نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت: مجموعه سخنرانی ها و ضمیمه

مشخصات کتاب

سرشناسه : نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت (1383: تهران)

عنوان و نام پدیدآور : نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت: مجموعه سخنرانی ها و ضمیمه/ سخنرانان روح الله حسینیان، جلال الدین مدنی، رسول جعفریان

مشخصات نشر : تهران : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، 1384.

مشخصات ظاهری : 141 ص.مصور

شابک : 964-5645-62-x10000 ریال :

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا

یادداشت : کتابنامه

موضوع : نفت -- ایران -- صنعت و تجارت -- ملی شدن -- کنگره ها

موضوع : نفت -- ایران -- صنعت و تجارت -- ملی شدن -- روحانیت

موضوع : ایران -- تاریخ -- پهلوی، 1357 - 1320 -- روحانیت

شناسه افزوده : حسینیان، روح الله

شناسه افزوده : مدنی، جلال الدین ، - 1316

شناسه افزوده : جعفریان، رسول ، - 1343

شناسه افزوده : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

رده بندی کنگره : DSR1517/ن 5 1383

رده بندی دیویی : 955/0824

شماره کتابشناسی ملی : م 84-33081

ص:1

اشاره

ص:2

نشست تخصصی

روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت

مجموعه سخنرانی ها

و

ضمیمه

سخنرانان:

حجت الاسلام والمسلمین رو حالله حسینیان

دکتر سید جلال الدین مدنی

حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان

مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

بهار 1385

ص:3

مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت

چاپ اول: بهار 1385

چاپ دوم: زمستان 1385

شمارگان: 1000 نسخه

62 5645 964 x: شابک

ISBN:964-5645-62-X

قیمت: 1000 تومان

کلیه حقوق ناشر محفوظ است

تهران: صندوق پستی 333 19615

E-mail: info@ir-psri.com

www.psri.ir

ص:4

ص:5

ص:6

فهرست مطالب

اشاره — بخش اول: نشست تخصصی

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان .

سخنرانی دکتر سیدجلال الدین مدنی 19

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان 25

پرسش و پاسخ 49 —

بخش دوم: (ضمیمه)

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی (دوره هیجدهم - جلسات 56 و57)...57

ص:7

ص:8

اشاره

پنجمین نشست تخصصی از سلسله نشست های مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی با عنوان «روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت» روز دوشنبه 25/12/1383 در محل موزه امام علی (ع) تهران برگزار شد.

در این نشست، به سان برنامه های پیشین، ابتدا سخنرانان مطالب خود را بیان کردند و سپس به پرسش های حاضرین پاسخ دادند.

نخستین سخنران این جلسه حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان - رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی - بود که مطالب خود را با عنوان «نقش مرجعیت دینی در نهضت ملی شدن صنعت نفت» ارایه کرد.

دومین سخنرانی توسط دکتر سیدجلال الدین مدنی - استاد دانشگاه - با عنوان « آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت» ایراد شد.

سخنرانی پایانی مراسم توسط حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان با عنوان «روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت» اجرا گردید.

پس از پایان مطالب سخنرانان، پرسش های حاضرین دربارة موضوع نشست و مسایل پیرامونی آن پاسخ داده شد.

مطالب این کتاب مانند سایر کتابهای نشست های تخصصی در دو بخش تنظیم شده است.

بخش اول سخنرانی ها و پرسش ها و پاسخ ها را در خود جای داده است.

بخش دوم به مشروح مذاکرات جلسات 56 و 57 دورة هیجدهم مجلس شورای ملی اختصاص یافته است. در این جلسه آقای دکتر سیدمصطفی کاشانی - فرزند آیت الله ابوالقاسم کاشانی - نماینده این دوره از مجلس شورای

ص:9

ملی دربارة قرارداد الحاقی که در پی کودتای 28 مرداد 1332 توسط ایالات متحده امریکا و انگلستان به ملت ایران تحمیل شد مطالبی ارایه کرده است. این سخنرانی نشان می دهد که علیرغم پیروزی اولیه نهضت ملی شدن صنعت نفت، هنوز قدرتهای استعماری و سلطه طلب بر سر منافع نفت این کشور خیمه زده و تا روزهای پایانی حکومت پهلوی دوم از این سفره بهره مند بودند. تنها پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و فداکاری مردم مسلمان ایران بود که توانست نفت را به معنی واقعی کلمه از چنگال ابرقدرتها خارج ساخته و این سرمایه ی ارزشمند را برای حفظ استقلال و آزادی این سرزمین اسلامی در اختیار ملت قرار دهد.

مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی از همه دست اندرکاران برگزاری این نشست، به ویژه حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر سهرابی - معاونت محترم فرهنگی و هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران - که این نشست با مشارکت سازمان متبوعة ایشان برگزار گردید، سپاسگزار است.

مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

دبیرخانه دائمی همایشها و نشستهای تخصصی

ص:10

بخش اول: نشست تخصصی

اشاره

ص:11

ص:12

نقش مرجعیت دینی در نهضت ملی شدن صنعت نفت / حجت الاسلام روح الله حسینیان

قبل از ورود به بحث، اجازه می خواهم تا با دو مقدمه اشاره ای به موقعیت مرجعیت دینی در دورة نهضت ملی شدن نفت و ماهیت این نهضت داشته باشم.

در این زمان شیعه یکی از بحرانی ترین دوران رهبری خود را می گذارند. در آستانه این دوره، شیعه یکی از بزرگترین مراجع خود را از دست داد؛ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در 13 آبان 1325 و آیت الله آقا حسین قمی در 17 بهمن همان سال. آیات ثلاث نیز در بحبوحة نهضت ملی شدن صنعت نفت دوران کهولت و واپسین لحظات عمر را می گذراندند. آیت الله محمدتقی خوانساری در شهریور 1331 و آیت الله حجت در بهمن همان سال و آیت الله سید صدرالدین صدر در دی ماه 1332 فوت نمودند.

آیت الله بروجردی در بهمن 1323 از بروجرد به قم مهاجرت کرده و در حرکت به سوی مرجعیت واحد بود و هنوز شهرت و ثبات سال های بعد را نیافته بود.

در بسیاری از شهرها مانند شیراز، اصفهان، رشت و مشهد نیز مجتهدینی بودند که مقلدینی چند داشتند. در تهران، گرچه آیت الله کاشانی رسماً رسالة عملیه نداشت، ولی به دلیل موقعیت علمی و ارجاع احتیاطات از سوی آیت الله میزرا محمدتقی شیرازی به ایشان، از مشروعیت نوعی مرجعیت برخوردار بود. متأسفانه مقام علمی آیت الله کاشانی تحت الشعاع مقام سیاسی او قرار گرفته است. او کسی بود که آیت الله آقا ضیاء عراقی در اجازه نامه خود، وی را «عالم

ص:13

عامل و حجت الاسلام»، آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی او را «تکیه گاه علما و مجتهدین و پشتوانة ملت و دین»، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی او را «استوانه ملت و دین و تکیه گاه مجتهدین»می دانست و پیروی از او را لازم می شمرد، آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی او را «عمدة العلما والمجتهدین و حجت الاسلام» و آیت الله سید اسماعیل صدر او را «حجت الاسلام و مجتهد زمان» خطاب کرده اند.

برای فهم و درک این نهضت، مطالعه در ماهیت آن مهم است. نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام ضداستعماری و ضد انگلیسی بود و به همین علت مرجعیت دینی نمی توانست نسبت به آن بی تفاوت باشد. چرا که دکترین سیاسی مرجعیت از اوایل قرن نوزدهم بر مبنای قاعده «نفی سبیل» شکل گرفته بود. مرجعیت دینی در مقابل تجاوز روسیه به ایران ایستاده بود؛ در ماجرای قرارداد رژی با استعمار انگلیس مبارزه کرده بود؛ در عراق در مقابل نیروهای اشغالگر انگلیسی جهاد مسلحانه کرده بود و مهم تر این که انگلیس را عامل اصلی مظالم رضاشاه علیه اسلام و روحانیت می دانست. به همین دلیل مرجعیت دینی نمی توانست به سلطة انگلیس بر نفت ایران بی تفاوت باشد.

شکی نیست که عوامل مختلفی در نهضت ملی شدن نفت دخیل بودند؛ نظام بین الملل و جنگ سرد، رقابت ابرقدرت ها در ایران و انعکاس آن در بین نخبگان ایرانی طرفدار انگلیس، شوروی و امریکا، به ویژه در مجلس شورای ملی از این عوامل به شمار می رود. تصویب قوانین مربوط به نفت، بحث ها و مجادلات نفتی بین نمایندگان مجلس شورای ملی، تصویب قانون تحریم امتیاز نفت در 11 آذر 1323، تصویب قانون رد مقاوله نامه نفتی دولت با شوروی در 29 مهر 1326 و طرح قرارداد الحاقی گس - گلشائیان از جمله مباحثی بود که مردم را نسبت به حقوق از دست رفته خود در قرارداد نفتی با انگلیس حساس می کرد، اما هیچ فرد یا گروهی نتوانست مانند عالمان شیعه در بسط و گسترش اندیشه حق خواهی مردم مؤثر واقع شود.

آیت الله کاشانی اولین کسی بود که از آغاز دهه 20 مسألة استیفای حقوق ملت و قطع دست انگلیس را از نفت ایران مطرح کرد؛ این در حالی بود که نخبگانی چون مصدق هنوز قرارداد نفتی را طرفینی می دانستند و فسخ یک طرفة آن را غیرقانونی می شمردند.

ص:14

آیت الله کاشانی که در بند زندان انگلیسی ها بود، خطاب به آنان گفت:

«اگر زنده ماندم کاری می کنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهند.»

وی در خطبه های نماز عید فطر - 16/5/1327 ش - اعلام کرد «تا قطع کامل ایادی استعمار انگلیس و استیفای حقیقی و جدی حقوق ملت ایران از شرکت غاصب نفت جنوب به مبارزة خود ادامه» می دهیم. در اوایل بهمن همان سال، آیت الله کاشانی با صدور اطلاعیه ای خواستار «لغو کامل قرارداد 1312» شد و به دلیل همین اعلامیه دستگیر و به لبنان تبعید شد. این در حالی بود که مصدق اصل قرارداد الحاقی گس- گلشائیان را پذیرفته بود و تنها بر سر بعضی از جزئیات آن بحث می کرد.

آیت الله کاشانی، پس از بازگشت پیروزمندانه از تبعید لبنان - خرداد 1329 - در پیامی که به نمایندگان مجلس داد و توسط مصدق قرائت شد، صریحاً در رد قرارداد الحاقی سخن راند:

«مخالفت مردم را با هر قراردادی که مشعر بر تثبیت و تأیید عقد اکراهی غیر نافذ در 1312 باشد» اعلام می نمایم.

وی در این بیانیه با طرح شعار «نفت ایران متعلق به ملت ایران است» دست رد به هر نوع سازش با انگلیس زد و تا زمان تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، با برگزاری چندین تجمع، صدور بیانیه، انجام مصاحبه و بسیج مردم، عرصه را بر نمایندگان سازشکار مجلس شورای ملی تنگ کرد.

به دنبال طرح ملی شدن صنعت نفت توسط آیت الله کاشانی، مراجع دیگر و عالمان وقت مانند «آیت الله العظمی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیت الله شاهرودی، حجت الاسلام سید محمود روحانی قمی و عده ای دیگر از علما و مراجع تقلید با صدور فتاوایی ضمن تجلیل از آیت الله کاشانی نظر ایشان را در مورد ملی شدن صنعت نفت قویاً مورد تأیید قرار دادند.»(1)

آیت الله محمدتقی خوانساری که از مراجع ثلاث قم بود، در فتوایی اعلام کرد:

ص:15


1- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر،ص 15.

«اگر از پیغمبر(ص) بپرسند که یک منبع مهم و فوق العاده ثروتی «طلای سیاه» و عایدات بی پایانی که هر روز میلیون ها تومان از آن منبع خداداد، حقوق حقة این ملت را به رایگان در طبق اخلاص گذارده و تقدیم اجنبی

شود و مملکتی که از 15 میلیون، 14 میلیون آنها فاقد وسایل زندگی هستند و هر روزه دچار مخاطرات مختلفه و مبتلای به موت اصغر و اسود شوند، نه معاش و نه لباس، نه زندگی داشته باشند و از این منبع عظیم استفاده و بهره قابلی نبردند، چه صورت دارد؟ ...[حضرت] نسبت به ما که دارایی و اهتمام خود را صرف بنده کردن آزادگان می کنیم چه خواهند فرمود؟ ... مسلط نمودن اجنبی بر نفت که مایه حیات این ملت است غیر از خفت عقل و بی علاقگی به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظایف دینی و ضعف ادراک و عدم رعایت مصالح و مفاسد جامعه چیز دیگری نبوده و نیست.»

آیت الله خوانساری در پایان افتاء خود آیت الله کاشانی را ملاک قرار داده و می گوید:

«خصوصاً با این که مثل حضرت مستطاب آیت الله کاشانی دامت برکاته که مجتهدی عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم، با این همه جدیت ترغیب و تحریص و مردم را بیدار می کند، دیگر مجال عذری برای کسی نمی ماند.»(1)

آیت الله محلاتی، مرجع مردم شیراز نیز در اعلامیه خود کلیه قراردادهایی را که دولت های غیر مشروع امضا کرده اند باطل اعلام کرد:

«قراردادهای تحمیلی سابق بین کشور ایران و کمپانی نفت چون علاوه بر این که به دست حکومت های جابره که شرعاً و واقعاً ولایتی بر اهالی مسلمانان و ملت مظلوم این کشور نداشته اند، به ضرر فاحش و برخلاف مصلحت مسلمانان بوده، لغو و بی اثر است و اکنون هم تهیه وسایل برای کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در کار مسلمین و اعاده عظمت و استقلال تام کشور اسلامی ایران عزیز از اهم تکالیف هر مسلمانی است.»

آیت الله محلاتی در پایان اعلامیه خود در حمایت و تأیید آیت الله کاشانی فرمودند:

«البته آقای آیت الله کاشانی دامت برکاته نظر به همین مقدمات معروضه ابقای معادن نفت در دست شرکت اجنبی مخالف نظرشان است و به همین دلیل که عرض شد ملی شدن آن را لازم می دانند. بنابراین همکاری و مساعدت با حضرت معظم له در این مقصود شریف و هدف حیاتی فریضه و ذمه هر مسلمانی است.»(2)

ص:16


1- روزنامة شاهد، 24/11/1329.
2- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر،ص 91.

آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی(1)در اطلاعیه ای اعلام کرد:

«جای هیچ گونه تردیدی نیست که کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور بر هر مسلمانی لازم و واجب است.»

وی در حمایت و تأیید آیت الله کاشانی افزود:

«خصوصاً که مثل حضرت آیت الله العظمی آقای کاشانی دامت برکاته العالی در رأس این نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شریف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمین آسایش مسلمین می فرمایند ... بر مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ایشان تبعیت و قدردانی نمایند و روی موازین شرع و دین مقدس اسلام برای مسلمین در اقدام بر (ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور) جای هیچگونه شبهه و تردیدی نیست.»(2)

از سوی دیگر، آیت الله سید حسن چهارسوقی، از علمای پرطرفدار اصفهان، در جواب استفتای عده ای از مردم، بقای شرکت نفت را از موارد سلطه کفار بر مؤمنین شمرده و گفتند:

«حرمت تسلیط اجانب و کفار بر مسلمین و اموال و نفوس و اعراض و نوامیس آنها از بدیهیات و مسلمات و جای هیچ شبه و تردید نیست. لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»

وی در ادامه درباره لزوم مبارزه عمومی چنین فرمودند:

«و فرقی نیست در این جهت بین دولت و ملت. همه در نفع و ضرر شرکت دارند، بلکه در دولت بیشتر لازم است جدیت و اهتمام در قطع ید اجانب و بیگانگان.»

آیت الله چهار سوقی در لزوم اطاعت از آیت الله کاشانی اضافه کرد:

«در این موضوع پیروی از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیت الله کاشانی دامت برکاته لازم است.»(3)

ص:17


1- آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی در 1320 (ه- . ق) در شاهرورد متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی به حوزه مشهد رفت و پس از فراگیری سطوح عالیه به قم مهاجرت و در درس آیت الله شیخ عبدالکریم حائری شرکت نمود. وی به زودی به درجه اجتهاد نایل آمد. پس از فوت حاج شیخ، خود تدریس خارج فقه را شروع کرد. درس خارج وی بعد از شهریور 1320 یکی از درس های پررونق قم بود. وی علاوه بر رساله عملیه چندین کتاب اصولی و فقهی و کلامی نوشته است. آیت الله شاهرودی در 1383 (ه- . ق) و در 63 سالگی وفات نمود و در قم دفن شد.
2- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر،ص 94.
3- نکته مهم در فتاوا این است که مبنای فتوای علما بر اصل عدم سلطه یا قاعده نفی سبیل بود. این مبنا، از دوره آغازین استعمار، دکترین نوین مبارزاتی علمای شیعه را تشکیل می دهد؛ همان مبنایی که در نهضت تنباکو، جهاد عالمان شیعه با روس و سپس نهضت امام خمینی (ره) مبنا قرار گرفت.

آیت الله حاج شیخ باقر رسولی عالم و پیشوای مردم گیلان نیز در پاسخ استفتای عده ای از مؤمنان اعلام کرد:

«لزوم استرداد حقوق مغصوبه از ستمکاران ضروری و مجمع علیه جمیع دیانات و اقوام و ملل مختلفه می باشد... بنابراین پیروی و همکاری با حضرت آیت الله کاشانی مدظله و جبهه ملی ادام الله بقائهم و هر سازمانی که بر علیه ستمکاران تأسیس شده، لازم و متحتم است.»(1)

آیت الله حاج سید محمود روحانی قمی(2) از علمای بزرگ و فقهای به نام قم در فتوایی اعلام کرد:

«نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است و منافع او را اجانب می برد و چندین میلیون جمعیت از زن و بچه ایرانی دچار بدبختی و بیچارگی است که در نتیجه هموطنان ما دچار فساد اخلاق و اختلافات مسلکی که عالم بشریت را تهدید می نماید، شده اند و اگر منافع منابع این مملکت عاید ملت شود، تمام بدبختی ها و پریشانی ها مرتفع خواهد شد ... و این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیة مبارکة؛ لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین؛ واضح و مبرهن است.»

آیت الله قمی رهبری آیت الله کاشانی را در این فتوا تأیید کرده و آن را ملاک حقانیت و لزوم ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد:

«با توجه به این که مثل حضرت آیت الله آقای حاج ابوالقاسم کاشانی دام ظله که از اول عمر زندگانی خود اشتغال به اصلاح امور مسلمین و خیرخواهی مردم و مبارزه با دشمنان دین و دنیای مسلمین بوده اند و در مقام دفاع از حقوق حقه ایرانیان از هیچ گونه فداکاری و مبارزه دریغ ننموده اند و با اطلاع کاملی که از سیاست دارند و در رأس این نهضت مقدس قرار گرفته اند و با کمال جدیت، امر و قیام می فرمایند، بر ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، راهی برای شبهه باقی نماند. بنابراین بر تمام مسلمین و هموطنان عزیز حتم و لازم است که نهایت سعی و کوشش را مبذول دارند تا گریبان خود را از چنگال جابرانة اجانب خلاص و سعادت را نصیب خود نمایند.»(3)

همچنین آیت الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی از علمای بزرگ مشهد نیز در پاسخ به استفتایی در مورد ملی شدن نفت نوشت:

ص:18


1- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر،ص 94.
2- آیت الله سید محمود روحانی قمی در 1307 ق در خانواده ای روحانی در قم متولد شد. پس از پایان دوره سطح به نجف رفته و در درس آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی شرکت کرد. مدتی نیز در حوزه علمیه مشهد از درس آیت الله آقا حسین قمی بهره برد و پس از مراجعت به قم از مدرسین به نام این حوزه شد. وی پدر مرحوم آیت الله سیدمحمد روحانی و آقا سید صادق روحانی است.
3- خواندنیها؛ سال 11؛ شمارة 60.

«... طلب حق و گرفتن آن از وظایف اولیه هر مسلمانی است... تردیدی ندارم که معادن نفت ایران حق اولیه ایرانیان است... اعتراف می کنم که زبونی و سستی خودمان باعث شده که این ثروت هنگفت ملی سال ها به رایگان در اختیار دیگران باشد و غاصبانه حق مشروع ما را تاراج نمایند... امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است که از موقعیت استفاده و نسبت به استیفای حقوق حقه خود از شرکت نفت و ملی شدن آن مجاهدت و مساعی جمیله حضرت آیت الله کاشانی را پشتیبانی نمایند.»(1)

همچنین حجج اسلام حاج سید حسین خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی از اصفهان و حاج سید مصطفی سید العراقین و آیت الله حاج شیخ مهدی نجفی نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه هایی صادر کردند. (2)

آیت الله فقیه سبزواری از علمای مشهد نیز فتوایی دایر بر لزوم خلع ید از شرکت نفت صادر کرد. (3)

علما، رهبری آیت الله کاشانی را در جنبش ملی کردن صنعت نفت پذیرفته و از مردم می خواستند که از وی پیروی کنند. بدیهی است که این عالمان که هر کدام در حوزه خود دارای نفوذ و صاحب فتوا بوده اند، تأثیر بسیاری در بسیج عمومی و مردمی کردن مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت داشته اند.

موضوعی که در این قسمت مهم است نقش آیت الله بروجردی است. سؤال این است که چرا آیت الله بروجردی که بزرگترین مرجع زمان بود، موضع فعالی نگرفت. برخی آیت الله بروجردی را ماهیتاً یک مرجع غیرسیاسی می دانند و معتقدند به همین دلیل نیز ایشان در نهضت ملی شدن صنعت نفت موضع گیری نکرد. اما این پاسخ قانع کننده نیست؛ اولاً آیت الله بروجردی ماهیتاً یک شخصیت سیاسی بود. ثانیاً وی از شاگردان برجستة آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی به حساب می آمد که هر دو مراجع مبارز و سیاسی بودند. نکته سوم این که آیت الله بروجردی از قیام حاج شیخ نورالله اصفهانی و مهاجرت علما به قم - 1306- حمایت کرد که به دستگیری و بازداشت صد روزه وی انجامید. نکته چهارم این که آیت الله بروجردی معتقد به ولایت فقیه بود و در درس فقه خود همیشه از ابعاد سیاسی احکام اسلامی دفاع می کرد. پنجم، در 1322ش است که وی از خواسته های آیت الله قمی دفاع کرد و دولت را به کشاندن عشایر مسلح به تهران تهدید کرد. آخر کلام این که آیت الله

ص:19


1- روزنامه شاهد؛ 16/12/1329.
2- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر،ص 2.
3- غلامرضا جلالی؛ تقویم تاریخ خراسان؛ ص 118.

بروجردی رسماً از مبارزات مردم فلسطین حمایت می کرد و در مقابل بعضی از اقدامات رژیم پهلوی موضع گیری می کرد.

با این حال آیت الله بروجردی معتقد بود که یک نهضت اسلامی به دو نیروی اصلی نیاز دارد: مردم و کادر رهبری. وی معتقد بود جامعه اسلامی در حال حاضر فاقد کادر رهبری است و به همین دلیل نیز تمام همت خود را صرف بازسازی حوزه علمیه قم کرد.

نکته دیگر این که آیت الله بروجردی شاهد تجربه مشروطیت بود. وی دیده بود که چگونه این نهضت با تلاش عالمان وقت و رهبری استادش - آخوند خراسانی - به بار نشست، اما در اولین فرصت، متجددان غیر مذهبی، روحانیت را کنار زده و مشروطه را به انحراف کشاندند. آیت الله بروجردی جبهه ملی و مصدق را باور نداشت و تا آخر نیز بر همین ناباوری ماند. به همین دلیل به نهضتی که در یک سوی آن جبهه ملی و مصدق ایستاده بودند، با احتیاط می نگریست.

موضع گیری های آیت الله بروجردی در قبال آیت الله کاشانی، قبل و بعد از اتحاد با مصدق، می تواند شاهدی بر این مدعا باشد.

در خرداد 1327، آیت الله کاشانی تظاهراتی علیه نخست وزیری هژبر ساماندهی کرد که به درگیری و کشته و زخمی شدن عده ای از مردم متدین انجامید. آیت الله بروجردی در اعلامیه ای از آیت الله کاشانی حمایت کرده و وی را فردی که «جز صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم نهضت دینی نموده اند و جز در مقام مبارزه با استبداد و دیکتاتوری» نیست، معرفی کرد.

پس از جدایی آیت الله کاشانی از جبهه ملی نیز، آیت الله بروجردی وی را مورد حمایت مالی قرار داده و از وی با احترام یاد می کرد.

با این همه نباید فراموش کنیم که آیت الله بروجردی هیچگاه نهضت ملی شدن نفت را نفی نکرد، بلکه به روایت آیت الله سلطانی، ایشان می فرمود:

«روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند اگر با این حرکت مردمی مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند در تاریخ ایران ضبط می شود که روحانیت سبب این کار شد. لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکند.»

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

ص:20

آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت / دکتر سید جلال الدین مدنی

عنوان بحث، آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت است. در این باره دو موضوع است: یکی پرونده نفت که بسیار قطور است و تا امروز نیز ادامه دارد. همین امروز در اصفهان جلسه ای است درباره نفت اوپک که میزان فروش را مشخص می کند. می خواهند از بالا رفتن بهای نفت با افزایش تولید جلوگیری کنند و این خود عجیب است و قابل بحث. با وقت چند دقیقه ای فقط فهرستی از مطالب عرض می شود.

موضوع دوم آیت الله کاشانی است. می توان گفت پرونده ایشان از نهضت مشروطیت شروع شده و ایشان پرورش یافته انقلاب مشروطیت است. درس هایی که ایشان از نهضت مشروطه گرفته اند و مسئله اسلام و حساسیت این دین نسبت به حفظ حقوق مردم و ظلم ستیزی آن، مبنای حرکت آیت الله کاشانی بود. آنچه ایشان در طول مبارزات انجام داد، ادای تکلیف الهی است. آیت الله کاشانی بعد از طی مراحل تحصیلی و رسیدن به درجه اجتهاد، به تکلیف عمل کردند. در تمام مواقع، تا پایان عمر، آن چرا که منظور اسلام می دانستند عمل می کردند. با این برداشت مسئله نفت به شکل نهضت ملی درآمد. البته ایشان تنها در ایران فعالیت نداشتند، مبارزه و حضور آیت الله کاشانی در عراق و ماجرای استقلال آن؛ مسئله فلسطین و مبارزات مردم این سرزمین و مبارزات مردم لبنان دیده می شود. آیت الله کاشانی در تمام این موارد نقش اساسی دارد، آیت الله کاشانی اعتقاد داشت که باید وحدت اسلامی به وجود آید تا جهان اسلام از ذلت زندگی زیر سایه استعمار خارج شود.

ص:21

در این راه هم اقدام کرد. وی کوشش کرد تا علمای کشورهای اسلامی را در زمانی که سمینار و همایش ها معمول نبود، آماده کند و مقدمات آن را فراهم کرد. در مسافرت هایی هم که به لبنان و عراق داشت، زمینه را فراهم ساخت، اما در دورانی که باید از ظلم بیگانگان مقابله می شد، این امر آغاز نشد.

پرونده نفت را می گشائیم. شناسایی ابتدایی نفت سابقه چند هزار ساله دارد. وقت توضیح نیست. در 1901 م. - تقریباً صد و چند سال قبل - در زمان مظفرالدین شاه استخراج آن در ایران امکان پذیر گردید. امتیاز آن را هم به دارسی دادند. دارسی هم چند سال بعد سهام را تحت نظر شرکت نفت ایران و انگلیس در آورد و بعد هم دولت انگلیس بیش از شصت درصد این سهام را در اختیار گرفت. از جنگ اول تا جنگ دوم جهانی استخراج آن تحولی را باعث گردید و قدرت فوق العاده ای به انگلیس داد. از آمار و ارقام این نفت نامحدود، هیچ اطلاعاتی نداریم. در دوران جنگ اول جهانی در مسجد سلیمان به نفت رسیدند. دو، سه سال بعد هم استخراج و صدور نفت را آغاز کردند. نفت را وسیله ای قرار دادند، تا انرژی مورد نیاز زمان جنگ نیروهای دریایی بریتانیا از انرژی های دیگر به نفت تبدیل شود. این کار نیز انجام گرفت. در ازاء آن سهمی که به ایران داده اند بسیار کم بود. مبلغی جزئی به ایران داده می شد، که بعدها، همان را هم بهانه آورده و مدعی شدند که باید از ایران خسارت بگیرند. مدعی شدند که لوله های نفت از ایران می گذرد و ایران امنیت را تأمین نمی کند یعنی ما بایستی به آن ها خسارت بدهیم. بعدها هم قرارداد 1933م. منعقد شد که نظیر قرارداد 1901 م. بود. البته انگلستان رقیبانی هم پیدا کرده بود. اتحاد شوروی بود که می خواست پنج منطقه مستثنی شده در قرارداد دارسی را در اختیار خود گیرد. بعد هم مدعی شد که بایستی به او نیز امتیاز داده شود. البته امریکا هم که فاصله زیادی با ایران داشت کم کم به این رقابت پیوست. برگردیم به آیت الله کاشانی.

آیت الله کاشانی به همراه والدشان - حاج سید مصطفی کاشانی - که از مراجع بودند از ایران به عتبات می روند. انگار قصد حج داشتند و در عتبات توقف می کنند و تحصیلات را انجام می دهند. از محضر آیت الله خراسانی، آیت الله میرزاحسین، میرزا خلیل و دیگران به نحو کامل استفاده کردند و به درجه اجتهاد رسیدند. احتیاطات بعضی از مراجع نیز به ایشان ارجاع می شد. هنگامی که ایشان در عتبات مشغول تحصیل بودند، نهضت مشروطیت اوج

ص:22

گرفت. مراجع عظام نقش مهمی در آن نهضت داشتند و از بسیاری از مسایل ایران و حوادثی که پیش می آمد اطلاع داشتند. تکلیف اسلامی آنها ایجاب می کرد که در موضوع دخالت کنند. مسئله استقلال و انقلاب عراق هم به دست علمای شیعه بود. استقلال عراق مدیون شیعیان عراقی است. تاریخ سیاسی عراق گویای این حقیقت است.

متأسفانه بعد از 1920 م. به بعد تشیع کنار گذاشته شد. همین آیت الله کاشانی و پدر ایشان که فتوای جهاد داده بود و مراجع دیگر عملاً در صحنه جنگ تفنگ به دوش گرفتند. آیت الله کاشانی و دیگر علما در جنگ حضور داشتند و سرانجام استقلال عراق را موجب شدند و انگلستان متجاوز را به عقب نشینی وادار ساختند.

برگردیم به ایران. در دوره رضاشاه آیت الله کاشانی سعی دارد مجلس شورا را از تسلط دستگاه حاکم خارج سازد و سعی دارد روحانیت را در این راه وارد سازد. یکی از مکاتبات آیت الله کاشانی با آیت الله میرزا مهدی زنجانی است. ایشان می خواهد که در محل خودشان اجتماعاتی تشکیل دهند و مخصوصاً در فرستادن نمایندگانی به مجلس شورای ملی کوشش کنند. در نامه می نویسد:

«سکوت ما ظلم به این ملت و به این مملکت است.» از این نامه ها به بسیاری از نقاط فرستاده شده است. ترتیب مبارزه ایشان متناسب با روز بود. رضاشاه هر نوع اقدام را سرکوب می کرد. شهریور بیست را در نظر بگیرید. در این دوره ایران اشغال می شود، علیرغم این که اعلام بی طرفی کرده است. انگلستان که همسایه ماست! همسایه ای که در دریای مدیترانه قرار دارد، ولی همیشه به عنوان همسایه مطرح بود. حضور نظامیش در آبهای خلیج فارس بود تا شیخ نشین ها راحت باشند. به همین مناسبت حتی بعد از استقلال آنها، انگلستان همسایه جنوبی ما خطاب می شود. از سوی دیگر، شوروی همسایه شمالی، خاک ایران را اشغال می کند.

در اشغال ایران، ما را مجبور می کنند که متفق قلمداد شویم، یعنی وارد جنگ شویم. با متفقین همکاری کنیم. در حالی که مردم ایران تکلیف دیگری داشتند و آن مخالفت با انگلستان و شوروی است.

آیت الله کاشانی در این جریان هم نقش مهمی دارند. با کشورهای دیگر، از جمله فلسطین و لبنان ارتباط برقرار کرده و تلاش می کنند تا از این وضع نجات پیدا کنیم. فعالیت آیت الله کاشانی مورد توجه اشغالگران قرار گرفت و

ص:23

ایشان را تسلیم انگلیسی ها کرد و حدود دو سال در بازداشت انگلیسی ها در اراک بودند. بعدها هم تسلیم قوای شوروی در رشت شدند. در آخر هم، قوای شوروی او را مجدداً تسلیم انگلیسی ها می کند. در حالی که ایشان در بازداشت بودند، از سوی مردم تهران به عنوان نماینده مجلس چهاردهم انتخاب می شود. هدف مردم این بود که ایشان از بازداشت خلاص شود، به مجلس برود و مبارزه کند. قبل از این دوره ایشان فعالیت شدیدی داشت، منتها به طور پنهانی.

مسئله ملی شدن صنعت نفت در مقابله با انگلیس است. در زمان بازداشت اول است که، ایشان می گوید: «اجازه نمی دهیم یک قطره نفت را انگلستان ببرد.» و بعد از آزاد شدن نیز مبارزه را پی می گیرند. قدم به قدم مردم را آگاه و همراه می سازند و نهضت ملی شدن نفت را اوج می دهند. مرحله دوم بازداشت ایشان، دوره ای است که قوام السلطنه حکومت را به دست گرفته است. در این دوره حزب دمکرات تشکیل شده و مقدمات تشکیل مجلس پانزدهم شروع می شود.

در مجلس پانزدهم مسایل نفت مطرح می شود و به جایی نمی رسد. اقلیتی در این مجلس قیام می کنند. قرارداد گس - گلشائیان طرح می شود. قرارداد گس- گلشائیان به این دلیل است که قرارداد 1312 را به نوع دیگری تأیید کنند.

این مسئله مورد مخالفت شدید آیت الله کاشانی قرار می گیرد. آیت الله کاشانی در حوادث 15 بهمن 1327 به عنوان متهم در قضیه تیراندازی به محمدرضا پهلوی دستگیر می شود. ناصر فخر آرایی - ضارب شاه - خبرنگار روزنامه پرچم اسلام بود و پرچم اسلام نیز وابسته به آیت الله کاشانی به حساب می آمد. حزب توده را هم غیرقانونی اعلام می کنند. دستگیری آیت الله کاشانی با وضع بسیار فجیعی در منزلشان و با ایراد ضرب و جرح به وی انجام می شود. البته ایشان هم به سرهنگ دفتری که از پشت بام به منزل ایشان وارد شده بود سیلی محکمی می زند و سپس تسلیم می شود. پس از بازداشت به قلعه فلک الافلاک تبعید می شود. در زمان زندان قلعه فلک الافلاک در قم و تهران به عنوان اعتراض تحصن هایی رخ داده و تظاهراتی انجام می گیرد. دولت برای جلوگیری از گسترش مبارزات مردم، ایشان را از فلک الافلاک به لبنان می فرستند. اقلیت مجلس پانزدهم با مسأله نفت و قرارداد گس - گلشائیان روبرو می شود. مسأله در جامعه نیز مطرح می شود. آیت الله کاشانی مکرر از

ص:24

لبنان به اقلیت مجلس و ملت ایران پیام می فرستند که باید حقوق ملت ایران تثبیت و استیفا شود. کم کم مسأله ملی شدن نفت اوج می گیرد. آیت الله کاشانی در 1328 با انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم تهران انتخاب می شود و با استقبال بی سابقه از تبعید باز می گردد.

در همان روز ورود که با استقبال تاریخی همراه بود، مطرح می کنند که تبعید من، هم به دلیل تغییر قانون اساسی بود که انجام گرفت و هم به دلیل مسأله نفت بود که آن را باز در اختیار انگلستان قرار دهند. مبارزات و شورشها ادامه پیدا کرد. قتل هژیر مقارن انتخابات مجلس شانزدهم است. برای این که انتخابات را از مجرای خود خارج کرده بودند، انتخابات باطل شد. بعد مسئله قتل رزم آرا پیش آمد.

رزم آرا مصمم بود قرارداد گس - گلشائیان را به تصویب رساند. وی به طور علنی و رسمی اعلام کرده بود که ما توانایی اداره نفت را نداریم و بایستی واگذار کنیم. ترور او به وسیله فدائیان اسلام انجام گرفت. باید در اینجا اضافه کنم که فدائیان اسلام و بعد مجمع مسلمانان مجاهد دو سازمان اسلامی بودند که از رهبری آیت الله کاشانی استفاده می کردند و نیروی برجسته ای تشکیل داده بودند. نمازهای عیدفطر و قربان با جمعیت انبوه در تهران برگزار شد. قدرت اسلام در مقابل دنیا به نمایش گذاشه شد و مسأله نفت به صورت جدی در محافل داخلی مطرح شد. سرانجام بعد از قتل رزم آرا، در بیست و نهم اسفند 1329 طرح ملی شدن صنعت نفت از تصویب مجلس گذشت. دولت علا به عنوان محلل، برای مدت کوتاهی زمام دار شد. تشکیل دولت دکتر مصدق تنها موردی است که آیت الله کاشانی با آن موافقت و از آن حمایت کرد. این دولت مأموریت داشت وضع انتخابات را اصلاح کند، قانون انتخابات و ملی شدن صنعت نفت را که قانون آن تصویب شده بود، به صورت کامل به انجام رساند. تا قیام 30 تیر 1331 همه چیز به خوبی و با وحدت پیش رفت.

دوره نخست وزیری دکتر مصدق به دو مرحله تقیسم می شود:

مرحله اول مقابله با انگلستان است. در این مقابله، انگلستان تهدید به محاصره اقتصادی کرد. آیت الله کاشانی، با حمایت ملت، دولت را در امور اقتصادی حمایت، هدایت و اداره کردند. بخشی از مشکلات توسط بانک ها و بخشی با اوراق قرضه ملی حل شد.

ص:25

زنان و جوانان، هدایا و جواهراتشان را تقدیم می کردند تا خرج دولت گردد. دستگاه خوابیده بود. انگلستان تهدید به جنگ کرد. کشتی های انگلیسی به خلیج فارس آمدند. مسأله جهاد مسلمانان مطرح شد.

انگلستان با سوابقی که در عراق داشت، اعلام کرد که حاضر به جنگ نیست. در بعضی جاها، حتی در شوروی هم، مسلمان ها اعلام کرده بودند که برای حمایت مردم ایران حرکت می کنند.

رادیوی آنها هم گفته بود که ما نمی توانیم مسلمان ها را از دستوری که از جانب رهبران شیعه داده می شود، باز داریم. بریتانیا شکایت از ایران را به شورای امنیت و دیوان داوری برد. آن هم به ثمر نرسید.

در مرحله دوم توطئه بزرگتری شکل گرفت. انگلستان با حمایت امریکا، نهضت مردم را در 28 مرداد در هم کوبید که داستان مفصلی دارد. بعد از 28 مرداد آیت الله کاشانی در مخالفت با طرح کنسرسیوم نفت تلاشهای زیادی کرده و بار دیگر بازداشت شد و تا مرحله اعدام پیش رفت. فدائیان اسلام در این مرحله اعدام شدند. این توطئه ها همیشه ادامه داشت، تا امروز هم ادامه دارد. انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام (ره) از تجربیات آن نهضت اسلامی بسیار استفاده کرد.

این پرونده هنوز مفتوح است؛ هم پرونده نفت و هم پرونده نهضت.

ص:26

روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت / حجت الاسلام رسول جعفریان

در سالهای اخیر، دهها عنوان کتاب درباره دکتر مصدق نوشته شده و در آنها وانمود شده که وی رهبری بی نقض و عیب بوده و جناح مقابل او، یکسره برخطا بوده اند. در این کتابها نقش روحانیت و در رأس آنان آیت الله کاشانی نادیده گرفته شده است.

این قبیل برخوردها در کشور ما بی سابقه نیست، یا کسی را در آسمان جای می دهیم و یا بر زیرزمین می نشانیم.

به عبارت دیگر همه دوست دارند همه چیز را یا سیاه ببینند و یا سپید. این افراد نه تنها خود چنین می کنند، بلکه نوشته ها و گفته های افراد بی طرف یا به عبارتی با طرف اما همه جانبه نگر را هم از ظن خود تفسیر و تأویل می کنند. مثلاً اگر کسی خوبی شخصی را وصف کند، حتی اگر دهها نقد هم به او وارد کند، این افراد بر نمی تابند. ما این داستان را درباره موضوعات، اشخاص و تشکل های مختلف داشته ایم. نمونه آن دکتر شریعتی، انجمن حجتیه، دارالتبلیغ اسلامی و بسیاری از مسائل و اشخاص دیگر است.

دکتر مصدق برای عده ای بت شده است، همان طور که شریعتی برای گروهی بت شده بود. در مقابل، کسانی هم اصرار دارند تا این دو را سرتا پا عیب ببینند.

صرف نظر از شخصیت دینی آیت الله کاشانی که بسیار برجسته است و نیز شخصیت ملی دکتر مصدق که در دوره ای با حمایت مردم و علما، مظهر مبارزات ملی ایرانیان در برابر استعمار بود، در اطراف هر دو، کسانی حضور

ص:27

داشتند که قابل دفاع نبوده و نیستند. بسیاری از خطاهای این دو به این افراد بر می گردد و ریشه اش نیز اطمینان نابجای رهبران به آنان بود.

آیت الله کاشانی در پی تحقق حکومت اسلامی نبود؛ برخلاف فدائیان اسلام که چنین چیزی می خواستند. کسی نمی تواند او را از طرفداران تحقق حکومت اسلامی در آن دوره بداند.

