و فلسفه مینموده ، و در جلسات خصوصی ، تفسیر می گفته ، و از چهره های برجسته در زمینه زهد وأخلاق و مَلَکات نفسانی ، به شمار رفته است .
15- عالم جامع و ادیب زاهد و مدرّس کامل ، مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی ، متوفّای 1375 قمری ، که از چهره های برجسته در علم و عمل و زهد و تقوی ، و از نشانه های بارزِ تجسم ایمان و اعتقاد ، به شمار رفته است .
این عالم بزرگوار ، در حوزه علمیّۀ اصفهان ، از محضر آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی و ... ، در زمینۀ فقه و اصول و حکمت ، و از حاج میرزا محمد باقر حکیم باشی ، در علم طب استفاده نموده ، و در حوزه نجف ، از محضر
ص:309
شیخ الشّریعۀ اصفهانی و آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، بهره گیری نمود (1)، و به مدارج بلند علمی نائل گردیده است .
وی سالها در مدرسه صدر ، تدریس أدبیّات و شرح نهج البلاغه مینمود ، و در میان جامعه با استفاده از سنگر منبر ، به وعظ و ارشاد می پرداخت ، و با توجّه به این که ، از علم و دانش سرشار و جامع ، از یک طرف ، و روحِ سیرابِ از زلال ایمان و ولایتِ أهل البیت علیهم السلام ، از طرف دیگر، و بیان فصیح و شیرین ، از جانب سوم و برخوردار بود ، تدریس و موعظه او ، نقش بسیار موثری در تربیت نفوس و تهذیب اخلاق و تزکیه جانها داشت ، و شخصیت معنوی آن بزرگمرد، مورد توجّه عموم مردم و علماء و مراجع دینی بود .
16- مرجع عالیقدر جهان تشیّع ، و زعیم أعظم حوزه های علمیّه شیعه ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدّس سرّه ، متوفّای 1380 قمری ، که یکی از برجستگان زعماء شیعه در دوران غیبت کبری، و از مفاخر علمی و مرجعیت جهان تشیع در قرن چهاردهم می باشند .
در دوران مرجعیّت ایشان ، حوزۀ علمیّه قم به رشد و گسترش کُمّی و کَیفَی بسیار چشمگیر نائل گردید ، و هزاران نفر مجتهد ، نویسنده ، محقّق ، مدرّس و ... ، پرورش یافتند ، و صدای شیعه ، از ایران و قم ، به دورترین نقاط جهان رسید ، و در واشنگتن وهامبورک ( در آمریکا و آلمان ) مسجد برای شیعیان تأسیس گردید ، و مذهب شیعه از جانب شیخ الأزهر مصر ( شیخ محمود شلتوت ) مورد تأیید و رسمیّت قرار گرفت
مرحوم آیة الله بروجردی ، در مدّت تحصیل خود در حوزه علمیّۀ اصفهان ، نه تنها در مدرسۀ صدر حجره ای برای سکونت داشتند ، بلکه در این مدرسه ،
ص:310
تدریس می نموده اند ، و عدّه ای از فضلاء از درس ایشان بهره مند می شده اند ، که از آن جمله، مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی ( مذکور در فوق ) می باشند .
17- حکیم و فقیه بزرگوار ، مرحوم آقا شیخ محمود مفید ، متوفّای 1382 قمری ، که از چهره های برجسته علم حکمت در حوزه علمیه اصفهان بوده ، و شهرت آن بزرگمرد در زمینه حکمت و فلسفه ، مقام علمی او را ، در زمینه أدبیات و ریاضی و طب و فقه و اصول ، تحت الّشعاع قرار داده است .
مرحوم مفید ، چهل سال در مدرسۀ صدر به تدریس حکمت و فقه و اصول وریاضی اشتغال داشتند (1) و شاگردان زیادی را پرورش دادند .
برادر آن بزرگمرد ، مرحوم حاج شیخ علی مفید ، متوفّای 1345 قمری، نیز ، عالمی حکیم و زاهد ، و مدرّسی محقّق و جامع بوده ، و در مدرسۀ صدر تدریس فقه و اصول و حکمت و أدبیّات می نموده است (2) .
18 - مجتهد و مدرّس جامع ، مرحوم حاج میرزا رضا کلباسی ، متوفّای 1383 قمری ، که از أحفاد مرحوم حاجی محمّد ابراهیم کلباسی بوده ، و در ترویج اسلام و احکام و هدایت مردم ، نقش بزرگی داشته ، و مراسم دعای کمیل وإحیای شب جمعه آن بزرگمرد، عنوان و تأثیر عجیبی داشته است .
آن بزرگمرد ، علاوه بر تألیف کتب متعدّده ، در مدرسۀ صدر ، تدریس مینموده ، و جمعی از فضلاء از محضر او مستفید می شده اند .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، شخصیّت علمی و دینی و اجتماعیِ آن
ص:311
بزرگمرد را ستوده ، و او را از مراجع دینیِ مردم بر شمرده است (1).
19 - فقیه و اصولی عالیقدر و مجتهد محقّق ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد علی بهبهانی رامهرمزی ، متوفّای 1395 قمری ، که از چهره های برجستۀ روحانیّت و مرجعیّت در ایران بودند ، و با تألیف کتابهای گوناگون ، و تأسیس مدارس و مراکز دینی ، و تربیت طلاّب ، نقش بزرگی در راه إحیاء دین بر عهده داشتند . ایشان در سالهای آخر عمرشان ، شش ماه از هر سال را ، در اصفهان ، اقامت می جستند ، و در مدرسه صدر تدریس فقه و اصول و کلام می فرمودند ، و حوزه درسی مهمّی در محضر ایشان ، شکل می گرفت ، که بر رونق حوزۀ علمیّه می أفزود .
20 - مدرّس محقّق و مجتهد زاهد ، مرحوم حاج سیّد علی اصغر مدرّس برزانی ، متوفّای 1395 قمری ، که از مدرسین نامدار در مدرسۀ صدر بودند ، و عدّه ای از فضلاء از محضر و درس ایشان ، در زمینۀ فقه و اصول ، استفاده می نمودند .
21 - شهید راه ولایت و إمامت ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابوالحسن شمس آبادی ، شهید در سال 1396 قمری ، که مجتهدی زاهد و پیشوائی پر تلاش و مجاهدی خستگی ناپذیر بودند، و از زعمای حوزه علمیّه اصفهان به شمار می رفتند ، و در مدرسۀ صدر به تدریس و حلّ مشکلات اجتماعی و اقتصادی طلاّب ، می پرداختند (2)
22 - فقیه و مجتهد عالیقدر ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397
ص:312
قمری ، که دورانی ممتد ، عهده دار ریاست حوزۀ علمیّۀ اصفهان بودند ، و در مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ ، به تدریس درس خارج فقه و اصول ، اشتغال داشتند ، و از خصوصیّات آن بزرگمرد ، وقار و متانت چشمگیر ، اُبهّت و قیافۀ جذّاب بود . مرحوم آیة الله خراسانی ، نه تنها با تأسیس کتابخانه زیبائی در مدرسه صدر و تدریس و تربیت طلاّب و زعامت و سرپرستی حوزه علمیّه ، نقش ارزشمند خود را ایفاء نمودند ، بلکه در دوران خفقانیِ پهلوی أوّل و در هنگامی که عمّامه از سر بزرگان دین و علماء و طلاّب بر می داشتند، آن بزرگمرد به عدّه ای از علماء آن دوره ، پیغام فرستاده بودند که ، از خانه ها بیرون نیائید که مجبور نشوید عمّامه را از سر بردارید ، من مخارج شما را می دهم (1) و اینگونه دلسوزانه در حفظ حوزه علمیه و أرزشهای آن ، می کوشیدند .
23 - فقه و اصولیِ مجتهد ، و مدرّس جامع و زاهد ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی نجفی اصفهانی ، متوفّای 1406 قمری . ایشان در حوزه های سامراء و نجف وأخیرا حوزه علمیّۀ اصفهان ، استادی نامدار به شمار می رفتند ، و در سالهای آخر عمرشان ، در مدرسه صدر به تدریس فقه و اصول ( رسائل و مکاسب شیخ أنصاری و ... ) اشتغال داشتند ، و جمعی از فضلاء و طلاّب ، از محضر ایشان بهرۀ علمی می گرفتند .
24 - مجتهد زاهد و فقیه اصولی ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، متوفّای 1407 قمری ، که از چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفتند، و در مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ تدریس می نمودند ، و جمعی از فضلاء و طلاب در دوره سطح عالی ، و أخیرا در دوره خارج فقه و اصول
ص:313
ایشان، شرکت می جستند ، و عدّۀ زیادی از علماء و مدرّسین و فضلاء اصفهان ، در زمرۀ شاگردان آن بزرگمرد می باشند .
25 - فقیه و اصولی مجتهد ، و زعیم مُجِدّ و موفّق ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، متوفّای 1405 قمری ، که از چهره های برجستۀ أواخر قرن چهاردهم ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به شمار می روند ، و حوزه درسی ایشان در زمینه فقه و اصول اجتهادی ( درس خارج ) ( و نیز در زمینه کلام و عقائد ، مورد توجه بود و در ردیف أوّلِ درسهای حوزه ای در اصفهان ، به شمار می رفت .
مرحوم آیة الله خادمی ، در راه مبارزه با حکومت فاسد پهلوی ، و مبارزه با گروههای منحرف ( الحادی و التقاطی ) و دفاع از حریم ولایت أهل البیت علیهم السلام و ارزشهای روحانیّت و حوزۀ علمیّۀ ، بسیار می کوشیدند ، و زعامت حوزۀ علمیّۀ اصفهان و جامعه روحانیّت این شهر تاریخی ، سالها بر عهدۀ آن بزرگمرد بود . تأسیس مَدرَس جدید مدرسۀ صدر ( پشت ایوان و مَدرس بزرگ ) زیر نظر مرحوم آیة الله خادمی ، و مرحوم آیة الله طیّب بود، و آیة الله خادمی ، از زمان تأسیس این مَدرَس ، درس فقه و اصول و کلام خود را ، برای فضلاء و علماء ، در این مکان شریف بیان می فرمودند .
26 - مجتهد و مدرّس زاهد ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ علی مشکوة سدهی ، متوفّای 1410 قمری ، که از مدرّسین نامدار در مدرسۀ صدر بودند ، و جمعی از فضلاء و علماء اصفهان در زمره شاگردان آن بزرگمرد به شمار می آیند .
27 - فقیه مفسّر و متکلّم اصولی و مدرّس مجتهد ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد عبد الحسین طیّب ، متوفّای 1412 قمری ، که از صاحبان تألیف و از مفسّرین بزرگ و دانشمندان علم کلام بودند ، و در مدرسۀ صدر ( در حجره ای که هم
ص:314
اکنون این حقیر تدریس می نمایم ) (1) تدریس می نمودند ، و جمع زیادی از فضلاء از محضر و درس ایشان استفاده می کردند ، و نویسنده این سطور ، بخش قابل توجهی از کتاب « مکاسب » مرحوم شیخ أنصاری را ، در محضر و جلسه درس ایشان ، بهره مند گردیدم .
28 - فقیه اصولی ، و متکلّم رجالی ، و مفسّر مجتهد ، آیة الله ، آقای حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی ( دام عمره الشریف ) ، که پس از مراجعت از نجف أشرف ، به تألیف و تحقیق پرداختند ، و در مدرسۀ صدر ، به تدریس فقه و اصول و تفسیر کلام اجتهادی اشتغال یافتند ، و هم اکنون نیز که در شهر مقدس قم اقامت و تدریس دارند ، تابستانها در حوزه علمیّۀ اصفهان و مدرسۀ صدر ، به تدریس می پردازند ، و جمع کثیری مستفید می شوند .
29 - فقیه اصولی ، و مجتهد بزرگوار ، آیة الله ، آقای حاج شیخ حسن صافی اصفهانی دام عمره الشریف (2) که از زمان مراجعت از نجف اشرف تاکنون ، در مدرسه صدر، حوزه درسی فقه و اصول اجتهادی ( درس خارج ) دارند ، و جمع کثیری از فضلاء و علماء ، از محضر و درس ایشان بهره مند می شوند .
30 - فقیه أصولی و مجتهد بزرگوار، آیة الله ، آقای حاج سیّد محمّد علی صادقی « میر محمّد صادقی » ( دام عمره الشّریف ) که سالهای طولانی ، در مدرسۀ صدر به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشتند ، و حوزۀ درسی گسترده و پر جمعیّتی را تشکیل داده بودند ، ولی متأسّفانه مدتی است در اثر کسالت، طلاّب
ص:315
حوزه علمیّه ، از تدریس ایشان محروم می باشند (1).
با توجّه به این که مدرسه صدر مرکز حوزه علمیه است ، جمع زیادی از علماء و آیات عظیم الشأن و فضلاء بزرگوار ، همانند : آیة الله ، آقای حاج سیّد مصطفی شریعت موسوی ، و آیة الله ، حاج شیخ محمّد تقی مجلسی و آیة الله ، آقای حاج شیخ مجتبی بهشتی ، و امام جمعه محترم اصفهان ، آیة الله ، آقای حاج سیّد جلال الدّین طاهری ، و آیة الله ، آقای حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی ، و جمعی دیگر از علماء و فضلاء ، در زمینه های گوناگون علمی و در سطوح مختلف ، تدریس می نمایند.
تذکّر : هم چنان که در أوّل این بخش اشاره کردیم ، بسیاری از مدرّسین بزرگوار مدرسۀ صدر که در این قسمت ذکر گردیدند ، در بخش های :
خاندانهای علمی » ، یا « بقعه های علمی » یا « چهره های علمی اصفهان در دورة أخیر » ، به نحو مفصّل تر ، مورد بحث قرار گرفته اند .
مقصود ، مدرسۀ پاقلعه است ، که به خاطر عنوان بانی آن ، مرحوم حاج محمّد حسین خان صدر اعظم اصفهانی ، به نام مدرسۀ صدر ، نامیده می شود .
یکی از مدارس آباد و معمور، حوزه علمیه اصفهان می باشد . این مدرسه از
ص:316
آثار مرحوم حاج محمّد حسین خان صدر أعظم اصفهانی ، متوفّای 1239 قمری می باشد ، که در هنگام ایجاد خیابان چهارباغ صدر ( مشهور به چهارباغ خواجو) به تقلید از چهارباغ عباسی و مدرسۀ سلطانی چهارباغ ، تأسیس گشته است .
گرچه مؤسّس این مدرسه ، مرحوم صدر می باشد (1) ، ولی به علت این که تکمیل آن به وسیله فرزند او ( أمین الدوله ) انجام گرفته، برخی از نویسندگان ، این مدرسه را ، از آثار عبد الله خان أمین الدوله ( که او هم مردی نیکوکار بوده ) ثبت کرده اند (2).
مدرسۀ صدر خواجو ، مدّتی متروکه گردید ، و سپس در دورۀ حکومت پهلوی ، به تصرّف غاصبانۀ شهرداری در آمد، و به شکلی رقّت بار ، مورد بهره برداری قرار گرفت، تا آن که با همت جمعی از مردم با ایمان و اقدام مرجع جهانی عالَم تشیّع ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره ، متوفّای 1380 قمری ، به حوزه علمیّۀ باز گردانده شد، و پس از تعمیرات اساسی و لازم ، محلُ سکونت طلاّب حوزۀ علمیّه ، قرار گرفت .
این مدرسه ، دارای بیست حجره ، و دو مَدرس ( در طرف شرقی و شمالی ) ، و یک کتابخانه ( در طرف جنوبی ) ، و یک صحن بزرگ با حوض و باغچه ، و یک سر دَرِ مجلّل ( در طرف غرب مدرسه ) « در شرق خیابان چهارباغ خواجو» می باشد ، و به صورت یک طبقه است ، و مساحت آن سه هزار متر
ص:317
می باشد . در کتیبۀ بالای سر دَرِ مدرسه ، با خطّی زیبا ، بر روی کاشیِ خشت چنین نوشته شده است : به أمر مبارک حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین بروجردی مدظله العالی با تولیت حجة الإسلام آقای سیّد العراقین تعمیر گردید - سال 1376 قمری ، مطابق با 1335 شمسی ، ساخت کاشی سازی ایلیا . در وسط کتیبه یاد شده ، نام مدرسه با خطّ درشت چنین ثبت شده است :
مدرسۀ صدر خواجو
در بالاترین قسمت سر دَرِ مدرسه خواجو ، حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روی کاشی نوشته شده ، و در آخر آن ، آمده است : با کمک مردم و نظارت ادارۀ کلّ اوقاف منطقۀ استان اصفهان - 1348 شمسی مطابق 1389 قمری ، که نشان دهندۀ این است که ، تعمیرات مدرسه ، در طول چندین سال ادامه داشته است .
در حال حاضر ، تعداد پنج مُدَرَّس و پنجاه طلبه ( أعمّ از شب خواب و معیل هائی که در منزل شخصی اقامت دارند، و در مدرسه تحصیل علم مینمایند و در دوره مقدّمات و سطح متوسّط و سطح عالی ، تحت برنامۀ درسی ، ادامه تحصیل می دهند . در حال حاضر ، سرپرستی مدرسه با حضرت حجّة الإسلام آقای حاج شیخ محمّد علی إمامی دام عزّه ، و تولیت آن با خاندان سیّد العراقین بوده و می باشد . عدّه ای از علماء جلیل القدر ، در این مدرسه اقامت نموده ، و یا مباحثات علمی و یا إمامت جماعت داشته اند ، همانند :
1- مجتهد محقّق ، و استاد و مدرّس عظیم الشّأن حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، متوفّای 1407 قمری ، که در مسجد مدرسه، اقامه جماعت می نمودند ، و با جمعی از بزرگواران مذکور در ذیل ، مذاکرات و مباحثات علمی ، در این مدرسه داشته اند .
2- عالِم کامل ، مرحوم آیة الله حاج شیخ علی قدیری کفرانی متوفّای 1407
ص:318
3 - عالِم زاهد و وارسته ، مرحوم حجّة الإسلام حاج شیخ محمود سالک کاشانی، متوفّای 1389 قمری .
4- عالِم متّقی ، مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین ، حاج شیخ محمّد تقی فشارکی
5- عالِم فاضل و سخت کوش ، و خطیب و واعظ گرانقدر ، مرحوم حاج سیّد فضل الله سجادی ، متوفّای 1414 قمری ، که در تدریس و إداره امور مدرسه و جذب طلاّب و حفظ و نگهداری و بهره برداری از آن ، نقش بسیار مؤثّری ایفاء می نمودند ، و در آستانه أیّام فاطمیه علیها السلام به لقاء الله پیوستند .
6- عالم فاضل ، حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ یحیی هدایت ( شهرضائی ) دام عمره الشّریف .
مدرسه ای است که در سالهای أخیر تهیّه و تأسیس گشته ، در کوچۀ مدرسۀ ذوالفقار ، و در حال حاضر ( 1415 قمری ) ساختمان قدیمیِ آن که به صورت منزل مسکونی بود تخریب گشته ، و زیر نظر آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی دامت برکاته و با همّت نیکوکارِ محترم ، آقای حاج آقا محمود صفاکار ، در حال تجدید بنا می باشد ، به صورت سه طبقه ( با محاسبۀ زیر زمین ) (1).
مدرسۀ محمودیّه ، وابسته به مدرسۀ ذو آلفقار می باشد ، و چندین سال است که محلّ تشکیل جلسات درسهای برنامۀ درسی - حوزه ایِ مدرسۀ علمیّۀ
ص:319
ذوالفقار می باشد (1).
مسجد رحیم خان ، واقع در ابتدای محلّه نو ، و متّصل به محلّۀ در بکوشک و در نزدیکیِ خیابان طالقانی می باشد ، و پایه گذاری و تأسیس آن ، به وسیلۀ مجتهد نامدار ، مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ، متوفّای 1273 قمری بوده است ، و پس از آن بزرگمرد ، محمّد رحیم خان بیگلربیگی و برادرانش ، به تکمیل وإتمام آن پرداختند . این مسجد ، از مساجد بزرگ و با شکوه اصفهان می باشد و بقعه خاندان مدرس ، که مدفن مرحوم مدرس و خاندان علمی او است ، در جانب شمالی آن ، قرار گرفته است .
تاریخهای موجود در کتیبه های مسجد ، 1290 - 1294 - 1295 - 1299- 1301 - 1304 - 1378 می باشد ، که نشان دهندۀ مراحل گوناگون بناء و تزئین این پایگاه و مرکز دینی می باشد ، و با توجّه به این که أوّلین مراحل تأسیس مسجد ، در زمان مرحوم مدرّس ( متوفّای 1273 ) أنجام گرفته ، و چندین سال از عمر آن بزرگمرد باقی بوده ، می توان گفت که ، عمدةً از حدود سال 1260 تا 1304، تأسیس و تزئین و کاشی کاری مسجد انجام شده است(2) .
ص:320
در مسجد رحیم خان ، که در سالهای أخیر به نام مسجد الرّحیم ، نامیده می شود، سه عدد حجره برای سکونت طلاّب ساخته شده ، و در حال حاضر ، چند نفر طلبه در آنها ساکن هستند ، و اشتغال به تحصیل علوم حوزه ای دارند .
مدرسه ای بود واقع در خیابان مسجد سیّد ، و در کنار شعبه ای از نهر فدن ، که به جوی بابا حسن معروف است . مدرسۀ میرزا مهدی ، بیش از دو جریب مساحت داشت(1)، با طول و عرض 45 × 45 متر، با دَه حجره ، و مشتمل بر شبستان هائی که مسجد بوده است .
مدرسه و مسجد میرزا مهدی ، از آثار میرزا مهدی خان اشتهاردی ، از مستوفیان عهد نادری میباشد ، و پس از سال 1365 قمری ، با کمک مردم متدین ، تعمیراتی أساسی یافته است (2) .
در سال 1408 قمری ، مسجد و مدرسۀ میرزا مهدی ، به وسیلۀ شهرداری جهت إحداث خیابان آیة الله طیب ، تخریب گردید ، و دو سوّم آن ، جزء خیابان قرار گرفت ، و مردم با ایمان ، زیر نظر امام جماعت مسجد ، جناب حجّة الإسلام و المسلمین آقای حاج سیّد عباس فقیه أحمد آبادی ، فرزند مرحوم آیة الله ، حاج سیّد محمّد تقی موسوی فقیه أحمد آبادی ( صاحب کتاب مکیال المکارم ) به تجدید بنای مسجد و مدرسه ، در باقیماندۀ زمین یاد شده اقدام نمودند .
در ساختمان جدید ، طرح شبستان برای مسجد ، کتابخانه ، سالن سخنرانی و مَدرس و حجرات مسکونی برای طلاّب ، ( در ضمن سه طبقه ) در نظر گرفته
ص:321
شده ، و در حال حاضر ( ذی الحجّه 1413 قمری ) دو طبقه آن به صورت نیمه تمام در آمده ، و هنوز از طبقۀ سوّم ، چیزی ، ساخته نشده است .
در این مدرسه ، بزرگانی از علماء ، تحصیل علم و یا تدریس نموده اند که ذیلاً به نمونه هائی ، اشاره می نمائیم :
1- مرحوم آیة الله ، آقا شیخ أحمد حسین آبادی ( سیفی ) ، متوفّای 1357 قمری ، که مجتهدی صاحب تألیف ، و زاهدی عابد بوده ، و در قوّت حافظه و ذکاوت و هوشمندی ، اعجوبۀ روزگار به شمار رفته ، و در سنین بلوغ و یا قبل از آن ، به مرتبه اجتهاد رسیده است (1) . این بزرگمرد ، در مدرسۀ میرزا مهدی تدریس می نموده ، و عهده دار منصب إمامت جماعت بوده است .
2- عالِم فاضل و بزرگوار ، مرحوم آقا میرزا علی محمّد بن حاج محمّد جواد حسین آبادی ، متوفّای 1373 قمری ، که برادر مرحوم حاج شیخ أحمد حسین آبادی بوده، و در مدرسۀ میرزا مهدی ، در طول چندین سال ، ساکن بوده ، و تدریس می نموده است .
3- مرحوم آیة الله ، حاج آقا محمّد مقدّس متوفّای 1378 قمری ، فرزند مرحوم آقا سیّد عبد الحسین بن سیّد حسن بن سیّد ابراهیم حسینی سبزواری ساوجی اصفهانی ، که در اصفهان و نجف تحصیل علم نموده ، و پس از نیل به مقامات عالیة علمی و مرتبۀ اجتهاد ، به اصفهان مراجعت نموده ، و مرجع طلاّب حوزۀ علمیه و مؤمنین قرار گرفته است . وی علاوه بر تدریس در مدرسۀ میرزا مهدی ، تعمیرات اساسی در این مدرسه أنجام داده است .
آن بزرگمرد، مورد توجه و اعتماد و علاقۀ مرجع عالیقدر جهان تشیّع ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره وکیل تام الإختیار
ص:322
ایشان در اصفهان بودند ، و تألیفات و آثار قلمی داشتند ، که بعضی از آنها ، به چاپ رسیده است .
4- عالم فاضل و مدرّس زاهد ، مرحوم آقا میرزا علی أصغر شریف ، متوفّای 1384 قمری ، که در مدرسۀ میرزا مهدی ، تدریس می نموده اند ، و در أواخر عمر، به مدرسه درب کوشک منتقل گردیده ، و در آنجا تدریس می کرده اند .
وی از مدرّسین مشهور بوده ، و عموم فضلاء و علماء بید آباد ، در زمرۀ شاگردان این بزرگمرد به شمار می روند (1).
مانند اصفهان به جهان کس ندیده است
درشأن نو عروس جهان همسری نبود
اینجا بهشت روی زمین است عندلیب
گویی بهشت آمده از آسمان فروو
یارب نگاهدار سپاهان زهرگزرند
ازچشم زخم دشمن وبدخواهی حسود
ص:323
اللَهُمَّ صَلِّ عَلی المُصْطَفی مُحَمَّدٍ وَ المُرتَضَی علِیّ وَصلِّ علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطِمَةَ الزّهراء وَ صلّ علی السِّبطَیْنِ الامامین الحَسَنِ وَ الحُسَیْنِ وَ صَلِّ عَلی السَّجّادِ علّی بن الحُسَینِ وصَلِّ عَلَی البَاقِر مُحَمَّدٍ وَ الصَّادِقِ جَعْفَرٍ وَ الْکاظِمِ مُوسَی وَ صَلِّ عَلَی الرِّضا عَلِیٍّ وَصَلِّ عَلَی التَّقِیِّ مُحَمَّدٍ وَ النَّقِیِّ عَلِیِّ
وَ الْعَسْکَریِّ الحَسَنِ وَ صَلِّ عَلَی خاتِمِ الاَوصِیاء الثّانی عَشَرَ مِن الاَئِمَّةِ الطّا هِرِین الحُجَّة بْن الحَسَنِ القائِم المُنتَظِر
کتبه حبیب الله فضائلی1362 1404
ص:324
ص:325
ص:326
در شهر اصفهان ، علاوه بر منازل علماء ، که به نحو خصوصی برای همسران و یا بستگان نزدیک خود ، تدریس می نمایند ، و عدّه ای از محارم علماء ، بدین وسیله به علم و دانش دینی دست می یابند ، مدارسی تأسیس گشته ، که رسماً محلّ فعّالیّت حوزوی و تحصیل و تدریس ، به روش حوزه های علمیّه می باشد و علوم مقدّماتی همانند : نحو و صرف و لغت و معانی و بیان و منطق ، و علوم رسمی اسلامی، همانند : فقه و اصول و تفسیر و عقائد و حدیث و کلام وأخلاق و ...، مورد بحث و مذاکره و تعلیم و تعلّم قرار می گیرد ، که ذیلاً به آن مراکز و مدارس ، توجّه می نمائیم .
مدرسه ای است برای تحصیل و تربیت طلاّب زن ، که در سال 1344 شمسی، زیر نظر مجتهدۀ ایرانی ، حاجیه خانم أمین رضوان الله علیها ، و به سرپرستی عالمۀ فاضله ، حاجیه زینت خانم همایونی تأسیس گردیده است ، و أوّلین مدرسه ، برای تعلیم و تربیت طبقة نسوان ، به روش حوزه ای می باشد .
در طول زمان ، عدّه ای از علماء و مدرّسین ، در این مدرسه تدریس مینموده اند ، همانند : مرحوم آیة الله ، آقای حاج شیخ محمود شریعت ریزی ، آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه امامی ، مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ فخر الدّین کلباسی ، و هم چنین نویسندۀ این سطور ( حاج سیّد
ص:327
حجّة موحّد ابطحی ) و عموماً درسهای مقدّماتی و بخشی از سطوح را ، شاگردان ممتاز و بانوان عالمه و فاضله ای که اشتغال به تحصیلات عالیه حوزه ای در همین مدرسه داشتند ، تدریس می نمودند . مرحومه حاجیه خانم مجتهدة أمین ، چندین سال ، روزهای چهارشنبه در این مدرسه ، درس اخلاق و تفسیر ، می گفتند . تربیت شده های این مدرسه ، در نشر و گسترش فرهنگ دینی و تبلیغ و ترویج ارزشهای والای مکتب أهل البیت علیهم السلام، و گرایش دادن طبقۀ نسوان جامعه ، به سوی حفظ حجاب و فراگیری أحکام دینی و آشنائی با معارف اسلامی ، نقش بسیار جالبی داشته و دارند، و در مطرح ساختن تعلیم و تعلم به سبک حوزه ای ، نه تنها در شهر اصفهان و حومه آن مؤثّر بوده اند ، بلکه در سایر شهرها و مراکز استانها و حوزه علمیّۀ قم نیز ، تأثیر بسزایی داشته ، و در برخی موارد، از پایه گزاران بوده اند .
محلّ این مدرسه هر چند سالی ، تغییر نموده ، تا این که در سالهای اخیر ، در مجاورت مسجد سیّد ( کوی پشت مسجد و بازارچه بید آباد ) قرار گرفته است .
مراحل تحصیلی در مکتب فاطمه علیها السلام از مقدّمات تا سطوح عالیه ( رسائل و مکاسب و منظومۀ حکمت و أسفار ... ) می باشد ، و علاوه بر أدبیّات و منطق و فقه و اصول ، درس تفسیر و أخلاق و حدیث و عقائد و ... ، از سلسله درسهای رسمی ، به شمار می رود .
در طول تاریخ سی ساله مکتب فاطمه علیها السلام ، عدّه ای از شاگردان این مرکز دینی ، علاوه بر تحصیل سطوح متوسّطه ، یا سطوح عالیه ، برای دانش طلبان پائین تر تدریس نموده اند ، و از این نظر قابل توجّه می باشند ، و عدّه ای در جهات روحی و أخلاقی و معنوی ، دارای مزیّت بوده اند ، و ذیلاً فقط به چند نام از میان نامهای متعدّد اشاره می نمائیم : 1- خانم صدّیقۀ حکیمیان 2- خانم
ص:328
مهری آلسّادات قلمکاریان 3- خانم فاطمۀ نژاد تبریزی (1) 4 - خانم صدّیقۀ کلاهی 5- خانم فردوس مدرّس هاشمی 6- خانم عذرا هر تمنی 7- خانم طاهرۀ ( ماه منظر ) مدرّس هاشمی 8- خانم مسعود پور 9 - خانم منصورۀ نجفی 10- خانم أعظم و ....
که هرکدام از اینها ، دارای امتیازات درسی و أخلاقی و معنوی می باشند ، و چه بسیارند بانوان و دوشیزگانی که در راه تعلیم و تعلّم علوم دینیّه ، و کسب أخلاق و معارف اسلامی ، کوشش های تحسین برأنگیزی داشته و دارند، و شرح و بسط کلام در باره آنها ، به طول می انجامد .
مدرسه ای است که زیر نظر حضرت آیة الله ، حاج شیخ محمود شریعت ریزی در سال 1354 شمسی تأسیس شده ، و محلّ آن در محلّۀ چهارسوق شیرازیها
ص:329
بوده، و از سال 1358 شمسی ، به نزدیک دروازه دولت ، مقابل کلینیک قائدی منتقل گردیده ، و برنامه های درسی و تربیتی آن ، تا کنون ( سال 1375 شمسی) ادامه دارد .
سرپرستی مدرسه بر عهدۀ خانم زهره مدرّس مطلق ( که از خاندان علمی و ریشه دار « مدرّس » میباشند ) قرار گرفته ، و آیة الله شریعت ریزی وحجّة الاسلام آقای شیخ جعفر الهی ، و مرحوم حجّة الإسلام ، آقای حاج سیّد أبو الحسن مظفّری و نیز آقای ذوالفقاری ، و جمعی از بانوان با سابقه در تحصیلات حوزوی ، تدریس در این مدرسه را بر عهده داشته و دارند .
شمار دانش طلبان این مرکز ، همیشه یکسان نبوده ، ولی در حال حاضر ، حدود یکصد نفر به تحصیل علم ، در رتبه های مقدمات و سطوح متوسطه و عالیه (رسائل و مکاسب و شرح منظومه و ...) اشتغال دارند . بعضی از دانش طلبان مکتب زینب علیها السلام و مکتب فاطمه علیها السلام و مدرسة الزّهراء علیها السلام ، مشترک می باشند ، و بعضی سالها در مدرسه ای ، و زمانی دیگر ، در مدرسه دیگر ، ادامه تحصیل علم داده اند . مرحومۀ خانم فخرالسّادات سلامتیان و خانم ایران شکرانی و خانم بتول نیلفروشان و خانم فردوس مدرّس هاشمی و خانم طَهُمورث و خانم عفّت نکوئی و خانم مقاره ای و خانم عذرا هر تمنی و خانم زهرا محمودیان و خانم صفورا سجادی و جمعی دیگر ، در زمرۀ تحصیل کرده های این مدرسه هستند. ، که اشتغال به تدریس نیز داشته اند ، و با این که مشکلات خانوادگی و گرفتاری های زندگی ، سدّ راه آنها می شده ، ولی با پشتکار و جدّیّت ، به تحصیل و تدریس ادامه داده اند .
این مدرسه ، در سال ( 1358 شمسی) تأسیس گشته ، و مؤسس آن
ص:330
حجّة الاسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد مرتضی هاشمی می باشند ، و سرپرست داخلی مدرسه ، خانم میر شفیعی هستند ، که از خاندان علم و روحانیت می باشند . محلّ مدرسه ، در ابتداء ، ساختمان قائمیّه در خیابان مسجد سید بوده ، و هم اکنون ، در مسجد امام جعفر صادق علیه السلام ( واقع در خیابان صائب ) می باشد .
درسهای این مدرسه ، از مقدّمات تا سطوح عالیه است ، و تعداد دانش طلبان آن در نوسان بوده ، و میانگین آن بالاتر از یکصد نفر می باشد .
برخی از فضلاء حوزۀ علمیّه ، و نیز بعضی از شاگردان ممتاز مدرسه ، در زمرۀ مدرّسین این مدرسه می باشند .
مدرسه ای است واقع در کوی شیخ أبو مسعود ، نزدیک منزل مرحوم آیة الله خادمی قدس سره ، که مساحت آن در حدود چهارصد متر است ، و به صورت دو طبقه میباشد ( به علاوه زیر زمین ).
این مدرسه ، قبلا منزل مسکونی بوده ، و سپس وقف شده ، و با مقداری ساختمان اضافی و جدید ، به صورت مدرسه در آمده است ، و شامل هشت مًَدرس و یک سالن بزرگ و یک کتابخانه می باشد.
کتابخانّ مؤسسۀ دینی و علمی أحمدیّه ، که نزدیک مسجد سیّد بوده ، به این مدرسه منتقل گردیده ، و پانزده هزار جلد کتاب دارد .
متولیان این مدرسه ، همان متولّیان مؤسّسة أحمدیّه هستند، و سرپرستی مدرسه ، بر عهدۀ حجّة الاسلام ، آقای حاج سیّد أبو الحسن بدری می باشد ، و ده نفر در این مدرسه تدریس می نمایند ، و در حدود هفتاد نفر از طبقه نسوان ، در
ص:331
رتبه های مقدّمات و سطح ، تحصیل علوم حوزه ای می نمایند .
در کتابخانه أمیر المؤمنین علیه السلام ، واقع در أوّل خیابان أحمد آباد ، کلاسهای درس دینی و حوزوی برای خانمها تشکیل داده می شود ، و دروس دینیه در رتبة مقدّمات و سطح برای آنها تدریس می گردد ، و بدین ترتیب ، مدرسه ای برای بانوان شکل گرفته است .
عکس
ص:332
ص:333
ص:334
یکی از نشانه های موقعیّت علمی در شهر اصفهان ، در طول تاریخ ، وجود کتابخانه های مهم و گسترده ای است که به صورت عمومی یا شخصی ، وجود داشته ، و مورد استفاده و بهره برداری پژوهش گران و محققّینِ در علومِ گوناگون بوده است ، و ذیلاًّ، به مواردی مهم و قابل توجه اشاره می نمائیم .
کتابخانه های اصفهان را در سه قسمت ( قبل از دوره صفویّه ، و دورۀ صفویّه ، و پس از دورۀ صفویّه ) مورد بحث قرار می دهیم .
در دوره های گوناگون ، همانند دوره حکومت آل بویه و سلجوقیان و ... ، در شهر اصفهان ، کتابخانه های مهم و قابل توجهی شکل گرفته ، که بعضی ، متعلّّق به شیعه ، و برخی دیگر ، متعلق به أهل سنّت بوده است ، و ذیلاً به نمونه هائی اشاره مینمائیم : مینمائیم :
اسماعیل ( صاحب ) بن عبّاد ، چهرۀ بزرگ علمی و سیاسی شیعه ، کتابخانۀ بسیار مهمّی داشته ، که از نظر کمیّت و کیفیّت ، از مقام بالائی برخوردار بوده ، و همین بس که ، شمار کتابهای او را ، با رقم دویست و شش هزار یا دویست و هفتاد هزار ، تعیین نموده اند و فهرست آنها در ده مجلّد جمع آوری شده بوده و برای
ص:335
حمل و جابجائی آنها ، نیاز به بیش از چهارصد شتر بوده است (1).
صاحب بن عبّاد به مناسبت توصیف کتاب « ألأغانی » از أبو الفرج اصفهانی ، یادی از کتابخانۀ خود نموده ، و می گوید: من در کتابخانۀ خودم یکصد و هفده هزار جلد کتاب نفیس دارم ، وقتی که کتابِ الأغانی به دستم رسید ، از مطالعۀ کتابهای خویش صرف نظر کردم ، و ملازم خواندن کتاب الأغانی شدم (2) .
مافرّوخی اصفهانی ، در معرّفیِ وضعیّت مسجد جامع اصفهان ، شرحی داده که در ضمن آن ، از کتابخانۀ عظیمی یاد می کند که ، روبروی مسجد بوده است . او چنین توصیف می کند : برای هر نماز ، کمتر از پنج هزار نفر در آنجا گرد نمی آید، پهلوی هر جِززی شیخی قرار دارد که ، جماعتی از طلاّب گرِد او را گرفته ، به وظیفه درس یا ریاضت نفس ، اشتغال دارند . آراستگی این بنا ، به واسطه مناظره فقهاء و مباحثۀ علماء و مجادله متکلّمین و پندهای واعظین است و در آنجا صوفیان و علماء ، و کسانی دیده می شوند که ، به حال عبادت در مسجد اقامت گزیده ، و با تسبیح و دعا زندگانی را می گذرانند . روبروی مسجد ، کتابخانه ای با حجرات گوناگون و مخازنش ، واقع است . این کتابخانه به وسیلۀ استاد الرّئیس ، أبو العباس ، أحمد الضّبّی ، ساخته شده (3) و او کتب
ص:336
مربوط به همه گونه علوم را ، که به مرور أیّام ، فضلاء و أدباء سابق انتخاب کرده اند ، در آنجا جمع نموده است .
کتابخانۀ مزبور ، دارای فهرستی در سه جلد بزرگ بوده ، مشتمل بر کتابهائی در : تفسیر قرآن، حدیث ، صرف ، نحو، لغت ، أدبیّات ، شعر ، منطق ، ریاضی ، طبیعی و غیره (1).
اسماعیلیّه ، در سال 515 هجری ، مسجد جمعه و کتابخانۀ نفیس آن را آتش زدند ، که به نظر دکتر هنرفر ، آنچه در حریق سال 515، در مسجد جمعه سوخته است ، توابع مسجد ، یعنی ابنیه ای مانند : آموزشگاهها ، صومعه ها، مضیف ها ، مخزن ها و کتابخانه ای بوده است ، که فهرست آن در سه جلد قطور ، تنظیم شده بوده است (2) .
در عبادتگاه شیخ أبو مسعود ( که از عرفای مشهور بوده ، و گفته می شود که ، نقشی بزرگ در توجّه مردم به فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام و علاقۀ آنها به تشیّع ، داشته ) کتابخانّ مهم و نفیسی موجود بوده است (3) .
در کنار مسجد و منارۀ عظیمی که ، در جوار امامزاده هارونیّه علیه السلام وجود دارد ، مدرسه ای است که ، به نام مدرسۀ حاج حسن نامیده می شود ، و أصل مدرسه، متعلّق به سلطان محمد سلجوقی و از آثار او بوده، و در این مدرسه ،
ص:337
کتابخانه ای بزرگ گرد آمده بوده است (1).
نویسندۀ کتاب (کتابخانه های ایران ) و نیز مقالۀ تاریخچه کتاب و کتابخانه در ایران(2) عقیده دارد که ، نظامیۀ اصفهان ، دارای کتابخانه مهمّی بوده است .
در کتاب ایرانشهر (3) و مجلّۀ هنر و مردم شماره 55 صفحۀ 25 و کتاب کتابخانه های ایران ) صفحه 24 - 25، از کتابخانۀ آل خجند یاد شده و چنین استفاده می شود که ، کتابخانه قابل توجّهی بوده است .
مدرسۀ باباقاسم که ، به نام مدرسۀ امامیّه نامیده می شود ، و از میراثهای فرهنگی اصفهان از قرن هشتم ، به شمار می رود ، کتابخانه ای داشته ، که مورد استفاده بوده است (4) .
در مدرسۀ سلطان بخت آغا ، در محلّۀ در دشت ، که از مدارس مهم اصفهان در قرن هشتم هجری می باشد، و از آن مدرسۀ بزرگ و با شکوه ، تنها سردر و دو
ص:338
مناره ، باقی مانده ، کتابخانه ای وجود داشته (1) ، که همانند حجرات و صحن مدرسه از بین رفته است .
چنانکه در بخش ( مدارس علمیّۀ اصفهان ، قبل از صفویّه ) توضیح داده ایم ، مدرسة سلطان بخت آغا ، متعلّق به شیعه می باشد ، بنابراین ، کتابخانۀ آن نیز ، وابسته به شیعه بوده است .
آنچه یاد نموده ایم ، نمونه ای از کتابخانه های قدیم اصفهان بود، که نام آنها در الابلای صفحات تاریخ باقی مانده ، که برخی از آنها متعلّق به شیعه بوده است .
در دورۀ صفویّه ، که مردم شیعه و علماء عظیم الشّأن مکتب أهل البیت علیهم السلام ، آزادی عمل یافتند ، و فعالیّت های علمی بر مبنای مکتب تشیّع ، گسترش یافت ، کتابخانه های بسیاری ( با محتوای مناسبِ با فرهنگ اسلامی و شیعی ) به وجود آمده ، که محلّ تحقیق و پژوهشهای بزرگان و محقّقان بوده ، و ما، ذیلاً ، به نمونه هائی اشاره می نمائیم :
شیخ علی منشار عاملی ، که از چهره های علمی در اصفهان ، و پدر زن مرحوم شیخ بهائی می باشد ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، مشتمل بر حدود چهار هزار کتاب أرزشمند ، که از هند به ایران آورده بوده است (2).
نابغۀ بزرگ و چهرۀ درخشان شیعه ، مرحوم شیخ بهاء الدین محمّد معروف به
ص:339
( شیخ بهائی ) ، متوفای 1030، کتابخانه ای داشته ، که پس از فوت شیخ علی منشار عاملی ، کتابهای او نیز ، به کتابخانه شیخ بهائی ضمیمه میگردد (1).
کتابخانۀ فیلسوف عظیم الشّأن شیعه ، مرحوم میرداماد قدس سره متوفّای 1040
مدرسۀ ملاّ عبد الله ، که از مدارس مهم و معروف اصفهان ، و متعلّق به دورۀ صفویّه است ، کتابخانه ای داشته که در فتنه و حملۀ أفغانها به اصفهان ، به غارت رفته است (2) .
در سالهای أخیر ، مجدّداً کتابخانه ای در آن مدرسه دائر گردیده ، و موجود میباشد .
یکی از دانشمندان معاصر شاه عبّاس ، به نام محمّد بن علی ، و معروف به ابن خاتون ، کتابخانۀ معظمی داشته است ، که ، در هنگام توسعۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی علیه السلام ( بعد از حمله و دستبرد اُزبک ها ) به پیروی از تصمیم و عمل شاه عباس ، تعدادی از کتب أرزشمند کتابخانه اش را ، به کتابخانۀ آستان قدس حضرت رضا علیه السلام إهداء نموده است (3) .
ص:340
(1) |
علاّمۀ محقّق ملاّ محمّد باقر سبزواری ، و حکیم فرزانه ، میر أبو القاسم ، مشهور به میر فندرسکی که هرکدام ، از چهره های درخشان حوزه علمیّۀ اصفهان بوده اند ، برای تحقیق و تألیف وسیع خود ، نیاز به کتابخانه ای شایسته آن همه کوشش علمی ، داشته اند ، بنابرین هرکدام کتابخانه قابل توجّهی در اختیارشان بوده است .
مرحوم فیض کاشانی ، که فقیهی محدّث و حکیمی متکلّم و مفسّری محقّق بوده ، و تحقیقات و تألیفات بسیار زیاد و متنوّع ، در زمینۀ علوم مختلفه اسلامی، داشته است ، دارای کتابخانه ای در شهر کاشان ، و سپس اصفهان بوده (2)، که با توجه به تحقیقات و فعالیت گسترده علمیِ آن بزرگمرد، قابل توجّه و دارای أهمیت بوده است . هم چنین ، پدر آن بزرگمرد، ملاّ شاه مرتضی ، که از بزرگان علماء و از چهره های با فضل بوده ، کتابخانه عالی داشته است ، ولی متأسّفانه در یک حادثه تلخ ، موریانه به آنها می افتد و همه را می خورد و فقط قطعۀ پوستی باقی می ماند که بر او نوشته بوده (3)
علمی که حقیقی است ، در سینه بود
در سینه بُوَد ، هر آنچه درسی نَبُود
صد خانه تو را کتاب ، سودی نکند
باید که ، کتابخانه در سینه بُود
ص:341
کتابخانۀ خاندان بزرگ علمی شیعه ( خاندان آقا حسین خوانساری ) که به وسیلۀ سر سلسلۀ این خاندان ، یعنی محقّق نامدار شیعه و ایران ، مرحوم آقا حسین خوانساری ، متوفاّی 1098 یا 1099، تأسیس گشته است .
کتابخانه خاندان علمی خاتون آبادی ، که مؤسس آن ، دانشمند و محقّق بزرگ ، آمیر اسماعیل خاتون آبادی ( از علماء أواخر دوره صفویّه ) بوده است (1)و به علّت کوشش های گستردۀ صاحبان این کتابخانه ها ، در زمینه تحقیق و تألیف و تدریس ، طبعا بهترین نفائس کتب و أرزشمند ترین ذخائر علمی را ، در برداشته است .
شاردن فرانسوی ، در سفرنامه اش، از کتابخانۀ صفویّه چنین یاد می نماید : در جنب عمارتِ طالاری که ، معروف به طالار طویله دربار اصفهان است ، چندین اطاق بزرگ می باشد ، که یکی از این اطاقها کتابخانه شاه بود، و کتابدار این کتابخانه ، میرزا مقیم نامی است ... کتابهای این کتابخانه در حدود پانزده هزار مجلد است ، که غالب آنها به زبان عربی و ترکی ، و کمی از آنها به زبان فارسی ، تألیف شده ، و در این کتابخانه ، دو صندوق دیگر از کتابهای اروپائی است ، که یکی دارای 76 جلد کتاب بود ... و در این خزانه، یک چیزی که بین آن مخزونات و نفائس ، محترم بوده ، و آن را علم امام حسن علیه السلام می گفتند ، هرچه
ص:342
کوشش کردم که آن را خزانه دار بیرون بیاورد ، موافقت نکرده ، و گفت : تا دین اسلام قبول نکنی ، به تو ارائه نمی دهم (1) . از این تعبیرات ، به خوبی روشن می شود که این کتابخانه ، مشتمل بر کتب نفیس و مهم و متنّوع بوده است .
مولانا محمّد مقیم ، کتابدار کتابخانۀ شاه سلیمان ، مردی کتاب شناس و کتاب دوست ، و از شعراء صاحب دیوان بوده ، و لذا خود او نیز کتابخانه ای مشتمل بر کتب ارزشمند و نفیس ، فراهم آورده بوده است (2) .
أمیر صدرالدّین میرفندرسکی ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، که مشهور بوده است ، و پس از وفات او طبق وصیّتش ، به کتابخانۀ بقعۀ شیخ صفیّ اردبیلی ، منتقل می شود، که در جنگ ایران و روسیّه ، به غارت رفته است (3) .
میرزا عنایت الله بن آغا محمّد مؤمن بن محمّد باقر اصفهانی ، متوفّای قبل از 1074، که دائیِ ملاّ عبد الله أفندی ( صاحب ریاض العلماء ) بوده ، و مردی عالم وفاضل و بصیر و زاهد و عابد و با وَرَع بوده است (4) و از شاگردان سلطان العلماء ( خلیفة السلطان ) به شمار رفته ، و هم درس پدر صاحب ریاض بوده
ص:343
است . او کتابخانه ای داشته ، مشتمل بر کتابهای أرزشمند ، که خودش بر مقداری از آنها ، حاشیه و شرح نوشته بوده است (1).
یکی از مهمترین کتابخانه های اصفهان در دورۀ صفویّه ، و پربرکت ترین کتابخانه های شیعه در طول تاریخ ، کتابخانه عظیم علاّمۀ مجلسی است ، که نتیجه و حاصلی همانند : کتاب عظیم الشّأن بحارالأنوار ، در عالَم علم و حدیث ، و جهان تشیّع ، داشته است .
کتابخانه علاّمۀ مجلسی ، مشتمل بر مصادر مهم و کمیاب ، و منحصر به فرد بوده ، و مشهور است که ، دویست أصل از اصول أربعمأه ، که در نزد شیعه ، بسیار معتبر و گرانقدر است ، در نزد علاّمۀ مجلسی ، و در کتابخانه آن بزرگمرد ، موجود بوده است (2).
علاّمۀ مجلسی ، برای فراهم آوردن کتابخانه ای ، که بتواند دائرة المعارفی بزرگ و بی نظیر ، همچون بحارالأنوار را ، به عالَم اسلام عرضه کند، تلاشی گسترده را به کار گرفت ، و کسانی را به أطراف فرستاد ، و به هر قیمتی که بود ، نسخه های معتبر و نفیس ، که إحیاناً به خطّ مؤلّفین چند قرن قبل بوده، و یا مورد تصحیح و تأیید علماء برجسته شیعه بوده ، به دست آورد، و کتابخانه های مهمّی را از دیگران خریداری نموده ، و یا به ارث برده ، و ضمیمۀ کتابخانۀ عظیم خود
ص:344
نموده ، که برخی از آنها به این قرار است :
الف - کتابخانۀ مهم پدر بزرگوارش ، علاّمه ملّا محمّد تقی مجلسی، که مشتمل بر کتابهای أرزشمند بوده است .
ب - کتابخانۀ حافظ کاظم
ج - کتابخانۀ سیّد محمد علی
د- کتابخانۀ شاه أبو تراب
ه -کتابخانۀ سیّد حسن آل یراق
و - کتابخانۀ میرزا غیاث
مرحوم علاّمۀ مجلسی ، با داشتن چنین کتابخانۀ عظیمی ، موفّق گردید ، نه تنها کتاب عظیم « بحار الأنوار » را تألیف نماید ، بلکه بسیاری از کتب نفیس و اصلی و مهم شیعه را ، که نسخه های کمی از آنها باقی مانده بود، و در شرف نابودی قرار داشت، با کمک نسخه برداران ، تکثیر و تصحیح و مقابله نمود، و در اختیار دانشمندان و مراکز علمی قرارد داد ، و در نتیجه ، از نابودی بسیاری از آثار و تألیفات و کتب قدماء شیعه جلوگیری نمود ، و به راستی «حافظ و ناشر آثار أهل البیت علیهم السلام و علماء سلف » گردید . کتابخانه علاّمۀ مجلسی ، در خانه آن بزرگمرد، جنب مسجد جامع بزرگ اصفهان ( که شامل مَدرس و مجلس مرافعه و ... بوده ) مستقر بوده ، و بعد از وفات ایشان ، در اختیار نوادگان دختریِ آن بزرگمرد ، ( خاندان امام جمعه ) قرار گرفته است (1).
میرزا أبو طالب زاهدی گیلانی ، متوفّای 1127 هجری ، ( پدر شیخ محمّد
ص:345
علی حزین لاهیجی ) از علماء دارای فضیلت بوده ، و کتابخانۀ مهمّی داشته ، که شمار کتابهای آن ، به پنج هزار می رسیده است . بسیاری از آنها را به خطّ خودش تصحیح نموده ، و شمار زیادی را شرح و حاشیه نوشته بوده، و خودش ، خوش خطّ و سریع القلم ، بوده است .
کتابهای : « قاموس » و « تهذیب الحدیث » و « شرح لمعه » را ( تا هفتاد کتاب ) به خط خودش ، نوشته بوده است (1). میرزا ابوطالب ، سر سلسله خاندان علمی مشایخ بید آباد می باشد (2).
مولا عبد الله أفندی تبریزی ، صاحب کتاب عظیم الشّأن « ریاض العلماء » ، از محقّقین نامدار ، در زمینۀ تراجم و رجال بوده، و برای تحقیقات خود ، مسافرت های فراوان می کرده، و به کتابخانه های زیادی در شهرها مراجعه می نموده ، و در کتابش ، از کتابخانه هائی که شخصاً دیده است ، گاه گاهی یاد می کند .
ملاّ عبد الله أفندی ، به تعبیر مرحوم حزین لاهیجی ( به غایت متتبّع بوده ) و در کنار منزل خود ، مدرسه ای بناء کرده بوده، و در آنجا تدریس می نموده است .
آن بزرگمرد ، کتابخانّ مهمّی داشته ، مشتمل بر نسخه های نفیس ، که در کتاب خود به عنوان مأخذ ، از آنها استفاده می نموده است (3) .
ص:346
شیخ محمّد علی حزین ، که از دانشمندان و سخنوران و ادباء بزرگ قرن دوازدهم می باشد ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، که در فتنّ أفغان و شکست اصفهان و سقوط حکومت صفویّه به غارت رفته است ، و خودش در این باره می نویسد :
در آن سال ( 1135) سانحۀ اصفهان روی داد ، و کتابخانۀ فقیر و آنچه بود ، به غارت رفت ، و مرا بر تلف شدن آن نسخه ها تأسّف است (1).
مدرسه مهم و تاریخی سلطانی ( چهارباغ ) که أخیراً ( بعد از انقلاب اسلامی) به نام مدرسه امام صادق علیه السلام نامیده می شود ، و از نظر معماری ، کاشی کاری ، استحکام و سایر امتیازات أساسی و هنری ، از مهمترین آثار تاریخی ، و میراثهای فرهنگی و هنری اصفهان به شمار می رود ، و به وسیله سلطان حسین صفوی تأسیس گردیده، و سالهای متمادی محلّ تدریس و فعّالیّت علمی بوده است ، کتابخانه معظمی داشته ، که مشتمل بر نفائس بسیار ارزشمندی از کتب بوده است ، و در کتاب «جغرافیای اصفهان » ، شرحی جالب در مورد آن ذکر نموده ، که ذیلاً نقل می گردد .
سلاطین صفوی ، أنار آلله برهانهم ، کُتب هر علمی را تصحیح و تنقیح کرده ، سه دسته از کلّ آنها را به خطّ خوش نویسانیده ، وقف فرموده، یک دسته را در کتابخانۀ مبارکۀ امام ثامن ، حضرت رضا علیه آلاف التّحیّة و الثّناء و نیز یک دسته در کتابخانۀ شاه ( شیخ صفی قدّس الله سرّه به اردبیل فرستاده بودند ، و دستۀ دیگرش را در کتابخانۀ دولتی مدرسۀ چهارباغ اصفهان ، ضبط و محفوظ می داشتند ، و از
ص:347
نسخ آنها بعضی دون بعضی ، در کتابخانه های مدارس ولایات و مملکت بود(1).
کتابهای مدرسۀ چهارباغ را ، برای حفظ از غارت شدن به وسیلۀ أفغانها ، احتیاط کردند ، و در سردابی قرار دادند ، و درب آن را مسدود نمودند ، و در طول اغتشاش و فتنه أفغان ، مورد سرکشی قرار نگرفت و بسیاری از آنها صدمه دید، و تاکنون وضعیّتی روشن ، از آن کتابخانه عظیم و نفیس ، در دست نیست .
البتّه در محّل آن کتابخانه ، در سال 1323 شمسی ، کتابخانه ای به نام کتابخانۀ فرهنگ ، تأسیس گشته ، که پس از انقلاب اسلامی، به نام کتابخانه عمومی امام جعفر صادق علیه السلام نام گذاری شده ، و در حال حاضر ، 24670 جلد کتاب خطّی و چاپی دارد، و مورد بهره برداری می باشد (2).
آقا کمال خازن ( خزینه دار سلطان حسین صفوی ) که از مردان دوستدار علم بوده ، و هفت مدرسه تأسیس کرده است (3) یکی از مدارس او در جنب شاهزاده ابراهیم بوده، و ویران شده است ، و أثری از او باقی نیست ، در این مدرسه ، کتابخانه ای وجود داشته که در فتنه أفغان از بین رفته است (4) .
مدرسه ایلچی ، که در محلّۀ أحمد آباد بوده ( و ظاهراً در مجاورت مسجد ایلچی ، که فعلاً موجود است، و از آثار تاریخی به شمار می رود ، بوده است )
ص:348
کتابخانه ای داشته ، که تا سال 1338 ، دائر بوده است (1) و کتابهائی از کتابخانۀ مدرسه ایلچی ، در کتابخانه مجلس شورای ملۀی موجود است ، همانند : شاهنامه فتحعلی خان صبا ، با 23 مجلس زیبا (2) .
مرحوم میر محمّد مهدی نائب الصّدر ، که فقیهی کامل و مجتهدی محقّق بوده ، و متوفّای 1167 میباشد ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، و بر أغلب و یا تمام کتب موجود در کتابخانه اش ، در زمینۀ تمام علوم ، حاشیه نوشته است (3) و این از ویژگی های مرحوم نائب الصّدر و کتابخانۀ او، بوده است .
نویسندۀ مقاله های مفصّل دربارۀ ( تاریخچۀ کتابخانه های ایران ) در مجلّۀ هنر و مردم ، از کتابخانه های زیادی ، از سلاطین و متموّلین دوران صفویّه ، نام برده است ، همانند :
١- کتابخانۀ عظیم و گسترده شاه عبّاس کبیر (که بخش اهدائی آن به کتابخانۀ آستان قدس رضوی در هفت جلد، فهرست برداری شده است ) .
2- کتابخانۀ شاه سلیمان صفوی
٣- کتابخانۀ شاه عبّاس ثانی
4- کتابخانۀ شاه صفی
5- کتابخانۀ شخصی سلطان حسین صفوی
ص:349
6- کتابخانۀ اعتقاد خان
7- کتابخانۀ حاج حسین بیک
8- کتابخانۀ فرهاد خان معتمد الدّّوله
و نیز ، از کتابخانه های زیادی در رابطۀ با مدارس علمیّۀ آن دوره ، بر می شمرد، همانند :
9- کتابخانۀ مدرسۀ آقا کافور
10- کتابخانۀ مدرسۀ جده بزرگ
11- کتابخانۀ مدرسۀ جده کوچک
12- کتابخانۀ مدرسۀ خالصیّه
13 - کتابخانۀ مدرسۀ خواجه ملک
14- کتابخانۀ مدرسۀ ذو الفقار
15- کتابخانۀ مدرسۀ عبّاسی ( ناصری )
16- کتابخانۀ مدرسۀ کاسه گران
17 - کتابخانۀ مدرسۀ مریم بیگم
18- کتابخانۀ مدرسۀ ملاّ عبد الله أفندی
19 - کتابخانۀ مدرسۀ نصر آباد
20- کتابخانۀ مدرسۀ نیم آور
البته وجود کتابخانه های مهم و قابل توجّهی ، در مدارس یاد شده، به نحو مشخّص ، محلّ تردید می باشد ، و طالبین تحقیق ، بایستی بررسی گسترده تری را برای اثبات مطلب ، به أنجام برسانند .
پس از آنکه حکومت صفویه سقوط کرد و شهر اصفهان و حوزه علمیّۀ آن ،
ص:350
مورد تاراج و غارت شدید قرار گرفت ، و بسیاری از کتابخانه ها به غارت رفت، و شمار بسیاری از آنها سوزانده شد، تا جائی که گفته اند : هفته ها بلکه ماهها ، کتب کتابخانه های اصفهان به مصرف گرم کردن حمّامهای شهر می رسید(1) وضعیّت أسف باری برای تاریخ کتابخانه در اصفهان رقم زده شد .
ولی به مرور زمان ، و تمام شدن فتنۀ أفغان ، و تجدید حیات علمی در حوزۀ علمیّه ، و کوشش علماء بزرگوار ، مجدداً تألیف و تحقیق ، نسخه برداری و جمع آوری کتب ، از سر گرفته شد، و مجدداً با راه افتادن مدارس علمیه و تشکیل جلسات درسی ، و مرجعیت یافتن علماء بزرگ ، کتابخانه های ارزشمندی شکل گرفت که نمونه هائی از آن را ذکر می کنیم .
مرحوم سیّد محمّد باقر شفتی ، متوفّای 1260، که از پرچمداران بزرگ دینی در قرن سیزدهم ، و از زعمای بزرگ حوزۀ علمی عظیم اصفهان ، در قرون أخیره بوده است ، و شاگردانی زیاد و تألیفاتی فراوان داشته ، و به کتابهای متنوّع نیازمند بوده ، و از طرف دیگر، به حفظ آثار علمی بزرگان گذشته ، و نشر آنها علاقه مند بوده است ، کوششی مستمر را برای تهیه کتابخانه ای جامع و غنی ، در پیش می گیرد، و تا آخر عمر ، در خریدن و نگهداری نسخه های أرزشمند و کتب نفیس ، إقدام می نماید، تا جائی که از خود مرحوم سید نقل کرده اند که فرموده است : همه کتب در نزد من هست ( که گویا مراد مرحوم سیّد این است که ، در همه زمینه ها، کتابهای مورد نیاز ، در نزد من موجود می باشد )
ص:351
به نقل مرحوم تنکابنی در « قصص العلماء » در سالی که مرحوم سیّد به حج مشرّف شدند ، کتابخانۀ ایشان را که مشتمل بر کتب نفیس و قیمتی بود ، به پنجاه هزار تومان قیمت کردند ، و با توجّه به أرزش پول ( تومان ) در آن زمان ، به خوبی می توان ، گسترش و أهمیّت کتابخانۀ مرحوم سیّد را حدس زد (1).
مرحوم حاج محمّد ابراهیم قزوینی ، متوفّای بعد از 1263 ، که از شاگردان مبرز و مورد توجه و علاقه شدید مرحوم سیّد شفتی ( حجة الإسلام ) بوده است ، کتابخانه مهم و نفیسی داشته که ، مشتمل بر کتب ارزشمند بوده ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در تألیف مجلّدات « ألذّریعه » از آن بهره گرفته است .
این کتابخانه ، حدود یک قرن باقی بوده ، و سپس در میان أحفاد مرحوم قزوینی ، متفرق شده است (2) .
کتابخانۀ عظیم و با برکتی است که ، به وسیلۀ آقا سیّد أبوالقاسم خوانساری ، مشهور به میرکبیر ، متوفّای 1158، در شهر خوانسار ، تأسیس شده ، و سپس به أولاد او منتقل گردیده و توسعه یافته ، تا آنکه به «آقامیرزا زین العابدین خوانساری » ، متوفای 1275 منتقل می شود، و او به اصفهان مهاجرت نموده ، و خاندان علمی بزرگی را در اصفهان بوجود می آورد که ، چهره هائی همانند : مرحوم آقا میرزا محمّد باقر خوانساری ( صاحب روضات ) و آقا میرزا محمّد هاشم
ص:352
چهارسوقی و ... را در بر گرفته است .
کتابخانه یاد شده ، با جمع و تقسیم هائی در میان أولاد و أحفاد مرحوم میرزا زین العابدین ، ادامه می یابد ، تا اینکه در زمان ما ، یکی از أحفاد آن بزرگمرد، یعنی علاّمه محقق ، آیة الله ، آقای حاج سیّد محمّد علی روضاتی ، کتابخانه نفیس و ارزشمندی را که ، مشتمل بر کتب خطی و کمیاب و نایاب است در اختیار دارند، و این کتابخانۀ ، در امتداد همان کتابخانه نفیس خوانسار به شمار می رود، گرچه در طول زمان ، حوادث زیاد ، و جمع و تقسیم و تفریق هائی را به خود دیده است ، و أخیراً ، بخش عظیمی از آثار نفیس ، به وسیله محقّق مذکور، به کتابخانه یاد شده ، اضافه گردیده است (1).
فقیه و اصولی محقّق و نامدار ، مرحوم حاج میرزا محمدّ هاشم چهارسوقی خوانساری ، صاحب کتاب «مبانی الاُصول » و متوفّای 1318 قمری ، که از چهره های مبرّز علمی و درسی در حوزۀ اصفهان ، و شخصیتی پر تلاش در تألیف و تصنیف بوده است ، کتابخانه مهم و قابل توجهی داشته ، که مشتمل بر متجاوز از ده هزار جلد کتاب ، بوده است(2) .
مرحوم حاج میرزا محمّد هاشم ، برادر آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات الجنّات ) ، و از چهره های مبرّز « خاندان علمی میرزا زین العابدین خوانساری » میباشد .
ص:353
کتابخانه ای بوده ، در اختیار امام جمعه ها ( که از نوه های دختری علاّمۀ مجلسی بوده اند ) و کتابخانه آنها ، ادامۀ قسمتی از کتابخانه علاّمۀ مجلسی بوده است .
آخوند ملاّ حسین خوانساری ، فرزند ملاّ علی أکبر ، متوفّای 1302 ، ( که از أطرافیان و خواصّ فقیه و محقّق نامدار ، مرحوم حاج سیّد اسد الله بید آبادی شفتی بوده ) کتابخانه ای داشته ، که بخشی از آن، به کتابخانه عظیم آیة الله مرعشی نجفی در قم ، ملحق گردیده است .
مرحوم حاج میرزا محمود ملاّ باشی ( داماد حاج میرزا هاشم امام جمعه ) ، کتابخانه نفیسی داشته ، مشتمل بر نسخ خطّی ، بالأخص نسخه هائی از آثار مرحوم علاّمۀ مجلسی ، که پس از فوت مرحوم ملاّ باشی ، در اختیار فرزند ایشان ، آقای حاج میرزا حبیب الله ملاّ باشی ، قرار گرفته است ، و هم اکنون موجود میباشد .
به نظر نویسندۀ کتاب و مقالات ( کتاب و کتابخانه های ایران ) مدرسۀ پاقلعه ، و نیز مدرسۀ رکن الملک ( که در جوار مسجد رکن آلملک و همزمان با آن تأسیس شده ) کتابخانه داشته است ، ولی قرائنی برای این ادّعا، به دست ما، نرسیده است .
ص:354
مرحوم محمّد حسین تفرشی ، معروف به «منجّم باشی»، کتابخانه ای از کتابهای نفیس نجوم و ریاضی و هیئت ، فراهم آورده بوده ، که بسیاری از آنها نصیب کتابخانه آقای فخر الدّین نصیری أمینی ، گردیده است (1).
حکیم نجم ، متخلّص به ( نجم ) از مشاهیر گویندگان دوران أخیر قاجار بوده، و کتابخانه نفیسی داشته ، که مشتمل بوده بر کلیه آثار منظوم حکیم نجم (که تعداد آنها چهل و دو عدد میباشد ) و همه ، به خط مؤلف و منحصر به فرد بوده است(2) .
مجتهد مدرّس و جامع معقول و منقول ، حاج میرزا یحیی مستوفی ، متوفّای 1325 قمری ، کتابخانه مهمّی داشته ، که پس از فوت آن بزرگمرد ، کتابها را کیسه ای ( گونی ، گونی ) می فروخته اند .
مرحوم حاج آقا منیر الدّین بروجردی ، متوفّای 1342 قمری ، که از چهره های برجستۀ علمی ، و از محقّقین و صاحبان تألیف و تصنیف بوده ، کتابخانۀ مفصّلی داشته ، که در اصفهان در آن زمان کم نظیر بوده است ، این کتابخانه بعد از فوت فرزند حاج آقا منیر ، به نام حاج شیخ اسماعیل ، که او هم از
ص:355
علماء جلیل القدر بوده است ، از بین رفته و متلاشی می شود (1).
مجتهد اصولی و رجالی محقّق ، حاج میرزا أبو الهدی کلباسی ، متوفّای 1356 قمری ، که در تدریس و تألیف شخصیّتی برجسته بوده است ، کتابخانه ای داشته که پس از فوت آن بزرگمرد ، به ملاّ أحمد بیان آلواعظین فروخته شده است .
فقیه اصولی و حکیم ریاضی و أدیب محقّق ، مرحوم آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1362 ، که از چهره های برجستۀ علمی و أدبی و اجتماعی اصفهان بوده ، کتابخانۀ مهم و نفیسی ، مشتمل بر کتب خطّی ممتاز ، داشته است (2) .
مرحوم ملاّ أحمد بیان آلواعظین ، که از أحفاد محقّق نامدار ، آقارضی قزوینی بوده، و خود ، واعظی مشهور و نویسنده ای متتبّع بوده ، و در سال 1371 قمری وفات یافته است ، کتابخانه ای داشته ، که به علّت آشنائی او با کتب ارزشمند ، از بهترین کتابها ، جمع آوری شده بوده ، و کتابخانه ای نفیس به شمار می رفته است .
محقّق و فقیه نامدار ، و مرجع و مدرّس عظیم الشّأن حوزه علمیّۀ اصفهان ،
ص:356
مرحوم آیة الله ، حاج سیّد علی نجف آبادی ، متوفّای 1362 قمری ، کتابخانۀ بسیار مهمّی داشته ، که کتب ارزشمند ، و نسخه های خطّی برجسته ( از اصول ومصادر شیعه ) در آن فراوان بوده است . نسخه های منحصر به فرد، و دستخطّ علماء بزرگ و مشهور ، و آثار و نسخه های مربوط به زمان علاّمۀ مجلسی ، از مزایای این کتابخانه بوده است ، ولی متأسّفانه ، پس از فوت ایشان و گذشت چندین سال ( در حدود سالهای بین 1380 تا 1390 قمری ) این کمترین (نویسندۀ این سطور ) شاهد بودم ، که در ماه رمضانی بود ، از ظهر تا به غروب و فردای آن ، از صبح تا به ظهر ، مرتباً ، کتابهای یاد شده را ( که در حجره آن مرحوم ، در مدرسه صدر بازار بود ) در گونی می ریختند ، و به در مدرسه می آوردند ، و در گاری های اسبی می ریختند ، و گفته می شد که به ایستگاه ماشین های نجف آباد می برند ( برای انتقال به نجف آباد ) و دیگر هیچ خبری از آن گنجینه عظیم و نفیس ، به دست من نرسیده است ، و هم أکنون که این سطور را مینگارم ، احساسی تلخ به من دست داده ، که دوره های سختی و فشار بر حوزه های علمیّه ( به خصوص دورۀ حکومت پهلوی ها ) چه گنجینه های أرزشمندی را ، از حیطۀ اختیارات حوزه های علمیّه ، بیرون برده است .
مرحوم آیة الله ، حاج میرزا رضا کلباسی ، متوفّای 1383، که مجتهدی بزرگ و پیشوائی فعّال و متنفّذ بوده ، و تألیفات و آثار اجتماعی زیادی داشته ، صاحب کتابخانه أرزشمندی بوده است .
مرحوم حاج شیخ محمّد باقر اُلفت ، متوفّای 1384 ، ( فرزند مرحوم آقا نجفی
ص:357
اصفهانی ) ، که از نویسندگان و محقّقین به شمار رفته ، و منزل او مجمع فضلاء وأدباء بوده است ، کتابخانۀ عظیم و آبرومندی داشته ، که بعضاً از مرحوم آقانجفی بوده ، و برخی را نیز خود تهیّه نموده ، و پس از فوتش به دانشکده أدبیات اصفهان ، إهداء گردیده است . مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، این کتابخانه را ، از نفیس ترین کتابخانه های اصفهان در زمان خود ، دانسته اند (1).
مرحوم سید محمّد صدر هاشمی ، کتابخانه ای داشته ، که به دانشگاه اصفهان إهداء گردیده است (2) .
مجتهد زاهد ، مرحوم حاج آقا محمّد مقدّس ، متوفّای 1378 قمری ، که از علماء متنقّذ اصفهان ، و وکیل تام الإختیار مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره بوده اند ، کتابخانه مفصّلی از کتب خطّی و چاپی داشته اند ، که پس از فوت ایشان ، زیر نظر مرحوم آیة الله بروجردی (طبق وصیت ) به کتابخانۀ مسجد أعظم قم ، منتقل گردیده و مورد بهره برداری محقّقین ، قرار گرفته است (3) .
مرحوم حاج شیخ محمّد علی کرمانی ، متوفّای 1380 قمری ، ( فرزند مرحوم
ص:358
آخوند ملاّ محمد حسین کرمانی ) کتابخانه ای داشته ، که به مسجد أعظم قم، منتقل گردیده است .
یکی از علماء بسیار محترم و زاهد و با تقوی ، که از چهره های علمی و تقوائی اصفهان در نیمه دوم قرن چهاردهم بودند ، به نام حاج میرزا محمّد طبیب زاده ، و در بقعۀ علاّمۀ مجلسی مدفون گردیده اند ، کتابخانه ای داشتند که به کتابخانه جدید التّأسیس علاّمۀ مجلسی ، که در جوار بقعه آن بزرگمرد بنیان گذاری شده ، منتقل گردیده است .
عالم بزرگوار، مرحوم آقای مصطفی سیّد آلعراقین ، کتابخانۀ نفیسی داشته اند ، که مشتمل بر آثار ارزشمند بوده است .
مرحوم آقا سیّد أبو الحسن کتابی ، متوفّای 1398 قمری ، که عالمی فاضل وأدیب بوده ، و تحصیلات خود را حوزه اصفهان و نجف به پایان برده بوده است، در أثر عشق و علاقۀ به کتاب ، کتابخانه ای آبرومند فراهم آورده بوده ، که پس از وفات آن مرحوم ، متلاشی می گردد (1).
مدرسۀ صدر بازار اصفهان ، مهمترین و بزرگترین مدارس موجود در اصفهان
ص:359
می باشد ، و مرکز حوزه علمیّه و محل تدریس فقهاء و مدرّسین بزرگ است و مرحوم آیة الله آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، که از چهره های برجستۀ حوزه علمیّۀ اصفهان بودند ، در سال 1363 قمری ، در مدرسۀ صدر کتابخانه ای در دو طبقه ، تأسیس نمودند ، که هنوز این کتابخانه باقی ، و مورد استفاده طلاب می باشد .
مرحوم آقا شیخ محمّد علی معلّم حبیب آبادی ، محقّق و مورّخ مشهور اصفهانی ( نویسنده کتاب أرزشمند « مکارم الاثار » ) کتابخانۀ نفیسی داشته ، که مشتمل بر کتب تاریخ ، رجال، تراجم ، أدبیّات و ... بوده ، که در تألیف کتاب یاد شده ، و سایر آثار قلمی ، و تحقیقات عمیقة أدبی و تاریخی و رجالی خود ، از آنها بهره می گرفته است .
مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی قدس سره ، متوفّای جمادی الثّانیۀ 1405 قمری ، که از مراجع بزرگِ دینی در اصفهان ، و رئیس حوزه علمیّه ، و عهده دار تدریس فقه و اصول اجتهادی ( دورۀ خارج ) بودند ، کتابخانۀ نفیسی داشتند ، که در برگیرنده نسخه های خطّی کمیاب و بسیار قدیمی بود ، و از نظر کمّی و کِیفی ، مجموعه قابل توجّهی به شمار می رفت .
در هر کدام از مدرسه های نوریّه و صدر خواجو و ملاّ عبد الله و جلالیّۀ أحمد آباد و نیز مدرسۀ مسجد سیّد و مجتمع دینی و علمی احمدیّه علیه السلام ، در ربع قرن أخیر ، کتابخانه های قابل توجّهی تأسیس گشته ، که مورد استفادۀ طلاّب
ص:360
مدرسه های یاد شده می باشد .
این کتابخانه ، واقع در طبقۀ زیرین مسجد عظیم و شکوهمندی است ، که به نام « بابا محمّد علی سقّا » می باشد ، و معروف به « مسجد آیة الله امامی » گردیده ، و محلّ آن ، در خیابان جمال الدّین عبد الرّزاق می باشد ، و در سال 1400 قمری ، به وسیله مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه امامی قدس سره تأسیس گشته است .
کتابخانۀ یاد شده ، در حال حاضر در حدود هفتاد و پنج هزار جلد کتاب دارد، که مشتمل بر کتب خطّی ، کتاب های چاپیِ کم یاب ، مجلّه های گوناگون علمی و دینی و اجتماعی ، و مهمترین کتابهای دوره ای ، در زمینۀ علوم مختلف اسلامی می باشد ، که با کوشش و دقّت فراوان ، گزینش و تهیّه گردیده است ، و برای تأمین نیازمندیهای علمی محقّقین ، در هر رشته ای از علوم اسلامی ، منبعی سرشار میباشد .
در این کتابخانه ، در زمینۀ دسته بندی موضوعی مطالب کتب علمی ، از دستگاه کامپیوتر استفاده می شود ، و یک محقّق می تواند از مطالب موجود در کامپیوتر ، در رابطه با موضوعات گوناگون و لغات مختلف ، استفاده نماید ، و مآخذ و منابع موجود در کتابخانه را ، در زمینه آن موضوع بشناسد و به دست آورد . در حال حاضر، این کتابخانه از غنی ترین کتابخانه های اصفهان ، در زمینه علوم اسلامی ، و تأمین نیازمندیهای محقّقین می باشد ، و کتابهای آن ، عمدتاً به زبانهای : عربی - فارسی - انگلیسی و مقداری به زبان اردو، ترکی ،
ص:361
فرانسوی، آلمانی و ... می باشد .
این کتابخانه ، واقع در فلکه شکرشکن ( اوّل خیابان أحمد آباد) می باشد ، و در سال 1400 قمری ، به وسیله حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد کمال فقیه ایمانی ، شروع به ساختمان گردیده ، و پس از گذشت مدّت زمانی ، آغاز به فعالیّت نموده ، و تاکنون در حال تکمیل و توسعه می باشد .
این کتابخانه سه طبقه است ، و از نظر ساختمان ، سالن مطالعه ، مخزن کتاب و امکانات لازم ، جالب است ، و در حال حاضر در حدود شصت هزار کتاب دارد ، و ضمناً کلاسهای درس و جلسات سخنرانی عمومی ، در این کتابخانه تشکیل می گردد .
کتابخانه ای است با شکوه ، که در کنار مرقد مطهّر مرحوم علاّمۀ مجلسی ، و در نزدیکیِ مسجد جامع ، در سال 1402 قمری ، در قطعه زمینی به مساحت 1400 متر، به صورت دو طبقه ( با محاسبه زیر زمین ) به وسیله هیئت أمناء مرقد مطهر علاّمۀ مجلسی ، تأسیس شده است ، و وسیله ای ، برای بزرگداشت نام آن بزرگمرد علم و دین ، و نیز نشر أفکار و فرهنگ تشیّع می باشد. .
این کتابخانه ، دارای حدود 20 هزار جلد کتاب ، به زبان عربی و فارسی و مقداری لاتین می باشد ، و همه روزه تمام وقت ، برای مطالعه کنندگان ( أعمّ از آقایان و خانمها ) آماده می باشد (1).
ص:362
در مدرسه علمیّۀ ذو الفقار ، که چندین مدرسۀ دیگر ، وابسته به او است ، و مجموعاً در حدود ، یک هزار نفر طلبه را ، از نظر درسی و برنامه ریزی حوزه ای ، اداره می کند ، و تحت پوشش دارد، و در سال 1348 شمسی ، شروع به فعّالیّت برنامه دار و منظّم نموده است ، و تاکنون به صورت فعّال إدامه یافته است (1) ، کتابخانه ای تأسیس شده ، و در حدود 10 هزار کتاب دارد، که با توجه به تعداد طلاّب مدرسۀ یاد شده و مدارس وابسته ، فعّالترین کتابخانۀ موجود در مدارس علمیّه ، به حساب می آید ، و بیشترین بهره برداری مستمر و مفید ، از آن، انجام می شود .
در شهر اصفهان ، علاوه بر کتابخانه های یاد شده ( که متعلّق به حوزۀ علمیّه و وابسته به آن است ، کتابخانه هائی به وسیلۀ دانشگاه اصفهان ، و نیز اداره آموزش و پرورش ، و ادارۀ إرشاد إسلامی با شهرداری و ...، تأسیس گشته ، که گرچه شرح حال آنها ، از أهداف أصلی این کتاب نیست ، ولی با توجّه به أرزش والای این خدمت فرهنگی ، به نحو فشرده از این کتابخانه ها یاد می نمائیم .
دانشگاه عظیم و گستردۀ اصفهان ، در حال حاضر دارای 19 کتابخانه
ص:363
است (1) که بعضی از آنها محدود و گروهی ، و برخی دیگر ، گسترده و با أهمیّت می باشند ، که ذیلاً به معرّفی چند مورد با تفصیل نسبی می پردازیم ، و به سایر موارد ، اجمالاً اشاره می نمائیم:
این کتابخانۀ در سال 1348 شمسی ، در محل سابق کتابخانه دانشکده أدبیات، تأسیس گردیده و در سال 1353 ، به محل فعلی ، در کوی دانشگاه ، منتقل شده است .
در کتابخانه مرکزی دانشگاه ، علاوه بر کتابهای فارسی و عربی و خارجی و کمیاب و نایاب ، چندین مجموعۀ شخصی نگهداری می شود ، که یا به صورت وقف در اختیار دانشگاه قرار گرفته، و یا به وسیله صاحبان آنها ، به کتابخانۀ دانشگاه إهداء گردیده ، و یا دانشگاه آنها را خریده است ، و این مجموعه ها ، بر اعتبار کتابخانه مرکزی دانشگاه ، أفزوده است ، زیرا شمار زیادی از کتابهای این مجموعه های شخصی ، جزء کتابهای نایاب و پر أرزش ، محسوب می شود .
در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه ، بیش از 11200 (هزار و دویست ) نسخۀ خطّی موجود است ، که بسیاری از آنها متعلّق به مجموعۀ وقفی مرحوم الفت می باشد ، و در بین مجموعه های شخصی فوق الذّکر ، در مجموعه مرحوم صدر هاشمی ، دوره نسبتاً کامل و ارزشمندی از مجلات و روزنامه های قدیمی موجود است ،
ص:364
که بر اعتبار کتابخانۀ مرکزی ، افزوده است (1).
