نام کتاب : ........................ ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزۀ علمیّۀ اصفهان - جلد اوّل
مؤلّف: ........................میر سیّد حجّة موحّد أبطحی موسوی اصفهانی
حروفچینی و صفحه آرائی:........................محبّ الزّهراء علیها السلام اصفهان
لیتوگرافی و چاپ : ............................ أمیر - قم
تاریخ انتشار : ........................................... عید سعید غدیر خم 1418 قمری
ناشر : .............................. دفتر تبلیغات ألمهدی ( عج ) اصفهان
قیمت : .......................2000 تومان
اصفهان - حوزۀ علمیّه - مدرسۀ صدر و مدرسۀ ذوالفقار
میر سیّد حجّة موحّد أبطحی
ص:1
ص:2
به پیشگاه خاتم رسولان و أشرف أنبیاء ، حضرت محمّد بن عبد الله صَلّی الله عَلَیه وَ آلِهی وَسَلَم پایه گذار مکتب تشیّع ، و گویندۀ کلام تاریخی و نورانی
یا عَلیُّ أنتَ وَ شیعَتُکَ الفائِزُون
و به آستان مقدّس أمیر المؤمنین علیه السلام ، امام و پیشوای بزرگ مکتب تشیّع و به محضر منوّر صدّیقۀ کبری ، فاطمۀ زهراء علیها السلام،أوّلین شهیده ، در راه دفاع و حمایت از مکتب تشیّع .
و به درگاه مبارک همۀ امامان معصوم علیهم السلام ، پرچمداران و مشعلداران بزرگ تاریخ درخشان و سراسر افتخار مکتب تشیّع .
و به آستان ملک دربان بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) مصلح بزرگ و حقیقی جهان بشریّت ، و منتقم خون امامان مظلوم و شهید ، و شهیدان بزرگ از چهره های علمی و ادبی مکتب تشیّع،این اثر ناقابل إهداء می گردد .
میر سیّد حجّة موحّد ابطحی
ص:3
بِسْمِ اَللهِ اَلرَّحمنِ الرَّحیمْ
اَلحَمدلِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا،البَشیرِ النَّذیر الَّذی بُعِثَ رَحْمَةَ لِلْعالَمینَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبیِیّنَ وَعَلی آلِهِ وَعِترَتِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ لا سِیّما بَقِیَّةِ اللهِ فی الأَرضینَ، اَلحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ الْعَسْکَری،عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَلَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدائِهِمْ اَجْمَعینَ مِنَ اَلآنِ إلی قیامِ یَوْمِ الدّینِ.
ص:4
در سال 1400 قمری برای افتتاح حوزۀ علمیّه ای در شهر نور آباد ممسنی ، در استان فارس، با حضور جمعی از علماء و طلاّب و مردم با ایمان ، و به همراهی مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه امامی قُدَسُ سِرُة ، مسافرت نمودیم و در روز هفدهم ربیع الأوّل ، سالروز میلاد مقدّس پیامبر اکرم حضرت محمّد بن عبد الله صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و رئیس مذهب تشیّع ، حضرت امام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام در جشن با شکوهی شرکت جستیم ، و در آن جشن بزرگ ، این نویسندۀ کمترین ، سخنرانی مراسم را بر عهده داشتم، و در یک بررسی فشرده ، از حوزۀ علمیّه و ریشه های آن ، و بیان نمونه هائی برجسته از حوزه های علمیّۀ اسلام و جهان تشیّع ، همانند حوزه و مدرسۀ عظیم پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در مدینۀ منوّره ، و حوزه و مجمع علمی بزرگ امام علی علیه السلام در مسجد کوفه ، و حوزۀ علمیّه و مرکز بزرگ علمی إمام صادق علیه السلام در مدینه ، و نیز حوزۀ علمیّۀ شیعه در بغداد با زعامت شیخ مفید و سیّد مرتضی و شیخ طوسی (رضوان الله علیهم) وحوزۀ علمیّۀ شیعه در نجف ، با زعامت شیخ طوسی قُدَسُ سِرُة و نیز حوزه های بزرگ قم و اصفهان و...،یاد نمودم،که شدیداً آیة الله إمامی قُدَسُ سِرُة از تشویق های بزرگوارانۀ خود،دریغ نفرمودند.
همین جریان محدود،مقدّمه ای شد برای یک سلسله تحقیقات بعدی دربارۀ مدارس علمیّه و حوزه های کوچک و بزرگ شیعه،در شهرهای ایران و خارج،و برای این منظور،در طول هفده سال،متجاوز از بیست مسافرت،به نقاط مختلف و استانهای کشور أنجام دادم،و در هر سفر از چندین شهر بزرگ و کوچک،و از مدارس علمیّه و کتابخانه ها و سایر مراکز علمی و دینی مربوط
ص:5
به حوزه های علمیّه در هر شهر ، دیدار کردم ، و دربارۀ تاریخ و سیر تحولات و رشد و رکورد آنها تحقیق نمودم ، و با بررسی وضعیّت آن مدارس و کتابخانه ها ، و آشنائی با علماء و بزرگان آن شهرها ، با سابقۀ حوزه ای در آن بلاد، آشنا شدم . تاکنون ، مجموعۀ بسیار جالبی از یادداشتها و عکس و تصویرها ، راجع به هر حوزه ای تهیّه گردیده ، و بسیاری از آنها منظّم شده و آماده چاپ گردیده است .
أوّلین جلد از مجموعۀ یاد شده ، به عنوان پیش درآمدی برای آن بررسی ، با نام « آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، در طول تاریخ » به چاپ رسیده ، و چندین مجلّد دیگر نیز، آماده چاپ می باشد.
در ضمن این بررسی گسترده ، أهمیّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و سوابق درخشان آن ، بیش از پیش ، جلب توجّه نموده ، و تصمیم گرفتم ، در یک بررسی مفصّل تر ، سوابق علمی و تشیّع اصفهان را ، مورد ارزیابی نسبتاً کامل قرار دهم ، و ریشه های عمیق عشق مردم اصفهان را نسبت به مکتب ولایت و مذهب تشیّع ، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم ، تا معلوم گردد که ، گرچه اصفهان در طول چند قرن ، در اثر قدرت و سُلطۀ جائرانه و جابرانۀ عدّه ای از دشمنان تشیّع و أهل البیت علیهم السلام ، رنگ و نمای حکومت اُموی و عبّاسی و...داشته و به عنوان شهر دشمنی با ائمّه و أهل البیت علیهم السلام شناخته شده ، ولی در همان زمانها نیز ، در میان مردم اصفهان ، ریشه های تشیّع ، و عشق نسبت به أهل البیت علیهم السلام ، شدیداً مطرح بوده است .
در بخشهای : « محدّثین اصفهان » ، « چهره های علمی و بزرگ اصفهان از قرن سوّم تا دهم » ، « امامزادگان اصفهان » ، « خاندانهای علمی اصفهان » ، « مدارس علمیّۀ اصفهان در دوره های قبل از صفویّه » ، « مساجدی که در اصفهان ، مرکز
ص:6
فعّالیّت علمی بوده » ، « ریشه ها و مظاهر تشیّع اصفهان در گذشتۀ زمان » و ...، مطالب سودمندی برای اثبات سابقۀ قوی و ارزشمند تشیّع در اصفهان ، عرضه نموده ایم . و هم چنین ، در بخشهای گوناگون کتاب ، عظمت علمی و فرهنگ غنیّ و دیرینۀ اصفهان ، و أهمیت حوزۀ علمیّۀ شیعه و مظاهر و پایگاههای آن، در معرض أفکار پژوهشگران و علاقه مندان ، قرار گرفته است .
برای نشان دادن عظمت علمی اصفهان ، و سوابق تشیّع ، و مظاهر درخشان اعتقاد پاک مردم این شهر ، نسبت به مکتب ولایت و امامت ، و مذهب أهل البیت علیهم السلام مراکز و نهادهای مهمّی را ، موضوع بحث قرار داده ایم و تحت عناوین : « مدارس علمیّه » ، « مساجدی که مرکز علمی بوده اند »، « کتابخانه ها » ، « بقعه های علمی » « خاندانهای علمی » و ...،علاوه بر معرّفی آنها ، از شخصیّت های برجسته و شایسته ای که در رابطۀ با آن مراکز بوده ، و به عنوان مؤسّس یا مدرّس یا مؤلّف یا... ، به آن مرکز و مجمع أرزشمند، وابسته بوده اند یاد نموده ، و به عظمت شخصیّت و آثار و برکات علمی - اجتماعی آنها اشاره نموده ، و بدین وسیله ، عمق و گسترش علمی و دینی اصفهان را ، به نمایش گزارده ایم . و هم چنین با مطرح ساختن مباحثی از قبیل :
1- نقش حیاتی أمیر المومنین علی علیه السلام،در فتح اصفهان
2-ورود امام حسن علیه السلام به اصفهان
3-سلمان فارسی،افتخار اسلام و تشیّع،و آبروی ایران و اصفهان
4-نماینده های أمیر المومنین علی علیه السلام در اصفهان
5-شش سال حاکمیّت قدرت مختار ثقفی بر اصفهان
ص:7
6-عبد الله بن محمّد کنانی اصفهانی ، شکنجه دیدۀ راه تشیع
7-اسحاق بن سعد قُطْرُبُلّی ، فرماندار اصفهان،وعاشق دلباختۀ امام زمان (عج)
8-نقش خاندان علمی ثقفی در نشر أحادیث أهل البیت علیهم السلام در اصفهان
9-عزاداری بر امام حسین علیه السلام ، در اوج قدرت أهل تسنّن در اصفهان
10-نشر أحادیث فضائل علی علیه السلام از اصفهان
11-چهره های بزرگ و نامدار علمی شیعه ، از قرن سوّم تا دهم
12-مدارس علمیّۀ اصفهان قبل از صفویّه
13-ریشه ها و نشانه های تشیّع اصفهان در گذشتۀ زمان
14-معرّفی خاندانهای علمی شیعه در قرنهای اوّلیّه و ... ، ریشه های تشیّع را در اصفهان ، مورد توجّه قرار داده ، و عظمت این شهر را در زمینۀ سابقۀ فداکاری در راه ولایت أهل البیت علیهم السلام به اثبات رسانده ایم ، و نیز با طرح مباحثی از قبیل :
1-أسامی شهر اصفهان در طول تاریخ
2-امتیازات طبیعی و معنوی اصفهان
3-اصفهان ( فارس ) از زبان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهی وَسَلَم
4-اشاره ای به تاریخ اصفهان
5-اصفهان ، در آئینۀ أفکار صاحب نظران
6-اصفهان ، در آئینۀ شعر و أدب ، و سروده های شعراء بزرگ
و ...، به شکلی عام ، فرهنگ عمومی، و روحیّات اجتماعی مردم این شهر را مورد معرّفی و تمجید قرار داده ایم .
ص:8
ص:9
ص:10
نام شهر اصفهان ، در دوره های مختلف به اشکال و صور گوناگون ، مطرح گردیده ، که ذیلاً اشاره می نمائیم :
1-أنزان 2-گابیان 3-گابیه 4-جی 5-اسپاهان 6-سپاهان 7-اسپهان 8-صفاهان 9-اسفاهان
10-اصبهان 11-اسبهان 12-اسفهان 13-اسباهان 14-اصفهان .
و نیز در گذشتۀ زمان ، به نامهای : گابایاکی ، اسپادانا ، اسپدان ، آپادان ، آپادانا ، یهودیّه ، دار الیهودی ، اصیدانه مینامیده اند .
حافظ أبونعیم اصفهانی ، و حافظ أبو الشّیخ ، و مفضّل بن سعد (مافَرّوخی اصفهانی)
و دیگر بزرگانی که در بارۀ اصفهان ، کتاب یا مقاله ای نوشته اند ( از متقدّمین و متأخّرین ) فضیلت های گوناگونی دربارۀ اصفهان ثبت کرده اند ، که مقداری از آنها جنبۀ معنوی دارد، و بخشی از آن ، از مزایای طبیعی به شمار می رود، و ما در ضمن بخش های گوناگون این کتاب ، به بسیاری از آنها اشاره نموده ایم ، و در این قسمت نیز ، به برخی دیگر ، اشاره می نمائیم ، و کسانی که مایل باشند به تفصیل بیشتر دست یابند ، به کتب یاد شده و امثال آنها، از تألیفات متأخّرین، مراجعه نمایند.
حافظ أبو نعیم ، و نیز حافظ أبو الشّیخ أنصاری ، حدیثی را نقل نموده اند ، با این
ص:11
مضمون ، که وقتی نمرود در صدد برآمد که با خدای آسمانها به جنگد، به همۀ مردم شهرها دستور فرستاد که با او همکاری کنند و نیرو به فرستند ، و همه، به فرمان او گردن نهادند ، جز شهر اصفهان ، و به همین جهت ، سی نفر از مردم شهر را با غل و زنجیر بستند ، و به حضور ابراهیم خلیل علیه السلام و نمرود آوردند ، آن سی نفر با دیدار ابراهیم علیه السلام ، به آن حضرت ایمان آوردند ، و لذا ابراهیم خلیل علیه السلام به آنها دعا نمود و در پیشگاه الهی عرضه داشت:
الّلهمَّ اجْعَل أبَداً بِاصْبَهان ثَلاثینَ رَجُلاً یُسْتَجابُ دُعائُهم
یعنی خدایا!همیشه در اصفهان ، سی نفر را مستجاب الدّعوه قرار بده (1)
نقل کرده اند که ، طهمورث دستور داد ، در کشور پهناور ایران ( که زیر نفوذ او بود) محلّی را برگزینند ، که از نظر آب و خاک ، سالم و مناسب باشد ، و پس از بررّسی های کامل ، جائی را مناسب تر از اصفهان نیافتند ، آنگاه دستور داد نوشته های علمی را در پوست هائی قرار دهند و در بهترین و سالم ترین نقطۀ اصفهان نگهداری نمایند ، و شاهد این مطلب ، نوشته هائی است که در منطقۀ جِی پیدا شده است (2).
حافظ أبونعیم اصفهانی نیز ، دربارۀ این که اصفهان به عنوان مرکز نگهبرای کتب و أسنایر علمی، برگزیده شده بوده است، می نویسد:
برخی از پادشاهان ، در گذشتۀ تاریخ و در زمانهای دور، در صدد برآمدند که سرزمینی را پیدا کنند که برای نگهداری کتب علمی و اسناد ارزشمند
ص:12
دانش ها و تحقیقات اندیشمندان ، مناسب باشد ، و آن اسناد و مدارک ، در مدّت زمان طولانی تری باقی بماند، و از پوسیدگی و انْدراس در امان بماند ، و از خطر زلزله ها و خسف ها و نیز از رطوبت زمین دور باشد ، و دوره های طولانی تری باقی بماند ، و برای این منظور ، تحقیقی گسترده انجام دادند، و شهرها و سرزمین های گوناگونی را مورد مطالعه قرار دادند، و محلّی را مناسب تر و جامع تر از اصفهان و مدینۀ جی ، برای خصوصیّات مورد نظر نیافتند ، و لذا ساختمانی محکم و مورد اطمینان ساختند ، و آن کتب و اسناد و مدارک علمی را در آن قرار دادند ، و آن ساختمان تا زمان ما ( دورۀ حافظ أبونعیم ) باقی مانده ، و به نام ( سارویه ) نامیده می شود، و قسمتی از این ساختمان محکم ، در سالهای گذشته ویران گردید ، و قسمت زیادی از کتابها و آثار علمی گذشتگان ، که در زمینۀ أصناف علوم و دانش های قدیم بود، و به زبان و خطّ فارسی قدیم نوشته شده بود ، به دست آمد (1).
مورّخین و محدّثین و نویسندگان بزرگ ، در أکثر کتابهائی که دربارۀ اصفهان نوشته اند ، به این مطلب اشاره نموده اند که ، در هنگامی که به آسمان و زمین دستور الهی داده شد که :
إئْتِیا طَوْعاً أوْکُرْهاً (2)زمین اصفهان جواب داد و اعلام اطاعت نمود .
بنا بر این ، اصفهان دهان زمین و زبان گویای آن است ، و بنا بر نقل مشهور
« فَمُ الأرْضِ وَلِسانُها » یا « فَمُ الدُّنْیا وَ لِسانُها »
ص:13
می باشد ، و به همین جهت ، قسمتی از سرزمین تخت فولاد را (لسان الأرض ، یعنی زبان زمین ) می نامند (1).
روایات متعدّدی از حضرت خاتم الأنبیاء،محمّد بن عبد الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، نقل شده ، که در آنها ، از مردم فارس (ملت ایران = مردم فارسی زبان) به نحو عموم، و از مردم اصفهان ، تحت عنوان سلمان فارسی و قوم او(2) تجلیل شده ، و به عنوان طالبین دین و ایمان و علم و نیکوکاری ، و هم چنین به پیروی از آثار و سنّت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم، و رقیق القلب بودن ، معرّفی گردیده اند ، که ذیلاً ، با تفصیل نسبی ، روایاتی را در این زمینه ، نقل می نمائیم .
١-اصفهانیها ، طالب و به دست آورندۀ ایمانند
در هنگامی که سورۀ جمعه نازل شد، و پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم به این آیه را قرائت فرمودند : وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ(3)، برخی از اصحاب ، در حضور پیامبر قواه عرضه داشتند ، کسانی که مشمول این آیه اند ، و هنوز به مؤمنین ملحق نشده اند ، کیانند؟ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم توجهی نفرمودند ، تا این که أصحاب ، دو یا سه بار ، سؤال را تکرار نمودند ، در این هنگام ، رسول خدا دست مبارکشان را بر روی بدن سلمان گذاردند و فرمودند : لَوْکانَ الایمانُ عِنْدَ الثّرَیّا (4) لَنالَهُ رِجالٌ
ص:14
مِنْ هؤُلاء ، وبنابر نقل دیگری ، فرمودند:لَنالَهُ هذا وَ أصحابُه (1)(2) .
2-سلمان و قوم او ، جوینده و پابندۂ دین می باشند
در هنگامی که رسول خدا، آیۀ (وَإنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ)(3) را تلاوت نمودند ، أصحاب آن حضرت عرضه داشتند : یا رسول الله ، چه کسانی هستند که اگر ما از اسلام روگردان شویم ، خداوند آنها را به جای ما قرار میدهد ،
فَضَربَ رسولُ الله ، عَلی فَخِذِ سَلْمان الفارسی ثم قال:هذا وقَوْمُهُ، لَوْ کانَ الدّین مُعَلّقاً بِالثُّرَیّا ، لَنالَهُ رِجالٌ من الفرس (4) .
٣ - ایرانی ها طالب علم اند ، گرچه از کنار ستارۂ ثریّا باشد
عن النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : قال : إقْتَرِبُوا یا بَنی فَرّوخ ، إلی الذِّکر،وَ اللهِ إنّ مِنْکُم لَرِجالاً،لو أنَّ العلم مُعَلَّقٌ بالثّریّا، لَتَناوَلُوه (5) یعنی پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمود: نزدیک شوید ای
ص:15
بَنی فَرّوخ (1) به سوی ذکر ( قرآن ) ، به خدا قسم ، از شما مردانی هستند که ، اگر علم و دانش به ستارۀ ثریّا بسته باشد ، به آن دست می یابند .
4-بیشترین بهرۀ اسلام ، نصیب ایرانی ها است
رسول گرامی اسلام صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمود: أعْظَمُ النّاس نَصیباً فِی الإسلام أهلُ فارْس ، لَو کانَ الإسلامُ فی الثّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أهْلِ فارْس (2) .
یعنی بیشترین بهرۀ مردم از اسلام ، نصیب أهل فارس است، و اگر اسلام در ثریّا باشد ، مردانی از فارس، به آن دست می یابند .
5- سلمان و قوم او ، یابندگان بِرّْ و نیکوکاری اند
در هنگامی که آیۀ (و إن تولّوا یستبدل قوماً غیرکم) نازل گردید ، از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهی وَ آلِهی وَ سَلَم سؤال شد،که مقصود از آیه ، چه کسانی هستند؟پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم اشاره به سلمان نمودند ، و فرمودند : این مرد و قوم او هستند ، قسم به خدائی که جانم در دست قدرت او است ، اگر نیکوکاری و برّْ، به ستارۀ ثریّا بسته باشد ، مردانی از فارس، به آن دست می یابند (3).
6- اگر ایمان ، به عرش معلّق باشد، مردانی از عجم به آن دست می یابند
رسول خدا فرمود:ای گروه موالی ( عجم ) نزدیک شوید به ذکر ( قرآن )، زیرا عرب ، روگردان شدهاند، و همانا اگر ایمان معلّق به عرش ( الهی ) باشد،
ص:16
کسانی از شما پیدا می شوند که آن را طلب کنند(وبه دست آورند) (1).
7-رقّت قلب ایرانیان ، آنها را به دین و ایمان می رساند
قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم:لَوْکان الدّینُ أوِ الإسلامُ عِند الثّریّا (معلّقاً بالثّریّا) لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِنْ فارس ، بِرِقَّةِ قُلُوبِهِم (2) .
و قال صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : لَو کانَ هَذَا الدّینُ مُعَلَّقاً بِالنَّجْمِ ،لَتَمَسَّکَ به قَوْمٌ مِنْ أهلِ فارْس ، لِرِقَّةِ قُلُوبِهِم(3).
8-پیروی از سنّت و آثار رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و صلوات بر آن حضرت
از صفات ایرانیان است
قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم:یا سَلْمان ! لوکان الدینُ معلّقاً بِالثّریّا لَتَناوَلَه ناسٌ من أهل فارس ، یَتَّبِعون سنّتی ویَتَّبِعونَ آثاری وَ یُکثِرونَ الصّلوةَ عَلَیَّ...(4).
9-فارْسُ عَصَبَتُنا أهل البیت
سعید بن جبیر ، از ابن عباس ، نقل می نماید که : در نزد رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم، از
ص:17
فارس یاد شد ، آن حضرت فرمودند : فارس عصبتنا (1) أهل البیت ، و از سعید بن جبیر سؤال شد ، که مقصود از این سخن ( عصبه بودن فارس) چیست ؟ در جواب گفت که : مردم فارس ، فرزندان اسحق نبیّ علیه السلام،عموی فرزندان اسماعیل نبیّ علیه السلام می باشند (2) .
10 - رؤیائی عجیب از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم
حذیفه می گوید : رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : دیشب در عالَم خواب دیدم، گویا گوسفندانی سیاه ، به دنبال من می آیند ، سپس گوسفندانی سفید به دنبال آنها ، به پیروی از من در آمدند ، و ( آنقدر زیاد شدند) که دیگر،گوسفندان سیاه را نمی دیدم ، یکی از حاضرین به عنوان تعبیر خواب،عرضه داشت:
آن گوسفندان سیاه،عربها هستند،وگوسفندان سفید،مردم عجم می باشند ، که پیروی از شما می نمایند و آنقدر زیاد می شوند ، که عربها در میان آنها، دیده نمیشوند ( و به حساب نمی آیند ) . رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : مَلَک هم، همینطورتعبیرنموده است (3) .
و این بود نمونه هائی ، از أحادیث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم دربارۀ أهل فارس،
ص:18
(سلمان و قوم او) و در این زمینه ، دهها حدیث با عبارت های گوناگون ، نقل گردیده ، که حافظ أبونعیم ، در جلد 1 ، از ذکر أخبار إصیهان ، از صفحۀ 1 تا 14، نقل نموده است .
ستایش هائی دیگر
علاوه بر احادیثی که نقل نمودیم ، عبارتهائی از قبیل : انّ أسْعَدَ ألعَجَمِ بِالإسلامِ، أهلُ فارس (1) و مضمونی عجیب ، دربارۀ اعتماد پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و به موالی و عجم ، با این عبارت : وَ اللهِ لأَنَا أوْثَقُ بِهِمْ منکم أوْ مِنْ بَعْضِکُمْ (2) و عبارت نَزَلَتْ هذِهِ الایَةُ (سوره بقره، آیۀ 62) فی أصْحابِ سَلْمانِ الفارْسی ، و کَانَ مِنْ أشإرافِهِم(3) و اینکه سلمان از کسانی است که : عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ (4) نقل گردیده است ، که نشان میدهد ، لیاقت و شایستگی ایرانی های با ایمان ، و مخصوصاً اصفهانیها، ( هم شهری های سلمان فارسی ) مورد عنایت و توجّه خاص رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده است.
اصفهان ، در دورۀ هخامنشی ، به نام (کی ) شناخته میشده ، که به (جی) تبدیل گشته است ، و در هنگام فتح اصفهان ، با نام ( جی ) خوانده می شده است، و (پاراتیکا ) که آن را منطقۀ فریدن می دانند، از نواحی مشهور و آبادِ آن،بوده است.
ص:19
در دورۀ اشکانیان ، اصفهان قلمرو یکی از پادشاهان جزء ( ساتراپ ) بوده است . در دورۀ ساسانیان ، اصفهان محلّ سکونت هفت خانوادۀ بزرگ ایرانی که مشاغل عمدۀ و مناصب سلطنتی داشته اند ، بوده ، و جزء قلمرو حکمرانی آنان محسوب می شده است .
اصفهان در دورۀ خلافت دوّمین خلیفۀ غاصب ، به وسیلۀ مسلمانان ، و با استفاده از راهنمائی های امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، فتح گردید ، و حدود سه قرن ، فرمانروایانی از طرف مرکز حکومت و خلافت ، در این شهر ، حکومت و فرمانروائی داشتند .
رکن الدّولۀ دیلمی ، دو محلّۀ شهرستان و یهودیّه را متّحد نمود، و دیوار بین دو محلّه را برداشت .
اصفهان ، در دورۂ آل بویه و سلجوقیان و صفویّه ، به خاطر عنایت و توجّه زیاد ، به رشد چشم گیری نائل گردید و مدارس و مساجد و ساختمانهای مهم دیگری در آن ساخته شد ، و مخصوصاً در عهد صفویّه ، آنقدر رشد یافت ، که جمعیّت آن را تا یک میلیون نفر نوشته اند(1).
حملۀ مغول ، و تهاجم تیمور ، و غلبۀ أفغانها بر اصفهان ، از تلخ ترین و زیانبارترین حوادث تاریخ اصفهان می باشد ، که تلفات انسانی و خسارات فرهنگی و اقتصادی ، و زیانهای اجتماعی آن ، قابل احصاء نیست .
در نیم قرن اخیر، توجّه به اصفهان و تعمیر و ترمیم خرابیها ، و حفظ و نگهداری میراثهای فرهنگی و آثار باستانی ، و نیز تأسیس مراکز مهم اقتصادی و نظامی و فرهنگی ، موجب رشد مجدّد و توسعه و آبادی چشم گیر
ص:20
اصفهان گردیده ، و فقط جمعیّت شهر اصفهان ، طبق برآوردی که در سال 1366 شمسی انجام شده ، 1108009 می باشد (1)، و با توجّه به کیفیّت إجراء برنامه های عمرانی و اقتصادیِ جاری ، که در حال انجام می باشد ، و وجود عوامل مهم و حیاتی ، همانند : آب و هوای ممتاز، وجود زاینده رود ، ذوب آهن و صنایع فولاد مبارکه ، صنایع نظامی ، حوزۀ علمیّه و دانشگاههای بزرگ ، معادن متنوّع، و هم چنین مزایای فراوان معنوی و انسانی ، که در این شهر وجود دارد، از جاذبه های بزرگ به شمار می رود ، که موجب افزایش روز افزون جمعیّت اصفهان و شهرهای تابعۀ آن می باشد .
در حال حاضر، شهر اصفهان من حیث المجموع، پس از تهران ، (که پایتخت کشور و مرکز همه مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور است ) در ردیف مهم ترین شهرهای کشور می باشد ، و در بعضی از ابعاد، برجسته ترین و ممتاز ترین شهر ایران به شمار می رود .
حافظ أبونعیم ، در جلد اوّل ذکر أخبار إصبهان ، صفحۀ 43 به بعد ، از جمعی از صحابۀ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم یاد می کند ، که وارد اصفهان شده اند،وإحیاناً دارای شخصیّت برجسته ، و دارای آثار و برکاتی بوده اند ، که ما در این کتاب ، به چندین چهرۀ آنها که از مفاخر اسلام و تشیّع بوده اند ، در جاهای مناسب ، توجّه نموده ، و از آنها یاد کرده ایم ، و دربارۀ حضور و برکاتشان ، در حدّ امکان و با رعایت اهداف کتاب حاضر ، بحث نموده ایم.
ص:21
هو سبحان الله
گِلمایه اصفهان ز آبی دگراست
اینخاک خمیر با گُلابی دگراست
خُورشید که بر زمین بتابد یکسان
اینجا چودمید آفتابی دگراست
(صاعد)
ص:22
ص:23
ص:24
از دیرزمان ، نظریّه های جالبی دربارۀ اصفهان ، از نظر علمی ، دینی ، أخلاقی و ... ، اظهار شده است که بسیاری از آنها ، در بر گیرندۀ نکات ارزشمند و جالبی می باشد ، که در میان هزاران اظهار نظر ، به چند نمونه اشاره می نمائیم ، و این فصل را به علاقمندان آشنائی با عظمت علمی و دینی این شهر تاریخی وملّت آن ، تقدیم می نمائیم :
فیروز بن یزد جرد ، از بعض پادشاهان روم درخواست نمود که حکیمی بزرگ و طبیبی حاذق ، انتخاب کند و او را برای ارزیابی شهرها و بلاد محلّ حکومت فیروز، و معرّفی مزایای آن شهرها اعزام نماید . یک حکیم رومی ، برای این منظور انتخاب و معرّفی گردید ، فیروز به او مأموریت داد که به شهرها سفر کند و نظریّه های خودش را دربارۀ بهترین شهرها و مزایای آنها ، اعلام دارد، پس از آن که حکیم و دانشمند رومی در ضمن مسافرت به شهرها ، أرزیابی علمی و دقیق خود را انجام داد ، اصفهان را برگزید (1)، و در ادامۀ ارزیابی و اظهار
ص:25
نظر دربارۀ شهرها، اظهار داشت :...وَوَجَدْنا أعْقَلَ أهْلِ مَمْلَکَتِه إصْبَهانَ و...(1) و بدین وسیله ، حکیم رومی ، هوش و ذکاوت ، و عقل و اندیشۀ اصفهانی ها را ، به عنوان برترین مردم ، مورد تأیید قرار داد.
محمّد بن أحمد مقدسی ، از دانشمندان و جغرافی دانهایِ اواخر قرن چهارم ، در کتاب ارزشمند خود به نام ، (أحسن التّقاسیم) در ضمن صفات و خصوصیّات مثبت و منفی اصفهان و مردم آن، می نویسد : یهودیّه:قصبۀ اصفهان ، بزرگ و آباد و پرجمعیّت و پربرکت و شهر بازرگانی است . چاههایش شیرین ، میوه هایش گوارا ، هوایش خوب ، آبش سبک ، خاکش شگفت انگیز ، جایش خوب است.بازرگانان بزرگ ، هنرمندان ماهر دارد...،جامعشان با نمازگزاران ، آباد است ... من پس از جامع مصر ، نماز آبادتر از جامع ایشان ندیده ، و شهری پرجمعیّت تر از شهر ایشان نشنیده و در همۀ کشور اسلام ، خاکی بدین خوبی نیافته ام . مردمش اهل سنّت و جماعت و أدب و بلاغتند.چقدرقاری و ادیب و صاحبدل که این شهر بیرون داده است ...(2) .
این دانشمند و محقّق بزرگ ، که از مفاخر علمی قرن پنجم هجری میباشد ، در کتاب گرانقدر خود، به نام ( محاسن اصفهان)، در تمجید و تجلیل از اصفهان ، و آب و هوا و محاسن و زیبائی های آن ، گامی برجسته برداشته ، و به شکل
ص:26
محقّقانه ای ، برتری اصفهان را بر سایر بلاد ، از نظر مزایای طبیعی و عقلی و علمی ، اثبات نموده و نوشته است :
وَمِنْ أقْوَی الْقَواعِدِ و الأساسِ فی تَبْیینِ عُقُولِهِمْ عَلی عُقُولِ سائِرِ النّاسِ،وَأنَّهُمْ أحْضَرُهُمْ جَوابَاً وَ أکْثَرُهُمْ صَواباً ، حِکایاتٌ رَشیقَةٌ وَ نَوادِرُ أنیقَةٌ مِنْ أقَلِّ أهْلِها حِجیَّ وَأنْزَرِهِم نُهیً وَ أعْجَزِهِم عَنِ الْجِدال وَ النِّظارِ وَأعْیاهُم بِالسِّجالِ وَ الْفِخارِ،وَ أصْغَرِهِمْ خَطَراً فی ذَوِی الأخْطارِ ، وَ أخْطَرِهِمْ قَدْراً بَیْنَ اُولِی الأقدارِ...(1).
و با عبارت فوق ، برای اثبات برتری عقلی و ذهنی اصفهانی ها، از داستانهای مربوط به طبقات ضعیف العقل بهره جسته ، که در ضمن ضعف عقلانی ، دارای سرعت انتقال و تیزهوشی و حاضر جوابی هستند، و این همه نشان می دهد ، که قدرت تعقّل و تفکّر و هوشمندی اصفهانی ها ، در چه حدّی از کمال و برتری می باشد .
مافرّوخی ، در مجموع کتاب ، علاوه بر معرّفی مزایای اصفهان از نظر طبیعی ، در نشان دادن چهره های علمی و ادبی و مفاخر گوناگون انسانی اصفهان کوشیده و این شهر را جایگاه عقل و اندیشه ، علم و دانش ، ایمان و فضیلت معرّفی نموده و با ذکر مساجد و معابد ، کتابخانه ها و مراکز علمی ، شهر اصفهان را از نظر علمی و دینی ، در قلّۀ رفیع عظمت و إعتلاء نشان داده ، و این شهر تاریخی را جامع محاسن ، و مجمع فضائل ، و مجتمع مفاخر ، به شمار آورده است (2) .
و در یک کلام ، اصفهان را ، قُبّةُ الإسلام (3) و سیّد البلدان (4) خوانده ،
ص:27
و حدیثی از امام حسن علیه السلام نقل نموده ، که فرمودند : تَداوُوا بِماءِزَرَّنْرُوذْ(1)فَإنَّ فیهِ شِفاءَ کُلِّ داءٍ (2) یعنی : با آب زاینده رود بیماری هایتان را معالجه کنید ، که در او شفاء هر دردی است.
سمعانی که از دانشمندان بزرگ قرن ششم هجری است ، دربارۀ اصفهان می نویسد : از این شهر جماعتی از علماء در هر رشته و فنِّ علمی ، چه در گذشته و چه در زمان حال برخاسته اند ، و دربارۀ تاریخ این شهر ، کتابهای زیادی در دوره های قدیم و جدید نوشته شده است(3)،و آنگاه ، جمعی از علماء بزرگ اصفهان را یاد می نماید.
یاقوت حموی ، که از دانشمندان أوائل قرن هفتم میباشد ، در کتاب ارزشمند مُعْجَمُ البُلْدان می نویسد : اصفهان شهری است عظیم و مشهور، و از اعلام و أعیان شهرها ...، از شهر اصفهان علماء و پیشوایان و أئمّۀ هر رشته و فنّی برخاسته اند ، تا آنجا که از هیچ شهری ، این شمار از دانشمندان و چهره های علمی ، بر نخواسته است ، مخصوصاً در زمینۀ عُلُوِّ أسْناد (4)،زیرا که عمر أهل اصفهان طولانی می شود ، و ضمناً عنایت فراوانی به شنیدن حدیث دارند، و در اصفهان ،
ص:28
شمار زیادی از حُفّاظ حدیث(1)هستند ، که به شمار و إحصاء در نمی آیند ، وعدّه ای از کتابهای تاریخی ، دربارۀ آن نوشته شده است... (2).
وَمَنْ نُسِبَ إلی اِصْبَهانَ مِنَ الْعُلَماءِ،لأیُحْصَوْنَ إلاّ أنَّنی أذْکُرُ مِنْ أعْیانِ أئمَّتِهِمْ جَماعَةً غَلَبَتْ عَلی نَسَبِهِمْ فَلایُعْرَفُونَ إلاّ بِالإصْبَهانی،مِنْهُمُ الْحافِظُ الإمامُ أبُونُعَیْمٍ أحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ...(3).
یعنی کسانی که از دانشمندان ، نسبت به اصفهان داده شده اند و اصفهانی خوانده می شوند ، به شمار در نمی آیند ، جز این که من از شخصیّتهای پیشوایانشان ، جماعتی را که عنوان اصفهانی ، بر نسبت آنها غالب شده و شناخته نمیشوند جز به عنوان اصفهانی یاد میکنم ، که از آنها است ، حافظ ، امام، أبونعیم ، أحمد بن عبد الله ...
محقّق و مورّخ و جغرافی دان مشهور و نامدار نیمۀ اوّل قرن هشتم هجری ، حمد الله مستوفی ، در کتاب نُزْهَةُ القُلُوب ، از شهر اصفهان و آب و هوا و خاک و میوه جات بسیار خوب آن، و نیز ، از دوری آن از زلزله و بیماریهای سخت و مُزمن،( همانند وبا و ...) و فراوانی و خوبی نعمتها و میوه های آن تمجید نموده، و سپس نوشته است: در آن شهر ، مدارس و خانقاهات و أبواب خیر بسیار است ، از جمله مدرسۀ...و در طاعت ، درجۀ تمام دارند...(1).
سیّاح بزرگ و نامدار ، و دانشمند محقّق نیمۀ دوّم قرن هشتم ، ( ابن بطوطه ) در سفرنامۀ مشهور و گرانقدر خود ، که یادگاری است بسیار ارزشمند ، از مسافرتهای بسیار ، به بلاد و کشورهای گوناگون ، دربارۀ اصفهان و دیدار و خاطرۀ جالبش از این شهر ، می نویسد :
اصفهان که از شهرهای عراق عجم است ، شهری بزرگ و زیبا است ، ولی اکنون قسمت زیادی از آن، در نتیجۀ إختلافاتی که بین سنّیان و شیعیان آن شهر، به وقوع می پیوندد ، به ویرانی افتاده (2) ... مردم اصفهان ، مردمی زیبارویاند ، رنگ آنان سفید و روشن و متمایل به سرخی است و شجاعت و نترسی ، از
ص:30
صفات بارز ایشان می باشد . اصفهانیان مردمانی گشاده دست اند . هم چشمی و تفاخری که میان آنان در مورد إطعام و مهمان نوازی وجود دارد ، منشاء حکایات غریبی شده است ، مثلاً اتفاق می افتد که یک اصفهانی ، رفیق خود را دعوت میکند و می گوید ( بیا برویم نان و ماس « ماست » با هم بخوریم ) ولی وقتی او را به خانه می برد ، أنواع غذاهای گوناگون پیش او می آورد ، و اصفهانی ها به این رویّۀ خود مباهات زیاد می کنند ...
در این شهر ، در زاویۀ منسوب به شیخ علیّ بن سهل که شاگرد جنید بوده است منزل کردم ، این زاویه ، مورد احترام و زیارتگاه مردم اصفهان است ، و در آن برای مسافرین غذا داده می شود ، و گرمابه ای عالی ، مفروش به رخام دارد، که دیوارهایش از کاشی است ، این حمّام وقف است ، و از مراجعه کنندگان پولی مطالبه نمی شود... (1).
سیّاح دانشمند و محقّق فرانسوی ، که در قرن یازدهم هجری ، دو نوبت و هر بار چندین سال ، در اصفهان اقامت جسته و خصوصیّات و چگونگی شهر و مردم اصفهان را ثبت نموده ، و سپس منتشر ساخته(2)، دربارۀ شهر اصفهان و مزایای آن ، عباراتی دارد که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می نمائیم :
شهر اصفهان با حومۀ آن ، یکی از بزرگترین شهرهای دنیا است . أطراف آن کمتر از دوازده لیو یا بیست و چهار میل نیست ( لیو،چهار کیلومتر است،
ص:31
بنابراین دوازده لیو ، چهل و هشت کیلومتر، یا هشت فرسخ می شود - مترجم ) .
ایرانیان ، به عنوان مبالغه ، از عظمت آن می گویند ( اصفهان نصف جهان ) .. به زعم بعضی ، جمعیّت شهر اصفهان ، بالغ بر یک میلیون و صد هزار نفر است، برخی دیگر ، ساکنین آن را ، ششصد هزار می دانند(1).
... خلاصه ، به عقیدۀ من ( اصفهان به اندازۀ شهر لندن که پرجمعیّت ترین شهرهای اروپا است ، جمعیّت دارد ) ، در بازارها ، أنبوه جمعیّت چنان است که جلو هر سواری ، خادمی میدود تا معبری برای او باز کند، زیرا در صدها محل ، جمعیّت آنقدر زیاد است که گوئی روی هم ریخته اند (2) .... به هر حال ، شهر اصفهان یکی از پرجمعیّت ترین بلاد است(3)
... چون از طرفی هم هوای ایران خشک است ، و هم مردم آن همه روزه ، صبح و عصر ، جلوی خانه خود را رُفْتِه (4) و آب می پاشند ، سرگین و کثافت و گرد و غبار ، به اندازۀ کوچه های شهرهای ممالک اروپائی ندارد (5) .
از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم ، آن را مانند جنگل یا بیشه ای می بینیم که فقط از خلال أشجار ، گنبدهای کبود و مناره های بلندی که برای أذان ساخته شده اند ، دیده می شود (6).
ص:32
... این است شرح مفصّل شهر اصفهان که بزرگترین و زیباترین شهرهای مشرق زمین می باشد . برای آن که عظمت و بزرگی آن بیشتر معلوم گردد ، ایرانیان افسانۀ کوچکی نقل میکنند...(1).
اصفهان دارالعلم شرق است ، و علم و دانش ، از آن ، به بلاد و أقطاع مختلف ، مخصوصاً هندوستان ، پراکنده می شود
شاردن ، در ادامه می نویسد : نتیجۀ یادداشتهای من این است که : در داخل حصار شهر اصفهان ، بناهای زیر وجود دارد : 162 مسجد ، 48 مدرسه و 1082 کاروانسرا و 273 حمّام و 12 قبرستان ...(2) (3) .
... آب و هوای آن ( شهر اصفهان ) ، سالم ترین نقاطی است که من در دنیا دیده ام ، مَثَل معروفی است که : هر که سالم به اصفهان وارد شود ، هرگز بیمار نخواهد شد ... ، و علّت آن ، همانا خشکی و لطافتِ بی نهایت آن است (4) .
حاجی زین العابدین شیروانی ، که از دانشمندان قرن سیزدهم می باشد، در کتاب ( بُستانُ الْسِّیاحَه ) ، ضمن ذکر جنبه های مثبت و منفی مردم اصفهان ، و بیان عقائد دینی مردم آن در طول تاریخ، می نویسد : أهل اصفهان ، نزد أبنای زمان ،
ص:33
فَطِن و زیرک ، چنانچه لفظ زیرک و اصفهانی در عدد جُمل یکی است (1)
فقیه اصولی ، و رجالی نامدار و محقّق ، آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی خوانساری ، در کتاب شریف روضات الجنّات ، به مناسبت شرح حال ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی اصفهانی ، بررسی و بحث مفصّلی ، راجع به شهر اصفهان و عظمت آن می نماید ، که فرازهایی از آن را نقل می نمائیم : ... اصفهان شهری است عظیم ... و از بزرگترین شهرهای اسلام ، که به جز شهر بغداد ( که مرکز علم و حدیث است ) در میان تمام بلاد اسلامی، بالاترین مرتبه را ، در علم الحدیث ، و درس و نشر آن دارد (2).قیلَ وَ مِنْ جَلِیِّ الْمَناقِبِ أنَّها لَمْ یُتَسَمَّ بِها مِصْرٌ (3) .
و از کتاب محاسن اصفهان ، تألیف مافرّوخی ، نقل می نماید : إصْفَهانُ بَلْدَةٌ قَدْ أسْنَی اللهُ مِنْ أیادیهِ البیضِ قِسْمَهاوَ وَفَّرَ مِنْ مَواهِبِهِ الغُرِّسَهْمَها، وَصَدَّرَ فی جَریدَةِ الْبِلادِ إسْمَها ، وألْحَقَ بِرُسُومِ الْجِنانِ رَسْمَها ، فَلا مَزیدَ عَلَیْها ، طیبَ بُقْعَةٍ وَسَعَةَ رُقْعَةٍ وَزَکاءَ تُرْبَةٍ وَصَفاءَ طینَةٍ وَ أعْتِدالِ هَواءٍ وَ عُذُوبَةَ ماءٍ وَنَظافَةَ أوْطانٍ وَ ظَرافَةَ قِطانٍ لِکَوْنِها فی نُقْطَةِ الإعْتِدالِ وَ حَیِّزِ الْکَمالِ مِنَ الإقْلیمِ الرّابِعِ الأوْسَطِ مِنْ الأقالیمِ السَّبْعَةِ ، المُجْمَعُ عَلی وُفُورِ حَظِّها مِنَ النَّبْلِ وَ کَثْرَةِ خَلاقِها مِنَ الْفَضْلِ ، وَ هِیَ بِالْمِعْیارِ الْبُرْهانی و الإعْتِبارِ الْقِیاسی ،سُرَّةُ الأرْضِ وَ غُرَّتُها وَ سَیِّدَةُ الْبُلدانِ وَحُرَّتُها(4).
ص:34
و از حافظ أبونعیم نقل می نماید که : هنگامی که دستور الهی به زمین و آسمان صادر شد که : إئْتِیا طَوْعاً أوْ کَرْهاً(1) ، زمین اصفهان به عنوان زبان زمین (فَمُ الأرْضِ وَلِسانُها ) اجابت نمود و اطاعت خود را اعلام داشت (2) .
و از حسین بن خوانسار جرباذقانی ، نقل می نماید که : أمیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند : تَداوٌو بِماءِ زَنْده رٌود ، فَإنَّ فیهِ شِفاءَ کُلِّ داءٍ (3)
وسپس می نویسد:اصفهان قبة الإسلام و همتای مدینة السّلام (بغداد) است و چنین قبّه و سرزمینی ، در میان قبّه ها و سرزمین ها ، عجیب و شگفت آور است ، و لقب و عنوان او در میان لقیها ، برتری خاص دارد (4) .
فضائل مشهور و مشهود اصفهان ، و خصال پسندیده و به شمار آمدۀ آن، به مرتبه ای شریف و جایگاهی برجسته رسیده است ، که هیچ کس از عقلاء ، آن را انکار نمی کند، و هیچ دستی توان دفع آن را ندارد (5).
امام حسن بن علی علیه السلام ، در راه سفر به جرجان ( گرگان ) وارد اصفهان گردیدند ... و همیشه ، چهره هائی از أبدال و أبرار و صلحاء و أخیار ، در اصفهان اقامت داشته اند ، و به نقلی ، همیشه سی نفر مستجاب الدّعوه ، در میان آنها بوده
ص:35
است (1) . آنگاه از جامع جورجیر ، که به وسیلۀ صاحب بن عبّاد ساخته شده ، یاد میکند(2) و فضیلت های فراوانی را در قالب شعر و نثر ، برای اصفهان ذکر می نماید و می نویسد :
أقُولُ : إنَّ الْحَقَّ أنَّها أرْفَعُ مِنْ کُلِّ هذِهِ الأوْصافِ بِکَثیرٍ ، وَ کَفاها مَنْقَبةً أنَّ جُلَّ أرْبابِ الْحِکَمِ وَ ألادابِ إرْتَقَوْا إلی مَدارِجِهِمْ وَ اُسْتَوفَوْا نَصائِبَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ، فیها (3)
یعنی : همانا حق این است که ، اصفهان از همۀ اوصاف یاد شده ، بسیار بالاتر است ، و همین بس برای منقبت اصفهان ، که عمدۀ صاحبان علم و حکمت وأدب ، در این شهر بزرگ ، به قلّه های رفیع کمال و درجات بالای علمی ، صعود نموده ، و بهره های خود را از دانش و بینش ، در این شهر ( أرزشمند و با عظمت ) به دست آورده اند ، ( و به عنوان چهره های درخشان ، در عالم علم و تحقیق ، درخشیده اند ).
آنگاه صاحب روضات ، روایاتی را که در مذّمت أهل اصفهان رسیده نقل نموده ، و می فرماید : اینها ، به دورهای مربوط است ، که قدرت و نفوذ و سُلطۀ أمویان ، بر شهر اصفهان ، جوّ عمومی این شهر را ، گرفتار دشمنی و عداوت با أهل البیت علیهم السلام عموماً، و أمیرالمؤمنین علی علیه السلام خصوصاً ، نموده بوده است (4)
و در پایان ، از منارجنبان و عظمت مُحَیِّر العُقُول آن ، یاد نموده و می نویسد :
من بارها و بارها ، با جمعی زیاد ، از این دو مناره ، دیدن نموده ام ، که وقتی یکی از آنها را حرکت دهند ، هر دو مناره و بقعه و تمام ساختمان ، شدیداً
ص:36
به حرکت می آید ، و به شکل عجیبی ، متمایل به راست و چپ می شود ، و هیچکس سرّ این مطلب را نفهمیده ، و معمارهای ماهر ، همه یقین دارند که این حرکت عجیب ، در این ساختمانی که با گچ و آجر ساخته شده ، و حرکت یک مناره ، موجب حرکت مناره دیگر و بقعه و ساختمان می شود ، با قواعد معماری، هماهنگی ندارد ، و حتی خارجی ها و فرنگی ها ، که مرتباً به دیدن این اثر عجیب می آیند ، حیرت زده می شوند، و هیچ توجیهی نیافته اند (1).
و از نکته های جالب ، دربارۀ منارجنبان اصفهان این است که ، این دو مناره و بقعۀ مجاور آن ، بر روی قبر کسی ساخته شده ، که بارها در حوادث مختلف ، تر و تازه دیده شده ، و هیچ گونه تغییری نیافته بوده، و این مطلب را ، بسیاری از موثّقین دیده و شهادت داده اند (2).
یکی از دانشمندان محقّق و متتبّع ، به نام میرزا حسین ، فرزند محمّد ابراهیم خان ، تحویلدار اصفهان در اواخر قرن سیزدهم(3) ، کتابی را به نام « جغرافیای اصفهان » تألیف نموده ، که مطالب بسیار سودمندی در آن گرد آورده ، و در معرّفی جغرافیای طبیعی و انسانی ، و آمار أصناف شهر ، قدم مثبتی برداشته است
در بخشی از کتاب ، در ضمن معرّفی 199 نوع از أصناف مردم اصفهان ، چنین می نویسد :
ص:37
نوع یک نوع مجتهدین و فضلاء ، در اصفهان بسیارند ، و به شماره در نمی آیند
هیچ ولایت در روی زمین ، مانند این بلد ، فقیه و عالم ندارد ...
چون مقتضیات موجود ، و موانع مفقود ، و در هر فن ، استادِ فاضلِ کامل ، زیاد است ، لذا محصلین علوم از بلاد ، در اینجا اجتماع میکنند ، و فارغ التحصیل می شوند ، و برای ریاست بلدان ، به أوطان ( خویش ) معاودت می کنند ، و برخی ... اقامت را ترجیح می دهند .
قریب آلإجتهاد ، فراوان و مجتهدِ مُجاز ، از صد نفر متجاوز
مُفْتیِ جایز الفتوی و جامع الشّرائط متعدّد
نوع دوّم : نوع فضلاء و علمای صاحب مسند و منصب ...
نوع سوّم : نوع طلاّب و محصلین علوم . در اصفهان کلیۀ تحصیل کننده ها
بی حساب است . مدارس بسیار است که از قدیم ، موقوفات برای آنها باقی مانده ، به مصارف طلاّب و محصّلین می رسد ، بدین جهت همۀ مدرسه ها مملو از ملاّ ، در خانه ها هم علاوه بر اینها ، مکان و سکُنی دارند .
بعضی خانواده های علماء ، که الان هر کدام ، سلسله محسوب می شوند ، از قرار تفصیل است : خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد ابراهیم کلباسی ... - خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد جعفر آبادهای ... - خانوادۀ مرحوم حاجی محمّد ابراهیم قزوینی ... ، خانوادۀ مرحوم آقا سیّد صدرالدّین ..... - خانوادۀ مرحوم ملاّ علی اکبر خوانساری .....، خانوادۀ مرحوم ملاّ علی اکبر و ملاّ عبدالله اژیه ... خانوادۀ مرحوم ملاّصالح مازندرانی ...... و سایر علماء ، که صاحب محراب و منبر و أحکام شرعیّه هستند ، در این شهر بسیارند .
عادت خلق اصفهان بر آن است که ، أغلب پنج وقت فریضه را نماز فرادی نمی کنند ، و أکثر به جماعت حاضر می شوند،
ص:38
مگر أشخاص أفسار گسیخته
نوع چهارم : نوع حکمای الهی . کُمَّلین و محصّلین این فن ، در اصفهان زیاد بودند ، بسیار از بلاد بعیده آمده ، بعد از تکمیل باز معاودت نمودند . اسامی استادان علم و خانوداه های ایشان که در این شهر است : مرحوم ملاّ علی نوری ، که ثانی ملاّ صدرای شیرازی بود ، و در عصر خود ، استاد کلّ...،مرحوم میرزا محمّد حسن چینی ، استادی بود در علم ، قریب الدّرجۀ مرحوم میرزا حسن نوری ، و در تقریر ، أکمل ، و بحر وجودش بسیار با وسعت ... ، مرحوم آقا سیّد رضی لاریجانی ، از اعاظم علماء این فن بوده ، که مقابلی با مرحوم ملاّ علی نوری می نمود ... ، مرحوم حاجی محمّد جعفر لاهیجی ، کهنه استاد بوده ... ، مرحوم آقا سیّد یوسف أعمی ، استاد کاملی بود ... ، مرحوم ملاّ حسن نائینی ، مردی بود از أوتاد ، در علوم دین و دنیا یگانه ، و در عالم توحید ، مردانه ... ، در همۀ علوم ، استاد و فرید دهر بود ، خاصّه حکمت الهی و انواع علوم ریاضی ، از صبح تا به شام ، طلاّب علوم مختلفه ، دسته دسته ، پیوسته به مدرسش حاضر می شدند ، و استفاده می کردند ... ، مرحوم آقا علی اصغر همدانی ، آن هم در همه چیز فرد بود ... ، مرحوم میرزا مهدی رشتی ... ، جناب آقای میرزا أبو الحسن(1) ... ، در علوم أدبیّه و ریاضی و غیره ، کامل ، و در حکمت الهی ، وحید دوران ، سی سال است مجرّدانه ، در تهران تدریس می نماید ، و در این فنّ شریف ، استادِ کاملِ بی نظیر ... ، جناب آقای آقا محمّد رضا قمشه ای ، از عظماءِ علماءِ این فن ، و خدمتِ غالبِ استادانِ بزرگ را درک نموده ، و تحصیل فرموده ... ، سالها است در اصفهان تدریس می نماید ... .
ص:39
نوع پنجم : سادات عالی درجات و سلاسل ایشان . سلسلۀ سادات امام جمعه ... ، سلسلۀ سادات پا قلعه ، معروف به سادات مدرّس ... ، سلسلۀ سادات خواجوئی ، سلسلۀ سنگینی است ... ، سلسلۀ سادات طباطبائی ، در همه جا هستند سلسلۀ سادات بید آبادی ، أولاد مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر حجّة الإسلام ( شفتی ) ... سلسلۀ سادات إمامی ، که زیاد و فراوانند ، سلسلۀ سادات تکمه چین ... ، سلسلۀ سادات چهارسوق شیرازیها ( سادات روضاتی - خوانساری ) ، سلسلۀ سادات کلیشادی ... ، سلسلۀ سادات قاضی عسکر ... ، سلسلۀ سادات میر محمّد صادقی ... سلسلۀ سادات سیّد منصوری ... ، سلسلۀ سادات یزد آبادی ... ، سلسلۀ سادات گلستانه ... ، سلسلۀ سادات شاهشاهانی ( شهشهانی) (1) (2) .
میرزا حسین خان ، در دنبالۀ مطالب یاد شده ، از نوع میرزایان استیفاء ، و سلاسل ( سلسله های ) ایشان ، که از قدیم در جزو أرباب قلم اصفهان ، صاحبان منصب و مسند بوده اند (3) ، و هم چنین ، از نوع أطّباء و نوع روضه خوانان ، که طبیبان روحانیند (4)، و نیز ، از نوع علماء هیئت و نجوم و رمل و جفر و عدد و هندسه و جبر و مقابله و جرّ أثقال و مناظر و مرایا و سایر فنون ریاضی ، از علوم غریبه و غیره ، که در زمان صفویّه شیوع تمام داشته ، بلکه همۀ علوم ایران در آن عهد ، به حدّ کمال رسیده (5) یاد نموده ، و معرّفی کرده ،
ص:40
و سپس از نوع خوشنویسان و نوع شعراء یاد کرده(1)، و بدین وسیله ، اصفهان را مرکز علم و دانش و هنر و ذوق و سلیقه و ابتکار و قریحه معرّفی نموده است
نویسندۀ یاد شده ، علاوه بر مطالب فوق ، در بخش معرّفی و بیان صفات وحالات و عادات مردم اصفهان ، أقلیّت آنها را ، گرفتار صفات بد ، از قبیل : ریاکاری و فساد و نفاق و ... ، دانسته ، و أکثریت آنها را ، گروه مقلّدین و مقدّسین و محسنین ، از عامی و عالم ، که محاسن واقعی دارند ، تقریباً هفت عُشر از مردم اصفهان دانسته و نوشته است :
غالباً مروّج آداب شریعت و مرید مجتهدین و واعظین و مواظب نماز جماعت و أذکار ، و مراقب مسائل دین و قرآن و پرهیزکار و خالص العقیده ، و حلال خور و صادق القول ، و متواضع و مهمان پذیر ، و آبرو دوست و میانه رو و با عصمت ، و غیور و حلیم و ظریف و با شرم ، و با حقوق و با حساب
و دوراندیش و مآل بین و محتاط ، می باشند (2)
نویسندۀ یاد شده ، أکثریت زنهای اصفهانی را ، با چنین أوصافی ستوده است : ... بعد از فراغت از خانه داری ، مشغول خیاطی و چرخ ریسی و سایر هنرها و کسب های یدی ( دستی ) و أخذ مسائل شرعیّه ( هستند ) ، و مواظب نماز و روزه ، و معتقد به ختم و أدعیه ( می باشند ) . تکاهل و تعیش و بطالت ، میان آنها ننگ است ... ، چندین سبب دارد که غالب زنهای این شهر ، خود سر و بدهوا
ص:41
نیستند ، یکی از اوامر و نواهی و مواعظ علماء و فضلاء ، که کوچه به کوچه ، ملاّ و مجتهد سکنی دارند ، و در اجرای حدود شرعیّه ، دائم ساعی و جاهد می باشند ، ویکی مواظبت خویشان و شوهران بر ایشان، و یکی کثرت عیال باری و زحمت خانه داری ... (1).
نویسندۀ محقّق ، محمد مهدی اصفهانی ، در کتاب ( نصف جهان ) تحقیق مفصّل و جالبی دربارۀ اصفهان نموده ، و در ضمن بخشهای کتاب ، چنین توصیفی دارد
از جملۀ أمکنۀ معروفۀ اصفهان ، یکی تخت فولاد است ...، و قبور جمعی از أجلّۀ علماء و عرفاء و حکماء در آن است ، و أکثری مقبره دارند، و عماراتی که در اینجا است ، تکیه می نامند، و از جمله : تکیۀ میر ابوالقاسم فندرسکی استر آبادی است ، که به تکیۀ میر معروف است ، مشارالیه ، حکیمی فاضل ، وعارفی کامل بوده است ...، و دیگر قبر آقا محمّد بید آبادی اصفهانی است ، که حکیمی عارف و دانائی کاشف أسرار بوده ، و از قدماء ، بابا رکن الدّین است ،صاحب تکیه و دستگاه ، که مرحوم محمّد تقی مجلسی ، کرامت غریبی از او نقل می کند ... و دیگر از علماء ، آقا حسین و آقا جمال خوانساری ، و میر اسماعیل خاتون آبادی ، و میرزا محمّد علی ، مشهور به میرزا مظفّر ، و فاضل هندی و ملاّ مهراب مازندرانی ، و مرحوم شیخ محمّد تقی و جمعی کثیر ، که شمار آن ممکن نیست ، در آنجا می باشند (2) ... در اصفهان ، چهارصد مسجد جامع
ص:42
بزرگ، و یک مسجد قابل ذکر هست (1)، و از جملۀ آن چهارصد مسجد ، یکی مسجد جامع عتیق است ، که مخصوصاً به مسجد جامع موسوم است ... دوّم از مساجد بزرگ معتبر ، مسجد جامع عبّاسی است ، که به مسجد شاه معروف و در سمت جنوب میدان نقش جهان است ... ، مسجد جامع سوّم ، مسجد موسوم و مشهور به مسجد حکیم است ... مسجد جامع چهارم ، مسجدی است که مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر مجتهد رشتی در محلّۀ بید آباد ساخته است ... ، أمّا مسجد دیگر ، که قابل بیان و تعریف است ، مسجد مشهور به شیخ لطف الله است ... (2) .
أمّا مدارس این شهر ... ( نویسندۀ یاد شده، از صفحۀ 69 تا 73 کتاب خود ، به معرّفی آنها پرداخته است ) .
در این دائرة المعارف ، که به زبانهای آلمانی و انگلیسی و فرانسوی ، منتشر شده ، و سپس به زبان عربی ترجمه گردیده ، در جلد 2، از صفحۀ 258 تا 263، به بحث دربارۀ اصفهان و عظمت آن پرداخته شده ، و این شهر ، با عبارت جامع :
هِیَ الأنَ أَهَمُّ مُدُنِ ألْعِراقِ الْعَجَمِیِّ (3) مهمترین شهر در تمامی عراق عجم ، معرّفی گردیده است ، و مسجد شاه ( مسجد امام = جامع عبّاسی ) در اصفهان ، از زیباترین ساختمانهای عالَم
ص:43
دانسته شده (1) و نیز ، در آن کتاب ، آثاری از هنر و معماری اصفهان ، تشریح
شده است .
علاّمۀ محقّق ، آیة الله ، آقا سیّد محسن أمین شامی عاملی ، در کتاب شریف أعیان الشّیعه ، می نویسد : اصفهان ، شهری است بزرگ و مشهور ، که از أعلام وأعیان بلاد می باشد ... ، از این شهر ، بسیاری از علماء مسلمین برخاسته اند ، وأهل آن در زمان قدیم ، منحرف از مسیر مکتب أهل البیت علیهم السلام بوده اند ... ،
و لکن در زمان حکومت صفویّه ، دار الملک و دار العلم گردید
و همۀ اهل آن ، شیعه شدند، تا به امروز 0 أهل اصفهان ، معروف به تیز هوشی وحذاقت و خوش فکری ، و صنعتهای ارزشمند و ریشه دار ، می باشند (2).
دانشمند بزرگ عرب ، محمّد فرید وجدی ، در دائرة المعارف مشهور خود می نویسد : اصفهان ، شهری است از مشهورترین شهرهای فارسی ... که در گذشته ، پایتخت بلاد فارسی بوده، و هم اکنون از بزرگترین بلاد عجم ، به شمار
ص:44
می رود(1).
دانشمند محقّق و متتبّع ، حاج میرزا حسن خان انصاری ، در کتاب (تاریخ اصفهان و ری ) می نویسد : ... مردمش عموماً دانش پژوهند . هر یک خواندن و نبشتن نیکو میدانند ، صنعتگران و دکّان داران ، أشعار بزرگانی از شعرای پارسی زبان را محفوظ دارند ، و تجّارشان حاذق و دانا و أصحاب نشاط و خوش گذرانند(2)(3).
عدد ( اصفهانی ) را با ( زیرک ) « 237 » مطابق یافته اند ، و بزرگ دلیل بر زیرکیِ اصفهانیان ، گردش حضرت سلمان به گرد جهان ، در پیدایش حق ، چون از روایات صحیحه ، به یقین رسیده ، که حضرتش از دهقان زادگان جی اصفهان، بوده است(4).
دانشمند محقق و متتبع ، و چهره نامدار فرهنگ و ادب فارسی ، علی أکبر دهخدا ، در لغتنامه دهخدا، در یک بررسی بسیار مفصل و جامع در جلد هفتم ، از صفحه 2774 تا 2808، درباره تمام مشخصات تاریخی ، معماری ، علمی
ص:45
و فرهنگی و آثار بزرگ تاریخی اصفهان بحث نموده ، و ستایش هائی از این شهر دارد ، که ذیلاً به برخی از آنها توجّه می نمائیم : ... هوای لطیف دارد و أهل وی زیرک باشند در صناعتها ... (1)، أغلب ، شجاع و مبتکر و کریم و مهمان نوازند ، و در این باره أخبار عجیبی از آنان نقل شده است ... و در علوم وصناعت ، ماهرند (2) ، مدارس قدیم ، بحمد الله هنوز دائر است ، و طلاّب علوم قدیم ، عدّه ای در دورۀ مقدّمات و عدّه ای در علوم شرعی اشتغال به فقه و اصول و حکمت دارند ، درس خارج هم در اصفهان معمول است ، طبّ قدیم نیز تدریس می شود ... ، در مدارس عمده ، از قبیل : مدرسۀ صدر و چهارباغ و جدّۀ بزرگ و جدّۀ کوچک و مدرسۀ نیم آورد و مدرسۀ ملاّ عبد الله ، طلاّبی اشتغال به تحصیل و مباحثه دارند ... ، کتب درسی ... از قبیل : معالم و شرایع و شرح لمعه و ریاض و مکاسب و کفایه و قوانین و کتب طبّی از قبیل : شرح نفیسی و شرح أسباب و قانون شیخ الرئیس و کتب چگمی و کلامی ، از شرح منظومه و شرح تجرید و شرح اشارات و شوارق و أسفار تدریس می گردد(3) .
... شهر زیبای اصفهان ، از قدیم ترین روزگاران ، مرکز صنایع و هنرهای زیبا بوده و شاهکارهای هنری هنرمندان آن ، هم اکنون نیز در بناهای با شکوه تاریخی آن شهر ، متجلّی است و دیدۀ هر بیننده را خیره می سازد . در این بناها هنرنمایی هائی به چشم می خورد که نشانۀ چیره دستی هنرمندان این شهر در
ص:46
صنایع معماری ، بنائی ، محراب سازی، مناره سازی ، گنبد سازی ، کاشی کاری و جز اینها است ... (1).
وی در کتاب ( اصفهان ) می نویسد : یگانه شهر بزرگ ایران ، اصفهان است ، که از قدیم ترین أزمنۀ تاریخی بجا مانده ، و در تمام تواریخ ، نام آن دیده می شود ، حتی اگر به کتیبه های میخی ، که متعلّق به دو یا سه هزار سال پیش از میلاد است مراجعه شود ، می بینیم ( أنزان ) که شامل ناحیۀ اصفهان بوده ، حدّ شرقی ممالکی است که بابلی ها از آن اطلاّع داشته اند ، و قبل از کورش ، مرکز اقتدار هخامنشیان ، در اصفهان بوده ، و پس از کورش ، اسم آنزان ، تبدیل به گابیان شده ، و استرابن هم ، آن را به این اسم نامیده است . لفظ گابیان کم کم تبدیل به گابید و آن ، به جی ، تغییر یافت .
مورّخین ، نامش را به صور مختلفه ، اسپهان ، اسپاهان ، سپاهان ، اسپدان و آپادانا نوشته اند ... ، در تمام دورۀ ساسانیان ، شهر اصفهان ، مقرّ حاکم آن ولایت ، و یکی از ضرّابخانه های بزرگ بوده ، و حتی در صدر اسلام هم، ضرّابخانۀ بزرگی بوده است (2) .
نویسندۀ متتبّع ، مرحوم أبو القاسم رفیعی مهر آبادی ، در مقدّمۀ کتاب ارزشمند ( آثار ملی اصفهان ) می نویسد :
ص:47
قدر مسلّم این است که اصفهان در گذشته ، أهمیّت تاریخیِ بسزائی داشته ... و رجال و علماء و محدّثان و عرفاء و شعراء و ادباء و ... و مردمانی هنرمند و حِرفت أندوز و بصیر ، از آنجا بر خاسته اند ، و در أزمنۀ پیش از اسلام و بعد از آن ، حوادثی بزرگ و تحوّلاتی سترگ ، در آن روی داده است (1).
اصفهان از آغاز ظهور و نشر اسلام در ایران ، دارای سوابق ممتدّ و مشعشع تاریخی می باشد، و با داشتن مساجد بسیار کهن و أماکن مقدّسه ، تاریخچۀ وقف آن أعصار ، فوق العاده مهم و شایان توجّه است .
مسجد جمعۀ اصفهان ، که قسمتهای مختلف آن ، نمودار فنّ معماری و سلیقه و ذوق هنرمندان ایران ، طی قرون متمادی است و تحوّلات ساختمانی و گچ بری و آجرکاری و کاشی سازی و اقسام هنرهای جالب در حجّاری و منبّت کاری وغیره ، از قرون اوّلیۀ اسلام را نشان می دهد و از نودار شاهکارهای باستانشناسیِ ایران، در دوره های دیلمی، سلجوقی و صفوی می باشد .
میدان شاه ( منظور میدان امام است ) مسجد شاه ( منظور مسجد امام است )، مسجد شیخ لطف الله ، عالی قاپو ، چهلستون ، مدرسۀ چهارباغ ، مساجد و مدارس و مناره ها و امامزاده ها و بقعه ها و کاروانسراهائی که در کلیۀ نواحیِ اصفهان و اطراف شهر وسیع ، وجود دارد ، این منطقه را شهری تاریخی به دنیا معرّفی کرده و مجموعه ای از آثار معماری و هنری ایران ، طیّ مدّتی قریب ده قرن گذشته ، می باشد .
ص:48
کثرت اوقاف اصفهان
و به موازات همین اهمیّت تاریخی و باستانشناسی ، اصفهان از لحاظ توسعۀ اوقاف و کثرت موقوفات ، شایان اهمیّت و مطالعه است ، و با داشتن مساجد وأبنیۀ خیریّۀ قدیمی ، تاریخچۀ وقف آن ، از أعصار قدیم ، به دوران آل بویه و سلجوقیان و دیلمیان ، می رسد (1).
در بخش أعلام فرهنگ معین ، از آبادی گستردۀ اصفهان در زمان صفویّه یاد شده ، تا آنجا که نقل نموده ، آن را نصف جهان دانسته اند ، و جمعیّت اصفهان را در ردیف اوّل شهرهای جمعیّت کشور ، پس از تهران دانسته و در پایان گفتار ، بیان نموده است :
اکنون ، از حیث آثار تاریخی، از معروف ترین شهرهای ایرانست (2).
دانشمند محقّق ، غلامحسین مصاحب ، در دائرة المعارف خود ، که به نام ( دائرة المعارف فارسی ) نامیده شده ، می نویسد:
... پایتخت چند سلسله از سلاطین سابق ایران ، سوّمین شهر بزرگ و از شهرهای تاریخی کشور، در 420 کیلومتری تهران ...... دارای آب و هوای معتدل و فصول منظّم است . اصفهان مملو از آثار هنری و اماکن تاریخی است ، از جمله ، مسجد جمعه ، مسجد شاه ، و مساجد دیگر ... مدرسه ها ... أمکنۀ زیارتی
ص:49
و مقبره ها و بقعه ها... مناره ها ... کاخها و میدانها و خیابانها و باغها و پلها ......(1).
در این دائرة المعارف ، در تحت عنوان اصفهان ، در جلد 6 از صفحۀ 23 تا 32، به شکل مبسوطی شرح و تفصیل داده شده ، و زیبائی های این شهر از نظر طبیعی و مناظر دل انگیز ، مورد معرّفی قرار گرفته ، و از زاینده رود و ساختمانها و آثار تاریخی مهمّ اصفهان ، همانند : مسجد جامع ، مسجد شاه ( مسجد امام فعلی )، مسجد شیخ لطف الله ، مسجد و مدرسۀ چهارباغ ، منارهای مهم و تاریخی و ... معرّفی گردیده ، و عظمت علمی و دینی شهر ، با ذکر نمونه هائی از
خاندانهای علمی ، همانند : خاندان صدر ، مجلسی ، خوانساری ، طباطبائی ، تویسرکانی ، کلباسی ، شفتی ، مدرّس ، خاتون آبادی ، فشارکی ، روضاتی و ...، و ذکر چهره هائی از شخصیّت های علمی و معرّفی بانوی بزرگ و مجتهدۀ ایرانی ، مورد توجّه قرار داده شده ، و شعرای نامدار و عرب زبانی که از اصفهان درخشیده اند و در عالم أدب عربی و اسلامی ، نام و عنوان یافته اند، همانند : عبدان اصفهانی ، أبو سعید رستمی ، أبو محمّد خازن ، أبو العلاء أسدی ، أبو الحسین غویری و ... ، شاهد کمال أدبیِ اصفهان ، حتی در أدب عربی ، به شمار آمده ، و سپس چنین توضیح داده شده است : وَعَدا عَنِ الشِّعْرِ وَ الأدَبِ ، فَقَدْ أخْرَجَتْ إصْفَهانُ أعْلامَ الْفُقَهاء وَ الْمُحَدِّثینَ ... وَبَعْدَ أنْ سادَ التَشَّیُعُ فیها ، أصْحَبَتْ ذاتَ حَوْزَةٍ عِلْمِیَّةٍ شیعِیَّةٍ مِنْ أکْبَرِ الْحَوْزاتِ الْعِلْمِیَّةِ، وَتَتالی فیها ، کِبارُ عُلَماءِ الشّیعَةِ ، حَتَّی الْیَوْم (2).
ص:50
و در جای دیگری نوشته است :
وَلاتَزالُ إصْفَهانُ، حَتَّی الْیَوْمَ مَقَرّاً لِلدِّراساِت الدّینَّیةِ وَیَبْلُغُ عَدَدُ طُلاّبِها مایَزیدُ عَلی
خَمْسَمِأَة طالِبٍ تَأْویهِمٌ الْمَدارِسُ الأتِیَةُ ...، و آنگاه هجده مدرسۀ علمیّۀ دینیّه را ، اسم برده است (1).
و هم چنین در معرّفی شهر اصفهان ، از مزار و بقعۀ علاّمۀ مجلسی و اجتماع زائرین برای زیارت آن بزرگمرد ، و نیز از مقبرۀ صاحب بن عبّاد، یاد نموده و مهاجرت علماء بزرگ را از دیگر بلاد اسلامی ، همانند جبل عامل ، نشانۀ علم دوستی و دین داری و قدر شناسی مردم اصفهان شمرده ، و بیان داشته است که ، مسجد شیخ لطف الله عاملی ، که برای یک دانشمند عاملی ساخته شده ، نشانۀ وفاداری و علاقمندی اصفهان به علم و دانش می باشد (2). و در یک عبارت کوتاه ، از مرکزیّت علمی و دینی و تشیّع اصفهان ، چنین یاد شده است :
... وَ لکِنْ إصْفَهانُ صارَتْ فی دَوْلَةِ الصَّفَویّین دارَ الْمُلْکِ وَ دارَ الْعِلْمِ ، وَصارَ جَمیعُ أهْلِهَا الْمُسْلِمینَ ، شیعَةً إلَی الْیَوْمِ (3).
ص:51
استاد باستان شناس معروف ، آقای دکتر هنرفر ، در کتاب ( راهنمای اصفهان ) می نویسد : اصفهان از جمله شهرهائی است که ، شاید تاریخ و سابقۀ آن ، به سابقه و قدمت کشور ایران ، برسد ، و در عموم دوره های تاریخی ، از شهرهای بزرگ و مشهور ایران ، به شمار می رفته است . نویسندگان قدیم ، بنای اصفهان را به طهمورث دیوبند ، سوّمین پادشاه از سلسلۀ پیشدادیان ، نسبت داده اند . از جمله ، صاحب نسب نامه ، که در ابتدای سلطنت سلجوقیان ، می زیسته ، و رساله ای در أنساب ملوک پارس نوشته ، در این مورد تصریح نموده و می گوید: که طهمورث ، ابتداءً دو بنا و آبادی ، در این محل نزدیک به یکدیگر طرح نموده و بساخت، و یکی را ، سارویه و دیگری را مهرین ، نام نهاد و به مرور زمان ، جمعیّت و آبادی آنجا زیاد شده به یکدیگر پیوست ، و شهری معتبر گردید .
آنچه مسلّم است ، بانی این شهر ، هر که بوده از اهل علم و حکمت و با کمال دانش و حذاقت و مهارت بوده ، و با دقّت زیاد و ملاحظۀ کیفیت خاک و خوبیِ آب و هوا ، و نزدیکی آب به سطح زمین ، و دسترسی به رودخانه و سایر محاسن در این محل بنای شهری نموده ، چه هیچ موضعی از أطراف دور و نزدیک جلگه ای که شهر اصفهان در آن واقع شده ، متّصف به این صفات نیست (1).
اصفهان پیوسته مهد علم و ادب ایران بوده ، و در رشته های مختلف علم وأدب و تاریخ و فلسفه ، مردان بزرگی از آن برخاسته اند ... ، در بعضی فنون شعر و ادب ، مانند قصیده سرائی و ترجیع بند ، اصفهان سخنوران بزرگی مانند :
ص:52
جمال الدّین عبد الرّزاق و کمال الدّین اسماعیل و هاتف ، داشته است (1).
مدارس قدیمۀ اصفهان ، محلّ تدریس و تحصیل علوم مذهبی و الهیّات و حکمت و ادبیّات بوده است ... ، معمولاً زندگیِ طلبگی ، بسیار ساده و بی پیرایه بوده ، اطاق طلبه ، با فرشی بسیار ساده مفروش می شده ، و غذای او ، ساده ترین مأکولات بوده است ، از این جهت ، تمام حواسّ آنها متوجّه تحصیل و فراگرفتن معارف زمان می شده ، و أغلب ، در بین آنها نوابغی به ظهور می رسیده اند .
کلیۀ دانشمندان و رجال علمی و سیاسی قدیم ایران ، مانند : خواجه نظام الملک و ابن سینا و أبوریحان بیرونی و إمام غزالی و خواجه نصیر طوسی و سایرین از علماء و أدباء و روحانیّون طراز أوّل و حکماء و فلاسفه ، مدارجِ تحصیلی را ، در همین نوع از مدارس طلبه نشین ، پیموده اند (2) .
باستان شناس یاد شده ، در کتاب اصفهان ، ( در مقدّمه ) نوشته است :
اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی ایران است . حُسن موقع جغرافیائی و طبیعی آن در مرکز فلات ایران و خاک حاصلخیز و وجود زاینده رود ، در همۀ دروانهای گذشته ، به آن امکان داده است که ، از مراکز مهم فعّالیّتهای نژاد آریائی ساکن این مرز و بوم باشد . همیشه آب و هوای آن در خوبی ، ضرب المثلِ نویسندگان و شعرا بوده، و مردم آن ، به داشتن هوش و ذکاوت فوق العاده ، و ابتکار و هنرمندی ، ممتاز بوده اند .
خاک اصفهان را ، از دیرباز هنر پرور ، و مردمِ آن را ، هنر آفرین ، معرّفی
ص:53
کرده اند ... ، در دوره های اسلامیِ تاریخ ایران ، و طیّ چهارده قرن أخیر ، پیوسته از شهرهای مهمّ ایران به شمار رفته ، و چند دوره پایتخت بوده ، بخصوص در دوران سلاجقه ، پایتخت امپراتوریِ پهناوری بوده ، که یک مرز آن ، رود جیحون ، و مرز دیگرش دریای مدیترانه بوده است ، و در دوران صفویّه ، که پایتخت این سلسله بوده ، شهرت جهانی داشته است . دربارۀ تاریخ و جغرافیا و رجال و نویسندگان و شعراء و آثار تاریخی و اماکن مقدّسه و سنن و آداب و رسوم و شعائر محلّیِ آن ، از قرن سوّم هجری تا زمان حاضر ، کتب متعدّدی به وسیلۀ مورّخان و نویسندگان ، تدوین شده است (1)(2).
هم چنین باستان شناس نامی و محقّق یاد شده ( دکتر هنرفر ) در کتاب ( آشنائی با شهر تاریخی اصفهان ) ، توصیفی جالب ، از اصفهان و عظمت تاریخی و طبیعی و علمیِ آن نموده ، که ذیلاً نقل می گردد :
اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی است ، و موجودیّتِ تاریخیِ آن ، به هزارۀ سوّم قبل از میلاد هم ، می رسد . حُسن موقع طبیعی و جغرافیائی آن ، در مرکز فلات ایران ، و خاک حاصلخیز و مصون بودن از آفات ارضی و سماوی ، و وجود زاینده رود ، در همۀ دوره های گذشته ، به آن امکان داده است که از
ص:54
مراکز مهمّ فعالیّت های اقوام آریائیِ ساکن این مرز و بوم باشد .
در دوره های اسلامی تاریخ ایران ، و طیّ پانزده قرن اخیر ، پیوسته از شهرهای مهمّ ایران محسوب می شده ، و در دوره های آل زیار و آل بویه وسلاجقه و صفویّه ، پایتخت ایران بوده است ، و بخصوص ، در دوران سلجوقیان ، پایتخت امپراطوری گسترده ای بوده ، که یک مرز آن رود سیحون ، و مرز دیگرش سواحل شرقی دریای مدیترانه بوده است ، و از سال 1006 هجری به بعد ، که پایتخت شاه عبّاس اوّل از قزوین به اصفهان انتقال یافت ، در مدّتی قریب به یک قرن و نیم ، پایتخت سلسلۀ صفویّه بوده ، و شهرت جهانی داشته است . مورّخین و باستان شناسان و ایران شناسانِ خارجیِ یک قرن أخیر اروپا ، اصفهان را در ردیف شهرهای مهمّ درجۀ أوّل تاریخی دنیا ، مانند پکن و ونیز و رم و فلورانس ، معرّفی کرده اند ، و
از نظر نفاست و اهمیّت تاریخی - اسلامی آن ، ستارۀ جهان اسلام
لقب گرفته است (1)
دبیر کنگرۀ بزرگداشت اصفهان ، آقای دکتر صلواتی ، در مقدّمه ای بر کتاب ( الإصفهان ) از ( سیّد علی جناب ) می نویسد :
اصفهان ، در طول اعصار و قرون ، مرکز تلاش و فعّالیّت و هنر و صنعت بوده است . چه بسیار شایستگانی که توانستند در این شهر بزرگ ، منشأ خدمات و آثار ارزنده ای برای مردم باشند ، و چه بسیار گامهای مفید و مؤثّری که برای اعتلای انسانیّت برداشتند و در دوران پرشکوه پیروزی انقلاب اسلامی نیز ،
ص:55
مردم اصفهان نقش سازندۀ خود را به نحو أحسن ایفاء نمودند و با تربیت عالمانی شایسته ، فقیهانی با تقوی ، هنرمندانی متعهّد ، شاعرانی متبحّر ، به تاریخِ خود جلایِ بیشتری بخشیدند .
کنگرۀ بزرگداشت اصفهان ، بهانه ای بود تا اندیشمندان کشور ، گوشه هائی از این ارزشها را به جهانیان و به نسل آینده ، نشان دهند و نوشته ها و کتابهائی را در زمینۀ فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم ، عرضه نمایند (1)
در دائرة المعارف تشیّع، جلد 2، از صفحۀ 215 تا 220، دربارۀ عظمت علمی و ادبی و تاریخی و هنری اصفهان ، و تا صفحۀ 228، در معرّفی جمعی از چهره های برجستۀ عملی و ادبیِ شیعه ، که از مفاخر اصفهان می باشند ، بحث و بررسی شده است .
در این بررسی ، علاوه بر بیان مزایای طبیعی و اجتماعی اصفهان ، از آثار تاریخی و معماری های هنرمندانۀ آن ، بحث شده و نقش برجستۀ علماء و رهبران اصفهان ، در مسائل علمی و دینی و اجتماعی ، مورد توجّه قرار گرفته، و در ضمن این بررسی، آمده است :
اصفهان در دورۀ اسلامی ، فقهاء ، دانشمندان ، فیلسوفان ، تاریخ نگاران ، عرفاء ، شاعران و هنرمندان بسیاری ، در دامان خود پرورده است ، و شمار زیادی از علمای اسلامی ، در این شهر ، به تحصیل علوم پرداختند .
پاره ای از علماء ، در جاهای دیگر ، تولّد یافتند و بر آمدند ، امّا به واسطۀ طول اقامتشان در اصفهان ، به اصفهانی شهرت یافتند ، و برخی نیز در اصفهان
ص:56
تولّد و پرورش یافتند ، أمّا از این شهر بیرون رفته ، و در جاهای دیگر سکونت گزیدند .
از علمای شیعیِ اصفهان ، أبو الفرج اصفهانی (م 356 ق ) أبوعلی مسکویه (م 421 ق ) أبونعیم اصفهانی (م 430 ق ) شاه علاء الدّین محمّد اصفهانی (م 850 ق ) ملاّ محمّد تقی مجلسی (م 1070 ق) ملاّ محمّد باقر، مجلسی دوّم (م 1111 ق) آقا محمّد بید آبادی (م 1198 ق) محمّد ابراهیم کلباسی (م 1261 ق) شیخ محمّد حسن اصفهانی ، معروف به صاحب جواهر (م 1266 ق ) أبو المعالی کلباسی (م 1315 ق) سیّد ابوالحسن اصفهانی ...، و از گویندگان نامی این شهر : شفائی اصفهانی ، شیخ محمّد حزین، آذر بیگدلی ، هاتف اصفهانی ، مجمر اصفهانی ، والۀ اصفهانی ، سروش اصفهانی و ... را می توان نام برد (1).
دانشمند محقّق ، عبد الغفور بلوشی ، در مقدّمه کتاب طبقات المحدّثین بإصبهان ، جمله هائی جالب دربارۀ سابقۀ علمیِ اصفهان آورده ، که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می نمائیم : ... اصفهان از قرون اوّلیۀ اسلامی محلّ مهاجرت علماء ، برای به دست آوردن حدیث بوده ، و طالبین حدیث ، در این شهر ، بار می انداخته اند ، تا آنجا که شهر اصفهان ، در کثرت حدیث ، و علوّ سند (2) با شهر بغداد ( که مرکز
ص:57
علوم اسلامی بوده ) مشابهت داشته ( و پهلو به پهلو می زده است ) (1).
... أهل اصفهان در نو آوری ، در صناعات دستی محلّی و دقیق ، بی نظیرند ، و در این زمینه ، همانند ندارند ... ، در هر فنّی ، صنعت گران اصفهانی ، بر دیگر صنعتگران برتری دارند، تا جائی که یک روسری به اندازۀ چهار زرع می بافند ، که فقط وزن آن چهار مثقال است ( و با موادّی بسیار کم ، محصولی بزرگ و دقیق عرضه می نمایند ) و نیز ، کوزه گری هنرمند ، کوزه ای می سازد ، به وزن چهار مثقال ، که هشت رطل آب در آن جای می گیرد، و بر همین مقیاس ، هنرمندان ( مبتکر و ظریف کارِ اصفهانی ) در همۀ زمینه ها ، آثار هنریِ خود را عرضه می نمایند (2).
اصفهان شهری است عظیم ، از برجسته ترین و پر آوازه ترین شهرها ، که در برگیرندۀ أقسام صفات شایسته ، از قبیل خاک پاکیزه ، هوای سالم ، گوارائیِ آب، جَوِّ با صفا ، بدنهای سالم ، صورت زیبای مردم ، مهارت و حذاقت در علوم و صنایع ، می باشد (3).
... به خاطر اهمیّت و بر جستگی های اصفهان بوده ، که همیشه مردمِ دیگر شهرها، با دید شگفتی و إعجاب به اصفهان می نگریسته اند، و مایل بوده اند که به اصفهان هجرت کنند ، و أثر این توجّه ، همانا دانشمندان بزرگ و پیشوایان علوم و صنعتگران ماهر و تجّار حاذقی هستند ، که از این سرزمین ارزشمند برخاسته اند ، و در عالَم علم و صنعت درخشیده اند ، و گواه این علاقۀ شدید به
ص:58
شهر اصفهان ، یکی گفتار سعید بن مسیّب ( که از تابعین بزرگ است ) می باشد ، که گفته است : اگر من مردی از قریش نباشم ، دوست می دارم از أهل فارس یا اصفهان باشم(1)، و نیز گفتار او است که اظهار داشته : اگر آرزو داشته باشم که أهل شهری باشم ، آرزویم این است که از أهل اصفهان باشم (2) .
... تعجّب و شگفتی نیست اگر اصفهان ، خانۀ سنّت پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و محلّ مهاجرت علماء ، و بار أنداز سفر آنها باشد ، و مساجد و مدارس آن، جایگاه شور و نشاط علماء و دانشمندان قرار گیرد، تا جائی که نظام الملک ، در قرن پنجم، یکی از مدارس بزرگ خود را ، در شهر اصفهان ، تأسیس نموده است (3)
فَصارَتْ حَقّاً ، دارَ هِجْرَةٍ لِلْعُلَماءِ وَ مَحَلَّ نَشاطِهِمْ حَتّی أقْبَلَ بَعْضُ الرّؤساءِ وَ الْعُمّالِ یَتَنَشَّطُونَ إمّا فی تَلَقِّیِ الْحَدیثِ أوْ إکْرامِ الْمُحَدِّثینَ (4) .
کانَ لإصْبَهانَ مَکانَةٌ عِلْمِیَّةٌ مَرْمُوقَةٌ بِحَیْثُ صارَتْ مَقْصَدَ الْقاصی وَالْدّانی وَ لأسیَّما بَعْدَ مَا اسْتَوْطَنَها عَدَدٌ مِنْ کِبارِ الْحُفّاظِ الْمُحَدِّثینَ (5)
یعنی : اصفهان همانند بغداد بود در علوّ اسناد و فراوانی حدیث و نشر آن
نویسندۀ متتبّع و مشهور ، مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، متوفّای : 1416 قمری ، در مقدّمۀ تذکرة القبور مرحوم آخوند گزی ، که به نام رجال اصفهان منتشر نموده ، نوشته است : شهر اصفهان از قدیم ترین ازمنۀ تاریخی ، مجمع أرباب فضل و کمال و مرکز أصحاب وجد و حال بوده ، و همیشه علماء بسیار و فضلاء و دانشمندان بی شمار ، از آن برخواسته اند ، و چون در مرکز
عراق عجم (طبق تقسیمات قدیم ) و بالنّتیجه در مرکز مملکت ، واقع بوده است اور چندین دوره ، پایتخت سلاطین واقع شده است ، که مهمترین آنها در زمان سلاجقه ، و بعداً در زمان صفویّه بوده ، پادشاهان بزرگ ، در آبادی ظاهری آن کوشیده ، و علماء ، بر اهمیّت واقعیِ آن افزوده اند . علی هذا ، در هر زمانی عدّه ای از بزرگان ، همّت نموده، و کتبی در تاریخ و جغرافیا و رجال اصفهان ، نگاشته اند ، که از آن جمله است ... (1).
و نیز ، دانشمند محقّق و متتبّع، یاد شده ، که دربارۀ شرح حال علماء و بزرگان اصفهان ، تألیفات زیاد از خود بجای گذارده و در حدود هشتاد أثر قلمی دارد، در مقدّمۀ کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، می نویسد :
اصفهان از قرون اوّلیۀ اسلام ، مرکز علم و دانش بوده ، علماء و عرفاء وحکماء و شعراء و محدّثین و رُواة و وعّاظ و گویندگانِ زیادی از آنجا
ص:60
بر خاسته اند ، که جهت أخذ علم و حدیث به این شهر و آن شهر مسافرت نموده ، و به خدمت بزرگان علم و رواة أحادیث رسیده ، و از هر یک ، نکته ای آموخته ، تا خود عالمیِ بزرگ و حافظی ثقه ، یا فیلسوفی عالیقدر و عارفی گرانمایه ، و شاعری نامدار شده اند ، سپس به مَوْلِد خود مراجعت نموده یا برای خدمت بیشتری به علم و دانش ، در غُربت ، زندگانی را به سر برده اند . برای نمونه ، کتاب ذکر أخبار أصبهان ، تألیف حافظ أبونعیم اصفهانی ، در حدود دو هزار نفر از آنان را نام می برد .
در کتاب حاضر ، از هر بیست نفر از این مردان ، ( که در طول تاریخ علمی اصفهان ، درخشیده اند ) شاید به نام یک نفر اشاره شده باشد، آنهم بیشتر از علماء شیعه ، از عهد صفویّه تا قرن حاضر (1).
و هم چنین نویسندۀ مذکور ، در مقدّمۀ کتاب دار العلم شرق ( مخطوط ) به مناسبت بحث دربارۀ مدارسِ فراوانِ اصفهان ، می نویسد :
... می توان بطور حتم و یقین ، اظهار نظر کرد که در قرن یازدهم و دوازدهم هجری قمری ، مهمترین پایگاه علمی شیعه ، و مرکز تجمّع هزاران نفر عالم و فقیه و حکیم و فیلسوف و أدیب و شاعر و مورّخ و گوینده و نویسنده بوده است (2) .
و همین بزرگمرد ، در مقاله ای که در کتاب ( محیط أدب ) (3) به چاپ
ص:61
رسیده، پس از اشاره به تحقیقات و تألیفات زیادی که دربارۀ اصفهان انجام شده ، نوشته اند : ... لکن به صراحت باید اقرار کرد که ، آنچه تا کنون دربارۀ اصفهان گفتۀ و نوشته اند ، نیمی از وصف اصفهان بیش نیست ، و هنوز نکات تاریک و مبهم ، در تاریخ این شهر باستانی که
همیشه یکی از مراکز مهم علم و ادب و فقه و حدیث بوده
و سالها دار الملک و دار السّلطنه و پایتختِ با عظمتِ مملکتِ ایران بوده است ، فراوان است (1). می توان به طور یقین گفت :
اصفهان همیشه مجمع فضلاء و نویسندگان و مَحَطِّ رِحال فقهاء و محدّثین
و مرکز تدریس ادباء و مفسّرین بوده ، و از روی حق و انصاف
آنجا را دار العلم لقب داده اند (2).
نویسندۀ گرامیِ ( تاریخِ فرهنگ اصفهان ) با استفاده از تحقیقات وسیع خود ، و بهره مندی از تحقیقات مرحوم صدر هاشمی ، و محقّق نامدار ، استاد جلال الدّین همائی و ... ، بحث و بررسی و معرّفی جالبی در مورد فرهنگ غنی و ریشه دار اصفهان نموده ، که فرازهایی از آن را نقل می نمائیم :
... از این زمان ( أواخر قرن سوّم ) به بعد ، فرهنگ اصفهان رو به تکامل نهاد ، و هر زمان به پیشرفت بیشتری نائل گردید ، و در حقیقت مرکزی بود برای کسب علم ، چنان که بالاخره به این شهر ، دار العلم اطلاق گردید، و این لقب از زمانهای قدیم ، و در کتب تاریخ ، همراه نام اصفهان بوده است ، و اگر بیشتر
ص:62
ترقیّات علمی و ادبی و صنعتی ایران را ، از تجلّیّات روح اصفهان و رهین قریحه و ذوق سرشار مردم این سرزمین بدانیم ، چندان دور نرفته ، و سخنی به گزاف نگفته ایم .
ایران ، مهد ذوق و أدب ، و سرزمین هنر و صنعت است و بیشتر مایۀ این گونه موهبت های طبیعیِ خدا داده را ، باید در ساحل زاینده رود ، یا در اعماق روح لطیف و ذهن کنجکاو مردم اصفهان ، و سر انگشتان هنر آفرینِ پروردگانِ این آب و خاک ، جستجو کرد . یکی از دانشمندان می گوید :
هر جا شعری لطیف می شنوم ، یا صنعتی ظریف می بینم
قلبم آسوده نمی شود ، تا آنگاه که در روح سخنور ، و بازوی کارگر
پیوندی از نژاد مردم اصفهان می یابم
این سخن چندان گزاف نیست، زیرا اگر به تاریخ ادبی و صنعتیِ ایران رجوع کنیم ، می بینیم که : در اغلب نهضتهای ادبی و صنعتی ، اگر اصفهان پیشوا و پیشقدم نبوده
باری ، دستی در کار داشته است .
آب و هوای اصفهان را ، در تربیت و نموّ أدب و صنعت ، خاصیّتی است که در هیچ کجا نظیر آن را نتوان یافت . مردم این سرزمین هم دارای طبع سلیم و ذوق لطیف هستند و هم روح ابتکار و اختراع در آنها به حدّ کمال موجود است . اگر خود مخترع چیزی نبوده اند ، آن را از دیگران گرفته و چنان سر و صورت داده ، و به سر حدّ کمالش رسانیده اند ، که زادۂ فکر خود آنها محسوب شده است .
احیاناً می بینیم که یک جنبش ادبی یا صنعتی ، از جای دیگر آغاز می شود ، امّا چون به محیط سراسر ذوق و هوش اصفهان می رسد و یک چند ( مدّت ) زیر دست استادان چابک اندیشه ، پرورش می یابد ، در مدّت اندک ، یکی از مظاهر
ص:63
بر جستۀ أدب و هنر را ، نمایان می سازد . این خاصیّت ، در تمام دوره های تاریخی ، در محیط ذوق پرور اصفهان ، وجود داشته است (1).
در عهد صفویّه ، بازار علم و دانش هم در اصفهان رواج و رونق یافت .
علماء و دانشمندان از هر ناحیه ، روی به اصفهان آورده ، و اهالی شهر هم ، به تعلیم و تعلم گرائیدند ، و تحصیل علوم و معارف عقلی و نقلی شایع گردید ، و بالنّتیجه ، قرن یازدهم هجری ، یعنی دورۀ شیخ بهائی ، میرداماد ، ملاّ صدرا ، میرفندرسکی ، شیخ علینقی کمره ای ، و أمثال آن نوابغ را به وجود آورد ، که از دوره های برجستۀ نهضت علمی ایران محسوب می شود ، در این قسمت هم مردم اصفهان سهمی وافر داشتند ، و محیط اصفهان در ایجاد این نهضت ، بی اندازه مؤثّر افتاد ، چرا که می دانیم پرورش محیط و اقلیم و استعداد أهالی هر ناحیه ، در تربیت فکر و قریحه مؤثر است (2) .
آقای عبّاس نصر ، در مقدمه ای بر کتاب « ألاصفهان » از مرحوم سیّد علی جناب می نویسد : اصفهان ، که یکی از شهرهای مَبنائی برای کشور ایران در تمام دوران تاریخ بوده و هست ، بسی قابل تحقیق و مطالعه است . توجّه مستشرقین ، طیّ چندین قرن گذشته ، به این شهر ، و مطالعات ظریف و عمیق آنها در این باره ، بدون دلیل نیست ، و سخن از این نقش بنیادی می گوید . اگر از تاریخ آن سخن به میان آید ، سرگذشت آن تا أعماق أساطیر و افسانه ها ریشه دارد، از یک سو به سلیمان و نوح متّصل ، و از سوی دیگر ، پایگاه نهضت کاوۀ
ص:64
آهنگر بر علیه ضحّاک خونخوار ، معرّفی می گردد .
اگر از فرهنگ و اسلام ، سخن به میان آید ، سیمای سلمان فارسی که تا معراج « منّا أهل البیت » عروج نمود ، مجسّم ، و نظامیّه ها و حوزه های علمیّۀ این شهر ، که قرنها میعادگاه عاشقان علم و معارف اسلامی بوده است ، ترسیم می شود . اگر از هنر ، سخن گوئیم ، که آوازۀ آن ، تا ماوراء بحار پیچیده است ... ، به هر تقدیر شهر اصفهان ، از شهرهای کلیدی ایران ، و همواره مؤثّر بر أطراف و أکناف بوده است .
بنابر این ، شناخت اصفهان ، به عنوان شناخت بخشی از یک مجموعه ، که نام ایران بر آن است ، ضروری و قابل تجزیه و تحلیل است (1).
استاد و ادیب بزرگوار، آقای منوچهر قدسی ، در ضمن مقاله ای جالب ، که برای درج در کتاب «اصفهان در شعر شعراء » ( مخطوط ) ارسال نموده ، چنین نوشته اند : اصفهان ، آئینۀ تمدّن و فرهنگ و موزۀ جاودانیِ ایران است ... ، در کجای مشرق زمین ، مجموعه ای چون مسجد جامع اصفهان را می توان سراغ کرد که : آئینۀ تمام نمای هفت قرن فرهنگ و تمدّن باشد ، از قرن ششم تا قرن سیزدهم ، از عهد ملکشاه سلجوقی تا دوران فتحعلی شاه قاجار . و مجموعه ای بهم پیوسته ، چون مجموعۀ نقش جهان (2) را ، کجا می توان یافت ، که این گونه مشحون از جواهر آثار ، در مهندسی و معماری و نقّاشی و خطّاطی و کاشی
ص:65
کاری و زرگری و حجّاری و دهها هنر دیگر بوده، و هر هنر ، در حدّ اعلای دل انگیزی و کمال ، عرضه شده باشد .
اینجا ، جادوی هنر روح و روان آدمی را ، أفسون و تسخیر می کند . اینجا دستهای آفریننده و عبقریّت و نبوع هنرمندانی اصفهانی ، در هر زمینه ، چنان نقش بدیعی در برابر دیدگان می گشاید و آدمی را مسحور و مجذوب میکند ، که هنر بر ظرف ادراک بیننده ، فزونی می گیرد ...
چند سال پیش که در فراغتی ، به بوسیدن آستان معلاّی ملائک پاسبان حضرت رضا علیه السلام توفیق یافتم ، در تماشای موزۀ آن آستان قدس ، نخستین مطلبی که جلب نظر کرد این بود که در بین آن همه أشیاء فاخر ، به جز یک منبر خاتم از صنعتگران چیره دست شیرازی ، به تقریب ، مابقی همۀ آثار ، همه ساخته و پرداختۀ دست سحر آفرین هنرمندان اصفهانی بود .
آری ! نه تنها در زمینۀ هنر ، که در مسائل علمی نیز،
همواره اصفهان از درخششی خیره کننده ، برخوردار بوده است
در طول قرنها ، مکتب اصفهان به قدری پربار بوده که طالبان علم ، از أقصی بلاد ایران ، بدین سامان شدّ رِحالْ می نمودند . خیّام به منظور کسب فیض از استادانِ مکتب سینَوی ، سالیان دراز در این شهر زیست ، آخوند ملاّ صدرا ، معلومات نفیس خود را در این دیار تکمیل کرد(1).
آنگاه ، نویسندۀ مقاله ، در زمینۀ شعر و أدب ( و سبک های گوناگون شعر )، نقّاشی ، خطّاطی ( و أقسام آن ، از قبیل ثلث ، نستعلیق ، شکسته ، نسخ ) بحث کرده ، و نقش اصلی و استادیِ اصفهانی ها را در همۀ موارد، به نظر رسانده
ص:66
و سپس از هنرهای دیگر، از قبیل تذهیب و تشعیر ، سوخت معرّق ، کاشی کاری، معماری ، صحافی و قطّاعی ، آینه بندی ، حجّاری ، قطار بندی و ...، یاد نموده ، و پیش کسوتی و استاد اصفهانی ها را مطرح ساخته ، و نوشته است :
حق مطلب را در بارۀ اصفهان أداء کردن میسّر نیست
و آنگاه ، مقاله را با رباعی ذیل ، به پایان رسانده است :
یارب ! کدام روز مبارک بنا نهاد
معمار آفرینش و ، بانئ کُن فکان
شهری که عقل خیره شود از ره قیاس
« جان جهان » لقب نهدش ، یا « جهان جان »
یکجهان جانی دهم جان جهان ای اصفهان
در جهان مانی همواره جاودان ای اصفهان
قرنها باشد که تاریخ وطن را زیوری
بلکه باشی زیب تاریخ جهان ای اصفهان
از منار و مسجد و محرابهایت میرسد
قرنها بر گوش آوای اذان ای اصفهان
تخت فولادت چو رضوانت از آیات حق
بس بهشتی اندر او دارد مکان ای اصفهان
مهر گردون مات روحانیّت ذیشان توست
کاخترانشان هشته سر بر آستان ای اصفهان
ص:67
هو الحقّ
سپاهان که شهریست بس دل پذیر
نه مانند دارد نه شبه و نظیر
مخوانش سپاهان بهشتیش خوان
به از کوثر آن زنده رودش بدان
بُود دور از مردم آن ملال
که صاحب جمالند و صاحب کمال
به شهری چنین هست یک انجمن
در آن گرد آیند اهل سخن
همه شعر گوی و سُخن آفرین
که بر طبع هر یک هزار آفرین
(داوود صفا)
ص:68
ص:69
ص:70
با یک سیر مطالعاتی ، در تاریخ اصفهان ، در قرون اوّلیّۀ اسلامی ، با یک سلسله مطالب جالب و نقطه های درخشان دینی و اجتماعی، و نیز با چهره های برجسته و گرانقدری مواجه می شویم ، که به عنوان ریشه های تشیّع در اصفهان ، و از نشانه های ورود اعتقاد و وابستگی به مکتب أهل البیت علیهم السلام ، به شهر اصفهان ( از همان قرنهای اوّل و دوّم و سوّم هجری ) به شمار می رود و به خوبی روشن می سازد که علیرغم سیاست مخالفینِ مکتب امامت و تشیّع ، در همۀ أدوارِ تاریخ اصفهان ، ارتباط با پیشوایان شیعه و أهل البیت علیهم السلام و حمایت و پشتیبانی از این مذهب الهی و مکتب انسان ساز ، ( با درجات متفاوت ) وجود داشته است .
در این بخش ، به نمونه هائی از مباحث یاد شده، از قرن اوّل تا دهم هجرت،
توجّه می نمائیم ، و اشاره می کنیم که در بخشهای دیگر کتاب نیز، همانند : بخش «امامزادگان در اصفهان » و بخش « محدّثین اصفهان » و بخش « چهره های علمی شیعه از قرن سوّم تا دهم » و ... ، در این زمینه، به نمونه های جالب دیگری ، می پردازیم .
در هنگامی که خلیفۀ غاصب ( خلیفۀ دوّم ) خبردار شد که لشکری عظیم و منسجم و بی نظیر (1)از شهرهای : ماه ، اصفهان، همدان ، ری ، قومس ، آذربایجان و نهاوند ، به سوی مسلمانها حمله ور شده اند و مسلمانها و شخص
ص:71
خلیفه ، احساس خطر شدید نمودند ، خلیفه ، جلسه ای تشکیل داد و از مسلمانها نظر خواهی نمود ، برای چگونگی عکس العمل در برابر این تهاجم بزرگ ، و هرکدام از حاضرین ، نظریّه ای دادند ، ولی مولای متّقیان علی علیه السلام نظریّۀ بسیار جالبی ارائه نمودند ، که به پیروزی مسلمانها بر لشکر مهاجم، انجامید و آن راهنمائی تاریخی چنین بود: ... ثُمَّ قامَّ عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ ، فَحِمَدَ اللهَ وَ أثْنی عَلَیْهِ ، فَقالَ ... وَ لکِنّی أَری أنْ تَبْعَثَ إلی أهْلِ الْکُوفَةِ فَتُسَیِّرَ ثُلْثَیْهِمْ وَ تَدَعَ ثُلْثاً فی حِفْظِ ذَراریهِمْ وَ جَمْعِ جِزْیَتِهِمْ وَ تَبْعَثَ إلی أهلِ الْبَصْرَةِ فَلَیُوَرُّوا بِبَعْثٍ (1) و خلیفه ، نظر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را پذیرفت .
راهنمائی أمیر المؤمنین علیه السلام و عنایت آن حضرت، و فرستادن امام حسن مجتبی علیه السلام همراه لشکر اسلام ، به پیروزی مسلمانها انجامید و اصفهان و سایر بلاد ، فتح گردید و این فتح تاریخی و بزرگ ، از آثار و برکات وجود مقدّس علی علیه السلام و فرزندشان امام مجتبی علیه السلام ، و أنفاس ملکوتی آن بزرگواران به شمار می رود .
ورود امام حسن علیه السلام به اصفهان
از مفاخر دینی و تاریخی اصفهان ، ورود سبط أکبر ، پیشوای دوّم ، حضرت امام حسن بن علی علیهما السلام ، به این شهر می باشد .
بسیاری از مورّخین و صاحبان تراجم، نوشته اند که در جریان لشکرکشی
ص:72
مسلمانها به سوی گرگان برای فتح آن ، حضرت امام حسن علیه السلام در آن لشکر حضور داشتند ، و در سر راهشان وارد اصفهان گردیدند(1).
علاّمه و محدّث بزرگوار ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، از بزرگان اساتید خود نقل نموده ، که در جریان جنگ مسلمانها با ایرانیان ، أمیر المؤمنین علی علیه السلام موافقت نمودند که امام حسن مجتبی علیه السلام همراه لشکریان باشند، و به برکت آن حضرت ، فتوح مختلف انجام گرفت، و در هنگامی که در اوّلین برخورد لشکر اسلام با لشکر رستم ( سپهسالار لشکر یزدجرد) مسلمانها شکست خوردند ، امام حسن علیه السلام دعائی نوشتند و بر عَلَم بستند ، و مسلمانها فاتح شدند و بدین وسیله ، برکت حضور امام مجتبی علیه السلام آشکار گردید . در ضمن این سفر، امام حسن علیه السلام وارد اصفهان گردیدند ، و در مسجد لُنْبانْ ، نماز خواندند و در حمّامی که محاذی درِ مسجد جامع عتیق بوده ، ( آن دری که به نام در پیزُرْبافان خوانده می شده ) وارد شدند و غسل نمودند ، و آن حمّام به نام امام حسن علیه السلام شهرت داشته است . مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی می نویسد : جدّم آن حمّام را در زمان طفولیّت ، به من نشان داد، و آن حمّام خراب بود و سپس به جایش کاروانسرائی ساختند (2) .
با این که در جائی تصریح به تشریف فرمائی امام حسین علیه السلام به اصفهان
ص:73
نشده ، ولی با توجّه به اینکه برخی از مورّخین ، همانند : بلاذری (1) و خاتون آبادی (2) و حمزه بن یوسف سهمی (3) نوشته اند ، در لشکرکشی مسلمانها به جرجان و طبرستان ( گرگان و مازندران ) ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام حضور داشته اند ، و با توجّه به اینکه سفر به اصفهان و ورود به آن ، در مسیر جرجان بوده ، پس بعضی نتیجه گرفته اند ، که امام حسین علیه السلام نیز ، به شهر اصفهان وارد گردیده اند (4) . ولی با توجّه به اختلافات موجود دربارۀ حوادث تاریخیِ دوران فتوحات اسلامی ، اثبات این مطلب ، مشکل به نظر می رسد ، زیرا با توجّه به عظمت شخصیّت امام حسین علیه السلام و نبودن هیچ گونه اثری از ورود آن حضرت به اصفهان ، این مطلب کاملاً دور از واقع می نماید .
أوّلین چهرۀ برجستۀ اصفهانی (5) که به شرف اسلام نائل آمد ، و نه تنها از برجسته ترین چهره های اسلامی قلمداد گردید ، بلکه از مفاخر عالَم اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام ( مذهب تشیّع ) محسوب شد ، و موجب آبروی ایران و اصفهان گردید ، سلمان فارسی می باشد ، که چهرۀ درخشان او در طول تاریخ
ص:74
اسلام و ایران ، مورد توجّه عموم دانشمندان و صاحبان تألیف و تصنیف و تحقیق بوده، و در عالَم حدیث و رجال و تراجم و تفسیر و کلام و تاریخ و ...، به عنوان یکی از مبرّزترین شخصیت های اسلامی و بارزترین چهره های دینی و علمی ، مورد توجّه گسترده و عمیق قرار گرفته است . و علاوه بر معرّفیِ گستردۀ شخصیّت علمی و ایمانیِ او ، در لابلای أحادیث وارده از معصومین علیهم السلام ، و در میان رجال حدیث، و نیز در ضمن تراجم بزرگان اسلامی و ایرانی ، و هم چنین ، در ضمن مباحث تفسیری و کلامی و اعتقادی ، و به مناسبت مطالب تاریخی و جغرافیائی ، عدّه ای از محقّقان و نویسندگان ، مقاله های مستقل ، و کتابهای اختصاصی دربارۀ شخصیّت و زندگی و ایمان و علم و فضیلت آن بزرگمرد نوشته اند ، همانند :
1-أخبار سلمان محمّدی ، از عبد العزیز جلودی ، متوفّای 302 (1).
2 -أخبار سلمان و زهده و فضائله، از شیخ صدوق، متوفّای 381 (2) .
3 -سلمان الفارسی ، از شیخ عبد الله سبیتی ، از علماء قرن پانزدهم (3) .
4 و 5 - سلمان پاک ، به زبان فرانسوی ، از لویس ماسینیون فرانسوی ، متوفّای 1962 میلادی ، و ترجمۀ آن به زبان عربی ، از عبدالرّحمن بدوی مصری (4) ( از علمای نیمه دوّم قرن پانزدهم) .
6- سلمان محمّدی ، از سیّد شوکت علی (5).
ص:75
7- سلمانیّه ، در فضائل سلمان و أبوذر و عمّار و مقداد ، از شیخ محمّد کاظم هزار جریبی ، از علماء قرن سیزدهم (1).
8- نَفَسُ الرّحمان فی فضائل سلمان ، از حاج میرزا حسین نوری طبرسی ، متوفّای 1320 (2) .
9- وفات سلمان فارسی ، موجود در کتابخانۀ مرحوم خوانساری (3) .
آری ، در مشهورترین و معتبر ترین کتابهای چهارده قرن تاریخ درخشان اسلام و ایران ، اعمّ از تألیفات شیعی و سنّی ، در زمینه های گوناگون علمی و دینی (که احصاء آنها به نحو کامل میسور نیست ، ولی آنچه در دسترس همگان می باشد ، به صدها کتاب حدیث و رجال و تراجم و تفسیر و کلام و تاریخ و دیوان شعر و ... می رسد ) ، به خوبی می توان عظمت این چهرۀ بزرگ عالم تشیّع و افتخار ایران و اصفهان را شناخت ، و دریافت که او نه تنها عالمی بزرگ، و مؤمنی والامقام ، و پارسائی عظیم الشّأن و ... بوده ، بلکه از جانب
خداوند مورد تأیید غیبی ، و در پیشگاه رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و در محضر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام صاحب سرّی أمین ، و در نزد ائمّۀ معصومین علیه السلام . چهره ای دلباخته و پاکباخته ، و مفتخر به مقام « سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَیْتِ » بوده است
به عنوان نمونه ، برای روشن شدن گستردگی مطالب و فضائل گوناگون ، در ارتباط با سلمان فارسی ، می توان به أعیان الشّیعه ، جلد 7، چاپ جدید ، با صفحات بزرگ ، از صفحۀ 279 تا 287 و بحارالأنوار علاّمۀ مجلسی ، جلد
ص:76
22، از صفحۀ 315 تا 392، و ذکر أخبار إصبهان ، از حافظ أبی نعیم اصفهانی، جلد 1 ، صفحۀ 48 تا 57، و طبقات المحدّثین بأصبهان ، از حافظ أبی الشّیخ أنصاری ، جلد 1، صفحۀ 203 تا 236 مراجعه نمود .
و در این بررسی ، تنها به ذکر جمله هائی نورانی ، از منیع أنوار الهی ، پیامبر أکرم صَلَّی اللهَ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و امامان معصوم علیهم السلام و برخی از بزرگان و علماء دین ، دربارۀ عظمت علم و ایمان سلمان ، اکتفا می نمائیم .
١- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : سلمان از ما اهل بیت است (1).
2- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : ای سلمان ! اگر علم تو بر مقداد عرضه شود ، همانا او کافر میگردد (2) .
3- رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : همانا خداوند مرا مأمور ساخته به دوستی چهار نفر ... علیّ بن أبی طالب و مقداد بن أسود و أبوذر غفاری و سلمان فارسی (3) .
4- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : ای أباذر ! اگر سلمان برای تو بازگو می نمود آنچه را می داند ، همانا میگفتی ، خدای رحمت کند قاتل سلمان را (4) .
5- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : ای أباذر ، همانا سلمان ، دَرِ ( رحمت ) الهی است
ص:77
در زمین ، هرکه او را بشناسد مؤمن ، و هر کس او را انکار کند کافر است (1) .
6- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام : همانا سلمان از ما اهل بیت است (2) . 7- أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: سلمان فارسی مثل لقمان حکیم است (3) .
8- امام باقر علیه السلام : او ، سلمان محمّدی است ، همانا سلمان از ما اهل بیت است (4) .
9- امام باقر علیه السلام : همه پس از پیامبر مرتد شدند جز سه نفر... مقداد بن أسود و أبوذر غفاری و سلمان فارسی (5) .
10- امام باقر علیه السلام : آنها ( مقداد ، أبوذر و سلمان ) هستند که آسیا (ی ولایت) بر آنها دُوْر می زند ، و خودداری کردند از این که بیعت کنند با أبی بکر...(6) .
11- امام باقر ، از پدرانشان ، از علی علیهم السلام : تنگ شد زمین برای هفت نفری که به وسیلۀ آنها روزی می خوردید و به وسیلۀ آنها یاری می شوید و به وسیلۀ آنها باران بر شما می بارد ، از آنها است سلمان فارسی و مقداد و أبوذر و عمّار و حُذَیْفَه ... و آنها هستند که بر ( جنازۀ ) فاطمۀ زهراء علیها السلام نماز خواندند (7) .
ص:78
12- امام باقر علیه السلام : در هنگامی که مهاجرین و انصار ، اعلام آمادگی کردند که در راه علی علیه السلام و بیعت با آن حضرت، تاحدّ جان ایستادگی کنند و أمیر المؤمنین علیه السلام فرمودند : اگر راست می گوئید ، فردا با سر تراشیده نزد من بیائید ، و در دو نوبت ، فقط علی علیه السلام و سلمان و مقداد و أبوذر سر تراشیدند (و حاضر شدند) (1).
13 - امام باقر علیه السلام : نگوئید سلمان فارسی ، بلکه بگوئید سلمان محمّدی ، او مردی از ما اهل بیت است (2).
14 - امام باقر علیه السلام: سلمان مُحَدَّث بود (3) .
15 - امام باقر علیه السلام : سلمان از متوسّمین بوده است ( که آگاه و موعظه پذیر و عبرت گیرنده اند) (4) .
16 - امام صادق علیه السلام : سلمان علم أوّل و آخر را درک کرده ، و او دریائی است پایان ناپذیر ، و او از ما اهل بیت است (5) .
17 - امام صادق علیه السلام : سلمان محدَّث بود ... خداوند به سوی او ملکی را
ص:79
می فرستاد، که در گوش او می خواند، و چنین و چنان می گفت (1).
18 - ... به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم که آیا سلمان ، مُحَدَّث بود؟ فرمودند
بله ، گفتم چه کسی برای او حدیث میکرد ؟ فرمود: ملکی بزرگوار(2).
19 - امام صادق علیه السلام : به سلمان اسم أعظم آموخته شده بود(3).
20 - امام موسی بن جعفر علیه السلام : در هنگامی که روز قیامت میشود ، ندائی داده می شود که کجایند حوارییّن رسول خدا ، حضرت محمّد بن عبد الله ، آنهائی که عهد پیامبر را نشکستند و بر آن عهد باقی ماندند ؟ پس سلمان و مقداد و أبوذر ، بر می خیزند(4).
21 - سلمان فارسی : ... همانا علم فراوانی به من عطا شده ، و اگر همۀ آنچه را میدانم ، برای شما بازگو کنم ، گروهی میگویند او دیوانه است و گروهی دیگر می گویند، خدایا قاتل سلمان را بیامرز ... (5) .
22 - فضل بن شاذان : در میان مردم، مردی فقیه تر از سلمان پیدا نشد(6).
ص:80
23 - کعب الأحبار : سلمان از علم و حکمة پر بود (1) .
24 - إبن شهر آشوب : سلمان أوّل کسی است که در اسلام تصنیف نموده ، و (کتاب نوشته ) پس از جمع نمودن علی علیه السلام قرآن را (2) .
25 - علاّمه حلّی : سلمان فرزند اسلام است (3) (4) .
و همین بس در مفاخر سلمان ، که روایات مربوط به ستایش سلمان و بیان عظمت و جلالت او ، به حدّ تواتر رسیده است (5) .
إبن عبّاس ، حدیث مفصلی را از زبان سلمان نقل می کند که در برگیرندۀ حوادث زندگی و شرح مسافرتهای او ، و کشیش ها و راهب هائی که با آنها ملاقات داشته ، و در نزد آنها به کسب کمال و علم پرداخته، می باشد که آخرین نفر آنها ، در عَمُّوریۀ روم بوده، و او سلمان را به سوی پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم هدایت کرده ، و سلمان با نشانه هائی که از آن راهب دریافت کرده بود، پیامبر گرامی عه را شناخت و اسلام اختیار نمود .
در ابتدای این حدیث ، سلمان می گوید: من مردی از أهل اصفهان بودم ، از قریه ای که آن را ( جِی ) می نامیدند (6).
ص:81
چنانچه در حدیث دیگری ، سلمان از أهل جِی (1) معرّفی شده (2) و در حدیثی دیگر، به صراحت ، ( جِی ) شهر اصفهان معرّفی گردیده است(3).
البته در برخی از منابع تاریخی و تراجم، أصل سلمان از فارس و از رامهرمز معرّفی گردیده ، با ذکر احتمال اصفهانی بودن او (4) و در برخی دیگر از أحادیث آمده است که ، تولّد و نشو و نمای سلمان ، در رامهرمز بوده ولی پدرش أهل اصفهان بوده است (5) .
بنابراین حدیث ، سلمان هم رامهرمزی و هم اصفهانی است ( به دو مناسبت) و شاهد این احتمال ، حدیث دیگری است ، در کتاب طبقات المحَدّثین بإصبهان ، که در ضمن آن آمده است : سَلْمانُ الْفارْسِیّ یُکَنّی أبا عَبْدِ اللهِ وَ هُوَ مِنْ أهْلِ رامْهُرْمُزَ ، مِنْ أهْلِ إصْبَهانَ ، مِنْ قَرْیَةٍ یُقالُ لَها جِیْ ... (6) و هم چنانکه ملاّحظه می نمائید ، در یک عبارت ، سلمان هم اصفهانی و از قریۀ جِی معرّفی شده ، و هم
از أهل رامهرمز .
و در هر صورت ، انتساب سلمان به اصفهان ، مسلّم میباشد و حافظان بزرگی ، همانند : حافظ أبونعیم و حافظ أبو الشّیخ ، سلمان را از مفاخر اصفهان
به شمار آورده اند .
ص:82
شخصی به نام أبی الحجّاج أزَدی ، سلمان را در اصفهان دیده و دربارۀ قَدَر ، بحث و سئوال نموده ، و سلمان برای او پاسخ و توضیح داده است(1)که از این حدیث استفاده می شود که سلمان در دورۀ اسلامی، به اصفهان وارد شده و از عبارت همین حدیث ، در کتاب طبقات المحدّثین ، استفاده می شود که اصل او هم از اصفهان بوده است ، زیرا أبو الحجّاج أزدی می گوید : لَقیتُ سَلْمانَ بِإصْبَهانَ وَکانَ فی قَرْیَتِه .... (2) و با این عبارت ، اقامت سلمان را در شهر و دیار خودش، معرّفی نموده است .
سلمان فارسی ، سه دختر داشته ، که یکی از آنها در اصفهان بوده ، و جماعتی ، خود را از فرزندان و نسل او می دانسته اند و دو دختر دیگر، در کشور مصر ، اقامت اختیار نموده بوده اند (3) .
از سلمان فارسی نقل گردیده ، که در هنگامی که در باغستانهای مدینه به صورت غلامی ، کار می کرده ، و در صدد راه یافتن به پیامبر اسلام صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم بوده ، یک بانوی اصفهانی را می بیند و از او سراغ پیامبر را می گیرد و آن زن ، سلمان را
ص:83
به سوی آن حضرت ، راهنمائی می نماید (1).
حافظ أبونُعَیْم إصفهانی ، چندین حدیث نقل میکند دربارۀ زنی اصفهانی ، که قبل از سلمان فارسی مسلمان شده بود، و همو ، راهنمای سلمان به سوی پیامبر گردید (2) و در یکی از این احادیث آمده است که ، نه تنها آن زن، اسلام اختیار کرده بود ، بلکه دوستان و خانوادۀ او ، همه به دین اسلام ، مشرّف شده بودند .
حَدَّثَنی سَلْمانُ ، قالَ : کُنْتُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ جِیْ ، فَذَکَر إسْلامَهُ ، قالَ : فَطُفْتُ
فی مَکَّةَ فَإذاً إمْرَأةٌ مِنْ أهْلِ بِلادی فَسَألْتُها وَ کَلَّمْتُها
فَإذاً بِمَوالیها وَ أهْلِ بَیْتِها قَدْ أسْلَمُواکُلُّهُمْ وَ سَألْتُها عَنِ النَّبیِّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، فَقالَتْ : یَجْلِسُ فِی الحِجْرِ إذا صاحَ عُصْفُورُ مَکَّةَ
مَعَ أصْحابِه حَتّی إذا أضاءَ لَهُ الْفَجْرُ تَفَرَّقُوا (3) .
و در حدیث دیگری آمده است:
کُنْتُ مِنْ إصْبَهانَ مِنْ قَرْیَةٍ یُقالُ لَها ( جِیْ ) ، فَلَمّا قَدِمْتُ یَثْرِبَ أُریدُ النَّبِیَّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم رَأیْتُ إمْرأةً إصْبَهانِیَّةً قَدْ سَبَقَتْنی إلَی الإسْلامِ فَسَألْتُها عَنْ خَبَرِ النَّبِیِّ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم فَدَلَّتْنی عَلَیْهِ (4) .
ص:84
یکی از چهره های شایسته از أصحاب أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، که مدّتی از طرف آن حضرت حاکم شهرهای اصفهان و ری و همدان بوده ، یزید بن قیس أرحبی است (1) . وی از تبعیدیهای حکومت عثمان بن عفّان بوده (2) و در جریان جنگ صفّین ، یکی از چند نفری است که از طرف أمیرالمؤمنین علی علیه السلام برای بحث و مناظره ، به سوی معاویه اعزام گردیدند و هر کدام سخنانی در دفاع از حقانیّت راه علی علیه السلام و فضائل آن حضرت، ایراد نمودند (3) .
او در جریان جنگ صفّین ، سخنرانی کوبنده و پرشوری در ترغیب و تحریص بر جهاد و مبارزه با لشگر معاویه و یاران او ، ایراد نمود (4).
یزید بن قیس ، از شهود وصیّت نامه علی علیه السلام است که شرح آن در کتاب کافی نقل گردیده و تاریخ آن ، دهم جمادی الاُولی 37 هجری میباشد ، و به دست آن حضرت نوشته شده (5) ، و در تاریخ یعقوبی، نامه ای از أمیر المؤمنین علیه السلام خطاب به او ، نقل گردیده است (6).
إبن حجر عسقلانی و زرکلی، او را رئیسی بزرگ و رهبر قرّاء کوفه در جریان
ص:85
شورش بر علیه سعید بن عاص ( نمایندۀ عثمان در کوفه ) و رئیس پلیس (شرطۀ) کوفه ، و از یاران علی علیه السلام در جنگها، دانسته اند(1).
از داستانهای زندگی یزید بن قیس ، به خوبی معلوم می شود که ، او مردی فصیح و بلیغ و شجاع و پرجوش و خروش ، و مدیر و مدبّر بوده است .
وی از شهدای جنگ صفّین بوده(2) و در هنگامی که به زمین افتاد وأصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام او را به سوی مَعَسْکَر ( لشکرگاه ) می بردند ، مالک اشتر بر او عبور کرد و این جمله را فرمود:
هذا وَ اللهِ الصَّبرُ الْجَمیلُ وَ ألْفِعْلُ الْکَریمُ(3).
مرحوم مامقانی، رجالیِ محقّق و نامدار ، از مجموع قضایائی که دربارۀ یزید بن قیس نقل گردید ، نتیجه گیری نموده و می فرماید :
وَ لِیَزیدَ هذا مَواقِفُ مَشْکُورَةٌ مَعَ عَلیٍّ علیه السلام بِصِفّین وَ خُطَبٌ مَشْهورَةٌ تَدُلُّ عَلی ثُباتِهِ وَ قُوَّةِ ایمانِه ... وَ قَوْلُ الشَّیْخِ بِوِلایَتِهِ عَمَلَ الرِّیِّ وَ غَیْرِه هُوَ شَهادَةٌ بِعَدالَةِ الرَّجُلِ وَضَبْطِه ، لِما نَبَّهْنا عَلَیْهِ غَیْرَ مَرَّةٍ ، مِنْ عَدَمِ تَعَقُّلِ تَسْلیطِه علیه السلام غَیْرَ الْعَدْلِ الضّابِطِ عَلی أمْوالِ الشّیعَةِ وَ أنْفُسِهِمْ وَ أعْراضِهِمْ ، وَ یُمْکِنُ ااسْتِفادَةُ وَثاقَثِه وَ عَدالَتِه مِنْ جَعْلِ أمیرِ الْمُؤمِنینَ إیّاهُ مِنْ شُهُودِ وَصیَّتِهِ الْمَنْقُولَةِ فی ... (4) .
با توجه به مطالب بالا ، به خوبی روشن می شود که حاکم بودن یزید بن قیس بر اصفهان و ری و همدان ، که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی ذکر گردیده (5)
ص:86
از مفاخر تاریخی اصفهان به شمار می رود .
مخنف بن سلیم غامِدی ، که به اعتقاد إبن عبد البَر و إبن مَنْدَه و أبُو نُعَیْم ، از صحابۀ رسول خدا صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم بوده ، و مرحوم شیخ طوسی قُدَسُ سِرُة او را از أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام شمرده ، و در رجال برقی ، او را جزء أصحاب یَمَنیِ آن حضرت دانسته ، و إبن داود ، در رجال خود، او را از خواصّ أصحاب علی علیه السلام و کوفی دانسته ، و دارای شخصیّتی مبرّز بوده است(1) ، از طرف أمیر المؤمنین علیه السلام به حکومت اصفهان گمارده شده ، و مدّتی پس از یزید بن قیس ، والی و حاکم اصفهان بوده است (2).
در جریان جنگ صفّین ، أمیر المؤمنین علیه السلام نامه ای جالب برای او نوشتند ، و او را دعوت به شرکت در جهاد بر علیه معاویه نمودند ، و او حارث بن أبی الحارث بن ربیع را به جای خود نصب کرد، و به محضر علی علیه السلام شتافت و در جنگ صفّین شرکت جست (3) و بر بخشی از لشکر صفّین ، همانند : قبیلۀ ( أزَد و بجیلة و خثعم و ... ) امارت یافت(4) .
هنگامی که حضرت أمیر المؤمنین علی علیه السلام در زمان بازگشت از بصره ،
ص:87
جمعی از مسلمانها را بر کوتاهی نمودن در میدان جنگ سرزنش می فرمودند ، نگاهی به مخنف نمودند ، و فرمودند :
لکِنَّ مِخْنَفَ بْنَ سُلْیْم وَ قَوْمَهُ لَمْ یَتَخَلَّفُوا (1) و بدین وسیله او را مورد تجلیل و تکریم قرار دادند .
مرحوم مامقانی ، از مجموع برنامه های امیر المؤمنین علیه السلام نسبت به وی ، و اقدامات او در اطاعت و حمایت از علی علیه السلام ، نتیجه گیری نموده که ، او نه تنها از چهره های مُوَثَّقْ بوده ، بلکه مرتبه ای فوق عدالت داشته است (2) .
پس از آنکه أمیر المؤمنین علی علیه السلام مِخْنَف بن سُلَیْم ( حاکم منصوب خود ) را طیّ نامه ای ، به سوی میدان صفّین فرا خواندند، در همان نامه دستور دادند که
فَإذا أُتیتَ بِکِتابی هذا فَاسْتَخْلِفْ عَلی عَمَلِکَ أوْثَقَ أصْحابِکَ فی نَفْسِکَ وَ أقْبِلْ إلَیْنا
و او ، حارث بن أبی الحارث بن ربیع را ( که از قوم او بود ) بر اصفهان گمارد و خود ، به میدان صفّین حاضر گردید (3) .
حافظ أبونعیم ، در أخبار إصبهان ، جلد 1 ، صفحۀ 73، از شخصی یاد می کند به نام حارث بن عبد الله بن عبد عوف بن أصرم ، که از طرف أمیر المؤمنین علی علیه السلام والی اصفهان بوده ، و نابغۀ جَعْدی ( شاعر شیعه و نامدار عرب و اسلام) در دورۀ
ص:88
معاویه که تبعید به اصفهان گردید ، به همراهی حارث بن عبد الله ، ( که قبلاً حاکم از طرف علی علیه السلام بود) وارد اصفهان گردید .
به نوشتۀ شیخ طوسی ، عمرو بن سلمه جَرمی ، از أصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد(1) و حافظ أبونعیم ، در قضیّۀ انتصاب مخنف بن سلیم به حکومت اصفهان ، دربارۀ او می نویسد :
کانَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ اسْتَعمَلَ یَزیدَ بْنَ قَیْسٍ عَلَی الرِّیِّ ، ثُمَّ اسْتَعْمَلَ مِخْنَفَ بْنَ سُلَیْمٍ عَلی إصْبَهانَ، وَ اسْتَعْمَلَ عَلی إصْبَهانَ عَمْرَو بْنَ سَلْمَةٍ ... (2)که عبارت یاد شده دو احتمال دارد ، اوّل این که ضمیر در ( استعمل ) دوّم به مخنف بن سلیم برگردد، پس عمرو بن سلمه نماینده ای است از طرف مخنف در اصفهان و دوّم این که ضمیر یاد شده ، به علی علیه السلام برگردد ، که مفاد آن این است که عمرو بن سلمه نیز، از طرف أمیر المؤمنین علیه السلام منصوب به حکومت اصفهان گردیده است ، ولی در تاریخ إبن أثیر ، به صراحت آمده است :
إسْتَعْمَلَ عَلیٌّ عَمْرَو بْنَ سَلْمَةٍ عَلی إصْبَهانَ ،
فَقَدِمَ وَ مَعَهُ مالٌ و زُقاقٌ ، فیها عَسَلٌ وَ سَمْنٌ (3)
دربارۀ حاکم هائی که از طرف أمیرالمؤمنین علی علیه السلام بر اصفهان منصوب
ص:89
گردیده اند ، اختلاف وجود دارد، و اظهار نظر قطعی ، آسان به نظر نمی رسد ، و احتیاج به بررسی های وسیع تری دارد .
از افتخاراتی که برای اصفهان ذکر شده،ورود مالِک اشتر نَخَعی (یاور پاکباخته و فداکار أمیر المؤمنین علی علیه السلام ) به این شهر می باشد .
حافظ أبونعیم می نویسد:
مالِکُ الأشْتَرُ بْنُ الْحارِثِ ... بْنِ النَّخَعِ ، کانَ بِإصْبَهانَ أیّامَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ ، فیما ذُکِرَ عَنْ عُمَیْرِ بْنِ سَعیدِ ، قالَ : دَخَلْتُ عَلَی الأشْتَرِ بِإصْبَهانَ فی أُناسٍ مِنَ النَّخَعِ نَعُودُهُ ، ماتَ مَسْمُوماً بِالْقُلْزُمِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلثینَ (1).
مضمون عبارت بالا این است که ، مالک اشتر در أیّام خلافت علی بن أبی طالب علیه السلام در اصفهان بوده ، و شخصی به نام عمیر بن سعید بر او وارد شده ، در حالی که جمعی از قبیلۀ نَخَعْ همراه او بوده اند، و سپس می نویسد : مالک ، در سال 37، در محلّ قُلْزُم ، در اثر مسمومیّت درگذشت .
با توجّه به قضایای تاریخی جنگ صفّین ، و اعزام مالک به سوی مصر و شهادت او در میان راه ، در محلّی به نام قُلْزُم ، اثبات ورود مالک اشتر به اصفهان ، مشکل می باشد ، گرچه احتمال می رود ، که مالک اشتر ، در یک مأموریت مخصوص، از طرف امام علی علیه السلام مسافرتی به اصفهان نموده است .
بر جانب شمالیِ مرقد شعیای نبی علیه السلام ، کتیبه ای به خطّ نستعلیق برجسته از
ص:90
دورۀ سلطان حسین صفوی موجود بوده ، که نشان می داده ، اوّلین مسجد بزرگی که در اصفهان ساخته شده ، مسجد شعیا علیه السلام بوده است و آن را أبو العبّاس مفتی ، در زمان خلافت امام علیّ بن أبی طالب علیه السلام بنا کرده و الب أرسلان آن را تعمیر کرده است .
متن کتیبهِ که به خطّ علی نقی امامی در سال 1112 هجری نوشته شده ، به این شرح می باشد : وَجَدْنا فی کِتابِ أصْفا (1) ، أنَّ أوّلَ مَسْجِدٍ کَبیرٍ بُنِیَ بإصْفَهانَ مَسْجِدُ شَعْیا، وَ بَناهُ أبُو الْعَبّاسِ الْمُفْتیِّ فی زَمَنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ وَ عَمَّرَهُ آلْبْ أرْسَلانُ بَعْدَ نَیِّفٍ وَ خَمْسَمِأةٍ، بَعْدَ ما غَلَبَها بِقُوَّةٍ وَ قَدْ أمَرَ بِعِمارَتِه فی عامِ أحَدَ عَشَرَ وَ مِأَة وَ ألْفٍ وَ بِعِباَرةٍ اٌخْری هِیَ مَرْقَدُ شَعْیاءِ النَّبِیِّ علیه السلام ، عَلی نَقِیِّ الإمامی 1112 (2) .
از این عبارت ، اهمیّت مسجد شیعاء و سابقۀ تاریخی آن ، و انتسابش به شیعه ، و امام اوّل آنها ، ( امام علی علیه السلام ) به خوبی استفاده می شود(3) .
حافظ أبونعیم اصفهانی می نویسد : قول صحیح این است که مسجد خوشینان
ص:91
أوّل مسجد بزرگی است که در اصفهان ساخته شده و شخصی به نام أبوخنّاس ، در زمان خلافت امام علی بن أبی طالب علیه السلام آن را بنا نموده است (1) .
هم چنان که در پاورقی بخش مسجد شعیای نبی علیه السلام یاد آور شدیم ، دکتر لطف الله هنرفر ، استاد و متخصّص باستانشناسی ، و صاحب نظر در تاریخ آثار باستانی اصفهان ، عقیده دارد که ، محلّۀ خوشینان ، همین محلّی است که مسجد شعیای نبی علیه السلام در آن واقع است . بنابرین احتمال دارد که مسجد محلّۀ مذکور، همان مسجد شعیای نبی علیه السلام باشد و أبوخنّاس ، کنیۀ دیگری برای أبو العبّاس مفتی باشد ، و یا این که، أبوخنّاس معمار و بنّای مسجد ، و أبو العبّاس مفتی ، کارفرما و بانیِ آن بوده است .
یکی از شعراء برجستۀ تاریخ عرب و اسلام و تشیع ، قیس بن عبد الله ، یا قیس بن کعب بن عبد الله ، یا عبد الله بن قیس ، می باشد که کنیۀ او أبولیلی است و به نابغۀ جَعدی، شهرت دارد . وی، از چهره های مشهور أصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم است، و در زمرۀ مُخَضْرَمین (2) میباشد و در هر دو دورۀ جاهلیّت و اسلام ، شعر سروده است .