در برابر، کسانی هم که دکتر مصدق را یک ملی تمام عیار می دانند، در بسیاری از موارد قادر به توجیه روش های غیر دمکراتیک وی که مهم ترین ضربه را به خودش و نهضت ملی نفت زد، نخواهند بود. مصدق هر روز خواستار اختیارات بیشتر بود. در یک نظام دمکراتیک چه کسی تا این اندازه به روش های غیردمکراتیک روی می آورد؟ هشدارهای مکرر آیت الله کاشانی دربارة بی توجهی به آرای مردم و مجلس، به خوبی نشان دهنده این نزاع است. در این نزاع کاشانی مدافع دمکراسی و مصدق به بهانه های واهی مدافع روش های غیر دمکراتیک است.

به هر روی تحقیقات باید بدون پیشداوری به پیش رود. در سالهای اخیر، آثاری چند مبتنی بر اسناد و مدارک نوشته شده است. شاید بهترین این آثار، کتاب محمدعلی موحد «خواب آشفته نفت»؛ (تهران، کارنامه، 1378) و اضافات آن با عنوان «گفته ها و ناگفته ها» باشد.

نهضت ملی شدن صنعت نفت تجربه های فراوانی داشت که خوشبختانه رهبران دوره بعد از آن نتایج روشنی گرفتند، بخشی از این تجربه ها چنین است:

1- این نهضت فاقد یک اندیشه و تفکر منظم بود؛ دلیل آن هم به غیر از فقر فکری و سیاسی در جناح ملی و مذهبی، این بود که برای تحقق یک هدف اقتصادی و اندکی سیاسی تلاش می کرد. جبهة متدین و به ویژه روحانیت دریافت که باید به فکر اندیشه سازی باشد. در این زمینه، دیندارها از ملی ها پیش افتادند. به علاوه سرخوردگی بسیار از ملی ها آنان را به جبهه مذهبی ها کشاند تا این که نهضت خرداد راه را برای جبهه متدین هموار کرد.

2- در آن دوره هنوز زمان مرگ سلطنت نبود. این نکته ای است که نمی توان از آن غفلت کرد. سلطنت در ایران سابقه دیرینه داشت و با عقاید عرفی و عامیانه پیوندی عمیق برقرار کرده بود. زمان لازم بود تا سلطنت جایگزین جدی داشته باشد و توده های مردم بپذیرند که سلطنت می بایست از بین

ص:28

برود. ملی ها و کمونیست ها قادر به ایجاد چنین جایگزینی نبودند. روحانیت هم هنوز دست خالی بود. سالها گذشت و با استفاده از آن تجربه، هم سلطنت بی آبرو شد و هم جایگزین معقولی پدید آمد. در نهضت ملی، هیچ کس پیروز نشد. آشکار است که اشتباهاتی در هر چند طرف وجود داشت، اما مهم آن بود که ملی ها با تمام وجود سرمایه گذاری کردند و شکست خوردند و روحانیت با احتیاط پیش آمد و فرصت را برای بعد نگاه داشت.

3- در نهضت ملی شدن نفت، دو قسم مسأله پیش می آمد؛ یکی مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و سیاسی و دوم مسائل فکری و فرهنگی که به دلیل باز شدن نسبی فضای سیاسی مطرح گردید. کمونیست ها در این جریان به رغم سر و صداهای فراوان، به دلیل مشکلاتی که برای حزب توده پیش آمد شکست سختی خوردند. روحانیت نیز که با احتیاط پیش آمده بود، یعنی مراجع محلی درگیر بود نه مرجعیت مطلقه و عامه؛ توانست اندیشه ها و موقعیت خود را در عمل محک بزند. طی این ماجرا حوزه با مسائل سیاسی و مذهبی جاری در جهان اسلام آشنا شد و این تحول طلبه های جوان را به اندیشه واداشت و آنان را برای پرش فکری و سیاسی آماده کرد. تحولی که در سالهای بعد شاهد هستیم و نتیجه اش را در نهضت اسلامی خرداد مشاهده کردیم.

4- به نظر من تجربه ملی شدن نفت، بین مشروطه و انقلاب اسلامی، یک نقطه با اهمیت است. در مشروطه روحانیت و روشفکران حضور داشتند، اما سیر کلی ماجرا به سمت عرفی شدن می رفت و روحانیت به اجبار کنار گذاشته شد، یا کنار رفت. در انقلاب اسلامی، روحانیت و ملی ها - گرچه کم رنگ - بودند اما به عکس مشروطه، حرکت در مسیر دینی شدن بود. در این میان، نهضت ملی شدن صنعت نفت مرحله میانی و یک تجربه جالب بود؛ فرصتی بود تا گروههای مختلف خود را نشان دهند. در این میان، ملی ها نتوانستند اوضاع را در اختیار بگیرند؛ دلیل آن هم ناپختگی، افراطی گری برخی از افراد و یکدندگی های شخص دکتر مصدق بود. البته دلایل سیاسی و امنیتی هم داشت. دکتر مصدق، سیستم امنیتی خود را در اختیار کسانی قرار داد که کودتاچی از آب درآمدند. هر چه بود، نهضت ملی را باید قدم میانی دانست. روحانیت فعالانه شرکت کرد، اما رهبری در اختیار ملی ها

ص:29

بود. این جریان در حافظه بسیاری ماندگار شد و بعدها آن تجربه تکرار نشد.

چند نکته

نکته اول

تنها مرجع درجه اولی که با ملی شدن نفت همراهی کرد آیت الله حاج سید تقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از مراجع ثلاث بود. آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای مراجع درجه دوم قم بود فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کردند.

اما در شهرستانها، شماری از روحانیون درجه دوم (به لحاظ رتبه مرجعیت) جانبدار ملی شدن صنعت نفت بودند.

در تهران، به جز آیت الله کاشانی که محور بود، باید از میرزا خلیل کمره ای و میرزا محمدباقر کمره ای نام برد.

از شیراز آیت الله بهاءالدین محلاتی؛ از اصفهان آیت الله چهار سوقی، آیت الله خادمی و چند نفر دیگر؛ از گیلان آیت الله حاج سید باقر رسولی و از مازندران آیت الله حاج شیخ ولی الله مدرسی مازندرانی، را می توان نام برد.

هیئت علمیه برخی از شهرستانهای دیگر از جمله قمشه و قم هم بیانیه هایی صادر کردند.

اما آیت الله بروجردی وارد این ماجرا نشد. برای این اقدام وی دلایل مختلفی بر شمرده اند. ایشان نهایت چیزی که در پاسخ دکتر مصدق نوشتند این بود:

«موفقیت جنابعالی را در تقویت اسلام و اصلاح امور عامه مسلمین از خداوند تعالی مسئلت می نماید».

برخی از علما هم به پیروی از ایشان، همین قبیل عبارات را داشتند.(1)

از روحانیون، هیچ کس عدم شرکت آیت الله بروجردی را به معنای نفی مشروعیت ورود به این ماجرا ندانست. به همین دلیل در تهران و بیشتر شهرستانها روحانیون وارد ماجرا شدند. بیشتر آنها، در واقع دعوت آیت الله کاشانی را لبیک گفتند. این روحانیون تا ماههای پایانی دولت دکتر مصدق، او را همراهی می کردند. در ادامه، روحانیون فعال در نهضت ملی دو دسته شدند:

ص:30


1- بنگرید: مصدق و حاکمیت ملی، ص 939 و مقایسه کنید با آنچه از آیت الله سید محمدرضا خراسانی در ص 940 نقل شده است.

- نخست دسته ای که پس از مشارکت اولیه، به تدریج جانب دکتر مصدق را گرفتند و طبعاً - و به خصوص در شهرستانها - در اقلیت بودند. در این زمینه باید از برخی علمای تهران از آن جمله اخوان (سید ابوالفضل و سیدرضا) زنجانی نام برد. کسانی از اتحادیه مسلمین هم؛ گرچه با احتیاط، تا روزهای آخر به حمایت دکتر مصدق ادامه دادند.

- دسته دوم کسانی بودند که به حمایت از آیت الله کاشانی و مخالفت با دکتر مصدق درآمدند. این عده به همراه کسانی که از ابتدا در این ماجرا وارد نشدند؛ آیت الله بروجردی و دیگر روحانیون ساکت؛ بیشتر به دلیل روی کار آمدن کمونیستها و نیز اختلافات گسترده آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، به مخالفت با مصدق پرداختند. روحانیون اصفهان در این دسته جای دارند. کنار کشیدن آنان ضربه ای برای دکتر مصدق و فرصتی برای بازگشت شاه بود. گرچه آنچه برای این عده اهمیت داشت، نیامدن کمونیست ها بود نه بازگشت سلطنت.

هیئت علمیه تهران جانبدار دکتر مصدق بود و اخوان زنجانی، روضوی قمی و فیروزآبادی از آن شمار بودند.

نکته دوم

آیا نهضت ملی یک نهضت دینی بود؟

طی سالهای اخیر چنین وانمود شده که نهضت ملی از اساس، حرکت لائیک و غیردینی بود. در این باره ادعا شده که «کل نهضت ملی اساساً ماهیتی غیرمذهبی داشته است.»(1) مبنای این تحلیل آن است که روحانیت در این شرایط هنوز در یک دورة تدافعی به سر می برد. نه فعال بود و نه ساکت؛ چنان که این وضعیت از مواضع امام در کشف الاسرار به دست می آید. در این مقطع، طبقه متوسط جامعه که ده درصد جمعیت فعال شانزده میلیونی ایران بودند، بیش از آن که از رهبران روحانی حرف شنوی داشته باشند از جریان روشنفکری پیروی می کردند، چون سابقه تربیت آنان به دوره رضاخان باز می گشت. در دوره رضاخان، دین گرایی سخت مورد حمله واقع شده بود. نفوذ حزب توده هم در این جمعیت ده درصدی، به همین بابت بود. با این همه،

ص:31


1- مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایرانی، (تهران، نشر گفتار، 1372)، ص 501.

دین در بخش های بنیادی و زیرین جامعه استوار بوده و منتظر فرصت بود تا ظاهر شود. مسلماً حضور روحانیت در نهضت نفت به معنای «دینی» بودن آن نیست، زیرا در مشروطه هم روحانیت حضور داشت. اکنون واضح است که آن جنبش، بیش از آن که یک جنبش دینی باشد، یک جنبش عرفی بود. با این همه، اگر انگیزه حضور توده مردم را فتاوی علما و حضور روحانیون بدانیم، سهم روحانیت در این ماجرا بسیار قابل توجه بود. هیچ فرد غرضی نمی تواند این را انکار کند.

نکته سوم

چه، دولت مصدق ملی باشد و چه نباشد، نباید از این نکته غافل شد که در دوره مصدق، به رغم همه دشواری ها، بر نفوذ روحانیت در جامعه افزوده شد. دکتر مصدق، به هردلیل، نیاز به حضور روحانیون داشت و یا حداقل در اوائل چنین می اندیشید و این سبب اعتنای او به برخی از خواسته های روحانیون شد.

علاوه بر این، آیت الله کاشانی با نفوذی که به دست آورده بود، زمینه را برای نفوذ بیشتر روحانیت در جامعه فراهم کرد. در بسیاری از شهرها، روحانیون، توانستند با نفوذی که به لحاظ سیاسی به دست آوردند در برخی از امور شهر مداخله کنند. نمونه آن آیت الله چهارسوقی در اصفهان است. البته مقصود از نفوذ روحانیت، وجهی از نفوذ دین است؛ چیزی که به هر روی در این دوره تا حدودی تقویت شد، گرچه مشکلاتی هم باقی ماند.

عزت الله سحابی برای نشان دادن تدین دکتر مصدق به چندین مورد استناد می کند. از جمله به استشهاد دکتر مصدق به حرکت امام حسین(ع) در مجلس چهاردهم. اما درباره دوران نخست وزیری وی می نویسد:

(دکتر مصدق) در زمینه اجرای منویات مذهبی و تعمیق هویت دینی، اقداماتی انجام داد که می توان به نمونه هایی از آن اشاره کرد. در چهارده خرداد 1330 بخشنامه ای درباره رعایت مقررات مذهبی در ماه مبارک رمضان صادر کرد که در روزنامه اطلاعات همان روز چاپ شده است. همچنین در امر عزیمت حجاج به مکه معظمه دولت اقداماتی انجام داد که مورد تشکر عالمان دینی قرار گرفت. از جمله آیت آلله چهارسوقی اصفهانی طی نامه ای که برای جراید از جمله روزنامه اطلاعات فرستاد، از دولت به واسطه توجهی که به امر زائران مکه معظمه به عمل آورده، تشکر و سپاسگزاری کرد. همچنین از همین سال، یعنی سال 1330 روز وفات امام جعفر صادق (ع) تعطیل رسمی اعلام شد. علما بیانیه هایی صادر و

ص:32

تشکر کردند و در جراید چاپ شده است. از جمله مرحوم آقا شیخ بهاءالدین صدوقی همدانی در این ارتباط تشکر کرد که در روزنامة اطلاعات ششم مرداد 1330 چاپ شده است. در 23 مرداد، قانون منع پیاله فروشی را لازم الاجراء کرد. یعنی از این تاریخ دیگر امکان پیاله فروشی نبود. دکتر مصدق با استفاده از اختیارات خود، قانونی تصویب کرد به این شرح که «دولت مکلف است از تاریخ تصویب این قانون به فاصله شش ماه ورود و تهیه و خرید و مصرف کلیه نوشابه های الکلی و همچنین تهیه و خرید لول تریاک و مشتقات آن و نیز کشت خشخاش را از سال 1333 به بعد در سراسر کشور ممنوع سازد، به استثنای مصارف طبی و صنعتی.»(1)

ایشان طی صفحات بعد هم شواهد دیگری برای همراهی متقابل دکتر مصدق و عالمان دینی این دوره دارد و در نهایت می نویسد:

«دکتر مصدق» اوج حضور عالمان دینی در امور سیاسی و اجتماعی به شیوة غیرابزاری است.»(2)

جمله اخیر او طعنه بر چیز دیگری است. اما به هر روی به غیر از نفوذ سنتی که روحانیت در توده ها داشت، در این دوره در سطح سیاسی هم مداخلاتی می کرد. تشکیل فراکسیون روحانیت در مجلس هفدهم یکی از مهم ترین شواهد این امر است.

می دانیم که قانون منع مسکرات از زمان طرح آن در زمان رزم آرا و حتی پیش از آن تا زمان مصدق فراز و نشیب هایی داشت. علما تلاش بسیار کردند و تشکل هایی برای تصویب آن به راه افتاد. اما می توان گفت در این دوره، به عنصر دین در جامعه، توجه ویژه صورت گرفته که با دوره پیش و بعد از آن قابل مقایسه نیست. این، نباید از نظر دور بماند. همان ماه رمضانی که آقای سحابی از آن سخن می گوید، همزمان، آیت الله کاشانی و آیت الله سیدمحمد بهبهانی هم اطلاعیه دادند.(3)

نکته چهارم

درباره نقش روحانیت علاوه بر آثار گسترده ای که درباره شخص آیت الله کاشانی به چاپ رسیده، مطالب دیگری نیز منتشر شده است:

مقاله نقش روحانیت در صحنه سیاسی ایران 1954 - 1949 از شاهرخ

ص:33


1- مصدق؛ دولت ملی و کودتا؛ (تهران، طرح نو، 1380)، ص 411.
2- مصدق، همان، ص 417.
3- روزنامه اطلاعات، چهاردهم خرداد، 1330، ش 7535، ص.

اخوی که در کتاب مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی (تهران، 1372) صص 146 - 190 به چاپ رسیده و به غیر از تحلیل ها و موضع گیری نویسنده، گوشه هایی از مشارکت و مواضع علما را در نهضت ملی شدن نفت و نیز در برابر دکتر مصدق نشان داده است.

- گفتار دیگری از عزت الله سحابی در کتاب مصدق دولت ملی و کودتا، صص 401 - 417 تحت عنوان دین و عالمان دینی در اندیشه و کردار دکتر مصدق چاپ شده است.

متن دیگری از محمد بسته نگار در کتاب مصدق و حاکمیت ملت (تهران، قلم، 1382) صص 935 - 956 آمده و در آن اعلامیه ها و فتاوی و بیانیه های جمعی از علما و روحانیون و مجامع مذهبی در دفاع از ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق درج شده است. از جمله، فتاوی علمای بزرگ اصفهان در این باره آمده است. وی برخی از این اعلامیه ها را از کتاب نقدی بر مصدق و نبرد قدرت (از ترکمان در نقد کاتوزیان) نقل کرده است.

یک خاندان برجسته علمی در اصفهان(1)

یکی از برجسته ترین مفاخر علمی - دینی اصفهان در نیمه دوم قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم آیت الله العظمی میرزا سید محمدباقر چهارسوقی - اعلی الله مقامه - است که به مناسبت تألیف اثر سترگ و ارجمند «روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات» با عنوان صاحب روضات و خاندانش با لقب روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. این خاندان یکی از درازدامن ترین خاندان روحانی جهان تشیع است که از زمان جد اعلایشان مرحوم میرابوالقاسم کبیر تا روزگار ما، همواره چهره های برجسته ای از آنان، در کسوت روحانیت به هدایت مردم از یک سو و حفظ علم و دانش دین از سوی دیگر، اشتغال داشته اند.

نیای اعلای خاندان حاج میرابوالقاسم (جعفر) مشهور به میرکبیر (تولد روز یکشنبه اربعین سال 1090 - وفات 23 ذی قعده 1158) فرزند سید حسین بن

ص:34


1- از میان خاندان علمی اصفهان که از دوره صفوی - قاجاری در این شهر باقی مانده، دست کم به دو خاندان می توان اشاره کرد. نخست خاندان نجفی ها و دوم خاندان روضاتی ها. طایفه سادات خاتون آبادی هم نه تنها در اصفهان که در برخی از شهرهای دیگر هم فعال بودند. جماعت امامی ها هم دسته دیگری هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدی قرار دارند.

سیدقاسم بن سیدمحب الله است. نسب آن در نهایت به سید عبدالله فرزند حضرت موسی بن جعفر (ع) می رسد.

حاج میرابوالقاسم از شاگردان علامه مجلسی (م 1110) و آقا جمال خوانساری (م 1122) بوده و از وی آثار و کتاب هایی بر جای مانده که معروف ترین آنها کتاب «مناهج المعارف» در اصول عقاید است. رساله در حج، کتاب زکات و چندین رساله و کتاب دیگر در فهرست تألیفات ایشان یاد شده است.(1) وی در بحبوحه فتنه افغان در 1134 - 1135 اصفهان را به مقصد خوانسار ترک کرد و در این شهر رحل اقامت افکند. اصالتاً گلپایگانی بودند، گرچه میرابوالقاسم در اصفهان متولد شده بود. میرابوالقاسم در قودجان(2)، جایی که در آن می زیست، درگذشت و پس از آن قبرش مزار عمومی شد. فرزندان وی تا مدتی در خوانسار زندگی کردند و در دوره ای به خوانساری شهرت یافتند.

حاج سید حسین فرزند میرابوالقاسم، در شمار علما و فقها بود و روز یکشنبه هشتم رجب 1192 درگذشت. وی از مشایخ اجازة سید بحرالعلوم (1155 - 1212) و میرزای قمی (1152 - 1231) علیهماالرحمه است.

میرسیدابوالقاسم (جعفر) فرزند حاج سیدحسین در 1163 به دنیا آمد و در رمضان 1240 درگذشت. (3)

حاج میرزا زین العابدین مجتهد زاهد جلیل فرزند میر سیدابوالقاسم، هشتم ذی قعده 1190 به دنیا آمد و نهم جمادی الاخر 1275 درگذشت.

از وی نیز آثاری بر جای مانده که از آن جمله شرح زبدة شیخ بهایی در اصول فقه است.(4)

این خاندان تا زمان میرزا زین العابدین - پدر مرحوم آقا میرزا سید محمدباقر صاحب کتاب روضات الجنات است - از مهاجرین اصفهان به خوانسار بودند و مدتی در این دیار به سر بردند. سپس مرحوم میرزا زین العابدین، همراه فرزندانش - به غیر از میرزا محمدجواد خوانساری - به اصفهان بازگشت و در محله چهارسوی سکونت گزید. به همین مناسبت،

ص:35


1- درباره وی بنگرید: زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی. (اصفهان، 1332)، صص 75 - 78.
2- قودجان، میانه راه خوانسار و گلپایگان بود و مرحوم میرابوالقاسم آنجا را برای زندگی انتخاب کرد تا به هر دو شهر نزدیک باشد.
3- شرح حال وی را بنگرید: زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی، صص 96 - 98.
4- درباره وی و فرزندانشان بنگرید: مکارم الآثار، ج 6، صص 2084 -2090؛ زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص 99 - 100.

اعقاب ایشان به چهارسوقی شهرت یافتند و در چندین مسجد در همان حوالی که به نام افرادی از این خاندان است، به اقامة جماعت پرداخته به هدایت مردم مشغول شدند.

برجسته ترین فرزند حاج میرزا زین العابدین، مرحوم آیت الله میرزا سید محمدباقر چهارسوقی (1226 - 1313) صاحب روضات است که فقیهی برجسته بود. وی با تألیف کتاب روضات الجنات نام این خاندان را در تاریخ شیعه جاودانه کرد و پس از او اعقابش به روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. شرح حال مبسوط ایشان را مرحوم معلم حبیب آبادی در مکارم الآثار(1) و استاد حاج سید محمدعلی روضاتی در زندگانی آیت الله چهارسوقی (صص 82 - 96) آورده اند. افزون بر آن استاد جلال الدین همایی هم در شرح بقعه آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی یعنی صاحب روضات، در تاریخ اصفهان به تفصیل دربارة وی، سنگ قبر ایشان و دیگر مدفونین بقعه مذکور سخن گفته است.(2)

مرحوم آخوند ملاعبدالکریم مجتهد جزی اصفهانی (متوفی 1339؛ دانشمندان اصفهان؛ از مصلح الدین مهدوی؛ ش 720) که حدود نیم قرن عصر وی را دریافته، در تذکره القبور، ص 60 (چاپ اول) درباره ایشان می گوید: «و این بزرگوار از رؤساء علمای اصفهان، بلکه سیدالعلماء مطلق و در احترام مقدم بر کل...»

فرزند دیگر حاج میرزا زین العابدین، مرحوم آقا میرزا محمدهاشم (1235 - 1318) است که از علمای برجسته و مرجع تقلید بوده و آثار فقهی و اصولی مهمی چون اصول آل الرسول، مبانی الاصول، احکام الایمان و چندین رسالة فقهی و اصولی دیگر دارد.(3)

صاحب روضات که خاندان روضاتی به نام ایشان و به دلیل شهرت کتاب روضات الجنات بدان شهرت دارند، دارای چندین فرزند عالم و روحانی بود، که عبارتند از:

1- آقا میرزا محمدمهدی (متولد 1251 - 1324)

2- آقا میرزا محمد مسیح (27 شوال 1255 - شب عرفه نهم ذی حجه

ص:36


1- مکارم الآثار، ج 3، صص 798 - 820.
2- تاریخ اصفهان؛ فصل تکایا و مقابر؛ (تهران، نشر می، 1381) صص 35 - 365.
3- شرح حال ایشان را بنگرید در: زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی، صص 79 - 81.

1325)(1)

3- آقا میرزا احمد (1263 -1341). ایشان آثاری چون حاشیه بر شرایع الاسلام و حاشیه ای بر شرح لمعه دارند.(2) دو فرزند ایشان آقا میرزا محمدحسن (1298 - 1380) و حاج میرزا محمدحسین ملاذ روضاتی (1302 - 1382) در زمره علما بوده اند.

4- آقا میرزا عطاءالله (1266 -1335)(3)

5- آقا میرزا هدایت الله (1271 - 1345)(4)

6- آقا میرزا محمدحسین (1275 - 1352)(5)

7- آقا میرزا مجتبی (متولد 23 شعبان 1302)(6)

مرحوم آیت الله میرزا مسیح چهارسوقی (1255 -1325) دومین فرزند صاحب روضات است که خود از علمای بزرگ شهر اصفهان به شمار می آمد.(7) فرزند وی آیت الله حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی از عالمان به نام اصفهان است که حدود نیم قرن به عنوان روحانی برجسته این شهر به رتق و فتق امور مسلمانان اشتغال داشت.

فرزند دیگر آقا میرزا مسیح، میرزا جلال الدین چهارسوقی (1283 - 1360) از علمای اصفهان(8) و صاحب هفت فرزند بود که یکی از آنان مرحوم میرزا سیدمحمد هاشم چهارسوقی (متولد 15 محرم الحرام سال 1319ق) پدر آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی - دامت برکاته - است. مرحوم میرزا سید محمدهاشم (داماد عم گرامیش، آیت الله آقا میرزا حسن چهارسوقی) در جوانی و چهار سال پیش از درگذشت پدرش، به تاریخ 27 جمادی الاولی سال 1356 ق. در شط کوفه غرق شد. شرح حال مفصل وی را فرزندش، در زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی (صص 105 - 111) نوشته است. آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی، تنها فرزند آن بزرگوار، در کنف حمایت جد

ص:37


1- درباره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 5، صص 1704 - 1706.
2- شرح حال وی را بنگرید در: مکارم الآثار، ج 5، صص 1819 - 1821.
3- وی نیز از علمای اصفهان بوده و شرح حال وی و فرزندانش که در سلک روحانیت بودند، در مکارم الآثار، ج 6، صص 1977 - 1980 آمده است.
4- وی نیز از علمای اصفهان بوده و شرح حال وی و فرزندانش که در سلک روحانیت بودند، در مکارم الآثار، ج 6، صص 1977 - 1980 آمده است.
5- درباره وی بنگرید: مکارم الآثار، ج 6، صص 2090 - 2091.
6- درباره ایشان بنگرید: زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص 103 - 104.
7- بنگرید: مکارم الآثار، ج 5، صص 1496 - 1498.
8- درباره وی بنگرید: مکارم الآثار، ج 7، صص 2493 - 2511. در این کتاب اطلاعات جامعی درباره فرزندان آقا میرزا جلال الدین همراه با تصاویر و خطوط منحصر به فرد از بسیاری از آنان به کوشش استاد ارجمند حاج سید محمدعلی روضاتی - دامت برکاته - درج شده است.

مادری خویش مرحوم آیت الله حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی پرورش یافت. مادر ایشان نیز، تنها فرزند مرحوم آقا میرزا سیدحسن چهارسوقی بود.

شرح حال آیت الله حاج سید میرزا حسن چهارسوقی

نام اصلی وی میرزا ابوالحسن علی است که به میرزا سیدحسن چهارسوقی شهرت یافته است. نسب شریفش به اجمال چنین است:

میرزا سید حسن بن میرزا مسیح، بن میر محمدباقر بن میرزا زین العابدین بن میر سید ابوالقاسم بن سید حسین بن میرابوالقاسم کبیر.

آیت الله چهارسوقی از شاگردان مرحوم آیت الله درچه ای بوده و یک دوره تقریرات درس اصول ایشان را تدوین کرده است. به علاوه کتابی هم با عنوان جامع الدور نگاشته که در آن، از هر علم و فنی، مطالبی درج شده است.

آیت الله چهارسوقی پس از درگذشت پدرش، ابتدا در چهارسو و سپس در اصفهان ملجأ خاص و عام شد و مدت نیم قرن، افزون بر اقامه جماعت، به رسیدگی امور مردم و حل و فصل موضوعات مراجعین پرداخت. این موقعیت که بر اساس یک سنت تاریخی به ادوار گذشته باز می گردد، چنان بود که روحانی مجتهد شهر، افزون بر آن به اداره امور شرعیه می پرداخت و کار احکام و اسناد شرعی و فصل دعاوی و غیره را انجام می داد، حدفاصلی نیز میان حکومت و مردم بود، بسته به نوع و اندازه مناسبات علما با حکومت، نقش آنان شکل می گرفت. بسیاری از نیازمندان برای رفع نیازشان به علما مراجعه می کردند؛ بیکاران برای یافتن کار، مسکینان برای به دست آوردن نان و کسانی برای حل و فصل کارهای اداری خود به خانه ایشان مراجعه می کردند. بخشی از این مطالب در اسنادی که در پی خواهد آمد، مرور شده است. اداره این امور و پاسخ به نامه ها و درخواستها، یک دستگاه مفصل اداری می طلبید. با این حال مرحوم چهارسوقی تمامی این کارها را انجام داده و در این باره، برخی از روحانیون شهر نیز با وی همکاری داشتند.

آیت الله چهارسوقی بنیانگذار و رئیس هیئت علمیه اصفهان بود. جامع ترین شرح زندگی آیت الله میرزا سیدحسن چهارسوقی که روشنگر نقش وی و هیئت علمیه اصفهان در مسائل سیاسی دو دهه بیست و سی نیز است، در کتاب زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی (اصفهان، ش، 1332ش، 244ص) اثر

ص:38

حضرت آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی آمده است. این کتاب علاوه بر آن، شرح حال شمار زیادی از عالمان به نام معاصر وی را در ایران و عتبات در خود جای داده است.

آیت الله چهارسوقی در نیمه شب پنج شنبه سیزدهم جمادی الاولی 1377 مطابق با 14 آذر 1336 درگذشت. در یادنامه ای که برای آن مرحوم انتشار یافت، آمده که پس از تشییع ایشان در اصفهان، جنازه به قم انتقال یافت و حضرت آیت الله العظمی بروجردی بر ایشان نماز گزارده، سپس جنازه به عتبات انتقال یافت و در کنار عم بزرگوارش مرحوم آیت الله میرزا هاشم چهارسوقی به خاک سپرده شد.

شماری از شعرای اصفهان از جمله میرزا جلال الدین همایی، میرزا حبیب الله نیر، معلم حبیب آبادی، فضل الله اعتمادی، سیدفخرالدین روضاتی و ... به مناسبت فوت وی اشعاری سرودند که برخی از آنها در همان یادنامه به چاپ رسیده است.

مروری بر فعالیت های دومین هیئت علمیه اصفهان

در جریان جنبش مشروطه خواهی که از گوشه ای «انجمن» و «هیئت» پدید می آمد، روحانیون برخی از شهرها نیز به تشکیل انجمن مقدس ملی یا هیئت علمیه دست زدند. در اصفهان حاج آقا نورالله اصفهانی (م 1306) - برادر آقای نجفی و هر دو از رهبران مشروطه اصفهان - هیئت علمیه تأسیس کرده و خود، ریاست آن را برعهده گرفت. (1)

پس از حاج آقا نورالله و در دوره رضاخان این هیئت ها از میان رفت. با سقوط پهلوی اول، بار دیگر هیئت علمیه اصفهان با تلاش آیت الله سید حسن چهارسوقی (1256 -14 آذر 1336 ش) و جمعی دیگر از علمای اصفهان شکل گرفت.

آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی که خود در جوانی در جلسات هیئت علمیه اصفهان شرکت داشته و تا مدتها دفتر و مهر آن در اختیار ایشان بوده، گزارشی از تأسیس هیئت علمیه اصفهان، در 1320 ش نوشته اند.

ص:39


1- درباره تأسیس هیئت علمیه اصفهان توسط حاج آقا نورالله بنگرید: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، مصلح الدین مهدوی، ج 2، ص 144.

بر اساس نوشته وی اعضای اصلی این هیئت بیش از پنجاه نفر می باشند که برخی از آنان عبارتند از:

حاج میرزا حسن چهارسوقی؛

حاج سید عبدالله ثقة الاسلام مدرس صادقی؛

حاج شیخ مهدی نجفی؛

حاج میرزا محمدحسین ملاذ روضاتی؛

حاج میرزا ابوالحسن تویسرکانی؛

حاج سید شمس الدین خادمی؛

حاج سیدعبدالحسین طیب؛

حاج آقا مصطفی سیدالعراقین؛

حاج میرزاعلی اصفهانی واعظ؛

حاج شیخ مرتضی اردکانی؛

حاج شیخ محمدرضا صالحی؛

حاج علم الهدی شیرازی.

آیت الله روضاتی در 1332ش، هنگامی که هیئت درگیر تحولات ملی شدن صنعت نفت بود، می نویسد: این هیئت از بدو تأسیس تا حال، با وجود ضدیت های مخالفین آن خدمات شایانی به اهالی اصفهان نموده که از هر حیث موجب افتخار و قدردانی است.(1)

پس از شهریور بیست، دولت جدید می کوشید تا سیاست های گذشته را تا اندازه ای جبران کند، بر این اساس نه تنها از فعالیت های مذهبی و تشکیل این قبیل هیئت های علمیه ممانعت نکرد، بلکه گاه برای مقابله با کمونیست ها از آنها حمایت نیز می کرد.(2)

کارهای هیئت را به چند دسته می توان تقسیم کرد:

فعالیت در ملی شدن صنعت نفت:

هیئت علمیه اصفهان با مسؤولیت و محوریت آیت الله چهارسوقی نقش فعالی در هدایت جریان های مذهبی - سیاسی اصفهان و به خصوص ملی شدن صنعت نفت داشت. دلیل عمده ورود این عده در سیاست، حضور آیت الله

ص:40


1- زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی، صص 29 -31.
2- از آن جمله است فعالیت حسام الدین دولت آبادی که به اظهار آیت الله روضاتی، خود شخصاً از تهران به اصفهان آمده علما را جمع آوری کرده و آنان را برای ایجاد یک تشکل مذهبی - سیاسی تحریص می کرد. (از اظهارات شفاهی حضرت استاد.)

کاشانی بود. این هیئت، تمام مدتی که مسائل مهم سیاسی در جریان بود، نقش حامی دولت مصدق و آیت الله کاشانی را برعهده گرفت.

صدور فتوایی مبنی بر لزوم ملی شدن صنعت نفت از سوی علمای اصفهان

یکی از مهم ترین قدم هایی که برداشته شد، صدور فتاوی ملی شدن نفت بود. این کاری بود که آیت الله بروجردی انجام نداد، اما هیئت علمیه اصفهان که هیئتی سیاسی بود، در این کار مداخله کرده و منتظر دستور و موضع گیری آیت الله بروجردی نماند. همان گونه که اشاره شد، هیئت علمیه اصفهان در این زمینه از مواضع آیت الله کاشانی پیروی می کرد. فتوایی هم که علمای اصفهان دادند، پس از درخواست آقای کاشانی از آنان بود.

ابتدا در یک پرسش چند سطری از آنها خواسته شده بود تا نظر خود را درباره ملی شدن صنعت نفت بگویند.

متن فتوای ملی شدن نفت از آیت الله چهارسوقی

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم، اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم:

و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا لیکون الرسول شهیداً علیکم و تکونوا شهداء علی الناس فاقیموالصلاة و اتوالزکاة واعتصموا بالله هو موالکم فنعم المولی و نعم النصیر.(1)

حرمت تسلیط اجانب و کفار بر مسلمین و اموال و نفوس و اعراض و نوامیس آنها، از بدیهیات و مسلمات اولیه و جای هیچ شبهه و تردید نیست: و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً.

به حکم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذی حقی واجب و لازم و متحتم است در حدود قدرت و توانایی حفظ حق مشروع خود را بنماید و از تعرض و مزاحمت غیر به تمام قوا دفاع و جلوگیری نماید و اگر عدوانا احدی دست اندازی و تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع دیگری نموده باشد، بر صاحب حق لازم است به وسایل مقتضیه احقاق حق مغضوبه خود را نموده از ید غاصب انتزاع کند، ضرر کشیدن مثل ضرر زدن به غیر حرام است.

در این موضوع پیروی از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیت الله کاشانی دامت برکاته لازم است. با فرط استحقاقی که خود ملت ایران در این موقع که این طور گرفتاری فقر و فاقه و پریشانی هستند و دارند هیچ

ص:41


1- حج: 78.

منصفی نمی گوید که مایه حیات و زندگانی آنها را دیگری ببرد. چراغی که به خانه رواست به بیگانه حرام است و فرقی نیست در این جهت بین دولت و ملت همه در نفع و ضرر شرکت دارند. بلکه دولت بیشتر لازم است جدیت در قطع ید اجانب و بیگانگان از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود نموده، اموال و حقوق مغضوبه مسلمین را از ایادی غاصبین انتزاع و به ذوی الحقوق تسلیم نماید. والسلام علی من اتبع الهدی.

حرره الاحقر میرزا سیدحسن چهارسوقی.

مهر: الواثقی بالله الغنی محمدحسن بن مسیح الموسوی.(1)

پاسخ های دیگر از این حضرات است: آیات الله: خادمی، حاج شیخ مهدی نجفی، حاج شیخ مرتضی مدرس اردکانی، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین.(2)

اطلاعیه هیئت علمیه اصفهان در لزوم مجازات عاملین کشتار سی تیر

مشارکت در صدور اعلامیه و بیانیه در حمایت از دولت دکتر مصدق و آیت الله کاشانی ادامه یافت تا آن که ماجرای سی ام تیر 1331 رخ داد. در اصفهان نیز تظاهرات برگزار شد و افرادی نیز آسیب دیدند. در این باره علاوه بر جلسه مفصلی که به عنوان مجلس ختم در مدرسه صدر و مدرسه سلطانی (چهار باغ) «به پیروی از منویات حضرت آیت الله العظمی آقای کاشانی» برگزار شد، هیئت علمیه اصفهان این اطلاعیه را صادر کرد:

به عموم ستمدیدگان اهالی اصفهان اعلان می شود:

کسانی که در حادثه هائله این چند روزه در اثر تجاوزات غیرمشروعه مأمورین انتظامی مقتول و مفقود و مجروح شده اند، به فوریت به اسم و رسم و مشخصات و هویت و شناسنامه آنها را به دفتر روزنامه طوفان در خیابان شیخ بهایی صورت بدهید تا از طرف هیئت علمیه تعقیب شود و مرتکبین به مجازات برسند.

میرزا حسن چهارسوقی

حسین الموسوی خادمی

ارتباط با سران نهضت

آیت الله چهارسوقی بنا به نقشی که در هدایت مذهبی - سیاسی اصفهان برعهده داشت، با سران نهضت ارتباط مستمری داشته و مرتب میان آنان تلگرافات رد و بدل می شد. بخشی از این ارتباط با آیت الله کاشانی و بخشی

ص:42


1- روزنامه شاهکار نو، مورخه 3/11/1329، به نقل از زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص 31 - 32.
2- روزنامه شاهد، 10/11/1329.

دیگر با دکتر مصدق بود، تعداد بسیاری از نامه ها و تلگرافات رد و بدل شده به چاپ رسیده است.

به علاوه، بسیاری از پیام هایی که آیت الله کاشانی یا دکتر مصدق برای مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پیشین، توسط آیت الله چهارسوقی ابلاغ می شد.

در این بخش فهرستی از نامه ها و تلگرافات آمده است.

مکاتبات با آیت الله کاشانی

استاد روضاتی (در همان روز) نوشته اند:

آیت الله کاشانی: حضرت آیت الله حاج سیدابوالقاسم - دامت برکاته وجوده الشریف - که در اثر اقدامات مجدانه خود عالم تشیع بلکه اسلام و ممالک اسلامی را سربلند و مفتخر فرموده، مرتباً هر هفته دو سه بار با آقای آیت الله چهارسوقی مکاتبه می فرمایند و کلیه آن تعلیقات مشحون از تقدیر و تشکر نسبت به خدمات و اقدامات آیت الله چهارسوقی است.

در یکی از این نامه ها نوشته اند:

بسم الله الرحمن الرحیم: ان شاءالله تعالی وجود مسعود عالی قرین سلامت است. تلواً از احساسات پاک و خداپسندانه حضرت عالی خیلی متشکرم. یالیت که همه اهل علم تأسی به حضرتعالی می نمودند و خود را از وظیفه الهیه و جامعه ملت دور نمی نمودند. متحیرم که چرا در مقابل کفار، روحانیین سکوت اختیار نموده اند.(1)

فهرست برخی نامه های متبادله

1- نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی درباره ملی شدن نفت مورخه 22 ربیع الثانی 1370/29 دی ماه 1329. مجموعه ای از مکتوبات و ... آیت الله کاشانی: 5/116 - 117، متن تصویری آن در خاندان روضاتیان، ص 294.

2- نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی در تشکر از ایشان به خاطر حمایت از فعالیت های شیخ عباسعلی اسلامی. مجموعه ای از مکتوبات و ... آیت الله کاشانی: 5/133، خاندان روضاتیان، ص 292.

3- پاسخ آیت الله کاشانی به نامه آقای چهارسوقی. مجموعه ای از...5/134.

4- درخواست آیت الله کاشانی برای استقبال از سیدمهدی امامی که به اصفهان می روند. مجموعه ای از ... 5/140.

ص:43


1- زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص 35 - 36.

5- پاسخ آیت الله کاشانی به درخواست آیت الله چهارسوقی و ابراز این که برای انجام اقدامات به وزارت کشور فرستاده شده است، (اسفندماه 1330). مجموعه ای از مکتوبات و ... آیت الله کاشانی: 2/154 - 153.

6- نامه آیت الله کاشانی به مردم اصفهان درباره انتخابات مجلس هفدهم، (اسفند 1330). مجموعه ای از ...:5/166 - 167، خاندان روضاتیان، ص 296.

7- تلگراف تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله چهارسوقی. مجموعه ای از ...:5/180 -181.

8- نامه آیت الله کاشانی به حجت الاسلام حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی (11/3/31). متن این نامه چنین است:

پس از سلام و استعلام از سلامت مزاج شریف زحمت می دهد، از اصفهان اخیراً شکایاتی می رسد که عده ای از کارگران و اوباش محل مزاحم نوامیس مردم شده و هر روز عده ای از دختران دچار شهوترانی و عیاشی اشخاص تبهکار، کارگران و صاحبان کارخانه قرار می گیرند.

شرحی به جناب آقای استاندار نوشتم و اقتضا دارد که حضرتعالی و سایر آقایان علمای اعلام در این مورد توجه مخصوص مبذول فرمایند و به وسایل مقتضی از این گونه حوادث جلوگیری و آسایش مردم تأمین گردد و بدیهی است که باید مأمورین محل را هم متوجه ساخته و از آن ها جداً خواسته شود که کمال مراقبت و جدیت را معمول دارند. پیوسته مترصد بشارت سلامت و ملتمس دعا هستم.

مجموعه ای از ...: 5/184، خاندان روضاتیان، ص 295.

9- تلگراف آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی به مناسبت پیروزی مردم در سی تیر. مجموعه ای از...: 5/190.

10- نامه آیت الله چهارسوقی و پاسخ آقای کاشانی درباره سرهنگ خلیل پور. مجموعه ای از...: 5/192.

ص:44

11- نامه تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله چهارسوقی (10/7/1331). مجموعه ای از ...: 5/206 (گویا در پاسخ نامه ای از آقای چهارسوقی برای بازگشت آیت الله کاشانی از سفر حج).

12- نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل انجمنی برای کمک به مستمندان. مجموعه ای از...: 5/192.

13- نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل انجمنی برای کمک به مستمندان. مجموعه ای از...: 5/229.

14- نامه آیت الله زاده کاشانی به آیت الله چهارسوقی درباره سروان جواد صادقی. مجموعه ای از...: 5/248 -249.

15- تلگراف آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی دایر بر این که آقای شهشهانی می آیند و مطالب خود را خواهند گفت. مجموعه ای از...: 5/252.

16- نامه تشکر دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 176.

17- نامه دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی درباره مسئله حج. 10/5/30.

متن نامه چنین است:

به عرض می رساند:

مرقومه محترم عز وصول بخشید و اظهار لطف عالی موجب نهایت امتنان و تشکر گردید. امید است همواره برکات انفاس و افاضات عالیه روحانیت ممدّ اصلاحات و ترقیات کامل ملک و ملت باشد. در باب وجوهی که از حجاج بیت الله اخذ می شود وزارت امور خارجه مشغول مطالعه بوده و به نحو مقتضی ترتیب این کار داده خواهد شد و عجالتاً هم که به واسطه بروز امراض وبا و طاعون عزیمت حجاج ممنوع گردیده است.

نامه های دکتر مصدق، ص 183، خاندان روضاتیان، ص 286.

18- نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان توسط آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 186.

19- جواب دکتر مصدق به تلگراف حجج اسلام توسط آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 187.

20- نامه دکتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 189.

21- رونوشت نامه دکتر مصدق به وزارت جنگ جهت آیت الله چهارسوقی. خاندان روضاتیان، ص 288.

22- پاسخ دکتر مصدق به نامه آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 195، خاندان روضاتیان، ص 288.

23- تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 199.

24- تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 212.

ص:45

25- تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی. نامه های دکتر مصدق، ص 214.

26- جواب دکتر مصدق به مکتوب آیت الله چهارسوقی درباره حج. (21/5/1331).

متن نامه چنین است:

توسط حضرت آیت الله آقای چهارسوقی حضرات آقایان حجج اسلام دامت برکاتهم.

به زیارت تلگراف آقایان برخوردار شدم و امیدوارم خداوند توفیق انجام خدمتی را که روحانیون محترم و طبقات دیگر کشور به اینجانب محول فرموده اند، عنایت فرماید و با ضعف مزاج و بنیه که دارم بتوانم این خدمت خطیر را به پایان برسانم.

خاندان روضاتیان، ص 279.

27- نامه دکتر مصدق به مردم اصفهان، توسط آیت الله چهارسوقی.

متن نامه چنین است:

به وسیله حضرت آیت الله آقای چهارسوقی، خدمت حضرات آیات الله عظام ادامه الله بقائهم، بیانیه حضرات آقایان عظام که به تقویت و تأیید از دولت صادر فرموده اند، زیارت و موجب کمال تشکر و امتنان گردید. از خاندان متعال برای همگی نسبت به وطن عزیز توفیق خدمت می طلبم. و تمنا دارم آقایان متحصنین را از تلگرافخانه ضمن اظهار تشکر و سپاسگزاری از احساساتی که ابراز فرموده اند روانه فرمایید. نظر به این که امروز مجلس شورای ملی برای اخذ رأی اکثریت نداشت، اینجانب فقط عنایت نمودم که نظریات دولت را به عرض برسانم و درخواست کنم، چنانچه نمایندگان غایب از جلسه مخالف با نظریه دولت موافق می باشند تا روز شنبه 19 شهریور ماه درخواست تشکیل جلسه فوق العاده نموده و حاضر شوند و رأی خود را بدهند. با تقدیم احترام دکتر محمد مصدق.

خاندان روضاتیان، ص 283.

28- ارسال نامه آیت الله چهارسوقی توسط دکتر مصدق به وزارت جنگ و دستور اقدام روی آن. خاندان روضاتیان، ص 284.

29- نامه دکتر عباسی نفیسی معاون دکتر مصدق در تشکر از نامه علمای اصفهان. خاندان روضاتیان، ص 285.

ص:46

سایر فعالیت های هیئت علمیه

دفاع از حجاب

یکی از نخستین تلاش های هیئت علمیه اصفهان، تلاش برای حفظ حجاب بود که اسناد موجود آن مربوط به 1326ش. است. بر اساس این اسناد، گفتگوهای هیئت علمیه با استانداری اصفهان، سبب شده تا اطلاعیه ای منتشر شده و از ورود زن های بی حجاب به مساجد و اماکن متبرکه جلوگیری شود. این اطلاعیه به شیراز رسیده و در شاهچراغ نصب شده و استانداری آن ناحیه دستور جمع آوری آن را داده است.(1) این دستورالعمل در پی درخواست کتبی هیئت علمیه اصفهان (نامه شماره 43) و با امضای آیت الله چهارسوقی بوده است.

مبارزه با مسکرات

در نهضت عمومی ضد مسکرات که خود یک حرکت گسترده در بسیاری از شهرها بود، هیئت علمیه اصفهان نیز نقش عمده ای داشته و اسناد فراوانی از آن بر جای مانده است. در این زمینه، علمای ایران از هر نقطه، به خصوص از کرمانشاهان، فعالیت چشمگیری داشتند و این خود موضوع یک تحقیق مستقل و مفصل است.

هیئت علمیه اصفهان در تاریخ 9/9/1329 نامه ای به شرح ذیل به رزم آرا نوشت:

خدمت ذی شوکت جناب اشرف آقای رزم آرا

نخست وزیر کشور شاهنشاهی اسلامی ایران دامت شوکته

پس از اظهار مراسم تشکرات صادقانه از بذل مساعی جمیله در تشیید قواعد دین مقدس اسلام و جلوگیری از مناهی و منکرات شرعیه از عالم اسلامیت [از] حضرت عالی استدعا می شود محض خشنودی خاطر صاحب شریعت مطهره، امر و مقرر فرمایید مطلقاً در سرتاسر کشور اسلامی فروش و خرید مشروبات الکلی و فقاع و آب جو که در تمام ادیان و شرایع و مذاهب و ملل حرام و مایه صدها هزار مضار و مفاسد روحی و جسمی و اخلاقی و مخالف با نص صریح اصل اول و دوم متمم قانون اساسی است، بالمره موقوف و متروک باشد تا صفحه تاریخ نخست وزیری حضرت اشرف به این امر مهم رنگین و مزین. در مراتب امیدواری عموم مسلمین و به خصوص روحانیین و هیئت علمیه محض

ص:47


1- اسنادی از انجمن ها و مجامع مذهبی، صص 365 - 366.

مساعدت حضرتعالی که اساس دین مقدس اسلام امر داده بود، بدیهی است عرض حالی از طرف داعیان را که فقط محض دولت خواهی و رعایت مصالح شرعیه است، اجابت خواهید فرمود.

الامر الاشراف مطاع

از طرف هیئت علمیه

میرزا سیدحسن چهارسوقی

عبدالله الحسینی مدرس صادقی

مهر هیئت علمیه اصفهان

نامه نگاری هیئت ادامه یافت و هم از نخست وزیر و هم از شاه پیگیر این ماجرا شده اند که اسناد آن در صفحات بعدی همان منبع آمده است.

ماجرای منع از فروش مسکرات، حتی اگر به صورت قانون درآمد، هرگز اجرا نشد و لذا در سندی در همین منبع به سال 14/10/1334 آمده و در آن هیئت علمیه اصفهان طی نامه ای که به شاه نوشته، خواسته تا فرمان ملوکانه ای در اجرای قانون منع مسکرات صادر کند.(1) نامه هایی هم به رئیس مجلس سنا یعنی تقی زاده نوشتند.(2) سال 1336 هیئت علمیه بار دیگر نامه ای در این باره به اقبال، نخست وزیر، نوشت. (3) این ماجرا همچنان ادامه داشت.

مبارزه با زورگویی های دولت

تلاش برای مبارزه با باج خواهی های دولت از مردم نیز در زمرة کارهایی بود که هیئت انجام داده و در این زمینه اسنادی بر جای مانده است. در این باره، حج هم نمونة دیگری بود.

مورد خاص دیگر موضوع موقوفات است که به طور معمول مشکلات عدیده ای داشت و هیئت درباره برخی از موارد اقدام کرده است. (4)

مبارزه با تبلیغات بهائیان

داستان مبارزه با تبلیغات بهائیان یکی از فعالیت های جاری این هیئت بود. این کاری بود که در آن زمان، نوع علمای بلاد با آن درگیر بودند. چنان که در قم، آیت الله بروجردی هم در این زمینه فعالیت می کرد. اسنادی از این موارد که مربوط به آیت الله چهارسوقی بوده، در کتاب خاندان روضاتیان آمده است.

ص:48


1- اسنادی از انجمن ها، ص 380.
2- اسنادی از انجمن ها، ص 382.
3- اسنادی از انجمن ها، ص 383.
4- اسنادی از انجمن ها، صص 373 - 379.

پرسش و پاسخ

جناب حسینیان ظاهراً در مورد سخنان جناب جعفریان مطالبی دارید. لطفاً بفرمایید.

در ادامه صحبت های استاد رسول جعفریان، چند نکته را باید عرض کنم. فرمودند که دوره بعد از رضاشاه دوره دینی نبود و این نسل در دامن رضاشاه پرورش یافته بودند. واقعاً چنین نبود. شواهد و قرائن خلاف این را نشان می دهد. رضاشاه از 1307 تا 1320 تلاش کرد تا اسلام زدایی کند، ولی نفوذ اسلام در بین مردم ایران چنان عمیق بود که هرگز رضاشاه نتوانست مذهب را در جامعه از بین ببرد و ریشه کن کند که دیگر در این نسل همه غیرمذهبی و روشن فکر یا ملی باشند. اسناد واقعه کشف حجاب هم کاملاً گویای این مسئله است. گزارشات شهربانی های سرتاسر کشور را مطالعه کنید، همه اش صحبت از چادری شدن زن ها و پرشکوه شدن مجالس حسینیه ها، تکایا، مساجد و گسترش نمازهای جماعت است. به عنوان نمونه، هنگامی که آیت الله حاج آقا حسین قمی در سال 1322ش، به ایران بازگشتند، بیانیه ای صادر کردند و از دولت چهار موضوع را بازخواست کردند که یکی از آنها موضوع حجاب است.

آیت الله قمی آن قدر مورد استقبال مردم و بازار قرار گرفتند که دولت مجبور شد، بیانیه ای صادر کرده و به درخواست های ایشان پاسخ مثبت دهد. ایشان در مسجد شاه (مسجد امام خمینی) نماز جماعت برقرار می کردند.

دورة بعد از آیت الله بروجردی هم نقطه عطفی در مذهبی شدن مردم است، به ویژه پس از انقلاب اسلامی. ما هم نسل پرورش یافته دوره محمدرضا شاه هستیم. آن طور نبود که دین را به کلی فراموش کرده باشیم. خصوصاً وقتی که

ص:49

تحولی ایجاد می شود، تحول فرهنگی با خود می آورد. چند وقت پیش روزنامه های اطلاعات را ورق می زدم و نگاه می کردم. عکس هایی از دانشگاه ها بود. نیمه اول سال 1357 شمسی، نزدیک پیروزی انقلاب، از دانشگاه علوم اجتماعی عکسی گرفته بودند که حتی یک دختر محجبه در این عکس دیده نمی شد. وقتی نوار نهضت اسلامی شروع به آمدن کرد همین ها به فوج فوج سوی دین می آمدند. به دلیل عمق دینی که مردم داشتند. دوره رضاشاه هم همینطور شد. وقتی که رضاشاه سقوط کرد، مردم به سوی دین هجوم آوردند. به همین دلیل، هنگام فوت آقا سیدابوالحسن اصفهانی چنان جلسات بزرگی به وجود آمد که حزب توده نتوانست بی تفاوت باشد. این حزب، مردم ایران را به خاطر این خرافی بودن - به اصطلاح خودشان - توبیخ کردند. حزب توده اطلاعیه هم علیه آن ها صادرکرد. این طور نبود که نسل غیرمذهبی از رضاشاه مانده باشد. به همین دلیل به محض این که رضاشاه سقوط کرد، حوزه حدود 124 نفری قم به حوزه هفت هزار نفری تبدیل شد. این نشانه عمیق بودن مذهب در بین مردم بود.

دوره مصدق هم دین گسترش پیدا کرد. به نظر می آید این که در دوره مصدق به دلیل او دین رشد کرد، حرف قابل قبولی نباشد. با انقلاب فرهنگی که بعد از سقوط رضاشاه به وجود آمد، دولت در مقابل نیروهای مذهبی تسلیم شد.

نفوذ روحانیت بعد از 1320 به سرعت تثبیت شد، لذا وقتی آیت الله بروجردی هم در قبل و هم بعد از دوره مصدق مطلبی به نظرش خلاف شرع می آمد، آقای فلسفی را به عنوان نماینده خود می فرستاد نزد شاه. شاه هم تسلیم می شد. قرار بود در زمان شاه، مشعل هایی روشن کنند و از امجدیه به سوی کاخ مرمر حرکت کنند،

آیت الله بروجردی این کار را در آن زمان نشانه احیاء و سنت زرتشتی گری دانستند و آقای فلسفی را فرستادند. به محض این که پیام آیت الله بروجردی به شاه رسید، شاه در همان جلسه معاون نخست وزیر را احضار کرد و پیام آیت الله بروجردی را ابلاغ کرد و گفت که این برنامه را متوقف کنید.

پخش سخنرانی آقای فلسفی علیه بهائیت مربوط به دوره مصدق نبود. ملکه چنان که شاه اصلاحات ارضی را به خاطر مخالفت آیت الله بروجردی با آن انجام نداد.

ص:50

بنابراین نفوذ روحانیت موجب تسلیم دولتیان و حکومتیان در مقابل روحانیت بود نه دین پذیری شاه و نه مصدق، بلکه قدرت دست روحانیت بود.

این مسئله را باید بگویم که خیلی ها اشتباه می کنند. بعضی از نویسندگان، مواضع روحانیت را به همه بخش های دوره مصدق تسری می دهند. مواضع روحانیت درباره مصدق دو دوره داشت، اول تا بهمن 1331 که از او حمایت می کردند. دوم، بعد از بهمن 1331 که بیانیه های حوزه علمیه نجف، آیت الله قمی و دیگر شخصیت های روحانی مصدق را توبیخ می کند.

این توبیخ به دلیل برخوردهایی است که وی با آیت الله کاشانی انجام داد. اشتباه دیگری که در سخنان استاد جعفریان بود، در مورد آقای محمد تهرانی است که فرمودند با آیت الله کاشانی مخالف بودند. اتفاقاً در اطلاعیه دولت مصدق است که گفت که اگر روحانیون در مسائل سیاسی دخالت داشتند، دستگیر می شوند، اولین کسی که دستگیر شد، همین محمد تهرانی است.

وی رئیس هیئت قائمیه بود. بعدها مواضعش با آیت الله کاشانی یکی شد. آیت الله کاشانی بارها از تهرانی حمایت کرد. نامه ای هم در اعتراض به دستگیری وی نوشت. همین درگیری مصدق و کاشانی موجب شد که بین نیروهای فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی اتحاد به وجود بیاید و به هم ملحق شوند. اول اختلاف داشتند، اما بعد از اختلاف با مصدق و کاشانی مواضع کاملاً عوض شد. مواضع آیت الله کاشانی نسبت به فدائیان اسلام تغییر کرد. این فدائیان اسلام بودند که در ماجرای (علی اکبر برقعی) آمدند قم تظاهراتی کردند و خدمت آیت الله بروجردی رسیدند. آیت الله بروجردی هم از فدائیان اسلام تشکر کردند و از آن ها خواستند که به تهران برگردند و اگر نیازی به وجودشان شد، مجدداً آنها را بخواهند. بنابراین فداییان اسلام نیز در پایان با آیت الله بروجردی به وحدت رسیدند.

آقای دکتر مدنی، آیا نفت واقعاً ملی شد؟ آیا اثرات مثبتی هم داشت و یا مانند مشروطه منحرف شد و ظاهر آن باقی ماند. آیا به نفع کشورهای غربی شد و تنها جای امریکا با انگلیس عوض شد یا خیر؟

موضوع نفت به کنسرسیوم تبدیل شد و به جای انگلیس پنج کشور متصدی نفت شدند. همین نهضت انگلستان را در دنیا از تک وتا انداخت و آن را فروپاشید. در آن تاریخ انگلستان بسیاری از کشورها را تحت استعمار خود قرار داده بود.

ص:51

می گفتند آفتاب در سرزمین های انگلستان غروب نمی کند. ملی شدن نفت ایران باعث شد که بسیاری از کشورها به دنبال استقلال باشند. این، تجربه ای برای کشورهای مستعمره شد.

می دانید امروزه دویست کشور مستقل هستند. روزی که نفت ایران ملی شد، حدود چهل و چند کشور مستقل بودند. اگر به گفتار بعضی افراد چون نهرو مراجعه کنید، می بینید که نهضت نفت در دنیا تأثیر بسیاری داشت. البته نفت ایران هم به صورتی درآمد که نسبت به گذشته ها وضع دیگری پیدا کردیم.

البته امروز هم تقریباً همان موضوعات است. دیگران تصمیم می گیرند که به چه مبلغ بفروشیم و چه میزان بفروشیم. مانند اوپک. این خود به معنای ملی شدن و به استقلال رسیدن کامل نفت نیست. به چه دلیل نفت امریکا باید پنجاه و چند دلار به فروش برسد و نفت ایران و خاورمیانه سی و چند دلار. این فاصله به چه علت است؟ هنوز هم احقاق حقوق ما نشده است. اما در دنیا استقلال نفت پایه گذاری شده است. حتی در اعلامیه های سازمان ملل و قطعنامه های آن گفته شد که کشورها باید صاحب منافع خودشان باشند. باید منافع خودشان را خودشان استفاده کنند.

آقای دکتر مدنی بعضی صاحب نظران معتقدند که مذاکرات روزولت و چرچیل در جنگ جهانی دوم بر سر نفت بود. اگر این مطلب درست باشد، تکلیف دکتر مصدق به عنوان یک عنصر سیاسی روشن می شود. ولی در این سناریو، چگونه می توان مبارزات آیت الله کاشانی را توجیه کرد؟ در این صورت در یک جبهه قرار گرفتن ایشان با دکتر مصدق چه توضیحی دارد. آیا این مسئله صرفاً تاکتیک است؟

همه بخش های مطلب، زمانی که تصمیم گرفته می شود، روشن نیست. بعدها این مسئله روشن شد که چرا اعضای کابینه دکتر مصدق غالباً فراماسون ها هستند. ولی در آن زمان روشن نبود. در آن زمان روشن نبود که دکتر مصدق سندی دارد و در مقابل فراماسونری تعهد کرده که همیشه منافع آن ها را حفظ کند. این روشن نبود که ملی شدن نفت را افرادی وسیله قرار دادند تا قدرت نمایی کنند و ملت را از نهضت بازدارند. بسیاری از آن مسائل بعدها روشن شد. اما آیا تصمیمات چرچیل و روزولت، مستقیماً درباره نفت بود، هنوز مذاکرات مستقیمی فاش نشده است.

ص:52

جناب حجت الاسلام جعفریان، آیا حضور روحانیت در عرصه سیاست رهبری و راهبری مصدق است؟ یا وضع زمانی ایجاب می کرد که روحانیت احساس مسئولیت بکنند؟

بنده در کل با آقای حسینیان موافقم که دین سنتی باقی مانده و احیاء شده است. شواهد هم زیاد است. اما زنده شدن دین سنتی و حضور در عرصه سیاست، زمانی را می طلبد. دست کم ده سال طول کشید تا این دین خود را در صنعت ملی شدن نفت نشان دهد. حتی این مقدار هم کفایت نمی کرد. منتها سال های 1341 و 1342 محک زده شد. خیلی هم جواب نداد. باید با دین سنتی که در مردم به صورت عامیانه وجود دارد، با یک دین مدعی حضور در سیاست تفاوت قائل شد. در ترکیه هم همین طور است. بسیاری از کشورهای اسلامی هم همینطور است. این که اربکان یا اردوغان بعد از شصت، هفتاد سال بتواند یک دولت اسلامی تشکیل دهد، زمان درازی می برد. باید نسلی تربیت شود، آن هم با دشواری، شواهدی که هست این است. من خواهش می کنم به جای این که تنها به نشریات مذهبی نگاه کنید به روزنامه های آن زمان هم نگاه کنید. بخش عمده ای از مردم کار غیردینی می کنند. آن هم نیروهای فعال. به عنوان مثال رمان مذهبی و یا شعر مذهبی به سختی پیدا می شود. البته غیر از شعرهایی که در مجامع دینی و مذهبی است.

آقای بروجردی هم احتمالاً به این موضوع توجه داشت که هنوز زمان آن نرسیده که بتوانیم به مردم تکیه کنیم. در واقع حرف بنده و ایشان دو دوره زمانی است. منهای آن دین سنتی که در جای خود عرض کردم، این فرمایشاتی که ایشان از آقای تهرانی فرمودند که قطعاً اطلاعاتشان بیشتر از من است، درست است.

من فقط یک نکته عرض می کنم. روزهای آخر که دشمن مشترک پیدا شد، همه با هم متحد شدند. اما در یک سال و نیم اول و در اوج قضایا، اختلافاتی که اشاره کردم وجود داشت. همه چیز گواه این بود. شما نگاهی به نشریه فداییان اسلام که چاپ شده بیاندازید. ببینید که چه تصویری از این دوره دارید. بعدها که همه مقابل مصدق قرار گرفتند و کار درستی هم کردند، خیلی اوضاع نابسامان بود. می رفت که همه چیز از هم بپاشد.

در این دوره برخوردهای شخصی را کنار گذاشتند. حزب توده خشن بود. همه چیز را در قبضه خود داشت. مذهبی ها در تمام شهرها در اقلیت بودند.

ص:53

مذهبی های فعال را عرض می کنم، نه مذهبی های غیرفعال را.

تمام جوان ها را قبضه کرده بود. تمام نسل ها را قبضه کرده بود. الآن ادبیات آن دوره دست ماست. کاملاً روشن است. ولی به هر حال مذهبی ها خیلی زود خودشان را بازسازی کردند.

انصاف این است که بگوییم همین نشریات کمک کردند تا این ها در مبارزه جدی تر شوند. بیست سال طول کشید تا مکتب اسلام چاپ شود. در شهریور بیست حرف های جدید زده می شد. ولی بیست سال طول کشید. شانزده، هفده سال طول کشید تا یک مقاله چاپ شود. به هر حال آرام آرام این حرکت شروع شد.

موضوع را با سال 57 مقایسه کنید. نسلی که بعد از سال 1342 تربیت شد. تحرکی که قم پیدا کرد. در شهرستانها تحرک پیدا شد. جلسات قرآن، سازمان های مذهبی به هر شکل، اصلاً قابل قیاس آن دوره نیست. به هر حال حق با ایشان است که دین مانده بود، رضاشاه هم نتوانسته بود از بین ببرد. آن دین سنتی که دستمایه همین تحرکاتی است که موضوع بحث ماست.

ممکن است 50 سال دیگر دوباره همین از بین برود، ولی دین می ماند. دین که ریشه در وجود اعتقادات مردم دارد، مسلم است که می ماند.

جناب آقای حسینیان اگر فرمایشی دارید فرمایید؟

نکته ای را فراموش کردم. در زمان مصدق، رابطة وی با روحانیت یک رابطه ویژه بود. دلیلش این است که مصدق روحانیت را شریک و عامل اصلی حکومت خود می دانست. اصلاً دلیل روی کار آمدن مصدق یکی ترور رزم آرا بود و یکی هم فضایی بود که آیت الله کاشانی در رأس علما و مراجع به وجود آورده بود.

این باعث شد که مصدق روی کار بیاید، ناچار بود شرکای خود را نیز مراعات کند. به همین دلیل وقتی مصدق اختلاف پیدا کرد و روحانیت را کنار گذاشت، نتوانست ادامه دهد و به قول خودشان، با چهار تا فاحشه در تهران کودتا شد و حکومت سقوط کرد. چون پشتوانه دینی و روحانیت دیگر از بین رفته بود. به همین دلیل نتوانست دوام بیاورد.

جناب جعفریان در پایان اگر مطلبی دارید بفرمایید.

تقویت روحانیت در این دوره به حدی بود که گاهی مصدق را متهم می کردند که یک دوره آخوند بازی راه انداخته بود. آن قدر از علماء در سیستم

ص:54

اداری و سیاسی کشور مداخله شد که فریاد همه درآمد.

جناب حسینیان، لطفاً آخرین مطالب خود را بفرمایید.

خواست اصلی مصدق جلوگیری از نفوذ روحانیت بود به همین جهت فرماندار نظامی مصدق در اول رمضان 1331 اطلاعیه ای صادر کرد و روحانیون را از گفتن سخنان سیاسی پرهیز داد و تهدید به دستگیری و بازداشت آنها کرد. این اطلاعیه در روزنامه های آن زمان هم آمده است. در واقع بعد از رضاشاه این دومین اطلاعیه ای بود که روحانیت را از دخالت در سیاست پرهیز می داد و شیخ محمد تهرانی هم به همین دلیل دستگیر شد. ولی روحانیتی که توانسته بود نهضت ملی شدن صنعت نفت را رهبری کند و چندین نماینده به مجلس بفرستد و مصدق را به قدرت برساند آن قدر نفوذ داشت که در چند پادگان یا اداره سخنرانی کند. البته نه آن طوری که آقای جعفریان می گویند و مستند حرف ایشان نیز ادعای بی استناد یکی از حامیان مصدق است.

ص:55

ص:56

بخش دوم: ضمیمه

مشروح مذاکرات دوره هجدهم مجلس شورای ملی (دوره هجدهم جلسات 56 و 57)

ص:57

ص:58

دوره هجدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی

جلسه 56

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه 25 مهر ماه 1333

جلسات عصر 20 مهر و صبح 21 و 22 مهر

رئیس- پیشنهادی رسیده است برای کفایت مذاکرات (شوشتری، بنده مخالفم) ولی بنده معتقدم یک مخالف دیگر هم هست که آقایان موافقت فرمایند او هم صحبت خودش را بکند (صحیح است) بعد او آن وقت پیشنهاد کفایت مذاکرات مطرح شود (صحیح است) آقای کاشانی

کاشانی- به نام خداوند قادر متعال (مسعودی احسنت)

من اجازه صحبت خواستم تا وظیفه وجدانی خود را به نام یک فرد ایرانی علاقمند به عظمت و سرافرازی ایران انجام دهم (آفرین) و در این موقع که مجلس شورای ملی در شرایط حساس و تاریخی قرار دارد با توجه به مسئولیت خطیری که در برابر نسل آینده و حاضر احساس می کنم به آنچه موجب رضای خدا و صلاح است یعنی تعیین سرنوشت منابع نفتی خوزستان و چگونگی استخراج و تصفیه و بهره برداری از این گنج خداداد مطلبی نیست که مربوط و متعلق به یک شهر یا یک استان و حتی نسل حاضر مملکت باشد بلکه آینده و سعادت ملت و مملکت و نقشی که ملت ایران باید در جامعه منتها در آینده ایفا کند بستگی تام به این موضوع اساسی دارد و اگر کوچکترین غفلتی بشود ملت و مملکت زیان خواهد کرد این که آقایان نمایندگان محترم عنایت فرموده و اجازه دادند بنده هم مجال عرض مطالبی که بی نهایت بیان

ص:59

آنها را ضروری می دانم پیدا کنم نشانه این است که نمایندگان وطن خواه مجلس شورای ملی تصمیم به جلوگیری از تقویت و تضییع حقوق ملت ایران را دارند. (ندارند) (قنات آبادی - درست نوشته) (تیمور تاش - معلوم شد خود آقا نوشته) خوب است برای این که آقایان متوجه باشند یک بار دیگر تکرار کنم نشانه این است که نمایندگان وطن خواه مجلس شورای ملی تصمیم به جلوگیری از تقویت و تضییع حقوق ملت ایران را دارند. با این که در بدو تشکیل دوره هیجدهم قانون گذاری طبق قانون اساسی به کلام الله مجید سوگند یاد کردم که در مطالب و بیاناتی که در طول مدت نمایندگان بالاخص می کنم مطالبی و تصمیماتی که اتخاذ می نمایم همیشه خیر و صلاح ملت و مملکت و رضای خداوند بزرگ را در نظر بگیرم اکنون که بنا به وظیفه ملی مطالبی را عرض می کنم بار دیگر به این کلام الله مجید سوگند یاد می کنم مطالبی که عرض می کنم صرفاً برای دفاع از حیثیت و شرافت ملت ستمدیده ای است که نگران آینده خویش است و هیچ گونه نظر و غرض شخصی ندارم و خدا را شاهد و گواه می گیرم که این مطالب را برای خیر و صلاح و سعادت ملت عزیز ایران عرض می کنم که خود افتخار می کنم فردی از افراد همین ملت هستم.

انگیزه بیان این عرایض آثار ملامت آور گذشته که ناشی از اعمال خلاف مروت شرکت نفت موسوم به شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران است می باشد و توجه به همین تجربه تلخ موجب شده اکنون که مملکت ما در آستانه وقوع یک حادثه مهم حیاتی است برای دفاع از حقوق خانواده های گرسنه و افسرده که در نتیجه سی سال تسلط کمپانی انگلیس بر منابع بیکران نفت ایران در عین غنی بودن در نهایت ذلت و درماندگی مادی گذران می کند از همه جوانمردان و آزادگان مدد بطلبم و از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم که در این لحظات بحرانی این ملت پریشان روزگار ستم کشیده را در کنف لطف خود حفظ فرماید.

مطالبی که عرض می کنم مفصل است و تناسب با اهمیت موضوع و مدت دارد زیرا برای مدت چهل سال یک قرارداد پیچ در پیچ و چند طرفه ای را می خوا هند حاکم به منابع نفتی ایران بنمایند، پس باید حق داد که برای جلوگیری از تضییع حقوق ملت ایران در ظرف چهل سال آنچه لازمه مجاهدت و فداکاری است به عمل آید و هیچ شخص با انصاف و جوانمردی

ص:60

نمی تواند مانع از بیان مطالبی گردد که برای حفظ حقوق نیم قرن یک ملت کهنسال کمال ضرورت را دارد.

عرایض بنده، شامل یک مقدمه است. قسمت ایرادات و دلایل و یک نتیجه است، اینک مقدمه.

اول - باید به فلسفه ملی کردن صنایع نفت ایران توجه شود و بعد ببینیم آیا قراردادی که دولت تقدیم مجلس شورای ملی کرده نظر ملت ایران را از لحاظ علت غایی ملی کردن صنایع نفت تأمین می نماید یا نه. ملت ایران صنایع نفت خود را ملی کرد برای این که اولاً با تسلط شرکت نفت انگلیس بر منابع نفتی خوزستان استقلال سیاسی نداشت زیرا دولت انگلیس که خود را صاحب سهم عمده شرکت نفت جنوب می دانست برای این که همیشه بتواند به دلخواه از منابع نفت ایران بهره برداری کند لازم و ضروری می دانست که ترکیب دولت و حکومت ایران به نحوی باشد که منافع کمپانی حفظ شود. دولت انگلیس مصلحت کمپانی نفت را در این می دانست که تا ممکن است قوه قانون گذاری مملکت اقتدار ملی نداشته باشد زیرا می ترسید قوه مقننه ایران قانون و مقرراتی وضع کند که مضر به حال کمپانی نفت باشد و نتیجه به منافع دولت امپراطوری انگلیس لطمه ای بخورد پس دولت انگلیس و شرکت نفت همیشه خود را در چگونگی ترکیب دولت و حکومتها و تشکیل مجلس ها ذی علاقه می دانستند و سعی می کردند به عناوین مختلف دوستان و ارادتمندان آنها تقویت و سررشته مملکتی را در دست داشته باشند و کسانی را که احتمال می دادند به نحوی از انحاء مانع تجاوزات کمپانی بشوند حتی المقدور از کرسیهای مؤثر برکنار و خانه نشین و عنداللزوم تبعید و زندانی و غریب مرگ می نمودند.

دولت انگلیس و شرکت نفت بخودش حق می داد که برای بهتر استفاده کردن و بیشتر منفعت بردن مطابق میل خودش استاندار در خوزستان نگه دارد گرچه فی المثل همه قوای مسئول مملکت وجود چنین استاندار سرسپرده ای را مضر بحال مملکت می دانستند. کمپانی نفت و در واقع دولت انگلیس حتی در تعیین رؤسای ژاندارمری و شهربانی و بخشداری مناطق نفت خیز اعمال نظر و قدرت می کرد و کسانی را ابقا می نمود که با بودن آنها منافع بیشتری به شرکت برسد اگر چه آنها از حدود قانون و شرف و وطن دوستی هم عدول کنند. دادستان، بازپرس، حکمران، رئیس شهربانی، و ژاندارمری برای رفاه و رعایت

ص:61

حال مردم یعنی صاحبان منابع نفت به آن منطقه فرستاده نمی شدند بلکه برای آسودگی خاطر و رضایت شرکت به صورت ابزارهای کار در اختیار کمپانی گذاشته می شدند و آنها هم که حاضر نمی شدند ابزار کار شرکت بشوند با یک تلگراف تعویض می شدند این رویه مغایر با استقلال سیاسی ما بود یعنی دولتی در داخل دولت ما، در داخل خاک ما منافعی داشت (دکتر بینا - آقای کاشانی شرکت مرد) (مسعودی - ما اگر حرف نزنیم زودتر تمام می شود) و چون عایدات و پول و قدرت سیاسی خارج با او بود همیشه و در تمام طول مدتی که انگلیس ها بر منابع نفتی ایران تسلط داشتند برای حفظ و نگهداری منافعشان مانع از اعمال قدرت حکومت، ارتش، عدلیه و حتی قوه مقننه بودند مگر در مواردی که اعمال قدرت در جهت مخالف منافع کمپانی نبود.

من نمی خواهم موارد این دخالتها را یک یک شرح بدهم چون از احصاء و شمارش خارج است در همه شئون سیاسی و اجتماعی ما مداخله کردند و آنچه در بیان عرایضم مورد توجه است منطق کمپانی در این مداخلات بود منطق آنها این بود که حفظ منافع کمپانی اقتضا دارد که فلان شخص استاندار و فلان کس رئیس ژاندارمری و دادستان و یا رئیس اداره کار خوزستان باشد دولت و کمپانی انگلیس در تمام مدت تسلط به منابع نفتی به خود حق می دادند در تعیین مسئولین انتظامی اعم از لشگری و ژاندارمری و شهربانی منطقه خوزستان مخصوصاً مستقیم وغیر مستقیم مداخله بکنند چون این اعمال را لازمه پیشرفت کار کمپانی و تأمین منافع شرکت می دانستند این عمل یعنی دخالت دولت انگلیس در حاکمیت ملی و مملکت داری ایران بود حالا نزدیک به نیم قرن در تحت این عنوان و با این منطق چه بلاها به سر ملت ستم کشیده ایران آوردند باشد برای بعد مقصود عرض بنده در این مورد بیان علت العلل ملی کردن صنایع نفت است.

علت دوم - که ملت ایران را ناگزیر از ملی ساختن صنایع نفت خود نمود عدم استقلال اقتصادی بود همه می دانیم که رقم عمده صادرات کشور ما مواد نفتی است و ملت ایران با استفاده از عایدات نفت می بایست مملکت را صنعتی کند و کشاورزی را تعمیم و توسعه دهد. موجبات بهبود زندگی و رفع فقر را فراهم سازد ولی متأسفانه این عایدات در دست دولت انگلیس متمرکز بود و ما اسیر اقتصادی انگلیس بودیم یعنی هر کالای بنجل و هر قراضه ای داشتند از محل عواید نفت که در بانک لندن متمرکز بود به ما می فروختند و با همان

ص:62

عایدات ناچیز که ما داشتیم و در دست خود نگه می داشتند با ما تجارت می کردند و ایران بازار کالاهای بنجل انگلیس و کشورهای تحت الحمایه و مستعمره گروه استرلینگ بود و کمتر می توانست در راه انجام مقاصد ملی خود آزادی اقتصادی داشته باشد حتی به محض این که در جریان ملی ساختن صنایع نفت منافع کمپانی نفت در ایران به خطر افتاد بر خلاف همه قواعد و رسوم بانکی جلوی استفاده از موجودی های لیره ایران را گرفتند و به ما ثابت کردند که ما حق نداریم از پول خود از موجودی خود برای رفع حاجات خود استفاده کنیم چون استقلال اقتصادی نداریم این عدم استقلال اقتصادی می بایست یک روز از بین برود و ملت ایران تصمیم گرفت با ملی کردن صنایع نفت خود را از چنگال بانک لندن نجات دهد و آزادی عمل داشته باشد.

سوم - فقر و فاقه مردم و لزوم رفورم های اجتماعی و عدم تکافوی عایدات غیر عادلانه نفت جنوب برای آباد ساختن و سعادتمند نمودن مردم سبب شد که ملت ایران برای به دست آوردن عواید بیشتر تلاش کند و تنها راه استفاده واقعی از منابع نفت این بود که ملت ایران دخالت اجنبی و انتفاع بیگانه را از این ذخیره خدادادی قطع کند تا بتواند عایدات حقیقی خود را به دست آورد در نتیجه سعادت و خوشبختی را جایگزین فقر و مسکنت نماید به همین علت ملت ایران صنایع نفت خود را ملی کرد تا آن عایداتی که به سبب نیرومندی بحریه انگلیس و قدرت بخشیدن به دستگاه انتلیجنت سرویس بریتانیا می شد صرف نیرومندی ملت ایران گردد. ما هر وقت گونه های زرد و چهره های پژمرده کودکان ایرانی را می دیدیم، وضع زندگانی ملالت بار پدران و مادران بینوای این کودکان پژمرده را مشاهده می کردیم و هر وقت بچه های لخت و برهنه که با هوش سرشار بر اثر فقر و مسکنت والدین خود به روی زباله و کنار کوچه ها و بیغوله ها و زاغه ها لول می زنند از نظر می گذراندیم از صمیم قلب به غاصبین حقوق ملت ایران لعنت می فرستادیم و از خداوند مسئلت می نمودیم کاخ ظلم و ستم این سهام داران بی مروت را روی هم بریزد چون آبادی خانه افراد ملت ایران را در خرابی این خانه ظلم و ستم تشخیص داده بودیم. اشتباه نشود ملت ایران با هیچ ملت و دولتی دشمنی و خصومت شخصی نداشته و ندارد این اعمال دولتهاست که ما را به دوستی یا دشمنی آنها بر می انگیزد وقتی ما می بینیم کمپانی نفت و دولت های تحت الحمایه اش نمی خواهند و نمی گذارند سرتاسر خاک خوزستان در کنار رودخانه کارون

ص:63

روی آبادی ببیند و کشاورزی در خوزستان آن طور که شایستة آن خطه زرخیز است رونق پیدا کند تا مردم از بیکاری و ناچاری با مزد کم، به عملگی شرکت نفت تن در بدهند. اگر آن عاملی که موجب ویرانی خوزستان است از بین نبریم به ایران عموماً و به خوزستانی ها خصوصاً خیانت کرده ایم ما تشخیص دادیم که منافع کمپانی نفت جنوب و منافع برزگران و کشاورزان خوزستان در جهت مخالف یکدیگر قرار دارد به این معنی که کشاورز خوزستان منفعتش و صلاح خود و کشورش در این است که بتواند با در نظر گرفتن ترقیات کشاورزی دنیا حداکثر محصول ممکن را از زمین خود ببرد تا خوشبخت و سعادتمند باشد برای ابناء وطن خود محصولات مورد احتیاج فراهم کند و برای صدور کالا و امکان وارد کردن ماشینهای صنعتی ارز تهیه نماید اما منافع کمپانی درست در جهت مخالف این فکر بود کمپانی می خواست در سراسر خوزستان هیچ منبع عایدی دیگری برای مردم وجود نداشته باشد تا مردم مستأصل و ناچار باشند و حاضر بشوند با روزی 20 و 30 و 40 ریال در تأسیسات نفتی عملگی کنند. اگر کشاورزی خوزستان آن طور که شایسته است ترقی کند مزد کارگر ساده در تأسیسات نفتی حداقل به یک صد و پنجاه ریال در روز ترقی خواهد کرد و با ترقی کشاورزی به همین نسبت مزد هم رو به ترقی خواهد بود و در این صورت هزینه استخراج و تصفیه نفت بیشتر و در نتیجه کمپانی نفت کمتر منفعت می برد اما می خواهیم ببینیم کشاورزان و خانواده های بی پشت و پناه خوزستان موفق شدند منافع و مصالح خود را پیش ببرند یا کمپانی نفت البته چون وزیر و استاندار و رئیس کشاورزی و رئیس ژاندارمری و بخشداری همه به خواست قدرت مرکز نگاه می کردند و به همین دلیل خوزستان با همه استعداد زراعتی که دارد در تمام طول مدت استقرار انگلیس ها در منابع نفتی از لحاظ کشاورزی به هیچ وجه جلو نرفت چون کمپانی عمله مفت لازم داشت.

همه می گویند فرهنگ را توسعه دهید همه می گویند تا مردم سواد پیدا نکنند و نمی توانند در سرنوشت خود آن طور که شایسته است دخالت کنند همه می گویند بهداشت در سرتاسر ایران وجود ندارد و مردم از بی دوایی و بی درمانی جان می دهند. ولی همه این اصلاحات احتیاج به بودجه دارد احتیاج به پول و عایدات دارد اگر هم وضع این است که می بینیم برای همین است که عایدات ما را کشور دیگری می خورد و مقدار ناچیزی هم که به ما می دادند

ص:64

قسمت عمده اش لکوموتیو قراضه و ماشین آلات بی مصرف ابواب جمع می کردند. برای توسعه فرهنگ و تعمیم بهداشت عمومی عایدات لازم است و این عایدات هم قسمت اعظمش در دست اجنبی بود ما از نظر مالی و عایدات مملکتی وقتی فقیر باشیم نمی توانیم فرهنگ و بهداشت عمومی را مثل کشورهای غنی توسعه دهیم و به همین علت ملت ایران صنایع نفت را ملی کرد تا عایداتی که سبب تقویت بنیه مالی یک کشور اجنبی می شود موجب نیرومندی خود ملت ایران گردد.