کتابخانۀ مرکزی دانشگاه اصفهان ، در حال حاضر ( تاریخ انتشار کتاب « برنامه ریزی جامع آموزشی و پژوهشی دانشگاه اصفهان » که سال 1373 شمسی بوده است ) 101859 جلد میباشد ، که شمار کتابها ( متجاوز از یکصد هزار ) و نسخه های بسیار قدیمیِ خطّی ، و نسخه های بسیار قدیمیِ چاپی ، که تاریخ چاپ آنها بیش از سیصد سال قبل است ، و تنّوع و گستردگیِ موضوعات و زمینه های آنها ، موجب أهمیّت خاصّ این کتابخانه گردیده است
ساختمان عظیم و باشکوهی ، با الهام از خصوصیّات کتابخانه های معتبر دانشگاههای بزرگ ایران و جهان ، و با استفاده از شیوه های معماری اسلامی ، برای این کتابخانه ، در دست تأسیس می باشد و کارهای ساختمانی آن از سال 1370 شمسی شروع شده است (2) .
در سال 1337 شمسی ، در کوی شاهزاده ابراهیم ( در نزدیکی خیابان شیخ بهائی ) ، تأسیس گردیده و در سال 1347 ، به کوی دانشگاه در هزار جریب ، منتقل شده است .
زمانی آمار کتابهای این کتابخانه به 85000 جلد رسیده بود، ولی تعداد سی هزار جلد از این کتابها ، قبل از حریق سال 1366 شمسی ( که کتابخانه را دچار خسارت و زیان فراوان نمود ) به کتابخانه مرکزی منتقل گردیده بود .
در حال حاضر ، کتابخانه دانشکده ادبیات ، در ساختمان جدید ، به مساحت
ص:365
یکهزار و دویست متر ( شامل قرائت خانه و مخزن کتاب و سالن مطالعۀ مجلاّت و دفتر کتابخانه ) قرار گرفته ، و دارای 43579 جلد کتاب می باشد ، و مرتباً در حال أفزایش است(1).
این کتابخانه ، در سال 1355 شمسی تأسیس گردیده ، و دارای 25071 جلد
کتاب می باشد (2) .
این کتابخانه در سال 1343 شمسی تأسیس گردیده ، و در حال حاضر ، دارای متجاوز از پنجاه و سه هزار جلد کتاب می باشد .
سایر کتابخانه های دانشگاه اصفهان ، بدین قرار می باشد .
7- کتابخانۀ حوزه فرهنگ و معارف اسلامی
8- کتابخانۀ خوابگاه شهداء
9- کتابخانۀ دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی
10- کتابخانۀ دانشکده مهندسی
11 - کتابخانۀ گروه أدبیّات فارسی
12 - کتابخانۀ گروه الهیات و معارف اسلامی
13 - کتابخانۀ گروه تاریخ
14 - کتابخانۀ گروه جغرافیا
15 - کتابخانۀ گروه ریاضی
16 - کتابخانۀ گروه زیست شناسی
17 - کتابخانۀ گروه علوم اجتماعی
18 - کتابخانۀ گروه فلسفه
19 - کتابخانۀ بخش زبان و أدبیّات أرمنی (1).
در شهر اصفهان ، در محلّه های مختلف و در مدارس گوناگون ( وابسته به آموزش و پرورش ) کتابخانه های کوچک و بزرگی تأسیس گشته ، که نشانه رشد علمی و فرهنگی جامعه ، و یادگاری از مردم نیکوکار و مردان و زنان دانش
ص:367
دوست ، می باشد که ذیلاً به نمونه هائی از آنها اشاره می نمائیم
این کتابخانه ، وابسته به (دار القرآن الکریم اصفهان) و واقع در خیابان شیخ بهائی می باشد ، و در سال 1373 شمسی ، تأسیس گردیده است .
این کتابخانه ، در سال 1363 شمسی تأسیس گشته ، و محلّ آن ، خیابان زینبیّه می باشد ، و وابسته به حسینیه و دارالشفاء فاطمیه علیها السلام است ، و متجاوز از 8000 جلد کتاب دارد .
این کتابخانه ، وابسته به ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی می باشد ، و در سال 1352 شمسی تأسیس گشته ، و متجاوز از 18000 جلد کتاب دارد ، و محلّ آن خیابان ولیّ عصر (عج) ، جنب اداره مخابرات می باشد .
این کتابخانه واقع در خیابان چهارباغ خواجو می باشد ، و در قطعه زمین بزرگی قرار گرفته ، و ساختمان مفصّلی دارد و در سال 1370 شمسی تأسیس گردیده است ، و وابستۀ ادارۀ کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی، می باشد .
واقع در خیابان زینبیّه ، پارک لاله می باشد ، و وابسته به شهرداری اصفهان است و در سال 1371 شمسی ، تأسیس گردیده .
این کتابخانه ، وابسته به ادارۀ کلّ ارشاد اسلامی می باشد ، و در سال 1360
ص:368
شمسی تأسیس گردیده ، و واقع در خیابان زینبیّه ، پارک باغ قوشخانه است .
این کتابخانه ، وابسته به ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی، و نیز ، شهرداری اصفهان می باشد ، و در سال 1371 شمسی ، تأسیس گشته و محلّ آن ، در خیابان آیة الله کاشانی ، جنب بیمارستان آیة الله کاشانی میباشد .
این کتابخانه ، مخصوص به خانمها ، و وابسته به ادارۀ ارشاد اسلامی است ، که در سال 1360 شمسی تأسیس گشته ، و در حدود 16000 جلد کتاب دارد، و محلّ آن ، پل آذر ، بوستان ملت ، می باشد .
این کتابخانه ، واقع در خیابان پروین ، پل آزادگان ، خیابان هفتون ، محلّۀ گَرکان و وابسته به شهرداری اصفهان ، می باشد .
کتابخانه ای است ، وابسته به شهرداری اصفهان ، واقع در خیابان علاّمۀ أمینی ، مجموعه فرهنگی باغ غدیر ، که در سال 1372 شمسی ، تأسیس گشته است .
کتابخانه ای است ، وابسته به شهرداری اصفهان ، که در سال 1372 شمسی ، تأسیس گردیده ، و محل آن خیابان علاّمۀ أمینی می باشد .
این کتابخانه ، واقع در خیابان علاّمه أمینی ، و وابسته به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می باشد ، و در سال 1372 شمسی ، تأسیس گردیده ، و در
ص:369
حدود هشت هزار جلد کتاب دارد .
کتابخانه ای است ، وابسته به شهرداری اصفهان ، واقع در انتهای خیابان عسکریّه نرسیده به خیابان پروین ، که در سال 1369 شمسی، تأسیس گردیده است .
کتابخانه ای است ، وابسته به ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی ، که در سال 1358 شمسی تأسیس شده ، و حدود 10 / 000 جلد کتاب دارد، و محلّ آن باغ صائب واقع در خیابان صائب ، می باشد .
این کتابخانه ، وابسته به شهرداری اصفهان می باشد ، و در سال 1370 شمسی تأسیس شده ، و محلّ آن خیابان کاوه ، پارک میخک می باشد .
این کتابخانه ، وابسته به شهرداری اصفهان می باشد ، و در سال 1371 شمسی تأسیس شده ، و محلّ آن ، شهرک قدس می باشد .
از شماره 1 تا 6 به ترتیب زیر :
شماره 1- با متجاوز از 12000 جلد کتاب ، در سال 1348 شمسی ، تأسیس گشته ، و محلّ آن خیابان کاوه جنب داروخانه حکیم شفائی می باشد .
شماره 2- با متجاوز از 12000 جلد کتاب ، در سال 1348 شمسی تأسیس گشته ، و محلّ آن، خیابان آیة الله کاشانی می باشد .
ص:370
شماره 3 - با حدود 12000 جلد کتاب ، در سال 1350 شمسی تأسیس گشته، و محلّ آن ، خیابان گلزار أحمد آباد ، می باشد .
شماره 4 - با متجاوز از 12000 جلد کتاب ، در سال 1354 شمسی تأسیس گشته ، و محلّ آن ، در فلکۀ طوقچی ( فلکۀ قدس ) می باشد .
شماره 5- با متجاوز از 15000 جلد کتاب ، در سال 1349 شمسی تأسیس گشته ، و محل آن خیابان شهید مطهّری ، پل فلزی ، بوستان کودک میباشد .
شماره 6- با حدود 6000 جلد کتاب ، در سال 1369 شمسی تأسیس گشته ، و محل آن ، در بزرگراه شهید چمران ، کوی آل محمد صلی الله علیه وآله می باشد .
که در سال 1370 شمسی، تأسیس گشته ، و چهل هزار جلد کتاب دارد، و محلّ آن خیابان سیّد علیخان ، می باشد .
وابسته به اداره ارشاد اسلامی می باشد ، و در سال 1360 تأسیس گشته ، و محلّ آن ، خیابان جی - تالار می باشد ، و متجاوز از 7000 جلد کتاب دارد .
کتابخانه ای است ، وابسته به شهرداری اصفهان ، که در سال 1372 شمسی ، تأسیس گشته و 16000 جلد کتاب دارد ، و محلّ آن ، خیابان شهید نیکبخت ، نرسیده به چهار راه شیخ صدوق است(1).
ص:371
عکس
ص:372
ص:373
ص:374
یکی از مظاهر عظمت علمی اصفهان ، بقعه ها و مقبره هائی است که ، برخی از آنها اختصاصاً به احترام علماء بزرگ و پرچمداران علمی و حوزه ای ، تأسیس گشته ، و سپس عدّه ای از علماء در آن مدفون گردیده اند، و برخی دیگر به مناسبت احترام و أرزش إمامزاده ای مورد تکریم ، جلب توجّه نموده ، و مدفن علماء و مؤمنین گردیده است ، و مجموعاً ، چنین مراکزی ، نشانگر وسعت میدان فعّالیت و نفوذ علماء و دانشمندان دینی می باشد ، و ذیلاً به قسمتی از این بقاع توجّه می نمائیم . .
در طرف شرق خیابان هاتف ، در محلّۀ قدیمی گلبهار ، مجموعه ای نفیس از معماری و تزئینات عهد سلجوقی و صفوی ، دیده می شود که به نام امامزاده اسماعیل شهرت دارد، و این مجموعه ارزشمند، شامل یک مسجد بسیار قدیمی به نام مسجد شعیا (1) علیه السلام ، و مقبرۀ امامزاده اسماعیل علیه السلام و مقبرۀ شعیاء نبی علیه السلام و رواق و سردر و صحن بزرگ إمامزاده ، و یک گنبد زیبا بر قبر إمامزاده ، و نیز یک گنبد بزرگ آجری از نوع گنبدهای چهارسوهای اصفهان ، که دَرِ اصلی صحن امامزاده به سوی آن باز می شود ) می باشد ، و در کتاب
ص:375
گنجینه آثار تاریخی اصفهان و آثار ملی اصفهان ، به نحو مفصّل در بارۀ این مجموعۀ نفیس و تاریخی بررسی شده است .
نسب إمامزاده اسماعیل ، به سبط أکبر ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد و او پدر ابراهیم طباطبا ( جدّ سادات طباطبائی ) می باشد و خود ، از بزرگان رواة و محدّثین بوده است (1) و در کتیبۀ موجود در سرسرای رواق بقعه ، در بارۀ نسب و شخصیّت آن بزرگوار، چنین آمده است :
هذَا المَشهَدُ وَ الرَّوضَةُ المُنَوَّرُ المُقَدَّسُ ، ألإمامُ سَیَّد إسماعیلُ بنُ الإمامِ زَیدِ بنِ حَسَنِ بنِ الإمامِ أمیرِ المُؤمِنینَ ، حَسَنِ بنِ الإمامِ المُتَّقینَ ، وَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنِ أبی طالِبٍ . و چنانچه ملاحظه می نمائید لقب امام ، برای او در نظر گرفته شده ، که حاکی از شخصیّت برجستۀ او می باشد (2).
در جوار امامزاده اسماعیل علیه السلام عدّه ای از علماء و بزرگان ، مدفون گردیده اند همانند :
١- قاضی صفیّ الدّین ، محمّد بن ملاّ علی زواری ، متوفاّی 995، که روی سنگ قبر آن، عبارات زیر حجّاری شده است :
وَفاتُ العالِمِ الرَّبّانی وَ العارِفِ الصَّمَدانیَّ ، قُدوَةِ العُلَماءِ المُحَقّقینَ وَ اُسوَةِ الفُقَهاءِ المُدَقّقینَ ، قاضی حَوائِج السّائِلینَ وَکفیلِ مَصالِحِ المُؤمِنینَ ، مُطاعِ العالَمینَ ، وَ مَتبُوعِ العالِمینَ ، صَفِیّاً لِلشَّریعَةِ وَ الإفادَةِ و َالدّینِ ،مُحَمَّدِ بنِ عُمدَةِ القُضاةِ وَ المُتَشَرَّعینَ ، خادِمِ شَرعِ سَیَّدِ المُرسَلینَ ، غِیاثَ المِلَّةِ وَ الدّینِ ، المُلاّ عَلِیَّ الزَّواریُ ،تَغَمَّدَهُمَا اللهُ تَعالی بِقُفرانِه ، فی مُنتَصَفِ شَهرِ شَعبانِ المُعَظَّمِ سَنَة خَمسَ وَ تِسعینَ وَ تِشعَمِاَةٍ ، مِن هِجرَةِ مَقصُودِ ایجادِ البَرِیَّةِ . که از
ص:376
جمله های یاد شده به خوبی مقام علمی و اجتماعی قاضی صفیّ الدّین محمّد و پدر او ملاّ علی زواری ، استفاده می شود .
وی ، معروف به قاضی صفی می باشد (1).
2- محمّد هادی بن میرلوحی سبزواری ، که از علماء بزرگ و مشهور زمان خود بوده است .
3- میر محمّد بن میرلوحی سبزواری ، متوفّای 1113 قمری ، که از بزرگان علماء و محدّثین بوده ، و حاج آقا بزرگ طهرانی کتابی را ، به نام ( إدراء العاقلین و إخزاء المجانین ) از آثار او ذکر نموده اند (2).
4- نوّابه ، سلطان بیگم ، دختر میرزا محمد صالح حسینی خلیفه سلطانی ، متوفّاة در سن 1146، که از زنان شاعره و أدیبه و عالمه بوده است (3) .
از مزارهای شریف و متبرّک و مورد توجّه فراوان شیعیان و دوستداران أهل البیت علیهم السلام در شهر مذهبی اصفهان ، بقعه و مقبرۀ اسماعیل بن عبّاد ، معروف به صاحب بن عبّاد است .
محلّ بقعه ، نزدیک میدان بزرگ طوقچی ، در انتهای خیابان هاتف ( خیابان علاّمۀ مجلسی) می باشد ، و در مجاورت آن ، یک مسجد و یک حسینیّۀ مهم ، وجود دارد و در سالهای اخیر ، دار الشفاء حضرت زهرای مرضیه علیها السلام در نزدیکی آنها ، به دست مردمان خیرأندیش و با ولایت تأسیس گشته ، و در أطراف بقعه ،
ص:377
فضای سبز ایجاد گردیده است . صاحب بن عبّاد ، در سال 385 هجری بدرود حیات گفت ، و در دهلیز خانه اش ( که محلّ مراجعات مردم و رفع نیازمندی های آنان ، و نیز جایگاه مجالس علمی و بحث و مناظره صاحب بن عبّاد بوده ) مدفون گردید .
مزار صاحب بن عبّاد ، در طول زمان ، مورد توجّه عموم مردم و مخصوصاً شخصیّت های علمی و دینی بوده ، همانند : مرحوم حاجی کلباسی متوفّای 1261 قمری که بقعه و مزار صاحب را تعمیر نموده و مواظبت بر زیارت آن داشته است (1)
مرحوم آیة الله أدیب ، متوفّای 1412 قمری ، در تعمیر و تزیین بقعۀ صاحب بن عبّاد و ساختن ضریح برای قبر مطهّر آن بزرگمرد ، کوشش فراوان نمودند و در حدود سال 1402 قمری ، گنبد مطهّر را کاشی کاری نموده ، و در سال 1368 شمسی (1409 قمری ) ضریح زیبائی بر روی قبر منور آن بزرگمرد الهی ، نصب کردند ، که بر شکوه بقعه ، أفزوده است.
صاحب بن عبّاد، وزیری کم نظیر در تدبیر و کفایت (2)، محدّثی عظیم الشّأن ، أدیبی نامدار ، مدافعی سرسخت برای مکتب أهل البیت علیهم السلام ، حاکمی دلسوز
ص:378
برای مردم ، نویسنده و مؤلّفی پر أثر ، عالمی متبحّر و جامع علوم گوناگون بوده ، و از پایه گذاران نیرومند مذهب تشیع در اصفهان محسوب می باشد .
شمار کتابهای کتابخانه او را ، یکصد و چهل هزار ، یا دویست و شش هزار ، و بعضی دویست و هفتاد هزار ، گفته اند و برای حمل کتابخانۀ او نیاز به چهارصد یا هفتصد شتر بوده است (1) . جلسۀ درس و حوزۀ علمی او آن چنان پرجمعیت بوده که هفت نفر یا دوازده نفر مُعید ، لازم بوده ، که صدای صاحب را به حاضرین در جلسۀ عظیم درس برسانند (2).
و در یک کلام، صاحب بن عبّاد و حوزۀ درسی و کتابخانۀ او ، افتخار بزرگ عالَم علم و أدب ، دین و مذهب ، حوزۀ علمیّه و کتابخانه داری ، سیاست و حکومت بوده ، و مردم ایران عموماً ، و ملّت اصفهان خصوصاً، و پیروان مکتب تشیّع و ولایت ، بالأخص ، او را از مفاخر خود می شناسند ، و مزار او ، از بقعه ای شریفه و متبرّکۀ اصفهان ، به شمار می رود و نیازمندان و دردمندان ، برای گرفتن حاجت ، به بارگاه روحانی او روی می آورند .
ص:379
مرحوم آیة الله حاج شیخ عبّاسعلی أدیب قدس سره ، که از علماء مبرّز و أساتید نامدار حوزه علمیّه بودند و در إحیاء و تعمیر و جلب توجّه مردم به بقعۀ صاحب بن عبّاد ، کوشش فراوان می نمودند ، در تاریخ دوازدهم ذی الحجّۀ 1412 قمری بدرود حیات گفتند ، و در جوار مرحوم صاحب بن عبّاد ، مدفون گردیدند و سنگ قبر مرمری ، به رنگ سبز با حجاّری زیبا ، و نوشته ای جالب ، بر روی قبر آن بزرگمرد ، نصب گردیده است (1).
خاندان علمی و عظیم ( ترکه ) چندین قرن ، به علم و أدب و قضاوت و ریاست علمی و اجتماعی در شهر بزرگ اصفهان ، اشتغال و شهرت داشته اند و از مفاخر علمی شیعه در دوره حاکمیت مخالفین در اصفهان ، به حساب می آیند . مقبره خانوادگی این دودمان علمی ، در کنار مسجدلُبنان بوده ، و خواجه صائن الدّین تُرکه نیز، در همان بقعه و مقبره مدفون گردیده است (2)(3) .
و احتمالاً مقبره مهمّی بوده ، که بسیاری از این خاندان علمی و نیز علماء دیگری از بزرگان شهر ، در آن مدفون گردیده اند، چنانچه در ضمن شرح حال میرزا ابوتراب خطّاط اصفهانی ، گفته اند که : در جنب مزار خواجه صائن الدّین
ص:380
ترکه ، که از أجلّۀ علماء و فقهاء بوده ، دفن گردیده است (1).
تاج الدّین حسن بن محمّد لنجانی ، متوفّای 1085، یا 1098، که عالمی جلیل و زاهد و دارای تألیفات بوده ، و فرزندی همچون فاضل هندی (اصفهانی) صاحب کشف اللّثام داشته است ، در مقبرۀ جنب مسجد بازار غاز ، که در حال حاضر به نام مسجد خواجه تاج الدّین نامیده می شود ، و در خیابان ولیّ عصر (عج) واقع است ، مدفون گردیده و مورد توجّه می باشد (2).
ملاّ تاجا، مورد تجلیل علماء بزرگ ، همانند : صاحب روضات الجنّات ، و علاّمۀ أمین شامی ، در أعیان الشّیعه قرار گرفته و مشایخ او در حدیث : ملاّ حسنعلی شوشتری ( تستری ) و جمال الدّین محمود شیرازی بوده اند ، و در میان شاگردان او ، چهره درخشان فقیه نامدار ، مرحوم فاضل اصفهانی ( فاضل هندی ) و سیّد حسین بن سیّد حیدر عاملی کرکی ، جلب توجّه می نماید (3) .
یکی از بقاع متبرّکه در شهر اصفهان ، « بقعۀ جعفریّه » است ، که در نزدیکی امامزاده اسماعیل علیه السلام و در حاشیۀ غربی خیابان هاتف واقع شده ، و بنای آن، برج مانند و متعلّق به قرن هشتم هجری ، و دورۀ حکمرانی مغولهای مسلمان و شیعه می باشد(4) .
ص:381
گنبد جعفریّه ، نمونه کاملی از مقابر دورۀ مغولها محسوب می شود، و شکل بقعه در قسمت پائین ، هشت ضلعی می باشد و سنگ قبر داخل بقعه ، از میراثهای گرانبهای تاریخی و مشتمل بر نوشته هائی است که از نظر زیبائی ظاهر و أهمیّت مطالب ، از أسناد تاریخی بسیار مهم ، به شمار می رود .
متن سنگ نوشته ، چنین است:
هذا قَبرُ السَّیَّدِ المُعَظَّم المُوَقَّرِ المُمَکَّنِ المُکَرَّمِ ، صاحِبِ السَّیفِ وَ القَلَمِ ، مَنبَعِ الجُودِ وَ الخُلقِ وَ الکَرَمِ ، المُتَحَلّی بِمَحاسِنِ الشَّیَمِ ، سَیَّدِ الصُّدُورِ وَ السّادَهِ ، یَنبُوعِ السّعادَةِ وَ السَّیادَةِ ، مَفخَرِ اولاِد البَتُولِ ، قُدوَةِ آلِ الرَّسُولِ ، نِظامِ الطّالِبیَّهِ ، شَمسِ العِترَةِ، جَمالِ اهلِ بَیتِ المُصطَفی ، سُلالَتهِ أعیانِ أبناءِ المُرتَضی ، مالِکِ أصحابِ السَّخاءِ وَ الفُتُوَّةِ،وَ مَعدِنِ أربابِ الشَّهامَةِ وَ المُرُوَّةِ، بَهلَوانِ العِراقِ ، نَبَوِیَّ الشَّمائِلِ وَ جَمیلِ الاخلاقِ ، کَریمِ الزَّمانِ عَلَی الإطلاقِ ، مُحرِزِ المَناصِبِ بالإستِحقاقِ ، المَرحُومِ المَبرُورِ، المَغفُورِ، السَّیَّدِ الشَّهیدِ، تاجِ المِلَّةِ وَ الدّینِ ، عِمادِ الاسلامِ وَ المُسلِمینَ ، أشرَفِ أبناءِ الماءِ و الطّینِ ، جَعفَرِبنِ السَّیَّدِ المُعَظَّمِ المُرتَضَی المُکَرَّمِ النُّورِ الازَهَرِ الامجَدِ، مُفخَرِ آلِ طه وَ یاسین ، نَتیجَةِ أولادِ سیّدالمُرسَلینَ ، شَمسِ الدّینِ الحَسَنِ بنِ السَّیَّدِ المَغفُور عِمادِالدّینِ الحُسَینِ بنِ مُحَمَّدِبنِ عَلِیَّ بنِ الحُسَینِ تَغَمَّدَهُ اﷲُ بِغُفرانِه وَ أسکَنَهُ بُحبُوحَةَ جِنانِه وَ أدامَ سَعادَتَهُ تُوُفَّی فی مُنتَصَفِ مُحَرَّم مِن سَنَةِ خَمسَ وَ عِشرینَ وَ سَبعَمِأةِ . . از این سنگ نوشته ، نکات جالبی استفاده می شود:
1- صاحب قبر ، دارای شخصیّت علمی و أخلاقی بوده، و از أهل قلم و شمشیر به شمار آمده است .
2- دارای موقعیّت رسمی و منصب اجتماعی بوده ، و ریاست و زعامت أمور سادات و علویّین را داشته ، و در میان سادات و عترت رسول خدا صلی الله علیه وآله ، چهرۀ مبرّز و مورد توجّه به شمار آمده، و پیشوا و مقتدای طالبیّین ، دانسته شده است
ص:382
3- به مقام شهادت نائل گردیده ، و با عنوان سیّد شهید از او یاد شده است .
4- دارای قدرت روحی و شهامت و شجاعت بوده ، و پهلوان عراق و معدن شهامت به شمار رفته است .
5- پدر او نیز ، که به نام ( حسن ) بوده(1) دارای شخصیّت برجسته بوده ، و با ألقاب سیّد و معظّم و مرتضی ، و با عنوان نور أزهر ( درخشان تر) و أطهر و أمجد ، و افتخار آل طه و یاسین ، مورد تمجید قرار گرفته ، و نتیجه و خلاصۀ أولاد پیغمبر صلی الله علیه وآله ، معرفی گردیده است ، که نشان دهنده شخصیّت والای آن بزرگمرد می باشد .
6- جدّ او نیز که به نام ( حسین ) بوده ، با لقب عماد الإسلام ، یاد شده ، که آن هم از ألقاب دینی است ، که نشان دهندۀ شخصیّت علمی و اجتماعی آن بزرگوار می باشد .
توجّه : مقصود از علی بن الحسین ، که در آخر سلسله نسب آقا سیّد جعفر آمده ، حضرت علی بن الحسین ، امام زین العابدین علیه السلام نیست ، زیرا واسطه های بین آقا سیّد جعفر و آن شخصی که به نام علی بن الحسین نامیده شده ، فقط سه نفر می باشند، در حالی که فاصله زمانی بین آقا سیّد جعفر و امام زین العابدین علیه السلام ، در حدود شش قرن میباشد .
بالای دَرِ ورودی بقعۀ جعفریّه،لوحه ای از کاشی معرّق،که به خطّ ثلث
ص:383
سفید بر کاشی لاجوردی می باشد و صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام در آن نقش بسته ، جلب توجّه می نماید و از نشانه های روشنِ نفوذ شعائر تشیّع و فرهنگ مذهب أهل البیت علیهم السلام ، در نیمه أوّل قرن هشتم ، در شهر اصفهان می باشد .
در طرف جنوب بقعۀ جعفریۀ ، بقعه ای است که در زبان مردم ، به نام أمامزاده سیّد مرتضی ، خوانده می شود، و او هم از علماء شهید بوده است .
در زمان پهلوی أوّل ، در هنگامی که تجاوزگران ، تصمیم گرفته بودند قبر آقا سیّد مرتضی را تخریب نموده و بقعه را تصرف نمایند، بدن مطهّر و خون آلود آن بزرگمرد ، با لباس رزم و عِلم ( روحانیّت ) ظاهر می شود (1) و همین أمر، موجب حفظ و بقاء بقعۀ آقا سیّد مرتضی می گردد ، که تاکنون باقی مانده ، و مردم به زیارت آن بزرگمرد نائل می شوند .
در بقعه آقا سیّد مرتضی ، در طرف غربی بقعه ، دو قبر برجسته وجود دارد که از شخصیّت صاحبان قبر ، مطلبی در دست نبود، ولی در یک جریان جالبی که در سال 1413 قمری ، اتّفاق افتاد ، مقام معنوی صاحبان قبر ، روشن گردید . و از آن تاریخ ، نویسنده این سطور هرگاه به زیارت بقعه میروم ، این دو قبر را زیارت می نمایم .
بقعۀ جعفریۀ و بقعه آقا سیّد مرتضی ، در وسط صحن بسیار بزرگی بوده که قبور بسیاری از مؤمنین و برخی از علماء همانند : مرحوم ملاّ حسین کاشی ، متوفّای 1190 قمری ، در آن قرار داشته ، و نیز در نزدیکی بقعۀ جعفریۀ ،
ص:384
مدرسه ای بوده با عظمت به نام مدرسۀ جعفریۀ (1) که در أثر حوادث تاریخی و تجاوزات حکومت پهلوی أوّل به حریم دین و مذهب ، از بین رفته ، و فقط قسمتی از صحن بزرگ یاد شده ، باقی مانده ، و بقیّه ، به صورت خانۀ مسکونی در آمده است .
بقعۀ جعفریّه ، در دوران حکومت پهلوی ها ، کاملاً متروکه و مخروبه گردیده و دَرِ صحن آن ، در أکثر أوقات بسته بود، تا آنکه در سال 1407 قمری ، مادر نویسندۀ این سطور ، یعنی بانوی صالحه ، مرحومۀ حاجیّه خانم منصورۀ نقیه أحمد آبادی ، بنت مرحوم آیة الله موسوی أحمد آبادی (صاحب کتاب شریف مکیال المکارم ) که عمری را در عبادت و اُنس با أهل البیت علیهم السلام ، و تربیت سربازان امام زمان (عج) ، سپری نموده بود ، دار دنیا را وداع نمود، و به خاطر أنس و علاقه ای که به این مزار شریف داشتند ، مقرّر گردید ، که آن مرحومه ، در جوار این دو عالم بزرگوار و امامزاده عظیم الشِأن مدفون گردد (2) و به دنبال این اقدام ، با توفیق الهی و مساعدت نزدیکان ، موفّق گردیدم که تعمیراتی
ص:385
أساسی ، در دو بقعه و صحن إمامزاده ، و سر دَرِ آن ، انجام دهم ، که مقدّمه ای برای رونق مجدّد آن دو مزار شریف گردید .
در أیاّم فاطمیّۀ سال 1413 قمری ، پدر نویسندۀ این سطور ، یعنی عالم مفسّر و فقیه طبیب ، و استاد أدیب ، مرحوم آیة الله حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره ، دار دنیا را وداع نمودند و در داخل بقعۀ جعفریه به خاک سپرده شدند (1) و به دنبال آن ، تعمیرات و کوشش برای بهره برداری دینی و تبلیغی از مزار شریف إمامزاده های یاد شده، ادامه یافت ، و مردم با ایمان و ولایت، همیشه به فیض زیارت و دعا در کنار مزار یاد شده ، نائل می شوند .
از آثار برجستۀ سابقۀ حوزۀ علمی شیعه در اصفهان ، بقعۀ شهشهان است که مدرسه و محلّ تدریس و کوششهای دینی سیّد علاء الدّین محمّد ( نقیب و عالم
ص:386
بزرگ شیعه و شهید در ، ماه رمضان 850 هجری ) بوده، و پس از شهادت او مدفن او گردیده، و سپس بقعه و گنبدی جالب، به احترام او تأسیس گشته است
در این بقعه ، جمعی از أولاد و أحفاد آن عالم شهید مدفونند که عموماً از نقباء و أشراف و بزرگان بوده اند ، ولی آثار قبور آنها ، از بین رفته است (1).
سیّد علاء الدّین محمّد ، مشهور به شاه شاهان ( شهشهان) بوده ، و نسب او ، با بیست و دو واسطه ، به حضرت امام سجاد علیه السلام میرسد (2). .
و شجره نامۀ آن بزرگمرد ، در بقعه کتیبه شده است (3) و خاندان علمی و بزرگِ شهشهانی ، و خاندان شاه علائی ، منسوب به او می باشند .
بقعۀ شهشهان نزدیک مسجد صفا ، و با فاصلۀ کمی از خیابان جدید التّأسیس إبن سینا می باشد، و از آثار تاریخی و باستانی اصفهان به حساب می آید . برای آشنائی بیشتر با تاریخچۀ آن، به کتاب رجال اصفهان از صفحه 188 تا 192، و گنجینه آثار تاریخی اصفهان از صفحۀ 333 تا 341، و آثار ملّی اصفهان از صفحۀ 802 تا 805، مراجعه شود .
مدفن و مزار دو چهرۀ نورانی و علمی عالم تشیّع ، مرحوم علاّمه ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، از مهم ترین مزارهای متبرّکۀ اصفهان می باشد، که گاهی با عنوان « مقبره علاّمۀ مجلسی » و گاهی با نام « بقعۀ
ص:387
علاّمۀ مجلسی» و گاهی نیز با عنوان «سر قبر آخوند»، نامیده می شده است .
محلّ این مقبره ، در جوار مسجد عظیم و برجسته و تاریخی اصفهان ، مسجد جامع (جمعه) و در ضلع شمال غربی آن است ، و دارای بقعه و صحن و رواق میباشد .
بنای بقعه ، متعلّق به سال 1092 هجری میباشد (1) و در سالهای أخیر تعمیرات اساسی یافته ، و به أمر مرحوم آیة الله العظمی آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی قدس سره و با همّت و کوشش هیئت اُمناء مقبره و مزار علاّمۀ مجلسی ، در سال 1410 قمری (1367 شمسی) ضریحی نقره ای مزیّن به طلا و نوشته های زیبا ، بر روی مرقد علاّمۀ مجلسی و پدر و فرزندشان ملاّ محمّد رضا مجلسی ، نصب گردیده ، که بر شکوه این بقعه و مزار أفزوده است .
و همچنین با همّت هیئت اُمناء ، کتابخانه جالب و شکوهمندی در بیرون مقبره ، در مقابل دَرِ ورودی صحن بقعه ، تأسیس گشته که در سال 1362 شمسی إتمام یافته است، و سالن بزرگ و مخزن کتابخانه و سر در باشکوه آن ، بر اهمیّت مزار علاّمه مجلسی ، افزوده است (2) .
و نیز در ضمن یک طرح جامع ، با همکاری سازمان میراث فرهنگی، و ادارۀ اوقاف و امور خیریّه ، و شهرداری اصفهان ، اقدامات وسیعی برای ایجاد فضای باز ، در اطراف بقعۀ علاّمۀ مجلسی و آماده سازیِ منطقه ، برای اجتماع و توجّه روز أفزون زائرین و برگزاری برنامه های متنوّع و گسترده علمی و مذهبی ، و نیز
ص:388
إحیاء بافت قدیمی محل ، در حال أنجام می باشد .
و هم چنین به احترام مرقد علاّمۀمجلسی ، خیابان هاتف شمالی ، به نام « خیابان علاّمۀ مجلسی » ، نام گذاری گردیده است .
مرقد مطهر علاّمۀ مجلسی از ابتدا تاکنون ، همیشه مورد توجّه بوده ، و مرحوم صاحب روضات ، مزار علاّمۀ مجلسی را پناهگاه مردم معرّفی کرده ، و فرموده است : « از مجرّبات و نزد تمام اهالی اصفهان مشهور است که ، دعاء در جنب مرقد او برآورده می شود .»
در زمان حاضر ، در تمامی ایّام و لیالیِ هفته ، بالأخص شبهای جمعه و أیّام مذهبی ، جمعیت بسیار زیادی متوجه زیارت علاّمۀ مجلسی می شوند، و موج جمعیت در بقعه و رواق و صحن و أطراف ، جلب توجه می نماید ، و جالب است که زائرانی از دیگر شهرها و کشورها، برای کسب فیض معنوی به سوی این بارگاه ملکوتی روی می آورند ، و بسیار است که علماء بزرگ ، از شهرهای مشهد مقدس ، قم، تهران ، شیراز و ... ، به قصد زیارت و کسب فیض ، مشرف به این مهبط نور و معنویّت می گردند .
در مقبره علاّمۀ مجلسی ، و نیز در مجاورت آن ، بسیاری از علماء خاندان بزرگ و علمی مجلسی ، و دیگر دانشمندان و بزرگان ( که شمار آنها به حدود پنجاه نفر می رسد ) دفن شده اند ، که در کتابهای دانشمندان و بزرگان اصفهان و تذکرة القبور آخوند گزی ، و رجال اصفهان ، و آثار ملّی اصفهان و ... ، از آنها یاد شده است و ذیلاً به چند نفر از آنها اشاره میشود:
1- فقیه محدث و رجالی مفسّر و زاهدِ عابد ، ملاّ محمّد تقی مجلسی، متوفّای 1070، فرزند ملاّ مقصود علی نطنزی ، که در علم حدیث و رجال ، از مفاخر علمی، و در زهد و ریاضتهای شرعی ، از چهره های مبرّز، و در کشف
ص:389
و کرامات ، از نامدارانِ برجسته بوده ، و کوششها و مجاهدات علمیٍِ او ، در زمینه حدیث و رجال ، و تربیتهای او در مورد شاگردان و طالبین علم، زمینه را برای تحقق حوزه علمی و عظیم الشّأن علامه مجلسی فراهم نموده ، و آثار بزرگ و ارزشمندی همانند کتاب مفصّل و عظیم الشّأن روضة المتّقین ( در شرح من لا یحضره الفقیه ) و شرح صحیفۀ سجّادیه ، و بیش از بیست کتاب و رسالۀ دیگر ، بر جای گذاشته است .
2 - فقیه محّدث ، رجالی مفسّر ، متکلّم محقّق ، جامع علوم عقلی و نقلی ، اعجوبۀ روزگار و محیی دین ، باب علوم الأئمه ، و عَلَم الإسلام ، علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، متوفّای 1110 قمری ، که در دوران غیبت کبری ، کمتر چهره ای همانند او ، توانسته است در نشر دین و علوم أهل البیت علهم السلام ، وأحادیث خاندان رسالت ، و أمر به معروف و نهی از منکر ، و تشکیل حوزۀ علمیه ، و جذب مردم به سوی دین ، و نشر فرهنگ دینی در میان جامعه ، و آشنا سازی توده های مردم با کتاب و نوشته های دینی و ... ، إقدام نماید ، و موفّقیّت کسب کند . آری موفّقیّتی علمی ، همانند تألیف بحار الأنوار ، و دهها کتاب و رساله دیگر (1) و نفوذ و موقعیتی اجتماعی در سطحی وسیع و کم نظیر ، تشکیل حوزۀ درسی بزرگی که در جلسات آن، بیش از هزار نفر شرکت کنند ، و قبول مسئولیّتی اجتماعی در حدّ « شیخ الإسلام و امام جمعه » در شهر بزرگِ اصفهان آن روز ، مبارزههائی گسترده با أفکار انحرافی ، و کوششی پیگیر برای
ص:390
پاکسازی جامعه از گناه و منکر، و جلوگیری از فحشاء ، مشروبات الکلی و ... به نحو أتم ، همه و همه نشان دهنده شخصیّتی بی نظیر ، تأییداتی غیبی ، الهام هائی برجسته ، و کراماتی فوق العاده است ، که در مورد این بزرگ شخصیّت عالم اسلام و تشیّع ، تحقّق یافته است (1).
3 - فقیه و محدّث بزرگ ، محقّق و نویسندۀ عظیم الشّأن ملاّ محمّد صالح مازندرانی ، متوفّای 1086، که محقّقی مدقّق ، و جامع علوم عقلی و نقلی بوده ، و در کمالات روحی و معنوی ، چهرۀ برجسته داشته است . وی ، داماد ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و همسر آمنه بیگم ( بانوی مجتهده و فاصله آن عصر) بوده ، و کتابهائی مهم، همانند : شرح اصول کافی و شرح روضۀ کافی ، و شرح زبدۀ شیخ بهائی ، و شرح معالم و ... ، از خود به جای گذاشته است .
4- عالِم فقیه ، و محدّث أدیب ، و مفسر کامل ، میرزا کمال الدّین ، محمّد بن معین الدّین محمّد نسائی شیرازی ، که داماد مجلسی اوّل ، و معروف به میرزا کمالا بوده است .
5- ملاّ محمّد علی أسترآبادی ، که از شاگردان مجلسی اوّل و داماد او بوده ، و دارای مقامات بلند معنوی به شمار رفته است .
6- عالمۀ مجتهده ، و بانوی صاحب فضل و کمال ، آمنه بیگم فرزند مجلسی اول ، و همسر ملا صالح مازندرانی (2) .
7- آقا میرزا محمّد تقی ألماسی ، متوفّای 1159، که عالمی فاضل ، و عابدی
ص:391
متهجّد ، و مدرّسی زاهد بوده ، و از أحفاد ملاّ محمّد تقی مجلسی میباشد ، و مدّتی امام جمعه بوده است . مجموعاً عّده ای از فرزندان و دامادهای ملاّ محمّد تقی مجلسی و جمعی از أولاد و أحفاد و منسوبین علاّمۀ مجلسی ، در این بقعه و اطراف آن مدفونند که آثار قبور بسیاری از آنها محو شده است (1)
در سالهای أخیر ، چند تن از علماء بزرگ اصفهان ، در بقعۀ علاّمۀ مجلسی مدفون گردیده اند ، که از سه نفر آنها ، به ترتیب زمان وفات ، یاد میکنیم :
مجتهد زاهد و مدرّس عابد ، مرحوم آیة الله حاج میرزا محمّد طبیب زادۀ أحمد آبادی ، متوفّای چهارم ذی القعده 1390 قمری ، برابر با 1349 شمسی، که از چهره های برجسته زهد و تقوی و ورغ بودند ، و پدرشان مرحوم آقا میرزا أبو القاسم طبیب ، از چهره های مبرز در طب علمی و عملی ، به شمار می رفتند و خود ایشان ، به تدریس فقه و اصول و سایر دانشهای دینی و تالیف کتاب ، همانند : شرح زیارت جامعه به نام ( شمس طالعه ) در دو جلد و ( هشت بهشت ) و ( وظائف پزشکان ) و (إفادات آلفحول) و (کشف المرام) و ( سراج آلترعة ) و .....(2) و نیز امامت جماعت در مسجد کمر زرین ( فلکۀ سبزه میدان ) اشتغال
ص:392
داشتند . مرحوم آیة الله العظمی، آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی ( چهرۀ برجستۀ علم و تقوی و معنویّت ، در حوزۀ بزرگ نجف أشرف ) در ضمن تقریظ بر کتاب شمس طالعه ، درباره این بزرگمرد نوشته اند:
... زُبدَةُ الفُضَلاءِ الرّاشِدینَ وَ عُمدَهُ العُلَماءِ العامِلینَ ، النّاقِدُ البَصیرُ، المُتَرَقّی بِعُلی هِمَّتِه عَن حَضیضِ التَّقلیدِ ، السّامی بِصَحیحِ فِکرَتِه وَ سَلیمِ فِطرَتِه ، إلَی الحالَةِ الَّتی لَیسَ لَها مَزیدُ ، الحِبرُ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الَّلوزَعیِّ الألمَعِیُّ، العَدلُ الزَّکیِیُّ، المَأمُونُ فِی الدُّنیا وَ الدّینِ ، آقای حاج میرزا مُحَمَّد أحمَد آبادی إصفَهانی ، الشَّهیرُ ب ( طَبیب زاده ) ....... که با عبارات و مضامین بلند یاد شده ، مقام اجتهاد و مرتبہ بلند عدالت و امانت و تقوی و زهد این بزرگمرد را ، مورد تأیید قرار داده اند . و نیز مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد عبد الهادی شیرازی قدس سره ، در نامه ای، این بزرگمرد را با عناوین : عالم محقّق متتبّع ، و فیلسوف مدقّق مطّلع ، سراج الشّیعه و مروّج الشّریعه ستوده اند ، و در ضمن تقریظی که بر کتاب شمس طالعه نوشته اند ، از این عالم برجسته ، با عناوین :
( ألشَّیخُ الأجَلُّ العَلاّمَةُ ، إِفتِخارُ العُلَماءِ العامِلینَ وَ زُبدَةُ الفُقَهاءِ الکامِلینَ ) یاد نموده اند .
و همچنین ، هر کدام از أعلام دین و مراجع بزرگ و زعماء شیعه و پیشوایان علم و تحقیق ، همانند آیة الله العظمی مرعشی نجفی و علاّمۀ نامدار ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، ( صاحب ألذّریعه الی تصانیف الشیعه ) و حاج شیخ علی أکبر نهاوندی و ... درباره این بزرگمرد ستایشهای ارزشمندی نموده اند (1).
ص:393
علاّمۀ محقّق و متتبّع ، مرحوم آیة الله حاج سیّد حسن طباطبائی مشهور به میرجهانی قدس سره ، متوفّای سه شنبه 20 جمادی الثّانیۀ 1413 قمری ، که در بقعۀ علاّمۀ مجلسی و در جوار مرقد آن بزرگمرد مدفون گردیده اند . در روی سنگ قبر آن بزرگوار، که به شکل زیبائی حجّاری شده ، و به صورت یک پارچه و جالب می باشد، عباراتی نوشته شده که بخشی از آن بدین قرار است:
... الْعالِمُ الْحَسیبُ وَ السَّیِّدُ النَّسیبُ ، الْحاوې لِمَراتِبِ الزُّهْدِ وَ مَکارِمِ الأخْلاقِ ، الْفاضِلُ الکامِلُ، الْجامِعُ لِلْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ ، وَ الرّاسِخُ فِی الْفُرُوعِ وَ الاُصُولِ ، الْحائِزُ لِلْعُلُومِ الْغَریبَةِ ، صاحِبُ الْمُؤلَّفاتِ الْکَثیرَةِ ، الْفانی فی وِلاءِ أهْلِ الْبَیْتِ علیهم السلام ، عُمْدَةُ الْفُقَهاءِ الرّاشِدینَ ، آیَةُ اللهِ ، ألْحاج السَّیِّد مُحَمَّد حَسَن الطَّباطبائی ( الْمیرْجَهانې ) ...
در عبارات بالا ، به تألیفات فراوان آیة الله میرجهانی ، و علوم غریبه ای که دارا بودند و شدّت علاقۀ آن بزرگمرد به أهل البیت علیهم السلام اشاره شده است (1) .
فقیه و مجتهد مدقّق ، مرحوم آیة الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی قدس سره ، متوفّای سحرگاه جمعه ، سوّم جمادی الاُولی 1416 قمری
این بزرگمرد ، که از مفاخر بزرگ علمی و معنوی و اخلاقی شهر تاریخی اصفهان بودند، و مدّت زمانی ، زعامت حوزۀ علمیّۀ اصفهان را بر عهده داشتند و حوزۀ درسی ایشان مجمع فضلاء و علماء بود، طبق وصیّت خود ایشان در جوار مرقد علاّمۀ بزرگوار، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، و پدر بزرگوارشان ، علاّمه
ص:394
ملاّ محمّد تقی مجلسی ، مدفون گردیدند (1).
در لوحه ای از کاشی معرّق زیبا ، که به دیوار بقعه در نزدیکی قبر مطهّر آن بزرگمرد نصب گردیده ، عبارات زیر جلب نظر می نماید:
قَد ارْ تَحَلَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ إلی دار السُّرُورِ ، عَنْ بَیْتِ الظُّلْمَةِ وَ الدُّثُورِ إلی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ عالَمِ النُّورِ ، طَوْدُ العِلْمِ وَ التُّقی ، وَ مَعْدِنُ الْحِلْمِ وَ السَّخاءِ ، مَنْ هُوَ فی مِضْمارِ ( مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا ) عارِفُ عَوالِمِ اللاّهُوتِیَّةِ ، حَلاّلُ المُشْکِلاتِ ، ذُخْرُ الْفُقَهاءِ الشّامِخینَ ، عَقَمَت الدُّهُورُ عَنْ عَدیلِه ، الَّذی بِمَوْتِه ، ثُلِمَ فِی الإسْلامِ ثُلْمَةً ، الْفَقیهُ الْمُتَبَحِّرُ الْجامِعُ، وَ زَعیمُ الْحَوْزَةِ الْعِلْمِیَّةِ وَ اُسْتاذُها ، آیَةُ اللهِ الْعَلامَةُ ، الْحاج الشَّیْخ حَسَنِ الصّافیِّ الإصْفَهانی ، أعْلَی اللهُ تَعالی شَأنَهُ ، وَ رَفَعَ فِی الْخُلْدِ مَقامَهْ ، وَکانَ إرْ تِحالُهُ الْمَلَکُوتی فی أفْضَلِ السّاعاتِ ، مُقارِناً لِطُلُوعِ الْفَجْرِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ 3/ج1416/1 ق.
سال تاریخ رحلت صافی
خواستم ، گفت عارفی سالک
شش عدد کسر کن یمین از جمع
ما عرفناک حقّ معرفتک
یکی از مردان نیکوکار، که در خدمتگزاری به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام و حمایت از حوزه های علمیّه ، دارای مقامی ارجمند، بود ، یعنی مرحوم مغفور حاج میرزا ابوالقاسم کوپائی ، متوفّای 28 جمادی الثّانیه 1411 قمری (25 دیماه 1369 شمسی)، به پاس خدمات ممتد و طولانیِ ، به مظاهر دین و تشیّع و حوزه های علمیّه و مرجعیّت شیعه ، در بقعۀ علاّمۀ مجلسی و در جوار آن بزرگمرد، مدفون گردید . مرحوم کوپائی ، از طرف مراجع بزرگ تقلید شیعه ،
ص:395
همانند : مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، و مرحوم آیة الله العظمی آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أبو القاسم موسوی خوئی و سایر مراجع تقلید قدّس سرّهم، نمایندگی در اخذ وجوهات شرعیّه ، و تأمین شهریّۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و نیز ارسال وجوهات به حوزه های بزرگ نجف و قم ، داشت . او در دوره های خفقانیِ حکومت پهلوی ها ، نقش بسیار مؤثّری در یاری رساندن به حوزۀ علمیّه و مراجع تقلید ایفاء نمود ، و هم چنین در تعمیر مدارس علمیّه ، و تعمیر و توسعۀ حرمهای ائمّۀ معصومین علیهم السلام و إمامزادگان (ع) ، زحمات و خدمات شایان تقدیری را بر عهده داشت ، و ما هم به پاس آن خدمات ارزشمند ، در این کتاب ، از آن بزرگمردِ نیکوکار ، یاد نمودیم . یکی از شعرای اصفهان متخلّص به ( کیوان ) در رثای آن بزرگمرد، أشعاری سروده که بر روی سنگ قبر او ثبت شده است ، که ذیلاً برخی از آنها را ذکر می کنیم :
بزرگی رفت و صد آه از مماتش
که قدسی بود أوصاف و صفاتش
به اسلام و تشیّع بود مأنوس
ز روی صدق در طول حیاتش
به أعتاب مقدّس کرد خدمت
گواهان ، دجله و شطّ فراتش
أمانت باصداقت داشت توأم
چو أبرارِ زمان ، صوم و صلاتش
ص:396
یقین دارم که مهر آل عصمت
دهد در روز وانفسا ، نجاتش
چو شد سوی جنان ( کیوان ) چنین گفت
( خَدُومُ الْخَلْق ) شدسال وفاتش
آرامگاه خانوادۀ امام جمعه های سابق اصفهان می باشد ، که در بیرون دروازۀ دردشت واقع است و مشهور به سر قبر آقا می باشد، و عمارتی بلند و ساختمانی همراه با آئینه کاری و گنبد دارد و قبر عدّه ای از علماء بزرگ از خاندان امام جمعۀ اصفهان ، که منصب امامت جمعه داشته اند، در آن قرار گرفته است .
مرحوم حاج میرزا حسن امام جمعه ، متوفّای 1248 قمری ، که از علماء با کمال و جمال ، و مدافع حقوق مردم بوده ، و نماز جمعۀ او محلّ اجتماع بسیار عظیمی به شمار رفته (1) و مرحوم آخوند گزی از او تجلیل نموده ، و او را ( با جمال و کمال و مرجع و پناه خلق ) معرّفی نموده است (2) و نیز مرحوم آقا میر سیّد محمّد امام جمعه ، متوفّای 1291، که عالمی متنفّذ و پیشوائی زیرک ، موقّر، سخیّ ، با مهابت ، شجاع و مردم دوست بوده ، و در میان امام جمعه های ایران ، کسی دارای تشخّص او نبوده ، و رافع بعضی مفاسد دولت بوده است (3)و هم چنین عدّۀ دیگری از امام جمعه های اصفهان ، و نیز جمعی دیگر از علماء و مدرّسین حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، همانند مرحوم آخوند ملاّ محمّد حسین بن ملاّ
ص:397
ولی الله ، متوفّای بعد از 1290 قمری ، ( که در علوم حکمت و ریاضی و کلام، استادی برجسته بوده است)(1)، در این بقعه و آرامگاه مدفونند .
خاندان امام جمعه های اصفهان ، از اولاد میر محمّد صالح خاتون آبادی ، داماد و شاگرد مبرّز علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی می باشند ، و از خاندان های علمی اصفهان به شمار می روند .
در مقابل دَرِ شرقیِ مسجدِ تاریخی و باستانی و عظیم الشّأنی ، که به نام مسجد حکیم معروف است و از مساجد جامع و مهم اصفهان به شمار می رود ، و از نظر معماری و کاشی کاری و نماسازی و وسعت و عظمت ساختمان ، برجستگیِ چشمگیری دارد ، مقبرۀ مهم و قابل توجّهی وجود دارد که فقیه نامدار و زاهد بزرگوار شیعه ، حاج محمّد ابراهیم کلباسی (کرباسی)، متوفّای 1261، هجری قمری و عدّه ای از علماء بزرگ از فرزندان و نوه ها و وابستگان آن بزگمرد، در آن مدفون گشته اند .
این مقبره، عمارت و قبّه و بارگاه عالی دارد و در برخی از دوره ها ، از متبرّک ترین بقعه های مذهبی به شمار می رفته ، و محلّ توجّه مؤمنین و علاقه مندان بوده ، و تا کنون ، این مزار عظیم البرکه ، باقی و مورد توجّه مؤمنین می باشد .
حاجی کرباسی ، فقیهی اصولی ، و محقّقی مدقّق ، و زاهدی عابد و مرجعی محبوب و عظیم الشّأن و نافذ الکلمه بوده است . پس از فوت پدر ، زیر نظر چهرۀ نورانی عالَم عِلم و عبادت و سیر و سلوک ، یعنی آقا محمّد بید آبادی ، قرار گرفت و به آداب و اخلاق و روحیّات بلند دینی تربیت شد، و به مرحله ای از
ص:398
مقام احتیاط و دقّت در رعایت آدابِ دینی و احکام شرعی و زهد و بی اعتنائی به مادیّات نائل گردید ، که موجب إعجاب قرار گرفت، و مقامی بلند در اجابت دعا و ظهور کرامات یافت .
مجمع درسیِ او محلّ توجّه بزرگان علم و فقاهت بوده ، و شاگردانی همانند : آقا سیّد حسن مجتهد موسوی ، آقا میر سیّد حسن مدرّس و آقا میر سیّد محمّد شهشهانی ( که از مجتهدین و مراجع نامدار بوده اند ) داشته ، و درِ دوران تحصیل خود ، در حوزه های علمیّۀ اصفهان - کربلا - نجف - کاظمین - کاشان و قم از محضر بزرگانی همچون وحید بهبهانی و آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، شیخ جعفر کبیر
(کاشف الغطاء ) آقا سیّد علی ( صاحب ریاض ) آقا سیّد محسن کاظمینی ، میرزای قمّی ، ملاّ مهدی نراقی و ... بهره مند گردیده ، و از نظر تألیف ، موفّق به نوشتن کتابهائی بسیار ارزشمند و محقّقانه در اصول و فقه گردید ، که مورد توجّه بزرگان قرار گرفته است . وی ، از نظر نسل و ذریّه ، شجرۀ طیّبه ای را می ماند که هنوز آثار و برکاتش باقی است و علماء و مجتهدین بسیاری را برای جامعه و اسلام بوجود آورده است .
و در یک کلام ، به نوشتۀ صاحب روضات ، او مصدر علوم و حِکَم و آثار ، و مرکز دائرۂ فضلاء برجسته ، و دانشمندان بزرگ ، و قطب شریعت ، و رکن و شیخ جلیل شیعه ، و اُسِّ أساس فقاهت و اجتهاد ، و استاد کل و ... ، است (1)(2)
در مقبرۀ حاجی کلباسی ، قبر آقا محمّد مهدی کلباسی ، متوفّای 1278 قرار
ص:399
گرفته است . او أعظم أولاد حاجی کلباسی بوده و در علم و تقوی مُشارِ بِالْبَنانْ بوده است . وی ، در زمان پدر و بعد از او، مرجعِ در فتوی و از رؤساء علماء بوده (1) و تألیفات بسیاری در فقه و اصول داشته ، همانند : شرح استدلالی منهاج حاجی کلباسی ( در هشت جلد ) و کتاب مصابیح در اصول ( نُه جلد) و ... ، عدّه ای از فرزندان و أحفاد او ، از علماء بوده اند .
و نیز در همین مقبره است ، قبر حاج میرزا محمود کلباسی ( فرزند ) آقا محمّد مهدی ، که عالمی فاضل و مورد توجّه بوده ، و در جوانی وفات یافته است .
و هم چنین در همین مقبره است ، قبر حاجی آقا محمّد کلباسی ( فرزند دیگر حاجیِ کلباسی ) که تألیفات بسیار در فقه و اصول داشته ، و برخی از آنها در مجلّدات کثیره ، بوده است (2) .
و نیز قبر ، آقا شیخ جعفر ، متوفّای 1292 قمری ، و حاجی میرزا محمّد رضا ، متوفّای 1284 ، دو فرزند دیگر حاجی کلباسی ، که هر دو از علماء بوده اند در این مقبره است .
و علاوه بر یاد شدگان ، جمع دیگری از أولاد و أحفاد حاجی کلباسی ، در این مزار شریف مدفونند ، که نشان دهندۀ خاندان علمی حاجی کلباسی می باشد (3) .
در ضلع شمال شرقی مسجد بسیار عظیم و شکوهمند مرحوم سیّد شفتی ، که
ص:400
با نام مسجد سیّد ، شهرت دارد و از زمان تأسیس تا کنون، از پربرکت ترین مساجد بزرگ اصفهان بوده است ، مقبره و بقعۀ جالبی وجود دارد که به وسیلۀ گچ بری و کاشی کاری و نقّاشی ، شکل جالبی به خود گرفته ، و گنبد کاشی کاری شدۀ آن ، بر شکوه بقعه می أفزاید .
مرقد مطهّر فقیه بزرگ شیعه ، آیت عظمای الهی ، مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی رشتی اصفهانی ، متوفّای 1260 هجری ( بانی مسجد و مدرسۀ سیّد ) در این بقعه می باشد، که ضریحی فولادی و جالب توجّه دارد، و در تمام ایّام هفته ، زائران و علاقه مندان را به سوی خود جلب می نماید و از مزارهای مشهور و مورد توجّه و با معنویّت شهر مذهبی و ولایتی اصفهان ، به حساب می آید .
دَرِ اصلی بقعه و رواق آن ، به سوی بازارچۀ مجاور مسجد سیّد ، باز می شود و دَرِ دیگری به سوی دالان مسجد سیّد دارد ، و پنجره ای از بقعۀ شریفه ، به سوی ایوان شمالی مسجد سیّد ، قرار گرفته است .
مرحوم سیّد شفتی ، در علم و تقوی ، کوشش و مبارزه برای احیاء و إجراء دین ، قیام و اقدام برای تدریس و تربیت طلاّب علوم دینیّه ، تلاش و پیگیری در استحکام بخشیدن به مبانی مکتب أهل البیت علیهم السلام در جامعه و ... از چهره ای برجستۀ اصفهان و حوزۀ علمیّۀ آن بوده ، و از مفاخر عالَم علم و روحانیّت به شمار می رود .
خاندان علمی او ، کتابها و تألیفات فراوان او (1)، آثار اجتماعی و عمرانی او، حوزۀ در سی و شاگردان برجسته و فراوان او ، همه و همه معرّف شخصیّتی
ص:401
کم نظیر ، در حوزۀ عظیم اصفهان می باشد (1).
در بقعۀ یاد شده و مقبرۀ مجاور آن ، عدّای از علماء و دانشمندان خاندان علمی سیّد شفتی ، مدفون شده اند همانند : آقا میر محمّد مهدی ( پسر بزرگ مرحوم سیّد ) و میرزا زین العابدین و حاجی سیّد محمّد علی و آقا سیّد مؤمن (که بعد از مرحوم آقا سیّد أسد الله شفتی ، أعلم فرزندان مرحوم سیّد شفتی بوده، و جلسۀ تدریس داشته است ) و مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر ثانی ( فرزند حاج سیّد اسد الله و نوۀ مرحوم سیّد شفتی) که همه از علماء بوده اند .
و نیز عدّۀ دیگری از علماء و بزرگان، در مقبرۀ مجاور این بقعه مدفونند، که در کتاب بیان آلمفاخر، جلد 2، صفحۀ 150 از دوازده نفر از آنان یاد شده است
یکی از مساجد بزرگ و مهم و جالب توجّه اصفهان ، مسجدی است که به وسیلۀ مجتهد نامدار و عظیم الشّأن ، مرحوم آقا میر سیّد حسن مدرّس ، متوفّای 1273 قمری ، در محلّۀ نو ، متصل به دربکوشک ( نزدیک به خیابان طالقانی) تأسیس شده و با همّت محمّد رحیم خان بیگلربیگی ، و برادرانش محمّد کریم خان و محمّد حسینخان ، ادامه و تکمیل یافته است (2) .
ص:402
در طرف شمالی مسجد ، بقعۀ جالبی است که گنبدی زیبا دارد، و مرقد مطهّر بانی و مؤسس مسجد ، در آن قرار گرفته است .
مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ، از شخصیّت های نامدار در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده ، و مجمع درسی او ، محلّ حضور بزرگانی هم چون : آیة الله العظمی ، میرزا محمّد حسن شیرازی ( صاحب فتوای تحریم تنباکو، و مجدّد دین در رأس سدۀ سیزدهم) و نیز ، آقا میرزا محمّد باقر ( صاحب روضات ) و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ( چهرۀ نامدار و بزرگ حوزۀ اصفهان ) و آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، و آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی ، و دیگر بزرگان و مجتهدان ، بوده است (1).
مرحوم مدرّس ، در حوزۀ اصفهان و کربلاء و نجف ، تحصیل علم نموده ، و استادانی هم چون : شریف العلماء و صاحب جواهر ، داشته است ، و تألیفاتی محقّقانه ، و خاندانی علمی ، از آثار باقیۀ آن مجتهد عظیم الشّأن به شمار می رود .
از فرزندان مرحوم مدرّس ، مرحوم آقا میر محمّد تقی مدرّس ( که از اساتید مرحوم آیة الله العظمی بروجردی بوده ) و آقا میر سیّد علی ( که جلسۀ تدریس داشته ) و آقا میر سیّد محمّد ، و نیز از نوه های آن بزرگمرد، مرحوم آقا میر سیّد حسن دوّم و آقا سیّد محمّد باقر مدرّس ، و جمعی دیگر از أحفاد آن بزرگمرد، در بقعۀ یاد شده مدفونند (2) .
ص:403
جنب إمامزاده أحمد ( که یکی از امامزاده های معتبر و مورد توجّه اصفهان می باشد ، و بنا بر مشهور با یک واسطه نسب او به امام محمّد باقر علیه السلام می رسد ، و او فرزند علی بن محمّد الباقر علیه السلام ، مدفون در مشهد اردهال و مشهور به « سلطان علی » است (1) )و در نزدیکیِ دروازۀ حسن آباد ، بقعۀ جالبی وجود دارد ، با گنبد و تزئینات مناسب ، که در آن مرقد مرحوم حاج شیخ محمّد تقی نجفی ، معروف به آقا نجفی اصفهانی ، متوفّای 1332 قمری ، قرار گرفته است .
در جوار امامزاده أحمد علیه السلام و نیز در بقعۀ آقا نجفی عدّه ای از علماء و شعراء مدفون گردیده اند که مجموعاً بقعه ای علمی را تشکیل می دهد .
مرحوم آقا نجفی ، هوش و حافظه ای عجیب ، تدبیر و سیاستی شگفتی آفرین ، سخاوت و بخشندگی چشمگیر ، گذشت و سعۀ صدری حیرت انگیز داشته ، و با بهره گیری از مال و ثروتی که در اختیار او بوده، خدمات فراوانی در راه نشر علم و تشویق طلاّب ، و تأمین نیازمندی های مردم و طلاّب علوم دینیّه ، می نموده است . او تألیفات بسیار داشته ، که نویسندۀ متتبّع، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در کتاب ( تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر ) از صفحۀ 367 تا 386، نود و پنج عدد از آنها را بر می شمرد .
ص:404
و هم چنین از صفحۀ 361 تا 366، بسیاری از مشاهیر شاگردان آقا نجفی را ذکر می کند ، که هرکدام از آنها در عالم تحقیق و تدریس و تألیف و خطابه و ارشاد و ... درخشیده اند . آقا نجفی در زمان حکومت ظِلُّ السّلطان ( جبّار و طاغوت مشهور ) پناهگاهی برای مردم ، و مدافعی برای مظلومان بوده است
علماء بزرگ ، و نویسندگان مشهور ، از علم و تقوی و سیاست و تدبیر مرحوم آقانجفی ، ستایش های برجسته ای نموده اند مثلاً : مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی او را : أحَدُ أرْکانِ الدّینِ وَرُؤساءِ الْمَذْهَبِ فی عَصْرِه ... وَ کانَ مَجْلِسُ دَرْسِه مَمْلُوّاً مِنَ الأفاضِلِ وَ الْمُحَصِّلینَ ...، خوانده است (1) و محدّث قمی ( مرحوم حاج شیخ عباس ) به نقل از آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، او را : الشَّیْخُ الإمامُ ، مُبَیِّنُ الأحْکامِ ، وَ مَلاذُ الأنام ، رَئیسُ الشّیعَةِ ، خامِلُ ألْوِیَةِ الإسْلام و فَقیهُ أهْلِ الْبَیْتِ علیهم السلام ... شمرده(2)، و مدرّس تبریزی ، او را : جامع معقول و منقول و حاوی فروع و اصول ... دانسته (3)، و معلّم حبیب آبادی ، او را با چنین عباراتی ، توصیف نموده است : از بزرگان علماء و فقهاء اصفهان ... در عقل ، به درجۀ أعلی ، و در تدابیر و کفایت و حُسن سیاست ، و معاشرت با دولت و ملّت ، تقریباً در أقران خود بی نظیر بود . مرحوم آقا نجفی ، از یک خاندان بزرگ علمی بوده، و فرزند آقا شیخ محمّد باقر نجفی و نوۀ آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیۀ بر معالم ، به نام هدایة المسترشدین )، می باشد (4) .
ص:405
در طرف شمال شهر اصفهان ، إمامزادۀ مشهور و مورد توجّهی می باشد ، که به نام زینبیّه ، مشهور است و صحن بزرگ و گنبد و بارگاه و دو منارۀ جالب توجّه دارد ، و همیشۀ اوقات ، بالأخص روزهای جمعه و أیام جشنها و عزاداریهای مذهبی ، جمعیّت بسیار زیادی را از راههای دور و نزدیک ، بسوی خود جذب می نماید ، و یکی از زیارتگاههای بسیار شکوهمند و پر اهمیّت به شمار می رود
در اطاقهای صحن این امامزاده ، عدّه ای از علماء و بزرگان دین ، مدفون گشته اند ، که از آن جمله است فقیه اصولی ، مرحوم آیة الله آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی ، متوفّای 1353، که تألیفاتی در زمینۀ فقه و اصول و تفسیر و أدعیه و أخلاق و حدیث داشته ، و استادهایش در حوزه های اصفهان و نجف و سامراء، چهره هائی همانند : میرزای شیرازی ، شیخ زین العابدین مازندرانی ، حاجی نوری ، آقا میرزا أبوالمعالی کلباسی و حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی و آقامیرزا محمّد حسن نجفی و ... بوده اند ، و در مدرسۀ صدر اصفهان ، تدریس می نموده است . در بخش امامزاده های اصفهان ، دربارۀ زینبیّه بحث مفصّل تری داریم .
علاوه بر بقاع یاد شده ، در جوار بسیاری از امامزاده های اصفهان ، علماء و پیشوایان دینی مدفون گردیده اند، همانند : إمامزاده هارون ولایت علیه السلام (هارونیّه) در جوار مسجد علی و در کنار بازار بزرگ ، و بقعه و مقبرۀ درب امام، در نزدیکی قبرستان قدیمی سنبلان ( چملان ) که آن قبرستان ، در حال حاضر تبدیل به بیمارستان امین شده است ، و بقعۀ ستّی فاطمه علیها السلام در محلّۀ چهارسوق
ص:406
شیرازیها ، و إمامزاده ابراهیم علیه السلام ( شاهزاده ابراهیم علیه السلام ) ، در محلّۀ مستهلک ( نزدیک خیابان شیخ بهائی ) ، و إمامزاده باقرعلیه السلام ، در مجاورت خیابان چهارباغ خواجو ، و نیز مزار سادات و علماء خاتون آبادی ، در روستای گَوَرْتْ ، و سایر بقاع و مزاراتی که ، در کتاب تذکرة القبور مرحوم گزی (رجال اصفهان)، و گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، و آثار ملّی اصفهان ، به بسیاری از آنها توجّه شده است، و به علّت اختصار ، از ذکر همه آنها پرهیز می نمائیم .
در شهر اصفهان ، قبرستان های متعدّدی در محلّه های مختلف وجود داشته است، که با تفاوت هائی ، مورد استفاده برای دفن أموات قرار می گرفته ، و بعضاً از اهمیّت ویژه ای برخوردار بوده است .
و به عنوان نمونه می توان از گورستان های زیر نام برد .
1- قبرستان علی بن سهل ( قبرستان طوقچی )
2- قبرستان آب بخشان
٣- قبرستان سنبلستان ( چملان ) نزدیک محلّۀ درب امام
4- قبرستان شاه میرحمزه ، که با مزار علی بن سهل ، اتّصال داشته است .
5- قبرستان ستّی فاطمه علیها السلام ، که متّصل به قبرستان إلیادران بود .
6- قبرستان شیخ یوسف ، که به مقابر إمامزاده أحمد و إمامزاده باقر متّصل بوده .
7- قبرستان امامزاده ابراهیم علیه السلام ، در محلّۀ مستهلک
8- قبرستان بید آباد
و بایستی توجّه داشت که در گذشته أیام ، گاهی در صحن امامزاده ها و یا در جوار مرقد علماء بزرگ ، مرده ها به خاک سپرده می شدند و بدین جهت قبرستان های کوچک و بزرگ زیادی ، در شهر اصفهان وجود داشته است، و در
ص:407
هرکدام از آنها چه بسا علماء، شعراء ، گویندگان ، نویسندگان ، دفن می شده اند .
ولی قبرستان تخت فولاد، در میان تمام قبرستانهای اصفهان ، دارای ویژگی خاصّی می باشد، و از نظر وسعت مکان ، و بهره برداری دراز مدّت ، از اهمیّت زیادی برخوردار است، و از طرف دیگر ، مشتمل بر تکیه ها و بقعه های زیادی است ، که در آنها برجسته ترین شخصیّت های عالَمِ فقه و اجتهاد ، حکمت و کلام، عرفان و تقوی ، تألیف و تصنیف ، بیان و قلم، شعر و أدب ، مبارزه و جهاد، خدمت و ایثار و ... ، به خاک سپرده شده اند و به خاطر همین جهات ، بسیاری از کسانی که می خواسته اند به دعا و توجّه، ریاضت و خودسازی ، سیر و سلوک معنوی بپردازند ، در این تکیه ها و بقعه ها اقامت می جسته اند ، و چه بسا شبهای بیدار ، و روزهای روزه داری را ، پشت سر می گذاشته و در کنار قبور علماء بزرگ ، و پرهیزکاران نامدار ، به کسب فیض معنوی اشتغال می یافته اند .
بنابرین ، قبرستان تخت فولاد تنها گورستان شهر نیست ، بلکه علاوه بر جنبه های روحی و معنوی ، یادآور چهره های درخشان علم و أدب، و تقوی و جهاد می باشد و حفظ و نگهداری ، آشنائی و معرّفی آن، خدمتی به حفظ آثار فرهنگ دیرینۀ اصفهان ، و تجلیلی از خدمتگذاران بزرگ و مفاخر علمی و ادبی
حوزۀ علمیّۀ عظیم الشّأن این شهر تاریخی می باشد ، و برای آیندگان به خوبی روشن می نماید، که در شهر اصفهان، در قرون متمادی ، چگونه پرچم علم و دانش و أدب ، در اهتزاز بوده است ، و انسانهائی بزرگ در کسب علم و دانش، و تعلیم و نشر آن ، زیر لوای أهل البیت علیهم السلام و با الهام از رهبری های آنان،
ص:408
کوشیده اند ، و حوزۀ علمیّۀ بی نظیر یا کم نظیری را ، در این شهر دوستدار علم و دین و مذهب أهل البیت علیهم السلام ، بوجود آورده اند .
در این که زمین تخت فولاد ، قبل از سلاطین صفویّه ، گورستان بوده بحث و سخنی نیست ، و آنچه مسلّم است این که ، عدّه ای از بزرگان عرفاء و از جملۀ آنها عارف نامدار شیعه ، مسعود بن عبد الله بیضاوی أنصاری ، معروف به بابا رکن الدّین ، متوفّای 769 هجری ، در این سرزمین مدفون گردیده اند ، ولی در زمان صفویّه ، تخت فولاد ، به صورت بزرگترین قبرستان شهر در آمده ، و به احترام بابا رکن الدّین ، نام قبرستان و نیز پل خواجو ، با عنوان قبرستان بابا رکن الدّین و پل بابا رکن الدّین ، بر زبانها جاری می گشته است .
در دورۀ صفویّه ، آنقدر قبرستان تخت فولاد ( بابا رکن الدّین ) توسعه و گسترش و اهمیّت یافت که ، بنابر مشهور ، چهارصد تکیه و بقعۀ عالی در آن ساخته شد، ولی در زمان فتنۀ أفغان، قسمت عمدۀ آن با خاک یکسان گردید (1) ولی مجدّداً در دوره های بعد رونق خود را بازیافت ، و با دفن علماء بزرگ و شخصیّت های برجسته ادبی و اجتماعی ، و تأسیس یا تعمیر بقاع و تکایا ، و رفت و آمد عمومی ، موقعیّت برجستۀ خود را به دست آورد، تا آنکه پس از انقلاب اسلامی، و متروکه گردیدن قبرستان تخت فولاد ، و تغییر گورستان عمومی به محلّ جدید ( باغ رضوان در دوازده کیلومتری شرق اصفهان ) ، و بی توجّهی برخی از ادارات ذی ربط ، و إقدامات غیر آگاهانه و یا
ص:409
مغرضانۀ برخی عناصر فاسد ، خرابی هائی به بار آمد که جای بسی تأسف است ، ولی در اثر همّت و کوشش آگاهان ، طرح هائی در دست اقدام است ، برای حفظ تخت فولاد به عنوان :
نمایشگاهی بزرگ از فرهنگ و ادب ، فقه و اجتهاد ، شعر و حکمت در شهر تاریخی اصفهان
در میان قبرستان های بلاد شیعه ، برخی دارای ویژگی خاصّ معنوی است و به خاطر در برگرفتن أجساد مطهّر أولیاء الله ، و ارتباط معنوی بندگان شایستۀ خدا در آن سرزمین ، و اقامت خداجویان با فضیلت در بقاع و عبادتگاههای آن، موقعیّت و عظمت شایسته و برجسته یافته است ، که قبرستان وادی السّلام در نجف اشرف ، و قبرستان شیخان در قم ، و گورستان تاریخی و عظیم تخت فولاد ، در اصفهان ، از این قبیل است .
آری سرزمینی که در آن أمثال : میر معصوم و آقا محمّد بیدآبادی و میرفندرسکی آرمیده اند ، و عالمان و مجتهدان بزرگی ، همچون : آقا حسین و آقاجمال خوانساری و آقا شیخ محمّد تقی رازی و صاحب روضات ، و کاشف اللّثام ( فاضل هندی ) و میرزا رفیعای نائینی و ملاّ اسماعیل خواجوئی مدفون گشته اند ، و خداجویانی همانند : آخوند فشارکی ، و آقا شیخ مرتضی ریزی ، و حاج ملاّ حسینعلی صدّیقین ، و حاج میرزا رضا کلباسی ، شبهای مناجات و دعا، ناله و تضرّع ، گریستن و گریاندنِ مؤمنین داشته اند ، و دلهای انسانها را شستشو داده ، و با آب توبه تطهیر می کرده اند ، و در هر گوشه و کنارِ این سرزمین و بقعه و تکیۀ آن، عبادتی و تضرّعی ، توبه ای و انابه ای ، عِبْرَتی و عَبْرَتی بوده است ، جای دارد که
ص:410
سرزمینی مقدّس نامیده شود ، و از اراضی برجسته به شمار آید .
بخشی از گورستان عظیم تخت فولاد، به نام لسان الأرض نامیده می شود، که در وجه تسمیۀ آن ، دو مطلب گفته شده است :
١- حافظ أبونعیم اصفهانی ، متوفّای حدود 430 قمری ( از اجداد علاّمۀ مجلسی و صاحب کتاب « ما نزل من القرآن فی أمیرالمؤمنین علیه السلام » و « ذکر المهدی (عج)» و ... ) در کتاب ذکر أخبار أصبهان ، حدیثی نقل کرده است که ، وقتی خداوند متعال به آسمان و زمین دستور داد که ( إئْتِیا طَوْعاً أوْ کَرْهاً ) و آنها جواب دادند که : ( أتَیْنا طائِعینَ ) ، أجابَهُ أرْضِ إِصْبَهانَ فَمُ الأَرْضِ وَلِسانُها ( فرمان خدا را زمین اصفهان ، که دهان و زبان زمین بود، پاسخ داد) (1).
بنابراین نقل ، لسان الأرض ، سخنگوی زمین ، در هنگام پاسخگوئی به فرمان الهی است، و نشان می دهد که از قداست و عظمتی ویژه ، برخوردار است
2- مرحوم ملاّ عبدالکریم گزی ( مجتهد نامدار و عظیم الشّأن و مدرّس برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ) در کتاب تذکرة القبور ، نقل می کند که ، گویند : حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در هنگامی که در جریان فتح ایران ، به اصفهان تشریف آوردند ، این زمین با آن حضرت تکلّم کرد، و از توطئۀ یهود که قصد سحر و جادو برای امام داشتند ، پرده برداشت و سپس تختی از فولاد برای آن حضرت ساختند و در آن منزل کردند ، که سحر ساحرین أثر ننماید ، و به این
ص:411
مناسبت نام تخت فولاد و نام لسان الأرض ، مطرح گردیده است (1) (2) .
و بنابر هر دو وجه یاد شده برای نامگذاریِ لسان الأرض ، أهمیّت این سرزمین مقدّس ، روشن می گردد.
در سرزمین لسان الأرض ، قبر یکی از انبیای بزرگوار به نام یوشع علیه السلام می باشد ( که بعضاً آن را ، شعیاء گفته اند ، در حالی که حضرت شعیاء علیه السلام در محلّۀ گلبهار ، جنب إمامزاده اسماعیل علیه السلام ، مدفون می باشد ) و در زمان آل بویه، بر آن ساختمانی ساخته اند (3) ، و در دوران صفویّه تجدید و تکمیل گردیده ، و أخیراً ، ساختمان قدیمی را ویران نموده ، و تنها سنگ قبرِ مرمری ، بر روی آن نهاده اند . قبر یوشع نبی علیه السلام که متعلّق به حدود بیست قرن قبل می باشد (4) ، از آثار تاریخی تخت فولاد و لسان الأرض ، به شمار می رود .
از ویژگیهای تخت فولاد این است که تنها محلّ دفن أموات عموماً ، و بزرگان علم و دین خصوصاً ، نبوده است ، بلکه تکیه ها و زاویه های فراوان آن (5) ،
ص:412
محلّ عبادت و مناجات با خدا، و تشکیل مجالس دعای کمیل در شبهای جمعه بوده است (1) و حُجُرات هفت گانۀ تکیۀ خاتون آبادی (2)، محلّ سکونت طلاّب بوده ، و مدرسۀ مسجد رکن الملک نیز ، محلّ تحصیل علم بوده است ، و در مجموع، این سرزمین مبارک جایگاه علم و عبادت ، دانش و پرستش ، بوده و طالبان ارزش های والای معنوی را به خود جذب می کرده است .
در دوران اوج حرکت انقلاب ، و بخصوص پس از آن که در اردیبشهت 1363 شمسی ( = 1404 قمری ) قبرستان تخت فولاد از طرف شهرداری اصفهان متروکه إعلان گردید ، عناصری پلید ، جاهل ، مغرض و ... از داخل شهرداری ، و عناصری فرصت طلب ، مادّی ، لامذهب ، دشمن علم و دین ، از خارج
ص:413
شهرداری ، تهاجمی وسیع را بر علیه تکیه ها و بقعه ها ، قبور علماء و بزرگان ، شروع کردند ، و به بهانه های واهی ، اقدامات مَفسده جویانه خود را (که بعضی به صورت علنی ، و بعضی ، شبانه و مخفیانه انجام می گرفت ) توجیه می نمودند و از آن طرف ، علماء و مراجع تقلید ، اساتید حوزه و دانشگاه ، نویسندگان و گویندگان مذهبی و اندیشمند ، سازمان میراث فرهنگی اصفهان ، دست به کار شدند، و دفاعی پرجوش و مقاوم را شروع نمودند، و با توجّه دادن به ارزشهای دینی ، فرهنگی و تاریخیِ تخت فولاد و بقاع و تکایای آن، و بیان نمودن این که تخت فولاد بیانگر تاریخ أرزشمند، فرهنگ و ادب دیرینه ، مذهب و تفکّر دینیِ مردم اصفهان است ، به تدریج ، آن تهاجم خطرناک را مهار نمودند ، و هم اکنون ، آن حملۀ وحشیانه ، کنترل شده است ، و به تدریج ، دانش دوستان ، و دین باوران ، به فکر افتاده اند که ، مراکز و بقاع مهم ، و قبور چهره های بزرگ علمی و معنوی را ، تعمیر و مرمّت نمایند .
پس از مهار شدن تهاجم وحشیانه ، به تخت فولاد و مزار علماء و بزرگان و قبور مؤمنین ، شهرداری اصفهان با تأسیس دفتری به نام (مجموعۀ فرهنگی - مذهبی تخت فولاد ) ، اقداماتی را ، در حفظ آثار بقعه های مهم و مزار علماء و ساماندهیِ تخت فولاد ، انجام داده است ، از قبیل : 1 - إحداث بقعۀ فاضل هندی ( اصفهانی ) 2 - إحداث سر در ورودی به سوی بقعۀ فاضل هندی ، از طرف خیابان فیض 3- بازسازی قبر مرحوم آخوند کاشی 4- احداث بنای یادبود حاج آقا رحیم ارباب ، 5- ساماندهی تکیه و بقعۀ آقا حسین خوانساری 6- نصب تابلوهای راهنما ، و معرّفی تکیه ها و بقعه های مهم 7 - تأسیس
ص:414
کتابخانۀ تخصّصی ، به منظور جمع آوری و حفظ آثار مربوط به تخت فولاد ، و شرح حال و تألیفات بزرگان علمی و ادبیِ مدفون در این سرزمین پربرکت 8- احداث و یا تکمیل و آماده سازی خیابانها و راههای لازم برای رسیدن به تکیه ها و بقعه های مورد توجّه ، و نیز برنامه های دیگری را در دست اقدام دارد که قابل توجّه می باشد .
در پایان این گفتار ، به عنوان نمونه ، فتوای مرجع عالیقدر جهان تشیّع، حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانی مدظلّه (1) و متن نامه و طوماری که ، مردم متدیّن اصفهان ، با متجاوز از ده هزار إمضاء ، برای مسئولین کشور و رؤسای نظام جمهوری اسلامی نوشته اند ، و نیز مقاله ای از مجلّۀ کیهان فرهنگی را نقل می نمائیم ، باشد که سندی گویا ، از آگاهی رهبران دینی و بیداری ملّت هوشیار و متدیّن شیعۀ اصفهان ، ارائه شده باشد .
ص:415
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
تخریب قبور مؤمنین جایز نیست ، خصوصاً قبور تخت فولاد اصفهان که از قدیم الأیّام مورد احترام مسلمین بوده ، و در آن قبور علماء أعلام رضوان الله تعالی علیهم بوده است، تخریب و توهین به آن قبور ، إهانت به محترمات اسلام است ، جای تعجّب است که ، در جمهوری اسلامی بعض مأمورین ، تا این أندازه نسبت به محترمات اسلام ، بی إعتنائی می کنند . لازم است در این امر به متصدّیان مربوطه در مرکز مراجعه نمایند ، تا از این گونه حرکات ناشایسته جلوگیری شود .
خداوند همه را از شرّ شیطان محفوظ دارد .