از مزایای برجستۀ نابغۀ جَعْدی ، این است که ، در دورۀ جاهلیّت نیز ، به
ص:92
یگانگی خدا معتقد بوده، و از مسکرات و أنصاب و أزْلام ، پرهیز می کرده و به حکم عقل فطریِ خود ، از یک سِری منهیّات دینی ، دوری می جسته است (1) و به عبارت دیگر : پیرو دین ابراهیم خلیل علیه السلام بوده (2) و در همان دوره ، به حمد و تسبیح و ثنای پروردگار ، اشتغال داشته است، و از جملۀ اشعار او در دورۀ قبل از اسلام این است: (3)
ألْحَمْدُ للهِ لا شَریکَ لَهُ *** مَنْ لَمْ یَقُلْها ، فَنَفْسَهُ ظَلَما
نابغۀ جَعدیّه ، در هنگامی که شرفیاب محضر حضرت محمد بن عبد الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم گردید ، أشعاری سرود که مورد تحسین آن حضرت واقع شد، و به او فرمودند : أجَدْتَ (4)، و مشمول دعای آن حضرت گردید که فرمودند :
لایَفْضُضِ اللهُ فاَک یا لایُفْضَضْ فُوَکَ
یعنی : خدا دهنت را نشکند یا دهنت شکسته مباد
نابغۀ جَعدیّه ، از رفتارهای عثمان بن عفّان ، در دروان خلافت جائرانۀ او ، رنجیده شد (5) ، و به بهانۀ زیارت فامیل و شوق به بادیه و صحرا ، از مدینه خارج گردید .
معاویه به مروان نامه نوشت ، و دستور داد ( که به بهانه ای ) أهل و خانوادۀ نابغه را دستگیر کند و به زندان بیندازد و اموال او را غارت نماید، و دلیلش این بود که نابغه ، در جریان جنگ صفّین ، در رکاب علی علیه السلام حاضر بود، و از
ص:93
دوستداران أمیر المؤمنین علیه السلام و ستایش گران آن حضرت و سرایندگان شعر در حمایت از امیرالمؤمنین علیه السلام ، به شمار می رفت (1).
و نیز معاویه ، نابغۀ جَعدی را به اصفهان تبعید نمود ، و او به همراهی حارث بن عبد الله بن عبد عوف (که پیش از آن ، از طرف أمیر المؤمنین علی علیه السلام والی اصفهان بود ) وارد اصفهان گردید (2) و نابغه ، پس از مدّتی اقامت در این شهر ، درگذشت .
نابغۀ جعدی ، در دورۀ قبل از اسلام أشعاری ممتاز سروده ، بنابراین از شعراء ممتاز عرب و جاهلیّت محسوب می گردد ، و در دورۀ اسلام، سروده هایش از برجستگی برخوردار بوده ، از این جهت از مفاخر شعراء عالَم اسلامی به حساب می آید ، و در حمایت از علی علیه السلام و حقّانیّت آن حضرت شعر گفته ، بنابراین از شعراء مکتب أهل البیت علیهم السلام و جهان شیعه ، به شمار آمده است .
روح پاک و اندیشۀ متعالی ، تدبّر در آیات قرآن ، دقّت در آیات الهی ، تفکّر در عالَم خلقت و نشانه های صُنع پروردگار و ... ، از اشعار نابغۀ جَعدی ، آشکار می باشد . دربارۀ عمر نابغۀ جَعدی ، نظرات متفاوت ، اظهار گردیده ، از قبیل :
112 - 120 - 180 - 200 - 220 - 230 - 240 و نوشته اند که ، دندانهایش ، در تمام عمر سالم و سفید بوده ، و هرکدام از آنها می افتاده ، به جایش دندانی نو، در می آمده است، و این ، در اثر دعای پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده ، که فرمودند :
لأیَفْضُضِ اللهُ فاکَ (3)
ص:94
وفات نابغۀ جعدی ، در حدود سال 65- 70 در اصفهان واقع گردیده است .
نابغۀ جعدی در کتب تاریخ ، تراجم، أدبیّات ، دائرة المعارف ها و ... ، مورد توجّه می باشد و عموماً شرح حالِ مفصّلی از او نوشته اند ، و علاّمۀ امین ، در دو مورد ( یکی تحت عنوان حبّان بن قیس ، نابغۀ جَعدی ، در جلد 6، چاپ جدید ، صفحۀ 259 ، به بعد و دیگری تحت عنوان عبد الله بن قیس ... النّابغة الجَعدی ، جلد 8، صفحۀ 65 به بعد) به نحو بسیار مفصّل ، و در مورد سوّم ( تحت عنوان نابغۀ جَعدی ، جلد 10، صفحۀ 199) به نحو مختصر، در بارۀ این شاعر بزرگوار ، بحث کرده اند ، و ما در این کتاب ، به خاطر اقامت اجباریِ او ( به عنوان تبعید ) در اصفهان ، ( آن هم به خاطر دوستی و دفاع از مکتب و ولایت علی علیه السلام ) از او یاد نموده ایم .
پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، و قیام مختار بن أبی عبیدة ثقفی ، مدّت شش سال ، دامنۀ حکومت او ، بر کوفه و بصره تا شهرهای ری و خراسان و نهاوند و حدود اصفهان و حدود آذربایجان ، گسترش داشته و به نام او خطبه می خوانده اند ، و سکه به نام او می زده اند ، و والیان و شحنگان و نوّاب او ، در شهرهای مسلمان نشین ، قدرت و نفوذ و تسلّط داشته اند(1).
سعید بن جبیر ، یکی از چهره های برجستۀ شیعه ، و از مفاخر عالَم اسلام میباشد ، که در تفسیر قرآن و فقه و حدیث ، مقامی بس أرجمند داشته ، و أوّلین
ص:95
نویسندۀ کتاب دربارۀ تفسیر قرآن به حساب آمده (1) و امام صادق علیه السلام در بارۀ او فرموده اند : او پیروی از علیّ بن الحسین علیهما السلام می نمود و علی علیه السلام او را ستوده اند ، و به همین جهت حجّاج بن یوسف ، او را به شهادت رسانده است (2)
فضل بن شاذان ، که خود از چهره های برجستۀ علمی و دینی شیعه است ، دربارۀ سعید بن جبیر فرموده : لَمْ یَکُنْ فی زَمَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فی أوَّلِ أمْرِه إلاّ خَمْسَةُ أنْفُسٍ ، سَعیدُ بْنُ جُبَیْرٍ وَ ... (3) و با این بیان ، او را ، یکی از پنج چهرۀ بزرگ شیعه ، که در أوّل امامت امام زین العابدین علیه السلام ، پیشوائی آن حضرت را پذیرفتند ، به شمار آورده است .
صاحب مناقب ، او را جَهْبَذُ (4) العُلَماء (نکته سنج دانشمندان ) دانسته ، و نوشته است ، که او در دو رکعت نماز ، تمامی قرآن را تلاوت میکرد ، و فرموده : در روی زمین کسی نبوده است که محتاج علم او نباشد(5) . مَقْدِسی او را ، فقیهِ وَرِع، و از اعلام تابعین دانسته ، و إبن حجر ، او را ( ثقۀ ثبت فقیه ) خوانده است (6) . سعید بن جبیر ، در هنگام دستگیری مناظره ای کوبنده با حجّاج بن یوسف داشته ، که با استناد به آیات قرآن ، او را خوار و ذلیل نموده ، و در نهایت ، به دستور حجّاج ، به شهادت رسیده است .
ص:96
وی پس از شهادت ، در هنگامی که سر مقدّس او به زمین افتاد ، کلمۀ طیّبۀ لا إلهَ إلاَّ اللهُ را بر زبان جاری ساخت(1).
سعید بن جبیر ، مدّتی در اصفهان در محلّۀ سنبلان(2)اقامت داشته ، و در مسجدی به نام جُلْجُلَة بن بَدیل تمیمی ، نماز می خوانده است . این مسجد در حال حاضر ، در کنار صحن و بقعۀ امام زاده درب امام واقع است و درب خیلی قدیمی دارد که به سوی صحن امامزاده باز می شود (3) .
آن بزرگوار ، در اصفهان وارد بر قاسم بن أبی أیّوب ( أعرج ) بوده ، و مدّت دو سال در این شهر ، اقامت داشته است (4) .
سعید بن جبیر ، در سنّ 49 سالگی ، در سال 95 هجری ، به دست خون آشام مشهور ، حجّاج بن یوسف ثقفی ، دشمن سرسخت أمیر المؤمنین علی علیه السلام به شهادت رسید ، و پس از شهادت او ، حجّاج ، به کِرمهائی مبتلا شد و به دَرَک واصل گردید و در اثر دعای سعید بن جبیر ، دیگر موفّق به کشتن کسی نگردید، و پس از مرگ ، در عالَم خواب گفته بود ، که برای هر قتلی یک بار مرا کشتند ولی برای قتل سعید بن جبیر ، مرا هفتاد بار کشتند (5) . از نسل این شهید سعید ، سه پسر به نامهای : عبد الله و محمّد و عبد الملک، مورد ذکر قرار گرفته اند (6) .
ص:97
یکی از مفاخر محدّثین و علماء اصفهان ، قاسم بن أبی أیّوب می باشد ، که کنیۀ او إبن بهرام بوده، و به او ( أعرج ) گفته می شده است .
همچنان که در بخش مربوط به « سعید بن جبیر » اشاره نمودیم ، حافظ أبونعیم اصفهانی می نویسد : دو سال سعید بن جبیر ( عالم و مفسّر بزرگ شیعه و شهید راه ولایت ) بر خاندان قاسم بن أیّوب وارد گردید و در محلّۀ سنبلان ، در نزد آنها سکونت داشت (1) .
از این قضیّه به خوبی معلوم می گردد ، که نه تنها قاسم اصفهانی (أعرج) شیعه بوده ، بلکه با پذیرائی دو ساله ، از سعید بن جبیر و پناه دادن به او ( در حالی که سعید بن جبیر تحت تعقیب حکومت اموی و حجّاج بن یوسف ثقفیِ خونخوار ، بوده است ) جهادی بزرگ در راه مکتب تشیّع نموده و این قضیّه از مفاخر اصفهان ، و نشانه ای از ریشه های ولایت ، در مردم این شهر به شمار می رود .
مردی از اهل کرمند ( از روستاهای ناحیۀ اصفهان )
شتردار حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام در سفر به سوی خراسان بوده است ، و در هنگامی که می خواست مراجعت کند ، عرضه داشت یابن رسول الله ، مرا به چیزی از دستخطّ مبارکتان مفتخر سازید ، که به وسیلۀ آن تبرّک بجویم ، ( و آن مرد از
ص:98
عامّه بود ) ، و امام هشتم علیهم السلام ، این حدیث را برای او نوشتند :
کُنْ مُحِبّاً لالِ مُحَمَّدٍ وَ إنْ کُنْتَ فاسِقاً ، وَ مُحِبَّاً لِمُحِبّیهِم وَ إنْ کانُوا فاسِقین
یعنی دوستدار آل محمّد باش ، گرچه فاسق باشی ، و دوستدار دوستان آنها باش ، گرچه آنها ، فاسق باشند(1).
فقیه و محدّث و مفسّر نامدار ، قطب الدّین راوندی ، در کتاب نفیس الخرائج و الجرائح داستان عجیبی را نقل می نماید که گوشه ای از ریشه های تشیّع در شهر اصفهان را ، روشن می سازد و از معجزاتی از امام هادی علیه السلام ، پرده بر میدارد و شرح آن چنین است :
جماعتی از أهل اصفهان ، همانند : أبو العبّاس أحمد بن نضر ، و أبوجعفر محمّد بن علویّه ، نقل نمودند که در اصفهان مردی بوده به نام عبد الرّحمن و شیعه بوده است . به او گفته شد سبب تشیّع تو و اعتقادت به امامت امام علیّ نقی علیه السلام و نفی دیگران چیست ؟ گفت من قضیّه ای را مشاهده نمودم که مرا به این اعتقاد کشانید، به این شرح:
من مرد فقیری بودم ، ولی با جرأت و زبان آور ، در سالی از سالها مردم اصفهان مرا با جمعی دیگر رهسپار دربار متوکّل عبّاسی نمودند ، برای دادخواهی و تظلّم - ما ، در دربار متوکّل بودیم که أمر شد به إحضار علی بن محمّد (إبن الرّضا) علیه السلام ، من به یکی از حاضرین گفتم این مرد کیست که او را
ص:99
إحضار نموده اند ؟ گفت : مردی است علوی که رافضیان او را امام خود میدانند، و سپس گفت ، برنامۀ قتل او در کار است .
پس من تصمیم گرفتم که بررسی کنم این مرد کیست ؟ پس او در حالیکه سوار بر اسبی بود آمد و مردم در طرف راست و چپ راه ایستاده بودند و او را تماشا می کردند . در هنگامی که چشم من به او افتاد ، محبّت او در دلم قرار گرفت و شروع کردم به دعا نمودن برای دفع بلاء ، و شَرّ متوکّل از او ، پس در میان مردم عبور مینمود، و به یال اسب خود چشم دوخته بود، و به راست و چپ نگاه نمیکرد ، و من هم در حال دعای به او بودم، وقتی در برابر من قرار گرفت ، رو به من نمود و فرمود: خدا دعایت را مستجاب کند ، و عمرت را طولانی نماید ، و مال و فرزندت را فراوان قرار دهد (1).
عبد الرّحمن گفت ، پس من به خود لرزیدم ، و در میان همراهانم افتادم ، و آنها از من می پرسیدند چه شد ؟ گفتم خیر است ، و به آنها خبر ندادم ، سپس به اصفهان بازگشتیم ، و خداوند راههائی از مال به سوی من گشود ، تا آنجا که امروز در خانه ام را بر أموالی میبندم ، که قیمتش هزار هزار درهم است ، و این غیر از اموال من در خارج خانه می باشد ، و ده فرزند نصیبم شده ، و در حال حاضر هفتاد و چند سال دارم ، و من معتقد به امامت آن حضرت شده ام ، زیرا خبر از درون من داشت ، و خداوند دعای آن بزرگوار را دربارۀ من و برای من ، مستجاب فرمود (2) .
ص:100
مرحوم شیخ صدوق قُدْسُ سِرُة در کتاب اکمال الدّین ، در شمار کسانی که به شرف ملاقات حضرت بقیة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) نائل گردیده ، و معجزه ای از آن حضرت مشاهده نموده اند ، إبن باذشاله ، یا ، إبن پادشاکه ، را ذکر نموده اند(1) که نشان میدهد شخصیّت یاد شده نه تنها شیعۀ بوده ، بلکه از نخبگان و برجستگان شیعۀ اصفهانی بوده است .
مرحوم أمین شامی ، در أعیان الشّیعه از او یاد نموده است(2) .
چنانچه به تفصیل ، در بخش محدّثین اصفهانی ، بررسی نموده و توضیح داده ایم ، روشن می گردد ، که جمعی از محدّثین شیعۀ اصفهانی ، از أصحاب أئمّۀ معصومین علیهم السلام بوده اند . ذیلا ًبا ذکر نام ، از آنها یاد می نمائیم :
١- عبد الّسلام اصفهانی از اصحاب امام باقر علیه السلام
2- أبو الحسن اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
٣- ابراهیم طباطبا از اصحاب امام صادق علیه السلام به نقل شیخ طوسی
4- ادریس بن عبد الله اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
5- عثمان اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
6- عمر اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
7- محمّد بن سلیمان اصفهانی از اصحاب امام صادق علیه السلام
8- ابراهیم بن شبیۀ اصفهانی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام
ص:101
9- أبی شبیه اصفهانی از اصحاب امام جواد علیه السلام
10- محمّد بن مُنْدَۀ اصفهانی از اصحاب امام جواد علیه السلام
11- سریّ بن سُلامَۀ اصفهانی از اصحاب امام هادی علیه السلام
12- عبد الله بن محمّد اصفهانی از خواص أصحاب امام هادی علیه السلام
13- علی بن محمّد بن شیرۀ اصفهانی کاشانی از اصحاب امام هادی علیه السلام به نقل از شیخ طوسی .
14- أحمد بن محمّد بن سیّاری اصفهانی از معاصرین امام حسن عسکری علیه السلام
و دارای تصنیفات فراوان .
15- شیخ محمّد بن غالب اصفهانی از نزدیکان امام حسن عسکری علیه السلام و واسطۀ نقل زیارت شهدای کربلاء .
16- شخصی با عنوان الإصفهانی ، از راویان از امام صادق علیه السلام که در کتاب کافی ذکر شده ، و احتمال دارد یکی از روات بالا باشد .
وجود محدّثین یاد شده ، در میان أصحاب أئمّه علیهم السلام ، از ریشه های تشیّع ، در شهر اصفهان به شمار می رود .
محدّث عظیم الشّأن ، عبد الله بن محمّد کِنانی ، مُکَنّی به أبو الولید ، که از إبن ادریس و أبی داود ، نقل حدیث نموده ، و بر أحادیث بسیاری احاطه داشته ، و در طلب حدیث و نوشتن آن ، مشهور بوده است .
حافظ أبونعیم دربارۀ او می نویسد :
کانَ کَثیرَ الْحَدیثِ ، مَشْهُوراً بِالطَّلَبِ وَ الْکِتابَةِ
این محدّث بزرگوار ، علناً اعتقاد شیعی خود را مطرح می ساخته و خلافت
ص:102
أبی بکر را، آشکارا انکار می نموده است (1).
حاکم اصفهان ، جمعی از علماء و مشایخ حدیث اصفهان ، همانند : أبومسعود رازی و محمّد بن بکّار و محمّد بن الفرَج و زید بن خَرَشه و برخی دیگر را جمع نمود، که با او مباحثه نمایند ، ولی آن بزرگمرد، بر اعتقاد خود پافشاری نمود، و لذا او را چهل تازیانه زدند ، و مردم را از اطراف او پراکنده کردند، و حدیث او را ترک نمودند .
اسحاق بن سعد قطر بلّی ، در حدود دوره متوکّل ( در نیمۀ اوّل قرن سوّم ) فرماندار و حاکم اصفهان بوده ، و ابراهیم بن ممشاد اصفهانی (شاعر متعصّب دربار متوکّل ) او را هجو کرده ، به وسیلۀ أشعاری ، که یکی از آنها این است:
بِاللهِ مَا أتَّخَذَ الإمامَةَ مَذْهَباً *** إلاّ ، لِکَیْ یَبْکی لِذِکْرِ الْقائِم
یعنی: به خدا قسم ( اسحاق بن سعد ) مذهب امامت ( وتشیّع ) را مذهب خود قرار نداده ، جز این که با یاد قائم ( آل محمّد ) علیه السلام بگرید (2).
از این شعر بر می آید ، که اسحاق بن سعد ، به طور آشکار ، مذهب امامت را پذیرفته بوده ، و در یاد حضرت قائم (عجل الله فرجه الشّریف) میگریسته ، و ابراهیم بن ممشاد ، ندیم متوکّل عبّاسی ، از این گریستن به عنوان نقطۀ ضعف او یاد نموده است (3).
ص:103
یکی از مطالب اشتباه ، ولی جا گرفته در اذهان عمومیِ خواصّ و عوام ، این است که اصفهان قدیم را منحصراً محلّ سکونت و فعّالیّت اهل تسنّن ، و بالأخص متعصّبین آنها ، میدانند ، در حالی که حقیقت أمر غیر از این است ، بلکه هم چنان که از بخش های مربوط به معرّفیِ بزرگان محدّثین و علماء واُدباء شیعۀ اصفهانی ، استفاده می نمائیم ، در اصفهان قدیم ، بسیاری از فقهاء وعلماء عالیقدر شیعه ، زندگی و فعّالیّت علمی داشته اند که به خاطر جَوِّ عمومیِ حاکم در اصفهان ، و قدرت سیاسی و حکومتی أهل تسنّن، عظمت شخصیّت علمی و دینی آنها ، از نظرها دور مانده است و برای روشن شدنِ مطلب ، به این جریان توجّه نمائید .
از جعفر بن أبی السّریّ ، نقل شده که گفت: از ابن عقده (1) با اصرار خواستم أحادیثی را برای من نقل کند ، که از من فوت شده است ، إبن عُقْده ، سئوال نمود از کجائی ؟ گفتم از اصفهان ، گفت : شهر ناصبی ها ( و محلّ دشمنان علی و فرزندان او علیهم السلام ) ؟ گفتم : چنین نگوئید ، در میان مردم اصفهان فقهاء شیعه
ص:104
هستند و گفت : شیعۀ معاویه ؟ گفتم نه ، بلکه شیعۀ علی علیه السلام و در میان آن همه شیعه ، علی علیه السلام را عزیز تر از چشم و فرزندان و أهل خود می دانند (1).
(وَما فیهِمْ إلاّ مَنْ عَلِیٌّ أعَزُّ عَلَیْهِ مِنْ عَیْنِه وَ أهْلِه ) و از این جریان به خوبی معلوم می گردد که قدرت رسمی و سیاسی و حکومتیِ أهل تسنّن در اصفهان ، مانع از مجاهدت و کوشش علمی اصفهانی های شیعه مذهب ، نگردیده ، بلکه بسیاری از اصفهانی های قدیم ، در أثر حق طلبی و حق جوئی ، راه معرفت و ارادت نسبت به أمیر المؤمنین علی علیه السلام را پیموده ، و در این راه مقدّس فداکاریها نموده اند ، گرچه زحمات آنها ، مورد تبلیغ و تشویق نیروهای حاکم نبوده است .
از شخصیّتهای برجسته ای که در شهر اصفهان نقش بسیار مهمّی در دفاع از حریم مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایفاء نموده اند، شیخ حافظ ، أبو مسعود ، أحمد بن فرات بن خالد بن مسعود رازی اصفهانی ، متوفّا و یا شهید سال 258 هجری ، می باشد . وی ، از پیشوایان و حفّاظ حدیث است ، که کتابهائی تصنیف نموده و از مشایخ بزرگ حدیث ، استفاده کرده ، و بزرگان علم حدیث ، از او بهره برده اند و خود او گفته ، از 1750 نفر حدیث نوشتم ولی در کتابهایم ، فقط از 310 نفر حدیث ضبط نمودم ، و بقیّه را رها ساختم (2) .
ص:105
مجموعاً ، مدّت 45 سال در اصفهان اقامت داشته و حدیث گفته است(1) .
برخی او را برای فتوی دادن برای نصف دنیا ، کافی دانسته اند و برخی دیگر اظهار داشته اند که : زیر آسمان ، حافظ تر از او در مورد احادیث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم یافت نمی شود .
و هم چنین ، برخی او را با تعبیر ثِقَةٌ ذُو تَصانیف ، ستوده ، و برخی دیگر نوشته اند ، که او هر حدیثی را پانصد بار تکرار میکرده ، تا بر حفظ آن مسلّط شود ، و عموماً ، او را از أئمّۀ حفّاظ حدیث ، به شمار آورده اند (2).
ولی باید دانست که شخصیّت اعتقادیِ شیخ أبو مسعود ، در هاله ای از إبهام گرفتار است .
برخی او را سنّیِ صوفی میدانند ، و برخی دیگر او را ، شیعه ای بزرگ و مجاهد و شهید راه دفاع از امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، برشمرده اند .
با توجه به این که عموماً، در کتب تراجم و رجال أهل سنّت ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و در زمان حاکمیّت أهل سنّت ، قبر او بقعه و مزاری مورد توجّه داشته و در کنار مزار او خانقاه بوده ، احتمال سنّی بودن او تقویت می شود ، ولی از طرف دیگر، در دورۀ صفویّه که عنایت و قاطعیّتی ویژه ، در محو آثار أهل سنّت داشته اند ، و با وجود علماء بزرگی ، همانند : مجلسیّین و ...، که پرچمدار حفظ آثار شیعه بوده اند ، بقعه و مزار شیخ أبومسعود ، باقی مانده و مورد توجّه و زیارت بوده ، احتمال تشیّع او تقویت می گردد .
ص:106
ولی در هر حال ، خدمتی بزرگ از این محدّث و فقیه و خطیب نامدار، نسبت به ساحت مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، صادر شده که در بررسی ریشه های تشیع در شهر اصفهان ، جایگاهی بزرگ دارد، که ذیلاً بیان می داریم :
شیخ أبومسعود رازی در مسیر سفر حجّ بیت الله ، وارد اصفهان گردید و در آن هنگام متوجّه شد ، که جمع زیادی از مردم اصفهان ، تحت تأثیر حکومت دشمنان أهل البیت علیهم السلام در سبّ أمیر المؤمنین علیه السلام کوشش دارند و گویندگان رسمی ، در بالای منبرها ، به مقام منیع آن حضرت جسارت مینمایند ، لذا هدایت مردم را ، بر حجّ بیت الله ، ترجیح داد و تصمیم گرفت آنها را از این گناه و إنحراف بزرگ ، رهائی بخشد ، و چهار سال در شهر اصفهان اقامت جست ، و همه روزه در جامع عتیق در بازار رنگرزان مینشست ، و مردم حاضر می شدند، و او در هر روزی ، چهار حدیث در فضائل و مناقب یکی از أصحاب پیغمبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، برای آنها بیان مینمود ، ولی مشخّص نمی کرد که آن شخصی که دارای آن فضائل و مناقب است ، کدام یک از اصحاب رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد، تا این که مردم تشنه و شائق شدند ، که نام آن صحابی را بدانند و لذا اصرار فراوان نمودند ، و او در ضمن خطبهای مفصّل (1) و با بیانی بسیار کوبنده و رسا، پس از توصیف فراوان گفت :
ص:107
هُوَ لِلْخَلْقِ وَلیٌّ وَ إسْمُهُ عَلیٌّ علیه السلام
و در این هنگام ، همه از رفتار زشت خود توبه نمودند ، و جماعتی در اثر غصّه برای عمل زشت و ننگین خود ، مُردند ، و برخی گفته اند که رقم آنها به چهارصد نفر رسید(1).
علاّمۀ محقّق ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، این جریان را نقل نموده ، و سند آن را چنین بیان کرده است :
رَأیْتُ النُّسْخَةَ ضِمْنَ مَجْمُوعَةٍ ... مِنْ کُتُبِ السَّیِّد مُحَمَّد خَلیفَه ، أوَّلُ سَنَدِه ، أخْبَرَنا الشَّیْخُ الرَّشیدُ مُحَمَّد بْنُ أبی عَبْدُ اللهِ الْمَدَنِیُّ ، ثُمَّ الإصْفَهانِیُّ ، إجازَةً قالَ : حَدَّثَنِی الصَّدْرُ الإمامُ، صَدْرُ الدّینِ ، عَبْدُ الصَّمَدِ ، قالَ : حَدَّثَنِی والِدی ألصَّدْرُ السَّعیدُ ، صَدْرُ الدّینِ ، أبُو شُجاعٍ ، مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الَّلطیفِ الْخُجَنْدِیّ ، قالَ : حَدَّثَنِی الإمامُ فَضْلُ اللهِ ، مَحْمُودُ الدَّیْنَوَرِیُّ ، قالَ : حَدَّثَنی أبُو عَبْدِ اللهِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ مَحَمَّدِ بْنِ أبې مَنْصُورِ الْقَزْوینیّ ، قالَ : حَدَّثَنی عَبْدُ الرَّحْمنِ بْنُ سَعیدِ بْنِ عَبْدِ الصِّهْرِ الإصْفَهانِیِّ الشَّهْرِسْتانِیِّ ، قالَ : حَدَّثَنی الإمامُ الْحافِظُ(2) قالَ : کُنْتُ فی صُحْبَةِ الإمامِ الشَّهیدِ، أبی مَسْعُودٍ ، أحْمَدَ بْنِ الْفُراتِ الرّازیّ ، خَرَجْنا لِطَلَبِ الْحَجِّ فَلَمّا وَصَلْنا إلی إصْفَهانَ، فَرَأیْنا أهْلَها مُظْهِرینَ سَبُّ أمیرِ المُؤْمَنینَ عَلَیَ الْمَنابِرِ فَقالَ : أصْحابې ! رَأیْتُ الأْشْتِغالَ بِهِدایَةِ هؤُلاءِ أهَمَّ مِنَ الْحَجِّ ، فَأقامَ أرْبَعَ سَنَواتٍ ... (3) .
از عبارت بالا استفاده میشود که ، شیخ أبومسعود شهید شده ، و مرحوم ملاّ أحمد بیان را عقیده بر این است که ، آن بزرگمرد ، در اثر تحریک ناصبی ها
ص:108
به دست مردم جاهل ، در راه دفاع از علی علیه السلام ، به شهادت رسیده است(1).
پس از ماجرای قتل او ، بقعه و بارگاهی برای او ساخته شد ، که به مرور زمان موقوفاتی بر آن وقف گردید ، و خانقاه و بازار و چهارسو و حمام و باغی ( برای کورها و عاجزهائی که به زیارت می آیند ) و دیگر متعلّقات ، در کنار بقعۀ او به وجود آمد، و در دورۀ سلطان یعقوب آق قویونلو ، در سال 895 ساختمان باشکوهی با تزیینات فراوان ، برای مزار او ، به وسیلۀ محمّد بن جلال الدّین عربشاه ، ساخته شد که بخشی از آن هنوز باقی است (2).
در حدود یکصد و پنجاه سال قبل ، مرحوم آقا سیّد صدر الدّین عاملی ( داماد شیخ جعفر کبیر ، کاشف الغطاء ) که مقیم اصفهان گردیده بودند ، در اثر نظریّۀ خاصّی که در مورد سنّی و صوفی بودن شیخ أبو مسعود داشتند ، دستور برهم زدن دستگاه بقعه و مزار او را دادند و از زیارت او جلوگیری نمودند ، ولی مرحوم ملاّ أحمد بیان می نویسد: کسانی که به تشکیلات و مزار شیخ أبومسعود خیانت کردند ، عدّه ای به زودی تلف شدند و کسانی که نقش کمتری داشتند ، به فقر و گرفتاری مبتلا گردیدند (3) .
در هر حال ، برنامۀ یاد شده ، و جلوگیری شیخ أبومسعود رازی از سبّ و شتم و جسارت نسبت به ساحت مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، از مفاخر و حسنات برجستۀ عمر او می باشد ، و به همین دلیل ، مرقد و مزار او ، در طول زمان ، مورد توجّه مردم بوده است .
ص:109
چنانچه در بخش معرّفی چهرۀ علمی ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، و برادران او ( جعفر بن محمّد بن سعید و علی بن محمّد بن سعید ثقفی ) بیان نموده ایم ، روشن می شود که این خاندان (1) مخصوصاً ابراهیم بن محمّد سعید ، نقش برجسته ای در نشر أحادیث أهل البیت علیهم السلام در اصفهان داشته اند .
و جالب ترین صحنۀ کوشش علمی او ، در راه نشر فضائل أهل البیت علیهم السلام داستان کتاب ( المعرفه ) او است ، که آنقدر در زمینۀ فضائل أهل بیت و مثالب و زشتی های دشمنان خاندان رسالت ، صراحت و قاطعیت داشت ، که شیعیان کوفه ، به او پیشنهاد نمودند که این کتاب را در معرض أفکار دیگران قرار ندهد ، به خاطر اینکه ممکن است مطالب آن را قبول نکنند ، ولی ، ابراهیم بن محمّد ثقفی ، اصفهان را که از نظر تعصّب شدید بر علیه أهل بیت علیهم السلام ، شهرت فراوانی داشت ، انتخاب نمود و در این شهر ، أحادیث کتاب را منتشر ساخت .
تفصیل مطلب را در قسمت معرّفی ابراهیم بن محمّد ثقفی ، در بخش « نامداران علمی و ادبی شیعه در اصفهان از قرن سوّم تا دهم » مطالعه فرمائید .
أبو القاسم ، سلیمان بن أحمد بن أیّوب بن مُطیر لَخْمی طبرانی ، مشهور به « مُسْنَد الدّنیا » متولّد 260 و متوفّای 360 (2) .
وی ، در طبریّۀ شام متولّد شده ، و برای کسب علم و شنیدن حدیث ، از آن
ص:110
سرزمین به سوی عراق و حجاز و مصر و شهرهای جزیره مسافرت نموده ، و سی و سه سال گردش علمی کرده و در آخر، در اصفهان توطّن نموده است (1)
او در همین شهر وفات یافته و در جوار قبر حَمَمه ( که یکی از صحابه بوده و در جنگ مسلمانها با ایرانیها ، وارد اصفهان شده و از دنیا رفته و در همین شهر مدفون گشته (2) ) به خاک سپرده شده است .
طبرانی ، هزار استاد و شیخ حدیث داشته (3)، و سی سال بر روی حصیر خوابیده ، و به جمع و حفظ حدیث مشغول بوده است (4) .
تصنیفات مهمّی انجام داده ، و شاگردان زیادی داشته ، که از او نقل حدیث نمودهاند ، و از آثار او معجم کبیر و معجم أوسط و معجم صغیر می باشد ، و از شاگردان و راویان از او ، حافظ أبونعیم اصفهانی و أبو العبّاس أحمد بن عُقده ، می باشند و به نقل مرحوم قمی در الکنی و الألقاب ، إبن عُقده ، برای طبرانی اهمیّت زیادی قائل بوده است .
طبرانی ، گرچه از علماء و مشایخ حدیث أهل سنّت است ، ولی روایات بسیاری در فضائل أمیر المؤمنین و خاندان رسالت علیهم السلام ، نقل نموده که در کتب شیعه مورد استفاده می باشد .
ص:111
صاحبان کتب تراجم و رجال (أعمّ از شیعه و سنّی) شرح حال او را نوشته اند، که به عنوان نمونه از کتابهای : ذکر أخبار إصبهان ، مرآة الجنان، میزان الإعتدال، وفیات الأعیان ، لسان المیزان ، روضات الجنّات ، ریحانة الأدب ، ألکنی و الألقاب قمی، یاد می نمائیم .
عزاداری بر سیّد الشّهداء ، امام حسین علیه السلام ، سابقۀ دیرینه دارد که از نظر فکری و اعتقادی ، به راهنمائیها و عمل أنبیاء عظام ، مخصوصاً حضرت خاتم الأنبیاء محمّد بن عبدالله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، منتهی می گردد ، و از نظر تاریخی ، از هنگام شهادت آن حضرت ، در میان دوستداران و هواداران أهل البیت علیهم السلام مطرح بوده ، و گاهی با مقداری آزادی ، و در برخی از زمانها ، در شدّت تقیّه و ترس ، و همراه با آزار و شکنجۀ دشمنان ، انجام می گرفته است
در دورۀ آل بویه ، که مردمانی دوستدار اهل بیت و طرفدار شیعه بوده اند، عزاداری بر مظلومین أهل البیت علیهم السلام ، بالأخص سیّد الشّهداء ، امام حسین علیه السلام علنی گردید ، و در شکلی وسیع در شهرهای گوناگون رواج یافت، و شیعیان با پرچمهای عزا و دستجات بزرگ ، در بازارها و معابر عمومی و مجامع مردمی، به عزاداری می پرداختند .
در شهرهای اصفهان و ساوه و همدان ، و دیگر بلاد ایران و عراق ، جمع زیادی از پیروان تشیّع ، و دوستداران أهل البیت علیهم السلام زندگی می نمودند ، تا آنجا که در قرنهای پنجم و ششم هجری ، در پاره ای از این شهرها ، از جمله، اصفهان و همدان و ساوه ، تعداد شیعه به قدری زیاد بوده ، که مراسم عاشوراء را
ص:112
آزادانه برپا می داشته اند (1).
خواجه أبو منصور ، محمود بن أحمد بن عبد المنعم بن ماشاذۀ اصفهانی ، معروف به إبن ماشاذه (2) فقیه و واعظ و مفسّر بوده ، و در یازدهم ربیع الثّانی 536 هجری ، در اصفهان فوت شده (3) و از علماء و پیشوایان دینی ، در نیمۀ أوّل قرن ششم بوده است . وی از شخصیّتهای بزرگ علمی شافعیّه می باشد ، که ، سبکی ، در طبقات الشّافعیّه ، او را چنین توصیف کرده است :
... مِنْ أعْیانِ الْعُلَماءِ وَ مَشاهیرِ الْفُضَلاءِ ، ذَوِی الْحِشْمَةِ وَ الْجاهِ . تَفَقَّهَ عَلی أبی بَکْرِ الْخُجَنْدیِّ وَ عَبْدِ الْوَهّابِ بْنِ مُحَمَّدِ الْفامی ، وَ سَمعَ مِنْهُمُ الْحَدیثَ وَ مِنَ الإمامِ أبِی الْمُظَفَّرِ السَّمْعانیِّ وَ مِنْ خَلْقٍ ، وَ حَدَّثَ وَ أمْلی عِدَّةَ مَجالِسَ . رَوی عَنْهُ الْحافِظُ إبْنُ عَساکِرَ فی مُعْجَمِ شُیُوخِه ، تُوُفِّیَ فُجْأةً ، لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ ثانی عَشَرَ رَبیع الأخِرِ ، سَنَةَ سِتّ وَثَلاثینَ وَ خَمْسَمِأةٍ (4) .
و در طبقات الشّافعیۀ عبد الرّحیم اسنوی آمده است :
ص:113
کانَ إماماً مُفَسِّراً ، تَفَقَّهَ عَلی أبی بَکْرِ الْخُجَنْدِیِّ ، فارْ تَفَعَ شَأنُهُ وَبَعُدَ صیتُهُ وَصارَ أوْحَدَ وَقْتِه وَ الْمَرْجُوعَ إلَیْهِ فی بَلَدِه ، وَ أمْلی عِدَّةَ مَجالِسَ ، وَ کانَ واعِظاً فَصیحاً مُفَوَّهاً حُلْوَ العِبارَةِ (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، سبکی در طبقات الشّافعیّه ، او را از أعیان علماء و از مشاهیر فضلاء و صاحب حشمت و جاه و آبرو ، معرّفی نموده ، و اسنوی نیز در کتاب خود، او را امام و پیشوا و مفسّری معرّفی نموده ، که شأن و مقامش بالا رفته و آوازه اش به همه جا رسیده است ، و در زمان خود ، چهرۀ یگانه گردیده ( صارَ أوْحَدَ وَقْتِه ) و مرجع دینی مردم بوده ، و واعظی فصیح و خوش بیان و شیرین سخن ، شمرده شده است .
مرحوم عبد الجلیل قزوینی ، که از بزرگان علماء شیعه در قرن ششم بوده ، می نویسد : خواجه بومنصور ماشاده ، به اصفهان که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ، هر سال این روز ( روز عاشوراء)
این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته اند و هر که رسیده باشد ، دیده و دانسته باشد و إنکار نکند(2). چنانچه ملاّحظه می نمائید در قرن ششم ، و در اوج قدرت أهل تسنّن، در شهر اصفهان ، عزاداری بر امام حسین علیه السلام و مراسم عاشوراء ، به صورت آشوب و نوحه و غریو ( و فریاد ) بر پا می گردیده و رهبری این عزاداری را ، چهرۀ بزرگ علمی و مشهور آن زمان ، خواجه أبو منصور، إبن ماشاده (ماشاذه)، بر عهده داشته است .
ص:114
در میان داستانهای جالب دربارۀ دوستی و حمایت چهره های برجسته ای از مردم اصفهان ، نسبت به علی علیه السلام در گذشته تاریخ ، قصّۀ حدیثی بسیار مفصّل (در حدود شش صفحه) می باشد ، که سلیمان بن أحمد بن أیّوب لَخْمی (طَبَرانی اصفهانی ) ، آن را در اصفهان نوشته و منتشر ساخته است (1) که در این حدیث ، سلیمان بن مَهْران أعْمَش می گوید: در دل شبی ، منصور دوانیقی مرا إحضار کرد، و من متوجّه شدم که در این دل شب ، منصور دوانیقی مرا نخواسته ، مگر به خاطر سئوالی دربارۀ فضائل علی علیه السلام ، و اگر من از آن فضائل یاد کَنم ، مرا خواهد کشت ، و لذا وصیّت نمودم و کفن پوشیدم و بر او وارد شدم ، مرا نزدیک خود خواند و هنگامی که بوی حُنُوط از من استشمام کرد، گفت : راست بگو وگرنه ترا به دار میزنم ، بگو این بوی حنوط از چیست ؟ گفتم من فکر کردم راجع به فضائل علی علیه السلام مرا احضار کرده ای ، و اگر در این باره سخن بگویم مرا میکشی ، لذا کفن پوشیدم و حنوط کردم و وصیّت نمودم و آمدم . منصور گفت:
ای سلیمان چند حدیث در فضائل علی علیه السلام نقل می کنی ؟
گفتم مقدار کمی ، گفت چه مقدار ؟ گفتم :
ده هزار حدیث و بیشتر
گفت : به خدا برایت حدیثی در فضائل علی علیه السلام نقل می کنم ، که تمام حدیثهائی که شنیدهای فراموش کنی ! و آنگاه داستان مفصّلی را نقل نمود ، و دو
ص:115
فضیلت بزرگ از علی علیه السلام بیان کرد و در آخر ، گفت :
اهذانِ الْحَدیثانِ فی یَدِکَ ؟ فَقُلْتُ : لا ، فَقالَ یا سُلَیْمانُ : حُبُّ عَلیّ ایمانٌ وَ بُغْضُهُ نِفاقٌ
وَ اللهِ لایُحِبُّهُ إلاّ مُؤمِنٌ ، وَلایُبغِضُهُ إلاّ مُنافِقٌ
سلیمان بن مهران أعمش می گوید : گفتم آیا در امان هستم ؟ منصور گفت : لک الأمان ، گفتم : چه میگوئی دربارۀ قائل حسین علیه السلام ؟ گفت : بسوی آتش و در آتش ( جهنم ) است ، گفتم هر کس بکشد فرزند رسول خدا را ، به سوی آتش و در آتش است ؟ (1).
قالَ : الْمُلْکُ عَقیمٌ یا سُلَیْمانُ
سپس منصور گفت خارج شو و آنچه را شنیدی برای مردم نقل کن (2)
در مسجد جامع عتیق اصفهان ( مسجد جمعه ) ، که آثار گوناگونی از دوره های مختلف تاریخ اصفهان را در بر دارد و نمایشگاهی از فرهنگ و هنر چهارده قرن اسلامی است ، و آثاری از دوره های سلجوقی ، مغولی ، صفوی و ... را در خود حفظ نموده ، مسجد اُو لْجایْتُو و محراب محمّد ساوی ، نشان دهندۀ فرهنگ و اعتقاد شیعی ، در دورۀ قبل از صفویّه است ، و به خوبی نمایانگر
ص:116
حاکمیّت شیعه و فرهنگ آن ، در اصفهان در قرن هشتم ، می باشد .
در شبستان اولجایتو ، طاقهای آجری متنوّع و زیباترین محراب گچ بری مسجد جامع واقع شده ، و شبستان یاد شده ، به نام مسجد أولجایتو مشهور است و محراب زیبای آن نام سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو ) و وزیر دانشمند او ، محمّد ساوی ( خواجه سعد الدّین محمّد مستوفی ساوجی) و تاریخ ساختمان آن ( 710) هجری را ، در بردارد .
کتیبۀ تاریخی این محراب ، که در صفحۀ وسط آن ، به خطّ ثلث بسیار زیبا ، گچ بری شده ، به شرح زیر است :
سلطان محمّد(1)
هذَا الْمِحْرابُ الْمُسْتَطابُ مِنْ مُضافاتِ الْعِماراتِ الَّتی إتَّفَقَتْ إعادَتُها ، فی أیّامِ مَعْدِلَةِ السُّلْطانِ ، حامی حَوْزَةِ الإسْلامِ وَ الأیمانِ ، غِیاثِ الدُّنْیا وَ الدّینِ ، ظِلِّ اللهِ فِی الأَرَضینَ ، حَرَسَ آللهُ بِبَقائِهِ الإسْلامِ، مِنْ فَواضِلِ صَدَقاتِ الْعَمیمَةِ الصّاحِبِیَّةِ الأعْظَمِیَّةِ ، صاحِبِ دیوانِ الْمَمالِکِ شَرْقَاً وَ غَرْبَاً ، بُعْداً وَ قُرْبَاً ، سَعْدِ الْحَقِّ وَ الدّینِ ، ألْمَخْصُوصِ بِعِنایَةِ رَبِّ الْعالَمینَ، مُحَمَّدِ السّاویِّ ، أعَزَّ اللهُ أنْصارَهُ وَ ضاعَفَ آقْتِدارَهُ ، تَوَلاّهُ الْعَبْدُ الضَّعیفُ الرّجی إلی رَحْمَةِ اللهِ تَعالی وَ غُفْرانِه ، عَضُدُ بْنُ عَلِیِّ الْماسْتریِّ ، أحْسَنَ اللهُ عاقِبَتَهُ فی صَفَرِ سَنَةِ عَشَرَ وَ سَبْعَمِأةٍ ، خَتَمَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالْخَیْرِ وَ الظَّفَرِ
که از عبارت بالا تاریخ 710 استفاده می شود .
در حاشیۀ أطراف این کتیبه ، به خطّ ثلث ، عبارات زیر گچ بری شده است ، که نشانۀ روشنی از تشیّع و مذهب شیعۀ دوازده امامی ، می باشد .
عَنْ جابِرِ بْنِ یَزیدَ الْجُعْفِیِّ ، قالَ سَمِعْتُ جابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الأنْصارِیِّ ، یَقُولُ : لَمّا أنْزَلَ
ص:117
اللهُ عَلی نَبِیِّه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ ، قُلتُ یا رَسُولَ اللهِ قَدْ عَرَفْنَا اللهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الأمْرِ الَّذینَ قَرَنَ اللهُ طاعَتَهُمْ بِطاعَتِه وَ طاعَةِ رَسُولِه ، فَقالَ علیه السلام ( در آخرین قسمت از کتیبه ، بعد از کلمۀ ( السّلام ) نام استاد کار محراب ، به شرح زیر گچ بری شده ( عمل حیدر) و سپس دنبالۀ حدیث در حاشیۀ فرورفتگی محراب ، در دو ردیف ، نوشته شده است این چنین :
هُمْ خُلَفائی یا جابِرُ وَ أئِمَّةُ الْمُسْلِمینَ بَعْدی ، أوَّلُهُم عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍ، ثُمَّ ألْحَسَنُ ، ثُمَّ الْحُسَیْنُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوریةِ بِالْباقِرِ ، وَ سَتُدْرِکُهُ یا جابِرُ ، فَإذا لَقِیتَهُ قَاقْرَئْهُ مِنِّی السَّلامَ ، ثُمَّ الصّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسی ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ سَمیّی وَ کَنیّی ، حُجَّةُ اللهِ فی أرْضِه وَ بَقِیَّتُهُ فی عِبادِه ، بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ،
ذاکَ الَّذی یَفْتَحُ اللهُ تَعالی ذِکْرُهُ ، عَلی یَدِه مَشارِقَ الأَرْضِ وَمَغارِبَها وَ به خطّ کوفی مشبّک ، در بالای فرو رفتگی محراب ، نوشته شده است :
لا إلهَ إلاّ اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلیٌّ وَلیُّ اللهِ
و در حاشیه بزرگ محراب ، کتیبۀ زیر گچ بری شده است :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قالَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقُ ، رَسُولُ الرَّحْمنِ صلَّی الله علیه و آله مَنْ بَنی مَسْجِدأ کَمَفْحَصِ قَطاةٍ ، بَنَی اللهُ لَهُ بَیْتَاً فِی الْجَنَّةِ وَ قالَ أمیرُ المُؤمِنینُ عَلیُّ بْنُ أبی طالبٍ عَلَیْهِ سَلامُ اللهِ وَ رَسُولِه وَ مَلائِکَتِه ، مَن اخْتَلَفَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدَی الثَّمانِ : أخَاً مُسْتَفادَاً فِی اللهِ ، أوْ عِلْمَاً مُسْتَطْرَفاً ، أوْ آیَةً مُحْکَمَةً، أوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً، أوْ کَلِمَةً رَدَّهُ ( تَرُدُّهُ ) عَنْ رَدی ، أوْ یَسْمَعُ کَلِمَةً تَدُّلُ عَلی هُدی ، أوْ یَتْرُکُ ذَنْبَاً خَشْیَةً أوْ
ص:118
حَیاءً (1).
همچنانکه ملاّحظه نمودید ، حدیث خلافت و وصایت دوازده امام معصوم ، و جملۀ « علیٌّ ولیُّ الله » و نیز جملۀ « علیه سلام الله و رسوله و ملائکته » ، به دنبال
حدیث أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از صریحترین نشانه های تشیّع حاکم بر سلطان و وزیر او ، و فرهنگ و اعتقاد موجود در آن تاریخ ( 710) در اصفهان می باشد
یکی از قسمتهای محلّۀ أحمد آباد، کوی دار البطّیخ می باشد که در زبان مردم ، محلّۀ دالبطّی ( دالبتّی ) یا دالبِیْطی ( دالبِیْتی ) تلفّظ می شود ، و در این محل ، مقبرۀ خواجه نظام الملک طوسی ، یا تربت نظام ، قرار گرفته است .
در مقبرۀ خواجه نظام الملک ، قبر چندین نفر از پادشاهان یا وزراء و شاهزادگان سلجوقی ، و نیز عدّه ای از علماء ، قرار گرفته است .
یکی از سنگ قبرهائی که در مقبرۀ خواجه نظام الملک وجود دارد ، متعلّق به میر علی شهید است ، که نوشته های روی سنگ ، نشان دهندۀ تشیّع او و نیز مقام دینی و پست و مقام ظاهری او می باشد . در حاشیۀ سنگ قبر مرمری قرمز رنگ ( به طول 45/ 1 متر و عرض 25 سانتی متر ) به خطّ ثلث ، عبارات زیر حجّاری شده است :
هذا قبر المرحوم الشّهید ، افتخار الزّمان ، سلالة الوزراء فی الأوان ، آلواصل الی رحمة الله ، الملک الولیّ ، خواجه جمال الملّة و الدّین ، میر علی الصّاحب الأعظم المرحوم خواجه ... و توقّی فی یوم الثّلثاء ثالث شوّال سنة تسع و خمسین و ثمانمأة الهجریّة النّبویة صلعم .
ص:119
و در یک لوحۀ فوقانی این سنگ ، به خطّ بنائی برجسته نوشته شده است :
لا إلهَ إلاَّ اللهُ ، مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ (1) از نوشته های فوق ، معلوم می شود که صاحب قبر ، مقام وزارت داشته و به شهادت رسیده ، و از شیعیان أمیر المؤمنین علیه السلام بوده ، و از چهره های دینی به شمار می رفته (2)، و به لقب «جمال الملّة و الدّین » ملقّب بوده ، و شهادت او در سال 859، در نیمۀ قرن هشتم ، واقع گردیده است .
از نکته های جالب در تربت نظام ( مقبرۂ خواجه نظام الملک ) این است که در میان نوشته های سنگ قبر خواجه نظام الملک ، که از مرمر می باشد و طول آن بیش از دو متر و عرض آن 45 سانتی متر و ارتفاع آن 38 سانتی متر است ، و مشتمل می باشد بر آیات قرآنی ، همانند : آیۀ : قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أسْرَفُوا عَلی أنْفُسِهِمْ ... و آیۀ شَهِدَ اللهُ أنَّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ ... و قُلِ الّلهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ ... ، این جمله های نورانی نوشته شده ، و حجّاری گردیده است :
لا إلهَ الاّ اللهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلیٌ وَلِیُّ أللهِ (3) و هم چنین در تربت نظام ، سنگِ مرمریِ دیگری هست، متعلّق به قبر شخصی به نام محمّد مؤمن ، که در حاشیۀ سنگ قبر ، به خطّ ثلث ، أسامی
ص:120
چهارده معصوم علیهم السلام حجّاری شده ، و در جانب زیرین سنگ ، به خطّ ثلث نوشته شده ، فی سابع عشرین رمضان المبارک سنّة ثلاث و عشرین و تسعمأة (1) که نشان دهنده تاریخ 923 ( أوائل قرن دهم) می باشد و از نشانه های تشیّع اصفهان در قرون گذشته ، محسوب می گردد .
و نیز سنگ قبر دیگری است به طول 80 و عرض 22 سانتی متر ، که با خطّ نستعلیق بر آن نوشته شده : وفات مرحمت پناه ، جمال الدّین ابن محمّد بن عالیحضرت شهریار ، خاجه ( خواجه ) صفیّ الدّین محمّد ، بتاریخ شَهرِ رَمضانَ سَنَةِ ثَلاثَ وَ خَمسینَ وَ تِسعَمِأَ ، و در میان نوشته های سنگ قبر یاد شده ، این دو بیت زیبا و نورانی ، جلب توجّه می کند :
نادِعَلِیّاً مَظهَرَ اَلعَجائِبِ *** تَجِدهُ عَونَاً لَکَ فِی النَّوائِبِ
کُلُّ هَمَّ وغَمَّ سَیَنجَلی *** بِوِلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیّ(2)
که از نوشته های فوق بر می آید ، صاحب قبر شیعه بوده ، و در سال 953، از دنیا رفته است.
در محلّۀ جویباره ( جوباره ) در مسیر یکی از کوچه های آن، آثار سر در مجلّلی ، که بر فراز آن دو منارۀ دار الضّیافه ، واقع شده (3) ، مشاهده می شود ،
ص:121
و به طوری که از نام آن استنباط می گردد ، این اثر تاریخی ، سر در یک مهمانسرای مجلّل بوده است . در داخل مقرنسهای مناره ها ، هر ( سوسن ) یا (طاس ) شامل یک کلمه است ، و کلمات موجود ، به خطّ ثلث سفید معرّق ، بر زمینۀ کاشی لاجوردی به شرح زیر است:
محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین
پوشش تزییناتی مناره های مزبور ، به خطّ بنّائی فیروزه ای ، بر زمینۀ شطرنجیِ آجری ، در هفت رنگ به شرح زیر است:
ردیف أوّل کلمۀ الله *** ردیف دوّم تکرار کلمۀ أکبر
ردیف سوّم تکرار کلمۀ الله *** ردیف چهارم تکرار کلمۀ محمّد
ردیف پنجم تکرار کلمۀ و علی *** ردیف ششم تکرار کلمۀ و حسن
ردیف هفتم تکرار کلمۀ و حسین (1). پروفسور پوپ ، بنای این مناره را أواخر قرن هشتم هجری میداند ، و آقای ( سمیث ) تاریخ آن را ، در ربع أوّل قرن هشتم هجری بیان نموده است (2) .
در 24 کیلومتری مشرق اصفهان ، در شمال بستر زاینده رود ، محلّی به نام کاج می باشد ، که جزء بلوک بَراآن شمالی به شمار می رود .
گنبد مسجد جامع کاج ، که در این محل ساخته شده ، مانند بیشتر بناهای برج
ص:122
مانند آن دوره ( قرن هشتم ) ، به شکل ( کلاه خود ) ساخته شده است . گنبد مذکور در وسط صحن متناسبی قرار داشته ، و در اطراف آن ملحقاتی بوده که از بین رفته است .
در پوشش داخلی گنبد، چهار شکل مربّع به خطّ بنّائی با آجر قرمز، بر زمینۀ سفید آجری که دو به دو ، قرینه اند وجود دارد، که در دو مربّع متقابل ، نام ( محمّد ) و در دو مربّع دیگر نام ( علی ) نوشته شده است .
در قسمت پائین گنبد و روی جرزها ، به خطّ بنّائی باگچ ، در فاصلۀ آجرها ، أسامی ، آلله . محمّد . علی . حسن . و حسین ، خوانده می شود و کلمات دیگری هم نقش بوده است که فعلاً وجود ندارد (1).
پروفسور پوپ، تاریخ ساختمان این مسجد را أواخر قرن هشتم میداند (2)
در مجاورت مسجد کاج ، امامزاده ابراهیم علیه السلام وجود دارد که تاریخ بنای آن 1002 ( دورۀ حکومت شاه عبّاس کبیر صفوی ) می باشد (3) .
اشترجان ( اشترگان ) در جنوب غربی اصفهان و در 12 کیلومتری (پیر بکران ) می باشد و در منطقۀ لنجان قرار دارد .
مسجد جامعی در این محل ساخته شده ، در اواخر سلطنت ایلخانِ مسلمانِ
ص:123
مغول ، سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو )، که یکی از ابنیۀ نفیس و بسیار جالب استان تاریخی اصفهان می باشد .
این مسجد دارای دو سر در تاریخی در سمت شمال و مشرق است . سر در شمالی که متجاوز از 12 متر ارتفاع دارد ، دارای مقرنس عالی و کاشی کاری و خطوط و کتیبه هائی است، و در طرفین آن، دو مناره موجود است که بیش از دو سوّم آن به مرور زمان خراب شده (1) ولی بقایای آنها هنوز ، از عظمت سابق و نفاست بنای مذکور ، حکایت می کند .
نکتۀ قابل توجّه در مناره های سر در شمالی مسجد اشترجان ، آن است که مناره های یاد شده ، مانند مناره های بنای تاریخی اصفهان ( منار جنبان ) متحرّک هستند (2) .
بانی مسجد ، فخرالدّین محمّد بن محمود بن علی اشترجانی ، ملک الوزراء زمان سلطان أبوسعید بهادرخان ، می باشد و مترجم کتاب محاسن اصفهان ، حسین بن محمّد بن أبی الرّضا، علوی آوی ، از او تجلیل نموده ، و جملۀ ( طاب ثراه ) ، برای او نوشته ، و او را غم خوار زیردستان ، و دل بستۀ أحوال بیچارگان ، معرّفی نموده است (3) .
در یک شکل چهار ضلعی در زیر مقرنسهای مسجد جامع اشترجان ، در جهت مقابل سر در ، به خطّ بنّائی آجری بر زمینۀ فیروزه ای ، اسامی چهارده معصوم علیهم السلام ذکر شده است (4) .
ص:124
و هم چنین ، در زیر پنجره های اطراف گنبد مسجد ، به خطّ بنّائی بر زمینۀ شطرنجی ، کلمۀ ( الله ) به طور مکرّر گچ بری شده ، و بر روی جرزهای داخل گنبد و بر روی جرزهای داخل ایران ، به خطّ بنّائی بر زمینۀ شطرنجی در مربّع های بزرگ ، اسامی ( محمّد ) و ( علیّ ) و ( حسن ) و (حسین ) به نحو مکرّر، گچ بری شده است (1). تاریخ بنای این مسجد ، 715 می باشد (2) .
یکی از آثار باستانی و تاریخی اصفهان ، که متعلّق به أوائل قرن هشتم است و تاریخ آن از 703 تا 712 می باشد ، بقعۀ پیر بکران است که در سی کیلومتری جنوب غربی اصفهان واقع گردیده ، و مقبرۀ یکی از مدّرسین و علماء و عرفاء آن زمان، به نام محمّد بن بکران ، متوفّای 703، می باشد و در میان نوشته های ساختمان بقعه ، صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام ، گچ بری شده است بدین شرح:
ألَّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی وَ صَلِّ عَلی عَلِیٍّ الْمُرْتَضی وَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ الزَّهْراءِ وَ صَلِّ عَلی خَدیجَةَ الْکُبْری وَ صَلِّ عَلی حَسَنِ مُجْتَبا ( الْمُجْتَبی ) وَ صَلِّ عَلی
حُسَیْن شَهیدِ کَرْبَلا وَ صَلِّ عَلی زَیْنِ الْعابِدینَ ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد باقِر ، وَ صَلِّ عَلی جَعْفَر صادِق ، وَ صَلِّ عَلی مُوسَی الْکاظِم وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ تَقِیِّ ، وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ نَقِیِّ
وَصَلِّ عَلی حَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد مَهْدِیِّ(3) از این اثر تاریخی ، به خوبی استفاده میشود که در آن زمان ، فرهنگ و مذهب تشیّع نه تنها در اصفهان ، بلکه در اطراف آن نیز ، حاکم گردیده بوده
ص:125
است ، و از عبارت فوق (که گرچه عربی است ، ولی رعایت قواعد عربیّت در آن نگردیده ، و در جاهائی که باید ألف و لام به کار رود ، همانند : الحسن المجتبی و الحسین الشّهید بکربلا و ... ، به صورت ساده نوشته شده ) مشخّص می گردد که :
این عبارت و این اظهار علاقه ، از فکر و اعتقاد عمومی ، سرچشمه گرفته ،
و مستند به یک شخص عالم یا والی متنفّذ نمی باشد .
عالِم واعظ ، تاج الدّین ، حسین بن شمس الدّین محمّد واعظ، که از معاصرین با شیخ بهائی بوده ، و از خاندان علمیِ صاعدیان میباشد (1)، از مذهب آباء و اجداد خود (که حنفی بوده اند ) دست برداشت ، و در زمرۂ علماء شیعه قرار گرفت .
وی ، شاگرد شیخ منصور بن عبد الله شیرازی ، و مشهور و معروف به (راستگو) شارح تهذیب الاصول بوده (2)، و از او اجازه داشته است (3) .
ص:126
ابن بطوطه ، سیّاح مشهور و نامدار نیمۀ اوّل قرن هشتم هجری، در سفرنامۀ خود ، از سفر به مشهد مقدّس أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ( نجف اشرف ) یاد میکند ، و از چگونگی اعتقاد شیعیان به مرقد مطهّر امام علی علیه السلام ، و کراماتی که از حرم و قبر مطهّر آن حضرت ظاهر می شود یاد نموده ، و می نویسد:
از شهرهای عراق هرکس بیمار شود ، نذری برای روضۀ علی علیه السلام می کند ... و نقیب این نذرها را در خزانۀ حرم می گذارد ... خزانۀ مزبور بسیار بزرگ و موجودی آن به قدری هنگفت است که قابل ضبط نمی باشد (1).
و نیز می نویسد : همۀ مردم این شهر ( نجف )، رافضی مذهب اند و از این روضه ( حرم امام علی علیه السلام ) ، کرامت ها ظاهر می شود که منشأ عقیدۀ مردم بر اینکه قبر علی علیه السلام در آن است، همان کرامت ها می باشد . از جمله آن که ، در شب بیست و هفتم رجب که « لَیْلَةُ الْمَحْیا » (2) می نامند ، عراقیان و خراسانیان و فارسیان و رومیان، گروه گروه ، سی تن و چهل تن ، بعد از نماز خفتن ، در آنجا گرد می آیند و بیماران افلیج و زمین گیر را روی ضریح مقدّس می گذارند، و خود به نماز و ذکر و قرآن و زیارت مشغول می شوند، و چون پاسی از شب گذشت ، همۀ مریضها که شفا یافته و صحیح و سالم گشته اند برخاسته ، ذکر:
لا إلهَ إلاَّ اللهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ می گویند ، و این حکایت در میان آنان ، به حدّ استفاضه (3) رسیده ، و گرچه
ص:127
من، خودِ آن شب را درک نکردم ، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم و در مدرسۀ حرم ، سه تن از این اشخاص را دیدم که هر سه زمین گیر بودند ، یکی از روم آمده بود، و دیگری از اصفهان و سوّمی از خراسان ، از حالشان جویا شدم ، گفتند امسال به « لیلة المحیا » نرسیده اند ، و منتظرند که سال آینده آن شب را درک کنند .
در این شب مردم از شهرهای مختلف در نجف جمع می شوند، و بازار بزرگی در آن شهر برپا می شود، که تا مدّت ده روز بر قرار می ماند (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، شخص اصفهانیِ یاد شده، تا آن حدّ به أمیر المؤمنین علیه السلام و مقام بالای معنوی و کرامت های آن حضرت اعتقاد داشته ، که برای بهره مندی از عنایت آن حضرت، عازم بوده که یک سال در نجف أشرف بماند ، تا آن که از فیض و برکت آن امام بزرگوار استفاده نماید .
در روایات متعدّده ، أصحاب خاصّ امام زمان ، حضرت بقیة الله الأعظم (عج) در هنگام ظهور ، از همۀ شهرها معرّفی گردیده اند ، چنانچه در روایتی از امام هشتم ، علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام آمده است:
وَ اللهِ لَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا ، یَجْمَعُ اللهُ إلَیْهِ شیعَتَهُ مِنْ جَمیعِ الْبُلْدانِ (2) .
و در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است :
... فَیَقُومُ ثَلاثُ مِأۃٍ أوْ نَیِّفٌ عَلیَ الثَّلاثَمِأة ، خَمْسُونَ مِنْ أهْلِ الْکُوفَةِ وَ سائِرُهُم مِنْ
ص:128
أفْناءِ النّاسِ، لأیَعْرِفُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً ، إجْتَمَعُوا عَلی غَیْرِ میعادٍ (1).
ولی در یک روایت ، به تفصیل کامل ، نام شهرهائی که أصحاب حضرت بقیة الله الأعظم (عج) از آنها می باشند ، ذکر شده و در ضمن آن ، از شهر اصفهان یک نفر به نام ( یونس ) معرّفی گردیده است (2).
و در همین زمینه ، شاعر نامدار معاصر ، آقای محمّد علی مردانی در ضمن قصیده ای غرّاء ، راجع به اصفهان ، چنین سروده است:
در طلوع دولت مهدی امام منتظر *** تاشود عالم سراسر گلستان ، ای اصفهان
عدّۀ یاران آن مولا به هنگام قیام *** سیصد است و سیزده پاکیزه جان ، ای اصفهان
زان گروه حق طلب ، جمعی ز فرزندان توست *** در رکاب حضرت صاحب زمان ، ای اصفهان (3)
ص:129
هو الحقّ
اگر چه خوش نبود سیر بوستان تنها
گرفته ایم اجازت ز باغبان تنها
من و دوچشم تر و خاک کربلا صائب
ز عافیت طلبان سیر اصفهان تنها
ص:130
ص:131
ص:132
از فرازهای جالب در خصوصیّات اخلاقی و دینی مردم اصفهان ، وسعت و عظمت فعّالیّت های آنها در زمینۀ خدمات دینی و اجتماعی ، با رنگ و عطر وابستگی به أهل البیت علیهم السلام می باشد که از یک طرف ، نشانۀ جود و بخشش متّکی به اندیشه و تعقّل و محاسبات اجتماعی، و از طرف دیگر ، نشان دهندۀ روح ایمان و اعتقاد اسلامی و از طرف سوّم ، علامت دلبستگی کامل به پیامبر اکرم صَلُّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام و ذراری آنها می باشد .
ساختن هزاران مسجد بزرگ و کوچک ، که بعضی از آنها در هر دوره ای ، از مهمترین آثار معماری و کاشی کاری و خطّاطی و گچ بری و حجّاری و ... می باشد ، ساختن بقعه ها و مزارهای چشمگیر و جالب برای امامزادگان علیهم السلام و علماء بزرگ ، ( در داخل اصفهان ) ، و کمک به ساختمان و توسعه و ترمیم و تزیین حرمهای ائمّۀ معصومین علیهم السلام ( در عتبات مقدّسه ) ، تأسیس دهها مرکز بزرگ درمانی و بیمارستانی و آزمایشگاهی و ... ، همانند : بیمارستان عسکریّه علیه السلام ، و زایشگاه نرجس خاتون علیها السلام و آزمایشگاه و رادیولوژی مهدیّه علیه السلام و دار الشّفاء حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام و ... ، تأسیس صدها صندوق
ص:133
قرض الحسنه (1) که در سطح وسیع ، به کمک نیازمندان به وام می شتابند ، تأسیس دهها مؤسّسۀ خیریّه ، که در کمک به أیتام ، معلولین و سالخوردگان ، و نیازمندان جامعه ، ( در زمینه های امور درمانی ، در بخش های گوناگون )، تهیه جهیزیّه ، کمک به ازدواج جوانها ، تهیّه و تعمیر مسکن ، تأمین هزینۀ تحصیل علم ( تا حدّ دانشگاه ) ، کمک به پرداخت وام ، تأمین سرمایۀ کسب ، تهیۀ لباس و پوشاک برای مستمندان و ... ، تلاش و کوششی تحسین برانگیز و موجب إعجاب دارند ، که در سطح کشور پهناور ایران ، از اهمیّت برجسته و فوق العاده ممتازی برخوردار است ، و با توجّه به خصوصیّات و کیفیّت دینی و معنویِ آن، خدمات یاد شده در درجۀ أوّل می باشد .
و نیز ، تأمین بودجه های لازمه برای ادارۀ حوزه های علمیّه ، از طریق پرداخت وجوهات شرعیّه و تبرّعات ، که ( چنانچه در بالا اشاره نمودیم) از یک طرف ، نیاز به گذشت و جود و بخشش دارد، و از طرف دیگر، بینش و اندیشه و دقت نظر می طلبد ، که بودجه ها ، به اهداف مقدّس دینی و اجتماعی و گشودن گره های پیچیدۀ اجتماعی کمک کند، و از طرف سوّم، برای بهره برداری از آثار روحی و اجتماعی آن بخشش و ایثارها ، در راه نشر فرهنگ دینی و رشد اخلاق اسلامی ، احتیاج به پشتکار و فعّالیّت تبلیغی و ارشادی دارد، که خوشبختانه مردم اصفهان در همۀ موارد یاد شده ، در اثر عنایات الهی و توجّهات صاحبان ولایت علیهم السلام ، به موفّقیت های بسیار
ص:134
ارزشمندی ، نائل گردیده اند .
از درخشان ترین جلوه های تشیّع مردم اصفهان ، تعظیم شعائر مکتب أهل البیت علیهم السلام می باشد ، که در قالب های گوناگون به نمایش گذارده می شود
و در این مبحث به چندین سرفصل اشاره می نمائیم :
1- تشکیل بزرگترین جشنها و مراسم شادمانی ، در مناسبت های مربوط به میلاد أئمّۀ معصومین علیهم السلام و عید سعید غدیر ، و عید الزّهراء علیها السلام ، که در این جشنهای بسیار گسترده، مسجدها ، حسینیّه ها، مدرسه ها و( حتّی در بعضی از مناسبت ها ، « همانند جشن میلاد امام زمان عجلّ الله فرجه» خیابانها و کوی و برزن ها ) با انواع و اقسام چراغانی ، و نصب تابلوهای پلاکاردها، و فرشهای قیمتی و زینتی ، تزیین می گردد ، و با نشر پوسترها و اطّلاعیّه ها و کارتهای تبریک ، اظهار شادمانی و سرور می گردد ، و توزیع انواع و اقسام شیرینی و میوه ، در مجالس جشن و نیز در گذرها و خیابانها ، به شکلی جالب و در سطحی گسترده انجام می گیرد ، و نیز در موارد متعدّد ، مردم متمکّن و با ایمان و ولایت ، به إطعام و إحسان عمومی می پردازند .
2- تشکیل بزرگترین مراسم عزاداری و سوگواری ، به مناسبت شهادت معصومین علیهم السلام و برخی از امامزادگان عظیم الشّأن ، همانند : حضرت زینب و حضرت معصومه و حضرت رقیه و ... علیهم السلام که به شکل حرکت دادن دستجات عزاداری در روز شهادت هر یک از امامان معصوم علیهم السلام و تشکیل مجالس سوگواری در سطحی بسیار گسترده ، مخصوصاً در أیّام عاشوراء و أیّام فاطمیّه
ص:135
انجام میشود ، و در بسیاری از مناسبت ها ، شمار آن مجالس به بیش از یکهزار مجلس می رسد، که هر مجلسی مرکب از ده شب یا ده روز صبح یا ده روز عصر می باشد ، و در هر مجلس ، چندین گوینده و مدّاح و مرثیه سرای ، به سوگواری و ذکر فضائل و مصائب می پردازند، و در مجالس شب و صبح، علاوه بر پذیرائی ساده ، إطعام عمومی انجام می شود، و بالخصوص در مناسبت عاشورای حسینی و ایّام فاطمیّه ، حرکت دستجات عزاداری در سطحی بسیار وسیع انجام می گیرد ، و شمار دستجات عزای حسینی ، به متجاوز از یکصد عدد ، و شمارۀ دستجات عزای فاطمی به دهها دستۀ عزاداری بالغ می گردد ، که در شبها و روزهای دهۀ عاشوراء و دهۀ فاطمیّۀ اوّل و دوّم ، به حرکت در می آیند .
٣- تشکیل مجالس دینی ، با نام أهل البیت علیهم السلام و تحت عنوان سوگواری أئمّۀ معصومین علیهم السلام در تمامیِ دورۀ سال انجام می شود ، و هیچ ماه و دهه ای ، شهر اصفهان خالی از مجالس فراوان برای أهل البیت علی نیست ، و در این جلسات ، تفسیر قرآن ، بحثهای تربیتی و اخلاقی ، و عموم مطالب دینی و اجتماعی ، توسّط علماء و خطباء عالیقدر ، بیان می گردد .
4- احیاء مراسم فاطمیّه علیها السلام ( جشنها و عزاداری ها) بالخصوص ، در سطحی بسیار وسیع ، از یکهزار و چهار صدمین سال شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام ( در سال 1411 قمری ) تا کنون، که در قالب توسعه و گسترش بسیار چشمگیر سوگواری و حرکت دستجات عزاداری ( با شمار زیاد ) و نصب پلاکاردهای عزا در تمام فلکه ها و میدانها و بازارها و خیابانهای شهر ، و سیاه پوش کردن مسجدها و حسینیّه ها و نصب پوسترهای متعدّد و متنوّع در سطح مدارس ، مساجد ، ادارات ، مغازه ها و ... انجام گرفته ، و به تدریج به سطح کشور
ص:136
و رسانه های عمومی نیز ، شدیداً سرایت کرده است (1) و شرح فشرده ای از این مراسم را در کتاب « یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام » نوشته و منتشر نموده ام .
و هم چنین جشنها و مراسم سرور میلاد فاطمۀ زهراء علیها السلام ، به شکلی بسیار جالب و گسترده توسعه یافته ، و محافل بسیار عظیمی در اصفهان تشکیل می شود، و چراغانی های پرشکوهی انجام می گردد .
5- تشکیل جلسات هفتگی بسیار وسیعی به عنوان : جلسۀ دعای ندبه ، جلسۀ دعای توسّل ، جلسۀ زیارت جامعه ، جلسۀ زیارت آل یس ، جلسۀ زیارت عاشوراء ، جلسۀ دعای کمیل ، جلسۀ مداحی و مرثیه سرائی ، جلسۀ بحث و سؤال و جواب دینی و ... ، که شمار اینها در هر هفته ، به صدها مجلس می رسد ، و بسیاری از این جلسات با حضور صدها تا هزاران نفر، تشکیل می گردد و از شکوه و جلوۂ جالبی برخوردار می باشد .
6- سفرهای زیارتی همانند : مسافرت به مکّۀ معظّمه و مدینۀ منوّره (2) مشهد مقدّس ، سوریّه (حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه و سایر
ص:137
أهل البیت علیهم السلام ) قم ، و مسجد جمکران و ... که در بسیاری از موارد، به شکل کاروانهای زیارتی و در مواردی به صورت فردی و خانوادگی ، انجام می گیرد و شمار این سفرهای زیارتی ، در مقایسه با دیگر شهرها ، از افزایش و برتری بسیار بالایی برخوردار می باشد ، که به عنوان نمونه، در روز تولّد حضرت بقیة الله الأعظم (عج) در سال 1417 قمری ، علاوه بر کاورانهای متعدّد و زائران شخصی، فقط یک کاروان زیارتی با 121 عدد اتوبوس مسافربری ( مطابق کلمۀ یا علی که به حرف أبجد 121 می باشد ) به سوی شهر مقدّس قم و مسجد جمکران ، با شکوه فراوان حرکت کردند و چشم همۀ زائران مسجد جمکران و علاقمندان امام زمان (عج) را ، روشن و قلب دوستداران آن حضرت را شاد نمودند .
7- تأسیس خیریّه ها و مراکز مهم و گستردۀ دینی و علمی و اجتماعی، به نامِ نامی چهارده معصوم و فرزندان والامقام آنها علیهم السلام که نشان دهندۀ عشق عمیق و ارادت آگاهانۀ مردم اصفهان نسبت به أهل البیت علیهم السلام می باشد و با توجّه به این که شمار این مؤسّسه های علمی و دینی و خیریّه و مراکز اجتماعی، به هزاران عدد می رسد ، به خوبی ، ظهور و تجلّی عشق و ارادت عمومی مردم نسبت به مکتب امامت و ولایت علیهم السلام به نمایش در می آید .
8- اطعام و احسان و پخش جوائز در سطحی گسترده ، در دورۀ سال و در مناسبت های گوناگون ، به نام نامیِ أهل البیت ( أئمّۀ معصومین و فرزندان آنها علیهم السلام ) و به خصوص اطعام عمومی در أکثر مجالس دینی ، که شمار آنها در تمامی سال و در سطوح مختلف ، غیر قابل شمارش می باشد .
9- تأسیس بناهای بسیار و باشکوه فراوان ، با زیربناهای وسیع و معماری و حجّاری و کاشی کاری زیبا ، بانام : حسینیّه ، بیت العلیّ ، فاطمیّه ،
ص:138
دار الزّهراء ، بیت الزّهراء ، مهدیّه ، بیت الزّینب ، بیت العبّاس و ...، که شمار آنها (مخصوصاً تحت عنوان حسینیّه ) بسیار می باشد ، و بخشی از آنها در شهرهای دیگر همانند : کربلای مُعَلّی و مشهد مقدّس ، ساخته شده است .
10 - نشر کتابها و مقاله ها و پوسترهای مربوط به خاندان رسالت ، در فرصت های و مناسبت های گوناگون ، مخصوصاً در ایّام شهادت صدّیقۀ طاهره ، فاطمه زهراء علیها السلام .
ضریح های زیبائی که بر روی قبر امامان علیهم السلام و إمامزاده ها علیهم السلام نصب می شود ، و نیز درهای حرمها و رواقها ، که در آنها از روکش یا آب طلا و نقره استفاده می شود، و با خطّاطی و مینیاتور و قلمزنی ، و هنرهای ظریفه ای که مربوط به درودگری و صنایع چوب می باشد ، تزیین می گردد ، و در شمار تزیینات مذهبی برجسته محسوب می شود ، عموماً در شهر مذهبی اصفهان و به دست هنرمندان اصفهانی ساخته میشود ، و هم چنین ، زیباترین منبرها ، با استفاده از تراش های زیبا، و خطّاطی و طرّاحیِ جالب و هنرمندانه ، در این شهر ولایت ساخته می شود .
و نیز ، کاشی کاریهای حرم های ائمّۀ علیهم السلام و إمامزادگان علیهم السلام در سراسر کشور و خارج آن ، که با بهره گیری از بهترین خطّاطی و طراحی و نقّاشی و رنگ آمیزی ، جلوه ای روحانی و ملکوتی دارد، و یکی از آثار برجستۀ هنری و خلاّقیّت روح با ایمان بشر ، در طول قرون به شمار آمده ، همه و همه از آثار هنرمندان و خطّاطان و طرّاحان و نقّاشان با ایمان و ولایت اصفهان می باشد ، که جلوه های برجستۀ آن ، در کشور عراق ، در حرم ائمّۀ معصومین علیهم الاسلام و بسیاری
ص:139
از امامزادگان علیهم السلام مدفون در شهرهایِ گوناگون آن ، و نیز در شام (سوریّه) در حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه علیها السلام ، و در ایران ، در حرم امام هشتم علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام و عموم إمامزادگان علیهم السلام ، که بی شمارند ، و هم چنین مساجد کشورهای مختلف ، همانند : ایران ، عراق ، پاکستان ، هند ، کویت و ... دیده می شود ، همه و همه از ذوق سرشار و ابتکار و خلاّقیّت و روح لطیف و هنرمند اصفهانی های با ایمان و ولایت ، نشأت می گیرد (1) . و هم چنین معماری مذهبی ، حجّاریهای هنرمندانه، با رنگ و آب ، و حال و هوای دینی ، در همۀ مراکز اسلامی ، در جای جایِ جامعۀ بزرگ اسلامی، در کشورهای مختلف ، از آثار خلاّقیّت روحِ ایمانیِ اصفهانی ها ، به خوبی نمایان می باشد .
یکی از آثار هنری - مذهبیِ اصفهان ، که عظمت ویژۀ تاریخی یافت ، ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام می باشد ، که به دستور مرجع عالیقدر شیعه ، حضرت آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم قُدْسُ سِرُة در شهر اصفهان ، و با همّت و همکاری مردم این سامان ، و به دست هنرمندان اصفهانی، ساخته شد ، که حمل و نقل آن از اصفهان به شهر مقدّس کربلا، بیش از یک هفته
ص:140
به طول انجامید ، و در تمامی شهرها و روستاهایِ مسیر طولانیِ بین دو شهر ، استقبال عجیب و پرشور و بی سابقه ای از ضریح مقدّس ، انجام گرفت ، و هزاران گاو و گوسفند قربانی گردید ، و زنها ، طلاهای خود را بر روی ماشین های حامل قطعات ضریح ، و اتوبوس های همراهان ضریح، می انداختند ، و عظمت حضرت ابا الفضل علیه السلام و ایمان و اعتقاد قلبی و بی نظیر مردم ، نسبت به آن حضرت ، در دو کشور ایران و عراق ، و در شهرها و روستاهای مسیر راه ، آن چنان به نمایش گذارده شد ، که دوست و دشمن را به حیرت و تعجّب واداشت .
در میان اشعار فراوانی که به مناسبت ساخت ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل علیه السلام سردوه شده ، این چند بیت را که مربوط به مادّۀ تاریخ ساخت ضریح می باشد ، به عنوان نمونه نقل می نمائیم (1) .
بر طبق أمر آیت حق ( حضرت حکیم ) *** آن کس که حکم او به همه شیعیان رواست
شد این ضریح ، ساخته در شهر اصفهان *** شهری که گر جهان هنر خوانمش سزاست
تاریخ این ضریح (طلائی ) چنین سرود *** ( عبّاس میر جنگ و علمدار نینواست )
و هم چنین از سرودۀ ارزشمند مرحوم استاد جلال الدّین همائی ( سنا ) که به ضریح مقدّس حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام نوشته شده ، شعر آخر آن را که
ص:141
مادّه تاریخ می باشد ، ذکر می نمائیم .
بهر تاریخ ، همائی «سنا» گفت (بین *** کایت صُنع پدیدار شد از حُکم حکیم )
عکس
ص:142
ص:143
ص:144
قبل از آن که به معرّفی برخی از امامزادگان مدفون در منطقۀ اصفهان بپردازیم ، و اشاره ای به شمار فراوان آنها ، در مجموع شهر و حومۀ این شهر تاریخی بنمائیم ، مقدّمه ای را دربارۀ نقش إمامزادگان در طول زمان ، و در عموم بلاد ، و نیز علل و عوامل نفوذ معنوی و اجتماعیِ آنها ، تقدیم خوانندگان عزیز می نمائیم ، امید است برای آگاهی نسبت به عظمت و آثار و برکات آن عزیزانِ خدا و رسول مفید باشد، و برای این کمترین ( نویسندۀ حقیر و نیازمند شفاعت رسول الله و أئمّه معصومین و خاندانشان علیهم السلام ) ذخیره ای باشد ، برای روزی که در بارۀ آن گفته شده :
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ إلاّ مَنْ أتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ
با مطالعۀ تاریخ اسلام و مسلمین ، و بررسی تاریخ بلاد و مراکز بزرگ تمدّن و قدرت مسلمین ، می یابیم که فرزندان پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و إمامزادگان علیهم السلام ، از نفوذ معنوی و اجتماعیِ فراوانی برخوردار بوده اند ، و با این که قدرتهای طاغوتی بسیار خطرناکی ، همانند : أمویان و عبّاسیان ، در طول چندین قرن ، و در عموم بلاد اسلامی، در سرکوبیِ علویان و فاطمیان ( سادات و ذراری رسول خدا و علیّ مرتضی و فاطمۀ زهراء علیهم السلام ) از هیچ گونه وسیله ای ( اعمّ از نظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغی ) صرف نظر نمی کرده اند ، و همیشه در میدانهای نبرد و در زندانها ، و نیز در صحنه های اجتماعی ، به قلع و قمع و منزوی ساختنِ آنها ، همّت می گماشته اند ، ولی با این حال در کشورهای حجاز ، مصر ، عراق ، ایران ، سوریه ، لبنان و ... ، هزاران هزار بقعۀ مورد توجّه ، و صحن و سرای باشکوه ،
ص:145
و گنبد و منارۀ جالب توجّه ، با عنوان : « إمامزاده » یا « آستانه » یا « مقام » یا « مقبره » یا « بقعه » ملاحظه می شود که گروه گروه ، و دسته دسته ، زائرین را از راههای دور و نزدیک ، به خود جذب می نماید ، و محلّ اجتماع دلهای با ایمان ، و قلبهای با صفا ، و عاطفه های دینی ، می باشد .
آستانۀ مقدّسۀ بانوی بزرگ تاریخ اسلام و أهل البیت علیهم السلام ، حضرت زینب علیها السلام در مصر ، و نیز آستانۀ مقدّسۀ نفیسه خاتون، در همان کشور، و صحن و بارگاه عظیم دیگری ، به نام حضرت زینب علیها السلام در شام (سوریّه)، و هم چنین ، حرم و مقام بسیار مجلّل حضرت رقیّه علیها السلام در شام ، و مقامات متعلّق به أهل البیت علیهم السلام در باب الصّغیر شام ( دمشق ، مرکز حکومت امویان ) و زیارتگاههای بسیار فراوانِ سادات و إمامزادگان ، در کشور عراق ، و صحن و سرای بسیار عجیب و شگفت انگیز حضرت معصومه علیها السلام در قم، و بارگاه چشم گیر و بزرگ حضرت عبد العظیم علیه السلام در شهر ری ، و صحن و بارگاه مجلّل حضرت أحمد بن موسی ( شاه چراغ ) در شیراز ، که هرکدام از این زیارتگاههای باشرافت ، نمایشگاهی است بزرگ از هنر ، ابتکار ، سلیقه ، صنعت ، ایمان و اعتقاد و عواطف پاک هزاران هزار معمار ، خطّاط ، استاد کار بنّا ، حجّار ، گچ بُر ، نقّاش، کاشی کار، طرّاح و ...، و أثری است بزرگ ، از روح ایثار ، جود و بخشش و فداکاریِ مردان و زنان با ایمانی که ، در راه حفظ آثار عزیزانِ خدا و رسول صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، از هیچ گونه انفاق و نیکوکاری ، دریغ نکرده اند، و سرمایه و ثروت غیرقابل احصائی را ، در راه حفظ و نگهداری این مکانهای مقدّس ، و تجلّی و شکوه این بارگاههای ملکوتی ، به مصرف رسانیده و خرج کرده اند .
ص:146
آری ، در هر شهر بزرگ و کوچک ، یا هر روستا و دهِ ، و هر دشت و صحرائی قدم بگذاری ، إمامزاده هائی می بینی که نه تنها صحن و سرای مورد توجّه ، و زائر و هوادار فراوان دارند، بلکه در بعضی از شهرها ، رقم این امامزاده ها به دهها می رسد ، و در بعضی موارد، صحن و سرا ، و گنبد و مناره و ضریح و رواق یک امامزاده ، از دیدنی ترین آثار و بناهای آن شهر ، و شکوه و جلال آن ، در آن شهر ، بی نظیر و بی مانند است ، و اجتماع مردم در آن صحن و سرا ، از بزرگترین اجتماعات آن شهر و دیار می باشد ، و
باصفاترین دلها ، و شیفته ترین قلبها ، در آن اجتماعات بزرگ ،
گرد هم می آیند ، و پاکترین زمزمه ها، و عمیق ترین ناله ها،
و پرسوز ترین مناجاتها را ، در جوار آن إمامزاده سر میدهند ،
و به پرستش حق و انس با أولیای او ، می پردازند .
چه بسیار لذّت بخش و روح افزاست ، ساعتهای زیارت و دعا و سوز و گداز در حرم حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام در کربلا، و حرم حضرت زینب و حضرت رقیه علیهما السلام در سوریه ، و حرم حضرت معصومه علیها السلام در قم ، و حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام در شهر ری ، و حرم حضرت أحمد بن موسی علیه السلام در شیراز ، و نیز هرکدام از حرمهای یادگارهای رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، در گوشه و کنار بلاد اسلام ، که در هرکدام از آنها ، ستارهای فروزان به خاک افتاده ، و در زمین فرو رفته است ، چنانچه دعبل خزاعی در اشعار ( مدارس آیات ) خود اشاره نموده ، و در محضر إمام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام خوانده است که :
أفاطِمُ قُومی یَابْنَةَ الْخَیْرِ فَانْدُبی *** نُجُومَ سَماواتٍ بِأَرْضِ فَلاتٍ
یعنی : ای فاطمۀ زهراء علیها السلام وَای دختر بهترین ها ، برخیز و ندبه و گریه کن ،
ص:147
بر ستاره های آسمانِ ( فضیلت ) که در زمین بی آب و علف و صحرای خشک ،
افتاده اند .
در اینجا سؤالی را مطرح مینمائیم که ، دلیل این مطالب چیست ؟ چرا آن همه دشمنی ، امامزادگان را از صفحۀ تاریخ حذف ننموده ؟ و چرا اینهمه عظمت ، در طول چهارده قرن ، به نمایش در آمده است ؟ و جواب این سؤال را در دو قسمت خلاصه مینمائیم .
اوّلین دلیل این همه عظمت ، دستورهای أکید و توصیه های مکرّری است که ، در قرآن مجید و کلمات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، برای مودّت ذوی القربی ، و محبّت نسبت به أهل البیت علیهم السلام و حمایت از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم عموماً ، و نیکان آنها بالخصوص ، وارد شده است ، که ذیلاً به چهارده مورد از آنها ، اشاره می نمائیم :
١- قُلْ لا أسْئلُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی (1) .
یعنی : ای پیامبر ! بگو از شما أجر و مزدی نمی خواهم ، جز اظهار دوستی دربارۀ نزدیکانم .
2- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : إنَّ اللهَ جَعَلَ اُجْرَتی عَلَیْکُم ، الْمَوَدَّةَ فی أهْلِ بَیْتی
ص:148
وَإنّی سائِلُکُمْ غَداً عَنْهُمْ ، فَمُخِفٌّ بِکُمْ فِی الْمَسْألَةِ (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: همانا ، خداوند مزد مرا بر شما ، دوستی أهل بیت من قرار داده ، و من فردای قیامت ، در بارۀ آنها از شما سؤال میکنم، و در این سؤال ، إصرار و إلحاح خواهم نمود .
٣- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أیُّما رَجُلٍ صَنَعَ إلیَ رَجُلٍ مِنْ وُلْدی صَنیعَةً ، فَلَمْ یُکافِئْهُ عَلَیْها ، فَأنَا الْمُکافِیءُ لَهُ عَلَیْها (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هر مردی که به یکی از فرزندان من خدمتی نیکو نمود ، و آن فرزند، پاداش آن را نداد ، من پاداش آن عمل نیک را ( به آن مرد نیکوکار ) خواهم داد ، و جبران خواهم نمود .
4- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أکْرِمُوا ذُرِّیَّتی ، ألصّالِحَ اللهِ وَ ألطّالِحَ لی (3) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: گرامی دارید ذرّیّه مرا ، صالح ( آنها ) را برای خدا ، و بد ( آنها ) را ، برای خاطر من .
5- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أکرمُوا أوْلادی ، ألصّالِحُونَ للهِ ، وَ الطّالِحُونَ لی (4) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : گرامی دارید أولاد مرا ، شایستگان آنها را برای خدا، و ناشایستگان آنها را ، برای من .
6- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أرْبَعَةٌ أنَا لَهُم شَفیعٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، ألْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتی مِنْ بَعْدی ، وَ الْقاضی
ص:149
لَهُمْ حَوائِجَهُمْ ، وَ السّاعې لَهُمْ فی اُمُورِهمْ عِنْدَ اضْطِرارِهِمْ ، وَ الْمُحبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِه (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : چهار دسته و گروهند ، که من در روز قیامت شفاعت آنها را می نمایم ، یکی آنکه ذرّیّۀ مرا پس از من إکرام نماید ، و دوّم آنکه حاجت ذرّیّۀ مرا روا نماید ، و سوّم آنکه کوشش نماید در کارهای ذرّیّۀ من ، در وقتی که آنها نیاز به همکاری دارند، و چهارم آنکه ذرّیّۀ مرا با قلب و زبان خود دوست بدارد .
أبوسعید واعظ خرگوشی ، که از علماء و حفّاظ حدیث أهل سنّت است ، همین روایت را با کمی اختلاف نقل نموده ، که ذیلاً بیان میداریم .
قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أرْبَعَةٌ أنَا لَهُمْ شَفیعٌ وَ لَوْ أتَوْا بِذُنُوبِ أهْلِ الأرْضِ ، الضّارِبُ بِسَیْفِه أمامَ ذُرِّیَتی ، وَ الْقاضی لَهُمْ حَوائِجَهُمْ، وَ السّاعی لَهُمْ فی حَوائِجِهِمْ عِنْدَمَا اُضْطُرّوا إلَیْه ، وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِه وَ لِسانِه (2).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : چهار دسته اند ، که من شفیع آنها خواهم بود، گرچه گناهان أهل زمین را مرتکب شده باشند ، أوّل ، کسی که در جلو ذرّیّۀ من شمشیر بزند ( و با شمشیر در راه آنها بجنگد ) و ...، و علاّمۀ حلّی ، در ضمن وصایای خود به فرزندش ، فخرالمحقّقین ، سفارش اکید در مورد ذرّیّۀ رسول خدا و علوییّن می نماید ، و حدیثی را مشابه حدیث فوق نقل نموده با مقداری تفاوت ، که جالب توجّه می باشد (3).
ص:150
7-قال رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنِ أحْتَقَر أوْلادی أذْهَبَ اللهُ عَنْهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ (1) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هرکس حقیر بشمارد أولاد مرا، خداگوش و چشم او را می گیرد ( و گوش شنوا و چشم بینا ، از او سلب می شود ) .
8-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أدِّبُوا أوْلادکُمْ عَلی ثَلاثِ خِضالٍ ، حُبُّ نَبِیِّکُمْ وَ حُبُّ أهْلِ بَیْتِه وَ قِرائَةُ الْقُرْآنِ ... (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : أدب کنید فرزندان خود را بر سه خصلت و رفتار، دوستی پیامبرتان ، و دوستی أهل بیت او ، و قرائت قرآن ...
9-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أحِبُّونی لِحُبِّ اللهِ وَ أحِبُّوا أهْلَ بَیْتی لِحُبّی (3) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : دوست بدارید مرا، به خاطر دوستی خدا ، و دوست بدارید اهل بیت مرا ، به خاطر دوستی من .
10-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ صَنَعَ إلی أحدٍ مِنْ أهْلَ بَیْتی یَدأ کافَیْتُهُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ (4) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس که ، نیکی کند با یکی از اهل بیت من ، در روز قیامت ، من مکافات خواهم نمود .
11-قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَن زارَ واحِداً مِنْ أوْلادی فِی الْحَیاةِ وَ بَعْدَ الْمَماتِ ، فَکَانَّما زارَنی(5) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس یکی از أولاد مرا در زمان حیات ، یا پس از مرگ او ، زیارت کند ، گویا مرا زیارت کرده است .
ص:151
12 - قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ زارَنی اوْ زارَ أحَداً مِنْ ذُرِّیَّتی ، زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأنْقَذْتُهُ مِنْ أهْوالِها (1).
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند: هر کس مرا زیارت کند، یا یکی از ذرّیّۀ مرا زیارت کند، من او را در روز قیامت زیارت می کنم ، و او را از هولها و ترسهای قیامت ، می رهانم .
13 - قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ وَصَلَ أحَداً مِنْ أهْلِ بَیْتی فی دارِ الدُّنْیا بِقیراطٍ ، کافَیْتُهُ بِقِنْطارٍ (2) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکس به یکی از اهل بیت من صله کند در دنیا به یک قیراط (3)، پاداش و مکافات می دهم او را به یک قنطار (4) .
14- قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ أرادَ التّوسّل إلَیَّ وَ أنْ یَکُونَ لَهُ عِنْدې یَدُ أشْفَعُ لَهُ بِها یَوْمَ القِیامَةِ ، فَلْیُصَلِّ ( فَلْیَصِلْ ) عَلی أهْلِ بَیْتی وَ یُدْخِل السُّرُورَ عَلَیْهِمْ(5) .
یعنی ، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم فرمودند : هرکسی قصد دارد که متوسّل شود به من، و بخواهد که دستی در نزد من داشته باشد ، که به خاطر آن، در روز قیامت او را شفاعت کنم ، پس درود بفرستد بر اهل بیت من ( یا صله کند بر اهل بیت من)
ص:152
و آنها را مسرور نماید .
این بود ، چهارده کلام نورانی ، از قرآن مجید ، و أحادیث پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم دربارۀ تشویق و ترغیب مردم ، در امر محبّت و نیکوکاری نسبت به ذرّیّۀ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و احسان و نیکی به آنها ، و محبّت و دوستی و اظهار علاقه در برابر آنها ، و نیز دربارۀ زیارت قبور و تجلیل از مزارهایشان . و اگر بخواهیم مجموع روایاتی که از پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در این زمینه رسیده ، و در کتب شیعه و سنّی نقل گردیده ، و هم چنین روایاتی که از ائمّۀ معصومین علیهم السلام دربارۀ سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم وارد شده ، نقل نمائیم ، خود کتابِ مفصّلی خواهد شد، و از هدف این کتاب دور میباشد ، و لذا به همین مقدار إکتفا می نمائیم .
و هم اکنون ، این قسمت مهم را ، با سخنی از علاّمۀ مجلسی قُدْسُ سِرُة دربارۀ زیارت امامزادگان به پایان می بریم ، که عبارتی کوتاه و مضمونی بلند و ارزشمند دارد، و راهنمای گرانبهائی در این زمینه به شمار می رود:
ثُمَّ اعْلَمْ أنَّ الْمَشاهِدَ الْمَنْسُوبَةَ إلی أوْلادِ الأَئِمَّةِ الْهادِیَةِ وَ الْعِتْرَةِ الطّاهِرَةِ وَ أقارِبِهِمْ (صلوات الله علیهم) یُسْتَحَبُّ زیارَتُها وَ الإلْمامُ بِها ، فَإنّ فی تَعْظیمِهِمْ ، تَعْظیمَ الأَئِمَّةِ وَتَکْریمَهُمْ ... (1).
یعنی : بدان که ، مشهدها ( و مزارها )ئی که نسبت داده شده است به أولاد مامان و پیشوایان ، و عترت پاکیزۀ ( پیامبر ) و نزدیکان و خویشان أئمّۀ معصومین (صلوات الله علیهم )،همانا مستحب است زیارت کردن آنها ، و توجّه و قصد آنها ، زیرا تعظیم آن إمامزادگان ، تعظیم أئمّه ، و تکریم امامان
ص:153
معصوم علیهم السلام می باشد ( و هرگونه تجلیلی دربارۀ آن زادگانِ إمام، تجلیل و بزرگداشت از پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و امامان معصوم علیهم السلام ، به شمار می رود).
دوّمین دلیل عظمت و نفوذ معنوی و اجتماعی إمامزادگان ، فضائل اخلاقی و معنوی و کمالات نفسانی آنها ، و خدمت های دینی و اجتماعی آنان ، به ملّت مسلمان و دوستداران اهل البیت علیهم السلام ، می باشد .
با مطالعۀ در تاریخ اسلام و مسلمین و امامان و امامزادگان ، به خوبی واضح می شود که فضائل نفسانی و کوشش ها و خدمات عملیِ فرزندان أئمّه ، نقش بسیار زیادی ، در توجّه دلها به سوی أهل البیت علیهم السلام و فرزندان عزیز رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أئمّۀ معصومین عالیهم السلام داشته است ، که مجموع آن فضائل را در چند قسمت ، خلاصه می نمائیم :
با یک مطالعۀ سریع و فراگیر ، می یابیم که علم و دانشی که از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در اختیار جامعه قرار گرفته، اعمّ از :
١-علم لدّنی ، همانند : علوم بی پایان أئمّه علیهم السلام و إمام زادگانی که ، ( لَهُمْ شَأْنٌ مِنَ الشَّأْنِ ) و شمّه ای از علم لدّنی ، داشته اند ، همانند : حضرت زینب علیها السلام که امام سجّاد علیه السلام دربارۀ آن حضرت فرمودند : أنْتِ بِحَمْدِ اللهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَة
2-علم اکتسابی ، همانند علم و دانش خیره کنندۀ سیّد مرتضی و سیّد رضی و سیّد بن طاووس و سیّد مهدی بحر العلوم و تمامیِ محقّقین بزرگ و مراجع تقلیدی که ، از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم بوده اند ، و شمار آنها به هزاران هزار
ص:154
می رسد ، و علم و دانش ، و بینش و اندیشه ، و تحقیقات علمی آنها ، چراغی فرا راه زندگی انسانها بوده است .
یک سیر مطالعاتی در تاریخ ائمّۀ معصومین علیهم السلام و امامزادگان علیهم السلام ، بررسی آثار وجودیِ آنها در زمان حیاتشان و پس از مرگ یا شهادتشان ، نشان می دهد که مقام معنوی آنها در پیشگاه خداوند متعال تا چه اندازه رفیع و برجسته است . معجزات و کرامات آنها ، که در زمان حیاتشان رخ داده ، و نیز کراماتی که از قبر آنها ظاهر گردیده ، و مردم در طول تاریخ چهارده قرن ، در أثر توسّل به آن بزرگواران دریافته اند ، همه و همه ، نشان دهندۀ مقامات ماوراء الطّبیعۀ آن انسانهای الهی است .
بسیاری از قبور إمامزادگان ، در اثر ظهور معجزه یا معجزاتی ، شناسائی شده و یا حفظ گردیده ، و یا تعمیر اساسی و تجدید بنا شده ، و مورد توجّه زائرین و علاقه مندان قرار گرفته است .
نویسندۀ این سطور ، تا کنون معجزات و کراماتی که خودم در جریان وقوع آنها قرار گرفته ام ، یا به نحو معتبر و اطمینان بخش شنیده و باور کرده ام ، دربارۀ حضرت أبا الفضل علیه السلام ، حضرت زینب علیها السلام حضرت رقیّه علیها السلام ، حضرت علی أکبر علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام ، حضرت علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ( در مشهد اردهال ) و ... ، رقم بسیار بالائی را تشکیل می دهد ، و هرکدام از مردم ، چه بسیار کراماتی که از یک یک امامزادگان ، در گوشه و کنار شهرها ، و در پهنۀ صحراها و بیابانها دیده اند ، و باور کرده اند که :
آن بزرگواران ، برگزیدگان خداوند متعال هستند، و از أولیاء الله به شمار می آیند
ص:155
شخصیّت علمی و دینی و لیاقت و کفایت روحی، و نیز قدرت تدبیر و تفکّر و میراثهای ذاتی ، که از پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام در وجود إمامزادگان بوده ، آنها را منشاء بزرگترین خدمات اجتماعی و برکات گوناگون ، قرار داده است . سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، در هر شهر و دیاری که رفتند ، به صورت تبعید ، یا به منظور دوری از دسترس طاغوتهای ستمگر ، و یا به عناوین دیگر ، آنقدر آثار و برکات وجودی از خود به جای گذارده اند ، و در دستگیری از مردم نیازمند کوشیده اند ، و با عقل و تدبیر خود، در حلّ مشکلات مسلمانها إقدام نموده اند ، که از عزیز ترین مردم به شمار آمده ، و طبق سنّت :
( ألنّاسُ عَبیدُ الإحْسانِ) و ( ألإنْسانُ مَجْبُولٌ عَلی حُبِّ مَنْ أحْسَنَ إلَیْه ) (1) مردم را به سوی خود جذب نموده اند .
روح آزاد و ایمان و اعتقاد إمامزادگان ، و خصلت ستم ستیزی و عدالت خواهی آنها ، عامل بسیار مهمّی در نفوذ اجتماعی و عظمت شخصیّتشان بوده ، زیرا ، مردمی که از ستمگری امویان و عبّاسیان ، و دیگر طاغوتها به ستوه می آمدند ، و تشنۀ فریادی عدالت خواهانه و ستم ستیز ، میگردیدند ، این إمامزادگان پاک سرشت و عدالت طلب بودند ، که به سوز دل مظلومان، و آتش درون مردمِ زجر کشیده ، توجّه می نمودند ، و تا پایِ جان ، و با تحمّل زندانها و آوارگی ها، و پذیرفتن شکنجه ها و آزارها، برای رساندن فریاد ستمدیدگان ،
ص:156
به گوش جهانیان ، مقاومت می نمودند .
آری ، این پاکان و پاکیزگان ، در راه مبارزه با ستم و ستمگران ، با مال و جان و آبرو ، قدم بر می داشتند ، و در نتیجه ، در اعماق دل مظلومان و حق طلبان ، جای میگرفتند ، و هم چنانکه ستمگران ، خانۀ خود را در دل مردم از دست می دادند ، و خانه خراب می شدند، آنها خانه هائی آباد ، در دلهای مؤمنین پیدا می کردند که :
إنَّ الَّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ ، سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً (1) . در اینجا دلائل عظمت اجتماعی و تاریخی و عوامل نفوذ إمامزادگان را در دلها ، به پایان می بریم ، و به بحث و بررسی فشرده ای راجع به امامزادگان اصفهان، می پردازیم .
پس از آن که حکومت ستمگران اموی و عبّاسی ، موجب پراکندگی سادات و ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم گردید ، و هرکدام از آنها به شهر و کشوری روانه گردیدند ، و هر دِهْ یا روستائی را به عنوان محلّ زندگی و یا مبارزات و فعّالیّتهای اجتماعی خود برگزیدند، برخی از شهرها، شمار بیشتری از سادات و إمامزداگان را ( أعمّ از آنان که با واسطۀ کم به امام معصوم علیه السلام منسوب می شدند ، یا با واسطۀ بیشتری ، انتساب به امام و پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می یافتند ، مثل إمامزادگانی که مربوط به قرنهای پنجم و ششم و ... بوده اند ، و طبعاً انتساب آنها به پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، با چندین واسطه بوده است ) به سوی خود جذب نموده است .
ص:157
شهر اصفهان ، از جمله شهرهائی است که شمار بسیاری از سادات را به سوی خود جذب نموده ، و بسیاری از ذراری پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم در آن زندگی نموده اند، و برای اثبات این مطلب ، دو دلیل روشن اقامه مینمائیم :
آشنائی با امامزادگانی که در کتب تراجم و أنساب ، مورد توجّه قرار گرفته اند ، و از هجرت آنها به اصفهان یاد شده است ، و به عنوان نمونه ، از ساداتی که در کتاب نفیس مُنْتَقِلَةُ الطّالِبیَّه ، مورد ذکر قرار گرفته اند، و نویسندۀ کتاب یاد شده، از هجرت و اقامت آنها در اصفهان ، بحث نموده ، یاد می نمائیم .
نویسندۀ کتاب ، شریف نَسّابه ، أبو اسماعیل ، ابراهیم بن ناصر طباطبا ، از علماء بزرگ قرن پنجم هجری ، و از مفاخر علمی خاندان بزرگ طباطبائی ، و خود ساکن اصفهان بوده (1) و با تألیف کتاب منتقلة الطّالبیّه ، خدمتی بزرگ به أنساب آل ابی طالب ، و حفظ تاریخ درخشان آنها ، و روشن ساختن سوابق تشیّع و ولایت مردم اصفهان نموده (2) ، و نشان داده است که تا چه اندازه ، مِهر و محبّت مردم اصفهان نسبت به أهل البیت علیهم السلام ریشه دار و قوی بوده ، که شمار بسیاری از ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و أمیر المؤمنین علیه السلام و فاطمۀ زهراء علیها السلام را ، در میان خود جای داده اند .
ص:158
در این کتاب ، شمار زیادی از سادات و علویّین ، مورد معرّفی قرار گرفته اند که از شهرهای دیگر، به اصفهان منتقل شده اند، و عدّه ای از آنها ، أولاد و أحفادشان در اصفهان اقامت نموده ، و هرکدام سلسله ای از سادات و خاندانی گسترده را ، تشکیل داده اند ( که تاکنون در قرن پانزدهم ، عدّۀ زیادی از آنها ، در اصفهان باقی می باشند ) .
و در یک کلام ، گستردگی شمار سادات و إمامزادگانی که به اصفهان هجرت نموده و اقامت جسته ، و دودمان و خاندانی را تشکیل داده اند ، نشانۀ زمینۀ فرهنگ و اعتقادی است که در اصفهان وجود داشته ، و از ریشه های تشیّع و وابستگی و ارتباط مردم به مذهب و مکتب أهل البیت علیهم السلام در بسیاری از قرون ، می باشد (1).
اصفهان ، یکی از شهرهائی است که شمار إمامزادگان آن زیاد می باشد ، و در حدود یکصد مزار ، تحت عنوان إمامزاده ، در محدودۀ اصفهان و روستاها و بخشهای نزدیک آن، وجود دارد که شیعیان و دوستان أهل البیت علیهم السلام به زیارت آنها می روند ، و متوسّل می شوند ، و عرض ادب می نمایند ، و ما به عنوان نمونه ، از چهارده إمامزاده ، با شرح و تفصیل نسبی، و از سی إمامزاده ،
ص:159
با إجمال و به نحو اشاره ، یاد می نمائیم :
مزار امامزاده ابراهیم ، که معروف به شاهزاده ابراهیم است ، بین خیابان شیخ بهائی و خیابان عبّاس آباد ، در محلّۀ قدیمیِ مستهلک ، در کوچه ای به نام همین امامزاده ، واقع گردیده است .
در زمان صفویّه ، أطراف و حوالی إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، بسیار آباد بوده ، و در دوره های بعد ، به باغ و صحرا و ویرانه تبدیل گردیده ، ولی مجدّداً به صورت یکی از محلّه های آباد و مورد توجّه ، درآمده است ، و ساختمان إمامزاده تجدید گردیده ، و صحن و بارگاه و گنبد و حرم باشکوهی را شکل بخشیده است .
گنبد امامزاده ابراهیم علیه السلام کاشی کاری شده ، و در کتیبۀ دور آن ، سورۀ جمعه نوشته شده ، و در آخر آن آمده است : مؤسّس این بنا، محمّد بصیری 0 به کمک صاحبان خیر و همّت، در سال 1347 ساختمان امامزاده ابراهیم به اتمام رسید .
نوسازی و کاشی گنبد ، در سال 1366 شمسی .
داخل حرم ، به وسیلۀ آئینه کاری و گچ بری و نقّاشی ، تزیین گشته ، و ضریحی زیبا دارد، که تاریخ ساخت آن، 1352 شمسی می باشد .
زائرین ( مخصوصاً در اوقات و مناسبت های ویژۀ مذهبی ) از راه دور و نزدیک ، به زیارت این امامزادۀ بزرگوار مشرّف می شوند .
در کتابهای : آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 741 و دانشمندان و بزرگان اصفهان ( مقدّمه ) صفحه (ی ) و دائرة المعارف تشیّع ، جلد 2، صفحۀ 402 - 403 ، از این امامزاده بزرگوار، یاد شده است .
ص:160
إمامزاده ای است واقع در روستای نرمی ، از توابع شهر دولت آباد، و متّصل به شهرک امام حسین علیه السلام ، که با فاصلۀ دَهْ کیلومتر ، در شمال اصفهان بزرگ ، قرار گرفته است .
فقیه بزرگ و مجتهد عالی مقام ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی، او را یکی از امامزاده های معتبر شمرده ، و نسب وی را ، ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام دانسته است (1).
و محقّق و مجتهد و رجالی نامدار ، آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی ، در کتاب روضات الجنّات ، به نقل از یکی از کتب أنساب ( که دارای اعتباری بوده ) ، إمامزادۀ یاد شده را ، فرزند بِلا واسطۀ إمام موسی بن جعفر علیه السلام دانسته است(2) .
و هم چنین حاج ملاّ محمّد هاشم خراسانی ، در منتخب التّواریخ، باب یازدهم، در ذکر مدفونین در اصفهان ، و نیز مجتهد نامدار، مرحوم آخوند گزی ، این بزرگوار را ، فرزند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به شمار آورده اند .
این امامزاده ، در قدیم آلأیّام ، بقعه و بارگاهی نسبتاً متوسّط داشته ، ولی در حال حاضر توسعۀ بسیار جالبی یافته ، که بیان می داریم :
در شمال حرم، یک صحن قدیمی وجود دارد، که در سالهای اخیر کاشی کاری شده و تزیین یافته ، و شروع آن تزیینات ، از حدود سال 1342 شمسی بوده ، و آخرین قسمت آن ، لوح بزرگی کاشی کاری است ، که در آن
ص:161
تاریخ ولادت و شهادت معصومین علیهم السلام با خطّ سفید بر زمینۀ لاجوردی نوشته شده ، و مورّخ به تاریخ 1408 قمری ( برابر 1367 شمسی) می باشد .
در طرف جنوب حرم ، یک صحن بسیار بزرگ در قطعه زمینی به مساحت تقریبی شش هزار متر تأسیس گشته ، که در اطراف آن اطاقهای زیادی برای سکونت زائرین در نظر گرفته شده ، و ایوان و سردَرِ باشکوهی به سوی حرم ساخته شده ، که در آینده در نظر دارند دو منارۀ بلند برای حرم امامزاده در دو طرف آن بسازند، و در دو طرف ایوان ، رواقها و لوازم گستردۀ یک حرم مجلّل ، در نظر گرفته شده است . ساختمان این صحن و سردرب ، آماده گردیده ، ولی تزیینات آن ( از قبیل آینه کاری و کاشی کاری و ... ) انجام نگرفته است .
ایوانِ حرم در صحن قدیم، آینه کاری شده ، و در داخل حرم ، از سنگهای مرمر و نقّاشی استفاده گردیده ، و در طرف غرب حرم یک رواق ساخته اند ، که در سقف آن از گچ بری و آینه کاری و نقّاشی ، بهره گیری شده است .
در تزیین ضریح مطهّر ، از طلا و نقره استفاده نموده اند، و تاریخ ساختن آن، 1408 قمری میباشد . گنبد امامزاده ، قدیمی و کوچک می باشد ، و کاشی کاری شده است . جمعی از صلحاء و مؤمنین ، در جوار امامزاده ، و در صحن و اطاقهای آن ، دفن گردیده اند ، که عدّه ای از آنها ، از علماء بزرگوار و دارای شخصیّت علمی و اجتماعی بوده اند ، همانند :
1- مرحوم آقا میرزا علی اصغر نوری ، متوفّای 1333 قمری ( مدفون در حرم)
2- مرحوم حاج میرزا محمّد علی فُرقانی آدَرْمَنابادې ، متوفّای 1359 قمری .
3- مرحوم حاج ملاّ حسن دولت آبادی ، متوفّای 1360 قمری .
4- مرحوم آقا سیّد عبدالوهّاب سهل آبادی ، متوفّای 1373 قمری .
5- مرحوم آقا شیخ حبیب الله محقّق ، متوفّای 1378 قمری .
ص:162
6- مرحوم آقا سیّد حسن نوری ، متوفّای 1383 قمری . که همه ، از علماء مورد توجّه و احترام بوده اند .
از امامزاده های معتبر اصفهان ، و ساختمان بقعه و مزار آن ، از قدیمی ترین مزارات اصفهان می باشد .
صاحب ریاض العلماء ، به مناسبت بیان شخصیّت امامزادۀ عظیم الشّأن ، حضرت علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، که در مشهد أردهال ( در حوالی کاشان ) مدفون می باشند، و از إمامزاده های مهم و مشهور ایران ، به شمار می روند ، فرموده است :
وَاعْلَمْ أنَّ السَّیِّدَ الْجَلیلَ، ألسَّیِّد أحْمَدَ، ألْمَعْرُوفَ بِإمامْ زادِه أحْمَد، ألْمَقْبُورَ فی مَحَلَّةِ باغات ، بِإصْفَهانَ (1) قَدْ کانَ وَلَدَ هذا السَّیِّدِ الْجَلیلِ (2) .
و بدین طریق ، إمامزاده احمد علیه السلام را ، سبط إمام باقر علیه السلام و فرزند امامزاده علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، به شمار آورده است .
فقیه و رجالی نامدار ، مرحوم صاحب روضات الجنّات ، در شرح حال إمامزادۀ عظیم الشّأن ، عبدالعظیم حسنی علیه السلام ( به مناسبت ) إمامزاده أحمد را ،
ص:163
یکی از چند إمامزاده معتبر در ایران ، به شمار آورده است (1).
و محقّق و ففیه عالی مقام ، مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی نیز ، إمامزاده أحمد را ، یکی از چهار إمامزادۀ معتبر اصفهان به شمار آورده و نوشته است : چهارم از امامزاده های معتبر النّسب ، إمام زاده أحمد می باشد ، که در طریق محلّۀ خاجوی اصفهان ، بقعه و مزار معروفی دارد، چنانچه فاضل أفندی ، از بزرگان تلامذۀ علاّمه مجلسی ، در کتاب خود ، ( ریاض العلماء ) ، متعرّض حال آن شده و به همین طریق، مرقد آن بزرگوار را نموده ، و آن جناب ، أحمد بن علی بن الإمام حضرت محمّد باقر علیه الصلوة والسّلام می باشد ، و آثار صدق و صفا از مرقد او لائح می باشد (2) .
و محدّث بزرگوار ، مرحوم آقای حاج شیخ عبّاس قمی قُدْسُ سِرُة ، به نقل از ریاض العلماء فرموده: در اصفهان ، نزدیک مسجد شاه ، بقعه و مزاری است به نام أحمد بن علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام ، و سنگی در آنجاست به خطّ کوفی بر آن نوشته است
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ ، هذا قَبْرُ أحْمَدَ بْنِ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّد الْباقِر علیه السلام وَ تَجاوَزَ عَنْ سَیِّئاتِه وَ ألْحُقَهُ بِالصّالِحینَ (3) .
و جابری انصاری ، در بارۀ این امامزاده می نویسد :
دیگر از مبانی کهن ، إمامزاده احمد است که نبیرۂ حضرت امام محمّد باقر علیه السلام ، و دارای مقام علم و تقوی بوده ...، و پشت دیوار ضریح و رو به اُرُسی ، منظر این محل، قطعۀ سنگ دیگری هم بود، نوشته : تجدید عمارت امامزاده سیّد أحْمَد
ص:164
بْن سَیِّدْ عَلیّ بْن سَیِّد مَعْصُوم ، از أولاد إمام محمّد باقر علیه السلام ، کمترین خادمان، شاه قلی بن علیقلی بن علی برزین ، به سال 537 نمود با سال رحلت (1).
با توجّه به مطالب بالا ، أهمیّت إمامزاده أحمد علیه السلام به خوبی روشن می گردد، و معلوم می شود که از دیر زمانی ، قبر مطهّر آن بزرگوار ، مزار و مورد توجّه بوده ، که در سال 537( أوائل قرن ششم ) تجدید بنا گردیده است .
چنانچه اشاره شد ، سابقۀ بقعه و مزار امامزاده أحمد علیه السلام به قبل از قرن ششم می رسد ، زیرا طبق کتیبۀ سنگ گران قیمت مذکور در بالا، در سال 537، ساختمان بقعه تجدید گردیده است، چنانچه مشابه همین مطلب از سنگ نوشتۀ دیگری که هم اکنون موجود است و جلو ایوان غربی بقعه نصب شده ، استفاده می شود . عین نوشته چنین است : آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ فی تاریخِ الْخامِس عَشَرَة مِنْ رَبیعِ الأوَّلِ سَنَة ثَلاثَ وَ سِتّینَ وَ خَمْسَ مِأة (2) که سال 563 را نشان می دهد .
نوشتۀ یاد شده ، در قطعه سنگی یکپارچه و سیاه رنگ و شفّاف ، به طول سه متر ، حجّاری شده و در آستانۀ إمامزاه ، در زیر پنجره ای مشبّک و چوبی و مشرف به جادّه ، نصب گردیده و میگویند : این قطعه سنگ بخشی از بت سومنات است ، که سلطان محمود غزنوی آن را از هند آورده است ( به تاریخ
ص:165
اصفهان و ری ، صفحۀ 22 مراجعه شود).
ولی ساختمان موجود امامزاده أحمد ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و در دورۀ حاکمیّت سلطان حسین صفوی ، به وسیلۀ محمّد شرف شریف منجّم ، بنا شده ، چنانچه از کتیبۀ سردَرِ صحن امامزاده ، که به خطّ علی نقی امامی، و مورّخ به سال 1115 قمری هجری میباشد معلوم می گردد ، و در آن از کاشی سفید معرّق بر زمینۀ لاجوردی ، استفاده شده است .
چنانچه مشابه همین مطلب ، از کتیبۀ دیگری در ایوان ورودی حرم ، که به صورت گچ بری می باشد ، و به خطّ سیّد أحمد حسینی و مورّخ به سال 1115 است ، استفاده میگردد .
صحن امامزاده أحمد بزرگ می باشد ، و حرم امامزاده ، در طرف جنوب و بقعۀ آقانجفی(1)، در شمال آن قرار دارد، و در سال 1405 قمری ، در طرف شرق صحن امامزاده ، سالنی به عنوان حسینیّه ، به وسیلۀ مردم علاقمند شروع به ساختمان گردیده ، که در سال 1411 قمری ، مقارن با چهاردهمین قرن شهادت صدّیقۀ کبری ، حضرت فاطمۀ زهراء علیها السلام تکمیل شده ، و بهره برداری از آن ، با تشکیل مجلس عزاداری بر آن مظلومۀ شهیده ، به وسیلۀ هیئت حسینی امامزاده أحمد علیه السلام ، شروع گردیده است .
ضریح امامزاده أحمد علیه السلام ، چوبی قدیمی ، با شبکه های برنجی ، و داخل حرم ، مزیّن به گچ بری و خطّاطی و نقّاشی ، و سردَرْ و صحن امامزاده ، به کاشی کاری ، تزیین شده است .
در سال 1290 قمری ، تعمیرات عمده ای در بقعه و مزار امامزاده انجام
ص:166
گرفته ، که از نوشته های اطراف ضریح استفاده می شود، و هم چنین تعمیراتی در سال 1322 شمسی (حدود 1362 قمری)، انجام یافته است ، که از لوحِ سنگیِ منصوبِ بر دیوارِ شرقیِ ایوانِ شمالیِ بقعۀ امامزاده ، استفاده می گردد ، و در سالهای اخیر نیز ، در صحن امامزاده تعمیراتی شده است .
در جوار امامزاده احمد علیه السلام ، علاوه بر بقعۀ آقانجفی ، مزار همای شیرازی ، متوفّای 1290 (1)، که از شعراء و نویسندگان و شخصیّت های مشهور قرن سیزدهم هجری است ، و نیز مزار شاعر ادیب و نکته سنج یگانه ، میرزا أبو القاسم طرب ، متوفّای 1330 (2) فرزند همای شیرازی ، و جمعی دیگر از دانشمندان و مؤمنین و صلحاء ، قرار گرفته است . و نیز ، در نزدیکی امامزاده احمد علیه السلام ، مدرسۀ عربان ، که در سالهای اخیر به نام مدرسۀ آیة الله خادمی نامیده شده ، قرار دارد ، که در حال حاضر از مدارس آباد و فعّال اصفهان می باشد ، و شرح آن را در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » ذکر کرده ایم .
إمامزاده ای است در محلّۀ قدیمی آسنجان ، که در حال حاضر خیابان بسیار عریضی به نام « پروین » ، از آن می گذرد، و موقعیّت مهمّی یافته است . این
ص:167
إمامزاده در حال حاضر ، در حاشیۀ شرقی « خیابان پروین » قرار گرفته ، و با همّت أهل محل و هیئت امناء ، دارای صحن بزرگ و حرم و گنبد و مناره و ضریح و شبستان حسینیّه و سالن بزرگ مهمان سرا شده ، و به وسیلۀ تزیینات گسترده و کاشیکاری جالب ، منظرۀ شکوهمندی یافته ، و مورد توجّه زائرین می باشد . صحن امامزاده اسحاق علیه السلام ، کاشی کاری جالب و مفصّلی دارد ، که زیارت وارث و زیارت عاشوراء و سُوَرِ قرآنی و اشعار دینی در آن کتیبه شده ، و تاریخهای 1410 و 1412( قمری ) ، در آخر کتیبه ها دیده می شود .
ضریح جالب و زیبای امامزاده ، در تاریخ 1409 قمری ساخته شده ، و در داخل حرم ، کاشی کاری و گچ بری زیبائی انجام گرفته ، که تاریخ آن 1360 شمسی ( برابر 1401 قمری ) می باشد ، و دَرْبِ حرم چوبی ، و بسیار زیبا و با اُبهّت می باشد . در مناسبت های مذهبی ، مجالس مفصّل و پرجمعیّت ، در جوار إمامزاده تشکیل می شود، و همیشه نماز جماعت و برنامه های دینی منظّمی در این مجموعۀ مذهبی ، برگزار می گردد .
جابری انصاری نقل نموده ، که امامزاده اسحاق علیه السلام را با امامزاده اسماعیل علیه السلام ( واقع در خیابان هاتف ) خویش و نزدیک می دانند(1). بنابر این ، او از سادات حسنی است ، ولی مرحوم آقا سیّد مصلح الدّین مهدوی ، در یادداشتهای خود، نوشته است: ظاهراً موسوی ، و احتمالاً حسنی می باشد .
در هر حال ، از آثار و علامتها ( که نویسندۀ کمترین ، در جریان برخی از آنها قرار گرفته ام ) استفاده می شود که این امامزادۀ بزرگوار ، در پیشگاه پروردگا ، قرب و مقامی دارد، و از شایستگان و عزیزان خدا می باشد .
ص:168
إمامزاده اسماعیل علیه السلام،یکی از امامزاده های معتبر ، و از معروفترین إمامزاده های اصفهان است .
مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، متوفّای 1318 قمری ، که از علماء و فقهاء بزرگ أوائل قرن چهاردهم هجری در اصفهان بوده ، در کتاب ارزشمند میزان الأنساب ، در بارۀ امامزاده اسماعیل علیه السلام می نویسد:
سوّم از آن چهار إمامزادۀ معتبر ، إمامزاده اسماعیل ، مشهور به دیباج می باشد ، که در محلّۀ باغ همایون اصفهان مدفون است ، و بقعۀ معروفه دارد و قدری از آن محلّه ، بالفعل معروف است به درب إمامزاده اسماعیل ، و آن إمامزاده از أولاد زید بن الحسن می باشد ، که از أحفاد حضرت امام حسن مجتبی علیه الصلوة والسلام بوده ...، چنانچه حضرت عبدالعظیم حسنی رضیُ اللهُ علیه در ری ، از أحفاد همین زید می باشد (1).
نسب إمامزاده اسماعیل ، در کتبیۀ سرسرای بقعۀ امامزاده ، که به سوی حرم منتهی می شود ، به این شرح نوشته شده است :
هذَا الْمَشْهَدُ وَ الرَّوْضَةُ الْمُنَوَّرُ الْمُقَدَّسُ ، الإمامُ سَیِّدْ اسْماعیلُ بْنُ الإمامِ زَیْدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ الإمامِ أمیرِ المُؤمِنینَ ، حَسَنِ بْنِ الإمامِ المُتَّقینَ وَ أمیرِ المؤمِنینَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ (2)
و همین نسبت ، در اطراف پنجرۀ چوبی که به طرف ایوان غربی امامزاده باز
ص:169
می شود، نوشته شده است (1).
ولی در برابر این مطلب ، در برخی از تواریخ آمده ، که اسماعیل دیباج بن ابراهیم غمر بن حسن مثنّی بن إمام حسن مجتبی علیه السلام در اصفهان بمرد، و در گلبهار آن شهر خاکسپار شد ، آنگاه فرزندش ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج ، نیز در جمیلان اصفهان درگذشت ... (2) .
در هر حال ، انتساب إمامزاده اسماعیل علیه السلام ، به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام با دو واسطه ، مسلّم می باشد ، و مرقد مطهّر این امامزادۀ بزرگوار ، از همان زمان مورد توجّه بوده ، زیرا در تاریخ آمده است :
اوّلین مسجدی که در اصفهان ساخته شده در زمان خلافت أمیر المؤمنین علی علیه السلام در محلّۀ گلبهار ، آنجا که مرقد شعیای نبی علیه السلام بوده ، و مقبرۀ إمامزاده اسماعیل ، به آن ملحق و ملصق شده است(3)و در کتیبۀ جانب شمالی مرقد شعیای نبی علیه السلام نوشته شده : وَجَدْنا فی کِتابِ أصْفا، أنَّ أوَّلَ مَسْجِدٍ کَبیرٍ بُنِیَ بِإصْفَهانَ مَسْجِدُ شَعْیا وَ بَناهُ أبُوعَبّاسِ الْمُفْتی فی زَمَنِ عَلیٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ وَ عَمَّرَهُ الْبْ أرْسَلان بَعْدَ نَیِّفٍ وَ خَمْسَ مِأةٍ بَعْدَ ما غَلَبَها بِقُوَّةٍ وَ قَدْ أمَرَ بِعِمارَتِه فی عامِ أحَدَ عَشَرَ وَ مِأۃٍ وَ ألْفٍ ،
ص:170
وَبِعِبارَةٍ اُخری ، هِیَ مَرْقَدُ شَعْیا النَّبِیِّ علیه السلام ، عَلی نقیِّ الإمامی 1112 (1) (2) که از این عبارت ، که در اوائل قرن دوازدهم نوشته شده ، استفاده میشود که در کتاب أصْفا (3) آمده است که أبو العبّاس مفتی ، در زمان خلافت أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، این مسجد را ساخته ، و در زمان الب أرسلان، در اوائل قرن ششم، تعمیر گردیده و در اوائل قرن دوازدهم نیز ، تعمیر یافته است .
از مطالب بالا ، نتیجه گیری می شود که مجموعۀ قبر شعبای نبی علیه السلام ، و مسجد مجاور او ، و مرقد امامزاده اسماعیل علیه السلام ، از دیر زمانی مورد توجّه بوده ، و یک مجموعۀ دینی را تشکیل می داده است .
ساختمان فعلی بقعه و حرم امامزاده اسماعیل علیه السلام و مسجد شعیای نبی علیه السلام ، بخشی مربوط به دورۀ سلجوقی ها، و برخی مربوط به دورۀ آل مظفّر ، ( در قرن هشتم ) و عمدةً مربوط به دورۀ صفویّه است ، مثلاً منارۀ آجری و طاقهای مجاور مسجد شعیاء، مربوط به دروۀ سلجوقی ها (4) و درب نفیسی که بین راهرو و حرم امامزاده اسماعیل علیه السلام و حرم شعیای نبی علیه السلام است و منبّت کاری می باشد، و از لحاظ صنعت منبّت کاری ، یکی از درهای ممتاز تاریخی اصفهان می باشد و در اطراف لنگه های راست و چپ در ، صلوات بر چهارده
ص:171
معصوم علیهم السلام کنده کاری شده ، ( و نشان می دهد که تجلّی تشیّع اصفهان در قرن هشتم تا چه اندازه روشن بوده است ) ، از آثار دورۂ آل مظفّر است ، و به دستور سلطان محمود آل مظفّر ساخته شده ، و قسمتهای عمدۀ ساختمان حرم و نیز صحن بزرگ امامزاده ( که مدرسۀ علمیّه می باشد ) و کاشی کاریها و تزیینات گسترده ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و در جایِ جای این مجموعۀ تاریخی مذهبی ، تاریخهای : 1041 - 1049 - 1100 - 1111 - 1112 - 1114 - 1115، دیده می شود ، و مجموعاً ، در دوره های شاه عبّاس اوّل و شاه صفی و سلطان حسین صفوی ، این مجموعۀ تاریخی و ارزشمند ، شکل گرفته است .
در قدیم آلأیّام ، إمام زاده اسماعیل علیه السلام زیارتگاه بزرگ و پر رونقی بوده ، تا جائی که مرحوم جابری انصاری می نویسد : دستگاه إمامزاده اسماعیل بسیار عالی بوده ، خانه های اطراف داشته ، که در آن شمع مومی ریختندی و مخصوصاً دو شمع مومی ، شبهای جمعه روشن می کردند در شمعدان طلا، که بلندی شمع به حدّی بوده که با نردبان آن را روشن می کردند (1).
و در یک نتیجه گیری فشرده ، إمامزاده اسماعیل علیه السلام از نظر اعتبار نسب ، از مهمترین امامزاده های اصفهان می باشد ، و از نظر سابقۀ حرم و مزار داشتن و مورد توجه بودن ، در رتبۀ اوّل و با سابقۀ دیرین ، و منتهی به همان أوائل دفن آن بزرگوار محسوب گردیده ، و از نظر صحن و بارگاه و گنبد و رواق و کارهای معماری و هنری ( کاشیکاری ، حجّاری ، منبّت کاری ، خطّاطی و ... ، ) ، موقعیّت بسیار ارزشمندی را دارا می باشد، و مجموعۀ بسیار نفیس و ارزشمندی به نام إمامزاده اسماعیل علیه السلام در شهر بزرگ تاریخی و مذهبی و هنری اصفهان ،
ص:172
جلب توجّه می نماید (1).
بقعه و مزاری است ، که قبلاً در یک قبرستان قدیمی بوده ، متعلّق به دورۀ سلجوقیان (2) ، و در دورۀ حکومت پهلوی ، آن قبرستان از بین رفته و به جای قسمتی از آن ، دانشسرای کشاورزی ساخته شده ، و قسمت دیگری از آن، جزء خیابان سروش قرار گرفته است .
در همین قبرستان ، قبر حکیم و طبیب و شاعر نامدار دورۀ صفویّه ، حکیم شفائی قرار داشته ، که در جریان نابودی قبرستان ، آثار آن محو شده است (3)
در هنگام نابود کردن قبرستان شاه میرحمزه ( در دورۀ حکومت پهلوی ) مسئولین امور مربوطه، تصمیم گرفتند که بقعه و حرم شاه میرحمزه را نیز تخریب نمایند ، و آثار آن را به طور کلّی از بین ببرند ، ولی در اثر کرامت إمامزاده بزرگوار ، آتش سوزی عجیبی اتّفاق افتاد ، و وسائل و تجهیزات کارهای ساختمانی و مهندسی را از بین برد، و در نتیجه ، دست اندرکاران أمر ، از ویران کردن بقعۀ امامزاده منصرف گردیدند ، و این قضیّه در سطح جامعه و شهر اصفهان، منتشر گردید ، و موجب جلب توجّه بیشتر مردم به سوی أهل البیت علیهم السلام ، و این امامزادۀ عظیم الشّان گردید .
ص:173
طبق آنچه در لوحه ای که در حرم امامزاده میرحمزه علیه السلام منصوب است ، آن بزرگوار ، از جملۀ فرزندان بلا واسطۀ حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد ، که در جریان ولایت عهدی حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به سوی طوس حرکت کردند، ولی در میان راه ، وقتی خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام را شنیدند ، و متوجّه شدند که خطر متوجّه سادات و علویّین گردیده ، پراکنده شدند ، و میرحمزه علیه السلام به این سامان حرکت کرد ، و در سنّ 35 یا 45 سالگی ، به دست شخصی به نام ( شاهک طوسی) شهید شد و در این مکان مدفون گردید ( و العلم عند الله ) در حال حاضر ، مزار میرحمزه علیه السلام ، که به نام شاه میرحمزه مشهور است ، در حاشیۀ شرقی خیابان سروش ، در کنار بیمارستان و درمانگاه عسکریّه علیه السلام ( که یکی از مهم ترین مراکز درمانی و بهداشتی خیریّه ای اصفهان می باشد ، و با نام مقدّس حضرت عسکریّین و نرجس خاتون علیهم السلام ، خدمات ارزشمند و گسترده ای به مردم عرضه می شود ) قرار گرفته است . ساختمان بقعه، قدیمی است و ضریحی چوبی دارد ، و داخل حرم در زیر گنبد ، نقّاشی های متعدّد از صحنه های جنگ و شهادت کربلا، دیده می شود . صحن امامزاده ، جدید البناء می باشد ، و با نمائی از آجر و کاشی ، تزیین گردیده است.
وی ، نسب به امام علیّ بن الحسین علیه السلام می رساند(1)و نویسنده متتبّع ، مرحوم آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، می فرمودند که : ظاهراً إمامزاده زید ،
ص:174
همان است که مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود ( النّابس فی القرن الخامس )، از او یاد نموده ، باین شرح:
زید بن علیّ بن محمّد بن یحیی ، أبویعلی حسینی از آل زباره ، که در فَرْیُومَد فرود آمده بود و در اصفهان در سال 447، از دنیا رفت ... (1) .
مرحوم مهدوی ، نسب إمامزاده را در یادداشتهای خود، به این شرح تکمیل نموده اند : أبُویَعْلی ، زَیْدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیی بْنِ أبِی الْحُسَیْنِ ، مُحَمَّدِ بْنِ أبی جَعْفَرٍ أحْمَدِ بْنِ مُحَمَّدِ زُبارَه ، بْنِ عَبْدِاللهِ الْمَفْقُودِ ، بْنِ الْحَسَنِ الْمَکْفُوفِ ، بْنِ الْحَسَنِ الأفْطَسِ ، بْنِ عَلیِّ الأصْغَرِ ، بْنِ الإمامِ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2) .
و در هر حال ، إمامزاده زید « شاهزید » ، یکی از امامزاده های مشهور اصفهان ، و مورد توجّه می باشد ، و در اطراف آن ، قبرستان قدیمی بوده (3) که در حال حاضر از بین رفته است ، و محلّ آن ، در شرق خیابان بزرگمهر ، أوّل خیابان شاهزید می باشد .
ساختمان حرم ، و گنبد امامزاده ، متعلّق به دورۀ صفویّه است ، و معماری و تزئینات و کاشی کاری جالبی دارد، که از آثار تاریخی و میراثهای فرهنگی اصفهان به شمار می رود .
برلنگۀ چپ دَرِ بقعۀ شاهزید ، به خطّ ثلث برجسته نوشته شده است : ( بر آستانۀ مقدّس منوّر شاهزید بن الإمام علیّ بن الحسین ، رقم صحیفی
ص:175
جویمری 994) ، البته قسمت اوّل کتیبه موجود نیست (1) . و در یک سنگ نوشتۀ تاریخی به خطّ محسن امامی ، از تعمیرات بقعۀ شاهزید در زمان شاه سلیمان صفوی یاد شده ، که شخصی به نام معزّ الدّین محمّد ، مشهور به باغاتی، عهده دار انجام آن بوده است ، و تاریخ آن 1097 هجری میباشد (2) .
در قبرستان مجاور بقعۀ شاهزید ، و نیز در داخل بقعه ، عدّه ای از علماء و بزرگان مدفون گردیده بوده اند ، که از آن جمله است ، شیخ خلیل الله ، که از علماء أواخر دوره صفویّه بوده ، و در سال 1110 از دنیا رفته ، و قبر او در مجاورت بقعۀ چهل دختران (که در نزدیکی شاهزید و در وسط قبرستان قدیمی بوده ) واقع گردیده است (3).
در سالهای اخیر ، تعمیرات اساسی و شایان توجّهی ، با کمک مردم نیکوکار و علاقمند اصفهان ، زیر نظر اداره اوقاف ، در بقعه و حرم و صحن امامزاده زید انجام گرفته ، که شایان توجّه می باشد .
در داخل حرم ، تعمیراتی انجام شده و نقّاشی های قدیمی ، بازسازی و اصلاح و تعمیر گردیده ، و ضریح جدیدی با پوشش طلا و نقره ، برای امامزاده ساخته شده ، که تاریخ اتمام آن 1371 شمسی است ، و در داخل ضریح، بر روی قبر مطهّر، سنگ مرمر نفیسی نصب گردیده ، و هم چنین سر دَرِ حرم کلاً بازسازی شده ، و تعمیر اساسی یافته ، و کاشی کاری گردیده ، که در کتیبۀ آن،
ص:176
تاریخ 1360 شمسی ، قید گردیده است ، و مجموعاً سر دَرِ مجلّل و شکوهمندی می باشد . صحن امامزاده ، نماسازی شده ، و در تزیین آن از آجرکاری و کاشیکاری بهره گیری شده است . مجموعاً ، در حال حاضر ، حرم و صحن و بقعه و بارگاه امام زاده زید علیه السلام ، از زیارتگاههای باشکوه و جالب است ، و مورد توجّه زائرین دور و نزدیک می باشد .