این ها به طور اجمال و خلاصه علل اقدام ملت ایران به ملی کردن صنایع نفت بود. حالا می خواهیم به بینیم با قراردادی که دولت حاضر تقدیم مجلس شورای ملی کرد این خواست های ملت ایران عملی شده است یا نه؟

اگر آنچه موجب ملی کردن صنایع نفت شد در قرارداد تقدیمی به مجلس محفوظ شده باشد که حرفی نیست ولی با کمال صراحت باید گفت این منطقی که برای دخالت در امور مملکت ایران به بیگانگان مستمسک می داد وجود منافع کمپانی های آنها بود که اکنون هم با ایجاد منافع برای کمپانی های متعدد به همان منطق مستمسک خواهد شد یعنی هیچ دلیل با توجه به تحریکات گذشته وجود ندارد که چنین دخالتهایی نشود.

مگر قرارداد 1933 را با دولت انگلیس بسته بودند، خیر. آن هم با کمپانی نفت انگلیس و ایران بود طرف ما یک کمپانی ظاهراً تجارتی بود ولی عملاً مملکت ما دستخوش هوی و هوس دولت انگلستان و همیشه تحت فشار این سیاست استعماری بود به طوری که حتی جناب آقای دکتر امینی وزیر دارایی طی نطق خود که عیناً نقل می نمایم (کوشش ما این بوده است که عظمت مفهوم این مبارزه و قدرت اراده ملت ایران را به نمایندگان کمپانی های بین المللی گوشزد کنیم ما صریحاً به نمایندگان کمپانی های بین المللی گوشزد کرده ایم که ملت ایران از مداخلات بی رویه عمال کمپانی سابق در امور سیاسی و ملی خود در رنج و عذاب بود و برای رهایی از چنگال این تجاوزات قیام کرد و با خلع ید از کمپانی سابق ریشه های اسارت سیاسی را از حکومت ایران قطع کرد) ملاحظه می فرمائید آقای وزیر دارایی صراحتاً تصدیق مداخلات عمال کمپانی سابق را در امور سیاسی و ملی ما نموده و این که ملت ایران در رنج و عذاب بود یادآوری کرده اند و البته هیچ ایرانی نمی تواند منکر این محسوسات باشد.

ص:65

من ناگزیرم توجه نمایندگان محترم را به منطق مداخله کمپانی سابق و دولت انگلیس در شئون سیاسی و ملی ایران جلب کنم منطق دولت انگلیس منطق تأمین منفعت بیشتر از منابع نفتی و دفع ضرر بود اگر چه آن جلب منفعت موجب ضرر ملت ایران و آن دفع ضرر سبب سلب منافع دولت ایران می بود و مادام که کمپانی یا کمپانی هایی در خاک کشور دیگری منافع داشته باشند محال است که مداخله نکنند. این منافع هم شامل منافع تجارتی است و هم شامل منافعی است که دولت های مربوطه کمپانی ها از نظر سیاسی و اقتصادی در خاک کشور دیگر جستجو می کنند.

روزی که قرارداد 1933 را امضاءکردند شاید باور نمی کردند که قرارداد اسارت ملت ایران است و با آن قرارداد اجازه دخالت اجنبی در امور مملکت ایران داده می شود ولی دخالت اجنبی از آثار مستقیم و نهری این گونه قراردادهاست که در خاک کشور برای کمپانی بیگانه منافع و تسلطی قائل شود و مهمترین نمونه بارز دخالت انگلیس ها از طریق کمپانی نفت در وقایع شهریور 1320 مشاهده گردید یعنی ملتی که از شمال و جنوب به او شبیخون زدند وقتی خواست از محصول وطن پرستی برای به کار انداختن وسایل نقلیه موتوری و دفاع از خاک و خانه خود استفاده کند دید که اجازه تحویل بنزین در اختیار دولت متجاوز است، از این بالاتر نمونه ای برای عدم استقلال سیاسی نمی توان پیدا کرد و علتش این بود که شرکت سابق نفت متصدی بود و ما ناظر، در قراداد فعلی هم که مطرح است باز کمپانی های بیگانه متصدی اند و ما ناظر برای این که جای ابهامی باقی نماند عین جزء (ز) و جزء (ح) از ماده 4 قرارداد را در باب نظارت دولت ایران نقل می نمایم.

جزء (ز) «شرکت های عامل تسهیلات مشروحه ذیل را برای ایران و شرکت ملی نفت ایران فراهم خواهند آورد تا ایران و شرکت ملی نفت ایران بتواند نظارت لازم در عملیات شرکت های عامل به کار برد و اطمینان حاصل کنند که شرکت های عامل تعهداتی که طبق جزء (و) و این ماده بر عهده دارند انجام می دهند. جزء (ح) ماده 4 (نظارتی که در جزء (ز) این ماده مقرر شده به شرط رعایت مقررات ذیل اعمال خواهد گردید (بند 1 اعمال نظارت به صورتی خواهد بود که مانع پیشرفت یا موجب بطوء جریان عملیات شرکت های عامل نشود و یا اثر سوء در این عملیات ببخشد) این جزءهایی بود که نظارت مشروط دولت ایران را می رساند. حالا جزء (ط) از ماده 4 که تصدی

ص:66

شرکت های عامل را می رساند (جزء ط. شرکت های عامل به شرط رعایت مقررات جزء های (و) و (ز) حق تصدی و اداره کامل و مؤثر و تعیین نحوه کلیه عملیات خود راخواهند داشت.)

بنده علت این که این مطالب را طی مقدمه عرض می کنم برای این است که علت دخالت کمپانی سابق در شئون سیاسی و ملیت ملی مملکت ایران همین مسئله تصدی و تسلط نامحدود او بود - در منابع و تأسیسات نفتی بود و حالا هم به هیچ وجه آن منطق مداخله از بین نخواهد رفت. منفعت آن روز کمپانی اقتضا می کرد در شئون سیاسی مملکت ما مداخله نامشروع کند امروز هم وقتی ما منفعتی برای کمپانی های خارجی در خاک خودمان قائل بشویم و تمام منابع و تأسیسات را به طور نا محدود و بدون قید و شرط به دست آنها بدهیم و فقط خودمان حق نظارت آن هم نظارت مشروط داشته باشیم امکان جلوگیری از مداخلات نخواهد بود چون مداخله نتیجه قهری و غیر قابل اجتناب ایجاد وجود منفعت برای خارجی در خاک کشور ما است و سپردن عملیات تصدی صنایع نفت به اجنبی بر خلاف اصل ملی شدن صنایع نفت است زیرا ما به موجب قرارداد باطل الاصل 1933 حق نظارت داشتیم و ماده 14 همان قرارداد این حق را تأمین کرده بود ولی ملت ایران قیام نکرد، متحمل محرومیت نشد. کشته و قربانی نداد که یک نظارت را به نظارت نوع دیگر تبدیل کند، بلکه مقصود این بود که ریشه منفعت اجنبی در خاک ایران خشک شود تا به این بهانه استقلال سیاسی مملکت تحت الشعاع منافع بیگانگان قرار نگیرد و این فقط میسر است که ما فروشنده باشیم و آنها خریدار (مسعودی - صحیح است) نه این که آنها متصدی و مسلط به منابع و تأسیسات نفتی ما باشند و ما ناظر و سهم بگیر آنها ناظر مشروط (کریمی - آقای مسعودی اقلاً شما صحیح است نگوئید) (مسعودی - این صحیح است غیر از آن است) این منطق کمپانی سابق نفت برای مداخله در امور مملکت ایران فقط و فقط با خلع ید از منافع نفتی از بین رفت والا مادام که آنها منفعت در خاک ما داشتند مداخله هم می کردند حالا هم اگر واقعاً عاقدین قرارداد دخالت کمپانی سابق را در شئون سیاسی و ملی نمی پسندند و خلاف استقلال سیاسی ایران می شناسند باید آن منطق مداخله را به کمپانی های طرف قرارداد ندهند والا از گذشته متأسف بودن و راه تأسف را برای آینده باز کردن دور از سیاست و تدبیر است.

ص:67

این بود منطق شرکت سابق که حالا همان منطق را همان شرکت به اضافه چندین شرکت دیگر تا چهل سال بعد اعمال خواهد کرد و اما آنچه عاقدین قرار داد باید بدانند این است که با هیچ قانون و مقررات و قراردادی هم نمی شود منطق ملت ایران را از ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور تغییر داد و با کمال افتخار و سرافرازی باید عرض کنم منطقی که ملت ایران برای ملی کردن صنایع نفت خود داشت عوض نشده و تغییر نکرده و نخواهد کرد آن روز ما استقلال سیاسی می خواستیم حالا هم می خواهیم. آن روز از اسارت اقتصادی بیگانه جانمان به لب رسیده بود و زنجیر اسارت اقتصادی را پاره کردیم حالا هم نمی گذاریم به اسارت اقتصادی بیگانه درآئیم. آن روز برای جلوگیری از توسعه فقر و مبارزه با پریشانی و مسکنت و در حقیقت برای جلوگیری از سیل بنیان کنی که مذهب مقدس ما و خاک وطن ما و موجودیت و استقلال ایران را تهدید می کرد خواستیم درآمد حقیقی خود را صرف درمان دردهای اجتماعی خود کنیم و این پولی را که برای دیگران کاخ ظلم و ستم فراهم ساخته برای کشاورزان و دهقانان و کارگران و بیکاران ایرانی عدالت اجتماعی بوجود آورد.

جلسه 57

مذاکرات روز سه شنبه 27 مهر ماه 1333

رئیس - آقای کاشانی بفرمایید.

مصطفی کاشانی - قبل از این که به بیان عرایضم شروع کنم از اظهار لطف و عنایت آقایان نمایندگان محترم تشکر می کنم البته شنیدن مطالبی که ساعت ها وقت لازم دارد تا اندازه ای خسته کننده است ولی در این موقع خطیر چاره ای جز ادای وظیفه نیست، آقایان نمایندگان محترم اکثریت هم باید بردباری و حوصله نشان دهند همان طور که تاکنون مراعات فرموده اند، این نوع جلسات و این قبیل نطق های مفصل در طول حیات سیاسی یک ملت به ندرت پیش می آید و البته طرز برخورد به مشکلات و تحمل نمایندگان میزان علاقمندی به سرنوشت ملت ایران را نشان خواهد داد. در جلسه گذشته تا اینجا عرض کرده بودم که خواستیم درآمد حقیقی خود را صرف درمان دردهای اجتماعی خود کنیم و آن پولی را که برای دیگران کاخ ظلم و ستم فراهم ساخته برای کشاورزان و دهقانان و کارگران و بیکاران ایرانی عدالت اجتماعی بوجود آورد.

ص:68

یعنی منشاء فساد اخلاق بی ایمانی، رشوه خواری ضعف و زبونی حتی جاسوسی و خیانت افراد مملکت را فقر تشخیص دادیم و علت آن را درک کردیم فهمیدیم ما بالذات فقیر نیستیم بلکه غارتگر بیرحمی را در قفای ملت ایران دیدیم که مال و مکنت و خون مردم را می خورد و نمی گذارد ما جان بگیریم و خود را برای مبارزه با دشمن جبار و سفاک دین و وطن خود آماده سازیم. حق ادامه حیات، حق بهتر زندگی کردن و علاقه به بقاء ملیت و فرهنگ ایران کهن ملت را برانگیخت که چنگال بیگانه را از حلقوم خود کنار بزند.

حالا هم بر سر این عقیده پایداریم و یقین داریم حتی یک فرد ایرانی وقتی تشخیص دهد استقلال سیاسی و اقتصادی ما با قبول قراردادی مخدوش می شود و به طور خلاصه منظور غایی ملت ایران از ملی ساختن صنایع نفت خود با چنین قراردادی تأمین نمی گردد به هیچ وجه زیر بار نه تنها این قرارداد، بلکه هیچ گونه قراردادی که ناقض حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ملت ایران باشد نخواهد رفت. برای این که فردا کسانی نگویند که ما نمی دانستیم عمل خلاف استقلال سیاسی مملکت انجام می دهیم و به این وسیله بهانه برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت پیدا کنند ضرورت دارد در اطراف قرارداد بحث منطقی بشود. طرفهای قرارداد که پول سرشار برای تبلیغ دارند در انگلستان و امریکا و فرانسه و هر جا که بخواهند حتی در خاک و خانه ما تبلیغ و استدلال می کنند. دولت که مجال کافی برای اثبات صحت اقدام خود چه در رادیو و چه در روزنامه ها دارد و خلاصه ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای امضاء و اجرای (قرارداد در کارند) بنابراین اگر آقایان نمایندگان محترم اجازه بدهند مطالب روشن شود و عقاید کسانی که قرارداد را به صورت حاضر، خلاف مصلحت و پرستیژ مملکت می دانند بیان کرده و کمکی به آن دسته از مردم بی پشت و پناه فرموده اند که بتوانند به تبلیغات دولت های انگلیس و امریکا و فرانسه و هلند و کمپانی های صاحب نفوذ که به قدرت لیره و دلار تکیه نموده و تمام وسایل تبلیغاتی ممکن را برای موجه نشان دادن عملیات خود در دست دارند جواب بدهند و این حقاً شأن مجلس شورای ملی است که سنگر دفاع از حقوق ملت ایران باشد همان طور که در شرایط دشوار گذشته حقاً رعایت این نکته اساسی شده است. بنده نه از روی تعصب، بلکه با توجه به سوابق تاریخی نفوذ کمپانی های صاحب منفعت در خاک کشورها از

ص:69

جمله وطن عزیز خودمان ایران با دقت در وضع سیاسی و اقتصادی کشورهای خاورمیانه که منابع نفتی آنها تحت تسلط کمپانی های بیگانه است با مطالعه و دقت در مواد قرارداد حاضر و با درک روح نهضت مقدس ملی ایران و علل قیام درخشان ملت ایران برای ملی ساختن صنایع نفت با اساس قرارداد حاضر به ترتیبی که تنظیم و امضاء شده موافق نیستیم و عدم موافقت خود را با منطق و استدلال بیان می کنیم و از بیان هرنوع جمله و عبارتی که حتی نفوذ هتک حرمت و اهانتی شود احتراز می کنم چون هیچ گاه در این مقام نبوده و نیستم و می دانم که وظیفه بیان کننده حق چقدر دشوار است به خصوص که صلاح اجنبی در روشن نشدن مطالب باشد و به همین دلیل مجال بهانه جویی نباید داد و از همه کسانی که با عقیده اینجانب مخالفند استدعا دارم هر جوابی داشتند پس از ختم عرایض بنده بفرمایند.

محور مطالبی که در مقدمه عرض می کنم مغایرت قرارداد با اساس خواسته های ملت ایران است، راست است که ملت ایران در شرایط کنونی نمی تواند همه آ مال و آرزوهای خود را جامه عمل بپوشاند و این نکته پایه نطق جناب آقای دکتر امینی وزیر دارایی را تشکیل نداده بود ولی باید اساس آمال وخواسته های ملت ایران ملحوظ گردد و به هیچ وجه اجازه عدم اعتنا و توجه به اساس خواسته های ملت ایران نباید داد و مطالبی که در این مقدمه عرض می کنم آنهایی است که عدم انطباق قرارداد را با اساس خواسته های ملت ایران ثابت می نماید. اساس خواسته ملت ایران از مبارزات سنوات اخیر برای ملی ساختن صنایع نفت در سراسر کشور جزء حاکمیت ملی، استقلال اقتصادی و جلوگیری از فقر و امکان رفورم های اجتماعی بر پایه معتقدات مذهبی و سنت های ملی از طریق تأمین عایدات واقعی نفت نبوده است و هزاران مبارزه برای کسب منافع بیشتر در درجه سوم قرار داشت.

در درجه اول و دوم حاکمیت ملی و استقلال اقتصادی مملکت ایران طی مبارزات و قیام ملت ایران مورد توجه قرار داشت و قرارداد حاضر از این جهت با قرارداد 1933 فرقی ندارد بلکه فقط تسلط سیاسی و اقتصادی اجنبی به منابع و تأسیسات نفتی شش میخه شده است (دکتر بینا- چهار میخه شنیده بودیم و دو میخش چیست) (نورالدین امامی - چیز مهمی نیست) من می گویم وقتی کمپانی های خارجی طبق قراردادی مسلط بر منابع و تأسیسات نفتی باشند و صنعت نفت را تصدی کند و از این طریق منافع در سرزمین ایران

ص:70

داشته باشند لازمه حفظ و جلب منفعت بیشتر مداخله در شئون ملی ما است. حالا باید فهمید دولت و طرفداران قرارداد این اصل را قبول ندارند یا می گویند این اصل صحیح است ولی این ها یعنی کمپانی های طرف قرارداد و دولت های وابسته به آنها نمی کنند - اگر این اصل را قبول دارند جواب بدهند پس کمپانی نفت سابق طبق چه اصلی مداخله می کرد و کمپانی شیلات چگونه و به چه منطقی اعمال نفوذ در شمال می نمود استدلال بنده این است که وقتی کمپانی یا کمپانی هایی منافعی در کشوری داشتند نمی خواهند مردم با سواد بشوند چون بهتر می فهمند که حق آنها را اجنبی می خورد نمی خواهند آن ملت متخصصینی پیدا کند چون احتیاج فنی به آن کمپانی ها رفع می شود. نمی خواهند آن ملت بازار تجارت نفت پیدا کند چون رشته منافع آنها پاره خواهد شد کوشش می کنند حکومت های ملایم و مطابق طبع خود روی کار بیاورند تا آب از آب تکان نخورد این خواست ها که از طرف دولت های وابسته به کمپانی ها اجرا می شود خلاف خواست ملت ایران است و اگر می گویند این کمپانی ها این کار را نمی کنند، تجربه سی ساله به ما حکم می کند که آنها این اعمال را انجام می دهند و اگر آنها ادعا دارند که خلاف ناموس طبیعت یعنی در جهت خلاف منافع خود و برای رعایت خاطر ما قدم بر می دارند دلیل و ضمانت اجرایی آن چیست؟ من می گویم استقلال اقتصادی اساس خواسته ملت ایران در ملی کردن صنایع نفت است عدم استقلال اقتصادی ما هم ناشی از این بود که عایدات نفت دست ما نبود در اختیار بانک انگلیس بود و تجارت و اقتصاد ما تابعی از تجارت و اقتصاد انگلیس بود. در این قرارداد هم باز سر و کار ملت ایران با بانک انگلیس است سیاست لیره حاکم به اقتصادیات است که کشور ایران از زیر سیطره نفوذ اقتصادی بریتانیا خارج نشود. این قرارداد را دولت برای مدت چهل سال امضاء می کند ولی موافقتنامه با بانک انگلیس یک ساله است.

انگلستان با همه قدرتش احتمال می دهد که شاید روزی نخواست و یا نتوانست لیره ما را تبدیل به دلار کند و به همین دلیل قرارداد طویل المدت برای تبدیل لیره به دلار امضاء نمی کند ولی ایران سرنوشت اقتصاد مملکت را به دست تقدیر می سپارد در چنین موردی پیش بینی کرده که تکلیفش را کنسرسیوم بعداً معین کند چرا قراردادی امضاء شود که اساس پرداخت آن به لیره یعنی ارزی که آنها می خواهند باشد به طور منجز گذاشته شود ولی تبدیل

ص:71

به ارزهای مورد احتیاج مملکت ما معلق به مذاکرات آینده باشد. من می گویم تسلط و تصدی خارجی ها در منابع و تأسیسات نفتی سرنوشت کارگران ایران را به دست آنها می سپارد چون آنها سعی می کنند نفت ارزان ببرند پس در تعیین میزان مزد کارگران ذی علاقه هستند پس در آباد نشدن خوزستان برای بالانرفتن سطح مزد کارگران ذی نفع خواهد بود و این مخالف با اساس خواسته ملت ایران است یعنی ما نمی خواهیم سرنوشت کارگران و صاحبان اصلی منابع نفتی ملعبه دست منفعت طلبان اجنبی شود. این ها که عرض می کنم مربوط به مغایرت قرارداد با اساس خواسته های ملت ایران است و به هیچ وجه قابل اغماض و گذشت نیست.

عاقدین قرارداد می گویند که این قرارداد حاکمیت ملی و استقلال اقتصادی و اساس توقعات ملت ایران را از ملی ساختن صنایع نفت ایران در بردارد و به هیچ وجه مغایرتی با آنچه ملت ایران از ملی کردن صنایع نفت می خواسته ندارد نه تنها آنها که از طرف کمپانی های بزرگ قرارداد را امضاء می کنند چنین ادعایی دارند بلکه روزنامه های انگلیسی و امریکایی و فرانسوی و هلندی هم این ادعا را دارند مضحک است که ملل استعمارگر نمی خواهند بفهمند که این خود ملت ها هستند که می تواند و می باید تشخیص بدهند که قرارداد ناقض حق حاکمیت و استقلال اقتصادی آنها است یا نه؟

ما یک چیزهایی را علاینه و به چشم می بینیم. تجربه هایی از گذشته داریم. نحوه نفوذ دولت های اجنبی را در شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مملکت به خوبی درک کرده ایم و حالا هم می بینیم و به خوبی تشخیص می دهیم که چیزی که در حساب نیامده استقلال اقتصادی و حاکمیت ملی است. فقط خواستند به بینند کمپانی های بزرگ چطور بیشتر سلطه و اختیار داشته باشند کمپانی های بزرگ که متکی به دولتهای بزرگ هستند چه جور بهتر می توانند کارشان را شش میخه کنند که هیچ وقت قدرت های مقننه و دستگاه حاکمه ملی اگر روزی بوجود بیاید نتواند جلو تعدیات آنها را بگیرد ولی در عین حال خواستند شوخی و ظاهر سازی کنند و فقط با عبارت ملی شدن صنایع نفت را محترم به شمارند و از همه مهمتر هنوز نمی خواهند باور کنند که هیچ کس بهتر از خود ملت ایران نمی تواند و صلاحیت ندارد که تشخیص بدهد این قرارداد با حاکمیت ملی و استقلال اقتصادی اش مغایر است یا نه؟

ص:72

اما این نکته پیش می آید که ملت کیست؟ و کلمه ملت به چه واحدی اطلاق می شود زیرا اگر قرار باشد چند نفر قراردادی امضاء کنند و بگویند ما ملتیم و ملت هم آن را قبول دارد خود ملت میخندد و به موقع جوابش را می دهد. یکی از نمونه های این طرز تفکر که صاحبان آن طرز تفکر با تلخی به اشتباه خود پی بردند. داستان رفراندم دکتر مصدق اواخر حکومتش بود. دکتر مصدق در آن روزها که ملت آن چنانچه بود می شناخت مورد احترام بود (میراشرافی - آن روز هم مورد احترام نبود آقای کاشانی مصدق همه اش با حقه بازی حکومت می کرد هیچ وقت مورد احترام نبود) و روزی که با ملت شوخی کرد یعنی آنچه خودش و چند نفر مشاورینش می خواستند خواست به نام عقیده ملت ایران قلمداد می کرد با مغز به زمین خورد. دکتر مصدق خودش می خواست مجلس 17 نباشد تا هر چه می خواهد بکند مشاورینش هم می خواستند مجلس 17 نباشد و منحل شود تا برنامه های مورد نظر را اجرا کنند آمدند بازی رفراندم را راه انداختند و گفتند (ملت می خواهد مجلس 17 منحل شود) این دروغ بود. این آرزوی دولت بود، نه خواست ملت. ولی دولت می خواست نظر شخصی خود را به جای خواست ملت جا بزند (احسنت) به همین جهت هم همین اشتباه سبب سقوط آن دولت گردید دکتر مصدق فهمید که نمی شود خانه مردم را به وسیله ایادی دولت سنگ باران کرد و گفت ملت می کند ولی این را وقتی فهمید که خانه خودش را خراب کردند.

حالا هم اگر دولت بگوید این خواست مردم است صحیح نیست باید خود مردم بگویند این خواست ما است اگر دولت بگوید این قرارداد حاکمیت ملی و استقلال اقتصادی ملت ایران را مخدوش نمی کند فایده ندارد. باید ملت ایران چنین تصدیقی بکند و تصدیق هم لازمه اش امکان اظهار بیان و عقیده است و این امکان متأسفانه وجود ندارد.

اما ملت به خلاف آن چه پیروان مکتب مارکس گفته و شایع کرده اند افراد یا به قول خودشان (انسانهایی که برای خوردن هر چه بیشتر و کار هر چه کمتر دور هم جمع می شوند) نیستند و اطلاق ملت ایران به همین افرادی که در زمان حاضر زنده اند نمی شود. این یک سلسله است که از بدو تاریخ و پیدایش سلسله های ایرانی در سرزمین ایران تاکنون ادامه دارد و بعد از این هم ادامه خواهد داشت و مجموعه این سلسله ملت ایران نامیده می شود و ما به این دلیل و با توجه به مفهوم حقیقی و ناسیونالیستی ملت مسئولیت عظیمی به عهده

ص:73

داریم که نمی توانیم در قبول چنین قراردادی منافع ملت ایران یعنی آنها هم که قرنها بعد از ما به دنیا می آیند و آرزوها و آمال آزاد مردانی که قبل از ما بوده و آرزوی سرافرازی و عظمت یافتن ایران را داشتند و همچنین فداکاری و مجاهدینی که در راه ملی ساختن صنایع نفت جان خود را داده اند از نظر دور بداریم. ما در اعمال و رفتار و قیام و قعود و رد و تصویب هایی که می کنیم مسئولیت حفظ منافع ملت ایران را با این مفهوم صحیح به عهده داریم زیرا خود صدمه این عدم توجه پیشینان را به خوبی درک کرده ایم آیا آن مردمی که در موقع عقد عهدنامه های گلستان و ترکمان چای سستی و تکاهل کرده و میلیونها ایرانی مسلمان را با یک امضاء اسیر حکومتهای سفاک و غیر مسلم نموده و هزارها کیلومتر خاک ایران را به اجنبی داده اند در مقابل ما که نسل بعد از آنها هستیم مسئول نیستند؟ همان طور که ما امروز از شجاعت و دلیری عباس میرزا سردار دلیر ایران تمجید می کنیم (عبدالرحمن فرامرزی - کی آقا) عباس میرزا. به همان دلیل هم به دستگاه حکومت مرکزی آن روز ایران که از دنیا بی خبر بوده و نتوانستند حقوق ملت ایران را حفظ نمایند خوشبین نیستیم. چرا برای این که آن تصمیمی که در آن روز و نسل دوره فتحعلی شاه گرفتند امروز مورد اکراه ما است به خصوص که می بینیم یک قسمت عمده سرزمین اسلامی را که ساکنینش پیرو امت پیغمبر بزرگ اسلام و خداپرست و موحد بودند امروز فرزندان همان مسلمانان گنجه و شیروان و غیره از خدا بی خبرند و پیرو مارکس و لنین شده اند این گناه را هیئت حاکمه آن روز ایران کرد و مورد سرزنش نسل حاضر ملت ایران است. این شاهد تاریخی را برای این آوردم که توجه شود رفتار امروز ما در سرنوشت آیندگان تا چه حد اثر دارد.

اساساً به عقیده این جانب در زمانی که به سرعت نیروی اتم پیش می رود و در ده سال از بعد از جنگ اخیر تحولاتی شگرف در دنیای روی داد که کشف بمب اتمی و هیدروژنی و استفاده از نیروی اتم یکی از آن تحولات است و خیلی از محاسبه های دیگر در حال حاضر ارزش سابق خود را از دست داده است. در این صورت ما به چه حقی می خواهیم تکلیف مردمان چهل سال بعد را تعیین کنیم چرا؟ مگر ما تجربه نداریم مگر ما نمی گوئیم که قرارداد تحمیلی 1933 که تا 1993 یعنی چهل سال دیگر مدت تحمیلی دارد کافی برای زندگی و حیات امروزه ملت ایران نیست؟

ص:74

جناب آقای دکتر امینی وزیر دارایی طی مصاحبه خود با خبرنگاران که در صفحه 2 روزنامه کیهان مورخ 16 مرداد 33 درج شده است (عبدالرحمن فرامرزی - خواهش می کنم کیهانش را بلندتر بگوئید) صریحاً گفتند (درآمد ایران در سال اول به طور متوسط به سالی 50 میلیون لیره می رسد و این درآمد براساس استخراج 15 میلیون تن در سال اول معادل درآمدی است که اگر قراداد الحاقی اجرا می شد از استخراج 356 میلیون تن نصیب ایران می گردید) در صورتی که قرارداد الحاقی گس- گلشائیان به اصطلاح نسبت به قرارداد 1933 درآمد بیشتری را پیش بینی نموده بود پس معلوم می شود کسانی که قرارداد 1933 را تنظیم و امضاء کردند، فقط شرایط زمان و زندگی آن روز را در نظر گرفته و درک کرده اند شرایط و امکانات زمان فعلی را نتوانستند و یا نخواستند درک کنند و عمل آنها برای ما قابل تحمل و قبول نبود. به دلیل این که اگر در 1933 می خواستند برای 15 میلیون تن محصول 50 میلیون لیره بگیرند شاید میسر نبود ولی امروز که هنوز چهل سال به پایان آن قرار داد تحمیلی مانده است میسر است یعنی کمپانی ها حاضرند این مبلغ را بدهند و معلوم نیست ملت ایران قبول کند به همین دلیل و با توجه به این تجربه عینی ما به چه حق می خواهیم برای مردم چهل سال بعد از این مملکت تعیین تکلیف کنیم در صورتی که در آن روز حق و انصاف و امکانات زمانی قطعاً خیلی بیش از اینها خواهد بود به این جهت بنده می خواهم توجه نمایندگان محترم مجلس شورای ملی را به این نکته اساسی جلب کنم و آن این است که اطلاق ملت فقط به ما که فعلاً حی و حاضر هستیم نمی شود باید ما چیزی را تصویب کنیم که مورد قبول آنها که چهل سال دیگر به جای ما می آیند باشد و در حقیقت شرایط آینده را پیش بینی کنیم زیرا آنها هم ملت ایرانند و ما حق نداریم زندگی ملت ایران چهل سال بعد را تباه و روزگار آنها را سیاه کنیم چون می خواهیم قدری بیشتر شکم امروزی ها سیر شود در این مورد برای این که ما بتوانیم شرایط عملی و عملی زمانهای بعد را در نظر بگیریم لازم می آید موجودی و ذخیره منابع دنیا را باتوجه به مصارفی که تا چهل سال دیگر رو به افزایش است با محاسبات دقیق ریاضی مورد توجه قرار دهیم و در این صورت یعنی با در نظر گرفتن وضع موجودی و ذخیره چهل سال آینده آن وقت قیمت نفت ما در آن روز و در آن شرایط معلوم خواهد شد و مسلماً بهای نفت در چهل سال بعد هر تنی 40 شلینگ نخواهد بود پس چرا ما می خواهیم نسبت به

ص:75

آیندگان متعدی باشیم و دست و پای آنها را در زنجیرهای قرارداد هایی که ما امضاء می کنیم ببندیم این عرایض به فرم این است که این قرارداد برای شرایط فعلی مناسب باشد در صورتی که چنین نیست و در قسمت ایرادات و دلایل در این خصوص توضیح خواهیم داد.

نکته دیگری که باید مورد توجه و عنایت قرار گیرد طرز تفکر ملت ایران نسبت به قراردادهایی هست که تاکنون دولت های زورمند به ملت ایران تحمیل کرده اند و همچنین طرز تفکر دولت های زورمند در تنظیم و تحمیل قراردادها به ملت ایران است در قیام دلیرانه ای که ملت ایران برای بر هم زدن قرارداد 1933 نمود یک نکته اساسی و روشن تجلی نمود آن نکته این بود که ملت ایران درک کرده بود قراردادهایی از نوع قرارداد 1907 و قرارداد 1919 و قرارداد شیلات و قرار داد 1933 و امثال آنها ملت ایران را در شرایط مساوی با آن طرف قرارداد نگاه نمی داشت بلکه تسلط آن طرف قرارداد را به این طرف قرارداد که دولت های وقت ایران بوده اند ثابت و محرز می نمود.

ملت ایران با قیام پرافتخار خود طومار قرارداد 1933 را در هم پیچید. ملت ایران فقط با خود قرارداد مبارزه کرد (دکتر بینا - آقای کاشانی این اظهار سیطره انگلیس در اینجا گفته شد که برای انگلیس ها تبلیغات است این را نکنید به خدا خوب نیست) شما منکرش هستید؟ (دکتر بینا - بله منکرش هستم این ها تبلیغات است و الله آنها کاری به ما ندارند) یعنی ملت ایران با این قیام به جهانیان اعلام کرد که هیچ دولتی با آن طرز تفکر نمی تواند طرف قراردادی با ملت ایران قرار گیرد و خلاصه ملت ایران اعلام کرد که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.

قرارداد 1919، قرارداد 1933، قرارداد شیلات، قرارداد مصر و انگلیس در باب کانال سوئز و قرارداد انگلیس و عراق و از این قبیل قراردادها همه ناشی از یک طرز تفکر است دولت انگلستان و سایر دول بزرگ خودشان را در جامعه ملت ها یا سایرین متساوی الحقوق نمی دانند اگر چه تظاهر به این معنی می کنند و به همین جهت در این گونه قراردادها رعایت تسلط یک طرف قرارداد بر دیگری شده است. ملت ایران در قیام مقدسی که نمود با شخص معین یا هیأت دولت معینی طرفیت نداشت بلکه با این طرز تفکر مبارزه کرد و نه تنها با قرارداد 1933 مبارزه و مخالفت کرد بلکه با هر قراردادی از این نوع که تنظیم آن ناشی از این طرز تفکر باشد مخالفت می کند و به عبارت دیگر

ص:76

ملت ایران یک مخالفت اصولی با نوع قرارداد 1933 داشته و دارد (متساوی الحقوق) از نظر حقوق (یک ملت) در جهان ملت ها شناخته شود و در قرارداد حاضر همان طرز تفکری که در قرارداد 1933 نهفته بود عیناً و به طور وضوح وجود دارد و معلوم می شود هنوز دولت انگلستان درک کرده که ما با لغات و عبارات و کاغذ قرارداد 1933 مبارزه نکردیم ما با معنا و طرز تفکری که این قرارداد را به وجود آورده بود مبارزه کردیم و مادام هم که بخواهند با آن طرز تفکری که قراردادهای 1919 و 1933 را عرضه و تحمیل کردند و یا قراردادهایی که با کشورهای بدوی و غیر متساوی الحقوق منعقد می کنند قراردادی با ما مبادله کنند وقت و عمر خود را عبث می کنند. ممکن است هیئتهای حاکمه تن به امضاء چنین قراردادی بدهند. همان طور که دولت ساعد تن به امضای قرارداد الحاقی داد ولی ملت ایران آن را قبول نکرد. ولی آن چه مورد توجه باید قرار گیرد این است که ملتی تن به امضای قراردادی بدهد چه در این صورت می توان به دوام و پایداری آن قرارداد مطمئن گردید و من با کمال صراحت عرض می کنم ملت ایران هیچ گاه به امضاء قراردادهایی که با روح و طرز تفکری که قراردادهای 1919 و 1933 و امثال آنها تنظیم شده باشد تن در نخواهد داد و من قرارداد حاضر را از این جهت با اساس خواسته های ملت ایران مغایر می بینم که با همان طرز تفکر استعماری تنظیم شده است منتها با مبلغ بیشتر. در صورتی که همه تلاش ملت ایران و همه مصائبی که در طول مبارزات خود برای ملی شدن صنعت نفت و در هم پیچیدن قرارداد 1933 متحمل گردید. از پایان و عدم تمدید قرارداد شیلات هم اظهار مسرت نمود برای نشان دادن طرز تفکر ملت ایران به کلیه ملل مقتدر و زورمند جهان بود که بدانند برای عقد این قبیل قراردادها به سراغ ما نیایند و فقط امضاء قراردادهایی را از ما متوقع باشند که خود آنها هم نظایر و مشابه آنها را امضاء می کنند، طرفهای قرارداد اشتباه می کنند که گمان می کنند با در نظر گرفتن مبلغ بیشتری نسبت به قرارداد 1933 می شود اساس فکر ملت ایران را تغییر داد اگر چه بنیه مالی ملت ایران یارای مبارزه جسمانی با نیروهای استعماری ندارد ولی در عین حال تن به ذلت نمی دهد و در زمانی که هند و اندونزی از قید استعمار انگلیس و هلند آزاد شدند. در سالهایی که مسلمانان تونس و مراکش کاخ استعمار فرانسه را در هم کوبیدند و مصری ها قشون انگلیس را از خاک خود

ص:77

راندند در چنین زمانی ما حاضر نیستم بساط استعمار را تجدید کنیم و سند دخالت بیگانگان را در سرنوشت منابع نفتی خود صحه بگذاریم.

حقیقت در این است که دیپلماسی انگلستان با همه کهنه کاری که در مشرق زمین دارد هنوز به سجایای اخلاقی و قدرت روحی ایرانیان پی نبرده است و متأسفانه امریکا و فرانسه و هلند هم نخواستند ملت ایران را آن طور که هست بشناسند علت این که تکیه بنده روی این نکته می کنم این است که اصولاً هر قدر ملت ها یکدیگر را بهتر بشناسند روابط شان صحیح تر و منطقی تر خواهد بود و کمتر ممکن است خللی به آن وارد شود و چقدر خوب بود که کشورهایی که می خواهد با ما رابطه سیاسی و تجاری داشته باشند، اول کوشش کنند که ما را بشناسند که بی جهت ملتی را نرنجانند و نتیجه معکوس نگیرند.

واقع مطلب این است که هنوز انگلستان و امریکا نمی خواهند درک کنند همان اندازه که ملت آنها با پول سرشار و قدرت صنعتی فراوان به شرف و حیثیت خود پایبند هستند و به افتخارات و سنن ملی خود علاقمند هستند همان قدر بلکه بیشتر ملت ایران پای بند است. نمی دانم چرا ملت انگلستان برای خودش این را می خواهد که در دنیا با حیثیت زندگی کند و پرستیژش به هم نخورد ولی نمی خواهد بفهمد که ملت ایران هم به شرف خود پای بند است.

تمام اختلافات عمیقی که بین ملت ایران و حکومتهای انگلستان و سایر کشورهای بزرگ زورگو وجود دارد از همین جا ناشی می شود که تصور می کنند هر چه شرف و حیثیت و آبرو در دنیا هست باید مال آنها باشدو آنچه ذلت و بیچارگی است باید مال دیگران باشد و مادام که طرز تفکر دیپلمات های دول بزرگ همین است جای تعجب است اگر انتظار داشته باشند ما با آنها صمیمی باشیم.

من صراحتاً در این مکان مقدس عرض می کنم ملت ایران شرف و حیثیت ملی خود را از هیچ ملتی در دنیا کمتر نمی داند و هر دولت و ملتی هم که بخواهد ما را به چشم ملت زبون و ذلیل نگاه کند و روابط خود را بر این پایه با ما برقرار کند سخت در اشتباه است. (مسعودی - بیان آقای وزیر دارایی بود)

البته امریکا سالی میلیونها تن محصولات و مصنوعات صادر می کند کارخانجات عظیم و دلار بی حد و حساب دارد انگلستان تعداد کثیری جاسوس جیره خوار و بحریه مهمی در سرتاسر جهان دارد، روسیه میلیونها سرباز زیر

ص:78

اسلحه دارد ولی هیچ کدام از این ها دلیل این نمی شود که از لحاظ شرافت و حیثت ملی خود را فوق ملت کهنسال ایران قرار دهند و آن نکته ای که دیپلماسی انگلستان با یک قرن سابقه در مشرق زمین نتوانست بفهمد همین نکته اساسی است.

تبلیغات شرکت نفت انگلیس و دولت بریتانیا ذهن ملل بی خبر از چگونگی روابط یکصد و پنجاه ساله انگلیسی ها با ایران را برانگیخت و با کمال وقاحت ملت ایران را عهد شکن قلمداد کردند و این طور تبلیغ نمی نمو دند که ملت ایران به تعهدات و قراردادها وقعی نمی گذارد و زیر آنها می زنند برای این که ملت ایران در آینده نیز ناجوانمردانه متهم به نقض عهد نشود باید صریحاً عرض کنم ملت ایران احترام قرارداد و تعهدی را خواهد داشت که آزادانه و با رعایت شرایط متساوی امضاء کند و به عکس این دول زورگو هستند که پای بند به تعهدات خود نیستند و هر جا پای منافعشان در بین باشد تمام قراردادها و امضاءها و همه اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند. مگر ملت ایران فراموش می کند سر ریدر بولارد سفیر انگلستان در نیمه شب سوم شهریور 1320 به اتفاق سفیر شوروی نخست وزیر ایران را از خواب بیدار کردند و خبر شبیخون قشون روس و انگلیس را به ملت بلادفاع ایران دادند مگر دولت های متجاوز با دولت ایران قراردادهای مودت امضاء نکرده بودند، مگر همین سفرای دولت های متجاوز در موقع تسلیم استوار نامه های خود نمی گفتند (برای تشیید روابط حسنه بین دولتین ایران و انگلیس یا ایران و شوروی آمده ایم) ولی ملت ایران معنی و مفهوم تشیید روابط حسنه را در نیمه شب سوم شهریور 20 درک کرد. هنوز خانواده های ایرانی که از تسلط قوای اشغالگر بیگانه در رنج و عذاب بودند آن خاطرات تلخ را فراموش نکرده اند. مگر ملت ایران فراموش کرده آذربایجان عزیز به دست پیشه وری و غلام یحیی می سوخت و به سربازان ایرانی اجازه ورود به خاک آذربایجان داده نمی شد برای آذربایجان رئیس جمهور قلابی و مجلس قلابی ساختند ولی در همان احوال سادچیکف و سالها قبل و بعد از آن سفرای دولت شوروی باز در موقع تسلیم استوار نامه صحبت از (تشیید روابط حسنه) نمودند. مگر ملت ایران

ص:79

مداخله و دست بیگانه را در علم کردن حزب توده نمی بیند این همه مطبوعات رنگارنگ که سالها است اداره می کنند. این حوزه های علنی و زیر زمینی که برای از بین بردن استقلال مملکت شب و روز کار می کنند مگر ملت ایران نمی داند با چه پولی و با چه نیرویی به وجود آمده است همه را ملت ایران می داند و به همین جهت با عبارتهای مبتذل و ظاهر فریب گول نمی خورد و ملت ایران می داند که هر فراری و هر خائنی که به روی ابناء وطن خود شمشیر کشید، ملجأ و پناهگاهش کجاست و این مقدمین علیه استقلال و رژیم مملکت در کجا نگهداری می شوند و این شمشیرهای منحرف برای ریختن خون ملت ایران تیز می شوند به همین دلیل به عهد نامه های مودت و قراردادهای دوستی و تشیید روابط حسنه ای که زبان زد سفیر کبیر است. با چنین اعمال خلاف جوانمردی نمی تواند مستظهر و مطمئن باشد.