15 ذیقعدة الحرام 1408 هجری قمری
محمّد رضا الموسوی الگلپایگانی
محل مهر مبارک
ص:416
در مجلّۀ کیهان فرهنگی ، سال پنجم، شمارۀ چهارم ، صفحۀ 54، تاریخ تیرماه 1367، مقاله ای از آقای جمشید مظاهری ، به چاپ رسیده است که عیناً نقل می گردد . تخت فولاد ( پولاد ) در اصفهان ، گورستان وسیعی است که ، سابقاً در اراضی جنوبی زنده رود ، پشت کاخ مشهور سعادت آباد و هفت دست واقع بوده ، و به جهت دوری از شهر، جمعی از عرفاء و صلحاء و کُمَّلین ، در آن بناهائی که به تکیه معروف است ، برای خویش ترتیب داده ، به اعتکاف و ریاضت و عبادت می پرداخته اند . این تکایا ، کم کم گورستان خواص و سپس « تخت فولاد » یکی از قبرستانهای عمومی اصفهان گردید ، و در این أواخر گورستان منحصر به فرد شهر بود ( برای تحقیق در تاریخ آن به کتابهای تذکرة القبور جزی ، و بزرگان اصفهان مهدوی مراجعه شود) تا أخیراً با ایجاد قبرستان «باغ رضوان » تدفین در این محل ، که میان بخشی از شهر افتاده بود ، به دستور شهرداری موقوف گردید و عملی بجا بود .
مصیبت از اینجا شروع می شود:
تخت فولاد یک قبرستان معمولی نیست ، قسمت مهمّی از تاریخ و فرهنگ این مملکت است، مجموعه ای حیرت آور از معرفت و حکمت و هنر و ظرافت و ذوق است، علاوه بر آنکه خاکجایِ مفاخری چون : رکن الدّین شیرازی(عارف بزرگ قرن هفتم و شارح فرزانۀ فصوص الحِکَم إبن عربی) میر أبو القاسم فندرسکی فیلسوف و حکیم عصر صفوی ، میرزا رفیعای نائینی ، آقا جمال و آقا حسین خوانساری ، ملاّ اسماعیل خواجوئی ، سیّد محمّد باقر روضاتی ، ملاّ حسن نائینی ، درویش عبد المجید شکسته نویس ، جهانگیر خان قشقائی ، آخوند کاشی ، حاج مصور الملکی استاد مینیاتور ، سردار اسعد بختیاری ، استاد جلال
ص:417
الدّین همائی ، میرزا تقی خان سرتیب ، حکیم باشی ، و دهها تن مانند ایشان است .
نمایشگاه مجلّلی است از هنر حجّاری ، نقّاشی ، منبّت کاری ، خط ، کاشی کاری ، معماری و مانند اینها .
آنچه باعث بر تحریر این سطور گردید که فی الواقع ( به اصطلاح قدماء ) نفثۀ مصدور است ، و شاید آوازی باشد در شبی توفانی در بیابانی ، آن است که چندی است ، جمعی فرصت طلب بی فرهنگ ، از سَرِ طمع ورزی در بازار آشفته از شش جهت بدین أرض أقدس ، چنگیزوار و تیموروَش ، یورش برده ، و شبی نیست و روزی که ، بخشی از این تربت مقدّس را به خباثت طینت ، عرصۀ تاخت و تاز تراکتور و بولدزر و لودر ننمایند ، و خاک پاک قومی را که همۀ آبروی ملک و ملّت ما ، در گِرُوِ نام والامقام آنان است ، به باد جهالت و آز ندهند و آتشی جان سوز بر دل داغدیدۀ دوستداران فرهنگ و هنر ملّی ننهند .
مخلص راقم ، و مانندگان او ، که شاید بیشتر به دیوانگان مانیم ، به هرکس و هرجا متوسّل و متشبّث شدیم ، که الغریق یتشبّث ... و استمداد نمودیم که البته نه گوشی بدهکار یافتیم ، و نه چشمی طلبکار . سازمانی هست به نام ( حفاظت آثار تاریخی ) که شاید از عدّه ای قلیل صاحب نظر دلسوز نیز تهی نباشد ، منتها سازمانی است سخت علیل و ناکارآمد ، دانشکدۀ ( پردیس ) نیز که به فحول أعاظم هنرشناسان و هنردوستان مزیّن است ، نیز ظاهراً اجازۀ دخالت ندارد . شهردار نیز ، که مردی پرکار و سخت دوستدار آبادانی و خدمت است ، گویا مشاوران مطّلع ندارد .
باری با سهل انگاری در کار تخت فولاد و تخریب آن ، من خود به چشم خویشتن می بینم ، چیزی از دست تاریخ و فرهنگ ایران ، در دالان به هدر رفتن است ، که در آینده، جبران آن به هیچ وجه امکان ندارد، و کسانی که دست
ص:418
أندر کار این کارند بدانند ، که جز لعنت و بدنامیِ أبدی ، چیزی برای خویش و دودمان خویش ذخیره نمی کنند ، و نام آنان در جریدۀ عالَم در کنار نام منحوس و مشئوم ظلّ السّلطان ، ثبت خواهد شد .
بر أولیای امور است که ، پیش از آن که این عمل شوم نکبت بار ، به سرانجام نامیمون خجالت آور خود برسد، هیأتی از کارشناسان، و متخصّصان خبره در زمینه های مختلف را مأمور نمایند ، تا از این گورستان ، نقشه و فیلم و إسلاید و...، و از بعضی بناها ، إحیاناً ماکت ، ... تهیّه نمایند ، و تنی چند از فضلای محقّق ، تاریخ جامعی از زندگیِ رجال مهم مدفون در این مقبره را ، با تعیین مزار هریک فراهم آورند ...
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
محضر مبارک رهبر عظیم الشّأن انقلاب اسلامی ، امام خمینی مدّظلّه العالی
محضر مبارک مراجع عظیم الشّأن تقلید و زعماء حوزۀ علمیّۀ قم دامت برکاتهم
حضور محترم ریاست جمهوری اسلامی ایران ، جناب آقای خامنه ای
حضور محترم فقهای عالی مقام شورای نگهبان
حضور محترم فقهای شورای عالی قضائی
پس از تقدیم مراتب خالصانه ترین احترامات ، و تقاضای طول عمر آن بزرگواران ، معروض می داریم : قبرستان تاریخیِ تخت فولاد اصفهان ، یعنی نشانه ای بزرگ از حوزۀ علمیّۀ چهارصد سالۀ اصفهان ، یعنی نشانه ای از زندگانی پر افتخار فقهاء، حکماء ، عرفاء، شعراء و ... در شهر تاریخی اصفهان ، یعنی سندی بر تاریخ پر افتخار شیعه در اصفهان ، یعنی اثری روشن از ، « فاضل
ص:419
هندیها « ، « آقا حسین و آقا جمال خوانساریها » ، « میرفندرسکی ها » ، « آقا محمّد بید آبادیها » ، و ... که در شهر مذهبی اصفهان ، بزرگترین خدمتها را نسبت به علم و فقاهت ، حوزه و مدارس علمیّۀ اسلام و مکتب تشیع ، نموده اند
آری ، قبرستان تخت فولاد، مورد تهاجم بی رحمانۀ شهردار معلوم الحال اصفهان قرار گرفته ، و او با روشی خصمانه ، به این نشانۀ فرهنگ و ایمان می تازد .
آری ، در زمانی که مناره ها و عمارتهای قدیمی ، کاسه ها و کوزه های گلی ، آهن پاره های قدیمی و چنارهای کهن و ... ، به عنوان آثار باستانی محافظت می شوند ، و رقم بالائی از بودجه های کشورها ، و سازمانهای بین المللی برای حفاظت آنها خرج می شود ، در یک چنین زمانی قبرستان تاریخی وعظیم تخت فولاد، که نشانۀ بزرگی از فرهنگ و اعتقادات اصیل مردم می باشد، مورد تهاجم قرار گرفته است .
مگر انقلاب اسلامی با خون جوانان ما و فرزندان ما رشد گرفت تا شهردار اصفهان به نام شهردار انقلابی ، مقدّسات دینی ما را مورد تهاجم قرار دهد؟ و فرهنگ شیعی ما را ، قبور علماء ما را ، قبور مؤمنین را ( که بسیاری از آنها فرزندانشان جزء شهدای انقلاب اسلامی هستند ) مورد حمله قرار دهد .
آیا برای ما ، درد آور نیست که نزدیک تخت فولاد ، جنب پل خواجو، قبر پروفسور پوپ خارجی ... را بسازند ، و در کنار آن ، قبور علماء ما را خراب کنند . نمی دانیم آیا نالۀ ما تا چه اندازه أثر می کند ، و سوز دل ما تا چه حد مؤثّر است ؟ آیا به دلیل این که آرام می گوئیم ، دوستانه می گوئیم ، خیرخواهانه می گوئیم ، بی دسته بندی می گوئیم ، برای رضای خدا می گوئیم ، به نفع انقلاب اسلامی می گوئیم ، سخنانمان مورد توجّه قرار نمی گیرد ، و توجیهات مبتذل
ص:420
شهردار اصفهان قبول می شود ، و همانند سایر حکومتها ، به دادِ دل مردم رسیدگی نمی شود ؟ آینده حکم فرماست . شما را به خدا، به انقلاب اسلامی رحم کنید ، به « خون جوانان یاحسین گویِ ما » توجّه کنید . و از بی اعتقاد شدن دین باورهای متدیّن ، نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری کنید . جلوی این عمل زشت شهرداری اصفهان را بگیرید .
تیرماه 1367 شمسی
متن فوق ، در طوماری به طول 9 متر ، و عرض هشتاد و سه سانتی متر، نوشته شد با بیش از ده هزار امضاء از مؤمنین و انسانهائی دلسوز و علاقه مند به اسلام و علماء ، که در مساجد و مراکز معتبر دینی و علمی شهر اصفهان ، امضاء گردید ، و به محضر مبارک حضرت آیة الله العظمی ، آقای خمینی ، و مراجع تقلید ، و مسئولین عالیرتبۀ جمهوری اسلامی ایران ارسال گردید .
سرزمین تخت فولاد، در طول تاریخ برجسته و پر اهمیّتی که داشته ، تکیه ها ، بقعه ها ، زاویه ها ، مساجد، مدارس ، عبادتگاه هائی را به خود دیده ، که رقم آنها گاهی ، به حدود چهارصد عدد رسیده است (1).
این بناها و آثار، برخی در دورۀ دیلمیان و برخی در دوره های بعدی و عمدةً در دورۀ صفویّه و قاجاریّه ، ایجاد گشته است ، که ذیلاً اشاره ای گذرا به نمونه ای از آنها می نمائیم :
از آثار دورۀ دیلمیان ، ساختمان قبر حضرت یوشع علیه السلام ، در « لسان الأرض » تخت فولاد بوده ، و در قرن هشتم تا دهم ، عبادتگاههائی برای اهل عبادت
ص:421
و راز و نیاز ساخته شده ، که همه از بین رفته است ، و تنها مسجد مصلّی ، از آثار قرون قبل از صفویّه ، باقی مانده است .
در دورۀ صفویّه ، ساختمان قبر حضرت یوشع علیه السلام در « لسان الأرض » تکمیل و تجدید شده ، و تکیه ها و بقعه های مهمّی تأسیس گردیده ، که برخی از آنها هنوز باقی است، و از آثار باستانی و تاریخی اصفهان به شمار می رود ، همانند : تکیه و بقعۀ بابا رکن الدّین ( با گنبد 12 ترک) ، تکیۀ میرفندرسکی ، تکیۀ و بقعۀ میرزا رفیعای نائینی ( با گنبد بسیار جالب ) ، تکیه و بقعۀ آقا حسین خوانساری ( با گنبد بسیار زیبا ) ، تکیۀ آقا رضی ( تکیۀ سادات ) ، تکیه و بقعه و مدرسۀ خاتون آبادی ( با گنبد شکوهمند و جالب ) ، تکیۀ فاضل سراب ( تکیۀ جویباره ای )
در دورۀ قاجاریّه ، تکیه ها و بقعه های متعدّد، و نیز مسجد و مدرسۀ جالبی ، ایجاد شده ، که بعضاً از اهمیّت خاصّی برخوردار است ، همانند : تکیه و بقعۀ صاحب روضات ، تکیه و بقعۀ حاج محمّد جعفر آباده ای ، تکیه و بقعۀ میرزا أبو المعالی ، تکیۀ آقا سیّد محمّد ترک ( تکیۀ جهانگیر قشقائی ) ، تکیه و بقعۀ آقا شیخ محمّد تقی رازی ، ( تکیۀ مادر شاهزاده ) ، تکیه و بقعۀ شهشهانی ، بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ، تکیه و بقعۀ تویسرکانی ، تکیه و بقعۀ آقا شیخ مرتضی ریزی ، تکیۀ حاج آقا باقر قزوینی ( تکیۀ در دشتی ، خلیلیان ) ، تکیه و بقعۀ کازرونی ، تکیۀ ملک ، تکیه و بقعۀ آقا مجلس ( تکیۀ آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ) ، تکیۀ گلزار ، تکیه و بقعۀ واله ( با گنبد زیبا و از آثار باستانی ) مسجد و مدرسۀ رکن الملک ( از آثار مهم باستانی ) و ...
در دورۀ پس از قاجاریّه ، تکیۀ بروجردی ، تکیه و بقعۀ میر محمّد صادقی ، تکیه و بقعۀ مقدّس ، بقعۀ شهید شمس آبادی ، مسجد حجّة بن الحسن (عج) ، بقعۀ
ص:422
أمین و ...، تأسیس شده است .
و اینک تعدادی از تکیه ها و بقعه های مشهور تخت فولاد را ( که محلّ دفن علماء بزرگ ، فقهاء نامدار ، حکماء عالیقدر ، شعرای لطیف گوی ، نویسندگان و گویندگان عالی شأن است ) نام می بریم، و به مناسبت هرکدام از آنها ، با ذکر نام برخی از مدفونین در آن مکانهای شریف ، عظمت این سرزمین مقدّس ، و این نمایشگاه علم و ادب را مورد توجّه قرار می دهیم .
در طرف غرب خیابان فیض ، در جانب جنوب مسجد رکن الملک ، تکیۀ جالب و ارزشمندی است ، که به نام فقیه نامدار ، و مجتهد عالیقدر ، حاج محمّد جعفر آبادهای نامیده شده است (1).
ساختمان این تکیه ، مرغوب و از نظر معماری و نمای سر دَرِ ، جلب توجّه می نماید ، ولی احتیاج به تعمیر اساسی دارد، و قبر مرحوم آباده ای ، در زیر گنبد تکیه قرار گرفته ، ولی سنگ قبر ندارد، و با آجر ساخته شده است .
مرحوم آباده ای ، مرجعی بزرگ برای مردم ، و محقّقی نامور در حوزۀ علمیه و بانی مسجدی بسیار باشکوه ، در اصفهان ، و پیشوائی زیرک و دانا (2)، در حلّ مرافعات و اختلافات بوده ، و مقلّدهم داشته است (3).
وی ، دارای طبعی شوخ ، و تألیفاتی گرانقدر ، و دو فرزند عالم بوده ، و در
ص:423
سال 1280 قمری بدرود حیات گفته است (1).
در همین تکیه ، آخوند ملاّ عبدالله خوانساری ، متوفّای 1293 قمری ، از بزرگان اهل منبر ، و فرزندش ، میرزا محمود صدرالمحدّثین ، متوفّای 1332 قمری ( که پدر میرزا عبدالحسین صدر المحدّثین ، خطیب نامدار ایران بوده ) وعدّۀ دیگری از علماء و زهّاد، و جمع کثیری از گویندگان دینی مدفون گشته اند
تکیه خوانساری ، نزدیک تکیۀ آقا شیخ محمّد تقی (تکیۀ مادر شاهزاده) و با فاصلۀ کمی از خیابان فرودگاه می باشد ، و ساختمان باشکوه بقعه و گنبد زیبا ، و کاشی کاری شدۀ آن ، از دورۀ صفویّه و با همّت شاه سلیمان صفوی می باشد ، و از آثار باستانیِ شهر تاریخیِ اصفهان به شمار رفته است .
در أثر دفن علماء بزرگ در این تکیه و بقعه ، این مکان و بقعۀ مقدّس را « بقعة العلماء » می خوانند . بناء و تأسیس این تکیه و بقعه ، به احترام مرقد مطهّر حکیم نامدار، و محقّق بی نظیر ، استاد البشر و العقل الحادی عشر ، و استاد الکلّ فی الکل ، آقا حسین خوانساری ، متوفّای 1099 هجری، انجام گرفته است
وی ، از شاگردان مجلسی أوّل و میر فندرسکی و آخوند ملاّ حیدر خوانساری بوده ، و شاگردانی همچون : آقا جمال خوانساری و ملاّ میرزای شیروانی و سیّد نعمت الله جزائری و فاضل سراب و ... ، داشته ، و از علاّمۀ مجلسی و محقّق سبزواری و ... اجازه گرفته است (2) .
ص:424
در بقعۀ آقا حسین خوانساری ، مرقد منوّر حکیم متکلّم ، و فقیه اصولی ، و چهرۀ نامدار حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، آقا جمال خوانساری ، متوفّای 1125 قمری ( جنب قبر پدر ) قرار گرفته است . وی ، از شاگردان پدر خود، و هم چنین محقّق سبزواری بوده ، و حوزۀ درسی بسیار مهم و عالم پروری داشته ، و تألیفات پرفائده اش در علوم مختلف (همانند حاشیه بر شرح لمعه) از منابع تحقیق می باشد .
مرحوم آقا جمال خوانساری ، همانند پدرش آقا حسین خوانساری ، نه تنها از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده ، بلکه از چهره های برجسته علمی ایران و عالَم تشیّع به شمار می رود .
به نوشتۀ ریحانة الأدب ، قبر آقا رضی خوانساری ( فرزند دیگر آقا حسین خوانساری ) که عالمی فاضل بوده ، پشت قبر آقا جمال ، قرار گرفته است .
از مفاخر این بقعه ، قبر مطهّر فقیه محقّق ، و مرجع زاهد ، حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، متوفّای 1286 قمری ، می باشد . وی ، از مفاخر علمی حوزۀ اصفهان ، و دارای ریاست علمی بوده ، و پرورش دهندۀ شاگردانی بزرگ به شمار رفته ، و تالیفات بسیاری در زمینۀ فقه و اصول و عقائد و أخلاق ، از خود به جای گذاشته ، و مرجع تقلید جمعی از مؤمنین بوده است .
و هم چنین از نشانه های عظمت این بقعه ، قبر منوّر آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی ، متوفّای 1314 قمری می باشد . وی ، مدرّس حوزۀ علمیّه ، و صاحب تألیفات بسیار ، و گوینده و ارشاد کنندۀ قویّ بوده ، و بیان و قلم او در میان مردم ، تأثیر فراوان داشته است ، تا جائی که ارادتمندان آن بزرگمرد را ، از مطّلعین بر أخبار ، و اصول و فروع و أخلاق دینی به شمار آورده اند . او أوّل کسی است که برنامۀ إحیاء شبهای جمعه و مراسم دعای کمیل را در تخت فولاد
ص:425
پایه گذاری نمود (1) و به دنبال إقدام او ، جلسات مهم و پرجمعیّت و گستردۀ دیگری نیز ، در طول بیش از یک قرن ، تشکیل گردیده و هنوز ادامه دارد .
در تکیه و بقعۀ آقا حسین خوانساری ، علاوه بر یاد شدگان ، جمع زیادی از فقهاء ، متکلّمین ، مفسّرین ، اُدباء ، شعراء ، خطباء ... مدفونند که در کتاب سیری در تخت فولاد ، از بیش از 45 نفر آنان یاد شده است (2).
تکیه و بقعۀ آقا حسین خوانساری ، نیاز شدید به تعمیر و مرمّت داشت ، که شهرداری اصفهان ، در این زمینه دست به اقدامی أرزشمند زد، و مرمّت و ساماندهیِ تکیه را ، به شکلی جالب أنجام داد که تاریخ آبان ماه 1373 شمسی ، پایان آن بوده است .
هم زمان با تعمیر و ساماندهی تکیۀ خوانساری ، مسجد باشکوهی در کنار تکیه ، زیر نظر یکی از روحانیّون و خطباء جلیل القدر یعنی آقای حاج شیخ محمّد تقی فهامی دام عمره ، ساخته شده ، که شبهای جمعه برنامۀ دعای کمیل ، به وسیلۀ آن بزرگوار، و فرزندشان ، خطیب أرجمند ، آقای حاج شیخ مهدی فهامی ، در آن إجراء می شود .
تکیه ای است در نزدیکی مسجد مصلّی ، در جنوب شرقی تکیۀ صاحب روضات ( آقا میرزا محمّد باقر ) که بقعه ای دارد، و در آن بقعه و نیز فضای تکیه . عده ای از علماء و بزرگان عهد صفویّه و پس از آن، مدفون گردیده اند، و در
ص:426
نتیجه ، این تکیه ، از تکیه های تاریخی و قدیمی تخت فولاد می باشد ، و ذیلاً به برخی از برجستگان مدفون در این تکیه اشاره می نمائیم :
١- عالم فاضل و محقّّق جلیل القدر ، آقا سید رضی الدّین محمّد موسوی شیرازی اصفهانی، متوفّای 1113 قمری ، که از مدرسین و محدّثین (1) در حوزۀ اصفهان و مسجد شاه ( مسجد امام ) بوده ، و از شاگردان مرحوم شیخ صالح بحرانی و شیخ حرّ عاملی به شمار رفته (2)، و از آنها اجازه اجتهاد داشته ، و تفسیری بزرگ بر قرآن کریم نوشته است ، و در بقعۀ همین تکیه ، که به نام او نامیده شده ، مدفون گردیده است .
2- مجتهد عالیقدر، مرحوم آقا میرزا محمّد باقر پیشنماز ، امام جماعت مسجد جامع عبّاسی (مسجد شاه ) که از علاّمۀ مجلسی و آقا حسین خوانساری و شیخ حرّ عاملی اجازه داشته، و سادات عاملی رهنان و خوراسگان ، از أولاد او هستند . وی ، در سال 1123 قمری وفات یافته، و در این بقعه بخاک سپرده شده است .
3 - فقیه محقّق ، و عالم کامل ، آقا میر محمّد مهدی نائب الصّدر ، متوفّای 1267 قمری ، که بر أغلب یا تمام کتب موقوفۀ مرحوم جدّ خود ( آقامیرزا محمّد باقر پیشنماز ) حاشیه نوشته ، و در هر علمی و در هر کتابی که مطرح میشده ، تحقیقات و فوائدی ثبت می کرده است .
قبر او در ایوانچۀ داخل بقعۀ تکیۀ آقارضی میباشد (3) .
ص:427
4- عالم کامل ، و مدرّس عظیم الشّأن ، آقا سیّد محمّد إمامی ( جدّ آیُتُین العَلَمین ، آقایان : حاج سیّد أحمد و حاج سیّد حسن فقیه إمامی ) متوفّای 1359 قمری ، که در مدرسۀ نیم آور تدریس فقه و اصول مینموده ، و پس از فوت آن بزرگمرد ، با اجازه آیة الله ، حاج سیّد علی نجف آبادی قدس سره ، در قبر جدّ مادریِ خود ( آقا میرزا محمّد باقر پیشنماز ) در بقعۀ آقا رضی، دفن گردیده است
5۔ حکیم محقّق و متکلّم اصولی ، میر سیّد کمال الدّین ، أحمد عاملی ، متوفّای حدود سالهای 1054 تا 1060 قمری ، که خاله زاده و داماد مرحوم میرداماد ، و از شاگردان آن بزرگمرد ، و نیز مرحوم شیخ بهائی ، و مجاز از آنها و نیز شیخ عبد العالی کی بوده ، و تألیفات بسیاری داشته است (1).
6- عالم فاضل محقّق ، سیّد عبدالحسیب بن سیّد أحمد عاملی ، متوفّای 1121 که سبط میر داماد ، و از علماء کثیر التّصنیف ، و شاعر و محقّق بوده است (2) .
قبر این پدر و پسر ، آثارش محو گردیده است .
در حدود یکصد و چهل سال قبل ( در سال 1278 قمری ) در زمانی که قحطی شدیدی اصفهان و حومۀ آن را تحت فشار شکننده ای قرار میدهد ، شخص دزدی می رود در تکیۀ اقا رضی، و تصمیم می گیرد که شالِ گران قیمتی ، که بر روی قبر مرحوم آقا رضی بوده را ، بر دارد و به دزدی به برد، و به وسیلۀ آن، امرار معاش نماید ، ناگاه صدائی میشنود که، شال را نبر ، آن شخص دزد به
ص:428
أطراف توجّه میکند ، و کسی را نمی بیند ، بر می گردد که شال را بردارد، برای بار دوم همان صدا تکرار می شود ، و آن شخص ، توجّه مجدّد می نماید ، و کسی را نمی بیند ، و باز تصمیم برای دزدی می گیرد ، که مجدّداً صدا را می شنود که ، بردار ، و در هر سه نوبت ، میشنود که ، ( روزیِ تو ، از جایِ دیگری حواله می شود ، و آن شخص دزد ، شقاوت میکند ، و شال را بر می دارد، و در محلّۀ جلفا به مبلغ هشت تومان ( که در آن زمان ، پول بسیار زیادی بوده است ) می فروشد . در هنگامی که نگهبان تکیه ، متوجّه مفقود شدن شال می گردد ، و سر و صدای دزدی بلند می شود ، در أثر تحقیقات محلّی ، شخص دزد شناسائی میگردد ، و بعد از آن، مبتلای به تکرّر ادرار می شود ، و در اثر این مرض و گرفتاری ، به مجازات عمل زشت خود می رسد، و از دنیا می رود .
این تکیه در جنوب تخت فولاد ، و مقابل تکیۀ بروجردی قرار دارد، و از آثار دوره قاجاریّه است ، و به احترام مرحوم آقا سیّد أبو جعفر « خادم الشّریعه » ، فرزند فقیه عظیم الشّأن ، آقا سیّد صدر الدّین عاملی ، و پدر مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، تأسیس گشته است ، و گاهی همین تکیه ، به نام فرزند آن بزرگمرد ، که به نام حاج آقا مجلس ، نامیده می شده ، « تکیۀ حاج آقا مجلس » خوانده می شود (1).
مرحوم آقا سیّد أبوجعفر ، از علماء جلیل القدر در خاندان صدر می باشد ، و آثار تألیفی داشته ، که مورد تجلیل استاد و پدر زن خود ، مرحوم آقا سیّد أسد الله مجتهد بید آبادی ( فقیه نامدار و فرزند مرحوم سیّد شفتی ) قرار گرفته ،
ص:429
و وفات او در سال 1324 قمری ، واقع شده است .
در این تکیه ، علماء و دانشمندانی از خاندان مرحوم آقا سیّد أبوجعفر ، دفن گردیده اند، همانند : حاج آقا حسن خادمی ، متوفّای 1379، و حاج آقا شمس الدّین خادمی ، متوفّای 1399 قمری ، که هر دو از فرزندان آقا سیّد أبوجعفر ، و از علماء بوده اند . و هم چنین شخصیّت های علمی برجسته ای در این تکیه مدفون گردیده اند همانند :
١- حاج میرزا یحیی مستوفی ، متوفّای 1325 قمری ، که از شاگردان شیخ أعظم أنصاری قدس سره بوده ، و خود محقّقی مدقّق ، و مدرّس فقه و اصول و رجال بوده است ، و چندین کتاب و رساله در فقه و اصول و رجال و کلام تألیف نموده ، که رقم آنها به حدود سی عدد می رسد (1).
مرحوم مستوفی ، جامع کمالات صوری و معنوی بوده ، و در أدبیّت و أخلاق ، از بیشتر معاصرین خود، مقدّم بوده است (2).
" 2- حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی ، متوفّای 1327 قمری ، که حکیمی ادیب و طبیبی فقیه بوده ، و استادهای بزرگی همانند : آقا سیّد محمّد شهشهانی ، و ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و حاج سیّد أسد الله بیدآبادی داشته ، و در طب و حکمت ، به مراحل عالیۀ علمی نائل گشته ، و در علاج أمراض ، دارای نَفَسِ مسیحائی بوده، و در زمان خودش ، تدریس طب منحصر به او بوده است .
مرحوم حکیم باشی ، فرزند حکیم و فیلسوف نامدار ، میرزا عبدالجواد
ص:430
خراسانی ، و از أحفاد ملاّ أحمد تونی خراسانی ، می باشد (1).
٣- حاج سیّد اسماعیل ریزی ، متوفّای 1338 قمری ، که از شاگردان میرزای شیرازی ، و سپس آقا سیّد محمّد کاظم یزدی بوده ، و به نوشته علاّمه حاج آقا بزرگ طهرانی ، وی از فضلاء شاگردان میرزای شیرازی بوده است (2) .
تکیه ای است در نزدیکی تکیۀ بابارکن ، و متّصل به تکیۀ آقا حسین خوانساری ، که أصل بنای آن و نیز سبک و ساختمان آن ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، ولی به علّت آنکه با بودجه و وصیّت مادر شاهزاده، متوفّای 1246 قمری ( که دایۀ سیف الدّوله « محمّد میرزا ، پسر فتحعلی شاه قاجار » بوده ) تعمیر و تزیین گشته ، و بقعه ای در وسط آن تأسیس شده ، به نام او شهرت یافته است (3) ، چنانچه از هنگام دفن عالم و پیشوا ، و زعیم بزرگ حوزه علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی رازی ، این تکیه به نام آن بزرگمرد نیز نامیده میشود . سر دَرِ زیبا و جالب این تکیه ، و نیز بقعۀ وسط آن ، و چندین سنگ مرمر نفیس با خطوط بسیار زیبا و جالب توجّه ، که بر روی قبور علمای بزرگ قرار گرفته ، از ویژگی های این تکیه است ، گرچه در اثر مرور زمان ،
ص:431
خرابی هائی به آن راه یافته ، که نیاز به تعمیر أساسی دارد .
در این تکیه ( و به خصوص در داخل بقعۀ آن ) عدّه ای از علماء و شخصیّت های برجستۀ حوزه اصفهان مدفونند ، که به نام و نشانه های عظمت آنها ، اشاره می نمائیم :
١- محقّق نامدار ، و مدقّق کم نظیر ، فقیه اصولی ، آقا شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی ، متوفّای 1248 قمری ، که از مفاخر شیعه و حوزه های علمیّه بوده (1) و سرسلسلۀ خاندان عظیم علمی نجفی می باشد ، و استادهائی همچون : سیّد بحر العلوم ، صاحب ریاض ، و شیخ جعفر کاشف الغطاء ( پدر زن او ) داشته ، و در جلسۀ درس او ، در مسجد شاه اصفهان ( مسجد امام فعلی ) قریب سیصد نفر ، شرکت می کرده اند، و تألیفات بسیار مهمّی داشته ، که از همه مهمتر و مشهورتر، حاشیه بر معالم است ، که از شهرت و عظمت کم نظیری برخوردار می باشد ، و به نام « هدایة المسترشدین » نامیده شده ، و به خاطر این کتاب ، شخصیّت یاد شده با عنوان ( صاحب حاشیه ) یا ( صاحب هدایة المسترشدین ) خوانده می شود، و قبر آن بزرگمرد داخل بقعه در وسط تکیه می باشد .
در بارۀ این بزرگمرد ، در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) نیز ، بحث و بررسی داریم .
2- همسر عالمه و فاضلۀ آقا شیخ محمّد تقی ( صاحب حاشیه )، که دختر
ص:432
مرحوم کاشف الغطاء بوده ، و گفته میشود ، که در نوشتن حاشیه بر معالم ، به شوهر خود کمک می کرده ، و در حدود سال 1295 قمری وفات یافته ، و در جلوی قبر شوهر خود ، دفن گردیده است .
3 - فقیه بزرگوار ، و روحانی عالیقدر ، آخوند ملاّ محمّد صالح جویبارهای ، متوفّای 1285 قمری ، که از نسل ملاّ محمّدبن عبدالفتّاح تنکابنی « فاضل سراب » بوده ، و مرجع فتوی و قضاوت در میان مردم ، به شمار رفته است .
4- همسر عالمه و فاضلۀّ ملا محمّد صالح ، که حواشی بر مدارک نوشته بوده ، و آن را تدریس می کرده ، و شخصیت او مورد توجّه بوده است .
5- عالم متّقی ، و مجتهد زاهد ، میر زین العابدین خوانساری ( پدر صاحب روضات ) متوفّای 1275 قمری ، که دارای نسبی عالی و خاندانی علمی و پدران و فرزندانی عالی مقام بوده ، تألیفاتش متنوّع ، و قبرش مورد توجّه ، و زیارت و دعای سر قبر او ، مقرون به اجابت ، بوده است .
6- مرجع عالیمقام ، و پیشوای عظیم الشّأن ، حاج شیخ جمال الدّین نجفی مسجد شاهی ) ، متوفّای 1354 قمری ، که در اصفهان و نجف ، تحصیل علم کرده، و در تهران و أخیراً در شهر اصفهان ، اقامت و مرجعیت داشته ، و از رؤسای علماء محسوب گشته است .
7- فقیهّ مدرّس ، و مجتهد جامع ، و حکیمِ ریاضی ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ( نجفی ) متوفّای 1362 قمری ، که از علماء برجسته و مدرّسین عالیقدر بوده ، و تألیفات زیادی در رشته های مختلف داشته ، و در حُسن معاشرت و مسائل اجتماعی سرآمد بوده است . وی ، به گفته مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، « شیخ بهائی عصر خود » میباشد .
8- عارف متّقی ، و زاهد وارسته ، حاج محمد صادق تخت فولادی ، متوفّای
ص:433
1290 قمری ، که به دعای او شخصیّت معروف ، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ( نخودَکی) مقیم مشهد، متولّد گردید ، و تا سنین نوجوانی ، تحت تربیت او بود، و هر وقت مرحوم حاج شیخ ، از مشهد به اصفهان می آمد، به زیارت قبر حاج محمّد صادق می رفت .
حاج محمّد صادق ، در أثر ریاضت و سیر و مراحل معنوی ، به مقامی بلند نائل گشته ، و در دعای او تأثیر عجیبی بوده است . قبر او در طرف راست راه ورودی ، در صحن تکیه قرار گرفته ، و أخیراً ( ذی القعدة 1410 قمری ) ، قبر او تجدید شده ، و در حدود یک متر از زمین بلند گشته، و سنگ مرمر قدیمی او . در وسط سنگ بزرگ دیگری جاسازی شده است ، و از مشهد و تهران و دیگر بلاد ، به زیارت قبر آن بزرگمرد می آیند .
9- فقیه اصولی و مؤلّف متبحّر ، آقا شیخ محمّد جواد حسین آبادی، متوفّای 1312 قمری، که از شاگردان صاحب جواهر ، و مجاز از آن بزرگمرد، و نیز شیخ أنصاری بوده ، و در سردابه ای نزدیک دیوار تکیه مدفون گشته است . وی . علاوه بر آثار علمی و تألیفی ، سه فرزند عالم و بزرگوار داشته ، که از مفاخر حوزه علمیه بوده اند ، و در بخش ( خاندانهای علمی ) از آنها یاد می کنیم .
در این تکیه علاوه بر بزرگان یاد شده، عدّۀ دیگری از علمای بزرگ ، و صلحاء عظیم الشّأن ، مدفون می باشند ، که از سنگ قبر آنها معلوم می شود ، و درباره بعضی از آنها ادّعاء تخلیۀ روح ، و سیر ممتاز روحی شده است .
در نزدیکی تکیۀ آقا حسین خوانساری ، و به فاصلۀ کمی از خیابان سعادت آباد ، بقعۀ حکیم عارف و فیلسوف متبحّر ، آقا محمد بیدآبادی متوفّای 1198
ص:434
قمری ، قرار گرفته است . وی ، مجلس درس بزرگ و با أهمیّتی داشته (1) و عدّه ای از بزرگان همانند : آخوند ملاّ علی نوری و ملاّ محراب حکیم و حاجی کلباسی ، از شاگردان او بوده اند (2) و در ورع و تقوی و تواضع و بی اعتنائی به قدرتمندان ، برجستگی داشته (3) و کراماتی بزرگ از او ظاهر شده ، و قبر او مورد توجّه و مزار انسانهای با ایمان ، و خداجویان با اخلاص می باشد .
در بقعه آقا محمّد بیدآبادی ، قبر پدر او ، « مولی محمّد رفیع بید آبادی » قرار دارد ، که عالمی محقّق ، و فاضلی مدقّق و زاهد بوده است .
و در همین بقعه است ، قبر حکیم و فقیه زاهد، و أدیب و ریاضیِ جامع، مرحوم حاج شیخ محمود مفید ، متوفّای 1382 قمری ، که از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقائی و نیز حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای بوده ، و خود ، چهل سال در مدرسه صدر ، به تدریس حکمت اشتغال داشته ، و در أواخر ، تدریس حکمت و فلسفه در اصفهان ، به آن بزرگمرد منحصر گردیده بوده ، و به جهت اشتهار او در تدریس حکمت ، فقه و ریاضی و أدبیّات و سایر علوم و دانشهای او ، تحت الشّعاع قرار گرفته بوده است .
در نزدیکی قبر این بزرگمرد، مدفن فقیه حکیم و مدرّس محقّق ، مرحوم آقا شیخ علی مفید برادر حاج شیخ محمود مفید ، متوفّای 1345 قمری میباشد ، که از مدرسین مدرسۀ صدر بوده ، و در عینِ جامع بودن ، فقاهت او مشهورتر بوده است . و در نزدیکی بقعۀ آقا محمّد بیدآبادی ، قبر میر معصوم ، متوفّای 1155
ص:435
قمری است ، که ظاهراً از علماء جلیل القدر بوده، و مشهور است که ، آقا محمّد بید آبادی در عالم خواب جریان عجیبی را می بیند ، که کاشف از عظمت معنوی میر معصوم بوده ، و به همان جهت وصیت می نماید که، مدفن او را نزدیک قبر میر معصوم قرار دهند ، و در این أواخر، شخصی متوسّل به روح مقدّس آن بزرگمرد می شود، و به حاجت خود می رسد ، و لذا سنگ قبری ترتیب داده ، و أشعاری را روی او حجّاری می نماید، که حاکی از جریان توسّل و موفقیّت آن است . و نیز ، در این بقعه ، و نزدیکی های آن ، عدّۀ دیگری از مجتهدین و بزرگان عرفان و تقوی ، مدفون می باشند .
در طرف شرق خیابان فیض ، در کوچه ای به طرف لسان الأرض ، تکیۀ میرزا أبو المعالی واقع گردیده ، و در وسط آن، بقعه ای آجری به (سبک دورۀ قاجاریۀ) و جالب توجّه ، تأسیس گشته ، که قبر فقیه اصولی و محدّث رجالی و مفسّر ، و جامع معقول و منقول (1)، میرزا محمّد کلباسی ، مکنّی و معروف به « میرزا أبوالمعالی » متوفّای 1315 قمری ، و دو فرزند عالم او ، در آن قرار گرفته است
وی ، کوچکترین فرزند حاجی کلباسی بوده ، و در تقوی و زهد و معنویّت و تلاش علمی و تحقیقی ، زبانزد بوده است ، و تألیفات بسیاری در زمینۀ فقه و اصول و رجال و تفسیر و حساب و تراجم، از خود به جای گذاشته است (2) .
مرقد مطهّر مرحوم آقا میرزا أبو المعالی ، مورد توجّه بزرگان از علماء است ،
ص:436
و علاوه بر اصفهان ، از شهرهای دیگر، برای زیارت ، و توسّل به روح مقدّس آن بزرگمرد می آیند ، و به حوائج خود می رسند .
فرزند او ، حاج میرزا جمال الدّین ، متوفّای 1350 ، از علماء بزرگ بوده، و در پشت قبر پدر مدفون است ، و فرزند دیگر او ، حاج میرزا أبو الهدی کلباسی متوفّای 1356 قمری ، صاحب تألیفات متعدّد بوده ، همانند : « سماء المقال فی علم الرّجال ، و مدفن او در جلوی قبر پدر می باشد .
قبر عالم فاضل ، و حکیم متبحّر ، آقا شیخ نور الدّین أشنی قودجانی ، متوفّای 1398 قمری ، و پدر او ، مجتهد زاهد ، و فقیه محقّق ، آقا شیخ محمّد حسین أشتی قودجانی ، متوفّای 1375 قمری ، در همین بقعه واقع گردیده است .
و نیز ، مرحوم میرزا موسی أنصاری ، متوفّای 1360 « از معاریف شعرای اصفهان » و حاج سیّد حسن واعظ کاشانی « از معاریف أهل منبر » علاوه بر عدّۀ دیگری از علماء و گویندگان ، در این تکیه مدفون می باشند .
در نزدیکی مسجد مصلّی ، و در مجاورت تکیۀ آقا رضی ، قرار گرفته است ، و در وسط آن ، بقعۀ زیبا و جالبی است ، که بر روی قبر صاحب روضات آلجئات ، ساخته شده است ، و در این تکیه و بقعه ، عدّه ای از بزرگان علماء مدفون گردیده اند ، که ذیلاً به برخی از آنان اشاره می نمائیم :
1- فقیه زاهد و مدرّس کامل ، مولی حسین گیلانی ( جیلانی) لنبانی ، متوفّای 1129 قمری ، که علاوه بر مقام علمی در فقه و حدیث ، حکیمی ادیب ، و مصفی محقق بوده ، و آثار علمی متنوعی از خود به جای گذاشته است ، که از
ص:437
جملۀ آنها شرحی جامع و مفصّل ، بر «صحیفۀ سجّادیّه » می باشد (1).
وی ، در مسجد لُنبان اصفهان ، إمامت جماعت و تدریس داشته (2)، و به همین جهت به « لُنبانی » شهرت یافته ، و از قبر او کراماتی ظاهر شده است .
2- پدر او ، حکیم عارف ، و مدرس فاضل ، ملاّ حسن جیلانی ( گیلانی) متوفّای 1094 قمری ، که قبر این دو بزرگوار در داخل بقعه می باشد .
3 - حکیم معروف و عارف نامدار، ملاّ محراب گیلانی ، متوفّای 1217 قمری ، که از شاگردان مشهور حکیم و عارف نامی ، آقا محمّد بیدآبادی بوده است ، و قبرش در صحن تکیه میباشد .
4- فقیه اصولی و محدّث رجالی ، متکلّم محقّق و أدیب مدقّق ، مرجع مدبّر و پیشوای جامع ، مجمع الفضائل و منبع آلکمالات ، آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی خوانساری ، متوفّای 1313 قمری ، که در سلسلۀ أجداد او ، چهره های بزرگ علمی و تقوائی ، و در میان ذریّه و أحفاد او ، شخصیّت های ممتاز در فقه و اجتهاد، فراوان بوده اند . او نه تنها محضر أساتید بزرگ را درک کرده، و از محضر آنها بهره مند گردیده بوده ، بلکه خود ، تربیت کنندۀ مجتهدان و محقّقان بوده است ، و تألیفاتی گرانبها در فقه، اصول ، کلام ، اخلاق ، رجال ، تاریخ ، نحو و ... ، از خود به جای گذاشته ، که مشهورترین آنها ، أثر نفیس و معروف او ، کتاب « روضات الجنّات » میباشد ، که در میان کتب تراجم ، از أهمیّت ویژه ای برخوردار است (3).
ص:438
به مناسبت تجلیل و أدای احترام نسبت به این بزرگمرد، بقعۀ جالب و ارزشمند تکیه ، تأسیس گشته است .
5- عالم محقّق ، و زاهد کامل ، ملاّ حسین تفلیسی ، متوفّای 1192 قمری که در زهد و تقوی و ریاضت های دینی برجستگی داشته ، و بزرگانی از علماء و صلحاء به او اعتقاد کامل داشته اند ، و از قبر او ، و توسّل به روح مقدّس او ، کراماتی ظاهر گردیده است . قبر او در قبرستان آب بخشان بوده، و پس از تخریب آن قبرستان ، استخوانهای آن بزرگمرد ، به تکیه و بقعۀ آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات ) منتقل ، و دفن گردیده است .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده، عدّه ای از فرزندان و أحفاد و بستگان صاحب روضات ، در این بقعه مدفونند ، که عموماً از علماء عالی مقام بوده ، و جمعی از آنها ، از مجتهدان و صاحبان تألیف بوده اند ، و در کتاب « زندگانی آیة الله چهارسوقی » و نیز کتابهای « دانشمندان و بزرگان اصفهان »، و « رجال اصفهان » و « سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان » ، از شخصیّت و آثار آنها ، یاد شده است .
از نقاط مهم و جالب توجّه ، در تخت فولاد اصفهان ، بقعۀ جالب و زیبائی است ، که بر مرقد بانوی مجتهده ، عالمۀ زاهده ، حاجیه نصرت خانم أمین ، معروف به «بانوی ایرانی » ، متوفّای 1403 قمری ، بنا گردیده است . این بقعه ، از نظر معماری و کاشی کاری و شکل سمبلیک حجاب ، جلب توجّه می نماید .
محلّ این بقعه ، تکیة أمین ، در جوار تکیۀ آقا مجلس ، و مقابل تکیۀ بروجردی ، در خیابان سعادت آباد میباشد .
ص:439
مرحومۀ حاجیه خانم أمین ، دارای مقام علمی در فقه، اصول ، کلام ، تفسیر ، أخلاق ، و ... بوده ، و اجازۀ اجتهاد از عدّه ای از أعلام دین دریافت داشته ، و شمار زیادی از آثار تألیفی ، همانند : تفسیر مخزن العرفان ( در پانزده جلد) را از خود به جای گذاشته ، و پرچمدار حرکت ( علمی - دینیِ بانوان ) در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم بوده است .
در بارۀ شخصیّت و آثار این بانوی بزرگ ، در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » و نیز بخش « حوزه علمیّۀ اصفهان و تربیت زنهای مجتهده و عالمه » بحث و بررسی داریم .
از قسمت های مهم و برجستۀ تخت فولاد، که از نظر معنوی ، تاریخی ، باستانی ، معماری ، طرّاحی و ... ، دارای أهمیّت ویژه می باشد ، بقعه و تکیۀ بابا رکن الدّین است ، که در دورۀ صفویّه ، در زمان شاه عبّاس کبیر ، به احترام بابا رکن الدّین، ساخته شده است . وی ، عارف نامدار ، مسعود بن عبدالله بیضاوی ، متوفّای یکشنبه 26 ربیع الأوّل 769 قمری است ، که پس از وفاتش در تخت فولاد دفن گردیده ، و به علت اهمیت او ، منطقه تخت فولاد ، به نام « مزار بابا رکن الدین » خوانده می شده ، و پل خواجو نیز ، به نام او « پل بابا رکن الدّین » نامیده می شده است ..
او از مفاخر شیعه است ، و تشیّع او در زمان حضور مخالفین ، از نشانه های عظمت او میباشد . مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و شیخ بهائی ، و حاجی کلباسی به او ارادت داشته اند ، و مرحوم شیخ بهائی ، از قبر او خبر وفات خود را
ص:440
دریافت نموده ، با این عبارت ( شیخنا در فکر خود باش ) (1).
گنبد بقعۀ بابا رکن الدّین ، به صورت هرمی شکل با دوازده ترک ، موافق عدد 12 امام معصوم علیهم السلام می باشد ، و قاعدۀ گنبد مُخَمَّس است ، و پنج ایوان مشابه ، در أطراف محوّطۀ زیر گنبد ساخته شده است . سنگ مرمر بسیار جالبی بر روی قبر بابا رکن الدّین نصب شده ، که بر روی آن با خطّ ثلث برجسته عبارت زیبائی دیده می شود، با چنین کلماتی :
... هذا قَبرُ حُجَّةِ الأولِیاءِ الغارِفینَ کَهفِ المُوَحَّدینَ وَ المُحَقَّقینَ ، السّالِکِ مَسالِکَ الأئِمَّةِ المَعصُومینَ ... مَهبَطِ الأنوارِ وَ مَخزَنِ الأسرارِ ... رُکنِ الشَّریعَةِ وَ الطَّریقَةِ وَالحَقیقَةِ وَ العِرفانِ ، بابا رُکن الدّین ، مَسعُودِ بنِ عَبدِ اللهِ البَیضاوی ...
این ساختمان جالب ، که به دستور شاه عبّاس کبیر ساخته شده ، در سال 1200 قمری تعمیر گشته ، و أخیراً نیز در حال مرمت می باشد .
در ایوان بیرون ، جلوی گنبد ، کنار دیوار ، قبر حکیم زاهد ، و ریاضی عابد ، آخوند ملا حسن نائینی ، متوفّای 1270 قمری ، قرار گرفته است .
وی ، در زهد و بی اعتنائی به زیبائی های دنیا ، از عجائب زمان خود بوده ، و عدّه ای از بزرگان ، ارادت شدیدی به او داشته اند ، و در مدرسۀ نیم آور تدریس می نموده ، و سکونت داشته است (2).
و در این تکیه و بقعه ، قبور عدّۀ دیگری از علماء و مدرّسین و صاحبان تألیف ، قرار گرفته ، همانند : حاج میرزا جواد نوری ، متوفّای 1323 قمری ،
ص:441
و فرزند او ، حاج میرزا بهاء الدّین ، معروف به فاضل نوری ، متوفّای 1342 قمری، که هر دو ، عالم محقّق ، و صاحب تألیف بوده اند ، و نیز عدّای از دو خاندان علمی خاتون آبادی و نوری ، در این بقعه و تکیه مدفون گردیده اند ، که موجب گشته ، این تکیه مورد توجّه أهل علم و تقوی قرار گیرد .
و نیز در بقعۀ یاد شده ، قبر فاضل أدیب ، و محقّق مورّخ ، و مفسّر محدّث ، مرحوم حاج میرزا حسن خان أنصاری ، متوفّای 1376 قمری ، قرار گرفته است .
وی ، تألیفات بسیاری در حدود سی عنوان کتاب داشته ، همانند «تاریخ اصفهان » و « تاریخ اصفهان و ری » و « آگهی شهان از کار جهان » ( چهار جلد) و .....، که او را از مفاخر علمیّۀ حوزه علمیه اصفهان ، قرار داده است .
تکیه ای است در جنوب خیابان سعادت آباد، و مقابل تکیۀ آقا مجلس ، و مقبرۀ بانوی ایرانی ، که متعلّق به دوره های أخیر می باشد ، و در وسط آن، بقعه ای تأسیس گردیده ، و در آن بقعه و تکیه ، عدّۀ زیادی از علماء بزرگ ، أعمّ از فقهاء و حکماء و أدباء ، و نیز شعرای أرجمند ، مدفون گشته اند ، و به علّت تأسیس آن برای مرحوم « میرزا أبو الحسن بروجردی » ، به نام « تکیۀ بروجردی » ، نامیده می شود ، و به خاطر وجود قبور علماء محلّۀ در بکوشک ، آن را به نام ، « تکیه درب کوشکیها » نامیده اند . و ذیلاً به نام و شخصیّت عدّه ای از مدفونین در این تکیه اشاره می شود .
١- مجتهد بزرگ ، و مدرّس عالی مقام ، حاج میرزا أبوالحسن بروجردی ، متوفّای 1348 قمری ، که از شاگردان آقا میرزا محمد هاشم چهارسوقی ، در
ص:442
حوزۀ عظیم و علمی اصفهان (1) و نیز از تلاشگران علمی در حوزۀ نجف بوده ، و خود در شهر اصفهان ، مدرّسی عظیم الشّأن، و مرجعی مورد توجّه بوده است و چنانچه اشاره کردیم ، به احترام آن بزرگمرد ، تکیه و بقعۀ بروجردی ، بنا شده است (2) .
2- مجتهد بزرگ و فقیه زاهد ، مرحوم آقاشیخ أحمد بیدآبادی ، متوفّای 1357 قمری ، که از مفاخر علمی و تقوائی بوده ، و مدرّسی متبحّر ، و محیط بر فروع فقهی ، و مورد توجّه به شمار رفته ، و در قدرت حافظه و ذکاوت ، اُعجوبۀ دوران خویش ، خوانده شده است . وی ، در حدود سنّ بلوغ، به درجۀ اجتهاد نائل گردیده است (3) .
3- مدرّس نامدار و بزرگ ، مرحوم آقا شیخ أبو القاسم ، معروف به ، «حاج آخوند زفرهای »، متوفّای 1352 قمری ، که در محلّۀ بیدآباد و درب کوشک، مدرس عمده بوده ، و أکثر علماء و دانش طلبان آن منطقه، شاگردی او را نموده اند ، و تمام کتب درسی را از شرح أمثله تا کفایة الاصول ، تدریس مینموده است (4) .
4- مدرّس مشهور و بزرگ ، مرحوم ، آقا شیخ علی مدرّس یزدی ، متوفّای 1353 قمری ، که در تدریس أدبیّات و سطوح ، چهرۀ سرشناس حوزه علمیّۀ اصفهان بوده، و پدر نویسنده این سطور ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره ، از شاگردان آن بزرگمرد بوده اند .
ص:443
5- حکیم فقیه ، و مفسّر أدیب ، حاج سیّد صدرالدّین طباطبائی کو پائی ، مشهور به « حاج آقا صدر کو پائی » ، متوفّای 1372 قمری ، و مؤلّف « شروق ألحکمه » .
وی ، مدرّسی عالیقدر و خوش مجلس بوده ، و در مدرسۀ صدر اصفهان حوزه درسیِ مورد توجّهی داشته است .
در این بقعه و تکیه ، علاوه بر یاد شدگان ، عدّه ای مجتهد ، حکیم ، مدرّس ، خطیب ، واعظ ، شاعر، أدیب و ... مدفونند . راه و یادشان گرامی باد .
در طرف غرب خیابان فیض ، در اوّل کوچه ای که به طرف تکیۀ میر میرود، تکیۀ تویسرکانی با بقعه ای جالب ، قرار گرفته است . در این تکیه ، قبر آقا میرزا عبد الغفّار تویسرکانی ، متوفّای 1319 قمری است (1) . وی ، از شاگردان مرحوم حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی و مجاز از او ، و نیز از مرحوم صاحب روضات بوده است ، قبر فرزندان آن بزرگمرد، مرحوم حاج سیّد محمّد باقر ، و مرحوم حاج سید أبوالحسن تویسرکانی ، در همین تکیه است .
و در بقعۀ این تکیه ، قبر حکیم متکلّم، و مجتهد محقّق و نامدار ، آیة الله ، حاج میر سیّد علی نجف آبادی ، متوفاّی 1362 قمری می باشد .
وی از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان و مدرّس مدرسۀ صدر بوده ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، به شمار آمده است .
و در این بقعه است قبر خطیب نامدار اصفهان ، آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای ، متوفّای 1365 قمری ، که در قدرت حافظه و نقل أخبار و نوادر مطالب ، و نیرومندی در بیان ، از عجایب شمرده شده ، و بیش از بیست و پنج تألیف در
ص:444
زمینۀ تاریخ و تراجم و حدیث و أخلاق و سفرنامه و دیوان شعر و عرفان و فلسفۀ أحکام داشته ، که نشانه تبحّر علمی او می باشد (1).
و در این تکیه است قبر عدّه ای از ادباء و شعراء ، همانند : میرزا عبدالحسین قدسی ( أدیب و شاعر و خوشنویس ) متوفّای 1366، و نیز میرزا اسمعیل متخلّص به « ثاقب » ، و همچنین مرحوم آقا شیخ محمّد باقر ، متخلّص به « واثق »، متوفّای 1336 قمری ، و مجموعاً در این تکیه ، بزرگانی از شعر و ادب ، فقه و اجتهاد ، حکمت و کلام ، مدفون گردیده اند .
در طرف غرب خیابان فیض ، مقابل تکیۀ حاج محمّد جعفر آبادهای ، تکیه ای است که محلّ دفن بسیاری از علماء و شعراء و نویسندگان است، و از جمله ، قبر آقا سیّد محمّد ترک ، متوفّای 1266 قمری ، در این محل می باشد . وی ، در زمان حیات ، از علماء مورد توجّه و احترام معنوی بوده، و پس از وفات ایشان مردم برای گرفتن حاجت ، به زیارت مرقد مطهّر او می آمده ، و متوسل می شده اند .
از جملۀ شخصیتّهای مدفون در این تکیه ، حکیم نامدار و مدرّس عالیقدر و عظیم الشّأن حوزه علمیۀ اصفهان ، مرحوم جهانگیرخان قشقائی متوفّای 1328 قمری میباشد ، که به احترام شخصیّت علمی آن بزرگمرد ، این تکیه ، به نام وی نیز ، خوانده می شود .
و هم چنین مرحوم آقا سیّد محمّد رضا خوانساری ، متوفّای 1339 قمری، و عدّۀ دیگری از علماء و دانشمندان دینی ، در این تکیه به خاک سپرده شده اند
ص:445
این تکیه ، در کوچه ای در طرف غرب خیابان فیض ، به سوی « تکیه میر » ، و در نزدیکیِ آب أنبار کازرونی ، و در مجاورت تکیة سیّد العراقین ، قرار گرفته است، و از مشهورترین تکیههای تخت فولاد ، و دارای سابقه تاریخی می باشد
تکیۀ خاتون آبادی ، دارای گنبد کاشی کاری شدۀ زیبائی است، و در زمان سلطان حسین صفوی ، به وسیلۀ یکی از علماء بزرگ حوزۀ اصفهان ، مرحوم میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی ، متوفّای 1116 قمری (1) بنا شده ، و دارای هفت حجره بوده ، و چند نفر طلبه در آن ساکن بوده اند (2)، و آن بزرگوار ، در همین تکیه ، مدفون گردیده است (3) .
وی ، مدرّس مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه ) و صاحب تفسیرِ بزرگی ، در چهارده جلد بوده ، و نیز کرامات و مقامات بلند معنوی داشته ، و از مفاخر خاندان علمی خاتون آبادی ، به شمار می رود .
و در همین تکیه ، عدّۀ زیادی از علماء این خاندان مدفونند ، همانند :
١- میر محمّد باقر خاتون آبادی ، أوّلین مدرس مدرسۀ چهارباغ ، که از علماء مبرّز بوده است .
٢- میر محمّد اسماعیل ثالث خاتون آبادی ، که او نیز از مدرّسین برجستۀ مدرسۀ چهارباغ بوده است .
٣- حاج میرزا حسین نائب الصّدر ، متوفّای 1326 قمری ، که از شاگردان مبّرز
ص:446
شیخ أعظم أنصاری و حاج ملاّ علی کنی بوده، و خود نیز ، از علماء برجسته و أدیب و مورّخ به شمار رفته ، و دو جلد کتاب در بارۀ علماء و سادات خاتون آبادی نوشته است .
و نیز عدّۀ دیگری از علماء این خاندان ، و برخی از شعراء و دانشمندان دیگر در این تکیه مدفون گردیده اند (1).
در طرف غرب خیابان فیض ، و متّصل به تکیه آباده ای و تکیۀ واله ، مسجد و مدرسه ای است که ، به وسیلۀ مرحوم سلیمان خان « رکن الملک » ، در حدود سال 1321 قمری تأسیس گشته است، و از آثار تاریخی ارزشمند آن دوره میباشد (2) .
سر دَرِ بسیار شکوهمندی ، با کاشیکاری جالب ، در خیابان فیض دارد ، و سپس حیاط مدرسه است ، که حجراتی دارد، و پس از آن ، صحن بزرگ مسجد است ، که در طرف جنوبیِ آن ، ایرانی جالب و گنبدی زیبا و بزرگ ساخته شده ، و مجموعۀ « مدرسه و مسجد رکن الملک » را ، که از آثار تاریخی و مهم اصفهان به شمار می رود، تشکیل داده است .
در یکی از اتاقهای جنوبی صحن أوّل ، « مدرسۀ رکن الملک » قبر برخی از علماء و خطباء، از خاندان کلباسی ، قرار گرفته است ، که بقعهای علمی محسوب میشود (3) .
ص:447
تکیه ای است که در أواخر دوره قاجاریّه ، پس از فوت مرحوم آقا شیخ مرتضی ریزی ، و به احترام او ، تأسیس گشته است ، و محلّ آن ، جنوب تخت فولاد ، جنب تکیۀ بروجردی می باشد ، و در این تکیه، عده ای از علماء و مدرسین حوزه علمیه ، و ادباء و دیگر دانشمندان ، مدفون گشته اند ، همانند :
١- علاّمه فقیه ، و مجتهد محقّق ، و مدرّس مدقّق ، آقا شیخ مرتضی ریزی متوفّای 1329 قمری ، که از شاگردان شیخ أعظم أنصاری بوده ، و أوّلین عالم و مدرّسی است که ، کتاب « رسائل » مرحوم شیخ را ، در حوزه علمیّۀ اصفهان تدریس نموده است (1).
وی علاوه بر تدریس و کوششهای علمی ، جلسات إحیاء و دعای کمیل را شبهای جمعه در تخت فولاد ، در محلّ همین تکیه ، برقرار می نموده ، و موعظه ها و سخنان مُهِیَّج و منقلب کنندهای مطرح میکرده ، و آن چنان دگرگونیِ روحی و توجّه معنوی و شور و شوق مناجات ، در مردم عموماً ، و أهل علم خصوصاً ، ایجاد می نموده ، که زبانزد همگان می باشد ، و هنوز خاطره های عظیم آن ، زبان به زبان نقل میشود ، و گاهی صدای گریه و شیون حاضرین جلسه ، در شهر اصفهان ( با فاصله زیادی که آن زمان وجود داشته ) شنیده می شده است .
2- حاج شیخ أبو الفضل ریزی ، که عالمی محقّق ، و فقیهی صاحب مجلس درس خارج ، بوده است . وی ، برادر مرحوم آقا شیخ مرتضی ریزی می باشد ، و اجازه اجتهاد از مرحوم آخوند خراسانی ، و آقا سیّد محمد کاظم یزدی ، و حاج
ص:448
میرزا حبیب الله رشتی داشته است (1) .
٣- فیلسوف محقّق ، و مدرّس مدقّق ، حاج ملاّ جواد آدینه ای ، متوفّای 1339 قمری ، که از مدرّسین مدرسۀ صدر بازار ، بوده است .
4- فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، و پیشوای زاهد و عابد ، آیة الله ، آقا شیخ محمّد حسین فشارکی ، متوفّای 1353 قمری ، که علاوه بر تدریس و تحقیق و تألیف ، مرجعی مورد توجه ، و صاحب فتوائی متنقذ ، بوده است (2) .
در کوچه ای که از تکیۀ میرزا أبو المعالی کلباسی ، به سمت لسان الأرض می رود ، در طرف دست چپ ، مقبرۀ محصور و کوچکی میباشد که به نام «مقبرۀ سادات أحمد آبادی » ، خوانده می شود ، و در این محل ، قبر دو نفر از بزرگان علم و دین وجود دارد، که شرح حال آن دو بزرگوار را ، دانشمند مورّخ متتّبع ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در کتاب «سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان » صفحه 132 - 135 آورده است که ، عیناً نقل می شود .
الف - مرحوم حاج سیّد محمّد تقی بن عبد الرّزاق بن عبد الجواد موسوی أحمد آبادی ، عالم فاضل جلیل ، و مجتهد زاهد أدیب ، و شاعر کامل ، و فقیه بزرگوار ، در جمادی الاُولی سال 1301 متولّد ، و در 25 رمضان المبارک سال 1348( قمری ) وفات یافته است . اساتید و مشایخ اجازه او عبارتند از :
1- آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی، 2 - آقا سیّد اسدالله (عمه زادۀ ایشان ) 3- حاج میرزا بدیع درب إمامی ، 4- آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی ، 5 - حاج میر محمّد
ص:449
صادق خاتون آبادی ( خالوی «دائی » بزرگوارش) 6 - مرحوم آقا میرزا عبدالرّزاق ( پدر دانشمندش) 7- آخوند ملاّ عبدالکریم گزی ، 8- مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاشانی، 9- آقا سیّد محمود کلیشادی، 10 - حاج آقا منیر الدّین برجرودی
و أمّا تألیفات آن مرحوم عبارتست از :
1- آئین جمعه ، یا آداب الجمعات و أبواب الجنان ، ( مطبوع )، 2 - أنیس المتفرّدین ، 3- ایضاح الشّبهات ، 4 - بساتین الجنان ( در معانی و بیان ) 5 - تحفة المتأّدبین ( در نحو)، 6- تذکرة الطّالبین ( در شرح آداب المتعلمین ) ، 7- ترغیب الطّلاب ( در نحو)، 8- تعادل و تراجیح، 9 - تفسیر قرآن، 10 - توضیح الشّواهد ، 11 - حواشی بر شرح ألخبیص ، 12 - دیوان أشعار با تخلّص ( تقی ) و (شرعی)، 13 - سراج القبور ( در آداب نماز و نافلۀ شب )، 14 - شرح مختصر بر کتاب تصریف ، 15 - شرح نصاب ( و این أوّلین تألیف ایشان است ، که در تاریخ 16 رجب سال 1310 ، در سنّ ده سالگی تألیف فرموده ) ، 16 - ضیاء المنیر ( در علم صرف )، 17 - کنز الغنائم ( در فضیلت دعا و نماز ، جهت حضرت قائم علیه السلام )، 18- محاسن الأداب ( در علم نحو)، 19 - مکیال المکارم ، فی فوائد الدّعاء للقائم عجّل الله تعالی فرجه ، در دو مجلّد به عربی (که دو مرتبه به چاپ رسیده ، و به فارسی نیز ترجمه شده است (1))، 20 - نور الأبصار ، در فضیلت انتظار ، 21 - کتابی در نماز شب، 22 - وظیفة الأنام ، در زمان غیبت امام علیه السلام ( مطبوع).
ب - مرحوم عالم جلیل ، آقا میرزا عبدالرّزاق ، والد بزرگوار مرحوم آقاسیّد محمّد تقی سالف التّرجمه ، فرزند سیّد عبد الجواد بن سیّد مهدی بن میر قاضی بن سیّد محمّد نایب آلصّدر ، بن میر محمّد تقی موسوی ، وزیر شاه صفی (که
ص:450
بعداً شاه سلیمان نامیده شد ) داماد عالم فقیه نسّابه ، مرحوم حاج میرزا حسین نایب آلصّدر حسینی خاتون آبادی . در وقایع آلسّنین ( صفحۀ 553) در ضمن وقایع سال 1115 می نویسد: «در این سال میرزا محمّد باقر حکیم باشی نیز رفت به زیارت و حج ، و میرزا محمّد تقی وزیر وقت نیز رفت ... » .
و أمّا مرحوم آقا میرزا عبدالرّزاق ، عالم فاضل جلیل ، امام جماعت مسجد إمامزاده اسماعیل ، از شاگردان مرحوم حاج شیخ محمد باقر نجفی ، و ملاّ محمّد تقی هروی اصفهانی حائری بوده ، و از آثارش کتابت نسخه ای از کتاب ارث مرحوم استادش ، ملاّ محمّد تقی هروی است، که آن را با دو رساله دیگر از همین مؤلّف ، و چند رساله دیگر، به خطّ نسخ و نستعلیق کتابت نموده ، و از آن، مجموعه ای فراهم ساخته ، که به شماره (303) در کتابخانۀ حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی در قم ، موجود است ، ( صفحۀ 263، جلد یکم فهرست کتابخانه آیة الله گلپایگانی ) تاریخ برخی از این رساله ها، تا 25 ماه ربیع الثّانی سال 1306 می باشد . مرحوم آقا میرزا عبدالرّزاق ، در 28 محرّم الحرام ، سال 1319 قمری) وفات یافته ، و در این محلّ مدفون گردیده است .
مرحوم آقا سیّد محمّد تقی ، از عشّاق واقعی و خدمتگذاران حقیقیِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی له الفداء بود . فطوبی له ثم طوبی له (1).
برای آشنائی بیشتر با شخصیّت و عظمت آیة الله ، آقا سیّد محمّد تقی موسوی فقیه أحمدآبادی قدس سره، به منابع زیر می توان مراجعه نمود:
1- مکارم الأثار ، از معلّم حبیب آبادی ، ذیل وقایع سال 1301
2- تاریخ اصفهان ، از جابری أنصاری ، جلد 3، صفحۀ 53
ص:451
3-ألأمالی ( مخطوط ) از معلّم حبیب آبادی ، صفحۀ 129
4- نقباء البشر ، از علاّمه حاج آقا بزرگ تهرانی ، جلد 1 ، صفحۀ 258
5- رجال اصفهان ، صفحۀ 46 و 218
6- ألأعلام زرکلی، جلد 6، صفحۀ 289
7- معجم المؤلّفین ، جلد 9، صفحۀ 131
8- مؤلّفین کتب چاپی ، جلد 2، صفحۀ 228
9- آثار آلتّقوی ، به قلم علاّمۀ محقّق ، آقای سیّد محمّد علی روضاتی ، که در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم ، چاپ دوّم، به طبع رسیده است .
10- دانشمندان و بزرگان اصفهان ، صفحۀ 217 - 218
11- شهدای روحانیّت شیعه در یکصد سال أخیر ، جلد 2، صفحۀ 57- 64
12- حوزه های علمیّۀ شیعه ( از نویسندۀ این سطور ) جلد 1 ، صفحۀ 392
13 - مواضع متفرّقة « ألذّریعه الی تصانیف الشّیعه »
14- بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) ، در همین کتاب (1) .
تکیه ای است در جوار تکیۀ خاتون آبادی ، و در بقعه و صحن آن ، عدّه ای از علماء بزرگ مدفونند ، که جمعی از آنها ، از شخصیّت های برجسته و ممتاز حوزه علمیّۀ اصفهان ، و از مراجع بزرگ دینی بوده اند ، همانند :
١- فقیه مجتهد و اصولی محقّق ، حاج میر محمّد صادق مدرس خاتون آبادی ، متوفّای 1348 قمری ، که از برجستگان حوزه علمیّۀ اصفهان ، و از مفاخر بزرگ این شهر بوده، و بسیاری از علماء و مراجع دینی از شاگردان آن
ص:452
بزرگمرد، بوده اند . او از شاگردان و نزدیکان مرحوم آخوند خراسانی بوده ، و در تألیف کتاب گرانقدر کفایة الاُصول ، یاوری نزدیک برای استاد خویش ، به شمار آمده است (1) . علاّمۀ طهرانی در نقباء البشر ، این بزرگمرد را ، با عناوین : عالم بارع، و فقیه فاضل ، و مدرّس کبیر ، توصیف نموده ، و او را از چهره های برجستۀ دینی ، و از مراجع مردم در أمر دین و دنیا ، معرّفی فرموده و نوشته است :
کانَت لَهُ فِی الفِقهِ وَ الأُصُولِ قَدَمُ راسِخُ وَ باغُ طَویلُ ، رَأَسَ فی إصفَهانَ وَ طارَ صیتُهُ وَ وَلَّیَ التَّدریسَ ، فَتَخَرَّجَ عَلَیهِ جَمعُ مِن أفاضِلِ الطَُّلاّبِ وَ خِیَرَةِ أهلِ العِلمِ وَکانَ مِن مَشاهیرِ المُدسَرَّسینَ ، وَ کِبارِ العُلَماءِ (2) .
2- مجتهد مدرّس ، و اصولی مدقّق ، آقا میر سیّد محمّد مدرّس نجف آبادی ، متوفّای 1358 قمری ، که حوزۀ درسی او از عظمت و شهرت زیادی برخوردار بوده ، و دو جلد حاشیه اش بر کفایة الأصول ، از بهترین حاشیه ها بر آن کتاب أرزشمند محسوب شده ، و در مجموع، مرجعی فقیه و مدرّسی محقّق ، و زعیمی مدبّر ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان، بوده است .
٣- حاج میرزا عبدالحسین سیّد العراقین ، متوفّای 1350 قمری ، که از رؤساء علماء و از مجتهدین بزرگوار، و متولّی و مدرّس مدرسۀ چهارباغ ( مدرسۀ سلطانی ) بوده است .
- آقا شیخ محمّد علی فتحی ( مدرّس دزفولی ) ، متوفّای 1358 قمری ، که از مدرّسین عظیم الشّأن، و از محقّقین بزرگوار بوده ، و در زهد و إعراض از دنیا ، از چهره های کم نظیر ، به شمار رفته است .
ص:453
5- آقا سیّد محمّد معروف به ، « آسیّد آقاجان نوربخش »، متوفّای 1364 قمری ، که از مدرّسین مشهور و أدباء نامدار بوده، و علاوه بر مقام علمی وإحاطه بر مطالب و أخبار ، دارای قدرت زیادی در فنّ خطابه بوده، و از بزرگان أهل منبر ، محسوب می شده است .
وی ، در مدرسۀ نیم آور تدریس می کرده ، و عدّۀ زیادی از فضلاء ، در درس او حاضر می شده اند ، و در تدریس کتاب « مُطَوَّل » همانندی نداشته است .
6- شیخ میرزا محمّد حسن قاضی عسکر ، معروف به داورپناه ، متوفّای 1382 قمری ، که مجتهدی محقّق بوده ، و در فقه و اصول و أدبیّات ، در حدّ سطح و خارج تدریس می نموده، و سالها در مدرسۀ درب کوشک ، کفایة الأصول و رسائل و مکاسب درس میداده ، و در کشف مشکلات علمی ، نبوغ فراوانی داشته ، و در تکیۀ سیّد آلعراقین در بقعه ای مخصوص ، دفن گردیده است .
غیر از اینها ، عدّه ای از علماء و شعراء و اُدباء و سخنوران نامی ، همانند مرحوم حسام الواعظین ، در این تکیه مدفونند ، که در کتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان »، از صفحۀ 361 تا 365، و در کتاب « سیری در تخت فولاد » ، از صفحه 142 تا 149، به جمعی از آنها اشاره شده است .
پس از آن که عالم کامل ، و مدرّس زاهد ، و پیشوای فعّال و خدمتگزار دینی مرحوم آیة الله ، سیّد أبو الحسن آل رسول « شمس آبادی » ملقّب به « شهید اصفهانی » ، به دست گروهی منحرف ، در تاریخ 7 ربیع الثّانی 1396 قمری ، به شهادت رسیدند ، جنازۀ آن بزرگمرد شهید ، در محلّی در نزدیکی خیابان سجّاد در طرف جنوب لسان الأرض ، مدفون گردیدند ، و سپس باهمّت دوستان
ص:454
و ارادتمندان آن شهید مظلوم ، بقعه ای بسیار شکوهمند ، با گنبدی زیبا بر روی آن بنا گردید ، و با آجرنما و کاشیکاری گنبد ، تزیین یافت ، و مزاری مهمّ و معروف و مورد توجّه گردید ، که همیشۀ اوقات ، محلّ اجتماع مؤمنین و مؤمنات ، و جایگاه تلاوت قرآن ، و خواندن زیارت، و توسّل و توجّه به أرواح مقدّسة أولیاء الله علیهم السلام می باشد .
پس از آن که در جریان جنگ ایران و عراق ، عدّۀ زیادی از مردم باایمان اصفهان ، و بالخصوص جوانان رشید و فداکار ، به شهادت رسیدند، جنازه آنها در اطراف و نزدیکیهای بقعه مدفون گشت ، و به تدریج ، قسمتهای زیادی از تکیه های أطراف ضمیمه گردید ، و منطقۀ وسیعی از لسان الأرض ، و سایر بخشهای تخت فولاد، تحت عنوان « گلستان شهداء » در آمد، و هزاران شهید میدان جنگ و بمبارانهای شهری ، در آن مدفون گردیدند ، که به علّت فراوانی شهداء و توجه خانواده های آنان ، و عنایت مسئولین امور کشور، از أهمیّت زیادی برخوردار گردید ، و قبرستانی مفصّل و گسترده ، مخصوص شهداء شکل گرفت . در گلستان شهداء، جمعی از علماء و طلاّب شهید ، مدفون گردیده اند
در بقعه شهید شمس آبادی ، برادر آن بزرگمرد، مرحوم حجّة الإسلام ، حاج آقا رضا آل رسول ، متوفّای 1409 قمری ، و نیز پدر زن ایشان ، مرحوم آیة الله ، حاج شیخ علی مشکوتی سدهی ، متوفّای 1410 قمری ، که از علماء و مدرّسین عالیقدر حوزه علمیّۀ اصفهان ، و مؤسّس مدرسۀ علمیّۀ مشکوتی ، در خمینی شهر (سِدِه ) بودند ، مدفون گردیده اند .
تکیه ای است در طرف شرق خیابان فیض ، مقابل مسجد رکن الملک ، که در
ص:455
آن، قبر فقیه عالی مقام ، و مرجع عظیم الشّأن ، آقا میر سیّد محمّد شهشهانی ، متوفّای 1287 قمری (1) در بقعۀ وسط تکیه ، قرار گرفته است .
وی ، عالمی پُرکار، و مدرّسی مُجِدّ، و مؤلّفی صاحب آثار، در فقه و اصول و اخلاق و مراثی بوده ، و نوشته های منظوم و منثور ( به شکل گوناگون ، مختصر و مفصّل ، استدلالی و غیر آن ، عربی و فارسی ) از خود به جای گذاشته و به راستی مرجعی بزرگ در جامعه ، و مفخری بلند مرتبه ، برای حوزه علمیّه بوده است (2) . صاحب روضات الجتات در باره این بزرگمرد می نویسد:
... لَم نَرَ أحَداً یُدانیهِ فی وَصفِ الإشتِغالِ بِأمرِ العِلمِ وَ التَّعلیمِ وَ الإجتِنابِ عَن تَضییعِ العُمرِ الکَریمِ ... وَ کَتَبَ فِی الفِقهِ وَ الأُصُولِ کَثیراً (3) .
در همین تکیه ، قبر مرحوم حاج میرزا بدیع إمامی ، متوفّای 1318 قمری ، در نزدیکی قبر مرحوم شهشهانی ، قرار گرفته است .
وی ، مدرّسی عظیم الشّأن و محقّق و صاحب تصنیف در حوزۀ علمیّه ، و امام جماعتی متواضع و مورد توجّه ، در میان مردم بوده ، و از شاگردان آقا سیّد محمّد شهشهانی ، و حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و حاج شیخ محمّد باقر نجفی ، به شمار آمده، و شاگردان زیادی داشته است . در این تکیه ، قبور عدّۀ دیگری از علماء و دانشمندان ، که بعضی از آنها از خاندان علمی شهشهانی ( میر شمسی) بوده اند دیده می شود .
ص:456
بخش بزرگی از تخت فولاد، که به صورت باز می باشد ، و حالت تکیه ندارد و خیابان فیض ، آن را به دو قسمتِ شرقی و غربی تقسیم کرده ، « قبرستان عمومی تخت فولاد » نامیده می شود ، و در اواخر حکومت پهلوی دوّم، دور آن دیوارکشی شد ، و در سالهای أخیر ، دیوارۀ کوتاهی با نرده های فلزی ( به جای دیوار بلند قبلی ) آن را محصور کرده است .
در این بخش ، قبور بسیاری از شخصیّت های بزرگ، أعمّ از فقهاء، حکماء، أدباء ، شعراء ، خطباء ، أئمّۀ جماعت و ...، وجود دارد، که ذیلاً اشاره می شود .
مرحوم ملاّ اسماعیل خواجوئی ( متوفّای 1173 قمری ) که فقیهی اصولی ، و حکیمی متکلّم ، و عالمی محقّق بوده ، و در عقل و فهم و زهد و تقوی و حُسن خُلق و تواضع ، چهرۀ برجستۀ علماء اصفهان به شمار می رفته ، و علاوه بر تألیفات محقّقانۀ فراوان ، در فقه و کلام و تفسیر و رجال و حدیث ( در حدود یک صد و پنجاه کتاب و رساله ) (2) و تربیت و تعلیم شاگردانی فراوان و عظیم الشّأن ، همانند : ملاّ مهدی نراقی ، و آقا محمد بیدآبادی ، و آقا میرزا أبو القاسم مدرّس اصفهانی ، و ملاّ محراب حکیم و ... ، دارای مقامات معنوی بلندی
ص:457
بوده ، و کرامات بسیاری از او نقل گردیده ، و مستجاب الدّعوه به شمار آمده ، و قبر او مورد توجّه و زیارت مؤمنین ، و محلّ گرفتن حاجات بوده است .
در أطراف و نزدیکیهای قبر ملاّ اسماعیل خواجوئی ، عدّه ای از علماء ، مدفون گردیده اند ، همانند : نوۀ؛ او ، ملاّ اسماعیل دوّم ، که استاد حکمت و فقه و اصول بوده، و در سال 1282 قمری وفات یافته ، و نیز ، حکیم متکلّم ، و فقیه جامع، ملاّ علی أکبر اژهای ( إجیه ای ) متوفّای 1232 قمری ، که تألیفات متعددی دارد، همانند : « زبدة المعارف » ، که در اصول دین تألیف کرده ، و به زبان فارسی نوشته شده ، و بسیار مفصل و پر فائده می باشد ، و آن بزرگوار ، برای رسیدن به مقامات معنوی ، ریاضت های سخت کشیده ، و دارای شخصیت برجسته ای بوده است (1).
و نیز ، عدّه ای از أولاد و أحفاد آن بزرگمرد ( که از علماء و أئمّۀ جماعت بوده اند و در أطراف قبر آن بزرگوار ، مدفون گردیده اند ، همانند : ملاّ عبدالله بن ملا علی أکبر إژه ای ، متوفّای 1265 قمری ، که عالمی برجسته بوده است .
از مفاخر این بخش از تخت فولاد « بخش شرقیِ قبرستان عمومی » قبر فقیه بزرگ ، و محقّق نامدار ، آقا شیخ محمّد بن حسن بن محمّد ، ملقّب به « تاج الفقهاء » و « فاضل اصفهانی » و « کاشف اللّثام » و معروف به « فاضل هندی » و متوفّای 1137 قمری می باشد . وی ، پیش از سیزده سالگی فارغ از تحصیل معقول و منقول گردید ، و قبل از دوازده سالگی شروع به تألیف نمود(2) ، و قبل از
ص:458
رسیدن به بلوغ شرعی به مرتبۀ اجتهاد نائل گردید (1) ، و در عظمت علمی به حدّی رسید که اُعجوبۀ روزگار و یگانه دوران نامیده شد، و تألیفات بسیاری ( در حدود هشتاد کتاب ) (2) از خود به جای گذاشت ( در زمینۀ فقه و تفسیر و عقائد و حکمت و معانی و بیان و نحو) که مهمترین آنها کتاب «کشف الّلثام » است ، که مورد استفاده فراوان صاحب جواهر و صاحب ریاض ، در تألیف دو کتاب گرانقدر یاد شده بوده است .
صاحب روضات ، در ضمن تجلیل فراوان ، فاضل هندی را چنین می ستاید :
قَد وَجدَ مِن کُلَّ فَنًّ مِن فُنُونِ العَرَبیَّةِ أُسَّهُ وَ کَنزَهُ (3) .
جلوی قبر فاضل هندی ، قبر حاج ملاّ محمّد نائینی ( متوفّای 1263 قمری) است ، که شوهر خواهر حاجی کلباسی ، و مدّتی امام جماعت مسجد حکیم بوده ، و از علماء جلیل القدر و با تقوی به شمار رفته ، و به همین جهت ، او را قرین فاضل هندی قرار داده ، و عبارت ( قبر فاضلان ) را ، در مورد مرقد آن دو بزرگوار به کار برده اند .
در اطراف و نزدیکیهای قبر فاضل هندی ( به لحاظ عظمت آن بزرگمرد علم و فضیلت ) عدّه ای از علماء و بزرگان دین ، مدفون گشته اند ، همانند:
ص:459
الف : مجتهد و مؤلف گرانقدر ، آقا سیّد محسن میر محمّد صادقی ( پسر برادر آقا سیّد حسن مدرّس ) و متوفّای 1328 قمری .
اب : و نیز ، فقیه و مجتهد مبرّز ، زعیم حوزۀ علمیۀ اصفهان ، آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 29 رجب 1397 قمری ، که علاوه بر مقام علمی، دارای متانتی چشمگیر ، و اُبهّتی در خورِ شأنِ یک پیشوای بزرگ دینی بودند .