مسجدی به نام امام حسن عسکری علیه السلام ، در جوار امامزاده زید میباشد ، که تاریخ ساختمان آن به حدود 30 الی 40 سال قبل می رسد .
إمامزاده مشهور و مورد توجّهی است ، که قبلاً در روستائی به نام أرزنان (1) در یک فرسخی شمال شهر اصفهان قرار گرفته بود، ولی با توسعه و گسترش عجیبی که در بیست ساله اخیر برای شهر اصفهان حاصل شده ، محلّ إمامزاده کاملاً در داخل شهر بزرگ اصفهان واقع گردیده ، و خیابانها و ساختمانهای شهری ، تا چند کیلومتر بالاتر از بارگاه زینبیّه ، گسترش یافته است .
خیابان بزرگ و عریضی که به نام اتوبان زینبیّه نامیده می شود ، و از فلکه
ص:177
طوقچی تا میدان زینبیه ادامه دارد، و فلکه بزرگی به نام آن حضرت، در نزدیکی صحن و مزار این امامزادۀ بزرگوار ایجاد گردیده ، و مجموعاً محلّۀ بزرگی با تمام امکانات و تجهیزات شهری ، به نام زینبیّه نامیده می شود ، و بسیاری از مدرسه ها و مؤسسات بهداشتی و اجتماعی و مراکز تجاری و اقتصادی منطقه ، به نام آن حضرت، نام گذاری شده است .
در حال حاضر ، پرجمعیّت ترین زیارتگاه های اصفهان ، همین بقعه و مزار شریف است که در همۀ أیّام ، بالأخص روزهای جمعه و مناسبت های مذهبی ، همانند : أیّام میلادها و شهادتهای معصومین علیهم السلام ، جمعیّتهای فراوانی را به سوی خود جذب می نماید ، و در مناسبت های ویژه ، همانند روز عاشوراء ، دهها هزار زائر از راه دور و نزدیک به زیارت این امامزادۀ بزرگوار نائل می شوند، و علاقمندانی از خارج کشور نیز ، به سوی این زیارتگاه بزرگ ، رهسپار می شوند، و در بعضی از اوقات ، موج جمعیّت زائرین ، حرم و صحن بسیار بزرگ و خیابانهای مجاور و میدان بزرگ زینبیّه را ، زیر پوشش خود قرار می دهد ، و شکوه این اجتماع دینی ، هر بینندۀ علاقمندی را به شوق شدید و هیجان روحی ، وا می دارد .
محدّث محقّق و عالیقدر ، مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی قُدْسُ سِرُة فرموده است: در نسخه ای از أنساب مَجْدی (1) دیدم ( و محتمل است که ملحق شده باشد)
ص:178
مکتوب بود ، که شنیدم از امیر محمّد هادی بن میرلوحی مورِّخ ، که این زینب ، مدفونۀ در قریۀ أرزنان ، ( از قرای اصفهان ) ، دختر بلافاصلۀ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است (1).
محقّق متتبّع ، مرحوم آقا میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی (صاحب کتاب مکارم الاثار ) در کتاب (کَشْفُ الْخَبِیَّةِ عَنْ مَقْبِرَةِ الزَّیْنَبِیَّةِ ) پس از بحثی مفصّل دربارۀ عبارت یاد شده (که مرحوم محدّث قمی، از نسخۀ ألمجدی نقل فرموده ) و اثبات این که این عبارت ، از صاحب المجدی نیست ، بلکه در حاشیۀ آن کتاب نوشته شده بوده ، و در نسخه ای ، در متن قرار گرفته است ، می فرماید : مظنون این که این نسبت ( انتساب حضرت زینب ، به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ) درست باشد، زیرا که ظاهراً چنانچه از پیش اشاره کردیم ، این امیر محمّد هادی خود أهل تاریخ ، و پسر میرلوحی معروف است ، و چنانچه از عبارات روی قبر او بر می آید (2) از علماء و معاصر مجلسی بوده ، و پیش از او و در زمان او ، این قبر در قریۀ أرزنان ، موجود بوده ، زیرا که او می گوید:
زینب ، که مدفون در قریۀ أرزنان از قرای اصفهان است ، دختر موسی کاظم علیه السلام ، بلاواسطه می باشد . و این تصریحِ به بلاواسطه بودن او ، بیشتر سبب صحّت نسبت می باشد . پس استبعادی ندارد ، که زینب نامی ، دختر حضرت کاظم علیه السلام ، وقتی به جهاتی که مذکور شد ، به اصفهان آمده و وفات نموده ، در
ص:179
این زمین دفن شده باشد ... (1) .
و دانشمند محقّق و متتبّع ، و خطیب نامدار ، مرحوم آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای (2) در رسالۀ (نُورُ الأنْوارْ فی کَشْفِ أحْوالِ زَیْنَب بِنْتِ مُوسَی بْنِ جَعْفَر علیه السلام ) به نقل از کتاب ( نُورُ الْهُدی فی نَسَبِ آلِ الْمُصْطَفی ) ، که در سال 1041 به وسیلۀ عزّ الدّین محمّد بن محمود ( از سادات گلستانه ) تألیف گردیده ، در ضمن شرح داستان حرکت فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام از مدینه به سوی ایران ، و پراکنده شدن آنها در بلاد ، می نویسد :
و بَعْضٌ مِنْهُمْ تَقَدَّمُوا مِنْها إلی إصْفَهانَ ، وَکانَ العامِلُ بِها مِنْ مُحِبّیهِمْ ، فَلَمّا وَصَلُوا بِها تَغَیَّرَ الأمْرُ بِتَغْییرِ الأمیرِ وَ الْعامِلِ عَلَیْها ، وَکانَ مِنْهُم هرُونُ بْنُ مُوسی ، وَ إبْراهیمُ بْنُ مُوسی ، وَ مِنْ بَناتِهِ ، ألزَّیْنَبُ وَ الْفاطِمَةُ الْکُبْرَیانِ ، وَ عِنْدَ ذلِکَ وَصَلَ الْخَبَرُ مِنْهُم إلی الْمَأمُونِ ... ، وَماتَت الزَّیْنَبُ الْکُبْری ، یأرْزَنْ نان ، مِنْ قُری إصْفَهانَ ، بِسَنَةٍ ، بَعْدَ أخیها هُرونَ ، وَبُنِیَ عَلَیْهِ أیْضأ بُقْعَةٌ صَغیرَةٌ فی زَمَنِ عَضُدِ الدَّوْلَةِ ، وَ أمَّا الْفاطِمَةُ وَ هِیَ ماتَتْ بِسَنَتَیْنِ بَعْدَ أخیها ، وَ دُفِنَتْ عَلی قُرْبِ قَصَبَةِ لُنْبانَ (3).
یعنی : بعضی از آنها به سوی اصفهان آمدند ، و حاکم و فرماندار آن شهر، از دوستان آن خاندان ( و از علاقمندان أهل البیت علیهم السلام ) بود ، پس وقتی به اصفهان رسیدند، أوضاع ( به خاطر عوض شدن حاکم ) دگرگون گردیده بود . و از آنها ( که وارد اصفهان شدند ) هرون بن موسی و ابراهیم بن موسی، و از
ص:180
دختران آن حضرت زینب کبری و فاطمه کبری بودند ، و در این هنگام خبر آنها به مأمون رسید ...، و حضرت زینب کبری در محلّ أرزن نان (1) ، از روستاهای اصفهان ، یکسال پس از برادرش هرون ( بن موسی بن جعفر علیه السلام )، از دنیا رفت و در زمان عضد الدّولۀ ( دیلمی ) بقعه ای کوچک بر قبر او ساخته شده ، و امّا فاطمه ، پس از گذشت دو سال از( شهادت برادرش هرون ) از دنیا رفت ، و نزدیک قصبۀ لنبان (2)، دفن گردید (3) .
و نیز ، مرحوم آقا سیّد محمّد علی مبارکه ای می نویسد:
بنده چند وقف نامه ، از زمان شاه سلطان حسین و شاه سلیمان ، و زمانے فتحعلی شاه ، به مهر مرحوم مجلسی ، و مرحوم حاجی کلباسی ، و حاجی سیّد محمّد باقر رشتی دیدم ، که بعضی از زمینها و بعضی از اشیاء ظروفیِ ، وقف بر مقبرۀ زینب بنت إمام موسی الکاظم علیه السلالم ( مدفون در أرزنان ) نموده بودن ، و مسلّم در عهد صفویّه ، این مقام ، مانند سیت فاطمه ( ستّی فاطمه ) خواهرش ، بقعۀ عالیه و دستگاه و عنوان شایان داشته ، و در تسلّط أفغان ویران شده ، و به واسطۀ ضدّیت مذهبی ، آنچه توانستند این بقاع متبرکۀ عالیه را ویران نمودند ، چنانچه در جزء یادداشتهای تاریخیۀ مرحوم میر محمّد حسین خاتون آبادی است ، که
در تسلّط أفغان ، بیش از سیصد بقعه
ص:181
از بقاع إمامزادگان و علمای بزرگ ، منهدم و ویران شد(1). و مرحوم جابری انصاری می نویسد:
در ولایت عهد حضرت رضا علیه السلام و تشریف آوردن به خراسان ، و تبدیل جامۀ سیاه شعار عبّاسیان ، به سبز ، نشان علویّین ، و تحویل خلافت از نژاد عبّاس ، بسیاری از علویّین ، خاصّه أولاد حضرت امام کاظم ، از مدینه روانۀ خراسان شده ، و از پارس و عراق عجم گذشته ، همانا که خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام به آنها رسید ، از علویّین ، هرکدام در محلّی از بلاد ایران متوقّف گشته ، و به عراق عرب و حجاز برنگشته ، و در کتاب أنساب ، أولاد حضرت امام کاظم را سی و شش ذکور و اناث ، می نگارند، یکی از آنها مُسَمّاة به زینب ، شاید از راه اسپهان روانۀ خراسان بوده ، در آن هنگام، چنانچه حضرت فاطمۀ معصومه بقم مانده ، و از دنیا رفته ، حضرت زینب علیها السلام نیز به اصفهان و حدود پائین شهر (2) مانده و رحلت کرده ...، و أمّا جهتی که شهرتش مانند بقعۀ معصومه علیها السلام نشده ، از آن رو بوده ، که مردم قم از پیشین ایّام ، شیعه بوده اند، و به احترام حضرت فاطمه علیها السلام نیز، در خاک قم علمای شیعه بسیار دفن شده ، و شیعیان اهمیّتی بدان دادند ، خاصّه که بزرگان دیگر از أسباط رسالت و أتباع إمامت و علماء در قم مدفونند، و آن زمان ، أهل اسپهان (اصفهان ) بعضی سنّی ، و پاره ای از نژاد خوارج و نواصب بودند، و چندان اهمیّتی به علویّین نداده ، جنگ سنّیان اسپهان و شیعیان قمی ، به تواریخ نوشته شده ، زمان سلاجقه هم اگر شیعه در آن بود، بیشتر اسماعیلی بودند ، و با أولاد إمام کاظم ، ارادتی نداشتند ، و این أیّام سواد مرقومه ، از مرحوم آقای حاج میرزا حسن امام جمعۀ اصفهان ، مدفون در سر
ص:182
قبر آقا ، با امضای مرحوم آقای حاج سیّد اسد الله (1)، به بنده نمایاندند که ، دو محلّ قلعۀ زینبی کِرارِج و سَوارچی را ، وقف بر بقعۀ بی بی زینب ، دانسته اند ، از أوائل عهد صفویّه و بعد از آن ... ، که نام و نشان بقعۀ زینبیّه را از قدیم گواهی می دهد ، و پیران کهن و خود بنده ، از چهل سال قبل ، این بقعه را که می گذشتم می دیدم (2) .
از مطالب بالا ، انتساب حضرت زینب ( مدفونۀ در بقعۀ زینبیّه ) به امام موسی بن جعفر علیه السلام به خوبی استفاده می شود ، و ظهور کرامات و اجابت دعوات ، در جوار آن حضرت ، شاهد شایسته ای ، بر این انتساب مبارک می باشد .
در قدیم آلأیّام ، ساختمان زینبیّه محدود بوده ، و به صورت بقعه ای مختصر ، در درون صحنی کوچک و زیر گنبد آجریِ کوچکی ، قرار داشته است(3)، ولی در سال 1321 شمسی (1361 قمری) بوسیلۀ آقایان کازرونی(4) ، حرم و گنبد و بقعۀ باشکوهی ، برای این مزار شریف تأسیس شده ، که در ضمن أشعاری در ایوان ورودی حرم ، ذکر گردیده ، و در دو شعر آخر آن، مادّۀ تاریخ شروع و پایان ساختمان ، بیان شده است ، به این ترتیب:
ص:183
الغرض ، تاریخ آغازش به شمسی سال گفت *** بارگاه زینبی یا جنّة المأواستی
(1321)
وز برای سال اتمامش سرود از روی صدق ***از محمّد ماند بنیانی ، که باتقواستی
(1323)
در سال 1345 شمسی ، هیئت امنائی زیر نظر ادارۀ اوقاف اصفهان تشکیل گردید ، و فعّالیّت های عمرانی برای توسعه و یا تأسیس ساختمانهائی که مورد نیاز زائرین میباشد ، سرعت و شتاب گرفت ، و کوششهای مناسب برای تأمین نیازمندیهای زوّار و بهره گیری های دینی ادامه یافت ، که تاکنون مستمر و جاری می باشد .
در حال حاضر، دو صحن بسیار بزرگ ( که یکی اصلی است و حرم و بقعۀ حضرت زینب ، در وسط آن قرار گرفته و دیگری در شرق آن است) با اطاقهای فراوان و نماسازی جالب ، با کاشی کاری ( عمدةً معرّق ) و گنبد و مناره های شکوهمند و زیبا و کاشی کاری شده ، و حرم مجلّل و رواقها و ایوانهای اطراف حرم ، مجموعۀ آستانۀ زینبیّه را تشکیل میدهد ، که با استفاده از آینه کاری و گچ بری و کاشی کاری و نقّاشی ، و نیز نصب سنگهای مرمر أعلی ( به رنگ سبز) و ضریح زیبا ( با استفاده از پوشش طلا و نقره و بهره گیری از قسمتهائی از ضریح چوبیِ قدیمی ) ، زیبائی و شکوهی جالب توجّه یافته ، و با ضمیمه شدنِ ملحقاتی ، همانند : مسجد ، درمانگاه ، کتابخانه ، حمّام و ...، مجموعۀ دینی بسیار مفصّل و جالبی را شکل بخشیده ، که بهره های دینی و علمی و خدماتیِ
ص:184
فراوانی را در اختیار مردم با ایمان قرار میدهد ، و علاقمندان به أهل البیت علیهم السلام ، از آن بهره مند می شوند .
جمعی از علماء و صلحاء و مؤمنین ، در جوار حضرت زینب علیها السلام ( زینبیّه ) مدفون گردیده اند ، همانند : فقیه و مجتهد عالی مقام مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبو القاسم موسوی دهکردی ، متوفّای 1353 قمری ، که در اطاقی در ضلع جنوب غربیِ صحن أصلی ، مدفون می باشند .
و هم چنین ، علماء بزرگواری ، همچون : آقا سیّد محمّد حسین مهدوی أردکانی ، و حاج آقا میرزا دهکردی ، و حاج آقا ضیاء الدّین تجویدی ، و حاج شیخ علی یزدی، و حاج سیّد مهدی علاّمه فانی ، و حاج سیّد محمّد باقر موسوی زاده ، دراین مزار شریف و در جوار یادگار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده شده اند ، که مجموعاً ، این آستانۀ مقدّسه را در زمرۂ بقاع علمی اصفهان ، قرار داده است .
بنا بر مشهور ، در این مزار و مرقد مطهّر ، دو نفر از امامزادگان عظیم الشّأن ، مدفونند که به شرح آن می پردازیم :
1- سیّد ابو الحسن ، زین العابدین ، علیّ بن نظام الدّین أحمد الأبج، بن شمس الدّین عیسی الرّومی ، بن جمال الدّین محمّد بن علیّ العریضی ، بن الإمام جعفر الصّادق علیه السلام .
نسب این امامزادۀ لازم التّکریم ، چنانچه مرقوم شد ، با چهار واسطه به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می رسد ، و آن بزرگوار ، جدّ خاندان إمامی (که
ص:185
از خاندان های علمی و مشهور و با سابقۀ اصفهان می باشند ) به شمار می رود .
صاحب روضات الجنّات ، و هم چنین مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، که هر دو از أعلام فقه و تحقیق می باشند ، مزار این بزرگوار را ، از إمامزاده های معتبر اصفهان به شمار آورده اند (1) . و هم چنین در کتابهای تاریخ اصفهان و ری ، صفحۀ 249، و آثار ملّی اصفهان ، صفحۀ 765، و گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، صفحۀ 341، و زندگانی آیة الله چهارسوقی، صفحۀ 174 و یادوارۀ آیة الله فقیه إمامی ( به قلم نگارنده ) صفحۀ 18 - 19، و دائرة المعارف تشیّع جلد 1 ، صفحۀ 426 و ...، دربارۀ نسب این امامزاده ، بحث شده است .
2 - إمامزاده ابراهیم طباطبائی ، که نسب آن بزرگوار، به سبط أکبر ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد(2)، و در یکی از کتیبه های کاشی کاری شدۀ إمامزاده درب إمام « إمام زاده ابراهیم بطحاء» خوانده شده است (3) ، ولی کیفیّت انتساب این امامزاده ، به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام نیازمند به بحث و بررسی جامعتری می باشد .
محل دفن این دو امامزاده ، که در زبان مردم ، درب إمام خوانده می شود ، واقع در محل چملان = چنبلان = چملون = سنبلان = سنبلستان می باشد ، که در قدیم آلأیام شنبلان نامیده می شده و سپس با تغییرهائی ، به شکل های دیگر در آمده است ، و در این محله قدیمی ، قبرستانی کهن وجود داشته ، که مرحوم
ص:186
آیة الله العظمی ، آقای مرعشی نجفی، آن را أقدم مقابر اصفهان شمرده اند ، زیرا که در آن سنگی دیده شده ، که تاریخ آن متجاوز از ششصد سال بوده است (1) و در جنب این قبرستان ، مقبرۀ امام زاده درب إمام ، واقع گردیده ، که از آثار تاریخی و میراثهای بزرگ فرهنگی و هنریِ اصفهان ، به شمار می رود .
آقای دکتر لطف آلله هنرفر ، باستان شناس محقّق و نامداری دربارۀ بنای تاریخی عظیم بقعه و گنبد و صحن این امامزاده می نویسد:
بنای تاریخی درب إمام ، از دو گنبد بزرگ و کوچک و یک سر دَرِ بزرگ کاشی کاری از دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، که در ضلع شمالی آن واقع است و سه صحن ، در سه جانب شمالی و شرقی و غربی آن ، تشکیل شده است . نمای خارجی این بناء ، به جانب هر سه صحن ، دارای تزیینات کاشی کاری و گچ بری است و هر دوگنبد آن، مخصوصاً گنبد بزرگتر، از کاشی های نفیس پوشیده شده است . در ورودیِ فعلیِ بقعه ، به صحن شرقی باز میشود ولی سر دَرِ آن، در قرن نهم هجری که ساختمان آن به اتمام رسیده ، در جانب شمالی بوده است ، که فعلاً در جای خود باقی می باشد ، ولی دهلیزی که این سر در را به داخل بقعه مربوط می کرده است ، از طرف سر در اصلی آن مسدود شده و به جای در ورودی ، پنجره ای نصب شده است .
سر در اصلی درب إمام ، که در ضلع شمالی و مشرف به صحن شمالی آن است ، از شاهکارهای تزئینات رنگین ایرانی است ، که از لحاظ ظرافت صنعت کاشیکاری ، نظیر آن را کمتر سراغ داریم ، و شاید کاشی کاری مسجد کبود تبریز ، که آنهم در
ص:187
دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، بنا شده ، همانند آن باشد ... (1).
ساختمان مهمّ و زیبای درب إمام ، در زمان شاه عبّاس اوّل صفوی ، در حدود سال 1010، و نیز در سال 1018، و نیز در دورۀ سلطان حسین صفوی ، تغییرات و تعمیرات یافته است، و در بخشهای مختلف کتیبه های این مجموعۀ معماری و نفیس ، تاریخهای 867 ( دورۀ جهانشاه قراقویونلو ، مؤسّس و بانی أصلی بناء ) و 1081 و نیز 1127 و 1129 ( دورۀ سلطان حسین صفوی ) دیده می شود، و نیز در دورۀ شاه عبّاس اوّل صفوی ، پوشش کاشی کاری گنبد بزرگ درب إمام ، تعمیر یا تجدید شده و شخصیّ به نام غیاث الدّین محمود حسینی ، عهده دار آن بوده است (2) .
این بزرگوار، مشهور به شاه سیّد علی می باشد ، و گفته می شود که از اولاد و نسل إمام زین العابدین علیه السلام بوده، و از سادات حسینی است، و مشهور است که برادر إمامزاده زید ( شاهزید ) می باشد (3) .
بقعۀ او قبلاً در میان یک قبرستان قدیمی ، متعلّق به دورۀ صفویّه ، در محلّه
ص:188
خواجوی قدیم بوده (1)، ولی در حال حاضر، آن قبرستان تبدیل به خانه و مدرسه شده است . مزار امامزاده سیّد علی ، در حال حاضر در خیابان شریف واقفی ، کوچه إمامزاده سیّد علی ، واقع است و با همّت و همیاری مردم علاقمند ، حرم و گنبد بزرگ و جالب و ایوان و صحنی کوچک برایش ساخته شده ، و مسجدی در جوار این امامزاده است ، که محلّ برگزاری جلسات دینی و نماز جماعت می باشد . کاشی کاری و تزیینات داخل حرم و ایوان و دیوار کوچه ، تکمیل گردیده و کاشی کاریِ گنبد ، در حال اتمام می باشد .
ساختمان و تزیینات إمامزاده ، از حدود سال 1345 شمسی شروع گردیده ، و در سال 1375 شمسی ( سال جاری ) نزدیک به اتمام می باشد . در صحن إمامزاده علیه السلام ، سنگابی قدیمی وجود دارد که تاریخ 1119 را نشان می دهد .
در حاشیۀ خیابان رودکی ، در نزدیکی خیابان وحید ، إمامزاده ای است که ساختمان قدیمی و محدود آن ، در هنگام إحداث خیابان رودکی، تخریب گردیده و تجدید بنا شده است .
ساختمان فعلی، بسیار مجلّل می باشد و حرمی باشکوه و گنبدی بسیار بلند و دوازده تَرْکی ، و رواقی بزرگ و جالب توجّه دارد، و در تزیینات داخل حرم و زیر گنبد ، از آینه کاری ، کاشیکاری ، نقّاشیِ جالب و خطّاطی زیبا ، با استفاده از آیات قرآنی و کلمات دینی و أسماء مقدّسه ، بهره گیری شده است .
تاریخ ساخت ضریح، 1364 شمسی (1405 قمری ) می باشد ، و در کاشی کاری سردَرِ امامزاده ، چنین آمده است:
ص:189
إمامزاده محسن علیه السلام ، عمل مهندس عبد الحسین سیف الّلهی ، و هیئت امناء، تاریخ 1415 هجری قمری ، کاشی سازی موسوی زاده .
مجموعۀ ساختمان إمامزاده ، با شکوه ، زیبا، با ابهّت و جالب می باشد در یادداشتهای نویسندۀ متتبّع ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، راجع به این إمامزاده ، آمده است : در قریۀ مارنان اصفهان ، از بلوک اصفهان(1)مقبرهای است معروف به امامزاده غریب ، که روی سنگ لوح آن نوشته است:
جناب محسن بن موسی بن جعفر علیه السلام
معروف به شاهزاده محمّد می باشد و بقعه و مزار آن ، در خیابان وحید قرار گرفته است . ساختمان قدیمی این امامزاده ، نسبتاً مختصر و ساده بوده ، ولی در دورۀ أخیر تجدید بنا گردیده است . در حال حاضر ، حرم مجلّلی دارد که در داخل حرم ، از آینه کاری و گچ بری و نقّاشیِ جالبی ، استفاده شده ، و نمای ایوان حرم ، کاشی کاری گردیده ، و در کتیبۀ أطراف آن ، سورۂ جمعه روی کاشی خشت، با خطّ ثلث سفید ، جلب نظر می نماید ، و در آخر آن نوشته شده : سنۀ 1399 قمری ، کاشی سازی ایلیا اصفهان
در کتیبۀ گنبد جالب و زیبای امامزده ، با خطّ ثلث سفید ، آیاتی از قرآن نوشته شده ، و تاریخ 1412 در آخر آن، ذکر گردیده است .
در طرف شرق ساختمان إمامزاده ، سالنی زیبا برای اقامۀ نماز جماعت و مراسم مذهبی و مجالس دینی به سبک جدید ساخته شده ، و در تزیین آن ، از گچ بری و کاشی کاری ( در محراب ) استفاده شده است . بالای درب ورودی
ص:190
حرم ، روی کاشی خشت آبی با خطّ سفید نستعلیق ، نوشته شده :
إمامزاده محمّد بن زید بن حسن بن علیّ بن أبی طالب
إمامزاده ای است مورد توجّه واقع در خوراسگان (1) که از أولاد و أحفاد : علمدار بزرگ کربلا ، باب الحوائج الی الله ، أبا الفضل العباس علیه السلام
به شمار آمده است . در یک قطعه سنگ مرمریِ جالب ، که در دیوار حرم امامزاده أبو العبّاس ، ( ساختمان قدیمی ) نصب گردیده بوده ، و فعلاً در محلّ ویژه ای نگهداری می شود ، این جمله ها با خطّ ثلث برجسته ، حجّاری شده است : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه أجْمَعینَ، فَهذَا النَّسَبُ مُقابلٌ مُطابقٌ بِالْجامِعِ الْمَنْسُوبِ إلی أبی الشَّیْخِ الْحَرْبِ مُحَمَّدِ الدّینَوَری رَحِمَهُ اللهُ ، وَ النَّسَبُ هذا:
أبُو الْعَبّاسِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أبی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ ، بْنِ عَبْدِ اللهِ ، بْنِ جَعْفَرِ ، بْنِ قاسِمِ ، بْنِ حَسَنِ ، بْنِ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبّاسِ ، بْنِ أمیرِ الْمُؤمِنینَ ، وَ إمامِ الْمُتَّقینَ ، وَ یَعْسُوبِ الدّینِ ، أسَدِاللهِ الْغالِبِ ، عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ عَلَیْهِ الصَّلوةُ وَالسَّلامِ .
بنابر این نوشته ، إمامزاده أبو العبّاس ، نام او محمّد ، و کنیۀ او أبو العبّاس ، و نسب او با شش واسطه ، به حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام ، و با هفت واسطه، به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام می رسد ، و با استفاده از همین سنگ نوشته ، بالای دَرِ ضریح مطهّر، نَسَب این بزرگوار به همین شکل یاد شده ، ثبت شده است، ولی در
ص:191
سنگ لوحۀ دیگری ، که به دیوار سر در و ایوان ورودیِ قدیمیِ امامزاده ، نصب گردیده ، و در حال حاضر مقداری از سطح صحن جنوبی امامزاده ، پائین تر است ( و در گودی قرار دارد، و با پنجرۀ شیشه ای ، محافظت می شود ) چنین آمده است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی : وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی ، وَ عَلیٍّ الْمُرْتَضی ، وَ حَسَنِ الرِّضا، وَحُسَیْنِ الشَّهیدِ بِکَرْبَلا وَ عَلیٍّ زَیْنِ الْعابِدینَ وَ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصّادِقِ وَ مُوسَی الْکاظِمِ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا وَ مُحَمَّدِ التَّقیِّ وَ عَلیِّ النَّقیِّ وَ حَسَنِ الْعَسْکَریّ وَ مُحَمَّدِ الْمَهْدیِّ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ ، هذا مَزار مُتَبَرَّک حَضْرَتِ إمامْزادۀ مَعْصُوم ، الْمَظْلُومِ الشَّهید ، تَغَمَّدَهُ اللهُ بِغُفْرانِه وَ أسْکَنَهُ فی رِیاضِ جَنانِه ، أبُو الْعَبّاسِ عَلیِّ ، بسعی و عمارتها کدخدای محترم ، و عزیز و صالح ، محمود شاه بن شمس الدّین ، علیّ بن رکنشاه المشتهر ... خوراسجانی ، فی تاریخِ مُحَرَّمِ الْحَرامِ ، سَنَةِ عِشْرینَ وَ تِسعَمِات ... (1).
از عبارت یاد شده ، که ظاهراً در سال نهصد و بیست هجری قمری ، حجّاری و نصب گردیده ، استفاده می شود که نام إمامزاده ، علی ، و کنیۀ او ، أبو العبّاس است ( که مشهور می باشد) .
حرم و بقعۀ امامزاده أبو العباس ، یک ساختمان قدیمی داشته ، که متعلّق به قرن دهم هجری بوده ، و مخروبه گردیده ، و در سالهای اخیر تجدید و توسعه یافته ، و فقط یک ایران و سردَرِ جالب و زیبا ، که دارای قطار بندی هشت ترک گچ بری می باشد ، از آن ساختمان قدیمی باقی مانده ، که از میراثهای فرهنگی
ص:192
و إمام زادگان مدفون در منطقه اصفهان به 1930 به شمار می رود . در طرف راست ایوان یاد شده ، سنگ لوحه ای وجود دارد، که بر روی آن جمله های زیر حجّاری شده است : هو الباقی و کلّ شی هالک ، وفات مرحومۀ شهر بانو خانم ، بنت مرحمت پناه ، میرزا محمّد نظیر ، شهر رجب 1160، و در طرف چپ ایوان ، سنگ لوحۀ دیگری است ، که بر روی آن ، این عبارتها حجّاری شده : ألحکم لله ، وفات مرحمت پناه ، مولانا محمّد بن علیشاه خوراسگانی ، شهر ربیع الثّانی سنۀ 1059ه، و در وسط صحن جنوبی، پایِ یک درخت ، سنگ قبری است ، که روی آن حوضچه ای حجّاری شده ، و در اطراف آن حوضچه ، أشعاری نوشته شده ، و در بالای آن سنگ ، این جمله ها حجّاری گردیده است : ألحکم لله ، وفات مرحوم المغفور روح الله .... (1) مولانا نور الله .. (2) فی تاریخ جمادی الأولی 1089.
از تاریخ های موجود در سنگ نوشته های متعلّق به امامزاده أبو العبّاس علیه السلام که قدیمی ترین آنها تاریخ 920 می باشد ، به خوبی روشن می شود که ساختمان و بنای امامزاده ، متعلّق به قرن دهم به بعد بوده ، و نشانه ای که از پیش از این تاریخ حکایت کند، به دست نیامد .
از سال 1385 قمری ، علاقمندان به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام شروع به تجدید بناء و توسعۀ حرم و آستان مقدّس حضرت أبو العبّاس نمودند ، که تا کنون فعّالیّت آنها ادامه دارد، و مرتّباً در حال اقدام برای توسعۀ صحن مقدّس و تکمیل ساختمان و تزیینات گسترده ، می باشند .
ص:193
در ساختمان فعلی ، حرم مجلّلی وجود دارد، که اطراف آن را ، رواقی مفصّل و به سبک باستانی ( با استفاده از طاق چشمۀ متعدّد ) احاطه کرده است ، و دو صحن بزرگ جنوبی و شمالی ، و گنبدی باشکوه ، و دو منارۀ جالب ، و ضریحی زیبا ( با استفادۀ از طلا و نقره) موجب جلب توجّه زائرین و عابرین می باشد ، و یک سردَرِ ورودی مجلّل به داخل حرم ( از طرف صحن شمالی ، که مشرف بر جادّۀ اصلی اصفهان - نائین می باشد ) و یک سر دَرِ ورودی دیگر، در همان طرف ، به داخل صحن جنوبی ، بر عظمت این مجموعۀ دینی می افزاید .
در تزیین گنبد و مناره ها و دیوارهای دو صحن و سردرها ، از کاشی های معرّق ( و مقداری کاشی خشت ) و آجرهای تزیینی ، استفاده شده ، و نمای بسیار جالبی را شکل بخشیده است .
در داخل حرم و رواق بزرگی که محیط بر حرم می باشد ، از بهترین گچ بریها و آینه کاری ها و خطّاطی ها و نقّاشی های هنرمندانه استفاده شده ، و مجموعۀ آثار هنری و تزیینی به کار گرفته شده ، در این بارگاه مقدّس ، از یادگارهای این دوره می باشد ، و استاد کارانی که در این مجموعه زحمت کشیده اند، ذوق و ابتکار سلیقه و حوصله و تجربۀ خود را در راه شکوهمند ساختن این مجموعۀ بزرگ دینی ، به کار گرفته اند ، و ایمان قلبی و علاقۀ خود را به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام بالأخص حضرت أبا الفضل علیه السلام (جدّ بزرگوار این امامزادۀ عظیم الشّأن ) ، به نمایش گذارده اند .
در کتیبه های داخل گنبد ، و بیرون آن، و نیز در کتیبه های کاشی کاری های سردرها و صحن ها ، از آیات قرآن و کلمات دینی و احادیث شریفه ، استفاده شده ، و جلوۂ دینی و ولایتی یافته است .
در پایۀ گنبد امامزاده ( از خارج ) سورۀ مبارکۀ جمعه کتیبه شده ، و در یک
ص:194
لوح کاشی نوشته شده است : به همّت اهالی ، ساختمان إمامزاده ابوالعبّاس ( محمّد ) 1385 و خاتمه 1397 قمری ، سرپرست حاج عبّاس قدر خواه ، معمار ، استاد محمّد و استاد مهدی بدیع الصّنایع .
البته این تاریخ ها، مربوط به قسمتهای اوّلیّۀ ساختمان است ، و گرنه ، هنوز توسعۀ صحن جنوبی ، و کاشی کاری ها و نقّاشی و آینه کاریِ داخل رواق و حرم مطهّر ، در حال انجام می باشد .
در حدود سال 1373 قمری ( چهل و سه سال قبل ) شبی ، جمعیّتی از متدیّنین و علاقمندان به أهل البیت علیهم السلام ، در حدود سی نفر ، به همراهی مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد علی علاّمۀ فانی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1409 قمری ، به قصد زیارت امامزاده أبو العبّاس ، ( پیاده ) عازم خوراسگان می شوند ، ولی در میان راه اتومبیلی می رسد و آنها را به مقصد می رساند، و شب را در جوار امامزاده أبو العبّاس ، بیتوته مینمایند ، و در هنگام سحر ( در نزدیکی أذان صبح)، چند نفر از زائرین که مشغول نماز شب و دعا بوده اند، ناگاه مشاهده می نمایند ، گلولۀ نوری از طرف قبله نمایان گردید ، و دو ، دور ، بالای سر حرم ، دور زد و سپس روی گنبد و حرم و صحن منتشر گردید ، و تا حدود 7-8 دقیقه ، فضا روشن بود . وقتی مرحوم آیة الله فانی ، چنین کرامت بزرگی را مشاهده نمودند (1) مدّت زیادی به ضریح امامزاده چسبیدند، و به شدّت گریستند ، و مجموعاً
ص:195
هفت هشت نفر از آن جمعیّت ، که بیدار بودند، و به نماز و دعا اشتغال داشتند ، این صحنۀ نور را مشاهده نمودند (1).
مرحوم آیة الله فانی قُدْسُ سِرُة ، وقتی هوا روشن گردید ، به جستجو پرداختند و سنگ لوحه ای که نسب إمامزاده را به حضرت أبا الفضل علیه السلام می رساند ، پیدا نمودند ، و متوجّه گردیدند که این بزرگوار، از نسل آن بزرگ پرچمدار رشید إمام حسین علیه السلام در کربلا، می باشند .
در سال 1414 قمری ( دهم جمادی الثّانیه ) در آخرین روز از دهۀ فاطمیّۀ دوّم ، استاد بزرگ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة الله ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی قُدْسُ سِرُة ، دعوت حق را لبّیک گفتند، و پیکر مطهّر آن بزرگوار (طبق وصیّت خودشان ) به خوراسگان ، و جوار امامزاده أبو العبّاس علیه السلام انتقال یافت و در میان فریاد و ناله ، و سیل اشک عزاداران و مردم داغدیده ، در حرم مطهّر
ص:196
آن امامزادۀ عظیم الشّأن ، دفن گردید (1).
از آن تاریخ ، علاقمندان به آن بزرگمرد ، به شکل عجیب و بی سابقه ای ، برای زیارت مزار شریف إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام و مرقد مرحوم آیة الله امامی، به خوراسگان می روند، و مشتاقان فراوانی ، برای دفن در جوار امامزاده ، پیدا شده است ، تا جائی که قیمت قبرهای داخل حرم و رواق امامزاده ، به دَه الی پانزده برابر رسیده است ، و کسانی که مایلند در آن مزار متبرّک ، قبری تهیّه نمایند ، نیاز به کوشش و تلاش فراوان دارند .
و در یک کلام ، مزار شریف إمامزاده أبو العبّاس علیه السلام شهرتی عجیب یافته ، و از سراسر کشور و خارج آن ، بالأخص از شهر و حومۀ اصفهان ، به قصد زیارت امامزاده أبو العبّاس علیه السلام مرحوم آیة الله إمامی قُدْسُ سِرُة ، حرکت نموده ، و کسب فیض می نمایند .
بر روی قبر مطهّر مرحوم آیة الله امامی ، سنگ مرمر زیبائی نصب گردیده ، و جمله های جالبی با خطّ ثلث استاد حبیب الله فضائلی ، بر روی آن نوشته
ص:197
شده ، و حجّاری گردیده ، که ذیلاً نقل می نمائیم .
قَدْارْ تَحَلَ مِنْ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ إلی ذَرْوَۃِ الدَّرَجاتِ الْعالِیَةِ الاُخْرَوِیَّة ، الْعالِمُ الْکامِلُ، الْفَقیهُ الْمُجاهِدُ، الاُسْتاذُ فِی الْحَوْزَةِ الْعِلْمِیَّةِ ، ألْمُحیی لاثارِ الشَّریعَةِ الْمُحَمَّدیَّةِ ، ألْمُدافعُ عَنْ حَریمِ الْوِلایَةِ الْعَلَویَّةِ ، ألْمُقاسی لِلسُّجُونِ وَ الشَّدائِدِ لِلذَّبِّ عَنِ الْطَریقَةِ الْجَعْفَرِیَّةِ ، آیَةُ الله ، ألْحاجْ سَیِّدْ أحْمَد الْفَقیه الإمامیّ، تَغَمَّدَهُ اللهُ بِرَحْمَتِه ، الْمُتَوَفّی فی یَوْمِ الْخَمیسِ ، عاشِرِ شَهْرِ جُمادَی الثّانِیَةِ ، 1414 مِنَ الهِجْرَةِ النَّبَوِیَّةِ.
عدّۀ زیادی از مؤمنین و صلحاء و بالأخص از علماء و روحانیّین (إمام جماعت ، مدّرس ، واعظ ...) در جوار امامزاده أبو العبّاس علیه السلام و مرقد مرحوم آیة الله امامی قُدْسُ سِرُة ، مدفون گردیده اند ، و لذا در حرم و صحن امامزاده ، قبرستانی از قبور علماء و صلحاء و مردم با ایمان ، تشکیل شده است .
یکی از امامزاده های مشهور و مورد توجّه اصفهان می باشد ، که گاهی با عنوان هارونیّه ، مورد ذکر قرار می گیرد . در نسب این امامزاده بحث و گفتگوی فراوانی انجام گرفته ، که ذیلاً به مواردی از آنها اشاره می نمائیم .
1- مرحوم آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ( صاحب کتاب روضات الجنّات ) در حاشیۀ کتاب روضات ، تحت عنوان إمامزادۀ عظیم الشّأن ، عبدالعظیم حسنی علیه السلام ، به نقل از یکی از کتب أنساب ، إمامزاده هارون را ، از أولاد إمام علی النّقی علیه السلام دانسته اند(1)و همین نظریّه را مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم
ص:198
چهارسوقی پذیرفته اند (1).
2- نظریّه دوّم این است که ، نسب این بزرگوار، به امام محمّد تقی علیه السلام می رسد ، به این شرح : هارون بن محمّد بن زید بن حسن بن جعفر بن إمام محمّد تقی علیه السلام ، که در زمان معتصم عبّاسی ، در اصفهان شهید شده است ( البته باید دانست برای امام محمّد تقی علیه السلام فرزندی به نام جعفر ذکر نشده است ) (2) .
3- برخی از صاحبان کتب أنساب ، نسب ایشان را ، به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسانند ، به این شرح: هرون بن محمّد بن زید بن الحسن ، که در اصفهان شهید شده است (3).
4- برخی، ایشان را از اولاد و أعقاب حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام میدانند ، چنانچه در کتاب تاریخ سلطانی آمده ، که نسب این بزرگوار ، هارون بن محمّد بن أحمد بن جعفر بن هارون بن الإمام موسی بن جعفر علیه السلام است (4) .
5- و بعضی ، به صورت مبهم ، هارون بن الإمام، خوانده اند (5) .
محل این بنای دینی ، در کنار بازار بزرگ اصفهان ، و نزدیک میدان کهنه (قدیم) و در مجاورت مسجد علی میباشد ، و أصل بنای امامزاده ، متعلّق به قبل
ص:199
از صفویّه است (1) و گفته می شود که در دورۀ سلجوقیان وجود داشته است (2) ولی ساختمان فعلی ، از دورۀ صفویّه ، و از آثار تاریخی اصفهان در اوائل قرن دهم ، می باشد .
این مجموعۀ تاریخی و مذهبی ، مشتمل بر یک صحن بزرگ در شمال ( با دو درب ، یکی به سوی بازار ، و یکی به سوی خیابان هارونیّه ) و یک حرم و یک رواق و یک گنبد بزرگ و زیبا و یک مدرسّ علمیّه در طرف مغربِ بقعه (که صحن دوّم إمامزاده ، به شمار می رود ) می باشد، و یک سر دَرِ زیبا و باشکوه و با کاشی کاری بسیار جالب ، برای مدرسه ساخته شده و یک سر درب دیگری در طرف شرق بقعه ، که مشرف به جادّۀ قدیمی ( خیابان فرعی هارونیّه ) می باشد ، مقابل مسجد علی قرار گرفته است . در کتیبه های سردَرِ مدرسه (صحن کوچک بقعۀ هارونیّه ) که در دورۀ شاه اسماعیل أوّل صفوی ، ساخته شده ، تاریخ ربیع الأوّل 918 ذکر گردیده ، و در بالای کتیبه ، یک اسپر کاشی کاری است ، و در ألواح أطراف ، به خطّ ثلث حنائی رنگ معرّق ، بر زمینۀ کاشی لاجوردی ، صلوات بر دوازده امام علیهم السلام نوشته شده است(3) .
کاشی کاری زیبای این سردر ، از نفیس ترین کارشی کاریها است ، و شکل دو طاووس در آن گنجانیده شده ، که مورد توجّه شدید بینندگان قرار گرفته ، و می گیرد . این مجموعۀ دینی و تاریخی ، نمایشگر معماری و کاشی کاری و گچ بری و نقّاشی و خطّاطی و سایر هنرهای دورۀ صفویّه ، می باشد .
ص:200
در دورۀ سلطنت فتحعلی قاجار ، و حکمرانی حاج محمّد حسین خان صدر اصفهانی ، تعمیراتی اساسی در بقعۀ هارونیّه انجام گرفته ، و طیّ أشعاری که در رواق حرم (که ما بین صحن شمالی و حرم می باشد ) به خطّ نستعلیق گچ بری شده ، ثبت گردیده است ، که شعر آخر آن چنین است:
سال إتمامش رقم زد کلک ( هادی ) بر ورق *** کعبۀ دین ، بقعۀ هرونِ بِنْ مُوسی سْتی
در مجموعۀ کاشی کاری ها و سنگ لوحه های بقعه و بارگاه هارونیّه ، تاریخ های متعدّدی دیده می شود ( 918 - 946 - 1066 - 1067 - 1261 - 1269 1329 - 1407 - 1414) که نشان می دهد این مجموعۀ دینی ، همیشه مورد علاقه بوده، و به وسیلۀ علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تعمیر و بازسازی و تزیین ، می گردیده است .
از حدود سال 1360 شمسی (1400 قمری ) تا تاریخ بازدید از آثار گوناگون امامزاده ( 1416 قمری ) تعمیرات اساسی به وسیلۀ مردم علاقمند در صحن و بقعۀ هارونیّه ، انجام گرفته ، و اطاقهای صحن تعمیر گردیده ، و نماسازی و کاشی کاری صحن عمدةً ( در تاریخ 1407 قمری ) تجدید گردیده ، و سر در صحن به سوی خیابان هارونیّه ، نما سازی و کاشی کاری شده ( در تاریخ 1369 شمسی = 1410 قمری ) و دَرِ باشکوه و بزرگی برای آن ساخته و نصب شده ، که تاریخ آن 1406 قمری می باشد . در جریان تعمیرات یاد شده، ضریح امامزاده تعویض گردیده ، و ضریح جدیدی با پوشش طلا و نقره ، در تاریخ 1372 شمسی ( برابر 1412 قمری ) بر روی قبر مطهّر امامزاده ، نصب گردیده است .
ص:201
علاوه بر امامزاده های یاد شده ، از میان متجاوز از چهار صد و پنجاه إمامزاده که در سطح استان اصفهان مدفونند (1) وحرم و زیارتگاه دارند، به تعدادی از امامزادگان که در شهر اصفهان و حومۀ نزدیک آن ، مزار و بقعه دارند ، به نحو إجمال ، اشاره می نمائیم ، و امیدواریم روزی موفّق شویم که در معرّفی همۀ این مشاهد و مزارات دینی ، گامی هرچند کوچک برداریم .
1- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که نزدیک فلکۀ طوقچی ، جنب دبیرستان هاتف می باشد . این امامزاده ، دارای گنبدی کوچک و خشتی بوده (2)، که اخیراً در حال تجدید بناء ، به شکلی مفصّل و جالب با رواق و گنبد بزرگ و سالن حسینیّه و ... می باشد .
2 - إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که واقع در روستای ردّان ، در غرب اصفهان ، در جادّۀ کشتارگاه است . این امامزاده ، در حال حاضر ، دارای حرم و ضریح و گنبد و صحن بزرگ و مجلّل می باشد .
ص:202
3 - إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که در محلّۀ دارالبطّیخ ، نزدیک مقبرۀ خواجه نظام الملک قرار گرفته ، و آثاری از دورۀ صفویّه دارد ، و دارای حرم و ضریح و صحن می باشد .
4- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، واقع در خیابان کهندژ ، محلّۀ سودان ، که گنبد قدیمیِ آن تاریخ 1308 قمری داشته ، و أخیراً تجدید بنا شده است (1).
5- إمامزاده ابراهیم علیه السلام ، که ما بین قهجاورستان و فرودگاه اصفهان می باشد ، و گنبد کوچکی دارد که کاشی کاری شده است .
6- إمامزاده أبو الحسن علیه السلام ، که معروف به امامزاده شاه أبو الحسن علیه السلام می باشد و در محلّۀ عطشاران ، در شمال خیابان جِی ( در یک کیلومتری ) واقع گردیده است . دارای گنبد کوچک و صحن بزرگ و حرم و ضریح می باشد .
7- إمامزاده سیّد أحمد بن سیّد محمّد علیه السلام ، که در روستای جِرْوِکان ، خیابان آتشگاه واقع شده ، و مشهور است که از نسل إمام علی بن الحسین علیه السلام می باشد .
8- إمامزاده اسحاق علیه السلام ، که واقع در خیابان جی ، أوّل خوراسگان است ، و دارای صحنی بزرگ ، و حرم و گنبدی زیبا و مسجدی به نام حضرت زهراء علیها السلام می باشد ، و از زیارتگاههای مورد توجّه به شمار می رود .
9- إمامزاده باقر علیه السلام ، که در خیابان چهارباغ صدر ، خیابان عافیت واقع شده است ، و دارای حرم و ضریح و گنبد و صحن میباشد ، و تاریخ بنای آن (طبق سنگ نوشته ای ) 1270 است(2) .
مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین ، حاج سیّد فضل الله سجّادی ، متوفّای أیّام
ص:203
فاطمیّۀ 1414 قمری ، که از روحانیّون فعّال بودند ، سالن حسینیّه ای در کنار إمامزاده تأسیس نموده اند ، و تعمیراتی در حرم و صحن امامزاده انجام داده اند ، که تاریخ آن 1362 شمسی می باشد، که در آخرین بیت قطعه شعری که به دیوار حسینیّه ، در داخل صحن امامزاده نصب گردیده ، اشاره شده است :
در بهار سیصد و شصت و دو از بعد هزار *** یافت پایان این بنا ، از لطف حیّ دادگر
10- امامزاده جعفر علیه السلام ، که واقع در خیابان هاتف ، مقابل إمامزاده اسماعیل علیه السلام می باشد ، و در بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) از این امامزاده ، به تفصیل یاد نموده ایم .
11- إمامزاده جعفر علیه السلام ، که مشهور به امامزاده شاه کرم بوده است ، و محلّ بقعه و مزار آن ، واقع در جادّۀ فرودگاه بین المللی اصفهان ، نزدیک به پایگاه هشتم شکاری است . گفته می شود که این بزرگوار، فرزند بدون واسطۀ إمام هشتم علیه السلام می باشد ، و همان است که در کتب حدیث شیعه و سنّی ، فرزند سوّم امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به شمار آمده است (1) و ایشان را، « جعفر بن الرّضا علیه السلام » و به تعبیر دیگر، «این الرّضا » می خوانند .
از این امامزادۀ بزرگوار ، کرامات فراوانی ظاهر گردیده ، که مورد توجّه مردم قرار گرفته ( و به همین جهت ، به امامزاده شاه کرم شهرت یافته است )
ص:204
و نویسنده این سطور نیز ( شخصاً ) کراماتی از ایشان دیده ام ، که علامت مقام معنوی آن بزرگوار ، و نشان دهندۀ انتساب ایشان ، به امام هشتم ، حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام می باشد (1).
ص:205
12- إمامزاده حسن علیه السلام ، که مشهور به شاهزاده حسن کِیْجعلی است ، و دارای گنبد و بارگاه مفصّل ، به ضمیمۀ صحنی بزرگ می باشد ، و محلّ آن در نزدیک روستای زمان آباد ، در جادّۀ فرودگاه اصفهان واقع است ، و گفته می شود که این إمامزاده ، از نسل إمام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد .
13- إمامزاده حسین علیه السلام ، که مشهور به « شاهزاده حسین » می باشد ، و نسب آن حضرت ، در دور ضریح مبارکشان ، این چنین نوشته شده است :
شاهزاده ، حُسَیْن ، بْن زَیْدِ ، بْن أحْمَد بْن حُسَیْن بْن مُحَمَّد بْن أحْمَد بْن عَلیِّ ، بْن مُحَمَّد بْن قاسِم ، بْن حَمْزَة ، بْن مُوسَی بْن جَعْفَر علیه السلام .
این امامزاده ، دارای ضریح و حرم و گنبد میباشد ، که تاریخ آن 1400 قمری است ، و ساختمان قدیمی آن ، در جریان تجدید بناء ، تخریب گردیده ، و محلّ آن ، صحرای مورنان قُهاب ، نزدیک جادّۀ قهجاورستان می باشد .
14 و 15 - إمامزاده دو طفلان علیهما السلام (1) که واقع در خیابان زینبیّه می باشد ، و در سالهای اخیر ، با همّت مؤمنین و مردم محل ، تجدید بنا شده ، و دارای صحن و حرم و رواق و گنبد می باشد ، ولی هنوز کاشی کاری و تزیینات آن انجام نگرفته است . گفته می شود که مدفون در این مزار ، دو طفل ، به نامهای أحمد و محمود هستند ، که از نسل امام رضا علیه السلام می باشند (2).
16 و 17 - إمامزاده دو قلو علیهما السلام ، که در خیابان شریف واقفی قرار گرفته ، و دارای حرم و ضریح می باشد . گفته می شود که دو نفر از نسل امام هفتم علیه السلام
ص:206
به نامهای : ابراهیم و اسماعیل یا حسن و حسین در این مزار شریف مدفونند(1)
18 - إمامزاده رأس الرّضا علیه السلام ، که مشهور به سَرِ شاه رضا می باشد ، و محلّ آن در حاشیۀ جنوب شرقی فلکۀ قدس (طوقچی) در نزدیکی بقعه و مزار صاحب بن عبّاد ، قرار گرفته است . مشهور در سر زبانها این است که ، سَرِ مقدّس إمامزادۀ بزرگواری که در شهرِ شهرضا ( قمشه ) مدفون می باشند ، و به نام شاهرضا علیه السلام خوانده می شوند ، به اصفهان آورده شده ، و در این محل دفن گردیده است .
بقعۀ سر شاه رضا ، ساختمان قدیمی داشت ، تا آن که شاعر نامدار ایران و اصفهان ، مرحوم محمّد حسین صغیر اصفهانی ، متوفّای 1390 قمری ، از دنیا رفت ، و جنازۀ او را در جوار سَرِ مقدّس شاهرضا دفن نمودند ، و به همین جهت ، اداره اوقاف اصفهان ، بقعه و مزار مذکور را تجدید بنا نمود، و حرم و بقعه و گنبد جالبی تأسیس کرد، که به صورت فعلی در آمده است ، که مشتمل بر یک حرم هشت تَرکی ، با یک گنبد برای سَرِ شاه رضا ، و یک سالن برای آرامگاه مرحوم صغیر ، می باشد .
19- مزار عبدالله بن ... جعفر طیّار علیه السلام ، که واقع در جادّۀ قدیم رهنان ( رنان) می باشد ، و مشهور به شاهزاده عبدالله است(2)
ص:207
مزار یاد شده ، در طیّ پانزده سال اخیر ، تجدید بنا گردیده ، و حرم و ضریح طلا و نقره ایِ زیبا ، و گنبد و سردَرِ مجلّلی دارد، و در کنار آن ، مسجد و حسینیّه ای ساخته شده است .
در تزیینات آن ، از گچ بری و کاشی کاری و آینه کاری استفاده شده ، و در مجموع، بنائی زیبا و جالب می باشد .
20- إمامزاده عبدالله علیه السلام ، که مشهور به امامزاده شُوری می باشد ، و در محلّۀ در دشت ، نزدیک مسجد شُوری واقع گردیده ، و طبق سنگ نوشته ای که بر دیوار نصب شده ، و تاریخ آن 1091 می باشد ، این امامزاده از نسل إمام جعفر بن محمّد
ص:208
الصّادق علیه السلام است (1) و دَرِ قدیمیِ آن ، مورّخ به سال 919 می باشد (2).
21 - إمامزاده سیّد علاء الدّین ( محمّد ) ، که مشهور به شهشهان ( مخفّف شاه شاهان ) می باشد ، و دربارۀ شخصیّت علمی و اجتماعی و بقعه و مزار او ، در بخش ( مدارس علمیّۀ اصفهان ، قبل از صفویّه ) و نیز بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) بحث نموده ایم .
22 - ستّی فاطمه علیها السلام ، إمامزاده ای است واقع در محلّۀ چهارسوق ، خیابان آیة الله کاشانی ، که در زمان صفویّه اهمیّت زیادی داشته ، و دارای مقبره و صحن و ضریح می باشد . صاحب قبر را ، فاطمۀ صغری دختر امام موسی بن جعفر علیه السلام می خوانند (3) و عدّه ای از خاندان صفویّه و علماء خاندان علمی خلیفه سلطانی ، در جوار آن حضرت ، مدفون می باشند .
23 - إمامزاده کرّار ، که در خیابان جِی ، محلّۀ بُوزان واقع می باشد ، و حرمی وسیع با رواقهای متعدّد و گنبدی بزرگ دارد . ساختمان اصلی آن ، متعلّق به سال 528 می باشد ، و تعمیرات آن در سال 713 و در نوبت دیگر، در سال 1313 انجام گرفته است . بنای فعلی، که همراه با توسعه و تجدید است ، از سال 1359 شمسی (1400 قمری ) شروع گردیده ، و تا کنون ( 1416 قمری ) ادامه دارد ، و در حال تکمیل و نماسازی و تزیین می باشد .
24- إمامزاده سیّد محمد علیه السلام ، که واقع در اتوبان دانشگاه صنعتی اصفهان ، در فاصلۀ سه کیلومتری خمینی شهر می باشد، و با نسب سیّد محمّد بن زید بن علی بن
ص:209
الحسین علیه السلام شهرت دارد . ساختمان قدیمی آن خراب گردیده ، و تجدید بنا شده ، و در حال تکمیل و تزیین و کاشی کاری می باشد .
حرم و گنبد بزرگ و ضریح طلا و نقره ای دارد ، و در جوار او بسیاری از مؤمنین و صلحاء ، و بالأخص جمعی از علماء ، مدفون گردیده اند .
25 - إمامزاده سیّد محمّد علیه السلام ( شاه قاضی ) ، که ساختمان آن تجدید گردیده ، و کاشی کاری شده ، و کامل گردیده است ، و محلّ آن در کنار روستای خاتون آباد ، از توابع خوراسگان می باشد .
این امامزاده ، صحن و گنبد و بارگاه و ضریح و سایر لوازم یک زیارتگاه دینی را دارد، و گفته می شود که صاحب مزار ، از نسل محمّد حنفیّه است .
26- إمامزاده محمّد باقر علیه السلام ( خیادان ) ، که واقع در خوراسگان « محلّۀ خیادان » میباشد ، و به مناسبت نام محل ، به نام امامزاده خیادان خوانده می شود . ساختمان قدیمی آن هنوز باقی است ، ولی ساختمان مجلّل و مفصّلی برای آن ، در حال احداث می باشد . این امامزاده را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام منتسب می دانند .
27-إمامزاده مختار علیه السلام ، که واقع در روستای چنگان ، در نزدیکیِ خوراسگان میباشد ، و گنبد و حرم و بقعه و رواق دارد، ولی کاشیکاری و تزیین نگردیده است .
28-إمامزاده مرتضی علیه السلام ، واقع در خیابان هاتف ، نزدیک امامزاده جعفریّه و در جنوب صحن آن قرار دارد ، و دارای بقعه و ضریح چوبی می باشد . گفته می شود که آن بزرگوار ، پدر یا برادر امامزاده جعفر علیه السلام ، و از علماء و سادات
ص:210
جلیل القدر بوده ، و به شهادت رسیده است (1).
29 - إمامزاده موسی علیه السلام، که واقع در حاشیۀ خیابان آیة الله کاشانی می باشد و تجدید بنا گردیده ، و درای ضریح و حرم ( همراه با کاشی کاری و تزیینات ) می باشد ، و گفته می شود که مدفون در این مزار مقدس ، از نسل حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می باشد .
30- إمامزاده سیّد نجم الدّین علیه السلام ، که واقع در محلّۀ جوی آباد ، خیابان کهندژ ( بین اصفهان و خمینی شهر ) می باشد ، و نسب آن بزرگوار ، به إمام علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد . ساختمان إمامزاده قدیمی بوده ، ولی در حال تجدید بنا - است ، و دارای گنبد و ضریح و بقعه و بارگاه میباشد . این امامزاده سنگ لوحۀ قدیمی دارد ، که روی آن نوشته شده است:
ألسَّیِّد نجم الدّین بن محمود بن سیّد شرف الدّین بن محمّد الحسینی
شعبان المعظّم سبعمأة و ثمانین من الهجرة النّبویه 780
و هم چنین، در اصفهان و نیز منطقۀ شهرضا، خمینی شهر ، لِنْجان، قَهْدِریجان و فَلاوَرجان ، بُرخوار ، بَراآن ، قُهاب و خُوراسْگان و جِی ، کوهپایه و جَرقُویِه ، مورچه خُورْت و مِیْمِه و ... ، إمامزادگانی وجود دارند ، که مزارشان محلّ توجّه مردم و جایگاه عبادت و زیارت می باشد ، و از سنگرهای دین و ولایت أهل البیت علیهم السلام به شمار می رود، ولی معرّفی تمام آنها و ذکر تمام خصوصیّات شخصیّت و بقعه و بارگاه آنان ، در مسیر هدف کتاب نمی باشد .
ص:211
کی توان پهلو زند شهری به شهر اصفهان
اصفهان اندر جهان یکتا و بی همتاست
گر چه میگویند باشد اصفهان نصف جهان
(بی ریا)گوید صفاهان یک جهان تنهاست
رضائی (بیریا) اصفهانی
ص:212
محدّثین شیعۀ اصفهانی از ریشه های تشیّع در اصفهان
ص:213
ص:214
در این بخش ، جمعی از محدّثین شیعه را ، که از اصفهان برخاسته اند و یا در این شهر تاریخی و مرکز علم ، سکونت داشته و فعّالیّت علمی نموده اند، مورد بحث قرار میدهیم .
وجود شمار قابل توجّهی از محدّثین شیعه از اصفهان ( که جمعی از آنها ، از أصحاب ائمّۀ معصومین علیهم السلام به شمار آمده اند ) نشانه ای روشن ، برای سابقۀ تشیّع در اصفهان می باشد ، و از ریشه های ارزشمند مکتب أهل البیت علیهم السلام در این شهر تاریخی و بزرگی است ، که در قرنهای اخیر ، به عنوان شهر ولایت ، و مهد پرورش پرچمداران مکتب تشیّع ، شناخته شده است .
در ابتداء ، به ترتیب حروف اوّل نام محدّثین ، آنها را ذکر می کنیم و در پایان ، چند نفری که نام آنها به دست نیامده ، و فقط کنیۀ آنها مشخّص شده ، یاد می کنیم ، و در آخر ، محدّثی را ، که فقط با عنوان ( ألإصفهانی ) در کتاب (کافی) مطرح گردیده ، ذکر می نمائیم .
وی ، سر سلسلۀ خاندان بزرگ و علمی طباطبائی ، و ساکن و مدفون در اصفهان می باشد ، و نسل او در بسیاری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی ، پراکنده اند و در طول 13 قرن ، چهره های برجستۀ علمی و ادبی و اجتماعی فراوان ، از میان آنها برخاسته اند ، و در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) از آن خاندان یاد کرده ایم .
ابراهیم طباطبا ، در کتاب رجال شیخ طوسی ، جزء أصحاب امام صادق علیه السلام به شمار آمده و نسب او چنین ذکر گردیده است : ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن امام الحسن المجتبی علیه السلام (1).
مرحوم اردبیلی در جامع الرّواة ، در ذیل عنوان او (2) اشاره نموده است به حدیثی در کتاب اصول کافی(3)که علیّ بن حسّان ، از ابراهیم بن اسماعیل ، از ابن جبل ، از امام صادق علیه السلام نقل نموده ، دربارۀ قومی از جن ، که به محضر امام صادق علیه السلام مشرّف شده بودند ، و طبق این نقل ، ابراهیم طباطبا، با یک واسطه ، راوی از امام صادق علیه السلام ، به شمار می رود . ابراهیم طباطبا، از شخصیّت های برجسته است و صاحب کتاب ( عمدة الطّالب فی أنساب آل أبی طالب ) او را با این عبارت توصیف و تمجید نموده است : و کان ابراهیم طباطبا ذا خَطَرٍ و تَقَدُّم (4)
که این عبارت ، گویایِ عظمت شخصیّت و تقدّم و برتری اجتماعی او است .
ص:216
برای آشنائی بیشتر با شخصیّت این بزرگمرد ، به بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) مراجعه شود .
وی ، در اصل کاشانی بوده ، و در کتاب کافی و تهذیب و استبصار ، از او حدیث نقل شده است (1) . مرحوم شیخ طوسی او را جزء أصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام ذکر نموده است (2) .
أحمد بن محمّد بن أبی نصر بزنطی ، و موسی بن جعفر بن وهب ، از او نقل حدیث نموده اند(3).
وی از أهل اصفهان بوده (4) و نجاشی برای او کتابی ذکر کرده (5) و نیز شیخ طوسی او را در شمار مصنّفین شیعه برشمرده است (6).
دربارۀ این محدّث بزرگ و نامدار ، و ناشر عظیم الشّأن مکتب امامت و ولایت ، در بخش « نامداران بزرگ از چهره های علمی اصفهان ، از قرن 3 تا 10» به تفصیل بحث کرده ایم مراجعه شود .
ص:217
حافظ أبونعیم اصفهانی ، از این محدّث یاد نموده ، و او را در زمرۀ محدّثین اصفهان برشمرده است (1) در یادداشتهای نویسندۀ متتبّع آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، از این محدّث به عنوان شیعۀ اصفهانی، یاد شده ولی اطلاع دیگری در این زمینه بدست نیامد .
به عنوان ( أحمد بن مفضّل ، أبوسلمۀ اصفهانی ) مراجعه شود .
یکی از محدّثین مورد توجّه در اصفهان ، أحمد بن عبد الرّحمن بن بحر بن یزید بن زیاد بن جاریة بن قدامة السّعدی است ، که أصلاً أهل کوفه بوده و به اصفهان وارد شده است ، و حدیث گفته و رسماً شیعه بوده، و حافظ أبونعیم ، او را در زمرۀ محدّثین شمرده ، و تشیّع او را به صراحت اعلام داشته ، و نوشته است: و کان شیعیّاً ... (2). او ، از مسلم بن ابراهیم ، وعبید الله بن موسی ، روایت می نموده است(3). محمّد بن ابراهیم بن سعید وشّاء ، که از محدّثین قرن سوم بوده، و در سال 299 وفات یافته (4) از أحمد بن عبد الرّحمن سعدی کوفی ، نقل حدیث نموده است(5).
ص:218
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار، در مواردی متعدّد، أحادیثی را از کتب معتبرۀ أعلام شیعه همانند : مرحوم شیخ صدوق و مرحوم سیّد بن طاووس ، نقل نموده که در سند آنها أحمد بن علی اصفهانی وجود دارد، و در بسیاری از آنها ، از ابراهیم بن محمّد ثقفی ( چهرۀ درخشان شیعه ) نقل حدیث نموده است ، و ما ذیلاً به آنها اشاره می نمائیم .
1- در قسمت عدل و معاد، در باب أحوال متّقین و مجرمین در روز قیامت ، از کتاب فضائل الشّیعۀ شیخ صدوق ، حدیث بسیار جالبی را دربارۀ محبّت أمیر المؤمنین علی علیه السلام و آثار بسیار آن در دنیا و آخرت ، نقل می فرماید و سند آن حدیث ، به این ترتیب می باشد :
روی الصّدوق (ره) عن أبیه عن المؤدِّب(1)عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن محمّد بن أسلم الطّوسی ، ... عن النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ... (2).
2- در بحث معراج و کیفیّت آن ، حدیثی را از معانی الأخبار شیخ صدوق ، دربارۀ معراج ، که در آخر آن از عظمت ایمان علی علیه السلام ، یاد شده ، نقل می فرماید : با این سند : معانی الأخبار، أبی، عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد(3)، عن الحکم بن سلیمان ... قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم (4) .
ص:219
3- در باب فضائل سلمان و أبی ذر و عمّار یاسر و ... حدیثی را نقل می فرماید ، از امالی شیخ صدوق، از أمیر المؤمنین علی علیه السلام با این سند :
أمالی الصّدوق ، أبی ، عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علی الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... عن علی علیه السلام (1). 4- و در قسمت تاریخ زندگی و فضائل علی علیه السلام ، در باب این که حُبُّ علی علیه السلام ایمانٌ ، وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ، حدیثی بسیار جالبی را ( مشابه حدیث شمارۀ 1، مذکور در فوق ) به نقل از کتاب الأربعین عن الأربعین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام نقل نموده و سپس فرموده است : رواه الصّدوق محمّد بن بأبویه ، فی کتاب فضائل الشّیعه ، عن أبیه ، عن عبد الله بن الحسین المؤدِّب ، عن أحمد بن علیّ اصفهانی ، عن محمّد بن أسلم الطّوسی ... (2).
5- و در کتاب الصّلاة ، در باب فضائل نماز شب ، حدیثی را از معانی الأخبار شیخ صدوق ، با این سند نقل می فرماید : ... عن عبد الله بن الحسن المؤدِّب ، عن أحمد بن علیّ الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... عن جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام... (3) .
6- و در کتاب الصّلاة ، باب الإستخارة بالدّعاء ، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب ، سیّد بن طاووس حلّی ، نقل می فرماید ، با این اسناد : ألفتح ، عن الحسن بن أحمد بن ابراهیم بن شاذان ، عن أحمد بن یعقوب الإصفهانی ، عن أحمد بن علیّ الإصفهانی ، عن ابراهیم بن محمّد الثّقفی ... ، عن علیّ بن الحسین علیه السلام (4)
ص:220
7- و در کتاب الذّکر و الدّعاء ، باب أدعیة السّر، حدیث فوق را از کتاب فتح الأبواب با تفاوتی در عبارت سند ، نقل نموده که بدین قرار می باشد: .... أخبرنا أبوعلی ، الحسن بن أحمد بن ابراهیم بن شاذان ، قال حدّثنا أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الإصْفَهانې ، فی جُمادَی الاُولی ، مِنْ سَنَةِ تِسْعَ وَأرْبَعینَ وَثَلاثَ مِأةٍ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُو جَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلیِّ ألإْصْفَهانی ، صاحِبُ الشّاذَکُونی(1)قالَ حَدَّثَنا أبُو إسْحقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ... عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2).
با توجّه به راوی از او ، یعنی عبد الله بن الحسن المؤدِّب و نیز با توجّه به شیخ حدیث او (که از او نقل حدیث می نماید ) یعنی ابراهیم بن محمّد ثقفی و نیز با توجّه به کنیۀ او ( أبوجعفر ) که در آخرین حدیث ذکر گردید ، به نظر می رسد ( احتمالاً ) أحمد بن علیّ اصفهانی ، همان أبوجعفر ابن علویّۀ اصفهانی ، باشد .
علاّمۀ بزرگوار، حاج آقا بزرگ طهرانی، أحمد بن علیّ اصفهانی را ، جزء رواة شیعه ، در قرن چهارم هجری ، ذکر نموده است (3) .
أبوعبدالله کاتب ، أحمد بن محمّد بن سیّار (4) ، که دارای تألیفاتی بوده ، و وثاقت و روایاتش ، محلّ بحث قرار گرفته است . بسیاری از بزرگان فقه و حدیث ، همانند : مرحوم کلینی ، در کافی ، و مرحوم شیخ طوسی ، در تهذیب
ص:221
و استبصار ، و ابن ادریس حلّی و شیخ حسن بن سلیمان حلّی ( در مختصر بصائر الدّرجات ) و ... ، روایات او را نقل نموده اند .
مرحوم شیخ طوسی ، دربارۀ او نوشته : صَنَّفَ کُتُبا کَثیرَةً، و بدین وسیله او را از مصنّفین شیعه، برشمرده است(1).
أحمد بن محمّد سیّاری را ، بسیاری از رجالییّن ، بصری خوانده اند، ولی مرحوم کشّی ( رجالی نامدار ) دربارۀ او می نویسد : إصْفَهانِیٌ وَ یُقالُ الْبَصْری(2)که استفاده می شود ، نظر مرحوم کشّی این است که او اصفهانی است ، ولی گفته می شود که بصری بوده ، و ضمناً أعلام می دارد که او ، در زمان امام حسن عسکری علیه السلام بوده است(3).
در کتاب شریف خصال ، از مرحوم شیخ صدوق قُدْسُ سِرُة حدیثی نقل شده، از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، که سند آن حدیث چنین می باشد :
حَدَّثَنا أبُو أحْمَدَ ، ألْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ سَعیدِ الْعَسْکَری ، قالَ أخْبَرَنا أبُو اُسَیْد ، أحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اُسَیْدِ الإصْبَهانی ، قالَ حَدَّثَنا أحْمد بْنُ یَحْیَی الصُّوفی ... ، قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : أشَد ُّما یُتَخَوَّفُ عَلی اُمَّتی ثَلثَةٌ ، زَلَّةُ عالِمٍ وَ ... (4). همین حدیث را ، علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار ، جلد 2، صفحۀ 49 نقل
ص:222
فرموده است .
أبو الحسن اصفهانی (1)، معروف به ابن فاذشاه ، که نام او و پدر و جدّش ، چنین می باشد : أحمد بن محمّد بن حسین ، و در سال 433 وفات یافته است .
او راویِ کتاب معجم کبیر ، از طبرانی می باشد ، و جمعی از روات اصفهانی ، از او نقل روایت نموده اند(2). ابن حجر عسقلانی و ذهبی ، صریحاً او را ، شیعی مذهب ، معرفی کرده اند ، ولی او را از نظر نقل حدیث ، معتبر دانسته و گفته اند : ( سماعه صحیح ) و همین مطلب را ، از أبوزکریّا بن مُنْده ، نیز نقل کرده اند(3).
این بزرگمرد، علاوه بر مقام علمی ، دارای ریاست بوده ، و لذا او را با عنوان ( الرّئیس ) یاد کرده اند ، و شعر نیز می سروده است .
أحمد بن محمّد بن بطة بن اسحاق بن ابراهیم مدینی اصفهانی، متوفّای 313، حافظ أبونعیم او را مورد وثوق و مصاحب نیکوکاران دانسته و فرموده است : ثِقَةُ صَحِب الصّالحین(4). نویسندۀ معاصر آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی، معتقد هستند که محدّث یاد شده ، همان است که، علاّمۀ بزرگوار ،
ص:223
آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود ، در بخش راویان قرن چهارم یاد نموده ، تحت عنوان أحمد بن محمّد بن بطّه، و فرموده است که : أبو الحسن محمّد بن أحمد بن عبید الله بن عیسی بن أحمد منصوری (که از مشایخ تلعکبری است ) و همچنین أبو محمّد فحام ، از او روایت نموده اند(1). ولی در این زمینه تحقیق بیشتر لازم است ، مخصوصاً با توجّه به نوشتۀ علاّمۀ طهرانی ، که در مورد أحمد بن محمّد بن بطّه ، فرموده : و الظّاهر أنّ والده محمّد بن جعفر الآتی ، و در ذیل عنوان محمّد بن جعفر بن أحمد بن بطّه می فرماید : أبوجعفر المؤدِّب القمی (2)که از عبارت یاد شده استفاده می شود که ، محدّث مذکور ، قمی است ، ولی از طرف دیگر ، نام جعفر و أحمد ، بین محمّد و بُطّه ، این احتمال را تقویت می کند که پدر أحمد بن محمّد بن بُطّه ، محمّد بن جعفر بن أحمد بن بطّه، قمی نباشد ، « و العلم عند الله ».
در کتاب شریف بشارة المصطفی ، حدیث مفصّل و پرفیض وصیّت های أمیر المؤمنین علی علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی را نقل نموده ، و در سند آن چنین آمده است : أخْبَرَنَا الشَّیْخُ أبُو الْبَقاءِ ، إبْراهیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ إبْراهیمَ الْبَصَری ، بِقِرائَتی عَلَیهِ فی الْمُحَرَّمِ سَنَةِ سِتَّ عَشَرَ وَ خَمْسَ مِأةٍ ، بِمَشْهَدِ مَوْلینا أمیرِ الْمُؤمِنینَ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ حَدَّثَنا أبُو طالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَة ، قالَ حَدَّثَنا أبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أحْمَدَ، قالَ أخْبَرَنا مُحَمَّدُ بْنُ
ص:224
وَهْبانَ الدُّبَیْلی ( الدُّبیلی ) ، قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ أحْمَدَ بْنِ کَثیرٍ الْعَسْکَری ، قالَ حَدَّثَنی أحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ ، أبُوسَلْمَةِ الإصْفَهانی ، قالَ أخْبَرَنی راشِدُ بْنُ عَلیِّ بْنِ وایِلِ الْقُرَشی ، قالَ حَدَّثَنی عَبْدُ اللهِ بْنُ حَفْصِ الْمَدَنی ، قالَ أخْبَرَنی مُحَمَّدُ بْنُ اسْحقَ ، عَنْ سَعیدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ أرْطاة ، قالَ لَقیتُ کُمَیْلَ بْنَ زِیادِ ... (1).
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار ، جلد 77، صفحۀ 268 تا صفحۀ 279، همین حدیث را نقل نموده ، ولی به جای أحمد بن مفضّل ، أبوسلمة الإصفهانی ، أحمد بن أحمد بن فضل اصفهانی ، ذکر فرموده است .
کنیۀ او أبوجعفر می باشد ، و از راویانی است که ، شیخ طوسی در کتاب تهذیب ، از او نقل حدیث نموده ، بدین ترتیب:
أحْمَدُ بْنُ إبْراهیمَ بْنِ أبی رافِعٍ عَنْ أبی جَعْفَرٍ أحْمَدَ بْنِ یَعْقُوبَ الإصْبَهانی ، قالَ : حَدَّثنی أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلَویَّةٍ ، قالَ حَدَّثَنا أبُو إسْحاقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعیدِ الثَّقَفی ... عَنْ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السللام . (2)(3) .
از این عبارت استفاده می شود که ، او از شاگردان و راویان ابن علویّۀ اصفهانی ( أدیب و محدّث نامدار و عظیم الشّان شیعه ) می باشد .
علاّمۀ مجلسی ، در کتاب الصّلوة ، باب الإستخارة بالدّعاء ، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب سیّد بن طاووس حلّی ، نقل می نماید بدین سند :
الْفَتْحُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ بْنِ شاذانَ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ یَعْقُوبَ
ص:225
الإصْفَهانی عَنْ أحْمَدَ بْنِ عَلیٍّ الإصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ السَّعیدِ الثَّقَفی ... ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (1).
و همچنین علاّمۀ مجلسی در کتاب الذّکر و الدّعاء ، در باب أدعیة السّر، همین حدیث را از فتح الأبواب سیّد بن طاووس نقل می نماید ، با کمی تفاوت در سند ، بدین شکل : أخْبَرَنا أبُوعَلِیٍّ، الْحَسَنُ بْنُ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ بْنِ شاذانَ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوجَعْفَرٍ ، أحْمَدَ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الإصْفَهانی، فی جُمادَی الاُولی مِنْ سَنَةِ تِسْعٍ وَأرْبَعینَ وَ ثَلاثَ مِأةٍ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوجَعْفَرٍ أحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، صاحِبُ الشّاذَکُونی ، قالَ : حَدَثَّنا أبُوإسْحقَ إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْن سَعیدٍ الثَّقَفی ... عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام (2). از عبارت بالا استفاده می شود ، که أحمد بن یعقوب اصفهانی ، از علماء و محدّثین قرن چهارم بوده ، و در سال 349، حدیث فوق را نقل نموده است . علاّمۀ طهرانی نیز در طبقات خود ، أحمد بن یعقوب را ، جزء روات شیعه ، در قرن چهارم برشمرده اند (3).
« نامداران بزرگ از چهره های علمی و ادبی اصفهان » به تفصیل از این بزرگمرد یاد نموده ایم ، مراجعه شود .
در بخش ( چهره های علمی و ادبی شیعه از قرن سوّم تا دهم « قرن پنجم ») ذکر نموده ایم ، مراجعه شود .
مرحوم شیخ طوسی ، در کتاب شریف التّهذیب ( که از کتب أربعه می باشد ) در کتاب الصّوم، باب 55، دربارۀ جواز سرمه کشیدن برای روزه دار ، حدیثی را نقل می نماید، که در سند آن ، آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفارُ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ ، عَنْ بُراقَةَ الإصْبَهانې ، عَنْ غِیاثِ بْنِ إبْراهیمَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبیه علیهما السلام (1).
وی از مشایخ علی بن ابراهیم قمی می باشد . علاّمۀ بزرگوار حاج آقا بزرگ طهرانی ، در معرفی کسانی که علی بن ابراهیم از آنها روایت می نماید ، از جعفر بن سلمۀ اصفهانی ، نام می برد(2) ، و با توجه به اینکه علی بن ابراهیم قمی ، تا سال 307 زنده بوده(3)، می توان جعفر بن سلمه را از محدّثین أواخر قرن سوّم و احتمالاً باقی مانده تا أوائل قرن چهارم ، دانست .
ص:227
وی برادر ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، و نیز علی بن محمّد ثقفی کوفی است . این چند برادر ، به اصفهان هجرت نمودند ، و همه از محدّثین بودند ، و بالأخص ، ابراهیم بن محمّد بن سعید ، که از مفاخر بزرگ محدّثین شیعه می باشد . علی بن محمّد ثقفی ، در سال 282، در اصفهان وفات یافت(1)و با توجّه به این مطلب می توان جعفر بن محمّد بن سعید ثقفی را ، از علماء و محدّثین نیمۀ دوّم قرن سوّم هجری ، به شمار آورد . حافظ أبو نعیم ، از جعفر بن محمّد بن سعید ، یاد نموده و از او حدیثی نقل کرده است(2).
حسن بن عطاء بن یزید بن سعید شاذویه ( که بعضی شاذان ، و بعضی دیگر شاذه تلفّظ نموده اند ) .
وی ، از محدّثین اصفهان بوده، و حافظ أبونعیم اصفهانی ، دربارۀ او می نویسد : کانَ یَتَشَیَّعَ (3)، که از این عبارت استفاده می شود، نه تنها از شیعیان بوده ، بلکه تشیّع خود را علنی مینموده ، و اظهار می کرده است .
أبومحمد، حسن بن علویّۀ قمّاص . مرحوم کشّی ، در کتاب رجال خود ، در شرح حال یونس بن عبد الرّحمن ( فقیه بزرگ و مرجع دینی مردم ، به أمر
ص:228
و تأیید امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام ) حدیثی نقل نموده با این سند : وَجَدْتُ بِخَطِّ مُحَمَّدِ بْنِ شاذانَ بْنِ نُعَیْمٍ ، فی کِتابِهِ ، سَمِعْتُ أبا مُحَمَّدِ الْقَمّاصِ ، الْحَسَنَ بْنَ عَلَویَّةِ ، الثَّقَةَ ، یَقُولُ : سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شاذانَ ، یَقُولُ : حَجَّ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمنِ أرْبَعاً وَخَمْسینَ حِجَّةً وَ اعْتَمَرَ أرْبَعاً وَخَمْسینَ عُمْرَةً ، وَ ألَّفَ ألْفَ جِلْدٍ ردّاً عَلَی الْمخالِفینَ ... (1).
علاّمۀ بزرگوار أمین شامی ، در أعیان الشّیعه می فرماید : وَ فِی التَّعْلیقَةِ، لَعَلَّهُ أخُو أحْمَدَ بْنِ عَلَویَّةِ الإصْفَهانِیِّ الَّذی مَرَّ وَ الطَّبَقَةُ لا تَأباهُ فَإنَّ .... (2).
و با توجّه به این گفتار ، احتمال داده می شود که حسن بن علویّه ( که در عبارت بالا توثیق گردیده و برادر أحمد بن علویّۀ اصفهانی ( بزرگمرد علم و أدب و حدیث و شعر ) باشد، و از محدّثین اصفهان به شمار رود، و با توجّه به سال وفات أحمد بن علویّه ( 320)، حسن بن علویّه ، از شخصیّت های أواخر قرن سوّم یا أوائل قرن چهارم ، به شمار می آید .
محدّث بزرگوار ، أبو الفرج ، شیخ سعید بن أبی الرّجاء صیرفی اصفهانی ، وی از مشایخ محدّث نامدار شیعه ، قطب الدّین راوندی ( معروف به قطب راوندی) متوفّای 573 می باشد ، که در کتاب الخرائج و الجرائح، از او نقل حدیث می نماید(1).
با توجّه به کتاب الخرائج و موضع آن در مسائل مربوط به مکتب امامت ، و مقام منیع أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، به خوبی روشن می شود، که این محدّث اصفهانی ، در زمینۀ امامتِ ائمّۀ شیعه ، در چه حدّی از اعتقاد و ایمان بوده است
کنیۀ او أبو أیوب می باشد ، و شاذَ کونی ، خوانده می شود ، که منسوب به ، شاذکونه ( که به معنی نوعی فرش یا جامه است ) می باشد ، چون خودش یا پدرش فروشندۀ این نوع متاع بوده اند (2).
وی از جماعتی از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام نقل حدیث نموده و مورد وثوق ، ( ثقه ) می باشد ، و کتابی تألیف نموده است(3).
مرحوم شیخ طوسی او را ، از مؤلّفین شیعه برشمرده ، و او را در زمرۀ صاحبان کتاب ، ذکر نموده است (4).
مرحوم نجاشی ، سلیمان بن داود را ، بصری شمرده ، و علاّمۀ حلّی در
ص:230
خلاصه، و همچنین ابن غضائری ، او را اصفهانی خوانده اند ، و شاید علّت آن این باشد که در دوره ای از زندگی ، ساکن بصره بوده ، و در زمانی دیگر ، در شهر اصفهان ، اقامت داشته است (1).
سلیمان بن داود منقری ، از راویانی است که در سند بسیاری از روایات أئمّه علیهم السلام ، در مباحث مختلف ذکر شده ، و در نشر آثار أهل البیت علیهم السلام نقش بسیار داشته است ، و در کتب حدیثیِ شیعه ، روایات فراوانی به واسطۀ او نقل گردیده ، که تنها با عنوان سلیمان بن داود منقری، در 64 مورد ذکر گردیده (2) و با عنوان سلیمان بن داود ، در 40 مورد مطرح گشته(3)و مجموعاً شمار زیادی از محدّثین ، از او نقل حدیث نموده اند، و او نیز از عدّۀ زیادی از بزرگان محدّثین ، نقل حدیث نموده است ، که در کتاب معجم رجال الحدیث ، مورد بحث قرار گرفته است .
مرحوم علاّمۀ مجلسی ، در مواضع گوناگون بحارالأنوار، در دهها مورد، در سلسله سند أحادیثی که نقل نموده ، نام سلیمان بن داود منقری را مطرح فرموده است ، که استقصای همۀ آن موارد، از هدف این کتاب دور می باشد .
وی ، پدر صاحب بن عبّاد ، و از محدّثین عظیم الشّأن ، و از مفاخر علمی و اجتماعی شیعه است . شرح حال او را در بخش ( مفاخر علمی و ادبی شیعۀ اصفهان ، در قرن چهارم ) ذکر کرده ایم .
ص:231
27-عبد الرّحمن الإصفهانی
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ( تاریخ پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ) حدیثی را از مجالس شیخ مفید و أمالی شیخ طوسی ، دربارۀ فضیلت أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، نقل می نماید که در سند آن ، عبد الرّحمن اصفهانی آمده ، به این ترتیب : مجالس مفید و أمالی طوسی، المفید ، عن الجعابی ... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانیِّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانیِّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی ، عَنْ عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ : دَعانِی النَّبیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و َأنَا أرْمَدُ الْعَیْنِ ، فَتَفَلَ فی عَیْنی ، وَشَدَّ الْعِمامَةَ عَلی رَأسی ... (1).
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، در بخش مربوط به أمیر المؤمنین علیه السلام در قسمت آیات نازلۀ دربارۀ آن حضرت، حدیثی را از کتاب سعد السّعود سیّد بن طاووس نقل می نماید ( دربارۀ لزوم اطاعت از علی علیه السلام ) عن عبد السّلام الإصفهانی ، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی ... (2) .
مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، در طریق روایتیِ خود، به عبد الله بن قاسم ، از عبد الله بن أحمد بن محمّد بن خشنام اصفهانی، یاد کرده ، ولی در نسخۀ مرحوم شیخ نوری ( صاحب مستدرک الوسائل ) به این شکل ذکر گردیده است :
ص:232
عبد الله بن أحمد عن محمّد بن خشنام الإصفهانی (1) . و در هر صورت ، یک محدّث اصفهانی، در مشیخۀ صدوق ، مورد ذکر قرار گرفته است .
مرحوم حاجی نوری ، در کتاب مستدرک الوسائل (کتاب الأطعمة و الأشربه ، أبواب المائدة ) حدیثی را به نقل از مالی مفید ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می نماید ، در مورد نوعی از حلواء ( خبیص (2)) که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند و آن حضرت تناول نفرمودند ، و در سند آن حدیث آمده است
... وَ رَواهُ الْمُفیدُ فِی الأمالی ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ بِلالِ الْمُهَلَّبیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ راشِدِ الإصْبَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفیِّ ... عَنْ جَعْفَرٍ الصّادِقِ علیه السلام (3)
در کتاب شریف کافی، (4) در باب نصّ بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام ، در سند حدیثی از امام علی النّقی الهادی علیه السلام آمده است : بشّار بن أحمد، عن عبد الله محمّد الاصفهانی ، قال : قال أبو الحسن علیه السلام : ... (5) .
از این حدیث و عبارت ، استفاده می شود که : أوّلا : عبد الله بن محمّد اصفهانی، مورد اعتماد مرحوم کلینی قُدْسُ سِرُة می باشد .
ص:233
ثانیاً : او از معتمدین حضرت امام علی النّقی علیه السلام بوده ، که در بحث امامت ، از نشانه های ویژه در اختیار او قرار داده اند ، و به عبارت دیگر، او از نزدیکان و مقرّبان مخلص امام هادی علیه السلام بوده است .
مرحوم حاجی نوری در مستدرک الوسائل ، در میان مشایخ شیخ صدوق، که آن بزرگمرد از آنها روایت نموده ، و در کتب خود بر أحادیث آنها اعتماد فرموده ، از عبدالله بن محمّد بن الوهّاب اصفهانی ، یاد کرده است (1).
برخی از نویسندگان ، معتقدند که مراد از راوی یاد شده ، همان است که در باب 51 کمال الدّین صدوق آمده ، به این ترتیب : حَدَّثَنا أبُوسَعیدٍ ، عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ السَّجْزیّ ، قالَ وَجَدْتُ ... (2).
و همان است که در عیون أخبار الرّضا علیه السلام نقل گردیده به این ترتیب : حَدَّثَنا عَبْدُ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الوَهّابِ الْقُرَشیّ ، قالَ حَدَّثنا أحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغَیْرَةِ ... (3)و در معجم رجال الحدیث، جلد 10، صفحۀ 309 از او یاد شده است .
و باید توجّه داشت که کلمۀ « سجزی » ، به تعبیر « سنجری » و « شجری »
و ( شنجری » نیز ، ضبط شده است . به کتاب طبقات أعلام الشّیعه (نوابغ الرّواة ) از علاّمۀ طهرانی ، صفحۀ 157 و 321 ، و تاریخ تشیّع اصفهان ، صفحۀ 221 ، مراجعه شود .
ص:234
أبو الفتح نورخان ، عبد الواحد الأصفهانی ، علاّمۀ مجلسی ، به نقل از اجازۀ کبیرۀ علاّمۀ حلّی ، حدیثی را ( دربارۀ فضیلت و أعمال لیلة الرّغائب در ماه رجب ) نقل می نماید ، با سندی که در آن، عبد الواحد اصفهانی ، در سلسلۀ راویان خبر قرار گرفته است ، بدین ترتیب :
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الدّرْبې ، عَنِ الْحاج صالِح ، مَسْعُودِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ أبِی الْفَضْلِ الرّازیِّ ، الْمُجاوِرِ بِمَشْهَدِ مَوْلانا أمیرِ الْمؤمِنینَ علیه السلام ، قَرَأها عَلَیْهِ فی مُحَرَّمِ سَنَةِ ثَلاثَ وَسَبْعینَ وَ خَمْسَمِأةٍ ، عَنِ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْجَلیلِ الرّازیّ ، عَنْ شَرَفِ الدّینِ ، ألْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ سَدیدِ الدّینِ ، عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أحْمَدَ اُلنّیِسابُوریّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنِ الْحاج مسموسم ، عَنْ أبِی الْفَتْحِ نُورْخان عَبْدِ الْواحِدِ الاصفَهانیَّ ، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ راشِدِ الشّیرازیّ ... (1) .
مرحوم کلینی ، سه روایت در کتاب شریف کافی ( در کتاب الدّواجِن ) نقل نموده در باب ( الحَمام ) و در باب ( الوَرْشان) و در باب ( الفاخْتَه ) از امام صادق علیه السلام ، به این طریق ... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أبی حَمْزَةٍ ، عَنْ عُثْمانَ الإصْبَهانیِّ ، قالَ : إسْتَهْدانی إسْماعیلُ بْنُ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ، فَدَخَلَ أبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَقالَ ...(2).
و در جامع الرّواة و تنقیح المقال ، به استناد همین نقل مرحوم کلینی ، از این راوی ، یاد نموده اند ، و بر همین مبنی ، او از راویان از امام جعفر صادق علیه السلام
ص:235
به شمار می رود .
وی ، از مشایخ شیخ صدوق می باشد(1)و با توجّه به سال وفات شیخ صدوق (381) ، این محدّث بزرگوار، از محدّثین قرن چهارم به شمار می رود
یکی از محدّثین عظیم الشّأن قرن چهارم هجری ، علیّ بن ... ، منده است ، که از مشایخ علیّ بن محمّد بن علیّ خزّاز ( صاحب کتاب شریف کفایة الأثر ، فی النّص علی الائمّة الاثنی عشر ) می باشد ، و آن بزرگمرد در کتاب خود ، در بسیاری از موارد، از او نقل حدیث مینماید ، گاهی به عنوان علی بن حسن ، و گاهی به عنوان علیّ بن حسن بن منده ، و گاهی به عنوان علیّ بن حسن بن محمد بن منده و ...(2).
ابن منده ، از جماعتی از محدّثین ، مخصوصاً از أبی محمّد، هارون بن موسی تلعکبری ( محدّث عظیم الشّأن و نامدار شیعه ) نقل حدیث مینماید ، و در سال 381، بر تلعکبری قرائت حدیث نموده است (3) .
برخی احتمال داده اند که ، علیّ بن حسن بن منده ، از خاندان علمی و مشهور بنی منده باشد ، که در قرن چهارم و پنجم هجری ، در اصفهان زندگی کرده اند ، و جمعی از محدّ ثین و مشایخ حدیث ، در میان این خاندان درخشیده اند،
ص:236
و آخرین آنها ، یحیی بن عبد الوّهاب ( صاحب کتاب تاریخ اصفهان ) می باشد ، که او را ، « محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث بن محدّث » خوانده اند(1). و بنابر احتمال مذکور، علیّ بن حسن ... بن منده ، از محدّثین اصفهانی می باشد ، و با توجّه به خصوصیّات یاد شدۀ در فوق ، دارای مذهب تشیّع بوده است .
وی ، از مشایخ مرحوم شیخ صدوق میباشد ، و آن بزرگمرد ، در کتابهای « إکمال الدّین » و « توحید » از او نقل حدیث نموده است . علاّمۀ طهرانی ، در طبقات خود او را جزء راویان شیعه ، در قرن چهارم ، ذکر نموده است (2) .
علیّ بن عبد الله أسواری ، از مکیّ بن أحمد بن سعدویه برذعی ، نقل حدیث می نماید (3) .
در کتب حدیث ، مواردی ملاحظه می شود که ، راوی یاد شده ، در سلسلۀ سند حدیث ذکر گردیده است ، و ذیلاً به برخی از آن موارد، اشاره می نمائیم :
١- علاّمۀ مجلسی ، به نقل از کتاب مجالس شیخ مفید علیه الرّحمه ، حدیث بسیار جالبی را نقل می نماید ، در بارۀ تشّرف حضرت شمعون علیه السلام ، وصیّ حضرت عیسی علیه السلام به محضر أمیرالمؤمنین علیه السلام ، در جریان جنگ صفّین ، و تجلیل آن پیامبر بزرگوار ، از امام علی علیه السلام ، و در سند آن حدیث چنین می خوانیم :
ص:237
عَلِیُّ بْنُ بِلالِ الْمُهَلَّبی ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ الإصْفَهانې ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ، عَنْ إسْماعیلَ بْنِ یَسارٍ ... ، عَنْ قَیْسٍ مَؤْلی عَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ إنَّ عَلیّاً أمیرَ الْمُؤمِنینَ علیه السلام کانَ قَریباً مِنَ الْجَبَلِ بِصِفّین ... (1).
2- در کتاب امالی شیخ طوسی ، حدیثی نقل گردیده ، در مورد حکم کسانی که با أمیر المؤمنین علیه السلام محاربه نمایند ، و در سند آن آمده است : ... قالَ أبُو الْحَسَنِ ، عَلِیُّ بْنُ بِلالٍ ، وَحَدَّثَنی عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ بْنِ مَنْصُورِ ألإصْفَهانې ، قالَ حَدَّثَنا إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هِلالٍ الثَّقَفی ، قالَ ، حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بْنُ عَلیٍّ ... عَنِ الأصْبَغِ بْنِ نُباتَةَ ، قالَ : جاءَ رجُلً إلی عَلیٍّ ... (2). و همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 32، صفحۀ 319، نقل فرموده است .
3- در مجالس شیخ مفید علیه الرّحمه ، حدیثی را دربارۀ لزوم رعایت حق أهل البیت علیهم السلام ، به خاطر رسول خدا و أمیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا علیهم السلام نقل فرموده ، که در سند آن آمده است : ... أبُو الْحَسَنِ عَلیُّ بْنُ بِلالِ الْمُهَلَّبیّ ، قالَ : حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی ، قالَ : حَدَّثَنا إبْراهیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیِّ ... عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ... (3).
4- و در کتاب شریف مستدرک الوسائل (کتاب الحج ) « باب استحباب تشییع المسافر و تودیعه » حدیثی را به نقل از مجالس شیخ مفید نقل می نماید ، دربارۀ جریان تبعید أبی ذر (علیه سلام الله) به سوی ربذه ، و مشایعت امام علی علیه السلام و جمعی از نزدیکان آن حضرت، از أبی ذر ، و گریستن آن حضرت، و در سند
ص:238
حدیث آمده است : ... عَنْ عَلیِّ بْنِ بِلالِ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الاصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیِّ ... (1).
5- و نیز در مستدرک الوسائل (کتاب الجهاد، أبواب جهاد العدو، و ما یناسبه ) حدیثی را به نقل از امالی شیخ مفید نقل می نماید ، در مورد پیشنهاد جمعی از أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام به آن حضرت، در مورد برتری دادن بزرگان عرب و قریش بر دیگران ، در مورد تقسیم بیت المال و جواب قاطع أمیرالمؤمنین علیه السلام به آنها ، که : أتَأمُرُونی أنْ أطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ ، لا وَ اللهِ ، لا أفْعَلُ ... و در سند حدیث آمده است : .... عَنْ أبِی الْحَسَنِ ، عَلیِّ بْنِ بِلالِ الْمُهَلَّبیِّ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ أسَدِ الإصْفَهانی ، عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدِ الثَّقَفی ... (2) .
و با توجّه به موارد یاد شده ، به خوبی می توان فهمید که ، علی بن عبدالله بن أسد اصفهانی ، از محدّثین عالی مقام و از شاگردان و راویان از ابراهیم بن محمّد ثقفی ( چهرۀ بزرگ و نامدار شیعه ) بوده است .
مرحوم شیخ طوسی قُدْسُ سِرُة ، در کتاب تهذیب الاحکام، حدیثی را با چنین سندی نقل نموده است : وَرَوی أبُومُحَمَّدٍ، هارُونُ بْنُ مُوسی ، قالَ حَدَّثَنی أبُوعَلِیٍّ ، مُحَمَّدُ بْنُ هَمّامٍ ، قالَ حَدَّثَنی عَلیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ کُوشیدِ الإصْبَهانې ،
ص:239
عَنْ أبی إسْحاقَ ، إبْراهیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ ... عَنْ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام (1) (2) .
وی ، از مشایخ عبّاس بن فضل مُقری ( از محدّثین قرن چهارم ) می باشد ، که عباس بن فضل ، از او نقل روایت نموده است(3).
أبو الحسن ، علیّ بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی، برادر کوچکتر ابراهیم بن محمّد ثقفی . وی از کوفه به اصفهان آمد، و در اصفهان اقامت جست ، و در سال 282، در این شهر از دنیا رفت(4).
حافظ أبو نعیم ، این بزرگمرد را در زمرۀ محدّثین اصفهان شمرده ، و ذکر نموده ، که ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ، از علی بن محمّد، مسن تر بوده است .
وی ، یکی از فقهاء و محدّثین بزرگ ، و دارای کتاب بوده ، و در میان کتب رجال ، از جایگاهی قابل توجّه برخوردار است . مرحوم نجاشی ، او را فقیه وکثیر الحدیث و فاضل دانسته ، و کتابهائی داشته ، همانند : التّأدیب (که کتاب
ص:240
الصّلوة است) و کتاب الجامع ( در فقه ) که کتاب بزرگی بوده است(1).
وی ، از اصحاب امام هادی علیه السلام و کاشانی و اصفهانی بوده است(2).
از عبارات دانشمندان علم رجال ، معلوم می شود که او شخصیّتی برجسته ، در فقه و حدیث داشته ، ولی در زمینۀ مباحث تخصّصی ، دربارۀ توثیق و تضعیف رجالیِ او ، مطالب دقیقی مطرح گردیده ، که طالبین ، به کتابهای : تنقیح المقال، جلد 2، صفحۀ 305، و معجم رجال الحدیث ، جلد 12 ، صفحۀ 148 - 150 ، و جامع الرّواة ، جلد 1 ، صفحۀ 599 و ... مراجعه نمایند .
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 47، صفحۀ 125 ، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل نموده ، دربارۀ نامطلوب بودن صدای فاخته ، و سپس می فرماید
و روی عمر الإصفهانی عنه ( امام صادق ) علیه السلام ، مثل ذلک ، فی صوت الصّلصل(3). دربارۀ این راوی ، اطّلاع دیگری به دست نیامد .
در مجامع بزرگ حدیثیِ شیعه ، همانند : وسائل الشّیعه ، بحارالأنوار ، عوالم العلوم و ... ، در سلسلۀ سند بسیاری از روایات ، در موضوعات مختلف ، نام قاسم بن محمّد ، ذکر شده است . قاسم بن محمّد ، از بسیاری از محدّثین ، نقل حدیث نموده ، ولی مخصوصاً ، از سلیمان بن داود مِنْقَری اصفهانی ، أحادیث بسیاری نقل کرده ( که استقصاء همۀ آنها دور از هدف این کتاب می باشد ) و هم چنین بسیاری از محدّثین ، از او نقل حدیث نموده اند ، همانند : سعد بن عبد الله ، و ابراهیم بن هاشم و علیّ بن محمّد قاسانی ( کاشانی) و ....
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، در دهها مورد ، و در أبواب مختلف ، أحادیثی را به این طریق : سعد، عن الإصفهانی ، عن المنقری، یا به این طریق : قاشانی ، عن الإصفهانی ، عن المنقری ، نقل کرده است(1).
در رجال کشّی ، ( در بخش مربوط به معروف بن خَرَّبُوذ ) حدیثی را نقل می نماید ، در مورد محلّ دفن عبد الله بن الحسن بن الحسن ، و أهل بیت او ، در کنار فرات ، و خبر غیبی امام صادق علیه السلام از این مطلب ، و در سند این حدیث ، راویِ آخرِ آن، شخصی است به نام محمّد الإصفهانی که می گوید:
کُنْتُ قاعِداً مَعَ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذٍ بِمَکَّةَ وَ نَحْنُ جَماعَةٌ فَمَرَّ بِنا قَوْمٌ (2). همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، جلد 47، صفحۀ 151،
ص:242
نقل فرموده است .
مرحوم آیة الله العظمی ، آقای سیّد أبو القاسم خوئی ، در معجم رجال الحدیث ، بعید ندانسته اند ، که مراد از محمّد اصفهانی ، محمّد بن سلیمان اصفهانی باشد(1).
أبو جعفر ، محمّد بن أحمد بن بشر اصفهانی ، که از أبوجعفر، محمّد بن ابراهیم بن دَقّاق قمی ، روایت می کرده ، و محمّد بن همّام ، از او نقل حدیث نموده است(2).
در کتاب نفیس بش
ارة المصطفی ، حدیثی دربارۀ محبّت نسبت به امام علی بن أبی طالب علیه السلام ، نقل گردیده که در میان راویان آن حدیث ، شخصی به نام محمّد بن الحسن الإصفهانی ، ذکر گردیده بدین ترتیب:
... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قاسِمِ الْفارْسیّ ، قالَ : حَدَّثَنا أبُوعُمَرَ ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الأسَدِیّ، الْقاضِی الإصْفَهانی ، أخْبَرَنا مُحَمَّدُ بْنِ أحْمَدَ بْنِ عَلیِّ الإسْفَراثِنی ... (3).
همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 39، صفحۀ 282 ، نقل فرموده است .
در کتاب بحارالأنوار ، قسمت مربوط به أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، باب أخبار
ص:243
الغدیر ، حدیثی از کتاب العمدۀ إبن بِطْریق حلّی (1)نقل گردیده ، که در سند آن آمده است : وَرُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانی ، یَرْفَعُهُ إلی أبی جَعْفَرٍ ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الْباقِرِ ، عَنْ أبیهِ ، عَنْ جَدِّه، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ، قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ ، فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ(2).
مرحوم نجاشی ، در کتاب رجال خود ، در بخش مربوط به عبید الله بن حرّ جعفی ، حدیثی را نقل می نماید ، در مورد خضاب امام حسین علیه السلام ، و در سند آن ، محمّد بن سعید اصفهانی ، ذکر گردیده است ، بدین ترتیب:
قالَ أبُو الْعَبّاسِ ، حَدَّثَنا الْحُسَیْنُ بْنُ إبْراهیمَ ، قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ هرُونَ الْهاشِمیِّ ، قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحُنَیْنِ ، وَ عیسَی بْنُ عَبْدِ اللهِ الطَّیالِسِی الْعَسْکَریِّ، قالا: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنِ سَعیدِ الاصْفَهانی ، قالَ حَدَّثَنا شَریک عَنْ جابِرٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ الْحُرِّ، أنَّهُ سَألَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلیِّ علیه السلام عَنْ خِضابِهِ ، فَقالَ ... (3).
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 76، صفحۀ 104، همین حدیث را نقل نموده است ، و هم چنین ، در بحارالأنوار در قسمت مربوط به معجزات
ص:244
پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، حدیثی را از قصص الأنبیاء (1) نقل می نماید ، که در سند آن محمّد بن سعید اصفهانی ، ذکر گردیده ، بدین ترتیب:
قِصَصُ الأنْبِیاءِ ، الصَّدوقُ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ حامِدٍ ، عَنْ حامِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزیزِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعیدِ الإصْفَهانې ، عَنْ شرَیْک ، عَنْ سَمّاکٍ ، عَنْ أبی ظبْیانَ ، عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ (رض) قالَ جاءَ أعْرابیُّ إلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم (2).
وی ، از اصحاب امام صادق علیه السلام ، و از راویان از آن امام معصوم می باشد ، و دارای تألیف بوده ، و از راویان مورد وثوق ( و ثِقات رُواة ) می باشد (3).
او ، همان محمّد بن سلیمان بن عبد الله اصفهانی می باشد ، که مرحوم شیخ طوسی در رجال خود (صفحۀ 288 ) او را ، جزء أصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است . و این محمّد بن سلیمان ، احتمالاً همان است که در بحارالأنوار ، در قسمت مربوط به معجزات و اجابت دعای پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، در ضمن سند حدیثی ، در بارۀ فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، از مجالس مفید ، و أمالی شیخ طوسی ذکر گردیده است ، و آن سند ، بدین ترتیب می باشد : المُفیدُ، عَنِ الْجَعابی ، عَنِ الْحُسَیْنِ الْهادِ ( الْحَسَنِ بْنِ الْحَمّادِ ) إبْنِ حَمْزَةَ ، أبُوعَلِیٍّ ، مِنْ أصْلِ کِتابِهِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانې ،
ص:245
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ الإصْفَهانی ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أبی لَیْلی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ ، قالَ دَعانِی النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم وَ أنَا أرْمَدُ الْعَیْن ... (1).
و هم چنین احتمالاً ، او همان است که ، در بحارالأنوار، قسمت مربوط به امام حسن مجتبی علیه السلام ، ( باب أحوال أهل زمان آن حضرت ) در سند حدیثی ، دربارۀ فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام به نقل از امالی شیخ طوسی آمده ، و بدین قرار می باشد : أمالِی ، المُفیدُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مالِکِ النَّحْوی ، عَنْ أحْمَدَ بْنَ عَلِیِّ الْمُعَدِّلِ ، عَنْ عُثْمانَ بْنِ سَعیدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمانَ الإصْفَهانی ، عَنْ عُمَرَ بْنِ قَیْسِ الْمَکّیِّ ، عَنْ عِکْرَمَةَ صاحِبِ ابْنِ عبّاسِ ، قالَ : لمّا حَجَّ مُعاوِیَةُ ، نَزَلَ الْمَدینَةَ ... (2).
در کتاب بحارالأنوار ، در جوامع أخباری که دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می نماید ، حدیثی را از کتاب کشف الیقین(3) نقل نموده ، در فضیلت امام علی علیه السلام ، و در سند آن آمده است :
کَشْف ، مِنْ کِتابِ أبِی الْعَلاءِ الْهَمْدانی ، عَنْ حَیْدَر بْنِ مُحَمَّدِ الحُسَیْنِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشیدِ الإصْفَهانی ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أحْمَدُ الْعَطّارّ ... ، عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الأنْصارِیِّ ، قالَ سَألتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، عَنْ میلادِ عَلِیٍّ ... (4)
ص:246
محمّد بن عبد الله بن مملک اصفهانی ، که اصل او از جرجان ( گرگان ) بوده ، و در اصفهان ساکن گردیده ، و کنیۀ او أبو عبد الله بوده است . مرحوم نجاشی، او را با عناوین : جَلیلٌ فی أصْحابِنا ، عَظیمُ الْقَدْرِ وَ الْمَنْزِلَةِ ، ستوده است .
ابن مملّک، در ابتداء معتزلی بوده، و سپس در أثر مباحثه و اقدام عبد الرّحمن بن أحمد بن خیر ویه ، به مذهب شیعه ، در آمده است ، و کتابهائی دارد به نامهای : « الجامع فی سائر أبواب الکلام » (که ، کتابی بزرگ بوده است ) و « المسائل و الجوابات فی الإمامه »، و «کتاب موالید الأئمّه علیهم السلام » و « مجالسة مع أبی علی الجبائی (1) » . مرحوم شیخ طوسی ، او را در شمار مؤلّفین شیعه برشمرده ، و از متکلمین شیعه خوانده ، و مباحثهای مهم در بحث امامت ، از او نقل می کند ، که با أبوعلی جبائی ( معتزلی مشهور و نامدار ) در حضور أبو القاسم بن محمّد کرخی ، داشته است (2).
وی ، با توجّه به مباحثه اش با أبوعلی جبائی (متوفّای 303 هجری ) از علمای اواخر قرن سوّم هجری ، می باشد (3) .
در کتاب جامع الرّواة ، در دو مورد از او یاد شده ، یکی در جلد 2، صفحۀ 144، به عنوان محمّد بن عبدالله بن مملّک اصفهانی ، و دیگری در همان جلد ، صفحۀ 436، تحت عنوان ، إبن مملّک اصفهانی
ص:247
علاّمۀ مجلسی ، به نقل از کشف الیقین(1)، حدیث بسیار جالب و مفصّلی را در مورد اجابت دعای حضرت آدم علیه السلام ، با توسّل به پنج نور مقدّس ( پیامبر أکرم صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم و خاندان آن حضرت علیهم السلام ) نقل نموده ، و سند آن با چنین نامی شروع می گردد : مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْکاتِبُ الإصْفَهانی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إبْراهیمَ الْقاضی ... (2).
و هم چنین ، در کتاب نبوّت ، از بحارالأنوار ، باب ارتکاب ترک اولی ( در مورد حضرت آدم علیه السلام ) همین حدیث را با سند یاد شده ، نقل نموده است (3).
و نیز در قسمت تاریخ زندگی و فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، دو حدیث دربارۀ فضائل و لقب أمیرالمؤمنین ، برای امام علی علیه السلام ، نقل فرموده ، که در یکی از آنها ، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، عَنِ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ الْخَوّاصِ ... ، و در دیگری ، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ الإصْفَهانی ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أحْمَدَ ... آمده است، و هر دو حدیث ، از کتاب کشف الیقین سیّد بن طاووس ، می باشد(4).
و هم چنین ، علاّمۀ مجلسی در کتاب الذّکر و الدّعاء ، در باب احتجاجاتی که از ائمّه نقل گردیده ، حدیث مفصّل و جالبی را ، از مهج الدّعوات سیّد بن طاووس حلّی ، دربارۀ امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهما السلام نقل نموده ، که در اثر استفاده از دعاء الحجاب ، از شرّ حکم قتلی که منصور دوانیقی صادر کرده بود، نجات یافتند ، و در سند آن حدیث آمده است:
ص:248
مُهَجُ الدَّعَواتِ ، عَنْ کِتابِ الْخَصائِصِ ، تَألیف مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ الإصْفَهانې، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ ... (1)
دربارۀ محمّد بن علیّ کاتب ، و این که آیا در همۀ موارد یاد شدۀ بالا ، یکی هستند یا متعدّد ، و نیز شخصیّت علمی و فکری او، اطلاع خاصّی به دست نیامد
مرحوم سیّد رضی الدّین علیّ بن طاووس ، در کتاب شریف اقبال الأعمال ، زیارت مفصّله ای را برای شهداء کربلاء نقل نموده ، که در آن، أسماء شهداء و برخی از احوال آنها ، و نیز بعضی از أسماء قاتلین آنها، ذکر گردیده است . در سند این زیارت ، که از ناحیۀ مقدّسه ، صادر گردیده ، مرحوم سیّد بن طاووس، چنین نقل می فرماید : رَوَیْنا بِإسْنادِنا إلی جَدّی أبی جَعْفَرٍ ، مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسی (رَه) ، قالَ : حَدَّثَنا الشَّیْخُ ، أبُو عَبْدِ اللهِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أحْمَدَ بْنِ عَیّاش ، قالَ : حَدَّثَنی الشَّیْخُ الصّالِحُ ، أبُومَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ المُنْعِمِ بْنِ النُّعمانِ الْبَغدادی (رَه) ، قالَ : خَرَجَ مِنَ النّاحِیَةِ ، سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَخَمْسینَ وَمِأتَیْنِ ، عَلی یَدِ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ غالِبِ الإصْفَهانې حینَ وَفاةِ أبی رَحِمَهُ اللهُ ، وَکُنْتُ حَدیثَ السِّنِّ، وَکَتَبْتُ أسْتأذِنُ فی زِیارَةِ مَوْلایَ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ، وَ زِیارَةِ الشُّهَداءِ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِمْ ، فَخَرَجَ إلَیَّ مِنْهُ ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إذا أرَدْتَ زِیارَةَ الشُّهَداءِ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِمْ ، فَقِفْ عِنْدَ رِجْلَیِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَهُوَ قَبْرُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... (2).
این زیارت را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار جلد 45، صفحۀ 64، به بعد ، و جلد 101، صفحۀ 269 به بعد ، به نقل از اقبال الأعمال ، و نیز از کتاب مزار
ص:249
شیخ مفید و مزار مرحوم سیّد و مزار کبیر ، نقل فرموده است .
از عبارت مرحوم سیّد بن طاووس ، در اقبال الأعمال ، استفاده می شود که ، شیخ محمّد بن غالب اصفهانی ، واسطۀ رساندن نامۀ أبومنصور بن عبد المنعم بغدادی ، به ناحیۀ مقدّسه و گرفتن پاسخِ نامه ، ( که مشتمل بر زیارت یاد شده ، بوده ) می باشد ، و از شخصیّتهای برجستۀ شیعه و از مقرّبین امام حسن عسکری علیه السلام به شمار می آید (1).
یکی از اصحاب امام جواد علیه السلام ، به نام محمّد بن مَنْدَهْ بن مهریزد اصفهانی ، می باشد ، که حافظ أبونعیم اصفهانی ، او را جزء محدّثین اصفهانی به شمار آورده، و حدیثی را از او نقل می نماید ، به این مضمون: جعفر بن محمّد بن مَزْیَد ، می گوید: من در بغداد بودم و محمّد بن مندة بن مهریزد ، گفت : آیا مایل هستی که تو را به خدمت ابن الرّضا ( امام جواد علیه السلام ) ببرم ؟ گفتم آری . پس مرا بر آن حضرت وارد نمود، و سلام کردیم ، و نشستیم ، پس دربارۀ حدیث پیامبر صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم سئوال نمود، که فرموده است:
إنَّ فاطِمةَ أحْصَنَتْ فَرْجَها فَحَرَّمَ اللهُ ذُرَّیَّتَها عَلَی النّارِ ، آن حضرت فرمودند: این مطلب مخصوص امام حسن و امام حسین علیهما السلام می باشد(2).
ص:250
از این نقل معلوم می شود که ، نه تنها محمّد بن منده ، از محدّثین بوده، بلکه از خواصّ امام جواد علیه السلام به شمار می آمده ، که در آشنا ساختنِ أفراد مستعدّ با آن حضرت ، و ایجاد ارتباط بین مردم و امام علیه السلام ، فعّالیّت می نموده ، و نقش مؤثّر داشته است . ابن شهر آشوب مازندرانی ، در کتاب مناقب ، در بخش مربوط به علم امام جواد علیه السلام ، می فرماید : وَقَدْ رَوی عَنْهُ الْمُصَنِّفُونَ نَحْوُ أبی بَکْرٍ ، أحْمَدَ بْنِ ثابِتٍ فی تاریخِه ، وَ أبی إسْحاقَ الثَّعْلَبِیِّ فی تَفْسیرِه ، وَمُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةِ بْنِ مهربذ ، فی کِتابِه ، ... (1). و بدین وسیله ، نه تنها محمّد بن منده را ، جزء راویان از امام جواد علیه السلام شمرده ، بلکه او را از مصنّفین و دارای کتاب دانسته ، که در آن ، از امام جواد ( امام محمّد تقی ) علیه السلام ، نقل روایت نموده است .
علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار، جلد 47، صفحۀ 205، و جلد 94 صفحۀ 379، حدیثی را از مهج الدّعوات ، تألیف سیّد رضی الدّین بن طاووس ، نقل می نماید ، در بارۀ دعاء الحجاب ، که امام صادق علیه السلام برای دفع شرّ منصور دوانیقی ، خواندند، و از حکم قتلی که در مورد امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام صادر کرده بود، نجات یافتند، و در سند آن حدیث ، شخصی به نام محمّد بن مهران اصفهانی ، ذکر گردیده ، به این ترتیب :
کِتابُ الْخَصائِصِ (2)، لِلْحافِظِ أبِی الفَتْحِ ، مُحَمَّدِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ النَّطَنْزې ، عَنْ عَبْدِ الْواحِدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ إبْراهیمَ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ أحْمَدَ الصَّیْرَفیِّ ،
ص:251
عَنْ إسْحاقَ بْنِ عَبْدِ الرَّبِّ بْنِ الْمُفَضَّلِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الْحَمیدِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرانَ الإصْفَهانِیِّ عَنْ خَلاّدِ بْنِ یَحْیی ، عَنْ ... (1) .
در بارۀ محدّث یاد شده ، اطّلاع دیگری به دست نیامد (2) ولی حدّ أقل، علاقه مندی او به خاندان رسالت ، از این حدیث ، استفاده می شود .
أبونصر ، منصور بن عبدالله بن ابراهیم اصفهانی . در سلسلۀ سند برخی از روایات ائمّۀ معصومین علیهم السلام ، که در کتب حدیث نقل گردیده ، منصور بن عبدالله اصفهانی ، ملاحظه می شود ، که ذیلاً مواردی از آن را ذکر می نمائیم :
1- در بحارالأنوار ، کتاب التّوحید ، حدیثی را از توحید شیخ صدوق و عیون أخبار الرّضا علیه السلام از امام هشتم علیه السلام ، نقل نموده ، که در سند آن آمده است : عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الْوَهاّبِ الْقُرَشِیِّ ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغَیْرَةِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ إبْراهیمَ الإصْفَهانِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ
ص:252
الْحُسَیْنِ بْنِ بِشّارٍ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرّضا علیه السلام (1).
2- و نیز در کتاب توحید از بحارالأنوار ، حدیث دیگری را از توحید شیخ صدوق ، نقل فرموده از امام صادق علیه السلام ، با این سند : عَبْدُ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الْوَهّابِ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الاصْفَهانې ، عَنْ صَفْوانَ عَنْ إبْنِ مُسْکان ، قالَ : سَألْتُ أبا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی (2).
٣- و هم چنین ، در کتاب النّبوّه ، در بحارالأنوار ، حدیثی را از علل الشّرایع شیخ صدوق ، و عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، نقل فرموده ، در قصۀ حضرت سلیمان و مورچه ( نمله ) با این سند : عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ الْقُرَشِیّ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مهرویه الْقَزْوینی ، عَنْ داوُد بْنِ سُلَیْمانَ الْغازِیِّ، قالَ : سَمِعْتُ عَلِیِّ بْنِ مِوسَی الرّضا علیه السلام ... (3).
4- در علل الشّرایع ، مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، حدیث جالبی را در مورد خاتَم قرار دادن عقیق سرخ ، به دلیل این که اقرار به وحدانیّت خداوند و نبوّت پیامبر صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم و وصایت امام علی علیه السلام و امامت فرزندان آن حضرت نموده است ، نقل کرده ، و در سند آن آمده است:
حَدَّثَنا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ الْقُرَشیّ ، قالَ : حَدَّثَنا مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ إبْراهیمَ الإصْفَهانی ، قالَ : حَدَّثَنا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ الإسْکَنْدَرانیّ ... عَنْ سَلْمانَ الْفارْسِیِّ ، قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم لِعَلِیٍّ علیه السلام : یاعَلِیُّ ... (4).
و همین حدیث را علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، جلد 27 ، صفحۀ 280،
ص:253
و نیز در جلد 42، صفحۀ 69( در بخش مربوط به اسلحه و لباس و مَرْکب علی علیه السلام ) نقل نموده است .
5-علاّمۀ مجلسی ، در بحارالأنوار ، به نقل از عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، حدیث بسیار جالب و مهمّی را دربارۀ اهمیّت دوستی و پیروی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، و آثار و مقامات معنوی آن حضرت ، نقل نموده است ، با این سند :
... عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهّابِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإصْفَهانی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الإسْکَنْدَرانی ، عَنْ أحْمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَهْدِیِّ الرِّقِّیِّ ، عَنْ أبیهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبائِهِ ، عَنْ أمیرِ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم ، یاعَلِیُّ ، طُوبی لِمَنْ أحَبَّکَ وَصَدَّقَ بِکَ ، وَ وَیْلٌ لِمَنْ أبغَضَکٌ وَکَذَّبَ بِکَ ... (1). علاّمۀ بزرگوار ، آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود ، منصور بن عبدالله را ، در زمرۀ راویان قرن چهارم برشمرده است (2) .
أبو المکارم ، هبة الله بن داود بن محمّد اصفهانی ، که از مشایخ شیخ منتجب الدّین رازی ، می باشد و این بزرگمرد ، کتاب « ألمطالب فی مناقب آل أبی طالب » را ، که تألیف سیّد نجم الدّین ، بدران بن شریف علویّ حسینی اصفهانی است ، به واسطۀ همین هبة الله بن داود ، نقل می نماید(3). شیخ منتجب الدّین رازی ، او را با عنوان ثقة الدّین ، مورد تجلیل قرار داده است.
ص:254
59-یوسف بن یحیی اصفهانی ( أبویعقوب)
این راوی ، جزء طریق مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمه ، در کتاب شریف من الایحضره الفقیه ، به أبی سعید خدری است، و از آن بزرگوار بر می آید ، که براین شخص اعتماد داشته ، و او را از رواة موثّق می دانسته است(1) .
وی ، از مشایخ بزرگان شیعه بوده، و کتابی به نام تأویل آلایات داشته است . یکی از شاگردان محقّق کرکی ، رساله ای در اسامی مشایخ شیعه نوشته ، و این بزرگمرد را در زمرۀ مشایخ أصحاب ، ذکر نموده است(2). از تاریخ زندگی این بزرگمرد ، اطّلاع دیگری به دست نیامد .
در کتب رجال اسم و مشخّصات وی ذکر نگردیده ، ولی در اسناد کتاب شریف کافی ( از محمّد بن یعقوب کلینی قُدْسُ سِرُة ) ذکر گردیده است .
مثلاً، در باب ( ألْبان ) از أبواب أطعمۀ کتاب کافی ، روایتی از قاسم بن محمّد جوهری ، از أبی الحسن اصفهانی، از امام صادق علیه السلام نقل فرموده(3)ونیز ، در هرکدام از باب (کتمان ) و باب ( نمیمه ) ، حدیثی را از محمّد بن عیسی ، از
ص:255
یونس ، از أبی الحسن اصفهانی ، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است (1).
و علاّمۀ مجلسی ، در باب ( ألقول الخیر و القول الحسن) از کتاب بحار الأنوار ، حدیثی را از محاسن برقی ، نقل فرموده ، که در سند آن چنین آمده است : عَنِ الْیَقْطینیِّ، عَنْ یُونُسَ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ الإصْفَهانی، عَنْ أبې عَبْدِاللهِ علیه السلام ... (2).
و هم چنین ، علاّمۀ مجلسی ، در قسمت ( ألسّماء و العالم) از بحارالأنوار ، در باب ( الألبان و فوائدها ) ، حدیثی را با چنین سندی نقل فرموده است:
المَحاسِنُ ، عَنْ أبیهِ ، عَنِ القاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أبِی الْحَسَنِ الإصْفَهانی ، قالَ کُنْتُ عِنْدَ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام (3) .
مرحوم مامقانی ، نقل حدیث نمودن یونس از ، أبی الحسن الإصبهانی را ، دلیل مقام و اعتبار او ، دانسته است.(4)
وی ، یکی از اصحاب امام جواد علیه السلام ، می باشد که آن حضرت، در مورد ازدواج دخترانش ، که به چه نوع همسری آنها را تزویج کند ، نامه نوشته اند به این مضمون : عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیارَ ، قالَ : قَرَأتُ کِتابَ أبی جَعْفَرٍ علیه السلام ، إلی أبی شَیْبَةِ الإصْبَهانی : فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ مِنْ أمْرِ بَناتِکَ ، وَ أنَکَ لاتَجِدُ أحَداً مِثْلَکَ ، فَلاتَنْظُرْ فی
ص:256
ذلِکَ یَرْحَمُکَ اللهُ ، فَإنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم قالَ : إذا جائَکُمْ مِنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دینَهُ ، فَزَوِّجُوهُ ، إنَّکُمْ إلاّ تَفْعَلُوا ذلِکَ ، تَکُنْ فِتْنَةُ فِی الأرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ(1).
یعنی : علیّ بن مهزیار می گوید : قرائت کردم نامۀ امام أبی جعفر ( جواد آلائمّه علیه السلام ) را ، به أبی شیبۀ اصبهانی ، که نوشته بودند : فهمیدم آنچه را در مورد ازدواج دخترهایت نوشته بودی ، که نمییابی أحدی را همانند خودت ( در شدّت اعتقاد و پای بندی به مکتب أهل البیت علیهم السلام ) ( که دخترهایت را به ازدواج آنها در آوری ) پس ( تا این حد ) نظر و دقّت نکن ، خدای رحمتت کند ، زیرا رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِی وَ سَلَم فرمود: وقتی کسی ( برای ازدواج فرزندانتان ) آمد ، که أخلاق و دین او را می پسندید ، (دخترانتان را) به همسری او در آورید، همانا اگر چنین نکنید ، فتنه ای در زمین و فسادی بزرگ ، روی خواهد داد .
از این عبارت ، در روایت یاد شده، استفاده می شود که او از شخصیّت بالائی برخوردار بوده، و در اعتقاد و پای بندی به مکتب ولایت و تشیّع، مقامی برجسته داشته است .
أبو الّلطیف بن أحمد بن أبی الّلطیف زرقویه ( جرقویه ) اصبهانی ( اصفهانی )، که با عنوان و لقب ، الشّیخ الإمام منیر الدّین ، ستوده شده ، و شیخ منتجب الدّین رازی ، او را ، با أوصاف و عناوینِ : مُناظِرٌ فَقیهُ دَیِّن ، توصیف نموده و فرموده است : من در خوارزم به ملاقات او رسیدم ، و براو قرائت حدیث نمودم .
وی ، به واسطۀ قاضی ابن قدامه ، از سیّد مرتضی ، علم الهدی أعلی الله مقامه ،
ص:257
تمامی کتابهای او را روایت می نماید(1).
در بحارالأنوار، در بخش تاریخ أمیرالمؤمنین علیه السلام ، باب ( مناقب أصحاب الکساء و فضلهم ) حدیثی را از تفسیر فرات بن ابراهیم ، نقل می نماید ، دربارۀ فضائل أهل البیت علیهم السلام با این سند : تَفْسیرُ فُراتٍ، مُحَمَّدُ بْنُ زَیْدِ الثَّقَفیُّ، عَنْ أبی نَصْرِ بْنِ أبی مَسْعُودِ الإصْفَهانی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أحْمَدَ ... ، عَنْ حُذَیْفَةِ بْنِ الْیَمانِ ، قالَ : دَخَلَتْ عایِشَةُ ... (2) .
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی ، ( کتاب الزّکاة ، باب اوقات الزّکاة ) حدیثی را نقل نموده ، که در سند آن آمده است :
... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ ، عَنِ الإصْفَهانې ، قالَ : قُلْتُ لأبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ... (3) .
ولی از نام و مشخّصات دیگر این راوی ، ذکری نفرموده است . احتمال دارد راوی یاد شده ، همان أبو الحسن اصفهانی ( که قبلاً در ذیل شمارۀ «61» ذکر گردید ) باشد .
ص:258
ص:259
ص:260
در این بخش ، فقط بیست نفر از چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ، ( از قرن سوّم تا دهم ) که شهرت ویژه دارند، و از نامداران شخصیّتهای علمی و أدبی به شمار میروند ، به ترتیب زمان وفات یا شهادتشان ، ذکر مینمائیم ، و بقیّه را در بخش دیگری ، تحت عنوان ( چهره های علمی و ادبی شیعه از قرن سوّم تا دهم) مورد بحث و بررسی قرار می دهیم .
محدّث نامدار ، و عالمِ صالحِ عظیم الشّأن ، أبو اسحاق ، ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعید ( سعد ) بن مسعود ثقفی کوفی اصفهانی ( ره )، متوفّای 283 هجری ، که از مفاخر علمی شیعه و کوفه و اصفهان می باشد ، و با کثرت تألیف و قدرت اندیشه ، و جدیّت در تصمیم و اراده ، خدمات بسیار ارزشمندی را به عالم تشیّع و نشر آثار أهل البیت علیهم السلام نموده ، و مورد تجلیل فراوان بزرگان علم رجال و حدیث قرار گرفته است .
وی ، از نسل سعید بن مسعود ثقفی ، برادر أبی عبید بن مسعود ثقفی ، و عموی مختار بن أبی عبیدۀ ثقفی ( انتقام گیرندۀ خون سیّد الشّهداء أبی عبدالله الحسین علیه السلام ) می باشد ، و او همان است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را به
ص:261
حکومت مدائن منصوب فرمودند ، و امام حسن علیه السلام در حادثۀ ساباط ، به او پناه بردند (1). ابراهیم بن محمّد ثقفی ، کتابی را به نام « المعرفه » تألیف نمود (2) در زمینۀ مناقب مشهورۀ « أمیرالمؤمنین » علیه السلام و « أهل البیت » علیهم السلام ، و مثالب دشمنان و مخالفین آنها ، و این کتاب شگفتی کو فیّون ( که از علماء و شیعیان بودند) را برانگیخت ، و پیشنهاد کردند که این کتاب را در معرض أفکار دیگران قرار ندهد ( به دلیل این که افکار حاکم بر جامعه ، چه بسا از قبول آن خودداری کنند ) ولی این بزرگمرد، نه تنها از نشر این کتاب مستند ، و پرمایه و ارزشمند ، خودداری نفرمود ، بلکه سؤال کرد ، کدام یک از شهرها از افکار و فرهنگ شیعه دورتر هستند ؟ جواب دادند : اصفهان چنین است ، در این هنگام قسم یاد کرد که مفاد این کتاب را در هیچ شهری نقل نمیکنم مگر در اصفهان ، و به خاطر اطمینان قاطعی که به صحت و استحکام مطالب کتاب داشت ، به اصفهان هجرت نمود، و به نشر و ترویج محتوای کتاب و سایر افکار و اندیشه های مکتب تشیّع ، در این شهر (3) پرداخت(4)، پس از آنکه ابراهیم بن محمّد ثقفی به اصفهان وارد شد ، جمعی از بزرگان و محدّثین قم ( که مرکز فکری و علمی شیعه در آن زمان بوده ) همانند أحمد بن محمّد بن خالد برقی
ص:262
(که از محدّثین مشهور است و رقم تألیفات و کتابهای او ، به دهها عنوان گوناگون می رسد ) به اصفهان آمدند، و آن بزرگمرد را برای هجرت و اقامت در قم دعوت نمودند(1) و منظور آنها این بود که از علم و دانش و تألیفات و آثار وأحادیث او استفاده نمایند ، و حوزۀ علمیّۀ قم را ، رونقی افزون بخشند ، در حالی که ابراهیم بن محمّد ثقفی ، به اصفهان آمده بود برای این که فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را با استفاده از علم و دانش و تحقیقات و تألیفات خود ، در این شهر ، منتشر سازد ، و در زمینۀ اصلاح أفکار و اندیشۀ مردم ، و محدّثین و علماء اصفهان ، اقدامی مؤثّر بنماید . کتابهای ابراهیم بن محمّد ثقفی ، بسیار زیاد است ، و مشتمل بر أحادیث فراوان و متنوّع می باشد ، و بزرگان علم رجال ، آنها را نام برده اند ، که ذیلاً نقل می نمائیم :
1 - ألغارات (که به نقل الذّریعه ، نسخه ای از آن نزد علاّمۀ مجلسی بوده ، و از آن نقل حدیث نموده است ) 2 - ألمغازی ، 3 - ألسّقیفه ، 4 - ألرّدّه ، 5- مقتل عثمان 6- الشّوری ، 7 - ألجمل، 8- بیعة أمیر المؤمنین علیه السلام ، 9 - الصّفین ، 10 - ألحکمین ، 11 - النّهروان ، 12 - مقتل أمیر المؤمنین علیه السلام ، 13 - رسائل أمیر المؤمنین و أخباره و حروبه ، 14 - قیام الحسین ( الحسن ) بن علی علیه السلام ، 15 - مقتل الحسین علیه السلام ، 16- ألتّوابین ، 17 - عین الورد ، 18 - أخبار المختار ، 19 - فدک ، 20 - ألسّرائر ، 21 - الحجّة فی فعل المکّرمین ، 22 - ألمودّة فی ذوی القربی ، 23 - المعرفه ( همان است که به خاطر نشر محتوایش ، به اصفهان هجرت نمود)، 24 - ألحوض و الشّفاعه ، 25 - الجامع الکبیر فی الفقه ، 26 - الجامع الصغّیر ، 27 - مانزل
ص:263
من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام ، 28 - فضل الکوفه و من نزلها من الصّحابه ، 29-کتاب فی الإمامه ( که کتاب بزرگی بوده است )، 30 - کتاب فی الإمامه (که کتاب کوچکی در مبحث إمامت بوده است ) ، 31 - ألمتّقین ( ألمتعتین ) 32 - ألجنائز ، 33 - ألوصیّه ، 34 - المبتدأ ، 35 - أخبار عمر ، 36 - أخبار عثمان 37 - کتاب الدّار ، 38 - الأحداث ، 39 - ألحرورا ، 40 - الإستنفار ( ألأسفار )، 41 - ألسِّیَر ، 42 - أخبار یزید ، 43 - ابن الزّبیر ، 44 - التّفسیر ، 45 - کتاب التّاریخ ، 46 - الرّؤیا ، 47 - کتاب الأشربة ، الکبیر و الصّغیر ، 48 - کتاب زید و أخباره ، 49 - کتاب محمّد و ابراهیم ، 50 - من قتل من آل محمّد علیهم السلام ، 51 - ألخطب المعربات ( المقرّبات )(1).
ابراهیم بن محمّد ثقفی ، مورد تجلیل و احترام بزرگان علم و حدیث می باشد و شخصیّت بزرگی همانند سیّد بن طاووس (در إقبال الأعمال ) او را توثیق نموده ، و ابن النّدیم ، در کتاب « ألفهرست » او را از ( ألثِّقاتِ الْعُلَماءِ الْمُصَنِّفینَ ) شمرده ، و علاّمۀ مجلسی دربارۀ او فرموده : (إنَّ لَهُ مَدائحَ کَثیرَةً) و بزرگان حدیث در کتابهای برجسته ای ، همانند : کافی و تهذیب و تفسر قمی و کامل الزّیارات، از او نقل حدیث نموده اند ، و چهره های عظیم الشّأنی همانند : شیخ مفید و سیّد مرتضی ( علم الهدی ) برخی از کتابهای او را نقل نموده اند(2) .
مورّخ نامدار و جغرافی دان ، مشهور، أحمد بن أبی یعقوب ، اسحاق
ص:264
بن جعفر بن وهب بن واضح ، کاتب اصفهانی ، معروف به ( یعقوبی ، و ابن یعقوبی ، و ابن واضح )، که از دانشمندان بزرگ تاریخ و جغرافیا ، در نیمۀ دوّم قرن سوّم هجری می باشد ، و دارای علم نجوم بوده ، و شعر نیز می سروده است .
او از معاصرین أحمد بن داوود ، أبوحنیفۀ دینوری می باشد (1) و به سیر و سیاحت ، شدیداً علاقه مند بوده ، و سفرهائی به أرمینیّه ( أرمنستان ) و هند و مصر و بلاد مغرب داشته ، و در ضمن سیاحت خود ، کتاب « البلدان » ، را که قدیمی ترین کتاب عربی ، در زمینۀ جغرافیا میباشد ، تألیف نموده است(2).
تألیفاتی گوناگون داشته که بعضی از آنها باقی مانده ، و برخی دیگر از بین رفته ، و فقط نام آنها باقی مانده است ، و مجموعاً به نُهْ عنوان می رسد(3) و مشهورترین آنها ، یکی « ألتّاریخ » است ، که در دو جلد می باشد ، و به نام « تاریخ یعقوبی » شهرت یافته ، و دیگری کتاب « ألبلدان » یا « أسماء البلدان » ، که در ضمن سیر و سیاحتهای خود نوشته ، و قدیمی ترین کتاب در موضوع خود، در عالَم عربی می باشد .
دو کتاب یاد شده ، در لیدن و نجف اشرف(4)و نیز در بیروت ، چاپ شده است، و تاریخ یعقوبی، به وسیلۀ دکتر ابراهیم آیتی ترجمه شده ، و چندین بار به چاپ رسیده ، و به وسیلۀ مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی ایران ، چاپ سوّم آن در سال 1362 شمسی، انجام گرفته است ، و کتاب « البلدان » نیز، به وسیلۀ دکتر ابراهیم آیتی ترجمه گردیده ،
ص:265
و چندین بار به چاپ رسیده ، که چاپ سوّم آن به وسیلۀ بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال 1356 شمسی ، انجام گرفته است .