همه می دانند که حزب توده ای که به خلاف مذهب مقدس ما و بر علیه استقلال و تمامیت رژیم کشور ما فعالیت می کنند از نظر فکری اگر چه یک فکر کمونیستی را در ایران رواج می دهد ولی از لحاظ تخریب کاملاً مورد تقویت و حمایت سیاست انگلیس بوده است هیچ کس نیست نداند کارگردانان حزب توده که کمیته تدارکات حزب را در جریان میتینگ ها که تصویب گزارش هیئت 8 نفری اداره و رهبری می کردند. همه می دانند که سرجنبانان جمعیت مبارزه با استعمار که برای مقابله با نهضت ملی ایران علم شده بود دلالهای سیاسی انگلستان هستند که کمتر هم آسیبی به آنها نمی رسد و راست راست راه می روند و باز هم نقشه می کشند ولی در عین حال انگلیس ها در نقشه های تخریبی خود از حزب توده استفاده می کنند در عین این که به بزرگترین دشمن دین و وطن ما برای مبارزه با ما ماشین و ابزار کار می دهند دم از تشیید روابط حسنه می زنند و ملت ایران را متهم به عهد شکنی می کنند در صورتی که ملت ایران عهدی نداشته و نبسته است که بشکند این مظالم و فجایع باید گفته شود تا ملل دنیا بدانند ملت ایران مظلوم است و برای دفع ظلم قیام کرده. این مطلب باید گفته شود تا کسانی که می خواهند طرف قرارداد قرار گیرند بدانند ملت ایران از چه اعمال و رفتار رنج برده و می برد و این قلبهای مجروح و دلهای چرکین با تعارفات مبتذل صافی نخواهد شد. این واقعیات باید گفته شود چون اساس این قرارداد بر همان طرز تفکر گذاشته شده و این طرز تفکر غلط است که آنها را مصر در پیش بردن مقاصد خود و

فشار به ملت ایران می سازد اما آنچه ما می خواهیم غیر از این است ما می گوئیم به همان دلیل که دولت و ملت انگلیس به حیثیت و شرافت و ملیتش بر می خورد اگر دولت فرانسه به خواهد انحصار ماهیگیری نقطه ای از آب های

ص:80

انگلستان را در دست داشته باشد و به همان دلیل که به پرستیژ ملت فرانسه بر می خورد. اگر صنایع فولادسازی فرانسه را انگلستان اداره کند باید بفهمند که ما هم خود را در عرض آنها می شناسیم و ملت ایران هم نمی تواند تحمل کند بیگانه مهمترین صنایع مملکت او را در دست خود نگهدارد و حتی برای مصرف نفت داخلی و مصارف دفاعیش اختیار استخراج و تصفیه نداشته باشند. این برای ملت ایران به هیچ وجه قابل تحمل نیست که اجنبی بیاید در خانه او و بهره برداری کند ولی خود ملت و دولت ایران را از دخالت در امور فنی استخراج و تصفیه ممنوع سازد اگر ملت امریکا و انگلیس چنین شرطی را برای ملت خود می پسندند ما هم قبول می کنیم ولی دنیا می دانند که قضیه چنین نیست.

مهمترین اصلی که در قراردادها باید رعایت شود اصل تساوی حقوق است. چرا ما به قرارداد تهاتری ژاپون، ایطالیا یا چکوسلواکی ایرادی نمی گیریم چون آنها به ما چیت، چینی، ماشین آلات و غیره می فروشند و در مقابل پنبه و خشکبار و اجناس دیگر خریداری می کنند در این گونه قراردادها طرفین نفع می برند هیچ یک بر دیگری تسلط سیاسی یا اقتصادی پیدا نمی کنند و به همین دلیل هم بی سر و صدا و با کمال میل و رغبت قراردادها امضاء و تجدید می شود و ممکن است سالها با رضایت و علاقه طرفین بدون هیچ فشاری ادامه پیدا کند ولی در قرارداد حاضر به هیچ وجه رعایت اصل تساوی حقوق نشده است. این قرارداد یک طرف قرارداد را به طرف دیگر قرارداد مسلط می سازد. صنعت و منابع ثروت یک طرف قرارداد در اختیار و قبضه طرف دیگر قرار می دهد و هیچ دخالتی به طرف دیگر قرارداد برای اداره این صنعت داده نمی شود. به این دلیل بر پایه تساوی حقوق قرار ندارد.

با این که امریکا از لحاظ صنعت به طور کلی و صنعت بالاخص خیلی از انگلستان جلو است ولی هیچ گاه ملت انگلیس و پارلمان آن کشور اجازه نخواهند داد دولت انگلستان نظیر چنین قراردادی را با امریکا منعقد کند و صنایع نفت انگلیس در دست کمپانی های امریکایی قرار بگیرد و دولت و شرکت نفت انگلیس فقط در امور اداره کردن سالن رستورانها، راه سازی و

اتوبوس رانی دخالت کنند و امور فنی مطلقاً در دست کمپانی های امریکایی باشد دولت و ملت انگلیس باید بدانند به همان دلیل که آنها حاضر نیستند چنین حقی را به کمپانی های امریکایی بدهند و ضعف تکنیک انگلیس موجب

ص:81

تسلیم به چنین قراردادی نمی شود ملت ایران هم به همان دلیل نه به انگلستان نه به امریکا و نه به فرانسه و هلند اجازه نمی دهد که مهمترین صنعت مملکت او را در دست بگیرند و خود ممنوع المداخله باشد.

روابط دوستانه داشتن، تجارت کردن، همکاری صمیمانه بین المللی، داشتن غمخوار یکدیگر بودن که احتیاج به عقد قراردادهای غلاظ و شداد ندارد ما نفت داریم با کمال میل می فروشیم ما احتیاج به کمک فنی داریم با کمال علاقه کمکهای فنی را استقبال می کنیم ولی مگر لازمه این کار عقد قراردادی است که از ما سلب اختیار و تسلط بکند؟

از بعد از جنگ اخیر تاکنون صدها مشاور و کارشناس و متخصص امور کشاورزی، صنعتی، بانکی و اقتصادی به کشور ما آمد و همه را استقبال کرده ایم با همه روابط صمیمانه داشته ایم برای این که برای کمک فنی آمدند نه حکومت کردن به ملت ایران گوت کارشناس ملل متحد به ایران آمد راجع به امور بانکی و مالیه ایران نظریاتی داد دکتر شاخت هم دعوت شد او هم نظریاتی داد از هر دو پذیرایی کردیم و هر دو را هم به خدا سپردیم اما اگر می خواستند مدیر کل بانک ملی ایران بشوند زیر بار نمی رفتیم چون مدیر کل بانک در سیاست اقتصادی مملکت مؤثر است و نمی خواهیم سیاست اقتصادی مملکت در دست اجنبی باشد در اداره صنایع نفت هم منطق ما همین است.

اساساً اگر امریکا و انگلیس و سایر کشورهای بزرگ به دوستی ایران احتیاج دارند و می خواهند ایران هم درجامعه ملت ها وظیفه سنگین خود را صمیمانه انجام دهد باید این طرز تفکر را که نتیجه اش حقارت ملت ایران است کنار بگذارند باید ما بدانیم در نظام کنونی دنیا از لحاظ شرافت ملی امریکا و انگلیس و دیگر کشورهای بزرگ ما را با خود یکسان می دانند اگر چه از نظر مادی صد برابر ما قوی باشند و فقط در صورتی که شرافت ملی ملت ها یکسان شناخته شود. آنچه ملل بزرگ برای خود نمی پسندند امضاء هر قراردادی را که برای خود ننگ می دانند هر تعهد و قراری را که مخالف پرستیژ و حیثیت ملی خود می دانند همان ها را هم برای ملل دیگر نپسندند در این صورت همکاری بین المللی امکان خواهد داشت و می تواند به صمیمیت و

صداقت ملت ها مطمئن باشند متأسفانه در قرارداد حاضر این اصل مهم رعایت نشده و من بیم دارم که این تسلطی که آنها برای خود می خواهند و حقارتی که

ص:82

برای ما می پسندند سرانجام مطلوبی برای آنها نداشته باشد و قلوب رنج دیده ملت ایران را بیش از پیش مجروح سازند.

از نمایندگان محترم تمنا دارم به این نکته مهم معرفت النفسی توجه عمیق مبذول فرمایند زیرا مقدمه نهضت ها قیام ها و حتی انقلابات بزرگ نتیجه عدم توجه مصادر امور به نکات دقیقی است که در آزرده ساختن روح ملت اثر فراوان دارد. من صراحتاً اعلام می کنم ایران دیگر نمی خواهد و نمی تواند تحمل کند که طرف قراردادی باشد که تسلط غیر را بر او تجویز نماید. من صریحاً اعلام می کنم ملت ایران واقعاً نمی تواند خودش را راضی و متقاعد کند که اجنبی بر منابع و صنایع نفتی او مسلط باشد و ملت ایران فقط حق نظارت تشریفاتی و مشروط داشته باشد ملت ایران دیگر طاقت ندارد اسیر اقتصادی بانک لندن باشد. این پافشاری ها هیچ کدام به جهات مادی قضایا نیست بلکه علت اصلی این است که ملت ایران دیگر تاب حقارت ندارد از تسلط بیگانه و حقیر شمردن زیان فراوان دیده که مهمترین آن زیان روحی است و نکته ای که عقلای قوم باید مورد عنایت خاص قرار دهند و از لحاظ بقاء قومیت و ملت ما کمال اهمیت را دارد همین است که این آزردگی روحی ممکن است مملکت را به قیام های خونین و انقلابات دامنه داری بکشاند که دیگر هیچ قدرتی یارای جلوگیری نداشته باشد.

از نظر نباید دور داشت هر آرامشی و سکوتی دلیل موافقت و تسلیم نیست روزی هم که قرارداد 1933 تحمیل شد محیط آرام و ساکت بود ولی خلع ید کمپانی و ملی شدن صنایع نفت طوفانی بود که آن سکون و آرامش در پی داشت.

قرارداد حاضر یک نوع فشار روحی برای ملت ایران ایجاد می کند به طور قطع همه باریک بینان از عواقب آن بیمناکند امروز دولت می خواهد کارش بگذرد تا بودجه مملکت را تعادل دهد. انگلستان و امریکا و کمپانی های نفتی هم می خواهند کارشان بگذرد و خیالشان از لحاظ نفت ایران راحت شود. ولی هیچ کدام توجه ندارند که دیگر روح آزرده ایرانی حاضر نیست پس از یک قیام دلیرانه و نهضت پر افتخاری که به قیمت خون عزیزترین فرزندان و محرومیت های اقتصادی ملت ایران تمام شد. تازه قراردادی به او عرضه شود

که بزرگترین مزیت آن این است که با کشورهایی نیمه مستقل که یک صدم بلکه هزارم کشور ما افراد تحصیل کرده و آشنا به حقوق ملی ندارند و تاریخ

ص:83

استقلال آنها از جنگ بین المللی اول شروع می شود و موقعیت سوق الجیشی و جغرافیایی آنها یک صدم ایران ارزش ندارد نظیر همین قرارداد را منعقد نموده اند و تازه به ما نوید می دهند که اگر روزی به آنها مزیتی دادند به ما هم خواهند داد. ملت ایران که بی شک یکی از ملل پایه گذار تمدن جهان است سرنوشت خود را ملعبه دست کسانی نخواهد نمود که حتی نمی توانند آرزو و آمال ملت کهنسال را با شیخ نشین خلیج فارس که خود ریزه خوار خوان ملت ایران بوده تفاوت بگذارند این همان خبط بزرگ و اشتباه عظیمی است که می کنند و موجب انفجار روحی ملت ایران خواهد گردید.

نکته دیگری که باید در مقدمه عرض کنیم شرایط صحت معاملات و قراردادها است.

از شرایط اساسی صحت معاملات که در قانون مدنی ایران که مقتبس از قوانین محکمه شرع انور است قید گردیده (قصد و رضای متعاملین است) مسئله رضایت متعاملین که رکن اصلی هر معامله مشروعی باید قرار گیرد به قدری حائز اهمیت است که در صورت ثبوت عدم رضایت و وجود اجبار و اکراه معامله خود به خود باطل و فاقد اعتبار می شود.

حال اگر طرف معامله ایران است باید رضایت ملت ایران تأمین گردد تا معامله و عقد قرارداد صحیحاً واقع بشود و تصور می کنم آقایان نمایندگان محترمی هم که با قرارداد حاضر موافقت دارند چون وضع مالی مملکت را در حال حاضر وخیم می دانند، چون تصدیق دارند که ماهیانه در حدود پنج میلیون دلار کمک دولت امریکا به بودجه مملکت و فشاری که کمپانی نفت انگلیس و ایران برای جلوگیری از صدور و فروش نفت ایران به عمل آورده و امکان فروش و صدور نفت برای شرکت ملی به میزان قابل توجه وجود ندارد و راه تأمین عایدات از منابع نفتی را به طریق دیگری جز قرارداد حاضر که کمپانی های هشتگانه آن را امضاء نموده اند نمی دانند و اگر عایدات مزبور هم نرسد، مملکت به پرتگاه خطرناکی خواهد افتاد در این صورت حتی موافقین قرارداد روی ناچاری و لاعلاج بودن مملکت قرارداد حاضر را می پسندند والا من چون در وطن خواهی و دلسوزی و علاقه مندی هیچ موافق و مخالفی در مجلس به سعادت ملت و مملکت تردیدی ندارم و همه خیرخواه ملت و

مملکت هستند در عین حال نمی توان منکر بود که هیچ ایرانی نمی خواهد و نمی پسندد که قسمتی از خاک مملکتش منابع نفتی و تأسیسات صنعتیش زیر

ص:84

دست و پای اجنبی باشد و با شرایط و قیود کمر شکنی فقط مالیات ثابتی از درآمد کمپانی های بیگانه دریافت نماید و خود محصولات خام و تصفیه شده را بدون بها و رایگان بدهد.

تلفیق این مطالب با هم یک نتیجه می دهد و آن این است که موافقین امضاء قرارداد هم مملکت را ناچار و مجبور می بینند که چنین قرارادی را در شرایط فعلی قبول و تحمل کنند تا از پا نیفتد نه این که واقعاً قرارداد حاضر را به طور مطلق می پسندند و به آن رضایت دارند. بنده از همین نکته به نفع ملت ایران اتخاذ سند می کنم و قبل از این که نسبت به مواد قرارداد ایرادات و دلایل مخالفت خود را بیان کنم لازم می دانم نسبت به چگونگی تقدیم لایحه دولت اخطار و اعتراض قانونی خود را عرض کنم. طبق صریح ماده 128 آئین نامه داخلی مجلس شورای ملی که برای ضبط در صورت جلسه و اتخاذ سند از آن عیناً نقل می کنم.

(ماده 128- هر گاه دولت لایحه قانونی به مجلس تقدیم و تصویب عهدنامه و مقاوله نامه و یا قراردادی را که با یکی از دول خارج بسته می شود تقاضا نماید مواد عهدنامه یا مقاوله نامه و یا قرارداد مزبور به لایحه ضمیمه و بر طبق اصل بیست و چهارم قانون اساسی به مجلس شورای ملی پیشنهاد می شود) چون قرارداد تقدیمی دولت راجع به نفت با هیچ یک از دول خارج بسته نمی شود و کمپانی های هشتگانه طرف قرارداد هم ادعا ندارند که دولتند آئین نامه مجلس شورای ملی مصوب 25 اردیبهشت 1328 و مواد اصلاحی مصوبه بعدی هم تاکنون نسخ و الغاء نشده بنابراین تقدیم لایحه مزبور به صورت ماده واحده خلاف آئین نامه است (رئیس - اشتباه کردید مجلس رأی داده) رأی مجلس را هم عرض می کنم (رئیس - بدون رأی هم مانعی نداشت) بنده از بیان این تخلف قانونی و تذکر این که چرا امکان بحث روی یک مواد قرارداد مانند قراردادهای عادی و جرح و تعدیل پیشنهاد اصلاحی نسبت به هر یک داده نشده این نظر را ندارم که مجلس شورای ملی بر وفق آئین نامه در این مورد به خصوص عمل نماید. زیرا به موقع این اخطار نظامنامه ای وسیله یک نماینده محترم به عمل آمد و مورد توجه قرار نگرفت بلکه قصدم از تذکر این مطلب مجدداً اتخاذ سند نسبت به فشار و اجرای است که برای امضاء قرارداد

به عمل می آید (جمعی از نمایندگان با همهمه - چه فشاری؟ ) (میراشرافی - می گویند فشار) و عدول از آئین نامه داخلی مجلس و قرارداد با هشت کمپانی

ص:85

تجارتی را به صورت قرارداد با یک دولت خارجی منضم به ماده واحده به مجلس تقدیم کردن دال بر فشار و سیاست خارجی و اجبار و عجله است و رأی مجلس برای عدم رعایت آئین نامه در این مورد این حقیقت را مکتوم نخواهد ساخت ( میر اشرافی - عجله برای این است که تمام مملکت بلاتکلیف است) یک ملت راضی و مختار هیچ گاه از قوانین و مقررات و حتی از آئین نامه داخلی مجلسش برای این که چند کمپانی ضرب الاجل برای تصویب قرارداد تعیین کرده اند عدول و تخلف نمی کنند (همهمه نمایندگان)

رئیس- بگذارید گوش بدهم تا جوابشان را بگویم. شاید از خستگی به ایشان فشار آمده باشد (خنده نمایندگان) والا بنده پیشنهاد کفایت مذاکرات را که رسیده بودند مطرح نکردم آن وقت می فرمایید فشار. چیزی بر خلاف وجدان نگوئید من سعی کردم که در مجلس در کمال آرامش صحبت شود (صحیح است) حتی از جلسات صبح و عصر هم صرفنظر کردم و پیشنهادات را نخواندم که این حرفها گفته نشود شما اگر می خواهید به مجلس اهانت کنید من قبول نمی کنم.

کاشانی - بنده اهانت نمی کنم خیلی هم تشکر می کنم که جنابعالی اجازه دادید صحبت بکنم ولی از این که آئین نامه تغییر کرده در این مورد اتخاذ سند به نفع ملت ایران می کنم ( یکی از نمایندگان مقصود ایشان فشار از خارج است)

رئیس - این مربوط به مجلس است نسبت من خارج را کاری ندارم من مسئول این محیط هستم آقای کاشانی بفرمایید.

کاشانی - اکنون به بحث درباره اصل قرارداد و مواد و ضمائم آن می پردازم.

1- طرح های قرارداد بر طبق مقدمه قرارداد عبارتند از 8 کمپانی که 5 تای آنها امریکایی و یکی انگلیسی و دو تای دیگر ظاهراً هلندی و فرانسوی هستند. خیلی مطالب در این باره گفتنی است و برای این که حق مطالب دیگر ادا شود من توجه نمایندگان محترم را به یک نکته اساسی جلب می کنم. ما با کمپانی های امریکایی و هلندی و فرانسوی هنوز کار نکرده ایم فقط می دانیم که یک شبکه نفتی تشکیل می دهند و برای اسیر کردن و به دام انداختن کشورهای کوچک تشریک مساعی دارند ولی قضاوت قطعی ما درباره این ها چون هنوز با

ما کار نکرده اند مقدور نیست. اما اگر بعد از نیم قرن که شرکت نفت انگلیس با ما سر و کار داشته و باز هم احتیاج به تحقیق و مطالعه ثانوی داریم. برای ما

ص:86

مسلم است که شرکت نفت انگلیس و ایران یک شرکت متعدی و زورگو و مداخله جو می باشد. جناب آقای دکتر امینی وزیر دارایی می گوید قرارداد نفت تقدیمی یک قرارداد تجارتی است اگر واقعاً قرارداد تجارتی است کدام تاجر است که یک دفعه با طرف بدجنس، بدقول، دروغگو، شیاد معامله کند و دفعه دوم هم حاضر به معامله با همان طرف بشود شما ملاحظه می کنید در بانکها اگر یک مشتری یک دفعه سفته اش پروتست بشود دیگر بانک با او معامله نمی کند. اگر معامله گری یک دفعه تعهد خود را خوب و به موقع و طبق قرارداد انجام ندهد دیگر در عرف تجارت چنین شخصی اعتبار تجارتی ندارد اگر چه خیلی هم ثروتمند باشد. اگر مستأجری یک مرتبه به شرایط اجاره عمل نکند خانه را خراب و صاحب خانه را ناراحت کند و رنج بدهد دیگر آیا آن صاحب خانه حاضر به اجاره خانه خودش به همان مستأجر متعدی و مزاحم خواهد شد؟

بنده می خواهم بدانم آیا عاقدین قرارداد و نمایندگان محترم مجلس شورای ملی هنوز هم تردید دارند که شرکت نفت انگلیس و ایران به ملت ایران تعدی نموده؟ آیا هنوز تردید دارند که طی نیم قرن در امور سیاسی و ملی مملکت ما مداخله بی شرمانه نموده؟ آیا هنوز تردید دارند که همان قرارداد 1933 را یک طرفه اجرا می کرده و گوشش به حرفهای مصادره امور ایران بدهکار نبوده و حتی هنوز هم حاضر نشده محاسبات گذشته را تصفیه کند و مطالبات ملت ایران را بابت مصرف سوخت بحریه انگلستان بابت عوارض گمرکی کالاهایی که ورود آنها مشمول قرارداد 1933 نبوده و دهها قلم مطالبات دیگر بپردازد یا این که تمام تعدیات و مداخلات گذشته شرکت نفت انگلیس و ایران را قبول دارند و می گویند این شرکت نفت آن شرکت نفت متعدی سابق نیست و تغییر ماهیت داده است. کدام یک؟

به نظر این جانب در این باره باید سختگیر بود تا دیگران رویه خود را در ایران منطبق به رویه شرکت سابق نکنند باید کمپانی ها ببینند ملت ایران با شرکت نفت انگلیس و ایران که متعدی و ظالم و دروغگو است حاضر به معامله نمی شود. که آنها هم دیگر تکلیف خود را بدانند من صریحاً عرض می کنم شرکت نفت انگلیس و ایران سابقه ظلم و تعدی، قرارداد شکنی و

مداخله در امور مملکتی ما دارد و همین شرکت بی مروت را طرف قرارداد با ملت ایران قراردادن یعنی به رنج و عذاب روحی ملت ایران لبخند زدن یعنی

ص:87

به قلب کارگران و مهندسین وطن خواه خوزستان خنجر زدن یعنی تجویز ظلم و تعدی و مداخله و جاسوسی، آقایان نمایندگان نباید کاری کرد که جاسوسان شرکت سابق و آنها که نوکری جیکاک و دریک را به خدمت گزاری به وطن ترجیح داده و به مبارزات دلیرانه ملت ایران در جریان خلع ید پوزخند می زنند امروز مجال طعنه زدن پیدا کنند و جوانان غیور و فداکار را که در حساس ترین شرایط بر خلاف کارشکنی ها و اخلالگری های حزب توده که نمی خواست جریان خلع ید با متانت انجام پذیرد و آشوب و بلوا را طالب بود به بهترین وجهی به وظایف ملی خود قیام و اقدام کردند اکنون از مبارزات خود در راه احقاق حقوق ایران مأیوس شوند.

آقایان نمایندگان محترم شرکت انگلیس و ایران نیم قرن ظلم و ستم نموده کارگران و مهندسین ایرانی را با حقارت نگاه کرده در امور ملی ما مداخله نموده بساط جاسوسی و پاپوش دوزی برای میهن پرستان گسترده داشته حالا اگر مجلس شورای ملی اجازه دهد همین شرکت بی انصاف طرف قرارداد ملت ایران باشد یک نتیجه بسیار خطرناک برای نسل معاصر دارد و آن این است که جوانها این طور می فهمند که ما یک سیاست مستحکم ملی نداریم بازگشت انگلیس ها به مناطق نفتی یعنی دهن کجی به مبارزین ملی کردن صناعت نفت، طرف قرارداد بودن همان شرکت جبار نفت انگلیس و ایران یعنی محکوم کردن کارگران، مهندسین و جوانان وطن خواهی که ساعت ها در زیر آفتاب سوزان خوزستان برای ملی کردن صناعت نفت از جگر فریاد کشیده و امید به زندگی آزاد داشته اند یعنی حاکم کردن شرکت نفت انگلیس و ایران به مقدرات همان کسانی که برای قطع ید او سالها مبارزه کرده اند ساده تر بگویم یعنی دوست را به دشمن تسلیم ساختن اثر این اشتباه و خبط دولت حالا زود است معلوم شود این راهی است که دولت برای جاسوسی اجنبی هموار می کند و من مجبورم این نکته را یادآور شوم که مجلس شانزدهم با ملی کردن صنایع نفت کعبه آمال و آرزوهای مردم شناخته شد. آرشیو مجلس را باز کنید ببینید چندین هزار تلگراف به مجلس مخابره شده و مردم با چه امیدی به مجلس شورای ملی نگاه می کردند.

اشتباه نشود این تلگرافات در موقعی مخابره شده که حکومت در دست طرف داران فکر ملی کردن صنایع نفت نبوده است حالا اگر مجلس هیجدهم اجازه بدهد شرکت نفت انگلیس و ایران یعنی همان شرکتی که مردم سال ها

ص:88

زیر بار ظلم و شکنجه اش جان داده برای قطع ید او سال ها مبارزه کرده مجدداً طرف قرارداد چهل ساله ای با ملت ایران واقع شود اثرات خطرناک دارد که مهمترین آن این است که مردم از مجلس هیجدهم می رنجند و پیشرفت سیاست انگلیس ها بعد از سه سال مبارزه ملت ایران باب نوکری شرکت نفت انگلیس و جاسوسی برای اجنبی را مفتوح می کند و به بازار خیانت و جاسوسی رونق می بخشد و به همان اندازه از رونق مجلس شورای ملی کاسته خواهد شد. در این مورد بیش از این توضیح را جایز نمی دانم - تلقین درس اهل نظر یک اشارت است. گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم (احسنت) (عبدالصاحب صفائی - راهنمایی هم بفرمایید)

در مورد ماده 2 باید عرض کنم در جزء (ج) برای محدود کردن حقوق شرکت ملی نفت ایران و شرکت نفت ایران در ناحیه عملیات شرکت های عامل دولت تعهداتی به عهده گرفته که معلوم نیست اساساً به چه اجازه دولت چنین تعهدی نموده زیرا در دنیایی که کمپانی ها از ماوراء دریاها برای بسط قدرت و اختیارات خود تلاش می کند در دنیایی که سه سال است وزارت خارجه امریکا زبده ترین مردان سیاسی خود را برای بسط نفوذ کمپانی های نفتی درآمد و رفت نگه داشته و وزارت خارجه انگلستان برای حفظ شرکت نفت انگلیس و ایران در همه دادگاه ها و سازمان های بین المللی فعالیت کرده و میلیونها لیره خرج این کار نموده در چنین دنیایی دولت ایران بیاید و همان حقوقی را هم شرکت ملی نفت ایران در داخله خاک خودش دارد را هم به نفع کمپانی های بیگانه محدود نمی کند نمی دانم اسم این کار را دولت چه می گذارد. آن چه مسلم است محدود کردن حقوق شرکت ملی نفت و شرکت نفت ایران قدمی است به قهقرا و من باید صریحاً بگویم که ملت ایران به قهقرا بر نخواهد گشت.

در مورد ماده 3 قرارداد باید عرض کنم با کمال تردستی دو شرکت عامل که هویت و ماهیت آنها معلوم نیست در مقابل دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران گذاشته اند و آنها هم طرف قرارداد ساخته اند.

من نمی دانم چگونه قبل از این که ماهیت شرکت های مزبور شناخته شوند اجازه داده خواهد شد که قسمت مهمی از سرزمین وطن ما و همه تأسیسات تولید و تصفیه را قبضه کنند. شرکت های عامل که در هلند به ثبت رسیده و طبق قوانین هلند به وجود آمدند و اخیراً هم در تهران به ثبت رسیده معلوم نیست صاحبان سهامش چه اشخاص و چه کمپانی هایی هستند و میزان سهم

ص:89

هر یک چقدر است. دانستن این مطلب کمال لزوم را دارد زیرا علتی بود که امکان فعالیت مجدد شرکت نفت انگلیس و ایران را در ایران نمی داد که اعضای کنسرسیوم دنبال فرمول جدیدی رفتند و فرمول شرکت های عامل را پیدا کردند آیا جز این بود که بر اثر سوابق و تجربیات گذشته دیگر محیط ایران اجازه فعالیت مجدد شرکت نفت انگلیس و ایران را نمی داد حالا ما از کجا بفهمیم که این شرکت های عامل جلد دوم و سوم و یا به عبارت دیگر همان شرکت نفت انگلیس و ایران نیستند که به لباس شرکت های عامل درآمده اند دانستن این مطلب مستلزم این بود که شرکت نامه شرکت های عامل وسیله دولت در اختیار مجلس قرار داده می شد. اشتباه نشود شرکت نامه عرض می کنم نه اساسنامه که در روزنامه ها به چاپ رسیده در شرکت نامه است که اسامی شرکاء و میزان سهم هر یک نوشته شده است و لازم به توضیح می دانم که طبق مقررات جاری ثبت شرکت ها در ایران حتماً باید شرکت نامه و صورت جلسه اولین مجمع عمومی که اساسنامه در آن به تصویب رسیده و هیئت مدیره در آن جلسه تعیین گردیده ضمیمه ثبت شرکت به اداره ثبت شرکت ها در تهران تسلیم شود.

بنده از جناب آقای وزیر دارایی کتباً از طریق دفتر اداره کمیسیون ها دو مرتبه تقاضا کردم رونوشت شرکت نامه شرکت های عامل و رونوشت اولین جلسه مجمع عمومی شرکت های مزبور را در اختیار این جانب قرار دهند.

من برای این شرکت نامه هر دو شرکت عامل را خواستم که ماهیت سیاسی شرکت های مزبور عامل را بشناسم و بدانم چه اشخاصی و چه کمپانی هایی شرکت های عامل را تأسیس نموده و هر یک به چه میزان سهم دارند. برای این صورت اولین جلسه مجمع عمومی را خواستم تا ببینم آقای (براوئر) (وزیر دارایی - کی آقا؟) آقای براوئر که به سمت مدیر عامل انتخاب شده و با رأی چه اشخاص و کمپانی هایی به این سمت تعیین شده تا قدرت و نفوذ شرکت انگلیس و ایران را در اداره غیر مستقیم تأسیسات تولید و تصفیه ایران نشان

بدهند ولی جناب آقای وزیر دارایی متأسفانه این رونوشت ها را تسلیم نفرموده اند و در حاشیه نامه دوم که به شماره 2584 - 25/7/33 اداره کمیسیون های مجلس شورای ملی ثبت شده مرقوم فرموده اند «آنچه ما داریم فرستاده شد بقیه را از ثبت اسناد بخواهند» تصدیق می فرمایید که جناب آقای

ص:90

وزیر دارایی به نمایندگی هیئت محترم دولت باید جواب توضیحات را بفرمایند نه این که بنده را به اداره ثبت اسناد حواله بدهند.

اگر دولت هم رونوشت شرکت نامه شرکت های عامل را ندیده و نمی داند صاحبان سهام شرکت های عامل چه اشخاص و چه کمپانی هایی هستند پس چطور آنها را طرف قرارداد قرار داده و همه تأسیسات و بنادر و اسکله ها و پالایشگاه و غیره را به آنها می خواهند تحویل بدهد و اگر دولت این رونوشت ها را دیده چرا در اختیار مجلس قرار نمی دهد بنابراین بنده مادام که نمی دانم و تشخیص ندهم که شرکت های عامل متعلق به چه اشخاص و کمپانی هایی است و چه ملیتی اکثریت سهام آن را دارد با هرگونه مداخله ای در امور نفت ایران از ناحیه شرکت های مزبور جداً و قویاً مخالفم با این که هنوز شرکت نامه را ندیدم ولی قرینه ای وجود دارد که نشان می دهد انگلیس ها و شرکت های تابعه آنها اکثریت سهام را در این شرکت های عامل دارند و این قرینه انتخاب آقای (براوئر) به مدیریت عامل هر دو شرکت عامل می باشد آقای (براوئر) مدیر عامل یا عضو هیئت مدیره شرکت رویال دوچ شل است که در آن شرکت ( آن و ده با تافشه پترولیوم ماتاشاپای) عضو کنسرسیوم هم جز همین شرکت رویال دوچ شل است که در آن شرکت اصلی انگلستان سمت عمده سهام را دارند. پس باید سهام انگلیس ها به نام شرکت نفت انگلیس و ایران و آن مقدار سهامی که در شرکت رویال دوچ شل و شرکت های تابعه اش که صاحب سهم شرکت های عامل هستند اکثریت داشته باشند تا آقای (براوئر) مدیر عامل هر دو شرکت بشود و مثلاً یک فرانسوی یا امریکایی به سمت مدیرعامل تعیین نگردد و این عمل در حقیقت نیرنگ جدیدی است که کمپانی نفت انگلیس و ایران به آن متوسل شده که تسلط خود را به منابع نفتی و تأسیسات استخراج و تصفیه حفظ کند و فقط به اعضای کنسرسیوم سهم نفتشان را بدهد و هزینه را هم به تناسب از آنها بگیرد و عامل سررشته دار خودش باشد اگر دولت جز این ماهیت شرکت های عامل را می داند رونوشت شرکت نامه هر دو شرکت عامل و صورت اولین جلسه مجمع عمومی

شرکت های مزبور را که طبق مقررات ثبت شرکت ها در ایران باید ضمیمه تقاضای ثبت باشد در اختیار این جانب قرار بدهند تا مطلب روشن شود به علاوه چه ضمانت اجرایی دارد که صاحبان سهام شرکت های عامل سهام خود را به یک صاحب سهم دیگر از جمله شرکت نفت انگلیس و ایران انتقال

ص:91

ندهند در جزء (دال) ماده 3 قرارداد مقرر شده که دو نفر از هفت نفر اعضای هیئت مدیره هر شرکت عامل از طرف شرکت نفت ایران تعیین خواهد شد این دو نفر در مقابل پنج نفر هیچ گاه نمی توانند تصمیمی بگیرند که اجرا شود و پر واضح است که در شرکت ها هیئت مدیره تابع و مسئول مجمع عمومی صاحبان سهم است و چون شرکت ملی نفت ایران در مجمع عمومی صاحبان سهام شرکت های عامل دخالتی ندارد یعنی سهمی ندارد بالطبع دو نفر عضو ایرانی عضو هیئت مدیره شرکت های عامل فقط باید نگاه کنند که پنج نفر عضو هیئت مدیره چگونه مصوبات مجمع عمومی صاحبان سهم را اجرا می کنند و به هیچ وجه نمی توانند در تصمیمات و اداره شرکت های عامل منشاء اثر باشند از این گذشته اساسنامه شرکت های عامل متضمن مقرراتی است که اختیارات هیئت مدیره را محدود می نماید. از جمله ماده 5 اساسنامه شرکت های عامل تعیین رئیس هیئت مدیره را که در عین حال مدیر عامل هم هست به عهده مجمع عمومی صاحبان سهام گذاشته نه به عهده خود هیئت مدیره و چون اختیارات و قدرت مدیر عامل وسیع است بنابراین دو نفر عضو ایرانی هیئت مدیره دخالتی نمی توانند در تعیین مدیر عامل داشته باشند برای این که معلوم شود سرنوشت اکتشاف و استخراج و تصفیه نفت ایران در دست مجمع عمومی صاحبان سهام شرکت ها است و هیئت مدیره منشاء اثر نیستند عین ماده 12 اساسنامه شرکت عامل استخراج و اکتشاف را قرائت می کنم «ماده 12- برنامه های مربوط به اکتشاف، زمین شناسی و ژئوفیزیک و برنامه های مربوط به اکتشاف و تولید و برنامه های حفاری مربوط به اکتشاف و تولید و برنامه های مربوط به تولید هیدروکاربن ها و بودجه برای مصرف سرمایه از طرف هیئت مدیریه تهیه و اجرای آنها مربوط به تصویب صاحبان سهام در مجمع عمومی خواهد بود صاحبان سهام در مجمع عمومی نسبت به کلیه امور مربوط به خط مشی اساسی راجع به روابط بین دولت شاهنشاهی ایران و شرکت نفت ملی ایران از یک طرف و شرکت از طرف دیگر طرق شرایطی که طبق آنها اعتبارات باید تأمین شود و وجوه قابل پرداخت به مدیران در ازاء خدماتی که ممکن

است در هر مقامی به شرکت بنمایند اتخاذ تصمیم خواهند نمود. نظیر همین ماده در اساسنامه شرکت تصفیه گنجانده شده است به طوری که توجه فرمودید این مجمع عمومی صاحبان سهام شرکت های عامل است که برنامه های مربوط به اکتشاف و تولید و تصفیه و خط مشی شرکت ها را تعیین می کند و هیئت

ص:92

مدیره بدون تصویب مجمع عمومی صاحبان سهام اقدامی در این مورد نمی تواند بکند و شرکت نفت ملی ایران در مجمع عمومی صاحبان سهام دخالتی ندارد. یعنی ذی سهم نیست گذاشتن دو عضو ایرانی در هیئت مدیره پهلوی پنج عضو هیئت مدیره شرکت های عامل یک فرمالیته است برای این که مردم مشتبه بشوند و واقعاً گمان کنند در اداره صنایع نفت شرکت ملی نفت هم صاحب نظر و تصمیم است اما این که در ماده 16 اساسنامه قید شده «قوانین هلند نسبت به کلیه امور که مشمول قانون شرکت ها می باشد لازم الرعایا است» و در ماده 3 قرارداد هم این معنی قبول شده معلوم نیست قوانین هلند در مورد شرکت ها چه تعارضاتی دارد اساساً چگونه می توان چیزی را ندیده و ندانسته قبول کرد و شعاع عمل آن قانون را تا ایران بسط داد مادام که دولت آن قسمت از قوانین هلند را که مربوط به شرکت ها است ارائه ندهد و به بنده مسلم نشود که آن قوانین مانع اجرای قوانین ایران نمی شوند من این عمل را تداخل قوانین یک کشور خارجی در قلمرو حکومت قوانین ایران می دانم و لازم الرعایا نمی شناسم.

ماده 4 قرارداد تمام عملیات اکتشاف و استخراج و تصفیه را یعنی آنچه اطلاق صناعت نفت به آن می شود به شرکت های عامل واگذار کرده و این عملیات لازمه اش تسخیر و تصرف یک قسمت مهمی از خاک مملکت ما و دخالت در اموری که ناشی از اعمال حاکمیت هر دولت است می باشد.

من تصدی عملیات اکتشاف و استخراج و تصفیه را به وسیله کمپانی های اجنبی خلاف مقتضای ملی کردن صنایع نفت می دانم و جزء (ب) ماده 4 را مغایر با استقلال و حاکمیت ملی می شناسم و اسمی جز تسخیر و تصرف مملکت نمی توان به این عمل گذاشت و برای این که عرض بنده حمل بر گزاف نشود عین جزء (ب) ماده 4 را قرائت می کنم.

(هر یک از شرکت های عامل در مورد حفره ها و گودال ها و چاه ها و خندق ها و حفارها و سدها و فاضل آبها و مجاری آب و دستگاه ها و مخازن آب گیرها و انواع دیگر انبارها و تصفیه خانه ها و دستگاه های تقطیر میدان نفت

و دستگاه های استخراج گازولین در سر چاه و کارخانجات گوگرد گیری و سایر دستگاه های لازم برای تولید و تصفیه و عمل آوردن نفت خام و گاز طبیعی و خطوط لوله و تلمبه خانه ها و مرکز کوچک و بزرگ تولید نیرو و خطوط انتقال و نیرو و تلگراف و تلفن و رادیو و سایر وسایل مخابراتی و کارخانجات

ص:93

و انبارها و ساختمان های اداری و منازل و عمارات و بنادر و حوضچه ها و لنگر گاه ها و اسکله های کوچک و بزرگ و دستگاه های لاروبی و موج شکن ها و لوازم بارگیری انتهایی با لوله های زیر دریایی و کشتی ها و وسایل نقل و انتقال و راه های آهن و راه ها پلها و پلهای متحرک و سرویس های هوایی و فرودگاه ها و سایر لوازم نقلیه و گاراژها و آشیانه های هواپیما و کارگاه های تعمیر و کارگاه های ریخته گری و مراکز تعمیر و کلیه سرویس های فرعی که به نظر شرکت برای اجرای عملیات آن شرکت لازم بوده یا به این عملیات مرتبط باشد حقوق و اختیارات لازم خواهد داشت. که به عملیات حفر و گودکنی و چاه کنی و میله زدن و ساختن و ساختمان کردن و نصب و پی ریزی کردن و تهیه و گرداندن و نگاه داری کردن و اداره کردن مبادرت نماید. همچنین کلیه حقوق و اختیارات لازم را دارا خواهد بود تا به هر نوع عمل دیگر که برای ایفای وظایف شرکت لازم بوده یا به طور معقولی مرتبط باشد بپردازد ایجاد خطوط آهن و بنادر و سرویس های تلفن و تلگراف و تلگراف بی سیم و تسهیلات مربوطه هواپیمایی در ایران مربوط به موافقت قبلی و کتبی ایران است و ایران بدون دلیل موجه از موافقت مزبور خودداری و یا در اعلام این موافقت تأخیر نخواهد نمود)

این ماده بیشتر شباهت به یک ماده معاهده نظامی دارد والا راه آهن ها و پل ها و پل های معلق و اسکله ها و بنادر و فرودگاه ها و آشیانه هواپیماها تلفن و تلگراف و رادیو و سایر وسایل مخابراتی و کشتی ها و موج شکن ها را در اختیار شرکت های خارجی قرار دادن و دست آنها را برای بسط و توسعه چنین وسایلی برای پیشرفت مقاصد خود باز گذاشتن نه تنها یک عمل تجارتی نیست بلکه بر خلاف قانون اساسی می باشد.

مملکت را جولان گاه هواپیماهایی که معلوم نیست تعداد آنها چقدر خواهد بود (محمد علی مسعودی - پانصد هزارتا) قراردادن و بنادر و اسکله ها را دربست به شرکت ها و واگذار کردن اختیار راه آهن و پل ها و تلگراف و

رادیو را تا آنجا که خود شرکت ها لازم می دانند به آنها دادن، به خدا قسم موجب ننگ و سرشکستگی است.