و در همین قسمت ، قبر عدّه ای از علماء خاندان علمی خراسانی دیده می شود ، همانند : قبر مرحوم حاج سیّد یوسف خراسانی ، متوفّای 1246، و نیز مرحوم حاج سیّد محمّد جواد خراسانی ، متوفّای 1352 ( پدر آیة الله خراسانی) و در مجموع، این بخش از قبرستان عمومی ، مجمعی عظیم از قبور علماء بزرگ و فقهاء نامدار ، و چهره های برجستۀ علم و أدب و فقه و اجتهاد میباشد
شهرداری اصفهان ، در سال 1374 شمسی (1416 قمری) به وسیلۀ « مجموعۀ فرهنگی - مذهبی تخت فولاد » بقعۀ شکوهمندی را ، به احترام شخصیت والای علاّمۀ فقیه ، بهاء الدّین ، محمّد بن حسن اصفهانی ، معروف به « فاضل هندی » ، بر روی قبر آن فقیه بزرگ و محقّق تأسیس نموده ، که شایان توجّه می باشد .
این بقعه ، دارای گنبد کاشیکاری شده ، و نمائی از چهار طرف با کاشیکاری زیبا، و مزیّن به آیات و روایات ( در رابطۀ با أرزش علم و فقه ) می باشد ، وأطراف بقعه را ایرانی جالب ، إحاطه نموده است.
و هم چنین ، از طرف خیابان فیض ، سردَرِ مجلّلی ساخته ، که راه ورودی به سوی بقعۀ فاضل هندی ، و فضای أطراف آن می باشد .
ص:460
مقابل تکیۀ واله ، در طرف شرق خیابان فیض ، تکیه ای است از دوران حکومت صفویّه ، که در آن، قبر ملاّ محمّد بن عبد الفتّاح تنکابنی، ملقّب به « فاضل سراب » ، متوفّای 1124 قرار گرفته ، و به مناسبت لقب آن بزرگمرد، به نام تکیۀ فاضل سراب مشهور شده است .
فاضل سراب ، از علماء بزرگ ، و فقهاء برجسته ، در نیمۀ أوّل قرن دوازدهم بوده ، و از شاگردان محقّق سبزواری ، و نویسنده کتابهای متعدّد، و رساله های أرزشمند بوده ، و تألیفاتش در فقه و اصول و عقائد ، از آثار ارزشمند علمی به شمار آمده است (1).
در همین تکیه ، قبر آخوند ملاّ محمّد صادق ، فرزند فاضل سراب ، و نیز حاج میرزا مهدی جویبارهای ، متوفّای 1325 ، و مرحوم حاج شیخ محمّد رضا صالحی جویبارهای ، متوفاّی 1386 قمری ، قرار گرفته است ، که به مناسبت شخصیت آنها ، « تکیۀ فاضل سراب » به نام « تکیۀ جویبارهای » هم خوانده می شود .
از شعرای نامدار ، میرزا حسن « آتش » ، متوفّای 1349 قمری ، و میرزا أبو الحسن « حقایق »، متوفّای 1328 ، در این تکیه مدفونند، و از علماء بزرگوار و عظیم الشأن متأخّر ، مرحوم حاج آقا عطاء الله ففیه إمامی ، متوفّای 1387 قمری ( پدر والامقام العلَمَینِ الحُجَّتَین ، آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد و آیة الله ، آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی) در یکی از اطاقهای این تکیه مدفون می باشند ، و نیز مرحوم میر محمّد حسین أمامی ، ملقّب به « قوام المحدّثین »، متوفّای 1346
ص:461
قمری ، و فرزند آن بزرگمرد ، حاج سیّد أبو الفضل « مشکوة الواعظین »، متوفّای 1392 قمری ، و هم چنین محقّق عالیقدر و مدرّس و مؤلّف گرانقدر ، آقا شیخ علی محمّد فقیه حبیب آبادی ، متوفّای 1385 قمری ، و عدّۀ دیگری از علماء و خطباء و أئمّۀ جماعت ، در همین تکیه مدفونند ، که سنگ قبر آنها نشان می دهد ، و برخی از آنها ، روی قبرشان نوشته ای ندارد .
در طرف غرب خیابان فیض ، و در جنب قبرستان عمومی ، تکیه ای است که به وسیلۀ یکی از نیکوکاران ، به نام حاج محمد حسین کازرونی ، متوفّای 1351 قمری، تأسیس گشته است ، و عدّه ای از علماء بزرگ اصفهان ، در این تکیه و دو بقعه آن ، مدفون گشته اند ، که ذیلاً برخی از آنها را ذکر می کنیم :
در بقعۀ وسط تکیه ، قبر عدّه ای از علماء برجستۀ اصفهان قرار گرفته است ، بدین ترتیب:
1- مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، متوفّای 1342 قمری ، که مرجعی بزرگ و استادی عظیم الشّأن بوده ، و عدّه ای از مردم ، از ایشان تقلید می کرده اند ، و حوزۀ درسی ایشان ، مورد توجّه بوده ، و زعیم عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، متوفّای 1380 قمری ، در محضر و درس ایشان حاضر می شده اند ، و علاوه بر رسالة عملیه ، آثار تألیفی استدلالی نیز داشته اند .
2 - استاد عظیم الشّأن و مشهور حوزه علمیّه ، و مجتهد عالیقدر ، آقا سیّد مهدی درچه ای ، متوفّای 1364 قمری ، که از چهره های مبرز علمی و درسی
ص:462
حوزه علمیّۀ اصفهان ، در نیمۀ قرن چهاردهم بوده اند .
3 - فقیه فعّال ، و مجتهد مدرّس ، آخوند ملاّ عبدالکریم گزی ، متوفّای 1339 قمری ، که از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده، و در تدریس و تألیف و خدمات اجتماعی ، از چهره های معروف حوزۀ اصفهان به شمار می رود، و با نوشتن کتاب « تذکرة القبور » ( علاوه بر سایر تألیفات ) خدمتی بزرگ ، به حفظ آثار بزرگان ، و نیز تخت فولاد نموده است .
4- فقیه مجتهد، و عادل کامل ، آقا سیّد مرتضی خراسانی ، متوفّای 1357 قمری ، که در حوزۀ اصفهان به تدریس درس خارج و تربیت و تعلیم طلاّب ، و هدایت و ارشاد و رهبری مردم، اشتغال داشته است .
وی از مراجع دینی و علماء مبرّز اصفهان به شمار رفته ، و عموی مرحوم آیة آلله آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397 قمری ، میباشد .
5- مجتهد عادل ، و فقیه فاضل ، مرحوم آقا شیخ اسماعیل معزّی ، ( معروف به پشمی ) متوفّای 1363 قمری ، که از شاگردان والامقام مرحوم آخوند خراسانی قدس سره بوده ، و در اصفهان به تدریس و قضاوت شرعیّه اشتغال داشته ، و بیش از بیست کتاب و رساله ، در فقه و اصول ، از خود به یادگار گذاشته است ، که از جمله آنها ، شرحی محقّقانه بر کفایة الاُصول می باشد (1).
6- فقیه عادل ، و مجتهد زاهد ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی ، متوفّای 1384 قمری ، که از مدرسین مشهور حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و مدرسۀ جدّۀ بزرگ بوده ، و آثار تألیفی داشته ، و در زهد و تقوی و فعّالیّت تدریسی ، از مفاخر و مشاهیر اصفهان ، به شمار می رود .
ص:463
در تکیۀ کازرونی ، در طرف شرقی ، اطاقی بود که قبر چند نفر از علماء جلیل القدر در آن قرار گرفته بود، و پس از فوت مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد باقر صدّیقین ، تجدید بنا گردیده ، و به شکلی آبرومند و بزرگ در آمده ، و با کاشی کاریِ مذهبی ، مزّین گردیده است .
در حال حاضر ، قبور عدّه ای از علماء و برخی از سایر مؤمنین ، در آن قرار دارد، که با سنگ قبرهای نو و جالب ، مشخّص گردیده است .
١- عالم مدرّس و محقّق ، مرحوم حاج شیخ هیبت ( هبة ) ألله هرندی ، متوفّای 1366 قمری ، که از مدرّسین نامدار در مدرسۀ صدر بازار بوده (1) و از صبح تا شب ، تمام رتبه های درسی ( ازمقدمات تا سطح عالی ) تدریس می نموده است
2- مرحوم آیة الله ، حاج ملاّ حسینعلی صدّیقین ، متوفّای شب جمعه 22 صفر 1368 قمری ، که از چهره های مبرّز در مقامات معنوی و زهد بوده است .
وی ، از شاگردان حاج محمّد جواد حسین آبادی ( بید آبادی ) بوده ، و در مدرسۀ در بکوشک تدریس می نموده ، و در مسجد آن ، إمامت جماعت داشته است (2)
3- آیة الله حاج شیخ محمّد باقر فقیه ایمانی ، متوفّای ذی القعده 1370 قمری که از شخصیّت های أرزشمند در علم و تقوی بوده ، و هفتاد و شش أثر قلمی (أعمّ از کتاب و رساله و اُرجوزه ) در زمینه های گوناگون از خود به جای گذارده ( به صورت نظم و نثر ، به زبان عربی و فارسی ) که از آن جمله است ، «فوز أکبر و مطلع الأنوار »، و بیست و شش أثر از آن میان ، در رابطۀ با وجود
ص:464
مقدّس حضرت بقیّه الله الأعظم ( عج ) می باشد (1).
4- عالم زاهد ، و محدّث متبحّر ، مرحوم آقا سیّد محمود بن سیّد عبد العلی موسوی درب إمامی ، متوفّای 22 ذی الحجّة 1372 قمری ، که از چهره های مبرّز در زمینۀ اخبار و مواعظ بوده ، و کتاب ثمرات الحیوة او ، در سه جلد به چاپ رسیده ، و مورد توجّه قرار گرفته است (2) .
مرحوم درب إمامی ، در قدرت حافظه و زهد و تقوی ، و دقّت در نقل أحادیث و صحّت آنها ، چهرۀ مورد توجهّی بوده است .
5- مرحوم آیة الله حاج شیخ محمّد باقر صدّیقین ، متوفّای أیّام فاطمیّۀ 1414 قمری ، فرزند مرحوم آیة الله ، حاج ملاّ حسینعلی صدّیقین ، ( مذکور در فوق ) .
این بزرگمرد، همانند پدر ، از چهره های مبرّز در زمینۀ مسائل اخلاقی و معنوی ، و ولایت أهل البیت علیهم السلام بودند، و به تدریس و ارشاد دینی ، اشتغال داشتند ، و نماز جماعتشان ، مورد توجّه خواص بود .
از مزایای این بزرگمرد ، احاطه و قدرت بر تعبیر خواب ، به شکلی عجیب و شگفت آور بود ، که بسیاری از حقایق نهفته و پنهانی را ، از این طریق بیان می نمودند (3) ، و لذا از شهرهای گوناگون ، و از میان طبقات مختلف و سطوح متفاوت علمی و روحی ، برای تعبیر خواب ، از محضر ایشان بهره می گرفتند .
و هم چنین ، استخاره های ایشان ، مورد توجّه شدید مردم بود ، و بسیاری از علاقه مندان ، در تنگناهای زندگی ، با کمک استخاره های این بزرگمرد ، راه حلّ
ص:465
مشکل خویش را می یافتند .
سنگ قبر مرحوم آیة الله صدّیقین ، یکپارچه است ، و قطری در حدود 35 سانتی متر دارد ، و تمام أطراف و روی سنگ ، حجّاری شده ، و در ضمن نوشته های سنگ قبر ، بخشی از وصیّت نامۀ آن بزرگمرد ، که اعتراف به نبوّت و ولایت و وصایت أئمّۀ معصومین علیهم السلام و ... میباشد ، حجّاری شده است ، بدین عبارت :
إقرار و إعتراف به تمام عقائد شیعه اثنی عشریّه دارم ، و تصدیق به وحدانیّت خداوند متعال و تمام صفات ثبوتیّه و سلبیّه ، إذعان به نبّوت أنبیاء ، خاصّه حضرت محمّد بن عبد صلی الله علیه وآله ، و تصدیق به خلافت علی بن أبی طالب علیه السلام و إمامت أئمّۀ معصومین علیهم السلام ... تنها راه نجات ، ولایت و شفاعت معصومین مخصوصاً حضرت زهراء سلام الله علیها می باشد ... ، و تنها راه سعادت دنیا و آخرت ، درب خانه أئمّۀ معصومین علیهم السلام می باشد ...
در نزدیکی تکیۀ کازرونی ، جنب آب انبار کازرونی ، قبر حکیم و فیلسوفِ عارف و زاهد ، ملاّ محمّد صادق أردستانی ، متوفّای 1134 قمری ، قرار گرفته است (1) ، وی شاگردانی مبرّز همانند : مولی حمزۀ گیلانی ، شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، آقا محمّد صادق تفرشی ، محمّد صالح بن سعید خلخالی داشته ، و آثار تألیفی او به صورت حاشیه بر شفاء بوعلی سینا و غیر آن ، و رساله هائی در زمینه حکمت و عرفان و تفسیر ، بوده است (2) . ملاّ صادق أردستانی ،
ص:466
إبتداءً در سمت جنوب شرقیِ پل خواجو دفن گردیده ، و سپس در موقع تعریض خیابان ، به تخت فولاد ، جنب تکیۀ کازرونی منتقل گردیده است (1) .
قسمتی از قبرستان وسیع تخت فولاد، به نام « لسان الأرض » نامیده می شود و همانطوری که قبلاً توضیح داده شد، در وجه تسمیۀ آن مطالبی بر سر زبانها جاری می باشد . محور أصلی در لسان الأرض ، قبر حضرت یوشع نبی علیه السلام میباشد (2)، که در زمان آل بویه بر آن ساختمانی بنا کردند، و در زمان صفویّه تکمیل و تجدید گردید ، و در جریان جنگ ایران و عراق ، در سالهای أخیر ، به خاطر فراوانی شهداء، چندین تکیه و ساختمان در تخت فولاد تخریب گردید و محل دفن شهداء قرار داده شد، و از جمله ، ساختمان قبر حضرت یوشع علیه السلام ، تخریب شد، و تنها سنگ مرمری بر روی قبر آن حضرت ، نصب گردید .
از مدفونین در لسان الأرض ، علاّمۀ فقیه ، میرزا محمد حسن نجفی ، متوفّای 1317 قمری میباشد ، که پس از چند سال، جنازۀ او را به أعتاب مقدّسۀ عراق نقل نمودند . وی ، از أحفاد آقا باقر هزار جریبی ، و مورد اعتماد کامل میرزای شیرازی بوده ، و جمعی از او تقلید مینموده اند، و در تدریس و إفتاء و قضاوت، مقامی بلند داشته است (3) .
و هم چنین ، از مدفونین در این مکان شریف ، مرحوم استاد جلال الدّین
ص:467
همائی ، متوفّای 1400 قمری میباشد ، که استادی أدیب ، و شاعری بلیغ ، و مؤلّفی محقّق بوده ، و دهها أثر علمی و أدبی از خود به جای گذارده ، و کتابهائی ، همانند : تاریخ ادبیات ایران (5 جلد)، تاریخ اصفهان (10 جلد )، دستور زبان فارسی (2 جلد ) و ... تألیف کرده (1)، که نشان دهندۀ قدرت تحقیق و تتّبع او میباشد . استاد همائی ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تحصیل و تدریس می نمود، و به مقام والائی رسید، و سپس به دانشگاه وارد شده ، و به سِمَت استادی نائل گردید .
تکیه ای است در طرف جنوب تکیۀ گلزار ، که در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم هجری بنا شده است ، و عده ای از علماء و وعّاظ و ألمّۀ جماعت ، در آن مدفون گردیده اند ، که از آن جمله است ، مرحوم حاج آقا محمّد مقدس متوفّای 1378 قمری ، که عالمی مجتهد و پیشوایی زاهد و پرتلال بوده (2) و مورد توجه و عنایت مرحوم آیة الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره بوده است ، و ساختمان تکیه ، به نام آن بزرگمرد می باشد .
تکیه ای است در جنب لسان الأرض ، که به وسیلۀ خیرأندیش مشهور ، مرحوم حاج محمّد ابراهیم ملک التّجار ، متوفّای 1341 قمری ، تأسیس گشته ، و در آن ، عدّه ای از علماء بزرگ ، و چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّه ، مدفون
ص:468
گردیده اند ، همانند :
1- آقا سیّد محمّد حسن فانی ، متوفّای 1338 قمری ، که تألیفات متعدّدی داشته، و به وسیلۀ دانش و بیان و معنویّت خویش ، و نیز ، با تربیت فرزندانی دانشمند ، و أهل علم و اجتهاد ، خدمات شایانی ، به دین و مکتب أهل البیت علیهم السلام نموده است . آن بزرگمرد، فرزندانی دانشمند و بزرگ ، از خود به یادگار گذاشته است ، همانند :
الف : مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد علی علاّمۀ فانی ، که فقیهی اصولی ، و محقّقی جامع بوده ، و تألیفات بسیاری داشته است .
ب : حضرت آیة الله ، آقای حاج سیّد ضیاء الدّین علاّمۀ فانی دامت برکاته ، که از چهره های مبرّز در جامعۀ روحانیّت اصفهان به شمار می روند ، و آثار علمی ارزشمندی دارند ، همانند : تصحیح و تحقیق و تعلیق بر کتاب « مجمع الرّجال » قهپائی ، و تحقیق و تصحیح و تعلیق بر کتاب شریف « وافی » مرحوم فیض (چاپ دوّم) -
2- مجتهد عالیقدر ، و محقّق گرانمایه ، مرحوم حاج آقا منیر الدّین بروجردی ، متوفّای 1342 قمری ، که از مفاخر مدرّسین و مؤلّفین حوزه علمیّۀ اصفهان بوده ، و أندیشه ای ژرف ، و تبحّری چشمگیر داشته است .
3 - فرزند بزرگوار او ، مجتهد گرانمایه ، مرحوم حاج شیخ اسماعیل، متوفّای 1352 قمری
4- حکیم نامدار و عارف ربّانی ، آخوند ملاّ محمّد کاشی ( کاشانی ) متوفّای 1333 قمری ، که در مدرسۀ صدر تدریس می نموده ، و حکایات عجیبهای دارد ، که نشانۀ روح بلند ، و مقام منیع او در کشف و شهود است ، و از مفاخر
ص:469
حوزه علمیّۀ اصفهان به شمار میرود (1).
5- حکیم معروف ، و مدرّس عالیقدر ، آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی ، متوفّای 1355 قمری ، که در زمان خود چهرۀ برجستۀ تدریس علوم عقلی در اصفهان بوده ، و در زهد و ورع، مقامی بلند داشته است .
6- مرحوم حاج ملاۀ حسن درّی ، متوفّای 1336 قمری ، که از مدرّسین معروف و مسلّم اصفهان ، و مؤلّف کتابی استدلالی در فقه بوده ، و زندگی زاهدانه و بی اعتنائی به ظواهر ، داشته است .
7- مرحوم آقا شیخ أسد الله حکیم قمشه ای ِ، که از حکماء مبرّز ، و شعرای خوش طبع بوده ، و ( دیوانه ) تخلّص مینموده ، و در سال 1334 قمری وفات یافته است . و نیز در این تکیه و أطراف آن، عدّه ای از شعراء و گویندگان و أئمّۀ جماعت ، مدفون می باشند .
در حال حاضر، تکیۀ ملک ، جزء گلستان شهداء ( تکیۀ شهداء ) قرار گرفته ، و قبور بزرگان یاد شده ، در سالن بزرگی که برای مراسم مذهبی ( از قبیل دعای کمیل ، دعای توسّل ، سخنرانیهای دینی ، بزرگداشت شهداء ) تأسیس گردیده . واقع شده است ، و به منظور تجلیل از مرحوم آخوند کاشی قدس سره ، سنگ قبری جدید ، و چهار استوانه سنگیِ یک متری ، در چهار طرف مرقد مطهّر وی نصب گردیده ، و بر روی سنگ قبر ، عبارت زیر حجّاری شده است : وفات فقیر بحق ، آخوند ملاّ محمّد الکاشانی فی 20 شهر شعبان المعظّم 1333 هجری قمری . و قبر ملاّ محمّد حکیم ، در حال حاضر ، سنگ قبر و نشانه ندارد .
ص:470
از معروفترین تکیه های قبرستان تخت فولاد ، تکیه ای است در شمال غربیِ تخت فولاد، که مدفن حکیم موحّد ، و عارف حقیقت جوی ، و فیلسوف ریاضی ، و جامع المعقول و آلمنقول ، و مجمع الفروع و الاُصول ، میر أبو القاسم فندرسکی موسوی حسینی ، متوفّای 1050 قمری میباشد .
وی، از بزرگترین چهره های حکمت و عرفان (1) و ریاضی بوده ، و در علوم عقلیه ، یگانۀ روزگار ، و وحید زمان شمرده شده ، و امور عجیبهای بدو نسبت داده اند (2). در تدریس کتاب قانون و نیز شفای بوعلی سینا ، مورد توجّه بزرگان بوده ، و در مسائل ریاضی و هندسی ، أندیشۀ ژرف داشته است .
وی ، شاگردانی همچون : میرزا رفیعای نائینی و آقا حسین خوانساری ، پرورش داده ، و تألیفات فراوان و أشعار نغز او ، نشانه تفکّر عمیق و ذوق لطیف و روح پاکیزه او میباشد . قبر میر فندرسکی ، در صحن تکیه ، در جانب غربی قرار گرفته ، و با سنگ مرمر با طول و عرض و ارتفاعی بزرگ ، بسته شده است .
در تکیۀ میر ، اطاقهای متعدّدی وجود دارد، که محلّ دفن عدّه ای از بزرگان بختیاری ، و برخی از شعراء است ، و آثار تاریخی و هنری بسیاری ، در این تکیه و اطاقهای آن وجود دارد .
در قبرستان کوچکی جلو تکیه میر ، قبر درویش عبد المجید ، متوفّای 1185 قمری ، دیده می شود، که از بزرگترین خطّاطان ، در رشته خط ّشکسته بوده ، و آثار أرزشمندی از او به جای مانده است . او شعر می گفته ، و تخلّص او
ص:471
( خموش ) و ( درویش ) بوده ، و در سنّ سی و پنج سالگی وفات یافته است .
در قسمت جنوبی تخت فولاد ( که در حال حاضر جزء منطقۀ فرودگاه « منطقه نظامی » میباشد ) تکیه ای بوده است ، مشتمل بر بقعه ای بسیار زیبا و باستانی ، از آثار ، سلطان سلیمان صفوی (1)، که بر روی قبر حکیم نامدار ، و فقیه بزرگ ، میرزا رفیع الدّین محمد بن حیدر طباطبائی ، مشهور به « رفیعا » و «آقا رفیعا» و «میرزا رفیعا » و « میرزا رفیع الدّین »، متوفّای 1080 یا 1082 قمری ، ساخته شده است . این بقعه ، از نظر معماری و کاشی کاری و طرح و نقشه مهندسی ، از آثار هنری و باستانی و أرزشمند اصفهان به شمار می رود، که در سال 1337 شمسی تعمیرات أساسی یافته است (2) .
میرزا رفیعا ، فقیه اصولی ، و حکیم متکلّم ، و جامع معقول و منقول بوده ، و «علاّمة الدّهر » و « فرید العصر » خوانده شده (3)، و صاحب روضات ، او را از بزرگترین علماء دورۀ صفویّه به شمار آورده است (4). وی ، استاد علاّمۀ مجلسی و شیخ حرّ عاملی و أمثال آنان بوده ، و استادی همچون شیخ بهائی قدس سره داشته است ، و تألیفاتی ، همانند : « شجرة إلهیّه » و « ثمرۀ إلهیّه » و « شرح اصول کانی » و ... داشته ، که نشانه تبحّر او در علوم مختلف می باشد ، و در مورد سال وفات او ، سیّد عبدالحسین خاتون آبادی ، مؤلّف « وقایع آلسنین و الأعوام » رقم
ص:472
1080 قمری را ذکر کرده (1)، ولی سنگ نوشته قبر میرزا رفیعا چنین است :
بتاریخ فوتش خردمند گفت
مقام رفیع مقام رفیع
1082
و در نزدیکییِ میرزا رفیعا ، قبر أدیب شاعر ، و مدرّس مدرسۀ میرزا حسین ، مرحوم میرزا یحیی مدرّس ( معروف به کاشی پز ) متوفّای 1349 قمری بوده است . وی ، استادی قوی در أدبیاّت ، و شاعری مخلص نسبت به اهل البیت علیهم السلام، و دارای دیوان أشعار ، و شهرتی بسزا ، در تدریس و سرودن شعر بوده است (2) .
و در نزدیکی بقعۀ یاد شده ، قبر حکیم زاهد و فیلسوف متعبد ، میرزا محمّد علی بن میرزا مظفّر ، متوفّای 1198 قمری ، قرار داشته، و او مورد احترام و ارادت شدید بزرگان زهد و تقوا بوده است (3) .
و هم چنین ، قبر مرحوم آقا میر محمّد صادق ، ( معروف به کتابفروش ) متوفّای 1303 قمری ، که از فقهاء ممتاز و مدرسین عالی رتبه و زهّاد و عبّاد برجسته بوده ، و شاگردان بسیاری همانند مرحوم آخوند گزی داشتهّ ، در همان نزدیکیها بوده است . در حال حاضر فقط بقعۀ میرزا رفیعا باقی مانده ، و آثار قبور این تکیه و بقعه و اطراف او ، محو گردیده است .
تکیه میر محمّد صادقی ، نزدیک تکیۀ ملک قرار گرفته ، و بقعه ای به سبک جدید ( با مصالح روز از سنگ و سیمان ) دارد، که در آن عدّه ای از « خاندان علمی سادات میر محمّد صادقی » دفن شده اند .
ص:473
مهمترین چهرۀ علمی این خاندان ، یعنی مجتهد محقّق ، و فقیه متبحّر ، و أدیب شاعر ، آقا سیّد عبد الله ثقة الإسلام ( میر محمّد صادقی ) متوفّای 1382 قمری ، که از مدرّسین برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در نیمه های قرن چهاردهم بوده ، و آثار تألیفی متعدّد از خود به جای گذاشته ، در بقعۀ وسط این تکیه مدفون می باشد .
در حال حاضر ، تکیۀ میر محمّد صادقی نیز ، جزء تکیه شهداء (گلستان شهداء ) قرار گرفته است ، و أخیراً پس از ارتحال فقیه اصولی ، مرحوم آیة الله آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی ، متوفّای 20 ربیع الثّانی 1417 قمری ، که از علماء مبرّز و چهره های برجسته و مدرّسین دورۀ خارج فقه و اصول در حوزه علمیّه بودند ، ایشان را با فاصلۀ کمی از قبر مرحوم آیة الله ، آقاسیّد عبد الله ثقة الإسلام، در تکیۀ سادات میر محمّد صادقی (که جزء گلستان شهداء قرار گرفته ) دفن نموده اند (1).
در طرف غرب خیابان فیض ، در مقابل تکیۀ فاضل سراب ( تکیۀ جویبارهای ) باغ بزرگی بوده است ، که به نام « تکیه واله » یا « والهیّه » مشهور است ، و بقعۀ زیبا و جالبی بر روی ستونهای سنگی ، در وسط آن بنا شده ، و در وسط آن بقعه، قبر واله اصفهانی ( آقا محمّد کاظم ) متوفّای 1229 قمری (2) قرار گرفته است . وی ، شاعری دانشمند ، و خطاّطی هنرمند ، و گوینده ای لطیفه گوی بوده، و سنگ قبر خود را در زمان حیات خویش ، به دست هنرمند
ص:474
خود ، با خطّ تعلیق نوشته ، و سپس حجّاری نموده ، و فقط جای تاریخ فوت را خالی گذاشته که پس از وفات او ، تکمیل شده است (1) . این سنگ قبر ، جزء آثار هنری اصفهان ، از نظر خطّ و حجاری شناخته شده ، و از آثار نفیسه به شمار آمده است (2) .
آنچه در این بخش ، یاد نمودیم ، تنها نمونۀ قابل توجّهی از بقعه ها و تکیه های علمی بود، و آشنایی کامل با همۀ این مکانهای مقدّس ، و نشانه های علم و فرهنگ و فضیلت و معنویّت ، به فرصتی بیشتر و حوصله ای مناسب تر، و سیر و سیاحتی فراگیرتر ، نیاز دارد، که برای علاقه مندان و جستجوگران ، لذتی روحی ، و شور و شوقی معنوی در بر دارد (3) .
تخت فولاد است بر غربت این زمان
برجنیبش جای پائی زین وآن
تکیه ها مخروبه ویران گشته اند
تکیه گاه ما بود و بوران گشته اند
آب انبارش اگر خشکیده است
روز وشب چون چشم من گرییده است
ص:475
تخت فولاد ای زیارگاه عشق
خاک پاک تو عبادت گاه عشق
ای زده پهلو به فردوس برین
عرش را گشته زرفعت همنشین
هر کف خاک تو دریای گهر
شعل ایوان تو تمش و قمر
ص:476
علم طب و چهره های آن
در
حوزۀ علمیّۀ اصفهان
ص:476
ص:477
ص:478
علاوه بر علوم گوناگون اسلامی ، که در حوزۀ علمیّه اصفهان رواج فراوان داشته ، و بزرگترین چهره های علمی در زمینه فقه، تفسیر، حدیث، کلام ، حکمت ، أخلاق ، نحو ، صرف ، لغت ، تاریخ ، معانی و بیان ، شعر و ... از این مرکز علمی و دینی در جهان اسلام و عالم بشریّت درخشیده اند ، علم طب نیز که یکی از مهمترین علوم بشری است ، و مورد نیاز شدید عموم انسانها می باشد ، در این حوزه علمیه کهن سال ، مورد توجّه بوده ، و در طول تاریخ ، علماء بزرگی از این شهر، در زمینه طب و حفظ الصّحه درخشیده اند ، که ذیلاً به چند نمونه از آنها ( به ترتیب تقریبی زمان حیاتشان ) اشاره می نمائیم ، و البته روشن است که معرفی همه چهره های أرزشمند در این زمینه ، از هدف این کتاب ، خارج میباشد .
أبوعلی ، أحمد بن مَندُویَه اصفهانی.وی ، از چهره های مبرّز در علم طب بوده، و از خاندان مشهور و علمی مندویه می باشد ، که در میان آنها ، عده ای از محدثین و ادباء و حکماء و بلغاء، درخشیده اند (1) .
در هنگامی که عضدالدوله دیلمی ( شیعی ) ، بیمارستان عضدی را در بغداد
ص:479
تأسیس نمود ، أطبّاء ممتاز را از همۀ شهرها جمع نمود ، که شمار آنها به بیست و چهار نفر طبیب رسید ، و ابن مندویه ، یکی از آنها بود (1).
ابن مندویه ، تألیفاتی در طب دارد ، همانند : « نقض آلجاحظ » و « ألجامع الکبیر » و « ألأغذیه » و « ألطّبیخ » و « ألمغیث » و « ألکافی » ( که به قانون صغیر شهرت داشته ) و نیز رساله هائی در زمینۀ طب ، برای مردم اصفهان نوشته ، که در میان آنها رایج و متداول بوده است (2) . او همچنین کتاب «نهایة الإختصار » و « المدخل الی الطّب » و کتاب « ألأطعمة والأشربه » ، از آثار او به شمار آمده ، و بعضی از مورّخین ، کتابی بزرگ و جالب در زمینه شعر و شعراء ، برای او ذکر نموده اند (3) .
و نیز رساله های دیگری در زمینۀ : 1- ترکیب طبقات چشم، 2- علاج بزرگ شدن عدسی چشم، 3- علاج بیماری معده ، 4- علاج استسقاء ، 5- علاج مثانه 6-در أمراض أطفال (4) در میان آثار او ، ذکر نموده اند .
ابن مندویه ، از چهره های مبرّز نیمۀ دوّم قرن چهارم می باشد ، و در سال 410 وفات یافته است (5) .
علی بن حسین بن محمّد اصفهانی ، مکنّی و معروف به « أبو الفرج اصفهانی »
ص:480
متوفّای حدود 357 هجری .
وی ، دارای علوم گوناگون از قبیل : نحو و لغت و تاریخ و نسب و حدیث و شعر و ... بوده ، و در زمره دانشمندان علم طب به شمار آمده ، و کتابی به نام (دعوة الأطباء ) داشته است (1).
شرح حال مفصّل أبو الفرج اصفهانی را در بخش «نامدارانی بزرگ ، از چهره های علمی و أدبی شیعه در اصفهان ، از قرن سوّم تا دهم » آورده ایم .
طبیب عظیم الشّأن ، عبد الرّحیم بن علیّ بن مرزبان اصفهانی ، متوفّای 396 هجری ، وی ، از أهل اصفهان و دانشمندی برجسته بوده و علم شریعت و طبیعت را با هم دارا بوده است . در زمان حکومت آل بویه ( شیعی ) به مقامی بلند دست یافت ، و مدّتی در شوشتر و خوزستان ، عهده دار منصب قضاوت بود، و زمانی به عنوان سرپرست و طبیب بیمارستان بغداد ، فعّالیّت داشت ، و در أواخر قرن چهارم ، دار دنیا را وداع نمود (2).
أحمد بن محمّد بن یعقوب بن مسکویه رازی اصفهانی ، متوفّای 421 قمری . وی ، از مفاخر بزرگ علمی شیعه در اصفهان می باشد ، و در دانشهای گوناگون از قبیل : حکمت ، ریاضی ، هندسه ، لغت ، أخلاق ، شعر و ادب ، نویسندگی و ... چهره ای درخشان بوده ، و جامع علوم به شمار رفته است .
ص:481
ابن مسکویه ، از شیفتگان أهل البیت علیهم السلام بوده (1) و از مفاخر شیعه به شمار می رود ، و در میان دانشهای فراوان او ، علم طب ، جلب توجّه می نماید ، و در زمرة أطبّاء اسلامی به شمار آمده (2) و کتابهائی در طبّ ، در زمینۀ أدویۀ مفرده ، و اصول و فروع علم طبخ غذا، نوشته است (3) . شرح حال مفصّل ابن مسکویه و عظمت کم نظیر او را ، در همین کتاب ، در بخش «نامدارانی بزرگ ، از چهره های علمی و أدبی شیعه در اصفهان ، از قرن سوّم تا دهم » آورده ایم
أبوعلی ، حسین بن عبدالله بن سینا ، ملقّب و معروف به « شیخ الرّئیس » ، و«ابن سینا» ، متوفّای 428 ، از چهره های نامدار علمِ حکمت و طب است ، که عظمت او در این زمینه ، زبانزد خاص و عام میباشد . دربارۀ شخصیّت علمی و آثار این بزرگمرد ، در بخش « نامدارانی بزرگ ، از چهره های علمی و أدبی شیعه در اصفهان از قرن سوّم تا دهم » بحث و بررسی مفصّل نموده ایم .
أدیب ماهر ، و حکیم متبحّر ، و طبیب حاذق ، أبو القاسم ، هبة الله بن حسین بن علی اصفهانی ، که از چهره های برجسته و دارای فضیلت بسیار بوده، و در تمامی فضائل ، شخصیّتی برجسته داشته است . وی ، در سال 534 قمری ، به مرض سکته وفات یافته ، و در سرداب منزل خود دفن گردیده است ، ولی پس از گذشت چند ماه از درگذشت او ، درب سرداب را که گشودند : مردۀ او را نشسته
ص:482
در پای پلّه ها یافتند (1). دربارۀ مقام علمی او در طبّ گفته شده :
عِندَ طِبَّه لایُشتَری بُقراطُ بِقیراطٍ، وَلأیَستَقیمُ سُقراطُ عَلَی الصَّراطِ (2)
أبوحامد ، محمّد بن عبدالله بن محمّد ، متطبّب اصفهانی ، معروف به « ابن الفقیه » مؤلف کتاب «هدایة الملوک » ، ( در پزشکی ) به زبان فارسی ، که در نوزده فصل تنظیم شده ، و ترجمۀ کتاب « محمّد بن زکریّای رازی » ، در بیان منافع و مضارّ ومُقَوّیات و مُضَعَّفات باه ، می باشد (3) .
حکمت ، حکیم نیز ، می نامیده اند .
یکی از أطبّاء قرن نهم اصفهان ، شخصی به نام «میرزا هدایت الله طبیب » بوده ، که خانه اش در نزدیکی مسجد جامع قدیم ( عتیق ) و مدرسه خواجه صدر الدّین علی طبیب ، بوده است (1)
وی ، کتاب رجوع الشّیخ الی الصّباه (2) تألیف أحمد بن سلیمان کمال پاشا، متوفّای 940 قمری را ترجمه کرده است (3) . نسخۀ أصلی کتاب و ترجمه آن، در کتابخانه آستانقدس رضوی موجود میباشد (4) .
از أطبّاء برجستۀ دورۀ صفویۀ ، و ملازم سام میرزا ، فرزند شاه اسماعیل أوّل صفوی بوده ، و از دانشمندان نیمه اوّل قرن دهم به شمار می رود .
وی ، کتابی به نام «طب السّامی»، و نیز رساله هائی ، در زمینۀ علم طب ،
نوشته است (5) .
ص:484
وی ، عالمی فاضل و فقیهی کامل از حکمای الهی بوده ، و در قرن دهم تا أوائل قرن یازدهم « سال 1004 هجری » می زیسته است (1).
مرحوم آیة الله العظمی ، مرعشی نجفی ، قبر او را نزدیک مسجد مصلّی در تخت فولاد، ذکر نموده ، و او را فقیه حکیم خوانده اند (2). او از أطبّاء دورۀ حکومت صفویّه بوده است(3) .
حکیم طبیب ، و متکلّم أدیب ، و شاعر نامدار ، شرف الدّین حسن اصفهانی ، مشهور و ملقّب به حکیم شفائی ، متوفّای 1037 هجری .
وی ، جامع علوم و فضائل ، و معاصر شیخ بهائی و میرداماد بوده ، و در عالم طب و شعر و ادب ، به مقامی بسیار بلند دست یافته است .
او ، مورد احترام خاصّ سلطان صفوی ، شاه عباس کبیر ، و درباریان و امراء لشکر او ، و نیز مورد تجلیل حکیم و فیلسوف نامدار میرداماد قدس سره بوده است (4) .
حکیم شفائی به شوخی می گفته : طبابت من ، تبحّر و تسلّط مرا در سایر علوم پوشانیده ، و شعر من ، مقام مرا در طب ، مستور نموده ، و هجوهائی که نموده ام ، عظمت شعر مرا پنهان کرده است (5) .
ص:485
حکیم شفائی ، ملقّب به « ملک الشّعراء »، و «ممتاز أمیران » می باشد ، و نسخه ای از دیوان شعر او ، مشتمل بر نُه هزار شعر بوده است (1).
از آثار او ، « مثنوی مهر و محبّت » ، « دیدۀ بیدار » ، «نمکدان حقیقت » ، « مجمع البحرین » و « شکرالمذاقین » ، ذکر شده (2) و هم چنین ، کتاب «بیست باب در طب » ، از آثار او نقل گردیده است (3) .
حکیم شفائی ، از جمله سادات و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده(4) واستادهای او ، « حکیم ملاّی اصفهانی » ( از شاگردان أمیر غیاث الدّین منصور دشتکی شیرازی ) و برادرش ، « حکیم نصیرا»، و جمعی دیگر از حکماء و ادباء وأطبّاء آن زمان بوده اند ، و در محلّۀ نیم آور ، طبابت می نموده است (5) .
طبیب نامدار و حکیم عظیم الشّأن ، میر سیّد محمّد مؤمن بن محمّد زمان تنکابنی اصفهانی ، که از أطبّای نامدار روزگار بوده، و کتاب او به نام « تحفة المؤمنین یا التّحفة فی الطّب » ، و بنا بر مشهور ، « تحفۀ حکیم مؤمن » ، از شهرت بسیار برخوردار می باشد ، و در طبّ قدیم ، جایگاهی بس أرزشمند داشته و دارد .
این کتاب به زبان فارسی تألیف گردیده ، و بیشترین مطالب طبّی را ، که در دیگر کتب این علم وجود دارد ، و نیز تجربیّات حکیم مؤمن و پدرش را ( که او
ص:486
نیز از أطبّاء عظیم الشّأن بوده ) در بر دارد و داروهای مفرده و مرکّبه ، و معجونها و گیاهان داروئی را ، معرّفی نموده و خواصّ و آثار آن را برشمرده است . این کتاب مکرّراً به چاپ رسیده ، و در دسترس می باشد .
حکیم مؤمن ، کتاب خود را در دورۀ سلطان سلیمان صفوی ( 1077 - 1105) تألیف نموده ، و خود ، از أطبّاء و دانشمندان نیمۀ دوّم قرن یازدهم به شمار می رود (1) . أولاد حکیم مؤمن ، در اصفهان و نجف آباد ساکن می باشند (2).
طبیب فاضل ، و أدیب شاعر ، میرزا عبدالرّزاق اصفهانی متخلّص به ( مشرب )، متوفّای 1127 قمری . او حکیمی بزرگوار ، از سادات اصفهان بوده است (3) .
وی ، کتابی در طب نوشته ، که نسخه آن در نزد آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره موجود بوده ، که به خطّ جدّایشان مرحوم ، آقا سیّد علی ( سیّد الأطبّاء) ، نوشته شده بوده است(4) .
وی ، طبیب مخصوص سلطان حسین صفوی ، و بانی مدرسه علمیّۀ جلالیّه واقع در خیابان أحمد آباد اصفهان می باشد .
ملاّ جلال الدّین محمّد طبیب ، در سال 1131 وفات یافته (5) ، و در همان
ص:487
مدرسه ، در سردابهای مدفون گردیده است (1).
طبیب ماهر ، و فاضل کامل ، سیّد میرزا هاشم خراسانی اصفهانی .
وی ، در شهر نساء أبیورد ، متولّد گردیده و در اصفهان تحصیل علم نموده و ساکن گردیده ، و به طبابت اشتغال داشته است .
او در سال 1154 هجری وفات یافته و در تکیۀ آقا حسین خوانساری در بقعه تکیه ( بقعۀ العلماء ) مدفون گردیده (2) و مادّه تاریخ وفاتش چنین است :
به تاریخش رقم زد کلک خادم
(وطن بادش بهشت جاودانی )
طبیب حکیم ، و منجمّ و شاعر أدیب ، سیّد عبد الباقی طبیب ، مشهور به میرزا عبد الباقی ، و متخلّص به «طبیب »، متولّد 1127 و متوفّای 1171 هجری قمری وی ، از شعرای نامدار ، و ادباء بزرگ ، و از پزشکانِ برجسته است ، و در أکثر تذکره های مربوط به شعرای ایرانی ، نام و شرح زندگی او ، ذکر گردیده ، و مورد تجلیل قرار گرفته است . میرزا عبدالباقی ، از سادات موسوی و پدرش ، میرزا محمّد رحیم حکیم باشی ، طبیب سلطان حسین صفوی بوده (3) ، و أجدادش در حدود یکصد و پنجاه سال ، طبیب رسمی خاندان صفوی بوده اند ، و جدّ أعلای او میرزا سلیمان ، در زمان شاه عباس کبیر ، از فارس به اصفهان آمده ، و متوطّن
ص:488
گردیده ، و نسل او ، یکی پس از دیگری ، به شغل طبابت و سمت رسمی حکیم باشی ، اشتغال داشته اند (1). خاندان سیّد عبد الباقی طبیب ، خاندانی علمی بوده ، و به مناسبت نام جدّشان ( میرزا سلیمان ) ، مشهور به سادات حکیم سلیمانی و حکیم سلمانی بوده اند (2)(3) .
سیّد عبد الباقی ، با این که در طب و حکمت ، از چهره های معروف زمان خود بوده ، و او را دارای دم عیسوی ( مسیحائی ) دانسته اند (4) ولی تألیفی در زمینۀ طب و حکمت ، از او به جای نمانده ، و دلیل آن ، گرفتاری های شغل رسمی « حکیم باشی » می باشد ، ولی دیوان شعری از او در دست است ، که ( تقریباً ) مشتمل بر دو هزار بیت میباشد ، و به ضمیمه شرح حال جالب و مفصّلی از او (در حدود 130 صفحه ) به قلم کیوان سمیعی ، به چاپ رسیده است .
دربارۀ تاریخ وفات او اختلاف است ، ولی مرحوم آیة الله مرعشی نجفی ، و مرحوم صدر هاشمی ، و مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، و آقای کیوان سمیعی ، تاریخ 1171 را برگزیده اند (5) . محل دفن او ، تخت فولاد اصفهان نزدیک لسان الأرض ) می باشد ، و نوشته سنگ قبر آن بزرگمرد، چنین است :
ص:489
هذا مَرقَدُ السَّیَّدِ العالِمِ الفاضِلِ الکامِلِ ، وَحیدِ العَصرِ وَ فَریدِ الدَّهرِ ، زُبدَةِ الفُضَلاءِ العِظام وَ اُسوَةِ الحُکَماءِ الکِرامِ وَ قَدوَةِ العُلَماء الأعلامِ، ذُوالمَناقِبِ آلزّاهِرَةِ وَ المَفاخِرِ آلباهِرَةِ ، مَن جَمَعَ فُنُونَ العُلُومِ أثقاها وَ أسناها وَ أکسَبَ مِن صُنُوفِ الأخلاقِ أحسَنَها وَ أزکاها ، فَخرُ الأزکِیاءِ وَ الأفاضِلِ ،زَینُ الأماجِدِ وَ ألأمثِلِ ، مَن فازَ بِأفضَلِ السَّجایا، مَن خازَ آلفَواضِلَ وَ الفَضائِلَ ، وَ هُوَ السَّیَّدُ النَّجیبُ عَبدُ الباقی المُوسَوی ، ألمُتَخَلَّصُ بِالطَّبیبِ، أفاضَ اللهُ عَلَیهِ شَآبیبُ الغُفرانِ وَ أسکَنَهُ فَرادیس الجِنانِ ، تُوُفَّی فی إحدی وَسَبعینَ وَ مِأةٍ بَعدَ الألفِ 1171(1).
طبیب ماهر و فیلسوف جامع ، میرزا نصیر حسینی ، معروف به ( نصیر الدّین ثانی ) و متوفّای 1191 قمری (2) که از أفاضل و أطبّای ماهر دورۀ کریم خان زند می باشد . وی ، سالها در اصفهان نشو و نمای علمی یافته و در این شهر به تحصیل علوم عربی و أدبی و طبیعی و ریاضی و حکمت الهی ، اشتغال داشته ، تا آن که در همه کمالات علمی ، استاد مسلّم و یگانۀ روزگار و وحید عصر گردیده و به همین جهت ، از راه تشبیه به خواجه نصیر الدّین طوسی، او را نصیر الدّین ثانی ، خوانده اند (3) . مهارت او در طب ، به جائی رسیده بوده ، که او را ( أبوعلی سینای وقت ) و ( جالینوس زمان ) خوانده اند (4) ، و معالجات نادر و عجیبی از او ، نقل گردیده است .
ص:490
روزی ، صدای کسی را ( که برای فروختن جنسی صدا میزده ) می شنود ، به یکی از شاگردان خود می گوید که به این مرد بگو فَضد نماید ( و رگ بزند ) وگرنه ، تا یک ساعت دیگر می میرد، ولی آن شخص اعتناء نمی کند، و فردای آن روز معلوم می شود ، که آن فروشنده ، به دنبال یک غش و بیهوشی مرده است
و هم چنین نقل نموده اند که ، روزی نبض زنی را ( که برای طبابت به او رجوع نموده بوده ) می گیرد ، فورا دست کشیده و می فرماید : بعد از یک هفته حاضر شو، و در جواب حاضرین ، که سبب تأخیر معالجه را جویا می شوند ، می فرماید: در همان وقتی که نبض آن زن در دستم بود، حائض شد ، و طبابت او در حال حیض مناسب نبود ، برخی از کسانی که آن زن را می شناختند ، در صدد تحقیق بر آمدند ، و درستی مطلب را دریافتند (1).
میرزا نصیر ، از أحفاد میرزا سیّد علی حسینی «خفّاف اصفهانی » بوده، و در جهرم متولّد شده ، و در همان شهر و نیز شیراز و اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و در تمام علوم عقلی و نقلی ، مخصوصاً حکمت طبیعی و الهی و ریاضیّات وطب ، استاد عصر خود بوده است . وی ، در سرودن أشعار فارسی و عربی ، دستی توانا داشته ، و مثنوی بهاریّۀ او که به نام « پیر و جوان » شهرت دارد، بسیار تنغز و پر مغز است (2) . حقّاً که ، عیسی دم ، و خضر قدم بوده ، قطع نظر از نهایت مهارت ، أکثر مرضها ، به مجرّد استفاده از خدمت ایشان ، شفا می یافته است (3)
طرح مسجد وکیل شیراز و تعیین قبله آن نیز، از او بوده است ، و نقل گردیده ،
ص:491
که چند نفر از نوّابان هند ، به اشارۀ بعضی از حکمای آن کشور، به کریم خان زند عرضه داشتند که ، یک کرور تومان تقدیم خزانۀ دولتی می نمایند ، و در مقابل ، میرزا نصیر حکیم باشی را به آنها واگذارد ، کریم خان در پاسخ آنها می گوید : یک کرور تومان شما برای خودتان ، و «حکیمک » ما هم ، برای خودمان (1).
میراز نصیر، پس از سالها اقامت در اصفهان ، به شیراز رفت و به علّت مراتب علمی برجسته و أخلاق بسیار پسندیده و ممتاز ، مجلس او مجمع فضلاء و علمای شیراز گردید ، و در جایگاه حکیم باشی و ندیم کریم خان زند ، قرار گرفت (2) .
1- أساس الصّحه ( در طب ) به زبان عربی
2- جام گیتی نما ( در حکمت ) به زبان فارسی
3 - حلّ التّقویم ( در نجوم ) به زبان فارسی
4- دیوان أشعار ، به زبان عربی و فارسی
5- شرح مشکلات قانون بوعلی سینا
6 - شفاء آلأسقام (در طب )
7- مثنوی پیر و جوان (که مکرّر به چاپ رسیده و شدیداً مورد توجّه بوده است )
8- مرآت آلحقیقه ( در حکمت الهی ) به زبان عربی
9- رسالهای درباره رابطۀ موسیقی و طب ( به زبان عربی) (3) .
وی ، اصفهانی است و کتابی به نام دستور الجلالی ، به زبان عربی ، در زمینۀ
ص:492
علم طب تألیف نموده ، و از دانشمندان قرن 12 و 13 به شمار آمده است .
نسخه ای از کتاب او به سال 1275 ، به خطّ ، محمّد حسن بن محمّد رضا نائینی نوشته شده ، و در کتابخانه دانشکده پزشکی تهران ، موجود است (1)
طبیب عالیقدر و مسیحا نفس ، میرزا رضا، که از شاگردان میرزا نصیر ( طبیب نامدار و مشهور ) بوده ، و علاوه بر علم طب ، شاعری أدیب بوده و دیوان شعر داشته ، و از شخصیّتها و أعیان اصفهان ، به شمار رفته، و در سال 1238 قمری وفات یافته است (2) .
طبیب دانشمند و بزرگوار میرزا أبو الحسن طبیب که از أطبّاء معروف و ملقّب به سلطان الأطباء بوده است . وی فرزند میرزا محمّد ملک الأطباء ، و متوفّای پنجم رجب 1269 قمری ، و مدفون در تکیه مادر شاهزاده می باشد (3) .
طبیب حاذق ، و حکیم ماهر ، و فقیه جامع ، میرزا محمّد طبیب ، متوفّای 1269 هجری و مدفون در تکیۀ مادر شاهزاده (4) .
ص:493
فرزند میرزا أحمد سلطان الأطبّاء ، متوفّای 1270 قمری و مدفون در تکیۀ حاج ملا محمّد جعفر آبادهای (1).
طبیب حاذق و متبحّر ، و شاعر أدیب ، سیّد زین العابدین طبیب اصفهانی ، که از سادات عالیقدر ، و از معاصرین رضا قلیخان هدایت ( صاحب کتاب مجمع الفصحاء و متوفّای 1288 قمری ) بوده است . او را ( طبیبی عیسوی هُش ، نه طبیب آدمی کُش ) توصیف نموده اند ، و در أوصاف نیکو و أخلاق فاضله ، چهرهای برجسته و معروف داشته است (2) .
طبیب شاعر ، و أدیب فاضل ، میرزا مهدی اصفهانی، متوفّای 1318 قمری ، که در نزدیکی بقعۀ آقامحمّد بید آبادی مدفون گردیده است . مادّه تاریخ وفات او را چنین سروده اند .
گفت دانش برای تاریخش
از جهان شد ارسطوی ثانی (3) .
طبیب فقیه و حکیم أدیب ، حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی ، متو،فّای 1327
ص:494
قمری، و مدفون در تخت فولاد ، تکیۀ حاج آقا مجلس ( تکیه آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ) (1).
وی ، از شاگردان پدرش ، حکیم نامدار ، آخوند ملاّ عبدالجواد مدرّس خراسانی ( از مدرّسین حکمت و طب و ریاضیات و فقه و اصول در حوزه علمیّۀ اصفهان ) بوده، و نیز از محضر فقهاء بزرگ ، همچون آقا سیّد محمّد شهشهانی و ملاّ حسینقلی تویسرکانی و آقا میرمحمّد صادق کتابفروش و حاج سیّد اسدالله بید آبادی ، و دیگر مدرسین علوم اسلامی و طب و ریاضیّات و أدبیّات ، استفادۀ علمی برده است .
او نه تنها در معالجة أمراض ، نَفَسی عیسوی داشته ، بلکه تدریس طب قدیم در آن زمان ، منحصر به وی بوده است . وی کتابی درباره وبا، نوشته و به چاپ رسیده است (2) . آن بزرگمرد ، طبیبی معروف بوده ، و « أفلاطون زمان » خوانده شده (3) ، و چنانچه از نام و عنوان و شخصیت علمی اساتید او به دست می آید ، جامع علوم عقلی و نقلی ، و دارای دانشهای شرعی و نیز طب و ریاضی ، بوده است . در خاندان او طب قدیم و جدید ، هر دو وجود داشته ، چنانچه فرزند او حاج آقا حسن حکمی ، متوفّای 1389 قمری ، از أطباء معروف اصفهان بوده، و نیز برادرش ، حاج میرزا عبد الجواد حکیم باشی ، متوفّای 1350 قمری ، طبیب مورد توجهی بوده است (4) .
ص:495
عالم فاضل و طبیب ماهر ، سیّد علی اکبر حسینی ، ملقب به صدر آلاطبّاء و مؤلف کتاب فصول العلاج ، و متوفّای 1335 قمری (1).
وی ، از أطبّائی بوده که دانشمندان طبّ قدیم و جدید ، مقام علمی او را تأیید می نموده اند ، و مرحوم جابری أنصاری ( دانشمند محقّق و مورّخ بزرگوار )، شرحی از کمالات آن بزرگمرد می داده است (2) .
طبیب فاضل و حاذق ، سیّد محمّد حسین نحوی ، متوفای 1340 قمری (3) .
وی ، فرزند مدرّس نامدار ، مرحوم حاج سیّد مهدی نحوی (که مُدرّس مدرسۀ شاهزاده ها بوده ، و به خاطر تخصّص در تدریس علم نحو ، مشهور به نحوی ، گردیده بوده است ) و نوۀ مجتهد و فقیه اصولی ، مرحوم آقا سیّد محمّد حسن مجتهد ، و از أحفاد آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه بوده است .
خاندان او ، عموماً از علماء و فضلاء بوده اند (4) .
طبیب ماهر و حکیم عارف ، سیّد عبد الوهّاب أردستانی اصفهانی ، ملقّب به « معین الأطبّاء » که ساکن مدرسۀ نیم آور بوده، و در سال 1274 متولّد شده ، و در
ص:496
سال 1355 وفات یافته است (1).
وی ، از أطبّاء معروف به حذاقت بوده ، و محلّ دفن او ، تخت فولاد ، نزدیک قبر فاضل هندی و ملاّ محمّد نائینی ( فاضلان ) می باشد (2).
مرحوم سیّد مصطفی مؤیّد الأطبّاء ، متوفّای 1373 قمری ، فرزند مرحوم حاج سیّد محمّد تقی طبیب حسینی درب امامی ، از أطبّاء معروف اصفهان بوده و عصرها در یکی از حجرات مدرسۀ ترکها ( مدرسه امام هادی علیه السلام ) طبابت می نموده است (3) .
او از شاگردان حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی بوده ، و در سنّ متجاوز از نود سال وفات یافته ، و در تکیۀ سیّد العراقین ، مدفون گردیده است (4).
وی ، معروف به زاهدی بوده ، و طبیبی حاذق ، و استادی ماهر به شمار میرفته ، و از چهره های أرزشمند « خاندان علمی مشایخ بید آباد » محسوب می گردد .
او ، در جوار مرحوم آقا محمّد بیدآبادی مدفون گردیده ، و مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، او را از معاصرین شمرده است (5) .
ص:497
عالِم فاضل ، و حکیم جامع ، و طبیب حاذق ، و عابد زاهد و متّقی ، حاج میرزا أبو القاسم طبیب ، مشهور به ، « ناصر حکمت »، متوفّای 1371 قمری .
وی ، از چهره های برجستۀ علم طب در قرن چهاردهم بوده ، و در معالجۀ مرض های سخت ، مهارتی کم نظیر داشته ، و معالجاتی عجیب و غریب و کارساز ، أنجام می داده است .
استادهای او ، میرزا عبدالعلی هرندی ، و میرزا أبو القاسم مدرّس رشتی ، و حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی ، و میرزا أبو الحسن پاقلعه ای بوده اند، و هم چنین ، از درس مرحوم آخوند کاشی ، و جهانگیرخان قشقائی ( دو چهرۀ مبرّز حوزۀ علمیّۀ اصفهان در حکمت و عرفان ) بهره گرفته است (1).
میرزا أبو القاسم طبیب ، کتب طبّ قدیم را تدریس می نموده ، و پدر نویسندۀ کمترین ( مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره ) از شاگردان جدّی و پُرکار آن مرحوم به شمار می رفتند ، و چهرۀ منحصری بودند که در أواخر قرن چهاردهم ، و أوائل قرن پانزدهم، در اصفهان ، طبَّ قدیم را با حفظ اصول آن ، به کار می گرفتند .
از آثار علمی مرحوم آقامیرزا أبو القاسم ( علاوه بر تدریس کتب علم طبّ قدیم) رسالۀ أفیونیّه میباشد ، که آن را به فارسی تألیف نموده است .
آن بزرگمرد ، در مدرسۀ حاج حسن ( مقابل إمامزاده هارونیّه ) در یکی از حجرات آن ، تدریس می نموده ، و به معالجۀ بیماران می پرداخته است ، تا این که در سال 1371 قمری، در سنّ نود و سه سالگی وفات یافته ، و در تکیه آقا
ص:498
شیخ محمّد تقی رازی ( معروف به تکیۀ مادر شاهزاده ) مدفون گردیده است (1) .
عالِم فاضل و أدیب کامل و مفسّر بارع و فقیه طبیب ، مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی • وی ، از چهره های برجستۀ حوزه علمیّۀ اصفهان در زهد و تقوی و خداشناسی و خدا پرستی ، و از مفاخر علمی این شهر در زمان خود ، به شمار می رفته و می رود .
او، از محضر بزرگانی همچون : آقا شیخ عبدالحسین محلاّتی ، و بزرگ مرجع جهانی شیعه ، آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین بروجردی ، ( در زمان تحصیل و تدریس آن بزرگوار در حوزه علمیّۀ اصفهان ) و همچنین فقهاء و حکماء نامداری ، همانند : آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و آخوند کاشی، و نیز طبیب عالی مقام ، مرحوم میرزا محمّد باقر حکیم باشی ، بهره مند گردیده ، و در حوزه علمیّۀ نجف ، از درس مراجع و زعماء بزرگی ، همانند : آخوند خراسانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی بهره مند گردیده ، و از جملۀ مفاخر علمی و معنوی به شمار آمده است .
آن بزرگمرد ، پس از مراجعت به اصفهان ، به تدریس در حوزۀ علمیّۀ و طبابت ( با اصول طبّ قدیم ) و ارشاد مردم ( با استفاده از سنگر منبر ) اشتغال یافته ، و به راستی ، در درمان روح و جسم مردم ، از نَفَس عیسوی برخوردار بوده است . درس نهج البلاغه او ( همراه با گریه و توجّه معنوی ) إلهام بخش دلها ، و مواعظ شافیۀ او ، شفابخش جانها بوده ، و علماء و فضلاء ، و نیز عموم مردم ، تحت تأثیر نفس قدسی او ، قرار می گرفته اند .
ص:499
آن بزرگوار، در شب 24 جمادی الاولی 1375 قمری ، بدرود حیات گفتند ، و جنازۀ ایشان با احترام فراوان، با حضور علماء و صلحاء ، و بالأخص سادات و ذراری رسول خداصلی الله علیهو آله (1) در مقبره شیخان قم دفن گردید .
مفسر أدیب ، و فقیه طبیب ، و خطیب خبیر ، و مدرّس جامع ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی ، متوفّای 1413 قمری .
ایشان ، از چهره های نمونه ، در تاریخ حوزه علمیّۀ اصفهان به شمار می روند ، و با حدود هفتاد سال تدریس در حوزه علمیّه و منزل شخصی ( در زمینه های فقه و اصول و حکمت و منطق و معانی و بیان و نحو و صرف و طب و هیئت و ...) و تربیت تمامی أولاد پسر خود ( که هفت نفرند ) ، در مسیر علم و روحانیّت ، و ملتس نمودن تمامیِ آنها به لباس روحانیّت ( در دوره حکومت طاغوتیِ پهلوی أوّل و دوّم ، با تمام مخالفت هائی که در آن زمان ، با روحانیّت انجام می گرفته ، و علماء بزرگ را به ترک لباس روحانیّت وا می داشته اند ) ، چهره ای برجسته در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم ، به شمار می روند .
معظّم له ، با تبلیغ و ارشاد مردم ، در مجالس عمومی ، و نیز با سخنرانی های علمی و پرشور و نافذ ( تا آنجا که علماء بزرگ ، در مجالس ایشان حضور می یافتند، و از سخنان علمی ، و در عین حال با معنویّت و نافذ و مؤثّر ایشان ،
ص:500
بهره می گرفتند ) و دیگر آثار و برکات وجودی ، شخصیّتی مورد توجّه در عالَم روحانیّت محسوب می گردند .
آن بزرگمرد ، از شاگردان درس طبیب حکیم و حاذق ، مرحوم حاج میرزا أبو القاسم ناصر حکمت بوده اند ، و سالها ، خود ایشان به تدریس کتب طب ، همانند : « شرح نفیسی » ، « قانونچه » و ... می پرداختند ، و در معالجه و طبابت عملی ، آثار عجیب و غریب ، از ذوق و ابتکار و علم و دانش و تجربۀ خود ، ظاهر می ساختند ، و در تهیّۀ داروهای مرکّب و مهمّی که در جائی وجود نداشت وکسی قادر به فراهم آوردن مفردات و ترکیب و آماده سازی آنها نبود ، با تلاشی بی نظیر ، و همتی والا ، و پشتکاری خستگی ناپذیر ، اقدام می نمودند ، و چه بسا ماده داروئی (اعم از دانه ها یا ریشه ها یا برگهای گیاهان و موادّ معدنی و حیوانی که از دیگر کشورها تهیه می نمودند ، و در مهیّا نمودن معجونی مؤثّر ، یا داروئی شفابخش ، مورد بهره برداری قرار می دادند .
ایشان از طریق گرفتن نبض ، و دقّت در چگونگی ضربان آن ، بسیاری از نکات جالب را درباره بیمار ، و حالات و وضعیّت جسمی و روحی مریض ، تشخیص میدادند ، که مطابق با واقع بود، و موجب شگفتی و حیرت می گردید .
از معالجات جالب و بسیار أرزشمند ایشان ، علاج دو بیماری از مفسّر بزرگ قرن چهاردهم ، و فیلسوف نامدار و عظیم الشأن ، علاّمۀ عصر ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد محمّد حسین طباطبائی قدس سره ( صاحب تفسیر عظیم الشأن المیزان ) میباشد ، که یکی مربوط به زبان ، و دیگری مربوط به رعشه دست آن بزرگمرد بود ، و أولی ، خطر بزرگی برای بیان و تدریس ، و دوّمی ، موجب تعطیلیِ فعّالیّت قلمی و تألیفات آن علاّمۀ عظیم الشّأن گردیده بود، و در اثر معالجۀ مؤثّر معظّم له بیماری زبان ، به کلّی برطرف گردید، و بیماری رعشه ، آنقدر بهبود یافت، که
ص:501
پس از آن درمان ، مجدّداً فعّالیّت قلمی را از سر گرفتند ، و علاّمۀ طباطبائی فرموده بودند :
آن شبی که توانستم پس از مدّتی ناتوانی ، قلم به دست بگیرم و بنویسم
گویا تولّدی جدید یافتم
و بدین وسیله ، آیة الله موحّد ابطحی ، خدمت بزرگی به ادامۀ تدریس پر برکت ، و تألیفات گرانقدر علاّمۀ طباطبائی نمودند ، و مانع توقّف آن همه آثار و برکات علمی و قلمی ، در زمینۀ علوم اسلامی ( بالأخص تفسیر قرآن کریم ) گردیدند . این طبیب جسمانی و روحانی ، آخرین چهره علمی طبّ قدیم ، در اصفهان ، و حوزه علمیّۀ آن ، ( در دورة أخیر ) به شمار می روند ، و دربارۀ آثار و شخصیّت علمی و اجتماعی ایشان ، در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) و نیز در بخش ( بقعه های علمی اصفهان ، « بقعۀ جعفریۀ » ) بحث و بررسی داریم .
در طلوع دولت مهدی«عج»امام منتظر
تاشود عالم سرار گلستان ای اصفهان
عده یاران آن مولا به هنگام قیام
سیصد است وسینزده پاکیزه جان ای اصفهان
زان گُروه حق طلب جمعی ز فرزندان او است
در رکاب حضرت صاحب زمان ای اص اصفهان
ص:502
حوزه ها ومدارس علمیّه
در دیگر شهرهاوروستا های
اُستان اصفهان
ص:503
ص:504
در بسیاری از شهرهای استان اصفهان ، حوزه های علمیّه و یا مدارس علمیّه ای از دیر زمان ، یا در دوره های أخیر وجود داشته و دارد ، که هرکدام ، دارای آثار و برکات علمی و دینیِ قابل توجّه ، و أحیاناً ، اصولی و حیاتی بوده و هستند، و پایه گذاریِ شخصیت علمی و تقوائیِ بسیاری از چهره های درخشان عالَم تشیّع (که در حوزه های مهّم شیعه ، همانند : نجف ، کربلاء اصفهان ، قم و ...، به مقامات عالیه نائل گردیده اند ) در همین حوزه ها بوده است
تاریخ و سابقۀ حوزۀ علمیّۀ بعضی از این شهرها ، به چندین قرن می رسد ، و شمار مدارس و علماء برخاسته از آنها ، بسیار جالب و موجب سربلندی شیعه ، و پیروان مکتب أهل البیت علیهم السلام می باشد، و ما در این بخش ، به ترتیب حروف الفباء، از این شهرها و حوزه های أرزشمند آنها ، یاد مینمائیم :
شهری است ، بین کاشان و اصفهان ، با فاصلۀ یکصد و ده کیلومتر از مرکز استان (1) . أردستان، شهری است بسیار قدیمی ، که قرنها قبل از اسلام ساخته شده ، ولی شهر قدیمی در 24 کیلومتریِ شمال شهر فعلی بوده است .
ص:505
مذهب مردم أردستان ، تشیّع ، و زبان آنها ، فارسی می باشد .
مقدسی در أحسن التّقاسیم ، أردستان را شهری بزرگتر از دیگر شهرهای منطقه ، و دارای بازارهای زیبا، و جامعی آباد، و پیران و فقیهان ، معرّفی نموده ، و نوشته است: در سرزمینی سفید ، همچون آرد، ساخته شده ، و نام أردستان هم ، از آن گرفته شده است (1).
و یاقوت حموی ، أهل أردستان را با وصف ( کُلُّهُم أصحابُ الرَّأی = همۀ آنها صاحب نظرند) ستوده ، و نوشته است :
طائفه ای از أهل هر علم در هر فنّی ، منسوب به أردستان می باشند (2)
چنانچه از « تذکرة آلائمّة » علاّمۀ مجلسی ، و « خزائن » نراقی بر می آید ، إمام حسن علیه السلام در موقع مراجعت از قم یا یزد، در مسجدی که به نام آن حضرت نامیده میشود ، نماز خوانده اند ، و از این رو، این مسجد به نام آن حضرت نامیده شده است ، و قدیمی ترین مسجد و منارۀ أردستان ، همین مسجد و منارۀ آن می باشد ، و محلّ این مسجد ، در بازار ، محلّۀ کبودان واقع شده است (3)
وجود إمامزاده های متعدّد ، همانند : إمامزاده اسماعیل علیه السلام در محلّۀ محال و إمامزاده محسن و إمامزاده قاسم علیهما السلام در محلّۀ راه میان ، و إمامزاده إبراهیم، در
ص:506
محلّۀ باب الرّحی ، و إمامزاده موسی علیه السلام در محلّۀ کبودان ، همه و همه نشانۀ سابقه تشیّع در أردستان می باشد .
وجود علماء و محدّثین بزرگی از شیعه از أهل أردستان ، زمینه تشیّع را در این شهر آماده مینموده ، و اوج ظهور و تجلّی شیعه در این شهر ، در دوره آل بویه و از دورۀ صفویّه به بعد می باشد ، بطوری که در قرون أخیره ،
أردستان خاستگاه علماء و فقهاء و حکماء شیعه بوده است .
و مخصوصاً هم جواریِ أردستان و زواره (که مدینة السّادات = شهر سادات و ذراری پیامبر صلی الله علیه وآله بوده) زمینۀ تشیّع را در این شهر ، در طول تاریخ ، فراهم مینموده است ، و مخصوصاً در قرن یازدهم ، و أوائل قرن دوازدهم، علم و دانش و شعر و أدب و فرهنگ تشیّع ، در این شهر رونق زیاد یافته ، و عدّۀ زیادی از علماء و بزرگان دین ، از أردستان و أطراف آن ، همانند : زواره ، مهرآباد ، ماه آباد ، سرابۀ کچو ( زادگاه شهید آیة الله ، سیّد حسن مدّرس) کچو مثقال ، ظفرقند و ... ، برخاستند ، و در شهرهای گوناگون ، درخشیدند (1) .
در مدرسۀ قدیمی در أردستان وجود داشته، و یک مدرسه نیز ، أخیراً إحداث شده ، که ذیلاً توضیح میدهیم:
مدرسه ای است در شمال غربیِ مسجد جامع قدیمیِ أردستان ، که دارای
ص:507
حجراتی است به سبک قدیم ، و مرحوم حاج حسین نورالدّین أردستانی ، که از مردان نیکوکار بوده ، آن را ساخته ، و موقوفاتی برای آن قرار داده است . تاریخ وقف و خاتمۀ بناء مدرسه ( طبق وقفنامه ) ، دهم شعبان 1069 قمری میباشد . این مدرسه دو طبقه است ، و در زمان مرجعیّت عامّۀ مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین بروجردی ، متوفّای 1380 قمری ، به وسیلۀ مرحوم حجّة الإسلام ، حاج میرزا علی طباطبائی نژاد (طبائی ) تعمیر شده ، و محل اسکان و تحصیل طلاّب گردیده است.پس از آن، در زمان مرجعیت مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانی با ، مرحوم حاج شیخ محمّد یاسینیِ همدانی ، که از طرف آیة الله بروجردی و آیة الله گلپایگانی، نمایندگی داشته ، فعّالیّتهای چشمگیری در مبارزۀ با فرقه های گمراه ، و نیز إحیاء دین أنجام داده و مدرسه را فعّال کرده ، و طلاّب زیادی را جذب حوزۀ علمیّه نموده است، ولی در حال حاضر، فعّالیّت حوزه ای در آن أنجام نمی گیرد
مدرسه ای است قدیمی ، که از آثار میرزا محمّد طاهر أردستانی بوده ، و در حکومت پهلوی دوّم تخریب گردیده ، و به صورت مدرسۀ علوم جدیده درآمده، و به نام مدرسۀ راهنمائی سینا می باشد ، و محلّ آن، محلّۀ فهره ، جنب مقبره و بقعۀ پیر مرتضی علی أردستانی ، عارف مشهور قرن نهم می باشد (1) .
در سال 1365 شمسی زیر نظر إمام جمعۀ شهر ، آقای حاج شیخ محمّد باقر
ص:508
شریعتی ، سازمان اوقاف و امور خیریّه ، مدرسه ای را شروع به تأسیس نموده ، که در زمان بازدید نویسنده از شهر و مدارس أردستان ( در سال 1367 شمسی) فعّالیّت ساختمانی آن ، به پایان نرسیده بود .
این مدرسه دو طبقه است و دارای 20 حجره و 2 مَدرس می باشد ، و ساختمان مدرسه در طرف شرقی و غربی و جنوبی قرار گرفته ، و در طرف غربی مدرسه ، در پشت حجره ها ، یک سالن بزرگ برای اجتماعات دینی و علمی ساخته شده است ، و محلّ مدرسه ، کوچۀ محلّۀ بازار میباشد .
از روستاهای تابع أردستان ، و در ده کیلومتریِ آن قرار گرفته ، و بسیار قدیمی است ، و جمعی از سادات طباطبائی و سادات حسینی ، و نیز برخی از علماء منطقۀ أردستان ، منسوب به این روستا ( کچو مثقال ) می باشند .
در حدود یکصد سال قبل، یکی از علماء فعّال و با تقوی ، مرحوم حاج میرزا علی طبائی ( از خاندان قدیمی و مشهور طباطبائیِ أردستان ) مدرسه ای تأسیس نموده ، که هنوز باقی است . در این مدرسه ، علاوه بر طلبه ها ، که اشتغال به تحصیل داشته اند در ( دروس مقدّماتی حوزوی ) جلسات دینی برای عموم مردم تشکیل میشده ، که به فراگیریِ اصول و فروع و أخلاق دینی مشغول می گردیده اند .
در دورۀ حکومت پهلوی اوّل ، که أکثر حوزه های علمیّه ، به تعطیلی یا رکود، کشیده شده بوده است ، این مدرسه به دلیل دورافتاده بودن ، و نیز به خاطر عظمت شخصیت مؤسس آن ( مرحوم حاج میرزا علی طبائی ) تعطیل
ص:509
نگردیده، و در آن دوره خفقانی ، نقش أرزشمندی در حفظ آثار دینی و حوزه ای ، در منطقه داشته است . محلّ مدرسه ، در کنار حسینیّه و مسجد محل میباشد ، و کتابخانه ای داشته ، که کتابهایش پراکنده گشته ، و مدرسۀ یاد شده ، فعلاً در اختیار برخی از ذرّیّۀ مؤسس مدرسه می باشد ، و فعّالیّت درسی در آن أنجام نمی گیرد .
مرحوم حاج میرزا علی طبائی ، از شاگردان آخوند کاشی ( متوفّای 1332 قمری ) بوده ، و در نماز شب ، حال و روحیّه و گریۀ عجیبی داشته ، و فعّالیّتهای دینی او در منطقه ، بسیار مؤثّر بوده ، و عاملی مؤثّر برای حفظ و نشر أحکام و آثار دینی به شمار می رفته ، و تمامیِ پسران آن بزرگمرد، (که شش نفرند) از علماء و روحانیّین میباشند(1).
از روستاهای تابع أردستان می باشد ، و جمعی از سادات و علماء منطقۀ أردستان ، مقیم یا برخاستۀ از آن می باشند .
خاندانهای علمیِ متعدّدی ، همانند : طایفۀ ملاّ علیّ بن ملاّ رفیع بن ملاّ ظهیر مهرآبادی (2) . و طایفۀ ملاّ علی صادق بن ملاّ علی مندی (که از معروفین زمان خود، و از علماء قرن سیزدهم بوده ) و نیز طایفه شیخ الإسلام (طایفۀ ملاّ
ص:510
مرتضی ) که مربوط به دورۀ قاجاریّه بوده اند ، از این روستا می باشند . گرچه مدرسه علمیّۀ رسمی در این محل نبوده، ولی علماء آن ، در خانه های شخصی، فرزندان خود و دیگر طالبین علم را ، در مراحل أولیّۀ تحصیلی ، تربیت نموده ، و برای تکامل علمی ، به حوزه های علمیّۀ بزرگ ، إعزام می نموده اند (1).
در أطراف أردستان و بسیاری از شهرها ، همانند مهرآباد ، همین وضعیّت حاکم بوده است .
واقع در شمال غربیِ شهرضا، و در بیست و پنج کیلومتریِ آنست ، و از قدمت و سابقه قابل توجّهی برخوردار می باشد . مسجد جامعی دارد قدیمی، که به نام مسجد جامع بازار خوانده می شود ، و منبری از سنگ سیاهِ یک پارچه دارد ، که تاریخ ساخت منبر ، به صورت شعری روی سنگ سبز حجاری شده است به این شکل :
به تاریخ او گفت صاحب دلی
« مقام رسول است ، جای علی » (2)
در نزدیکیِ این مسجد ، مدرسه ای بوده ، که فعلاً سکّوهای سنگیِ او باقی است ، و حجرات و حیاط مدرسه ، تبدیل به خانه شده است (3) .
یکی از روستاهای شرق اصفهان ، و در نزدیکی خوراسگان میباشد ، و علماء بسیار زیادی که خاندان علمی و بزرگ خاتون آبادی را تشکیل
ص:511
میدهند ، منسوب به این محل می باشند .
مرحوم میرزا باقر باب الدّشتی ، پدر زن میر عماد الدّین محمّد حسینی(1) (جدّ سادات خاتون آبادی ) برای داماد خود ، و به منظور فعّالیّتهایِ علمیِ او ، مدرسه ای را در خاتون آباد بنیان نهاد (2).
شهری است که در منطقۀ ماربین ، و در 12 کیلومتریِ شمال غربیِ اصفهان قرار گرفته ، و از سه ناحیۀ متّصل به هم ، به نامهای : وَرَنُوسفادِران و فُرُوشان و خُوزان تشکیل گردیده است (3) . این شهر ، قبلاً به نام سِدِه و سپس به نام همایونشهر بوده ، و أخیراً ( پس از انقلاب اسلامی) توسعه یافته، و به نام خمینی شهر ، نامیده شده است، و از سابقۀ طولانی برخوردار میباشد ، و گفته میشود که قدمت آن به زمان ساسانیان می رسد (4) .
مردم این شهر و روستاهای أطراف آن ، از نظر دینی ، بسیار متعهّد و متعصّب می باشند ، و در اعتقاد و پای بندی به مکتب تشیع و مذهب أهل البیت علیهم السلام ، و حفظ و إجراء شعائر دینیِ مکتب ولایت ، زبانزد خاص و عام گردیده اند .
ص:512
این منطقه ، از دیر زمان ، محلّ تربیت و نشو و نمای علماء دین و مردم با ایمان بوده ، و بسیاری از علماء بزرگ ، از این منطقه برخاسته ، و در حوزه های علمیه بزرگ ، همانند : اصفهان ، نجف ، قم و مشهد ، درخشیده اند .
مرحوم آیة الله حاج شیخ عبد الجواد سِدِھی ( جبل عاملی)، و مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی ، و مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، و مرحوم آیة الله ، حاج شیخ علی مشکوة سدهی ، و مرحوم آیة الله ، آقا میر سیّد علی سدهی ، ( معروف به حاج آقابزرگ سدهی ) و دو فرزندشان ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا إمام إمامی سِدِهی ، و مرحوم آیة الله ، حاج آقا نورالله إمامی بدهی و فرزند ایشان ، شخصیت معاصر ، آیة الله ، حاج سید مهدی امامی سدهی دامت برکاته ، و مرحوم آیة الله ، حاج سید علینقی فیض الإسلام (صاحب شرح و ترجمۀ مشهور نهج البلاغه ، و نیز شرح و ترجمه قرآن مجید ، و صحیفۀ سجّادیّه ) از علماء مشهور و برجستۀ دورۀ؛ أخیر این شهر ، می باشند .
خاندانهای علمیِ برجسته ای در این منطقه ظهور یافته اند ، همانند : خاندان علمیِ میر محمّد أشرف ، معروف به خاندان میردامادی (که سرسلسلۀ آنها، مرحوم میر محمّد أشرف ، از علماء جلیل القدر و برجسته و صاحب تألیفات زیاد ، و از جمله کتاب فضائل السّادات بوده است (1)) و خاندان علمیِ إمام سِدِهی ، و خاندان علمیِ إمام جمعه سِدِهی ، و خاندان علمیِ حجازی سِدِهی، و خاندان علمیِ حجازی سیدهی ، و خاندان علمیِ مصطفوی ، و خاندان علمیِ
ص:513
دیباجی ، و خاندان علمی أحمدی ، که در هر کدام ، عدّه ای از علماء و فضلاء نشو و نما یافته ، و منشاء آثار علمی و دینی أرزشمند ( و در مواردی چشمگیر) بوده اند (1).
أوّلین مدرسۀ علمیّۀ این شهر، در زمان مرجع جهانیِ شیعه ، آیة الله العظمی، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی قدس سره ، به وسیلۀ مرحوم آیة الله حاج شیخ علی مشکوة بدهی (2) تأسیس گردیده ، و سپس در زمان آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره ، توسعه و تکمیل یافته است .
این مدرسه واقع در محلّۀ خوزان میباشد ، و یک طبقه است ، با دَه حجره ، و برکات علمی و دینی این مدرسه و طلاّب آن ، بسیار ارزشمند می باشد .
مرحوم آیة الله مشکوة ، در تعلیم و تربیت طلاّب مدرسه ، سعی و کوشش فراوان داشتند ، و طلاّب آن ، در ادامۀ تحصیلات خود، به حوزه علمیّۀ قم یا اصفهان هجرت می نمودند ، و هنوز این مدرسه دائر میباشد .
این مدرسه در محلّۀ فروشان خمینی شهر می باشد ، و در حدود سال 1350
ص:514
شمسی تأسیس گردیده ، و دارای سیزده حجره در یک طبقه می باشد ، و ساختمان آن در دو طرف قرار گرفته است . در زمان بازدید از مدرسه ، دَه نفر طلبه ، در آن اشتغال به تحصیل داشتند ، سرپرست مدرسه ، یکی از علماء مبرز شهر ، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین ، آیة الله ، آقای حاج سیّد مهدی إمامی سدهی دامت برکاته می باشند .
این مدرسه واقع در محلّۀ أندوان خمینی شهر می باشد ، و 10 حجره دارد ، و در سال 1352 شمسی ، به وسیله مرحوم آیة الله ، آقای حاج آقا حسین خادمی قدس، و با همکاری عدّه ای از روحانیّین خمینی شهر ، آقایان : تمنّائی و سلطان مهدیان و مرحوم أصغری و ... ، افتتاح گردیده است .
این مدرسه در محلّۀ آدِریان می باشد ، و در سال 1392 قمری ، تأسیس گشته است . مدرسۀ یاد شده، یک طبقه است ، و دارای 10 حجره و یک کتابخانه می باشد ، و زمین آن هشتصد متر ، و ساختمان آن در چهار طرف قرار گرفته ، و محلّ فعّالیّت در سی و سکونت طلاّب می باشد .
شهری است در چهار فرسخیِ گلپایگان ، و مرکز شهرستان خوانسار می باشد ، و به علّت کوهستانی بودن منطقه ، از آب و هوای بسیار مطلوبی برخوردار است ، و مناظر طبیعی و دیدنی آن ، جلب توجه می نماید . گلستان کوه ( در مسیر جاده اصفهان - خوانسار) و پارک سرچشمه خوانسار ، از مناظر دیدنی این شهرستان میباشد .
ص:515
سابقۀ تاریخیِ شهر خوانسار ، به بیش از یکهزار سال می رسد (1) ولی در گذشته زمان ، به صورت قصبه و روستا بوده ، و در سالهای اخیر ، به صورت شهر در آمده است .