واضح ، جدّ أحمد بن أبی یعقوب ، از شیعیان أهل البیت علیهم السلام بوده، و جان خود را بر سَرِ این راه گذاشته، و به شهادت رسیده است (1)، و شخص أحمد بن أبی یعقوب نیز ، به نوشته و تصریح بسیاری از صاحبان تراجم ، شیعه بوده ، و در تشیّع او شبهه ای نیست، زیرا او « حدیث غدیر » و « حدیث ثقلین » و تفسیر آن به کتاب خدا و عترت را نقل نموده ، و نزول آیۀ ( ألْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ ... ) را در روز نصب أمیر المؤمنین علی علیه السلام به خلافت در غدیرخم، تصریح کرده ، و هیچیک از خلفاء را به جز امام علی علیه السلام با عنوان أمیرالمؤمنین ، یاد نمی کند (2)
سارتن، پس از آن که یعقوبی را به عنوان مورّخ و جغرافی دان شیعه معرّفی می کند، می گوید : از لحاظ شیعه بودن وی ، این کتاب جالب توجّه است ، چه ، بی طرفانه و با علاقۀ خاص نوشته شده است .
و جرجی زیدان نیز می نویسد : از مزایای تاریخ یعقوبی علاوه بر قِدْمَت آن ، این است که ، مؤلّف آن شیعی مذهب است و از عبّاسیان چیزهائی می نویسد ، که دیگران از ذکر آن پرهیز می کنند .
یعقوبی ، از خطب و رسائل یا کلمات قصار رسول اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ، و هر یک از أئمه شیعه علیهم السلام تا امام رضا علیهم السلام را نقل می کند ، و در حوادث سال 254 ، وفات امام هادی علیهم السلام را بیان نموده ، و در حوادث سال 204 ، اجمالی از ازدواج امّ
ص:266
الفضل با امام جواد علیه السلام را ذکر نموده است(1). تاریخ فوت أحمد بن یعقوب را متفاوت نوشته اند ، همانند : 278، بعد از 278، 282، 284 ( که این قول أخیر مشهور میباشد ، و در معجم الأدباء یاقوت حموی (جلد 5، صفحۀ 154) آمده است ، ولی علاّمۀ امین ، در أعیان الشّیعه نوشته اند که : یعقوبی در شب عید فطر 292 ، به یاد روزگار قدرت آل طولون افتاده ، و زوال سلطنت آنها را مورد عبرت قرار داده ، و أشعاری سروده است، و از این جریان معلوم می شود که وفات او پس از این تاریخ می باشد (2).
أبوجعفر، أحمد بن علویّه اصفهانی ، معروف به « أبو الأسود » و « إبن الأسود » متولّد 212 و متوفّای 320 هجری(3).
وی محدّثی نامدار، و شاعری بسیار بزرگ ، و مجاهدی عظیم الشّأن می باشد . در کتابهای « تهذیب شیخ طوسی » و « من لا یحضره الفقیه صدوق » از او نقل حدیث گردیده ، و شیخ طوسی در بخش مربوط به ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی اصفهانی ، کتابهای او را به واسطۀ أحمد بن علویّۀ اصفهانی ، روایت می نماید (4) . مرحوم نجاشی ، کتاب او را به نام « الإعتقاد » ( فی الأدعیه ) نقل نموده (5) ، و ابن شهر آشوب مازندرانی ، در کتاب نفیس « معالم العلماء »
ص:267
مینویسد : ( لَهُ کُتُبٌ مِنْها دُعاءُ الإعْتِقادِ ، وَ لَهُ النُّونِیَّةُ ، الْمُسَمّاةُ بِالألْفِیَّةِ وَ الْمُحَبّرة (1) ) و شیخ طوسی او را جزء راویانی که درک محضر امامان معصوم علیهم السلام ننموده اند ذکر نموده است (2) .
عدّه ای از محدّثین ، همانند : أبوجعفر، محمّد بن الحسن الولید ( متوفّای 343) و سعد بن عبد الله أشعری (متوفّای 299 یا 300 یا 301 هجری ) و حسین بن محمّد بن عمران أشعری و عبد الله بن حسین (حسن) مؤدّب و ... ، از او نقل حدیث مینمایند ، و این بزرگمرد از مشایخ آنها به شمار می رود(3).
در هنگامی که قصیدۂ نونیّۀ ابن علویّه را ، که به نام « ألفیّه » بوده ( ولی هشتصد و سی و چند شعر او ضبط شده(4) برای أبو حاتم سجستانی خواندند ، به تعجّب در آمد و به أهل بصره گفت : والله این شاعر اصفهانی، در استحکام شعر وکثرت فوائد آن ، بر شما تفوّق یافته است ( با این که عرب زبان هستید ، و شعر عربی سرودن ، زبان مادریِ شما است ) . ابن علویّه در این اشعار ، روایات فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را مطرح نموده ، و با مخالفان خلافت آن حضرت، احتجاج نموده ، و مخصوصاً کلمۀ مولی را که به معنی ولایت مطلقۀ آن امام است ، به صورتی بدیع ، بیان داشته است . ثعالبی ، در «یتیمة الدّهر » ابن علویّه را از شعراء و نویسندگان اصفهان ذکر نموده (5) ، و سیوطی در « بُغیة الوعاة » ، او
ص:268
را صاحب لغة و أدیب و شاعر خوانده (1) و صاحبان تراجم، شعرش را در جزالت و استحکام و فصاحت و قوّة ترکیب و نظم معانی ، در سرحدّکمال دانسته ، و بیان او را در مناقب أئمّه علیهم السلام و دفاع از مذهب إمامیّه ، شیرین ، و همراه با منطقی قویّ ، شمرده اند .
علاّمۀ امینی در الغدیر ، او را در زمرۂ شعراء غدیر شمرده ، و منتخبی از اشعار او را نقل کرده ، و حاج آقا بزرگ طهرانی او را ، در زمرۀ نوابغ رواة در سَدِۀ چهارم ، ذکر نموده ، و صاحب أعیان الشّیعه ، او را جزء چهره های برجستۀ علم و ادب
جهان شیعه به شمار آورده ، و یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را ستوده و تمجید کرده است (2).
و در یک کلام: أحمد بن علویّۀ اصفهانی ، از مفاخر شیعه ، و از چهره های برجستۀ علمی و ادبی اصفهان ، و آبروئی برای تاریخ علم و ادب و تشیّع می باشد
أدیب نامدار ، و نویسندۀ صاحب آثار، و مؤرّخ متتبّع ، و لُغَویِ متبحّر، حمزة بن حسن اصفهانی ، مکنّی به أبو عبد الله ، و متوفّای پس از 350 هجری . وی از دانشمندان معروف اصفهان در قرن چهارم می باشد ، و در لغت و تاریخ و ادبیّات برجستگی داشته است .
ابن النّدیم، از آثار او : 1 - اصفهان و أخبارها ، 2 - ألتّشبیهات ، 3 - أنواع الدّعاء 4- ألتّصحیف 5-ألأمثال علی أفعل ... ، 6 - الأمثال الصّادرة عن ثبوت الشّعر ،
ص:269
٧- التّنبیه علی حروف المصحف ، 8- رسائل ، 9 - التّماثیل فی تباشیر السّرور را ، برشمرده است (1). از آثار قلمی و مهم حمزۀ اصفهانی ، کتاب « تاریخ سِنی ملوک الأرض و الأنبیاء » می باشد ، که به نام « تاریخ ملوک الأرض » نیز نامیده شده است (2).
این کتاب به لاتین ترجمه شده ، و در لیبسیک در سال 1866 میلادی ، در دو جزء ، یکی با متن عربی ، و دیگری ترجمۀ لاتین ، به چاپ رسیده ، چنانچه در سال 1340 قمری ، در کلکته و برلین نیز ، چاپ شده است(3).
علاّمۀ امین ، کتاب دیگری از او یاد کرده به نام « ألْخَصائِصُ وَ الْمُوازَنَةُ بَیْنَ الْعَرَبِیَّةِ وَ الْفارْسِیَّةِ » فی تاریخ آدابِ اللُّغَةِ الْعَرَبِیَّةِ ، که نسخۀ خطّی آن در کتابخانۀ خدیویّه موجود است (4). نویسندۀ محقّق ، آقای دکتر لطف الله هنرفر ، وفات این بزرگمرد را بین سالهای 350 تا 360 دانسته است (5) .
أدیب نحوی ، وکاتب شاعر ، و مورّخ حافظ ، نسّابۀ متبحّر، و محدّث متفنّن، علیّ بن حسین بن محمّد اصفهانی ، مکنّی و معروف به أبو الفرج اصفهانی، متولّد 284 و متوفّای 356 یا 357 یا بعد از 360 هجری . وی ، نسبش به مروان حمار می رسد ، و از امویان می باشد ، ولی علم و دانش او از یک طرف، و بینش اجتماعی او از طرفِ دیگر، او را به سوی مکتب تشیّع سوق داده است ،
ص:270
و مخصوصاً محیط خانوادگی او در شهر و جامعۀ اصفهان ، در این زمینه مؤثّر بوده ، و نام علی ( برای خودش ) و نام حسین ( برای پدرش ) گویای این گرایش در خانواده او ، و نیز در جامعۀ اصفهان آن روز می باشد . خاندان أبو الفرج ، علمی بوده ، و جمعی از آنها از دانشمندان بوده اند، و مذهب تشیّع داشته اند (1)
شیخ طوسی در الفهرست ، او را در شمار مصنّفین شیعه برشمرده ، و او را زیدی المذهب دانسته ، و کتابهای او را از قبیل : « ألأغانی الکبیر »، و « مقاتل الطّالبیّین » و کتاب « مانزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أهل بیته علیهم السلام » ، و «کتاب فیه کلام فاطمه علیها السلام فی فدک » ، و غیر اینها ، ذکر نموده است (2) .
مرحوم اردبیلی ، در « جامع الرّواة» ، با استناد به کلام علاّمه در « خلاصه » و شیخ طوسی در « ألفهرست » او را زیدی المذهب ، و صاحب تصنیف ذکر نموده (3)، و مرحوم مامقانی در « تنقیح المقال » پس از آن که مطالب شیخ طوسی و دیگران را دربارۀ او نقل نموده ، فرموده است : و الرَّجُلُ وَ إنْ کانَ زَیْدِیّاً ، إلاّ أنَّهُ مُعْتَمَدٌ عِنْدَ الأصْحابِ ، فَیَکُونُ حَدیثُهُ مِنَ المُوَثَّقِ (4)، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای خوئی در معجم رجال الحدیث ، به ستایش های شیخ حرّ عاملی در مورد علم و ادب و کتب أبو الفرج اصفهانی، و نیز نوشته های شیخ طوسی دربارۀ این عالِم ادیب ، اکتفاء نموده ، و إظهار نظر دیگری نفرموده است (5) .
أبو الفرج اصفهانی ، دارای علوم و فنون گوناگون ، از قبیل : لغت ، نحو ،
ص:271
صرف ، تاریخ ، علم أنساب ، علم جوارح ، طبّ انسانی و طبّ حیوانی ( دامپزشکی ) ، نجوم بوده ، و در شعر و أدب و نویسندگی ، از اعجوبه های تاریخ به شمار رفته است ، و أکثر أخبار و أشعار و أحادیث و أنساب را ، با اسناد و اسامی قائلین و ناقلین آنها ، حافظ بوده (1)، و به همین جهت نوشته های او مورد توجّه قرار گرفته است . او بی گمان ، از چهره های درخشان ، و از نوابغ تاریخ ادبیّات عرب می باشد ، و لذا در عموم کتب تراجم و تاریخ بزرگان ، از دانش و اندیشه او ، تمجید گردیده است .
یاقوت در « إرشاد الأریب » می نویسد : وی علاّمه و نسب شناس و راوی أخبار ، و جامعِ میان وسعت روایت و دقّت تحقیق بود ، و حافظه و هوشی فوق العاده داشت . هیچ مؤلّفی را نمی شناسیم که آثارش در فنون أدب ، نیکوتر و جامعتر از أبو الفرج باشد، و با این همه ، شاعری شیرین گفتار بوده است (2) .
ثعالبی در یتیمة الدّهر می نویسد : علیّ بن حسین اموی ، اصفهانیّ آلأصل و بغدادیّ المَنشأ ، از أعیان و شخصیّت های اُدباء و از مصنّفین کم نظیر ( ویا بی نظیر ) بوده ، و شعرش جامع بین إتقان و استحکام عالمان، و ظرافت و لطافت شعرای ظریف گوی می باشد(3).
یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را به شدّت تجلیل می نماید ، و او را علاّمۀ نسّاب و أخباریِ حُفَظَهْ (4)، و جامع بین وسعت روایت و حذاقت در درایت و فهم می شمارد، و می نویسد :
ص:272
کتابها و تصنیفات کسی را در زمینه هائی که أبو الفرج کتاب نوشته ، بهتر از آثار او نمی دانم ، و آنگاه دربارۀ کتاب «ألأغانی » او می نویسد: به جان خودم، این کتاب ، أرزشمند ، نامدار، پُر فایده ، پُر دانش و جامع بین جِدِّ کامل ، و هزل
خالص می باشد(1).
کتابها و آثار قلمی أبو الفرج اصفهانی را تا یکصد کتاب نام برده اند (2) که از آن جمله است :
١- الأغانی ، که معروفترین کتاب اوست ، و در ظرف پنجاه سال تألیف گردیده (3)، و صاحب بن عبّاد وقتی خبردار شد که ، سیف الدّوله ، به عنوان جایزه یکهزار دینار به أبو الفرج داده برای کتاب الأغانی ، گفت : سیف الدّوله حق أبو الفرج را رعایت نکرده ، و او مستحقّ چندین برابر این جایزه بوده ، و سپس در أوصاف کتاب سخن بسیار گفت ، و اضافه کرد که ، خزانه من مشتمل بر دویست هزار جلد کتاب بود، ولی هیچ کدام از آنها به جز این کتاب ، أنیس شبهای من و مورد اعجاب و توجّه من نمی بود (4).
2- مقاتل الطالبیّین ، که در آن، شهدای خاندان أبی طالب را ، از جعفر طیّار تا شهدائی که ، تا أواخر حکومت مقتدر عبّاسی (متوفّای 320)، به شهادت رسیده اند ، مورد ذکر قرار داده ، و شرح حال و شهادتشان را نوشته ، و در سال
ص:273
313 از نوشتن آن ، فارغ گردیده است (1).
3 - کتاب التّنزیل فی أمیرالمؤمنین علیه السلام یا طبق نوشتۀ شیخ طوسی در الفهرست ما نَزَلَ مِنَ الْقُرآنِ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام و أهْلِ بَیتِه علیهم السلام
4- کِتابٌ فیهِ کَلامُ فاطِمَةَ علیها السلام فی فَدَک (2)
5- آدابُ الغُرَباءِ مِنْ أهْلِ الْفَضْلِ وَ الأَدَبِ
أبو الفرج اصفهانی ، با این که از بنی مروان و بنی امیّه است، نه تنها گرایش به تشیّع داشته ، بلکه شخصاً شیعۀ زیدی بوده ، و خاندان او نیز شیعه یا متمایل به تشیّع بوده اند ، تا آنجا که پدر او به نام حسین و خودش به نام علی نامگذاری گردیده بوده است، و این دو نامگذاری نشانۀ بسیار روشنی ، از جوِّ گرایش شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام در شهر اصفهان می باشد ، زیرا اگر چنین گرایشی در اصفهان نمی بود ، معنی نداشت که در خاندانی اموی ، نام مقدّس أئمّۀ معصومین علیهم السلام ، بر نوزدان نهاده شود .
بنابراین ، نه تنها تشیّع أبو الفرج اصفهانیِ مروانیِ اموی ( که مؤرّخین سنّی را به شگفتی آورده (3) ) ، و تألیفات او ، همانند : مَقاتِلُ الطّالِبیّینَ ، و ما نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فی أمیرِ الْمُؤمِنینَ علیه السلام و أهْلِ بَیْتِه علیهم السلام ، از نشانه های ریشه های عمیق تشیّع در اصفهان می باشد ، بلکه نام گذاری های خانوادگی ، در خاندان او ، از اسناد مهمّ عمق
ص:274
اعتقاد به امامت و أهل البیت علیهم السلام در اصفهانِ قدیم می باشد .
أبو الفرج اصفهانی با توجّه به موقعیّت علمیِ برجسته اش از یک طرف . و این که از خاندان بنی امیّه و بنی مروان است ، و با این حال نقل مناقب و فضائل خاندان رسالت نموده ، از طرفِ دیگر ، نقش مؤثّری در نشر روایات مربوط به خاندان رسالت ( أعمّ از مقامات الهی و منصب امامت و فضائل و مصائب و مظلومیّت آنها ) داشته است ، و لذا علاّمۀ مجلسی قَدْسُ سِرُة در بحار الأنوار ، در موارد بسیار زیادی ، روایات او را ( أعمّ از آنچه در « ألأغانی » یا « مقاتل الطّالبیّین » یا « ما نزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أهل بیته علیهم السلام » و ... ، نقل نموده ) ذکر فرموده ، و در بخش های گوناگون و مجلّدات آن کتاب ارزشمند و نورانی ، روایات أبی الفرج اصفهانی را در زمینۀ مسائل امامت و ولایت و فضائل أهل البیت علیهم السلام ، نقل نموده است .
نه تنها أبو الفرج اصفهانی ( علیّ بن الحسین أمویِ مروانیِ شیعی) چهره ای علمی برای تشیّع اصفهان می باشد ، بلکه در خاندان او ، جمعی عالِم و محدّث و شیعی بوده اند (1)که خاندانی علمی را تشکیل می دهند .
خاندان أبو الفرج ، گرچه مروانی بوده اند ، ولی همانند بسیاری از آگاهانِ آن زمان
ص:275
نسبت به تشیّع و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، گرایش و یا اعتقاد داشته اند (1).
افتخار ایران و اسلام و تشیّع و عالَم علم و ادب ، اسماعیل بن عبّاد بن عبّاس بن عبّاد بن أحمد بن إدریس دیلمی قزوینی طالقانی اصفهانی ، متولّد 326 و متوفّای 24 صفر 385 هجری . وی مکنّی به أبو القاسم و ملقّب به « کافی الکُفاة » ، و معروف به « صاحب » و « این عبّاد » و عمدةً ، « صاحب بن عبّاد » ، می باشد .
در تاریخ علم و ادب ایران و تشیّع، و نیز در تاریخ سیاست و وزارت کشور کهن سال ایران ، چهرۀ صاحب بن عبّاد می درخشد، و صاحبان تراجم، و مورّخین و شعراء و نویسندگان دائرة المعارف ها، هرکدام به تفصیل ، از عظمت و شخصیّت و أبعاد وجودی و برکات این بزرگمرد، سخن گفته اند ، و بسیاری از آنها ، خود را عاجز از بیان تمام کمالات و ارزشهای این افتخار عالَم علم و ادب ، دانسته اند .
وی ، أدیب کامل ، لغوی محقّق ، نحوی مدقّق ، منشی و شاعر خوش ذوش ، و لطیفه گوی و فصیح و بلیغ ، متکلّمی متبحّر ، فقیه و دین شناسی عالیقدر ، محدّثی عظیم الشّأن و نکته سنجی بی نظیر بوده ، که او را نادرۂ روزگار و أعجوبۀ زمان و افتخار دوران و شمع محفل علماء و اُدباء و سادات و صاحبان فضل ، خوانده اند .
صاحب بن عبّاد، وزیری بی نظیر برای مؤیّد الدّوله و نیز فخر الدّوله ( از آل بویه ) بوده ، و در مراتب علم و فضل ، و جود و بخشش و فصاحت و بلاغت ، و تفنّن و لطافت روح ، و حضور ذهن و آمادگیِ جواب و ... ، مورد قبول عموم صاحب نظران و اندیشمندان ، می باشد .
ص:276
ذکر فضائل صاحب بن عبّاد، نه تنها در کتابها و رساله ها، و نیز اشعار شعرای بزرگ ، فراوان دیده می شود، بلکه بسیاری از ستایشگران فضائل این بزرگمرد ، به این ستایشگری افتخار نموده ، و بر خود می بالند، و از روحِ بلند این بزرگ شخصیّت علم و دین ، پوزش می طلبند ، و به دلیل عدم قدرت بر إحصای فضائل او ، عذر تقصیر می خواهند .
محدّث و فقیه بزرگ شیعه ، و افتخار بزرگ عالَم تشیّع ، مرحوم شیخ صدوق رضوان الله علیه ، کتاب نفیس و پرأرزش « عیون أخبار الرّضا » علیه السلام را ، به نام نامیِ صاحب بن عبّاد ، تألیف نموده ، و در مقدّمۀ آن ، دو قصیدۀ زیبای صاحب بن عبّاد ، در زمینۀ إهداء سلام به حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام را ، نقل نموده ، و سپس دو حدیث از امام صادق علیه السلام ، و یک حدیث از امام رضا علیه السلام ، دربارۀ فضیلت سرودن شعر پیرامون أهل البیت علیهم السلام ، نقل نموده ، و سپس نوشته است
فَأَجْزَلَ اللهُ لِلصّاحِبِ الْجَلیلِ ، الثَّوابَ عَلی جَمیعِ أقْوالِهِ الْحَسَنَةِ ، وَ أفْعالِهِ الْجَمیلَةِ ، وَ أخْلاقِهِ الْکَریمَةِ ، وَ سیرَتِهِ الْمَرْضِیَّةِ ، وَ سُنَنِهِ الْعادِلَةِ ، وَ بَلَّغَهُ کُلَّ مَأْمُولٍ، وَ صَرَفَ عَنْهُ کُلَّ مَحْذُورٍ ، وَ أظْفَرَهُ بِکُلِّ خَیْرٍ مَطْلُوبٍ ، وَ أجارَهُ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ مَکْرُوهٍ ، بِمَن استَجاَرهُ مِنْ حُجَجِهِ الأئِمَّةِ ، بِقَوْلِه فی بَعْضِ أشْعارِه فیِهمْ :
إنَّ ابْنَ عَبّاد اسْتَجارَ بِمَنْ *** یُتْرَکُ عَنْهُ الصُّرُوفُ مَصْرُوفَه
و بقوله فی قصیدة أخری :
إنَّ ابْنَ عَبّاد اسْتَجارَ بِکُمْ *** فَکُلُّ ماخافَهُ سَیُکْفاهُ
و جَعَلَ اللهُ شُفَعائَهُ الَّذینَ أسْمائُهُمْ عَلی نَقْشِ خاتَمِه
شَفیعُ إسْماعیلَ فی الأخرة *** مُحَمَّدٌ وَ الْعِتَرةُ اُلطّاهِرَة
ص:277
وَ جَعَلَ اللهُ دَوْلَتَهُ مُتَّسِعَةَ الأیّامِ ... (1)
آری ، شیخ صدوق، آن محدّث دقیق ، و راستگویِ نامدار ، أقوال صاحب بن عبّاد را ، حَسَنه ، و أفعال او را ، جَمیلَه ، و أخلاق او را ، کَریمه ، و سیرۀ او را ، مرضیّه ، و سنّت های او را ، عادِله دانسته و او را مشمول دعاهای فراوان خود نموده ، و دلیل این همه تجلیل و دعای خیر را ، پناهنده شدن آن بزرگمرد ، به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، دانسته است .
فقیه و محدّث عظیم الشّأن، و محقّق و زاهد علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، صاحب بن عبّاد را ، أفقه فقهای شیعه ( از متقدّمین و متأخّرین ) و رئیس المحدّثین و المتکلّمین ، و علاّمه ، دانسته و نوشته است که :
هر اندازه و مرتبه ای از علم و فضل ذکر شود، و صاحب ، در مرتبۀ بالاتری از آن است(2)شخصیّت عظیم الشّأن ، و تالی تِلْوِ معصوم ، سیّد رضی الدّین بن طاووس حلّی در کشف الیقین از صاحب بن عبّاد تجلیل نموده ، و او را ستوده است(3).
و فقیه و اصولی و رجالی نامدار، صاحب روضات الجنّات ، در ضمن یک بررسی مفصّل از فضائل و مناقب و آثار و خدمات صاحب بن عبّاد ، عبارت های بزرگان تاریخ و تراجم، و شعراء و نویسندگان را ، در ستایش صاحب نقل نموده ، و با زیباترین و محقّقانه ترین مطالب و عبارات ، گوشه هائی از عظمت این نادرۂ روزگار را ، به نمایش گذارده ، و ترسیم نموده ، و در یک
ص:278
عبارت جامع و زیبا ، به نقل از ثعالبی فرموده است :
هُوَ فَوْقَ ما قالَ أوْ یَقُولُهُ الْقائِلُونَ
وَ ألْیَقُ بِأنْ لا یَسْألَ عَنْ حَقیقَةِ أمْرِهِ السّائِلُونَ
و علاّمۀ محقّق و متتبّع ، آیة الله ، سیّد محسن أمین عاملی ، در « أعیان الشّیعه » ، در ضمن یک بررسی بسیار گسترده ( از صفحۀ 231 تا 374 جلد 11، چاپ قدیم، و از صفحۀ 328 تا 376، جلد 3، چاپ جدید ، با صفحات بسیار بزرگ ، که در حدّ یک کتاب مستقل می باشد ) أبعاد عظمت این شخصیّت بزرگ جهان اسلام و تشیّع را تشریح نموده است .
و حافظ أبونعیم اصفهانی ، در شمار محدّثین اصفهان ، از صاحب بن عبّاد یاد نموده ، و نوشته است: اسماعیل بن عبّاد بن العبّاس الطّالقانی ، أبو القاسم الوزیر ، الملقّب بالصّاحب ، سمع بالعراق و الرّی و إصبهان الکثیر ... (1) و این چنین کثرت و فراوانی سماع حدیث را برای صاحب ( آن هم در عراق و ری و اصفهان ، سه مرکز بزرگ علم الحدیث ) به عنوان امتیازی بزرگ ، ذکر نموده است .
و یاقوت حموی ، در ضمن تمجید ها و بحث گسترده دربارۀ صاحب بن عبّاد ( از صفحۀ 168 تا 317، از جلد ششم معجم الاُدباء ) می نویسد :
فَسُبْحانَ مَنْ جَمَعَ الْعالَمَ فی واحِدٍ ، وَ أبْرَزَ جَمیعَ قُدْرَتِهِ فی شَخْصٍ (2) یعنی منزّه است آن خدایی که همۀ عالَم را ، در یک نفر جمع نموده ، و تمام قدرت خود را در شخص واحدی ، به نمایش در آورده است .
و صلاح الدّین صفدی ، در ضمن یک بررسی مفصّل و نقل آثار عظمت علمی
ص:279
و اخلاقی و عملیِ صاجب ، این بزرگمرد را ، نادرۀ عصر و اعجوبۀ دهر، در فضائل و مکارم دانسته ، و با نقل داستان تواضع و خضوع او در برابر حق، و یک هفته در بیت التّوبه اقامت جستن ، و از لغزشهای خود در پیشگاه خداوند طلب بخشش نمودن ، و سپس به إملاء حدیث پرداختن ، روح عبادت و خداجوئیِ او را مورد توجّه قرار داده است (1).
و سمعانی ، در کتاب « ألأنساب » آن چنان شهرت نام « صاحب » و أشعار و مجموعه های او را ، در نظم و نثر ، در همۀ آفاق و بلاد ، در سطحی وسیع و برجسته دانسته ، که از شرح مفصّل خودداری نموده ، و تنها به نقل یک جملۀ ارزشمند از کلام صاحب اکتفاء نموده ، و آن جمله این است :
مَنْ لَمْ یَکْتُب الْحَدیثَ لَمْ یَجِدْ حَلاوَةَ الإسْلامِ (2) یعنی : کسی که حدیث ننویسد ، شیرینی اسلام را ، در نیافته است . و ثعالبی ، در یتیمة الدّهر ، در یک بخش وسیع از کتاب خود ( از صفحۀ 188 تا 286، جلد سوّم ) کمالات و محاسن علمی و عملی و اجتماعی صاحب را مورد بحث قرار داده ، و در ابتدای سخن نوشته است : لَیْسَتْ تَحْضُرُنی عِبارَةٌ أرْضاها لِلإفْصاحِ عَنْ عُلُوِّ مَحَلِّهِ فِی الْعِلْم وَ الأدَبِ ، وَ جَلالَةِ شَأنِهِ فِی الْجُودِ وَ الْکَرَمِ ، وَ تَفَرُّدِهِ بِغایاتِ الْمَحاسِنِ ، وَ جَمْعِهِ أشْتاتَ الْمَفاخِرِ ، لأِنَّ هِمَّةَ قَوْلی تَنْخَفِضُ عَنْ بُلُوغِ أدْنی فَضائِلِهِ وَ مَعالیهِ ، وَ جَهْدَ وَصْفی یَقْصُرُ عَنْ أیْسَرِ فَواضِلِهِ وَ مَساعیهِ ... ، لا حَرَجَ فی مَدْحِهِ بِکُلِّ ما یُمْدَحُ بِهِ مَخْلُوقٌ ، وَ لَوْلاهُ ما قامِتْ لِلْفَضْلِ سُوقٌ . کانَتْ أیّامُهُ للْعَلَویَّةِ وَ الْعُلَماءِ وَ الأدَباءِ وَ الشُّعَراءِ ، وَ حَضْرَتُهُ مَحَطَّ رِحالِهِمْ ، وَمَوْسِمَ فُضَلائِهِمْ ، وَ
ص:280
مَتْرَعَ آمالِهِمْ ، وَ أمْوالُهُ مَصْرُوفَةً إلَیْهِمْ ، وَ صَنایِعُهُ مَقْصُورَةً عِلَیْهِمْ، فَبَلَغَ مِنَ الْبَلاغَةِ ما یُعَدُّ فِی السِّحْرِ وَ یَکادُ یَدْخُلُ فی حَدَّ الإعْجازِ ، وَ سارَ کَلامُهُ مَسیرَ الشَّمْسِ ...(1) .
و خیر الدّین زرکلی ، او را از نوادر دهر در علم و فضل و تدبیر و نیکوئی رأی شمرده ، و تألیفات او را ، جلیل و ارزشمند دانسته است (2) .
و هم چنین در هر کتاب و نوشته ای ، از قدیم و جدید ، و با مواضع فکریِ گوناگون ، و در زمینه های مختلف تاریخی ، ادبی ، اجتماعی ، اخلاقی ، کلامی و ... ، مراجعه بنمائیم ، فضائل و مکارم اخلاقی ، و آثار علمی و ادبی این نادرۀ روزگار ، جلب نظر می نماید .
اندیشۀ بلند و مقام علمیِ والا، و گستردگیِ معلومات صاحب بن عبّاد از یک طرف ، و تشویق های فراوان ، بخشش های متنوّع و گستردۀ صاحب ، به دانشمندان و اندیشمندان ، و حمایت های بی دریغ و فراوان او ، از بزرگان علم وأدب ، از طرف دیگر ، عامل بسیار مهمّی برای ترویج از علم و ادب بود ، و از این جهت ، دوران زندگی و وزارت صاحب ، از درخشان ترین أدوار علمی و ادبی تاریخ ایران عموماً ، و اصفهان ، بالخصوص می باشد .
آری ، دربار صاحب بن عبّاد ، همواره قبلۀ آمال دانشمندان ، و مجمع علماء و سادات ، و نیز أرباب کمال و أکابر دانشمندان ، و أجلاّی اُدباء و شعراء بوده ، و مرجع استفادۀ طبقات أفاضل به شمار می رفته ، و پیوسته آنها را به تألیف و تصنیف کتاب تشویق می نموده است .
ص:281
و در همین راستا ، شیخ جلیل ، حسن بن محمّد قمی ، کتاب «تاریخ قم »، و قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانی ، کتاب « تهذیب التّاریخ » ، و أحمد بن فارس رازی لغوی ، کتاب « صاحبی » را در لغت ، و ثعالبی ، « یتیمة الدّهر » را ، به نام صاحب ، تألیف نموده اند(1) و از همه مهمتر ، صدوق المحدّثین ، و شیخ مشایخ شیعه ، و رئیس فرقه ناجیه ، مرحوم شیخ صدوق قَدْسُ سِرُة ، کتاب عظیم الشّأن « عیون أخبار الرّضا علیه السلام » را به نام او تألیف کرده است .
و به همین جهت ، شعرای نامی وقت ، که به نوشتۀ « بُغْیَةُ الْوُعاة » ، به پانصد نفر می رسیده ، و صاحب دیوان بوده اند ، مدایح بسیاری در شأن و عظمت صاحب بن عبّاد سروده اند (2)
نه تنها دانشمندان و فقهاء و محدّثین و اُدباء و شعراء ، از بخشش های گسترده ، و تشویق کنندۀ صاحب بن عبّاد ، بهره می گرفتند، بلکه خوانِ کَرَمِ او برای عموم مردم گسترده بوده است . هرکس در ماه رمضان بعد از عصر وارد دربار او می شد ، بایستی پس از افطار برگردد ، و در هر شب از ماه رمضان ، هزار نفر روزه دار در سر سفرۀ إحسان او افطار می نمودند ، و خیرات و مبرّات او در ماه رمضان، معادل کارهای نیکو و صدقات او در یک سال بوده (3)، که در این زمینه داستانهای عجیب و شنیدنی ، در نوشته های گوناگون ، و کتب تاریخ و تراجم ، ثبت شده است .
ص:282
حکومت آل بویه ( که از خاندانهای شیعه ، و طرفدار و مروّج تشیّع بودند ) در دورۀ وزارت صاحب بن عبّاد ، به اوجِ نقش و تأثیر خود ، در ترویج مذهب شیعه رسید ، و مظاهر مکتب أهل البیت علیهم السلام ، و أفکار و اندیشه های اعتقادی و فرهنگیِ مذهب ، میدان رشد یافت ، تا آنجا که مذهب شیعۀ إمامیّه ، در زمان صاحب ، در شهر اصفهان به او نسبت داده می شد،
و مذهب تشیّع را ، مذهب صاحب بن عبّاد می دانستند (1).
آثار قلمی فراوانی از صاحب بن عبّاد، به جای مانده ، که از جملۀ آنهاست :
1- ألإبانة عن مذهب أهل العدل بحجج من القرآن و العقل ، 2- ألإمامة ٣- التّذکرة فی أصول ألخمسه ، 4 - أسماء الله وصفاته ، 5- ألأنوار ، 6- ألمحیط ( در لغت ، که 7 جلد است (2))، 7 - الأعیاد و فضائل ألتّیروز 8- ألإقناع ( فی العروض ) ، 9 - تفصیل أحوال السیّد عبدالعظیم الحسنی ، 10 - دیوان الرّسائل یا ألکافی فی الرّسائل (3)11 - دیوان الشّعر، 12 - القضاء و القدر ، 13 - ألسّفینه ، 14 - عنوان المعارف ( در تاریخ) .
و در مجموع، شمارۀ تألیفات صاحب بن عبّاد را تا بیش از سی أثر ، ذکر
ص:283
نمودهاند(1)، که برخی از آنها در ضمن چندین مجلّد بوده است .
گرچه محضر صاحب ، همیشه محلّ بحث و گفتگوی علمی و ادبی بوده ، و حوزۀ درسی به شمار می رفته ، ولی حوزۀ درسیِ رسمیِ صاحب ، گاهی اوقات تشکیل می شده ، که همانند آن در تاریخ کم نظیر یا بی نظیر بوده است، تا آنجا که نوشته اند:
هنگامی که صاحب برای املاء حدیث نشست ، جمعیّت فراوانی برای استماع حدیث گرد آمدند ، آن چنان که صدای یک نفر به همه نمی رسید ، و شش نفر ایستادند ، که هرکدام از آنها سخن و حدیث، را می شنید ، و با صدای بلند به دیگری می رسانید و آنهم به دیگری ، تا این که صدای حدیث به همۀ جمعیّت برسد (2) (3) .
و او در یک نوبت ، برای یکصد و بیست هزار نفر ، حدیث گفت (4)
در هنگامی که صاحب بن عبّاد ، در صدد املاء حدیث برآمد، روزی طیلسان (5) بر دوش گرفت ، و تحت الحنک أنداخت ، و با لباس علماء از خانه
ص:284
بیرون آمد ، و به علماء و محدّثین حاضر اظهار داشت : آیا سابقۀ مرا در علم میدانید ؟ همه تصدیق کردند ، آنگاه فرمود : با این که من هرچه از کودکی تاکنون خرج کرده ام ، از اموال پدر و جدّم بوده ، با این حال خالی از لغزش و تبعاتی که موجب ناخشنودی است ، نبوده ام ، بنابراین خدا را گواه می گیرم ، و شما را نیز شاهد قرار می دهم ، که توبه می نمایم به سوی خدا . و آنگاه محلّی را انتخاب نمود ، و آن را « بیت التّوبه » نام نهاد ، و یک هفته در آن اقامت جست ، و سپس نوشته ای از فقهاء دریافت نمود، دربارۀ درستیِ توبه اش ، و سپس برای املاء حدیث حاضر گردید ، و خَلق فراوانی برای سِماع حدیث ( که مقدّس ترین کوشش علمی در آن زمان بوده ) حاضر گردیدند ، وَکانَ الْمُسْتَملِی الْواحِدُ ، یَنْضافُ إلَیْهِ سِتَّهٌ ، کُلٌّ یُبَلِّغُ صاحِبَهُ ، فَکَتَبَ النّاسُ ، حَتّی الْقاضی عَبْدِ الْجَبّارِ (1).
صاحب بن عبّاد ، به خوبی می دانست که ، قداست حدیث و نقل آن، و تدریس معارف الهی و ترویج آن ، نیاز به روحی پاک و تزکیه شده دارد، و بدین جهت ، برای استفاده از کرسیِ درس حدیث ، در ابتداء ، به خودسازی و توبه و تزکیۀ روح پرداخت . « رحمة الله و رضوانه علیه »
نبوغ و جدّیت صاحب ، دو عامل اساسی برای تسلّط و تبحّر او ، در علوم گوناگون بوده است ، و لذا آثار گوناگونی از جامعیّتِ آن بزرگمرد نقل گردیده ، و دانشهای او را این چنین شمرده اند :
1- فقه ، 2- حدیث ، 3- تفسیر قرآن، 4 - کلام ( عقائد ) ، 5- لغت ، 6- نحو ،
ص:285
7- صرف ، 8- عروض ، 9- نقد أدبی ، 10 - تاریخ ، 11 - رجال 12 - طب .
صاحب بن عبّاد ، استادهای بسیاری دیده ، که از محضر آنها کسب علم نموده است ، همانند : 1- پدرش ، عبّاد بن عبّاس طالقانی ، دانشمند و محدّث و مفسّر و ادیب و نویسندۀ عالیقدر 20 - أبو الفضل بن العمید ، چهرۀ درخشان علم و ادب ، و شخصیّت برجسته ای که در فصاحت و بلاغت ، و جامعیّت در علوم عقلی و ریاضی و دینی و ادبی ، از مفاخر عالَم تشیّع و جامعۀ ایرانی می باشد، و بیشترین تحصیلات صاحب ، در نزد او بوده است(1)و بنابر یک نقل به مناسبت مصاحبت او با ابن العمید ، او را ملقّب به «صاحب» نموده اند(2).
3- أبو الحسین ، أحمد بن فارس لغوی نحوی
4- عبّاس بن محمّد نحوی ( ملقّب به عرام ) ، که این دو نفر أخیر ، از شاگردان شیخ جلیل ، أحمد بن أبی عبد الله برقی قمی ( صاحب کتاب نفیس و معروف محاسن ) بوده اند (3)
5- قاضی أحمد بن کامل بن شجره ، که از أصحاب محمّد بن جریر طبری بوده ، و در علم قرائت و أحکام و أدبیّات و شعر و تاریخ و حدیث ، رتبۀ بالائی داشته است .
در إرشاد کوپائی نقل نموده ، که عدّۀ شاگردان هیچ حوزۀ درسی ، به اندازۀ شاگردان صاحب نبوده است (4)، و در أکثر أوقات ، در محضر او بسیاری از
ص:286
أدباء و شعراء و أهل علم، از اصفهان و ری و جرجان (گرگان ) و ...، حاضر بوده اند ، همانند : 1- أبو الحسین سلامی، 2 - أبوبکر خوارزمی، 3 - أبوطالب مأمونی 4 - أبو الحسین بدیهی ، 5- أبوسعید رستمی ، 6- أبو القاسم زعفرانی ، 7- أبو العباس ضبّی، 8- أبو الحسن بن عبد العزیز گرگانی (جرجانی) ،
- أبو القاسم بن أبی العلاء 10 - أبو محمّد خازن ، 11- عبد الله بن حسن اصفهانی ( متولّی کتابخانۀ صاحب ) 12 - أبوهاشم علوی 13 - أبو الحسین جوهری، 14 - بنی المنجّم، 15 - ابن بابک ، 16 - ابن القاسانی ( کاشانی) 17- اسمعیل ، أبو الفضل همدانی، 18 - اسماعیل شاشی، 19 - أبو العلاء أسدی 20 - أبو الحسین غویری 21 - أبودلف خزرجی ، 22 - أبوحفصِ شهرزوری ، 23 - أبومعمّر اسماعیلی، 24 - أبو الفیّاض طبری ، 25 - أبوعلی، حسن بن قاسم رازی لغوی، (صاحب کتاب المبسوط در لغة )، و نیز جمع زیاد دیگری از بزرگان علم و ادب (1) .
با مطالعۀ اشعار و کلمات و تألیفات صاحب بن عبّاد ، به خوبی مشخّص می گردد که این بزرگمرد علم و دین و سیاست ، از أعماق جانش ، دوستدار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، و بیزار از دشمنان آنها بوده ، و قلب او آباد و روشن ، به « ولای آل محمّد علیهم السلام » بوده است . وی ، از علم و دانش ، اندیشه و استدلال ، فصاحت و بلاغت ، تدبیر و سیاست
حُسن سلیقه و حاضر جوابی ، نفوذ و اقتدار خود ،
ص:287
برای ترویج مکتب ولایت و امامت بهره می گرفته است .
گاهی آثار غضب و نگرانیِ روحی ، شدیداً در چهرۀ او ظاهر میگشت ، و دلیل آن، سخنی بود که برخلاف عشق درونی ، و محبّت عمیق قلبی خویش ، از مخاطب خود می شنید .
صاحب بن عبّاد ، در تألیفات خود ، و نیز اشعار بسیار زیادی که سروده ، و به نقل کامل بهائی ، شمار آنها که دربارۀ محبّت أهل البیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنان آنها سروده ، نزدیک به ده هزار شعر می باشد(1)اعتقاد قلبی و ایمان راسخ و روح مجاهدت خود را به نمایش گذارده است ، که ذیلاً نمونه هائی را نقل می نمائیم :
١- بیست و هفت قصیدۀ زیبا ، در حق أمیر المؤمنین علی علیه السلام سروده ، که هریک از آنها ، از یکی از حروف تهجّی خالی است ، فقط قصیدۀ بدون واو را موفّق نگردیده بسراید ، و نوۀ او تکمیل نموده ، و در مدح خود « صاحب » سروده است (2) .
2 - دو قصیدۀ زیبا و پر شور ، دربارۀ امام رضا علیه السلام ، و سلام به آن حضرت سروده ، که شیخ صدوق آن دو قصیده را در ابتداء کتاب عیون أخبار الرّضا علیه السلام آورده است، و از جملۀ أشعار آن دو قصیده است :
أبلِغ سَلامی زاکِیاً***بِطُوسِ مَولایَ الرِّضا
سِبطَ النَّبیِّ المُصطَفی***وَابنَ الوَصیَّ المُتَضی
ص:288
قُل لَهُ مِن مُخلِصٍ***یَرَی اَلوَلا مُفتَرَضاً
فِی الصَّدرِ لَفحُ حِرقَةٍ***تَترُکُ قَلبی حَرَضاً
*****
یا سائِراً زائِراً إلی طُوسٍ***مَشهَدِ طُهرٍ وَ أرضِ تَقدیسٍ
أبلِغ سَلامی الرِّضا وَ حُطَّ عَلی***أکرَمِ رَمسٍ لِخَیرِ مَرمُوسٍ
وَاللهِ وَاللهِ ،حَلفَةُ صَدَرَت***عَن مُخلِصٍ فِی اَلوَلاءِ مَغمُوسٍ
*****
صَدَعتُ بِالحَقَّ فی وَلأئِکُم***وَالحَقَّ مُذکانَ غَیرُ مَنحُوسٍ
3-ودرضمن سرودهای دیگرمی گوید :
کانَ النَّبِیُّ مَدینَةَ العِلمِ الَّتی***حَوَتِ الکَمالَ وَکُنتَ أفضَلَ بابٍ
رُدَّت عَلَیکَ الشَّمسُ وَ هِیَ فَضیلَةً***ظَهَرَت فَلَم تُستَربِلَف نِقابٍ
لَم أحکَ إلاّ مارَوَتهُ نَواصِبُ***عادَتکَ وَهِیَ مُباحةُ الأسبابِ
4- و در جای دیگر می سراید :
بِحُبَّ عَلًّ تَزُولُ الشُّوک***وتَزکُو النُّفُوسُ وَ تَصفُو البِخار
ص:289
فَمَهما رَأیتَ مُحِبّاً لَهُ***فَثَمَّ الذَّکاءُ وَ ثَمَّ الفِخار
ومَهما رَأیتَ عَدُوّاً لَهُ***فَفی أصلِهِ نَسَبٌ مُستَعار
فَلاتَعذُلُوهُ عَلی فِعلِهِ***فحیطانُ دار أبیهِ قِصار
5- ونیز در زمینۀ ولایت حضرت علی علیه السلام و طرد دیگران می گوید :
یا أمیرالمُؤمِنینَ المُرتَضی***إنَّ قَلبی عِندَکُم قَد وُقِفا
کُلَّما جَدَّدتُ مَدحی فیکُمُ***قالَ ذُو النَّصبِ نَسیتَ السَّلَفا
مَن کَمَولایَ عَلیًّ مُفتِیاً***خَضَعَ الکُلُّ لَهُ وَ اعتَرَفا
6-ودر زمینۀ عدل و إمامت می گوید:
لُوشُقَّ قَلبی یُرئ وَسَطَهُ***سَطرانِ قَد خُطّا بِلاکاتِبٍ
العَدلُ وَ التَّوحیدُ فی جانِبٍ***وَحُبُّ أهلِ البَیتِ فی جانِبٍ
7-ودر جای دیگر می گوید:
شَفیعُ إسماعیلَ فِی الأخِرَة*** مُحَمَّدٌ وَالعِترَةُ الطّاهِرَة
8-ونیز در محبّت امام علی علیه السلام میگوید :
حُبُّ عَلیَّ بنِ أبی طالِبٍ*** هُوَالَّذی یَهدی إلَی الجَنَّةِ
إن کانَ تَفضیلی لَهُ بِدعَةً***فَلَعنَةُ اللهِ عَلَی السُّنَّةِ
9-و درمرثیۀ سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام سروده:
عَینُ جُودی عَلَی الشهید القَتیلِ***وَ آترُکِی الخَدَّ کَالمَحیلِ المَهیلِ
ص:290
لَیتَ رُوحی ذابَت دُمُوعاً فَأبکی***لِلَّذی نالَکُم مِنَ التَّذیلِ
فَوَلأئی لَکُم عُتادی وَ زادې***َیومَ القاکُمُ عَلی سَلسَبیلِ
لِیَ فیکُم مَدائِحٌ وَ مَراثی***حُفِظَت حِفظَ مُحکَمِ التَّنزیلِ
10-و در تبرّی از دشمنان أهل البیت علیهم السلام می گوید:
قَد تَبَرَّأتُ مِنَ الجِب***تَینِ تَیمٍ وَعَدیِّ
ومِنَ الشُّحَّ العُتُلَّ ال***مُستَخِفِّ الأَمَویِّ
أنَا لا أعرِفُ حَقّاً***غَیرَ لَیثٍ بِالغَریِّ
وثَماناً بَعدَ شِبلَی***هِ وَ مَحجُوبٍ خَفِیٍّ
و در یک کلام ، سروده های صاحب ، در زمینۀ مدح و منقبت و مرثیۀ أهل البیت علیهم السلام ، مخصوصاً فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، و مصائب سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام ، در حدّ گسترده و همراه با صراحت و قاطعیّت میباشد .
به أعیان الشّیعه ، هدیّة العباد ، روضات الجنّات ، بحار الأنوار جلد امام حسین علیه السلام ، ریحانة الأدب ، مناقب ابن شهر آشوب ، و بسیاری از کتب أدبی و تاریخی و تراجم ، مراجعه شود .
و نقش دو نگین انگشتری صاحب را ، پایان بخش این قسمت قرار می دهیم
عَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ***وَ بِالخَمسِ تَوَسَّلتُ
ص:291
شَفیُع إسماعیل فِی الآخِرَة***مُحَمَّد وَ العِترَةُ الطّاهِرَة
کتابخانۀ عظیم و مفصّل صاحب ، در حدّی از عظمت و گستردگی بوده ، که مجلّدات آن را با رقم دویست و شش هزار (1) و به نقلی دیگر ، دویست و هفتاد هزار(2) تعیین نموده اند . در یک سفر ، کتابهای او را چهار صد شتر حمل می نمودند(3) و صاحب بن عبّاد ، در جواب نوح بن منصور سامانی ( از سلسلۀ سامانیان ) که او را برای پست وزارت دعوت نموده بود ، همین عذر را آورد، که فقط برای جابجائی کتابهای من 400 شتر لازم می باشد ، و بدین بهانه تقاضای او را رد نمود(4) و تنها برای حمل کتابهای صاحب در زمینۀ لغت ، شصت شتر لازم بوده(5) و به نقلی دیگر ، تنها برای جابه جائی کتابهای ادبی او ، به سی شتر احتیاج بوده است (6).
از أبو الحسن بیهقی نقل شده که گفت ، من در کتابخانۀ صاحب رفتم ، بعد از آن که سلطان محمود بن سبکتکین ، به بهانۀ آنکه کتب روافض در آن بسیار
ص:292
است، آن را آتش زده بود ، در آن وقت ، دفتر آن را یافتم دَهْ مجلّد بود (1).
صاحب بن عبّاد ، در شب جمعۀ 24 صفر 385، در شهر رِیْ از دنیا رفت ، و به مناسبت وفات آن بزرگمرد ، در شهر تعطیل عمومی انجام گردید ، و همۀ مردم ، در محلّ قصر او حاضر شدند ، و در هنگام خروج جنازه ، به یک باره ، ضجّه و ناله سر دادند ، و به سر و صورت زدند ، و لباسهایشان را پاره کردند ، و فخر الدّولۀ دیلمی و درباریان او ، همه با لباس عزا حاضر شدند ، و چندین روز به مراسم عزاداری پرداختند .
جنازۀ صاحب ، به اصفهان منتقل گردید ، و به محلّ دفن او ، محلّۀ دَریه ( محلّۀ طوقچی فعلی ) آورده شد، و با احترام فراوان و بی نظیر ، مدفون گردید ، و بقعه ای برای آن بزرگمرد بنا نمودند که زیارتگاه مؤمنین گردید .
در طول تاریخ ، بقعه و مزار صاحب بن عبّاد ، معمور و مورد توجّه بوده ، تا آنجا که ابن خلّکان متوفّای 681، در وفیات الأعیان می نویسد:
وَ دُفِنَ فی قُبَّةٍ بِمَحَلَّةٍ تُعْرَفُ بِباب دَزیه ، وَ هِیَ عامِرَةٌ إلَی الأنِ ، وَ أوْلادُ بِتْتِه یَتَعاهَدُونَها بِالتَّبْییضِ (2). چنانچه ملاحظه می نمائید ، می نویسد: که قبّۀ صاحب بن عبّاد، تا این زمان ( در زمان حیات ابن خلّکان ، در نیمۀ قرن هفتم ) آباد و معمور می باشد ، و ذریّۀ او از نسل دخترش ، به آن رسیدگی نموده ، و سفیدکاری می نمایند .
ص:293
بقعۀ صاحب ، در زمان مرجع و فقیه بزرگوار ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ، متوفّای 1261، ترمیم و تعمیر گشته (1)و در دورۀ أخیر ( أوائل قرن پانزدهم هجری قمری ) مجدّداً تعمیراتی یافته ، و ضریح مجلّلی از طلا و نقره برای قبر مطهّر صاحب ساخته اند ، و أطراف مقبره را تخریب نموده ، و فضای گسترده ای برای اطراف مرقد این بزرگمرد ایجاد نموده اند .
در حال حاضر ، گنبد کاشی کاری شده ، و مقبرۀ صاحب ، جلب توجّه می نماید ، و همیشه مورد توجّه زائرین ( أعمّ از علماء و عموم مردم متدیّن ) بوده و می باشد . مرحوم آیة الله حاج شیخ عبّاسعلی أدیب ( نویسندۀ کتاب هدیّة العباد، در شرح حال صاحب بن عبّاد ) در کنار مرقد مطهّر صاحب ، ( در داخل بقعه ) مدفون گردیده اند .
پس از فوت صاحب بن عبّاد، جمع زیادی از شعراء و بزرگان علم و ادب ، به مرثیه سرائی پرداختند ، همانند :
أبوسعید رستمی ، و أبو العبّاس ضبّی ، و أبو الحسن ، علیّ بن الحسین حسنی و أبو الحسن همدانی ( وصیّ صاحب بن عبّاد ) و از همه بالاتر، افتخار عالَم تشیّع و علم و ادب ، سیّد رضی ( جمع آوری کنندۀ نهج البلاغه ) که اشعاری بسیار زیبا و بلند ، و پرشور و سوز ، در مرثیۀ صاحب ، سروده است ، و علاّمۀ
ص:294
أمین در أعیان الشّیعه ، أشعار سیّد رضی را که یکصد و دوازده بیت می باشد ، نقل نموده (1)و این اشعار در برگیرندۀ فضائل و کمالات صاحب از یک طرف ، و اظهار حزن و اندوه فراوان ، برای فقدان او ، از طرفِ دیگر می باشد، و با توجّه به شخصیّت والایِ علمی و معنویِ سیّد رضی ، ( که از برجستگان و مفاخر علمی و ادبی ، و از سادات و ذراری رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم می باشد ) أهمیّت این مرثیه سرائی و درستیِ محتوی و مضامینِ آن ، روشن می گردد .
صاحب روضات الجنّات ، دربارۀ این مرثیۀ سیّد رضی می فرماید : وَقَدْ رَثاهُ سَیِّدُنَا الرَّضِیُّ، بِقَصیدَةٍ غَرّاءٍ لَمْ یَسْمَعْ بِمِثْلِها اُذُنُ الزَّمانِ ...
تَعْدِلُ کُلُّ بَیْتٍ مِنْها بُیُوتاً مِنْ یاقُوتٍ (2) . یعنی : سیّد رضی برای صاحب مرثیه ای سروده ، به صورت قصیده ای غرّاء، که گوش زمان همانندش را نشنیده ... و هر شعری از آن قصیده ، معادل خانه هائی از یاقوت ، أرزش دارد .
أبو القاسم بن أبی العلاء اصفهانی می گوید: در عالَم خواب دیدم که ، گوینده ای ندا می دهد ، چرا برای صاحب بن عبّاد مرثیه نگفته ای ؟ گفتم : ابهّت و زیادیِ نیکوئی های صاحب ، مرا از این کار باز داشته ، و نمی دانم از کجا شروع کنم ، گفت آنچه را می گویم اجازه کن ، گفتم : بگو،
پس او گفت : ثَوَی الْجُودُ وَ الْکافی مَعاً فْی حَفیرَةٍ
پس من گفتم :
وَ یَأنَسُ کُلٌّ مِنْهُما بِأخیه
ص:295
پس او گفت : هُما أصْطَحَبا حَیَّیْنِ ثُمَّ تَعانَقا
پس من گفتم :
ضَجیعَیْنِ فی لَحْدٍ بِیابِ دَریه
پس او گفت : إذَا ارْتَحَل الثّاوُونَ عَنْ مُسْتَقَرِّهِمْ
پس من گفتم :
أقاما إلی یَوْمِ القیامة فیه و به این شکل ، مرثیه ای ارزشمند و پر سوز ، با تأییدی غیبی ، در رثای صاحب بن عباد ، سروده شد . و در اینجا سخن را به پایان می بریم ، در حالی که از فضائل و کمالات این بزرگمرد علم و دین ، و آبروی تشیع و اصفهان ، فقط به مقدار ناچیزی نوشته ایم(1).
نویسنده أدیب و شاعر عظیم الشأن ، أبو العباس ، أحمد بن ابراهیم ضبی ، ملقب به « ألرئیس » و « ألکافی الأوحد »، متوقای 399 هجری(2). وی پس از صاحب ، اسماعیل بن عباد، وزیر فخر الدوله دیلمی بوده، و خود ، شخصیتی برجسته در علم و ادب و فکر و اندیشه ، به شمار می رود ، و از مفاخر أدبی، و از وزراء شایسته تاریخ ایران و اصفهان ، محسوب گردیده است .
ص:296
او مردی کریم و علم دوست و أدیب پرور ، و دارای آثار خیریّه بوده ، و خدمات ارزنده ای داشته است .
أبو العباس ضبّی ، در مسجد جامع عتیق ، کتابخانه ای با حجرات متعدّد ، و خزینه ای برای نگهداری کتب ، که مشتمل بر علوم و فنون بوده ، تأسیس نموده ، که فهرست آن کتابخانه ، سه مجلّد بزرگ بوده است ، و کتابهائی در زمینۀ أسرار تفاسیر و غرائب أحادیث ، و هم چنین تألیفاتی در نحو و لغت و تصریف و أشعار و أخبار گذشتگان، و نیز برگزیده ای از سنن أنبیاء و خلفاء و سیرههای ملوک و امراء ، و هم چنین مجموعه هائی در مسائل منطقی و ریاضی و طبیعی و الهی ، و سایر نیازمندی های طالبین علم و فضل ، در آن گنجینۀ علمی گرد آمده بوده است(1).
وی ، از شعراء و ادباء بزرگی است که علناً و به نحو آشکار ، در دفاع از أهل البیت علیهم السلام ( وبالأخص امام علی علیه السلام و داستان غدیر ) شعر می سروده است (2) . علاّمه امینی در الغدیر ، أشعار زیر را از سروده های أبو العبّاس ضبّی، دربارۀ حدیث غدیر نقل فرموده است (3)
لِعَلِیٌ الطُّهرِ الشَّهیرِ***مَجدٌ أنافَ عَلی ثَبیر
صنوٌ النَّبیٌ مُحَمَّدٍ***وَوَصیُّهُ یَومَ الغَدیر
وحَلیلُ فاطِمَةَ وَ وا***لِدُ شَبَّرٍ وَ أبُوشُبَیر
و هم چنین ، شخصیّت برجستۀ سیاسی و اجتماعی و علمی و ادبی
ص:297
أبو العبّاس ضبّی ، مورد تجلیل و تمجید صاحبان تراجم، و مورّخین بزرگ و شعراء نامدار ، ( همانند مهیار دیلمی ) قرار گرفته ، و او را با بهترین عبارات ، مورد ستایش قرار داده اند ، مثلاً : ثعالبی ، او را شعله ای از آتش وجود صاحب بن عبّاد، و نهری از دریای هستی او ، و خلیفه و نائب مناب او در زندگی ، و قائم مقام او پس از وفاتش ، به شمار آورده ، و او را تربیت یافتۀ صاحب ، از دوران کودکی ، و مؤدّب به آداب او و نزدیکترین ندیم و همراه ، و برجسته ترین مصاحب و دلخواه او ، دانسته است (1).
و یاقوت حموی، در حدود بیست صفحۀ از معجم الأدباء را به او اختصصاص داده ، و بلاغت دوران را بعد از صاحب بن عبّاد و أبو اسحاق صابی، وابسته به او شمرده ، که پس از مرگ او ، رو به سستی و فروریزی می رفته است(2) .
و علاّمۀ سیّد محسن امین ، در یک بررسی جالب ، عظمت ها و آثار او را بر شمرده ، و سروده هائی را از شعراء بزرگ در مدح و مرثیۀ او نقل نموده است (3)
جنازۀ أبو العباس ضبّی را ( طبق وصیّت او ) به کربلا منتقل نمودند ، و خواستند که قبری را که شریف أبو أحمد ( پدر سیّد مرتضی و سیّد رضیّ) برای خود تهیّه کرده بوده ، در برابر 500 دینار ، در اختیار او بگذارد، ولی شریف أبو أحمد گفت : کسی که به جوار جدّم پناهنده شود ، همکاری می کنم و پولی هم دریافت نمی نمایم ، و سپس أبو أحمد و سایر شرفاء و فقهاء (که
ص:298
پنجاه نفر بودند ) حاضر شده ، و بر جنازۀ او نماز خواندند، و او را به حرم حسینی رسانده و دفن نمودند (1).
أبوعلی ، أحمد بن محمّد یعقوب بن مسکویه ، رازیِ اصفهانی ، متوفّای 421 وی از چهره های درخشان علمی و اجتماعی در قرن پنجم ، و از مفاخر شیعه و اصفهان می باشد ، و مورد تجلیل مورّخین و صاحبان تراجم قرار گرفته است
برخی، عنوان مسکویه را ، لقب خود او دانسته ، و أحمد مسکویه خوانده اند و برخی دیگر عنوان مسکویه را مربوط به جدّ او دانسته و او را با عنوان ابن مسکویه ، یاد نموده اند .
او در اصل ، أهل ری است ، ولی در اصفهان سکونت داشته ، و از دنیا رفته ، و در محلّه دروازۀ حسن آباد ( حدود إمامزاده باقر علیه السلام در محلّۀ خواجو)، مدفون گردیده است(3).
ابن مسکویه ، در أوائل زندگی ، مصاحبِ وزیر أبو محمّد مُهَلِّبی ، و سپس ندیم مخصوص عضدالدّولۀ دیلمی ، و مدّتی خازن کتابخانۀ ابن العمید ، و از نزدیکان او بوده است ، و به خاطر خزانه داری برای عضدالدّوله و نیز خزانه داری کتابهای ابن العمید ، او را « خازن » خوانده اند .
ص:299
ابن مسکویه ، در علم و دانش به جائی رسیده ، که او را حکیم الهی و معلّم ثالث لقب داده اند (1) و هر کدام از بزرگان و صاحبان تراجم، با عباراتی پر محتوا ، به تجلیل از او پرداخته اند ، مثلاً : صاحب أعیان الشّیعه ، می نویسد :
هُوَ الْعالِمُ الْحَکیمُ، الْفَیْلَسُوفُ الْمَشْهُورُ ، الرَّیاضِیُّ الْمُهَنِدسُ ، الْمُتَکَلِّمُ اللُّغَویُّ ، الْمُوَرِّخُ الأخْلاقیُّ ، الشّاعِرُ الأدیبُ ، الکْاتِبُ النّافِذُ الْفَهْمِ ، الْکَثیرُ الإطِّلاعِ عَلی کُتُبِ الأقْدَمینَ وَ لُغاتِهِمُ الْمَتْرُکَةِ ، صاحِبُ التَّصانیفِ الْکَثیرَةِ فِی الْفُنُونِ الْعَقْلِیَّةِ ، وَ لأسِیِّمَا الْحِکْمَةِ النَّظَریَّةِ وَ الْعَمَلِیَّةِ ...
و در قسمت دیگری به نقل از عیون الأنباء ، می نویسد : مِسْکَوَیْه ، فاضِلٌ فِی الْعُلُومِ الْحِکَمِیَّةِ ، مُتَمَیِّزٌ فیها ، خَبیرٌ بِصِناعَةِ الطِّبِّ ، جَیِّدٌ فی اُصُولِها وَ فُرُوعِها...(2) .
و فقیه و محقّق نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، او را با عنوان : ( ألحکیم الماهر ، و آلأستاد الکابر ) توصیف نموده ، و می نویسد : کانَ مِنْ أعْیانِ الْعُلَماءِ ، وَ أرْکانِ الْحُکَماءِ ، صاحِبُ الْمَراتِبِ الْجَلیلَةِ ، وَ الدَّرَجاتِ الرَّفیعَةِ ، وَ الأخْلاقِ الْحَمیدَةِ و الأقْوالِ السَّدیدَةِ ...، وصَنَّفَ فی عُلُومِ الأوائِلِ کَثیراً .... (3).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، دربارۀ او می نویسد:
باری ابن مسکویه ، از أعیان فلاسفه و حکماء ، و مشاهیر أطبّای اسلامی أوائل قرن پنجم هجرت می باشد ، که با ابوریحان بیرونی و ابن سینا و نظائر ایشان معاصر بوده ، و علاوه بر مهارتِ بی نهایت ، که در هر دو قسمت علمی و عملی طب داشته ، در لغت و منطق و ادبیّات و فنون شعر و کتابت و ریاضیات
ص:300
و أقسام فلسفه و حکمت نظری و عملی، متبحّر و کثیر الإطّلاع ، و در کتب سلف و لغات متروکۀ ایشان ، محیط بوده است(1).
و نابغۀ دوران، و اعجوبۀ روزگار ، خواجه نصیر الدّین طوسی ، در دیباچۀ کتاب أخلاق ناصری ، در ستایش کتاب طهارة الأعراق ابن مسکویه می گوید :
بِنَفسی کِتابٌ خازَ کُلَّ فَضیلَةٍ*** وَصارَ لِتَکمیلِ البَریَّةِ ضامِناً
مُؤَلَّفُهُ قَد أبرَزَ الحَقَّ خالِصاً***بِتَألیفِه مِن بَعدِ ماکانَ کامِناً
وَوَسَّمَهُ بِإسمِ الطَّهارَةِ قاضِیاً***بِه حَقَّ مَعناهُ وَ لَم یَکُ مائِناً
لَقَد بَذَلَ المَجهُودَ للهِ دَرُّهُ***فَما کانَ فی نُصحِ الخَلائِقِ خائِناً
و هم چنین ، بزرگانی همچون : یاقوت حموی در معجم الاُدباء ، و ثعالبی در تتمّة الیتیمه ، و قاضی نور الله تستری در مجالس المؤمنین ، و میرداماد در رواشح، و میرزا عبدالله أفندی در ریاض العلماء ، و حاج آقا بزرگ طهرانی در
طبقات ( ألنّابس فی القرن الخامس )، و محدّث قمی در الکُنی و الألقاب ، و دهخدا در لغتنامه ، و دکتر محمّد معین در فرهنگ معین ، و دهها مورّخ و نویسندۀ دیگر، از این بزرگمرد تجلیل نموده اند .
شخصیّت برجسته و ممتازی همانند میرداماد، هرگاه از نزدیکی قبر او می گذشت، می ایستاد و فاتحه می خواند (2) و می فرمود:
این مرد ، در درجۀ عالی از معرفت نسبت به حقّ أهل البیت علیه السلام بوده ، و معتقد به وجوب اطاعت از آنها و لزوم محبّت آنها بوده است (3)
ص:301
أبو الفرج اصفهانی ، ادیب و دانشمند محقّق و نامدار ، از شاگردان و تربیت یافتگان او بوده است (1).
اعتبار ویژه ای که ابن مسکویه در فلسفۀ اسلامی دارد، از این جهت می باشد که وی نخستین کتاب مدوّن أخلاقی را نوشته ، که حاوی أقوال گذشتگان ، و سرمشق نگارش در علم اخلاق برای آیندگان بوده است(2).
تألیفات ابن مسکویه را از نظر تعداد ، متجاوز از بیست و هشت مجلّد دانسته اند (3) و از نظر اهمیّت علمی تا آنجا بوده ، که امیر صدر الدّین شیرازی ، بسیاری از مؤلّفات این دانشمند را نزد خود داشته ، و از دسترس و چشم دوستان و اصحاب خود مخفی می نموده ، به خاطر أسرار فراوانی که در آن
جمع گردیده است (4) .
کتابهای او بدین قرار است :
1- طَهارة الأعْراق فی تکمیل النّفس و تهذیبها 2 - تَجارِب الاُمَم و تَعاقُب الهِمَم ( در چندین مجلّد ) 3 - تَفصیل النَّشأتَین و تَحصیل السّعادتَین ، 4 - أحوال الحکماء المتقدّمین و صفات الأنبیاء السّالفین و أحوالهم ، 5- آداب العرب و الفرس و الهند
ص:302
( در أخلاق )، 6 - الأشریه و ما یتعلّق بها من الأحکام الطّبیّه ، 7 - أقسام الحکمة و الرّیاضی ، 8- أدب الدّنیا و الدّین ، 9- أنس اَلخواطر ، 10 - ترتیب السّعادات ، 11 - التّعلیق ( فی المنطق )، 12 - جاویدان خرد ، 13 - حقائق النّفوس ، 14 - السّیاسة للمُلْک ، 15 - ألطّبیخ ، 16 - الفوز الأکبر ، 17 - الفوز الأصغر ، 18 - فوز السّعاده ، 19 - مختار الأشعار ، 20 - ندیم الفرید ، 21 - نزهت نامۀ علائی ، 22 - نور السّعاده ، 23 - کتاب السّیر .
فیلسوف یگانه ، و طبیب نامدار ، و لغویِ بزرگ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، و مسلّط بر دانشهای رسمی و واضح ، و علوم غریبه ، حسین بن عبد الله بن سینا ، مکنّی به أبوعلی و ابن سینا ، و ملقّب به شرف الملک ، و معروف به شیخ الرّئیس ، و بوعلی سینا ، و متولّد 370 و متوفّای 428 (1).
بوعلی سینا ، از بزرگترین و معروفترین کسانی است که از نظر حِدَّت ذهن و ذکاوت ، در حدّ کمال بوده اند ، و از نظر مو شکافی و قدرت اندیشه و نیروی حافظه ، از عجائب روزگار می باشد ، و از نظر جسمانی نیز ، مردی قویّ و نیرومند و زیباروی و ظریف بوده است(2) .
هر کتابی که به دستش می آمده ، قسمت های مشکل آن را می دیده ، که قدرت علمی و تسلّط نویسندۀ او را بر مطالب آن علم و فن به دست آورد (3).
ص:303
فقیه شافعی ، در کتاب ملل و نحل ، دربارۀ بوعلی سینا گفته : هیچ کدام ، از فلاسفۀ اسلامی ، به جایگاه أبونصر فارابی و أبوعلی سینا ، نرسیده اند ، و أبوعلی ، در این زمینه أعلم و أقوم است(1).
أهل حکمت نظری و أطبّاء ، پس از ارسطو و أفلاطون ، از هیچ کس به اندازۀ بوعلی سینا و آثار او ، بهره نبرده اند و به همین جهت ، او را شیخ الرّئیس لقب داده اند ، و او را استاد حکمای اسلامی خوانده اند(2).
بوعلی سینا ، در زمان اندک به مرتبه ای از علم رسید ، که هیچ کس قبل از او در چنین زمانی به این مرتبۀ علمی نرسیده بود .
علاّمۀ أمین ، در أعیان الشّیعه ، در ضمن یک شرح حال بسیار مفصّل و طولانی ، دربارۀ عظمت علمی ، افکار و اندیشه ها، تألیفات و آثار بوعلی سینا ، چنین اظهار نظر نموده است : هُوَ فَیْلَسُوفُ الإسْلامِ ، نَبَغَ فِی الطِّبِّ وَ الْفَلْسَفَةِ وَ الْحِکْمَةِ الْعَقْلِیَّةِ ، وَ أتْقَنَ الْفِقْهَ وَ اللُّغَةَ وَ الأدَبَ وَ الشِّعْرَ وَ الْحِسابَ ، وَ أوتِیَ مِنْ قُوَّةِ الْحِفْظِ وَحِدَّةَ ألذِّهْنِ وَ ألصَّبْرَ عَلَی الجِدِّ وَ الإجْتِهادِ ، وَ قُوَّةِ الْعَزْمِ فی ذلِکَ ، ما کادَ یَکُونُ خارِقاً لِلْعاداتِ ، وَ فاقَ مَنْ سَبَقَهُ وَ أعْجَزَ مَنْ لَحِقَهُ وَ ... (3).
یعنی: او فیلسوف اسلام است ، که در طبّ و فلسفه و حکمت عقلی، به مرتبۀ نبوغ رسیده ، و فقه و لغت و شعر و ادب و حساب را ، با کمال محکم کاری و درستی به دست آورده، و در قوّت حافظه و تیزهوشی و تندیِ ذهن و صبر بر جدّیت و تلاش در راه علم و اندیشه ، به مرتبه ای رسیده ، که نزدیک است
ص:304
خارق عادت شمرده شود ( و معجزه به شمار آید ) . او بر گذشتگان سبقت گرفت ، و آیندگان را ، از رسیدن به حدّ خود ، ناتوان ساخت ...
سپس ادامه می دهد و می فرماید :
برای اثبات مطالب فوق ، کافی است توجّه کنی که او ، 57 یا 58 سال زندگی نمود، و در این مدّت ، بیش از یکصد جلد کتاب نوشت ، که یکی از آنها کتاب (قانون ) در طب می باشد، که در 16 سالگی نوشته ، و تا همین اواخر در اروپا ( در دانشگاهها ) تدریس می شد ، و به زبان لاتین ترجمه گردیده است .
و هم چنین او 9 کتاب بزرگ ، که بعضی بسیار بزرگ بود ، در مدّت یکسال و نیم حفظ نمود ، در رشته های لغت و نحو و صرف و شعر و ادب و غیر اینها ، در حالیکه زیر 10 سال سن داشت ، و به قرائت فقه پرداخت ، در حالی که هنوز به 12 سالگی نرسیده بود ، و در دوازده سالگی ، در شهر بخارا فتوی می داد ... .
یکسال و نیم می گذشت ، و در آن مدّت ، حتّی یک شب نخوابیده بود ... وقتی به سنّ بیست سالگی رسید ، هیچ علمی نبود که دارا نباشد ... ، و عدّه ای از تصنیفات او که تلف شده بود، دوباره از حفظ نوشت ، و تألیف مجدّد نمود(1) .
بیش از یکصد کتاب و رساله از آثار این بزرگمرد ضبط نموده اند(2)، در حالی که بعضی از آنها ، همانند : « ألإشارات و التّشبیهات » و « ألشّفاء » و « القانون فی الطّب » جهان علم را به شگفتی آورده، و در برگیرندۀ نکته ها و دقائقی است ، که در سایر تألیفات علماء فلسفه و طب ، یافت نمی شود ، و لذا بسیاری از نوابغ
ص:305
روزگار ، همانند : خواجه نصیرالدّین طوسی ، علاّمۀ حلّی ، ملاّ صدرای شیرازی ، امام فخر رازی و ...، به شرح کتابهای او پرداخته اند .
بعضی از آثار ابن سینا ، بسیار مفصّل و در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ،
همانند : کتاب « ألحاصل و المحصول » که بیست جلد بوده (1) و « ألإنصاف و الإتصّاف » که آن هم بیست جلد بوده (2) و «لسان العرب » ( در علم لغت ) که در اصفهان تألیف نموده ، و در 10 مجلّد بوده است (3).
أبوعلی سینا ، در إلهیّات شفا می نویسد : إنَّ الاسْتِخْلافَ بِالنَّصِّ أصْوَبُ
فَإنَّ ذلِکَ یُؤَدّی إلَی التَّشَعُّبِ وَ التَّشاغُبِ وَ الإخْتِلافِ (4) یعنی خلیفه قرار دادن ( و تعیین جانشین برای رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم ) به وسیلۀ نص ( و تصریح و تعیین از جانب خداوند) أصوب و شایسته تر است، زیرا منجر به دسته بندی و منازعه و اختلاف نمی شود .
در این عبارت ، به نحو روشن ، تشیّع او معلوم می گردد . برخی را عقیده بر این است که او مذهب اسماعیلیّه دارد(5)ولی برخی را عقیده بر این است که شیعۀ اثنی عشری است ، چنانچه شیخ علیّ بن شیخ فضل الله گیلانی فومنی زاهدی، در کتاب خود، که در سال 1062 نوشته ، به این نام :
ص:306
فی إثْباتِ أنَّ الشَّیْخَ الرَّئیسَ مِنَ الْمُسْلِمینَ
وَ مِنْ أکابِرِ عُلَماءِ الإمامِیَّةِ الإثْنی عَشَرِیَّةِ
همین معنی را پذیرفته است(1)، و هم چنین مرحوم آقا ضیاء الدّین درّی ، در مقدّمۀ مبسوطی که بر کتاب الفوائد الدّرّیه ، در ترجمۀ رسالۀ ( سرّ القدَر و الحکمة العرشیّه ) نوشته ، همین نظریّه را پذیرفته و اثبات نموده است (2).
هر مطلبی که در آن در می مانْد ، وضو میگرفت و به مسجد میرفت ، و با خشوع تمام دو رکعت نماز می خواند، و به دعا و استغاثه مشغول می گردید ، تا آنکه اشکال و شبهۀ علمی او ، برطرف می شد(3). بوعلی سینا می گوید : از شناختن علم مابعد الطّبیعه مأیوس بودم ، تا این که کتابی را از فارابی یافتم، پس آشنا شدم با آنچه مأیوس از آن بودم ، و چندین بار سجدۂ شکر برای خدا کردم ، و به اندازۀ توان ، صدقه دادم(4). و در هنگامی که مرگ او نزدیک شده بود ، غسل توبه نمود ، و صدقه بسیار داد ، و ردّ مظالم عباد نمود، و ملازم تلاوت قرآن گردید ، و در هر سه روز یک ختم قرآن می خواند(5).
شیخ الرّئیس ، أبوعلی سینا ، در ضمن أشعار فراوان عربی و فارسی که
ص:307
سروده ، أشعاری دارد بدین قرار(1)
بر صفحۀ چهره ها خط لم یزلی***معکوس نوشته است نام دو علی
یک لام و در عین با دو یای معکوس***از حاجب و عین و أنف ، با خطّ جلیّ
*****
تا بادۂ عشق در قدح ریخته اند***و اندر پی عشق عاشق أنگیخته اند
در جان و روان بوعلی ، مهر علی**چون شیر و شکر بهم در آمیخته اند
شخصیّت علمی و اجتماعی و عظمت أفکار و آثار بوعلی سینا ، آن چنان است که در عموم کتب تراجم و تاریخ و دائرة المعارف ها، أعمّ از اسلامی و غیر اسلامی ، شیعی و غیر شیعی ، مورد توجّه شدید قرار گرفته ، و در هر کدام از آنها ، صفحات بسیاری اختصاص به آن بزرگمرد یافته است ، و هیچ نویسنده ای تألیف خود را از ذکر خصائص و ارزشهای عجیب این ابرمرد تاریخ، خالی قرار نداده است .
و علاوه بر اینها ، کتابها و رساله هائی نیز ، به نحو مستقل ، یا به عنوان مقدّمۀ بر یکی از کتابهای ابن سینا ، در بارۀ عظمت و آثار آن بزرگمرد ، نوشته و منتشر گردیده است .
ص:308
گرچه أبوعلی سینا ، أصلاً أهل بلخ و بخارا است ، و در شهرهای :گرگانج و فسا و أبیورد و طوس و گرگان و دهستان و ری و قزوین و همدان ، اقامت های کوتاه مدّت یا نسبتاً بلند مدّتی داشته ، که برای فعّالیّت های علمی یا اجتماعی به آن شهرها سفر نموده (1) ولی سالهائی از عمر خود را در اصفهان گذرانده ، و به تدریس در مَدْرَس ابن سینا ، در محلّۀ دردشت پرداخته است(2) و نیز ، مقداری از تألیفات خود را در این شهر به رشتۀ تحریر در آورده است ، همانند : بخشی از کتاب شفاء و کتاب الإنصاف (3) و بنا بر قولی ، در اصفهان از دنیا رفته(4) و در محلّی به نام تحت گنبد دفن گردیده است (5) .
فقیه و محدّث و مورّخ نامدار، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن اسحق بن موسی بن مَهران اصفهانی ، متولّد 336 و متوفّای 430 هجری قمری ، معروف به « حافظ أبونعیم اصفهانی » و « حافظ اصفهانی » .
ص:309
جدّ او مهران ، أوّل کسی است که از دودمان و اجداد او مشرّف به اسلام گردیده (1) و خاندان او از خاندانهای علمی و شیعی اصفهان به شمار رفته (2) و او از اجداد دو چهرۀ نامدار شیعه ، ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی می باشد . کتابهای او ، از قبیل : حُلیة الأولیاء ، ذکر أخبار اصفهان ، (تاریخ اصفهان ) ذکر المهدی (عج) و نعوته ، ما نَزَلَ من القرآن فی أمیرالمؤمنین علیه السلام ، مَنْقَبَة المُطَهَّرین و مَرتبة الطَّیِّبین ، مَعرِفَة الصّحابَةِ ، مُخْتَصَر الإستیعاب و ... ، که شمار آنها به نوشتۀ ریحانة الأدب به بیش از 16 عنوان می رسد (3)
گرچه عدّه ای این بزرگمرد را ، عامّیُّ المذهب دانسته اند ، ولی به فرمودۀ مرحوم شیخ بهائی ، در کتاب حلیة الأولیاء حافظ أبی نعیم ، مطالبی است که نشانۀ خلوص ولایت او می باشد (4) و امیر محمّد حسین خاتون آبادی (که از أسباط علاّمۀ مجلسی می باشد ) فرموده است:
وَمِمَّن أطَّلَعْتُ عَلی تَشَیُّعِه مِنْ مَشاهیرِ عُلَماءِ الْعامَّةِ ، هُوَ الْحافِظُ أبُو نُعَیْمٍ الْمُحَدِّثُ بِإصْبَهانَ ، وَ هُوَ مِنْ أجْدادِ جَدِّی الْعَلاّمَةِ ( ضاعَفَ اللهُ إنْعامَهُ ) وَ قَدْ نَقَلَ جَدّی تَشَیُّعَهُ عَنْ والِدِه عَنْ أبیهِ عَنْ آبائِهِ حَتَّی انْتَهی إلَیْهِ، قالَ : قالَ : وَ هُوَ مِنْ مَشاهیر مُحَدِّثی الْعامَّةِ ظاهِراً ، إلاّ أنَّهُ مِنْ خُلَّصِ الشّیعَةِ فی باطِنِ أمْرِه وَکانَ یَتَّقی ظاهِراً عَلی وِفْقِ مَا أقْتَضَتْهُ الْحالُ وَ لِذا تَری کِتابَةُ الْمُسَمّی بِحِلْیَةِ الأوْلِیاءِ یَحْتَوی عَلی أحادیثِ مَناقِبِ أمیرِ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام ما لایُوجَدُ فی سائِرِ الْکُتُبِ ، وَ مَدارُ عُلَمائِنا فِی الإسْتِدْلالِ بِأخْبارِ الْمُخالِفینَ عَلی اسْتِخْراجِ الأحادیثِ مِنْ کِتابِه ، ثُمَّ قالَ : وَلمّا کانَ ألْوَلَدُ أعْرَفَ بِمَذْهَبِ
ص:310
الْوالِدِ مِنْ کُلِّ أحَدٍ ، لَمْ یَبْقَ شَکٌّ فی تَشَیُّعِه (1)(2) .
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مرحوم خاتون آبادی ، نه تنها او را از شیعیان ، بلکه از خُلّص آنها برشمرده ، و در پایان، اظهار نظر قطعی نموده ، که هیچ گونه شکّی در تشیّع این بزرگمرد وجود ندارد ، و کتاب حلیة الأولیاء او را ، منبعی مهم و اساسی برای نشر فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام به شمار آورده است .
لقب حافظ ، برای این شخصیّت بزرگ ، نشانۀ گستردگی و إحاطۀ علمیِ او (3) و آثار باقی ماندۀ از او ، نشانۀ قدرت اندیشه ، تتّبع و تحقیق ، و ژَرف نگریِ او می باشد . حافظ أبونعیم ، در قبرستان آب بخشان اصفهان ، مدفون گشته ، و مزاری معروف داشته است(4).
این خاندان ، از خاندانهای علمیِ قدیمیِ اصفهان می باشد ، که از سلسله های
ص:311
فضل و أدب و ریاست و أرباب إجازات به شمار رفته اند (1)و از ذرّیّۀ عبد الله بن أحمد بن اسحاق بن موسی بن مَهران (2)، (که از بزرگان علم حدیث بوده) هستند ، و نسب خاندان مجلسی ( علاّمه ملاّ محمّد باقر ) به همین خاندان علمی می رسد (3) ، و بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان ، محدّث فقیه و مورّخ نامدار ، حافظ أبو نعیم ، أحمد بن عبد الله ... بن مهران اصفهانی، می باشد .
مفضّل بن سعد ، أدیبی است مورّخ و شاعر ، از دانشمندان قرن پنجم، که نسب او به مافرّوخ بن بختیار می رسد ، و کنیۀ پدر او ، أبو الفضل است، و از آثار او ، کتاب « محاسن اصفهان » ، در دسترس می باشد .
در این کتاب که در حدود سالهای 465 تا 485 تألیف گردیده (4) ، أرزشها و زیبایی های طبیعی ، جغرافیائی ، علمی، ادبی ، هنری و اجتماعیِ اصفهان ، معرفی گردیده ، و بسیاری از نکات مهمّ مربوط به شهر تاریخی اصفهان در گذشتۀ زمان ، از این کتاب استفاده می شود .
علاّمۀ طهرانی ( حاج آقا بزرگ ) کتاب محاسن اصفهان را ، در زمرۀ تصانیف شیعه ذکر نموده اند (5) که نشان می دهد مافرّوخی را ، از علماء و أدباء
ص:312
شیعه می دانسته اند . حسین بن محمّد بن أبی الرّضا علوی آوی ( آبهای ) ، در نیمۀ أوّل قرن هشتم هجری ، کتاب محاسن اصفهان را ترجمه نموده ، و به خواجه رشید الدّین فضل الله ، وزیر دانشمند أبوسعید بهادرخان ، در سال 729 إهداء کرده است(1) . خاندان مافرّوخی ، از خاندانهای علمی بوده ، و جمعی دانشمند از میان آن برخاسته اند ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از 10 نفر از آنها ، نام برده شده است (2).
مرحوم نجاشی ، در رجال خود ، در ضمن شمردن کتابهای شیخ مفید ، از کتابی یاد می نماید ، به نام : « جوابات المافرّوخی فی المسائل » (3) که مشخّص نیست کدام یک از شخصیّتهای خاندان مافرّوخی ، سئوال ها را مطرح نموده ، و ارسال داشته ، که شیخ مفید در جواب آن سؤالات ، چنین کتابی نوشته است .
أبو القاسم ، حسین بن محمّد بن مفضّل اصفهانی ، معروف به ( راغب اصفهانی )، متوفّای 502 هجری (4) .
ص:313
وی ، از مفاخر علم و أدب عالَم اسلام ، و از چهره های برجستۀ علمی ، در طول تاریخِ اصفهان می باشد ، و در زمینۀ علم لغت و أدب عربی ، و نیز حدیث و شعر و کتابت و اخلاق و حکمت و کلام و تفسیر ، نه تنها صاحب نظر بوده ، بلکه از اعلام آنها به شمار می رود .
صاحب روضات الجنّات ، او را با عنوان : ( ألإمام الأریب و الحافظ العجیب ) یاد نموده ، و نوشته است : فَضْلُهُ أشْهَرُ مِنْ أنْ یُوصَفَ ، وَ وَصْفُهُ أرْفَعُ مِنْ أنْ یُعْرَفَ ، وَکَفاهُ مَنْقَبَةً أنَّ لَهُ قَبُولَ الْعامَّةِ وَ الْخاصَّةِ(1).
و مرحوم مدرّس ، در ریحانة الأدب می نویسد : ... در لغت و علوم و فنون أدبیّه و عربیّه و شعر و حدیث و کتابت و کلام و حکمت و أخلاق ، طاق و شهرۀ آفاق ، و مراتب فضل و کمال او مقبول و مسلّم عامّه و خاصّه بود، و قرین امام غزالیش می شمارند (2).
و محدّث عالیقدر ، حاج شیخ عبّاس قمی دربارۀ او می نویسد : أبُوالْقاسِمِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنُ الْمُفَضِّلِ الإصْبَهانیّ ، الفاضِلُ ألْمُتَبَحِّرُ الْماهِرُ فِی اللُّغَةِ وَ الْعَرَبِیَّةِ وَ الْحَدیثِ وَ الشِّعْرِ وَ الأدَبِ ... (3). و میرزا عبدالله أفندی اصفهانی ، در ریاض العلماء می نویسد : الشَّیْخُ الإمامُ الرّاغِبُ ، أبُو الْقاسِمِ ، الْحُسَیْنُ بْنُ ... الْعالِمُ الْفاضِلُ الأدیبُ ، الْمُفَسِّرُ اللُّغَوِیُّ الْمُتَکَلِّمُ الْحَکیمُ ... ، الْمَعْرُوفُ بِالرّاغِبِ الإصْفَهانیّ ، صاحِبُ کِتابِ الْمُحاضراتِ وَ کِتابِ المُفْرَداتِ وَ کِتابُ جامِعِ التَّفْسیرِ ... (4) .
ص:314
و هم چنین هرکدام از صاحبان تراجم و مورّخین ، دربارۀ علم و دانش و عظمت علمی و روحیِ او ، مطالبی برجسته ، نوشته اند .
آثار قلمی زاغب اصفهانی ، از عظمت کم نظیری برخوردار می باشد ، و در زمینه های مختلف تألیف گشته ، و بدین قرار می باشد :
١- المفردات فی غریب القرآن ، که از کتاب های بسیار ارزشمند است ، و مفردات و مواد لغات قرآنی را به شیوه ای بسیار جالب و محقّقانه ، مورد بحث قرار داده ، و مرحوم آقا بزرگ طهرانی در الذّریعه الی تصانیف الشّیعه، جلد 21 صفحۀ 364، آن را معرّفی نموده است 2 - جامع التّفسیر ، که کتابی است در تفسیر قرآن ، و آنقدر پر فائده ، که قاضی بیضاوی ، در تفسیر خود در بسیاری از موارد و مطالب ، از محتوای آن ، بهره گیری نموده است 3(1) - تحقیق البیان فی تأویل القرآن ، که تفسیر دیگری است بر قرآن مجید (2) 4- ت فصیل النّشائتین و تحصیل السّعادتین، در معرفت نفس و مبداء و معاد 5- ألذّریعه الی مکارم الشّریعه که در علم اخلاق است ، و به طریقۀ أخلاق ناصری تألیف شده ، و بهتر از آن است (3)6- محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء ، که کتابی است بزرگ و بیش از دَه جلد می باشد ، و به نوشتۀ روضات الجنّات:
فیهِ مِنْ نَوادِرِ الْحِکَمِ وَ الْحِکایاتِ الطَّریفَةِ ، وَ الْعَوائِدِ الْمُسْتَطْرَفَةِ اللَّطیفَةِ ، ما
ص:315
الأیُوجَدُ فی غَیْرِه مِنْ کِتابِ (1) و تألیفاتی دیگر
در مورد مذهب و اعتقاد راغب اصفهانی ، نظریّات گوناگونی عرضه شده ، بعضی او را معتزلی دانسته اند، و امام فخر رازی او را از أئمّۀ أهل سنّت برشمرده ، و برخی او را شافعی خوانده اند ، ولی در الذّریعه ، جلد 5، صفحۀ 45 و ریحانة الأدب ، جلد 2، صفحۀ 292، و نیز در ریاض العلماء ، و ألکُنی و الألقاب ، به نقل از اسرار الإمامة شیخ حسن بن علی طبرسی ( صاحب کامل بهائی ) نقل کرده اند که :
أنَّهُ کانَ مِنْ حُکَماءِ الشّیعَةِ الإمامِیَّةِ
و برخی برای تشیّع او استناد کرده اند به این که ، راغب اصفهانی با این که در زمان قدرت و نفوذ أهل سنّت زندگی می کرده ، ولی از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، زیاد نقل حدیث نموده ، و هرگاه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایتی نقل کرده ، از کلمۀ أمیرالمؤمنین ، استفاده نموده ، و از خلفای غاصب ، حتّی الإمکان روایت ننموده است .
و در هر صورت ، او از ناشرین آثار أهل البیت علیهم السلام ، و از مدافعین حقوق آنها است ، و نشان می دهد که در اصفهان ، فرهنگ دفاع از أهل البیت علیهم السلام و نشر فضائل و آثار آنها ، کاملاً مطرح بوده ، و چهره های بزرگ اصفهان ، در مسیر حمایت از أهل البیت علیهم السلام بوده اند .
ص:316
أدیب فاضل ، و کاتبِ منشی، و شاعر ماهر و کثیر الفضل ، حسین بن علیّ بن محمّد بن عبدالصّمد اصفهانی ، متولّد 453 و شهید 513 یا 515، مشهور به «طغرائی » ، که با ألقاب عمید و استاد و فخر الکتّاب و مؤیّد الدّین خوانده شده ، و کنیۀ او ، أبو اسمعیل بوده است .
وی ، از فرزندان أبو الأسود دئلی ( شیعۀ مخلص امام علی علیه السلام و أوّلین إعراب گذارنده و نقطه گذارندۀ قرآن مجید ) و از شیعیان دوازده امامی بوده ، و در نظم و نثر ، استاد عصر و زمان خود ، و از مفاخر بزرگ تاریخ أدب و شعر ، به شمار رفته است .
قصیدۀ لامیّۀ او ، که به « لامیّة اَلعجم » مشهور شده ( و در حدود شصت بیت می باشد ) از اشعار برجسته ، و دارای محاسن بسیار از نظر محتوی و مضمون به شمار رفته ، و دارای لطائف أدبی و زیبائی های شعری می باشد ، و بیش از
10 شرح بر آن نوشته شده است ، که از جملۀ آنها شرح صلاح الدّین صفدی می باشد ، و غربی ها چندین بار آن را ترجمه و منتشر کرده اند (2).
شرح حال و عظمت علمی و ادبی و ذوق و آثار طغرائی را ، بسیاری از مورّخین و صاحبان تراجم و نویسندگان دائرة المعارف ها، به نحو مفصّل نوشته اند ، که به عنوان نمونه ، از معجم الأدباء ، ریاض العلماء ، مناقب ابن شهر
ص:317
آشوب ، أمل ألامل ، روضات الجنّات، أعیان الشّیعه ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، الکُنی و الألقاب قمی ، ریحانة الأدب ، لغتنامۀ دهخدا، فرهنگ معین ، الذّریعه الی تصانیف الشّیعه ، کشف الظّنون و ...، می توان یاد نمود .
طغرائی ، در فنّ کیمیا و رموز آن ، تبحّر و تخصّص داشته ، و نه تنها از اساتید آن فن بوده، بلکه تالی تِلْو جابر بن حیّان ( شاگرد امام صادق علیه السلام و شیمی دان بزرگ ) به شمار آمده است (1). طغرائی ، وزیر سلطان مسعود سلجوقی بوده ، و پس از آن که در جنگ بین سلطان مسعود و سلطان محمود سلجوقی ، لشکر سلطان مسعود شکست خورد ، طغرائی گرفتار شد، و شهاب أسعد ، که سمت کاتب دستگاه سلطان محمود را دارا بود، در اثر ترس از این که طغرائی به خاطر ذوق و أدب و فضل و هنر خویش ، در نزد سلطان محمود موقعیّت برجسته یابد ، او را به زندقه وإلحاد متّهم نمود، و با کمک سمیرمی ( وزیر سلطان محمود) مقدّمات قتل طغرائی را فراهم نموده ، و او را به شهادت رساندند(2).
بسیاری از بزرگان تاریخ و رجال و تراجم ، با ستایشهائی در خوره، از این دانشمند بزرگِ شیعه ، یاد نموده اند که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم :
یاقوت حموی می نویسد:
طغرائی ، آیتی بود در نویسندگی و شعر ، و آگاه به صنعت کیمیا بود ... ، در دانشها و عربیّت قدر و منزلتی راسخ داشت ، و در نظم و نثر دارای بلاغت بود،
ص:318
و به سر مرز إعجاز نائل گردیده بود(1).
و إبن خلّکان اظهار نظر می کند : الْعَمیدُ ، فَخْرُ الْکُتّابِ ، أبُو إسْماعیلَ، الْحُسَیْنُ بْنُ عَلیّ ... مُؤَیِّدُ الدّینِ الإصْبَهانی، کانَ غَزیرَ الْفَضْلِ ، لَطیفَ الطَّبْعِ ، فاقَ أهْلِ عَصْرِه بِصَنْعَةِ النَّظْمِ وَ ألنَّثْر (2). و با این عبارات ، از فضائل فراوان و طبع لطیف او تمجید نموده و او را در نظم و نثر ، برترین شخصیّت دوران خودش شمرده است .
شیخ حرّ عاملی ، محدّث و رجالی نامدار می نویسد: فاضِلٌ عالِمٌ صَحیحُ الْمَذْهَبِ شاعِرٌ ادیبٌ ، قُتِلَ ظُلْماً وَ قَدْ جاوَزَ سِتّینَ سَنَةٍ ، وَ شِعْرُهُ فی غایَةِ الْحُسْنِ ، وَ مِنْ جُمْلَتِهِ لأمِیَّةُ الْعَجَمِ ، ألْمُشْتَمِلَةُ عَلَی الأدابِ وَ الْحِکَمِ ، وَ هِیَ أشْهَرُ مِنْ أنْ تُذْکَرَ ... (3) .
شیخ حرّ عاملی ، با این عبارات زیبا ، نه تنها به فضل و علم و ادب او اشاره نموده ، بلکه مذهب حق و مظلومیّت او را تأیید نموده است .
محدّث نامدار ، حاج شیخ عبّاس قمی ، علاوه بر نقل ستایش های ابن خلّکان و شیخ حرّ عاملی ، او را با عنوان : مُؤَیِّدُ الدّینِ وَ فَخْرُ الْکُتّابِ وَ الْمُنْشِیءُ الشّیعیُّ الإمامِیُّ ، تمجید نموده است (4) .
میرزا عبدالله أفندی ، در ریاض العلماء چنین نوشته است : الْعَمیدُ الْوَزیرُ ، مُؤَیِّدُ الدّینِ ، فَخْرُ الْکُتّابِ ... ، ألإمامِیُّ الشَّهیدُ الْمَقْتُولُ ظُلْماً ، ألشّاعِرُ الْفاضِلُ الْجَلیلُ ...
، وَکانَ مَشْهُوراً بِمَعْرِفَةِ عِلْمِ الْکیمیاءِ (5).
ص:319
و فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، پس از بحثی مفصّل درباره این عالم و أدیب نامدار ، می نویسد:
إنَّ مِنْ أقْوَی الأماراتِ لِتَشَیُّعِ هذَا الرَّجُلِ ، نِسْبَةَ الألْحادِ إلَیْهِ
حَسَداً عَلَیْهِ ، وَ قَتْلَهُ بِتُهْمَةِ الْخُرُوجِ عَنِ الدّینَ ، ظُلْماً وَ عُدْواناً کَما هُوَ دَأبُ الْعامَّةِ الْعَمْیاءِ، بِالنَّظَرِ إلی کُلِّ مِنْ أحَسُّوا مِنْهُ بِخُصُوصِیَّةِ وَلاءِ أهْلِ الْبَیْتِ علیهم السلام، فَاتَّهَمُوُهُ بِأمْثالِ ذلِکَ ، وَ شَفَوْا صُدُورَهُمْ مِنْهُ بِقَتْلِهِ قاتَلَهُمُ اللهُ وَ أخْزیهُمْ (1). و علامه امین ، در أعیان الشیعه ، به تفصیل زیاد از فضائل و زندگی و شهادت این دوستدار أهل البیت عل یاد نموده ، و أشعار او را که در فضائل خاندان رسالت و إمامت طلا سروده ، ( و در آنها ، آمادگی خودش را برای شهادت در آن راه ، اعلام نموده ، و نشان می دهد که چگونه دشمنان متعصب ، ولایت و دوستی خاندان نبوت عطا را ، دلیل إلحاد او شمرده اند ) نقل کرده است (2).
و علامه بزرگوار ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود، این بزرگمرد را ، شهید ، و از دودمان أبی الأسود دئلی یاد کرده است(3).
این اشعار ، نشانگر علت اتهام طغرائی به إلحاد، از طرف دشمنان او می باشد محب الیهود لآل موسی ظاهر
و ولائهم لبنی أخپه باد
ص:320
وإمامُهُم مِن نَسلِ هارُونَ الاُولی***بِهِمُ أهتَدَوا، وَلِکُلَّ قَومٍ هادٍ
وأرَی النَّصاری یُکرِمُونَ مَحَبَّةً***لِنَبِیَّهِم ، نَجراً مِنَ الأعوادِ
وإذا تَوَلّی آلَ أحمَدَ مُسلِمٌ***قَتَلُوهُ أو وَسَمُوهِ بِالإلحادِ
هذا هُوَ الدّاءُ العَیاءُ بِمِثلِهِ***ضَلَّت حُلُومُ حَواضِرَ وَبَوادِ
لَم یَحفَظُوا حَقَّ النَّبیَّ مُحَمَّدٍ***فی آلِه وَ اللهُ بِالمِرصادِ
و هم چنین ، طغرائی دربارۀ آمادگی برای شهادت در راه محبّت خاندان رسالت ( أهل البیت علیهم السلام ) چنین می سراید :
١- أعیان الشّیعه ، چاپ جدید ، جلد 6، صفحۀ 130 ، به نقل از ابن شهر آشوب در کتاب مناقب یعنی : 1- دوستی یهود نسبت به آل موسی ظاهر است ، و ولایت آنها نسبت به فرزندان برادر او (هارون) آشکار است ، 2- امام و پیشوای آنها از نسل هارون ، همانها هستند ، که به وسیلۀ آنها هدایت یافته اند ، و برای هر قومی هدایتگری است ، 3- و می بینم که نصاری اکرام می کنند از روی محبّت ، نسبت به پیامبرشان، چوب تراشیده ای از چوبها را « اشاره است به احترامی که انصاری برای صلیب قائلند، به مناسبت اعتقادشان به این که حضرت عیسی صَلّی اللهُ عَلَیه و آلهی و سلم به دار آویخته شده اند » ، 4- ولی وقتی مسلمانی ، آل أحمد اله را دوست بدارد ، میگشند او را با داغ إلحاد بر او می زنند ، ( و او را متّهم می کنند)، 5- این است دردگشنده ای که به مثل او ، گمراه می شود عقلهای شهرنشینان و بادیه نشینان ، 6- حفظ نکردند حقّ پیامبر (حضرت) محمد صَلّی اللهُ عَلَیه و آلهی و سلم را ، در مورد أهل او ، ولی خدا در کمینگاه است .
ص:321
تَوَعَّدَنی فی حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ***وَحُبِّ ابنِ فَضلِ اللهِ (1) قَومٌ ، فَأکثَرُوا
فَقُلتُ لَهُم لأتُکثِرُوا ، وَدَعُوا دَمی***یُراقُ عَلی حُبّی لَهُم ،وَهوَ یُهدَرُ
فَهذا نَجاحٌ ظاهِرٌ لِمَعیشَتی***وَذاکَ نَجاةٌ أرتَجی یَومَ أحشَرُ(2)
١-ترکیب الأنوار ،2-جامع الأسرار،3- حقائق الإستشهادات 4- ذات آلفوائد ،5-الرّد علی ابن سینا فی إبطال الکیمیاء6- مصابیح الحکمه ، 7-مفاتیح الرّحمه ، 8- دیوان شعر
9-ألإرشاد للأولاد (3) .
ص:322
عالِم فاضل ، و محدّث مفسّر ، و نحوی ادیب و نویسندۀ شاعر ، و نسّابۀ جامع، عبد الرّحیم بن أحمد بن محمّد بن ابراهیم بن خالد شیبانی بغدادی اصفهانی ، متوفّای 548، وی ملقّب به جمال الدّین ، و مکنّی به أبو الفضل می باشد ، و از خاندان علمی و برجستۀ آل إخوه در بغداد بوده است(2). او در بغداد تحصیل علم نمود ، و به خراسان ( نیشابور ) طبرستان ، ری ، کاشان، اصفهان و شیراز ، سفر کرد، و در راه شنیدن حدیث و نقل آن ، کوشش بسیار نمود .
ابن إخوه ، در ضمن این که اصلاً بغدادی بوده ، و به شهرهای گوناگون سفر نموده ، و مدّتی در کاشان اقامت کرده ، ولی چهل سال در مرکز علمیِ اصفهان اقامت داشته ، و فعّالیّت علمی نموده است (3)، و به همین مناسبت ، او را اصفهانی خوانده اند .
از مزایای ابن إخوه ، نثر زیبا و ابتکاری ، شعر جالب و ممتاز ، و خطّ ملیح بوده ، و در تند نویسی و تند خوانی ، از عجایب روزگار بوده، تا آنجا که، محب الدّین ابن نجّار می گوید : دیدم کتاب التّنیبه أبی اسحاق شیرازی را ، که در
ص:323
آخر آن ، ابن إخوه نوشته است: این کتاب را در یک روز نوشتم(1).
از کارهای جالب او ، نسخه برداری از دو هزار کتاب می باشد (2) .
ابن إخوه ، اساتید و مشایخ حدیثیِ فراوان داشته ، و شاگردان زیادی تربیت نموده ، و اجازۀ حدیث گفتن از مشایخ خود داشته ، و اجازات فراوانی داده ، و در این زمینه ، دارای برجستگی بوده است (3) .
مشایخ حدیث او ، همانند : شریف أبوالسّعادات ، هبة الله بن شجری ، و أبوالفوارس ، طرّاد زینبی عبّاسی نقیب ، و سیّدۀ تقیّه ، بنت سیّد مرتضی علم الهدی (که راویۀ نهج البلاغه ، از عمویش سیّد رضی بوده ، و به ابن إخوه ، اجازۀ نقل آن را داده است ) و أبوغانم عصمی هروی شیعی إمامی ، و نیز جمعی دیگر از بزرگان بوده اند ، و شاگردانی ، همانند : ضیاء الدّین ، فضل الله بن علی علوی حسنی راوندی ( چهرۀ بزرگ علمی شیعه در آن زمان ) و قطب الدّین ، سعید بن هبة الله راوندی ( مشهور به قطب راوندی ، محدّث نامدار و پر افتخار شیعه ) و عماد الدّین ، علیّ بن قطب راوندی ، و سدید الدّین ، محمّد طوسی ، و رشید الدّین ، أبو الحسن ، علیّ بن محمّد شعیری و ... ، داشته است(4).
صاحبان تراجم ، با تجلیل فراوان از این بزرگمرد یاد نموده ، و هرکدام از صاحب نظران ، عباراتی شایسته در مورد او نوشته اند ، که به برخی از آنها اشاره می نمائیم : عماد کاتب ، در کتابش ( خریدة القصر ، فی أدباء العصر ) با عباراتی مفصّل و مُسَجَّع ، از ابن إخوه تجلیل می کند ، و او را ، امام أوحد، و أفضل
ص:324
الإسلام ، و أوحد الدّهر ، و أفضل العصر ، می خواند، و می نویسد :
خَصَّهُ اللهُ بِالعِلم الکامِلِ وَ الأدَبِ الشّامِلِ ، اُعجُوبَةُ العِراقِ وَ جَوّابَةُ الأفاق فوائد وجودی او را ، فرائد حسنات روزگار ، و قصیده های او را ، گردن بند گردن ثقلین دانسته ، و أفاضل عصر او را ، شاگردان محضر علم او شمرده است . او را سابق فرسان حدیث ، و فارس میدان تفسیر ، و ماه شب چهارده در افق نحو ، و خورشید فروزان أدب خوانده ، و شعر او را در لطافت ، ذوب کنندۀ دلهای سخت، و معانی او را ، دقیق تر از سحر حلال ، و ألفاظ او را ، شفّاف تر از آب زلال ، برشمرده است (1).
علاّمۀ مجلسی ، در کتاب اجازات بحار ، از این عالم بزرگ یاد نموده ، و نامۀ ضیاء الدّین فضل الله راوندی به او را از کاشان به اصفهان ) ذکر کرده ، که مشتمل بر این دو شعر بوده است(2)
شَوقی إلی مَولایَ عَبدِ الرَّحیمِ***عَرَّضَ قَلبی لِلعَذابِ الألیمِ
واعَجَباً مِن جَنَّةٍ شَؤقُها***یُوقِدُ فِی الأحشاءِ نارَ الجَحیمِ
وعلاّمۀ طهرانی ( حاج آقا بزرگ ) در طبقات ، او را از اعاظم علماء شمرده ، و از مشایخ و تلامیذ او یاد کرده ، و به برخی از اجازاتی که به بزرگان علم و دین داده ، اشاره نموده است (3).و شیخ حرّ عاملی ، در أمل الأمل، او را فاضل جلیل، و از مشایخ قطب الدین راوندی شمرده است (4) .
و فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات الجنّات ، در شرح حال ضیاء الدّین
ص:325
فضل الله راوندی ، از ابن إخوه یاد کرده، و او را با عنوان ادیب فاضل کامل ، ستوده است (1).
شاعر نامدار شیعه و اصفهان ، محمد بن عبد الرّزاق اصفهانی، ملقّب و مشهور به جمال الدّین ، که به نوشتۀ آذر ، در آتشکده ، از أفاضل معروف اصفهان ، بلکه أفضل فصحای جهان بوده ، و بقول هدایت ، در ریاض العارفین ، در فضائل و کمالات ، یگانۀ آفاق بوده ، و ظاهراً لقب سیّد الشّعرائی داشته است (2) .
وی ، علاوه بر حکمت و ریاضی و نجوم و علوم شرعیّه ، در شعر و ادب ماهر بوده ، و دیوان عربی و فارسی داشته (3)، و خاندان او در هنر نقّاشی و زرگری ، دارای مهارت و شهرت بوده اند ، و جمال الدّین عبد الرّزاق ، اوّلین چهره ای است از آن خاندان ، که به علم و دانش و شعر و أدب ، روی آورده (4) و شخصیّت برجسته و جهانی یافته است .
وی ، معاصر حکیم خاقانی ، و مجیر الدّین بیلقانی بوده ، و مراسلات منظومی با حکیم خاقانی داشته ، و دیوان او را بعضی پنجهزار ، و بعضی دیگر ، بیشتر دانسته اند (5) و وحید دستگردی ، در مقدّمۀ دیوان می نویسد : از بیست هزار شعر وی ، ( به قول بعضی تذکره نویسان ) با تمام کوششهای چندین سالۀ ما بیش از ده هزار بیت ، جمع آوری نشد (6).
ص:326
جمال الدّین عبد الرّزاق ، از شعراء مدیحه و مرثیه گوی أهل البیت علیهم السلام به شمار رفته (1) و شعری در مرثیۀ امام حسین علیه السلام سروده (2) و نمونۀ شعر او در مورد خاندان رسالت علیهم السلام چنین است :
به بین چه کرد او با اهل بیت مصطفوی***حدیث رستم بگذار و قصّۀ بهمن
چه تیر غدر که رخنه نکردشان سینه***چه تیغ ظلم که خونین نکردشان گردن
نه بهر ایشان بود آفرینش عالم ؟***نه بهر ایشان بود ازدواج روح و بدن؟
خدای عزّوجل در زمین دو شاخ نشاند***از یک نهال برون آخته حسین وحسن
یکی ز بیخ بکندند ، آب نا داده***یکی به تیغ بزهر آب داده اینت حزن
*****
چو با سلالۀ پیغمبر آن رود، توکه ای
که از سلامت خواهی ، که باشَدَت جوشن(3)
وفات جمال الدّین عبد الرّزاق ، به نحو قطع مشخّص نیست ، بعضی 588
ص:327
نوشته اند (1) و علاّمۀ طهرانی ، در ألذّریعه ، قبل از 599 دانسته است(2).
شاعر نامدار و سخن سرای مشهور ایران و اصفهان ، کمال الدّین اسماعیل ، فرزند جمال الدّین محمّد بن عبد الرّزاق اصفهانی ، متوفّای 635 قمری .
وی موصوف و ملقّب به « خلاّق المعانی » بوده(3)و نیز « بانی مبانی » خوانده شده است (4) . سخنان او در برگیرندۀ معانی دقیق و نکته های تازه و زیبا بوده ، و دیوان او مشتمل بر حدود سیزده هزار بیت می باشد ، و سه نسخۀ خطّی از آن در کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار تهران وجود دارد(5) و دیوان او مکرّراً ، به چاپ رسیده است(6).
وی ، در فتنۀ مغول ، و قتل عام مردم اصفهان در سال 633، حاضر و ناظر بوده، و در سال 635 به دست یک سرباز مغول به قتل رسیده است .
کمال الدّین اسماعیل ، در اواخر عمر ، به سیر و سلوک و ریاضت پرداخته ، و از ارادتمندان شیخ شهاب الدّین سهروردی بوده است .
در اصفهان ، خیابان کمال الدّین اسماعیل ( بین پل خواجو و سی و سه پل ، و در سمت شمال رودخانه زاینده رود) به نام او می باشد ، و قبر او در محلّۀ جهانباره در حاشیۀ خیابان کمال ( که آن هم به نام او می باشد ) قرار گرفته است .
ص:328
کمال الدّین اسماعیل ، از مفاخر شعراء شیعه به شمار رفته و مورد تجلیل بزرگان قرار گرفته (1) و علاّمۀ امینی در شهداء الفضیله ، او را در زمرۀ شهداء بزرگ علمی و ادبی شیعه در قرن هفتم ذکر نموده ، و در مورد او تجلیل فراوانی به نقل از ( ألحصون المنیعه ) آورده است (2).
کنیۀ او أبو السّعادات می باشد ، و از چهره های برجستۀ خاندان بزرگ و علمی شفروه ( شقروه ) که از خاندانهای ممتاز و مشهور اصفهان بوده ، محسوب می گردد .
شیخ حرّ عاملی و میرزا عبدالله أفندی اصفهانی و دیگر بزرگان ، او را عالم فاضل و محقّق دانسته اند(3)، و در أعیان الشّیعه ، با أوصاف : عالم و فاضل و جلیل و محقّق ، توصیف گشته است (4) .
علیّ بن موسی بن طاوس حلّی ( سیّد بن طاوس ) جمیع مصنّفات و کتب و اصول را در سال 635 از او روایت نموده است (5) .
خواجه نصیر الدّین طوسی و میثم بن علی بحرانی ، از شاگردان او می باشند(6)
ص:329
و او از شاگردان و راویان از : علیّ بن قطب الدّین راوندی بوده است (1).
وی ، در سال 635 از اصفهان به عراق هجرت نمود ، و در بغداد با علماء و فضلاء ملاقات علمی داشت ، و برای آنان نقل حدیث نمود(2)و به خانۀ سیّد بن طاووس وارد شد ، و برای او حدیث گفت(3). تألیفات این بزرگمرد، به این قرار می باشد : 1 - مجمع البحرین و مطلع السّعادتین ، 2 - اکسیر السّعادتین (که احتمالاً با شمارۀ قبلی یکی باشد )، 3 - ألفائق علی الأربعین ( در مناقب أمیر المؤمنین )، 3- توجیه السّؤالات ، 5 - جامع الدّلائل و مجمع الفضائل ( در إمامت)، 6- رشح الولاء فی شرح الدّعاء ( در شرح دعای صَنَمَی قریش ) ، که این تألیفات ، در کتاب الذّریعه الی تصانیف الشّیعه ، مورد معرّفی قرار گرفته است .
علاّمۀ مجلسی ، در بحار الأنوار ، جلد 77، صفحۀ 137 ، از کتاب مجمع البحرین و مطلع السّعادتین یاد نموده ، و فرموده است : شیخ أبوالسّعادات ، أسعد بن عبد القاهر اصفهانی ، ( از أصحاب ما ) جمع نموده بین کلمات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و کلمات علی علیه السلام در کتاب مجمع البحرین و مطلع السّعادتین ، و نیز ، در ( بحار الأنوار ، جلد 40، صفحۀ 73) از کتاب الفائق یاد می کند و می فرماید : در کتابخانۀ امام علی علیه السلام ، در مشهد آن حضرت، در غَریّ ( نجف ) نسخه ای از آن را دیدم، و نیز آن بزرگوار، در کتاب الصّلاة از بحار الأنوار ، باب الإستخارة بالرّقاع، حدیثی را از کتاب فتح الأبواب ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می نماید ، که در سند آن آمده است :
ص:330
أخْبَرَنی شَیْخی الْفَقیهُ ، مُحَمَّدُ بْنُ نَما ، وَ الشَّیْخُ أسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانی ، بِإسْنادِهِما عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبِ ... (1).
و هم چنین در کتاب الأحکام ، از بحار الأنوار ( باب القرعه ) حدیثی را از فتح الأبواب نقل می نماید ، با این سند :
أخْبَرَنې شَیْخی مُحَمَّدُ بْنُ نَما ، وَ الشَّیْخُ أسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانې ، بِإسْنادِهِما إلی جَدّی أبی جَعْفَرِ الطُّوسی ، بِإسْنادِه إلی الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبِ(2).
و نیز علاّمۀ مجلسی ، در کتاب الإجازات ، از بحار الأنوار ، در سه مورد از :
رَضِیُّ الدّینِ ، عَلِیُّ بْنُ طاوُسِ ، عَنْ أسْعَدَ بْنِ عَبْدِ الْقاهِرِ الإصْفَهانی ، عَنْ أبِی الْفَرَجِ عَلِیِّ بْنِ أبِی الْحُسَیْنِ الرّاوَنْدی ، عَنْ أبی جَعْفَرِ ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْمُحْسِنِ الْحَلَبی ، عَنِ الشَّیْخِ أبی جَعْفَرِ ( الطُّوسی ) ... یاد می نماید(3).
و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) و نیز در بخش ( مدارس علمیّۀ اصفهان ، قبل از صفویّه ) از خاندان شفروه یاد کرده ، و دربارۀ این شخصیّت بزرگ نیز ، بحث نموده ایم .
حکیم متکلّم ، و عارف متشرّع ، و أدیب شاعر ، سیّد صائن الدّین ، علیّ بن محمّد بن محمّد « ترکه » معروف به « صائن اصفهانی » متوفّای 830 یا 835 یا 0836
صاحب ریاض العلماء ، دربارۀ او نوشته : کانَ مِنَ ... ألْحُکَماءِ الْمُتَألِّهَةِ ، و دربارۀ
ص:331
خاندان علمی او نوشته است :
وَ آلُ تُرْکَهْ ، أهْلُ بَیْتٍ فُضَلاءُ ، مَعْرُوفُونَ بِالتَّشَیُّعِ ، قَدْ کانُوا فی إصْفَهانَ وَ غَیْرِها (1)
و قاضی نور الله تستری، صائن اصفهانی را ، با عنوان ( خواجۀ فاضل عارف ربّانی ) معرّفی نموده ، و دربارۀ او و خاندانش می نویسد :
... چون سایر أسلاف سلسلۀ رفیعۀ خود ، متحلّی به حلیۀ فضل و حکمت بود، و در مضمار توحید ، گوی تفرید از عرفای روزگار می ربود ، و در أکثر فنون علمی، مؤلّفات عربی دارد ... (2).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، در کتاب نفیس ریحانة الأدب می نویسد: ... اما سیّد صائن الدّین ، علیّ بن محمّد ... ، معروف ترین افراد این خانواده می باشد ، معقول و منقول را جامع ، در کلام و تصوّف ماهر ، در جفر و أعداد و بعضی از علوم غریبۀ دیگر ، توانا و قادر بود ، و در عداد مشاهیر حکماء به شمار می رفت(3).
و علاّمۀ دهخدا می نویسد : صائن الدّین ، علی بن محمّد بن محمّد ترکۀ اصفهانی ( خواجه ... ) ، از علماء و عالِم زادگان اصفهان ، جدّ او سیّد محمّد ترک ، و أصل آنان از خجند است ، از این رو به ( ترکه ) معروفند ... صائن در
ص:332
علوم معقول و منقول و تصوّفِ عالی ، و علوم قدیمه و غریبه ، چون علم نقطه و حروف و اعداد و جفر و مانند آن ، ماهر ، و در هر باب ، آثار و نوشته هائی دارد ، که بر استادیِ وی گواه است ... بعد از بیست و پنج سال تحصیل ، از نزد برادر بزرگ خویش ، به طلب علم و کمال و زیارت مکّه ، سفر کرد، و به شام و مصر و حجاز رفت ... پس از بازگشت از عراق ، خبر مرگ امیر تیمور شنید ، و در اصفهان منزوی گشته ، و به إفاده و استفاده پرداخت(1).
صائن اصفهانی ، با توجّه به موقعیّت علمی و از طرف دیگر، موقعیّت اجتماعی برجسته ای که یافته بود، و به سِمَت قاضی القضاة یزد منصوب گردیده بود، مورد حسد و کینۀ بد أندیشان و بالأخص متعصّبین أهل تسنّن قرار گرفته ، و بر علیه او تهمت های گوناگون ، و دشمنی های فراوان روا داشتند، و او را به مشکلات فراوانی دچار نمودند ، و به زندان و شکنجه و غارت أموال و تبعید به کردستان و تبریز و گیلان و نطنز ، و غیر این سختی ها مبتلا گردید ، و در نهایت ، در سال 836 از دار دنیا رفت(2).
ص:333
صائن اصفهانی ، تألیفاتی به زبان عربی و فارسی دارد، که نشانۀ تبحّر او در علوم گوناگون ، و گواهی روشن بر ذوق آدبی و طبع شعر او می باشد، و شمار آنها ، طبق نوشتۀ ملک الشّعراء بهار ، و شیخ آقا بزرگ طهرانی ، در ألذّریعه ، به بیست و نُه کتاب و رساله می رسد ، به این ترتیب:
١- شرح فصوص الحکم ، 2- مفاحص ، ( در علم حروف و اعداد )، 3 - ألرّساله البائیّه ( در اعداد و حروف و جفر مختصر ) 4- ألرّسالة الإنزالیّه 5 - الرّساله المحمّدیّه ، 6- حواشٍ و اصطلاحات ، 7- رساله مهر نبوّت ، 8- ألتّهمید ( فی شرح قواعد التّوحید) 9 - تعلیقات علی الکشّاف ، 10 - رسالة البسمله ، 11 - ألمناهج ، 12 - شرح تائیّۀ ابن فارض ( به زبان عربی)، 13 - شرح قصیدۀ تائیّۀ ابن فارض ( به زبان فارسی) 14 - أسرار الصّلوة ، 15 - در أطوار ثلثۀ تصّوف ، 16- تحفۀ علائیّه ، 17 - مدارج أفهام الأفواج ، 18 - رساله ای در اعتقاد ، 19 - مناظرۀ بزم و رزم ، 20-رساله ای در شرح لمعات عراقی ، 21 - رسالۀ شقّ القمر و بیان ساعت ، 22 - رسالۀ أنجام ، 23 - رسالۀ نقطه ( در معنی أنا ألنّقطة التّی تحت الباء) 24-رساله ای در معنی ده بیت از ابن العربی ، 25 - رسالۀ مبداء و معاد ، 26 - رسالۀ سؤال الملوک ، 27 - رسالۀ سُلَّم دار السّلام ، 28 - ترجمۀ أحادیثی از امیر المؤمنین علیه السلام ، 29 - رساله ای در معنی خواص علم صرف (حروف)(1).
علاوه بر تألیفات یاد شده ، در دائرة المعارف تشیّع چند اثر دیگر از صائن اصفهانی ذکر گردیده ، بدین قرار : 30 - تجلّی ذاتی ( ترجمۀ رسالۀ ابن هود مغربی ) 31 - شرح مقالۀ ابن هود ، حکیم مغربی ( در بدء خلق ) 32 - گلشن
ص:334
فارسی(1)، 33 - مخزن الغرائب 34 - نفثة المصدور(2).
و البته تنقیح الأدلّه و العلل ( فی ترجمة کتاب الملل و النحل) را نیز ، جزء آثار صائن اصفهانی ذکر کرده ، ولی مرحوم میرزا محمّد علی مدرّس ، در ریحانة الأدب ، این اثر را از أفضل الدّین محمّد صدر (ترکه ) شهید در سال 850 می داند ، و دلیل مطلب هم این است که این کتاب ، در سیزدهم رجب 843 در اصفهان پایان یافته(3)در حالی که فوت صائن اصفهانی ، در سال 830 یا 836 بوده است .
در عمدۀ تألیفات صائن الدّین اصفهانی ، أشعاری از سروده های خود او آورده شده(4)که نشانی از ذوق و طبع شعر او می باشد .
فقیه محقّق ، و مجتهد علاّمه ، و زعیم علی الإطلاق ، شیخ علیّ بن حسین بن عبد العالی کرکی عاملی ، شهید در سال 940 قمری هجری .
این بزرگمرد مکنّی به ( أبو الحسن ) و ملقّب به (نورالدّین) (5) و ( شیخ علائی ) و موصوف به ( مروّج المذهب ) و ( ألمولی المروّج ) و ( عالم ربّانی )، و معروف به ( محقّق کرکی ) « منسوب به کَرَک نوح، از بلاد جبل عامل واقع در جنوب لبنان » و ( محقّق ثانی ) می باشد ، و از چهره های درخشان شیعه و عالَم
ص:335
فقه و اجتهاد، در طول تاریخ پر افتخار تشیّع ، و حوزه های علمیّه است .
محقّق کرکی را ، علیّ بن عبد العالی می خوانند ، که دلیل آن ، انتساب به جدّ آن بزرگمرد ( عبد العالی ) می باشد .
در بسیاری از کتب تراجم و رجال ، از عظمت علمی و شخصیّت روحی و اجتماعیِ محقّق کرکی ، با تفصیل زیاد یاد کرده اند ، و نقش او را در ترویج اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام و طَرْد و حذف سنّت های غلط ، و عادتهای دیرینۀ متعصبین أهل سنّت ، تشریح نموده اند .
صاحب ریاض العلماء ، در ضمن یک بررسی مفصّل ، محقّق کرکی را چنین ستوده است : الشَّیْخُ الْفَقیهُ ، ألْمُجْتَهِدُ الْکَبیرُ ، ألْعالِمُ الْعَلاّمَةُ ، الْمُلَقَّبُ بِالشَّیْخِ الْعَلائی وَ الْمَعْرُوفُ بِالْمُحَقِّقِ الثّانی ، شَیْخُ الْمَذْهَبِ ، وَ مُخَرِّبُ دینِ أهْلِ النَّصْبِ وَ الْوَصَبِ (1) شارِحُ الْقَواعِدِ وَ ... (2).
علاّمۀ مجلسی ، در أوّل بحار الأنوار ، در ضمن معرّفیِ منابع و مصادر کتاب نفیس بحار الأنوار، پس از ذکر نام چند کتاب از محقّق کرکی ، می نویسد :
الأِفْضَلِ الْمُحَقِّقینَ ، مُرَوِّجِ مَذْهَبِ الأئِمَّةِ الطّاهِرینَ ، نُورِ الدّینِ ، عَلیِّ بْنِ عَبْدِ الْعالی الْکَرَکی ، أجْزَلَ اللهُ تَشْریفَهُ(3).
و محدّث و رجالی نامدار و عظیم الشّان شیعه ، شیخ حرّ عاملی صاحب کتاب وسائل الشّیعه ، در کتاب شریف أمل الأمل می نویسد : الشَّیْخُ الْجَلیلُ ، عَلیُّ بنُ
ص:336
عَبْدِ الْعالی الْعامِلیِّ الْکَرَکی ، أمْرُهُ فِی الثِّقَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ وَ جَلالَةِ الْقَدْرُ وَ عِظَمِ الشَّأنِ وَ کَثْرَةِ التَّحْقیقِ ، أشْهَرُ مِنْ أنْ یُذْکَرَ ، وَ مُصَنَّفاتُهُ کَثیرَةٌ مَشْهُورَةٌ...(1).
و رجالی نامدار ، سیّد مصطفی تفرشی ، چنین آورده است : شَیْخُ الطّائِفَةِ ، وَ عَلاّمَهُ وَقْتِه ، صاحِبُ التَّحْقیقِ وَ التَّدْقیقِ ، کَثیرُ الْعِلْمِ ، نَقِیُّ الْکَلامِ ، جَیِّدُ التَّصانیفِ مِنْ أجِلاّءِ هذِهِ الطّائِفَةِ ، لَهُ کُتُبٌ ، مِنْها شَرْحُ قَواعِدِ الْحِلّیِ (2).
و در جامع الرّواة أردبیلی ، عین عبارت تفرشی آمده است .
و فقیه و شهید نامدار شیعه ، شهید ثانی ، رضوان الله علیه ، در اجازه ای که برای محقّق کرکی نوشته ، او را با چنین ألقاب و أوصافی ستوده است :
الشَّیْخُ الإمامُ الْمُحَقِّقِ الْمُنَقِّحُ، نادِرَةُ الزَّمانِ وَ یَتیمَةُ الأوانِ ...(3).
و فقیه اصولی ، و رجالی محقّق و نامدار ، صاحب روضات الجنّات چنین می نویسد : الشَّیْخُ الإمامِ ، وَ مُرَوَّجُ الإسْلامِ ، وَمُوَسِّسُ إعْزازِ الْمَذْهَبِ الْحَقِّ بِأکْمَلِ نِظامٍ ، نُورُالدّینِ ، أبُو الْحَسَنِ ، عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، بْنِ عَبْدِ الْعالی الْکَرَکیِّ الْعامِلیّ ، شارِحُ قَواعِدِ الأحْکامِ، شَأنُهُ أجَلُّ مِنْ أنْ یَحْتاجَ إلَی الْبَیانِ ، وَفَضْلُهُ أوْضَحُ مِنْ أنْ یُقامَ عَلَیْهِ الْبُرْهانُ ، کانَ یُعْرَفُ فی زَمانِهِ ، مَرَّةً بِالشَّیْخِ العَلائیّ وَ تارَةً بِالْمَوْلَی الْمُرَوَّجِ ، وَثالِثَةً بِالْمُحَقِّقینَ الثّانیّ(4).
و محدّث نامدار شیعه ، حاج شیخ عبّاس قمی می نویسد : مُرَوَّجُ الْمَذْهَبِ وَ الْمِلَّةِ وَرَأسُ الْمُحَقِّقینَ الْجُلَّةِ ، شَیْخُ الطّائِفَةِ فی زَمانِهِ ، وَ عَلاّمَةُ عَصْرِهِ وَ أوانِهِ ، ألشَّیْخُ
ص:337
الأجَلُّ نُورُ الدّینِ ، عَلیُّ بْنُ عَبْدِ الْعالی ...(1) .
و نویسندۀ محقّق ، و متتبّع عالیقدر ، میرزا محمّد علی مدرّس ، در ریحانة الأدب ، می نویسد: وی ، از فحول علمای قرن دهم ، عهد شاه طهاسب صفوی ، و عالمی است عامل ، فقیه کامل ، مجتهد اصولی ، محقّق مدقّق ، نادرۀ زمان و علاّمۀ وقت خود ... وثاقت و دقّت نظر و جلالت علمی و عملی ، و کثرت تحقیق و تدقیق ، و جَوْدَت تألیف و متانت تصنیف او ، از کثرت شهرت، محتاج به اقامۀ برهان و بیّنه نمی باشد (2)، و همین مقدار در عظمت کرکی کافی است ، که فقیه نامدار شیعه ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسن نجفی ، صاحب کتاب جواهر الکلام و نیز خاتم المجتهدین ، شیخ مرتضی انصاری قدَس سرّهما ، بر کتاب جامع المقاصد محقّق کرکی، اعتماد و توجّه فراوان داشته اند .
برخی از صاحبان تراجم نوشته اند که ، بعد از خواجه نصیرالدّین طوسی، کسی به پیشوائی دینی نرسیده ، که در ترویج مذهب جعفری و سربلندی کلمۀ حق ، و ریشه کن نمودن بدعتها و قانون های ضدّ دین ، و محافظت بر نماز و أوقات آن ، و دفع شرور و فسق و فجور ، و نهی از منکر ، و بر هم زدنِ لانه های فساد ، و ریختن خمر و مسکرات ، و اجراء حدود و تعزیرات ، و بیان أحکام عبادات ، از قبیل : نماز و روزه و حج و ...، و ترغیب جامعه به سوی فراگیریِ شرائع دینی ، و أحکام اسلامی، به اندازۀ محقّق کرکی کوشیده باشد ، و در اسلامی نمودنِ فرهنگ عمومی مردم ، و آشنائی و عمل آنها به مقرّرات
ص:338
دینی ، اقدام کرده و موفّق شده باشد(1).
بیش از بیست کتاب و رساله ، از آثار محقّق کرکی نام برده شده ، که عمدۀ آنها ، به صورت شرح و یا حاشیه بر کتابهای فقهاء بزرگ ، همانند : ( علاّمۀ حلّی و محقّق حلّی و شهید اوّل ) می باشد (2)، و در بر گیرندۀ تحقیقات و برّرسی های
علمیِ آن محقّق نامدار می باشد ، و از همه مهمتر ، کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد است ، که مورد توجّه محقّقین از علماء می باشد ، و صاحب جواهر فرموده است :
کسی که جامع المقاصد و وسائل الشّیعه و جواهر الکلام را داشته باشد ، از عهدۀ اجتهاد و فحص لازم برای استنباط أحکام فرعیّه بر می آید، و محتاج به کتابی دیگر نخواهد بود(3).
از دیگر کتابهای او ، نفحات الّلاهوت فی وجوب لعن الجبت و الطاغوت ، و اثبات الرّجعه ، و أحکام الأرضین ، و حاشیۀ إرشاد علاّمۀ حلّی ( از طهارت تادیات ) و قاطعة الّلجاج فی حِلّ الخراج ، و ألنّجمیّه ( در علم کلام ) و ... می باشد .
وی ، از جمع زیادی از علماء بزرگ ، همانند : علی بن هلال جزائری ، از أحمد بن فهد حلّی، و نیز از شیخ شمس الدّین محمّد بن خاتون عاملی (که
ص:339
استاد او نیز بوده و هم چنین از شیخ شمس الدّین ، محمّد بن داود بن المؤذّن جزینی ( پسر عموی شهید اوّل ) روایت می نماید ، و جمع فراوانی از علماء ، از آن بزرگمرد روایت می نمایند ، و اجازۀ نقل حدیث دارند، همانند : شیخ علیّ بن عبد العالی میسی، شیخ زین الدّین فقعانی ، شیخ أحمد بن محمّد بن أبی جامع ، مشهور به ( ابن أبی جامع ) ، شیخ أحمد بن خاتون عاملی ، شیخ علی منشار عاملی ، شیخ کمال الدّین درویش محمّد نطنزی اصفهانی ( جدّ مادری ملاّ محمّد تقی مجلسی ) ، سیّد أمیر محمّد بن أبی طالب استرآبادی ، سیّد شرف الدّین علی حسینی استرآبادی نجفی ، شیخ أبو القاسم ، نورالدّین ، علیّ بن عبد الصّمد ( عموی شیخ بهائی ) و ...(1).
سلطان طهماسب صفوی ، در حکمی بی نظیر ، که برای محقّق کرکی نوشت ، ایشان را لازم الاتّباع معرّفی نمود ، و حتّی اطاعت از آن بزرگمرد را ، برای خودش حتم کرد ، و أصل حکومت و ولایت و حاکمیّت را برای محقّق ، معرّفی نمود، زیرا او نائب امام زمان (عج) است ، و خود را یکی از عُمّال و کارگزاران محقّق قرار داد، و سلطان صفوی ، به کارگزاران خود در همۀ بلاد ، دستور أکید داد که در اطاعت از دستورات این مجتهد بزرگ و فقیه عظیم الشّأن ، کوشا باشند و از مخالفت با فرامین ایشان بپرهیزید .
پس از آنکه پایتخت حکومت صفویه به اصفهان منتقل گردید ، و فعّالیّتهای
ص:340
علمی و دینیِ محقّق کرکی در شهر اصفهان ادامه یافت ، زمینۀ تشکیل مرکز علمی شیعه در اصفهان فراهم گشت ، و کوشش های مستمر و علمی و اجتماعیِ آن بزرگمرد ، زمینۀ تشکیل حوزۀ علمیّۀ اصفهان را فراهم نمود، و به مرور زمان این شهر تاریخی ، مرکز فعّالیّت علمی و درسیِ بزرگترین شخصیّت های عالَم تشیّع ، و نیز نشو و نمایِ درخشنده ترین چهره های علمی و دینی ، همانند : شیخ بهائی ، میرداماد، محقّق سبزواری ، محقّق خوانساری ، آقا جمال خوانساری ، علاّمۀ مجلسی و ... گردید ، و آن بزرگواران در آن حوزۀ مقدّسه ، به فعّالیّت علمی و دینی ، و تبلیغ و ترویج اسلام و مکتب تشیّع پرداختند ، و أنوار ولایت ، از این شهر به همۀ بلاد منتشر گردید ، و نقش محقّق کرکی در زمینه سازی برای این موفّقیت ، بسیار ارزشمند می باشد .
محقّق کرکی ، در اثر دشمنیِ برخی از ارکان دولت آن زمان، در روز 18 ذی الحجّۀ 1940 در روز عید غدیر) مسموماً ، درگذشت ، چنانچه شیخ حسین بن عبد الصّمد حارثی ( پدر شیخ بهائی ) و برخی دیگر از نویسندگان ، صریحاً به این مطلب توجّه داده ، و آن بزرگمرد را ، شهید دانسته اند(1).
مادّۀ تاریخ درگذشت محقّق کرکی ، جملۀ ( مقتدای شیعه ) است ، که به حساب جُمَل، 940 می باشد ، و جالب است بدانیم که ، فرزند محقّق کرکی، به نام عبد العالی کرکی ، متوفّای 993، مادّۀ تاریخ وفاتش ( ابن مقتدای شیعه ) است ، که به حساب جُمَل، 993 می باشد(2).
ص:341
فقیه ومحدّث محقّق، شیخ عبد العالی کرکی ، فرزند شیخ علیّ بن عبد العالی ( محقّق کرکی)، متوفّای 0993
مرحوم محدّث قمی ، او را چنین توصیف نموده : فاضِلٌ فَقیهٌ مُحَدِّثٌ ، مُتَکَلِّمٌ مُحَقِّقٌ عابِدٌ ، مِنْ مَشایِخ الأجِلاّءِ ، یَرْوی عَنْهُ الْمیرُ الدّامادُ ، لَهُ شَرْحُ الألْفِیَّةِ ، وَ شَرْحُ الإرْشادِ ، وَ رِسالَةٌ فِی الْقِبْلَهِ ، وَ رِسالَةٌ فی قِبْلَةِ خُراسانَ(1).
و میرزا محمّد علی مدرّس ، او را با این عبارات مورد تجلیل قرار داده است :
از أجلاّی علمای حقّه ، و فقیهی است فاضل ، محقّق متکلّم مدقّق ، محدّث عابد زاهد ، جلیل القدر و عظیم المنزلة و کثیر الحفظ ، و از تلامذۀ والد ماجد خود، و خالویِ میرداماد ، و از مشایخ اجازۀ او می باشد(2).
و در تاریخ عالَم آرای عبّاسی آمده است : سر آغاز جریدۀ فضل و دانش از آن طبقۀ علیّه ، مجتهد الثّانی ، فرید العصر و الزّمانی ، شیخ عبد العال است ، که خلف صدق مرحمت پناه ، مجتهد الزّمانی ، شیخ عبد العالی است(3)، در علوم معقول و منقول ، سرآمد روزگار ، بسیار خوش محاوره و نیکو منظر و صاحب أخلاق بود ، و من حیث الإستقلال و الإستعداد ، بر مَسْنَد عالیِ اجتهاد تمکّن داشت ، و أکثر علماء عصر ، إذعان اجتهادِ آن جناب مینمودند ، و أکثر أوقات ... به درس و إفاده اشتغال می نمود ...، و همیشه باب سعادت مآبش ، خواه در اردوی معلّی ، و خواه در کاشان ، مرجع علماء و دانشمندان عصر بود،
ص:342
و أکثر علماء در اصول و فروع به قول او عمل می نمودند ، و اجتهادات آن جناب ، به تصدیق أکثر علماء، مقرون بود(1).