ملتی که قسمتی از سواحل و خاک وطنش در تصرف بیگانه باشد در جامعه ملت ها نمی تواند با ملل آزاد در یک ردیف قرار گیرد گذشت آن زمانی که انگلیس ها به نام تجارت به سواحل هندوستان راه یافتند و کم کم همه

ص:94

سرزمین هندوستان را زیر تسلط خود نگاه داشتند آن قرن، قرن بیستم نبود که انگلیس ها به اسم تجارت بنادر هندوستان را تصرف نمودند و بعد ریشه جان ملت هند را گرفتند ولی امکانات فعلی دنیا غیر از امکانات عهد ملکه ویکتوریا است.

من ناگزیر هستم به نام خانواده هایی که نمی خواهند زیر بمب و خمپاره طرفین متخاصمین جنگ های آینده جگر گوشه های خود را از دست بدهند مجلس مقدس شورای ملی را از تصویب این ماده به خصوص قرارداد بر حذر دارم.

هیچ کس مخالف این نیست که اگر روزی هر متجاوزی خواست به خاک کشور ما تجاوز کند تمام مردان و زنان این مملکت در برابر دشمن ایستادگی کنند و نگذارند ناموس و استقلال ملت ایران دستخوش هوی و هوس دشمن گردد، ولی هیچ ایرانی هم اجازه نمی دهد اگر دیگران با هم جنگ و جدالی داشته باشند کشور ما را مرکز این اصطکاک منافع قرار دهند و مفهوم هوشیاری و بیداری یعنی این که حتی الا مکان نگذاریم دیگران برای زمین زدن یکدیگر برای تخریب و از کار انداختن وسایلی که موجب پیشرفت یک طرف جنگ می شود خاک ما را به آتش بکشند وقتی بنادر ایران در تصرف یک طرف باشد. وقتی پالایشگاه و منابع نفتی جزو قلمرو منافع یک طرف قلمداد گردد، طرف دیگر برای از کار انداختن و به زانو درآوردن حریف بنادر و منافع و تأسیسات ما را از کار می اندازد، ولی وقتی همه دنیا فهمیدند که پالایشگاه و منابع نفتی و بنادر و اسکله ها در تصرف دولت ایران است و هیچ طرف مخاصمه ای جز در خارج از خاک ما برای خرید نفتی سر و کاری با ما ندارد اگر دولتی منابع و بنادر و خاک ما را مورد حمله و بمباران قرار دهد ملل آزاد جهان به حمایت از ملتی که مستقلاً برای زندگی کردن منابع خود را به کار انداخته و راه اعاشه اش فروش نفت است برخواهند خاست و دنیا چنین تجاوزی را تقبیح می کند این است که من معتقدم با تصویب این ماده موجبی برای اصطکاک منافع

دولت های بزرگ در خاک ما فراهم می شود و اگر دولت ما از یک دیپلماسی روشن و مستقلی پیروی می کرد به دولت های انگلیس و امریکا و سایر کشورهایی که می خواهند با خرید نفت ایران تجارت کنند حالی می نمود که صلاح خود آنها هم این است که ایرانی وجود داشته باشد و منابع نفتی ایران و پالایشگاهش از هرگونه تجاوز و تعدی محفوظ بماند تا آنها هم بتوانند مشتری

ص:95

نفت ایران باشند در اینجا توجه نمایندگان محترم را به این نکته دقیق که در جریان ملی شدن صنایع نفت اصالت داشته جلب می کند و آن کمک به حفظ صلح جهانی است که در اصل پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت گنجانده شده (به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار بگیرد.) یکی از علل ملی کردن صنایع نفت کمک به حفظ صلح جهانی است و این امکان وقتی وجود دارد که هیچ دولتی برای دولت امریکا یا انگلیس دو دولت فرانسه یا هلند در خاک مملکت ما منافعی قایل نباشند که برای قطع منافع آنها آتش به جان ما بیاندازند با صراحتی که ماده 4 دارد و بنادر و لنگرده ها و آشیانه های هواپیما و کشتی ها و موج شکن ها و وسایل ارتباطیه را در اختیار شرکت عامل قرار می دهد متأسفانه بهانه برای اصطکاک منافع به دست طرفین متخاصمین جنگ های آینده داده می شود و دور از حزم و انصاف و مروت است که افراد ملت ما و منابع و تأسیسات کشور ما قربانی وفای منافع اجنبی شوند در آن روز نمی شود گله و شکایت کرد و از اعمال امروز تأسف خورد امروز باید کاری بکنیم تا در آینده موجب تأسف و تأثر نگردد جزء (ر) ماده 4 در مقابل تمام حقوق و اختیارات و در حقیقت امتیازاتی که می گیرند تعهدات شرکت های عامل به موجب جزو (و) ماده 4 بیشتر به تعارف شباهت دارد زیرا هر قدر در موادی برای شش میخه کردن تسلط آنها کوشش به عمل آمده و به تفصیل پرداخته شده در تعهداتی که شرکت های عامل نسبت به ما بعهده گرفته به اجمال برگزار شده و به طور خلاصه هیچ یک از بندهای شش گانه جزء (ر) ضمانت اجرایی ندارد فی المثل بند 4 جزء (ر) که مربوط به تعهد حداقل استخدام کارمندان خارجی است چه ضمانت اجرایی دارد مگر در قرارداد 1933 همین تعهد در قسمت 2 ماده 16 با صراحت بیشتری قید نگردیده بود ولی عملاً به جای تقلیل مستخدمین خارجی

در موقع ملی شدن صنایع نفت تعداد مستخدمین انگلیسی به حد اعلای خود رسیده بود حالا چرا دولت پروژه خودش را برای تقلیل کارمندان خارجی ضمن این بند نگنجانده چرا از تجربه های گذشته عبرت نگرفته چه عیب داشت اگر دولت شرکت های عامل را مکلف می کرد که هر سال چند درصد از کارمندان خارجی را تقلیل دهند فقط به همان میزان مندرج

ص:96

در این بند جواز اقامت برای مستخدمین خارجی صادر می شد در این صورت شرکت های عامل ناگزیر بودند که امکان پیشرفت معلومات نفتی را به جوانان ما بدهند و از وجود متخصصین ایرانی حداکثر استفاده را بکنند و برای ما هم روشن بود که مثلاً بعد از ده سال پنجاه درصد مستخدمین خارجی شرکت های عامل تقلیل یافته اند مادام که تعهدات شرکت های عامل منجز و روشن و قاطع نباشد و ضمانت اجرایی نداشته باشد بر سر ما آن خواهد آمد که از قرارداد 1933 آمد اما نظارت مشروط دولت ایران.

نظارت دولت ایران و شرکت ملی نفت در جزء (ز) و جزء (ح) ماده 4 به قدری بدو به دلخواه کمپانی های خارجی ترتیب داده شده که همیشه و در تمام شرایط شرکت های عامل می توانند از شرط مندرج در جزء (ح) به ضرر ایران و به نفع خودشان استفاده کنند جزء (ح) ماده 4 بدین ترتیب تحمیل می شود (میراشرافی - چقدر مانده)(هر قدر که در این یادداشت ها مانده نمره ندارد) نظارتی که در جزء (ز) این ماده مقرر شده به شرط رعایت مقررات ذیل اعمال خواهد گردید بند (1 اعمال نظارتی به صورتی نخواهد بود که مانع پیشرفت یا به طور جریان عملیات شرکت های عامل و یا اثر سوء در این عملیات ببخشد) مگر نه این است که نظارت دولت را قاعدتاً برای جلوگیری از تضییع حق ملت است و مگر نه این است که جلوگیری از تضییع حقوق ملت ایران ملازمه با کسر منافع کمپانی هایی که علی الاصول تحت نظارت هستند؟

بنابراین به محض این که دولت ایران یا شرکت ملی نفت انگشت بر روی مطلب یا موضعی (ب) گذارد که منافع شرکت های عامل به مخاطره بیفتد و یک سوء جریان آفتابی شود شرکت های عامل و کمپانی های پشتیبان آنها یک صدا خواهند گفت که این اقدامات دولت ایران (مانع پیشرفت عملیات) است و چنین نظارتی نباید بشود و اگر دولت مقتدری احیاناً روی کار بیاید که واقعاً نظارت آن طور که شأن دولت مدافع حقوق ملت است نه آن طور که دولتی به

میل کمپانی ها نظارت کند اعمال نماید در این صورت بازی در خواهد آورد که این نحو سخت گیری و مو را از ماست کشیدن اثر سوء می بخشد بنابراین اگر دولت ها هم آهنگ و مطابق دلخواه شرکت های عامل باشد.

نظارت یعنی صحه گذاشتن به عملیات شرکت های عامل و کمپانی های بر سر این جزء ماده 4 کشمکش است و هر روز هم که نمی شود به داور مراجعه کرد.

ص:97

اعمال نظارت یک ملتی را در سرمایه و منابع و خاک خودش مشروط بر این که مانع پیشرفتکار شرکت های بیگانه نشود و سوء اثر نبخشد و تشخیص به طورء جریان کار و سوء اثر بخشیدن را هم به خود شرکت های بیگانه واگذار کردن یعنی از دست دادن اصالت حاکمیت ملی و تابع و مقید ساختن حاکمیت ملی منافع اجنبی در وطن عزیز ما.

واقعاً موجب تعجب و تأسف است وقتی اعمال نظارت دولت در منابع و تأسیسات و خاک خودش با منافع شرکت های بیگانه تعارض پیدا کند.

دولت حاضر با امضاء قرارداد و از جمله بند 1 جزء (ح) ماده 5 موافقت کرده که نظارت دولت و ملت ایران فدای پیشرفت کار شرکت های عامل شود زیرا وقتی نظارت مشروط و مقید باشد به این که مانع پیشرفت کارها شرکت های عامل شود زیرا وقتی نظارت مشروط و مقید باشد به این که مانع پیشرفت کار و یا موجب به طوء عملیات شرکت های عامل نشود و یا سوء اثر در عملیات نبخشد جز این استنباطی نمی شود کرد که پس در چنین صورت هایی باید نظارت ننمود و یا به عبارت دیگر نظارت طوری نمود که آنها به پسندند و نگویند مانع پیشرفت کار و موجب به طوء عملیات ما است و اثر سوء دارد بنابراین در قرار داد حاضر آن چه اصالت دارد منافع بیگانگان است نه اعمال نظارت دولت و ملت ایران و با این ترتیب نمی دانم چگونه کسانی که ادعا می کنند این قرارداد در چهار دیواری قانون ملی شدن صناعت نفت تنظیم شده جرأت می کنند، شوخی به این بزرگی بکنند، (فرامرزی - هنوز تمام نشده؟) انشاءالله تمام می شود ( فرامرزی - بگویید یا آخر تمام نمی شود من راحت بشوم) اصرار بی موردی است.

ماده 5- جزء الف ماده 5 کاملاً نشان می دهد که قصد عاقدین قرارداد برقراری امتیاز است منتهی آن را به صورت پیچیده ای در آورده اند که این معنی کاملاً روشن نشاید مخالفت ملت ایران هم با کلمه امتیاز نبوده و نیست بلکه آن

چیز هایی است که حاصل نتیجه و امتیاز است جزء الف ماده 5 که عیناً آن را قرائت می کنم ( ایران و شرکت ملی نفت ایران تعهد می نماید که هیچ یک از آن ها و هیچ شخص دیگری به غیر از شرکت های عامل در هیچ موقعی در تمام طول مدت این قرارداد به اجرای هیچ یک از وظایف مصرحه در بندهای 1 و 2 جزء الف ماده 4 این قرارداد در ناحیه عملیات مبادرت نخواهند کرد) که مقصود کلیه عملیات اکتشاف و استخراج و تصفیه است.

ص:98

حق انحصاری مانع للغیر اکتشاف و استخراج و تصفیه تمام عملیات مربوطه را به شرکت های عامل می دهد و چنین حقی اسمش امتیاز است برای این که جای انکار نباشد عین ماده اول قرارداد 1933 را که قرارداد امتیاز بوده است قرائت و مقایسه می کنم.

(عین ماده اول قرارداد 1933 ماده اول. دولت بر طبق مقررات این امتیاز حق مانع للغیر تفحص و استخراج نفت را در حدود حوزه امتیاز به کمپانی اعطاء می کند و همچنین حق انحصاری تصفیه و هر نوع عمل را در نفتی که خود تحصیل کرده و تهیه آن را برای تجارت خواهد داشت الخ...)

در ماده دوم قرارداد 1933 که عیناً نقل می شود ( الف - حدوده حوزه امتیاز تا تاریخ 31 دسامبر 1938 عبارت خواهد از حوزه ای که واقع است در جنوب خط بنفشی که در روی نقشه ای که طرفین امضاء کرده و منضم به قرارداد است رسم شده است) در قرارداد حاضر هم در ضمیمه یک ناحیه عملیات مشخص و محدود شده است منتهی با شدت و قدرت بیشتری و با تجربه ای که کمپانی نفت از امتیاز سابق به دست آورده قرار داد حاضر را شش میخه نموده است.

حالا با مقایسه این دو ماده قرارداد 1933 با مواد قرارداد حاضر مگر چه چیز در آن مواد بوده که اسمش را امتیاز گذاشته اند و کجای قرارداد حاضر از قرارداد 1933 کمبود دارد لازم به توضیح می دانیم که مخالفت ملت ایران با امتیاز به لحاظ اعداد و ارقام عایدی امتیاز نبوده که حالا ادعا کنند چون در قرارداد حاضر ارقام و عواید بیشتری پیش بینی شده و نحوه پرداخت این عواید با قرارداد 1933 فرق دارد پس این قرارداد امتیاز نیست اینطور نیست امتیاز لازمه اش عدم دخالت دولت و ملت ایران است در عملیات اکتشاف و استخراج و تصفیه و تعیین کردن منطقه ای که برای انجام عملیات که شرکت های عامل صلاح می دانند و ممنوع المداخله بودن دولت و ملت ایران از عملیاتی در این منطقه یعنی همان چیزی که در قرارداد 1933 در چند سطر

گنجانده شده بود حالا همان فکر، یعنی فکر امتیاز طی مواد عدیده و با ریزه کاری و دقت بیشتری که شرکت نفت انگلیس و ایران و همدستانش نموده اند به ما تحمیل می شوند و مسخره است که اسم آن را قرارداد فروش گذاشته اند.

اگر با اسم است و اگر با تعیین اسم ماهیت قراردادها را می توان تغییر داد شما اسم و عنوان ماده واحده حاضر را می خواهید بگذارید (ماده واحده اعطای

ص:99

اختیار به شرکت ملی نفت ایران با ماده واحده ممنوع ساختن بیگانگان در امر اکتشاف و استخراج و تصفیه نفت ایران. ماده واحده فروش نفت ایران ) ماهیت قرارداد حاضر فرق نمی کند. ماهیت قرارداد امتیاز و تسلط شرکت های عامل به منابع نفتی ایران است و این را هم ناگفته نباید گذاشت که حقیقت یکی است و دوتا نیست.

دیروز امروز و فردا معنی و مفهوم امتیاز یکی بوده و خواهد بود و با توجیه و تعبیر مس طلا نمی شود.

ماده 6 قرارداد را که خواندم، دیدم مفهومش خلع ید شرکت ملی نفت از کلیه تأسیسات اکتشاف و تولید و حمل و نقل و تصفیه و تسلیم و تحویل آنها بدون قید و شرط و بدون احتساب هیچ گونه استهلاکی به نفع شرکت ملی نفت ایران به شرکت های عامل است. همه موجودی انبارها را باید تحویل داد. همه وسایل و ماشین ها، افزارها، مصالح و وسایل حمل و نقل و موتوری و دستگاه های حفاری را باید تحویل داد فقط مرحمت فرموده اند اقلام مربوط به پخش داخلی را مستثنی کرده اند و اگر اقلامی هم به شرکت ملی نفت فرموده اند اقلام مربوط به پخش داخلی را مستثنی کرده اند و اگر اقلامی هم به شرکت ملی نفت لازم داشته باشد باید با موافقت شرکت های عامل نزد خود نگاه داری کند. نمی دانم کسی نبود بپرسد اینها مال ملت ایران است و شما به چه حساب و در مقابل چه مزایای که می گیرد همه را تحویل می دهید، به علاوه با تحویل تأسیسات و مصالح و افزارها و ماشین الات و وسایل حمل و نقل دیگر شرکت ملی نفت چه قدرتی خواهد داشت شرکت ملی نفت که بنادرش را می گیرند، اسکله هایش را می گیرند، منابع نفتی و پالایشگاه و اراضی و ماشین آلات وسایل حمل و نقل، تمام ساختمان ها و خانه همه کارمندان و کارگران را شرکت های عامل می گیرند.

دیگر من نمی دانم منطقه عمل و حیطه قدرت شرکت ملی نفت کجا است

و چه چیز موجب شده که عده ای چنین مزایا را برای اجنبی مفت و بلاعوض لازم و ضروری بدانند.

هیچ چیزی بیش از این موجب رنج و عذاب برای ملت نیست که عده ای این اعمال را برای اجنبی بپسندند برای حقانیت بیگانه و محکومیت خودشان هزار گونه تأویل و توجیه بتراشند. ولی اگر کسی گفت خرید و فروش نفت

ص:100

چه ارتباطی با خلع ید شرکت ملی نفت ایران دارد و این حقارت را برای خودمان نباید بپسندیم به او پرخاش بکنند.

نکته ای که در لفافه و در عین حال ظالمانه در ماده 6 گنجانیده شده این است که شرکت های عامل به هیچ وجه دیناری بابت استهلاک تمام تأسیسات اکتشاف و استخراج و تصفیه خانه و لنگرگاه ها و بنادر و ساختمان های موجود که میلیون ها قیمت دارد نمی پردازند و مفت و مسلم از این همه تأسیسات استفاده می کنند.

برای روشن شدن موضوع کافی است که بین جزء (د) و جزء (ه-) ماده شش مقایسه شود. در جزء ه- ماده 6 ترتیب استهلاک و تأسیسات و ساختمان هایی که از این بعد شرکت های عامل به وجود می آورند یا تعویض و یا اضافه می کنند به این نحو داده شده که ابتداء بهای آنچه را که شرکت های عامل نصب یا بنا یا اضافه می کنند ده اسلحه از شرکت ملی نفت ایران می گیرند و در حقیقت با پرداخت بهاء شرکت ملی صاحب تأسیسات جدید می شود بعد شرکت های عامل ده ساله هزینه استهلاک همین تأسیسات را که ملک شرکت ملی نفت است می پردازد.

منتها تا آخر قرارداد حق استفاده از این تأسیسات را دارند ولی این عمل در مورد جزء (د) انجام نمی گیرد. به این معنی که مگر نه این است که تمام تأسیسات تولید اکتشاف و ساختمان ها و بنادر و لنگرگاه ها و اسکله ها و پالایشگاه ها و وسایل حمل و نقل و مخازن و انبارها و موجودی و مصالح که در حین تنظیم قرارداد در منطقه عملیات موجود و متعلق به ملت ایران است که در اختیار شرکت های عامل گذاشته می شود باید تمام این تأسیسات و ساختمان ها و تمام اقلام مندرج در ماده 6 به قیمت روز تقویم شود و آنچه طبق بند 1 ظرف ده سال شرکت های عامل بابت هزینه استهلاک و تأسیسات ثابت به هزنیه منظور می کنند یعنی دو رقم 26 میلیون و 41 میلیون لیره انگلیسی مقرر در بند 1 را که کسر بگذارند و به حساب غرامت بی مورد دولت

ایران به شرکت نفت انگلیس و ایران محسوب نمایند بقیه بهای تأسیسات و ساختمان ها و ابزار را باید شرکت های عامل در نظر گرفته هزینه استهلاک آنها را همان طور که در جزء «ه- » برای تأسیسات جدید منظور نموده اند پرداخت نمایند. جناب آقای وزیر دارایی باید توضیح بدهند در حال حاضر کلیه تأسیسات و ساختمانها لوله ها، اسکله ها، پالایشگاه، وسایل حمل و نقل

ص:101

و مصالح و ابزار و آن چه به شرکت های عامل تحویل می گردد یا در اختیار آنها قرار داده می شود چه مبلغی ارزش دارد و استهلاک این تأسیسات چگونه احتساب شده، زیرا این تأسیسات و اشیاء و اموال مال هیئت محترم دولت و جناب آقای وزیر محترم دارایی نیست این ها مال ملت است و نتیجه نیم قرن ظلم و تعدی و مداخله در امور مملکت و حاصل سال ها محرومیت آن هم با پرداخت غرامت ظالمانه و کمر شکن همین تأسیسات است که دولت دربست به اختیار شرکت های عامل می گذارد که چهل سال دیگر استفاده کنند می خواهیم بدانیم قیمت همه تأسیسات را کارشناسان و مشاورین دولت چه مبلغ تعیین کرده اند ارقام 26 میلیون و 41 میلیون لیره چگونه به دست آمده و چرا شرکت های عامل هزینه استهلاک تأسیسات موجود و پالایشگاه و سایر اقلام مندرج در ماده 4 و 6 را به نفع ملت ایران نمی پردازند این مطالب موشکافی می شود. حقوق حقه ملت ستمدیده ایران مطالبه می گردد تا درجه مسئولیت کسانی که چنین قراردادی را تنفیذ می کنند مشخص شود.

در مورد ماده 7 گذشته از این که حق استفاده مانع للغیر اراضی مملکتی را به اجنبی نباید داد دو نکته حائز اهمیت جلب توجه می کند و برای این که مطلب روش و جای انکار نباشد قسمتی از عین جزء (الف) ماده 7 را قرائت می کنم جزء الف شرکت های عامل در ناحیه عملیات خود حق استفاده مانع للغیر را از اراضی مشروحه زیر بدون هیچ پرداختی خواهند داشت.

بند 1- تمام اراضی که شرکت ملی نفت ایران یا شرکت نفت ایران برای عملیات خود غیر از آن چه مربوط به پخش داخلی است و فعلاً از آن استفاده می کنند یا حق استفاده از آن را دارد جز حق معبر برای لوله نفت از میدان نفت شاه تا پالایشگاه کرمانشاه و زمین هایی که مراکز تلمبه زدن و انبارهای نهایی خط لوله مزبور در آن واقع است کلمه غیر شامل خود دولت ایران و شرکت ملی نفت هم می شود پس دولت قراردادی را امضاء کرده و برای تصویب به مجلس آورده تا قسمتی از خاک مملکت ما برای استفاده اجنبی در

اختیار شرکت هایی گذاشته شود و حتی خود دولت و شرکت ملی نفت هم طبق این ماده حق استفاده از این اراضی را نخواهد داشت ثانیاً این استفاده بدون هیچ پرداختی و مفت صورت می گیرد.

ثالثاً تعمیم عبارت تمام اراضی که شرکت ملی نفت ایران یا شرکت نفت ایران فعلاً از آن استفاده می کنند یا حق استفاده از آن دارند شامل باغچه جلوی

ص:102

منزل آقای بیات مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران که خودشان هم این قرارداد را امضاء کرده اند نمی شود تا چه رسد به اراضی که شرکت ملی نفت برای اداره کار خودش لازم دارد و در هیچ جای قرارداد حتی یک خانه، یک منزل و یا یک وجب زمین مستثنی نشده یعنی هر چه خواسته اند نوشته اند.

رابعاً این تعمیم شامل نفت هم می شود به دلیل آن که فقط حق عبور لوله از میدان شاه تا پالایشگاه کرمانشاه مستثنی گردیده و استنباط از این حمله جز این نیست که حق استفاده مانع للغیر اراضی نفت شاه هم متعلق به شرکت های عامل است و فقط حق عبور لوله از میدان نفت شاه تا پالایشگاه کرمانشاه مستثنی شده است در صورتی که دولت در رقم غرامت تأسیسات نفت شاه و پالایشگاه کرمانشاه را محسوب کرده و این تأسیسات در صورتی که حق استفاده مانع للغیر اراضی نفت شاه متعلق به شرکت های عامل باشد چه نتیجه ای خواهد داشت.

خامساً به چه مناسبت دولت منطقه عملیات نفت ایران را که ابداً ارتباطی با تشکیلات نفت جنوب نداشته و ندارد و یک سازمان مستقل و جدید الاحداث است در قلمرو عملیات شرکت های عامل قرار داده است اساساً دولت اجازه ای نداشته که در باب منطقه عملیات شرکت نفت ایران مذاکره کند و قراری بدهد تمام مبارزات ملت ایران و مذاکرات قبل و بعد از تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت، پیشنهادات رفت و آمدها مربوط به نفت جنوب بود نه نفت قم حالا دولت به چه مجوزی پای شرکت نفت ایران را هم به میان کشیده معلوم نیست.

آن چه مهم است با نفت مفت و بدون پرداخت قیمت که شرکت های عامل از جنوب به دست می آورند و با نزدیکی آن منطقه به دریا و ارزانی وسیله حمل و ذخایر زیرزمینی معتنابهی که وجود دارد دست گذاشتن روی منطقه عملیات شرکت نفت ایران صرفاً برای عقیم گذاردن یک برنامه تولیدی و جلوگیری از استفاده احتمالی ملت ایران از منابع مزبور در آینده و در دست

داشتن حداکثر ممکن منابع نفتی ایران است. عقیم و بی فایده گذاشتن منطقه عملیات شرکت نفت ایران برای شرکت های عامل هزینه ای ندارد چون در این باب قصدی ندارد فقط قصدشان مانع شدن از استفاده احتمالی ملت ایران در آینده خواهد بود و اگر دولت می گفت چه نفعی از ضمیمه کردن منطقه عملیات شرکت نفت ایران به قلمرو حکم فرمایی شرکت های عامل ایجاد

ص:103

می شود و چه تعهدی آنها جز پنجه گذاشتن روی این منابع نموده اند خوب بود.

ماده 10 راجع به مصرف مفت و مجانی و تمام مشتقات آن است که شرکت های عامل حق دارند نفت خام و تصفیه شده و همه مشتقات آن را مفت و بدون پرداخت هیچ گونه قیمتی مصرف کنند تا چه بشود؟ تا نفت خام و تصفیه شده و مشتقات آن را به هزینه تولید و تصفیه کمتر برای صدور از مملکت بدون پرداخت قیمت به دولت و ملت ایران آماده کنند.

برای روشن شدن مطلب عین جزء الف و ب و ه- ماده 10 قرائت می کنم جزء الف شرکت اکتشاف و تولید حق دارد. که برای انجام عملیات خود نفت خامی را که تولید کرده یا هرگونه محصولات نفتی را که خود آن شرکت یا شرکت تصفیه بسازد مصرف کند جزء (ب) شرکت تصفیه حق دارد که برای انجام عملیات هرگونه محصولات نفتی را که خود آن شرکت اکتشاف و تولید بسازد مصرف کند.

جزء (ه-) شرکت اکتشاف و تولید بابت نفت خام و هر یک از دو شرکت های عامل بابت محصولات نفتی که طبق مقررات این ماده مصرف می کند از هرگونه تعهد پرداختی از طرف شرکت های عامل مربوط به ایران یا به شرکت ملی نفت ایران بابت آن نفت خام و محصولات نفتی آزاد خواهند بود.

پس هر چه نفت خام و تصفیه شده و مشتقات آن را هر یک از شرکت های عامل مصرف کنند به ملت ایران و به دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران دیناری نمی دهند، ولی در عین حال خود شرکت های استخراج و تصفیه که به یکدیگر همین نفت خام یا تصفیه شده برای مصرف را تحویل می دهند از یکدیگر پولش را به ترتیب که خودشان صلاح می دانند می گیرند یعنی به صاحب مال به صاحب این ماده حیاتی دیناری نمی دهند ولی با همین مال مفت هم حتی بین خودشان برای مصرف و در داخله خاک ما تجارت می کنند

و سود می برند کار آنها آن قدر با حساب است و کار ما این قدر بی حساب است و من نمی دانم چه جوابی می شود به مردم یعنی کسانی که نفت ارثیه و مال آنها است داد و چگونه دولت می تواند این ظلم را توجیه کند.

باید عرض کنم که این مصارف چون محدود نیست یعنی برای انجام عملیات شرکت های اکتشاف و تصفیه است و کلمه عملیات هم تعمیم دارد

ص:104

و شامل سوخت و مصرف همه کارخانجات و دستگاه ها و ماشین ها و وسایل نقلیه و غیره می شود رقم عمده ای تشکیل می دهد که نمی توان ناچیز شمرد به خصوص که در جزء الف ماده 11 مصرف مفت و مجانی گاز طبیعی برای شرکت اکتشاف و تولید پیش بینی شده است و بالاصرار عرض می کنم که هیچ شخص با انصافی نمی پسندد که نفتی که ملت و مال مردم فقیر و لخت و گرسنه این مملکت است مفت و مجانی مورد مصرف شرکت های عامل قرار گیرد اسم این کار تجارت نیست معامله نیست برای این کار جز ظلم نامی نمی توان گذاشت.

من ناگزیرم به دولت هایی که برای مبارزه با کمونیسم شب و روز تلاش می کنند و نقشه می کشند یک حقیقتی که برای آنها تلخ است یادآور شوم و آن این است که ظلم زیاد سبب نارضایتی و طغیان می شود هر جا که ظلم وجود نداشته باشد کمونیسم نمی تواند قدم بگذارد و متأسفانه قرارداد حاضر که طرفهای آن علی الظاهر کمپانی های کشورهای بزرگ و متمدن می باشند بر پایه ظلم گذاشته شده و این ماده یک نمونه کامل از ظلمی است که به ما روا می دارند و اشتباه آنها این است که گمان می کنند اگر امضاء کنندگان قرارداد این ظلم را به خود بپسندند ملت ایران هم زیر بار ظلم خواهد رفت چطور وقتی شرکت های عامل برای استفاده و بهره برداری خودشان تأسیسات جدید احداث کنند طبق بند 1 جزء (ه-) ماده شش بهای آن تأسیسات را ده ساله از شرکت ملی نفت ایران می گیرند برای این که حتی نمی خواهند سرمایه خودشان برای بهره برداری و استفاده خودشان مصرف شود و معادل آن را از ما می گیرند.

مگر نفت سرمایه ملت نیست پس چرا باید سرمایه ما را مفت مصرف کنند این نحوه بی عدالتی و ظلم و ستم خطرناک است و این خطر دامنگیر کسانی هم خواهد شد که ظلم را تجویز می کنند.

در مورد ماده 14 که مربوط به مصرف داخلی ایران است یک نکته جلب توجه می کند و آن این است که مقدار تحویلی نفت خامی که برای مصرف داخلی نفت ایران معادل مقداری خواهد بود که جبران نفت خام و محصولات نفتی را که ضمن تهیه محصولات نفتی مصرف یا سوخته از بین می رود می باشد. به عبارت دیگر مصرف داخلی این محدود است و اگر فی المثل دولت ایران در آینده مقادیری مصرف داخلی داشت که اضافه بر مقدار مندرج در ماده

ص:105

14 بود معلوم نیست چگونه و به چه کیفیت باید خرید به علاوه در هیچ جای قرارداد ماده ای پیش بینی نشده که بتوان طبق آن ماده میزان مصارف نفت و عملیات مربوطه کنترل نمود به عبارت دیگر مقدار نفتی که به ما برای مصرف داخلی می فروشند. معادل مقدار نفت و مشتقات نفتی است که مفت مصرف می کنند و ما مقدار آن را هم نمی دانیم و در قرارداد هم هیچ گونه ترتیبی برای کنترل و تشخیص مصارف مزبور پیش بینی نشده و این مطلب یعنی محدود بودن مصرف داخلی را نباید یک امر سرسری تلقی نمود و یک امر مهم حیاتی را نمی شود تلویحی و کشداری در قرارداد گنجاند اگر می گویند چنین نیست پس از قسمت اخیر جزء الف ماده 14 که عیناً قرائت می کنم چه استنباطی می توان نمود قسمت اخیر جزء الف ماده 14 (نفت خامی که بدین ترتیب به پالایشگاه به حساب نفت ملی ایران تحویل می شود به مقداری خواهد بود که جبران نفت خام و محصولات نفتی را که در ضمن تهیه محصولات نفتی به حساب شرکت ملی نفت ایران به مصرف می رسد یا سوخته می شود و یا از بین می رود بنماید.)

در مورد ماده 15 که مربوط به استفاده از گاز طبیعی است احتیاجات شرکت های بازرگانی مقدم بر احتیاجات مملکت ایران است یعنی پس از رفع احتیاجات آنها اگر موجودی داشتند به ما خواهند فروخت و این ترجیح بی مورد است.

ماده 17- ماده 17 قرارداد مربوط است به انجام عملیاتی که شرکت های عامل شرکت ملی نفت را متعهد به انجام آن عملیات می نمایند و این عمیات غیر صنعتی یا به اصطلاح عملیات کمی است و خلاصه شرکت ملی نفت ایران تبدیل می شود به یک اداره نگهداری منازل اداره طرق و شوارع اداره بهداری اداره نگهداری تالارهای غذاخوری و رستوران ها، فروشگاه های البسه، اداره اتوبوسرانی، میرابی و انبارداری که در جزء (ب) ماده 17 قید و شرکت ملی

نفت ایران را متعهد می نماید، این عملیات را انجام دهند و با این ترتیب هنوز هم ادعا می شود که در چهاردیواری قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور این قرارداد تنظیم شده است.

در جزء (د) بند الف، نصف هزینه های سرمایه ای و هزینه های جاری عملیات غیر صنعتی به عهده شرکت ملی نفت ایران گذاشته شده به این ترتیب برای اداره تأسیسات غیر صنعتی که وجود و نگهداری آن ها برای استفاده و

ص:106

بهره برداری شرکت های عامل و شرکت های بازرگانی صورت می گیرد قسمتی از مالیات ثابتی هم که دولت ایران دریافت می نماید باید خرج این کار بکند.

در این مورد باید عرض کنم با این که همه منازل، طرق و شوارع،. دستگاه های آب و برق و رستوران ها و غیره ملک دولت ایران و سرمایه شرکت ملی نفت می باشد معهذا شرکت ملی نفت نصف هزینه سرمایه ای را هم باید بپردازد و این امر خلاف عدالت است، که خانه کسی را بگیرند و کارمندان و مستخدمین که مورد استفاده خودشان است در آن بنشانند و نصف مخارج اداره آن خانه و تأسیسات را هم از صاحب خانه ای که خانه اش را گرفته اند بگیرند.

در مورد ماده 17 نمی دانم دولت چگونه به خود حق داده که کار شرکت ملی نفت ایران را تا چهل سال دیگر منحصراً رستوران داری، انبار داری، منزل نگهداری و اداره کردن فروشگاه البسه و از این قبیل کارهایی که به هیچ وجه شرکت ملی نفت ایران را در صناعت نفت متبحر نمی سازد تعیین نماید و این مطلب گذشته از این که در شأن ملت ایران نیست آثار روحی نامطلوبی در جامعه به جای خواهد گذاشت. که می بایست در موقع تنظیم قرارداد، مورد توجه و مطالعه قرار می گرفت.

اینک برای این که وضع خرید و فروش و قیمت و همچنین مصرف داخلی و سهم آزاد ایران از محصول روشن شود و مواردی که نسبت به حقوق ملت ایران تعدی بارز شده است به اطلاع صاحبان اصلی حق برسد مواد 18 و 19 و 22 و 23 را که به هم مرتبط می باشند توأماً مورد بحث قرار می دهیم.

خلاصه مستنبط از مواد مذکوره این است که اعضای کنسرسیوم و شرکت های بازرگانی

1- نفت خام می خرند.

2- همه نفت خام تولید شده را به استثنای آن چه مورد مصرف شرکت های عامل برای اداره عملیات خودشان و مصرف داخلی ایران طبق جزء الف ماده 14 می باشد خریداری می کنند.

3- نفت خام که به شرکت های بازرگانی فروخته می شود سر چاه به ملکیت آنها در می آید (عبدالرحمن فرامرزی - بنده پیشنهاد تنفس کرده بودم آقا که نمی گذارند نفس بکشم اقلاً آقای رئیس بگذارید نفس بکشم نفس خودش هم قطع می شود) خیر آقا من نفسم تازه است.

ص:107

رئیس - بین نطق ناطق پیشنهاد تنفس که نمی شود (عبدالرحمن فرامرزی بنده پس گرفتم) بفرمایید آقای کاشانی

کاشانی-

4- نفت خام را شرکت های عامل برحسب تقاضای شرکت های بازرگانی به پالایشگاه یا فوب کشتی تحویل می دهند.

5- 5/12 درصد قیمت اعلان شده نفت خامی که می خرند به عنوان پرداخت مشخص به شرکت ملی نفت ایران می پردازند.

6- به شرکت ملی نفت ایران حق داده اند 5/12 درصد از کلیه نفت خامی که شرکت های بازرگانی خریداری می کنند به قیمت اعلان شده 5/12 درصد نفت خام را بگیرد عین 5/12 درصد نفت خام را می تواند بگیرد.

7- شرکت اکتشاف این 5/12 درصد را فوب کشتی به شرکت ملی نفت تحویل می دهند.

یعنی نمی گذارند ما سهمی که خریدیم تصفیه کنیم و بفروشیم در صورتی که سهم شرکت های بازرگانی آنچه را بخواهند فوب کشتی و آنچه لازم داشته بشند در تصفیه خانه تحویل می دهند.

1- حالا اشکالاتی که وارد است این که فقط نفت خام می خرند صحیح نیست باید دید چه چیز از مملکت ما می برند و صادر می کنند هر قدر نفت خام صادر می کنند باید به حساب فروش نفت خام و آنچه نفت تصفیه شده و مشتقات آن است به حساب نفت تصفیه شده بخرند.

5/12 درصد پرداخت مشخصی هم که داده می شود به فرض این که دولت کافی بداند چرا این پرداخت مشخص به مأخذ 5/12 این که دولت کافی

بداند چرا این پرداخت مشخص به مأخذ 5/12 درصد قیمت اعلان شده نفت خام باشد چرا ما قیمت نفت خام به گیریم و آنها نفت تصفیه شده ببرند.

برای این که نمایندگان محترم به تفاوت قیمت نفت تصفیه شده و نفت خام توجه نمایند عین قیمت های رسمی نفت خام و تصفیه شده را که در تابستان همین امسال اعلام شده قرائت و به استحضار می رسانم قیمت تقریبی نفت خام و محصولات نفتی در تابستان سال جاری تحویل بندر:

نفت خام هر بشکه 42 گالنی 92/1 دلار

بنزین هواپیما هر بشکه 42 گالنی 5/18 دلار

ص:108

بنزین اتومبیل 95 اگتان هر بشکه 42 گالنی؛ 75/12 دلار

نفت چراغ هر بشکه 42 گالنی 9 دلار

نفت گاز هر بشکه 4 گالنی 8 دلار

نفت سیاه هر بشکه 42 گالنی 90/1 دلار

به طوری که توجه فرمودید قیمت بنزین هواپیما، بنزین اتومبیل و نفت چراغ و نفت گاز چندین برابر نفت خام است بنده عرض می کنم وقتی شرکت های بازرگانی مثلاً یک میلیون بشکه بنزین هواپیما که فی المثل هر بشکه 5/18 دلار ارزش دارد می برند، نباید 5/12 درصد نفت خامی را به ما بدهند که هر بشکه آن 92/1 دلار می ارزد، به علاه چون طبق بند جزء الف ماده 18 نفت خامی که شرکت های بازرگانی تحویل پالایشگاه می دهند مشمول مقررات جزء الف ماده 18 یعنی فروش در ایران برای صدور از ایران نخواهد بود معلوم نیست کلاً از بابت نفت تصفیه شده چه مبلغی عاید ایران می شود آیا فقط همان 5/12 درصد بهای نفت تصفیه شده خام است که تبدیل به نفت تصفیه شده می شود و مالیات مختصری که به درآمد ویژه شرکت تصفیه تعلق می گیرد که این درآمد از محل یک شلینگ برای هر متر مکعب نفت خامی که تصفیه می شود ایجاد می گردد خواهد بود اگر این است که واقعاً ظالمانه است و اگر غیر این است جناب آقای وزیر دارایی عایدات دولت و شرکت ملی نفت ایران را از نفت تصفیه شده به مأخذ قرارداد تقدیمی بیان فرمایند بینیم عایدات ملت ایران از بزرگترین تصفیه خانه جهان چقدر است.

این که همه نفت خام را به استثنای آن چه مورد مصرف شرکت های عامل برای اداره عملیات خودشان و مصرف داخلی طبق ماده 14 است خریداری می کند عیبی دارد که عرض می کنم این حق به این کیفیت امتیاز و انحصار

است و حتی 5/12 درصدی که قرار است به ایران بدهند آن را هم استثناء نکرده اند به این معنی که ما به قدر 5/12 درصد خریدار نفت خام خواهیم شد آن هم به قیمت اعلان شده.

در صورتی که باید اساساً سهم ایران از محصول که همان 5/12 درصد تعیین شده قبلاً کنار گذاشته بود.

بعد بقیه را خریداری کنند مفهوم آن چنین خواهد بود که به استثنای 5/12 درصد که برای خودمان فروش آن را محفوظ نگه داشته ایم، بقیه را به شرکت های بازرگانی فروخته ایم ولی بر طبق قرارداد نتیجه این می شود که

ص:109

منابع نفت ایران دربست در اختیار شرکت های عامل و شرکت های وابسته به کنسرسیوم است و آنها 5/12 درصد به ما می فروشند.

ملت ایران فروشنده نفت است نه خریدار نفت ولی بند 1 جزء (د) ماده 18 و جزء (ه-) ماده 23 شرکت های بازرگانی را خریدار انحصار همه نفت خام و شرکت ملی را خریداری 5/12 درصد نفت خریداری شرکت های مزبور نموده است و این هم یک دلیل دیگر بر انحصار و امتیاز و مغایرت قرارداد حاضر با روح قوانین ملی شدن صنایع نفت است.

2- نفت خام خریداری شرکت های بازرگانی سر چاه به ملکیت آن ها در می آید و هر طور بخواهند هم می شود در پالایشگاه و هم می شود در فوب کشتی تحویل بگیرند اما در مورد 5/12 درصد خریداری ما اولاً قید نکرده اند سر چاه به ملکیت خود ما در می آید. ثانیاًً به پالایشگاه نمی گذارند تحویل بدهیم و حتماًَ فوب کشتی تحویل می دهند تا نقطه تصفیه شده نتوانیم صادر کنیم یعنی آن حقی که برای شرکت بازرگانی قائل هستند که با پرداخت هزینه و حق العمل نفت خام را تبدیل به نفت تصفیه شده بکنند برای ما که صاحب تصفیه خانه هستیم قائل نیستند.