از زمان صفویّه به بعد ، یکی از مراکز فعّالیّت علمی و دینی ، و زادگاه و محلّ طی نمودن مراحل أوّلیۀ تعلیم و تربیت ، و تکامل چهره های بزرگ علمی و مرجعیت شیعه گردیده ، تا آنجا که ، چهره های بزرگ و نامداری از این شهر ، در مراکز بزرگ علمی و اجتماعی ، همانند : اصفهان ، نجف ، کربلاء ، سامراء ، مشهد مقدس ، تهران و ... ، درخشیده ، و با عنوان مرجع تقلید ، زعیم حوزۀ علمیّه ، محقّق و مؤلف ، استاد و مدرّس حوزه علمیّه ، پیشوای دینی و ...، به حفظ و ترویج دین پرداخته ، و نه تنها به عالَم علم و دین خدمت نموده ، بلکه نام شهر خوانسار را ، بر سر زبانها جاری ساخته اند .
خاندانهای علمی بزرگی در شهر خوانسار ظهور یافته اند ( أعمّ از سادات و ذراری پیامبر صلی الله علیه وآله یا غیر سادات )، که هرکدام از آنها، در برگیرندۀ چهره های مبرّز علمی بوده است ، همانند:
خاندان علمی آقا حسین خوانساری ، خاندان علمی صاحب روضات الجات ، خاندان علمی سیّد مهدی موسوی خوانساری ( جدّ آیة الله العظمی ، خوانساری ) خاندان علمی علوی خوانساری ، خاندان علمی ابن الرّضا خوانساری ، خاندان علمی غضنفری خوانساری ، خاندان علمی صفائی خوانساری ، خاندان علمی حاج شیخ أحمد خوانساری ( پدر آیة الله ،
ص:516
حاج شیخ أبو الفضل خوانساری ) و ...
در طول چهار قرن ، شخصیّتهای برجسته ای از خوانسار ، در حوزه های بزرگ علمی شیعه ، یا در شهر خوانسار ، درخشیده اند که ذیلاً به چند چهره از آنها ، اشاره می نمائیم (1):
1- محقّق مطلق و نامدار ، استاد الکلّ فی الکل، نابغۀ بزرگ ، و جامع معقول و منقول ، آقا حسین خوانساری ، متوفّای 1098 یا 1099، که علماء بسیاری در علوم عقلی و نقلی ، را تربیت نموده ، و تألیفات بسیاری را در زمینۀ فقه و تفسیر و فلسفه و کلام و نحو و هیئت و ... ، از خود به جای گذاشته است . صاحب حدائق درباره ایشان می گوید : حقّ وی در دین مقدّس اسلام ، بزرگترین حقوق علماء اسلام می باشد (2) .
ص:517
2- حکیم محقّق و فقیه نامدار ، و متکلّم مدقّق و اصولیِ عظیم المقدار ، مولی محمّد خوانساری، معروف به ( آقا جمال خوانساری )، فرزند آقاحسین خوانساری، و ملقّب به « جمال الدّین و جمال المحقّقین و محقّق خوانساری » و متوفّای 1121 یا 1125 . آثار علمی و قلمی او ، همانند : حاشیه بر شرح المعه و ...، نشانۀ ذوق ، سلیقه ، نبوغ و تبحّر او میباشد .
3- علاّمۀ محقّق ، آقا سیّد مهدی موسوی خوانساری ( جدّ مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد أحمد خوانساری ) که از شاگردان محقّق قمی بوده ، و در نجف أشرف دفن گردیده (1) و سرسلسلۀ یک خاندان بزرگ علمی میباشد .
4- چهرۀ نامدار و بزرگ علم و معنویّت ، حاج میرزا ابوالقاسم ، جعفر ، معروف به ، میرکبیر موسوی ( سرسلسلۀ خاندان علمی بزرگ موسوی خوانساری و جدّ بزرگوار صاحب روضات و ... ) متوفّای 1158، که قبرش در قودجان گلپایگان ، مزاری معروف می باشد (2).
5- علاّمۀ بزرگوار ، میر سیّد زین العابدین خوانساری ، پدر و مربّی دو چهرۀ نامدار و بزرگ علمی ، آقا سیّد محمّد باقر خوانساری ( صاحب روضات آلجنّات ) و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی (صاحب مبانی الاصول) وی ، در سال 1275 قمری و به نوشتۀ ریحانة الأدب ، در سال 1276 ، وفات یافته و در تخت فولاد اصفهان مدفون گردیده است .
6 - فقیه اصولی و محقّق رجالی ، و أدیب جامع ، آقا سیّد محمّد باقر موسوی خوانساری چهارسوقی ، معروف به صاحب روضات ، که از مفاخر علمیِ خوانسار
ص:518
و اصفهان ، بلکه جهان شیعه می باشد ، و خود ، سرسلسلۀ خاندانی بزرگ و علمی قرار گرفته است .
7- فقیه و محقّق و اصولی مدقّق ، و جامع معقول و منقول، و صاحب تألیفات فراوان ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی خوانساری ، متوفّای 1318 قمری . وی برادر صاحب روضات ، می باشد .
8- فقیه و اصولی و محقّق نامدار ، حاج شیخ موسی خوانساری ، صاحب تقریرات درسهای مرحوم نائینی و حاشیه بر مکاسب ، و متوفّای 1363 ، وی ، از چهره های علمیِ نامدار حوزه نجف أشرف ، در نیمه قرن چهاردهم بوده است
9- فقیه و مرجع بزرگ شیعه ، و یکی از زعمای حوزه علمیّۀ قم، پس از ارتحال مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، سیّد آلفقهاء و المجتهدین ، عَلَم التّقوی و اُسوة الزّهد ، مرحوم آیة الله العظمی، حاج سیّد محمّد تقی خوانساری ، متوفّای 1371 قمری ، که در سلسلۂ نسب آن بزرگمرد، تا امام موسی بن جعفر علیه السلام ، چهره های مبرّز علم و تقوی ، متعدّد بوده اند ، و شخص ایشان در علم و تقوی از مفاخر شیعه و حوزۀ علمیّۀ قم، و شهر خوانسار ، به شمار می رود .
10 - فقیه و مرجع عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری قدس سره ، متوفاّی 1405 قمری که ، نه تنها از مراجع بزرگ شیعه در اواخر قرن چهاردهم ، و زعیم دینی و حوزه ای ، در پایتخت کشور ( شهر تهران ) بودند ، بلکه در مقام تقوی و زهد ، تالی تِلوِ معصوم و اُسوه زهد و وَرَع، به شمار می رفتند ، و یکی از مراجع بزرگ تقلید ، وقتی سخن دربارۀ این بزرگ مرجع دینی ، به میان آمده بود، فرموده بودند : آیا دربارۀ مقام عصمت ایشان ، سؤال می فرمائید ؟.
ص:519
مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أحمد خوانساری قدس سره ، در فقه و اجتهاد و ملکات فاضله ، از مفاخر بزرگ شیعه ، حوزۀ علمیّۀ قم و شهر تهران و زادگاهشان ( شهر خوانسار ) به شمار می روند .
و این بود نمونه ای از مفاخر علمی و اجتهادیِ شهر خوانسار ، که بحث از هر کدام از یادشدگان فوق ، شرح حالِ مفصّلی می طلبد ، و چهره هائی که مورد اشاره قرار نگرفته اند ، شمار بسیار زیادی هستند که فقط در گنجینۀ دانشمندان ( در بخش مربوط به خوانسار ) نزدیک به هشتاد نفر از چهره های مبرز آنان را یاد می کند ، و در ریحانة الأدب نیز ، در ذیل کلمه خوانساری، جمعی از آنان را زینت بخش کتاب خود قرار داده است ، و در کتابهای أعیان الشّیعه ، روضات الجات ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، بسیاری از آنان ، مورد معرّفی قرار گرفته اند .
این مدرسه در سالهای أخیر ، به نام مدرسۀ علوی نامیده می شود، و در قرن یازدهم ، در زمان محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری ( در دورۀ حکومت شاه سلیمان صفوی ) ساخته شده ، و در سال 1354 شمسی زیر نظر یکی از علماء بزرگوار خوانسار ، ( آقای حاج سیّد حسین علوی ) تعمیر گردیده است .
این مدرسه ، با توجّه به سابقۀ ممتدّی که دارد، محلّ تحصیل بسیاری از علماء و فضلاء خوانساری بوده ، و چهره های برجسته ای ، همانند : مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد تقی خوانساری ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سید أحمد خوانساری ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد رضا
ص:520
گلپایگانی قدس سره ، و نیز حضرت آیة الله ، آقای حاج شیخ أبو الفضل خوانساری ، دام عمره الشریف و ...، مراحلی از تحصیل خود را در این مدرسه ، طی نموده اند .
مدرسۀ یاد شده و در حال حاضر، محلّ فعّالیّت حوزه ای است، و مخصوصاً در تابستانها ، که حوزۀ علمیّه قم تعطیل میباشد ، عدّۀ زیادتری از طلاّب ، به درس و بحث و فعّالیّت علمی ، در این مدرسه می پردازند .
این مدرسه نیز ، سابقۀ زیاد دارد ، و در حدود دویست سال از تأسیس آن میگذرد ، و در سال 1232 قمری به وسیلۀ شخصی به نام حاج میرباقر ساخته شده است (1) .
در سال 1362 شمسی ، زیر نظر إمام جمعۀ محترم خوانسار ، آیة الله ، سیّد مهدی غضنفری ، تعمیر و توسعه یافته، و در حال حاضر، در حدود بیست حجره دارد .
در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ( در سال 1366 شمسی) تعداد سی نفر از طلاّب ، در رتبۀ مقدّمات و سطح ( شرح لمعه و اصول الفقه ) ، در این مرکز علمی ، اشتغال به تحصیل داشتند .
کتابخانۀ مدرسه ، به نام شهید مجید میرباقری میباشد ، و جدید التّأسیس است . این مدرسه پس از سالها تعطیل ، در سال 1391 قمری (1350 شمسی) توسّط آیة الله غضنفری ( فوق الذّکر ) محلّ فعّالیّت درسی و حوزوی گردیده است .
محل این مدرسه ، در محلّۀ در راه می باشد .
ص:521
مجموعۀ علمی و دینی عظیمی است، که در شهر مذهبیِ خوانسار ، به وسیلۀ یکی از علماء مبّرز و پر تلاش خوانسار ، آیت حق ، حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد مهدی ابن الرّضا، دامت برکاته ( که دارای خاندانی أصیل و علمی در شهر خوانسار میباشند ) تأسیس گردیده ، و به نام :
رسماً نامگذاری شده است . این مجموعه ، از أهمیّت ویژه ای برخوردار است ، و با توجّه به وضعیّت و موقعیّت و وسعت شهر خوانسار ، مجموعۀ علمی و دینی بی نظیری ، محسوب می گردد ، و تماشا کننده را به إعجاب وا می دارد .
فعّالیّتهای مقدّماتی تأسیس این مرکز علمی و دینی ، در سال 1348 شمسی (1388 قمری ) آغاز گشته ، و از سال 1352 شمسی ، شروع به ساختمان گردیده ، و از سال 1357 شمسی ، فعالیت درسی آن عملاً ، شروع گردیده ، و در حال حاضر (1375 شمسی)، قسمتهای عمده ساختمان آن ، انجام شده است
این مجموعۀ بزرگ ، در قطعه زمینی به مساحت چهل هزار متر ، در خیابان شهداء شهر خوانسار قرار گرفته ، و برای بخشی از ملحقات آن ، متجاوز از دَه هزار متر دیگر ، در نزدیکی زمین أوّل تهیّه گردیده ، و مورد استفادهِ قرار گرفته ، و مجموعاً از بخشهای گوناگون ذیل ، تشکیل یافته است:
١- بخش اداری و فعّالیّتهای مربوط به ادارۀامور گوناگون حوزۀ علمیّه .
2 - بخش مَدرَس ها ، و محلّ تشکیل جلسات درسیِ مدرسه .
٣- خوابگاه و محلّ سکونت مدّرسین مدرسه .
4- خوابگاه و محلّ سکونت طلاّب مدرسه
5- محلّ سکونت طلاّب معیل .
ص:522
6- کتابخانه ( مخزن و سالن مطالعه ) .
7- أنبارهای گوناگون ، برای تأمین نیازهای مدرسه .
8- سالن غذاخوری برای مدرّسین و طلاّب مدرسه ، با تجهیزات کامل .
زمین مدرسه چون در دامنۀ کوه قرار گرفته ، و قسمتهای مختلف آن در یک سطح نیست ، بعضی از قسمتهای مدرسه ، یک طبقه ، و بعضی دو طبقه ، و قسمتی سه طبقه است ، ضمناً باغچه های مدرسه ، که در سطوح مختلف قرار گرفته ، و به شکل زیبائی درختکاری و گلکاری شده ، بر شکوه و جاذبۀ مدرسه افزوده است .
این مدرسه ، در حال حاضر بین 200 تا 250 طلبه دارد ، که در رتبه های درسی مقدّمات و سطح متوسّط و عالی ، ( و گاهی دورۀ خارج ) تحصیل علم میکنند ، و در تابستانها ، عدهّ ای از طلاّب و فضلاء حوزۀ علمیّۀ قم، به این مرکز علمی و سایر مدارس خوانسار می پیوندند ، و به تحصیل یا تحقیق یا تألیف و دیگر فعّالیّتهای علمی، می پردازند . بهره گیری از سیستم های پیشرفته ، از قبیل : وسایل صوتی و تصویری و کامپیوتر ، بر جاذبۀ مدرسه أفزوده است .
برنامه تهیّۀ غذا و پذیرائی از مدرّسین و طلاّب ، کاملاً منطبق با ضوابط شرعی و بهداشتی ، و در حدّ کامل می باشد .
حوزه علمیّه ولی عصر (عج) ، مجموعاً مدرسه ای است با مدیریّت قاطع و قوی ، و إمکاناتی کامل و پیشرفته ، که از نظر ساختمانی و معماری ، در حدّ بسیار بالائی قرار گرفته ، و با استفاده از نقشه کامل و استحکام بِناء ، و تزئینات مناسب ، از قبیل : کاشی کاری ، آجرنماکاری ، و تأسیس گنبدها و سردَرها و سالن های بزرگ ، دارای موقیت برجسته ای می باشد ( البتّه قسمتهای عمده ، از ساختمان این مجموعه و نماسازی ، أنجام شده ، ولی هنوز کامل نشده است )
ص:523
از جاذبه های جالب و سالم و أرزشمند این مرکز علمی را ، آمادگی برای پذیرش محقّقین ، و تهیّۀ امکانات برای آنها ، استفاده از امکانات و وسایل پیشرفته ، نظم و انظباط کامل ( آنهم در آب و هوای مطبوع شهر کوهستانیِ خوانسار ، همراه با درختکاری ها و گلکاری های داخل مدرسه ) می توان به شمار آورد .
در شهر خوانسار ، علاوه بر مدرسه های رسمی ، بسیاری از علماء بزرگ ( مخصوصاً در دوره های حکومتهای ظالمانه ) در خانه های خود حوزۀ درسی تشکیل می داده ، و به تعلیم و تربیت شاگردان می پرداخته اند ، و گاهی ، علاوه بر تدریس خودشان، به علمای دیگر فرصت می داده اند که در منزل آنها حوزۀ درسی تشکیل دهند . ذیلاً به چند نمونه ، اشاره می نمائیم :
١- حکیم بزرگوار مرحوم آخوند محمّد علی حکیم ایمانی ، که استاد علوم عقلی بوده ، و در منزل خود ، تدریس می نموده است .
2- مرحوم حاج میرزا یوسف مهدویانی ، که استاد فقه و اصول و أدبیّات بوده ، و در خانه خود، به تعلیم و تربیت طلاّب می پرداخته است .
3- مرحوم حاج سیّد علی أکبر ( همسر خواهر مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد احمد خوانساری ) که خود از علماء بزرگ ، و دارای مقام اجتهاد بوده، و در منزل خود تدریس می نموده است .
4- مرحوم آقا میرزا محمود ابن الرّضا، که مجتهدی بزرگ و مورد توجّه بوده ، و در فقه و اصول ، در منزل خود حوزۀ درسی داشته است .
5- مرحوم آقا میرزا عبدالجواد موسوی ، که از بنی أعمام صاحب روضات
ص:524
بوده ، و أدبیّات و مخصوصاً کتاب مطوّل را ، تدریس می نموده است .
و همچنین، بسیاری دیگر از علماء و مدرّسین ، که به علل گوناگونِ فردی یا اجتماعی ، محلّ تدریس خود را در منزل و خانۀ خود قرار میداده ، و به تعلیم و تربیت شاگردان می پرداخته اند .
یکی از دانشمندان و محترمین خوانسار ، آقای حاج محمّد حسن فاضلی ، فرزند مرحوم حاج ملا محمد مهدی فاضل ( که از علماء طراز أول خوانسار ، و مجتهد و دارای اجازه اجتهاد از چندین نفر از مراجع و علماء بزرگ نجف بوده ) منزل پدر خود را تبدیل به کتابخانه نموده ، و به صورت چهار طبقه ساخته است .
این کتابخانه ، دارای کتابهای خطّی و نسخه های نفیس و مجلاّت متنوّع می باشد ، و دو جلد از فهرست مخطوطات این کتابخانه ، منتشر شده است .
تأسیس کتابخانه یاد شده ، از حدود سال 1367 شمسی به بعد بوده ، و هنوز به صورت فعال درنیامده، و برنامه ریزیِ منسجم و کامل نیافته ، و امید است که به صورت یکی از مراکز تحقیق و فعالیت گسترده علمی و دینی ، در آید (1) .
خوراسگان ، در گذشتّ زمان یکی از روستاهای تابعۀ اصفهان ، و در 10 کیلومتری شرق آن بوده ، ولی در حال حاضر، با توجّه به گسترش و توسعۀ
ص:525
اصفهان و خوراسگان ، تبدیل به شهری مستقل ، ولی متصّل به شهر اصفهان گردیده است .
وجود إمامزاده های متعدّد ، در این شهر ، مخصوصاً إمامزاده لازم التّعظیم ، أبو العبّاس ( محمّد ) که از نسل قمربنی هاشم ، حضرت أبا الفضل العباس علیه السلام است، و دارای صحن و سرا و گنبد و بارگاه و ضریح و رواق بسیار زیبا و شکوهمند میباشد (1)، و نیز وجود علماء و خطباء و روحانیّون بزرگوار ( أعمّ از سادات و غیر سادات )، و نیز وجود مساجد و مراکز دینی متعدّد و فراوان ، نشان دهندۀ روح ایمان و ولایت مردم این سامان میباشد .
مدرسه ای است باشکوه و بزرگ ، که زیر نظر یکی از علماء برجستۀ خوراسگان ، آیة الله ، آقای حاج شیخ مرتضی مقتدائی دامت برکاته تأسیس گردیده است . از سال 1354 شمسی ، مقدّمات تأسیس مدرسه فراهم گردیده ، و در سال 1361 ساختمان آن اتمام یافته است .
مدرسۀ إمام صادق علیه السلام ، 55 حجره و سه مَدرس و سه سالن بزرگ و کتابخانه دارد، و به صورت دو طبقه میباشد ، علاوه بر یک زیرزمین بزرگ، و در حال حاضر، در حدود 90 نفر طلبه ، در رتبه درس مقدّمات و سطح متوسّط ، در آن اشتغال به تحصیل دارند . محلّ مدرسه ، خیابان أباذر می باشد، و در نماسازی آن، از آجرنما و کاشی کاری بهره گیری شده ، و دارای سر درب زیبا و کاشیکاری شده و باشکوه می باشد .
ص:526
در جوار إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام ، منزلی است متعلّق به إمامزاده علیه السلام ، که در حال حاضر در اختیار حوزه علمیّه قرار گرفته ، و دروس دینیّه به روش حوزوی برای طبقۀ نسوان تدریس می شود، و جمع زیادی از بانوان و دختران ، اشتغال به تحصیل علوم دینیّه دارند .
در جوار إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام ، کتابخانهای وابسته به تشکیلات وسیع إمامزاده علیه السلام تأسیس گردیده ، و به صورت فعّال می باشد ، و یکی از مراکز علمی - دینیِ شهر خوراسگان به شمار می رود، و تمامیِ رشد و امکانات آن ، متعلّق به إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام میباشد .
مرکز شهرستان فریدن می باشد ، و در 120 کیلومتری شمالِ غرب اصفهان واقع شده است (1) . مدرسه علمیّۀ آن ، به نام منتظریّه است ، که در سال 1358 شمسی به صورت منزلی بوده ، که آقای دکتر مصطفوی إهداء نموده اند، و در سال 1362 ، با ضمیمه شدن یک قطعه زمین ، ساختمان مدرسۀ علمیّه ، شروع گردیده است .
در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ، در سال 1365 قسمتی از ساختمان مدرسه به صورت دو طبقه أنجام گرفته ، و بخشی از آن، محلّ سکونت طلاّب مدرسه قرار گرفته بود ، و طلاّب آن ( که بیست و پنج نفر بودند ) در رتبۀ درسی
ص:527
مقدّمات و سطح متوسّط اشتغال به تحصیل داشتند . تأسیس مدرسه ، زیر نظر حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای سیّد أمین الله معین الدّینی انجام گرفته است .
درچه ، که در قدیم آلأیّام درچۀ پیاز نامیده میشده ، و به صورت روستائی بوده ، در حال حاضر ، توسعه یافته ، و به حالت شهر در آمده است ، و گفته میشود که با حومه نزدیک آن ، جمعیّتی در حدود چهل هزار نفر دارد . محلّ آن با فاصلۀ کمی ، در جنوب غربیِ اصفهان ، در جنوب جادّۀ اصفهان - نجف آباد ، و در شمال اتوبان اصفهان - ذوب آهن ، قرار گرفته است .
مدرسه ای است که در سالهای بین 1380 تا 1390 قمری ، زیر نظر آیة الله حاج سیّد مصطفی شریعت موسوی ، ( فرزند مرحوم آیة الله ، آقا سیّد مهدی درچه ای أعلی الله مقامه ) تأسیس گردیده ، و دو طبقه است و 12 حجره و دو مَدرس و یک کتابخانه دارد، و محلّ آن ، در محلّۀ دُرّ می باشد . مدرسۀ یادشده ، سالهای طولانی ، محلّ سکونت طلاب و فعّالیّت درسی بوده ، ولی در حال حاضر تعطیل می باشد .
جرقویه یکی از بخشهای استان اصفهان و کویری می باشد ، و مردم آن علاقمند به مذهب و مکتب أهل البیت علیه السلام می باشند .
از روستاهای آن ، عدّۀ زیادی برای تحصیل علوم دینیّه ، وارد حوزۀ علمیّۀ میشوند ، و عموماً طلبه های مؤدّب و دارای ریشه های عمیقِ دینی و مذهبی هستند ، و در ترویج دین ، کوشا می باشند .
ص:528
یکی از روستاهای جرقویه ، دستجرد است ، که امامزاده ای دارد به نام سلطان سعید علیه السلام، که نسب او را منتهی به امام موسی بن جعفر علیه السلام می دانند .
ساختمان إمامزاده ، در سال 1367 شمسی تجدید بناء گردیده ، و حرم و گنبد بزرگی برای آن ساخته شده است ، که در حال تکمیل می باشد .
در کنار أمامزاده ، مدرسۀ علمیّه ای ساخته شده ، که دوازده حجره ( به شکل دو طبقه ) دارد، و یک مَدرس هم برای آن در نظر گرفته شده است .
واقع در 15 کیلومتری شمال اصفهان می باشد ، و مدرسۀ علمیّه ای دارد ، به نام مدرسۀ جعفریّه که زیر نظر یکی از علماء بزرگوار محل، آیة الله ، آقای حاج شیخ محمّد حسین نجفی دامت برکاته میباشد ، ( طبق کاشی کاری بالای سردَرِ مدرسه ) و در سال 1377 قمری تأسیس گردیده است .
مدرسۀ یاد شده ، 12 حجره دارد، و بخشی دو طبقه است ، و چهار طرف ساختمان دارد، و در جوار مسجد قرار گرفته است . در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ، در سال 1367 شمسی (1408 قمری ) در حدود 15 نفر اشتغال به تحصیل داشتند ، که شش نفر آنها ساکن در مدرسه بودند ، و بقیّه فقط در بعضی از درسهای مدرسه ، شرکت می نمودند .
به نام مدرسۀ علمیّۀ حسینیّه نامیده می شود ، و در سال 1384 قمری ، زیر نظر یکی از علمای محل به نام آقای شیخ نعمت الله اسماعیلی تأسیس گردیده ، و در کاشیکاری بالای در مدرسه ، و نیز بر روی قطعۀ سنگی در داخل مدرسه ، سال تأسیس آن ، قید گردیده است .
مدرسۀ یاد شده، دو طبقه است ، و 15 حجره دارد، و محلّ آن در انتهای بازار دهاقان ، خیابان شهید موسوی میباشد . در هنگام بازدید نویسنده از مدرسه ، ( در سال 1365 شمسی، مقارن 1406 قمری) دَه نفر طلبه ، زیر نظر آقای روح الأمین و آقای بهاری ، اشتغال به تحصیل داشتند .
شهر رهنان ، قبلاً به صورت روستائی بوده، و در حال حاضر ، کاملاً به شهر اصفهان متّصل گردیده ، و دارای مسجد جامع و مدرسۀ علمیّه ای می باشد، که سابقۀ آن به سیصد سال قبل میرسد، و روی سقّاخانۀ سنگیِ آن ، تاریخ 1112 هجری ، حجّاری شده است .
مدرسۀ یاد شده ، متّصل به مسجد می باشد ، و هشت حجره دارد، که محلّ تحصیل و فعّالیّت درسیِ طلاّب بوده است . تا سال 1313 شمسی طلاّب علاقمند رهنانی ، مراحل مقدّماتی دروس حوزه ای را در این مدرسه ، سپری مینموده اند، و سپس به سوی حوزۀ علمیّۀ بزرگ اصفهان رهسپار گردیده ، و ادامۀ تحصیل می داده اند . محلّ مسجد و مدرسه ، خیابان أبوذر ، نزدیک فلکۀ إمام حسین علیه السلام ( فلکۀ شهرداری ) می باشد (1).
ص:530
این شهر ، که قبلاً به صورت روستائی بودرو به نام ( ریز ) خوانده می شد ، در أثر مجاورت با کارخانۀ عظیم ذوب آهن ، به سرعت توسعه یافته ، و به صورت شهری نسبتاً بزرگ در آمده ، که در منطقۀ لنجان ، مورد توجّه قرار گرفته است .
در سال 1325 شمسی، یکی از علماء فعّال و پرتلاش ، حجّة الإسلام و المسلمین ، آیة الله ، آقای حاج شیخ محمود شریعت ریزی ، در قطعه زمین بزرگی به مساحت چهار هزار متر ، مدرسۀ علمیّه ای را پایه گذاری ، و در سال 1339 شمسی در قسمتی از همین زمین ، کتابخانه ای تأسیس نمودند .
کوشش و پشتکار عجیب این بزرگمرد ، و حمایت مراجع زمان ( آیة الله العظمی ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی، و آیة الله العظمی، آقای بروجردی و مراجع تقلید پس از آنها ) و نیز حمایت علماء بزرگ حوزۀ علمیّه اصفهان ، موجب رشد و موفّقیت برنامه های این مدرسۀ علمیّه گردید ، تا جائی که در بعضی از دوره ها ، تعداد طلاّب مدرسه ، به 55 نفر رسیدند ( که این رقم با توجّه به محدودّیت روستای ریز و شرائط منطقه ) از أهمیّت شایانی برخوردار می باشد
در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ( در سال 1366 شمسی)، شمار طلاّب مدرسه به 30 نفر می رسید ، که در دورۀ مقدّمات و سطح ، اشتغال به تحصیل داشتند ، و جمعی از علماء زرّین شهر ، با همکاری یکدیگر ، در تدریس و ادارۀ امور طلاّب اقدام می نمودند .
از مفاخر گذشتۀ ریز ( زرّین شهر)، یکی مرحوم آقا سیّد محمّد ، معروف به
ص:531
( آقا سیّد آقاجان ) بوده ، که مدرّسی بزرگ در دروس سطح ، و خطیب و واعظی برجسته به شمار می رفته ، و در مقامات معنوی و روحی ، جایگاهی برجسته داشته است . وی اصلاً ریزی بوده، و در اصفهان تحصیل و سپس تدریس می نموده ، و منبر می رفته است ، و در سال 1364 قمری از دنیا رفته ، و در تخت فولاد، در تکیۀ سیّد العراقین ، مدفون گشته است (1) . و دیگری مرحوم آقا شیخ مرتضی ریزی ، متوفّای 1329 قمری میباشد ، که از شاگردان شیخ أنصاری بوده ، و أوّل کسی است که أفکار مرحوم شیخ را با تدریس کتاب رسائل ( فرائد الاُصول) در اصفهان مطرح نموده است .
مرحوم آقا شیخ مرتضی ریزی ، مجتهدی اصولی بوده، و در زهد و تقوی ، مقامی رفیع داشته ، و شبهای جمعه در تخت فولاد، برنامۀ دعای کمیلی داشته ، که در سوز و گداز و ایجاد انقلاب روحی و توبه و إنابه ، نقش عجیبی ایفاء مینموده است ، و جمعیّت پایِ منبر او را ، متجاوز از ده هزار نفر نوشته اند(2) پدر آن بزرگمرد ، از علماء جلیل القدر و ساکن ریز بوده، و در بقعۀ مخصوصی ، در همان روستای ریز ، مدفون گردیده است (3) .
زواره بر وزن شَرارِه و هَزارِه ، از توابع شهر أردستان ، و با فاصلۀ 17 کیلومتر ، در شمال شرقیِ آن قرار گرفته است (4) .
ص:532
زواره در قرون أوّلیۀ اسلامی ، وقف بر سادت طباطبائی گردیده ، و لذا ، سادات زیادی از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام ، به این محل مهاجرت نموده اند ، و در نتیجه ، به علّت فراوانیِ سادات در این شهر کوچک ، به نام (مدینة السّادات ) نامیده شده ، و ظاهراً این نامگذاری ، مربوط به أوائل قرن چهارم هجری بوده است (1).
با توجّه به سکونت سادات طباطبائی در این شهر، می توان سابقۀ تشیّع آن را به دست آورد، و با وجود نسل پیامبرصلی الله علیه وآله در این شهر مذهبی ، می توان به خوبی دریافت که آنها حافظ و ناشر فرهنگ دینی و مذهب أهل البیت علیه السلام ، در این مطنقه بوده اند، و نیز می توان به درستی قضاوت نمود، که از حدود زمان متوکّل عبّاسی ( زمان مهاجرت گستردۀ سادات ، به زواره ) تا کنون ، مذهبی غیر از تشیع و ولای أهل البیت علیه السلام ، در این شهر وجود نداشته است .
بسیاری از علماء بزرگ و مشهور ، از این شهر برخاسته و در جهان علم و دانش ، درخشیده اند ، همانند :
1- حکیم و مفسّر و ریاضی و منجّم و دانشمند متبحّر ، مولی جمشید بن مسعود بن محمود زواری ، که آثار بسیاری از خود به جای گذارده ، و از علماء بزرگ
ص:533
أواسط قرن نهم هجری بوده است (1).
2- مفسّر و محدّث و فقیه أدیب ، مولی أبو الحسن ، علی بن حسن زواره ای که از علمای قرن دهم بوده ، و استاد ملاّ فتح الله کاشانی ( مفسّر نامدار شیعه ) می باشد ، و آثار تألیفی فراوان دارد .
3- سیّد سراج الدّین زواری ( میر قاسم ) ، که از شاگردان مبرّز شیخ بهائی بوده ، و تألیفات بسیاری داشته است، و به احترام او که در میدان ستیّّۀ قم إقامت داشته ، آن میدان را به نام میدان میر ( میر قاسم) نامیده اند .
4- ملاّ عبدالعظیم بیدگلی زوارهای ، که مجتهدی بزرگ و مدرّسی عالیقدر بوده ، و متوفّای بعد از 1248 قمری میباشد ، و از شاگردان محقّق قمی صاحب قوانین ) و از معاصرین و همدرس سیّد شفتی بوده است (2) .
بقعه های زیادی ( در حدود بیست عدد ) در زواره وجود دارد ، همانند بقعۀ سبز ، که گفته میشود متعلّق به بانی مسجد جامع زواره است ، و بقعۀ سیّد بهاء الدّین حیدر ، که جدّ أعلای أغلب سادات طباطبائی أردستان و زواره است ، و بقعۀ سیّد علاء الدّوله ، که از نیاکان سادات طباطبائی بوده ، و بقعۀ میرزا محمّد صادق ، که از علماء بزرگ بوده ، و بقعۀ میرزا محمّد طاهر طبیب ( نیر آلحکماء)،
ص:534
و بقعۀ حاجی میر محمّد علی و حاج میرزا علیرضا خادم الحسین ، که از مردان نیکوکار بوده اند ، و بقعه های دیگر ، که همه و همه ، نشان دهندۀ سابقۀ دینداری و ولایت و تشیع و علم و دانش و معنویّت مردم زواره ، می باشد .
به طور کلّی ، مردم زواره ، أکثریت قاطع آنها باسواد بوده اند، و معمولاً ، قرآن را با تجوید می خوانده اند ، و در قدیم آلأیّام، علماء بزرگی در علم تجوید ، همانند : ملاّ حافظ زواره ای ، و ملاّ شاه محمّد زواره ای ، داشته اند . البته از دورۀ حکومت پهلوی به بعد ، وضعیّت علمی و دینی زاوره ، صدمه دیده ، و آن رونق قدیم را ندارد (1) .
تنها مدرسۀ علمیّۀ زواره ، مدرسه ای است که به وسیلۀ حاج لطفعلی خان ترشیزی (کاشمری ) ، در زمان ملاّ عبد العظیم بن محمّد تقی بیدگلی ، که معاصر با حجّة الاسلام شفتی ، ( متوفّای 1260 قمری ) بوده، در حدود یکصد و شصت سال قبل تأسیس گشته ، و موقوفاتی بر آن قرار داده شده است .
مدرسۀ یاد شده ، پس از تأسیس ، زیر نظر ملاّ عبد العظیم قرار گرفته ، و آن بزرگمرد ، تولیت امور مدرسه و تدریس و تربیت طلاّب را بر عهده داشته ، و پس از او ، فرزندش به نام ملاّ محمّد علی ، و پس از او ملاّ اسماعیل بن ملاّ عبد العظیم ، و پس از آن، ملاّ علی أکبر بن ملاّ عبد العظیم و پس از آنها ، برخی از نوه های ملاّ عبد العظیم ، تولیت مدرسه را برعهده داشته اند .
این مدرسه ، سالیان دراز ، محلّ فعّالیّت علمی و تربیت طلاّب بوده ، و فعّالیّت حوزه ای در آن أنجام می گرفته است ، تا آنکه در سال 1300 شمسی
ص:535
(1340 قمری ) در زمان حکومت پهلوی أوّل غصب گردیده ، و به صورت دبستان در آمده است ، ولی در سال 1364 شمسی ، برابر 1404 قمری ، به حوزه علمیّه بازگردانده شده ، و محلّ سکونت و درس و بحث حوزوی قرار گرفته و مدرسۀ یاد شده ، در دوره أخیر ، و به نام مبارک امام باقر علیه السلام ، نامگذاری شده است .
مدرسۀ لطفعلی خان ( مدرسۀ أمام باقر علیه السلام ) دارای 8 حجره می باشد ، و ساختمان آن در سه طرف قرار گرفته ، و به صورت یک طبقه میباشد ، و به علت استحکام بناء ، فقط گاهی تعمیراتی در آن انجام گرفته است .
محلّ مدرسه ، در جوار أمامزاده یحیی علیه السلام ، در محلّۀ سر بازار میباشد (1)
شهری است در 165 کیلومتری جنوب اصفهان ، که راه أصلیِ آن از اصفهان، از طریق شهرضا میباشد .
در سال 1354 شمسی ، زیر نظر یکی از مدرّسین عالیقدر و بزرگوار حوزۀ علمیّۀ قم، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ رحمت الله فشارکی دامت برکاته ، و با فعّالیّت مرحوم حاج حسین صابری و با کمک مردم ، در شهر سمیرم، مدرسۀ علمیّه ای به نام امام جعفر صادق علیه السلام شروع به ساختمان گردیده ، و در سال 1358 به پایان رسیده است .
ص:536
این مدرسه دو طبقه است ، و در زمان تهیّۀ گزارش و أنجام تحقیق راجع به این مدرسه ( در سال 1367 شمسی)، بیست و پنج نفر طلبه در این مدرسه سکونت داشته ، و در رتبه های درسی مقدّمات و سطح ( شرح لمعه و اصول الفقه ) ، مشغول به تحصیل بوده اند (1).
که مشهور به سُهر فریزان است ، و نزدیک به شهر فلاورجان ، و از توابع آن شهرستان می باشد .
در أواخر قرن چهاردهم هجری قمری ، مدرسه ای به وسیلۀ سازمان اوقاف اصفهان و نظارت رئیس آن ( در آن هنگام ) ، تأسیس گشته است .
این مدرسه یک طبقه است ، و به سبک مدارس قدیمه ساخته شده ، و دارای یک مَدرَس و 12 حجره میباشد ، و دری دارد که به سوی إمامزادۀ سُهر فیروزان علیه السلام ، باز می شود .
دهی است از منطقۀ رویدشت ، که در فاصلۀ 60 کیلومتری اصفهان می باشد
در طرف شمال إمامزاده عبد العزیز علیه السلام (که نسب او به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام میرسد ) صحنی وجود داشته ، به نام صحن مدرسه ، که هنوز هم
ص:537
قسمتی از آن باقی است ، و آن صحن ، دارای پنج حجرۀ بوده ، که دو حجره آن جزء مسجد گردیده ، و سه حجره هنوز باقی است ، که احتیاج به مرمّت و تعمیر دارد . آخوند ملاّ عبدالرّزاق ( آخوند شاه تور ) متوفّای حدود 1400 قمری ، و پدر او ملاّ مهدی ، و پدر او ، ملاّ عبد الرّزاق ، و پدر او ، ملاّ علی ، همه عالِم دینیِ محل بوده اند . در زمان آخوند ملاّ علی ، که موقعیّت علمیِ برجسته ای داشته ، مدرسۀ یاد شده ، محلّ درس و بحث بوده ، و اطاقی هم در راه پشت بام وجود داشته ، که کتابخانۀ مدرسه بوده ، و مرحوم ملاّ علی ، در آنجا به مطالعه می پرداخته است (1) (2) .
شهری است بسیار قدیمی (3) که به نام قشمه نامیده می شده ، و به مناسبت احترام إمامزادۀ بزرگواری که در آن شهر مدفون گردیده ، و به نام شاه رضا علیه السلام مشهور می باشد ، این شهر ، به نام ( شهرضا ) معروف گردیده است .
شهرضا در 80 کیلومتریِ جنوب اصفهان قرار گرفته ، و در میان راه أصلیِ اصفهان - شیراز واقع شده است . مردم شهرضا، در مذهب تشیّع متعصّب و قاطع ، و هیچ نوع أقلیّت مذهبی را در خود نمی پذیرند (4) .
سابقۀ علمی و دینیِ شهرضا بسیار زیاد است ، و علماء زیادی در آن زندگی
ص:538
نموده ، و یا از آن برخاسته اند ، و لذا در بارۀ آن ، کلمۀ یونانچه ( مخفّف یونان کوچک ) به کار برده شده است ، و چهره های برجسته ای از آن برخاسته و درخشیده اند ، همانند :
1- آقا شیخ محمّد حسین قمشه ای اصفهانی نجفی ، که از شاگردان شیخ أنصاری و آقا سیّد محمّد حسین کوه کمری و میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بوده ، و تألیفات گرانقدری در فقه و اصول از خود به جای گذارده ، و در سال 1336 قمری ، وفات یافته است (1).
2- حکیم و فیلسوف نامدار ، آقا شیخ محمّد رضا قمشه ای متخلّص به ( صهبا ) و متوفّای 1306 قمری ، که مدرّس فقه و اصول و فلسفه در مدرسۀ صدر تهران بوده ، و شاگردانی نامدار ، همانند : مرحوم حکیم جهانگیر قشقائی و حاج میرزا أبو الفضل کلانتر و ... ، تربیت نموده ، و در هنگام مرگ ، به أطرافیانش توجّه کرده و گفته است: آیا دیدید أسب سفیدی را که حضرت إمام مهدی (عج) برای سوار شدن من فرستاده اند ؟ (2) .
3- حکیم و مفسّر و زاهد نامدار و با ولایت ، حاج شیخ مهدی الهی قمشه ای ، متوفّای 1393 قمری(3) که ترجمه و خلاصۀ التَفسیر ایشان بر قرآن مجید ، از بهترین و مفیدترین ترجمه های قرآن به حساب می آید ، و ترجمه مفاتیح الجنان و ترجمۀ و شرح صحیفۀ سجادیّۀ آن بزرگمرد مفید و أرزشمند است ، و نیز دیوان بزرگ أشعار ایشان ، مورد توجّه می باشد .
ص:539
4- مرحوم ملاّ مصطفی قمشه ای ، که از علماء و حکمای قرن سیزدهم بوده است .
5- مرحوم آقا شیخ محمّد باقر قمشه ای ، متوفّای 1296، که جامع معقول و منقول، و مدرّس در حوزه علمیّۀ اصفهان بوده است .
6- مرحوم آقا شیخ أسد الله حکیم ، متوفّای 1334، که مدرّس علوم عقلی ، در مدرسۀ چهارباغ اصفهان بوده است (1).
و همچنین چهره های دیگری از این شهر ، در کتب تراجم و رجال ، همانند : روضات الجنّات ، ریحانة الأدب ، گنجینۀ دانشمندان ، رجال اصفهان ، و دانشمندان و بزرگان اصفهان و ...، مورد معرّفی قرار گرفته اند .
این مدرسه ، در سال 1330 شمسی (1370 قمری ) تأسیس گردیده ، و سرپرستی و تدریس آن را ، یکی از علماء مبرّز شهرضا، حضرت حجة الإسلام و المسلمین ، آیة الله ، آقای حاج سیّد مهدی حجازی (2) بر عهده دارند، و دارای کتابخانه ای می باشد ، و در طرف شرقیِ مدرسه ، مسجد جالبی وجود دارد ، که به نام مسجد سادات ، نامیده می شود . عدّه ای از طلاّب
ص:540
و فضلای شهرضا، در این مدرسه به تحصیل فقه و اصول و ... اشتغال دارند، و آیة الله ، آقای حجازی ، تدریس درس خارج فقه می نمایند . محلّ مدرسه واقع در خیابان أبوذر می باشد .
این مدرسه ، در سال 1350 شمسی (1390 قمری ) زیر نظر یکی از علماء مبّرز مشهور شهرضا، حضرت حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ غدیر علی ممیّزدامت برکاته ، تأسیس گشته ، و کتابخانۀ قابل توجّهی دارد، که مشتمل بر سیزده هزار جلد کتاب ( در زمان بازدید نویسنده از مدرسه و کتابخانه ، در سال 1365 شمسی) می باشد ، که أًخیراً بر تعداد کتابهای آن افزوده شده است .
بخشی از مدرسۀ صاحب الزّمان علیه السلام ، دو طبقه ، و بخشی دیگر ، سه طبقه است ، و سی حجره دارد و از نظر ساختمان و نماسازی و کاشی کاری و فعّالیّت درسی ، ( در زمان بازدید نویسنده از مدراس شهرضا، در تاریخ 1365 شمسی) جالب ترین مدراس علمیّۀ شهرضا محسوب می گردید ، و در آن زمان ، در حدود هفتاد نفر طلبه ، در رتبه مقدمات و سطح متوسّط و سطح عالی (رسائل و مکاسب و کفایة الاُصول)، در این مدرسه اشتغال به تحصیل داشتند ، و کتابخانۀ مدرسه ، بسیار فعال و مورد بهره برداری بود.
محلّ مدرسه ، خیابان صاحب الزّمان (عج) می باشد .
این مدرسه در سال 1335 شمسی (1375 قمری ) زیر نظر یکی از علمای شهر ، حجّة الإسلام و المسلمین آقای حاج شیخ نصرالله زارعان در محلّۀ فضل آباد ، خیابان صاحب الزّمان (عج) تأسیس گشته است . در زمان بازدید از
ص:541
مدرسه ( در سال 1365 شمسی ) در حدود سی نفر طلبه در رتبه های درسیِ مقدّمات و سطح متوسّط و عالی ، در این مدرسه تحصیل علم می نمودند ، و کتابخانه ای هم در حدّ نیاز طلاّب مدرسه وجود داشت ، و أخیراً نوارخانه ای نیز تأسیس گردیده است .
مدرسۀ یاد شده ، یک طبقه است ، و سرپرستی فعلیِ آن را ، حجّة الإسلام و المسلمین آقای حاج شیخ غلامحسین اسماعیل پور بر عهده دارند .
در مجاورت مدرسۀ أقدمیّه ، سقّاخانه ای است که از نظر معنوی مورد توجه میباشد ، و کلا مدرسه أقدمّه و مسجد آن ( در طرف شرق مدرسه ) و سقاخانه یاد شده ، از موقعیّت معنوی ، برخوردار میباشد .
مدرسه ای است که در سال 1354 شمسی ، زیر نظر یکی از علمای شهر ، حجّة الاسلام آقای حاج سیّد علی أکبر قرشی ، در خیابان دکتر بهشتی ، تأسیس گشته است . در زمان بازدید از مدرسه ، سی نفر طلبه در این مدرسه اشتغال به تحصیل داشتند در دوره مقدّمات و سطح ، و کتابخانۀ آن مشتمل بر شش هزار جلد کتاب بود ، که أخیراً أفزایش یافته است .
مدرسۀ یاد شده ، دو طبقه است و مشتمل بر پانزده حجره ، و دو سالن و یک مَدرَس میباشد .
مدرسه ای است که در سال 1355 شمسی ، زیر نظر حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ نعمت الله جعفری ، تأسیس گشته ، و محلّ تحصیل علوم دینیّه برای دختران و زنان می باشد ، و محل آن در خیابان حکیم صهبا ،
ص:542
کوی شعیع ، واقع گردیده است . در زمان بازدید از مدرسه ، یکصد نفر در رتبۀ مقدّمات و سطح متوسّط ( شرح لمعه و اصول الفقه ) در این مرکز علمی و دینی اشتغال به تحصیل داشتند .
در نماکاریِ مدرسه ، از کاشی استفاده شده ، و مساحت آن 1800 متر می باشد ، و کتابخانه ای ، در حدّ نیاز طلاّب مدرسه دارد .
قطعه زمین وسیعی به أندازۀ شصت هکتار ، در سمت راست جادّۀ اصفهان ، شهرضا، در مَدخل شهر قرار گرفته ، و مُشرف بر شهرضا میباشد ، و بارگاه و آستان مقدّس شاه رضا علیه السلام و ساختمانهای شهر ، کاملاً در معرض دید می باشد، و این قطعه زمین بزرگ ، در اختیار حوزه علمیّه و علمای شهرضا قرار گرفته ، به منظور تأسیس یک مجموعۀ علمی - بهداشتی - اجتماعی ، مشتمل بر مدرسۀ علمیّه و مسجد و منزلهای مسکونی برای مدرّسین و طلاّب معیل، و نیز بیمارستان و کتابخانه و سالن مطالعه و مرکز انتشارات و تحقیقات و ... ، و فعلاً ، بخشی از طرح یاد شده ، به اجرا در آمده است .
در حال حاضر، ساختمان مدرسۀ علمیّه ، به نام : دار العلم صاحب الزّمان (عج) در حال أنجام می باشد، که دو طرف آن ساخته شده ، و دو طرف دیگر در حال تکمیل می باشد، و نماسازی یک طرف أنجام شده است .
ساختمان مدرسه دو طبقه است در قطعه زمینی به مساحت دوازده هزار متر مربّع ، و 250 حجره در نقشۀ مدرسه ، منظور گردیده ، که یکصد حجرۀ آن آماده شده است . کتابخانۀ مدرسه ، با هشت هزار جلد کتاب و سالن مطالعه ، مورد بهره برداری می باشد . هیئت اُمنائی مرکّب از 25 نفر، که چهارده نفر آنها
ص:543
از علماء و مدرّسین شهرضا ، و بقیّه ، از معتمدین و مؤمنین می باشند ، بر این مجموعه ، نظارت دارند (1) ولی عمدةً ، تأسیس و سرپرستی و ادامه برنامه های گوناگون مدرسۀ یاد شده ، بر عهده شخصیّت والای روحانیّت شهرضا، حضرت حجة الاسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ غدیر علی ممیّز دامت برکاته العالیه می باشد ، که با فعالیت گسترده و مداوم ایشان ، گامهای برجسته ای در راه أهداف یاد شده ، برداشته شده است . تاکنون، از مجموع واحدهای مسکونی که در طرح یاد شده است ، و تعداد آنها سیصد عدد میباشد ، فقط پنج واحد ساخته شده است، و به خاطر نیاز شدید طلاّب معیل ، تعدادی از آنها در حجره های مدینة العلم ، اسکان داده شده اند . در تابستانها ، طلاّب شهرضائی مقیم قم ، برنامه های درسی و تحقیقی خود را در ( مدینة العلم) أنجام میدهند .
شمار طلاّب ساکن و محصل در شهرضا، یکصد و پنجاه نفر ، و با محاسبۀ طلاّبی که در اصفهان و قم اشتغال به تحصیل دارند ، چهارصد نفر می باشند .
قبلاً یکی از روستاهای بخش سمیرم سُفلی بوده ، و أخیراً ، جزء شهرستان النجان ، و از توابع مبارکه گردیده ، و حدود یک فرسخ با شهر مبارکه فاصله دارد
مدرسه ای است ، در قطعه زمینی به مساحت پانصد متر مربّع ، و دارای شش
ص:544
حجره میباشد و دو باب مغازه دارد، که به عنوان مَدْرس و صندوق قرض الحسنه ، از آن استفاده میشود . طبقۀ دوّم مدرسه ، که محلّ کتابخانه و سایر نیازمندیهای آن است ( در زمان تهیّۀ گزارش در سال 1370 شمسی) تکمیل نگردیده بوده است . شروع در تأسیس مدرسه ، سال 1398 قمری ، برابر 1357 شمسی میباشد .
شهری است که در 155 کیلومتری غرب اصفهان می باشد، و در سال 1364 شمسی ، به وسیلۀ یکی از علمای منطقه ، جناب آقای نوراللّهی، منزلی تهیّه گردیده ، و به عنوان مدرسۀ علمیّه قرار داده شده ، و در آن فعّالیّت حوزهای شروع گردیده ، و در چند نفر طلبه داشته است(1).
شهری است در بیست کیلومتری اصفهان ، و در حاشیه زاینده رود میباشد ، که فاصله آن تا زرّین شهر ( مرکز لنجانات )، سی و پنج کیلومتر است (2) .
مدرسه ای است، که در مرکز شهر قرار گرفته ، و دارای سه دَرِ ورودی است ، و سردَرِ اصلی آن ، با کاشی معرق تزیین یافته ، و جمله :
أنَا مَدینَةُ العِلم وَ علیُّ بابُها
در میان نوشته های کاشیکاری ، جلب توجّه می نماید . بیست نفر طلبۀ زن
ص:545
و پانزده نفر طلبۀ مرد ، در این مدرسه تحصیل علم مینمایند . البته قسمت طلاّب مرد و طلاّب زن ، کاملاً جدا و مجزّای از یکدیگر می باشد .
زمین مدرسه دو هزار متر ، و ساختمان آن دو طبقه ، و جمعاً دارای هجده حجره و مَدرس میباشد . این مدرسه قبلاً متعلّق به یکی از پزشکان شهر بوده و طبق وصیّت آن بزرگمرد ، همسر و سایر ورثۀ او ، در اختیار علماء و حوزۀ علمیّه گذارده اند ، و با همکاری مردم با ایمانِ شهر ، در حال ساخته شدن است ، و ساختمان مدرسه هنوز کامل نگردیده ، و تأسیس آن از سال 1361 شمسی بوده است .
در سی کیلومتری جنوب شرقیِ کاشان قرار گرفته ، و به خاطر کوهستانی بودن ، از آب و هوای بسیار مطبوعی برخوردار است، و محلّ پرورش درخت گل محمّدی ، و تولید بهترین گلابها و عطرهائی است که در تمام شهرها و کشورها مورد توجّه است .
و برای شستشوی خانۀ کعبه از گلاب قمصر استفاده میشود
آیة الله ، سیّد مهدی یثربی ، در قطعه زمین بزرگی که در محلّ مرتفعی قرار گرفته ، و مُشرف بر قمصر میباشد ، مدرسۀ باشکوهی در چهار طبقه با پنجاه و پنج حجره و ده مدرّس و یک کتابخانه ( که در حال حاضر ، در سال 1417 قمری ، مشتمل بر پنج هزار جلد کتاب می باشد ) ، تأسیس نموده اند ، که قسمتی از نماسازی و کاشی کاری آن ، أنجام شده است .
این مدرسه در حال حاضر، یکصد و بیست طلبه در دورۀ مقدّمات و سطح
ص:546
متوسّط دارد، و در تابستانها که هوای کاشان ، گرم و سوزان می شود ، جمعی از طلاب آن شهر ، در این مدرسه ، به فعّالیّت درسی و تحقیقی اشتغال پیدا میکنند، همچنان که در گذشته زمان نیز چنین بوده ، و علمای بزرگ کاشان ، در تابستانها ، فعالیت علمی و تحقیق و تألیف خود را ، در قمصر ادامه می داده اند ، همانند : مرحوم فیض کاشانی ، که قسمتی از کتاب شریف محجّة البیضاء را در قمصر تألیف نموده اند، و نیز مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد تقی پشت مشهدی ، که تابستانها را در این محل میگذرانده ، و به فعّالیّت علمی و دینی می پرداخته اند (1).
یکی از شهرهای قدیمی ایران (2) و به تعبیر دیگر، یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران می باشد (3) .
در أوّلین تقسیمات کشوری ، در سال 1316 شمسی ، از شهرستانهای تابع استان مازندران ، و در سال 1339 شمسی ، جزء استان مرکزی گردید ، و از سال 1355 شمسی تاکنون ، از توابع استان اصفهان محسوب میشود (4) .
در تمام دوره های تاریخ اسلام، مردم کاشان مسلمان و معتقد به مکتب تشیّع
ص:547
بوده اند ، و قاطعیّت و تعهّد شدید آنها ، نسبت به مکتب أهل البیت علیهم الله ، آن چنان زبانزد بوده است ، که در زبان دشمنان مکتب تشیّع ، نام کاشان در ردیف نام قم (که عُش (1) آل محمّد علیهم السلام ، و پایگاه علم و ایمان و اعتقاد به خاندان عصمت و طهارت علهم السلام بوده ) قرار میگرفته ، و دشمنان خاندان إمامت ، حمله های شدید و انتقادهای سرسختانۀ خود را متوجّه این دو شهر پر برکت مینموده اند ، و نویسنده متعصّب و خبیث کتاب ( بعض فضائح الرّوافض)، در أکثر موارد، که به شهر قم و مردم آن ظالمانه حمله کرده است ، نام کاشان را هم به دنبال آن آورده ، و کلمات و تعبیرات زهر آگین خود را أداء نموده است .
و از آن طرف ، دانشمند و محقّق و متکلّم بزرگ ، مرحوم عبد الجلیل قزوینی ، در کتاب بسیار أرزشمند ( نقض ) ، معروف به ( بعض مثالب النّواصب ) که در حدود سال 560 هجری ، ( در دوران قدرت و تسلّط أهل تسنّن و مخالفین مکتب ولایت أهل البیت علهم السلام ) تألیف نموده ، در جای جایِ کتاب نفیس خود، دفاعهای قاطعانه و مستدل و مستند خود را از شهر قم و کاشان و دیگر شهرهای شیعه نشین ( همانند : ساری ، اُرَم ، آبه ) در کنار هم ، و یکسان قرار داده است ، مثلاً در ضمن بحثی می نویسد : ... اگر غرض این بودی از خواندن مناقب ، بایستی که به قم و کاشان و آبه و بلاد مازندران و سبزوار و دیگر بقاع ، که إلاّ شیعه نباشند ، نخواندندی (2) . و در جای دیگری ، پس از بحثی مفصّل، دربارۀ عظمت علمی و معنوی قم و علماء و مدارس و مساجد و کتابخانه های آن ، پیرامون کاشان می نویسد:
ص:548
4 و کاشان بحمد الله و مَنَّه ، منوّر و مشهور بوده است ، همیشه ، و بحمد الله هست ، به زینت اسلام و نور شریعت و قواعد آن ، از مساجد جامع و مساجد دیگر با آلت و عدّت و مدارس بزرگ ، چون مدرسه صفویّه و مجدیّه و شرفیّه و عزیزیّه ، با زینت و آلت و عدّت و اوقاف و مُدرّس ( مُدَرَّسین ) چون إمام ضیاء الدّین ، أبو الرّضا ، فضل الله بن علیّ الحسنی ، عدیم النّظیر در بلاد عالَم به علم و زهد ، و غیر او از أئمّه و قضاة ، و کثرة فقهاء و مقریان و مؤذّنان و عقود مجالس و ترتیب ( تربیت ) علمای سلف ، چون قاضی أبوعلی الطّوسی وأولادش (...) و در وی ، مصلحان بیمرّ ، و حاجیان بی عدد ، و عمارت مشهد إمام زاده ، علیّ بن محمّد الباقر به ( بار کرز) (1) است که مجد الدّین فرموده است ،...، و مانند این ، که همه دلالت است بر صفاء ایمان ، و نزهت طاعات مؤمنان کاشان ، عمرها الله بالعدل و التوحید و قبول الرّسالة و إثبات العصمة (2)
و در جای دیگر می نویسد : به قم و قاشان (کاشان ) و آبه، همۀ فتاوی و حکومات ، بر مذهب صادق و باقر باشد ، و قاضی، علوی یا شیعی باشد (3) .
و یاقوت حموی در معجم البلدان می نویسد : قاشان بِالشّینِ المُعجَمَةِ ... وَ أهلُها کُلُّهُم شیعَةُ إمامِیَّةُ ... وَ یُنسَبُ إلَیها طائِفَةُ مِن أهلِ العِلمِ ... (4)
یعنی: قاشان (کاشان ) با شین نقطه دار ... أهل آن، همه شیعۀ( دوازده ) إمامی هستند ... ، و نسبت داده می شود به این شهر، گروهی ازأهل علم ....
ص:549
و در کتاب تقویم البلدان تألیف أبو الفداء ، که در سال 721، از تألیف آن فارغ شده، آمده است : قاشان (کاشان ) از قم کوچکتر است ... ، شهری است نزدیک قم، مردمش شیعی هستند . جماعتی از علماء ، بدان منسوبند (1).
و در کتاب ( الأنساب ) سمعانی ( از علماء قرن ششم) آمده است:
... قاشانُ (کاشان ) وَ هِیَ بَلْدَةُ عِندَ قُم، عَلی ثَلاثین فَرسَخاً مِن إصبَهانَ ، ( اصفهان ) دَخلتُها وَ أقَمتُ بِها یُومَینِ وَ أهْلُها مِنَ الشّیعَةِ ، وَکانَ بِها جَماعَةُ مِن أهلِ العِلمِ وَ الفَضلِ وَ أدرَکتُ جَماعَةً مِنهُم بِها ، وَ أدرَکتُ بِهَا السَّیَّدَ الفاضِلَ ، أبَا الرَّضا، فَضلَ اللهِ بنَ عَلِیًّ ( العَلَوِیَّ ) الحُسَینِیَّ القاسانیٴ، وَکَتَبُ عَنهُ أحادیثَ وَ أقطاعاً مِن شِعرِه ، وَ لَمّا وَصَلتُ إلی بابِ دارِه ، قَرَعتُ الحَلقَةَ ، وَ قَعَدتُ عَلَی الدَّکَّةِ ، أنتَظِرُ خُروجَهُ فَنَظَرتُ إلیَ البابِ ، فَرَأیتُ مَکتُوبَأ فَوقَهُ بِالجُصَّ :
إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرَّجسَ أهلَ البَیتِ وَ یُطَهَّرَکُم تَطهیراً (2)
یعنی : قاسان (کاشان ) شهری است در نزدیکی قم ، با فاصلۀ سی فرسخ تا اصبهان (اصفهان) . من وارد آن شهر شدم ، و دو روز اقامت جستم ، و أهل آن شیعه هستند ، و در آن شهر، جماعتی از اهل علم و فضل بودند، و من جماعتی از آنها را در آن شهر ملاقات نمودم ... و در کاشان به ملاقات سید فاضل، أبو الرضا ، فضل الله بن علی علوی حسینی کاشانی رسیدم ، و أحادیث و قطعه هائی از شعر ( از سروده های خود او ) از زبان او شنیدم، و نوشتم، و در هنگامی که به دَرِ خانۀ او رسیدم، حلقه دَرِ خانه را کوبیدم، و منتظر ماندم تا او از منزل خارج شود، پس در آن هنگام دیدم که بالای دَرِ خانۀ او با گچ نوشته شده
ص:550
( و گچ بری شده ):
إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرَّجسَ أهلَ البَیتِ وَ یُطَهَّرَکُم تَطهیراً (1).
علاّمۀ أمین ( صاحب أعیان الشّیعه ، کاشان را جزء بلاد شیعه به شمار آورده ، و نظریه های یاقوت حموی در « معجم البلدان » و سمعانی در «الأنساب » و ... را نقل کرده ، و بدین طریق ، تشیّع ریشه دار مردم کاشان را مورد تأیید و تأکید قرار داده است (2) .
و قاضی نور الله تستری ، در مجالس المؤمنین ، راجع به تشیّع مردم کاشان شرحی می نویسد ، و نوشته های یاقوت حموی و أنساب سمعانی و عبد الجلیل قزوینی و ... را نقل نموده ، و أعمال مردم کاشان را ، در مورد روز عید الزّهراء
(سالروز قتل عمر به دست أبولؤلؤ ) که به عنوان تجلیل ، او را ( بابا شجاع الدّین ) مینامند ، به نقل از میر مخدوم شیرازی ، ذکر کرده (3) ، که نشانۀ روشنی از قاطعیّت مردم کاشان ، دربارۀ تشیّع ، و نیز ، دشمنی با دشمنان أهل البیت علیهم السلام ، می باشد .
و حاجی شیروانی ، در بستان السّیاحه ، در مورد کاشان می نویسد:
کاشان بلده ای است مسرّت نشان ... بطّال و أهل کسالت و بیکار ، در آن دیار کم است ، و همگی به کسب و کار اشتغال دارند، و از بطالت و بیکاری ، احتراز لازم شمارند ... مردمش از قدیم ، مذهب إمامیّه دارند
ص:551
... أرباب فضل و کمال و ... ، از آن دیار بسیار ظهور نموده اند ... (1) .
و حمد الله مستوفی قزوینی ، دربارۀ مردم کاشان می نویسد : مردم ، شیعه مذهب اند ، و أکثرشان حکیم وضع ، و لطیف طبع ، و در آنجا جهّال و بطّال ، کمتر باشد (2).
شاردن ، جهانگرد فرانسوی ، دربارۀ کاشان ، در زمان صفویّه می نویسد: در خود شهر و حومه آن ( که زیباتر از خود شهر است (3) مجموعاً شش هزار و پانصد خانه و باغچه ، و چهل باب مسجد (4)، سه باب مدرسه ، و دویست باب إمامزاده (5) وجود دارد ... ، بازارها و گرمابه های آن فوق العاده عالی و تمیز و خوش ساخت است (6) (7) .
ص:552
هم چنان که از عبارت یاقوت حموی در معجم البلدان ، و سمعانی در کتاب الأنساب، و سایر منابع تاریخی به دست می آید ، شهر کاشان ، همیشه مرکز علم و دانش ، و خاستگاه علماء و دانشمندان بزرگ و محدّثین و مفسّرین و فقهاء و حکماء و اُدباء و ....، بوده است . و اینک به شواهد و نشانه هائی در این زمینه توجه فرمائید :
(کنت گوبینو ) دانشمند فرانسوی ، پس از سفر به کاشان ، دربارۀ آن مینویسد : ..... موضوع دیگر آنکه ، شهر کاشان در عالَم دانش و أدب نیز ، سابقۀ درخشانی دارد، و مردانی بزرگ و نامور ، از آن دیار ، برخاسته اند (1).
راوند کاشان ، از آغاز تاریخ اسلام تاسَدِۀ هفتم هجری ، از آبادیهای پر اعتبار کاشان، و یکی از مراکز مهّم فرهنگ و دانش ایران ، بوده است ، و از آنجا دانشمندان و پیشوایانی نامور برخاسته اند .... (2) .
مردم سخت کوش « آران » و « بیدگل» هم، با آنکه در حاشیۀ کویر واقع شده اند ، از قدیم آلأیّام در پیشبرد دین و فرهنگ ، نقش مهمّی را ایفاء نموده اند
وجود بقاع متبرّک ، مکتب خانه ها و مدارس علمیّه ، زمینۀ رشد و پرورش علماء ، دانشمندان و سخنوران بزرگی را در گذشته فراهم آورده است ....(3) .
تشویق و زمینۀ اقدام أفراد نیکوکاری ، چون صفیّ الدّین ، و معین الدّین و مجدالدّین ، در ساختن مدارس علمیّۀ مجهّز ، و محلّ نشر معارف اسلامی ،
ص:553
و علوم عقلی و نقلی ، و أدبیّات و هنر، تا جائی که کاشان از مراکز علم و أدب و سرآمد شهرها گردید ، از آثار در خورِ توجّه این عصر ( دورۀ سلجوقیان و حاکمیّت عمومی سنّی های متعصّب ) به شمار می رود . قطب راوندی ، أبوالرّضا و عزّ الدّین علیّ و ...، از علمای بزرگ این دوره اند
راوندی ، مؤلّف راحة الصدور ، که از مورخان آن عصر به شمار می رود، کاشان را ، منشأ فضلاء و هنرمندان دانسته ، و أغلب وزیران و دبیران و مستوفیان و ... را ، از تربیت یافتگان کاشان ، دانسته است (1).
در دورۀ نفوذ خواجه طوسی در حکومت مغولها ، به موجب احترامی که خواجه نصیر الدۀین طوسی ، برای بابا أفضل کاشانی قائل بوده ، کاشان از فتنه ها محفوظ مانده ، و در أثر فرمانروائی بهاء الدّین ، محمّد بن خواجه شمس الدّین جوینی و پسرش در کاشان ، زمینه های بسیاری ، برای ترقّی و پیشرفت فرهنگ و دانش در این شهر، فراهم گردیده است (2).
در دورۀ صفویّه ، شهر کاشان از نظر مذهب ، وسعت ، ثروت و زیبائی به درجۀ بالائی رسیده ، و از نظر مساجد و أماکن مذهبی و مراکز علمی و فرهنگی فعّال بوده ، و رونق بسیار داشته است .
در أواخر قرن دوازدهم ، و نیمه أوّل قرن سیزدهم ، در أثر شخصیّت برجستۀ علمی و تقوائی ملاّ مهدی نراقی ، و فرزند او ، ملاّ أحمد نراقی ، و علماء بزرگ دیگر، حوزه علمیّۀ کاشان ، از اعتباری برجسته برخوردار گردیده ، تا جائیکه بسیاری از علماء و فضلاء و طلاّب ، به سوی شهر و حوزه علمیّۀ کاشان
ص:554
مهاجرت نموده ، و به تکامل علمی می پرداختند ، که از آن جمله ، اقامت چهار سالۀ چهرۀ برجستۀ عالَم فقه و اصول ، و خاتم المجتهدین ، شیخ مرتضی أنصاری قدس سره ( که در مدّت یاد شده، در کاشان ، به فعّالیّت علمی اشتغال داشته اند) سندی روشن ، برای مطلب فوق می باشد .
در شهر و ناحیه کاشان ، در حدود دویست بقعه و مزار (1) از ذراری رسول خدا وا ، إمامزادگان عظیم الشأن ، که عموما دارای مقامات علمی و معنوی و چه بسا کرامات برجسته ای بوده اند ، وجود دارد که هرکدام از آنها در زمان
خود ، از طریق ارشاد مردم و أعمال و أخلاق شایسته ای که از آنها تجلی نموده ، نقش بسیار جالب و ارزشمندی ، در حفظ و گسترش فرهنگ تشیع و مکتب أهل البیت علیلا داشته اند ، و بسیاری از آنها ، در نشر علم و دانش ، و بالا بردن سطح آگاهی و دانش اجتماع، سهم بسزائی را به خود اختصاص داده اند ، و در مجموع ، عامل برجسته ای برای رشد و ترقی فرهنگ دینی و عمومی جامعه ، بالأخص در زمینه پای بندی به مکتب أهل البیت علیلا ، به شمار می روند .
یکی از معتبر ترین امامزادگان عظیم الشأن مدفون در بلاد ایران ، و صاحب
ص:555
و 556 ، و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که (ج 2)
یکی از پر عظمت ترین مزارات فراوان منطقه کاشان ، إمامزاده علی بن محمد الباقر علی مشهور به : حضرت سلطان علی بن محمد الباقر علی ، می باشد ، که فرزند بدون واسطه إمام باقر علی بوده ، و مقام معنوی بسیار بالائی داشته ، و کرامات فراوانی ( در زمان حیات و پس از شهادت ) از آن حضرت ظاهر گردیده است ، و بسیاری از علماء و مراجع بزرگ شیعه ، ارادت و علاقه خاصی نسبت به این بزرگوار داشته و دارند .
عظمت و جلالت مقام این بزرگوار، و أهمیت مرقد و مدفن آن حضرت، در محلی که در حال حاضر، به نام مشهد اردهال نامیده می شود، و برکات زیارت و توسل به آن حضرت ، تا به حدی رسیده است ، که بسیاری از کتب أنساب و تاریخ و تراجم ، درباره آن إمامزاده بزرگوار ، یا مدفن ایشان ، یاثواب زیارتشان ، مطالب ارزشمندی مطرح ساخته اند .
کتابهای : النقض ، جمهرة أنساب العرب ، نهایة الأنساب ، تذکرة الأنساب ، مجالس المؤمنین ، منتخب التواریخ ، عمدة الطالب ، ریاض العلماء، ألمجدی، مشجرات ، مزارات علویین ، تاریخ قم، جنات الخلود ، بحار الأنوار، منتهی الامال ، روضات الجئات ، دیوان راوندی ، إمام زادگان معتبر ، ستارگان فروزان و ... ، هرکدام به شکلی ، درباره نام ، یا محل دفن یا شهادت و عظمت این بزرگوار، مطالبی و یا نکته هائی در بردارند ، و کتابهای مستقلی نیز درباره عظمت این امامزاده و بقعه و بارگاه و تاریخ درخشان مزار کثیر آلبرکات آن حضرت ، تألیف گردیده است ، همانند :
١- زندگی و زیارتنامه حضرت سلطانعلی ، اثر یکی از علماء بزرگوار کاشان ، مرحوم حاج شیخ عبد الرسول مدنی کاشانی ، که در این کتاب ، شرح سفر حضرت سلطانعلی به سوی منطقه کاشان و أردهال ( ور أردهار) و شهادت
ص:556
(ج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(557 )
و دفن آن حضرت را ، از نسخه ای خطی که یکصد و سی سال قبل از تألیف این کتاب ، نوشته شده بوده ، نقل نموده است . 2 و 3 - دو رساله درباره حضرت سلطانعلی لا ، أثر یکی از علماء جلیل القدر و معاصر کاشان ، آقای حاج سید عزیزالله إمامت کاشانی ، دام عزه(1) 4- رساله ای درباره حضرت فاطمه معصومه ع و حضرت علی بن الإمام محمد الباقر لا که در مؤسسه تحقیقاتی مدرسة الإمام المهدی علا قم ، زیر نظر حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج سید محمد باقر موحد أبطحی، تهیه ، و در سال 1409 قمری منتشر شده است .
5- مجموعه تاریخی - مذهبی مشهد اردهال ، أثر آقای حسین فرخ یار، که این کتاب ، دارای 179 صفحه می باشد ، و به تفصیل درباره مطالب مربوط به إمامزاده سلطانعلی لیلا و شهادت و دفن و مزار و بقعه و بارگاه آن حضرت، و نیز درباره مراسم عزاداری تاریخی برای آن بزرگوار، بحث نموده است .
جمعی از شیعیان و دوستداران اهل البیت طلا از چهل حصاران (کاشان) و فین ، نامه ای به محضر امام محمد باقر ع نوشتند ، و از آن حضرت در خواست نمودند ، که یکی از فرزندان خود را به منطقه چهل حصاران (کاشان فعلی ) و أطراف آن ، برای ارشاد مردم اعزام نمایند ، و هنگامی که حضرت علی بن إمام محمد باقر علا ، وارد منطقه گردیدند ، مردم چهل حصاران و فین
ص:557
5586 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
و بارکرز و خاوه و جاشب و ... ، با کمال احترام و تجلیل ، استقبال نمودند و مدت سه سال ، آن بزرگوار با کمال احترام در میان مردم به ترویج دین پرداختند ، و روزهای جمعه ، از راههای دور و نزدیک ، شیعیان اجتماع می نمودند ، و از اقامه نماز و برنامه های ارشادی آن حضرت، بهره می گرفتند .
پس از این ، حاکم آن منطقه و عده ای از دشمنان أهل البیت علیلا ، لشکرکشی نموده ، و پس از مدتی جنگ ، عده زیادی از طرفین کشته شدند ، و حضرت علی بن الإمام محمد الباقر علا ، با جمعی از شیعیان و یاران مخلص به شهادت رسیدند ، و در بارکرز (باریکرسف ، بارکرسف ) « مشهد اردهال فعلی »
نویسنده این سطور ، شخصا ، مشمول کراماتی از آن حضرت گردیده ام ، و کرامات زیادی را نیز ، درباره دیگر متوسلین به آن حضرت شنیده ام ، و نه تنها عموم مردم ، نسبت به این بزرگوار علاقه شدید دارند، بلکه علماء بسیاری در زمرۂ علاقمندان و معتقدان به عظمت این بزرگوار بوده و هستند، همانند :
مرحوم آیة الله العظمی، مرعشی نجفی نیا و هم چنین ، حضرت آیه الله
ص:558
وج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان »
(559 )
العظمی ، آقای حاج سید محمد باقر موحد ابطحی مدظله العالی و ...
در طول تاریخ علمی و مذهبی کاشان ، خاندانهای بزرگ علمی، در آن رشد و نمو یافته ، و در میان آنها ، چهره های برجسته ای ، درخشیده اند که این شهر را
علاوه بر « دار آلمؤمنین » بودن « مجمع العلماء » قرار داده اند ١- خاندان علمی طوسی (1) 2- خاندان علمی قطب راوندی کاشانی ٣- خاندان علمی سید أبو الرضا راوندی کاشانی 4- خاندان علمی غیاث الدین جمشید کاشانی 5- خاندان علمی فیض کاشانی (2) 6 - خاندان علمی ملا مهدی وملا أحمد نراقی کاشانی (که این خاندان ، چهره های متعدد و برجسته ای را در بر میگیرد) 7- خاندان علمی آقا سید محمد تقی پشت مشهدی ، ( که سرسلسله این خاندان ، آقا سید ماجد حسینی ، از معاصرین شاه سلیمان صفوی می باشد )
8- خاندان علمی میر ابوالقاسم مجتهد ، (که علماء بزرگ و مجتهدین بزرگواری در این خاندان ظهور یافته اند) 9 - خاندان علمی میرزا نصر الله ، إمام جمعه کاشان 10 - خاندان علمی میر عبد الباقی (سرپرست مدرسه سلطانی) 11- خاندان علمی ملا أحمد نطنزی کاشانی 12 - خاندان علمی شیخ الإسلام
ص:559
(560) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
کاشان (که سرسلسله آنها ، آقا سید جعفر شیخ الإسلام می باشد ) 13 - خاندان علمی سادات رضوی کاشان ( که از زمان صفویه مورد توجه قرار گرفته اند) 14۔ خاندان علمی سادات منزوی (که سرسلسله آنها ، مرحوم میر مظفر حسینی میباشد ) 15 - خاندان علمی آقا سید محمد رضا مجتهد کلهری (که سرسلسله آنها حاجی میر عبد الغنی مجتهد کلهری است ، و عده زیادی از مجتهدین و علماء در این خاندان ظهور یافته اند ) ، 16 - خاندان علمی حاج سید حسین مجتهد کاشانی 17 خاندان علمی ملا حبیب الله شریف کاشانی (که علماء و فضلاء بزرگی به این خاندان منسوب هستند ) 18 - خاندان علمی یثربی کاشانی ( که بخشی از خاندان بزرگ علمی حاج سید محمد تقی پشت مشهدی ، میباشند) 19 - خ اندان علمی امامت کاشانی 20 - خاندان علمی مصطفوی کاشانی و خاندانهای علمی دیگری که در طول تاریخ کاشان ، به ظهور رسیده ، و چهره های علمی ارزشمندی ، به عالم علم و ادب ، عرضه نموده اند (1).
با یک نگاه ، به تاریخ طولانی حوزه های علمیه شیعه ، و مجامع بزرگ علمی
ص:560
(ج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان 4
5616)
جهان تشیع ، و مطالعه کتب رجال و تراجم، همانند : ألفهرست منتجب الدین رازی ، جامع الرواة ، أعیان الشیعه ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، روضات آلجئات و ...، ملاحظه مینمائیم که از شهر با ایمان و ولایت کاشان ، چهره های برجسته ای در عالم فقه و حدیث و تفسیر و کلام و اخلاق و ادب و ... برخاسته اند ، و علماء دیگری نیز از همین شهر ، به کوشش در راه تحصیل و تعلیم و نشر مکتب أهل البیت عال پرداخته اند ، که گرچه از نامداران بزرگ عالم علم نیستند ، ولی در دوره های سخت ، با همت بلند و ایمان استوار ، و مجاهدتهای ارزشمند ( در سنگر علم و ارشاد دینی ) نقش بسیار ارزشمندی را بر عهده گرفته ، و موفق گردیده اند ، که کاشان را در طول تاریخ درخشانش
و شهر أهل البیت علی و مهد ولایت نگاه دارند ، و نویسنده کتاب سیمای کاشان ، موفق گردیده ، که با تحقیق و تتبع در کتب رجال و تراجم، متجاوز از چهارصد تن از این بزرگان را ( از قرن دوم تا چهاردهم)، مورد ذکر و معرفی اجمالی ، قرار دهد، و در برخی موارد، به معرفی تفصیلی بپردازد، و نیز در کتابهای تاریخ کاشان و گنجینه دانشمندان ( بخش مربوط به کاشان ) و دیگر کتابهائی که درباره کاشان تألیف گردیده ، هرکدام ، عده ای از مفاخر علمی و ادبی این شهر ولایت را ، معرفی نموده اند . و اینک اشاره ای به چند چهره برجسته ، از مفاخر علمی کاشان می نمائیم :
1- ضیاء الدین ، فضل الله بن علی ، حسنی (1) راوندی کاشانی ، متوقای بعد از 548 (2) . او علامه دهر و یگانه زمان ، و از مفاخر مشایخ حدیث به
ص:561
5626 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان ) (ج 2)
شمار رفته ، و از شاگردان شیخ أبوعلی طوسی ( فرزند شیخ طوسی ) بوده ، و شاگردانی همانند : شیخ منتجب الدین رازی ، و ابن شهر آشوب مازندرانی و ... داشته ، و تألیفات بسیار و ارزشمندی از خود به جای گذاشته است .
خاندان علمی او ، از مفاخر شیعه و شخص او نه تنها جامع علوم ، بلکه دارای کرامات و مقامات معنوی بوده ، و مدرسه عظیمی در کاشان داشته است (1) .
عموم صاحبان تراجم (2) از این چهره برجسته تاریخ شیعه یاد نموده ، و هرکدام ، از تألیفات و حوزه درسی و خاندان علمی و اخلاق و حسب و نسب او ، به عظمت یاد کرده اند، و او را از مفاخر شیعه ، و سادات و ذراری پیامبر لوله ، و حوزه های علمیه ، و ایران ، و کاشان ، و راوند، به شمار آورده اند
2- قطب الدین راوندی « سعید بن هبة الله راوندی کاشانی » ، که فقیهی محقق ، متکلمی مدقق ، محدثی جامع و ماهر ، مفتری متبحر ، و شاعری جلیل القدر ، و شخصیتی دارای کرامات معنوی بوده، و در سال 573 قمری در قم وفات یافته ، و در صحن بزرگ آستان مقدس حضرت معصومه عل ، مدفون گردیده است .
او نه تنها از مفاخر بزرگ کاشان ، بلکه از چهره های برجسته شیعه و ایران می باشد . تألیفات فراوان ، خاندان علمی بزرگ و برجسته ، فرزندان نامدار او ( بالأخص شیخ حسین بن سعید ، که به مقام شهادت نیز نائل گشته ) استادان ممتاز و شاگردان برجسته ، و آثار و برکات معنوی او ، که در زمان حیات ظاهری،
ص:562
حج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(563)
و پس از فوت او ظاهر گردیده ، همه و همه ، نشانه بارزی از یک شخصیت ممتاز و مرتبط با مقام منیع ولایت و خاندان نبوت و رسالت و امامت علی میباشد . درباره این بزرگمرد الهی نیز ، عموم صاحبان تراجم ، به تجلیل با شرح و تفصیل بسیار ، پرداخته اند (1).
3- غیاث الدین جمشید کاشانی ، که حکیمی مفسر ، و منجمی ریاضی بوده ، و استعداد و نبوغی برجسته ، و کشفیاتی ارزشمند ، داشته است . در علوم ریاضی و نجوم ، از مفاخر بزرگ علمی شیعه ، در قرن نهم به شمار رفته است . در تکمیل زیج ایلخانی خواجه نصیر الدین طوسی ، کتابی نوشته ، و به نام زیج خاقانی نامیده است . تألیفات او متعدد ، و عموما در زمینه نجوم و ریاضی می باشد . درباره متحد بودن این بزرگمرد و سید گازر ، صاحب تفسیر معروف گارز ، بحثهائی وجود دارد ، که طالبین بایستی به کتب تراجم، مراجعه فرمایند . مراجعه فرمایند .
4- ملا فتح الله کاشانی ، فرزند ملا شکر الله ، که فقیهی محقق ، و متکلمی مدقق ، و مفری نامدار و برجسته ، بوده است . گرچه به خاطر عظمت و شهرت فراوان تفسیر بزرگ او ، به نام منهج الصادقین ، تنها به عنوان مفسر شناخته شده ، ولی او در تمامی علوم اسلامی ، از قبیل فقه و حدیث و کلام و علوم ادبی و ... که در آن زمان رایج بوده ، مهارت و تبحر داشته است (2) . وی، در سال 988 و به قولی 997 وفات یافته است (3) .
ص:563
5646
8 و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
5- ملا محمد بن شاه مرتضی، ملقب به محسن ، و معروف به «ملا محسن » و « فیض » و « فیض کاشانی » (کاشی) متوقای 1091 . او فقیه ، محدث مفسر ، حکیم ، متکلم، أدیب و شاعر میباشد ، و در هر زمینه محقق ، مدقق ، متفطن ، ماهر ، متتبع ، مبتکر و منفرد می باشد ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، ظاهری و باطنی ، به شمار رفته است .
شهرت او به علم و تحقیق ، عالمگیر ، و عظمت آثار علمی او ، مورد قبول موافق و مخالف می باشد . در کتاب ریحانة الأدب ، یکصد و بیست أثر قلمی و تألیفی او نام برده شده ، که برخی از آنها چندین مجلد میباشد ، و در کتاب سیمای کاشان، شمار کتابها و رساله های فیض را بیش از یکصد و پنجاه عدد دانسته است (1) . کتاب وافی ، و ألمحجة البیضاء، و تفسیر صافی در میان مجموع آثار مرحوم فیض ، از اهمیت و شهرت ویژه ای برخوردار است .