و هم چنین هرکدام از بزرگان تراجم و رجال ، تعبیراتی برجسته ، دربارۀ این بزرگمرد ذکر نموده اند ، مثلاً : در « أمل الأمل » ، با عناوین : فاضل محقّق ، محدّث متکلّم عابد و ... ، تجلیل شده ، و در رجال سیّد مصطفی تفرشی ، با أوصاف : جلیل القدر ، عظیم المنزلة ، رفیع الشّأن ، نقّی الکلام ، کثیر الحفظ ، توصیف گردیده ، و در ریاض العلماء ، او را ظَهْرُ الشّیعَةِ وَ ظَهیرُها بَعْدَ أبیهِ الْمُحَقِّق ، دانسته است .
این بزرگمرد ، در اصفهان و کاشان ، به فعّالیّت و کوشش علمی و اجتماعی اشتغال داشته است ، و در نهایت ، در شهر اصفهان وفات یافته ، و جنازۀ او در زاویه ای که منسوب به امام زین العابدین علیه السلام بوده ، دفن ( موقت ) گردیده ، و پس از سی سال تقریباً ، همراه با جنازۀ شیخ علیّ بن هلال کَرَکی ( شیخ علی منشار ) به مشهد مقدّس رضوی علیه السلام منتقل شده و هر دو ، در دار السّیاده ، دفن گردیده اند(2).
ص:343
سلام ای اصفهان ! ای پرورشگاه هنرمندان
سلام ای شهر تاریخی ! سواد اعظم ایران
محیط دانش و فرهنگ و علم و حکمت و عرفان
گرامی دایۀ برجسته استادان عالیشان
همیشه دایر و معمور باش و أمن و آبادان
خوش و سرسبز و خرّم ، هم تو مانی ، هم مقیمانت
تو مهد عالمان ، صنعتگران ، نقش آفرینانی
تو کانون نوابغ ، هوشمندان ، نکته سنجانی
تو بر أهل فنون و ابتکار و ذوق ، سامانی
هم ایران افتخار از نام تو دارد هم ایرانی
تو تعظیم و ستایش را سزاواری و شایانی
بناها وعمارتها و مسجدهاست بُرهانت
سرودۀ:جعفر(نوا)
ص:344
ص:345
ص:346
در این کتاب ، چهره های علمی شیعه از اصفهان ، در طول چهارده قرن ، در بخشهای گوناگون ، در ضمن بخشهای : ( محدّثین شیعه از اصفهان ) ، ( نامدارانی بزرگ از مفاخر علمی شیعه از اصفهان ) ، ( خاندانهای علمی شیعه ) ، ( مدارس علمیّۀ شیعه ) ، ( مساجدی که مرکز علمی بوده اند ) ، ( بقعه های علمی اصفهان )،
بانوان مجتهده و عالمه ) و ...، مورد معرّفی قرار گرفته اند ، ولی جمعی از آنها را در بخش مستقلّی ، تحت عنوان :
( چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ، از قرن سوّم تا دهم )
مورد بحث و بررسی قرار داده ، و پس از بیان نکته ای مهم و قابل توجّه ، از شخصیّتهای مورد نظر ، به ترتیب قرنها یاد می نمائیم .
در طول چندین قرن حاکمیّت متعصّبین سنّی ، بر جامعه و فرهنگ مردم اصفهان ، بسیاری از علماء بزرگ و مفاخر علمیِ شیعه ، در منطقۀ اصفهان ، به صورت تقیّه و همراه با پنهان کاریِ اعتقادی و عملی ، زندگی می کرده اند ، و شخصیّت اعتقادی و مسیر عمل و رفتار آنها ، مخفی مانده است ، و در نتیجه ، چه بسیار سادات و ذَراریِ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَ سَلَم و عالمان بزرگ شیعه ، که در زمرۀ پیروان أهل البیت علیهم السلام و شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند و شناخته نشدند ،
ص:347
در حالی که با قلبی مطمئن و در حال پیروی از ائمّۀ معصومین علیهم السلام ، زندگی می کردند ، و حجاب تقیّه ، آنها را از شناخته شدن به مکتب و مرامشان ، محروم ساخته است .
آری ، کشتارهای اُمویان و عبّاسیان ، از سادات و علماء شیعه ، و فشارهای شکنندۀ آنان، بر علیه اعتقادات و فرهنگ متعالی تشیّع ، و هم چنین تعصّب های کور سلجوقیان و پیروان مذاهب وابسته به آنان ، بر علیه شیعه ، علاوه بر این که مانع از رشد و ترقّیِ أفکار شیعه در اصفهان و سایر بلاد بود، بسیاری از چهره های ارزشمند علمی و ادبی و اعتقادی شیعه را ( أعمّ از سادات و غیر سادات )، از اظهار أفکار و عقاید و اندیشه هایشان باز می داشت ، و عظمت و نبوغ شیعی آنها را در پردۀ ابهام فرو می برد، و از این جهت است که آگاهی کامل بر تمامیِ شخصیّتهای شیعه ، در طول آن قرنها ، ممکن نمی باشد .
أدیب نامدار و شاعر لغوی ، أبو عمرو ، بندار بن عبدالحمید ، کرخی اصفهانی ، معروف به ، إبْن لِرَّه ، که در شعر و نقل آن به مرتبه ای رسیده ، که دربارۀ او گفته اند :
بندار اصفهانی ، نُهصد قصیده در حفظ داشته ، که اوّل هرکدام از آنها جملۀ بانَتْ
سُعاد بوده است (1).
ص:348
و در نقلی دیگر گفته اند : او هفتصد قصیده ، با این خصوصیّت ، از حفظ داشته است(1)و با توجّه به این که ادیبی بزرگ ، همانند أبو محمّد خشاب می گوید: من حدّ أکثر استقصاء و جستجو و دقّت را مصروف داشتم ، و تنها شصت قصیده با خصوصیّت یاد شده (ابتدا به بانت سعاد) یافتم(2)، معلوم می شود که ، ابن لرّه، تا چه حد مسلّط بر حفظ أشعار عرب بوده است .
ابن لرّه، در لغت و شعر مقام اوّل را داشته(3)و از دوستان مبرّد بوده ، و أشعار جاهلیّت و اسلام را از حفظ داشته ، و کتابهائی از قبیل : ( معانی الشّعر ) و ( شرح معانی الباهلی ) و ( جامع اللّغه ) به یادگار گذاشته است(4). دربارۀ مذهب ابن لرّه، دلیل قاطعی به دست نیامد ، ولی دو علامت از تشیّع او در دست می باشد
أوّل این که : او أصلاً اصفهانی بوده، ولی کَرْخ را وطن خود قرار داده است(5)در حالی که یاقوت حموی در معجم البلدان می نویسد : وَ أهْلُ الْکَرْخِ کُلُّهُمْ شیعَةٌ إمامِیَّةٌ، لایُوجَدُ فیهِمْ سُنِّیُّ ألْبَتَّة(6). یعنی : أهل کرخ همگی شیعۀ إمامی هستند ، و هیچ سنّی در میان آنها یافت نمی شود .
دوّم این که : او دوست صمیمیِ أبو العبّاس مبرّد (نحوی و أدیب و لغویِ نامدار) بوده ، و صاحب روضات الجنّات دربارۀ مبرّد نوشته است که او گفته :
سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضا علیه السلام ، أیُکَلِّفُ آللهُ الْعِبادَ ما لایُطیقُونَ ؟ فَقالَ : هُوَ أعْدَلُ مِنْ
ص:349
ذلِکَ ، قیلَ لَهُ فَیَسْتَطیعُونَ أنْ یَفْعَلُوا ما یُریدُونَ ؟ قالَ : هُمْ أعْجَزُ مِنْ ذلِکَ (1) سپس صاحب روضات ، نتیجه گیری می کند که : در این روایت اشاره است به این که ، مبرّد از عدلیّۀ غیر جبریّه (2)، بلکه از شیعه امامیه است(3)و صاحب ریحانة الأدب نیز همین مطلب را از کتاب شریف روضات الجنّات نقل نموده ، و توضیح داده است(4).
ابن لرّه، از أدباء قرن سوّم ، و معاصر با متوکّل عبّاسی(5)می باشد .
أبوعمران ، موسی بن عبدالملک اصفهانی ، که نویسنده و شاعر بوده ، و در سال 246 وفات یافته است .
صاحب کتاب نَسَمة السَّحَر و ابن خلّکان، او را امام و پیشوای در علم لغت
ص:350
و از شعراء دانسته اند ، و مرحوم صدوق ، او را در زمرۀ شیعیان به شمار آورده است(1).
مرحوم آیة الله سیّد حسن صدر ، او را در زمرۀ مشاهیر ائمّۀ لغت به شمار آورده، و از مفاخر علمی شیعه محسوب داشته است(2).
أدیب و شاعر نامدار ، أبو الحسن ، محمّد بن أحمد بن محمّد بن أحمد بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام . وی معروف به أبو الحسن بن طباطبا علوی می باشد ، و تولّد و وفات او در اصفهان بوده ، و متوفّای 322 می باشد .
آن بزرگمرد، سیّدی جلیل القدر ، و عالمی فاضل ، و شاعری ادیب و متبحّر وماهر در فنون شعر بوده ، که ذوق و أدب و ابتکار و اندیشه او ، مورد توجّه قرار گرفته است .
در ریاض العلماء ( در باب کنیه ها ) او را از بزرگترین چهره های قُدَماءِ علماء و شعراء شیعه ، به شمار آورده ، و معجم الشّعراء مرزبانی ، او را شیخ من شیوخ الأدب دانسته ، و یاقوت حموی در معجم الاُدباء ، او را با عناوین :
ص:351
شاعر مفلق ، و عالم محقّق ، و شائع الشّعر و نبیه الذّکر و ... ، ستوده است .
دربارۀ این بزرگمرد علم و ادب و سیادت ، و خاندان علمیِ او ، در بخش (خاندانهای علمی اصفهان ) بحث و بررّسی نموده ایم ، وعلاّمۀ أمین در أعیان الشّیعه ، به تفصیل کامل در جلد 9 ( چاپ جدید ) از صفحۀ 72 به بعد ، در معرّفی آثار و عظمت این بزرگوار بحث نموده اند .
مفسّر و متکلّم و کاتب و شاعر و جامع أنواع علوم ، أبو الحسن ، محمّد بن بحر اصفهانی ، متولّد 254 و متوفّای 322، که والی اصفهان و فارس بوده است .
وی ، کتابهائی داشته ، همانند : جامع التّأویل لمحکم التّنزیل ( در چهارده جلد) و کتاب النّاسخ و المنسوخ و کتابی در نحو و ...(1)که تفسیر او به نام جامع التّاویل ، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده ، و شیخ طوسی قُدْسُ سِرُّة در أوّل تفسیر تبیان تجلیل فراوان از آن نموده ، و فرموده است :
وَ أصْلَحُ مَنْ سَلَکَ فی ذلِکَ (فی تَألیفِ التَّفْسیرِ ) مَسْلَکاً جَمیلاً مُقْتَصِداً ، مُحَمَّدُ بْنُ بَحْر ، أبُومُسْلِمِ الإْصْفَهانی وَ ... ، فَإنَّ کَتابَیْهِما أصْلَحُ ما صُنَّفَ فی هذَا الْمَعْنی ... (2).
این دانشمند و مفسّر عالیقدر ، مشهور به مذهب اعتزال است ، ولی علاّمۀ طهرانی ، او را شیعه می داند و می نویسد : شاید شهرت او به مذهب اعتزال ، از باب تقیّه و استتار بوده است(3).
محمّد بن بحر ، قائل به تقدّم أمیر المؤمنین علی علیه السلام بر دیگران ، و معتقد به
ص:352
أکملیّت ایمان آن حضرت در مقایسۀ با دیگر صحابه ، و دارای اعتقاد به اخلاص و شجاعت و بی باکیِ آن حضرت در راه خدا ، ( بر خلاف سایر صحابه ) بوده است (1).
أدیب نامدار، و شاعر گرانقدر ، أبو الحسن ، علیّ بن حمزة بن عِمارۀ اصفهانی
وی ، یکی از اُدباء بزرگ اصفهان بوده، که به علم و فضل و تألیف کتاب شهرت داشته ، و کتابهائی ، همانند : کتاب الشّعر و فِقَر البُلَغاء ( که گزیده ای از أشعار عموم شعراء بوده ) و قلائد الشّرف فی مفاخر اصفهان و أخبارها و ...(2).
علیّ بن حمزه ، گفتگوها و بحثهائی با جماعتی از شعراء اصفهان ، همانند : أبو الحسن ابن طباطبا ، علوی ، متوفّای 322 و ...، داشته است .
آن بزرگمرد، دیوان حبیب بن اوس طائی معروف و مکنّی به ( أبوتمام ) را که از شعراء و مادحین أهل البیت علیهم السلام بوده، به ترتیب انواع شعر ، منظّم نموده ، و به وضع نیکوئی در آورده است(3)و به خاطر همین اقدام او دربارۀ دیوان یک شاعر أهل البیت علیهم السلام و اُنس و رفاقت و گفتگوهای او با ابن طباطبا ، علوی ، برخی او را از بزرگان علم و ادب شیعه به شمار آورده اند ، ولی جای تأمّل می باشد ، و در هر صورت ، او از چهره های ادبیِ قرن چهارم به شمار می رود .
عالِم بزرگوار و نسّابه ، أبو محمّد بن عبد الله اصفهانی ، بن عقیل بن عبد الله بن
ص:353
عقیل بن محمّد بن عبد الله بن محمّد بن عقیل بن أبی طالب ، که نسب او به عقیل ، برادر أمیرالمؤمنین علی علیه السلام میرسد ، و در سال 334 وفات یافته ، و در عمدة الطّالب ، با عنوان ، ( عالِمٌ نَسّابَه ) مورد توصیف و تجلیل قرار گرفته است(1).
أبو الحسن ، عبّاد بن عبّاس بن عبّاد طالقانی اصفهانی ، پدر اسماعیل بن عبّاد ( مشهور به صاحب بن عبّاد ) می باشد ، و در سال 334 یا 335 وفات یافته است(2).
او از محدّثین می باشد ، و از فِرْیابی و مَرْوَزی و أبی خلیفه و مازِنی ، نقل حدیث نموده ، و اصفهانی ها و ابن مردویه ، از او نقل حدیث کرده اند .
محمّد بن طاهر مقدسی نقل کرده ، که عبّاد بن عبّاس طالقانی ، کتابی در أحکام القرآن نوشته ، مطابق مذهب معتزله(3)که هرکس دیده پسندیده ،
و تحسین کرده است(4).
حافظ أبونعیم اصفهانی ، عبّاد بن عبّاس را ، در زمرۀ محدّثین اصفهانی
ص:354
برشمرده ، و از او نقل حدیث نموده است(1). یاقوت حموی دربارۀ او نوشته : کانَ عَبّادُ یُلَقَّبُ الأمینَ ، وَ کانَ دَیَّناً خَیِّراً مُقَدَّماً فی صِناعَةِ الْکِتابَةِ (2)، و بدین وسیله ، نه تنها عظمت او را در فنّ نویسندگی یاد آور شده ، بلکه او را ، أمین و دین دار و نیکوکار دانسته است .
علاّمۀ بزرگ ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات خود، از این بزرگمرد یاد کرده ، و منصب وزارت و کتابت او را در نزد رکن الدّولۀ دیلمی ( حسن بن بویه ) ذکر فرموده ، و او را در شمار علماء و راویان شیعه در قرن چهارم ، محسوب داشته(3)، و علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، با نقل تجلیل های زیاد از آثار علمی و روحیِ این دانشمند بزرگ، او را از جملۀ دانشمندان و شخصیّتهای علمی و اجتماعیِ شیعه ، دانسته است(4).
أدیب نامدار و شاعر عظیم القدر ، أبو محمّد ، عبدالله بن محمّد کاتب اصفهانی ، مشهور به ( خازن ) ، که از شعراء و ستایشگران و ندماء صاحب بن عبّاد ، متوفّای 385 بوده است .
علاّمۀ امینی در الغدیر ، او را خزینه دار کتابخانۀ صاحب بن عبّاد و در جای دیگر ، او را مادح و شاعر آن بزرگمرد دانسته و فرموده است(5):
ص:355
لَهُ قَصائِدُ یَمْدَحُ بِهَا الصّاحِبَ ، أجْوَدُها قَصیدَةٌ مَطْلَعُها
هذا فُؤادُکَ نُهْبی بَیْنَ أهْواءِ *** وَ ذاکَ رَأیُکَ شُوری بَیْنَ آراءِ
صاحب روضات الجنّات ، در بخش مربوط به اسماعیل بن عبّاد ( صاحب )، او را با این نسب ( أبو محمّد ، عبدالله بن الحسین ) یاد کرده ، و از او با عنوان عهده دار خزینۀ کتابهای صاحب بن عبّاد تجلیل نموده است(1).
علاّمۀ طهرانی ، از دیوان او به عنوان ( دیوان عبد الله الکاتب ) یاد کرده ، و او را با عناوین ( الکاتب الإصفهانی ) و ( خازن صاحب بن عبّاد ) و ( من شُعَرائه )
ستوده است(2).
و محقّق عظیم القدر ، سیّد حسن صدر ، در میان شعراء برجستۀ اسلامی که از شیعیان بوده اند ، از این بزرگمرد یاد کرده ، و ستایش های کتاب ( نسمة السّحر فی من تشیّع و شَعَر ) را ، دربارۀ او نقل نموده است(3).
و ثعالبی ، در یتیمة الدهر ، او را بسیار تجلیل نموده ، و از صفحۀ 321 تا 335 کتاب خود را ، به او و أشعارش اختصاص داده ، و چنین ستوده است :
مِنْ حَسَناتِ إصْبَهانَ ، وَ أعْیانِ أهْلِها فِی الْفَضْلِ ، وَنُجُومِ أرْضِها ، وَ أفْرادِها فِی الشِّعْرِ، وَمِنْ خَواصِّ الصّاحِبِ وَ مَشاهیرِ صَنائِعِه وَ ذَوِی السّابِقَةِ ، فی مُداخَلَتِه وَخِدْمَتِه ، وَکانَ فِی اقْتِبالِ شَبابِه وَ رَیَعانِ عُمْرِه یَتَولّی خَزانَةَ کُتُبِه وَیَنْخَرِطُ فی سِلْکِ نُدَمائِه ، وَ یَقْتَبِسُ مِنْ نُورِ آدابِه ، وَیَسْتَضی ءُ بِشُعاعِ سَعادَتِه ... (4).
و با عبارت یاد شده ، او را از حسنات شهر اصفهان ، و از شخصیّتهای
ص:356
با فضیلت آن ، و از ستارگان درخشان آن شهر، و از یگانه های شعر آن ، دانسته ، و او را از خواصّ صاحب بن عبّاد و تربیت یافتگان او ، و سابقه داران در خدمت و همکاری با او، و نیز خزینه دار کتابهای او ( در جوانی )، و از ندیمان و بهره گیرندگان از نور او ، و استضائه کنندگان از اشعّۀ تابناک سعادت او ، به شمار آورده است.
أدیب محقّق و نحوی مدقّق ، أبوعلی ، أحمد بن محمّد بن حسن اصفهانی ، معروف به ( امام مرزوقی ) متوفّای 421.
یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را چنین توصیف نموده است :
... کانَ غایَةً فِی الذَّکاءِ وَ الْفِطْنَةِ وَ حُسْنِ التَّصْنیفِ وَ إقامَةِ الْحُجَجِ وَ حُسْنِ الإخْتِیارِ ، وَتَصانیفُهُ ، لأمَزیدَ عَلَیْها فِی الْجَوْدَةِ (1)، یعنی : او در ذکاوت و زیرکی ، و نیکوئی تألیف و تصنیف ، و نیز در استدلال و حسن انتخاب ، به حدّ أعلی رسیده ، و در غایت درجه بوده ، و کتابهای او در به اندازه ای از نیکوئی رسیده ، که بالاتر از آن ممکن نمی باشد . ابن شهر آشوب مازندرانی ، در معالم العلماء ، این بزرگمرد را ، در زمرۀ شعراء أهل البیت علیهم السلام ذکر نموده ، و صاحب روضات الجنّات ( در
ص:357
جلد 1، صفحۀ 244) او را ، فاضل کامل ، و أدیب ماهر ، و شاعر مُجید ، و از شعراء أهل البیت علیهم السلام دانسته است .
امام مرزوقی ، معلّم أولاد خاندان آل بویه در اصفهان بوده ، و بدین وسیله أفکار و اعتقادات آنها را هدایت می کرده ، و آنها را با علم و دانش پرورش می داده است(1). و جالب است که ابن منده در طبقات النّحاة نقل نموده ، که امام مرزوقی وارد اصفهان شد ، و از ناحیۀ مذهبِ خود در آن شهر سخن می گفت ( قَدِمَ إصْبَهانَ ، فَتَکَلَّمَ فیهِ مِنْ قِبَلِ مَذْهَبِه ) (2)، و از خصوصیّات روحی امام مرزوقی این است که ، به خاطر تحصیل علم و دانش ، تواضعی چشم گیر داشته ، تا آنجا که در دوره ای که خودش شخصیّتی برجسته به شمار می رفته ، و دارای موقعیّتی شایسته بوده ، در محضر أبوعلی فارسی ( نحوی و أدیب بزرگ ) حاضر شده ، و ألکتاب سیبویه را در محضر او خوانده است ، چنانچه نوشته اند : قَدْ قَرَأ کِتابَ سیبَوَیْهِ عَلی أبی عَلِیِّ الْفارْسی ، وَتَتَلْمَذَ لَهُ بَعْدَ أنْ کانَ رَأساً بِنَفْسِه(3).
کتابهائی که امام مرزوقی تألیف نموده از این قرار است :
1- شرح حماسه ، 2 - شرح مفضّلیّات ، 3 - شرح الفصیح، 4- شرح أشعار هُذیل ، 5- الأزمنة و الأمکنه ، 6- شرح الموجز فی النّحو، 7- شرح النّحو
وی دانشمندی بزرگ و مشهور و واعظ بوده ، و در سال 422 از دنیا رفته
ص:358
است . ابن حجر عسقلانی ، او را معتزلی دانسته (1)، ولی علاّمۀ محقّق حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را از علماء شیعه در قرن پنجم ذکر نموده ، و فرموده است : الإْعْتِزالُ مِجَنَّةُ التَّشَیُّعِ (2)(3).
بنابراین ، او از شخصیّتهای علمی شیعه در آن قرن بوده ، و زیر پوشش و عنوان اعتزال ، از مکتب أهل البیت علیهم السلام ترویج می کرده است .
زید بن علی بن محمّد بن یحیی حسینی ، مکنّی به ( أبویَعلی )، از آل زیاره ، که در فریومد سکونت داشته ، ولی در نهایت ، به اصفهان هجرت کرده ، و در آنجا در سال 447 وفات یافته است(4)، بنابرین او از سادات و امامزدادگان مدفون در اصفهان می باشد ، و دارای علم نجوم بوده است .
أبوعبد الله ، محمّد بن أحمد معصومی ، که از شاگردان ممتاز ابن سینا بوده ، و أبوعلی سینا او را بر همه شاگردان خود مقدّم می داشته است(5).
از تألیفات او ، کتاب ( الْمُفارِقات وَ إعْدادُ الْعُقوُل وَ الأفْلاک وَ تَرْتیبُ الْمُبدعات )
ص:359
یا (رِسالَةُ فی إثْباتِ الْمُفارقات ) می باشد ، که در قرن پنجم و ششم شهرت و أهمیّت بسیار داشته است(1). أبو عبد الله معصومی ، از دانشمندان و أطبّاء و فلاسفه و حکماء و فقهای اسلامی اصفهان بوده ، و شهرت او در فقه و حکمت ، بیش از شهرت او در طبابت بوده است . وی مباشرت عمل طبابت را پائین تر از مقام و مرتبۀ علمی خودش می دانسته، و فقط به تدریس کتب فقه و حکمت می پرداخته است . در هنگامی که ابوعلی سینا از همدان به اصفهان هجرت نمود ، أبو عبد الله معصومی به حضورش رسید ، و تا آخر عمر به استفاده و إفادۂ علمی اشتغال داشت(2). معصومی ، تا سالها بعد از استاد خود ( أبوعلی سینا ) در اصفهان تدریس می کرد، تا آنکه در حدود 450 هجری از دنیا رفت (3).
نحوی مفسّر ، أبومسلم ، محمّد بن علیّ بن محمّد بن حسین بن مهرادیز نحوی اصفهانی ، متوفّای 459 . سیوطی وی را عارف به علم نحو شمرده ، و او را غلو کنندۀ در مذهب اعتزال دانسته است .
علاّمۀ بزرگوار ، أمین شامی ، این بزرگمرد را شیعه دانسته، و دلیل نسبت او را به اعتزال ، هماهنگیِ شیعه و معتزله ، در بعض اصول اعتقادی ذکر نموده است (4)
سیّد نجم الدّین ، بدران بن شریف بن أبی الفتح علوی حسینی موسوی
ص:360
اصفهانی ، که دانشمندی دارای علم أنساب ( نسّابه ) بوده ، و شیخ منتجب الدّین رازی ، او را با عناوین : فاضل و محدّث و حافظ ، ستوده ، و کتاب ألمطالب فی مناقب آل أبی طالب را ، از آثار او ذکر کرده است(1). او از دانشمندان و محدّثین قرن پنجم به شمار رفته است(2).
حسن بن عبّاس بن علیّ بن حسن رستمی اصفهانی ، مکنّی به ( أبی عبد الله ) . وی از علماء قرن پنجم ، و از مشایخ شیخ منتجب الدّین رازی می باشد ، و بعضی از أحادیث أربعین خود را از او نقل نموده ، ولی به دلیل این که شیخ منتجب الدّین او را در کتاب نفیس ( ألفهرست ) ذکر نفرموده ، احتمال داده اند که از محدّثین عامّه باشد(3).
در قرن ششم
أدیب نحوی ، علیّ بن حسین بن علیّ اصفهانی باقولی ، مکنّی به ( أبو الحسن ) و ملقّب به ( ضریر ) و معروف به ( جامع ) ، متوفّای بعد از 535 .
یاقوت حموی به نقل از أبو الحسن بیهقی دربارۀ او نوشته :
هُوَ فِی النَّحْوِ وَ الإعْرابِ کَعْبَةٌ ، لَها أفاضِلُ الْعَصْرِ سَدَنَةٌ (1) (2) ، یعنی : او در علم نحو و إعراب ، کعبه است ، و برترین چهره هایِ علمیِ عصر ، پرده دار و خدمتگزار آن کعبه اند .
این بزرگمرد ، از چهره های علمی شعر و أدب ، و از نحوییّن بزرگ در قرن ششم بوده، و جامع علوم و فنون اسلامی به شمار آمده است ، و به همین جهت ، او را با عنوان : جامع ، و جامع العلوم خوانده اند (3).
از آثار او است :
١- شرح اللّمع، 2- کشف المشکلات و ایضاح المعضلات ( فی علل القرآن )، ٣- ألمجمل، 4- الإستدراک عَلی أبی عَلیٍّ ، 5- البیان فی شواهد القرآن ، 6- ألجوهر، 7- الأقاویل المجرّده .
ضریر نحوی ، در سال 535، نامه هائی به فضلاء خراسان نوشت، و از آنها
ص:362
دربارۀ شعری از فرزدق شرح و توضیح خواست ، و آنها هرکدام شرحی نوشتند(1)، و پس از آن تاریخ ، مطلب مورَّخی از این بزرگمرد، به دست نیامده ، و در نتیجه مدّت زندگی او پس از این تاریخ ، مشخّص نمی باشد .
نویسنده و عالِم بزرگوار ، قاضی نظام الدّین بن قاضی القضاة اصفهانی ، که نامش : محمّد بن اسحق بن مطهّر می باشد ، و کتابی تألیف نموده ، به نام شرف ایوان البیان ( دربارۀ شرافت خاندان صاحب دیوان جوینی ) و این کتاب را برای خواجه علاء الدّین ، عطاء ملک جوینی متوفّای 680 یا 681 یا 683(1)فرزند خواجه بهاء الدّین جوینی ، که از شخصیّتهای شیعه می باشد ، تألیف نموده است(2).
قاضی نظام الدّین ، از ستایشگران خواجه نصیرالدّین طوسی بوده(3)وأشعار بسیار جالبی در حمایت از تشیّع و بر علیه نواصب سروده ، بدینقرار (4)
قُلْ لِلَّنواصِبِ کُفُّوا ، لا أبا لَکُم *** لِشیعَةِ الْحَقِّ یأبَی اللهُ تَؤْهیناً
أعادَ أهْلَ مُلُوکِ التُّرْکِ رَوْنَقُهُم *** وَزادَهُمْ بِبَهاءِ الدّینِ تَمْکیناً
ص:364
یَری عَلِیَّاً وَلِیَّ اللهِ مُدَّخِراً *** لِلْحَشْرِ أوْلادَهُ الْغُرَّ الْمَیامینا
وی از علماء شیعه در قرن هفتم هجری میباشد ، که کتاب نصرة آلفطرة وعصرة آلفطرة ، تألیف شیخ عماد الدّین ، محمّد بن محمّد اصفهانی ( کاتب ) را مختصر نموده ، و به نام زبدة النّصره و نخبة العصره نامیده است ، و در تاریخ ربیع الأوّل 623 شروع به این تلخیص نموده ، و در سال 1889، این کتاب در لیدن به چاپ رسیده است (1).
علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، از همین عالِم بزرگوار یاد نموده ، و به جای بنداری ( بلداری ) ضبط نموده است(2).
وی از علماء شیعه در قرن هفتم بوده، و از آثار او ، یکی نسخه ای از کتاب ( فتیا فقیه العرب ) از امام لغت ، أحمد بن فارس رازی ( صاحب کتابهای غریب إعراب القرآن ، و مجمل الّلغة ، و فضل الصّلاة علی النّبی ، و فقه الّلغة ، و سنن العرب فی کلامها ، و استاد بدیع الزّمان و صاحب بن عبّاد (3) ) می باشد ، که این نسخه به خطّ نظام الشّرف ، در تاریخ 617 پایان یافته ، و در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است ، و دیگری نسخه ای است از ( قصیدة المقصور و الممدود ) از ابن درید ، که به خطّ نظام الشّرف ، در تاریخ 617 نوشته شده ، و در ذیل هر شعری ، شرح مختصری برای معنای آن ذکر گردیده ، که احتمالاً از
ص:365
نظام الشّرف می باشد ، و این نسخه نیز در کتابخانۀ آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است(1).
ریاضی محقّق ، مولی ( ملاّ ) عبد الله بن محمّد بن عبد الرّزاق ، ملقّب به ( عماد الدّین ) و ( حاسب ) یا ( حسّاب ) از علماء قرن هفتم بوده است(2).
وی ، کتاب الْفَوائِدُ الْبَهائِیَّةِ فی قَواعِدِ الْحِسابِ الْهَوائِیِّةِ را تألیف نموده ، که در آن ، حساب کردن به واسطۀ دست و فکر را ( بدون احتیاج به ابزار و آلات ) آموزش داده ، و این کتاب را به اسم خواجه بهاء الدّوله ، شمس الدّین محمّد ( صاحب دیوان جوینی ) که از بزرگان شیعه بوده(3)و در سال 678 وفات یافته، تألیف نموده ، و از نوشتن آن ، در سال 675، در شهر اصفهان ، فارغ گردیده است(4).
امام محدّث ، کمال الدّین ، أبو الفضل اصفهانی ، که از چهره های علمی و مبرّز در قرن هفتم بوده است . سیّد حیدر بن محمّد بن زید ، که از مشایخ سیّد رضی
ص:366
الدّین بن طاووس است ، و آن بزرگمرد، او را با القاب و أوصاف : ألسَّیِّدُ الإمامُ ، الْعالِمُ الزّاهِدُ الْعابِدُ ، کَمالُ شَرَفِ الإسْلامِ ، رَبُّ الْفَصاحَةِ ، سَیِّدُ الْعُلَماءِ، سَیِّد حَیْدَرُ بْنُ ... توصیف نموده است(1) و در نزد کمال الدّین محمّد بن عبد الرّشید ، در تاریخ 10 رجب 613، قرائت حدیث نموده ، و از شاگردان او می باشد(2).
با توجّه به مطالب فوق است که ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، شخصیّت یاد شده را ، از علماء شیعه در قرن هفتم به شمار آورده ، ولی در پایان شرح حال او ، احتمال داده است ، که او همانند استادش ، حسن بن أحمد عطّار همدانی ، از علماء عامّه باشد(3).
حکیم متکلّم ، أفضل الدّین ، أبو حامد ، محمّد بن حبیب الله ، معروف به تُرکه (4)که از خاندان علمی و معروف آل تُرکۀ اصفهانیِ خجندی می باشد ، و از علماء شیعه در قرن هشتم به شمار می رود . وی کتابی به نام قواعد التّوحید تألیف نموده(5)و نوۀ او ، شیخ صائن الدّین ، علیّ بن محمّد بن أفضل الدّین
ص:367
محمّد ترکه ، این کتاب را شرح نموده ، و به نام تمهید القواعد نام گذاری کرده ، و این شرح ، در سال 1315 به چاپ رسیده است (1).
عالم عظیم الشّأن ، سیّد عباد بن أحمد بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن شرفشاه ( گلستانه ) ملقّب به ، مجد الدّین . صاحب عمدة الطّالب او را با عناوین : سیّد عالم فاضل مصنف جلیل ، مورد تجلیل قرار داده ، و فرموده : او در زمان سلطان اولجایتو، محمّد بن أرغون ( سلطان محمّد خدابنده ) قاضی شهر اصفهان بوده است(2).
این بزرگمرد ، از علماء خاندان علمی سادات گلستانه میباشد ، و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ، خاندان علمی گلستانه ) از او یاد نموده ایم .
شیخ حرّ عاملی ، این عالم بزرگوار را با عناوین : عالم فاضل جلیل ، ستوده و از کتاب او ، به نام شرح تهذیب الأصول علاّمۀ حلّی ، یاد نموده است(3).
و همچنین حاج آقا بزرگ طهرانی ، از کتاب مذکور ، با نام توضیح الوصول فی شرح تهذیب الأصول یاد نموده ، و سیّد عباد را به عنوان معاصر علاّمۀ حلّی ذکر کرده، و فرموده است : این کتاب را به درخواست شاگرد مشترک علاّمۀ حلّی و سیّد عباد ، به نام شیخ محمود بن محمّد بن علیّ بن یوسف طبری ، تألیف
ص:368
نموده است (1)و از این جمله استفاده می شود که ، موقعیّت علمی این بزرگمرد در سطحی بالا بوده است .
تألیف کتاب شرح تهذیب الاصول ، در سال 707 پایان یافته ، و نسخه ای از آن به خطّ نظام الدّین عربشاه ، در سال 822 نوشته شده ، و آن نسخه در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود می باشد (2).
از آثار علمی سیّد عباد ، کتابی است به نام : کاشف المعانی ، فی شرح حرز الأمانی ، و وجه التّهانی ( معروف به شاطبیّه ) که به خواهش جمعی از رفقای خودش تألیف نموده ، و نسخه ای از آن ، به خطّ شاگرد مصنّف ، به نام محمّد بن محمود کا کیانی خورانی ( آملی ) در سال 726 نوشته شده ، و نویسندۀ نسخه ، در هنگامی که در درس استاد خود سیّد عباد شرکت می جسته ، این نسخه را نوشته و استاد اور ( سیّد عباد ) در سال 728 در شهر اصفهان اجازه ای را برای شاگرد خود ( نویسندۀ نسخه ) در پشت کتاب نوشته است(3) .
شرف الدّین ، سیّد حیدر بن محمّد بن حیدر بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن علیّ بن شرفشاه ، ملقّب به گلستانه .
سیّد حیدر ، از أولاد شرفشاه ، ملقّب به گلستانه میباشد ، که نسب او به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد ، و نه تنها به حساب إنتسابش به سبط أکبر علیه السلام و پدر بزرگوار آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و جدّ بزرگوارشان ، خاتم الأنبیاء ،
ص:369
حضرت محمّد بن عبدالله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم ، شرافت دارد ، بلکه خاندان علمیِ سادات گلستانه، از خاندانهای برجسته و علمیِ اصفهان ، در طول چند قرن می باشد .
در کتاب شریف عمدة الطّالب ، فی أنساب آل ابی طالب ، سلسله نسب سادات گلستانه را ذکر نموده ، و از شرف الدّین ، سیّد حیدر بن محمّد ، یاد کرده ، و نوشته است:
وَقَدْ رَأیْتُهُ بِإصْفَهانَ وَتُوُفِّیَ بِها فی رَبیعِ الأوَّلِ ، سَنَةِ تِسْعَ وَسَبْعینَ وَسَبْعَ مِأةٍ ، وَلَهُ أوْلادٌ وَ عَقِبٌ(1).
با توجّه به سال وفات این بزرگمرد ( 779)، وی از علماء بزرگ قرن هشتم به شمار رفته است .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در طبقات ، از این سیّد جلیل القدر یاد نموده(2)، و علاّمۀ امین نیز ، در أعیان الشّیعه از ایشان ذکری آورده ، و استناد به نوشتۀ عمدة الطّالب نموده است(3)، و ما نیز در بخش « خاندان علمیِ گلستانه » از این بزرگمرد یاد نموده ایم .
عالِم فاضل ، مجدالدّین ، سیّد عباد بن یحیی بن عباد بن أحمد بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن شرفشاه ( گلستانه ) ، که از علماء قرن هشتم بوده ، و بعد از سال 790 وفات یافته است (4).
ص:370
وی از چهره های علمی خاندان سادات گلستانه می باشد ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، او را در شمار علماء بزرگ قرن هشتم ذکر نموده است(1).
خواجه أفضل الدّین ، محمّد صدر، یا محمّد بن صدر ، تُرکۀ اصفهانی ، که یکی از بزرگان و قضاة اصفهان بوده ، و به نظر میرزا محمّد علی مدرّس ( صاحب ریحانة الأدب ) از خویشان نزدیک صائن الدّین علی ترکه بوده است . از آثار این بزرگمرد، ترجمۀ کتاب الملل و النحل شهرستانی است ، که همراه با تحقیقات خود او ، در ردّ شبهات ملل باطله ، تنظیم گردیده ، و به نام :
تَنْقیحُ الأدِلَّةِ وَ الْعِلَل فی تَرْجَمَةِ کِتابِ الْمِلَلِ وَ النَّحَلِ
نامیده شده ، و در تاریخ یکشنبه، سیزدهم رجب 843 در شهر اصفهان پایان یافته است(2). خواجه أفضل الدّین محمّد ، در سال 850، به أمر شاهرخ میرزای تیموری ، به دار آویخته شد و به شهادت رسید(3).
عالم محدّث و صاحب تصنیف ، مولی فخر الدّین ، أبو الحسن ، طاهر بن عرب
ص:371
بن ابراهیم اصفهانی ، معروف به حافظ اصفهانی .
وی از علماء بزرگوار و جلیل القدر قرن نهم هجری می باشد ، و علاّمۀ طهرانی ، به نقل از یکی از شاگردان این بزرگمرد ، او را چنین توصیف نموده است : سُلْطانُ الْقُرّاءِ الْحاذِقینَ ، وَ أسْتادُ الْمُحَدِّثینَ ، فَخْرُ الْمِلَّةِ وَ الْحَقیقَةِ ، وَ خَیْرُ الدَّهْرِ وَ الطَّریقَةِ ، خاتِمَةُ الْمُجْتَهِدینَ ...(1).
از آثار این عالِم جلیل ، یکی ألدّر آلفرید فی قواعد التّجوید ، و دیگری تجوید القرآن ، و سوّمی ، منهل العطشان می باشد(2)، و اجازه ای به خطّ خود ، برای أبی المعارف ، نجم الدّین ، محمّد سعدی حموئی ، در تاریخ 857 نوشته است (3)
و هم چنین ، چند کتاب به نامهای : ألقرائة المفردة لأبی عمرو ، و ألقرائة المفردة الإبن عامر، و ألقرائة المفردة لحمزة ، و القرائة المفردة لنافع ، از این بزرگمرد به جای مانده ، که نسخۀ آنها ضمن مجموعه ای به خطّ أحمد بن فتح الله تمیمی ، که در سال 988 در مکّه نوشته ، در مکتبة الملک موجود بوده است(4)، با توجّه به مطالب یاد شده ، می توان دریافت که این بزرگمرد ، از چهره های مبرّز و محقِّق در علم قرائت و تجوید بوده ، و شاگردان زیادی تربیت نموده است(5).
و نیز از آثار او ، کتاب شرح شاطبیّه ذکر گردیده است (6). مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود ، این عالم محقّق را ، از علماء
ص:372
شیعه در قرن نهم به شمار آورده است(1).
وی از علماء قرن نهم هجری می باشد و شرح کتاب (سی فصل فی التّقویم ) تألیف محقّق طوسی را ، که از مولی بدرالدّین طبری بوده، در سال 844، نسخه برداری کرده ، و این نسخه در نجف اشرف در نزد سیّد باقر بن محمّد یزدی ، موجود بوده است(2).
حاج آقا بزرگ طهرانی در طبقات خود می نویسد : از این نسخه ، مقام علمی و فضل کاتب معلوم می گردد(3).
یکی از دانشمندان خاندان علمی ترکه ، محمّد بن علی بن محمّد ترکه است ، که اجازه ای برای سالک الدّین ، محمّد بن نجم الدّین محمّد حموی جوینی ، متخلّص به ( سالک ) متولّد سال 847، نوشته است، و از این که عمدۀ مشایخ سالک ، اجازات خود را در سالهای 870 تا 880 برای او نوشته اند(4)معلوم می گردد که ، محمّد بن علی ترکه ، که او هم اجازه ای نوشته ، شخصیّتی علمی در نیمه دوّم قرن نهم بوده است .
اجازات یاد شده ، در مجموعه ای به نام : کنز السّالکین ، به وسیلۀ سالک الدّین محمّد بن نجم الدّین محمّد ، تنظیم گردیده ، و مرحوم حاج آقا بزرگ ، آن را در
ص:373
کتابخانۀ فخر الدّین نصیری ، در تهران دیده و از نفیس ترین نفائس نسخه ها شمرده اند(1).
وی کتابی در نجوم نوشته ، به نام ( بیست و دو باب ) در سال 869، که در أوّل آن ، صلوات بر أئمّۀ طاهرین علیهم السلام فرستاده است ، و نسخۀ آن ، در نزد سیّد محمّد جزائری بوده ، که در نجف و سپس اهواز ، و پس از آن در طهران ، نگهداری می شده است(2).
دانشمند مخترع ، محمّد حافظ ، که تا سال 912 زنده بوده ، و چهارده اختراع نموده ( مطابق عدد چهارده معصوم علیهم السلام ) و در کتاب خود به نام نتیجة الدّوله ، آنها را شرح داده ، که تا آن زمان ( أوائل قرن دهم ) آن صنایع و مخترعات ، صنعتهای جدید به حساب می آمده است .
نسخه ای از آن کتاب ، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ( در مشهد مقدّس ) موجود می باشد ، و نویسندۀ کتاب ، آن را برای نابغه و محقّق نامدار ، غیاث الدّین منصور دشتکی شیرازی ، متوفّای 948 ( که از مفاخر شیعه در قرن دهم به شمار
ص:374
می رود ) تألیف نموده است .
اختراعات یاد شده ، بدین قرار می باشد :
1- حلّ مشکلات القرآن ، 2 - آلت ساعة ، 3- قصّاریّت ( لکه گیری پارچه، سفید نمودن پارچه )، 4- طاحونیّۀ محمّدیّه ( که نوعی خاص از آسیا بوده است ) ، 5- حلاجه ( پاک کردن پنبه و جدا کردن آن از دانۀ پنبه ) ، 6- تصقیل القرطاس ( صاف و برّاق و صیقلی کردن کاغذ ) ، 7- صنعة الحِبْر ( مرکّب سازی )، 8- إخراج الماء ( وسیله و برنامۀ آبکشی ) ، 9 - معدّل السّاعة ( وسیلۀ تنظیم ساعت )، 10- جام ساعة؟، 11- پیالۀ حکمت ؟ ، 12 - قفل اصفهانی ، 13 - قلمدان سازی ، 14 - کلید دان دزدگیر(1).
نقیب نجیب و أدیب زاهد ، میر قوام الدّین حسن اصفهانی.
وی ، از بزرگان سادات اصفهان بوده ، و دارای فضل و أدب و زهد و ورع به شمار رفته ، و در صنعت انشاء ، یگانه شمرده شده ، و به زبان فارسی شعر می سروده است .
وی مدّتی نقیب اصفهان بوده(2)، و سپس در سال 930، همراه با امیر جمال
ص:375
الدّین محمّد أسترآبادی ، منصب صدارت(1)را اداره می نموده ، و پس از مدّتی ، به نحو مستقل ، در این سِمَت مشغول به فعّالیّت دینی و اجتماعی بوده است(2).
أدیب فاضل ، و علاّمۀ مشهور، خواجه کمال الدّین بن محمّد بن جمال الدّین اصفهانی ، متوفّای ربیع الأوّل 935 قمری ، مدفون در زاویۀ آب بخشان ، متصّل به باغ(3).
آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، از این بزرگمرد با ألقاب : عالم فاضل ، أدیب محقّق یاد نموده ، و نوشته است : قبرش در کنار دیوار شرقیِ قبرستان آب بخشان ، تا این اواخر موجود بود(4)(5) .
وی از علماء قرن دهم بوده ، و از مشایخ مجلسی أوّل ( ملاّ محمّد تقی )
ص:376
می باشد ، و قبر او در بالای سر مجلسی قرار گرفته(1)، و از علماء متّقی و فاضل به شمار رفته ، و متوفّای 936 بوده است(2).
محدّث عظیم الشّأن و زاهد کامل ، کمال الدّین درویش محمّد اصفهانی عاملی نطنزی ، متوفّای بعد از سال 0939 وی جدّ مادری ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و أوّل کسی است که أحادیث أهل البیت علیهم السلام را در اصفهان منتشر نموده ، و ترویج کرده است .
در ریاض العلماء ، او را از أکابر ثقات علماء ، و از مشایخ أجلاّء دانسته(3)و شیخ حرّ عاملی در أمل الأمل او را ، فاضل صالح زاهد ، و از مشایخ أجلاّء ، و از راویان از علیّ بن عبد العالی کرکی ( محقّق کرکی ) بر شمرده(4)و محدّث قمی در فوائد الرّضویّه او را چنین ستوده است :
فاضل صالح زاهد متقی ، از أکابر ثقات ، و از تلامذۀ شهید ثانی ... أوّل کسی است که نشر داد حدیث را در دولت صفویّه به اصفهان ... و مدفون است در نطنز ، و برای او است ، قبّه ای معروفه(5).
کمال الدّین درویش محمّد ، از شاگردان شهید ثانی بوده ، در جبل عامل
ص:377
(جنوب لبنان فعلی ) و وقتی به اصفهان آمده ، از محقّق کرکی اجازهای تقاضا نموده ، و آن بزرگوار به تاریخ 939 ، اجازه ای برای این محدّث جلیل القدر نوشته است(1).
این محدّث بزرگ ، أصلا جبل عاملی بوده ، و سپس در نطنز ساکن گردیده ، و پس از آن در اصفهان به فعالیّت علمی و نشر حدیث پرداخته، و در نهایت ، در نطنز مدفون گردیده است . و ما در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) ، « خاندان مجلسی » از این بزرگمرد یاد کرده ایم .
وی از علماء برجستۀ قرن دهم می باشد ، که شیخ عبد النّبی قزوینی ، در تتمیم أمل ألامل ، او را عالم فاضل محقّق خوانده ، و قاضی لشکر شاه طهماسب أوّل صفوی دانسته ، و رساله ای را دربارۀ معقولات ثانیه ، از آثار آن بزرگمرد ذکر نموده است(2).
با توجّه به سال فوت طهماسب صفوی که 984 بوده ، معلوم می گردد که أفضل الدّین محمّد ، از علماء نیمه دوّم قرن دهم می باشد .
صاحب ریاض العلماء ، خواجه أفضل الدّین محمّد ترکه را ، مصاحب أمیر علاء الملک مرعشی ، در شغل قاضی لشکر بودن ، در زمان سلطان طهماسب صفوی ذکر نموده است(3). از تألیفات أفضل الدّین محمّد ، کتابی است به نام
ص:378
أنموذج العلوم ، که در مسائلی از هفت فنّ علمی ( کلام ، منطق ، حکمت ، هندسه ، عربیّة ، فقه ، اصول فقه ) بحث می کند ، و مطالب کتاب تحقیقاتی است که در هنگام تدریس ، در مشهد رضوی علیه السلام از فیوض الهی و رضوی ، به دست آورده و تنظیم نموده است(1).
مرحوم حاج آقابزرگ طهرانی ، صاحب أنموذج العلوم را ، متوفّای 991 ذکر کرده، و او را غیر از أفضل الدّین محمّد ترکه ، قاضیِ لشکر سلطان طهماسب صفوی دانسته است (2).
ولی به نظر می رسد که دلیلی بر تعدّد وجود ندارد ، و عنوان تدریس در مشهد رضوی ، و قاضی لشکر سلطان صفوی بودن ، دلیل تعدّد نیست ، زیرا چه بسیار از علماء ، که سالهائی از عمر خود را در شغلی رسمی ، در شهری انجام وظیفه نموده اند ، و سالهائی دیگر ، در شهر دیگر به فعالیّت درسی و تألیف و تحقیق اشتغال داشته اند ، و با توجّه به سال فوت طهماسب صفوی (984) و سال فوت أفضل الدّین محمّد ترکه (991) احتمال تغییر برنامه علمی و اجتماعی این بزرگمرد ، به خوبی قابل قبول می باشد ، و ممکن است چندین سال از آخر عمر سلطان صفوی، و سالهای پس از فوت او تا سال 991، این بزرگمرد به تدریس و مرجعیّت دینی در مشهد رضوی اشتغال داشته است . از آثار دیگر أفضل الدّین ترکه ، دیوان شعر او می باشد ، که با تخلّص ( أفضل ) شعر می سروده ، و از شاگردان او ، قاضی نورالدّین اصفهانی و علاّمۀ چلبی بوده اند(3).
ص:379
فقیه و محدّث محقّق و عظیم الشّأن ، شیخ علیّ بن هلال کَرَکې عاملی، که نسب خود را چنین نوشته است : علیّ بن أحمد بن محمّد بن هلال ... ، ألمعروف والده با أحمد المنشار(1).
این بزرگمرد ، گاهی شیخ علی منشار ، و گاهی شیخ علی بن المنشار ، و گاهی شیخ علی بن هلال ( به مناسبت نام جدّ خود ) خوانده می شود .
این فقیه بزرگوار ، از چهره های علمی شیعه در اصفهان ، در قرن دهم می باشد ، و پدر زن شیخ بهائی است، و از شاگردان محقّق نامدار ( محقّق کرکی) میباشد . وی کتابهای زیادی از هند آورده ، و بعد از محقّق کرکی مورد توجّه حکومت صفویّه قرار گرفته ، و به منصب شیخ الاسلامی (که مهمترین منصب رسمی دینی در دورۀ صفویّه بوده ) منصوب گردیده است(2) و بعد از وفات او ، منصب شیخ الاسلامی ، به دامادش ، افتخار عالم تشیّع ، و نابغۀ نامدار ، شیخ بهائی رضوان الله علیه ، واگذار گردیده است .
دختر او ، که همسر شیخ بهائی بوده ، فقیههای محدّثه ، و کثیرة الفضل ، و وافرة آلعلم به شمار رفته ، و از شاگردان پدر خود بوده ، و در فقه و حدیث تدریس می کرده ، و کتابخانۀ پدر در اختیار او بوده است(3).
شیخ علی منشار ، مُجاز و راویِ از سیّد تاج الدّین ، حسن بن سیّد جعفر اطراوی عاملی ، و شیخ أحمد بیقانی نباطی عاملی و شیخ أحمد بن خاتون
ص:380
عاملی عینائی ، و شیخ ابراهیم بن سلیمان قطیفی ، و شیخ علی بن عبد العالی کرکی ( محقّق ثانی = کرکی ) می باشد ، و این مطلب را در اجازه ای که برای شاگردش ، مولی ملک محمّد اصفهانی نوشته ، درج نموده است(1).
از آثار شیخ علی منشار ، رساله ای است در مسائل فقهیِ مورد ابتلاء عموم ، از کتاب الطّهارة ، که فوائد نیکوئی در بر داشته ، و نسخه هائی از آن در نزد صاحب ریاض العلماء بوده ، و در این رساله ، از شهید ثانی نیز، نقل مطلب نموده، و تاریخ تألیف آن سال 969 بوده است . در حاشیۀ نسخه ای از این کتاب ، بعض أفاضل نوشته بوده ، که جناب شیخ در روز دوشنبه سیزدهم ربیع الأوّل سال 984، در شهر اصفهان وفات یافته است(2).
حاج آقا بزرگ طهرانی نیز ، همین تاریخ را ضبط نموده ، و این بزرگمرد را از علماء بزرگ شیعه در قرن دهم به شمار آورده است .
از آثار او رساله ای در باب ( انفعال ماء قلیل ) می باشد ، که به صورت استدلالی بوده ، و اعتراضات علاّمۀ حلّی را بر ابن أبی عقیل رد کرده ، و أدلّه ای به نفع قول ابن أبی عقیل آورده است(1).
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی ، در فوائد الرّضویّه نقل فرموده که : معزّ الدّین محمّد اصفهانی ، به اسم هر یک از معصومین علیهم السلام کتابی نوشته ، و به نام تحفه نامیده ، مثلاً « تحفة النّبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم » ، « تحفة الفاطمیّة علیها السلام » و هم چنین ، تا به نام حضرت قائم عجل الله فرجه الشریف ، و در آخر « تحفة الرّضویّه علیه السلام » این بزرگمرد اسامی تألیفات خود را نوشته ، که بیش از پنجاه کتاب می باشد (2).
علاّمۀ امین در أعیان الشّیعه ، او را علامة العلماء فی عصر الشّاه عبّاس صفوی و الشّاه طهماسب دانسته(3)، و مرحوم قمی ، دربارۀ این بزرگمرد ألقابی ، همانند : عالم نِحریر ، و فاضل جلیل ، و متکلّم فقیه ، و قاضی اصفهان ذکر نموده ، و او را از مشایخ روایتیِ ملاّ محمّد تقی مجلسی دانسته و اجازۀ سیّد محمّد تقی استرآبادی را که به خطّ خودش برای میر معزّ الدّین نوشته ، نقل نموده ، که در آن آمده است :
وَ مِنَ الْمُوَفَّقینَ لِسُلُوکِ أشْرَفِ السَّبیلَیْنِ ، ألسَّیِّدُ ألأجَلُّ ألأفْضَلُ ، وَ السَّنَدُ الْمُحَقِّقُ الأکْمَلُ، نَسْلُ الْعِتْرَةِ الطّاهِرَةِ ، وَ سُلالَةُ الأنْجُمِ الزّاهِرَةِ ، صاحِبُ الأخْلاقِ الرَّضِیَّةِ وَالْمَلَکاتِ الْمَرْضِیَّةِ ، الْجامِعُ بَیْنَ مَکارِمِ الأخْلاقِ وَطیبِ الأعْراقِ ، قُدْوَةُ أعاظِمِ السّاداتِ الْکِرامِ ، وَ عُنْوانُ صَحیفَةِ صَفائِحِ أفاضِلِ الْعُلَماءِ الأعْلامِ ، مُعِزُّ الدّینِ وَ الدُّنْیا ،
ص:382
ألأمیرُ الْکَبیرُ ، أمیر مُعِزُّ الدّینِ ، مُحَمَّدُ بْنُ أبِی الْحَسَنِ الْمُوسَوی ...(1).
میر معزّ الدّین ، یکی از ائمّۀ اطهار علیهم السلام را در خواب دید، که او را به مداومت بر کتاب مفتاح الفلاح أمر فرمودند ، او پس از بیداری ، شروع به تحقیق دربارۀ مفتاح الفلاح نمود، و کسی اطّلاعی نداشت ، تا آن که در ملاقاتی با شیخ بهائی ، استفسار نمود ، شیخ بهائی فرمودند ، من در مسافرتم ، کتابی در دعا تألیف نموده ام ، و نامش را مفتاح الفلاح قرار داده ام ، ولی نام کتاب را به کسی نگفته ام ، و نسخۀ آن را به هیچ کس نداده ام ( اشاره به این که شما از کجا اطّلاع دارید ؟ ) میر معزالدّین جریان خواب خود را نقل نمود، و مرحوم شیخ بهائی بسیار گریه کردند ، و نسخۀ أصل مفتاح الفلاح را به میرمعز الدّین دادند ، واو استنتاخ نمود ، و أوّلین نسخه برداری از کتاب شریف مفتاح الفلاح، به وسیلۀ میر معزّ الدّین انجام گرفت (2).
عالم فاضل و محقق ، شمس الدّین ، ملک محمّد بن سلطان حسین اصفهانی ، از علماء نیمۀ دوّم قرن دهم هجری . وی از فقیه و محدّث عظیم الشّأن ، علیّ بن منشار کرکی « معروف به علیّ بن هلال کرکی » ( که از شاگردان مبرّز محقّق کرکی بوده ) اجازه داشته ، و در این اجازه ، که تاریخ آن 984 می باشد ، و اجازۀ بسیار جالب و مهمّی است ، آمده : وَ بَعْدُ ، فَإنَّ أعَزَّ الإخْوانِ عَلَیَّ وَ أجَلَّهُمْ لَدَیَّ ،
ص:383
الْفاضِلُ الْوَحیدُ ، الْکامِلُ الْفَریدُ، النّادِرُ فِی الْفُنُونِ الْعِلْمِیَّةِ ، مِنْ فِقْهِیَّةٍ وَ حِکَمِیَّةٍ ، الأرْشَدُ الأسْعَدُ ، مَوْلانا ، مُعِزُّ الدُّنیا وَ الدّینِ ، مَلِک شَمْسُ الدّین مُحَمَّدُ الإصْفَهانیّ ... (1).
در این اجازه ، شیخ علیّ بن منشار ، با عباراتی صریح و قاطع ، از مقام علمی و تحقیقات ملک محمّد اصفهانی تجلیل نموده ، و او را جامع علوم و فنون فقهی و حِکَمی ( عقلی و نقلی ) دانسته است .
از تألیفات ملک محمّد ، یکی رساله ای است در جبر و مقابله (2)، و دیگری شرح رسالة الحساب و الجبر و المقابله ، تألیف شیخ حسین بن محمّد علی بهشتی اسفرائنی می باشد ، که در این شرح که به زبان عربی بوده ، به تفصیل مباحث یاد شده را مطرح نموده است (3)و سوّمی ، رساله ای است در استخراج سهام میراث که شرح فصل سوّم از مقصد سوّم کتاب المیراث إرشاد الأذهان علاّمۀ حلّی می باشد(4).
از تألیفات یاد شده ، استفاده می شود که این دانشمند محقّق ، علاوه بر علوم گوناگون نقلی ، متبحّر در علوم ریاضی نیز بوده است .
عالِم فاضل و شاعر ادیب ، ملاّ مختار أعمی ، که از علماء قرن دهم و از دانشمندان علم تجوید و سایر علوم قرآن بوده است(5).
ص:384
آثار تألیفیِ متعدّدی داشته است ، که نشانۀ تبحّر علمی او ، مخصوصاً در علم تجوید و قرائت می باشد ، بدین قرار : 1- دُرْج المضامین ، که منظومه ای است در 72 بیت ، در علم قرائت ، که در سال 949 تنظیم نموده(1)، و به خاطر اهمیّت آن ، شرحهائی بر آن نوشته ، و یا سروده اند ، بدین ترتیب : الف - دُرَر نثار ، در شرح تجوید ملاّ مختار ب - شرح درج المضامین از مولی محمّد جعفر شریعتمدار أسترآبادی ، ج - شرح درج المضامین از مولی محمّد محسن قاری ، د - بوستان(2)
2- مختار القرّاء که به نحو گسترده ، منتشر بوده ، و نسخه های فراوانی از آن تا قرن چهاردهم باقی مانده است (3) 3- دیوان شعر(4).
وی از علماء قرن دهم می باشد ، و در سال 928، از کتاب قاطعة الّلجاج فی حلّ الخراج ، تألیف محقّق کرکی نسخه برداری نموده است(5).
وی تدریس می نموده ، و فرزند او أبو القاسم اصفهانی ، کتاب قاطعة الّلجاج را در نزد او خوانده است(6).
عالِم فاضل ، شیخ یونس ، که در اصفهان منصب إفتاء داشته ، و مفتیِ رسمیِ
ص:385
شهر بوده است . وی از شاگردان شیخ حسین بن مفلح صیمری ( صاحب کتاب المناسک « المنسک » الکبیر ، و دارای مقامات عالیه علمی و معنوی ) و نیز محقّق کرکی ( معروف به محقّق ثانی ) متوفّای 940 بوده است(1)، بنابراین ، از علماء قرن دهم اصفهان محسوب می گردد .
عالم عظیم الشّأن و جلیل القدر ، شیخ برهان الدّین ، أبو اسحاق ، ابراهیم بن شیخ زین الدّین ، أبی الحسن ، علیّ بن جمال الدّین ، أبی یعقوب ، حاج یوسف بن علی خوانساری اصفهانی ، که از علماء قرن دهم هجری بوده است .
صاحب ریاض العلماء ، او و پدرانش را با همین القاب و کنیه ها یاد نموده ( که نشان دهندۀ شخصیّت آنها می باشد ) و او را از أجلّۀ شاگردان محقّق کرکی دانسته ، که شماری از کتب فقهی و غیر آن را ، در نزد او خوانده است . محقّق کرکی اجازه ای برای این دانشمند بزرگ نوشته بوده، در پشت کتاب کشف الغمّۀ علیّ بن عیسی اربلی ، که تاریخ آن سال 924، و محلّ نوشتن آن ، مشهد مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام در نجف اشرف بوده است .
مرحوم محقّق کرکی ، در آن اجازه ، از این بزرگمرد ستایش نموده ، و بر او ثناء گفته است(2).
أبو القاسم بن محمّد بن حیدر اصفهانی . وی فرزند محمّد بن حیدر ، مشهور
ص:386
به میرکی ( از شاگردان محقّق کرکی ) بوده ، و در نزد پدر خود ، کتاب قاطعة الّلجاج محقّق کرکی را قرائت کرده است(1). مرحوم آقابزرگ طهرانی، وی را در شمار علماء قرن دهم هجری شمرده است(2).
وی از علماء قرن دهم به شمار رفته ، و از آثار او ، نسخه برداری از جزء پانزدهم « تذکرة الفقهاء » علاّمۀ حلّی می باشد ، که در تاریخ نیمۀ جمادی الثّانیۀ 960، از نوشتن آن فارغ گردیده است .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی می فرماید : یظهر من آثاره انّه من العلماء(3).
وی عالمی است فاضل ، از شاگردان شیخ حسین بن عبد الصّمد ( پدر شیخ بهائی ) ، که صاحب ریاض العلماء ، نسخه ای از اربعین همین شیخ حسین را دیده ، که بر آن نسخه ، اجازه ای برای شیخ رشید الدّین نوشته ، و او را ستوده است(4). تاریخ این اجازه ، نهم جمادی الأولی سال 971 می باشد ، و در مشهد رضوی نوشته شده است(5).
شیخ رشید الدّین بن شیخ ابراهیم اصفهانی ، عالِمی فاضل بوده ، و از
ص:387
شاگردان شیخ حسین بن عبد الصّمد ( پدر شیخ بهائی ) به شمار رفته ، و اجازه ای از استاد خود ( شیخ حسین بن عبد الصّمد ) دریافت نموده ، که در آن با خطّ خودش ، از رشید الدّین ، ستایش و مدح نموده است(1).
این اجازه به تاریخ چهارشنبه نوزدهم جمادی الآلی 971 بوده ، و در آن آمده است : بِالأخِ فِی اللهِ ، الْمَحْبُوبُ لِوَجْهِه ، ألشَّیْخ رَشیدِ الدّین ...، و شیخ حسین بن عبد الصّمد ، این اجازه را در پشت کتاب اربعین خود ، نوشته بوده است(2).
وی یکی از محقّقین و علماء قرن دهم بوده ، و در یک مسئله که از محقّق کرکی سئوال نموده ، اشکالاتی را مطرح کرده ، و محقّق کرکی به اشکالات او توجّه نموده ، و پاسخ داده است .
این سئوال و جواب علمی را ، شخصی به نام درویش بن عابدین ، در سال 979 نوشته ، که نسخۀ آن در کتابخانۀ مدرسۀ مرحوم آیة الله العظمی بروجردی ، ( در نجف اشرف ) موجود بوده است (3).
مفسّر بزرگ و نامدار ، و فقیه محدّث و عالم متبحّر ، مولی علیّ بن حسن زواره ای اصفهانی ، که کنیه اش أبو الحسن بوده، و از مفاخر علماء شیعه در قرن دهم ، به شمار می رود .
وی از شاگردان مبرّز محقّق کرکی ، متوفّای 940، و استاد ملاّ فتح الله
ص:388
کاشانی ( مفسّر نامدار شیعه ، و متوفّای 988) (1) و از بزرگترین شاگردان سیّد غیاث الدّین جمشید زواره ای ( مفسّر ) بوده است(2). او تألیفات بسیاری داشته ، که نشانۀ تبحّر او از یک طرف ، و توجّه او به نشر آثار أهل البیت علیهم السلام در میان عموم مردم ، از طرف دیگر می باشد ، که ذیلاً ذکر می نمائیم :
١- تفسیر زواری ، که به نام « ترجمة الخواص» می باشد ، و تفسیری است بزرگ به زبان فارسی ، و مشتمل می باشد بر أخباری که از ائمّه علیهم السلام وارد شده در تفسیر قرآن ، و بیان آیات نازلۀ در شأن أئمّه علیهم السلام ، و نسخۀ جلد اوّل این تفسیر ، که تا آخر سورۀ کهف است ، در کتابخانۀ بشیر آغا، در اسلامبول موجود می باشد ، و نسخۀ جلد دوّم و سوّم آن ، که تا آخر قرآن است ، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ، موجود می باشد .
( تاریخ پایان تألیف و نگارش این تفسیر 947 هجری ) می باشد(3).
2- شرح نهج البلاغه، به نام روضة الأنوار 3- ترجمۀ کشف الغمّه به نام ترجمة المناقب 4- ترجمه مکارم الأخلاق به نام مکارم الکرائم 5- ترجمۀ عُدَّة الدّاعی به نام مفتاح النّجاح 6- ترجمۀ احتجاج طبرسی 7- ترجمۀ اعتقادات صدوق به نام وسیلة النّجاة 8- ترجمۀ تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام 9- مجمع الهدی ، کتابی بوده بزرگ دربارۀ قصص أنبیاء و أئمّه و أحوال آنها 10- تحفة الدّعوات ( در اعمال سال) 11 - لوامع الأنوار ( کتابی بوده بزرگ و مشهور در میان مردم، دربارۀ مناقب ائمّۀ اطهار علیهم السلام ) 12 - رسالۀ مرآة الصّفا ( که خاتمۀ آن در
ص:389
زیارات پیامبر و حضرت فاطمه و أئمّه ، صلوات الله علیهم أجمعین ) بوده است (1).
شاعر نامدار و کثیر الشعر ، کمال الدّین حسین اصفهانی، متخلّص به ضمیری، و ماهر در علم نجوم و رمل ، و متوفّای 973 یا 987 یا 1000 هجری ، و مدفون در اصفهان . وی یکصد هزار شعر سروده ، ولی حتّی یک شعر در مدح سلاطین و قدرتمندان نگفته است ، که نشان دهندۀ همّت بلند و روح آزاد او می باشد(2).
او را ظریفی خوش صحبت ، و حریفی بلند همّت ، و أشعار نمکینِ او را ، مرهم سینۀ مجروح عاشقان ، و أبیات شیرینش را راحت روح عارفان، دانسته و گفته اند : گویا در اصفهان ، بلکه در سایر ولایات ،
شاعری به فراوانی شعر او نیامده است(3).
شش مثنوی با نامهای : 1- ناز و نیاز ، 2 - بهار و خزان ، 3- لیلی و مجنون ، 4- وامق و عذرا ، 5- اسکندرنامه ، 6- حسنة الأخبار یا جنّة الأخیار .
و هم چنین ، هفت دیوان به نامهای : 1- سفینۀ اقبال ، 2- صورت حال ، ٣- مکثر الأقوال، 4- عشق بی زوال، 5۔ صیقل ملال ، 6- عذر مقال 7- قدس خیال ، از آثار او می باشد(4).
و نیز چهار دیوان در برابر چهار اثر شیخ سعدی ، به نامهای : طیّبات و بدایع
ص:390
وخواتیم و غزلیّات قدیم ، فراهم آورده ، و به نامهای : طاهرات و صنایع و بدائع الشّعر و نهایة السّحر نامیده است ، و هم چنین ، در برابر آثار شعراء بزرگی هم چون : حافظ شیرازی و آصفی مروی ، و بابا شهیدی قمی، و همایون أسفراینی ، و میرزا شرف جهان قزوینی ، و کمال خجندی ، و أمیر خسرو دهلوی، و حسن دهلوی ، و جامی، و بابافغانی ، و شاهی ، و بنائی ، و صالح ، آثاری به وجود آورده ، و هر کدام را به نامی نامیده است(1) که نشان دهندۀ نبوغ و استعداد و پشتکار او می باشد . از اشعار او است(2)
گریۀ من سوز و ، سوزم گریه می آرد ز درد***دردمندم ، گریه و سوزم أثر دارد بسی
و از آثار او ، فرهنگ ضمیری می باشد، که از مآخذ فرهنگ جهانگیری بوده است(3).
در فنّ شعر و صنعت و معماری و هنر
هرگز کسی نیافته همتای اصفهان
فرزانگان شعر و سُخن رشگ میبرند
بر طبع شاعران توانای اصفهان
ص:391
تو شهر راد مردان غیور کشور آرائی
تو گنجی پر گُهر ز آثار ممتاز هنرهائی
ز آرایش ، فرح بخشیّ و ، منظور نظرهائی
تو محبوبی ، تو مطلوبی ، تو مقبولی ، تو زیبائی
تو بر نصف جهان ، ای اصفهان ، مشهور دنیائی
شود پیوسته افزوده مقام و عزّت و شانت
هنوز آگهدلان ، فرخنده می دانند فالت را
هنوز از دور می آیند و می پرسند حالت را
دل از کف دادگان دارند امّید وصالت را
مگر بینند طرف زنده رود بی مثالت را
ستایش می کند گیتی ، جمالت را ، کمالت را
هنوز آید به گوش ، آواز مردان سخندانت
همیشه سربلند ، ای اصفهان بادا ، لوای تو
همیشه روح بخش و جانفزا بادا ، هوای تو
تو زینت بخش ایران عزیزی ، جان فدای تو
تو باقی باش ، چون باشد بقای ، من بقای تو
مبادا بی نوا گردی ، که می گوید ( نوای تو)
بود دست توانای هنرمندان نگهبانت
ص:392
ص:393
ص:394
از زمینه های تجلّی عظمت و گستردگی حوزۀ علمی شیعه در اصفهان ، وجود خاندانهای علمی بسیار می باشد ، که در طول تاریخ درخشان این شهر ، مهد پرورش چهره های برجسته ، در عالم تحقیق و تدریس و تالیف و مرجعیّت علمی و دینی بوده است ، و لذا ما، در یک بررسی فشرده ، نمونه هائی از خاندانهای علمی و بزرگ شیعه را در اصفهان ، مورد توجّه قرار داده ، و به ترتیب حروف الفباء، از آنها یاد می نمائیم:
ابطحی اصفهانی
این خاندان در حوزه های علمیّۀ قم و نجف اشرف و ... ، با عنوان « ابطحی اصفهانی » و در زبان عموم مردم ، با عنوان « ابطحی » شناخته می شوند ، ولی به مناسبت نام فامیل این خاندان ، که عنوان « موحّد ابطحی » است ، بحث در بارۀ این خاندان را به حرف ( میم ) موکول می نمائیم .
از خاندانهای علمی اصفهان ، که مهد پرورش علماء و مجتهدین بزرگوار و خطباء و ائمّۀ جماعت بوده است ، خاندان ابطحی می باشد ، که به مناسبت أصل آنها که از ( سِدِه ) ( خمینی شهر فعلی ) بوده ، ابطحی سِدِهی خوانده می شوند ، و این خاندان غیر از خاندان موحّد ابطحی ( خاندان نویسندۀ این سطور ) می باشد ، که از دیر زمانی در شهر اصفهان زندگی می کرده اند . اینک چهره هائی از خاندان ابطحی سِدِهی مورد توجّه قرار میگیرد :
ص:395
الف - حاج سید محمد باقر ابطحی
فقیه و مجتهد محقّق ، و مدرّس و مربّی عالیقدر ، حاج سیّد محمّد باقر ابطحی سِدِهی ، متوفّای 1367 قمری . وی از شاگردان حاج شیخ محمّد تقی نجفی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی و دیگر بزرگان می باشد ، و حوزۀ در سی او ، محلّ پرورش طلاّب و فضلاء عالیقدر بوده ، و جمعی از علماء دورۀ متأخّر ، از جملۀ شاگردان آن بزرگمرد بوده اند ، و ایشان ، در مدرسۀ صدر بازار و مدرسۀ کاسه گران تدریس می نموده اند(1).
معظّم له ، بیانی رسا و روح تحقیق داشته اند ، و از مجتهدین بزرگوار بوده ، و در سنّ 24 سالگی اجازه اجتهاد از مرحوم آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، دریافت نموده ، و دارای فرزندانی از اهل علم و تدریس و خطابه بوده اند ، و در سفر به مشهد مقدّس ، رحلت فرموده ، و در جوار حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام مدفون گردیده اند .
ب - حاج سید أبو القاسم سِدِهی اصفهانی
عالم فاضل و نویسندۀ متتبّع ، و واعظ متبحّر ، حاج سیّد ابو القاسم سِدِهی ، متوفّای 1329 قمری ، که در مکّۀ معظّمه ، دار دنیا را وداع گفته(2)و در قبرستان حضرت أبی طالب علیه السلام مدفون گردیده است . وی تألیفات بسیاری داشته ، همانند : 1- بدایع الأخبار 2- بشارة الأبرار 3- برهان الرّساله 4 - حسام الشّیعه ( در اثبات إمامت امیر المومنین علیه السلام ) 5- خصائص الأیّام 6- دلائل الرّبوبیّه 7- لمعات الأنوار 8- نفائس الأخبار 9 - مشکوة الأنوار ، که نشان دهندۀ تبحّر
ص:396
آن بزرگمرد در زمینۀ حدیث و کلام و عقائد و تاریخ می باشد ، مرحوم حاج سیّد أبوالقاسم ابطحی سِدِهی ، برادر مرحوم آیة الله ، حاج سیّد محمّد باقر ابطحی سِدِهی بوده(1)و آن بزرگمرد ، در شهر تهران سکونت داشته اند .
ج - حاج سیّد محمّد علی ابطحی سِدِهی
مجتهد محقّق ، و مؤلّف کثیر الأثر ، مرحوم حاج سیّد محمّد علی ابطحی سِدِهی ، فرزند آقا سیّد مهدی حسینی ، و متوفّای 1371 قمری . وی از شاگردان آقا شیخ مرتضی ریزی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و جهانگیر قشقائی و دیگر بزرگان حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده ، و در حدود پنجاه کتاب و رساله پیرامون فقه و اصول و کلام ... ، تألیف نموده (2)، و آن بزرگمرد ، در زمینه فقه و اصول و تفسیر ، حوزۀ تدریس داشته است .
علاوه بر یادشدگان ، جمعی دیگر از علماء جلیل القدر ، در این خاندان نشو و نما یافته اند ، همانند : حاج آقا دهی بزرگ ( حاج سیّد محمّد رحیم سِدِھی ، متوفّای 1337 قمری ) و حاج میرزا سیّد محمّد ( حاج آقا سِدِهی دوّم ، مدرّس مدرسۀ کاسه گران و مدفون در صحن نو مشهد مقدّس ) ، که از مفاخر این خاندان و از چهره های مبرّز جامعۀ روحانیّت اصفهان به شمار می روند .
خاندانی است علمی ، که در طول دو قرن ، علماء و دانشمندان متعدّدی را به جامعۀ شیعه عرضه داشته ، و مهمترین آنها ، فقیه متکلّم ، و محقّق متبحّر ، ملاّ علی
ص:397
أکبر اژه ای ، متوفّای 1232 قمری می باشد . وی در مسجد علی ، واقع در خیابان هارونیّه ( در جوار امامزاده هارونیّه ) که از مساجد تاریخی و باستانی اصفهان می باشد ، تدریس می نموده ، و إمامت جماعت داشته است ، و تألیفات متعدّدی ( در حدود 16 عدد ) از خود به جای گذاشته ، که مهمترین و معروفترین آنها ( زیدة المعارف ) است ، که در علم کلام و عقاید تألیف گشته(1)و نشانۀ قدرت اندیشه و وسعت تفکّر آن محقّق عالیقدر می باشد ، و بسیار مفصّل و طولانی است . صاحب أعیان الشّیعه و مرحوم قمی ، آن بزرگمرد را با عناوین : عالم فقیه ، و متکلّم واعظ ، و عابد متهجّد ، و مرتاض کثیر الزّهد و العبادة ، و قلیل الأکل و الرّاحة ، ستوده اند(2).
فرزند آن بزرگوار، به نام ملاّ عبد الله اژه ای ، متوفّای 1265 قمری ، عالمی محقّق و مورد توجّه بوده(3)و از خاندان آن عالِم متبحّر ، علمائی برخاسته اند ، همانند : مرحوم حاج میرزا حسین اژه ای ، متوفّای 1383 قمری ، که شخصیّتی بارز و مورد توجّه بوده ، و نیز عدّه ای دیگر ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان صفحۀ 439، از برخی از آنها یاد شده است .
خاندان علمی ریشه داری است ، که نسب آنها به امامزادۀ لازم التّعظیم ، أبو الحسن ، زین العابدین ، علیّ بن نظام الدّین أحمد بن .... علیّ العریضی ، بن الإمام
ص:398
جعفر الصّادق علیه السلام می رسد (1).
شخصیّت یاد شده ، از بزرگان سادات و محدّثین بوده ، و در محلّی که به نام « درب إمام » خوانده می شود ( واقع در نزدیکیِ مسجد تاریخیِ سعید بن جبیر.، و محلّه و قبرستان سنبلان یا چملان ) مدفون گردیده ، و در دوره های قبل از صفویّه ، بقعه و مزاری برای آن بزرگوار و امامزاده دیگری به نام ، ابراهیم طباطبا ، تأسیس گشته است(2)و در دورۀ صفویّه تکمیل و توسعه یافته ، و کاشی کاریهای مفصّل شده ، و به صورت یکی از مزارات مهم و مورد توجّه در آمده است ، و از ساختمانهای باستانی و تاریخی و بسیار ارزشمند به شمار می رود . در کتابهای «گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان » و « آثار ملّی اصفهان » به تفصیل دربارۀ این مجموعۀ ارزشمند بحث شده است (3).
در خاندان یاد شده ، که عمدةً با نام « إمامی العریضی » و « درب إمامی » و « فقیه إمامی » خوانده می شوند ، چهره های برجسته و أرزشمندی ، در طول چند قرنِ گذشته ، قدم در عرصۀ حوزۀ علمیّه گذارده اند ، که ذیلاً به برخی از آنان اشاره می نمائیم :
الف - سیّد علی إمامی العریضی اصفهانی
فقیه حکیم ، و محقّق بزرگوار ، سیّد علی إمامی عریضی اصفهانی ، متوفّای
ص:399
1120 قمری ، که از شاگردان محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری و علاّمۀ مجلسی بوده ، و جامع معقول و منقول به شمار رفته است(1). وی تألیفات برجسته ای ، همانند : « التراجیح » ( که کتاب بزرگی در چند مجلّد در فقه بوده)(2)و ترجمۀ اشارات ، و ترجمۀ شفاء بوعلی سینا ، و هشت بهشت ( که ترجمۀ هشت کتاب مهم از مصادر حدیث است ) و ... داشته ، و در کتابهای أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، روضات الجنّات ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین و ...، مورد تجلیل فراوان قرار گرفته است .
جدّ سیّد علی عریضی ، به نام میر أبوطالب إمامی ، در علم و حکمت بر أقران خود مقدّم بوده ، و تولیت شرعی امام زاده درب إمام بر عهدۀ او بوده، و از علماء دورۀ شاه طهماسب صفوی به شمار رفته است .
ب - آقا سیّد محمّد درب إمامی
وی ، فرزند آقا سیّد عبد الباقی ، و از علماء معمّر و مشهور به زهد بوده، و در سال 1359 قمری وفات یافته ، و در قبر آقا میرزا محمّد باقر پیش نماز ( إمام جماعت جامع عبّاسی = مسجد شاه ) که از اجداد مادری او بوده ( در تکیۀ آقا رضی ) مدفون گردیده است . او مدرّس فقه و اصول در مدرسۀ نیم آور بوده است . این بزرگمرد ، مدرّس فقه و اصول در مدرسۀ نیم آور بوده اند .
ج - حاج آقا عطاء الله فقیه إمامی
عالم فقیه ، و مدرّس حسیب ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقیه إمامی
ص:400
(فرزند آقا سیّد محمّد درب إمامی ) ، متوفّای 1387 قمری ، که از شاگردان شخصیّتهای علمی و بزرگی ، همانند : آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و آقا سیّد مهدی درچه ای ( در حوزۀ اصفهان ) و نیز از شاگردان بزرگان فقه و اجتهاد، همانند : آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد محمّد فیروز آبادی ، و آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی و ... ( در حوزۀ نجف ) بوده، و به مقام منیع اجتهاد رسیده اند ، و از آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، و آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، مفتخر به دریافت اجازۀ اجتهاد گردیده اند .
معظّم له ، در مدرسۀ نیم آور ، تدریس فقه و اصول و دیگر علوم حوزوی می نموده اند ، و شخصیّت تقوائی و أخلاقی آن بزرگمرد ، از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و موجب تقویت شوکت دین در جامعه به شمار می رفته است .
د- ه - دو خطیب نامدار
دو خطیب نامدار و مورد توجّه از خاندان إمامی العریضی ، مرحوم میر محمّد حسین امامی ، ملقّب به « قوام المحدّثین » متوفّای 1346 قمری ، و فرزند برومند ایشان ، حاج سیّد ابوالفضل ملقّب به « مشکوة الواعظین » متوفّای 1392 قمری ، که در عالَم وعظ و خطابه درخشیده اند ، و از چهره های مشهور و مورد توجّه این خاندان ، در شهر اصفهان به شمار می روند .
وز - دو چهرۀ معاصر
دو شخصیّت برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دورۀ أخیر ، العَلَمَین الحجّتین
ص:401
الایتین ، آقای حاج سیّد أحمد فقیه إمامی(1)و آقای حاج سیّد حسن فقیه إمامی ، دو فرزند گرانقدر مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقه امامی ، که استادی عالیقدر در حوزۀ علمیّه ، و پیشوائی پرکوش در سنگر هدایت دینی در جامعه ، و مدافعی پرتلاش در دفاع از حریم مکتب ولایت و امامت می باشند و در حفظ و گسترش أرزشهای حوزه ای ، و سرپرستی و تربیت طلاّب علوم دینیّه ، نقش اساسی بر عهده دارند، و در طول سی سال اخیر ، خدمات کم نظیری را نسبت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان و تشیّع و ولایت ، و حفظ ارزشهای دینی ، عرضه نموده اند(2).
یکی از خاندانهای علمی برجستۀ شیعه ، که در طول چندین قرن ، در شهر اصفهان به علم و دانش و قضاوت و تدریس و پیشوائی دینی اشتغال داشته اند ، خاندان ترکه ( آل ترکه ) می باشند .
جدّ آنها در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان ، از خُجَند(3) به اصفهان
ص:402
آمد(1)و سکونت نمود، و از نسل او در این شهر ، دانشمندانی بزرگ پدیدار گردیدند ، همانند :
الف - صائن الدّین ، علی بن محمّد ترکه
معروف به « صائن اصفهانی » متوفّای 830 یا 835 یا 836 هجری . او به نوشتۀ ریحانة الأدب ، سیّد بوده ، و از معروف ترین چهره های علمی آل ترکه و جامع معقول و منقول و علوم غریبه بوده، و از مشاهیر حکماء به شمار می رود و در اصفهان تدریس می کرده است .
وی تألیفاتی ، همانند : أسرار الصّلوة ، و شرح فصوص الحکم، و شرح قصیدۀ ابن فارض ، و مفاحص ، و نفثة المصدور و شرح نهج البلاغه ، و تمهید القواعد و ... ، داشته است .
ملک الشّعراء بهار، 29 جلد از تألیفات او را بر می شمرد ، و در عموم کتب تراجم و رجال و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته است .
ب - خواجه أفضل الدّین ، محمّد صدر
خواجه أفضل الدّین ترکۀ اصفهانی ، شهید در ماه رمضان 850 هجری ( به أمر شاهرخ) . وی ، از قضات و دانشمندان بزرگ شیعه و اصفهان بوده ، و کتاب ملل و نحل شهرستانی را ترجمه نموده ، و شبهات ملل باطله را دفع نموده ،
ص:403
و مجموع ترجمه و مطالب اضافی و تحقیقات شخصی خود را به نام «تَنْقیح الأدلّة و العِلَل » فی ترجمة کتاب الملل و النحل ، نامیده است . صاحب روضات ، او را با عنوان فاضل حکیم می ستاید (1)و در ریحانة الأدب ، فعّالیّت علمی او در زمینۀ ترجمه و تألیف یاد شدۀ در فوق ، خدمت بزرگی به علم و ادب و دین و مذهب ، به شمار آمده است(2).
ج - صدر الدّین محمّد
که از علماء و شخصیّت های قرن هفتم هجری ، و معاصر با خواجه رشید الدّین فضل الله ، بوده است ، از نامۀ خواجه رشید الدّین به صدر الدّین محمّد ، در مورد طریقۀ أحسن برای وضع مالیات دیوانی بر مردم اصفهان ، و هم چنین مکتوبِ او در مورد وصیّت نامه و تقسیم أملاک خواجه رشید الدّین ، موقعیّت برجسته اش ، در آن زمان به دست می آید(3).
د-ضیاء الدّین علی ترکه
وی ، عالمی ادیب و شاعری مورد توجّه بوده است ، و مرحوم شیخ بهائی در کتاب «کشکول » یک رباعی از او نقل می کند .
ه-أفضل الدّین محمّد
متوفّای 991در شهر ری،وی معاصر شاه طهماسب صفوی،وشاعروادیب و نیز قاضی رسمی شهر اصفهان بوده است .
ص:404
و - خواجه حبیب الله تُرکه
ز - جلال الدّین محمّد تُرکه
وی ، از دانشمندان خاندان ترکه ، و معاصر شاه عبّاس کبیر بوده است .
ح - ملاّ مظفّر ترکه
او شاعری أدیب ، و منشی شاه عبّاس ثانی بوده است ، و صاحب کتاب « قصص الخاقانی » ، او را از نبیره های خواجه أفضل الدّین محمّد ( قاضی شهر اصفهان ) شمرده ، و او را مردی ظریف و بذله گو دانسته است(1).
از خاندانهای علمی اصفهان ، که به جهت علم و دانش و تقوی و سیادت و شخصیّت های برجستۀ آن ، مورد احترام و توجّه مؤمنین بوده ، خاندان تویسرکانی می باشد ، که در برگیرندۀ چهره های مبرّزی بوده است ، بدین شرح :
الف - حاج میرزا عبد الغفّار تویسرکانی
فقیه مجتهد و مؤلّف محقّق ، حاج میرزا عبد الغفّار تویسرکانی ، متوفّای 1319 قمری ، که از شاگردان آقا میر سیّد حسن مدرّس و حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی(2)و هم درس و رفیق آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات
ص:405
الجنّات ) بوده، و از مرحوم تویسرکانی و صاحب روضات اجازه داشته است . این بزرگمرد، در تألیف روضات الجنّات ، مشوّق و همکار مرحوم آقا میرزا محمّد باقر ( مؤلّف کتاب ) بوده است (1).
مرحوم تویسرکانی ، به نوشتۀ مرحوم گزی ، در ( تذکرة القبور ) جامع معقول و منقول بوده ، و به نوشته حاج آقا بزرگ طهرانی ، تألیفاتی ، همانند : کشکول بزرگی به نام « ألجراب » و کتاب « جواهر المعارف » و ... ، داشته است . وی ، سرسلسلۀ خاندان علمی بوده ، و به احترام او تکیه و بقعۀ تویسرکانی در تخت فولاد تأسیس گشته است .
ب - حاج میرزا محمّد باقر تویسرکانی
وی ، از علماء و محترمین اصفهان ، و مجتهد و زاهد بوده(2)و فرزند حاج میرزا عبدالغفّار ( مذکور در فوق ) می باشد . از استادهای بزرگواری ، همانند : پدر خود و حاج میرزا بدیع درب إمامی و آخوند کاشی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، بهرۀ علمی گرفته ، و تألیفاتی ، همانند : حواشی بر شرایع ، حواشی بر شرح لمعه و مآثر آلباقریّه ( در چندین جلد ، در فوائد رجالی و متفرّقات ) و ...، از خود به جای گذاشته و در سال 1374 قمری وفات یافته است .
ج - حاج میرزا أبو الحسن تویسرکانی
وی ، از علماء محترم و محبوب و مورد توجّه بوده ، و همانند برادر خود ( حاج میرزا محمّد باقر ، مذکور در فوق ) در مسجد مهم و معروف حاج محمّد
ص:406
جعفر آباده ای ، إقامۀ جماعت می نموده ، و در سال 1383 قمری وفات یافته ، و همانند برادر خود ، در تکیۀ تویسرکانی ( تکیۀ پدر بزرگوارشان ) مدفون گردیده است(1).
از خاندانهای علمی بزرگ و گسترده ای که در طول چهار قرن ، مهد پرورش علماء بزرگ ، و مجتهدین عالیقدر و محقّقین و نویسنده های بزرگ بوده ، وأعضاء آن ، در کشورهای مختلف ، همانند : ایران و عراق و هند ، و شهرهای گوناگون ، همانند : اصفهان ، اهواز ، شوشتر ، قم ، تهران ، مشهد و ... ، زندگی نموده ، و به فعّالیّت های گوناگون علمی ، از قبیل : تدریس ، افتاء ، تألیف و تحقیق ، سخنوری ، إمامت جماعت ، تبلیغ أحکام و ... می پرداخته اند ، خاندان پر آوازه و مشهور جزائری می باشد ، که منسوب و مفتخر به بزرگمرد عالم فقه و حدیث ، نابغۀ عظیم الشّأن ، سیّد نعمت الله جزائری بوده و هستند ، و برخی از شاخه های این خاندان ، با نامهای دیگری نامیده می شوند .
شاخه ای از این خاندان ، در شهر اصفهان زندگی کرده، و در حال حاضر عده ای از وابستگان آن، به کوشش های علمی و دینی مشغولند .
و اینک چند چهره از بزرگان این خاندان ، که در شهر اصفهان اقامت و فعّالیّت علمی و دینی داشته اند ، ذکر می گردد :
الف - محدث جزائری سر سلسلۀ خاندان بزرگ جزائری ، محدّث و رجالی عظیم الشّأن ، أدیب
ص:407
و محقّق جلیل المرتبه ، فقیه و مفسّر کریم النّفس ، مرحوم سیّد نعمت الله جزائری متوفّای 1112 قمری می باشد ، که در حوزه های گوناگون ، همانند : شیراز و اصفهان تحصیل علم نموده است ، و استادهائی ، همانند : سیّد هاشم بحرانی ، فیض کاشانی ، محقّق خوانساری ، محقّق سبزواری ، میرزا رفیعای نائینی ، علاّمۀ مجلسی و ... ، داشته ، و خودِ او ، استاد بزرگ و صاحب حوزۀ درسی پر برکت ، در شهرهای اصفهان و شوشتر بوده ، و مدرسۀ خالصیّۀ اصفهان ، به احترام و به جهت تدریس آن بزرگمرد ساخته شده(1)و از زعمای بزرگ دینی و اجتماعی ، و از پرچمداران بزرگ علمی و تربیتی ، به شمار می رود .
محدّث جزائری ، تألیفات بسیار زیاد و متنوّع و ابتکاری در زمینه های فقه ، حدیث ، أخلاق ، تراجم و رجال ، نحو و ... ، از خود به جای گذارده ، که نشانۀ تحقیق ، ابتکار ، حسن سلیقه ، ذوق لطیف و عواطف نیرومند دینی و انسانی آن بزرگمرد می باشد ، و بعضاً از شهرت بسیار زیادی برخوردار است ، و شمار آنها به بیش از پنجاه تألیف می رسد ، و بعضاً ، در چندین مجلّد می باشد(2).
خاندان علمی سیّد جزائری ، که در میان آنها : فیلسوف ، فقیه ، متکلّم ، مفسّر ، اصولی ، محدّث ، رجالی ، أدیب ، خطیب ، شاعر و ... فراوان بوده ، از آثار باقیۀ آن بزرگمرد الهی ، محسوب می گردد .
هرکدام از صاحبان تراجم ، و نویسندگان دائرة المعارف ها ، در آثار بزرگ خود ، همانند : أمل الأمل ، ریاض العلماء ، روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه ، الکنی و الألقاب ، لغتنامۀ دهخدا، فرهنگ معین
ص:408
و ... ، دربارۀ شخصیّت علمی و آثار سیّد جزائری بحث نموده اند ، و نیز شرح
حال جالب و مفصّلی از آن نابغۀ بزرگ ، در آخر أنوار نعمانیّه ( به قلم خود آن بزرگمرد ) منتشر گردیده ، و هم چنین یکی از أحفاد دانشمند و محقّق ایشان ، به نام « سیّد محمّد جزائری » کتابی به نام ( نابغۀ فقه و حدیث ) تألیف و منتشر نموده، و به تفصیل در مورد آثار علمی و اجتماعی محدّث جزائری بحث کرده، و در کتابی دیگر به نام شجرۂ مبارکه ( که جلد أوّل آن به چاپ رسیده و در معرّفی أولاد و أحفاد و دودمان سیّد نعمت الله جزائری ، بحث کرده ، که مجموعاً منابع جالبی برای آشنائی با عظمت چهرۀ نورانی آن پیشوای بزرگ می باشد .
ب - سیّد محمّد شفیع شوشتری
فقیه و رجالی فاضل ، مدرّس و مؤلّف زاهد ، آقا سیّد محمّد شفیع بن سیّد محمّد شوشتری ، متوفّای 1274 قمری . وی از أحفاد سیّد جزائری بوده، و از شوشتر برای تحصیل علم به اصفهان آمده ، و از محضر بزرگانی همچون حاج محمّد ابراهیم کرباسی و سیّد شفتی بهره برده ، و پس از نیل به کمالات علمی ، خود ، به درس و بحث و تحقیق و تألیف پرداخته است .
از تألیفات و آثار قلمی او، یکی حواشی بر شرح کبیر (ریاض المسائل ) در چندین مجلّد ، که بسیار مفصّل بوده، و تا آخر کتاب صلوة رسیده ، و دیگری رساله ای در منجّزات مریض ، و سوّمی ، حواشی بر کتاب نقد الرّجال تفرشی ، و هم چنین فوائد متفرّقه ای در رجال ( که فراوان بوده است ) یاد کرده اند، و کتابخانه ای داشته ، دارای اهمیّت ، که در پشت أوائل و أواخر بسیاری از کتابهای آن ، فوائد نافعهای ، به خطّ او و فرزندش آقا سیّد محمّد ( مذکور در
ص:409
ذیل ) ثبت شده بوده است(1). مرحوم آقا سیّد محمّد شفیع جزائری ، در صحن تکیۀ مرحوم آقا حسین خوانساری ، مدفون می باشد(2).
ج - آقا سیّد محمّد جزائری
عالم فاضل و مدرّس زاهد ، آقا سیّد محمّد جزائری ، فرزند آقا سیّد شفیع ، و متوفّای 1322 قمری ، و مدفون در تکیۀ شهشهانی . وی به نوشتۀ مرحوم آخوند گزی در تذکرة القبور ، مدرّس و مطّلع بر فقه و رجال ، و از علماء گوشه نشین بوده است(3)و چندین کتاب با خطّ نسخ خوب در زمینۀ رجال و غیر آن به دست خود نوشته بوده ، و استنساخ کرده ، که در پشت بسیاری از آنها تاریخ وفات بعضی از علماء را نوشته بوده است(4).
چنانچه قبلاً اشاره نمودیم ، علاوه بر یادشدگان ، ( در طول زمان ) عدّۀ دیگری از أحفاد مرحوم سیّد جزائری در شهر اصفهان ، به کوششهای علمی و دینی و تبلیغی اشتغال داشته و دارند .
این خاندان ، از خاندانهای علمی قدیمی اصفهان می باشد ، که از سلسله های فضل و أدب و ریاست و أرباب إجازات به شمار رفته اند(5)و از ذریّۀ عبد الله بن
ص:410
أحمد بن اسحاق بن موسی بن مهران(1)، ( که از بزرگان علم حدیث بوده ) هستند ، و نسب خاندان مجلسی ( علاّمه ملاّ محمّد باقر ) به همین خاندان می رسد(2).
بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان ، محدّث فقیه و مورّخ نامدار ، حافظ أبو نعیم ، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن اسحق بن موسی بن مهران اصفهانی ، متولّد 336 و متوفّای 430 هجری(3)می باشد ، و کتابهای بسیار ارزشمندی تألیف نموده ، از قبیل : حلیة الأولیاء ، ذکر أخبار أصبهان ، ذکر المهدی و نعوته ، مانزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام و ...، که از منابع معتبر به شمار می رود . حافظ أبونعیم ، به صورت تقیّه زندگی می کرده، و از خُلَّصین و مفاخر شیعه است ، و ما ، در بخش ( نامدارنی بزرگ از چهره های علمی و ادبی شیعه در اصفهان ) از این بزرگمرد علم و دین ، با تفصیل بیشتری یاد نموده ایم ، به آنجا مراجعه شود .
از خاندانهای علمی و مبرّز اصفهان در قرن چهاردهم ، خاندان علمی آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی است ، که ذیلاً به چهره های درخشانی از این خاندان اشاره می نمائیم :
الف - آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی ، متوفّای 1312 قمری می باشد ، که از شاگردان فقیه نامدار شیعه ، آقا
ص:411
شیخ محمّد حسن نجفی (صاحب جواهر الکلام ) بوده، و از آن بزرگمرد اجازۀ اجتهاد داشته است (1)و هم چنین مفتخر به کسب اجازه از شیخ أعظم أنصاری بوده است(2). تألیفات آن بزرگوار در زمینۀ فقه و اصول و تاریخ و ... ، متعدّد می باشد ، همانند : ألرّیاحین ( در فقه استدلالی ) و کنوز الّلئالی ( در اصول فقه ) وبحر البکاء و بساتین الرّیاحین و سراج الوهّاج ، و چندین أثر دیگر .
وی ، مدّت چهارده سال در تهران اقامت داشته ، و در مسجد سراج الملک ، إمامت و تدریس می نموده، و سالهائی در اصفهان به فعّالیّت علمی و درسی اشتغال داشته ، و در تخت فولاد مدفون گردیده است .
ب - آقا شیخ أحمد بید آبادی
فقیه جامع و مجتهد کامل ، آقا شیخ أحمد بید آبادی ، متوفّای 1357 قمری ، فرزند آقا میرزا محمّد جواد ( مذکور در فوق ) . وی از جمله کسانی است که در حدود سنّ بلوغ و یا قبل از آن، به اجتهاد رسیده اند(3)
وی از شش نفر از علماء بزرگ ، همانند : صاحب روضات و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی و پدرش ( که استاد او نیز بوده اند ) و ...، اجازۀ اجتهاد داشته و رسائلی در فقه و اصول از تقریرات دروس اساتید خود نوشته ، و به کثرت علم و فضل و زهد، مشهور بوده، و در مدرسۀ میرزا مهدی تدریس می نموده است .
ص:412
آن بزرگمرد ، در اثر حافظۀ قوی و ذکاوت عجیب ، احاطۀ کاملی بر فروع فقهیّه داشته ، و دعاهای طولانی ، همانند : دعای ابوحمزۀ ثمالی را به طور تقطیع در قنوت نافله ها ، با صدای جذّابی می خوانده است(1).
مرحوم آقا شیخ أحمد بیدآبادی ، پنج فرزند پسر از خود برجای نهادند ، که بعضی از آنها در زمرۂ علماء و دانشمندان دینی بوده اند .
ج - آقا میرزا محمّد علی شاه آبادی
فقیه اصولی و حکیم عارف ، جامع معقول و منقول ، و محقّق در فروع و اصول آقا میرزا محمّد علی شاه آبادی اصفهانی، فرزند آقا میرزا محمّد جواد ، و متوفّای 1369 قمری . وی در نزد پدر و برادر خود ( یاد شدگان در فوق ) و برخی دیگر از علماء اصفهان ، تحصیل علم نمود، و سپس در حوزۀ علمیّۀ تهران ، از محضر آقا میرزا محمّد حسن آشتیانی ، و آقا میرزا هاشم گیلانی و میرزا أبو الحسن جلوه ، به کسب فقه و اصول و حکمت و عرفان پرداخت ، و آنگاه عازم حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف و سامرّاء گردید ، و از درس بزرگان و أعلام آن دو پایگاه بزرگ علمی ، همانند : آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، و حاج میرزا حسین خلیلی ، و آقا میرزا محمّد تقی شیرازی ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، بهره مند شد ، و اجازۀ اجتهاد از بزرگان حوزه های بزرگ نجف و سامراء دریافت داشت(2). مرحوم شاه آبادی ، پس از مراجعت به تهران ، در محلّۀ شاه آباد ساکن گردید، و بدین عنوان ، شهرت یافت .
آن بزرگمرد ، در مسجد جامع تهران ، به تدریس و تحقیق و تربیت طلاّب
ص:413
پرداخت(1)و مرجع تقلید جمعی از شیعیان گردید ، و تألیفاتی در زمینۀ فقه و اصول و عرفان و غیره ، همانند : « الانسان و الفطره » و « آلایمان و الرّجعه » و « حاشیه بر کفایۀ مرحوم آخوند خراسانی » و « القرآن و العتره » و « مرام اسلام » و « منازل السّالکین » از خود به جای گذارد(2).
مرحوم شاه آبادی ، در دورۀ زعامت مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، از سال 1342 تا 1354 قمری ، در حوزۀ علمیّۀ قم اقامت داشته ، و تدریس نموده اند ، که از جملۀ شاگردان ایشان در آن دوره ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای خمینی قُدْسُ سِرُة می باشند(3).
از میان نُهْ نفر فرزند ذکور مرحوم شاه آبادی ، هفت نفر آنها از اهل علم بوده و هستند ، که چهار نفر از آنها از دنیا رفته اند ، و بقیه در قم و تهران و لندن ، به فعّالیّت علمی و روحانی اشتغال دارند .
د - آقا شیخ علی محمّد الشّریف
وی فرزند دیگر آقا میرزا محمّد جواد حسین آبادی ، و برادر مرحوم آیة الله شاه آبادی می باشد ، و مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، از او تجلیل کرده ، و با عناوین عالم تقیّ و فاضل جلیل ، از او ستایش نموده اند(4).
مرحوم الشّریف ، در حوزۀ اصفهان و کاظمین و نجف ، کسب علم نموده ، و از مرحوم آقا سیّد حسن صدر و آقا شیخ محمّد تقی آل أسد الله الکاظمی ، اجازۀ
ص:414
روایت داشته ، و در سال 1373 قمری وفات یافته است .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، جمع دیگری از علماء و دانشمندان دینی ، در خاندان مذکور ، بوده و هستند ، که برخی از آنها مورد اشاره قرار گرفتند ، و با توجّه به اهداف این تألیف ، از شرح و استقصاء کامل پرهیز می نمائیم .
این خاندان ، یکی از برجسته ترین دودمان های علمی ، در شهر اصفهان می باشد ، و در طول چهار قرن ، مهد پرورش علماء و دانشمندان دینی بوده ، و در برگیرندۀ شمار زیادی فقیه ، اصولی ، مفسّر ، متکلّم، أدیب ، ریاضی ( هیوی و منجّم ) و شاعر بوده است ، و عمدتاً ، شخصیّت علمی آنها ، همراه با زهد و تقوی بوده ، و خدمات ارزشمند علمی و اجتماعی فراوانی ، از آنها به ظهور رسیده است . این خاندان شریف ، از سادات جلیل القدر می باشند ، و أوّلین شخصیّتی که از این سلسله وارد اصفهان شده ، میر عماد الدّین محمّد ، فرزند میر سیّد حسن نقیب است ، و فرزندش میر محمّد اسماعیل ، مدفون در بقعۀ روستای گَوَرْت ( از بلوک جِی ، در پانزده کیلومتریِ شرق اصفهان ) می باشد ، و معروف به شاه مراد است ، و در این بقعه ( که دارای گنبدی جالب توجّه می باشد ) میر عماد الدّین ، و برادرش میر سیّد علی ، و جمعی دیگر از خاندان خاتون آبادی مدفونند، و به دلیل اینکه برخی از اولاد میر عماد، در روستای خاتون آباد ( در نزدیکیِ گَوَرْت ) سکونت داشته اند ، آنها را خاتون آبادی نامیده اند(1).
اینک ، چهره هائی برجسته از این خاندان را ، به عنوان نمونه ، نام می بریم ،
ص:415
و تفصیل بیشتر را به کتب تاریخ و تراجم ( مخصوصاً کتاب وقایع السّنین و الأعوام ، و دانشمندان و بزرگان اصفهان ، و رجال اصفهان یا تذکرة القبور ، و سیری در تخت فولاد ) ، وا می گذاریم .
الف - میر عبدالحسین خاتون آبادی
میر عبدالحسین خاتون آبادی ، صاحب کتاب « وقایع السّنین و الأعوام » متوفّای 1115(1)که از چهره های علمی و ارزشمند این خاندان می باشد ، و با تألیف کتاب وقایع السّنین ، خدمتی بسیار ارزشمند ( بالخصوص ) به تاریخ علمی شهر اصفهان نموده ، و در معرّفی دانشمندان آن دوره ، گامی مفید و مؤثّر برداشته است .
میر عبد الحسین ، شاگرد شخصیّت های بزرگی ، همانند : ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و ملاّ محمّد باقر سبزواری ، و آقا حسین خوانساری، و میرزا رفیعای نائینی ، و آخوند ملاّ حسین بروجردی ، و ملاّ عبد الله تونی ، و ملاّ أحمد تونی بوده ، و از دانشمند شهید ، میر محمّد مؤمن بن دوست محمّد حسینی استر آبادی ( استاد اجازۀ علاّمۀ مجلسی ) و نیز ، از ملاّ محمّد باقر سبزواری ، اجازه دریافت داشته است(2)و از آثار تألیفی آن بزرگمرد ، وقایع السّنین(3)، و شرح بر
ص:416
شاطبیّه ، و شرح بر شافیّه ابن حاجب می باشد(1).
ب-میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی
میر محمّد اسماعیل بن میر محمّد باقر بن شاه مراد ، متوفّای 1116 قمری ، که از علماء برجسته و مفسّری عالی مقام بوده ، و به احترام او تکیه و بقعۀ خاتون آبادی ( با گنبد کاشی کاری شده و جالب ) ، در تخت فولاد ، ساخته و نامیده شده است . او مدرّس و امام جماعت جامع جدید عبّاسی ( مسجد شاه ) بوده ، و به عنوان میر محمّد اسماعیل أوّل ، معروف می باشد ، و یک دورۂ تفسیر قرآن او در چهارده جلد ، از بهترین آثار آن بزرگمرد به شمار آمده ، و در بخش « بقعه های تخت فولاد » نیز در مورد این شخصیّت علمی و معنوی بررسی داریم
ج - میر محمّد صالح خاتون آبادی میر محمّد صالح خاتون آبادی ، فرزند میر عبدالواسع ، و متوفّای 1126 قمری . وی داماد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی(2)و شاگرد مبرّز و مجاز از او می باشد ، و علاوه بر آن، استادانی همچون ملاّ میرزای شیروانی و آقا حسین خوانساری(3)داشته ، و پس از درگذشت علاّمۀ مجلسی ، به إمامت جمعه منصوب شد ، و پس از مدّتی ، شیخ الاسلام اصفهان گردید ، و در نسل او منصب
ص:417
إمامت جمعه ، تا اواخر قرن چهاردهم ، در اصفهان و تهران باقی بوده است .
در کتاب ریحانة الأدب ، و دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از بیش از 26 کتاب و رساله از تألیفات آن بزرگمرد یاد شده ، که از آن جمله است : « شرح من لایحضره الفقیه » و « شرح استبصار » و « أحوال ملائکه » و « ذریعة النّجاح» .
پس از فوت علاّمۀ مجلسی ، با وجود علماء بزرگ و نامدار دیگر ، ریاست حوزۀ بزرگ علمی اصفهان ، بر عهدۀ میر محمّد صالح قرار گرفت(1).
تاریخ وفات میر محمّد صالح خاتون آبادی ، 1126 می باشد ، و آنچه برخی از نویسندگان مرقوم داشته اند ( 1116) اشتباهی است که با تاریخ وفات میر محمّد اسماعیل ، پسر عموی میر محمّد صالح ، رخ داده است(2).
د- شهید خاتون آبادی
عالم فاضل محقّق ، میر محمّد صادق بن میر عبد الحسین بن میر محمّد اسماعیل أوّل ، شهید در سال 1134 قمری ( در فتنۀ أفغان ) و مدفون در تکیۀ خاتون آبادیها ، در تخت فولاد(3). وی از جملۀ شمار زیادی از علماء وفضلاء اصفهان می باشد ، که در محاصرۀ اصفهان ( در فتنۀ أفغانها و سقوط اصفهان ) به شهادت رسیده اند .
ه - میر معصوم خاتون آبادی
عالم زاهد خداجوی ، میر معصوم خاتون آبادی ، متوفّای 1155 قمری ، مدفون در نزدیکی بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ، در تخت فولاد.
ص:418
گویند مرحوم آقا محمّد بید آبادی ، آن عالم و عارف و زاهد نامدار ، خوابی مکاشفه مانند دید ، که از آن، مقام منیع میر معصوم به دست می آمد، و لذا وصیّت نمود ، که او را در نزدیکی قبر میر معصوم ، به خاک بسپارند .
و - مدرّس خاتون آبادی
میر سیّد أبو القاسم مدرّس خاتون آبادی ، فرزند میر محمّد اسماعیل ، متوفّای 1202 یا 1203 قمری ، که حکیمی محقّق ، و مدرّسی نامدار بوده است
وی ، از شاگردان آقا محمّد بید آبادی ، و ملاّ اسماعیل خواجوئی ، و مرحوم آقا سیّد مهدی بحر العلوم بوده، و در مدرسۀ چهارباغ اصفهان تدریس می نموده و گویند أحدی ، همانند او ، شرح دروس آقا حسین خوانساری را ، تدریس نمی کرده است . تألیفاتی در زمینۀ فقه و حدیث و تفسیر ، از خود به جای گذارده ، همانند : تفسیر قرآن به فارسی ، و شرح نهج البلاغه ، و حاشیه بر کتابهای : تهذیب و استبصار و من لا یحضره الفقیه و کافی(1).
ز - میر عبد الباقی خاتون آبادی
مدرّس نامدار و پیشوای جامع ، میر عبد الباقی خاتون آبادی ، متوفّای 1207 قمری . وی از چهره های برجستۀ علمی و اجتماعی اصفهان بوده، و از شاگردان میرزا أبو القاسم مدرّس و آقا شیخ یوسف بحرانی به شمار رفته ، و از مشایخ اجازۀ سیّد بحر العلوم بوده است(2). وی در علوم عقلی و نقلی تدریس می نموده ، و دارای تألیفاتی بوده است .
ص:419
پدر او میر محمّد حسین خاتون آبادی (نوۀ علاّمۀ مجلسی ) از فقهاء و علماء جامع بوده ، و تألیفاتی بسیار و ارزشمند در فقه و حدیث و کلام و دعا و زیارت داشته ، و از مشایخ بزرگ و مهم و مورد توجّه اجازه بوده است(1).
میر عبد الباقی ، برادری عالم به نام میر محمّد مهدی ، و فرزندانی دانشمند داشته است ، به نامهای : 1- میر محمّد حسین ، ملقّب به سلطان العلماء ( که از بزرگان فقهاء و علماء و مجتهد و صاحب تألیف بوده ، و حوزۀ درسی داشته ، و در زمان خود ، در ردیف علماء طراز أوّل ایران ، از نظر موقعیّت اجتماعی ، به حساب می آمده است(2)2- میر سیّد محمّد 3- میر محمّد تقی .
ح - نائب الصّدر خاتون آبادی
عالم فاضل ، و فقیه أدیب ، حاج میرزا محمّد حسین نائب الصّدر ، بن میر محمّد صادق بن میرزا أبو القاسم مدرّس ( مذکور تحت شمارۀ « و » ) و متوفّای 1326 قمری و مدفون در تکیۀ خاتون آبادی . وی کتابی تألیف نموده در دو جلد ، در شجره نامۀ سادات خاتون آبادی ، و خود از شاگردان شیخ انصاری و حاج ملاّ علی کنی(3)، و از مبرّز ترین تلامذۂ آن دو بزرگوار بوده است(4).
ط - شهید خاتون آبادی
میر أبو المحسن بن میر محمّد اسماعیل ، که در قضیّۀ نجم پاشا ( والی و حاکم بغداد، که با مأموریت از طرف حکومت عثمانیها ، مردم شهر مقدّس کربلا را قتل
ص:420
عام نمود ) به شهادت رسید ، و در همان شهر مقدّس مدفون گردید . وی از علماء و دانشمندان دینی بوده(1)و مسجد حاج أبو المحسن ، واقع در محلّۀ پاقلعه ( و خیابان نشاط ) ، منسوب به آن عالم بزرگوار می باشد .
ی - مدرّس خاتون آبادی
فقیه اصولی و مجتهد زعیم ، حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، متوفّای 1348 قمری ، که از مراجع بزرگ دینی و رؤسای علماء در قرن چهاردهم ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده است . او از شاگردان و مخصو صین آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی، و یاور او در تألیف کتاب «کفایة الأصول » بوده است . حوزۀ درسی ایشان، از قوی ترین مجمع های علمی بوده، و شاگردان زیادی در درس فقه و اصول آن بزرگمرد شرکت می جسته اند .
برادر آن بزرگمرد ، آقای حاج میرزا أبو الفضل خاتون آبادی ، فقیهی زاهد و مدرّسی جامع بوده ، و در سال 1388 قمری وفات یافته است .
یا - بانوی علویّه و مجتهدۀ ایرانی
مجتهدۀ مفسّره ، زاهدۀ متّقیه ، حاجیه نصرت خانم أمین ، معروفه و مشهوره به « بانوی ایرانی » ، متوفّاة در أوّل رمضان 1403 قمری ، که از نادره های روزگار محسوب گشته ، و در دوران غیبت کبری ، چهرۀ علمی کم نظیر یا بی نظیر شیعه ، در طبقۀ نسوان می باشد ، و تألیفات متعدّدۀ او در زمینۀ تفسیر و عقائد و حدیث و أخلاق و ... ، که مشتمل بر یک دورۀ کامل تفسیر قرآن در 15 جلد به نام « مخزن العرفان » می باشد ، و هم چنین حوزۀ درسی و کوششهای علمی او ،
ص:421
پیشگام حرکت علمی در میان زنان ایرانی ، در قرن اخیر بوده است(1).
وی ، طبق شجره نامۀ چاپ شده در یادنامۀ آن مرحومه ، از نسل عماد الدّین محمّد ( سرسلسلۀ خاندان سادات خاتون آبادی ) می باشند ، و بنا بر گفتۀ شخص حاجیه خانم آمین رحمة الله علیها ، ایشان از نسل میر معصوم خاتون آبادی ( مذکور تحت شمارۀ ه ) می باشند(2). بنا بر این ، حاجیه خانم أمین ، از مفاخر خاندان علمی خاتون آبادی ، به شمار می روند .
و همچنین ، چهره های دیگری از این خاندان بزرگ ، که در تهران و اصفهان دارای منصب امامت جمعه بوده ، و یا در منصب تدریس و تألیف و پیشوائی دینی و موعظه و ... ، انجام وظیفه می نموده اند .
از خاندانهای علمی وابسته به خاندان عظیم «صدر» خاندانی است منسوب به عالِم بزرگوار ، آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، که در زمانهای بعد ، به نام خادمی شهرت یافته ، و زبانزد گشته است . در این خاندان ، علماء و دانشمندانی ظهور یافته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود .
الف - آقا سیّد أبو جعفر
عالم جلیل القدر ، آقا سیّد أبوجعفر خادم الشّریعه ، متوفّای 1324 قمری ،
ص:422
فرزند آقا سیّد صدر الدّین محمّد عاملی ، که مادر او ، دختر شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و خودش ، از شاگردان مورد علاقۀ آقا سیّد اسدالله شفتی بید آبادی بوده است . وی ، بعض تألیفات خود را بر استادش ( آقا سیّد أسد الله ) عرضه کرده ، و او در پشت کتاب ، ثنای نیکوئی نثار او نموده است(1).
آقا سیّد أبو جعفر ، از علماء مورد احترام اصفهان ، و داماد مرحوم آقا سیّد أسد الله بیدآبادی ( فرزند آقا سیّد محمّد باقر شفتی ) بوده ، و سرسلسلۀ خاندان علمی خادمی ( خادم الشّریعه ) می باشد ، و «تکیۀ آقا سیّد أبو جعفر » در تخت فولاد ، به احترام او تأسیس گشته است(2).
فرزندان آقا سیّد أبو جعفر ، همه از علماء بوده اند ، که از جملۀ آنها مرحوم حاج آقا حسن خادم الشّریعه ، متوفّای 1379 قمری می باشد ، که از علماء با تقوی بوده است ..
ب - حاج آقا حسین خادمی
فقیه اصولی ، و مجتهد نامدار، و زعیم مجاهد ، مرحوم آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، متوفّای 1405 قمری ، فرزند آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه . وی ، از چهره های نامدار علمی و اجتماعی حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم می باشد ، و خدمات و مبارزات او در برابر حکومت فاسد پهلوی در تمامی حوزه ها و مجامع دینی و اجتماعی ، مورد توجّه بوده و می باشد .
مرحوم آیة الله خادمی ، از شاگردان آخوند گزی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و حاج میر سیّد علی نجف آبادی و آقا سیّد محمّد نجف آبادی
ص:423
و دیگر مفاخر علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و هم چنین ، از شاگردان زعماء و مراجع بزرگی ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، و آقا سیّد أبوتراب خوانساری ، و آقا شیخ محمّد جواد بلاغی ، در حوزۀ مقدّسۀ نجف اشرف بوده ، و در سنّ 26 سالگی ، حائز رتبۀ اجتهاد گردیده است(1).
مرحوم آیة الله خادمی ، از بزرگانی ، همچون : آقا شیخ محمّد حسین غروی نائینی ، و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی ، و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی ، و آقا سیّد ابراهیم حسینی اصطهباناتی شیرازی و ...، اجازۀ اجتهاد دریافت نموده ، و از عدّه ای از بزرگان اجازۀ روایت گرفته اند .
تألیفات گوناگون مرحوم آیة الله خادمی، در فقه و اصول و کلام میباشد ، که برخی ، تقریرات دروس اساتید ، و برخی دیگر ، حاشیه بر کتب بزرگان ، و قسمی دیگر، به صورت مستقل می باشد ، همانند : رهبر سعادت ( در دو جلد ) که تألیف آن کتاب در زمان حاکمیّت پهلوی ها ، و سرکوبی حوزه های علمیّه ، و انزوای شدید روحانیّت عظیم الشّأن ، در کشور ایران ، نشانۀ قدرت اندیشه ، و روشن بینی ، و احساس مسئولیّت شدید، و روح ابتکار آن بزرگمرد می باشد .
آن بزرگمرد ، علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول ، درسهای کلام و عقائد و تفسیر استدلالی داشتند ، و برای تحصیل کرده های دانشگاهی و عموم مردم نیز ، جلسات بحث و تعلیم دینی بر قرار می نمودند ، و فیض علمی خود را گسترش می دادند . فعّالیّت های علمی و اجتماعی آیة الله خادمی ، در حدّی بود که علماء بزرگ و مجتهدین عظیم الشّأن اصفهان ، توجّه بسیاری نسبت به آن
ص:424
پیشوای عالیقدر داشتند ، و به ویژه در دوران مبارزۀ نهائی ، برای سرنگونیِ حکومت پهلوی ، منزل ایشان سنگر مبارزه ، و إمضای ایشان در صدر إمضاها ، و موقعیّت ایشان ، زبانزد عامّ و خاص در تمامی شهرهای ایران ، و إحیاناً در خارج از کشور بود .
مرحوم آیة الله خادمی ، استادی بزرگ برای طلاّب علوم دینیّه ، و زعیمی عالیقدر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و پناهی محکم برای مردم و جهادگران در راه خدا ، و تلاشگری برای انجام خدمات فرهنگی ، درمانی ، امدادی ، در جامعۀ مذهبیِ اصفهان ، و پشتوانه ای برای تأسیس مراکز بزرگی ، همانند : بیمارستان و درمانگاه عسکریّه علیه السلام و انجمن مددکاری امام زمان علیه السلام ( مخصوص أیتام ) و بیمارستان و انجمن خیریّۀ معلولین صادقیّه ، و بسیاری دیگر از مدارس و مساجد و مؤسّسات دینی و خدماتی ، به شمار می رفتند .
نویسندۀ این نوشتار ، علاوه بر ارتباط نزدیک با آن بزرگمرد ، ( در مسائل اجتماعی ) متجاوز از دَهْ سال ، در درس خارج فقه و اصول و کلام آن مجتهد عالیقدر ، شرکت می کردم، و آن پیشوا و استاد مهربان ، ألطاف خاصّۀ خود را شامل این کمترین ، می نمودند .
دو فرزند پسر از میان پسران مرحوم آیة الله خادمی ، به نامهای : آقا سیّد محمّد علی ، و آقا سیّد مهدی خادمی ، از فضلاء می باشند ، و رشتۀ علمی - دینیِ خاندان پدر و مرحوم آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه را حفظ نموده اند(1).
ص:425
خاندان علمی حسینی خراسانی ، که اوّلین چهرۀ علمی آنها ، مرحوم حاج سیّد یوسف قائنی خراسانی ، متوفّای 1246 قمری بوده ، تا آخرین سالهای قرن چاردهم،بازعامت دینی آیة الله،آقا سیّد محمّد رضا خراسانی(رئیس حوزۀعلمیه اصفهان ) در طول دو قرن تداوم داشته ، و به عنوان یک خاندان علمی و حوزه ای در شهر اصفهان ، زندگی می نموده اند ، و منشأ برکات و آثار علمی و معنوی قابل توجّهی بوده اند ، که از چندین چهرۀ برجستۀ آنها ، یاد می کنیم :
الف - آقا سیّد یوسف خراسانی
فقیه محقّق ، حاج سیّد یوسف قائنی خراسانی ، متوفّای 1246 قمری ، که از معاصرین مرحوم سیّد شفتی ( حجّة الإسلام ) و محترم و معزّز نزد او بوده ، و حوزۀ درسی داشته است . وی کتابهائی تألیف نموده ، همانند : شرح زبدۀ شیخ بهائی ( در دو جلد بزرگ ) و حاشیه بر مدارک ، و حاشیه بر حاشیۀ ملاّ میرزاجان ، و ...، و از آثار آن بزرگمرد ، نسل و خاندانی علمی ، می باشد .
ب - آقا سیّد محمّد رضا خراسانی
فقیه زاهد و عالم صاحب کرامت ، مرحوم آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1302 قمری ، که از شاگردان مورد توجّه و مقرّب مرحوم شیخ أعظم أنصاری ، و از دوستان محقق رشتی ، و میرزای بزرگ شیرازی ( مجدّد دین در رأس سَدِۀ سیزدهم ) بوده است . چشمان وی در حدّی ضعیف می شود، که در روز روشن ، خط های درشت را نمی خوانده ، و در اثر عنایت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام شفا می گیرد، و به دنبال خوابی که از آن حضرت می بیند ،
ص:426
به جایی می رسد ، که در وقت غروب ، ریز ترین خطها را می خوانده است(1).
فرزندان او ، به نامهای : آقا سیّد محمّد تقی ، و آقا سیّد محمّد جواد ، و آقا سیّد محمّد حسین ، و آقا سیّد مرتضی ، و آقا سیّد یوسف ، همگی از علماء و أهل فضل بوده اند(2)، که ذیلاً دو نفر از آنها را با تفصیل بیشتری یاد می کنیم :
ج - آقا سیّد مرتضی خراسانی
فقیه و مجتهد عادل و زاهد ، حاج سیّد مرتضی خراسانی ، متوفّای 1357(3)که از مدرّسین جلیل القدر در حوزۀ اصفهان بوده ، و همانند پدرش ( آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ) مورد توجّه مردم و دارای مقام زهد و تقوی بوده است .
د- آقا سیّد محمّد جواد خراسانی
عالم زاهد و متّقی ، آقا سیّد محمّد جواد خراسانی ، متوفّای 1352 قمری ، فرزند آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ( فوق الذّکر ) و پدر آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ( مذکور در ذیل ) . وی مورد تجلیل بزرگان بوده ، و مرحوم حاج شیخ مهدی نجفی ، که خود از اعلام تقوی و دیانت بوده ، دربارۀ آن بزرگمرد فرموده است: لَمْ أرَ مِثْلَهُ فِی الْوَثاقَةِ وَ الْجَلالَةِ وَ الْعِبادَة(4)
مرحوم آقا سیّد محمّد جواد ، به لقاء ولیّ العصر و الزّمان ، حضرت بقیة الله الأعظم (عج) مشرّف گردیده ، و دارای چند تألیف بوده است.
ص:427
ه - آقا سیّد محمّد رضا خراسانی
فقیه و مجتهد عالی مقام ، و زعیم و رئیس حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة آلله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 1397 قمری . وی از شاگردان حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، و آقا سیّد أبو القاسم دهکردی و ... ، بوده ، و در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم هجری ، دارای حوزۀ درسی فقه و اصول ، در مدرسۀ صدر و نیز مدرسۀ چهارباغ ( مدرسۀ امام صادق علیه السلام ) و عهده دار ریاست حوزۀ علمیّه بوده است . معظّم له از چهره های علمی و مشهور اصفهان و دارای اُبهّتی چشمگیر ، و متانتی کم نظیر بودند ، و در دورۀ پس از خفقان شدید حکومت پهلوی اوّل ، با صبر و متانت و وقار و تدبیر ، نقش مؤثّری در تجدید فعّالیّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، ایفاء نمودند . از آثار باقیۀ آن بزرگمرد، تأسیس کتابخانۀ رضویّه ، در مدرسۀ صدر بازار ( مرکز حوزۀ علمیّه ) می باشد (1)
ملاّ علی أکبر خوانساری ، متوفّای 1263 قمری ، از علماء جلیل القدر و مورد توجّه و اعتماد مرحوم سیّد شفتی بوده، و خودش از شاگردان و مجازین از سیّد صدر الدّین عاملی محسوب گشته ، و از نسل او علماء بزرگواری برخاسته اند ، همانند :
الف - ملاّ حسین خوانساری ، متوفّای 1302 قمری ، که مورد توجّه و عنایت فقیه بزرگ ، مرحوم حاج سیّد اسدالله شفتی بید آبادی ، بوده است.
ص:428
ب - آقا کمال الدّین خوانساری ، بن ملاّ حسین ، متوفّای 1316 قمری ، که عالمی جامع بین معقول و منقول ، و مدرّس و امام جماعت مسجد میرزا باقر بوده و تألیفاتی داشته است .
در این خاندان ، علاوه بر یاد شدگان در فوق ، علمای دیگری نیز بوده اند .
از خاندانهای علمی و تقوائی و دارای شرافت انتساب به رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهی وَسَلَم ، خاندان سادات رضوی خوانساری می باشد ، که ذیلاً به دو چهره از آنها اشاره می نمائیم :
الف - آقا سیّد زین العابدین رضوی
فقیه زاهد ، و عالم متّقی و بزرگوار، آقا سیّد زین العابدین رضوی خوانساری ، متوفّای 1307 قمری ، که استادهائی ، همانند : آقا میر سیّد حسن مدرّس ، و ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و آقا سیّد محمّد شهشهانی داشته ، و أثر قلمی او یکی « حسام الشّیعه » و دیگری « ترجمۀ أنوار نعمانیّۀ سیّد جزائری » بوده ، و او به شرف ملاقات حضرت ولی عصر ، بقیّة الله الأعظم (عج) نائل گشته ، و صاحب کرامت و استجابت دعا بوده است(1).
ب - آقا سیّد محمّد رضوی
فقیه و مجتهد بزرگوار ، محقّق و نویسندۀ کثیر التّألیف ، آقا سیّد محمّد رضوی خوانساری اصفهانی ، متوفّای 1374 قمری ، فرزند آقّا سید زین العابدین مذکور در فوق ) . وی ، در حوزۀ اصفهان و نجف تحصیل علم نموده ، و از
ص:429
محضر بزرگانی ، همانند : آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و آخوند خراسانی ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی رضوان الله علیهم کسب علم و کمال نموده ، و پس از نیل به مقام منبع اجتهاد، و مراجعت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق و تألیف ، و نیز ارشاد عمومی و تبلیغ دینی پرداخته است .
وی ، در حدود سی و پنج تألیف داشته(1)، از قبیل : 1- برهان المتّقین ( مطبوع در دو جلد ) 2- رسالۀ عملیّه ( به نام دعوة الحق ) 3 - دیوان اشعار 4- سدرة المنتهی ( سه جلد ) 5- حاشیۀ بر کفایه 6- حاشیۀ بر رسائل 7- حاشیۀ بر مکاسب ، و غیر اینها ، که در زمینۀ فقه، اصول ، حدیث ، تفسیر ، شعر و أدب ، کلام و عقائد ، دعا و زیارات می باشد .
از خاندانهای برجستۀ علمی اصفهان ، که ریشه ای قوی و چند صد ساله ، و شاخه های گسترده و پر برکت دارد ، خاندان روضاتی ( آل صاحب روضات ) است ، که ریشۀ آنها ، در خاندانی علمی ، در شهر مذهبی خوانسار می باشد ، و در طول چندین قرن چهره هائی مبرّز در خود پروریده ، و شاخه های آن در شهرهای مختلف ، از قبیل : اصفهان ، تهران ، نجف ، کاظمین و برخی از بلاد هند و ... ، ظهور یافته است .
این خاندان شریف ، از سادات موسوی می باشند ، و نسب آنها به میر سیّد أبو القاسم ( جعفر ) معروف به « میرکبیر » می رسد .
و اینک به عنوان نمونه، برخی از چهره های علمی این خاندان بزرگ را مورد ذکر قرار می دهیم :
ص:430
الف - میر کبیر
حاج میر أبو القاسم ( جعفر ) مشهور به میر کبیر ، متولّد 1090، و متوفّای 1158 قمری . وی فرزند آقا سیّد حسین ، و از أحفاد سیّد حجّت الله ، و نیز آقا سیّد صالح قصیر ( که هر سه از علماء بوده اند ) می باشد .
میر کبیر ، عالمی برجسته ، و فقیهی محدّث ، و شاعری ادیب بوده ، و از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و آقا جمال ( فرزند آقا حسین خوانساری ) به شمار می رود ، و تألیفاتی در فقه و حدیث و کلام و عقائد به جای گذاشته ، که نمونۀ آن « مناهج المعارف » می باشد ، که کتابی است بزرگ ، در اصول دین .
در کتابخانۀ او ، کتابهای ارزشمندی بوده ، که به دست خود استنساخ نموده ، و کتابخانۀ مهمّی را تشکیل می داده است .
میر کبیر و فامیل و خاندان او ، در دورۀ صفویّه ، در اصفهان می زیسته اند ، و در فتنۀ أفغان ، و سقوط اصفهان ، در حدود سال 1135، هرکدام به طرفی می روند، و از جمله ، میرکبیر به طرف خوانسار و گلپایگان رهسپار می شود ، و در همان منطقه از دنیا می رود ، و مدفون می گردد(1).
ب - آقا سیّد حسین موسوی
فقیه زاهد ، آقا سیّد حسین بن سیّد جعفر موسوی ، متوفّای 1191 قمری ، فرزند میر کبیر ، و جدّ صاحب روضات ، که از بزرگان علماء شیعه به شمار رفته ، و دارای املاء و انشاء و تحریری جالب و زیبا بوده ، و در زهد و تقوی ، مقامی بسیار بلند داشته ، و کرامات زیادی را به او نسبت داده اند . آثار تألیفی او در زمینۀ فقه و ادعیه و زیارات بوده ، و از مشایخ اجازه سیّد بحرالعلوم ، و نیز
ص:431
میرزای قمی ( محقّق قمی ) ، و دیگر بزرگان می باشد(1)، و از مفاخر خاندان روضاتی ( أل صاحب روضات ) محسوب می گردد .
ج - میر زین العابدین خوانساری
فقیه و مجتهد زاهد ، و پیشوای متعبّد و صاحب کرامات ، میر زین العابدین موسوی ، متوفّای 1275 قمری ، و مدفون در بقعۀ مادر شاهزاده ( تکیۀ آقا شیخ محمّد تقی رازی ) . وی در جامعۀ علمی و مذهبی اصفهان ، به زهد و فقاهت مشهور بوده ، و تألیفات متعدّدی در فقه و اصول و کلام ( عقائد ) و قواعد عربیّت داشته ، و أوّل کسی است که پس از فتنۀ افغان ، و هجرت أجداد و خاندان او از اصفهان ، مجدّداً به سوی این شهر مراجعت و هجرت نموده ، و خاندان پر برکتی را از نسل خود ، در این شهر مذهبی به وجود آورده است .
از میان هشت فرزند پسر او ، چهره هائی درخشیده اند ، همانند : 1- صاحب روضات ( مذکور در ذیل ) 2۔ صاحب مبانی الاصول ( مذکور در ذیل ) 3- حاج میر سیّد محمّد ، متوفّای 1293 قمری ، که از دانشمندان محقّق بوده ، و تبحّری برجسته در آشنائی با کتب و نسخ نفیس و خطّی داشته ، و صاحب روضات ( برادر بزرگوار او ) در تحقیقات خود، از آگاهی و تخصّص وی ، بهره می گرفته است . هزار نسخۀ خطّی به نظر او رسیده ، که تمام یا قسمتی از آنها به خطّ او می باشد(2) .4- آقا سیّد محمّد صادق خوانساری ، متوفّای 1289 قمری ، که عالمی بزرگ و دارای تألیف ، و صاحب نسلی علمی بوده است(3).5- میر
ص:432
سیّد حسن ، مشهور به مجتهد(1).
د. صاحب روضات الجنّات
فقیه متکلّم ، و رجالی محدّث ، و محقّق متبحّر ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، و مرجع فتوی و تحقیق ، آقا میرزا محمّد باقر خوانساری اصفهانی معروف به «صاحب روضات » و فرزند میر زین العابدین خوانساری ، و متوفّای 1313 قمری . وی نه تنها مرجع دینی در جامعه ، و رئیس و زعیم و استاد بزرگ در حوزۀ علمیّۀ بزرگ اصفهان ، و پناهگاهی برجسته برای مردم و طلاّب بوده ، بلکه در عالَم تحقیق و تألیف ، افتخاری برای مکتب شیعه محسوب می شود ، و تألیفات گرانقدر او در زمینۀ فقه و اصول و عقائد و حدیث و رجال و شعر وأدب ، مخصوصاً « روضات الجنّات فی أحوال العلماء و السّادات » ، از آثار درخشان ، و ثمرات باقیۀ حیات طیّبۀ او به شمار می رود .
او استادهای بزرگی ، همانند : آقا سیّد محمّد شهشهانی ، و آقا سیّد محمّد باقر شفتی ( در اصفهان ) و آقا سیّد ابراهیم صاحب ضوابط الاصول ( در عتبات ) داشته. ، و شاگردان برجسته ای ، همانند : شیخ الشریعۀ اصفهانی و آقا سیّد أبوتراب خوانساری ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و ... ، پرورش داده است .
در میان هفت فرزند و نیز ، أحفاد دانشمند آن بزرگمرد ، چهره های علمی برجسته ای درخشیده اند ، که به برخی از آنها اشاره می شود(2).
ص:433
ه - صاحب مبانی الاصول
فقیه اصولی ، و مجتهد نامدار ، و مرجع عالیقدر ، و محقّق متبحّر ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، فرزند میر زین العابدین خوانساری،وبرادر صاحب روضات،و متوفّای 1318 قمری.وی،ازشاگردان پدر خود ، و نیز شیخ أعظم أنصاری و ... ، ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نجف ) بوده، و پس از نیل به مقامات عالیۀ علمی و اجتهاد ، صاحب حوزۀ درسی بزرگ در اصفهان گردیده ، و مرجع در فتوی و فعّالیّت های بزرگ اجتماعی بوده ، و کتابخانۀ مهمّی نیز ، داشته است . تألیفات برجستۀ این بزرگمرد، در فقه و اصول و حکمت و تجوید ، از آثار عظمت علمی او محسوب می شود ، و مخصوصاً کتاب «اصول آل الرّسول » در استخراج أبواب اصول فقه از روایات أهل البیت علیهم السلام ، که از بیش از چهار هزار حدیث ، قواعد اصولی را استخراج نموده(1)و نیز کتاب « مبانی الاصول » که مشهورترین اثر علمی آن بزرگمرد است ، از اهمیّت ویژه ای برخوردار می باشد . معظّم له ، در نجف أشرف از دنیا رفته ، و در قبرستان وادی السّلام مدفون گردیده است(2).
و آقا میرزا محمّد مهدی روضاتی
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات ) می باشد ، و دارای مقامات علمی به شمار رفته ، و به نوشتۀ ریحانة الأدب ، مجتهد کامل و فقیه
ص:434
اصولی و محدّث و رجالی و مفسّر بوده ، و تألیفات متعدّدی ، همانند : شرح تبصرۀ علاّمۀ حلّی ( در سه جلد بزرگ ) داشته است(1).
او در سال 1324 قمری وفات یافته ، و در بقعۀ صاحب روضات ( جنب قبر پدر بزرگوارش ) مدفون گردیده است .
ز- آقا میرزا مسیح روضاتی
وی از برجسته ترین فرزندان آقا میرزا محمّد باقر (صاحب روضات )، و دارای مقامات علمی و معنوی و اجتماعی بوده ، و از شهرت زیادی برخوردار گردیده ، و آثار تألیفی داشته است . او در سال 1325 قمری وفات یافته ، و در بقعة صاحب روضات ، در جنب قبر پدر و برادر ، مدفون گردیده است .
ح - آقا میرزا أحمد روضاتی
فقیه جامع و عالم محقّق ، آقا میرزا أحمد روضاتی ، فرزند صاحب روضات و متوفّای 1340 قمری ، که به تعبیر أحسن الودیعه ، فقیه یگانه بوده ، و از جهت غایت زهد ، ترک ریاست در اصفهان نموده ، و به عبادت و ریاضت مشغول بوده است(2).