3- اما 5/12 درصد نفت خامی که ما خریداری می کنیم، طبق جزء الف ماده 23 به بهای اعلان شده باید بخریم برای این که مطلب روشن بشود عرض می کنم.

قیمت نفتی که تولید می شود عبارت است از مجموع بهای ماده نفتی که در چاه های نفت وجود دارد به اضافه هزینه ای که برای تولید نفت می شود از هر حیث از جمله استهلاک ماشین آلات به اضافه حق العمل عامل تولید. در اینجا قسمتی از هزینه تولید به استثنای هزینه استهلاک تأسیسات و حق العمل تولید

5/12 درصد را باید بپردازیم ولی قیمت ماده نفتی که زیر زمین و فال و متعلق ملت ایران است چرا باید به شرکت های بازرگانی پرداخته شود این را از دولت باید پرسید چرا قیمت نفت خریداری موضوع 5/12 درصد به میزان هزینه تمام شده به اضافه حق العمل شرکت تولید، منهای هزینه استهلاک تأسیسات که مال خودمان است نباید پرداخته شود آیا شرف وجدان و عدالت اجازه می دهد ملت ایران برای این که 5/12 درصد از کل محصول نفت خامی که بیگانگان خام و تصفیه شده صادر می کنند خریداری کند. به اجنبی برای اصل مواد نفتی زیر زمینی خودش باج بدهد نفت خود ما را به خود ما می فروشند مثل این که ما قیم

ص:110

خواسته ایم. وقتی ما نفت را به قیمت تمام شده هزینه به اضافه حق العمل تولید خریداری کنیم نفت برای ما ارزان تمام می شود و با فروش و صدور آن به خارج عایدی نسبتاً قابلی به دست می آوردیم و دوای دردهای اجتماعی خود را خواهیم کرد.

ولی وقتی شرکت ملی نفت، نفت خام را بیش از قیمتی بخرد که مثلاً شرکت هلندی خریداری می کند دیگر سود قابلی نخواهد برد از این گذشته در صورتی که شرکت های بازرگانی بهای اصلی ماده نفتی زیرزمینی را از ما بگیرند دال بر سلب مالکیت ما نسبت به ذخایر زیرزمینی خواهد بود والا پرداخت هزینه هایی که خود شرکت های بازرگانی به شرکت تولید می دهند و همچنین پرداخت حق العمل مقرر را که برای تولید نفت خام باید داد کسی انکار ندارد. مازاد بر این مبلغ تا قیمت اعلان شده بهای اصلی ماده نفتی است که مال خود ما است. ما نباید از این بابت به یک شرکت اجنبی پرداختی بکنیم.

به قدری ماده 23 دور از انصاف و جوانمردی تنظیم شده که هر ایرانی اگر به محاسبه دقیق آن وارد شود رنج می برد. شرکت های بازرگانی نفت خام و به طریق اولی نفت تصفیه شده را با قیمت هایی به مراتب کمتر از قیمت اعلان شده خریداری می کنند که وقتی به قیمت اعلان شده به فروش رسانند سود سرشاری به دست می آورند ولی شرکت ملی نفت ایران که صاحب ذخیره زیرزمین است همین نفت خام را به قیمت اعلان شده یعنی به مراتب گران تر از شرکت های بازرگانی می خرد و در حقیقت با ذخایر نفتی خودمان با ما تجارت می کنند و از تجارت هم سود می برند.

ماده 20 که مربوط به مقدار تولید نفت خام در مدت قرارداد است فقط سه ساله 1955 و 1956 و 57 رقم قطعی و مشخصی پیش بینی شده که حداکثر آن

در 1957 سی و پنج میلیون متر مکعب است ولی جزء (ب) ماده 20 در عین این که از لحاظ سیاق عبارت معما است و مثل این که تعمد بوده به قدری بد تنظیم شود که کسی چیزی از آن درک نکند ولی در عین حال در خلال همان جملات قیافه سیاسی قرارداد به خوبی نمایان می شود برای این که خوبتر به قیافه سیاسی قرارداد توجه شود عین جزء (ب) را قرائت می کنم (جزء ب پس از انقضای دوره سالیانه ای که مقدار نفت خام تضمین شده در آن سال باید به رقم سی و پنج میلیون متر مکعب رسیده باشد خط مشی اعضاء کنسرسیوم بر این اساس خواهد بود که به شرط وجود اوضاع مساعد در ایران چه از لحاظ

ص:111

عملیات و چه از لحاظ اقتصادی مقداری تضمین شده مزبور را به طرزی تعدیل کنند که جریان عرضه و تقاضای نفت خام خاور میانه به میزان معقولی منعکس نماید) روی جمله اوضاع مساعد در ایران چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ عملیات تکیه می نمایم به این معنی که میزان تولید و استخراج نفت بستگی به اوضاع مساعد در ایران دارد تشخیص این اوضاع مساعد با کیست؟ با کمپانی های خارجی. بنابراین هر وقت کمپانی های خارجی جنبشی در ایران مشاهده کردند، دیدند حکومتی روی کار است که نظارت صحیح می کند نمی گذارد حق ملت را بیگانگان بخورند و خلاصه دولت مطابق میل کمپانی های اجنبی روی کار نباشد فوراً جلو تولید را می گیرند و می گویند (اوضاع از لحاظ عملیات در ایران مساعد نیست) و این قدر همان عایدات ناچیز یعنی همان مالیات نفت را تقلیل می دهند تا همه دستگاه های بودجه و تولید و عمران به هم بپاشد و در نتیجه چنین دولتی ساقط گردد و دولتی روی کار بیاید که اوضاع را در ایران برای عملیات کمپانی ها مساعد نماید رشته حیاتی مملکت را به بیگانه دادن همین است هر وقت هر چه خواستند و حکومت ها گردن گذاشتند آن ها هم تولید را توسعه می دهند و اگر در مقابل توقعات اجنبی ملت یا دولت ایستادگی یا مقاومتی نشان داد فوراً اوضاع از نظر کمپانی ها نامساعد می شود و جلو تولید را می گیرند.

آقایان نمایندگان محترم اختیار تولید نفت را به بیگانگان دادن اسمش قرارداد فروش نیست عایداتی که ما بر آن اساس برنامه های عمرانی و بودجه مملکت را پی ریزی می کنیم متزلزل نگاه داشتن و این رقم را با اوضاع مساعد و یا نامساعدی که آن هم تشخیص با بیگانگان است بستگی دارد در حکم سپردن سرنوشت ملت ایران به دست اجنبی خواهد بود.

در مورد ماده 21 و برنامه صادرات پالایشگاه باید به طور خلاصه عرض شود تعهد و تضمینی وجود ندارد تا هر وقت که بخواهند استفاده می کنند. نفت خام خود را تصفیه می کنند. به ما هم قیمت نفت تصفیه شده را نمی پردازند. هر روز هم که به جهات منافع جهانی خودشان نخواستند پالایشگاه دیگر کار کند نه تعهدی دارند و نه تضمینی سپرده اند که بتوانیم مانع از فلج شدن پالایشگاه بشویم آن وقت ما می مانیم و چند هزار کارگری که بی کار می شوند این است مصداق واقعی قرار داد یکطرفه.

ص:112

ماده 25 در ماده 25 قیمتی که شرکت های بازرگانی باید نفت خود را بفروشند تعیین شده است و چون قیمت فروش نفت در میزان عواید نا ویژه و بالنتیجه در تعیین درآمد ویژه شرکت بازرگانی که مشمول پرداخت مالیات دولت ایران می کرد مؤثر است توجه آقایان نمایندگان محترم را مجدداً به این نکته مهم از لحاظ حفظ منافع ملت ایران جلب می کنم و آن این است که قیمت نفت تصفیه شده در این ماده تعیین نشده و اساساً درآمدی که شرکت های بازرگانی از فروش نفت تصفیه شده به دست می آورند جزو درآمدی که مشمول مالیات بر درآمد ایران باشد منظور نمی نماید و چون در قرارداد حاضر فقط یک مالیات بر درآمد ثابت به دولت ایران می رسد و بابت اصل قیمت نفت دیناری پرداخت نمی گردد. علیهذا دلیل ندارد که ما قیمت نفت خامی که شرکت های بازرگانی به پالایشگاه تحویل می دهند و تبدیل به نفت تصفیه شده می کنند در تعیین درآمد شرکت های بازرگانی ملاک قرار دهیم بلکه باید هر چه می فروشند و صادر می کنند و هر قدر واقعاً عایدات تحصیل می کنند ملاک و مأخذ پرداخت مالیات باشد و این که بنده در مورد ماده 25 مجدداً راجع به بهای نفت تصفیه شده یادآوری می کنیم که این ماده راجع به تعیین بهای نفت است و در باب نفت تصفیه شده و قیمت اعلان شده آن مطلقاً ذکری نشده است.

در مورد ماده 26 که مربوط به سوختگیری کشتی ها است چون در قلمرو خاک ایران است و این فروش باید به وسیله شرکت ملی نفت صورت بگیرد و جزو مصارف داخلی تلقی گردد و به این ترتیب هم با مقداری فروش نفت سوخت رقم عایدی برای شرکت ملی نفت ایجاد می شود و هم این عمل در اعمال حاکمیت دولت در آب ها و سواحل و بنادر ایران تأثیر دارد و همین که کشتی ها سوخت خود را در بنادر ایران از سازمانی غیر از سازمان تحت امر

دولت ایران دریافت کنند موقعیت بنادر ایران از لحاظ استقلالی که باید داشته باشند و با کشتی های همه ممالک به دنیا بر وفق مصالح و منافع ملی خود رفتار نماید فرق خواهد کرد.

ماده 28 به نظر اینجانب بر خلاف قاعده تعیین و مغایر با اصل 96 و 97 قانون اساسی است و برای این که مطلب روشن شود ابتدا عین جزء الف ماده 28 را قرائت می کنیم جزء الف ) ایران متعهد می شود که در مدت این قرارداد مقررات قانونی و میزان مالیات بر درآمدی که طبق آن شرکت های بازرگانی و

ص:113

شرکت های عامل باید مالیات بردرآمد ایران را بپردازند از آنچه که در قوانین موجود در تاریخ 10 مرداد 1333 مطابق با اول اوت 1954 و اصلاحات مندرج در ضمیمه شماره 2 پیوست تصریح گردیده نامساعدتر نباشد).

منظور از این ماده این است که تا چهل سال دیگر هر نرخ و تعرفه مالیاتی را که مجلس آینده ایران تصویب و وضع قانون درباره عامه مردم و شرکت های مؤسسات تجارتی به نمایند. آن قوانین شامل حال شرکت های بازرگانی و شرکت های عامل موضوع این قرارداد نشود ساده تر عرض کنم. این قرارداد تبعیض مالیاتی بین افراد ایرانی و مؤسسات ملی تجاری را با شرکت های بازرگانی و شرکت های عامل در سنوات آینده تجویز می کند.

یعنی اگر طبق قانون مالیات بر درآمد 1328 و ضمیمه قراردادن نرخ مالیات درآمد است و در آینده قوانین مالیات بر درآمدی به مأخذ صدی شصت مثلاً وضع و تصویب شود آن قوانین در مورد این شرکت ها نباید اجرا شود و این امر مغایر با اصول 96 و 97 قانون اساسی را قرائت می کنم.

(اصل 96 میزان مالیات را همه ساله مجلس شورای ملی با اکثریت تصویب و معین خواهد نمود.)

اصل 97 (در موارد مالیاتی هیچ تفاوت و امتیازی بین افراد ملت گذارده نخواهد شد)

با توجه با اصل 96 قانون اساسی نمی توان قسمتی از مالیاتی را که در سنوات آینده باید تعیین نمود امروز ما به طور منجز تعیین کنیم و تعهد هم بکنیم که آنها که بعد از ما قوه مقننه را تشکیل می دهند حق ندارند به وظیفه ای که اصل 96 قانون اساسی برای آنها تعیین نموده قیام و اقدام کنند.

اصل 97 قانون اساسی وقتی اجازه نداده است که بین افراد ملت هیچ تفاوت و امتیازی در موارد مالیاتی باشد به طریق اولی اجازه تفاوت و امتیاز

مالیاتی بین افراد مملکت و بیگانگان نداده است و تصویب قرارداد حاضر از جمله جزء الف ماده 28 و تنفیذ تعهدی که دولت ضمن جزء الف ماده مزبور در حکم سلب حق و منع مالیات برای مجالس آینده مغایر با اصل 96 و 97 و قانون اساسی است و چون مصوبات مجلسین در حدود قانون اساسی معتبر است.

علیهذا صراحتاً بی اعتباری قرارداد حاضر را به فرض تصویب عین آن از طرف مجلسین به استناد اصول 96 و 97 قانون اساسی اعلام می دارد.

ص:114

چون ممکن است در خارج ندانند که به موجب این قرارداد هیچ نوع قیمتی از بابت نفت خام و تصفیه شده و مشتقات آن که صادر می شود به خزانه ملت ایران پرداخت نمی گردد و فقط مالیات بردرآمدی به صندوق مملکتی عاید می گردد که 5/12 درصد بهای نفت خام به عنوان پرداخت مشخص و بقیه آن هم تا مأخذ نرخ مالیات مندرج در قانون مالیات بر درآمد 1328 و ضمیمه دو قرارداد به عنوان مالیات پرداخت می شود.

به عبارت دیگر پس از تعیین مالیات بر درآمد پرداخت مشخص که به مبنای 5/12 درصد نفت خام داده شده از میزان کل مالیات بردرآمد کسر و بقیه آن پرداخت می شود و با این ترتیب حتی یک شاهی و یک پنس قیمت نفت به ما داده نمی شود و مالیات هم از نرخ فعلی نباید تجاوز کند یعنی قانون مالیات بر درآمد 1328 و ضمیمه 2 این قرارداد برای این شرکت ها تا چهل سال دیگر غیر قابل تغییر است و آنچه هم که هزینه پالایشگاه و تأسیسات و به اصطلاح مخارج غیر صنعتی به عهده ما باشد از همین مالیات دریافتی باید بپردازیم و این ظلمی است که پایدار نخواهد بود.

ماده 29- ماده 29 اجازه می دهد که اختلافات مالیاتی بین دولت ایران و شرکت های عامل طبق ماده 44 از طریق داوری حل شود. این ماده تعمیم قوانین و مقررات مالیاتی مربوط به چگونگی رفع اختلاف بین مؤدیان مالیاتی و وزارت دارایی را در مورد شرکت های بازرگانی و عامل از بین می برد یعنی آن قوانین در مورد همین شرکت ها و بازرگانان و مؤدیان مالیاتی باید اجراء شود و رسیدگی به اختلافات به نحو مندرج در قوانین مزبور به عمل خواهد آمد ولی برای این شرکت ها امتیاز و تفاوت قائل شدن که اختلافاتشان را با دولت ایران به خلاف مواد مندرج در قوانین مالیاتی و طبق ماده 44 این قرارداد فیصله دهند قلمرو قانون را محدود می کند و عمل خطرناکی است و ممکن است

دولت های دیگر هم چنین توقعی بکنند به علاوه خلاف قاعده (روابط متقابله) در حقوق بین المللی عمومی است زیرا وقتی دولت های هلند، انگلیس، فرانسه و امریکا اجازه ندهند شرکت هایی که ملیت ایرانی دارند در موارد اختلاف مالیاتی با دولت های مزبور جز به طریقی که قوانین مالیاتی آن کشورها مقرر داشته رفع اختلاف کنند.

ما هم نباید چنین حقی برای شرکت هایی که ملیت امریکایی و انگلیسی و هلندی و فرانسوی دارند قائل شویم.

ص:115

ماده 30- قرارداد تا چهل سال سرنوشت اقتصادی ایران را به سیاست لیره استرلینگ مربوط می سازد.

زیرا طبق جزء الف ماده مزبور کلیه پرداخت های بابت مالیات بر درآمد که قسمتی از آن به نام پرداخت مشخص به شرکت ملی نفت و بقیه مالیات هم که به دولت داده می شود به لیره انگلیسی خواهد بود.

با تصویب این ماده اقتصادیات ایران تابعی از اقتصادیات انگلستان و گروه استرلینگ خواهد شد و این همان اصل مهمی است که در موقع ملی ساختن صنایع نفت مورد توجه ملت ایران قرار گرفت و برای این که از چنگال اقتصادی دولت انگلستان نجات پیدا کنیم.

قرارداد 1933 که براساس لیره تحمیل شده بود مردود و خلاف مصلحت ملت ایران شناخته شد حالا دو مرتبه برگردیم به همان روزگاری که قرارداد تحمیلی 1933 به اقتصادیات ایران حکومت می کرد قابل قبول نخواهد بود.

چون ملت ایران از فکر اصلی خودش که استقلال اقتصادی است هیچ گاه عدول نکرده و نخواهد کرد.

در اینجا لازم است توجه نمایندگان محترم را به یک نکته اساسی جلب کنم و آن این است که طبق جزء الف ماده 30 تعهد دولت به دریافت کلیه پرداخت ها به لیره انگلیسی منجر و قطعی مربوط به تمام دوره قرارداد یعنی چهل است ولی تبدیل لیره به دلار که قرارش بین بانک انگلیس و بانک ملی یا دولت انگلیس و دولت ایران داده شده باشد مدتش یک ساله است به علاوه مقرراتی هم که در جزء (ب) ماده 30 پیش بینی شده که در صورت عدم موافقت دولت انگلیس و بانک لندن به تبدیل آزادانه لیره های پرداختی به دلار کش دار و معلق است و موکول به این است که اعضای کنسرسیوم جهات و اوضاع و احوالی را در نظر بگیرند که معلوم نیست نتیجه چنین در نظر گرفتن

مساعد به حال دولت و ملت ایران باشد معلوم نیست را دولت آن مقدار از این پرداخت ها را که به اصطلاح خود طرفهای قرارداد به طور معقول می شود به دلار دریافت کرد از هم اکنون در قرارداد نگنجانده که فی المثل 20 یا 40 یا 80 درصد پرداخت ها به دلار صورت بگیرد که هم مطمئناً بتوان پیش بینی کرد چه مقدار از پرداخت ها به دلار صورت بگیرد و هم دولت انگلیس و بانک لندن در پرداخت چنین دلاری مداخله نکنند و مستقیماً از خود شرکت های بازرگانی و عامل که پرداخت کننده اصلی هستند دریافت کنند در چنین صورتی اگر دولت

ص:116

برای بقیه پرداختی که به لیره انگلیسی صورت می گرفت یا بانک انگلیسی ترتیبی برای تبدیل آنها به ارزهای محکم می داد مانعی نداشت.

اساساً مداخله دولت و بانک انگلستان در کلیه پرداخت های مربوط به نفت برای ما گذشته از اشکالات اقتصادی اشکال سیاسی ایجاد می کند. ملت ایران نمی خواهد با سوابقی که از چگونگی رفتار بانک انگلستان و مداخلات دولت انگلیس در امر پرداخت و تبدیل موجودی های دولت ایران در انگلستان دارد مجدداً سر و کارش با دولت و بانک انگلیس باشد.

دولت انگلیس و بانک لندن می خواهند از صادرات نفت ایران گذشته از منافعی که از عین محصولات خام و تصفیه شده شرکت نفت انگلیس و ایران می برد یعنی مفت و بدون قیمت دریافت می نماید.

از نفتی که شرکت های امریکایی، فرانسوی و هلندی هم از ایران صادر می کنند استفاده ارزی ببرد باید در نظر داشت اگر کسانی طرفدار این فکر بودند که به جای کمپانی نفت انگلیس و ایران شرکت های مربوط به ملت های مختلف با دولت ایران سر وکار داشته باشند برای این بود که خطر نفوذ یک ملیت یک کمپانی یک بانک را دیده بودند و تصور می کردند اگر کنسرسیومی تشکیل شود ارزهای مختلف می گیریم و با ملیت های مختلف سر و کار داریم ولی اکنون که می بینند باز سر و کار دولت ایران از نظر پرداخت هایی که به عمل می آید با دولت انگلیس و بانک لندن و در واقع با کمپانی نفت انگلیس و ایران است دیگر به آثار قرارداد با اعضاء کنسرسیوم به همان چشم نگاه می کنند که به آثار شوم قرارداد 1933 نگاه می کردند و باید صریحاً گفت این ماده بر خلاف نیت و منظور قیام کنندگان علیه مظالم کمپانی نفت انگلیس و ایران است و یکی از علل ملی ساختن صنایع نفت نجات از چنگال سیاست

اقتصادی بریتانیا و بانک لندن بوده و هست و ماده 30 قرارداد درست در جهت مخالف این فکر تنظیم شده است.

مواد 31 و 32 و 33 و 34 قرارداد جز تثبیت حاکمیت لیره در اقتصاد نفت ایران و معافیت شرکت ها از مقررات ارزی و گمرکی چیز دیگری نیست.

ماده 35- صدور کلیه مواد نفتی اعم از خام و تصفیه شده را از حقوق گمرکی و عوارض و مالیات صادراتی معاف نموده و این معافیت موجب تأمین سود بیشتری برای اعضاء کنسرسیوم در خارج از ایران می شود که نه ما در آن سود سهیم هستیم و نه طبق قرارداد از آن سود مالیاتی می گیریم ولی برای این

ص:117

که یک طرفه بودن قرارداد کاملاً مشخص شود لازم است توضیح بدهم کلیه ماشین آلات و وسایل حمل و افزار و مصالح اعم از صنعتی و غیرصنعتی که شرکت های مزبور از امریکا و انگلیس و هلند و فرانسه وارد بکنند تمام حقوق و عوارض گمرکی را در بنادر کشورهای صادر کننده بپردازند و این مبالغ روی قیمت ماشین آلات و وسایل کشیده می شود (نراقی - صادرات که مالیات ندارد) و شرکت ملی نفت طبق بند جزء (ه- ) ماده 6 این مبالغ را به شرکت های عامل بدهکار می شود که ده ساله باید بپردازد و ما عوارض و حقوق گمرکی و وسایل که شرکت های عامل از انگلیس و امریکا و هلند و فرانسه یا هر کشور دیگری وارد می کنند در واقع باید بپردازیم که شرکت های استفاده کنند، ولی مال خودمان و محصول مملکت مان را می برند، نه حقوق گمرکی می دهند نه عوارض و نه سایر پرداخت های مقرر برای صادرات را می پردازند.

ماده 37- مقرر داشته که وزارت دارایی از طرف ایران هرگونه اقدامی به عمل آورده یا هرگونه موافقتی بنماید که در مورد این قرارداد یا برای تأمین اجرای آن به طرز بهتر لازم باشد برای ایران الزام آور است وقتی قراردادی وسیله وزارت دارایی امضاء و به مجلس تقدیم شود در حدود آن قرارداد تردیدی نیست که باید وزارت دارایی عمل و اقدام کند و ضرورت ندارد چنین تصریحی بشود مگر این که شرکت های طرف قرارداد بخواهند دیگر خیالشان راحت باشد و هر چه در این قرارداد کم دارند و بعد لزوم آن را حس می کنند به موجب این ماده از وزیر دارایی بخواهند و آنچه وزیر دارایی موافقت کرد برای ایران الزام آور باشد در اینجا مجدداً آن نکته اساسی که در مقدمه عرض کردم و مسئله دخالت بیگانه درحاکمیت ملی به علت وجود و ایجاد منافع در داخله خاک ما می باشد یادآور می شود. اگر شرکت های مقتدری که متکی به

دولت های مقتدرتری هستند بخواهند کارشان بی دردسر و بدون بحث و تأمل بگذرد آیا جز این کاری خواهند کرد که همیشه اعمال نفوذ کنند تا حتماً وزیر دارایی دولتها از کسانی که مورد علاقه کمپانی ها و با آنها دارای حسن تفاهم هستند باشند (وزیر امور خارجه- این حرفها چیست، کی وزیر تعیین می کند؟ این حرفها صلاح نیست می فرمائید آقا) وقتی حق هر موافقتی به وزیر دارایی داده شود. دیگر جز این انتظار داریم که نفع کمپانی ها اقتضا کند وزیر در رأس مالیه مملکت باشد که آنچه آنها می خواهند موافقت نماید اگر چه آن موافقتها به ضرر ملت ایران باشد.

ص:118

ماده 38- اهانت مستقیم به شرکت ملی نفت ایران است زیرا در این ماده ایران تضمین می کند که شرکت ملی نفت تعهداتش را در مورد این قرارداد انجام دهد.

مگر کمپانی های هشت گانه و شرکت های عامل را دولت امریکا و انگلیس و هلند و فرانسه تضمین کرده اند؟

چرا شما شرکت ملی نفت را بی اعتبار و محتاج به ضامن معرفی می کند اگر قراردادی باشد که ملت ایران قبول کند شرکت ملی نفت هم شرافت مندانه آن را اجرا می کند.

(دکتر مشیر فاطمی - شرکت ملی نفت دولتی است آن شرکت ها خصوصی است) همه این محکم کاری ها برای این است که خودشان می دانند این بنا را روی آب می سازند.

ماده 39- قرارداد اساس فکر تشکیل کنسرسیوم از ملیت های مختلف را درهم می ریزد و به هر عضو کنسرسیوم حق می دهد که تمام یا قسمتی از حقوق و منافع خود را به شخص دیگری بفروشد یا منتقل کند نتیجه تصویب چنین ماده ای این می شود که مثلاً هفت کمپانی عضو کنسرسیوم حقوق و منافع خود را به شرکت نفت انگلیس و ایران بفروشند و واگذار کنند یا بالعکس و تنها مزیتی که دولت و کمیسیون خاص نفت برای قرارداد تقدیمی قائل شده اند که همان تشکیل کنسرسیوم از ملیتهای مختلف است از بین می رود به علاوه از کجا که چنین شخصی که خریدار حقوق و منافع یک یا چند عضو کنسرسیوم می شود و طرف قرارداد قرار می گیرد به حساب و برای یک دولت این خرید را انجام ندهد چه ضمانت اجرایی دارد که مثلاً دریاداری انگلستان یا هلند شخصی را مأمور کند که چنین انتقال حقوقی منافعی را انجام ندهد و ما یک

وقت متوجه شویم که دولت انگلیس یا امریکا یا هلند و فرانسه رأساً حقوق و منافعی در نفت ایران دارند و شرط مندرج در ماده 29 که معتبر شدن چنین انتقالی را موکول به موافقت کتبی دولت ایران نموده با قیدی که در آخر شرط مذکور شده است فاقد نتیجه عمل است و برای روشن شدن مطلب عین ماده 39 را قرائت می کنم (هر عضو کنسرسیوم حق خواهد داشت که در هر وقت در مدت این قرارداد تمام یا یک قسمت حقوق و منافعی را که به ای نحو کان به موجب این قرارداد داشته باشد به شخص دیگری بفروشد و یا واگذار و منتقل کند به شرط این که چنین شخصی اگر قبلاً طرف این قرارداد نباشد بر

ص:119

اثر عمل مزبور در طرف این قرارداد واقع شود و تمام تعهداتی را که آن عضو کنسرسیوم به موجب این قرارداد دارد بعهده بگیرد و نیز مشروط به آن که هیچ فروش یا واگذاری یا انتقالی تا ایران به آن رضایت کتبی نداده اعتبار پیدا نکند.

ایران از دادن این رضایت بدون دلیل موجه خودداری نخواهد نمود و در اعلام رضایت تأخیر نخواهد کرد. الخ)

به طوری که توجه فرمودید دولت ایران بدون دلیل موجه نمی توانند از موافقت خودداری کند یا در اعلام رضایت تأخیر کند.

اینجا یک چیزی هم پشت سرش دارد.

تشخیص موجه بودن دلیل ایران با کیست؟

(وزیر دارایی - با خود ایران ) داور یا داورانی که در قرارداد پیش بینی شده.

این مطلب یک اختلاف حساب یا یک عمل حقوقی و فنی نیست که داور یا داورانی بتوانند روی آن تصمیم بگیرند و این یک امر نظری و یک تشخیص ملی است که نفت ایران نمی خواهد تسلط یک شرکت را به طور مطلقی بپذیرد. یا یک دولتی در حقوق و منافع نفت ایران سهیم باشد ولی از نظر فرم انتقال و امضایی که انتقال گیرنده ذیل قرارداد می کند و به اصطلاح تعهدات عضو کنسرسیوم انتقال دهنده حقوق و منافع را به گردن می گیرد به نظر یک داور سوئدی مثلاً امر عادی و منطبق با قرارداد است و دلیل این مخالفت با انتقال حقوق و منافع همه اعضاء کنسرسیوم مثلاً به شرکت نفت انگلیس و ایران از نظر یک داور موجه نیست ولی از نظر خود ملت ایران موجه ترین دلیل است.

یک نکته را نگفته نباید گذاشت به فرض این که چنین ماده ای اجباراً و اضطراراً قبول شود حق چنین موافقتی به دولت نباید داده شود و این مجلس

شورای ملی است که می تواند منشاء چنین موافقتی قرار گیرد من از آقایان نمایندگان محترم استدعا می کنیم با توجه به نوسانات سیاسی مملکت و این که مجلس در هر حال و زمان بهتر می تواند در مقابل توقعات بیگانگان مقاومت کند. این قدر حقوق و اختیارات وسیع به دولت هایی که ظرف چهل سال آینده روی کار می آیند و نمی توان پیش بینی میزان مقاومت آنها را نمود اعطاء نفرمایند این حقوق اگر در اختیار مجلس باشد همیشه می توان به دولت های صالح تفویض کرد ولی اگر حالا دربست چنین حقوق وسیعه ای برای دولت ها قائل شویم به حقوق مجلس هایی که سنوات بعد مسئول حقوق ملت خواهند

ص:120

بود تجاوز شده است در ماده 40 گذشته از این که دولت تعهد پرداخت خساراتی را نموده که اگر در نتیجه عملیات شرکت نفت انگلیس و ایران قبل از ملی شدن صناعت نفت شخصی دعوایی علیه اعضاء کنسرسیوم اقامه کند و عضو کنسرسیوم از چنین دعوایی که مربوط به عملیات شرکت نفت انگلیس و ایران قبل از ملی شدن صنایع نفت ایران باشد خسارت ببیند و همچنین اگر خساراتی در نتیجه اقامه دعوا از طرف اشخاص متوجه اعضای کنسرسیوم گردد که این دعوی مربوط به ملی شدن صناعت نفت و معاملات شرکت ملی نفت ایران باشد این خسارت را هم دولت ایران و شرکت ملی نفت باید بدهند و هر دو این تعهدات مورد ندارد.

توجه نمایندگان محترم را به دو نکته قابل امعان نظر در ماده مزبور جلب می کنم اول این که سعی شده است حتی جمله ملی شدن صناعت نفت هم در قرارداد گنجانده نشود و تحت عنوان وقایع 1329 و 1330 از این واقعه مهم که دنیایی را متوجه ایران نمود در قرارداد یاد شود و فقط در اینجاست که باید عرض کنم بعضی از کسانی که در مذاکرات با اعضاء کنسرسیوم و تنظیم قرارداد به نمایندگی دولت ایران شرکت و دست داشته اند همان مشاورین سابق شرکت نفت انگلیس و ایران اند و نقش آن ها در تنظیم قرارداد همین بود که حتی نگذارند جمله ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور ایران یک مرتبه هم در قرارداد ذکر شود و فقط به وقایع 1329 و 1330 اکتفا کنند.

این ها با ملی شدن صنایع نفت مخالف بوده و مخالف هستند و بی پناه ملتی که چنین کسانی متن قرارداد چهل ساله آنها را راجع به مهمترین منابع حیاتی مملکت تنظیم کنند نکته دیگر این که از جمله (اقداماتی که برای دفاع از حقوق قانونی خود به عمل آورده اند) شرکت نفت انگلیس و ایران در محاکمی

که طرح دعوی به طرفیت ایران شده و تاکنون در همه جا محکوم گردیده به نفع خود و به ضرر ملت ایران استفاده خواهد کرد و این جای کمال تأسف است که محاکم ژاپن ایتالیا حکم به محکومیت شرکت نفت انگلیس و ایران بدهند و دفاع شرکت نفت انگلیس را دفاع از حقوق قانونی تلقی نکنند حالا مجلس شورای ملی ایران با تصویب این ماده قرارداد احکام صادره له ایران و علیه شرکت نفت انگلیس و ایران را مخدوش سازد با این که رئیس دانشکده حقوق و رئیس کانون وکلای دادگستری و چندین وکیل عدلیه و استاد حقوق در مجلس شورای ملی حضور دارند امیدوارم به این نکته توجه شود و علم و

ص:121

تجربه و سوابق قضایی خود را در خدمت به حفظ حقوق ملت ایران آن طور که حقاً شایستگی دارند به کار بی اندازند.

در مورد ماده 41- جز این که عرض کنم این ماده به طرفیت مجلسین مقننه ایران تنظیم شده مطلبی نمی توان گفت.

جزء ب ماده 41 تکلیف مجلسین قانونگذاری را در مورد قرارداد تعیین نموده که عین آن را قرائت می کنم «هیچگونه اقدام قانون گذاری یا اداری اعم از مستقیم یا غیر مستقیم و یا عمل دیگری از هر قبیل از طرف ایران یا مقامات دولتی در ایران اعم از مرکزی و محلی این قرارداد را الغاء نخواهد نمود و در مقررات آن اصلاح یا تغییری به عمل نخواهد آورد و مانع و مخل حسن اجرایی آن نخواهد شد.»

این ماده به این کیفیت که اقدام قانون گذاری را عمل عبث تلقی کند و این اقدامات قانون گذاری را (مخل) حسن اجرای قرارداد تشخیص دهد در هیچ عهدنامه هم تحمیل نشده.

همیشه طرف های قرارداد دولت ها هستند و پای مجالس مقننه را در قراردادها نمی کشانند.

زیرا شأن مجلس نیست که اقدامات و تصمیماتش را یک قرارداد با چند کمپانی بیگانه محدود کند و از همه بدتر این که چنین سلب حق بارزی از قوه مقننه به تصویب خود مجلس برسد و چون مجلس دوره 18 نمی تواند تکلیف مجالس آینده را معلوم کارانداختن اقتدار مجلسین در مدت چهل سال نسبت به تأمین منافع ملت ایران در منابع نفتی موضوع منطقه عملیات شرکت های عامل است خود به خود اعتبار می باشد.

قضاوت و تشخیص اجنبی

مواد 42 و 43 و 44 و 45( عبدالرحمن فرامرزی - 46 و 47 و 48 را هم یک مرتبه بفرمایید) به آنها هم می رسد چهل سال قراردادی است برای هر سال یک ساعت وقت به یک نماینده می رسد قرارداد که مربوط به رفع اختلافات بین دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران و طرف های دوم این قرارداد با شرکت های بازرگانی وابسته به آن ها است حاکمیت قضایی ملت ایران را محدود می سازد و دولت با امضاء قرارداد حاضر عملاً رسیدگی به دعاوی و اختلافات ایران و کمپانی های طرف قرارداد را به قاره اروپا منتقل نموده و سر

ص:122

و کار دولت و شرکت ملی نفت را با اشخاص و مؤسساتی مرتبط ساخته که برای ما نامعلوم و مبهم است و سوابق این مؤسسات و ارتباطات آنها را با کمپانیهای طرف قرار داد دولت به مجلس شورای ملی توضیح نداد.

معلوم نیست در صورتی که دولت موسسه «گینو سیشه تکنیشه هوخشوله - زوریخ» را به خوبی می شناخته و بصیرت این مؤسسه را در امور فنی به این درجه می دانسته که در صورت بروز اختلافات فنی برای تعیین کارشناس واحد یا کارشناس سوم حاضر است این طور به تشخیص مؤسسه مزبور را قبول دارند.

پس چرا تاکنون دولت از مشاوره فنی چنین مؤسسه ای در امر تنظیم قرارداد استفاده نکرده و کار به این مهمی را آن هم در موقعی که کمپانی های بزرگ نفت که مشاورین فنی متعدد در طی مذاکرات داشته اند بدون استفاده فنی از نظریات چنین مؤسسه ای که ادعا می کند صلاحیت فنی بین المللی دارد انجام داده است. هم چنین در صورتی که مؤسسه (شواپتز ریشه کامرفور رویزیوئوزن زوریخ) در امور محاسباتی تا این درجه تخصص و تبحر دارد که در صورت بروز اختلافات محاسباتی بین دولت ایران و شرکت نفت با کمپانی های طرف قرارداد کارشناس واحد یا کارشناس سومی که چنین مؤسسه ای تعیین کند مورد قبول دولت و کمپانی های طرف قرارداد می باشد چطور شده که دولت یک کارشناس محاسباتی برای مشاوره از این مؤسسه در جریان مذاکرات قبل از تنظیم قرارداد نخواست.

اگر دولت این مؤسسات فنی و محاسباتی را می شناخت و به تخصص و صلاحیت آنها اطمینان داشت چرا از وجود کارشناسان این مؤسسات استفاده

نکرده و اگر شناسایی ندارد و چون کمپانی های طرف قرارداد چنین مؤسساتی را پیشنهاد کردند و دولت هم قبول کرده چگونه می توان سرنوشت حقوق یک ملتی را تا چهل سال به چنین مؤسساتی سپرد در حالی که دولت هنوز آنها را نمی شناسند (وزیر امور خارجه - اگر از آنجا هم می آوردیم باز هم می گفتید نظر داشتید) در این جا چون اسمی از کارشناس برده شد بی مناسبت نیست عرض کنم دولت در مذاکرات نفت از وجود کسانی به عنوان کارشناس حقوقی یا فنی استفاده کرد که در تنظیم قرارداد بی طرف نبودند و بعضی هم اساساً در کارشناس بودنشان تردید است.

ص:123

مدتی (داون پرت) امریکایی مشاور حقوقی دولت در مذاکرات اخیر بود و (ریبر) امریکایی هم در همین مدت کارشناس فنی دولت بود چندی (ناگازیان) تبعه امریکا به عنوان کارشناس در جلسات مذاکرات شرکت کرد و بعد از آن هم مدتی (کارایبر) فرانسوی به عنوان مشاور حقیقی برای توجیه طرح قرارداد و انطباق دروغی آن با قانون ملی شدن صناعت نفت ایران در جلسات شرکت می نمود و مصاحبه راه می انداخت (وزیر دارایی - از کجا می آوردیم؟!) شما را به خدا وقتی کمپانی های امریکا و فرانسه طرف قرارداد باشند.

برای این که مواظب باشیم در تنظیم قرارداد حقی از ملت تضییع نشود.

مشاور فنی و حقوقی در دنیا قحط بود و در هیچ کشوری غیر از کشورهای پشتیبان کمپانی های طرف قرارداد مشاور حقوقی و فنی پیدا نمی شد که این ها را آوردند و مبالغ هنگفتی هم حق الزحمه به این کارشناسان تضییع حقوق از کیسه ملت بی پناه پرداخت کردند.

اگر دولت آزادی عمل در انتخاب آنها داشته که واقعاً موجب شرمندگی ملت ایران را نزد ملل زنده دنیا فراهم ساخت زیرا انتخاب کارشناس فرانسوی و امریکا در موردی که کمپانی های امریکایی و فرانسوی طرف قرارداد واقع اند عدم توجه دولت را به ابتدایی ترین وظایف خود که عبارت از مشاور قرار ندادن مدعی است می رساند و اگر به دولت کارشناس و مشاور حقوقی تحمیل کردند از کجا معلوم که فردا در مورد اختلافات چنین تحمیلاتی نشود.

دنیا می داند که ملت ایران مظلوم واقع شده. یک طرف مذاکره عده کثیری کارشناس و متخصص و مشاور حقوقی و عضو کنسرسیوم و مشاورین فنی و حقوقی طرف دیگر مذاکرات چند دست پرورده شرکت نفت انگلیس و ایران و کسانی که به مناسبت خدمت گذاری به دولت انگلیس مدال ژرژ گرفته اند

همچنین چند کارشناس فنی حقوقی که خود دولت های حامی کمپانی های طرف قرارداد برای ما تراشیده اند با چنین مقدمات و در چنین شرایطی چنین قراردادی تنظیم شده است.

با این سوابق و تجربیات چگونه می توان موافقت کرد سرنوشت ملت ایران در صورت بروز اختلاف در خارج از کشور ما و به وسیله کسانی تعیین می شود که نسبت به صلاحیت و بی طرفی آنها شناسایی نداریم. اگر قراراد واقعاً قرارداد فروش بود مسئله رسیدگی به رفع اختلاف چندان اشکال نداشت. مطلب این است که قرارداد شامل عملیات نامحدود شرکت های عامل دو منطقه

ص:124

مهمی از مملکت ماست و مسائل مربوط به هواپیمایی و بی سیم و تلگراف و بنادر و اسکله ها و استخراج و تصفیه و حمل و نقل و خیلی مطلب که هیچ ارتباط به فروش نفت ندارد در قرارداد گنجانده اند و به همین جهت رسیدگی به چنین اختلافات به وسیله خارجی ها و داوری و رأی کارشناسان حقوقی و فنی و محاسباتی به منزله مداخله در اساس حاکمیت ملی و قلمرو حکومت و منافع حیاتی ملت ایران است که به هیچ وجه نمی تواند مورد قبول قرار گیرد.

اگر طرف قرارداد دولت نبود و شرکت ملی نفت به صفت یک مؤسسه تجارتی وقتی با شرکتها و کمپانی های طرف قرارداد طرف بود و قرارداد هم فقط قرارداد فروش یعنی واقعاً یک عمل تجارتی معمول بود هیچ اشکالی نداشت اختلافات به داوری مراجعه شود ولی با کیفیتی که قرارداد تنظیم شده موافقت با چنین مواردی خلاف مصلحت ملت ایران است.

ماده 47 جزء ب ماده 47 به کمپانی های عضو کنسرسیوم و شرکت های عامل و شرکت های بازرگان حق می دهد که تعهدات خودرا به علت (اطلاعت از هر نوع قوانین یا احکام یا مقررات یا تصویب نامه های دولتی) انجام ندهند ولی همین جزء قید مؤکد نموده که این جزء تأثیری در مقرارت جزء ب ماده 41 ندارد جزء ب ماده 41 این است که (هیچ گونه اقدام قانون گذاری یا اداری اعم از مستقیم یا غیر مستقیم و یا عمل دیگری از هر قبیل از طرف ایران یا مقامات دولتی در ایران (اعم از مرکزی و محلی) این قرارداد را الغاء نخواهد نمود و در مقررات آن اصلاح یا تغییری به عمل نخواهد آورد و مانع و مخل اجرای مقررات آن نخواهد شد. اولاً کلمه (دولتی) مندرج در جزء (ب) 47 اعم است و اگر مقصود دولت ایران است باید کلمه (ایران) به کلمه دولتی اضافه شود و اگر مقصود دولتی غیر از دولت ایران است چه دلیل دارد که قوانین و

مقررات و احکام دولت دیگر را طرف های قرارداد اطاعت کنند ولی قوانین و احکام و مقررات دولت ایران را اجرا نکنند. به هر صورت مادام که در این خصوص جناب آقای وزیر دارایی توضیح ندهند نمی توان مجزا اظهار عقیده نمود.