أساتید نامدار و برجسته مرحوم فیض ، خاندان علمی او ، که ( مشتمل بر دهها چهره علمی و عالم و دانشمند دینی است ) مرقد مطهر او ، که از مزارات مورد توجه مردم کاشان می باشد ، و کراماتی که در زمان حیات و پس از وفات آن بزرگمرد، ظاهر گردیده ، همه و همه ، نشانه عظمت استثنائی او می باشد (2)
6- حاج ملا مهدی ( محمد مهدی نراقی کاشانی ، متوفای 1209 قمری . او ، فقیه ، اصولی ، حکیم ، متکلم، أخلاقی ، أدیب بوده، و جامعیت او در علوم عقلی و نقلی ، به حدی رسیده ، که در کلمات بعضی از بزرگان ، با
ص:564
وج 2،
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(565 )
عنوان : خاتم المجتهدین ، لسان الفقهاء و المتکلمین ، ترجمان الحکماء و المتألهین و ... مورد تمجید قرار گرفته است (1).
علاوه بر علوم رایج در حوزه های بزرگ دینی ، در حساب و هندسه و هیئت ( علوم ریاضی و علوم ادبی ، خصوصا معانی و بیان ، دستی قوی داشته ، و در تحصیل علم ، از شوق و ولعی عجیب ، برخوردار بوده است . کتابهای متعدد و متنوع او ، در فقه و اصول و کلام و اعتقادات و اخلاق و ... (2) مورد توجه و استفاده بزرگان میباشد ، و در میان خاندان علمی او ، شمار قابل توجهی از گوهرهای درخشان علمی، وجود داشته است .
او پس از رسیدن به مدارج بزرگ علمی ( در حوزه اصفهان و کربلا) به کاشان مراجعت نمود و به حوزه علمیه آن چنان رونقی بخشید، که آن شهر دار الایمان را ، با عنوان : دار العلم و دار التحصیل و مجمع العلماء ، مفتخر نمود (3) (4)
7- ملا أحمد نراقی کاشانی او فقیه ، اصولی ، محدث ، رجالی ، ریاضی ، نجومی ، معقولی و منقولی ، شاعر و ... بوده، و از مفاخر علمی شیعه و ایران و کاشان ، به شمار می رود . در
ص:565
5666 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
00000000
زهد و تقوی و أوصاف نیکو، شهرت عالمگیر دارد، و همانند پدرش ملا مهدی نراقی ، در عظمت بخشیدن به حوزه علمیه کاشان ، نقشی حیاتی داشته است زحمات او در اداره حوزه علمیه کاشان، و تربیت طلاب علوم دینیه ، بسیار بوده است ، و عظمت علمی او ، شخصیت برجسته عالم فقه و اصول و اجتهاد و تحقیق ، یعنی شیخ أعظم أنصاری ( خاتم المجتهدین ) را ، مدت چهار سال در کاشان نگهداشت ، و او را به کسب علم در حوزه درسی مرحوم نراقی، ترغیب نمود (1).
در میان تألیفات او ( که تاسی عنوان ذکر شده ) کتابهای : « مستند الشیعه » و « معراج السعاده » و « عوائد الأیام » ، از شهرت و ارزش بسیار والائی برخوردار می باشد . وفات آن بزرگمرد، در سال 1244 یا 1245 قمری بوده ، و در حدود أوائل قرن چهاردهم ، جنازه ملا مهدی نراقی و ملا أحمد نراقی ( که مدفون در نجف اشرف هستند ) بدون هیچ گونه تغییری دیده شده است (2) .
8- آقا سید محمد تقی پشت مشهدی
فقیه اصولی و عالم کامل ، جامع بین علوم ظاهری و باطنی ، مرحوم آقا سید محمد تقی پشت مشهدی ، فرزند آقا سید عبد الحی بن سید ابراهیم بن سید ماجد پشت مشهدی ( سر سلسله خاندان علمی پشت مشهدی و معاصر شاه سلیمان صفوی (3)) . وی از علماء ربانی و صاحب کرامات بوده ، و مفتخر به ملاقات ولی العصر و الزمان ، حضرت بقیة الله الأعظم (عج) گردیده است (4) .
ص:566
وج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(567)
برخی او را با ألقاب : سید آلفقهاء و المجتهدین و سند آلأتقیاء و الزاهدین ، مورد تجلیل قرار داده ، و ملا حبیب الله شریف کاشانی ، درباره او نوشته است:
کان غالم فاضة ، فقیها ، أولیة ، جامعة بین العلم الظاهر و آلباطن ، مزٹاضة غایدة ، زاهدة موثوقة به عند الخواص و ألأفاضل ، من تلامذة ضاجب الریاض(1) .
از نسل آن بزرگمرد ، علماء و مجتهدین متعدد برخاسته اند ، و مزار شریف ایشان ، در جوار حضرت حبیب بن موسی ع ، در پشت مشهد کاشان ، مورد توجه ، و زیارتگاه مؤمنین ، و دارای ضریح می باشد ، و وفات آن مجتهد بزرگوار ، در سال 1258 قمری بوده است .
9- ملا حبیب الله کاشانی
او ، عالم عابد زاهد ، و صاحب تألیفات گرانقدر ، در زمینه فقه و تفسیر و عقائد و اخلاق و علوم ادبی و شعر و علوم غریبه بوده، و پس از تحصیل مقامات علمی در حوزه های کاشان ، تهران و کربلاء ، در نزد اساتید هر رشته ، در ست هیجده سالگی ، از استادش حاج سید حسین کاشانی ، به اجازه اجتهاد مفتخر گردیده است (2). |
وی ، پس از طی مراحل علمی ، به کاشان مراجعت نموده ، و به زعامت دینی و تربیت طلاب و تدریس و تألیف پرداخته ، که شمار کتاب و رساله های او ، به یکصد و پنجاه عدد می رسد (3) و از میان آنها ، کتاب « منتقد المنافع »، در شرح مختصر النافع ، در چهارده جلد ، جلب توجه می نماید . وی خاندانی علمی
ص:567
5686 به مو ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
دارد ، و در سال 1340 قمری وفات یافته است .
10 - آقا میر سید علی یثربی کاشانی
فقیه بزرگ و اصولی محقق ، و استاد و مربی عظیم الشأن ، آیت بزرگ حق ، و زاهد و متقی نامدار ، آقا میر سید علی یثربی ، متوفای 1379 قمری .
وی از مفاخر بزرگ علمی کاشان ، و خاندان بزرگ علمی پشت مشهدی و یثربی می باشد ، و در مدت اقامت او در نجف اشرف برای تحصیل و تدریس، و مدت اقامت او در قم برای تدریس ، همانند ستاره ای درخشان ، همۀ علماء و فضلاء را متوجه خود می ساخته است .
او در حوزه نجف ، استادهای بزرگواری ، همانند : آقا سید محمد کاظم یزدی و مرحوم شریعت اصفهانی و مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی داشته ، و در همان حوزه ، و نیز حوزه علمیه قم (که به أمر آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری ، مدت هفت سال در آن اقامت جسته ) حوزه درسی ایشان ، مجمع فضلاء و محل استفاده مراجع عالیقدر شیعه دوره متأخر، بوده است (1)
مرحوم آیة الله یثربی ، در زمره مبرز ترین و برجسته ترین چهره های علمی فقه و اصول در نیمه دوم قرن چهاردهم بوده اند ، و در هنگام مراجعتشان از نجف اشرف ، مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی ، با اشک جاری این بزرگمرد را بدرقه نموده اند ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای بروجردی تا در مسئله بقاء بر تقلید میت ، با بحثی علمی با این بزرگمرد، تغییر فتوی دادند، و در دنباله مناظرهای علمی با ایشان ، پیام فرستادند که : من ، شما را اصولی مبرز می دانستم ،
ص:568
وج 2)
و
حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان
(569)
و نمی دانستم که فقیه بلند پایه ای هم هستید (1).
در شهر کاشان و حومه آن ، بقعه هائی متعلق به علماء بزرگ دین، وجود دارد که هرکدام ، سندی بر تاریخ درخشان علمی و دینی کاشان میباشد ، همانند : « بقعه سید ابوالرضا راوندی » و « بقعه ملا فتح الله کاشانی » و « بقعه و مزار مرحوم ملا محسن فیض کاشانی » و « مرقد مرحوم حاج میر عبد الواسع منزوی » و « مقبره حاج سید محمد تقی پشت مشهدی » و « مزار و مقبره شیخان » و « مزار و مقبره حاج میرزا أبو القاسم مجتهد » و .. (2) .
با توجه به سابقه دیرینه کاشان ، در فعالیتهای گسترده علمی و پای بندی مردم آن به مکتب أهل البیت طلا ، به خوبی می توان حدس زد که ، در طول تاریخ درخشان این شهر ، مدارس علمیة متعددی ساخته شده (3) ، و محل فعالیت علمی و تحصیل و تدریس بوده است . ما ، در این بخش ، مدارس
ص:569
و 570 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
علمیه کاشان را به دو دسته تقسیم می نمائیم :| أول : مدرسه های قبل از دوره صفویه ، دوم : مدرسه های دوره صفویه ، تاکنون
محقق و دانشمند متکلم و مجاهد عظیم الشان شیعه ، نصیر الدین ، أبو الرشید ، عبد الجلیل قزوینی رازی ، در کتاب بسیار ارزشمند خود ، به نام ( نقض ) یا ( بعض مثالب التواصب )، درباره کاشان و مراکز دینی و علمی آن ، توضیح می دهد و می نویسد:
... و مدارس بزرگ ، چون مدرسه صفویه و مجدیه و شرفیه و عزیزیه با زینت و آلت و عدت و أوقاف و مدرس ، چون إمام ضیاء الدین ، أبو الرضا ، فضل الله بن علی آلحسنی ، عدیم النظیر در بلاد عالم ، به علم و زهد ، و غیر او از ائمه ، و قضاة و کثرة فقهاء و مقریان و مؤذنان و عقود مجالس و ترتیب علمای سلف ، چون قاضی أبوعلی طوسی و أولادش ... (1) .
در عبارت یاد شده ، در شهر کاشان در نیمه قرن ششم ( زمان تألیف کتاب نقض ) از چهار مدرسه بزرگ که از وسایل لازم و امکانات مناسب ، برخوردار بوده ، و موقوفه هائی داشته ، و مدرسان بزرگ در آنها تدریس می کرده اند، و مجالس درسی گوناگون تشکیل میشده ، به اجمال یاد شده، که نشان دهنده فعالیت علمی و حوزوی چشم گیر ، در شهر کاشان ، ( آن هم در دوره حاکمیت و تسلط قهری سیاست و فکر اهل تستن، در قرن ششم ، در أکثر بلاد ایران ) می باشد .
و اینک با تفصیل بیشتر از مدارس آن دوره ، یاد می نمائیم :
ص:570
حج 2)
و
حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان که 5716
4
صفی الدین ، أبوطاهر ، اسماعیل ، ملقب به عزیز آلحضرت کاشی ، از دستیاران خواجه نظام الملک طوسی، عمارات متعددی در شهرهای گوناگون انجام داد، و از جمله ، مدرسه ای در کاشان إحداث کرد(1).
این مدرسه ، محل تدریس و فعالیت علمی سید أبوالرضا ( فضل الله ) راوندی بوده و گفته میشود که این مدرسه ، از همه مدارس کاشان بزرگتر و عالی تر بوده است (2) .
خواجہ معین الدین ، أبونصر، أحمد بن محمود کاشی ، ( مقتول در سال 521 به دست اسماعیلیه ) در نقاط مختلف ایران ، اقدام به ساختن مدرسه و دارالشفاء و ... نموده است .
از جمله آثار او در کاشان ، مدرسه علمیه ای بوده که تا سال 877 دائر و برقرار بوده است ، ولی هم اکنون اثری از آن نیست (3) .
مدرسه ای است که به مجد الدین عبد الله ( عبید الله ) فضل بن محمود کاشانی ( متوفای 535 قمری ) نسبت داده شده است ، و مدرسه ای وسیع بوده ، و تولیت و سرپرستی و تدریس این مدرسه باشکوه ، با سید أبوالرضا فضل الله راوندی
ص:571
( 572 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
بوده است (1).
أنوشیروان ، فرزند خالد کاشانی ( متوفای 532) بناهای مهمی از قبیل : مدرسه ، کتابخانه ، دار الشفاء و کاروانسرا ، در نقاط مختلف کشور إحداث می نماید ، که از آن جمله، مدرسه شرفیه و کتابخانه بزرگ آن ، در شهر کاشان بوده است(2) . در نزدیک بازار کاشان ، محلی وجود دارد به صورت مخروبه ، که به نام شرفیه نامیده می شود، و احتمال دارد که همان مدرسه شرفیه باشد . این مدرسه در سال 721 هجری ، رو به خرابی گذارده بوده است (3) .
جج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان که
(573 )
سید ابوالرضا راوندی ) گذاشته شده ، و نوشته اند که غیاث الدین جمشید کاشانی ، در آن مدرسه ، به درس و بحث علمی اشتغال داشته است (1).
فرزند دانشمند و بزرگوار سید ابوالرضا فضل الله راوندی کاشانی ، یعنی أبوالحسن ، عز الدین ، علی بن فضل الله راوندی کاشانی ، که عالمی فقیه و مورد وثوق ، و شاعری ادیب بوده، و با شیخ منتجب الدین رازی متوقای سال 585 هجری معاصر بوده ، و تفسیری به نام تفسیر عز الدین نوشته است ، مدرسه ای بی نظیر در کاشان بنا نهاده است (2) .
در کتاب تاریخچه وقف در اسلام، در ضمن معرفی مدارس کاشان ، و نیز در کتاب گنجینه دانشمندان ، از مدرسه بابا ولی یاد شده (3) .
ولی هیچ گونه توضیحی داده نشده ، که این مدرسه متعلق به چه دورهای است، و با توجه به کلمه بابا ، احتمال داده می شود که متعلق به دوره های قبل از صفویه باشد . در حال حاضر، مسجدی به نام « بابا ولی » وجود دارد، که کتابخانه ای با هشت هزار جلد کتاب دارد (4) ، ولی مدرسه ای به این نام ،
ص:573
(574) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان ک
ج 2)
وجود ندارد . |
مدرسه و بقعه خواجه تاج الدین را برخی از باستان شناسان ، از بناهای قرن نهم هجری قمری ، و عده دیگر، به دوران مغول نسبت می دهند . این بقعه دارای دو گنبد آجری است که در زیر هرکدام ، قبوری جای گرفته است . این مدرسه و بقعه چندین بار مرمت شده است (1) .
مدرسه ای است بسیار بزرگ و باشکوه ، که از آثار دوره قاجاریه میباشد ، و در انتهای بازار و زاویه شمالی میدان کمال الملک ، قرار گرفته است . این مدرسه به دستور فتحعلی شاه قاجار، در سال 1221 شروع به تأسیس گردیده ، و در سال 1229 قمری ، پایان یافته(2)، و أمر تولیت و تدریس و سرپرستی موقوفات مدرسه ، بر عهده فقیه نامدار ، ملا أحمد نراقی ، بوده است .
عبد الرحیم کلانتر ضرابی ، در تاریخ کاشان، درباره این مدرسه می نویسد :
از علامات و عمارات عالیه ، یکی مدرسه سلطانی است ، که خاقان خلد آشیان مغفور ، آنجا را بنا نمود . همه از گچ و آجر تراش ... و ألحق به این استحکام بنائی در کاشان دیده نشده ، و از شالوده تا نهایت ، علی التحقیق یک خشت خام و یک گل و خاک ، در آن به کار نرفته است . در مقدمه آن مدرسه ،
ص:574
(ج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(575 )
جلوخانی بزرگ و از دو طرف ، دو بازار عریض رفیع ، از یک طرف به وسط بازار و طرف دیگر به معبر عام می رسد ... اما وضع مدرسه ، مربع طولانی ، در حقیقت من ، در وسط فضای آن آب نمائی طولانی ، و وسط آن حوضی من بزرگ ، که به یک أطراف آن آب نما ، هر طرفی سه باغچه بزرگ ، از أشجار سرو و بید و أنجیر ، و متن آنها سبزی کاری ....
و خلاصه مطلب اینکه ، نویسنده مذکور ، بیش از سه صفحه درباره حجرات و مدرس ها و مسجد و گنبد و گلدسته و ایوانها و آب انبار عجیب مدرسه ، و هم چنین درباره مدرس مخصوص عالم علوم عقلی، و نیز ادرس دیگر ، مخصوص عالم علوم نقلی بحث نموده ، و هم چنین از کاشی کاری و آجرنماکاری مدرسه ، و دو منزل مخصوص عالم معقول و عالم منقول ، و نیز درباره لوازم مدرسه و موقوفاتی که برای طلاب و مدرسین و خادم و ناظر و متصدی قرار داده شده ، و هم چنین برنامه عزاداری ده روز دهه عاشورا ، برای سید الشهداء طلا و إطعام طلاب و ذاکرین امام حسین ع ، یاد نموده و شرح داده است ، که مطالعه آن جالب می باشد (1).
این مدرسه بزرگ و باشکوه ، 52 حجره ، با ایران و صندوقخانه ، مدرس ، کتابخانه (2) سرداب بزرگ تابستانی ، با بادگیرهای مرتفع ، گنبد آجری ، با دو پوشش ، و در طبقه زیرین آن مسجد و محراب ، با شبستانهای مستطیل شکل و آب انبار بزرگ و مهم و ... دارا میباشد ، و تماشای زیبائی های معماری و مهندسی ، و أنواع تزئینات آن، خستگی را از انسان دور می سازد ،
ص:575
و 576 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان 6
ج 2)
و به راستی از جاهای دیدنی کاشان می باشد .
در زمان بازدید نویسنده ، از حوزه علمیه کاشان و مدرسه سلطانیه ( در تاریخ مهرماه 1366 شمسی)، یکصد و پنجاه طلبه در دوره مقدمات و سطح متوسط و عالی و دوره خارج ، در این مدرسه اشتغال به تحصیل داشتند .
مدرسه سلطانی که بعد از انقلاب اسلامی، به نام مدرسه امام نامیده می شود، یکی از مراکز اصلی فعالیت حوزهای ، در شهر کاشان ، در حال حاضر میباشد ، و تولیت مدرسه و تدریس درس خارج آن ، بر عهده آیة الله ، آقای حاج شیخ جعفر صبوری دامت برکاته قرار گرفته است (1).
مسجد و مدرسه آقابزرگ ، یکی از میراثهای فرهنگی کاشان میباشد . حاج محمد تقی خانبان ، این مدرسه و مسجد را برای درس و بحث حاج ملا مهدی نراقی دوم ، ملقب به آقابزرگ ( فرزند ملا مهدی نراقی أول ) بنا نموده است (2) .
طبقه زیرزمین ، که هم کف با باغچه ها است ، اختصاص به مدرسه یافته ، و حجرات مسکونی در آن قرار دارد . گنبد دو پوش آجری این بنا ، بر روی هشت جرز قطور قرار گرفته و وضع منحصر به فردی دارد، و در مجموع، این مسجد و مدرسه ، از نظر معماری کیفیت جالب توجهی را دارا می باشد ، و از بناهای عالی کاشان محسوب می شود ، و گنبد و دو مناره دو طرف آن ، که هر یک گلدسته ای است برای أذان إعلام و مناجات شب خوانان ...، همه از گچ
ص:576
(ج 2،
و
حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان و
577 )
و آجر و کاشی الوان مشجر در کمال تنقیح ساخته شده ، و موقوفاتی برای مخارج طلاب و تعمیرات آن قرار داده شده است (1).
نصرت الله مشکوتی ، درباره بنای این مدرسه می نویسد:|
مدرسه آقا، که از مدارس مشهور دوران قاجار و قرن سیزدهم هجری قمری است ، از لحاظ شیوه معماری و ساختمانی ، بی نهایت ارزنده می باشد . گنبد عظیم و دو مناره کاشی آن ، در حال حاضر بلندترین ابنیه تاریخی کاشان است . در سر در مدرسه ، کتیبه ای است که ( حسرت ) نام شاعر ، سروده است ، و در روی کاشی به خط نستعلیق خوانده می شود ، و مورخ به سال 1268 هجری قمری است ... - ساختمان گنبد بزرگ آجری و شبستان های زمستانی و سرپوشیده آن ، در طبقه دوم بناء ، واقع شده است . صحن مدرسه ، زیبا و دارای حجراتی میباشد . در چهار بدنه مدرسه ، کلیه پشت بغلهای آن، مزین به کاشی کاری است ... (2).
در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ، سی نفر از طلاب حوزه علمیه در این مدرسه سکونت داشتند . در دوره های اخیر ، نظارت بر مدرسه آقابزرگ ، بر عهده مرحوم آیة الله ، حاج آقا رضا مدنی کاشانی ، متوفای 1413 قمری ، بوده است (3) .
مدرسه و مسجد میان چال ، واقع در بازار بزرگ کاشان است ، و دارای
ص:577
5786 ، و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2 »
حجره های متعدد و کتابخانه ای با پنج هزار جلد کتاب می باشد ، و عده ای از طلاب حوزه علمیه ، در آن اشتغال به تحصیل دارند . مرحوم آیة الله ، حاج آقا رضا مدنی کاشانی ، متوفای 1413 قمری ، که از علمای مبرز و صاحب تألیفات ، و از مجتهدین نامدار کاشان بودند ، در این مدرسه اشتغال به تدریس داشتند، و در مسجد آن ، عهده دار برنامه نماز جماعت و ارشاد مردم بودند(1)
تاریخ بنا و بانی مدرسه و مسجد میان چال که دارای حوض خانه و سرداب بزرگی می باشد ، معلوم نیست ، و احتمال دارد از بناهای دوره صفویه باشد (2)
در سال 1236 هجری ، به همت حاج میر محمد علی کاشانی (3) ، بانام یاد شده ، مدرسه و مسجدی تأسیس گردیده ، که بخش مدرسه آن ، در سمت جنوب مسجد واقع است ، و به وسیله یک راهرو ، به مسجد راه می یابد .
این مدرسه دارای دوازده حجره می باشد (4) و هم اکنون به نام مدرسه مصطفویه نامیده می شود، و طلاب ساکن آن ، در دوره مقدمات و سطح متوسط و عالی ، اشتغال به تحصیل دارند (5) .
در زمان بازدید نویسنده از حوزه علمیه کاشان ( در سال 1366 شمسی)، شمار طلاب مدرسه یاد شده چهل نفر بودند، و سرپرستی آنها بر عهده آیة الله ،
ص:578
وج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(579
حاج سید محمد باقر مصطفوی کاشانی دامت برکاته قرار داشت .
پس از زلزله شدید سال 1992 در کاشان ، شخصی به نام عبد الرزاق خان، اقدام به احداث بناهائی نمود، و از جمله ، مدرسه ای را تأسیس کرد که به این نام خوانده می شد (1).
مدرسه ای بوده که تا سال 1028 معمور و دائر بوده است (2) .
یکی از علماء معاصر کاشان ، آیة الله ، حاج سید عباس اعتمادی ، که از مدرسین و علماء مبرز کاشان و عضو یکی از خاندانهای علمی این شهر می باشند ، مرکزی را به نام دار العلم اسلامی تأسیس نموده اند ، که مرکز مطالعه عمومی، و دارای کتابخانه معظم و مدرسه علمیه می باشد (3) و در این مدرسه ، جمعی از طلاب حوزه علمیه اشتغال به تحصیل دارند .
شخصی به نام محمد صالح بیک ، مدرسه ای ساخت در دو طبقه ، مشتمل بر بیست حجره و سرداب ، و بازارچه ای واقع در جلوخان مدرسه ، وقف بر آن نمود . پس از زلزله 1192 هجری ، مرمت و تجدید بنا گردید ، و در أوائل
ص:579
و 580 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان به وج 2)
نهضت مشروطیت ، از رونق افتاد، و سپس در مسیر خیابان نراقی قرار گرفت، و ویران گردید ، و در باقیمانده آن ، دبیرستانی ساخته شد (1).
گفته می شود که، مدتی شیخ أعظم أنصاری ت ، در این مدرسه ، تدریس نموده اند .
(ج 2)
و
حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان که
5816 )
این مدرسه ، در سال 1388 قمری ، توسط آیة الله ، آقای حاج سید مهدی یثربی دامت برکاته، به یاد برادر بزرگشان ، مرحوم آیة الله العظمی، آقای حاج سید علی یثربی تا ، تأسیس گردیده است .
مدرسه ای است که محل تحصیل و فعالیت طلاب جوان می باشد ، و در حال حاضر ( سال 1417 قمری) از دوره درسی مقدمات ، تا سطح و خارج ، ، در آن تدریس می شود ، و از مدارس فعال کاشان ، در دوره اخیر به شمار می رود .
قبلا سی حجره در این مدرسه وجود داشته ، و أخیرة ، پنجاه حجره به آن اضافه گردیده ، و نماسازی و کاشی کاری مدرسه ، انجام نشده است .
محل مدرسه ، در خیابان امام خمینی می باشد ، و کتابخانه ای با ده هزار جلد کتاب دارد (1). طلاب مدرسه ، در زمان بازدید نویسنده از حوزه علمیه کاشان، ( در سال 1366 شمسی) 250 نفر بودند ، و أخیرا شمار آنها به سیصد نفر افزایش یافته است . مدرسه ولی عصر (عج) در قمصر کاشان ، وابسته به همین مدرسه می باشد .
مدرسه ای است متعلق و وابسته به مدرسه آیة الله یثربی ، و در نزدیکی آن قرار گرفته ، و طبقه نسوان در آن به دروس حوزهای اشتغال دارند .
در زمان بازدید نویسنده از حوزه علمیه کاشان ، یکصد نفر در این مدرسه مشغول به تحصیل بودند ، و أخیرة شمار آنها ، به یکصد و بیست نفر افزایش یافته است .
ص:581
5826 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که ج 2)
در این مدرسه ، هشت مدرس و شش اطاق ، به عنوان خوابگاه وجود دارد .
به بخش مربوط أردستان مراجعه شود ، ضمن معرفی حوزه علمیه أردستان روستای کچو مثقال و مدرسه علمیه آن ، مورد بحث قرار گرفته است .
این شهر ، مرکز شهرستان گلپایگان می باشد ، که از شمال ، به خمین و محلات و از جنوب ، به خوانسار و فریدن ، و از مشرق ، به میمه ، و از مغرب ، به الیگودرز محدود می گردد (1).
گلپایگان ، یکی از شهرهای قدیمی کشور، و دارای ابنیه و عماراتی قدیمی می باشد ، که از جمله آنها ، مسجد و مناره ای از دوره سلجوقیان ، و نیز بنای بقعه هفده تن ( که هفده إمامزاده بزرگوار ، در یک بقعه مدفون می باشند ، و ساختمان آن متعلق به دوره صفویه است ) را می توان نام برد (2) .
شهر گلپایگان ، از نظر دینی و اعتقادات مذهبی و پای بندی به مکتب ولایت و تشیع ، دارای نشانه های ارزشمند ، همانند : مساجد بسیار (3)و چندین إمامزاده و بقعه دینی می باشد ، که نشانه بارزی از اعتقادات پاک ، و پای بندی مردم آن به اسلام و قرآن و مکتب أهل البیت علی ، به شمار می رود .
این شهر مذهبی و حومه آن ، زادگاه فقهاء بزرگ و نامدار می باشد ،
ص:582
لا
حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان
که
(583)
و چهره های برجسته ای از آن ، در حوزه های علمیه و مراکز علمی ، درخشیده اند، همانند :
ا- فقیه و مرجع عالیقدر ، آیة الله العظمی ، آقا سید جمال الدین گلپایگانی متوفای 1377 قمری ، که نه تنها در مقامات علمی و آثار قلمی ، از شخصیتهای بزرگ حوزه علمی شیعه به شمار می رود ، بلکه در نیل به مقامات معنوی ، و سیر و سلوک روحی ، و انقطاع الی الله ، از چهره های نامدار و از مفاخر بزرگ قرن چهاردهم ، محسوب گردیده است (1) (2) .
2 - زعیم و مرجع عالیقدر جهان تشیع ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سید محمد رضا موسوی گلپایگانی بی ، متوفای 1414 قمری ، که هزاران مجتهد و محقق و نویسنده و مبلغ دینی ، در حوزه درس ایشان تربیت شدند ، و زعامت و مرجعیت ایشان ، نه تنها در حفظ و رشد و تکامل حوزه علمیه بزرگ شهر مقدس قم ، نقش حیاتی داشت ، بلکه در تمامی شهرهای ایران ، و کشورهای دیگر ، آثار و برکات زعامت و رهبری آن بزرگمرد ، در رشد و توسعه دامنه فعالیتهای علمی و دینی ، آثار و نتایج شگرفی را برجای نهاد ، و چه بسیار مساجد، مدارس علمیه ، کتابخانه ها، خانه های عالم (3) که از باقیات
ص:583
و 584 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
الصالحات این بزرگ مرجع دینی ( در داخل و خارج ایران ) به شمار می رود .
3 - مرجع عالیقدر و معاصر ، آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظله العالی، که آثار قلمی و برکات علم و اجتهاد این بزرگمرد، از زمان مرجعیت مرحوم آیة الله العظمی ، آقای بروجردی ، و سپس دوران مرجعیت سی و چهار ساله آیة الله العظمی ، آقای گلپایگانی ، ظاهر می باشد ، و فیوض و برکات اندیشه روشن و حسن تدبیر ایشان ، در صحنه های گوناگون ، مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است .
و هم چنین بزرگانی ، همانند : مرحوم آیة الله ، آخوند ملا محمد جواد صافی گلپایگانی ( پدر بزرگوار أخوان صافی گلپایگانی ) ، آیة الله ، حاج شیخ علی صافی گلپایگانی، آیة الله ، فرید گلپایگانی، آیة الله ، وحید گلپایگانی، آیة الله ، حاج سید محمد حائری گلپایگانی، آیة الله ، آخوند ملا زین العابدین گلپایگانی، آیة الله ، قاضی زاهدی ، آیة الله ، حاج میرزا ابوالقاسم محمدی گلپایگانی . و نیز ، دهها مجتهد و عالم بزرگ دیگر ، که در شهر گلپایگان و یا در حوزه های نجف ، سامراء ، کربلاء ، مشهد و اصفهان به فعالیت علمی و دینی اشتغال داشته ، و تربیت کننده علماء بزرگ دینی بوده اند (1) (2) .
ص:584
وج 2،
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان که 585
4
بوده ، متعلق به پیش از یکصد سال قبل ( که ابتداء تأسیس آن معلوم نیست و در حکومت جبار پهلوی ، تخریب گردیده و جزء فلکه ای قرار گرفته ، که در سالهای پس از انقلاب اسلامی، به نام فلکه 17 شهریور نامیده شده است .
ب و ج - در کتاب گنجینه دانشمندان ، جلد 6 صفحه 419 ، از دو مدرسه یاد می کند یکی به نام مدرسه کوی دروازه خوانسار و دیگری به نام مدرسه کوی علیا، که هیچ کدام از آنها در حال حاضر وجود ندارد .
مسجد حجة الإسلام ( جد بزرگوار آقای قاضی زاهدی معاصر ) حجره هائی داشته ، که محل اقامت و تحصیل طلاب حوزه علمیه بوده ، و در دوره ایشان ، ( در حدود یک قرن و نیم قبل ) تا سالهای متمادی ، حوزه علمیه گلپایگان ، فقال بوده ، و طلآب علاقمند ، از اطراف و أکناف ، به سوی این حوزه علمیه ، روی
می آورده اند .
در زمان بازدید نویسنده از شهر و حوزه علمیه گلپایگان ( در سال 1365 شمسی ) منزلی بود سه طبقه ( با محاسبه طبقه زیر زمین ) ، که حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج سید محمد رضا موسوی گلپایگانی ، به عنوان منزل عالم تهیه کرده بودند ، و تمام فعالیتهای حوزه ای و تبلیغی شهرستان گلپایگان ، در آن مرکز علمی و دینی انجام می گرفت، و در آن زمان ، 25 نفر طلبه در رتبه مقدمات و سطح، در آن مجمع علمی اشتغال به تحصیل داشتند .
ص:585
586 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که (ج 2
مدرسه ای است که در سال 1340 قمری ، به وسیله مرحوم آیة الله ، وحید گلپایگانی ، در گوگد گلپایگان (1) تأسیس گشته ، و در زمان بازدید نویسنده از شهر و حوزه علمیه گلپایگان ، در حال تجدید بنا بود .
در سال 1362 شمسی، آیة الله العظمی ، آقای گلپایگانی ، قطعه زمین بزرگی به مساحت دوازده هزار متر ، برای تأسیس حوزه علمیه و نیازمندیهای دیگری که جنبه دینی - اجتماعی دارد ، اختصاص دادند، و قسمتی از آن را که به مساحت تقریبی سه هزار متر می باشد ، برای ساختن مدرسه علمیه تعیین نمودند .
ساختمان مدرسه ( با محاسبه طبقه زیرین ) سه طبقه ، و در چهار طرف ، و مطابق اصول معماری مدارس علمیه قدیم میباشد ، و 60 حجره ، و 10 مدرس بزرگ دارد، و در طبقه زیرین ، نیازمندیهای مدرسه ، از قبیل : آشپزخانه ، رختشویخانه ، سالن غذاخوری ، مخزن کتابخانه ، دستگاه تهویه ، أنبار، حمام و ... ، قرار داده شده است .
در طبقه اول و دوم مدرسه ، حجره ها و مدرس ها و نیز دو سالن مطالعه ( در ضلع جنوب شرقی ) و یک نمازخانه ، با سقف بلند ( در ضلع جنوب غربی )، و در طرف شرقی و غربی مدرسه ، دو راهرو و سردر جالب قرار گرفته است .
ص:586
وج 2،
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(587)
تزئینات و نماسازی و کاشی کاری مدرسه ( در حال حاضر ، سال 1375 شمسی ) مقداری انجام شده ، و در حال تکمیل می باشد ، و در مجموع، مدرسه بسیار مجللی است، و از مراکز دیدنی شهر گلپایگان ، به حساب می آید .
در حال حاضر، تعداد 40 نفر طلبه در رتبه های درسی مقدماتی و سطح متوسطه و عالی در این مدرسه اشتغال به تحصیل دارند ، و برنامه های آن ، زیر نظر دفتر آیة الله العظمی، آقای گلپایگانی ( در قم ) اداره میشود ..
محل مدرسه ، خیابان گوگد ( خیابان شهید مطهری ) میباشد(1).
از روستاهای شرق اصفهان و نزدیک به خوراسگان میباشد ، و مدرسه ای داشته ، که بانی آن شخصی به نام میرزا باقر بوده است (2).
به بخش مربوط به اردستان ( در همین کتاب ) مراجعه شود ، در ذیل معرفی حوزه علمیه أردستان ، مورد بحث قرار گرفته است .
شهری است در بین راه اصفهان - یزد ، در 140 کیلومتری شرق اصفهان ، و در منطقه کویری، قرار گرفته است . این شهر، قدیمی می باشد ، و سابقه آن،
ص:587
588 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
به پیش از اسلام می رسد (1)، و بسیاری از علماء و بزرگان ، از آن برخاسته اند .
نائین ، دو مدرسه علمیه دارد که یکی قدیمی، و دیگری جدید البناء است .
مدرسه ای است با دو طبقه ، در جوار امام زاده ، سلطان ، سید علی بن ابراهیم ( مجاب ) بن موسی بن جعفر علا ، و دارای بیست حجره می باشد .
دو نفر از علماء بزرگ نائین ، به نام های : آقا سید عباس کاشفی ، و حاج شیخ جمال الدین نجفی ، در این مدرسه تدریس و سرپرستی و زعامت داشته اند . مدرسه را به نام مدرسه آیة الله نائینی می نامند ، و تأسیس آن ، به حدود یکصد سال قبل می رسد .
از سال 1400 قمری ، تعمیراتی در این مدرسه شروع گردیده ، که تا زمان بازدید نویسنده از مدرسه ( در سال 1365 شمسی = 1406 قمری ) ادامه داشت ، و در کاشی های نصب شده در اطراف مدرسه ، تاریخ 1404 قمری نقش بسته بود، که تاریخ تعمیر و نصب کاشی های جدید می باشد .
در طرف جنوب شرقی مدرسه ، ایوان باشکوهی وجود دارد که دو طرف آن، چهار حجره ، به صورت دو طبقه ساخته شده ، و در این ایوان ، دری به سوی حرم امامزاده باز شده است . در زمان بازدید از مدرسه ، طلبه ای در این مدرسه ساکن نبود .
این مدرسه در سال 1390 قمری ، به وسیله مرحوم آیة الله ، حاج شیخ جمال الدین نجفی نائینی تأسیس گشته ، و محل آن واقع در خیابان إمام
ص:588
وج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان 4
(589 )
................
می باشد ، و 10 حجره دارد، و دارای کتابخانه ای می باشد ، که بعضی از کتابهای آن خطی و ارزشمند است .
در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ( در سال 1365 شمسی ) بیست نفر در رتبه دروس أدبی و مقدماتی ، اشتغال به تحصیل داشتند .
در دوره اقامت بیست ساله مرحوم آیة الله ، حاج شیخ جمال الدین نجفی ، در شهر نائین ، حوزه علمیه این شهر، از رونق خوبی برخوردار بوده است (1).
از شهر نائین ، علماء و بزرگان بسیاری برخاسته اند ، که از مفاخر علمی این شهر به شمار می آیند، همانند :
1- حکیم و متکلم و فقیه و اصولی نامدار ، مرحوم میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر طباطبائی ، معروف به « میرزا رفیعای نائینی » ، متوفای 1080 یا 1082 قمری ( مدفون در تخت فولاد اصفهان و صاحب بقعه مخصوص ) که از أساتید علامه مجلسی و شیخ حر عاملی، و از شاگردان شیخ بهائی ، و صاحب تألیفات أرزشمند بوده (2) است .
2- حکیم و متکلم و محدث و فقیه عظیم الشأن ، بهاء الدین ، محمد بن محمد باقر حسینی نائینی اصفهانی، متوقای بعد از 1130 قمری ، که تألیفات گوناگونی از خود به جای گذارده (3) ، که نشانه بلندی همت او ، و مشتمل بر
ص:589
(590 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان ) (ج 2)
مطالب بسیار لطیف و ارزشمند می باشد (1).
3- شخصیت برجسته و ممتاز حوزه علمیه نجف اشرف ، آیة الله العظمی ، آقا میرزا محمد حسین نائینی تیا ، متوفای 1355 قمری ، که از مراجع بزرگ شیعه ، و از زعمای عالیقدر و پرچمداران علمی حوزه نجف اشرف بوده اند .
شهر نجف آباد ، در 27 کیلومتری غرب اصفهان ، در مسیر جاده اصفهان به خوزستان قرار گرفته ، و در سالهای اخیر ، رشد و توسعه زیادی یافته است .
در لغتنامه دهخدا ، شرحی درباره تاریخچه نجف آباد نوشته شده ، که خلاصه اش این است : بنا به عقیده علماء ، در زمان صفویه در حدود سال 1022 هجری قمری ، از طرف شاه عباس اول ، مقداری جواهر و پول نقد برای مرقد مطهر و آستان مقدس امیرالمؤمنین علی لا اختصاص داده شد، و تصمیم بر إرسال آنها گرفته شد، شیخ بهائی به دیدار شاه عباس رفت و گفت : دیشب در خواب ، حضرت علی لا را زیارت کردم، فرمودند:
نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتی نیست ، جواهرات را صرف ساختمان شهری در نزدیکی اصفهان به نام نجف آباد کنید شاه عباس سخن مرحوم شیخ بهائی را قبول کرد، و با نظارت آن بزرگمرد ، شهر نجف آباد ساخته شد (2).
ص:590
(ج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان »
(591)
بنابراین ، سابقه شهر نجف آباد به چهار قرن گذشته می رسد .
از شهر نجف آباد ، علماء بسیار و شخصیتهای مبرزی برخاسته اند ، همانند :
1- مرحوم آیة الله ، آقا سید محمد حسین ، فرزند آقا سید محمد ، متوقای 1331 قمری ، که از مجتهدین عالیقدر و از شاگردان آخوند خراسانی ، و آقا سید محمد کاظم یزدی بوده، و پس از أخذ إجازه اجتهاد ، به نجف آباد برگشته ، و علاوه بر إقامه جماعت در مسجد بازار ، در حجرات مسجد ، تدریس مینموده است (1)، 2- مرحوم آیة الله ، آقا سید محمد نجف آبادی ، متوقای 1358 قمری ، که از مجتهدین و مراجع بزرگ در حوزه علمیه اصفهان بوده اند ، و حوزه درسی ایشان مجمع مبژرترین چهره های علم و فضل بوده ، و شاگردان زیادی را تربیت نموده اند ، 3- مرحوم آیة الله ، آقای حاج میر سید علی نجف آبادی ، متوفای 1362 قمری ، که از مفاخر بزرگ نجف آباد ، و از علماء و مدرسین و مجتهدین طراز أول اصفهان بوده اند .
و هم چنین ، عده زیادی از علماء و فضلاء از این شهر برخاسته اند ، و بعضی در حوزه های ( نجف ، قم، مشهد، اصفهان ) درخشیده اند، و در عالم علم
« بقیه از صفحه قبل » و اشتران هم چنان خفته بودند، کاروان سالار درمانده شد، و به پایتخت (اصفهان ) خبر داد ، همان شب شیخ بهائی ، مشاور و محرم شاه ، إمام خفته در نجف ( أمیر المؤمنین علی یلا ) را به خواب دید که اشتران را آزاد کنید ، سکه های نقره را همانجا خرج کنید . و بنائی به نام من بسازید ، که چنین خواسته ام . ارادة إمام لا أنجام شده ، آنجا آب نبود ، از راه دور آوردند و در آن ریگ زار ، بنا و صحن و ضریح و گنبدی ساختند و با دو باغ در دو سو ، و نام آرامگاه امام لئلا را بر آن نهادند که از مال نجف آباد شده بود ( دیباچه دیار نون ، صفحه 11)
ص:591
5926 ) و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
و اجتهاد و قلم و بیان ، از مفاخر روحانیت و حوزه علمیه می باشند (1).
که به نام مدرسه حجتیه نیز نامیده می شود . این مدرسه اولین پایگاه رسمی حوزه علمیه ، در شهر نجف آباد میباشد ، و تأسیس آن به حدود نیم قرن قبل می رسد .
یکی از علماء پر تلاش و با همت ، یعنی مرحوم آقای شیخ ابراهیم ریاضی ، متوفای 1374 قمری ، که از تحصیل کرده های حوزه علمیه اصفهان و قم، و از شاگردان مرحوم آیة الله العظمی ، حائری یزدی ( مؤسس حوزه علمیه قم) بوده، در زمان مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد حججی تا متوفای 1365 قمری ، و با همکاری و کمک ایشان ، مدرسه علمیه حجتیه را تأسیس نموده است (2) .
مدرسه یاد شده ، از یادگارهای این دو مرد بزرگ و با تقوی می باشد ، و علم و دانش و تقوای مرحوم حججی ، و همت بلند و کوششهای خستگی ناپذیر مرحوم ریاضی ، حوزهای پربار و پربرکت ، که تاکنون باقی می باشد ، و برکاتی
ص:592
حج 2،
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان )
(593)
گسترده دارد ، را ، به عالم حوزه های علمیه ، تقدیم نموده است .
مدرسه یاد شده ، دارای دو طبقه است ، و سی حجره(1) و مدرس و کتابخانه قابل توجه ( با حدود پنج هزار جلد کتاب ) و نیز نوارخانه دارد، و در زمان بازدید نویسنده از مدرسه ، ( در سال 1365 شمسی) هفتاد نفر طلبه ، در رتبه های درسی مقدمات - سطح متوسط - سطح عالی ( رسائل و مکاسب وکفایة آلأصول ) در این مدرسه تحصیل علم می نمودند .
محل مدرسه ، واقع در خیابان امام می باشد ، و مسجدی هم در جوار آن قرار دارد .
محل مدرسه واقع در خیابان منتظری شمالی می باشد ، و مساحت آن ده هزار متر است . هفت هزار متر زیربنا دارد، و با محاسبه طبقه زیرزمین ، سه طبقه است . یکصد و هشتاد و شش حجره ، و چهار مدرس عظیم برای درسهای عمومی و اجتماعات بزرگ ، و چندین مدرس کوچک دارد، و از تمامی امکانات مناسب و جدید ، در ساختمان مدرسه ، بهره برداری شده است
بنای مدرسه ( به عللی ) هنوز به اتمام نرسیده ، و جمعی از طلاب ، به نحو رسمی و غیر رسمی ، در این مدرسه اشتغال به تحصیل دارند . کتابخانه ای برای مدرسه در نظر گرفته شده ، که هنوز فعال نیست .
شروع به ساختمان این مدرسه ، در حدود سال 1358 شمسی بوده ، و سلسله مسائلی در رابطه با این مدرسه ، و عموما شهر نجف آباد و حوزه علمیه آن مطرح می باشد ، که مربوط به هدف این کتاب و این بررسی نمی باشد
ص:593
و 594 ، و ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان که
ج 2)
مسجدی است واقع در خیابان منتظری شمالی ، که مرحوم آیة الله ، حاج شیخ أحمد حججی ، در آن اقامه جماعت و تدریس داشته اند ، و در حقیقت ، حرکت علمی و حوزهای قبل از تأسیس مدرسة الحجة ( که قبلا ذکر گردید ) در این مسجد و به وسیله آن بزرگمرد، شروع گردیده است .
فرزند برومند مرحوم آیة الله حججی ، جناب حجة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج شیخ رضا حججی ، در سال 1365 شمسی ، در قطعه زمینی به مساحت یک هزار متر و زیربنای سیصد متر ، کتابخانه ای تأسیس نموده اند ، در چهار طبقه ، که طبقه زیرین ، مخزن کتابخانه ، و طبقة أول ، سالن مطالعه آقایان ، و طبقه دوم و سوم ، سالن مطالعه بانوان و طبقه چهارم ، سالن اجتماعات و مرکز تحقیقات علوم اسلامی می باشد .
این کتابخانه در حال حاضر ، چهارده هزار جلد کتاب دارد ، که مشتمل بر کتب خطی و نفیس نیز می باشد ، و در مجموع، محل فعالیت علمی و مطالعات اسلامی ، محسوب می گردد .
واقع در خیابان فردوسی شمالی می باشد ، در قطعه زمینی به مساحت 630 متر و زیربنای 430 متر ، و در سال 1366 شمسی، تأسیس گشته است .
این کتابخانه سه طبقه است ، که طبقه اول در اختیار خادم و نیازمندی های کتابخانه می باشد ، و طبقه دوم مخزن کتابخانه ، و طبقه سوم ، سالن مطالعه
ص:594
وج 2)
و حوزه ها و مدارس علمیه ، در توابع اصفهان 4
(595)
است، و پنجاه هزار جلد کتاب عربی و فارسی و لاتین ، در این مرکز علمی و دینی وجود دارد، و کتابخانه ای فقال به شمار می رود .
در مجاورت کتابخانه یاد شده ، حوزه علمیه ای برای بانوان میباشد ، که عده ای از طبقه نسوان ، به تحصیل علوم حوزه ای در آن اشتغال دارند .
واقع در خیابان امام ، جنب مسجد جامع می باشد ، و دارای دو طبقه است ، و عده ای از بانوان ، در آن اشتغال به تحصیل علوم حوزه ای دارند .
شهری است در حد فاصل بین اصفهان و کاشان ، در 74 کیلومتری جنوب شرقی کاشان ، و 326 کیلومتری تهران (1).
شهر نطنز ، مدرسه علمیه قدیمی داشته ، در نزدیکی مسجد جامع قدیمی ، که در زمان حکومت پهلوی ، به تصرف اداره فرهنگ زمان در آمده ، و با تغییر ساختمان ، تبدیل به دبیرستان دخترانه گردیده بوده است . پس از انقلاب اسلامی ، مدرسه یاد شده ، به حوزه علمیه بازگردانده شده ، و به نام مدرسه شهید صدوقی ، نامگذاری گردیده است .
در زمان بازدید نویسنده از شهر نطنز ، و تحقیق درباره مدرسه یاد شده ( در سال 1366 شمسی ) بیست نفر طلبه در آن مدرسه ، در رتبه مقدمات و سطح، تحصیل علم می نمودند .
ص:595
بسمه تعالی
یا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَی اللهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللَهِ اِشْفَعی لَنا عِنْدَ اللَه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یا والِدَةَ الحُجَجِ عَلَی النّاسِ
اَجمَعینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ اَیّتُهَا المَظلُومَةُ المَمنُوعَةُ حَقُّها،اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی أُمَّتِکَ
وَابنَةِ نَبیِّکَ وَ زوجَةِ وَ صِّی نَبیِّکَ صَلوةً تَز لفُها فَوقَ زُلفی عِبادَکَ المُکرَمینَ
مِن اَهلِ السَّموات وَ اَهلِ الارَضینَ
منقول از مفاتیح حاج شیخ عبّاس قمی
ص:596
ص:597
ص:598
از دیر زمان ، شعرای عالیقدر و نکته سنجان عالم شعر و أدب ، دربارۀ اصفهان به سرودن أشعاری زیبا ، با مضامین بلند و معانی لطیف ، پرداخته اند و دربارۀ هر یک از أرزشهای طبیعی و معنوی اصفهان و مردم آن ، أشعاری دلپذیر و دلنشین ، سروده اند .
در این سروده ها ، از علم و دانش ، ایمان و ولایت ، عشق و ایثار ، جهاد و شهادت ، شجاعت و شهامت ، هنر و ظرافت مردم اصفهان ، تجلیل و تمجید شده ، و از مسجدها و مدرسه ها، مناره ها و گلدسته های این شهر بزرگ ، به عظمت یاد شده و این قطعۀ بزرگ از سرزمین پهناور ایران ، جایگاه تجلّی ایمان به خدا و رسول صلی الله علیه وآله ، و عشق و علاقه ، به امامان معصوم علیهم السلام ، و محلّ به نمایش در آمدن أرزشهای علمی و دینی، و اعتقادات پاک و أفکار و أندیشه های متعالی ، در قالب زیباترین و پرجاذبه ترین هنرهای لطیف و ظریف ، از قبیل : شعر و خطّ و معماری و کاشی کاری و گچ بری و ...، معرّفی گردیده است . در این بخش ، از میان سروده های بسیاری از آثار شعرای قدیم و معاصر، تنها به چند سروده ( آن هم به فرازهائی از آنها ) اکتفا نموده ، و از بُستان پرطراوت شعر و أدب ، گلهائی زیبا بر می گزینیم و شامّۀ جان را به عطر ذوق و ابتکار و خلاّقیّت و بیان نُخْبگان إحساس و عاطفه ، نوازش می دهیم .
این قسمت را به ترتیب حرف اوّل عنوان و ( تخلّص ) شعرای عالیقدر ، تنظیم نموده ایم .
ص:599
اصفهان
اصفهان ای سرزمین عطرها و یادها
ای شمیم غنچه ها در کوله بار بادها
ای زمینت سبزتر از جای پای آسمان
یک چمن آئینه در زیر پل رنگین کمان
ای سبک پیک نسیمت قاصد پیغام گُل
در کتاب عشق ، نامت همردیف نام گُل
ای کبود آسمانت شیشۀ احساسها
خواب هر کویت پر از شعر سپید یاسها
ای فضای دلنشینت شعر ناب زندگی
ای زلال زنده رودت رشک آب زندگی
زنده رود آئینه ای از نقره پیش روی توست
غرفه غرفه آب و آرامش پل خواجوی توست
غرفه غرفه ، نقش آب و آسمان در قابها
روی طاقیها درنگ جاری مهتابها
شیر سنگی ، پاسبان پیر پستوهای خواب
پلّه پلّه رفته تا دامان موجا موج آب
گشته پنهان هر طرف در پشت هر دیوار باغ
روح صد باغ است سرگردان تو را در چارباغ
خوشه های نور از گلدسته هایت چیدنی است
در طنین کاشیِ آبی ، فروغت دیدنی است
ص:600
نزد من زیباتر است از بوی جوی مولیان
چون تراود از تن گلدسته ها عطر أذان
تا سحر نام تو را بر تارک گلدسته گفت
در سکوت سنگها یک باغ اسلیمی شکُفت
یاسها پیچیده بر گیسوی سبز آبها
دست زنبقها گرفته دامن محرابها
تابپاشد هر سحرگه در شبستانها نسیم
دامنی از عطر بسم الله الرحمن الرّحیم
أبرهای عطر و باران بر سرت چادر شدند
خنده ای کرد آسمان ، سنگابهایت پُر شدند
از شکوه گنبدت تشبیه ها بگریختند
چون کبوترها به بام کاشیَت پَر ریختند
گنبد شیخت حباب پایدار آسمان
چون حباب نور بر أمواج اسلیمی روان
ای غرور سنگی فوّارهای چل ستون
در میان پیچ و تاب آب ، قصر واژگون
ای سپاهان ! ای ز شولای هنر پیراهنت
وسعت سبز هنر پیداست در هر روزنت
اصفهان ؛ ای عشق ، ای آئینه زار زنگها
با تو بیرون می روم از خویشتن فرسنگها
می نشانم با نسیم عشق ، در جانم تو را
از فراز پل ، سی و سه بار می خوانم تو را
تا ابد از عطر صلح و دوستی آکنده باش
شدهنر پاینده از تو ، تا ابد پاینده باش
ص:601
سرود زاینده رود
ای مهد هنروران ایران
وی تاجِ سر هنر ، صفاهان
ای خاک پُر از عبیر و گوهر
ای مخزن سیم و تودۀ زر
در دامن تو، گهر فزون است
و دشتِ هنر تو ، لاله گون است
چون میر عماد بس هنرمند
از بهر تو ، طرح تازه أفکند
بس گنج غنی بسان درویش (1)
داری تو نهان به تربت خویش
آن شیخ بزرگ ما، «بهائی»
آن مظهر عشق و پارسائی
بوده است به ملک تو یگانه
نامش به زمانه ، جاودانه
«صائب » که به سبک اصفهانی
گفت آن همه شعر پُر معانی
از رتبه به اوج کهکشان شد
با دست سخن بر آسمان شد
ص:602
از فیضِ تو گفته است مضمون
در خاک تو گشته است مدفون
تصویر جمال تو « جمال » است
سرفصل فضائلت ، «کمال » است
از لطف و صفا ، تو ای صفاهان
تاج شرفی به فرق ایران
از شور و «نوا» ی « آشنا» یت
بر گنبد چرخ شد صدایت
نقّاش زمان « مصوّر الملک »
آورد به ساحل هنر فُلک
در حکمت و فلسفه «جهانگیر»
شد دانش و فضل او جهانگیر
بگذاشت ز دست ، ساز و مضراب
بنمود ز عشق ، رو به محراب
در شعر و فنِ سخن سرائی
زد سکّه به نام خود «همائی»
ای شهر شهیر ملک ایران
زیبد به تو ناز ، ای صفاهان
داری توهنروری یگانه
خطّاط محقّق زمانه
استاد «فضائلی» که در خط
و از «میر عماد» یافت سرخط
از گنبد آبیت به گردون
باشی به جهان عشق ، بی چون
ص:603
بر تارک آسمان درخشی
بر جسم فلک ، چو جان درخشی
بر رود تو تانگاه عشق است
پلهای تو شاهراه عشق است
هر فصل تو نقشی از بهار است
دشت و دمن تو لاله زار است
( احساس ) ز فیض زنده رود است
پیوسته تو را به لب سرود است
هنوز آراسته است از نقش ها ایوان و درگاهت
هنوز از گُنبد شیخ است مُحکم پایۀ جاهت
بود از صنع معماران جهانی چشم بر راهت
دل از کف میر باید کلک نقّاشان آگاهت
هنوز اهل نظر هستند مفتون وهوا خواهت
مگر دست تمّنا شان رسد روزی به دامانت
ص:604
اصفهان ، مهد شاعران و أدیبان نامدار انسان
و مرکز فقه و حدیث و کلام و حکمت
بر سپاهان گذر ای پیک نسیم سحری
کامده منظر او قبله ی مرد هنری
به هوایت چه کند ای همه زیبائی و مهر
همچو أشک من اگر گل نکند پرده دری
از «جمال» تو سخن یافت چنین لطف و جمال
وز « کمال » تو سرأفراز چنین شعر دَری
در هوای لب شیرین دهنانت سازد
لاله با داغ دل و غنچه به خونین جگری
ای تو أفراشته در مُلک سخن رایت فخر
وی به دوش تو در این ره عَلَم راهبری
ای به آئین سخن گستری و مذهب شعر
ختم گردیده ترا منصب پیغامبری
خطِ هر جادۀ کوی تو به تشریف خیال
زده بر دفتر إمکان ، رقم بی خبری
ص:605
از کلام و حِکَم و فلسفه و فقه و حدیث
از فنون عملی تابه علوم نظری
هرکه در چشم خرد سرمۀ خاکت نکشید
نپذیرند از او دعوی صاحب نظری
و آنهمه نخل که در باغ تو پربار و بَرند
سرو سان خسته دلم از غم بی بار و بری
بی « صغیر » تو کهن ساله سخن گوی ، صغیر
خار ، بی «صاعد» تو، دامن گلبرگ تری
بینوا آنکه ندارد ز «نوا» ی تو نوا
بی گهر آنکه «متین» ات نشناسد گهری
نی به گفتار « طلائیِ » تو مرغ چمنی
نی به یکتائی «یکتا» ی تو مشک تتری
گر «بصیر» ت نبود در نظر روشن بین
رهروان را چه بود فایده ، جز بی بصری
زینتِ أفسر سلطان سخن « أفسر » تو
به سپاهان و خراسان و سمرقند و هری
شعر « آشفته » ات از دیدۀ صاحب نظران
مطلع روشنی و مصدر والا نگری
ز تو ای خاک أدب خیز به ( مستی ) رو کرد
( مهرداد )ت که بر ( آذر ) زند آسوده سری
بر تو ای خلق أدب پرور فرخنده درود
تافراز است ثریّا و فرود است ثری
ص:606
به مناسبت بنای آرامگاه صائب
آن رشک جنان را که لقب نصف جهان است
زان نصف جهان است که نصفش به جنان است
خُلد است بدان نصفه که آن نصفه عیان است
ماه است بدین نیمه که این نیمه عیان است
گر کُلّ جهان نیست ولی کمتر از آن نیست
ور نصف جهان است ولی خوشتر از آن است
با عین صفا، هان سوی او بین که ببینی
کز نصف جهان در وی از ألفاظ نشان است
زان نصف جهان ، کُلّ جهان زاد عجب نیست
گردون ز دخان زاد و فراتر ز دخان است
لا ، بل ، که جهانی است دگر بر زبر خاک
زین سان که جهانیش به حیرت نگران است
گوئی به مَثَل عالم بالاست که در طبع
هر صورتی از جُزویِ کُلّیش نهان است
چرخ زبرین است و در او خُلد برین است
مرآت زمین است و در او نقش جهان است
ص:607
سلمان مسلمانش ، تاج سر اسلام
سردار خراسانش ، سلطان زمان است
هر کس که تماشائی این طرفه مکان است
چون من به تحیّر سر أنگشت گزان است
آرام و خَمُش ، پُر ز صلابت ، تُهی از غم
لب بسته ز دعوی است که بگشوده دکان است
گوهر طلب از وی که نگوید به تو کان نیست
دُرّی است کرامت که در این قُلزم و کان است
در هر قدمش صد أثر از دانش و علم است
وز هر رقمش صد هنر از پیشه وران است
از لطف إله آن همه آوازۂ توحید
از مسجد وی خاسته با بانگ أذان است
آن مسجد شاهی نسبش از در نسبت
گر کعبۀ خُرد است ولی مهد أمان است
وان گنبدش از گنبد گردنده به آواز
لبّیک اجابت را پیغام رسان است
در نقش و نگار در و دیوارش از آثار
رنگی ز بهاری است که فارغ ز خزان است
در نام و نشان بسته میان از قِبَل اوست
هر کس که از او نام و نشانی به میان است
پا بستۀ تعلیمش «صدر» همه آفاق
شایستۀ تکریمش «میر» همگان است
ص:608
هر جا به میان برزده دامان کمالی است
پروردۀ دانای وی از خُرد و کلان است
هر طفل که برخیزد از آن خاک هنرخیز
در کار هنر همچو قلم بسته میان است
دانشور نقّادش افزون زقرین است
صنعتگر استادش بیرون زقران است
با من چه ستیزی که ستایشگرم آن را
«خاقانِ» سخن بین ، که ستایشگر آن است
دیروز به آثار و خبر نصف جهان بود
وامروز به دیدار و نظر ، کلّ جهان است
زان کلّ جهان است که آن جان جهان را
سرمنزل جسم است و سراپردۀ جان است
آن را که به میزان لسان ، از همه بیش است
گر بیشیِ هر مرد به میزان لسان است
«صائب» که مقام سخن و فکر صوابش
برتر ز کلام است و فراتر ز بیان است
نیش قلمش ، تیغ جهانگیر معانی
صوب سخنش ، کشور أندیشه ستان است
نویافته چون معنی نوخاسته اش بین
کاین چرخ کهن نو کند آن را که نَوان است
آن طرح نو آیین ، بنگر بر سر خاکش
تا خاک ببینی که به مه نور فشان است
ص:609
وان نو شده مثوای کهن باتو بگوید
کامروز نو آنست و از آن خصم نَوان است
آذر به دل دشمن أخرس فتد از رشک
زین نور کز آن طور سخن در لمعان است
آری که ز دیوان قضا حقّ طلبان را
خطّی است که سرخطّ أمان از حدثان است
هر شمع بر آن خاک به شکرانه زبانی است
هر چند که آن طُورِ سخن ، بسته دهان است
و آن سنگ لحد آن به جنان گرم ثنا را
دستی به دعا برشده از صدق جنان است
یا رب که لسان خیر به بنیاد و بنان نیز
آن را که در این خیر لسان است و بنان است
اکنون که ( أمیر ) از در خشنودی و شادی
اتمام بنا را به طرب تهنیه خوان است
شایسته تر از ختم سخن هیچ نداند
زیرا همه دانند که او هیچ ندان است
ص:610
شهر نور و دار العلم قرون
شهر من سرشار موج کاشی است
شهر من گنجینۀ نقّاشی است
شهر رؤیائی ترین پروانه ها
شهر بارآورترین گلخانه ها
شهر چندین پل به روی زنده رود
شهر جاری در تبسّم ، در سرود
شهر مسجد شیخ و شهر چل سُتون
شهر دارالعلم أعصار و قرون
شهر گنبد ، شهر مسجد ، شهر نور
شهر قندیل دعا در کوه طور
شهر دانش ، شهر بینش ، شهر هوش
شهر صدها عالم پرچم بدوش
شهر ابداع هنر در دست ذوق
شهر ایراد سخن از روی شوق
شهر من شهر «کمال» و شهر «میر»
شهر عالی رتبگان بی نظیر
شهر تبیین دعای انتظار
شهر استشمام گلهای بهار
شهر سرداران خوب انقلاب
شهر شاهد ، شهر بیزاری ز خواب
ص:611
شهر قالی ، شهر مخمل ، شهر خز
شهر مینا ، شهر نقره ، شهر گز
شهر ما آئینۀ تصویر ماست
شهر ما ، تاریخ عالمگیر ماست
شهر من شهر قشنگ اصفهان
شهر من شهر سخن ، شهر (بیان)
سُرخ رو وسرفراز وشاد کام واستوار
با شکوه وفرّ جاویدان بمان ای اصفهان
رُوح میبخشد جهان را بسکه باشد دامنت
دلرُبا ودلگشا ودلستان ای اصفهان
کند از جا سّد استبداد وکاخ ظلم را
خون پاکان تو چون سیل دمان ای اصفهان
دامن پاک تو را نازم که پروردی چنین
پاک جانانی دلیر و قهرمان ای اصفهان
پیشتاز لشکر حقند فرزندان تو
بهر محو و باطل و دفع خان ای اصفهان
شهره در علمند و فضل وصنعت وشعر وهنر
مردم خوب تو بین همگنان ای اصفهان
ص:612
اصفهان
تا پیش دیده راه صفاهان گرفته ام
پیرانه سر جوان شده ام جان گرفته ام
گر نور چشم من أفزون شود گمان مدار
و در دیده ، خاک راه صفاهان گرفته ام
عمر دوباره یافتم از آب زنده رود
جامی مگر ز چشمۀ حیوان گرفته ام
با این هوای دلکش و ، این خاک دلنشین
دیوانه من، که دامن تهران گرفته ام
جز در هوای ملک صفاهان نبوده است
گر مهلتی ز کینۀ دوران گرفته ام
رؤیای روزگار فرح بخش رفته است
کش باهزار شعبده دامان گرفته ام
با نور ماه و بوی گل و شور عندلیب
بزمی عجب به روضۀ رضوان گرفته ام
او شاد از آنکه یار سخنگو گزیده است
من شاد از آنکه یار سخندان گرفته ام
تاننگرم به روی کس از بعد روی او
بر نور دیده راه ز مژگان گرفته ام
دامان دولت از کف من رفت و مانده است
أنگشت حسرتی که به دندان گرفته ام
وا کرده زنده رود گریبان به ناز و من
از بار غصّه سر به گریبان گرفته ام
ص:613
مهد آزادگان و عالِمان و هنرمندان
ألا خطّۀ پاک مینو سرشت
که خاکت بود رشک باغ بهشت
ألا روضۀ نغز و پدرام و پاک
فروزنده چون گوهر تابناک
ألا مهد پاکان و آزادگان
سرای یَلان ، کوی دلدادگان
دیار دلیران و مردان مرد
سرافراز گردان دشت نبرد
کنام هژبران دشمن شکار
مقام دلیران خنجر گذار
صفاهان که خاکت عجین با صفاست
سراپردۀ عشق و کوی وفاست
به علم و هنر بودی از دیر باز
به تاریخ ایران زمین سرفراز
از این پیش ای مرز نام آوران
تو خود شهره بودی به نصف جهان
کنون یک جهانی تو اندر شمار
تو را باد زین مرتبت ، افتخار
ص:614
تو را عزّت جاودان داده اند
بدین خطّه نقش جهان داده اند
اگر هشت روضه است باغ جنان
چهار است از آن ویژۀ اصفهان
چه نغز است و زیبا گلستان تو
عجب لاله زار است دامان تو
به باغ تو چندان شقایق دمید
کز آن داغ گل جامه بر تن درید
بسی سَرْوَت از داسِ عدوان شکست
که از سوکشان لاله در خون نشست
ز بس در ره دوست دادی شهید
به درگاه حق آمدی روسفید
نوای حسینی چو شد نغمه ساز
به بانگ عراق و به صوت حجاز
برآمد چنان شور از اصفهان
که عشّاق را رفت تاب و توان
همه جانب جبهه ها تاختند
ز شادی سر از پای نشناختند
به میدان نهادند رو همچو شیر
همه حق پرستان زبُرنا و پیر
به گُردی به دشمن چنان تاختند
کز آن خیره چشم جهان ساختند
ص:615
چنان پا فشردند در کارزار
که بر لشکر خصم شد کار ، زار
به ناورد آن سان گشادند دست
که پشتِ سپاه مهاجم شکست
در آن عرصۀ آتش و خشم و خون
بشد خصم از این شیر مردان زبون
به مردانگی در صف گیر و دار
کشیدند از جانِ دشمن دمار
اگر بود امروز استاد طوس
نه رستم ستودیّ و نه اشکبوس
به مدح کس ار برگشادی زبان
ستودی تو را ای یل اصفهان
ألا ای صفاهان دلت شاد باد
«همیشه بر و بومت آباد باد »
تو را می سزد در جهان افتخار
جزای شهیدانت باکردگار
کنون بشنو این جاودانی سرود
از قول یلان از لب زنده رود
که ما در جهانِ بقا زنده ایم
به تاریخ ، جاوید و پاینده ایم
ص:616
اصفهان جان جهان و مظهر همّت و ایثار
از هر کران خطّۀ ایران زمین درود
بر لاله های رُسته ز دامان زنده رود
بر مردمی که چشم عجوز زمان ندید
همزادشان به سایۀ نُه گنبد کبود
بر مردمی که از هنر و فضل مردمی
بر رویشان خدای در مرحمت گشود
بر مردمی که بر تنشان لطف کردگار
آراست جامه از خِرد و علم تار و پود
بر مردمی که گوهر فکر بلندشان
أرزد به صد خزانه گهرهای نابسود
بر مردمی که از پی پیروزی وطن
از کار و کوشش ساخته برگستوان و خود
بر مردمی که بر صف پیکار کرده روی
تا بر کَنَد ز نطع زمین وصلۀ جهود
قومی طراز قامت أقوام روزگار
در عشق و در فضیلت و آزادگیّ و جُود
ص:617
فرزانه مردمی که زبان سخنوران
در هر زمان به دانش و پرهیزشان ستود
هر قوم را خدا ز رهی آزمون کند
وین زمره را به همّت و ایثار ، آزمود
نازم بر آن دیار که ایثار خلق آن
زنگ ملال ، از دل خلق وطن زُدود
نازم بر آن دیار که در آن نیافت راه
ضعف و ضلال و جهل و تن آسائی و جُمود
چون گلشنی است مُلک سپاهان و مردمش
أفرشتگان آمده از آسمان فرود
چون خیمه ایست کشور ایران فراشته
وین خیمۀ فراشته را اصفهان عمود
دنیا اگر چه جای بقا و خلود نیست
بنگر به اصفهان و صفا را در آن خلود
بشنو کنون زنای من آوای اصفهان
تا بِشکُفی چو غنچه از این دلنشین سرود
وین جانفزا ترانه بر آری ز لب چو من
جان جهان نبود اگر اصفهان نبود
ص:618
اصفهان ، مهد صفا و شهرۀ جهان
اگر که شهر من ، این شُهرۀ جهان ، مانده است
هزار رکن رکینش به دوشِ جان مانده است
به دامنِ «صُفه» مهدِ صفا، صفاهان است
که با سلامت دیرینه ، جاودان مانده است
مگر زمرحمتِ سیرتِ صفا کیشان
به استقامت پاینده ، اصفهان مانده است
تَبَرُّکِ نفسِ راهیانِ حق بوده است
که هر بنا به پی استاده آستان مانده است
مگر نه شهر شکوفندگیّ أخلاق است ؟
سزد اگر که مصون از بدِ زمان مانده است
نهاده است به باور ، هزار صورت حال
اگر که «نقشِ جهان» ، بوم جاودان مانده است
بخوان گشوده کتابی از اصفهان ، هر چند
از او به دفتر أیّام ، داستان مانده است
ص:619
چه دستها که برآمد ز آستین تلاش
که هر رواق و هر ایوان و آستان مانده است
فروغمندی ایمان پاک ، پاشد نور
اگر به بستر این تیره خاکدان مانده است
هزار دست به پایین «هزاره» ها کوشاست
که سخت ، بر سر هم ، پایْوَر چنان مانده است
از اعتبار مزارات «تخت فولاد» است
به تخت بخت ، اگر شهر ، در أمان مانده است
ورق ورق همه «اسلیمی» و «معرّق» ناب
که بر «کتیبۀ» گل منظر زمان مانده است
سواد قدس « مساجد » هزار سکّه فزود
بر آنچه فاخر ، از عهد باستان مانده است
هزار بوته ز «کاشی » به ذهن کاشته است
زهر «کتیبه » که بر باور زمان مانده است
ندیده زخم زمان ، در بر شهور و سنین
به قاب شهرت پاینده در أمان مانده است
به « خانه خانه » بسی خوان ، به دامن رنگین
به «گنجه گنجه» بسی گنج شایگان مانده است
هم از نوازش رنگین راهیان هنر
بسی رواست که بر باور زمان مانده است
ص:620
صفای شهر ، مصلاّی «قدس» را مانَد
که با تجسّم سبز نماز خوان مانده است
به « چل ستون » تو چه دانی چراغدان عتیق
به نبض پُر طپش و شعله ور چه سان مانده است
چو مشتهای گره کرده ، میله های «منار»
کشیده سر به گلوگاه آسمان مانده است
هزار «گنبد فیروزه » پایْوَر ، ستوار
هزار نقش ، چو آغوش آسمان مانده است
بخوان زگنبد پُر نقش شیخ لطف الله
حدیث قدرت ایمان که در أمان مانده است
به پاسِ آیۀ یَعْمُر مَساجِد الله است
گر این خجسته بنا ، با شکوه و شان مانده است
از این تَیَمُّن گلبانگ سبز روحانی است
اگر که «مأذنه » با جاریِ أذان مانده است
چه آسمانۀ «گلدسته» های پایْوَری
چو چتر سبز ، سرأفراز و سایه بان مانده است
به عرشه های مُنقّش حضورِ «کاشی» ها
همه نگار ، چو آغوش آسمان مانده است
فروغ منظر قندیلهای نورانی
به طاقدیس قداسَت ، همیشه مان ، مانده است
ص:621
به سیر پهنۀ میدان در آی تا بینی
چه نقشها به رخ نقشۀ جهان مانده است
سرود صولت « آلله وِردی » است به رود
که هر دهان « پُل » اینک سرود خوان مانده است
بود مُدَرِّس خلق و سزد اگر بینی
وفور «مدرسه» در شهر اصفهان مانده است
هزار چشم تحیّر زِهرعتیقه شناس
به چشمه چشمۀ « پُلها » نگاهبان مانده است
بدوز چشم تماشا به چشم « طاق » و ببین
چه صف ، ز « راسته بازار » اصفهان مانده است
هزار جوشش پیر از جوار آن جاری است
به جلوه ، گر پل « خواجو » چنین جوان مانده است
ألا که در پیِ بگذشته می رسنی از راه
بیا که با همه آغوش ، اصفهان مانده است
بزن به بازوی «بنّا» هزار برس و ببین
چه سان بنا، به بُنِ جان دوستان مانده است
بیا به مهد تماشای ایستا ماندن
بیا به مأمن ایمان ، که در امان مانده است
هزار نکته زهر صاحب درایت و هوش
که از « محدّثُ » و « راویِّ » داستان مانده است
ص:622
ز «فقه شیعۀ » حق پوی جعفری بسیار
همه بلوغ نبوغ و فروغ جان مانده است
أثر بسی ز «فقیه» و «حکیم» و دانشمند
پُر از تلاوت و « تفسیر » حق بیان مانده است
ز «خاندانِ علوم » و « خدایگان فنون »
بسا اثر که ز آفات در امان مانده است
«نجوم» و «فلسفه» ، «تاریخ» و علم «طبّ» و «أدب»
به بطن جاری دیباچۀ زمان مانده است
به خطّ سیر قلم ، بس سخن ز «طغرائی»
به دستمایۀ کارائیِ بنان مانده است
عروس علم ، به تزویجِ « میرداماد » است
رواست گر که نَمیرا و جاودان مانده است
از این که «شیخ بهائی» چراغ علم أفروخت
سزَد به نام ، که سرخیل روشنان مانده است
« کمال » را همه کارآئی سخن باقی است
« جمال » را جهش فکر جاودان مانده است
زکِلکِ « حجّت حق ، ابطحی » تکامل یافت
هر آنچه در اثر سعیِ دیگران مانده است
( سرور ) مردم آینده ، نغمه خوان گویند :
سرود نغز تو ، باشعر اصفهان مانده است
ص:623
اصفهان ، افتخار کشور ایران
اصفهان ای مهر گردون هنر
ای ضیاء دیدۀ أهل بصر
دفتر تاریخ را عنوان توئی
افتخار کشور ایران توئی
ای که در وصفت سخنها گفته اند
أهل معنی دُرِّ معنا سُفته اند
بس که روح افزائی و ذوق آفرین
أهل عالم بر تو گویند آفرین
وه چه زیبا گفته اند أهل بیان
هست شهر اصفهان نصف جهان
بلکه در اینجا گروهی أهل فن
دوستداران هنر در این سخن
رخش همّت را فراتر رانده اند
اصفهان را خود جهانی خوانده اند
زین سبب تاریخ دارد افتخار
بر تو و آثار تو در روزگار
ای زما بر آب و خاک تو درود
هست زینت بخش تو « زاینده رود »
ص:624
داده این آب روانت آبرو
نهرها در نهر جاری ، جو به جو
می رود پیوسته این آب حیات
موج زن در شهر چون شطّ فرات
ای ز سر سبزی فضایت چون جنان
روح بخش مردم از پیر و جوان
« چارباغت » همچو جنّت دلگشاست
چار فصلش خرّم است و باصفاست
صف کشیده بر لب هر جویبار
سرو و کاج و بید و شمشاد و چنار
هر طرف باد صبا پویان شود
در میان سبزه ، عطر افشان شود
نقش بسته بر در و دیوارها
صنعت معماریِ معمارها
سبک معماری به خوبی کرده گُل
در « پل خواجو » و ، در «سیّ و سه پل »
خیره گشته بر تو چشم راستان
و از بناهای زمانِ باستان
طرفه میدانی که داری در میان
نام زیبایش بُود «نقش جهان»
«چل ستون» و «مسجد شیخ» و «امام»
حیرت انگیزند ألحق هرکدام
ص:625
کز در و دیوار آنها آشکار
هست زیبا کار استادانِ کار
دیده حیران است از معماریش
طرح نقّاشان و کاشی کاریش
اینهمه چون گنج پر گوهر بود
یادگار صنعت کشور بود
دیگر اینجا بِه بود دم درکشم
رشته را در گوهر دیگر کشم
پای خود بیرون نهم از آب و گل
شمّه ای سازم رقم توصیف دل
دل که گویم ، مقصدم أهل دل است
چون که دل بیرون از این آب و گل است
اصفهان را بوده است از دیر باز
و عارفانی أهل دانش ، أهل راز
عالمانی بِه زگنجی شایگان
هر یکی مقبول و مشهور جهان
شاعرانی ، نکته سنجانی کهن
مشتهر در علم و عرفان و سخن
راهیان کعبۀ مهر و وفا
سالکان مسلک صدق و صفا
راد مردانی که از خود بگذرند
مهر نوع خویش در دل پرورند
ص:626
جا به جا ، هر گوشه غوغائی به پاست
صحبت از ایثار در راه خداست
زین همه آثار خود در روزگار
اصفهان دارد هزاران افتخار
با چنین خوبی بود ایران زمین
همچو أنگشتر ، صفاهانش نگین
بی گمان شعر صفاهان را ( سعید )
روح قدسی در وجود من دمید
اصفهان من
یا رب کدام روز مبارک بنا نهاد
معمار آفرینش وبانّی کن فکان
شهری که عقل خیره شود از ره قیاس
جان جهان لقب نهدش یا جهان جان
منوچهر قدسی
ص:627
تخت فولاد
یاد آور ادوار درخشش علم و ادب در اصفهان
تخت فولاد ، ای زیارتگاه عشق
خاکِ پاک تو ، عبادتگاه عشق
ای زده پهلو به فردوس برین
عرش را گشته ز رفعت هم نشین
هر کف خاک تو دریای گهر
مشعل ایوان تو شمس وقمر
در طوافت هر شب و روز از فلک
دسته ، دسته بر زمین آید ملک
لیک أبْناء وطن از گمرهی
ترک تو گفتند با این فرّهی
دوش دیدم زیر سقف آسمان
کوه صفّه این همیشه سرگران
آتشی از اختران در سینه داشت
سر به زانوی غمی دیرینه داشت
چیست آیا فکر این پیر خموش
این نشسته سالها بی جنب و جوش
ص:628
پرسه می زد آن حوالی تا سحر
بادِ گرد آلود ، چون من نوحه گر
روح سرگردانِ أهل درد بود
یا که درویشی بیابانگرد بود
زنده رود ، آن دورها در پیچ و تاب
رو به سوی گورها چشمی پرآب
چهره اش از موجها پر چین شده
یک جهان غم دیده ، خشم آگین شده
در کنارش این همه خون دل است
آنکه بیند خرمن گُل غافل است
هر شکوفه از درختی می دمید
پیش چشمانم کفن می شد پدید
در زمین و آسمان غم بود ، غم
صبر أیّوب آن میان کم بود ، کم
ناگهان بانگ اذان آمد به گوش
زد خروس عرش گوئی آن خروش
باطلوع فجر ، فتح باب شد
گورها بشکافته ، محراب شد
جملۀ إحرام پوشان ، صف به صف
چون گهرها مانده بیرون از صدف
ایستاده رو به درگاه نیاز
اقتدا کرده به «یوشع» در نماز
ص:629
آری اینجا خوابگاه أولیاست
وادی أمن است ، طور أنبیاست
با «لسان الأرض» آن شو، همزبان
تا بگوید باتو أسرار نهان
فیضها خفته است در این سرزمین
چشم دل بگشاجهانِ جان ببین
رحمت حق روی بر آن کرده است
آسمانش نورباران کرده است
از «مصلاّ» خوش وزد بوی بهشت
یارب از گردون ، که در آن پای هشت
بوده در شبهای جمعه این مکان
تا سحر شب زنده دارِ زاهدان
یاربِ دل خستگان ، بشنیده است
همره ألعفوها ، نالیده است
زیر آن کهنه کلاهِ آبی اش
بوده « بابا » شاهد بی خوابی اش
« رکین دین » پیر خراباتیّ عشق
خرقه صد چاک مناجاتیِّ عشق
آن که بخشید آبرو سجّاده را
ذکر دل آموخت خُمّ باده را
لیک أکنون رفته اند از یادها
آن دعاها ، ناله ها ، فریادها
ص:630
تخت فولاد است و غربت این زمان
بر جبینش جای پائی زین و آن
تکیه ها مخروبه ، ویران گشته اند