ط - صاحب أحسن الودیعه
فقیه اصولی و محقّق رجالی ، آقا سیّد محمّد مهدی بن سیّد محمّد بن سیّد محمّد صادق موسوی خوانساری اصفهانی ، که از شاگردان آقا سیّد أبوتراب خوانساری ( متوفّای 1346 قمری ) و نوۀ برادر صاحب روضات می باشد ، و تا
ص:435
سال 1387 قمری ، در قید حیات بوده است(1). آن بزرگمرد ، در حدود شانزده تألیف ، در زمینۀ تراجم و رجال و حدیث و نحو و منطق و کلام دارد (2)و از میان آنها کتاب « أحسن الودیعه فی تراجم أشهر مشاهیر مجتهدی الشّیعه » به عنوان تتمیم روضات الجنّات ، از شهرت زیادی برخوردار می باشد .
ی - آقا میر سیّد حسن روضاتی
فقیه و مجتهد و پیشوای متنفّذ ، مرحوم آقا میر سیّد حسن روضاتی ، متوفّای 1377 قمری ، که از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آخوند کاشی و آقا سیّد محمود کلیشادی ، و دیگر بزرگان حوزۀ علمیّه بوده ، و چندین أثر تألیفی داشته است ، و در زمان خود، شخصیّت برجستۀ خاندان روضاتی ، و از چهره های بزرگ روحانیّت اصفهان ، به شمار می رفته است .
و این بود نمونه ای از چهره های علمی خاندان علمی روضاتی ، و دهها مجتهد و محقّق و عالم دیگر نیز ، در این خاندان بزرگ تجلّی یافته اند، که طالبین تحقیق دربارۀ آنان ، می توانند به کتابهای أعیان الشّیعه ، طبقات أعلام الشّیعه ، ألذریعه ، ریحانة الأدب ، روضات الجنّات ، أحسن الودیعه ، مکارم الاثار، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، زندگانی آیة الله چهارسوقی ، رجال اصفهان ( تذکرة القبور ) و ...، مراجعه نمایند ، و استقصاء نام و آثار آنها ، از محدودۀ هدف این نوشتار بیرون است.
ص:436
یکی از خاندان های بزرگ و علمی و برجستۀ شیعه ، خاندان سادات مرعشی « مرعشیّون ، آل مرعش » می باشد ، که در طول دوازده قرن ، مهد پرورش علماء بزرگ ، و فقهاء نامدار ، و متکلّمین عظیم المنزله ، و ادباء و شعراء جلیل القدر ، و سلاطین و امراء ، و رهبران دینی و علمی و اجتماعی و سیاسی بوده ، و أعضاء آن در کشورهائی ، همانند : حجاز ، عراق ، ایران ، هند ، امارات خلیج فارس و ... ، زندگی کرده ، و درخشیده اند ، و چهار شاخۀ مهم این خاندان با نام مرعشیهای اصفهان ، مرعشیهای شوشتر ، مرعشیهای قزوین ، مرعشیهای مازنداران ، مشهور می باشند ، و در دوره های متأخّر ، شاخه ای در آذربایجان درخشیده است ، که مرحوم آیة الله العظمی ، سیّد شهاب الدّین نجفی مرعشی قُدْسُ سِرُة ، چهرۀ بارز آن خاندان مرعشی آذربایجانی می باشند .
نسب این خاندان ، به سیّد علی مرعش ، ( مرعشی ) بن عبد الله بن سیّد محمّد بن حسن الدّکة ، بن حسین الأصغر ، بن علیّ بن الحسین ، زین العابدین علیه السلام می رسد ، و از سادات حسینی محسوب می باشند ، و چهره های نامداری ، همانند : قوام الدّین مرعشی ( میر بزرگ )، مؤسّس حکومت مرعشیهای مازنداران سیّد ظهیر الدّین مرعشی ، قاضی نورالله تستری ( شهید و صاحب کتابهای احقاق الحق و مجالس المؤمنین ) و علاء الدّین ، سیّد حسین مرعشی ، ملقّب به « سلطان العلماء ، و خلیفة السّلطان » ، و در این اواخر ، مرحوم آیة الله العظمی ، سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ، متوفّای 1411 قمری و ... ، در این خاندان پرورش یافته ،
ص:437
و درخشیده اند(1).
شاخه ای از خاندان سادات مرعشی ، در اصفهان زندگی کرده ، و چهره های علمی متعدّدی در آن ظهور و تجلّی یافته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم ، و با توجّه به این که برخی از شخصیّتهای این خاندان ، به مقام وزارت برای بعضی از سلاطین صفویّه رسیده ، و ملقّب به « خلیفة السّلطان » گشته اند ، عموم خاندان نیز ، عنوان « خلیفه سلطان » یافته اند .
الف - سلطان العلماء
محقّق نامدار و فقیه عظیم الشّأن ، و مفسّر و متکلّم جلیل القدر ، سیّد حسین بن میرزا رفیع الدّین ، محمّد بن أمیر شجاع الدّین ، محمود مرعشی حسینی ، متوفّای 1064 قمری . وی از شخصیّت های برجستۀ علمی و سیاسی و اجتماعیِ خاندان مرعشی ، و از مفاخر حوزۀ علمی اصفهان ، و مهمترین چهرۀ بارز ، در خاندان مرعشیهای اصفهان « خاندان خلیفه سلطان » می باشد .
نسب شریف این بزرگمرد، با بیست و نُه واسطه ، به امام علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد(2). از استادهای او، یکی پدرش میرزا رفیع الدّین محمّد ( که از علماء مبرّز بوده ) و دیگری شیخ بهائی ، و سوّمی ، حاج محمود رنانی ، نام برده شده (3)، و در درس شیخ بهائی ، با ملاّ خلیل قزوینی ، همراه بوده است.
ص:438
در أیّام پدرش ( که وزیر شاه عبّاس صفوی بوده ) و او نیز قریب پنج سال در سِمَت وزارت فعّالیّت می نموده ، و در مهمّات کشوری ، به هر دویِ آنها ، مراجعه می شده است(1)، و به همین جهت او را « خلیفة السّلطان » لقب داده اند .
معظّم له ، به دامادیِ شاه عبّاس نائل گردیده ، و فرزندان بسیاری از دختر شاه ( سیّدۀ شریفه ، جان آغابیگم ) نصیبش گردیده ، که همه از علماء و أتقیاء وأصفیاء بوده اند .
تألیفات سلطان العلماء ، از آثار علمی برجسته است ، که نمونۀ آنها حاشیۀ تفسیر بیضاوی و نیز ، حاشیۀ شرح لمعه ، و حاشیۀ بر معالم ( که هر دو از شهرت و اهمیّت زیادی برخوردار است ) و حاشیۀ شرح مختصر الاصول عضدی ، حاشیۀ مختلف علاّمه ، حاشیۀ من لا یحضره الفقیه ، حاشیه بر حاشیۀ خفری بر شرح تجرید قوشچی ، توضیح الأخلاق ، آداب الحج ، أنموذج العلوم و ... می باشد . بزرگان و صاحبان کتب تراجم، از شخصیّت علمی و تحقیقات و آثار تألیفی سلطان العلماء ، با تجلیل فراوان یاد کرده اند .
ب - ج - د - ه - چهار شخصیّت علمی
میرزا ابراهیم و میرزا سیّد حسن و میرزا سیّد علی و میرزا رفیع الدّین ، چهار برادر هستند از فرزندان سلطان العلماء ، و جان آغابیگم ، دختر شاه عبّاس کبیر ، و به همین جهت مرعشی آلأب و صفویّ الاُم، و به عبارت دیگر ، حسینی الأب وموسوی الام، می باشند .
همۀ یادشدگان ، از ارباب فضل و کمال و تقوی و اجتهاد بوده اند(2)، و از
ص:439
مفاخر خاندان مرعشی های اصفهان ( خلیفه سلطان ) می باشند ، و به مناسبت این که نوه های سلطان بوده اند ( نوّاب ) خوانده می شوند .
نوّاب ، میرزا ابراهیم ، حاشیۀ بر شرح لمعه و مدارک دارد، و حواشی بسیاری بر أکثر کتب فقه و اصول و حدیث و رجال و تفسیر و کلام و علوم عربیّه نوشته ، و در علوم یاد شده ، مهارتی بسزا داشته ، و خلیفۀ شاه صفی ثانی ، و نایب مناب وی بوده ، و وفات او در سال 1098 قمری ، واقع گردیده است(1).
نوّاب ، میرزا سیّد حسن ، از أجلّۀ فقهاء و زهّاد و متکلّمین بوده ، و جدّ سادات خلیفه سلطانی ، در اصفهان و جرقویه می باشد(2)و فرزند او ، میرزا محمّد باقر « صدر خاصّه » از علماء معمّر و فاضل بوده است .
نوّاب ، میرزا سیّد علی ، از علماء و مدرّسین بوده ، و استاد برادر خود ، میرزا محمّد رفیع الدّین ، به شمار رفته است .
نوّاب ، میرزا محمّد رفیع الدّین ، از علماء فقه و حدیث بوده ، و زاهد و عابد و صائم الدّهر به شمار رفته(3)، و تألیفات ارزشمندی ، همانند : حاشیه بر قواعد علاّمۀ حلّی ، حاشیه بر شرح تجرید ، حاشیه بر شرح لمعه و ... ، داشته ، و از شاگردان پدر خود ( سلطان العلماء ) و برادران خود ، میرزا ابراهیم و میرزا سیّد علی ، بوده است . فرزند او ، نوّاب ، میرزا فتح الله ، از علماء فقه و حکمت ، و از شاگردان پدر خود بوده است .
و همچنین جمع دیگری از علماء و دانشمندان دینی ، در این خاندان ظهور
ص:440
یافته اند ، که در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ، صفحۀ 167 - 169 و کتاب رجال اصفهان ( تذکرة القبور ) صفحۀ 184 - 186 ، به نمونه هائی از آنها اشاره شده است .
خاندانی است علمی که از خاندان علمی خاتون آبادی منشعب می شود ، و در میان آنها علماء و دانشمندان دینی ظهور یافته اند ، و به علّت سکونتشان در محلّۀ پاقلعۀ اصفهان ، به نام « سادات پاقلعه » مشهور گردیده اند .
برجسته ترین چهرۀ علمی این خاندان ، مرحوم حاج میرزا عبدالحسین ، فرزند آقا میر محمّد مهدی بن حاج میر معصوم بن حاج میرزا محمّد علی بن میر أبو المحسن بن میر محمّد اسماعیل ، مدرّس کبیر خاتون آبادی می باشد ، که پدران او ، همه از علماء و شخصیّت های دینی و اجتماعی بوده اند(1).
مرحوم حاج میرزا عبدالحسین ( سیّد العراقین ) ، در سال 1294 متولّد گردید ، و در حوزۀ اصفهان و نجف اشرف ، و در محضر علماء بزرگی همچون آخوند خراسانی ، مراحل تحصیلی را پیمود، و به مقام اجتهاد نائل گردید ، و پس از مراجعت به اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم پرداخت ، و در حلّ مشکلات دینی و اجتماعی و قضائی ، گامهای بلندی برداشت ، و پشت و پناه مردم بود(2) و در سال 1350 قمری از دنیا رفت ، و در جوار تکیۀ خاتون آبادی ، مدفون گردید، و سپس محلّ دفن او به نام تکیۀ سیّد العراقین مشهور گردید ، و عدّه ای از
ص:441
علماء بزرگ و دیگر مؤمنین ، در آن مدفون گردیدند .
مرحوم سیّد العراقین ، علاوه بر مقام تدریس در مدرسۀ چهارباغ ، عهده دار تولیت شرعی آن مدرسه ، و نیز مدرسۀ چهارباغ صدر ( چهارباغ خواجو) ومدرسۀ پاقلعه بوده، و بدین وسیله ، سرپرستی امور طلاّب مدارس یاد شده نیز با آن بزرگمرد بوده است .
از نسل مرحوم سیّد العراقین ، علمائی پا به عرصۀ علم و عمل گذاردند، و خاندان علمی سیّد العراقین را تداوم بخشیدند ، و این خاندان به مناسبت نام جدّ أعلایشان ( میرعماد الدّین محمّد )، با عنوان « میرعمادی » خوانده می شوند .
سرسلسلۀ این خاندان ، فقیه و مرجع عالیقدر ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، مشهور به حجّة الإسلام ، متوفّای 1260 قمری می باشد . مرحوم سیّد شفتی ، در علم و تقوی و زعامت و شجاعت و سخاوت و تربیت شاگردان و ادارۀ حوزۀ علمیّه ، از مفاخر بزرگ اصفهان ، و تاریخ حوزۀ علمیّه است ، و در بخشهای : « بقعه های علمی اصفهان » و « مساجد محل فعّالیّت علمی» و ...، در این زمینه بررسی مفصّل تری داریم . از نسل مرحوم سیّد شفتی ، علماء و فضلاء زیادی پیدا شده اند ، که تا این زمان ، رشتۀ علمی را در این خاندان حفظ کرده اند، وذیلاً به چهره هائی از آنها اشاره می نمائیم:
الف - آقا سیّد أسد الله بید آبادی
متوفّای 1290 قمری . وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی ، و از شاگردان صاحب جواهر می باشد ، و خود او، از مجتهدین نامدار و زهّاد برجسته است ،
ص:442
و تألیفات زیادی ، از جمله، یک دورۀ کامل فقه استدلالی داشته(1)، و به نوشتۀ کتاب مأثر و آثار ، در فقاهت و اجتهاد و ورع و زهد و تقوی ، مُسَلَّم مسلمین ،بوده است.از آثار پربرکت مرحوم آقا سیّد اسد الله شفتی،اجرای آب فرات به نجف اشرف بوده ، که در سال 1288 ، انجام گرفته(2)، و از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار بوده است .
ب - آقا سیّد مؤمن شفتی
وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی ، و از اهل علم و فضل بوده ، و جلسۀ تدریس داشته ، و بعد از مرحوم حاج سیّد اسدالله ، أعلم أولاد مرحوم سیّد بوده است(3)
ج - حاج سیّد جعفر شفتی
وی ، فرزند مرحوم سیّد شفتی و متوفّای 1320 قمری ، که از رؤساء علماء اصفهان در محلّۀ بید آباد بوده است ، و در مسجد سیّد تعمیرات اساسی نموده ، و قسمت عمدۀ کاشی کاری مسجد ، در زمان تولیت ایشان انجام گرفته است .
مرحوم سیّد شفتی ، علاوه بر یادشدگان ، هفت پسر دیگر و سه دختر داشته اند که أکثر قریب به اتّفاق آنها ( أعمّ از پسر و دختر ) أهل علم و فضل بوده اند(4).
د. آقا سیّد محمّد باقر دوّم
وی ، فرزند مرحوم آقا سیّد أسد الله ، و نوۀ سیّد شفتی ، و از علماء مبرّز بوده ،
ص:443
و به مقام اجتهاد نائل گشته است ، و تکمیل و تزیین مسجد سیّد و بقعه و مزار مرحوم سیّد شفتی قُدْسُ سِرُة و ...، از آثار این بزرگمرد علم و دین ، می باشد .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، شمار زیادی از نوه ها و أحفاد مرحوم سیّد شفتی ( تا این زمان ) در زمرۂ علماء و دانشمندان دینی بوده و هستند ، هم چنانکه دامادهای مرحوم سیّد ( آقا سیّد محمّد صادق حسینی ، معروف به کتابفروش ، و آقا سیّد محمّد علی آقا مجتهد ، و آقا محمّد مهدی کلباسی «کرباسی » ) از علماء برجسته و عظیم الشّان بوده اند .
برای آشنائی با خاندان علمی و گستردۀ سیّد شفتی ، و أولاد و أحفاد و دامادها و بنی أعمام و سایر منسوبین به آن بزرگمرد ، به کتاب بیان المفاخر ، جلد 2، مراجعه شود .
خاندان علمی و بزرگ شَفَرْوَه ( شَقَرْوَه ، سَفَرْوَیْه ، شَبْرُوِه ) گرچه به تشیّع مشهور نیستند ، و جمعی از آنها ، در شمار پیروان مذاهب دیگر می باشند ، ولی با این حال، برخی از چهره های آن خاندان ، از مفاخر شیعه هستند ، و عدّه ای دیگر، آثار دوستی و محبّت شدید نسبت به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از آنها ظاهر می باشد ، مثلاً ، شیخ أبو السّعادات ، أسعد بن عبد القاهر بن أسعد اصفهانی ، که از مشایخ مرحوم سیّد رضی الدّین ، علی بن طاووس حلّی بوده ، از چهره های مبرّز شیعه ، و اصفهان ، و خاندان علمی شفر وه ، به شمار می رود، و همچنین ، أبو الوفاء عبید الله بن هبة الله ، متوفّای 585 هجری ، ( که از چهره های مبرّز علمی اصفهان بوده ) در بغداد ، در مدرسۀ ناجیه ، سخنرانی عجیبی راجع به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ایراد می نماید ، و به علّت این که نزدیک غروب بوده ، بالبداهه أشعاری
ص:444
می سراید ، و خطاب به خورشید می نماید ، و می گوید : ای خورشید ! همان طوری که ( در قصّۀ ردّ الشّمس ) برای امام علی علیه السلام بازگشتی ، امروز هم بازگرد، تا من سخنم را دربارۀ علیّ مرتضی و فرزندانش تمام کنم ، و از این داستان ، به خوبی روشن می شود که این شخصیّت علمی اصفهان ، تا چه حد و پایه ای معتقد به مقام ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است .
در بخش « مدارس اصفهان ، قبل از دورۀ صفویّه » ، در قسمت مربوط به « مدرسۀ جوهان » ، تحقیقی جالب و مفصّل در مورد چهره های شیعه در خاندان علمی شفروه داریم ، به آنجا مراجعه شود .
سرسلسلۀ این خاندان ، مرحوم آقا سیّد محمّد لاریجانی شاهاندشتی ، متوفّای 1266 قمری ، و مدفون در تکیۀ جهانگیرخان قشقائی(1)می باشد ، که به نوشتۀ آیة الله مرعشی نجفی ، از فقهاء بوده است(2). وی ، از مال و زندگی چشم می پوشد ، و برای ادامۀ تحصیل به اصفهان می آید ، و از نسل او علماء بزرگواری ، پا به عرصۀ حوزۀ علمیّه و جامعۀ شیعی می گذارند .
مشهورترین چهرۀ علمی این خاندان ، فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابو الحسن آل رسول « شمس آبادی » ( شهید در سال 1396 قمری ، به دست گروهی منحرف از مکتب ولایت ) می باشد ، که از رؤسای علماء اصفهان ، و مدرّس مدرسۀ صدر، و ملجأ و پناهگاه طلاّب حوزۀ علمیّه ، و مردم نیازمند و ایتام و فقراء بودند ، و اجازۀ اجتهاد از زعماء و مراجع عالیقدر،
ص:445
همانند : آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی ، آقاسیّد جمال الدّین گلپایگانی ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و دیگران داشتند ، و پس از شهادت ، بقعۀ بسیار شکوهمندی بر مرقد مطهّر ایشان ساخته شده ، که در تمامیِ أیّام و لیالی ، زیارتگاه و مورد توجّه مؤمنین ، و شیفتگان مکتب أهل البیت علیهم السلام و علاقه مندان به حضرت سیّد الشّهداء ، أبی عبد الله الحسین علیه السلام می باشد .
دربارۀ شخصیّت و آثار مرحوم آیة الله شهید شمس آبادی ، در بخشهای : « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد»، و « چهره های علمی اصفهان در دورۀ أخیر » و « مدارس علمیّۀ اصفهان ، پس از صفویّه » ( مدرسۀ صدر ) نیز ، بحث و بررسی داریم(1).
از خاندان های بزرگ علمی شیعه است ، که در طول قرون متمادی ، أعضاء این خاندان در کشورهای : ایران ، عراق ، حجاز ، هند و ... ، زندگی کرده اند ، و در شهرهای مهمّی ، همانند : نجف ، کربلا ، کاظمین ، سامراء ، تهران و اصفهان ، شخصیّت هائی از این خاندان ، به کوشش علمی اشتغال داشته اند ، و أصل آنها از ( شهرستانِ ) اصفهان می باشد.
در این خاندان بزرگ ، چهره هائی درخشان ، همانند : فقیه و محقّق نامدار ، آقا میرزا مهدی شهرستانی ، متوفّای 1216 ، که از مفاخر علمی شیعه در قرن
ص:446
سیزدهم ، در کشور عراق بوده ، و نیز مرجع و فقیه بزرگ و عظیم الشّأن ، میر محمّد حسین شهرستانی ، متوفّای 1315 قمری ، که جامع علوم عقلی و نقلی و حکیم و ادیب و شاعر بوده، و در کثرت حافظه و قدرت و کثرت تألیف ، ممتاز بوده است(1)و نیز اعجوبۀ روزگار و نابغۀ قرن چهاردهم ، سیّد هبة الدّین شهرستانی(2)، که از مفاخر علمی و اجتماعی شیعه است ، درخشیده اند ، و به دلیل اینکه این شخصیّت ها در حوزه های دیگری غیر از اصفهان تجلّی یافته اند ، آثار و عظمت آنها ، و نیز خاندان بزرگشان ، به مناسبت حوزه های نجف و کربلا و ... ، باید مورد بررسی قرار گیرد .
یکی از خاندانهای اصیل و شریف ، که نسب آنها به امام چهارم ، حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام می رسد ، خاندان شهشهانی می باشد ، که سرسلسلۀ آنها عالِم شهید و سیّد نقیب ، سیّد علاء الدّین محمّد ، معروف به « شاه علاء الدّین محمّد » ، و « شهشهان » ( شاه شاهان ) می باشد ، که در ماه رمضان 850 هجری ، به دستور شاهرخ بن تیمور ، به همراه خواجه أفضل الدّین محمّد تُرکه ، به شهادت رسیده(3)و جنازۀ او در مدرسه و عبادتگاهش ، دفن گردیده ، که هم أکنون به نام « بقعۀ شهشهان » ، مشهور و مورد توجّه می باشد.
سیّد علاء الدّین محمّد ، به جهت سیادت و شخصیّت علمی و اجتماعی
ص:447
برجسته اش ، مورد توجّه شدید مردم و حکومت وقت بوده، و محلّه ای که در آن سکونت داشته ، به نام « محلّۀ شهشهان » نامیده شده است (1).
از ذریّۀ او ، علماء و دانشمندان و گویندگان و نویسندگانی برخاسته اند ، که مجموعاً خاندان علمی « سادات شهشهانی » و نیز « خاندان شاه علائی » را تشکیل می دهند ، و ذیلاً به چند چهرۀ آنها اشاره می نمائیم :
الف - فقیه و اصولی و مرجع عظیم الشّأن ، آقا سیّد محمّد بن عبد الصّمد شهشهانی ، متوفّای 1287 ، که از شاگردان صاحب ریاض ، و آقا سیّد محمّد مجاهد ، و حاجی کلباسی به شمار می رود ، و خود او ، مدرّس بزرگ و مرجع دینی در شهر و حوزۀ اصفهان بوده است . وی تألیفات ارزشمند و متعدّدی داشته،و از نسل او علماء و دانشمندان با فضیلتی برخاسته اند،وبرادر بزرگواراو، آقا سیّد محمّد علی حسینی نیز ، به علم و تقوی شهرت داشته است(2).
ب - عالم فاضل ، آقا سیّد أبو الحسن شهشهانی ، متوفّای بعد از 1259 ، که ظاهراً از شاگردان حاج محمّد ابراهیم قزوینی ( از شاگردان مبرّز و مورد علاقۀ مرحوم سیّد شفتی ) بوده است(3).
ج - آقا میرزا محمّد جعفر شهشهانی ، که عالمی زاهد و مورد وثوق و اطمینان مرحوم سیّد شفتی بوده است(4).
د- آقا میرزا یحیی ، فرزند آقا میرزا محمّد جعفر ، که از علماء جلیل القدر ،
ص:448
و مورد وثوق و اعتماد مرحوم حاج سیّد اسدالله شفتی بوده است (1).
یکی از خاندانهای علمی اصفهان ( که به مناسبت منصب شیخ الإسلامی (2)) به نام « شیخ الإسلام» خوانده شده است ) خاندان محقّق سبزواری می باشد ، که ذیلاً به چهره هائی از آن خاندان ، اشاره می شود:
ص:449
الف - محقّق سبزواری
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه حکیم ، و مجتهد اصولی ، و محقّق نامدار ، مولی محمّد باقر بن محمّد مؤمن سبزواری اصفهانی ، معروف به «محقّق سبزواری » ، و متوفّای 1090 قمری بوده است . وی ، أصلاً سبزواری ، ولی از بزرگترین چهره های علمی و تحقیقی در حوزۀ اصفهان ، در قرن یازدهم بوده ، و استادهای بزرگی ، همانند : شیخ بهائی و میرفندرسکی و ملاّ حسنعلی شوشتری داشته ، و شاگردانی ، همانند : میر عبدالحسین خاتون آبادی پرورش داده ، و از دوستان مرحوم فیض کاشانی ، و برادر همسر محقّق خوانساری ، و دائی آقا جمال خوانساری بوده است . محقّق سبزواری ، منصب شیخ الإسلامی و إمامت جمعه داشته ، و مدرّس رسمی مدرسۀ مهمّ ملاّ عبد الله شوشتری بوده است .
مرحوم سبزواری ، مورد تجلیل فراوان بزرگان تراجم و رجال قرار گرفته ،و عبارت های برجسته ای در مورد او به کار برده اند،مثلاً ، ریا ، آقا شیخ اسد الله دزفولی کاظمی ، او را : علاّمۀ فهّامه ، و محقّق مدقّق ، و عمدة الفضلاء و المحدّثین ، وزبدة الحکماء و المتکلّمین ، و مؤیَّد و مسدَّد به عواطف فیض باری ، شمرده است ، وملاّ محمّد أردبیلی ( صاحب جامع الرّواة ) او را : إمام علاّمه ، محقّق مدقّق ، پسندیده خوی و پاک سرشت ، متبحّر در علوم عقلی و نقلی ، و یگانۀ عصر دانسته ، و ادامه داده است که ، مناقب و فضائل او را ، نمی توان بر شمرد، و محدّث قمی
مرحوم حاج شیخ عبّاس ) محقّق سبزواری را ، با عناوین : فاضل محقّق حکیم ، و متکلّم فقیه ، و محدّث جلیل القدر، و عالم نقّاد ، ستوده است .
خلاصه آن که ، هریک از صاحبان تراجم و صاحب نظران فن ، در برابر عظمت علم و قدرت تحقیق و روح ابتکار ، و صلابت در دین ، و حسن أخلاق ، و جاذبۀ روحی و معنوی آن بزرگمرد ، به تجلیل و تکریم و ادای احترام
ص:450
پرداخته اند .
آثار تألیفی آن محقّق نامدار ، در زمینۀ فقه ، اصول ، حکمت ، أخلاق ، دعا و زیارات ، مورد توجّه قرار گرفته ، ولی در میان آنها ، دو کتاب ابتکاری و برجسته ، به نامهای « ذخیره المعاد فی شرح الإرشاد» و «کفایة المقتصد » در فقه ، آن چنان اهمیّت و شهرتی دارد، که از محورهای تحقیق در عالَم فقه ، به شمار می رود .
جنازۀ مرحوم محقّق سبزواری پس از فوت ، به مشهد مقدّس منتقل گشت ، و در مدرسۀ میرزا جعفر ، نزدیک آستان مقدّس حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام مدفون گردید .
ب - میرزا جعفر سبزواری اصفهانی
فقیه زاهد و مدرّس عظیم الشّأن ، میرزا جعفر ، فرزند عالیقدر ملاّ محمّد باقر سبزواری ، که از فحول دانشمندان اصفهان بوده ، و تدریس و إمامت داشته ، و در جنب مسجد حکیم ، در قبرستان کوچکی مدفون گردیده است ، و منصب شیخ الإسلامی در أعقاب او به مدّت بیش از دو قرن ، باقی بوده است(1).
ج - میرزا عبد الرّحیم شیخ الإسلام
عالم جلیل القدر ، و شیخ الإسلام اصفهان ، میرزا عبد الرّحیم ( محمّد رحیم ) بن شیخ جعفر بن مولی محمّد باقر سبزواری(2)، متوفّای 1181 قمری ، که از علماء و مجتهدین متنفّذ اصفهان در قرن دوازدهم ، و دارای تألیفات بوده است.
ص:451
دو فرزند او ، به نامهای : میرزا عبد المطلّب ، متوفّای 1160، و میرزا عبد الله ، متوفّای 1175 قمری ، از علماء بوده اند ، و هر دو ، در زمان حیات پدر ، از دنیا رفته اند .
د- میرزا مر تضی شیخ الإسلام
عالم جلیل القدر و شیخ الإسلام اصفهان ، میرزا مرتضی بن میرزا عبد المطلّب بن میرزا عبد الرّحیم ، متوفّای 1226 قمری ، که از علماء معروف زمان خود بوده است .
ه - میرزا محمّد رحیم ثانی
میرزا محمّد رحیم ثانی، فرزند میرزا مرتضی ، متوفّای 1249 قمری و مدفون در تکیۀ خوانساریها . وی از علماء بوده، و پس از پدر منصب شیخ الإسلامی داشته است .
و - میرزا عبدالله شیخ الإسلام
میرزا عبدالله بن میرزا رحیم ، متوفّای 1275 قمری ، که از علماء متنفّذ ، و دارای ریاست و منصب شیخ الاسلامی بوده ، و منبر و محراب ، محلّ فعّالیّت اجتماعی و تبلیغی او بوده است .
ز - میزرا محمّد رحیم ثالث
میرزا محمّد رحیم ثالث بن میرزا عبدالله ، متوفّای 1306 قمری ، که از علماء ، و شیخ الإسلام اصفهان پس از پدر ، بوده است .
ح - میرزا حسن شیخ الإسلام
میرزا حسن شیخ الإسلام بن میرزا محمّد رحیم ، متوفّای 1309 قمری ، که از
ص:452
علماء بوده ، و منصب شیخ الاسلامی داشته است .
ط - حاج میرزا زین العابدین شیخ الإسلام
حاج میرزا زین العابدین بن محمّد علی بن محمّد ابراهیم بن مرتضی بن میرزا عبد المطلّب ، که عالمی فاضل و مفسّری محقّق ، و نویسنده ای أدیب بوده ، و تألیفاتی ، همانند : « شجرۀ طیبه » در تجوید ، ( در دو جلد ، به زبان عربی و فارسی ) ، و « إعراب ستّ سُوَر من القرآن » و « تذکرة القرّاء » داشته ، و در سال 1318 قمری وفات یافته ، و در مزار « إمامزاده سه تن » ، (جنب مسجد آقانور دردشت ) مدفون گردیده است(1).
ی - حاج میرزا علی أکبر شیخ الإسلام
حاج میرزا علی أکبر بن میرزا محمّد رحیم ، متوفّای 1350 قمری . وی آخرین نفر از شیخ الإسلامهای اصفهان بوده، و پس از او منصب شیخ الإسلامی ( با تشکیل نظام مشروطیّت در ایران ) از بین رفت . و البته باید دانست که موقعیّت علمی و اجتماعی و نفوذ مردمیِ شیخ الإسلامهای اصفهان ، در دوره های متأخّر ، کاملاً با شیخ الإسلامهای دوره های اوّل ، همانند : دوره های محقّق کرکی و شیخ بهائی و محقّق سبزواری و آقا حسین خوانساری و علاّمۀ مجلسی ، متفاوت بوده است .
و در پایان این بخش ، تذکّر این نکته مفید است که : نویسندۀ متتبّع و محقّق معاصر ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، کتابی در حدود سیصد صفحه ، دربارۀ
ص:453
« خاندان شیخ الإسلام » و علماء و بزرگان آنها ، تألیف نموده اند ، که آمادۀ چاپ می باشد .
یکی از خاندانهای بزرگ علمی شیعه ، که در طول شش قرن(1)، چهره های علمی برجسته ای به عالم تشیّع عرضه کرده ، و شاخه ها و أعضاء آن ، در کشورهای : ایران و عراق و لبنان ، در شهرهای مشهوری ، همانند : اصفهان ، قم ، مشهد ، صور لبنان ، نجف ، کربلاء و سامراء ، کاظمین و ... ، اقامت داشته ، و به خدمات علمی و اجتماعی و ریاست دینی و مرجعیّت تقلید ، اشتغال داشته اند ، خاندان سادات موسوی عاملی ( منسوب به جبل عامل جنوب لبنان ) می باشد ، که شاخه های آن ، با نامهای : آل شرف الدّین عاملی ، صدر عاملی ، صدر زاده ، صدر ، و خادمی می باشند ، و علاوه بر شخصیّت های برجستۀ این خاندان ، همانند : آقا سیّد صدرالدّین موسوی عاملی ، آقا سیّد حسن صدر ، ( صاحب کتاب تأسیس الشّیعه لفنون الإسلام ) آقا سیّد اسماعیل صدر ( از مراجع بزرگ شیعه در عراق ) و آقا سیّد صدر الدّین صدر ( از مراجع بزرگ در حوزۀ علمیّۀ قم ) و آقا سیّد شرف الدّین عاملی ( صاحب کتاب المراجعات و از مراجع بزرگ شیعه در لبنان ) شخصیّت های برجسته ای ، همانند : شیخ حرّ عاملی و آقا سیّد محمّد (صاحب مدارک ) و شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) ، از منسوبین و نزدیکان این خاندان می باشند ، و خاندانهای بزرگی همانند : خاندان سیّد شفتی و خاندان مسجد شاهی و خاندان چهارسوقی ( روضاتی ) و خاندان جو بیارهای و ... ، با این خاندان نسبت دارند ، که ذیلاً به چهره هائی از آنها اشاره نموده ، و منشأ پیدایش و رشد
ص454
و گسترش این خاندان را در اصفهان ، بیان می نمائیم :
الف - آقا سیّد صدرالدّین عاملی
فقیه اصولی و محدّث رجالی ، و أدیب و شاعر متبحّر ، آقا سیّد صدرالدّین عاملی موسوی ، متوفّای 1263 قمری . وی أصلاً از جنوب لبنان ( جبل عامل ) می باشد ، و نام او و پدرش چنین است : سیّد محمّد بن سیّد صالح عاملی(1)ولی به نام سیّد صدرالدّین ، شهرت یافته است . او اوّلین چهرۀ علمی خاندان صدر می باشد ، که به اصفهان مهاجرت نموده ، و اقامت جسته ، و موقعیّت شایسته و مهمّی در جامعۀ علمی و مذهبی اصفهان ، به دست آورده است .
وی ، تألیفات بسیاری در فقه و اصول و رجال و نحو داشته ، که نشانۀ قدرت علمی و تفکّر او می باشد ، و در حال صغَر سنّ ، إدّعای اجتهاد می نموده است(2)
استادهای آن بزرگمرد، شخصیّت های برجسته ای ، همانند : آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء ( پدر زن او ) و ... می باشند ، و عدّۀ زیادی در محضر او به کسب علم و کمال نائل گردیده ، یا اجازۀ علمی دریافت داشته اند(3)و از مشایخ اجازۀ شیخ أعظم أنصاری می باشد(4).
سیّد صدر الدّین محمّد عاملی ، نفوذ و موقعیّتی برجسته در شهر اصفهان یافت ، و سرسلسلۀ خاندان بزرگی در این شهر گردید ، و مورد علاقه و محبّت
ص:455
مرحوم سیّد محمّد باقر شفتی قرار گرفت ، و به همین جهت ، زمینۀ بیشتری برای موفقیّت او فراهم گردید ، و از میان هشت فرزند پسر آن بزرگوار ، سه شخصیّت بزرگ ، یعنی : آقا سیّد اسماعیل صدر ، و آقا سیّد محمّد علی « آقا مجتهد» و آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، چهرۀ مشهور و برتر علمی دارند(1).
ب - آقا مجتهد
مجتهد عجیب و فقیه جوان ، آقا سیّد محمّد علی ، فرزند آقا سیّد صدرالدّین عاملی ، معروف به «آقا مجتهد » ، که در سنّ 12 سالگی کتاب ( ألبلاغ المبین فی أحکام الصّبیان و المجانین ) را نوشت ، و پس از آن که سیّد شفتی آن را ملاحظه نمودند ، اجتهاد او را تصدیق فرمودند(2)و دختر خود را به نکاح او در آوردند
آن عالم بزرگوار ، مادرش ، دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء ، و همسرش ، دختر آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، و خودش ، از مفاخر علمی اصفهان به شمار رفته ، و در سنّ 35 سالگی ، در سال 1274 قمری ، وفات یافته است .
وی ، دو فرزند دارد ، به نامهای : حاج میرزا بهاء الدّین ( عالم أدیب شاعر )، متوفّای بعد از 1320 قمری ، و حاج سیّد محمّد جواد ، متوفّای 1357 قمری ، که مجتهد و مدرّس مدرسۀ ملاّ عبد الله بوده ) ، و شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، در جواب اشکال او در مسئلۀ ( جواز احتیاط برای متمکّن از تحصیل واقع، به طریق معتبر ) رسالهای نوشته است(3).
ص:456
ج - آقا سیّد اسماعیل صدر
فقیه نامدار و مرجع بزرگ شیعه ، آقا سیّد اسماعیل صدر ، فرزند آقاسیّد صدرالدّین عاملی ، متوفّای 1337 قمری . وی در حوزۀ اصفهان در تحت تعلیم برادر بزرگوارش ، آقا مجتهد قرار گرفت ، و پس از وفات او ، مدّتها تحت تعلیم و تربیت آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی بود، و مراحلی از تحصیل دورۀ سطح و خارج را در حوزۀ اصفهان ، سپری نمود(1)و سپس به عراق هجرت فرمود، و در حوزۀ نجف و سپس سامراء ، از محضر مجدّد بزرگ ، میرزای محقّق شیرازی ( میرزا محمّد حسن ، صاحب فتوای تحریم تنباکو ) و دیگر بزرگان ، بهره گرفت(2)و پس از فوت میرزای شیرازی ، به کربلا مهاجرت نمود، و حوزۀ بزرگی را شکل بخشید ، که بزرگانی از علماء در آن تربیت یافتند .
آن بزرگمرد ، شاگردانی ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و سیّد شرف الدّین عاملی و حاج سیّد حسین فشارکی و ... ، داشته ، و چهار فرزند او به نامهای : آقا سیّد صدرالدّین ( مذکور در ذیل ) و آقا سیّد محمّد جواد ، متوفّای 1361 ، و آقا سیّد حیدر ( که صاحب تألیفاتی بوده ، و در سال 1356 قمری وفات یافته ) و آقا سیّد مهدی ، همه از علماء و صاحبان فضل بوده اند ، و مادر آنها ، خواهر فقیه و محقّق نامدار ، و محدّث و رجالی عظیم الشّأن ، آقاسیّد حسن صدر ، مذکور در ذیل می باشد .
عموم صاحبان تراجم و جمعی از دائرة المعارف ها، دربارۀ عظمت و شخصیّت این بزرگ مرجع عالیقدر شیعه ، بحث و بررسی نموده اند.
ص:457
د - آقا سیّد صدرالدّین صدر
فقیه و مرجع نامدار ، و اصولی و محدّث عظیم الشّأن ، و أدیب و رجالی ، و شاعر ماهر ، آقا سیّد صدرالدّین صدر ، متوفّای 1373 قمری ، که از چهره های بزرگ خاندان صدر ، و فرزند مرحوم آقا سیّد اسماعیل صدر ، و از مراجع بزرگ وزعمای حوزۀ علمیّۀ قم ( پس از وفات مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ) می باشد . آن بزرگمرد ، در زمینۀ تحقیق و تدریس، أخلاق و فضیلت ، رهبری و مرجعیّت ، شخصیّتی برجسته داشته ، و در تألیف و تصنیف ، شعر و أدب ، چهره ای مورد توجّه بوده است .
تکامل تحصیلی این بزرگمرد در حوزۀ نجف بوده، و تدریس عمده و مرجعیّت ایشان ، در حوزۀ قم تحقّق یافته است ، و از میان تألیفات متعدّد و متنوّع و گرانقدر آن مرجع عالیقدر ، کتاب « ألمهدی » در بارۀ حضرت مهدی موعود (عج) ، از طرق و أخبار عامّه ، از اهمیّت و شهرت زیادی برخوردار می باشد ، و دوبار ترجمه گردیده ، و مکرّراً عربی و فارسی آن ، چاپ شده است ، و برخی از تألیفات آن بزرگمرد ، در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ، همانند مختصر تاریخ الإسلام ( در پنج جلد ) و لواء محمّد ( در دوازده جلد)(1)، و مدینة العلم ( در شش جلد )(2).
مرحوم صدر ، دو فرزند برومند از خود به جای گذارده اند ، که هرکدام ، از مفاخر شیعه می باشند . الف - فقیه مجتهد ، و فیلسوف محقّق ، و استاد عالیقدر ، آقای حاج سیّد رضا صدر ، که نویسنده ای محقّق ، و استادی شایسته ، و شخصیّتی
ص:458
برجسته می باشند ، و در حوزۀ علمیّۀ قم ، به کوششهای علمی و تحقیقی ، و نیز تألیف و تصنیف اشتغال دارند(1). ب - پیشوای عالیقدر و رهبر متنفّذ ، حاج آقا موسی صدر ، مشهور و ملقّب به : « إمام موسی صدر » ، که پس از طیّ مراحل علمی و کسب مقام منیع اجتهاد ، و استفاده از محضر بزرگترین چهرهای علمی ، در زمینۀ فقه و اصول و فلسفه و ... ، ( در حوزۀ قم و نجف ) به کشور لبنان مهاجرت نموده ، و پیشوائی مطلق شیعیان آن کشور را بر عهده گرفته ، و شهرتی جهانی یافتند ، تا آن که با توطئۀ دشمنان شیعه و اسلام ، ربوده شده ، و مفقود گردیدند ، و تاکنون ( ذی الحجّۀ 1417 قمری ) هیچگونه اطلاّع قابل اعتمادی ، در مورد وضعیّت آن بزرگمرد در دست نیست .
ه - سیّد حسن صدر
فقیه اصولی ، محدّث رجالی، و ریاضی جامع ، آقا سیّد حسن صدر کاظمی موسوی ، متوفّای 1354 قمری . وی از شخصیّت های علمی برجستۀ شیعه ، در قرن چهاردهم می باشد ، و در حوزۀ کاظمین و سپس نجف و سامراء ، تحصیل علم نموده ، و از شاگردان میرزای شیرازی بوده ، و پس از تکامل علمی و نیل به مقام منیع اجتهاد ، در حوزۀ علمیّۀ کاظمین ، به تدریس و تحقیق و تألیف پرداخته ، و آثاری فراوان و برجسته ، در زمینۀ رجال و تراجم، تاریخ معصومین علیهم السلام ، حدیث ، فقه و اصول ، از خود به جای گذارده است(2)و در
ص:459
میان آثار آن بزرگمرد ، کتاب « تأسیس الشّیعة الکرام ، لفنون الإسلام» و تلخیص آن به نام « الشّیعة و فنون الإسلام » از عظمت و اهمیّت بسیاری برخودار می باشد و به راستی خدمتی بزرگ و ابتکاری ، نسبت به عالم تشیّع و تبیین آثار و خدمات علمی شیعه ، محسوب می گردد ، و توانسته است اثبات کند ، که جهان علم و عالم اسلامی ، مدیون خدمات علمی شیعه می باشد .
و - آیة الله خادمی
فقیه اصولی و زعیم و پیشوای دینی ، آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ، متولّد 1319، و متوفّای 1405 قمری ، که از مفاخر علمی و اجتماعی در شهر و حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می روند ، و در بخش ( خاندان علمی خادمی) دربارۀ ایشان به تفصیل بحث کرده ایم . خاندان معظّم له ، از شاخه های خاندان علمی و عظیم صدر می باشد .
ز- شهید صدر
فقیه اصولی ، و مجتهد مجاهد ، آیة الله ، شهید سیّد محمّد باقر صدر ، متوفّای 1400 قمری .
وی ، از شخصیّت های برجستۀ علمی خاندان صدر ، و از محقّقین بزرگ و دارای مقام علمی و اجتماعی ممتاز می باشد .
او در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، تحصیل علم و کمال نمود، و در همانجا به تدریس و فعّالیّت اجتماعی و مبارزاتی پرداخت ، و تألیفات گوناگون در فقه و اصول و فلسفه و ... ، عرضه نمود ، تا آن که در سال 1400 قمری ، به دست حزب بعث عراق ، و رهبر جنایتکار آن ( صدّام حسین ) دستگیر و زندانی گردید و پس از شکنجه های فراوان ، به شهادت رسید .
ص:460
ح - بنت الهدی صدر
بانوی دانشمند و فاضله ، آمنۀ صدر ، دختر آقا سیّد حیدر ، و خواهر شهید آقا سیّد محمّد باقر صدر، مشهوره به « بنت الهدی » . وی ، از شخصیّت های مبرّز در عالَم زنان بوده ، و مؤلّفاتی داشته (1)و در دوران حکومت بعثی کافر عراق ، و حاکمیّت صدام حسین خون آشام ، همراه برادرش به مبارزه پرداخت ، و در نهایت دستگیر گردید ، و پس از شکنجۀ فراوان ، در سال 1400 قمری ، در زندان بعثی ها ، به شهادت رسید .
علاوه بر چهره های یاد شده ، در میان خاندان صدر ، علماء و فضلاء بسیاری بوده و هستند ، که در کتب تراجم، از شرح حال آنها بخشهای قابل توجّهی نقل گردیده است، و از آن جمله، در کتابهای : أعیان الشّیعه ، طبقات حاج آقا بزرگ طهرانی ، ریحانة الأدب ، گنجینۀ دانشمندان ، تکملۀ أمل الأمل ( تألیف سیّد حسن صدر کاظمی ) و ( تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ) جلد أوّل تألیف آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، بخشهای سودمند و مفیدی مطرح گردیده است .
یکی از بزرگترین خاندانهای علمی و معتبر ، و مورد توجّه در عالم تشیّع ، خاندان سادات طباطبائی حسنی می باشد ، که در بسیاری از بلاد شیعه و مراکز علمی و دینی متعلّق به جهان تشیّع ، چهره هائی از آن خاندان ، زندگی کرده یا از آن برخاسته ، و یا در آن فعّالیّت علمی و دینی داشته اند .
سادات طباطبائی ، در کشورهای ایران ، عراق ، حجاز ، مصر ، هند، پاکستان یمن و ...، و در شهرهائی ، همانند : اصفهان ، قم ، تهران ، ری ، مشهد ، قزوین ،
ص:461
کاشان ، کربلا، کاظمین ، بغداد ، بروجرد ، زواره ، أردستان ، نائین ، یزد ، نطنز ، تبریز، اردبیل ، و دهها شهر بزرگ و کوچک دیگر زندگی کرده ، و چه بسا در اثر علم و تقوی و فضیلت خویش ، درخشیده اند .
از این خاندان بزرگ ، در طول دوازده قرن ، چهره های بزرگ و نامداری همچون : ابن طباطبا علوی اصفهانی ، متوفّای 322 و میرزا رفیعا نائینی ، متوفّای 1082 و آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، متوفّای 1212 قمری و ( آقا سیّد علی صاحب ریاض ) و آقا سید محمد مجاهد ( فرزند صاحب ریاض) و آقا میرزا محمود بروجردی ( صاحب مواهب السّنیّه ) و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد محسن طباطبائی حکیم و آقا سیّد حسن مدرّس ( مجتهد و مجاهد نامدار ، و شهید قرن چهاردهم ) و دهها چهرۀ دیگر از مراجع تقلید یا محقّقین و مولّفین بزرگ،و زعمای دینی درشهرهای شیعه نشین ، درخشیده اند ، و بر افتخارات عالم تشیّع افزوده اند .
از خاندان طباطبائیان ، چهره هائی در طول تاریخ اصفهان درخشیده اند ، که بخشی از آنها طباطبائی های اصفهان محسوب می گردند ، و ذیلاً به چهره هائی از بزرگانِ قدماء آنها ، اشاره می نمائیم :
الف - ابراهیم طباطبا
به نوشته و تحقیق صاحب ریحانة الأدب ، صاحب لقب طباطبا ( بنابر قول صحیح ) ، ابراهیم بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم بن حسن مثنّی است(1) و به جهت لکنت زبانی که در او بوده ، و ( ق ) را تبدیل به ( ط ) می نموده ، و بجای (قبا ،
ص:462
قبا) ، ( طبا ، طبا) می گفته است ، و یا به نوشتۀ بعضی از اهل خبر ، این لقب از أهل محل بوده ، و معنی آن به زبان نبطی ، سیّد السّادات می باشد ، او را ( طباطبا) گفته اند ، و ذریّه و نسل او را ، « طباطبائی » یا « طبطبائی »، خوانده اند .
در نوشتۀ بعضی از مورّخین چنین آمده است : اسماعیل ( دیباج ) بن ابراهیم ( غمر ) بن حسن ( مثنّی ) بن إمام حسن مجتبی علیه السلام ، در اصفهان بِمُرد، و در گلبهار آن شهر خاکسپار شد(1)آنگاه فرزندش ابراهیم ( طباطبا) بن اسماعیل ( دیباج ) ، نیز در جمیلان اصفهان درگذشت(2). فرزند وی ، أبو عبد الله أحمد ( رئیس ) بن ابراهیم ( طباطبا ) نیز گویا در آن شهر بوده ، و فرزند او أبو جعفر محمّد بن أحمد ( رئیس ) در جمیلان اصفهان مدفون است ، فرزند او أبو الفتوح أحمد بن محمّد ( أبو جعفر ) نیز در آن شهر مُرده ، و در محلّۀ غازیان ، به خاک سپرده شده است(3). طبق این نقل ، نه تنها سادات طباطبائی ، در اصفهان
ص:463
زندگی می کرده اند ، بلکه سرسلسلۀ آنها « ابراهیم طباطبا » در اصفهان اقامت داشته ، و درگذشته ، و دفن شده است .
ب - ابن طباطبا ، علوی اصفهانی «1»
عالم محقّق و شاعر نامدار ، أبو الحسن ، محمّد بن أبی الفتح ، أحمد بن أبی جعفر ، محمّد بن أبی عبد الله ، أحمد ( رئیس ) بن ابراهیم طباطبا، متوفّای 322 قمری . وی ، أدیبی دانشور بوده ، و آن چنان عظمت و شهرت علمی وأدبی داشته ، که یاقوت حموی در معجم الأدباء ، او را به شهرت نام و شیوع وإنتشار اشعار ، ستوده است ، و هم چنین او را ، با صفای قریحه ، و ذکاوت و زیرکی ، و صحّت ذهن و نیکوئی مقصد ستایش کرده ، و می نویسد : شاعِرُ مُفْلِقُ، وَعالِمُ مُحَقِّقُ، شائِعُ الشِّعْر ، نَبیهُ الذِّکْر ... وَکانَ مَذْکُوراً بِالذَّکاءِ وَ الْفِطْنَةِ وَ صَفاءِ الْقَریحَةِ ، وَصِحَّةِ الْذَّهْنِ وَ جَوْدَةِ الْمَقاصِدِ ، مَعْرُوفٌ بِذلِکَ ، مَشْهُورٌ بِه (1)
او معروف به « ابن طباطبا » بوده ، و دراصفهان تولّد یافته ، و در همین شهر وفات یافته است ، و نسل گسترده ای در اصفهان داشته ، که در میان آنها علماء بسیار و أدباء فراوان ، و شخصیّت های علمی و ادبی و اجتماعی زیاد، وجود داشته است(2).
از آثار علمی و ادبی او : 1- کتاب عیار الشّعر، 2 - کتاب تهذیب الطّبع، 3-کتاب العروض ( که به نوشتۀ یاقوت حموی ، این کتاب ، در گذشته ، همانندی نداشته است ) 4- کتاب المدخل فی معرفة المُعَمّی من الشّعر ، 5- کتاب تقریظ الدّفاتر 6- سَنام المعالی ، 7- ألشّعر و الشّعراء، 8- دیوان اشعار ، می باشد.
ص:464
وی ، در کتابهای معجم الأدباء ، ألفهرست ابن النّدیم ، ألذّریعه ، نوابغ الرّواة فی رابعة المات، أعیان الشّیعه، لغتنامۀ دهخدا ، دائرة المعارف تشیّع ، و بسیاری دیگر از کتب تراجم و رجال و نیز دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته و از آثار او ، به عظمت یاد شده است .
با توجّه به آنچه گذشت ، می توان فهمید ، که ابن طباطبا ، نه فقط چهرۀ برجسته ای در خاندان طباطبائیان ، در اصفهان بوده است ، بلکه با توجّه به نسل پر برکت او ، که در برگیرندۀ علماء و ادباء و نقباء عظیم الشّان بوده است ، می توان او را سرسلسلۀ خاندانی علمی ، به شمار آورد .
ج - ابن طباطبا ، علوی اصفهانی «2»
أبو عبد الله ، حسین بن محمّد بن أبی طالب ، علیّ بن أبی القاسم ، محمّد بن أبی الحسن ، محمّد ( شاعر و عالم بزرگ مذکور در فوق ) . وی ، از نسّابه های بزرگ(1)در قرن پنجم بوده ، و سیّد أبو الحسن عمری ( نسّابۀ متوفّای 423 ) او را دیده ، و در نزد او درس خوانده ، و با او دربارۀ نسب ها مکاتبه داشته است .
وی ، کتاب « الکامل فی نسب آل أبی طالب » تألیف سیّد ابو الحسن عبیدلی حسینی ( متوفّای 435 ) را مختصر نموده ، و آن را ، « تهذیب الأنساب ونهایة
ص:465
الأعقاب » ، نامیده است(1).
د - ابن طباطبا علوی اصفهانی «3»
( صاحب منتقلة الطّالبیّه )
أبو اسماعیل ، ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبد الله بن الحسن ابن أبی الحسین ، علی ( شاعر ملقّب به : شهاب ) بن أبی الحسن محمّد(2)( شاعر و عالم نامدار، مذکور در فوق ، تحت شمارۀ « ب » ) . وی ، از چهره های بزرگ علمی و تقوائی بوده ، و مورد تجلیل بزرگان قرار گرفته است ، مثلاً : أبو الحسن بیهقی ( مورّخ و نسّابۀ نامدار ) او را ، « سیّد تقیّ » و « سیّدِ امام » خوانده و ابن طقطقی ، او را « سیّدِ علاّمۀ نسّابه » به شمار آورده ، و ابن عنبه و عمیدی ، او را ، با أوصاف : « سیّد عالم نسّابه » توصیف کرده اند(3).
از آثار علمی شخصیّت یاد شده ، یکی « دیوان ألأنساب و مجمع الأسماء و الألقاب » و دیگری « مُنتَقِلة ألطّالبیّه » می باشد ، و زندگی او تا سال 479 قمری، ادامه داشته ، ولی پس از آن ، اطلاّع دیگری از حیات او در دست نیست(4).
و آنچه یاد کردیم ، نمونه ای بود از چهره های علمی و ادبی خاندان طباطبائی اصفهانی ، در قرون اوّلیه ، و البته باید دانست که ، در بسیاری از دوره های سادات طباطبائی در اصفهان زندگی کرده ، و علماء بزرگی در میان آنها بوده اند که ذیلاً مورد بحث قرار می گیرند:
ص:466
یکی از شاخه های خاندان طباطبائی ، خاندان علمی طباطبائی نائینی اصفهانی است ، که شخصیّت برجسته و نامدار آنها ، فقیه حکیم و متکلّم خبیر ، میرزا رفیع الدّین محمّد بن حیدر طباطبائی ، معروف به میرزا رفیعای نائینی ، متوفّای 1082 قمری می باشد ، که از برجسته ترین حکماء شیعه در قرن یازدهم بوده ، و از مفاخر علمی حوزۀ بزرگ اصفهان به شمار می رود ، و تألیفات مهمّی در زمینۀ فقه ، اصول ، حدیث ، عقاید و کلام داشته است .
وی استادهائی بزرگ ، همانند : میرفندرسکی ، و میرداماد، و ملاّ عبد الله شوشتری ، و شیخ بهائی داشته ، و از اساتید علاّمۀ مجلسی و شیخ حرّ عاملی به شمار آمده ، و در بسیاری از کتب تراجم و رجال و تاریخ و جغرافیا ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، ألکُنی و الألقاب ، ریحانة الأدب ، رجال اصفهان ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، آتشکدۀ أردستان، تاریخ نائین ، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان ، آثار ملّی اصفهان و ... ، مورد تجلیل قرار گرفته است ، و با عباراتی ، همانند : قُدْوَةُ الْمُحَقِّقینَ وَالمُدَقِّقین ، وَ عَلاّمَةُ الزَّمانِ ، وَ وَحیدُ الدَّهْرِ ، وَذُو الْفیْضِ الْقُدُسیِّ ، وَ جامِعُ الْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ وَ ...، او را ستوده اند ، و بقعه و تکیۀ مهمیّ به احترام او تأسیس گردیده ، و در حال حاضر ، فقط بقعۀ زیبا و کاشی کاری شدۀ آن باقی می باشد ، و ما در بخش « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد » نیز ، از این بزرگمرد یاد نموده ایم . أولاد و نسل میرزا رفیعا ، در اصفهان و زواره و أردستان ، ادامۀ زندگی داده اند ، و در میان آنها جمعی از اهل علم و فضل بوده و می باشند ، که از آن جمله است :
الف - میرزا محمّد حسین بن رفیع الدّین ، محمّد بن مهدی بن محمّد بن میرزا
ص:467
رفیع الدّین «میرزا رفیعا » ، معروف به « شیخ الإسلام » متوفّای 1175 قمری(1)که از علماء مورد توجّه در شهر اصفهان بوده است .
ب - میر سیّد علی بن میر محمّد رفیع طباطبائی ، که از أحفاد میرزا رفیعای نائینی بوده ، و از فقهاء و علماء صاحب تألیف به شمار رفته ، و شعر می سروده است . و در قبرستان سنّی فاطمه علیها السلام مدفون گردیده ، و بنا بر یک احتمال ، برادر میرزا محمّد حسین ( مذکور در فوق ) بوده است (2).
ج - میر محمّد حسین دوّم ( نوۀ میرزا محمّد حسین أوّل ، مذکور در فوق ) که عالمی محقّق و فاضل بوده است .
د- سیّد محمّد مظهر ، متوفّای 1254 قمری ( پدر حکیم جلوه ) که عالمی أدیب ، و شاعری مورّخ ، و طبیبی متبحّر بوده ، و تألیفی به نام « أحوال سلاطین صفویّه » ، از خود به جای گذاشته است (3).
ه - حکیم جلوه
حکیم نامدار و محقّق عظیم الشّأن ، میرزا أبو الحسن جلوه ، متوفّای 1314 قمری ، که در هند تولّد یافته ، و در اصفهان تحصیل علم نموده(4)و چهل و یک سال ، در مدرسۀ دارالشّفاء تهران اقامت داشته ( به نحو مجرّد و بدون همسر )، و تدریس می نموده ، و از چهره های برجستۀ علوم عقلی و فنون حکَمیّه بوده است . وی ، تألیفاتی ، همانند : « إثبات الحرکة الجوهریّه » و « ربط الحادث
ص:468
بالقدیم » و « دیوان اشعار » و « حواشی بر أسفار ملاّ صدرا » ، از خود به جای گذارده ، و از مفاخر عالَم حکمت و فلسفه ، در قرن چهاردهم ، به شمار می رود .
در کتاب آتشکدۀ اردستان ، أثر نویسندۀ محقّق و متتبّع ، مرحوم رفیعی مهرآبادی ، بحثی گسترده ، و تحقیقی مفصّل ، دربارۀ خاندان طباطبائی و شاخه های آن ، انجام گرفته ، و شایان توجّه می باشد.
چنانچه قبلاً اشاره نمودیم ، سادات طباطبائی ، در بسیاری از بلاد و کشورها منتشر بوده و هستند ، و در بسیاری از دوره ها ، با هجرت شخصیّتی برجسته از این خاندان ، به شهری تازه و تشکیل خانواده در آن شهر ، سرسلسلۀ خاندانی جدید می گردیده است ، که به حساب سابقۀ آباء او ، منسوب به شهر قبلی ، و به حساب محلّ سکونت جدید ، منسوب به شهر تازه می گردیده است ، و نمونۀ آن ، خاندان طباطبائی های بروجردی اصفهانی می باشد ، که با توجّه به سوابق آن خاندان « بروجردی » خوانده می شوند ، ولی با توجّه به سکونت عدّه ای از این خاندان در اصفهان « اصفهانی » نامیده می شوند ، و ذیلاً به برخی از دانشمندان این خاندان علمی اشاره می نمائیم :
الف - عالم بزرگوار و مورد توجّه ، حاج سیّد علی طباطبائی بروجردی ، متوفّای 1306 قمری . وی از علماء مبرّز و صاحب تألیف بوده ، و از آثار علمی او ، کتابی در اصول فقه بوده است(1).
سکونت آن بزرگمرد ، در محلّۀ درب کوشک ، و قبر او در تکیۀ آقا حسین خوانساری می باشد.
ص:469
ب - فقیه مجتهد ، و پیشوای عظیم الشّأن ، حاج میرزا أبو الحسن بروجردی طباطبائی ، متوفّای 1348 قمری ، و فرزند مرحوم حاج سیّد علی ( مذکور در فوق ) . وی از شاگردان پدر خود ، و نیز حاج میرزا بدیع درب إمامی ، و آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، و آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی بوده ، و نیز در حوزۀ علمیّۀ نجف ، سالها مشغول به تحصیل مراتب علمی و تکامل مراتب استنباط بوده است ، و پس از مراجعت ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشته ، و مورد توجّه و ارادت مردم با ایمان بوده است(1).
پس از وفات آن بزرگمرد ، تکیه و بقعه ای جالب ، به نام و به احترام او ، تأسیس نمودند ، که به نام « تکیۀ بروجردی » یا « تکیۀ دربکوشکی ها » خوانده می شود ، و بسیاری از علماء و مدرّسین ، در آن مدفون گردیده اند .
ج - عالم فاضل ، حاج میرزا محمّد باقر طباطبائی بروجردی ، متوفّای 1340 قمری . وی فرزند حاج میر سیّد علی بروجردی ، و برادر حاج میرزا أبو الحسن بروجردی می باشد ، و در تکیۀ آقا سیّد أبو جعفر خادم الشّریعه ، معروف به « تکیۀ آقا مجلس » مدفون گردیده است(2).
یکی از خاندان های علمی اصفهان ، که از دورۀ صفویّه تا اواخر قرن چهاردهم ، مهد پرورش علماء بزرگ بوده است ، خاندان فاضل سراب می باشد ، که عدّه ای از آنها با عنوان « جویبارهای » مشهور می باشند ، و ذیلاً به برخی از مفاخر علمی آن خاندان ، اشاره می نمائیم :
ص:470
الف - فاضل سراب
سرسلسلۀ این خاندان ، فقیه متکلّم ، و مجتهد کامل و جامع ، مولی محمّد بن عبد الفتّاح تنکابنی ، معروف به « فاضل سراب » ، متوفّای 1124 قمری بوده است . وی از شاگردان محقّق سبزواری و علاّمۀ مجلسی پوده ، و تألیفاتی محقّقانه و عالی و مورد توجّه ، در زمینۀ فقه و اصول و عقائد ( کلام ) به جای گذاشته ، همانند : « سفینة النّجاة » و « اثبات الصّانع القدیم » و ... ، که شمار آنها به سی عدد می رسد(1). فاضل سراب ، در فقه و اصول و کلام و مناظره ، استاد بوده ، و از مشایخ اجازه به شمار رفته ، و در کتب تراجم و رجال ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعه ، فوائد الرّضویّه ، ریحانة الأدب ، ألکنی و الألقاب ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، رجال اصفهان و ... ، و بسیاری از کتب تاریخ و جغرافیا و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و در یک جمع بندی ، او از مفاخر علمی قرن دوازدهم به شمار می رود ، و تکیه و بقعۀ مخصوص ، به نام « تکیۀ فاضل سراب » دارد .
ب - ج - دو فرزند فاضل سراب
مولی محمّد رضا ، و مولی محمّد صادق ، که هر دو از علماء ، و از شاگردان پدر، و مجاز از او بوده اند ، و در جوار قبر پدر ، در تکیۀ فاضل سراب ( واقع در خیابان فیض ، أوّل تخت فولاد ) مدفون گردیده اند .
د- آقا شیخ محمّد صالح مازندارانی
فقیه محقّق ، آقا شیخ محمّد صالح مازندرانی ، متوفّای 1285 قمری ، که از
ص:471
أحفاد فاضل سراب بوده، و در حوزۀ نجف و کربلاء ، از درس مرحوم شریف العلماء ، و آقا شیخ موسی ، و آقا شیخ علی ( فرزندان مرحوم کاشف الغطاء ، شیخ جعفر کبیر ) بهره جسته ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرجعیّتی بزرگ و قابل توجّه داشته است . او داماد سیّد صدرالدّین عاملی بوده ، و تألیفاتی ، همانند : «کواشف الحجب » ( در چند جلد ) داشته(1)، و به علّت سکونت در محلّۀ جویبارۀ اصفهان ، خود و فرزندانش ، مشهور به « جویباره ای » گردیده اند ، و آن بزرگمرد، در تکیۀ مادر شاهزاده مدفون شده است .
ه- آقا شیخ محمّد حسین جویباره ای
وی فرزند ملاّ محمّد صالح مازندرانی ( جویبارهای ) و از زهّاد علماء ، و مورد توجّه بوده است ، و در تکیۀ فاضل سراب ، مدفون می باشد .
و - آقا شیخ محمّد رضا صالحی
وی فرزند آقا شیخ محمّد حسین جویبارهای ، و متوفّای 1386 قمری می باشد ، و همانند پدر ، دارای زهد و مقام علمی بوده، و در تکیۀ فاضل سراب مدفون گردیده است .
ز - حاج میرزا مهدی جویباره ای
وی فرزند ملاّ محمّد صالح ، و برادر آقا شیخ محمّد حسین ( یادشدگان در فوق ) و متوفّای 1325 قمری می باشد ، و عالمی شایسته و مورد توجّه مؤمنین ، و مرجع امور دینی بوده ، و در تکیۀ فاضل سراب مدفون گردیده است . این
ص:472
تکیه ، به احترام یاد شدگان فوق ، « تکیۀ جویباره ای » هم خوانده می شود(1).
از خاندانهای علمی اصفهان ، که از دروۀ صفویّه تا کنون ، مهد پرورش علماء بوده ، و شخصیّت های علمی و اجتماعی ( و عهده دار مناصب مهم و رسمی ) از آنها برخاسته اند « خاندان فقیه أحمد آبادی » می باشد .
بزرگترین چهرۀ علمی این خاندان در دورۀ أخیر ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد تقی موسوی احمد آبادی ، متوفّای 1348 قمری می باشد ، که فقیهی مجتهد ، و محدّثی محقّق ، و متکلّمی مدقّق ، و شاعری أدیب بوده ، و تألیفات زیادی از قبیل : « مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم » و « آداب الجمعات » و ... ، از خود به جای گذارده است(2).
این بزرگمرد ، دارای چهر های برجسته ، از نظر علمی و روحی و معنوی بوده، و در کتابهای گوناگون ، مورد تجلیل قرار گرفته است ، همانند :
1- نقباء البشر ، از علاّمۀ محقّق ، حاج آقابزرگ طهرانی ، صفحۀ 258
2- مکارم الاثار ، از دانشمند متتبّع و متبحّر ، میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی ، در ذیل وقایع سال 1301 قمری .
3 و 4 - الأمالی (مخطوط) و مقالات مبسوطه ، از مرحوم معلّم حبیب آبادی .
5- تاریخ اصبهان ، از میرزا حسن خان جابری انصاری ، جلد 3، صفحۀ 53
6- ألأعلام ، از خیر الدّین زرکلی ، جلد 6، صفحۀ 289
ص:473
7- معجم المؤلّفین ، از عمر رضا کحّاله ، جلد 9، صفحۀ 131
8- مؤلّفین کتب چاپی ، از خان بابا مُشار ، جلد 2، صفحۀ 282
9-رجال اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 46 - 47
10- دانشمندان و بزرگان اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 217
11 - سیری در تخت فولاد ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ، صفحۀ 132 - 135
12- حوزه های علمیّۀ شیعه در طول تاریخ ج 1، ص 392 از نویسندۀ این سطور
13 - آثار التّقوی ، که رسالۀ مستقل و جامعی ، در شرح حال این بزرگمرد می باشد ، از علاّمۀ محقّق ، آیة الله ، آقا سیّد محمّد علی روضاتی ، که در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم ( چاپ دوّم ) به چاپ رسیده است .
مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبو القاسم دهکردی ، ( استاد آن بزرگوار ) در ضمن اجازۀ اجتهادی که برای ایشان نوشته ، چنین مرقوم داشته اند (1)
وَمِمَّنْ وَجَدْناهُ فی قَرْنِنا هذا ، سالِکاً مَسْلَکَ الرَّشادِ وَ ناهِجاً مَنْهَجَ السَّدادِ ، ناشِراً الأِخْبارِ الأئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ ، مُتَفَقَّهاً فِی الدّینِ ، جَنابُ الْعاِلِم الْعامِلِ وَ الْفاضِلِ الْکامِلِ ، الْجامِعِ الْکَمالاتِ النَّفْسانِیَّةِ ، وَ الْحائِزِ لِلْمَراتِبِ الایمانِیَّةِ ، الْمُهَذَّبِ الصَّفِیِّ، وَ الألْمَعِیِّ الزَّکِیِّ ، وَ صَدیقِنا ، ألْحاجْ میرْزا مُحَمَّدْ تَقی ، أدامَ اللهُ تَأییدَهُ ، فَإنّا قَدْ وَجَدْناهُ ... صاحِبَ الذِّهْنِ الْوَقّادِ ، وَ الْفَهْمِ الْنَّقادِ ، وَجَوْدَةِ الْقَریحَةِ وَ السَّلیقَةِ الْمُسْتَقیمَةِ خارِجاً عَنْ ذُلّ التَّبَعِیَّةِ إلی عِزِّ الإسْتِقْلالِ
وَ بالِغاً رُتْبَةَ الاْجْتِهادِ ... وَ إفْتِخاراً لِلشّیعَةِ الإمامیَّةِ
و بدین وسیله ، نه تنها ایشان را دارای رتبۀ اجتهاد و جامع کمالات نفسانی معرّفی نموده ، بلکه افتخار شیعۀ إمامیّه دانسته است .
ص:474
و مرجع عالیقدر معاصر ، حضرت آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدّظلّه العالی ( صاحب کتاب نفیس منتخب الأثر) در ضمن مقدّمه ای بر چاپ دوّم کتاب مکیال المکارم ، چنین مرقوم داشته اند : وَهذَا الْکِتابُ الشَّریفُ وَ إنْ صُنِّفَ فی فَوائِدِ الدُّعاءِ لِمَوْلینَا الْقائِمِ أرْواحُنا نِداهُ وَ لکِنَّهُ مَوْسُوعَةٌ کَبیرَةٌ، فی کُلِّ ما یَتَعَلَّقُ بِهِ علیه السلام ، مِمّا هُوَ مَذْکُورٌ فی کُتُبِ الأْحادیثِ وَ الْجَوامِعِ الْکَبیرَةِ الْمُعْتَمَدَةِ ، وَ لَوْ أسْماهُ « مَؤْسُوعَة الإمامِ الْمَهْدی ، أوْ مَؤْسُوعَة الْمَهْدِیّ الْمُنْتَظَر » لَکانَ أیْضاً بِذلِکَ جَدیراً ، فَللّهِ دَرُّ مُؤَلِّفِه الْبارِعِ الْمُخْلِصِ الْوَلِیِّ الْوَفِیِّ لإِمامِهِ ، الْعَلاّمَةِ الْحُجَّةِ ، ألأیَةِ « السَّیِّد مُحَمَّد تَقِیِّ الْمُوسَویّ» وَ عَلَیْهِ أجْرُهُ فیما تَحَمَّلَ فی سَبیلِ إخْراجِ هذَا الأثَرِ الْجَلیلِ ، مِنَ الْعَناءِ الَّذی لایَعْرِفُهُ إلاَّ الأوْحَدِیُّ مِنْ أهْلِ التَّألیفِ وَ التَّنْقیبِ فَهَنیئاً لَهُ لِتَألیفِ هذَا الْکِتابِ ما أکْرَمَهُ اللهُ مِنَ التَّوْفیقِ الَّذی لایُکْرِمُ بِهِ إلاّ أهَلَ الإخْلاصِ وَالْوَفاءِ وَ ذَوِی النِّیّاتِ الصّادِقَةِ وَ الْقُلُوبِ السِّلیمَةِ ، وَ الْمُتَمَسِّکینَ بِحَبْلِ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ (1).
پدر و اجداد این بزرگمرد ، بدین ترتیب می باشند : آقا سیّد عبد الرّزاق بن سیّد عبد الجواد بن سیّد مهدی بن میر قاضی بن سیّد محمّد ( نائب الصّدر ) بن میر محمّد تقی موسوی ( وزیر شاه صفی « شاه سلیمان » ) ، که همۀ آنها ، با تفاوت مراتب ، از علماء بوده اند ، و آقا سیّد محمّد ، عهده دار منصب « نائب الصّدر » بوده، و میر محمّد تقی موسوی ، منصب « وزارت » داشته است(2).
در بخش « بقعه های علمی اصفهان » دربارۀ شخصیّت و آثار صاحب مکیال
ص:475
المکارم ، و خاندان علمی او ، با نگرشی دیگر ، بحث و بررسی داریم .
خاندانی است علمی ، که سرسلسلۀ آن ، فقیه مجتهد ، حاج محمّد ابراهیم قزوینی اصفهانی ، متوفّای بعد از 1263 قمری می باشد . وی أصلاً قزوینی بوده و در اصفهان تحصیل علم نموده ، و از شاگردان مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی ( حجّة الإسلام ) بوده ، و از او اجازۀ اجتهاد دریافت کرده است ، و به علّت علم و تقوائی که داشته ، مورد توجّه و عنایت خاصّ آن زعیم عالیقدر بوده است (1)
مرحوم قزوینی ، کتابخانۀ مهمّی داشته ، که علاّمۀ بزرگوار ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، در تألیف کتاب شریف « الذّریعه » از آن بهره گیری نموده است(2).
فرزند بزرگ آن مرحوم ، به نام حاج آقا محمّد قزوینی ، متوفّای 1304 قمری ، از علماء محترم ، و إمام جماعت مسجد آقانور (که از مساجد مهم اصفهان به شمار می رفته ) بوده ، و از أحفاد او ، مرحوم حاج آقا باقر قزوینی ، متوفّای 1362 قمری ، و مدفون در تکیۀ خلیلیان می باشد ، که از علماء جلیل القدر بوده ، و خاندان علمی قزوینی را ، تا زمان خود حفظ نموده است .
دوّمین فرزند مرحوم حاج محمّد ابراهیم ، به نام آقا شیخ محمّد حسین می باشد ، که عالمی فاضل به شمار رفته ، و از آثار او تدوین حواشی پدرش ، بر شرح حدیث غمامه ( تألیف قاضی سعید قمی ، از علماء قرن یازدهم ) می باشد .
یکی از خاندانهای علمی و تقوائی ، که در طول زمان ، چهره های علمی
ص:476
متعدّدی را در خود پرورش داده است ، خاندان سادات حسینی کتابفروش (کتابی ) می باشد ، که ذیلاً توضیح داده می شود:
سرسلسلۀ خاندان ، مرحوم آقا سیّد محمّد کتابفروش است ، که از علماء وفضلاء و زهّاد و مدرّسین فقه بوده ، و شغل کتابفروشی داشته ، و از معمّرین به شمار رفته است (1)، و در تخت فولاد ، در نزدیکی « بقعۀ آقا رفیعا نائینی » مدفون گردیده ، و بقعه ای به احترام او و فرزندش ( آقا میر محمّد صادق ) تأسیس شده بوده ، که در جریان ایجاد فرودگاه در جنوب تخت فولاد ، از بین رفته است .
فرزند آن بزرگمرد ، فقیه مدرّس ، و محقّق زاهد ، آقا میر محمّد صادق ، مشهور و معروف به : کتابفروش ، متوفّای 1303 یا 1304 قمری می باشد ، که در نزد علماء اصفهان ، به فقاهت معروف بوده(2)، و به مطالعه و تدریس و عبادت و تهجّد اشتغال داشته ، و شاگردان بسیاری پرورش داده ، که از جملۀ آنها ، مرحوم آخوند گزی قُدْسُ سِرُة می باشد(3). وی دارای تألیفاتی در فقه بوده ، که مورد ستایش محقّق و مجتهد نامدار ، مرحوم آخوند گزی می باشد، و از جملۀ آنها شرحی است بر شرایع ، که در سنّ 23 سالگی شروع در تألیف آن نموده است(4). مرحوم آقا میر محمّد صادق ، از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر شفتی و داماد ایشان بوده ، و فرزندانی به نامهای : 1- آقا سیّد محمّد تقی ، 2 - آقا میرزا
ص:477
علی رضا، 3- آقا سیّد محمّد جواد ، داشته است(1).
عالم فاضل ، میر محمّد حسین بن میر علی نقی ، متوفّای 1341 قمری ، که قبر او در کنار « بقعۀ سادات کتابفروش » بوده ، از همین خاندان می باشد(2).
علاوه بر یاد شدگان ، عدّۀ دیگری از علماء أتقیاء و فضلاء أزکیاء ، در این خاندان علمی ، نشو و نما یافته اند ، که از برخی از آنها ، در کتاب سیری در تخت فولاد، از صفحۀ 139 تا 141 ، یاد شده است .
(3)از خاندانهای برجسته ، از نظر علمی و تقوائی و اجتماعی ، خاندان کرباسی است ، که شخصیّت های برجسته ای در عالم مرجعیّت و تدریس و تألیف و تحقیق ، و نیز زهد و تقوی ، به حوزه های علمیّه و جامعۀ شیعه ، عرضه کرده است ، و تاکنون این خاندان پر برکت ، از نظر علمی و روحانی ، استمرار خود را حفظ نموده است ، و ذیلاً به نمونه هایی اشاره می نمائیم :
الف - حاج محمّد حسن خراسانی
أوّلین عالِم این خاندان ، مرحوم حاج محمّد حسن خراسانی ، متوفّای 1190 می باشد ، که از هرات به کاخِ ( کاخکِ ) خراسان آمده ، و سپس به اصفهان
ص:478
مهاجرت نموده ، و اقامت جسته است . مرحوم میرزای قمی ( صاحب قوانین الاصول ) در اجازه ای که برای حاجی کلباسی نوشته ، مرحوم حاج محمّد حسن را ، با چنین عناوینی ستوده است : ألْعالِم الْعابِد الْباذِل الْمَبْرُور، و در بارۀ آن بزرگمرد گفته اند که : حاجی کلباسی ، حسنه ای است ، از حسنات حاجی محمّد حسن .
وی از معاشرین و مصاحبین چهرۀ نورانی و علمی اصفهان ، یعنی آقامحمّد بید آبادی بوده است(1).
ب - حاجی کلباسی
برجسته ترین چهرۀ علمی و تقوائی خاندان کرباسی ، فقیه نامدار ، و مرجع بزرگوار ، تقیّ نقیّ ، و عابد زاهد ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ، متولّد 1180 و متوفّای 1261 هجری قمری می باشد ، که از شاگردان بزرگترین چهره های علمی شیعه ، همانند : وحید بهبهانی ، و سیّد بحر العلوم ، و شیخ جعفر نجفی
( کاشف الغطاء ) و صاحب ریاض ، و میرزای قمی ، و ملاّ مهدی نراقی ، و ملاّ محراب حکیم ، و ملاّ علی نوری حکیم و ... ، بوده(2)و شاگردان عظیم الشّأنی، همچون : آقا میر سیّد حسن مدرّس ، و آقا سیّد حسن مجتهد موسوی ، و آقا میر سیّد محمّد شهشهانی و ...، پرورش داده، و مربّی معنوی و اخلاقی او ، شخصیّت نامدار شیعه ، آقا محمّد بید آبادی بوده است .
حوزۀ درسی او مشهور ، تحقیقات علمی او مورد توجّه ، تألیفات فراوان او ، ( همانند : اشارات الاصول ، نخبه ، شرح کفایۀ سبزواری و ... ) پر برکت ، أخلاق و تقوای او زبانزد عامّ و خاصّ ، و دعای او مستجاب ، و ذریّۀ او ( در عالَم عِلم
ص:479
و عمل ) پر ثمر ، و معاشرت او سازنده و الهام بخش ، بوده است .
شرح حال آن بزرگمرد ، در دهها کتاب و رساله ، از کتب معتبرۀ تراجم و رجال ، ذکر گردیده است(1).
ج - آقا محمّد مهدی کلباسی
فرزند برومند حاجی کلباسی ، مرحوم آقا محمّد مهدی کرباسی ( کلباسی) متوفّای 1278 هجری ، که أکبر و أرشد أولاد حاجی بوده، و کتابهای فراوان ( که برخی از آنها ، در ضمن چندین مجلّد می باشد ، همانند : شرح منهاج الهدایه ، که فقه استدلالی است ، در 8 جلد ، و مصابیح الأصول ، که 9 جلد می باشد ، و ...) تألیف نموده(2)، و حوزۀ درسی مهمّی در مسجد حکیم داشته است . وی داماد مرحوم سیّد محمّد باقر شفتی بوده(3)، و فرزند او « آقا شیخ محمّد حسین کلباسی » متوفّای 1340 قمری ، ( از علماء بزرگوار و مورد توجّه بوده است ).
د. آقا میرزا أبو المعالی کلباسی
آخرین فرزند حاجی کرباسی(4)، مرحوم آقا میرزا أبوالمعالی (محمّد)
ص:480
کلباسی، متوفّای 1315 قمری می باشد ، که از أوّلیاء الله بوده، و در علم و تقوی از چهره های برجسته و کم نظیر حوزۀ علمی و بزرگ اصفهان به شمار می رود .
وی ، دهها کتاب و رساله ، در زمینۀ فقه و اصول و رجال و تفسیر و حساب و شعر ، تألیف نموده ، و محقّق و دقیق الفکر و کثیر التتبّع به شمار رفته ، و عوام و خواص ، داستانهائی در عظمت روحی و مقامات معنوی آن بزرگمرد ، و نیز کراماتی که از توسّل به روح مطهّر و قبر منور ایشان ظاهر گردیده ، نقل می نمایند
از میان شاگردان فراوان این مجتهد و محقّق نامدار ، نام مرحوم آیة الله العظمی آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، جلب توجّه می نماید .
ه - میرزا جمال الدّین کلباسی
فقیه زاهد و عالم ، حاج میرزا جمال الدّین کلباسی ، فرزند آقا میرزا أبو المعالی ، و متوفّای 1350 قمری . وی از شاگردان آخوند خراسانی بوده ، و تألیفاتی دارد ، و در زهد و تقوی ، شار بالبنان بوده ، و بزرگتر از برادرش ( میرزا أبو الهدی ، مذکور در ذیل ) می باشد .
و - میرزا أبو الهدی کلباسی
فقیه رجالی ، و اصولی مدقّق ، آقا میرزا أبو الهدی کلباسی ( متوفّای 1356 قمری ) که نمونه ای از شخصیّت والای پدرش ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، محسوب می شده است . حوزۀ در سی او ، مخصوصاً در زمینۀ علم رجال ، و تألیفات متعدّد و ارزشمند آن بزرگمرد ، به ویژه کتاب « سماء المقال، فی تحقیق علم الرّجال » ( در دو جلد ) مورد توجّه و عنایت بوده و می باشد .
وی از شاگردان پدرش، و نیز آخوند خراسانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی
ص:481
( در نجف اشرف ) بوده است (1).
آیة الله ، آقای حاج شیخ محمّد کلباسی ، که از علماء و مدرّسین محترم و بزرگوار فعلی حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشند ، فرزند مرحوم آقا میرزا أبو الهدی کلباسی هستند .
ز - حاج میرزا رضا کلباسی
فقیه جامع ، و مجتهد مدرّس ، و حکیم ریاضی ، حاج میرزا رضا کلباسی ، متوفّای 1383 قمری . وی در حوزه های علمیّۀ اصفهان و تهران و نجف اشرف تحصیل علم نموده ، و از محضر مبارک شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، مفتخر به اجازۀ اجتهاد گردیده(2)، و در شهر اصفهان ، و در آخر عمر ، در مشهد مقدّس ، به فعّالیّت دینی در سطحی وسیع و همه جانبه ، اشتغال داشته است . وی در مدرسۀ صدر بازار تدریس می نموده ، و تألیفاتی در اصول دین و اصول فقه و أخلاق ، از خود به جای گذاشته ، که کتاب « أنیس الّلیل » در میان آنها ، از شهرت عمومی برخوردار است .
از أولاد و أحفاد حاجی کلباسی ، علاوه بر نامبردگان، عدّۀ زیادی ، از مجتهدین و مؤلّفین و مدرّسین و أئمّه جماعت و خطباء و ... ، بوده اند ، که در کتابهای : ألکرام البرره ، نقباء البشر ، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، رجال اصفهان ، آثار ملّی اصفهان ، دائرة المعارف تشیّع ( ذیل عنوان « آل کرباسی » ) از آنها یاد شده است .
ما نیز در بخش ( بقعۀ حاجی کلباسی ) اشاراتی به گستردگی خاندان علمی
ص:482
کلباسی (کرباسی ) نموده ایم .
این خاندان ، یکی از قدیمی ترین خاندانهای علمی شیعه ، در شهر اصفهان می باشد ، که نسب آنها به شرفشاه ، فرزند عبّاد ، مشهور به «گلستانۀ اصفهانی » می رسد ، و أوّلین شخصی که از این سلسله ، به گلستانه شهرت یافته ، أمیر أبی الفضل است(1)، و از این خاندان ، چهره های مبرّزی برخاسته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها ، اشاره می شود:
الف - سیّد شرف الدّین حیدر
فرزند محمّد بن حیدر بن اسماعیل بن علیّ بن حسن بن علی شرفشاه ، که از علماء بزرگ شیعه در اصفهان در قرن هشتم بوده است .
ب - سیّد عباد
فرزند سیّد أحمد ، قاضی القضاة اصفهان در زمان سلطان محمّد خدابنده ( اولجایتو ) ، که از علماء صاحب تصنیف ، و معاصر علاّمۀ حلّی بوده ، و حوزۀ درسی داشته است(2).
ج - سیّد مجد الدّین عباد
فرزند سیّد یحیی ، که از علماء قرن هشتم بوده است.
ص:483
د- شاه أبو تراب گلستانه
پدر سیّد علاء الدّین محمّد ، که نائب الصّدر ، و قاضی اصفهان ، در عهد سلاطین صفویّه بوده است(1).
ه- سیّد علاء الدّین گلستانه
وی مهمترین و برجسته ترین شخصیّت علمی این خاندان می باشد ، و در تدریس و تحقیق و تألیف و تقوی و زهد و ورع و عبادت ، مقامی بسیار ارجمند داشته است . او حکیم فقیه و محدّث ومحقّق بوده ، و تمام عمر شریف خود را به إفاده و استفادۀ علمی گذرانیده ، و دو نوبت پیشنهاد صدارت به او شده ، و هر دو را رد نموده است(2). وی برادر زن علاّمۀ مجلسی بوده ، و بدین وسیله خاندان او ، با خاندان علاّمۀ مجلسی ، ارتباط می یابد .
سیّد علاء الدّین محمّد گلستانه ، تألیفات متعدّدی داشته ، که نشانۀ عظمت علمی ، و قدرت تفکّر و اندیشه عمیق او می باشد ، و از میان آنها ، شرح کبیر نهج البلاغه ، به نام « حدائق الحقایق » می باشد ، که بسیار مفصّل است ، و سه جلد آن را به پایان برده ، و تا مقداری بعد از خطبۀ شقشقیّه را شرح نموده است ، و از آثار عظمت علمی او محسوب می گردد ، و هم چنین از آثار آن بزرگمرد ، « شرح أسماء الحسنی » بوده ، که مبسوط می باشد ، و نیز ، « ترتیب مشیخۀ من لایحضره الفقیه » را تألیف نموده ، که از شهرت و اهمیّت فراوانی برخوردار میباشد . عموم بزرگان و محقّقین ، به عظمت تألیفات متعدّد آن بزرگمرد ، اعتراف نموده اند . وفات او بنا بر مشهور ، در سال 1100 قمری بوده ، و بنا بر
ص:484
احتمال دیگر ( همراه با تأییدی قابل توجّه ، مذکور در ریحانة الأدب ) در سال 1110 واقع شده است .
در بسیاری از کتب تراجم، همانند : أعیان الشّیعه ، روضات الجنّات ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه ، دانشمندان و بزرگان اصفهان رجال اصفهان و ...، و همچنین ، در بسیاری از دائرة المعارف ها ، از این بزرگمرد ، تجلیل فراوان شده است .
و - میرزا تاج الدّین گلستانه
وی از شاگردان علاّمۀ ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و مجاز از او بوده است ، و تاریخ اجازۀ یاد شده ، سال 1062 می باشد .
ز- میرزا محمّد باقر گلستانه
وی فرزند سیّد علاء الدّین گلستانه ، و دارای حسب و نسبی برجسته بوده ، و از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و از مشایخ اجازه حاج ملاّ محمّد زمان کاشانی ، به شمار رفته است(1).
ح - سیّد محمّد مورّخ الإسلام
وی فرزند حاج میر سیّد علیّ بن میرزا محمّد علی خان می باشد ، و أدیب وفاضل بوده ، و کتابهای چندی ، همانند : سفرنامۀ کربلاء و فضائل العجم و ... ، تألیف نموده ، و در سال 1369 قمری وفات یافته ، و در تکیۀ شهشهانی مدفون گردیده است(2).
ص:485
ط - حاج سیّد مهدی گلستانه
وی از شاگردان فقیه و مرجع نامدار، حاج میرزا حبیب الله رشتی بوده ، و در علم و فضل مقامی ارجمند داشته است ، و در اصفهان و سپس تهران ، مورد توجّه قرار گرفته ، و پیشوائی داشته ، و در سال 1323 قمری وفات یافته است .
از نکته های جالب در مورد شخصیّت و اهمیّت سادات گلستانه ، این است که آنها گورستانی اختصاصی به نام « قبرستان گلستانه » داشته اند ، که در دورۀ صفویّه ، در میان مردم مشهور و با اهمیّت بوده است .
ملاّ محمد صالح مازندرانی ، داماد مشهور و عظیم الشّان ملاّ محمّد تقی مجلسی، و همسر مجتهدۀ نامدار، آمنۀ بیگم می باشد . وی فقیهی محقّق ، و محدّثی مدقّق بوده ، و از چهره های برجستۀ علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن یازدهم به شمار می رود ، و به مناسبت عظمت شخصیّت علمی و اجتماعی دو چهرۀ نورانی و مهم اصفهان ، یعنی : ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی ، نام و عنوان این بزرگمرد ، در بخش معرّفی « خاندان علاّمۀ مجلسی » و بخش مدفونین در « بقعۀ علاّمۀ مجلسی » مطرح می گردد، ولی با توجّه به برجستگیها و شایستگی های شخصی او ، و نسل شایسته ای که از خود به جای گذاشته است بایستی محور بحث و تحقیق مستقل قرار گیرد، و در این فصل ، او را با عنوان سرسلسلۀ خاندانی علمی ، مورد بررسی و تمجید قرار می دهیم .
در ابتداء ، با نگرشی متفاوت با آنچه در بخش های دیگر نوشته ایم ، شخصیّت ملاّ صالح مازندرانی ( سرسلسلۀ خاندان ) را ، مورد توجّه قرار داده ، و سپس چندین چهره از ذریّۀ آن بزرگمرد را ، یاد می نمائیم :
ص:486
الف - ملاّ محمّد صالح مازندارانی
أبو الفضائل ، حسام الدّین ، محمّد صالح بن أحمد بن شمس الدّین طبرسی مازندرانی ، متوفّای 1086 قمری . وی استادهای عالی مقامی ، همانند : ملاّ محمّد تقی مجلسی ، شیخ بهائی ، ملاّ عبد الله شوشتری و ملاّ حسنعلی شوشتری داشته ، و تألیفاتی ، همانند : 1- حاشیه بر شرح لمعه ، 2- حاشیۀ مختصر الأصول عضدی ، 3- حاشیۀ معالم(1)، 4- شرح قصیدۀ برده ، 5- شرح زبدة الأصول شیخ بھائی عشرح من لایحضره الفقیه ، 7 - شرح معالم ( غیر از حاشیۀ معالم ) 8- شرح روضۀ کافی 9- شرح بر اصول کافی (که از همه معروف تر و مهم تر است ) از خود به جای گذاشته است .
در هر کدام از کتب تراجم ، همانند : روضات الجنّات ، أعیان الشّیعة ، فوائد الرّضویّه ، ریاض العلماء ، و ...، تجلیل شایسته از علم و تقوی ، و مجاهدات علمی این بزرگمرد انجام گرفته ، و با ألقاب « فخر المحقّقین و المدقّقین » و نیز « عالم صالح زاهد » و ... ، ستوده شده است .
پدر او ، به نام ملاّ أحمد سروی(2)از علماء بوده است .
ب - ملاّ هادی مازندرانی
أعلم و أکمل و أفضل أولاد ملاّ صالح مازندرانی ، فقیه و مفسّر کامل ، و محدّث و اصولی جامع ، و أدیب و نویسندۀ فاضل ، و مقدّس زاهد ، ملاّ هادی مازندرانی ، متوفّای 1120 قمری ، مشهور به « آقا هادی مترجم » و مدفون در
ص:487
بقعۀ علاّمۀ مجلسی می باشد .
وی تألیفات بسیار داشته ، که از آن جمله است : 1- ترجمۀ قرآن مجید و شأن نزول آیات آن ، و نیک و بد استخاره با آیات قرآنی ، 2- حاشیۀ تفسیر بیضاوی ( به عربی ) 3- شرح فارسی شافیۀ ابن حاجب 4 - شرح شمسیّه ( به فارسی ) 5 - شرح صحیفۀ سجادیّه ( به فارسی ) 6- شرح فارسی معالم ، 7 - شرح کافیۀ ابن حاجب ( به فارسی ) 8- شرح بر فروع کافی(1)9 - أنوار البلاغه ( در معانی و بیان) 10- شرح قواعد الأحکام علاّمۀ حلّی (که مبسوط است ) (2)، و تألیفات دیگر ، که نویسندۀ محقّق ، آقای علی دوانی ، شمار آنها را به بیست و سه عدد رسانده است ، و مجموع آثار وی ، نشانۀ جامعیّت او در زمینۀ فقه ، اصول ، حدیث ، کلام ، تفسیر ، معانی و بیان ، نحو ، صرف و منطق می باشد .
آقا هادی مترجم ، در خدمت پدر و جدّ مادریش ( ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و دیگر بزرگان ، کسب علم و کمال نمود، و به مقام اجتهاد رسید ، و سپس خود به تدریس و پرورش شاگردان فراوان ، و تحقیق و تألیف پرداخت ، و شاگردانی همچون شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، پرورش داد(3).
این بزرگمرد ، خطّ نسخ و شکسته و نستعلیق را ، بسیار خوب می نوشته ، به طوری که می توان او را ، از خطّاطان به شمار آورد .
ج ، تا ، ز - پنج فرزند دیگر
ملاّ صالح مازندرانی ، پنج فرزند پسر دیگر نیز داشته است ، به نامهای :
ص:488
الف : آقا نورالدّین محمّد که به نوشتۀ کتاب مرآت آلأحوال جهان نما ، فقیه بی عدیل و نظیر بوده است .
دختر این بزرگمرد ، همسر آقا محمّد أکمل ، و مادر آقا محمّد باقر اصفهانی (وحید بهبهانی ، استاد الکل ) می باشد(1).
ب - آقا محمّد سعید أشرف که به نوشتۀ مرآت آلأحوال ، عالم أدیب و فاضل لبیب بوده ، و أشعار عربی بسیار خوب می سروده ، و خطّ بسیار زیبا داشته است ، و علوّ فطرت و سخاوت از سجایای او بوده ، و أولاد او ، از علماء و صاحبان فضیلت بوده اند .
ج - آقا حسنعلی مازندرانی که فاضلی أدیب ، و عالمی لبیب بوده است .
د. آقا عبدالباقی که جامع فضائل ، و عالم عامل ، و فقیه کامل بوده، و فرزندی داشته است ، به نام ملاّ محمّد صالح « همنام جدّش » و مشهور به « آقا بزرگ » ، که او هم ، عالمی کامل بوده است .
ه- آقا محمّد حسین وی ، به نوشتۀ محدّث نوری ، دانشمندی پرهیزکار بوده ، و حواشی بسیاری بر نسخه ای از « من لا یحضره الفقیه » نوشته بوده ، که دلالت بر فضل و کمال او می کرده است .
ح . آقا مهدی مازندرانی ( شهید )
فرزند دانشمند آقا هادی ، که عالمی فاضل و محقّق به شمار رفته ، و به نوشتۀ حزین لاهیجی ، مولای فاضل عارف بوده است . وی در فتنه و تهاجم أفغانها به
ص:489
اصفهان ، در سال 1141 قمری ، به شهادت رسیده است ، و تألیفاتی داشته است ، از قبیل : 1- بشارة الشّیعه من مسائل الشّریعه ، 2- حاشیۀ شرح مختصر عضدی ٣- حاشیۀ مختصر ابن حاجب ، 4 - وسیلة السّعاده و ذریعة الشّفاعه ( ترجمۀ کتاب مهج الدّعوات سیّد ابن طاووس ) و جمعی از فضلاء ، از شاگردان آن بزرگمرد بوده اند(1).
ط - آقا محمّد رضا مازندرانی
فرزند دیگر آقا هادی مازندرانی . وی به نوشتۀ سیّد عبد الله جزائری ( در اجازۀ کبیره )فاضل محقّق،و متکلّم رفیع المنزله بوده،ودر مدرسۀ خیر آباد بهبهان سکونت داشته ، و تدریس می نموده ، و در دهۀ 1150 قمری ، وفات یافته است(2) .
ی-زکی ، دختر ملاّ صالح مازندرانی
وی ، زنی فاضله بوده ، و نسخه ای از شرح اصول کافی ملاّ صالح مازندرانی ، به خطّ نسخ این بانوی فاضله ، در کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّه موجود می باشد(3).
چندین خاندان بزرگ و علمی ، همانند : « خاندان طباطبائی های بروجردی » که در برگیرندۀ چهره های بزرگی ، همانند : آقا سیّد محمّد طباطبائی بروجردی (سرسلسلۀ خاندان ) و علاّمه ، سیّد مهدی بحرالعلوم ، و فقیه بزرگ ، حاج میرزا
ص:490
محمود بروجردی ( صاحب مواهب السَّنیّه ) و مرجع عالیقدر شیعیان جهان ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی و ... می باشد ، و نیز خاندان بزرگ « آل صاحب ریاض » که در برگیرندۀ شخصیّت های ممتازی ، همانند : آقا سیّد علی (صاحب شرح کبیر ، به نام ریاض المسائل ) و آقا سیّد محمّد مجاهد و ...، می باشد ، و هم چنین خاندان بزرگ و علمی « وحید بهبهانی » که در برگیرندۀ مفاخر بزرگی ، همانند : استاد الکل ، آقا محمّد باقر اصفهانی ، (معروف به وحید بهبهانی ) و آقا محمّد علی بهبهانی کرمانشاهی ( فرزند برومند وحید بهبهانی ) و آقا عبد الحسین بهبهانی ( که هر دو از فقهاء و علماء بزرگ بوده اند ) و ...، همه و همه ، از طریق مادری ، منسوب به ملاّ صالح مازندرانی و آمنه بیگم می باشند ، و از این طریق ، با ملاّ محمّد تقی مجلسی و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی، منسوب می شوند، و به همین دلیل است که ، مرحوم آیة الله العظمی آقای بروجردی ، و دیگر بزرگان خاندان طباطبائی بروجردی ، مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی را ، جدّ خود، و علاّمۀ مجلسی ( ملاّ محمّد باقر ) را ، خال (دائی ) خود می دانسته اند .
( برای آشنائی بیشتر، به تحقیقات ارزشمند محقّق معاصر، آقای علی دوانی در کتاب نفیس ( علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ، از صفحۀ 556 تا 591 مراجعه شود).
علاوه بر یادشدگان ، جمع دیگری از خاندان علمی ملاّ صالح مازندرانی ، در عالم فقه و أدب و شعر و تحقیق و تألیف ، ظهور یافته اند ، که در کتابهای : ( مرآت الأحوال جهان نما ) و ( أنساب خاندان مجلسی ) و ( زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ، جلد 1، و 2) و ( علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ) و ( دانشمندان و بزرگان اصفهان ) و ( رجال اصفهان یا تذکرة القبور ) ، از آنها یاد شده است .
ص:491
هم چنانکه نام و عنوان علاّمۀ مجلسی ، خدمات اجتماعی و دینی و تألیفات و آثار علمی آن بزرگمرد ، بحارالأنوار و حوزۀ در سی و شاگردان وی ، از شهرت و اهمیّت ویژه برخوردار است، عنوان « خاندان مجلسی » و محتوای برجستۀ آن ، از امتیازات درخشان حوزۀ علمی ، و تاریخ پر افتخار تشیّع در شهر اصفهان به شمار می رود .
آری ، خاندانی که ریشۀ علمی آن به چهرۀ نامدار و برجستۀ اصفهان ، یعنی : حافظ أبونعیم اصفهانی ، متوفّای نیمۀ اوّل قرن پنجم ، معروف به « حافظ اصفهانی » و موصوف به « حافظ دنیا » (1) می رسد ، و در قرون متأخّره ، نه تنها علاّمۀ مجلسی را در خود داشته ، بلکه دهها شخصیّت علمی از مرد و زن ، در متن خاندان ، و دهها چهرۀ برجستۀ علمی ، از طریق مصاهرت و ازدواج ، مرتبط با آن بوده اند ، و خاندانهای نامداری ، همانند : « طباطبائی بروجردی » « وحید بهبهانی » « خاتون آبادی » « گلستانه » « مازندرانی » و ... ، انتساب به آن داشته اند ، و به راستی ، چنین خاندانی ، افتخار این آب و خاک ، و این ملّت و کشور ، و تاریخ علم و فرهنگ و مکتب تشیّع می باشد .
برای نمونه ، چند چهرۀ برجسته از این خاندان بزرگ را ، ذکر می نمائیم :
ص:492
الف - کمال الدّین ، درویش محمّد
کمال الدّین ، درویش محمّد اصفهانی ( فرزند محدّث بزرگوار ، شیخ حسن نطنزی ) جدّ مادری علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، که مورد تجلیل فراوان مجلسیّین می باشد . ملاّ محمّد تقی مجلسی ، او را « رئیس فقهاء و محدّثین ، در زمان خودش » و در جای دیگر « شیخ الطّائفه در عصر خود » خوانده ، و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، او را با چنین أوصاف و عباراتی ستوده است : ... از جدّ مادری پدرم ، عالم محدّث ، مولانا درویش محمّد بن شیخ حسن نطنزی ، روّح الله روحه ، نخستین دانشمندی که حدیث شیعه را در زمان دولت صفویّه ، در اصفهان نشر داد(1).
و نیز شیخ حرّ عاملی، و مؤلّف ریاض العلماء ، و محدّث نوری ، و شیخ یوسف بحرانی ، و سیّد حسن صدر ، او را مورد تجلیل قرار داده اند .
مولی کمال الدّین درویش محمّد ، أصلاً أهل جبل عامل ( جنوب لبنان ) بوده و سپس در نطنز ساکن گردیده ، و أهل عبادت و زهد بوده ، و قبر او در نطنز ، دارای گنبدی مشهور می باشد(2).
ص:493
ب - ملاّ مقصود علی مجلسی
ملاّ علی ، یا ملاّ محمّد علی ، مشهور به « ملاّ مقصود علی » و متخلّص به « مجلسی » پدر ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و أوّلین کسی است که ، در این خاندان ، به عنوان « مجلسی » نامیده شده است . وی ، عالمی ادیب و شاعر بوده (1) و گفته شده ، که بسیار خوش محضر و ظریف و مجلس آرا بوده ، و به همین جهت او را ( مجلسی ) گفته اند ، گرچه در باب تسمیۀ به مجلسی ، وجوه دیگری نیز گفته شده است (2).
ج - ملاّ محمّد تقی مجلسی
فقیه محدّث ، و پیشوای عظیم الشّأن ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، متوفّای 1070 قمری ، که از چهره های نامدار و برجستۀ شیعه می باشد ، و مورد تجلیل و ستایش بزرگان دین قرار گرفته است ، مثلاً : شیخ حرّ عاملی او را : «عالم فاضل ، و محقّق متبحّر ، و زاهد عابد ثقة ، و متکلّم فقیه » خوانده، و میر عبد الحسین خاتون آبادی ، او را : « أسْتاد الْعُلَماء وَالْفُقَهاء وَ الْمُحَدِّثین ، و الْمُبارَکُ الْمَیْمون ، وذِی النَّفْس الْقُدْسِیَّة » دانسته، و مولی محمّد اردبیلی ، در کتاب جامع الرّواة ، او را : « یگانۀ عصر ، و یکتای زمان » خوانده ، و نوشته است: او از لحاظ جلالت قدر و وثاقت و امانت در نقل ، و جایگاه بلند ، و عظمت شأن و تبحّر در علوم ، مشهورتر از آن است که ذکر شود ، و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند او را بشناساند ...، او بود که أخبار أئمّه صلوات الله علیهم را ، در اصفهان نشر داد .
و میر محمّد صالح خاتون آبادی می نویسد : در علم فقه و تفسیر و حدیث
ص:494
ورجال ، سرآمد أهل روزگار بود، و از جهت زهد و عبادت و تقوی و ورع و ترک دنیا ، ثانی استاد خود ، مولانا عبد الله ( تستری ) بوده ، و در تمام عمر ، به ریاضت و مجاهدۀ نفس و تهذیب أخلاق و عبادت و ترویج أحادیث و ...، مشغول بود ، و جمعی کثیر ، به وسیلۀ او هدایت یافتند ، و به مسائل دینی آگاه و آشنا گردیدند ، و گروه بسیاری از جاهلان و گمراهان ، تائب و مستقیم شدند ... أکثر علمای اعلام ، مانند : آقا حسین خوانساری ، و مولانا محمّد باقر سبزواری و مولانا میرزای شیروانی ، و مولانا محمّد باقر ( علاّمۀ مجلسی ) و ... ، از تلامذه و شاگردان او بودند . آقا أحمد بهبهانی ، صاحب کتاب مرآة الأحوال ، او را چنین یاد می کند :
جناب مُسْتَفْنَی الألْقاب ، وَ قُدْوَةُ الْمُجْتَهِدین ، وَ زُبْدَةُ الْمُحَقِّقین ، ألزّاهِدُ الْوَرِع . الْعابِدُ الْوَفِیّ، ألْجَدُّ الأمْجَد ، ألْوَلِیُّ الْمَوْلی ، مُحَمَّد تَقِیِّ الْمَجْلِسیّ ... آخوند مرحوم ، أباّ عن جدٍّ مروّج دین ، و مُشَیِّد شریعت سیّد المرسلین ، بوده اند ...
و هم چنین فقیه اصولی ، آقا شیخ أسد الله کاظمینی دزفولی ، در مقدّمۀ کتاب « مقابس الأنوار» ، ملاّ محمّد تقی را چنین می ستاید : شیخ أجل أکمل أفضل یگانه ، و أعلم أمجد ، و أعبد أزهد أسعد ، جامع فنون عقلی و نقلی ، و حاوی فضائل علمی و عملی ، صاحب نفس قدسی و علائم ملکوتی ، و کرامات آشکار و مقامات عالی ، ناشر أخبار دینی و آثار لدنّی ، و أحکام نبوی و أعلام إمامیّه ، عالم ربّانی و مؤیَّد به تأییدات سبحانی ، محمّد تقی مجلسی اصفهانی ..
و هم چنین شیخ یوسف بحرانی ، صاحب روضات الجنّات ، محدّث نوری ، محدّث قمی ، مدرّس تبریزی ، آقا سیّد محسن أمین ( صاحب أعیان الشّیعه ) و ... ، هرکدام ، از علم و تقوی و خدمات حوزۀای و اجتماعی آن بزرگمرد تجلیل فراوان نموده اند
ص:495
و در پایان این گفتار ( که بر خلاف معمول ، طولانی گردید ) گفتار مرحوم ملاّ محمد تقی مجلسی را ، دربارۀ خودش ، نقل می نمائیم :
و الحمد لله ربّ العالمین ، که بنده در چهار سالگی ، همۀ اینها را می دانستم ،
یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ را ، و نماز شب می کردم در مسجد صفا ، و نماز صبح را به جماعت میکردم ، و أطفال را نصیحت می کردم،
به آیه و حدیث ، به تعلیم پدرم رحمه الله تعالی(1).و در یک کلام ، علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، در علم و تقوی ، تألیف و تصنیف ، تبحّر و جامعیّت در علوم عقلی و نقلی ، تربیت شاگرد و ادارۀ حوزۀ درسی ، نشر آثار أهل البیت علیهم السلام ، اصلاح اجتماع و مبارزه با پلیدیها و ... ، از مفاخر شیعه و حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشد ، و ما ، در بخشهای گوناگون این کتاب ، از این بزرگمرد یاد نموده ، و به مناسبت تجلیل کرده ایم .
د - علاّمۀ مجلسی
نابغۀ دوران ، یگانۀ تاریخ حدیث ، پرچمدار بی نظیر ، علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، متوفّای 1110، که نه تنها پرچمدار علمی و دینی در اصفهان ، و در قرن یازدهم و أوائل قرن دوازدهم می باشد ، بلکه پرچمی بر افراشته است ، که در طول قرون و اعصار ، در اهتزاز بوده ، و سیطره و نفوذش ، بر همۀ جهان تشیّع گسترده است .
أبعاد حیاة علمی و اجتماعی، و گسترش آثار و خدمات متنوّع و بی قرین آن بزرگمرد ، و أهمیّت کتاب عظیم بحارالأنوار، و حوزۀ درسی کم نظیر ، و تألیفات
ص:496
بسیار و فراوان آن آیت بزرگ حق(1)، آن چنان است که ، محقّقین بزرگی را ، به بررسی های مفصّلی در هر مورد ، واداشته است .
و در یک کلام ، هیچ نویسنده ای در باب تراجم و رجال ، و یا تاریخ قرن یازدهم و دوازدهم هجری، و یا تاریخ شهر اصفهان و فرهنگ و حوزۀ علمیّۀ آن و یا جغرافیای تاریخی اصفهان ، و نیز هیچ تلاشگری در باب تهیّۀ دائرة المعارف ، کمال و أرزش تألیف و کوشش علمی خود را ، مستغنی از معرّفی و تحقیق و بررسی در مورد علاّمۀ مجلسی نمی داند ، و بر خود لازم می بیند ، که این محور برجستۀ علم و تحقیق و فضیلت را ، مورد توجّه قرار دهد ، و با بیان مطالبی در مورد علاّمۀ مجلسی ، و أبعاد شخصیّت علمی و اجتماعی آن بزرگمرد دَیْنِ خود را نسبت به ساحت مقدّس آن پیشوای الهی ، أداء نماید(2). و در
ص:497
سالهای اخیر ، دو جلد کتاب به نام زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی (جمعاً در 880 صفحه ) تألیف نویسندۀ متتبّع، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، و یک جلد کتاب به نام ، علاّمۀ مجلسی بزرگمرد علم و دین ( در 678 صفحه ) تألیف نویسندۀ محقّق و توانا ، آقای علی دوانی ، منتشر گردیده ، و هر دو نویسنده ، تحقیق و بررسی مفصّلی ، در مورد آثار و خدمات و شاگردان و تألیفات و مواضع سیاسی و اجتماعی علاّمۀ مجلسی انجام داده اند ، و زحمات زیادی برای نشان دادن أبعاد شخصیّت آن بزرگمرد متحمّل گردیده اند .
ه- و - ملاّ عزیزالله مجلسی و دختر او
وی ، فرزند ارشد ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و عالمی کامل ، و أدیبی خوش خلق ، و زاهدی صاحب تألیف بوده ، و حاشیه هائی بر کتابهای : مدارک ، و من لایحضره الفقیه ، و خلاصة الأقوال نوشته است ، و از ذریّۀ او ، علماء و دانشمندانی
ص:498
برخاسته اند ، همانند : میرزا محمّد تقی ألماسی ، و میرزا حیدر علی مجلسی ( مؤلّف أنساب خاندان مجلسی ) . وفات ملاّ عزیز الله مجلسی ، در سال 1074 واقع شده است .
دختر ملاّ عزیز الله مجلسی ، در زمرۂ علماء بوده ، و به نوشتۀ أعیان الشّیعه ، رسائلی در مسائل فقهیّه داشته ، و حاشیه ای بر من لا یحضره الفقیه ، منسوب به او می باشد(1).
ز- ملا عبد الله مجلسی
وی ، دوّمین فرزند پسر ، از ملاّ محمّد تقی مجلسی است ، که به نوشتۀ محدّث قمی : فقیهی عالم ، و واعظ و ناقد علم رجال ، و محدّث و عابد و با وَرَع بوده ، و در قُدس و فضل ، أو حدیّ زمان خود بوده است . او کتاب تهذیب شیخ طوسی را شرح کرده ، و تعلیقاتی بر حدیقة المتّقین ( تألیف پدر بزرگوارش ) نوشته است ، و آن جناب ، والد ملاّ محمّد نصیر ، فاضل قلیل النّظیر است ، که بر شرح المعه ، و بر أکثر کتب فقهیّه و حدیثیّه ، حاشیه هائی نوشته ، و بخش «فِتَنْ » از کتاب بحارالأنوار را ، ترجمه نموده است(2).
ملاّ عبد الله ، به هندوستان مسافرت نمود، و از آنجا سؤالاتی را به محضر علاّمۀ مجلسی إرسال داشت ، و آن بزرگمرد در پایان جواب سؤالات نوشتند :
هذا آخِرُ ما کَتَبْناهُ فی جَوابِ هذِهِ الأسْئِلَةِ التَّی صَدَرَتْ مِنْ مَعْدِنِ الْفَضْلِ وَالْکَمالِ...(3)که از این عبارت ، شخصیّت علمی و أخلاقی ملاّ عبد الله معلوم می گردد.
ص:499
وی شاگرد پدر خود، و نیز محقّق نامدار ، آقا حسین خوانساری بوده، و در حدود سال 1084 وفات یافته است .
ح - آمنه بیگم
وی ، افتخار زنان شیعه ، و آبروی طبقۀ نسوان در اصفهان می باشد . او دختر بزرگ ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و همسر ملاّ صالح مازندرانی می باشد ، و ملاّ صالح ، با همۀ علم و فضل ، و قدرت تحقیقی که داشته ، در حلّ بعضی از مشکلات قواعد علاّمۀ حلّی ، از همسر خود بهره گرفته ، و استفاده نموده است .
آمنه بیگم ، زنی پرهیزکار و مجتهده بوده، و کتابی در فقه و احکام دینی تألیف کرده ، و در جمع آوری أخبار بعضی از مجلّدات بحارالأنوار ، به علاّمۀ مجلسی کمک می داده است .
از نسل این بانوی عابده و عالمه ، علماء بزرگ و دهها مجتهد نامدار، و مرجع تقلید ، در عالم شیعه و حوزۀ های علمیّه درخشیده اند ، همانند : آقا سیّد محمّد طباطبائی ، و علاّمۀ بزرگ ، آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، و آقا سیّد علی طباطبائی
( صاحب ریاض المسائل ) و آقا سیّد محمّد مجاهد ، و استاد الکل ، وحید بهبهانی ، و حاج میرزا محمود بروجردی ( صاحب مواهب السّنیّه ) و مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، و چهره های برجستۀ دیگر ، که نسب آنها به این بانوی بزرگ می رسد ، و به همین جهت است که ، بسیاری از بزرگان یاد شده ، از مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی ، به عنوان « جدّ » و از علاّمۀ مجلسی به عنوان « خال » ( دائی ) ، یاد می نموده اند(1).
ص:500
ط - ملاّ محمّد رضا مجلسی
وی ، فرزند علاّمۀ مجلسی می باشد ، و به نوشتۀ حزین لاهیجی ، به حُلْیۀ علم و خصال حمیده ، آراسته ، و مشغول به تدریس بوده ، و در سال 1134 قمری ، در هنگام محاصرۀ اصفهان توسّط أفغانها ، از دنیا رفته است . مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در ألذّریعه ، جلد 9، جزء 2، صفحۀ 363، دیوان شعری را از ملاّ محمّد رضا نقل می نماید ، که معلوم می شود وی ، علاوه بر مقام علمی ، ( در فقه و حدیث و تفسیر ) و ادارۀ حوزۀ درسی ، شاعر هم بوده ، و شعر می سروده است
ی - میرزا عبد الله مجلسی
وی شاعری أدیب بوده، و برخی او را ، از مجتهدین إمامیّه شمرده اند (1) و در ألذّریعه آمده است : دیوان ذرّۀ اصفهانی ، یا شعرش ، از میرزا عبدالله بن محمّد باقر مجلسی(2).
یا - یب - یج - ملاّ محمّد تقی ألماسی و برادر و فرزند او
وی فرزند میرزا کاظم ، و او فرزند میرزا عزیز الله ، فرزند ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و در قدس و تقوی و خوف خدا ، برجستگی داشته ، و دارای کمالات علمی و عملی بوده ، و از علاّمه مجلسی روایت می نماید ، و عدّه ای از علماء ، در زمرۀ شاگردان و مجازین از او می باشند ، و کتابهائی تألیف نموده است . برادر وی ، میرزا محمّد علی ، متوفّای 1970، و فرزندش ملاّ عزیز الله ، متوفّای 1163، هر دو از علماء و مدفون در بقعۀ علاّمۀ مجلسی می باشند.
ص:501
ید - میرزا حیدر علی مجلسی نسب وی از طریق پدری ، به ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و از طریق مادری ، به علاّمۀ مجلسی می رسد ، و در زمان خود ، چهرۀ علمی و برجستۀ خاندان مجلسی بوده ، و در علوم عقلی و نقلی ، مقامی بس ارجمند داشته ، و در حفظ أنساب خاندان مجلسی ، با تألیف کتاب «تذکرة ألأنساب » ( أنساب خاندان مجلسی ) خدمتی بسیار ارزشمند نموده ، و صفحۀ زرّینی از تاریخ درخشان علمی اصفهان و عالم تشیّع را ، ثبت نموده است .
وی در سال 1214 قمری وفات یافته و در تخت فولاد ( تکیه خوانساریها ) مدفون گردیده است .
یه - یو - یز - ملاّ محمّد نصیر مجلسی و ...
وی پسر ملاّ عبد الله ( فرزند ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و شاگرد عموی خود ( علاّمۀ مجلسی ) و مورد علاقۀ شدید او می باشد ، و از آن بزرگمرد علم و دین ، اجازه دریافت نموده است .
دو برادر او ، ملاّ زین العابدین ، و ملاّ محمّد تقی ( پسران ملاّ عبد الله ) نیز ، از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و دارای اجازه از آن بزرگمرد می باشند (1).
علاّمه ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، چهار دختر داشته ، که همسرانشان از چهره های برجسته و نامدار حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در قرن یازدهم می باشند ، وذیلاً به هر کدام ، اشاره می نمائیم :
ص:502
هم چنانکه قبلاً بیان نمودیم ، وی همسر آمنه بیگم ( عالمه و مجتهدۀ نامدار ، و شخصیّت برجستۀ زنان اصفهان از خاندان مجلسی ) می باشد ، و از چهره های مبرّز در علوم عقلی و نقلی به شمار می رود ، و استاد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی بوده است(1).
وی دوّمین داماد ملاّ محمّد تقی مجلسی می باشد ، و به نوشتۀ مولی محمّد أردبیلی ( صاحب جامع الرّواة ) : شیخ و استاد ما ، إمام علاّمۀ محقّق مدقّق تحریر و جلیل القدر ، و با ذکاوت و ثقه ، و یگانۀ عصر و پرهیزکارترین مردم ، و پارساترین و عابد ترین آنها بوده ، و در سال 1994 وفات یافته است(2).
همسر سوّمین دختر ملاّ محمّد تقی مجلسی ، محقّق مدقّق ، و علاّمۀ یکتا، میرزا محمّد بن حسن شیروانی ، متوفّای 1098 قمری ، و مشهور به ، «ملاّ میرزا » می باشد . او را : « قُدْوَةُ الْمُحَقِّقین وَ سُلْطانُ الْحُکَماءِ وَ الْمُتَکَلِّمین » خوانده اند ، و خاتون آبادی در کتاب وقایع السّنین ، او را ، همانند سیّد مرتضی و شیخ مفید وشیخ طوسی در عصر خود ( در زمینۀ مباحث إمامت و متعلّقات آن) و همانند خواجه نصیر طوسی در عصر خود ، ( در مطالب هیئت و هندسه و ریاضی)
ص:503
دانسته است . تألیفات زیاد ، در فقه و اصول و حکمت و کلام و ...، و نیز شاگردان برجسته و فراوان ، از آثار عظمت علمی وی می باشد .
او ، همسر چهارمین دختر ملاّ محمّد تقی ، و ملقّب به «کمال الدّین » و معروف به « میرزا کمالا» می باشد . وی فقیه أدیب ، و متکلّم مفسّر بوده، و عمدۀ تألیفات او ، در زمینۀ علوم ادبی می باشد(1)، و وفات او ، در ثلث أوّل قرن دوازدهم رخ
داده است(2).
برای تفصیل بیشتر دربارۀ چهره های مذکور ، و فرزندان و نوه های دختری و پسری آنان ( که در میان آنها از علماء و بزرگان دینی فراوان بوده اند ) و علاوه بر مرآت آلأحوال جهان نما ، و أنساب خاندان مجلسی ، و ألفیض القدسی ، به ( زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ) تألیف : آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، و نیز به کتاب ( علاّمۀ مجلسی ، بزرگمرد علم و دین ) ، تألیف : آقای علی دوانی ، مراجعه فرمائید
خاندان مسجد شاهی ، در طول دو قرن ، شمار زیادی از علماء و مراجع دینی ، و نیز مؤلّفین و رهبران اجتماعی را در برگرفته ، و به عنوان یکی از مهمترین خاندانهای علمی و اجتماعی ، در عالم تشیّع و حوزه های علمیّه ، و بالأخص شهر دینی و تاریخی اصفهان ، درخشیده است ، و به عنوان نمونه ، مفاخری از این خاندان را یاد می نمائیم :
ص:504
الف - آقا شیخ محمّد تقی رازی
سر سلسلۀ این خاندان ، فقیه اصولی ، و محقّق نامدار ، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیه بر معالم ) متوفّای 1248 قمری می باشد(1)، که از شاگردان وحید بهبهانی ، و مرحوم کاشف الغطاء ، و آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و ... بوده، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مدرّسی عظیم الشّأن ، و مرجع عالیقدر محسوب گردیده است ، و حوزۀ درسی وسیع(2)و تحقیقات برجسته و ابتکاری او ، عامل رشد و عظمت حوزۀ اصفهان ، به شمار می رود . از نسل این عالم محقّق ، چهره های علمی برجسته ای درخشیده اند ، که ذیلاً ذکر می شود .
ب - آقا شیخ محمّد باقر نجفی
مجتهد و مرجع عظیم الشّأن ، آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1301 قمری ، و فرزند مرحوم آقا شیخ محمّد تقی رازی . مادر او ، دختر مرحوم آقا شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) بوده، و فرزندانی عالم و مجتهد پرورش داده است .
وی ، از شاگردان صاحب جواهر و شیخ أعظم أنصاری بوده و حوزۀ درسی آن بزرگمرد در اصفهان ، محلّ پرورش علماء و سالکان طریق اجتهاد به شمار می رفته است ، و مرجعیّت دینی و اجتماعی او ، از اهمیّت فراوانی برخوردار بوده است.
ص:505
ج - آقا نجفی اصفهانی
زعیم و پیشوای عالیقدر ، آقا شیخ محمّد تقی ، معروف به «آقا نجفی اصفهانی » فرزند آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ، که از چهره های برجسته و مشهور نیمۀ أوّل قرن چهاردهم می باشد . وی تألیفات بسیار ، و حوزۀ درسی گسترده ، وجود و بخششی فراوان ، و تدبیر و سیاستی زبانزد داشته ، و در سال 1332 قمری وفات یافته است .
د- حاج آقا نور آلله مسجد شاهی
فقیه مجتهد ، و سیاسی نامدار ، حاج شیخ مهدی مسجد شاهی ، معروف به « حاج آقا نورالله »، فرزند حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی نجفی ، و متوفّای 1346 قمری ، که در مبارزات اجتماعی و سیاسی ، بر علیه أجانب و نوکرانشان ، و نیز فرقه های ضالّه ، نقشی برجسته و بسیار گسترده داشته است .
طالبین آشنائی با شخصیّت سیاسی و مبارزات آن بزرگمرد ، می توانند به جلد دوّم تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ، تألیف نویسندۀ متتبّع و دانشمند ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، مراجعه نمایند .
ه- آقا شیخ محمّد حسین نجفی
محقّق و مفسّر زاهد ، و فقیه و حکیم عارف ، و خداجوی بَکّاء و خائف ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین نجفی مسجد شاهی ، متوفّای دهۀ عاشورای 1308 قمری ، که از شاگردان پدرش ( مرحوم آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ) و نیز میرزای بزرگ شیرازی ( صاحب فتوای تحریم تنباکو ) و میرزا حبیب الله رشتی و ... بوده، و خود او ، علاوه بر مقامات علمی در فقه و اصول ، مفسّری بزرگ می باشد ، که کتاب او به نام « مجد البیان فی تفسیر القرآن » ، از آثار بسیار
ص:506
عظیم الشّان به شمار رفته ، و مشحون از تحقیقات دانسته شده است(1).
وی علاوه بر إحراز جایگاه بلند و ارزشمند علمی ، در زمینۀ تحقیق و تدریس و تألیف ، از اعجوبه های روزگار ، در ریاضتهای شرعیّه ، و تقوی و گریه و نالۀ از خوف خدا ، به شمار رفته ، و تأثیر کلام او ، در بیداری دلها و تزکیۀ جانها ، موجب شگفتی بوده است . آن بزرگمرد الهی ، مکاشفات و کراماتی داشته ، که از آن جمله است : نوری که شبهای چندی در تاریکی معمولی و ظاهری ، برای ایشان ظاهر می شده ، و در آن نور ، مطالعه می نموده ، و در آن حال ، چیزهائی را که دیگران در تاریکی شب نمی دیده اند ، آن زاهد
خداجوی می دیده است(2). و نیز ، آن بزرگمرد ، در جریان ریاضات و مجاهدات نفسانی ، در هنگامی که به گرسنگی سختی مبتلا می گردیده اند، أنواع غذاها و آشامیدنی ها ، از عالم غیب برایشان می رسیده ، و متنعّم می گردیده اند ، و تا مدّت زمانی طولانی ، نیاز به غذا نداشته اند(3).
مرحوم آقا شیخ محمّد حسین نجفی ، در حدود سال 1296 قمری ، از نجف أشرف به شهر اصفهان مراجعت فرمودند ، و به ریاست علمی و دینی نائل گردیدند ، و زمینه های مرجعیّت به نحو کامل برای ایشان فراهم آمد ، ولی در أثر حالات روحی و معنوی برجسته ای که دارا بودند ، همه را رها نموده ، و در سال 1303، به نجف اشرف مراجعت فرمودند ، و به تکمیل نفس و طیّ مراحل سلوک روحانی پرداختند، و به غیر از خدای متعال ، به هیچ کس أنس
ص:507
نمی گرفتند ، تا به عالم قدس واصل گردیده ، و به مشاهدۀ أسرار ملکوت نائل آمدند(1).
برای آشنائی بیشتر ، با شخصیّت و عظمت روحی ، و مکاشفات و آثار معنوی آن بزرگمرد، به رساله ای که به وسیلۀ بردار والامقام آن بزرگوار ، مرحوم حاج آیة الله حاج آقا نورالله نجفی ، در زمینۀ شخصیّت معظّم له ، تألیف شده ، و در مقدّمۀ تفسیر مجد البیان به چاپ رسیده ، و ترجمۀ آن ، در کتاب « تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان » نقل گردیده ، و نیز « نقباء البشر » ، جلد 2، صفحۀ 539- 540 و « ألذّریعه » و « دانشمندان و بزرگان اصفهان » و ... مراجعه نمائید .
و - حاج شیخ جمال الدّین نجفی
پیشوای متنفّذ و عالم جلیل القدر ، حاج شیخ جمال الدّین نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1354 قمری ، که در اصفهان از شاگردان پدر خود ( حاج شیخ محمّد باقر نجفی ) و در نجف ، از شاگردان آخوند خراسانی و حاج میرزا حبیب الله رشتی بوده ، و چندین سال در تهران ، و در آخر عمر ، حدود دو سال در اصفهان پیشوائی و مرجعیّت قویّ و نافذ داشته است . به نوشتۀ علاّمه حاج آقا بزرگ طهرانی ، این بزرگمرد ، تصنیفاتی داشته است(2).
ز - حاج شیخ محمّد علی ( ثقة الإسلام)
فقیه و مجتهد اصولی ، حاج شیخ محمّد علی ( ثقة الإسلام ) ، متوفّای 1318 قمری ، که از فقهاء نامدار، و مدرّسین عظیم الشّان در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده
ص:508
است . وی از شاگردان پدرش ( حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ) و میرزای بزرگ شیرازی ، و حاج میرزا جیب آلله رشتی ، و شیخ راضی نجفی و ... بوده ، و در شهر اصفهان ، پیشوائی متنفّذ و کوشا ، به شمار می رفته ، و از آثار او ساختن « مدرسۀ آقا شیخ محمّد علی » در محلّۀ حسن آباد می باشد ، که در محلّ مدرسۀ سارو تقی إحداث گردیده است(1). آن بزرگمرد ، تألیفات متعدّدی در اصول دین و اخلاق و فقه ، از خود به جای گذاشته است .
ح - آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی
فقیه حکیم ، و فیلسوف مفسّر ، و اصولی ریاضی ، و أدیب و شاعر هیوی ، حاج شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1362 قمری ، فرزند مرحوم آقا شیخ محمّد حسین بن آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی نجفی : وی جامع علوم عقلی و نقلی ، و ریاضی و ادبی بوده، و به تعبیر مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، وی « شیخ بهائی عصر » بوده است .
آن بزرگمرد در حوزۀ نجف اشرف تکامل علمی نموده ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق و تألیف ، و نیز به شئون مرجعیّت دینی و اجتماعی اشتغال یافت .
ایشان در حسن خلق ممتاز بوده ، و تألیفاتی محقّقانه و ارزشمند ، در زمینۀ اصول ، فقه ، أخلاق ، أدب ، شعر ، عروض ، عقاید و حدیث ، از خود به جای گذاشته ، و از چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و خاندان علمی مسجد شاهی نجفی ، به شمار می رود، و حوزۀ درسی او ، مجمع أفاضل ، و دارای
ص:509
أهمیت علمی و تربیتی بوده است(1).
ط - مجد العلماء نجفی
از آثار ارزشمند شخصیّت مرحوم آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، فرزند برومند شان ، مرحوم آیة الله حاج شیخ مجد الدّین نجفی ، ملقّب به « مجد العلماء » متوفّای 1403 قمری می باشد ، که مجتهدی مدرّس ، و عالمی متواضع بودند ، و از علماء جلیل القدر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفتند ، و در مدرسۀ مرحوم حاج شیخ محمّد علی ، و نیز مسجد نوبازار ، در رشته های فقه و اصول و تفسیر و ریاضی و هیئت ، تدریس می نمودند ، و شخصیّتی جامع کمالات ، به شمار می رفتند .
ی - آقا شیخ مهدی نجفی
فقیه زاهد ، و مجتهد وَرع ، مرحوم آیة الله حاج شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی ، متوفّای 1393 قمری ، که از شاگردان پدر خود ( مرحوم حاج شیخ محمّد علی نجفی مسجد شاهی ) و نیز مرحوم آخوند خراسانی، و آقا سیّد کاظم یزدی و ...، بوده ، و اجازۀ اجتهاد و روایت ، از مرحوم نائینی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و آقا سیّد حسن صدر ، و آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی ، داشته است (2).
وی ، در مدرسۀ پدرش ( حاج شیخ محمّد علی ) تدریس می نموده ، و در
ص:510
مسجد شاه ( مسجد إمام ) إمامت جماعت داشته ، و در حدود پانزده أثر تألیفی ، از خود به جای گذارده، و در تقوی و پارسائی و زهد و رعایت آداب شرعیّه ، تا حدّی بوده ، که برخی از اعمال و رفتار آن بزرگمرد ، برای دیگران ( از عوام و خواص ) غیرقابل قبول ، جلوه می نموده است .
علاوه بر شخصیّت های یاد شده ، علماء و دانشمندان دیگری در «خاندان علمی مسجد شاهی نجفی » بوده و هستند ، که خاندانی را با ( دو قرن امتداد علمی ) مطرح می سازند ، و این دانشمندان ، از نواده های پسری یا دختری مرحوم آقا شیخ محمّد تقی ( صاحب حاشیه ) می باشند .
و شایان ذکر است که ، بسیاری از خاندانهای علمی ، و شخصیّت های برجسته عالم علم و مرجعیّت ، وابستگی سببی و مصاهرتی ، با این خاندان علمی دارند ، که می توان از مرحوم آقا شیخ جعفر کاشف الغطاء نجفی ، و مرحوم آقا سیّد محمّد عاملی اصفهانی ( آقا مجتهد ) و مرحوم آقا سیّد محمّد باقر شفتی ، و مرحوم آقا سیّد صدرالدّین عاملی نام برد . برای آشنائی مفصّل با خاندان علمی مسجد شاهی ، می توان از سه جلد کتاب « تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان » استفاده نمود ، علاوه بر کتب تراجم و رجال ، همانند : أعیان الشّیعه ، ریحانة الأدب ، ألکرام البرره ، نقباء البشر و ... ، که در مورد هر کدام از شخصیّت های این خاندان ، بررسی نموده اند ، و ما نیز ، در بخشهای « بقعه های علمی اصفهان و تخت فولاد » و « مساجد محلّ فعّالیّت علمی در اصفهان » و « مدارس علمیّۀ اصفهان » از بسیاری از چهره های بزرگ و علمی این خاندان ، با تفصیل نسبی ، یاد نموده ایم .
یکی از خاندانهای علمی ، که در طول سه قرن ، محل پرورش و ظهور
ص:511
چهره های علمی بوده است ، خاندان مشایخ بید آباد می باشد ، که نسب آنها به شیخ زاهد گیلانی معروف ، می رسد(1)، و در این خاندان بزرگ ، چهره هائی تجلّی یافته اند ، که برخی از آنها را یاد می کنیم :
الف - شیخ أبوطالب زاهدی
فقیه مجتهد ، و مفسّر محقّق ، آقا شیخ أبو طالب زاهدی گیلانی لاهیجانی اصفهانی ، متوفّای 1127 قمری .
وی ، أصلا لاهیجانی بوده ، و پس از تحصیلات اوّلیه ، در شهر لاهیجان ، و استفاده از محضر ملاّ حسن لاهیجانی (لاهیجی ) به اصفهان ( مرکز بزرگ علمی آن دوره ) هجرت نموده ، و از محضر بزرگانی ، همانند : آقا حسین خوانساری و ملاّ رفیع یزدی ، استفاده نموده ، و به مقامی بلند ( از نظر علم و تقوی و زهد ) رسیده ، و کتابخانۀ مهمّی تهیّه نموده ، مشتمل بر بیش از پنج هزار جلد کتاب ، که همۀ آنها را خودش تصحیح کرده ، و بر بسیاری از آنها شرح و حاشیه نوشته بوده است .
آن بزرگمرد، تعداد هفتاد کتاب ، از آنها را ( همانند کتاب قاموس ، و تفسیر بیضاوی و ... ) شخصاً ، و به دست خودش استنساخ نموده بوده است(2).
شیخ أبو طالب زاهدی ، علاوه بر مقامات بلند معنوی ، و تأثیرات روحانی در جامعه ، دارای تألیفات متعدّدی بوده ، همانند : تفسیر آیۀ « قل الرّوح من أمر ربّی » و رساله ای در حرکت ، و رساله ای در بارۀ علم و تحقیق دربارۀ آن ، و آن بزرگمرد ، سرسلسلۀ خاندان علمی مشایخ بید آباد میباشد.
ص:512
ب - حزین لاهیجی حکیم مفسّر ، و مورّخ محقّق ، و أدیب شاعر ، آقا شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، متوفّای 1181 قمری ، و فرزند شیخ أبوطالب زاهدی . وی از محقّقین و نویسندگان بزرگ شیعه ، و از مفاخر علمی و ادبی اصفهان ، و صاحب حق ، بر تاریخ علمی و ادبی شیعه و ایران و اصفهان می باشد ، و با تألیف و شرح بیش از یکصد جلد کتاب(1)، در زمینۀ أخلاق ، عقاید ، تاریخ ، تراجم ، أنساب و تفسیر قرآن ، منطق ، تعبیر خواب ، طب ، اصول ، فقه ، تجوید قرآن ، سیر و سلوک ، تبحّر و قدرت تحقیق و پشتکار و جامعیّت خویش را ، در علوم عقلی و نقلی و فنون ادبی و شعر ، به منصّۀ ظهور آورده است(2)، و از میان آثار او ، « تاریخ أحوال حزین » و « تذکرۂ حزین » از شهرت ویژه ای برخوردار می باشد ، وشخصیّت حزین لاهیجی ، در بسیاری از کتب و رجال و تذکره ها و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل فراوان قرار گرفته است .
ج - شیخ ابراهیم زاهدی گیلانی
فقیه مفسّر ، و مؤلّف جامع ، شیخ ابراهیم بن عبد الله بن عطاء الله اصفهانی زاهدی گیلانی ، متوفّای 1119 قمری ( در شهر لاهیجان ) . وی از أفاضل علماء متبحّرین در اوائل قرن دوازدهم بوده ، و جامع علوم دینیّه ، و دارای کمالات صوری و معنوی به شمار رفته ، و در تقریر و تحریر شایسته ، و در شعر و إنشاء و کشف معمّا ، بی نظیر بوده است . وی تألیفاتی ، همانند : « توضیح کتاب اقلیدس » و « حاشیۀ مختلف علاّمه » و « حاشیۀ کشّاف » و « ألقصائد
ص:513
الغرّاء فی مدح آل العباء » و ... از خود به جای گذاشته، و مورد تجلیل مرحوم حزین لاهیجی ، قرار گرفته است(1).
د- آقا شیخ محمود مفید
فقیه حکیم ، و فیلسوف أدیب ، و ریاضی زاهد ، آقا شیخ محمود مفید ، متوفّای 1382 قمری ، که از چهره های برجستۀ علمی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده است .
وی ، از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقائی و حاج ملاّ جواد آدینه ای و آخوند ملاّ حسین فشارکی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، ( در حوزۀ اصفهان ) و حاج شیخ فضل الله مجتهد نوری ( شهید ) و میرزا حسن حکیم کرمانشاهی ( در حوزۀ علمیّۀ تهران) و حاج آقا بزرگ حکیم ( در حوزۀ مشهد ) بوده است(2).
مرحوم مفید ، در علوم ریاضی ، طب ، فقه، اصول ، حکمت و ...، مقامی بسیار ارزشمند یافت، و در تدریس حکمت آن چنان شهرتی به دست آورد ، که عظمت تدریس فقه و اصول و کلام و ریاضی او را تحت الشّعاع قرار داد ، و در أواخر کار ، تدریس حکمت ، به آن بزرگمرد اختصاص یافته بود .