ماده 48 قرارداد شاهکار و نمونه یک طرفه بودن قرارداد است و تصور می کنم این اولین قراردادی است که طی یک ربع قرن اخیر دولتی در ایران می گذراند و قید می کند که آن نسخه قرارداد که به زبان طرف قرارداد است معتبر است.

ص:125

آن قسمت از جزء الف ماده 48 عیناً قرائت می شود.

(هرگاه بین دولتین مزبور اختلافی در مورد حقوق و وظایف بین طرفین پیدا شود متن انگلیسی معتبر خواهد بود) (عبدالرحمن فرامرزی - این یک عمل بین المللی است. یک زبان رسمی است اول زبان فرانسه بود حالا انگلیسی هم علاوه شده) در اینجا باید یادآور شد که اساساً در صورت بروز اختلاف نسخه های قرارداد از جهت زبانی که به آن تنظیم شده اعتبار پیدا می کند والا مادام که اختلافی نباشد و کمپانی ها به تعدی خود ادامه دهند که اختلافی نیست.

هر وقت تصمیم گرفته شد جلو تعدی و یا تفسیر و توجیه ناروا و عمل خلاف گرفته شود آن وقت اختلاف به و جود می آید در این مورد چرا باید متن انگلیسی در صورت بروز اختلاف با متن فارسی معتبر شناخته شود.

فرض کنیم قرارداد خوب و مورد قبول در این صورت اگر دولت ایران یا شرکت ملی نفت اجرای صحیح قرارداد را به خواهد نباید آن چه قاعدتاً به تصویب مجلس شورای ملی رسیده آن را ملاک قرار دهد ولی وقتی کار به داور رسید متن انگلیسی مناط اعتبار است.

آقایان نمایندگان محترم موافق قرارداد شما می خواهید به آن نسخه ای از قرارداد رأی بدهید که در صورت بروز اختلاف فاقد اعتبار است و چون مجلس شورای ملی نمی تواند و نباید متن انگلیسی قرارداد را تصویب کند و آن چه مورد استناد در اختلافات در آینده قرار خواهد گرفت همان متن انگلیسی است.

چون به فرض تصویب قرارداد آن نسخه مورد تصویب مجلس شورای ملی قرار نگرفته بنابراین سند و قراردادی که به اتکای آن به دعاوی و اختلافات

ایران با طرف های قرارداد رسیدگی می شود از نظر ملت ایران فاقد ارزش و اعتبار است تصمیمات و آرایی هم که به استناد سند غیر معتبر و تصویب نشده در مجلس شورای ملی صادر شود به هیچ وجه از نظر ملت ایران قابل قبول و الزام آور نیست و من در اینجا از این نکته مهم قضایی به نفع ملت ایران اتخاذ سند می کنم.

ماده 49 - مدت قرارداد معروف است که مردی به همسایه اش وامی داد و موعد پرداخت وام را روز مرگ خودش تعیین کرد آنها که از چنین تاریخ پرداختی مطلع شدند تعجب کردند که این دیگر چه جور تعیین موعد است به

ص:126

وام دهنده مراجعه کردند و حکمت تعیین این چنین موعدی را پرسیدند او گفت همسایه من مرد تنگدست ولی خوش قلبی است او ندارد که وام را زود بدهد.

بنابراین همیشه دعا خواهد کرد که من دیرتر بمیرم تا او هم دیرتر وامش را بپردازد مدت قرارداد حاضر درست بعکس این منطق تعیین شده است.

من فراموش نمی کنم در جنگ اخیر مردم تیزهوش و حساس ایران که از طول قرارداد تحمیلی 1933 به ستوه آمده بودند و هیچ مفری برای بر هم زدن این طلسم نحس پیدا نمی کردند و از ظلم و تعدی و حقارتی که انگلیسها روا می داشتند جانشان به لب رسیده بود تنها مایه امید و تسلی خاطری که پیدا کرده بودند جنگ بین دولت انگلیس و دولت آلمان آن روز بود با این که آن روزها رادیو کم بود مردم با شوق و شعفی گوش به رادیو می دادند و خبر پیشرفت و فتح آلمانی ها را بهترین مژده می دانستند.

اگر نخواهید مجامله بشود و اگر اجازه بدهید حقایقی بی پرده گفته شود تا اولیای امور انگلستان به طرز فکر ملت ایران درباره خودشان بیندیشند شاید در رویه خودشان تجدید نظر کنند عرض می کنم.

به خدا قسم اکثریت طبقات مملکت حتی شاگردان مدارس از این که یک روز مثلاً هواپیماهای آلمانی توانسته بودند بمب بیشتری روی تأسیسات صنعتی انگلستان بریزند یا اژدرافکن های آلمانی موفق شده بودند چند کشتی انگلیسی را غرق کنند و این اخبار را از رادیو می شنیدند یا در روزنامه ها می خواندند از شوق گریه می کردند (صفائی - حالا با هم ساختند) و حتی برای موفقیت آلمانی ها مردم ساده دل دعا می کردند و وقتی آلمانی ها با شورویها هم دست و پنجه نرم می کردند این شوق آلمانی ها بیشتر شد.

این طرز تفکر چرا در ملت ایران پیدا شده؟ مگر واقعاً آلمانی ها چنانچه فتح می کردند به ما چیزی می دادند مگر ما سهمی از غنایم می بردیم؟ خیر ابداً.

هیچ نفع مستقیمی از فتح آلمان و شکست انگلستان و شوروی عاید ما نمی شد ولی سالها ظلم و تعدی خاطرات بدی در ملت می گذارد.

روح مردم آزرده می شود و وقتی می بینند خودشان قدرت این را ندارند تا کسی را که به آنها ظلم کرده مجازات کنند. خوش وقت می شوند اگر زورمند دیگری پیدا شود و دمار از روزگار ظالم درآورد من از این جهت این توضیح را عرض کردم تا عقلای قوم کاری کنند که شکاف فعلی بین ملت ایران و

ص:127

هیئت حاکمه دولت انگلستان که شرکت نفت انگلیس و ایران هم یکی از ارکان همین هیئت حاکمه است پر شود و تنها راه آن این است که انگلستان از سیاست گذشته دست بردارد و سماجت و پافشاری نکند که قرارداد چهل ساله ای به ملت مستأصل و تنگدستی تحمیل کند دولت غربی به طور کلی و دولت انگلستان بالاخص باید توجه داشته باشند که دوستی متساوی الحقوق ایران بیشتر برای آنها ارزش دارد تا منافعی که به زور از مملکت ما ببرند ولی در هر کوچه و برزنی مردم به آنها لعن و طعن کنند بیایند آن پرونده های سیاه و آن دفترهای مندرس را دور برزند و واقعاً ملت ایران را آن طور که هست بشناسند و از مواهب دوستی با یک ملت هوشیار و مستعدی بهره مند شوند.

اگر چنین نیتی داشته باشند خیلی از مشکلات کنونی حل می شود و توجه به طرز تفکر ملت ایران در مورد این قرارداد اجباری اولین قدم دیپلماسی جدید دولت انگلستان و دولت های همگان او باید باشد.

اگر واقعاً مقصود این است که صناعت نفت ایران به جریان بیفتد اگر مقصود این است که ملت ایران با عایدی خودش پیشرفت کند و محتاج به کمک اجنبی نباشد اگر منظور این است که همکاری صمیمانه ای بین دولت ایران و شرکت ملی نفت با کمپانی های طرف قرارداد باشد. اگر می گویید ما کسر بودجه داریم و این کسر بودجه را کمک دولت امریکا تأمین می کند و چنان چه قرارداد حاضر را امضاء نکنیم کمک خود را قطع می کند و ناچاریم که همین قرارداد را با همین شرایط بپذیریم چرا چهل ساله (قطعی عمل می کنید) شما که معتقدید این کمپانی تاجرهای خوش حساب هستند شما که عقیده دارید سالی حداقل پنجاه میلیون لیره عایدی به ما داده می شود که ادعا

دارید هیچ نوع مداخله در شئون سیاسی و ملی ما نمی کنند چه اشکال دارد این قرارداد را پنج ساله به طور آزمایش عمل کنید.

اگر دیدید آنها واقعاً تجارت می کنند نه مداخله در امور سیاسی و اگر دیدید اجرا و ادامه قرارداد نفع دارد و به هیچ اشکال مهمی در عمل برخوردید آن وقت آخر سال چهارم بیایند با عرضه نمودن بیلان چهار ساله و بیان مشکلات و نواقصی که در عمل مواجه شدید قرارداد اصلاح شده را برای یک مدت قطعی عرضه کنید من در این زمینه پیشنهادی دارم (کی نژاد - به شرطی که خداپسندانه باشد) اگر خداپسندانه نباشد مورد پسند شما نیست و اگر به نمایندگان حق دادن پیشنهاد داده شود تقدیم می کنیم ولی عیب کار این است

ص:128

که دولت شش ماه است به حرفهای کاردار سفارت انگلستان و معاون وزارت سوخت بریتانیا، سفیر کبیر امریکا، مشاور فنی وزارت خانه امریکا، سفیر هلند و فرانسه، مشاورین و نمایندگان کمپانی های مقتدر نفت گوش و نتیجه آن را می خواهد حتماً اجرا کند و به عقیده دولت قضای آسمان است این و دگرگون نخواهد شد و این خلاف دموکراسی و مشروطیت است.

باید عرض کنم که در جزء ب ماده 49 (وزیر دارایی - پیشنهادات را بفرمایید) بعضی از آنها باید در جلسه خصوصی طرح بشود (یک نفر از نمایندگان - همین جا بفرمایید تا ملت بفهمد) اختیار ادامه قرارداد پس از 25 سال با طرف های قرارداد است یعنی اگر قرارداد به فرض خوب بود و ملت ایران می خواست بعد از 25 سال ادامه دهد حق ندارد و اگر هم بد بود نمی خواست ادامه دهد باز هم حق ندارد تمدید پنج ساله قرار قرارداد در سه دفعه کاملاً یک طرفه است و خواستن و نخواستن دولت ایران تأثیری ندارد.

به این مناسبت باید به مشاورین حقوقی دولت که با مهارت قرارداد را به نفع کمپانی ها تنظیم کرده اند از طرف دولت جایزه ای به نام جایزه (تضییع حقوق ملت ایران) داده شود.

این بود ایرادات و اعتراضات بنده به قسمت اول قرارداد و با این که من با اساس این قرارداد مخالفم.

این اعتراضات را روی مواد نمودم که حق مطلب ادا شود و آقایان نمایندگان با توجه به موارد حقوقی که ضمن آنها از ملت ایران تضییع شده و در نظر گرفتن درجه مسئولیتی که دارند تصمیم اتخاذ فرمایند ودر مقابل نسل آینده جواب گو باشند.

(عبدالصاحب صفائی - شما را به خدا از باقی آن صرف نظر کنید).

اینک در قسمت دوم قرارداد یعنی در باب غرامت، مختصری عرض می کنم.

اولاً این که غرامتی را که دولت فعلاً قبول کرده با غرامتی که در گذشته مورد مطالبه نباید مقایسه کرد.

آن وقت ما دعوا داشتیم انگلستان هم نمی خواست دعوی خاتمه پیدا کند منتظر محیط به اصطلاح مساعد بود.

بنابراین ارقام سرسام آوری مطالبه می کرد که دعوی فیصله پیدا نکند و به عکس وقتی محیط را مساعد تشخیص داد می خواست کار نفت حل بشود

ص:129

یعنی فهمید آن طور که می خواسته حالا وقتش رسیده و در چنین موقعیتی البته چون منظور فیصله دادن به دعوا بود سر طناب غرامت را که محکم می کشیدند قدری سست کردند بنابراین مطالبه غرامت بستگی به چگونگی حل مسئله نفت و آنهایی که مسئله غرامت را مجزا از خود قرار داد اصلی نفت مطالعه می کند و نسبت به آن اظهار عقیده می نمایند از مطالب دورند.

ثانیاً - یک نکته مهم را جناب آقای وزیر دارایی در نطق های خود کراراً گفته اند و موافقین قرارداد هم تکرار می کنند.

کمپانی نفت انگلیس و ایران و دولت انگلیس هم روی آن همیشه تکیه می کند که باید روشن شود.

مطلب این است که می گویند چون در قانون 9 ماده ای اصل 2 غرامت قبول شده پس پرداخت مبلغ 25 میلیون لیره ظاهراً او خیلی بیش از این مبلغ باطناً طبق قانون 9 ماده ای صورت می گیرد در صورتی که چنین نیست.

برای این که موضوع روشن شود عین ماده 2 و 3 قانون 9 ماده ای مصوب 16 اردیبهشت 1330 مجلس شورای ملی را قرائت می کنم.

ماده 1- دولت مکلف است با نظارت هیئت مختلط بلافاصله از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران خلع ید کند و چنان چه شرکت برای تحویل فوری و عذر وجود ادعایی بر دولت متعذر شود دولت می تواند تا میزان 25 درصد از عایدات جاری نفت را پس از وضع مخارج بهره برداری برای تأمین مدعی به شرکت در بانک ملی ایران یا بانک مرض الطرفین دیگر ودیعه بگذارد) در این ماده اصل پرداخت غرامت قبول شده و 25 درصد عایدات هم تأمین مدعا به است. مسئله تأمین مدعا به هیچ وجه دال بر صحت ادعا نمی شود (عبدالرحمن

فرامرزی - این در صورتی است که دولت ایران خودش نفت را بفروشد 25 درصد را باید ودیعه بگذارد) همه روزه در محاکم عدلیه تهران خیلی از اشخاص که می خوا هند به حق خود برسند معادل خسارت احتمالی و مفاد مدعا به در مواردی به محکمه تأمین می دهند ولی معنی و مفهوم آن این نیست که این مبلغ را به طرف دعوی باید پرداخت چه بسا که بعد از محاکمه و ختم دعوی و رسیدگی به حساب ها آن مبلغ تأمین گذاشته مسترد می شود و تازه در اصل دعوی هم حاکم شده و حساب و طلبش را می گیرد.

اسم این سفسطه است که دولت یا طرفداران قرارداد بگویند.

ص:130

چون ماده 2 قانون 9 ماده ای اصل غرامت قبول شده و تأمین هم قید گردیده پس ما بدهکار به شرکت نفت انگلیس و ایران هستیم خیر این طور نیست.

ماده 3 قانون 9 ماده ای را می خوانم تا موضوع روشن گردد (دولت مکلف است با نظارت هیئت مختلط به مطالبات و دعاوی حقه دولت و هم چنین به دعاوی حقه شرکت رسیدگی نموده نظریات خود را به مجلسین گزارش دهد که پس از تصویب مجلسین به موقع اجرا گذاشته شود) به طوری که توجه فرمودید مجلس دوره شانزدهم مسئله رسیدگی به دعاوی و مطالبات ایران و متقابلاً دعاوی دولت انگلیس را آن هم دعاوی که حقه باشد توأماً تجویز نموده است. بنابراین قبول داشتن اصل غرامت دلیل پرداخت غرامت نمی شود چون دعاوی و مطالبات ایران و دعاوی شرکت نفت و ایران توأماً باید رسیدگی شود و ما معتقدیم اگر چنین رسیدگی به عمل آید چیزی بدهکار نمی شویم دولت و موافقین قرارداد مسئله را قاب می کنند و آن طور که خودشان می خواهند استنتاج می نمایند در صورتی که حرف ما ساده است که می گوییم که طبق قانون 9 ماده ای اصل غرامت را قبول داریم البته وقتی خواستیم صنایع نفت خود را ملی کنیم اصل غرامت را هم قبول می کنیم اما حرف ما این است که اولاً آن مبلغی که شرکت نفت انگلیس و ایران مطالبه می کند مبلغ متناسب با سرمایه و رعایت مبالغ عمده ای که بابت همین تأسیسات به حساب هزینه متناسب با سرمایه و رعایت مبالغ عمده ای که بابت همین تأسیسات به حساب هزینه استهلاک در محاسبات منظور شده و دیگر نمی بایست غرامت و بهای آن مطالبه شود و با توجه به حقوقی که طبق همان قرارداد 1933 باطل الاصل که خودشان قبول دارند و ثانیاً مطالبات ما از شرکت نفت انگلیس و ایران مورد

رسیدگی قرار گیرد واقعاً بعد از تهاتر مبلغ غرامتی که معقول باشد مبالغی ما طلب کاریم که باید به ما بدهند و با این طرز رسیدگی هم اصل غرامت تعلق گرفته پرداخته ایم و هم مطالبات ملت ایران را دریافت نموده ایم ولی کیست که به حرف حساب گوش بدهد.

نمی دانم اگر به جناب آقای وزیر دارایی بگویم شما اول با توجه به پرونده های نفت فهرست مطالبات حقه ملت ایران از کمپانی نفت انگلیس و ایران بیاورید ببینیم آن ارقامی که غالباً به عنوان حساب سازی در مجلس عنوان شده و حتی موافقین قرارداد حاضر هم آن حساب سازی های شرکت سابق را

ص:131

قبول دارند همه بیاورند در مجلس و اگر صلاح نمی دانید در جلسه علنی باشد در جلسه خصوصی آن را به نمایندگان نشان بدهید. ارقام مورد مطالبه شرکت نفت انگلیس و ایران و دلایل آن که چرا باید این مبلغ باشد آن را هم ارائه بدهید بعد از نمایندگان بخواهید که قسمت اخیر جزء الف ماده یک قسمت دوم قرارداد تقدیمی که به این شرح است (بین ایران «یعنی شما» و شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران موافقت شد که نتیجه مبلغ خاص 25 میلیون لیره انگلیسی بدون بهره دین ایران به شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران است که باید پرداخت شود» تصویب کنند.

ولی شما چنین کاری نکردید و حالا که خودتان هر چه خواستید تعیین کردید و ما نمی دانیم چرا و به چه حساب. من صریحاً به نام یک نماینده مجلس اعلام می کنم که غرامت را خود جناب عالی و همکارانتان باید بپردازید آن غرامتی را ملت خواهد پرداخت که بداند و بفهمد به چه حساب می پردازد برای این که در آیند حقوق ملت ایران محفوظ باشد من از پاراگراف چهارم قسمت دوم قرارداد اتخاذ سند می کنیم «نظر به این که ضمن این بررسی بهای دارایی مربوطه به پخش داخلی و پالایشگاه کرمانشاه و میدان نفت شاه و اختلال کسب و کار شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران از یک طرف و اختلال اقتصادیات ایران که از عدم موفقیت طرفین در تصفیه مسائل ناشی از ملی شدن نفت ایران در سال 1329- 1330 به وجود آمده از طرف دیگر مورد توجه قرار گرفته» ملاحظه فرمودید به هیچ وجه مطالبات ملت ایران بابت تفاوت قیمت نفت دریافتی دریاداری انگلیس، عوارض گمرکی کالاهایی که مشمول مقررات معافیت قرارداد 1933 نبوده و سایر اقلام مطالبات ایران در این قرارداد مورد رسیدگی و توجه قرار نگرفته و من صریحاً اعلام می کنم

چون در ماده 3 قانون 9 ماده ای این است دولت قبلاً نتیجه رسیدگی به مطالب طرفین را به مجلس گزارش دهد بعد در صورت تصویب برود اجرا کند در حالی که دولت هم اکنون بدون این که ما بدانیم به چه حساب این مبلغ را به عهده گرفته قرارداد را پاراف و امضاء نموده است و به فرض این که اکنون هم دولت توضیحی بدهد. باز هم به مدلول ماده 3 قانون 9 ماده ای عمل نشده است بنده در اینجا از ذکر ارقام غرامت و چگونگی محاسباتی که دولت و کمپانی نفت انلگیس و ایران و دولت انگلیس نموده اند خودداری می کنم چون در اساس آن به علت توجه به ماده 3 قانون 9 ماده ای به اقدام دولت اعتراض

ص:132

دارم امساک می کنم که حتی یک عدد و رقم ذکرکنم چون طرح ارقام را به این کیفیت و بدون رعایت ماده 3 قانون 9 ماده را مصلحت نمی دانم فقط توجه نمایندگان محترم را به اعلامیه حضرت آیت الله کاشانی راجع به غرامت که سابقاً در مجلس قرائت نمودم معطوف می دارم و به ذکر یک نمونه عدم توجه دولت به حقوق حقه ایران در باب تأسیسات پخش داخلی اکتفا می کنیم و عین نامه جناب آقای دکتر پیرنیا رئیس اسبق اداره کل امتیازات و نفت و معاون سابق وازرت دارایی را که اکنون در مجلس شورای ملی حضور دارند قرائت می کنم.

(عبدالرحمن فرامرزی - مطالب آن کتابی که راجع به نفت نوشته اند؟) (نراقی - آن نامه از طرف ایشان تأیید نشد از طرف حزب زحمت کشان نوشته شده)

تهران 11/5/33

جناب آقای وزیر دارایی

در اخباری که راجع به مذاکرات نفت دیشب در جراید منتشر شده است ملاحظه نمودم که برای تأسیسات پخش نفت در داخل ایران یعنی مخازن نفت و پمپ های بنزین وغیره غراماتی مطالبه شده است راجع به این تأسیسات این جانب اطلاعی دارم که لازم می دانم در اولین فرصت به استحضار جناب عالی برسانم و این اطلاع این است که بهای تأسیسات مزبور کلاً از طرف مردم ایران پرداخت شده و این موضوع را متصدیان شرکت سابق و مشاورین فنی جناب عالی به خوبی می دانند.

جریان امر از این قرار است که هر ساله در موقع تعیین بهای فروش بنزین و خریداری اتومبیل های نفتکش و واگون های مخزن دار و مخازن بزرگ ذخیره

نفت را به حساب مخارج منظور می کردند و بر قیمت فروش محصولات نفتی می افزودند و از مردم ایران وصول می کردند و حتی اگر برای تأسیسات سرمایه ای به کار انداخته بودند پنج درصد سود آن را نیز به حساب مخارج و بالنتیجه در قیمت فروش منظور وصول می نمودند البته این جریان در وزارت دارایی و به خصوص اداره نفت سوابق مفصلی دارد و بدون شک اداره مزبور مراتب فوق را تأیید خواهد نمود.

(وزیر دارایی - گشتیم چنین سوابقی را پیدا نکردیم)

ص:133

شروع این ترتیب در سال 1317 و زمان وزارت دارایی مرحوم داور است و پرونده امر چنین حکایت می کند که در آن سال اعلیحضرت فقید مشاهده می فرمایند که شرکت سابق شروع به ساختمان پمپ های جدید برای توزیع مواد نفتی در تهران و بعضی از شهرستان ها نموده است.

از این بابت سخت عصبانی می شوند و وزیر دارایی وقت را مورد مؤاخذه قرار می دهند و شرح سختی در این باب از دفتر مخصوص شاهنشاهی به وزارت دارایی نوشته می شود و در این نامه از وزارت دارایی توضیح خواسته اند که به چه مجوزی و با اجازه چه مقامی شرکت سابق نفت دست به کار تأسیساتی شده است و نظر اعلیحضرت آن بوده است که خود دولت تأسیسات لازم را ایجاد و توزیع مواد نفتی در داخل کشور را اداره نماید ولی وزارت دارایی گزارش مشروحی در این باب تهیه و به دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال می دارد که به عرض برسد و در آنجا به استناد امتیاز نامه 1933 و عدم توانایی ایران به ایجاد و اداره چنین دستگاهی اشاره به مزایای سیاسی و نظریاتی از این قبیل که متأسفانه غالباً از طرف بعضی از متصدیان امور تکرار شده است اعلیحضرت فقید را متقاعد می سازند که ایجاد و اداره چنین دستگاهی از طرف شرکت سابق به صلاح کشور است و آن فقید به طوری که از مکاتبات مضبوط در پرونده کاملاً مشهود است به اکراه به این اصرار وزارت دارایی وقت تسلیم می شوند منتهی می فرمایند. (پس اقلاً کاری بکنید که این تأسیسات متعلق به خودمان باشد تا هر وقت نخواستم به آسانی از شرکت بگیریم و خودمان اداره کنیم) روی این امر بود که ترتیب فوق برقرار گردید بدین معنی مقرر شد مخارج کلیه این تأسیسات در حساب قیمت مواد نفتی که در ایران فروخته می شود منظور و از مردم وصول شود و فعلاً این تأسیسات متعلق به دولت ایران است و مطالبه مجدد قیمت آنها از ایران به نظر

اینجانب خیلی عجیب است و تا آنجا که این جانب به خاطر دارم این موضوع هیچ وقت از طرف شرکت سابق مورد انکار و یا حتی تردید قرار

نگرفته است مراتب برای استحضار خاطر عالی ایفاد گردیده تا هر طور مقتضی این باشد اطلاع و سوابق را مورد استفاده قرار دهید.

با تقدیم احترامات فائقه

دکتر حسین پیرنیا

ص:134

این بود نامه جناب آقای دکتر پیرنیا نماینده محترم مجلس شورای ملی به جناب آقای دکتر امینی وزیر دارایی ملاحظه بفرمایید حقی که شاهنشاه فقید در 16 ساله قبل با تیزبینی برای ملت ایران محفوظ داشته و تا این حد تأکید بلیغ فرموده اند که تأسیسات پخش داخلی متعلق به خود ملت ایران است که اکنون تضییع شده و تأسیساتی که مال مردم و دولت است باز هم در پاراگراف چهارم قسمت دوم قرارداد قید شده است و بابت همین تأسیسات دولت غرامت به عهده گرفته و این خلاف انصاف و مغایر با حفظ حقوق ملت ایران است.

در خصوص ضمیمه 2 اصلاح لایحه مالیات بر درآمد مصوب کمیسیون قوانین دارایی، مجلس شورای ملی مورخ 28 تیر ماه 1328 باید عرض کنم.

اولاً آن چه در حال حضار از نظر وصول مالیات در کشور ملاک عمل است لایحه ای است که به تصویب کمیسیون دارایی مجلس شورای ملی در 28 تیر ماه 1328 رسیده به طوری که آقایان محترم استحضار دارند مصوبات کمیسیون اصولاً جنبه آزمایشی دارد در صورتی که در جزء الف ماده 28 قرارداد قید شده که (ایران متعهد می شود که در مدت این قرارداد مقررات قانونی و میزان مالیات بر درآمدی که طبق آن شرکت های بازرگانی و شرکت های عامل باید مالیات بر درآمد ایران را بپردازند از آن چه که در قوانین موجود در تاریخ دهم مرداد 1333 مطابق اوت 1954 و اصلاحات مندرج در ضمیمه پیوست تصحیح گردیده نا مساعدتر می باشد) بنده عرض می کنم آنچه ملاک عمل است لایحه مصوب کمیسیون دارایی 1328 است که ضمیمه 2 هم به عنوان ماده 35 به آن لایحه اضافه می شود و این لایحه مصوب کمیسیون خودش جنبه آزمایش دارد چطور دولت تعهد نموده که قانون مالیات بر درآمد نامساعدتری را در مورد شرکت های عامل و شرکت های بازرگانی اجرا نکند؟

طبق ماده 7 همین لایحه حداکثر مالیات بر درآمد 50 درصد درآمد ویژه است با این تفاوت که طبق همان لایحه خیلی از هزینه هایی که شرکت های عامل و شرکت های بازرگانی می کنند در مورد شرکت های دیگر قابل قبول نیست و با این توضیح از مالیاتی که شرکت ها و بازرگانی معمولی و عادی در مملکت مالیات می پردازند آنها کمتر خواهند پرداخت و چطور تا چهل سال دیگر می شود مقررات این لایحه آزمایشی را در مورد شرکت های عامل و بازرگانی میخکوب کرد.

ص:135

حالا که به بحث در لایحه مالیات بر درآمد سال 1328 پرداختم توجه مقام ریاست را به تبصره 2 ماده 34 لایحه مزبور معطوف می دارم زیرا طبق قرارداد تقدیمی فقط مالیاتی به میزان مندرج در ماده 7 لایحه مالیات بردرآمد سال 1328 و ضمیمه دو این قرارداد به فرض تحمیل چنین قراردادی از شرکت های عامل و بازرگانی وصول می شود در این صورت تبصه 2 ماده 34 باید ملغی شود عین تبصره را می خوانم.

تبصره 2 - بنزین هواپیمایی از هر نوع مالیات و عوارض که به نفع دولت یا شهرداری ها وصول می شود معاف خواهد بود.

نتیجه - اکنون از عرایضم نتیجه می گیرم (احسنت)

1- شک نیست که در تنظیم و امضاء قرارداد حاضر شرایط فعلی مملکت از لحاظ مالی و کمبود بودجه در نظر گرفته شده و استیصال و اجبار مهمترین اصل است که در تنظیم این قرارداد از طرف دولت و طرفداران این قرارداد به آن اتکاء شده است این بهترین شرایط برای قبولاندن یک قرارداد و مساعدترین محیط برای مذاکره از لحاظ طرف های قرارداد است.

بنابراین محیط از نظر پیشرفت مقاصد کمپانی های بیگانه بسیار مساعد است چون با یک دولتی که وارث وضع ورشکسته مالی می باشد طرف شده اند در شرایطی که مردم یعنی همان کسانی که نهضت پر افتخار ملی را به وجود آوردند به حکم اجبار و فشار خارجی هیچ فعالیت سیاسی ندارند و نمی توانند داشته باشند در شرایطی که مطبوعات تحت سانسور و در مضیقه اند و فقط حق اظهار عقیده موافق دارند در چنین محیط و شرایطی این قرارداد عرضه شده است خدا لعنت کند مؤسسین حزب توده را که آزادی را در این مملکت معدوم کرده اند (مسعودی - دیگران را هم بفرمایید تنها آنها نبودند و هنوز هم هستند) در شرایطی که کمپانی های بیگانه و دولت های پشتیبان آنها نمی خواهند

نفس مخالفین قرارداد در بیاید بهترین وسیله ای که به این نیت و قصد اجنبی کمک می کند همان فعالیت های مضره حزب توده و سایر کمونیست ها است زیرا مبارزه دولت با حزب توده مورد تأیید ملت ایران می باشد ولی در عین مبارزه با حزب توده نقشه بیگانه هم اجرا می گردد نقشه بیگانه اختناق مطبوعات است که اجرا می شود و در نتیجه طرف های قرارداد از این وضع برخوردار می شوند.

ص:136

حاصل کلام آن که محیط از نظر کمپانی نفت انگلیس و ایران کمپانی های همدست او کاملاً مساعد و از نظر ملت ایران بی نهایت نامساعد است.

سیاست و تدبیر حکم می کند که مجلس شورای ملی در شرایط نامساعد از نظر ملت ایران زیر بار قرارداد طویل المده ای نرود وقتی مجلس شورای ملی قبول دارد که وضع مملکت غیر عادی (شوشتری و نیرومند - قبول هست آقا) و بودجه مملکت قائم به کمک یک دولت بیگانه است وقتی مجلس شورای ملی تصدیق دارد که در شرایط فعلی مملکت ناچار و مجبور (عده ای از نمایندگان - چرا مجبور است؟) که از منابع نفتی خود تحصیل عایدات کند و دولت هم می گوید راه تحصیل نفت جز امضاء قرارداد حاضر نیست.

نتیجه قهری آن این می شود که اجنبی می داند ما در شرایط بسیار نامساعدی هستیم (تیمورتاش - بفرمایید کی فرصت را از دست داد) و آن چه توانسته و خواسته در قرارداد تحمیل کرده است بدون تردید این مواد و قیود اگر در شرایط اجباری نبود غیر ممکن بود نمایندگان محترم موافق قرارداد آنها را قبول کنند. بنابراین مجمل پیشنهاد من این است که به دولت تکلیف شود این قرارداد را با همان استخوان بندی به طور آزمایش عمل کند و آخر سال چهارم تصویب قطعی و نهایی قرارداد را منضم به ملاحظات خود و بیلان چهارده ساله عملیات از مجلس بخواهد زیرا ارقامی هم که جناب آقای وزیر دارایی در نطق خودشان گفته اند پس از در نظر گرفتن هزینه هایی که شرکت ملی نفت و دولت ایران طبق همین قرارداد به گردن گرفته و باید بپردازند تقلیل پیدا می کنند و فقط عمل است که رقم خالص عایدات را نشان خواهد داد و در این مورد توضیحاتی دارم که اگر اصل همکاری بین دولت و مجلس رعایت گردد اقتضا دارد قبل از طرح در جلسه علنی توضیحات بیان شود دولت هم اگر جوابی دارد بگوید و اگر دولت جانب ملت را می خواهد بگیرد و طرفیت با ملت را نمی پسندد راهش این است که فقط دفاع از تزی که کمپانی ها قبول

دارند به عهده نگیرند و تز نمایندگان ملت را هم گوش بدهد ( نراقی - مثلاً یکی تز اقتصاد بدون نفت) و با واقع بینی عمل کند.

این اشتباه است که دولت ادعا می کند (راه حل دیگری نیست) چون ما در این زمینه تجربیات عینی داریم روزی که قرارداد الحاقی به مجلس داده شد دولت وقت ادعا داشت بهترین راه حل استیفای حقوق ملت ایران است وقتی هم هریمن و استوکس پیشنهاداتی دادند می گفتند بهترین راه حل است چرچیل

ص:137

و ترومن هم در پیشنهادات تسلیمی خودشان بهترین و آخرین راه حل را همان می دانستند ولی ما می بینیم که تشکیل کنسرسیوم و قرارداد حاضر را هم اکنون بهترین و آخرین راه حل می دانند این نحوه حل شدن یک طرفه است یعنی طرزی است که آنها حاضرند مسئله نفت را به آن نحو حل کنند و دولت هم همان را قبول کرده است اگر می خواهید قرارداد پایدار بماند باید این طرف قرارداد که ملت ایران است راضی باشد نه - ناچار و مجبور و مستأصل (دکتر بینا - پیشنهاد خودتان را بفرمایید) مجمل پیشنهاد من این است که به دولت تکلیف شود که این قرارداد را با همین استخوان بندی پنج ساله عمل کند (تیمور تاش - یعنی این فرصت را هم از دست بدهید)

رئیس - آقایان ساکت باشید بگذارید حرفش را بزند. آقایان وزیران هم با آقایان نمایندگان پشت سرشان صحبت نکنند.

کاشانی - در قرارداد 1933 طرف دولت ایران کمپانی نفت انگلیس و ایران بود ولی دولت انگلستان همیشه مداخلات بی رویه می نمود حمایت از منافع کمپانی به مرحله دخالت در سیاست مملکت ایران رسیده بود وقتی هم قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور تصویب و از کمپانی سابق خلع ید گردید ابتدا دولت انگلستان به طرفیت دولت ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد بعد هم دولت انگلستان به شورای امنیت مراجعه و دولت ایران عرض حال داد و کشتی موریشس را هم به خلیج فارس روانه کرد و ما را تهدید نظامی نمود در صورتی که دولت ایران با دولت انگلستان در مورد نفت قراردادی امضاء نکرده بود که طرف دعوا و شکایت قرار گیرد.

استناد دولت انگلستان این بود که چون اکثریت سهام شرکت نفت انگلیس و ایران متعلق به دولت امپراطوری انگلیس است بنابراین به عنوان صاحب سهم حق دارد مستقیماً با دولت ایران طرفیت کند. به عقیده من پس از تجربه ای که ملت و دولت ایران از گذشته گرفته و مخصوصاً اقامه دعوایی که

دولت انگلستان علیه دولت ایران در دادگاه لاهه نمود و شکایتی که آن دولت در شورای امنیت از دولت ایران کرد.

به فرض تصویب اجباری قرارداد دولت باید اقدام کند تا دولت انگلستان پروتکلی را مبنی بر این که.

«هیچ گاه دولت انگلستان خود را قائم مقام شرکت نفت انگلیس و ایران نمی داند و هیچ گاه هیچ دعوا و اختلافی درخصوص قرارداد حاضر دولت

ص:138

انگلستان نمی تواند مدعی یا مدعی علیه قرار بگیرد» امضاء و قبل از مبادله و امضاء قرارداد بین دولت ایران و شرکت نفت انگلیس و ایران تسلیم مقامات دولتی نماید در غیر این صورت لجبازی علنی با ملت ایران است زیرا ملت ایران هیچ گاه نمی خواهد طرف معامله و قرارداد نفت با دولت انگلستان باشد و صلاح خود دولت هم نیست مگر این که گفته شود صلاح دولت انگلستان مرجح است نظیر و شاید چنین پروتکلی را دولت های امریکا فرانسه و هلند نیز در مورد کمپانی های امریکایی و فرانسوی و هلندی ضرورت دارد امضاء کنند.

2- چون تردید نیست که هیچ فردی از افراد ملت ایران مایل نیست کشور ایران میدان جنگ دو طرف متخاصم در آینده قرار گیرد و برای این که در آینده بهانه به دست دولت هایی که کمپانی های طرف قرارداد وابسته به آن دولتها هستند نیفتد و به عنوان حمایت از منافع کمپانی ها و حفظ منافع نفتی خود در سرزمین ما نیروی نظامی به خاک ایران پیاده نکنند کشتی های جنگی به ساحل خوزستان برای حمایت از منافع و حقوق اتباع خود نگاه ندارند هواپیماهای جنگی و سایر وسایل مخاصمه را به عنوان دفاع از تأسیساتی که کمپانی های وابسته به آنها مورد بهره برداری قرار داده اند نگهداری نکنند و در نتیجه یک کانون محاربه در خاک ما به وجود نیاورند پیشنهاد و توصیه می کنم در صورت امضاء اجباری قرارداد دولت قبل از مبادله پروتکلی مبنی بر این که دولت های وابسته به کمپانی های طرف قرارداد تعهد می کنند هیچ گاه به عنوان حمایت و دفاع از منافع کمپانی های وابسته به ای نحو کان مداخله نظامی یا تقاضای مداخله ننمایند» (پیراسته- حق ندارند) و این امر کمک به صلح جهانی است و کشوری که بیش از دو هزار و چهارصد کیلومتر مرز با بلوک شرق دارد با چنین دوراندیشی هایی می تواند پیوسته مصون و محفوظ بماند «دکتر بینا - طرح این مطلب اصلاً صلاح نیست» (رئیس - عقیده خودشان است به

مجلس مربوط نیست می توانند اظهار کنند) بفرمایید جلسه خصوصی تشکیل شود تا آن جا که بحث شود (دکتر بینا - در جلسه خصوصی هم صلاح نیست) من از نمایندگان محترم استدعا دارم مناظر وحشتناک جنگ بین متخاصمین و سرنوشت ملت زحمت کش و رنجدیده و حتی نگرانی و اضطراب کودکان و خانواده های خود را در نظر بگیرد و دولت را موظف به رعایت این نکات و اخذ چنان پروتکلهایی بنمایند و کاری نکنند که آه و اشک جوانمردها و فرزند

ص:139

کشته ها و قربانیان جنگ بین دیگران دامن گیر مسئولین گردد و مشتی ملت بی پناه به کسانی که بهانه دفاع و حمایت از منافع کمپانی ها به یک طرف مخاصمه یا بهانه فلج ساختن و تخریب تأسیسات مورد استفاده خصم به طرف دیگر مخاصمه داده اند و نفرین فرستند.

اگر به نمایندگان اجازه دادن پیشنهاد شود فرمود پیشنهادی برای این قسمت و قسمت قبل دارم که تقدیم می کنم.

این تذکراتی که عرض کردم برای این بود که نمایندگان محترم به سنگینی بار مسئولیت خود توجه فرمایند و تصور نشود واقعاً یک قرارداد با چند تاجر نفت را به مجلس عرضه کرده اند والا من با اساس قرارداد و با طرز تفکری که قرارداد بر آن گذاشته شده و به علت مغایرت و تعارضی که با اساس خواسته های ملت ایران دارد و در جهت مخالف قانون ملی شدن صناعت نفت تنظیم گردیده اصولاً و اساساً مخالفیم دنیای آزاد همه شیفتگان آزادی و نجات ملت ها مخصوصاً ملل خاورمیانه امروز چشم به مجلس شورای ملی دوخته اند می خواهند ببینند مجلس دوره هیجدهم تا چه حد تاب مقاومت در برابر توقعات بیگانگان دارد و چه راهی در پیش می گیرد که موجب سربلندی و افتخار ملت ایران باشد فراموش نشود من به نام یک نماینده اقلیت صریحاً اعلام می کنم هیچ کس جز دشمنان ملت ایران سازمان هایی که فقر و درماندگی مادی ملت را برای پیشرفت مقاصد شوم خود می پسندند با حل مسئله نفت مخالف نیست ولی بین حل شدن مسئله نفت و تسلیم به توقعات بیگانه فرق می گذارم و بی پروا می گویم ملت قهرمان ایران تسلیم نمی شود و هر زنجیری که به دست و پایش بسته شود پاره خواهد کرد (احسنت احسنت) و به آنها هم که با اساس خواسته های ملت ایران پوزخند می زنند می گویم: این دم شیر است ببازی مگیر

عبدالصاحب صفائی - بفرمایید پائین تمام شد.

کاشانی- بله عرایض مخلص تمام شد.

عبدالرحمن فرامرزی - بنده پیشنهاد مسکوت ماندن لایحه را داده ام مقدم است.

رئیس - حق با شماست پیشنهاد شما مقدم است بفرمایید.

عبدالرحمن فرامرزی - آقایان می گویند بماند جلسه بعد توضیح بدهم بنده هم موافقم.

رئیس - می خواهم جلسه بعد وقت بیشتری داشته باشیم بفرمایید.

ص:140

عبدالصاحب صفائی - ایشان خودشان پیشنهاد شان را پس می گیرند.

عبدالرحمن فرامرزی - من این کار را نمی کنم عرض کنم که بنده خواستم از این پیشنهاد استفاده کنم پیشنهاد بنده مسکوت ماندن لایحه است چون من نمی خواستم رأی بدهم به این لایحه.

رئیس - اول پیشنهاد ایشان قرائت می شود.

(بشرح زیر قرائت شد )

پیشنهاد می کنم که لایحه نفت مسکوت بماند.

عبدالرحمن فرامرزی

ص:140

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109