تکیه گاه باد و بوران گشته اند
آب انبارش اگر خشکیده است
روز و شب چون چشم من گرییده است
چارطاقیهای زیبایش چه شد؟
آن مشبّک آجریهایش چه شد ؟
از «رفیعا » گنبدی گر مانده است
چون حبابی ، باد بر آن برده دست
« ریزی » اینجا با درشتی های دهر
چون تواند پنجه افکندن به قهر
« بید آبادی » اگر لرزد تنش
تیشۀ کین ، سوده سر بر مدفنش
« شیخ کاشی » در قعود و در قیام
شکوه دارد هر نماز از خاص و عام
گور ملاّی « گزی » با آن خصال
گُم شده در گرد طوفان ملال
با تو ای « روضاتی » این بیداد چیست ؟
روضه ات را جز خزان در راه نیست
آن که در این خاک گنجی پربهاست
گر که او را « درچه ای » خوانم خطاست
ص:631
زیر و رو گرگور «خواجوئی» کند
جویدش گردون که دلجوئی کند
مرقد « خوانساری » آن مولای دین
گشته متروک ای دریغ از مسلمین
« فاضل هندی » که فخر عالم است
نیز ، دامن گیرش این خاک غم است
تا ببوسد قبر بانوی « أمین »
گشته با او روبرو ، این سیل کین
باخطِ برجسته ، لوح گورها
باشد از اندوهشان منشورها
حق پرستان را ز یاری شاد کن
کعبۀ ویرانشان آباد کن
در کف این خاک سرد ، اکسیرهاست
سینه اش آرامگاه «میر» هاست
محرم « شیخ بهائی » بوده است
یار آن پیر خدائی بوده است
تاشود نقش ضمیرش خطّ راز
پیش رویش دفتر دل کرده باز
خوانده او را زنده نزد مردگان
داده بعد از مرگ را بر او نشان
آری این خاک فراموش جهان
بوده مهد عبرت پیر و جوان
ص:632
بس « جهانگیر » آنکه بی تاج و نگین
سوده در هر بقعه ای رخ بر زمین
از «حسام الواعظینش » یاد آر
کز سخن او داشت تیغ آبدار
أهل منبر خالی از جوش و خروش
خفته اینجا ، زیر گِل ، یکسر خموش
کن نظر پست و بلند روزگار
تاکنی اندیشه پایان کار
هست در هر گوشۀ این سرزمین
چون فلاطون ، صد حکیم خم نشین
جام آن خونین دلان ، خورده به سنگ
بخت با بیداری آنان به جنگ
کلک « قدسی » سر برآر از زیر خشت
با تو باید آیه های حق نوشت
نی همی « أنصاری » والا تبار
سر فرو برده در آغوش غبار
بس مورّخ ، بس محقّق ، بس أدیب
خفته در هر سویِ این وادی غریب
کاشکی « درویش » (1) باخطّ ألم
زین مصیبت ، نامه ای می زد رقم
ص:633
گشته أکنون خاک غم کاشانه اش
ره گشوده جغد بر ویرانه اش
ماهمه رهپوی این سرمنزلیم
لیک ، از این غم نصیبان ، غافلیم
تا ز تو یاد آورند، آیندگان
یاد کن از رفتگان این جهان
خفته در هر سوی این بیت الحزن
شاعری در بستر خاک مِحَن
آنکه می خوانْد از پی محمل سرود
خفته در این آب و گل ، بر او درود
در رَهَم « شیدا » نشسته ، سینه چاک
همچو « غمگین » خسته دل ، أندوهناک
« واله » با آن انجمن آرائیش
خفته خامش گوشۀ تنهائیش
تا «فدا» پیوسته باشد در به در
فتنه خواهد تربتش زیر و زبر
از تو ای « آتش » در این ماتم سرا
خیمۀ ظلمت نمی سوزد چرا
چشم در راه است تا آفاق دور
در غروب غربتش «نیّر» چو «هور »
تکیۀ «گلزار» ما ویران چراست
خار دامن گیر این بستان چراست
ص:634
از «همائی » یاد آر و خامه اش
رونظر کن جاودانی نامه اش
بشنو از او این نفیر دردناک
تاکنی در ماتم او سینه چاک
«ای خوش آن روزی که یاری داشتم
در دل آرام و قراری داشتم»
حالیا در خاک ، آن مرغ سخن
پر شکسته ، خفته دور از هر چمن
جملۀ این در وطن ناشادها
همچو «عنقا» رفته اند از یادها
گُلبن عشقند ، روکن سویشان
دِه صفا ، آفاق جان از بویشان
گم شده در خاک ، دُرّ و گوهرند
زیر پاخفته ، ولی تاجِ سرند
همرهی کن طبعِ درد آوای من
تا رسد بر هر مزاری پای من
از هنر، تن جامه هر کس دوخته
شمع آن فانوس گشته ، سوخته
گرچه « ذوفن » زد رقم بر لوح زر
کلک فولادینش آیات هنر
پای بوس هر «ضریحی » ، نام اوست
نزد « آل عصمت » او را ، آبروست
ص:635
لیک دارد تربتِ آن زنده یاد
سقفی از أبْرُ، ستون از گِردباد
« حاج عباس » آگه از دنیای عشق
آن « علامت » ساز « عاشورا » ی عشق
یادگارش زیر سقف هربنا
داده زینت ، مجلسِ « آل عبا »
روح او ، هم صحبت اهل بهشت
لیک جسمش مانده تنها زیر خشت
بی « مصور » نقش پرداز بزرگ
در دلم بنشسته أندوهی سترگ
آهی از گورش نمی گیرد سراغ
تا که بر بالین او گردد چراغ
آن که بر کاشی رقم زد نام را
ز آتش دل پخت خشت خام را
نقش عشق آمد پدید از فکر او
گنبد و محراب را داد آبرو
گرچه « ابراهیم » باشد غیر خار
نیست آن گل آفرین را بر مزار
بر جبین کهنه کرباس هنر
نام « رنگ آمیز » بادا جلوه گر
قامتش خم، چهره زنگاری شده
پرده ها از او قلمکاری شده
ص:636
رفته أمّا حرف آن مرد خدا
بر لب خوان کرم مانده به جا
« شکر نعمت ، نعمتت أفزون کند
کفر ، نعمت از کفت بیرون کند »
یادی از احساس آن استاد کن
خفته در این خاک ، روحش شاد کن
پیش چشم أهل بینش ، اصفهان
شد ز أرباب هنر ، نصف جهان
در دل این خاک ، سوز و سازهاست
بر لب خاموش او، آوازهاست
اکتفا کردم به بوئی از بهار
دسته ای گل بستم از چندین هزار
تا دهم شرح ، این ملال معنوی
نیست کافی صد کتاب مثنوی
گرچه « گلزار شهیدان » خرّم است
گرد این خوبان ، حصاری از غم است
گرد غربت ، بوسه داده رویشان
اشک ماتم ، گشته شمع کویشان
بعد از این ، بی کس در این غم خانه اند
لاله های رسته در ویرانه اند
ای دریغ از مرگ « صمصام » دلیر
پیروِ بهلول ، آن فرزانه پیر
ص:637
گشت چون بر مرکب چوبین سوار
همرهش کوچید ، عقل این دیار
چون بنای مسجدی گردد خراب
حُرمت آن هم شود نقش بر آب
اعتبار هر مکان ، ز آثار اوست
کعبه را ، از پاره سنگی آبروست
گیرم این جا پر گل و ریحان شود
بی عزیزان ، خارِ چشم جان شود
خیز از پا، بند غفلت باز کن
بر سر این آشیان ، پرواز کن
تا بیبنی آنچه را من دیده ام
بشنوی خود ، آنچه را بشنیده ام
ناخلف فرزند بودن تا به کِی ؟
خصم خویشاوند بودن تا به کِی ؟
جمله بیدارند در این شهر خواب
دیده بگشا، از حقیقت رُخ متاب
خانۀ أجداد خود ویران مخواه
خویش را نفرینیِ دوران مخواه
ای قلم همچون ( شفیق ) أشکی فشان
رستخیزی کن به پا در سوکشان
ص:638
اصفهان مهد شعرای نامدار
اصفهان ای مهد فرهنگ و هنر
ای شده در عالم شهرت سمر
ای سراسر خاک تو چون کیمیا
پیش چشم أهل بینش توتیا
چارباغ تو بوَد باغ بهشت
خاصه اندر موسم اردیبهشت
زنده رودت زنده دارد روح و جان
چلستون تو بوَد نقش جهان
جلوه های دلکش آثار تو
می تراود از در و دیوار تو
خاک تو پرورده « سینا » و « شکیب »
« عاشق » و « مشتاق » و « آزاد» و «طبیب »
موطن «شیدا» و «شوقی » و «جمال »
جایگاه « واله » و ، مهد «کمال »
« مجمر » و « دهقان » و « عمّان » و « صغیر »
« آذر » و « دریا » و « ریحان » و « بصیر »
« جابر » و « الفت » « مظاهر » باصفا
«صائب » و « آتش » ، «نوا» ی آشنا
« هاتف » و « قدسی » ، « طلائیّ » و « متین »
«نصر» و «خسرو» ، « صاعد» ذوق آفرین
نامشان سرلوحۀ صدها کتاب
آفتاب آمد دلیل آفتاب
ص:639
اصفهان ، مهد علم و دانش و حصن أهل البیت علیهم السلام
و شهر ایمان و ولایت ، و ایثار و شهادت ، و دعا و مناجات
حوزۀ علمیّه ات ، دیرینه سال
اصفهان ای مهد فرهنگ بشر
زادگاه علم و میعاد هنر
ای به هر گامت ز دانش صد نشان
ای به هر خشتت دو صد حشمت عیان
سینه ات لبریز از حال و خبر
هر کنارت از حوادث صد أثر
موزۀ پَسْت و بلند روزگار
از گذشته ، بی شمارت یادگار
گنبد و گلدسته ات خوش زَرق و برق
شهره در عالم به « دار العلم شرق »
« گنبد شیخ » تو در «نقش جهان »
کاسۀ زرّین طراز آسمان
خاک دانش پرورت خلدی حَسَب
زنده رودت چشمۀ کوثر نَسَب
نهر های جاریت آب حیات
بهر پویه در کف از جنّت برات
ص:640
ای سراسر خاک تو سبزینه زار
چار فصلت فصل دیوان بهار
بر سر هر برزن و هر کوچه باغ
بسته ای از میوه هایت چلچراغ
باغهایت از فواکه دلفریب
و پرز انگور و گلابی جوز و سیب
ای فضای جانفزایت دلنشین
ای هوای جان شکارت بی قرین
ای بهشتی منظر ای خُلدی تبار
ای به خوبی ها مَثَل در روزگار
در همه عالَم سرآمد در هنر
پیش آهنگ تمدّن بر بشر
فرّ و فرهنگت زبانزد در جهان
از هنر، حقّت مسلّم بر جهان
مردمانت سخت کوش و پایدار
عاقبت اندیش و عاقل ، هوشیار
اصفهان ! ای شهر خلق ذوفنون
شهر ایثار و شهادت ، شهر خون
شهر مردان بزرگ و نامدار
شهر کوشش ، شهر صنعت ، شهر کار
شهر جوشش ، شهر بینش ، شهر علم
شهر ایمان ، شهر تقوا، شهر حلم
اصفهان ! ای پایگاه علم و دین
مهد رشد عالمان راستین
ص:641
شهر عالم پرور دانش شعار
عالمانی مشتهر در روزگار
عالمانی بوذر و سلمان أثر
در پیِ احقاق حق ، کرده خطر
عالمانی حق گزین و حق مدار
در مصیبتها صبور و بردبار
حوزۀ علمیّه ات دیرینه سال
مَدْرَس و مدرسه ات ، پر شور و حال
طالبان علم در آموختن
شمع سان ، شب تا سحر در سوختن
تا یکی مفلق کند ظاهر ، نبوغ
عالَمی سازد ز دانش ، پر فروغ
تا یکی دانشوری ملاّ شود
« مجلسی » یا « میر » یا «صدرا » شود
ای صفاهان ! ای بهشت روی خاک
ای ز أنوار الهی تابناک
ای بهشت نقد در روی زمین
ای تو را لطف خدا در آستین
فرّ اسلام و تشیّع ، فرّدین
شُهره در عالم به « دارالمؤمنین »
شهر مولا، شهر یاران علی علیه السلام
شهر عشق و ، جان نثاران علی علیه السلام
سینه چاکان مزار فاطمه علیها السلام
در مصیبت ، بی قرار فاطمه علیها السلام
ص:642
ای حَصین حِصن ولای اهل بیت علیهم السلام
نخل سرسبز عزای اهل بیت علیهم السلام
سال تو هر روز تاسوعا بود
سه دهه در ماه ، عاشورا بود
مسجد و مدرسه ات ، جای عزاست
خانه خانه ، روضه و هیئت به پاست
کوی و برزن ، هر محلّه هر کجا
یاحسینیّه است یا دار الشّفا
انس داری بازیارت ، با دعا
گریه را دانی به هر دردی دوا
در شب جمعه ، کمیلت پای عرش
صبح جمعه ، ندبه ات آوای عرش
همنوا وهم تلاوت بامَلک
می رود آوای قرآن بر فَلک
روز و شب بوی خوش عطر و دعا
هست ( صاعد ) از تو تا عرش علا
اصفهان ! ای شهر من ، شهر شعور
شهر دانش ، شهر زیبائیّ و نور
این همه از لطف یزدانی بود
پرتو اشراق ربّانی بود
این همه فیض از وجود عالمان
شد نصیب خطّه ات ، ای اصفهان
جاودان ، خرّم بمان ای اصفهان
در پناه حضرت صاحب زمان (عج)
ص:643
اصفهان و جلوه های زیبائی و علم و ایمان و شعر و أدب
اصفهان ! ای وادی سبزینه ها
جای جایت جادۀ آئینه ها
ای خیابانت خیابان بهار
میهمانان تو، مهمان بهار
شهر من! ای شهر زیبای هنر
ای هنرمند تو دنیای هنر
ای بهارستان بهارستان راز
ای سحر زارت همه خورشید ساز
مهر و مه ، چون سیب شیرین تواند
أختران ، انگور زرّین تواند
پرشکوه از لاله ، کوهستان تو
چلچراغستان ، شکوهستان تو
لاله خرمن خرمن و ، گل موج موج
نغمه گوناگون و ، مرغان فوج فوج
صبح لبریز از بهار و شبنمت
ساخته چشم و چراغ عالمت
کرده مات أفلاک را معماریت
گنبد پر نقش و میناکاریت
ص:644
سرزمینِ روشن اندیشه ها
در بهارستان نورت ، ریشه ها
چشم عالم خیره از نقّاشیت
کاش ، گرد غم نبیند کاشیت
آن که راه اوج ، در أفلاک جُست
کلک اعجاز «مصوّر» های تست
****
گفتۀ نام آورانت ، دُرّ ناب
شعرشان چون چشمه سارانت پر آب
از «کمالت» نغز و کامل شد کلام
وز «جمالت» جمله در حسن تمام
شعر شَعری سرخطی از دفترت
زنده رود اُسطورۀ سطر ترت
در گلویت کرده گُل، آوازها
«هاتفت» از غیب گوید رازها
دفتر سبزت پر از ترجیع بند
تر زبانانِ ترا، مضمون بلند
نازت از رنگین خیالانِ غزل
«صائبت» مست غزالان غزل
سطح فکرِ روشنان ، تاخطّ نور
شطح شوق عارفانت ، شطّ شور
پیش أهل فَن «أسیر» ت را «جلال»
شوق « مشتاقت » چو « عاشق » بی زوال
ص:645
حظّ وافر می دهد شعر «حزین»
شور در شعری نشاید بیش از این
چون «شفائی» آن حکیم بی قرین
خوش سخن ، شیرین زبان ، شور آفرین
فکر رنگین «صفائی» چون «طبیب»
طبع «پژمانت» گل آور چون « شکیب »
شورها در نعرۀ «عمّان» تست
دشت گل پروردۀ «دهقان» تست
عشق ، در شعر دل انگیز « نشاط »
و نشئه در « گلزار » گلریز « نشاط »
قدر « زرگر » را شناسد گوهری
آنکه طبعش کرده ، گوهر پروری
در کلام « فایضت » فیض سحر
سطر رنگینش پر از عطر أثر
در سخن ، طرز «بصیرت » دلپذیر
قطعه هایش ، قطعه های بی نظیر
بی دلانت همچو «شیدا»، مست راز
چون سحر در بزم سوز ، آئینه ساز
در ضمیر « سالمت » ، ذوق سلیم
عطر تضمینش ، چو گلبوی نسیم
دُر فشان « دریا » و « موجت » چون « صغیر »
شهر من ای تر زبانانت « شهیر »
ص:646
لطف خاصی در غزلهای «پناه»
دشت یاسی پرورد چون نور ماه
عشق می جوشد ز گفتار «متین»
خیزدش «مستی» ، ز شعر دلنشین
بلبلانت را «نوا» پرشور باد
از «سرورت» عالمی « مسرور » باد
« قدسیِ » روشن ضمیر ، آن پیر دیر
می کند اندیشه اش در اوج ، سیر
خسرو إقلیم معنی « خسروی »
شاهکارش، هم غزل هم مثنوی
« صاعدت » ، برقلّۀ آزادگی
می کند تا پای جان استادگی
باغ طبع «معرفت» پر شبنم است
سینۀ «جمشیدیت » ، جام جم است
تازه گوئی ها، که فنّ شاعر است
از سخنهای «مظاهر» ، ظاهر است
شعر والای « پریشت » گوهر است
آنکه رایِ وی وَرای باور است
ساختار شعر پرمغز «سخا»
گویدت از گفتۀ نغز سخا
وادی سرسبز راه « راهی » است
آنکه شعرش یک بهار آگاهی است
ص:647
روشنانت چون « کیانی » نکته دان
«خاکیانت» برتر از افلاکیان
رهرو دشت سخن ، « پویای » راز
آنکه دارد پیش رو راه «فراز»
«آتشی» دارد ، زبانی آتشین
شعر او ، شیرین و گرم و دلنشین
هر که را با دل چو « آیت » خلوتی است
فکر سبزش از بهاران آیتی است
« خادمت » ، آن خادم اندیشه ها
می دواند نشئه در گُلریشه ها
لاله های راز در « هامون » تُست
یک بیابان شوق در « مجنون » تُست
گفتۀ « فرهاد » ، شیرین چون شکر
تیشۀ اندیشه اش ، تیغ سحر
صد چمن گل کرده فریاد « فرید »
آنکه رنگین شعرِ پرشور آفرید
تازگی پیداست در شعر « شفیق »
دیده اش باریک بین ، فکرش دقیق
« قدسیِ » آئینه دل ، چون قدسیان
ذکر حقّش در سخن ، وِرد زبان
« آذرخشت » خرمنی از آتش است
خوشه های تازۀ شعرش خوش است
ص:648
« واصفت » سرمست از اوصاف دوست
روز و شب ، ورد زبانش ذکر اوست
« نرگست » سرمست در باغ سخن
برگ رنگینش ، بهار انجمن
« بختیاری » چشمۀ جوشان شعر
طبع او پرشور از طوفان شعر
نوجوانان چون « وطن خواه » و « امید »
رایشان روشن تر از صبح سپید
در تو صدها شاعر نازک خیال
بی نظیر و ، بی بدیل و ، بی مثال
****
عقل ، محو عارفان کاملت
آسمان شرمندۀ آب و گِلت
یک سحر إشراق در صحرای تو
«بوعلی ها» پرورد، سینای تو
حوزۀ علمیّه ات ، دریای علم
مردم دریادلت ، جویای علم
عالِمانت ، جمله در عالَم عَلَم
همچو کوهت ، سالکان ثابت قدم
عالِمانت ، هم معاصر ، هم قدیم
جمله چون « خوانساری »(1) آن مرد حکیم
ص:649
« ابن عَبّاد » آن حکیم فاضلت
عارف ربّانیِ صاحب دلت
« بونُعَیم » آن حافظ صاحب فنون
عارف دریا دلِ طوفان درون
خاکت از « شیخ بهائی » پربها
صفحه ات رنگین ز خطّ «میر»(1)ها
« تستری »(2) ألحق ، محقّق در علوم
واقف رازت ، مدقّق در علوم
نام والای « رفیعایت » رفیع
صد رهت در صدر و، « صدرایت » رفیع
مرد حق علاّمۀ دین « مجلسی » است
آنکه در دانش چو او کمتر کسی است
شیخ « بَحرانی » (3) بود بحر العلوم
« فاضل هندی » است از این مرز و بوم
مجتهد « رازی » ، « عریضی » ، « عاملی »
پیر دیر و ، پیرو راه علی
« خان قشقائی » گل روی سبد
شد « جهانگیر » آنکه نامش تا ابد
ص:650
آنکه آید کم، قرینش در قرون
آنکه بودش دانش و بینش ، فزون
همچو دریا، پاک عنصر « درچه ای »
دُر چه گویم ؟ برتر از دُرّ ، درچه ای
« نوریِ » روشن ضمیر از سوز عشق
چون « مدرّس » بود درس آموز عشق
« تویسرکانی » به تاکستان راز
باده نوش نور ، چون مستان راز
« کاشی » و « کلباسی » و « کرمانیّت »
عارفان کامل ربّانیت
بس ز «بید آبادی» و « آباده ای »
دادِ دین و ، دادِ دانش داده ای
گل کند پیوسته در این سرزمین
اجتهاد بانوانی چون (1) أمین
«ابطحی» در عصر ما دانش پژوه
آسمان سبز فکرش پرشکوه
****
پر ز گل دشت شقایق پوش تو
رازها در سینۀ پرجوش تو
کوچه سارت کوچۀ سرخ بهار
سرزمینت تاقیامت لاله زار
ص:651
زنده رودت سر به سر ، آذین پُل
حلقۀ پل ، حلقۀ رنگین گُل
****
موج زن ، از صولت سیلت ، صلات
کرده گُل، صوت قنوتت ، از قنات
چشمه سارانت ، زبان ذکر حق
خطّ موجت ، ترجمان ذکر حق
شهر ایمان ، شهر آئین ، شهر دین
مردم حق باورت ، أهل یقین
****
جانفزا صحرا ، ز صوت سِهره ات (1)
یک سحر گُل ، جلوه گر از چهره ات
جلوه ات چون فرودین ، در چار فصل
چارباغت دلنشین ، در چار فصل
تا که در سیر است چرخ روزگار
تا که در گردش بود لیل و نهار
تا که باشد جلوه گر خورشید و ماه
تا ز چشم و سینه جوشد اشک و آه
ص:652
تا که روید سبزه و گل در چمن
تا بهار عشق خیزد از سخن
شهر پاکان ، عرصۀ آزادگان
اصفهان ، ای اصفهان ، ای اصفهان
دورمانی ، دورِ دور ، از هر گزند
چون ستیغ کوه ، باشی سربلند
مردمت را لطف یزدان یار باد
ساغر پرفیضشان سرشار باد
خاک پاکت ، تاقیامت سبز سبز
خاطرت ، چون طبع ( صحّت ) ، سبز سبز
خوشه های نور از گلدسته هایت چیدنی است
در طنین کاشی آبی، فروغت دیدنی است
نزد من زیباتر است از بوی جوی مولیان
چون تراود از تن گلدسته ها عطر اذان
تا سحر نام تو را بر تارک گلدسته گفت
در سکوت سنگها یک باغ اسلیمی شکفت
ص:653
اصفهان ای شهر گُل
پُر گُلی چون خاطر روشندلان ، ای شهر گُل
میزنی موج از صفا، ها، اصفهان ، ای شهر گل
چون دیار گرم مهری تا ابد ای خاک پاک
چون بهار شهر نوری جاودان ، ای شهر گل
جادۂ گلپوش نوری ، کهکشان گَرد رهت
در دلت خورشیدها داری نهان ، ای شهر گل
شوق را آئینه داری چون زلال أشک ما
چشمها باشد به دامانت روان ای شهر گل
بی پناهان را دهی در سایه پوش گل ، پناه
بهر مرغان بهاری آشیان ، ای شهر گل
در کنارت چشمۀ زمزم بود یازنده رود
یا که داری شطّ نوری در میان ، ای شهر گل
بی سبب أهل جهان ، نصف جهانت خوانده اند
بلکه دارد جلوه در نصفت ، جهان ، ای شهر گل
أفکنی تا فرش گل در راه بی برگ و نوا
برگ گل ریزی به رَه ، چون پرنیان ، ای شهر گل
ص:654
تا دل غم دیدگان را خالی از غمها کنی
روح بخشی ، چون بهاری بی خزان ، ای شهر گل
سینۀ پرنور پاکانی ، سحر را جلوه ای
همچو خورشیدی به زیر آسمان ، ای شهر گل
کهکشانها مُشتِ گَرْد از خاک صحرای تواند
خاکیانت برتر از افلاکیان ، ای شهر گل
از هنر نامت به خطّ نورها شد نقش عرش
چون تو کو ، گردون نشین ، گردون نشان ، ای شهر گل
خرّمی ، خوبی ، خوشی ، خاصی ، چو بزم أهل دل
ای گلستان ، ای بهار ، ای بوستان ، ای شهر گل
سبزه هایت مخمل سبزند چون فرش حریر
برگ گلهایت چو بال طوطیان ، ای شهر گل
منزل گلپوش مطلب ، در دیار سبز تُست
هست در هر کوچه ات صد کاروان ، ای شهر گل
باد را از گرد خالی ساز و ، کن لبریز عطر
بی نصیبان را به مطلبها رسان ، ای شهر گل
زخمها را التیام از پنبۀ مهتاب تُست
نوشداروی دل ای دار الأمان ، ای شهر گل
بر سر دیوانگانت ، جای سنگ و اینجا زنند
یاس ، نرگس ، لاله ، نسرین ، أرغوان ، ای شهر گل
چون تو باغی نیست در آفاق ، ای باغ بهشت
چون تو شهری نیست در این خاکدان ، ای شهر گل
ص:655
دشتهایت چون فلک آئینه پوش از چشمه ها
کوههایت جمله چون رنگین کمان ، ای شهر گل
رقص موج آبهایت ، لرزش بال پری
حلقۀ گلهاست یا پلها عیان ، ای شهر گل
سر به سر پوشیده صحرای وجود از موج خار
چون تو کِی بی خار و خس گردد جهان ، ای شهر گل
بزم شور و ، بزم شوقی ، بزم عشق و بزم انس
شهر گل ، ای شهر شعر و شاعران ، ای شهر گل
در دل ما تا أبد مهر تو بس باشد ، چه غم
آسمان گر نیست با ما مهربان ، ای شهر گل
مصر یوسف سیرتانی ، ای بنایت حِصن حُسن
خواهمت در اوج عزّت ، همچنان ، ای شهر گل
نغمۀ رنگین مرغانت ، زداید زنگ دل
تانگردد سینه ای گرم فغان ، ای شهر گل
همچو فکر ما، بهارت سبز باد ای سبزه زار
همچو طبع ما، نسیمت گل فشان ، ای شهر گل
چون تو آیم هر نفس از شهر رنگین بهار
چون تو دارم خرمن گل ارغوان ، ای شهر گل
دفتر ما چون سبد تا لب ، ز نامت پر گل است
هر دم از وصفت شود پر گُل ، دهان ، ای شهر گل
خاطر ( صحّت ) ز شوقت شاخۀ گل گشته است
اصفهان ، ای شهر زیبا، اصفهان ، ای شهر گل
ص:656
اصفهان ، مهد ذوق و عقل و هنر و صفا
باشکوه و دلربائی اصفهان
یک جهان لطف و صفائی اصفهان
چار فصلت شهره باشد در جهان
شهر خوش آب و هوائی اصفهان
زنده رودت نغمه ساز زندگی است
نای هستی را نوائی اصفهان
مردمانت سخت کوش و هوشمند
مُلک ذوق و عقل و رائی اصفهان
شهر شعر و شاعران شُهره ای
در أدب صاحب لوائی اصفهان
با کهن تاریخ مسجد جامعت
جامع تاریخ مائی اصفهان
هر بنایت یادگار دوره ایست
نقش دوران را بنائی اصفهان
با بناهائی عظیم و باشکوه
فرّ ایران را نمائی اصفهان
گر چه ایران سرزمین جلوه هاست
جلوه گاهِ جلوه هائی اصفهان
چون ( عطوفی ) هر که دیدت یک نظر
گفت یک دنیا صفائی اصفهان
ص:657
درود بر اصفهان ، سلام بر زاینده رود
فصل بهار و ساحل زیبای زنده رود
برخیز تا به شادی و همراهیِ سرود
گردش کنیم باز در اطراف اصفهان
لذّت بریم نیز ، به گلگشت زنده رود
یادش بخیر دور جوانی ، که روز و شب
همگام ما، هماره نشاط و سرور بود
پیرانه سر، به یاد جوانی فتاده ام
خواهم زبان ، به وصف عروس جهان گشود
برخیز و عزم ساحل زاینده رود کن
گاه قیام گشت ، نباشد گَهِ قعود
در صبحدم که نغمۀ جان پرور أذان
زنگار غم ز سینۀ صاحبدلان زدود
در لحظه ای که دختر گلچهر آفتاب
از کوهسار دیده بدین بوستان گشود
در هر کجا رویم ، گلستان و بوستان
از این نسیم خلد وزد ، زان شمیم عود
روضات خلد ، روی زمین گشته آشکار
تسنیم و کوثر است ، که جاریست این حدود
جنّت وجود یافت خدایا در اصفهان ؟
یا جنّت است بافت در آن ؟ اصفهان وجود
ص:658
جاریست در سراسر آن آب زندگی
زین فیضِ مستدام بود مأمن خلود
فرّاش روزگار چه فرشی فکنده است
علم و هنر گرفته در آن ، نقشِ تار و پود
« نقش جهان » و « مسجد آدینه » را نگر
چشم بشر ندیده چنین دُرِّ نابسود
بس گنبد کبود که در جای جای اوست
مانند آن نشان ندهد گنبد کبود
بس باغ و بوستان و بناهای دیدنی
مجموعه ای که حیرت بینندگان فزود
صدها أدیب و شاعر و نقّاش نامدار
مردان باهنر ، که فلک نامشان ستود
مانند اصفهان به جهان کس ندیده است
در شأن نوعروس جهان ، همسری نبود
اینجا بهشت روی زمین است ( عندلیب )
«گویی بهشت آمده از آسمان فرود »
یارب نگاه دار سپاهان ، زهر گزند
از چشم زخمِ دشمن و ، بدخواهی حسود
بر زنده رود ، آب بقا ، بی عدد سلام
بر خاک پاک نصف جهان ، بیکران درود
در اختلاف دال ، مرا اعتقاد نیست
در این قصیده ، قافیه آمد سرود و عود
ص:659
اصفهان و جلوه های کمال
شهر من ای شهر صفاهان ، شهر گلها
شهر عبیر أفشان ترین گلهای دنیا
چشم هنر ، مفتون کاشی کاری تُست
اعجازها در صنعت معماری تُست
از سبز فکران سخنران ، سبزه زاری
از چلچراغ روشنان ، روشن دیاری
زاینده رودت ، زمزم آرامش روح
موسیقی آبش ، بلوغ رامِش روح
در چارباغت ، هشت جنّت شادمانی است
گلفرش شادابش ، حریر مهربانی است
نقش جهانت ، در هنر ، نقش آفرین است
نقشی سزاوار هزاران آفرین است
مساجد زیبا با جلوات عرشی
در «مسجد شاهت» (1) ، شهود غیب کردم
با دلستان گفت و شنود غیب کردم
ص:660
بر سجده چون سر در شبستانش نهادم
حاجت گرفتم ، بر کف آوردم مرادم
سنگ نگارستان چین ، معماری آن
گیتی ندارد نقش کاشی کاری آن
در «گنبد شیخت» شکوه عرش دیدم
بانگ هُوَ الحَیُّ الحَمید ، از آن شنیدم
معماریش ، چون کاسۀ گردون ، فریباست
گوئی که آن جامِ جهان بینِ جم ، آنجاست
حیران به «مسجد جامعت» چشم نظاره
آنجا سری در اوجها دارد مناره
گلدسته هایش ، هودج پرواز انسان
در مشت محرابش کلید راز عرفان
در خاتم مسجد ، نگینی همچو پروین
رخشان مزار «مجلسی» ، علاّمۀ دین
علاّمه ای آئین نگهدار و محقّق
باشد «بحار» او دو صد بحر از حقایق
فانوس فقه جعفری ، کنز روایات
مصداق نور محض ، مفتاح مهمّات
این چلچراغ علم را ایزد بر أفروخت
هر کس از او رخ تافت ، حرمان خرمنش سوخت
در گوشه ای زان بقعه ، مردی گشته مدفون
دیوان شعرش ، چشمۀ جوشان مضمون
ص:661
آن شاعر شیرین سخن ، «میر جهانی» است
«حیرانِ» روی یار و، دریای معانی است
آن عارف فحل و فقیه باکرامت
دارد به دار القدس سبحانی ، اقامت
آنجا کمی پائین تر از آن قدس درگاه
باشد مزار «صافی» ، آن مرد دل آگاه
صافی ، فقیه و عارفی روشن روان بود
بیزار ، از آوازه و نام و نشان بود
از تربت پاکش ، شمیم عشق خیزد
عطر بهشتی ، زان حریم عشق ، خیزد
هرگاه سایَم جبهه بر آن مدفن پاک
روحم کند از خاک ، سیری سوی أفلاک
****
هر گه قدم در « مسجد سیّد » گذارم
گیرد به کف شوق عبادت ، اختیارم
گیرم ضریح « حجّة الإسلام » در بر
زان آستان بویم ، شمیم روح پرور
آنجا بلند ایوانی از عرش کریم است
یک غرفه از گلزار جنّات النّعیم است
بر سنگ فرش مسجد از شوق عبادت
فوج ملک ، بنهاده زانوی ارادت
ص:662
ای در پی خوبان روان گردیده هر سو
از « حجّت الإسلام شفتی » ، خوبتر کو ؟
آن عارف آگاه دل ، صاحب کرامت
عالم ، محدّث، مجتهد ، أهل درایت
****
مسجد حکیم ایوانی از افلاک نور است
آنجا عبادتگاه عشّاق ظهور است
در غرفه های این مصلاّی مناجات
طلاّب دین سرگرم تعلیم روایات
در شرق مسجد ، بقعه ای از جوهر نور
« کلباسی » آنجا خفته خوش در بستر نور
آن زاهد شب زنده دار ، آن مرد تقوی
آن اسوۀ پاکی ، خلوص ، آن أهل معنی
مدرسه های علمیّه ، مدرس فقه و حکمت و تفسیر و...
مدرسه هایت مَدْرَسِ درسِ فقاهت
رایج در آن تدریس ، تفسیر است و حکمت
« مدرسۀ صدر » و « امام صادقت »(1)
آوازه رفته ، تافراسوی ثریّا
ص:663
آنجا أدیبان ، عالمانی ذی فنونند
هر یک بنای کاخ حکمت را ستونند
«خواجو» و «جدّه» ، « ذوالفقارت » (1) گلشن علم
زانها فروزان چلچراغ روشن علم
داری به « نیم آورد » صدها عالم دین
آئین نگهبانند و ، حق خواهند و ، حق بین
در جای جایت ، مکتب تدریس قرآن
مهد هزاران قاری خوش خوان ، خوش الحان
از بس شود قرآن در اقلیمت تلاوت
جاریست موج رحمت ، آیات طراوت
حوزۀ علمیّه و چهره های درخشان علم و معنویّت
ای اصفهان ، ای شهر من ، ای شهر جاوید
ای دامنت پرجلوه از أنوار توحید
ای حوزۀ علمیّه ات ، علاّمه پرور
صدها چو « ریزی »، « درچه ای » پرورده در بر
أهل حدیث و فقه و تفسیر و روایت
عالم ، محقّق ، مجتهد ، أهل درایت
تعداد این آئین مداران ، چون ستاره
هرگز به آسانی نباید در شماره
ص:664
ای اصفهان ، در خود بسی أوتاد داری
صاحبدلی چون « صاحب عبّاد » داری
درعهد صاحب منصبی ، بس رنجها برد
در راه ترویج شریعت ، خون دل خورد
در محفل درس ، آن أدیب نکته پرور
می ریخت گوهر ، از دهان در مدح حیدر
دیوان شعرش در مدیح بوتراب است
در وصف آن مولا ، شهِ مالک رقاب است
در شیشۀ جان ، عطر مِهر مصطفی داشت
نقش نگینِ دل ، ولای مرتضی داشت
أوّل قدم در فتح باب حوزه ، بنهاد
در شهر ما، رونق به علم و دین حق داد
از عالمان ذی فنون ، « شیخ بهائی » است
مردی که اعجاز کمالاتش ، خدائی است
علاّمه ای استاد در فقه و فقاهت
در درس تفسیر و ریاضی ، علم هیئت
در علم جبر وهندسه ، جفر و طلسمات
آید به دوران مثل او ؟ هیهات ، هیهات
در رمل و اسطرلاب هم، کشّاف أسرار
در شاعری هم ، صاحب ذوقی است سرشار
دانش ز «میر فندرسک » ، آذین و فریافت
فخری دگر ، زان نکته دان نامور یافت
ص:665
این عالم فحل فقیه باکرامت
بر طالبان آموخت ، عمری درس حکمت
فرّو فروغ برج بینش زین حکیم است
مام زمان ، ز آوردن چون او ، عقیم است
آوازۀ این فیلسوف اصفهانی
پیچیده در تالار حکمت ، جاودانی
میر زمان ، فخر فضیلت ، « میرداماد »
میر معاریف جهان ، در حکمت استاد
نجم النّجوم برج أختر جوش حکمت
دیگر چو او کِی پرورد آغوش حکمت
در فیلسوفان ، بوعلی سینای ثانی
در عارفان ، بحر گهرزای معانی
هر جا که دوران ، از حکیمان بزم چیند
در صدر آن ، « صدرای شیرازی » نشیند
تفسیر او ، دروازۀ شهر شهود است
مفتاح الهامات فیّاض وجود است
در کاروان فیلسوفان ، پیشوا اوست
در بحر طوفان خیز حکمت ، ناخدا اوست
در معرفت ، أسفار آن مردِ حق آگاه
سیر الی الله است و، فی الله است و ، باللہ
هرجا سخن از سرّ هستی در میان است
« ملاّعلیّ نوری » آنجا راز دان است
ص:666
آن عالم عارف ، حکیمی فیلسوف است
در برج حکمت ، آفتابی بی کسوف است
بی « فاضل هندی » فضیلت ناتمام است
تألیف او در فقه دین ، « کشف الّلثام » است
أرباب علم ، اعجوبة الدّهرش بخوانند
گنج گهر ، در علم تفسیرش بدانند
هر جا سخن از اجتهاد و فقه و دین است
« روضاتی » آنجا چون « جزی » مسند نشین است
« آباده ای » کشاف أسرار حقایق
غوّاص بحر دانش ، استادی محقّق
« کاشی » حکیم باکرامت ، فحل دوران
بحر فقاهت ، منبع تفسیر قرآن
استاد در علم الحدیث ، أهل روایت
تفسیر گویی بی نظیر ، أهل درایت
« قشقائی » آن صیت کمالاتش « جهانگیر »
گنجینۀ عرفان و حکمت ، فقه و تفسیر
نام « مدرّس » آن أبَر مرد سیاست
خورشید رخشا نیست ، در برج قداست
بیدار دل مردی ، که بی پروا چو خورشید
در عصر بیداد رضاخانی ، درخشید
بنگر توانمندیِّ آن مرد الهی
یکدم نشد تسلیم استبداد شاهی
ص:667
« بانو أمین » آن گوهر دریای عرفان
عالم به فقه و حکمت و تفسیر قرآن
در « چل حدیثش » هست أسرار سماوات
« سیر و سلوکش » می دهد سیر مقامات
چرخ أدب را أختر رخشان ، «همائی» است
در نغمه سنجان ، بلبل دستان ، «همائی» است
در شاعری ، نازک خیال و نکته پرداز
در خلوت رندان عاشق ، محرم راز
تخت فولاد ، مزار أولیاء و علماء و شهداء
شهر من ای شهر پرستوهای عاشق
شهر شهیدان ، شهر گلهای شقایق
بر تخت فولادت نگاه افکندم از دل
رفتم چو عاشق ، هر طرف منزل به منزل
آنجا، مزار پاک مردان خدائیست
گلگشت خاکش ، جلوه گاه کبریائیست
از سنگفرش کهکشان درگاه این خاک
نور حقیقت می رود تا بام أفلاک
عطر جنان دارد گلستان شهیدان
از لاله لبریز است ، این گلزار رضوان
گلزار ایثار آفرینان نبرد است
آرامگاه بهترین مردان مرد است
ص:668
آنجا هزاران گوهر نایاب عشقند
در ملک باور ، مهر عالمتاب عشقند
آنجا شقایق زار مردان جنون است
در هر قدم ، صدها شهید از نسل خون است
بگذشته از نامان و ، غرق بی نشانی
گلباده نوشان از سبوی جاودانی
ایوان « شمس آبادی » ، اورنگ سپهر است
از گنبدش رخشان ، فروغ ماه و مهر است
أول شهید عصر حاضر در ره حق
مردی که عمری ، علم و دین را داد رونق
بر گلشن سبز ولایت ، باب توحید
با خون سرخش رنگ و آبی تازه بخشید
****
ای دل اگر خواهان وجد و شور و حالی
از صدق روکن ، بر مزار « بوالمعالی »
مردی حکیم از زمرۀ روشن ضمیران
در زهد و تقوا ، در شمار بی نظیران
بوی گل از قبر «محمّد صادق »(1) آید
دیدار آن زنگ ملال از دل زداید
نام محمّد صادق ، آن انسان واصل
در جان عشّاق حقیقت ، کرده منزل
ص:669
مردی که مِی از ساغر توحید نوشید
بی ادّعا، در هفت شهر عشق گردید
در خلوت عرفانیان ، شمع شهود است
نامش به لب ، زیباترین شعر و سرود است
چون نام « بید آبادی » آید بر زبانم
گویی ز شوقش پرکشد از تن روانم
آن مقتدای اهل بیتش ، پیر کامل
مفتاح مُعضل ها، کلید حلّ مشکل
در گوشه ای از بقعه اش مدفون « مفید » است
مردی که در علم و عمل ، فحلی فرید است
بیرون بقعه ، « میرمعصوم » آرمیده
مردی که روحش پر به علّیّین کشیده
بر مدفن « خونساری » از دل هرکه رو کرد
در بارگاه قدس ، کسب آبرو کرد
مرحوم «خونساری» ، جمال العارفین است
چون « خواجوئی » در زمرۀ أهل یقین است
اصفهان مدفن امامزادگان والامقام
ای شهر من ، ای روضۀ گلهای صدپر
ای مدفن اولاد أمجاد پیمبر
تو در بغل « شهزاده ابراهیم » داری
شهزاده های واجب التّعظیم داری
ص:670
اینها همه نوباوگان مصطفایند
از نسل زهرا علیها السلام وعلیِّ علیه السلام مرتضایند
دُرْجی تو و، این حق مداران ، گوهر تو
چون جان گرامی ، چون روان در پیکر تو
شهزاده « اسحق » و « حسن » ، « سیّد محمّد »
شهزاده « باقر » ، « زینب » ، « اسماعیل » و « أحمد »
دیگر « أبو العبّاس » تو، از نسل عبّاس
می گردد از آن عیسوی دم ، تازه أنفاس
آنجا ، فقیه آل عصمت آرمیده
آنجا « إمامی » ذخر امّت آرمیده
آن رهرو راه خدا ، رهپوی مولا علیه السلام
صاحبدلی والاتبار از نسل زهرا علیها السلام
آن یکّه تاز عرصۀ وعظ و خطابت
در حوزه بود استاد تدریسِ فقاهت
یک عمر پرچمدار ایمان و شرف بود
ترویج قرآن ، نشر أحکامش هدف بود
اصفهان پایگاه ایمان و ولایت و شهر شور و شوق
أهل البیت علیهم السلام
شهر من ، ای اقلیم مردان سلحشور
ای خطّۀ حق پیروان ، ای مأمن نور
با مردمانت تار و پودم خورده پیوند
همشهریانی یکدل و خوب و برومند
ص:671
همشهریانی حق پرستان ، حق شعاران
در راه تنظیم شعائر ، جان نثاران
همشهریانی ، رهروان راه فطرت
تا پای جان ، فرمانبر قرآن و عترت
همشهریانی شهرۀ ایمان در آفاق
با « چارده خورشید عصمت » بسته میثاق
دل بر رسول صلی الله علیه وآله ، آن کعبۀ آمال داده
دست تولاّ برعلیّ و آل علیهم السلام داده
شوق ولایت ، شور بخش سینه هاشان
جای علی علیه السلام باشد ، دل بی کینه هاشان
عهد ألستی باعلیّ و آل علیهم السلام بسته
از غیر عترت ، رشتۀ الفت گسسته
یک چاه غربت ، راز دار بوترابند
در راه عشقَش ، تا به جان ، پا در رکابند
احیاگران رسم سرخ سوگواری
در سوک زهرا علیها السلام ، بی قرار از داغداری
بنیان گذاران عزای فاطمیّه علیها السلام
دلهایشان ماتم سرای فاطمیّه علیها السلام
در تکیه های قلبشان مأوای مولاست
غربت سرای حضرت امّ ابیهاست
دلهایشان خلوتگه نور خدائی
از جانشان سرشار ، شور کربلائی
ص:672
در خویش از این غم، نینواها ناله دارند
در سینه ها ، داغ هزاران ساله دارند
دشت جگرهاشان ، عطش جوش حسین علیه السلام است
محراب دلهاشان ، عزاپوش حسین علیه السلام است
گر دیگران ، ماه محرّم سوگوارند
اینان شب و روز ، این عَلَم بر دوش دارند
اینان ، مسلمانانِ سلمان دودمانند
سلمانُ منّا أهل بیتِ این زمانند
سلمان ، که پا، جا پای آل آلله بگذاشت
در سینه از مولا ، نشان عاشقی داشت
این حق پرستان ، ردّ پای سبز اویند
در معرفت ، دُردی کشان آن سبویند
چشم انتظار مهدی علیه السلام موعود عشقند
خونین دلان هجر آن معبود عشقند
تا در جهان شور و نوای عشق جاریست
در روزگاران ، تاصفای عشق جاریست
تا آفتاب ، آئینه دار نُه سپهر است
تا عالم آرائی ، به دست ماه و مهر است
تا هست سرشار از تجلّی ، جام خورشید
جاوید مان ، ای شهر من ، جاوید، جاوید
چون طبع ( قدسی )، گلشنی باشی شکوفا
چون زنده رودِ ذوق او ، مانی گوارا
ص:673
نقش جهان ، در آینۀ اصفهان
نقش جهان در آینۀ اصفهان ببین
نصف جهان رها کن و نصف جهان ببین
ای در وطن غریب ، سفر کن ز شهر خویش
صد آشنا به بوم و بَرِ اصفهان ببین
توفیق شد رفیق و سعادت دلیل راه
امدادِ بخت و ، مرحمت آسمان ببین
ای مرغ خسته پَر ، که سرت زیر بال ماند
در فصل گل ، شکفتگی بوستان ببین
بگشای چشم دل به تماشای زنده رود
آب بقا به چشمۀ حیوان ، روان ببین
جان تازه کن ز خندۀ دندان نمای پل
در ماه تیر ، جلوۂ رنگین کمان ببین
باغی که بود تکیۀ «صائب » نظاره کن
خالی ز مرغ نغمه سر آشیان ببین
در گوشه ای نه در خور قدر بلند او
آرامگاه شاعر شیرین زبان ببین
با چشم دل به تربت پاکش نظر فکن
گَنجی که مانده است به کُنجی نهان ببین
ص:674
گمنام اگرچه ماند به ایران دویست سال
امروز نام او همه جا در میان ببین
از شعر نغز او نتوان سرسری گذشت
رنگینی معانی و سحر بیان ببین
همّت بخواه ای دل از آن طبع تابناک
شعر شکسته بستۀ خود را روان ببین
چون گُلشنی است مُلک سپاهان ومردمش
افرشتگان آمده از آسمان فرود
چون خیمه ایست کشور ایران فراشته
وین خیمه فراشته را اصفهان عمود
دنیا اگر چه جای بقا و خلود نیست
بنگر به اصفهان و صفا را در آن خلود
بشنو کنون ز نای من آوای اصفهان
تا بشکفی چو غنچه از این دلنشین سرود
وین جا نفزاترانه بر آری زلب چومن
جان جهان نبود اگر اصفهان نبود
ص:675
اصفهان
گر بگذری به خطّۀ زیبای اصفهان
مستت کند هوای دل آرای اصفهان
پیچیده است بوی گل و عطر یاسمن
در کوچه باغهای مصفّای اصفهان
همچون دم مسیح ، روانهای مرده را
احیا کند نسیم فَرَح زای اصفهان
خون حیات و زنده دلی آورد به جوش
در سیر و گشت منظر زیبای اصفهان
در کام أهل حال نگر زنده رود را
جاری چو شهد ناب به مینای اصفهان
از هر طرف سرود بهاران زندگی
بر گوش جان رسد ز مصلاّیِ اصفهان
در فنّ شعر و صنعت و معماری و هنر
هرگز کسی نیافته ، همتای اصفهان
فرزانگانِ شعر و سخن ، رشک می برند
بر طبع شاعرانِ توانای اصفهان
ص:676
بر تارک سپهر أدب ، نقش بسته است
نام « صغیر » ، گوهر والای اصفهان
ثبت است شعر « صائب » و نازک خیالیش
در سینه های مردم دانای اصفهان
« مردانی » ، آن أدیب سخن دان نکته سنج
بی جا نگشته واله و شیدای اصفهان
صفحه به صفحه ، دفتر و دیوان شعر او
جانبخش و جانفزاست چو گلهای اصفهان
« قیصر » به یادگار ، تو هم خوش نگاشتی
شور آفرین چکامۀ غرّای اصفهان
این گلستان است یا رب یا بهشت جاودان
یا جهان جان و یا جان جهان یا اصفهان
این عجب کاندر زمین است و بود رشک فلک
وین عجب کاندر جهان است و بود بیش از جهان
حبّذا شهری که خاکش سر بسر جان لطیف
مرحبا ملکی که آبش جملگی روح روان
محمد کاظم (واله)
ص:677
اصفهان ، شهر مساجد زیبا، و مهد هنر و هنر آوران
بهشتی که حق در ازل آفرید
بر آن بندگان راست چشم امید
چو نسیه است و نتوانش امروز دید
به زودی بر آن نسیه نتوان رسید
بهشتی گُزین نقد در این جهان
بهشت جهان ، خطّۀ اصفهان
صفاهان بهشتی است بِه از بهشت
بهشتی است رشک بهشت از سرشت
که در آن دمد گل ، ز هر خار کشت
هنر بارَد اینجا زهر پاره خشت
در اینجا پدید آید از خاک ، زَر
زر از خاک و ، از سنگ لعل و گُهر
به مژگان سزد خاک این شهر رُفت
کز اینجا هنر جلوه کرد و شکُفت
به وصفش چه حاجت به گفت و شنوفت
چه نیکو سرود آنکه این نکته گفت
جهان را اگر اصفهانی نبود
جهان آفرین را جهانی نبود
ص:678
ز دوران دمی را غنیمت شمار
قدم نِهْ در این شهر و در این دیار
به پرداز ، اینجا به گشت و گُذار
به دست آر ، هر چیزت آید به کار
که هر چیز خواهی به دست آوری
در این شهر ، از عمر لذّت بری
خرامان خرامان سوی چارباغ
روان شو که تا یابی از غم فراغ
ز شادی بر افروز در دل چراغ
رهی ، تا ز رنج و غم و درد و داغ
بزن بر لب رود ، نم نم قدم
بزن آب ، بر آتش درد و غم
گذر کن سوی رود زاینده رود
که بر آبروی صفاهان فزود
از آوای آبش توانی شنود
هزاران ترانه ، هزاران سرود
چه موسیقی از آن طرب خیز تر
چه از این هیاهو دل انگیز تر
گذر کن به میدان نقش جهان
که پیداست نقش جهانی در آن
ننازد چرا بر جهان ، اصفهان
جهان را کجا بهتر از این نشان
ص:679
کجا چون صفاهان زفرّ و شکوه
جهان را به خود خوانده از هر گروه
سوی «گنبد شیخ» أفکن نظر
ز فیروزه بین گنبدی جلوه گر
نه تنهاست تاج ، اصفهان را به سر
که تاجی است شایان ، به فرق هنر
چه تاجی که چون زد به سر اصفهان
از این تاج شد تاجِ فرق جهان
سوی « مسجد شاه »(1) بردار گام
هنر را تماشا کن آنجا تمام
در و سقف و دالان و دیوار و بام
همه زُمْردین رنگ و فیروزه فام
چنین نقش زیبا در اینجا که بست
چه کس را در این نقش بوده است دست
یکی شاهکار است در آن عیان
که آن طرح قبله است در این مکان
نه پی بردن آسان بر آن می توان
بر آن پی برد فکرت نکته دان
از بینندگان از هزاران هزار
یکی می برد پی به این شاهکار
ص:680
به قانون هیئت ، چو در این مطاف
نبودی مَصون قبله از انحراف
همان را نه مشروع بود انعطاف
بجستند راهی درست از خلاف
که آنجا به نیروی فکر قویم
نمودِ مُصَلّی ، بُوَد مستقیم
ز « عالی قاپو » چون برانم سخن
چه گویم من از این بنای کهن
که توصیف آن نیست در حدّ من
بُوَد در حدِ اوستادان فن
که آیند و گویند أوصاف آن
ز أوصاف عالی بنای جهان
چو بر « مسجد جامعش » بگذری
هزاران هنر أندر آن بنگری
به طاق مُعلّق اگر پی بری
سرانگشت حیرت به لب آوری
به جیب تفکّر ببر سر فرو
ره کشف این راز پنهان بجو
چنین کارگاهی هنرآفرین
نه مسجد ، که عرشی است روی زمین
هنر موج زن از یَسار ویمین
به هر سو گشا چشم عبرت ، ببین
ص:681
که آن یک از این حیرت آمیزتر
از این، آن یک إعجاب انگیز تر
« دو جنبان منارش » شگفت آور است
نه معجز ، ز معجز بسی برتر است
کرامت مگو از کرامت بَر است
تو را جنبشش گر که ناباور است
بگیر اوّلی را بجنبان ، ببین
که جنبد چه سان ، بی تکان ، دوّمین
نظیرش توان دید افزون بنا
همه حیرت انگیز و حیرت فزا
همه نقش فکر بدیع و رسا
همه در خورِ آفرین ، مرحبا
که گر یک به یک آورم در شمار
شمارش شود بیشتر از هزار
هنرهای دستیِّ آن بی کران
که مانده است و ماند به جا جاودان
قلمدان ، قلمکار سازیِّ آن
هم از گچبریهاش در هر مکان
از تذهیب و ترصیع و أنواع خط
هزاران هنر ، زین رقم ، زین نمط
به جز اصفهان شهر مینو طراز
کجای جهان راست این امتیاز
ص:682
که هست از هنر در جهان سرفراز
دری از هنر بر جهان کرده باز
هنرمندهائی از آن خاستند
که شهر هنر را بیاراستند
اگرچه هنر نادر و کم بود
هنرآفرین کم به عالَم بود
در این شهر ، أفزون دمادم بود
هنر ، اصفهان ، این دو توأم بود
به هر جا سخن از هنر می رود
سخن ز اصفهان بیشتر می رود
سزد بیش از این وصف شهر هنر
ستایش فزون ، وصف بی حدّ و مر
زأندازه بیرون ز حد بیشتر
که تاجی است زرّین جهان را به سر
بدین شهر کان گوهر آرد به بار
سزد آنکه ایران کنر افتخار
ورای هنرهای آن ، شعر آن
که در این هنر هم عنان جهان
دلیلم حضور سخن آوران
سخن آوران و سخن پروران
کجا سرزمینی جز این سرزمین
سخن پروری پرورد ، چون ( متین )
ص:683
اصفهان ، شهر علم و فضل و هنر
و جهاد و شهادت
یک جهان جانیّ و ، هم جان جهان ، ای اصفهان
در جهان مانی هماره جاودان ، ای اصفهان
قرنها باشد که تاریخ وطن را زیوری
بلکه باشی زیب تاریخ جهان ، ای اصفهان
گاه گشتی شهره بر ، نصف جهان ، این جان پاک
گَه زدی نقش جهان بر لوح جان ، ای اصفهان
باشد از « نقش جهانت » یک جهان حسرت به دل
گر کنی افشا تو آن درد نهان ، ای اصفهان
از شرار دل ، زنی آتش دل أفلاک را
گر بیاری سوز دل را بر زبان ، ای اصفهان
کِی رود از خاطر آن روزی که برپاشد ز کین
از سر پاکانِ تو ، کوهی گران ، ای اصفهان
مدّعی ، قلب عزیزان تو از هم می درید
بهر عبرت پیش چشم میهمان ، ای اصفهان
از منار و مسجد و محراب هایت می رسد
قرنها بر گوش ، آوای أذان ، ای اصفهان
ص:684
« تخت فولاد » ت چو رضوانست از آیات حق
بس بهشتی أندر او دارد مکان ، ای اصفهان
مهر گردون ، مات روحانیّتِ ذیشان توست
کاخترانشان هشته سر بر آستان ، ای اصفهان
خون گلرنگ « مدرّس » آن زعیم پاکدین
خطّ بطلان زد به نقش نامِ خان ، ای اصفهان
محور « زاینده رود » ت چشمه سار زندگی است
باشد از هر گوشه اش کوثر روان ، ای اصفهان
از فداکاری و جانبازیِّ سربازان تو
شد زمین مبهوت و ، حیران آسمان ، ای اصفهان
تا ببارد أبر و ، روید لاله از خاک وطن
تا زنَد خورشید سر از کهکشان ، ای اصفهان
سرخ رو و ، سر فراز و ، شادکام و ، استوار
باشکوه و فرِّجاویدان بمان ، ای اصفهان
روح می بخشد جهان را بسکه باشد دامنت
دلربا و ، دلگشا و، دلستان ، ای اصفهان
کَند از جا سدّ استبداد و کاخ ظلم را
خون پاکان تو ، چون سیل دمان ، ای اصفهان
دامن پاک تو را نازم که پروردی چنین
پاک جانانی دلیر و قهرمان ، ای اصفهان
پیشتاز لشکر حقّند فرزندان تو
بهر محو باطل و دفع خَسان ، ای اصفهان
ص:685
شهره در علمند و ، فضل و صنعت و شعر و هنر
مردم خوب تو بین همگنان ، ای اصفهان
خود نه تنها أندر این جنگ عظیم کفر و دین
گوی سبقت را ربودی زین میان ، ای اصفهان
تا ابد بر مردمان پاک ایمانت درود
از امام و امّت والا نشان ، ای اصفهان
بر شهیدان سرافرازت سلام کردگار
تا به خاکت مهر باشد زرفشان ، ای اصفهان
زین وجیزت ، کلک ( مردانی ) ز کان معرفت
ریخت در پای تو یاس و أرغوان ، ای اصفهان
تا بروید لاله در دامانت از خون شهید
زیبَد أر وصف تو بنگارد بنان ، ای اصفهان
مردانی آن ادیبِ سخندان نکته سنج
بیجا نگشته واله و شیدای اصفهان
صفحه بصفحه دفتر ودیوان شعرا و
جانبخش و جانفزاست چو گلهای اصفهان
قیصربه یادگار تو هم خوش نگاشتی
شور آفرین چکامۀ غرّای اصفهان
ص:686
تجلّی علم و ادب و شجاعت و شهامت در اصفهان
اصفهان ای بارۀ پروازها
از تو در گوش فلک آوازها
ای کرامت را جهانی ساخته
بر چکاد حق علم افراخته
بافروغی هم رکاب آفتاب
همچنان ، بر پهنۀ گیتی بتاب
در تو بینم تابش خورشید را
جلوه های روشن امّید را
تافلق سرچشمۀ گلگون توست
در رگ تاریخ ، جاری خون توست
ز آستینت دست حق آمد به در
سرفرازی ، سوده بر پای تو سر
پردۀ اندیشه را نقش و نگار
نقش پرداز هنر در روزگار
خاک پاکت توتیای دیده هاست
روشنی بخش دل مشتاق ماست
عالمانت را سریر سروری
زیبد و شاید به کار رهبری
پاس ایمان را مسیحائی دمند
در حریم حرمت حق محرمند
ص:687
شاعرانت ، در سخن رشک ملَک
فضل را گسترده دامن تا فلک
پاسدارانت چو شیر بیشه ها
این خداجویان و پاک اندیشه ها
مردمانت مردمی را چاره جوی
آب رفته باز آورده به جوی
در ستیغ فتح، بانامرد ها
پهلوان قرن ، در ناوردها
شعله های ایزدی افروخته
خرمن أهریمنی را سوخته
آنکه گفت اینجا بود نصف جهان
خود نمی دانست این راز نهان
کاصفهان ماجهانی دیگر است
دوستان را داستانی دیگر است
تا جهان را اصفهان جان آمده
شامل ألطاف یزدان آمده
در شهادت شهره ، در دین استوار
در شجاعت بی بدیل و نامدار
دامنت پرورده ابراهیم ها
کوفته پا بر سر دیهیم ها
آتش اینجا شعله ریحانی کند
گل کند گل، تاگل افشانی کند
ص:688
جویبارت رشته ای از سلسبیل
تشنگان وادی حق را دلیل
از فروغ لاله های درد و داغ
دشت در دشت تو روشن از چراغ
موجها ، در موجها زاینده رود
دارد اینک نغمه های رود رود
رود نِی ، بحر خروشانست این
شطّی از خون شهیدانست این
در دل او قُلْزُمی از خون گذشت
آنچه بر أروند و بر کارون گذشت
موج ایثار از درون آبها
ریخته بر پهنۀ گردابها
زمزم است این رود ، رشک کوثر است
یعنی این نیل است و موسی پرور است
بحر رحمت را در اینجا ساحل است
کاروان در کاروان جان و دل است
این شهیدانی که اینجا خفته اند
در دل و جان همچو گل بشکفته اند
بیخود از خود ، با خدا بودن خوش است
از تعلّق ها رها بودن خوش است
چشم ایران روشن از جان شماست
مهر و مه آئینه گردان شماست
ص:689
ای اصفهان
ای محیط دانش و فرهنگ و علم و حکمت و عرفان
سلام ای اصفهان ! ای پرورشگاه هنرمندان
سلام ای شهر تاریخی ! سواد اعظم ایران
محیط دانش و فرهنگ و علم و حکمت و عرفان
گرامی دایۀ برجسته استادان عالیشان
همیشه دایر و معمور باش و أمن و آبادان
خوش و سرسبز و خرّم ، هم تو مانی ، هم مقیمانت
تو مهد عالمان ، صنعتگران ، نقش آفرینانی
تو کانون نوابغ ، هوشمندان ، نکته سنجانی
تو بر أهل فنون و ابتکار و ذوق ، سامانی
هم ایران افتخار از نام تو دارد هم ایرانی
تو تعظیم و ستایش را سزاواری و شایانی
بناها وعمارتها و مسجدهاست بُرهانت
تو از آغاز ای شهر سپاهی ، محترم بودی
دِژ جنگاورانِ زبدۀ ثابت قدم بودی
عدالتخانه بودی ، ایمن از جور و ستم بودی
همیشه در تمام جنگها صاحب عَلَم بودی
ز قدرت در مهمّات جهان چندان أهمّ بودی
که از انبوهی لشکر ، سپاهان گشت عنوانت
تو شهر راد مردان غیور کشور آرائی
تو گنجی پر گُهر ز آثار ممتاز هنرهائی
ص:690
ز آرایش ، فرح بخشیّ و ، منظور نظرهائی
تو محبوبی ، تو مطلوبی ، تو مقبولی ، تو زیبائی
تو بر نصف جهان ، ای اصفهان ، مشهور دنیائی
شود پیوسته افزوده مقام و عزّت و شانت
هنوز آگهدلان ، فرخنده می دانند فالت را
هنوز از دور می آیند و می پرسند حالت را
دل از کف دادگان دارند امّید وصالت را
مگر بینند طرف زنده رود بی مثالت را
ستایش می کند گیتی ، جمالت را ، کمالت را
هنوز آید به گوش ، آواز مردان سخندانت
هنوز آراسته است از نقشها ایران و درگاهت
هنوز از گنبد شیخ است محکم پایۀ جاهت
بود از صنع معماران ، جهانی چشم بر راهت
دل از کف می رباید کلک نقّاشانِ آگاهت
هنوز أهل نظر هستند مفتون و هواخواهت
مگر دست تمنّاشان ، رسد روزی به دامانت
همیشه سربلند ، ای اصفهان بادا ، لوای تو
همیشه روح بخش و جانفزا بادا ، هوای تو
تو زینت بخش ایران عزیزی ، جان فدای تو
تو باقی باش ، چون باشد بقای ، من بقای تو
مبادا بی نوا گردی ، که می گوید ( نوا ) ی تو
بود دست توانای هنرمندان نگهبانت
ص:691
بهشتی شایگان
این گلستان است یارب ، یا بهشت جاودان
یا جهان جان و ، یا جان جهان ، یا اصفهان
این عجب ، کاندر زمین است و ، بود رشک فلک
وین عجب ، کاندر جهان است و ، بود بیش از جهان
حبّذا شهری که خاکش سر به سر ، جان لطیف
مرحبا ملکی که آبش جملگی روحِ روان
نار ونارنج و ترنج و سیب و شفتالو و بِه
روز و شب أندر درختانش به باغ و بوستان
هر یکی تابنده خورشیدی است در چارُم سپهر
هر یکی رخشنده شَعرائی ز هشتم آسمان
این بُوَد یارب صفاهان یا سپهر هشتمین
یابُوَد غیرت فزای قدس ، یا رشک جنان
مُضْمَر أندر آب صافش ، صاف تَسنیم و مَعین
مُدْغَم أندر خاک پاکش ، پاک مشک و زعفران
از نسیمش می وزد پیوسته بر جان ، بوی دل
وز شَمیمَش می رسد همواره بر دل ، بوی جان
در فضایش ، زنده جوید ، عیش فردوس برین
وز هوایش ، مرده دریابد حیات جاودان
باغهای باصفا و خانه های پرفضاش
هر یکی باغ ارم ، هر یک بهشتی شایگان
ص:692
اصفهان شهر علم و عدل و حکمت و ایمان
شد ز ألطاف کردگار جهان
غیرت خُلد، خاک اصفاهان
در صفاهان بیا اگر خواهی
ره بری سوی روضۀ رضوان
ننهی تا به خاک او قدمی
نبری ره به چشمۀ حیوان
آب صافش برد کدورت دل
خاک پاکش زداید أنْدُهِ جان
سینه ای نیست أندرو مجروح
خاطری نیست أندرو پژمان
گر به ظلْمات هست چشمۀ خضر
ور بهشت است در فَلک پنهان
از ادیبان چو مجلس « صاحب »
وز حکیمان چو کشور یونان
این همه خرّمی در این کشور
این همه خوش دلی در این سامان
ص:693
باشد از عالمان ربّانی
فلکی پر کواکب رخشان
باشد از عالِمان عدل شعار
عالَمی در لباس أمن و أمان
همه در عدل ، نوذر و کسری
همه در زهد، بوذر و سلمان
عالِمش ، جمله عالِمِ حق جو
عاملش ، جمله عامِلِ فرمان
نقش ألکاسب حبیب الله
در رُخ خوب تاجرانش بخوان
در دیانت ، وحید فی الأدوار
در أمانت ، أمین فی الایمان
گر نور چشم من افزون شود گمان مدار
در دیده خاک راه صفاهان گرفته ام
عمر دوباره یافتم از آب زنده رود
جامی مگر ز چشمۀ سیوان گرفته ام
ص:694
در این فهرست عمدۀ کتابهائی را که در تألیف این کتاب ، مورد بهره برداری قرار گرفته است ، نام می بریم ، و از ذکر بسیاری از کتابهایِ تاریخی و جغرافیائی و فقهی و أدبی و لغوی و ... ، که به مناسبت ، و برای روشن شدن یک مطلب ، مورد بهره برداری و مراجعه قرار گرفته ، پرهیز می نمائیم .
ألقرآن الکریم
نهج البلاغه
الصّحیفة السّجادیّه
آتشکدۀ آذر... آذر بیگدلی
آتشکدۀ أردستان... أبو القاسم رفیعی مهرآبادی
آثار التّقوی (شرح حال آیة الله فقیه أحمدآبادی)... سیّد محمّد علی روضاتی
آثار الحجّة... شیخ محمّد رازی
آثار ملّی اصفهان... أبو القاسم رفیعی مهرآبادی
آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه... میر سیّد حجّة موحّد أبطحی
آل بویه و اوضاع زمان ایشان... علی أصغر فقیهی
إثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات... شیخ محمّد بن الحسن ، حرّ عاملی
أجود التّقریرات (تقریرات درس مرحوم نائینی)... آیة الله العظمی خوئی
ص:695
أحسن التّقاسیم... محمّد بن أحمد مقدسی
أحسن الودیعه... آقا سیّد محمّد مهدی خوانساری
إحقاق الحق (با تعلیقات گستردۀ آیة الله مرعشی)... قاضی نورالله تستری
إحیاء الدّاثر (طبقات)... حاج آقا بزرگ طهرانی
أخبار الحکماء... علی بن یوسف قفطی
إرشاد المسلمین (شجره نامۀ سادات میر محمّد صادقی)... سیّد عبدالله ثقة الإسلام
أرمغان اصفهان... سیّد مصلح الدّین مهدوی
اُسد الغابه... عزّ الدّین بن الأثیر
اصفهان... حسین نور صادقی
اصفهان... دکتر لطف الله هنرفر
اصفهان در شعر شعراء... مجموعۀ سروده ها ، با مقدّمۀ استاد منوچهر قدسی
اصول کافی... محمّد بن یعقوب کلینی
أعلام النّساء... عمر رضا کحّاله
أعلام الوری... فضل بن حسن (أمین الإسلام طبرسی)
أعیان الشّیعه... علاّمه سیّد محسن أمین عاملی
إقبال الأعمال... سیّد رضی الدّین ، بن طاووس حلّی
إکمال الدّین و إتمام النّعمه... شیخ صدوق
الإرشاد... شیخ مفید
الإستیعاب... ابن عبد البر
الإصابه... ابن حجر عسقلانی
الإصفهان... سیّد علی جناب
الأعلام... خیر الدّین زرکلی
الأنساب... سمعانی
ص:696
ألثّقات العیون (طبقات)... حاج آقا بزرگ طهرانی
الجامع الصّغیر... جلال الدّین سیوطی
الحقائق الراهنه (طبقات)... حاج آقا بزرگ طهرانی
الخرائج و الجرائح (با تصحیح و تعلیق مؤسسة الإمام المهدی قم)... قطب الدّین راوندی
ألخصال... شیخ صدوق
الخلاصه... علاّمۀ حلّی
الذّریعة ألی تصانیف الشّیعه... حاج آقا بزرگ طهرانی
إلزام النّاصب... شیخ علی یزدی حائری
الضّیاء اللاّمع (طبقات)... حاج آقا بزرگ طهرانی
ألغدیر... علاّمه ، شیخ عبدالحسین أمینی
ألفهرست... شیخ طوسی
ألفهرست... شیخ منتجب الدّین رازی
ألفهرست... محمّد بن اسحق (ابن النّدیم)
ألفیض القدسی... حاج میرزا حسین نوری
ألکامل فی التّاریخ... ابن أثیر
ألکرام البرره... حاج آقا بزرگ طهرانی
ألکنی والألقاب... حاج شیخ عباس (محدّث قمی)
ألمجدی فی أنساب الطّالبیّین... أبو الحسن ، علیّ بن أبی الغنائم علوی عمری
ألمختارات من الرّسائل... تهیّۀ ایرج افشار
ألمنجد... لویس معلوف الیسوعی
ألنّابس فی القرن الخامس (طبقات)... حاج آقا بزرگ طهرانی
ألوافی بالوفیات... صلاح الدّین صفدی
أمالی مفید... شیخ مفید
ص:697
أمالی طوسی... شیخ طوسی
أمالی صدوق... شیخ صدوق
أمل الأمل... شیخ محمّد بن الحسن (الحرّ العاملی)
أنساب خاندان مجلسی... میرزا حیدر علی مجلسی
أنساب خاندانهای مردم نائین... سیّد عبدالحجّه بلاغی
أنوار نعمانیّه... سیّد نعمت الله جزائری
ایرانشهر... نشریّۀ بزرگ شمارۀ 22 ملّی یونسکو در ایران ، 1342 شمسی
بحار الأنوار... علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی
برنامه ریزی جامع آموزشی و پژوهشی دانشگاه اصفهان... دانشگاه اصفهان
بستان السّیاحه...حاجی زین العابدین شیروانی
بُغْیَة الْوُعاة... جلال الدّین سیوطی
بیان المفاخر... سیّد مصلح الدّین مهدوی
تأسیس الشّیعه لعلوم الإسلام... آیة الله سیّد حسن صدر
تاریخ اجتماعی کاشان... حسن نراقی
تاریخ أردکان... علی سپهری أردکانی
تاریخ اصفهان و ری... میرزا حسن خان جابری أنصاری
تاریخ بیهق... علی بن زید بیهقی
تاریخ تشیّع اصفهان... شیخ مهدی فقیه ایمانی
تاریخ جدید یزد... أحمد بن حسین بن علی کاتب
تاریخ جرجان... سهمی
تاریخ حزین... حزین لاهیجی
تاریخ شهرضا... مسیح الله جمالی
ص:698
تاریخ طبری... محمّد بن جریر طبری
تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر... سیّد مصلح الدّین مهدوی
تاریخ فرهنگ اصفهان... مجتبی ایمانیّه
تاریخ قم... محمّد حسین ناصر الشّریعه
تاریخ کاشان (مرآت القاسان)... عبد الرحیم کلانتر ضرابی
تاریخ مدارس ایران... حسین سلطان زاده
تاریخ یعقوبی... أحمد بن أبی یعقوب اصفهانی
تاریخچۀ أبنیۀ تاریخی اصفهان... نیکزاد أمیر حسینی
تاریخچۀ اوقاف اصفهان... عبدالحسین سپنتا
تاریخچۀ کتابخانه های ایران و کتابخانه های عمومی... رکن الدّین همایونفرّخ
تاریخچۀ محلّۀ خواجو... سیّد مصلح الدّین مهدوی
تاریخچۀ وقف در اسلام... علی أکبر شهابی
تجارب السّلف... نخجوانی
تحفة الأبرار(خاتمه)... خاتمه ، به قلم سیّد مصلح الدّین مهدوی
تحفة العالم... میر عبدالّلطیف خان شوشتری
تذکرة الحفّاظ... شمس الدّین ذهبی
تذکرة القبور... مرحوم آخوند گزی
تذکرۂ شوشتر... سیّد عبد الله شوشتری
تذکرۂ نصرآبادی... میرزا محمّد طاهر نصرآبادی
ترجمۀ تقویم البلدان... عبدالمحمّد آیتی
تعلیقات کتاب نقض... محدّث اُرموی
تفسیر تبیان... شیخ طوسی
تقریب التّهذیب... ابن حجر عسقلانی
ص:699
تقویم البلدان... أبو الفداء
تلامذة العلاّمة المجلسی... سیّد أحمد حسینی
تنقیح المقال... شیخ عبدالله مامقانی
تهذیب الأحکام... شیخ طوسی
تهذیب التّهذیب... ابن حجر عسقلانی
ثواب الأعمال... شیخ صدوق
جامع الأنساب... سیّد محمّد علی روضاتی
جامع الرّواة... میرزا محمّد بن علی أردبیلی
جامع السّعادات... ملاّ مهدی نراقی
جامع مفیدی... محمّد مفید مستوفی بافقی
جزوۀ میراث فرهنگی (دربارۀ تخت فولاد)... سازمان میراث فرهنگی اصفهان
جزوۀ کتابخانۀ ابن مسکویه... نشریّۀ کتابخانۀ ابن مسکویه
جشن نامۀ ابن سینا... انتشارات أنجمن آثار ملّی
جغرافیای اصفهان... میرزا حسین بن محمّد ابراهیم خان تحویلدار اصفهان
جغرافیای کامل ایران... زیر نظر وزارت آموزش و پرورش
خلدبرین (یا تاریخ گویندگان اسلام)... شیخ أحمد بیان الواعظین
دائرة المعارف الإسلامیّه... جمعی از محقّقان
دائرة المعارف الإسلامیّة الشّیعیّه... زیر نظر سیّد حسن أمین عاملی
دائرة المعارف بزرگ اسلامی... زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی
دائرة المعارف بستانی... بستانی
دائرة المعارف تشیّع... گروهی از محقّقان و نویسندگان
ص:700
دائرة المعارف فارسی... غلامحسین مصاحب
دائرة المعارف فرید وجدی... محمّد فرید وجدی
دار العلم شرق (مخطوط)... سیّد مصلح الدّین مهدوی
دانشمندان و بزرگان اصفهان... سیّد مصلح الدّین مهدوی
دانشمندان و سخن سرایان فارس... محمّد حسین رکن زاده - آدمیّت
دلیل المخطوطات... سیّد أحمد حسینی
دیباچۀ دیارنون... یزدانی نجف آبادی
دیوان جمال الدّین عبدالرّزاق... جمال الدّین عبد الرّزاق
دیوان طبیب (رساله ای در شرح حال طبیب اصفهانی)... کیوان سمیعی
ذکر أخبار اصفهان... حافظ أبونعیم
راحة الصّدور... محمّد بن علی بن سلیمان راوندی
راهنمای اصفهان... دکتر لطف الله هنرفر
راهنمای مراکز فرهنگی اصفهان... مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی
رجال اصفهان... مرحوم آخوند گزی و سیّد مصلح الدّین مهدوی
رجال شیخ طوسی... شیخ طوسی
رجال کشّی... محمّد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی
رجال نجاشی... أحمد بن علی نجاشی
روضات الجنّات... آقا سیّد محمّد باقر خوانساری اصفهانی
روضة المتّقین... علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی
ریاحین الشّریعه... شیخ ذبیح الله محلاّتی
ریاض العلماء... ملا عبدالله أفندی اصفهانی
ریحانة الأدب... میرزا محمّد علی مدرّس تبریزی
ص:701
زندگانی آیة الله بروجردی... شیخ علی دوانی
زندگانی آیة الله چهارسوقی... آقا سیّد محمّد علی روضاتی
زندگی و شخصیّت شیخ أنصاری... آقا شیخ مرتضی أنصاری
زندگینامۀ آیة الله فانی... بیت آن بزرگمرد
زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی... سیّد مصلح الدّین مهدوی
سپاسگزاری از مردم... نشریّۀ سازمان اوقاف اصفهان
سفرنامۀ ابن بطوطه... ابن بطوطه
سفرنامۀ شاردن... شاردن فرانسوی ، ترجمۀ حسین عریضی
سِیَر أعلام النُّبَلاء... محمّد بن أحمد بن عثمان ذهبی
سیری در تخت فولاد اصفهان... سیّد مصلح الدّین مهدوی
سیمای کاشان... حبیب الله سلمانی آرانی
شجرۂ مبارکه... سیّد محمّد جزائری
شجره نامۀ سادات ورثۀ حاج میرباقر خوانساری... خاندان میرباقری
شرح حال آیة الله العظمی غروی کمپانی... آقا شیخ محمّد رضا مظفّر
شرح فارسی من لایحضره الفقیه... علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی
شرف النّبی صلی الله علیه وآله... أبوسعید خرگوشی
شمس طالعه... حاج میرزا محمّد طبیب زاده
شهداء الفضیله (شهیدان راه فضیلت)... علاّمه ، شیخ عبدالحسین أمینی
طبقات المحدّثین بإصبهان... حافظ أبوالشّیخ
عالم آرای عبّاسی... اسکندر بیک ترکمان
علاّمۀ مجلسی ، بزرگمرد علم و دین... شیخ علی دوانی
ص:702
علل الشّرائع... شیخ صدوق
علماء معاصرین... ملاّ علی واعظ خیابانی تبریزی
عمدة الطّالب ، فی أنساب آل أبیطالب... أحمد بن علی حسنی (ابن عنبه)
عوالم العلوم (با استدراکات مؤسّسة الإمام المهدی)... ملاّ عبدالله بحرانی اصفهانی
عیون أخبار الرّضا (ع)... شیخ صدوق
غروب خورشید... یادوارۀ آیة الله أردکانی
فتوح البلدان... محمّد بن اسحاق (ابن النّدیم)
فروع کافی... محمّد بن یعقوب کلینی
فرهنگ جغرافیائی ایران... دائرۀ جغرافیائی ستاد ارتش
فرهنگ معین... دکتر محمّد معین
فوائد الأصول... آقا شیخ محمّد علی کاظمینی
فوائد الرّضویّه... حاج شیخ عبّاس (محدّث قمی)
فهرست کتب خطّی کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی... محمّد آصف فکرت
فهرست بناهای تاریخی و أماکن باستانی ایران... نصرت الله مشکوتی
فهرست کتابخانۀ آیة الله مرعشی نجفی... سیّد أحمد حسینی
فهرست کتابخانۀ آستان قدس رضوی... زیر نظر آستان قدس رضوی
فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملّی... نویسندگان متعدّد
فهرست کتابخانۀ مدرسۀ عالی سپهسالار... با همکاری جمعی از محقّقان
فهرست کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّه... حاج آقا مجتبی عراقی
فهرست کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّۀ قم... رضا استادی
فهرست کتابهای چاپی... خان بابا مشار
فهرست کتابهای خطّی کتابخانۀ ملّی ملک... جمعی از نویسندگان
ص:703
فهرست کتب خطّی کتابخانه های اصفهان... سیّد محمّد علی روضاتی
فهرست نسخه های خطّی کتابخانۀ آیة الله گلپایگانی... سیّد أحمد حسینی
فهرست نسخه های خطّی کتابخانۀ آیة الله گلپایگانی... رضا استادی
فهرست نسخه های خطّی کتابخانۀ عمومی اصفهان... جواد مقصود همدانی
قصص العلماء... میرزا محمّد تنکابنی
قواعد الأحکام... علاّمۀ حلّی
کرامات صالحین... شیخ محمّد رازی
کشف الخبیّة عن مقبرة الزّینبیّه... شیخ محمّد علی ، معلّم حبیب آبادی
کشف الغمّه... علیّ بن عیسی إربلی
کشف الیقین... سیّد رضی الدّین ، علی بن طاووس حلّی
کلیّات أشعار و آثار شیخ بهائی (مقدّمه)... از استاد سعید نفیسی
گنجینۀ دانشمندان... شیخ محمّد رازی
گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان...دکتر لطف الله هنرفر
لسان المیزان... ابن حجر عسقلانی
لغتنامۀ دهخدا... علی أکبر دهخدا
لیست بقاع و زیارتگاههای مذهبی ایران... سازمان اوقاف و امور خیریّۀ ایران
مآثر و آثار... محمّد حسن خان اعتماد السّلطنه
مجالس مفید... شیخ مفید
مجالس المؤمنین... قاضی نورالله تستری (شهید)
مجلّۀ حوزه... مقالات گوناگون
مجلّۀ نور علم... شماره های گوناگون
ص:704
مجلّۀ هنر و مردم (مقالات کتابخانه های ایران)... شماره های گوناگون
مجلّۀ یادگار... شماره های گوناگون
مجمع البحرین... شیخ فخر الدّین طریحی
مجمع الرّجال... شیخ عنایت الله قهپائی
مجمع الفصحاء... رضا قلیخان هدایت
مجمل التّواریخ و القصص... علی بن محمود رودباری
مجموعۀ تاریخی مذهبی مشهد أردهال... حسین فرّخ یار
محاسن اصفهان... مفضّل بن سعد مافرّوخی اصفهانی
محیط أدب (مجموعۀ سی مقاله)... یادبود استاد محیط طباطبائی
مرآت الجنان... یافعی
مرآت الأحوال جهان نما... آقا أحمد بهبهانی
مستدرک الوسائل... حاج میرزا حسین نوری
معالم العلماء... ابن شهر آشوب مازندرانی
معجم اُدباء الأطبّاء... محمّد خلیلی
معجم الأدباء... یاقوت حموی
معجم البلدان... یاقوت حموی
معجم رجال الحدیث... آیة الله ، سیّد أبوالقاسم خوئی
مقدّمۀ تاریخ یعقوبی... دکتر ابراهیم آیتی
مقدّمۀ تفسیر مجد البیان... حاج آقا نورالله نجفی
مقدّمۀ فوز أکبر و مطلع الأنوار... حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی
مقدّمۀ کتاب ألنّفحات الرّحمانیّه... عبدالله السّبیتی
مقدّمۀ محاسن اصفهان... سیّد جلال الدّین حسینی طهرانی
مقدّمۀ مفصّل طبقات المحدّثین بإصبهان... عبد الغفور بلوشی
ص:705
مقدّمۀ منتقلة الطّالبیّه... سیّد محمّد مهدی خرسان
مکارم الأثار... شیخ محمّد علی ، معلّم حبیب آبادی
مکیال المکارم... آقا سیّد محمّد تقی موسوی أحمد آبادی
مناقب آل أبی طالب... ابن شهراشوب مازندرانی
منتقلة الطّالبیّه... ابراهیم بن ناصر علوی (ابن طباطبا)
منتهی الأمال... حاج شیخ عبّاس (محدّث قمی)
منتهی المقال... أبو علی حائری
منیة الطّالب... آقا شیخ موسی خوانساری
میرزای شیرازی... حاج آقا بزرگ طهرانی ، ترجمۀ ادارۀ پژوهش و نگارش
میزان الإعتدال... محمّد بن أحمد بن عثمان ذهبی
میزان الأنساب... آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی
نابغۀ فقه و حدیث... سیّد محمّد جزائری
ناسخ التّواریخ... میرزا تقی خان سپهر
نزهة القلوب... حمدالله مستوفی قزوینی
نشریّۀ ادارۀ اوقاف اصفهان 1345 شمسی... سازمان اوقاف اصفهان
نصف جهان فی تعریف الإصفهان... محمّد مهدی اصفهانی
نقباء البشر... حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی
نقد الرّجال... میر مصطفی تفرشی
نقض... عبد الجلیل قزوینی
نوابغ الرّواة فی رابعة المآت (طبقات)... حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی
نورالأبصار... شبلنجی
نورالأنوار (فی کشف أحوال زینب بنت موسی بن جعفر علیه السلام)... سیّد محمّد علی مبارکه ای
ص:706
وحید بهبهانی... علی دوانی
وسائل الشّیعه... شیخ محمّد بن الحسن الحرّ العاملی
وفیات الأعیان... إبن خلّکان
وقایع السّنین و الأعوام... میر عبدالحسین خاتون آبادی
وقعة صفیّن... نصر بن مزاحم
وقفنامۀ مدرسۀ صدر
هدیّة الرّازی الی الإمام المجدّد الشّیرازی... حاج آقا بزرگ طهرانی
هدیّة العباد... حاج شیخ عباسعلی أدیب
یادنامۀ بانوی مجتهدۀ أمین... وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
یادنامۀ حاجیه خانم أمین... مصطفی هادوی (شهیر)
یادوارۀ آیة الله فقیه امامی... سیّد حجّة موحّد أبطحی
یادوارۀ چهاردهمین قرن شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام... سیّد حجّة موحّد أبطحی
یتیمة الدّهر... ثعالبی نیشابوری
ص:707
ص:708
در این فهرست ، تنها به نام و عنوان شخصیّت هائی اشاره می نمائیم ، که شرح حالی از آنها در این کتاب بیان شده است، و از ذکر نام شخصیّت هائی که به مناسبت شرح حال مساجد، مدارس ، کتابخانه ها ، بقعه های علمی ، و أعلامِ معرّفی گردیده ، و سایر مباحث کتاب ، فقط نامی از آنها برده شده است ، ( به جهت اختصار ) خودداری نموده ایم .