مرحوم مفید ، با حوزۀ درسی آبرومند و قوی ، همراه با فضائل اخلاقی و زهد و تقوای بسیار و إعراض از دنیا ، چهره ای افتخار آفرین برای حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن چهاردهم به شمار می آید ، و از مفاخر خاندان مشایخ بید آباد ، محسوب می گردد.
ص:514
ه- آقا شیخ علی مفید
فقیه حکیم ، و أدیب و محقّق زاهد و شریف ، آقا شیخ علی مفید ، برادر أرجمند آقا شیخ محمود مفید ، و متوفّای 1345 قمری . وی از مدرّسین مدرسۀ صدر در فقه و حکمت و ادبیّات بوده ، و شهرت او به فقه ، بیش از حکمت بوده ، چنانچه برادر او آقا شیخ محمود مفید ، به تدریس حکمت مشهورتر بوده است .
مرحوم آقا شیخ علی ، در نزدیکیِ بقعۀ آقا محمّد بید آبادی ( در خارج بقعه ) و آقا شیخ محمود مفید ( در داخل بقعه ) مدفون گردیده اند .
(1)از خاندانهای علمی در قرن اخیر ، خاندان علمی موحد ابطحی است ، که دارای ویژگی های خاص و قابل توجّه می باشد،که در ضمن بیان چهره های آن مورد معرّفی قرار می گیرد .
الف - حاج سیّد مرتضی موّحد ابطحی
سرسلسلۀ خاندان ، فقیه طبیب ، و مفسّر متکلّم ، و مدرّس خطیب ، و محقّق متبحّر ، علاّمه ، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی موسوی اصفهانی ، متولّد 1319 و متوفّای 1413 قمری . ایشان از أجلّۀ سادات موسوی می باشند ، و در أوائل جوانی ، به تحصیل علوم اسلامی و حوزهای پرداختند ، و در محضر استادهای عظیم الشأن و بزرگواری ، همانند : آقا سیّد محمّد تقی موسوی احمد آبادی ( پدر همسرشان ) و آقا سیّد محمّد باقر دهی ، و آقا سیّد مهدی درچهای ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا شیخ محمّد
ص:515
رضا مسجد شاهی ( نجفی ) و آقا شیخ محمود مفید ، و دیگر بزرگان ، که محور مهمترین درسهای تحقیقی و اجتهادی فقه و اصول و کلام و ... ، در اصفهان بوده اند ، با جدّیت تمام شرکت می جستند ، و مورد توجّه اساتید خود قرار گرفته اند ، و ضمناً به تحصیل علم طبّ قدیم ، در محضر استاد نامدار و عظیم الشّان این رشتۀ علمی ، یعنی : مرحوم حاج میرزا أبو القاسم طبیب ، پرداختند ، و در این زمینه نیز ، تخصّص یافتند .
در زمینۀ تبلیغ دینی و ایراد سخنرانی های پرمایه و عالمانه ، که در برگیرندۀ تحقیقاتی وسیع ، در مورد مباحث اعتقادی ، تفسیری ، اخلاقی ، و بالأخص مباحث مربوط به امامت و ولایت بود، به موفّقیّت چشم گیری دست یافتند ، تا جائی که علماء بزرگ و مفاخر حوزۀ علمیّه ، همانند : مرحوم آیة الله ، حاج میرزا علی آقا شیرازی ، و مرحوم آیة الله ، حاج آقا مصطفی مهدوی هر ستانی ، به سخنرانی های ایشان ، شدیداً اظهار علاقه می نمودند .
معظّم له ، همزمان با تحصیل مراحل عالیۀ علمی ، به تدریس ادبیّات و منطق و علم بلاغة و فقه و اصول و طب و هیئت ، اشتغال جستند ، و بیش از نیم قرن ، در مدرسۀ صدر ، و نیز در منزل شخصی ، عهده دار تدریس ، در سطحی وسیع بودند . از ویژگی های این بزرگمرد این است که ، تمامی هفت فرزند پسر خود را در زمرۀ طلاّب حوزۀ علمیّه قرار دادند، و از اوّلین درسهای ابتدائی ( از قبیل فارسی ، خط ، حساب ) تا دورۀ سطح ( شرح لمعه و قوانین ، و احیاناً رسائل و مکاسب و کفایه ) را ، شخصاً برای فرزندان خود تدریس می نمودند ، و در دوره ای که فرزندان أکثر علماء بزرگ ، از مسیر روحانیّت خارج می شدند و بسیاری از فضلاء و علماء ، جذب کارهای دولتی و فرهنگی آن دوره می گردیدند ، موفّق شدند که ، همۀ فرزندان خود را در مسیر تحصیل
ص:516
علوم دینی و فعّالیّت های حوزه ای وارد نمایند، و در زیر لوای سربازی حضرت بقیّة الله الأعظم ( عج ) قرار دهند آری ، در اوج خفقان حکومت پهلوی اوّل ، که حوزه های علمیّه ، در زیر چکمه های رضاخانی ، در حال خرد شدن و إضمحلال بود ، و تقریباً در همۀ شهرها ، هیچ مدرسه و حوزه ای به طور رسمی فعّال نبود ، ایشان دو فرزند أوّل و دوّم خود را وارد درسهای حوزه ای نمودند ، و سپس در ادامۀ حکومت پهلوی اوّل و دوّم ، بقیّۀ فرزندان خود را ( تا آخرین نفر ) در همین مسیر ، به حرکت در آوردند .
و جالب است بدانیم ، که ایشان برای پیشگیری از تأثیر سوء جَوِّ عمومیِ جامعه ، و تبلیغات شدیدی که بر علیه روحانیّت و حوزۀ علمیّه وجود داشت ، تمامی فرزندان خود را ( أعم از دختر و پسر ) در منزل شخصی ، تحت مراقبت و برنامه های تربیتی و تعلیمی خود ، قرار می دادند ، و از حضور در مجالس و محافلی که امکان تأثیر سوء آنها بود ، جلوگیری می نمودند ، و هیچ کدام از فرزندان خود را ، به مدرسه های تحت سیطرۀ حکومت پهلوی ( أعمّ از دبستان و دبیرستان و ... ) تفرستادند ، و تمامی دروس لازم را ، خودشان به فرزندان تعلیم می دادند .
پس از آنکه اوّلین کوششهای معظم له به ثمر نشست ، و فرزند اوّل و دوّم ( یاد شدگان در ذیل ) در حرکت تحصیلی ، به موفّقیت های چشمگیری نائل شدند، و شخصیّت های بزرگ عالم مرجعیّت و اجتهاد، همانند : آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد حجّة کوه کمری ، و آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی
ص:517
بروجردی ، و فیلسوف و مفسّر عظیم الشّان عالم تشیّع ، ( علاّمۀ طباطبائی ) و نیز سایر مراجع و زعمای دینی در اصفهان و قم، از این همه موفقیّت ، آگاهی یافتند، با سخنان نافذ و اقدامات و برخوردهای حکیمانه و دلسوزانۀ خود ، به تشویق پدر و فرزندان پرداختند ، و همین امر ( که در اثر عنایات الهی و توجّهات صاحبان ولایت علیهم السلام انجام می شد ) موجب گردید که ، این پدر نمونه ، در تصمیم خود راسخ تر شوند، و با جدّیتی بیشتر ، سایر فرزندان خود را نیز در همین مسیر الهی قرار دهند ، و از ملامت ها و کارشکنی های نزدیکان وأجانب ، هراسی به خود راه ندهند ، و در حالی که عموم خاندانهای بزرگ علمی و کهن اصفهان ، موفّق نمی شدند فرزندان خود را ، تدوام بخش حرکت علمی - دینی خاندان خود قرار دهند ، یک خاندان عملی پرمایه ، در حال شکل گرفتن بود .
در کتابهای گنجینۀ دانشمندان ، جلد هشتم ، صفحۀ 245 - 246، و تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ، جلد 2، صفحۀ 338 و 339، و رسالۀ آثار التّقوی ( مطبوع در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم ) شرح حال معظّم له ذکر شده ، وأخیراً ، رسالۀ نسبتاً مفصّلی به قلم اینجانب ، به نام ( ألبیان الأکمل ، فی شرح حال الوالِدِ الأْمْثَل ) نوشته شده ، و در دسترس محقّقین قرار گرفته ، و چند نفر از نویسندگان محقّق و فاضل ، در حوزه های علمیّۀ قم و اصفهان نیز ، در تألیفات خود که در دست تهیّه دارند ، شرح حال معظّم له را مرقوم داشته اند(1).
ص:518
ب - حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی
اوّلین فرزند خاندان ، فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، مفسّر مدقّق و رجالی محدّث ، آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی ، متولّد 1346 قمری ، که در حوزه های اصفهان و قم ( و مدّتی قلیل در حوزۀ نجف اشرف ) به تحصیل علم پرداختند ، و در مهمترین حوزه های درسی این سه حوزۀ علمیّۀ کهن و نامدار ، شرکت می جستند ، و در همۀ درسها ، به عنوان مُسْتَشْکِلِ رسمی و مشهور(1)، مورد توجّه اساتید و طلاّب قرار می گرفتند .
از محضر چهره های عظیم و نامداری ، همانند آیات عظام و مراجع عالیقدر : آقا سیّد محمّد حجّة کوه کمری ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری ، حاج شیخ محمّد علی أراکی ، آقا سیّد محمّد محقّق ( داماد ) آقا سیّد محمّد حسین طباطبائی ( صاحب تفسیر المیزان ) و ...، بهرۀ علمی گرفتند ، و به مقام منیع اجتهاد و استنباط ، نائل گردیدند .
معظّم له ، پس از طیّ مراحل عالیۀ تحصیلی ، به تدریس درس خارج و تألیف پرداختند ، و با تأسیس « مدرسه و مرکز تحقیقی ألأمام المهدی علیه السلام » در حوزۀ عظیم و با سابقۀ قم(2)، و با تشکیل یک لُجنه و گروه تحقیقی فعّال ، در آن مدرسه ، به اقدامی بسیار مفصّل و عمیق ، در مورد آثار و أخبار أهل البیت علیهم السلام ،
ص:519
و نیز رجال حدیث دست زدند ، که از نتایج آن ، تهیّه و نشر آثاری ، همانند :
« الصَّحیفة السّجادیة الجامعه » ، « صحیفة الإمام الرّضا علیه السلام » ، « تفسیر الإمام الحسن العسکری علیه السلام » ، مجلّدات زیادی از « عوالم العلوم»، و دهها أثر دیگر می باشد ، که با تحقیقات گسترده و استدراکات فراوان(1)، عرضه گردیده است
از آثار تألیفی مستقل معظّم له ، کتابهائی ، همانند : ألمدخل الی التّفسیر الموضوعی ، و جامع الأخبار و الاثار ( هرکدام در چندین مجلّد ) و ... می باشد .
از فرازهای جالب در زندگی این بزرگمرد، عنایات الهی و تأییدات صاحبان ولایت ، و موفقیّت های غیر منتظرۀ ایشان ، در خدمات دینی و علمی و اجتماعی ، می باشد .
ج - حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی
دوّمین فرزند خاندان ، فقیه اصولی و مجتهد رجالی ، و مفسّر محدّث، آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی ، متولّد 1349 قمری ، که پس از طی مراحل تحصیلی در حوزه های اصفهان و قم و نجف ، و درک محضر بزرگترین أعلام عالم مرجعیّت و اجتهاد، همانند آیات عظام : آقای حجّة کوه کمری ، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، علاّمۀ طباطبائی و ... ، ( در حوزۀ علمیّۀ قم )
ص:520
و آقا سیّد عبد الهادی شیرازی ، و آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، و آقا سیّد أبو القاسم موسوی خوئی و ... ( در نجف اشرف ) به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و مورد توجّه شدید بزرگترین چهره های تحقیق و تدریس و زعامت قرتر گرفتند ، و پس از آن ، شخصاً به تدریس خارج فقه و اصول و تفسیر و رجال پرداختند ، و در حوزۀ نجف اشرف و سپس اصفهان ، و أخیراً در حوزۀ قم ، اشتغال به تدریس داشته و دارند ، و آثار تألیفی فراوان ، در زمینۀ فقه و اصول و تفسیر و رجال و تاریخ معصومین و ... دارند ، که در کتاب گنجینۀ دانشمندان ، جلد هشتم نقل گردیده ، و نمونۀ آن ، تهذیب المقال ، و أخبار الرّواة ، وطبقات ( هرکدام در چندین مجلّد ) و نیز تاریخ آل زراره ، می باشد .
د. سوّمین فرزند
محقّق متبحر ، و مؤلّف مدقّق ، حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج میر سیّد علی موحّد ابطحی ، متولّد 1359 قمری ، که پس از طیّ مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به حوزۀ علمیّۀ قم مهاجرت نموده ، و در محضر بزرگانی ، همانند آیات عظام : حاج سیّد محمد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی خمینی ، و آقا سیّد محمّد محقّق ( داماد ) و حاج شیخ محمّد علی أراکی و ...، به تحصیل علم پرداختند ، و طبق تأیید برخی از اساتید بزرگ و أعلام حوزۀ علمیّۀ قم ، به مقام اجتهاد نائل گردیدند .
از آثار علمی ایشان ، تألیفاتی گرانقدر ، همانند : « آیة التّطهیر فی أحادیث الفریقین » که دو جلد آن چاپ شده ، و تحقیق و تعلیق مفصّل بر کتاب « شفاء الصّدور ، فی شرح زیارة العاشور»، و نشر آن در دو جلد بزرگ ، و موسوعۀ بزرگ و ابتکاری دربارۀ امام حسین علیه السلام ، به نام « الامام الحسین فی أحادیث الفریقین »
ص:521
( در چهارده مجلّد ، که سه جلد آن منتشر شده است ) و « حضرت أبا الفضل ، مظهر کمالات و کرامات » و « ألشّیعه فی أحادیث الفریقین » و « داستانهای شگفت » ( دربارۀ زیارت عاشوراء ) و ... می باشد .
ه - چهارمین فرزند
عالم کامل ، و فاضل متبحّر ، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد محمّد رضا موحّد ابطحی ، متولّد 1361 قمری . ایشان پس از طیّ مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به قم هجرت نمودند ، و در درس بزرگترین چهره های علمی و زعامت حوزۀ علمیّۀ قم ، همانند : آیات عظام : حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی ، حاج آقا روح الله موسوی
خمینی ، و آقا میرزا هاشم آملی و ... ، شرکت جسته ، و به مدارج عالیۀ علمی نائل گردیدند ، و دروس اساتید خود را تقریر نموده و می نوشتند ، و ضمناً به تدریس پرداختند ، و در مواقع تبلیغی ، همانند : دهۀ اوّل محرّم ، و دهۀ آخر صفر و أیّام رمضان المبارک ، در شهرهای مختلف ، به تبلیغ دین ، از راه سخن ، و تأسیس مراکز دینی و اجتماعی ، همانند : مسجد ، حسینیّه ، مدرسه ، کتابخانه ، حمّام و ...، می پرداختند .
معظّم له ، داماد مرجع عالیقدر شیعه ، زعیم عظیم الشّأن حوزه های علمیّه ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی قُدْسُ سِرُة می باشند ، و از یاران نزدیک و مورد توجّه و اعتماد بسیار آن زعیم بزرگ و مرجع دینی عالم تشیّع ، به شمار می رفتند ، و به علّت تسلّط ایشان در مسائل گوناگون فقهی و اجتماعی ، و مدیریّت قویّ ایشان در برخورد با مسائل و مراجعات مهمّه به بیت مرجعیّت ، نقش اساسی و عمده بر عهده داشتند ، و پس از رحلت آن زعیم
ص:522
عالیقدر ، در حفظ و تداوم فعّالیّت های اساسی بیت آن بزرگمرد ، زیر نظر مرجع بزرگوار، آیة الله العظمی ، آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظلّه ، نقش أساسی و عمده ، بر عهده دارند .
و - پنجمین فرزند
نویسندۀ این سطور ، حاج میر سیّد حجّة موحّد ابطحی ، متولّد 1368 قمری ، که تحصیلات خود را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( و مدّتی قلیل در حوزۀ علمیّۀ قم )، در محضر پدرم ، و نیز بزرگانی ، همانند آیات عظیم الشّأن : حاج آقا حسین خادمی ، حاج سیّد عبد الحسین طیّب ، و حاج شیخ أحمد فیّاض ، حاج شیخ حسن صافی اصفهانی ، حاج شیخ عبّاسعلی أدیب ، و دیگر بزرگان ، در زمینۀ علوم أدبی ، و منطق ، و فقه و اصول ، و حکمت ، و تفسیر و کلام ، انجام داده ام ، و از سی سال قبل تاکنون ( سال 1417 قمری ) مشغول تدریس بوده و هستم ، و در حال حاضر ، به تدریس کتابهای : مکاسب و رسائل و کفایه و شرح تجرید الاعتقاد و بحث مستمسک العروة الوثقی ، و نیز درسهای تفسیری و اعتقادی و ... اشتغال دارم ، و با لطف خدا و عنایات أهل البیت علیهم السلام ( صاحبان ولایت کلیّه ) در فعّالیّتهای اجتماعی و رسیدگی به امور طلاّب ، و تأسیس مؤسّسه های عامّ المنفعه و خیریّه ای ، همیشه کوشیده و با لطف الهی ، موفّق بوده ام .
گامهائی در راه تألیف برداشته ام ، که نمونۀ آن ، تألیف چند جلد از کتاب « آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه » ، ( که یک جلد آن منتشر گردیده ، و چند جلد دیگر آمادۀ چاپ می باشد ) و نیز تألیف کتاب : « یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام » و دو جلد « شهداء مدرسۀ ذوالفقار» و نیز کتاب « یادوارۀ آیة الله فقیه إمامی » می باشد ، و خدای متعال را سپاسگزارم ، که در
ص:523
طول عمرم ، در راه سربازی امام زمان (عج) و اظهار علاقه نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام کوشیده ام ، و از آن بزرگواران انتظار دارم ، که عرض أدب ناقابل ، و تلاشهای محدودم را ، با لطف و کرم بی پایانشان ، بپذیرند ، و در قیامت کبری ، مشمول شفاعت آن معادن رحمت و اصول کرم ، قرار گیرم .
ز- ششمین فرزند
ثقة الإسلام و عماد آلأعلام ، آقای سیّد حسن موحّد ابطحی ، متولّد 1372 قمری ، که در محضر پدر و جمعی از علماء حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تحصیل علم نموده ، و در حال حاضر به تحصیل دروۀ خارج فقه و اصول مشغول ، و به تبلیغ و ترویج دینی ، و احیاناً تدریس دروس مقدّماتی ، اشتغال دارند .
ح - هفتمین فرزند
آخرین فرزند خاندان ، ثقة الإسلام و المسلمین ، آقای حاج سیّد حسین موحّد ابطحی ، متولّد 1374 قمری ، که پس از گذراندن مراحلی از تحصیل در محضر پدر ، و حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در حوزۀ علمیّۀ قم از محضر بزرگترین چهره های علمی ، در دورۀ خارج فقه و اصول و فلسفه ، بهره مند گردیده ، و سپس به حوزۀ اصفهان مراجعت نموده ، و اشتغال به ادامۀ تحصیل فقه و اصول ( دورۀ خارج ) و تدریس دروس حوزوی و تبلیغ و ترویج دینی دارند .
از نکات جالب توجّه در مورد این خاندان ، این است که ، در اثر توسّلات زیاد پدر و مادر ، و إصرار و إبرام فراوان آنها ، در ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، نه تنها فرزندان پسر ، نقش مؤثّر و مثبت در ترویج مکتب ولایت و امامت ، داشته و دارند، بلکه فرزندان دختر نیز ، در ایجاد انس و علاقۀ
ص:524
همسران و فرزندان خویش ، نسبت به ارزشهای والای مکتب إمامت ، و حاکمیّت روح ولایت ، در خانواده و اطرافیان ، و ترویج مذهب و مقدّسات دینی ، نقش مؤثّر و ارزشمندی را ایفاء می نمایند (1)و عموماً، وابستگان به این بیت و خاندان ، از فامیهای اصیل و شریف و متدیّن ، و قسمت عمده ای از آنها ، از خاندانهای علمی می باشند ، و در زمینۀ فعّالیّت برای رشد و گسترش فرهنگ دینی ، و ترویج و تبلیغ برنامه های اسلامی ، و حمایت و دفاع از حریم مقدّس قرآن و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، و تشکیل مجالس گوناگون مذهبی و معنوی ، سعی و کوشش قابل تحسین می نمایند ، و امید است که این فضای دینی و مذهبی و روحانی ، در نسلهای آیندۀ أعضاء این بیت ، مستدام بماند، و تا دامنۀ قیامت ، انس و ارتباط این خاندان ، با اسلام و قرآن و مکتب أهل البیت علیهم السلام استمرار یابد ، و در هر دوره ، چهره های علمی و درخشان و پر برکت ، از این دودمان ، در جامعه و حوزه های علمیّه ، ظهور و تجلّی یابند . آمین ، آمین ، آمین
خاندانی است علمی ، که در چند نسل آن ، عالمان دینی رشد یافته ، و خدمت دینی و علمی نموده اند ، و مهمترین و مشهورترین آنها ، فقیه مجتهد ، و أدیب شاعر ، و زاهد قانع و متعبّد ، حاج میرزا بدیع موسوی اصفهانی ، متوفّای 1318 قمری ، فرزند مرحوم آقا سیّد مصطفی ، بوده است . وی ، از شاگردان آقا میر سیّد محمّد شهشهانی ، و حاج ملاّ حسینعلی تویسرکانی ، و آقا میرزا محمّد باقر چهارسوقی (صاحب روضات ) و آقا شیخ محمّد باقر نجفی ، و مجاز از سه نفر
ص:525
آنها بوده ، و خود ، تألیفاتی در فقه و اصول و دیوان شعر داشته ، و مدرّسی بزرگ در مدرسۀ نیم آور بوده است ، آن بزرگمرد ، به راستی « بدیع الزّمان » بوده، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رود .
پدران او ، عموماً از فضلاء و دانشمندان اصفهان بوده اند ، و قبر پدر و جدّ او ، در صحن امامزاده ( درب إمام ) می باشد ، و فرزند او ، حاج میرزا فتح الله موسوی متوفّای 1377 قمری ، از شاگردان پدر خود ، و مرحوم جهانگیر خان قشقائی ، و آخوند کاشی ، و آخوند گزی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و آقا میرزا أحمد مدرّس بوده ، و از مرحوم فشارکی اجازۀ روایت داشته است . خاندان حاج میرزا بدیع ، از سادات موسوی بوده ، و أصل آنها از کهکیلویه می باشد .
از خاندانهای علمی ، که در طول چندین قرن ، مهد پرورش علماء و مجتهدین و مؤلّفین بزرگی بوده ، خاندان موسوی درچه ای می باشد ، که اصل آنها سبزواری است ، و پس از مهاجرت برخی از شخصیّت های آنان به اصفهان ، و اقامت در این شهر ، خاندان علمی آنها در اصفهان شکل گرفته ، و با مهاجرت مرحوم آقا سیّد أحمد ( مدفون در امامزاده گزین درچه، و متوفّای 1244 قمری ) به درچه (از توابع اصفهان ) عنوان « درچه ای » یافته اند . از میان شخصیّت های این خاندان ، از دو مجتهد و مرجع بزرگوار یاد می نمائیم :
الف - آقا سیّد محمّد باقر درچه ای
فقیه اصولی ، و مجتهد محقّق ، و مرجع عالیقدر ، آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، متوفّای 1342 قمری ( فرزند عالم زاهد و متّقی ، مرحوم آقا سیّد مرتضی موسوی درچهای ) .
ص:526
وی از مفاخر علمی و دینی حوزۀ عظیم اصفهان ، در قرن چهاردهم بوده ، و از محضر استادهای بزرگی ، همانند آیات عظام : آقا میرزا محمّد باقر
چهارسوقی ( صاحب روضات ) آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ) و آقا میرزا محمّد حسن شیرازی ( مجدّد بزرگ ) و حاج میرزا حبیب آلله رشتی ، و حاج سیّد حسین کوه کمری ( در حوزۀ نجف اشرف ) کسب علم نموده است . حوزۀ درسی آن بزرگمرد در اصفهان ، مجمع أفاضل ، و طلاّب علوم دینیّه ای که از شهرهای دور و نزدیک به اصفهان می آمده اند ، بوده است ، و شخصیّت های بزرگی ، همانند : آیة الله العظمی بروجردی ، و آیة الله العظمی ، آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی ، و علاّمۀ بزرگ ، آقا نجفی قوچانی و ... ، در آن حوزۀ درسی پربرکت ، حاضر و مستفید می گردیده اند(1).
تألیفات متعدّدی از این بزرگمرد به جای مانده ، که از آن جمله ، یک دورۀ فقه و اصول در شانزده جلد می باشد(2).
ب - آقا سیّد مهدی درچه ای
فقیه مجتهد ، و اصولی محقّق ، آقا سیّد مهدی درچه ای ، متوفّای 1364 قمری ( برادر کوچکتر مرحوم آقا سیّد محمد باقر درچه ای ) که از چهره های مبرّز در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و از مدرّسین مشهور و عظیم الشّان مدرسۀ نیم آور و مسجد نو بازار بوده اند ، و حوزۀ درسی آن بزرگمرد ، مجمع أفاضل بوده ،
ص:527
و بسیاری از آنها ، به مقامات عالیۀ علمی و زعامت دینی و اجتماعی ، در حوزه های : مشهد و قم و اصفهان و نجف اشرف ، رسیده اند(1).
تحصیلات مرحوم آقا سیّد مهدی درچه ای ، در دو حوزۀ علمیّۀ مهمّ اصفهان و نجف بوده ، و آن بزرگمرد در محضر بزرگانی ، همانند آیات الهی : حاج میرزا بدیع موسوی و میرزا محمّد حسن نجفی ( متوفّای 1317) و آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی ، و آخوند ملاّ محمّد کاشانی ( آخوند کاشی ) و نیز مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ( صاحب کفایة الأصول ) و آقا شیخ هادی تهرانی ، و آقا شیخ محمّد حسن مامقانی ، به کسب علم و کمال معنوی و روحی پرداخته است (2). پدران این دو عالم عظیم الشّأن ، و نیز برادرشان ، عالم جلیل القدر ، مرحوم آقا سیّد محمّد حسین ، و هم چنین فرزندانشان(3)از علماء و مدرّسین بوده و هستند ، و تا زمان حاضر ، این خاندان جلیل القدر ، موقعیّت علمی و دینی و اجتماعی خود را حفظ نموده است .
برای آشنائی بیشتر با چهره هائی از این خاندان ، به کتابهای ( دانشمندان و بزرگان اصفهان ) صفحۀ 189 تا 192 و ( رجال اصفهان ) صفحۀ 67، و یادنامه و زندگینامۀ مرحوم آیة الله ، آقا سیّد أبوتراب مرتضوی ، و نیز نقباء البشر ، ( در چند مورد ) مراجعه شود.
ص:528
خاندانی است علمی ، که اصل آن از زنجان ، و از نسل عالم بزرگوار ، میر محسن موسوی می باشد ، که جدّ سادات موسوی زنجان و اصفهان است ، و نوۀ او حاج میرزا علی نقی زنجانی ، به اصفهان مهاجرت نموده ، و سرسلسلۀ خاندان علمی موسوی زنجانی در اصفهان ، به شمار رفته است(1)، و ذیلاً به سه شخصیّت از این خاندان اشاره می نمائیم :
الف - حاج میرزا علی نقی زنجانی
وی ، مجتهدی مدرّس بوده ، و در مسجد خیّاطها ( واقع در بازار بزرگ اصفهان ) تدریس و اقامۀ جماعت می نموده است ، و دارای آثار تألیفی بوده ، و خطّی زیبا داشته ، و در سال 1258 قمری ، وفات یافته است .
ب - آقا میرزا محمّد باقر زنجانی
وی ، عالمی محقّق ، و فقیهی اصولی ، و مجتهدی بزرگوار ، و از شاگردان حاج سیّد اسد الله بید آبادی ، و حاج محمّد جعفر آباده ای در اصفهان بوده است ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، از محضر شیخ أعظم أنصاری ، و صاحب جواهر و دیگر بزرگان ، کسب علم و اجازۀ اجتهاد نموده ، و پس از مراجعت به اصفهان حوزۀ درسی در مسجد خیّاطها ( زنجانیها ) تشکیل داده ، و به تربیت طلاّب پرداخته است .
آن بزرگمرد ، فرزند حاج میرزا علی نقی زنجانی ( فوق الذّکر ) می باشد ، و در سال 1303 قمری ، وفات یافته است.
ص:529
ج - حاج میرزا أبو القاسم زنجانی
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر ، و از علماء بزرگ ، و مجتهدی اصولی ، و فقیهی محقّق بوده، و از شاگردان آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، و حاج میرزا بدیع درب إمامی ( در شهر اصفهان ) و حاج میرزا حبیب الله رشتی ، و ملاّ لطف الله مازندرانی ( در نجف اشرف ) بوده ، و اجازه های اجتهادی دریافت داشته است . آن بزرگمرد ، پس از مراجعت به اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم ، و کوششهای اجتماعی در مبارزۀ با انحرافات عقیدتی و اخلاقی اشتغال داشته ، و چهره ای موفّق بوده، و در سال 1336 قمری وفات یافته است .
با توجّه به آنچه گذشت ، به خوبی معلوم می گردد که ، مسجد خیّاطها ، نه تنها پایگاه فعّالیّت اجتماعی و هدایت های عمومی این خاندان علمی بوده ، بلکه مجمعی برای فعّالیّت های علمی و کوششهای حوزه ای بوده است .
خاندانی است علمی ، که سابقۀ علمی و مشخّص آنها ، به اواخر دورۀ صفویّه می رسد ، و أوّلین شخصیّت علمی این خاندان ، مرحوم میر محمّد باقر ، متوفّای 1111 قمری(1)، از شاگردان علاّمۀ مجلسی بوده است ، و ذیلاً به برخی از بزرگان این خاندان ، اشاره می نمائیم :
الف - آقا سیّد أبو القاسم موسوی خواجوئی
وی ، فرزند آقا میر محمّد باقر می باشد ، و دارای مقام اجتهاد بوده ، و در علم
ص:530
تاریخ نیز ، مهارت داشته ، و در سال 1991 قمری ، وفات یافته است(1).
ب - آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه
وی از أحفاد آقا سیّد أبو القاسم ، و از علماء أهل زهد و تقوی به شمار رفته ، و از شاگردان آقا محمّد بیدآبادی بوده ، و در سال 1236 قمری دار دنیا را وداع نموده است(2).
ج - آقا سیّد محمّد حسن مجتهد اصفهانی
وی ، فرزند آقا سیّد محمّد تقی مستجاب الدّعوه ، و بزرگترین چهرۀ علمی خاندان ، و فقیه و مجتهدی عظیم الشّان بوده است .
آن بزرگمرد ، جامع معقول و منقول بوده ، و به نوشتۀ مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، از آقا سیّد رضا ( فرزند آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ) و نیز سیّد کاظم رشتی حائری ، إجازه دریافت نموده(3)و نیز اجازاتی از مرحوم آقا سیّد صدرالدّین عاملی ، و میرزا محمّد مهدی نائب الصّدر و ... ، داشته است .
تألیفات آقا سیّد محمّد حسن ، فراوان بوده ، و بیش از سی جلد آنها ، در کتابخانۀ شخصی آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ، موجود می باشد .
در میان تألیفات آن بزرگمرد، یک دورۀ کامل فقه ( در 6 جلد ) و مهجّة الفؤاد ( در شرح ارشاد علاّمۀ حلّی ) در چهارده جلد(4)جلب توجّه می نماید .
مرحوم آقا سیّد حسن مجتهد ، و مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ، با یکدیگر رفیق
ص:531
و هم درس و هم بحث بوده اند، و تا آخر عمر ، رفاقت آنها باقی بوده است ، و برای امتیاز، یکی را «مدرّس» و دیگری را «مجتهد» می نامیده اند .
د- حاج سیّد مهدی نحوی
وی ، فرزند آقا سیّد محمّد حسن مجتهد ، و از علماء بزرگوار بوده ، و در مدرسۀ شاهزاده ها تدریس می نموده است ، و با این که فقه و اصول و أدبیّات درس می داده ، ولی به علّت تخصّص ویژه ، در تدریس علم نحو ، او را «نحوی» می گفته اند ، وفات آن بزرگمرد، در سال 1307 قمری بوده است .
از میان فرزندان مرحوم حاج سیّد مهدی نحوی ، مرحوم حاج میرزا محمّد حسن نحوی ، متوفّای 1361 قمری ، و آقا سیّد محمّد باقر نحوی ، متوفّای 1350 قمری ، از علماء جلیل القدر بوده اند .
خاندان علمی یاد شده ، که فقط چند چهرۀ آنان را یاد کردیم ، در گذشتۀ أیّام به نام « سادات موسوی خواجوئی »، و سپس به نام « خاندان نحوی » ، نامیده می شده ، و أخیرا با نام « مهدوی » ، مشهور می باشند ، و سلسلۀ آنها ، با وجود عالمان دینی و جلیل القدر ، تاکنون استمرار یافته است .
چهره ای آشنا و پر اثر
نویسندۀ دانشمند ، و متتبّع کثیر التّألیف ، آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی دام توفیقه(1)، فرزند عالم جلیل القدر ، سیّد شهاب الدّین نحوی ، از همین خاندان
ص:532
علمی ، و از أحفاد مرحوم آقا سیّد حسن مجتهد می باشند، و به منظور تجلیل از خدمات ایشان ، در حفظ آثار علماء و بزرگان حوزۀ علمیّه ، و تاریخ علمیِ شهر اصفهان ، نمونه ای از آثار قلمی ایشان را ، ذیلاً ذکر می نمائیم :
١- رجال اصفهان ( که حواشی و ملحقات مفصّل و ارزشمندی است ، بر کتاب تذکرة القبور مرحوم گزی )،
2 - دانشمندان و بزرگان اصفهان ،
3 - شرح زندگانی مرحوم آیة الله العظمی ، آقای بروجردی ،
4 - غایُة الامال و الأمانی ( شرح حال سیّد هاشم بحرانی ) ، 5- زندگینامۀ علاّمۀ مجلسی ( دو جلد ) ، 6- تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر ( سه جلد ) ، 7- بیان المفاخر ( شرح زندگی و شخصیّت مرحوم سیّد شفتی در دو جلد ) ، 8- عطیّة الجواد ( زندگانی امام جواد الائمّه علیه السلام )، 9- لسان الأرض ، یا سیری در تخت فولاد اصفهان ، 10 - شهید اصفهانی ( شرح حال آیة الله ، شهید شمس آبادی ) ، 11 - أبطال الصّفا ( یاران با وفای امام حسین علیه السلام ) ، 12 - أرمغان اصفهان ( شرح زندگانی مرحوم آیة الله ، حاج سیّد علی بهبهانی ) ، 13 - شعرای اصفهان ، 14 - دار العلم شرق ( مخطوط )
ص:533
و آثار مطبوع و مخطوط دیگری ، در زمینۀ شخصیّت و عظمت و آثار إمامان معصوم علیهم السلام ، و إمامزادگان بزرگوار علیهم السلام ، و علماء بزرگ شیعه ، که شمار مجموع آن آثار قلمی ، به هشتاد عنوان می رسد .
از خاندانهای علمی پرسابقۀ اصفهان ، که در طول چهار قرن ، امتداد داشته ، و علماء و دانشمندان و خطباء زیادی را در خود پرورش داده ، و شاخه هائی از آن، در شهرهائی همانند سِدِه ( خمینی شهر ) ، نجف آباد ، تهران و مشهد ظهور یافته است ، خاندان میردامادی می باشد ، که سرسلسلۀ آن ، حکیم نامدار و عظیم الشّأن ، میر محمّد باقر داماد بوده است ، و به علّت عظمت علمی و معنویِ آن بزرگوار، تمامیِ این خاندان به نام « میردامادی » خوانده می شوند ، و ذیلاً برخی از چهره های بزرگ ، این سلسلۀ شریفه را ذکر می نمائیم :
الف - میر داماد
حکیم مفسّر ، و فقیه محدّث ، و رجالی متکلّم ، و ریاضی شاعر ، میر محمّد باقر داماد(فرزند شمس الدّین محمّد أستر آبادی)متوفّای 1040یا1041یا1042 قمری.پدر او ، داماد محقّق کرکی بوده، و به همین جهت ، به میرداماد شهرت یافته است (1).
محقّق کرکی ، در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید، و آن
ص:534
حضرت به او أمر فرمودند که دخترش را به ازدواج سیّد شمس الدّین در آورد ، و خبر دادند که از این ازدواج ، فرزندی به دنیا می آید ، که وارث علوم أنبیاء وأوصیاء خواهد شد ، و محقّق کرکی ، یکی از دختران خود را به عقد او در آورد، ولی قبل از آن که فرزندی بیاورد از دنیا رفت ، و محقّق نگران بود که چگونه آن رؤیا تحقّق خارجی نیافته است ، و در همین أحوال ، خواب دیگری از أمیر المؤمنین علیه السلام دید ، که حضرت فرمودند : مراد ما ، دختر دیگر تو بوده ، نه آن دختری که وفات یافته است ، مرحوم محقّق ، امتثال فرمان نمود، و دختر دوّم را به عقد سیّد شمس الدّین در آورد ، و پس از مدّتی ، میرداماد به دنیا آمد ، و به مدارج عالیۀ علمی و معنوی نائل گردید ، و کلام أمیر المؤمنین علیه السلام تحقّق یافت(1).
میرداماد ، در تمامی علوم عقلی و نقلی ، ریاضی و ادبی ، به مقام بلندی دست یافت ، تا آنجا که شخصیّت علمی و عقلی او ، با بوعلی سینا و فارابی سنجیده شد و نظریات او در فقه و تفسیر و ...، راه گشا و حلاّل مشکلات گردید .
میرداماد ، در زهد و تقوی و رعایت آداب شرعیّه به جایی رسید ، که إعجاب همگان را بر انگیخته ، و از عجائب زندگی دانشمندان به شمار می رود ، گویند : یک نافله از او فوت نشد ، و چهل سال در موقع خواب دراز نکشید ، و در هر شبی نصف قرآن ( پانزده جزء ) می خواند، و بیست سال هم ، مباحات را تا به حدّ وجوب نمی رسید ، انجام نمی داد(2).
او، از شاگردان شیخ حسین عاملی ( پدر شیخ بهائی ) و شیخ عبد العالی کرکی
ص:535
(دائی خودش ) بوده ، و از دوستان و معاشران شیخ بهائی به شمار رفته ، و شاگردانی همچون ملاّ صدرای شیرازی داشته است .
دهها أثر تألیفی از خود به جای گذارده ، که به گفتۀ آقای سیّد مصلح الدّین مهدوی ( نویسندۀ متتبّع و معاصر ) مجموع آثار میرداماد ( از کتاب و رساله و حاشیه ) در حدود 90 عنوان می باشد ، و 35 عدد آنها به چاپ رسیده است ، و در کتاب نفیس ریحانة الأدب ، 48 عنوان کتاب ذکر نموده، و سپس گفته است و غیر اینها .
میرداماد بین کربلا و نجف وفات یافته ، و در شهر مقدّس نجف اشرف مدفون گردیده است . آن بزرگمرد ، در اکثر کتب تراجم و رجال و دائرة المعارف ها ، مورد تجلیل قرار گرفته ، و از مفاخر عالم علم و حکمت ، و عبادت و ریاضت دینی ، به شمار رفته است .
ب - میر سیّد أحمد عاملی
عالم فاضل ، و حکیم محقّق ، و اصولی مدقّق ، میر سیّد کمال الدّین أحمد عاملی فرزند سیّد زین العابدین ، متوفّای حدود 1054 تا 1060 قمری .
وی داماد و خاله زادۀ میرداماد بوده ، و از محضر آن بزرگمرد ، و نیز شیخ بھائی ، کسب علم و اجازۀ علمی نموده ، و هم چنین ، از شیخ عبد العالی کرکی (فرزند محقّق کرکی ) اجازه داشته است .
او بیش از 18 تألیف ، در زمینۀ حدیث و فقه و حکمت و کلام و عقائد و ... ، از خود به جای گذارده(1)، و در تکیه آقا رضی ( در تخت فولاد ) مدفون گردیده است.
ص:536
ج - سیّد عبد الحسیب عاملی
عالم فاضل ، و محقّق کثیر التّألیف ، آقا سیّد عبدالحسیب محمّد ، متوفّای 1121 قمری ، فرزند میر سیّد أحمد عاملی و نوۀ میرداماد . وی تألیفاتی همانند : « تقدیس الأنبیاء » و « سدرة المنتهی » ( که کتابی است فارسی و عرفانی در معارف و اصول دین ، که جهت حکیم محمّد داوود تألیف نموده است (1)) و «عرش سماء التّوفیق » ( در تفسیر فارسی ) و ... داشته است ، و قبر او در تکیۀ آقارضی ، در جنب پدر بوده ، ولی آثار آن از بین رفته است .
د- میر محمّد أشرف
عالم متتبّع و محقّق ، و جامع علوم عقلی و نقلی ، میر سیّد محمّد أشرف ، فرزند سیّد عبد الحسیب عاملی ، و متوفّای 1133 یا 1145 قمری ، و مدفون در مقبرۀ مخصوص در ( ورنوسفادران ) از روستاهای سه گانه ( سِدِه ) ، که مجموع آن روستاها ، در دوره های اخیر، پس از توسعه ، به نام همایونشهر ، و سپس خمینی شهر ، نامیده شده است .
میر محمّد اشرف ، از شاگردان علاّمۀ مجلسی و مجاز از او ، و مورد تجلیل آن بزرگوار بوده است(2)و بزرگانی هم چون شیخ محمّد علی حزین لاهیجی ، در تذکرۀ حزین ، و نیز صاحب روضات الجنّات ، و حاج شیخ عبّاس قمی ، در فوائد الرّضویّه ، و حاج آقا بزرگ طهرانی در ألذّریعه ، و مرحوم مدرّسی ، در ریحانة الأدب ، و أمین عاملی در أعیان الشّیعه ، و بسیاری دیگر از صاحبان تراجم ، از این بزرگمرد تجلیل کرده اند.
ص:537
میر محمّد أشرف ، تألیفات فراوانی داشته ، همانند : حاشیۀ بر قبسات ، وعلاقة التّجرید ( شرح بر تجرید الاعتقاد خواجۀ طوسی ) و کتاب نفیس و مشهور « فضائل السّادات » که علاوه بر شهرت آن ، نشانۀ بزرگی از کثرت تحقیق و تتبّع و اطّلاع مؤلّف آن می باشد ، و هم چنین « شرح مشیخۀ تهذیب الحدیث » معروف به « رجال سیّد محمّد أشرف » و ...
میر محمّد اشرف ، دو فرزند داشته است ، به نامهای « میر محمّد حفیظ » و « میر مرتضی » ، که هر دو از علماء و فضلاء زمان خود بوده اند ، و فرزندان نفر اوّل ، در سِدِه ( خمینی شهر ) و فرزندان نفر دوّم ، در نجف آباد ساکن گشته ، و همه به نام میردامادی مشهور گردیده اند(1).
ه- میرزا محمّد حسن میردامادی
عالِم فاضل ، و مدرّس متبحّر ، میرزا محمّد حسن میردامادی سِدِهی ، متوفّای 1332 قمری .
وی ، از أحفاد میر محمّد اشرف ، و از شاگردان آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و حاج شیخ محمّد علی نجفی بوده ، و در مدرسۀ نیم آور تدریس می کرده ، و در مقبرۀ شاهزاده ابراهیم علیه السلام واقع در محلّۀ ورنوسفادران سِدِه ( خمینی شهر ) مدفون گردیده است(2).
از خاندان میردامادی ، علاوه بر یاد شدگان ، در طول چند قرن ، علماء و فضلاء دیگری برخاسته اند ، که استقصاء نام و خصوصیّات علمی آنها ، از هدف این بررسی خارج می باشد.
ص:538
از خاندانهای علمی برجسته ، که در طول سه قرن ، علماء بسیاری را در خود پرورش داده ، و به حوزه ها و مجامع علمی عرضه نموده است ، « خاندان علمی میر محمّد صادقی » است ، که شاخه ای از آن ، « خاندان علمی مدرّس » می باشد
سرسلسلۀ این خاندان ، میر محمّد اسماعیل أعرجی ( فرزند میر أبوصالح حسینی سبزواری ) متوفّای أواخر قرن دوازدهم هجری قمری می باشد . وی از شاگردان علاّمۀ مجلسی ، و إمام جماعت و مدرّس و واعظ رسمیِ مسجد شاه ( مسجد إمام فعلی ) و صاحب تألیفات بوده است . پدران او ، از علماء أعلام و سادات عظام بوده(1)و فرزندان او ، به نامهای : 1- میر محمّد رفیع ، 2- میر محمّد تقی ( شیخ الإسلام ماربین )، 3- میر محمّد باقر نیز، از علماء بوده اند(2).
مرحوم میر محمّد باقر بن میر محمّد اسماعیل پسری داشته ، به نام میر محمّد صادق ، که از علماء بوده ، و علاوه بر إمامت جماعت مسجد شاه ، فردی متشخّص و با تعیّن بوده، و بهمین جهت ، همۀ افراد این خاندان ، با نسبت به او ، « میر محمّد صادقی » خوانده شده اند(3).
فرزند دیگر میر محمّد باقر ، عالم بزرگواری بوده ، به نام میر سیّد علی ، که پدر آقا میر سیّد حسن ( مجتهد نامدار، و سرسلسلۀ خاندان مدرّس ) می باشد .
و اینک ، چند چهرۀ مبرّز از « خاندان میر محمّد صادقی » و « خاندان مدرّس »
ص:539
به عنوان نمونه ذکر می گردد :
الف - آقا میر سیّد حسن مدرّس
فقیه مجتهد ، و زعیم عظیم الشّأن ، آقا میر سیّد حسن مدرّس ، متوفّای 1273 قمری ، که در علم و تحقیق ، مقامی بسیار والا داشته ، و حوزۀ درسی او ، محلّ اجتماع چند صد نفر از علماء و فضلاء بوده است ، و چهره هائی مبرّز ، همانند : میرزای بزرگ شیرازی ، و صاحب روضات ، و آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، و آخوند فشارکی و ... ، در آن شرکت می جسته اند ، و از مهمترین حوزه های درسی اصفهان ، در قرن سیزدهم بوده است .
از آثار مهمّ آن بزرگمرد ، یکی تأسیس « مسجد رحیم خان » می باشد ، که از مساجد بزرگ و با اهمیّت اصفهان به شمار می رود ، و دیگری خاندانی علمی ، و نسلی عالم و خدمتگذار برای اسلام ، که تا زمان ما امتداد یافته است(1).
ب - آقا میر سیّد علی
وی ، بزرگترین أولاد پسر از مرحوم مدرّس می باشد ، و از شاگردان شیخ أنصاری ، و نیز فاضل اردکانی بوده ، و در سال 1319 قمری وفات یافته است .
ج - آقا میر محمّد تقی
وی ، فرزند دیگر مرحوم مدرّس می باشد ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و نیز در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، و پس از آن ، در حوزۀ علمیّۀ سامرّاء ، در محضر مرحوم میرزای بزرگ شیرازی قُدْسُ سِرُة مراحل علمی را پیموده ، و با کسب اجازۀ
ص:540
اجتهاد از آن زعیم عظیم الشّأن ، به اصفهان مراجعت نموده ، و خود ، به تدریس و هدایت مردم پرداخته است . حوزۀ درسی او قابل توجّه بوده ، و کتابی در فرق بین حق و حکم ، و نیز چند رسالۀ دیگر تألیف نموده ، و در سال 1333 قمری وفات یافته است(1).
د . آقا میر سیّد محمّد
وی ، فرزند مرحوم آقا میر سیّد علی ، و نوۀ مرحوم مدرّس ، و پدر آیة الله ، حاج آقا حسن مدرّس ( از علماء و مدرّسین معاصر ) می باشد ، و از شاگردان آقا میرزا أبو المعالی ، و آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای بوده ، و در منزل خود تدریس فقه و اصول می نموده است .
ه- آقا سیّد میر محسن میر محمّد صادقی
عالِم کامل ، و فقیه زاهد ، آقا سیّد محسن میر محمّد صادقی ، متوفّای 1328 قمری ( برادر زادۀ مرحوم آقا سیّد حسن مدرّس ) که در حوزه های اصفهان و نجف اشرف تحصیل علم نموده ، و استادهای او ، بزرگانی همچون ، شیخ أعظم أنصاری ، شیخ راضی نجفی ، حاج شیخ محمّد باقر نجفی بوده اند ، و در اصفهان ، به تدریس و هدایت مردم اشتغال داشته است(2).
از آثار او ، تعدادی کتاب و رساله ، و نیز چند نفر فرزند عالِم و دانشمند دینی می باشد ، که از جملۀ آنها ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد عبدالله ثقة الإسلام ( مذکور در ذیل ) بوده است.
ص:541
و - آقا سیّد عبد الله ثقة الإسلام
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا سیّد عبدالله بن سیّد محسن میر محمّد صادقی ، متوفّای 1382 قمری . وی ، از چهره های علمی خاندان مدرّس و میر محمّد صادقی می باشد ، که پس از طیّ مراحلی از تحصیل علوم حوزه ای در اصفهان ، مدّت بیست و هفت سال در نجف اشرف ، تحصیل علم مینماید ، و از استادانی همچون ، میرزای شیرازی ، و میرزا حبیب الله رشتی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و مرحوم آخوند خراسانی ، بهره می گیرد، و از خواصّ آخوند خراسانی به شمار می رود.
آن بزرگمرد ، بیش از بیست کتاب و رساله ، در فقه و اصول و عقاید و تاریخ و رجال و دیوان اشعار تألیف نموده ، و حوزۀ درسی ایشان، در سالهای آخر عمر ، مورد توجّه قرار گرفته بوده است(1).
ز - آقا سیّد عبدالحسین طیّب
فقیه مفسّر ، و اصولی متکلّم، آیة الله ، آقا سیّد عبدالحسین طیّب ، متوفّای 1412 قمری . وی از نسل میر محمّد اسماعیل ( سرسلسلۀ خاندان میر محمّد صادقی ) و از مفاخر علمی و تقوائی حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رود .
آن بزرگمرد ، در حوزه های علمی اصفهان و نجف اشرف ، تحصیل علم نموده و از محضر بزرگانی ، همچون : آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی (غروی ) و آقا ضیاء الدّین عراقی ، و میرزا محمّد حسین نائینی ، کسب علم نموده ، و از بسیاری از علماء ، اجازۀ اجتهاد داشته است .
مرحوم آیة الله طیب ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس و تحقیق ، و نیز
ص:542
تألیف 14 جلد « تفسیر أطیب البیان» و سه جلد کتاب «کلم الطیّب » و ... ، اشتغال داشتند ، و در علم و تقوی و نظم و ارتباط قوی با مقام منیع ولایت ، و نیز تهجّد و زیارت عاشوراء با صد لعن و صد سلام ، و با تمام آداب و ... ، از چهره های ارزشمند به شمار می روند(1).
ح - آقا سیّد حسن مدرّس
مدرّس محقّق ، و استاد متبحّر ، آیة الله ، آقای حاج آقا حسن مدرّس دام عمره ، که از علماء معاصر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان می باشند ، و استادهائی ، همانند آیات عظیم الشّأن:آقا میرزا أحمد مدرّس،آقا شیخ محمود مفید،آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی ، آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی و ... ، در زمینۀ فقه و اصول و فلسفه و حکمت ، داشته اند، و خود ایشان ، چندین سال در مدرسۀ صدر ، و مدرسۀ میرزا مهدی ، و مدّتی در منزل شخصی ، به تدریس فقه و اصول و أسفار و شرح تجرید و ... اشتغال داشته اند ، و در حال حاضر به علّت ضعف مزاج ، تدریس منظّم ندارند .
ط - حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی
مدرّس عالیقدر ، آیة الله ، آقای حاج سیّد مجتبی میر محمّد صادقی ، متولّد حدود 1330 قمری . مادر معظّم له ، دختر آیة الله ، حاج آقا منیر بروجردی بوده ، و نسب ایشان از طریق مادری ، به محقّق نامدار ، مرحوم میرزای قمی می رسد . پدر ایشان ، مرحوم حاج سیّد محمّد باقر میر محمّد صادقی ، از علماء بزرگوار
ص:543
و مورد احترام بوده اند، و خود ایشان ، از شاگردان آیات عظام : آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و دیگر بزرگان می باشند .
معظّم له ، پس از نیل به مقامات عالیۀ علمی ، علاوه بر امامت جماعت و ارشاد مؤمنین ، به تدریس فقه و اصول ( دورۀ سطح متوسّط و عالی ) در مدرسۀ صدر بازار اشتغال داشتند .
ی - آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی
فقیه اصولی ، و استاد عالیقدر ، آیة الله ، حاج سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی دامت برکاته(1)که از چهره ای علمی معاصر در حوزۀ اصفهان ، و از مدرّسین بزرگ دورۀ خارج فقه و اصول می باشند ، و شرح حال مفصّل تری از این بزرگمرد ، در بخش ( علماء و بزرگان حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در قرن اخیر ) ذکر نموده ایم .
و این بود نمونه ای از چهره های علمی این خاندان بزرگ و ریشه دار علمی ، که علاوه بر مقام سیادت و انتساب به رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، و أمیرالمؤمنین ، و سیّد الشّهداء ، و إمام سجّاد علیهم السلام ، مظهر برکات علمی ، و منشاء نشر و گسترش أحکام و آثار دینی بوده و هستند ، و در همین خاندان گسترده ، علماء بسیاری بوده اند ، و در حال حاضر عدّه ای از آنها در حال حیات می باشند و به خدمات و کوششهای علمی و دینی اشتغال دارند، و استقصاء نام و خدمات همۀ آنها ، از
ص:544
محدودۀ هدف این کتاب خارج می باشد(1).
یکی از علماء بزرگ و مورد توجّه و متنفّذ اصفهان ، در نیمۀ اوّل قرن دوازدهم ، مرحوم میرزا محمّد باقر ، معروف به ( پیشنماز ) بوده ، که عالمی فاضل و متّقی به شمار رفته ، و إمامت جماعت مسجد جامع عبّاسی ( مسجد شاه مسجد امام فعلی ) بر عهدۀ او بوده است .
وی ، جدّ سادات عاملی رهنان و خوراسگان می باشد ، و از أحفاد او ، علماء بزرگی پا به عرصۀ حیات علمی گذارده اند ، که از جمله آنها ، عالم فاضل ، و محقّق نامدار ، و فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا میر محمّد مهدی نائب الصّدر ، متوفّای 1167 قمری می باشد ، که از مشایخ اجازه بوده، و کتابخانۀ بسیار مهمّی داشته ، که بر تمام یا أغلب کتابهای آن با خطّ خود حاشیه های ارزشمند و علمی در زمینۀ علوم مختلف نوشته است(2).
ص:545
به احترام و به مناسبت شخصیّت نامبرده ، جمعی از وابستگان این خاندان ، به نام «نائب الصّدر» خوانده می شوند ، و خاندانی علمی را شکل می بخشند .
خاندان مذکور ، از خاندانهای محترم و علمی اصفهان می باشد ، که سرسلسلۀ آنها ، حکیم نامدار، و منجّم ماهر ، و مفسّر یگانه ، میرزا محمّد باقر لاهیجی مشهور به « نوّاب » متوفّای 1240 قمری(1)می باشد .
وی تفسیر بسیار ارزشمند و ابتکاری « تحفة الخاقان ، فی تفسیر القرآن » را ، به ترتیب آیات قصص و آیات أحکام ، و آیات معارف ، و آیات مواعظ ، و آیات وعید ، به پنج قسمت تقسیم نموده ، و برای هر قسمتی ، یک جلد اختصاص داده و از ملحقات جلد اوّل ، در سال 1233 فارغ شده ، و موفّق به انجام جلد پنجم تفسیر نشده است(2).
و هم چنین ، شرحی بر نهج البلاغه ، در دو جلد نوشته ، و کتاب دیگری در فقه تألیف نموده است ، و علاوه بر اینها ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس علوم عقلی اشتغال داشته است(3).
از نسل آن بزرگمرد ، علماء و دانشمندانی پدید آمده اند ، همانند :
ص:546
الف - حاج میرزا محمّد نوّاب
وی ، فرزند میرزا محمّد باقر نوّاب لاهیجی می باشد ، که عالمی فاضل ، و از شاگردان مرحوم سیّد شفتی بوده، و از خواصّ مرحوم آقا سیّد أسد الله مجتهد شفتی بید آبادی به شمار رفته است .
آن بزرگمرد ، صاحب تألیف بوده، و در قسمت لسان الأرض ، نزدیک قبر حضرت یوشع نبی علیه السلام مدفون گشته است .
ب - آقا میرزا محمّد ابراهیم نوّاب
وی ، فرزند آقا میرزا محمّد باقر بن حاج میرزا محمّد نوّاب بوده ، و از شاگردان آقا میرزا أحمد مدرّس ، و آخوند گزی ، و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و آقا شیخ محمّد رضا نجفی به شمار رفته ، و در سال 1361 یا 1366(1)وفات یافته است .
یکی از خاندانهای علمی اصفهان ، خاندانی است از ذریۀ فقیه و اصولی نامدار ، آقا محمّد باقر هزار جریبی ، متوفّای 1205 قمری ، که در زمان خود ، از زعماء و مراجع بزرگ دینی شیعه ، در شهر مقدّس کربلاء به شمار رفته ، و استاد میرزای قمی ، و شیخ اجازه و روایت سیّد بحر العلوم بوده است(2).
الف - آقا محمّد علی هزار جریبی
اوّلین چهرۀ علمی این خاندان در اصفهان ، فقیه عالی مقام و محقّق
ص:547
عظیم الشّأن ، آقا محمّد علی هزار جریبی ، متوفّای 1245 قمری می باشد . وی پس از آن که تحصیلاتش در حوزه های ایران و عراق ، در محضر بزرگانی همچون : آقا شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، و حاج ملاّ أحمد نراقی ، و آقا سیّد جواد عاملی ، و میرزای قمی پایان یافت ، مدّتها در ارومیّه و تبریز اقامت جست ، و تدریس نمود (1)، و پس از آن، به اصفهان هجرت کرد، و به دامادی میرزا محمّد باقر نوّاب لاهیجی مفتخر گردید ، و به عنوان « فقیه » شهرت یافت (2)، و در آخر کار ، به شهرضا هجرت نمود، و در همانجا وفات یافت ، و در بقعۀ امامزاده سیّد علی أکبر علیه السلام ، مدفون گردید .
مرحوم آقا محمّد علی ، تألیفات بسیاری در زمینۀ فقه، اصول ، عقائد، رجال و حدیث ، شعر ، أخلاق ، تفسیر و حکایات و مفاهات ، از خود به جای گذارده ، که متجاوز از بیست عنوان می باشد ، همانند : « ألبحر الزّاخر » ( در فقه ) و « الّلئالی المتلألئه » ( در اصول ) و « ألبدر الباهر » ( در تفسیر ) و «ألسّراج المنیر » ( در فوائد رجالیّه ) و ...
مرحوم آقا محمّد علی ، برادری داشته ، به نام آخوند ملاّ محمّد صادق ، که در سال 1203 وفات یافته ، و در تکیۀ میرزا رفیعا مدفون گردیده است .
ب - آقا میرزا محمّد حسن نجفی
دوّمین چهرۀ برجستۀ این خاندان در اصفهان ، فقیه زاهد و محقّق نامْوَر ، مرحوم آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، متوفای 1317 قمری ، و فرزند آقا محمّد علی هزار جریبی می باشد ، که صاحب تألیفاتی ، در فقه و اصول و رجال بوده ،
ص:548
و مرحوم میرزای بزرگ شیرازی ( صاحب فتوای تحریم تنباکو ، و مجدّد دین ، در رأس سَدِۀ سیزدهم ) دربارۀ او فرموده است : من شهادت می دهم به آنکه او ( میرزا محمّد حسن ) ثقه و مجتهد است ( از روی اختبار و معاشرت ) نه از جهت سماع و شهرت(1).
مرحوم آقا میرزا محمّد حسن نجفی ، در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، شاگرد مرحوم شیخ أعظم أنصاری ، و نیز ، مرحوم میرزای شیرازی بوده ، و در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، حوزۀ درسی و شاگردان بسیار داشته ، و مرجع فتوی و قضاوت شرعیّه بوده است ، و پس از وفات ، در سرزمین لسان الأرض ( تخت فولاد ) اصفهان مدفون گردیده ، و سپس جنازۀ آن بزرگمرد، به نجف منتقل شده است .
ج - آقا شیخ محمّد حسین هزار جریبی
سوّمین شخصیّت این خاندان ، عالم محقّق و فداکار ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین هزار جریبی ، متولّد 1235 قمری ، و فرزند مرحوم آقا محمّد علی هزار جریبی می باشد .
وی ، خدمتی بزرگ نسبت به تألیفات پدرش نموده ، و آنها را پاکنویس کرده و از نابودی آن همه آثار علمی و ارزشمند ، که در اثر ابتلاء مؤلّف آنها به بیماری سل ، معطّل و در معرض فناء بوده ، جلوگیری می نماید ، و علاوه بر آن، رساله ای در شرح حال پدر و اساتید و آثار او می نویسد (2)و کتابی هم به نام : « ألبوارق ، لکشف معضلات الحقائق » تألیف نموده است (3).
ص:549
پایان گفتار
آنچه گذشت ، نمونه ای بود از خاندانهای علمی اصفهان ( در طول قرون گذشته ، و بالأخص در پنج قرن اخیر ) و البتّه دهها خاندان علمی دیگر نیز ، وجود داشته و دارند ، همانند : خاندان رشتی ، مستجاب الدّعوة ، مقدّس ، فقیه ایمانی ، یزدی ، مظاهری ، هاشمی ، بهشتی ، و ...، که استقصاء کامل همۀ آنها ، به فرصت مناسبت تری واگذار می گردد .
قَالَ اللهُ تَعالی یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
ص:550
ص:551
ص:552
حوزۀ علمیّۀ اصفهان در طول چندین قرن ، مخصوصاً از قرن دهم به بعد ، آثار و برکات فراوانی را به عالم تشیّع و جهان علم و دانش ، عرضه نموده ، که در این بخش به چند نمونه از آنها اشاره می نمائیم ، گرچه در همۀ بخشهای کتاب ، آثار و برکات این شهر ولایت و حوزۀ علمیّۀ آن ، به خوبی ظاهر گردیده و آشکار می شود .
یکی از بخش های مهم علمی جهان تشیّع ، قسمت اجازات حدیثی(1)می باشد ، که در حفظ و نگهداری ارتباط علمی شیعه در طول تاریخ ، نقش حیاتی ایفاء نموده ، و همین اجازات ، نام و نشان و عنوان بسیاری از چهره های علمی شیعه را حفظ نموده ، و از فراموش شدن و گم شدن آنها در لابلای
ص:553
صفحات تاریخ ، پیشگیری نموده است(1).
چه بسیارند شخصیّت هائی از دانشمندان و بزرگان شیعه ، که نام مبارک آنها ، در اجازه ای از اجازات حدیث یافت شده ، و همین امر زمینۀ تحقیق و پی گیری دربارۀ آثار علمی و خدمات و فداکاری های دینی آنها را فراهم نموده است ، و بدین وسیله در نشان دادن تاریخ پربار و علمی شیعه ، که در برگیرندۀ سرمایه های بزرگ ادبی و فرهنگی و استوانه های بزرگ علمی و معنوی است ، نقشی اساسی و حیاتی ایفاء نموده است .
حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دوره های درخشش علمی خود ، محلّ إجازه های با ارزش و استجازه های مهم بوده ، و شخصیّت های برجسته ای از عالم تشیّع ، همانند : محقّق ثانی ( محقّق کرکی ) شیخ علیّ بن عبد العالی ، متوفّای 940 و فقیه بزرگ ، شیخ علیّ بن هلال کرکی اصفهانی ، متوفّای بعد از 984 و نابغۀ روزگار ، شیخ بهاء الدّین محمّد عاملی ( شیخ بهائی ) متوفّای 1030 ، و حکیم و محقّق نامدار ، سیّد محمّد باقر داماد ( میرداماد ) متوفّای 1040 ، و حکیم و فیلسوف بزرگ ، میر أبو القاسم فندرسکی ، متوفّای 1050، و فقیه عظیم الشّأن ، ملاّ حسنعلی
ص:554
شوشتری متوفّای 1075، و فرزند ملاّ عبد الله شوشتری ، و فقیه و محدّث علاّمه ، ملا محمّد تقی مجلسی متوفّای 1070، و محقّق و حکیم و فقیه عظیم الشّأن آقا حسین خوانساری متوفّای 1099، و محیی آثار أهل البیت علیهم السلام ، علامۀ روزگار و باب الأئمّه ، مولی محمّد باقر مجلسی ( علامّۀ مجلسی ) متوفّای 1110 قمری ، و غیر از این چهره های بزرگ علم و دین ، به شاگردان خود و دیگر علماء وأعلام دین ، اجازاتی داده اند که هرکدام ، سرمایه ای بزرگ و منبع سرشاری برای آگاهی های لازم در مورد تاریخ علمی شیعه و عظمتهای رهبران جهان تشیّع می باشد ، و این اجازات ، بخشی از مفاخر علمی حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می آید . برای آشنائی بیشتر با اجازات و جایگاه حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در این زمینه ، به بحارالأنوار ، جلد 105 تا 110، و ألذّریعة إلی تصانیف الشّیعه جلد 1، از صفحۀ 123 تا 266، و جلد 11، از صفحۀ 13 تا 27 مراجعه شود .
در قرن یازدهم هجری حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، آن چنان رونق و گسترش علمی یافته بود ، که در مجالس بزرگ و رسمی علمی ، شصت نفر مجتهد جامع الشّرائط به إفادۀ علمی و تدریس و تحقیق اشتغال داشتند ، که هریک از آنها علاّمۀ دوران و نادرۂ زمان ، به شمار می رفتند ، که برای به وجود آمدن و ظهور هرکدام از آن چهره های درخشان ، ماهها و سالها باید بگذرد و منقضی گردد (1)
از مطلب بالا به خوبی استفاده می شود که حوزۀ علمیّۀ اصفهان در برگیرندۀ صدها عالِم و مدرّس و مجتهد و ... بوده ، تا جائی که فقط در جلسات بزرگ علمی ، شصت مجتهد جامع الشّرائط به إفادۀ علمی می پرداخته اند.
ص:555
مرحوم سیّد نعمت الله جزائری ، در شرح حالی که برای خودش نوشته ، جریان مسافرتش را به اصفهان و آشنائی با علاّمه مجلسی و چهار سال اقامت در منزل آن بزرگمرد ، نقل نموده و نوشته است : ... فَسافَرْنا إلی إصْفَهانَ وَ کُنّا جَماعاتٍ کَثیرَةً وَ أصابَنا فِی الطَّریقِ بَرْدُ تَیَقَّنّا مِنْهُ الْهَلاکَ فَمَنَّ اللهُ عَلَیْنا بِالْوُصُولِ فَجَلَسْنا فی مَدْرَسَةٍ لَیْسَ فیها إلّا أرْبَعُ حُجُراتٍ فی ( سرنیم آورد ) وَ جَلَسْنا فی حُجْرَةٍ واحِدَةٍ وَکُنّا جَماعَةً کَثیرَةً فَکُنّا إذا نُمْنا فی تِلْکَ الْحُجْرَةِ وَ أرادَ واحِدٌ مِنَّا الإنْتِباهَ فِی اللَّیْلِ لِحاجَةٍ إنْتَبَهْنا جَمیعاً ثُمَّ إنَّهُ قَدْ تَضایَقَتْ عَلَیْنا اُمُورُ الْمَعاشِ وَبِعْناماکانَ عِنْدَنا مِنْ ثِیابٍ وَغَیْرِها
وَکُنّا نَتَعَمَّدُ أکْلَ الأطْعِمَةِ الْمالِحَةِ لأجْلِ أنْ نَشْرَبَ ماءً کَثیراً وَ نَأکُلُ الأشْیاءَ الثَّقیلَةَ لِذلِکَ أیْضاً ثُمَّ بَعْدَ هذا مَنَّ اللهُ عَلیَّ بِالْمَعْرِفَةِ مَعَ اُسْتاذِنا الْمَجْلِسیِّ أدامَ اللهُ أیّامَ سَلامَتِه فَأخَذَنی إلی مَنْزِلِهِ وَ بَقیتُ عِنْدَهُمْ فی ذلِکَ الْمَنْزِلِ أرْبَعَ سِنینَ تَقْریباً وَ قَدْ عَرَّفْتُ أصْحابی عِنْدَهُ فَایّدَهُمْ بِأسْبابِ الْمَعاشِ وَ قَرَأنا عَلَیْهِ الْحَدیثَ(1).
از این عبارات بر می آید که جمعی ( که همه ، سابقۀ علمی زیاد داشته اند ، و پس از آشنائی با علاّمۀ مجلسی ، در درس حدیث ، که بالاترین رتبۀ در سی آن زمان بوده شرکت نموده اند ) وارد اصفهان شده ، و در مدرسه ای در محلّۀ سرنیم آور ، سکونت یافته اند ، که فقط چهار حجره داشته ( و این مدرسه ، غیر از مدرسۀ نیم آور است که دو طبقه می باشد با حجرات فراوان ، و غیر از مدرسۀ ابتدائی مدرسۀ نیم آورده است ، که در کاروانسرائی در مجاورت مدرسۀ نیم آور بوده ، و طلبه های مبتدی ، در آن سکونت داشته اند ) .
بنابراین معلوم می شود تا چه اندازه حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( با آن همه مدارس
ص:556
علمیّه ) پرجمعیّت بوده ، که عدّه ای از طالبین علم ، با سابقۀ زیاد تحصیلی ، در یک حجره ، آنهم در یک مدرسۀ کوچک ، إسکان یافته اند و مشکلات مالی فراوان نیز داشته ، و مدّتی در مضیقه بوده اند ، تا آن که پس از مدّتی ، علاّمۀ مجلسی مطلّع گردیدند و سیّد جزائری را در منزل خود اسکان دادند ، ( که نشانۀ عظمت سیّد جزائری در آن وقت است ) و بقیّه را نیز با کمک مالی ، مشکلاتشان را برطرف نموده ، و همگی جزء شاگردان درسی علاّمۀ مجلسی قرار گرفتند(1)
فقیه و محدّث نامدار ، ملاّ محمّد تقی مجلسی ، تشرّفی داشته به محضر بقیّة الله الأعظم حضرت حجّة بن الحسن العسکری ( عج ) ، که سبب انتشار گستردۀ صحیفۀ سجادیّه گردیده ، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به حساب می آید ، که ذیلاً جریان جالب آن را ملاحظه می فرمائید :
مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی می فرماید که : من در اوائل بلوغ ، سعی و کوشش در تحصیل رضای الهی داشتم ، و قرار و آرامی نداشتم جز با یاد خدا ، تا این که بین خواب و بیداری ، دیدم که حضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم اصفهان در نزدیک طِنِبی ، که محلّ تدریس فعلی من می باشد ، ایستاده اند ، پس من به آن حضرت سلام کردم و اراده نمودم که پای آن حضرت را ببوسم ، آن بزرگوار نگذاردند و مرا گرفتند ، پس من دست حضرت را بوسیدم و مسائلی را که بر من مشکل شده بود پرسیدم ( در اینجا ملاّ محمّد تقی ، نمونه ای
ص:557
از مسائل یاد شده را ذکر نموده ، و می نویسد ) : سپس عرضه داشتم مولای من ، همیشه نمی توانم به خدمت شما شرفیاب شوم ، پس کتابی به من بدهید که همیشه به آن عمل کنم ، حضرت فرمودند : کتابی را به خاطر تو ، به مولا محمّد تاج داده ام، و من در عالم خواب او را می شناختم ، پس حضرت فرمودند : برو و کتاب را از او بگیر ، پس خارج شدم از درب مسجد که مقابل آن حضرت بود ، به سوی محلّۀ دارالبطّیخ(1)و به همان شخص مورد نظر رسیدم ، وقتی مرا دید . گفت : حضرت صاحب علیه السلام تو را به سوی من فرستادند ؟ گفتم : بله ، پس کتابی قدیمی را از جیب خود در آورد و به من داد ، و برایم ظاهر شد که کتاب دعاء است ، آن را بوسیدم و بر چشم خود گذاردم و برگشتم که به خدمت حضرت صاحب علیه السلام برسم ، ناگاه به خود آمدم و بیدار شدم و کتاب را همراه خود ندیدم پس شروع کردم به گریه و زاری ( به خاطر از دست دادن کتاب ) تا این که طلوع فجر شد . پس از آنکه از نماز صبح و تعقیب ، فارغ شدم به خاطر این که به نظرم می رسید که مقصود امام زمان (عج) از مولا محمّد تاج ، شیخ بهائی هستند که نامشان محمّد است ، و کلمۀ تاج هم اشاره به شهرت ایشان در میان علماء است ، لذا به سوی مدرسۀ ایشان ، که در جوار مسجد جامع بود حرکت کردم و دیدم که ایشان مشغول مقابلۀ صحیفۀ سجّادیّه هستند . پس ساعتی نشستم تا شیخ بهائی ، از برنامۀ خود فارغ شدند ، و ظاهراً دربارۀ سند صحیفۀ سجادیّه بحث و بررسی می نمودند ، ولی من بخاطر غمی که داشتم ( در اثر در دست نداشتن کتابی که امام زمان (عج) در عالم خواب به من عنایت فرموده بودند )
ص:558
متوجّه کلام شیخ بهائی و گفتگوی علماء جلسۀ بحثشان نگردیدم ، و مشغول گریه بودم و به سوی مرحوم شیخ شتافتم و خواب خود را تعریف نمودم ، و با حال گریه ، قضیّه را شرح دادم ، پس مرحوم شیخ فرمودند :
أبْشِرْ بِالْعُلُومِ الإلهِیَّةِ وَ الْمَعارِفِ الْیَقینِیَّةِ وَجَمیعِ ما کُنْتَ تَطْلُبُ دائِماً
ولی من دلم آرام نگرفت ( و گم شدۀ خود را در کلام شیخ نیافتم ) و باحال گریه خارج شدم ، و در اندیشه بودم ، که به خاطرم رسید بروم به سوی همان محلّی که در شب گذشته ( برای گرفتن کتاب ) بدانجا رفتم .
پس وقتی که به محلّۀ دارالبطیّخ رسیدم ، مرد صالحی را دیدم که به نام آقا حسن و ملقّب به تاجا بود ، هنگامی که به او رسیدم و سلام کردم گفت : فلانی کتاب های وقفی نزد من هست ، و هرکس می گیرد از طالبان علم ، به شرائط وقف عمل نمی کند ولی تو عمل میکنی ، بیا و در این کتابها نظر کن و هرچه را احتیاج داری بردار ، همراه او رفتم به خانه ای که کتابها در آن بود ، اوّلین کتابی که به من داد همان کتابی بود که در شب گذشته در خواب دیده بودم ، پس شروع به گریه و ناله کردم و گفتم همین کتاب برای من بس است .
به محضر شیخ بهائی آمدم و شروع نمودم به مقابلۀ آن نسخه، با نسخۀ صحیفۀ شیخ بهائی ، که جدّ پدر ایشان از روی نسخۀ شهید نوشته بود، و نسخۀ شهید از روی نسخۀ عمید الرّؤساء و إبن سَکُون ، نوشته شده بود و با نسخۀ إبن إدریس (حلّی) با واسطه ، یا بدون واسطه ، مقابله گردیده بود . نسخه ای که حضرت صاحب الزّمان علیه السلام به من دادند از روی نسخۀ خطّ شهید قُدْسُ سِرُة نوشته شده بود، و آن دو نسخه کاملاً باهم موافقت داشت، حتیّ در نسخه هائی که در حاشیۀ آن ها نوشته شده بود . بعد از آن که من از مقابلۀ نسخۀ یاد شده ( با نسخۀ مربوط به شیخ بهائی ) فارغ شدم ، مردم شروع به مقابله با نسخۀ من نمودند .
ص:559
وَ بِبَرَکَةِ إعْطاءِ الْحُجَّةِ ، صارَت الصَّحیفَةُ الْکامِلَهُ فی جَمیعِ الْبِلادِ کَالشَّمْسِ طالِعَةً فی کُلِّ بَیْتٍ وَ سِیَّما فی إصْفَهانَ فَإنَّ أکْثَرَ النّاسِ لَهُمُ الصَّحیفَةُ الْمُتَعَدِّدَةُ وَصارَ أکْثَرُهُمْ صُلَحاءَ وَ أهْلَ الدُّعاءِ
وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ مُسْتَجابُوا الدَّعْوَةِ وَ هذِهِ الأثارُ مُعْجِزَةُ لِصّاحِبِ علیه السلام وَ الَّذی أعْطانِی اللهُ مِنَ الْعُلُومِ بِسَبَبِ الصَّحیفَةِ لا أُحْصیها ، وَ ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النّاسِ(1)
یعنی به برکة عطا نمودن حضرت حجّة ، صحیفۀ کامله ( سجادیّه ) ، در همۀ شهرها بخصوص اصفهان ، همانند خورشیدی که در هر خانه ای طالع می شود ، درخشید، تا جائی که أکثر مردم صحیفه های متعدّد پیدا کردند ، و بیشترین آنها به حالت صلاح و دعاء ، روی آوردند، و از صلحاء و أهل دعا گردیدند ، و بسیاری از آنها مستجاب الدّعوة شدند، و این آثار ، معجزه ای برای حضرت صاحب الزمان علیه السلام می باشد ، و آنچه را خداوند متعال به سبب صحیفه ، از علوم و دانشها به من عنایت فرمود ، نمی توانم به شمار آورم ، و این ، از فضل خداوند بر من ، و بر مردم می باشد .
عالم جلیل القدر و محقّق ، سیّد امیر حسین اصفهانی ( مجاور مکّۀ مکرّمه ) از علماء قرن یازدهم به شمار می رود ، و از مشایخ إجازۀ علاّمۀ ملاّ محمّد باقر مجلسی قُدْسُ سِرُة می باشد ، و علاّمۀ مجلسی در صحّت انتساب کتاب فقه الرّضا علیه السلام به امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام به آن بزرگمرد اعتماد نموده است.
ص:560
علاّمۀ مجلسی در بحارالأنوار نقل می فرماید ، پس از آن که قاضی أمیر حسین وارد شهر اصفهان گردید گفت : هنگامی که من مجاور بیت الله الحرام ( در مکّۀ مکرّمه ) بودم ، اتّفاق افتاد که جماعتی از اهل قم به قصد حج به مکّه آمدند ، و کتابی قدیمی همراه آنها بود که تاریخ آن با زمان امام رضا علیه السلام مطابقت داشت
( آنگاه علاّمۀ مجلسی از پدرشان نقل می کنند که ایشان فرمودند : من از سیّد أمیر حسین شنیدم که می فرمود: خطّ إمام هشتم علیه السلام بر این کتاب بود ، و اجازات جماعت زیادی از فضلاء نیز بر آن وجود داشت، و سپس علاّمۀ مجلسی ادامه می دهند که ) و سیّد امیر حسین نقل کرد که من برایم یقین حاصل شده از راه قرائن که این کتاب ، تألیف امام رضا علیه السلام است ، و لذا کتاب را از آنها گرفتم و نوشتم و تصحیح نمودم، پس پدرم ( ملاّ محمّد تقی ) قُدس الله روحه ( نسخۀ ) این کتاب را از سیّد امیر حسین گرفت و خودش نسخه برداری و تصحیح نمود و بیشترین عبارات این کتاب ، موافق است با آنچه شیخ صدوق ، أبو جعفر بن بابویه ، در کتاب من لایحضره الفقیه بدون سند نقل می نماید ، و هم چنین موافق است با آنچه پدر صدوق ( علی بن بابویه قمی) در رساله ای که برای فرزندش ، شیخ صدوق نوشته ، مرقوم فرموده است ، و بسیاری از احکامی که أصحاب ما ( علماء شیعه ) ذکر کرده اند و مستند آنها معلوم نیست ، در این کتاب موجود می باشد (1) (2).
ص:561
کتاب فقه الرّضا علیه السلام قبل از این جریان مشهور نبوده، تا آنکه قاضی أمیر حسین ، آن را از مکّه می آورد و ملاّ محمّد تقی مجلسی و فرزند برومند او ، علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، می بینند و نسخه برداری می کنند ، و از آن زمان شهرت پیدا می کند و جمعی از علماء بزرگ شیعه ، نسبت به صحّت انتساب آن به حضرت رضا علیه السلام و اعتقاد پیدا می کنند ، همانند محدّث بزرگوار ، مرحوم حاج میرزا حسین نوری قُدْسُ سِرُة ، صاحب کتاب مستدرک الوسائل .
علاّمه ، سیّد محسن أمین ، در أعیان الشّیعه می نویسد : فَهذَا الْکِتابُ لَمْ یَکُنْ مَشْهُوراً قَبْلَ عَصْرِ الْمُتَرْجَمِ فِی الْمِأةِ الْحادِیَةِ عَشَرَة ، وَهُوَ أوَّلُ مَنْ أظْهَرَهُ ، جاءَ بِهِ الْقُمِیُّونَ مِنْ قُمْ إلی مَکَّةَ ، لَمّا کانَ مُجاوِراً بِها ، وَ قَطَعَ مِنَ الْقَرائِنِ أنَّهُ تَأْلیفُ الرِّضا علیه السلام ، فَنَسَخَهُ وَ صَحَّحَهُ وَ أحْضَرَهُ مَعَهُ مِنْ مَکَّةَ إلی إصْفَهانَ فَرَآهُ الْمَجْلِسیّانِ وَأسْتَنْسَخاهُ وَرَوَیاهُ عَنْهُ وَ إشْتَهَرَ بَیْنَ النّاسِ مِنْ ذلِکَ الْوَقْتِ وَ اعْتَقَدَ غَیْرُ واحِدٍ بِصِحَّتِه ، مِنْهُمْ مُعاصِرُنا الْفاضلُ النُّوریِّ ، صاحِبُ مُسْتَدْرَکاتِ الْوَسائِل وَ لکِنْ ...(1)
یکی از خدمات بزرگی که حوزۀ علمیّۀ اصفهان داشته ، کوشش برای دستیابی به نسخه های خطّی از کتب بزرگان و قدماء علماء شیعه ، و حفظ و نشر آنها بوده است ، که این عمل بسیار مقدّس ، در دوره های گوناگون و به وسیلۀ علماء بزرگی که علاقه مند به این خدمت بزرگ بوده اند انجام می گرفته است ، که نمونۀ أعلای این اقدام برجسته ، کوششهای علاّمۀ مجلسی قُدْسُ سِرُة می باشد ، که نسخه های کتب
ص:562
قدماء را به دست می آوردند ، و پس از مقابله و تصحیح ، تکثیر و منتشر می ساختند . و در این زمینه خدمات مرحوم سیّد شفتی أعلی الله مقامه نیز شایان توجّه است ، و کتابخانۀ نفیس آن بزرگمرد ( که در بخش کتابخانه های اصفهان از آن یاد نموده ایم ) نمایانگر این واقعیّت می باشد .
یکی از عمو زادگان مرحوم سیّد شفتی ، عالم فاضل ، سیّد ابراهیم کابلی ( مدفون در بقعه و مقبرۀ کوچک مسجد سیّد ) می باشد . وی با این که اصلاً رشتی و شفتی و پس از آن اصفهانی بوده ( کابلی ) خوانده می شود ، و دلیل آن این است که مرحوم سیّد شفتی ( مشهور به حجّة الإسلام ) در صدد بودند که کتاب مدینة العلم صدوق را به دست آورند، و به ایشان گفته شد ، که نسخۀ آن در کابل وجود دارد، لذا مرحوم سیّد ، آقا سیّد ابراهیم را به آن شهر و منطقه روانه کردند ، و آن بزرگوار مدّتی طولانی توقّف نموده و به جستجو پرداخت ولی متأسفانه موفّق به تحصیل کتاب نگردید(1)، و از این داستان ، به خوبی اهتمام مرحوم سیّد شفتی ( زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان ) در تحصیل و فراهم آوردن میراثهای گرانبهای علمی شیعه ، روشن می گردد .
در همۀ أدوار تاریخ حوزه های علمیّه ، مشکلات مالی برای طلاّب آن حوزه ها ، مطرح بوده است ، و اگر کسی از طریق پدر یا یکی از بستگان فامیلی
ص:563
یا اجتماعی ، کمک ویژه ای دریافت نمی نموده ، در تنگدستی شدیدی قرار می گرفته ، ولی عموماً طلاّب حوزه های علمیّۀ شیعه ، که با انگیزه های معنوی و هدف های والای علمی و روحی ، به حوزه های علمیّه گام می گذاشته اند ، همۀ این مشکلات را بر خود هموار می نموده اند . مثلاً ، در دورۀ صفویّه ، که حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، از پر رونق ترین حوزه های علمیّه بوده ، و در پایتخت کشور قرار داشته ، وضعیّتی حاکم بوده که شرح آن را ذیلاً می خوانیم:
مدارس علمیّه ، شهریّۀ معیّنی داشت که بر حسب رتبۀ درسی طلبه ها، پرداخت می شد و ملاّ صالح مازندرانی ( داماد ملاّ محمّد تقی « مجلسی أوّل » و همسر آمنه بیگم ) وقتی وارد اصفهان شد ، در اوائل تحصیل خود ، سهمیّه اش از بودجۀ طلاّب ، روزی دو غاز(1)بود، که تکافوی خوراک تنها را هم نمی کرد، چه رسد برای تأمین سایر نیازمندیهای زندگی ، و لذا مدّتی گذشت و نتوانست چراغی برای مطالعۀ خود تهیّه نماید ، و از چراغ دستشوئی ها ، استفاده می کرد و تا صبح ، روی پا می ایستاد و مطالعه می نمود ، و در اثر این جدیّت و پشتکار به زودی لایق شرکت در درس ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و سپس مفتخر به دامادی آن بزرگمرد شد ، و آمنه بیگم ( آن مجتهدۀ نامدار ، و آن بانوی اهل تحقیق و فقه واجتهاد ) به همسری آن عالم سخت کوش در آمد(2).
ص:564
ص:565
ص:566
یکی از مفاخر بزرگ علمی و اجتماعی اصفهان،این است که در طول چندین قرن،خاستگاه و یا محلّ تربیت و پرورش بزرگترین چهره های عالَم مرجعیّت تقلید و زعامت علمی و دینیِ جهان تشیّع بوده است .
آری ، اصفهان خاستگاه و یا محلّ نشو و نما ، و یا جایگاه درخشش چهره های بزرگ علمی و دینی و زعامت شیعه ، همانند : شیخ بهائی ، میر داماد ، آقا رفیعا نائینی ، ملاّ محمّد باقر سبزواری ( محقّق سبزواری ) آقا حسین خوانساری ، علاّمه ملاّ محمّد تقی مجلسی ، شیخ محمّد بن الحسن شیروانی ( محقّق شیروانی ) آقا جمال خوانساری ، علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسی ، شیخ محمّد بن الحسن اصفهانی ( معروف به فاضل هندی ، و ملقّب به تاج الفقهاء ) آقاشیخ محمّد تقی رازی اصفهانی ، سیّد محمّد باقر شفتی ( حجّة الإسلام ) ، حاج محمّد ابراهیم کلباسی ، آقا میر سیّد حسن مدرّس ، میر سیّد محمّد شهشهانی ، آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ( صاحب روضات الجنّات ) آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، آخوند فشارکی ، آقا میر سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) حاج میر محمّد صادق مدرّس خاتون آبادی ، و دهها چهرۀ برجستۀ دیگر ، که در عالَم زعامت و مرجعیّت دینی ، و ریاست علمی و حوزوی درخشیده اند، و ما در فصول گوناگون این کتاب ، از عظمت و شخصیّت و نیز آثار و برکات حیات علمی
ص:567
و نورانی و معنوی آنها یاد نموده ایم ، و در این بخش ، از چند چهرۀ برجسته ای که در عالم زعامت بزرگترین حوزه های علمیّۀ شیعه ، و مرجعیّت جهانی عالَم تشیّع در قرن سیزدهم و چهاردهم درخشیده اند ، یاد می نمائیم ، و صفحۀ زرّینی از صفحات زیبای تاریخ علمی و دینی تشیّع و اصفهان را ورق می زنیم :
استاد أکبر و مروّج مذهب ، علاّمۀ ثانی و محقّق ثالث ، یگانه و وحید دوران ، و أعجوبۀ روزگار ، مولی محمّد باقر بن محمّد أکمل اصفهانی ، معروف و ملقّب به « وحید بهبهانی » و « آقا » و موصوف به « مجدّد مذهب »، متولّد 1117 ومتوفّای 1205 قمری .
پدر وحید بهبهانی ، ملاّ محمّد أکمل ، از علماء برجسته بوده ، که علاّمۀ بحر العلوم ، در إجازات خود ، او را ( شیخ أجلّ أکمل ، و مولای أعظم أبجل )
خوانده ، و حاجی نوری در کتاب فیض القدسی ، او را ( جامع فضائل و حاوی فواضل ) معرّفی نموده ، و از مشایخ اجازه می باشد .
مادر وحید بهبهانی ، نوۀ دانشمند محقّق و نامدار ، ملاّ صالح مازندرانی ( داماد ملاّ محمّد تقی مجلسی ) و همسر عالمه اش « آمنه بیگم » دانشمند نامدار خاندان علاّمۀ مجلسی ، و دختر مجلسی أوّل می باشد ، بنابراین ، ملاّ محمّد تقی مجلسی وملاّ صالح مازندارانی ، دو جدّ مادری وحید بهبهانی ، و علاّمه ، ملاّ محمّد باقر مجلسی ، دائی مادر آن بزرگوار می باشند.
ص:568
فرزندان وحید بهبهانی ، یعنی « آقا محمّد علی » و « آقا عبد الحسین » ، از علماء وفقهاء بزرگ بوده اند، و هم چنین در میان برادران و برادر زادگان و خواهر زادگان و نوه های وحید بهبهانی ، علمای بسیاری بوده اند ، که بعضی از آنها همانند آقا سیّد علی طباطبائی (صاحب ریاض المسائل ) و فرزند برومند او ، آقا سیّد محمّد مجاهد ، از مفاخر بزرگ شیعه و حوزه های علمیّه به شمار می روند، بنابراین ، خاندان وحید بهبهانی اصفهانی ، یکی از خاندانهای علمی گسترده و پر برکت به شمار می رود(1).
وحید بهبهانی ، در اصفهان متولّد گردیده ، و در محضر پدر دانشمند و بزرگوار خود ، پرورش یافته ، و دروس مقدّماتی را تا کتاب سیوطی و حاشیه ، در نزد عمّۀ خود ( که دارای علم و فضل بوده ) تحصیل نموده(2)
و نزد پدر بزرگوار خویش ، اصول کافی را خوانده است(3)
و آنگاه در خدمت پدر ، به بهبهان هجرت نموده ، و بیش از سی سال(4)در آن شهر ، به تحصیل علم نزد پدر و نیز تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال داشته است ، و به همین جهت ، عنوان
ص:569
اصفهانی ، که مربوط به زادگاه او بوده ، متروک گردیده ، و عنوان بهبهانی برای آن بزرگمرد ، شهرت یافته است .
وحید بهبهانی ، قبل از اقامت در بهبهان ، در شهر مقدّس نجف اشرف ، علوم عقلی را از محضر علاّمۀ محقّق ، آقا سیّد محمّد طباطبائی بروجردی ( جدّ علامۀ نامدار ، آقا سیّد مهدی بحرالعلوم ، و علوم نقلی را ، از عالم و محقّق نامدار ، آقاسیّد صدرالدّین رضوی قمی ، مشهور به همدانی ( شارح کتاب وافیة تونی ) فرا می گیرد ، و مراحل علوم عقلی و نقلی را ، در مّدت زمانی کوتاه ، طی می نماید(1).
آخرین و درخشانترین مرحلۀ عمر وحید بهبهانی ، دورۀ اقامت او در شهر مقدّس کربلاء ، و در جوار مرقد مطهّر سالار شهیدان ، امام حسین علیه السلام می باشد ، که بزرگترین چهره های علمی را پرورش داده ، و در یک مبارزۀ مستمر و طولانی ، و متّکی بر علم و دانش و تحقیق و مناظره و معنویّت و تقوی « مسلک أخباری را » که در اثر جهالت جهّال ، و تعصّب متعصّبین ، به شکل خطرناکی در آمده بود، از صحنۀ حوزۀ علمیّه و جامعۀ شیعه خارج نموده و «مکتب اجتهاد » را به شکلی متین و استوار ، و با چهره هائی برجسته و محقّق ، و دارای مقامات عالیۀ معنوی و تقوائی ، تقویت و تثبیت نمود ، و خطّ مشی فکری حوزه های علمیّه را ، بر مبنای مسلک اجتهاد ، استوار ساخت . وحید بهبهانی ، شاگردانی بسیار پرورش داده ، که بسیاری از آنها ، حوزه های علمیّۀ پربرکت و با عظمتی را ، در شهرهای گوناگون ، تأسیس و یا اداره می نمودند ، و از بزرگترین مفاخر علمی قرن سیزدهم به شمار می روند ، همانند:
ص:570
١- علاّمه و فقیه نامدار ، آقا سیّد مهدی بحر العلوم ، زعیم و مرجع تقلید شیعه در حوزۀ علمیّۀ نجف أشرف
2- علاّمه و محقّق عظیم الشّأن ، آقا شیخ جعفر کبیر (کاشف الغطاء ) ، زعیم و مرجع تقلید شیعه ، در حوزۀ نجف اشرف
٣- فقیه و اصولی و مفسّر بزرگ ، آقا سیّد مهدی شهرستانی ، زعیم حوزۀ علمیّۀ کربلاء .
4- فقیه و اصولی محقّق و نامدار ، آقا سیّد علی طباطبائی ( صاحب کتاب ریاض المسائل ) ، خواهر زاده و داماد مرحوم وحید بهبهانی .
5- اصولی و محقّق عالی مقام ، میرزا أبو القاسم گیلانی ( معروف به میرزای قمی ، و صاحب قوانین الاصول ) زعیم و پرچمدار شیعه ، در حوزۀ علمیّۀ قم .
6- فقیه و حکیم عالیقدر ، و جامع معقول و منقول ، ملا مهدی نراقی ، زعیم و پیشوای شیعه ، در شهر و حوزه علمیه کاشان .
7- علاّمۀ محقّق و فقیه مدقّق ، آقا سیّد محسن أعرجی کاظمینی ، زعیم حوزۀ علمیّۀ کاظمین .
8- فقیه و اصولی بزرگ و ( شهید ) ، آقا میرزا مهدی خراسانی ، پیشوا وزعیم بزرگ دینی ، در مشهد مقدّس.
9- محقّق و مجتهد عظیم الشّأن ، آقا شیخ أسد الله کاظمینی ، ( صاحب کتاب شریف مقابس الأنوار ) .
10 - فقیه محقّق و نامدار ، آقا سیّد جواد عاملی ، ( صاحب کتاب ارزشمند و عظیم مفتاح الکرامه ).
11 - فقیه و اصولی محقّق ، و مرجع عالیقدر ، آقا شیخ محمّد تقی اصفهانی صاحب کتاب حاشیۀ بر معالم ، و زعیم بزرگ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ).
ص:571
12 - فقیه و زعیم نامدار شیعه ، آقا سیّد محمّد باقر شفتی اصفهانی (معروف به سیّد شفتی ، و ملقّب به حجّة الإسلام ) زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان .
13 - فقیه و اصولی زاهد و نامدار ، حاج محمّد ابراهیم کرباسی ( کلباسی ) زعیم و پیشوای دینی ، در شهر اصفهان .
14 - فقیه جامع و أخلاقی نامدار ، حاج ملاّ أحمد نراقی ، زعیم و پیشوای بزرگ ، در شهر و حوزۀ علمیّۀ کاشان.
15 - مجتهد و رهبر عالیقدر ، سیّد دلدار علی هندی ، پیشوای عظیم الشّأن شیعه در کشور هندوستان .
و نیز دهها مجتهد و محقّق و مؤلّف و پیشوای دینی دیگر ، که در اطراف وأکناف بلاد اسلامی ، مخصوصاً در ایران و عراق ، به فعّالیّت های علمی و تحقیقی و تبلیغ و ارشاد دینی ، اشتغال داشته اند .
شاگردان بزرگ و نامدار مرحوم وحید بهبهانی ، هرکدام با بهره گیری از مبانی علمی و افکار و اندیشه های استاد بزرگ و محقّق خویش ، هرکدام به شکلی خاص و منطبق با افکار و نظریّات خود ، به نحو مفصّل و دلپذیر ، مباحث فقهی و اصولی را تنظیم نموده ، و به شکل کتابهائی برجسته ، عرضه کرده اند ، همانند : قوانین الاصول میرزای قمی ، کشف الغطاء شیخ جعفر کبیر ، ریاض المسائل آقا سیّد علی طباطبائی ، مقابس الأنوار آقا شیخ أسد الله تستری ، حاشیۀ معالم آقا شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی و ...
تألیفات وحید بهبهانی را در بعضی از کتب تراجم ، چهل و چهار کتاب و رساله به شمار آورده اند (1)و در برخی دیگر ، نزدیک شصت عنوان ذکر
ص:572
کرده اند(1)ولی نویسندۀ محقّق ، آقای حاج شیخ علی دوانی ، پس از تحقیقات گسترده در کتابخانه های گوناگون قم و تهران و سایر شهرستانها ، شمار تألیفات وحید بهبهانی را به هفتاد و دو عنوان رسانیده است (2).
و نکتۀ مهّم و قابل توجّه این است که تألیفات « وحید بهبهانی » ، متین و پرفائده ، و مشتمل بر تحقیقات و اندیشه های نو می باشد ، و معانی بسیار و ارزشمندی را در عبارات کوتاه و شیوا ، بیان نموده است ، و در بسیاری از مباحث اصولی و اجتهادی ، نظریّاتی دارد، که گذشتگان بر او پیشی نگرفته اند .
و در یک کلام، گسترش فعّالیّتهای علمی ، و تدریس و تحقیق وحید بهبهانی و نیز ، نوآوری ها و پایه گذاری های آن چهرۀ درخشان ، و همچنین عظمت تألیفات آن بزرگمرد ، و شاگردان کم نظیری که تربیت نموده ، همه و همه ، سبب شده است که ، به عنوان « مجدّد دین در رأس سَدِۀ سیزدهم » و « وحید بهبهانی » و«علاّمۀ بهبهانی » خوانده شود ، و صاحب جواهر و شیخ أعظم أنصاری ، او را با عناوین ذیل بستایند(3). « استاد الکل » و « استاد أکبر » و « محقّق بهبهانی » در بسیاری از کتب تراجم و رجال ، همانند : روضات الجنّات ، الکرام البرره، أعیان الشّیعه ، الکنی و الألقاب ، فوائد الرّضویّه ، رجال أبوعلی ( منتهی المقال ) نجوم السّماء ، تکملۀ أمل ألامل ، مصفّی المقال ، مرآة الأحوال ، وحید بهبهانی و ... ، دربارۀ عظمت و آثار وحید بهبهانی بحث و بررسی انجام گرفته،
ص:573
و بسیاری از مفاخر علمی قرن سیزدهم و چهاردهم ، با عبارات بسیار جالب و فصیح و بلیغ ، از عظمت وحید بهبهانی یاد نموده اند ، که ذیلاً به پنج نمونه از آنها إکتفا می نمائیم :
١- علاّمه ، آقا سیّد مهدی بحر العلوم : شَیْخُنَا الْعالِمُ ألْعامِلُ الْعَلاّمَةُ ، وَ اُسْتاذُنا الْحِبْرُ الْفاضِلُ الفَهّامَةُ ، الْمُحَقِّقُ النِّحْریرُ وَ الْفَقیهُ الْعَدیمُ النَّظیرُ ، بَقِیَّةُ الْعُلَماءِ وَ نادِرَةُ الْفُضَلاءِ ، مُجَدَّدُ مَا انْدَرَسَ مِنْ طَریقَةِ الْفُقَهاءِ ، وَ مُعیدُ مَا انْمَحی مِنْ آثارِ الْقُدَماءِ ، الْبَحْرُ الزّاخِرُ ، وَ الإمامُ الْباهِرُ ، ألشَّیْخ مُحَمَّد باقِر بْنُ ... الْمَوْلی مُحَمَّد أکْمَلْ ...(1).
2- أبوعلی حائری ، رجالی نامدار : أسْتاذُنا الْعالِمُ الْعَلاّمَةُ ، وَ شَیْخُنَا الْفاضِلُ الْفَهّامَةُ ، جامِعُ الْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ ، حاوِی الْفُرُوعِ وَالأصُولِ ، مُؤسَّسُ مِلَّةِ سَیِّدِ الْبَشَرِ فی رَأسِ الْمِأۃِ الثّانِیَةِ عَشَرَ ( الثّالِثَة عَشَرَ)، ألأجَلُّ الأکْمَلُ، مَوْلانا وَ مَلاذُنا ، ألاغا مُحَمَّد باقِرُ بْنُ مُحَمَّد أکْمَل ...(2).
٣- صاحب روضات الجنّات : ألْعَلَمُ الْعالِمُ الرَّبانِیُّ ، وَ الْقَمَرُ الطّالِعُ الشَّعْشَعانِیُّ ، مُرَوَّجُ الْمَذْهَبِ وَ الدّینِ ، وَ مُعَلِّمُ الْفُقَهاءِ وَ الْمُجْتَهِدینَ ، مَوْلانا الاقا مُحَمَّد باقِرُ بْنُ الْمَوْلی مُحَمَّدْ أکْمَلِ الإصْبَهانِیّ ، ثُمَّ الْفارْسیّ الْبِهْبَهانِیّ ...(3).
4- علاّمۀ نامدار ، حاج آقا بزرگ طهرانی : مُجاهِدُ کَبیرٌ ، وَ مُؤسِّسُ مُحَقِّقٌ ، وَأشْهَرُ مَشاهیرِ عُلَماءِ الإمامِیَّةِ وَ أجَلُّهُمْ فی عَصْرِه ...(4).
5- محدّث قمی : رُکْنُ الطّائِفَةِ وَعِمادُها ، وَ أوْرَعُ نُسّاکِها وَ عُبّادِها ... صاحِبُ الْفِکْرِ الْعَمیقِ وَ الذِّهْنِ الدَّقیقِ ، الَّذی عَجَزَ الْبُلَغاءُ عَنْ عَدِّ مَدائِحِه ، وَ شَرْحِ فَضْلِه وَ أخْلاقِه
ص:574
به
وعِبادَتِه ، ألْمُحَققُ الثّالِثُ وَ الْعَلاّمَةُ الثّانی ، شَیْخُ الْمَشایِخِ ، ألْوَحیدُ الْبِهْبَهانِیُّ(1).
در جریان زندگی و مبارزات وحید بهبهانی ، قضایای جالب و عجیبی رخ داده ، که ذیلاً به چند نمونه از آنها اشاره می نمائیم :
1- مرحوم وحید بهبهانی ، در اثر مشکلاتی که پیش آمده بود ، در اندیشۀ خارج شدن از شهر مقدّس کربلاء ، و هجرت به یکی دیگر از شهرها بودند ، که در عالم رؤیاء، شرفیاب محضر مقدّس حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام گردیدند ، و آن حضرت فرمودند : راضی نیستم از شهر من خارج شوی ، و در اثر این دستور وعنایت امام حسین علیه السلام ، آن بزرگمرد عازم بر اقامت مستمر در شهر کربلاء گردیدند(2).
2- در هنگامی که علاّمۀ بهیهانی ، به زیارت حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ، مشرّف می شدند ، در ابتداء ، آستانی کفش کَنِ حرم را می بوسیدند ، و روی مبارک خود را ، به آستان مقدّس آن حضرت می مالیدند ، و پس از آن ، با خضوع و خشوع کامل ، و با رقّت قلب ، به داخل حرم وارد می گردیدند ، و مشغول زیارت می گشتند ، و در مصیبت آن حضرت ، کمال اهتمام را مراعات می نمودند(3).
3- در هنگامی که مرحوم وحید بهبهانی به مراحل پیری و ضعف رسیده بودند ، و از تدریس فعال و گسترده بازمانده بودند ، به قصد تبرّک و کسب فیض
ص:575
معنوی ، شرح لمعۀ مرحوم شهید را به شکل سطحی ، تدریس می نمودند ، و جمعی از شاگردان آن بزرگمرد، تبرّکاً در مجلس درس شرکت می جستند ، از قضا روزی یکی از شاگردان ، به نام آقا سیّد زین العابدین لاهیجی ، محتلم گردیده بوده، و تا وقت درس فرصتی باقی نبوده که غسل جنابت بنماید ، و تصمیم می گیرد که بدون غسل در جلسۀ درس شرکت کند ، و پس از آن برای غسل به حمّام برود ، وقتی آقا وارد مجلس می شوند، با کمال بهجت و شادمانی به أطراف مجلس ، و چهرۀ شاگردان نگاه می کنند ، ناگاه نظرشان به آقا سیّد زین العابدین می افتد ، و قیافه ایشان در هم کشیده می شود، و آثار غم و اندوه ظاهر می گردد ، و می فرمایند : امروز درس نیست ، به منزلهایتان بروید ، پس یکی یکی شاگردان می روند، و وقتی نوبت به آقا سیّد زین العابدین می رسد ، می فرمایند : بنشین ، و وقتی مجلس خلوت می شود، می فرمایند : در آنجا که نشستهای پولی در زیر فرش هست بردار و برو غسل کن ، واز این پس ، با جنابت در چنین مجلس حاضر مشو پس ، آقا سیّد زین العابدین ، با کمال تعجّب ، از کرامت آقا و کشف آثار جنایت در چهرۀ او ، خارج شده ، و به حمّام می رود ، و غسل می نماید (1).
4- در هنگامی که وحید بهبهانی ، حاشیۀ بر کتاب « مدارک آلأحکام » فقیه بزرگ ، آقا سیّد محمّد عاملی ( نوۀ دختری شهید ثانی ، و از شاگردان بزرگ محقّق مقدّس اردبیلی ) را نوشتند ، و اشکالاتی بر نظریّات صاحب مدارک وارد نمودند ، شبی در عالم رؤیا به حضور آن بزرگمرد رسیدند ، و با کمال خضوع به ایشان عرضه داشتند ، که من در حاشیه ، نسبت به شما بی ادبی ها کرده ام ، اگر
ص:576
راضی نیستید پاره کنم ، صاحب مدارک فرمودند : خوب کرده ای ، من از تو راضیم ، خدا از تو راضی باشد(1).
5- مرحوم وحید بهبهانی ، با یکی از علماء بزرگ ، به نام آقا شیخ مهدی فتونی در نجف اشرف ، در مسئله ای بحث و مناظرۀ شدید داشته اند ، یکی از علماء عظیم الشّان به نام آقا باقر هزار جریبی مازندرانی ، در عالم رؤیا شرفیاب محضر حضرت بقیّة الله الأعظم (عج) می شود، و آن حضرت می فرمایند :
یا باقِرُ قُلْ لِلْفُتُونی ، ألْحَقُّ فِی الْمَسْئَلَةِ مَعَ الْباقِرِ
یعنی : ای باقر ! ( منظور آقا باقر هزار جریبی است ) به فتونی بگو ، حق در این مسئله با ، باقر است ( منظور آقا باقر بهبهانی می باشد )(2).
6- فرزند بزرگ و دانشمند وحید بهبهانی ( یعنی آقا محمّد علی ) ، میل داشت که به درس صبغة آلله أفندی ( علاّمۀ بغداد ) برود، و وحید بهبهانی اجازه نمی فرمودند ، و در اثر اصرار آقا محمّد علی ، بنا را بر استخاره گذاردند،
و در سر صفحه ، این آیه به نظر آمد:
إذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِه وَهُوَ یَعِظُهُ، یا بُنَیَّ لأتُشْرِکَ بِاللهِ ، إنَّ الشَّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ
پس آقا محمّد علی قانع گردید(3)و معلوم شد ، حضور در درس مخالفین مکتب أهل البیت علیهم السلام ، نوعی از شرک می باشد .
7- مرحوم وحید بهبهانی ، ( رهبر و زعیم مسلک اجتهاد) و مرحوم صاحب حدائق ( رهبر و زعیم مسلک أخباری ) در ضمن این که به صورت علمی
ص:577
و اصولی ، اختلاف نظر داشتند ، ولی شخصاً احترام زیادی برای یکدیگر قائل بوده اند ، تا آنجا که مرحوم صاحب حدائق وصیّت نموده بودند که ، مرحوم وحید بهبهانی بر جنازۀ آن بزرگمرد نماز بخوانند(1)و چنین هم شد ، و مرحوم بهبهانی بر جنازۀ صاحب حدائق نماز خواندند(2).
و اینک به داستانی جالب از آن دو بزرگمرد، توجّه نمائید :
صاحب تکمله ( مرحوم آیة الله صدر ) فرموده : که خبر داد به من عبد صالح ، حاجی کریم ، فرّاش صحن شریف حضرت سیّد الشهداء علیه السلام ، که شبی مُنادیِ حرم إعلام نمود ، که درهای حرم بسته می شود، خارج شوید ، مرحوم صاحب حدائق و وحید بهبهانی که در حال بحث و مکالمه بودند ، از حرم خارج شدند و در رواق ایستادند ، و به بحث علمی خود ادامه دادند ، منادی حرم ندا داد که درهای رواق بسته می شود ، خارج شوید، آن دو بزرگوار خارج شدند ، و در صحن ایستادند ، و به مباحث علمی خود ادامه دادند ، تا آن که منادی حرم ندا داد که درهای صحن بسته می شود ، و آنها از دیر قبله خارج شدند و پشت در صحن ، به بحث و گفتگوی علمی ادامه دادند، و وقتی که در هنگام سحر ( قبل ازطلوع فجر ) آمدم برای باز کردن درهای صحن مطهّر ، دیدم هنوز ایستاده اند و به بحث و مناظرۀ علمی خود مشغول می باشند ، و من مبهوت شدم از این همه بحث و گفتگوی طولانی علمی ، و آنها ادامه دادند تا اذان صبح شد، و مرحوم صاحب حدائق برای اقامۀ جماعت ، به حرم شریف ، مشرّف گردیدند ، و مرحوم
ص:578
بهبهانی نیز ، عبای خود را بر روی سکوی صحن مطهّر فرش نمودند ، و پس از أذان و اقامه ، به نماز صبح ایستادند ، و پس از فراغ از نماز ، به سوی خانۀ خود که در آن نزدیکی بود ، رهسپار گردیدند(1).
علل موفقیّت برجستۀ وحید بهبهانی
از وحید بهبهانی به صورت کتبی ، سؤال شد که ، به چه وسیله ای به این همه موفقیّت نائل گردیده اید ؟ آقا ، در جواب نوشتند :
من أبداً خود را چیزی نمی دانم ، آنچه ممکن است من را به این مقام رسانده باشد ، این است که ، هیچ گاه خودم را چیزی به حساب نمی آوردم ، و در تعظیم علماء و بزرگداشت آنها ، و ذکر نام آنها به نیکی ، خودداری نمودم، و هیچ وقت اشتغال به تحصیل را تا آنجا که در قدرت و توان داشتم ، ترک نکردم ، و همیشه آن را بر هر کاری مقدّم می دارم(2).
مادّه تاریخی بسیار جالب
در بیان تاریخ وفات مرحوم وحید بهبهانی ، سروده اند :
شرع بی دل ، فضل بی سر ، زهد شد ، بی پا و سر
یعنی از کلمۀ ( شرع ) ، دل آن را که « ر » است حذف کنید ، و از کلمۀ ( فضل ) سر آن را که «ف » است حذف نمائید ، و از کلمۀ ( زهد ) سر و پای آن را که « ز » و « د » است حذف نمائید ، و از باقی ماندۀ حروف این کلمات ، یعنی « ش » و «ع » و « ض » و «ل» و « ه » طبق قانون أبجد ، تاریخ 1206 را ، که زمان
ص:579
وفات آقا ، وحید بهبهانی است ، استخراج نمائید .
و البته مرحوم آقا محمّد علی بهبهانی ( فرزند بزرگ وحید ) در مادّه تاریخ دیگری چنین می گوید :
رفتی ز دنیا باقر علم
که به حروف أبجد ، مطابق عدد 1205 می باشد (1).
فقیه بزرگ و اصولی محقّق و مدقّق ، جامع علوم عقلی و نقلی ، مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی حائری ، متوفّای 1254 قمری . وی از چهره های برجستۀ عالم تحقیق و تألیف بوده ، و فکری عمیق و اندیشه ای بلند داشته ، و از جملۀ علماء مؤسّس و مبتکر ، به شمار آمده است (2)
آن بزرگمرد ، به همراهی برادر خود ، محقّق نامدار و مرجع عظیم الشّأن ، و زعیم و رئیس حوزۀ علمی بزرگ اصفهان ، آقا شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی ( صاحب حاشیۀ بر معالم ) و سرسلسلۀ خاندان بزرگ علمی نجفی ( مسجد
ص:580
شاهی ) به اصفهان وارد گردید ، و مدّت زمانی طولانی ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و در محضر برادر عظیم الشّأن خود ، به کسب علوم و معارف الهی پرداخت ، و بهرۀ علمی فراوان برد، و سپس به کربلای معلّی هجرت نمود ، و در آن حوزۀ مقدّسه ، به ریاست علمی و دینی و مرجعیّت ، نائل گردید ، و جمع فراوانی از علماء و مجتهدین بزرگ ، در محضر و درس او به مقامات علمی و اجتهاد نائل گشتند(1). در میان آثار علمی و اجتماعی آن استوانۀ علم و اجتهاد ، کتاب شریف ( الفصول الغرویّة فی الأصول الفقهیّه ) مشهور و معروف به ( فصول )، از عظمت برجسته ای برخوردار می باشد ، زیرا در برگیرندۀ تحقیقات فراوان ، و توجّه به نکات ظریف و دقیق ، در مباحث گوناگون اصولی می باشد .
صاحب روضات الجنّات ، کتاب فصول را بهترین کتابی که در علم اصول نوشته شده ، و جامع ترین کتاب اصولی ، از نظر تحقیق و تدقیق ، و در برگیرنده ترین تألیف ، از نظر اشتمال بر فکر عمیق دانسته است(2).
در ریحانة الأدب ، از کتاب فصول ، به عنوان أجمع و أکمل کتب اصولیّه ، و محلّ استفادۀ أکابر و فحول علماء ، یاد شده ، و نقل نموده ، که فهمیدن مطالب کتاب فصول ، و تفطّن بر نکات و دقایق آن ، مایۀ افتخار أفاضل ، و بهترین معرّف برای مقام علمی علماء بوده است(3).
کتاب فصول ، تا مدّت زمانی طولانی ، در حوزه های علمیّه ، محور بحث و تحقیق و تدریس بوده ، و به همین جهت ، چندین مرتبه به چاپ رسیده(4)
ص:581
و حاشیه های فراوانی بر آن نوشته شده است(1).
رکن بزرگ فقه ، و استوانۀ عظیم تحقیق ، و مربّی نامدار فقهاء و مردان بزرگ اجتهاد ، آیت بزرگ عظمت حق ، آقا شیخ محمّد حسن نجفی اصفهانی ، متوفّای 1266 قمری به آن بزرگمرد ، از عجائب روزگار ، و از افتخارات بزرگ عالم فقه و اجتهاد و زعامت دینی و علمی ، و از مفاخر برجستۀ حوزه های علمیّه و عالم تشیّع می باشد . او با تألیف کتاب بی نظیر جواهر الکلام ، که در شش مجلّد بزرگ ( و چهل و سه مجلّد به قطع وزیری ) بارها به چاپ رسیده ، و محور تحقیق و اجتهاد، در حوزه های علمیّه ، و در نزد اندیشمندان بزرگ و مجتهدین عالی مقام می باشد ، و بسط و گسترش مباحث فقهی ، و دقّت و تلاش در استقصای فروع و أدلّۀ گوناگون ، و تطبیق أحکام شرعی با ادلّۀ شرعیّه را ، به اوج خود رسانیده ، و آیندۀ حوزه های فقه و اجتهاد را ، بر سر سفرۀ إنعام و إحسان خود نشانیده است ، و خود ، بر مسند شریف : خاتم الفقهاء و المجتهدین ، و مربّی العلماء ، و شیخ الفقهاء ورئیس الإمامیّه ، و صاحب زمام الشّیعه تکیه زده ، و همۀ فقهای شیعه ، بعد از آن بزرگمرد فقه و اجتهاد ، از شاگردان او بوده اند ، و تعداد بهره گیرندگان از دریای علم و اندیشه او ، به شمار و إحصاء در نمی آیند(2)، و گفته شده که : شمار مجتهدین مسلم از شاگردان آن امام فقه و تحقیق ، بالغ بر شصت نفر بوده
ص:582
و تعداد حائزین رتبۀ اجتهاد ، از حاضرین مجلس درس آن بزرگوار ، ( أعمّ
از عرب و عجم ) به شمار فوق می رسیده است (1). فقیه و رجالی نامدار ، صاحب روضات ، دربارۀ صاحب جواهر می نویسد : هُوَ واحِدُ عَصْرِه فِی الْفِقْهِ الأحْمَدِیِّ ، وَ أؤْحَدُ زَمانِه ، الْفائِقُ عَلی کُلِّ أؤْحَدِیٍّ ، مَعْرُوفَاً بِالنَّبالَةِ التّامَّةِ فی عُلُومِ الأدْیانِ ، وَ مَؤْصُوفَاً بَیْنَ الْخاصَّةِ وَ الْعامَّةِ بِالْفَضْلِ عَلی سائِرِ الْعُلَماءِ الأعْیانِ ... ، قَدْ اُوتِیَ بَسْطَةً فِی الِّلسانِ عَجیبَةً ، وَسَعَةً فِی الْبَیانِ غَریبَةً ، لَمْ یُرَ مِثْلُهُ إلَی الانِ فی تَفْریعِ الْمَسائِلِ ، وَ لاشِبْهُهُ فی تَوْزیعِ نَوادِرِ الأحْکامِ عَلَی الدَّلائِلِ ... (2)و صاحب أعیان الشّیعه ، علاوه بر ستایش هائی که شخصاً در مورد صاحب
جواهر نموده ، از بعض علماء نقل کرده که او فرموده است :
اگر مورّخ زمان صاحب جواهر بخواهد حوادث عجیب آن دوره را بنویسد ، حادثه و پدیده ای عجیب تر از تألیف کتاب نفیس و عظیم جواهر الکلام نخواهد یافت و از مرحوم شیخ أعظم أنصاری نقل نموده که فرموده است : کافی است برای مجتهد ( در برنامه های اجتهادی او ) ، که نسخه ای از جواهر الکلام و نسخهای از وسائل الشّیعه داشته باشد ، و گاهی نظری در کتب فقهای قدیم بنماید(3).
و محدّث عظیم الشّأن آقا شیخ عبّاس قمی می نویسد :
ألشَّیْخُ الأجَلُّ الأفْقَهُ ، مُرَبِّی الْفُضَلاءِ وَ شَیْخُ الْفُقَهاءِ وَ الأبُ الرَّوْحانِیُّ لِکافَّةِ الْعُلَماءِ ، مُرَوِّجُ الأحْکامِ وَغَوْثُ الأنامِ ، صاحِبُ جَواهِرِ الْکَلامِ فی شَرْحِ شَرابِعِ الإسْلامِ ، الَّذی لَمْ
ص:583
یُصَنَّفْ مِثْلُهُ فِی الإسْلامِ فِی الْحَلالِ وَ الْحَرامِ ، وَ لَقَدْ مَنَّ عَلی جَمیعِ الْفُقَهاءِ بِتَأْلیفِ هذَا الْکِتابِ الشَّریفِ وَ الْجامِعِ المُنیفِ ... (1)او با این عبارت ، آن بزرگمرد را ، أجلّ و أفقه ، و مربّی فضلاء، و بزرگ فقهاء، و پدر روحانی همۀ علماء ، و رواج دهندۀ أحکام ، و پناه مردم معرّفی نموده ، و کتاب جواهر را چنین توصیف نموده ، که همانند او در اسلام ( در زمینۀ حلال و حرام ) نوشته نشده ، و صاحب جواهر را با نوشتن این کتاب شریف ، منّت دار بر همۀ فقهاء ، دانسته است .
مرحوم محدّث قمی ، پس از تمجید و تجلیل فراوان از مرحوم صاحب جواهر ، و أثر بزرگ او ( جواهر الکلام ) ، شرحی جالب از خلوص نیّت و بدون شائبۀ ریاء و سمعه بودن آن بزرگمرد نوشته ، و بیان داشته است که ، همین امر سبب موفقیّت آن فقیه بزرگ در إتمام کتاب جواهر و انتشار آن در جمیع نواحی و حوزه های علمیّه ، و در طول زمان بوده است ، و توضیح داده که در همان زمان ، بیست نفر از علماء ، مشغول به نوشتن شرح بر شرایع الإسلام بوده اند ، ولی هیچکدام از آنها موفّق به تکمیل کتاب خود نگردیدند ، و هیچ یک از آن کتابها در جامعۀ علمی و حوزه های فقهی ، انتشار نیافت(2).
صاحب جواهر ، از شاگردان شیخ جعفر کبیر ( کاشف الغطاء ) و فرزند او آقا شیخ موسی ، و نیز آقا سید جواد عاملی ( صاحب کتاب مفتاح الکرامه ) بوده است ، و جد مادری او ، شیخ أجلّ علاّمه ، أفقه المحدّثین ، مفسّر عظیم القدر ، شیخ أبو الحسن شریف عاملی اصفهانی ( که از شاگردان رفیع الشّأن علاّمۀ
ص:584
مجلسی به شمار آمده ) بوده است(1).
خاندان علمی صاحب جواهر ، دارای ریشۀ عمیق و ارزشمند علمی ، و فروع و شاخه های گرانقدر می باشد(2)و در میان خاندانهای علمی شیعه ، از عنوان و شهرت بسیار زیادی برخوردار گردیده ، و شاخه ای از خاندان علمی آل شریف که از خاندانهای بزرگ و علمی اصفهان و نجف بوده اند، به شمار میرود(3)و بهمین مناسبت صاحب جواهر را « اصفهانی » می خوانند
آیة الله الکبری و حجّة الله علی الأنام ، مجدّد الدّین و حافظ عزّة الإسلام و المسلمین ، آیة الله العظمی ، حاج میرزا محمّد حسن شیرازی ، معروف و ملقّب به « امام مُجدّد » و « میرزای بزرگ» و «میرزای شیرازی » و متوفّای 1312 قمری آن بزرگمرد أصلاً شیرازی بوده اند ، و در اصفهان تحصیلات عالیه نموده ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به تکامل علمی پرداخته اند، و حوزۀ علمیّۀ سامراء را تأسیس نموده و رونق بخشیده اند ، و در حوزه های نجف و سامراء ، به پرورش و تربیت مجتهدین بزرگ و زعماء عالیقدر دینی موفّق گردیده اند .
در دهها کتاب ، از عظمت و آثار و برکات میرزای شیرازی ، یاد شده ، که در مقالۀ ( کتابنامۀ میرزای شیرازی ) یکصد عنوان آنها ذکر گردیده ، و اظهار امید شده است ، که در مقاله ای دیگر ، بیش از یکصد عنوان دیگر نیز مورد معرّفی
ص:585
قرار گیرد(1). علاّمۀ محقّق و نامدار ، حاج آقا بزرگ تهرانی ، در کتابی مستقل به نام « هدیّة الرّازی ، الی الإمام المجدِّد الشّیرازی » بررسی جامعی در بارۀ مراحل تکامل علمی ، مرجعیّت ، مقامات معنوی و کرامات ، و نیز اساتید و شاگردان و تألیفات آن بزرگمرد انجام داده ، و این کتاب مکرّراً ترجمه و منتشر شده است
و هم چنین علاّمه ، میرزا محمّد علی اردوبادی ، کتابی بزرگ به نام «حیاة الإمام المجدّد الشّیرازی » تألیف نموده ، که در شرح حال میرزای شیرازی و بسیاری از معاصرین و شاگردان آن بزرگمرد می باشد ، و مقدّمه ای به شمار می رود ، برای کتاب بزرگ دیگری ( در ششصد صفحه ) به نام « سَبائِک التِّبْر فیما قیل فی الإمام المجدِّد الشّیرازی و آله من الشّعر » که مشتمل بر شرح حال شعرائی است که در مدح و مرثیۀ میرزای شیرازی و خاندان او ، شعر سروده اند(2).
و علاّمۀ عظیم الشّأن ، آقا سیّد محسن امین عاملی ، در کتاب أعیان الشّیعه ، در یک بررسی جامع ، در یک مقاله بسیار مفصّل ، در ضمن شش صفحۀ بزرگ ، در جلد پنجم ، از چاپ جدید ، از صفحۀ 304 تا 310، أبعاد گوناگون زندگی و آثار آن بزرگمرد را مورد بحث قرار داده است .
و نیز ، مجلّۀ حوزه ، به عنوان « یادوارۀ صدمین سال درگذشت میرزای بزرگ » دو شمارۀ 50 و 51 خود را در یک جلد منتشر نموده ، و به بحث و بررسی مفصّلی در بارۀ آن بزرگمرد پرداخته ، و تحت عناوینی ، همانند : نگرشی به مکتب سامراء ، نظام آموزشی مکتب سامراء، روش فقهی مکتب سامراء ، بودجۀ
ص:586
حوزۀ سامراء ، مکتب سامراء و تبلیغ و امور اجتماعی و سیاسی ، مرجعیّت میرزا، فتوای تحریم تنباکو و پیامدهای آن ، روحانیّون در نهضت تنباکو ، سیرۀ اخلاقی میرزا ، مروری بر زندگی و اساتید میرزا ، ألقاب و عناوین میرزا ، آثار و تألیفات میرزای شیرازی ، کتابنامۀ میرزای شیرازی و ...، به بحث دربارۀ عظمت و آثار آن چهرۀ نامدار و آبروی تشیّع و حوزه های علمیّه ، پرداخته است
میرزای شیرازی ، در اثر علم و تقوای برجسته ، و با دارا بودن مقامات معنوی و کرامات، منشأ آثار و برکات بسیار گسترده و درخشانی در حوزۀ علمیّه و جامعه شیعه بوده اند ، که از میان آنها تأسیس و رونق بخشیدن به حوزۀ علمیۀ سامراء ، تربیت دهها مرجع تقلید و مجتهد عالیقدر ، و صدها مدرّس و عالم بزرگ ، و هزاران مبلّغ و مروّج دین ، و نیز تثبیت و تقویت موقعیّت شیعه و روحانیّت و حوزۀ علمیّه ، در منطقۀ سنّی نشین سامراء و ...، به شمار می رود ، و از همۀ اینها مهمتر ، حفظ استقلال شیعه و کشور ایران ، به وسیلۀ فتوای تحریم تنباکو می باشد (1) که سرفصلی بسیار مهم ، در تاریخ حوزه های علمیّه ، و عالم مرجعیّت شیعه ، و کشور ایران ، محسوب گردیده است .
در میان کرامات بسیاری که از میرزای شیرازی نقل گردیده ( و مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی دوازده عدد از آنها را ، در کتاب « هدیّة الرّازی » نقل نموده ) داستان ظهور عنایت خاصّ حضرت بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج)
ص:587
نسبت به آن بزرگمرد ، در جریان تحریم تنباکو ، از اهمیّت خاصیّ برخوردار می باشد ، و خلاصۀ آن قضیّه چنین است :
مرحوم میرزای شیرازی در جلسه ای که با شاگردان مخصوص خود داشتند ،
صورت تلگرافی را در آوردند با این عبارت :
( ألیوم استعمال تنباکو و دخانیّات ، در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است )
و فرمودند : این تلگراف از ناحیۀ مقدّسه ، شرف صدور یافته است ، این گونه فرمودند صادر کنیم (1).
میرزای شیرازی در اثر نبوغ خارق عادت ، تمامی مراحل تحصیل و تعلیم و تعلّم فارسی و قرائت و کتابت و آموزش خط را ، از چهار سالگی(2)به مدّت دو سال و نیم سپری نمود، و سپس از شش سال و نیم تا هشت سالگی ، مقدّمات علوم عربی را تحصیل کرد، و به پایان برد، و به خواندن کتب متعارفۀ فقه و اصول پرداخت ، و در دوازده سالگی در درس شرح لمعۀ آقا شیخ محمّد تقی ، ( که بزرگترین مدرّس شرح لمعه در شیراز بود ) شرکت می جست ، و تمامی عبارات مشکل را قبل از حضور در جلسۀ درس حل می نمود ، و نظرات خودش را می نوشت و پس از مدّتی به استاد عرضه می کرد، مرحوم آقا شیخ محمّد تقی
ص:588
( استاد میرزا ) پس از بررسی و دقّت در نوشته ها ، چنین گفت :
شیراز دیگر کسی را ندارد که تو از او استفاده بری لازم است به اصفهان ، که امروز دار العلم است مهاجرت کنی زیرا استادانی همچون ، آقا شیخ محمّد تقی رازی ( صاحب حاشیه بر معالم ) و حجّة الإسلام ، آقا سیّد محمّد باقر ( صاحب مطالع الأنوار ) و حاجی کرباسی صاحب الإشارات و المنهاج ) در آنجا به تدریس اشتغال دارند(1).
میرزای شیرازی ، در اثر این راهنمائی بزرگ و خیرخواهانه ، به اصفهان هجرت نمود، و در مدرسۀ صدر اقامت جست(2)و در محضر أعلام فقه و اصول همانند : آقا شیخ محمّد تقی رازی و آقا سیّد حسن مدرّس و حاج محمّد ابراهیم کرباسی ( کلباسی ) به کسب علم پرداخت ، و به مراحل عالیۀ فقه و اجتهاد نائل گردید و سپس به حوزۀ کربلا و نجف هجرت نمود، و از محضر آقا سیّد ابراهیم قزوینی ( صاحب ضوابط الاصول ) و آقا شیخ حسن آل کاشف الغطاء ،و صاحب جواهر الکلام،و شیخ أعظم أنصاری و دیگران بر کمالات علمی ومعنوی خود افزود ، و در حال استقرار بر قلّۀ رفیع علم و تقوی و معنویّت ،
بر کرسی زعامت و مرجعیّت عامّۀ شیعه ، تکیه زد آثار فقهی و علمی میرزای شیرازی ، اعمّ از تألیفات خود ایشان ، یا تقریرات درسهای آن بزرگوار ، و تعلیقات و حاشیه هائی که بر کتب دیگران داشته اند ، و نیز رساله های عملیّه و مجموعه هائی که از فتاوای آن بزرگمرد ، گرد آوری
ص:589
شده ، به پنجاه و دو عنوان می رسد(1).
شمار شاگردان و بهره جویندگان از دریای موّاج علم و دانش آن فقیه و مرجع بزرگ ، که در حوزه های علمیّۀ نجف و سامراء ، به کسب علم و اجتهاد مفتخر گردیده اند ، و عدّه ای از آنها در شمار بزرگترین مراجع تقلید و رهبران دینی ، در بلاد شیعه ( أعمّ از ایران و عراق و ... ) قرار گرفته اند ، قابل إحصاء دقیق نمی باشد ، و تنها مرحوم علاّمه ، حاج آقا بزرگ طهرانی ، شرح حال 372 نفر از آنها را بیان نموده است (2) و در میان آنها چهره های درخشانی همانند : حاج آقا رضا همدانی ، آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، آقا سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی ، آقا سیّد محمّد فشارکی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) میرزا محمّد تقی شیرازی ، میرزا حسین نوری ( صاحب مستدرک الوسائل ) ، میرزا أبو الفضل کلانتر، میرزا ابراهیم محلاّتی ، ملاّ فتحعلی سلطان آبادی ، حاج شیخ فضل الله نوری ( شهید ) ، سیّد میرزا علی آقا شیرازی ( فرزند میرزای شیرازی ) و ... ، که از مفاخر علمی شیعه و از مراجع بزرگ بوده اند ، فراوان می باشد .
در هر کدام از کتب تراجم ، همانند : أعیان الشّیعه ، تکملۀ مرحوم صدر ، نقباء البشر ، ریحانة الأدب ، فوائد الرّضویّه و ... با عبارات زیبا و فصیح و بلیغ ، از عظمت آن بزرگ مرجع عالیقدر ، تجلیل شده ، که به دو نمونه اکتفا می نمائیم :
علاّمۀ امین در اعیان الشّیعه می نویسد:
کانَ إماماً عالِماً فقیها ماهِراً ، مُحَقِّقاً ، مُدَقِّقاً، رَئیساً دینیّاً عامّاً ، وَرِعاً تَقِیّاً ، راجِحَ الْعَقْلِ ، ثاقِبَ الْفِکْرَةِ ، بَعیدَ النَّظَرِ ، مُصیبَ الرَّأیِ ، حَسَنَ التَّدْبیرِ ، واسِعَ الصَّدْرِ ، مُنیرَ الْخُلْقِ ،
ص:590
طَلیقَ الْوَجْهِ ، صادِقَ النَّظرِ ، أصیلَ الرَّأیِ ، صائِبَ الْفَراسَةِ ، قَوِیَّ الْحِفْظِ ، ... بَلَغَ مِنَ الرِّئاسَةِ ، وَ جَلالَةِ الشَّأنِ مَبْلَغاً لَمْ یَکْنْ لأحَدٍ مِنَ الأُمَراءِ وَ الْمُلُوکِ فی أیّامِه ... (1).
و محدّث قمی، به نقل از علاّمۀ بزرگ ، سیّد حسن صدر در تکلمه می نویسد :
رَئیسُ الإسْلامِ وَ نایِبُ الإمامِ ، مُجَدَّدُ الأحْکامِ ، اُسْتادُ حُجَجِ الإسْلامِ ، آیَةُ اللهِ عَلَی الأنامِ، مُحْیی شَریعَةِ سَیِّدِ الأنامِ ، قائِدُ الْمِلَّةِ وَ الْمَذْهَبِ وَ الدّینِ بِأقْوَمِ نِظامٍ ، تَعْجَزُ عَنْ إحْصاءِ مَزایاهُ الأقْلامُ، وَ یَضیقُ عَنْ شَرْحِها فَمُ الْکَلامِ ... وَ لَهُ فی تَفَرُّساتِه حِکایاتٌ تَجْری مَجْرَی الْکَراماتِ ، وَکانَ الْعَقْلُ یُحَیَّرُ مِنْ سَعَةِ بالِه ، وَ شِدَّةِ حافِظَتِه ... وَکانَ یَحْفَظُ أکْثَرَ الْقُرآنِ ، وَ جمیعَ أدْعِیَةِ شَهْرِ رَمَضانَ ، وَ جَمیعَ ما کانَ یَقْرَئُهُ مِنَ الأدْعِیَةِ فی سائِرِ الأوْقاتِ ، وَکَذلِکَ الزِّیارات جَمیعاً فی جَمیع الْمَشاهِدِ ... ، وَکانَ یُطیلُ فی أدْعِیَتِه وَ زیاراتِهِ ، وَ کانَ کَثیرَ الْبُکاءِ ، رَقیقَ الْقَلْبِ ، غَزیرَ الدَّمْعَةِ ، کانَ یَبْکی بُکَاءً عالِیاً ، لَمْ تَکُنْ
خَصْلةٌ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ إلاّ وَقَدْ حازَها ، وَکانَ لَهُ هَیْبَةٌ وَ وقارٌ عَظیمٌ ... کانَ أباً رَوفاً وَ بَرّاً عَطُوفاً ... یُعْطی کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ وَبُخاطِبُهُمْ بِکَمالِ الأدَبِ وَ التَّعْظیمِ، وَلَوْ کانَ مِنْ صِغارِ الْمُشْتَغِلینَ(2).
فقیه اصولی و محقّق مدقّق ، آقا سیّد محمّد طباطبائی فشارکی اصفهانی ، متوفّای 1316 قمری . وی از چهره های علمی حوزه های سامرّاء و نجف أشرف به شمار می رود ، و از شاگردان برجستۀ میرزا محمّد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ) می باشد ، و به جهت موقعیّت ممتاز علمی او ، در زمان حیات استاد بزرگ خود ( میرزای شیرازی ) در حوزۀ علمیّۀ سامرّاء ، مرجع تدریس
ص:591
بوده است(1). این بزرگمرد پس از ارتحال میرزای شیرازی قُدْسُ سِرُة ، به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نمود ، و مورد توجّه قرار گرفت . در حوزۀ درسی او بزرگانی از علماء و محقّقین ، همانند : میرزا محمّد حسین نائینی ، و حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، و آقا شیخ محمّد رضا نجفی اصفهانی و ... شرکت می نمودند(2). در مورد مرحوم فشارکی ، جمعی از علماء شبهۀ أعلمیّت داشتند ، و به ایشان پیشنهاد قبول مرجعیّت نمودند ، ولی آن بزرگوار نپذیرفتند(3)و صرفاً به تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال داشتند .
مرحوم فشارکی ، مردی با مهابت بوده(4)و در کلمات بعضی از بزرگان ، با عنوان « استاد کبیر » مورد تجلیل قرار گرفته ، و با همۀ اهمیّت و عظمت علمی و معنوی ، تنها به فعّالیّت علمی و تکمیل نفس اشتغال داشته (5) و به همین جهت مینویسند : ریاست تدریس در زمان استادش ( میرزای شیرازی ) منحصر به او بوده است(6).
فقیه نامدار و محقّق ، و مرجع عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی آقا سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی ، متوفّای 1337 قمری ، که از چهره های مبرّز فقه واجتهاد در قرن چهاردهم بوده ، و از استوانه های برجستۀ مرجعیّت و زعامت
ص:592
در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به شمار می رود .
آن بزرگمرد، سرآمد فقهای عصر ، و از مفاخر عالم تحقیق و اجتهاد فقهی بوده ، و به مناسبت إحاطه ای که بر فروع فقهی داشته ، به راحتی مشکلات آن علم شریف را حل می نموده است(1).
کتاب عروة الوثقی ، که مشهورترین أثر فقهی آن فقیه بزرگ می باشد ، مشتمل بر فروع فقهیّۀ فراوان ، و دقّت و جامعیّت بسیار جالب می باشد ، و لذا عموم فقهاء و مراجع تقلید ، پس از آن مرجع عظیم الشّأن ، حاشیه بر آن نوشته اند ، و بسیاری از فقهای عالی مقام ، کتب مفصّلۀ فقهیّۀ خود را ، به عنوان شرح بر عروة الوثقی ، تألیف نموده اند ، همانند : مستمسک العروة الوثقی از مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، و ألتنقیح فی شرح العروة الوثقی و مستند العروة الوثقی که تقریرات درس مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو القاسم موسوی خوئی می باشد ، و کتاب مبسوط «آلفقه » که شرح استدلالی بر عروة الوثقی، و نیز شرایع الإسلام می باشد(2)و أثر آیة الله العظمی حاج سیّد محمّد شیرازی مدّ ظلّه العالی است(3)، و هم چنین دهها شرح استدلالی و حاشیۀ غیر استدلالی و یا نیمه استدلالی دیگر ، که در حوزه های علمیّۀ نجف و قم و ...، تألیف گردیده ، و منتشر شده است .