چند تذکّر مهم :
ألف - مبنای تنظیم فهرست ، ترتیب ألفبائی نامها می باشد .
ب - نامهای مرکّب ، همانند محمّد علی، محمّد حسین ، محمّد باقر ، محمّد رضا محمّد مهدی ، علی محمّد، علینقی ، به ترتیب حروف أوّلین کلمه ، ذکر می گردد
ج - در فرهنگ اجتماعی شیعیان در قرنهای أخیر ، در نامگذاری فرزندانشان ، از کُنْیه ها (همانند أبو القاسم، أبوالفضل ) بهره می گیرند، بنابراین در نام بردن از این شخصیّت ها ، از همین کُنْیه ها استفاده نموده ایم .
د- در مورد بعضی از شخصیّت ها ، که از نام آنها اطّلاعی به دست ما نرسیده ، از یک عنوان وصفی ، یا یک کُنْیه استفاده نموده ایم ، و به ترتیب حروف ألفباء ، از آنها یاد کرده ایم ، مانند بنت المجلسی ، دختر صاحب بن عبّاد ، خواهر ملاّ رحیم ، أبوشیبۀ اصفهانی و ...
ص:709
آغا سلطان (عالمۀ فاضله)... ج 1، ص 647
آمنه بنت عبّاد علوی طباطبائی (محدّثه)... ج 1، ص 215 و 361 و 462
آمنه بنت عبد الکریم (محدّثه)... ج1، ص 642
آمنه بیگم (فرزند ملاّ محمّد تقی مجلسی)... ج 1، ص 500 و 643 و ج 2، ص 391
امامزاده ابراهیم علیه السلام (خیابان کهن دژ )... ج 1، ص 203
امامزاده ابراهیم علیه السلام (در روستای نرمی دولت آباد)...ج 1، ص 161
امامزاده ابراهیم علیه السلام (در محلّۀ شاهزاده ابراهیم)... ج 1، ص 160
امامزاده ابراهیم علیه السلام (روستای ردّان)... ج 1، ص 202
امامزاده ابراهیم علیه السلام (محلّۀ دارالبطّیخ)... ج 1، ص 203
امامزاده ابراهیم علیه السلام (نزدیک فرودگاه اصفهان)... ج 1، ص 203
امامزاده ابراهیم علیه السلام (نزدیک میدان طوقچی - قدس)... ج 1، ص 202
ابراهیم بن شیبۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 216
شیخ ابراهیم بن علی خوانساری اصفهانی... ج 1، ص 386
ابراهیم بن قتیبۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 216
ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی اصفهانی... ج 1، ص 216 و 261 - 264
ابراهیم بن ناصر بن ... طباطبا (صاحب منتقلة الطّالبیّه)... ج 1، ص 466
شیخ ابراهیم زاهدی گیلانی... ج 1، ص 513
ابراهیم طباطباعلیه السلام ( سرسلسلۀ خاندان بزرگ سادات طباطبائی )... ج 1، ص 216 و 462
آقا سیّد ابراهیم کابلی... ج1، ص 563
ابن بادشالۀ اصفهانی (از ملاقات کنندگان با امام زمان)... ج 1، ص 101
ابن سینا «حسین بن عبد الله بن سینا»... ج 1، ص 303-309 و ج 2، ص 482
أبواسحق بن بحیر اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 255
امامزاده أبوالحسن علیه السلام (محلّۀ عطشاران جی)... ج1، ص 203
ص:710
أبوالحسن اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 255
آقا سیّد أبوالحسن اصفهانی (زعیم شیعه)... ج 1، ص 600 - 603 و ج 2 ص 111 و 202
میرزا أبو الحسن بروجردی... ج 1، ص 470 و ج 2، ص 442
حاج میرزا أبو الحسن تویسرکانی... ج 1، ص 406 و ج2، ص 159
میرزا أبو الحسن جلوه (حکیم نامدار)... ج 1، ص 468 و ج 2، ص 183
آقا سیّد أبوالحسن شمس آبادی... ج 1، ص 445 و 613 و ج 2، ص 312 و 454
میرزا أبو الحسن طبیب (سلطان الأطبّاء)... ج 2، ص 493
امامزاده أبوالعبّاس علیه السلام (محمّد)... ج 1، ص 191 - 198
حاج میرزا أبوالفضل خاتون آبادی... ج 2، ص 198
آقا شیخ أبوالفضل ریزی (مجتهد و مدرّس)... ج 2، ص 448
حاج شیخ أبوالقاسم (حاج آخوند زفره ای)... ج 2، ص 54 و 443
حاج میر أبوالقاسم «جعفر» (میر کبیر خوانساری)... ج 1، ص 431 و ج 2، ص 518
أبوالقاسم بن محمّد بن حیدر اصفهانی... ج 1، ص 386
مولی أبوالقاسم جرفادقانی (گلپایگانی)... ج 2، ص 74
میر سیّد أبوالقاسم خاتون آبادی... ج 1، ص 419 و ج 2، ص 143
آقا سیّد أبوالقاسم دهکردی (مجتهد و مرجع بزرگوار)... ج 2، ص 305
میرزا أبوالقاسم رشتی... ج 2، ص 213
حاج میرزا أبوالقاسم زنجانی... ج 1، ص 530
آقا سیّد أبوالقاسم سدهی اصفهانی... ج 1، ص 396
آقا میرزا أبوالقاسم طبیب (ناصر حکمت)... ج 2، ص 68 و 498
میرزا أبوالقاسم قمی (میرزای قمی ، محقّق قمی)... ج 2، ص 181
میر أبوالقاسم موسوی حسینی (میر فندرسکی )... ج2، ص 471
آقا سیّد أبوالقاسم موسوی خواجوئی... ج 1، ص 530
ص:711
آقا شیخ أبوالقاسم نورائی... ج 2، ص 144
أبوالّلطیف بن أحمد اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 257
میر أبوالمحسن خاتون آبادی (شهید)...ج 1، ص 421
آقا میرزا أبوالمعالی (محمّد) کلباسی... ج 1، ص 480 و ج 2، ص 436
آقا میرزا أبوالهدی کلباسی... ج 1، ص 481 و ج 2، ص 437
سیّد أبوتراب گلستانه... ج 1، ص 484
آقا سیّد أبوجعفر «خادم الشّریعه»... ج1، ص 422 و ج 2، ص 429
أبوشیبۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 256
شیخ أبوطالب زاهدی... ج 1، ص 512
أبومحمّد بن عبد الله اصفهانی (عالم نسّابه)... ج 1، ص 353
أبونصر بن أبی مسعود اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 258
امامزاده أحمد علیه السلام... ج 1، ص 163 - 167
امامزاده سیّد أحمد علیه السلام (محلّۀ جروکان)... ج 1، ص 203
أحمد بن ابراهیم «أبو العباس ضبّی» (أدیب و وزیر نامدار)... ج 1، ص 296 - 299
أحمد بن أبی السّری (محدّث)... ج 1، ص 218
أحمد بن أبی یعقوب اصفهانی «یعقوبی» (مورّخ نامدار)... ج 1، ص 264 - 267
أحمد بن أحمد بن فضل (محدّث)... ج 1، ص 218
أحمد بن عبد الله بن مهران (حافظ أبونعیم اصفهانی)... ج 1، ص 309 - 312 و 411
أحمد بن عبدالرّحمن... بن قدامة السّعدی (محدّث)... ج 1، ص 218
أحمد بن علویّۀ اصفهانی «ابن علویّه» (از چهره های نامدار)... ج 1، ص 267 - 269
أحمد بن علی اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 219
أحمد بن فرات رازی (شیخ أبومسعود)... ج 1، ص 105 - 109 و ج2، ص 90
أحمد بن محمّد (ابن فاذشاه) (محدّث)... ج 1، ص 223
ص:712
أحمد بن محمّد «ابن مسکویه»... ج1، ص 299 - 303 و ج 2، ص 481
أحمد بن محمّد بن بطّۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 223
أحمد بن محمّد بن اُسید اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 222
أحمد بن محمّد بن حسن اصفهانی (امام مرزوقی)... ج 1، ص 357 - 358
أحمد بن محمّد بن ذرّ اصفهانی... ج 1، ص 358
أحمد بن محمّد سیّاری اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 221
أحمد بن مفضل ، أبوسلمۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 224
أحمد بن مندویه (طبیب اصفهانی)... ج 2، ص 479
أحمد بن یعقوب اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 225
آقا شیخ أحمد بید آبادی... ج 1، ص 412 و ج 2، ص 322 و 443
حاج شیخ أحمد حججی... ج 2، ص 592 و 594
حاج سیّد أحمد خوانساری (آیة الله العظمی)... ج 1، ص 608-606 و ج 2، ص 147 و 519
میر سیّد أحمد عاملی... ج 1، ص 536 ،ج 2، ص 428
سیّد أحمد فقیه امامی (آیة الله)... ج 1، ص 196 - 198 و 401 و 629 و ج 2، ص 216 و 361
حاج شیخ أحمد فیّاض (آیة الله)... ج 1، ص 617 و ج 2، ص 147 و 313 و 318
آقا شیخ أحمد مدرّس زنجانی اصفهانی... ج 2، ص 204
ملاّ أحمد نراقی (چهرۀ نامدار شیعه)... ج 2، ص 565
ادریس بن عبد الله اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 226
امامزاده اسحاق علیه السلام... ج 1، ص 167
اسحاق بن سعد قطربلّی (فرماندار اصفهان و دلباختۀ امام زمان)... ج 1، ص 103
امامزاده اسحق علیه السلام (خوراسگان)... ج 1، ص 203
آقا سیّد أسد الله شفتی... ج 1، ص 442
آقا شیخ أسد الله قمشه ای... ج2، ص 145 و 470 و 540
ص:713
أسعد بن عبد القاهر اصفهانی... ج 1، ص 226 و 329 - 331 و 444 و ج 2، ص 63
امامزاده اسماعیل علیه السلام... ج 1، ص 169 - 172 و ج 2، ص 375
اسماعیل «صاحب» بن عبّاد (چهرۀ نامدار شیعه)... ج 1، ص 276 - 296 و ج 2، ص 378
اسماعیل بن محمّد بن عبد الرّزاق «کمال اسماعیل»... ج 1، ص 328 - 329
حاج شیخ اسماعیل بن منیر الدّین بروجردی... ج 2، ص 469
حاج اسماعیل خاتون آبادی (حکیم و مدرّس محقّق)... ج 2، ص 14
حاج ملاّ اسماعیل خواجوئی (فقیه و اصولی و حکیم نامدار)... ج 2، ص 457
ملاّ اسماعیل خواجوئی دوّم... ج 2، ص 458
حاج سیّد اسماعیل ریزی... ج20، ص 431
آقا سیّد اسماعیل صدر (مرجع بزرگ شیعه)... ج 1، ص 457
آقا شیخ اسماعیل معزّی (مجتهد زاهد)... ج2، ص 159 و 207 و 463
حاج ملاّ اسماعیل نقنه ای... ج 2، ص 205 و 247
آقای حاج سیّد اسماعیل هاشمی... ج2، ص 152
آقا شیخ امان الله گینکانی... ج 2، ص 177
امامزاده باقر علیه السلام (محلّۀ خواجو)... ج 1، ص 203
بانوی اصفهانیّه (أوّلین زن مسلمان ایرانی)... ج 1، ص 83
بدران بن شریف اصفهانی (محدّث و چهرۀ علمی)... ج 1، ص 227 و 360
حاج میرزا بدیع موسوی درب امامی... ج 1، ص 525 و ج2، ص 213 و 456
براقۀ اصفهانی... ج 1، ص 227
بنت المجلسی (دختر ملاّ عزیز الله مجلسی)... ج 1، ص 499 و 644
بندار بن عبدالحمید کرخی اصفهانی (شاعر و ادیب نامدار)... ج 1، ص 348 - 350
حاج میرزا بهاء الدّین نوری... ج 2، ص 442
ص:714
میرزا تاج الدّین گلستانه... ج 1، ص 485
امامزاده جعفر علیه السلام (جعفریّه)... ج 1، ص 204 و ج2، ص 58 و 59 و 381 - 384
امامزاده جعفر بن الرّضا علیه السلام... ج 1، ص 204 - 205
جعفر بن سلمۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 227
جعفر بن محمّد بن سعید ثقفی... ج 1، ص 228
میرزا جعفر سبزواری (شیخ الإسلام)... ج 1، ص 451
آقا سیّد جعفر شفتی... ج 1، ص 443
میرزا جعفر شیخ الإسلام... ج 1، ص 451 و ج 2 ص 197
استاد جلال الدّین همائی... ج 2، ص 468
حاج آقا جمال الدّین خوانساری... ج 1، ص 203
حاج میرزا جمال الدّین کلباسی... ج 1، ص 481 و ج 2، ص 437
آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی (آیة الله العظمی)... ج 2، ص 583
حاج شیخ جمال الدّین نجفی مسجد شاهی... ج 1، ص 508 و ج2، ص 433
آقا جمال خوانساری (فقیه و محقّق نامدار)... ج 2، ص 113 و 115 و 425 و 518
مولی جمشید زواری (حکیم و ریاضی مفسّر)... ج 2، ص 533
غیاث الدّین ، جمشید کاشانی (مفسّر حکیم)... ج 2، ص 563
حاج میرزا جواد نوری... ج 1، ص 441
جهانگیر خان قشقائی... ج 2، ص 304 و 445
حارث بن أبی الحارث (نمایندۀ والی اصفهان از طرف امام علی علیه السلام)... ج 1، ص 88
ملاّ حبیب الله کاشانی... ج 2، ص 567
حاج سیّد حجّة موحّد أبطحی... ج 1، ص 523 و ج 2، ص 125 و 162 و 165
میرزا حسن (حکیم شفائی ، شاعر نامدار)... ج 2، ص 485س
ص:715
امامزاده حسن علیه السلام (روستای زمان آباد)... ج 1، ص 206
حاج ملاّ حسن آرندی نائینی (صاحب مقام کشف و شهود)... ج2، ص 212 و 441
حاج شیخ حسن صافی اصفهانی (آیة الله)... ج1، ص 630 و ج 2، ص 148 و 315 و 394
حسن اصفهانی ( میر قوام الدّین )... ج1، ص 375
حسن بن عبّاس رستمی اصفهانی... ج 1، ص 361
حسن بن عطاء بن... شاذویه (محدّث)... ج 1، ص 228
حسن بن علویّۀ اصفهانی... ج 1، ص 228
ملاّ حسن بن محمّد لنجانی (ملاّ تاجا، پدر فاضل هندی)... ج 2، ص 318
حاج آقا حسن حکمی طبیب... ج 2، ص 495
حاج میرزا حسن خان أنصاری (مورّخ و أدیب بزرگ)... ج 2، ص 442
حاج ملاّ حسن درّی... ج 2، ص 214 و 470
آقا میر سیّد حسن روضاتی (مجتهد متنفّذ)... ج 1، ص 436
آقا سیّد حسن صدر (فقیه و مرجع بزرگوار)... ج 1، ص 459
حاج سیّد حسن فقیه امامی... ج1، ص 401 و 637 و ج 2، ص 162 و 165
آقا میرزا حسن کاشانی... ج 2، ص 159
مولی حسن گیلانی... ج2، ص 438
آقا میر سیّد حسن مدرّس (مجتهد و مرجع نامدار)... ج 1، ص 540 و ج 2، ص 402 و 403
آقا سیّد حسن مدرّس (مجاهد و شهید نامدار)... ج 2، ص 122
آقا سیّد حسن مدرّس (معاصر)... ج 1، ص 543
ملاّ حسنعلی تستری (فقیه و اصولی محقّق)... ج 2، ص 194 - 197
آقا حسنعلی مازندرانی... ج 1، ص 489
امامزاده حسین علیه السلام (نزدیک جادّۀ قهجاورستان)... ج 1، ص 206
قاضی أمیر حسین اصفهانی... ج 1، ص 560
ص:716
حسین اصفهانی (ضمیری اصفهانی ، شاعر نامدار)... ج1،ص390
حسین بن عبد الله بن سینا (ابن سینا)... ج 1، ص 303 - 309 و ج 2 ص 482
حسین بن علیّ... بن عبد الصّمد «طغرائی»... ج 1، ص 317 - 322
حسین بن محمّد بن... طباطبا (ابن طباطبا، علوی اصفهانی)... ج 1، ص 465
حسین بن محمّد بن مفضّل «راغب اصفهانی»... ج1، ص 313 - 316
ملاّ حسین تفلیسی... ج 1، ص 439
حاج آقاحسین خادمی... ج 1 ص 423-425 و 460و 615 و ج 2 ص 174 و 217 و 300 و 314
ملاّ حسین خوانساری...ج1،ص428
آقا حسین خوانساری (محقّق نامدار)... ج 2، ص 113 و 115 و 424 و 517
حسین صاعدی اصفهانی (از چهره های صاعدیان ، که تشیّع را پذیرفته)... ج1، ص 126
حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی... ج 1 ص 603 - 606 و ج2 ص 264 و 310 و 318
میرزا حسین طبیب... ج 2، ص 485
مولی حسین لُنبانی گیلانی (فقیه زاهد)... ج 2، ص 25 و 436
آقا سیّد حسین مرعشی حسینی (سلطان العلماء)... ج 1، ص 438 و ج 2، ص 239 و 240
آقا سیّد حسین موسوی خوانساری... ج 1، ص 431
حاج میرزا حسین نائب الصدر... ج 2، ص 446
حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی (فقیه و مرجع زاهد)... ج 2، ص 425
حاج ملاّ حسینعلی صدّیقین... ج 2، ص 464
امامزاده حمزه علیه السلام (خیابان سروش)... ج 1، ص 173
حمزۀ اصفهانی (مورّخ و أدیب نامدار)... ج 1، ص 269
حمیدۀ رویدشتی... ج 1، ص 645
سیّد حیدر بن محمّد بن... شرفشاه... ج 1، ص 369
میرزا حیدر علی مجلسی... ج 1، ص 502
ص:717
حاج شیخ حیدر علی محقّق (معاصر)... ج2، ص 217
سیّد حیدر گلستانه (شرف الدّین حیدر)... ج 1، ص 482
خواهرملاّ رحیم اصفهانی (عالمۀ فاضله)... ج 1، ص 646
دختر آقا بزرگ مازندرانی (از خاندان علاّمۀ مجلسی)... ج 1، ص 645
دختر صاحب بن عبّاد... ج1، ص 641
درویش محمّد اصفهانی (أوّلین ناشر حدیث أهل البیت در اصفهان)... ج 1، ص 377 و 493
ذو النّون طبیب... ج 2، ص 484
مولی رجبعلی تبریزی... ج 2، ص 256
حاج شیخ رحمت الله فشارکی... ج 2، ص 536
رشید الدّین بن ابراهیم اصفهانی... ج 1، ص 387
میرزا رضا (طبیب و شاعر أدیب)... ج 2، ص 493
آقا میرزا رضا الهی... ج 2، ص 159
حاج میرزا رضا کلباسی... ج 1، ص 482 و ج 2، ص 311
میرزا رضی (اعجوبه در ریاضی و صنعت)... ج 2، ص 278
آقا سیّد رضی الدّین (محمّد) شیرازی اصفهانی... ج 2، ص 427
زکی (دختر ملاّصالح مازندرانی)... ج 1، ص 490
امامزاده زید علیه السلام... ج1، ص 174 - 177
زید بن علیّ حسینی (أبویعلی)... ج 1، ص 359
آقا سیّد زین العابدین (طبیب و شاعر و أدیب)... ج 2، ص 494
آقا سیّد زین العابدین ابرقوئی... ج 2، ص 107
آقا میر زین العابدین خوانساری... ج 1، ص 432 و ج 2، ص 433 و 518
ص:718
آقا سیّد زین العابدین رضوی... ج 1، ص 429
ملاّ زین العابدین مجلسی... ج 1، ص 502
امامزاده زینب علیها السلام (زینبیّه)... ج 1، ص 177 - 185 و ج 2، ص 406
زینب بیگم (دختر مولی محمّد سعید أشرف مازندرانی)... ج 1، ص 644
سیّد سراج الدّین زواری ( معروف به میر قاسم)... ج 2، ص 534
سریّ بن سلامۀ اصفهانی... ج1، ص 229
سعید بن أبی الرّجاء، صبرفی اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 230
سعید بن جبیر ( مفسّر و چهره نامدار و شهید شیعه )... ج 1، ص 95 - 97
سعید بن هبه الله (قطب الدّین راوندی ، چهرۀ نامدار شیعه)... ج 2، ص 562
سلطان بیگم (عالمۀ شاعره)... ج 1، ص 647 و ج 2، ص 377
سلمان فارسی (افتخار اسلام و شیعه ، و ایران و اصفهان)... ج 1، ص 74 - 83
سلیمان بن أحمد طبرانی اصفهانی... ج1، ص 110
سلیمان بن داود منقری اصفهانی (محدّث نامدار)... ج 1، ص 230
سلیمان خان شیرازی (رکن الملک)... ج 2، ص 294
شتردار اصفهانی (که در سفر خراسان شتردار امام رضا علیه السلام بوده)... ج 1، ص 98
شرفشاه بن عبد المطلّب اصفهانی... ج 1، ص 363
میرزا شریف طبیب... ج 2، ص 483
ملاّ شعیبا خوانساری... ج 2، ص 116
سیّد شهاب الدّین نحوی... ج 2، ص 249
شهربانو (عالمۀ شاعره)... ج 1، ص 646
صاحب «اسماعیل» بن عبّاد (چهرۀ نامدار شیعه و ایران)... ج 1، ص 276 - 296
آقا سیّد صدر الدّین صدر (مرجع عالیقدر)... ج 1، ص 458
ص:719
آقا سیّد صدر الدّین عاملی ... ج 1، ص 455
حاج آقا صدر الدّین کوپائی... ج 2، ص 309 و 444
حاج سیّد ضیاء الدّین علاّمۀ فانی... ج 2، ص 469
طاهر بن عرب اصفهانی (حافظ اصفهانی ، سلطان القرّاء)... ج 1، ص 371 - 373
سیّد عباد بن أحمد بن... شرفشاه... ج 1، ص 368
سیّد عباد گلستانه... ج1، ص 483
سیّد عباد بن سیّد یحیی گلستانه... ج 1، ص 483
عباد بن عبّاس طالقانی اصفهانی (محدّث و چهرۀ علمی)... ج 1، ص 231 و 354
عباد بن یحیی بن... شرفشاه... ج 1، ص 370
حاج شیخ عبّاسعلی أدیب... ج 1، 623 - 625 و ج 2، ص 108 و 119 و 184
میر عبدالباقی خاتون آبادی... ج 1، ص 419
میرزا عبدالباقی طبیب (حکیم و منجّم و شاعر)... ج 2، ص 488
آقا عبدالباقی مازندرانی... ج 1، ص 489
حاج میرزا عبدالجواد حکیم باشی (طبیب)... ج 2، ص 495
آخوند ملاّ عبد الجواد مدرّس خراسانی... ج 2، ص 183 و 249
آقا سیّد عبدالحسیب عاملی... ج 1، ص 537 و ج 2، ص 428
میر عبدالحسین خاتون آبادی... ج 1، ص 416
حاج میرزا عبدالحسین خاتون آبادی... ج 1، ص 441 و ج 2، ص 145 و 292 و 453
آقا سیّد عبدالحسین طیّب (آیة الله)... ج 1، ص 542 و 621 و 623 و ج 2، ص 300 و 314
آقا شیخ عبدالحسین محلاّتی... ج 2، ص 303
عبد الرّحمن اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 232
عبد الرّحمن اصفهانی (هدایت یافته و شیعه شدۀ به دست امام هادی علیه السلام)... ج 1، ص 99
ص:720
عبد الرّحیم بن أحمد «ابن الإخوه»... ج 1، ص 323 - 326
عبدالرّحیم بن علیّ بن مرزبان (طبیب اصفهانی )... ج 2، ص 481
میرزا عبدالرّحیم شیخ الإسلام... ج 1، ص 451
میرزا عبدالرّزاق طبیب... ج 2، ص 487
آقا سیّد عبدالرّزاق موسوی أحمد آبادی... ج 1، ص 475 و ج2، ص 111 و 451
عبد السّلام اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 232
عبد العالی کرکی اصفهانی ( چهرۀ نامدار شیعه و حوزه های علمیّه )... ج 1، ص 342 - 343
ملاّ عبدالعظیم بیدگلی زواره ای... ج 2، ص 534 و 535
حاج میرزا عبدالغفار تویسرکانی... ج 1، ص 405 و ج 2، ص 444
آقا شیخ عبدالکریم گزی (مجتهد و فقیه نامدار)... ج 2، ص 214 و 463
امامزاده عبدالله علیه السلام (امامزاده شوری)... ج 1، ص 208
مولی عبدالله افندی (صاحب ریاض العلماء)... ج 2، ص 279 و 346
عبد الله بن أحمد... بن خشنام اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 232
عبد الله بن جعفر طیّار علیه السلام... ج 1، ص 207
عبد الله بن راشد اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 233
عبد الله بن محمّد اصفهانی (ابن خازن ، ندیم صاحب بن عبّاد)... ج 1، ص 355 - 357
عبد الله بن محمّد اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 233
عبد الله بن محمّد بن عبد الوهّاب اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 234
عبد الله بن محمّد کنانی (شکنجه دیدۀ راه تشیّع)... ج 1، ص 102
ملاّ عبد الله تستری (فقیه زاهد ، و مؤسّس نامدار)... ج 2، ص 188 - 194
آقا سیّد عبد الله ثقه الإسلام (آیة الله)... ج 1، ص 542 و ج 2، ص 474
عبدالله حاسب... ج 1، ص 366
ملاّ عبد الله مجلسی... ج 1، ص 499
ص:721
میرزا عبدالله مجلسی... ج 1، ص 501
عبد الواحد اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 235
سیّد عبدالوهاب «معین الأطباء» (طبیب حکیم)... ج 2، ص 496
عثمان اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 235
ملاّ عزیزالله مجلسی... ج 1، ص 498
حاج آقا عطاء الله فقیه امامی (آیة الله)... ج 1، ص 400 و ج 2، ص 215 و 461
عفت الزمان أمین (عالمۀ فاضله)... ج 1، ص 648
سیّد علاء الدّین گلستانه (چهرۀ نامدار و بزرگ خاندان گلستانه)... ج 1، ص 484
سیّد علاء الدّین محمّد (شهشهان)... ج 1، ص 209 و 447 و ج2، ص 386
امامزاده علی علیه السلام (درب امام)... ج 1، ص 185 - 188
امامزاده سیّد علی علیه السلام (شاه سیّد علی )... ج 1، ص 188
آقا میر سیّد علی (مدرّس)... ج 1، ص 540
حاج میرزا علی آقا شیرازی (چهرۀ نامدار علم و تقوی و معنویّت)... ج 2، ص 309 و 499
علی امران اصفهانی... ج 1، ص 374
حاج میرزا علی أصغر شریف... ج 2، ص 55 و 323
آقا سیّد علی أصغر مدرّس برزانی... ج 2، ص 146 و 312
ملاّ علی أکبر اژه ای اصفهانی (فقیه متکلّم)... ج 1، ص 397 و ج2، ص 28 و 458
ملاّ علی أکبر خوانساری... ج 1، ص 428
سیّد علی أکبر طبیب (صدر الأطبّاء)... ج 2، ص 496
آقا شیخ علی أکبر فقیه (معاصر)... ج 2، ص 162 و 165
آقای حاج سیّد علی أکبر هاشمی طالخونچه ای... ج 2، ص 152
آقا سیّد علی امامی العریضی اصفهانی (فقیه حکیم)... ج 1، ص 399
علی بن أحمد بن عبد الله اصفهانی اسواری (محدّث)... ج 1، ص 236
ص:722
علی بن حسن بن محمّد بن مندۀ اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 236
علی بن حسن زواره ای (محدّث و مفسّر نامدار)... ج 1، ص 388 - 390 و ج 2 ص 534
علی بن الحسین (أبو الفرج اصفهانی)... ج 1، ص 270 - 275 و ج 2، ص 480
علیّ بن حسین بن علیّ باقولی (ضریر نحوی ، جامع باقولی)... ج 1، ص 362
علیّ بن حمزۀ اصفهانی... ج 1، ص 353
علیّ بن عبد العالی کرکی (محقق ثانی ، چهره نامدار حوزه های علمیه) ج 1، ص 335 - 341
علیّ بن عبد الله بن کوشید اصفهانی (محدّث )... ج 1، ص 239
علیّ بن عبد الله بن أحمد، أبو الحسن اصفهانی اسواری (محدّث)... ج 1، ص 237
علیّ بن عبد الله بن أسد اصفهانی ( محدّث )... ج1، ص 237
علیّ بن فرات اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 240
امامزاده علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام (مشهد أردهال)... ج 2، ص 555 - 559
علیّ بن محمّد بن... ثقفی اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 240
علیّ بن محمّد بن شیره اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 240
علیّ بن محمّد تُرکۀ اصفهانی (صائن الدّین )... ج1، ص 331 - 335 و 403
میر سیّد علیّ بن میر محمّد رفیع طباطبائی... ج1، ص 468
حاج سیّد علی بهبهانی (آیة الله العظمی)... ج 1، ص 611 - 613 و ج 2، ص 312
علی ترکه (ضیاء الدّین)... ج 1، ص 404
آخوند ملاّ علی شاهطوری... ج 2، ص 538
میر علی شهید... ج 1، ص 119
حاج سید علی طباطبائی بروجردی... ج 1، ص 469
حاج میرزا علی طباطبائی نژاد... ج 2، ص 508 و 509 - 510
خواجه صدرالدّین ، علی طبیب... ج 2، ص 483
حاج سیّد علی علاّمۀ فانی (آیة الله)... ج 1، ص 618 - 620 و ج 2، ص 118 و 469
ص:723
حاج شیخ علی قدیری کفرانی... ج 2، ص 318
آقا شیخ علی محمّد الشّریف... ج 1، ص 414
آقا میرزا علی محمّد حسین آبادی... ج 2، ص 322
آقا شیخ علی محمّد فقیه حبیب آبادی... ج 2، ص 462
میرزا علی محمّد نائینی... ج 2، ص 121
آقا شیخ علی مشکوة سدهی... ج 2، ص 147 و 314 و 455 و 514
آقا شیخ علی مفید... ج1، ص 515 و ج 2، ص 311 و 435
شیخ علی منشار عاملی اصفهانی... ج 1، ص 380
آقا میر سیّد علی موحّد أبطحی... ج 1، ص 521
حاج میر سیّد علی نجف آبادی (فقیه اصولی)... ج 2، ص 307 و 356 و 444 و 591
حاج میرزا علی نقی زنجانی... ج 1، ص 529
آخوند ملاّ علی نوری اصفهانی (فقیه حکیم و مدرّس محقّق)... ج 2، ص 182
آقا میر سیّد علی یثربی کاشانی (آیة الله)... ج 2، ص 568
آقا شیخ علی یزدی (مدرّس نامدار)... ج 2، ص 306 و 443
عماد بن محمّد اصفهانی (منجّم)... ج1، ص 373
عمر الإصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 240
عمرو بن سلمه (والی اصفهان از طرف حضرت علی علیه السلام)... ج 1، ص 89
شیخ عنایت الله اصفهانی... ج 1، ص 388
فاطمه بیگم (خلیفه سلطانی)... ج1، ص 648
فاطمۀ رویدشتی... ج 1، ص 646
ملاّ فتح الله کاشانی (مفسّر جامع و نامدار)... ج 2، ص 563
حاج میرزا فتح الله موسوی درب امامی... ج 1، ص 526
ملاّ فتح الله نمازی شیرازی (شیخ الشّریعۀ اصفهانی)... ج 1، ص 595 و ج2، ص 247
ص:724
فتح بن علیّ بن محمّد بنداری اصفهانی...ج 1، ص 365
حاج شیخ فرج الله دُرّی... ج 2، ص 152 و 176
سیّد فضل الله بن علیّ راوندی کاشانی (چهرۀ نامدار شیعه)... ج 2، ص 561
حاج سیّد فضل الله سجادی... ج 2، ص 319
قاسم بن أبی أیّوب اصفهانی (پناه دهندۀ سعید بن جبیر)... ج 1، ص 98
قاسم بن محمّد اصفهانی (محدّث)... ج1، ص 241
امامزاده کرّار علیه السلام (خیابان جی- محلّۀ بوزان)... ج 1، ص 209
کمال الدّین بن محمّد اصفهانی... ج 1، ص 376
حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی (آیة الله العظمی)... ج 2، ص 584
شیخ لطف الله میسی عاملی... ج 2، ص 23 و 256
مالک أشتر نخعی (وارد بر اصفهان)... ج 1، ص 90
حاج شیخ مجتبی لنکرانی (آیة الله)... ج 1، ص 616 و ج 2، ص 313
حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی... ج1، ص 543
آقا شیخ مجدالدّین نجفی... ج 1، ص 510 و ج 2، ص 152
ملاّ محراب گیلانی... ج 2، ص 438
امامزاده محسن علیه السلام... ج 1، ص 189
آقا سیّد میر محسن میر محمّد صادقی... ج 1، ص 541 و ج 2، ص 460
آقا سیّد محمّد (آقا سیّد آقاجان نوربخش)... ج 2، ص 454 و 531
امامزاده محمّد علیه السلام (أبو العبّاس)... ج 1، ص 191 - 198
امامزاده سیّد محمّد علیه السلام (شاه قاضی)... ج 1، ص 210
شیخ محمّد (شیخ بهائی ، نابغۀ تاریخ)... ج 2، ص 255
ص:725
آقا میر سیّد محمّد (مدرّس)... ج 1، ص 541
میرزا محمّد (ملک الأطبّاء)... ج 2، ص 493
امامزاده سیّد محمّد علیه السلام (نزدیک خمینی شهر و کوه سیّد محمّد )... ج 1، ص 209
امامزاده محمّد علیه السلام (خیابان وحید)... ج 1، ص 190
ملاّ محمّد ، معروف به (فیض کاشانی)... ج 2، ص 564
حاج محمّد ابراهیم قزوینی اصفهانی... ج 1، ص 476
حاج محمّد ابراهیم کرباسی (کلباسی)... ج 1، ص 479 و ج 2، ص 398
آقا میرزا محمّد ابراهیم نوّاب... ج 1، ص 547
میر محمّد اسماعیل أعرجی (سبزواری)... ج 1، ص 539
میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی... ج 1، ص 417 و ج 2، ص 14 و 106
میر سیّد محمّد أشرف (صاحب کتاب فضائل السّادات)... ج 1، ص 537
محمّد اصفهانی (شمس الدّین محمّد، از مشایخ مجلسی أوّل)... ج 1، ص 376
محمّد اصفهانی ( محدّث )... ج 1، ص 242
میر محمّد اصفهانی (معزّ الدّین)... ج 1، ص 381
محمّد اصفهانی عاملی (درویش محمّد ، جدّ مادری ملاّ محمّد تقی مجلسی )... ج 1، ص 377
امامزاده محمّد باقر علیه السلام (خوراسگان ، محلّۀ خیادان)... ج 1، ص 210
آقا سیّد محمّد باقر أبطحی سدهی اصفهانی... ج 1، ص 396 و ج 2، ص 184 و 309
مولی محمّد باقر اصفهانی (وحید بهبهانی ، آقا باقر بهبهانی)... ج 1، ص 568 - 580
مولی محمّد باقر بن محمّد مؤمن (محقّق سبزواری)... ج 1 ص 450 و ج 2 ص 197 و 254
آقا میرزا محمّد باقر پیشنماز... ج 2، ص 427
حاج میرزا محمّد باقر تویسرکانی... ج 2، ص 159
حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی... ج 2، ص 249 و 430 و 494 و 495
آقا سیّد محمّد باقر خاتون آبادی... ج 2، ص 141
ص:726
آقا سیّد محمّد باقر خوانساری (صاحب روضات)... ج 1 ص 433 و ج 2، ص 438 و 518
میر محمّد باقر داماد (میر داماد ، حکیم نامدار)... ج 1، ص 534 - 536
آقا سیّد محمّد باقر درچه ای (آیة الله)... ج 1، ص 526 و ج 2، ص 215 و 462
آقا میرزا محمّد باقر زنجانی... ج 1، ص 529
آقا سیّد محمّد باقر شفتی... ج 1، ص 442 و ج 2، ص 143 و 201 و 351 و 400 - 402
آقا سیّد محمّد باقر شفتی (دوّم)... ج1، ص 443
حاج شیخ محمّد باقر صدّیقین... ج 2، ص 465
حاج میرزا محمّد باقر طباطبائی... ج 1، ص 470
آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی... ج 2، ص 425
حاج شیخ محمّد باقر فقیه ایمانی... ج 2، ص 464
آقا شیخ محمّد باقر قمشه ای... ج 2، ص 540
حاج شیخ محمّد باقر کرمانی... ج 2، ص 164
میرزا محمّد باقر گلستانه... ج 1، ص 485
آقا میرزا محمّد باقر لاهیجی (صاحب تفسیر تحفة الخاقان)... ج 1، ص 546
ملاّ محمّد باقر مجلسی (علامه)... ج 1، ص 496 - 498 و ج 2، ص 344 و 387 و 391
آقا سیّد محمّد باقر موحّد أبطحی (آیة الله)... ج 1، ص 519
آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی... ج 1، ص 505 و ج 2، ص 15
محمّد بن أحمد بن... ابراهیم طباطبا (ابن طباطبا، علوی اصفهانی)... ج 1، ص 464
محمّد بن أحمد بن... طباطبا علوی (ابن طباطبا علوی)... ج 1، ص 351
محمّد بن أحمد بن بشر اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 243
میرزا محمّد بن أحمد طبیب... ج 2، ص 494
محمّد بن أحمد معصومی (أبوعبدالله معصومی)... ج 1، ص 359
محمّد بن اسحاق بن مطهر اصفهانی... ج 1، ص 346
ص:727
محمّد بن الحسن الأسدی ، القاضی الإصفهانی... ج 1، ص 243
محمّد بن الحسین بن عبد الرّحمن الإصفهانی... ج 1، ص 243
محمّد بن بحر اصفهانی... ج 1، ص 352
محمّد بن حبیب الله (از چهره های بزرگ علمی آل ترکه)... ج 1، ص 367
آقا شیخ محمّد بن حسن اصفهانی (فاضل هندی ، کاشف الّلثام)... ج 2، ص 458
میرزا محمّد بن حسن شیروانی (ملاّ میرزای شیروانی)... ج 1، ص 503
محمّد بن حیدر اصفهانی (میرکی)... ج 1، ص 385
میرزا محمّد بن حیدر (میرزا رفیعا نائینی)... ج 1، ص 467 و ج 2، ص 472 و 589
محمّد بن سعید اصفهانی... ج 1، ص 244
محمّد بن سلیمان اصفهانی (از اصحاب امام صادق علیه السلام)... ج 1، ص 245
محمّد بن صدر (خواجه أفضل الدّین)... ج 1، ص 371 و 403
محمّد بن صدرالدّین اصفهانی... ج 1، ص 387
محمّد بن عبد الرّشید اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 246
محمّد بن عبد الرّشید اصفهانی (امام محدّث)... ج 1، ص 366
آقا سیّد محمّد بن عبد الصّمد شهشهانی (مجتهد نامدار)... ج 1، ص 448 و ج 2، ص 456
مولی محمّد بن عبد الفتّاح تنکابنی (فاضل سراب)... ج 1، ص 471 و ج 2، ص 461
محمّد بن عبد الله «ابن مملّک اصفهانی» (محدّث و متکلّم نامدار)... ج 1، ص 247
محمّد بن عبد الله طبیب اصفهانی (ابن الفقیه)... ج 2، ص 483
محمّد بن عبد الرّزاق اصفهانی (جمال الدّین)... ج1، ص 326 - 328
حاج محمّد بن علی أردبیلی (صاحب جامع الرّواة)... ج 2، ص 228
محمّد بن علی ترکه... ج 1، ص 373
محمّد بن علی کاتب اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 248
محمّد بن علی نحوی اصفهانی... ج 1، ص 360
ص:728
محمّد بن غالب اصفهانی (راوی زیارت شهداء کربلاء از ناحیۀ مقدّسه)... ج 1، ص 249
مولی محمّد بن محمد باقر حسینی نائینی (فقیه، حکیم و متکلّم)... ج 2، ص 589
محمّد بن ملاّ علی زواری (قاضی صفیّ الدّین)... ج2، ص 376
محمّد بن منده (از أصحاب امام جواد علیه السلام)... ج1، ص 250
محمّد بن مهران اصفهانی (محدّث)... ج1، ص 251
میر محمّد بن میرلوحی... ج2، ص 377
آقا محمّد بیدآبادی (حکیم و عارف حقیقی و نامدار)... ج 2، ص 434
آقا سیّد محمّد ترک (خوئی)... ج 2، ص 247 و 445
محمّد ترکه (صدرالدّین)... ج 1، ص 404
محمّد ترکه اصفهانی (أفضل الدّین )... ج 1، ص 378 - 379
آقا میر محمّد تقی (مدرّس)... ج1، ص 540
ملاّ محمّد تقی الماسی... ج 1، ص 501 و ج 2، ص 391
ملاّ محمّد تقی بن ملاّ عبدالله مجلسی... ج1، ص 501
آقا سیّد محمّد تقی پشت مشهدی... ج 2، ص 566
حاج سیّد محمّد تقی حسینی درب امامی (طبیب)... ج 2، ص 497
حاج سیّد محمّد تقی خوانساری (آیة الله العظمی)... ج 2، ص 519
آقا شیخ محمّد تقی رازی (مجتهد نامدار)... ج 1، ص 505 و ج2، ص 15 و 432
حاج شیخ محمّد تقی فشارکی... ج 2، ص 319
حاج شیخ محمّد تقی فهامی... ج 2، ص 426
حاج شیخ محمّد تقی مجلسی (آیة الله)... ج 1، ص 636
ملاّ محمّد تقی مجلسی (علاّمۀ نامدار)... ج 1، ص 494 - 496 و ج 2، ص 387 - 390
آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه... ج 1، ص 531
میر محمّد تقی موسوی (وزیر)... ج 1، ص 475 و ج2، ص 111
ص:729
آقا سیّد محمّد تقی موسوی أحمد آبادی... ج 1، ص 473 و ج 2، ص 111 و 449 - 452
آقا شیخ محمّد تقی نجفی مسجد شاهی... ج 1، ص 506 و ج 2، ص 15 و 404 - 405
آقا سیّد محمّد جزائری... ج 1، ص 410
حاج محمّد جعفر آباده ای... ج 2، ص 423
حاج ملاّ محمّد جواد آدینه... ج 2، ص 305 و 449
آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی... ج 1، ص 411 و ج 2، ص 434
آقا سیّد محمّد جواد خراسانی... ج 1، ص 427 و ج 2، ص 460
آقا شیخ محمّد جواد فریدنی... ج 2، ص 176
آقا سیّد محمّد جواد مسائلی... ج 2، ص 247
آقا سیّد محمّد جواد مسجد شاهی... ج2، ص 198
محمّد حافظ (مخترع اصفهانی)... ج 1، ص 374
حاج محمّد حسن خراسانی (عالم زاهد)... ج 1، ص 479
شیخ میرزا محمّد حسن داورپناه... ج 2، ص 454
میرزا محمّد حسن شیرازی (امام مجدّد، میرزای شیرازی)... ج 1، ص 585 - 591
آقا سیّد محمّد حسن فانی... ج 2، ص 469
آقا شیخ محمّد حسن لاری بیضاوی... ج 2، ص 107
آقا سیّد محمّد حسن مجتهد اصفهانی (فقیه بزرگ)... ج 1، ص 531 و ج 2، ص 264
آقا سیّد محمّد حسن میرجهانی (آیة الله)... ج 1، ص 624 - 629 و ج 2، ص 394
میرزا محمّد حسن میردامادی... ج 1، ص 538
آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی (مجتهد زاهد)... ج 2، ص 118 و 463
آقا میرزا محمّد حسن نجفی (فقیه نامدار)... ج 1، ص 548 و ج2، ص 164 و 467
آقا شیخ محمّد حسن نجفی (صاحب جواهر الکلام)... ج 1، ص 582 - 585
آقا شیخ محمّد حسین أشنی (مجتهد مدرّس)... ج 2، ص 55 و 437
ص:730
آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی (صاحب فصول)... ج 1، ص 580 - 582
میرزا محمّد حسین بن رفیع الدّین محمّد... بن میرزا رفیعا... ج 1، ص 467
ملاّ محمّد حسین بن ملاّ ولی الله... ج 2، ص 397
شیخ محمّد حسین جویباره ای... ج 1، ص 471
محمّد حسین خان (صدر اصفهانی)... ج 2، ص 296
میر محمّد حسین طباطبائی نائینی... ج 1، ص 468
میرزا محمّد حسین طبیب... ج 2، ص 494
آقا شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (محقّق نامدار)... ج 1، ص 598 - 600
میرزا محمّد حسین غروی نائینی (میرزای نائینی)... ج 1، ص 596 - 598 و ج 2، ص 590
آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی (آخوند فشارکی)... ج 2، ص 305 و 449
آقا شیخ محمّد حسین فقیه نطنزی... ج 2، ص 152
آقا شیخ محمّد حسین قزوینی... ج 1، ص 476
آقا شیخ محمّد حسین قمشه ای اصفهانی... ج 2، ص 539
میر محمّد حسین کتابفروش... ج 1، ص 478
ملاّ محمّد حسین کرمانی... ج 2، ص 116
آقا محمّد حسین مازندرانی... ج 1، ص 489
میرزا محمّد حسین نائب الصّدر خاتون آبادی... ج 1، ص 420
آقا سیّد محمّد حسین نجف آبادی... ج 2، ص 201 و 591
آقا شیخ محمّد حسین نجفی مسجد شاهی (صاحب مجد البیان)... ج 1 ص 506 - 508
آقا شیخ محمّد حسین هزار جریبی... ج 1، ص 549
آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی... ج 2، ص 306 و 470
آقا میر محمّد خاتون آبادی... ج 2، ص 141
آقا سیّد محمّد خراسانی... ج 1، ص 427 و ج 2، ص 460
ص:731
آقا سیّد محمّد درب امامی... ج 1، ص 400 و ج2، ص 428
مولی محمّد رضا (بن فاضل سراب)... ج 1، ص 471
میر محمّد رضا خاتون آبادی... ج 2، ص 15
آقا سیّد محمّد رضا خراسانی... ج 1، ص 426
آقا سیّد محمّد رضا خراسانی... ج 1 ص 428، 615 و ج2 ص 146، 174، 312،299، 460
آقا سیّد محمّد رضا خوانساری... ج 2، ص 445
آقا شیخ محمّد رضا حکیم قمشه ای (صهبا)... ج 2، ص 144 و 539
آقا محمّد رضا مازندرانی... ج 1، ص 490
ملاّ محمّد رضا مجلسی... ج 1، ص 501
آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی... ج 1، ص 509 و ج2، ص 308 و 433
آقا سیّد محمّد رضا موحّد أبطحی... ج 1، ص 520
آقا سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی (مرجع عالیقدر جهان تشیّع)... ج 2، ص 583
آقا سیّد محمّد رضوی... ج 1، ص 429
مولی محمّد رفیع بیدآبادی... ج 2، ص 435
حاج شیخ محمّد رفیع گیلانی (جیلانی)... ج 2، ص 212
آقا محمّد سعید أشرف مازندرانی... ج 1، ص 489
محمّد سعید طبیب اصفهانی... ج 2، ص 484
سیّد محمّد شفیع جزائری... ج 1، ص 409
مولی محمّد صادق (بن فاضل سراب)... ج 1، ص 471 و ج2، ص 461
میر محمّد صادق (سرسلسلۀ خاندان میر محمّد صادقی)... ج 1، ص 539
ملاّ محمّد صادق أردستانی... ج 2، ص 466
حاج محمّد صادق تخت فولادی... ج 2، ص 433
میرزا محمّد صادق حسینی بهشتی... ج 2، ص 26
ص:732
میر محمّد صادق خاتون آبادی... ج 2، ص 15
میر محمّد صادق خاتون آبادی (شهید)... ج 1، ص 418
حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی (فقیه و مرجع نامدار)... ج 2، ص 117 و 452
آقا میر محمّد صادق کتابفروش (فقیه محقّق)... ج 1، ص 477 و ج2، ص 473
میر محمّد صالح خاتون آبادی... ج 1، ص 417
ملاّ محمّد صالح مازندرانی... ج 1، ص 486 - 487 و ج 2، ص 391
شیخ محمّد صالح مازندرانی (جویباره ای)... ج 1، ص 471 و ج2، ص 433
میرزا محمّد طبیب... ج 2، ص 493
ملاّ جلال الدّین، محمّد طبیب... ج 2، ص 487
جلال الدّین ، محمّد طبیب... ج 2، ص 492
حاج میرزا محمّد طبیب زاده (مجتهد زاهد)... ج2، ص 392
میرزا محمّد طبیب محلّه نوی... ج 2، ص 497
آقا شیخ محمّد علی (معلّم حبیب آبادی)... ج 2، ص 184
آقا شیخ محمّد علی ابراهیمی (معاصر)... ج2، ص 162 و 165
آقا سیّد محمّد علی أبطحی سِدِهی اصفهانی... ج 1، ص 397
ملاّ محمّد علی أسترآبادی... ج1، ص 503 و ج 2، ص 391
میرزا محمّد علی بن میرزا مظفّر... ج 2، ص 473
آقا شیخ محمّد علی حزین (حزین لاهیجی)... ج 1، ص 513
آقا میرزا محمّد علی شاه آبادی... ج 1، ص 413
آقا سیّد محمّد علی عاملی اصفهانی (آقا مجتهد)... ج 1، ص 456
آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای (خطیب نامدار و نویسندۀ متتبّع)... ج 2، ص 444
ملاّ محمّد علی مجلسی... ج 1، ص 501
آقا شیخ محمّد علی مدرّس فتحی... ج 2، ص 122 و 453
ص:733
حاج شیخ محمّد علی مسجد شاهی (ثقة الإسلام)... ج 1، ص 508 و ج 2، ص 151
آقا سیّد محمّد علی موحّد أبطحی... ج 1، ص 520 و 635 و ج 2، ص 148 و 315
آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی... ج 1، ص 544 و 631 و ج2، ص 315 و 474
آقا محمّد علی هزار جریبی... ج 1، ص 547
میرزا محمّد فسائی (کمال الدّین ، میرزاکمالا)... ج 1، ص 504 و ج 2، ص 391
آقا سیّد محمّد فشارکی (فقیه محقّق)... ج 1، ص 591
حاج آقا محمّد قزوینی... ج 1، ص 476
آخوند ملاّ محمّد کاشانی (آخوند کاشی ، حکیم نامدار)... ج 2، ص 121 و 304 و 469
آقا سیّد محمّد کاظم حسینی... ج 2، ص 56
آقا محمّد کاظم واله... ج 2، ص 474
آقا سیّد محمّد کاظم یزدی (فقیه نامدار شیعه)... ج 1، ص 592 - 595 و ج 2، ص 246
آقا سیّد محمّد کتابفروش (فقیه زاهد)... ج 1، ص 477
حاج آقا محمّد کلباسی (فرزند حاجی کلباسی)... ج 2، ص 400
حاج شیخ محمّد کلباسی (معاصر)... ج 1، ص 482
آقا سیّد محمّد گلستانه (مورّخ الإسلام)... ج1، ص 485
آقا محمّد مازندرانی (نورالدّین محمّد)... ج 1، ص 489
سیّد محمّد مظهر طباطبائی... ج 1، ص 468
حاج آقا محمّد مقدّس... ج 2، ص 322 و 358 و 468
میر محمّد مؤمن تنکابنی (حکیم مؤمن)... ج 2، ص 486
آقا سیّد محمّد مهدی خوانساری اصفهانی (صاحب أحسن الودیعه)... ج 1، ص 435
آقا میرزا محمّد مهدی روضاتی... ج 1، ص 434
آقا محمّد مهدی کلباسی... ج 1، ص 480 و ج2، ص 399
آقا میر محمّد مهدی نائب الصّدر... ج 1، ص 545 و ج 2، ص 427
ص:734
آقا سیّد محمّد نائب الصّدر... ج 1، ص 475
حاج ملاّ محمّد نائینی... ج 2، ص 459
آقا سیّد محمّد نجف آبادی (مجتهد بزرگوار)... ج 2، ص 117 و 307 و 453 و 591
ملاّ محمّد نصیر مجلسی... ج 1، ص 501
حاج میرزا محمّد نوّاب لاهیجی... ج 1، ص 547
محمّد هادی بن میرلوحی... ج 2، ص 377
آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی... ج 1، ص 434 و ج 2، ص 353 و 519
حاج شیخ محمّد یاسینی همدانی... ج 2، ص 508
سیّد محمّد یزدی (سیّد رکن الدّین یزدی)... ج 2، ص 85 - 86
آقا سیّد محمود درب امامی... ج 2، ص 465
حاج شیخ محمود شریعت ریزی... ج 2، ص 329 و 531
آقا شیخ محمود کاشانی (سالک)... ج 2، ص 152 و 319
آقا سیّد محمود کلیشادی (سیّد مغنی گو)... ج 2، ص 112 و 249
آقا شیخ محمود مفید (حکیم بزرگ)... ج 1، ص 514 و ج 2، ص 311 و 435
امامزاده مختار علیه السلام (خوراسگان)... ج 1، ص 210
ملاّ مختار أعمی (قاری اصفهانی)... ج 1، ص 384
مخنف بن سلیم (والی اصفهان از طرف امام علی علیه السلام)... ج 1، ص 87
امامزاده مرتضی علیه السلام (نزدیک جعفریّه)... ج 1، ص 210 و ج 2، ص 384
حاج شیخ مرتضی أردکانی (آیة الله)... ج 1، ص 633
آقا سیّد مرتضی خراسانی... ج 1، ص 427 و ج2، ص 463
آقا شیخ مرتضی ریزی (مجتهد مدرّس و واعظ نامدار)... ج 2، ص 445 و 532
آقا شیخ مرتضی مظاهری (آیة الله)... ج 2، ص 216
حاج سیّد مرتضی موحّد أبطحی ج 1 ص 515 - 518، 625 و ج 2 ص 124، 386، 500 - 502
ص:735
مریم بیگم (نوۀ ملاّ محمّد تقی مجلسی)... ج 1، ص 644
مریم بیگم صفوی... ج 1، ص 646
مسعود بن عبد الله بیضاوی (بابا رکن الدّین)... ج 2، ص 440
آقا میرزا مسیح روضاتی... ج 1، ص 435
ملاّ مصطفی قمشه ای... ج 2، ص 540
حاج سیّد مصطفی موحّد محمّدی... ج 2، ص 124
سیّد مصطفی مؤیّد الأطبّاء... ج 2، ص 497
حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی... ج 1، ص 620 و ج 2، ص 107 و 119
آقا سیّد مصلح الدّین مهدوی (نویسندۀ معاصر)... ج2، ص 532
ملاّ مظفّر ترکه... ج 1، ص 405
میر معصوم خاتون آبادی (چهرۀ بزرگ معنویّت )... ج 1، ص 419 و ج2، ص 124 و 435
مفضّل بن سعد «مافرّوخی اصفهانی» (أدیب و مورّخ نامدار)... ج 1، ص 312 - 313
ملاّ مقصود علی مجلسی... ج 1، ص 494
ملک محمّد اصفهانی... ج 1، ص 383
منصور بن عبدالله اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 252
حاج آقا منیرالدّین بروجردی (مجتهد محقّق)... ج 2، ص 355 و 469
امامزاده موسی علیه السلام (خیابان کاشانی)... ج 1، ص 211
موسی بن عبدالملک اصفهانی... ج 1، ص 350
آقا شیخ موسی خوانساری (محقّق جلیل القدر)... ج 2، ص 519
آقا سیّد مؤمن شفتی... ج 1، ص 443
حاج شیخ مهدی الهی قمشه ای... ج2، ص 539
حاج سیّد مهدی امامی سِدِهی... ج 2، ص 513 و 515
حاج میرزا مهدی جویباره ای ... ج 1، ص 472 و ج2، ص 461
ص:736
آقا سیّد مهدی خوانساری... ج 2، ص 518
آقا سیّد مهدی درچه ای (آیة الله)... ج 1، ص 527 و ج 2، ص 215 و 262
میرزا مهدی طبیب... ج 2، ص 494
آقا شیخ مهدی فقیه ایمانی (نویسندۀ معاصر)... ج 2، ص 125
حاج سیّد مهدی گلستانه... ج1، ص 486
آقا مهدی مازندرانی (شهید)... ج1، ص 489
آقا شیخ مهدی مسجد شاهی (حاج آقا نورالله)... ج1، ص 506
آقا شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی... ج1، ص 510 و ج2، ص 151
آقا سیّد مهدی نحوی... ج 1، ص 532
حاج ملاّ مهدی نراقی (چهرۀ نامدار شیعه)... ج 2، ص 564
نابغه جعدی (شاعر نامدار اسلامی و تبعیدی معاویه به اصفهان)... ج 1، ص 92-95
امامزاده سیّد نجم الدّین علیه السلام (خیابان کهندژ - جوی آباد)... ج 1، ص 211
نسمه خاتون (عالمۀ فاضله ، دختر مرحوم کاشف الغطاء)... ج 1، ص 647 و ج2، ص 432
حاجیه نصرت خانم أمین (مجتهدۀ ایرانی)... ج 1، ص 421 و 649 و 671 و ج2، ص 440
میرزا نصیر (طبیب حکیم شاعر)... ج 2، ص 490 و 492
نظام الشّرف اصفهانی... ج 1، ص 365
سیّد نعمت الله جزائری (محدّث محقّق و نامدار)... ج 1، ص 407 و ج2، ص 156
حاج شیخ نورالدّین أشنی... ج 2، ص 437
حاج سیّد نورالدّین جعفریان... ج2، ص 290
حاج آقا نورالله (مهدی) مسجد شاهی... ج1، ص 506
حاج ملاّ هادی سبزواری (حکیم نامدار)... ج 2، ص 183
ملاّ هادی مازندرانی (آقا هادی مترجم)... ج 1، ص 487
ص:737
امامزاده هارون ولایت علیه السلام (هارونیّه)... ج 1، ص 198 - 201
سیّد هاشم طبیب... ج 2، ص 488
هبة الله اصفهانی (حکیم أبوالقاسم طبیب)... ج 2، ص 482
هبة الله بن أحمد... أسدی اصفهانی... ج 1، ص 363
هبة الله بن داود اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 254
آقا شیخ هبه الله هرندی... ج 2، ص 122 و 308 و 464
میرزا هدایت الله طبیب... ج 2، ص 484
همسر شیخ بهائی... ج 1،ص 643
همسر ملاّ محمّد صالح جویباره ای... ج 2، ص 433
میرزا یحیی مدرس (أدیب و مدرّس و شاعر نامدار)... ج 2، ص 202 و 473
حاج میرزا یحیی مستوفی... ج 2، ص 430
حاج شیخ یحیی هدایت... ج 2، ص 319
یزید بن قیس أرحبی (نمایندۀ امام علی علیه السلام در اصفهان)... ج 1، ص 85
یوسف بن یحیی اصفهانی (محدّث)... ج 1، ص 255
آقا سیّد یوسف خراسانی... ج1، ص 426 و ج2، ص 460
یونس اصفهانی (از أصحاب امام زمان (عج) در هنگام ظهور)... ج 1، ص 128
شیخ یونس مفتی... ج 1، ص 386
ص:738
ص:739
ص:740
ص:741
ص:742
ص:743
ص:744
ص:745
ص:746
ص:747
ص:748
ص:749
ص:750
ص:751
ص:752
ص:753
ص:754
ص:755
ص:756
ص:757
ص:758
ص:759
ص:760
ص:761
ص:762
ص:763
ص:764
ص:765
ص:766
ص:767
ص:768
ریشه ها و جلوه های
تشیع
حوزه علمیه اصفهان
در طول تاریخ
جلد سوم
یا
اصفهان در اینه تصویر
تألیف امیر سید جه موحد ابطحی
ویراستار دیجیتالی: مرتضی قنبری
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
شناسنامه کتاب
نام:.............ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزه علميه اصفهان - جلد سوم
یا «اصفهان در آئینه تصویر »
تأليف :.........مير سيد حجة موحد ابطحی موسوی اصفهانی
لیتوگرافی:.......اسلامی اصفهان
تاریخ انتشار :.......عید سعید غدیرخم 1418 قمری
نشر:...............دفتر تبليغات المهدى ( عج ) اصفهان
تیراژ :..............2000
قیمت :............1600 تومان
اصفهان - حوزه علمیه - مدرسه صدر و مدرسه ذو الفقار
حاج سيد حجة موحد أبطحى
کلیه حقوق چاپ و نشر مخصوص مؤلّف است
ص: 2
پس از آنکه بخش های گوناگون کتاب «ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزهٔ علميه اصفهان » منظم گردید و مراحل تایپ کامپیوتری آن به انجام رسید ، به روشنی معلوم شد که ضمیمه نمودن عکسهای مورد نظر به بخش های مناسب آنها ، از جهاتی مورد اشکال و نامطلوب می باشد ، و لذا تصمیم گرفته شد که تمامی عکس ها در یک جلد مستقل به چاپ برسد ، و در اختیار علاقمندان قرار گیرد و به همین جهت علاوه بر نام اصلی کتاب ، از عنوان : اصفهان در آئینه تصویر برای این جلد بهره گرفته ایم .
البته در تنظیم عکسها، ابتداءً تصویرهائی که زیبائیهای اصفهان را از نظر طبیعی و هنری به نمایش می گذارد عرضه نموده ایم و پس از آن ، از عکس های مساجد مهم و مورد توجه و سپس از مزارات نورانی و متبرکه امامزادگان علیهم السلام بهره جسته ایم و بعد از آن ، تصاویری از بقعه های علمی و مزارات علماء بزرگ قرار داده شده است و سپس از مدارس علمیه و صحنه هائی مربوط به برنامههای حوزه علمیه، عکس هائی را برگزیده ، و در معرض دید علاقمندان قرار داده ایم و امید است مورد عنایت خاصه ، صاحبان ولايت كلية الهيه ، و موجب جلب توجه دیني علاقمندان به ارزشهای مکتب امامت و ولايت أهل البيت علیهم السلام
واقع گردد ، و یادگاری دینی و معنوی برای آیندگان به شمار آید
مؤلّف
ص: 3
تصویر
ص: 4
تصویر
منظره بسیار زیبای میدان امام ، از نشانه های ذوق و هنر و ابتکار هنرمندان اصفهانی
(گنبد مسجد شیخ لطف الله و ساختمان عالی قاپو در طرف راست و چپ عکس دیده میشود )
ص: 5
تصویر
منظره زیبای شهر اصفهان که به کوه صفه ختم میشود (گنبد و ایوان و مناره های زیبای مسجد امام ، همانند نگینی درخشان ، چشم را خیره میکند ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 11 - 15 »
ص: 6
تصویر
منظره بسیار زیبای مسجد و میدان امام در شب «مربوط به جلد 2 ، صفحه 11 - 15 »
ص: 7
تصویر
نمای بسیار زیبائی از مقرنس کاری در مسجد امام اصفهان
(از آثار هنری و تاریخی برجسته هنرمندان اصفهانی ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 11 - 15 »
ص: 8
تصویر
پل سی و سه چشمه الله وردی خان ، معروف به سی و سه پل ( از آثار برجسته تاریخی اصفهان )
ص: 9
تصویر
پل سی و سه چشمه الله وردی خان سی و سه پل ( بر زیبائی زاینده رود افزوده است)
ص: 10
تصویر
پل خواجو ، از آثار هنری - تاریخی اصفهان بر روی زاینده رود ، بر زیبائی طبیعی رودخانه می افزاید
ص: 11
تصویر
منارجنبان ، از شگفتیهای برجسته اصفهان
تصویر
مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله ، در صفحه زیبای شهر اصفهان
ص: 12
جلوه هایی از زیبائیهای اصفهان
تصویر
برج کبوتر ، در یک صحنه زیبای برفی
تصویر
سی و سه پل ( زاینده رود اصفهان )
ص: 13
ذوق و هنر ، و ایمان و اعتقاد، در هم آمیخته است «مربوط به جلد 2 ، صفحه 16 - 23 »
تصویر
نمائی از بیرون و سردر زیبای مسجد شیخ لطف الله
تصویر
نمائی از داخل مسجد شیخ لطف الله ( تجلی هنر و ابتکار )
ص: 14
تصویر
مسجد جامع جدید عباسی ( مسجد امام) در میدان نقش جهان ، تجلیگاه ذوق و هنر و ابتکار هنرمندان اصفهانی ، و محل در هم آمیختن علم و عبادت «مربوط به ج 2، صفحه 11 و 245 »
تصویر
مدرسه چهارباغ سلطانی زیباترین اثر معمارى و هنرى أواخر دوره صفویه ، که هنرمندان اصفهانی، شعائر دینی را در آن به نمایش گذارده اند مربوط به جلد 2 ، صفحه 126 »
ص: 15
تصویر
ایوان شمالی مسجد جامع عتیق اصفهان پایگاه بزرگ علمی صاحب بن عباد ،و مرحوم علامه مجلسی ، و سایر بزرگان علم و دین «مربوط به جلد 2 ، صفحه 5 - 9 »
تصویر
ایوان جنوبی و مناره های با عظمت مسجد جامع اصفهان ( مرکز بزرگ علمی و دینی، در طول تاریخ درخشان شهر تاریخی اصفهان )
ص: 16
تصویر
نمای زیبا و شکوهمندی از سردَرِ جامع جورجير ( مسجد حکیم فعلی )
(که به وسیلۀ صاحب بن عباد در قرن چهارم ساخته شده است )
تصویر
نمای زیبای دیگری از سردَرِ جامع جورجير ( قديمي ترين أثر برجسته دینی و تاریخی باقیمانده از دوره حکومت شیعی آل بویه در اصفهان ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 10 »
ص: 17
تصویر
نمای زیبا و باشکوه مسجد حکیم ، جایگاه فعالیت علمی - عبادی حاجی کلباسی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 28 و 185 »
تصویر
نمای زیبائی از داخل بقعۀ حاجی کلباسی، در جوار مسجد حکیم ( هنرمندان اصفهانی ، ارادت خود را به دین و مذهب ، به نمایش در آورده اند) مربوط به جلد 2 ، صفحه 398
ص: 18
تصویر
سردر زیبای مسجد آقا نور ، در محله تاریخی دردشت «مربوط به جلد 2 ، صفحه 231 »
تصویر
نمای دیگری از سردر مسجد جامع تاریخی آقانور« مربوط به جلد 2 ، صفحه 231»
ص: 19
تصویر
سردر باشکوه و زیبای مسجد سید شفتی مربوط به جلد 2 ، صفحه 29 »
تصویر
نمای جنوبی مسجد تاریخی و عظیم مرحوم سید شفتی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 29 »
ص: 20
تصویر
نمائی از ضلع شمالی مسجد و مدرسۀ مرحوم سید شفتی
گنبد زیبای بقعهٔ علمی خاندان سیّد شفتی نیز دیده میشود «مربوط به ج 2، ص 29 و 400 »
تصویر
نمای باشکوهی از مدرس و حجرات مدرسۀ مسجد عظیم و تاریخی سید شفتی
«مربوط به جلد 2 ، صفحه 29 »
ص: 21
تصویر
نمای شمالی مسجد نو بازار در این مسجد ، مجتهدین بزرگ تدریس می نموده اند .
و هم اكنون نیز محل جلسات بزرگ درسی است« مربوط به جلد 2 ، صفحه 38 - 40»
تصویر
ایوان باشکوه جنوبی مسجد حاج محمد جعفر آبادهای ( محل تدریس مرحوم آباده ای )
«مربوط به جلد 2 ، صفحه 34»
ص: 22
تصویر
گنبد زیبا و سردَرِ تاریخی حرم مطهر امامزاده اسماعیل علیه السلام در طرف جنوبی صحن مدرسه علمیه امامزاده اسماعیل علیه السلام «مربوط به جلد 1 ، صفحهٔ 169 و جلد 2 صفحهٔ 375»
تصویر
محراب تاریخی مسجد شعیای نبی علیه السلام ( أول مسجدی که در اسلام ، در زمان خلافت امام علی علیه السلام در اصفهان ساخته شده است) مربوط به ج 1 ص 170 و ج 2، ص 375
ص: 23
تصویر
مناره عظیم و تاریخی مسجد علی ، و گنبد زیبای امامزاده هارونیه «مربوط به جلد 2 ، صفحه 26 - 28 »
تصویر
درب نفیس و تاریخی ورودی به حرم شعیای نبی علیه السلام، از نشانه های تشیّع اصفهان در قرن هشتم «مربوط به جلد 1 ، صفحه 171 »
ص: 24
تصویر
سردر باشکوه مدرسه علمیه هارونیه و گنبد و سردر ورودی حرم مطهر امامزاده هارون هارونیه « مربوط به جلد 1 ، صفحه 168 و جلد 2 صفحه 219 »
تصویر
گنبد زیبا و صحن امامزاده ابراهیم علیه السلام در محله مستهلک ( خیابان شیخ بهائی ) «مربوط به جلد 1 ، صفحه 160 »
ص: 25
تصویر
ایوان ورودی حرم مطهر امامزاده أحمد بن على بن الإمام محمد الباقر علیه السلام از معتبرترین امامزاده های اصفهان مربوط به جلد 1 ، صفحه 163 »
تصویر
سردر صحن مقدس امامزاده احمد علیه السلام از آثار تاریخی اصفهان «مربوط به جلد 1 ، صفحه 163 »
ص: 26
تصویر
نمای زیبای گنبد مطهر و صحن مقدس امامزاده اسحاق علیه السلام واقع در خیابان «مربوط به جلد 1 ، صفحه 167 »
تصویر
نمای گنبد مطهر و صحن مبارک امامزاده اسحاق علیه السلام واقع در خوراسگان اصفهان مربوط به جلد 1 ، صفحه 203
ص: 27
تصویر
بقعه و مزار شریف امامزاده محسن علیه السلام( خیابان وحید ) مربوط به جلد 1 ، صفحهٔ 189 »
تصویر
سردرِ مجلل حرم امامزاده سید محمد علیه السلام خیابان وحید «مربوط به جلد 1 ، صفحهٔ 190 »
ص: 28
تصویر
ساختمان تاریخی و ارزشمند بقعه جعفريه «مربوط به جلد 1 ، صفحه 204 و جلد 2 ، صفحهٔ 381»
تصویر
صلوات بر چهارده معصوم علیه السلام در کاشیکاری بالای در ، ورودی بقعهٔ جعفریه علیه السلام از نشانههای نفوذ و گسترش تشیع در اوائل قرن هشتم اصفهان «مربوط به جلد 1 ، صفحه 204 و جلد 2 ، صفحه 381»
ص: 29
تصویر
سردرِ امامزاده جعفر ( جعفریه ) و امامزاده مرتضی علیهما السلام. «مربوط به جلد 1 ، صفحه 204 و جلد 2 ، صفحه 381»
تصویر
سنگ قبر تاریخی و نفیس و بی نظیر امامزاده جعفر علیه السلام «مربوط به جلد 1 ، صفحه 204 و جلد 2 ، صفحه 381»
ص: 30
تصویر
ضریح مقدس و حرم مطهر امامزاده أبو العباس علیه السلام «مربوط به جلد 1 ، صفحه 191»
تصویر
ضریح منوّر و بقعه مکرّم علامه مجلسی قدس سره مرقد مطهر آية الله صافی در کنار ضریح علامه مجلسی دیده میشود «مربوط به جلد 2 ، صفحه 387 و 394)»
ص: 31
تصویر
مزار شریف حضرت یوشع نبی علیه السلام در سرزمین مقدس لسان الارض تخت فولاد ، از آثار مهم تاریخی - مذهبی اصفهان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 412 و 467 »
تصویر
ضریح مطهر شعیای نبی علیه السلام در جوار حرم مقدس امامزاده اسماعیل علیه السلام از آثار برجسته تاریخی دینی اصفهان «مربوط به جلد 1 ، ص 170 و جلد 2، ص 375»
ص: 32
تصویر
مشهد اردهال ، صحن و سرا و گنبد و بارگاه مجلل امامزاده علی بن محمد الباقر علیه السلام از معتبرترین امامزادگان مدفون در استان اصفهان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 555»
تصویر
بارگاه مجلل ، و ساختمان عظیم حرم و گنبد امامزاده آقا علی عباس علیه السلام ( بزرگترین و باشکوه ترین حرم و گنبد و صحن امامزادگان استان اصفهان) «مربوط به ج 1، ص 146 »
ص: 33
تصویر
گنبد و بقعه ششهان ، محلّ مدرسه علمیه شیعه، در دورۀ حاکمیت مخالفین در اصفهان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 88 و 386»
تصویر
مدرسه امامیه، از آثار تاریخی متعلق به قرن هشتم هجری «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 48 »
ص: 34
تصویر
بقعه و مزار شریف صاحب بن عباد ، پرچمدار بزرگ شیعه در اصفهان ، در قرن چهارم هجری « «مربوط به جلد 1 ، صفحهٔ 276 و جلد 2 ، صفحه 377 »»
تصویر
سردر و دو مناره مدرسه علمیه شیعه در قرن هشتم و گنبد سلطان بخت آغا ، بر گلوی مناره ( لا إله الا الله محمد رسول الله ، علی ولی الله حقاً ) کاشیکاری شده « «مربوط به ج 2، ص 80»»
ص: 35
تصویر
مرقد مطهر دلباخته امام زمان (عج) آية الله ، سيّد محمّد تقی موسوی فقیه احمدآبادی صاحب کتاب مکیال المکارم فى فوائد الدّعاء للقائم «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 449 »
ص: 36
تصویر
نمائی از مسجد آقا میر سید حسن مدرّس ، معروف به مسجد رحیم خان ، گنبد بقعه علمی خاندان مدرّس ، در طرف شمال مسجد نیز دیده میشود «مربوط به ج 2، ص 320 و 402»
تصویر
مرقد مطهر آية الله العظمی، میر سید حسن مدرّس ، و فرزندان بزرگوارشان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 402»
ص: 37
تصویر
مرقد مطهر آية الله ، حاج سیّد مرتضی موحد ابطحی که عمر خود را وقف تحصیل علم و تدریس و تربیت سربازان امام زمان (عج) نمود ، و در راه نشر و ترویج و حمایت از مکتب اهل بیت علیهم السلام قیام نمود ( در داخل بقعه جعفریه ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 386»»
تصویر
مرقد منوّر مادر نمونه ، عابده صالحه ، حاجيه منصوره فقيه احمدآبادی ، که عمر خود را در راه محبت اهل بیت علیهم السلام و تربیت یاران و سربازان حضرت بقية الله الاعظم (عج) صرف نمود ( در صحن امامزاده جعفر علیه السلام ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 385»
ص: 38
تصویر
نمای مسجد آیة الله امامی و کتابخانه عمومی الزهراء علیها السلام «مربوط به جلد 2 ، صفحه 41 و 361»
تصویر
مرقد شریف آیة الله امامی که نام مبارک فاطمه زهراءعلیها السلام بالای آن جلوه نموده است «مربوط به جلد 1 ، صفحه 196 »
ص: 39
تصویر
بقعه و مزار شریف شهید راه ولایت اهل بيت علیهم السلام، آقا سيد أبو الحسن شمس آبادی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 454»
تصویر
مزار شریف مجتهده نامدار ( بانوی ایرانی ) پرچمدار حرکت علمی - دینی در میان بانوان ، در قرن چهاردهم هجری «مربوط به جلد 2 ، صفحه 439 »
ص: 40
تصویر
بقعه و مزار شریف فاضل اصفهانی، معروف به فاضل هندی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 458»
تصویر
بقعه و تکیه حاج محمد جعفر آبادهای «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 423 »
ص: 41
تصویر
بقعه دو چهره نامدار شیعه، آقا حسین و آقا جمال خوانساری ، با گنبد زیبا و جالب «مربوط به جلد 2 ، صفحه 424»
تصویر
بقعه خاتون آبادی ، از آثار تاریخی و با گنبد باشکوه «مربوط به جلد 2 ، صفحه 446»
ص: 42
تصویر
بقعه و مزار شریف آقا سیّد محمّد باقر خوانساری اصفهانی ( صاحب روضات الجنّات ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 437 »
تصویر
بقعه آقا شیخ محمد تقی رازی ( سرسلسله خاندان علمی مسجد شاهی ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 431»
ص: 43
تصویر
بقعه نورانی بزرگمرد علم و تقوی ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 436 »
تصویر
مزار شریف آقا میرزا أبو المعالى كلباسي ، و دو فرزند بزرگوارشان ، آقا میرزا ابو الهدى و آقا میرزا جمال الدین «مربوط به جلد 2 ، صفحه 436 »
ص: 44
تصویر
دو بقعه علمی در تکیه کازرونی ( در وسط تکیه و نیز در طرف شرق آن ) دیده میشود «مربوط به جلد 2 ، صفحه 462 و 464»
تصویر
مرقد شریف میر سيّد أبو القاسم فندرسکی ، در وسط تکیه میر «مربوط به جلد 2 ، صفحه 471»
ص: 45
تصویر
گنبد و مناره های زیبای مدرسه چهارباغ «مربوط به جلد 2 ، صفحه 126 »
تصویر
ایوان شمالی مدرسه چهارباغ ( مدرسه امام صادق علیه السلام) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 126»
ص: 46
تصویر
مدرسه علميه ملا عبد الله تسترى «مربوط به جلد 2 ، صفحه 187 »
تصویر
مدرسه علمیه باقریه در بکوشک «مربوط به جلد 2 ، صفحه 52»
ص: 47
تصویر
مدرسه علمیه جده بزرگ «مربوط به جلد 2 ، صفحه 113 »
تصویر
مدرسه علمیه جده کوچک «مربوط به جلد 2 ، صفحه 120 »
ص: 48
تصویر
نمای ایوان شرقی ، و حجرات مدرسه حکیمیه (کاسه گران ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 179 »
تصویر
نمای حجرات مدرسه علمیه نوریه اصفهان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 205 »
ص: 49
تصویر
نمای داخلی مدرسه علمیه نیم آور «مربوط به جلد 2 ، صفحه 209»
تصویر
نمای سردرِ زیبای مدرسه نیم آور «مربوط به جلد 2 ، صفحه 209 »
ص: 50
تصویر
نمای مدرسه علميّة آية الله خادمی ( مدرسه عربان ) (گنبد و منارههای زیبای مسجد امام دیده میشود) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 174 »
تصویر
نمای جنوبی مدرسه آیة الله خادمی ، گنبد بقعه آقا نجفی دیده میشود «مربوط به جلد 2 ، صفحه 174 و 404 »
ص: 51
تصویر
مدرسه میرزا حسین ( نزدیک مسجد سید شفتی ) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 200 »
تصویر
مدرسه علمیه جوادیه «مربوط به جلد 2 ، صفحه 292»
ص: 52
تصویر
نمای زیبای مدرسه صدر بازار «مربوط به جلد 2 ، صفحه 295 »
تصویر
نمای دیگری از مدرسۀ بزرگ صدر «مربوط به جلد 2 ، صفحه 295 »
ص: 53
تصویر
نمائی از مدرسه صدر بازار ، مرکز حوزه علمیه اصفهان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 295 »
تصویر
نمای دیگری از مدرسه صدر بازار «مربوط به جلد 2 ، صفحه 295 »
ص: 54
تصویر
سردر ورودی مدرسه صدر خواجو «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 316»
تصویر
نمای داخلی مدرسۀ صدر خواجو «مربوط به جلد 2 صفحه 316»
ص: 55
تصویر
سردر مدرسه محمودیه «مربوط به جلد 2 ، صفحه 319»
تصویر
نمائی از بخش قدیمی و تاریخی مدرسۀ محمودیه «مربوط به جلد 2 ، صفحه 319»
ص: 56
تصویر
سردَرِ زیبا و باشکوه مدرسۀ خالصیه ، پس از بازسازی «مربوط به جلد 2 ، صفحه 153 »
تصویر
نمای داخلی مدرسه خالصيه ، دو مناره مدرسه قدیمی شیعه در محله در دشت ، و نیز گنبد سلطان بخت آغا ، دیده میشود «مربوط به جلد 2 ، صفحه 153 »
ص: 57
تصویر
سردرِ زیبا و تاریخی مدرسه جلالیه ، پس از تعمیرات دوره اخیر «مربوط به جلد 2 ، صفحه 123 »
تصویر
حجره های شمالی مدرسه امامزاده اسماعیل اعلان «مربوط به جلد 2 ، صفحه 108 »
ص: 58
تصویر
مدرسه علمیه جلالیه ، قبل از تعمیرات دوره اخیر «مربوط به جلد 2 ، صفحه 123 »
تصویر
مدرسه علمیه جلالیه، پس از تعمیرات اساسی دورۀ اخیر ، در جشن عید غدیر خم «مربوط به جلد 2 ، صفحه 123 »
ص: 59
تصویر
نمای زیبائی از سردرِ أصلى مدرسة الغدير «مربوط به جلد 2 ، صفحه 288 »
تصویر
نمای دیگری از سردرِ مدرسة الغدیر که مشتمل بر وقفنامه مدرسه است «مربوط به جلد 2 ، صفحه 288 »
ص: 60
تصویر
گوشه هائی از مراسم جشن عید غدیر، در مدرسه الغدیر «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 288 »
ص: 61
تصویر
مدرّسين و طلاب مدرسه علميّة ذو الفقار ، در حال استغاثه به حضرت بقية الله الأعظم ، حجة بن الحسن العسکری (عج) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 159 »
تصویر
مدرّسين و طلاب مدرسه علميّة ذو الفقار ، در حال استغاثه به حضرت بقية الله الأعظم ، حجة بن الحسن العسکری (عج) «مربوط به جلد 2 ، صفحه 159 »
ص: 62
تصویر
جمعی از مدرسین و طلاب حوزه علمیه اصفهان ، در سفری دسته جمعی به مشهد مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام «مربوط به جلد 2 ، صفحهٔ 162 »
تصویر
صحنه ای از حال و روحیۀ طلاب حوزۀ علمیه ، در هنگام مباحثه درسها «مربوط به جلد 2 ، صفحه 162 »
ص: 63
تصویر
گوشه هائی از صحنه برگزاری امتحانات مدرسه علميّة ذو الفقار ، ، در مسجد نو بازار «مربوط به جلد 2 ، صفحه 38 و 159 »
ص: 64
تصویر
نویسنده کمترین ، در حال استغاثه و توسل به یکی از امامزادگان عظیم الشأن علیه السلام «مربوط به جلد 1 ، صفحه 523»
تصویر
نویسنده کمترین ، در حال تدریس برای طلاب حوزه علمیه ، در مسجد نو بازار «مربوط به جلد 2 ، صفحه 39 و 162 »
ص: 65
تصویر
ص: 66
تصویر
ص: 67
تصویر
ص: 68