مرحوم آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، علاوه بر کتاب عروة الوثقی ، آثار علمی و تحقیقی دیگر داشته اند ، همانند : حاشیه بر مکاسب شیخ أعظم أنصاری ، که از
ص:593
بهترین حاشیه های مکاسب می باشد ، و تعادل و تراجیح ، که بسیار مفصّل می باشد و به چاپ رسیده است و ...(1).
مرحوم یزدی ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در محضر بزرگانی همچون : آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی ، و صاحب روضات الجنّات ( آقا سیّد محمّد باقر چهارسوقی ) و عدّۀ دیگری از علماء و مدرّسین این حوزه ، مراحل علمی را پیموده ، و به مرحلۀ اجتهاد نائل گردیدند (2)، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نموده ، و به تکامل علمی پرداخته ، و به مرجعیّت تقلید جهان شیعه و زعامت علمی در حوزۀ نجف اشرف نائل آمدند ، و پس از ارتحال مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی قُدْسُ سِرُة ( در سال 1329 قمری ) مرجعیّت و زعامت آن بزرگمرد ، گسترش و نفوذ بیشتری یافت .
عموم صاحبان تراجم ، در تجلیل از این فقیه بزرگ ، قلم فرسائی نموده اند ، و با عباراتی زیبا ، از مقام علمی و مرجعیّت آن پیشوای دینی ستایش کرده اند ، مثلاً مرحوم محدّث قمی با عناوین : سَیّدُ عُلَماءِ الأُمَّةِ وَشَیْخُ طائِفَتِها ، حامِلُ لِواءِ الشّیعَةِ وَمُخْتَلَفُها ، وَ قُطْبُ رَحَی الشَّریعَةِ وَ مُؤْتَلَفُها ، فَقیهُ بَیْتِ الْعِصْمَةِ وَکاظِمُهُمْ ... فَقیهُ عَصْرِنا وَ بَرَکَةُ دَهْرِنا ... وَسَیِّدُ الْفُقَهاءِ الْعِظامِ وَ آیَةُ الْمَلِکِ الْعَلاّمِ ، ستوده است(3).
وصاحب ریحانة الأدب ، آن فقیه نامدار را ، با ألقاب : محقّق مدقّق ، و حامل لوای شریعت ، و از مفاخر شیعه و رئیس مذهبی فرقۀ محقّه ، علاّمۀ وقت و سرآمد فقهای عصر و .. ستوده ، و حوزۀ درسی او را ، در نجف اشرف ، أنفع
ص:594
حوزه های علمیّه ، و مرجع استفادۀ بزرگان و فحول أساتید ، به شمار آورده است
فقیه اصولی و حکیم متکلّم و مفسّر جامع ، آیة الله العظمی ، ملاّ فتح الله نمازی اصفهانی ، مشهور به « شیخ الشریعة » و « شریعت اصفهانی » و متوفّای 1339 قمری .
این بزرگمرد در اصل شیرازی بوده ، و در اصفهان متولّد گردیده و نشو و نمای علمی یافته ، و مراحل عمدۀ تکامل علمی را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و در نزد جمعی از بزرگان طی نموده است .
مرحوم شیخ الشّریعه ، در اصفهان مورد توجّه فضلاء و طلاّب قرار گرفت ، و موافق اصول شیخ أعظم أنصاری ، بنای تدریس گذاشت(1)و سپس در سال 1295 یا 1296 به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نمود، و پس از کسب فیض علمی بیشتر از بزرگان آن حوزۀ مقدّسه ، شخصاً به تدریس و تألیف و إفتاء پرداخت ، و به عنوان مرجع تقلید بسیاری از شیعیان امامیّه ، مورد توجّه قرار گرفت ، و حوزۀ درسی بسیار شکوهمندی تشکیل داد ، که مجمع برجسته ترین فضلاء و علمای عرب و عجم گردید(2).
آن بزرگمرد ، در أکثر علوم عقلی و نقلیّه ، بر معاصرین خود ممتاز بوده ، و بالخصوص در علم رجال و حدیث و علوم قرآن ، گوی سبقت از دیگران ربوده ، و دارای قوّۀ حافظه ای در حدّ خارق عادت ، بوده است(3).
ص:595
فقیه محقّق و اصولی مدقّق و مرجع عالیقدر شیعه ، آیة الله العظمی ، آقای حاج میرزا محمّد حسین غروی نائینی اصفهانی ، متوفّای 1355 قمری (1) معظّم له ، از یک خاندان علمی و معروف نائین بوده ، و پدر ایشان شیخ الإسلام زمان خود بوده ، و تحصیلات مقدّماتی آن بزرگمرد در نائین شروع گردیده ، و در اصفهان ادامه یافته است . مرحوم آیة الله نائینی ، از محضر علماء بزرگ اصفهان ، همانند : آقا شیخ محمد باقر اصفهانی ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، جهانگیرخان قشقائی ، آقا شیخ محمّد تقی نجفی ( آقا نجفی اصفهانی ) و آقا شیخ محمّد حسن نجفی ، بهره های بزرگ علمی گرفتند (2) و به درجات بلندی از علم و فضیلت نائل گشتند ، و سپس به حوزه های علمیّۀ سامراء و کربلاء و نجف هجرت نموده ، و از محضر بزرگانی ، همچون : میرزا حبیب الله رشتی ، آقا سیّد اسماعیل صدر ، آقا سیّد محمّد فشارکی اصفهانی ، میرزا محمّد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ) و آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی ، بهره مند گردیدند ، و در قلّۀ رفیع علم و تقوی و فضیلت قرار گرفتند .
مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی ، در ضمن بر شمردن آثار و عظمت عجیب و شگفت انگیز علمی مرحوم نائینی ، از تقوی و ورع و زهد آن بزرگوار یاد نموده و نوشته است : هرگاه به نماز می ایستاد بدنش می لرزید و محاسن شریفش از اشک چشمانش تر می گردید (3).
ص:596
آیة الله نائینی ، از بزرگترین چهره های علمی شیعه در حوزۀ علمیّۀ نجف بوده، و حوزۀ درسی او ، مجمع برجسته ترین فضلاء و محقّقین به شمار می رفته ، و عمدۀ مراجع تقلید دورۀ بعد ، از شاگردان آن بزرگوار بوده اند ، و تحقیقات علمی و فصاحت و بلاغت آن فقیه و اصولی محقّق ، عامل رشد علمی فضلاء، و جاذبۀ نیرومندی برای تشکیل یک حوزۀ درسی بسیار قوی و کار آمد ، به شمار می آمده است .
مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمّد علی کاظمینی ، که یکی از برجسته ترین شاگردان مرحوم نائینی است ، دربارۀ آن بزرگمرد می نویسد : ألإمامُ الْفَقیهُ وَ عَلَمُ الْعِلْمِ وَبَدْرُ سَمائِه وَ مِشْکوةُ نُورِه ، مُفَصَّلُ الصَّوابِ وَفَصْلُ الْخِطابِ ، مَنْ قَد أسْتَبْطَنَ مِنْ أسْرارِ الْعُلوُمِ وَ اسْتَجْلی غَوامِضَها وَ مَحَّصَ حَقائِقَها وَ أحْصی مَسائِلَها وَ أحاطَ بِفُرُوعِها وَأصُولِها وَ مَعْقُولِها وَ مَنْقُولِها ، صَدْرُ الْعُلَماءِ وَ عَیْنُ الْفُقَهاءِ ، قِبْلَةُ الْمُشْتَغِلینَ وَ خاتِمَةُ الْمُجْتَهِدینَ ، آیَةُ اللهِ فِی الْعالَمینَ ، مَنْ قَد ألْقَتْ إلَیْهِ الرِّیاسَةُ الدِّیْنیَّةُ أزِمَتَها فی أواسِطِ الْقَرْنِ الرّابِعِ عَشَرَ، حَضْرَةُ الْمیرْزا مُحَمَّد حُسَیْن الْغَرَوِیّ النّائینیّ(1)
چنانچه ملاحظه می نمائید ، محقّق کاظمینی ، مرحوم نائینی را ، امام فقیه ، و عَلَمِ عِلم ، و ماه شب چهارده دانش ، و چراغ نورانی علم دانسته ، و او را در برگیرندۀ أسرار علوم ، و آشکار کنندۀ پیچیدگی های دانش ، و خالص کنندۀ حقایق علوم ، و إحصاگر مسائل ، و محیط به فروع و اصول و معقول و منقول دانشها شمرده ، و آن بزرگوار را صدر علماء ، و چشم فقهاء ، و قبلۀ طالبین علم، و خاتم مجتهدین و ...، محسوب داشته است .
و همچنین مرحوم آیة الله العظمی آقای حاج سیّد ابو القاسم خوئی قُدْسُ سِرُة که از
ص:597
شاگردان برجسته و ممتاز مرحوم نائینی بوده اند ، می نویسند : عَلَمُ التَّحْقیقِ وَ مَنْبَعُ الْفَضیلَةِ وَ التَّدْقیقِ ، مَنْ إلَیْهِ ألْقَتِ الرِّیاسَةُ الْعِلْمِیَّةُ زِمامَها وَبِفَضْلِ أبْحاثِهِ الْعِلْمیَّةِ تَمَّ لِلْعُلُومِ الدِّینیَّةِ نِظامُها ...(1)
آیة الله خوئی قُدْسُ سِرُة ، در عبارت فوق ، استاد خود را عَلَم تحقیق ، و سرچشمۀ فضیلت و تدقیق معرّفی نموده ، و زمام ریاست علمی را بر دوش او دانسته ، و نظام یافتن علوم دینی را ، مرهون بحثهای علمی آن بزرگمرد شمرده است .
و هم چنین محقّق عالیقدر ، آیة الله ، آقا شیخ موسی نجفی ، در مقدّمۀ کتاب منیة الطّالب که تقریرات مرحوم نائینی است ، استاد خود را ، خورشید آسمان تحقیق ، و قطب آسیای تدقیق ، و شیخ الفقهاء و المجتهدین ، و استاد الْجَهابِذَة الأساطین بر شمرده است(2).
فقیه متکلّم ، و اصولی محقّق ، و حکیم مفسّر ، و أدیب شاعر ، و مرجع عالیقدر آیة الله العظمی ، آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی غروی ، معروف به « کمپانی » ، متوفّای 1361 قمری به این بزرگمرد از مفاخر شیعه و حوزه های علمیّه ، و نیز شهر اصفهان به شمار می رود ، و در جامعیّت در علوم و فنون مختلف ، از قبیل : فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان و تفسیر و اخلاق و تاریخ و أدب عربی و فارسی و شعر ، به مرتبه ای رسیده ، که به معنی واقعی کلمه ، علاّمه به شمار می رود(3)و حقیقةً از نوابغ برجستۀ روزگار می باشد (4)، و به درستی و در حدّ
ص:598
کمال ، جامع المعقول و المنقول بوده (1) و دریائی موّاج و بی پایان ، در علم وکمال روحی و اخلاقی و معنوی ، به حساب می رود .
کتابهای آن نابغۀ بزرگ ، مشتمل بر تحقیقات برجسته و دُرّ و گهرهای شاهوار ، از علوم عقلی و نقلی می باشد ، و شمار آنها به 25 عنوان می رسد(2)همانند : نهایة الدّرایه فی شرح الکفایه ، و حاشیه مکاسب شیخ انصاری و حاشیه بر مبحث حجّیّة قطع ، و دیوان شعر فارسی ، و دیوان غزلیّات حِکَمی و عرفانی و ...
حالات روحی ، ملکات اخلاقی ، سوز و شور و شوق معنوی ، ارادت عمیق و متّکی به علم و ایمان ، نسبت به پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهی وَسَلَم و ائمّۀ معصومین علیهم السلام و حضرت صدّیقۀ کبری ، فاطمۀ زهراء علیها السلام ، در این بزرگمرد، به عالی ترین درجات رسیده بوده ، و موج احساسات لطیف آن بزرگ مرجع دینی ، در سروده ها و أشعار عربی و فارسی او ، تا حدود زیادی قابل درک می باشد ، و تأثیر فراوانی بر دلها می گذارد .
اشک جاری آن بزرگمرد علم و کمال ، در اوج حالات معنوی ، و در هنگام توجّه به عظمت پروردگار ، و نیز در هنگام التفات به مقامات پیشوایان معصوم علیهم السلام ، و مصائب و مظلومیّت آنها ، از ویژگی های روشن در زندگی سراسر حقیقت و پاکی و فضیلت آن فقیه و مرجع بزرگ می باشد .
آیة الله کمپانی ، از شاگردان برجستۀ آیات بزرگوار و عظیم الشّان : آقا میرزا محمّد باقر اصطهباناتی ، آقا سیّد محمّد فشارکی اصفهانی ، حاج آقا رضا همدانی ، و آخوند
ص:599
خراسانی و ... بوده ، و در هنگام مرجعیّت علمی و دینی ، حوزۀ درسی آن نابغۀ علم و تحقیق ، مجمع أهل فضل و کمال ، و چهره های برجستۀ عائم تحقیق و اجتهاد به شمار می رفته ، و شاگردان آن بزرگ نابغۀ فقه و حکمت و ایمان وأخلاق ، در عشق و علاقۀ به استاد خود ، به مرز تقدیس رسیده بودند ، و خود را فانی در دوستی و محبّت آن پدر روحانی و مهربان می دیدند(1).
بسیاری از مراجع بزرگ شیعه ، و استوانه های علم و تحقیق ، در حوزه های علمیّه ، در شمار شاگردان آیة الله العظمی اصفهانی ( کمپانی ) می باشند ، و با بهره برداری از افکار و اندیشه های نو و ابتکاری و برخاسته از أمواج فکر خروشان آن دریای موّاج ، به تکامل علمی و صعود بر مدارج تحقیق و تدقیق ، نائل گردیده اند .
فقیه اصولی ، و مرجع عالیقدر جهان تشیّع ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، متوفّای 1365 قمری ، که جامع علوم عقلی و نقلی بوده ، و در إحاطۀ به فروع فقهی ، و بهره گیری از ابعاد وسیع آن ، در ادارۀ امور دین و دنیای مردم ، و استفاده از مزایای گستردۀ آن در هدایت و ارشاد جامعه ، از چهره های مبرّز تاریخ زعامت شیعه به شمار می رود .
آن بزرگمرد، در سخت ترین دوره ها ، « و در زمان جنگ جهانی دوّم » زعامت و رهبری و مرجعیّت شیعه را بر عهده داشتند ، و در دوره ای که انگلیسی ها در صدد وارد کردن ضربه های مهلک بر حوزۀ علمیّۀ شیعه و أساس روحانیّت بودند ، با بهترین اسلوبها ، حوزۀ علمیّۀ نجف و سایر مراکز علمی و دینی شیعه را ،
ص:600
از خطر نابودی نجات دادند ، و تهاجمات قدرتهای شیطانی کفّار را دفع نمودند .
سخاوت ، أبهّت ، کظم غیظ ، شرح صدر و سایر اخلاق فاضله ، و فضائل نفسانیّۀ آن بزرگمرد، موجب موفقیّت در هدایت جامعه ، و زعامت جامعۀ شیعه ، و ادارۀ حوزۀ علمیّه به شمار می رود .
دوست و دشمن ، عالم و جاهل ، وضیع و شریف و ... ، همه و همه ، در برابر عظمت روح، و بلندی طبع ، و قدرت زعامت معجزه آسای آن بزرگ مرجع عالیقدر ، سر تسلیم فرود آورده ، و أنگشت حیرت به دندان گزیده اند . نصف نامه هائی که در اداره پست نجف وارد می گردید ، به آدرس و به نام آن بزرگمرد بوده، و به همین نسبت ، از شهر نجف ، نامه ها و جوابهائی به وسیلۀ پست ، به شهرها و کشورها فرستاده می شده ، و همه آن نامه ها و جواب ها ، به دست مبارک آن بزرگ مرجع عالیقدر ، نوشته می شده ، بدون این که کسی کمک آن بزرگمرد باشد ، در حالی که بسیاری از نامه ها و جوابها ، نیازمند اندیشه و تدبّر و احاطۀ علمی ، و بینش اجتماعی بوده است (1). هرکدام از نویسندگان کتب تراجم، و مقاله های مندرج در مجلّه های علمی و دینی ، و دائرة المعارف ها(2)دربارۀ این بزرگمرد ، قلم فرسائی هائی نموده اند ، که فقط به عبارت مرحوم آیة الله ، آقای سیّد محسن أمین شامی ، که معاصر آن بزرگمرد بوده ، و از نزدیک فضائل آن مرجع عالیقدر را درک نموده ، اکتفا می نمائیم : نَظَرْتُهُ عامَ سَفَری لِلْعِراقِ سَنَةَ 1352 وَ مارَسْتُهُ فَرَأیْتُ فیهِ رَجُلاً کَبیرَ الْعَقْلِ ، واسِعَ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ ، بَعیدَ النَّظَرِ وَ دَقیقَهُ ،
ص:601
صائِبَ الرَّأیِ ، عَمیقَ الْفِکْرِ ، حَسَنَ التَّدْبیرِ ، واسِعَ التَّفْکیرِ ، عارِفاً بِمَواقِعِ الأُمُورِ ، جاهِداً فی إصلاحِ الْمُجْتَمَعِ .. شَفیقاً عَلی عُمُومِ النّاسِ ، عالِی الْهِمَّةِ ، سَخِیَّ النَّفْسِ ، جَلیلَ الْمَقْدُرَةِ ، عَظیمَ الْسِّیاسَةِ ، مُضافاً إلی مَکانَتِهِ الْعِلْمیَّةِ فِی الْفِقْهِ وَ الإجْتِهادِ ، وَأنَّ ما حازَهُ مِنَ الرِّیاسَةِ الْعامَّةِ ، کانَ عَنْ جَدارَةٍ وَ اسْتِحْقاقٍ ... (1).
چنانچه ملاحظه می نمائید ، مرحوم أمین عاملی ، این بزرگمرد را دارای عقلی بزرگ ، علم و فقهی وسیع دانسته ، و رأی و نظر و فکر او را دقیق و عمیق وصائب شمرده ، و آن بزرگ مرجع را ، آشنای به مواقع امور ، و جهادگر در راه اصلاح اجتماع، و مهربان به عموم مردم ، و بلند همّت ، و با سخاوت محسوب داشته ، و توانائی او را ، بزرگ ، و سیاست او را ، عظیم ، و جایگاه او را در علم و فقه و اجتهاد، بلند ، و ریاست عامّۀ او را ، از روی حق و درستی دانسته است .
مرحوم آیة الله اصفهانی ، در چهارده سالگی از روستای ( مدیسه ) واقع در جنوب غربی فَلاوَرْجان ( از توابع اصفهان ) ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان هجرت نمودند ، و دوره های درسی مقدّمات و سطح و خارج را ، در محضر مدرّسین و علمای بزرگ این حوزه ، همانند : آیة الله چهارسوقی ، آقا میرزا أبو المعالی کلباسی ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، و دو حکیم بزرگ ، جهانگیرخان قشقائی و آخوند کاشی و ... ، گذراندند(2)، و سالهای اقامت خود را در اصفهان ، در مدارس علمیّۀ گوناگون سپری نمودند ، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نموده ، و با بهره مندی از محضر زعماء بزرگ و چهره های درخشان آن
ص:602
حوزۀ مقدّسه ، و استفاده از عنایات خاصّه حضرت بقیه الله الأعظم (عج)(1) به زعامت عالیه ، و مرجعیّت مطلقۀ عالم تشیّع نائل گردیدند .
فقیه و اصولی عظیم الشّأن ، محدّث و رجالی محقّق ، أدیب و حکیم جامع ، مرجع جهانی عالم تشیّع ، و زعیم حوزه های علمیّه ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1380 قمری ، که علاوه بر فقه و اصول ، دارای علوم گوناگون ، همانند : حکمت ، هیئت و ریاضیِات ، رجال ، حدیث ، تراجم بزرگان ، أدبیّات عرب و فارسی ، شعر و ... بوده(2)، و در تمامی این رشته ها مجتهد و صاحب رأی بودند(3)، و در دقّت و تحقیق و موشکافی ، از چهره های کم نظیر تاریخ تشیّع ، به شمار رفته اند .
مرحوم آیة الله بروجردی ، با استعداد و حافظۀ عجیب و کم نظیر خود، و نیز با دقّت و پشتکار علمی ، قلّه های رفیع فقه و اجتهاد را فتح نمودند ، و مورد توجّه علماء و مجتهدین بزرگ قرار گرفته ، و حوزۀ درسی کم نظیری را شکل بخشیدند ، که روزانه بیش از یکهزار نفر ، در جلسۀ درس آن بزرگوار شرکت می جستند(4)، که جمعی از آنها ، از فقهاء و مجتهدین و مدرّسین دورۀ خارج فقه و اصول حوزۀ علمیّه به شمار می رفتند.
ص:603
مرحوم آیة الله بروجردی ، مراحل اوّلیّۀ تحصیل را در شهر بروجرد، و زیر نظر پدر بزرگوارشان سپری نمودند ، و سپس به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ( که محلّ فعّالیّت علمی بزرگان فقه و اصول و حکمت و ریاضی و ادبیات و ... بود ) هجرت نمودند ، و از محضر بزرگانی ، همانند : آقا میزرا أبوالمعالی کلباسی ، آقا سیّد محمّد تقی مدرّس ، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای ، آخوند ملاّ محمّد کاشانی ( آخوند کاشی ) ، و مرحوم جهانگیرخان قشقائی و ...، بهرۀ علمی گرفتند(1)، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و در ضمن ، به تدریس و تربیت طلاّب پرداختند . آن بزرگمرد ، در سنّ 27 سالگی ( در سال 1319 قمری ) به نجف أشرف هجرت نمودند ، و از درس بزرگان آن حوزۀ علمیّه ، همانند : شیخ الشّریعۀ اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی ، و بالأخص ، مرحوم آخوند خراسانی ، بهرۀ علمی گرفتند ، و به مدارج عالیۀ اجتهاد نائل گردیدند .
آیة الله بروجردی ، 33 سال در شهر بروجرد به تدریس و تحقیق و تألیف و مرجعیّت دینی اشتغال داشتند ، تا آن که به دعوت علماء وزعماء حوزۀ علمیّۀ قم، به این شهر مقدّس هجرت نموده ، و عهده دار مرجعیّت جهانی عالم تشیّع گردیدند ، و در نشر علم و دانش و تربیت فضلاء و نویسندگان ، وعلماء و مجتهدین ، و رشد کمّی و کیفی حوزۀ علمیّه ، و رساندن ندای اسلام و مکتب أهل البیت علیهم السلام ، به تمام نقاط عالَم ، ( اروپا و آمریکا و آفریقا و آسیا و استرالیا ) و تأسیس مساجد و مدارس و کتابخانه ها ، و تعمیر و راه اندازی مراکز علمی و دینی ، و إحیاء حوزه های علمیّه در شهرهای گوناگون ، و ترویج و تقویت علماء و پیشوایان دین در شهرها و ... ، گام های بلندی برداشتند ، و به راستی
ص:604
مکتب تشیّع و حوزه های علمیّه و جامعه روحانیّت را، عزّت و عظمت بخشیدند
مرحوم آیة الله بروجردی ، علاوه بر مقامات بلند علمی و تقوائی ، دارای شخصیّتی جذّاب ، چهره ای نورانی و با ابُهّت بودند، و سخاوت و کَرَم و تواضع و عزّت نفس و مهر و غیرت و جدیّت ، از صفات روشن آن بزرگمرد بود، و از نظر تهجّد و تلاوت آیات الهی ، و توسّل به اهل بیت نبوّت و رسالت علیهم السلام ، و سایر مظاهر عبودیّت در پیشگاه حق ، و إخلاص نسبت به اولیاء خدا ، دارای امتیاز خاص به شمار می رفتند ، و همین مزایای روحی و اخلاقی بود که ، تأثیر عمل و کلام آن بزرگمرد را ، عمیق و وسیع و مستدام قرار می داد ، و علاوه بر دوستان و علاقه مندان ، در بسیاری از موارد، دشمنان و مخالفان را به تجدید نظر و تغییر اراده ، وادار می نمود .
آیة الله بروجردی ، به نقلی بیش از بیست کتاب و رسالۀ تحقیقی در زمینه های فقه و اصول و حدیث و رجال از خود به جای گذاردند ، که نمونۀ آن یک دورۀ فقه ، از أول طهارت تادیات می باشد ، و کتاب بزرگی است ، و از مهمترین آثار تألیفی آن بزرگمرد می باشد(1)، و به نقلی دیگر ، پنجاه أثر قلمی از آن مرجع عالیقدر به یادگار مانده است(2)، و نیز جمعی برجسته از شاگردان و یاران خود را با نظارت کامل ، به تألیف کتاب ارزشمند « جامع أحادیث الشّیعه » ( در 25 جلد ) تشویق نمودند ، که به چاپ رسیده است .
و هم چنین آن بزرگ مرجع عالیقدر ، هزاران نفر را پرورش دادند ، که در عالم مرجعیّت ، تدریس ، تألیف ، خطابه ، پیشوائی دینی در بلاد ، امامت
ص:605
جماعت و ارشاد مردم ، به فعّالیّت علمی و دینی اشتغال یافتند ، و در حفظ و حراست از ارزشهای اسلامی ، خدمات ارزشمندی را عرضه داشتند .
در عموم کتب تراجم و دائرة المعارف ها ، و نیز مجلاّت و روزنامه ها ( در فرصتهای مناسب ) از شخصیّت و آثار آیة الله بروجردی ، تجلیل بعمل آمده ، و کتابهای مستقلّی نیز در این زمینه به چاپ رسیده ، که نمونۀ آن « زندگانی آیة الله بروجردی » از نویسندۀ محقّق و معاصر ، آقای علی دوانی می باشد ، که چاپ دوّم آن در 475 صفحه ، منتشر گردیده ، و نیز « ویژه نامۀ سی امین سال درگذشت آیة الله العظمی بروجردی » که به شکل اختصاصی ، در شمارۀ 43 و 44 مجلّۀ حوزه در سال 1370 شمسی ، در 400 صفحۀ ، به چاپ رسیده است .
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن ، و زعیم و مرجع عالیقدر تقلید ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد أحمد موسوی خوانساری ، متوفّای ربیع الثّانی 1405 قمری . معظّم له ، نه تنها در عالم فقه و اجتهاد درخشیدند ، و از اعلام بزرگ جهان علم و فقه به شمار آمدند ، بلکه در متانت و صلابت و زهد و ورع و تقوی و سایر فضائل اخلاقی و نفسانی ، از مفاخر نیمۀ دوّم قرن چهاردهم به شمار می روند، و تالی تِلْو معصوم ، و اسوۂ زهد و تقوی
و از ارکان بزرگ فضائل و مکارم اخلاقی و معنوی
محسوب گردیده اند . آیة الله خوانساری ، در خاندان علم و سیادت ظهور یافتند ، و نسب آن بزرگمرد ، با بیست و نُه واسطه ، به امام موسی بن جعفر علیه السلام منتهی می شود ، و در میان سلسلۀ پدران و أجداد ایشان ، عدّه ای از علمای عالیقدر درخشیده اند ، همانند : پدرشان ، علاّمه ، حاج میرزا یوسف ، بن العلاّمه
ص:606
آقا سیّد میرزا بابا ( امام جمعه ) و جدّشان ، علاّمۀ بزرگوار، آقا سیّد مهدی
( صاحب رسالۀ أبو بصیر ) و جدّ أعلایشان ، حاج سیّد حسین ( صاحب حاشیه بر شرح لمعه ، و جدّ بزرگوار آیة الله العظمی ، آقا سیّد محمّد تقی خوانساری ) و نیز جدّ دیگرشان ، میرزا أبو القاسم ، جعفر ، معروف به أمیر و مدفون در قودجان (1)
مرحوم آیة الله العظمی خوانساری ، در سال 1309 قمری در خوانسار متولّد گردیدند ، و پس از طیّ مراحلی از تحصیل علوم حوزه ای در زادگاهشان ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان هجرت نمودند ، و از محضر فقهاء و علماء بزرگواری همانند : آقا میرزا محمّد صادق خاتون آبادی ، و مرحوم آخوند ملاّ عبد الکریم گزی ، و آقا میرزا محمّد علی تویسرکانی ، کسب علم نمودند(2)، و پس از آن ، در حوزۀ بزرگ نجف اشرف ، از محضر أعلام عالم تشیّع ، مرحوم آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و آقا ضیاء الدّین عراقی ، کسب علم و کمال نمودند ، و آنگاه به حوزۀ علمیّۀ اراک مهاجرت نموده ، و نه تنها از فیض علمی مرحوم آیة الله العظمی ، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بهره می گرفتند ، بلکه از یاران و معتمدین آن بزرگمرد بودند ، و سپس در سال 1342 قمری ، به حوزۀ علمیّۀ قم هجرت نمودند ، و تا سال 1369 قمری ، به تدریس و تحقیق اشتغال داشتند ، و مورد توجّه و عنایت مرحوم آیة الله العظمی بروجردی قُدْسُ سِرُة بودند ، و آنگاه رحل اقامت در تهران افکندند ، و تا آخر عمر پر برکتشان ، در آن شهر عظیم ، به تدریس و زعامت دینی می پرداختند.
ص:607
آیة الله خوانساری ، پس از فوت آیة الله العظمی بروجردی ، در شمار مراجع بزرگ تقلید شیعه قرار گرفتند ، و از اعلام بزرگ عالم فقه و اجتهاد و تقوی و زهد به شمار آمدند .
از آثار علمی آن بزرگمرد ، یک دورۀ فقه استدلالی می باشد ، در شرح مختصر النّافع ، که به نام « جامع المدارک » در هفت جلد به چاپ رسیده است.
اصفهان ای بارۀ پروازها *** از تو در گوش فلک آوازها
ای کرامت را جهانی ساخته *** بر چکاد حق علم افراخته
با فروغی همرکاب آفتاب *** همچنان،بر پهنه گیتی بتاب
در تو بینم تابش خورشید را *** جلوه های روشن امّید را
خاک پاکت توتیای دیده هاست *** روشنی بخش دل مشتاق ماست
عالمانت را سریر سروری *** زیبد شاید به کار رهبری
پاس ایمان را مسیحائی دهند *** در حریم حرمت حق محرمند
عباس کی منش (مشفق کاشانی)
ص:608
ص:609
ص:610
در دورۀ حکومت خفقانی رضا شاه « پهلوی اوّل » ، ( در سالهای 1304، تا 1320 شمسی) مدارس علمیّه به تعطیلی کشیده شد ، و بسیاری از آنها غصب گردید ، و یا به ویرانی دچار گردید ، و علماء و بزرگان دینی منزوی گردیدند ، و چه بسا از شدّت فشار روحی جان سپردند ، و سخت ترین شرایط بر حوزۀ علمیّه و علماء گذشت ، تا آن که این دوره سپری گردید و مجدّداً مساجد و مدارس إحیاء و راه اندازی شده ، و علماء دینی از إنزواء خارج گردیدند ، و مدارس و مراکز ویران شده ، تعمیر و یا بازسازی گردید، و حوزۀ علمیّه رونقی دوباره یافت ، تا آنجا که در حال حاضر ، در حدود چهار هزار نفر اعمّ از فقیه و مجتهد و مدرّس و طلبه و واعظ و امام جماعت و ... ، در شهر و حوزۀ اصفهان و حومۀ نزدیک ، مشغول فعّالیّت حوزه ای و تبلیغی هستند ، و در این دورۀ أخیر ، چهره های علمی برجسته ای در حوزۀ اصفهان فعّالیّت علمی و یا زعامت حوزه ای داشته اند ، که به چند چهرۀ برجسته آنها ، به ترتیب زمان ارتحال و وفاتشان ، اشاره می نمائیم:
فقیه عالیقدر و مرجع عظیم الشّأن ، آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی بهبهانی، متوفّای 1395 قمری ، که از چهره های برجستۀ روحانیّت و مرجعیّت در ایران به شمار می رفتند ، و در علم و تقوی و فضائل اخلاقی و جهاد و تلاش در راه
ص:611
إحیای مجدّد حوزه های علمیّه ، شخصیّتی برجسته محسوب میشوند . معظّم له در حوزه های بهبهان و سپس نجف اشرف ، در محضر آخوند خراسانی و آقا سیّد محمّد کاظم یزدی و آقا سیّد محسن کوه کمری ، به تحصیل علم پرداختند ، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند(1)و سپس به بهبهان مراجعت نموده ، و به تدریس پرداختند ، و پس از آن در شهر رامهرمز اقامت جسته ، و تأسیس مدرسه و حوزۀ علمیّه نمودند ، و بعد از آن در شهر اهواز اقامت جسته ، و مدرسۀ عظیم ( دار العلم آیة الله بهبهانی ) را تأسیس کردند . آن بزرگوار، در بیست سال اخیر عمرشان ، تابستانها به اصفهان و حوزۀ علمیّۀ آن وارد می شدند، و حوزۀ درسی مهمّی را تشکیل می دادند، که از اهمیّت ویژه ای برخوردار بود ، و در ایجاد حرکت حوزه ای و تشکّل یافتن روحانیّت ، نقش بسیار جالبی ایفاء نمود .
مرحوم آیة الله بهبهانی ، در سالهای اخیر عمر مبارکشان، شش ماه در اهواز و شش ماه در اصفهان اقامت داشتند، و نه تنها حوزۀ درسی برجسته ای داشتند ، بلکه نماز جماعت ایشان در مسجد امام ( مسجد شاه سابق ) و مسجد مرحوم سیّد شفتی ، در آن زمان بی نظیر بود .
بیش از ده تألیف برجسته و محقّقانه ، همانند : مصباح الهدایة ، أساس النّحو ، الإشتقاق ، حواشی عروة الوثقی و وسیلة النّجاة و ... از خود به جای گذاردند و با تأسیس مدرسۀ علمیّۀ اهواز و رامهرمز و مساجد و اماکن عمومی عام المنفعه ، یاد خود را باقی گذاردند ، و خاندان علمی ارزشمندی را از نسل خود عرضه نمودند ، و مرجعیّت ایشان ، نه تنها برای حوزه های علمیّه برکت داشت ، که در جامعۀ شیعه و بالخصوص استان خوزستان و اصفهان ، سرچشمۀ فیض معنوی
ص:612
و هدایت ، محسوب گردید(1).
فقیه و مجتهد زاهد ، و عالم ربّانی مجاهد، آیة الله ، آقا سیّد أبو الحسن شمس آبادی ( آل رسول ) ( شهید در سال 1396 قمری ).
ایشان از چهره های مبرّز در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به شمار می رفتند و در تشویق و حمایت از طلاّب حوزۀ علمیّۀ اصفهان و نیز کمک رساندن به فضلاء و علماء حوزۀ مقدّسۀ نجف اشرف و ترغیب و تشویق آنها به سیر تکاملی در مسیر تحقیق و اجتهاد، نقش فعّالی داشتند .
مرحوم شهید شمس آبادی ، نه تنها عالمی متنفّذ در حوزۀ علمیّه و شخصیّتی مورد احترام در میان علماء و فضلاء و طلاّب بودند ، بلکه به مناسبت حالات روحی و خدمات اجتماعی و دینی فراوان مورد توجّه شدید عموم مردم و نیز مراجع عالیقدر تقلید قرار گرفته بودند ، که به عنوان نمونه برای مزایای روحی و اجتماعی آن بزرگمرد، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
١- محبّت شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام و بالأخص سیّد الشّهداء علیه السلام 2- تأکید بر مزایای اخلاقی و روحی و معنوی
3 - مبارزه با مخالفین مکتب ولایت ، و مروّجین أفکار پلید وهّابیّت ، و نیز مبارزه با سایر فرقه های ضالّه ، همانند بهائی ها و ...
4 - اقدام در تأسیس و یا توسعۀ مؤسّسه های خیریّه و عام المنفعه ، با رعایت ضوابط دینی و مذهبی ، همانند : سازمان وسیع و گستردۀ أبابصیر ( برای حمایت
ص:613
و ادارۀ امور تحصیلی و زندگی نابینایان ) و مؤسّسه عظیم و پر اثر انجمن مددکاری امام زمان علیه السلام ( برای کمک و ادارۀ امور أیتام ) ، و حسینیّۀ اصفهانیها در کربلای معلّی ، و حسینیّۀ اصفهانیها در مشهد مقدّس ، و هم چنین کمک به فقراء و نیازمندان ، از طرق خصوصی و مخفی .
5 - اعزام مبلّغ به مناطق گوناگون و روستاهای چندین استان ، در سطحی وسیع و با حمایتی همه جانبه از مبلّغین اعزامی ، تا جایی که در مناطق خطرناک که تحت نفوذ فرقه های گمراه بودند،شخصاًبه همراهی جمعی از علماء و فضلاء،تشریف می بردند و دشمنان و معاندین را مرعوب ، و مؤمنین را تقویت روحی می نمودند .
و لذا در هنگام انتشار خبر شهادت آن بزرگمرد ( به دست یک گروه منحرف و معاند و مخالف مکتب ولایت ) آن چنان هیجانی به وجود آمد ، که در شهر با ولایت و عالم دوست و مجتهد پرور اصفهان ، بزرگترین تشییع جنازه ، در طول چهل سال، انجام گرفت، و تا چهل روز جلسات بزرگداشت شهادت این مجتهد عظیم الشّأن ، همراه با عزاداری و حرکت دسته جات سینه زنی ، برقرار گردید ، و در حوزه های علمیّه و سایر شهرها همانند : نجف اشرف - قم - تهران - مشهد مقدّس - شیراز - کاشان - کرمانشاه و دهها شهر بزرگ و کوچک دیگر ( در داخل و خارج ایران ) مجالس سوگواری از طرف مراجع بزرگ شیعه و علماء و مؤمنین منعقد گردید ، و خون این شهید بزرگوار همانند خون مقدّس مولا و پیشوای بزرگوارش ، حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ، جوشید ، و نه تنها قاتلین و گروه و افکار و روش آنها را به رسوائی کشانید ، بلکه آنها را به دست انتقام سپرد ، و از صفحۀ تاریخ برانداخت .
مردم با ایمان و دلباختۀ أهل البیت علیهم السلام ، بر مرقد مطهّر آن شهید راه ولایت
ص:614
و امام حسین علیه السلام ، بقعه و گنبدی بسیار شکوهمند و زیبا ساختند ، و مزار این شهید عظیم الشّأن ، شمع جمع شهداء گردید ، و هم اکنون یکی از مشهورترین و پرجمعیّت ترین زیارتگاه های اصفهان به شمار می رود(1).
فقیه و مجتهد عظیم الشّأن و زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد رضا خراسانی ، متوفّای 29 رجب 1397 قمری ، که از چهره های مبرّز و موقّر حوزۀ علمیّۀ اصفهان در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم به شمار می رفتند ، و نقش بسیار مؤثّری در إحیاء مجدّد حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، پس از سقوط حکومت پهلوی اوّل ، ایفاء نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار و نیز مدرسۀ چهارباغ ( سلطانی ) ، تدریس دورۀ خارج می نمودند .
در بارۀ این بزرگمرد و آثار و خدمات حوزهای ایشان در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » و نیز در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » بحث و بررسی داریم
زعیم و رئیس حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، فقیه و اصولی محقّق ، آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی قُدْسُ سِرُة ، متوفّای 1405 قمری ، که از بزرگترین مدرّسین دورۀ خارج فقه و اصول در اصفهان ، در اواخر قرن چهاردهم ، به شمار می رفتند ، و در مبارزه با حکومت پهلوی و فعّالیّت های اجتماعی و دینی و حمایت و تربیت طلاّب حوزۀ علمیّه ، نقشی مؤثر و اساسی داشتند ، و در مراحل گوناگون حرکت انقلاب اسلامی ، شخصیّت ایشان مورد توجّه علماء و مردم با ایمان
ص:615
بود، و منزل ایشان مرکزی بزرگ برای فعّالیّت های مختلف دینی و مبارزاتی محسوب می گردید .
شرح حال و فعالیت ها و آثار علمی ایشان را ، در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان « خاندان خادمی » ) و نیز در بخش « مدارس علمی اصفهان » ذکر نموده ایم .
فقیه مجتهد ، و اصولی جامع ، و أدیب شاعر ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی نجفی اصفهانی ، متوفّای 1406 قمری .
وی در حوزۀ نجف از محضر بزرگانی همانند آیات عظام : میرزا محمّد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (کمپانی )، آقا شیخ محمّد جواد بلاغی ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی بهره مند گردید ، و به مقام اجتهاد رسید(1) و در علوم عقلی و نقلی ، از قبیل : فقه ، اصول ، حکمت ، کلام، تفسیر ، رجال ، أدب و شعر ، به مقام بلندی دست یافت ، و در حوزۀ نجف به تدریس و تربیت طلاّب اشتغال جست ، و چندین سال در حوزۀ سامراء تدریس می فرمود، و در سال 1391 قمری به اصفهان هجرت نمود، و در این حوزۀ کهن به تدریس فقه و اصول پرداخت .
مرحوم لنکرانی ، دارای پشتکاری عجیب ، ذوقی لطیف ، روحی بلند ، سرعت انتقالی شگفت بودند، و از چهره های مبرّز در تربیت علماء و فضلاء ، در حوزه های علمیّه ، به شمار می رفتند ، و أخلاق و زهد و محسن معاشرت ایشان ، جاذبه ای شدید ایجاد کرده بود، و علماء و فضلاء و طلاّب ، علاقه مند به محضر
ص:616
و مجالست این بزرگمرد بودند .
معظّم له ، در دوّم شعبان 1406 قمری ، در شهر اصفهان وفات یافتند ، و جنازۀ ایشان به قم منتقل و مدفون گردید .
فقیه اصولی ، و مجتهد محقّق، آیة الله ، حاج شیخ أحمد فیّاض ، متوفّای 1407 قمری ، ایشان مقداری از مقدّمات را در سِدِهْ ( خمینی شهر) تحصیل نموده ، و سپس به اصفهان هجرت نمودند، و در محضر بزرگانی همانند : آقا سیّد محمّد نجف آبادی و حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، به کسب علم پرداختند و آنگاه به حوزۀ نجف هجرت کردند، و از محضر آیات عظّام : آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی و حاج سیّد جمال الدّین گلپایگانی و عدّۀ دیگری از بزرگان ، کسب علم نموده و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند(1)و از عدّه ای از بزرگان و مراجع تقلید و زعماء عالیقدر ، همانند : مرحوم آقا سیّد عبدالهادی شیرازی و آقا سیّد جمال الدّین گلپایگانی و حاج سیّد محمّد نجف آبادی و ...، به دریافت اجازۀ اجتهاد مفتخر گردیدند .
مرحوم آیة الله فیّاض ، پس از مراجعت به اصفهان ، در مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ ( مدرسۀ امام صادق علیه السلام ) به تدریس پرداختند، و در تربیت طلاّب و کوشش در تدریس فقه و اصول ، از چهره های برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان محسوب گردیدند ، و به جهت تحقیقات ارزشمند و دقّت نظر و تقوی و فضیلت روحی و اخلاقی که در این بزرگمرد تحقق یافته بود، حوزۀ درسی پربرکتی را شکل بخشیده بودند ، که مجمع بسیاری از فضلاء و طالبان علم
ص:617
وکمال و تحقیق گردیده بود، و به همین جهت ، بسیاری از علماء و فضلاء اصفهان و شهرهای اطراف ، در زمرۀ شاگردان ایشان به شمار می روند .
از نکات جالب و مهم ، در زندگی این بزرگمرد ، توجّه ایشان به مقام منیع أهل البیت علیهم السلام و بالأخص ، سیّد الشّهداء علیه السلام است ، تا آنجا که ، وقتی با ایشان مصاحبه شد و سؤال گردید : حضرتعالی از کدام یک از اعمالتان بهرۀ بیشتری برده اید ؟ ، ایشان در جواب فرمودند : از زیارت أبا عبد الله الحسین علیه السلام بیش از أعمال دیگر بهره برده ام(1).
فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی علاّمۀ فانی، متوفّای 1409 قمری ، که از چهره های مبرّز علمی و تحقیقی در حوزۀ های علمیّه ، به شمار می رفتند .
آیة الله فانی ، در یک خانوادۀ علمی ظهور یافتند ، و در حوزۀ اصفهان مراحلی از تحصیل علوم مقدّماتی و فقه و اصول و فلسفه و تفسیر را طی نمودند، و از محضر بزرگانی همانند : مرحوم آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی ، و آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، و دیگر بزرگان ، بهرۀ علمی گرفتند ، و پس از سالها تحصیل خارج فقه و اصول در اصفهان ، به حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف هجرت نمودند(2)و از محضر شخصیّتهای برجسته ای همانند : آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و حاج سیّد جمال الدّین گلپایگانی و آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی بهره گرفتند، و به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام،
ص:618
اشتغال یافتند ، و تألیفاتی فراوان ، از خود به جای گذاردند .
معظّم له در اثر فشارهای دولت بعثی عراق بر حوزۀ نجف ، به حوزۀ قم و اصفهان مهاجرت نمودند ، و تابستانها و ماه رمضانها در شهر اصفهان ، و در بقیّۀ سال ، در حوزۀ علمیّۀ قم به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام استدلالی می پرداختند ، و پاسخگوی سؤالات و نیازهای فکری جامعه و طلاّب حوزۀ علمیّه بودند .
مرحوم علاّمۀ فانی ، علاقه ای شدید نسبت به أهل البیت علیهم السلام (عموماً ) و امام حسین ( خصوصاً ) داشتند ، و لذا ذوق لطیف و هنر ظریف خود را ، در زمینۀ شعر و أدب ، در خدمت معصومین علیهم السلام قرار داده بودند، و از شعرای لطیف گو ، و سنجیده گوی خاندان عصمت و طهارت ، به شمار می رفتند .
تألیفات مرحوم علامۀ فانی ، در زمینه های فقه و اصول و کلام و عقاید و اخلاق و تفسیر و علوم قرآن و رجال ، می باشد و شمار آنها به پنجاه و نُه عدد می رسد ، که بعضی از آنها در ضمن چندین مجلّد می باشد ، و از جملۀ آنها ، رسالۀ عملیّه و مناسک حج است ، که به زبانهای فارسی - عربی - انگلیسی ، اردو و فرانسوی می باشد ، و نیز بخشی از این آثار، تقریرات دروس فقه و اصول و کلام این بزرگمرد می باشد ، که به وسیلۀ شاگردانشان تنظیم گردیده است (1). از میان شاگردان فراوان معظّم له ، از آیة الله ، آقا سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی و آیة الله ، آقا شیخ محمّد تقی مجلسی، و نیز نایب رئیس مجلس
ص:619
أعلای شیعیان لبنان ، آقای شیخ محمّد مهدی شمس الدّین یاد می نمائیم .
عالم ربّانی و فقیه زاهد ، آیة الله ، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی، متوفّای 1409 قمری . معظّم له ، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان دورۀ مقدّمات و سطح و خارج فقه و اصول را طی نمودند ، و از محضر بزرگانی همانند : آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی و آقا سیّد مهدی در چه ای و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا سید علی نجف آبادی و حاج شیخ محمد رضا مسجد شاهی ، بهره گرفتند، و سپس در حوزۀ علمیّۀ قم، از محضر آیات عظام : حائری یزدی ، صدر ، خوانساری و حجّة کوه کمری ، بهره مند گردیدند ، و آنگاه به نجف رفته ، و در محضر أعلام و آیات الهی : آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی ، حاج شیخ محمّد علی کاظمینی ، حاج شیخ موسی خوانساری ، حاج سیّد جمال گلپایگانی ، آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و دیگر بزرگان ، به تکامل علمی پرداختند ، و مدّتی در جلسۀ استفتاء مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی شرکت می نمودند ، و از آن بزرگ مرجع دینی ، به کسب اجازۀ اجتهاد نائل گردیدند(1)و پس از مراجعت به اصفهان ، در مدرسۀ جدّۀ بزرگ حوزۀ درسی تشکیل دادند .
مرحوم آیة الله مهدوی ، تسلّط و تبحّر کاملی در مسائل و مباحث فقهی و أقوال بزرگان داشتند و حاضر لذّهن بودند ، و فتاوای مراجع معاصر را همانند أقوال گذشتگان ، در ذهن داشتند و به همین جهت ، نه تنها عموم مردم مستفید
ص:620
می گشتند ، بلکه فضلاء و مبلّغین و ائمّۀ جماعات ، در حلّ مشکلات خود ، از محضر ایشان بهره مند می گردیدند .
از خصوصیّات مرحوم آیة الله مهدوی این بود که ، برای حلّ مشکلات مالی و اجتماعی علماء و بزرگان معاصر خود ، ( در اصفهان و دیگر حوزه ها ) همّت می گماردند ، و به شکلی کاملاً محرمانه ، به یاری بزرگان می شتافتند ، و همیشه در تأیید و حمایت از فضلاء و طلاّب نقش فعّالی داشتند ، و در کمک به مستمندان و مؤسسات خیریّه بسیار کوشا بودند ، و در همۀ موارد ، از حالت محرمانه و مخفی بودن ، استفاده می نمودند .
و در یک کلام ، مرحوم آیة الله مهدوی ، فقیهی متبحّر و حاضر الذّهن، پیشوائی متنفّذ و محبوب ، یاور و پشتیبانی تلاشگر و فعّال (برای علماء و بزرگان دین ) ، نمایندهای مورد توجّه و علاقه ( برای مراجع تقلید )، و چهره ای شاخص در حوزۀ علمیّۀ اصفهان بودند .
فقیه مفسّر و اصولی متکلّم، آیة الله ، آقا سیّد عبد الحسین طیّب ، متولّد هفتم محرّم 1312، و متوفّای عصر هشتم محرّم ( شب تاسوعا) 1412 قمری .
وی ، از خانوادۀ علمی میر محمّد صادقی می باشد ، و در کودکی پدر را از دست داد ، و دوران قحطی بزرگ بعد از جنگ جهانی اوّل را ( که جنازه ها بر روی هم انباشته می شده ) پشت سر گذاشته و در حوزه های اصفهان و قم و نجف ، به تحصیل علم پرداخته است .
آیة الله طیب ، استادهائی همانند : آقا میر محمّد صادق خاتون آبادی ( مدرّس ) و آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و ... ، در اصفهان ، و آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی
ص:621
در قم ، و میرزا حسین نائینی و آقا ضیاء الدّین عراقی و آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و آقا شیخ جواد بلاغی ( استاد بزرگ علم کلام ) ، در نجف ، داشته اند ، و اجازۀ اجتهاد از مرحوم درچه ای و حائری یزدی و نائینی و عراقی و اصفهانی ، و نیز از مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی (کمپانی) و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی ، دریافت نموده اند .
معظّم له ، پس از مراجعت به حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تدریس سطح عالی ( مکاسب و رسائل و کفایه ) و دورۀ خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیّه ، و تدریس منظّم علم تفسیر و عقاید و أخلاق برای دیگر طالبان علم ( و از جمله پزشکان ) ، اشتغال داشتند .
مرحوم آیة الله طیّب ، در دورۀ خفقانی حکومت رضاشاه پهلوی ، فعّالیّت درسی را تعطیل ننمودند ، و جلسۀ درس تفسیر را نیمه های شب جمعه تشکیل می دادند ، و به خاطر روح پشتکاری که داشتند موفّق شدند جلسات درس تفسیر را پنجاه سال بدون وقفه ، ادامه دهند ، و بیست و پنج سال درس عقاید را مستمر نگهدارند، و بیست سال درس أخلاق را در تمامی هفته ها ادامه دهند .
آقای طیّب ، تمامی درسهای اساتید مهمّ خود را در اصفهان و نجف ، تقریر نموده و نوشته اند ، که مجموعاً رقم قابل توجّهی می باشد ، و در طول هجده سال کار علمی مستمر ، چهارده جلد تفسیر قرآن ، به نام ، أطیب البیان، تألیف کرده اند(1)و همچنین سه جلد کتاب ( کلم الطّیب ) در عقاید ، وکتاب ( عمل صالح ) در أخلاق ، از آثار قلمی و چاپ شدۀ آن بزرگمرد می باشد.
ص:622
مرحوم آیة الله طیّب ، در هر سال چهارده نوبت ختم قرآن می نمودند ، و بر زیارت عاشوراء با صد لعن و سلام با تمامی آداب ( در تمامی ماههای محرّم و صفر ) در دوره ای نزدیک به تمام عمر ، و نیز تهجّد و نماز شب ، و هم چنین بر زیارت چهارده معصوم علیهم السلام ( قبل از نماز شب ) ، مداومت داشتند .
و در یک کلام ، آیة الله طیّب ، مرد علم و عمل ، تقوی و نظم ، بیان و قلم بودند، و از چهره های ارزشمند حوزۀ علمیّۀ اصفهان در قرن چهاردهم ، به شمار می روند(1).
از آرزوهای دیرینۀ مرحوم آقای طیّب ، این بوده که در تاسوعای حسینی از دنیا بروند، و به آرزوی خود رسیدند، و پس از مدّتی کسالت و مرض ، عصر هشتم محرّم وفات یافتند ، و جنازۀ آن بزرگمرد ، صبح تاسوعا ، بر روی دستهای عزاداران حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السلام ، تشییع گردید ، و در کتابخانۀ مسجدشان ، در خیابان میر ، به خاک سپرده شد . نویسندۀ کمترین این سطور، مدّتی در درس فقه ( مکاسب ) آن بزرگ استاد منظّم و متّقی شرکت می جستم ، و از برکات علمی و روحی ایشان ، بهره می گرفتم .
فقیه و اصولی حکیم، و أدیب و شاعر ریاضی ، و منجّم محقّق ، شیخ العلماء ، آیة الله ، حاج شیخ عبّاسعلی ادیب ، متوفّای ذی الحجّه 1412 قمری .
وی ، از چهره های مبرّز و جامع در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در نیمۀ دوّم قرن چهاردهم می باشد ، و نزدیک به یکصد سال در این جهان زیست نموده است.
ص:623
آن بزرگمرد ، از اساتید بزرگی ، همانند : آقا سیّد مهدی درچهای ، آقا شیخ محمّد رضا مسجد شاهی (نجفی) ، حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد حکیم خراسانی و ...، بهره گرفته ، و در حدود هفتاد سال ، تدریس علوم حوزه ای از قبیل : نحو، صرف ، معانی و بیان ، منطق ، حکمت ، اصول فقه ، فقه ، کلام ، هیئت ، و ... داشته ، و در أکثر مواقع ، شمار درسهائی که برای طلاّب حوزۀ علمیّه می گفته اند ، زیاد بوده ، و گاهی به سیزده درس در روز ، می رسیده است .
اجازات اجتهادی ایشان، از علماء بزرگی همانند آیات عظام : آقا سیّد أبو الحسن اصفهانی ، و آقا سیّد محمّد حجّت کوه کمری ، و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا شیخ محمّد رضا نجفی ، و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی و ... بوده است .
آیة الله أدیب ، تألیفاتی متعدّد و متنوّع از خود به جای گذارده اند ، همانند : 1- إرث الشّیعه 2 - مناسک الشّیعه 3 - أحسن التّقویم ( که بارها چاپ شده و عموم مردم اصفهان و أطراف ، برای تعیین اوقات شرعی دورۀ سال و بالأخص ماه مبارک رمضان ، از آن استفاده می نمایند و در برنامه های رسمی رادیو و تلویزیون « مرکز اصفهان » برای تعیین وقت أذان صبح و ظهر و مغرب ، از این کتاب بهره می گیرند ) 4 - هدیّة العبّاد ( در شرح حال صاحب بن عبّاد) 5 - وظایف الشّیعه ( در شرح دعای ندبه ) 6- کتاب تطبیق ، 7 - الرّسالة القطبیه ، و شمار دیگری جزوه و رساله ، که در زمینه های مختلف می باشد ، و سندی بر جامعیّت و تبحّر و دقّت اندیشۀ این بزرگمرد محسوب می گردد.
عدّۀ زیادی از علماء و فضلاء در زمرۀ شاگردان این بزرگمرد می باشند و این
نویسندۀ کمترین نیز ، مدّتها در درس حکمت ایشان که به نحو خصوصی،
تدریس می نمودند ، شرکت می نمودم
ص:624
مرحوم آیة الله أدیب ، شخصیّتی مقاوم ، صبور ، پرتلاش ، زاهد، محقّق ، جامع و ... بودند ، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می روند، و در این هنگام ( 19 ذی الحجه 1412 قمری ) که این مطالب را می نویسم ، شهر و حوزۀ اصفهان به مصیبت فقدان این بزرگمرد ، دچار گردیده است(1).
جنازۀ مرحوم آیة الله أدیب قُدْسُ سِرُة در جوار مرقد صاحب بن عبّاد و در داخل بقعۀ آن بزرگمرد به خاک سپرده شد ، و در بارۀ آثار و خدمات ایشان در بخش « بقعه های علمی اصفهان » نیز مطالبی را بیان داشته ایم .
فقیه مفسّر ، و مدرّس جامع ، و طبیب روح و جسم ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد مرتضی موّحد ابطحی ، متوفّای دهم جمادی الثّانیۀ 1413 قمری ، که نه تنها مدرّسی پر تلاش در حوزۀ علمیّه و عالمی پر اثر و فعّال در سنگر محراب و منبر بودند ، بلکه در مبارزۀ منفی با سیاست ضدّ دینی و ضدّ حوزهای پهلوی اوّل ، از چهره های برجسته به شمار می روند .
این بزرگمرد، تمامی هفت فرزند پسر خود را در زمرۀ سربازان بقیّة الله الأعظم ، امام زمان (عج) قرار دادند ، و همۀ آنها را مفتخر به پوشیدن لباس مقدّس روحانیّت نمودند ، و در اوج قدرت خفقانی حکومت پهلوی (که عمّامه از سر علماء بزرگ و روحانیّین عالیقدر بر می داشتند ) ایشان فرزند اوّل و دوّم خود را ( در همان زمان ) ملبّس به لباس روحانیّت نمودند.
ص:625
ایشان در تعلیم و تربیت فرزندان خود، و نیز در خدمت به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام و بالأخص حضرت بقیة الله الأعظم (عج) ، تا آنجا فداکاری و ایثار نمودند ، که تدریس برای همۀ فرزندان را ، از مراحل مقدّماتی تا درورۂ سطح ، شخصاً به عهده گرفتند ، و با آن همه فعّالیّت های درسی حوزه ای و خدمات اجتماعی ، تعلیم و تربیت فرزندان خویش را ، در اوّلویّت قطعی برنامه های خود قرار دادند .
و در نتیجۀ آن همه پشتکار و جدیّت و حُسن نیّت و خلوص ، در میان فرزندان ایشان ، چهره های برجسته ای در حوزه های قم و نجف و اصفهان ، درخشیدند که در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) « خاندان علمی موحّد ابطحی» به آنها اشاره نموده ایم .
برای آشنائی بیشتر با شخصیّت و آثار و خدمات این بزرگمرد ، به مجلّۀ حوزه ، شمارۀ 58، و گنجینۀ دانشمندان ، جلد 8، صفحۀ 245 به بعد ، و کتاب البیان الأکمل فی شرح حال الوالد الأمثل ، تالیف این نویسندۀ کمترین ، و نیز به بخش « علم طب در اصفهان » در همین کتاب ، مراجعه گردد .
أدیب أریب ، و محدّث خبیر ، جامع المعقول و المنقول ، علاّمۀ متتبّع ، آقا سیّد محمّد حسن میرجهانی جرقویه ای ، متولّد 1319 و متوفّای بیستم جمادی الثّانیۀ 1413 قمری .
آن بزرگمرد ، در حوزۀ اصفهان ، در محضر بزرگانی همانند : آقا شیخ علی یزدی ، آقا میرزا احمد اصفهانی ، حاج شیخ محمّد علی دزفولی ، آقا سیّد أبو القاسم دهکردی ، آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، آخوند ملاّ حسین فشارکی ،
ص:626
و دیگر مدرّسین ، دورۀ مقدّمات و سطح و خارج را گذرانده ، و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، از محضر بزرگان فقه و اجتهاد همانند : مرحوم آقا ضیاء الدّین عراقی ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و مرحوم مامقانی بهرۀ علمی گرفته ، و مورد عنایت خاصّ مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی بوده است .
معظّم له ، پس از تکمیل تحصیلات ، در شهرهای اصفهان و مشهد مقدّس و تهران ، هر کدام ، سالها اقامت و فعّالیّت علمی و دینی داشتند، و از طریق بیان و قلم ، در نشر مکتب أهل البیت علیهم السلام می کوشیدند ، و در سالهای آخر عمر، برای سوّمین بار ، در اصفهان اقامت گزیدند، و با کهولت و کبر سنّ، در ترویج دین و مذهب أهل البیت علیهم السلام ، کوشش و فعّالیّت می نمودند .
آیة الله میر جهانی، به خاطر جامعیّت در علوم عقلی و نقلی ، و تبحّر در علوم أدبی ، و داشتن ذوق لطیف و آشنائی با علوم غریبه ( جفر ، رمل ، اُسطرلاب )(1)تألیفاتی مؤثّر ، و خطابه هائی جامع و نافذ ، و سروده ها و دیوانی پربرکت دارند، و أشعار ایشان ( که فراوان هم هست ، و بخشی از آن در دیوان حیران به چاپ رسیده ) ، عموماً در مسیر توحید و عقاید حقّه ، و مکتب ولایت ، و مدائح و مراثی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، می باشد.
آقای میرجهانی ، در اثر تلاش و کوشش فراوان در زمینۀ خدمت به آستان مقدّس أهل البیت علیهم السلام ، موفّق به دیدار و لقای حضرت بقیّة الله الأعظم ، حجّة بن الحسن العسکری (عج) گردیده اند (2)و در زمینۀ توجّه به أهل البیت علیهم السلام
ص:627
و کسب فیض از أرواح مقدّسۀ صاحبان ولایت ، دارای موقعیّتی شایسته و برجسته و ممتاز بودند (1).
تألیفات علاّمۀ میرجهانی ، متعدّد و متنوّع می باشد ، و شمار عناوین آنها به بیش از بیست عدد می رسد، همانند :
1- مستدرک نهج البلاغه به نام مصباح البلاغه ، در چهار جزء (دو مجلّد) .
2 - نوائب الدّهور ، در علائم ظهور ( در چهار جلد ) .
٣- جُنّة العاصمه ، دربارۀ صدّیقۀ طاهره ، حضرت فاطمه زهراء علیها السلام ...
4- کنوز الحِکَمْ و فنون الکَلِم ، در خطب و کلمات امام حسن مجتهی علیه السلام .
5 - الدّر المکنون ، دو هزار بیت عربی ، در امامت و صفات جامعۀ امام و تواریخ أئمّه علیهم السلام .
6 - ولایت کلیّه ( در دو جلد ) .
7- و 8- ذخیرة المعاد و مقْلاد الجنان ( در زمینۀ ادعیه و زیارات ). بسیاری از تألیفات آقای میر جهانی ، به چاپ رسیده ، و بعضی از آنها چندین بار چاپ شده است .
آقای میر جهانی و خاندانشان ، در زیّ غیر سادات بودند ، تا آنکه در زمان مرجعیّت عامّۀ مرحوم آیة الله العظمی ، آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، نسب شریف ایشان ( که از سادات طباطبائی هستند و با سلسلۀ
ص:628
نسب آیة الله بروجردی و آیة الله العظمی ، آقا سیّد محسن طباطبایی حکیم وابسته می باشد ) کشف گردید ، و مورد تأیید نسّابۀ بزرگ قرن اخیر ، مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی قرار گرفت ، و پس از آن که سالهای متمادی ، عمامۀ سفید داشتند، و به عنوان آقا شیخ محمّد حسن میرجهانی ، شناخته می شدند ، به دست مرحوم آیة الله العظمی بروجردی قُدْسُ سِرُة ، عمامۀ سیاه ( که نشانۀ سیادت و انتساب به رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم ، در زمان معاصر می باشد ) بر سر ایشان گذارده شد، و بدین مناسبت ، جشن مفصّلی در مدرسۀ فیضیّه برقرار گردید .
آقای میرجهانی ، رساله ای در نسب خویش نوشتند ، که مورد تأیید مراجع نجف و ایران قرار گرفت ، و در آن ، علّت و کیفیّت اختفاء نسب سلسلۀ میرجهانی ، بررسی و شرح داده شده ، و این رساله به چاپ رسیده است (1).
در بخش « بقعه های علمی اصفهان » ، « بقعۀ علاّمۀ مجلسی » نیز ، دربارۀ آیة الله میرجهانی ، بحث و بررسی داریم .
عالم مجاهد و جامع ، استاد عظیم الشّأن و کامل ، مدافع حریم مقدّس مکتب ولایت و امامت ، مرحوم آیة الله ، حاج سیّد أحمد فقیه امامی ، متولّد هفدهم ربیع الأول 1352 و متوفّای ایّام فاطمیّه (10 جمادی الثّانیه ) 1414 قمری .
این بزرگمرد، که از خاندان ریشه دار امامی، و فرزند آیة الله ، حاج آقا عطاء آلله فقیه امامی می باشند ، با تحصیلات عالیه ، و تقریر دروس اساتید بزرگ فقه و اصول و حکمت و ... ( در حوزۀ علمیّۀ اصفهان و قم ) ، و تألیف بیش از هفتاد و پنج کتاب و رساله ، و تدریس فقه و اصول و تفسیر و حکمت و حدیث
ص:629
وأخلاق و ... ( روزی هفت یا هشت درس ، برای شاگردانی زیاد ) و نیز مبارزات طولانی بر علیه حکومت جبّار و ستمگر پهلوی ، و مجاهدات گسترده در سنگر محراب و منبر ، و هم چنین دفاعی قاطع و فراگیر ، از حریم ولایت أهل البیت علیهم السلام و ساحت مقدّس مرجعیّت شیعه ، و فعّالیّت های چشم گیر و کم نظیر در خدمت به مردم با ایمان ، و حلّ مشکلات گوناگون اجتماعی و ... ، از چهره های درخشان حوزۀ علمیّۀ اصفهان در نیم قرن اخیر به شمار می روند ، و ما در بخشهای گوناگون این کتاب ، همانند : ( امامزادگان اصفهان « امامزاده أبو العبّاس » ) و « خاندانهای علمی اصفهان » و « مدارس علمیّه » و « مساجد محلّ فعّالیّت علمی » و ... ، و نیز در کتاب « یادوارۀ آیة الله ، فقیه امامی » ، از فعّالیّت های علمی و درسی و اجتماعی این شخصیّت عظیم الشّأن ، یاد نموده ایم .
فقیه مجتهد و اصولی متّقی و زاهد ، آیة الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی ، متولّد 1298 شمسی و متوفّای جمادی الاولی 1416 قمری ( 1374 شمسی)
معظّم له ، در حوزۀ اصفهان مقداری تحصیل علم نمودند ، و در حوزۀ قم، مراحلی دیگر از تحصیل علوم را پیمودند، و سپس در حوزۀ علمیّۀ نجف ، از محضر بزرگانی همانند آیات عظام : مرحوم آقا سیّد عبد الهادی شیرازی و مرحوم آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم و آقا شیخ محمّد علی کاظمینی (صاحب تقریرات ) و مرحوم آقا شیخ کاظم شیرازی و مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد ابوالقاسم خوئی بهره مند شده ، و به مقام منیع اجتهاد نائل گردیدند ، و نیز از درس مرحوم آقا شیخ صدرا بادکوبه ای ( در حکمت و فلسفه ) بهره جستند.
ص:630
آیة الله صافی ، در حوزه نجف اشرف ، به تدریس دورۀ سطح و سپس خارج فقه و اصول ، اشتغال جستند، و سپس در سال 1350 شمسی ، به اصفهان مراجعت نموده و بیست و پنج سال ، در مدرسۀ صدر بازار به تدریس فقه و اصول استدلالی اشتغال داشتند ، و حوزۀ درسی ایشان از رونق و أهمیّت قابل توجهی برخوردار بود، و از نقاط قوّت حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفت .
آیة الله صافی ، از چهره های مبرّز دورۀ أخیر اصفهان به شمار می روند ، و از نظر اخلاقی و معنوی و تقوی و فضائل روحی ، دارای برجستگی و امتیاز ویژه ، بودند ، و از آثار قلمی ایشان، یک دورۀ کامل تقریرات درس اصول آیة الله العظمی ، خوئی ( در چهار جلد ، که بحش أوّل آن به چاپ رسیده است ) و نیز تقریرات چندین کتاب فقهی می باشد . در سالهای آخر عمر ایة الله صافی ، مدّتی زعامت حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به عهدۀ این بزرگمرد بود، و حوزۀ درسی استدلالی ایشان ، مهمترین جلسۀ درس در حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می رفت . از نکات جالب در زندگی این بزرگمرد، این بوده است که ، در دورۀ اقامتشان در نجف اشرف ، یک دفعه موفّق گردیدند که ، در یک شب ، هزار رکعت نماز بخوانند ، و به فیض این عمل أرزشمندی که مولای متّقیان أمیر المؤمنین علی علیه السلام پیوسته انجام می دادند ، در یک نوبت نائل گردیدند (1).
فقیه اصولی و مجتهد محقّق ، آقای حاج سیّد محمّد علی میر محمّد صادقی ، متولّد 1346 و متوفّای 20 ربیع الثّانی 1417 قمری.
ص:631
ایشان، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به تحصیل علم پرداختند، و سپس به حوزۀ علمیّۀ نجف هجرت نموده ، و از محضر بزرگان آن حوزۀ مقدّسه ، همانند : آیة الله العظمی ، حاج سیّد محمود شاهرودی و آیة الله العظمی ، حاج شیخ حسین حلّی، و بالأخص مرحوم آیة الله العظمی ، حاج سیّد علی علاّمۀ فانی ، بهره گرفتند و به مقام اجتهاد نائل گردیدند .
معظّم له تقریرات درسهای مرحوم علاّمۀ فانی را از فقه و اصول به رشتۀ تحریر در آوردند ، بدین ترتیب :
١- تقریرات اصول (در 4 جلد) 2- تقریرات فقه (کتاب الطّهاره در 5 جلد) ٣- تقریرات فقه ( کتاب الصّلوة در 7 جلد ) 4- تقریرات فقه (کتاب الزّکوة و الخمس و الصّوم) 5 - تقریرات فقه (کتاب الحج و الإجاره ) (1)
و نیز کتابها و رساله های دیگری در بحث جبر و اختیار ، و عدم تحریف قرآن و تفسیر سورۂ جمعه و ..، تألیف نمودند .
آیة الله صادقی ، در سال 1390 قمری ، به اصفهان مراجعت نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار ، به تدریس دورۀ خارج فقه و اصول پرداختند ، و حوزۀ درسی ایشان ، از رونق و اهمیّت بسزایی برخوردار گردید ، و با توجّه به نظم وأخلاق و حسن معاشرت ایشان ، موقعیّت شایسته ای را در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، و در میان مردم إحراز نمودند، و از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان به شمار می آمدند .
در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان « خاندان میر محمّد صادقی») و نیز در بخش « بقعه های علمی و تخت فولاد اصفهان » ، از این بزرگمرد یاد نموده ایم.
ص:632
فقیه اصولی و مجتهد محقق ، آیة الله ، حاج شیخ مرتضی اردکانی، متولّد 1326 و متوفّای جمادی الأولی 1417 قمری ،( 1375 شمسی ) فرزند مرحوم آقا میرزا محمّد أردکانی، و سبط آقا شیخ محمّد رضا مجتهد أردکانی .
او در شهر اردکان و یزد ، مقدّمات علوم را تحصیل نمود و به اصفهان که مرکز بزرگ علمی بود هجرت فرمود، و در محضر آقا شیخ علی یزدی و آقا میرزا أحمد مدرّس و آقا شیخ محمود مفید و ..، دورۀ سطوح را به پایان رسانید ، و به درس خارج فقه و اصول آیات عظیم الشّان : آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، آقا میر سیّد علی نجف آبادی ، آقا شیخ محمّد رضا نجفی مسجد شاهی ، و ... راه یافت ، و در محضر و درس آن بزرگان ، به درجۀ اجتهاد نائل گردید ، و مفتخر به دریافت اجازۀ اجتهاد از مراجع عظیم الشّأن و فقهاء عالی مقام : آقا ضیاء الدّین عراقی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی و آقا شیخ محمّد حسین فشارکی ، گردید .
مرحوم آیة الله العظمی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، در ضمن اجازۀ اجتهادِ این بزرگمرد نوشته اند:
... عَلی عَلی أعْلی مِرْقاۃِ الرَّشادِ وَ خَرَجَ عَنْ حَضیضِ التَّقْلیدِ إلی ذَرْوَۃِ الأجْتِهادِ وَصارَ بِحَمْدِ اللهِ تَعالی مِنَ الْعُلَماءِ الأعْیانِ الَّذینَ یُشارُ إلَیْهِمْ بِالْبَنانِ ...(1)
و مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد نجف آبادی ، استاد عالیقدر ایشان ، در ضمن اجازۀ اجتهادی که نوشته اند ، مرقوم فرموده اند:
ص:633
وَ لَقَد اسْتَفادَ مِنّی وَ اسْتَفَدْتُ مِنْهُ بُرْهَةً مِنَ الزَّمانِ ... (1)مرحوم آیة الله أردکانی، تألیفاتی داشتند از قبیل : 1- غنیة ألطّالب ( حاشیه ای بر مکاسب مرحوم شیخ انصاری در پنج جلد ) 2 - کتاب القضاء 3- رساله ای در اجتهاد و تقلید (که آثار یاد شده، به چاپ رسیده است ) 4 - کتاب الدّیات 5 - کتاب الصّوم 6- کتاب الاعتکاف 7- حاشیه بر عروة الوثقی 8- کتاب الزّکوة 9 - کتاب الخمس 10 - کتاب الحج ، و بیش از پانزده کتاب و رسالۀ دیگر .
آیة الله أردکانی ، در اصفهان ، حوزۀ درسی قابل توجّهی در فقه اجتهادی داشتند ، که این نویسندۀ کمترین هم، چندین سال در درس فقه استدلالی ایشان در بحث مکاسب ، شرکت می نمودم . معظّم له ، دارای استعدادی قوی ، بیانی جذّاب ، قدرت استدلال ، و تسلّط بر جدل و مناظره بودند، و در اندیشه و تفکّر و تبحر در مباحث کلام و اعتقادات و تفسیر و حدیث ، دارای شخصیّتی ممتاز بودند ، و در سالهای آخر عمرشان ( متجاوز از پانزده سال ) در تهران اقامت نمودند ، و به تدریس و تحقیق و تألیف ، اشتغال داشتند(2).
در حال حاضر چهره های بزرگ دیگری در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، مورد توجّه می باشند ، که آثار و برکات آنها باقی است ، و امید است که عمر پر برکت
ص:634
آنها مستدام بماند ، و ذیلاً به سه نمونه اشاره می نمائیم .
1- آیة الله موحّد ابطحی
فقیه اصولی و مجتهد عالیقدر ، و مفسّر و متکلّم و رجالی عظیم الشّأن، جامع المعقول و المنقول ، آیة الله العظمی ، آقای حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی دامت برکاته، متولّد 1349 قمری .
ایشان ، در حوزه های علمیّۀ اصفهان و قم و نجف ، تحصیل علم نموده ، و به مقام منیع اجتهاد ، نائل گردیدند و در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف ، و سپس در حوزۀ قم و اصفهان ، به تدریس درس خارج فقه و اصول و کلام و تفسیر اشتغال یافتند . معظّم له ، در تمامی مراحل تحصیل علم ، مورد توجّه اساتید عظیم الشّأن خود ، که از برجسته ترین مراجع عالیقدر و فقهاء و محقّقین حوزه های علمیّه بوده اند ، قرار گرفته بودند ، و از چهره های برجستۀ تحقیق و تألیف و تدریس ، در حوزۀ علمیّۀ نجف ، به شمار می آمدند .
ایشان، در سال 1394 قمری ، به حوزۀ علمیّۀ اصفهان مراجعت نمودند ، و در مدرسۀ صدر بازار ، و مدّتی در مدرسۀ چهارباغ ، به تدریس فقه و اصول و تفسیر و کلام استدلالی پرداختند ، و اکنون چند سالی است که در حوزۀ قم، به درس و بحث و تألیف اشتغال دارند، و فقط تابستانها در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، تدریس می نمایند . آثار تألیفی این بزرگمرد ، در زمینه های فقه و اصول و تفسیر و علوم قرآن و رجال و حدیث و کلام و تاریخ و ... فراوان می باشد ، همانند : الطبقات الکبری و شرح رجال نجاشی و شرح رجال کشّی و أخبار الرّواة و شرح عروة الوثقی و شرح وسائل الشّیعه و ... که شماری از آنها در ضمن مجلّدات زیاد می باشد ، و برخی از آنها به چاپ رسیده است ، همانند :
ص:635
تهذیب المقال و تاریخ آل زراره و شرح رسالۀ أبی غالب زراری و...(1)
از ویژگی های جالب در فعّالیّت های اجتماعی این بزرگوار ، تعظیم شعائر أهل البیت علیهم السلام از طریق تشکیل مجالس پرشور و سوز می باشد، که این برنامه را نه تنها در قم و اصفهان در منزل شخصی ، و در مدرسۀ صدر و مسجد حضرت بقیّة الله (عج)و...انجام می داده ومی دهند،بلکه در هنگام سفر به مشهد مقدّس،در این زمینه اقدام می نمایند و جلساتی که بدین منظور تشکیل می دهند مورد توجّه و علاقۀ عموم مؤمنین و علماء أعلام و دلباختگان أهل البیت علیهم السلام می باشد ، و گاهی در مناسبتهای بسیار حسّاس همانند : روز تاسوعا و عاشوراء و ... خود شخصاً سخنرانی بسیار مفصّل و استدلالی و عمیق و پرشوری ، ایراد می نمایند ، که نقش بسیار مؤثری در توجّه به مکتب نورانی أهل البیت علیهم السلام ایفاء می نماید .
در بارۀ این بزرگوار ، در بخشهای « خاندان علمی اصفهان » و (مدارس علمیّۀ اصفهان « مدرسۀ صدر و مدرسۀ چهارباغ » ) بحث و بررسی داریم .
2- آیة الله مجلسی
فقیه مجتهد و مدرّس مؤلّف ، آیة الله ، حاج شیخ محمّد تقی مجلسی دامت برکاته، متولّد 1307 شمسی (حدود 1348 قمری).
معظّم له ، در اصفهان تحصیلات حوزه ای را شروع نموده ، و سپس در قم و پس از آن در حوزۀ نجف ، ادامۀ تحصیل علم دادند ، و از محضر بزرگانی ، همانند : حاج سیّد علی اصغر برزانی ، آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی و آیة الله ، حاج آقا حسین خادمی ( در حوزۀ اصفهان ) و نیز از محضر و درس آیات عظام
ص:636
و مراجع عالیقدر شیعه ، : آقا سیّد عبد الهادی شیرازی ، آقا سیّد محسن طباطبائی حکیم ، آقا سیّد محمود شاهرودی و آقا سیّد علی علاّمۀ فانی و نیز ، آقا سیّد أبوالقاسم خوئی و آقا میرزا هاشم آملی ( در نجف ) بهرۀ علمی گرفتند ، و به مقام اجتهاد ، نائل گردیدند .
آیة الله مجلسی ، پس از مراجعت از نجف و مدّتی اقامت در حوزۀ علمیّه و شهر قم، از سال1361شمسی در اصفهان اقامت جستند،و به تدریس خارج فقه و اصول و تألیف و تحقیق ، اشتغال دارند .
از تألیفات ایشان که به 25 عنوان کتاب میرسد ، و در زمینۀ فقه و اصول و حدیث و أخلاق می باشد ، چند عدد به چاپ رسیده است ، همانند :
١- المنتقی فی شرح العروة الوثقی ( مبحث اجتهاد و تقلید ) 2 - تقریرات درس اصول آیة الله آملی 3 - ولایت الأولیاء 4- درّة البهیّه 5- رساله ای در نماز جمعه
3- آیة الله امامی
استاد عظیم الشّأن و محقّق ، و عالِم جامع کامل، آیة الله حاج سیّد حسن فقیه امامی دامت برکاته ، متولّد 1354 قمری به این بزرگمرد ، از خاندان علمی و ریشه دار امامی و فرزند مرحوم آیة الله ، حاج آقا عطاء الله فقیه امامی قُدْسُ سِرُة می باشند ، و به علّت خدمات علمی و حوزه ای و اجتماعی طولانی و گسترده ، از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، به شمار می روند .
آیة الله امامی ، در محضر پدر بزرگوارشان ، و نیز اساتید و آیات و علماء بزرگی ، همانند : آقا شیخ محمّد حسن نجف آبادی ، و آقا شیخ محمّد علی ( معلّم حبیب آبادی ) و آقا شیخ علی مشکوة سِدِهی و آقا شیخ علی قدیری کفرانی و آقا سیّد مرتضی موحّد ابطحی و آقا شیخ عبّاسعلی أدیب و حاج سیّد علی اصغر برزانی و حاج
ص:637
شیخ أحمد فیاض سدهی و حاج آقا حسین خادمی و آقا سیّد علی موسوی بهبهانی ، قدس سرّهم ، به کسب علم و طیّ مراحل تکاملی پرداختند و در ضمن تحصیل ، به تدریس و تحقیق ، اشتغال یافتند و پس از تکمیل تحصیلات ، فعّالیّت های خود را در تدریس دروس زیاد و متنّوع ، در زمینۀ علوم ادبی و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و درایه و عقائد و کلام و أخلاق ، و نیز تربیت و سرپرستی طلاّب حوزۀ علمیّه ، و تأسیس مدارس علمیّه و خدمات دینی و علمی و اجتماعی در شهر تاریخی و با ایمان و ولایت اصفهان ، افزایش دادند و هم اکنون از مبرّزترین چهره های عالم روحانیّت ، و حوزۀ علمیّه ، و جامعۀ دینی ما، می باشند . و ما ، در بخشهای گوناگون این کتاب ، همانند : « مدارس علمیّۀ اصفهان » ، « برنامۀ گستردۀ مدرسۀ علمیّۀ ذو الفقار و مدارس وابسته » ، « خاندانهای علمی اصفهان » و نیز در کتاب « یادوارۀ آیة الله ، فقیه امامی» از آثار و خدمات این بزرگمرد ، یاد نموده ایم
علاوه بر شخصیّتهای یاد شده ، دهها مدرّس دیگر در حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، در دورۀ أخیر اشتغال به تدریس و تربیت طلاّب داشته و دارند و در زمینه های مختلف علوم اسلامی ، در دورۀ مقدّمات و سطح و خارج ، کوشش درسی می نمایند ، و در بخش « مدارس اصفهان » به برخی از آنها اشاره می نمائیم ، و معرّفی همۀ آنها ، از حوصلۀ این بررسی خارج می باشد ، و دربارۀ شخصیّتهای یاد شده نیز ، از بررسی و ذکر همۀ آثار علمی و خدمات و زحمات آنان ( به علّت پرهیز از طولانی شدن بحث و بررسی ) صرف نظر می نمائیم .
ص:638
ص:639
ص:640
از بخشهای جالب توجّه ، در بررسی ابعاد حوزۀ علمیّۀ اصفهان ، بخش مربوط به تعلیم و تعلّم دینی بانوان ، و رسیدن آنها به مقامات بلند ، در مسیر تحقیق و تألیف و تدریس و ارشاد دینی می باشد ، و در این قسمت باید توجّه داشته باشیم که ، در دوره های رونق علم و دین در اصفهان ، بانوان و دختران فاضله ای در صحنۀ علم و دانش پیدا شده اند ، که از افتخارات مکتب تشیّع می باشند و ذیلاً به برخی از آنها ، به ترتیب تقریبی زمان زندگی و فعّالیّت علمی آنان ، اشاره می نمائیم :
صاحب بن عبّاد ، چهرۀ مبرّز و مشهور شیعه در دوران حاکمیّت آل بویه ، دختری عالمه و أدیبه داشته که ، در کتاب نفیس ریاحین الشّریعه ، دربارۀ او چنین آمده است :
این دختر ، فاضله و أدیبه بوده، و جای تعجّب نیست دختری که در دامان صاحب بن عبّاد ، که زبان از فصاحت و علم و ادب او قاصر است، چنین باشد ، فضل و دانش را از پدر میراث گرفته بود(1).
صاحب بن عبّاد ، از کثرت علاقه اش به این دختر از یک طرف ، و علاقه اش به ذراری و فرزندان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهی وَسَلَم و از طرف دیگر، این دختر را به ازدواج
ص:641
أبو الحسین علی بن الحسین ، معروف به أخی مسمعی، در آورد و از او پسری به دنیا آمد و صاحب بن عبّاد ، بسیار خشنود شد و قصیده ای سرود که این دو بیت از آن قصیده است :(1)
أحْمَدُ اللهَ لِبُشْری أقْبَلَتْ عِنْدَ الْفَتی *** إذْ حَبانِی اللهُ سِبْطاً هُوَ سِبْطُ لِلنِّبِیّ
مَرْحَباً ثَمَّةَ أهْلاً بِغُلامٍ هاشِمیّ *** نَبَویٍّ عَلَوِیٍّ حَسَنِیٍّ صاحِبِیّ
وی دختر عبّاد بن علیّ بن حمزۀ طباطبائی علوی ، می باشد و از دانشمندان و محدّثه های قرن پنجم و ششم هجری در اصفهان بوده ، و از أبو محمّد ، رزق الله تمیمی، أخذ حدیث کرده است(2).
وی ، دختر عبدالکریم بن عبد الرّزاق حسن آبادی بوده، و از دانشمندان و محدّثه های قرن پنجم و ششم هجری ، در اصفهان به شمار رفته ، و زنی صالحه و دیندار بوده ، و عبد الکریم بن محمّد سمعانی ، از او أخذ حدیث کرده است(3).
در کتاب ریاحین الشّریعه ، جلد 3، صفحۀ 323، از همین بانوی بزرگوار یاد نموده ولی به جای حسن آبادی ، جُنابَذی ، ذکر کرده است.
ص:642
وی ، دختر فقیه و عالم بزرگوار، شیخ علی منشار ( شیخ الإسلام اصفهان)
و همسر عالیقدر نابغۀ روزگار،شیخ بهائی رحمة الله علیه بوده،و به نوشتۀ میرزاعبد الله أفندی اصفهانی ، فاضله عالمه و فقیۀ محدّثه ، بوده(1)و در فقه و حدیث و امثال آن ، تدریس می نموده ، و زنها در درس او شرکت می کردند و پس از وفات پدرش ، چهار هزار جلد کتاب به او إرث رسید .
مقام علمی او تا جائی رسیده ، که مرحوم آفندی دربارۀ او می نویسد:
وَ ذَکَرَ لَنا بَعْضُ الأفاضِلِ أنَّها وافِرَةُ الْعِلْمِ ، کَثیرَةُ الْفَضْل(2)و علاّمۀ أمین ، در أعیان الشّیعه نوشته است: وَ قَدْ کانَتْ هذِهِ الْبِنْتُ ( بِنْتُ الشَّیْخ عَلِیِّ الْمِنْشارِ ) فاضِلَةً، عالِمَةً ، فَقیهَةً ، مُدَرِّسَةً(3)
در خاندان برجسته و عظیم الشّأن مجلسی ، علاوه بر چهره های بزرگ علمی ، همانند : ملاّ محمّد تقی و ملاّ محمّد باقر مجلسی و ... ، که در بخش « خاندانهای علمی اصفهان » از آنها یاد نمودیم ، چندین بانوی بزرگ و دانشمند تجلّی یافتند ، که وسیلۀ افتخار این خاندان بزرگ و شهر اصفهان و ملّت شیعه می باشند ، و ذیلاً به نام و شخصیّت آنها اشاره می نمائیم :
وی دختر علاّمۀ فقیه و محدّث ، ملاّ محمّد تقی مجلسی و همسر ملاّ صالح
ص:643
مازندرانی ، می باشد و شرح حال او را در بخش ( خاندان علمی مجلسی ) ، ذکر کرده ایم و علاّمۀ امین در بارۀ او نوشته است:
مِنَ النِّساءِ الْفاضِلاتِ ، لَها شَرْحُ عَلَی الألْفِیِّةِ وَ شَواهِدِ السُّیوطی وَ قَبْرُها ... وَ عَلَیْهِ شَیْءُ مِنْ شِعْرِها ، یَظْهَرُ مِنْهُ وَفُورُ أدَبِها(1).
وی ، دختر مولی محمّد سعید أشرف بن ملاّ محمّد صالح مازندرانی می باشد ، که زنی معروف به علم و فضل و زهد و تقوی ، بوده است(2).
وی ، دختر زینب بیگم و میرزا محمّد تقی بن ملاّ عبد الله بن ملاّ محمّد تقی مجلسی ، و همسر میرزا محمّد تقی ألماسی بوده ، و به علم و تقوی و زهد، شناخته شده بوده است(3).
وی ، از صاحبان کمال بوده ، و در شمار علماء مورد توجّه قرار گرفته ، و رساله های متعدّد در مسائل فقهیّه و نیز حاشیه ای بر من لایحضره الفقیه ، به او نسبت دادهاند(4). در کتاب أعیان الشّیعه ، او را با عنوان : ( مِنَ النِّساءِ الْفاضِلاتِ) توصیف نموده ، و نوشته است: لَها تَعالیقُ عَلی کِتابِ مَنْ لا یَحْضُرُهُ الْفَقیهُ
ص:644
وَ رَسائِلُ فی مَسائِلَ فِقْهِیَّهٍ(1).
که از جمله زنانی است که ، از خاندان علاّمۀ مجلسی ، به علم و زهد و فضل و تقوی معروف بوده اند(2).
عالمۀ فاضله ، حمیده ، دختر مولی محمّد شریف بن شمس الدّین محمّد رویدشتی(3) اصفهانی ، متوفّای در حدود 1087 هجری.
وی ، مقامی بلند در علم و دانش و معرفت داشته ، و معلّمۀ زنهای دوران خود بوده است . میرزا عبدالله أفندی ، دربارۀ او می نویسد: .
فاضِلَةٌ عالِمَةٌ عارِفَةٌ ، مُعَلِّمَةٌ لِنِساءِ عَصْرِها ، بَصیرَةٌ بِعِلْمِ الرِّجالِ ، نَقِیَّةٌ الْکَلامِ ، بَقِیَّةُ الْفُضَلاءِ الأعْلامِ، تَقِیَّةٌ مِنْ بَیْنِ الأنامِ(4).
او حواشی بر کتب حدیث داشته ، و مطالب دقیقه ای در ذیل احادیث کتاب استبصار و غیر آن، نوشته ، که نشانۀ منتهای فهم و دقّت و اطّلاع او ، در زمینه های مختلف ، بالأخص مطالب علم رجال ، می باشد (5).
مولی محمّد شریف ( پدر این بانوی بزرگ ) ، از شاگردان شیخ بهائی و از مشایخ اجازۀ علاّمۀ مجلسی ، بوده است.
ص:645
دختر این بانوی بزرگوار ( حمیدۀ رویدشتی)، به نام فاطمه بوده و با اوصافی از قبیل فاضله عالمۀ ، عابدۀ وَرِعَه ، مورد ستایش قرار گرفته است . زنها در محضر او تحصیل علم میکرده اند ، و بیشتر اوقات در خانۀ خاندان فقیه نامدار مرحوم خلیفة السّلطان ، زندگی می کرده است(1).
به نوشتۀ میرزا عبدالله أفندی ، در زمان ایشان ، خواهر مولی رحیم اصفهانی ساکن محلّۀ کرّان ، از دانشمندان و کُتّاب ، بوده و بعضی فوائد را ضبط نموده ، و خطّی بسیار نیکو داشته و از جمله ، شرح لمعه را با خطّی زیبا نوشته است . میرزا عبدالله أفندی ، از شاگردان پدر و برادر او بوده است(2).
در فضیلت او همین بس که ، نوشته اند : هِیَ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الْکُتّابِ
وی ، دختر محتسب الممالک، وزنی عالمه و شاعره بوده ، و صاحب دیوان أشعار می باشد ، و در سال 1120 قمری از دنیا رفته و در تکیۀ خرابه ، جنب تکیۀ میرزا رفیعا نائینی ( در تخت فولاد) مدفون گشته است(3).
وی ، دختر شاه سلیمان صفوی می باشد ، و زنی بلند نظر و اندیشمند بوده،
ص:646
و او را از دانشمندان خاندان صفویّه به شمار آورده اند(1).
مریم بیگم، مدرسه ای با اهمیّت و بزرگ برای طلاّب علوم دینیّه ساخت ، و موقوفه های بسیاری برای آن در شهرهای اصفهان و تبریز و بسطام و قزوین و غیر آنها ، در نظر گرفت و وقف نمود . تأسیس این مدرسه ، از نشانه های بارز برای دانش و بینش این بانوی دانشمند می باشد (2).
وی ، دختر طهماسب قلی بیگ ( از امراء حکومت صفویّه ) زنی عالمه و فاضله و خیراندیش بوده ، و پس از وفات ، در بقعۀ علیّ بن سهل ، مدفون گردیده است(3).
نوّابه سلطان بیگم ، دختر میرزا محمّد صالح حسینی خلیفه سلطانی ، زنی شاعره و أدیبه و عالمه بوده ، و در سال 1146 وفات یافته و در جوار امامزاده اسماعیل ، و در نزدیکی قبر حضرت شعیای نبی علیه السلام ، مدفون گشته است(4).
وی ، دختر آقا شیخ جعفر کبیر (کاشف الغطاء ) و همسر آقا شیخ محمّد تقی مسجد شاهی ( صاحب حاشیه بر معالم ) و مادر ، حاج شیخ محمّد باقر مسجد
ص:647
شاهی بوده ، و زنی دانشمند و با فضیلت و تقوی به شمار آمده ، و با عنوان عالمۀ فاضلۀ زاهده ، ستایش شده ، و در سال 1295 وفات یافته(1)، و در بقعۀ مادر شاهزاده ( تکیۀ آقا شیخ محمّد تقی ) مدفون گشته است(2).
وی ، دارای لقب خان آغا بیگم، و دختر نواب محمّد تقی میرزا خلیفه سلطانی بوده ، و به نوشتۀ آیة الله ، مرعشی نجفی ، از زنان شاعره و عالمه و فاضله بوده ، و در محلّۀ گلبهار سکونت داشته ، و در سال 1342 قمری وفات یافته ، و در جوار قبر نواب محمّد حسن میرزا ، در تخت فولاد مدفون گشته است(3).
علویّۀ هاشمیّه ، عالمۀ فاضله ، حاجیّه عفّت الزّمان أمین ، فرزند مرحوم حاج میرزا أحمد افتخار التّجار ، فرزند مرحوم حاج سیّد محمّد تقی أمین التّجار اصفهانی ، وی در سال 1331 قمری ، در خاندانی اصیل و شریف ، متولّد گردید، و در خدمت عدّه ای از علماء ، همانند : میرزا علی أصغر شریف ( مدرّس مدرسۀ در بکوشک ) و آیة الله ، حاج شیخ مرتضی مظاهری ، و نیز در محضر بانوی مجتهدۀ ایرانی ( بانو أمین ) ، به کسب علم و کمال معنوی پرداخت ، و دارای شخصیّتی با فضیلت و علم گردید ، و از عالمه های نیمۀ دوّم قرن چهاردهم هجری به شمار آمد . از آثار بانو عفّت الزَّمان أمین ، کتاب چهل حدیث أمین یا هشتصد و بیست موعظه است ، که دو بار به چاپ رسیده ، یکی در نجف
ص:648
أشرف در سال 1386، و دیگری در اصفهان در سال 1398 قمری .
بانو أمین ، در سال 1397 قمری بدرود حیات گفت ، و برادرش ( حاج آقا مهدی أمین ) در مرثیۀ او چنین سروده است : (1)
در زنان گر رهبری چون دخت پیغمبر نبود *** حجّت داور ، رسا، در عرصۀ محشر نبود
عفّت ماهم ، در این دوران وانفسای زن *** از حکیمی هوشمند و رهنما ، کمتر نبود
ای ستمگر چرخ غارتگر ، نمیگوئی به خویش ***وقت پرپر کردن ، این لالۀ أحمر نبود ! .
فقیهۀ مجتهده ، مفسّرۀ عارفه ، حکیمۀ محقّقه ، آیة الله علی الأنام، و حجّة الإسلام و المسلمین ، حاجیّه نصرت خانم أمین ، معروفه به بانوی ایرانی و علویّۀ أمینیّه ، متولّدۀ 1265 و متوفّاة 1362 هجری شمسی (1403 قمری).
دربارۀ این شخصیّت یگانه و بی نظیر ، در جلد اوّل کتاب آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، و نیز در بخش ( خاندانهای علمی اصفهان ) « خاندان علمی خاتون آبادی » و بخش ( بقعه های علمی اصفهان ) بررسی داریم ، و در این فصل نیز ، با نگرشی دیگر ، مطالبی را در مورد این افتخار ایران و عالم تشیّع، عرضه می داریم .
این مجتهدۀ بزرگ ، که با سی واسطه ، نسب مبارکشان به أمیر المؤمنین علیه السلام
ص:649
می رسد ، در یک عمر نود و هفت ساله ، در بحرانی ترین دوره ها و در زیر شدید ترین فشارها و تهاجم های ضدّ دینی حکومت پهلوی ، تحصیلاتی عمیق ، و تحقیقاتی وسیع ، و تألیفاتی متین و گسترده ، و تدریس و تربیت هائی إعجاب انگیز و افتخار آفرین ، و خدماتی شایسته و بی نظیر ، در زمینۀ علوم دینیّه و نشر و ترویج افکار اسلامی ، عرضه نمودند که نمونۀ آن تدریس برای صدها زن و دختر علاقه مند ، و سخنرانی و ارشاد برای هزاران بانو و دوشیزۀ شیعه ، می باشد و نیز از آثار آن ، ارائه طریق و راهنمائی عموم طبقۀ نسوان در شهر اصفهان ، و همۀ کشور ایران ، و جامعۀ شیعه می باشد ، که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم ، از شخصیّت علمی و معنوی این بزرگ افتخار عالم نسوان ، إلهام گرفتند و خود به تحصیل علم و کمال و درس و بحث و تحقیق و تألیف و وعظ و ارشاد، پرداختند .
بانوی مجتهدۀ أمین ، با احساس مسئولیّتی که نسبت به جامعه داشتند، سعی نمودند که با نوشتن کتابهای متعدّد و مقالات گوناگون ، و نیز به وسیلۀ تأسیس مدرسه و مکتب علمی و اسلامی ( مکتب فاطمیّه و دبیرستان دخترانۀ أمین )، و هم چنین با برگزاری جلسات تفسیر و تدریس معارف اسلامی ، و پاسخگوئی کتبی و شفاهی به پرسشهای علمی و دینی بانوان و دختران ، و راهنمائی طالبان علم و فضیلت ( بالأخص طبقۀ زنان ) ، گامهای مؤثّری در تربیت و تهذیب روحی شاگردان ، ( خصوصاً ) ، و مردم مسلمان و متدیّن ( عموماً ) ، بردارند ، آنهم در زمانی که ( در اثر سیاست استعماری حکومت پهلوی ) نه تنها فعّالیّت های دینی و علمی زنان ، دچار مشکل اساسی یا غیر ممکن بود ، بلکه حوزه های علمیّه و مراکز علمی برای مردان نیز ، حالت رکود بخود گرفته بود .
و به همین جهت است که ، به عنوان یک واقعیّت بزرگ و افتخار آفرین ،
ص:650
باید اعلام گردد:
بانوی مجتهدۀ أمین ، پرچمدار یگانه و بی نظیر حرکت علمی و دینی بانوان ایران در قرن چهاردهم بوده اند
شخصیّتهای بزرگی از فقهاء، حکماء ، مفسّرین و ... در مورد این مجتهدۀ بینظیر ، اظهار نظرهای جالبی داشته اند ، که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود:
1- مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی قُدْسُ سِرُة ، در اجازۀ اجتهادی که در تاریخ 1354 قمری ، برای این بانوی مجتهده نوشته اند و بزبان عربی میباشد ، و مرحوم آیة الله العظمی ، آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، ( مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم در دورۀ أخیر ) آن را تأیید نموده اند، عباراتی مرقوم داشته اند که ترجمۀ بخشی از آن چنین است:
سیّد بزرگوار و شریفه و با شخصیّت ، عالم فاضله و چهرۀ درخشان زنان زمان، و اعجوبه و مایۀ شگفتی دوران ، حاجیه خانم ... دختر مرحوم حاج سیّد محمّد علی أمین التّجار اصفهانی ، از من اجازه خواسته است و بعضی از آثار و نوشته های خود را در زمینۀ فقه و اصول و شرح بعض أخبار عرضه کرده است ... که پرده از مراتب فضل و یَدِ طولای او در معقول و منقول بر می دارد و نشان میدهد که به مرتبه ای از مراتب اجتهاد نائل گردیده و لذا برای او است که به آنچه از احکام ، استنباط می نماید عمل نماید ...
2- مرحوم آیة الله ، آقا سیّد ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی قُدْسُ سِرُة ، نیز در اجازۀ اجتهادی که برای حاجیّه خانم أمین در تاریخ 1354 قمری نوشته اند ، این بزرگ بانوی عالمه را دارای قوّۀ استنباط و مجاز در عمل به اجتهادات خود
ص:651
دانسته اند و در ضمن آن اجازه نوشته اند : .... فَإنَّ السَّیِّدَةَ الْجَلیلَةَ النَّبیلَةَ ، الْحَسیبَةَ النَّسیبَةَ الْعالِمَةَ ، الْجامِعَةَ لِلْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ ، فَریدَةَ الدَّهْرِ وَ حُجَّةَ نِساءِ الْعَصْرِ ، الْحاجَّیَه خانُم دامَتْ تَأییداتُها ... حَتّی فَازَتْ بِالْمَراتِبِ الْعالِیَةِ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ الْعَیانِ ، وَ صارَتْ مِمَّنْ یُشارُ إلَیْها بِالبَنانِ ، وَ قَد اسْتَجازَتْ مِنَ الأحْقَرِ فَاخْتَبَرْتُها فی مَسائِلَ أصُولِیَّةٍ وَفِقْهِیَّةٍ ، فَأرْسَلَتْ إلیَّ بِأجْوَبَتِها وَ هِیَ ... کاشِفَةٌ عَنْ طُولِ باعِها وَ وُفُرِ إطِّلاعِها وَ واجِدِیَّتِها لِقُوَّۃِ الاسْتِنْباطِ وَ بُلُوغِها إلی دَرَجَةٍ مِنَ الاجْتِهادِ ، فَلَهَا الْعَمَلُ بِمَا اسْتَنْبَطَتْهُ مِنَ الأحْکامِ عَلَی النَّهْجِ الْمَألُوفِ بَیْنَ الأعْلامِ ... وَ لَنِعْمَ ما قالَ :
فَلَوْ کُنَّ النِّساءُ بِمِثْلِ هذی *** لَفُضِّلَتِ النِّساءُ عَلَی الرِّجالِ
3- مرحوم آیة الله ، آقا شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی ، ( مسجد شاهی ) که خود از اعجوبه های زمان ، و شیخ بهائی عصر خود، و جامع المعقول و آلمنقول بودند ، در ضمن اجازه ای که به بانوی ایرانی داده اند ، مطالب جالبی مرقوم داشته اند که ، ترجمۀ بخشی از آن چنین است:
... همانا سیّده شریفۀ بلند مرتبه ، و گوهر گرانقدر مستور ، میوۀ درختی که ریشه اش ثابت ، و شاخه اش در آسمان است ، گل سرسبد باغ فرزندان زهرای أطهر علیها السلام ، صاحب افتخارات بزرگ و منقبت های برجسته ، عقیلۀ خاندان أبی طالب ، که پیرو آثار پدران و أجداد خود می باشد ..
و بخش دیگری از آن بدین قرار است :
الْجامِعَةُ بَیْنَ طَریفِ الْمَکارِمِ وَ تِلادِها وَ الأخِذَةُ بِطَرَفَی الْمَجْدِ مِنَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الْبالِغَةُ مِنْهُ بِأعْلَی الرُّتَبِ ، العالِمَةُ الْفاضِلَةُ ، الْفَقیهَةُ الْحَکیمَةُ ، الْعارِفَةُ الْکامِلَةُ ، ذاتُ الشَّرَفِ الْباذخِ ، اُمُّ الْفَضْلِ ، سِتُّ (1) الْمَشایِخِ
ص:652
و در بخش دیگری از همین اجازه ، که در بارۀ کتاب أربعین الهاشمیّه تألیف بانوی ایرانی ، سخن به میان آمده ، چنین مرقوم داشته اند :
أهْدَتْ إلیَّ کِتابَهَا الْکَریمَ ، الَّذی سَمَّتْهُ بِ ( الأرْبَعین الْهاشِمیَّة ) ... فَوَجَدْتُهُ عِقْداً مُنَظَّماً مِنْ غَوالِی الْفَرائِدِ ... وَ هُوَ مُصَنَّفُ یَشْهَدُ کُلُّ مُنْصِفٍ أنَّهُ حاوٍ لأِصْنافِ الْعُلُومِ وَمُجَدِّدٌ مِنَ الآثارِ الْمَعاهِدَ وَ الرُّسُومَ ... فَکَمْ کَنْزٍ خَفِیٍّ مِنَ الأسْرارِ أظْهَرَتْهُ وَ مُشْکِلٍ مِنَ الأخْبارِ فَسَرَّتْهُ وَ مُعْضِلٍ أراحَتْ عَنْهُ الإعْضالَ وَ أصابَتِ الصَّوابَ إذَا اخْتَلَفَتِ الأقْوالُ ... إنَّها أمُّ الْکِتابِ الَّذی لَوْ صَدَرَ مِنْ رِحْلَةٍ یَخْتَرِقُ ألأفاقَ وَ یَحُوبُ الْبِلادَ مِنَ الشّامِ وَ الْعِراقِ ، وَ یَخْتَلِفُ إلی مَدارِسِ الْعِلْمِ وَ مَجالِسِ الْعُلَماءِ ، لَحَقَّ لَهُ التَّقْریضُ وَالإطْراءُ ، فَکَیْفَ بِمَنْ أرْخَتْ سَتْرَها ، وَ لَمْ تُبارِحْ خُدْرَها ، فَیَحِقُّ أنْ یَفْتَخِرَ بِها رَبّاتُ الْخُمُرِ وَ الْحِجالِ ، عَلی لابِسِ الْعَمائِم مَنَ الرَّجالِ(1).
4- مرحوم آیة الله العظمی ، آقای سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ، دربارۀ این بانوی بزرگ ، اظهار نظر نموده اند ، با این عبارت :
وَ أمْرُ هذِهِ الشَّریفَةِ ما یَقْضی مِنْهُ الْعَجَبَ فی هذَا العَصْرِ ، مُصَدَّقَةُ فی حُصُولِ الإجْتِهادِ لَها عَنْ جَمٍّ کَشَیْخِنا ، ألشَّیْخِ عَبْدِ الْکَریمِ الْحائِری وَ غَیْرِهِ ، فَهِیَ فَریدَةُ الْعُصُورِ وَ نادِرَةُ الدُّهُورِ ، ألْحُجَّهُ عَلی نِساءِ الْعَصْرِ وَ الأیَةُ لِبادِیءِ الدَّهْرِ ...
و در جمله ای کوتاه مرقوم داشته اند :
العالِمَةُ الْمُجْتَهِدَةُ ، الصّالِحَةُ الأدیبَةُ ، الْمُرْتاضَةُ السّالِکَةُ الْعارِفَةُ(2)5- محقّق عالیقدر و فیلسوف عظیم الشّأن معاصر ، استاد شیخ محمّد تقی جعفری،
ص:653
در ضمن مصاحبه ای دربارۀ شخصیّت بانوی مجتهدۀ أمین، چنین اظهار نظر نموده اند : ... با نظر به آثار قلمی که از خانم أمین در دسترس ما قرار گرفته است ، به طور قطع می توان ایشان را یکی از علمای برجستۀ عالم تشیّع معرّفی نمود ، و روش علمی ایشان هم ، کاملاً قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده ، بلکه با نظر به مقامات عالیۀ روحی ایشان ، باید ایشان را از گروه نخبه ای از دانشمندان به شمار آورد که ، به اضافۀ فراگرفتن دانش ، به ( تولّد جدید ) در زندگی نیز نائل می شوند . کتاب سیر و سلوک ، تألیف آن عالمۀ معظّمه ، شاهد روشنی است به این که ، معارف و فلسفه های حرفه ای روح ایشان را نسائیده است ... إشراف و آگاهی خانم أمین ، در کتاب سیر و سلوک ، به واقعیّات قابل اهمیّت ، توأم با نوعی وجدان علمی (که متأسّفانه أفراد کمی از دانشمندان ، موفّق به داشتن آن می شوند ) به خوبی آشکار است ...
استاد جعفری ، در بخش دیگری از مصاحبه ، برداشت خودشان را از شخصیّت والای بانوی ایرانی که در یک ملاقات حضوری ، حاصل شده است ، چنین توضیح میدهند : ... با این که مسائل بسیار محدودی در آن جلسه مطرح شد ، ولی طرز گفتارشان ، از یک سلطه و إشراف عالی ، به مغز آن مسائل حکایت می کرد، که به خوبی نشان دهندۀ إعتلای روحی ایشان بود .
این یکی از خواصّ أرواح رشد یافته است که ، در میان طوفانی از اندیشه های مطرح شده ، با به کار بردن جملۀ بسیار کوتاهی می توانند برتر قرار گرفتن خود را از آن طوفان اثبات کنند به علاوه اینکه در چنان موقعیّتهای پرنوسان و متلاطم ، که مقتضی تقلاّی سخت روانی و ابراز مقصود با حماسۀ پرهیاهو است ، آرامش روانی و ابراز معتدلانۀ مطلب ، فوق العاده با اهمیّت بوده و بهترین دلیل برای طیّ مراحل
ص:654
کمالات علمی و وجدانی است(1).
6- فقیه و اصولی و حکیم محقّق آیة الله ، آقا سیّد علی نجف آبادی قُدْسُ سِرُة ، مهمترین استاد و مربّی حاجیه خانم أمین ، که نقش اساسی در ساختن شخصیّت علمی و اجتهاد این بانوی بزرگ ، داشته اند ، اظهار نظری شایسته دارند ، که به عنوان ( ختام مِسک )، در پایان این قسمت می آوریم :
حکمت را دائی ام ، به من درس داد، و یکی نیست که من به او درس بدهم ، من می خواهم به این خانم درس بدهم که از من یادگاری باقی مانده باشد(2).
و در هنگامی که کتاب « أربعین الهاشمیّۀ » بانوی ایرانی به حوزۀ نجف رسید ، و علمای بزرگ آن حوزۀ عظیم الشّأن ، با محتوای کتاب آشنائی یافتند، و همه را به إعجاب واداشت ، و مقدّمات امتحانات دقیق علمی از این بانو فراهم گردید و زمینه برای تصمیم گیری علماء نجف ، برای دادن إجازۀ إجتهاد به ایشان ، آماده گردید ، آیة الله ، آقا سیّد علی نجف آبادی ، ( استاد أعظم خانم أمین) فرمودند : بانو آمین ، هرچه در این کتاب نوشته اند، از تراوشات فکری خودشان بوده است ، و ربطی به تعلیمات من ندارد(3)، و بدین وسیله قدرت تحقیق و اندیشه و أفکار بلند خانم علویّه أمین را ، مورد تأیید قرار دادند .
شاگردان و ارادتمندان نزدیک به این بانوی مجتهده ، صفات و کمالات
ص:655
روحی این بزرگ افتخار عالم علم و روحانیّت را ، در مقالات و سخنرانیها و مصاحبه های مختلف ، بازگو نموده اند ، که فشرده ای از آن را در این بخش ، نقل می نمائیم :
« ایشان کم سخن می گفتند و از دهانشان حکمت و اوصاف حق شنیده می شد » . « خیلی منظّم بودند » . « ساعت نماز و خوابشان نظم داشت » . « می دانستیم الان که می رویم خدمتشان ، مشغول به چه کاری هستند » . «از وقت خود زیاد استفاده می نمودند » . « روی تعاون و همکاری با یکدیگر خیلی مقیّد بودند » . « معاشرین خود را بسیار تحمّل می کردند » . «أخلاق و رفتارشان بسیار سازنده بود و سعی می نمودند که به دختران جوان خلوص نیّت را تلقین کنند » . « زندگی ایشان طبیعی بود و افراط و تفریط در آن راه نداشت » . « طرز گفتارشان از یک سلطه و إشراف عالی به مغز مسائل حکایت میکرد که به خوبی نشان دهنده إعتلای روحی ایشان بود» . « با این که همسرشان عالم و هم سطح ایشان نبود ، امّا هیچ وقت نشد که این بانوی بزرگ به شوهر خود تَفَرْعُن بفروشد ، بلکه همیشه می فرمود زن بایستی حقوق شوهر خود را به طور کامل رعایت نماید ، و هیچ حقّی از شوهر نباید تضییع شود» . « به قدری متواضع بودند که کسی موفّق نمیشد از وضعیت ظاهری ، ایشان را بشناسد » . « زندگی متعادلی داشتند و به نحو متعادل لباس می پوشیدند و مهمانی میرفتند ، منتها در همۀ این برخوردها همیشه در فکر این بودند که ، تقوایشان را حفظ نمایند » • « خودشان را مسؤل دینی میدانستند و لذا هر کاری از دستشان بر می آمد از تألیف کتاب ، تأسیس مدرسۀ علمیّۀ طلبگی برای زنان و دختران ، تأسیس دبیرستان با حفظ شئون دینی ، تدریس و تشکیل جلسۀ أخلاق و ... انجام می دادند » . « آنقدر مُهَذَّبْ و جدّی بودند که هیچ
ص:656
کسی جرأت لغوگوئی و یا غیبت کردن در حضور ایشان نداشت » . «با این که دریای علم و بحث بودند ، هرگاه مسئله ای از ایشان سؤال می شد و نمی دانستند، به راحتی می فرمودند ( نمیدانم ) »
« ایشان نمی خواستند اسمشان برده شود ، و لذا کتابهایشان به نام ( بانوی ایرانی) است و حتّی اجازه نمی دادند به نام بانوی اصفهانی منتشر شود » . « در حین درس ، هر حادثه ای پیش می آمد ( به علت توجّه کامل به درس ) متوجّه نمی شدند » . « وقتی به منزلشان می رفتیم اهل خانه می گفتند : خانم تا صبح در حال گریه و دعاء است » .
و این بود نمونه ای از صفات و أخلاقیّات این افتخار عالم زنان ، که می تواند راهگشای همگان باشد .
به خواندن کتاب از کودکی عشق می ورزیدم ، اما نه هر کتابی ، بلکه کتابهائی که جنبه معنویّت آنها زیاد بود .
در اوقاتی که با بچّه های هم سِنّ بودم مثل آنها تفریح و گردش نمیکردم ، بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم ، تا بهتر بتوانم فکر کنم ، زیرا گم شده ای در وجود خود داشتم ، و اگر به مجالس عمومی هم می رفتم باز در حال تفکّر بودم، و در این اندیشه و مقام ، که پا از جادّۀ شریعت بیرون نگذارم .
در میان علوم ، به خداشناسی و علومی که مربوط به خداوند بود، بیشتر علاقه داشتم...تا سرأنجام در صدد برآمدم زبان عربی را بیاموزم،شاید از این راه،گم شدۀ خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم .
همواره لطف پروردگار بدرقۀ راهم بود ، و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد ، تا این که موفّق به نوشتن کتاب اربعین شدم ،
ص:657
علمای نجف که از نوشتن أربعین إطّلاع حاصل کردند ، کتباً سؤالهائی راجع به ( فقه ) برایم فرستادند ، و پس از آن که جواب ایشان را دادم ( درجۀ إجتهاد ) به من عطا فرمودند ، از آن به بعد، مشغول تألیف کتاب بوده ام .
در تمام این مراحل ، از تفضّلات و ألطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه ، جرقّه های نورانی نصیبم می گردد ، و محظوظم می کند
آنچه در علوم و معنویّات غیر از بحث ألفاظ فهمیده ام ، بیشتر از همین راهها بوده و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام ، نمیگویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی ، اما أغلب معنویّات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام ، بلکه از همین حالات به دست آورده ام ، و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است . من مخالف تحصیل کردن خانمها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام . پاره کردن حجاب ، در حقیقت پاره کردن أوراق قرآن است ، چون قرآن به حجاب حکم میکند و خلاف آن را عمل کردن ، حکم خدا و پیامبر را زیر پا گذاشتن است . هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست ، و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است . من به جهت إشتیاق شدیدی که به مطالعه داشتم ، سخنان ناروا و ملامتها و استهزاهای آنها ( بستگان و نزدیکان ) را تحمّل می کردم، و خود را چنان می یافتم که ، گویا از امور لهو و مزخرفات دنیا إعراض دارد، و دلم به اینها انس نمی گیرد ، بلکه به چیز دیگری بستگی دارد، با این که گم شده و محبوب دلم برایم مشخّص نبود . و هرگاه از یک عالم یا واعظی ، مطلبی در أوصاف حق تعالی می شنیدم ، قلبم به سخن او میل مفرطی پیدا می کرد و گویا از سر تا پا گوش می شدم ، که سخن او را بشنوم و برای استماع صفات حق تعالی حریص بودم ، و پیوسته این چنین بودم ، تا این که به تحصیل علوم عربی راغب شدم و به
ص:658
تحصیل مقدّمات از صرف و نحو و غیرهما از مقدّمات فقه و اصول و منطق و حکمت مشغول شدم و خدا می داند که این راه را به چه سختی و اضطراری گذراندم
و چگونه مشقّت هائی را که از زخم زبان دوستان
و إستهزاء آنها به من وارد می شد ، تحمّل کردم
و ملامتی هم بر آنها نیست ، زیرا در آن زمان، مشغول شدن فردی مثل من، به تحصیل ، برای آنها عجیب بود ، و عجیب تر از آن ، این بود که، من مصّر به تحصیل بودم به گونه ای که :
در غالب اوقات قلبم مشغول به تحصیل علم بود و از ملامت هیچ ملامت کننده ای ، از مرد و زن ، نمی ترسیدم ( بخش أخیر سخنان بانوی مجتهدۀ أمین ، به نقل از مقالۀ عالمۀ فاضله ، و مدرّسۀ محقّقه ، خانم فردوس مدرّس هاشمی ، بنت حجّة الإسلام و المسلمین آقای حاج سیّد حسین مدرّس هاشمی ، می باشد (1)).
ص:659
علاوه بر اساتید بزرگ و مشایخ اجازۀ این بانوی مجتهده ، که با ایشان ملاقات و گفتگو داشته اند ، شخصیّت های بزرگی از حوزه های علمیّۀ نجف و قم و مشهد و شیراز و ... و نیز بزرگانی از مراکز علمی دانشگاهی ، به دیدار ایشان می آمدند ، که به عنوان نمونه، می توان از مرحوم آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی و نیز از مفسّر بزرگ قرن ، صاحب تفسیر المیزان ، علاّمۀ نامدار مرحوم آیة الله ، آقا سیّد محمّد حسین طباطبائی ، یاد نمود .
آثار تألیفی این بانوی بزرگ ، متعدد و متنوع بوده ، که ذیلا اشاره مینمائیم .
1- أربعین الهاشمیّه ، که اوّلین أثر تألیفی آن بزرگ بانو می باشد ، و حوزه های علمیّه را متوجّه علم و قدرت تحقیق و تفکّر ایشان ، نموده است .
2 - جامع الشّتات ، که مشتمل بر پرسشهای متنوّع و متعدّدی است که ، علماء بزرگوار ، از ایشان نموده اند ، و آن بزرگ بانوی عالمه ، به آنها ، پاسخ مبسوط و عالمانه داده اند .
3- معاد یا آخرین سیر بشر ، که مطالب آن درنُه بخش ، در زمینۀ معاد ، تقسیم و تنظیم شده است .
4- ألنَّفَحاتُ ألرَّحْمانِیَّةِ ، فِی الْوارِداتِ الْقَلْبِیِّةِ
5- أخلاق ، که اقتباسی است از کتاب طهارة الأعراق ابن مسکویه و اندیشه های بانوی مجتهده نیز ، بر آن اضافه شده است .
6- روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی ، که سعی شده است معنای سعادت و خوشبختی و راه رسیدن به آن، با زبانی ساده و همراه با اندرزهای
ص:660
نیکو ، به خواهران دینی ابلاغ شود .
7- مَخْزَنُ اللَّئالی ، در مناقب مولی الموالی علی علیه السلام ، که مشتمل بر فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام علت است .
8- سیر و سلوک ، در روش اولیاء و طریق سعداء ، که راهنمای انسان در زمینۀ سیر الی الله می باشد .
9- مَخْزَنُ الْعِرْفانْ ( در پانزده جلد ) ، که یک دورۀ کامل تفسیر قرآن می باشد و بدین وسیله خانم أمین موفّق گردیده که تنها مفسّرۀ قرآن از طبقۀ زنان باشد ، که تمامی قرآن را تفسیر نموده است .
کتابهای یاد شده ، مکرّراً به چاپ رسیده ، و برخی از آنها چهار یا پنج نوبت ، به زیور طبع آراسته شده است .
بانوی مجتهدۀ أمین ، علاوه بر فعالیّتهای درسی و تألیفی ، و نشر علوم اسلامی از طریق بیان و قلم ، موفّق گردیدند که در میان سلسلۀ حاملان حدیث ، جائی مناسب احراز نمایند، و از مجتهدین بزرگ و شخصیّتهای برجستۀ علمی، اجازۀ روایتی دریافت نمایند ، و شخصاً به عدّه ای از علماء و بزرگان ، اجازۀ روایتی بدهند .
بانوی أمین ، از بزرگانی همانند آیات عظیم الشّان : آقا شیخ محمّد کاظم شیرازی و آقا سیّد ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی و آقا شیخ محمّد رضا نجفی اصفهانی ( مسجد شاهی ) و آیة الله ، مرعشی نجفی ، اجازۀ روایت گرفته اند، و از طرف دیگر، به مرجع عالیقدر ، ناشر علوم أهل البیت علیهم السلام ، آیة الله العظمی ، آقا سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ( مذکور در فوق ) ، و علاّمۀ محقّق ، آیة الله ،
ص:661
آقای حاج سیّد محمّد علی روضاتی ، و آقای ظهیر الحسون ، و نیز یکی از شاگردانشان ، عالمۀ فاضله ، علویّه حاجیه خانم همایونی (صاحب ترجمۀ أربعین الهاشمیّه و ترجمۀ بخشی از اسرار الایات ملاّصدرا شیرازی ) و ...، إجازۀ روایتی داده اند و بدین وسیله ، عنوان شیخة الحدیث یافته ، و از مشایخ إجازه ، به شمار می روند .
مکتب فاطمه علیها السلام ، در سال 1344 شمسی ، به دستور بانوی مجتهدۀ أمین ، و با همّت و مدیریّت عالمۀ فاضله ، حاجیه علویّه ، زینت خانم همایونی (1) تأسیس گشته ، و تاکنون بسیاری از بانوان و دوشیزگان علاقمند ، حرکت علمی و تحصیلی دینی خود را ، در آن آغاز نموده ، و بعضاً ادامه داده اند . بسیاری از مدرسه های طلبگی برای طبقۀ نسوان ، در اصفهان و دیگر شهرها ، همانند : قم، نجف آباد ، خمینی شهر ، از این پایگاه علمی نشأت گرفته است .
مکتب فاطمه علیها السلام ، که از آثار باقیۀ بانوی ایرانی به حساب می آید ، در اثر خلوص نیّت آن بزرگ بانوی مجتهده ، نقش مهمّی در حفظ و گسترش أرزشهای معنوی و علمی ، و عفّت و تقوای زنان و دختران مسلمان داشته است ، و ما ، در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » نیز ، در بارۀ این مرکز علمی و دینی ، بحث و بررسی داریم.
ص:662
اینجانب ( نویسندۀ این سطور ) چندین سال در مکتب فاطمه علیها السلام موفّق به تدریس علوم حوزه ای از قبیل : نحو، منطق ، اصول فقه ، عقائد و کلام ، بودم ، ولی در اثر کثرت دروس حوزه ای که در حوزۀ علمیّه ، عهده دار تحصیل یا تدریس آن بودم ، از ادامۀ تدریس در مکتب فاطمه علیها السلام ، خودداری نمودم ، تا این که بانوی مجتهدۀ أمین ، اظهار لطف نمودند ، و در نامه ای افتخار آفرین ( در سال 1353 شمسی) اینجانب را دعوت به إدامۀ همکاری و تدریس در مکتب فاطمه علیها السلام نمودند ، و شخصیّت و عظمت و معنویّت ایشان ، مرا موظّف ساخت که دعوت ایشان را اجابت نموده ، و مجدّداً ، چند سالی به تدریس در آن پایگاه علم و تقوی ، ادامه دهم .
شعرای علاقمند ، در بارۀ بانوی مجتهدۀ أمین ، و نیز در زمینۀ تجلیل از آثار و تألیفات این نابغۀ دوران ، أشعاری سروده اند، که به عنوان نمونه از سروده های مرحوم آیة الله ، حاج شیخ مجتبی لنکرانی (که از مجتهدین و مدرّسین عالیقدر و مشهور ، در حوزه های علمیّۀ نجف و اصفهان و ... بودند ) . و نیز از سروده های : « خطیب » و « شهیر اصفهانی » و نیز « سپیدۀ کاشانی » و « خالصی » و « حجازی » و « حسامی » و « نصر » و « نامی » و « سیفی » و « فروتن » و « خادم » و « طالب » ( از شعرای اصفهانی ) و ...، می توان یاد نمود، و ذیلاً از شعر برخی از شعراء یاد شده ، چند بیتی نقل میگردد .
1-مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی ، متخلّص به « حاتمی » ، در ضمن سروده ای مفصّل،چنین آورده اند:
ص:663
جز مخزن لئالی و راه سعادتم***حاشا به لوح نفس ، نگاری مصوّر است
کان دفتر نخست ، ز آغاز تاختام***یک سر مناقبی است که در شان حیدر است
مخزن و راست نام، که از بدو تا به ختم***درجی ز لؤلؤ است و ، سماطی ز گوهر است
نظم بدیع و دلکش و ، اسلوب روح بخش***حیرت فزا،چوخطبۀ زهرای اطهر است
از گلشن ارم ، نفحات دگر وزید***از نو،به بزم،رونق و،عودی به مجمراست
یارب مسوز بال ، زبانوی محترم***بالی که بر عموم بشر،سایه گستر است
اکنون به خامه و به کتاب است نشر دین***نی با سنان و تیغ و به ژوبین(1) و خنجر است
ای طالب حقیقت عرفان ، ز روی فکر***بنگر بر این کتاب ، که هادیّ و رهبر است
دانی که بنت فاطمه از ابن مسکویه***همچون سماک ، از سمک أعلا و برتر است
ص:664
شد اصفهان زنصف جهانی ، تمام آن***تا این سرای قدس ، به چهرش منوّر است
گه مجلسی تراود و ، گه شیخ عاملی(1)***آکنده (دار ضرب) زهر نقره و زر است
چون هاشمیّه ، دختر زهراست ، لاجرم***مأمول من، شفاعت او روز محشر است
گرنظم نغز نیست ، بخوانش تبرّکی***مرسوله ای(2)، ز مرقد مولای قنبر است
ران ملخ به نزد سلیمان ز( حاتمی) است***چون بنگری،زقبّرهای نیز ، کمتر است
ص:665
و آقای مصطفی هادوی متخلّص به ( شهیر ) ، در ضمن أشعاری ، چنین سروده است:
افتخار عالم نسوان بود ، بانو أمین***آن که عمری داشت کوشش در ره ترویج دین
بانوی نیکو خصال ، آن اسوۂ فضل و کمال***أهل تقوی ، آیت حق، صاحب علم الیقین
رهرو راه خدا ، آئینۀ ایزد نما***آن گل باغ شریعت ، حامی احکام دین
بود سیمایش تجلّی گاه نور کبریا***مادر گیتی کجا آرد ، دگر دختی چنین
آسمان معرفت ، خورشید عالمتاب علم***صاحب تفسیر قرآن و کتاب أربعین
روح اخلاص و صفا پیداست در سیر و سلوک***راه خوشبختی او ، دارد نکات دلنشین
گوهر دریای معنی ، مخزن العرفان اوست***هست تفسیر گرانقدری زقرآن مبین
گفت در وصفش ( شهیر ) از روی اخلاص و صفا***آفرین بر روح پاکش ، صد هزاران آفرین
ص:666
و شاعر دیگری متخلّص به ( خطیب ) در ضمن سرودهای چنین آورده است:
فخر نسوان بر رجال این بس که بانوئی چنین***داده داد علم و فضل ، از دودۀ فخر أنام
مادرأیّام باشد از چنین بنتی عقیم***که از او ماند به جا، در صفحۀ أیّام ، نام
می سزد زین سیّده، سادات جویند افتخار***شاید از تمجید وی،یابد دواوین ارتسام
سَترعلیا،ز أصل طه ، بضعۀ پاک أمین***که روانش کرده جا، در غرفۀ دارالسّلام
بخ از آن نخل شرف ، کاینگونه ، ماند از وی ثمر***أصل پاک اینگونه ریزد شربت شیرین ، به کام
آفرین بر عنصر پاکی، کزو ماند این سلیل***که به نشر شرع أطهر ، کرده در عمرش قیام
مرحبا ، أهلاً و سهلاً ، حبّذا ، طوبی لها***بارسول الله جدّش ، حشر یابد مستدام
أجرت ای صدّیقه ، باجدّت رسول هاشمی***در بهشت حق دهد در جنّة المأوی مقام
کس نداند حق تو ، جز مالک الملک قدیم***از کرم داند چه بخشاید مقامت در قیام
ص:667
و خانم سپیدۀ کاشانی ، شاعرۀ نامدار و عالیقدر معاصر ، که از مفاخر عالم شعر و أدب عصر حاضر ، و از چهره های مورد توجّه در دورۀ اخیر شعر مذهبی می باشد ، در رثای این مجتهدۀ عظیم الشّأن، چنین سروده:
بانگ رحیل ، خاک وطن را فرا گرفت***اسلام شد به ماتم و ، رنگ عزا گرفت
ماهی که نور معرفتش ، رشگ مهر بود***دامن کشان به کنگرۀ عرش ، جاگرفت
آیات را نماز بخوانیم ، دوستان***زیرا خسوف هجر ، رخ ماه ماگرفت
رخشنده أخترش بشد از کهکشان علم***در عرش ، جابه بارگه أنبیا گرفت
می رفت و ، داغ لاله فراوان بسینه داشت***زین خاکدان ، که مرتبۀ نینوا گرفت
گلچین ز شاخه چید بسی گل ، در این دیار***فقدان این گل ، از چه چمن را فراگرفت
فخر زنان ، أمینۀ ما، درس عاشقی***از مکتب أمین خدا ، مصطفی گرفت
آن مرجع فضیلت و تقوا، به راه علم***بر راهوار عشق ، مدد از خدا گرفت
بانوی بانوان جهان شد شفیع او***گر در کنار کوثر میعاد ، جاگرفت
جاوید خانه باد ، مبارک بر او، که خاک***از آن گل معطّر عصمت ، صفا گرفت
ص:668
از آن هنگام که آثار قلمی بانوی أمین منشر گردید ، و در حوزه های علمیّه و مجامع علمی و دینی ، نام و شخصیّت آن بزرگ بانوی مجتهده مطرح گردید ، به تدریج ، در کتابهای تراجم و مجلّه ها و ... ، نام ایشان به میان آمد، و به تفصیل یا اجمال ، از عظمت این بانوی نمونه یاد گردید ، که ذیلاً به نمونه هائی ، اشاره می نمائیم :
١- علماء معاصرین ، از نویسندۀ محقّق و عظیم الشّأن ، حاج ملا علی واعظ خیابانی تبریزی ، از صفحۀ 311 تا 325، و ظاهراً أولین کتابی که شرح حال بانوی ایرانی را به تفصیل و با تجلیل کامل ، مطرح نموده ، همین کتاب می باشد
2 - ریاحین الشریعه ، جلد 3، صفحۀ 431 - 432
3- أعیان الشّیعه ، چاپ جدید ، جلد 3 صفحۀ 499 و چاپ قدیم، جلد 13، صفحۀ 44 - 45
4- نقباء البشر ، جلد 1 ، صفحۀ 183
5- ألذّریعه الی تصانیف الشّیعه، جلد 12 ، صفحۀ 285 - و جلد 20 صفحۀ 229 - و جلد 21 صفحۀ 175 - و جلد 24 صفحۀ 248 و جلد 26 صفحۀ 146
6- گنجینۀ دانشمندان ، جلد 3، صفحۀ 114 تا 116
7- آشنائی با حوزه های علمیّۀ شیعه ، ج 1، ص 76 - 78، از نویسندۀ کمترین
8- مجلّۀ مکتب اسلام، سال 23، شمارۀ 15 مرداد 1362 شمسی) صفحۀ 62
9- تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن أخیر ، از نویسندۀ معاصر ، سیّد مصلح الدّین مهدوی ، جلد 2، صفحۀ 348 - 351
10 - أعلام النّساء ، از عمر رضا کحّاله ، جلد 1 ، صفحۀ 95
ص:669
11 - سیری در تخت فولاد اصفهان ، از سیّد مصلح الدّین مهدوی ص 68- 70
12 - یادنامۀ عالمۀ مجتهده ، حاجیه خانم أمین (بانوی ایرانی) ، به اهتمام مصطفی هادوی « شهیر اصفهانی» در 183 صفحه
13 - مقدّمۀ ترجمۀ أربعین الهاشمیّه ، به قلم حاجیه خانم همایونی .
14 - نمونه هائی از زنان دانشمند ، محمّد الحسون ، انتشارات نمایشگاه تشخّص و منزلت زن در نظام اسلامی ، دیماه 1369
15 - نگرشی کوتاه به زندگی ، مرحومه ، آیة الله یگانه ، بانوی ایرانی ، حاجیه خانم أمین ، نوشتۀ عالمۀ فاضله ، خانم فردوس مدرّس هاشمی
16 - نشریّۀ معراج ( مصاحبه با خانم همایونی ) سال اوّل ، شمارۀ 6
17 - مجلّۀ جوانان امروز ، مقالۀ ( این زن اصفهانی چگونه اجازۀ اجتهاد گرفت ) شمارۀ 1851 تیرماه 1362) صفحۀ 5
18 - مجلّۀ زن روز شمارۀ 1926 مرداد 1362 صفحۀ 4)
19 - مجلّۀ زن روز (نگاهی گذرا ، بر حیات پربار حجّة الإسلام و المسلمین ، بانو أمین ) شمارۀ 1116 اردیبهشت 1366 ، صفحۀ 6
20 - مقدّمۀ کتاب أخلاق بانوی ایرانی ، از انتشارات نهضت زنان مسلمان ، مصاحبه با بانوی ایرانی ، از صفحۀ یازده تا شانزده
21- مقدّمۀ کتاب النّفحات الرّحمانیّه ، ( تألیف بانوی ایرانی ) ، به قلم عبد الله السبیتی ، از صفحۀ 1 - 12
22 - مقدّمۀ جامع الشّتات ( نامه ای از سیّد محمّد سعید حسینی حلّی نجفی)
23 - یادنامۀ بانوی مجتهده حجّة الإسلام و المسلمین ، سیّده نصرت أمین ، که به مناسبت برگزاری کنگرۀ بزرگداشت بانوی مجتهدۀ أمین ( اصفهان 23 تا
ص:670
25 خردادماه 1371) از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هفتاد صفحه منتشر گردیده است و حاوی أبعاد گوناگون شخصیّت و عظمت بانوی ایرانی ، می باشد .
24 - و ... نوشته های مطبوع یا مخطوط در مجلّه ها ، روزنامه ها، تألیفات نویسندگان ، که حاکی از شخصیّت مشهور و مورد توجّه این بانوی بزرگ و بی نظیر ، می باشد .
با توجّه به کوشش های برجسته و أساسی آیت بزرگ حق ، مرحومه حاجیه خانم أمین ( بانوی ایرانی ) ، در مورد توجّه دادن طبقۀ نسوان به دانش و اندیشۀ دینی ، و هم چنین با توجّه به فراهم شدن زمینه های اجتماعی برای تحصیلات علمی و دینی بانوان و دوشیزگان ( در اثر تبلیغات علماء و بزرگان دین و خطباء و وعّاظ دلسوز)، و نیز تأسیس مدارس متعدّد و مراکز گوناگون ، برای دستیابی به تحصیلات بانوان و دو شیزگان شیعه ، به خوبی می توان دریافت که دورۀ معاصر ، دورۀ دانش دینی ، برای طبقۀ نسوان می باشد ، و نمودار این حقیقت ، مدارس و مراکزی است که ، شمار زیادی از دختران و زنان اصفهانی، در آنها به تحصیل علوم دینی ، اشتغال دارند و در زمینۀ نحو ، صرف ، منطق ، معانی و بیان و بدیع ، فقه ، أصول ، أخلاق ، عقائد ، تفسیر و علوم قرآن ، حدیث ، رجال و درایه ، تاریخ اسلام و ... ، فعالیّت درسی و تحصیلی دارند، و جالب این است که به تدریج ، شمار قابل توجّهی از آنها ، شخصاً به تدریس و تألیف و تحقیق و سخنوری ( برای بانوان و دوشیزگان ) مشغول گشته اند ، و علاوه بر اینکه عدّه ای از آنها ، دورۀ سطح ( شرح لمعه و اصول الفقه و رسائل و مکاسب ) را به
ص:671
خوبی تحصیل کرده اند ، شخصاً مدرّسی محقّق ، در زمینۀ کتب أدبی و منطق و نیز تفسیر و حدیث و أخلاق و عقائد و فقه و أصول ( در مراحل پائین تر )، می باشند و ما در بخش « مدارس علمیّۀ اصفهان » اشاره ای به شمار طلاّب زن ، و مراحل تحصیلی آنها داریم .
عکس
ص:672
ص:673
ص:674
ص:675
ص:676
ص:677
ص:678
ص:679
ص:680
ص:681
ص:682
ص:683
ص:684
ص:685
ص:686
ص:687
ص:688
ص:689
ص:690
ص:691
ص:692
ص:693
ص:694
از همۀ عزیزان و دوستانی که از علم و فضل ، تشویق و ترغیب ، ذوق و هنر خویش بهره گرفته ، و در تألیف کتاب و به ثمر رسیدن این کوشش علمی ، و در انجام مقابلۀ مکرّر، و نیز در تهیّۀ فیلم و زینگ و چاپ و تجلید کتاب ، همکاری و عنایت صمیمانه داشته اند ، مخصوصاً صدیق مکرّم ، حجة الإسلام آقای حاج سیّد محمّد رضا ابطحی دام عزّه و توفیقه ، که در مراحل گوناگون امور کامپیوتری و چاپ کتاب ، و دقّت و زیبائی کار، و صفحه آرایی جالب و منسجم بخش های گوناگون کتاب ، عشق و علاقه و ذوق و ابتکار و حوصله و پشتکار
به کار گرفتند، صمیمانه سپاسگزاری می نمایم ، و از درگاه خداوند صاحبان ولایت ( پیامبر اکرم صَلّی الله عَلَیهِ و آلِهی وَ سَلم و ائمه معصومین علیهم السلام ) و بالأخص،
صاحب العصر و الزّمان ، حضرت بقیّة الله الأعظم (عج) رو پاداش و ثواب آخروی ، و عزت و سربلندی و شادکامی دنیوی برای آنها آرزو می نمایم .
میر سیّد حجّة موحّد أبطحی نجل مرحوم آیة الله ، سیّد مرتضی موحّد أبطحی موسوی اصفهانی
ص:695
عکس
ص:696